عرفان در اسلام

56
ران ی ا ان وی ج ش ن ی دا ش ه و ر ی ی ش وز م ه ا ک ب ش، ج# ی ش مادMadsg.com Madsg.com ران ی ا ش ن م و دا عل کده ه ی د ن ع ی ج# ی ش ماد ران ی ا ش ن م و دا عل کده ه ی د ن ع ی ج# ی ش ماد!! !!

Upload: rama227

Post on 20-Jun-2015

367 views

Category:

Spiritual


6 download

TRANSCRIPT

Page 1: عرفان در اسلام

مادسیج، شبکه آموزشی پژوهشی دانشجویان ایران

Madsg.comMadsg.com

!!!!مادسیج یعنی دهکده علم و دانش ایرانمادسیج یعنی دهکده علم و دانش ایران

Page 2: عرفان در اسلام

درآمد1 پيشينه عرفان اسالمي .2 جايگاه عرفان اسالمي در .

معارف اسالمي3خاستگاه عرفان اسالمي .

Page 3: عرفان در اسلام

در باب خاستگاه عرفان اقوالاسالمي

الف(خارج از مرز اسالم آيين مسيح و عرفان مسيحيمکاتب هنديفلسفه نوافالطونيافکار ايراني و مجوس

ب(درون اسالم؛ يعني آيات و روايات )ع(ائمه اطهارو سنت نبوي و

Page 4: عرفان در اسلام

شواهد اسالمي بودن خاستگاه تصوف

وجدان و شهود عارفان الف(شاهد اول : مسلمان

کتاب و سنت که مملو از :ب(شاهد دومنکات عرفاني است که در فکر و ذهن

هر مسلمان حضور دارد

بررسي دقيق متون و ج(شاهد سوم : سخنان و احوال عرفاي اسالمي در

سده هاي نخستين

Page 5: عرفان در اسلام

گفته هاي خود عرفا در باب اسالمي بودنمايه هاي عرفان جنيد بغدادي :اين راه )عرفان( کسي رود که کتاب خداي عز و جل بر

دست راست گرفته باشد و سنت مصطفي)ص(بر دست چپ گرفته و به روشنايي اين دو شمع مي رود تا نه در مغاک شبهت افتد و نه در

ظلمت بدعت شيخ ما در اصول و فروع و بال کشيدن امير المؤمنين علي)ع( است اگر مرتضي يک سخن به کرامت نگفتي اصحاب طريقت)عرفا( چه

کردندي؟ الطرق کلها مسدودXXعلي الخلق اال من اقتفي اثر الرسول و اتبع سنته ه

و لزم طريقتهنه XX مذهبنا هذا مقيد بأصول الکتاب و الس\سهل تستري :کل وجد ال يشهد له الکتاب و السنه XXفباطلابن عطاء :من الزم نفسه آداب الشريعهXXنو\ر الله قلبه بنور المعرفه XX و ال

الحبيب )ص( في اوامره و افعاله و اخالقهXXمقام اشرف من مقام متابعه

Page 6: عرفان در اسلام

آيات و روايات الگوي عرفانطايفه اول : آيات و روايات ظهور حقطايفه دوم : آيات و روايات وحدت حقطايفه سوم : آيات و روايات قرب حق طايفه چهارم : آيات و روايات وجود حق در

اشياءطايفه پنجم : آيات و روايات اسماء الهيطايفه ششم : آيات و روايات توحيد افعالي

Page 7: عرفان در اسلام

طايفه اول : آيات و روايات ظهور حق

/(3هو االول و االخر و الظاهر و الباطن )حديد وجه الله aو لله المشرق و المغرب فأينما تولوا فثم

(115)بقره/بل لم تره العيون بمشاهدiiاالبصار و لکن رأته ه

(97/ص1القلوب بحقائق االيمان )اصول کافي/ج احتجب بغير حجاب محجوب و استتر بغير ستر

(105/ص1مستور االيمان )اصول کافي/ج ألغيرک من الظهور ماليس لک...متي غبت حتي

تحتاج الي دليل يدل عليک متي بعدت حتي تکون اآلثار هي التي توصلنا اليک عميت عين ال تراک

)دعاي عرفه(

Page 8: عرفان در اسلام

طايفه دوم : آيات و روايات وحدت حق

/(4هو الله الواحد القهار)زمر

ما يکون من نجوي ثالثهii اال هو رابعهم و ال اال هو سادسهم ال ادني من ذلک و ال iiخمسه

(7اکثر اال هو معهم اينما کانوا)مجادله/

/(4هو معکم أينما کنتم )حديد

Page 9: عرفان در اسلام

طايفه سوم : آيات و روايات قرب ح ق

/(85و نحن اقرب اليه منکم) واقعه/(16نحن اقرب اليه من حبل الوريد)ق/(24اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه)انفال/(186و إذا سألک عبادي عني فإني قريب)بقره و لقد خلقنا االنسان و نعلم ما توسوس به نفسه و

(16نحن اقرب اليه من حبل الوريد)ق/ سبق في العلو فال شيء اعلي منه و قرب في الدنو

(185فال شيء اقرب منه)نهج البالغه/ خطبه/طت في جنب الله)زمر a56يا حسرتي علي ما فر ) يستخفون من الناس وال يستخفون من الله و

(108هومعهم)نساء/

Page 10: عرفان در اسلام

طايفه چهارم : آيات و روايات وجودحق در اشياء

مع کل شيء ال بمقار iiو غير کل شيء ال نه)نهج البالغه/خطبه اول(iiبمزايله

في االشياء کلها غير متمازج بها و ال بائن(138منها)جوامع توحيد کافي/ص

داخل في االشياء ال کشيء داخل في شيء و خارجمن االشياء ال کشيء خارج من شييء)توحيد

کافي(

توحيده تمييزه عن خلقه وحکم التمييز بينونه iiصفهii )احتجاج طبرسي(ii عزلهiiال بينونه

Page 11: عرفان در اسلام

اسما : روايات و آيات پنجم طايفهالهي ء

و لله االسماء الحسني فادعوه بها

قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن فله االسماء (110الحسني )اسراء/

فباسمائک التي مالت ارکان کل شيء)دعاي کميل(

/ بقره(م ادم االسماء کلهاa32و عل)

Page 12: عرفان در اسلام

توح : روايات و آيات ششم طايفه

افعالي يد /(17ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي )انفال

الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبهii عن عباده و يأخذ (104الصدقات ) توبه/

ه� ل�ه� ي�ضاع�ف� نا� ف� س� ضا� ح� iر ر�ُض� الل�ه� ق� iذ�ا ال�ذي ي�ق iم�نع�ون� ج� iه� ت�رiل�ي� ُط� و� إ ب�ُض� و� ي�بiص� iًة� و� الل�ه� ي�ق عافا� َك�ثير� iأ�ض

(245)بقره/ إن تقرضوا الله قرضا حسنا يضاعفه لکم و يغفر

(17لکم )تغابن/ و مکروا و مکر الله و الله خير الماکرين )ال

(54عمران/ ي�شاء� الل�ه� إ�ن� الل�ه� َكان� ع�ليما� iو� ما ت�شاُؤ�ن� إ�ال� أ�ن

كيما� )انسان/ (30ح�

Page 13: عرفان در اسلام

بخش اول: کليات عرفان بخش اول: کليات عرفان اسالمي در ب�عد مباني آناسالمي در ب�عد مباني آن

فصل اول: تعريف عرفان اسالمي•فصل دوم: روش عرفان اسالمي •فصل سوم: ميزان علم عرفان•فصل چهارم: ساحتهای عرفان •

اسالمیفصل پنجم: شريعت، طريقت و •

حقيقت

Page 14: عرفان در اسلام

فصل اول: تعريف عرفان اسالمي

. رويکردهاي مختلف در تعريف� 1اصطالحي� تصوف و عرفان

( رويکرد اخالقي1-1 و عبادتي( رويکرد زهدي2-1فني ( رويکرد3-1

. جمعبندي2

Page 15: عرفان در اسلام

رويکرد اخالقي. 1-1 ثمره کهق به اخالق الهيaتخل: ابن عربي•

استمکارم اخالق و همان تقوي وتخلaق به اخالق الهي :عبدالرزاق کاشاني•

مرتبه کمالباالترين لدي • لقجعفر خ� که هر چه در آن پيشرفت ي: خ�

نمايي صفاي تو بيشتر مي شوددر هر خلق پسنديده و دو ورابامحمد جريري:•

از اخالق ناپسند روجخلق (1 ابو الحسين نوري:• مساوي با خ�

يت و کرم و ترک تکلaف و 2 aمساوي با حر)سخاء

نتيجه: عرفان اخص از اخالق است نه مساوي •

Page 16: عرفان در اسلام

و رويکرد زهدي .2-1عبادتي

تلقي عرف عام از عابد و زاهد به عنوان •صوفي و عارف

تفکيک عابد و زاهد و عارف•رويگردان از متاع دنيا:زاهد –مواظب بر انجام عبادات : عابد –کسي که فکر خود را :عارف ) = صوفي ( –

تنها به قدس جبروت متوجه ساخته تا نور حق در باطن وي بتابد

نظر بوعلي در مورد رابطه اين سه•هر عارفي زاهد و عابد است اما برخي زاهد –

و عابدها،عارف هستندنتيجه: عارف اخص از زاهد و عابد است •

نه مساوي

Page 17: عرفان در اسلام

رويکرد فني. 3-1تفاوت اصطالح تصوف با اصطالحات ديگر توجه به •:جالي قلب عارف به دست خدا، پرشدن ابوسعيد خراز•

قلب او از نور الهي،رسيدن به لذت ناب بوسيله ذکر خدازنده و مشغول و )فناء( انانيتاز يي رها: جنيد بغدادي•

)بقاء( به دست حقحقشدن به جالي دل و حضور و معرفت شهودي صفا و :ابوبکر کتاني•

نسبت به حقاز مرتبهk ج وعبوديت و خربه نفس الزام :جعفر خلدي•

انسان عادي و خدايي شدن توحيد وجودي اوانتهاء به شناخت خداوند و ء بهداتاب: شبلي•نتيجه: در اين تعاريف به سه مطلب اشاره شده است •

.روش و وسيله راه عرفان؛ 2.ارتباط عرفان با خداوند؛ 1..هدف عرفان3

Page 18: عرفان در اسلام

ت موردانک اهتمام صاحبنظران

3. نهدف عرفا.روش و وسيله2

راه عرفان.ارتباط عرفان و 1

تصوف با خداوند

Page 19: عرفان در اسلام

تعريفخراز

(اشاره به هدف مياني:2 قلب از نور و پر شدن

لذت معنويو

:اشاره به ارتباط)1فاعليت خدا در

صفاي قلب عارف

Page 20: عرفان در اسلام

تعريفجنيد

(اشاره به هدف: 2وت از تعلقا جدا شدن

شدن به هستي خدا زنده

(اشاره به ارتباط: 1 خداوند در تأثير

پيمودنs راه عرفان

Page 21: عرفان در اسلام

تعريفکتاني

(اشاره به هدف: 2مشاهده

:وسيله.اشاره به 1صاف شدن

Page 22: عرفان در اسلام

تعريفلدي خ�

3. بهاشاره : نهاييهدف نظر به حضرت

:مياني به هدف.اشاره 2خارج شدن از

انسان عادي مرتبه�و خدايي شدن

:وسيله.اشاره به 1الزام نفس به

بندگي

Page 23: عرفان در اسلام

تعريفشبلي

3. بهاشاره : نهاييهدف

شناخت حقحقيقي و شهودي

2. وسيلهاشاره به : معرفت

پيدا کردن به خداوند

:اشاره به ارتباط.1محوريت خداوندبه عنوان فاعل

Page 24: عرفان در اسلام

تعاريف مهم مهم عناصرعناصر تعاريف در در ؛که عبارتند از حاالت و عناصر دروني•

امتالء قلب ؛مقامات دروني مانند: صفاي قلب فناء)اماته( و ت؛مندي از لذ بهره؛از نور

بقاء)احياء(، صفاء ، عبوديت و خروج از بشريت ؛که عبارتست از عوامل مؤثر عناصر بيروني•

بيروني در مسير عرفان يا اموري بيروني که مورد مشاهده و کشف عرفاني واقع مي

شوند؛ خداوند در اغلبs تعاريف فوق به عنوان مهمترين عامل مؤثر بيروني، و به عنوان

باالترين موجودs مورد مشاهده و نظر عرفاني است.

Page 25: عرفان در اسلام

بنديبندي جمعجمع

خدامحوري در موضوع، روش و هدف•

wعد دروني و بيروني • عرفان ، جامع دو ب

سير عرفاني، بر خالف سير� •اخالقي يا زهدي، سيري باالرونده

طوليو

Page 26: عرفان در اسلام

تعريف نهايي از قيصريتعريف نهايي از قيصري

فح�ده ه�و ]يع�ني تعري�ف عرف�ان عب�ارت اس�ت •(�. العلم بالل�����ه س�����ب�حان�ه م�ن حيث 1از�:[ )

ا�س�مائه� و ص�فاته� و� مظ�اهره� و اح�وال �المب�دأ و� ال�مع�اد و� بح�ق�ايق ا�لع�الم و �ب�کيفي�ة رجوعه�ا ]يع�ني� �رج�وع� ع�ال�م�[ ال�ي �حقيق�ة واح�دًة� و هي

حدي��ة ا]يع��ني� آن حقي�قت� وا�ح��د[ ا�ل��ذات ال�(�. م�ع�رف�ة ط�ري�ق الس�لوک �2و ))� �ب�ع�د ب�يرون�ي(�

و ا�لمج�اه����دًة لتخليص �ال�نفس� عن �مض����ايق القي��ود� الجز�ئي��ة و� ات�ص��الها� الي� مب��دءه�ا و

)ب�ع���د اتص���ا�فها ب�نعت ا�إلطالق و ا�لکلي���ةدروني(

Page 27: عرفان در اسلام

: عرفان روش دوم : فصل عرفان روش دوم فصلاسالمي اسالمي

و) شهود و حضوري و) علم شهود و حضوري علمکشف(کشف(

آگاهي :• و علم 1 : شود( مي واسطه مغزي انفعاالت و فعل و ذهني تصورات واسطه با

( علوم= انساني، علوم از اعم بشر عادي علوم همه حصولي علوم)... و نقلي علوم عقلي، علوم تجربي،

2 : وجود( واسطه بي ارتباط و وجودي مستقيم حضور با واسطه بي = ) علم ) او از بيرون واقعيات با وي ادراکي اندامهاي يا ذهن نه انسان ( = دروني حاالت و خودمان از ما ادراک مثل شهود و کشف حضوري

خود(خودش نظر مورد واقعیات و حقایق شناخت روش اسالمی عرفان ) ( قرار شهودی و حضوری روش را متعال خداوند جمله از هستی در . به عارف البته است زمینه این در روش بهترین که است معتقد و دادهکه دارد عقیده اما دهد می اهمیت بسیار نیز دینی معارف و وحیشوند نمی شناخته شهود بدون اساسا� یا وحی و دین وجوه از بسیاریاست شایسته که آنطور دین حقیقت از وجوهی موارد، برخی در یا . بیت اهل باطنی والیت حقیقت مانند شود نمی فهمیده شهود بدون . ... ) شناخت) در ما که همانطور بنابراین یا محفوظ لوح حقیقت یا عنیز دین باطن شناخت برای هستیم، حصولی علومی محتاج دین ظاهر

. هستیم شهودی و حضوری علوم نیازمند

Page 28: عرفان در اسلام

شهود شهود اقسام اقسام

اليقين • علماليقين • عيناليقين • حق

Page 29: عرفان در اسلام

: علم ميزان و مالک سوم : فصل علم ميزان و مالک سوم فصلعرفانعرفان

کشفيات • به چگونه عارف که است اين مهم مباحث از يکييافته که حقايقي و کشفيات که بفهمد و کند اعتماد خودتواند مي ميزاني و مالک چه با باشند؟ مي واقع با مطابقحاصل دریافتهای عرفا خود زیرا بسنجد؟ را مطابقت اين ) راه ) اواسُط و اوایل در بخصوص را عرفانی سیر در شده : القائات و رحمانی شهودات اند کرده قسم دو بر

. اند افزوده برآن نیز را نفسانی القائات گاه و شیطانیمطرح • عرفان براي ميزان یا و معیار سه راستين، عارفان

: اند کرده

شريعت( 1 کامل( 2 استادعقل( 3

Page 30: عرفان در اسلام

عام .1 .1 ميزان عام شريعت، ميزان شريعت،است،در  • شده منکشف حضوري نحو به او برای واقع عالم از حقايقي و دارد شهوداتي که هرکسي براي

: . از مراد گاهي دارد معنا دو شريعت باشد مي او شهود و کشف ميزان شريعت باشد، که عرفانیی مقام هر .. مي و حج و روزه و نماز مانند احکام و دستورات به ناظر بيشتر که است ديني دستورات شريعت،مجموعه . اعم دين مجموعه و الله أنزل ما کل معناي به شريعت نيز گاهي است رسيده ما به وحي طريق از و باشد

. باشد مي عقايد و معارف و احکام از• . دین واضح احکام از یک هیچ نباید عارف تنها نه يعني است دوم معناي شريعت از منظور بحث، اين در

. می عرفانی اصیل متون در لذا کند ابراز شريعت خالف سخني نبايد نيز معارف بخش در بلکه کند، انکار راعالوه متون، این در عرفا و است شده مطرح عرفان برای مالک و میزان اولین عنوان به شریعت که بینیمبیان به وقتی خود، مباحث جای جای در روش، بیان مقام در مالک عنوان به شریعت کردن مطرح برو قرآن آیات به را آنها دائما� و کنند نمی اکتفا آنهاست مشهودات مطالب این اینکه به پردازند، می مطلبی ( و محوری کتاب دو مثال عنوان به ایشان رسائل و کتب از بسیاری که بطوری کنند؛ می مستند روایات ) تفسیر دوره یک عنوان به عرفانی مطالب بیان در عربی ابن از الحکم فصوص و مکیه فتوحات مهم

. است طرح قابل سنت و قرآن انفسیسنجيده • قوي کشفهاي با بايد ضعيف کشفهاي که است اين شریعت، دادن قرار مالک در ايشان دلیل

واصل واقع حاق و اصل به آن در شخص و نيست کشفي آن از باالتر که کشف باالترين و قويترين و شوند ) تام ) يا و اتم کشف به آن از و است رسيده آن به ص اکرم رسول حضرت که است ختمي کشف است، شده

. . شوند سنجيده آن با بايد کشفها تمامي و است ميزان کشف اين کنند مي تعبيرمتکلمين • و فالسفه برداشت با که آنست حقيقت و وحي از عرفا تلقي است، مهم بحث اين در آنچه

) ( . حقايق ص الله رسول معتقدند و دانند مي حضور سنخ از و کشفي را وحي حقيقت عرفا است متفاوت . يا و تلقي همين ولي کند، مي تلقي الله رسول يا و کرده نازل را آنها جبرئيل هرچند بينند مي را معارف و «: . ما الفؤاد کذب ما داريم شرعي بيانات در اينکه حصولي نه و شود معنا کشفي نحو به بايد جبرئيل نزول ) ( . تام« کشف به وحي از فاتحه تفسير در ره امام حضرت حصول نه و است شهود و ديدن ،بحث رأي « : . ) لدنaا) من علaمناه و دانيم مي لدني علم را آن که معصومين علم با رابطه در اند نموده تعبير ص محمدي ) ( . مي« حضرت که دانست کشف بايد نيز را ص خاتم حضرت معراج حقيقت است کشف بحث نيز علماتمام ؛يعني بود نشده خشک عرق آن برگشتن موقع تا که داشتم پيشاني بر عرقي رفتم وقتي فرمايند . تام کشف به وحي، از وقتي شود مي فهميده اينجا از است بوده فاصله همين در اند ديده آنچه

. ) اند) آموخته ما به نيز را شريعت اسرار از يکي و اند نرانده سخن واقع خالف اند، کرده تعبير ص محمدي• – ) ( برترين که کشف اين و است تام است،کشف رسيده ما به ع معصومين از وحي عنوان به آنچه پس

– و ضعيف کشفي را آن بايد نباشد، سازگار آن با کشفي اگر و باشد مي حجت همه براي کشفهاست. است کرده پيدا راه خلل آن در که دانست ناقص

Page 31: عرفان در اسلام

خاص .2 .2 ميزان کامل، خاص استاد ميزان کامل، استادیعنی • عرفان نهایی مقام به و کرده طی را عرفانی مقامات همه که شود می گفته کسی به کامل مربی و استاد

را دوست کوی سالکان و طالبان دیگر از دستگیری توان الهی مدد به آن بر افزون و باشد یافته دست بقاء و فناء . دانستن با هادی معمول، هدایتهای در چه نیست؛ عادی راهبریهای مانند عرفان، در راهبری چون باشد داشته نیزمی انجام را خود هدایتگری زبان، طریق از مناسب موارد در آنها بیان با واقع، به ناظر های گزاره از ای مجموعه ) ( در و علوم یادگیری مقام در ای گزاره های دانسته همان گیری شکل اول، درجه در وی هدایت نتیجه و دهد ) و ) صفات عنوان به عملی، فواید این نیز مواردی در که علوم بکارگیری مقام در آنهاست عملی فواید دوم درجه ) ( )... گر ) جلوه عادی دینی و اخالقی آموزشهای مانند روحی تربیتهای در روحی و و بدنی تربیت در بدنی خصایص . دچار اصطالح به و اساسی تحوالت و تغییر دچار سالک روح است قرار که آنجا از عرفان، در اما شود میکه استادی به توان نمی آن در که روبروییم ظریفی و دقیق البته و خطیر بسیار حیطه با شود، وجودی تغییراتآدمی روح وجودی توسعه با سلوک سروکار چون زیرا جست؛ توسل داند می سلوک از کلیی های گزاره تنها

است، مورد • در طرایف و ابعاد این چون و باشد آگاه سالک وجودی� ظرایف و ابعاد تمام به باید سلوک استاد اوال

و باشد آگاه سالک هر وجودی وجوه از خاص بطور باید کار این برای الزم استاد کند می فرق مختلف، اشخاصمقام عرفان در آنچنان استاد که است این راه تنها نیست، شدنی حاصل عادی علوم مقام در آگاهیی چنین چون . استاد اینجا در بنابراین شود آگاه سالک فرد هر وجود وجوه و ابعاد به باشهود، بتواند که باشد داشته باالیی

. ) باشد) داشته برتری خود شاگرد بر نیز عملی و روحی نظر از باید حتما علمی برتری بر افزونهدایتهای • با خودش تا کند رها را شاگرد تواند نمی استاد است، وجودی تغییرات با عرفان سروکار چون باز ثانیا�

. بروز اثر در شرایُط و استعداد حصول با موارد بسیاری در بلکه برسد روحی تغییرات این به استادش بیانیبا استاد باید اینجا در که دهد نمی رخ سالک روح در الزم وجودی ارتقاء است، سالک اختیار از خارج که موانعی ( . به عرفانی آثار در وجودی و عملی تصرفات اینگونه نظیر دهد سوق باالتر مرحله به را او سالک روح در تصرف ) سراغ ع معصومان در را آن اعالی درجه که است خاص تکوینی هدایتهای هدایتها این است شده گزارش ات aکررا. وجودیی تغییرات چنین ایجاد توانایی که باشد کامل وجودی نظر از آنچنان عرفان استاد باید بنابراین داریم

. باشد داشتهباید • مسیر این در که روحی و وجودی تغییرات ریزترین از کامال باید عرفان استاد یادشده، دلیل همان به باز ثالثا�

کلی مقامات از حصولی آگاهی دقیقی، اطالع چنین حصول برای چون و باشد آگاه بیفتد اتفاق سالک برای ) ( ) این ) وجودی نحو به استاد خود که است این راه تنها ، است الزم هرچند نیست کافی عملی عرفان علم عرفانآن میانی مقامات به دستیابی با حتی وگرنه برد سر به عرفان نهایی مقامات در باید ولذا باشد کرده طی را راهمقامات ) و درجات از درجه هر ارتقاء با زیرا داشت نخواهد خود مادون مقامات چگونگی بر عمیقی تسلُط چنان .) شود می ژرفتر و دقیقتر و کاملتر مادون مقامات به نسبت جمله از هستی کل به نسبت عارف آگاهی سلوکی،

. شود می گفته مکم§ل کامل� استاد استادی، چنین بهعمر: • نصف اگر اند فرموده قاضي مرحوم که است جهت بدين است؛ دیریاب و کمیاب بسیار استادی چنین تذکر

. اي نکرده ضرر کني صرف مکملي کامل استاد چنين طلب در را خود

Page 32: عرفان در اسلام

» کامل » استاد «ادامه کامل » استاد ادامهسلوک و عرفان شایسته استاد تشخیص راه

به ) گاه سوم معیار و شوند گرفته کار به باید سوم معیار همراه به و باهم همیشه اول معیار دو:) رود کار به باید اول معیار دو با گاه و تنهایی

• 1 : عام( معیار از : استفاده هیچ باشد فوق شرایُط دارای استادی اگر نفی جهت در . از هیچیک طرفی از کند ترک یا انکار نباید را دین بایسته و واضح دستورات از دستوریاهل ) و اکرم رسول محبت و والیت و معاد و توحید مانند را دین و شریعت مسلم معارف : . . ) ترک و واجبات انجام به آنچنان باید برعکس اثبات درجهت ب کند انکار نباید ع بیتتحت که باشد پرداخته رذایل از دوری و روحی و اخالقی فضایل به اتصاف و محرمات

. “ کرد ” اعتماد او قول به بتوان تا بگنجد عادل شرعی عنوان�

•2 : عقل( معیار از ( استفاده و ) موقعیت در فردی اگر فوق شرایُط شرایطی چنین درنشود شمرده محال عرفانی مقامات چنان به او رسیدن عقلی نظر از که بود شرایطی . . برای) مناسب زمان و معمول شرایُط دارای نباشد؛ب آگاه نا عرفان و شرع علوم از أ ) به او، قول از دیگری عادل اشخاص یا خودش چنانچه باشد بوده سیرعرفانی چنان

. است پذیرش قابل شهادت این دادند شهادت عرفانی عالی مقامات به او وصول

دست متخصصان( 3• نظری و عملی عرفان علم عالی مقامات به که کارشناسانی وواقعا که بفهمند توانند می خودش، از فرد توصیفات و روحیات و حاالت راه از اند یافتهصددرصد تقریبا� نفی طرف در راه، این البته نه؛ یا هست کند می ادعا که مقامی در ویدرصد هست، ادعاشده مقام در واقعا فردی اینکه اثبات جهت در ولی دهد می جواب ( . است عرفان عالی عالمان از خودش مدعی فرد که جایی در کند می خطا پایینی بسیارکه دهد می تطبیق واالمقام عارفان های نشانه با را خود اقوال و افعال آنچنان و ) به معیار، این است بهتر اثبات جهت در ولذا شوند می خطا دچار نیز دیگر عالمان

. شود گرفته کار به قبلی معیارهای همراه

Page 33: عرفان در اسلام

عقلعقل .3 .3• . بيانات در تدقيق با اما اند کرده مي انتقاد عقل از جهات برخي از عرفا، تاريخ، از اي برهه در اسالمي عرفان در

بارز� نمود که است تاريخي عقل آن از مراد اند، کرده نکوهش را را عاقالن و عقل هرجا که فهميد توان مي آنها ) نيز ) عرفا همين زيرا کلمه؛ مطلق معني به عقل نه باشند؛ مي مشائين خاص دوره يک و مکتب يک فالسفه آن، . رو اين از است شده جاري عرفا برلسان عقل از تمجيدها باالترين اساسا� و اند کرده تجليل عقل مقام از بارهاعاجز حقه معارف درک از که اي عاميانه و ساده عقل با بلکه ندارد؛ نزاع سر عقل با عرفان، که فهميد توان ميمي انکار نفهميده، را حقايق از بسياري نتيجه در و کند مي داخل ها حيطه همه در را خود وجود، اين با اما است،

: . است شده قبول به تلقي کلي، بطور عقل اسالمي، عرفان در رو اين از دارد جنگ سر کند،• 1)... توحيد. ) اسالمي اوليه اعتقادات گيري شکل براي الزم اساسي شرط عنوان بهنام. ) 2• به شناخت از ديگري راه کننده اثبات عقل عرفان گيري شکل نظري� هاي زمينه آورنده فراهم عنوان به

.) است شهودعقلي. ) 3• بديهي هاي گزاره اغلب، بفهمد تواند مي که آنجا تا عرفاني شهودهاي صحت� ميزان و مالک عنوان به

... عارف، مشهود موارد از بسياري در عقل اما هستند؛ کارآمد مورد، اين در و نقيضين اجتماع بودن محال مانندبا که شد مطرح اموري موارد، آن در اگر بله شود؛ مطرح معيار و مالک عنوان به بتواند تا ندارد اي گزاره اساسا�دريافتهاي جمله از عارف شهود در را امور آن توان مي بود، مخالف عقلي جهانشمول و کلي هاي گزارهدرک عقل آنچه بر عالوه آيا و چيستند هستي مراتب اينکه مانند جزئياتي شهود در اما نمود؛ محسوب شيطاني . کند دخالت بخواهد که ندارد گفتن براي حرفي اثباتا� يا نفيا� اساسا عقل نه، يا هست هم ديگري مراتب کند مي ) ( به توجه با بايد ديگري ادراکي قوه هر پذيرش مانند عرفان ميزان و مالک عنوان به عقل پذيرش ولذا

. گيرد صورت آن محدوديتهايعرفان سوم ميزان و مالک عنوان به عقل از عربي ابن مکتب عارفان بويژه عرفا که بينيم مي زمينه اين در ) ( : . . االنس مصباح و حوزوي سنت در نظري عرفان درسي کتاب اولين تمهيدالقواعد ک ر نمونه براي اند برده نام

.) نظري) عرفان درسي کتاب آخرينباشد. 4• آگاه خود محدوديتهاي به البته و وظايف به ابتدا از آدمي عقل اگر شهود، از پس که دارند عقيده عارفان

تواند مي باشد، درنيامده انکار در از و نکرده کار وارد دليل، بي را خود گريزند، عقل که مواردي شهود حين در وخود ويژه شناخت با نداشت، آن از درکي هيچ اساسا� آن از قبل تا که را آنچه و کند استفاده شهود مزاياي از . ) عرفان،) در و شود مي ناميده منور عقل عرفا لسان در عقل، اين بفهمد عقالني مفهومي و حصولي شناخت

: . ميگيرد صورت راه دو از تبيين کند مي ايفا را شهود تبيينگر� عقالني؛( 1نقش سازوار توضيح و استدالل( 2بيان . . است ممکن عقالني بيان ولي نيست؛ ممکن موارد همه در استدالل شهودي مطالب اثبات در

Page 34: عرفان در اسلام

: عرفان ساحتهاي چهارم : فصل عرفان ساحتهاي چهارم فصلاسالمياسالمي

و .5 عرفانشريعت

عرفان .4ادبی

فرق .3آداب و

صوفيه

عرفان .2عملی

عرفان1.نظری

ساحتها

Page 35: عرفان در اسلام

عرفان نظريعرفان نظري .1 .1

عرفان نظري همان جنبه بيروني وب�عد عرفان نظري همان جنبه بيروني وب�عد معرفتي عرفان اسالمي است که در پي معرفتي عرفان اسالمي است که در پي

طي منازل و مقامات سلوکي بر سالک ، طي منازل و مقامات سلوکي بر سالک ، مکشوف مي گردد و عارف به آن، به نحو مکشوف مي گردد و عارف به آن، به نحو شهودي معرفت مي يابد . عارف آنچه را شهودي معرفت مي يابد . عارف آنچه را در شهود يافته به بيان و زبان مي آورد در شهود يافته به بيان و زبان مي آورد

و در قالب مفاهيم و کلمات و عبارات به و در قالب مفاهيم و کلمات و عبارات به توصيف و تبيين آن مي پردازد. بدين توصيف و تبيين آن مي پردازد. بدين

ترتيب عرفان نظري عبارتست از» ترتيب عرفان نظري عبارتست از» تفسير و تبيين هستي بر اساس کشف و تفسير و تبيين هستي بر اساس کشف و

د «د «شهو

Page 36: عرفان در اسلام

.عرفان عملي.عرفان عملي22

wعدs عملي و عرفان عملي، همان بطريقتيs عرفان اسالمي است که داراي مراحل و منازل است . پس علم عرفان

عملي عبارت است از: » مجموعه تعاليم، قواعد و تبيينهاي مربوط به

اعمال قلبي و احوال باطني، در قالب منازل و مقامات طولي و مترتب، براي

رسيدن به کمال توحيد )فناء و بقاء= قرب الهي= وحدت شخصيه(«

Page 37: عرفان در اسلام

. فرق و آداب صوفيه. فرق و آداب صوفيه33

عرف�ان اس�المي ک�ه ادع�اي ي�ک برنام�ه عملي را باي�د تمه�ي�داتي د�ارد، ب�راي س�ير و �س�لوک ف�راه�م کن�د ک�ه �عمال� ا�نس�ا�نهايي را در مس�ير س�ير� و س�لوک پ�رورش د�ه�د و� ب�ه من�ازل نه�ايي ب�ر�س�اند .�ا�ين ه�دايت��� ک�ار�بردي� ب�دون م�ر�بي و پ�ير� راه �– کس�ي�که خ�ود�ش �اين� �راهه�ا را� پي�م�وده� و� ب�ه ه�دف� نه�ا�ي�ي ر�س�يد�ه �باش�د �–� ميس�ر ن�يس�ت .در� �ا�ين �ح�ال�i ا�س�تاد� �،� س�الک� �ر�ا گ�ام� �ب�ه� گ�ام� ب�ه س��اح�ت�هاي� ��عرف��ا�ن ب��ر�د.ي�کي ��ا�ز پ�ي�ش ��م�ي

ا�سالمي �همين� نظ�ام� تربيت�ي خا�ص �ا�ست .�

Page 38: عرفان در اسلام

. عرفان ادبي. عرفان ادبي44

ب�عد دروني عرفان اسالمي تنها يکسري منازل و مقامات� سلوکي نيست بلکه شامل بر

يکسري از احساسات و عواطف دروني نيز هست ؛ وقتي سالک منازل و مقامات را طي

مي کند و معارفي را بدست مي آورد ، افزون بر احراز مقامات و شهودات، احساسات و

عواطف شديدي را نيز تجربه مي کند . پرداختن به بعد احساسي عرفان اسالمي

ساحت ديگري از عرفان را به وجود مي آورد که عرفان ادبي ناميده مي شود.

در عرفان ادبي به بيان منازل و کشف و شهود هستي با زبان احساسي پرداخته مي

شود .

Page 39: عرفان در اسلام

. عرفان و شريعت. عرفان و شريعت55

اسالمi ديني ساده و سطحي نيست،بلکه مجموعه اي عميق است که براي هدايت

کاملترين مخلوق خداوند مهيا شده است و در هرمرتبه از فهم و معرفت انسان،جلوه اي متناسب با فهم او را از خود نشان مي

دهد. از طرفي داشتن�� فهم عميق و باطني از

دين، امر دشواري است و عرفان تالش دارد تا به اين فهم دست يابد، عرفان و شريعت، معناي همين فهم باطني از معارف و تعاليم

دين است .

Page 40: عرفان در اسلام

: عرفان کلیات دوم فصلعرفان ساحت در اسالمی

نظری

Page 41: عرفان در اسلام

شخصيه. 1 وحدت مباحث

: وجود اول مبحث

: وجود وحدت دوم مبحث

: وحدت فروعات سوم مبحثشخصیه

Page 42: عرفان در اسلام

: وجود اول مبحث؟. چيست وجود الف

و در اس�ت ):تحق�ق و ب�ودن(، هس�تي «وج�ود»معن�اي لغ�وي واژهفلس�فه �در� براب�ر و�اژ�ه »م�اهي�ت«�، ب�ه م�عن�ای �چي�س�تی �، �ب�ه ک�ار می

رود .،ک�ه عين� تحق�ق واقعي و واقعيت� خ�ارجي اس�توج�ود چ�يزی و

د ول�ذا آي� خ�ودش� ب�ه ذ�هن نميه�يچگ�اه �، اس�تتحق�ق خ�ارج�يع�ين در� ذهن�، هيچ راهي ب�راي ش�ناخت�ن� و آ�گ�اهي ي�افتن� �از خ�ود� و�ج�ود و �وا�قعيت� �خ��ارجي �نيس��ت. بل�ک��ه ش��نا�خت�� حقيق�ي� �آن )يع��ني

اي د�يگ�ر از ر�وح� انس�ان، غ�ير ش�نا�ختن� خ�ود� �وج�ود�(، ت�نه�ا �در ج�نب�هگ��ير�د �ک��ه� عب��ار�ت� اس��ت� از �علم� حض��ور�ي ي��ا� �از �ذهن�، �ش��کل م�ي

وا�س�طه� ب�ا� واق�عيت� �و ج�ه�ان �ه�م�ان ش�ه�و�د� ک�ه �ب�ه� مع�ن�ي�� ا�ر�تب�ا�ط� ب�ي واس���ط�ه� و مس���تق�يم� �و�ج�ود واق�عي �مي خ���ار�ج�، و ش���نا�خت�� �بي�

.�اين وج�و�د� خ�ارجی� ب�ه ه�م�ه مو�ج�ودات�� خ�ار�جی ن�س�بت داده با�ش�د. می شود

وج�ود ، ده�د می تش�کيل را خ�ارجی اش�يای حقيقت� آنچ�ه ذهن در� و خ�ارج در ، iم�اهيت� زي�را ؛� ماهيتش�ان ن�ه� آ�نهاس�ت تف�اوت مي�ان ذهن و� خ�ارج م�ی آ�نچ�ه س�ب�ب مس�اوی �اس�ت� پس ش�ود �، وج�ود �اس�ت �ک�ه ح�قيقتش ع�ين �خ�ارج�يت� و محق�ق ب�ودن اس�ت�. ا�ز اين �اعتق�اد ب�ه اص�ال�ت وج�ود )� در بر�اب�ر اص�الت م�اهيت (

تعبير می شود.

Page 43: عرفان در اسلام

ويژگيهای. وجود مفهوم ب

1 )و بديهي مفهومي وجود، مفهومبي و است روشن منطقي تعريف از نياز

2 " محق�ق( " و واقعي امري ، وجود اينکهذهن، ساخته� و خيالي امري نه آن است

استدالل بيرا و اثبات از سازد؛ نياز میدست� کسي هر بي زيرا را خود وجود� کم

مي بالوجدان و يابد واسطه

Page 44: عرفان در اسلام

: وجود وحدت دوم مبحثکثرت. و وحدت واژه دو معنای الف

اين بحث در م�ورد وج�ود و چگ�ونگی تحق�ق آن در ع�الم واق�ع و خ�ارجاس�ت� ؛ س�ؤ�ال اسا�س�ی در� اين بحث� اين اس�ت ک�ه آي�ا " وج�ود " ک�ه ب�ه هم�ه مو�ج�ود�ات� ن�س�بت د�ا�ده می �ش�ود�, �مي�ان م�و�ج�ودات� ح�قيقی ) در واق�ع و موج�ود�ات هم�ه گ�فت� ب�ت�وا�ن� بن�ح�وی� �ک�ه اس�ت� م�ش�ت�ر�ک خ�ار�ج� �( ع�ال�م� و�ا�ق�عی ,� د�ر ه�م�ان� جه�ان� �وا�ق�ع �و �خ�ا�رج�ی �د�ار�ا�ی� ي�ک و�ج�ود ه�س�تند� ي�ا ا�ين�ک�ه چ�ن�ي�ن ني�س�ت �و م�وج�و�دات د�ار�ای �وجود�ه�ا�ی مخت�ل�فی هس�تن�د� و �ي�ک وج�و�د

واحد ندارند؟ ب�ه يکی ب�ودن وج�ود " وح�دت " و ب�ه چن�د ت�ا ب�ودن آن " ک�ثرت " گفت�ه

م�ی ش�ود . پ�س� وح�د�ت� ب�ه اين� مع�نی� ا�س�ت ک�ه ي�ک� وج�ود� در �موج�ودات , �م�ح�ق�ق� اس�ت� و هم�ه مو�ج�و�دات ع�الم� د�ار�ی �ي�ک و�ج�ود مش�ت�رک هس�تند� و ک�ثر�ت ب�ه ا�ين� مع�نی اس�ت ک�ه� م�وج�و�دات ع�ا�لم دارا� ی وجو�ده�ای متع�دد و م�خ�تلفی� هس�تن�د .�در ص�و�رتي�که �مع�تق�د ب�ه� وح�دت ش�ديم ب�اي�د توض�يح� ده�يم ک�ه ک�ث�رتی �ک�ه� در م�وج�ودات �دي�ده م�ی ش�و�د� مرب�وط ب�ه �چ�يس�ت �و ا�گ�ر �قائ�ل ب�ه �ک�ث�ر�ت �ش�ديم �ب�اي�د توض�ي�ح ده�يم� ک�ه �چ�گو�ن�ه ا�س�ت� �ک�ه �در �نس�بت� دا�د�ن وج�و�د ب�ه� م�و�ج�ودات �چ�نين �د�ر�ک م�ی� ک�نيم� �ک�ه ي�ک� �وج�و�د� ب�ه� هم�ه� آنه�ا نس�ب�ت

د�اده� می ش�ود ؟

Page 45: عرفان در اسلام

وحدت. باب در گانه سه ديدگاههای بکثرت وعرفان نظر تشريح و

سه عالم، در موجود کثرت� و وحدت چگونگی از سؤال پاسخ درجدايی ) به قائل که مشاء حکمای نظر اول ؛ دارد وجود ديدگاه ,) نظرمتوسُط دوم يکديگرهستند از خارجی موجودات ذاتیمراتب ) کثرت و وجود شخص وحدت به قائل که متعاليه حکمت ) ( است( المتالهين صدر ونظرنهايی نظرعرفان وسوم آنستمی ياد شخصيه وحدت يا و عرفانی وجود وحدت به ازآن که

شود. شخص يک خارج و واقع درعالم وجود که است معتقد عرفان

" " تحقق و وجود در واقعی موجودات همه و است واحدوجود ازيک وهمگی دارند اشتراک خارج عالم در واقعيشان . درخود� موجودات تعدد� و کثرت ديدگاه، دراين برخوردارند واحدو نمودها به مربوط iکثرت ؛بلکه شود نمی دانسته واقعی وجود . پس وجود آن خود نه است واحد وجود آن تجليات و ظهورها " " هيچ و است وحدت صفت� دارای تنها واقعی وجود� خود�و تعدد ترتيب بدين ندارد؛ راه آن دراصل تمايزی و تعدد و کثرتاست” ” . مطرح واحد وجود آن نمودهای و نيزدرظهورها کثرت

Page 46: عرفان در اسلام

فهم . در کليدی نکته دو جوجود وحدت

) عرفان) نظر مورد در شبهه دو دفع

ب�ا قب�ول وح�دت وج�ود، س�اير موج�ودات هيچ يکيک : وج��ود ب��رکت ب��ه� بلک��ه ش��وند،� نمی پ��وچ و خ�داو�ن�د،وج�و�د و تحق�ق� می �يابن�د . �)ع�دم پ�ذيرش

مونيزم �در عرف�ان ا�سالمی(

ب�ا قب�ول وح�دت وج�ود،س�اير موج�ودات،خ�دا دودو : نمی� ش�وند �،بلک�ه تن�ه�ا جل�وه �خداون�دن�د و از حيث پ�ذيرش ن�يز وج�و�دی مح�دود دارن�د. )�ع�دم وج�ود »ح�ل�ول« ج�هل�ه ص�وفي�ه و پ�انتئ�يزم غ�ربی و هن�دی

در �عرفان ا�سالمی(

Page 47: عرفان در اسلام

اول اول نکته نکتهدر , » « • که است بقاء و فناء مقام عرفانی سلوک و سير در مقام و درجه باالترين

( يعنی " " ؛ يابد می در را شخصيه وحدت محتوای iشهود و کشف با عارف iمقام اينوجود� اين که دارد وتحقق موجوديت iدرجهان حقيقی وجود� يک تنها که فهمد میندارند خود از وجودی iموجودات بقيه و است سبحان خداوند حقيقی،همان واحد� " " که (. رسد می مطلب اين به فناء حال� در عارف يعنی خداوندند های جلوه وهمگیوجود تنها و است ومستهلک فانی خداوند هستی و وجود در ديگران و او خود هستی – " " . که بقاء حال در وی اما است موجود و دارد تحقق حقيقتا که است خداوند , – و پوچ و هيچ خداوند از غير ديگر موجودات� که يابد می در فناست کننده تکميلاين . به هستند واقعيت و حقيقت دارای بنحوی نيز آنها بلکه ؛ نيستند محُض نيستیگرفته نظر در هستند متمايزی و متعدد و کثير امور آنها اينکه جهت از اگر که نحو ) ( اينکه اگرازجهت و هستند سبحان خداوند واحد وجود آن ظهورهای و نمودها شوند، , متحد واحد وجود آن با آنها وجود شوند درنظرگرفته وموجودند محقق اموری . غيرازوجود جداگانه و مستقل وجودی موجودند،نبايد که جهت ازاين يعنی استواحد وجود همان به آنها وتحقق موجوديت ؛بلکه شود گرفته درنظر برايشان خداوند

. ) است) سبحانه حقخدا • وجود و است خداوند ازآن� حقيقتا iوجود اين که است واحد iوجود خود� پس

معنای . ) به بلکه دروغ و کذب معنای به نه جازا م� وجود همين ولی شود می شمرده ) - - موجودات به است خداوند يعنی ديگری شخص برای اصل در وجود اين اينکه . غيراز ديگری چيز به تمايزموجودات و تعدد و کثرت اما شود می داده ديگرنسبت

وجود . ازظهور عبارتست که گردد می باز وجود• iهستی داند؛همه می واقعيت و حقيقت عين را آن عارف که جهان از تصوير اين در

از جدا متنی وجودشان موجودات بقيه و است خداوند آن که است واحد شخص يکوجود� همان تجليات و نمودها به مربوط تعددشان و کثرت و ندارد واحد وجود آن متن

است . واحد

Page 48: عرفان در اسلام

دوم دوم نکته نکتهمطلب ش�ايان ذک�راين اس�ت ک�ه " وح�دت شخص�يه " ب�ه اين معن�ا نيس�ت •

پي�دا را خ�دا م�ت� س�� باش�ند �و " " �خداون�د� ک�ه �موج�ود�ات �ع�الم �هم�ه شخص�يه، وح�دت� پ�يرامون� توض�يحات در دقت� مطلب �ب�ا .ا�ين ک�نن�د

روشن می شود. خود عرف�ا هم باره�ا ب�ر اين نکت�ه پ�ای فش�رده ان�د ک�ه وح�دت شخص�يه و •

زي�را ده�د. نمی را �نتيج�ه موج�ودات ب�ودن� بق�ا�ء،خ�دا فن�اء �و مق�ا�م ، ان�د مختل�ف و متع�دد آنک�ه ج�هت از و �متع�دد مخ�تل�ف موج�ودا�ت� تجل�ي�ات �و ظهو�ره�ا� �ونموده�ا�ی� آن وج�و�د و�احد�ن�د ن�ه� خ�ود آن؛� و از آ�ن جهت� ک�ه م�حق�ق� و� مو�جود�ن�د ب�ا ک�ل آن �و�ج�ود �و�اح�د م�تح�د �نيس�تند؛ �زي�ر�ا ا�گ�ر ق�رار� ب�ود ه�ر� موج�ودی ب�ا ت�م�ام �آن� وج�ود� �واح�د�،�متح�د� باش�د�) و�ب�ا توج�ه ب�ه �اينک�ه م�وج�ودا�تi متع�ددن�د �(وج�ود� �موج�و�دات �د�يگ�ر� �ب�ا آن و�اح�د� متح�د� نخوا�ه�د ب�ود �. پس �آن� وج�ود واح�د ب�تمام�ه�،غ�ي�ر از موج�ودات )�از جهت� تحق�ق (� ا�س�ت و ه�ر چن�د مو�ج�ودات �از� حيث �تح�ق�ق و� موج�وديت آن وج�ود ب�اي�د مي�ا�ن ام�ا آن� وج�ود� �واح�د �ندار�ن�د� از مت�ن مت�ن�ی ج�دا�ی

واحد،بت�مامه، و�موجوديت� وتح�قق موجودات فرق گ�ذاشت. �بدين ت�رتيب در عرف�ان موج�ودات چ�ه از جهت ک�ثرت و چ�ه از جهت •

موج�ودات ک�ث�رت �در ک�ه� . �ب�دين �معن�ا مم�تازن�د خداون�د از موج�وديت� ون�يز ن�ه خدا�ون�د در� ظه�ور �وجودن�د،ام�ا ؛زي�را دارد را�ه ):ظ�ه�ورات(

خداون�د و�جود �نامحدود �دارد� ولی مو�جوداتi محدودند.

Page 49: عرفان در اسلام

: وجود وحدت فروعات سوم : مبحث وجود وحدت فروعات سوم مبحثاطالق؛تجلي؛اسم

اس�ت.چنين 1• ب�ودن حدوحص�ر بی معن�ای ب�ه اطالق )مو�ج�ودي اگردر�ع�الم� واق�ع�،محق�ق با�ش�د،هم�ه م�راتب و

عوا�لم ه�ستی� را پرخو�اهد نمو�د و اال محدو�د مي گردد.نامتم�ايز 2 بص�ورت را ص�فات ذات مق�ام� در (خداون�د

دا�رد ،� وق�تي �ص�فات بص�ورت� من�حازومتم�ايز د�ر می �آي�د آ�ين�د،ب�ه� ب�ر�وز �و� ظه�ور�� �ص�فات م�و�ج�ود�ات� ب�ه وج�و�د م�ي

حق تجلی گفته می شود.از 3 ک�رده( جل�وه ک�ه آن شخص�ی ومتجلی)يع�نی (تجلی

تجلي��ات � ا�ين هم��ه درمتن ج��دا ��نيس��ت،پ�س يک��ديگ�ر دراثرحض��ورذات اس��ت حاض��ر خداون��د وظهوره��ا، درتعي�ن�ات وتجل�ي�ات،ذا�ت ح�ق در ه�ر �م�وط�ن، ب�اي�ک ص�فت خ�اص� �خ�ودقر�ين� می ش�ودود�رنتي�جه، �ي�ک»اس�م�« عرف�ان�ی

پديدمی آيد.

Page 50: عرفان در اسلام

خداوند : اطالق اول فرع

را هستی کل که است وجود يک تنها که معتقدند عرفا گذشت چنانکه . دارای iحق وجود� پس است سبحانه حق وجود آن که است فراگرفتهحقيقی فراگيردووجود را هستی همه شده باعث که است ويژگي�ی

. » « . دارد نام اطالق ويژگی اين نشود مطرح کنارآن در ديگری . ، مطلق ديگر عبارت به است بودن حدوحصر بی معنای به اطالق

نمی نداردوحدوحصری قيدومحدوديتی هيچ که است موجودی . چيزی. چنين حدوحصراست بی و نامحدود معنای به مطلق پس شناسدپرخواهد را هستی عوالم و مراتب باشد،همه واقع،محقق اگردرعالم�معناست. اين شود،به خالصه عوالم از مرتبه ياچند دريک اگر زيرا نمودوقيد محدوديت وی برای وهمين نيست ديگر وعوالم درمراتب که » « . گفته سريان هستی، مراتب درهمه حضور� اين به شود می محسوب

. . است هستی مراتب درتمام سريان خارجی،همين اطالق پس شود می مراتب درهمه هم خداوند وجود که دانست بايد خداوند مورد در البته

مراتب همه از فراتر ای رتبه و مقام دارای هم و است حاضر هستی » « نامند،که می الهوية غيب يا ذات مقام را مقام و رتبه اين که است . و ذات که معناست اين به اطالق پس است خداوند سريانی فوق� مقاموفوق دارد وسريان حضور�وجودی هستی مراتب همه در خداوند وجود

هست نيز مراتب آن

Page 51: عرفان در اسلام

تجلی : و ظهور دوم فرع

خداوند همان دانندکه می شخصی واحد� وجود� رايک هستی شدعرفا،کل گفته ، کنند نمی محسوب خداوند از مستقل موجودی را عالم موجودات و است

. دانند می واحد وجود آن شؤون� و وظهورها تجليات� و اطوار آنهارا بلکهمقام دارای هستی درمراتب يان ر� س� مقام بر افزون تعالی شدحق نيزگفته . بنحوبسيُط را مراتب همه مقام،وجود� اين در خداوند باشد می سريان فوق� . مرتبه در هريک ،که وموجودات مواطن اين ديگر، عبارت به باشد می دارابنحو حق ذات� باالتر،يعنی درمقامی ، موجودند ازديگری متمايز ،بصورت� خوددرعالم� هرچه زيرا باشند؛ موجودمی وتمام تام وحدتی در و نامتمايزواجد� خداوند، ذات تا ولذا گرفته سرچشمه خداوند ذات است،از موجوداتذات از موجودات کردآن تصديق توان نباشد،نمی موجودات وجودی کماالت�

. گيرند می سرچشمه اواين از يکی مرتبه، هر ذات،در مقام از پايينتر و سريان مقام� در خداوند حالدر متمايز و منحاز بصورت� داشت، نامتمايز بصورت ذاتش در که را صفات

. شود می گفته تجلی يا حق صفات ظهور� و بروز کار، اين به آورد؛ میبسيُط بصورت که ذات درون صفات�� آن که معناست اين به ظهوروتجلی پس - – پايينتر،بصورت� درمقامی وجودداشت حق درذات ازديگرصفات ونامتمايز

. دهد می تفصيلی،خودرانشان بصورت متمايزازيکديگر،يعنیازمراتب� ای هرمرتبه در حق صفات کنندکه می تعبير مطلب،چنين ازاين عرفا . بابروزوظهورهرصفت آيد ظهوردرمی به بطون بروزيااز به کمون از هستی

. آيد می پديد هستی ازموجودات موجود حق،يک ازصفات

Page 52: عرفان در اسلام

تجلی باب در مهم نکته تجلی چند باب در مهم نکته چندصفات • از يکی ظهوروبروز آنکه رابدليل عالم ازموجودات هريک

. . » « است تجلی همان شأن پس نامند می حق شأن است؛ حقجدا • خداوند ازذات چيزی که نيست معنا اين به وتشأن تجلی

دهد می جلوه ذات، از دربيرون را خود صفات� iخداوند بلکه شود؛ . و تعينات اين وجود اما شود می ناميده تجلی جلوات، اين کهاست روشن زيرا نيست؛ حق ذات� وجود همان جز چيزی تجليات، . اين از ندارد چيز آن خود� غيراز وجودی چيز، يک ونمود� جلوه کهذات با وظهور، ازنظرنمود بلکه وجود، ازلحاظ� نه تجليات رو،اينچيزند يک وجود، اصل ازنظر وگرنه اند متفاوت يکديگر وبا حقهای پديده ديدن پس� در عارف لذا است؛ حق ذات وجود همان که

: داند می حق ونمود� ظهور را آنها عالم،بسيار چه تو رخ نانموده ای آمدی توپديدار بنگرم هرجا به

آمدی

Page 53: عرفان در اسلام

: اسماء سوم : فرع اسماء سوم فرعوظهور� • عالم،بروز ازموجودات� شد؛هريک گفته تجلی بحث در

( يعنی ومتجلی شدتجلی ونيزگفته است حق ذات ازصفات يکی ) تجلی توان ونمی نبوده جدا ازيکديگر کرده جلوه که شخصی آن . اين همه درمتن گفت بايد پس دانست ازحق غير راوجودیوجوداين واصل است حاضر وظهورها،خداوند تجليات

. است سبحان خداوند تجليات،وجودوجودحق،درهرمرتبه • که مقدمه،بايدگفت اين به باتوجه

شکل به iذات آيدودرواقع درمی مرتبه آن وبوی رنگ ازهستی،به . خود� وظهور� زيراهرمرتبه،تجلی کند نمودپيدامی ، مرتبه آن خاص� . در توان می پس است حاضر آن، در تعالی حق که است خداوند . دانست خاص مرتبه آن با همراه را حق ذات هستی، از مرتبه هرحاصل� تجلی، و است ونمود تجلی يک ازهستی، مرتبه هر چون وهمراهی� بايدگفت ، است دربيرون حق ذات صفات� از تمايز�يکیصفات� از يکی با او مقارنت� معنای به ازهستی، مرتبه هر با ذات. است يافته ظهور ذات از بيرون در که اوست خود� ممتاز و منحاز

Page 54: عرفان در اسلام

اسم آمدن پديد چگونگی اسم توضيح آمدن پديد چگونگی توضيحهراسم • شودکه می گفته عربی، درزبان لغوی دربحثهای

. اسم� مثال است خاص صفت� بايک ذات يک از متشکل مشتقی، ( » « » « » يعنی» دارد قيام صفت� که است ذاتی معنی به ، قائم

) قيام عالوه به ذات از است متشکلبحثی • عرب، ادبيات در بحث همين از گرفتن الهام با عرفا

که اند داده ترتيب عالم، وواقعيات� حقايق مورد در درعرفان . » « ا هريک در فوق، مقدمه طبق شود می ناميده اسماء بحثاست همراه خود خاص صفات از يکی با حق هستی،ذات� زمراتبخداوند ذات� همراهی� حاصل� درعالم، هرموجود واساسا�بايدگفت . وضعيت اين مشابهت سبب به است خود متمايزِ صفت� يک باهستی مراتب و موجودات تمام اسم، ادبی بابحث واقع درعالم

. » شوند » می ناميده اسم درعرفانحق • ذات تجليات، و تعينات در ذات حضور اثر در که گفت بايد پس

نتيجه، در و شود می قرين خود خاص� صفت يک با موطن، هر در . » « از اسم يک موجودی، هر پس آيد می پديد عرفانی اسم يکاقتران از که است تجلی همان اسم پس است؛ خداوند اسماء

. آيد می پديد صفاتش از يکی با ذات

Page 55: عرفان در اسلام

بندی بندی جمع جمع•. باشد می وتصديق نيازازتعريف وبی است هستی معنای وجودبهموجودات • همه به ،وجود،که باشد؛يعنی وجودمی وحدت به قائل عرفان

همه است،پس مشترک موجودات همه ميان iشود می داده نسبت . شخص يک وجود،درعالم يعنی وجودند يک دارای واقعی موجودات�

وجودواحدست آن ظهورات به مربوط iوکثرت واحدست•: از عبارتست آن الزمه که دارد لوازمی شخصيه وحدت

وجود( 1 – نيست،همان بيش ويکی رافراگرفته عالم کل که وجودی . مراتب درتمام وی است نامحدودومطلق که است؛ حق حضرتدر ، سريان مقام براين عالوه البته حضوردارد،که و هستی،سرياناحدی با که دارد سريان فوق ذاتی هستی مراتب فراترازهمه ای رتبهمقام دارای خداوندهم ندارد؛پس راه آن به وکسی نيست شريک درآن . است سريان فوق مقام هم و است هستی در سريان

رابنحوبسيُط( 2– نامحدودی خود،صفات سريان فوق خداونددرمقام�

بسيُط صفات سريان،همين درمقام باشدکه دارامی ( . فوق مقام بطون از حق صفات وقتی شوند ازيکديگرمتمايزمی . ) ( آيند( پديدمی ايند،موجودات درمی سريان مقام ظهور به سريان

جلوه( 3– صاحب بدون معنانداردوجلوه موصوف بدون صفت ازآنجاکه

. بايدگفت؛ پس ندارد ازحق جدای تجلی،وجودی بود؛پس نخواهد باقيو است درآمده خاصی وبوی رنگ به که خداوندست اين درهرمرتبهدرنتيجه است،که شده مقارن ازخود ممتازی باصفت ذات درهرمرتبه

. آيند پديدمی وياموجودات اسم،تجلی iمقارنت اين

Page 56: عرفان در اسلام

TitleTitle• Lorem ipsum dolor sit amet,

consectetuer adipiscing elit. Vivamus et magna. Fusce sed sem sed magna suscipit egestas.

• Lorem ipsum dolor sit amet, consectetuer adipiscing elit. Vivamus et magna. Fusce sed sem sed magna suscipit egestas.