با زیباترینها

30
ها ن ی ر ت ا ب ی ا ز ب

Upload: vance-wilson

Post on 01-Jan-2016

21 views

Category:

Documents


1 download

DESCRIPTION

با زیباترینها. - PowerPoint PPT Presentation

TRANSCRIPT

Page 1: با زیباترینها

زیباترینها با

Page 2: با زیباترینها

پشت به را ها آن داشتيم بود همراهمان عراقي اسير نفر پنج و سي كرديم طي را زيادي مسافتاز بوديم داده اسرا به داشتيم همراه كه هم آبي بوديم تشنه ما ي همه كرديم مي منتقل خطنوشيدم آن از و رفتم سرعت به افتاد تانكر يك به چشمم رفت مي گيج داشت سرم تشنگي

كردم باز را چشمم وقتي نفهميدم چيزي ديگر و خوردم زمين به و رفت گيج سرم راه وسطهايآقاي پاشو گفت شوخي با بود ايستاده سرم باالي چمران دكتر ديدم بيمارستان تخت روي را خودم . بدنم اند رسانده بهداري چادر به مرا وقتي بوده بد خيلي حالم گفتند ها بچه داريم كار كلي دهقان

بودم خورده گازوئيل آب جاي به چون بزنند سرم شد نمي و بود شده آب بي بدجوريدهقان جمعه محمد مهمندس شهید از نقل به سالمي معصومه

Page 3: با زیباترینها

• «: نه والفجر عمليات در گفت دوستشمیكه آن براي دهقان بوديم خاكريز زدن مشغول

با ببرد جلو را بولدزرها و بسنجد را موقعيتپشت به تركش ناگهان كه كرد نگاهي دوربين

افتاد پايين خاكريز روي از و خورد گردنشراكت كوپتر هلي كه بود گرفته را سرش

كرد اصابت شكمش به آن تركش و كرد شليكرفتيم طرفش به ريخت بيرون هايش روده ولبخندي اما بود كرده گلگون را صورتش درد

را جراحت محل بود بسته نقش صورتش رويزد مي لبخند همچنان او بستيم اش چفيه با

حال:» اين با شما كنيم مي تعجب كه ما گفتيم «: » وقتي انسان گفت نيستي؟ ناراحت هيچ

است خوشحال دارد دوست رودكه مي جايي » در و برانكارد روي را او سريع ناراحت نه

جراحات شدت اثر بر ولي گذاشتيم ماشيندر لحظاتي از پس خونريزي و وارده

. نوشيد را شهادت آمبوالنسشربتجمعه • محمد مهندس شهید همسر سالمی معصومه راوی

دهقان

Page 4: با زیباترینها

خاک مشت یکآمد می مرخصی به وقتی

از یکی خانه رد را شب هر . شب آن برد می سر به مادر بودیم جمع هم دور همه

می صحبت جنگ باره : گفتند. می بعضی کردیمو نیست خوبی چیز جنگ

بوجود که بود خوب چقدر . آمد نمی

برد کار به زیبایی تحلیل او : شما ندارد کاری گفت وو بردارید خاک مشت یکبریزید ای مورچه النه در

» و کند؟ می کار چه ببینیدگونه این ما برای را جنگ : گفت می و کرد تشریح

اما» نخواستیم جنگ که ماخاک در دشمن اکنون

هر به مجبوریم ماست . وقتی کنیم بیرونش شکلیکنیم؟ چکار رود نمی بیرون

طول هم سال صد اگراز و کنیم دفاع باید بکشد

. کنیم برونش خاکمانبرادر: اکبران احمد راوی

اکبران ناصر محمد شهید

Page 5: با زیباترینها

به و پرسيد مي درس ما از ها وقت بعضي پدرنبودم بلد درس من كردكه مي رسيدگي تكاليفمان

مي برادرم از كرد نمي دعوا برادرم پيش را منپيشاني كه حالي در بعد و برود بيرون كه خواستتالش همه اين جون بابا گفت مي بوسيد مي را ام

استفاده خوب امكانات از كن سعي شماست برايكني

دهقان: جمعه محمد شهيدمهندس فرزند دهقان احمد راوی

Page 6: با زیباترینها

شوق اشکآلواتان جنگل و پیرانشهر جاده طوالنی عملیاتهای از بعد

کاوه . شهید خواستند می مرخصی روزی چند ها بچهتا خواست ما از و کرد جمع را شهدا ویژه تیپ فرمانده . آن از پس داد قول و بمانیم پیرانشهر جاده آزادسازی

. برد خواهد امام دیدار به را همه . شوق اشک همه افتاد ها بچه بین در ای ولوله ناگهانسازی آزاد تا گرفتند تصمیم هم آن از بعد ریختند می

. شد، آغاز عملیات نروند مرخصی به منطقه کامل . روی ما کرد می عبور عمیقی رودخانه از باید گروهان . سرمای از آمدیم بیرون که آب از شدیم می شناور آب

. زد می یخ تنمان به خیس لباسهای زیاد . استقامت و توان که کجا هر رفتیم باال کوه از سختی بهباعث بود گروهان فرمانده که ناصر صدای شد می کم

! « : به ترا ها بچه گفت می او شد می ها بچه دلگرمیبه! خواهید نمی مگر کنید تحمل امام جان به ترا خدا

». بروید امام دیداردرگیری، از پس و شدیم مستقر قله روی باالخرهکه جاده کرد نشینی عقب خود مواضع از دشمن

. رفتیم جماران به امام دیدار برای همه شد پاکسازیعنوان به ها بچه از کردند که سخنرانی در چهره امام

کردستان منطقه نورانی سخن های این که کردند یاد . انداخت گریه به را همه صادقی امام محمدرضا راوی

اکبران ناصر محمد شهید همرزم

Page 7: با زیباترینها

امام سخنرانینشده تمام اش مرخصی روزهای هنوز . بست می را ساکش داشت که بود

نیستی؟: » مرخصی در مگه گفتمدیوار» به که امام عکس به نگاهی

: گفت و انداخت بود شده نصب اتاقاید؟» نشنیده را امام سخنرانی مگهخود زودتر باید دارد نیرو به نیاز جبهه

دیگر گفت را این وقتی برسانم راو کرد خداحافظی او و نگفتم چیزی

رفت.اکبران : ناصر محمد شهید پدر راوی

Page 8: با زیباترینها

يك من پسرم گفتمجنگ در پا يك و دست

براي. مي‌كنم فكر دادمكافي خانه اين اهل

كمال. با ابوالفضل باشد : جان پدر گفت احترام

پس مي‌خونين نماز شماساقط ما از تكليف

او حسابي حرف است؟نداشت .جوابي

تاك: - قرباني ابوالفضل شهيد پدر راويخراسان، كنگره خدامي، صفيه نشان،

ص 1384 ،36

Page 9: با زیباترینها

. گوش بهتر مي‌كرد زمزمه لب زير را چيزي... البالء عظم الهي دادم،

در كه باشد دعايي همان اين رسيد نظرم به ) را ) آن عج زمان امام كه شده نقل مفاتيح

تا دادند تعليم بود حبس در كه شخصي به . پرسيدم او از بخواند زندان از خالصي براي

دعاي همان اين مي‌خواني؟ چه سيداحمد : از كم هم من گفت نيست؟ معروف

. خالصي براي را دعا اين نمي‌آورم زندانيمي‌خواندم دنيا زندان .از

با - كاش راد موسوي سيداحمد شهيد همرزم راد موسوي حسينخراسان، كنگره ادبيات معاونت حسيني، رؤيا بودم، ، 1384تو

126ص

Page 10: با زیباترینها

ایثار*» که کنیم می سؤال ها بچه از شویم می اردوگاه وارد وقتیچیزی از گذشتن یعنی ایثار وجودندارد، q اصال گویندایثار چیست؟می

. آیا نداریم چیزی ازخودمان ما اما است، خودت ملکیت در کهنبود من مال دست این است؟ ایثار مین روی بیاندازیم را خودمان

. شد قطع کهتخریبص نگین کتاب عاصمی علی شهید نوشته 95دست

Page 11: با زیباترینها

نماز   » به آنکه از قبلتو در نماز باید بایستیتو. در اذان باید بایستد

تو در وضو و شود فریادخلوت به تا یابد جریان

. که وقتی بکشی پر حضورو است وضو از پر دل

خدا و خود میان ای فاصلهبه را نماز شود نمی حس

». آور جا

شهپر: مهدی محمد شهید 

Page 12: با زیباترینها

: گوید... می کن راتعریف شهادت پرسیم می او از . فرماید می وقتی خداوند است وظیفه یک شهاد

این کردن طی مگر خوب شوند می شهید افراد بهترینصداقت، نباید مگر نیست؟ ما uوظیفۀ کار مراحل

طی مراحل این وقتی داشت؟ وشجاعت ایمان اخالص،. رسد می شهادت به انسان شد،

تخریبص نگین کتاب عاصمی علی شهید نوشته دست95

Page 13: با زیباترینها

که بود همین جبهه به من آمدن علل از یکی شایدبینی وخود خودخواهی فدای را خودم نخواستم

که لجنزاری از جبهه به آمدن وبا بکنم بعضی هایدرست درشهر طلبان وفرصت جویان سود بعضی

وخوب خوردن درخوب را وزندگی بودند کردهودرمحیط آمدم بیرون دیدند، می کردن زندگی

گرفتم . فرار وخدایی الهینگین کتاب عاصمی علی شهید نوشته دست

96تخریبص

Page 14: با زیباترینها

مردان مقاومت وصف در جهاني خبرنگاراننوشتند : مقدس دفاع زنان و

گاردين : نشريهك آبادان و خرمشهر اغلب ودر بسياري دكان

اند داشته شركت جنگ در پدرانشان كنار دركه انها از يكي براي 14و افتخار با بود ساله

دو با چگونه كه كرد تعريف غربي خبرنگارانكرده منهدم را عراقي تانك مولوتف كوكتل

است .ص) مقدس دفاع ( 124تاريخ

 

Page 15: با زیباترینها

درس‌بخوانید‌،: بخشی از وصیت نامه دانشجوی شهید مهدی محرابخانی و‌برای‌خدا‌بخوانید‌.منیتها‌را‌کنار‌گذاشته‌و‌به‌فکر‌تهذیب‌نفس‌باشید‌

به‌خاطر‌داشته‌باشید‌که‌چشم‌محرومان‌کشورمان‌که‌شما‌به‌نمایندگی‌از‌طرف‌ایشان‌به‌دانشگاه‌آمده‌اید‌به‌شماست.‌برادران‌و‌خواهران‌عزیزم‌با‌چشمانی‌گریان‌از‌شما‌می‌خواهم‌که‌این‌سخن‌مرا‌به‌بازی‌

مگیرید‌زیرا‌که‌اگر‌لحظه‌ای‌غفلت‌کنیم‌‌خسران‌هر‌دو‌جهان‌گریبانگیر‌ما‌خواهد‌شد

Page 16: با زیباترینها

اندیش نیک حمید شهید دانشجوی مناجات از : قسمتیو مرگ به را خودم دارم می بر که قدمی هر خدایا

. آنچنان خدایا کنم می نزدیدکترحس خودم به را مرگو ببینم خود چشم به را مرگ که بده من به بینشی

از که قدرتی و نهراسم بینش این با که کن عطا ایمانی ... . به هم من که زمانی رسد می آیا خدایا نمانم راه

. گردم نائل شهادت واالی مقام

Page 17: با زیباترینها

استاد عابدی رضا محمود شهید دانشجوی نامه وصیت از :بخشیشهادت فیض به و گیرم قرار لطف مورد که داشتم لیاقت حقیر بنده اگر

. بر و بپوشید شادی لباس و کنید خوشحالی من برای که برشماست برسم . راه کل در و را شهدا کل که شماست بر و کنید شکر را خدا که شماست . است خرج پر ما راه باشبد قدم ثابت آن در همواره و نبرید یاد از را آنان

دست . از را آن مفت ایم رسیده اینجا به جوان هزارها های خون با ماندهید .

Page 18: با زیباترینها

. مشغول ها بچه باشد می منطقه طرف به حرکت آماده گردان امروز . می عجیبی لحظات هستند خود تجهیزات و وسایل آوری جمعانگار. که زنند می حرف طوری زندگی و مرگ از بعضی سال 70باشد

. برادری اند ودیده خوانده را اسالمی های حوزه و اعتقادی درس استبا 15تقریبا دوستشکه سوال جواب در است جوان بسیار که ساله

: : چه هر گوید می ؟ شهید یا شوی معلول خواهی می گفت می شوخیجوان . این بخواهد تن 15خدا بخواهد خدا چه هر گوید می وقتی ساله

بخواهد خدا چه هر گوییم می که مایی با اش روحی حالت صدایشو. دارد فرق

مردای پور عبدالصمد شهید دانشجوی نوشته دست

Page 19: با زیباترینها

نسياني :طلبه جواد محمد شهيدلحظه حيات آخر هاي لحظه است خوش چه و

و رود مي بار سوي به عاشق كه هاييمي بسته گذر زود حيات اين از چشمانش

بدن از روحش و بيند مي خدا فقط و شودباز و گذارد مي خاك بر سر و شود مي جدا

غيرك : لي من ربي و الهي گويد مي هم

Page 20: با زیباترینها

جوادي طلبه باقر محمد :شهيدمده نشانم را بهشتت براي خداوندا مبادا

خدايا بار و بيايم تو بسوي را بهشت جهنمتمده ايمان نشانم تو به جهنمت ترس از مبادا

، خواهم مي تو از خدايا ، به آورم عشقيدهي نشانم را جهاد خودت تو رضاي براي كه

كنم .

Page 21: با زیباترینها

جواد طلبه محمد شهيدنسياني :

خون مسئوليت مرا شهدا اي لحظه

گذارد . نمي آرام

Page 22: با زیباترینها

نسياني :طلبه جواد محمد شهيدبي هرگز اند بسته خدا با دوستي پيمان كه آنان

تا روند مي و كنند نمي پيمانشان به وفاييرا او و بسپارند او به ، اوست ان از كه امانت

كنند راضي خود … بر

Page 23: با زیباترینها

نسياني طلبه جواد محمد :شهيدبيش رويايي دنيا زندگي كه بدانيد برادرانم

رفت .. و شد انسان بايد ، نيست

Page 24: با زیباترینها

خمي :طلبه ذاكري مهدي شهيدو بپرهيزيد شدن دسته دسته و گروه از مسلمان ملتتشكيل را الله حزب همان ، شويد واحد حزب يك همه

بزنيد چنگ الهي ريسمان به و … دهيد

Page 25: با زیباترینها

اصغر طلبه علي شهيدشيرازي :

زنجير هاي دانه همچونتا باشيد پيوسته هم بهشما شكست از دشمن

شود . عاجز

Page 26: با زیباترینها

زاده طلبه رضا مهدي سيد :شهيدخدايا ،… بار حسين معلمش كه دانشگاه اين به آمدنم از هدف

، بيابان ريگزارهاي ،دفترش اسلحه آن قلم ، شهادت درسش ، هستند گذشته جان از بسيجيان اين شاگردانش و خون مركبش

جهاد و دشمن طرف كه اصغري جهاد به كه است بوده اينبپردازم . است انسان اماره نفس آن طرف كه اكبري

Page 27: با زیباترینها

غفوري : محمد شهيداهداف دنبال به اييم حسينيما

؟ افسردگي پس چرا

Page 28: با زیباترینها

كريز طلبه محمديان رضا محمد :شهيدو يكتايم معبود نام آرزوهايم به و منتهاي

در گرفته جا نام رگ به و ها سلول اعماقو هايم همراه آخرين و اولين نام به انيس و

هايم .تنهايي

Page 29: با زیباترینها

را*» خودم نخواستم که بود همین جبهه به من آمدن علل از یکی شاید

از جبهه به آمدن وبا بکنم بعضی های بینی وخود خودخواهی فدایکرده درست درشهر طلبان وفرصت جویان سود بعضی که لجنزاری

بیرون دیدند، می کردن زندگی وخوب خوردن درخوب را وزندگی بودندمقام برای کسی دیگر که گرفتم فرار وخدایی الهی ودرمحیط آمدم

. کند کارنمی ومنصبنگین عاصمی علی شهید نوشته دست

ص 96تخریب

Page 30: با زیباترینها