راکساب یور -...

52
کارگاهتیک دیالک: تیک، دیالکالیسم ماتری و نظریه شناخت روی باسکار: مانیا برگردان بهروزی دی ماه۱۳۹۵ منبع: فصل هفتم کتاب» ابی بازی« واقعیت(Roy Bhaskar, 2010, Reclaiming Reality, chap. 7) 1

Upload: trannhan

Post on 04-Jun-2018

214 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

:دیالکتیک کارگاه

شناخت نظریه و ماتریالیسم دیالکتیک،

باسکار روی

بهروزی برگردان: مانیا

‌۱۳۹۵ماه‌دی

منبع: واقعیت»‌بازیابی‌«کتاب‌هفتم‌فصل

(Roy Bhaskar, 2010, Reclaiming Reality, chap. 7)

1

مترجم یادداشت

حاضر: متن ی الف) دربارهاست:‌زیرفصل‌‌سه‌شامل‌و‌)‌است۲۰۱۱‌،۱۹۸۹»‌(باسکار،‌1واقعیت‌«بازیابی‌کتاب‌هفتم‌فصل‌ی‌ترجمه‌رو‌پیش‌متن

روی‌ی‌اندیشششه‌کلی‌بافتار‌در‌مقاله‌این‌ی‌‌پیشینه‌و‌جایگاه‌با‌آشنایی‌شناخت.‌برای‌ی‌نظریه‌و‌ماتریالیسم؛‌دیالکتیک؛گفتششار،‌پیش‌آغششازین‌فراز‌کنیم.‌در‌می‌رجوع‌یادشده‌کتاب‌دوم‌ویراست‌گفتار‌پیش‌به‌وی،‌از‌انتشاریافته‌آثار‌و‌باسکاراست:‌‌آمده‌چنین‌مجموعه‌این‌در‌شده‌گنجانده‌مقال ت‌ی‌پیشینه‌ی‌درباره

هششم‌کنششار‌را‌اجتمششاعی‌علم‌و‌علم‌ی‌فلسفه‌ی‌حوزه‌در‌باسکار‌روی‌مقال ت‌و‌ها‌نوشته‌از‌دسته‌آن‌واقعیت‌بازیابی«در‌انتشششار‌بششه‌وی‌از‌مسششتقلی‌کتششاب‌قششالب‌در‌امششا‌اند،‌درآمده‌نگارش‌به‌‌۱۹۸۹تا‌‌۱۹۷۵های‌سال‌بین‌که‌آورد‌می

ی‌تغییریششافته‌انششدکی‌و‌شششده‌بازبینی‌ی‌نسششخه‌،]هفتششم‌فصل‌جمله‌از[‌کتاب‌این‌های‌فصل‌از‌برخی.‌[…]‌اند‌نیامده]مولفین‌دیگر‌ویراستاری‌تحت[‌هایی‌کتاب‌از‌فصلی‌عنوان‌به‌یا‌ها،‌ژورنال‌برخی‌در‌تر‌پیش‌که‌هستند‌نوشتارهایی

».2اند‌گردیده‌منتشرپششویش‌در‌هششا‌آن‌جایگششاه‌و‌مجمششوعه،‌ایششن‌مقال ت‌کلی‌مضمون‌و‌موضوعی‌چارچوب‌ی‌درباره‌گفتار،‌پیش‌ی‌‌ادامه‌در

خوانیم:‌می‌چنین‌باسکار‌فلسفی‌ی‌اندیشه

بب‌این‌در‌شده‌طرح‌موضوعا ت« فی‌نظشام‌بسشط‌و‌پشرورش‌اصشلی‌فازهشای‌کتا چرخشش‌ی‌مشرحله‌تشا‌باسشکار‌فلسیی‌طششبیعت‌علمششی،‌رئالیسم‌یا‌استعلیی‌رئالیسم)‌را‌در‌بر‌دارند:‌‌۱۹۹۱تا‌‌۱۹۹۰های‌سال‌‌بین(‌وی‌دیالکتیکی گرای‌را‌شششاملمضششامینی‌مجموبع‌در‌که‌،)ideology-critique(‌ایدئولوژی‌نقد‌ازجمله‌توضیحی،‌نقد‌ی‌نظریه‌و‌انتقادی،یی‌رئالیسم‌یا‌انتقادی،‌رئالیسم‌موج‌نخستین‌عنوان‌به‌اینک‌کهمی‌شوند‌ ایششن‌نسششبت.‌شوند‌می‌شناخته‌اولیه‌انتقادرئالیسششم‌مششوج‌دومیششن‌بششا)‌۱۹۹۴»‌(غیره‌و‌افلطون«‌کتاب‌نسبت‌همانند‌انتقادی‌رئالیسم‌موج‌نخستین‌با‌کتاب

هششای‌آموزه‌هششم‌و‌کند،‌می‌عرضه‌انتقادی‌رئالیسم‌موج‌نخستین‌از‌ای‌فشرده‌روایت‌‌هم‌حاضر،‌کتاب‌است.‌انتقادیسششازی‌متحقق‌و‌فهششم‌در‌کتششاب‌این‌اساس،‌این‌بر.‌بندد‌می‌کار‌به]‌فکری[‌قلمرو‌چندین‌در‌تر‌انضمامی‌طور‌به‌را‌آن

داده‌بششود،‌ایفششای‌سششهم‌قششرار‌خششود‌روی‌پیششش)‌آکسفورد‌در(‌‌۱۹۶۰ی‌دهه‌اواخر‌از‌باسکار‌که‌ای‌گانه‌سه‌ی‌پروژه؛]طششبیعی[‌علششم‌)الف:‌است‌بوده‌زیر‌ی‌حوزه‌سه‌در‌رئالیستی‌ی‌فلسفه‌یک‌خلق‌به‌معطوف‌که‌ای‌پروژه‌کند؛‌میبششا‌ایسششتند؛‌می‌انسششان]‌رهششایی‌و[‌آزادی‌برابششر‌در‌کششه‌فلسفی‌ای‌های‌ایدئولوژی‌بر‌نقدی‌)پ‌و‌اجتماعی؛‌علم‌)بیی‌ی‌فلسفه‌یعنی‌دوم،‌ی‌حوزه‌که‌توضیح‌این های‌ایششدئولوژی‌نقد‌یعنی[‌سوم‌ی‌حوزه‌همزمان‌اجتماعی،‌علم‌رئالیست

یی ».3کند‌می‌عمل‌آن‌قالب‌در‌و‌آورد‌می‌وجود‌به‌را]‌بازدارنده‌فلسف

رئالیسششم‌نششام:‌«تکششوین‌به‌باسششکار‌بششا‌مشششترکی‌اثششر‌مولششف‌هاربتویششگ،‌(مرویششن‌گفتار‌پیش‌ی‌نویسنده‌راستا‌همین‌درکند:‌‌می‌بیان‌زیر‌شرح‌به‌واقعیت»‌را‌«بازیابی‌کتاب‌کلی‌آماج‌باسکار،‌از‌گفتاوردی‌ذکر‌با‌»)،4انتقادی

و‌بخششی‌روشنی‌بشه‌قشادر‌کشه‌تاجشایی‌انسشانی،‌علششوم‌ویشژه‌به‌و‌علشوم‌بشرای‌کشه‌است‌آن‌کتاب‌این‌اصلی‌«هدفواقعیششت‌بازیششابی‌مسششتلزم‌کششه‌ای‌پروژه‌سازد؛‌فراهم‌تری‌قوی‌های‌شالوده‌باشند،‌بشر‌رهایی‌ی‌پروژه‌سازی‌توانمند

».‌5اند‌ساخته‌مبهم‌و‌گنگ‌یا‌و‌‌کرده‌انکار‌و‌‌غصب‌را‌آن‌که‌است‌هایی‌ایدئولوژی‌ازآن]‌‌‌گیری‌[بازپس‌و‌خود برای1. Roy Bhaskar, [1989] 2011, Reclaiming Reality: A Critical Introduction to Contemporary Philosophy, Routledge.2. Ibid, p. vii. 3. Ibid.4. Roy Bhaskar and Mervyn Hartvig, 2010, The Formation of Critical Realism, Routledge.5. Bhaskar, 2011, Reclaiming Reality, p. viii.

2

و‌یادشده‌هدف‌ی‌درباره‌تری‌دقیق‌شرح‌)،۱۹۸۹(‌واقعیت»‌کتاب‌«بازیابی‌نخست‌ویراست‌بر‌باسکار‌خود‌درآمد‌پیشدر‌تلشششی‌را‌شششده‌گردآوری‌مقششال ت‌موجز،‌درآمد‌پیش‌این‌سرآغاز‌در‌دهد.‌باسکار‌می‌دست‌به‌آن‌از‌برشمرده‌عناصرکند؛‌می‌تلقی‌امروز‌جهان‌)‌برایexplanatory-emancipatory sciences»‌(بخش‌توضیحی-‌رهایی‌علوم«‌تقویت‌جهتحششال،‌درعین‌و‌رسششانند؛‌می‌یاری‌جهان‌تغییر‌جهت‌در‌بلکه‌کنند،‌می‌را]‌تفسیر‌[جهان‌فقط‌نه«‌وی‌دید‌از‌که‌علومیبششاور‌این‌بر‌».‌اوکنند‌تفسیر‌درستی‌به‌را‌جهان‌بتوانند‌که‌بود،‌خواهند‌کاری‌چنین‌به‌قادر‌عقلنی‌طور‌به‌زمانی‌تنهابایششد‌می‌آنهششا‌گسششترش‌و‌رشششد‌بششرای‌و‌»،دارنششد‌وجود‌ناتمام‌و‌جزئی‌طور‌به‌تنها«‌هایی‌دانش‌چنین‌امروزه‌که‌استدر‌وی‌کشه‌اسشت‌ای‌دغشدغه‌و‌درک‌چنیشن‌مبنشای‌زدود.‌بشر‌هششا‌آن‌پشای‌پیششش‌از‌را‌»‌موجششودایدئولوژیک‌ی‌زمینه«

بب‌درآمد‌پیش‌تصریحا ت ورزد،‌می‌»‌تأکیششدبازدارنششده‌های‌ایششدئولوژی‌چنششگ‌از‌واقعیششت‌بازسششتانی‌و‌بازیششابی«‌بششر‌کتششااز‌ایششدئولوژیک،‌های‌بازدارنششدگی‌ایششن‌از‌ای‌نمونه‌سان‌به‌پیداست.‌باسکار‌نیز‌کتاب‌برای‌‌برگزیده‌عنوان‌از‌که‌همچنان‌امتششداد‌در‌امششا‌صششریح،‌یششا‌ضششمنی‌طور‌به«‌که‌کند،‌می‌یاد‌آلیسم‌ایده‌و‌گرایی‌تجربه‌مانند‌»ای‌فلسفی‌های‌ایدئولوژی«

حسششی،‌ی‌تجششربه‌نظیششر‌بشششری‌ی‌ویششژه‌های‌خصششلت‌برخی‌برحسب‌را‌واقعیت‌گروهی،‌یا‌فردی‌محدود‌علیق‌برخیرا‌انتقادی‌رئالیسم‌سپس‌».‌ویکنند‌می‌‌تعریف)axiomatic ratiocination(‌ای‌موضوعه‌اصل‌یورز‌استدلل‌یا‌و‌شهود،کند.‌‌می‌»‌معرفی6کنیم‌بازیابی‌خودش‌برای‌را‌واقعیت‌تا‌دهد‌می‌امکان‌ما‌‌به«‌که‌اندازی‌چشم‌همچون

یششک‌سششان‌به‌مششارکس‌کارل‌باز-ارزیابی«‌شامل‌طورمشخص‌به‌)،واقعیت‌بازیابی‌کتاب‌از‌هفتم‌(فصل‌حاضر‌ی‌مقاله‌امامضمون‌ی‌».‌درباره7است‌مارکسیستی‌سنت‌بر‌آن‌با‌بسته‌هم‌نقدهایی‌و‌،)critical naturalist(‌انتقادی‌گرای‌طبیعت

است:‌‌آمده‌چنین‌کتاب‌گفتار‌پیش‌در‌مقاله‌ی‌مشخص‌این‌انتشار‌و‌نگارش‌ی‌‌پیشینه‌و

یش‌را‌اهداف‌این)‌‌۱۹۷۹(8گرایی‌طبیعت‌امکان]‌کتاب[‌انتشار‌از‌پس‌باسکار« بششر‌سو،‌یک‌از:‌داد‌قرار‌خود‌روی‌پیاز‌و‌برسششاند؛‌بخشششی‌رضایت‌سششرانجام‌بششه‌بود‌کرده‌آغاز‌‌۱۹۶۰ی‌دهه‌اواخر‌از‌که‌را‌ای‌گانه‌سه‌ی‌پروژه‌که‌شد‌آن

یی‌و‌گسترش‌دیگر،‌سوی یی‌ژرفابخش رئالیسششم‌کششه‌چرا‌داد؛‌قششرار‌خششود‌کششار‌دسششتور‌در‌را‌انتقادی‌رئالیسم‌دیالکتیکو‌تغییششر‌ی‌درباره‌ای‌نظریه‌فاقد‌بنابراین‌و‌بود،)شش‌absence(‌فقدان/غیاب‌ی‌درباره‌ای‌بسنده‌ی‌نظریه‌فاقد‌انتقادییشک‌و)ش‌developed(‌‌پیششرفته‌اخلقی‌ی‌نظریه‌یک‌نیز‌و‌حقیقت،‌ی‌درباره‌صریحی‌ی‌جانبه‌همه‌ی‌نظریه‌فرآیند،بششرای‌فلسششفی‌هششایی‌روایت‌ی‌ارائه‌مسششتلزم‌جملششه‌از‌کمبودها،‌این‌ترمیم‌و‌جبران.‌بود‌9بخش‌رهایی‌شناسی‌ارزشبششه‌پاسششخ‌از‌بخشششی‌عنششوان‌به‌،‌۱۹۸۰ی‌دهه‌اوایششل‌در‌باسکار.‌بود‌ها‌آن‌به‌دین‌ادای‌و‌مارکس،‌و‌هگل‌با‌مواجهههششا‌آن‌میان‌از‌که‌گرفت،‌عهده‌بر‌را‌10مارکسیستی‌ی‌اندیشه‌ی‌نامه‌فرهنگ‌برای‌مدخل‌ده‌نگارش‌ضرورتی،‌چنینالب‌در‌،)شناخت‌ی‌نظریه‌و‌ماتریالیسم؛‌دیالکتیک؛(‌برخوردارند‌اهمیت‌بیشترین‌از‌که‌مدخلی‌‌سه هفتشم‌فصشل‌ق

سششان‌‌به‌را‌متششاخر‌مارکس‌که‌مدخل،‌سه‌این‌در‌شده‌گنجانده‌متون.‌اند‌شده‌بازنشر‌و‌تصحیح/بازبینی‌حاضر‌کتابسششنت‌مختلشف‌هشای‌گرایش‌های‌ضشعف‌و‌هششا‌قو ت‌کشه‌ای‌شیوه‌حیث‌از‌کنند،‌می‌ارزیابی-باز‌انتقادی‌رئالیست‌یک

اند:‌ شده واقعیت»‌برگرفته «بازیابی نخست ویراست بر باسکار درآمد پیش متن از پاراگراف، این در شده مشخص های عبار ت و جمل ت ‌تمامی.6Bhaskar, 2011, Reclaiming Reality, p. xv. 7. Ibid, p. viii. 8. Roy Bhaskar, 1979, The possibility of Naturalism. A Philosophical Critique of the Contemporary Human Sciences.9. emancipatory axiology10. Tom Bottomore et al. (eds), 1983, A Dictionary of Marxist Thought. Blackwell (2nd revised edition: 1991).

از:‌ عبارتند ها، آن درج الفبایی ترتیب به نامه، فرهنگ این در باسکار مشارکت ی گانه ده های مدخل عناوینContradiction; Determinism; Dialectics; Empiricism; Idealism; Theory of knowledge; Materialism; Realism; Science; and Truth.

3

باسششکار‌ی‌العاده‌فوق‌تسلط‌دادن‌نشان‌ضمن‌و‌دارند‌ای‌ویژه‌برجستگی‌سازند،‌می‌نمایان‌و‌شناسایی‌را‌مارکسیستیایششن‌از.‌دهنششد‌می‌قرار‌خواننده‌اختیار‌در‌کننده‌سردرگم‌وادی‌این‌در‌پایدار‌یابی‌جهت‌برای‌ای‌وسیله‌حوزه،‌این‌بربل‌برای‌رو، با‌شود،‌می‌متمرکز)‌practical materialism(‌پراتیکی‌ماتریالیسم‌[مفهوم]‌بر‌که‌ماتریالیسم،‌مدخل‌مثا

را‌خششود‌نقد‌علمی،‌و‌تاریخی،‌شناختی،‌هستی‌های‌ماتریالیسم‌از‌پراتیکی‌ماتریالیسم‌ی‌گیرانه‌سخت‌متمایزساختنیی‌استعلیی‌طور‌به‌تمایزا ت‌حول سشامان)،‌گذرا‌ببعد‌‌(13یابی‌عینیت‌معنای‌دو‌و)‌12ناگذرا‌ببعد‌(11عینیت‌میان‌ضرور».‌دهد‌می

مسششایل‌و‌ها‌سششنت‌موضششوعا ت،‌بششه‌هفتششم‌فصششل«‌که‌کند‌می‌تصریح‌کتاب‌درآمد‌پیش‌در‌نیز‌باسکار‌راستا،‌همین‌دریی‌شناخت‌محوری و‌دیالکتیششک‌برانگیز‌چششالش‌و‌حسششاس‌بسششیار‌مفششاهیم‌بششه‌جملششه‌از‌پششردازد،‌می‌مارکسیستی‌شناس

یل‌بافتار‌در«‌‌هفتم،‌فصل‌مضمون‌که‌سازد‌می‌خاطرنشان‌ب‌‌ادامه‌در‌».‌و14ماتریالیسم اثششر‌در‌»،اش‌فلسفی‌و‌تاریخی‌کامشد.‌‌خواهده‌گرفت‌پی‌15دیالکتیک‌ی‌درباره‌او‌بعدی

باسکار ی درباره ای ب) فشرده«تشدوین‌کتشاب‌در‌آن،‌بعشدی‌های‌پویش‌و‌انتقادی‌رئالیسم‌پیدایش‌مسیر‌و‌باسکار‌روی‌ی‌نامه‌زندگی‌از‌کاملی‌شرح

و‌باسششکار‌موجز‌معرفی‌برای‌حاضر،‌متن‌بافتار‌است.‌در‌)‌آمده16هاربتویگ‌و‌باسکار‌مشترک‌انتقادی»‌(تألیف‌رئالیسمیریبر،‌دیوید‌کوتاه‌ی‌نوشته‌از‌فرازهایی‌نقل‌وی،‌فکری‌ی‌نامه‌زندگی‌از‌ای‌فشرده‌تصویر‌دادن‌دست‌به مناسششبت‌به‌کششه‌یگ

رسد:‌‌می‌نظر‌به‌مفید‌،17گردید‌منتشر‌گاردین‌ی‌روزنامه‌در‌باسکار‌درگذشت

مششادرش‌و‌بود‌تبار‌هندی‌پزشک‌یک‌پدرش.‌آمد‌دنیا‌به‌لندن‌غربی‌جنوب‌ی‌حومه‌در‌‌۱۹۴۴سال‌به‌باسکار‌رویاش،‌مقدماتی‌تحصیل ت‌پایان‌از‌پس‌جوان‌باسکار.‌داشت‌اشتغال‌صنعتی‌مدیریت‌ی‌حرفه‌به‌که‌بود‌انگلیسی‌زنیبا‌‌۱۹۶۶سال‌در‌و‌کرد‌آغاز‌آکسفورد‌دانشگاه‌بالیول‌الجک‌در‌را)‌PPE(‌اقتصاد‌و‌سیاست‌فلسفه،‌ترکیبی‌ی‌دورهآموختگششان‌دانش‌از‌دیگششر‌یکششی‌‌،رایششت‌وین‌هیلری‌بششا‌۱۹۷۱سششال‌در‌باسششکار.‌رساند‌پایان‌به‌را‌آن‌عالی‌ی‌درجه

حفششظ‌را‌خششود‌نزدیششک‌سیاسششی‌و‌فکری‌همکاری‌باسکار‌زندگی‌پایان‌تا‌دو‌این‌و‌کرد‌ازدواج‌دوره‌این‌ی‌برجستهیگمتن‌مترجم‌ی‌افزوده[.‌کردند اقتصششادی‌ی‌نظششریه‌همخوانی‌موضوع‌با‌را‌خود‌دکترای‌ی‌رساله‌تحقیق‌باسکار:‌یریبر‌

Rom(‌هششره‌رام‌نظششر‌زیر‌،نافیل‌کالج‌به‌عزیمت‌با‌بعد‌مدتی‌اما‌‌کرد،‌آغاز‌نیافته‌توسعه‌کشورهای‌با Harréبششه)شش‌.یافت‌تغییر‌طبیعی‌علوم‌ی‌فلسفه‌به‌بعد‌کمی‌نیز‌موضوع‌‌این‌که‌،پرداخت‌اجتماعی‌علوم‌ی‌فلسفه‌باب‌در‌تحقیق

11. objectivityintransitive(‌ناگذرا‌ببعد.شش‌12 dimension(گذرا‌ببعد‌برابر‌در‌شناخت،‌ی‌)transitive dimension(بی‌دانش‌ی ای‌پششایه‌مفاهیم‌جمله‌از‌انسان

.‌روند‌می‌شمار‌به‌باسکار‌علم‌ی‌فلسفه13. objectification14. Bhaskar, Reclaiming Reality, p. xvi.

گردید:‌‌منتشر‌زیر‌مشخصا ت‌آزادی»)‌با‌نبض‌(«دیالکتیک،‌اثر‌این‌بعد،‌سال‌چهار‌.‌حدود15Roy Bhaskar, 1993, Dialectic: The Pulse of Freedom, Verso, London.16. Bhaskar and Hartvig, 2010, The Formation of Critical Realism, Routledge.17. David Graeber, 2014, Roy Bhaskar Obituary, Guardian, Dec. 2014.

‌تارنمای‌در‌مقاله‌این‌فارسی‌ی‌ترجمه‌از‌ها‌قول‌نقل ‌‌‌ باسششکار،‌فکششری‌‌زنششدگی‌سیر‌خط‌ی‌ارائه‌در‌پیوستگی‌حفط‌(برای‌اند‌شده‌برگرفته‌پراکسیس‌است):‌شده‌نقل‌حاضر‌متن‌در‌عیناا‌مقاله‌این‌از‌بزرگی‌نسبتاا‌‌بخشبه‌ناچار‌یریبر:‌«‌دیوید ‌بهگ ‌مناسبت‌‌‌‌ ‌درگذشت‌‌‌‌ ‌روی‌‌‌‌ پراکسیس.‌حصوری،‌برگردان:‌امین‌»،باسکار‌‌‌‌

4

یششافت‌انتشششارعلم»‌‌رئالیستی‌ی‌نظریه‌یک«‌کتاب‌قالب‌در‌‌۱۹۷۵سال‌به‌زمینه‌این‌در‌باسکار‌های‌پژوهش‌حاصل.]‌شود‌می‌محسوب‌انتقادی‌رئالیسم‌مکتب‌مانیفست‌و‌شد،‌بدل‌حوزه‌این‌در‌کلسیک‌و‌شاخص‌اثری‌به‌که

آنهششا‌از‌متششأثر‌کششه‌بودنششد‌متکششی‌فکری‌اشتباها ت‌از‌ای‌سلسله‌بر‌اجتماعی‌ی‌نظریه‌خود‌و‌غربی‌علم‌باسکار‌باور‌بهدیششد‌بششود.‌از‌شششده‌خلق‌اخلقی‌نقد‌برابر‌در‌علمی‌تحلیل‌یا‌گرایی‌جمع‌برابر‌در‌فردگرایی‌نظیر‌غلطی‌های‌دوگانهدر‌و‌نامد‌)‌میepistemic fallacy»‌(معرفتی‌ی‌مغالطه«‌را‌آن‌وی‌که‌است‌چیزی‌اشتباها ت‌این‌ترین‌مهم‌باسکارطششور‌به‌تقریبششاا‌دهد.‌فلسفه‌می‌رخ‌شناسی،‌معرفت‌یا‌شناخت،‌کسب‌چگونگی‌ی‌درباره‌متعارف‌ی]‌مطالعا ت‌[حوزهجهششان‌کشه‌کنیششم‌ثششابت‌توانیم‌می‌آیا«‌که‌پرسش‌این‌دارد؟»‌با‌وجود‌جهان‌«آیا‌که‌را‌پرسش‌این‌پایداری‌و‌ثابتال‌که‌حالی‌اند.‌در‌گرفته‌»‌یکساندارد؟‌وجود بششه‌قششادر‌مششا‌آنکششه‌بی‌باشششد،‌داشته‌وجود‌جهان‌که‌است‌محتمل‌کامکنیم.‌‌کسب‌است‌آن‌در‌هرآنچه‌از‌مطلقی‌دانش‌بتوانیم‌آنکه‌به‌رسد‌چه‌باشیم،‌آن‌اثبا ت

تقسششیم‌ها‌بششدان‌چپ‌ی‌اندیشه‌که‌گوید‌می‌سخن‌18مدرنیسم‌پست‌و‌پوزیتیویسم‌اردوگاه‌دو‌از‌باسکار‌طریق،‌این‌بهجهششان‌کششه‌پششایه‌‌این‌بششر‌ها‌کنند:‌پوزیتیویست‌می‌تکرار‌را‌یکسانی‌بنیادی‌خطای‌از‌هایی‌‌نسخه‌یک‌هر‌و‌است‌شدهتششوان‌کششه‌آوریششم‌دسششت‌بششه‌جهششان‌از‌کششاملی‌شناخت‌بتوانیم‌باید‌سرانجام‌ما‌که‌کنند‌می‌فرض‌چنین‌دارد‌وجودنششتیجه‌چنیششن‌ندارنششد،‌باور‌شناختی‌چنین‌امکان‌به‌که‌ها‌مدرنیست‌پست‌مقابل،‌در‌بدهد؛‌ما‌به‌دقیقی‌بینی‌پیشهششایی‌آن‌حقیقششت-‌دقیقششاا‌واقعی-‌در‌چیزهای‌که‌بگوییم.‌درحالی‌سخن‌واقعیت‌از‌توانیم‌نمی‌هرگز‌ما‌که‌گیرند‌می

بدهیم‌دست‌به‌ها‌آن‌از‌توانیم‌می‌ما‌که‌توصیفاتی‌ی‌و]‌نحوه‌شناخت‌[نوع‌اثر‌در‌هرگز‌ها‌آن‌های‌ویژگی‌که‌هستندایم.‌‌ساخته‌را‌ها‌آن‌خودمان‌که‌باشیم‌داشته‌جامعی‌شناخت‌توانیم‌می‌چیزهایی‌به‌نسبت‌تنها‌شود.‌ما‌نمی‌زایل

اسششت:‌پرسششش‌ایششن‌بر‌متکی‌که‌کرد‌اقتباس‌را‌کانت‌استعلیی‌استدلل‌روش‌از‌برداشتی‌خود‌رهیافت‌در‌باسکارباسششکار‌مبنا،‌همین‌بر‌»باشد؟‌[شناختی]‌حقیقی/درست‌شناسیم،‌می‌آنچه‌تا‌باشد‌داشته‌وجود‌باید‌شرایطی‌چه«

چششرا«آنکششه:‌‌گششردد:‌نخسششت‌مطششرح‌همزمششان‌طششور‌به‌باید‌پرسش‌دو‌علم،‌ی‌حوزه‌در‌که‌کند‌می‌استدلل‌چنین‌از)verifiable(‌پششذیر‌تحقیق‌شششناختی‌به‌دستیابی‌برای‌چرا«آنکه:‌‌دیگر‌‌و»است؟‌پذیر امکان‌علمی‌های‌آزمایشبن‌آنچه کشه‌وضشعیتی‌تشدارک‌چشرا‌»‌یعنی،هستند؟‌ضروری‌علمی‌های‌آزمایش‌نامند،‌می‌طبیعی‌قوانین‌دانشمندا[...]‌‌است؟‌پذیر‌امکان‌کرد‌بینی‌پیش‌دقت‌به‌را‌دهد‌می‌رخ‌آنچه‌بتوان‌آن‌تحت

مستقلی‌و‌موجود‌ها]ی‌[مکانیسم‌سازوکارها‌و‌ساختارها‌ی‌دربردارنده‌باید‌می‌جهان‌که‌بود‌آن‌باسکار‌گیری‌نتیجهال‌که‌باشد »‌(منشد‌لیهوی-‌«‌تعشبیر‌-بشه‌بایشد‌می‌همچنیشن‌سششازوکارها‌و‌سشاختارها‌ایشن‌امششا‌هسشتند،‌واقعی‌کام

stratified(برآیند‌سطوح«‌شامل‌)‌باشند.‌واقعیت‌«emergent levels[دل]‌فیزیششک‌از‌شششیمی‌‌مثال،‌برای‌)‌است؛نیسششتند؛‌ها‌بدان‌فروکاستن‌قابل‌اما‌هستند،‌فیزیکی‌قوانین‌ی‌دربردارنده‌شیمی‌علم‌قوانین‌که‌طوری‌به‌آید،‌برمیبششه‌جهش‌نوع‌از‌چیزی‌دارد،‌وجود‌بیشتری‌چیز‌سطح،‌هر‌آن.‌در‌نظایر‌و‌آید،‌برمی‌[دل]‌شیمی‌از‌شناسی‌زیستنامششد).‌باسششکار‌می‌را‌آن‌باسکار‌که‌چنان‌(آن‌آزادی‌از‌جدیدی‌سطح‌به‌جهش‌حتی‌یا‌پیچیدگی،‌از‌جدیدی‌سطحبت‌یک‌که‌است‌باور‌این‌بر اسششت.‌درخششت‌یششک‌از‌آزادتششر‌انسششان‌یششک‌که‌چنششان‌هم‌است،‌صخره‌یک‌از‌تر‌آزاد‌درخ

[مربششوط‌چیز‌‌همه‌که‌است‌آن‌دهد‌می‌معین]‌انجام‌ی‌پدیده‌یک‌بررسی‌[در‌علمی‌آزمایش‌یک‌که‌کاری‌بنابراینکشار‌عملشی،‌چنیششن‌واقعیشت.‌انجشام‌از‌برآینششد‌سشطح‌یک‌در‌معین‌سازوکاری‌جز‌به‌ریزد،‌می‌دور‌پدیده]‌را‌آن‌به

از‌سششازوکارها‌مختلششف‌انششواع‌همششواره‌هوا،‌و‌آب‌نظیر‌واقعی،‌به]‌دنیای‌[مربوط‌های‌وضعیت‌در‌طلبد.‌اما‌می‌عظیمیطششور‌به‌همواره‌کنند،‌می‌تعامل‌یکدیگر‌با‌ها‌آن‌که‌ای‌نحوه‌و‌کنند،‌می‌عمل‌همزمان‌طور‌به‌مختلف‌برآیند‌سطوحیششک«یعنششی:‌‌‌باسششکار،‌فلسششفی‌هششای‌از]‌پژوهش‌[مرحله‌این‌ی‌‌دربردارنده‌های‌است.‌کتاب‌ناپذیر‌بینی‌پیش‌اساسی

گیرد.‌می‌جای‌هرمنوتیکی‌ی‌فلسفه‌بر‌وی‌گیر‌پی‌و‌کن‌بنیان‌نقدهای‌ذیل‌مدنیستی،‌پست‌فلسفی‌های‌انگاره‌با‌ی)‌باسکار‌(فلسفه‌رویارویی.‌18

5

نافششذترین‌از‌یکی‌به‌را‌باسکار‌روی‌)،۱۹۷۹(‌»‌ناتورالیسم/طبیعت‌گراییامکان«)‌و‌۱۹۷۵(‌»علم‌رئالیستی‌ی‌نظریهساختند.‌‌بدل‌علم‌ی‌فلسفه‌ساحت‌صداهای

یش‌وحد ت‌بود.‌هدف‌سیاسی‌انقلبی‌یک‌باسکار‌روی گیششری‌پی‌آن‌میانجی‌به‌که‌بود‌مسیری‌گذاری‌پایه‌او‌آثار‌بخدر‌دانشش‌طلشب‌و‌آزادی،‌بشرای‌‌وی]‌مبارزه‌دید‌از‌[چراکه‌باشد؛‌اجتماعی‌دگرگونی‌متضمن‌ضرورتاا‌فلسفی‌دانشاز‌رهششا‌و‌سششرخوش،‌بششاز،‌چشششمان‌بششا‌ای‌مششواجهه‌جهششان،‌بششا‌باسکار‌رویارویی‌ی‌هستند.‌شیوه‌جنس‌یک‌از‌نهایتهای‌پیشششرفت‌بششه‌پیوسششته‌طور‌به‌هایش‌پژوهش‌مسیر‌در‌بود.‌او‌همراه‌مدوام‌یادگیری‌و‌تکامل‌با‌که‌بود،‌قیدوبندی‌سششویه‌گششزاره،‌یششک‌(شششامل‌هگلی‌دیالکتیک‌که‌کرد‌اعلم‌باسکار‌۱۹۹۰ی‌[ابتدای]‌دهه‌یافت.‌در‌دست‌ای‌تازه

ی‌پششایه‌که‌است‌جهانی‌ی‌قاعده‌یک‌از‌بدیع‌اما‌)‌،odd(‌نامتعارف‌و‌غریب‌ای‌دو)‌نسخه‌آن‌از‌فراروی‌و‌آن،‌متضاد19باسششکار‌فلسششفی‌هششای‌پژوهش‌دوم‌ی‌مششرحله‌بششرای‌بششود‌سرآغازی‌دهد.‌این‌می‌شکل‌را‌انسان‌یادگیری‌و‌اندیشه

ا‌کتشابی‌در‌هشا‌پژوهش‌ایشن‌از‌انتقشادی].‌بخششی‌رئالیسم‌ی‌فلسفه‌کردن‌دیالکتیکی‌و‌دیالکتیک‌روش‌[پیرامون باثششر‌ایششن‌ی‌بلندپروازانه‌گذاری‌نام‌اند؛‌شده‌منتشر‌و‌»‌گردآوریآنها‌حل‌راه‌و‌فلسفه‌غیره:‌مسایل‌و‌افلطون«‌عنوان».‌است‌افلطون‌آرای‌پانوشتی]‌بر‌[یا‌نگاری‌حاشیه‌فلسفه‌تمامیاست:‌«‌وایتهد‌نورث‌مشهور‌ی‌جمله‌این‌از‌ملهم

اسششت؛‌غربششی‌ی‌فلسشفه‌بششر‌ناظر‌تنها‌وایتهد‌سخن‌که‌رسید‌دریافت‌این‌بعد]‌به‌[چندی‌باسکار‌خصوص،‌همین‌دراست.‌شرقی‌ی‌فلسفه‌به‌نسبت‌گشودگی‌نیازمند‌همچنین‌انسانی‌ی‌اندیشه‌کامل‌ی‌گستره‌به‌نهادن‌ارج‌که‌درحالیکه‌ست‌انسانی‌تجارب‌از‌‌ای‌حوزه‌همان‌این‌و‌شوند‌گرفته‌جدی‌باید‌گرا‌معنویت‌باورهای‌که‌است‌آن‌معنای‌به‌اینفرا-‌ی‌فلسفه«‌کتاب‌در‌ویژه‌به‌آثارش،‌از‌شماری‌در‌است.‌باسکار‌وانهاده‌بنیادگرا‌راست‌به‌را‌آن‌چپ‌نظری‌سنت

در‌روزانه‌حیا ت‌از‌ثابتی‌ویژگی‌همچون‌باید‌معنوی‌تجارب‌که‌کند‌می‌»‌استدللآزادی‌و‌عشق‌واقعیت:‌خلقیت،دوگانگی‌(نفی‌وحد ت‌معنوی‌اصل‌از‌ست‌ای‌نمونه‌عمل‌در‌آمیز،‌موفقیت‌ارتباطی‌کنش‌هر‌اینکه‌شوند؛‌گرفته‌نظر

nonduality،(شوند‌می‌واحدی‌شخص‌موقتی‌طور‌[ارتباط]‌به‌طرف‌دو‌هر‌که‌جایی‌‌‌.[...]

پس‌آن‌از‌و‌داد‌دست‌از‌را‌خود‌پاهای‌از‌یکی‌)،Charcot(‌شارکو‌بیماری‌پیشرفت‌دلیل‌به‌‌۲۰۰۸سال‌در‌باسکاری‌ماهانه‌حقوق‌]،‌۲۰۰۷سال‌[از‌اش‌حیا ت‌پایانی‌های‌سال‌در‌باسکار‌مالی‌گاه‌کرد.‌تکیه‌می‌حرکت‌ویلچر‌کمک‌به

ی.ال.‌‌دانششگاه‌بشه‌وابسشته‌آمشوزش‌دپارتمان‌از‌وقت‌نیمه‌گر‌پژوهش‌عنوان‌به‌که‌بود‌اندکی دریشافت‌لنشدنیشو.سو‌مهربششانی‌نیششز‌و‌همتششا‌‌بی‌خلقیششت‌و‌شششور‌همچنششان‌حیششاتش،‌دم‌واپسین‌تا‌باسکار‌تنگنا،‌این‌رغم‌به‌کرد.‌اما‌میبست.‌فرو‌جهان‌از‌دیده‌‌۲۰۱۴نوامبر‌‌۱۹در‌باسکار‌رویکرد.‌‌حفظ‌را‌اش‌استثنایی‌طبعی‌شوخ

وجشه‌بششر‌وی‌تأکید‌باسکار‌ی‌فلسفه‌های‌نشان‌سرشت‌از‌یکی‌که‌افزود‌نیز‌را‌نکته‌این‌باید‌فشرده‌بسیار‌معرفی‌این‌بهید‌اجتماعی یی‌برجسته‌راستا‌همین‌در‌و‌شناخت/معرفت،‌تولی د‌ششناخت‌تشاریخی‌وجه‌ساز ش)‌اسشت.‌گشذرای‌(ببع دانکششل‌کنششد،‌می‌غیششره»‌تصششریح‌و‌«افلطون‌کتاب‌در‌که‌گونه‌همان‌باسکار،‌که‌است‌ذکر‌شایان‌نیز‌نکته‌این‌همچنین‌از‌دیششددیگششر،‌بیششان‌به‌کشششد؛‌می‌چالش‌«واقعیت»‌به‌ی‌مساله‌به‌آن‌دیرپای‌تفاوتی‌بی‌دلیل‌به‌را‌غرب‌ی‌فلسفه‌تاریخافلطششون‌ی‌فلسفه‌بر‌نویسی‌حاشیه‌به‌را‌غرب‌ی‌فلسفه‌تمامی‌فلسفه،‌ی‌جستارمایه‌شناسی»‌در‌«هستی‌غیبتباسکار‌

واقعیششت»‌(کششه‌«بازیششابی‌کتششاب‌درآمششد‌پیش‌در‌باسکار‌که‌دیدیم‌این‌یادداشت‌قبلی‌بخش‌رسد.‌در‌می‌نظر‌به‌دقیق‌چندان‌گربر‌ی‌گفته‌.‌این19طششور‌به‌را‌دهششد،‌می‌تشششکیل‌را‌کتاب‌این‌هفتم‌فصل‌مضمون‌آنچه‌و‌دیالکتیک‌بحث‌که‌دهد‌می‌وعده‌مخاطب‌به‌است)،‌‌۱۹۸۸آن‌نگارش‌تاریخشششده‌آغششاز‌‌۱۹۹۰ی‌دهه‌از‌پیش‌دیگران)،‌و‌(هگل‌دیالکتیک‌ی‌مقوله‌با‌باسکار‌فکری‌درگیری‌گرفت.‌یعنی‌خواهد‌پی‌اش‌بعدی‌اثر‌در‌تری‌جامع

آن‌از‌پششس‌غیره»‌سالی‌و‌«افلطون‌کتاب‌و‌)‌بود،۱۹۹۳آزادی»‌(‌نبض‌«دیالکتیک،‌کتاب‌ها،‌پژوهش‌سلسله‌این‌خروجی‌نخستین‌بود.‌همچنین،فرهنگ‌نششامه‌ی‌مششدخل‌های‌ده‌گششانه‌ی‌نگششارش‌(زمششان‌‌۱۹۸۳سششال‌در‌حششتی‌مقششاله،‌همین‌نخست‌بخش‌گواهی‌به‌حداقل‌گردید.‌وانگهی،‌منتشر

گربششر‌آنچشه‌سشنتز»‌بشود.‌امشا‌و‌تز؛‌آنشتی‌«تشز،‌ی‌سشازانه‌ساده‌ی‌انگاره‌از‌تر‌ژرف‌بسیار‌هگلی‌دیالکتیک‌از‌باسکار‌درک‌)‌نیراندیشه‌ی‌مارکسیستییم‌ی‌فلسفه‌سازی‌دیالکتیکی‌فاز‌که‌است‌آن‌دارد،‌تأکید‌آن‌بر‌درستی‌به گردید.‌آغاز‌‌۱۹۹۰ی‌دهه‌اوایل‌از‌انتقادی‌رئالیس

6

است.‌‌ساخته‌ناممکن‌را‌آن‌بخش‌رهایی‌پویایی‌و‌است‌کرده‌بدل

نوآوری‌های‌فلسفی‌باسکار‌که‌به‌پیدایش‌مکتب‌فلسفی‌«رئالیسم‌انتقادی»‌انجامیششد،‌نه‌فقششط‌زمینه‌سششاز‌شششکل‌گیریپژوهش‌های‌نوآورانه‌ی‌وسیعی‌در‌قلمرو‌فلسفه‌و‌فلسفه‌ی‌علم‌شد،‌بلکه‌تکانه‌های‌مهمششی‌در‌جهششت‌رشششد‌مطالعششا تمیان‌رشته‌ای‌در‌حوزه‌های‌گوناگون‌علوم‌انسانی‌(از‌فمینیسم‌تا‌اکولوژی‌رهایی‌بخش)‌فراهم‌ساخت‌و‌در‌همین‌راسششتایی‌خلق‌و‌رهششایی‌بخش‌یششاری‌رسششانده‌اسششت.‌همسششویی‌و به‌پرورش‌نسلی‌از‌پژوهش‌گران‌متعهد‌بششه‌دانششش‌اجتمششاعپیوندیابی‌عملی‌گستره‌ای‌از‌این‌تلش‌ها،‌همچنین‌با‌برپایی‌برخی‌نهادها‌و‌شبکه‌های‌پژوهشی-آموزشی‌همراه‌بششوده

»‌که‌خود‌باسکار‌نیز‌در‌پایه‌ریزی‌آن‌نقش‌فعالی‌ایفا‌کرد‌و‌تا‌پایان20است؛‌از‌جمله‌«مرکز‌مطالعا ت‌رئالیسم‌انتقادیحیاتش‌در‌پیشبرد‌فعالیت‌های‌آن‌مشارکتی‌جدی‌داشت.‌

ایران رئالیسم انتقادی در و باسکار) پکمششال‌ی‌تششرجمه‌بششا»‌ماتریالیسششم«‌نششام‌به‌است‌ای‌مقاله‌شد،‌برگردانده‌فارسی‌به‌باسکار‌از‌که‌متنی‌نخستین‌یحتملحاضششر‌متن‌دوم‌ی‌پاره‌واقع‌به‌‌مقاله‌این.‌‌۱۳۶۹خرداد‌تاریخ‌به)‌‌۴۸تا‌۳۷.‌ص(‌نقد‌ی‌مجله‌دوم‌ی‌شماره‌در‌خسرویدر‌کششه‌اسششت‌گفتنششی.‌آن‌نخست‌ویراست‌در»‌واقعیت‌بازیابی«‌کتاب‌هفتم‌فصل‌دوم‌ی‌پاره‌تر،‌دقیق‌طور‌به‌یا‌است،)والمنششش.‌ش‌قلششم‌به»‌(مششارکس‌پراتیکششی‌ماتریالیسم‌های‌شالوده«‌نام‌با‌دیگری‌ی‌‌مقاله‌نقد‌ی‌مجله‌ی‌شماره‌‌همینی‌نقطه‌یابی‌ریشششه‌و‌مششارکس‌پراتیکی»‌نششزد‌«ماتریالیسم‌مفهوم‌بر‌تاکیدگذاری‌ی‌واسطه‌به‌قضا‌از‌که‌است‌شده‌درجاز‌زمینششه،‌ایششن‌در‌باسششکار‌های‌دیششدگاه‌بششا‌نزدیکی‌بسیار‌خویشاوندی‌فویرباخ»،‌ی‌درباره‌«تزهایی‌در‌آن‌نظری‌عطفاز‌پردازی‌مفهششوم‌کارآمششدترین‌سششان‌به‌پراتیکی»‌را‌«ماتریالیسم‌باسکار‌که‌جایی‌«ماتریالیسم»‌دارد؛‌ی‌مقاله‌در‌جمله

او‌آثششار‌ی‌ترجمه‌و‌باسکار‌آرای‌معرفی‌در‌ارجمند‌اقدام‌این‌.‌متأسفانه21سازد‌می‌مارکس)‌برجسته‌(توسط‌ماتریالیسمدرخششوری‌اعارج‌یا‌نیامد،‌میان‌به‌باسکار‌از‌نامی‌چپ‌ادبیا ت‌در‌آن،‌از‌پس‌دهه‌دو‌حدود‌تا‌که‌طوری‌به‌نیافت،‌تداومادمیششکآک‌گرای)‌برخی‌نهادهای‌راست‌طرف»‌(یا‌«بی‌ادبیا ت‌در‌‌۱۳۸۰ی‌دهه‌اوایل‌از‌عوض،‌نشد.‌در‌داده‌او‌آرای‌به

یی‌ادبیا ت‌در‌نیز‌و‌ایران، کششه‌،22اسششت‌مشششاهده‌قابششل‌باسششکار‌بششه‌ای‌پراکنده‌ارجاعا ت‌تدریج‌به‌حوزوی-‌اسلمی،‌تبلیغمأخذ‌که‌آثاری‌ترین‌مهمیابند.‌‌می‌نمود‌اجتماعی‌علوم‌شناسی‌روش‌و‌علم‌ی‌فلسفه‌به‌مربوط‌مباحث‌بافتار‌در‌عموما

20. The Centre for Critical Realism (CCR)‌این‌مقاله،‌به‌طور‌گذرا‌به‌تقسیم‌بندی‌باسکار‌از‌ماتریالیسم‌-‌در‌مقاله‌ی‌«ماتریالیسم»‌-‌اشاره‌‌می‌کنشد.‌امشا‌بشا‌اینکشه۸والمنش‌در‌پانویس‌.ش‌21

مفهوم‌«ماتریالیسم‌پراتیکی»‌در‌مقاله‌ی‌فوق‌و‌نیز‌نزد‌کمال‌خسروی‌جایگاه‌ویژه‌ای‌می‌یابششد،‌خششواه‌در‌مقششاله‌ی‌نخسششت‌و‌خششواه‌در‌نوشششته‌‌هایخسروی‌ارجاع‌روشنی‌به‌تبار‌نظری‌آن‌نزد‌باسکار‌(یا‌حداقل،‌سهم‌باسکار‌در‌برجسته‌سازی‌آن)‌داده‌نمی‌شود.‌برای‌مثال،‌خسروی‌در‌فرازی‌از

ماتریالیسم‌پراتیکیمی‌دانید‌من‌براساس‌همین‌تعبیر‌به‌درکی‌یا‌تعبیری‌تحت‌عنوان‌)‌می‌گوید:‌«...‌‌۱۳۹۵(مهرماه‌گفتگو‌با‌تارنمای‌پروبلماتیکا.قائلم‌که‌آن‌را‌حدود‌بیست‌سی‌سال‌پیش‌فرموله‌کردم‌و‌براساس‌آن‌چیزهای‌دیگری‌هم‌نوشتم‌که‌می‌شناسید»

دو‌اسششت:‌نظیششر‌یافته‌انتشار‌باسکار‌انتقادی‌رئالیسم‌ی‌فشرده‌معرفی‌در‌کوتاهی‌های‌مدخل‌ها‌روزنامه‌ی‌اندیشه‌صفحا ت‌در‌گاه‌فاصله‌این‌.‌در22بافتششار‌انتقششادی»‌در‌«رئالیسم‌اصطلح‌به‌ارجاعا ت‌از‌بسیاری‌حال،‌عین‌.‌در‌۱۳۸۰سال‌جم‌جام‌ی‌روزنامه‌در‌)‌دراینجا‌و‌اینجا(‌ای‌صفحه‌نیم‌متن

اند.‌‌‌بوده‌انتقادی»)،‌«رئالیسم‌«مدرنیسم»‌و‌ی‌عمده‌سبک‌دو‌به‌را‌بیستم‌قرن‌بورژوایی‌ادبیا ت‌بندی‌(تقسیم‌لوکاچ‌بندی‌دسته‌بر‌ناظر‌و‌ادبیا ت،

7

به‌آن‌از‌فصلی‌که‌)،۱۳۸۴»‌(24اجتماعی‌علوم‌ی‌«فلسفه‌کتاب‌فارسی‌برگردان‌از‌عبارتند‌،23اند‌بوده‌ارجاعا ت‌گونه‌این)،۱۳۸۵»‌(25«روش‌در‌علوم‌اجتماعی،‌رویکششردی‌رئالیسششتی‌کتاب‌و‌دارد؛‌اختصاص‌اجتماعی‌علوم‌و‌انتقادی‌رئالیسم

که‌توسط‌یکی‌از‌پژوهش‌گران‌مکتب‌رئالیسششم‌انتقششادی‌نگاشششته‌شششده‌اسششت.‌طرفششه‌اینکششه‌کتششاب‌دوم‌توسششط‌یششکجملششه‌از‌اینجششا‌درآکادمیسین‌اسلمی‌و‌نماینده‌ی‌اسبق‌مجلس‌شورای‌اسلمی‌بششه‌فارسششی‌برگردانششده‌ششده‌اسششت.‌

نظششر‌چیست.‌بششا‌اسلمی‌ی‌فلسفه‌اعتلی‌حامیان‌برای‌باسکار‌ی‌فلسفه‌جذابیت‌که‌کرد‌مطرح‌را‌پرسش‌این‌توان‌میواقعیششت‌از‌دور‌چندان‌داعیه‌این‌شاید‌طیف،‌این‌سوی‌از‌انتقادی‌رئالیسم‌ی‌زمینه‌در‌انتشاریافته‌مقال ت‌از‌برخی‌به

ی‌فلسششفه‌انسششانی»‌هسششتند،‌علوم‌سازی‌«اسلمی‌ی‌پروژه‌مجری‌که‌«پژوهشی»‌ایران‌نهادهای‌از‌دسته‌آن‌که‌نباشدیی‌درگیری‌ی‌واسطه‌به‌را‌باسکار یب‌های‌فلسفه‌با‌آن‌ناپذیر‌آشتی‌انتقاد و‌پوزیتیویسشم)،‌(نظیشر‌اسششلمی‌ی‌فلسشفه‌رقیشش

مثال‌(برای‌بینند‌می‌خود‌فکری‌مصالح‌تقویت‌برای‌مهم‌انبانی‌غرب،‌ی‌فلسفه‌تاریخ‌کل‌کشیدن‌چالش‌به‌کلی‌طور‌بهیکی‌برای‌فلسفی‌ای‌پشتوانه‌اسلمی‌دانشوران‌منظر‌از‌علیتی»،‌«سازوکارهای‌وجود‌از‌انتقادی‌رئالیسم‌ی‌جانانه‌دفاع‌متششأثر‌ازآرود).‌می‌دیریششن-‌فراهششم‌فلسششفی‌انتقادا ت‌برابر‌-در‌خدا‌وجود‌اثبا ت‌در‌اسلمی‌ی‌فلسفه‌رایج‌های‌برهان‌از

صدرایی»‌(حمیششد‌پارسششانیا،‌حکمت‌انتقادی؛‌رئالیسممقال ت‌«پژوهشی»‌ای‌مانند‌«‌همین‌علیق‌است‌که‌برای‌مثال،مؤسسهر‌«.‌و‌یششا‌ذیششل‌چششت26)‌انتشار‌می‌یابند‌و‌حتی‌پایان‌نامه‌های‌دانشگاهی‌در‌ایششن‌بششاره‌نوشششته‌می‌شششوند۱۳۸۸

انتقادی»‌شکل‌می‌گیرد.‌‌رئالیسم‌مطالعاتی‌حلقه‌یصدرا»،‌یک‌«‌دینی‌علوم‌مطالعا ت‌گسترش

بت‌محدود‌به‌‌فاعلیت‌و‌امکانششا ت‌فکششری‌مسششتقیم‌خششود البته‌نباید‌بر‌مبنای‌این‌تصور‌مالوف‌که‌دستگاه‌فکری‌روحانیروحانیون‌است،‌این‌گونه‌پنداشت‌که‌چنین‌مطالعاتی‌لزوماا‌از‌سششطح‌نششازلی‌(ماننششد‌کاریکاتورسششازی‌های‌چنششد‌دهه‌ییش‌اسلم‌گرایان‌از‌مارکسیسم)‌برخوردارند.‌به‌عکس،‌در‌شرایطی‌که‌اسلم‌به‌سان‌یکی‌از‌میانجی‌های‌مهم‌بسششط‌و پیتثبیت‌سلطه‌ی‌مستقر،‌دیرزمانی‌است‌که‌دستگاه‌های‌نهادین‌تولید‌فکششر‌را‌نیششز‌تحششت‌اختیششار‌و‌هششدایت‌خششود‌دارد،روشن‌است‌که‌پرورش‌نظریه‌‌ها‌و‌گفتارهای‌مطلوب‌آن‌نیز‌در‌سششطحی‌«حششرفه‌ای»‌پششی‌گرفتششه‌می‌شششود‌(کمششابیشیت‌بوروکراسششی،‌مششدیریت‌اقتصششادی،‌هششدایت‌دیپلماسششی،‌و‌نهادهششای همانند‌روند‌طششی‌ششده‌در‌دسششتگاه‌های‌مششدیریمستقیم‌تر‌سرکوب).‌از‌همین‌رو،‌در‌زمینه‌ی‌مورد‌بحث‌ما‌جای‌شگفتی‌نیست‌که‌در‌میان‌متونی‌که‌بششا‌جهت‌گیششریاسلمی‌به‌فلسفه‌ی‌علم‌و‌روش‌شناسی‌علوم‌اجتماعی‌(از‌جمله‌رئالیسم‌انتقادی)‌می‌پردازند،‌گاه‌با‌تسلط‌قابل‌توجهیبن‌به‌نفع‌ضرور ت‌بازسازی‌و‌اعتلی‌علوم‌دینی‌حکششم نسبت‌به‌موضوع‌بحث‌مواجه‌می‌شویم‌(گیریم‌که‌مولفان‌در‌پایا

).‌27دهند

اند:‌ بوده ارجاع ایران)‌مورد پژوهشی-دانشگاهی فضای (در انتقادی رئالیسم ی درباره انتشاریافته بعدی متون اغلب در هم زیر ی اولیه متن دو.‌23.‌‌۱۴‌،۱۳۸۲علیرضا‌قائمي‌نیا‌:‌«‌دو‌نوع‌‌رئالیسم:‌خام‌‌و‌انتقادي‌»،‌فصل‌نامه‌ی‌ذهن،‌ش‌•بکرد یارعلی: برگردان ،] ۷۲۰-۷۲۲. ص راتلج، فلسفی المعارف دایره در» انتقادی رئالیسم« مدخل» [انتقادی گرایی واقع: «بکلیر اندرو•

‌.۱۳۸۲ ،۱۴ ش ذهن، تخصصی ی نامه فصل فیروزجانی،.‌‌۱۳۸۴آگاه،‌متحد،‌م.‌و‌پرست‌مسمی‌برگردان:‌ش.‌اجتماعی»،‌تفکر‌فلسفی‌های‌اجتماعی:‌بنیان‌علوم‌ی‌فلسفهکرایب:‌«‌‌یان‌و‌بنتون‌.‌تد24.‌۱۳۸۵روش‌در‌علوم‌اجتماعی؛‌رویکردی‌رئالیستی»،‌برگردان:‌عماد‌افروغ،‌پژوهشگاه‌علوم‌انسانی‌و‌مطالعا ت‌فرهنگی،‌«سایر:‌‌.‌اندرو25به:‌‌کنید‌نگاه‌نمونه‌.‌برای26

در‌ارشد‌کارشناسی‌ی‌نامه‌پایان‌صدرایی»،‌حکمت‌و‌انتقادی‌رئالیسم‌دیدگاه‌از‌ها‌پدیده‌تبیین‌و‌علیت‌تطبیقی‌رجبی:‌«بررسی‌مهدی•.‌۱۳۹۱تابستان‌افروغ،‌راهنما:‌عماد‌استاد‌باقرالعلوم،‌دانشگاه‌اجتماعی،‌علوم‌ی‌فلسفه‌ی‌رشته

به:‌‌کنید‌نگاه‌نمونه‌.‌برای27

8

آن‌ظهششور‌های‌نشششانه‌نخسششتین‌از‌پس‌درست‌مارکسیستی‌چپ‌منظر‌از‌باسکار‌ی‌اندیشه‌به‌توجه‌شد‌گفته‌که‌چنانی‌تششرجمه‌میششانجی‌به‌بششار‌شششد.‌ایششن‌سششپرده‌فراموشششی‌بششه‌دهششه‌دو‌حششدود‌)‌تششا‌۱۳۶۹،نقششد‌ی‌مجله‌دوم‌ی‌(شششماره

های‌مششدخل‌ازطریششق‌تری‌مسششتقیم‌طور‌به‌باسکار‌بیگی،‌معصوم‌اکبر‌همت‌به»‌28فرهنگ‌نامه‌ی‌اندیشه‌ی‌مارکسیستی«نگاشته‌بود،‌در‌دسترس‌خوانندگان‌فارسی‌زبان/فارسششی‌خوان‌وزین‌ی‌نامه‌فرهنگ‌این‌برای‌‌۱۹۸۳سال‌به‌که‌ای‌گانه‌ده

قرار‌گرفت.‌با‌این‌حال،‌حجم‌عظیم‌و‌غنای‌محتوایی‌این‌فرهنگ‌نامه‌و‌نیز‌پراکندگی‌موضششوعی‌متششون‌باسششکار‌در‌آن(بنا‌بر‌ترتیب‌الفبایی)‌متأسفانه‌مانع‌از‌آن‌شد‌که‌کار‌سترگ‌و‌ارجمند‌معصوم‌بیگی‌به‌قدری‌که‌قابلیت‌آن‌را‌داشششتبتواند‌به‌طور‌ویژه‌ای‌اهمیت‌آرای‌فلسفی‌باسکار‌را‌نزد‌مخاطبان‌چپ‌برجسته‌سازد.‌گام‌بعدی‌در‌این‌جهششت‌به‌سششال

»‌به‌همت‌فروغ‌اسششدپور‌برداشششته‌شششد.‌ایششن‌دفششتر‌کششه‌توسششط‌نشششر‌‌29با‌انتشار‌دفتری‌به‌نام‌«رئالیسم‌انتقادی۱۳۹۰آلترناتیو‌انتشار‌یافت،‌معرفی‌و‌شرح‌فشرده‌ای‌است‌از‌فلسفه‌ی‌علم‌باسکار‌در‌قلمرو‌علوم‌طبیعی،‌یعنی‌چکیششده‌ای‌از

)‌مدون‌کرده‌بود.‌اهمیت‌کار‌اسششدپور‌در‌آن‌اسششت‌کششه‌۱۹۷۵(یک‌فلسفه‌ی‌رئالیستی‌علمآرایی‌که‌باسکار‌در‌کتاب‌‌کوشید‌ضششمن‌شششرح‌و‌تفسششیر‌اندیشششه‌ی30وی‌پس‌از‌انتشار‌این‌دفتر،‌به‌طور‌فعال‌ازطریق‌نگارش‌شماری‌از‌مقال ت

باسکار‌و‌نشان‌دادن‌برخی‌کاربست‌های‌تحلیلی‌آن،‌اهمیت‌فلسفی‌آرای‌باسکار‌در‌ساحت‌اندیشششه‌ی‌مارکسیسششتی‌را‌دفتر‌دیگری‌بششه‌نششام‌«رئالیسششم‌انتقششادی‌و‌شششالوده‌های‌فلسششفی۱۳۹۳برجسته‌سازد.‌اسدپور‌در‌همین‌راستا‌در‌سال‌

منتشر‌ساخت،‌که‌عمدتا‌به‌نظرگاه‌های‌فلسفی‌رئالیسم‌انتقادی‌در‌حوزه‌ی‌علششومکندوکاو‌»‌در‌نشریه‌ی‌31مارکسیسم،امکششان‌طششبیعت‌گراییاجتماعی‌می‌پردازد.‌این‌دفتر‌علوه‌بر‌ارائه‌ی‌شرح‌فشرده‌ای‌از‌دومین‌کتاب‌شششاخص‌باسششکار‌(

)،‌برخی‌دیدگاه‌های‌موافق‌و‌مخالف‌نسبت‌به‌دللت‌های‌فلسفه‌ی‌باسکار‌در‌حوزه‌ی‌اندیشه‌ی‌مارکسیسششتی‌را۱۹۷۹نیز‌رودروی‌هم‌قرار‌می‌دهد‌و‌در‌نهایت‌بر‌ضرور ت‌توجه‌به‌داربست‌های‌فلسششفی‌ای‌کششه‌باسششکار‌بششرای‌روش‌شناشششیمارکس‌و‌اندیشه‌ی‌مارکسیستی‌فراهم‌می‌آورد،‌تأکید‌می‌ورزد.‌حاصل‌این‌تلش‌ها‌برانگیختن‌حششدی‌از‌توجهششا ت‌در

،‌هرچند‌باید‌اذعان‌کرد‌که‌در‌این‌فضا‌-تا‌اینجا-32ساحت‌فکری‌و‌رسانه‌ای‌چپ‌نسبت‌به‌فلسفه‌ی‌باسکار‌بوده‌استبل‌واکنش‌های‌تردیششد‌آمیز‌(و‌حششتی‌نفی‌آمیششز)‌نسششبت‌بششه‌اهمیششت‌فلسششفه‌ی‌باسششکار‌بششرای‌پششویش‌اندیشششه‌ی به‌هردلیمارکسیستی‌بیش‌از‌تلقی‌های‌مثبت‌یا‌گشوده‌نسبت‌به‌آن‌بوده‌است.‌بر‌این‌اساس،‌جای‌شگفتی‌نیسششت‌کشه‌هنششوزهم‌گام‌های‌درخور‌توجهی‌برای‌فهم‌و‌جذب‌و‌کاربست‌روش‌شناسانه‌ی‌فلسششفه‌ی‌باسشکار‌بششرای‌تقشویت‌ششالوده‌هایاندیشه‌ی‌مارکسیستی‌در‌فضای‌اندیشگانی‌چپ‌ایران‌برداشته‌نشده‌است.‌بششا‌ایششن‌همششه،‌فراتششر‌از‌فضششای‌بحث‌هششای

ی‌نشششریه‌انتقششادی»،‌رئالیسم‌و‌گرایی‌اثبا ت‌های‌پاردایم‌در‌شناسی‌روش‌و‌شناسی‌انسان‌ی‌‌رابطه‌عبدی:‌«بررسی‌حسن‌و‌فتوتیان‌علی•.‌۸۷-‌۱۰۰ص‌،‌۱۳۹۱تابستان‌-اجتماعی،‌فرهنگی‌معرفت

.‌۱۳۸۷نگار،‌بازتاب‌نشر‌بیگی،‌معصوم‌اکبر‌برگردان:‌علی‌مارکسیستی»،‌ی‌اندیشه‌ی‌نامه‌(سرویراستار):‌«فرهنگ‌باتامور‌.‌تامس28.‌۱۳۹۰»،‌نشر‌آلترناتیو،‌تیر‌ماهرئالیسم‌انتقادیفروغ‌اسدپور:‌«.‌29به:‌‌کنید‌نگاه‌نمونه‌.‌برای30

سیاسی.‌اقتصاد‌نقد‌»،درباره‌ی‌قوانین‌و‌نظریه‌ها‌در‌علوم‌طبیعیفروغ‌اسدپور:‌«•‌شباهتفروغ‌اسدپور:‌«• ‌تفاو ت‌‌‌‌‌و‌‌‌‌ ‌علوم‌‌‌‌ ‌طبیعی‌‌‌‌ ‌علوم‌‌‌‌‌و‌‌‌‌ سیاسی.‌اقتصاد‌نقد‌»،اجتماعی‌‌‌‌‌نظامفروغ‌اسدپور:‌«• ‌بسته‌‌‌‌ ‌جامعه‌‌‌‌‌و‌‌‌‌ ‌ی‌‌‌‌ ‌سرمایه‌‌‌‌ ‌داری‌‌‌‌ سیاسی.‌اقتصاد‌نقد‌»،ناب‌‌‌‌

.‌۱۳۹۳»،‌کندوکاو،‌بهمن‌ماه‌رئالیسم‌انتقادی‌و‌شالوده‌های‌فلسفی‌مارکسیسمفروغ‌اسدپور:‌«.‌31

.‌آشنایی‌اندک‌من‌نیز‌با‌اندیشه‌ی‌باسکار‌مرهون‌روشنگری‌های‌فروغ‌اسدپور‌بوده‌است،‌که‌از‌این‌بابت‌قدردان‌وی‌هستم.‌و‌نیز‌لزم‌می‌دانشم32‌از‌ایشان‌بابت‌پیشنهادهای‌مفیدشان‌برای‌بهبود‌این‌ترجمه‌سپاس‌گزاری‌کنم.‌‌‌

9

‌شاهد‌انتشار‌متششون‌بیشششتری‌(ترجمششه‌و‌مقششاله)‌در‌معرفششی،‌تفسششیر‌و۱۳۹۰مارکسیستی،‌در‌نیمه‌ی‌نخست‌دهه‌ی‌،‌هرچند‌اغلب‌این‌مقال ت‌از‌منظری‌غیرمارکسیستی‌نگاشته‌شده‌اند.‌‌‌33کاربست‌رئالیسم‌انتقادی‌بوده‌ایم

ترجمه این ی ت) دربارهباسششکار‌ی‌فلسششفه‌سنخیت‌به‌نسبت‌شده‌ابراز‌تردیدهای‌برخی‌باسکار‌ی‌مقاله‌این‌به‌رجوع‌برای‌من‌ی‌اولیه‌ی‌انگیزهطششور‌به‌)،‌۱۳۹۰اسششدپور،‌انتقششادی»‌(فششروغ‌«رئالیسششم‌دفششتر‌انتشششار‌پیامششد‌کششه‌بششود،‌مارکسیستی‌ورزی‌‌اندیشه‌برایسه‌حدود‌ناتمام،‌و‌پراکنده‌های‌بحث‌این‌از‌شد.‌متأثر‌می‌بیان‌چپ‌فعالین‌از‌برخی‌های‌بحث‌خلل‌در‌گریخته‌جسته(و‌مششارکس‌روش‌بهششتر‌شششناخت‌بششرای‌خواه‌را‌آن‌و‌واقعیت»‌برخوردم‌«بازیابی‌کتاب‌در‌حاضر‌ی‌مقاله‌به‌پیش‌سالب ت‌ایششن‌به‌باسکار‌رویکرد‌فهم‌برای‌خواه‌و‌علمی)،‌شناخت‌روش‌و‌ماتریالیسم،‌دیالکتیک،‌از‌او‌درک متنششی‌موضششوعابن‌از‌شخصی‌بندی‌جمع‌یک‌تدارک‌و‌آن‌تر‌منسجم‌فهم‌برای‌متن،‌این‌با‌درگیری‌موازا ت‌یافتم.‌به‌ای‌پایه‌و‌مهم ‌درآ

و‌دیالکتیششک‌ی‌مقششوله‌بر‌بیشتر‌تمرکز‌ی‌واسطه‌به‌گذشته‌ماه‌چند‌کردم.‌طی‌ترجمه‌را‌آن‌از‌گزیده‌هاییهمان‌زمان‌هششای‌بحث‌بششه‌زدن‌دامن‌منظششور‌به‌شششدم‌آن‌بششر‌و‌بازگشتم‌مقاله‌این‌به‌دیگر‌هگل)،‌بار‌با‌آن‌نسبت‌(و‌مارکس‌روشیی بخششش‌ی‌تششرجمه‌کششه‌شششدم‌متششوجه‌فاصله‌این‌کنم.‌در‌ارائه‌متن‌این‌از‌کاملی‌ی‌رجمه‌حول‌این‌موضوعا ت،‌تکنونیی اسششت.‌یششافته‌)‌انتشششار‌۱۳۶۹دوم،‌ی‌(شششماره‌نقششد‌ی‌مجله‌در‌پیش‌ها‌(«ماتریالیسم»)‌سال‌گانه‌سه‌ی‌مقاله‌این‌میاندلیششل‌به‌نیششز‌و‌،‌مقششالهکششل‌زبششانی‌یکدستی‌حفظ‌برای‌خسروی)،‌(کمال‌متن‌آن‌مترجم‌زحما ت‌به‌گذاری‌ارج‌ضمنبش‌این‌از‌مستقلی‌ی‌ترجمه‌فارسی،‌برگردان‌در‌ای‌سلیقه‌اختلفا ت‌برخی است.‌‌شده‌گنجانده‌رو‌پیش‌متن‌در‌بخ

یر‌پایان‌از‌پس‌اما ‌آنانتشششار‌بششرای‌جدی‌تردیدی‌با‌مترجم»،‌«یادداشت‌نگارش‌هنگام‌آن،‌نهایی‌ویرایش‌و‌ترجمه‌کابن‌سششازی‌آماده‌در‌اسششت،‌آمده‌یادداشت‌این‌نخست‌بخش‌در‌که‌طور‌شدم:‌همان‌مواجه کتششاب‌ی‌مقششدمه‌بششه‌بخشششا‌آمارکسیسششتی»‌(بششا‌ی‌اندیشششه‌ی‌نششامه‌«فرهنگ‌در‌باسکار‌مشارکت‌که‌دریافتم‌آنجا‌در‌کردم؛‌واقعیت»‌رجوع‌«بازیابی

بلکششه‌بودم)،‌شنیده‌تر‌پیش‌که‌چنان‌انتقادی»‌(آن‌«رئالیسم‌ی‌درباره‌مدخلی‌نه‌)،‌۱۹۸۳باتامور،‌تامس‌سرویراستارییش‌سه‌جمله‌از‌و‌34مهم‌مدخل‌ده ارجمند‌رفیق‌دیگر،‌بیان‌است.‌به‌بوده‌حاضر‌ی‌مقاله‌ی‌دهنده‌تشکیل‌ی‌بسته‌هم‌بخ

قرارند:‌‌این‌از‌انتشار‌تاریخ‌ترتیب‌)‌به‌۱۳۹۰ی‌دهه‌(در‌یافته‌انتشار‌مقال ت‌و‌ای‌ترجمه‌متون‌این‌از‌.‌برخی33‌کتاب‌«یششک‌نظششریه‌ی‌رئالیسششتی‌علششم»]،‌برگششردان:‌رضششا‌مششاحوزی،‌ماهنششامه‌ی‌۱از‌فصل‌۳روی‌باسکار:‌«سه‌‌سنت‌در‌فلسفه‌علم»‌[بخش‌•

.۶۲-۶۴،‌ص‌۱۳۹۰،‌فروردین‌۶۱اطلعا ت‌حکمت‌و‌معرفت،‌ش‌جهششان،‌نقششش‌انسانی‌علوم‌های‌پژوهش‌ی‌نامه‌فصل‌ماحوزی،‌برگردان:‌رضا‌باسکار»،‌انتقادی‌رئالیسم‌در‌اجتماعی‌علوم‌کبوب:‌«ماهیت‌فدل•

.‌۲۴،‌۱۳۹۰ش.۱۳۹۰رادیو‌زمانه،‌شهریور‌‌شهناز‌مسمی‌پرست،برگردان:‌‌انتقادی»،‌رئالیسم‌معرفی‌در‌پاتر:‌«جستاری‌گگری‌و‌لوپز‌خوزه•اکبر‌اشرفی‌و‌علی‌فلحی:‌«واقع‌گرایی‌انتقادی،‌برون‌رفت‌از‌دوگانه‌ی‌پوزیتیویسم‌و‌هرمنوتیک»،‌فصل‌نامه‌ی‌علمی-پژوهشی‌علوم‌سیاسی‌و•

.‌‌‌۹-۴۶،‌ص‌۱۳۹۱،‌تابستان‌۱۸روابط‌بین‌الملل،‌ش‌مرضیه‌فروزنده‌و‌زینب‌توحیدی‌نسب:‌«رئالیسم‌انتقادی؛‌هستی‌شناسی‌اجتماعی‌و‌امکان‌وارسی‌تجربی‌در‌علششوم‌اجتمششاعی»،‌بششا‌مقششدمه‌ی•

.۱۳۹۲عماد‌افروغ،‌بوستان‌کتاب،‌.۱۳۹۳ماحوزی،‌‌رضا‌گرایی»]،‌برگردان‌طبیعت‌امکان‌کتاب‌«‌‌۴از‌فصل۲پوزیتیویسم»‌[بخش‌‌سنت‌نقد‌و‌انتقادی‌کار:‌«رئالیسمروی‌باس•پورکریمی،‌صادق‌زاده،‌باقری،‌و‌مهرمحمدی:‌«تبیین‌مفروضشا ت‌هستی‌شناسشی‌رئالیسشم‌انتقشادی‌باسشکار‌و‌دللت‌هششای‌آن‌در‌پژوهش‌هشای•

.۱۳۷-۱۷۱،‌ص‌۱۳۹۳میان‌رشته‌ای»،‌فصل‌نامه‌ی‌مطالعا ت‌میان‌رشته‌ای‌در‌علوم‌انسانی،‌تابستان‌.۸۷-۱۰۲،‌ص‌۲‌،۱۳۹۴،‌ش‌۶مهناز‌فرهمند:‌«از‌رئالیسم‌علمی‌لتور‌تا‌رئالیسم‌انتقادی‌باسکار»،‌پژوهشگاه‌علوم‌انسانی،‌سال‌•.‌۹-۳۸،‌ص‌۱۳۹۴پورکریمی،‌صادق‌زاده،‌باقری:‌«تبیین‌پژوهش‌استعلیی-انتقادی‌در‌تعلیم‌و‌تربیت»،‌فصل‌نامه‌ی‌تعلیم‌و‌تربیت،‌تابستان‌•.۱۳۹۴روزبه‌آغاجری:‌«درباره‌ی‌رویکرد‌رئالیسم‌انتقادی‌به‌مسائل‌اجتماعی»،‌بپرتال‌آکادمیا،‌•(پششانویس‌مارکسیسششتی‌ی‌اندیشه‌فلسفی‌موضوعا ت‌ترین‌مهم‌از‌مدخل‌ده‌مارکسیستی»،‌ی‌اندیشه‌ی‌نامه‌«فرهنگ‌ی‌تهیه‌در‌که‌واقعیت‌.‌این34مخالفششان‌که‌است‌ای‌نکته‌این‌و‌دارد؛‌معاصر‌مارکسیست‌اندیشمندان‌نزد‌باسکار‌والی‌فلسفی‌جایگاه‌از‌نشان‌شد،‌سپرده‌باسکار‌ی‌عهده‌)‌به۱۰

10

را‌حاضر‌ی‌مقاله‌مضامین‌رساتر‌زبانی‌با‌)‌و۱۳۸۷(‌تر‌پیش‌ارزشمند،‌کتاب‌این‌ی‌ترجمه‌ی‌واسطه‌به‌بیگی‌معصوم‌اکبرباسششکار‌ثقیششل‌فنششی‌نششثر‌با‌درگیری‌زحمت‌از‌مرا‌توانست‌می‌مساله‌این‌از‌آگاهی‌.‌طبعا35بود‌برگردانده‌فارسی‌‌به‌نیز

فصششل‌(همانند‌واحدی‌متن‌در‌را‌مدخل‌‌سه‌آن‌فارسی‌برگردان‌مترجم،‌از‌اجازه‌کسب‌با‌شد‌می‌درعوض،‌کند؛‌معافکرد.‌‌کتاب)‌بازنشر‌هفتم

وجششه‌شششاید‌اسششت،‌بششوده‌پیشششین‌نوشتارهای‌)‌آن۲۰۱۰(‌ی‌شده‌بازبینی‌ی‌نسخه‌حاضر‌متن‌مرجع‌اینکه‌با‌این‌همه،ی‌گانه‌سششه‌نوشششتار‌از‌دیگششری‌برگششردان‌انتشششار‌کششه‌دارم‌امید‌همچنین‌و‌باشد؛‌‌ی‌پیش‌رو‌ترجمه‌انتشار‌برای‌مثبتیبرای‌باشد‌دیگری‌فراخوان‌،36شده‌در‌آن‌طرح‌موضوعا ت‌مضمونی‌کارکردهای‌درکنار‌واحد،‌متن‌یک‌قالب‌در‌باسکاریی‌علقمندان‌و‌ها‌مارکسیست‌توجه‌جلب باسکار.‌آرای‌اهمیت‌به‌مارکس‌ایران

واقعیت»‌باشد:‌‌‌«بازیابی‌کتاب‌توصیف‌در‌باسکار‌خود‌از‌گفتاوردی‌نیز‌یادداشت‌این‌بخش‌پایان‌که‌است‌‌شایسته

بششرای‌[تلشششی]‌نه‌شود،‌نگریسته‌بحث/مباحثه‌ی)‌یک‌ادامه‌شاید‌(یا‌آغاز‌برای‌تلشی‌همچون‌باید‌می‌حاضر‌«اثرهششا‌آن‌خواننده‌امیدوارم‌که‌گذارد،‌می‌جای‌به‌ای‌گشوده‌و‌رها‌های‌سررشته‌و‌ها‌پایانه‌اثر‌.‌این‌آنبه‌بخشیدن‌پایان».‌‌37بدهد‌ادامه‌خود‌برای‌و‌بگیرد‌دست‌به‌را

۱۳۹۵م.‌ب.‌/‌دی‌ماه‌

* * *

اند.‌‌ورزیده‌تاخیر‌و‌قصور‌وزین‌»ی‌نامه‌«فرهنگ‌این‌به‌رجوع‌در‌من‌مانند‌نیز‌ها‌آن‌بپذیریم‌اینکه‌مگر‌اند؛‌گرفته‌نادیده‌را‌آن‌کلی‌به‌باسکار‌ایرانی

مرجششع‌بیگی‌مطابقت‌داده‌و‌همین‌ترجمششه‌را‌معصوم‌انتخاب‌های‌ترجمه‌ی‌نامتعارف‌را‌با‌ثقیل‌و‌ترکیبا ت‌از‌ای‌نهایی‌ترجمه،‌پاره‌بازبینی‌.‌در35یی‌معادل دادم.‌البته‌این‌تنها‌دلیل‌برای‌سپاس‌گزاری‌و‌قدردانی‌من‌از‌زحما ت‌ایشان‌نیست،‌چه‌آشنایی‌من‌(همانند‌قرار‌برای‌آن‌ها‌فارسی‌-گزین

نسلی‌ار‌فعالین‌چپ‌گرا)‌با‌ادبیا ت‌مارکسیستی‌بخشا‌از‌طریق‌ترجمه‌های‌ایشان‌از‌برخی‌متون‌پایه‌ای‌ممکن‌گردید.‌

ت‌ها،36 زد‌مارکسیس .‌برای‌مثال،‌باسکار‌در‌این‌مقاله‌ضمن‌تدقیق‌برخی‌پایه‌های‌فلسفی‌اندیشه‌ی‌مارکس‌و‌روندهای‌بعدی‌فهم‌و‌تفسیر‌آن‌نیر‌«یا‌این‌یا‌آن»)‌ارائه‌می‌کند. درک‌عمیق‌تری‌از‌سهم‌فلسفی‌انگلس‌(در‌مقایسه‌با‌دیدگاه‌های‌مطلق‌نگ

37. Bhaskar, Reclaiming Reality, p. xvi.

11

شناخت نظریه و ماتریالیسم دیالکتیک،باسکار روی

. دیالکتیک۱

‌برآمدن‌دو‌موضوع‌عمده‌ای‌شدهموجب‌است،‌مارکسیستی‌ی‌اندیشه‌در‌مبحث‌انگیزترین‌جدل‌مالاحت‌که‌دیالکتیک،‌نیششز‌ایششنو‌هگششل،‌به‌مارکس‌داری‌وام‌:‌سرشت‌سوی‌آن‌چرخش‌یافته‌‌استبه‌مارکسیستی‌فلسفی‌است‌که‌گفتمان

سششنت‌در‌مفهششوم‌ایششن‌دللت‌‌هششای‌ترین‌آیششد.‌عششام‌می‌شششمار‌بششه‌علششم‌یششک‌معنششایی‌چششه‌در‌مارکسیسم‌که[پرسش]‌دیالکتیششک‌ازجملششه‌علمششی،‌روش‌یششک‌غالبششا‌و‌روش،‌یششک‌ماننششد‌به‌‌دیاکتیششک(الف)از:‌‌عبارتنششد‌مارکسیسششتی

آن،‌تمششامی‌یششا‌واقعیششت‌از‌هششایی‌بخش‌بر‌حاکم‌قوانین‌و‌اصول‌از‌ای‌مجموعه‌سان‌به‌‌دیالکتیک(ب)‌؛شناسانه روشیک‌یعنی یک‌یششا‌تاریششخ،‌حرکششت‌همچششون‌‌دیالکتیک(ج) و‌؛شناسانه هستی‌دیالکتی Relational(‌مند رابطه‌دیالکتیشش

Dialecticsبک‌به‌یادشده‌رهیافت‌سه‌مارکس‌هر‌).‌نزد و‌های)‌طرح‌پارادایم‌الگو-واره‌های‌(اام‌اند،‌مشاهده‌قابل‌دیالکتیانگلششس‌توسط‌طبیعت‌ی‌فلسفه‌شرح‌،کاپیتال‌در‌مارکس‌شناختی‌روش‌از:‌توضیحا ت‌عبارتند‌ترتیب‌به‌آنها‌کاربست

ییی‌برون‌گرایی‌هگل‌و‌،دورینگ‌آنتی‌در را‌آنها‌توان‌می‌که‌متونی‌؛طبقاتی آگاهی و اریخت‌کتاب‌در‌جوان‌لوکاچ‌38هگلیی‌علم‌ترتیب)‌برای‌(به‌شالوده‌گذار‌سندهایی‌عنوان‌به غربششی‌مارکسیسم‌و‌دیالکتیکی‌ماتریالیسم‌مارکسیستی،‌اجتماع

کرد.‌تلقیشود:‌‌می‌یافت‌دیالکتیک‌(نواخت)‌از‌آهنگ‌دو‌هگل‌نزد

فرآیند.‌)‌اینdynamo(‌محرک‌همچون‌محدودتر،‌معنایی‌‌در)۲ و‌منطقی؛‌فرآیند‌یک‌‌همچون)۱

بششه‌نسششبت‌باسششتانی‌گرایش‌دو‌(روح)‌مطلق،‌همچون‌واقعیت‌ی‌نظرورزانه‌فهم‌یعنی‌هگل،‌نزد‌آلیسم‌ایده‌‌اصلیک)بششه‌40اایگگونی نگگگرش‌و‌)،reason(‌اخرد‌همچششون‌دیالکتیششک‌بششه‌39االئایی نگرشبخشد:‌‌می‌وحد ت‌را‌دیالکتیک

38. out-Hegeling Hegelianismبه‌مکتب‌این‌فیلسوف‌ترین‌مهم‌که‌پارمنیدسبود.‌‌طیپیشاسقرا‌فلسفی‌مکاتب‌تأثیرگذارترین‌و‌ترین‌مهم‌از‌یکی)‌Eleatic(‌الئایی مکتب.‌39نششاممکن‌را‌تغییششر‌داد.‌او‌قششرار‌حششواس‌بششودن‌اطمینان‌غیرقابل‌و‌ظاهر،‌و‌حقیقت‌میان‌دوگانگی‌بر‌تأکید‌را‌الئاییان‌تفکر‌ی‌شالوده‌رود،‌می‌شمارس‌می‌بودن‌در‌تنها‌را‌واقعیت‌و‌پنداشت؛‌می ون‌او‌از‌دید.‌پ ا‌زن رح‌ب ایی‌پارادوکس‌ط ام‌در‌ه اع‌مق ن‌از‌دف ده‌ای ب‌عقی د.‌مکت ایی‌برآم از‌الئ

فارسی]‌پدیای‌ویکی‌از‌برد.‌[برگرفته‌قدیم‌اتمی‌ی‌نظریه‌به‌راه‌مستقیمأ‌که‌چرا‌بود؛‌ریاضیا ت‌و‌علم‌برای‌باستان‌های‌فلسفه‌ترین‌ثمربخشفرهنگ‌و‌علم‌اصلی‌مراکز‌(از‌ایونیه‌در‌،میلد‌از‌پیش‌‌۶و‌‌۵های‌سده‌در‌که‌است‌یونانی‌باستان‌ی‌فلسفه‌از‌بخشی‌،)Ionian(‌ایونی مکتب‌.40

السداشت.‌‌رواج‌ملطیه‌یونان)‌و یمندر‌،ت یمنس‌،انکس وس‌،انکس اگوراس‌،هراکلیت ران‌و‌انکس ن‌از‌دیگ ه‌ای ن‌نقط تند.‌ای وفان‌برخاس را‌فیلسیی‌که‌گویند.‌چرا‌می‌نیز‌گرا‌طبیعی ه‌و‌داشتند،‌نظر‌طبیعت‌-‌به‌چند‌اختلفاتی‌-‌با‌آنان‌همگ ی،‌ب اده‌وجه م‌و‌م ل‌را‌جس ت‌و‌اص یاء‌حقیق اشبب‌این‌ی‌دانستند.‌فلسفه‌می یل‌در‌را‌جهان‌مکت یل‌به‌بنابراین‌دانستند،‌می‌تحول‌و‌تغییر‌حا ید‌دنبا تحششول ت‌و‌تغییر‌این‌اصلی‌منشاء‌یا‌حقیقی،‌وجو

یر‌هراکلیتوس،‌که‌بود‌بدانجا‌تا‌تفکر‌بودند.‌این یل‌در‌را‌چیز‌همه‌چون‌بود،‌وجود‌منک سششعی‌فلسفه‌کرد.‌این‌می‌(شدن)‌فرض‌تبدیل‌و‌حرکت‌حایت‌که‌کردند‌می ین‌را‌جهان‌حقیق یب‌در‌دهند.‌اما‌توضیح‌عقلی‌های‌استدلل‌از‌استفاده‌با‌بلکه‌،دین‌و‌اساطیر‌از‌استفاده‌بدو کششه‌‌بعدی‌فلسفی‌مکاتیی‌ی‌جنبه‌شدند‌پدیدار‌یونان‌در فارسی]‌پدیای‌ویکی‌از‌بود.‌[برگرفته‌‌علمی‌ی‌جنبه‌از‌بیشتر‌دین

12

ین‌نوعی‌به‌دیالکتیک‌هگلی‌مفهوم‌میانجی‌به‌وحد ت‌).‌اینprocess(‌فرآیند‌همچون‌دیالکتیک، اخرد‌‌سا ‌رقمفرآیند یی‌خود-ویژه‌و‌خود-تمایزبخشی،‌خود-زایی،‌از‌فرآیندیمی‌خورد؛‌ Z(‌زنونی‌های‌پارادوکس‌با‌نخست‌یخرد.‌نگرش‌41ساز

enoفلسششفی‌مشاجرا ت‌روند‌از‌و‌کند‌می‌عبور‌ارسطویی‌و‌افلطونی‌سقراطی،‌متفاو ت‌های‌دیالکتیک‌از‌شود،‌می‌)‌آغاز(‌فرا-وروونده‌دیالکتیششک‌شششکل‌گیششرد:‌در‌می‌خود‌به‌شکل‌دو‌عموما‌دوم‌رسد.‌نگرش‌می‌کانتی‌نقد‌به‌میانه،‌قرون

ascending،(نظیر‌تر‌عالی‌واقعیت‌یک‌وجود‌)فرو-‌دیالکتیک‌شکل‌در‌و‌شود؛‌می‌داده‌)‌نشانخدا‌یا‌42ثصور/ها ثمثث‌ل‌ین‌در‌متعالی‌وجود‌آن‌تجلی‌)،descending(‌وشوونده بی‌جهششا گسششرینمون‌ها‌می‌داده‌توضششیح‌پدیششدار از:‌عبارتنششد‌شششود.‌

یی‌[ترافرازنده]‌دیالکتیک یی‌خود-تحقق‌ی‌ماننده‌درون‌دیالکتیک‌و‌باستان؛‌گرایان‌شک‌نزد‌ماده‌استعلی نششزد‌43الهششی‌گر).‌Eriugena(‌یاریجینا‌و‌44فلوطین‌از‌بعد‌)‌مسیحی،eschatology(‌شناسی‌فرجام‌و‌ها‌نو-افلطونی

اولیششه،‌شششود:‌وحششد ت‌می‌منجششر‌)‌زیششرsemi-temporal(‌زمانی‌شششبه‌الگششوی‌بششه‌فرو-شونده‌و‌فرا-رونده‌فازهای‌ترکیبمنطقی‌شششبه‌الگوی‌یک‌به‌تواند‌می‌همچنین‌یادشده‌ترکیب‌یابی.‌باز-وحد ت‌به‌بازگشت‌و‌قسام،‌ان)‌یاloss(‌فروکاهش

)semi-logical(‌تجسدیابی‌)‌ازhypostasis(‌یابی‌فعلیت‌)‌وactualizationو‌الئششایی‌هششای‌گرایش‌گردد.‌ترکیششب‌)‌منجراق‌به‌ایونی تحقششق‌خششویش‌از‌شششدن‌بیگانه‌بششا‌را‌خود‌که‌دیالکتیک‌نوعی‌یا‌منطقی،‌فرآیندی‌برد؛‌می‌راه‌هگلی‌مطلبی‌این‌بازشناسی‌ی‌واسطه‌به‌را‌خویش‌با‌یگانگی‌و‌بخشد،‌می یابششد.‌می‌باز‌خود‌ی‌آزادانه‌تجلی‌یا‌بیان‌همچون‌بیگانگید‌در‌فرآیند‌این .‌‌‌رسدمی‌به‌‌کمال‌و‌می‌شود‌بازگو‌هگلی‌نظام‌خو

فراچنششگنامششد:‌«‌می‌چنیششن‌را‌آن‌هگششل‌کششه‌است،‌دیالکتیک‌از‌محدودتری‌درک‌یادشده،‌فرآیند‌محرک‌‌نیرویدو)دیالکتیکی‌مفسر‌که‌است‌روشی‌‌این.]۱[»منفی‌امر‌در‌مثبت/ایجابی‌امر‌فهم‌یا‌شان‌وحد ت‌در‌(فهم)‌متضادها‌آوردن

بن]‌مقوله‌[طششی‌کششه‌کنششد‌مشاهده‌را‌فرآیندی‌تا‌سازد‌می‌قادر‌را یکششدیگر‌دل‌از‌آگششاهی‌های‌شششکل‌یششا‌مفششاهیم،‌هششا،‌آبل‌و‌مفششاهیم‌هششا،‌مقوله‌نظششام‌که‌هنگامی‌تا‌ببخشند،‌شکل‌را‌فراگیرتری‌و‌تر‌غنی‌هرچه‌های‌کلیت‌تا‌آیند‌برمی اشششکابت‌هگل‌گردد.‌نزد‌)‌کاملwhole(‌کل‌یک‌ی‌مثابه‌به دارد؛‌خانه‌انتزاع‌و‌ناکاملی‌سویگی،‌تک‌در‌خطا‌و‌است‌کل‌حقیق

ایششن‌دادن‌جشای‌طریششق‌از‌و‌اسششت‌شناسششایی‌قابل‌کنشد‌می‌ایجشاد‌)‌کشهcontradictions(‌تناقضششاتی‌ی‌واسشطه‌به‌خطشااصششل‌بششا‌فرآینششد،‌ایششن‌مسششیر‌اسششت.‌در‌ترمیم‌قششابل‌تر‌انضمامی‌و‌تر‌غنی‌تر،‌کامل‌مفهومی‌اشکال‌در‌تناقضا ت/تضادها

از‌هرگششز‌ای‌جششزئی‌بصششیر ت‌هیچ‌یابد،‌می‌انکشاف‌دیالکتیک‌که‌شویم:‌هنگامی‌می‌)‌روبروsublation(‌فراروی‌معروفطریششق‌از‌کنششد:‌یششا‌می‌پیشششروی‌اصششلی‌ی‌شششیوه‌دو‌بششه‌هگلی‌دیالکتیک‌شود).‌درحقیقت،‌نمی‌(گم‌ماند‌نمی‌دور‌نظر

طریششق‌از‌یا‌و‌است؛‌نشده‌بیان‌مفهومی‌در‌تصریحی‌طور‌بهبه‌روشنی‌و‌[هنوز]‌‌اما‌است،‌تلویحی‌که‌آنچه‌آشکارسازی«بازتششابی»‌(یششا‌ی‌اندیشششه‌بششرخلف‌«دیششالکتیکی»،‌ی‌اندیشششه[مفهوم].‌‌آن‌در‌نابسندگی‌یا‌فقدان‌کاستی،‌یک‌ترمیم

ین‌های‌تفاو ت‌اساس‌بر‌صرفاا‌نه‌آورد،‌می‌درفهم‌به‌45مندشان‌نظام‌پیوندی‌های‌هم‌در‌را‌مفهومی‌گاشکال‌تحلیلی)، متعیششپیشششروی‌کششه‌فششازی‌کنششد،‌می‌درک‌پیشششین‌ی‌بالیده‌‌(رشدیافته)کمتر‌فاز‌از‌فرآورده‌ای‌سان‌به‌را‌پیشروی‌هر‌و‌آنها،بی یت‌بعد یق‌یا‌ضروری‌حقیق ییfulfilment(‌تحق یششا‌پنهششان،‌ی‌کنایه‌یک‌تنش،‌یک‌همواره‌که‌طوری‌به‌است؛‌آن‌)‌ضرور

41. self-generating, self-differentiating and self-particularizing42. Forms43. devine self-realization44. Plotinus45. systematic interconnections

13

یی‌یک یل‌شگفت بن‌درحا ید‌شکل]‌در‌[آن‌آنچه‌و‌شکل،‌هر‌میان‌تکوی بن‌فرآین دارد.‌‌وجود‌گیرد،‌می‌خود‌به‌شد

اند:‌‌زیر‌قرار‌به‌هگل‌دیالکتیک‌با‌رابطه‌در‌مارکس‌ی‌اندیشه‌پیشروی‌مراحل‌ترین‌مهمیت‌ی‌فلسفه‌بر‌«رازآمیز»‌(رازگورانه‌ی)‌حاکم‌منطق‌از‌مارکس‌درخشان‌‌تحلیل)۱( ی‌نوشششته‌دست‌در‌کششه‌هگششل،‌46دول

بر‌از‌هگل‌آلیستی‌ایده‌[نقد]‌مفهوم‌که‌جایی‌شود؛‌می‌»‌دنبالفلسفی و اقتصادی های نوشته دست«‌از‌پایانی بششه‌کششایابد؛‌می‌[بحث]‌راه‌مرکزی‌جایگاه

یی‌فاصله‌بی‌کارهای‌‌در)۲( در‌هگششل‌نقد‌فلسفه»،‌«فقر‌آلمانی»‌و‌«ایدئولوژی‌مقدس»،‌ی‌«خانواده‌یعنی‌مارکس،‌بعدیی‌تهاجم‌ذیل ‌می‌شود؛‌گنجانده‌آن‌نظایر‌و‌نظرورزانه‌ی‌فلسفه‌به‌‌رحمانه‌بی‌جدل

مششارکس]‌رخ‌سششوی‌[از‌هگششل‌دیالکتیششک‌آشکاری‌نسششبت‌به‌مثبت‌باز-ارزیابی‌بعد،‌به‌گروندریسه‌نگارش‌زمان‌‌از)۳(نکتششه‌دو‌مورد‌در‌حال،‌این‌است.‌با‌جاری‌مباحثا ت‌از‌ای‌رشته‌موضوع‌خود‌[مثبت]،‌باز-ارزیابی‌این‌ی‌د.‌دامنه‌نمایمیو‌کششرد؛‌حفششظ‌همچنششان‌را‌هگل‌دیالکتیک‌به‌نسبت‌خود‌انتقادی‌دیدگاه‌مارکس‌که‌آن‌نیست:‌نخست‌تردیدی‌جای.‌را‌به‌کار‌گرفتششه‌اسششتهگل‌دیالکتیک‌با‌مرتبط‌دیالکتیکی‌وی‌خود‌که‌بود‌باور‌این‌بر‌حال‌درعین‌مارکس‌که‌آن‌دومگوید:‌‌می‌چنین‌دورینگ‌ی‌درباره‌مارکس‌روست‌که‌این‌از

یششک‌هگششل‌و‌هسششتم‌ماتریالیسششت‌یششک‌من‌چون‌،نیست‌هگلی‌من‌47پیشروی‌روش‌که‌داند‌می‌خوبی‌به‌«اوخود‌رازآمیز‌هیا ت‌از‌آنکه از پس‌فقط‌اما‌هاست،‌دیالکتیک‌ی‌همه‌بنیادی‌شکل‌هگل‌آلیست.‌دیالکتیک‌ایده]۲[سازد.»‌می‌وی]‌متمایز‌روش‌[از‌مرا‌روش‌که‌است‌چیزی‌همان‌دقیقاا‌این‌و‌باشد،‌شده‌تهی:‌‌این‌گونه‌آمده‌استکاپیتال‌فرازی‌از‌درهمچنین‌

نخسششتین‌وی‌کششه‌نیسششت‌آن‌از‌مششانع‌رو‌هیچ‌به‌برد،‌می‌رنج‌آن‌از‌هگل‌دستان‌در‌دیالکتیک‌که‌ای‌«رازآمیزیروی‌بششر‌دیالکتیششک‌هگل‌است.‌نزد‌کرده‌ارائه‌جامع‌ای‌شیوه‌به‌را‌دیالکتیک‌حرکت‌عام‌گاشکال‌که‌باشد‌کسیشناسششایی‌آن‌رازآمیششز‌ی‌پوسششته‌درون‌اش‌عقلنی‌ی‌هسششته‌تا‌ساخت‌وارونه‌را‌آن‌باید‌است؛‌ایستاده‌خود‌سر

]۳[گردد.»

‌کلمششی-نظششرورزی‌[حتی]‌موضوع‌‌)‌تقریبااkernel«هسته»‌-‌‌-‌وinversion«وارون‌سازی»‌-‌ی‌(درباره‌استعاره‌دو‌اینکشیدن‌بیرون‌که‌بود‌باور‌این‌بر‌مارکس‌که‌باشد‌آن‌از‌حاکی‌هسته‌ی‌استعاره‌که‌رسد‌می‌نظر‌اند.‌به‌بوده‌هم‌الهیاتی

قششرار‌زیششر‌ی‌دسششته‌دو‌های‌دیششدگاه‌با‌تقابل‌در‌که‌باوری‌است؛‌پذیر‌امکان‌هگلی‌دیالکتیک‌از‌بخشی‌کردن‌چین‌بگل‌وین‌اینکه‌بر‌مبنی‌انگلس‌و‌جوان‌هگلیان‌‌دیدگاه)۱(دارد:‌ بک‌روش‌کام‌ل(اسششتخراج)‌‌برکشید هگششل‌نظششام‌از‌دیالکتیششاینکششه‌بششر‌مبنی‌کولششتی،‌تششا‌برنشششتاین‌از‌پوزیتیویسششم،‌بششه‌متمایل‌منتقدان‌و‌مفسران‌‌دیدگاه)۲(‌و‌است؛‌پذیر‌امکان

یک را‌خششود‌آرزوی‌ایششن‌هرگششز‌مششارکس‌دارد.‌متأسششفانه‌قرار‌او‌آلیسم‌ایده‌با‌همسازی‌و‌آمیزش‌در‌تماماا‌هگلی‌دیالکتییششا‌دو‌در‌رااسششت‌عقلنی ‌آنچه‌)ساخت‌رازآمیز‌را‌آن‌همزمان‌و(‌کرد‌کشف‌هگل‌که‌روشی‌در«‌که‌نساخت‌محقق.‌‌]۴[»‌بگذاردمعمولی‌انسان‌دسترس‌فهم‌در‌،48چاپی‌ورق‌سه

‌۱۸۴۳ی‌فاصله‌در‌هگل‌بر‌او‌نقدهای‌در‌توجهی‌قابل‌انسجام‌باشد،‌[دقیقا]‌چه‌هگل‌به‌مارکس‌داری‌وام‌اینکه‌از‌فارغ46. Hegel’s Philosophy o f the State47. method of development48. printer’s sheets

14

دارد:‌مششارکس]‌وجششود‌نقششدهای‌[در‌اصششلی‌آمششاج‌سششه‌)،formally(‌شششکلی‌لحششاظ‌‌به(الف)دارد:‌‌وجششود‌‌۱۸۷۳تششاییاصل‌،49هگل‌های‌سازی‌وارون Subs(‌مضمونی‌لحاظ‌‌به(ب)‌ی]‌هگل؛‌[اندیشه‌51منطقی‌رازآمیزی‌و‌هگل،‌‌50این‌همان

tantively،(یی‌تششا‌ششود‌می‌متمرکشز‌هگشل‌خطای‌روی‌بر‌مارکس‌ دی‌تاریخ‌و‌)‌طشبیعتautonomy(‌خودمختشار (‌منhistoricityکند.‌‌‌حفظ‌را‌اجتماعی‌)‌گاشکال

بل‌و)‌‌subjectموضوع‌(از‌گانه‌سه‌سازی‌وارون‌یک‌خصوص‌در‌هگل‌مارکس،‌نظر‌طبق‌)۱- الف )‌درpredicate(‌محموبد‌هر‌در‌)‌است.‌مارکسguilty(‌سرزنش‌خور همچششون‌را‌خششودش‌موضششع‌و‌وارونگششی،‌یک‌عنوان‌به‌را‌هگل‌موضع‌مور

آلیسششتی،‌ایده‌شناسششی‌هستی‌برابششر‌در‌مششارکس‌رو،‌ایششن‌کند.‌از‌می‌وارونگی)‌توصیف‌از‌(وارونی‌هگل‌موضع‌از‌وارونییی‌شناسی‌شناخت ‌قشراررا‌زیشر‌مفشاهیم‌ترتیشب‌بشه‌هگشل،‌52ذا ت‌به‌قشائم‌آلیسشتی‌ایده‌شناسی‌‌جامعه‌و‌نظرورزانه،‌عقلن،‌شناخت)؛particular things(‌خاص‌چیزهای‌های‌ویژگی‌سان‌)‌بهuniversals(‌کلی‌امور‌از‌پردازی‌مفهوم‌‌یکمی‌دهد:تاحششدی‌دولششت.‌امششا‌ی‌شششالوده‌تولید)‌همچون‌های‌شیوه‌(بعدها‌مدنی‌ی‌جامعه‌و‌ناپذیر؛‌فروکاست‌تجربی‌امر‌همچونیک‌درعششوض،‌یششا‌ورزد،‌می‌تأکیششد‌هگششل‌موضششع‌بششا‌مخششالفت‌بششر‌صرفاا‌اینجا‌در‌مارکس‌آیا‌که‌است‌ناروشن پروبلماتیشش

ی‌انششدازه‌همششان‌به‌مششارکس‌دهد:‌نقششد‌می‌انجام‌را‌دوم‌کار‌عموما‌مارکس‌واقع،‌سازد.‌در‌می‌دگرگون‌را‌آندشواره‌ی)‌(terms(‌روابط‌و‌مفاهیم‌گل،ه‌»های‌«وارونگی and relationsذهششن‌دهشد.‌مششارکس‌می‌قششرار‌خششود‌آماج‌نیز‌را‌)‌هگلیی‌برون‌ی‌منزله‌به‌را‌ناکرانمند واقعیششتی‌سششان‌-‌به‌ی)‌کرانمنششد‌شششده‌‌(بیگانه‌هسششتارهای‌و‌طبیعت‌از‌53پندارآمیزی‌فکن

ذهششن‌ناکرانمند،‌ذهن‌ی‌درباره‌هگل‌ی‌ماننده‌درون‌معنوی‌گرایی‌غایت‌مارکس‌کند؛‌می‌-‌درک‌استعلیافته/ترافرازندهتحششت‌(پژوهشششی‌علیششتی‌مناسششبا ت‌ی‌دربششاره‌پژوهششش‌بششه‌شناسششانه‌روش‌التزامی‌با‌را‌کرانمند‌ذهن‌و‌شده‌واره‌سنگیت‌مششابین‌و‌درون‌تجربششی)‌در‌هششای‌‌آزمون یی‌طششبیعت‌و‌،‌54بالنششدهو‌نوپدیششد‌تاریخششا‌بشششری بر‌فروکاسششت‌واقعشش -امششا‌ناپذیروشششنی‌به‌را‌هگل‌ی‌اندیشه‌در‌شده‌شناسایی‌ی‌گانه‌سه‌های‌وارونگی‌همچنین‌سازد.‌مارکس‌می‌-‌جایگزین‌تنظیم‌قابلشششده‌گنجانششده‌مششارکس‌سششوم‌و‌دوم‌انتقادی‌خطوط‌در‌ها‌آن‌جدایی‌و‌تمایز‌حال،‌این‌سازد.‌با‌نمی‌متمایز‌یکدیگر‌از

ین‌»)‌و55شششناختی‌معرفت‌ی‌(«مغالطه‌دانستن‌به‌هستی‌‌فروکاستن‌مارکس‌که‌جایی‌است، فلسششفه‌بششه‌علششم‌فروکاسششتدهد.‌‌می‌قرار‌[نقد]‌خود‌آماج‌را‌هگل‌سوی‌»)‌از56نظرورزانه‌(«پندار

یی‌این‌اصل‌بر‌مارکس‌‌نقد)۲الف- است:‌‌دوگانه‌اندیشه)‌نقدی‌در‌اندیشه‌و‌هستی‌همانی‌(این‌هگل‌همانام عامه‌نقد‌در نشششان‌مارکس‌کند،‌می‌پیروی‌فویرباخ‌ساز‌دگرگون‌‌روش‌سیر‌خط‌از‌که‌همانی،‌این‌)‌اصلexoteric(‌فه‌شود؛‌می‌پدیدار‌هگل‌توسط‌57اندیشه‌سازی‌تنامند‌از‌پیامدی‌عنوان‌به‌تجربی‌دنیای‌چگونه‌که‌دهد‌میامدشوار‌نقد‌در یی شرط‌واقششع‌به‌تجربششی‌یششایدن‌هک‌کند‌می‌ادعا‌مارکس‌یادشده،‌)‌اصلesoteric(‌فه اسششت.‌آن‌نهششان

49. Hegel’s inversions50. principle of identity ‌(یا:‌اصل‌هماگنستی)51. logical mysticism52. substantive idealist sociology ‌( یی‌ذا ت‌گرایانه‌ی‌ایده‌شناسی‌‌جامعه هگل‌آلیست )53. illusory projection54. historically emergent, developing humanity55. epistemic fallacy56. speculative illusion57. Hegel’s hypostatization of thought ‌‌(تجسدبخشی‌اندیشه‌توسط‌هگل)

15

عام‌طور‌به‌اندیشیدن‌فرآیند‌یا‌خودش،‌فعالیت‌چگونه‌هگل‌که‌دهد‌می‌قرار‌توجه‌مورد‌را‌مساله‌این‌مارکس‌بنابراین،کنششد.‌می‌ارائششه‌‌تجششربه‌مششورد‌دنیششای‌58آفریننششده‌ی‌همچششون‌گردد)‌را‌می‌بدل‌ایده‌یعنی‌مستقل،‌ی‌سوژه‌یک‌به‌(که

را‌ای‌تجششربی‌هششای‌داده‌واقششع‌«فیلسششوف»‌به‌ی‌نظششرورزانه‌ی‌اندیشه‌مضمون‌که‌کند‌می‌استدلل‌چنین‌سپس‌مارکسید‌وضعیت‌از‌که‌هایی‌‌داده‌اند؛‌شده‌درک‌غیرانتقادی‌طور‌به‌که‌شود‌می‌شامل و‌اند‌شششده‌اقتبششاس‌و‌جششذب‌امششور‌موجوکند.‌‌می‌ترسیم‌را‌مارکس‌ایراد‌منطق‌۱ نموداراند.‌‌ناپذیر)‌گشته‌(دگرگون‌جاودانه‌و‌واره‌شی‌ترتیب،‌بدین

یی‌هگل‌‌.۱نمودار نقد‌مارکس‌بر‌اصل‌این‌همان

که:‌‌دارد‌آن‌بر‌دللت‌مارکس‌تحلیلید‌)،‌[خصلت]‌درونapologetics(‌گری‌توجیه‌یا‌ی‌کار‌محافظه)۱( و‌ها‌ضششعف‌برخششی‌از‌نه‌پیامششدی‌است،‌هگل‌روش‌زا

اینکه‌و‌اند؛‌کرده‌فرض‌چپ‌هگلیان‌که‌چنان‌او،‌آن‌فردی‌های‌کاری‌سازشactual(‌بالفعل‌کردار/رویه‌ی‌با‌هگل‌منطقی‌ی‌نظریه) ۲( practiceهششای‌گام‌آن‌در‌کششه‌ای‌رویه‌دارد؛‌نششاهمخوانی‌)‌او

یت‌کمابیش‌و‌ناشده،‌تامل‌غیردیالکتیکی،‌ملحظا ت‌از‌هگل‌دیالکتیکی رانشده‌پیشش‌و‌فشرا‌روئیشده‌گرایشانه‌تجربه‌زمخش‌ شوند.‌‌‌‌‌می

یی‌و‌منطقی»‌هگل،‌«رازآمیزی‌بر‌مارکس‌‌نقد)۳الف- ایدئولوژیکی‌های59ترفند‌و‌)‌مفاهیمparthenogenesis(‌بکر-زایگشششاید.‌می‌عام)‌راه‌طور‌به‌ها‌ایده‌(یا‌فلسفه‌نهایی‌خودبسندگی‌یا‌خودمختاری‌مفهوم‌بر‌نقدی‌سوی‌به‌آن،‌از‌برآمدهیی‌وارون‌یک‌از‌مارکس‌‌آیا)۱(که:‌‌است‌ناروشن‌دیگر‌بار‌اینجا‌در‌اما ‌از‌جشذب‌ویعنشی‌،‌خششک‌و‌بی‌کم‌و‌کاسشتسشاز

یی‌آن)‌از‌سوی‌ یس‌فلسفه‌(یا‌جایگزین‌های‌پوزیتیویست بم‌جانباقتبا ی‌دوره‌های‌جششدل‌در‌کششه‌گونه‌آن‌کند،‌می‌داری‌علکند؛‌می‌فلسفه‌دفاعی‌برای‌دگرگون‌شده‌ا‌پراتیک‌ازمارکس‌‌)۲(‌یا‌اینکه‌شده‌است؛‌آلمانی»‌‌بیان‌«ایدئولوژی‌نگارشین‌امششری‌نششا-خودمختششار‌(یعنی‌ ‌کششهاجتمششاعی،‌هششای‌پراتیک‌سششایر‌و‌علششم‌بششه‌وابسششته)‌و‌heteronomousفلسفه‌به‌‌سا

ین‌از‌خودمختار‌نسبتاا‌کارکردهایی بود.‌‌‌انگلس)‌نمایان‌(و‌وی‌خود‌ی‌رویه‌در‌که‌چنان‌آن‌خود‌دارد،‌آ

58. demiurge59. conjuring tricks

16

ات به طور مفهومی ذهن نا-کرانمندذهن کرانمندجهان تجربی واقعیدگردیسی یافته

»«پوزیتیویسم غیرانتقادی» م غیرانتقادیایده آلیس »

برون فکنیتاوان تجربی رئالیستی

تنامندسازی مفهومی رئالیستی

( گام فویرباخی )

کند:‌می‌شناسایی‌را‌‌زیر60مفهومی‌نقصان‌»‌دوفلسفی و اقتصادی های نوشته دست«‌در‌هگل‌بر‌مارکس‌نقد ب) یت]‌و‌طبیعت‌عینیت‌به‌مربوط‌‌نقصان)۱( یی‌همچشون‌افراطششی‌ای‌گشونه‌‌به‌که‌عام،‌طور‌به‌هستی‌[عینی اندیششه‌دیگشر

بل‌طور‌به‌یا‌شوند؛‌می‌تلقی بن‌از‌نوعی‌هر‌به‌علیتی‌وابستگی‌هیچ‌نه‌که‌طوری‌شوند،‌می‌تلقی‌واقعی‌مستق )mind(‌ذهششبن‌از‌نوعی‌هیچ‌توسط‌‌گرایانه‌غایت‌طور‌‌‌به‌نه‌و‌دارند، میششان‌تمششایز‌بششه‌مربششوط‌‌نقصششان)۲(‌و‌یابنششد؛‌می‌بایسششتگی‌ذهشش

ی‌شششده‌بیگانه‌و‌یششافته‌تعین‌تاریخششا‌حاضششر،‌گاشششکال‌عقلنششی‌دگرگون‌سازی‌در‌هگل‌که‌چرا‌؛بیگانگی‌و‌یابی عینیتراسششتی‌به‌ی‌شششیوه‌[ظهششور]‌یششک‌امکان‌از‌مفهومی‌طور‌به‌مطلق،‌ی‌سوژه‌سازی‌‌خودبیگانه‌عنوان‌به‌انسان،‌یابی‌عینیتیی‌عینیت‌ی‌شده‌‌نا-بیگانه‌و‌انسانی کند.‌‌‌‌می‌جلوگیری‌انسان‌یاب

یر‌…‌کار‌تنها«‌وی‌نزد‌که‌هگل‌برخلف‌تر،‌عام‌بیان‌به زیششرلیه‌ی‌یک‌«)۱(مارکس:‌‌نزد‌کار‌،]۵[»است‌مجرد‌ذهنی‌کایی کششه‌اسششت،‌همششراه‌واقعششی‌دگرگششونی‌‌با)۲(‌و‌دارد؛‌خود‌انگاشت‌پیش‌‌را]۶[»انسان‌کمک‌بدون‌آمده‌فراهم‌…‌61ماد

گشونههر‌ت.‌پشس،اسش‌ششگرف‌و‌63اصشیل‌نوپدیشدی‌و‌بششداعت‌امکششان‌نیز‌و‌،62ناپذیر‌چاره‌محدودیتی‌و‌نقصان‌مستلزمبی‌لحاظ‌به‌مارکسی‌دیالکتیک ید‌ی‌حوزه‌اظلح‌به‌و‌،64کرانمند‌به‌تمامی‌مشروط،‌عین (یعنششی‌بششاز/گشششوده‌آینششده،‌رو‌به‌دی

بود.‌‌‌ناتمام)‌خواهدیر‌چشم‌امکان‌یک (و‌مششارکس‌نششزد‌دیالکتیششک‌کششه‌اسششت‌آن‌هگششل‌همششانی‌این‌ی‌فلسششفه‌بششر‌مارکس‌نقد‌از‌برآمده‌گی

از‌شششماری‌می‌تواند‌معطوف‌به‌[بررسی]‌بلکه‌سازد،‌مشخص‌را‌و‌واحدییکه ‌پدیده‌ی‌نتواند‌تاس‌مارکسیسم)‌ممکنجهششان‌یششا‌علم‌فلسفه،‌در‌فرآیندهایی‌با‌الگوها‌به‌است‌ممکن‌دیالکتیک‌.‌بنابراین،‌باشدمتفاوت‌موضوعا ت‌و‌ها‌پیکرهمنششد)؛‌رابطه‌و‌شناسششانه‌شناخت‌شناسانه،‌هستی‌های‌(دیالکتیک‌ها‌آن‌ی‌رابطه‌یا‌اندیشه،‌قبیل]‌هستی،‌دهد:‌[از‌ارجاع)universal(‌عام/جهان‌روا‌که‌ساختاری)،‌دیالکتیک‌یا‌تاریخی‌(دیالکتیک‌از»‌زمان‌«بیرون‌«در»‌یا‌جامعه،‌یا‌طبیعت

آن.‌و‌نظششایر‌و‌)‌هسششتندtransient(‌گششذرا‌‌یا)trans-historical(‌فرا-تاریخی‌که‌نهمچنا‌)‌هستند؛particular(‌خاص‌یافششرا-‌است‌ممکن‌معرفتی‌دیالکتیک‌هر‌رو،‌این‌بیابند.‌از‌اهمیت‌بیشتری‌های‌تفکیک‌است‌ممکن‌ها‌مقوله‌این‌درون

65ذا ت‌‌معطششوف‌به‌)‌یششاheuristic(‌گرانه‌کششاوش‌،منششد)‌نظام‌یششا‌(انتقششادی‌شناسششانه‌روش‌)،meta-conceptual(‌مفهومی

(مثل،‌نزد‌شناختی‌هستی‌فرآیند‌یک‌سان‌به‌اساساا‌است‌ممکن‌مند‌رابطه‌دیالکتیک‌یک‌توضیحی)‌باشد؛‌یا‌(توصیفیبششه‌است‌ممکن‌های‌دیالکتیکی‌اسلوب‌گردد.‌این‌مارکوزه)‌درک‌(مثل،‌نزد‌شناختی‌معرفت‌نقد‌یک‌سان‌به‌یا‌لوکاچ)،بم‌درون‌مندشان‌نظام‌)‌پیوندهای۲(‌و‌مشترک،‌تبار‌)‌یک۱(‌ی‌واسطه آن کهبی ‌باشششند؛‌هششم‌در‌ارتبششاط‌بششا‌مارکسیس

بن‌[به‌واسطه‌ی]‌حتی‌و‌مشترک،‌ی‌نطفه‌یا‌هسته‌ذا ت،‌یک‌)‌داشتن۳(به‌واسطه‌ی‌ توانششد‌می‌کششه‌)‌چیزی۴(‌کمتر‌از‌آباشد،‌پیوندی‌با‌یکدیگر‌داشته‌باشند.‌‌[میراث]‌هگل‌(تغییرنایافته)‌از‌خوانشی

[مششارکس]‌ایششن‌وی‌آثششار‌در‌اگر‌حتی‌است،‌هگلی‌دیالکتیک‌مدیون‌ایجابی‌و‌مثبت‌طور‌به‌مارکس‌که‌گفت‌توان‌میبن‌در‌که‌(طوری‌باشد‌شده‌دگرگون‌تماماا‌دیالکتیک رفتششه‌کششار‌بششه‌سششازی‌وارون‌ی‌استعاره‌نه‌و‌هسته‌استعاره‌ی‌نه‌آباشد.‌‌یافته توسعه و بسط‌گوناگونی‌های‌شیوه‌به‌مارکس‌آثار‌در‌هگل‌دیالکتیک‌و/یا‌باشد)،

60. conceptual lacunae61. material substratum62. irredeemable loss and finitude63. genuine novelty and emergence64. absolutely finitist65. substantive

17

هستند:‌‌زیر‌های‌خصلت‌حاوی‌مارکسی‌)‌دیالکتیکpositive(‌ایجابی‌های‌نظریه‌ترین‌عامای‌نظریه‌‌همچون)۲( تونگ)؛‌‌مائوتسه‌و‌،دیالکتیک ماتریالیسم‌انگلس،‌(رهیافت‌جهان‌پردازی‌مفهوم‌ی‌مثابه‌‌به)۱(

ین‌‌به)۳(‌آدورنو)؛‌و‌بولپه‌دل‌(رهیافت‌خرد‌ی‌درباره اندیشششه‌(یا‌جهان‌و‌یخرد‌میان‌روابط‌به‌وابسته‌اساساا‌رویکردی‌سادر‌کششه‌دارد‌وجود‌باره‌این‌در‌اندکی‌مارکوزه).‌تردید‌و‌لوکاچ‌غیره)‌(رهیافت‌و‌کپراتی‌و‌نظریه‌ابژه،‌و‌سوژه‌هستی،‌و

بش‌از‌مارکس‌خود‌فهم [صششفت]‌اغلششب‌است.‌مششارکس‌شناختی‌[تاکیدی]‌معرفت‌مفهوم‌دیالکتیک،‌بر‌اصلی‌تأکید‌کاربرد.‌‌می‌کار‌«علمی»‌به‌برای‌مترادفی‌سان‌به‌)‌راdialectical«دیالکتیکی»‌(

یف‌مشخصششاا‌پوزیتیویسششتی‌از‌کاپیتال[پی‌گفتششار‌ویراسششت‌دوم‌جلششد‌نخسششت]‌‌در‌مششارکس روس‌مفسششر‌66توصششیکند:‌‌‌می‌اضافه‌و‌آورد‌می‌قول‌نقل‌خود‌روش‌ی‌درباره‌پترزبورگی‌سن

توصششیف‌را‌ام‌بسششته‌کششار‌به‌واقششع‌به‌مششن‌کششه‌روشششی‌ای‌هوشمندانه‌و‌درخور‌طور‌به‌نویسنده‌[این]‌کههنگامی‌«‌]۷[کند؟»‌می‌توصیف‌را‌دیالکتیک‌جز‌به‌چیزی‌چه‌کند،‌می

رئالیسششتی‌بلکششه‌نیست؛‌پوزیتیویستی‌اما‌گراست،‌تجربه‌و‌گرا‌طبیعت‌اگرچه‌مارکس‌روش‌که‌روشن‌است‌،‌همه‌این‌بایی‌هستی‌دیالکتیک‌یک‌به‌را‌او‌همچنین‌‌اش‌شناسانه‌معرفت‌کتیکدیال‌که‌این‌و‌است؛ دیالکتیششک‌یششک‌و‌معین‌شناختید‌رابطه بط‌من دیالکتیششک‌راز«‌کششه‌کنششد‌می‌خاطرنشششان)‌‌۱۸۶۵(هششایش‌نامه‌از‌یکششی‌در‌سازد.‌مارکس‌می‌متعهد‌مشروی‌مششرحله‌بششا،‌در‌پیوند‌تولید‌تاریخی‌مناسبا ت‌نظری‌بیان‌ی‌منزله‌به‌اقتصادی‌های‌مقوله«‌فهم‌به‌است‌»‌وابستهعلمیو‌اندیشششه‌در‌موجششود‌تضششادها/تناقضششا ت‌زیششرا‌اسششت،‌علمششی‌مششارکس‌.‌دیالکتیک]۸[»مادی‌تولید‌ی‌توسعه‌از‌خاصییی‌های‌بحران یی‌مناسبا ت‌حسب‌بر‌[مادی]‌را‌حیا ت‌اقتصادی-‌اجتماع ید‌بنیاد تناقضششا ت‌اند‌آن‌موجد‌که‌معینی‌تضادمن‌مربوط‌‌بششهتغییرا ت‌در‌هم‌توأمان‌زیرا‌است،‌تاریخی‌مارکس‌دیالکتیک‌شناختی).‌و‌هستی‌(دیالکتیک‌دهد‌می‌توضیحید‌وصف‌و‌مناسبا ت یط‌مور (دیالکتیششک‌اسششت‌تغییششرا ت‌ایششن‌)‌ازagent(‌مشروط)‌عششاملی‌طور‌(به‌هم‌و‌دارد،‌ریشه‌شرایمند).‌‌‌‌رابطه(‌قیاسششی‌[اسششتنتاج]‌شبه‌روش‌و‌پششژوهش‌اش‌ی‌شششده‌کنترل‌تجربی‌طور‌به‌ی‌شیوه‌میان‌مارکس‌که‌تمایزی‌اساس‌بر

quasi-deductiveیت‌)‌عرضه critical(‌انتقادی‌کدیالکتیشش‌تششوانیم‌می‌شششود،‌می‌قائششل‌خششود‌داش dialecticsاز‌را‌)‌ویاد نظام‌دیالکتیک systematic(‌من dialecticsدر‌عملششی‌ی‌امداخله‌همچنین‌که‌،انتقادی دیالکتیک.‌‌تمیز‌دهیم)‌او

هششای‌پردازی‌مفهوم‌نقشدی‌بششر‌اقتصششادی،‌هششای‌را‌به‌خود‌می‌گیرد:‌نقشدی‌بششر‌آموزه‌گانه‌سه‌نقد‌یک‌شکل‌است،‌تاریخبک‌آنها.‌این‌ی‌برسازنده‌و‌مقوم‌‌اساسی‌مناسبا ت‌و‌مولد‌ساختارهای‌نقدی‌بر‌و‌اجتماعی،‌عاملین ی‌مرحله‌یک‌دیالکتییی بن‌در‌کششه‌دهششد،‌می‌جششای‌خود‌در‌گرفت)‌را‌قرار‌تأکید‌مورد‌آدلر‌ماکس‌سوی‌از‌بار‌نخستین‌(که‌شده‌تاریخی‌کانت آیی‌شرایط یی‌بسندگی‌و‌اعتبار‌تاریخ طششور‌به‌)،attack(‌تششاخت‌مششورد‌اشششکال‌و‌هششا‌نظریه‌هششا،‌مقوله‌گونششاگون‌انواع‌عمل

از‌خاصششی‌نششوع‌سششان‌به‌نحششو‌بهششترین‌به‌را‌مششارکس‌انتقششادی‌دیالکتیششک‌بتششوان‌شوند.‌شاید‌می‌گنجانده‌ای‌موشکافانهبی‌لحاظ‌به‌که‌گرفت‌نظر‌در‌67دیالکتیکی‌پدیدارشناسی بی‌لحششاظ‌به‌)‌دارد،open-ended(‌ای‌گشششوده‌پایششان‌تجربشش مششاد

بی‌لحاظ‌به‌و‌است،‌مشروط )‌است.‌circumscribed(‌معین‌مرزهایی‌به‌محاط‌تاریخ

66. distinctively positivistic description67. dialectical phenomenology

18

های نظریه«‌در‌و‌شود‌می‌آغاز‌کال‌دیالکتیک‌با‌و‌،کاپیتال‌اول مجلد‌نخست‌فصل‌با‌مارکس‌مند نظام دیالکتیکیی‌تاریخ‌»‌بااضافی ارزش داری‌در‌سشرمایه‌تضشادهای‌ی‌همه‌مشارکس،‌رسد.‌نزد‌می‌خود‌اوج‌به‌سیاسی‌اقتصاد‌انتقادبت یش‌و‌مصرفی‌ارزش‌میان‌ساختاری‌تضادهای‌از‌نهای و‌انضششمامی‌و‌مفیشد‌ی‌میششان]‌جنبه‌تضادهای‌[از‌نیز‌و‌کال،‌ارزسششاختاری‌تضادهای‌سایر‌همراه‌به‌تضادها،‌شوند.‌این‌می‌ناشی‌یابد‌می‌پیکر‌کال‌در‌که‌کاریی‌اجتماعی‌مجرد‌ی‌جنبهیی‌و افزایششی،‌ارزش‌فراینششد‌و‌تولیششد‌میان‌تضاد‌تولید،‌مناسبا ت‌و‌مولد‌نیروهای‌میان‌تضاد‌(نظیر‌ها‌آن‌از‌برآمده‌تاریخ

یششا‌هششا‌پایانه‌هششا‌آن‌در‌کششه‌تندهسشش68ای‌واقعی‌و‌فراگیششر‌هششای‌‌تعارض)۱(آن):‌‌نظایر‌و‌سرمایه،‌و‌مزدی‌کار‌میان‌تضادرازآمیششز‌شششکل‌یششک‌بششه‌درونششی‌طششور‌‌به)۲(‌و‌دارنششد؛‌خششود‌انگاشت‌پیش‌را‌یکدیگر‌وجودی‌طور‌به‌تضادها‌های‌قطب

اند.‌‌‌(نمود)‌وابسته‌پدیداری

اند)،‌توصیف‌قابل‌منسجمی‌نحو‌به‌(چون‌کنند‌می‌دار‌خدشه‌را‌69تناقض‌عدم‌اصل‌نه‌ای دیالکتیکی تضادهای‌چنینییی‌یک‌مفهوم‌چون‌را؛‌جاذبه‌قانون‌نه‌و ه‌واقعشی،‌ی‌ابژه‌یک‌نادرست-‌از‌بازنمایی‌-یا‌شده‌وارونه‌واقعاا‌بازنمای توسششط‌ک

مارکس‌آنچه‌(نظیر‌مند‌لیه‌و‌گرا‌غیرتجربه‌شناسی‌هستی‌یک‌با‌سادگی‌به‌است،‌شده‌ایجاد‌بررسی‌مورد‌ی‌[خود]‌ابژههسششتند-‌،‌که‌گونه‌-‌همان‌را‌بنیادی‌ساختاری‌تضادهای‌این‌شود.‌مارکس‌می‌بود)‌سازگار‌ساخته‌ملتزم‌بدان‌را‌خود)۳( درنششتیحه‌و‌یکششدیگر،‌‌از)۲(‌تولید،‌مصالح‌و‌ابزار‌‌از)۱(واسطه:‌‌بی‌تولیدکنندگان‌جدایی‌از‌تاریخی‌میراثی‌سان‌بهبت‌روی‌بر‌ها‌واکنش)‌آن‌(و‌کنش‌که‌ای‌اجتماعی‌مناسبا ت)شش‌‌nexusزنجیره‌ی‌(از گیششرد،‌می‌انجششام‌آن‌درون‌در‌طبیع

دیالکتیششک‌ی‌دربششاره‌70شیلری‌ی‌یافته‌تعدیل‌طرح‌از‌توجهی‌‌قابل‌ردپاهای‌اینجا‌در‌که‌نیست‌انکار‌کند.‌قابل‌می‌تلقیی ت‌از‌دیالکتیکی‌همچون‌تاریخ‌آن‌موجب‌به‌که‌دارد،‌وجود‌تاریخ ی تو‌،‌72چنششدپارگی،71اولیششه‌ی‌تمایزنیافته‌وحد ‌وحششد

گوید:‌‌می‌گروندریسه‌در‌مارکس‌روست‌که‌این‌شود.‌از‌می‌تلقی‌تمایزیافته)‌امابازیابی‌شدبه‌(

ی‌مبششادله‌غیرارگانیششک‌و‌طششبیعی‌شششرایط‌بششا‌فعششال‌و‌زنششده‌بشششر‌وحششد ت‌اسششت،‌توضششیح‌نیازمنششد‌آنچششه«ه‌امری‌نیست،‌وی‌سوی‌از‌طبیعت‌تصاحب‌بنابراین‌و‌طبیعت،‌)‌باmetabolic(‌اش‌وسازی‌سوخت تیجه‌ک ی‌ناز]‌وی‌‌[جششدایی‌و‌اش‌انسششانی‌هسششتی‌غیرارگانیک‌شرایط‌این‌از‌بشر‌جدایی‌بلکه‌است؛‌تاریخی‌ی‌پروسه‌یکسششرمایه‌و‌مششزدی‌کششار‌ی‌رابطه‌در‌صششرفاا‌تمامی‌‌به‌که‌گسستی‌و‌جدایی‌است؛‌توضیح‌نیازمند‌فعال‌وجود‌این]۹[»است.‌گرفته‌جای

بی‌طور‌به‌را‌‌برداشتیچنین‌شاید‌مارکس بیکرد.‌اما‌می‌تلقی)‌‌establishedقابل‌‌اتکا‌(و‌تثبیت‌شده‌تجرب ‌در‌هر‌رویدادتوانششد‌می‌برداشششت‌این‌مثال،‌بود:‌برای‌خواهد‌محدودکننده‌حد‌از‌بیش‌علم،‌[دایره‌ی]‌از‌ای‌پردازی‌مفهوم‌چنینطرد‌هششای‌دللت‌بششا‌بالنششده‌پژوهشششی‌ی‌برنامه‌یک‌اصلی‌ی‌هسته‌نسا‌به‌یا‌کند،‌عمل‌73متافیزیکی‌گری‌کاوش‌یک‌سان‌به

باشد.‌‌پذیر‌آزمون‌مستقیماا‌خود‌آنکه‌بی‌تجربی،کششه‌اوست‌دیالکتیکی‌توضیحا ت‌در‌بلکه‌«دیالکتیکی»‌مارکس،‌احاا)‌اصطلderivations(‌های‌خاستگاه‌یا‌اریفتع‌در‌نه

بض‌اصول‌یا‌ها‌گرایش‌نیروها، یک‌)‌علیتیcondition(‌وضع‌کی‌برحسب‌متعار داده‌توضششیح‌بششه]‌هسششتی‌[مربوط‌مشتر68. real inclusive oppositions69. principle of non-contradiction70. Schillerian schema71. original undifferentiated unity72. fragmentation73. metaphysical heuristic

19

شششرایط‌حسشب‌آن)‌بششر‌نظشایر‌(و‌نابسششنده‌های‌پدیشده‌و‌هششا‌نظریه‌کشه‌اسشت‌مششارکس‌هششای‌نقادی‌در‌نیز‌و‌شوند؛‌میشوند.‌‌‌می‌داده‌اند)‌توضیح‌مشخص‌و‌متمایز‌(که‌شان‌تاریخی

بی‌اقتصاد‌بر‌مارکس‌نقد‌چرا جدیششد‌ی‌نظششریه‌یششک‌گیرد؟‌می‌خود‌به‌)‌راAufhebung(‌فراروی‌یک‌آشکار‌شکل‌سیاسدارد)‌را‌هششا‌آن‌جششایگزینی‌قصد‌که‌هایی‌(نظریه‌پیشین‌های‌نظریه‌توسط‌که‌را‌هایی‌پدیده‌اکثر‌که‌است‌آن‌بر‌همواره

نظششری،‌لحششاظ‌بششه‌ها‌پدیششده‌حفششظ‌در‌مششارکس‌بگنجانششد.‌امششا‌خود‌در‌و‌کند‌حفظ‌اند،‌شده‌داده‌توضیح‌موفق‌طور‌بهانتقششادی-‌قلمششرو‌یششک‌در‌ها‌پدیششده‌گذاری‌جای‌با‌و‌سازد،‌می‌رادیکال‌(از‌بیخ‌‌و‌ببن)‌دگرگون‌طور‌به‌را‌ها‌آن‌توصیفا تیی کند.‌‌می‌مداخله/مشارکت‌ها‌آن‌عملی‌دگرگونی‌فرآیند‌در‌جدید،‌توضیح

یی‌یا‌مند‌نظام‌دیالکتیک‌در‌مارکس‌آیا کلیششدی‌ی‌مششولفه‌سه‌است؟‌دار‌وام‌واقعیت‌از‌هگل‌پردازی‌مفهوم‌به‌خود‌انتقاد.‌76ماننده‌درون‌گرایی‌‌غایت)‌۳و‌؛75معنوی‌‌یکتاگرایی)‌۲؛74یافته‌تحقق‌آلیسم‌‌ایده)۱از:‌‌عبارتند‌هگل‌شناسی‌هستی

بن‌‌مارکس)۱هگل:‌‌خلف‌رب یی‌این‌ی‌نگارها‌هم‌و‌هگلی،‌مطلق‌هم‌تواما وی‌چراکششه‌کند،‌می‌رد‌را‌77وحد ت‌گرایانه‌همانطورکه‌‌همششان)۲مقابششل:‌‌در‌کنششد؛‌می‌تلقششی‌اندیشه‌و‌های)‌روح‌(خود-بیگانگی‌به‌فروکاستن‌غیرقابل‌را‌هستی‌و‌ماده

طورکه‌همان‌نیز‌و‌هستند؛‌هایی]‌اساسی‌[مقوله‌78چیدگیپی‌و‌تمایز‌مارکس‌نزد‌است،‌ساخته‌مستدل‌خوبی‌به‌آلتوسرDella(‌دلبولپه Volpeنظرورزانششه)‌نششه‌(و‌تجربششی‌تاییششدهای‌تششابع‌مارکس‌های‌تمامیت‌است،‌کرده‌تأکید‌درستی‌)‌بهی ت‌بر‌مارکس‌‌تأکید)‌۳که‌چرا‌هستند؛ ‌[ضششرور ت]‌مفهششومی‌نششه‌و‌است‌عللی‌ضرور بی‌که]‌غایت‌حشالی‌[در–‌ بشه‌شناسشش

از‌تششر‌مهم‌و.‌]۱۰[گردد‌می‌»‌محدودشود‌داده‌توضیح‌عقلنی‌طور‌به«‌که‌جایی‌هر‌در‌آن‌تجلی‌و‌انسانی‌پراتیک/کردارنن«‌و‌،79شششناختی‌هستی‌مندی لیه‌بششود،‌تاریخ علم‌یک‌گر‌گشایش‌که‌،‌مارکس‌نزد‌آنکه،‌همه ‌مقوله‌هششایی»شگگد

ها‌بششدان‌هستی‌و‌ذات‌منطقششی‌سششپهرهای‌در‌که‌هنگامی‌هگل،‌نزد‌ها‌مقوله‌این‌که‌درحالی‌هستند،‌ناپذیر‌فروکاستیی‌خششود-توضششیح‌در‌طریق‌بدین‌ناکرانمندی‌(و‌)‌وactuality(‌فعلیت‌در‌ترتیب‌به‌پردازد،‌می ‌و‌حششل)مفهوم‌قلمششرو‌گر

.شوند‌میادغام‌با‌که‌دارد‌ناسازگاری‌و‌تفاو ت‌هگل‌شناسی‌هستی‌با‌جایی‌تا‌مارکس‌شناسی‌هستی‌مهم،‌فلسفی‌های‌جنبه‌تمامی‌در

نقششدهای‌در‌مششارکس‌که‌ای‌گرایی‌تجربه‌همان‌است)؛‌انگلس‌متاخر‌یفلسف‌[نقد]‌آثار‌آماج‌(که‌یاتمیست‌گرایی‌تجربهبی‌طور‌به‌که‌بود‌داده‌‌نشان‌اش‌جوانی‌دوران یت‌پیش‌تلویح .‌‌‌‌ایده‌آلیسم‌هگلی‌بوده‌استانگاش

برنشششتاین)؛‌(اسششتدلل‌معناست‌بی‌‌دیالکتیکالف)از:‌‌عبارتند‌دیالکتیک‌ی‌درباره‌ها‌گیری‌موضع‌ترین‌عام‌از‌مورد‌سهنه‌و‌اجتماعی،‌امر‌و/یا‌مفهومی‌امر‌قلمرو‌بر‌دیالکتیکپ) ‌و‌است؛‌پذیر‌)‌کاربست‌روا(جهان‌عام‌طور‌به‌‌دیالکتیکب)بمهر‌لوکاچ).‌انگلس‌(استدلل‌است‌پذیر‌کاربست‌طبیعی،‌امر کششرده‌حک‌دوم‌عام‌گیری‌موضع‌بر‌را‌خود‌سترگ‌اقتدار‌

پیشششروی‌و‌پششویش‌عششام‌قششوانین‌علششماز:‌«‌اسششت‌عبششار ت‌-‌در‌آنتی‌دورینششگ-‌انگلس‌درک‌مبنای‌بر‌است.‌دیالکتیک

74. realized idealism75. spiritual monism ‌( معنوی‌گرایی‌وحد ت )76. immanent teleology 77. constellational identity ‌( ای منظومه همانی این )78. differentiation and complexity79. ontological stratification

20

:‌]۱۲[»کششرد‌خلصششه‌زیششر‌اصششلی‌ی‌دسته‌سه‌در‌را‌ها‌آن‌توان‌می«‌که‌قوانینی‌؛]۱۱[»اندیشه‌و‌انسانی‌تاریخ‌طبیعت،‌‌نفی.‌‌‌)‌نفی۳(‌و‌؛80اضداد‌درهم‌تنیدگی‌و‌)‌نفوذ۲(‌بالعکس؛‌و‌کیفیت‌به‌کمیت‌)‌دگرگونی۱(

بن‌[نزد‌آیا‌که‌است‌دارد:‌ناروشن‌وجود‌ابهاماتی‌انگلس‌بحث‌در a priori(‌پیشینی/ماتقدم‌حقایقی‌وکم‌بیش‌وی]‌قوانی

truthsبن‌آیا‌اینکه‌ای‌و‌؛81فرا-تجربی‌هایی‌میمتع‌یا‌شوند،‌می‌)‌فرض بی‌پراتیششک‌برای‌قوانی گریزناپششذیر‌و‌ضششروری‌علمششروند.‌‌می‌شمار‌‌به‌مناسبی‌توضیحی‌تمهیدا ت‌صرفاا‌یا‌هستند،

یش‌‌خودسرانگی‌بر‌‌علوه علششم‌یششک‌ی‌مثابه‌(به‌مارکسیسم‌برای‌وی‌دیالکتیک‌اهمیت‌می‌توان‌انگلس،‌های‌مثال‌82فاحمخششالف‌83فروکاهنششده‌ماتریالیسم‌هرگونه‌با‌انگلس‌که‌رو‌آن‌از‌ویژه‌به‌گرفت؛‌پرسش‌به‌را‌)putativeعرفی‌(‌اجتماعی

بد‌است.‌اگرچه اسششت،‌داشته‌موافقت‌انگلس‌نظری‌ی‌مداخله‌با‌کلی،‌اعتمادی‌مبنای‌بر‌مارکس‌که‌اند‌آن‌گویای‌شواهچنیششن‌مسششتلزم‌نششه‌و‌گیششرد،‌می‌انگاشششت‌پیش‌را‌طششبیعت‌از‌دیششالکتیکی‌گونه‌هیچ‌نه‌سیاسی‌اقتصاد‌بر‌وی‌خود‌نقد

وجششود‌بششه‌مربششوط‌هششای‌داعیه‌کششه‌اسششت‌آن‌از‌)‌حششاکیapriorism(‌گرایی‌پیشششینی‌ربشش‌مارکس‌.‌نقد‌استدیالکتیکیa(‌پسینی‌خصلت‌یک‌دارای‌واقعیت،‌در‌فرآیندها‌سایر‌یا‌دیالکتیک posterioriاست.‌روابششط‌‌84وابسته‌-به‌-موضوع)‌و

کرد.‌‌بیان‌۲ نمودار‌قالب‌در‌توان‌می‌را‌هگل‌و‌انگلس‌مارکس،‌های‌دیدگاه‌میان

جایگاه‌دیالکتیک‌از‌منظر‌هگل،‌انگلس‌و‌مارکس‌‌.۲نمودار

بی‌مقوله‌از‌حیششث‌را‌طششبیعت‌دیالکتیششک‌یششک‌[وجششود]‌اصلی‌فرض‌سارتر،‌پیش‌تا‌لوکاچ‌منتقدان،‌از‌از‌بسیاری (‌منششدcategorically(و‌85ی‌انگارانه‌انسششان‌بششاز-ترسششیم‌متضششمن‌یفرضشش‌پیش‌چنین‌آنان‌نظر‌از‌اند.‌چون‌کرده‌ارزیابی‌)‌خطا

یابنششد.‌می‌معنششا‌انسانی‌قلمرو‌در‌تنها‌که‌نفی،‌و‌هایی‌مانند‌تضاد‌مقوله‌‌؛است‌طبیعت‌های‌آلیستی)‌مقوله‌ایده‌بنابرایندیشالکتیکی‌اسشت‌ممکشن‌،86اجتماعی-تاریخی‌جهان‌از‌بخشی‌ی‌منزله‌‌به‌‌طبیعی،‌علم‌که‌کنند‌نمی‌انکار‌منتقدان‌اینیع‌محل‌بحث‌آن‌بلکه‌باشد؛ سششپهرهای‌نششه.‌میششان‌یششا‌دارد‌نفسه)‌وجششود‌(فی‌طبیعت‌دیالکتیک‌یک‌آیا‌که‌است‌موضو

80. interpenetration of opposites81. super-empirical generalizations82. notorious arbitrariness83. reductive materialism84. subject-specific (موضوع‌مدار‌)85. anthropomorphically retrojecting 86. the socio-historical world

21

تناقض های دیالکتیکی در واقعیت

کلی

خاص (برای‌نمونه،‌سرمایه‌داری)

هگ‌ل

انگلس

مارکس

حقیقت ضروری

تعمیم تجربی

و‌عششام‌های‌شششباهت‌از‌تششر‌مهم‌معیششن،‌هششای‌تفاو ت‌این‌آیا‌دارد.‌اما‌وجود‌هایی‌تفاو ت‌آشکار‌طور‌به‌اجتماعی‌و‌طبیعییک‌ی‌مسششاله‌عمل،‌در‌دارند؟‌کمتری‌اهمیت‌یا‌هستند،‌ها‌آن‌)‌میانgeneric(‌نوعی از‌ای‌نسششخه‌بششه‌بیعتطشش‌دیالکتیششهماننششد‌نیششز‌نخسششت‌ی‌مسششاله‌حل‌ی‌شیوه‌[در‌نتیجه،]‌و‌شود؛‌می‌گرایی)‌فروکاسته‌(طبیعت‌ناتورالیسم‌عام‌ی‌مسالهقششدرکافی‌به‌وسششیع،‌و‌جششامعه‌نحششوی‌به‌قششدرکافی‌به‌دیالکتیک‌آیا‌که‌است‌آن‌به‌ایی]‌وابستهدوم‌[طبیعت‌گر‌ی‌مسالهنبایششد‌صور ت‌هششم‌این‌در‌تیگردد.‌ح‌ممکن‌طبیعت‌به‌دیالکتیک‌امتدادیابی‌تا‌گردد،‌می‌درک‌ناتورالیستی‌ای‌شیوه‌به

داشششته‌وجود‌طبیعت‌در‌87فراگیری‌تضادهای‌و‌لکتیکیدیا‌های‌بندی‌قطب‌است‌ممکن‌داشت؛‌انتظار‌را‌واحدی‌پاسخ)‌چنیشن89پ.‌روبشن‌مثششال،‌(بشرای‌انگلششس‌دیششدگاه‌گران‌تشوجیه‌از‌.‌برخی88دیالکتیکی‌پذیری‌فهم‌یا‌یخرد‌نه‌اما‌باشد،

طشبیعت،‌از‌انسششان‌تششاریخی‌پیششدایش‌خششواه‌و‌انسان،‌توسط‌طبیعت‌از‌90معرفتی‌بازپرسی‌که:‌خواه‌آورند‌می‌استدللیی‌بی‌«نقاط بی‌فششرا-مقشوله‌«پیونشدهای‌فهم‌برای‌دیالکتیکی)‌را‌همانی‌این‌(یا‌»‌شلینگی91تفاوت خشود‌انگاشششت‌»‌پیش92ادارند.‌

‌پیدایشهم‌و‌آزمایش)،‌یا‌گیری‌اندازه‌(در‌معرفتی‌یی‌انگاریکسان‌)‌یاhomogeneization(‌سازی‌همگن‌هم‌حال،‌این‌بایی)‌را‌praxis-independence(‌پراکسششیس‌از‌اسششتقلل‌فرگشششت)،‌‌(در‌تششاریخی‌ظهور‌و درخصششوص‌قطب‌هششای‌طششبیع

به بت‌و‌بشششر‌میششان‌دیالکتیکی‌پیوند‌دارند.‌هرگونه‌خود‌انگاشت‌یش‌پ93هم‌بست ی‌رابطه‌یششک‌غیرهگلششی‌سششیمای‌طششبیعیی برعکششس)؛‌نششه‌امششا‌دارنششد،‌خششود‌انگاست‌پیش‌را‌طبیعی‌اشکال‌اجتماعی،‌(گاشکال‌گیرد‌می‌خود‌به‌را‌نامتقارن‌درونیی‌اینگونه‌هر‌که‌نحوی‌به یی‌همانی نا-این‌یک‌درون‌تنها‌شناسانه‌هستی‌یا‌شناسانه‌معرفت‌همان ‌94بیش‌گسترماتریالیست

دهد.‌‌می‌رخ

ب ت‌کوتاه‌در 95گرایی‌طششبیعت‌بیش‌یک‌سمت‌به‌[ظهور]‌گرایشی‌انگلس،‌ی‌مداخله‌(پارادوکسیال)‌این‌متناقض‌پیامد‌مد

یل‌بین‌96گرای‌فرگشت‌مارکسیسم‌)‌درmonism(‌گرایی‌وحد ت‌و بششا‌هششا‌جنبه‌از‌بسششیاری‌در‌کششه‌گرایشششی‌بود؛‌دوم‌الملیکل‌سوی‌از‌مثال‌برای‌که‌پوزیتیویسمی قضششا‌از‌و‌بود،‌قیاس‌قابل‌شد،‌می‌)‌عرضهDühring(‌دورینگ‌)‌وHaeckel(‌گه

formal(‌رسششمی‌پیامششدهای‌تر،‌بلندمششد ت‌ی‌بششازه‌در‌ورزیششد.‌امششا‌می‌مخششالفت‌آن‌بششا‌آگاهششانه‌طششور‌به‌انگلششس‌خششود

consequencesیص سششان‌‌بهreflectionismگرایی/‌بازتششاب‌آن‌در‌(کششه‌انگلششس‌توسششط‌هگلششی‌دیالکتیک‌تصاحب‌)‌مشخبر‌بینی‌جهششان‌یک‌و‌کرد،‌می‌عمل‌همانی‌این‌‌اصل‌برای‌شناختی‌معرفت‌جانشینی یم‌97فرآیندمششدا یی‌هم‌یششک‌مقششو سششاخت)‌در۲(‌مارکسیسششتی؛‌دانششش‌ی‌99اندیشششانه‌جزم‌بسششتار‌یششا‌سششازی‌مطلق‌)‌در۱یافتند:‌(‌نمود‌زیر‌موارد‌بود)‌در‌98شکل

87. inclusive oppositions88. dialectical intelligibility89. P. Ruben90. epistemic interrogation91. points of indifference92. transcategorial links93. relevant natural poles94. overreaching materialist non-identity95. hypernaturalism96. evolutionist Marxism97. processual world-view98. a homology of form99. dogmatic closure ( یی اندیشانه‌جزم‌فروبستگ ‌)

22

و‌آشششتی‌(در‌موجششود‌)‌وضششعیتtransfiguration(‌ترادیسششی‌و‌تحریششف‌)‌در۳(‌حششتی‌و‌فلسفه؛‌در‌علم‌ادغام‌و‌انحللشوروی).‌مارکسیسم‌نظرگاه‌با‌سازی‌هم

لوکاچ‌نهاد،‌)‌بناnew absoluteجدید»‌(‌«مطلق‌یک‌سان‌به‌را100تاریخ‌ی‌وار-شده‌طبیعت‌فرآیند‌نادانسته‌انگلس‌اگربخ‌غایت‌که‌دهد‌نشان‌کوشید بششه‌اش‌‌نظششرورزانه‌ی‌فلسششفه‌در‌بیهششوده‌هگششل‌که‌است‌ای‌‌ایده‌همان‌حقیقی‌تحقق‌تاری

نقششش‌و‌سرنوشت‌کشف‌بود:‌[یعنی]‌در‌یافته‌سیاسی‌اقتصاد‌در‌را‌آن‌مارکس‌سرانجام‌که‌ای‌ایده‌بود؛‌آن‌جستجویین‌‌و‌توامان‌ی‌سوژه-ابژه‌عنوان‌به‌پرولتاریا طششور‌«تاریششخ»‌به‌لوکششاچ،‌نزد‌هم‌و‌انگلس‌نزد‌)‌تاریخ.‌همidentical(این‌هما

مقول ت‌)‌برحسبobjectivisticallyای»‌(‌گرایانه‌«عینیت‌طور‌«تاریخ»‌به‌انگلس‌نزد‌بود:‌شده‌ماده‌از‌عاری‌چشمگیریسششان‌)‌بهsubjectivistically»‌(ای‌مدارانه‌سششوژه«‌طششور‌به‌تاریششخ‌لوکششاچ‌نششزد‌و‌شششد؛‌می‌تفسیر‌روا‌عام/جهان‌فرایند‌یک

یی‌خود-تحقق‌کنش‌یک‌پرشمار‌مراحل‌یا‌ها‌میانجی منطقی‌ی‌شالوده‌که‌شد،‌می‌تلقی‌101بخش‌پایان‌و‌نامشروط‌بخشرفت.‌‌‌‌‌می‌شمار‌به‌آنغربششی»‌خششالق‌«مارکسیسششم‌سششنت‌هششم‌دیششالکتیکی»‌و‌«ماتریالیسششم‌‌سنت‌هم‌آغازین،‌مهم‌های‌نارسایی‌این‌رغم‌به

بشر‌(نششاظر‌لوکشاچ‌خشود‌دیالکتیشک‌بشر‌علوه‌غربششی،‌مارکسیسششم‌انششد.‌درون‌بوده‌گیری‌چشششم‌دیشالکتیکی‌های‌رخسارهیک‌یا‌تاریخی‌خودآگاهی یک‌ششاهد‌سوژه-ابشژه)،‌دیالکتی یس‌دیالکتیش ه-پراکسشی یک‌گرامششی،‌نظری ید‌دیالکتیش و ذا ت-وجیک‌و‌مارکوزه، یر‌دیالکتی نزد‌دارند؛‌هگلی‌ی‌اسرچشمه‌مستقیماا‌کم‌و‌بیش‌ها‌آن‌ی‌همه‌که‌ایم،‌بوده‌کولتی‌واقعیت-پدیدابک‌بنیامین، عینششی‌تخیل‌یک‌سان‌به‌دیالکتیک‌بلوخ‌نزد‌کند؛‌می‌بازنمایی‌را‌تاریخ‌تراژیک‌و‌ناپیوسته‌ی‌جنبه‌دیالکتییی‌فهم‌در‌دیالکتیک‌سارتر‌نزد‌شود؛‌می‌درک یت‌پذیر ید‌بخش‌تمامیت‌فعالی هششدف‌بششر‌لوفششور‌نششزد‌و‌دارد؛‌ریشششه‌فرد‌خوde-alienated(‌شده‌بزدایی‌بیگانه‌بشریت humanityیی‌های‌مارکسیست‌میان‌دارد.‌در‌)‌دللت جملششه‌(از‌ضششدهگلی‌غرب)non-hypostatized(‌نششا-تجسششدیافته‌و‌غیرصلب‌(عاری‌از‌جمود)‌تفکر‌شامل‌اساساا‌دلولپه‌مکتب‌دیالکتیک‌کولتی)،(ی‌تعین‌چنششد)‌وpreformation(‌پیشششین‌یافتگی‌شششکل‌پیچیششدگی،‌معنششای‌به‌آلتوسششر‌دیالکتیششک‌کهآن‌حششال‌‌اسششت؛

overdeterminationبکل از‌دارد،‌جای‌اردوگاه‌دو‌این‌بین‌دیالکتیک]‌در‌به‌[رویکردش‌که‌)‌است.‌آدورنوwholes(‌ها‌)‌یی‌درون‌بر‌سو‌یک اندیشه.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌همانی‌نا-این‌بر‌دیگر‌سوی‌از‌و‌د،ورز‌می‌تأکید‌102نقد‌کل‌مانای

بس‌قانون‌سومین‌دیالکتیکی،‌ماتریالیسم‌سنت‌درون‌میان،‌این‌در از‌ملحظششه‌بی‌گونه‌ای‌زمخششت‌و‌به‌[دیالکتیک]‌انگلیت‌قانون‌و‌‌؛‌کنار‌گذاشته‌شداستالین‌جانب گرفششت،‌قششرار‌تعششدیل‌و‌جرح‌مششورد‌تونگ،‌‌مائوتسه‌جانب‌از‌نیز‌انگلس‌نخسبششار‌اعظششم‌بخششش‌ای‌فزآینشده‌طشور‌به‌بعشد‌به‌لنیششن‌زمششان‌از‌(کشه‌دوم‌قانون‌از‌خاصی‌حالت‌به‌قانون‌این‌که‌نحوی‌به

یی)‌خوبی‌های‌انگیزه‌نیز‌(و‌103ماتریالیستی‌توجیها ت‌شد.‌مسلماا‌کشید)‌فروکاسته‌می‌دوش‌به‌را‌دیالکتیک برای‌سیاس(‌منششدی‌نششا-کران‌در‌را‌متعیششن‌هستی‌آن‌طریق‌از‌هگل‌که‌است‌نفی»‌ابزاری‌داشت.‌«نفی‌وجود‌هایی‌حرکت‌چنین

infinity(‌گشودلیه‌که‌همچنششان‌دیگششر،‌سوی‌سازد.‌از‌می‌)‌منحلGodelierماتریالیسششم‌اصششحاب‌اسششت،‌شششده‌)‌یششادآوریی‌ وحدت‌میان‌های‌تفاو ت‌از‌واقع‌به‌دیالکتیکی یی‌همانی این‌و‌اضداد‌مارکس ایششن‌کردنششد.‌درون‌اسششتقبال‌اضششداد‌هگل

100. naturalized process of history101. a finalizing unconditioned act of self-realization102. immanence of all criticism103. good materialist credentials

23

یب‌به‌مششائو‌کار‌فکری،‌سنت یش‌های‌تمایزگششذاری‌از‌ای‌رشششته‌سششب غیششر‌و‌ناپذیر‌آشششتی‌تضششادهای‌میششان‌بششالقوه-ثمربخششخاطر‌به‌نیز‌و‌است؛‌توجه‌خور‌در‌آن‌نظایر‌و‌تضاد‌یک‌فرعی‌و‌اصلی‌های‌جنبه‌فرعی،‌و‌اصلی‌تضادهای‌ناپذیر،‌‌آشتیین»‌پیشروی‌و‌«مرکب‌سرشت‌تروتسکی)‌بر‌و‌لنین‌(همانند‌وی‌تاکید تضادها.‌‌این‌ناموزو

بک‌ی‌پیچیده‌و‌بلند‌تاریخ‌در از‌یششک‌هششر‌کششه‌اند‌داشته‌برجستگی‌و‌دوام‌دیالکتیک‌معانی‌از‌اصلی‌ی‌رگه‌پنج‌دیالکتیبم‌دست‌خوش‌مارکسیسم‌درون‌ها‌آن :‌‌شده‌انددگرگونی‌بیش‌وک

های‌خاسششتگاه‌با‌نیروهایی‌فراگیر‌ستیزهای‌یا‌ها‌تعارض‌ی‌دربردارندهنزد‌هراکلیتوس‌ ،‌که‌دیالکتیکی تضادهای‌)۱(ین‌به‌مارکس‌از‌سوی‌مستقل‌هستند،نا شوند.‌‌می‌شناسایی‌آن‌تولید‌ی‌شیوه‌و‌داری‌سرمایه‌ی‌برسازنده‌سا

دگرگشونی‌طبقشاتی‌پیکشار‌نشان‌تحت‌سو‌یک‌از‌سقراط،‌نزد‌دیالکتیکی استدلل‌)‌یاelenchus(‌تکذیب‌قیاسی) ۲(ادامششه‌حقیقششت‌هنجششاری‌از‌به‌کارکرد‌خششود‌همچششون‌مارکسیستی‌های‌اندیشه‌از‌در‌پاره‌ای‌دیگر‌سوی‌از‌اما‌یابد،‌مینشزد‌و‌کمونیسشتی،‌ی‌جشامعه‌یک‌قالب‌در‌گرامشی‌نزد‌که‌دهد‌می‌آل»ی‌ارجاع‌ایده‌«شرایط‌‌به‌که‌هنجاری‌دهد؛‌می

یع‌یک‌قالب‌در‌هابرماس یابد.‌‌می‌»‌نمود104غیراجباری‌«اجما

گیششرد:‌از‌می‌خششود‌بششه‌)‌راconnotations(‌ضششمنی‌هششای‌دللت‌از‌ای‌گسششتره‌افلطششون‌نششزد‌دیالکتیکی خرد‌)۳(بی‌و‌منطقی‌تجربی،‌های‌سنجش‌تحت‌که‌نوعی‌آن‌(از‌105مفهومی‌بداعت‌و‌پذیری‌فانعطا )‌نقشششیcontextual(‌بافتاری]‌[مششرحله‌تششا‌کانتی)،‌(نقد‌106بزدایی‌افسون‌و‌[مسیر]‌روشنگری‌تا‌کند)،‌می‌ایفا‌علمی‌پیشرفت‌و‌کشفیا ت‌در‌حیاتیگردد.‌‌می‌مشروط‌و‌گذاری‌‌شالوده‌مادی‌طور‌به‌که‌،108جمعی‌خود-رهاسازی‌های‌رویهدر‌‌107ژرفا‌عقلنیت

ای فرآیند‌شیلر‌تا‌فلوطین‌‌از)۴( یی‌)،original unity(‌آغازین‌[دربردارنده‌ی]‌وحد ت دیالکتیک و‌،109تاریخی‌چندپارگدیالکتیششک‌در‌)‌مسششتترcounterfactual(‌ضششد-فعلیششتی‌هششای‌قطب‌یششا‌ها‌کران‌همچون‌سو‌یک‌از‌110تمایزیافته‌وحد تید‌نظام ی‌مبششارزه‌در‌محرکششی‌سششان‌دیالکتیکی]‌به‌فرآیند‌[این‌ردیگ‌سوی‌از‌و‌ماند؛‌می‌باقی‌مارکس‌نزد‌کال‌شکل‌منکند.‌‌می‌عمل‌سوسیالیسم‌برای‌عملی

هششای‌ابژه‌ی‌ارائه‌هششم‌کششه‌شششود‌می‌دگرگششون‌ای‌گششونه‌به‌مششارکس‌از‌سششوی‌هگششل‌نششزد دیالکتیکی پذیری فهم‌)۵(یی خواه‌شان)‌را؛‌هستی‌شرایط‌پایه‌ی‌(بر‌ها‌آن‌توضیحی‌نقد‌هم‌و‌بگیرد،‌بر‌در‌را‌زاده‌ی‌سازوکارهای‌علیتی‌111اجتماع

نیستند.‌‌گونه‌این‌که‌هایی‌آن‌خواه‌و‌هستند،‌-پراکسیس‌-به‌وابسته‌و‌ویژه‌تاریخی‌لحاظ‌به‌که‌هایی‌ابژه

104. unconstrained consensus105. conceptual flexibility and novelty106. demystification107. the depth rationality 108. practices of collective self-emancipation109. historical diremption (Entzweiung)110. differentiated unity111. causally generated presentation of social objects

24

ماتریالیسم. ۲

بششه‌وابسته‌کم‌دست‌یا‌است،‌ماده‌دارد‌وجود‌آنچه‌هر‌که‌نهد‌می‌پیش‌را‌داعیه‌این‌معنایش‌ترین‌یعوس‌در‌ماتریالیسمبت‌‌تمامی‌که‌است‌مدعی‌ترش‌عام‌شکل‌در‌(ماتریالیسم‌است‌ماده آن‌تر‌خششاص‌شششکل‌در‌و‌اسششت؛‌مششادی‌اساساا‌واقعیبی‌واقعیت‌که‌است‌مدعی (‌تر‌ضششعیف‌نششوع‌از‌معمششول‌ماتریالیسششمی‌مارکسیستی،‌سنت‌است).‌در‌[اساسا]‌مادی‌انسان

weakerاست.‌در‌شده‌گرفته‌کار‌به‌متنوعی‌های‌شیوه‌‌به‌مفهوم‌این‌اما‌است،‌[رایج]‌بوده‌آن‌ی112 غیرفروکاهنده‌)‌وگیرد.‌‌انجام‌113شناختی‌واژه‌های‌سازی‌شفاف‌برخی‌[بحث]‌سرآغاز‌که‌در‌است‌آن‌بر‌کوشش‌پایین‌تعاریف

از‌لنیششن‌نظششر‌[نیششز]‌مطششابق‌و‌شششود‌می‌متمششایز‌تاریخی‌ماتریالیسم‌از‌پلخانف‌دیدگاه‌بر‌بنا‌که‌،فلسفی ماتریالیسماست:‌‌‌زیر‌موارد‌ی‌دربردارنده‌‌یابد،‌می‌تمایز‌عام‌طور‌به‌علمی‌ماتریالیسم‌هسششتی‌بششه‌اجتمششاعی‌هسششتی‌ی‌سششویه‌یک‌وابسششتگی‌ی‌داعیه‌بششا‌،شگگناختی هستی ماتریالیسگگم)۱(

‌اولی؛‌دل‌از‌دومی‌ظهور‌فیزیکی)‌و‌هستی‌تر،‌عام‌طور‌به‌(و‌شناختی‌زیست[یا‌فرا-فعلیششتی]‌بششرای‌‌114فرا-داده‌ای‌فعالیت‌و‌مستقل‌وجود‌ی‌داعیه‌با‌شناختی، معرفت ماتریالیسم‌)۲(

‌علمی؛‌ی‌اندیشه‌های‌‌ابژه‌از‌برخی‌کم‌دستpractical(‌ پراتیکیماتریالیسم) ۳( materialismعششاملیت‌ی‌برسششازنده‌مششؤثر‌و‌نقششش‌ی‌داعیه‌)،‌بششا‌‌

اجتماعی.‌‌گاشکال‌دگرگونی‌و‌بازتولید‌در‌انسانی‌ساز‌دگرگون

طور‌به‌یا‌مردان،‌و‌(جسمانی)‌زنان‌طبیعی‌هستی‌بازتولید‌و‌تولید‌ی‌شیوه‌علیتی‌اولویت‌مدعی‌تاریخی ماتریالیسمبر‌یعللی]‌فرآیند‌[اولویت‌تر،‌عام یی‌پیش‌و‌‌توسعه‌در‌کا است.‌‌بشری‌تاریخ‌رو

یی)‌باورهای‌مضمون‌پایه‌ی‌بر‌علمی ماتریالیسم اجتماعی)‌واقعیت‌جمله‌(از‌واقعیت‌ی‌درباره‌علمی‌(در‌حال‌دگرگونتر‌و‌سسششت‌پیوندتری‌گشوده‌ی‌مجموعه‌شامل‌شود،‌می‌»‌خوانده115ماتریالیستی بینی جهانی«‌شود.‌آنچه‌می‌تعریف

یی‌(تاریخا‌دگرگون‌پذیر)‌های‌نگرش‌و‌باورها‌از می‌توانششد‌کششه‌)،‌Weltanschauung( بینی جهان‌یعنی‌یششک‌است؛‌عملبگیرد.‌‌‌بر‌در‌مانند‌آن‌را‌(آتئیسم)‌و‌خدا-ناباوری‌،‌116علم‌هوادار‌موضعیطششور‌به‌نیششز‌تششاریخی‌ماتریالیسششم‌بششا‌آن‌ی‌رابطه‌اما‌پردازد،‌می‌فلسفی‌ماتریالیسم‌به‌عمدتا‌نوشتار‌این‌از‌حاضر‌بخشگیرد.‌‌‌می‌قرار‌بحث‌مورد‌مختصر

اساسی‌اهمیت‌فلسفی‌لحاظ‌به‌که‌مارکس‌»‌نزدتاریخ ماتریالیستی پردازی مفهوم«‌ضمنی‌های‌‌دللت‌از‌دسته‌آن(ب)‌اجتمششاعی؛‌حیششا ت‌در‌آنهششا‌[انکششار]‌تقششدم‌درنتیجه‌و‌ها‌ایده‌خودمختاری‌‌نفی‌و‌انکار(الف)زیر‌اند:‌‌قرار‌به‌دارندیی‌بشرخلف‌نگشارانه،‌تاریخ‌انضشمامی‌‌پشژوهش‌به‌شناختی‌روش‌تعهدی پردازی‌‌مفهشوم(پ)‌‌انشتزاعی؛‌فلسشفی‌تششأمل‌گر

112. non-reductive113. terminological clarity114. transfactual activity (فعالیت‌فرا-رویدادی،‌یا‌تلویحا‌«فرا-واقعی»‌در‌معنای‌فعالیتی‌ورای‌واقعیت‌مشهود)115. materialist world-outlook116. pro-scientific stance

25

دلیششل‌‌به‌کششار،‌اهمیششت‌بششر‌‌تأکیششد(ت)‌راستا‌همین‌در‌و‌اجتماعی؛‌حیا ت‌بازتولید‌و‌تولید‌در‌انسانی‌پراتیکمحوریت‌بششرای‌طبیعت‌اهمیت‌بر‌‌تأکید(ث)‌بشری؛‌تاریخ‌در‌اجتماعی‌مناسبا ت‌گری‌میانجی‌و‌طبیعت‌دگرگونینقش‌آن‌در‌

های‌نوشششته‌دست‌ویششژه‌(به‌مششارکس‌ی‌اولیه‌)‌آثششارexpressivism((‌گرایی‌تششبیین‌‌ازآن]‌ی‌شششمول‌[دامنه‌کششه‌انسششان،آثششار‌در‌مششارکس‌که‌درحششالی‌‌یابد؛‌می‌تغییر‌مارکس‌متاخر‌و‌میانه‌آثار‌117ی‌فناورانه‌گرایی‌پرومته‌)‌تااقتصادی-فلسفی

بت‌ی‌دسته ،می‌انگاشششت)‌118بشر‌‌نوع‌بر‌متکی‌گرایی‌انسان‌آن‌را‌همچون‌(که‌گرایی‌‌طبیعت‌نوعی‌از‌داری‌جانب‌با‌نخسبم‌ی‌دسته‌آثار‌در‌،‌تلقی‌می‌کندیگانه‌طبیعت‌با‌اساساا‌را‌انسان چیرگششی‌حششال‌در‌و‌طبیعت‌برابر‌در‌اساساا‌را‌انسان‌دورئالیسششم‌بششه‌فزآینششده‌تششدریجا‌تعهششد‌و‌119روزمششره‌عادی‌رئالیسم‌به‌مداوم‌و‌پیوسته‌تعهدی(ج) ‌کند؛‌می‌درک‌آن‌بر

یب‌به‌که‌علمی، بن‌ای‌گشونه‌به‌رابطه‌ای‌می‌بینششد‌کشه‌را‌انسان-طبیعت‌ی‌رابطه‌مارکس‌آن‌موج اسششت؛‌120درونششی‌نامتقششاراست.‌‌‌‌‌‌‌‌انسان‌از‌مستقل‌اساساا‌طبیعت‌اما‌است،‌طبیعت‌به‌وابسته‌اساساا‌انسان‌آن‌در‌که‌ای‌رابطهیم]‌یششا‌پراتیکی‌جدید‌ماتریالیسم‌یعنی‌،(پ)‌بند‌تنها‌فوق،‌موارد‌از در‌توانششد‌می‌،121مششارکس‌سششاز‌دگرگون‌[ماتریالیسشش

ی‌واسششطه‌به‌انسان‌که‌است‌درک‌این‌به‌وابسته‌ماتریالیسم‌گیرد.‌این‌قرار‌ملحظه‌مورد‌آن‌جزئیا ت‌در‌حاضر‌نوشتاربف‌آزادی‌یک آزادی‌دیگششری‌و،‌122غریششزی‌اجبار‌از‌آزادی‌گردد:‌یکی‌می‌متمایز‌حیوانی‌صرفاا‌کنش‌یا‌هستی‌از‌مضاع.قبلی‌ی‌نقشه‌و‌قصد‌با‌و‌شده‌[برنامه‌مند]‌ریزی‌طرح‌ای‌شیوه‌به‌تولید‌ایبر

گردد:‌‌می‌بیان‌فویرباخ تزهای از‌هشتم‌تز‌در‌وجهی‌موجزترین‌به‌پردازی،‌مفهوم‌این‌عام‌خصلت

دهنششد،‌می‌سششوق‌عرفششان‌بششه‌را‌نظریششه‌که‌رازهایی‌(پراتیک)‌است.‌تمام‌عملی‌اساساا‌اجتماعی‌حیا ت‌«تمامی‌]۱۳[یابند.»‌می‌عمل‌این‌جامع‌درک‌در‌)‌وhuman practice(‌انسانی‌عمل/پراتیک‌در‌را‌خود‌عقلنی‌حل‌راه

ی‌نظرورزانه‌ماتریالیسم‌ی‌فردگرایانه‌و‌غیرتاریخی‌انفعالی،‌‌خصلتالف)از:‌‌عبارتند‌تزها‌این‌همزاد‌ی‌دوگانهمضامین‌[تنهششا]‌آلمششانی‌کلسیک‌آلیسم‌ایده‌که‌اجتماعی،‌حیا ت‌در‌ساز‌دگرگون‌پراتیک‌یا‌فعالیت‌بنیادی‌‌نقشب)‌و‌سنتی؛بار‌کنششد.‌نخسششتین‌بازنمششایی‌شده‌بیگانه‌و‌‌آلیزه‌ایده‌قالب‌یک‌در‌را‌آن‌آنکه‌برای‌صرفا‌بود،‌کرده‌آن‌بر‌کوتاهی‌درنگروح پدیدارشناسی‌بششر‌مششارکس‌نقششد‌برجستگی‌که‌کرد‌اشاره‌مساله‌این‌به‌جوان هگ‌ل[کتاب]‌‌در‌که‌بود‌لوکاچبلمارکس]‌ه‌دید‌[از‌که‌این‌است‌هگل و‌می‌انگششارد‌)‌را‌یکسانalienation(‌بیگانگی‌)‌وobjectification(‌یابی‌عینیت‌گیی‌بششا‌هگششل‌؛‌می‌سششازدمغشوش)‌‌دو‌را‌خلط‌(آن‌[معانی]‌نتیجه‌در ین‌تاریخششا‌ی‌شششده‌بیگانه‌گاشششکال‌تلقشش یر‌و‌معیشش حاضشش

بی‌ ین‌بهعینیت‌یاب یی‌مراحل‌سا بی‌طششور‌به‌را‌هششا‌آن‌بششاره‌یک‌‌به‌مطلششق،‌ی‌سششوژه‌)‌یکself-alienation(‌خود-بیگانگ عقلنششنششا-‌و‌انسششانی‌تمامششا‌کششه‌بشر‌یابی‌عینیت‌از‌ای‌[تصور]‌شیوه‌ترتیب]‌امکان‌[بدین‌و‌)‌می‌سازدtransfigured(دگردیسه‌

.‌‌می‌بنددفرو‌را‌باشد‌شده‌بیگانهمارکس‌خود‌ی‌استفاده‌در‌گانه‌سه‌ابهام‌یک‌شود،‌بیگانگی)‌انجام‌و‌یابی‌عینیت‌(میان‌تمایزگذاری‌این‌که‌هنگامی‌اماماتریالیسششم‌بششرای‌آن‌سششازی‌روشن‌و‌توضششیح‌کششه‌مانششد،‌می‌باقی‌آن‌خویشاوند‌ترکیبا ت‌)‌وobjectivity«عینیت»‌(‌از

از‌حششاکی‌نخسششت‌تز‌اساس،‌این‌گردد.‌بر‌می‌ضروری‌فویرباخ»،‌ی‌درباره‌[نگارش]‌«تزهایی‌زمان‌در‌کم‌دست‌مارکس،

117. technological Prometheanism118. a species-humanism119. simple everyday realism120. as asymmetrically internal121. practical or transformative materialism122. instinctual determination

26

کند):‌نمی‌بیان‌را‌ها‌آن‌روشنی‌به‌(هرچند‌است‌زیر‌موارد‌میان‌تمایزگذارییت‌)‌یاobjectivity(‌‌عینیت(الف) و‌نفسه؛‌)‌فیexternality(‌بیرونی

.‌سوژه‌یک‌تولید‌سان‌)‌بهobjectification(‌یابی‌‌عینیت(ب)

کند:‌‌می‌دنبال‌‌را(پ)‌زیر‌مورد‌با‌ب‌مورد‌میان‌تمایزگذاری‌یک‌ششم‌تز‌وین‌یابی‌‌عینیت(پ) اجتماعی.‌‌های‌شکل‌سازی‌دگرگون‌یا‌بازتولید‌از‌فرایندی‌به‌سا

بت‌تز و‌اندیشششه،‌از‌اشششیاء‌اسششتقلل‌ماتریالیسششتی‌نگششرش‌حفظ‌به‌توامان‌را‌]‌مارکسفویرباخ‌ی‌درباره‌تزهایی‌[از‌نخسیی‌ایده‌نگرش‌حفظ ین‌اندیشه‌تلقی‌آلیست بت‌به‌سا الف‌موارد‌میان‌تمایزگذاری‌به‌را‌وی‌بنابراین‌و‌سازد،‌می‌متعهد‌فعالیهششای‌ابژه‌میششان‌تمایزگششذاری‌،گروندریسه‌ی مقدمه‌واژگششان‌برحسب‌امر‌این‌که‌کند،‌می‌بال]‌ملتزم‌فراز‌[در‌ب‌و

ناگششذرای‌هششای‌ابژه‌میششان‌تمایزگششذاری‌مششدرن،‌علمششی‌رئالیسششم‌واژگششان‌حسب‌بر‌یا‌است؛‌ای‌اندیشه‌های‌ابژه‌و‌واقعیرا‌معنششایی‌تششا‌دهششد‌می‌امکششان‌ما‌به‌تمایزگذاری‌.‌این‌شناخت‌[تولید‌دانش]تولید‌گذرای‌فعالیت‌یا‌فرآیند‌وشناخت‌آن؛‌ی‌ابششژه‌نششه‌و‌اسششت،‌طششبیعی‌[بششرای]‌علششم‌شرط‌یک‌مارکس‌نزد‌اجتماعی‌پراتیک‌آن‌اساس‌بر‌که‌دهیم‌توضیحبی‌سششپهر‌که‌در‌درحششالی نی معرفت‌نیششز‌و‌شناختی هستی‌لحششاظ‌به‌پراتیششک‌اجتمششاعی‌اجتمششاع (‌برسششازنده‌شناخت

constitutiveیشک‌ی‌ایشده‌ناروایی‌طور‌به‌آلیسم‌ایده‌که‌است‌آن‌آلیسم‌ایده‌به‌مارکس‌اعتراض‌امر،‌این‌پرتو‌)‌است.‌درintransitive(‌ناگذرا‌ببعد‌از‌را‌مستقل‌واقعیت dimensionنقششش‌سششنتی‌ماتریالیسم‌که‌درحالی‌سازد؛‌می‌)‌منتزع/جداسازد.‌‌‌می‌)‌منتزعtransitive dimension(‌گذرا‌ببعد‌از‌را‌دانش‌تولید‌در‌انسانی‌فعالیت

بخ‌گرایی‌انسان‌بر‌تمرکز‌با‌ششم‌تز کنششد.‌می‌مطرح‌گرایانه‌ذا ت‌و‌فرد-محور‌اجتماعی‌ی‌نظریه‌تمامی‌بر‌را‌نقدی‌فویرباییمارکس‌اینجا‌در ‌کششه124هششایی‌‌و‌فلکت‌مصایبرفع‌حقیقی‌کلید‌عنوان‌به‌را‌بشر‌پویا‌و‌بالنده‌ی‌تاریخا‌‌123جامعه‌گرای

پ‌و‌ب‌مفاهیم‌میان‌تمایزگذاری‌تز،‌این‌سازد.‌و‌می‌برجسته‌داد،‌می‌توضیح‌را‌ها‌آن‌شناسانه‌انسان‌‌شیوه‌ی‌به‌فویرباخگاشششکال‌سششازی‌دگرگون‌یششا‌بازتولیششد‌و‌بشری‌ارادی‌فعالیت‌میان‌تمایز‌یعنی‌دارد؛‌پی‌در‌بال]‌را‌ی‌گانه‌سه‌بندهای‌[از

یی ین‌به‌که‌پیشا-موجود،‌و‌تاریخی‌اجتماع آن‌ی‌واسششطه‌به‌تنهششا‌امششا‌دارنششد،‌حضششور‌فعالیت‌آن‌های‌میانجی‌و‌شرایط‌ساشوند.‌‌‌می‌دگرگون‌یا‌[فعالیت]‌بازتولید

ایجششاد‌بششه‌شششده،‌شناخته‌های‌ابژه‌وحد ت‌از‌جنبه‌دو‌ی‌منزله‌به‌،ب‌و‌الف‌مفاهیم‌میان‌بسنده‌گذاری‌تمایزدر‌ناکامی(از‌شناختی‌معرفت‌الیسم‌ایده‌است.‌در‌شده‌منجر‌سنتی‌ماتریالیسم‌و‌شناختی‌معرفت‌الیسم‌ایده‌سوی‌به‌هایی‌گرایشسنتی‌ماتریالیسم‌که‌درحالی‌شود؛‌می‌فروکاسته‌ب‌مفهوم‌به‌الف‌اشمیت)‌مفهوم‌و‌کولکوفسکی‌تا‌گرامشی‌و‌لوکاچکاهد.‌‌فرومی‌الف‌مفهوم‌به‌را‌ب‌»)‌مفهوم125بازتاب‌ی‌«نظریه‌امروزی‌مفسران‌و‌دلبولپه‌تا‌لنین‌و‌انگلس‌(از

سششان‌به‌(یششا‌سششاز‌دگرگون‌فعالیت‌ توحد‌از‌جنبه‌دو‌ی‌منزله‌به‌پ‌و‌ب‌مفاهیم‌میان‌بسنده‌گذاری‌تفاو ت‌در‌ناکامی‌و‌را126خشود-انگیخته‌گرایششی‌و‌گرایششی‌اراده‌شششناختی،‌جامعه‌فردگرایششی‌به‌گرایش‌سو‌یک‌از‌ار)،ساخت‌و‌پراتیک‌دوگانگی

123. sociality ( اجتماعی‌پذیری‌یا:‌زیست )‌124. ills125. reflection theory126. spontaneism

27

دیگر‌سوی‌از‌و‌‌یابد)؛‌می‌نمود‌سارتر‌نزد‌مثال‌برای‌که‌چنان‌آن‌،ب‌مفهوم‌به‌پ‌مفهوم‌(فروکاستن‌است‌شده‌موجبیی‌و‌وارگی‌شی‌جبرگرایی،‌به‌گرایش ،پ‌مفهششوم‌بششه‌ب‌مفهششوم‌(فروکاسششتن‌است‌برانگیخته‌‌[اندیشه]‌را127تنامندساز

یابد).‌‌‌‌‌می‌نمود‌آلتوسر‌نزد‌مثال‌برای‌که‌چنان‌آن

بم‌و‌نهم‌تزهای و‌[یعنششی‌ماتریالیسششم‌پراتیکششی]‌او‌جدیشد‌ماتریالیسششم‌میششان‌هششای‌تفاو ت‌از‌مششارکس‌پردازی‌مفهوم‌دهکنند:‌‌می‌بیان‌روشنی‌و‌گویا‌طور‌به‌را‌قدیم‌ماتریالیسم

بششدان‌کنششد‌نمی‌درک‌عملششی‌فعششالیت‌ی‌منزله‌به‌‌را128حسانیت‌که‌ماتریالیسم‌از‌نوع‌آن‌که‌ای‌نقطه‌«بالترینمششدنی‌ی‌جامعه‌قدیم‌ماتریالیسم‌است.»‌[...]‌«منظر‌مدنی‌ی‌جامعه‌و‌منفرد‌افراد‌ی‌درباره‌تعمق‌،رسیده‌است

است».‌اجتماعی‌انسانیت‌یا‌انسانی‌ی‌جامعه‌جدید‌ماتریالیسم‌منظر‌است؛

اسششت:‌اسششتوار‌روا‌جهششان‌و‌انششتزاعی‌غیرتششاریخی‌فردگرایششی‌یششک‌ی‌پششایه‌بششر‌سنتی‌سمماتریالی129مندی‌مساله‌ی‌‌حوزهپیونششد‌خششود‌130ی‌طبیعی‌شششده‌مشششترک‌رنوشتس‌با‌و‌یکدیگر‌با‌ابدی‌و‌بیرونی‌طور‌به‌منزوی،‌های‌کروزوئه‌‌رابینسونبی‌مفهوم‌نوع‌این‌مارکس،‌دارند.‌نزد یی‌مشکل ت‌ی‌شالوده‌پرداز ‌و‌شناسی‌معرفت‌سنت ی ت]‌واقششع‌به–‌ ‌[مشششکل فلسششفه–‌

بیرونششی،‌اشیای‌دیگر،‌اذهان‌پیکرش،‌با‌آن‌ی‌رابطه‌مادی)،‌پراتیک‌از‌گسسته‌(و‌نظرورز‌آگاهی‌است.‌برای‌عام‌طور‌بهنیششز‌و‌فلسششفی‌مسششایل‌این‌از‌یک‌هیچ‌شوند.‌اما‌می‌(پروبلماتیک)‌بدل‌دشواره‌‌به‌آن‌خود‌ی‌گذشته‌های‌حالت‌حتی‌و

یی‌گردنششد.‌بششرخلف‌‌درمان131تئوریک‌تماماا‌مداوای‌یک‌با‌توانند‌نمی‌آن‌از‌برخاسته‌کردارهای‌از‌یک‌هیچ جششوان‌هگلششآن‌ایجششاد‌بششه‌کششه‌شششرایطی‌بتوان‌تا‌کشید،‌بیرون‌خود‌ذهن‌از‌را‌ها‌ایده‌ای‌پاره‌باید‌می‌فقط«‌داشت‌باور‌که‌اشتیرنرکه:‌‌بر‌آن‌است‌مارکس‌،]۱۴[»کرد‌ملغی‌را‌اند‌شده‌منجر‌ها‌ایده

وجششه‌هیششچ‌تضششادها]‌به‌ایششن‌[حششل‌بنششابراین‌و‌است،‌پذیر‌امکان‌عملی‌روشی‌به‌تنها‌تئوریک‌تضادهای‌«حلactual(‌واقعی/بالفع‌ل‌حیا ت‌ی‌وظیفه‌بلکه‌نیست،‌دانش‌ی‌وظیفه life[البتششه]‌فلسششفه‌کششه‌راهششی‌)‌اسششت؛تئوریششک‌ی‌وظیفه‌یششک‌فقط‌تئوریششک]‌را‌تضادهای‌حل‌[ی‌‌وظیفه‌این‌فلسفه‌چون‌بگشاید،‌را‌آن‌تواند‌نمی]دست‌نوشته‌های‌اقتصادی-فلسفی‌‌[]۱۵[کند.»‌می‌تلقی

: بنابراین

]یازدهم‌تزاست.»‌[‌آن‌تغییر‌سر‌بر‌مساله‌اند؛‌کرده‌تفسیر‌مختلف‌های‌شیوه‌به‌را‌جهان‌تنها‌«فلسفه

وی‌متشاخر‌فلسشفی‌های‌نوششته‌در‌کشه‌انگلشس،‌ماتریالیسشم‌شناختی‌کیهان‌قالب‌اهمیت‌میزان‌ی‌درباره‌بتوان‌دشوارکرد.‌ماتریالیسم‌مبالغه‌است،‌شده‌تشریح‌دقت‌)‌بهطبیعت دیالکتیک‌و‌،فویرباخ لودویگ‌،دورینگ آنتی‌ویژه‌(به

(برنشششتاین،‌دوم‌بین‌الملل‌ی‌برجسته‌پردازان‌‌[رویکردهای]‌نظریه‌تکوین‌و‌گیری‌شکل‌در‌قطعی‌ای‌مرحله‌فقط‌انگلسبن‌بر‌علوه‌بلکه‌پلخانف)‌نبود،‌کائوتسکی، دیالکتیششک»‌ماتریالیسششم‌«عنششوان‌‌به‌بعششدها‌آنچه‌اعتقادی‌ی‌هسته‌همچون‌آد.‌‌‌‌گردیمی‌آن‌حول‌بعدی‌های‌بحث‌اکثر‌که‌ساخت‌فراهم‌محوری‌‌،شهر ت‌یافت

127. hypostatization128. sensuousness129. problem-field130 . naturalized fate131. theoretical therapy

28

داروینیسششم‌ویششژه‌(به‌فرگشششتی‌و‌پوزیتیویسششتی‌مضششامین‌از‌[تششاریخی]‌آکنششده‌بستر‌یک‌در‌را‌یادشده‌آثار‌که‌انگلساسششتدلل‌«متششافیزیکی»،‌ماتریالیسششم‌یششا‌مکششانیکی‌ماتریالیسم‌‌علیه)۱(ها:‌‌نوشته‌این‌در‌درآورد،‌نگارش‌اجتماعی)‌به

ه‌آورد‌‌می ‌علیشه)۲(‌سشاکن؛‌و‌ثششابت‌اششیای‌ای]‌از‌[مجمشوعه‌نشه‌فرآیندهاسشت،‌از‌ای‌پیچیشده‌ی‌مجمشوعه‌جهششان‌کبی‌و‌اجتماعی‌اشکال‌که‌آورد‌‌می‌استدلل‌گرا،‌تقلیل‌ماتریالیسم هسششتند،‌مششاده‌بششه‌فروکاسششتن‌و‌تحویششلی‌‌غیرقابل‌ذهنامگگپریو- و ماتریالیسم‌کتاب‌ی‌واسطه‌بی‌آن).‌آماج‌محصول‌بالترین‌‌همچون‌واقع‌(به‌اند‌آمده‌پدید‌ماده‌ازهرچند‌

یی‌های‌پردازی‌مفهوم‌گسترشبا]‌‌[مقابله‌لنین،‌پرنفوذ‌اثر‌،کریتیسیم بلشششویک‌قطششاران‌هم‌میششان‌در‌ماخ‌پوزیتیویستبود.‌‌‌‌بوگدابنف،‌نظیر‌وی،

(‌طردکننششده‌متقششابل‌مقششولتی‌ی‌گششونه‌‌به‌را‌آلیسم‌ه‌اید‌و‌ماتریالیسم‌متفاو ت‌مفاهیم‌از‌شماری‌لنین‌هم‌و‌انگلس‌همexclusiveال‌)‌و و‌شششناختی‌هستی‌تعششاریف‌عمومششا‌از‌همچنیششن‌هششا‌آن‌د؛گیرنشش‌می‌کششار‌)‌بهexhaustive(‌جششامع‌کششامیی‌معرفت اسششتقلل‌(معادل)‌هستند.‌اما‌ارز‌هم‌واسطه‌بی‌طور‌به‌ها‌این‌گویا‌که‌گویند‌می‌سخن‌چنان‌ماتریالیسم‌شناختیف‌ بی‌ی‌اندیشه‌از‌مادهصر یی‌آلیسم‌های‌ایده‌با‌امر‌این‌ندارد؛‌پی‌در‌را‌هستی‌در‌آن‌علیتی‌تقدم‌انسان ‌افلطششون،132عین

نوشششتار‌ایششن‌ابتشدای‌)‌در۲(‌)‌و۱(‌مشوارد‌کشه‌اسشتدلل‌کشرد‌چنیشن‌می‌تششوان‌است.‌به‌یقین‌سازگار‌هگل‌و‌آکویناساز‌ذهششن‌اگر‌نتیجه،‌در‌و‌دارند،‌ندپیو‌هم‌با‌زاد‌درون‌طور‌شناختی]‌به‌معرفت‌ماتریالیسم‌و‌شناختی‌هستی‌[ماتریالیسم

یل]‌ یششک‌برعکششس؛‌یعنششی‌و‌اسششت،‌پششذیر‌امکان‌شششناخت‌ی‌فلسششفه‌از‌داروینی‌توضیحی‌پس‌باشد،‌شده‌پدیدار‌ماده[دبل‌و‌منسجم‌رئالیسم یم‌کام ین‌به‌انسان‌از‌ای‌پردازی‌مفهوم‌مستلز یششک‌در‌کشه‌‌اسشت133طشبیعی‌علیشتی‌عامشل‌یششک‌سششانمی‌سششازند.‌مشششخص‌بخشششی‌رضایت‌طششور‌به‌را‌پیوندها‌این‌نین‌لنه‌و‌انگلس‌نه‌دارد.‌اما‌‌آشیان134بیش‌گستر‌طبیعتماتریالیسششم‌بششر‌لنیششن‌عمششده‌ی‌تأکیششد‌کششه‌درحششالی‌است،‌شناختی‌هستی‌ماتریالیسم‌بر‌گمان‌بی‌انگلس‌اصلی‌تأکیدکرد:‌‌بازنمایی‌صور ت‌بدین‌را‌ها‌آن‌توان‌می‌بنابراین‌و‌است؛‌شناختی‌معرفت

؛)انگلس( برعکس نه اما است، آگاهی یا ذهن از مستقل- علیتی لحاظ به- و بر مقدم طبیعی، جهان).لنین( برعکس نه اما دارد، وجود) مند ناکران یا مند کران( ذهن هر از مستقل شناخت، قابل جهان

بششا‌)‌اسششت.‌انگلششسscepticism(‌گرایی‌شششک‌عملششی‌بتکششذی‌بششر‌وی‌تأکیششد‌انگلششس‌ماتریالیسم‌گیر‌چشم‌‌ویژگی‌یکیی‌خط‌کردن‌دنبال معنای‌در‌گرایی،‌شک‌که‌آورد‌می‌استدلل‌هگل‌و‌هیوم‌جانسون،‌دکتر‌چون‌اندیشمندانی‌استدللیششا‌پششذیرفتنی‌دیششدگاهی‌شششود)،‌می‌شششناخته‌مختلفی‌توصیفا ت‌ذیل‌(که‌مستقل‌واقعیت‌یک‌وجود‌به‌التزام‌وانهادنی‌واسششطه‌به‌مششداوم‌طششور‌به‌اما‌نماید،‌می‌تسخیرناپذیر‌تئوریک‌لحاظ‌به‌اگرچه‌گرایی‌نیست.‌شک‌توجه‌درخویرجدی‌و‌توانسششت‌می‌د.‌انگلششس‌گردمی‌آشکار‌آن‌خلف‌و‌شود‌می‌گرفته‌چالش‌صنعت»‌به‌و‌«آزمایش‌طریق‌از‌ویژه‌به‌پراتیک،

شششود؛‌می‌نیششز‌گرایان‌شششک‌یدخششو‌135ی زبانی/گفتارکردار‌شششامل‌همچنین‌پراتیک‌این‌که‌را‌نیز‌بیفزاید‌نکته‌اینای«‌مفهوم‌با‌بعدها‌گرامشی‌که‌چنان‌هم کرد:‌‌‌‌‌اشاره‌»‌بدان136تلویحی تئوریک لحاظ به آگاه

132. objective idealisms133. natural causal agent134 .overreaching nature135. speech practice136. theoretically implicit consciousness

29

[فرآیند]‌ثابت‌آن‌آفرینش/بازسازی‌با‌را‌طبیعی‌فرایند‌یک‌از‌مان‌پردازی‌مفهوم‌درستی‌که‌باشیم‌قادر‌ما‌اگر«‌]۱۶[.»بود‌خواهد‌کانتی‌ناپذیر‌فهم‌ی نفسه فی شی‌بر‌پایانی‌امری‌چنین‌صور ت‌این‌در‌…‌کنیم

یم‌میان‌فراگیر‌و‌نافذ‌کشاکشی‌انگلس‌نزد‌که‌درحالی نششزد‌دارد،‌وجششود‌علششم‌متافیزیششک‌و‌فلسفه‌از‌پوزیتیویستی‌مفهویی‌نقششش‌یششا‌لک)‌،‌جششان‌دیششدگاه‌(هماننششد‌فلسششفه‌نسششبی‌خودمختاری‌نوعی‌روشن‌تصدیق‌شاهد‌لنین ‌و137زیردسششت

مششوارد‌]‌بششا‌لنینسوی‌[از‌فوق‌رویکردهستیم.‌‌عام‌طور‌به‌علوم‌و‌تاریخی،‌ماتریالیسم‌با‌‌رابطه‌در‌داربست‌سازی‌فلسفهشود:‌‌می‌همراهی‌زیر

ین‌به‌ماده‌با‌فلسفی،‌ای‌مقوله‌همچون‌ماده‌میان‌روشن‌تمایزگذاری‌‌یک)۱( خصلت‌بر‌‌تأکید)۲(‌علمی؛‌مفهوم‌یک‌سایع‌ذی‌و‌عملی بی‌های‌)‌پژوهشinterested(‌نف و‌تغییششر‌دادن‌آشتی‌برای‌‌تلش)۳(‌اش؛138جانب داری‌آموزه‌ی‌در‌فلسف

ازطریششق‌گرایی)،‌شششک‌و‌گرایششی‌جزم‌ترتیششب-‌بششا‌-به‌آنهششا‌هنجششاری‌کردن‌رویارو‌(و‌پیشرفت‌ی‌ایده‌با‌علمی‌دگرگونیبی‌ماتریالیسششم‌سنت‌شاخص‌«مطلق».‌نشان‌حقیقت‌«نسبی»‌و‌حقیقت‌میان‌تمایزگذاری ین‌دیششالکتیک یششک‌درآمیختششreflectionist(‌گرا‌بازتاب‌ی‌نظریه‌یک‌با‌طبیعت‌دیالکتیک theoryو تاریخ‌کتششاب‌در‌بششود.‌لوکششاچ‌دانششش‌ی‌)‌درباره

دو‌ایششن‌کششه‌نشششان‌داد‌و‌کششرد‌رد‌را‌فششوق‌‌رهیششافت‌دو‌هششر‌غربششی،‌[سنت]‌مارکسیسششم‌آغازگر‌متن‌طبقاتی، آگاهییششک‌ی‌مثششابه‌(به‌معنای‌دقیششق‌کلمششه)‌به‌عینیت‌بازتعریف‌با‌)‌ناسازگارند.‌گرامشیmutually(‌‌متقابلطور‌به[رهیافت]‌یت ‌در‌[چشارچوب]فقشط‌نهایت‌در‌ولی‌شویم،‌می‌نزدیک‌آن‌به‌[روند]‌تاریخ‌در‌140طور‌تدریجی‌به‌که‌،139عام‌بینا-ذهنیکه:‌‌کرد‌مطرح‌را‌ادعا‌این‌حتی‌و‌رفت‌فراتر‌قدری‌یابد،‌می‌تحقق‌کمونیسم

)تاریخی(‌دوم‌ی‌واژه‌روی‌بشششر‌را‌تأکید‌باید‌می‌تاریخی‌ماتریالیسم[ترکیب]‌‌مورد‌در‌که‌است‌شده‌«فراموشای‌پراکسیس،‌همانا‌ی‌دارد.‌فلسفه‌متافیزیکی‌خاستگاه‌که‌(ماتریالیسم)،‌نخست‌ی‌واژه‌بر‌نه‌نهاد، تگگاریخ گراییی‌زمینی‌و‌سازی‌دنیوی،‌و‌مطلق ]۱۷[تاریخ.»‌مطلق‌یی‌‌گرایانسان‌یک‌است؛‌141اندیشه‌مطلق‌ساز

اسششت،‌داده‌نشششان‌همسششازی‌و‌همدلی‌دیالکتیکی‌های‌مایه‌درون‌به‌نسبت‌غربی‌مارکسیسم‌که‌جایی‌هر‌کلی،‌طور‌بهنششوعی‌هیچ«‌که‌این‌سارتر‌نزد‌مثال،‌است.‌برای‌داشته‌ماتریالیسم‌به‌نسبت‌ناسازگار‌و‌آمیز‌خصم‌[همزمان]‌رویکردی

یت‌وجه‌ممیز‌که‌است‌چیزی‌آن‌دقیقاا‌،]۱۸[»بدهد‌توضیح‌را‌آزادی‌تواند‌نمی‌هرگز‌ماتریالیسم‌از بشری-تاریخی‌وضعیبر‌این‌است،‌بوده‌ماتریالیسم‌مروج‌غربی‌مارکسیسم‌که‌جایی‌دیگر،‌سوی‌است.‌از منحصششرا‌ماتریالیسمی‌معطوف‌به‌ام‌[در‌مارکسیسششم‌غربششی]که‌هنگششامی‌و‌اسششت؛‌مشهود‌کولتی‌و‌دلولپه‌و‌آلتوسر‌آن‌چنان‌‌که‌نزد‌است،‌شناختی‌معرفت

,Timpanaro(‌142تیمپانششارو‌مهششم‌بششاز-تاکیششد‌نظیر‌اند،‌شده‌کشیده‌پیش‌شناختی‌هستی‌موضوعا ت نقششش‌)‌بششر۱۹۷۶ یششک‌ی‌واسششطه‌به‌اغلششب‌بحث‌هششای‌مربششوط‌اجتمششاعی،‌حیششا ت‌در‌«زیرساخت»‌بیولوژیکی‌به‌ویژه‌نقش‌‌و]۱۹[طبیعتبی‌هستی‌در)‌unreflected(‌نشدهبازاندیشی‌‌تجربی‌رئالیسم .‌‌‌‌‌‌‌‌]۲۰[‌اندمانده‌معیوب‌و‌ناقص‌شناس

ای ماتریالیسم‌است.‌در‌نشسته‌کمین‌در‌ماده‌تعریف‌ی‌مساله‌ماتریالیسم،‌به‌راجع‌بحثی‌هر‌در کششه‌‌مارکس،پراتیک137. underlabourer138. doctrine of partisanship139. universal inter-subjectivity ( یی‌جهان ‌روابینا-سوژگ )140. asymptotically (بمجانب‌وار )141. absolute secularization and earthliness of thought142. Sebastiano Timpanaro (1923-200)

30

معنششای‌«مششاده»‌در‌بناسششت‌که‌جششایی‌شود)‌و‌می‌شامل‌هم‌را‌طبیعی‌علم‌طبعا‌(و‌شود‌می‌محدود‌اجتماعی‌سپهر‌بهsocialاجتماعی»‌(‌«پراتیک practice،این‌سششوبششه‌انگلششس‌از‌دهششد.‌امششا‌نمی‌روی‌خاصششی‌دشواری‌هیچ‌)‌درک‌گردد‌،

یک‌اگر‌که‌شود‌می‌پدیدار‌دشواری‌این‌اینک‌و‌داشته‌است‌جهان‌روای‌فراگیرتری‌های‌داعیه‌مارکسیستی‌ماتریالیسم‌قابششل144ادارکششی‌‌نحششوی‌به‌و‌143کنششد‌می‌اشششغال‌را‌فضششا‌پایششدار‌طور‌به‌که‌شود‌گرفته‌نظر‌در‌چیزی‌سان‌به‌مادی‌شی

مششادی‌اشیاء‌به‌وابسته‌شان شناسایی‌اگرچه‌علمی،‌شناخت‌های‌ابژه‌از‌بسیاری‌آن‌گاه‌،‌باشدباز-شناسایی‌و‌شناسایییی‌هستی‌میان‌اگر‌شوند.‌بی‌گمان‌می‌محسوب‌غیرمادی‌آشکارا‌است، یی‌هستی‌و‌علمی‌شناس قابششل‌تمششایز‌فلسفی‌شناسبی‌چنین‌از‌است)‌که‌کرده‌تصدیق‌هم‌لنین‌که‌چنان‌(هم‌نیست‌نیازی‌شویم، فلسفی‌ماتریالیسم‌انکار‌و‌رد‌به‌ملحظاتیی‌شششناخت‌ی‌ایده‌ها‌ماتریالیست‌از‌برخی‌چه‌خواهد‌بود؟‌ماتریالیسم‌فلسفی‌آن‌مضمون‌صور ت‌این‌در‌.‌امابرسیم پذیریع exhaustive(‌جام knowabilityهایی‌شششالوده‌چششه‌این‌نگرش‌علم‌را‌مورد‌تصدیق‌قرار‌داده‌اند.‌ولی‌طریق‌از‌)‌جهانیی‌این‌که‌رسد‌می‌نظر‌به‌باشد؟‌داشته‌تواند‌می یی‌ظفرمند بن‌‌و،146مدارانه‌انسششان‌نخششو ت‌یک‌از‌برآمده‌145شناخت بنششابرای

توسششط‌بایششد‌می‌است‌شناختنی‌آنچه‌هر‌که‌تر‌معتدل‌فرض‌این‌دیگر،‌سوی‌باشد.‌از‌آلیستی‌ایده‌نخو ت‌یک‌از‌برآمدهیی‌همان‌اگر‌باشد،‌شناخت‌قابل‌علم در‌149ناتورالیسششم‌امکان‌به‌جای‌را‌148ماتریالیسم‌حقیقت‌صرفاا‌،‌نباشد‌زایدی147گوی.‌می‌نشاندخاص‌هایی‌پهنه

یششک‌‌یششا150گیری موضع‌یششک‌سششان‌به‌تربیششش‌را‌ماتریالیسم‌که‌شد‌گرفتار‌وسوسه‌بدین‌توان‌می‌دلیلی‌چنین‌به‌بناسان‌به‌را‌آن‌به‌طور‌مشخص‌تر‌[این‌وسوسه‌که]‌و‌نیمه-توصیفی؛‌تزهای‌از‌ای‌مجموعه‌تا‌کرد،‌تلقی‌عملی‌گیری‌جهتکرد:‌‌درک‌زیر‌موارد

خششدا،‌وجششود‌با‌رابطه‌در‌نمونه‌برای‌دارند؛‌پیوند‌سنتی‌ی‌فلسفه‌های‌داعیه‌با‌که‌انکارهایی‌از‌ای‌‌همچون‌رشته(الف)یی‌و‌آن؛‌نظشایر‌و‌مطلشق‌امر‌وظایف،‌ها،‌آل‌ایده‌ها،‌بمثل‌ارواح، ی‌امشرتبهدر‌(‌یشا‌علشم،‌[‌انکشار‌داعیه‌هشای]‌امکان‌ناپشذیر

بن)‌عدم‌فرودست ‌‌زمینی‌و‌مانند‌آن؛‌بختی‌نیک‌امکان‌آآگششاهی‌های‌شششیوه‌سششان‌‌به‌هششا‌آن‌علمششی‌توضششیح‌بششه‌التزام‌انکارهایی؛‌چنین‌برای‌گریزناپذیر‌ی‌ا‌همچون‌شالوده(ب)

[همان]‌ایدئولوژی.‌‌یا‌نادرست،‌یا‌نابسنده

آن)‌را‌نظششایر‌و‌ایششدئولوژی‌(و‌علششم‌از‌ایجابی‌هششای‌روایت‌خششیبر‌هششم‌توامان‌طور‌به‌ای‌گیری‌جهت‌چنین‌حال،‌این‌بابل‌در‌هم‌و‌دارد،‌خود‌انگاشت‌پیش یی‌گذاری‌شالوده‌برای‌درخواستی‌برابر‌در‌اص )‌خوبدnormative grounding(‌هنجار‌را‌پیششرفتی‌در‌زمینه‌ی‌یشکماتریالیسم‌از‌عمل‌گرایانه‌بازسازی‌دشوار‌بتوان‌یک‌که‌طوری‌است،‌پذیر‌آسیب‌و‌سست)justification(‌تششوجیه‌ی‌مسششاله‌حششالت،‌دو‌هششر‌)‌از‌ماتریالیسششم‌به‌شششمار‌آورد.‌درdescriptivist(‌گرا‌توصیف‌بازسازی

ماند.‌‌می‌جای‌همچنان‌بر

143. perduring occupant of space144. perceptually145. cognitive triumphalism146. anthropocentric conceit147. tautologous148. truth of materialism149. feasibility of naturalism150. prise de position

31

تششا‌کنیششم،‌)‌تصدیقscientificity(‌مداری‌علم‌و‌علم‌از‌روایتی‌همچون‌را‌ماتریالیسم‌اگر‌بود‌خواهد‌تر‌آسان‌واقع،‌اما‌بهبششر‌مارکس‌نقد‌با‌بتواند‌ماتریالیسم‌از‌ای ویژه‌دفاع‌و‌تفسیر‌چنین‌تنها‌شاید‌و‌؛‌در‌گوهر‌خویشماتریالیسم‌عنوان‌به

باشد.‌‌‌‌)‌سازگارفویرباخ‌ی‌درباره‌تزهایی‌از‌دوم‌تز‌در‌مثال،‌(برای‌انتزاعی‌و‌تجسدیافته‌ی‌اندیشه

در‌اسششت.‌امششا‌داده‌قرار‌انگلس‌نتایج‌با‌تقابل‌در‌را‌مارکس‌فرضیا ت‌و‌مقدما ت‌معمول‌طور‌به‌پسا-لوکاچی‌مارکسیسمیششک‌رو،‌ایششن‌نششدارد.‌از‌وجششود‌نششاهمخوانی‌دو‌آن‌ی‌شششده‌پالوده‌گاشششکال‌میششان‌علششم،‌از‌معاصششر‌رئالیستی‌های‌بازسازیغیگگر شناسگگی هستی‌مسششتلزم‌طششبیعت،‌ی‌(پراتیششک)‌دربششاره‌عملششی‌پژوهشششی‌سششان‌به‌علششم‌از‌پردازی‌مفهششومو‌دارند‌وجود‌هم‌از‌مستقل‌طور‌به‌که‌است‌هایی‌میدان‌و‌مناسبا ت،‌فرآیندها،‌سازوکارها،‌ساختارها،‌ی مدارانه انسان

بی‌‌و‌ؤثرمشش‌ای‌گونه‌به رئالیسم‌ایششن‌ایششن،‌‌بششرافششزون‌.‌]۲۱[هسششتند‌)‌واقعششیtransfactually(فراتششر‌از‌داده‌هششای‌تجربششیص(نه‌روح‌از‌بخشا‌‌چه‌بسا151استعلیی تز:‌‌این‌که‌کند.‌چرا‌می‌حمایت‌»‌انگلس152بزرگ‌اردوگاه‌دو‌)‌«تز‌ن

ای رئالیسم‌‌باالف) subjective(‌‌ذهنی‌آلیسم‌ایده‌تجرب idealismرئالیسم‌ابشش‌مشششابه‌طششور‌به‌و‌ورزد‌می‌لفت)‌مخششاای ‌‌ورزد؛‌می‌)‌مخالفتobjective idealism(‌عینی‌آلیسم‌ایده‌مفهوم

ی‌«مغششالطه‌گششونه‌دو‌(در‌خششرد‌بششه‌تجربششه‌بشششری،‌ی‌خصیصه‌یک‌به‌هستی‌فروکاستن‌در‌ها‌آن‌مشترک‌‌خطایب)‌و‌سازد؛‌می‌مشخص‌دقت‌به‌معرفتی»‌را

یم‌به‌ایده‌(اینکه‌دساز‌می‌آشکار‌را‌ها‌آن‌مند‌نظام‌و‌متقابل‌‌وابستگیج) بی‌شششناختی‌معرفت‌لحششاظ‌آلیسشش ‌داده‌هششایعینششیی‌ reitiedی‌(‌شششده‌‌واره‌شیتجربشش factsلحششاظ‌هی‌بآلیسششم‌ایده‌و‌گیششرد،‌می‌خششود‌انگاشششت‌پیش‌را‌ذهنششی‌آلیسششم‌)‌ایدهبی‌شناختی‌هستی گیرد)؛‌می‌خود‌انگاشت‌پیش‌را‌عینی‌آلیسم‌)‌ایدهhypostatized ideasی‌(‌تجسدیافته‌های‌ایده‌ذهن

بشا‌را‌153دوگانه‌سیمای‌ی‌افسانه‌همان‌ها‌آن‌که‌دید‌توان‌می‌ها‌آن‌از‌یک‌هر‌ظریف‌ساختارهای‌وارسی‌در‌که‌نحوی‌بهمفهومی.‌‌/‌حقیقت‌تجربی‌کنند:‌قطعیت‌می‌حمل‌خود

همچششون‌آلیسششم‌ایده‌و‌ماتریالیسششم‌کشه‌آورد‌می‌فراهششم‌انگلششس‌دیششدگاه‌ایششن‌بششرای‌هایی‌شششالوده‌نیز‌تاریخی‌پژوهشعلمی‌دانش‌در‌دگرگونی‌ها‌حول‌ها‌کشاکش‌و‌پیکارها‌از‌بستری‌)‌درdialectical antagonists(‌دیالکتیکی‌ستیزان‌همیک‌که‌کرد‌خاطرنشان‌باید‌هستند.‌سرانجام،‌پیوند‌در‌یکدیگر‌با‌اجتماعی‌حیا ت‌]‌در‌دگرگونی‌ها[حول‌کلی‌طور‌به‌و

یی‌وتفسیر‌توضیح بم‌از‌استعلیی‌رئالیست ییبا‌ماتریالیس و‌همخششوانی‌154نوظهششور‌برآینششد/نیروهششای‌‌جهت‌گیری‌ناتورالیسششت.‌]۲۲[دارد‌سازگاریرا‌ای‌دوگششانه‌جششدلی‌مباحثششا ت‌مارکسیسششم‌انگلششس،‌و‌مارکس‌زمان‌از‌که‌است‌آن‌در‌واپسین‌ی‌ملحظه‌این‌اهمیتمثششال،‌بششرای‌غیردیششالکتیکی»؛‌«ماتریالیسم‌یا‌گرا،‌تقلیل‌و‌عامیانه‌ماتریالیسم‌علیه‌و‌آلیسم‌ایده‌است:‌علیه‌برده‌پیشمکانیکی.‌و‌ماتریالیسم‌علیه‌انگلس‌پیکار‌و‌)،contemplative materialism(‌نظرورزانه‌ماتریالیسم‌علیه‌مارکس‌پیکاریی‌روایت‌یک‌دقیق‌پرورش‌ی‌ژهپرو توسششط‌شششان‌سرشت‌بششه‌بنششا‌کششه‌موضششوعاتی‌نقششد‌یششا‌بخش،‌»‌رضایت«ماتریالیستبل‌شدند،‌می‌برجسته‌آلیسم‌ایده (ازجمله،‌پرهیز‌فرا‌روئیده‌است‌گرایی تقلی‌ل‌از‌پرهیز‌برای‌هایی‌تلش‌اغلب‌به‌درعم

151. transcendental realism ‌(رئالیسم‌ترافرازنده)152. Two Great Camps Thesis153. Janus-faced legend154. emergent powers naturalist orientation

32

بششه‌تئششوری‌تقلیششل‌خاص،‌امور‌به‌روا‌جهان‌و‌عام‌امور‌طبیعت،‌تقلیل‌به‌ذهن‌یا‌جامعه‌تقلیل‌علم،‌به‌فلسفه‌‌تقلیل‌از:یی‌یا‌عاملیت‌و‌تقلیل‌تجربه، «ماتریالیسشتی»‌اسشت،‌پاسشخ‌وجه‌مشخصشه‌ی‌یشک‌که‌اجتماعی)،‌ساختار‌به‌بشری‌آگاهی‌نششوبه‌به‌نیششز‌امششر‌بود.‌این‌خواهد‌آلیسم‌ایده‌مطلوب‌بیشتر‌که‌‌(دوآلیسم)،‌گرایی دوگانه‌یک‌دامن‌به‌بازگشت‌بدونال‌خود »،156گراییت عینی«‌مختلششف‌انششواع‌است:‌علیششه‌ساخته‌ضروری‌جبهه‌ی‌زیر‌دو‌در‌‌را155موضعی‌نبردی‌معمومختلشف‌انشواع‌علیششه‌و‌)؛reification(‌وارگی‌شششی‌جشبرگرایی،‌گرایشی،‌جزم‌)،scientism(‌علم‌باوری‌متافیزیک،‌شامل

هسششتند؛‌آن‌مکمششل‌واقششع‌در‌امششا‌رسششند،‌می‌نظر‌به‌گرایی‌عینی‌مخالف‌صوری‌طور‌به‌هاگرچ‌که‌»،157گرایییت ذهن«مارکسیسششتی‌ماتریالیسششم‌ی‌دربششاره‌پنداشششت‌گرایششی.‌ایششن‌اراده‌و‌فردگرایششی،‌،158گرایی‌تجششاهل‌یتیویسششم،شششامل:‌پوز

تاریخی‌دوگانه‌های‌از‌ای‌ساده‌هگلی‌سنتز‌)‌‌یاvia media(‌میانه‌راه‌برای‌جستجویی‌را‌آن‌که‌بود‌خواهد‌کننده‌گمراهایششن‌(پروبلماتیششک)‌مشششترک‌ی‌ه‌دشششوار‌سششازی‌دگرگون‌مسیر‌در‌مارکسیستی‌ماتریالیسم‌عوض،‌کنیم.‌در‌تلقی‌فوق

یز‌هم‌های‌زیست‌هم‌این‌جزئی‌های‌بصیر ت‌هم‌و‌خطاها‌هم‌دوگانه‌ها، ‌و‌انتقششادی‌برجسششته‌را‌از‌منظری‌نششو‌دیرینستیمی‌سازد.

ماتریالیسششم‌بششا‌مرتبط‌های‌ماتریالیسم‌ی‌‌گانه‌سه‌انواع‌از‌یک‌هیچ‌است،‌آمده‌نوشتار‌این‌آغاز‌تعاریف‌در‌که‌گونه‌همانرا‌تششاریخی‌ماتریالیسششم‌اسششتنتاج‌ندارد‌و‌مسششتلزم‌آن‌نیسششت؛‌بر‌در‌را‌تاریخی‌ماتریالیسم‌)]،۳(‌)‌تا۱(‌[موارد‌فلسفیماتریالیسششم‌در‌تششاریخی‌ماتریالیسششم‌دیگششر،‌سوی‌داشت.‌از‌انتظار‌تجربی‌علم‌و‌فلسفی‌موضع‌میان‌روابط‌از‌توان‌می

و‌دارد،‌خششود‌انگاشششت‌پیش‌)‌را۲(‌علمی‌رئالیست‌شناسی‌معرفت‌و‌شناسی‌هستی‌یک‌دارد،‌‌)‌ریشه۱(‌شناختی‌هستیقششرار‌تفسششیر‌مششورد‌را‌نخسششت‌ی‌گششزاره‌تنهششا‌اینجششا‌گیرد.‌در‌می‌بر‌در‌)‌را۳(‌پراتیکی‌ماتریالیسم‌یک‌جامع‌پروراندن

بی‌شبه‌ملحظا ت‌بهره‌گیری‌از‌با‌‌که‌گرایش‌داشتندانگلس‌هم‌و‌مارکس‌دهیم.‌هم‌می تششاریخی‌ماتریالیسم‌از‌بیولوژیکنویسند:‌‌‌می‌چنین‌آلمانی ایدئولوژی‌در‌ها‌کنند.‌آن‌دفاع

نخسششتین‌اسششت.‌پششس‌بشششر‌ی‌زنششده‌افششراد‌وجششود‌طبعا‌بشری،‌‌تاریخ‌)‌تمامیpremiss(‌فرض‌پیش‌«نخستینپیامششد‌و‌افششراد‌‌این159فیزیکیجسمانی/)‌سازمان‌‌established(‌بماند‌پابرجا‌باید‌می‌(فاکت)‌که‌تجربی‌واقعیت

بن را‌شششان‌معیشت‌وسششایل‌تولید‌کششه‌این‌‌‌محض‌به‌ها‌است.‌…‌انسان‌طبیعت‌های‌بخش‌دیگر‌با‌ها‌آن‌ی‌رابطه‌آآنششان‌سازمان‌‌جسمانی‌به‌مشروط‌که‌ای‌مرحله‌کنند،‌می‌حیوانا ت‌از‌تمایزگذاری‌خود‌به‌شروع‌کنند،‌می‌آغاز

]‌۲۳[است.»

مورد‌)‌راnatural-social relation(‌طبیعی-اجتماعی‌ی‌رابطه‌از‌سویه‌یک‌تنها‌ها‌مارکسیست‌اعظم‌بخش‌حال،‌این‌بایق‌ها‌انسششان‌کششه‌اسششت‌ای‌شششیوه‌گر‌توصششیف‌که‌فناوری،‌یعنی‌اند؛‌داده‌قرار‌ملحظه (‌تصششاحب‌را‌طششبیعت‌آن‌از‌طریشش

appropriateاصطلحاا‌طبیعت‌که‌هایی‌شیوه‌گیری‌چشم‌طور‌به‌ها‌مارکسیست‌از‌بزرگی‌بخش‌دیگر‌بیان‌کنند.‌به‌)‌می،ecologyشناسششی/‌بوم‌در‌کششه‌هایی‌(شششیوه‌انششد‌گرفته‌‌نادیششده‌را‌کنششد‌)‌میreappropriates(‌بازتصششاحب‌را‌ها‌انسششانگیرند).‌‌‌‌می‌قرار‌مطالعه‌مورد‌آن‌نظایر‌و‌اجتماعی‌شناسی‌زیست

155. war of position156. objectivism157. subjectivism158.‌agnosticism‌‌‌( گری‌ادری‌ل )159.physical organisation

33

شناخت ی . نظریه۳

و‌اجتمششاعی‌دانششش‌گرایششی،‌هگل‌و‌پوزیتیویسششم‌میششان‌مارکسیسششتی‌ی‌اندیشششه‌در‌کششه‌کشاکش‌هایی‌که‌است‌روشنبن‌نظایر‌و‌دیالکتیک‌یا‌ماتریالیسم‌گرا)،‌تاریخ‌یا‌گرا‌انسان‌(یا‌انتقادی‌مارکسیسم‌یا‌علمی‌مارکسیسم‌تاریخ،‌ی‌فلسفه آcontradictory(‌متنششاقض‌هششای‌گرایش‌)‌‌و‌ambivalencesهششا‌نقیض‌و‌(ضششد‌هششا‌گوییدوپهلششو-‌در‌انششد،‌گرفته‌‌شششکل

tendenciesاندازهایی‌چشم‌مارکس‌آثار‌از‌که‌است‌پذیر‌امکان‌مساله،‌این‌رغم‌دارند.‌به‌ریشه‌مارکس‌خود‌های‌)‌نوشته)dichotomies(‌های‌سششازی‌دوگانه‌از‌اندازهایی]‌‌کششه‌[چشششم‌کنیششم،‌بازسششازی‌شناخت‌ی‌نظریه‌ی‌درباره‌)۲(‌و‌،در‌) ۱(

انداز‌چشششم‌نششوع‌دو‌این‌از‌یک‌هر‌دهند.‌اینک‌می‌توضیح‌را‌ها‌آن‌بخشا‌)‌‌وtranscend(‌‌‌گذرندمی‌فرا‌یسممارکس‌درونکنیم:‌‌می‌بررسی‌جداگانه‌طور‌به‌را

مارکس آثار در شناسانه معرفت ) مضامین۳.۱واقعیت‌و‌طبیعت‌مستقل‌واقعیت‌،عینیت‌بر‌‌تاکیدی(الف)دارند:‌‌چیرگی‌مارکس‌آثار‌در‌شناسانه‌معرفت‌موضوع‌دو

ببعششد‌یششا‌شششناختی‌هستی‌ببعششد‌در‌(رئالیسششم،‌هششا‌)‌آنcognition(‌شششناخت‌به‌نسبت‌اجتماعی‌های‌‌شکل‌مستقل‌نسبتااخصلت‌بر‌تأکید‌رو‌این‌از‌و‌شناخت،‌فرآیند‌)‌درwork or labour(‌زحمت‌یا‌کار‌نقش‌بر‌دی‌تاکی (ب)»).160«ناگذرایی‌و‌اجتماعی ببعد‌یا‌شناختی‌معرفت‌محدود‌ببعد‌در‌»،161گرایی‌(«پراتیک‌شناخت‌یعنی‌آن،‌محصول‌ناپذیر‌تقلیل‌تاریخ«گذرا»).‌‌

را‌ب‌مشورد‌مششارکس‌و‌دارد؛‌همخشوانی/سششازگاری‌اجتمشاعی‌حیا ت‌و‌طبیعت‌عملی/پراتیکی‌تعدیل‌و‌جرح‌با‌الف‌موردیششابی/عینیت‌بخششی‌در‌کند.‌عینیت‌می‌درک‌پراکسیس‌یا‌162بشری‌ارادی‌عاملیت‌گری‌میانجی‌به‌وابسته‌امری‌سان‌به

و‌عینینششت‌از‌باید‌می‌سو‌یک‌از‌اجتماعی‌فرآیند‌یک‌سازی‌دگرگون‌یا‌بازتولیدمعنای]‌‌[در‌و‌سوژه‌یک‌تولید‌معناییششابی]‌[عینیت‌دیگششر‌سششوی‌از‌و‌مششارکس])؛‌[نزد‌الف‌مورد‌(نظیر‌گردد‌)‌متمایزexternality(‌بیرونیت‌از‌سان‌همین‌بهبس‌نزد‌گردد.‌پس،‌متمایز‌خاص‌جوامع‌در‌کار‌ی‌دهش‌بیگانه‌یا‌مشخص‌تاریخا‌گاشکال‌از‌باید‌می «عینی»‌(‌واژه‌ی‌مارک

objectiveو‌(عینیششت‌تنیششده‌درهم‌و‌پیونششد‌هم‌موضششوع‌دو‌ا‌ند.‌این‌چهارگانه‌معناهای‌دارای‌آن،‌خویشاوند‌های‌واژه‌)‌وو‌164گرایی‌طششبیعت‌بیش‌گرایششی،‌جزم‌و‌گرایی‌شششک‌آلیسم،‌ایده‌و‌گرایی‌تجربه‌برای‌163شناختی‌معرفت‌کار)،‌جایگزینی

کنند.‌‌می‌عرضه‌165گرایی‌مشابه-‌ضدطبیعت‌طور‌-به

ات‌میانجی‌که‌نگاشت،‌آلیسم‌ایده‌بر‌کننده‌خیره‌گاه‌و‌نیرومند‌نقدی‌اش‌اولیه‌آثار‌در‌مارکس 166ای‌نامه‌زنشششدگی‌عزیم

یع‌علم‌به‌فلسفه‌ازوی‌ او‌آورد.‌اما‌می‌فراهم‌او‌جدید‌علم‌ی‌[فهم]‌جستارمایه‌کلیدی‌برای‌و‌بود‌-تاریخی‌اجتماعی‌جام

160. ontological or ‘intransitive’ dimension161. practicism162. mediation of intentional human agency163. epistemological supersession164. hyper-naturalism165. anti-naturalism166. biographical Ausgang

34

و‌عملششی‌حشالت‌در‌تنهششا‌گرایششی‌تجربه‌بششا‌او‌نشششد.‌ضشدیت‌گرایشی‌تجربه‌عیلششه‌هم‌تششرازی‌[نگششارش]‌نقشد‌درگیر‌هرگزیی‌وی‌روش‌التزام‌ی‌نشده‌پردازی‌نظریه یی‌مستتر‌رئالیسم‌به‌شناخت انششدکی‌شششمار‌همراه‌به‌کند،‌می‌بروز‌کاپیتال‌در‌علم

ای فلسفی های بینش‌از یک‌نسششبتاا‌فکششری‌یافتگی‌توسعه‌توازن،‌عدم‌این‌پیامد‌.‌یک167اش‌پراکنده و اجمال قطششب‌انششدایششن‌در‌[رشد]‌گرایشششی‌نیز‌و‌است،‌بوده‌مارکسیستی‌شناسی‌تمعرف‌)‌در168گرا‌پراتیک‌قطب‌با‌مقایسه‌(در‌رئالیستییششک‌و‌)،الف‌بششدون‌ب‌مششورد‌(کمششابیش‌169شششده‌پرداخت‌و‌پیچیششده‌آلیسششم‌ایده‌یک‌میان‌نوسان‌به‌شناسی‌معرفت

).‌ب‌بدون‌الف‌مورد‌(کمابیش‌خام‌ماتریالیسم

‌را‌در‌بششردوگانه‌پویشی‌،‌استتنیده‌)‌درهمapriorism(‌انگاری‌پیشینی‌بر‌یدیشد‌نقد‌با‌که‌آلیسم،‌ایده‌بر‌مارکس‌نقدید‌اذهان‌سان‌فرآورده‌های‌به‌ها‌ایده‌،فویرباخی‌گام‌یا‌نخست،‌پویه‌ی‌:‌دردارد در‌شششوند؛‌می‌تلقششی‌170پیکریششافته‌کرامن

پویششای‌تاریخششا‌هششای‌کلیت‌محصول ت‌سان‌به‌خود‌ی‌نوبه‌به‌پیکریافته‌اذهان‌این‌،مارکسی‌گام‌مشخصا‌یا‌دوم،‌پویه‌ییل‌موضوعهای‌سازی‌وارون‌بر‌نقدهایی‌شامل‌نخست‌شوند.‌گام‌می‌تلقی‌171اجتماعی‌مناسبا ت تقلیششل‌هگششل،‌172-محمو»)174نظرورزانه‌(«پندار‌اجتماعی‌حیا ت‌از‌فلسفه‌جداسازی‌و‌»)،173معرفتی‌ی‌)‌(«مغالطهknowing(‌دانستن‌به‌هستی

با‌بشری،‌ثابت‌سرشت‌یک‌ی‌درباره‌فویرباخی‌ی‌گرایانه‌ذا ت‌یا‌گرایانه‌انسان‌ی‌هدشوار‌دوم،‌ضدفردگرایی‌گام‌است.‌دریی‌یک‌ی‌دشواره جامعه‌گرایی[‌آن‌درون‌رد‌فقط‌که‌انسانی‌‌سرشت‌یک‌و/یا‌و‌بالنده‌یاپو‌)‌تاریخاsociality(‌جامعه‌گرایگردد:‌‌می‌جایگزین‌یابد‌می‌لی]‌تج

بی‌«سرشت یدکه‌نیست‌یدیتجر‌انسان یی‌درون‌زا بی‌باششد.‌سرششت‌منفشرد‌انسشان‌)‌هشرinherent(‌/ذاتش در‌انسشان]زهایی‌درباره‌ی‌فویرباخت[]‌۲۴[است.»‌اجتماعی‌مناسبا ت‌از‌کلیتی‌خود،‌واقعیت

امری‌سان‌به‌فرد‌هر‌که‌)،social intercourse(‌اجتماعی‌ی‌مراوده‌گاشکال‌و‌سرمایه‌تولید،‌نیروهای‌«مجموع]۲۵[ت.»اسشش‌انسانی سرشت‌…‌واقعششی‌ی‌شششالوده‌شششود،‌می‌مششواجه‌آنهششا‌حاضر]‌با‌[واقعیت‌معلوممعین‌و‌

]ایدئولوژی‌آلمانی[

ها‌انسان‌فعالیت‌جز‌نیست چیزی‌تاریخکه:‌«‌بود‌نکته‌این‌بر‌تأکید‌خواستار]‌خانواده‌ی‌مقدس‌[در‌همزمان‌مارکسسششازی‌دگرگون‌و‌بازتولیششد‌از‌پردازی‌مفهوم‌یک‌سوی‌به‌را‌خود‌راه‌مارکس‌.‌بدین‌ترتیب،]۲۶[»شان‌اهداف‌تعقیب‌در

بی‌[آن]‌توسط‌خود‌ی‌نوبه‌به‌که‌پراکسیسی‌؛‌می‌گشایدانسانی‌پراکسیس‌ازطریق‌و‌در‌اجتماعی‌فرآیند فرآیند‌اجتمششاعگردد:‌می‌ممکن‌و‌مشروط

خششود‌کششه‌شششرایطی‌تحت‌را‌شان‌تاریخ‌ها‌آن‌دارند؛‌آرزو‌که‌ای‌گونه‌به‌نه‌اما‌سازند،‌می‌را‌خود‌تاریخ‌ها‌‌«انسانبه‌به‌میانجی‌که‌(پیشارو)،‌حاضر‌مستقیماا‌شرایط‌تحت‌بلکه‌سازند،‌نمی‌برگزیده‌اند ها‌آن‌به‌و‌شده‌تعیین‌گذشت

]هجدهم‌برومر‌لوئی‌بناپار ت[]‌۲۷[است.»‌یافته‌انتقال

167. scattered philosophical apercus168. practicist pole169. sophisticated idealism170. finite embodied minds171. historically developing ensembles of social relations172. subject-predicate inversions173. epistemic fallacy174. speculative illusion

35

بم‌درکه‌بود‌کرده‌فرض‌چنین‌مارکس‌اما‌آیا بن‌و‌مردان‌‌کمونیس اینکششه‌و‌دارند،‌آرزو‌که‌سازند‌می‌گونه‌آن‌را‌تاریخ‌زنابس‌درون‌[اجتماعی]‌در‌]‌فرآیند‌مرحلهاین‌[در بششاره‌این‌در‌موجششود‌و‌قرایششن‌شششواهد‌شششود؟‌می‌ادغششام‌و‌حششل‌پراکسیبل‌ی‌بجستارمایه‌هرحال،‌.‌در‌اندمبهم یش‌[موضوع‌بلکه‌نیست،‌انسانی‌پراکسیس‌کاپیتا مناسششبا ت،‌آن]‌سششاختارها،‌پژوه

است:‌دارانه‌سرمایه‌تولید‌ی‌شیوه‌های‌گرایش‌)‌وcontradictions(‌تضادها/تناقضا ت

یششا‌اقتصششادی،‌هششای‌‌مقوله175های‌یابی‌شخصششیت‌کششه‌رنششدگی‌می‌قششرار‌بحث‌مورد‌جایی‌تا‌فقط‌افرادجا‌‌این‌در«]پیش‌گفتار‌مجلد‌نخست‌کاپیتال‌[]۲۸[هستند.»‌‌خاصی‌طبقاتی‌منافع‌و‌)‌مناسبا تTräger(‌حاملن

نگششرش‌ایششن‌یعنششی‌،ساده مادی ی ابژه رئالیسم‌مورد‌در‌که‌شود‌نمی‌متمایل‌سو‌بدین‌جدی‌طور‌به‌گاه‌هیچ‌مارکسبی‌های‌ابژه‌که طششور‌به‌تنهششا‌علمششی‌رئالیسششم‌به‌او‌التزام‌اما‌گردد؛‌تردید‌دچار‌دارند،‌وجود‌شان‌شناخت‌از‌مستقل‌ماد

ه‌هشای‌ابژه‌کشه‌نگرش‌این‌معنای‌به‌علمی‌شود.‌(رئالیسم‌می‌ابراز‌دیرهنگام‌نسبتاا‌و‌نامتوازن‌تدریجی، بی‌ی‌اندیش علمشکششه‌رویششدادهایی‌و‌پدیششدارها‌به‌فروکاستن‌قابل‌شناختی‌هستی‌لحاظ‌به‌که‌هستند‌مناسباتی‌یا‌سازوکارها‌ساختارها،

‌چه‌بسششاو‌دارنششد‌فششاز‌اختلف‌خود‌پدیداری‌گاشکال‌با‌سازوکارها]‌عموما‌و‌ساختارها‌[این‌بلکه‌نیستند،‌کنند‌می‌ایجادثششابت‌جایگاه‌به‌علمی‌رئالیسم‌های‌مایه‌درون‌۱۸۶۰ی‌دهه‌ی‌میانه‌تا‌حال،‌این‌گیرند).‌با‌قرار‌ها‌آن‌با‌تعارض‌در‌حتی

یابند:‌‌می‌مارکس)‌دست‌آثار‌(در‌و‌مستحکمی

یی‌پدیدارهای‌اگر‌بود،‌می‌بیهوده/زاید‌علم‌«تمامی هششا‌آن‌های‌سرشششت‌بششر‌)‌مسششتقیمااthings(‌چیزها/امور‌بیرون]جلد‌سوم‌کاپیتالم[‌]۲۹[داشتند.»‌‌می‌انطباق

را‌چیزهششا/امششور‌فریبنده‌ی‌نمود‌فقط‌که‌روزمره،‌ی‌تجربهی‌‌از‌رواگر‌نماست،‌متناقض‌همیشه‌یعلم‌«حقیقت]ارزش،‌بها،‌سود[]‌۳۰[گیرد.»‌‌قرار‌داوری‌مورد‌یابد،‌درمی

برخلف‌اقتصاد‌عامیانه،‌مارکس‌مدعی‌ارائه‌ی‌اقتصادی‌علمی‌اسششت،‌و‌بششر‌خلف‌اقتصادسیاسششی‌کلسششیک،‌مششارکسیی‌حیششا ت‌اقتصششادی مششدعی‌ارائه‌ی‌روایششتی‌از‌سششاختارهای‌علیششتی،‌سششازوکارهای‌مولششد‌و‌مناسششبا ت‌واقعششی‌و‌زیربنششای

)‌بسنده‌‌(غیر‌بت‌واره‌و‌تاریخ‌مند)‌باشد.categoricallyسرمایه‌دارانه‌است،‌که‌به‌لحاظ‌مقوله‌ای‌(؛‌genericعام علمی رئالیسم ‌یک(الف)است‌و‌تلفیقی‌از‌آنهاست:‌‌جنبه‌سه‌ی‌بردارنده‌در‌درحقیقت‌مارکس‌روشیی‌گرایی‌طششبیعت‌یششک‌یششا‌176قلمرو-مدار ی شده تعدی‌ل گرایی طبیعت‌‌یک(ب) ‌یششک(پ)‌و‌‌قلمششرو-مششدار؛‌انتقششاد

ای ماتریالیسم ).‌subject-particular(‌سوژه مختص دیالکتیک

‌تجششربه‌-مششوجه‌و‌تناقض،‌بی‌منسجم،‌توضیح‌به‌معطوف‌دیگری،‌دانشمند‌هر‌مانند‌س،مارک‌ی‌دغدغه‌الف‌ی‌جنبه‌درید تعششدیل‌ها‌تمایزگششذاری‌از‌ای‌رشششته‌بششا‌مارکس‌گرایی‌طبیعت‌ب‌ی‌جنبه‌است.‌در‌اش‌بررسی‌مورد‌های‌دهدی‌پ177بنیاآن‌ی‌مششولفه‌تریششن‌مهم‌فرآینششدی]‌کششه‌سان‌[به‌علمی‌کندوکاو‌طبیعت؛‌از‌متمایز‌امری‌همچون‌اجتماعی‌شود:‌‌امر‌می

ییی‌وابستگی‌و‌مفهوم‌است؛‌پراکسیس یی‌بازتاب‌اجتماعی؛‌های‌شکل‌فضا-زمان historical(‌تششاریخیندگ reflexivityکششه‌(و‌کنششد؛‌می‌توصشیف‌را‌آن‌کشه‌اسششت‌ای‌پروسششه‌از‌بخششی‌خشوبد‌سیاسششی‌اقتصاد‌نقد‌که‌آید‌برمی‌اینجا‌از‌آن‌ضرور ت

175. personifications176. domain-specific qualified naturalism177. empirically-grounded (دارای‌شالوده‌ی‌تجربی)

36

بی]‌«سیستم‌نظریه[ی‌تجربی‌سنجش‌برای‌که‌حقیقت‌این‌سرانجام، تجربی،‌برپایی‌لحاظ‌به‌»‌-خواه‌بسته‌های‌اجتماعو‌توضشیحی‌معیارهشای‌بشه‌اعتمشاد‌و‌تکیشه‌امشر،‌ایشن‌(پیامشد‌نیستند‌پذیر‌‌شان-‌دسترس‌طبیعی‌وقوع‌لحاظ‌به‌خواه‌و‌

متوسششل‌بششدان‌کاپیتششال‌در‌مششارکس‌»‌کهتجرید‌قدر ت«‌خصوص،‌این‌‌در‌است).179ابطال‌و‌یدتأی‌ی‌178گویانه‌غیرپیشنسششبت‌را‌مطلب‌حق‌نه‌و‌سازد،‌می‌»‌فراهمشیمیایی‌های‌معرف«‌»‌وها‌میکروسکوپ«‌برای‌جانشینی‌نه‌،]۳۱[شود‌مییی‌ی‌رویه‌به ایششن‌کششه‌اسششت‌ای‌گونه‌به‌مارکس‌توضیحا ت‌ی‌ویژه‌خصلت‌پ‌ی‌جنبه‌کند.‌در‌می‌ادا‌مارکس‌واقعی‌تجرب

ب ت -‌که‌ای‌ابژه‌گیرند؛‌می‌خود‌به‌را‌پژوهش‌مورد‌ی‌ابژه‌)‌برexplanatory critique(‌توضیحی نقد‌یک‌شکل‌توضیحاب ت‌آن‌مبنای‌بر است.‌‌‌‌/تضادمندمتناقض دیالکتیکی طور به که‌شود‌می‌-‌آشکار‌توضیحا

است:‌‌‌زیر‌موارد‌به‌معطوف‌توامان‌طور‌به‌مارکس‌علمی‌نقدو‌پدیداری)؛‌گاشکال‌اقتصادی؛‌های‌مقوله‌و‌ها‌(نظریه‌180شده‌پردازی‌مفهوم‌و‌مفهومی‌های‌‌واحدها/تمامیت)۱(دهای‌آن‌سشاختاری)‌کشه‌مناسبا ت‌های‌نظام‌(شامل‌هایی‌‌ابژه)۲( روری‌را‌مفهشومی‌واح غیشر‌(در‌یشا‌و‌سشازند‌می‌ض

دهند.‌‌می‌توضیح‌را‌ها‌صور ت)‌آن‌ایندسششتمزد)،‌شششکل‌(نظیششر‌اند‌شششده‌سازی ساده‌نادرستی‌طور‌به‌واحدها‌این‌که‌شود‌می‌داده‌نشان‌نخست،‌سطح‌دریم‌سطح‌در‌هستند؛‌نارسا‌و‌معیوب‌اینکه‌یا‌و‌ارزش)،‌شکل‌(نظیر‌اند‌شده‌واره‌بت درصور ت‌مارکس،‌توضیحا ت‌نقد،‌دو

ceteris( موجود وضعیت تداوم paribusواحشدهای‌ایششن‌مولششد‌های‌‌ابژه‌از‌منفی‌ارزیابی‌یک‌منطقی‌حاوی‌طور‌)،‌بهآنهاست.‌‌‌‌‌‌‌عملی/پراتیک‌سازی‌دگرگون‌به‌تعهدی‌ی‌دربردارنده‌و‌است‌مفهومی

یص‌تضادهای یی‌خا ی‌منششزله‌به‌را‌هششا‌آن‌مششارکس‌که‌ارزش،‌و‌فیمصر‌ارزش‌[تضاد]‌میان‌مثال‌برای‌مند،‌نظام‌دیالکتیکیی‌تضششادهای ی‌پدیششداری‌181شششده‌رازآمیز‌های‌[نیششز]‌شششکل‌و‌کنششد‌می‌شناسششایی‌داری‌سششرمایه‌ی‌برسششازنده‌سششاختاراصششل‌تخریششب‌بششه‌گرایششش‌‌هم‌کششه‌شششوند‌می‌منجششر‌گونششاگونی‌تششاریخی‌تضششادهای‌بششه‌وی‌ی‌نظریه‌در‌داری،‌سرمایهدیگششر‌ای‌جششامعه‌توسششط‌آن‌جششایگزینی‌بششرای‌هششایی‌مایه‌درون‌و‌رکمح‌،‌وسیله‌هم‌و‌دارند‌جامعه‌این‌182یدهی‌سازمانآن:‌در‌که‌ای‌جامعه‌سازند؛‌می‌فراهم

به‌هم‌کنندگان‌[یعنی]‌تولید‌شده،‌اجتماعی‌های‌«انسان‌ تنظیششم‌عقلنششی‌طور‌به‌را‌طبیعت‌با‌خود‌تعامل ت‌بستی ت‌تحت‌[طبیعت]‌را‌تا‌کنند،‌می همچون‌آن،‌ی‌سیطره‌تحت‌آنکه‌جای‌به‌درآورند،‌خود‌ی‌آگاهانه‌کنترل/نظار

]جلد‌سوم‌کاپیتالم[]‌۳۲[باشند.»‌کور،قدرتی‌

بم‌ایده‌اگر‌مارکس‌نزد یی‌آلیس یی‌نیز‌گرایی‌تجربه‌است،‌‌فلسفه‌سنخ‌نمایو‌نوعی‌نارسای یر‌همه‌کاست سگگلیم عق‌ل‌183گیشششناسششی‌هستی‌دهد:‌یکی‌می‌قرار‌زیر‌‌شناسی‌هستی‌نوع‌دو‌برابر‌در‌را‌خود‌مارکس‌رو،‌همین‌است.‌از(فهم‌متعارف)‌

بمبثل‌ها‌شکل‌آلیستی‌ایده گور/ بصش ده‌هشا)،‌( یی)‌آن؛‌(یشا‌مفهشومی‌هششای‌کلیت‌به‌همشراه‌هششا،‌انگاره‌یشا‌ها‌ای ذهب دیگشری‌و‌مهششای‌تقارن‌و‌پیونششدها‌پراکنششده]‌و‌و‌منفششرد‌بخرد،‌[واقعیا ت‌اتمیستی‌های‌واقعیت‌به‌مربوط‌گرای‌تجربه‌شناسی‌هستی

178. explanatory, non-predictive criteria179. falsification180. conceptual and conceptualized entities181. mystified forms182. principle of organization183. endemic failing

37

وی]‌نظششر‌[در‌کششه‌جهششانی‌دهششد؛‌می‌انجام‌واقعی‌جهان‌از‌خود‌ی‌ویژه‌درک‌نفع‌به‌را‌رویارویی‌این‌آنها.‌مارکس‌ثابتین‌ی‌ابششژه‌یششک‌داریششم،‌وجود‌ما‌که‌جایی‌تا‌و‌است‌تحول)‌وبالنده‌(درحال‌تمایزیافته‌ساختارمند، بششرای‌شششناخت‌ممکشش

یز»‌قدیم‌«ماتریالیسم‌بر‌مارکس‌نقد‌جوهر‌ماست.‌بنابراین، [ایششن‌کششه‌اسششت‌آن‌فویرباخ ی درباره تزهایی‌در‌نظروروری‌به‌کنشد؛‌)‌میdesocialize(‌بزدایی‌جشامعه‌را‌ماتریالیسم]‌علم‌نوع رفاا‌حشالت‌بهشترین‌در‌که‌ط مشوجب‌توانشد‌می‌ص

های نوشته دست‌(در‌مششارکس‌نقششد‌جششوهر‌نیز‌آن.‌و‌پایدار‌حفظ‌و‌برپایی‌نه‌و‌»‌شود،مداری علم«‌موقتی‌انگیزشهگشل]‌ی‌‌[فلسشفه‌کشه‌است‌آن‌هگل‌ی‌فلسفه‌در‌آلمان‌کلسیک‌آلیسم‌ایده‌اوج‌دیگر)‌بر‌متونی‌و‌فلسفی اقتصادی

کنششد؛‌)‌میdehistoricize(‌بزدایی‌تششاریخ‌را‌واقعیت‌سپس‌و‌کند،‌)‌[عاری‌از‌لیه‌مندی]‌میdestratify(‌بزدایی‌لیه‌را‌معلدارد.‌نگششه‌برپششا‌و‌حفششظ‌را‌آن‌توانششد‌نمی‌امششا‌شششود،‌»‌میمندی تاریخ«ی‌موقششتی‌انگیششزش‌مششوجب‌صششرفاا‌که‌نحششوی‌به

ییعام‌شکل‌که‌سیم:‌ماتریالیسم،ر‌می‌مارکس‌جدید‌تاریخ‌‌علم‌ی‌دوگانه‌معرفتی‌های‌مایه‌درون‌به‌بدین‌ترتیب، ‌تکششوینبرجسته‌تاریخ)‌را‌علم‌یک‌سان‌(به‌آن‌ی‌ویژه‌مضمون‌که‌دیالکتیک،‌و‌؛‌نمایدمی‌علم)‌بر‌یک‌سان‌(بهاین‌علم‌‌تاریخ‌را‌

یی‌از‌شاخصی‌ی‌نشانه‌سازد.‌اما‌می در‌ادغام‌شششده‌خواه‌مارکس،‌از‌پس‌فلسفی‌مارکسیسم‌شناختی‌معرفت‌واپس‌افتادگیک‌که‌است‌مارکس]‌آن‌خود‌رویکرد‌به‌[نسبت‌غربی،‌مارکسیسم‌در‌شده‌منفک‌خواه‌و‌دیالکتیک‌ماتریالیسم دیالکتی

شششکل‌یششک‌در‌نیششز‌آن‌ماتریالیسششم‌و‌اسششت،‌مانده‌باقی‌همچنان‌و‌شده‌ریزی‌قالب‌آلیستی‌ایده‌اساساا‌الگوی‌یک‌در‌آناست.‌‌یافته‌نمود‌گرا‌تجربه‌بنیادی‌طور‌به

ال‌(و‌مارکس ‌بارا‌گرایی‌شک‌و‌،‌می‌نشانندهم‌کنار‌گرایی‌عقل‌و‌آلیسم‌ایده‌با‌را‌دگماتیسم]‌جزم‌اندیشی‌[انگلس)‌معمو‌[در‌‌همان‌جششا]هشا‌کننشد.‌آن‌می‌نفی‌و‌رد‌محکمی‌و‌قاطع‌طور‌به‌را‌دسته‌دو‌هر‌آلمانی ایدئولوژی‌در‌و‌گرایی؛‌تجربهتمامششاا‌ای‌ه‌شششیو‌به«‌تششوان‌می‌را‌مقششدما ت‌ایششن‌بلکششه‌»‌نیسششتند،دلبخششواهی‌جزم‌هایی«‌شان‌مقدما ت‌که‌کنند‌می‌اعلم»‌راجدیششد‌انقلبششی‌فیلسوفنوعی‌«‌درعین‌حال‌[در‌پیش‌گفتار‌همان‌کتاب]‌ها‌.‌آن]۳۳[داد‌قرار‌وارسی‌»‌موردتجربی»دارند‌قرار‌جاذبه‌ی ایده‌تأثیر‌تحت‌که‌روند،‌می‌فرو‌آب‌درون‌دلیل‌این‌به‌صرفاا‌ها‌انسان«‌که‌است‌باور‌این‌مبلغ‌کهسان‌به‌را‌مارکسیسم‌ی‌اولیه‌ی‌گذرا)‌ایده‌ببعد‌(در‌سو‌یک‌از‌انگلس‌و‌مارکس‌رو،‌این‌.‌از]۳۳[دهند‌می‌قرار‌هجو‌موردیی‌ی‌برنامه‌یک بی‌باز‌و‌بی‌لحاظ‌به‌پژوهش الششتزام‌و‌تعهد‌ها‌ناگذرا)‌آن‌ببعد‌(در‌دیگر‌سوی‌از‌و‌نهند؛‌می‌بنا‌184پایان‌تجربی ت‌رویششدادی]‌185فششرا-تجربششی‌فعششال‌سششاختارهای‌بششا‌مرتبششط‌عینی‌شناسی‌هستی‌یک‌به‌خود نشششان‌را[ورای‌مشششهودادهند.‌‌می

شناسی معرفت به مارکس ) رویکرد۳.۲:‌‌استتنیده‌هم‌در‌موضوع‌عمده‌ی‌دو‌حول‌نیز‌شناسی‌معرفت‌به‌مارکس‌رویکرد

‌و‌)؛scientificityعلم‌مداری‌(‌بر‌یدی‌تاکالف)یی‌یختار‌بر‌‌تاکیدیب) ید‌مند قششرار‌شششناخت‌ی‌نظششریه‌بششا‌پیوند‌در‌تاریخ‌جدید‌علم‌موضوعا ت‌(طبعا‌186شناختی‌فرآین

گرفتند).

184. empirically open-ended research program185. transfactually active structures186. cognitive process

38

بن‌مشوجب‌به‌کشه‌کنشد،‌می‌معرفششی‌علم‌یک‌سازی‌بنابرای‌تلشی‌ی‌منزله‌به‌را‌خود‌کار‌مارکس‌،‌یک‌سواز بششه‌ظشاهراا‌آدیگششر،‌سوی‌از‌دارد؛‌سازند)‌التزام‌می‌متمایز‌هنر‌و‌ایدئولوژی‌از‌را‌علم‌که‌معیارهایی‌(نظیر‌معینی‌معرفتی‌های‌گزاره

یر‌در‌که‌علمی‌جمله‌از‌علوم،‌تمامی‌مارکس یی‌‌عامل‌(و‌از‌محصولتی‌عنوان‌به‌را‌بود،‌آن‌ساختن‌کا در)‌ای‌بششالقوه‌علیتب‌و‌الف‌باشششد.‌بنششدهای‌متعهد‌ها‌آن‌تاریخی‌توضیح‌امکان‌به‌باید‌می‌خود‌رو‌این‌از‌و‌کند‌می‌تلقی‌تاریخی‌شرایطید»‌فرآیند‌شناخت)‌شناخت‌فرآیند‌ی‌جنبه‌دو به‌ب‌بششدون‌الفدهند:‌‌می‌تشکیل‌را‌(جنبه‌های‌«درون‌زاد»‌و‌«برون‌زا

بن‌از‌پیامدی‌و‌اجتماعی-تاریخی‌قلمرو‌از‌علم‌جابجایی‌یعنی‌انجامد،‌می‌علم باوری یی‌بازتاب‌فقشدان‌آ ب‌تششاریخی؛نشدگین‌یعنی‌شود،‌می‌)‌منجرhistoricism(‌ گراییتاریخ‌به‌الف‌بدون آن،‌پیامششد‌و‌تاریخی‌فرآیند‌از‌بیانی‌به‌علم‌فروکاستتاریخششا‌های‌شناسششی‌معرفت‌بششر‌توضششیحی‌نقششدی‌پردازش‌ی‌پروژه‌طی‌جنبه‌دو‌.‌این187داوری‌ساحت‌در‌گرایی‌نسبیکششه‌بششود‌چنششان‌پیمششود‌علم‌سوی‌به‌فلسفه‌از‌مارکس‌که‌مسیری‌ی‌ویژه‌خصلت‌حال،‌این‌یابند.‌با‌می‌وحد ت188معین

)الف‌(بنششد‌زاد‌درون‌ی‌جنبه‌بششه‌وی‌الششتزام‌و‌تعهششد‌اسششت)‌سرشششت‌مشهود‌وی‌علمی‌رئالیسم‌مورد‌در‌که‌(همچنانازطریق‌و‌در‌را‌)‌فلسفهrealization(‌یابی‌تحقق‌مارکس‌آن‌طی‌که‌اولیه‌فاز‌یک‌دنبال‌به‌واقع،‌‌نگردید.‌به‌پردازی‌نظریه

دوم‌فششاز‌یشک‌طشی‌فوق]‌ناگهان‌ی‌جنبه‌[درخصوص‌او‌ی‌شده‌بیان‌صریحا‌های‌دیدگاه‌کند،‌می‌تصویرپردازی‌پرولتاریاجشایگزین‌طورکامشل‌به‌کمششابیش‌مشارکس]‌علششم‌[نزد‌رسد‌می‌نظر‌به‌آن‌در‌که‌ای‌دوره‌،‌گرددمی‌متوقف‌پوزیتیویستی

شود:‌‌می‌فلسفه

بتباسششکار]‌از‌از‌[تأکیششد‌مستق‌ل‌ی‌اشششاخه‌عنششوان‌به‌فلسششفه‌شششود،‌می‌ترسششیم‌واقعیششت‌که‌«هنگششامی ‌شششناخبیابششد‌اختصششاص‌بششدان‌تواند‌می‌که‌جایگاهی‌حالت،‌بهترین‌دهد.‌در‌می‌دست‌از‌را‌خود‌وجودی‌/میانجیدلیلیی‌خلصه‌و‌جمع‌بندی‌صرفاا انسششان‌تششاریخی‌تحششول‌روند‌ی‌مشاهده‌از‌برآمده‌تجریدهای‌و‌نتایج‌ترین‌عام‌ساز

]ایدئولوژی‌آلمانی‌‌[]۳۵[است.»‌

بهفل‌189تجریدگر-تلخیص‌گر‌نقش‌از‌یپرداز‌مفهوم‌این بششه‌و‌سششاخت‌فراهششم‌متششاخر‌انگلس‌آثار‌انتشار‌برای‌مجوزی‌سفدارد:‌‌باره]‌وجود‌این‌[در‌انگلس‌پراتیک‌و‌نظریه‌میان‌آشکار‌تناقضی‌حال،‌این‌شد.‌با‌بدل‌دوم‌بین‌الملل‌ارتدوکسی

(‌لکششی‌کششارکرد‌یششک‌است؛‌بوده‌تاریخی‌می]‌ماتریالیس‌نظریه‌[برساختن‌برای‌او‌ی‌متعهدانه‌همکاری‌انگلس‌پراتیکLockean function(این‌مساله‌دشوار‌است‌کهتصور‌این،‌بر‌.‌افزون‌قرار‌داده‌استتأیید‌مورد‌را‌آن‌آشکارا‌مارکس‌که‌

کنششد،‌پوشششی‌چشمی‌خششویش‌شششناختی‌معرفت‌‌مواضششع‌از‌لذا‌و‌شناسانه،‌معرفت‌مداخل ت‌از‌تواند‌می‌چگونه‌مارکسیسمیششک‌همچششون‌شششناخت‌به‌بلکششه‌»‌را‌پدید‌می‌آورنششد،شناخت(فلسفی)‌‌ی مساله«‌فقط‌نه‌اجتماعی‌شرایط‌که‌تازمانینهفتششه‌مششارکس‌پراتیششک‌در‌تلویحی‌طور‌به‌سومی‌موضع‌شوند.‌به‌هر‌روی،‌اگر‌می‌تاریخی)‌منجر‌و‌سیاسی‌(ی‌‌مسالههششای‌پراتیک‌سششایر‌و‌لششمع‌به‌وابسششته‌امششری‌شناسششی)‌همچششون‌معرفت‌محققا‌(و‌فلسفه‌آن‌در‌که‌است‌موضعی‌باشد،

ین‌مرحله‌ای‌)،heteronomous(‌نا-خودمختار‌دانشی‌یعنی‌همچون‌شود؛‌می‌درک‌اجتماعی پراتیکی-‌کلیت‌یک‌از‌به‌سابر‌‌این.190شناختی ین‌درک‌با‌مشترکی‌وجه‌هیچ‌نفسه‌فی‌ام یی‌که یی‌ی‌استادانه‌«روش‌هگل یی‌آلمان »191مفششاهیم‌پیونششدده

187. judgemental relativism188. historically specific epistemologies189. abstract-summative conception190. practical-cognitive ensemble191. German professorial concept-linking method

39

یم‌یششک‌سششان‌به‌‌نه‌فلسششفه،‌یشک‌ی‌منشزله‌به‌مارکسیسم‌به‌لوکاچی-گرامشیایی‌نگرش‌با‌که‌همچنان‌داشت،‌نخواهد علشین‌خودی)‌که‌با(ناتورالیست داشت.‌نخواهد‌مشترکی‌وجه‌‌هیچ‌مشخص‌می‌شود،‌192منظری‌تمامیت‌بخش‌از‌آ

یذ‌بسیار‌فلسفی‌مداخل ت‌اصلی‌های‌مشخصه یس‌پرنفو از:‌‌عبارتند‌متاخر‌انگل‌‌‌علوم؛‌از‌پیشا-انتقادی‌متافیزیک‌یک‌و‌فلسفه‌از‌پوزیتیویستی‌پردازی‌مفهوم‌از)‌یک‌تلفیقی‌(و‌میان‌‌پیوندی)۱(یک‌یششک‌و‌193گششرا‌(برآینششدی)‌غیرتقلیل‌شناسششی‌کیهان‌یک‌از‌آمیز‌تنش‌آشفته‌و‌‌سنتزی)۲( (و‌194گرا‌وحششد ت‌دیالکتیشش

یر)‌درخصوص‌هستی؛‌‌ فرآیندمدابن‌در‌کششه‌،195گرا‌بازتششاب‌شناسی‌معرفت‌یک‌با‌بندی‌هم‌در‌روا‌جهان‌کتیکیدیال‌شناسی‌هستی‌یک‌از‌داری‌جانب) ۳( آ

‌شود؛‌می‌تلقی‌آن‌از‌رونوشتی‌یا‌واقعیت‌ی‌‌دهنده‌بازتاب‌سان‌به‌اندیشهیل‌نفی‌و‌بر‌تاکیدی‌همراه‌به‌طبیعی،‌ضرور ت‌بر‌تأکیدی‌و‌گرایییت‌ذهن‌بر‌قاطعی‌‌نقد)۴( یی‌ابطا گرایی.‌‌شک‌عمل

دیالکتیششک‌از‌ترکیششبی‌داشششت،‌دوم‌الملششل‌بین‌مارکسیسششم‌در‌چرایی‌و‌چون‌بی‌نفوذ‌و‌تأثیر‌دورینگ آنتی‌که‌درحالیبب‌ی‌نظریه‌و‌طبیعت پلخششانف‌سششوی‌از‌کششه‌ترکیششبی‌شششد؛‌بششدل‌ارتدوکس‌فلسفی‌مارکسیسم‌ی‌مشخصه‌وجه‌به‌بازتا

بی‌پیوند‌196ینبود‌تصادفی/حادث‌بر‌انگلس‌نقد‌دیالکتیک»‌نام‌گرفت.‌متأسفانه‌دیتسگن)‌«ماتریالیسم‌از‌پیروی‌(به علیتیت‌بر‌نقدی‌با گری‌میششانجی‌هم‌پششایه‌‌بششه‌تششوجهی‌بششا‌یا‌و‌نشد،‌گرفت)‌تکمیل‌وام‌هیوم‌از‌هگل‌که‌معنایی‌(در‌آن‌فعلی

شششگرف‌بصششیر ت‌رغششم‌به‌این،‌‌نشد.‌افزون‌بر‌همراه‌انسانی‌های‌پراتیک‌ازطریق‌اجتماعی‌حیا ت‌در‌طبیعی‌های‌‌ضرور تیر‌چشششم‌گفتار‌پیش‌نمونه،‌(برای‌علم‌تاریخ‌در‌خاص‌رخدادهای‌به‌نسبت‌انگلس یی»!»‌وی‌و‌گی انتشششار‌بششر‌«پسششا-کششوهنیفاو‌گرایی‌[رویکرد]‌بازتاب‌تأثیر‌)،کاپیتال‌دوم‌مجلد بشود.‌نظشرورز‌‌ماتریالیسشم‌سشمت‌به‌پسشرفتی‌و‌گشذرا‌‌ببعشد‌حذ

لبریششول‌و‌پلخششانف،‌مهرینششگ،‌کائوتسکی،‌آثار‌در‌آن‌متون‌ترین‌شاخص‌(که‌دوم‌الملل‌بین‌اصلی‌جریان‌بدین‌ترتیب،نششوع‌این‌کائوتسکی‌مثال،‌نزد‌(برای‌نمود‌استقبال‌جبرگرایانه‌بلکه‌و‌پوزیتویستی‌گرایی‌فرگشت‌یک‌شود)‌از‌می‌یافت

بی‌فرگشت دوم‌الملششل‌بین‌اصششلی‌جریششان‌بششر‌همین‌منششوال،‌مارکسی)؛‌تا‌است‌داروینی‌بیشتر‌برانگیزی‌بحث‌طور‌به‌گرایآن.‌در‌ایششن‌میشان،‌گسششترش‌و‌تششا‌پششروردن‌و‌بسشط‌سششاخت،‌مشغول‌مارکس‌ی‌نظریه‌سازی‌مند‌نظام‌با‌را‌خود‌بیشتربس‌ی‌مداخله‌اصلی‌موضوع‌اگرچه به‌صریح‌قصد‌بود،‌ماتریالیسم‌[فلسفی]‌انگل از‌دفاع‌و‌سازی‌برجسته‌وی‌از‌این‌مداخل

(‌بینی جهان‌یششک‌ظهششور‌مششداخله،‌[نهششایی]‌ایششن‌پیامششد‌بود.‌اما‌علم‌یک‌منزله‌ی‌به‌مارکسیسم‌ی‌ویژه‌خودمختاریWeltanschauungرو،‌ایششن‌از‌و‌نداشششت،‌197گر‌طششبیعت‌بیش‌های‌گرایی‌وحششد ت‌بششا‌هششم‌زیششادی‌تفاو ت‌قضا‌از‌که‌)‌بود

کنششار‌در‌دوم‌الملششل‌بین‌اصششحاب‌سششوی‌از‌درحششالی‌انگلششس‌فلسششفی‌های‌دیششدگاه‌چراکششه‌بششود؛‌نمششا‌متناقض‌پیامششدیطریششق‌از‌انگلس‌که‌گرفت،‌می‌قرار‌دیگران‌و‌دورینگ‌)‌وHaeckel(‌گهکل‌گرا»ی‌«تقلیل‌«مکانیکی»‌و‌های‌ماتریالیسم

داشت.‌‌را‌ها‌آن‌با‌مقابله‌قصد‌خود‌متاخر‌آثار

نیششز‌و‌بود،‌فلسفی‌مداخل ت‌جانب‌دارانه‌ی‌و‌پراتیکی/عملی‌خصلت‌بر‌وی‌اصرار‌لنین‌شاخص‌های‌مشارکت‌تمایز‌وجه192. a totalizing vantage point193. non-reductionist (emergentist) cosmology194. monistic (processual) dialectics of being195. reflectionist epistemology196. contingency197. hypernaturalist monisms

40

رویکششرد،‌دو‌.‌ایششن‌روزمششرهعلششم‌بششه‌نسششبت‌مششداخلتی‌چنیششن‌نسششبی‌خودمختششاری‌از‌وی‌تر‌روشششن‌پردازی‌مفهششوملنین‌فلسفی‌ی‌بخشیدند.‌اندیشه‌بهبود‌تاحدی‌را‌انگلس‌ی‌اندیشه‌از‌پوزیتیویستی‌[رایج]‌و‌گرات‌عینی‌های‌گیری‌قالببششا‌رویششارویی‌منظششور‌به‌گرایششانه‌بازتاب‌جششدل‌»‌یکسمامپریوکریتیسی و ماتریالیسمکرد:‌«‌گذر‌زیر‌مرحله‌ی‌دو‌از

های نوشته دست«‌در‌حششال‌آن‌که‌بوگششدانف)؛‌ازطریق‌مثال،‌(برای‌بود‌بلشویکی‌های‌حلقه‌در‌ماخ‌های‌ایده‌گسترشییفلسفی ورزی‌اندیشششه‌میششان‌تقابششل‌به‌را‌خود‌جای‌تدریج‌به‌آلیسم‌ایده‌و‌ماتریالیسم‌از‌انگلس‌دوقطبی‌»‌تقابل‌‌گذار

یی‌ایستد).‌در‌می‌دوم‌جای‌در‌(و‌دهد‌می‌غیردیالکتیکی‌‌و‌دیالکتیکی ،‌سششنگینی‌و‌جششدی‌بحششث‌‌۱۹۲۰ی‌دهه‌شششوروی‌آمششوزه‌دیششالکتیکی‌ی‌سششویه‌بر‌که)شش‌‌Deborinمثل‌دبورین‌(کسانی‌دو‌طیف‌زیر‌درگرفت:‌مد ت،‌میان‌کوتاههرچند‌

نمودند.‌می‌برجسته‌را‌آن‌ماتریالیستی‌های‌مولفه‌که‌بوخارین‌چون‌کسانی‌و‌ورزیدند،‌می‌تأکید‌دیالکتیک‌ماتریالیسمسشوی‌از‌دو‌هشر‌کشه‌«ماتریالیسشم»)،‌«دیالکتیشک»‌و‌(یعنشی‌انگلشس‌شناختی‌معرفت‌میراث‌اصطلح‌دو‌ترتیب،‌بدین

ی‌فلسششفه‌در‌درونششی‌شکافی‌بروز‌جریان‌در‌بود،‌نهاده‌تأکید‌ها‌آن‌اهمیت‌لنین‌بر‌دیگر‌بار‌و‌بودند،‌شده‌رد‌برنشتاینبیاتحاد‌جماهیر‌ ایشن‌و‌)؛externalize(‌[قلمششداد]‌ششدند‌بیرونی‌یکدیگر‌‌به‌ها)‌نسبت‌مکانیست‌و‌دبورین‌(میان‌شورو

بکدگذاریدیامات«‌قالب‌در‌استالین‌نظام‌تحت‌مفاهیم‌این‌که‌بود‌آن‌از‌پیش هششر‌پششس،‌ایششن‌شوند.‌از‌»‌بازتدوین‌و‌یف‌جریانا ت‌سوی‌جداگانه]‌از‌طور‌[به‌مفهوم‌دو‌این‌از‌یک ین‌مخال شدند.‌‌می‌بازنمایی‌غربی‌مارکسیسم‌طیف‌درو

ای‌خودآگاهششانه‌طور‌به‌مارکسیستی‌شناسی‌معرفت‌)،Austro-Marxists(‌اتریشی‌های‌مارکسیست‌و‌آدلر‌ی‌اندیشه‌درو‌تششدوین‌نیششوتن،‌بششا‌قیاسی‌قابل‌طور‌به‌مارکس،‌اینکه‌بود:‌نخست‌زیر‌معنای‌دو‌در‌کانتی‌بیان‌در‌که‌شد،‌198انتقادیممکششن‌)‌چگششونهsocialization(‌پذیریجامعه‌/اجتماعی‌سازی«‌هک‌ساخت‌پذیر‌امکان‌را‌کانتی‌پرسش‌این‌بندی‌صور تتجربششه‌امکششان‌بششرای‌)‌شرطیsociality(‌جامعه‌گرایی‌مارکس]‌که‌[نزد‌درک‌این‌رابطه،‌همین‌در‌مستقیما‌و‌است؟»؛را‌مششارکس‌ی‌نظششریه‌کننششد.‌آدلششر،‌می‌ایفا‌کانت‌نزد‌ها‌مقوله‌و‌زمان‌فضا،‌که‌کند‌می‌ایفا‌را‌نقشی‌همان‌درست‌است،(بشششریت‌آن‌ی‌ابششژه‌کششه‌نقششدی‌کنششد؛‌‌می‌درک‌شششود‌می‌مهششار‌و‌سششنجش‌تجربششی‌لحششاظ‌به‌کششه‌نقششدی‌ی‌منششزله‌‌به

یی‌فعالیت‌به‌ها‌آن‌کرد‌عمل‌که‌)‌قرار‌دارد،quasi-natural(‌طبیعی‌شبه‌قوانینی‌)‌تحت199شده‌اجتماعی int(‌ارادی‌انسان

entionalاست.‌‌وابسته‌‌200ارزش‌به‌معطوف‌)‌و

در‌و‌عمششدتا‌مارکسیسششم‌که‌نداشتند‌باره‌این‌در‌تردیدی‌دادیم‌قرار‌ملحظه‌مورد‌تاکنون‌که‌اندیشمندانی‌از‌یک‌هیچبت‌ی‌وهله ین‌بوخارین).‌در‌تاریخی ماتریالیسم‌به‌کنید‌نگاه‌نمونه،‌(برای‌است‌علم‌یک‌نخس نششاچیزی‌تأکید‌حال،‌عیعناصری‌همان‌یعنی‌شد،‌می‌انجام‌مارکس‌ی‌اندیشه‌در‌هگلی‌یا‌دیالکتیکی‌اصالتاا‌عناصر‌تاکیدی)‌بر‌هیچ‌نگوییم‌(اگرتازه‌متون‌نیز‌و‌،کاپیتال‌در‌ارزش‌ی‌نظریه‌از‌مارکس‌داشت‌عرضه‌های‌دشواری‌از‌ای‌عمده‌بخش‌مسبب‌گمان‌بی‌که

یی‌مارکسیسششم‌واقششع،‌اسششت.‌به‌یششافته‌تغییششر‌اینششک‌وضششعیت‌انششد.‌ایششن‌بوده‌اولیه‌ی‌وی‌کلیدی‌آثار‌از‌انتشاریافته هگلششییسششاختارگرایی‌و‌فرانکفششور ت‌مکتب‌کارهای‌ی‌برانگیزاننده‌که‌،]۳۶[لوکاچ‌توسط‌یافته‌‌بسط‌و‌شرح لوسششین‌201تکششوین

تفسششیری‌معیششار‌نفششوذ‌ی‌دامنه‌همششان‌از‌کمششابیش‌کششه‌کششرد‌عرضه‌مارکس‌آثار‌‌برای202تفسیری‌معیاری‌بود،‌بگلدمن

198. self-consciously critical199. socialized humanity200. value-oriented human activity201. genetic structuralism202. interpretative canon

41

بی،‌که‌کاربست‌های‌آن‌‌شد.‌به‌موجب‌این‌معیار‌برخوردار‌ی]‌انگلس‌[برساخته گرامشششی‌بکششرش‌وبه‌ویژه‌در‌آثار‌تفسیرشششناخت‌ی‌نظریه‌اصلی‌عام‌های‌شوند.‌ویژگی‌می‌وارونه‌گیری‌چشم‌طور‌به‌یانگلسی‌سنت‌اصلی‌است،‌تأکیدا ت‌مشهوداند:‌‌قرار‌بدین‌]۳۸[‌و‌گرامشی]۳۷[بکرش

یی‌مارکسیسم‌شناسایی‌یا‌گرایی‌تاریخ‌)۱( یی‌-همچون‌بیان/تجل ‌به‌‌منششزله‌یطبیعی‌علم‌شناسایی‌کارگر-‌و‌ی‌طبقه‌نظرانکششار‌بششا‌کششه‌اسششت،‌203شششناختی‌کششار‌فرآینششد‌زاد‌درون‌ی‌جنبه‌فروپاشی‌مستلزم‌‌که‌نگرشیبورژوایی؛‌ایدئولوژی‌‌یک

بی‌علم‌یک‌ی‌مثابه‌به‌مارکسیسم ی‌نظششریه‌یششک‌یا‌خود-بسنده‌ی‌فلسفه‌یک‌همچون‌آن‌از‌دیگری‌درک‌نفع‌به‌اجتماعیع‌منظری‌(واجد‌خودمختار‌اجتماعی ین‌از‌بخش‌تمامیت‌و‌جام ‌است؛‌)‌همراه204خود‌آ

یا‌فروپاشی‌به‌که‌رویکردی‌جهان؛‌پراتیکی‌تکوین‌و‌ساخت‌ی‌ایده‌ی‌پایه‌بر‌گرایی،‌بازتاب‌ضد‌و‌گراییت‌‌ضدعینی)۲(یی‌معرفت‌آلیسشم‌ایده‌یشک‌بشا‌آن،‌بشا‌متناظر‌و‌می‌انجامد‌علم‌ناگذاری‌ببعد‌موثر‌سازی‌خنثی در‌گرایی‌نسشبی‌و‌ششناخت‌‌است؛‌)‌همراهjudgemental relativism(‌داوری‌‌ساحت

یی‌علم‌باوری‌بار‌زمان]‌زیر‌آن‌[تا‌که‌مارکسیسم‌انتقادی‌و‌ذهنی‌های‌سویه‌احیای‌و‌‌بازیابی)۳( بششر‌حاکم‌پوزیتیویستای‌پششاره‌همچششون‌وارگششی‌بت‌ی‌آمششوزه‌ی‌دوبششاره‌کشششف‌شامل‌مساله‌این‌لوکاچ،‌مورد‌(در‌بود‌شده‌دفن‌دوم‌الملل‌بین

بود).‌مارکس‌ی‌نظریه‌از‌اساسی

بی‌بیان‌و‌طور‌رویکردی]‌به‌چنین‌مبنای‌[بر‌اینک‌مارکسیسم ‌شششناخت‌وآنکششه‌جششای‌به‌اسششت،‌‌سششوژه‌یک‌تجلی‌بنیادیش‌ بکرش]‌مارکسیسم‌باشد؛‌ابژه‌به]‌یک‌[مربوطدان ‌است.]۳۹[»پرولتاریا‌انقلبی‌جنبش‌نظری‌بیان‌و‌تجلی«‌[از‌نظر‌نیاز‌مورد‌اساسی‌عناصر‌ی‌مهگوید)‌«ه‌می‌گرامشی‌که‌گونه‌(آن‌ای‌خود-بسنده‌طور‌به‌فقط‌نه‌مارکسیسم‌این،‌برافزون‌یب‌به‌تنهششا‌دقیقششا‌بلکه‌داراست،‌را]‌۴۰[ن»جها‌از‌منسجم‌و‌تام‌پردازی‌مفهوم‌یک‌برساختن‌برای خششود-‌همیششن‌مششوج

لوکاچ:‌‌از‌همین‌‌روست‌که‌از‌دیدمتمایز‌می‌گردد.205بسندگی

هششای‌محرک‌و‌هششا‌مایه‌درون‌تقششدم‌نششه‌سازد‌برمی‌را‌بورژوایی‌ی‌اندیشه‌و‌مارکسیسم‌میان‌قطعی‌تفاو ت‌«آنچهای شناسی هستیمتاخرش،‌‌اثر‌در‌لوکاچ‌که‌موضعی‌()‌استtotality(‌تمامیت‌دیدگاه‌بلکه‌اقتصادی، هسگگتبش‌اجزای‌بر‌207کل‌فراگیر‌ی‌سیطره‌و‌داد/‌باسکار)‌….‌تسلط‌قرار‌بازتاکید‌مورد‌را‌‌آن،206اجتماعی آن‌جوهر‌ا]تاریخ‌و‌آگاهی‌طبقاتی‌[]‌۴۱[گرفت.»‌بر‌هگل‌از‌مارکس‌که‌است‌روشی

یی‌از‌جهانی‌ایجاد‌ی‌واسطه‌به‌طبیعی،‌علم‌خود‌منظر،‌این‌از مختلف‌جزئی‌سپهرهای‌به‌که‌مجزا‌و‌ناب‌داده‌های‌تجربو‌بششورژوازی‌گسششیختگی‌ازهم‌هسششتند،‌معنادار‌‌تمامیت‌یک‌با‌پیوندی‌هر‌فاقد‌و‌اند‌‌شده‌[پاره‌پاره]تقسیم‌ازهم‌جدا‌و

با‌علم‌را‌که‌بنا‌می‌نهد‌مارکسیسم‌درون‌در‌درازآهنگ‌سنتی‌لوکاچ‌کند.‌بنابراین،‌می‌بیان‌را‌آن‌ی‌شده‌واره‌شی‌بینشرا‌تحلیلششی‌ی‌اندیشششه‌و‌دیششالکتیکی‌ی‌اندیشه‌و‌[خلط‌می‌کند]‌آمیزد‌می‌‌هم‌‌در‌آن‌از‌پوزیتیویستی‌ناروای‌تفسیرهای

دهد.‌‌می‌قرار‌هم‌برابر‌دربه‌طور‌زمخت‌و‌بی‌پروایی‌

203. cognitive labour process204. comprehensive totalizing standpoint of its own205. self-sufficiency206. Ontology of Social Being207. the all-pervasive supremacy of the whole

42

ین‌این‌ی‌-ابژه‌سوژه‌پرولتاریا‌لوکاچ‌در‌نظر ین/تواما اصل‌این‌یابی‌)‌تحقق‌لوکاچی‌ی‌چرخه‌(در‌تاریخ‌و‌است،‌208تاریخ‌همایا‌داری،‌سرمایه‌ی‌)‌جامعهself-knowledge(‌خود-شناسی‌جز‌نیست‌چیزی‌تاریخی‌پرولتاریاست.‌ماتریالیسم‌دست‌بهکششالییهمچششون‌خود‌(‌وضعیت‌به‌خودآگاهانه‌روند‌وقوف‌در‌که‌پرولتاریا‌به‌منتسب‌ممکن‌و‌چرخه)‌آگاهی‌این‌(درکند.‌لوکاچ‌بر‌آن‌است‌می‌وضعیت‌این‌سازی‌دگرگون‌به‌روعش‌همزمان‌است)،‌آن‌به‌وابسته‌داری‌سرمایه‌ی‌جامعه‌که

‌می‌پردازد:کالیی‌وارگی‌بت‌که‌به‌کاپیتال،‌اول‌جلد‌نخست‌فصل‌چهارم‌که‌بخش

شششناخت‌همانا‌که‌را،‌پرولتاریا‌خود-شناسی‌تمامی‌نیز‌و‌دارد‌بر‌در‌را‌تاریخی‌ماتریالیسم‌تمامی‌خود‌دل‌«در]‌۴۲[.»‌‌استداری‌سرمایه‌ی‌جامعه

بچ‌شناسی‌معرفت بی‌شناسی‌هستی‌و‌،)‌rationalist(عقلگرا‌لوکا از‌لوکاچ‌تمامیت‌تر،‌مشخص‌طور‌است.‌به‌آلیستی‌ایده‌وبن‌در‌چراکششه‌)‌اسششت،expressive(ت)‌«تبیینی/بیانگر»‌اس‌کرده‌اشاره‌آلتوسر‌که‌چنان‌(هم‌سو‌یک (‌گششام/مرحلششه‌هششر‌آ

momentبی‌طور‌)‌به است،‌گرایانه‌غایت‌همچنین‌لوکاچ‌تمامیت‌دیگر،‌سوی‌از‌و‌دارد؛‌بر‌در‌)‌راthe whole(‌کل‌تلویحبن‌در‌چراکه یی‌محقششق)‌کششه‌آن‌را‌پیش‌‌نگششری‌می‌کنششد‌ای‌آینششده‌بششا‌پیونششد‌در‌فقط‌حال‌زمان‌آ پششذیر‌فهم‌(از‌این‌همششان‌گردد.‌می

هششم‌فرآینششد)‌و‌سششازی‌برجسته‌(با‌یانگلسی‌شناسی‌هستی‌هم‌ولی‌است،‌آن‌واجد‌مارکس‌شناسی‌هستی‌که‌چیزی‌آناست.‌‌ساختار‌هستند،‌آن‌تمامیت)‌فاقد‌سازی‌برجسته‌(با‌لوکاچی‌شناسی‌هستی

یت‌یک‌عامیصرف‌تصور‌‌گرامشی‌نزد حسب‌بر‌چیزها/اشیاء‌عینیت‌و‌است،‌مذهبی‌ی‌مانده‌پس‌»‌یک209در-خود‌«واقعیین‌جهان‌بینا-ذهنیت‌یک cognitive(‌شششناختی‌اجمششاع‌یششک‌همچششون‌یعنششی‌شششود؛‌می‌بششازتعریف‌210اشخاص‌روای‌میا

consensus،(یابششد،‌می‌تحقششق‌‌کمونیسششم‌تنها‌درنهایت‌در‌اما‌شویم،‌می‌نزدیک‌بدان‌وار‌مجانب‌طور‌به‌تاریخ‌طی‌که‌که:‌سازد‌می‌خاطرنشان‌باشد.‌گرامشی‌رسیده‌انجام‌به‌عملی/پراتیکی‌اجماع‌یک‌آنکه‌از‌[یعنی]‌پس

شششود،‌نمی‌داده‌توضششیح‌اتمیستی‌ای‌نظریه‌توسط‌بشری‌تاریخ‌که‌است‌روشن‌پراکسیس،‌ی‌نظریه‌اساس‌«براز‌بخشی‌علمی،‌فرضیا ت‌و‌ها‌بینش‌دیگر‌تمامی‌همانند‌اتمیستی،‌ی‌نظریه‌یعنی‌است؛‌درست‌آن‌عکس‌بلکه]۴۳[)‌است.»‌superstructure(روبنا‌

یی‌دیدگاه‌این و‌آن؛‌گششذرای‌ابعششاد‌بششه‌علششم‌ناگششذرای‌ابعاد‌دهد:‌تلشی‌می‌جای‌خود‌در‌را‌دوگانه‌ای‌فروریزش‌و‌تلشهای‌چرخش‌از‌یکی‌یادآور‌گرامشی‌ی‌گفته‌نخست،‌مورد‌آن.‌در‌زاد‌برون‌های‌جنبه‌به‌علم‌زاد‌درون‌های‌جنبه‌تلشیکه:‌دارد‌نمی‌روا‌تردیدی‌امر‌این‌به‌باور‌»‌درحقیقی‌آلیست‌ایده«‌آن‌همانند‌که‌چرا‌است،‌پرودون‌علیه‌مارکس

]فقر‌فلسفه‌[]‌۴۴[».آن]‌باشد‌[کاشف‌هاروی‌ی‌نظریه‌از‌پیامدی‌باید‌می‌خون‌گردش«‌

یی‌شناخت‌‌تاریخ ال‌گرامشی‌آن)،‌که‌های‌‌ابژه‌متمایز‌مندی‌تاریخ‌که‌(همچنان‌مای‌مند آن‌بر‌تأکید‌خواهان‌درستی‌به‌کام‌ووابسششته‌واقششع‌در‌آنها)‌‌را‌نفششی‌نمی‌کنششد،‌بلکششه‌مندی‌تاریخ‌(و‌شناخت‌های‌)‌ابژهotherness(‌دگربودگی‌ی‌ایده‌است،

208. identical subject-object of history209. reality-in-itself210. a universal intersubjectivity of persons

43

است.‌‌آن‌بهمتکی‌

نفششع‌به‌لوکششاچ‌که‌درحالی‌اما‌کنند،‌می‌رد‌را‌انگلسی‌نوع‌از‌طبیعت‌دیالکتیک‌هرگونه‌همگی‌بکرش‌و‌گرامشی،‌لوکاچ،‌وار-انسششان‌گرایی‌وحششد ت‌یششک‌نفششع‌به‌بکششرش‌و‌گرامشششی‌کنششد،‌می‌چنیششن‌برمانتیک‌و‌گرا‌دوگانه‌گرایی‌ضدطبیعت‌یک

ین‌به‌دیالکتیششک،‌کشه‌کنششد‌می‌اسشتدلل‌لوکششاچ‌که‌کننششد.‌درحششالی‌می‌چنین211شدهی‌تاریخانگارانه‌ی‌ بشاز-‌فرآینشد‌سشایی‌وحد ت و‌گرامشششی‌یابششد،‌می‌کاربسششت‌اجتمششاعی‌جهششان‌روی‌بر‌تنها‌شده،‌خود-بیگانه‌از‌ی‌ابژه‌و‌اصلی‌ی‌‌سوژه212یابدیششالکتیکی‌بنششابراین‌و‌است‌بشری‌تاریخ‌از‌ای‌پاره‌شناسیم‌می‌را‌آن‌ما‌که‌چنان‌طبیعت،‌که‌هستند‌آن‌مدعی‌بکرشاست.‌

یبتر‌ی‌پاره‌دو‌میاناین‌همانی‌(‌213گرامشی‌ی‌یافته‌تحقق‌این‌همانی‌ی‌نظریه‌در‌که‌درحالی نا-‌-‌شناسی»)،‌«هستی‌کیبی‌آن]‌در‌[که‌لوکاچ،‌ی‌نظریه‌در‌رود،‌می‌دست‌از‌)‌درمجموعintransitivity(‌گذرایی اسششت‌تاریخ‌از‌بروندادی‌این‌همانیت‌یششک‌سششان‌‌به(الف)شششود:‌‌‌می‌نمایششان‌زیششر‌شششکل‌دو‌در‌ناگششذرایی‌بیابششد،‌تحقششق‌بایششد‌هنششوز‌کششه لحششاظ‌به‌طششبیع

بی‌معرفت یک‌)‌باintegral(‌و‌مکمل‌سازنده‌ای‌‌رابطه‌در‌که‌بکنش،‌بی‌و‌گلخت‌‌شناخت شششود؛‌نمی‌دیده‌بشر‌رهایی‌دیالکتیپرولتاریایی.‌‌خودآگاهی‌به‌یابی‌دست‌از‌پیش‌بشری،‌تاریخ‌در‌بیگانگی‌قلمرو‌سان‌‌به(ب)

فرانکفششور ت)‌مکتششب‌دوم‌نسل‌(در‌و‌مارکوزه‌آدورنو،‌انتقادی»‌هورکهایمر،‌ی‌«نظریه‌اصلی‌شناختی‌معرفت‌موضوعا تیم‌مطلششق‌گرایی‌تششاریخ‌در‌تعششدیلی‌و‌‌اصششلح)۱(قرارنششد:‌‌بدین‌ها‌آن‌فکری‌وابستگان‌و‌همکاران‌و‌هابرماس مارکسیسششمارکسیسششم؛‌در‌و‌مارکس‌)‌نزدlabour(‌کار‌مفهوم‌بر‌‌نقدی)۲(‌نظریه؛‌نسبی‌خودمختاری‌بر‌تازه‌تاکیدی‌و‌لوکاچی

ید‌سازی‌‌برجسته)۳(‌و پردازیم:]‌می‌موضوع‌سه‌این‌از‌یک‌هر‌بررسی‌به‌علم‌باوری.‌[اینک‌و‌گرایی‌عینیت‌نقد‌مؤک

بششه‌سششرانجام‌و‌شششود‌می‌انجام‌پرولتاریا‌نقش‌از‌تدریجی‌بزدایی‌مرکزیت‌طریق‌از‌موضوبع‌این‌به‌پرداختن): ۱( موضوعید‌عاملیت‌هرگونه‌فقدان ای‌شششیوه‌نیز]‌-‌به‌فرانکفور ت‌مکتب‌[نزد‌که‌طوری‌به‌گردد؛‌می‌منجر‌[فرآیند]‌رهایی‌تاریخ‌بنیاطبقششه)‌دیششده‌یک‌از‌گری‌نشان‌همچون‌(نه‌افراد‌ی‌خصیصه‌و‌خوی‌سان‌به‌انقلبی‌ی‌نظریه-‌‌جوان‌های‌هگلی‌یادآوراد می«‌یک‌همانند‌و‌شود،‌می normative(‌هنجاری‌سطح‌به‌ای‌)‌فیشتهSollen»‌(بای planeشششکاف‌یابششد.‌می‌)‌انتقال

ید‌آن بک‌نوعی‌و‌نظریه‌میان‌پیام ‌همششان‌گونه‌‌کششه‌در،‌ساخته‌و‌دامن‌می‌زنششدبرجسته‌را‌‌214نقادی‌مشربیو‌بدبینی‌پراتی:‌عیان‌می‌شودی‌برانگیزاننده‌و‌صریح‌طور‌بهگفته‌ی‌زیر‌[از‌مارکوزه]‌

یی‌ی‌«نظریه نظریششه‌ایششن‌بزننششد؛‌پل‌را‌آینده‌و‌اکنون‌میان‌شکاف‌بتوانند‌که‌است‌مفاهیمی‌فاقد‌جامعه‌انتقادبششاقی‌آمیششز‌منفششی/نفی‌بلکه‌دهد؛‌نمی‌نشان‌را‌توفیقی‌و‌کامیابی‌هیچ‌و‌شود‌نمی‌متعهد‌را‌نویدی‌و‌‌وعده‌هیچ]۴۵[ماند.»‌‌می

یی‌پردازی‌مفهوم‌کنار‌در‌پیامدهایی،‌چنین یی)‌«نظششریه‌ناو‌(رمانتیششک‌منفی‌تماماا‌ها بششه‌انتقششادی»‌نسششبت‌ی‌دیششالکتیکیی‌ی‌نظریه‌تحلیلی،‌ی‌اندیشه‌و‌فناوری‌علم،‌داری،‌سرمایه رویکششرد‌-‌هماننششد‌کششه‌ای‌(نظششریه‌را‌آن‌از‌برآمششده‌اجتمششاع

211. historicized anthropomorphic monism212. reunification213. Gramsci’s achieved (being-knowing) identity theory214. judgementalism ( گرایی‌قضاو ت )‌

44

اجتمشاعی‌ی‌نظشریه‌از‌دورتشر‌ای‌فاصششله‌شششود)‌در‌می‌تلقی‌شناسی‌معرفت‌حقیقی‌منبع‌گرا-‌همچون‌تاریخ‌مارکسیسمتششا‌سششاخت‌قششادر‌را‌فرانکفششور ت‌مکتششب‌انتقششادی‌ی‌نظششریه‌هششا‌ویژگی‌همیششن‌حششال،‌عیششن‌نشششانند.‌در‌می‌مششارکس

و‌پوشششیده‌را‌ها‌آن‌مارکس‌خود‌ی‌بینانه‌خوش‌گرایی‌پرومته‌و‌گرایی‌عقل‌که‌کند‌تشریح‌و‌ترسیم‌را‌مسایل/مشکلتیبود.‌‌داشته‌نگاه‌مبهم

یی‌تقابل): ۲( موضوع یی‌گذار از‌ابششزاری،‌یا‌تکنیکی‌تماماا‌خرد‌یک‌و‌بخش‌رهایی‌یخرد‌یک‌‌میان‌انتقادی‌ی‌نظریه‌اساس»216بشششری‌علیششق‌و‌«دانش‌ی‌مقاله‌‌تا]۴۶[»‌هورکهایمر215انتقادی‌ی‌نظریه‌و‌سنتی‌ی‌«نظریه‌ی‌انتشار]‌مقاله‌[زمان

بششر‌مارکس‌تأکید‌دلیل‌این‌امر‌[از‌منظر‌آنان]‌است؛‌یافته‌چرخش‌مارکس‌خود‌علیه‌ای‌فزآینده‌طور‌‌به]۴۷[هابرماس]۴۸[مارکوزه‌نظر‌در‌رو،‌این‌بشر،‌بود.‌از‌استثمار‌از‌سوی‌برای‌تام‌ای‌ابژه،‌همچون‌طبیعت‌از‌وی‌مفهوم‌پردازی‌و‌کاریر‌عقلنششی‌تنظیششم‌نششه‌و‌اسششت‌خلقششه‌کششار‌نششه‌(رهششا)،‌217یافته‌رهایی‌ی‌جامعه‌یک‌ی‌مشخصه‌وجه بلکششه‌‌ضششروری؛‌کششاید‌تصعید‌ای‌جامعه‌چنین‌ی‌مشخصه‌وجه در‌مششارکس‌هابرمششاس‌نظششر‌اسششت.‌از‌218حسششانی‌لیبیششدویی‌بازی‌در‌کار‌خو

امششا‌کنششد،‌می‌)‌بازشناسششیinteraction(‌تعامششل‌و‌کار‌میان‌را‌تمایزی‌تولیدی،‌مناسبا ت‌و‌نیروها‌میان‌اش‌تمایزگذاریبن‌اثششر‌در‌و‌دهششد،‌می‌دسششت‌به‌[نظششری]‌خششود‌پراتیک‌این‌از‌نادرست‌تفسیری‌پوزیتیویستی‌روشی‌بهمارکس‌ خششود-‌آکرد‌للاستد‌چنین‌توان‌می‌حال،‌این‌باکاهد.‌‌فرومی‌کار‌به‌)‌راhuman species(‌بشر‌)‌نوعself-formation(‌تکوینی

و‌درون‌در‌همششواره‌کششه‌فهمششد‌می‌چیزی‌سان‌به‌را‌کار‌بلکه‌کند،‌نمی‌تلقی‌تکنیکی‌کنشی‌همچون‌را‌کار‌مارکس‌کهیی‌به طششور‌به‌و‌خطا‌به‌که‌است‌هابرماس‌خود‌بلکه‌مارکس،‌نه‌دهد.‌بنابراین،‌می‌رخ‌مشخص‌تاریخا‌ی‌جامعه‌یک‌میانج

کنشششی‌سششان‌به‌را‌کششار‌وی‌کششه‌چششرا‌دهششد؛‌می‌ارائششه‌پوزیتیویسششتی‌روایتی‌طبیعی‌علم‌از‌هم‌و‌کار‌از‌هم‌غیرانتقادیبازنمششایی‌آن‌از‌219محور‌قیاسششی-‌قششانون‌الگششوی‌توسششطکه‌‌را‌آنچه‌نیز‌طبیعی‌علم‌مورد‌در‌و‌کند‌می‌تعریف‌تکنیکی

انگارد.‌می‌بسنده،‌شود‌می

بشا‌طشبیعی،‌تمامششاا‌فرآینشد‌یشک‌از‌ای‌نشتیجه‌سشان‌به‌بشر‌نوع‌از‌تلفیق‌برداشتی‌برای‌هابرماس‌کوشش): ۳( موضوعهرگششونه‌تناقض‌ی‌دهنده‌نشان‌بشری،‌فعالیت‌توسط‌و‌در‌ای‌برساخته‌ی‌منزله‌طبیعت)‌به‌(ازجمله‌واقعیت‌ازبرداشتی‌

‌از‌جایگششاهطبیعت‌اگر‌که‌انجامد‌می‌حاصل‌بی‌دوراهی‌و‌تنگنا‌این‌به‌رهیافت‌این‌که‌ت.‌چرااس‌استعلیی‌پراگماتیسمیی یت‌یک‌استعلی ین‌برساخته‌تاریخی‌ی‌زمینه‌و‌بنیاد‌تواند‌[خود]‌نمی‌،‌برخوردار‌استبرساخته‌عینی و‌باشششد؛‌سششوژه‌شدیت‌یششک‌سششادگی‌به‌توانششد‌نمی‌پس‌)‌است،subjectivity(‌ذهنیت/سوژه‌گی‌تاریخی‌ی‌شالوده‌طبیعت‌اگر‌برعکس، عینیششconstituted(‌برساخته objectivityتصششادفی/حششدوثیطششور‌به‌(و‌در-خود‌باید‌می‌طبیعت‌حالت‌این‌در‌؛]۴۹[)‌باشد‌،

عینیششت‌ناپذیری‌کاهش‌بر‌اش‌پافشاری‌در‌نیز‌آدورنو‌رسد‌می‌نظر‌به‌که‌است‌ای‌نکته‌ما)‌باشد.‌این‌برای‌ممکن‌ای‌ابژه(ی‌ی‌فلسشفه‌فراگیشر‌خطشای]‌۵۰[آدورنشو‌است.‌درواقشع،‌داده‌قرار‌تصدیق‌مورد‌را‌گی)‌آن‌ذهنیت‌(سوژه‌به ‌First(اولش

Philosophy،(متقششابل‌هششای‌قطب‌از‌یکششی‌فروکاسششتن‌بششه‌پایششدار‌گرایشی‌همچون‌را‌مارکسی،‌شناسی‌معرفت‌شامل‌

215. Max Horkheimer, Traditional and Critical Theory.216. Jürgen Habermas, Knowledge and Human Interests.217. emancipated society218. sensuous libidinous play219. deductive-nomological model

45

روکاسششتنف‌در‌یانگلسی‌مارکسیسم‌نزد‌گرایش،‌(این‌سازد‌می‌برجسته‌را‌آن‌و‌تمیز‌داده‌دیگر‌قطب‌به‌220ناپذیر‌کاهشراسششتا،‌همیششن‌آگششاهی).‌در‌بششه‌هسششتی‌فروکاستن‌قالب‌در‌لوکاچی،‌مارکسیسم‌نزد‌و‌یابد؛‌می‌نمود‌هستی‌به‌آگاهییی‌درون‌نفششع‌بششه‌،‌و221گریزی‌انگششاره‌‌پیش‌از‌دور‌به‌ای‌شالوده‌بر‌اندیشه‌کردن‌بنا‌برای‌تلشی‌هرگونه‌علیه‌آدورنو مانششاییی ورزد.‌‌‌‌‌‌می‌استدلل‌نقد‌تمام

آنها]‌مهم‌مشترک‌رویکرد‌یک‌سبب‌[به‌را‌زیر‌های‌‌نحله‌آرای‌که‌بود‌خواهد‌مناسب‌دراینجا‌شد،‌گفته‌آنچه‌امتداد‌دردهیم:‌‌قرار‌اجمالی‌ای‌اشاره‌مورد

؛222یا.‌پ.‌تامپسون‌و‌هلر،‌اگنس‌گارودی،‌روژه‌لوفور،‌هانری‌فروم،‌اریش‌نظیر‌گرا،‌انسان‌های‌الف)‌مارکسیستمرلوپونتی؛‌و‌سارتر‌نظیر‌اگزیستانسیالیست،‌های‌ب)‌مارکسیست‌و‌؛223وسیکک‌کارل‌و‌شاف،‌آدام‌کولکوفسکی،‌شامل‌شرقی،‌اروپای‌رطلبانپ)‌تجدیدنظبرویچ،‌شامل‌،پراکسیس‌یوگوسلویایی‌ ت)‌گروه بکویچ،‌گ.‌پت آنها.‌‌همکاران‌و‌،224س.‌استویابنویچ‌م.‌مار

‌دگرباره‌تأکید‌مشترک‌طور‌به‌همگی‌[فکری]،‌متنوع‌اشتغال ت‌و‌‌گیری‌شکل‌مختلف‌روندهای‌وجود‌با‌فوق،‌های‌نحلهتاکیششدی‌نهند؛‌‌می]۵۱[»225مارکسیستی‌اصیل‌ی‌اندیشه‌«کانون‌سان‌به‌انسانی،‌پراتیک/پراکسیس‌و‌انسان‌بر‌نوینی‌وهای نوشته دست[انتشششار]‌‌مششدیون‌آشششکارا‌آن‌احیششای‌و‌بود،‌شده‌ناپدید‌استالینیستی‌مشی‌چیرگی‌ی‌دوره‌در‌که

هگششل‌پدیدارشناسی روح‌‌از‌گرایانه‌انسششان‌هششایی‌خوانش‌مدیون‌کمتر،‌ای‌درجه‌به‌(و‌مارکس‌فلسفی و اقتصادی)‌بود.‌‌‌226هیپولیت‌ژان‌و‌کوژو‌الکساندر‌چون‌کسانی‌توسط

اگرچششه‌بشری،‌نیازهای‌و‌بشر‌سرشت‌که‌شود‌می‌فرض‌چنین‌که،‌آن‌است:‌نخست‌ذکر‌‌قابل‌مهم‌ی‌نکته‌دو‌اینجا‌دراینجششا‌در‌اینکششه،‌دوم‌نیسششتند؛‌انعطاف‌پششذیر‌و‌پذیر‌سازش‌نامحدودی‌طور‌به‌شوند،‌می‌گری‌میانجی‌تاریخی‌ای‌گونه‌به

بی‌لحاظ‌به‌موجوداتی‌سان‌به‌ها‌انسان آل‌ایششده‌یششک‌سششان‌به‌انسششان‌بلکششه‌نیسششتند،‌تششوجه‌کششانون‌معین‌[و‌معلوم]‌تجربدر‌هماهنششگ‌نحوی‌به‌و‌خلق،‌آزادانه‌طور‌به‌خودپو/خودپرور،‌بخش،‌کلیت‌شده،‌-بزدایی‌بیگانه‌موجودی‌(نظیر‌هنجارییت‌یک‌بیانگر‌نکا ت‌است.‌این‌توجه‌محل‌)227فعالیت‌و‌تکاپو ییبازگش میششان‌است.‌از‌فویرباخ‌به‌مارکس‌از‌‌آشکار‌مورد

ی‌پششایه‌بشر‌تاریششخ‌پششذیری‌فهم‌کشردن‌بنشا‌جهشت‌در‌تلش‌گیرترین‌پی‌و‌ترین‌ژرف‌سارتر‌آثار‌کلیا ت‌فوق،‌نویسندگانرا‌او‌هششدف‌منطقاا‌سارتر‌عزیمت‌ی‌نقطه‌شد،‌اشاره‌تر‌پیش‌که‌گونه‌همان‌.‌امااست‌بوده‌بشری‌های‌پراتیک‌پذیری‌فهمبی‌سازی‌دگرگون‌که‌بناست‌کند:‌اگر‌می‌سد یششا‌خششاص‌ی‌زمینه‌پس‌یششک‌آغششاز‌همان‌از‌باید‌پس‌باشد،‌پذیر‌امکان‌واقع

بی‌مناسششبا ت‌از‌مشخصششی‌کلیششت یکتششایی‌بششا‌صششور ت‌این‌درغیششر‌گششردد؛‌لحششاظ‌فششرد‌وضششعیت‌سششاختار‌در‌اجتمششاع

220. mutually irreducible opposites221. a non-presuppositionless foundation222. E. Fromm, H. Lefebvre, R. Garaudy, A. Heller and E. P. Thompson223. E. Kolakowski, A. Schaff and K. Kosik224. G. Petrovic, M . M arkovic and S. Stojanovic225. the centre of authentic Marxist thought226. A. Kojeve and J. Hyppolite227. harmoniously engaged

46

یی‌همه‌و‌229ای‌چرخه‌دیالکتیک‌یک‌که‌با‌بود،‌خواهیم‌مواجه‌228ناپذیری‌توضیح 230طشششرای‌غیرتاریخی‌و‌عیانتزا‌شمول

»)‌هم‌ارز‌است.231عملی‌سکون‌و‌«لختی‌نایابی»‌به‌و‌«کمبود‌(از

یی‌مارکسیسم‌رفته،‌هم‌روی به‌نسبت‌هم‌و‌شناختی‌هستی‌ساختار‌به‌نسبت‌هم‌سارتر،‌تا‌لوکاچ‌از‌،232گرا‌ضدطبیعت‌غرببی‌تایید 233آلتوسر‌علمی‌گرایی‌عقل‌توسط‌جداگانه‌طور‌به‌انحرافا ت‌است.‌این‌داده‌نشان‌اندکی‌ی‌دغدغه‌و‌توجه‌تجرب

یی‌دلبولپششه‌نوکانتی‌و234علمی‌گرایی‌تجربه‌توسط‌نیز‌و‌گودلیه)،‌(نظیر‌ساختارگرا‌های‌مارکسیست‌دیگر‌و کولششتی‌و‌گراست.‌‌‌‌‌‌گفته‌قرار‌تصحیح‌و‌بازبینی‌مورد

ترین‌صششریح‌کاپیتششال»‌کششه‌«خششوانش‌بالیبششار)‌و‌اتیششن‌همششراه‌مششارکس»‌(به‌«بششرای‌های‌کتاب‌در‌ویژه‌به‌و‌آلتوسر،‌نزدرویکششردی‌(با‌بدیع‌پردازی‌مفهوم‌یک) ۱(شویم:‌‌می‌روبرو‌زیر‌موارد‌با‌دارند،‌بر‌در‌را‌وی‌های‌اندیشه‌های‌بندی‌صور ت

شناسی‌معرفت‌بر‌نقدی‌ی‌اولیه‌‌مبادی)۲(‌)؛social totality(‌اجتماعی‌تمامیت‌)‌ازی‌گرایضدتاریخ‌و‌گرایی‌ضدتجربهاز‌متششأثر‌علمی‌گرایی‌عقل‌از‌‌شکلی)۳(‌و‌)‌پیوند‌دارد؛theoreticismزدگی»‌‌(«تئوری‌زاد‌برون‌ی‌جنبه‌فروپاشی‌با‌که

درنتیجه‌و‌شده،‌خنثی‌گیری‌چشم‌طور‌به‌ناگذرا‌ببعد‌آن‌در‌که‌لکان‌متا-روانکاوی‌)‌وG. Bachelard(‌باشلر‌ی‌فسلفهپردازیم:]‌‌‌‌‌می‌موارد‌این‌از‌یک‌هر‌ی‌فشرده‌بررسی‌به‌برد.‌[اینک‌می‌راه‌پنهان‌و‌پوشیده‌آلیسم‌ایده‌یک‌به

سششوی‌از‌و‌پیچیدگی،‌و‌ساختار‌های‌ایده‌سو‌یک‌اجتماعی»‌از‌«تمامیت‌به‌خود‌نگرش‌ی‌نحوه‌ی‌واسطه‌به‌‌آلتوسر)۱(تمششامیت‌‌کنششد.‌آلتوسششر‌می‌دفشاع‌هششا‌آن‌از‌و‌داده‌قشرار‌مجدد‌تصریح‌مورد‌ناپذیر‌را‌تقلیلجامعه‌گرایی‌‌های‌ایده‌دیگر،

در‌که‌کند،‌می‌پیشا-موجود‌تلقی‌مرکز-زدوده‌و‌پیچیده،‌)،overdetermined(ی‌-تعین‌چندکلیتی‌همچون‌را‌اجتماعییی‌مامیت.‌ت235است‌یافته‌)‌ساختارdominance(‌روند‌سلطه کششه‌اسششت‌کلیششتی‌گرایی،‌تجربه‌با‌تقابل‌در‌آلتوسر‌اجتماعبنیعلیت‌شکل‌و‌یابد‌می‌ساختار (‌گرایششی‌کل‌و‌گرایی‌تششاریخ‌ابشش‌تقابششل‌درمششامیتی‌کششه‌ت‌(مکانیستی)‌نیسششت؛‌نیوتنی‌‌آholism،(گویا/بیانگر«تمامیتی‌نه‌است،‌چند-تعینی‌و‌پیچیده‌‌)‌«expressive totality(،یششک‌پششذیرش‌مسششتعد‌که‌بت‌ایششن‌در‌علیت‌شکل‌نیز‌و‌است؛‌هم‌سرشت‌236همگن‌مندی‌زمان‌یک‌با‌ذاتی»‌است،‌یا‌«بخش ‌[در‌تمششایز‌بششاتمششامی

بی]‌ پیشششا-‌آلیسششم،‌ایده‌با‌تقابل‌در‌آلتوسر‌اجتماعی‌تمامیت‌ترتیب،‌همین‌)‌نیست.‌بهگویا/بیانگر(‌لیبنیتسیتاریخ‌گرایبت‌عناصر‌گرایی،‌انسان‌با‌تقابل‌در‌و‌(پیشا-موجود)‌است؛‌داده کششه‌افرادی‌نه‌هستند،‌مناسبا ت‌و‌ساختارها‌این‌تمامی

یی‌التقششاط‌مقابششل‌در‌آلتوسششر‌اگرچششه‌حششال،بششا‌این‌اند.‌‌مناسششبا ت‌و‌سششاختارها‌ایششن‌سششاکنان‌و‌حششاملن‌صششرفاا گراییی‌مفهششوم‌یابششد،‌می‌سششاختار‌[روند]‌سلطه‌در‌تمامیت‌که‌است‌مساله‌این‌بر‌پافشاری‌خواهان‌237شناختی‌جامعه ایجششابگردد.‌‌‌نمی‌تشریح‌و‌بیان‌روشنی‌به‌هرگز‌238ساختاری‌علیت‌از‌وی‌خود

228. inexplicable uniqueness229. circular dialectic230. abstract a-historical generality of conditions231. practico-inert232. anti-naturalist Western Marxism233. scientific rationalism234. scientific empiricism235. structured in dominance236. homogeneous temporality 237. sociological eclecticism238. structural causality

47

معیارهششای‌کششه‌‌داعیه‌ایششن‌طرح‌با‌اما‌است،‌آن‌برعکس‌یا‌علم‌به‌فلسفه‌فروکاستن‌هرگونه‌مخالف‌اگرچه‌آلتوسر) ۲(ید‌درون‌مااعلم‌مداری‌تما خششودش)‌بششاقی‌ی‌فلسششفه‌جملششه‌(از‌فلسششفه‌بششرای‌روشنی‌نقش‌هیچ‌هستند،‌نظر‌مورد‌علم‌زا

یششا‌ایششدئولوژی،‌و‌علششم‌میششان‌239تمششایزبخش‌معیششار‌[خلششق]‌هرگششونه‌امکانا ت‌مشخص،‌طور‌به‌ترتیب،‌گذارد.‌بدین‌نمیبششا‌علوم‌برای‌240شناختی‌معرفت‌د.‌نزد‌آلتوسر‌خودمختاری‌سازمی‌مسدود‌را‌ادعا‌مورد‌علم‌یک‌پراتیک‌[امکانا ت]‌نقدین‌و‌؛‌سششازدمی‌و‌پایه‌هششای‌آن‌را‌مسششتحکم‌همراه‌می‌شود‌آنها‌تاریخی‌خودمختاری از‌)‌علششمdislocation(‌برکنده‌شششد

دارد‌خود‌انگاشت‌پیش‌را‌آن‌درون‌غلط)‌در‌آگاهی‌یا‌سازی‌رازآمیز‌ی‌مثابه‌(به‌ایدئولوژی‌گریزناپذیری‌تاریخی،‌فراینددارد.‌‌با‌بینش‌مارکس‌آشکاری‌مغایر ت‌که‌درکی‌است؛‌آن‌متضمن‌و

وی‌فکششری‌نظششام‌در‌واقعششی‌[اما]‌امششر‌ورزد،‌می‌تأکید‌اندیشه‌و‌واقعی‌امر‌میان‌تمایزگذاری‌یک‌بر‌آلتوسر‌اگرچه) ۳([ایششن‌ناگششذرا،‌ببعششد‌کامل‌گذاری‌‌بیرون‌با‌که‌طوری‌به‌کند،‌می‌عمل‌کانتی‌شبه‌ی‌کننده‌محدود‌مفهوم‌یک‌سان‌به‌صرفاا

بم‌ایده‌یک‌درون‌گفتمان»‌-‌به‌ی‌«نظریه‌-‌همانند‌سادگی‌نظام]‌به نکته‌).‌اینdegenerate(‌یابد‌می‌تباهی‌و‌تنزل‌آلیسیگ‌پیش‌چشششم‌به‌هگل-‌را‌نه‌-و‌اسپینوزا‌آلتوسبر‌که‌‌گونه‌همان‌درست‌که‌است‌توجه‌درخور‌نیز مششارکس‌فکششری‌آهنششیع‌)‌وsense(‌معنا‌بین‌تمایز‌آن‌در‌که‌پیشینی‌آشکارا‌ای‌رشته‌است،‌[نیز]‌ریاضیا ت‌علم‌از‌او‌پارادایم‌،‌بیندمی (‌ارجششا

reference،و‌مبهششم‌توانششد‌می242نظریششه‌بششه‌هششا‌داده‌بخشی‌تعین‌و‌241نظریه‌به‌ها‌داده‌بین]‌وابستگی‌[تمایز‌و‌)‌مفاهیمنشششاند،‌بششر‌از]‌تجربششه‌پوشششی‌[چشم‌بهششای‌به‌را‌تئششوری‌کششه‌دارد‌بششدان‌گرایششش‌آلتوسششر‌کوتششاه،‌بیان‌گردد.‌به‌ناروشنسازد.‌‌می‌برجسته‌بشر‌رهایی‌امکان‌و‌از]‌پراکسیس‌پوشی‌[چشم‌بهای‌به‌را‌ساختار‌که‌همچنان

یی‌جریشان‌لوکاچ‌اگر وجهشی‌تریشن‌دقیق‌‌به‌دلبولپشه‌کنشد،‌می‌بیشان‌آن‌ششکل‌ترین‌نشاب‌در‌را‌مارکسیسشم‌درون‌هگلشعلششم‌سششان‌به‌«منطششق‌وی،‌مهششم‌اثششر‌در‌دلولپششه‌سششازد.‌هششدف‌می‌نمایششان‌را‌مارکسیسم‌پوزیتیویستی‌های‌مایه‌درونیی‌های‌پژوهش‌برای‌ابزاری‌همچون‌تاریخی‌ماتریالیسم‌بازیابی‌»،243ایجابی مارکسیسم‌باز-توجیه‌و‌محور‌تجربه‌انضمام

یی‌جامعه‌یک‌سان‌به »‌اسششت.244اخلقششی‌گرایی‌«گششالیله‌یششک‌سان‌به‌مارکسیسم‌از‌حمایت‌و‌دفاع‌یا‌ماتریالیستی‌شناسa(‌پیشششینی‌یخششرد‌بششر‌ماتریالیسششتی‌نقششدهای‌از‌ای‌رشششته‌تاریخی‌عطف‌ی‌نقطه‌سان‌به‌را‌هگل‌بر‌مارکس‌نقد‌دلبولپه

priori reasonو‌لیبنیتششس‌بششر‌کانت‌نقد‌تا‌و‌شود‌می‌آغاز‌پارمنیدس‌بر‌افلطون‌نقد‌از‌که‌ای‌رشته‌کند،‌می‌)‌تلقی])A-C-A»‌(245«مجرد-‌انضمامی-‌مجششرد‌ی‌چرخه‌هگل،‌بر‌خود‌نقد‌در‌مارکس‌وی،‌دید‌یابد.‌از‌می‌آن]‌امتداد‌از‌پسبی‌دیالکتیک‌در ین‌های‌«تجرید‌همراه‌‌به‌هگل یششا‌‌وC-A-C«انضمامی-‌مجششرد-‌انضششمامی»‌(‌ی‌چرخه‌با‌را‌»‌آن246نامتعی

ین»‌آن‌عقلنششی‌های‌«تجریششد‌و‌ماتریالیستی‌شناسی‌معرفت‌)‌درC-A-C٬تر:‌‌دقیق مششارکس‌سششازد؛‌می‌جششایگزین‌متعیشش‌برمی‌انگیششزدپذیر»‌را‌آزمون‌های‌بینی‌پیش‌به‌پیشینی‌های‌داعیه‌از‌و‌،247فرضیه‌به‌فرضی‌«ذا ت‌از‌گذاری‌ترتیب‌بدین

239. demarcation criterion240. Epistemological autonomy241. theory-dependence of data242. theory-determination of data243. Logic as a Positive Science244. moral Galileanism245. Abstract-Concrete-Abstract (A-C-A) Circle246. indeterminate abstractions247. from hypostasis to hypothesis

48

همششواره‌علم‌که‌شود‌می‌گفته‌چنین‌و‌،]۵۳[است‌علم‌باشد،‌نامی‌چنین‌خوردر‌که‌دانشی‌.‌هر]۵۲[و‌موجب‌می‌شوددر‌کششه‌طرحششی‌دارد؛‌مطششابقت‌اسششت،‌داده‌شرح‌دقت‌به‌و‌پرورانده‌گروندریسه ی‌مقدمه‌در‌مارکس‌که‌طرحی‌آن‌با

‌ای‌«فرضیه‌آشنای‌روش‌در‌دلبولپه،‌تفسیر یی–‌ یجبونز‌استوار ت‌میل،‌»‌جان248قیاس سازی‌خلصه‌کارل‌پوپر‌و‌249ویلیام‌د.‌‌‌گردمی

یی‌دلولپه‌بازسازی‌که‌مشکلتی‌از‌نوع‌چهار‌به‌تنها‌اینجا‌در پردازیم:‌‌می‌آنهاست،‌حامل‌مارکس‌روش‌ا

طششبیعی‌علششم‌ی‌حوزه‌در‌هم‌و‌فلسفه،‌و‌اجتماعی‌علم‌ی‌حوزه‌در‌هم‌گذاری،‌تفاو ت‌بدون‌که‌بناست‌بازسازی‌‌این)۱(»‌از250نمایانه‌«پوزیتیویستی-پیش‌برداشتی‌و‌اجتماعی‌علم‌از‌گرایانه‌-طبیعت‌بیش‌خوانشی‌کار،‌‌بیابد.‌حاصل‌کاربستمیان‌در‌و‌درون‌در‌گرایی‌پیوسته‌و‌گرایی‌وحد ت‌به‌که‌نگرشی‌است؛‌بسته‌هم‌علم‌به‌ای‌ویژه‌نگرش‌با‌که‌است‌فلسفهایششن‌بودن‌پیوسششته‌و‌خطششی‌بششر‌مبنشی‌درک‌از‌نیز‌مارکس‌خود‌نظری‌پیشروی‌مورد‌در‌و‌است‌قایل‌علمی‌های‌رشته

کند؛‌‌می‌پشتیبانی‌پیشروی

های‌ایششدئولوژی‌از‌بسششیاری‌مششورد‌در‌کششه‌اسششت‌صوری‌تماماا‌فرآیند‌-‌انضمامی»‌یک‌-‌مجرد‌«انضمامی‌ی‌‌چرخه)۲(کند؛‌‌می‌عمل‌سان‌همان‌‌به‌[دیگر]‌نیز‌نظری

سازد:‌یک‌نمی‌متمایز‌تاریخی‌های‌علت‌از‌)‌راtheoretical precedents(‌رینظ‌مقدما ت‌شنیرو‌به‌گاه‌هیچ‌‌دلبولپه)۳(یم‌پنهان،‌و‌پوشیده‌گرایی‌تاریخ کند؛‌و‌‌می‌تقویت‌و‌پشتیبانی‌را‌آثارش‌آشکار‌پوزیتیویس

‌Cدارد.‌آیا‌)‌دلولپه‌وجودC-A-C٬«انضمامی-‌مجرد-‌انضمامی»‌(‌الگوی‌در‌اساسی‌ابهاماتی‌که‌آن‌همه‌از‌تر‌‌مهم)۴(

یی‌[امر ایشن‌آیشا‌دیگشر،‌بیشان‌به‌انضشمامی؟‌ی‌ابشژه‌یک‌یا‌است،‌شده‌پردازی‌مفهوم‌ی‌مساله‌یک‌بر‌آغازین]‌ناظر‌انضمامهششر‌چرخششه‌این‌اگر‌شناخت؟‌به‌هستی‌از‌یا‌کند،‌می‌توصیف‌را‌شناخت‌)‌بهignorance(‌/نادانی‌جهل‌از‌گذاری‌چرخبهیر‌دو یی‌رئالیسم‌صور ت‌این‌در‌،‌پوشش‌می‌دهدرا‌فوق‌گذا ین‌پیوند‌در‌آن،‌پیامد‌تجرب بت‌از‌ناگذرا،‌و‌گذرا‌ابعاد‌داد واقعیششبت‌از‌هم‌چنان‌که‌بزدایی‌می‌کند،‌لیه که‌‌گونه‌آن‌است،‌واقعی‌چیزی‌بر‌مجرد]‌ناظر‌‌[امر‌Aکند.‌آیا‌می‌بزدایی‌تاریخ‌شناخرفاا‌یشا‌مارکس‌چنین‌است،‌نزد‌و‌استعلیی‌رئالیسم‌در ده‌امشری‌بشر‌نشاظر‌ص آلیسشم‌ایده‌در‌که‌چنشان‌آن‌اسشت،‌آل‌ای

یی‌[امر‌‌C٬که‌این‌سرانجام‌و‌پراگماتیسم؟‌در‌و‌استعلیی (الف)اینهاسششت:‌‌از‌یششک‌کششدام‌بششر‌پسششین]‌نششاظر‌انضششمامهمششان‌)،ب‌و‌الف(‌آزمششون‌و‌داشت‌عرضه‌میان‌تمایز‌‌کاربست؟(پ)‌یا‌و‌‌آزمون؛(ب)‌)؛presentation(‌داشت‌عرضهکاربسششت‌و‌آزمششون‌میششان‌تمششایز‌دارد؛‌وجود‌مارکس‌)‌نزدinquiry(‌پژوهش‌و‌داشت‌عرضه‌نظم‌میان‌که‌است‌تمایزی

و‌داششت‌عرضه‌میشان‌تمایز‌و‌دارد؛‌وجود‌کاربردی‌فعالیت‌و‌نظری‌های‌منطق‌میان‌که‌است‌تمایزی‌همان‌)،پ‌و‌ب(دقیششق‌شرح‌(که‌داری‌سرمایه‌تولید‌های‌انگاشت‌پیش‌مراتب‌سلسله‌میان‌که‌است‌تمایزی‌همان‌)،پ‌و‌الف(‌کاربست

ی‌مقششدمه‌بسششیار»‌در‌هششای‌تعین‌(«سششنتز‌251متعیششن‌تششاریخی‌هششای‌تقارن‌تحلیششل‌از‌نششوعی‌آمششده)‌و‌کاپیتال‌در‌آن

248. hypothetico-deductiveنام‌با‌وی‌اثر‌که‌شود‌می‌‌انگلیسی.‌گفته‌دان‌منطق‌و‌)‌اقتصاددانWilliam Stanley Jevons(‌)۱۸۸۲-۱۸۳۵(‌یجبونز‌استنلی‌.‌ویلیام249

اقتصششاد‌کششه‌بششود‌بششاور‌این‌بر‌است.‌او‌بوده‌اقتصاد‌علم‌در‌ریاضیاتی‌روش‌کاربرد‌)‌سرآغاز۱۸۶۲سیاسی»‌(‌اقتصاد‌ریاضیاتی‌عام‌ی‌«نظریه‌مدخل‌از‌است.‌[برگردان‌ریاضیاتی‌علمی‌ضرورتاا‌دارد،‌سروکار‌ها‌کمیت‌با‌که‌علمی‌عنوان‌‌به ‌ویکی‌‌‌‌ /م.]‌‌‌‌‌‌پدیا‌‌‌‌

250. positivist-proleptic251. determinate historical conjunctures

49

نگششارش‌به‌فرانسگگه در داخلی جنگ در‌یششا‌بناپارت لوئی برومر هجدهم در‌مارکس‌و‌)‌وجود‌دارد،گروندریسهاست.‌‌درآورده

رد‌را‌دلبولپششه‌ی‌شناسششانه‌معرفت‌تماماا‌و‌محدود‌[نیز]‌دیالکتیک‌کولتی،‌لوچیو‌دلبولپه،‌مکتب‌عضو‌ترین‌معروف‌حتیی‌گرایانه‌بیش-طبیعت‌بازسازی‌کند.‌کولتی‌می‌طرد‌را‌ماتریالیسم‌دیالکتیکی‌هر‌که‌کند‌‌می‌طرح‌را‌داعیه‌این‌و‌کرده

دهد.‌می‌قرار‌انتقاد‌مورد‌بیگانگی‌و‌وارگی‌شی‌مهم‌انتقادی‌های‌مایه‌درون‌حذف‌دلیل‌به‌را‌مارکس‌ی‌نظریه‌از‌‌دلولپهیی‌رئالیستی‌شناسی‌هستی‌با‌ها‌مایه‌درون‌این‌دادن‌آشتی‌در‌بزرگی‌[خود]‌دشواری‌کولتی‌اما، و‌خششود‌مند‌نا-لیه‌تجربیی‌همچون‌اندیشه‌از‌اش‌نوکانتی‌پردازی‌مفهوم‌با‌نیز شششکاف‌بششه‌سششرانجام‌کولتی‌که‌رسد‌می‌نظر‌دارد.‌به‌هستی‌دیگربم‌انتقادی‌و‌ایجابی‌ابعاد‌میان و‌آتشششین‌ای‌شششیوه‌به‌سششرانجام‌کششه‌آن‌از‌پیش‌آن‌در‌که‌جایی‌باشد،‌پناه‌برده‌مارکسیس

ید‌پرهیاهو یو کشید.‌دست‌علمی‌نقد‌مفهوم‌بگذارد،‌از‌کنار‌را‌مارکسیسم‌خ

شناسششی‌معرفت‌ی‌دربششاره‌متششاخر‌نویسششندگان‌بششانفوذترین‌شاید‌(که‌آلتوسر‌و‌هابرماس‌نزد‌چنین‌هم‌و‌کولتی،‌کار‌درpervasive(‌فراگیر‌و‌نافذ‌گرایی‌دوگانه‌باشند)‌یک‌مارکسیستی dualismسششان‌به‌اندیشه‌دارد:‌دوگانگی‌میان‌)‌وجود

سششان‌به‌عینیششت‌‌و‌خششودش‌در‌چیششزی‌سان‌به‌عینیت‌نمیا‌)؛situated(‌مند‌[امری]‌موقعیت‌سان‌به‌یشهاند‌و‌حقیقت(همچششون‌252هششا‌گونه‌تمششامی‌ی‌گشونه‌سشان‌به‌انانسش‌و‌طشبیعی‌هستی‌یک‌سان‌به‌انسان‌میان‌سوژه؛‌یک‌یابی‌عینیتهای‌سشویه‌از‌آن‌غفلشت‌دلیشل‌به‌کشه‌کولشتی،‌اثشر‌از‌یابد).‌جدا‌می‌دست‌خویش‌از‌آگاهی‌به‌جهان‌آن‌در‌که‌ای‌نقطهگرایشش‌دو‌هشر‌تیمپانششارو)،‌توسششط‌مثششال،‌(بشرای‌اسششت‌‌شششده‌واقششع‌نقد‌ایتالیا‌مورد‌در‌ماتریالیسم،‌ی‌شناسانه‌هستی

بم‌و‌شناخت‌از‌علمی‌رئالیستی‌های‌بازسازی‌به‌نسبت‌طورکلی‌به‌ای‌دلولپه‌و‌آلتوسری پذیر‌آسششیب‌سست‌و‌مارکسیساز‌ماند.‌زیرا،‌می‌میان‌نظریه‌ی‌شناخت‌و‌مارکسیسم‌بر‌جا‌معینی‌و‌کشاکش‌تنش‌همواره‌،‌همهاین‌رسند.‌با‌می‌نظر‌بهبی‌بسششنده‌شناسششی‌معرفت‌هششر‌که‌نحوی‌به‌دارند،‌وجود‌مارکسیسم‌جز‌به‌هایی‌علم‌سو‌یک های‌محششدوده‌و‌مرزهششا‌در‌اید‌درون یافت.‌‌خواهد‌بسط‌گذره‌کرده‌و‌مارکسیسم‌فراسوی‌بسی‌خوبد‌زا

یع‌‌رو‌یگانه‌هیچ‌به‌علم‌دیگر،‌سوی‌از‌اما یل‌‌میششدان‌دارای‌مارکسیسم‌که‌یطور‌نیست،‌اجتماعی‌پراتیک‌نو فراگیششر‌عمششتا‌داشت‌خواهد‌وجود‌یک‌آن‌ا‌ییک‌این‌سوی‌از‌گرایشی‌همواره‌)‌است.‌بنابراین،greater extensive scope(‌تریفراخ‌

یی‌حامل‌نگرشی‌انتقششادی‌سششهیم‌شناسی‌مارکسیستی،‌معرفت‌گنجاند.‌همچنان‌که‌در‌معرفت‌را‌در‌خود‌بدیگری شناسییخردی‌که‌از‌آن‌[معرفت شناسی‌انتقادی]‌برمی‌آید‌تن‌می‌سپارد.‌‌می‌شود،‌و‌مارکسیسم‌به‌

*‌‌*‌‌*

252. the genus of all genera

50

References:

[1] G.W.F. Hegel, Science o f Logic vol. 2, London 1969, p. 56.

[2] Marx to Kugelmann, 6 March 1868.

[3] Marx, Capital v ol. 1, 2nd ed., Afterword.

[4] Marx to Engels, 14 January 1858.

[5] Marx, Economic and Philosophical Manuscripts, end of Third Manuscript.

[6] Marx, Capital vol. 1, ch. l,se c. 2.

[7] Marx, Capital vol. 1, 2nd ed., Afterword.

[8] Marx to J.B. Schweitzer, 24 January 1865.

[9] Marx, ‘Chapter on Capital’ in Grundrisse, Notebook V.

[10] Marx to Lassalle, 16 January 1861.

[11] Engels, Anti-Duhring, pt 1, ch. 13.

[12] Engels, ‘Dialectics’ in Dialectics o f Nature.

[13] K. Marx, ‘Theses on Feuerbach’, Early Writings, Harmondsworth 1975.

[14] Marx and Engels, German Ideology vol. 1, pt II.

[15] Marx, Economic and Philosophical Manuscripts, 3rd ms.

[16] Engels, Ludwig Feuerbach, sec. 2.

[17] A. Gramsci, Selections from the Prison Notebooks, London 1971, p. 465.

[18] J.-P. Sartre, Literary and Philosophical Essays, New York 1967, p. 237.

[19] S. Timpanaro, On Materialism, London 1976.

[20] See Bhaskar, Scientific Realism and Human Emancipation, London 1986, p. 116.

[21] See Bhaskar, A Realist Theory o f Science 2nd edn, Hemel Hempstead 1978.

[22] See Bhaskar, The Possibility o f Naturalism, 2nd edn, Hemel Hempstead 1989, ch. 3.

[23] Marx and Engels, German Ideology vol. I, pt I.

[24] Marx, 'Theses on Feuerbach’, 6th Thesis.

[25] Marx and Engels, German Ideology vol. 1, pt I, sec. 7.

[26] Marx and Engels, The Holy Family, ch. VI pt. 2.

[27] Marx, 18th Brumaire, sec. 1.

[28] Marx, Capital vol. 1, Preface.

[29] Ibid., vol. Ill, ch. 48.

51

[30] Marx, Value, Price and Profit, pt VI.

[31] Marx, Capital vol. 1, Preface.

[32] Ibid., vol. Ill, ch. 48.

[33] Marx and Engels, German Ideology vol. I, pt 1, A.

[34] Ibid., Preface.

[35] Marx and Engels, German Ideology vol. I, pt. 1, A.

[36] G. Lukacs, History and Class Consciousness, London 1971.

[37] K. Korsch, Marxism and Philosophy, London 1970.

[38] A. Gramsci, Selections from the Prison Notebooks, London 1971.

[39] K. Korsch, Marxism and Philosophy , London 1970, p. 42.

[40] Gramsci, Selections from the Prison Notebooks, London 1971, p. 462.

[41] G. Lukacs, History and Class Consciousness, London 1971, p. 27.

[42] Ibid., p. 170.

[43] Gramsci, Selections from the Prison Notebooks, London 1971, p. 465.

[44] Marx, Poverty o f Philosophy, ch. 2, sec. 3.

[45] H. Marcuse, One-Dimensional Man, London 1968, p. 257.

[46] In M. Horkheimer, Eclipse o f Reason, Oxford 1974.

[47] J. Habermas, Knowledge and Human Interests, London 1971.

[48] Marcuse, Eros and Civilization, Boston 1955.

[49] See T. McCarthy, The Critical Theory o f Jurgen Habermas, London 1978, p. 111.

[50] T. Adorno, Negative Dialectics, London 1966.

[51] Praxis vol. 1, p. 64.

[52] G. Della Volpe, Logic as a Positive Science, London 1980, p. 198.

[53] Della Volpe, Rousseau and Marx, London 1978, p. 200.

Kaargaah.net

52