زبان و ادبیات فارسی

27
ی س ار ف ات ی ب و اد ان ب رadabiyeh.persianblog.ir

Upload: boyd

Post on 08-Jan-2016

157 views

Category:

Documents


14 download

DESCRIPTION

زبان و ادبیات فارسی. adabiyeh.persianblog.ir. بسم الله الرحمن الرحيم. فصل چهارم شكفتن “. در زندگي ،مطالعه ي دل غنيمت است خواهي بخوان وخواه نخوان ،ما نوشته ايم - PowerPoint PPT Presentation

TRANSCRIPT

Page 1: زبان و ادبیات فارسی

زبان و ادبیات فارسی

adabiyeh.persianblog.ir

Page 2: زبان و ادبیات فارسی

بسم الله الرحمن الرحيم

Page 3: زبان و ادبیات فارسی

فصل چهارم

“ شكفتن

Page 4: زبان و ادبیات فارسی

است غنيمت دل ي ،مطالعه زندگي در

وخواه بخوان خواهيايم نوشته ،ما نخوان

،فرصت انديشه و احساس وبررسي ،شناخت زندگي درآن به خواهي مي ايم نوشته را نكته اين است،ما خوبي

نكن گوش يا كن عمل

لغات :معاني / : سود،بهره: غنيمت بررسي،ديدن مطالعهها :آرايه

: نظير مراعات ونوشتن خواندن و مطالعه“ “ “ “ ن و خ آرايي واج

وجود : مجازا دل

Page 5: زبان و ادبیات فارسی

-1133ميرزاعبدالقادر بيدل دهلوي)ه.ق(1054

شد هندوستان،متولد آباد عظيم در ويبه زبان فارسي بزرگ شاعران واز

،انديشه . خويش آثار در او رود شمارميمضامين با را عرفاني لطيف هاي

وسبك بيان ي وشيوه درآميخت پيچيده . بست كار به را اي ويژه

Page 6: زبان و ادبیات فارسی

. مرحله این در است انسان ی دوباره تولد نوجوانیبا رابطه بر تاب،نوجوان،افزون و تب پر

و ببیند را نوجوان که دیگر چشم دو خود،نیازمندهمین ؛از است چگونه و ،کیست بگوید او به

می آغاز دیگران با ارتباط و دوستی که جاستکه. است درونی نیاز به ،وابسته ارتباط این شود

شناسی خود به تا کند می کمک نوجوان بهدر. که هایی پنجره و او نقد دیگران،زبان برسد . اند شده گشوده وی پرسشگر دیدگان برابر

Page 7: زبان و ادبیات فارسی

و دهند می نشان ما به را بختی نیک واقعی،راه دوستان . خوبی که قدر همان آیینه مثل ها آن هستند خوبی همراهاننمایانندو می ما به هم را ها عیب آورند می چشم پیش را ها

می هیاهو،باز بی و صدا بی را همه این که آن تر مهماست. ان نیست؛درست آیینه دوستی،شکستن رسم گویند

. کنیم اصالح را خود که

آیینه *** شکن خود راست بنمود تو نقش آینه،چونخطاست گنجه شکستن نظامی

ای

Page 8: زبان و ادبیات فارسی

است شایستگی و کار گه جوانینیست پندار و پسندی خود گه

خرید؟ خواهی که از بفروختی چونیست بازار به جوانی متاع

مجوی حقیقت شمر،جز غنیمتنیست بار فرصت،دگر است باری که

کج راه بر راست ره از مپیچنیست دیوار به ،حاجت هست در چو

سعی و بردباری آزادگان زنیست عار آموختن بیاموز

Page 9: زبان و ادبیات فارسی

نگر در خود به بصیرت چشم بهنیست ،زنگار آیینه در تا را تو

شد ،خروار خوشه و دانه همینیست خروار خوشه هر زآغاز

پند و است درس ایام کار همهنیست هوشیار شاگرد که دریغا

اعتصامی پروین

Page 10: زبان و ادبیات فارسی

: اعتصامی پروین

ی برجسته است فارسی زبان ی آوازه پر شاعرسال در که است اسالمی انقالب و فارسی زبان

جهان 1285 به دیده تبریز شهر در شمسیهای. موضوع ی زمینه در او های سروده گشوداندرز حالتی و است انتقادی و اجتماعی،اخالقی

. سال در پروین دارد خورشیدی 1320گونهصحن قم،کنار شهر در وی درگذشت؛آرامگاه . ) ( دیوان است گرفته قرار س معصومه حضرت

. باشد می او اثر اشعار

Page 11: زبان و ادبیات فارسی

تو نقش چون آیینهراست بنمود

خطاست شکستن آیینه شکن خود

نباید : معنی داد نشان درستی به را تو های عیب اگرآیینهرا اصالح آیینه را خودت که است آن درست بلکه بشکنیکنی

: ها دارند آرایه تضاد خطا و راستخود = کردن اصالح از کنایه خودشکستن

اند * خانواده هم شکستن و شکن

Page 12: زبان و ادبیات فارسی

شعر ازپروین قطعه :قالب شعراعتصامی

است شایستگی و کار گه جوانینیست پندار و خودپسندی گه

معنیاست لیاقت دادن نشان و کار ی دوره جوانی ی تکبر 0دوره زمان

نیست پردازی خیال 0و

لغت - = /) ( شایسته= لیاقت شایستگی گاه مخفف زمان گه

- = / = وهم/ خیال پندار خواهی خود و غرور خودپسندی بودن

دستوری ی نکته = / = مشتق خودپسندی مشتق شایستگی و جوانی

= ساده/ پندار مرکب

Page 13: زبان و ادبیات فارسی

خرید خواهی که از بفروختی چونیست بازار به جوانی متاع

معنی

آن توانی نمی دیگر دادی دست از را جوانی خوشی دوران اگرفروشند نمی کجا درهیچ را جوانی زیرا آوری بدست 0را

لغت- جنس= کاال متاعادبی های آرایه

/ و : متاع و خریدن و فروختن تشبیهی ی اضافه جوانی متاع : / دنیا: از استعاره بازار نظیر مراعات بازار

دستوری ی نکته ) (: /) ( ضمیر: کسی؟ چه که قدیم ساخت ساده ماضی بفروختی

) ( : آینده/ مستقبل فعل خرید خواهی برسشی

Page 14: زبان و ادبیات فارسی

مجوی حقیقت شمر،جز غنیمتبار فرصت،دگر است باری که

نیست

معنیزندگی فرصت زیرا باش حقیقت دنبال به و بدان را خود جوانی قدر

. نیست تر بیش بار یک شخص هر برای

لغتدیگر: بار یک باری

کاری: انجام برای مناسب وقت فرصت

Page 15: زبان و ادبیات فارسی

کج راه بر راست ره از مپیجنیست دیوار به هست،حاجت در چو

معنینه شود می استفاده در از شدن داخل برای که طوری همان

(. از نرو راهه بی از دارد وجود راست راه که وقتی تا هم دیوار،تو) نرو ناشایست های کار سمت به و نشو منحرف راست راه

ها آرايه / : / : / : به راست راه جناس در و بر مراعات ديوار و در تضاد كج و راست

/. است تمثيل دوم مصراع شده تشبيه ديوار به كج راه و .در

دستوري ي نكته / است: اسنادي غير فعل داشتن وجود معني به هست نهي فعل .مپيچ

Page 16: زبان و ادبیات فارسی

سعي و آزادگان،بردباري زنيست بياموز،آموختن،عار

معنيكه بدان و بگير ياد را تالش و جوانمرد،شكيبايي هاي انسان از

. نيست ديگر،ننگ هاي انسان از آموختن

لغت/آ : / شكيبايي: بردباري جوانمردان،وارستگان زادگان

: / ننگ: عار تالش سرافكندگي ،سعي عيب،باعثدستوري ي نكته

: / : / : مسند عار امر فعل بياموز مشتق آموختن و آزادگان

Page 17: زبان و ادبیات فارسی

خود،درنگر به بصيرت چشم بهنيست آيينه،زنگار در را تو

معنيبصيرت و بينش با نشده گناه آلودگي دچار تو كه،دل وقتي تا

. كن هايت،انديشه كار و خودت وجود درلغت

: / زنگ،تيرگي: زنگار بينش،بينايي بصيرتها آرايه

: / : / : استعاره زنگار دل از استعاره آيينه نظير مراعات نگر و چشم ) ( / آرايي واج ر تكرار گناه و ازتيرگي،لغزش

دستوري نكتهنگر در

/ :) ( / ساز وابسته پيوند كه وقتي تا تا پيشوندي فعل ( / :) وجود) نيست تو ي آيينه در تا اضافه فك را

اسنادي(: غير ندارد

Page 18: زبان و ادبیات فارسی

شد خوشه،خروار و دانه همینیست خروار خوشه ،هر آغاز ز

معنیمی وجود به ها،خرمن خوشه و ها دانه شدن جمع با قطعأ

. است. نبوده خروار و آغاز،خرمن در ای خوشه و دانه هیچ آیدلغت

: / گیری: اندازه واحد خروار بیوسته هم به ی دانه چند خوشهچیز هر از زیادی وزن،مقدار

ها آرایه / / : واژه تکرار خ آرایی واج نظیر مراعات خروار و خوشه و دانه

: تکرار خروار و خوشه هایدستوری ی نکته

)) می)) تأکید قید و است همانا و قطعأ معنی به جا این در همی.باشد

Page 19: زبان و ادبیات فارسی

پند و است درس ایام کار همهنیست هشیار شاگرد که دریغا

معنیو آگاه انسان که اما،افسوس است عبرت درس روزگار،سراسر

. بگیرد عبرت و درس،پند همه این از که ندارد وجود هوشیاریلغت

: / افسوس: دریغا یوم،روزها جمع ایامها آرایه

:) ( / : اکثر ما ع علی حضرت حدیث به تلمیح تناسب شاگرد و درس : ،اندک پذیران عبرت و بسیارند چه ها عبرت االعتبار اقل و .العبر

دستوری نکته /. اول،فعل مصراع در است شده تشکیل جمله چهار از بیت

: / )) جمله)) شبه دریغا است شده حذف پند از بعد است

Page 20: زبان و ادبیات فارسی

خودارزیابی

اشاره( 1 نوجوانی دوران در هایی ارتباط نوع چه به نویسندهاست ؟کرده

جامعه افراد یا دیگران و دوستان با خود،رابطه با رابطه2. بنویسید( را دوست و آینه مشترک های ویژگی

می چشم بیش را ها خوبی که قدر همان آیینه مانند ما دوستاناین که آن تر مهم و نمایانند می ما به هم را ها ،عیب آورند

. گویند می هیاهو،باز بی و صدا بی را همهدارد؟( 3 وجود درس شعر و متن میان ارتباطی چه شما نظر به

نوجوانی و جوانی قدر باید ما که دارند این به اشاره دو هر . شماریم غنیمت را فرصت و بدانیم را خود

Page 21: زبان و ادبیات فارسی

زباني هاي دانشوادبي

اول نكته: كنيد توجه زير هاي جمله به

. است انسان ي دوباره تولد نوجواني . شود مي وپاك صاف آسمان ببارد باران اگر

مي نشان ما به را بختي نيك واقعي،راه دوستانخوبي دهندوهمراهان

هستند.

Page 22: زبان و ادبیات فارسی

. فعل يك از وسوم،بيش دوم جمله اما است فعل يك داراي اول جملهاول. جمله به ساده دارند وسوم جمله دوم هاي جمله به ساده و غير

. گويند مي

دارند؟ هم با تفاوتي چه وسوم دوم ي جمله نظرشما بهنوع دو اندوبر جمله چند يا دو از تركيبي غيرساده هاي جمله

بدون. آن هاي جمله از يكي كه است اي جمله اول نوع در هستنديكديگر به معنايي نظر از ها جمله اين است؛يعني ناقص ديگري

. هستند وابسته

Page 23: زبان و ادبیات فارسی

نکته دوم

واژه با درس شدید نقد دراین رو به .رو

معنای نقد چیزی به نادرستی یا درستی میزان بررسی.است

باشد سنجیدهباید نقد نقد ودرست را کسی رفتار اگر ؛یعنیآن،دلیل برای کنیم کننده می باشیم قانع .داشته

آن نارسایی یا زیبایی کنیم،برای می نقد را اثری یا اگرمتنباشیم منطقی دالیل .داشته

شود؛کار دیده نباید ها کاستی و ها عیب فقط نقد درها یافتننقد، ها و قوت . زیبایی از هدف هست و هم نقد،بهبود

رفتار .استنوشتارو گفتار،اصالح

این کنیم،به تحلیل و نقد برسی، را ادبی اثر یک اگرادبی عمل، گویندمی نقد

Page 24: زبان و ادبیات فارسی

نوشتن

1. بنويسيد - و بيابيد متن از ساده غير ي جمله سه

مي كمك نوجوان به كه است دروني نياز به وابسته ارتباط. برسد خودشناسي به تا كند

برابرديدگان در هستندكه هايي وپنجره او نقد ديگران،زبان. اند شده گشوده وي پرسشگر

مي چشم راپيش ها خوبي كه قدر همان آيينه مثل ها آن. نمايانند مي ما به هم هارا آورند،عيب

Page 25: زبان و ادبیات فارسی

2. وبنويسيد- بيابيد درس از را زير هاي واژه مترادف

: : غوغا: بختي نيك سعادت خودپسندي غرورهياهو

: : بردباري: صبر پند نصيحت عار عيب

Page 26: زبان و ادبیات فارسی

ی- 4 درباره بند یک ها آن با و بیابید درس متن از ساده واژه پنج. بنویسید نوجوانی

از اورا 14ـ13پس همه که است زمانی انسان تولد سال . ارتباط و دوستی که است زمانی نمایند می خطاب نوجوان . هایش گوش باید که است زمانی خواهدکرد فرق دیگران با او

رادرک زندگی بتواند تا ببینند دقیق هایش چشم و بشنوند دقیقواقعیت. کنندوتمام رفتار آینه مثل او با باید همه که زمانی کند

. باید نیز شخص خود نوجوانی سن در ها براین عالوه بگویند هاراحالت ... آن واز کند اصالح خودرا و ،اخالقی رفتاری لحاظ از

شود خارج کودکانه

Page 27: زبان و ادبیات فارسی

امال- 6

چون هم کلماتی به هایی واژه هرگاهامالیی... شوند،شکل افزوده عیسی

نوشته الف با ها کلمه گونه اینمسیح: عیسای میشود؛مانند