جائیکه خدا می خواهد باشم

خواهد می خدا جائیکهباشم

نمی هرگز که را مردی داستانشنیدم خدا ٬شناختم حتماً که

را داستان این که خواست می.بشنوم

رئیسامنیت اوکه بود شرکتی

خود اعضای باقیماندهبرجهای به حمله از را

بود کرده دعوت دوقلورا خود اداره فضای تا

کنند قسمت آنها .با

داستان وحشت پراز صدایی بابدر سالم جان افراد این چرا اینکه

شدند کشته همکارانشان و بردند. کرد تعریف را

چیزهای تنها داستانها تمام. بودند کوچکی

اینکه بخاطر شرکت آن مدیر که میدانید شما شایدبود شده به ٬پسرشمهدکودکششروع دیر آنروز

آید می .سرکار

•شخصدیگری

آنروز اینکه بخاطرکیک که نوبتشبود

بیاورد سرکار ٬به . بود مانده زنده

بود فردی جالبتر من برای اماجفت یک صبح آنروز که

. پوشد می نو کفشقرمز

کار محل تا را زیادی مسافت اوکند می از ٬طی قبل درست ولی

پاهایشتاول کار محل به رسیدنمی. داروخانه یک جلوی میزند

و بخرد زخم چسب تا ایستد . ماند می زنده همین بخاطر

ترافیک در وقتی حاال بنابراننمیرسم ٬گیرکردم آسانسور ٬به

بدم جواب را تلفن تا برمیگردممرا... که کوچک چیزهای این همه و

... میکنند ناراحت ً دقیقا اینجا که کنم می فکر خودم بادر من میخواهد خدا که همانجائیست

. باشم لحظه آن

چیزهای همین با خدا که امیدوارمادامه شما دادن برکت به کوچک

دهد.

آرام صدای یک درونی

نشسته که شده حاال تاناگهان که باشید

باید که کنید احساسبه که کسی برای کاری

میدهید اهمیت ٬او...بکنید

حرف... شما با که خداست آنمیزند.

در یکدفعه که شده حاال تا آیامدت که شخصی مورد

ندیدید که است طوالنیکه سپسمیدانید و کنید فکریا و دید خواهید بزودی را او

ای نامه یا تلفن او از... کرد خواهید دریافت

... خداست چیز آنتصادفی. نیست

عالی چیز یک که شده آیاباشید خواسته آنرا آنکه بدون

... مثل باشید کرده دریافتپست ازطریق قرضی ٬پولی

صافشده خرید ٬که کوپنمی ازجائیکه کاال رایگان

برای آنجا از چیزی خواستیدمالی بضاعت اما بخرید خود

... اید نداشته آنرا

... خداست او آن. میداند را شما دل خواست

بودید موقعیتی در آیاچکار دانستید نمی که

را وضعیت که کنیدکنید که ٬بهتر حاال اما

... میکنید نگاه عقب به

... خداست آنمیان از را شما که

داده عبور رنجها تمامیرا او روشن روز تا

ببینید.

دوستان تمامی به را پیغام این . بفرستید خود خوب

ابدیت تا پیغام این بگذارید. یابد ادامه

خداست این !!که...

...

بزنیدلبخند

تشكربراي

ها اهترینر

به ازیکی ن

ای ...

است

خد از

...

کنید رمتحی

شدهیبتان

نص کهچیزی

از رامردم