پروین اعتصامی

30

Click here to load reader

Upload: kamyabmobile

Post on 08-Jun-2015

743 views

Category:

Documents


2 download

TRANSCRIPT

Page 1: پروین اعتصامی

اعتصامی پروین

که است فارسی زبان اول قدر گویندگان از ایران معاصر نامدار شاعره ،

سخن با و اساتید گواهی به و کرده برابری ، مرد گویندگان تواناترین

گوی معاصر است شناسان ربوده آنان از را .سبقت

به اسالم فکری نظام و اهتمام همه با ما جامعه و در عموم تربیت و تعلیم

برای باز مرد، و زن استعدادهای تقویت و فکری پرورش شمردن الزم

تواناییهای پرورش و تحصیل امکان ساالری مرد نظام علت به زن جنس

روی و بوده کم برابر ذوق در ایران زن علماء و گویندگان تعداد اصل همین

راه این در که مردان عظیم در خیل پروین و نماید می ناچیز اند؛ نهاده گام

است فرد به منحصر خود حد .این

استعداد رمز بر عالوه فارسی، ادب و فرهنگ زن ارزشمند این توفیق

و تربیت معجزه زن ذاتی؛ محرومیت علیرغم که اوست نامور پدر توجه

مدارس فقدان و تحصیل امکانات از همت ایرانی او تربیت به خود دخترانه،

به را خود معنوی سرمایه با و استعداد با دختر و در گماشت که مقامی

رسانید بود او .خورد

اعتصام ) اعتصامی یوسف میرزا پروین خان( پدر ایراهیم میرزا پسر الملک

که بود آشتیان اهالی از الملک اعتصام به ملقب به مستوفی جوانی در

شهر همان در عمر پایان تا و رفت تبریز به آذربایجان استیفای سمت

.زیست

در الملک اعتصام . 1291یوسف . فقه و عرب ادب آمد دنیا به تبریز در ق هـ

در را فرانسه و ترکی زبانهای و قدیم حکمت و کالم و منطق و اصول و

در و آموخت . تبریز از سال بیست هنوز یافت کامل احاطه عرب لغت

فی ) االدب قالئد کتاب که بود نرفته ( عمرش که را الذهب اطواق شرح

عمر بن محمود مقامات از مقام یکصد شرح در بود ای الزمخشری رساله

بزودی که نوشت عربی زبان به اخالق مکارم و مواعظ و حکم و نصایح در

. ) جزء یا الهند ثورة کتاب بعد چندی گرفت قرار مصریان درسی کتابهای

) او الصابره گرفت المراة قرار نیل ساحل ادبای تحسین مورد کتاب . نیز

) ترجمه) که او نسوان ( )تربیت به بود مصری امین قاسم المراة تحریر

. 1318سال روزگار آن در که یافت انتشار ق عموم هـ بیخبری و عام تعصب

می رخ ایرانی جامعه در بانوان پرورش اهمیت .نمود از

از حق به و ایران در ادبی تجدد راستین پیشقدمان از الملک اعتصام

Page 2: پروین اعتصامی

. نویسندگان شاهکارهای ترجمه با او چه است فارسی نثر تحول پیشوایان

در جهان، . بزرگ عالوه او داشت بسزا نقش جوانان، استعدادهای پرورش

از بیش ترجمه در 17بر کتاب . 1328بهار جلد و نفیس ادبی مجموعه ق هـ

) انتشار ) طی که کرد منتشر بهار بنام نوبت 24پرارزشی دو در شماره

- - - - فنون و اقتصادی تاریخی اخالقی ادبی علمی سودمند مطالب توانست

کند عرضه مطلوب روشی و نیکو روشی به را .متنوع

زندگینامه

اعتصامی نامی رخشنده بسیار شاعران از اعتصامی پروین به مشهور

روز در سال 25معاصر ابتدا شمسی 1285اسفند از و یافت تولد تبریز در

کتاب انتشار با که خود سخندان و دانشمند پدر نظر ( )زیر نسوان تربیت

رشد به بود، داده نشان دختران تربیت لزوم به را خود آگاهی و اعتقاد

.پرداخت

. وی نزد را عرب ادبیات و فارسی ادبیات آمد تهران به پدر با کودکی در

می گرد پدرش خانه در که دانش و فضل ارباب محضر از و گرفت قرار

و یافت ها بهره خارق آمدند استعداد و سرشار قریحه از را آنان همواره

. در ساخت می حیرت دچار خویش گفتن العاده شعر به سالگی هشت

پدرش که لطیف و زیبا قطعات کشیدن نظم به با b مخصوصا و از پرداخت

) - نمود ) می آزمائی طبع کرد می ترجمه عربی و ترکی فرنگی خارجی کتب

ذوق پرورش به پرداخت و .می

سال ماه تیر ماه 1303در با برابر مدرسه 1924شمسی دوره میالدی

می اداره ایران در میسشولر خانم سرپرستی به که را آمریکایی دخترانه

موفقیت با با شد ای خطابه تحصیل از فراغت جشن در و برد پایان به

" ایراد" تاریخ و زن .کرد عنوان

و غم سهیم که خویش زندگی شریک به مرد ظلم از خطابه این در او

اوست امریکایی . شادی مدرسه رئیس میسشولر، خانم گفت می سخن

و تحصیل از را خود خاطرات چنین دختران مدرسه آن در پروین تدریس

کند می .بیان

اوان " همان در چه اگر معلومات پروین، نیز آمریکایی مدرسه در تحصیل

که بود حدی به ذاتیش تواضع اما داشت، و فراوان مطلب گرفتن فرا به

می اظهار وافر شوق یافت می خود دسترس در که ای تازه ."نمود موضوع

از بیش گویا که پروین نزدیک دوستان از محصص مهکامه سرور خانم

Page 3: پروین اعتصامی

عقیده، دوازده پاک طینت، پاک را او داشتند مکاتبه و مراوده هم با سال

خوشخو، دامن، طریق پاک در و متواضع دوستی مقام در خوشرفتار،

می توصیف پایدار محبت و .کند حقیقت

نمود می ایران خارج و داخل در پدرش با که سفرهایی تمام در پروین

کسب شرکت و اطالعات و دید گسترش به سیاحت و سیر با و کرد می

می تازه .پرداخت تجارب

و نپذیرفت نظری بلند با را دربار به ورود پیشنهاد آزاده، شاعر مدال این

کرد رد را ایران معارف .وزارت

ماه تیر نوزده در عموی 1313پروین پسر ماه با چهار و کرد ازدواج خود

رفت شوهر خانه به کرمانشاه به ازدواج عقد از .پس

در شوهر رئیسشهربانی او با وصلت هنگام و شهربانی افسران از پروین

. اخالق بود مغایرت کرمانشاه پروین آزاده و لطیف روح با او نظامی

مظاهر. از سرشار ای خانه در که او هر داشت از دور به و ادبی و معنوی

به ناگهان ازدواج از پس بود یافته پرورش آلودگی شد گونه وارد ای خانه

این همگامی است طبیعی و نبود خالی نوش و عیش بساط از دم یک که

به دو ناهمگون ازدواج این سرانجام و بپاید دیری توانست نمی مخالف طبع

و کشید گذشتن جدایی با شوهر خانه در اقامت نیم و ماه دو از پس پروین

طالق کابین .گرفت از

تحمل آوری شگفت متانت و خونسردی با را شکست تلخی او همه این با

و ننمود کرد شکایتی و نیاورد زبان بر سخنی آن از عمر پایان .تا

واقعه آن از تهران بعد عالی دانشسرای کتابخانه در مدتی پروین تأثیرانگیز

کار به و داشت کتابداری . سمت داد می ادامه نیز خود ناب اشعار سرودن

در را او اجل دست اینکه از 34تا که سالگی حالی در گرفت ادبی جامعه

و ذوقی های پدیده ترین عالی توانست می سالها آن از انسانی بعد فکری

. شب در بهرحال نماید ارمغان پارسی ادبیات به سال 16را 1320فروردین

به را او پیکر و گفت بدرود را زندگی تهران در حصبه بیماری به خورشیدی

در و بردند سپردند قم بخاک خانوادگی مقبره در دانشمندش پدر قبر .جوار

والیات، و تهران جراید در در مقاالتی و اشعار مرد و زن از شعرا و ادبا

او برای یادبودی مجالس و کردند نشر .برپا

سال ایران، 1314در توانای شاعره اعتصامی، پروین دیوان اول به چاپ

ظهور از زبان فارسی دنیای و یافت انتشار اش گرانمایه و ادیب پدر همت

آگاهی بلبل فارسی ادب صفای و طراوت پر گلزار در دیگری داستانسرای

Page 4: پروین اعتصامی

معطر غنچه از و شد یافت محفوظ او طبع و .ذوق

هم که سروده اندوهباری قطعه نیز خود مزار سنگ برای بر پروین اکنون

است شده مرقدشحک نماینده .لوح

سخن ویژگی

سبک پیرو قصایدش در اشعارش او و است ناصرخسرو بویژه متقدمین

باشد می عرفانی و اخالقی مضامین شامل موضوعات . بیشتر پروین

که دارد می بیان شیوایی و ساده زبان چنان با را اخالقی و خواننده حکمتی

تحت طبقه هر از . را بر دستی چیره و کالم قدرت در او دهد می قرار تاثیر

این در و داشته قرار نامدار گویندگان ی همپایه سخنوری آداب و صنایع

مناظره به شاعران میان شیوهء که را شیوهء این و دارد خاص توجه

می احیاء بود ایران غرب و حافظ. شمال و سعدی تاثیر تحت پروین نماید

و خراسانی سبک دو از است ترکیبی اشعارش و عراقی بوده .سبک

سخن استاد و شاعر مغز پر دیباچه به آراسته که دیوان اول شناس چاپ

ادبی ارزش تعیین در او تحقیق و بررسی نتیجه حاوی و بهار الشعرای ملک

مثنوی و و قصیده پنجاه و یکصد از بیش شامل بود پروین سخن ویژگیهای

با و شاعر زمان . در با پروین بود شده تنظیم او خود از مقدمه در ای قطعه

پدر تأثیر به راسخ به اعتقاد را خود دیوان پرورشطبعش، در بزرگوارش

کند می تقدیم .او

***

اثر نمونه

است سروده خود مزار سنگ برای را قطعه این

بالین سیهش خاک است اینکه

است چروین ادب چرخ اختر

ندید ایام ز تلخی جز چه گر

سخنش خواهی چه است هر شیرین

امروز گفتار آنهمه صاحب

است یاسین و فاتحه سائل

ز که به کنند دوستان یاد وی

است غمگین دلی دوست بی دل

فرساست جان بسی دیده در خاک

بر است سنگ سنگین بسی سینه

Page 5: پروین اعتصامی

گیرد عبرت و بستر این بیند

بین حقیقت چشم را که است هر

برسی جا هر ز و باشی که هر

است این هستی منزل آخرین

توانگر چه هر باشد آدمی

است مسکین رسید نقطه بدین چون

کند حمله قضا که آنجا اندر

تسلیم است چاره تمکین ادب و

کردن پنهان و کشتن و زادن

است دیرین ره و رسم را دهر

گاه خرم محنت این در که آنکس

است تسکین سبب را خاطری

استعداد و سرشار موجب قریحه همواره شعر در پروین العاده خارق

پدرش با که بود دانشمندانی و فضال همین حیرت به داشتند، معاشرت

او از اشعار آن که بودند گمان این بر برخی .نیست جهت

طول در که است ایرانی زن شاعر بزرگترین تردید بی اعتصامی پروین

. تاریخ بصورت آنکه از پیش وی اشعار است نموده ظهور پارسی ادبیات

مجلد در شود منتشر یوسف دیوان مرحوم پدرش قلم به که بهار مجله دوم

شد می چاپ یافت می انتشار الملک (1300ـ 1302 )اعتصام خورشیدی

شامل که اعتصامی پروین اشعار و 6500دیوان قصیده از و بیت مثنوی

است رسیده چاپ به بار چندین تاکنون است .قطعه

قلم به دیوان است مقدمه بهار الشعرای ملک تقی محمد استاد شادروان

و پروین اشعار سبک پیرامون است که نوشته او اشعار .ویژگیهای

آخر سخن

کمتر بود، کوتاه بسیار پروین همچون عمر اقبالی سخنگویان میان از زنی

شهرتی کوتاه چنین این دورانی در که داشت . پروین باشد داشته فراگیر

و گذرد می بنام شاعره این درگذشت از که است اندی و سال پنجاه

از بسیاری و کنند ستایشمی را وی و خوانند می را پروین اشعار همگان

بصورت آن است ابیات گشته جاری عام و خاص زبان به المثل .ضرب

است دلنشین و ساده شیوا، پروین مانندباغ . شعر پروین متنوع مضمونهای

Page 6: پروین اعتصامی

. اخالق دهد می نوازش را روح راستی به که است و پرگیاهی تعابیر همه و

می پروین دیوان بر تابناک ای ستاره چون آن عادالنه و زیبا درخشد مفاهیم

خود قصاید در پروین در فرمایند می وی اشعار مورد در بهار استاد چنانکه

از امید، پس عمل و سعی سوی به را انسان روح عارفانه و حکیمانه بیانات

وقت، اغتنام می حیات، سوق فضیلت و نیکبختی اقدام همت، کمال، کسب

.دهد

اعتصامي "پروينمحرومان طرفدار شاعر اعتصامی، پروين سالگی صد

سعدی سینا

اعتصامی پروين

نفوذ ها توده بین و ایرانی جامعه در انگیز شگفت نحوی به پروین شعر

است کرده

خاطر به او از ابیاتی ایرانیان بیشتر که است شاعری اعتصامی پروین

.دارند

مراسم در منابر، بر همچنین بلکه مجالس و محافل در تنها نه او شعرهای

کودکان تربیت و تعلیم هنگام به یا اندرز و پند و وعظ هنگام به سوگواری،

نوجوانان شود و می شنیده .همواره

با نوجوانی در همه اند رفته مدرسه به که و ایرانیانی شده آشنا او اشعار

از سال پنج و شصت که امروز اما اند بوده مأنوس او با مرگش سالهایی

نگاه دیوانش به وقتی شده، متحول فاصله این در ایران شعر و گذرد می

کنیم، کنیم می می برخورد ناب شعر با .کمتر

شاعری عرصه در پروین جایگاه این، وجود هیچ با شاید و است شده حفظ

توده میان اینهمه شعرش که نباشد دیگری کالسیک معاصر های شاعر

باشد افتاده جا .مردم

در که او سخن و است اجتماعی و اخالقی شاعری مناظره پروین قالب

حتی یا ماش و عدس مانند خوردنی های دانه پرندگان، و حیوانات بین

Page 7: پروین اعتصامی

محرومان اشیای و مردمان حال زبان گذرد، می سوزن و نخ چون ناچیزی

و است قدمایی ای شیوه نیما به تا صبا از کتاب نویسنده که طور همان

از " و خود نفس خواهشهای از او شده سخن یادآور زنانه دلربایی و دلبری

ترویج و تبلیغ قصد و نیست آگاه فلسفی مکاتب از گوید، و نمی مرام

اصالحات ... چشم تنها خود هنر و شعر از بلکه ندارد، را خاصی مسلک

و دارد اخالقی ".اجتماعی

سال پنج و سی از بیشتر و رفت دست از جوانی در آنکه با نزیست، پروین

بزرگترین بهبهانی، سیمین و فرخزاد فروغ ظهور از پیش تا و خود زمان تا

آمد شاعر می حساب به ایرانی .زن

" می " سخنوری بزرگترین را او خانلری ناتل جنسزن " پرويز از که دانست

" می یادآور حال عین در و است کرده ظهور ایران ادبیات تاریخ که در شد

شده" سروده پنجم و چهارم قرون فصحای استقبال به که او قصاید

و تجدد دهد هیچگونه نمی نشان بیان و معانی لحاظ از ".تنوعی

شعر در که گفت توان می جرأت بلکه به معانی تنوع و تجدد تنها نه پروین

پیش سال دهها که تجددخواهانه افکار از شده نشانی آغاز ایران در تولد از

شود نمی یافت .بود

شکوفايی استعداد در او موجب اهمیت و کرد بروز زود بسیار که بود

این که نداد فرصت زمانه اما شد دیگران نظر اعجاب از توانایی و استعداد

کمال درجه به امروزی ای بینی جهان به رسیدن و جهان .برسد درک

و قزوینی محمد مانند اند نوشته مقاله او درباره که کسانی بیشتر

اند نوشته پروین توانایی درباره خود اعجاب از یوسفی .غالمحسین

پروین سیاه اگر دهد می تشکیل را دیوانش امروز آنچه همه ماند می

پروین واقع در نبود، بیش نکرد مشقی پیدا رشد مجال

دروديان الله ولی

Page 8: پروین اعتصامی

ای پاره که بود شگفتزدگی و همین شک دچار او به نسبت را معاصران از

" چهره " شاعری تهمت نام به کتابی در و کرد که تردید شد سبب و نمود

نسبت الملک اعتصام یوسف پدرش به بلکه خودش به نه را او .دهند اشعار

زرین عبدالحسین و هشترودی محسن و نفیسی سعید از پروین درباره

تا هرچه کوب و اند نشسته داوری به ما روزگار در گرمارودی موسوی

به است گذشته بیشتر اند زمان رسیده دقیقتری .قضاوتهای

نویسد می بدرستی معاصر بزرگ شاعر بهبهانی آنکه سیمین با پروین

تازه حرکات تنها و ماند برکنار نیمایی تحول هرگونه از بود نیما در معاصر

" " " " " " " که " است صبح نغمه و ، یاران یاد ، مرغک ای ، گربه ای همان او شعر

لحاظ نیما از های چارپاره از بعضی و اروپایی قدیم قالبهای از متأثر قالب

لحاظ از و است هستند شده دمیده آن در تازه نفسی نیز ".محتوا

ای جزوه در گرمارودی موسوی به علی روزها این همشهری روزنامه که

را پروین کرده، منتشر پروین زادروز صدمین زنان "مناسبت سالله آخرین

" " و بیان و زبان جهت از هم و نگرش جهت از هم که دانسته ای شاعره

اند سروده شعر کهن سبک به ".محتوا،

" b تقریبا نهضت از پروین شعر او عقیده نامرئی به تأثیر حتی نیما همزمان

خویش" " کار تازگی جهت در که حرکتی تنها و دهد نپذیرفته می انجام

جهانگیرخان مرثیه در دهخدا که است فرمی در مسمط چند سرودن

" صوراسرافیل از " مسمط این بود، سروده آر یاد مرده شمع ز آر یاد نام با

بود تازه بندی قالب عصر جهت هم شاعران بسیاری سوی از او از پس و

شد تقلید ".وی

است پر پروین کار دیوان به بیشتر امروز که موضوعاتی و مضامین از

اما شعر سرودن تا آید می مقاله نویسنده نوشتن درودیان الله ولی

بوده مأنوس پروین دیوان با عمری که آرام چشمهای با همین شاعری و

ریشه و رگ ایران امروز شعر مضامین های سرچشمه کتاب در هم امسال

شعر چند متعلق های پروین گوید می است، داده نشان را پروین معروف

Page 9: پروین اعتصامی

حرفی آدمی هر که است روزگاری حتی به گفت، می شعر زبان به داشت

گفتند می شعر صورت به را عادی خیلی .حرفهای

اینکه او از من است گفته جایی در که کند می استناد دهخدا حرف به

گفتم می شعر گیرد زمانی می ام .خنده

از خیلی که بود رسیده نتیجه این به لغتنامه نویسنده b به ظاهرا را حرفها

نثر به است بهتر کنند، شعر یا نظم زحمت، و زور به اینکه .بنویسند جای

مرحله به ای مرحله از گذار برای ملتها درودیان، الله ولی عقیده دیگر به

می گذار دوران همین در پروین او نظر از و کنند طی را دورانهایی باید

.است زیسته

درباره کتاب چند متعدد، مقاالت از غیر به اخیر سال سی بیست پروین در

او ستایش و ثنا در بقیه و پروین علیه آنها از یکی که است شده منتشر

شده اند نوشته

در اعتصامی روز ۱۲۸۵اسفند ۲۵پروین دو و ماه هفت b دقیقا خورشيدی،

دوران فرزند و شد متولد تبریز در مشروطه فرمان صدور از پس

دیوانش در اما است مستقیم مشروطه طور به آزادی یا مشروطه درباره

واديها این در b اساسا خوریم، نمی بر مطلبی افکار به در و کرد نمی سیر

می بیرون آدمهایی و متون دنیای از او دنیای بود، غرق که دیگری آمد

کردند می سیر مشروطه روزگار از پیش b .احتماال

و احتیاط قید با خود شاید زمان با پروین که گفت بتوان انتقادی دید از

الله ولی اما است، نبوده معاصر چنین خیلی که دارد عقیده درودیان

.نیست

انقالب دوره خروش و خشم مقداری b می اوال او دیوان در را مشروطه

یافت .توان

کرد قیام شاعری به او که زمانی b نمانده ثانیا مشروطه از زیادی چیز دیگر

کودتای که بود ساله پانزده آمد، ۱۲۹۹بود؛ در پیش دفتر ۱۳۱۴پروین

داشته، سال چند و بیست زمان آن در که سپرد چاپ به را خود اشعار

درنیاورد سر موضوعات این از خیلی که است .طبیعی

Page 10: پروین اعتصامی

از است پر پروین رنج دیوان را آنها کلی عنوان توان می که مفاهیمی

طرفدار شاعری را او و گذاشت این محرومان اما دانست محرومان

از پیروی نتیجه و معاصر فلسفه تابع محرومان از سوسیالیسم طرفداری

و محرومان از اخالقی و سنتی شیوه به کرد می سعی او بلکه است نبوده

کند دفاع ستمگران مقابل در .مظلومان

شگفت نحوی به پروین شعر این، وجود بین با و ایرانی جامعه در انگیز

است کرده نفوذ ها .توده

امر علتهای از یکی شود شاید می سبب که باشد اخالقی دیدگاه همان

هنگام به یا منابر سر بر بسیار او غیر شعر به اما شود خوانده سوگواريها

نیز درسی کتابهای به پروین شعر یافتن راه این بسزا از تأثیری کار این در

است .داشته

( " و " شکست ای کوزه کودکی یتیم طفل خانه / شعر پای مرا که گریست

) می کباب جوانی ایام در بخصوص را آدمی هر دل که نیست در رفتن کند

بود فارسی درسهای جزو دبستانی .کتابهای

بالین " سیهش خاک اینکه شعر شود" یا می خوانده و دیده جا همه .است

پروین شعر شدن عمومی و شهرت در همه کم اینها این و داشته تأثیر

به که معیاری و متر هر و برویم که راه هر از چون نیست دست موهبتی

است خوب شعر معیارهای از یکی عام پذیرش سرانجام .بگیریم

الله : " ولی زبان اینکه برای گوید می پروین عام پذیرش علل در درودیان

و پست بی و رفته موج شسته او شعر در صمیمیت و صداقت دارد؛ بلندی

است شاعری این که پذیرد می آدم و زند سوی می از نمایندگی به که

همه اوست، سرایی قصه همه از مهمتر اما گوید می سخن آنچه محرومان

کند، می بیان مختلف پرسوناژهای زبان از که است قصه همان سراید می

او که خودبینی چیزی مختلف مناظرات با برد می سؤال زیر خیلی

پروین اگر کنم می فکر من دیوانش آدمهاست، امروز آنچه همه ماند می

نوگرایی اوج که نبود بیش مشقی سیاه دهد می تشکیل همان را آن

) تار ) شب این چو سحر مرغ ای دهخدا از استقبال در که است مسمطی

است، نکرد سروده پیدا رشد مجال پروین واقع ".در

دیوان که شما پرسیم می درودیان آقای آیا از اید سپرده چاپ به را پروین

شده هم سانسور دچار او شعرهای از است؟ هیچیک

Page 11: پروین اعتصامی

نشده، سانسور پروین دیوان از شعری هیچ شعر یک استثنای به گوید می

مطلع آن با است شعری هم :شعر

نبود ایرانی که گویی این از پیش ایران در زن

نبود پیشه پریشانی و روزی تیره جز اش

دی هفدهم مناسبت به روز "1314که به معروف سروده" ، چادربرداری

گوید می که رسد می آنجا به و :شده

بنیان پوسیده نبود چادر مسلمانی

درباره کتاب چند متعدد، مقاالت از غیر به اخیر سال سی بیست پروین در

او ستایش و ثنا در بقیه و پروین علیه آنها از یکی که است شده منتشر

شده .اند نوشته

که است گرکانی الله فضل اثر شاعری تهمت شد منتشر او علیه که کتابی

توانسته نمی داشت که سالی و سن آن در پروین که بود این استداللش

و محکم شعرهای همه چنین اینها که داد می احتمال و بسراید ای عالمانه

چاپ دختر نام به که اوست پدر است سروده .شده

در دهباشی علی همت به که است اعتصامی پروین یادنامه دیگر کتاب

شد ۱۳۷۰ سال آراسته طبع زیور .به

نام با که است درودیان آقای کتاب سوم در کتاب آرام چشمهای با شاعری

شد ۱۳۷۷سال .منتشر

( اعتصامي معاصر( 1320- 1285پروين دوران آوازهي بلند شاعر خورشيدي

به نيازي که است آن از مشهورتر . ما، پس او شعر چه باشد داشته معرفي

ه را ايران در فارسي قرائت درسي کتابهاي به مرگش نتيجه، از در و يافت

سال در ايران اسالمي انقالب تا کم دبستانها 1357دست دانشآموزان و ،

از نيز را اشعارش از برخي و ميخوانند کالس در را او شعرهاي دبيرستانها

ما. بر معاصر شاعران نصيب ندرت به توفيقي چنين بديهيست ميکردند

.گرديدهاست

فارسي آيا شعر که قرن دوازده از پس حاضر، زمان در که نيست شگفتآور

مردان انحصار در در دهه سه فاصلهي با زنان، از تن دو ناگهان بودهاست،

يکي بگيرند؛ درخشيدن فارسي فارسي شعر کهن شعر از کامل پيروي با

و) سنتها بر تکيه با و محتوا و لفظ و قالب نظر و از اخالقي مضمونهاي

) سنتهاي شکستن با و نو شعر در ديگري، و قدما قبول مورد شعر اجتماعي

احساسات بيان در مهمتر همه از و محتوا و لفظ و قالب نظر از فارسي

Page 12: پروین اعتصامی

در .شعر زنانه

.» « » دريغا » فرخزاد فروغ ديگري و بود اعتصامي پروين زنان، اين نخستين

هر سنين که در ترتيب به و جواني در چيرهدست شاعر 32و 34دو

.درگذشتند

بحث مورد . موضوع » احوال » شرح نه است اعتصامي پروين مقاله، اين در

تا که اشعارش ارزيابي نه و او او دربارهي مقالههايي بارها کنون

.نوشتهشدهاست

را حاضر مقالهي نگارش تابستان علت در که جست مقالهاي در بايد

1368 « پروين بارهي در نکته چند عنوان با ويژهنامهي« » ، در اعتصامي

» نوشتم ايرانشناسي در ، اعتصامي .پروين

مقالهي آن « در و » پروين بارهي در اختصار به را کلي موضوع پنج کوتاه

دادهام، قرار بحث مورد آزادي » شعرش به او اعتقاد آنها از يکي که

عنوان« با باب، اين در که قصيدهاي و بود « »نسوان و سروده عفت گنج

» داده » قرار تأييد مورد حجاب کشف در را رضاشاه .بود اقدام

» کم » بسيار اعتصامي پروين زندگاني از چون که موضوع اين طرح ديگر

» خانه، » در ، پروين با مستقيم غير يا مستقيم که کساني همهي از ميدانيم،

محل شدهبود مدرسه، تقاضا داشتهاند، کار و سر آمدها رفتو در و کار

وي، بارهي در را خود محدود، اطالعات بسيار ولو مرگ، تا کودکي زمان از

» تا » بفرستند ايرانشناسي مجلهي به چاپ چاپ براي محققان اطالع براي

.کنيم

کساني از کوشيدهام کنون تا زمان آن از يوسف » همچنين با احتماال که

» « » « ) ( آشنا« پروين خود يا و ، پروين پدر ، اعتصامالملک ، بودهاند، اعتصامي

. يا مختلف افراد به گذشته سالهاي در منظور بدين کنم کسب اطالعاتي

را نامه آنها حاصل و پرداخته مذاکره به دنيا کنار و گوشه در تلفني يا نوشته

پروندهاي کردهام در .نگهداري

ضمن آوردهام، دست به دراز مدت اين در که را اطالعاتي بررسي حاصل

» ميرسانم » خوانندگان اطالع به قسمت چند در اعتصامي پروين :ديوان

« نخست که » بيتي سه از و گفت خواهم سخن او عفت گنج قصيدهي از

» سال » از پروين از 1323برادر نيز و کرده حذف قصيده، اين از بعد به

پروين » ديوان در او که تغييراتي .دادهاست« ديگر

در چگونه که پرداخت خواهم مهم موضوع اين به اخير، 60سپس سال

در « افرادي ضد » و سياسي شخصيتي ، اعتصامي پروين از خود نوشتههاي

Page 13: پروین اعتصامی

» ارائه» .دادهاند رضاشاه

. يک و چهل پايان، در نداشتهام دور نظر از نيز را او مرگ براينها، عالوه

– » فتوکپي » و نوشته دوستانش نزديکترين از يکي به پروين که را نامهاي

اختيار در - آنها بي را آنها همهي متن و داده قرار بررسي مورد است بنده

بخش در کاست و ايرانشناسي،« ) »کم مجلهي شماره اين ي برگزيدهها

شمارهي سيزدهم، چاپ( 1380بهار 1سال .رسانيدهام به

» به » او بودهاست، خجالتي و کمرو دختري پروين نوشتهاند که آن با

« » به که آن از پيش سالها و داشته اعتقاد جان و دل از نسوان آزادي

» در » رضاشاه گردد، 1314ديماه 17 فرمان عملي ايران در حجاب کشف ،

خردادماه در در 1303او « خورشيدي در » تاريخ و زن عنوان با خطابهاي

�ناثيهي » ا مدرسهي در خود فارغالتحصيلي جشن « روز از ، تهران آمريکايي

روا زنان به غرب و شرق در اعصار، و قرون طي در که داشتهاند، ستمي

که نمود تصريح ضمن در و گفت :سخن

قرنها از پس زن دست سرانجام به را خود ادبي و فکري حق درماندگي،

... در شد نزديک خود حقيقي مرکز به و « آورد زن » عالي مفهوم عصر، اين

» بقا » موسس که کلمه دو اين روحبخش معني و شد معلوم مادر و و

. . بود اروپا به راجع کرديم بيان که اين گشت پديدار است، انسان ارتقاء

که اساس آنجا بر حقيقي اصالح و افراشته فيروزي رايت صنعت، و مدنيت

کرده تکيه درک و از ... فهم جنسيت، بيتفاوت پسران، و دختران که آنجا

بهرهمند ادبي و عقلي و بدني اين... تربيتهاي در گفتيم آنچه آري ميشوند

. اثر در نيز نسوان عالم يافت وقوع خوشبخت به مملکتهاي اقدام، و همت

. مدنيت مصدر و شرايع مطلع که مشرق در اما نمود صعود ترقي مدارج

... نميگذشت نهج اين بر کار بود .عالم

کوچ منزل اين از نيکبختي کاروان � اين اخيرا عمارت از تمدن معمار و کرد

.... روزگار ايام، اين درطي برتافت روي بوم، و زمين، مرز مشرق زنان

از پر همهجا مشقت، و رنج به آکنده همهجا اندوهخيز، و تاريک همهجا

بود مذلت و حرمان ... اسارت و يأس گران خواب از آسايي که مدتهاست

ميخواهد، . برخاسته اين معالجهي براي اگرچه بازآرد جوي به را رفته آب

و گفته سخنها بسيار اجتماعي بيماري مرض داروي اما نوشتهاند، کتابها

. و تربيت است تعليم و تربيت به منحصر شرق، که مزمن حقيقي تعليم

معرفت گستردهي خوان از را طبقات تمام و باشد مرد و زن شامل

.نمايد مستفيد

Page 14: پروین اعتصامی

جهان تاريخ زينتافزاي آن عظيمهي مآثر و مفاخر که ما عزيز وطن ايران،

نعمت مديون و منت رهين را امروز اروپاي قديميش تمدن که ايران است،

ايران دارد، عالم خويش ابحار و اقطار بر قرنها که قوتي و عظمت با

شرق، شدايد و مصائب از بود، دنبال حکمروا به اکنون برده، وافر سهم

نيکبختي شاهد ديدار به و ميدود خود به... گمشدهي اميدواريم ميشتابد

با و شود ايجاد ملت در فضيلت روح متفکرين، و دانشمندان تربيت همت

. صورت، اين در گردد فراهم ايران در اجتماعي مهمهي اصالحات نسوان

تربيت مملکت بناي فضاي در اقبال فرشتهي و شد خواهد استوار حقيقي

بالگشايي داريوش، و کرد سيروس .« خواهد

« » « » جشن برای که را آرزو نهال شعر جلسه، همین در اعتصامی پروین

. دختر همان که شعری خواند بود، سروده خود کالس فارغالتحصیلی

کمرو و آرام و » شرمگین حقوق از نسوان چه از که برآورده فریاد آن، در

«:بیبهرهاند خویشتن

آرزو نهــــــــــال

زي خـــــوش آرزو، نهـــــــــال آوردهاي اي بار کـــــه

بهــــــــار بي گــــــل صبا، بيباد آوردهاي غنچــــــه

ست خــــــرمي سال امسال، را تــــــو باغبــــــانان

آوردهاي زين شاخسار هــــــــر کز ميوه، همــــايون

و بيخ نيکنـــامي، برگت و علم شـــاخ و سعي بارت

آمــــــــــوزگار از جملـــــــه هنـــــــرها، آوردهاي اين

بــرد تـــــو از ارمغاني حاصل وقت کـــــاو آن خــــرم

دولت، آوردهاي برگ کــــــــار تــــــــوش هستي زاد

را ما شاخه، زين است غنچهاي دامن و دست زيب

است کوشـيـدن فــــرصت تا خواهـــران، اي همتي

بيدانشيست پستي از جمـــــله ايــــران، نسوان

و بــرتـــــــري زن، يا است مــــــرد دانستن از رتبت

دست اندر کامــــروز معرفت چـراغ مـــــــاست زين

است روشن سعادت، اقليـــــم سعي شاهـــــراه

کـه آموختن بـــــه علم قدر بداند دختــــــــر هـــــــر

و هوشيار پســر کس نگويد است تا کودن دختـــــر

کشوري هـر در شهره شد هنـــــــــر تحصيل ز زن

سري بيـــــــداري خواب� زين کسي ما از بــــرنکرد

Page 15: پروین اعتصامی

حقوق از نسوان چــــه بهـــــــرهاند از بي خويشتن

هــــر از افتاده دور چـــه، از قـــوم اين دفتـــري نام

است کــــودک آموزگـــــار نخست مــــــادر، دامـــن

مــــــادري طفـــــل نادان پـــرورده کجــــــا دانشور،

از درمــــــاندگي، چنين بگـــذريم با پروين و مـــــاه

و بال ادب و فضل از باشد را مــــا که پــــري گــــر

» با » آنچنان سالها، آن در آرزو نهال شعر سرودن که نماند حاکم ناگفته جو�

» « » « ، پروين پدر ، اعتصامالملک که بودهاست ناسازگار ايران جامعهي بر

سال اول 1314 در چاپ در شعر اين آوردن از حجاب، کشف از پيش و

» خودداري » پروين خود ديوان عليه را عوام و آخوندها غوغاي تا کردهاست

نيانگيزد بر دخترش .و

با بديهي و کرده تحصيل تهران آمريکايي مدرسهي در که دختري است

اجتماعي اوضاع و در فرهنگ وقتي آشناست، آمريکا و 1314دي 17اروپا

ميشنود، را زنان آزادي و حجاب کشف ميکند خبر تأييد اعتقاد سر از را آن

در قصيدهاي مناسبت بدين گنج »26و عنوان با و« بيت ميسرايد عفت

- - » مورد » معقولي بسيار صورت به آن پايان بيت سه در را رضاشاه اقدام

ميدهد قرار :ستايش

کــــــــار » کــرد آسان تو تـــواناي دست خسروا،

نبود ور آساني اميــــــد سخت، کـــــار اين در نه

کشتي گمگشته اين در گر نميشد ناخداي شه

نبــــــود طوفاني درياي اين از پيـــدا ...«ســـــاحلي

اين اين اهميت دليل سپس تا بخوانيم دقت به پايان تا آغاز از را قصيده

که ، « موضوع سال » از پروين ديوان کار از امروز 1368نويسنده به تا

روشن نبوده، .گردد غافل

نبود ايراني که گويي اين از پيش ايران، در زن

و تيرهروزي جز نبود پيشهاش پريشــــــاني

ميگذشت عزلت کنج اندر مــرگش و زندگي

روزها، آن بود چه نبود زن زنداني که زان گــــر

نکرد منـــزل قرنها سياهي انـــدر زن، چو کس

چو نبود کس قــرباني سالوس معبــــد در زن،

شاهـــد زن انصاف، عدالتخانـــهي نداشت در

نبود دبستـــــــاني زن فضيــــلت، دبستان در

Page 16: پروین اعتصامی

زن بيجواب دادخواهيهــــاي عمري ميمانــد

پنهـــــــاني بيـــــداد، اين بـــــــود نبود آشکارا

ليک بود، شباني چوب و جامه را کسان بس

بود، گـــرگي جمله نهـــاد� نبود در چــوپاني

زنــــدگي فــــراخ� ن ميــــــدا به زن بــــــراي از

نبود سرنوشت ميــداني تنگ جز قسمتي، و

نهـــان زن زچشم را دانش ميداشتند نـــــور

نبود گرانجـــــــاني و پستي ز نـــدانستن اين

بافنــده کجــا هنــر زن دوک و بينخ ميشــد

دهقاني که آنجا نبـــود حاصل و نبود خــــرمن

ليک ، بــــود فراوان دانش ــهي ـ� دک ميـــوههاي

هــــرگز زن نبود بهـــــر فـــــراواني زين نصيبي

جان ميداد قفس در و ميآرميد قفس در

گلستان، نبود در گلستاني مـــــرغ اين از نام

اه چــــ و فتنه تيه تقليـــد زن، بالست بهـــــر

نبود ظلماني راه اين رهش کاو زن آن زيرک

ميبايست علم از رنـــگ و برتري آب شــــرط

بـــــــدخشاني لعل و ياره د زمـــــر� نبود بـــــــــا

نيست قبايساده چونيک ، جلوهيصدپرنيان

از بود، شايستگي از نبود عزت هوســــــراني

کرد ارزنده را جامـــــه و کفش پوشنده، ارزش

و نبود قــــدر ارزاني بـــــه و گـــراني با پستي،

يک يک پرهيز، و پاکي و گــــوهرند ســــادگي

نبود کاني گوهـــــر تنهـــــا تابنـــــده، گــــــوهر

و زر زن از است نادان که آنجا سود چه زيور

ناداني عيب پــــردهپـــــوش� زر، و نبود زيـــــور

بس و پوشاندهست پرهيز جامهي را عيبها

ز بهتر وا، هـــ و عجب نبود جامـــــهي عرياني

پاک و است گـرانسنگ تا نبیند سبکساری زن

از آسیبی را نبود پـــــــاک دامـــــــانی آلــــــوده

آز،دزد حرصو و عفت،گنج استو گنجور چو زن

نبود وای نگهبـــــــــــانی آیین از آگـــــه اگـــــــر

Page 17: پروین اعتصامی

ی تقو سفرهی بر میهمــــان اهـــرمن نمیشد

نبود مهمانی جای جا، کان میدانست که زان

راه بــــــه کج پا راه کاندر داشت، بایــــد راست

پشیمانی جــــز رهنمـودی، و نبود تـــــوشهای

عفاف از امـا میبایست، پـــرده ا ر دل و چشم

نبود چــــــادر مسلمانی بنیاد پـــــــوسیــــــده،

آسان تــــو، تـــــوانای دست کار خسروا، کــــرد

نبود آسانی امیــد سخت کـــار این در ورنـــــــه

گردر کشتیناخدای شهنمیشد گمگشته این

طوفانی دریــای این از پیـــــدا نبود ســــاحلی

دید عقل چشم بـــــه پروین را انـــوار این بایـــد

را رخشان نبود مهــــــر نــورانی گفت نشایــــد