قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

27
ی تور م ا ن ش ی ر ک ه ت ش و ن ی، گ ن ش ی دا ی ار تا ره اب ن ک ی ار تا ه ت م س ق. ت ش ن’ ا گی ه دو ی ان هن ار دارد، د ر ق ه ت ش ار گد ش ق ت ح ت ی که هن د* 6 چ8 ی ه د، ی ده مار ر قاع ع ش ت ح تل را ا و ح ت ش ه ا ت ش ه گد وط ب ن ر م وراب ص ت ه ار ت ش ا ن ن ن’ ا ه ه د ی ک م ا گ ن ه* ار. ن ش ه ه ر و ب ی دM ن عطاف ن ه ا و ب ت ش ع ا ی ر س ه ر ب گ ن ن’ د ه س دM یارد. د ود ن ج ی و ن سی شا ح ه در ب ق ن] ه ای ک س ک د ن_ ن ما ت شه، در د گ س ن ش س هن ه د ک ت ش ن’ ا ی ا س ی ا ن ع م، رد ی گ ن و ج س ی و ش ی ه ان’ ب ش ی ر ا گا* ، اوب ق ن ی تان ش ی ه ا ج یn ی_ ن. در د ن ک ی م ن ی ه ج و ن ن ی ر ی کM ح و ک ن] ه ا ر ب گ ن که د رده ک ه و عادبn ت ق ر گ و ج ود ج راف ط ی ا ت ا ن8 ن ر

Upload: kelke

Post on 28-Jul-2015

221 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

مورتی کریشنا نوشته دانستگی، از رهایی کتاب از هایی قسمت

. است* اندوهگین ذهنی دارد، قرار گذشته فشار تحت که ذهنی

شعاع* تحت را حال و است گذشته به مربوط تصورات از انباشته ذهن که هنگامی

. انعطاف نه و است سریع نه دیگر پسذهن ندارد وجود حساسیتی هیچ دهد، می قرار

. هشیار نه و پذیر

درست* شده، سنگ ذهنش که است این معنایش بگیرد، خو تشویش به انسان اگر

آن به دیگر که کرده عادت و گرفته خو خود اطراف زیبایی به آنقدر که کسی مانند

. ذهنش و دل سنگ و خشن تفاوت، بی انسان نتیجه در کند نمی توجهی کوچکترین

. است شده کرختر و تر سنگ

. . زندگی* از ما اکثر بگریزیم آن از اینکه نه کنیم نگاه آن به باید حقیقت، یک درک برای

دادن دست از عمومی، عقیده از اقوام، از ما داریم، وحشت مردن ی اندازه به کردن

. هراسانیم دیگر چیز صدها و امنیت عدم از شغل،

. چرا حاال ترسیم می آن از یا این از اینکه نه ترسیم، می ما که است این ساده حقیقت

Page 2: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

شویم؟ روبرو حقیقت این با نیستیم قادر ما

اجازه واقعیت به هرگز اگر و شوید روبرو واقعیت با توانید می حال زمان در تنها شما

هستید، آن از فرار حال در همواره اینکه بدلیل آنهم باشید، حال زمان در که ندهید

ساخته را گریزها از کاملی شبکه ما زیرا گردید، روبرو آن با بود نخواهید قادر هیچگاه

. هستیم کردن فرار به عادت دام در و

بزرگ* آن در که محیطی با مطابق و هستیم توجه بی و اعتنا بی زندگی، به ما اکثر

شرطی و اسارتها به تنها، هایی واکنش چنین و دهیم می نشان واکنش ایم، شده

. به معطوف را خود توجه تمام شما که ای لحظه اما گردد می منجر بیشتر های شدن

و اید شده رها کامال گذشته، اسارت از که یابید می در کنید، خویشمی شدن شرطی

. است رفته بین از شما در کلی به مسئله این

ی* همه با را شخصی یا برگ یک حشره، یک پرنده، یک زیبایی خواهید می اگر

» هشیاری » همان واقع در که را توجهتان تمامی ناگزیرید کنید، درک هایش پیچیدگی

به که کنید متمرکز را توجهتان ی همه توانید می زمانی و کنید معطوف آنها به است

باشید داشته دوست W واقعا که است معنا بدین نیز این واقع در بدهید، اهمیت پدیده آن

می و کنید می معطوف را خود ذهن و قلب تمامی W نتیجتا بفهمید که باشید عالقمند و

. » « از. ساحتی چنین در است یکپارچه انرژی توجه از ای مرحله چنین یک فهمید

. » شود» می آشکار لحظه یک در تمامیتشما هشیاری

نیست،* ) شادی و نشاط عدم آن معنی که ترس و لذت درد، رفتن بین از صورت در

) آن در که کند می عمل دیگری ساحت در ذهن کند می فرق کامال لذت با شادی زیرا

.» « » بودن » دیگر آرزوی نه و دارد وجود تضاد نه

و اساسی تقاضای و خواسته یک آن به بخشیدن تداوم و تغذیه سپس و لذت یافتن

می نظر به معنی بی و احمقانه پوچ، هستی، آن بدون و آید می بشمار زندگی مهم

Page 3: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

رسد.

لذت که ساده دلیل این به شود؟ هدایت لذت توسط نباید زندگی چرا است این سوال

به را ترس از ناشی عصیان و خشونت اندوه،ترس، حرمان، رنج، درد، تردیدی هیچ بی

. آورد می وجود

نیز دنیا انسانهای اگر جهت هر به بکنید، را کار همین کنید، زندگی گونه این مایلید اگر

. تمامیت ناگزیرید کنید، پیدا رهایی غم از مایلید اگر اما کنند می زندگی شیوه همین به

. کنید درک را لذت ساختار

. در مدت تمام در که ذهنی است بدیهی نیست آن نفی و انکار معنای به لذت درک

. از ما اگرچه بیند خود نصیب نیز است رنج که آنرا سایه باید است، لذت جستجو حال

. اما بورزیم اجتناب رنج از تا کوشیم می طرفی از و هستیم لذت جستجوی در سویی

. اند تفکیک قابل غیر دو این

. در* حافظه نیستیم کاری انجام به قادر روزمره زندگی در حافظه وجورد بدون ما

. آن در که دارد وجود ذهن از ساحاتی اما باشد کاربرد قابل و کاردان باید خود حیطه

. دهد اختصاصمی خود به را کوچکی بسیار جایگاه حافظه

. است واقعی رهایی از برخوردار باشد، نشده فلج حافظه توسط که ذهنی

ی* همه با ای درگیری هیچ به نسبت شما باشد، میان در کشمکش و تضاد که وقتی

به محنت و لذت سردرگمی، کیفیت این و دهید نمی نشان عملی واکنش وجودتان

. آورد می ارمغان

. دارد* دفاعی مکانیزم و تصاویر گیری شکل به بستگی بشری موجودات بین ارتباط

سازیم می ذهن در دیگری ورد در را تصویری روابطمان تمامی در ما از یک هر

). دارد) ذهن در ما از تصویری نیز مقابل طرف که همانطور

Page 4: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. بشری موجود دو نه ارتباطند، در یکدیگر با تصویر دو نتیجه در

انسانها از بسیاری یا انسان دو بین واقعی ارتباطی دارند، وجود تصاویر که هنگامی

. است شده تمام W عمال

و آرامش هیچگونه است شده بنا تصاویر این ی پایه بر که ارتباطی است بدیهی

و هستند موهوم تصاویر این که زیرا آورد، نخواهد ارمغان به روابط در را صلحی

کار این مدام ما همه اینکه گو برد، بسر انتزاعی موهومات در نیست قادر نیز انسان

با نیز و دیگران با ذهنی موهوم تصاویر و سمبلها تئوریها، ها، ایده با یعنی کنیم، می را

. . چه ما های ارتباط ی همه ندارند واقعیت وجه هیچ به که تصاویری ارتباطیم در خود

شکل این به بستگی W اساسا انسانها، یا ها ایده با ارتباط چه و مالکیت مسئله با ارتباط

وجود همواره تردید و تضاد ما، های ارتباط ی همه در رو این از و دارد تصویری گیری

. داشت خواهد

حاال ندارد، وجود زندگی اصال صورت این غیر در ارتباطات، همین یعنی زندگی میدانیم

W جبرا نتیجه در باشد، ذهنی فرضیات یا ها ایده انتزاعات، اساس بر زندگی این اگر

. است نبرد میدان در ارتباط بیشتر که آورد می ارمغان به ارتباطی

یا همسایه با خواه و هستیم صمیمی آنها با که کسانی با خواه هایمان ارتباط همه در

* و جدایی تقسیم، از ای مرحله تناقض، از حاکی تضادی دارد وجود تضاد این جامعه،

بودن. سطوح همه در که بینیم می جامعه با هایمان ارتباط و خود مشاهده با دوگانگی

* ویران نتایج یا تصنعی های واکنش که اصلی یا فرعی تضادی است نهفته تضادی ما،

. آورد ببار را مخربی و کننده

. رقابت، است پذیرفته روزمره زندگی ذاتی و فطری جنبه مثابه به را تضاد بشر

به زندگی طبیعی ی طریقه و شیوه عنوان به را تهاجم و طمع حرص، حسادت،

* واقع در پذیریم، می رسمیت به را ای شیوه چنین ما هنگامیکه است شناخته رسمیت

قابل » قراردادی چهارچوب در یعنی ایم پذیرفته هست که همانگونه را جامعه ساختار

Page 5: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. اکثر « که است دامی همان چهرچوب این دهیم می ادامه خود زندگی به بودن احترام

. شویم واقع احترام مورد شدت به مایلیم ما اکثر زیرا ایم، آمده گرفتار ان در ما

. با یعنی کنیم می توانگری و gری پ احساس جامعه، های داده با ما جامعه اغلب که آنچه

آفریده ما و در حسادت تنفر، خشم، رشک، حرص، از باشد عبارت که است

. کنیم می توانایی ئ دارایی احساس اضطراب،

در* ولی دارید ذهن در کنید، عمل باید چگونه یا باشید باید که آنچه از مفهومی شما

. و اعتقادها قوانین، آن که بینید پسمی کنید می عمل آن خالف بر مدت تمام حقیقت

. است آل ایده خود این شود مزورانه زندگی یا دورویی به منجر باید هم ناگزیر ها، ایده

چگونه » « » که بدانید اگر پس شودف می هست که آنچه ضد آمدن وجود به باعث که

. ندارید « صفات ضد به ازومی W بعدا باشید هستید که آنچه با

. که* کاری هر در است گیج که ذهنی است تضاد و گیجی تناقض، اصلی دالیل از یکی

. سر گیجی از که عملی هر ماند خواهد باقی گیج هم باز باشد، که سطحی هر در و کند

. جسمانی آنی خطر روشنی به مسئله این شود می بیشتری گیجی به منجر بزند،

. کامل. عملی عملی، بی بنابراین ایستاد باز گیجی همراه کردن عمل از باید است

است.

الگو،* یک به ماندن وفادار از ناشی رحم بی قوانین و سرکوبی از ناشی های رنج

. Wعاری کامال باید ذهن حقیقت، به وصول برای شوند نمی حقیقت درک به منجر هیچیک

. باشد انحراف و آشفتگی کدورت از

. است* ناپذیر جدایی و تفکیک قابل غیر رنج از لذت

خود نوبه به این و اند کرده عصیان جامعه علیه بر جوانان، تمامی همچون امروز جوانا

. نوع یک شماف عصیان زیرا نیست، رهایی عصیان اما پسندیده و خوب است امری

الگو آن در نیز را شما و سازد می را خود خاص الگوی واکنش، آن و است واکنش

. . این نیست، طور این اما پندارید می جدیدی چیز را تازه واکنش شما کند می اسیر

Page 6: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. متفاوت قالب یک در منتها است، قدیمی چیز یک

.» « » « طریق از کنید می عمل و بینید می شما که دارد وجود زمانی تنها رهایی

. کردن عمل و است کردن عمل دیدن، شد واصل رهایی به توان نمی هرگز عصیان،

. است فوری و آنی شوید، می خطری متوجه که زمانی مانند

. و کند می ایجاب را عمل خطر، ماند نمی باقی فکر و تردید بحث، جای نتیجه در

. است شدن رها و کردن عمل دیدن بنابراین

داشتن یعنی دیگر عبارتی به چیزی، از آزادی نه است، ذهنی ساحت یک آزادی،

و چیزها تمامی ی درباره پرسش و تردید و شک برای آزادی یعنی آزادی، احساس

و انطباق بندگی، وابستگی، از شکل هر که فعال و نیرومند و سخت انچنان آنچه W نتیجتا

. افکند دور به را پذیرش

. بدین تا فرهنگی درون که ذهنی آیا آما است کامل تنهایی مستلزم آزادیف چنین

معنای به که آزادی آن به هرگز یافته، پرورش خود تمایالت و محیط به متکی اندازه

یافت؟ خواهد دست است مقامی و سنت پیشوا، هیچ بدون و کامل نشینی خلوت

همه و شدنها شرطی تمامی خاطرات، از سرشار زیرا نیستید، تنها هرگز شما

. و پاک کرده جمع که هایی آشغال همه ان از هرگز شما ذهن هستند دیروز غرولندهای

. . وقتی بمیرید و شوید مدفون گذشته، با بایست می شما بودن، تنها برای نشده منزه

به متعلق نه هستید ای خانواده به مطعلق نه یعنی تنها، کامال آنهم هستید تنها شما که

بودن خارجی شخص و بیگانه احساس آن آنزمان خاص، ای قاره یا فرهنگ ملت،

. این خود و معصوم است انسانی تنهاست راه این در کامال که انسانی شود می پدیدار

. سازد می پاک و رها اندوه از را ذهن که است معصومیت

صدای* دیگر روز، چند گذشت از پس کنید، می زندگی رودخانه یک نزدیک شما اگر

آنرا روز هر که باشد داشته خود اتاق درون در تصویری اگر یا و شنوید نمی را آب

. دره کوهستانها، مورد در امر این بینید نمی آنرا دیگر هفته یک گذشت از پس ببینید،

Page 7: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. با کردن زندگی برای اما است صادق نیز زنتان و شوهر اقوام، همچنین و درختان ها،

آنرا و نکرد بیعت آن با وجه هیچ به باید اضطراب یا رشک حسادت، مانند چیزی

نپذیرفت.

برابر در آن از و هستید شده کاشته تازه نونهال درخت یک مواظب که همانگونه شما

. آنکه نه باشید نیز ها احساس این مراقب باید کنید، می حمایت طوفان و خورشید

. کنید توجیهشان یا محکوم

کم* درونی نظم و آید می وجود به زمان مرور اثر بر ما در تغییرات کنیم می فکر ما

. نمی ارمغان به آرامش یا نظم زمان، اما شود پدیدار ما در تواند می روز به روز و کم

. بدین این کنیم متوقف را تدریجی اندیشیدن و کردن فکر باید ما بنابراین آورد،

حال در که ناگزیریم ما و ندارد وجود آرامش به وصول برای فردایی هیچ که معناست

. آییم آرامشدر به

تنها نیست؟ طور این آیا شود، می ناپدید زمان دارد، وجود واقعی خطری جا هر

. و بینیم، نمی را خود مسائل از بسیارس خطر ما اما دارند واقعیت آنی و فوری اعمال

. زمان، کنیم می اختراع آنها بر غلبه و پیروزی برای ای وسیله مثابه به را زمان بنابراین

تغییر راه در ما به کمک برای کاری هیچ که جهت بدین نیست، بیش ای دهنده فریب

. کند نمی خود

مادامی و است کرده تقسیم آینده و حال گذشته، به آنرا انسان که است حرکتی زمان

. بود خواهد تضاد در همواره بشر، ذهن دارد، وجود بندی تقسیم این که

شما که اید داشته همدلی یا اید، شده عاشق پیش دیروز هزاران یا دیروز شما W فرضا

. می لذت آن به دارید اکنون و لسات مانده باقی شما در خاطره ان و کرده ترک را

دارید، را خاطره آن به برگشت امید و آرزو و نگرد می عقب به یعنی اندیشید،

ما که آنچه آوردن وجود به باعث است کرده مرور آنرا متعدد دفعات که فکر بنابراین

Page 8: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. بخشد می تداوم زمان به نتیجه در و شود می گوئیم، می اندوه آن به

. » است* » برخوردار بسزایی اهمیت از نیست دائمی چیز هیچ که مسئله این کشف

بود، خواهید دیدن به قادر شما و گشته رها ذهن که است صورت آن در تنها زیرا

. است نهفته عظیم وجدی ان در که دیدنی

ما* دارد، مفهومی چه کردن زندگی که دانیم نمی زیرا هراسیم می مردن از ما اکثر

که دانیم نمی نتیجه در کنیم، زندگی چگونه دانیم می ما کنیم، زندگی چگونه دانیم می

. . بود خواهیم هراسان نیز مرگ از ترسیم، می زندگی از ما که مادامی بمیریم چگونه

نمی هراس و وحشت دچار نیز کامل امنیت عدم از هراسد، نمی زندگی از که انسانی

. که. زمانی ندارد وجود امنیتی هیچ W روانا و W درونا که است کرده درک او زیرا شود

یکسان زندگی و پسمرگ ان از و داشت خواهد وجود پایان بی حرکتی نباشد، امنیتی

. بسر عشق و زیبایی با که انسانی کند، می زندگی تضاد بدون که انسانی بود خواهد

مردن » «. یعنی بودن عاشق زیرا هراسد نمی مرگ از برد، می

جهت* در ضمانتی و امنیت آسودگی، معنای و مفهوم عشق، انسانها ما اکثریت برای

« . عشق W واقعا این آیا است زندگی بقی ما برای عاطفی ارضاء به بخشیدن تدام

» به همواره که آنچه دهید می تشخیص کنید، می نگاه خود درون به وقتی است؟

فقط بلکه نبوده، عشق وجه هیچ به تنها نه اید، کرده می فکر آن به راجع عشق عنوان

. است بوده جانبه نفسدو ارضاء و استثمار

. عشقی نباشد، مرکزی وقتی ندارد وجود دیروزی و فردا هیچ عشق در گویم، می من

. ندارد وجود

. و* کردن نگاه است زندگی در کارها ترین مشکل از یکی کردن گوش یا کردن نگاه

. به و نیستند دیدن به قادر هایتان نگرانی با شما چشمان اگر است یکی کردن گوش

. ببینند را آفتاب غروب زیبایی توانند نمی کورند، عبارتی

. بیشتر چه هر سوی به تمایل تمدن، ایم داده دست از را طبیعت با تماس ما اکثر

Page 9: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

شویم، می شهری انسانهای بیشتر و بیشتر چه هر نیز ما و دارد بزرگ شهرهای شدن

به کردن نگاه برای کوچک فضای داشتن و شلوغ آپارتمانهای در زندگی اثر در ما

. دانم نمی دهیم می دست از را بیشماری های زیبایی با تماس صبح، و غروب آسمان

و مهتاب به یا خورشید غروب یا طلوع به ما از کمی تعداد چه که اید شده متوجه آیا

. کنیم می نگاه آب در آن نور انعکاس

های ظرفیت دادن پیشرفت سوی به تمایل ناگزیر طبیعت، با تماس عدم اثر در ما

. وکنسرت ها موزه به خوانیم، می کتاب زیادی تعداد ما ایم کرده پیدا روشنفکرانه

بسیارس های سرگرمی خالصه و کنیم می تماشا تلویزیون رویم، می متعددی های

داریم.

صحبت هنر به راجع و کرده فکر کرده، قول نقل دیگر مردم های اید از وقفه بی ما

. . نیست؟ فرار از شکلی خود این آیا داریم وابستگی هنر به چنین این ما چرا کنیم می

و* روشن واقعی، طور به خودمان ندیدن ما، بزرگ مشکالت از یکی من عقیده به

. بلکه نیست، وجودمان از خارج چیزهای دیدن W صرفا دیدن، از منظور است واضح

. هست نیز درونمان زندگی دیدن منظور

و* واگذاری با رودخانه یک آب تأللوی به یا ستارگان به یا درخت، یک به که ذهنی تنها

. دیدن حال در W عمال ما که هنگامی چیست زیبایی داند می کند، می نگاه خود تسلیم

. داریم قرار عشق ساحت در هستیم،

تنها* و کند می پیدا تحقق شونده، مشاهده و کننده مشاهده کامل تسلیم با زیبایی

. زهد منظور دارد وجود کامل زهد و سادگی که دارد جود و خود کامل تسلیم زمانی،

. است » « معنا تمام به فروتنی و تواضع که سادگی است، بودن ساده از منبعث

کننده* مشاهده وقتی دارد؟ وجود نیز ای کننده مشاهده هستید، عاشق شما وقتی آیا

. آمیخته عشق با لذت و آرزو هنگامیکه است لذت و آرزو عشق، که دارد وجود ای

Page 10: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. است نیرومند و شدید عشق حال آن در باشد، نشده

. . فردایی نه و دارد دیروز نه است نو W کامال چیزی روز هر زیبایی، مانند حالت آن

هیچ* بدون که باشیم زندگی تمام با مستقیم تماس در هستیم قادر زمانی تنها ما

. و تصوری W واقعا ما ارتباطات تمامی کنیم نگاه آن به فکری ی زمینه پیش یا تصویر

. شده، گذاری پایه تصویر، یک براساس ما روابط ی همه عبارتی به هستند خیالی

. و دارم نصویر یک شما درباره من وقتی است گرفته تفکر،شکل توسط که تصویری

که همانگونه را یکدیگر وجه هیچ به ما W طبیعتا دارید، من ی درباره تصویری نیز شما

شکل یکدیگر ی درباره که است تصوراتی بینیم، می ما آنچه بلکه بینیم نمی هستیم،

ارتباطات نیز علت همین به و شوند می رابطه برقراری از مانع که تصوراتی ایم، داده

. رود می خطا سوی به ما

. که هستند تصاویر این هستند یکدیگر با ارتباط و تماس در که تصاویرند آن واقع در

. شوند می یکدیگر با ما واقعی همدلی و صمیمیت و ارتباط مانع

که دارند یکدیگر از تصویری اند، کرده زندگی یکدیگر با مدید مدتهای که انسانی دو

) ( . درک را رابطه ارتباط ما اگر شود می آنها بین واقعی کردن برقرار ارتباط مانع

. طریق از تواند نمی W یقینا همکاری اما باشیم داشته تعاون و همیاری قادریم کنیم،

. حقیقی ارتباط ما که زمانی تنها آید وجود به ایدئولوژیکی مفاهیم و سمبولها تصاویر،

. ما که زمانی دارد وجود شدن عاشق و ورزیدن عشق امکان کنیم، درک را یکدیگر بین

. مسئله این درک نتیجه در است شده نفی عشق اینکه، یعنی داریم ذهن در تصاویری

که مسئله این درک است، مهم بسیار تان ی روزمره زندگی در W عقال نه و W عمال آنهم

راهنمایانتان، کشورتان، فرزند، همسایه، درباره شوهرتان، یا زن ی درباره چگونه

. اید ساخته تصاویری خدایتان سیاستمدارانتان،

. ندارید تصاویر مشتی جز چیز هیچ شما

نفس در و اند آفریده را ای فاصله و فضا بینید می که آنچه و شما بین تصاویر این

Page 11: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. » « خود که ای فاصله فضای این از رهایی امکان آیا دارد وجود تضاد فاصله همین

از رهایی بلکه خویش، از بیرون در رهایی امکان نه آنهم دارد، وجود ایم، آفریده

ارتباط. تمامی در را ما ذهن که ای فاصله و فضا از رهایی دیگر عبارت به درونمان

. است کرده تکه تکه هایمان،

و مشکل این حالل که است زیادی انرژی مسئله، این به نسبت شما توجه صرف

» « . تمتمی به نسبت توجه یعنی کنید، می توجه وجود همه با شما وقتی است مسئله

. ندارد وجود ای کننده مشاهده صورت آن در گذرد، می شما ذهن در که آنچه

« » « انرژی آن و است کامل ای انرژی خود که حالتی دارد، وجود توجه حالت تنها،

. بایست « » « می ذهن ذهنی، ساحت آن در W طبیعتا است هوش شکل واالترین کامل

» « توجه که پیوندد می وقوع به هنگامی آرامش و سکوت آن و باشد ساکت کامال

آن در که کامل سکوت آن ای، یافته نظام آرامش نه باشد داشته حضور کاملی

. است مذهبی ذهن یک شکل واالترین است، یکی شونده مشاهده و کننده مشاهده

. چنین درک برای نیست توصیف قابل واژه با افتد، می اتفاق ساحت آن در که آنچه اما

. شوید شناور آن بطن در باید خود، شما ساحتی،

و* شما بین یا شوهرتان یا زن و خود بین ستارگان، و خود بین فاصله هرگز شما

به و اید نکرده نگاه ذهنی تصویر بدون هرگز شما زیرا فهمید نخواهید را دوستتان

صحبت عشق یزیبایییا درباره شما چیست؟ عشق یا زیبایی دانید نمی نیز علت همین

ایدبه نشناخته را زیبایی و عشق هرگز اما نویسید، می بسیار آنها ی درباره و کنید می

. اطراف در که دارد وجود مرکزی که زمانی تا خود نهادن وا از نادری لحظات در جز،

. وقتی زیبایی نه و داشت خواهد وجود عشق نه آفرینند، می را هایی فاصله خود،

عاشق که هنگامی و دارد وجود عشق باشد، نداشته وجود ای دایره محیط و مرکز

هستید زیبا هستید،

نتیجه شخصی، یا و ای شی چیزی، رنگی، داشتن دوست عدم یا داشتن دوست

من ارثی و اکتسابی ی ممیزه صفات ها، سیرت دوستان، تربیت، و تعلیم فرهنگ

Page 12: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

کنم، می قضاوت و مشاهده من، که است مرکز آن از حقیقت در و رو » است این از

. گیرد « می قرار مشاهده مورد که است چیزی آن از جدا کننده مشاهده

. شد* خواهد نابود W احساسسریعا نبخشد، تداوم احساس به تفکر اگر

تحریف* خویش ساختن متقاعد برای را چیز همه که است گر حیله و زرنگ آنچنا فکر

. دستی دستی را خود بندگی و اسارت لذت، کسب برای خویش طلب در فکر کند می

: . ما در طرفی از یعنی است مان روابط تمامی در بینی دو مولد فکر، خرد می جان به

آرزو موجد دیگر طرفی از و بخشد می لذت ما به که آورد می وجود به لجاج و عصیان

. سراسر همواره جریان این ماست در آرامش و صلح و مالطفت برای اشتیاق و

. ما در تناقض و احولیت بینی، دو باعث تنها نه فکر است گرفته بر در را ما زندگی

آوری جمع ایم داشته رنج و لذت از که را شماری بی خاطرات به بلکه است، شده

. شود می زائیده دوباره خاطرات همین از خود و کرده

*. تازه » « چالشهمواره و جدل یک واقعیت کهنه همیشه و است گذشته فکر بنابراین

ما. های پاسخ دارد، گذشته موضوعات در ریشه درگیری هر که آنجایی از اما است

می حال زمان در که است موضوعی با نامتناسب آن نتایج و است واکنشی اغلب

تضاد، تناقض، تفاهم، سوء سلسله یک وارث بحثی، و جدل هر در ما، لذا گذرد،

. هستیم استیصال و بدبختی احساس

ذهنش بایست می ببیند، دقیق و واضح روشن، طور به را چیزی باشد مایل انسان اگر

. برای باشد تصاویر و ها تجسم گفتگوها، فریب، تعصبات، تمامی بدون و آرام بسیار

قادر شما که محضاست سکوت در تنها زیرا روند، کنار باید ها پرده این تمامی دیدن،

انتظار در یا پرسش جستجو، حال در که زمانی نه بود خواهید فکر شروع مشاهده به

. هستید پاسخ گرفتن

کنیم* می سعی و داده هدر را زیادی بسیار وانرژی وقت خود زندگی طول تمام در ما

« . بایست می من خوبیست، فکر این اندیشیم می خود نزد کنیم کنترل را خود افکار تا

Page 13: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

در « » «. کنم سرکوب آنرا باید من و است زشتی فکر آن اینکه یا بپردازم آن به بیشتر

لذت که لذت یک بین دیگر، آرزوی با آرزو یک بین دیگر، فکر با فکر یک بین مدت، تمام

. اگر اما دارد وجود نبردی دیگر، لذتهای همان و دهد می قرار الشعاع راتحت دیگر های

تناقضی هیچ فکر، در صورت آن در باشد، داشته وجود فکر شروع به نسبت هوشیاری

. بود نخواهد

خویش* به را کوچکی بسیار ی محدوده گزینی، خلوت انسانها، ما زندگی در W اساسا

. پر و نفوذها انواع تأثیر تحت زندگیمان هستیم تنها زمانیکه حتی است داده اختصاص

باعث که تضادهائیست و ها بدبختی اضطرابها، ها، تجربه ها، خاطره ها، دانسته از

. چنین یک در که کرد اذعان باید واقع در گردد می ذهن بیشتر هرچه کرخی و منگی

. یا هستیم؟ تنها هرگز ما آیا کند می عمل یکنواختی و روتین جریان در ذهن حالتی،

زیبایی W نسبتا داستان کنیم؟ می حمل خویش با را دیروز سنگین بارهای همواره اینکه

. میان در رفتند می دیگری دهکده سوی به ای دهکده از که راهب دو ی درباره هست

. کرد می گریه و بود نشسته رودخانه کنار که خورند می بر زیبایی و جوان دختر به راه

« می گریه چه برای خواهرم پرسید می او از رفته، دختر سوی به راهبان از یکی

» « : » من بیند؟ می است رودخانه آنسوی که ای خانه آیا دهد می پاسخ دختر کنی؟

حاال اما نشدم، مشکلی دچار آن از عبور در و آمدم رودخانه طرف این به صبح امروز

. نیست هم قایقی W ضمنا برگردم، توانم نمی من و آمده باال رودخانه آب

سپسدختر » « نیست ای مسئله که این خوب آها، گوید می و کرده دختر به رو راهب

. خویش راه به راهبان گردد می بر و برد می رودخانه آنسوی به و گرفته بازوان در را

« . برادر پرسید؟ می او از راهب دوست ساعت چندین گذشت از پس دهند می ادامه

آیا بود وحشتناکی گناه دادی انجام تو که آنچه نشویم، نزدیک زنی به هرگز که عهد ما

« » من دهد می پاسخ دیگر راهب نشدی؟ لذت احساس دچار زن یک به زدن دست با

اینطور کنی، می حمل خود با را او هنوز تو اما کردم رها پیشهمانجا ساعت چند را او

نیست؟«

Page 14: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. . با وقت هیچ ما گوناگونیم بارهای حمل حال در همواره کنیم می را کار همین دائم ما

با که زمانی فقط گذاریم، نمی سر پشت را گذشته وقت هیچ میریم، نمی گذشته

» فصل » و حل را آن ای، مسئله به خود ذهن کامل هشیاری و توجه کردن معطوف

ما خلوت کنیم، نمی حمل بعد فرداهای یا بعد دقایق به خود همراه آنرا یعنی کنیم، می

. و سر پر اتوبوسی یا خانه در اگر حتی آنصورت در کند می پیدا تحقیق ما تنهایی و

دهنده نشان خلوتیکه ایم، کرده حفظ را خویش تنهایی و خلوت الجرم باشیم، صدا

. معصوم و نشاط با است ذهنی

منزله به امر این زیرا است، برخوردار زیادی اهمیت از درونی خلوت و سکوت داشتن

. خیر، اینها، از گذشته است پرواز و کردن عمل رفتن، بودن، جهت در آزادی داشتن

که کند می گل وقتی تقوی که همانطور است، کردن gل گ به قادر ذهن خلوت در فقط

. آزاد W درونا ولی باشیم داشته سیاسی آزادی ما است ممکن دهد می دست رهایی

. دیگری متعالی کیفیت هیچ نه و تقوی نه ندارد وجود خلوتی و سکوت نتیجه در نباشیم،

. و خلوت نیست عملکرد و رشد به قادر انسان درونهر پهناور خلوت این وجود بدون

. تعلیم نگرفته، قرار نفوذ تحت ذهن، که وقتی زیرا هستند ضروری و الزم سکوت،

کیفیتی به تواند می حال آن در فقط باشد، متنوع های تجربه در نامحصور و نیافته

. حالتسکوت در فقط که ببیند واسطه بی تواند می انسان یابد دست جدید و نو W کامال

. دارد وجود شدگی روشن امکان آرامشذهن، و

– » « » « ایم* شده تربیت شدن نائل و آوردن بدست برای کودکی دوران در ما

» « کسب منظور به آوردن بدست الگوی این آفریننده و طالب هم مغز سلولهای

» « » « * داشتن یا آوردن بدست ی حیطه در روانی امنیت اما هستند فیزیکی امنیت

امنیت. خواستار خویش، های فعالیت و نگرش طرز روابط، تمامی در ما نیست

. هیچ که امر این تشخیص با ندارد خارجی وجود امنیت نام به چیزی عمال اما هستیم،

نیست، همیشگی و ابدی چیز هیچ و ندارد وجود ای رابطه هیچ در امنیت از شکلی

. کنیم می پیدا زندگی به نسبت متفاوتی W نگرشکامال طرز

Page 15: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

است ضروری و اساسی خوراک، و پوشاک سرپناه، مانند خارجی، امنیت داشتن البته

. شود می نابود روانی امنیت کردن طلب با بیرونی، امنیت همین اما

چگونه اما است، الزم خودآگاهی ی محدوده ماورای به رفتن جهت در سکوت و خلوت

. بگیرد آرام که است قادر است، فعال خویشتن به تعلق در چنین این ابد تا که ذهنی

ذهنی* هم هنوز کند، گم آن در را خود خواهد می داردکه جذابی ی شوره ذهن زمانیکه

. مدتی تا بچه شود، داده جالبی بازی اسباب بچه یک به اینکه مثل نیست آرام و ساکت

. شیطنت به شروع گذاشته، کنار را بازی اسباب آن، از پس اما گیرد می قرار و آرام

. را ما که هایی بازی اسباب داریم، را خود خاص های بازی اسباب همه ما کرد خواهد

خاصی شکل انسانی، به اگر ایم، گرفته آرام که کنیم می فکر و کرده خویش مجذوب

* فکر هرچه به اشتغال یا ادبیات به اشتغال یا و علم به اشتغال مانند را اشتغال از

آیند،* می شمار به بازی اسباب خود ی نوبه به هرکدام نیز اینها کنید، اهدا کنید

. باشد گرفته آرام ذهنش هنوز اینکه بدون کند، می خویشتن جذب را او که مشغولیتی

نه* و مکانی نه و دارد مرکزی نه که است ذهنی آرام، است ذهنی زنده، ذهن یک

واقعیت. تنها و حقیقت تنها ذهنی چنین یک است، نامحدود ذهنی چنین یک زمانی

. باشد می موجود

دهند،* می رخ جهان در که بینیم می یا خوانیم می را هولناکی حوادث روزه هر ما

« . من که بگویید شما دارد امکان است بشر در موجود خشونت از ناشی که مسائلی

جهان « » چگونه من که بگویید دلرد احتمال یا دهم انجام کاری باره این در نیستم قادر

» قادر فاحشی طرز به شما معتقدم، من صورتیکه در دهم؟ قرار خویش نفوذ تحت را

و خشم احساس شما در آنکه شرط به دهید، قرار خود نفوذ تحت را جهان هستید

. بگذرانید را آرام زندگی یک روز هر W عمال آنکه شرط به یا باشد نداشته وجود عصیان

و حسادت احساس مبنای بر یا خواهی فزون یا رقابت پایه بر که را ای زندگی یعنی

. همواره زیرا شود نمی آفریده دشمنی، آن در که زندگی یعنی نباشد، استوار غبطه،

Page 16: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

. شوند عظیم آتشی به تبدیل توانند می کوچک های شعله

به هایمان گرائی ملی و تنفرات تعصبات، بینانه، مرکز خود اعمال توسط را دنیا ما

نمی گوییم می زمانیکه و ایم داده سوق آن فعلی آشفتگی و مرج و هرج این سوی

اجتناب امری عنوان به را مان درونی آشفتگی دهیم، انجام کاری باره این در توانیم

. که است بدیهی و ایم کرده متالشی هایی، شبکه به را جهان ما ایم شده پذیرا ناپذیر

هستیم، تکه تکه و شبکه شبکه خود، ما که و  مادامی پاره پاره نیز دنیا با روابطمان

» « . آنصورت در کنیم، عمل فقط کامل بطور عمل، هنگام اگر اما یود خواهد شکسته

. شد خواهد عظیم انقالبی دستخوش جهان با ما روابط

و* انسان تالش ساختار کل حال آن در بشناسید، هستید، که همانگونه را خود شما اگر

می درک را جستجویش و بازیها سالوس ریاکاریها، و گیرد می کار به که هایی حیله

. هنگامی. داشت خود با رحمانه بی صداقت بایست، می کاری چنین انجام برای کنید

که آنچه با مطابق وقتی زیرا نیستید صادق کنید، می عمل خود قواعد طبق بر شما که

« » « W واقعا که را آنچه حقیقت در هستید، کردن عمل حال در باشید باید کنید می فکر

. دهید« نمی نشان هستید

Page 17: قسمت هایی از کتاب رهایی از دانستگی

/ کریشنامورتی: دانستگی از رهایی منبع