یادنامه-پیرنیا (1)

28
542 را بخال دوازدهم سا75 شماره تيـر- وردین فر1389 فشار ايرج ا1 مشیرالدولهش ش لقبنتقالريخچة ا تات او دره شد. بعد از فون تبریزي داد جعفرخا اولين دفعه به ميرزا»مشيرالدوله« لقب1299 ن او درید. چوه این لقب مفتخر گرد قزویني ب خان ميرزا حسين قمري1282 تاریخ قمري پس1309 و دریده ملقب گرد به مشيرالدول قزوینييخانش ميرزا یحيادر فوت شد بر پيوست. به رحمت ایزدي سال زندگي62 ازت سال را كه مدت بيس خان مظاهراج شيخ محسنرحوم حلدین شاه، مصراو، نا پس از ا و لقب مشيرالدولهليه منصوب كرداند و به وزارت عدني بود فراخون در دربار عثما سفير ایرا یافتالگي در پاریس وفات در هشتاد س1317 در ساللدولة مظاهر داد. چون مشيرا را به او خان پسید. ميرزا نصراه ملقب گرده لقب مشيرالدولني بملک نائين مشيرالخا ميرزا نصرارود زندگي را بد قمري1325 و در سالهمي شد و مصدر مشاغل م از چندي صدراعظم گفت. فوت كرد پسر1325 وطه، درة مشرراعظم دور، اولين صدنيلدولة نائي پس از اینكه مشيراید.وله گرد مشيرالدملک بود به مشيرالزرگش حسن كه ملقب بد و بیاض سواپس در چاپ شد و س نو جهان در مجلة)همان سال( تحرير و1325 ه در سالين مقالس اسا. ا1 يی ازها خاطرهوانی با عنلهااره مقا است که در اين شم آنرا بخاقل آن دراسبت نظر چاپ شد. من با تجديدن لقبنتقالريخچة ادگان با تان خوانیست که پیش از آن چاپ رسیده و بد ن بهود پیرنیارم دانة مشیرالدوله و پد خا)رابخا( .ا شوندد، آشنه بودن ملقب شد نامصی که به اينشخاصر سرگذشت ایرالدوله و شرح مخت مش

Upload: pushtigban-guard

Post on 15-Dec-2015

218 views

Category:

Documents


1 download

DESCRIPTION

pirnia bukhara memoir

TRANSCRIPT

Page 1: یادنامه-پیرنیا (1)

542بخاراسال دوازدهمشماره 75فروردین - تيـر 1389

ايرج افشار ششمشیرالدوله1

تاريخچة‌‌انتقال‌‌لقب‌لقب »مشيرالدوله « اولين دفعه به ميرزا جعفرخان تبریزي داده شد. بعد از فوت او در تاریخ 1282 قمري ميرزا حسين خان قزویني به این لقب مفتخر گردید. چون او در 1299 فوت شد برادرش ميرزا یحيي خان قزویني به مشيرالدوله ملقب گردید و در 1309 قمري پس

از 62 سال زندگي به رحمت ایزدي پيوست .پس از او، ناصرالدین شاه ، مرحوم حاج شيخ محسن خان مظاهر را كه مدت بيست سال سفير ایران در دربار عثماني بود فراخواند و به وزارت عدليه منصوب كرد و لقب مشيرالدوله را به او داد. چون مشيرالدولة مظاهر در سال 1317 در هشتاد سالگي در پاریس وفات یافت ميرزا نصراهلل خان مشيرالملک نائيني به لقب مشيرالدوله ملقب گردید. ميرزا نصراهلل خان پس از چندي صدراعظم و مصدر مشاغل مهمي شد و در سال 1325 قمري زندگي را بدرود

گفت .پس از اینكه مشيرالدولة نائيني ، اولين صدراعظم دورة مشروطه ، در 1325 فوت كرد پسر

بزرگش حسن كه ملقب به مشيرالملک بود مشيرالدوله گردید.

1. اساس اين مقاله در سال 1325 تحرير و )همان سال( در مجلة جهان نو چاپ شد و سپس در سواد و بیاض با تجديدنظر چاپ شد. مناسبت نقل آن در بخارا آن است که در اين شماره مقاله ای با عنوان خاطره هايی از خانة مشیرالدوله و پدرم داود پیرنیا به چاپ رسیده و بد نیست که پیش از آن خوانندگان با تاريخچة انتقال لقب

مشیرالدوله و شرح مختصر سرگذشت اشخاصی که به اين نام ملقب شده بودند، آشنا شوند. )بخارا(

Page 2: یادنامه-پیرنیا (1)

543

• ميرزا جعفرخان مشيرالدوله تبریزی

Page 3: یادنامه-پیرنیا (1)

544

ميرزا‌جعفرخان‌‌مشيرالدولة‌‌تبريزي‌از جمله »مهندس « به تبریز و معروف از مردم تقي ميرزا ميرزا سيد جعفرخان فرزند

محصليني است كه سال 1230 به اروپا رفت و به تحصيل ریاضيات پرداخت .پس از مراجعت به ایران در شهر تبریز به تدریس علوم ریاضي مشغول شد و در سال 1252 به فرمان محمدشاه به سفارت استانبول منصوب و عازم گردید. مدت هفت سال در آنجا خدمتگزاري كرد. در سال 1275 ناصرالدین شاه ميرزا آقاخان نوري اعتمادالدوله را كه صدراعظم بود معزول كرد و به جاي تعيين صدراعظم جدید، شش وزارتخانه تأسيس كرد كه

به »شوراي دولتي « نام گذاري شد و مشيرالدوله در صدر شوراي دولتي قرار گرفت .مشيرالدوله در سال 1277 از طرف دولت ایران به سمت ایلچي گري فوق العاده مأمور دربار انگليس شد. پس از یكسال اقامت در آنجا به ایران مراجعت كرد. پس از بازگشت با حفظ مقام ریاست شوراي دولتي به سمت »متولي باشي « آستانة قدس رضوي منصوب گردید. پس از چندي خدمت در آنجا، در جمادي االخري 1279 فوت كرد. او یكي از پيروان اميركبير

و مردي تحصيلكرده و شریف بود.از كارهاي مهم سياسي مشيرالدوله به هنگامي كه در استانبول بود، تهيه و امضاء قرارداد تجاري ایران و بلژیک و همچنين ایران و اسپانياست . دیگر از خدمات او تعيين خط سرحدي ایران و عثماني است كه به اتفاق نمایندگان دولت هاي روس و انگليس و عثماني بدان كار

موفق گردید و نامي بلند از خود به یادگار گذاشت .هم كه چاپ نمود تدوین نام »خالصهًْ الحساب « به علم حساب در كتابي مشيرالدوله شده است . اثر دیگر او رسالة »تحقيقات سرحدیه « است كه راجع به جریان كار تعيين خط سرحدي ایران و عثماني و حاوي مطالب دقيق و قابل استفادة تاریخي و خواندني است . این

متن تاریخي نفيس هنوز چاپ نشده است .1مشيرالدوله از كساني است كه داراي نشان »اميرنویاني « بود.

ميرزا‌حسين‌‌خان‌‌مشيرالدوله‌‌قزوينی‌)سپهساالر‌اعظم‌(مرحوم حاج ميرزا حسين خان فرزند ميرزا نبي خان امير دیوان قزویني است . در سال 1241 در شهر قزوین متولد گردید. پدرش او را براي تحصيل به اروپا فرستاد. با اینكه مدت زیادي در اروپا توقف نكرده بود، چون مردي زیرك و فاضل و محرر بسيار خوبي بود با

تمدن فرنگي زود آشنا شد.زیرا مي دانست . اميركبير تقي خان ميرزا مدیون را ترقي عمدة خود ميرزا حسين خان ميرزا پدر چون آمد، طهران سوي به تبریز از شاه ناصرالدین معيت در امير كه هنگامي نبي خان فوت كرده بود ميرزا حسين را همراه خود به طهران آورد و در تعليم و تربيت او

1. اين اثر توسط آقاي محمد مشیري از احفاد آن مرحوم در دست چاپ است . )1349(.

Page 4: یادنامه-پیرنیا (1)

545

• ميرزا حسين خان مشيرالدوله قزوینی )بانی مسجد سپهساالر(

Page 5: یادنامه-پیرنیا (1)

546

كوشش كرد و بعد هم او را به مدارج اداري رسانيد.اميركبير ميرزا حسين خان را براي اولين بار به مأموریت خارج یعني كارگزاري بمبئي فرستاد. پس از سه سال خدمت در بمبئي به تهران احضار شد و به سمت ژنرال قونسولي

ایران در تفليس منصوب گردید.در سال 1275 مجدداً احضار و به سمت وزیر مختاري استانبول عازم آن دیار شد. درین

مرحله است كه كفایت و درایت سياسي او جلوه كرد.»شوراي در و شد فراخوانده طهران به داخلي امور براي 1280 سال در مشيرالدوله دولتي « كه از آن ذكر رفت عضویت یافت . چندي نپائيد كه مجدداً مأمور استانبول گردید.

درین مأموریت به واسطة ابراز لياقت و كارداني لقب مشيرالدولگي به او اعطا شد.مشيرالدوله در سفري كه ناصرالدین شاه براي زیارت به عتبات عاليات رفت در التزام

ركاب بود و به وزارت عدليه منصوب گردید.در سال 1288 به وزارت جنگ نائل و ملقب به »سپهساالر اعظم « شد. اواخر همين سال

بود كه به منصب مهم و بزرگ »صدارت عظمي « رسيد.مشيرالدوله در سال 1290 موجبات سفر شاه به اروپا را فراهم كرد. قصدش آن بود كه شاه را با تمدن اروپائيي آشنا كند. خودش هم در اتفاق جمعي دیگر از رجال درباري همراه شاه به سفر رفت . ناصرالدین شاه پس از بازگشت از سفر اروپا، به واسطة دسيسه كاري اطرافيان و حسادت رقباي سپهساالر، مجبور به عزل او شد. اجباراً او را در رشت گذاشت و خود به

تهران آمد و امر صدارت عظمي را به ميرزا یوسف خان مستوفي الممالک واگذار كرد.از چندي بعد و منصوب وزارت خارجه به سمت را مشيرالدوله در سال 1291 شاه

وزارت جنگ را كه قباًل نيز در عهدة او بود، به او محول كرد.همراهان از نيز مشيرالدوله و اروپا شد سفر عازم دیگر بار براي سال 1295 در شاه ناصرالدین شاه بود. در بازگشت به واسطة فتنه انگيزي حسودان از كار معزول شد و به قزوین

تبعيد گردید.مدتي از این تبعيد نگذشته بود كه در آذربایجان غربي واقعة شيخ عبيداهلل ُكرد پيش آمد و فتنه روز به روز دامنه دارتر گردید. شاه براي رفع این غائله مشيرالدوله را به نام فرماندة قشون و پيشكاري آذربایجان مأموري كرد. آن فتنه بر اثر كارداني و حسن نظر مشيرالدوله

مختوم گشت .ناصرالدین شاه براي قدرداني از او در رفع غائله ، مایل بود كاري به او رجوع كند ولي چون حسودان آسوده ننشسته بودند شاه او را براي تسليت دادن به امپراطور روسيه مأمور

آن مملكت كرد.آستان قدس رضوي توليت و والی گری خراسان به سمت در سال 1298 مشيرالدوله

منصوب گشت و همانجا چون سلف خود )مشيرالدولة اول ( وفات یافت .

Page 6: یادنامه-پیرنیا (1)

547

• ميرزا یحيی خان مشيرالدوله قزوینی )برادر سپهساالر اعظم(

Page 7: یادنامه-پیرنیا (1)

548

ميرزا‌يحيي‌خان‌‌مشيرالدوله‌‌قزويني‌ميرزا نبي خان قزویني چهار پسر داشت كه شرح حال فرزند بزرگ او را، ميرزا حسين خان

مشيرالدوله ، پيش ازین دیدیم .ملقب مشيرالدوله به برادر فوت از بعد یحيي خان است . یحيي خان او پسر سومين

گردید.ميرزا یحيي خان تحصيالت خود را در فرنگ شروع كرد و در پاریس به آموختن زبان

فرانسه پرداخت .پس از بازگشت به ایران به مترجمي وزارت خارجه و بعداً به سفارت ایران در پطرزبورغ نایل گردید. در سال 1273 ميرزا آقاخان اعتمادالدوله نوري ، یحيي خان را به سمت »آجوداني «

خود انتخاب كرد. پس از عزل اعتمادالدوله یحيي خان »آجودان مخصوص « شاه شد.استانبول شد. در سال 1278 در معيت مأمور مخصوص از طرف شاه در سال 1277 مظفرالدین ميرزاي وليعهد به آذربایجان رفت و در سال 1284 به »معتمدالملک « ملقب شد.

در سال 1288 حكومت عراق به او تفویض گردید. چندي از این مأموریت نگذشته بود كه به »وزارت مخصوص « رسيد. مشيرالدوله در سفر 1290 شاه به فرنگ همراه بود و در سال

1291 حاكم یزد و پس از یک سال یعني در 1292 والي فارس شد.در سال 1294 به حكومت مازندران منصوب گردید. در همين مقام بود كه شاه براي بار دوم عازم فرنگستان شد و سپهساالر اعظم كه وزیر جنگ و خارجه و از همراهان و ملتزمين راه بود برادر خود )یحيي خان ( را به كفالت وزارت خارجه و سپهساالري قشون معين كرد.

ميرزا یحيي خان در سال 1297 »وزیر دیوان بنائي ممالک محروسه « بود. چون برادرش مشيرالدوله )سپهساالر اعظم ( در 1299 قمري فوت كرد به وزارت عدليه رسيد و مشيرالدوله

شد.)یعني داشت شاه با كه نسبتي به واسطة را یحيي خان شاه ناصرالدین 1301 سال در عزت الدوله خواهرشاه ، زن سابق اميركبير، در عقد او درآمده بود( مأمور تبریک جشن بلوغ

وليعهد روسيه شد. در همين سفر یحيي خان لقب »جناب اشرفي « گرفت .یحيي خان مشيرالدوله همواره طالب مقام وزارت امور خارجه و مدتها در انتظار آن بود. پس از فوت برادر، براي رسيدن به مقصود، از نزدیكي به خارجيان كوتاهي نكرد و معروف

به داشتن رابطه با روسها بود. عاقبت هم در سال 1303 به وزارت خارجه رسيد.در سال 1305 در پيش آمد و موضوع سردار ایوب خان افغاني از كار معزول شد.

در زمان بيكاري باز فارغ ننشست و دائمًا سفير روس را واسطه مي كرد تا باالخره بر اثر فشار سفير روس یحيي خان مجدداً به وزارت عدليه منصوب شد و وزارت تجارت هم

ضميمة مشاغل او گردید. او شاغل همين سمت بود كه در سال 1309 فوت كرد.لرد كرزن در كتاب معروف »ایران و مسألة ایران « دربارة یحيي خان مي نویسد: »یحيي خان

Page 8: یادنامه-پیرنیا (1)

549

• شيخ محسن خان مظاهر مشيرالدوله تبریزی

Page 9: یادنامه-پیرنیا (1)

550

از تمام وزیران ایران متمدن تر است . چند زبان خارجه مي داند. تحصيالتش در خارجه بوده و از حيث فكر و سليقه و عقيده و زندگي به اروپائيان شبيه است ... در نخستين مالقات به من اظهار داشت كه اگر انگليسها نصف پولي را كه در افغانستان مصرف مي كنند در ایران خرج كنند، راه هند به خوبي تأمين مي شود. آنچه مشهور است یحيي خان به روسها تمایل داشته و دارد ولي این مراتب مانع آن نيست كه وي را از بهترین و عالي ترین وزیران مملكت شير

و خورشيد بدانيم .«

شيخ‌‌محسن‌خان‌‌مشيرالدوله‌‌)مظاهر‌تبريزي‌(چهارمين فردي كه لقب مشيرالدولگي یافت مرحوم حاج شيخ محسن خان مظاهر است .شيخ محسن فرزند حاج شيخ كاظم تبریزي است . پدرش تجارت پيشه بود. شيخ محسن

تحصيالت خود را در دارالفنون به اتمام رسانيد. زبان فرانسه را خوب مي دانست .شيخ محسن پس از فراغت از تحصيل در همان مدرسة دارالفنون به مترجمي مشغول شد. بعد از چندي به عضویت وزارت امور خارجه درآمد. در اوایل صدارت اعتمادالدوله مأمور

پطرزبورگ و در سال 1282 قمري وزیر مختار لندن و ملقب به »معين الملک « گردید.در سال 1289 سفارت كبراي عثماني به عهدة او واگذار شد. مدت بيست سال متوالي در آن آب و خاك خدمت كرد. در 1309 او را به تهران احضار و به وزارت عدليه منصوب طرف از پس شد. فوت سوم مشيرالدولة یحيي خان ميرزا كه بود سال همين در كردند.

ناصرالدین شاه لقب مشيرالدولگي به شيخ محسن خان اعطا گردید.اینكه در 1314 یعني در زمان سلطنت تا باقي بود شيخ محسن خان در وزارت عدليه بروز به واسطة اما امور خارجه رسيد. به وزارت امين السلطان مظفرالدین شاه و صدارت

كسالت مجبور به مسافرت پاریس شد و در همانجا زندگي را بدرود گفت .

ميرزا‌نصراهلل‌‌خان‌‌مشيرالدولة‌‌نائيني‌از اعاشه براي نصراهلل خان ميرزا است . نائيني نصراهلل خان ميرزا مشيرالدوله پنجمين

زادگاه خود به سوي تهران آمد و در تهران به كسب علم و دانش پرداخت .در زمان ناصرالدین شاه و وزارت ميرزا سعيدخان مؤتمن الملک سمت »ثباتي « وزارت

خارجه را بر عهده داشت .یافت . ارتقاء »منشي گري « سوم به درجة ثباتي از مرحلة كارداني به واسطة كياست و بعدها منشي اول شد و استحقاق افزودن لقب »خان « بر اسم خود یافت . كم كم به ریاست

»ادارة روس « رسيد و لقب »مصباح الملک « به او اعطا گردید.ميرزا نصراهلل خان از مرداني بود كه براي نيل به مقامات عالي دائمًا مي كوشيد تا باالخره معاون وزارت خارجه شد. بعدها در زمان سلطنت مظفرالدین شاه به لقب »مشيرالملک « و

Page 10: یادنامه-پیرنیا (1)

551

• ميرزا نصراهلل خان مشيرالدوله نائينی )عكس زمان مشيرالملكی(

Page 11: یادنامه-پیرنیا (1)

552

نائل شد. هنگامي كه شيخ محسن خان مشيرالدوله فوت كرد، بعد به مقام »وزارت لشكر« ميرزا نصراهلل خان )كه در آن زمان معاون وزارت خارجه بود( به لقب مشيرالدوله و به مقام

وزارت خارجه نائل شد. )1317 قمري (در كشاكش انقالب مشروطه و به واسطة فشار علماء و بازاریان عين الدوله از صدارت

عزل و مشيرالدوله به جاي او منصوب گردید. او اولين صدراعظم زمان مشروطه است .مظفرالدین شاه پنج روز پس از امضاي فرمان مشروطيت فوت كرد. هنگامي كه محمدعلي ميرزا تاجگذاري كرد، مشيرالدوله از كار كنار رفت و شش ماه پس از كناره گيري در پنجم

شعبان دنيا را وداع كرد.

ميرزا‌حسن‌‌خان‌‌مشيرالدوله‌‌)پيرنيا(پيرنيا ميرزا حسن خان مرحوم اخير قرن در ایران نامور و زبده سياستمداران از یكي

)مشيرالدوله ( است .ميرزا حسن خان اوائل سال 1291 پا به عرصه وجود نهاد. پدرش او را براي تحصيل به مسكو و برادرش حسين را به فرانسه فرستاد. حسن در رشتة حقوق تحصيالت خود را به

پایان برد.دو برادر موقعي كه عازم مسكو بودند به دستور ناصرالدین شاه و سعایت حسودان در به لطف بود و آن زمان عضو وزارت خارجه پدرشان كه در اما متوقف گردیدند.1 انزلي

امين السلطان متكي ، مجدداً وسایل حركت آنها را فراهم كرد.ایران به حقوق در ليسانس درجة اخذ به عالي و متوسطه تحصيالت از پس حسن

مراجعت كرد و عضو وزارت خارجه شد.ایران در پطرزبورگ تعيين گردید. بار به عنوان وابستة سفارت اولين ميرزا حسن خان به و وزارتخانه آن كابينة رئيس و احضار تهران به بود خارجه وزیر پدرش كه زماني

»مشيرالملک « ملقب شد.آن رشته در كه خود عالي سياسي ، تأسيس مدرسة فكر به مشيرالملک ایام در همين تحصيل كرده بود، افتاد. پس این فكر را با پدر در ميان نهاد. چون مشيرالدوله پذیرفت فرمان

آن از طرف شاه صادر شد.مشيرالملک پس از مراجعت شاه از سفر دوم فرنگ به سمت سفارت پطرزبورگ معين

گردید.مشيرالملک پس از مرگ پدر، به مشيرالدوله ملقب و براي اولين بار در كابينة ناصرالملک

وزیر خارجه شد )18 رمضان 1320(.بعد از كابينة ناصرالملک ، بيست مرتبه در كابينه هاي مختلف نظام السلطنه ، عالءالسلطنه ،

1. در روزنامة خاطرات اعتمادالسلطنه به عصبانیت شاه درين مورد اشاره شده است . )ص 811(.

Page 12: یادنامه-پیرنیا (1)

553

• ميرزا حسن خان مشيرالدوله پيرنيا )مؤلف تاریخ ایران باستان( در دوران سفارت ایران در روسية تزاری

Page 13: یادنامه-پیرنیا (1)

554

وزارت هاي به مستوفي الممالک و عين الدوله اعظم ، صمصام السلطنه ، سپهدار ناصرالملک ، خارجه ، معارف ، عدليه ، تجارت ، پست و جنگ نائل آمد.

1340 و )شوال ( 1338 و )ربيع الثاني ( 1332 سنوات در مرتبه چهار مشيرالدوله )جمادي االولي ( و 1341 )ذي القعده ( به ریاست وزرایي رسيد و درین سمت به كسب وجهة

ملي و حيثيت خاص موفق شد.تأليفات مرحوم مشيرالدوله عبارت است از:

حقوق بين الملل ، 1319 قمري ـ ایران باستاني ، 1306 شمسي ـ داستان هاي ایران قدیم ، 1307 شمسي ـ تاریخ ایران قدیم ، چاپ اول ، 1308 شمسي ـ چاپ دوم ، 1309 شمسي ـ تاریخ ایران باستان )3 جلد( 1311 ـ 1317 شمسي ، جلد سوم بارها عينًا و هم با چاپ های

غيردقيق تجدید چاپ شده است .در این سال هاي اخير، دوست دانشمند آقاي محمد ابراهيم باستاني كتابي به نام »محيط سياسی و زندگانی مشيرالدوله« در زندگي مشيرالدوله نوشت )تهران ، 1341( و چاپ دوم آن

به نام »تالش آزادي « )تهران ، 1347( انتشار یافته است .

منتشر شد:

ايرانفتحعلیشاهي

لويي النگلس

ترجمة ع. روح بخشان

همراه با فردنامة پاريس

به كوشش ايرج افشار

كتاب روشن، تلفن 22977983، فاكس 22977909

Page 14: یادنامه-پیرنیا (1)

555بخارا

سال دوازدهمشماره 75

فروردین - تيـر 1389

شهرخ پيرنيا یادیازخانهمشيرالدولهوخاطراتیازپدرمداودپيرنيا

كه رفتم دانشگاه و دبيرستان و دبستان به و متولد شدم درندشتى در همان خانة من حسن پيرنيا بنانهاده، در آن زیسته و براى خانواده اش به یادگار نهاده بود. این خانه، در انتهاى

بن بست پيرنيا در خيابان الله زار نو و كمى پایين تر از چهارراه كنت واقع است.از مقيم و ميهمان، سخنان بقية اعضاى خانواده این خانه، پدرم و طبيعى است كه در مى كردیم. بچه ها ضبط حافظه ما و مى گفتند مشيرالدوله كارهاى و زندگى دربارة زیادى عالوه بر این، در و دیوار خانه حكایت از بانى آن داشت و عكسها و یادگارهاى او، هفت روز هفته در برابر چشمان ما بود. چند تا از تابلوهاى نقاشى مورد عالقه اش هنوز در تاالر پذیرایى و اتاق كار آن مرحوم نگاهدارى مى شد. اما حاال، با توجه به عالقه هاى پدرم، بيشتر به هنر موسيقى توجه مى شد تا نقاشى. از هنرمندان و شاعرانى كه شاهد رفت وآمدشان با

سرپرست برنامة گلها بودم سخن خواهم گفت.خانة مسكونى خانوادة پيرنيا را نيكالى ماركوف روس در آغاز مشروطة دوم به سفارش مشيرالدوله ساخته است. این شخص، در تفليس به دنيا آمده و از دانشكدة هنرهاى زیباى سن پترزبورگ دیپلم معمارى گرفته و همانجا با مرحوم مشيرالدوله صميميتى پيدا كرده بود؛ اما بر من معلوم نيست چرا به ایران آمد و در بریگاد قزاق به كار پرداخت؟ با این حال، به زودى از آن كار كناره گرفت و با اقامت دائم در كشور ما، معمارى پيشه كرد. مدرسة ژاندارك را كه در زمينش متعلق به مشيرالدوله و كنار خانة او بود، همو ساخته است. برخى از دیگر ساخته هایش عبارت اند از: دبيرستان البرز، شهردارى تهران واقع در ميدان توپخانه )كه متأسفانه در دورة

Page 15: یادنامه-پیرنیا (1)

محمدرضا شاه خرابش كردند(، سفارت ایتاليا و عمارت سينگر در خيابان سعدى.556و دادگسترى جدید قوانين تدوین مشروطيت، فرمان انشاى خاطرة كه ساختمان این نگاشتن كتاب تاریخ ایران باستان و دیگر اثرهاى مرحوم مشيرالدوله پيرنيا و زندگى روزمره و مرگ حتى مجلس ختمش در دورة رضاشاه 1ـ را در خود دارد، پس از انقالب اسالمى به عنوان بناى تاریخى به ثبت سازمان ميراث فرهنگى رسيد و گویا با انجام تعميرهایى، اینك موزة مؤسسه اى به نام مطالعات علوم پزشكى است؛ با این وصف، سودجویانى مى خواسته اند بنابر وصيت مرحومه شكوه بدانيم كه بد نيست بنا كنند. اقتصادى با تخریبش، یك مركز عظمى همسر مشيرالدوله، قرار بود این ساختمان به بيمارستانى به نام فاطمه )ع( تبدیل شود

و متأسفانه آن نيت خير تا به امروز برآورده نشده است.عمارت مشيرالدوله، در سه طبقه و نيم و با یك شيوة تلفيقى دلپذیر از معمارى ایرانى و فرنگى ساخته شده و داراى گچبرى هاى زیباست. اولين طبقة آن، به تقریب یك متر از سطح زمين پایين تر است. در آنجا، سفره خانه، چایخانه، كتابخانة قدیمى مرحوم مشيرالدوله، اتاق نشيمن مرحوم داود پيرنيا، چند اتاق استراحت و انبار بزرگ وسایل خانه قرار داشت. در شمال شرق طبقة دوم، آشپزخانه و اقامتگاه خدمه بود. در پشت ساختمان، منزل مسكونى دكتر ابوالقاسم پيرنيا كوچكترین فرزند مشيرالدوله و متصل به آن، مدرسة دخترانة ژاندارك و

1. در اين باره بنگريد به كتاب تالش آزادى اثر استاد گرانقدر دكتر باستانى پاريزى، صفحه هاى 550 تا 552.

• داود پيرنيا• ميرزا نصراهلل خان مشيرالدوله

Page 16: یادنامه-پیرنیا (1)

557

مؤسسات فرهنگى از این قبيل را ساخته بودند. در ضلع جنوب شرقى، »حياط حمام« شامل یك حمام بزرگ بود. باغچه اى وسيع در برابر بخش اصلى ساختمان خودنمایى مى كرد و بدیهى است كه درخت هاى زینتى و ميوه دار و گل هاى رنگارنگ آن چشم را مى نواخت،

مشام را نشاط مى بخشيد و كام را شيرین مى ساخت.اتاقى قرار داشت. دفتر كار مشيرالدوله در سمت راست ساختمان و در طبقة نخست بود وسيع كه در دو سوى آن قفسه هاى كتاب هاى مرجع وى را چيده بودند و ميز كارش در انتهاى سمت شمالى اتاق بود. باالى سر او، عكس بزرگى از مرحوم ميرزا نصراهلل خان مشيرالدوله، محاط در قابى بسيار نفيس و در یكى از دیگر عكس هاى اتاق، عكس خود او به همراه نمایندگان ایران در صحن مجمع ملل متفق )ژنو( دیده مى شد. روى ميز كار، چند قاب

عكس خانوادگى به ویژه عكس پسر ارشدش داود خودنمایى مى كرد.مى دانيم كه مرحوم حسن پيرنيا پس از كناره گيرى از كارهاى سياسى، بيشتر به خواندن و پژوهش و نگاشتن روزگار مى گذرانيد. مى گفتند كه وقتى در این دفتر تنها بود، كسى اجازة این را نداشت كه مزاحم كارش شود؛ مگر پيشخدمتى كه چاى و قهوة آقا را مى برد و همو،

پيام هاى ایشان را به دیگر اهل خانه و بالعكس مى رساند.اتاق بوده است كه دوستان مرحوم مشيرالدوله و شمارى از برجستگان اكثر در همين سياست و فرهنگ با او دیدار كرده اند: مستوفى الممالك، قوام السلطنه، رضاخان سردارسپه، در كه مى كرد تعریف پيرنيا داود روانشاد دشتى... على نفيسى، سعيد بهار، ملك الشعراى اواخر عمر مشيرالدوله، بيش از هر كس سعيد نفيسى به دیدار او مى آمد؛ زیرا مشيرالدوله سرگرم اتمام بخش ساسانيان در تاریخ ایران باستان خودش بود و مرحوم نفيسى برخى از این بخش؛ مشيرالدوله آن را پایان از تهيه مى كرد. سرانجام؛ پس ایشان براى را مواد كار

• مهر وقلم ميرزا نصراهلل خان مشيرالدوله، نخستين صدراعظم انقالب مشروطيت ایران. گفته مى شود مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطيت را با این قلم توشيح كرده است.

Page 17: یادنامه-پیرنیا (1)

براى بازخوانى به نفيسى سپرد. این اثر تا وفات مشيرالدوله در دست نفيسى بود و به چاپ 558اثر همان است كه بعدها به نام مرحوم نفيسى به نرسيد. به اعتقاد پدرم، بخش عمدة این

چاپ رسيده است.

نياكان مشيرالدولة پيرنيانياكان مشيرالدوله تا پدرش ميرزا نصراهلل كه به كار دولتى پرداخت، اهل علم و عرفان

بودند. به ترتيب: 1. حاج ادهم خان 2. حاج عبدالقيوم

3. عبدالوهاب كه همان پير عبدالوهاب نایينى صاحب مسند عرفانى )قطب( باشد و عنوان هاى »پيرنيا« و »پيرزاده« ویژة نوادگان اوست )وفات: 1212 ق(.

بوده عبداهلل و ابوطالب نام هاى به پسر دو داراى كه عبدالوهاب پير فرزند محمد آقا .4و دخترى به نام »گل مریم بانو«. این دختر به همسرى حاج محمد حسن نایينى درآمد و

خانوادة پيرزاده نوادگان اویند.داشت. محمد و سعيد محمد نام هاى به پسر دو نيز محمد آقا بزرگ فرزند ابوطالب .5داشت ذكور فرزند دومى، سه است. )معاضدالسلطنه( پيرنيا ابوالحسن اولى جد شادروان از: ميرزا نصراهلل خان )مشيرالدولة بعدى(، اسداهلل خان و كه به ترتيب سن عبارت بودند

• ميرزا حسن خان مشيرالدوله در جوانى • ميرزا حسن خان مشيرالدوله در پيرى

Page 18: یادنامه-پیرنیا (1)

559

• عكس خانوادگى: نشسته ابوالقاسم، داود و پدر مشيرالدوله، ایستاده: ولى اهلل، مهدى و محمد باقر در باغ الله زار نو

Page 19: یادنامه-پیرنیا (1)

عبدالحسين خان )اعتالءالدوله(.5606. ميرزا نصراهلل خان، به تهران رفت و چنان كه مى دانيم به صدارت هم رسيد. وى كه اولين و داشته متعددى لقب هاى دولتى اش خدمت طول در است، مشروطه نظام نخست وزیر آخرین و مشهورترینشان مشيرالدوله است: آقا، وزیر، مصباح الملك، مشيرالملك، مشيرالدوله. تنها دخترش زهرا نام داشت و ملقب به جليل السلطنه بود كه بار اول با سرلشكر محسن دیبا )عالءالملك( و بار دوم با پرنس اسحق مفخم الدوله ازدواج كرد و محمود دیبا و جمشيد مفخم فرزندانش بودند. پسران ميرزا نصراهلل خان به ترتيب سن عبارت بودند از: حسن پيرنيا )مشيرالدوله(، على پيرنيا كه در جوانى فوت كرد و حسين پيرنيا )مؤتمن الملك ریيس بعدى

مجلس شورا(.

فرزندان و نوادگان مشيرالدوله همسر مرحوم حسن پيرنيا خانم فاطمه )شكوه عظمى( اميرعالیى دختر عالءالدولة بزرگ بود. از این پيوند، تنها یك دختر به نام هما پدید آمد كه با مرحوم یداهلل عضدى ازدواج كرد

و بدون فرزند در جوانى درگذشت. پسران، به ترتيب سن عبارت اند از: یكم. داود پيرنيا پدر من كه شرح جداگانه اى دربارة ایشان خواهم داد.

دوم. هرمز پيرنيا )همسر: قدس اعظم دختر مؤتمن الملك پيرنيا(.سوم. مهدى پيرنيا )همسر: عزت فرمانفرمایيان(.

• مصطفى پيرنيا )صفاءالملك(، حسن پيرنيا )مشيرالدوله( و عبداهلل مستوفى

Page 20: یادنامه-پیرنیا (1)

561 چهارم. ولى اهلل پيرنيا )همسر: فروغ اعظم سجادى(.پنجم. محمدباقر پيرنيا )همسر: گلوریا دخترجان محمدخان اميرعالیى دختردایى اش(

ششم. دكتر ابوالقاسم پيرنيا )همسر: دكتر ليوسا حمزوى(

روانشاد داود پيرنيامرحوم داود پيرنيا )تهران، 1280 خ 11 آبان 1350( در سویيس تحصيل كرد و مقام هاى دولتى برجسته اى هم داشت؛ اما شهرت عمده اش در طرح و سرپرستى برنامة گلهاست. وى، از دانش پدر و معلمان البته انجام داد و تحصيل مقدماتى را در تهران )مدرسة سن لویى( سرخانه هم بهره مند بود. آموزش عالى اش را در دانشگاه لوزان در رشته هاى قضایى و سياسى گذراند. در بازگشت به وطن، در وزارتخانه هاى دادگسترى و دارایى خدمت كرد و مدتى نيز معاونت نخست وزیر در كابينة قوام السلطنه را بر عهده داشت. آن مرحوم مؤسس دارالتأدیب، ادارة احصایية قضایى، كانون وكال و چندین بنگاه خيریه نيز بوده است. برنامه هاى گلها را در دوران بازنشستگى راه اندازى كرد. به زبان هاى فرانسه و آلمانى و انگليسى و عربى تسلط

داشت و دست اندركار تدوین تاریخ ادبيات فرانسه بود كه درگذشت.مرحوم داود پيرنيا دوبار ازدواج كرد. بار اول با مهراعظم اميرعالیى )نوادة عضدالملك نایب السلطنه( كه دختردایى اش بود و چهار فرزند از او پيدا كرد: مهين دخت )جهانشاهى(، مهردخت، گيتى دخت و مهریار یا اسفندیار )وفات: 1380(. بار دوم با اختر خانم قراگوزلو از

• داود پيرنيا در خانه اجدادى

Page 21: یادنامه-پیرنیا (1)

562

• نمایى از اندرونى و

حوض سنگى خانه مشيرالدوله

• داود پيرنيا، فرزند ارشد مشيرالدوله مبتكر برنامه بيادماندنى گل ها و داریوش فرزند ششم او

در حياط خانه پيرنيا در خيابان الله زار نو

• نيكالى ماركوف معمار در جوانى

• بيرونى خانه ميرزا حسن خان پيرنيا )مشيرالدوله( كه بوسيله ماركوف، معمار روسى، ساخته شده است

Page 22: یادنامه-پیرنیا (1)

563

خانوادة ناصرالملك )نایب السلطنه( پيمان زناشویى بست و از او داراى پنج فرزند پسر شد: بهرام )وفات در تير 1381(، داریوش، بيژن )معروف به آبيژن به علت اجراى برنامة كودك

رادیو(، شهرخ )نگارندة این سطور( و فرخ پى.شادروان پدرم در تربيت فرزندانش بسيار سختگير بود و به ویژه كردار و رفتار درست، حس انجام وظيفه و مانند این گونه صفات را پيوسته در ما تقویت مى كرد. خاطره اى را نقل مى كنم: من در یكى از روستاهاى دورافتادة كردستان به نام »گازرخانى« خدمت وظيفة خود ابتال به سبب افتاد كه به دختركى انجام مى دادم. روزى چشمم به عنوان سپاهى دانش را به تراخم، به تقریب نابينا شده بود. بى اندازه از دیدن درماندگى این دختر هموطنم متألم و متأثر شدم و تصميم گرفتم كارى صورت دهم: در زمستانى كه راهها هم بسته بود با زحمت بيمارستان این شهر، دختر تراخمى را بسيار دختر و پدرش را به كرمانشاه بردم. پزشكان »جواب« كردند و من و پدرش را افسرده ساختند. با این حال اميد را از دست ندادم و آن دو را به پایتختى بردم كه بهترین پزشكان و بيمارستان ها را احتكار كرده بود. ساعت ده صبح بود و مرحوم داود پيرنيا داشت از خانه خارج مى شد. تا پدر چشمش به من افتاد، با تلخى سر برگرداند و به خانه بازگشت. فهميدم از اینكه محل خدمت را ترك كرده ام برآشفته شده است. باالخره، به دنبال ایشان دویدم و موضوع را عرض كردم و كمك خواستم. مجاب شدن

• داود پيرنيا )در وسط( به همراه: بيژن پيرنيا، بهرام، زیبا و رضا از نوه هاى داود پيرنيا در ردیف جلو، مهيندخت پيرنيا، داود پيرنيا، مهردخت پيرنيا، مهرى پيرنيا و فرزندش على پيرنيا، در ردیف دوم، ایستاده:

منصوره پيرنيا، شهرخ پيرنيا، بهرام پيرنيا، داریوش پيرنيا، فرخ پيرنيا، و مهریار پيرنيا )تهران 1347(

Page 23: یادنامه-پیرنیا (1)

ایشان همانا و اقدام پيگيرشان براى یافتن راهى همانا؛ تا آنكه دخترك در بيمارستان اميراعلم 564بسترى شد و پزشكان مجرب نور را به دیدة او باز گرداندند. بعدها، پدرم گفت: اگر به دليل

انجام این وظيفة انسانى به تهران نيامده بودى، خودم شخصًا تو را تحویل دژبان مى دادم!

چند خاطره از برنامة گلهابرخى از روزهاى هفته و به خصوص شبهاى جمعه، هنرمندان و شاعران برجسته در خانة ما جمع مى شدند؛ بزرگانى همچون جليل شهناز، رهى معيرى، بهادر یگانه، ابوالحسن ورزى، كيومرث وثوقى، احمد عبادى، حبيب اهلل بدیعى، تجویدى، پرویز یاحقى،حسن شهباز، مجيد نجاهى، ورزنده، جواد معروفى، مرتضى محجوبى، حسين قوامى، فرهنگ شریف، بنان، عبدالوهاب شهيدى، كورس سرهنگ زاده و گاهى معينى كرمانشاهى. شادروانان رهى معيرى و محجوبى و قوامى (فاخته اى( و شهيدى بيشتر با پدرم مأنوس بودند و طبيعتًا ما هم بيشتر آنها را مى دیدیم.از این دیدارها، خاطره هاى بسيار خوبى براى نوجوان عاشق شعر و موسيقى آن وقت كه بنده باشم، به یادگار مانده است و خوانندة گرامى این سطور باید به من حق بدهد كه از دیدار آن شاعران و موسيقيدانان بلندپایه بر خود ببالم و نام و یادشان را همواره در ذهنم گرامى بدارم. مثاًل، وقتى ترانه اى از استاد حسين قوامى مى شنوم، به یاد اولين شبى مى افتم كه به خانة ما آمد و ترانة »داد از دل، فریاد از دل« را در كنار حوض خواند و تحسين پدرم را برانگيخت. از آن هنگام، اهل ذوق خوانندة جدیدى را به نام »فاخته اى« شناختند كه كسى جز

• داود پيرنيا و رهى معيرى در اوایل دهة چهل )عكس از مجموعه فروغ بهمن پور(

Page 24: یادنامه-پیرنیا (1)

565

• داود پيرنيا در دفتر كارش در رادیو، دوران ساختن برنامة گل ها سال هاى 1333-4

Page 25: یادنامه-پیرنیا (1)

566

استاد قوامى نبود. همچنين است وقتى كه شاهد صحنه اى شورانگيز شدم: در یك جمعه، استاد تجویدى ميهمان ما بود. ایشان به درخت ازگيلى در حياط تكيه داده و مرحوم پدرم، برادران و خواهرانم و چند تن از هنرمندان بلندپایه همچون مرحومان عبادى و معروفى گرداگردش نشسته بودیم. اوایل بعدازظهر بود و در سكوت محض، سه گاه معروف تجویدى طنين افكند و همة حاضران را جادو كرد. تنها وقتى كه آرشة استاد از رفت و بازگشت باز ایستاد، متوجه

شدیم كه پرندگان نيز به ترانه خوانى پرداخته اند!یك روز بعدازظهر، از مدرسه به خانه بازگشتم. از هشتى نگذشته و وارد حياط نشده، صداى چهچهه اى را شنيدم كه تا به آن روز نظيرش را نشنيده بودم و این صداى تازه را

• دستخط داود پيرنيا

Page 26: یادنامه-پیرنیا (1)

567 نمى شناختم. در آستانة در یكى از اتاق هاى پذیرایى، برادرم داریوش را ایستاده دیدم. صداى خوش از آنجا مى آمد. داریوش با دیدن من، با دست اشاره به سكوت كرد. سرانجام خواننده او، خوانندة گرامى اكبر برنامة گلها هم پخش كردند و از را به زودى صدایش را دیدم و

گلپایگانى بود.این اواخر كه عشق مرحوم پدرم به گل موجب شد خانة ما به باغ صبا منتقل شود، در یكى از شب هاى جمعه، استاد عبادى نزد پدرم آمد. جوانى خوش قامت به همراهش بود كه آقاى شجریان معرفى اش كردند. پس از صرف شام، استاد و همراه ایشان به سالن رفتند و چند لحظه بعد، صداى خوشى به گوش رسيد: استاد شجریان تصنيفى خراسانى را مى خواند كه نامش را به یاد ندارم اما در آن »كار داره باال مى گيره« تكرار شده بود. خواندن آن ترانه،

مقدمة پيوستن این استاد مسلم آواز ایران به خانوادة هنرمندان برنامة گلها شد.ما خانة به كه معروف ادیبان و هنرمندان به ویژه نام آوران، وقتى كه بود چنين رسم دیگرى كارهاى به مستخدمان و مى شد پذیرایى عهده دار برادران ما از یكى مى آمدند، مى پرداختند. در یك بعدازظهر، مرحوم پدرم در زیرزمين نشسته و سرگرم مطالعه بودند. به محض دیدن من، فرمودند »برو براى مهمانانى كه در سرسرا هستند چاى ببر«. انجام این گونه خدمت ها مرا ذوق زده مى كرد. فرمان را اجرا كردم و وقتى وارد سرسراى منزل شدم، شادروان مرتضى خان را پشت پيانو نشسته و زنده یاد رهى معيرى را كنار او دیدم كه به پيانو تكيه داده و به هنرنمایى دوستش چشم و گوش فراداده است. عرض ادب خاموشى كردم و پس

• دستخط داود پيرنيا

Page 27: یادنامه-پیرنیا (1)

568• شهرخ پيرنيا

از گذاشتن سينى چاى بر روى ميز، از سرسرا خارج شدم؛ اما خودم را پشت در پنهان كردم تا به نواى پيانوى استاد گوش دهم. چند لحظه بعد، شاهد زایش ترانه اى دلنشين شدم كه به زودى جاى خود را باز كرد: رهى مى خواند »تنها ماندم، تنها رفتى...« و محجوبى با پيانو جواب مى داد. بدین گونه آهنگ و ترانة »كاروان« ساخته شد و بنان با استادى تمام آن را اجرا كرد. البته خانم مرضيه هم بعدها این آواز را خواند كه هارمونى آن كمى تندتر است؛

ولى آن كجا و این كجا!حال كه صحبت از شادروان رهى شد، باید از شعرى كه در كودكى به مناسبت به دنياآمدن

برادرزاده ام ساخته بودم یاد كنم كه ایشان یك بيت نارساى مرا به این صورت درآوردند: دل گل به روى شاخه بار دلكشى ست دوش بر كشم او مهر بار

این شعر را براى پدرم خواندم و مورد تشویق قرار گرفتم. از آن وقت به بعد، كار روانشاد رهى درآمد و هر وقت به خانة ما مى آمد، با لطف و تشویق، سروده هایم را تصحيح مى فرمود.

آنگاه، شعرها را براى پدرم مى خواندم و سكه اى صله مى گرفتم!براى بازداشتن ما از شيطنت هاى خانه خراب كن در تعطيل طوالنى تابستانى، مرحوم پدرم ما را اغلب با خود به ادارة رادیو مى بردند تا زیر نظرشان باشيم و احيانًا درسى هم خوانده خود را براى آغاز سال تحصيلى آماده كنيم. در یكى از آن روزها، به استودیویى رفتيم ایرج و درویش نجاهى، رهى، شجریان، قوامى، گلپایگانى، خوانسارى، استادان آن كه در حياتى جمع بودند. مدتى طول كشيد تا ضبط آهنگ شروع شود. خانم الهه شروع كردند به

Page 28: یادنامه-پیرنیا (1)

569

خواندن تصنيف معروف »آن شاه كه با دانش و دین بود، على بود« و دیگر خوانندگان پس از هر بيت جواب مى دادند. این تصنيف به قدرى در من مؤثر افتاد كه در آن سن خردسالگى به گریستن افتادم و شاید عشقى كه به موال على دارم از همان جا قوت گرفت. در پى ضبط این ترانة به یاد ماندنى، درویش امير حياتى با دوتار معروف خود ترانة »على على« را اجراء

كرد كه هفتة بعد از رادیو پخش شد و طرفداران بسيارى به دست آورد.مناسب مى بينيم از پایان كار پدرم، فرزند ارشد مشيرالدوله و مبتكر برنامة گلها یاد كنم: مرحوم داود پيرنيا بيمارى قلبى داشت و چون باال رفتن پله ها را براى او ممنوع كرده بودند، به دستور مقام هاى وقِت رادیو، استودیوى معروف گلها در ضلع شمالى رادیو ایران )ميدان ارك( و طبقة همكف ساخته شد. این سابقه را نوشتم تا از لحظه هاى آخرش یاد شود و آن چنين بود كه یكى از دوستان پدرم مجلة خواندنيها را براى او آورده بود و در آن شماره، به درست یا نادرست، از زبان یا قلم مظفر فيروز نوشته بودند كه ایران »ایرانستان« )= با اشاره به پسوند نام اكثر جمهورى هاى آسيایى شوروى( خواهد شد. مرحوم پيرنيا با خواندن این سطور، به سختى برافروخته شده مجله را پرتاب كرد و فریاد زد »اى خائن، اى خائن«. فورى پيشخدمت براى ایشان ليوان آبى آورد، اما هنوز آب به دهان نرسيده، قلب حساسش از تپش بازایستاد، جان به جان آفرین تسليم كرد و سایه اش از سر فرزندان كم شد. خدایش بيامرزاد

و یاد و نامش گرامى باد.

توجه توجهآدرس جديد سايت بخارا

www.bukharamag.com