شعر

جان و خردم خداوند به نا

Upload: aida-ghajar

Post on 31-Mar-2016

228 views

Category:

Documents


11 download

DESCRIPTION

poems tajikistan armanshar

TRANSCRIPT

Page 1: شعر

به نام خداوند جان و خرد

Page 2: شعر
Page 3: شعر

زنگوله زنان گذشت بارانسیری در شعر معاصر تاجیکستان

Page 4: شعر

زنگوله زنان گذشت بارانسیری در شعر معاصر تاجیکستان

مجیب مهرداد، بهروز ذبیح اهللانتشارات آرمان شهر

طراحی و برگ آرایی: روح االمین امینیویرایش: فهیم رسا

چاپ اول: 1390 خورشیدیشمارگان: 1000 جلد

افغانستان

این كتاب با حمایت مالی سفارت فرانسه در كابل منتشر شده است. مسؤولیت انتشار كتاب به عهده بنیاد آرمان شهر و مسؤولیت محتواي مطالب به عهده نویسنده یا نویسندگان است و به

هیچ وجه نمي تواند بازتاب دیدگاه نهادهای نامبرده محسوب شود.

استفاده و اقتباس از نوشته های این كتاب با ذكر منبع مجاز است. این كتاب رایگان نیست اما به منظور ترغیب به كتابخوانی در حال حاضر به طور رایگان در اختیار

خواننده قرار گرفته است.نظرات مطرح شده در این كتاب الزاما خواست و مشی آرمان شهر نیست.

شماره های تماس:0787195212 / 0775321697

[email protected] :ایمیلhttp://armanshahropenasia.wordpress.com :وبسایت

[email protected] :فیس بوک

Page 5: شعر

به جای مقدمه

زهر بادا شیر مادر بر كسیكو زبان مادری گم كرده است

من با ادبیات فارسی در آسیای میانه برای اولین بار با آثار استاد صدرالدین عینی كه او سودخوار مرگ بلند داستان و استاد های یادداشت مجموعه شدم. آشنا مقطعی از زندگی تاجیکان در آسیای میانه را با بیانی شیوا تصویر كرده است. فارسی ادبیات با مرا عاطفی های پیوند كه بود تاجیکستان شعر این بعدتر اما در آسیای میانه ژرفا بخشید. كتاب آتشبرگ استاد بازار صابر نخستین مجموعه شعری بود كه از شاعران تاجیک خوانده بودم و آن هم در زمانی كه چندان با ظرایف و دقایق سخن آن استاد نمی توانستم ارتباط برقرار كنم اما سال های بعدتر كه شعر، مثل هوا نیاز روزانه و لحظات زندگی من شد یک بار دیگر آتشبرگ را از گنجه های خاک آلوده بیرون آوردم و آن را گنجی یافتم شادی آفرین. در واقع استاد بازار صابر باعث آن شد كه من به جستجوی آثار سایر شاعران تاجیک بپردازم. نتیجه این جستجو دسترسی به بخشی از كتاب های شعری بود كه از این شاعران در ایران چاپ شده بود و به صورت پراكنده به افغانستان آمده بود. گزیده شعرهای استاد مومن قناعت، الیق شیر علی، عسکر حکیم، گلرخسار صفی، و از طریق سایت آفتاب گردان با شعر نسل دوم و سوم شاعران تاجیکستان هم آشنایی به هم رساندم. با آشنایی با این شاعران و ارزش های كار آنان حیفم آمد كه این شاعران در افغانستان هنوز درست معرفی نشده اند. برخی از نوشته هایی هم كه

Page 6: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 6

این جا و آن جا پیدا می كردم چندان به درد بخور نبودند. این نبشته ها غالبن به سبک تذكره های قدیمی به زندگی این شاعران پرداخته بودند. البته ناگفته نماند كه كتاب شعر امروز تاجیکستان از علی اصغر شعردوست هم در معرفی كار این شاعران اثر مهمی بود ولی با آن هم من خودم و به روش خودم با این شاعران به مواجهه پرداختم. نشر اولین مقاله درباره كارهای استاد بازار صابر بازتاب های خوبی در كابل و سایر والیات افغانستان داشت و این باعث شد كه من با جدیت بیشتر این كار را دنبال كنم. نا گفته نماند كه دسترسی ام به مقاالت بهروز ذبیح اهلل شاعر و نویسنده تاجیک مقیم ایران با عث آن شد كه مقاالتم به اضافه پرداخت های زیبایی شناسانه متن محور از شعر تاجیکستان با اطالعاتی در باره سرنوشت واقع اهلل در ذبیح بهروز دانستم كه بعدتر توام گردند. نیز تاجیک معاصر شعر جامع ترین و بهترین مقاالت درباره شعر تاجیکستان را نوشته است. یا شاید من به آثاری غیر از آثار او در این باره دسترسی نداشتم. این باعث ارتباطات بیشتری ناحیه از اهلل بهروز ذبیح نکته كه این فهم با از سوی دیگر او شد. میان من و درواز تاجیکستان درست از رو به روی قریه ما است و ما خانواده های همدیگر را نیز می شناسیم روند این همکاری ها را گرما و جدیت بیشتر بخشید. مجموعه مقاالت من در روزنامه هشت صبح یکی پی دیگر چاپ می شدند و جامعه ادبی افغانستان از این مقاالت استقبال می كردند. كم كم به این فکر رسیدم كه گرد آمدن این مقاالت در یک كتاب شاید بتواند در دادن تصویری هرچند نیم رخ از شعر تاجیکستان در افغانستان یاری رساند. البته پسانتر بانو گیسو جهانگیری بانوی وارسته و دانشمند كه سال های سال در آن سامان مشغول فعالیت های فرهنگی و مدنی بوده است و با فرهنگ آن دیار پیوند و عشقی ناگسستنی دارد در این راه مرا یاور شد و هرگونه تردید در باره چاپ این كتاب را از من دور كرد. با جدی شدن طرح چاپ كتاب برآن شدم تا از چند مقاله خوب بهروز ذبیح اهلل نیز برای روشن تر كردن این تصویر كمک بگیرم و نتیجه آن شد كه این كتاب دربردانده مقاالت من و این شاعر فرزانه باشد و او هم زمانی كه از این طرح آگاهی یافت

با سعه نظر و شادمانی همسویی اش را ابراز كرد. پس از سفری كه امسال به تاجیکستان داشتم به برخی از اشتباهات در دسته بندی هایی كه من در باره شعر جوان تاجیک داشتم در مقاله شعر جوان تاجیکستان پی بردم. به گونه نمونه كمال نصر اهلل و علی عجمی و دارا نجات و فرزانه خجندی كه شاعران نسل دوم و سوم تاجیک اند در ذیل این عنوان با مثلن رستم عجمی، بهروز

Page 7: شعر

7 زنگوله زنان گذشت باران

ذبیح اهلل و شاعران جوانتر یکجا شدند. البته برداشت من چندان هم دور از انصاف نبود زیرا هرچند به لحاظ سنی شاید میان این شاعران تفاوت هایی وجود داشته باشد ولی به لحاظ سبک كار و قدرت زبان چندان تفاوتی میان كارشان نبود از سوی دیگر این دسته بندی ها زمانی می تواند دقیق باشد كه ما با آثار این شاعران و خود این شاعران رابطه گسترده تری داشته باشیم. خط كریلیک مثل دیوار چین میان ما و هم زبانان ما ایستاده است. در دیداری كه با شاعران و نویسندگان اتفاق نویسندگان تاجیک اخیرن داشتم ضمن بحث هایی در باره فراز و فرود های شعر تاجیکستان از برخی از آن ها كتاب هایی دریافت كردم كه به خط كریلیک نوشته شده بودند. به این تصور بودم كه شاید روزی بتوانم این خط را بیاموزم ولی این مامول برآورده نشد. آن كتاب ها در قفس كتاب هایم مثل كتاب های یک زبان بیگانه برایم غیر قابل استفاده مانده اند و این دردی است جانکاه. این سفر و دیدار از اتفاق نویسندگان كه مرا به یاد اتحادیه نویسنده گان افغانستان در دوران حزب دموكراتیک خلق انداخت فرصتی بود طالیی. من توانستم برخی از شاعران ببینم و برخی نزدیک از را قناعت استاد مومن به خصوص تاجیک و معاصر از مسایلم را درباره شعر معاصر تاجیکستان با او در میان بگذارم. به طور نمونه سرنوشت تحول شعر تاجیکستان و گذار آن از اوزان كالسیک به اوزان نیمایی برایم چندان روشن نبود. هرچند می دانستم كه مثلن استاد صدر الدین عینی شعر »مارش حریت« خود را كه وزنی نیمایی دارد در سال 1296یعنی پنج سال پیشتر نیما در سال 1301 و در حدود بیست سال پیشتر از سرودن افسانه از سرودن ققنوس نخستین شعر آزاد نیما در سال 1316 نوشته است. بر همین مبنا عده ای از پژوهش گران ایرانی چون علی اصغر بوندی شهریاری او را نخستین پایه گذار شعر نو فارسی می دانند هرچند استاد مومن قناعت این شعر را به لحاظ استتیک بیشتر شبیه شعر های دوره مشروطه ایران می داند تا شبیه شعرهای نیما، لیکن او وزن عروضی این شعر را بدیع می داند، از سویی دیگر گفتنی است كه استاد عینی در نامه ای به میرزا ترسون زاده از ضرورت كار برای تغییر در دستگاه وزن شعر فارسی سخن زده است. همچنان رستم وهاب نیا استاد ادبیات در دانشگاه دولتی تاجیکستان برخی از شعر های استاد را مقدمه شعر نو فارسی می خواند با این وجود حدس من این بود كه چون در همین سال ها استاد ابوالقاسم الهوتی به آسیای میانه رفته است و از سویی هم با استاد عینی حشر و نشر داشته است شاید از طریق او استاد عینی از این تحول آگاهی یافته باشد ولی با نگاهی به تاریخ های سرایش

Page 8: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 8

نخستین شعر های استاد عینی و نیما این تصورم نقش بر آب شد از سوی دیگر هنوز هم نمی دانم كه استاد الهوتی در كدام سال به آسیای میانه گریخته است. با آن هم نباید نقش و حضور استاد الهوتی را در نو كردن شعر تاجیکستان نادیده گرفت ولی در این سفر و در گفتگویی كه با استاد مومن قناعت كه در واقع یکی از پایه گذاران شعر نو تاجیکستان است داشتم دریافتم كه شعر تاجیکستان تحت تاثیر تحوالت شعر نو روس از وزن كالسیک گذشته است. استاد مومن قناعت مایاكوفسکی كه شعر آیین نو از خواندن شعرهای ما پس برای من گفت كه روس را به لحاظ وزنی دگرگون كرده بود دست به تحول وزن عروضی زدیم. از سوی دیگر او گفت ما از طریق زبان روسی با شعر ناظم حکمت آشنا شدیم كه او نیز شعر تركی را نو كرده بود. همچنان از آشناییش با شاعران نوگرای اقمار اتحاد جماهیر شوروی سابق یاد كرد كه با آن ها حشر و نشر و دوستی داشته است و هركدام در تحول شعر آن دوره نقش داشته اند و در عین زمان از اینکه شعر هایش در آن زمان در اتحاد جماهیر شوروی محبوبیت داشته اند سخن گفت. او گفت روس ها هنوز هم زمانی كه بند هایی از منظومه سروش استالنگیراد را می خوانند اشک می ریزند. از همه مهمتر این سخن كه او ده سال پس از سرودن منظومه سروش استالینگراد با شعر نیما آشنا شده است. او گفت در زمانی كه او و شاگردانش پا به عرصه شعر تاجیکستان گذاشته اند ورود كتاب های فارسی به تاجیکستان مجاز نبوده است و او در كتاب خانه سلطنتی ایران در تاجیکستان برای نخستین بار با مجموعه ای از شعر های نیما آشنا شده است. او همچنان در باره ارزش های شعر تاجیکستان و مزیت هایی كه بر شعر فارسی در حوزه های ایران و افغانستان دارد اشاره كرد. البته پیش از این دیدار، من نیز در این مقاالت به خصوصیات و جاذبه های منحصر به فرد شعر تاجیکستان اشاراتی كرده بودم. او گفت كه شعر تاجیکستان شعر زندگی است. یعنی با زندگی در آمیخته است، عینی گرا است، این در حالی است كه به قول او شعر ایران و افغانستان از این

امتیاز چندان بهره مند نیستند. با كمال تاسف باید یاد كنم كه در این مجموعه مقاالت، از برخی از شاعران خوب آن دیار كه اینک در تاجیکستان شناخته و محبوب اند، تنها به دلیل عدم دسترسی ام به آثارشان یادی نرفته است. همچنان به آثار شاعران پارسی گوی باره آن در بتوانم آثار روزی این به یافتن با دست امیدوارم و سمرقند. بخارا شاعران ارجمند كه جایشان در این مجموعه مقاالت سخت خالی است بنویسم.

Page 9: شعر

9 زنگوله زنان گذشت باران

پاینده باد این قیمتی در لفظ دری و دوست دارم این نبشته را با بخشی از شعر استاد مومن قناعت به پایان ببرم.قند جویی پند جویی ای جناب!

هر چه می جویی بجوبی كران بحري است گوهر بی حساب

هر چه می جویی بجوفارسی گویی، دری گویی ورا

هرچه می گویی بگولفظ شعر و دلبری گویی ورا

هر چه می گویی بگوبهر من تنها زبان مادریست

هم چو شیر مادرستبهر او تشبیه دیگر نیست نیست

چونکه مهر مادرستزین سبب چون شوخی های دلبران

دوست می دارم وراچون نوازش های گرم مادران

دوست می دارم ورامجیب مهرداد

Page 10: شعر
Page 11: شعر

شعر نو تاجیکستانمجیب مهرداد

فراوانی اهمیت تاجیکستان شعر به اهتمام فارسی زبان گسترده ی حوزه ی در دارد. به این لحاظ كه شعر تاجیکستان به تناسب افغانستان كمتر با سرچشمه های تپنده ی شعر معاصر فارسی كه در ایران و با نیما شروع شد ارتباط داشته است و بیست بهبهانی كه »اگر با سیمین به گفته ی گل رخسار صفی در گفت وگویی سال پیش به من می گفتند كه می توانم دیوان استاد سیمین را داشته باشم من هرگز باور نمی كردم« این اهتمام از دو جهت مهم است یکی از این رهگذر كه شعر تاجیکستان بومی ترین شعر فارسی معاصر است. در واقع این نبود ارتباط با سایر حوزه ها، مایه ی چرخش متناوب شعر تاجیک در قلمرو محدودی شده است كه تاجیکستان نام دارد. شعر تاجیک به لحاظ زبان به شدت به زبان مردم نزدیک است. یعنی شعر شاعران بزرگی چون مومن قناعت، بازار صابر، الیق شیر علی و گل رخسار صفی همان زبان كوچه و بازار و محالت تاجیکستان است. به این سبب، شعر تاجیکستان سرشار از انرژی و شوری است كه در قلب هر تاجیک مشتاق به تاجیکستان می تپد. از سوی دیگر این شعر مشحون است از واژگان و اصطالحاتی كه منحصر به جغرافیای گویشی تاجیکستان اند و در قدم دوم برای ایجاد آشنایی بیش تر با جریان شعر معاصر تاجیک كه در شرایطی بسیار استثنایی بالیده است و هم چنان برای این كه حداقل گامی در جهت پیوند دوباره هم زبانانی

برداشته باشیم كه به قول معروف تاجیکان، تبرتقیسم شده اند.

Page 12: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 12

مقاله ای در كه را تاریخی اطالعات كه می دانم یادآوری قابل آغاز همین در و شاعر مقاالت از عمدتا آورده ام تاجیک معاصر شعر سرنوشت درباره ی پژوهشگر جوان تاجیک بهروز ذبیح اهلل گرفته شده اند. هم چنان از سایت رادیو فردا و و معلوماتی كه در حافظه از مطالعات اندكی كه در شعر معاصر تاجیک داشته ام. ایشان تحقیق ارزنده ای درباره ی شعر معاصر تاجیک دارند كه به تفصیل

نوشته شده و من به مقتضای این نبشته از آن پژوهش ارزنده استفاده كرده ام.برای كه اهمیتی وجود با تاجیکستان شعر كه كنم یاد را دیگر نکته ی یک زمینه و این در پژوهش محدودیت های دلیل به هم هنوز دارد فارسی زبانان ما مرسوم بودن فاجعه بار خط سریلیک در تاجیکستان، در افغانستان و ایران ناشناخته علی از تاجیکستان معاصر شعر بارۀ در كتاب یک اكنون تا من است. مانده اصغر شعردوست خوانده ام به اضافه چند مقاله و كتاب های گزیده ی شعری كه از شاعران تاجیک از رسم الخط سریلیک به فارسی در ایران برگردانده شده اند و

این مایه ی تأسف است.به هر روی، من سعی می كنم تا در چند نبشته تا حد توان و دسترسی به منابع، چهره ی ولو نیم رخی از شعر معاصر تاجیکستان در ذهن مخاطبان افغانستانی ترسیم

كنم.به قول اندیشمندان تاجیک، نخستین شعر نو فارسی در آسیای میانه به واسطه ی شاعر، نویسنده و مبارز نستوه راه آزادی تاجیکان صدر الدین عینی سروده شده است. صدر الدین عینی این شعر را در سال 1918 سروده است. بهروز ذبیح اهلل شعر معاصر تاجیک را به سه مرحله تقسیم می كند؛ مرحله ی اول از سال 1930 تا 1960 است. هرچند صدر الدین عینی سال ها پیش از این و پیشتر از نخستین شعر های نیما، وزن نیمایی را آزموده است.به هر روی، نخستین جریان نو كه به تعقیب انقالب كمونیستی راه می افتد توسط كسانی دنبال می شود كه هنوز ارتباط شان را با شعر كالسیک حفظ كرده اند و تحوالت در زبان را در محدوده ی واردكردن چند اصطالح كمونیستی و مترقی می دانند درست شبیه جریان شعر مشروطیت ما و ایران و شعر كسانی مثل محمود طرزی، داوی و لودین كه این حركت را بیش تر با بار وطن پرستی، استقالل خواهی و تبارز مظاهر دنیای مدرن شروع كرده اند. این جریان كه از سال 30 میالدی به حركت می افتد بیش تر به مدح نظام كمونیستی نادر شنبی زاده، می پردازد. شاعرانی چون میرزا ترسون زاده، محمد جان رحیمی، محی الدین فرحت، میر سعید شکر، باقی رحیم زاده و دیگران مضامینی چون جنگ

Page 13: شعر

13 زنگوله زنان گذشت باران

میهنی علیه آلمان نازی، وصف حزب كمونیست شوروی، ستایش ملت بزرگ اصلی به مضامین را پرولتاریا و همبستگی خرده ملت های شوروی سابق روس،

شعر خود بدل می سازند.به شعری از سیدعلی ولی نگاه می كنیم

لنین به ما دلدار شدبر كم بغل ها یار شد

دشمن همه جا خوار شدلنین برادر رهنما

یا در شعری از میرزا ترسون زادهكیستی شاعر؟ اگر پرسند گویم كامونیست

هرنفس هر قطره خون هر تار مویم كامونیست

در این دوره، شعر تاجیک به شدت ایدیولوژی زده است و در خدمت سیاست های دولت شوروی و حزب كمونیست. در همین دوره است كه خط فارسی به خط

التین تبدیل شده و شعر تاجیکان از بدنه ی بزرگ شعر فارسی جدا می شود.این وضع تا سال 60 میالدی ادامه یافته و از این سال تا سال 1985 كه مرحله ی

دوم شعر معاصر تاجیک شروع می شود ادامه می یابد.این دوره یعنی میان سال های 60 تا 85 دوره ی تحركات جدید و ظهور اندیشه های نو در شعر تاجیک است. این زمان از پا به عرصه ی سخن گذاشتن استاد مومن قناعت كه به نیمای میان فرارودان معروف است شروع می شود. گفتنی است كه اندازه این به دوره ای هیچ در تاجیکستان ویژه به میانه آسیای در فارسی شعر روشن فکران و شعرا علما، است كه معروف حتا بود نگردیده مواجه به ركود تاجیک در جمع خانواده های شان به زبان روسی صحبت می كردند و این را نوعی پرستیژ اجتماعی می دانستند. در همین دوره است كه سیاست مدنی انقالب حزب كمونیست كه هدف آن ادغام تمام ارزش های فرهنگی ملت های كوچک تر در آوان حسرت در همین است. اجرا در حال است زبان روس و فرهنگ درون زبان تاریخ برای جدیدی مسیر و می شوند معركه وارد جوان چند كه است اند عبارت اینان می كنند. ایجاد موجود ویران گر جریان وفرهنگ شان، خالف از استاد مومن قناعت یا همان نیمای فرارودان كه آغازگر این روند است، استاد

Page 14: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 14

بازار صابر و استاد الیق شیر علی به دنبال او. اینان نخستین كسانی اند كه در پیکر مرده و بی روح شعر تاجیک روح تازه می دمند و برای مردمی كه در سراشیب در قناعت مومن استاد می كنند. ایجاد امید بیگانه اند فرهنگی اعماق در سقوط جواب آنانی كه زبان واحد فارسی را به سه نام می خوانند و در این نام گذاری ها

نیت سوء دارند می گوید: فارسی گویی دری گویی ورا

هرچه می گویی بگولفظ خوب دلبری گویی ورا

هرچه می خواهی بگو***

بهر من تنها زبان مادری ستهم چو شیر مادر است

بهر او تشبیه دیگر نیست نیستچون كه مهر مادر است.

استاد مومن قناعت در اشعار دیگری چون شعر »تاجیکستان اسم من« به دفاع از فرهنگ و تاریخ درخشان ملت خویش می پردازد

استاد بازار صابر نیز اعتراض خود را در برابر وضع موجود با موضوع زبان بیان می كند شعر زبان مادری او بیانگر تاریخ دردناک ملت تاجیک است.

هرچه او از مال دنیا داشت دادخطه بلخ و بخارا داشت داد

سنت واال و دیوان داشت دادتخت سامان داشت داد

***دشمن دانش گدایش دانش سینا گرفت

دشمن بی سنتش دیوان موالنا گرفتدشمن صنعت فروشش صنعت بهزاد برددشمن بی خانه اش در خانه او جا گرفت

یا استاد الیق در شعر زبان مادری می گوید:هركه دارد در جهان گم كرده ای

در زمین و آسمان گم كرده ای

Page 15: شعر

15 زنگوله زنان گذشت باران

باک نی گر داوری گم كرده استیا امید سروری گم كرده است

زهر بادا شیر مادر بركسیكو زبان مادری گم كرده است.

تا سال 1989 به غیر از حزب كمونیست حزب دیگری حق موجودیت نداشت تا این كه تاجیک ها در سال 1989 در یک جنبش مدنی خودجوش مردمی حکومت را واداشتند كه زبان فارسی تاجیکی به عنوان زبان رسمی شناخته شود. بر همین پایه، اولین قانون زبان فارسی تاجیکی در همین سال به تصویب رسید و مردم به دولتی و خصوصی تشکیل صنف های با و گروه گروه دسته دسته مشتاقانه آموزش خط فارسی پرداختند؛ اما جنگ داخلی سال های 1992 تا 1997 این روند

را متوقف ساخت.اما دشمنی با زبان فارسی پایان نیافت. كمونیستان بعد از پیروزی جبهه ی خلق كه جانب دار شوروی بود دوباره علیه زبان فارسی اقدام كردند. در 20 جنوری سال 199۴ در اجالس شورای عالی جمهوری تاجیکستان الیحه ی قانون اساسی بررسی شد. یکی از بندهای قانون اساسی این بود: زبان دولتی جمهوری تاجیکستان زبان تاجیکی-فارسی می باشد؛ شهرت سلطان اف یکی از نمایندگان یکی از والیات پیشنهاد می كند كه از بند قانون اساسی كلمه ی فارسی حذف شود. سلطان اف برای پیشنهاد خود چنین استدالل می كند كه ما تاجیکیم نه ایرانی و زبان ما تاجیکی است نه فارسی. با تأسف پارلمان وقت تاجیکستان با دسیسه این گروه و دشمنان زبان فارسی آن روز تصمیم می گیرد كه واژه ی فارسی از تركیب نام زبان ملی

تاجیکان حذف شود.امروز و با فراهم شدن زمینه های ارتباطات به ویژه انترنت شعر تاجیکستان معروض به دیگرگونی عظیمی شده است. امروز شاعران تاجیکستان با تحوالت زبان فارسی در ایران و افغانستان به صورت روزمره پیوند دارند و شعر جوان تاجیکستان امروز این جریان سهم در قلمرو زبان فارسی به شکوه مندی تمام نفس می كشد و در بزرگی را بردوش دارد. امروز شاعرانی چون سیاوش، رستم، فرزانه خجندی، علی عجمی، سروش اسفندیار، دارا نجات و دیگران را در تمام قلمرو زبان فارسی با آثارشان می شناسند و هم چنان تاجیکان نیز به شعر شاعرانی چون بهمنی، منزوی، با پرتونادری، سمیع حامد، افغانستان سلمان هراتی، علی معلم، نجمه زارع و در قهار عاصی، سید رضا محمدی، شریف سعیدی و دیگران آشنایی دارند و این خود

Page 16: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 16

نویدی است برای شکل گیری دوباره ی یک حوزه ی بزرگ زبانی.با وجود این كه هنوز هم میان ما و تاجیکستان خط سریلیک دیوار انداخته است و هنوز هم جریان هایی در تاجیکستان در جلو كسانی كه می خواهند الفبای نیاكان را جای گزین خط سریلیک روسی-التینی كنند ایستاده اند؛ ولی اراده ای فنا ناپذیر فارسی زبانان كه از عشقی نیرومند برای وحدت دوباره سرچشمه می گیرد، روزی

تمام این دیوار ها و مرز های تصنعی را فرو خواهد ریخت. به قول استاد مومن قناعت:

فارسی گویی دری گویی وراهرچه می گویی بگو

بهر من تنها زبان مادری است

Page 17: شعر

روند تشکل ادبیات شوروی در تاجیکستانبهروز ذبیح اهلل

به كه است میانه آسیای در فارسی نام آور ادبیات از شاخه ای تاجیک ادبیات پرواز به را فارسی شعر سیمرغ متمادی قرون طول در قوی بال یک مثابه ی درآورده است. این ادبیات تا ابتدای قرن بیستم میالدی روند طبیعی خود را با فراز انقالب بلشویکی در اینکه شیپور و نشیب های مختص آسیای میانه می پیمود تا این بالد اسالمی دمیده شد و این سرزمین را نزدیک به یک قرن از پیکره اصلی خویش كال جدا كرد. بنابرین ادبیات تاجیک مانند سایر بخش ها از بدنه ی ادبیات فارسی جدا و شامل شبکه ی واحد ادبیات شوروی شد. طور معلوم، تحوالت بنیادین سیاسی و اجتماعی كه بعد از پیروزی انقالب بلشویکی روسیه در آسیای میانه رخ داد طبیعتا پیامدهای فرهنگی و ادبی تازه ای نیز به دنبال داشت. بذر فرهنگی كه كمونیست ها در این منطقه كشتند. مسلما میوه ای تازه با طعمی دیگرگون به بار آورد. درخت همان درخت بود؛ اما از پیوندی كه به آن زده شد حاصلی متفاوت

به دست آمد.انقالب بلشویکی مانند دیگر امور در رابطه به ادبیات و فرهنگ نیز دیدگاه خاص خود را داشت. پایه و اساس دولت تازه تأسیس شوروی، ایدیولوژی ماركسیستی - لنینی اعالم شد و تمام امور در سراسر این كشور پهناور باید از این ایدیولوژی دستگاه سیاست این اساس بر فرهنگ. و ادبیات جمله من می كردند، تبعیت ایدیولوژی حزب كمونیست ضمن تعریف تازه از ادبیات و رسالت ادبای شوروی،

Page 18: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 18

چهارچوب و معیار های جدیدی نیز برای ارزیابی ماهیت و محتوای ادبیات شوروی اعمال كرد كه تبعیت از آن برای همه شاعران و نویسندگان آن كشور الزام آور بود؛ زیرا رهبران شوروی مدعی بودند كه نظام سیاسی ایجاد كرده ی آنان بهترین نظام سیاسی در جهان و اندیشه سوسیالسم كه عمدتا بر اساس نظریات ماركس و لنین تعبیر و تفسیر می شد، به عنوان بر ترین اندیشه برای بنیاد جامعه ی فاضله ی بشری، محسوب می شود. از این رو، در هم چنین نظامی رسالت ادبیات و ادبا تبلیغ برنامه های ایدیولوژی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دولت شوروی و تشویق مردم سراسر دنیا برای پذیرش ساخت سوسیالیستی از نوع شوروی آن بود. اما دولت شوروی تا زمان سركوب كامل نیروهای مسلح مخالف خویش در آسیای میانه زیركانه دیدگاه های خاص خود را در رابطه به دین و فرهنگ دیگر ملت ها بروز نمی داد تا با مخالفت همگانی مواجه نشود. بنابرین تا سال 1930 میالدی مکاتب و حوزه های ادبی گوناگون با روش و سلیقه های متفاوت، كماكان به حیات خود ادامه دادند. به نوشته ی دكتر معروف رجبی: »ادبیات در سال های بیستم و سی ام از زیرا ایجاد می شد؛ اجتماعی غیركارگر برامد لحاظ از ادیبان از جانب اساسا پرولتاریای جنگاور كه اكثرا بی سواد بودند، ادیبان و روشن فکران كافی به میدان

نیامده بود.«ایدیولوژی به روشن فکران نسل گذشته صرف نظر از حکومت شوروی از نظر استقبال آنان از انقالب اصال اعتماد نداشت؛ اما بر اساس مالحظات سیاسی وجود آن ها را تحمل می كرد. كمونیست ها حتی به دهقانان به دلیل داشتن یک تیکه می كردند. حساب كارگر طبقه ی روی بیش تر و نداشتند كامل باوری زمین عنوان به را گذشته سیاسی سیستم های از بازمانده روشنفکران كمونیست ها نمایندگان صنف بورژوازی یاد می كردند. پروفسور شریف جان حسین زاده در مقاله ی خویش با نام »مبارزه در جبهه ی ادبیات« كه در سال 193۴ منتشر شده ادبیات از آن ها )منظور نمایندگانی كه نوشته است: این گروه باره ی است در جدیدیه( به سوی ما گذشته اند سزاوار ایجاد ادبیات پرولتریا نیستند زیرا كه آنان ماهیت انقالب را به طور مکمل درک نکرده اند. موج های انقالب در رگ و پیی و خون آنان حاال هم هضم نشده است. بنابرین توسط آن ها ایجاد ادبیات نو را

انتظار داشتن خطا است.این منطقه سیاست ها این رو، به محض تثبیت موقعیت حکومت شوروی در از و دیدگاه های اصلی كمونیست ها نسبت به دین و فرهنگ آشکار شد و هم زمان

Page 19: شعر

19 زنگوله زنان گذشت باران

رسالت انجام برای نیز شوروی مکتب تربیت دیده ی نیروهای مدت این در جدید فرهنگی خویش آماده و وارد صحنه ادبیات و فرهنگ شدند. به موازات آشکارشدن سیاست ها و اهداف واقعی كمونیست ها در دهه 30 و ۴0 قرن بیستم نویسندگان و شاعران و دین علمای شامل عمدتا كه مغز ها فرار جدید موج دیگراندیش می شد، آغاز گردید و آن دسته از روشنفکرانی كه به دولت شوروی اعتماد كردند و متواری نشدند در دوران اختناق استالینی با تهمت و بهتان بی اساس توسط بلشویک ها از بین برده شدند. به همین ترتیب »از پیروزی انقالب اكتبر كه بود نگذشته سالی ده هنوز روسیه بلشویک های دست به بخارا تصرف و سیاست های سلطه گرایی و ضد ملی بلشویک ها رفته رفته آشکار شد. در پایان این دوره، جریان پرولیت كلت )فرهنگ كارگری( به راه افتاد كه همه ی سنت های رایج را انکار می كرد و هنر و رسومی را كه نظام نوین شوروی پی افکنده بود ترجیح می داد؛ چندان كه در تاجیکستان بر عروض فارسی خرده گرفتند و آن را متعلق به ادبیات كهنه ی فیودالی دانستند و می گفتند كه طبقه ی نوین پرولتریا كه

حاكم بر جامعه است، به هنر نوی نیاز دارد.«چنین بود كه خوبی سمرقندی شاعر مستعید كه در دار المعلمین شوروی در باكو نیز تحصیل كرده بود در اعتراض به این سیاست ها به افغانستان فرار می كند. خوبی

سمرقندی مخالفت خود را این گونه بیان داشته است:

جمعی ز مقیدان كه بی دین گشتنددر مصلحت طریق لنین گشتند.بودند كلوخ و در خالب افتادند

خوردند نجاستی و سرگین گشتندیا

ما سجده به جز حضرت رحمان نکنیمتعظیم به اغنیای نادان نکنیم

با بنده چو بندگی نمودن كفر استاز بهر معاش ترک ایمان نکنیم

خوبی سمرقندی همچنین علت شکست مسلمانان را ناشی از جهل و نادانی آنان و غفلت و بی خبری حکام و برخی علمای دین ارزیابی كرده است.

Page 20: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 20

مال ز سیاست جهان بی خبر استاز مکر و فریب این و آن بی خبر است

هرچند ز دشمنان دین بیزار استخود آلت دست دشمنان بی خبر است.

كمونیست ها معتقد بودند كه چون دولت شوروی حکومت كارگر و دهقان است ادبیات آن نیز باید توسط طبقه ی كارگر آفریده شود. از این رو، در دهه ی اول ادبیات كارگری« - را مطرح انقالب اكتبر، كمونیست ها شعار »برای پیروزی برای كارگران توسط كارگری ویژه ی آثار خلق آن اصلی هدف كه كردند خود كارگران بود. برای دست یابی به این هدف دولت شوروی در سال 193۴ اتفاق نویسندگان شوروی را با زیر مجموعه های آن در تمام دیگر جماهیر تحت امر خود تاسیس داد و دستور الزم را جهت آموزش و حمایت همه جانبه ی شعرا این در هم اتفاق تأسیس از قبل كرد. صادر كارگر طبقه ی از نویسندگان و جمهوری ها انجمن نویسندگان پرول تر فعالیت می كرد. به دنبال این دستور اتفاق نویسندگان تاجیکستان بالفاصله در شهر و روستا ها برای شناسایی و جلب جوانان مستعد و با اعتماد از طبقه ی كارگر و دهقان اقدام و در یک مدت كوتاه لشکری به آرمان های حزب كمونیست آماده برای خدمت ادبای پرول تر را از شعرا و اتفاق نویسندگان می نگارد: ایرژی بچکا درباره ی هدف تأسیس كرد. پرفیسور و بخشد جهت را نویسندگان فعالیت كه بود آن از عبارت آن اصلی »هدف معلوم سازد كه آنان با چه كیفیتی می توانند نویسنده، شاعر، عالم، ادیب، منتقد یا

نمایشنامه نویس باشند.«به نظر كمونیست ها، انقالب اكتبر در تفکر اقوام شوروی تحول تازه ایجاد كرده و عمومیت جدید تاریخی آنان را به وجود آورده بود. بنابرین این عمومیت و یگانگی كه از ویژگی های مختص جامعه ی سوسیالستی شوروی می باشد، تنها در یگانگی و هم رأیی سیاسی و اجتماعی مردمان شوروی خالصه نمی شد بلکه باید كمونیست ها هدف شود. متبلور نیز آنان زیبا شناختی و ادبیات هنر، بخش در از این هم گون سازی، پرورش آدم نو- آدم تیپ شوروی بود كه صرف نظر از تعلقات نژادی، ملی و مذهبی خویش در گذشته، مطابق خواست آن ها فکر كند و با شیوه ی مورد نظر آنان زندگی نماید. به دنبال این سیاست، یک ادبیات قالبی و یک رنگ با محتوای مشابه و سطحی در سراسر شوروی با ادعای واقع گرایی شکل

Page 21: شعر

21 زنگوله زنان گذشت باران

گرفت كه واقعیت مصنوعی دولت شوروی را مدح و ستایش می كرد. این یک تبلیغاتی بود و خصوصیت صرف با تفکر و حقیقت ذات بشری بیگانه ادبیات داشت زیرا كمونیست ها از ادبیات هم مانند یک ابزار یا یک رسانه به خاطر تبلیغ ایدیولوژی خویش سوءاستفاده می كردند و به جنبه های هنری آن چندان اهمیتی بنابرین مالک ارزیابی آثار ادبی نزد آنان نه ارزش هنری و ادبی قایل نبودند. آثار بلکه میزان تعهد و صداقت شخص نویسنده یا شاعر به ایدیولوژی كمونیستی، محسوب می شد. در هم چنین فضایی ادبیات شوروی تاجیک هرچند كه با شبکه ی اما سطح را كسب كرد؛ تازه ای تجربیات و پیوند خورد ادبیات شوروی وسیع آن از نظر هنری و زیبا شناسی نسبت به ادبیات كالسیک به مراتب پایین رفت. شاعران این دوره طبق رهنمود های حزب كمونیست ادبیات را وسیله ی تبلیغات ایدیولوژیک و برنامه های روزمره ی حزب كمونیست و دولت شوروی قرار داده اجتماعی سیاسی- روزمره ی فعالیت را آنان آثار اصلی محتوای بنابرین بودند. كه تاجیک جمله از شوروی نویسندگان و شعرا اكثر می دهد. تشکیل حزب برآمد اجتماعی شان از طبقه ی كارگر و دهقان بود به سیاست و برنامه های حزب و رهبران آن اعتقاد راسخ داشتند و همه گونه ی اقدام دولت را در جامعه تبلیغ و ستایش می كردند و انتظار و توقع حزب كمونیست نیز از آنان همین تبلیغات بود نه شعر و شعور. برای یک كمونیست روس یا ملت دیگر كه با زبان و ادب و نمی اندیشید آنان آثار هنری ارزش به مسلما نداشت، آشنایی اصال تاجیکی برایش مهم هم نبود. برای كمونیست ها مهم تبعیت از اهداف و سیاست آن ها بود.

اما از سوی دیگر وقتی شاعر شوروی تاجیک می گوید:

به ما پرتیه ی محبوب این سان بهر و بر بخشیدزمان نو، جهان نو به اوالد بشر بخشید.

زمین و آب و ماشین را به دهقانان نمود احسانبه صحراهای كالخازی ما تخم و ثمر بخشید

زواد و فبریک و كان را به دست كارگر بسپردبه فرزندان خوش بخت وطن علم و هنر بخشید.

رحیمی جان محمد این كه یا می گفت. راست خویش نسل برای زمان آن در می فرماید:

Page 22: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 22

ای آن كه پا برهنه به هر سو دویده ایدر زندگی سالمت هستی ندیده ایدر زیر بار محنت كالک بی شرفدهقان موسفید و كمان خمییده ای

اكنون حکومت از تو و حاصل از آن توستراه تو لنینی ست – نه تنها شنیده ای.

از نظر اجتماعی قابل استقبال بود. زیرا برای مردم آن زمان واقعا نشاط آور و خیلی اكتبر انقالب آستانه ی در میانه آسیای عموما و تاجیک مسلمین »وضع تمایل و آمادگی بر آن ها می رفت( )از شدت ظلمی كه مردم بود و نامطلوب

حمایت از نظام حاكم در مقابل هر گونه تجاوز احتمالی را نداشتند.«خوبی سمرقندی نیز كه ذكرش در باال رفت به همین مسایل اشاره و از حکام

زمان خویش به دلیل غفلت و نادانی شدیدا گله می كند.

بنیاد وطن خراب از دست تو شدملت همه مست و خواب از دست تو شد

از غایت جهل و غفلت و بی خبریاین هستی ما خراب از دست تو شد.

چنین وضع اسفبار اجتماعی مردم مسلمان آسیای میانه را به انقالب روسیه متمایل كرد. به قول محی الدین امین زاده:

بودیم عمر ها ز اسیران دام غمبا سینه های سوخته و دیده های نم

ناگاه طلوع كرد چو خورشید انقالبشب شد به روز منقلب و محو شد ستم.

اجتماعی سیاسی اوضاع بررسی ما موضوع ولی است؛ طوالنی خیلی بحث این آسیای میانه یا تاجیکستان كنونی در ابتدای قرن بیستم نیست بلکه بحث ادبیات، ارزش های ادبی و جایگاه آن در دوران شوروی می باشد. این كه ادیبان و شعرای

Page 23: شعر

23 زنگوله زنان گذشت باران

شوروی تاجیک تا چه حد واقعیت و حقیقت جامعه ی خود را در آثار خویش بیان كرده اند یک مسأله است و این كه آثار آفریده آنان در آن زمان چه قدر ارزش ادبی و هنری دارد مسأله ای دیگر. ما سیر تحول ادبیات تاجیک در دوران شوروی

را به چهار مرحله تقسیم بندی كردیم. مرحله ی اول آن از سال 1917 سال پیروزی انقالب اكتبر در روسیه تا سال 1930 میالدی را در بر می گیرد. این مرحله از ادبیات را نمایندگان تمام اقشار جامعه كه از انقالب استقبال كردند، ایجاد نموده اند. هرچند آثار این دوره عمدتا شعاری و تبلیغاتی است؛ اما از نظر هنر بیان و سالست كالم به ادبیات گذشته نزدیک تر و نسبت به آثار بعدی خود قوی تر می باشند. برای مثال محمد جان رحیمی از نسل

گذشته در غزلی به استقبال انقالب اكتبر می گوید:

ای به حسن عالم افروز تو شیدا شد دلمدر هوایت بود و چون خورشید پیدا شد دلم

یا خود ابوالقاسم الهوتی می سراید:

بیرون بیا ز پرده بدر این صحاب حسنبگذار تا كه جلوه كند آفتاب حسن

مرحله ی دوم، از سال 1930 شروع و تا سال 1960 ادامه پیدا می كند. آثار این دوره را عمدتا نسل كمسومول كه تربیت دیده ی مکاتب شوروی بودند و برآمد اعظم بخش و ایجاد كرده اند بود، دهقان و طبقه ی كارگر از نیز اجتماعی شان این آثار فاقد ارزش هنری و ادبی بوده با زبانی ساده و از نظر فکری ساده لوحانه می باشند. این آثار از نظر موضوع و محتوا كامال مشابه هم بوده در آن به مدح كشف سوسیالستی، نظام شوروی، دولت رهبران كمونیست، حزب ستایش و جهانی امپریالیسم محکومیت و استعمارگران علیه كارگران مبارزه ی حجاب،

پرداخته شده است. نمونه ی شعر این دوره، بدین شکل است:

Page 24: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 24

آفرین بادا شما را پهلوانان، آفرینمرد و زن های دلیر تاجیکستان آفرین

شوق تان مارا به كالخاز شما آورده استای سزاواران مهر و حرمت و شان آفرین

)میرزا ترسون زاده(

یا خود حبیب یوسفی در تمجید رهبران دولت شوروی می سراید:

من در دل خود مهر ستلین دارمدر سینه ی خود نشان لنین دارمدر خانه ی من راه نیابد دشمن

من دست قوی، چشم جهان بین دارم

نکتۀ قابل توجه این مرحله ی سی ساله دوران جنگ دولت شوروی علیه آلمانی نازی می باشد. برای اولین بار در همین دوره حزب كمونیست به شعرا و نویسندگان اقوام مختلف شوروی اجازه می دهد كه از نماد ها و قهرمانان گذشته ی خویش برای

تشویق سربازان این اقوام در جبهه ی جنگ استفاده كنند.مرحلۀ سوم، دوره ای از سال 1960 تا سال 1985 میالدی را در بر می گیرد. شروع این مرحله از زمان محکومیت كیش استالین در شوروی در سال 1959 میالدی بود كه به دنبال این پرده دری، موج جدید فکری در فضای شوروی ایجاد شد. ما این دوره از ادبیات را دوره ی بیداری فکری در ادبیات شوروی تاجیک نام گذاری به مسألۀ زبان و ملی و توجه اندیشه های كردیم زیرا در همین دوره است كه فرهنگ ملی، احیای سنت و ارزش های ملی و موضوع خود شناسی ملی در ادبیات و شعرا كه است نکته این بیان گر روند این می شود. مطرح كم كم دوره این نویسندگان تاجیک به تدریج احساس كردند كه سیاست فرهنگی دولت شوروی به خرده ملیت ها دیگر ارزش های و فرهنگ مسأله ی به ارتباط در گذشته در خصوص تاجیکان چندان عادالنه نبوده است. این واقعیت، شاعر جوان سال 1960

مومن قناعت را برای بیان این گونه ابیات تحریک می كند:

Page 25: شعر

25 زنگوله زنان گذشت باران

ای دادگاه خاكیان، ای آسمان بی كرانتنگ است حال تاجیکان در زیر خاک و خاكدان

ای دود آتشگاه ها، آماج گاه آه هاتخت بلند اهورا، بخت بد اجداد ها...

تاجیک ز روی راستی، اول زمین را كشت كرداز خاک آتش خانه ها از مهر مادر خشت كرد

كشت نخستین را درود، یشت نخستین را سروراز بهر مادر مهر پاک- قانون اول را نویشت

در عصمت زاینده خاکمرحلۀ چهارم نیز سال های 1985 تا سال 1992 زمان كسب استقالل تاجیکستان را در بر می گیرد. در سال 1985 گوربچ یف سیاست بازسازی و آشکار بیانی را در سراسر شوروی اعالم كرد و به دنبال آن توفان اندیشه های فروخفته ی مردم شوروی به حركت درآمد تا جایی كه این امپراتوری بزرگ جهانی بر اثر همین توفان فرو پاشید. این یک دوره ی گفته شد اما دولت شوروی پایدار نماند تا ببینیم

با این مشکالت چگونه برخورد خواهد كرد. بنابرین با وجود محدودیت ها و اعمال چهارچوب، موازین و دستورات حزبی از یک سو و دیدگاه حزب به ادبیات و رسالت ادیبان، ادبیات شوروی تاجیک از

ویژگی هایی نیز برخوردار است. ویژگی اول آن مردمی بودن این ادبیات است. برای اولین بار از نظر سیاسی و اجتماعی ادبیات فارسی تاجیکی در ماورا النهر به زندگی مردم نزدیک می شود و درد و آالم واقعی آنان را با زبان خود آنان بازگو می كند. ادبیات شوروی تاجیک از این نگاه واقعا یک ادبیات كامال مردمی بود زیرا آثار آن توسط طبقه ی پایین دست جامعه یعنی كارگر و دهقان آفریده شده است و در آن بویی از اشرافیت و

اشرافی گری به مشام نمی رسد. طور به مردم اجتماعی و سیاسی مسایل به ادبیات دوره همین در محض دوم، مشخص توجه می كند و مشکالت اجتماعی را در قالب های متنوع برای بررسی

جامعه عرضه می می دارد. سوم، در همین دوره است كه در ادبیات تاجیک به طور جدی به موضوعاتی مانند

وطن، آزادی انسان، قانون، حقوق زن و مسأله رشد علم و تکنولوژی می پردازد.چهارم، در دوران شوروی انواع جدید ژانر های ادبی نظیر شعر پلکانی، چهارپاره،

Page 26: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 26

رمان، درام و نمایشنامه وارد ادبیات تاجیک می شود و گذشته از این ادبیات به بخش های جداگانه ی تخصصی تقسیم بندی شده به فعالیت خویش ادامه می دهد.

ویژگی پنجم، ویژگی از همه مهمتر این است كه صرف نظر از محدودیت های ایدیولوژیکی و زبانی اكثریت آثار منثور و منظوم این دوره به زبان تاجیکی- فارسی رایج در ورارود آفریده شده است كه این امر برای حفظ زبان مادری و

ارزش های ملی از خطر نابودی، خیلی با اهمیت بود. از این جهت نگارنده این مطلب با نظر كیت هچینسکی موافق است كه در باره ی ادبیات تاجیک در دوران شوروی می نویسد: »علی رغم آنکه ادبیات تاجیک هم مثل ادبیات دیگر ملل و اقوام شوروی از دهه 1930 تحت كنترل شدید ایدیولوژی حزب بوده و علی ارغم تالش حزب برای یک نواخت كردن ادبیات اقوام مختلف، داستان سرایان، شعرا و نمایشنامه نویسان تاجیک توانسته اند ویژگی های ادبیات اقوام ادبیات دیگر از را آنان ادبیات را حفظ كنند، ویژگی هایی كه ملی خود با تاجیک همچنان نویسندگان و و شعرا متمایز می كند جمهوری های شوروی الهام گیری از ادبیات فارسی و فرهنگ بومی غنی خود و با در نظر گرفتن سنن و

احساسات ملی به شرح زندگی هموطنان خود ادامه داده اند.«از سوی دیگر با وجود آنکه در طول هفتاد سال شوروی زبان تاجیکی از مقام تاجیک اما شعر بود، محدود شده زبان خانوادگی تا سطح یک و افتاده دولتی بنابرین، بیشتر حفظ كرده است. به آثار منثور هویت فارسی خویش را نسبت مقاالت و نثر زبان به نسبت را تاجیک شعر زبان جهان زبانان فارسی امروز علمی كه بیشتر تحت تاثیر لهجه های محلی و اصطالحات بیگانه قرار گرفته اند، راحت تر درک می كنند. به همین دلیل است كه شعر تاجیک از نظر بیان به شعر كالسیک نزدیک می شود و شاعر تاجیک برای بیان احساسات و عواطف امروزی دلیل به رایج تاجیکی زبان زیرا پناه می برد قدیم ادبی كالسیک زبان به خود روز زبان به اندیشه هایش بیان برای كافی ظرفیت از نامبرشده محدودیت های برخوردار نیست. به عبارت دیگر، شاعران در طول هفتاد سال زمان شوروی با تکیه به زبان و بیان شعر كالسیک از حریم فرهنگ و زبان مادری خویش دفاع از به سنت، فرهنگ و ادب تاجیک را این مدت تکیه كرده اند. یعنی در طول

نابودی نجات داد.

Page 27: شعر

مفهوم نوگرایی در ادبیات شوروی تاجیکبهروز ذبیح اهلل

تحوالت بنیادینی كه بعد از تأسیس حکومت شوروی در آسیای مركزی از جمله تاجیکستان رخ داد ادبیات و فرهنگ این كشورها را نیز شدیدا تحت تاثیر خود قرار داد. در ابتدای پیروزی انقالب اكتبر در روسیه مبارزه و بحث های شدیدی میان مکاتب و تشکل های ادبی در مورد چگونگی ادبیات شوروی و ارزش ها و كه شخص شد موجب طوالنی بحث های این ادامه ی شد. آغاز آن مالک های شوروی ادبیات برای و شود بحث ها این وارد شوروی دولت بنیانگذار لنین- تعیین تکلیف كند. دستگاه ایدیولوژی حزب كمونیست ادبیات را به سه گروه

تقسیم كرده بود: 1. ادبیات بورژوازی

2. ادبیات نیمه بورژوازی3. ادبیات كارگری

كمونیست ها معتقد بودند كه چون دولت شوروی حکومت كارگر و دهقان است ادبیات آن نیز باید توسط همین طبقه به ویژه كارگران آفریده شود. از این رو در دهه ی اول پیروزی انقالب اكتبر، كمونیست ها شعار »برای ادبیات كارگری« - را مطرح كردند، كه هدف اصلی آن خلق آثار ویژه كارگری توسط كارگران برای خود كارگران بود. بر اساس نظر تئوریسین های مکتب ریالیسم سوسیالیستی، هیج كس بهتر از خود كارگر واقعیت زندگی او را نمی تواند به تصویر بکشد.

Page 28: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 28

برای رسیدن به این هدف، حزب كمونیست در سال 192۴ در انجمن هشتم خویش به طور آشکارا سیاست های خود در باره ی ادبیات را اعالم و دستور الزم را برای كمک وآماده كردن لشکر جدید ادیبان از طبقه ی كارگر صادر كرد. »به شهادت ل. لیوین یکی از فعاالن بحث و مناظره های ادبی در آن سال ها بعد این انجمن

فعالیت دیگر تشکیالت ادبی ممنوع عالم شد.«»ریالیسم محتوای كه شد وضع متحجر و ثابت قواعد تعدادی نتیجه، »در سوسیالیستی« را یک بار برای همیشه تعریف كرد. كمترین انحراف از این قواعد می شمردند. خارجی بورژوازی نفوذ بازتاب یا بورژوازی گذشته بازمانده ی را و ایراد امکان گونه هر فرهنگی، مفاوضه و بحث گونه هر قطع آن نتیجه ی نقطه ی بود كه در واقع چیزی در مبارزه ی عقیدتی اعتراض، هر گونه جدل و به برای زیستن ادبیات ادبیات؛ زیرا نقطه ی مقابل مقابل ماركسیسم است و در

همه ی این ها نیاز دارد.«بعد از این، حمالت شدیدی علیه ارزش ها و سنت های ادبی دیگر ملیت ها تا قبل از انقالب اكتبر شروع شد. به نظر بولشویک ها همه ارزش ها و سنت های موجود تا قبل از وقوع انقالب كارگری عناصر فیودالی و واپسگرا بوده باید از آن ها به ادبیات با معنا باید هم در صورت و هم در ادبیات شوروی كلی دست كشید. گذشته كامال فرق داشته باشد. به نظر آن ها جامعه ی نو نیاز به ادبیات و فرهنگ نو دارد. این برخورد خشن كمونیست ها با فرهنگ و ادبیات، حتا شاعران فارسی زبان آسیای مركزی را كه از انقالب اكتبر استقبال كرده بودند، در حال یأس و ناامیدی قرار داد. آخر ادبیات و فرهنگ یک ملت را نمی توان یک شبه خلق كرد. این حالت در اشعار و یادداشت های منتشرنشده این گروه از شاعران كامال مشهود است. پیرو سلیمانی در شعر »نشان بی نشانی« كه بعد از فروپاشی شوروی منتشر

شد با نام مستعار »سلمان هندو« این وضعیت را به خوبی انعکاس داده است.

دل سوخت، جگر خون شد و خشکید روانمباز از چه سبب این همه سرگرم جهانم

در فصل بهاران گل امید نچیدمافسرده و پژمرده و پامال و خزانم

نوری كه یقین داشتم از جهل نمودمناری شده در كره غم سوخت چنانم

Page 29: شعر

29 زنگوله زنان گذشت باران

هرچند كه حقیقت ز حقیقت طلبیدمجز نقش ندامت ننمودند نشانم

در صورت بی جان نبود سیرت رخشاناین نکته تاریک جهان گشت عیانم

در صحفه ی ایام نشانم نگذاریدآن به كه نشانی ندهد نام و نشانم

نمایندگان بود. بار تأسف نیز تاجیکی فارسی شعر ادبی سنت های به مناسبت ادبیات كارگری پیروان مکتب كالسیک را مذمت و تحت فشار قرار می دادند. در آن ایام سرودن غزل، رباعی، قصیده و یا مثنوی عیب و نشانه واپس گرایی ارزیابی می شد. كیت هچینسکی محقق ادبیات معاصر تاجیک با اشاره به بحث های عقیدتی و ادبی میان ادیبان تاجیک پس از استقرار حکومت شوروی ها می نویسد: مشکالت و مسایل درباره ی میانه آسیای اقوام دیگر و تاجیک »نویسندگان آن سو یک در داشتند. سلیقه و نظر اختالف یک دیگر با نیز ادبی خالقیت عده نویسندگانی بودند كه دست از قالب ها و موضوعات سنتی برنمی داشتند و در سوی دیگر طرفداران فرهنگی به اصطالح پرولتری بودند، كه عقیده داشتند ادبیات باید در خدمت نیاز های واقعی جامعه باشد. این دسته منکر اهمیت شکل نویسندگان »انجمن عقایدشان اشاعه ی منظور به و بودند هنری ظرافت های و

پرولتری تاجیکستان« - را در سال 1930 تأسیس كردند.«میرسعید میرشکر، از شاعران نسل كومسومول در این رابطه گفته بود:

شاعر سخن تازه تری گوی كه ایامبا تازه بود هم نفس و همدم و همکار

چون خانم طناز بود عصر من و توهر لحظه لباس نو و زیباست طلب گار

بر كهنه فروشان برسانید كه منبعددر عرصه ی ایام نجویند خریدار

از میرشکر منظور كه است نکته این بیانگر كومسومول نسل اشعار به نگاهی نوگرایی ربطی به ادبیات نداشته بلکه هم سویی با ایدیولوژی حاكم و تبعیت از

Page 30: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 30

دستور و فرامین حزب كمونیست است.به قول میرزا ترسون زاده:

كیستی شاعر؟ اگر پرسند: گویم كامونیستهر نفس، هر قطره خون، هر تار مویم كامونیست!

پیروان ادبیات كارگری وزن شعر هزاران ساله ی فارسی را نیز انکار و آن را خاص ادبیات عرب می دانستند. به اعتقاد آنان یا به نظر حزب كمونیست ادبیات می گرفت شکل روسیه كارگری ادبیات از پیروی در باید تاجیک كارگری كه نمایندگان این ادبیات در نظم مایاكوفسکی و در نثر گوركی بودند. مفهوم نوگرایی درذهن شاعران ادبیات كارگری در تاجیکستان پیروی از اشعار انقالبی الدین صدر وضعیت همین احتماال بود. پلکانی شعر قالب در و مایاكوفسکی »تنگ بهانه ی به كه كرد وادار را تاجیک معاصر ادبیات اساس گزار عینی- بودن چهارچوبه ی نظم برای بیان تحوالت انقالبی« آن روزگار، از سرودن شعر

خودداری نماید.به همین ترتیب با گذشت زمانی كوتاه ادعاهای شاعران ادبیات كارگری تاجیک از شعرهای پلکانی مایاكوفسکی و تقلید از مدتی بعد نتیجه ی نرسید و آنان به شعر چهارپاره ای روسی، دوباره به سراغ قالب های شعر سنتی فارسی رفتند. فقط ایدیولوژیک انقالبی و انبوهی از اصطالحات و مفاهیم خشن این تفاوت كه با و واژه های روسی را به عنوان »نوگرایی« در این قالب های نفیس وارد كردند.

نمونه ای چند از اشعار ادبیات كارگری را مثال می زنیم:

لنین چو آفتاب عظیم فضای ماستلنین سعادت همه روز های ماست

فضل بزرگ او پروژكتور اعظمی ستدر كامونیسم نیز همین رهنمای ماست

)محمد جان رحیمی(

روح توانا و بزرگ لنینپرورد آن شخص كه باشد متین

Page 31: شعر

31 زنگوله زنان گذشت باران

هست همان كس كه به لنین پسراو بشود الیق این سان پدر

)عبد السالم دهاتی(

دایم به برت هست كتاب لنینیسمآموخته ی قصه و باب لنینیسم

بر رونق حسن رویت آفت نرسدتا بر سر توست آفتاب لنینیسم

)حبیب یوسفی(

ما اصول سوسیالیستی مهیا می كنیمعالم بی صنف و استثمار برپا می كنیم

خواجگی را جمله كالکتیو و یکجا می كنیمچون وصایای لنین را خوب اجرا می كنیم.

)الهوتی(

از نشانی هیچ میالدی 1960 تا 1930 سال از یعنی ساله سی آثار بررسی با نوگرایی ادبی به جز از واردشدن مفاهیم و اصطالحات انقالبی و ادیولوژیک در شعر مشاهده نمی شود. مهم ترین رسالت شاعران دوران شوروی تاجیک تبلیغ و تشویق آرمان دولت شوروی و دستورات و فرامین حزب كمونیست بود. شاعران این دوره تمام دستور و فرامین و حتی اخبار »تاسیس« خبرگزاری رسمی اتحاد جماهر شوروی را درقالب نظم تبلیغ می كردند. برای مثال محمد جان رحیمی به

مناسبت چاپ روزنامه ی جدید تحت عنوان »تاجیکستان سرخ« می سراید:

كنون گزینه ی سرخ به تاجیکستان سرخز مهر دیده ها سرخ به »تاجیکستان سرخ«

عایله ی رنجبر، مرد و زن كم بغلاین همه روزنامه خوان شد ز دبستان سرخ

یا خود میرزا ترسون زاده در باره ی بهره برداری از یک كاریز می سراید:

Page 32: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 32

ای صبا از ما رسان بر دوستان آمد كانالهم خبر كن نو عروس بوستان، آمد كانال

مژده نو می رساند بر وطن بر خلق آنبا لب پرخنده هر پیر و جوان، آمد كانال

یا خود حبیب یوسفی در تشویق زنان پنبه چین می گوید:

بین غنچه پخته چون لبت خندیده ستاین خنده عجب بر لب او زیبیده ست

از سعی تو امروز نهال پختهزیباو بلند چون قدت گردیده ست

خالق میرزا زاده ادبیات شناس تاجیک در همان ایام از ادامه ی این روند در ادبیات به ستوه آمده، می گوید: »اكنون كار شعر به جایی رسیده است كه دستورات هر روزه حکومت، قرار های شورای عالی و حتی اخبار روزانه روزنامه ها را به نظم درآورده، بدون رعایت قوانین ادبی و هنری به عنوان شعر منتشر می كنند. این خطابه ها كه شعر نیستند. این شاعران قبل از آن كه بخواهند شعور دیگران را نو

كنند باید شعور خویش را دگرگون نمایند.«در رابطه به این موضوع كیت هچینسکی نیز می نویسد »در اواخر دهه 1930 نسل جدیدی از شاعران پا به عرصه وجود گذاشتند كه اساس فکر و هنرشان از انقالب انقالبی و مردمی پای بند ماندند و محتوای مایه گرفته بود. آن ها شدیدا به شعر اشعارشان تبلیغ برنامه های اقتصادی و اهداف سیاست خارجی حزب بود. آن ها به زبانی عامه فهم می سرودند و با عناوین و القاب قهرمانانه ای از دهقانان و كارگران و می كردند تمجید كمونیست سوسیالیستی اقتصادی نظام سازندگان عنوان به در اشعارشان به بیان تفاوت های فاحش گذشته مملو از سركوب و عقب مانده با آینده ی درخشان می پرداختند و نیز درباره ی اختالفات اعتقادات قدیمی با تفکر جدید در مورد زنان، شعر می سرودند. در نظر این دسته از شعرا، هر واقعه كوچکی ارزش سرودن یک شعر را داشت و از این رو به مناسبت های مختلف ـ از تکمیل ساختمان یک پل گرفته تا جشنی در یک مدرسه روستا ـ شعر می سرودند. در نظر آن ها این سرودن ها همه فرصتی بود برای تأمل و بررسی تغییرات عمده ای

Page 33: شعر

33 زنگوله زنان گذشت باران

كه در زندگی مردم عادی تاجیکستان رخ داده بود.«

بدین ترتیب، یک رنگی و سیاست زدگی در شعر دوران شوروی تاجیک به حد افراط رسیده بود. این وضعیت اسفبار نتیجه ی دخالت و فشار دستگاه ادیولوژی روند این ادامه ی بود. پیدا كرده سیطره كامال ادبی جامعه ی در بود كه حاكم خسته كننده و افزایش اشعار شعاری و بی هویت و بی روح خود شاعران آگاه را نیز به ستوه آورده بود. از این رو، مستان شیرعلی شاعری از نسل »جنبش ذهنی«

كه بعد محکومیت كیش استالنیسم در شوروی شکل گرفت، فریاد سر می دهد:

دلم سرمایه درد و الم شدكه چندی بی قلم صاحب قلم شد

كرا گویم كدامین در بکوبمصف شاعر فزود و شعر كم شد

تأسیس حکومت از بعد بالفاصله مفهوم »نوگرایی« كه نکات، این به با توجه شوروی در آن كشور مطرح شد در كل خصوصیت ایدیولوژی و سیاسی داشته با مفهوم نوگرایی در ادبیات چندان ارتباطی نداشت؛ زیرا این تحول از میان جامعه ی ادبا و شعرا شروع نشده، بلکه از سوی حکومت بر آنان تحمیل گردیده بود. در همان ابتدا ادیب روس لوین با اشاره به محدودیت های اعمال شده بر فرهنگ و ادبیات شوروی خطاب به لنین گفته بود: »با این شرایط بهتر است ادبیات را در شوروی تعطیل كنید!« این در حالی است كه این سیاست در جماهیر پیرامون به

شدت و حدت بیشتری پیاده می شد.از وقوع بعد ادبیات تاجیک یا نوگرایی در به عنوان تحول این رو، آن چه از انقالب اكتبر ذكر می شود در واقع به تحول سیاسی و اجتماعی بیشتر صدق می كند تا تحول ادبی. تحول پدیده ای است كه ریشه در تفکر، فلسفه و فرهنگ یک ملت به هیج وجه نمی توانیم جریان منع از داخل دگرگون می كند. ما دارد و آن را ارزش ها و سنت های ادبی ای را كه در طول تاریخ هزارساله شکل گرفته بود به عنوان تحول بپذیریم. در حقیقت وقایعی كه در آن سال ها بعد از انقالب اكتبر بر

سر ادبیات و فرهنگ تاجیک آمد یک نوع تخریب بود، نه تحول.

Page 34: شعر
Page 35: شعر

شعر های عاشقانه ی شاعران نسل کومسومول در تاجیکستانبهروز ذبیح اهلل

تا بیستم قرن سوم سال های از كه می شود اطالق شاعرانی به نسل كومسومول سال 1960 میالدی وارد عرصه ی ادبیات شدند. كومسومول نسلی بود كه مستقیما در مبلغان سرسخت كمونیسم از قرار گرفته ایدیولوژی كمونیستی تاثیر تحت تاجیکستان محسوب می شدند. برآمد اجتماعی آنان نیز از طبقه ی كارگر و دهقان

بود. در این مقاله به اشعار عاشقانه ی این نسل پرداخته می شود.

هرچند كه عشق خود یک نوع درد است؛ اما دردناک تر از آن وضعیتی بود كه دام آن گرفتار فرهنگی در نظر از بیستم قرن تا دهه ی 1960 تاجیک شاعران تاجیکستان كارهای اقتصادی در اجتماعی و نظر از بودند. دولت شوروی شده شگفت انگیزی انجام داده است كه این موضوع به بحث فعلی ما مربوط نمی شود. اما به موازات آن سیاست های فرهنگی این دولت برای ادبیات گران مایه ی فارسی

تاجیکی به جز اندک موارد چندان سودمند و كارساز نبود.دخالت های ناحیه ی از را آفت بزرگ ترین فرهنگ و ادبیات دوران، این در مستقیم دولت در امور فرهنگی متحمل شد. شاعران و ادیبان به هر موضوعی كه می پرداختند موظف بودند آن را با ایدیولوژی حاكم و سیاست های فرهنگی دولت شوروی مطابق سازند. با این وصف، اهل ادب آن زمان نه آفریننده ی اندیشه و هنر و نه متحرک فکر و نظر بودند بلکه جبرا مجری و مبلغ ایدیولوژی و سیاست

Page 36: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 36

به تمام جبهات پندار آن ها دولت شوروی كه در به شمار می رفتند. در دولت دست آورد های عظیمی نایل می شد می توانست همه ی مشکالت و درد های بشری را درمان بخشد. از این جاست كه حبیب یوسفی شاعر جوان و شوریده ی تاجیک ارایه عاشقی و از عشق مفهوم جدیدی هدایت های حزب كمونیست، پرتو در

می دهد كه قابل تأمل است.

من عاشق تو ولیک مجنون نشوماز خلق جدا به كوه و هامون نشوم

من خواه در عشق خواه در كار و سخناز مسلک لنینیسم بیرون نشوم

بود ایدیولوژیک دولت شورا ها انقالبی و از سیاست های ناشی نوع نگرش این كه به ارزش های گذشته و قبل از انقالب نظر انکارگرایانه داشته، بسیاری از این ارزش هارا عناصر فیودالی و عقب مانده تلقی می كرد. از این رو، مطابق خواست نظام سیاسی، مفاهیم انقالبی و ایدیولوژیک، جای گزین ارزش های ملی مذهبی و فرهنگی در شعر شاعران ملیت های گوناگون شوروی می شود. هرچند كه در روش كاربرد قالب های شعری در این دوره چندان تغییرات چشم گیری صورت نگرفته زمانه ی با را اشعار خود داشتند قصد نو مفاهیم به كارگیری با شاعران اما بود؛ خویش سازگار كنند. بنابرین مفاهیم انقالبی و ایدیولوژی در اشعار شاعران این دوره حتا در قالب های سنتی مانند رباعی، غزل و قصیده به طور فراوان مشاهده فابریک، زاوت، انتخاب كنندگان، نظیر مفاهیمی اشعار گونه این در می شوند. كولخوز، داهی، كارگر و دهقان، پخته، پخته زار، انقالب اكتبر، تراكتور، گازیت، سرخ، مبارزه، جمهوری، محنت، سوسیالیسم، كمونیسم، ماركسیسم، انترناسونالیسم و غیره كاربرد فراوانی دارند. عالوه بر این، در اشعار لریکی این دوره نام لنین داهی پرولتاریای جهان و دیگر رهبران سیاسی و نظامی دولت شوروی و هم چنین شخصیت های معروف بلوک سوسیالیسم به عنوان قهرمانان دوران خویش ستایش

شده اند.دانای به توجه حاكم، ایدیولوژی و سیاسی نظام به صداقت ترتیب همین به از سوسیالیستی نوین جامعه ی ساخت برای او تالش و كار معشوق هنرمندی محور های اساسی اشعار شاعران شوروی تاجیک در این دوره محسوب می شوند.

Page 37: شعر

37 زنگوله زنان گذشت باران

محمدجان رحیمی در این باره چنین سروده است:

چرخش روان به بزم نظم و نظام دولتجانا، جواهر رقص پیش نظام افشان

در مورد ارایه ی معنی جدیدی از عشق و عاشقی توسط شاعران تاجیک پرفیسور را مجموعه ی خود اولین 1939 سال به یوسفی »حبیب می نویسد: بیچکا ارژی تحت عنوان »ترانه ی وطن« منتشر كرد شامل سروده ها، برگردان شعر ها و بیش از مهم ترین آن ها شعر »تکیه بر كارت كنی« از یک صد دوبیتی است. یکی )1938( می باشد و شاعر در آن معنای كامال جدید از عشق عرضه می دارد كه با مفهوم آن در غزلیات مقلدان سنت گرا تفاوت دارد. یوسفی معشوقه را به خاطر زیبایی گیسوانش نمی ستاید؛ بل از برای نیک رفتاری و خوش خلقی وی را تقدیر

و تحسین می نماید .«این نکته بدان معنی است كه زن به عنوان یک انسان و موجود اجتماعی در برابر از پرهیز با دوره این شاعران می شود. اعتراف تاجیک نوین جامعه در مردان لفاظی های رمانتیک سنتی در باره ی زن یا معشوق با ارایه ی مفهوم تازه ای از عشق و عاشقی و معشوق برای آن ها حقوق و ارزش های جدیدی نیز قایل شدند. برای اولین بار زن به عنوان یک انسان و دارای حقوق برابر با مردان تبلیغ و از نقش سازنده او در جامعه به طور واقعی و عملی سخن می رود. طبیعی است كه كسب جایگاه جدید در جامعه از سوی زنان نیازمند صفات و خصوصیت های تازه ای نیز بود كه بدون به دست آوردن آن ها موقعیت اجتماعی شان عملی نمی شود. الهوتی

این ویژگی ها را در شعر »به دختر ایران« به تفصیل شرح داده است:

بعد از این از خط و خالت نهراسد دل منزانکه با حسن تو كارم نبود دیگر بار

تا كی از زلف تو زنجیر نهم بر گردن؟ تا كی از مژه تو تیر زنم بر دل زار.

تا به كی بی لب لعل تو دلم گردد خونچند بیمار سر زلف تو باشم بیمار؟

به سرانگشت تو تا چند زنم تهمت قتل؟

Page 38: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 38

یا به مژگان تو تا چند دهم نسبت خار؟ مدح تو، بیش تر از هر كه توانم گویم،

لیکن، آن ها همه حرف است و ندارد مقدار این چه حاصل كه ز مژگان تو خنجر سازند،

یا به ابروی تو گویند هاللی ست نزار؟ من به زیبای بی علم خریدار نیم

حسن مفروش دیگر با من و كردار بیارعلم اگر نیست ز حیوان چه بود فرق بشر

بوی اگر نیست تفاوت چه كند گل از خارخرد آموز و پی تربیت ملت خویش

جد و جهدی بنما چون دگران مادروار سخن از دانش و آزادی و زحمت می گوی

تا كه فرزند تو با این سخنان آید باربه یقین، گر تو چنین مادر خوبی باشی

مس اقبال وطن، از تو شود زر عیار

طوری كه مشاهده شد ابو القاسم الهوتی در این غزل خویش با مقایسه جایگاه زنان در گذشته و حال، صفات و ویژگی های زن معاصر را به عنوان یک عنصر فعال سازنده جامع بشری بسیار واضح نام برده است. برای اولین بار است كه در تاریخ ادبیات فارسی تاجیکی اوصاف دانایی یا خود آموزش علم و هنر به عنوان یک

صفت بر تر از زیبایی ظاهری معشوق، مطرح می شود. در ادبیات كالسیک، هر گاه كه سخن از عشق و عاشقی و معشوق مطرح می شود، فضا با كلماتی مانند شب، تنهایی، هجران، خون دل، بی وفایی، خلوت، غم و اندوه و غیره شکل می گیرد؛ اما در ادبیات نسل كومسومول موضوع عشق و عاشقی در فضایی كامال متفاوت جلوه گر شده، عاشق و معشوق فارغ از فضای متروک سنتی در حال و هوای مساعد و سازگار در پی تحقق آرمان های اجتماعی خود هستند. در واقع عشق در آثار شاعران شوروی تاجیک نسبت به هدف و كار در موقعیت بعدی قرار می گیرد. حبیب یوسفی در غزل »بیا به سیر بوستان« چنین می سراید:

Page 39: شعر

39 زنگوله زنان گذشت باران

نسیم شوخ می وزد ز دشت و كوهسارهاخوشا كه مژده می دهد ز فصل كشت و كار ها

ز مطربان نغمه گر رسید این دم این خبرنما به كار پخته سر به گوش پخته كار ها

موضوع جالب دیگر در لریکه عشقی شاعران نسل كومسومول برآمد اجتماعی عاشق و معشوق می باشد. معموال در این گونه اشعار، طبق ایدیولوژی حاكم بر

جامعه، عاشق و معشوق نیز از طبقه كارگر و دهقان می باشند.

جانانه ی من چو رنجبرزاده ی توخوش تر ز تو نیست بهر دلداده ی توبا آن كه به كار و محنت آماده ی تو

از جمله ی دلبران هم آزاده ی تو

اشعار سنتی كه در بوستان و چمن زار ها و وعده گاه عاشق و معشوق، برخالف كومسومول نسل شاعران لریکه در می گیرد خلوت صورت مجلل كاخ های یا می یابد انتقال ساخت حال در عظیم انشاهای و پخته زار سحرای كولخوز ها، به به دست اماكن خوش بختی خود را و عاشقان مملکت شورا ها محض در همین

می آورند.

آفرین بادا شمارا پهلوانا، آفرینمرد و زن های دلیر تاجیکستان آفرین

شوق تان ما را به كول خوز شما آورده استای سزاواران مهر و حرمت و شان آفرین

عاشق در دوران شوروی برای دیدار با معشوق به زحمت نمی افتد و اگر هر گاه بخواهد او را ببیند باید به كولخوز و یا صحرای پخته زار مراجعت كند و با كار و

تالش پرثمر دل او را به دست آورد.

Page 40: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 40

در پخته زار مسچاه دختر چاركوهیمی چیند از سحرگاه دختر چاركوهیدختر چاركوهی دارد عجب شکوهی

یاری رسان دلخواه دختر چاركوهی

از سوی دیگر، اگر شاعران كالسیک كسب رزق و روزی و آینده خود را به سرنوشت روز عزل مربوط می كردند. شاعران شوروی تاجیک سرچشمه روزی خویش را ناشی از زور بازوی توانای كارگر و دهقان دانسته خوش بختی را در كلی طور به می دانستند. جهان پرولتاریای داعی سازنده اندیشه های از پیروی در اشعار این نسل، انقالب اكتبر روسیه، مهر لنین و صداقت به آرمان ها حزب

كمونیست سرچشمه ی اصلی خوشبختی جاودانه مردمان شوروی معرفی شده اند.محی الدین امین زاده در این باره می فرماید :

نسل اكتبر بزرگم، زاده ی دوران بختراه من راه شرف، جوالنگه میدان بخت

در دل من مهر لنین گوهر قیمت بهاستاوست بر فرقم همیشه كوكب تابان بخت

میرزا ترسون زاده نیز در این مورد چنین می سراید:

به ما پرتیه محبوب این سان بهر و بر بخشیدزمان نو، جهان نو به اوالد بشر بخشید

زواد و فبریک و كان را به دست كارگر بسپردبه فرزندان خوش بخت وطن علم و هنر بخشید

چراغ عقل انسان- داهی ما جاویدان باداكه بر دل شادمانی و خردمندی به سر بخشید

حبیب یوسفی نیز همین موضوع را در قالب دوبیتی چنین بیان می كند:

من در دل خود مهر ستلین دارم

Page 41: شعر

41 زنگوله زنان گذشت باران

در سینه ی خود نشان لنین دارمدر خانه من راه نیابد دشمن

من دست قوی، چشم جهان بین دارم

غلیان به بیان حاالت آن بوده، اختصاصی امر و عاشقی یک هرچند كه عشق این موضوع و به مرزبندی با توجه اما روح و عاطفه هر شاعری بستگی دارد؛ تعیین اصطالحات و مفاهیم خاص ایدیولوژیک در این عرصه، اشعار شاعران نسل كومسومول شباهت نزدیکی به یک دیگر دارند. این یک رنگی ناشی از سیاست حاكم فرهنگی در جامعه بود كه شاعران ناگزیر باید از آن تبعیت می كردند. در تاجیک سیاست ادیبان می نویسد: »همه پروفیسور خدای شریف زاده زمینه این دولتی را بی كم و كاست در ظاهر حمایت می كردند. سیاست همان مفکوره ی سیاست اجتماعی، مناسبت جامعه، عمل و كار در كه بود كمونیست حزب داخلی و خارجی عملی می گشت. جامعه ی شوروی گفتن ممکن است كه جامعه مفکوروی سیاسی بود. شاعران در شعر های شعاری، ناصران در تصویر تاریخ و تطبیق عملی این سیاست و مفکوره شعر و داستان ها و قصه و رمان ها می نوشتند.«در میان اشعار عاشقانه ی این دوره ی سی ساله، اشعار عاشقانه ی ابوالقاسم الهوتی از طراوت و لطافت خاصی برخوردار بودند و از این رو مورد توجه مخاطبان قرار و نمی شد محسوب كومسومول نسل شاعران از الهوتی كه هرچند می گرفتند. برآمد اجتماعی او از طبقه ی كارگر نبود؛ اما دولت شوروی با نظرداشت سابقۀ سیاسی مالحظات دیگر و سوسیالیسم آرمان های به الهوتی صداقت و انقالبی نسبت به این شاعر مهاجر حساسیت زیاد نشان نمی داد. الهوتی از بنیان گذاران اشعار تبلیغاتی و انقالبی در میان شعرای شوروی تاجیک محسوب می شد. با این وصف، میان غزلیات انقالبی و عاشقانه اش حساب جداگانه باز كرده بود. نمونه ی

غزل تبلیغاتی الهوتی:

بیرون بیا ز پرده، بدر این صحاب حسنبگذار تا كه جلوه كند آفتاب حسن

زنجیر و بند مسلک جمهور عشق نیستكوتاه كرد زلف تو، خوش انقالب حسن

)سال 1925(

Page 42: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 42

ویژگی الهوتی این بود كه مسایل انقالبی و تبلیغاتی را با موضوع عشق و محبت انسانی آمیخته نمی كرد. مطلع چند غزل عاشقانه ی الهوتی را با ذكر تاریخ انشای

این اشعار مثال می زنیم:

ای كاشکی در عالم تا چشم كار می كرددل بود و آدم آن را قربان یار می كرد

)سال 193۴(

با دلم دوش سر زلف تو بازی می كردخواجه با بندۀ خود بنده نوازی می كرد

)سال 1937(

دور از رخت سرای درد است خانه ی منخورشید من كجایی؟ سرد است خانه ی من

)1938(

امشب اندر خانه ام شمع قد جانانه نیستصد چراغ این جاست اما روشنی در خانه نیست

)سال 195۴(

اما به دلیل نگرش ایدیولوژیک شعرای نسل كومسومول حتا در موضوع عشق، بار اشعار عاشقانه ی آنان خالی از عاطفه های صمیمی و حال و هوای طبیعی به آمده اند. این نسل تحت تأثیر فضای وهم آلود زمان خویش و هم چنین با ادعای به ابتکارات به با فضای شعر گذشتگان دست میان شعرشان قایل شدن تفاوت اصطالح نوگرایانه ی زده اند كه نتیجه اش از نظر ادبی و هنری چندان خوشایند نبود. مشکل شاعران این نسل این بود كه به همه ی مسایل زندگی حتا خصوصی هم از

دریچه ی سیاست و ایدیولوژی حاكم در زمان خود نگاه می كردند.

Page 43: شعر

43 زنگوله زنان گذشت باران

كومسومول- سازمان جوانان حزب كمونیستكولخوز- واحد كشاورزی مشترک

پخته- پنبهپخته زار- پنبه زار، مزارع كشت پنبه

زواد- كارخانهلنین- داهی پرولتاریای جهان و بنیانگذار دولت شوروی

ستلین- استالین رهبر اتحاد شورویمستچاه- نام شهرستان در شمال تاجیکستان

چاركوه- نام منطقه

منابع: ارژی بیچکا، ادبیات فارسی در تاجیکستان، تهران، 1378

میرزا ترسون زاده، آثار منتخب، ج 1، دوشنبه، عرفان، 1981 حبیب یوسفی، ترانه وطن، استالیناباد، 1939

محمدجان رحیمی، صباح سخن، دوشنبه، 1963محی الدین امین زاده، منتخبات ج 1، دوشنبه، 1976

ابوالقاسم الهوتی، منتخب اشعار، دوشنبه، 1978

Page 44: شعر
Page 45: شعر

از شعر بومی گرا تا شعر بومی مجیب مهرداد

واژه بوم را در واژه نامه ها، جا، زمین، سرزمین، شهر، ناحیه، ماوا، زمینه و متن و... معنا كرده اند و بومی آن چه كه منسوب به یکی از معناهای باال باشد؛ منسوب به بوم، اهل محل، اهل ناحیه؛ ولی وقتی از شعر بومی یا بومی گرا سخن می رود، مراد

پیوند شعر با كدام یکی از معناهای فوق است.در این روز ها، بومی گرایی به ویژه زمانی كه تب غزل سرایی باال گرفته است و در زمانی كه شاعران هركدام تالش دارند تا به حد ممکن زبان غزل شان را به گفتار

روزمره نزدیک سازند، باب دهان شاعران شده است.به میزان این نزدیکی و دوری شعر به زبان بومی، این گروه شاعران مورد پسند قرار می گیرند. به بیان روشن تر امروز یکی از مولفه های اساسی آن چه به نام غزل مدرن یاد می شود، سادگی زبان و گرایش فراگیر به مردمی كردن این زبان است. اما این گرایش به سادگی در زبان، در شعر سپید نیز هواداران خود را دارد؛ پس از دهه ی چهل شاعرانی چون نصرت رحمانی و به خصوص سید علی صالحی این گرایش را به عنوان یک حركت نو تیوریزه كردند. به قول سید علی صالحی كه در مصاحبه ای می گوید »من همان زبانی را در شعر مورد استفاده قرار می دهم كه هر روز همسایه ای با رو به روشدن با همسایه ای دیگر حال و احوال او را می پرسد.«در شعر امروز دیگر كسی به خود زحمت خواندن مکرر تاریخ بیهقی را نمی دهد زمانی كه نیست مطنطنی و فخیم زبان به دست یابی در صدد هیچ كسی چون

Page 46: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 46

فضیلت پنداشته می شد؛ آن سان كه شاملو به قول خودش ده سال تمام و با قبول مرارت و ریاضت كشی به آن رسیده است. امروز شاعر خودش را كمتر دانای كل می داند و بر آن نیست تا از جایگاه یک پیامبر جامعه را مورد امر و نهی قرار دهد یا در صدد تغییر وضع موجود باشد؛ بلکه شاعر نیز یکی از همان افراد عادی ای است كه در پیرامون او كار و زندگی می كنند. به نظر اغلب شاعران امروز، عصر شاعران پیامبرگونه و منجی منشی به پایان رسیده است. شاعر در شعر امروز به شدت دچار روزمره گی است و می خواهد از این روزمرگی ها با مخاطبان سخن بگوید. ولی از یک واقعیت دیگر نیز نباید چشم پوشید كه پس از آن پنج شاعر نخستین - نیما، اخوان، شاملو، فروغ و سهراب سپهری - و كسان دیگری در درجه دوم مثل نادر پور، فریدون مشیری، سیاوش كسرایی، رویایی و احمد رضا احمدی هر قدر به زمان ما نزدیک می شوی با كمتر شاعری روبه رو می شوی كه حتا با شاعران درجه سوم دهه ی چهل قابل مقایسه باشند. شاعرانی كه خود را پیرو سبکی كه پس از انقالب ظهور می كند می دانند، هركدام با كار های ارزش مندی كه دارند و با عرض حرمت به جایگاه ادبی و زحمات شان شاعرانی نیستند كه بشود آن ها را در برابر شاعران دهه ی چهل نهاد. كسانی چون محمد علی بهمنی، علی منزوی، علی معلم، یوسف علی میر شکاک، سلمان هراتی، احمد عزیزی، حسن حسینی،

قیصر امین پور و دیگران...جست وجوی دالیل این افت یا هرچیزی دیگری كه عنوان می شود، كاری است كه باید ادبیات شناسان بدان بپردازند ولی این واقعیت را نمی توان انکار كرد كه ادبیات سایر ملل ادبیات فارسی را برابر با این غزل ها نمی توانند شاعران امروز جهان مطرح كنند. در حالی كه شاعران نسل پیش چون شاملو و رضا براهنی برای جایزه ی نوبل نامزد شده بودند. امروز كی را می توان یافت كه در زمان ما و از میان نو-كالسیک سرایان سزاوار این مقام باشد؟ به هر روی، بر آن نیستم تا به قالب های كالسیک كم بها بدهم، موالنا و حافظ هم با همین قالب ها شعر گفته اند و امروز از شاعران بزرگ در سطح جهان شناخته می شوند؛ ولی آیا می توان در زمانه ی ما با غزل، سعدی و موالنا و حافظ و بیدل شد؟ این هم سؤال دیگری است كه چرا غزل ما نمی تواند به اوج های غزل كالسیک فارسی دست یابد. یا جریان دیگری به نام شعر پست مدرن كه انتی تز غزل است و چه خزعبالتی به این نام، نفع غزل عقب به قالب های كالسیک را در شرایطی كه شعر سپید به گرایش نشسته است توجیه می كنند. به تبعیت از سخن بزرگی كه در شرایط ناگزیری

Page 47: شعر

47 زنگوله زنان گذشت باران

یا به نوگرایی نشانه عقالنیت است. گرایش بد انتخاب بد تر بد و انتخاب میان آوانگاردبودن در شعر، در شرایط فعلی به معنای پست مدرن سرودن است و این با حال هر به متوسط- مخاطب یک جایگاه از البته - مذموم است، گرایشی این اشاراتی كه از بحث اصلی كمی بیرون شدیم، خواستم تا شمه ای از وضعیت

عمومی ادبیات را بیان كنم.بحث ما در بارۀ بومی گرایی بود كه به عنوان یک خصوصیت ادبی از قدیم االیام تاكنون در آثار ادبی وجود داشته است؛ ولی امروز و با علمی شدن مباحث ادبی به ویژه در حوزه ی سبک شناسی و نظریات ادبی با نام ها و عناصر گوناگونی رایج

شده است. ولی كمتر به این نام- شعر بومی.غزل امروز كه این همه نیاز جوانان را از نیاز به مطالعه باز داشته است از همین وضع تأثیر پذیرفته است. امروز شاعر جوان ما به كتاب خوانی برای توسعه ظرفیت های شاعرانه اش و رجوع به شعر جهان و حتا غزل كالسیک احساس نیاز نمی كند بلکه بیشتر مواد خام خود را از محیط زندگی اش می گیرد و با تمركز روی گفتار مردم و اهتمام به ضرب المثل ها و اقوال و استفاده آن ها به طبع عوام الناس اكتفا می كند. به همین دلیل است كه شاعر از جایگاه ریاضت های جان كاهی كه نیما و شاملو به آن به كرات تأكید می كنند، به یک شاعر مردمی و بی سوادی كه منبع تغذیه اش گفتار ها و ترانه های شفاهی اند تقلیل می یابد و اگر صد سال هم به همین منوال بگذرد به استفاده از تجربه ی شاعران ملل دیگر رغبتی نمی یابد. غافل از این كه اگر در دهه ی سی و چهل و پیش از آن چشم و گوش شاعران به سوی شعر فرانسه و هسپانیا و روس و انگلیس باز نمی شد، ما اكنون نه شاملویی داشتیم و نه فروغی و نه اخوانی و امروز هم كه این ترجمه ها بیش تر شده اند كسی به خواندن آن ها برای

این كه هوای غزل سرایی را خراب می كنند، توجه نمی كند.تمام كه است ویرانگری مغالطه ی یک از ناشی فارسی شعر موجود بن بست جغرافیای شعر فارسی را فرا گرفته است. ناشی از یک گسست یا گریز عمدی از

شعر عظیم دهه ی چهل و فرهنگ شاعرانه ای كه در آن آوان رواج داشت.

شعر بومی و شعر بومی گراشعر بومی كه معموال با شعر بومی گرا یکی گرفته می شود، شعری است اصیل، به لحاظ شناسه هایی كه این شعر را با سایر شعر ها به ویژه شعر بومی گرا متمایز می سازد. شعر بومی همان شعر محلی است كه در آن جلوه های زندگی روستایی

Page 48: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 48

در نشانه های روستایی خود را نشان می دهند. در این نوع شعر، جلوه های طبیعت حضور زنده دارند؛ یعنی در این نوع شعر تمام عناصر شعر غیر شهری اند و در آن از عناصر شهری و پدیده های صنعتی خبری نیست. بر عکس شعر مجموعه ای از تجربه های نابی است كه از زیستن در دل طبیعت زنده مایه گرفته اند، حسی كه انسانی روستایی یا كسی كه در حافظه اش نوستالوژی زندگی روستایی را حمل می كند، دارد و این حس حتا گاهی از درون شهر ها با همان بدویت نخستین سر می كشد. نمونه ی آن را پررنگ تر در دوبیتی های عامیانه ما و در ادبیات رسمی

در شعر های عاصی می توان یافت كه تداوم همان دوبیتی های مردمی در شهر اند.

شمالک بوی گندمزاره آوردشمیم گیسوان یاره آورد

به خیر باشه سفر هایش كه باخوددوای دیده ی بیماره آوردشهر بی قهرمان، ص399

دو كفتر از سر تنگی جدا شددوتا عاشق زهم دیگر سوا شد

یکش بر بام آتش آشیان بستیکش آن سوی ملک های خدا شد

شهر بی قهرمان، ص۴00 ...

سفر در پیش دارم بی تو ای دوستپریشان روزگارم بی تو ای دوست

به جز مادر كه می گوید پس از ایكسی دیگر ندارم بی تو ای دوست

شهر بی قهرمان، ص396

یا این رباعی معروف او كه برشی از زندگی روستایی را در هاله ای از رمانتیسیسم فرو برده است:

Page 49: شعر

49 زنگوله زنان گذشت باران

یک قریه و یک ستاره باالی سرشچوپان بچه ای و رمه ای دور و برش

بنشسته كنار خرمنی دختركیافشانده به روی شانه گیسوی ترش

این اصطالح البته در مقاله ای این گرایش مبداگرایی فرهنگی هم می گویند. به برای شعر بومی گرا آمده بود. در حالی كه شعر بومی خود از مبدا سرچشمه گرفته است نه اینکه به مبدا كه روستا باشد گرایش داشته باشد. یکی از مولفه های اصلی این ریشه ی است. نیافته تعلیم انسان دانستن ارجمند فرهنگی، مبداگرایی بحث تفکر وحشی ارجمند در حیات فرهنگی اروپا گرایشی به پاكی و بی گناهی است كه مظهر آن انسان اولیه است. از جمله متفکرینی كه به این ایده دامن زدند روسو بود. روسو به این باور بود كه هر آن چه تازه از زیر دست آفریدگار در آمده باشد، خوب است و همه چیز ها در دست انسان زوال می یابد. ما نمونه های وحشی منوچهر سفید وحشی اسب شعر مثل داریم؛ هم فارسی شعر های در را ارجمند

آتشی.

اسب سفید وحشیبر آخور ایستاده گران سر

اندیش ناک سینه مفلوک دشت هاستاندوهناک قلعه ی خورشید سوخته استبر سر غرورش، اما دل با دریغ، ریش

عطر قصیل تازه نمی گیردش به خویشاسب سفید وحشی سیالب دره ها

بسیار از فراز كه غلتیده در نشیبرم داده پر شکوه گوزنان

...در شعر او وجوه نستالوژیک ذهنیت با مایه های روستایی در هیأت كولی وارگی یعنی ذهنیت است. بومی شاعر محصور كوه و دشت و دره است. شاعر ظاهر شاعرانه ی او چنان انباشته از جلوه های روستایی است كه عناصر زندگی شهری و

شناسه های آن در نظرش كم مایه و بی حس می نمایند .

Page 50: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 50

در روستایی زندگی ته مانده های كه است شاعری از بومی گرا شعر برعکس، ذهنیت شاعرانه اش هم چون خاطره ای گرامی و دوردست وجود دارد و گاهی كه از خشونت زندگی شهری به ستوه می آید، این فریاد برگشت به روستا در هیأت آوازی دردناک در شعرش طنین انداز می شود یا ذهنیت یک شاعر شهرنشین كه هیچ تجربه ای از زندگی روستایی ندارد؛ ولی از طریق تجربه ی غیر مستقیم زندگی روستا، در زندگی كوتاه مدت تجارب یا دیگران آثار خواندن راه از روستایی شیفته ی آن می شود و با توسل جستن به كلمات بومی یا بازخوانی این خاطرات، این نوستالوژی برگشت به روستا در آثارش خود را نشان می دهد كه این شعر بسیار متفاوت است، از شعری كه بومی گری جان مایه ی آن است. قابل گفتن نوع آن در حوزه ی زبان این رهگذر سرشار ترین از تاجیکستان است كه شعر

فارسی كنونی است.

به شعری از عسکر حکیم توجه كنید:پرندگان سفركرده آمدند از دور

به شاخه های درختان قطار بنشستندز عطر تازه گل ها دماغ پر كردندبه بوی النه پاری خمار بشکستند

گزیده اشعار، ص13۴

قطار شاخه ای روی بهار در كه را پرندگانی بتواند شهرنشین شاعر یک شاید نشسته اند ببیند؛ ولی حس برگشت به النه و یا به بوی النه ی پار، النه ی نو ساختن

را نمی تواند دریابد. یا در شعری از مومن قناعت:

ای آبشار! آیینه ی بی غبار من

یار زمان كودكی بی قرار مناز روز های رفته تویی یادگار من

گزیده ی اشعار مومن قناعت، ص86

Page 51: شعر

51 زنگوله زنان گذشت باران

نسبت زبان فاخر و عامیانه با شعر بومیشعر در زبانی عناصر است، حضور شده مغالطه این باعث كه دالیلی از یکی است. برخی ها فکر می كنند كه با حضور چند واژه ی بومی یا قول و ضرب المثل می توان شعری را بومی گفت. در حالی كه شعر بومی می تواند جامه فاخری نیز به تن داشته باشد، همان گونه كه در اول این مقاله ذكر كردم. مهم جان مایه این اشعار است كه ربطی به زبان ندارد. یعنی شما اگر با زبان بومی در مورد مو تر و طیاره و خط ریل و برق از نگاه یک شهرنشین صحبت كنید، شعرتان بومی نیست؛ ولی اگر با زبانی كامال معیاری و فخیم قصه ای روستایی را با حسی صمیمانه بیان كنید شعرتان بومی است. یا در بستر این زبان طبیعت خالص را با عناصر زنده آن باز تاب دهید. مانند بخش عظیمی از شعر های نیما كه مشحون اند از جلوه های طبیعت شمال؛ از دریا و دره گرفته تا پرنده ها و گیاهان آن سامان. اگرچند در

زبان رسمی و نسبتا فاخر.مورد اول به نحوی همان شعر بومی گرا است. یعنی یک ذهنیت درگیر با مسایل پنهان نواخت شهری از جلوه های یک را این كلمات خودش شهری در پشت

می كند. اظهار و دسترس از دور زندگی نوع به یک است بیان گرایش بومی گرا شعر بیزاری از مظاهر زندگی مدرن، تمایل بازگشت به بدویتی كه در ناخودآگاهی فردی و جمعی ما نهفته است ـ از دید یک شهر نشین ـ ولی شعر بومی خود همان تجربه ی اصیل و دست اول از طبیعت روستایی است با تمام مظاهرش. البته میزان این بومی گری را می توان از بسامد این عناصر و جلوه های طبیعت در شعر نیز خودش را نشان دهد؛ بازتاب می تواند در فیزیک زبان این شاعران سنجید. یعنی از طریق ورود نا به هنگام و غیر ارادی عناصر یک زبان روستایی در شعر،

نه از طریق كاربرد چاشنی وار و تصنعی این عناصر.این بحث را با غزلی از قهار عاصی می بندیم؛ با وجود آن كه زبان شعرش نتوانست یا مجال نیافت كه از چنبره ی زبان كالسیک خود را به یک بارگی یا به میزانی بیش تر از آن چه كه در شعر هایش انجام داده است برهاند؛ ولی رگه های نیرومند

شعر بومی را بیش از هر شاعر دیگر در افغانستان می توان در شعر های او دید:

از جلگه ی نور و علف از چشمه ساران آمدیای ابر نوروزی من، لبریز باران آمدی

Page 52: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 52

از عشق و ابریشم به من سوغات محمل بسته ایبا كاروانی یک قلم سبز و بهاران آمدی

نام خدا، زین آمدن این كوتلی این تهمتنمثل نسیم رحمتی، بر كشت زاران آمدی

برگ و نوا جادوگری، حال و هوا جادوگریواه ای صنوبر قامتم آشوب دوران آمدی

در خواب های شکرین، فوار می دیدم تو راگل داد تعبیری چنان، كه آبشاران آمدی

شهر بی قهرمان، ص38

Page 53: شعر

مومن قناعت؛ نیمای فرارودانمجیب مهرداد

استاد مومن قناعت پس از دوره ی ركود ادبی كه میان سال های 1930 تا 1960 با كه است ادبی نهضتی آغازگر بود، گردیده مستولی میانه آسیای برحوزه ی همان می رسد. كمال به و گشته فراگیر شیرعلی الیق و صابر بازار شركت ادبی، شعر نوین به كارگیری شیوه های با قناعت دید، مومن گونه كه خواهید از استفاده با به خصوص می كند. نو شعر ناكران مند اقالیم وارد را تاجیکستان اسلوب قصه پردازی نیما و اخالف او چون اخوان و دیگران و استحاله ی آرایه های ادبی در زبانی ساده و عاطفی كه از شاخصه های فراگیر در شعر تاجیکستان است.

این ها همه دالیلی اند تا دانشمندان او را نیمای فرا رودان بنامند.درواز ناحیه ی در واقع كرگاود دیه در 1932م سال در قناعت مومن »استاد سال در آمد. دنیا به كشاورز خاندانی در بدخشان خودمختار والیت توابع از 1956 دانشگاه دولتی تاجیکستان را در رشته ی زبان و ادبیات تاجیکی- فارسی از آن جمله اند: پایان رساند. وی عهده دار مناسب متعددی بوده و هست كه به مدیریت بخش شعر و سردبیری مجله ی صدای شرق، ریاست اتحادیه ی نویسندگان تاجیکستان )1976-1991(، نایب رییس اتحادیه نویسندگان تاجیکستان )1968(، بین المللی شورای عالی )1991(، امور وكالت مجلس شوروی، ریاست كمیته ی ریاست سازمان صلح و دوستی جمهوری تاجیکستان و... در حال حاضر، عضو

وابسته اكادمی علوم تاجیکستان می باشد. وی تاكنون بیش از چهل عنوان كتاب به طبع رسانده است. درسال 1960 نخستین

Page 54: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 54

كه سینا گهواره و استالینگراد سروش رسید. چاپ به شراره ها نام با كتابش در1981 برنده ی جایزه دولتی رودكی شدند، از جمله آثار ارزنده او هستند.«

شعر مومن قناعت ساحه ی وسیعی از معنا ها و مفاهیم را تحت پوشش قرار داده است:

زیر كه نیاكانی فرهنگ و زبان پارچه، پارچه وطن نوستالوژی تاریخی، درد آن چهره ی و می كشد نفس سختی به روسی زبان و فرهنگ سنگین سینه ی عرفان، دوم، جهانی جنگ قهرمانان و سربازان سرنوشت است، شده مخدوش نیایش و مرثیه. اما در كنار آن حس نیرومند عشق با صورت روستایی آن در

شعر های استاد حضور زنده دارد. مومن قناعت از زمینه مستزاد وارد شعر نیمایی شد و در سال 1965 با شعر »مرو

قوی سفید من« نخستین گام را در این عرصه گذاشت.

نوا ها آب می گرددبه روی صحنه می ریزد

صدا از موج های ریزه می خیزدبه نرمی قوی زیباییبه روی موج آبی شد

كه هم در فرم و هم در محتوا چیزی بود نو. برگزیده اشعار؛ ص۴09

در قلمرو ادبیات فارسی معاصر شعر تاجیکستان به لحاظ سادگی و عاری بودن از آرایش های بدیعی و بیانی منحصر به فرد است و گفتنی است كه اكثر شاعران در دوران كار شاعری شان آرزو می كنند كه به این اسلوب دست یابند ولی كمتر شاعرانی توانسته اند به این هدف برسند. شعرهای این شیوه را در قدیم سهل ممتنع این گونه به سادگی ژرف یاد می كنند. شاعر در از آن می گفتند و اكنون هم نمایش فخامت استعاره، سمبول و از تشبیه، استفاده به جای سجع آرایی، شعر ها زبانی فضاهای مختلف زبانی را از بار عاطفی سرشار می سازد، طوری كه چیزی از میان شعر مخاطب را مجذوب می كند. بی آنکه مخاطب مصداق عینی آن را در درون شعر تشخیص داده بتواند. شعر مومن قناعت هم از این قاعده مستثنا نیست.

Page 55: شعر

55 زنگوله زنان گذشت باران

چشم رهپای تو آخر دانه ی بادام شدهر نهالت هم قد یک عسکر گمنام شد

برگزیده اشعار؛ صفحه 115یا

دوچشم صاف تو هم چون دو قطره بارانچو نور دیده شود پیش دیده ام رخشان

برگزیده اشعار؛ ص 70یا

برای حرمت موی سفیدشكه هر تارش چو یک راه سفید است

برای دل، دل آیینه وارشكه از چشم و نگاه او پدید است

برگزیده اشعار؛ ص77یا تشبیه

قدی به مثل شرشره لرزان و بی غبارگل خنده ها می كرد و گل در آب می فکند

اوج این سادگی را در منظومه گل بادام كه یکی از ماندگار ترین شعر های استاد است، می بینیم:

در این داستان واره گل بادام نام اسپ یکی از سربازان جنگ جهانی است كه در سواحل بحیره والگا برضد سپاه آلمان نازی می جنگد و اسپ او نیز در این نبرد با

هوشیاری كه رخش اسطوره ای را تداعی می كند، سهم دارد:

دمی جنگ جهانیبار گران این زمین بودی

فشنگ آهنین بودیبه ولگا در كمین بودیهمیشه زیر زین بودی

گل بادامبزن در كوچه های اروپا

Page 56: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 56

بانگ سعادت رابران از آن اسارت رابه آب وسال می شویم

كنون چنگ و غبارت راگل بادام

برگزیده اشعار صفحات 93 و 9۴

شعر های استاد به تمامی زیبایند؛ ولی اوج هنر استاد در داستان پردازی است. او در بخش اعظمی از شعر هایش داستان پرداخته است و به حق كه در این داستان ها قدرت پرداختن صحنه های دراماتیک را در زبان به وجه احسن به نمایش گذاشته

است. عنوان با كه داستان هایی مجموعه )ص177(، استالینگراد سروش داستان های سروش یکم تا سروش هشتم آمده اند و استاد در هر سرود، داستانی از جنگ را روایت می كند؛ گاهی این داستان چهره ی اندوهگین مادری را نشان می دهد كه برای بازگشت پسرش لحظه شماری می كند. در دیگری زنی را در آرزوی شوهر از دست رفته اش گریان می یابی و زمانی هم سربازی را می بینی كه با معشوقش

در خطوط مقدم جبهه در رویا راز و نیاز دارد.در این میان، سروده ی »مالح دریای سیاه« كه در سروش سوم آمده است، آغاز

بسیار شکوه مندی دارد.

پس از هجران به وصل تو رسیدم بازای دریا

درون سینه من شور نو انداز ای دریابه مثل زندگانی می روی واپس نمی گردی

ز راه خود به امر هركس و ناكس نمی گردیولی من بر خالف امر وجدانم قفا گشتم

من آخر طفل دریا بودم از دریا جدا گشتم

ص189فضا ها با آنکه تصاویر عینی را در ذهن مخاطب مجسم می سازند، سرشار از بار

Page 57: شعر

57 زنگوله زنان گذشت باران

نمادین و چرخش های ناگهانی به رویداد های جنگ جهانی اند. همان گونه كه در شعر باال دیده می شود، دریا هم معشوق وار شور در دل مالح می اندازد. هم نبرد جاری است و هم بستر نبردی كه مالح از آن قفا نشسته است و درگیر عذاب

وجدان است. ناگفته نماند كه به مقتضای فضاهای جنگی، شعر ها گاهی به شدت حماسی اند:

مرد ها در رزم های مرزبانی مرده اندمادران در جنگ های مهربانی مرده اند

...طفل های مانده روی جسم سرد مادران

در میان شعله زار و سنگر رزم آوراناز كنار مادران در سرزمین بی كرانم

برگزیده اشعار ص1۴9

بخش دیگری از این داستان ها زندگی و دانش بی كران و نبوغ ابوعلی سینا را در عالج بیماری های عصرش حکایت می كند.

شعر استاد در عین سادگی سرشار و پر انرژی است و حضور معشوق وار سرزمینش وقتی با درد تاریخی تاجیکان می آمیزد، شعر هایش را به اوج می رساند.

در شعرهای مومن قناعت مخاطب افغانستانی و ایرانی برای نخستین بار با طیفی از واژگان تازه مواجه می شود؛ مثل این واژگان:

جوره )دوست(، غوتیدن )غوطه ور شدن(، سرنوده، )سرشاخه(، پخته )پنبه(، تیپه )تپه(، غنجیدن )گنجیدن( و....

به هر روی، استاد یکی از چهره های ماندگار شعر معاصر فارسی در آسیای میانه است. كافی است با لحن شعر تاجیکستان مانوس شوید تا از شعر های مومن قناعت

تاحد ممکن حالوت ببرید.این نبشته را با شعری از استاد كه نوعی دادخواهی است و برای شاعر شوروی سروده بوده، تاجیکستان در میالدی سی دهه ی در كه لوگوفسکوی والدیمیر

است، پایان می برم.

Page 58: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 58

تو دیدی وخش را تنهامیان كوه در غوغا

ندیدی در بساط او دل دریای حافظ راچو شاعر یاد ناوردی مکان رزم رستم را

ندیدی دوره گردان جام سه صد پاره جم را عجم را دیده و صوت عجم را لیک نشنیدیدم پیری بزرگان را تو خوار و بی نوا دیدی

اگر در خانه تاجیک تمام چیز ناچیز بودبه هر گهواره حافظ بود یا دیوان حافظ بود...

برگزیده اشعار ص۴17

Page 59: شعر

بازار صابر، شاعر ملی تاجیکستانمجیب مهرداد

در شعر تاجیکستان، كمتر شاعری ظهور كرده است كه بتواند خود را به اوج شعر و محبوبیت استاد بازار صابر نزدیک كند.

ادبی ـ پایه گذاران نهضت از قناعت و الیق شیرعلی با مومن بازار صابر استاد فرهنگی، پس از سال های فراموشی و خاموشی تاجیکان اند. ولی تفاوت آشکاری كه میان بازار صابر و دیگران وجود دارد، در این است كه شاعران دیگر وقتی از وطن حرف می زنند، گوشه ی چشمی هم به كشور شورا ها دارند؛ اما بازار صابر خواسته است تا با شعرش مرزهای راستین سرزمینش را در آوان بیگانگی ها برای تاجیکان ترسیم كند. در شعر او از هیچ كشور دیگری به جز تاجیکستان سخن نمی رود. در شعر او تاجیکستان با جلوه ی دیگری ظاهر می شود. طبیعت زیبای تاجیکستان در شعر كمتر شاعری به اندازه ی او سیمای واقعی و زیبایش را یافته و جمعی است منی بل نیست، انفرادی من یک شاعر، من او، شعر در است.

تعمیم یابنده؛ شاعر تمام مردم تاجیکستان است. شعر تاجیکستان مشحون از حضور چهره های علمی ـ تاریخی است. شاعر تاجیک برای لحظه ای نمی تواند خودش را از گذشته ی تابناک فرهنگش دور تصور كند. اسطوره های و فرزانگی نماد های عنوان به چهره ها این تاجیکستان، شعر در بزرگان كنار در می شوند. گوشزد بعدی نسل های به رهایی بخش و شکوه مند دیگر، یکی از كسانی كه به عنوان پایه گذار تاجیکستان همواره ستوده می شود،

Page 60: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 60

مبارز نستوه، دانشمند و شاعر و نویسنده ی توانا صدر الدین عینی است. معروف است كه او چندین بار و در حضور استالین از حق خودمختاری سیاسی و فرهنگی

تاجیکان به شجاعت دفاع كرده است:

خلق هم چون پیکری و پیکری چون خلق خیستكوه خارا پیکری در هیکلی بیدار شد

روی او بر سوی ما و روی ما بر سوی اوستخلق در تمثال عینی خلق منبردار شد

هیکل او را به حکم هیکل فرهنگ بینننگ را در سنگ بین و سنگ را در ننگ بین

هركه او را دید اگر، فردوسی، نادیده دیدبار رستم را هنوز از رخش نافتیده دید... عمر عینی از برای خلق صرف خامه شد

خلق ما را دفتر عینی شهادت نامه شدسرزمین ما خود از آثار او سر می شود

این زمین با او به دنیایی برابر می شود )آتش برگ ص 5(

مفاخره و احساساتی پرداخت های آن از دور بازار شعر در چهره ها این ولی آمیز سطحی سایر شاعران اند. در شعر او این باز خوانی ها، نوستالوژی عظمت های برای بزرگش كار های همه با ملتی كه مظلومیتی به اشاره و رفته اند دست از جامعه بشری متحمل شده است. سرنوشتی كه نیاكان او سزاوارش نبوده اند و این بازخوانی ها با بار عاطفی و تخیل نیرومند شاعرانه او همراه شده اند. از سوی دیگر، را در اختناق او ستم، بی عدالتی و نمی داند. یافته پایان را تمام آن مظالم شاعر زمانه اش آشکارا می بیند. در پیش چشمش عده ای در صدد جدا كردن او از این گذشته افتاده اند؛ عده ای از هم تبارانی كه در خدمت سیاست های فرهنگ ستیزانه ی نثار ایدیولوژی روس ها قرار گرفته اند و ناخودآگاه تمام هستی فرهنگی شان را می كنند كه با آن ها سنخیتی ندارد. بازار صابر در ستایش هیچ رهبر و ایدیولوژی ای زبان نگشود و این كاری بود خالف رسم زمانه و احتجاج بر ضد تمام ارزش هایی كه قدسیت یافته بودند. این ارتدادی بود آشکار و سزاوار عقوبتی سخت. شاعر در آن زمان نباید از چارچوب تنگ یک كشور می گفت. شعر التزام داشت تا در

Page 61: شعر

61 زنگوله زنان گذشت باران

خدمت كارگر و ایدیولوژی طبقه ی او باشد. نبرد افزاری باشد برای شکستن تمام مرزهای ملی. برای پیوستن به سرزمین بزرگ و خیل های عظیم كارگران. بازار صابر در چنین شرایطی نوعی ناسیونالیسم ملی را در شعر هایش بازتاب می داد و به

همین دلیل متقبل حرمان های جان كاهی در سرزمین مادری اش گردید. بازار صابر یاغی تسلیم ناپذیر بود.

»حمله به بازار در مطبوعات كمونیستی تشدید پیدا كرد. او را ضد كمونیست و شاعر فحاش اعالن می كردند. در راهرو »اتفاق نویسندگان« اگر از دور می دیدند آن از حکومت داران تا می زدند، دیگر دری به را خود فورا می آید، بازار كه

خبردار نشوند كه فالنی با بازار احوال پرسی كرد.«بازار در خانه اش گویی حبس شد؛ اما از خانه اش صدای شعر، بلند بود:

نه از آن تارتنک های غزل بافم من نه از این چندهجاگوی پر از حیله و فن

نه نمودم هنر نظم به یک مشت سخن

سرزنش را بازار سخن بازی، و لفاظی با بزرگان بعضی و كمونیستان این بعد، به آن ها با تمکین باز هم او را زیر سؤال قرار دادند. شاعر كرده، وطن پرستی

پاسخ داد:

در زمان ما سخن بازی هنر نیست ای وطن بازان، وطن بازی هنر نیست!

آزار آن با مقایسه در رژیم تحقیر های و فشار این كه نمی دانست هیچ كس با غرور ملت یک نوع برابر یک شاعر سركش و و مشقت دوره ی جنگ در و بود سوگ در نروده«، »پابلو قتل از زمان ها همان نبود. بیش گوشمالی ای

خودش می گفت:

راضیم بدبخت باشم، لیک باشم شاعری راضیم سرسخت باشم، لیک باشم شاعری

راضیم چون سعد سلمان

Page 62: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 62

با گناه شاعری در چاه و زندانم كنند چون هاللی شعر در لب سنگ بارانم كنند

در تاریخ تاجیکستان معاصر، یگان شاعر و یا نویسنده ای را برای اشعار یا آثارش به زندان نینداخته بودند.

حتا كمونیستان با تمام قدرت و نفرت نسبت به بازار، جرأت به زندان انداختن او را نداشتند.

اما تاریخ تاجیکان »چپه گردان« شد. بار اول در صد سال آخر شاعری را به زندان حکومت روانه داشتند!

به قول استاد گرامی رحیم مسلمانیان: »شخصی كه 53 سال عمرش را در شوروی گذراند؛ اما هرگز در وصف كمونیزم، انقالب اكتوبر و لنین نگفت.« 9 ماه عمر همه از كرد. سپری كشور پایتخت حکومتی یک شماره زندان در را خویش الم آورش این بود كه حکومت داران، خبرنگار تلویزیون را به نزد استاد بازار صابر

فرستادند تا روح شاعر را شکنند و او »توبه« كند! تیرشان به خاک خورد.با ملت و شاعر كه كردند درک عمیقا شب همان مردم نکرد. »توبه« شاعر

هم اند.« بازار صابر، ملی ترین شاعر تاجیک است.

سال شمار زندگی اجتماعی بازار صابر- 1938، بازار صابر، فرزند صفر، در روستای صوفیان، شهرستان كافرنهان زاده شد. او خیلی زود پدر را از دست داد و در یتیم خانه ی شهر حصار، مکتب را تمام

كرد.- 1956، نخستین شعر بازار با نام »اسب« به چاپ رسید و سپس، دیگر شعرهای

او برای نخستین بار در روزنامه ها و نشریات به چاپ رسیدند.- 1962، دانشگاه دولتی تاجیکستان را در رشته ی زبان و ادبیات فارسی تاجیکی

به پایان برد.1979- 1975، روزنامه های معارف و مدنیت و نیز بخش شعر ماهنامه ی صدای شرق را مدیریت و سرپرستی كرد و هم چنین مشاور شاعران اتحادیه ی نویسندگان

تاجیک بود.سازمان سال، همین در نیز و كرد دریافت را رودكی ادبی جایزه ی ،1989 -

مردمی رستاخیز را تشکیل كرد.

Page 63: شعر

63 زنگوله زنان گذشت باران

و دوستان از تن چند كمک با را تاجیکستان دموكرات حزب ،1990 -اما تاجیکستان شد؛ نماینده ی مجلس نهاد و در همین سال، بنیاد آزادی خواهان

دوام نیاورد و مجلس را رها كرد.- 1993، از 26 مارچ به اتهام »ایرانی گرایی« محاكمه و زندانی شد.

روشن فکران حمایت با دسامبر، 29 در روز، یک و ماه 9 از پس ،199۴ -بین المللی از زندان آزاد گردید و دوشنبه را به قصد مسکو ترک كرد.

- 1995، به سبب رفتار ناشایست مأموران امنیتی، از روسیه به امریکا رفت و در آن جا، پس از 6 ماه آسودگی، سرانجام برای تأمین معیشت خود، ناچار به باركشی

برای امریکاییان شد.در مارچ 2007، دچار سکته ی قلبی گردید؛ اما جان سالم به در برد و هم اكنون در

شهر سیاتل به سختی زندگی می كند.«

شعر های بازار صابرشعر بازار صابر، با همان زبان متداول شعر تاجیکستان در آن زمان سروده شده داده اند. بها آن ساختن و زبان به شعرشان كمتر در تاجیکستان شاعران است. تصاویر چنان ساده اند كه آن ها را به دشواری می توان در این شعر ها تشخیص داد. شعر تاجیکستان بیشتر تکیه بر عاطفه و محتوا دارد و شاعر در حین سرایش زبان را از یاد می برد. شعر تاجیکستان شعر حماسه است. لهجه ی تاجیکان به صورت طبیعی پرصالبت است و برای شعر های حماسی مساعد ترین بستر. شعر های استاد

به ویژه آن گاهی كه می خواهد تفاخر كند، سهم گین اند. در شعر تاجیکستان شما شاهد كلمات بسیار كهنه در كنار كلمات غیررسمی و متداول هستید. اصال به سختی می توان مرز زبان رسمی و مردمی را در این شعر ها باز شناخت. این واقعیت هم در سطح واژگان ملموس است و هم در سطح بافتار

نحوی زبان.

ای جوانی ای جوانی صدقه این زندگانی...

می تراود زرحل مهتاب از رویشاز بیاض گردنش

از دست و بازویش

Page 64: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 64

بوسه های عاشقی در آب زر تر می شوندبوسه های عاشقی زر می شوند )عشق طالیی ص12۴ آتش برگ(

در این شعر زیبا، ما با اوج هنر شاعری روبه رو هستیم با طبعی سرشار از عاطفه و تخیل. تصاویر زنده در این شعر در ساختاری كامال متشکل ارایه شده اند. شاعر شادكام است و قدر شناس جوانی، در كنار دلبری زرفام كه بوسه های عاشقی اش را در آب زر گردن و بازوی طالیی او تر می كند و هر بوسه را زری می سازد نایاب. او گاهی معشوق ندارند. در شعر های بازار صابر همتا استاد شعرهای عاشقانه ی تجسم طبیعی می یابد یا به عبارت دیگر، ركنی از طبیعت زیبا و متنوع تاجیکستان

است. یا برعکس، طبیعت در هیأت معشوقی در شعر او ظهور می كند.

زنگوله زنان گذشت باران چابک و جوان گذشت باران

با سلسله ها گذشت باران با شلشله ها گذشت باران مانند زنان گذشت باران

در شعر های استاد ما شاهد تصاویر پر تاثیری هستیم كه كامال نو بوده و حس زدودن جز ندارد كاری هم هنر و می كنند آشنایی زدایی را ما پسند زیبایی

گردهای آشنا از چشمان هنرپذیر ما.

مانده مثل جزیره ی گم نامبین دریای خاطرات كهن وطن عشق من، جوانی تو

وطن عشق تو، جوانی من )آتش برگ ص11(ابر ها مشت پر اند

ابر ها از دختران یاد آورندپاره های ابر آزاد خیال انگیز را

در زمین ها دیده می گویم كه خواهر های من )آتش برگ ص107...(هر سحر از خنده خورشید خاور

Page 65: شعر

65 زنگوله زنان گذشت باران

من تولد می شوم یک بار دیگرسینه را وا می كنم چون صبح صادق

دیده را وا می كنم چون غنچه ی تر )آتش برگ ص73(یا

سیر دارد ابر آذرگاه جمع و گه پریشان

چون خیال موسفیدانسیله گنجشک ها را

می زند با تیر باران )آتش برگ ص57(یا این تکه كه سرشار از طبیعت روستایی است:

خیال دیهه بوی دیهه داردبرای هم چو من فرزند دهقان

چو یاد كشت و صحرا می كنم منخیالم می شود ابر بهاران )آتش برگ ص50(

یا تشبیه زنده و سرشار این پاره:نگاه گرم من از فرق كوهستان

به سویت چون زرافشان روز و شب جاری استبخارا با غم و افسوس می بینم

كه جای بس عزیزانتدر آغوش تو هم چون جای سینا جاویدان خالی است )آتش برگ ص18(

بخارا در شعر تاجیک زخمی است ناسور؛ قسمتی از بدن جدا شده ی تاجیکان است كه به سوی او تا كه هستی است با حسرت نگاه می كنند.

بدون هرگونه مبالغه ای، بازار صابر یکی از شاعران بزرگ روزگار ما است.

زمین شعر من گور سخن نیستدوام كوه و صحرای دیار است

زبان مادری زنده منزبان برق و باران بهار است

لبم را چشمه ها بگشاده بر شعر

Page 66: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 66

دلم را گریه های آب شاران خطی نه، جو به جو تا دفتر من

رسیده آب دریای زر افشان.. )ص51 آتش برگ(

Page 67: شعر

زندگی و شعر الیق شیر علی مجیب مهرداد

زهر بادا شیر مادر بر كسی

كو زبان مادری گم كرده استكسانی كه هویت فرهنگی شان با نفی و ستیز رو به رو شده باشد یا هرگاه به اجبار از موطن و زادگاه شان كوچانده شده باشند، بزرگ ترین دغدغه ی شان بازیافتن این هویت است. هویتی كه انسان در آن وجود خود را معنا می بخشد و در فقدان آن خالی عظیم و جبران ناپذیری روح و روان جمعی اش را پیوسته معذب می دارد. شعر تاجیک بر این پایه شعر سیاسی است و مشحون از دغدغه های ملی-تاریخی. شاعر تاجیک آن گاهی كه از دردهای تاریخی اش می گوید، زبان را بی مهابا به كار می برد و بیم آن ندارد كه این شعر از بار هنری و آن چه كه به آن بهای است. حسی شعری تاجیک شعر می شود. تهی موارد بسا در می بخشد، هنری شعری كه طبیعت وطن، وطن فرهنگی-تاریخی، با نوستالوژی و پرخاش و شکوه می آمیزد و پیکره ی شعر تاجیک را می سازد. شاعر تاجیک همیشه دشمن كینه جو تاریخ از را این حس او را پشت دروازه های فرهنگش حس می كند. و حسود پر مخاطره اش به ارث برده است. در نتیجه، شعر او شیپوری است كه همیشه برای بیدارباش و هشدار دمیده می شود. شعر تاجیک نبرد افزاری است همیشه برافراشته كه تاجیکستان بر بیگانه فرهنگ سلطه ی سال هفتاد بی نیام. است شمشیری و در آن سال ها جان های بیدار در پیش چشم شان زوال و فراموشی فرهنگ عظیم

Page 68: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 68

خویش را شاهد بودند، چنان دردی در جان شاعر تاجیک دمیده است كه پایانی بر آن متصور نیست؛ شاعر تاجیک در این سال ها فرهنگش را كه قافله ساالرانی چون فردوسی و موالنا و سعدی دارد، با بی مهری رو به رو می بیند. وطن یگانه اش تبرتقسیم می شود، زبان گران بارش از رسمیت می افتد و او هیچ كاری از پیش

برده نمی تواند.با همه این ها، شعر تاجیک دارای زیبایی هایی است كه برای مخاطب فارسی زبان، فرحت و حالوت خاصی دارد. شعر تاجیکستان برخالف شعر ایران و افغانستان شعر مضمون است، یعنی شاعران در هر شعری مضمونی را می پردازند به جای پرداختن به لحظه های گذرا و برش های كوتاه و الهام های گذرا؛ هرچند در شعر ایران گونه های این شیوه را از نیما تا اواخر می بینیم و در شعر افغانستان در كار سنگ سیاه و نادری پرتو ناظمی، لطیف باختری، واصف استاد چون شاعران می بینیم؛ ولی در این میان بیش تر اخوان منظومه سرا و قصه پرداز است. ولی شعر تاجیکستان نه به تبعیت از شعر نیما و اخوان بلکه به تبعیت از منظومه های روسی و شعر شاعرانی چون پوشکین، لرمانتف، سرگی یسینین، مایاكوفسکی، اخماتوا و ماندلشتام مضمون محور شده اند، چون شاعران تاجیک از طریق زبان روسی كه همه بر آن مسلط بوده اند با شعر روس پیوند ارگانیک داشته اند. به همین دلیل چه به سبک سواركار بازار صابر و الیق شیر علی، منظومه هایی قناعت، چه مومن مفرغی پوشکین، نامه به مادر سرگی یسینین، ابر شلوار پوش مایاكوفسکی، و...

پرداخته اند. نو شعر گذاران بنیان از صابر بازار و قناعت مومن كنار در علی شیر الیق

تاجیکستان محسوب می شود.»الیق شیر علی در سال 19۴1 میالدی در روستای مزار شریف از توابع شهرستان پنج كند تاجیکستان متولد شد و تحصیالت خود را در رشته ی آموزگاری دانشگاه شهر دوشنبه در سال1963 به پایان رساند. از سال 1966 میالدی چندین مجموعه شعر نو سروده است كه از آن میان است: سر سبز )1966(، الهام )1968(، خاک وطن )1975(، ورق سنگ )1980( و خانه چشم )1982(. سروده های او به شیوه 252 دارای )1972( ساحل ها نام به او مجموعه مثنوی اند. و غزل، رباعی، نو، رباعی است. مجموعه مرد راه )1979( او از این نظر كه در آن از ده شعر شاهنامه فردوسی الهام گرفته شده )همچون” روح رخش “،” غرور رستم “و غیره( شایان توجه است. الیق نیز همچون دیگر شاعران تاجیک، شعر خارجی ترجمه می كند

Page 69: شعر

69 زنگوله زنان گذشت باران

و ترجمه برجسته ای از شعر پینین شاعر روسی دارد.«

شعر الیق شیر علیشعر الیق هم شعری است محتواگرا. مانند شعر مومن قناعت و بازار صابر، شعری

كه لبریز است از عشق به تاجیکستان و دردهای تاریخی مردمش: تو سراسر كوهساریتو سراسر سنگ زاری

چون كه فرزندان تو در طول تاریخ درازهركجا رفتند مشتی خاک با خود برده اند

چون كه فرزندان تو در جست وجوی بخت خوددر بیابان های تفسان دور از تو مرده اند

)گل چین اشعار، خاک وطن ص 3(

یا شعر بچگی او كه یادآور تنهایی های او در دوران كودكی او است؛ ولی باز هم عینیت گرایی سایر شاعران آن دیار در كارش به وضوح دیده می شود.

بچگی ام بی كس و تنها گذشتبا درو، با خوشه چینی ها گذشت

دامنش از خوشه پر از دامن صحرا گذشت ...

خنده می كردم به سوی شرشرهخنده می آمد ز هر سنگ دره

بچگی ام خنده برلب لب لب دریا گذشتگلچین اشعار، بچگی، ص 31

ولی با همه این ها، شعر الیق گاهی برخالف جریان شعر تاجیکستان كه در كلیت اندیشه های و فردی دغدغه های از خالی است، ملی مقیاس در مسایلی درگیر فلسفی نیست. الیق گاهی به مسایلی چون عشق در معنای مادی و روزمره آن، زندگی و روابط انسان ها و مرگ و زندگی می پردازد. در شعر زیر، او مرگ را در

روند رو به پیش حیات عامل زایش دوباره و انگیزه ی پویایی و تحرک می داند:

Page 70: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 70

می سرایم مرگ رامرده ها را از سر ره می رباید

تا كه نسل تازه آید، پیش پا ناخورده بر آن مرده هاجانب آینده آسان بگذرد)مدحیه مرگ، ص 35(

در شعر تاجیکستان یک سلسله تم های غالب وجود دارد؛ یعنی چیز هایی كه در قطعه میهن بیان رنج به وفور تکرار می گردد، در كنار تمام شاعران میان شعر قطعه و تاریخ از یاد رفته به خصوص در زمان استیالی روس ها. مسأله ی عشق به مادر نیز از مضمون های محوری شعر تاجیکستان است. مقام مادر در نزد تاجیکان بسیار گرامی است. در عین زمان میان مادر بیولوژیک و مادر وطن تفاوت چندانی نیست. تاجیکان سرزمین شان را همان مادر و مادر را همان تاجیکستان می پندارند و میان این دو تفاوتی نیست. ولی شعر »در سر گور« الیق بدون شک یکی از بهترین شعر های بلند او در میان كار هایش می باشد. چه به لحاظ سرشاری از بار

عاطفی و چه به لحاظ پرداخت زبانی در شعر او یک حادثه به حساب می آید:

جشن فرزندان خود نادیده رفتی مادرمدانه برچاش را نا چیده رفتی مادرم

پیش پیش نو عروس و دسته ی مشعل به دستشادمان، پیرانه نارقصیده رفتی مادرم

در سر گور، ص 88 ...

اطلس رنگین كمان پیراهنت یاد آوردتندر از فریادت و از شیونت یاد آورد

زنگ مکتب هر سحر چون زنگ صبح بچگیاز مرا تا پیش مکتب بردنت یاد آورد

در سرگور، ص89

الیق در غزل هم دست بلندی دارد. طوری كه شاعران هم عصرش در قاب های

Page 71: شعر

71 زنگوله زنان گذشت باران

كالسیک كمتر به پیمانه ی او طبع آزموده و در این راه موفق بوده اند.

او غزل، دوبیتی، رباعی و چارپاره سروده است و بدون شک در میان كار هایش نمونه های درخشانی به چشم می خورد كه در شعر تاجیکستان و به خصوص در

این قالب ها كم نظیر اند.

ما سال خورده هستیم یا سال خورده ما راما عمر برده بر سر یا عمر برده ما را

ص1۴7چنانت یاد می آرم كه ره گم كرده، منزل را

چنانت دوست می دارم كه دریا برده، ساحل راص173

درون سینه ی سردم دل صد پاره می گریدمیان خانه ی بی كودكم گهواره می گرید

ص119

ولی بیش از همه قالب ها الیق در رباعی و دوبیتی قابلیت هایش را نشان داده است. رباعی های او به لحاظ محتوا از دنیاگرایی ها و مغتنم شمردن لحظات شاد گرفته تا مسایل عاشقانه روزمره را در بر می گیرند. هم چنان كه عشق به مادر، درد میهن پارچه پارچه و خیال وحدت دوباره فرهنگ را نیز در این قابل كوتاه به صورت

بایسته پرورده است. همان گونه كه گفتم هم به لحاظ كمیت و هم كیفیت در دوبیتی و رباعی شاعر دیگری را از هم عصران او نمی توان برابر او نهاد. شمار زیادی از این دوبیتی ها و رباعی ها در میان تاجیکان سینه به سینه می گردند و در محافل شادی در قالب

موسیقی خوانده می شوند.

گردی همه از گردش گردون خوردیمدر عشق غم لیلی و مجنون خوردیم

از سینه مادران همه شیر سفیداز سینه تاریخ همه خون خوردیم

Page 72: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 72

ص199

تركیب استعاری سینه ی تاریخ كه تاریخ در این تركیب با خون خوردن عینیت می یابد و جان دار انگاشته می شود، به ویژه زمانی كه با شیر سفید خوردن از شیر مادران كه نماد عشق به مادر در برابر مادر دیگر كه تاریخ است و دغل باز است،

شعر به اوج می رسد. یا تشبیه ساده و قدرت مند در این رباعی:

ای كوه بلندقامت كشور مندل زنده و سرسفید چون مادر من

من می گذرم تو جاودان خواهی بودآید به سرت چه روز بعد از سرمن

ص، 209

یا دوبیتی های زیر كه شمار این گونه دوبیتی ها در كار های الیق كم نیستند:دل خود را حمایت كن كه وقت استز پیشانی شکایت كن كه وقت است

ترا من در دل خود كشتم ای یاربیا خود را زیارت كن كه وقت است

ص، 228نوای عشق ما ناجور ماندچراغ بخت ما بی نور ماندندانستیم قدر یک دیگر را

دو دست ما برون گور ماندهمان صفحه

پس دنیا دویدیم و دویدیمغم دنیا كشیدیم و كشیدیمبه پایان ره سر منزل عمر

به گورستان رسیدیم و رسیدیمهمان صفحه

Page 73: شعر

73 زنگوله زنان گذشت باران

نگاه از تاجیکستان شعر كه است این كرد، اشاره اخیر در باید كه را چیزی الحق زبان ضعیف می نماید كه لحاظ كاربرد به افغانستان و ایران فارسی زبانان قضاوتی است در بسا موارد به جای؛ ولی مشکل بیش تر از آن جا ناشی می شود كه ما با ساختار نحو و جمله بندی گویش تاجیکان كه ناشی از گسست های جبری جغرافیایی اند، كمتر آشناییم. به خصوص این مشکل زمانی بیش تر می گردد كه تاجیکان هرگونه فاصله را میان زبان گفتار و زبان ادبی شان در نسل های پیشین از این ضعف های آوایی و نحوی برداشته اند كه در صورت آشنایی ما بسیاری در نظر ما در آن صورت كاستی نمی آمدند و برعکس مقدار لذتی را كه از این شعر ها می بردیم دوچندان می بود. به هر روی چیزی كه مسلم است این است كه با كه تازه ای ارتباطات امکان از بهره گیری با سوم و دوم نسل های شعر زبان منابع فارسی و سایر هم زبانان فراهم آمده است، خودش را به زبان معیاری فارسی نزدیک كرده است ولی حالوت های خاصی كه كاربرد جسورانه ی زبان كه با مایه های غنی بومی در نسل های پیشین آمیخته بود، در زبان نسل نو شاعر كمتر

به چشم می خورد كه این هم یک ضایعه می تواند به حساب آید.

Page 74: شعر
Page 75: شعر

پژواک حرمان و اندوه در شعر گل رخسار صفی آوامجیب مهرداد

غربی نواحی »در یخچ روستای« در 19۴7م سال در آوا صفی »گل رخسار تاجیکستان به دنیا آمد. وی در كودكی والدین خود را از دست داد. نخستین شعر خود را در دوازده سالگی سرود و در سن پانزده سالگی آن را منتشر كرد. پس از چندی اقدام به چاپ چندین مجموعه از اشعار خود كرد. مهم ترین این مجموعه ها، كتاب های بنفشه )1970(، خانه ی پدر )1973(، بنیاد دل )1977(، گهواره ی سبز، میالدی )1981( سال در سغد« »آتش مجموعه ی می شوند. محسوب ،)1980(رابعه« ناگفته ی سرود هفت یا عریان »روح كتاب شد. منتشر فارسی خط به مجموعه ی شگفتی از شعر های اوست كه در سال )1983( به چاپ رسید. در همین سال، داستان ماتم سفید و در سال 1989 تخت سنگین را منتشر كرد. هنر او سرشار از تازگی و عفت زنانه و فروغ میهن پرستانه است.« صاحب تبروف، استاد ادبیات معاصر تاجیک در سال 197۴ در باره ی وی گفت: »استعداد این زن، مرز و بوم

نمی شناسد و منبع الهام او الالیی های مادر و آواز های عامیانه است.« شاعران برجسته ترین از یکی صفی گل رخسار شعردوست، اصغر علی قول به زن در تاجیکستان است. او هم چنان می گوید: »گل رخسار اگر نماینده ی تام و تمام شعر تاجیکستان نباشد، بی هیچ تردید، شعر او یکی از زنده ترین، زیبا ترین و هنری ترین وجوه شعر تاجیک را به تماشا نهاده است. دایره ی وسیع واژگان، تنوع درونمایه های شعر، اسلوب و ساخت زیبا، برخورداری از پشتوانه ی غنی فرهنگی

Page 76: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 76

و... موجب شده است كه وی را نه تنها در ایران، بل در اكثر محافل فرهنگی جهان به عنوان سخن گوی شعر تاجیکستان بشناسند.«

شعر زنانه بحث شعر زنانه و تفاوت آن با شعر مردانه، یکی از بحث های پردامنه و پرداختنی در ادبیات فارسی است در واقع می توان از طریق این بحث به واقعیت های فرهنگی از هرچند یافت. و سنت دست فرهنگ این در زنان جایگاه و سنتی جامعه ی كار به دوم درجه در البته مردان، كنار در نیز زنان فارسی شعر آغاز، همان باید خواسته ها این بستر فرهنگی از آن جایی كه زن در شعر پرداخته اند؛ ولی و شده معین رفتاری چارچوب های در و كند كتمان همواره را آرزو هایش و قدسی كه دین و سنت برایش تعیین كرده اند حركت كند، شعر او در هاله ای از زیبا شناسی مردانه اصالت و صورت حقیقی اش را از دست داده است. به عقیده ی جولیا كریستوا یکی از نظریه پردازان فیمینسیم پست مدرن« زنان، زبانی متفاوت از مردان دارند؛ بدین معنی كه زبان را برای مقاصد دیگری به كار می برند. گرچه تمامی ساختارهای زبانی، نوعی ماهیت مردساالرانه دارد، اما زنان در نوشته های خود این ساختارهای مردانه را می شکنند و اعتراض خود و نگرش مادرانه ی شان را به محیط پیرامون، به شکلی نو بیان می كنند. آن چه امروزه در مبحث ساختار های از زنان را نوع نگرش زبانی مردان نوشتاری زنان مطرح است، زبانی است كه

متفاوت می سازد.«شناخت، باز می توان مردانه شعر از را زنانه شعر تفاوت كه ساحتی مهم ترین و احساسات كه آن جاست در چون است. غزل و عاشقانه شعر ساحت همان از آرزو های جسمانی شان سخن می گویند؛ عواطف فردی بروز می كنند و زنان ولی در كنار آن می توان نگاه زنان و دل مشغولی های مادرانه ی آن ها و هم چنان اعتراض های حق طلبانه آن ها را در سایر انواع شعر دریافت. در شعر فارسی، ولی شعر زنان در بند ثنویتی بوده است كه ژرف ساخت اصلی فرهنگ اجتماعی ما را می ساخته است. شعر او محلی بوده است برای مبارزه خیر و شر و پند و اندرز های اخالقی كه در مساجد و سایر اماكن روحانی تبلیغ می شده اند یا آن جایی هم كه از معشوق سخن می گویند اوصاف شان اوصاف معشوقه شاعران مرد است و ناگهان از خط و خال معشوق و میان باریک او می گویند. نمونه های این نگاه مردانه را از رابعه گرفته تا پروین اعتصامی، مخفی و محجوبه هروی می توان یافت. هرچند

Page 77: شعر

77 زنگوله زنان گذشت باران

از این كه باری سیمین در یکی از مصاحبه هایش گفته بود، كه من نفرت دارم اذعان می كند كه مگر برخی ها صفت زنانه را در كنار شعر یدک می كشند و مسایلی چون فقر و سایر مشکالت اجتماعی را زنان متفاوت از مردان می بینند؟ ولی با این وجود، واقعیت خودسانسوری زنان را بر اثر جو مسلط سنتی و مردانه نمی توان نا دیده گرفت و این را كه زنان در شعرشان گفتن از امیال جسمانی شان را مانند آن چه مردان می گویند از یاد برده اند و تبدیل شده اند به انسانی از خود بیگانه كه شعرش در بند نگاه مذكر و به دور از ماهیت اصلی خودش مسخ و عاری از حس و ظرافت و رقت احساس زنانه شده است نمی توان نادیده گرفت.

مانند این شعر پروین اعتصامی:

كتاب عشق را جز یک ورق نیستدر آن هم، نکته ای جز نام حق نیست

كه عشق برایش جلوه ای الهوتی دارد و در تمام اوراق دفتر آن نکته ی دیگری جز نام حق نیست. شما به وضوح می بینید كه این طیف شعر ها از صداقت و صمیمیتی

كه جوهر اصلی شعر است چقدر تهی شده اند.ولی در این میان، برای اولین بار فروغ فرخزاد بود كه نقاب از چهره بر افگند و سیمای واقعی اش را با تمام هوس ها و امیال جسمانی زنانه اش برمال كرد؛ بی چشم داشت هرگونه بخششی از جامعه ی روحانی كه بی مهابا او را با بد ترین نام ها پسان تر ها و شد مطرح فروغ با بار اولین “برای نگاه این گونه” می كرد. مسما

كم كم در میان سایر زنان تعمیم یافت. به این تکه از شعر هوس از مجموعه ی »اسیر« نگاه كنید:

سرشار / از تمامی خود سرشار / می خواهمش كه بفشردم بر خویش / بر خویش بفشرد من شیدا را / بر هستی ام بپیچد، پیچد سخت/ آن بازوان گرم و توانا را / در البه الی گردن و مو هایم / گردش كند نسیم نفس هایش / چون شعله های سركش بماند در بستر/ در بوسه های به همهمه درگیرد/ خاكسترم بازیگر / در گیردم

پرشررش جویم/ لذت آتشین هوس ها ...«این طرز دید برای اولین بار وارد ادبیات ما می شود و خجسته ترین حادثه ی ادبی

معاصر فارسی را می سازد.

Page 78: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 78

شعر گل رخسار و تصویر زنهر چند شعر گل رخسار در بسا موارد در فراسوی مرز های جنسی حركت می كند و او نیز مثل بازار صابر و مومن قناعت و الیق شیر علی به مفاخره های حماسی می پردازد و احساسات ملی گرایانه از خود تبارز می دهد؛ ولی با وجود آن، شعر او سرشار است از مایه های زنانه و نگاه فردی او به زن و جایگاه و موقعیت زن در جامعه ای مردساالر و هم چنان حرمان ها و تنهایی های بی پایان و العالجی كه تقدیر محتوم او است. البته این مسأله نیز غیرمنصفانه است كه از تمام زنان انتظار یک گونه شعر داشته باشیم، شاید زنانی باشند كه به صورت طبیعی دل مشغولی های غیرزنانه و به خصوص بار غریزی داشته باشند. من فکر می كنم انتظار اعتراض یک چیز است و شعری كه بدون هیچ گونه مداخله ی بیرونی و از نهایت صمیمیت از نهاد انسانی زن به عنوان موجودی اجتماعی برمی خیزد چیز دیگر. حتا اگر این در بحث ولی باشد. نداشته چندانی بهره ی هم زنانه ویژگی های از لزوما شعر حوزه ی فرهنگی ما از آن جا ناشی می شود كه این خودسانسوری ها نه به اختیار، بل به اجبار صورت گرفته اند و از این رهگذر است كه جای تأمل و پرسش دارد.و تنها است زنی او دارد. اندوهگین صورتی شعرش، آیینه ی در گل رخسار دیگر، سوی از و دارد قداست برایش عشق كه آن جایی از ولی عاشق پیشه؛ به جنس مخالفش سخت مشکوک است عشق را با زاللی اش در خویش پاس می دارد و برای بی ثمریش نوحه سر می دهد. او عشق را جوهره ی اصلی حیات

می داند و مایه ی بقا و دوام آدمی:

گاهی كه عاشق نیستم/ من نیستم/ من نیستم )ص۴6(یا

امروز هم گذشت/ مانند یک نفس/ نوروز من گذشت/ بی عشق هیچ كس/ گریان خنده ریز

خوش روی بی بقا/ من غم نمی خورم/ غم می خورد مرا )ترانه حزن، ص 7۴(

ولی این عشق در بسا موارد با زبانی كلی بیان می شود و شاعر كمتر از جزییات زنان مسایل و است زنانه و حیای مسحور حجب او می گوید. این عشق سخن در سطح دیگری برایش قابل طرح اند. نگاه به مرد در سراسر شعر های او بسیار محتاطانه است. از یک سو زندگی را بدون معشوق بی ارزش می داند ولی از سوی

Page 79: شعر

79 زنگوله زنان گذشت باران

دیگر، انزجار و نفرتش را هم از مردان پنهان نمی كند و مرد را با اوصافی چون نامرد، سرد و حتا پست مورد لعن قرار می دهد:

از پستی مرد آرزویم/ بر قله ی سجود می فرستم/ از حزن فرشته های تنها/بر خویش درود می فرستم )از حزن فرشته های تنها، ص 237(

یا ای مرد، ای درد، ای نور، ای سرد )ترانه پدرود، ص 16۴(

در این تکه، مرد آرزویش عاری از تمام فضایل است و بر قله ی كوه كه نماد شکوه و سرافرازی است. از تلخی این پستی سجده می فرستد و شعر در بیت دوم به اوج می رسد. یعنی با تأكید روی این نکته كه حزن او از جنس تنهایی فرشته گان است كه ابدی است و العالج و تلویحا هم به نابابی جنس مرد كه ازلی و ابدی است اشاره می كند. گل رخسار جبرگرا است و به بخت و اقبالش كه تیره است

بار ها در شعر هایش اشاره كرده است.ولی شعر »نجات« او كه یکی از بهترین شعر های تمام دوره ی شاعری او است مسأله زنان به كه است او شعر های خوش ساخت ترین و منسجم ترین از یکی

پرداخته است:

از مالمتاز ندامت

از گناهخویش را چون شیشه كردم احتیاط

از خطای دل نه تنها خویش رامن ترا هم داده ام باری نجات

دست به سنتی جامعه ی در یک زنانگی اش از حساسیت حفظ زیبایی تعبیر او می دهد به واقعیت كه در یک جامعه ی سنتی زنان شیشه های زیادی را در دستان دارند و از زمینی ناهموار در گذرند و ملزم به عبوردادن سالمت این شیشه ها این شیشه ها چی ها اند؛ مالمت، ندامت، گناه و از خطای دل كه نه تنها خودش را بل

معشوقه اش را هم در امان نگه داشته است.

Page 80: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 80

از غرورم قصر سنگی ساختهبا هوس هایم نموده خیر باداندرون خانه خود گم شدم

تا نه یاد آرم نه آرندم به یاد

اما چون این كار ممکن است با ساختن قصری محکم و نفوذناپذیر از غرور زنانه كه این قصر دیواری است كه او را از تمام زیبایی ها و خواستنی ها جدا می كند. او با خزیدن در درون این قصر به هوس هایش پدرود می گوید و در این قصر چنان

گم می شود كه همه را فراموش می كند و هم خودش فراموش می شود.

زندگی آخر به بیرونم كشیدسوی برق چشم های پرگناه

تا بسوزمتا بسوزانم ترا

در ته بال تو یابم سرپناه

اما با آن هم زندگی او را از این انزوا بیرون می كشد. شاید جبر های زندگی، غم نان او را دوباره در معرض برق چشم های پرگناه مرد قرار می دهد و او ناگهان از این نگاه می سوزد و معشوقه اش را هم می سوزاند و باز هم سرانجام پناه گاه او

همان گنهکار می شود. ...

باز دارم احتیاج احتیاطاز محبتاز خیانتاز حیات

در پس دیوار خود گم می شومتا ز مرگ عشق تو یابم نجات )نجات، ۴9(

ولی در آخر شعر باز هم این بازگشت دوباره به اجتماع و آغوش معشوق ارمغانی

Page 81: شعر

81 زنگوله زنان گذشت باران

در دوباره را او كه می بینیم را ترس و احتیاط همان هم باز و ندارد رنج جز انزوایش فرو می برد.

در رنج هایش همه با گاهی و دلپذیر اند سخت او عاشقانه شعر های گاهی اما خلوت هایش رؤیاهایی می بیند كه تماشایی اند:

هرگه به روی پشته هابادام گل بیزی كندباد بهاران جای تو

با زلف من بازی كند )ص33(

دراز بی اعتماد مرد به سوی همان رنج و غم از غرقاب را و گاهی هم دستش می كند:

چه تنهایی كه در جاه و جالل خویش دل گیرممیان چاردیوار بلند سخت تقدیرم

نرو از برنرو از سر

نرو از دل كه می میرمبه روز سخت و تنهایی من از دست كه می گیرم؟ )سرود زن تنها، ص۴2(

و گاهی هم ما را به خلوت های پر از درد و آه شبانه اش رهنمون می شود: من همانم كه نغمه پردازم

از فغان نهان نالش خودمن همانم كه می زنم فریاد

در دل شب به گوش بالش خود )فریاد نهان، ص 1۴1(

یا این شعر او كه حکایت از سوز و گداز های عاشقانه دارد:منزل تو ز آه من گرم استمحفل تو ز سوز من روشن

نامه ی هجر توست برف سفید

Page 82: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 82

ای شه بی نشان، به نام من! )فرشته ی تن ها، 159( و معشوقه اش را به انتقام تهدید می كند:

می روم هم چون عزیز بی وفایتدشمنت را دوست می دارم به جایت )انتقام زن، ص 173(

گاهی هم از ننگ و نام زنانه به ستوه می آید: در این ویرانه دیو خشم زلفم را زند شانه

به دندان بركنم از پای لنگ ننگ زوالنه )گل تنهای خشکیده، ص271(

شعر گل رخسار صفی آوا شعری است سرشار از حس و عشق و بدون شک او یکی از چهره های درخشان ادبیات معاصر فارسی در آسیای میانه است و تا اكنون شعر می گوید و بانوی شعر تاجیک و مادر تاجیک لقب یافته است. این نبشته را با بخشی از شعر »شب شب« او كه تصویر نمادینی از همان جبری است كه زنان

در آن گیر مانده اند به پایان می بریم:

آرزو های غریب خویش را بنموده آغوشدختران

اندر حریر خوابچون گرداب

می پیچند و پهلو می زنند )شب شب، ص257(

رویکرد ها: مقایسه ی آثار زنان شاعر و شاعران مرد معاصر، در فکر و محتوا، نوشته ی شبنم

سادات.نگاهی به مجموعه ی »برای ادامه ی این ماجرای پولیسی قهوه ای دم كرده ام« اثر

رزا جمالینوشته ی آزاده دواچی.

گل چینی از اشعار گل رخسار صفی آوا با مقدمه ای از علی اصغر شعر دوست، نشر انتشارات بین المللی الهدا

Page 83: شعر

عسکر حکیم، شاعر ساختارگرامجیب مهرداد

عسکر حکیم، چهل و هفت سال پیش در شهر خجند، زاده شد. تا دوره ی ثانوی در همان جا ماند و سپس در دانشگاه تاجیکستان، تحصیالت دانشگاهی خود را

دنبال كرد. دوره ی داكتری را در دانشگاه دولتی مسکو به سر رساند. گل چین شعر پارسی از رودكی تا بیدل، شعر زمان ما در قلمرو سخن، رهنمود، ترازوی آفتاب، روز امید، نواسازان، جهان در میزان شعر، برجسته ترین آثار او محسوب می شوند. او در باب نشر اشعارش به زبان پارسی می گوید: جانم به فدای دوستی كه نوشته های مرا برای

اولین بار با خط نیاكانم به خوانندگان می رساند.

شعر عسکر حکیمتاجیکستان معاصر توجه در شعر قابل از شعرهای بی گمان شعر عسکر حکیم، وزن كاربرد و زبانی لحاظ به او شعر تاجیک، معاصر شاعران میان در است. از معیار و عاری به زبان نزدیک وقوافی، سالم ترین شعر است. زبان، هموار و كلمات سنگین و ثقیل به لحاظ آوایی، استفاده ی خوب از وزن، بدون هرگونه به نزدیکی شعرشان دلیل به تاجیک یا سستی كه در كار سایر شاعران عدول لهجه ی بومی دیده می شود، همه و همه، امتیازات شعر عسکر حکیم اند. با نگاه به شعر های او می توان دریافت كه بیش از هر شاعر دیگر تاجیک، او با شعر معاصر

Page 84: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 84

فارسی دری در سایر حوزه های زبان فارسی ، انس و آشنایی داشته است. این مسأله را می توان از روی كاربرد زبان معیاری كه در شعر تاجیکستان یک استثنا است، دانست و هم از روی تکنیک هایی كه در شعر هایش به كار می برد. در شعر های نیمایی او، تأثیرات نیما، اخوان، شاملو، آتشی و واصف باختری را می توان دید. به همین گونه در چارپاره هایش اثرات سیمین بهبهانی، نادرپور و فروغ فرخزاد را می توان یافت. از سوی دیگر، اهتمام او به روی كرد سمبلیک، فرم و ساختار به معنای متعارف كلمه، نکته ی تمایز دیگری است میان شعر او و سایر شاعران

تاجیکستان.شعرهای كمبود است، یادكرد قابل حکیم عسکر شعر در كه دیگری نکته ی میهنی یا پرداختن به مسایل ملی- تاریخی تاجیکستان است كه در نسل پیش تر از او، محتوای بخش اعظم شعر های شاعران تاجیک را می ساخت و در بسا موارد، شعر شاعران پیشین را دچار شعارزدگی مزمن كرده بود. هرچند شعر او از این او از با كار شاعران پیش این عناصر نیست؛ ولی حضور به كلی خالی مسایل قابل مقایسه نیستند. عسکر حکیم، اگر از سیاست هم حرف می زند به شیوه ی شعر و اسطوره رسالت فراموشی مسایلی چون به افغانستان و ایران اجتماعی سیاسی تعهد، تفاوت مردان كارزار و برج عاج نشین، آن هم به صورت نمادین می پردازد؛ مثل شعرهای »درود دل خواه« ص 3 گزیده ی اشعار، »اسپ كشن بند« ص5 كه شعر »اسب سفید« وحشی آتشی را به یاد می آورد، »برگ پیوند« ص 9 و... كه این روحیه حتا در چارپاره های او نیز تداوم یافته است. جلوه ی دیگر شعر عسکر حکیم، جلوه ی طبیعی شعر او است كه شعرش را با شعر پیش از خودش یگانه می سازد. خالصه او از تمام فن های ممکن برای رسیدن به ساختار در شعر هایش داده صورت شعری كامل و به دست هم این ها دست استفاده می كند كه همه نیمایی و بهترین شعرهای عسکر حکیم، شعر های اتفاقا او را می سازند. منسجم

چارپاره های او هستند.شاعر تاجیک نمی تواند از طبیعت زیبای وطنش به آسانی بگذرد. شعر عسکر نیز مشحون از كوه و دریا و درخت و پرنده است و حتا شعر های درون گرایش را

نیز عناصر طبیعت به پیش می برند:

غبار نیلی شب ها بپیچاند مرا در خویشقبای سبز برگم را بسوزد تفت تابستان

Page 85: شعر

85 زنگوله زنان گذشت باران

و در ریگ روان جز ریز كوچاكوچ گردان نیستدر این دوزخ كه پا در خاک سوزد بال در افالک

)برگ پیوند ص10(تواند گر به یادت سبز ماند كیست یا خود چیست؟

كنون من ریشه هایم را به دست خود كنم از قعرو با آن خاک كاندر بون من باقی است

كشانم خویش را از بحر و بر سوی زمین تو )همان شعر همان صفحه( یا این تکه ی زیبای شعر »چه احسانی« كه از شعرهای خوب اوست:

چو می بارد شباشب برف بی استادكه می پوشد ره و پی راهی تنگ كهستان را

و بام كلبه ها را تا پگاهی می كند گور!مرا نه در سپیدی

در سیاهی می كند گور! )ص13(

نیمایی هایاد همان گونه كه نیمایی هایش به خصوص و قالب ها تمام در عسکر حکیم، دانسته خوب را نیما اصول او ساختارگرا؛ و سمبولیست است شاعری كردم، است و آن را به تمامی به كار بسته است. شاعران پیش از او، بیش تر به هم زدن تساوی طولی مصراع را در نظر داشتند و اگر ساختاری هم در شعرشان بود بیش تر به سبب خصوصیت روایی و داستانی شعر ها بود؛ ولی ساختار شعر عسکر حکیم سنجیده شده و برخاسته از ذهنی تربیت یافته و آگاهی عمیق او از ماهیت حركت طریق به اول، است. شده لحاظ گونه چندین به او شعر در ساختار است. نیما قصه پردازی كه در شعر نیمایی بسیار معمول است؛ در این شیوه، شاعر قصه ای می پردازد یا تمثیلی را سامان می دهد؛ چه از طریق بر انگیختن عاطفه ی مخاطب با پردازش های داستانی- عاطفی و چه از طریق بیان سمبولیک كه شگفتی مخاطبان جدی شعر را برمی انگیزد. قصه در شعر عسکر حکیم از نوع دوم است. هم چنان، عسکر حکیم به ساختار درونی كه عبارت از هارمونی درونی تصاویر در طول یک شعر است، خوب وقوف دارد. مثال شعر كوتاه »عروسی خورشید« او كه به

گونه ی طرح شاملو است:

Page 86: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 86

بیگه شگفته صد چمن الله در افق

خورشید را به دل نبود خواهش سفرشاه سپهر گر نرود در كنار شام

آیا شود عروس شب آبستن سحر؟ ص 33یا شعر »اسب كشن بند« او كه قصه ی اسبی است كه در بند مانده است برای

این كه سواری نیست كه او را به تاخت درآورد.

اسپی در مرغ زار خرم و سر سبزچون هیکل ایستاده و خاموش است

او به علف ها نمی زند دهنی هیچسر باال كرده و سراپا گوش استگرچه به سر دارد او هوای دویدن

لیک كجا چاره ای، دو پایش بند استیابد از بند اگر رهایی روزی

سنب وی و دشت آسمان بلند است

او بیش تر به توصیف اوضاع این اسپ می پردازد: یال شفق گون او به زیر آویزان

پرشده چشمش ز آب حسرت و اندوهگشته چو صندوق غصه سینه ی پهنش

بار به پایش بود گرانی صد كوه

و در آخر این چارپاره، قصه به صورت غم انگیزی پایان می یابد:

غصه ی دل را فزاید اسپ كشن بندكاسپ نتازد شود خر پرواری

دامن این دشت پایگاه امید استاسپ به بند است نیست مرد سواری! ص 6-5

Page 87: شعر

87 زنگوله زنان گذشت باران

یا شعر »دریا مرا بگیر« كه یکی از كار های ماندگار او است. در این شعر، دریا هم مادر است و هم گور و شاعر از فرط غم های بی پایان زندگی می خواهد. دریا به ویژه آن باشد. تلویحا توجیه مرگ پذیرا شود كه می تواند مادر او را چون گاهی كه این مرگ در حیات دریا، شاعر را در كامش فرو كشد. این شعر او كه دارای ساختاری محکم و استوار است، تکه های درخشان فراوانی دارد. این شعر،

این گونه آغاز می شود:

من می روم ز ساحل دریای موج خیزدر سنگ بند ساحل خود الل و بی صدا

دریا پر از سخندریا پر از نوا

***موج از برش گریزد و چو طفل شوخ سر

با جست و خیز، پای مرا بی خبر كشددریا ولی چو مادر دل سوز مهربان بازش به بر كشد

***گر زندگی است مادر غم خوار من چراهر لحظه ام ز خویشتن آن طرد می كند

جانم به صد عذاب گرفتار می كندهم الف می زند كه مرا مرد می كند )ص 37(

...نکته ی دیگری كه او به كار می برد، رسیدن به محور عمودی شعر از طریق تکرار

یک سطر در طول شعر است.در شعر »در راه« سطر »طفلکی افتان و خیزان می گذارد پا« كه بیانگر تنهایی انسان در راه تکامل او است. تکرار این سطر در آغاز هر بند، شعر را به لحاظ

موضوعی وحدت و یک پارچگی بخشیده است: طفلکی افتان و خیزان می گذارد پا

لیک شاهین می رود آزاد در گردونلیک ماهی می رود چاالک در دریا

لیک حتا مارپیچان می رود در ریگ )ص53(

Page 88: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 88

در شعرهای عسکر حکیم، به اضافه ی نیمایی های زیبایش كه سرشار از تصاویر قصه آخر تا اول از اكثرا كه برد نام نیز چارپاره هایش از می توان بکر اند، مثل چارپاره ی »مرغکان بیان می كنند! نمادین زبانی با را یا موضوع مشخصی سفری«. او كه مفهوم عشق وطن را به صورت بسیار زیبا و هنری و غیرمستقیم بیان كرده است پس از این كه مرغکان وطن شان را به اساس تغییر اقلیم در كوچ می بینند، حفظ پیوند این مرغکان را و اشتیاق شان را به بازگشت این گونه نشان

می دهد:

شامگه یا سحری چون برسندبه دیار دگر تازه بهار

برسد بوی بهشت از همه جابلبالن مست نوا در گل زار

***مرغکان وطنم در آن جا

خوانش و چهچه ی و آوا نکننددر دیار دگران هیچ گهی

جوجه و النه و ماوا نکنند )ص57(

هرچند شمار زیادی غزل و دوبیتی و رباعی در گزیده ی اشعار عسکر حکیم آمده است، ولی در كلیت، رویکرد او در این قالب ها با وجود سالست زبان یا نو نیست توک و استثنای تک به نمی شود. دیده قالب ها این در كار چشم گیری هم یا بیت های خوب و نو در غزل های او و هم چنان برخی از رباعی ها و دوبیتی های او؛ ولی در كل غزل های او و دوبیتی ها و رباعی هایش با نیمایی ها و چارپاره هایش

قابل مقایسه نیستند.

منبع: گزیده ی اشعار عسکر حکیم، نشر انتشارات بین المللی الهدای

Page 89: شعر

شعر رستم وهاب نیا و گرایش های دینی- عرفانی در شعر تاجیکستان

مجیب مهرداد

شرق در خون خویشتن غرق استزادن آفتاب آسان نیست

ادبیات در دارای درجه ی علمی دكترای تاجیک رستم وهاب نیا شاعر و محقق رشته ی نظریه ی ادبی و متن شناسی، عضو انجمن نویسندگان تاجیکستان، دارای دو مجموعه ی شعر و یک مجموعه ی مقاالت و تحقیقات ادبیات شناسی می باشد. در حال حاضر، استاد دانشگاه ملی تاجیکستان و مدیر بخش نظم و نقد ادبی مجله ی

ملی ادبی »صدای شرق« است. مسایل به شاعران استقالل كمتر از پیش به خصوص شعر تاجیکستان در شعر اعتقادی پرداخته اند. یعنی آن شیفتگی ای كه پس از استقالل در شعر شاعران به ارزش های دینی و عرفانی دیده می شود در شعر تاجیکستان بی سابقه است. دوران پیش از استقالل در كنار رواج قهری ایدیولوژی كمونیستی كه شمار زیادی از شاعران و نویسندگان را در كام خود كشیده بود، دوران تسلط روح ملی گرایی نیز هست. دوران پرخاش و اعتراض و تفاخر است در برابر جوی كه یک تاریخ را نادیده گرفته است و سیاست فرهنگی ای كه شناسه های یک فرهنگ چون زبان، سنن و مواریث ادبی را به ورطه ی نابودی كشانده است. دوران پس از استقالل شعر در مثال طور به است. تاجیکستان شعر در دینی گرایش های ظهور زمان

Page 90: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 90

شاعرانی چون كمال نصر اهلل، عبداهلل قادری، عجمی و به خصوص رستم وهاب نیا و دیگران نوعی گرایش عرفانی- دینی به مشاهده می رسد و بر فضای شعر جوان قلندر مشربی های نمونه به گونه ی نگاه كماكان مستولی است. این تاجیکستان صوفیانه عبداهلل قادر ویا جلوه های عرفانی در شعر وهاب نیا مصداق های این مدعا هستند. شعر این زمان در مواردی وارد تضاد های سیاسی- ایدیولوژیک خاور میانه وتحت تأثیر جو غزل ایران هم شده است كه با بار دینی بروز داده می شوند مثل

غزل »فلسطینی« علی عجمی. من از باب نمونه چند بیت را می آورم تا این گرایش به دین و عرفان را در شعر

جوان تاجیکستان یا شعر پس از استقالل نشان داده باشم.

بخوان به نام خدایی كه آفریده تراز لخت بسته ی خونی برون كشیده ترا

بخوان به نام همانی كه یاد داده تراقلم نهاده به دست و سواد داده ترا

وهاب نیا

ز خود بیرون شدم در آن طرف دیدم فلسطین رافلسطین شهادت در حصار خون نمی گنجد

سکوت سنگ ها پر می شود از خنده ی شیطانقیام سرو ها در قامت موزون نمی گنجد

عجمی

میوه های كفر سر زد از درخت دین مابت شکن مردی نمی آید ز هند و چین ما

نصرت صباح من ال اله اال اهللخانه پناه من ال اله اال اهلل

كمال نصر اهلل

ای دل ساده دگر روی از آن رو گردان

Page 91: شعر

91 زنگوله زنان گذشت باران

به خود آ از در صدق و به خدا رو گردانكمال نصر اهلل

در چاه بدن بندی و زندانی خویشیمآشفته تر از شام پریشانی خویشیممستیم همه از قدح ساقی محبوب

خجلت زده از بی سرو سامانی خویشیمعبداهلل قادر

دالیل جامعه شناسانه این رویکرد را می گذاریم به آگاهان امورش؛ ولی تا جایی كه به ذهن من می رسد پس از استقالل تاجیکستان و به میان آمدن جنگ های یعنی به دین خودش را حتا در گروه های سیاسی بروز می دهد. داخلی گرایش نمی یافتند بازتاب مجال كمونیستی حکومت زمان در كه اسالمی گرایش های در دوران جنگ داخلی از سال 1992 تا 1997 به عنوان گروه و نهضت ظهور كردند. در این زمان گروه های سیاسی ای در تاجیکستان ظهور می كنند كه مدعی یک گرایش ها همان ادامه در اسالمی نهضت اینک حزب دینی اند آرمان های آن كنار در دارد. هم را خودش حامیان و است تاجیکستان در مطرح حزب حزب های افراطی هم كه مثل حزب تحریر فعالیت های غیر قانونی دارند نوعی از گرایش افراطی را در آسیای میانه رواج می دهند. ولی این گرایش شاعران به دین و عرفان اسالمی ریشه های دیگری هم دارد. موج بازگشت ادبی به قالب های كالسیک فارسی در ایران كه به جریان نیوكالسیک مسما شده است در كارهای این شاعران این بازگشت را سبب شده است اما همان گونه كه در یک مقاله ی دیگر گفته بودم این بازگشت در تاجیکستان متفاوت از ایران و افغانستان بود یعنی ما و ایرانی ها قالب های كالسیک را در تن مفاهیم و نگاه های تازه كردیم ولی جریان نیوكالسیک تاجیکستان به یک باره گی در ورطه ی شعر كالسیک افتاد و تالش های نوگرایانه در این جریان هنوز بسیار كم رنگ اند. در عصر حاضر غزل نو ایران ملهم از ارزش های انقالب اسالمی، دفاع مقدس و جنجال های خاور میانه مثل مساله فلسطین است كه در ترویج این گرایش مفهومی در شعر افغانستان و تاجیکستان نقش داشته است چراكه در افغانستان شاعران مربوط به این جریان شعر های شان در آن چه به و یافته اند آموزش ایران دینی مدارس در عمدتن

Page 92: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 92

اسطور ه هایش و دین كه است كرد یاد قابل البته دارند. كامل باور می گویند همواره مورد استفاده ادبیات بوده اند صرف نظر از این كه شاعران معتقد بوده باشند یا نه یعنی در كنار رویکرد ایدیولوژیک شاعران یک رویکرد زیبایی شناسانه نیز

همواره وجود داشته است. اما شعر های وهاب نیا یک ویژگی دیگر نیز دارند و آن حضور توامان ارزش های برای شاخصی وجه بخواهیم اگر است. تاریخی ملی ارزش های كنار در دینی وهاب نیا در شعر تاجیکستان قایل شویم همین مسأله است. گرایش های ملی بدون شک میراث شعر پیش از استقالل است ولی با ظهور گرایش های دینی این میراث به هیچ وجه مانند سایر وجوه سیاسی و فرهنگی آن زمان كم رنگ نمی شود. بلکه هم چنان داشته های كهن تاجیکان در كنار ارزش های دینی پاس داشته می شوند و این در حوزه زبانی ما و به خصوص از جانب شاعرانی كه اعتقادات دینی دارند

كم نظیر است، نگاه كنید به این سطر ها در شعر »سامانگرد« او:

هر درختی در خیابان های سامانگردشاهد سبز محبت های خاک و آسمان است.

شاخسارش آشیان مرغ عرفانسایه سارش خانقاه عارفان

استادش »اوستا« دانبر ترین آبشخورش دریای قرآن است.

زبان در است. زبان است توجه قابل نیا چیز دیگری كه در شعر رستم وهاب او نیمایی او از سالمت و سالست بی نظیری برخوردار است. شعر های شعر های به لحاظ زبانی شباهت بسیار دارد به شعر نیمایی افغانستان در حول و هوش دهه

پنجاه. اهل نیا برانگیز اند. وهاب تأمل او در شعر های و سطر های درخشان بیت ها اما حکمت و اندیشه است. در شعر او بار اندیشه پر رنگ است. حضور بیت های فوق

العاده و سطر های درخشان، شعر او را ممتاز می سازد.

بال های ابروانش خسته، بشکسته

Page 93: شعر

93 زنگوله زنان گذشت باران

روی بی روحشچون در بسته

ادامه و در تشبیه با شکستگی و غمگینی چهره كه در بال را ابروان و تناسب بی سابقه روی به در بسته می آید جرقه های یک استعداد شاعرانه اند.

یا در شعر صبح زمستان او:

زمینبه بستر ناز فرشته می ماند

جهانبه یک ورق نانوشته می ماند

یا این دو بیتی او كه هم هنرمندانه است و هم عمیق:

من از سیمرغ می جویم نشانهترا مرغی خوش آید كه به سیخ است

مسیحای من اندر آسمان هاستمسیحای تو اندر چارمیخ است

مقایسه ی نگاه دنیایی- مادی و مشرب عارفانه به زیبا ترین نحو آن و به صورت بسیار هنری در این دوبیتی ترسیم شده است.

یا: بالش طفل را ز سنگ كنیدتا بداند كه زندگانی چیست

ویا این بیت: دیری ست غیر طعنه ز مردم ندیده ام

تلخ است روزگار بیا ای شکر بیا شعر وهاب نیا هم شعر دوران گذار است از بوطیقای غزل كالسیک به فن شعر غزل نو چون در بعضی غزل های او این دوپارچگی را می بینیم. به گونه نمونه در غزل »به ما سالم مکن« او شعر در آغاز با لحن گفتار و روان آغاز می شود؛ ولی

Page 94: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 94

پس از میانه ی شعر وارد انتزاعات می شود و به همان اندازه از زیبایی غزل كاسته می شود.

به ما سالم مکن تا سالم را نکشندكبوتر حرم احترام را نکشند.

به دشت وحشت ما پیک مهربان مفرستكه آن غزال غزل خوان رام را نکشند.

دلم به پشت صف هر نماز می لرزدبه رغم بنده مبادا امام را نکشند

اطناب گاهی است. فراگیر مشکل یک تاجیک شاعران شعر در مشکل این خواهی ذهن شاعر این وضعیت را ایجاد می كند. نگاهی بکنید به ادامه آن غزل زیبا كه در ادامه چگونه برای اطناب سخن دچار قافیه ها و عناصر تحمیلی و كهنه

شده است.

به چنگ چنگیزیان شیشه پاره می رخشدبه هوش باش كه آن پیر جام را نکشند. دیگر نه جنگ ستاره، نبرد اسطوره ست

نیارمند مگر احتشام را نکشند. به بال نور گذر از سرم فرشتۀ مهر

به خاک ما نچمی كه خرام را نکشند.

نیز اوست دیگر شعر های خوب از یکی كه واره غزل در را دوگانه گی این می بینیم و به همین گونه در بسیاری شعر هایش كه تلفیقی هستند از دو بوطیقای

نا متناسب. ولی به هر روی این تکه های درخشانی كه در جاجای شعر های او سر می كشند

مرا بران داشتند تا در مورد شعراین شاعر گران مایه و دانشمند فاضل بنویسم. چیز دیگری را كه در اخیر می خواهم یاد كنم این است كه شعر تاجیکستان به دلیل حاكمیت جو سیاسی -ایدیولوژیک پیش از استقالل و حرمان های تاریخی این استقالل از پس شعر در اما است؛ شعار به مصاب آن از ناشی هویتی و

Page 95: شعر

95 زنگوله زنان گذشت باران

شعارهاكمرنگ شده اند و شعر بیشتر به سمت و سوی تغزل گرایش پیدا كرده است.

رویکرد ها: سایت آفتاب گردان و گزیده بی نامی كه خود شاعر برایم فرستاده است. شعر رستم وهاب نیا و گرایش های دینی- عرفانی در شعر تاجیکستان

Page 96: شعر
Page 97: شعر

شعر جوان تاجیکستانپابست های کالسیک و تقال های نوجویانه

مجیب مهرداد

شعر تاجیکستان، همان گونه كه بار ها یاد كردیم برخالف شعر فارسی در ایران و افغانستان، به صورت مستقیم با شعر اروپا و جهان پیوند داشته است. تسلط زبان و فرهنگ روس برای چیزی كم یک قرن در آسیای میانه در كنار آسیب هایی از تاجیک شاعران است. داشته هم محاسنی فارسی، زبان حاشیه رفتن به چون از را به دانش و فرهنگ روس وصل شدند و چیز های زیادی این زبان طریق بستر این فرهنگ در فرهنگ خودی مدغم كردند. تاجیکان اگر در كاربرد زبان مادری واژه ها و اصطالحات روسی را به كار می برند و اگر رسم الخط نیاكان را از دست داده اند، در عوض به روش شناسی علمی و متدولوژی تحقیق و آثار علمی دست اول آشنایی پیدا كرده اند. طوری كه آثار علمی تاجیک به لحاظ استواری شیوه تحقیق در بسا موارد از روش تحقیق در ایران پیشی می گیرد. البته این بدان معنا نیست كه ما این دست آورد كوچک را با از دست دادن آن همه ارزش های

فرهنگی مقایسه كنیم.حاال می پردازیم به شعر جوان تاجیکستان و تفاوت هایی كه با نسل های پیش از

خود دارد.

Page 98: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 98

مروری کلی بر پیشینه ی غزل نوشعر پس از انقالب، در واقع نوعی بازگشت است به قالب های كالسیکی كه برای تقریبا سه دهه به واسطه ی نیما و شاگردانش كه سیطره ی خود را بر جریان های شعر قایم كرده بودند به حاشیه رانده شده بودند. اما این بازگشت تنها در سطوح با را مثنوی را و بیش تر غزل انقالب، از افتاد. شاعران پس اتفاق بیرونی شعر دوبیتی و رباعی و با تغییری كه در مثنوی آوردند و آن را غزل مثنوی نام نهادند با شیوه های بسیار متفاوت تر از آن چه كه حتا سیمین بهبهانی انجام داده بود به كار بردند. كسانی مثل، حسن حسینی، سلمان هراتی، قیصر امین پور، جبار كاكایی، علی معلم، یوسف علی میرشکاک، علی رضا قزوه، سعید بیابانکی، فاضل نظری و... از شاعران مهاجر؛ كاظم كاظمی، ابوطالب مظفری، شریف سعیدی، سید رضا به حساب امروز تا انقالب از دوران این حركت اركان از محمدی و دیگران، می آیند. البته ناگفته نباید گذاشت كه غزل به خصوص در افغانستان هرچند از زمان مشروطیت متحول گشته بود و بعد در دهه های چهل و پنجاه به واسطه ی واصف باختری، لطیف ناظمی و عبداهلل نایبی مدارج كمال را پیمود ولی بیشتر این غزل با برخی از كارهای صوفی وارسته عشقری و بعد با كار های قهار عاصی، از امروز یکی یعنی همان مردمی گرایی كه متحول شد؛ سمیع حامد و دیگران ویژگی های غزل نو است در این زمان به وقوع پیوسته بود. ولی آن چه كه غزل دهه ی هشتاد در افغانستان است بیش تر تحت تأثیر غزل نو ایران به وجود آمده است تا غزل دهه ی شصت و هفتاد افغانستان چه در درون مرز و چه در پشاور

كه ادامه ی همین حركت بود.به گونه ی نمونه، چند نمونه از غزل نو افغانستان بعد از سقوط طالبان را می آوریم:

می خواستم بخوابم و در خواب گم شومدر برف در سپیدی مهتاب گم شومهنگام آب بازی دستت میان حوض

انگشتر تو گردم و در آب گم شوم بگذار مثل بوتل خالی ققل ققل

قل قل قلوپ داخل گنداب گم شوم )عفیف باختری(یا

خوشا به حال شما و دوچرخه رانی تانمرا به چرخ زدن روی دار بگذارید

Page 99: شعر

99 زنگوله زنان گذشت باران

)عفیف باختری(یا

و خیره مانده نگاهم به چرخ بالی كهمرا سوار خودش می برد به سمت عدم

)عفیف باختری(یا

به تو برخوردم شب یک شب تابستان بودبه تو برخوردم بین من و تو طوفان بود

به تو برخوردم تو شهر شلوغی بودیالمپ ها از سر هر موی تو آویزان بودبا تو پاهام دو تا قاشق و چنگال شدند

دست هایم یک شان گوشت یکی شان نان بود )سید رضا محمدی(

چادرت را به آب می بخشی می فرستی برای ماهی هاآب می آید از تو می گذرد، تو پری از صدای ماهی ها

ظهر وقتی در آب می افتی موج ها حلقه می زنند تراروسری تو سفره ی شادی موی هایت غذای ماهی ها

تن تو رودخانه ای و سرت خانه ی آب های آواره استگونه هایت به جای امواج اند چشم هایت به جای ماهی ها

)سید رضا محمدی(

می آیمت ولی چه كنم راه نیستیاندازه ای كه شب شده ام ماه نیستی

ای آب ای كه حل شده ای در تن زمینتنها تو در محاصره ی چاه نیستی

)ابراهیم امینی(

ای كاش این قدر تک و تنها نمی شدیاصال چه می شد این كه تو پیدا نمی شدی

Page 100: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 100

ای كاش كودكی ترا گرگ خورده بودای كاش هیچ وقت تو بابا نمی شدی

با هیچ كس نمی شوی اصلن »نمی شدند«مخلوط كرده اند ترا با »نمی شدی«

)ابراهیم امینی(

یک شیشه حرف مفت دو گیالس زهر ماراین سو نشسته ام من و آن سو نشسته یار

میزی شلوغ در هم و برهم میان مامیزی كه هست شاهد هر روز این قرار

)روح االمین امینی(

كوه غم های مرا دانه ی ارزن دیدیوسعت درد مرا یک سر سوزن دیدی

دل من بود، همان روز میان بازار »قوغ« هایی كه تو در كوره ی آهن دیدیگریه كردم مگر این بار تمامش خون بود

»رنگ ناخن« زدی از خون من و خندیدیكم زدن، گپ نزدن، قهرشدن ها كم بود

كه مرا الیق یک بار ندیدن... دیدیروز ها شاهد افسردگی و رنج من است

غچی ای را كه پریشان سر »آنتن« دیدیخواب دیدم كه به تنگ آمده ایوب از من

داد می زد: »متعفن شده ای! گندیدی!« »گله« از خویش كن آن روز كه »سهراب« ت را

با كسی دیگر اگر ـ دست به گردن ـ دیدی )سهراب سیرت(

می رسی نرم تر از نم نم باران كردههرچه دل بر سر راه است پریشان كرده

Page 101: شعر

101 زنگوله زنان گذشت باران

دیگر از حوصله و صبر به من حرف نزنبا همه عشق مرا دست و گریبان كرده

كار تو نیست گلم، ما خودمان می فهمیمآسمان قسمت ما را زده ویران كرده

)كاوه جبران(

فصل بلوغ خربزه ها می شود پریامشب كه سینه بند تو وا می شود پری

)نور العین(

یاخنده مصنوعی ست می دانم كه حالت خوب نیست

شانه هایت غیر جای سرخ ضرب چوب نیست

شامشار وحشی سبز و بلند موی توروی فرش خانه ای باال تر از جاروب نیست

این حركتی كه پس از انقالب رخ داد، شعر فارسی را یک بار دیگر وارد اقالیم غزل و مثنوی كرد. پیش از آن سیمین بهبهانی در سطح عروض غزل فارسی را به شکوفایی رسانده بود. هم چنان نگاه او به اشیا نو تر از غزلیات پیش از خودش بود؛ ولی شعر او هم در چارچوب همان زیبایی شناسی كالسیک به نحوی محصور بود، یعنی شعر او هم مجذوب تركیب سازی بود و به موسیقی درونی و كناری غزل، شیفتگی نشان می داد و به زبان بسیار رسمی پابندی داشت. ولی غزلی كه پس از انقالب آمد و به غزل نو نام و آوازه یافت چیزی متفاوت بود. این زبان دیگر دلبسته ی صالبت نبود. برعکس به سالست اهتمام داشت. زبان را در ساده ترین

وجه ممکن آن به كار می برد.

خبر به دور ترین نقطه ی جهان برسدنخواست او به من خسته بی گمان برسد

Page 102: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 102

شکنجه بیش تر از این كه پیش چشم خودتكسی كه سهم تو باشد به دیگران برسد

)نجمه زارع( یا

خسته ام از آرزو ها آرزو های شعاریشوق پرواز مجازی بال های استعاری

لحظه های كاغذی را روز و شب تکرار كردنخاطرات بایگانی زندگی های اداری

آفتاب زرد و غم گین پله های رو به پایینسقف های سرد و سنگین آسمان های اجاری

)قیصر امین پور(

به معلم علی همه از بیش تر حسینی، حسن و معلم علی چون كسانی هرچند تركیب های بیدلی دلبستگی خاصی داشت؛ ولی شاعرانی كه پس این نسل اولین نفی كردند. آرایه زبانی و یک عنوان یک ویژگی به را تركیب آمدند دیگر هرچه كه بود كشف مفاهیم بود در هموار ترین زبان، ساختار زبانی كه در محالت و كوچه و بازار مروج است. یعنی شعر فارسی یک بار در مکتب هندی و برای بار دوم بند های زبان رسمی را می گسلد و در هوای زبان نرم و انعطاف پذیر كوچه و بازار نفس می كشد. این حركت از طریق شاعران مهاجر به خصوص پس از سرنگونی حکومت طالبانی به افغانستان راه یافت و موجی از غزل سرایی را دامن

زد. ولی در تاجیکستان این حركت متفاوت تر بود.یعنی شاعران تاجیک مطمینا به دلیل ارتباطات كمتر با ایران به دلیل بن بست رسم الخط روسی و عمومیت نداشتن انترنت در تاجیکستان به تناسب افغانستان كمتر توانستند ماهیت این حركت نو را دریابند. شعر جوان تاجیکستان این بازگشت را در بسا موارد به تمامی انجام داد و یک بار دیگر در دام شعر كالسیک گرفتار آمد. به استثنای چند چهره ای كه بعدا به شعر و كارشان خواهیم پرداخت. حتا و نو تر تاجیکستان جوان شعر از تاجیکستان نو شعر اول نسل شعر های گاهی

پربار تر است.نگاه صمییمی و طبیعیت گرای شعر های بازار صابر و مومن قناعت با بهره گیری از ایماژ های روسی و اسلوب شاعران بزرگ آن سرزمین میراثی است كه نمی توان

Page 103: شعر

103 زنگوله زنان گذشت باران

از كنار آن به آسانی گذشت. به تعقیب آن ها این میراث در شعر گل رخسار و عسکر حکیم و دیگران ادامه می یابد ولی شعر جوان تاجیکستان به خصوص در قالب غزل، دیگر از این میراث به دور می افتد و مبهوت خط و خال معشوق به شیوه حافظ و سعدی و خواجو می شود. اگر یک قضاوت عمومی داشته باشیم شعر

جوان تاجیکستان به جز مواردی اندک یک عقب گرد است.به طور نمونه می پردازیم به بررسی شعر های تک تک این شاعران:

فرزانه خجندی یکی از شاعران نوجو و مستعد تاجیکستان است كه در اوزان غزل كالسیک فضا های نو را در حال تجربه كردن است و در بسا موارد شعر او مشحون است از فضاهای نو، ولی هنوز هم بار سنگین غزل كالسیک بر شعر او مستولی است. به گونه ی نمونه به مطلع تازه غزل فصل شکفتن نگاه كنید كه با انرژی و تازگی و شور شروع می شود ولی در غزل بعدی یعنی غزل آیینه شاعر دوباره در

ورطه ی غزل كالسیک می افتد. دریغ فصل شکفتن، دریغ فصل قیام

كه پر شکوفه شدم چون شکوفه ی بادامقطاره ها فلج و راه آسمان بسته

نمی رسد به دلم از دل كسی پیغامدگر به خنده ی خورشید، اعتمادم نیست

كه آفتاب چو چشمی ست سرد و خون آشام

هرچند زبان استعاری و نمادین است و تركیب هایی مثل خنده ی خورشید و فصل مشروطه سرایان سایر و مثلن الهوتی غزل به را غزل این قیام فصل و شکفتن نزدیک می كند؛ ولی تشبیه آفتاب به چشمی سرد و خون آشام تشبیهی است با وجود آن كه غزل نو خودش را به شدت از بیان استعاری و سمبلیک رهانیده است. غزل زیر، ما را در هوای غزلیات شمس قرار می دهد؛ یعنی دیگر از شکوفه های بادام و آن فضاهای حسی و ملموس خبری نیست و غزل یک سره شوری است درونی یا آمیزه ای از عینیت و انتزاع كه غزل نو از این ثنویت عینیت و انتزاع

نیز به دور است.

از قالبم برآیم و خواهم كه جان شوموارسته تر ز قافله ی لولیان شوم

Page 104: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 104

خورشید، خامش است بدان سرخی زبانمن حرف او بگویم و او را زبان شوم

آییینه ام كه بین تو و تو نشسته امبگذار تا همیشه چنین ترجمان شوم

تا هم چو نی ز مغز جگر ناله در كشمباید ز پوست بگذرم و استخوان شوم

گاهی بقاستم، گه دیگر فناستمگاهی یقین شوم، گه دیگر گمان شوم

...این ویژگی كماكان در شعر تمام جوانان تاجیک به تناسب های مختلف وجود دارد. سیاوش از شاعران خوش آتیه ای است كه از همین آغاز های كار می توان

به استعداد سرشار او بپردازد؛

تو اندوه پر از عصیان و شور كیستی، دریا ز سر بگذشته جان ناصبور كیستی دریا؟

در این هنگامه های خاكساری های خاک آلودچنین پاكیزه و زیبا غرور كیستی دریا؟

زمین چندی ست دیگر گریه كردن را نمی داندتو در مژگان او اشک بلور كیستی دریا؟

در این دوری كه ناجور است ساز زندگی این ساننوای دل نواز تار جور كیستی دریا؟

كه را تو عاقبت تا محفل خورشید خواهی برد؟ تو آغاز ره پر نور دور كیستی دریا؟

هر آن كه در تو می میرد تو می اندازی اش بیرونكه را خاک پذیرا بوده؟ گور كیستی دریا؟

این غزل یکی از بهترین غزل های شعر جوان تاجیکستان است، هرچند در میان ابیات درخشان و زنده ای مثل بیت پایانی بیت های ضعیفی هم وجود دارد؛ ولی با آن هم اسطوره سازی دریا كه شاعر او را موجودی جاندار انگاشته است و تمام اندوه خود و زمانش را در وجود او كه چنان مردی باد و باران دیده پنداشته است.

Page 105: شعر

105 زنگوله زنان گذشت باران

عمق و شور بی مانندی به این شعر داده است. این شعر به لحاظ وحدت موضوعی در ادامه ی شعر های مضمون محور شعر های نسل پیش كسوت است. هر چند غزل فورم هم یکی از انواع غزل نو است كه این غزل به نحوی غزل فورم هم می تواند

حساب شود.میان از فراوان بیت ها، این از این شاعر را می بینیم كه ولی در شعرهای دیگر

كار هایش پدیدار می شوند.

می پرسی ام به ناز تجاهل كه عشق چیست؟ بنگر به روی خویش كه جای سوال نیست

یااز بزم خاص آمده مست شراب ناب

در جمع عام ما مگر آن شور و حال نیست؟ یا

گدای عشق تو بودم ز دل سراغ تو كردمز راغ سینه تماشای باغ و راغ تو كردم

سخن مضامینی و نام ها از دوباره و نمی بیند را پیرامونش اشیای هم باز شاعر

می گوید كه در هزار سال غزل فارسی رمقی در جان آن ها باقی نمانده است.علی عجمی نیز از شاعران نوجوی تاجیکستان است كه خوش درخشیده است. او هم همچنان در برزخ گذشته و حال معلق است و هنوز نتوانسته است به تمامی دل از بند غزل قدیم رها سازد. باز هم می بینیم كه بیت های نو و كهنه و عناصری از دنیای ما و دنیای حافظ و موالنا به صورت توامان در غزلش دیده می شوند. به

این مطلع نگاه كنید:

و بی خط نگاهت راه را از یاد می بردم اگر مهرت نبودی ماه را از یاد می بردم

شروع غزل با »و« در غزل قدیم سابقه ندارد و حتا عیب شمرده می شد؛ ولی یکی از ویژگی های غزل نو است. اما در مصراع دوم یکی از عناصر دستوری غزل قدیم را می بینیم »اگر مهرت نبودی« یعنی به جای »نمی بود« استفاده از »نبودی« كه

Page 106: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 106

استفاده از به خصوص از دستور قدیم در غزل نو قدغن است. این غزل در همان فضای دوگانه ادامه می یابد:

»شبی تب داشتم، رفتی و قرص ماه آوردی«كه بی لطف تو روز و ماه را از یاد می بردم

صدای آشنایی می وزد از قاب تصویرتبدون چشم هایت آه را از یاد می بردم

...در غزل زیر، عجمی توانسته است شعرش را به منطق زبان غزل نو نزدیک تر كند

یعنی منطق گفتاری و هموار زبان غیر رسمی:

بیا بیا به وسعت وجودز هست و نیست ها دگر چه سود

مرا ببخش همسفر! ببخشحکایت سفر چنین نبود

كجاست آن درخت آن بلندكجاست آن جزیره ی كبود

بسوز با تمامت یقینكه هر چه هست آتش است و دود

در رهاشدن ز خود كجاست؟ در برون شدن در ورودقیام كن قیام كن قیام

سجود كن سجود كن سجودبهار آمده پر از نشاط

پر از شکوفه و پر از سرودبه مهر و عشق باز هم سالم

به اعتقاد باز هم درود

كه به حق این غزل هم در شعر جوان تاجیکستان یک استثنا است. ویا غزل فلسطین او كه زبان شعر مشروطیت افغانستان و شعر مشروطیت ایران را به یاد ما می آورد. شعر شاعرانی چون الهوتی و یا شعر های طرزی و یا در نهایت

Page 107: شعر

107 زنگوله زنان گذشت باران

برخی از غزل های دهه ی چهل و پنجاه افغانستان.

چرا امشب غزل در قالب مضمون نمی گنجدبه ساحل های خود حس می كنم جیحون نمی گنجدز خود بیرون شدم در آن طرف دیدم فلسطین را

فلسطین شهادت در حصار خون نمی گنجد ...

به لحاظ محتوا هم غزل تاجیکستان از ویژگی های غزل نو دور است؛ نخست شعر مسایل به تاجیکستان شعر یعنی است. مضمونی نواختی یک دچار تاجیکستان نگاه های و فردی عاطفه های از شعر می پردازد تکرار به كلی بسیار مفاهیم و محیط و زندگی از نشانه ای هیچ و است عاری شاعران خصوصی و صمیمانه شاعران در آن نمی توان دید؛ مثال عناصر دنیای پیرامون شاعر امروزی تاجیکستان مثل غزل نو ایران كه در آن از حضور روزنامه، انترنت، قهوه و سیگار و گیتار و سایر مظاهر زندگی شاعر حدیث و سخن است خبری نیست. و از روی شعر شاعر نمی توانیم زمان و مکانی را كه شاعر در آن می زیید تشخیص بدهیم. مثل شعر

آیینه حیات از كمال نصر اهلل:

دریا ترانه خواند و راز وطن كندما لب فرو ببسته و دریا سخن كند

آیینه ی حیات كند انعکاس هجرواحسرتا كسی كه تنش را وطن كند

دریا به من بگفت به دنیا مبند مهرزیرا نفس به هر نفسی ترک تن كند

اما ردیف درست كنیم در این غزل نظام قاسم یک پدیده نو است و با وجود تسلط عناصر شعر كالسیک لحن نو به این شعر بخشیده است:

برای مرغ دل از چه قفس درست كنیم؟ بهار آمده، باز آ قفس درست كنیم

چو مرغکان كه نصیب حیات مان فصلی ست

Page 108: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 108

به خویش النه ز خار و ز خس درست كنیمنگفته داد ز خویش و كسان، كنون باید

برای خویش و كسان دادرس درست كنیماگر خیال مراحل به سر بود ما را

نخست مرحله بانگ جرس درست كنیم ...

شعر بهروز ذبیح ااهلل نیز از شعر های برجسته جوان تاجیک است. این شعر او یکی از شعر هایی است كه از آگاهی شاعر از وضع سیاسی اش برخاسته است؛ ولی ذبیح اهلل نیز چون سایر شاعران جوان هنوز هم به استثنای این شعر های سیاسی، خودش

را از بند زیبا شناسی شعر قدیم رها نساخته است.دیده سایرین و عجمی شعر های عناصر همان و قدیمی نگاه همان او شعر در

می شود.

گرگ ها را دوست می داریمما به این گرگان وطن دادیمتاج و تخت و انجمن دادیم

گرگ گرگ و ما چو گوسفندیممی خورد ما را و می خندیمتا كه گرگی پیر می گردد

بچه آن شیر می گرددباز ماو باز این گرگان

گرگ باید شد در این زندان

در كنار این، شاعرانی هستند، شاعرانی كه قالب های سپید و دو بیتی و رباعی را به شیوه نو تجربه كرده اند؛ ولی شمار این شاعران و این تجربه ها در شعر جوان

تاجیکستان بسیار اندک است. مثل این تکه های كه خون و جان تازه دارند:

می دانم روزیدست هایم را

برای زیبایی تو

Page 109: شعر

109 زنگوله زنان گذشت باران

به آزمایشگاه می برم... تو با بغض خاک آلودت

چشمان مرا به خاک خواهی سپرد )رستم عجمی(

یادل شب بود

من تنهاتن تنها

به سراغ دل افتاده ی خود افتادمهمه جا را تک و رو كردم

جستم )جعفر محمد(

یاتصویر آهوانه ی چشم چران كیست

دنبال سبزه زار دل نا چریده ام؟ )شهنازه نظیروا(

دارا نجات، یک حرکت نوید بخش

از اضالع شعر تاجیک كه هر كدام ضلعی میان شاعران جوان و مستعد اما در فارسی را در آسیای میانه استوار می دارند، دارا نجات با عبور از وزن های قدیم و سی دهه ی میراث كه او است. استثنا یک سپید و منثور شعر به دلبستن و چهل ایران را از نیما گرفته تا اخوان و شاملو و فروغ و سپهری خوب خوانده و شناخته است به تجربه های دست زده است كه در شعر تاجیکستان پیشینه ندارند. شعر شناسان گاهی عناصر مشتركی میان شعر او و سپهری می یابند و گاهی هم وجوه مشترک او را با شاملو برجسته می كنند و او را شاملوی تاجیکستان لقب می دهند. او با جستجوی معنادار در شعر نو فارسی به زبانی نو و پخته دست یافته و به ذات موسیقایی شعر سپید نیز نزدیک شده است. اكنون دارا نجات قافله ساالر

شعر پیشرو تاجیکستان محسوب می شود.آه از این بدرود...

طلعتی

Page 110: شعر

سیری در شعر معاصر تاجیکستان 110

از بافت شفق دریاییبی آبی زالل

قایقیاز لبخند و

زورق رانانیاز دو رده ی مروارید

و بوسه ونفس نفس شنا

از سایه ی زنجیرهاو چنگال های زلف

آهاز این بندر وصال

و لنگرگاه بدرود...تنها همین شعر كوتاه از مجموعه »رویش از سکوت« او می تواند گواهی باشد. به شعر زنده و سرشار او و به حركت میمونی كه با هوشیاری شعر نو و جوان تاجیکستان جوان شعر این ها همه با می شود. رهنمون نو اقالیم به را تاجیک مزیت ها و امکاناتی دارد كه شعر متقدمان تاجیک از آن بی بهره است مثل روانی زبان و سالست كالم؛ غزل نو تاجیک دیگر از آن هجا های اضافی و انحراف های وزنی شعر متقدمان خالی است. و در ابعاد گوناگون نویدی است برای پدیدآمدن

زودهنگام شعر عظیم فارسی در آسیای میانه.

رویکرد ها:- نظام قاسم- شاعر اندیشه و اندوه/ سایت آفتاب گردان

- دارا نجات؛ شاملوی تاجیکستان/ - دولت رحمانیان ـ شاعری با آینده ی روشن/ آفتاب گردان

- مینیاتور غزل )سیری در چند غزل از محمد علی جنیدی - سیاووش( / آفتاب گردان

- غزل سرای قلندر )سیری در غزل های عبداهلل قادری – ممتاز( / آفتاب گردان- فرزانه ای از خجند/ آفتاب گردان

Page 111: شعر

111 زنگوله زنان گذشت باران

- كمال نصراهلل - شاعر پند و اندرز/ آفتاب گردان- نظام قاسم- شاعر اندیشه و اندوه/ آفتاب گردان

- اقلیم شگفت شعر تاجیک/ سید رضا محمدی/ سایت جدید آنالین