شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

48
] م ق وي س ه ب ت ك ر ح[ ارك ب م ل ا ان ض م م ر ن# پ ه، ب ن( ش ك ي ه ده ب( ه ش. ب ف ، او ر ي ن ف ود ر ب س كه ك و ا;ن ر هت ب ، ا;مده ي ن س كه او ا;مد ك ا; ن دك ي ت ف ه د. دي( رها ش ا ي ن ست ب ول غ( ش مر سف هان را م ه د و ب ت! ف ر ر ه( ش ه ب ن عي ي ا( س م، ت س ا ت ك ر ح رور ور ر م ا( س بر شا ا ر ي ط ا س فc ده را! ز ن ا# ود ي. حد ود ب راه م هر سف ن ي كه در ا( كه و درش س لارده كا ه# چ اء، ر ح ا ده و ار و ب و ل ح در كاري ر س1 q. د دي ب( ش ك ي م را ن مت د خ ت ش م و كاري ر س ه اب ح) ي ل ف ا رض واب ب ا و ر ر مت ود م ح م واب ب م و ي سن( ش ن كه س ل كا ك ا در ي ر ر مت له رال ص ن واب ب ا و ر ر مت له ده، اشدال ب پ ن ي ا( ان ح ي ن هاي ت ك ر م ه ب ك ري ه م ه اء ر حز ا ن ه، شا ب ش( ش ن كه( درش ك م در ي ه ا ر ر مت2 ده،( وار ش س ود خ دار ان و ح) ي ف وا ي لغ ب م م ه رم ح دام ه ح ب ر ت ب د. و ودي م ر ف ي ن عطا ك ر ي ه ه د. ب ن( ش دا ي م دحا ا ارر ف ف، ت ك ر ح ن عي. در د ن( س گ م عار م. ي رد ك ت ك ر ح ي من لا ش ه ، ب ي له ا ون ع ه د. ب ب پ ما ن م ي ش ف ي ز گ ي د ك ي ن ت ي د كه دادي] اد ا;ي ن ش ح[ ( اد ا;ي ن ش ح ور ر م ل ا ر مت3 وسه( س م، راه ق ه ا ب ا ي ح ن ي ا دارد. ار ت ف سا م گ ب س ر ف( س( ش دسه ق م ه اوب ا ر كه ي ت س ا) ار بش ب د، ده اي( ش ا;ن ي ن ا م، ي¥ ظ عز ا ن ، ور طان سل ل ا ن مت ا رف( س ا طاب ت ش م رب حص، ون ب ما ه هد ع ن ي كه در ت س ا ت س را ت س د رف ط د. ه اي. ب ح شا ان# وح ق ا دس ي ق م هد( ش م كه ار ت س وسه ا( س ار ر هت ب راه ن ي د. ا ه اي. ب ح شا وب خ ي م ران طه رف ط ه م كه ب ي د وار دي س ه ب س د ك م، ي ي كه ا;مد م راه ي پ گ و ب س ر ف ك . ي ت س ا ق ص ا ه و ي ر ستام م ن راه ن ي ا( ادي د ع ي ون ش ه ا( ل ش ي ا اررها وا س ن ي د كه ا( وم ش ل ع م د، روي4 (وه و ا;وه ر شا ه( ش خاري ص كه در د سن ه) 5 ل ر مت) د. وي( س ارس ور ف مc ماq عد ي ا وي گ د و روي ي م ران طه ه وم ب س ر م ره و ت ج ن ي ف ر گ و دادن شان ت ه چ ه ب مان ر ن ي د. ا داري. ت س ا# ت ي پ ر س ان رح كت ، ا ان( س ب رده ا ك ر س

Upload: asgharhassani

Post on 27-Jul-2015

360 views

Category:

Documents


6 download

TRANSCRIPT

Page 1: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

قم] [ سوي به حركتالمبارك رمضان پنجم شنبه، يك

به شده رفته او رفتني، بود كه كس آن و بهتر آمده آمدني، او كه كس آن

بارها بستن مشغول سفر همراهان و رفتند شهر به مشايعين است، حركت روز امروزاين. در درشكه و كالسكه چهارده اجزاء، از و بوده جلو در سركاري يدك هفت شدند

( . سايس بار قاطر رأس پانزده حدود بود همراه را( 1سفر مستخدمين و سركاري خانه . كشيدند مي

محمود نواب و نشستيم كالسكه يك در ميرزا نصرالله نواب و ميرزا اسدالله بنده، اينمركب به هريك هم اجزاء ساير نشسته، درشكه يك در هم ميرزا قلي رضا نواب و ميرزا

( جان بي . 2هاي ازدحامي( فقرا حركت، عين در گشتند عازم شده، سوار خود دار جان و . يك. بين كه دادند وافي مبلغي هم حرم خدام به نيز و فرمودند عطايي يك هر به داشتند

. . كرديم حركت سالمتي به الهي، عون به نمايند تقسيم ديگر

] آباد] حسن( آباد حسن امروز . 3منزل اين( از دارد مسافت فرسنگ شش مقدسه زاويه تا كه است

امين اشرف مستطاب حضرت همايون، عهد درين كه است شوسه راه قم، به تا جا . شوسه از بهتر راه اين اند ساخته خوب بسيار اند، شده آن باني اعظم، وزير السلطان،

. و سبزه تمام راه اين راست دست طرف اند ساخته قوچان تا مقدس مشهد از كه استطهران. طرف به كه ديديم سوار دسته يك آمديم، كه راه نيم و فرسنگ يك باصفاست

( بغدادي شاهسون ايل از سوارها اين كه شد معلوم روند، صحاري( 4مي در كه هستند( آوه و ساوه . 5شهر مرسوم( و جيره گرفتن و دادن سان جهت به زمان اين دارند منزل

. سرتيپ اكبرخان ايشان، سركرده شوند فارس مأمور بعد گويا و روند مي طهران بهاست.

. بهتر هرچيز از گويي، حقيقت كنيم تملق هركس از هرجا در كه ايم نسپرده التزام ما ورفتار و حركات طرز و اسبان و لباس وضع از ديديم، امروز كه سواراني اين است؛

. هستند نظم بي خيلي كه شد معلوم ايشان

كاريزك] [ قريه( كاريزك قريه نيمي، و فرسنگ دو سر . 6در جناب( به متعلق قريه اين شد نمايان

( الدوله امين خان علي ميرزا آقا و( 7مستطاب وظايف وزير و كبري دارالشوراي رئيس . هاست خانه پست و اوقاف

جا درين نهار صرف براي از بايد كه بودند زده متعدد هاي گردان آفتاب درختان، توي در . . . ساز تازه خانه مهمان جا درين بود گرم شدت به هوا دارد خوبي جلگه جا اين آييم فرود

. هركس وقت هر است شده گذارده مبل و ميز و كرده، فرش ها اطاق كه دارد قشنگي . و شديم پياده مكان درين است حاضر او براي بخواهد اشربه و اطعمه از هرچه برسد،

] [ . و سبزه ديگر سوارشديم، كه جا اين از توقف، ساعت يك از بعد كرديم نهار صرف . يك از اردو چادرهاي آباد حسن به مانده فرسخ يك تا مگر شود، نمي ديده راه در صفايي

. و آمديم فرود و رسيديم آباد حسن به مانده، غروب به ساعت دو بود نمايان فرسخي . كرديم منزل

Page 2: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

. محمدحسن حاجي به متعلق كه جاست درين باغي است واقع جلگه در آباد، حسنمهمان( 8كمپاني) و خوب انبار آب و تو در تو كاروانسراي كه است دارالضرب امين ،

. به متعلق آباد حسن قريه و آبادي كردم، تحقيق كه قراري از دارد قشنگي خانه( خان « 9ميرزاحسن تهران( » مقيم عثماني، سفارت اول منشي ، شوكت به متخلص

. دارالخالفه. در كه است روزگاري است فارس انجاب و اطياب از مشاراليه استكشيده؛ كامل زحمتي فضايل كسب و علوم تحصيل به بدوشباب، از و است طهران

گشته؛ محظوظ الهي، و رياضي و طبيعي در گرفته؛ فرا را ادبيه قوانين و عربيه قواعد: . اوست از غزل اين دارد عالي مقامي نيز شاعري در

باز شد عاشقان كار از گره دراز زلف ز گره گشودي تافراز و نشيب پي از خواهي تاچه ساكن ديده به گه دل به گه

آواز دهد نمي تر قوي دف دل به ناله و است برلب گريهاياز هاي عشوه جويند باز محمود تربت بكاوند گر

دراز چه و كوته چه پا بر رشته را مرغان گرفته خو قفس با

بعد كرده؛ صحبت قدري است، مسافرين از كه مهندس ميرزاي كاظم محمد با امشب . كرديم استراحت راه، خستگي و كسالت واسطه به شب هر از زودتر شام، صرف از

] آباد] عليالمبارك رمضان شهر ششم دوشنبه،

( داغ گوك آباد علي منزل به بايد آباد حسن . 10از گذشته،( دسته از ساعت دو كرد حركت . خوب هاي عمارت به شبيه كه شد ديده عمارتي راه بين در شد حركت منزل اين از

. هزار و حمام سه و مسجد دو داراي كه شد ديده آباد بسيار دهي آن عقب در بود طهران( عزيزآباد به موسوم و بود جمعيت الملك( 11نفر صارم خان عزيزالله به متعلق كه است

. كرده، احداث جا درين جديدي كاروانسراي است ايشان ملكي و باشد مي اميرتومان » حصانه » كه است خان محمدعلي قلعه به معروف مكان اين و است ناتمام هنوز ولي

. است واقع داغ گوك

. شود مي ديده زياد ماهور و دره و است بلند و پست امروز راه اراضي

( شور رودخانه پل به گذشتيم كه جا اين . 12از چهار( همايون، عهد اين در پل اين رسيديم . ساختن دولت، امر حسب بر گذشته، سال در است گشته خراب و شده ساخته مرتبه

سازي راه مشغول كه است كسي همان او و شد موكول اروپ اهل از يكي به راه اين . شده ساخته محكم بسيار و دارد چشمه پنج پل اين خالصه، است عربستان تا طهران

. نشود خراب آب طغيان از كه است اميد است؛

. در راه، بين در ديديم بسيار ماهور و ه fدر جاده، طرف دو در گذشتيم كه رودخانه از . رانديم آباد علي طرف به شدن سوار از بعد و كرديم نهار صرف خانه مهمان

نرخ و سازند مي مسافرين استراحت جهت به را خانه مهمان كه است رسم خارجه دربه است، خانه مهمان آن نزديك كه شهري اجناس قيمت به تفاوت، جزوي با را اشياء

معيني ميزان است، مهمانه درين كه اجناسي نرخ از نغوذبالله ولي رسانند؛ مي فروش » « . اگر. ، نبيند كافر نشنود مسلمان است فروشندگان اختيار به بسته اجناس قيمت ندارد

كنيم، سياه را بسياري اوراق بايد دهيم، شرح را اجناس گراني و سلوك سوء بخواهيم . نزنيم دم هيچ كه است اين بهتر

Page 3: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

خداوند ولي نيستند، خانه مهمان اين اجناس خريد به محتاج كه اردو اين اهل بحمدالله، . برسد مسافرين ساير فرياد به

. هستند جا آن در شاهسون ترك ايالت تمام كه آمد نظر به چادرها بعضي راه، بين دراز كه دهند مي غالم دويست و هزار باشند، مي خانوار هزار دوازده كه شد معلوم آنچه

. . از است الملك صارم خان عزيزالله ابوالجمع كنون ايل اين گيرند مي مواجب ديوانكه زماني در ايل اين و نمايد نگاهداري ايل ازاين تواند نمي درست گويا معلوم قرار

( الملك شهاب حاجي مرحوم به مي(. 13سپرده اعتنا طرف بسيار اند بوده الدوله نظاممي شنيده ديگر طورهاي به كنون ولي آيد مي عمل به حمايت و رعايت آنها از و شدند

. ننگاشت بايد كه شود

بايد كه رسيديم آباد علي به عصري و كرديم عبور ماهور و ه fدر از فرسخ سه تا خالصه، . صحبت جميع بالينش، در بايد كه است جاهايي از مكان اين كنيم منزل جا اين در شب . آباد علي باب در يكديگر، استهزاء روي از مردم m سابقا پرداخت آن شرح به و كرد

» « : در حاال اما ؛ است شهري آبادهم علي كه كند مي خيال فالن كه گفتند مي اصفهانعمارت چه است؛ بهتر و برتر هم شهرها از اين كه گفت توان مي آباد علي اين باب

! آب چه و سنگي بزرگ هاي حوض و صافي هاي آب چه است شده بنا جا درين كه خوبيو سنگي هاي ستون و ها باغ چه و خوب هاي آب سنگ چه و ها فواره چه و افشارها ! كه شود مي ديده جا درين شده، حجاري سنگي هاي ديوان و منظرها و عالي حمام

(» البالد » في مثلها يخلق لم كه آباد است دهي است؛ كمتر ايران شهرهاي در آنها نظيرخانه( 14 مهمان است، رعيت خانوار چند و دولتي بزرگ باغ داراي است؛ آن شأن در

. آب سنگ دو قريب است شده ساخته صاف هاي سنگ از آن تمام كه دارد خوبي بسيار . بسيار كه است جا آن در جديدي محكم كاروانسراي كند مي عبور خانه مهمان ميان از

. است عالي

از مرتفعي وسيع فضاي است، خانه مهمان طرف كه جاده راست دست سمت دراز آب نيم و سنگ يك االتصال علي كه اند ساخته استخري آن وسط و كرده فرش سنگ،

. است، جديد اگرچه باغ اين ريزد مي خانه مهمان rمقابل باغ در آب اين و است جاري آن . احداث ديگري باغ نيز خانه مهمان پشت است رسيده ميوه به درختانش از اكثر لكن

. و باغات اين مخارج دارد جاري آب ينقطع ال و است ميوه درختانش تمام كه است شده . باغ و ده اين و است تومان صد چهار و هزار سال، عرض در غيرها و حمام و كاروانسرا

وزير اصغرخان، علي آقاميرزا فخيم، شريف مستطاب حضرت به متعلق عمارات و . آب - - سابق در جا اين گماشتند جا اين آبادي در همت كه است شوكته دامت اعظم

. شد ابتياع نازلي قيمت به و داشت باريكي

كثرت از و شد ظاهر بسياري آب فرموده، مكان درين مراقبتي اجل، حضرت مهرگان( سنگي معدن شكافتند، را جايي مكان، اين فرسنگي نيم در اقبال و ظاهر( 15ميمنت

. هايي سنگ آيد مي بيرون زرعي ده هاي ستون و دارد امتياز نهايت معدن آن خود كه شدندارد؛ الزم چندان حجاري كه است صاف و هموار تخته يك آيد، مي بيرون جا آن از كه

قطر و ذرع شش و پنج و بيست عرض، و طول حيث از كه آيد مي بيرون سنگي صفحهبلندي و پست تواند مي تراش فرسنگ يك روز، يك كه است صاف طوري است؛ ذرع نيم

. هرچه معدن، اين واسطه به باشد نداشته الزم حجاري ديگر كه كند صاف را آن هايتمام است، شده ساخته مسافرين منازل و اطاق و حمام fو سك و عمارت و صفه و طاق

( . خاكي معدن نيز و افتند مي حيرت به جا اين عمارات طرز از ناظرين است، سنگ از16 . رنگ( است، خوب آن چيني سازند مي چيني ظروف آن از تازگي كه است جا درين

. است بزرگ مجالس قابل آن ظروف دارد، خوبي

. كه شود مي معلوم چنين نظري، و نقلي و خبري آثار از است داغ گوك جزو هم آباد عليآباد علي كه است بوده جاده همين از اصفهان و قم به ري از سابق جاده و قديم راه

كاروانسراي » به معروف منزل اين m سابقا و است شده مي محسوب راه اين منازل جزو

Page 4: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

« 17سنگي«) « . لغت( در البلدان معجم صاحب و است باقي آن اثر هم كنون و است بوده » « » در» و است داشته معتبري قلعه شير كرد كه نويسد مي فارسي كاف با شير كرد

(» بهرام » كوشك قرينه به است، بوده واقع وري قم راه از( 18وسط باالتر منزلي هم كه » « . آباد علي همين كردشير كه بگوييم توانيم مي است قديمه اسامي از و جاست اين

. اند كرده مي منزل جا درين وري قم مسافرين كه است بوده

كه است اين است، آمدrه دست به قم به آباد علي بودن جاده براي كه دليلي بهترين وسنگ از كه است برجي آثار است، آباد علي قديم كاروانسراي به مشرف كه كوهي روي

. چنين است شده واقع سلطان حوض كوير طرف به برج آن روي و شده ساخته گچ وشده ساخته جاده اين بانان ديده و مستحفظين براي از برج اين كه شود مي معلوم

و ] [ كند گم را راه شب در كسي اگر كه اند افروخته مي آتش جا آن در تنها كه آن يا استطرف به نيفتاده، بيراهه به سربرج روشنايي واسطه به شود، كوير و سابق بحيره داخل . عبور راه جا اين از كه است اين بر دليل نيز اين كند حركت آباد علي قديم كاروانسراي

. متمدنين و مالكين m يقينا دارد، آب همه اين كنون كه دهي البته است بوده قوافل مرور وساخته جا آن در اي قلعه و بماند زمين زير در استعدادي چنين كه اند گذاشته نمي سلفو. تغيير و زمان انقالبات واسطه به و بوده جا همين از راه m سابقا ترديد، بدون نشود

مسدود راه و شده معدوم راه اين هاي آبادي غيره، و چنگيز هاي فتنه و پادشاهان تبديل( سلطان حوض و خشك كوير طرف به را راه و اند داده تغيير را جاده باز بعدها و گشته

19( سنجر( سلطان ابنيه بند( 20كه از كه است سال چند كنون و اند داده قرار است،. 21ساوه) به( و يافت تشكيل درياچه دوباره افتاده، سلطان حوض و كوير جاده به آبي ،

قم - - و ري راه شوكته دامت اعظم وزير اشرف، مستطاب حضرت اهتمامات واسطه . شد واقع آباد علي طرف از

. طرف، اين به جاده تجديد و آباد علي آبادي باني و كردند احياء را قديمه آثار m حقيقتا( ابراهيم محمد آقا مغفور سنه( - - 22مرحوم در كه بود ثراه طاب اول السلطان امين

منازل و كهنه آثار و شده قم قديم راه ساختن به شروع هشت، و نود و دويست و هزاردرين و گماشتند همت راه مرمfت و جاده تسطيح در نمودند، تجديد را راه اين قديمه

خودشان فرزند اسم به و نمودند حدfه علي قناتي، حفر دارد، نام آباد علي كه موقعدامت - اعظم وزير ثاني السلطان امين اصغرخان علي ميرزا اشرف، مستطاب حضرتاتمام - به را خود طرح اين كه نماند باقي آنقدر ايشان عمر ولي ساختند؛ موسوم شوكته

. كردند وفات هجري سيصد و هزار در و رسانند

وزير السلطان، امين اشرف، مستطاب حضرت امجدشان والد مرحوم، آن فوت از بعد . به - - لهذا فرمايند احياء را او رسم و جا به را پدر نام خواستند، شوكته دامت اعظم

] در ] كه ها خانه مهمان و منازل ساير و نصرت كوشك و آباد احمد و آباد علي آباديبراي از و كردند شوسه را راه و گماشتند همت است، راه اين فرسخ چهار سرهرسواري آالت كه فورقان و ترمتاس و دليجان و تريگا و كالسكه و شكه در مسافرين

قم طرف به طهران از سهولت به كرده كرايه را آنها مسافرين كه دادند ترتيب است . شوند آسوده سفر اسباب و بند و بار حمل از كه كنند منزل ها خانه مهمان در و بروند

و لحاف و تشك و فروش و ميز و اسباب و سماور از شوند وارد كه خانه مهمان هر در . ايجاد و است موجود خانه مهمان در هم كنون اشياء اين جميع باشند، مستغني غيرها

در قم تا طهران از سواري هاي آلت تعيين و قم راه هاي خانه مهمان تشكيل و راه اين . راه براي اليحه يك سنه، آن در و شد واقع هجري يك و سيصد و هزار سنه اطراف

طهران ديوارهاي در اعالن طور به شده، نوشته مسافرين تكليف و قم شوسهاند،. نوشته دشت كالر راه در كه هايي سفرنامه از يكي در اليحه آن صورت چسبانيدند

. . در شاءالله ان داريم را سفرنامه همان و ايم ديده را اليحه آن جانبان اين و است ضبطآن صورت است، ها خانه مهمان و منازل از يكي كه مهندسيه ذكر در قم، حال شرح

و كرد خواهم ثبت است، شده نگاشته قم راه مسافرين تكاليف در كه را اليحه كتابچه . آيد نگاشته صورت آن آباد، علي ذكر در كه نيست مجال كنون

Page 5: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

ميرزا كاظم محمد نواب و است كفايت نگاشتن آباد علي جغرافياي در قدر همين را مابناي و باغ عرض و طول مساحت و كشي نقشه در است سفر اين همراهان از كه هم . بايد قدر همين بنگاريم جا اين در كه ننمود عرض و طول تعيين و كرد تنبلي آباد عليبزرگي بر داللت و است ايران عالي بسيار بناهاي و خوب منازل از آباد علي كه دانست

: است ايشان قول از حاكي شعر اين كه دارد آن باني شهامت و

( اآلثار الي بعدنا فانظروا علينا xتدل نا yآثار zنr ( 23ا

. است داده رخ منزل درين كه بپردازيم خودمان گزارشات و وقايع به كنون

هواي اند؛ كرده برسرپا باغ ميان در را ما چادر و بودند زده باصفا جاهاي در را چادرها. . . خوانديم نماز و كرديم چاي صرف وزيد مي بهاري باد داشت دلكشي صفاي و خوش

كه را عمارت جلوي سنگي چهارستون كه طوري به آمد، مي شديدي سخت باد امشبكرد - - سرنگون وسط از بودند، كرده منزل فداه روحي والد مستطاب حضرت مهرگان

و - همراهان از كه را مستوفي صدرالدين ميرزا خاقان، مقرب هفت نمره درشكه و . - شتري درشكه، حركت از انداخت ه fدر توي در داده، حركت تپه باالي از است ملتزمينهمراه قم تا كه عطاءالملك سرتيپ خان محمدحسين چادر پشت در آمده، در تكان به

. تيرك دو و شد سرنگون عطاءالملك چادر نصف شتر، لطمه از افتاد زمين به بود، خواهد . صدمت از همراهان از هريك شكست الملك، واالعين نواب ترم بزرگ برادر پوش چادر

آسوده و نرسيد صدمتي جانبان اين پوش چادر به بحمدالله ولي بردند، نقمتي باد اينهاي شاخه به را آن هاي طناب و زده درختان وسط در را ما چادر كه اين علت به بوديم؛

از خالي ديگران اضطراب واسطه به اما نيامد؛ وارد آسيبي هيچ و بودند بسته محكم . . شديم مشغول استراحت به و يافت تخفيف باد، آخراالمر نبوديم انقالب

المبارك رمضان هفتم شنبه، سه . از گذشته، روز از نيم و ساعت يك شديم بيدار خواب از باد صداي واسطه به زود صبح

است واقع جنوب طرف در و دارد مسافت فرسنگ پنج كه منظريه طرف به آباد علي . كرديم حركت

نصرت] [ كوشك( . نصرت كوشك به نديم، را تر بيش كه فرسنگ يك بود سرد . 24هوا هم( جا اين رسيديم

دامت - اعظم وزير السلطان امين آقاي اشرف مستطاب حضرت مستحدثات و بناها از - . . كه - است سال سه دو دارد گوارايي آب قنات و باصفا خانه مهمان است شوكته

. سنگ يك قدر به است شده ساخته خانه مهمان طرف در نيز باغي و حمام و كاروانسرا . اين كند مي مشروب را دست زير باغ و ريخته استخري در كه است جاري جا درين آب

مهمان و خانه قهوه لكن است؛ مسافرين نهارگاه منزله به و نيست زوار منزلگاه جا . در و دارند سكنا جا درين منازل اين مباشرين و ساز راه فرنگيان دارد موجود خانه

. دوازده كه است جا درين هم اي قلعه كنند مي مواظبت جا اين اشجار غرس و نزهت . دهند نمي ماليات ديوان، به و دارد خانواده

ساوه] [ االحداث جديد درياچهنمودار ساوه بحيره و است واقع جادfه كنار در االحداث جديد درياچه منظريه، تا جا اين از

. بود. بحيره اين تماشاي صرف ملتزمين و مسافرين خياالت تمام شد

( ة fمسر ايي fللر فيه ولكن صقان له كالحسام بحر ( 25و

Page 6: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

در و است رسيده فرسنگ هفت به آن عرض و فرسنگ سي تا كنون درياچه اين طول . گردد مي واقع عينك شكل به بحيره اصل كه شود مي كم آن عرض درياچه اين ميان

و نيست نمايان وجه هيچ به است، واقع قديم جاده در كه سلطان حوض كاروانسراي . درياچه آب راه، اين نقاط بعضي در كند خراب را جا آن درياچه اين آب كه است نزديك

( ذرع صد از تر بيش جاده، . 26تا باز( ديگر سال چند تا كه است اين گمان نيست فاصلهمهندسين كه شنيدم ولي گرفت؛ خواهد فرو را جا اين آب و دهند تغيير را جاده بايد

نخواهد را جاده اين درياچه آب كه اند گفته اند، كرده سازي راه جا درين كه فرنگيجاده. اين وقت همان در كه است، بوده يك و سيصد و هزار سنه از درياچه اين گرفت

. بود شده ساخته ها خانه مهمان و جديد

جا درين آن آب و شكست ساوه بند كه بود اين آب طغيان و بحيره اين احداث جهتحضرت زمان از كه اي بحيره m مندرجا و شد ضميمه هم ديگر هاي رودخانه آن و افتاد

عرب از يكي و يافت؛ تشكيل دوباره بود شده خشك وسلم وآله عليه الله صلي رسول( كلfكو طايفه كرده( 27هاي جعل درياچه اين حدوث زمان در هستند اراضي همين در كه

و كشيدم كناري به را خود ترس، از من و كرد زايش آب كوير از ديدم خود من كه بودبيرون آبي زمين از و نداشته آب كوير اين تاكنون و گشت محقق و معلوم مرد آن دروغ

(» « . برده قصيده در و است جعليات از همه ها اين است كه( 28نيامده است شعريجزو ] [ انوشيروان روان انوشه زمان در آن شدن خشك و است درياچه همين به اشاره

اين شعر آن و آيد مي شمار به وسلم وآله عليه الله صلي رسول حضرت معجزاتاست:

( ء ظمي حين بالغيظ اردها و fرد و بحيرتها غاضت ان ساوة ( 29وساء

( صباحي :30و گويد( نيز بيدگلي

كسري گنبد كسر و خانه آتش نار خمود ساوه درياچه خشكي سماوه رود نم

. ] نهارگاه ] راه بين در نموديم سپري را امروز و كرد عبور بايد درياچه اين كنار در خالصه،( . . سركاري تفنگداران از يكي شد نهار صرف بودند والد( 31زده حضرت مهرگان حكم به

. رسيد- - اسب شكم به آب و رفت آب در قدم پنج و بيست تا زد دريا آب در فداه روحي . حيوانات درياچه، اين آب ميان در كند مراجعت و رود اين از بيش كه شد مقرر گاه آن

. . از هستند بحيره اين سواحل در بسياري مرغابيان است يافته تكوين و تشكيل غريبه . گردد مي ديده كروي شكل به درياچه آب شود مي تماشا كه دور

. نيم و فرسنگ چهار منظريه تا نصرت كوشك از كرديم حركت نهار، صرف از بعداين بين در و شود مي عبور جديد بحيره ساحل از فرسخ چهار m تقريبا و است مسافتحضرت وادي، اين غربي هاي كوه سمت از ولي نيست؛ آبادي و مزرعه وجه هيچ به راه،

كه - - اند داشته مقرر شوكته دامت اعظم وزير السلطان امين آقاي اكرم اشرف اجلچهار اين در تا برسد، آباداني بي صحراي اين وسط به آن آب كه كنند احداث قناتي

. نرسد آسيبي سبيل ابن بنابر هم فرسخ

] آباد] احمد( آباد احمد به مانده، منظريه به فرسخ نيم m و( 32تقريبا متعلقات از كه رسيديم

» « . نام باقرآباد جا اين اصل است اعظم وزير آقاي اشرف مستطاب حضرت مستحدثات

Page 7: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

( السلطنه سعد باقر آقا به متعلق كه . 33داشته او( و است بوده قزوين سابق حكمران ، . يك داراي است كرده اعظم وزير آقاي اجل، مستطاب حضرت كش پيش را جا اين

. و داده تشكيل جديدي باغچه خانه، قهوه جلو در است كوچكي كاروانسراي و خانه قهوه . نيست گوارا هم آن دارد، كمي آب اند؛ نموده اشجار غرس

منظريه] [( منظريه طرف به كرده حركت جا اين . 34از آمديم( فرود جا آن به گردنه از شديم روان

. كرديم منزل و

. و ميز با متعدده هاي اطاق و عالي خانه مهمان است خوبي صفاي با جاي بسيار منظريه . . اجل حضرت كاروانسرا باني دارد بزرگي انبار آب و پاكيزه بسيار كاروانسراي دارد مبل . جا آن تاريخ مادfه شعر، چند از بعد كاروانسرا، سردر در است اعظم وزير آقاي اشرف

» « : قريب فتح و الله من نصر است مصرع اين آن تاريخ و اند نگاشته را

. ] [ » دارد » نام منظر روح كه شده احداث جا درين هم بزرگي باغ

فاطمه حضرت مطهر گنبد منزل، اين از كه است آن منظريه به مكان اين تسميه سببنمايان است قم در شريفشان مرقد كه السالم جعفرعليهما بن موسي بنت معصومه

است.

استراحت شام، خوردن و نماز اداي از بعد نموده، چاي صرف ها، منزل به ورود از بعدكرديم.

المبارك رمضان هشتم چهارشنبه، . امروز نهاديم راه به رو و شديم سوار فريضه، اداي از بعد برخاسته، خواب از زود صبح . . چهار m تقريبا دارد فراز و نشيب كمي و بود هموار راه، اغلب شويم قم شهر وارد بايد

. دارد مسافت فرسنگ

ك] [ fدال پل . كه پل آخرين شد ديده است، آجر و سنگ از كه ديگر دوپل و بود چوبي پل يك راه بين در

( fك دال پل به معروف بود، شده ساخته سنگ قبل( 35از سال ده از دفعه، چهار كه است . بناهاي اين تعمير كه ايام اين است كرده خراب را آن آب طغيان و شده ساخته تاكنون،اميد است، عيب بي پل اين ظاهر صورت است، شده فرنگي مهندسين به واگذار راه

. و چشمه هفت و اند ساخته سنگ از را fك دال پل نشود خراب ديگر چندي تا كه است . . چپ دست در خانه قهوه سه رانديم قم شهر طرف به جا آن از دارد مرتفعي سقف

. است باير ديگر تاي دو و داير آن از يكي اند، ساخته

( ميرزا خان( 36عباس مهدي محمد مرحوم فرزند كه عظمي سلطنت اين دختري نوادهبندگان استقبال به حكومتي اجزاء با است، قم حاكم اوقات اين و است اعتضادالدوله

كه - - هم قزوين سوارهاي دسته يك بعضي آمده، فداه روحي واال اسعد اشرف حضرت( محمدخان ميرزا آقا به عزيز( - 37سپرده جناب پدر و حضور خدمت پيش سرتيپ

ورود( - 38السلطان) انتظار قم در است مدتي و هستند فارس مامور است، اميرتومان . بسيار - - هاي يراق و ها مال با هم ها اين داشتند را فداه روحي واال حضرت مهرگان

( قراسوران نفر ده و كردند استقبال نظم كمال در در( 39خوب ها راه حفظ جهت به كه . شدند انداختن تقله و بازي مشغول و آمدند جلو به هستند، متوقف قم

Page 8: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

به را خود سر گرديد؛ حيرت مايه كه شد ديده سوار نفر ده اين از هنرها اقسام و انواعدر تاخت به را اسبان و كردند مي بلند هوا به پارا هردو و گذاشتند مي اسب زين رويتير اسب، شكم زير از خاصي طرز به و افتادند نمي اسب از حالت آن به و آوردند مي

پنهان را خود مركب، شكم زير در طوري اسب، تاخت حين در و كردند مي خالي تفنگ . از را خود اشخاص چنين دشمن، روي به رو در و شد نمي معلوم فارrس كه ساخت مي

. دوباره برچيده، را اسب يراق و زين سواري، حين در داشت خواهند محفوظ تير گلولهشدند مي پياده اسب، دوندگي سرعت حين در و نمودند مي يراق و زين را خود مركوب . به را تقله چوب گاهي شدند مي سوار بعد و زدند مي زمين به بار چندين را پا يك و

. مي آسمان و زمين بين را چوب آن تاخت، حين در شد مي بلند هوا به كه زدند مي زمين . كرد. مي تعجب آدمي كه كردند هنرها چندين گرفتند

. اين از يزد و فارس تا طهران از هستند ها قراسوران جزو و متوقفند قم در سوارها اينآفتي شوندكه مي همراه دولتي پست با و راهند مستحفظ كه هستند ها سوران قره

يزد. حكومت به قبل سال چهار كه هستند السلطنه سهام به سپرده همه ها اين نرسد . بود مفتخر

» « . خشكي معني به قره كه اند كرده ترجمه چنين بعضي است تركي لفظ سوران، قره . . معني ولي بيابانند مستحفظ و هستند ران خشكي ها اين يعني درياست ضد كه است

» « » راندن » معني به را آن كه اند كرده اشتباه سوران ترجمه در ها اين و نيست چنين » « » « » « . حاصل كه است پرس معني به سوران و است سياه معني به قره اند دانسته

. » « » اخري، » عبارت� به باشد بپرس معني به كه است سروش آن امر و است مصدر . » در» چون غيرها و بيابان در ها اين كه آن از است پرس سياهي معني به سوران قره

: ها اين لهذا كيستي؟ سياهي گويند مي فارس، مستحفظين مثل ببينند، را سياهي شب . گويند سوران قره را

. ازدحام تماشائيان، و مستقبلين از رسيديم قم شهر نزديك به تا رانديم جا همه خالصه،( . فرج خاك امامزاده از بود عين( 40غريبي آقاي واال نواب شديم؛ دروازه وارد گذشته،

» منزل » است، مهندسيه به مسما و شهر دروازه بيرون كه دولتي، خانه مهمان در الملكعبور. - - شهر بازار از فداه روحي واال مستطاب حضرت ركاب در جانبان اين كردند

بن موسي بنت السالم عليها معصومه حضرت مطهر حرم به خيابان، باال راه از كرده، . . وسط بزرگي حوض شديم عتيق و جديد صحن وارد شديم مشرف السالم جعفرعليهما

. صحن از بعد است تمجيد هزارگونه شايسته بود؛ روحي با صحن بسيار و بود جديد صحن . است مرمر هاي سنگ از حرم زمين فرش كرديم زيارت شده، مشرف حرم و رواق به

. است فرستاده جا اين به را سنگ اين خود، حكومت زمان در يزد، حاكم شفيع، ميرزا كهايوان آورده، بيرون بودند، برده كار به حرم توي در كه را قديم هاي سنگ اوان، آن در

حرم زمين سطح در را شفيع ميرزا تقديمي مرمر هاي سنگ و كردند فرش را بزرگي . بردند كار به مطهر

آنها روي در چوبي، صندوق كه باشد مي جا اين هاي رواق ميان در صفويه سالطين قبور . مذكور سالطين مقبره بر كه است مانده كنون تا عهد آن از خوب هاي قالي است نصب

. است ] [ قيمتي خيلي شود، مي محسوب عتيقه انتيقه جزو است،

. جناب حرم، نزديكي كه است عمارتي در منزل آمديم منزل به زيارت از بعد خالصه،هر - - - كه اند؛ كرده بنا شوكته دامت اعظم وزير السلطان امين آقاي اجل مستطاب

. . است وسيعي عمارت بسيار كنند مي منزل جا درين شوند، مي مشرف قم به وقت. . آمديم بيرون راه كسالت از و رفتيم حمام به امروز دارد بزرگي آشپزخانه و حمام

. متولي سيدحسين آقا مستطاب جناب آمدند ديدن به شهر اهل و سادات از بعضي( صناديد از كه عاليات( 41باشي عتبات به نيستند؛ قم در اوقات اين در است، زمان اين

. . گرديد حيرت باعث كه شد شنيده شرحي ايشان تسلط و اقتدار از اند شده مشرف

Page 9: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

رمضان نهم شنبه، پنجكه قدري به قم حال شرح در جانب اين بودو خواهد توقف شهر اين در فردا و امروز

. شرح به كنيم مي شروع ابتدا، نگاريم مي جا درين و آورديم عمل به تحقيقات توانستيم . » است » قم شهر دروازه بيرون كه مهندسيه حال

مهندسيه] [ » عمارات» شده، واقع شهر بيرون در كه است دولتي خوب هاي خانه مهمان از مهندسيه

در چيز همه مبل و ميز و اسباب و فرش دارد، بزرگي كاروانسراي و خوب هاي اطاق و . . مهمان اين تسميه جهت كنند مي منزل جا آن در محترم مسافرين است حاضر جا آن

» مهندس » نظام ميرزا مباشرت به راه، اين مهندسي كه است آن ، مهندسيه به خانهآقاي مستطاب حضرت طرف از كه است بوده است، رياضي علوم استاد كه الممالك

قم، و طهران راه بين در را دولتي هاي خانه مهمان و منازل اعظم وزير السلطان امين . منسوب خود لقب به يعني؛ خود، نام به را قم شهر كنار خانه مهمان و است ساخته او . تحقيقات بعضي آيندگان، اطالع محض بماند يادگار به روزگار در او نام كه است ساخته

. نرود ميان از fه تاريخي نكات كه نگاريم مي ها خانه ميهمان اين خصوص در

ثراه - - طاب اول السلطان امين ابراهيم آقا مرحوم زمان در قم تا طهران از حاليه راهشوسه را راه قزوين، تا و رسانيدند انجام به را كار اين دولت امر به كه شده شوسه

امين. خان اصغر علي ميرزا آقا اجل مستطاب جناب مرحوم، آن فوت از بعد كردندبزرگ معتبر خانه مهمان شش راه، بين در تن، دو اشاره به اعظم وزير السلطان

. و باشند آسوده منزل لوازم و اسباب بابت از و كنند منزل جا درين مسافرين كه ساختندساخته خانه مهمان و منظم راه، اين امور شوال، ماه در يك، و سيصد و هزار سنه در

مبارك. ركاب در اعظم وزير السلطان، امين آقاي مستطاب جناب هنگام، آن در و شدشرح به و مسافرين تكاليف در خواستند داشتند، تشريف كالردشت ييالق به همايوني

. نمايند رفتار قرار آن از مسافرين و جا آن مأمورين كه بنگارند قانوني ها، خانه مهمان

ميرزا تا نشد؛ واقع مطبوع و نگاشتند كتابچه ايشان، امر حسب بر باب درين نفري چندهمايوني حضور در كه عثماني تركي و فرانسه و روسي مترجم خلوت، آجودان احمدخاندولت خدمت به برده، سر به خارجه در را خود عمر تمام و دارد افتخار شرف خلوت و . ايران به تازه چون ولي است؛ mمستحضر كامال خارجه قوانين از و است بوده مشغولغالم ميرزا با او لهذا نداشت؛ كامل اطالعي قم راه شرح و امور ترتيبات از بود آمده

هم است، نگاشته خود اسم به را كالردشت سفرنامه سفر، آن در كه اديب خان حسينخدمت به و نگاشتند قم راه تكاليف در قانوني كتابچه يكديگر، مشورت به شده، دست

مركب - - مراجعت از پس و پسنديدند را آن رسانيدند، شوكته دامت اعظم وزير حضرتچسبانيدند ديوارها به چاپ، از بعد كرده، بلندي اعالن را كتابچه آن طهران، به همايوني

. آسوده مردم تاريخ آن از بحمدالله و كنند حركت علم و بصيرت روي از مسافرين كه m عينا شده، نگاشته يك و سيصد و هزار در كه را قم راه كتابچه آن صورت كنون و شدند

: نگاريم مي جا درين

قم شوسه راه اليحه كتابچه سوادو آبادي و دعاگويان عامfه و رعايا كافه آسايش بر شوكت قوي دولت اين مبناي چونعلي - - mبناء است، الحدثان عن صانهاالله ايران محروسه ممالك امكنه و ها راه آرايشو - فداه روحنا شهرياري اقدس قدرت قدر حضرت اعلي محكم حكم حسب بر هذا

و - مسافرين راحت ازدياد جهت به اوان، خجسته زمان درين شوكته ادام و دولته fدالله ايو ساخته راهي السالم، عليها قم معصومه حضرت زائرين و عابرين آسودگي كثرت

( ابدالتيام دولت دوام دعاگويي به كه شد پرداخته امن و نظم كمال در پردازند( 42طريق

Page 10: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

. تكليفات و كيفيات در اليحه اين سازند فارغ سابق راه محنت و زحمت از را خود و . شد اعالن دستورالعمل طريق به مسافر اشخاص

فصل چند بر مشتمل قم، شهر الي الباهرة دارالخالفة مركز از شوسه، جديد راه اعالناست:

اول فصل » فرسنگ » چهار طهران تا كه است كاريزك اول، منزل كردند، حركت كه طهران از

. بصيرند و ديده مسافرين اغلب و است آبادي جا همه راه بين در و دارد مسافت

» و » آبادي جا همه راه بين و فرسنگ چهار كاريزك تا كه است آباد حسن دويم، منزل . است مزارع

» است » واقع داغ گوك كوه شمالي دامنه در كه است خان علي محمد قلعه سيم، منزل . است فرسنگ چهار نيز منزل اين شود، مي يافت شيرين آب مكان سه راه بين در و

بين در و است واقع داغ گوك كوه جنوبي دامنه در كه است نصرت كوشك چهارم، منزلعلي » به مسمfي البناء، جديد كاروانسراي و دارد گوار خوش جاري هاي آب جا همه راه،

. اين« مسافت و است موجود جا آن در مشروبي و مأكول هر از است منزلگاه ، آباد . است فرسنگ چهار نيز منزل

» و » است واقع fك دال پل كوه به معروف كوه جنوبي دامنه در است منظريه پنجم، منزل . گوارا و شيرين آب مكان يك در راه بين دارد مسافت فرسنگ چهار نصرت كوشك با

دارد.

. » منظريه » از است معروف ، مهندسيه به كه است قم دروازه خانه مهمان ششم، منزل . هريك در كه شده احداث خانه قهوه مكان سه راه، بين در است فرسنگ چهار قم به

. است موجود فصلي هر مقتضاي به جات ميوه و چاي

دويم فصل: است ] [ زير تفصيل قرار از آنها كرايه و نقل؛ و حمل آالت حركت شرايط و كرايه باب در

( ف�ردار هاي :43محمل باشد( داشته بان سايه يعني؛ ،

. شاهي- ده و چهارتومان نفري نفر، دو درشكه،

. تومان- چهار نفري نفر، چهار كالسكه،

. تومان- سه نفري نفر، هشت دليجان،

ف�ر بدون هاي محمل

. هزار- پنج و تومان دو نفري نفر، سه ترمطاس،

. هزار- پانزده نفري نفر، سه تريگا،

. هزار- پنج نفري نفر، ده گاري

Page 11: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

كه است فورقان و تريگا و ترمطاس و دليجان و درشكه و كالسكه نقل، و حمل آالت : . . دو درشكه هستند فردار هاي محمل دليجان، و كالسكه و درشكه است گاري همان

. : : نفر هشت دليجان چهارنفر، كالسكه نفر،

محفوظ آفتاب و باران از را مسافر است، مسقف و كند مي حمل را نفر سه ترمطاس، . دارد مي

را نفر ده گويند، نيز فورقان كه گاري و كند مي حمل را نفر سه و ندارد سقف ف�رو تريگا . كند مي حمل

اگر] [: آنها از هريك گنجايش اندازه به تا ها محمل اين از هريك دانست، بايد تبصرهمحمل جاهاي تمام كرايه كه اين مگر كرد؛ نخواهد حركت منزل از نيست، حاضر مسافر

. نفر يك هرگاه كند، مي مسافر نفر دو حمل درشكه m مثال بدهند حاضرند كه مسافرين رادوجاي كرايه بايد نشود، راه رفيق منتظر و كند حركت تنها درشكه همان با بخواهد

. ها محمل ساير براي هذا علي قس و بدهد را درشكه

وزن- به من سه كه دارند حق نشينند، مي فردار هاي محمل در كه مسافرين از هريكمحمل در كه اشخاصي و بگذارند محمل آن در انا fمج را خود شخصي ملزومات از تبريز

. دارند را اشياء حمل تبريز، من پنج حق اند، نشسته فر بدون هاي

حضرت- جديد دروازه بيرون بروند كه است اين حركت براي مسافرين تكليفواقع كه شوسه راه به متعلق كاروانسراي در تهران، در واقع السالم، عليه عبدالعظيم

تذكره و بدهند قم به تا را محمل كرايه تمام جا آن در و است، جاده چپ طرف در . نمايند حركت گرفته،

كرايه- ميزان كند، حمل اشيايي ها محمل اين از يكي در بخواهد مسافر كه صورتي درنفر ده حامل كه گاري m مثال شود؛ مي حمل محمل آن در كه است نفوسي عدد مطابق آن

هريك وزن قاعده اين به و كند حمل تواند مي را اشياء تبريز من شصت صدو يك است، . شود مي منظور اشياء محل براي از تبريز من شانزده آدمي، نفر

اطالع از پس كه است ملتزم شوسه، راه اداره محظورات بعضي رفع شخصي، اگر لكنداشته منزل كه نقطه هر در مسافر، خانه درب را محمل و تذكره مسافر، طرف از

عهده بر معمول كرايه بر اضافه دينار هزار پنج مبلغ صورت، درين نمايد؛ حاضر باشد، . نمايد ادا بايد است، مسافر

. است- دينار هزار يك تذكره ورقه قيمت كرايه، بر عالوه

. است- قم به طهران از مطابق نيز طهران به قم از حركت شرايط

سيم فصل: ها خانه مهمان در توقف شرايط و مسافرت درسرعت

مهمان- تا خانه مهمان هر از m تقريبا كه است نيم و فرسنگ يك ساعتي، سير، سرعتمسافرت حكم كه فورقان مگر باشد؛ مي مسافرت زمان نيم و ساعت دو ديگر، خانه

. 44مكاري) رود( مي قم به خوابيده، راه در شب دو كه دارد را

ساعت- نيم مسافر، كسالت رفع و اسب بستن و بازكردن براي خانه مهمان هر در . است مسافر ميل به موقوف اين بر زياد بود؛ خواهد توقف و فرجه

Page 12: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

بعينه- قم، به تا است تر نزديك طهران به كه هايي خانه مهمان ملزومات و مأكوالت نرخقيمت به طهران تا ترند نزديك قم به كه آنهايي و قيمت، ربع عالوه به است طهران نرخ . معين را قم و طهران دارالخالفه نرخ دفعه يك ماهي هر در و باال ربع يك باشد، مي قم

هر قيمت از الورود لدي مسافر كه نويسند مي اعالني ها، خانه مهمان ديوار در كرده، . نباشد گفتگو و محاوره به حاجت قيمت اداي و حركت وقت در شده، بصير چيزي

. كوشك- باال ربع يك است، طهران نرخ خان، محمدعلي قلعه و آباد حسن و كاريزك نرخ . ) باال ) ربع يك است، قم نرخ منظريه و آباد علي نصرت

بابت- هر از شب توقف براي مايحتاج و خواب جاي ها خانه مهمان اين از هريك در . ملزومات ساير و رختخواب و منزل از عبارت كه خوابگاهي هر كرايه است موجود

. باشد مي هزار دو شبي هر در اطاق،

ها- مهمانخانه در بخواهند و نمايند مي حركت خود نوكر و كالسكه و مال با كه اشخاصيبدهند؛ معينه مخارج بر عالوه را خود كالسكه و اسب و مكان كرايه بايد كنند، منزل

. است قران يك روزي كالسكه، جاي و دينار صد يك آخوري

يك- هرگاري كنند، مي بار حمل گرفته، كرايه شوسه راه به متعلق كه متفرقه هاي گارياخذ است آباد علي در كه مخصوص مأمور را وجه اين و است دادني مرور حق تومان،

. رد آباد علي از هرگاه نشوند متعرض ديگر منازل در كه داد خواهد رسيد قبض نموده،. شد ترخواهد عالوه چيزي مرور،بل حق مطالبه درسايرمنازل، باشد نگرفته وقبض شده

مخصوص خدمه و پيشخدمت كرد، ها خانه مهمان اين از يكي به ورود مسافر كه همينالزم كه مايحتاجي هرگونه و كرد خواهند او از پذيرايي احترام، كمال با خانه مهمان آن

دقايق از اي دقيقه توقف، مادام و ساخت خواهد حاضر اظهار، محض به باشد، داشته . مهمان ميرزاي مسافر، حركت وقت در و نمود نخواهد فروگذار و دريغ را خدمتگزاري

خواهد او نظر به نوشته، خانه مهمان آن نرخ صورت روي از مسافر مخارج سياهه خانه، . نمايد دريافت را وجهش كه رسانيد

يا- - - مستحفظين يا خانه مهمان اجزاء از احدي از مسافر، به نسبت اليعاذبالله هرگاهمخصوص كتابچه خانه مهمان هر در زند، سر حرمتي بي و قاعده خالف راه، مأمورين

» و » شكايت عرض مسافر كه است موجود ميز روي اطاق در تظلم كتابچه به موسومبراي دفعه دو يا دفعه يك ماه هر كه مخصوص مأمور و نگارد مي او در را خود تظلم

مطالعه را ها كتابچه آن كه است مكلف گذرد، مي مهمانخانه راه سركشي و تظلم . نمايد اخراج نموده، كامل سياست و تنبيه شده، واقع شكايت مورد كه هركس كرده،

چهارم فصلها- مهمانخانه اسباب از هرگاه كرد، خواهند منزل ها مهمانخانه اين به كه اشخاصي

نمايند، تضييع ديگر، اقسام يا ريختن آب قبيل از كنند فاسد يا بسوزانند يا بشكنند چيزي . برآيند آن غرامت عهده از بايد

هرگاه- شوند، مي حاضر حركت fمحل خانه مهمان در مسافرت براي كه مسافراني . از اسب آن، همان در اگر و باشند داشته را اسب ورود انتظار بايد نباشد حاضر اسب

و اجزاء از احدي كه صورتي در و ندارند حركت در تعجيل حق ساعت سه تا برسد راهبالفاصله بخواهد، باشد، نشده اسب، خستگي رفع كه ساعت سه از قبل راه، مباشرين

. شد خواهد خارج دارد كه شغلي از و تأديب ببنند، ها محمل به را اسب

خاتمه

Page 13: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

به ئيل، تخاقوي سنه اوfل و ئيل پيچي سنه آخر تا بود خواهد جاري اعالن كتابچه اين . دولت و ملت مصلحت هرگاه شد خواهد مدfت اين ظرف در كه امتحاناتي مالحظهاعالن شده، طبع جديدي كتابچه فصول، از هريك در باشد، تصرفي و تغيير مقتضي

. شد خواهد

اعالن اين از مسافرين تكليف و ها خانه مهمان شرح و قم جديد راه ترتيب خالصه،همين شد، متداول ايران در اروپ سبك به كه خانه مهمان ابتداي و شد خواهد معلوم

درين است، شده نوشته اعالن درين كه ها محمل و سواري آالت لكن است؛ بوده راه . امتياز گذشته سنه در است باقي خود حال به ها خانه مهمان ولي خورده، هم به اوقات،

يك و روز يك را مسافرين كه داد قرار ديگر ترتيبي او دادند، اروپ اهل از يكي به راه اين . سوار گرفته، بليت خانه، بليت مركز از طهران در مسافرين برسانند قم به شب

. اين از بهتر مسافرين حركت وضع كه اميداوريم روند مي قم به شده، درشكه و كالسكهبيش و نشود معطل كالسكه و درشكه اسبان مفلوكي واسطه به راه در كه شود منظم

. باشند نداشته سفر زحمت راه در شب يك و روز يك از تر

براي - از شخصيه گزارشات و fه جزئي وقايع بعضي قم، توقف روزه دو يك درين خالصه،باعث آنها خواندن و شود مي قدما عادات و حاالت مثل آنها، نوشتن كه بود جانبان اين

. آمدن پيش آجر يك و جانبان اين ديدن به شخص فالن آمدن شد خواهد خوانندگان تصديعفالني رسيدن داشت؟ خواهد حسني چه نگاشتن، را بهمان رفتن عقب آجر يك و فالن

و انشاء و جغرافيا و تاريخ به راجع كه چيزهايي ندارد؛ عمومي فايده نوشتن، را، تلگرافنگاشته بايد باشد، اخالق تهذيب و مدن سياست و زمان تجربيات و رجال شرح و شعر

آيد.

محمدشاه مبرور شاهنشاه مقبره سر به m ضمنا شديم، مشرف زيارت به كه امروز. 45غازي) سر( - در خوانديم وفاتحه رفتيم است، واقع جا درين كه النور حلل الله� ه� yسy �ب yل ا

نشده ديده سنگي لطافت، و صافي آن به كه است مرمري سنگ تخت مقبره، ايندر. طوري به و اند كرده حجfاري استادي طرز به آن روي در را مرحوم شاه تمثال است

سنگ، تخته خود و شود، نمي سير آن ديدن از آدمي كه اند كرده نقاري سنگ اين روي . قرار اين از اند نگاشته مرحوم شاه وفات تاريخ مادfه در كه اشعاري دارد را امتياز نهايت

است:

چار و شصت با سال صد دو و هزار روزگار بشد هجرت ز دوري چوكاله پروين و تخت فلك بودش كه سپاه انجم شاه آن شه محمد

شاهنشهي و fفر و داري جهان فرماندهي سال چارده از پسسپهر در روان شد زمين در تنش چهر بنهفت شوال ماه ششم

. كه تاريخي ماده ندارد امتيازي چندان است، شده كنده مزار سنگ در كه تاريخ ماده اينبه خوانندگان كه شود مي نوشته جا است،درين شده ساخته عربي و فارسي در m نثراحاجي شاهزاده مرحوم را فارسي و عربي دو، هر اين و كنند خاطر ضبط سهولت، طور

( معتمدالدوله ميرزاي )46فرهاد جم( جام )47صاحب قمقام( . 48و تاريخ( ماده اند ساخته « » در » پادشاه محمد است قرار اين از آن فارسي و باشد مي العاقبةللمتقين آن عربي

» تاريخ ماده مناسبت و كيفيت كه مناسب الكالم، fيجر الكالم مصداق به مرد جديد قصر . باشد خوانندگان اطالع مزيد تا كنم بيان را فارسي

وفور و پا درد واسطه به غازي محمدشاه چون چهار، و شصت و دويست و هزار سنه دربه هنگام درين لهذا شوند، فرما تشريف دور ييالقات به توانستند نمي اسقام و آالم

( آقاسي ميرزا حاجي مرحوم تجريش،( 49صوابديد فراز بر كه شد فرمان اوfل، شخص ، و ساخته محكمي باره و برج و كردند استوار اي قلعه كوه، پايين در طهران، فرسخي دو

( سورت در غازي شاهنشاه تا كندند خاره سنگ بر عميقي )50خندق جا( 51كربا( آن در

Page 14: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

] براي ] اي قلعه قلعه، اين از دورتر ميل يك قدر به نيز و كنند كردند توقف برده، تشريف . قلعه باشد جا آن در ييالق زمان و شود ساكن جا آن در كه بناكردند آقاسي ميرزا حاجي

( محمديه قصر را «)52اولي عباسيه( » آقاسي، ميرزا حاجي نام به را ثاني و (53خواندندافزود شاه پاي و دست در نقرس وجع رمضان ماه در و كردند اقامت جا آن در و ناميدند

شوال، ششم شنبه، سه در كه آن تا آمد، مي محمديه به عباسيه از حاجي روز هر و . به خراميدند جهان ديگر به بود، البناء جديد كه محمديه قصر همان در غازي شاهنشاه

»! « : مرد جديد قصر در پادشاه محمد شد ساخته فارس در تاريخ ماده اين مناسبت اينشرح كه است طوري او داستان و شد معزول صدارت از نيز آقاسي ميرزا حاجي

. خواهد مي جداگانه

مرور به و نكرد اقدام آن مرمfت به دولت ديگر لهذا داشتند، ناميمون را قصر آن چون . ندارد آثاري ديگر كه شد منهدم دهور

( محمودآباد به موسوم كنون و است آبادي كمال در هم تاكنون عباسيه كه( 54اما است( ديوان صاحب خان علي فتح ميرزا جناب به ( 55متعلق والي( ) فارس سابق پيشكار

. است خراسان مملكت

( اوين قريه و تجريش بين آباد محمود بين( 56و مرور و عبور حين در كه است شده واقع( محمودخان اسم به هم آباد محمود و باشد، مي راه مسير در آباد محمود قريه، دو اين

57( « 58قوللر( رحيم( » محمد او پدر كه است السلطنه احتشام به ملقب باشي آقاسي( عالءالدوله خان( 59خان محمود خود فرزند اسم به و خريده را جا آن مرحوم اميرنظام

آن در عباسيه اراضي و است، آبادي كمال در كنون و ساخت موسوم باشي قوللرآقاسي . است حوالي

ميرزا بقعه، آن متولي و است تومان هشتصد غازي شاهنشاه مقبره موقوفه خالصه،بوده مرحوم شاه دار كفش بيگ كريم محمد و است، بيگ محمدكريم مرحوم پسر آقا،

و نمايند واگذار او به را مقبره توليت كه كرد استدعا مرحوم، شاه وفات از پس كه استواگذار آقا ميرزا فرزندش به را او توليت و مرسوم و مواجب رحيم، حاجي وفات از پس

. دارد. را امتياز نهايت كه اند كرده نقش پرده، در هم را مرحوم شاهنشاه شمايل كردند

. رفتيم - - ثراها طاب ثالثه مهدعلياي آرامگاه، رضوان مرحومه مقبره سر به جا اين ازمي پيدا آن نظير كمتر كه اند كرده اري fحج خوب حدي به هم را ايشان مقبره باالي سنگ

شمس ميرزاي سام شاهزاده مرحوم ايشان، تاريخ ماده در هم را شعر اين و شود)60الشعراء) آرا( - - ملك ميرزاي قلي محمد فرزند رضوان به خاقان( 61متخلص ابن

و - - اند كرده نقاري سنگ روي در كه اند كرده انشاء ثراه طاب شاه علي فتح مغفور: شود مي نگاشته جا درين

... شد جهان ز خديجه محمد به رو سال صد دو و هزار پس از نود رفتهشد نهان خاك زير به گنجي چو كه آن خان قاسم يگانه امير د�خت

( عليا مهد مرحومه مقبره مرحوم( - - 62توليت پسر خان كاظم ميرزا به ثراها طاباين توليت به مرحومه، آن وفات از بعد مرحوم آن كه است خواجه رضاخان آغا حاجي

تعلق خان كاظم ميرزا به او، از بعد داشت؛ حيات قبل سال يك تا و شد برقرار مقبرهيافت.

( وشنوه قريه مقبره( 63ماليات اين موقوفه بابت از است، قم فرسنگي هفت در كه ، ( . تيول وشنوه است شده .64برقرار است( خان كاظم ميرزا با آن اختيار كه است جا اين

ساير و غليان و قهوه و متولي مصرف به مقبره درين بايد تومان چهل و ششصد و. . است ايران ملتزمات از دارد كه مزارعي با وشنوه قريه و برسد مقبره اين مصارف

Page 15: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

عمل به ترياك جا هيچ در خوبي آن به كه است زمين اقطار تمام معروف وشنوه ترياك . داللت شود، يافت مكان هر در چيز دو اين و است فندق و ترياك ده، اين حاصل آيد نمي

. دارد، طبيعي سردي ندارد، نظير كه است ييالقاتي از وشنوه كند مي هوا لطافت برآن شعله و ريزد نمي اشك چراغ مانع، بدون كه است طوري تابستان، در جا آن هواي

. خزو به محتاج آدمي كه دارد برودت طوري جا آن هواي حالت اين با خورد نمي تكان . . مثل كه دارد خوبي مزارع است تر بيش مكان هر از جا آن در كبك شكار است سنجاب

. . » ندارد» رعيت و سكنه كرد، زندگي جا آن در توان نمي سردي از ماند مي طهران الر . همين روند مي جا آن به قم و كاشان حكام و دارند مسكن جا آن در ايالت تابستان، در

. نگاشتيم جا اين كرديم پيدا اطالع كه قدر

( مقبره سر به جا اين از . 65بعد توليت( - - رفتيم ثراه طاب عليشاه فتح مغفور خاقان( هادي محمد شاهزاده با بقعه تومان( 66اين سيصد و است مغفور پسرخاقان ميرزا( . بيدهند قريه جاست اين . 67موقوفه فرسنگي( پنج در قريه آن و است بقعه اين تيول ،

سنگ جميع از مغفور خاقان مقبره سر سنگ و است خوب معتدل ييالقات از شده، واقع . اند، كرده حجاري بزرگ مرمر سنگ روي در را خاقان تمثال دارد امتياز مقابر ساير هاي

اين است، ايران هنر اهل روسفيدي باعث كه است كاربرده به صنعت طوري به ار fحج . اين جلودر كتابه در هم را تاريخ ماده اين است قيمتي پارچه يك واقع در مقبره سنگ

. اند نوشته بقعه

آمد چين نگارخانه رشك خود آمد نگارين آيينه كز بقعه اينآمد خمسين و خمس و ماتين و الف گفت تاريخش چو اتمام پي قرغي

السلطنه - - قمر خانم تابان ماه مرحومه مقبره ثراه طاب مغفور خاقان مقبره بااليخان حسين ميرزا حاجي مرحوم ي متعلfقه و مغفور خاقان معظمه بنات از كه است

را او جا درين و كرد وفات نزديكي درين كه است بوده قزويني اعظم صدر مشيرالدوله، . . هفدهم دوشنبه، شب ايشان وفات هست جهان در او از خيراتي آثار ساختند مدفون

.... جاللت... و مرحومه آن حال شرح و شد واقع طهران در و سيصد و هزار يك سنه شهر » خان » محمدحسن مآب، خالد جناب تأليفات از الحسان خيرات مجلfدات در او

شده نگاشته اند، كرده تصنيف و ترجمه النساء مشاهير حال شرح در كه اعتمادالسلطنهكتاب. آن به رجوع خواهد هركس است، تطويل مورث جا درين عبارات آن نقل است

كند.

مرحوم اشعار است، شده ساخته جا اين مقابر سر در كه تاريخي ماده اشعار بهترين( الشعراء تاج اصفهاني آشتياني،( 68شهاب ميرزاحسن مرحوم فوت در كه است

آن مقبره و است ساخته دولت، اين اعظم صدر يوسف مرحوم پدر الممالك، مستوفي . شود مي نگاشته جا درين او مزار سنگ تاريخ ماده اشعار و جاست درين هم مرحوم

خاك در كوكبه قضا كلك رونق از راند ممالك ديوان مستوفي كه افسوسدراك دفتر در را كس هنرش جمع نايد كه رسم، حسن اسم، حسن دستور،

ضحfاك به كاوه علم از آنچه قلم از اين رفت زمان فريدون اي براعه كه آن رفتچاك قلمش زبان چو گريبان كردند خلقي و شد طي هنر ديوان ذلك من

پاك جان خط ممالك ديوان مستوفي تن باطله ورق از كرد چو القصfهمأواك fة الجن في لك تبارك و طوبي وفاتش تاريخ پي از شهاب بنوشت

نوشتن كه هست جا درين زمان، اين اعيان و اشراف و صفويه سالطين از مقابر بعضي . خواهد مي جداگانه كتابي آنها شرح

Page 16: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

المبارك رمضان شهر يازدهم جمعه، . شخصيه كارهاي و جزئيه امور نوشتن از داشت خواهم توقف قم شهر در هم امروز

پيدا اطالع اهالي و قم حال شرح در توانستيم كه قدر هر تا m تحقيقا و كنيم مي نظر صرف . نگاريم مي جا درين كنيم،

قم] [ شهرعراق، دروازه از شهر، وسط از بخواهد كسي اگر كه است بزرگ شهرهاي از قم شهر

مسافت بايد و دارد را صعوبت نهايت برود، پياده كاشان، دروازه تا ري دروازه يعنيو شهر پايين محالت نيست، آباد شهر اين جميع اما كند، طي مديده، محالت و بعيده

( ذوالفقارخاني بازار و كهنه )69ميدان ميرزا( كيكاووس و( 70و مخروبه قم، سابق حاكمو صحن طرف اما دارند، مسكن جا آن در حال پريشان و برزگر مردمان و است باير

نهايت در ها تيمچه و بازار و علي عشق و سيدون محله و طهران دروازه حوش و حول . است آبادي

نظم بي و قاعده بي بسيار قم هاي ميدان و ها كوچه وضع m سابقا ام شنيده كه قراري ازمرتفع كلي به ها نظمي بي اين ملوكانه، توجهات از كه است چندي لكن است، بوده

و مهيا خوب، و بزرگ دكاكين و فرش سنگ بازارها و معابر و ها كوچه است، شده . شده، سفيد و كاهگلي صاف، ديوارهاي و فرش سنگ ها كوچه غالب است شده موجود

( . جلوخان ديگر نقاط بعضي در و است . 71مهيا حدود( شد ديده كاري درخت و عاليآن كنار در و است وسيع بسيار است، مطهر صحن جلو در و واقع شهر در كه قبرستان

وقفي انبارهاي آب و خوب عمارات و عالي هاي جلوخان و آجري ديوارهاي و خيابان . است سردتر تگرگ از آنها آب تابستان در كه است بزرگ

السالم] [ عليها معصومه حضرت مطهر حرم ساختمانبا - - بسيار بزرگ صحن دو داراي عليها الله سالم معصومه حضرت مطهره بقعه

و. دارد را وسعت و فضا نهايت جديد صحن اما است، كوچك قدري قديم صحن صفاست( السلطان امين آقاي مستطاب حضرت خيريه اعمال و بناها است،( 72از اعظم وزير

. صحن مثل هم جديد صحن اين دور تا دور است ايران وضع خوش و خوب بناهاي از وليشده واقع حجرات آن در اشراف و اعيان قبور كه است دلكش غرفات و حجرات عتيق

. تشريفات لوازم و فروش و چراغ اسباب و خادم و متولي حجره هر در و شود مي ومي غليان و قهوه را قبور زائرين و واردين كه است موجود و مهيا قبور صاحبان برايروي. در مناسب اشعار و است خوبي بسيار كاري كاشي هاي كتابه صحن درين دهند

- . كه است جديد صحن اين بناي تاريخ ماده شعر دو يك جمله آن از اند نوشته ها كاشيحسين، ميرزا حاجي پسر خان صادق ميرزا شعر اين گوينده و شود مي نگاشته جا درين

. صادق ميرزا پسر ميرزاحسين حاجي و است مقام قائم سيدالوزراء، دختري نواده: است بوده فراهاني

زيب و زين او از ديهيم و كرسي يافت كه آن دين ناصر ملك عهدفريب دل و خوش صحن اين باني مهين صدر و شه امين گشت

قريب فتح و الله من نصر گفت تاريخ به پروانه صادق

. مخصوص رهبانان و خدام و ها فراش است عمومي درب سه داراي جديد صحن اينموظف اعظم وزير السلطان امين اجل حضرت موقوفات اجاره وجه از هريك كه دارد

بناي. مصارف به تومان هزار سي صدو يك هشت، و سيصد و هزار سال اواخر تا هستند . اين هاي كاري خرده اتمام مشغول باز هم تاكنون وقت آن از و است رسيده صحن اين

. هستند جا آن در صوت با مؤذنين اند ساخته صحن درين بلندي هاي مناره و هستند صحن . شده ساخته صحن درين كاري آيينه بزرگ ايوان برند مي معيني مرسوم و مواجب كه

Page 17: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

اين ارتفاع ذرع پانزده قريب و شود مي باز مطهر حرم به عالي درب جا آن از كه استزمين سطح از كه است شده ساخته نيز كاري كاشي گلدسته ميل دو و است ايوان

. ضلع در شود مي برآورد و ديده ارتفاع ذرع پنج و بيست ها دسته گل آن سر تا صحناست شده ساخته شكوهي با كاري كاشي ايوان نيز ايوان اين روي به رو يعني مقابل،

. از كه است قمي معمار حسن، استاد بنا اين سازنده اند برده كار به را استادي نهايت كهسپه خان حسين ميرزا حاجي مرحوم مسجد طاق است؛ معاصر معماران مشاهير جمله

. است او بناهاي از نيز طهران در اعظم ساالر

. حجرات آن در اتاق دو است شده ساخته استادي و متانت نهايت در هم قديم صحن . صحن درين كاري طال بزرگ ايوان است شده بنا جا آن در گلدسته مناره كه اند ساخته . است دري ايوان، اين روي به رو شوند مي مطهر حرم و طاق وارد جا آن از كه هستمي عتيق صحن به كه مدرسه اين و شود مي دارالشفا به جا آن از و مدرسه وارد كه

( مقرنس سقف معرfق( 73رود هاي كاشي با كه است شده ساخته باشكوهي بسيار . اند داده زينت را آن ممتاز

از - - و است ثراه طاب شاه علي فتح مغفور خاقان بناهاي از دارالشفا و مدرسه اينساخته دولت حكم به كه شود مي باز دولتي عمارت و خانه ايوان به دري مدرسه اين

. لكن اند كرده بنا شاه علي فتح مغفور خاقان امر به نيز را عمارت آن و است شدهو شده بنا صحن جنب در عمارت اين كه آن جهت به كنند؛ نمي منزل جا درين قم fام حك

. نمود ايذاء و آزار جا درين را مقصfرين توان نمي و است بست محل مقصرين براي از

جلگه به و شده واقع شهر بيرون در كه شود مي باز قم رودخانه به دري عمارت اين از و . هاي اطاق و حمام و متعدده حياطهاي بر مشتمل عمارت اين و كند مي تماشا صحرا و

. است عالي

. فراغت و حال قناعت به است سهل بسيار گذران، باب در قم ساكنين و مردم وضع اما(. كنند مي گذران .74بال است( ارزان مأكوالت نرخ و فراوان فواكه و ها نعمت انواع

اين سكنه از تر بيش و هستند زراعت و ملك اهل و پيشه رعيت mكلية شهر، اين مردممشغول زراعت و كاري جوزق به رفته، بيرون در روزها كه هستند حصاد و برزگر شهر

. روند مي خواب به كرده، غذايي صرف m فورا آيند، مي شهر به غروب شده؛

. شهر رودخانه آب از شهر اهل آب و دارد بسيار عقرب است، گرم بسيار شهر اين هوايرا. قنات آن و نيست جاري شهر در آبي و قناتي ديگر ناصري، قنات يك از تر بيش است

. و - - است وقف و اند ساخته فداه روحنا شهرياري حضرت اعلي مهرگان حكم به( ارباب بيگ تقي محمد قنات، اين امر مختار و به( 75مباشر خطير مبلغي سالي كه است

و اصالح به رساند؛ مي خود شخصي مصرف به و گيرد مي دولت از قنات اين تنقيه جهت . است كم قنات اين فايده و پردازد نمي قنات الروب

گونه هر كه است گري شيشه كارخانه چندين و بلورسازي كارخانه شش شهر درينبا تنگ، و لگن و آفتابه و خوري شربت و خوري ميوه و غليان و المپ و چراغ اسباب

. و سي عالوه، به شود مي واليات به حمل و آيد مي بيرون جا آن از اسلوبي خوش كمالاز ظروف قبيل هر از و دوري و بشقاب و قدح و كاسه كه دارد سازي چيني كارخانه پنج

( فابريكات . 76آن كه( جام يك قيمت m مثال فروشند مي نازل قيمت به و آيد مي بيرون . ها چيني اين اگرچه است قران دو الي عباسي يك به است، ظرف پارچه چهار از عبارت

كه است مسلfم حتم طور به لكن نيست، خارجه ممالك ساير و ترخان حاجي چيني مثلاين عمله خود بياورد، فرنگستان از وافزار آالت كه شود پيدا پاداري كمپاني و مشوق اگر

. بسازند فرنگ چيني از بهتر را خود هاي چيني كه متعهدند كارخانجات

كه اوان اين لكن است؛ بوده تر بيش m سابقا شهر محالت و دارد دروازه پنج شهر اين: است قرار اين از محالتش عدfه است، گذاشته انهدام به رو شهر

Page 18: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

قم] [ محالتقبرستان؛- محله

باال؛- خيابان

پايين؛- خيابان

است؛- - آباد قفيز دو جزو هردو اين كه علي عشق محله و حسن سيد آقا تكيه

fه؛- الوندي و جدfا گذر

چهارمردان؛- محله

اند؛- داشته مسكن جا آن در سادات كه سيدون محله

ها؛- يزدي تكيه محله

پايين؛- و باال عربستان

جامع؛- مسجد ميدان با جامع مسجد محله

دختران؛- چهل محله

بزرگ؛- ميدان محله

قلعه؛- دروازه محله

است؛- شهر پايين جزو كه كاشان دروازه محله

ري؛- دروازه محله

ميرزا؛- - كيكاووس شاهزاده ارگ محله

باغ؛- كوچه محله

حمزه؛- شاهزاده محله

حرم؛- كوچه محله

زرآباد؛- محله

. دارد- بسيار دكاكين و حمام و است ري دروازه بيرون مهندسيه، نزديك كه بيرون محله

: است قرار اين از غيره و عراق دروازه طرف شهر، بيرون باغات اما

قم] [ شهر بيرون باغاتپايين؛- و باال عسگرخان حاجي مرحوم باغ

Page 19: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

بيگدلي؛- خان باغ

باشي؛- متولي به متعلق آباد زنبيل

كرباسي؛- باغ

مجتهد؛- جواد سيد حاجي مرحوم ورثه به متعلق ميرزا كيكاووس شاهزاده باغ

دانگه؛- دو باغ

آباد؛- معصوم باغ

جعفر؛- بن علي نزديك حسن محمد شيخ باغ

بابا؛- جان ارباب باغ

حسين؛- آقا باغ

دراز؛- باغ

وزير؛- باغ

fاغ؛- دب قاسم باغ

) ؛- ) عماد fحماط باغ

آباد؛- هارون باغ

پنبه؛- باغ

. هم- باغات اين بر عالوه است اسم با كه ديگر معروف باغ قطعه سي و خانه سالخ باغ . اين است تطويل باعث آنها نوشتن ولي ايم كرده معلوم را آنها اسامي و است موجود

. آن از هريك جريب و آنها مساحت است جديد بعضي و است قديمي خيلي بعضي باغاترا جا آن مالكين اسم ثبت و كردند حاضر خواسته، شهر اين باغات مباشر از را باغات

مفيد هم چندان و است بيرون ما حوصله از آنها شرح نوشتن لكن ايم، نموده معين هم . بود نخواهد فايده

قم] [ صادرات . است ترياك و كرباس و پنبه و پوست شود، مي حمل خارج به كه اجناسي

اين و است شهر اهل تفريج و گردش محل است، واقع شهر بيرون در كه باغات اينبلكه نيست، ايران متمدن بالد و طهران بندي خيابان و سازي فرنگي طور به باغات

. از خالي باز حالت، اين با است محصوالت فايده مالكين، قصد كه است رعيتي باغات . براي عالوه است نشمين اطاق و عمارت جزئي يك هر در و نيست پاكيزگي و نظافت

زادگان امام بقعه بعضي تر، نزديك فرسنگي نيم سر به شهر، بيرون در باز باغات اين . آقابابا مال زاده امام ديگر است، فرج خاك زاده امام يكي است تفرج محل كه هست

. است جعفر بن علي ديگر دارد باغي و شده معروف خود fه حالي متولي اسم به كه است . كاشي از عالي بناي مطهر، ضريح چوبي صندوق جاي به است شريفه مشاهير از كه

Page 20: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

. آن روي در شود نمي خسته آن نظاره از آدمي كه اند ساخته طالكاري ق fمعر هاي . كه كاشي آجرهاي آن اند نگاشته غيرها و قرآني آيات و برجسته خطوط كاشي آجرهاي

آجري هر نيست، ايران شريفه مشاهد و بقاع از يك هيچ در است رفته كار به جا آن درگزاف قيمت به خيلي شايد رسد، فرنگيان دست به اگر بلكه دارد، قيمت تومان پنجاه

بخرند.

] خضر] كوه . باالي در است خضر كوه است، دروازه به نزديك و شهر بيرون در كه جاهايي از ديگر

باالي در صحن همان نزديك و است زاده امام وبقعه اطاق و رواق و كوچك صحن كوه،و اوتاد جا آن در هميشه است، خضر مكان به معروف كه است چارطاقي يك كوه

. مشهدي جمله آن از اند جسته اعتزال و كرده منزل چندي تا حقيقي مردم و اقطاباعتنايي - مردم به و بوده جا آن در قبل سال چهار سه همين در كه است ترك كريم

و نيست انكار محل هيچ و است شده ديده ظاهر و باطن صفاي و كرامات او از و نداشتهنيست اطالعي كنون را نويسنده و رفته شريفه بقاع زيارت به جا اين از كه است چندي

. عارف آن عادات و حاالت شرح نجات دار در يا است حيات قيد در ممتاز سالك آن كه . خواهد مي جداگانه دفتري شود، نگاشته جا ين در كه است اين از بيش

مي آدمي كه fسرحد در ولي ندارد، اندازه از زياد ارتفاع چندان خضر كوه سلسله اينمي حيرت به آدمي كه شود مي ديده كوه آن مهيبي طرز و مخصوص شكل يك به رسد

. جانور كوه درين گويند دارد نشيب و فراز و ناهمواري خيلي دارد، تيزي هاي سنگ افتد، . و است خاره سنگ تمام نيست، درخت و روان آب كوه باالي است شده ديده درنده،

. . مسجد آن فوق در است قم قبله خضر كوه است ناهموار خيلي كوه باالي به رفتن راه . است امامزاده جنب اطاق همان كه اند ساخته خوبي مختصر

مسگران] [ قريه . روزها ندارد سكنه و رعيت حاال كه است مسگران مخروبه قريه كوه، آن دامنه زير در

( . تالل از كنند مي زراعت مسگران در آمده، بيرون شهر از مالكين و مسگران،( 77رعاياكمتر عشر يك شده، مي مس آوردن بيرون خرج هرچه گويند اند، آورده مي بيرون مس

. . اند كرده نظر صرف جا آن آوردن بيرون مس از لهذا است شده مي عايد

برادران] [ دو كوهطبيعت، بخار معمار گويا هم؛ به مالصق است، برادران دو كوه خضر، كوه پهلوي در

. هردو ارتفاع و طول و عرض است آورده بيرون زمين از دفعه يك را كوه دو آن زمين . . نيست ساري چشمه هم كوه آن در است هم مقابل

: نوشت پي1 .» « . : معين( فرهنگ كاردان فرمانروا، حاكم، سايس2) ( . : غ( است كالسكه و درشكه آن از مقصود جان بي مركب3 . : حدود( ارتفاع ري شهرستان فشاپويه بخش مركز ده، آباد معتدل 950حسن متر،

» « . . مؤسسه جعفري، عباس ايران گيتاشناسي قم به تهران راه سر خشك گرم، به مايلج گيتاشناسي، كارتوگرافي، و ص 3جغرافيايي ،422 .

) ( . غ- است طهران معتبره بلوكات از كه است فشافويه قراي از آباد حسن4 : ييالقشان( كه قزوين، و زرند ساوه، تهران، اطراف ايالت از بغدادي شاهسون

. به قزوين اطراف در و است زرند و ساوه قشالقشان و فراجهان و طايفه 30خلجستان . هستند نشين چادر و شوند مي منقسم

Page 21: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

» « » و » پرست شاه معناي به و است تركي سون و فارسي شاه از مركب شاهسون لفظ . شاه دست به آنها تأسيس و هستند ترك قبايل از شاهسونها باشد مي دوست شاه

.» « . دهخدا فرهنگ است بوده عباس شاه پدر اقوالي به بنا و اول عباس5 : حدود( ارتفاع قم، شهرستان جعفرآباد، بخش ده، . 1000آوه . سر خشك معتدل، متر

سنfي ساوه اهل و شيعي ايشان قديم در كه ساوه، مجاور گازران، به آباد صالح راه » « . عباس ايران گيتاشناسي اند داشته نزاع و جنگ هم با نيز بسيار و بوده شافعي

ص . 669و 38جعفري،6 : ولي( نشد؛ يافت باشد، قم يا تهران استان به متعلق كه اي قريه نام اين به كاريزك

استان از است ري شهرستان به مربوط كه باشد كهريزك همان كاريزك از منظور شايدارتفاع با كارخانه 1005تهران اولين كه خشك و گرم به مايل معتدل هواي و آب و متر

سال در ايران . 1272قند كنار . در غار دهستان از است دهي و شد تأسيس آنجا در ش ه . آباد عبدالله و خيرآباد ميان طهران، و قم راه

7» « » « » ؛( » الدوله امين ، الملك امين ، حضور منشي rالقاب داراي خان، علي ميرزا حاجو ) بوده مازندراني m اصال الدوله، امين جد مجدالدوله سينگي محمدخان ميرزا حاج پسر

معروف لواساني يا سينگي به اند، بوده مقيم كوچك لواسان قري از سينگ در چون . ). سن در و بود خارجه وزارت رتبه عالي كارمندان از پدرش اند به 15شده سالگي

و شد مأمور بغداد به عثماني و ايران بين معوقه امور تصفيه براي پدر با منشي عنوانسن . 18در سال در گرديد شاه ناصرالدين دائمي مالزم . 1279سالگي سن . در ق 19ه

تا و گرديد خارجه امور وزارت اول نايب .1290سالگي، . . بود حضور منشي به ملقب ق هسال در . 1288و . سال . تا و شد سپرده او به نيز خانه پست ق . 1294ه مناصب . ق ه

) شوراي ) مجلس نظامت و عضويت ، رسائل وزارت شاهنشاهي مخصوص دفتر رياستمشاغل ساير بر هم دولتي ضرابخانه امور تصدي و دولتي شوراي مجلس مديريت وزرا،

. گرديد افزوده ويسال . 1314در ازدواج . از بعد و گرديد شاه مظفرالدين اعظم وزير و اعظم صدر ق ه

از يكي كه نشاء لشت بخش شاه، او، درخواست به شاه، مظفرالدين دختر با پسرشبر مشتمل و است اي خالصه بخشهاي ترين . 42مهم در وي بخشيد وي به بود، آبادي

. 1316سال به . شاه مسافرت جهت روسيه و انگلستان از نشد، موفق اينكه علت به ق ه . شد بركنار كار از نمايد، قرض پول اروپا

. تمام در و نبود نيز شاه ناصرالدين وثوق مورد و بود بيگانگان به سرسپردگان از نيز او « . حال شرح نمود آوري جمع را فراواني اموال تاريخ، شهادت به خود حكومت سالهاي

. » بامداد ايران رجالامين( )8 دارالضرب امين به ملقب كمپاني، به معروف اصفهاني، محمدحسن حاج

اصفهاني،( صراف محمدرحيم آقا پسر مهدي، محمد پسر حسين، محمد پسر ، الضرب . داد قرار طرف تهران در اينكه تا بوده فقير و گرد دوره صرافي ابتدا، در وي است بوده

» امور » و يابد مي راه دربار به آرام آرام و گردد مي قوزي به معروف انگليسي كمپانيزمان در ايران متموالن از يكي به fدل مب خالصه، و گيرد مي عهده به را ضرابخانه

. مي اجاره به را نيشابور فيروزه معادن وي گردد مي شاه مظفرالدين و شاه ناصرالدينسالي معدن اين از نويسد، مي خود روزانه ياداشتهاي در السلطنه اعتماد چنانچه و گيرد

به فيروزه خروار بيست از بيش سال در كه حالي در داده، مي شاه به تومان هزار دو . است برده مي استفاده كرور كرور و نموده مي صادر فرنگ

السلطان امين و شاه و او بين ضرابخانه منافع بود، الضرب امين كه سالهايي طول در و( . امين اعظم صدر و شاه داشتن دست وجود با نهايت، در گرديد مي تقسيم دوم و اول

سال( در سرانجام ضرابخانه، دزديهاي در . 1315السلطان امين . حسن محمد ق هاموال در بردن دست حكم به را دوم الضرب امين حسين محمد پسرش و الضرب

و نقد تومان هزار صد چهار و كردند، توقيف او 365دولتي، از زور به سند تومان هزار . شعبان در و كردند رهايش و . 1316گرفتند جنب . نجف، در را اش جنازه و درگذشت ق ه

. . مدرك همان سپردند خاك به السالم عليه اميرالمؤمنين حضرت ايوان گلدسته9 » شيرازي( » محمدخان پسر خان تقي ميرزا پسر شوكت به متخلfص خان حسن ميرزا

حجه. ذي در شوكت . 1254است . آن از و اصفهان در چندي شد، متولد تهران در ق هسال در و كرد تحصيل عاليات عتبات در . 1322پس . نامبرده . گذشت در تهران در ق ه

Page 22: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

. معروفيتي مردم ميان در و شد متمول بود تهران در عثمان سفارت اوfل منشي سالها . در كه را اش دارايي او، فرزندان درگذشتن، از پس شد اعيان و رجال از يكي و داشت

. همان بردند بين از كلي به گوناگون جورهاي به بود، كرده آوري جمع خود حيات اياممدرك.

جغرافيايي( 10 فرهنگهاي و لغات فرهنگ از يك هيچ در داغ، گوك آباد علي عنوان تحت : قم، شهرستان مركزي بخش ده، است آمده كورگل آباد علي درباره ولي نشد؛ يافت

خشك 810ارتفاع و گرم . 24متر، قمرود خاوري شمالي كيلومتر : شهرستان مركزي بخش ده، است شده معرفي چنين آباد، علي عنوان با ديگري منطقه

ارتفاع قم، 1110قم، به تهران راه كنار خشك، و گرم به مايل معتدل، كيلومتر 80متر » « . . عباس ايران گيتاشناسي كورابالغ كوه خاوري دامنه نصرت كوشك شمالي خاور

جعفري. كورابالغ منظورش شايد باشد، سازگارتر نويسنده منظور با محل اين رسد مي نظر به

. است سازگارتر آباد عزيز با ارتفاع لحاظ به آنكه ضمن است؛ بودهارتفاع( 11 ري، شهرستان فشاويه، بخش ده، گرم، 1110عزيزآباد، به مايل معتدل متر،

قم، به تهران راه سر . 23خشك، . مدرك همان آباد حسن غربي جنوب كيلومتردو( 12 پيوستن هم به از كه است ري شهر محدوده هاي رودخانه از شور رودخانه

با شود، مي تشكيل ديگر فرعي كوچك رودهاي از برخي و ابهررود و خررود رودخانهاز خاوري جنوب به باختري شمال كلي آباد 6جهت حسن باختري جنوب كيلومتري

. ) گردد) مي جذب سلطان حوض خاور زار شوره به و گذشته فشاوويه بخش مركز » جغرافيايي» سازمان ايران اسالمي جمهوري كشور هاي آبادي جغرافيايي فرهنگ

ص تهران، مسلح، . 166نيروهاي13 : خان( حسين حاج يكي باشند مي الملك شهاب به ملقب نفر دو قاجار، دوران در

نظام به ملقب m بعدا پدر كه شاهسون، رضاخان غالم حاج پسرش ديگري و شاهسون ( » « . منظور كه رسد مي نظر به دهخدا فرهنگ الدوله آصف پسر و گرديد الدوله

( .) معناي به تركي يوز يوزباشي منصبش ابتدا، در او باشد پدر الملك شهاب نويسنده،و نداشت مشخصي تعداد قاجار زمان در البته و نفر صد فرمانده يعني يوزباشي و صد،

).» « . خان حسين به معروف و بود دهخدا فرهنگ است بوده فراشان رئيس معناي بهوزارت به و شد نايل سرتيپي درجه به هرات فتح در شركت با سپس ولي يوزباشي؛

. ) سال ) در گرديد الملك شهاب به ملقب و رسيد باشي جاپارچي . 1282پست با . ق ه . سال در گرديد خراسان لشكر فرمانده اميرتوماني، . 1284منصب و . الحكومه نائب ق ه

سال در و كرمان . 1289حاكم سال . در و گرديد خراسان حاكم ق . 1291ه . به ملقب ق هسال در و الدوله . 1292نظام » « . . . بامداد ايران رجال حال شرح گفت حيات بدرود ق ه

14 : فجر( آيه 89سوره ،8 . 15 » مرمرين( » سنگ معدن نويسنده، منظور شايد قم جغرافياي فرهنگ كتاب به باتوجه

تعداد به كه استخراج 3باشد ميزان با موجود 91000واحد قم استان در سال، در تناست.

16 ) به( ) كه باشد چيني سنگ كائولن معدن نويسنده، منظور بايد كتاب همان به استناد باتوليد با و واحد يك . 000/30تعداد است موجود قم شهرستان در سال، در تن

در( 17 كه است سنگي قلعه كاروانسراي نويسنده منظور m احتماال سنگي، كاروانسراي35 . مصالح - است ايراني چهار كاروانسراهاي نوع از و شده واقع ري قم جاده كيلومتري

. به اكنون كه كاروانسرا اين است صفوي دوره آثار از و سنگ m عمدتا آن ساختماني . آن بناي است بوده كاروانيان هاي استفاده مورد گذشته قرن تا آمده در ويرانه صورت

« . جامع راهنماي مجموعه است شرقي و غربي اضالع در اي دايره نيم برج چهار داراي . ايرانگردي« نشر دل، زنده حسن قم، استان ايرانگردي

قم( 18 تا قم، شهرستان مركزي بخش ده، بهرام، ارتفاع 57درجه، 355كوشك كيلومتر،1170 . خشك، گرم، به مايل معتدل .8متر نصرت كوشك غربي شمال كيلومتر

. » جعفري» عباس ايران گيتاشناسي19 ) طول( ) به ، ساوه درياچه قم، درياچه سلطان، حوض درياچه سلطان و 80حوض

ساوه 30عرض قم، تهران، دشت قسمت ترين پست و گودال در آن و باشد مي كيلومتر . درياچه سطح و كند مي تغيير اغلب مركزي، نجد متغير هواي علت به آن آب دارد قرار

Page 23: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

مساحت تا و باتالقي m غالبا آن سواحل و است تلخ و شور درياچه آب و شود مي زياد و كم20 .» « . دهخدا فرهنگ است پوشيده نمك رسوب از كيلومتر

و - دارد قرار قم تهران اتوبان خاور در و قم شهرستان خاوري شمال در درياچه اينآن . 120مساحت مي نمك كوير سلطان، حوض كوير از منظور و است مربع كيلومتر

. » مسلح. » نيروهاي جغرافيايي سازمان قم جغرافيايي فرهنگ باشدالسلطان( 20 لقب كه سلجوقي پادشاهان از سلجوقي ملكشاه ابن سنجر، سلطان

. رجب در و داشت اميرالمؤمنين برهان ملكشاه بن سنجر الدين و معزالدنيا 479االعظم . سال . ربيع در و گشود جهان به چشم ق . 552ه طول . در و فروبست جهان از چشم ق ه

. »19حكومتش گنجينه خورد شكست غزال و قطوان جنگ دو در تنها كه داشت جنگ » ج اطلس، انتشارات رضايي، عبدالعظيم ايران ص 11تاريخ ،221 .

مزدقنچاي،( 21 دهستان از دهي نقي، بند ساوه، بند از نويسنده منظور رسد مي نظر بهبه و گذرد مي آن جنوب از مزدقان رودخانه كه باشد ساوه شهرستان نوبران، بخش

» « . سازمان قم و ساوه جغرافيايي فرهنگ ريزد مي سلطان حوض يا ساوه درياچه . مسلح نيروهاي جغرافيايي

22 . امين( لقبش و ابراهيم او نام است افزوده السلطان امين نام به نويسنده، را محمد . پسر ابراهيم، آقا باشد مي اصغرخان علي دوم السلطان امين پدر كه است السلطان

. به اشاره در ايشان شدن مسلمان چگونگي و است بوده سلماس اهالي از ارمني زال . شاه ناصرالدين آبدارچي بعد و بود دوز كفش ابراهيم آقا گذشت اصغرخان علي زندگي

و طماع حال عين در و هوش با و زرنگ چون ولي بود، سواد بي آنكه با آرام آرام و شدو گرفت قرار او اختيار در متعددي مناصب كه جايي تا كشيد باال را خودش بود، حريص

» « . مهدي ايران رجال حال شرح بود مملكت كاره همه لكن نشد، اعظم صدر هرچندبامداد.

23 ] [ . آثارمان( ] [ به ما شناخت جهت ما از بعد كند مي ما توان و همت بر داللت ما آثار . نماييد توجه

24 . : ارتفاع( قم مركزي بخش ده، نصرت . 1030كوشك و گرم به مايل معتدل، متركورابالغ، كوه جنوبي دامنه . 8خشك، . مدرك همان آباد علي جنوبي غرب كيلومتر

بخش( 25 مسرت بيننده براي لكن شده، داده جال برنده rشمشير چون است دريايياست.

26 : . : يعني( است گز شانزده معادل گويند، مطلق چون دست ساق رش، ارش، گز، ذرع .» « . دهخدا فرهنگ متر يك صد چهار و متر يك

از( 27 مركب و قزوين و زرند و ساوه تهران، اطراف ايلهاي از خانوار 800كلfكوا، .» « . دهخدا فرهنگ است البرز شمالي هاي كوه ييالقشان و هستند چادرنشين

المصري( 28 سعيد بن محمد ابوعبدالله الدين شريف كه است اي قصيده �رده، ب قصيده . بوصيري است سروده آله و عليه الله صلي اكرم رسول حضرت والدت در البوصيري،

هفتم ) قرن به است .( 681 - 608متعلق در . كه است مصري معروف شعراي از و ق هقصيده جمله من است، متعددي قصايد داراي و بوده خود زمان يگانه كتابت و شعر

.» دهخدا. » فرهنگ البردهآبي( 29 غضب، يا عطش هنگام به و رفت فرو زمين در اش درياچه آب كه بود بد ساوه

. گرداند مي بر است فرورفته آن در كه راسيزدهم( 30 قرن آغاز و دوازدهم قرن اواخر شاعر كاشاني، بيدگلي سليمان حاجي

متوفاي ) . 1218هجري ). آغا . مداح وي است كاشان اعمال از بيدگل صباحي مولد ق ه. بود كاشاني صباي خان فتحعلي الشعراء ملك ممدوح و استاد و قاجار محمدخان . در صباحي است رباعيات و مراثي غزليات، بند، تركيب قصايد، بر مشتمل ديوانش

. » است » مشهور ساخته، كليم تقليد به كه او بند چهارده و داشت مهارت سرايي مرثيه .» معين» فرهنگ

31 .» « . : دهخدا( فرهنگ كارفرمايي داروغگي، سركاري32 : ارتفاع( قم، شهرستان خلجستان، بخش ده، . 1420احمدآباد كنار خشك معتدل، متر،

دستجرد، « 12رودخانه « . عباس ايران گيتاشناسي دستجرد شمالي خاور كيلومترجعفري.

Page 24: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

السلطان( 33 امين خان اصغر علي ميرزا دايي اسماعيل آقا پسر السلطنة سعد آقاباقر . اميرتوماني منصب به و است رانده حكومت برقزوين را سالهايي وي اعظم اتابك

. ) با) ولي عامي، و سواد بي است شده نايل نيز فرماني سرلشكرهاي از سرلشكري . است بوده كاري و زرنگ و هوش

السلطان امين دست به شدن تربيت و پسر rالسلطان امين به انتسابش خاطر به ويجا يك بودند، آمد در و سود پر كه متعددي مناصب خودش، كاربري و زرنگي نيز و پدر

حكومت: قزوين، غالت مأمور خزر، درياي بنادر و مازندران گيالن، شهر مديريت داشت . ... بر عالوه وي و قزوين شوسه راه رئيس قزوين، راه قراسواران سواره رئيس طارم،

حاكم كه زمان همان در و داشت را زنجان گيالن، مكري، ساوجبالغ، بر حكومت قزوين، . » « . بامداد ايران رجال حال شرح شود مي كشته مردم دست به است، بوده زنجان

34 : حدود( ارتفاع قم، شهرستان جعفرآباد، بخش ده، سه 950منظريه خشك، گرم، متر، . . مدرك همان صدرآباد به قم و تهران به قم راهي

35 : در( كه است بوده پلي قم، جغرافيايي و تاريخي كتب به باتوجه fك دال پل . . نشد پيدا بيشتري اطالعات اند بوده زده ساوه رودخانه روي بر قم، چهارفرسخي

بزرگ( 36 پسر مهدي محمد كه الدوله، اعتضاد خان مهدي محمد دوم پسر ميرزا، عباس. شاه ناصرالدين بزرگ دختر فخرالملوك مادرش و بود اعظم سپهساالر محمدخان ميرزا

. به پدر، فوت از بعد ميرزا عباس باشد مي شاه ناصرالدين دختري نوه ميرزا عباس يعني » سال » اواخر در و گرديد االياله نائب به ملقب و رسيد قم . 1309حكومت به . ملقب ق ه

. » افرادي » هايش نوه و پسران سپهساالر، خود برعكس شد الدوله اعتضاد پدرش لقببه انتساب خاطر به نيز چندم دست حكومتهاي اين و بودند كفايت بي و عرضه بي

. » « . بامداد ايران رجال حال شرح بود سلطنتي خانواده37 » زبيده( » برادر گرفت، لقب خاقان امين بعدها كه اول مليجك به معروف محمد ميرزا

السلطان عزيز خان علي غالم پدر و شاه ناصرالدين سوگلي زنهاي از اقدس امينه خانم » « . ) صص) نوري، سعادت حسين قاجار دوره رجال است دوم . 257 - 256مليجك

منصب( 38 داراي و السلطان عزيز به ملقب و مليجك به معروف خان علي غالم . خواننده به السلطان عزيز حال شرح گرديد نيز شاه ناصرالدين داماد كه اميرتوماني

« . حال شرح است بوده سامان سرو بي سالها چگونه مملكت اوضاع كه فهماند مي . » بامداد ايران رجال

39 : پادشاه( جانب از گروهي سركردگي به كه آنان قافله، محافظان سرهنگ قراسوران« . فرهنگ امنيه بگذرانند، سالمت به مخوف منازل از را قوافل تا نشينند ها راه در

معين«. قم( 40 شهر غربي شمال در كميدان منطقه در قم، كهن هاي زيارتگاه از فرج خاك مزار

) ( . از احمد سلطان احمد شاهزاده بقعه است هم به نزديك بناي و بقعه سه از مركب وكوچكي - - بقعه است ايشان فرج، خاك زاده امام از منظور كه السالم سجادعليه احفاد

و است معروف صفورا بقعه نام به و مدفون آن در السالم عليه پيامبر شعيب دختر كهالسالم عليه ابراهيم حضرت كه معتقدند و است گودالي آن ميان كه بنايي و fه قب باالخره

» مشهور » كوچك كعبه به و اند برداشته آنجا از سنگ اي قطعه كعبه خانه ساختن براي » صص. » حكمت، طباطبايي، مدرسي كوشش به ارباب، بيك محمدتقي ، قم تاريخ است

45 - 44 . » اسالمي » شوراي مجلس كتابخانه طباطبايي، مدرسي پاكان تربت ؛41 .» « . : معين( فرهنگ دالوران سروران، قهرمانان، صناديد42 » مقصود( » شايد و است mسهوالقلم احتماال ولي است، آمده ابدالتيام نسخه در

. » باشد » بوده ابدااليام نويسنده43) (. غ( است سقف و سايبان معني به كه است خارجه الفاظ از �ر پ وزن بر ف�ر44« . : فرهنگ( دهد كرايه را آنها جز و شتر و اسب و خر كه كس آن مكاري

. اي«. كرايه االغ و شتر و اسب با مسافرت يعني مكاري، مسافرت بنابراين، معينالسالم،( 45 عليها معصومه حضرت حرم عتيق صحن غربي ضلع در شاه محمد آرامگاه

. گچ از اي مجموعه گنبد اين داخلي تزيينات است شده واقع باالسر مسجد ورودي در« . مجموعه باشد مي نفيس حجاري نظر از مرقد مرمر لوح و است كاري آيينه و بري

. » قم ايرانگردي جامع راهنماي

Page 25: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

متولد( 46 السلطنه، نايب ميرزا عباس پانزدهم پسر معتمدالدوله، فرهادميرزا 1233حاج . سال . به متوفي و ق . 1305ه . برلرستان، . اش حكومتراني طول در وي باشد مي ق ه

عضويت به و است كرده حكومت فارس و همدان كردستان، كرمانشاهان، خوزستان،سفرهاي در و بوده، شاه االياله نايب نيز را مدتي و آمده در كبري دارالشوراي

. است داشته دست در را مملكت امور محمدشاه،بيان طبق و نبود قلبي خوش مرد شاهزاده اين كه گويد مي وي مورد در السلطنه اعتماد

حكومتش سالهاي در كه 600خودش شده ديده جايي در و كشته را بريده 700نفر دست . بعد و نمايد اندوخته خود براي فراواني مال است توانسته رعب، ايجاد باهمين و است

صحن احداث براي خود مملكت از خارج در تومان هزار واندي سيصد حداقل رود مي . مقام و بود دوست حيثيت اندازه بي و راضي خود از بسيار او نمايد مي خرج كاظمين

. يكي البته و است دانسته مي سلطنت مقام تالي را شاه عمويي خصوص به شاهزادگي. » ائمه » حال شرح در قمقام جمله من دارد، آثاري و است فاضل شاهزاده چهار از

. » بامداد» ايران رجال حال شرح47 » الدوله( » معتمد نام تحت معين فرهنگ تاريخ و جغرافيا در است كتابي جم، جام

.) ميرزا) فرهادصمصمام( » 48 و زخار قمقام آن كامل نام كه كربال واقعه شرح در است كتابي قمقام،

گرديده« تصحيح زرندي موسوي محرمي محمود سيد توسط كتاب و باشد مي تبار .» معين. » فرهنگ است

ميرزا( 49 حاج به معروف و فخري به متخلص ايرواني، يامالعباس عباس ميرزا حاجقاجار شاه محمد اعظم صدر سال چهارده ايرواني، مسلم ميرزا حاجي پسر آقاسي،

عباس فرزندان معلم آذربايجان، در و بوده شاه محمد مرشد و مربي آن از پيش و بود، . اموال صدارتش دوران در و بود خوي درشت و خودخواه و تدبير بي مردي وي بود ميرزا . به بود داده دستور و رساند فراوان خسارات نيز مملكت به و اندوخت بسيار امالك و

ترجمه كه بگويند اول شخص وي به اعظم صدر معناي The primemini sterجاي به . است وزير نخست

صدارتش، زمان در وي كه خوانيم مي ناصري منظتم سوم جلد و 1438در بلوك و قريه . آن از تهران اطراف مرغوب خالصجات بيشتر درآورد تصرف به ايران نقاط در امالك

. ... . در بودند وي محدثات از همه و آباد وامين آباد، يافت آباد، عباس قلعه و بود وينتوانست بود، رجال از بسياري و مردم نفرت مورد چون شاه محمد مرگ از بعد هرحال، . حضرت به شاه ناصرالدين رسيدن حكومت به فاصله در دهد ادامه حكومتي فعfاليت به

» « . ايران وزيران نخست گذشت در و رفته عاليات عتبات به سپس و پناهنده عبدالعظيم . » بامداد » ايران رجال حال شرح قدياني؛

50 .» « .) ( : معين( فرهنگ پادشاهي سطوت، هيبت، حدfت، شدت، سورت51 . » اضطراب( » اندوه، غم، معناي به است كرب همان نويسنده منظور m احتماال52 : عماراتي( و قصرها در اقامت از m معموال قاجار شاهزادگاه و سالطين محمديه قصر

مي نظر از زود عمارات آن لذا كردند؛ مي خودداري بود، مانده جا به پدرانشان از كه . بنا اي تازه قصر خود عشرت و گردش براي حال، عين در نهاد مي ويراني به رو و افتاد

. در قدم دويست فاصله به اوين، جاده كنار تجريش مغرب در محمدشاه نمودند ميقصر آن به ورودش از روزي چند و ساخت را محمديه قصر فردوس، باغ غربي شمال

. از بعد و فروخت را آن و بود بيزار آن از شاه ناصرالدين درگذشت آن در كه بود نگذشتهشد، مي گرفتار باليي به خريد، مي را آن هركس كه شدن دست به دست بار چند

» بعدها » و داد نامش تغيير محموديه به و خريد را آن السلطنه احتشام مير عال محمود. فروشد مي ديوان صاحب خان فتحعلي به را آن اميراحتشام پسر محمودخان

. » معتمدي» محسن تهران تاريخي جغرافياي53 : تجريش( و فردوس باغ بين طهران، آباد عباس در واقع عباسيه عمارت عباسيه قصر

. » « . نوري سعادت حسين ، آقاسي ميرزا حاج زندگاني اوين وكه آقاسي ميرزا كرده آباد دولت، دروازه بيرون چهاركيلومتري سه در آباد عباس باغ

. » « . معتمدي محسن تهران تاريخي جغرافياي رفته مي باغ اين به اوقات اكثر » جهت- » نيز كاخي نزديكي همان در محمديه قصر بناي هنگام به آقاسي ميرزا حاج

: » « . است آمده چنين عباسيه و محمديه قصر دو درباره التواريخ ناسخ در ساخت خويش

Page 26: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

قلعه بنيان تجريش، قريه فراز بر كه رفت فرمان آقاسي ميرزا حاجي صوابديد به . fايان بن الجرم جويد اقامت و كند سفر بدانجا ييالق بهر از پادشاه سال هر كه كنند استوار ... هنوز قلعه كار نيمه يك اينكه با كردند بنيان عريض و عظيم ديواري ساروج و سنگ از ...! دورتر پرتاب يك به نيز و رفت كار به مسكوك زر تومان هزار صد معادل نبود، راست

قلعه و كرد بنيان ديگر قلعه خويش، سكون بهر از آقاسي ميرزا حاجي قلعه، اين از » به » را آقاسي ميرزا حاجي rآن و نهادند نام محمديه قصر شاهنشاه نام به را نخستين

. ») ( « . » كريمان » حسين كوهسران قصران خواند عباسيه او نامبه( 54 مشرق از فيض، باغ به شمال از و است واقع تهران غربي شمال در محمودآباد،

. ) زمان ) در و است پيوسته مي آرياشهر صادقيه به جنوب از و فرحزاد رودخانه مسيل» « . تهران تاريخي جغرافياي است بوده محل اين در آلمان سفارت باغ شاه ناصرالدين» « » « . محمودآباد اشتباه به را محموديه الملك، افضل رسد مي نظر به معتمدي محسن

. است كرده درجپسر( 55 اميرنظام و ديوان صاحب به ملقب خان علي فتح ديوان؛ صاحب خان فتحعلي

خان ابراهيم حاجي نوه و شاه فتحعلي داماد و الملك قوام اكبر علي ميرزا حاجي دومو است بوده قاجار شاه فتحعلي صدراعظم و محمدخان آقا وزير شيرازي، الدوله اعتماد

چند حسابدار و مستوفي ضمن، در و است كرده حكومت اصفهان خوزستان، برفارس، . ... چون نيز او است گرديده نيز آذربايجان نظام وزير و بوده و قزوين و همدان چون شهر

. نبود بهره بي اندوزي مال و ايران مردم چپاول و غارت از حكمرانان، از ديگر بسياري . » بامداد» مهدي ايران رجال حال شرح

56 . : قريه( موقعيت است صالح زاده امام غربي كيلومتري چهار در قريه اين اوين قريه . قريه دانگ شش است چشمه دو از و دركه رودخانه از آبش و رسيد سر و دامنه در

» « . حسينعلي ايران جغرافيايي فرهنگ است السالم رضاعليه حضرت آستانه بر وقف . آراء رزم

خان( 57 رحيم محمد پسر عالمير، دولو قاجار السلطنه احتشام خان محمود ميرزا حاجيرياست سمت به بعد و داشت، يوزباشي سمت كشيكخانه در ابتدا اميرنظام، الدوله عالء

سال در و يافت دست شاهي . 1306غالمان سواران . سركردگي و زنجان حكومت ق ه . سركنسولي به سپس گرديد اضافه وي قبلي منصب به خمسه و افشار سوار و دويرن

بعد و شد آلمان در ايران مختار وزير سپس و گرديد كردستان والي بعد و رسيد عراقتهران نماينده نيز مجلس سوم دوره در و گرديد آن رئيس و ملي شوراي مجلس نماينده

كشور. وزير نيز ماهي چند و بود اسالمبول در ايران كبير سفير اول جهاني جنگ در بود « . : . رجال حال شرح است بوده خو تند بسيار وي گويند مي الممالك مستوفي حسن

. بامداد« مهدي ايران58 .» « . : : معين( فرهنگ غالمان رئيس و مهتر آقاسي قوللر سلطنتي؛ غالمان قوللرميرغضب( 59 رئيس و بود دولو قاجار بزرگان از نظام امير عالءالدوله خان رحيم محمد

) آذربايجان ) پيشكار و رانده حكومت همدان زنجان، نهاوند، برخوي، باشي نسقچي هاجنگ وزارت كبري، دارالشوراي نمايندگي دربار، وزارت چون مناصبي ضمن، در و شده . وي... و است بوده دارا زمان هم را مشاغل اين اكثر كه است آورده دست به نيز را و

. ) او ) دستور به و است بوده خو تند و خشن ميرغضب بوده كارش الزمه چنانچه نيز» « . ايران رجال حال شرح گرديد چاپ زد، آن به بصيرالملك كه االبياتي كشف با مثنوي

. بامداد مهديو( 60 باشد مي آرا ملك ميرزا قلي محمد شانزدهم پسر الشعرا، شمس ميرزا سام

. به را مواجبش وي، مرگ از بعد آنكه جالب شاه مدح در بود قصايد سرودن كارش . و نبود شاعر آنكه با را الشعرايي شمس لقب همچنين و دادند عبدالحسين برادرش

ديگران كه تفاوت اين با بخواند شعر شاهانه مجلس در برادر، همچون نيز وي شد قرار . ! مدرك همان بخواند وي و بسرايند

و( 61 مازندران حاكم شاه، فتحعلي سوم پسر آرا، ملك به ملقب ميرزا، محمدقلي ) علت ) به همدان، به و بركنار حكومت از شاه علي فتح مرگ با كه بود استرآباد گرگان

. و سروده مي هم شعر وي درگذشت جا همان در و شد تبعيد شاه، محمد به اعتنا عدم . . مدرك همان است بوده خسروي تخلصش

Page 27: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

62 . حضرت(. وصف در را شعر اين شعرا از يكي است بوده خانم جهان عليا، مهد اسماشاره و است سروده علياست، مهد دختر و است رويان خوب از كه الدوله ت fعز fه، علي

. است كرده عليا مهد خانم جهان بهآني از بهتر بلكه و جهاني بوي و رنگ به

جواني تو و پيرگشته جهان آنكه حكم بهآن محرم كه است الشعرا شمس ميرزاي سام هم، شعر اين شاعر كه كنم مي گمان

) ( . غ است بوده خانوادهمادر- و شاه محمد زن و شاه فتحعلي دختري نوه عليا، مهد به ملقب خانم، جهان ملك

فراهاني تقي ميرزا وقتل تبعيد عزل، در مؤثر بسيار ايادي از يكي كه شاه، ناصرالدين . ) كه) اي فاصله در چه و او بيماري و شاه محمد پيري زمان در چه وي بود اميركبير

كشيد - - طول روز صد حدود كه حكومت تحويل براي بيايد تهران به تبريز از پسرشو سيورغال و تيول و مواجب خود، رفقاي و دوستان به و كرد مي اداره را كشور امور

. كرد سعي ابتدا در عليا مهد شد او حكومتي دخالتهاي مانع اميركبير كه داد مي وظيفهدختر نشد، موفق چون و كند اميركبير معشوقه را اين 16خود به تا داد او به را اش ساله

. فراهم را اميركبير قتل زمينه نهايت، در نداد جواب هم راه اين و كند نرم را او ترتيبنمود.

داراي و بود باز رفيق شاهان، مادران و خواهران و زنان از بسياري چون نيز عليا مهد : خان علي نوري، خان آقا ميرزا السلطنه، اعتضاد ميرزا قلي علي بود دلداده چهار

.) شوهرش ) برادر فرمانفرما ميرزا فريدون و الدوله حاجبحضرت- ) حرم عتيق صحن شاه محمد گنبد عقب و غربي جهت در عليا مهد مقبره ) بريهاي گچ با مستطيل، مربع شكل به و است گرفته قرار السالم عليها معصومه

» « . قم؛ استان ايرانگردي جامع راهنماي مجموعه است شده آراسته زيبا، و برجسته . » بامداد» مهدي ايران رجال حال شرح

63 : قم،( شهرستان كهك، بخش قهستان، دهستان، خاور 24وشنوه جنوب كيلومتري .» « . معين فرهنگ سردسير كوهستاني، كهك،

64 : به( دولت و پادشاه طرف از معين اي ناحيه ي هزينه و آمد در واگذاري تيول .» « . معين فرهنگ اقطاع اشخاص،

صفوي( 65 بيگم آثار از و دارد قرار عتيق صحن شمالي قسمت در شاه فتحعلي مقبرهوي ) خود دستور به شاه، فتحعلي حيات زمان در مقبره اين و .( 1245است، و . تعمير ق ه . سال در و است نامنظم ضلعي هشت مقبره، گنبد قاعده شد . 1280تزيين دوره . در ، ق ه

. سنگ از آن ازاره است شده تبديل بري گچ به آن كاري آيينه تزيينات شاه ناصرالدينآن بر شاه فتحعلي زندگي تاريخچه كه كوب طال زمينه با مرمر لوحه و است مرمر

« . جامع راهنماي مجموعه است گرديده نصب صفfه سپر روي بر شده، نوشته . قم« استان ايرانگردي

است- قاجار محمدخان آقا شهيد شاه مقبره سنگ مغفور، خاقان مقبره سنگ از بهتر . . چارك و ذرع دو كرد نخواهد پيدا نظير ديگر سنگ آن شده واقع اشرف نجف در كه

. و خطاطي طوري اند كرده نقاري آن روي در را محمدخان آقا تمثال و است آن طول . از بعد و است جواهرات بهترين سنگ آن اند معترف عجز به استادان كه اند كرده نقاري

) (. غ بود نخواهد نظير هم سنگ اين براي از ديگر آن،مهدي( 66 محمد اعياني برادر و شاه فتحعلي دوم و پنجاه پسر ميرزا، هادي محمد

از باجي مادرش شاه، فتحعلي پنجم و چهل پسر ميرزا امين محمد و ام سي ميرزا،پسرداشته كامل اطالع موسيقي علم از كه شاه فتحعلي چهارم و چهل زن و شيراز اهالي

. هيچ. و زيست مي مجرد بود گير گوشه و وارسته اي شاهزاده ميرزا هادي محمد استاز و پذيرايي زائرين از و داشت پدر قبر مجاورت و نشد دولتي مشاغل داخل گاه

. » «. بامداد مهدي ايران رجال حال شرح نمود مي دستگيري مستمندان67 : قم( قم، شهرستان لوشاتو، نوفل بخش ده، . 5/36درجه، 188بيدهند ارتفاع كيلومتر

1900 . باغ، دره رودخانه كنار خشك سرد، به مايل معتدل غربي 5/8متر، جنوب كيلومتر » « . ج. جعفري، عباس ايران گيتاشناسي دليجان به كهك راه سر . 3كهك

. در- امرود و زردآلو و سيب باغات و ييالقي هوايش است قهستان قراي از بيدهند قريه . » « . ارباب بيك تقي محمد قم تاريخ است بسيار آن

Page 28: شاهسون بغدادي در يك سفرنامه قجري

. » به- » است بوده قم پيرامون در ديگر دهي است قم جبل قراي از ويدهند همان بيدهند » جزو » آن و شود مي شمرده شهر جزو و شود مي گفته هنديجان كنون كه هندوجان نام

. » « . » طباطبايي » مدرسي ، نامه قم است ويدهند اين68 » « : دوره( شعراي از ، شهاب به متخلص اصفهاني نصرالله ميرزا اصفهاني شهاب

اعظم، صدر ايرواني، آقاسي ميرزا توسط كه خراساني سبك كنندگان زنده از و قاجاريه .» « . » دهخدا » فرهنگ گرديد الشعراء تاج به ملقب

دوازده( 69 كه است بوده نوري اعظم صدر آقاخان ميرزا مرحوم پسر خان، ذوالفقارخاقان پسران از هم ميرزا كيكاوس شاهزاده و است داشته حكومت شهر اين در سال

) ( . غ است بوده مغفور70 . همان( 71« . : فرهنگ( باشد واقع منزل و عمارت مقابل در كه ميداني خانه، پيشگاه جلوخان

معين«. 72. بود( - - ثراه طاب السلطان امين ابراهيم آقا مرحوم صحن اين باني ابتدا ولي

آن زندگاني لكن نمودند، آن بناي در شروع برداشته، وپي كرده صاف را قبرستانو قدرت دست به خير عمل اين و رساند اتمام به را بنا اين كه نرسيد نهايت به مرحوم

پايان به اعظم وزير السلطان امين آقاي fاجل مستطاب حضرت ايشان فرزند همت) غ. ) رسيد

73 .» « . : معين( فرهنگ قرنيزدار دار، كنگره مقرنسص( - 74 بود كرده ذكر پيش صفحه چند آنچه با كلمات اين « -73بين قم » شهر ذيل

. رسد مي نظر به تناقض75) ( . غ( است بابا جان ارباب به معروف76 .» « . : معين( فرهنگ كارخانه معناي به فابريك جمع فابريكات77 .» « . : معين( فرهنگ ها پشته تل، تالل

http://books.masoumeh.com/html/9/15/3.php