1

الکلید بهشت

نویسنده: دکتر عبدالرحمن العریفیمترجم: محمد امین عبداللهی

ناشر: سایت فارسی دکتر محمد العریفیArefe.com/fa

کلید بهشت

2کلید بهشت

فهرست مطالب7......................................................................کشتی نجات10....................................................................آغاز انحراف11......................................................................یک داستان16......................................................................انواع شرک

18....................................................نزداین قبرهاچه می کنند؟20..................................................شرک چگونه به وجود آمد؟

24........................................................چند توجیه قبرپرستان:28..........................................................ازجمله وسائل شرک

36.................................عواملی که به ایمان ضربه وارد می سازد

3

کلید بهشت ستایش مخصوص اللGGه اسGGت کGGه اسGGالم را بGGرای بنGGدگانش برگزیGGد و دالیل گوناگون را بر الGGوهیت و ربGGوبیت خGGود برپGGا نمGGود و بGGه بیGGان آن پرداخت... و تنها پروردگار تو برای هدایت و یاری کافی است... او کGGه فرزندی بر نگرفت و در پادشاهی اش شریکی نداشت.... و او را تکبGGیر

گوی... عطGGا می کنGGد و بGGاز می دارد... پGGایین می آورد و بلنGGد می کنGGد... پیونGGد می دهد و جدا می کند... و درباره ی حکمش و کارهایش مGGورد پرسGGش قرار نمی گیرد... در پادشGGاهی اش شGGریک نGGدارد و در ُحکمش بی همتGGا

است... نه همکاری دارد و نه وزیری... و نه شبیهی و نه نظیری... جباران در برابر عزت او ذلیلنGGد و نفس هGGا در برابGGر هیبتش شکسGGته و

قلب ها در برابر عظمتش فروتن... پس گواهی می دهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحGGد اسGGت و بی همتا، و گواهی می دهم که محمGGد، بنGGده و پیGGامبر او و برگزیGGده و

خلیل اوست...درود و سالم خداوند بر او باد... اما بعد...

پیشم آمد... اندوهگین و ناراحت بود... گفت:شیخ، از غربت خسته شدم...

گفتم: امیGGدوارم خداونGGد بGGه همین زودی تGGو را بGGه سGGرزمینت و نGGزدخانواده ات برگرداند...

اشک هایش سرازیر شد... سپس گفت: به خدا شیخ اگGGر بGGدانی چقGGدر دلم برایشان تنگ شده و چقدر دلشGان بGرام تنGگ اسGت... شGیخ بGاور می کنی مGGادرم بیش از چهارصGGد مایGGل مسGGافت را طی کGGرده تGGا نGGزد ضGGGریح شGGGیخ فالن دعGGGا کنGGGد و از او بخواهGGGد من را بGGGه نزدشGGGان برگرداند؟!! او آدم خیلی مبارکی است... دعا پیش او قبول می شود...

کلید بهشت

4کلید بهشت

سGختی ها رااز بین می بGرد و دعGGای مGردم را می شGنود... حGتی بعGد ازمرگش!

یکی از مشایخ می گفت: در عرفات بودم... مردم در حال دعا و گریه بودند... لبGGاس احGGرام بGGه تن داشتند و دستان خود را به سوی آن پادشاه دانا به دعGGا بلنGGد کGGرده

بودند... در این شرایط، و در حالی که در خشوع و خضوع بودیم... و از خداوند

نزول رحمت را می خواستیم... ناگهGGان حواسGGم بGGه پGGیرمردی جلب شGGد... پGGیری کGGه اسGGتخوان هایش سست شده بود و بدنش رو به ضعف نهGGاده و پشGGتش قGGوز برداشGGته بود و دائم تکرار می کرد: »ای شیخ فالن! از تو می خواهم سختی ام را برطرف کنی... برایم شفاعت کن و مرا مورد رحمت خود قرارده!« و

در همین حال گریه می کرد و می نالید... بر افروخته شدم و به او گفتم: از خدا بGGترس! چطGGور غGGیر خGGدا را بGGه کمک می خواهی؟! این ولی خود بنده ای بیش نیسGGت... نGGه صGGدایت را می شنود و نه می تواند تو را اجابت کند... تنها از خدای بی شریک کمک

بخواه... بGGه سGGوی من برگشGGت و گفت: ولم کن پGGیرمرد! تGGو نمی دانی کGGه این شGGیخ چGGه مقGGامی نGGزد خداونGGد دارد! من یقین دارم کGGه قطGGره ای ازآسمان نمی ریزد و دانه ای از زمین نمی روید مگر به اجازه ی این شیخ! سبحان الله! این ها کجایند؟! کجایند اینان که به غGGیر مGGوالی خGGود پنGGاه برده اند... نیازهای خود را از مردگGان می خواهنGGد و حGاجت خGود را بGه استخوان هایی پوسیده و بGGدن هایی بی حGGرکت عرضGGه می دارنGGد... پس خدا در دعای اینان کجاسGGت؟! خGGدایی کGGه حGGرکت جGGنین را می بینGGد و

دعای نیازمندان را در دریای متالطم می شنود...* * *

جهGGان پGGر بGGود از مشGGرکان... این یکی بGGتی را بGGه فریGGاد می خوانGGد ودیگری از قبری امید یاری داشت...

در میان آنان سروری از سروران عرب بود، به نام عمرو بن َجموح...

5

او بتی داشت به نام َمناف... به او نزدیکی می جست و در برابرش بGGهسجده می رفت...

بتی که خودش از چGGوب سGGاخته بGGود امGGا آن را از خGGانواده و امGGوالشبیشتر دوست داشت...

۶۰این روش او بود، از زمانی که این دنیا را شناخته بود... تا بGGه سGGن سالگی رسید...

هنگامی که پیامبر G صلی الله علیه وسGGلم GGG در مکGGه مبعGGوث گردیGGد و مصعب بن عُمیر G رضی الله عنه G را به عنوان دعوتگر و معلم به نGGزد اهل مدینه فرستاد، فرزندان عمرو بن جموح G بی آنکه بداند G مسلمان

شدند... به او گفتند: ای پدر، مردم پیرو او شده اند، نظر تو چیست کGGه پGGیرو او

شویم؟ گفت: چنین نمی کنم تا آنکه با مناف مشورت کنم!! سپس عمGGرو برخاسGGت و بGGه نGGزد منGGاف رفت و در برابGGر او ایسGGتاد و

گفت: ای مناف... از داستان این شخص آگاه شدی... او مGGا را از عبGGادت تGGو

نهی می کند... به من مشورت بده ای مناف! اما بت به او پاسخ نداد... باز سخنش را تکGGرار کGGرد، امGGا بGGاز پاسGGخی

نشنید... آنگاه عمرو گفت: شاید خشمگین شده ای... چند روز سخنی نمی گویم

تا آنگه خشمت فرو نشیند... سپس او را رها کGرد و بGیرون رفت... هنگGGامی کGه تGاریکی شGب فGGرا رسید، فرزندانش به سراغ منGGاف رفتنGGد و او را برداشGGتند و در چGGاهی

که حاوی نجاست و مردار بود انداختند...هنگام صبحگاه، مناف بر بت خود وارد شد اما او را نیافت...

پس با صدایی بلند فریاد زد: وای بر شما! چه کسی امشGب بGه خGدایما تعدی نموده؟ اما خانواده اش ساکت شدند و پاسخ ندادند...

عمرو ترسید و مضطرب شد و در جستجوی مناف بGGیرون رفت... امGGا آن را سGGرنگون در چGGاه یGGافت! او را برداشGGت و خوشGGبو کGGرد و سGGر

کلید بهشت

6کلید بهشت

جایش گذاشت... و خطاب به او گفت: ای مناف، به خGGدا سGGوگند اگGGربدانم چه کسی با تو چنین کرده بیچاره اش می کنم!

شب دوم باز فرزندانش به نزد بت رفتنGGد، آن را برداشGGتند و در همGGانحفره ی گندیده انداختند...

صبح پیرمرد به نزد بت خود رفت اما آن را سر جایش نیافت... خشGGمگین شGGد و تهدیGGد کGGرد... سGGپس بت را از حفGGره بGGیرون آورد و

شست و خوشبو کرد... پسران او هر شب همین کار را با آن بت می کردند و او نGGیز هGGر صGGبح آن را از چاله بیرون می آورد... وقتی از این کGGار هGGر روزه خسGGته شGGد قبل از خواب به نزد بتش رفت و گفت: »وای بر تو ای مناف! حتی بز هم از خودش دفاع می کند!« سپس در گردن بت شمشGGیری آویخت و

گفت: »از خودت دفاع کن!« تاریکی شب که سر رسید، جوانان بت را برداشتند و بGGه سGGگی مGGرده

بستند و در چاهی پر از زباله انداختند... صبح هنگام، پیرمرد به جستجوی مناف برآمد اما هنگGGامی کGGه او را در

آن حال دید گفت:چه‌پروردگاری‌است‌که‌روباه‌ها‌بر‌سرش‌ادرار‌می‌کنند؟

بیچاره‌است‌آنکه‌روباه‌ها‌بر‌او‌می‌شاشند! سپس وارد دین خدا شد و در همه ی عرصه های دین از صالحان پیشGGی

می گرفت... به داستان او نگاهی بنGGداز، آن هنگGGام کGGه مسGGلمانان قصGGد خGGروج بGGه سوی بدر را داشتند، فرزندانش به سبب کهولت سن و لنگی پGGایش او

را از رفتن باز داشتند... تا آنکه در غزوه ی احد، عمرو قصد جهاد نمود... امGGا بGGاز او را از رفتن منع کردند، پس در حالی که اشک می ریخت به نزد رسول خدا G صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG رفت و گفت: »ای رسGGول خداونGGد! فرزنGGدانم

می خواهند مرا از همراهی با تو در جهاد باز دارند«

7

پیامبر G صلی الله علیه وسلم G فرمود: »خداونGGد تGGو را معGGذور داشGGتهاست«

گفت: »ای پیامبر خدا! به خدا سوگند امید دارم بGGا همین پGGای لنگم دربهشت پای گذارم!«

پیامبر خدا G صلی الله علیGGه وسGGلم GGG بGGه او اجGGازه ی شGGرکت در جهGGاد داد... پس هنگامی که به میدان نبرد رسیدند با شمشیر خGGود بGGه جGGان ارتش تGGاریکی افتGGاد و بGGا بت پرسGGتان بGGه مبGGارزه برخاسGGت تGGا آنکGGه

شمشیرها او را از هر سو در برگرفت و به شهادت رسید...پیامبر G صلی الله علیه وسلم G او را ]در احد[ دفن نمود...

سال سیلی شGGدید بGGر مقGGبره ی شGGهدای احGGد جGGاری شGGد و۴۶پس از قبرها به زیر آب رفتند...

مسلمان به سرعت شروع به انتقال اجسGGاد شGGهدا نمودنGGد... هنگGGامی که قبر عمرو بن جمGGوح را گشGGودند ناگهGGان او را در حGGالی یافتنGGد کGGه

گویی در خواب است... زمین چیزی از بدنش را نپوسانده بود... ببین چگونه هنگGGامی کGGه حGGق بGGرایش آشGGکار شGGد و بGGه آن بازگشGGت،

خداوند نیز عاقبت او را به خیر نمود؟ یا اصال ببین چگونه خداوند کرامت او را در دنیا G پیش از آخGGرت بGGرای دیگران آشکار نمود؟ چرا که ال الGGه اال اللGGه را در زنGGدگی خGGود محقGGق

ساخته بود... این جمله که آسGGمان ها و زمین بGGه سGGبب آن آفریGGده شGGدند و خداونGGد

همه ی مخلوقات را بر آن سرشته و سبب ورود به بهشت است. بهشت و آتش بGرای همین جملGه آفریGده شGده اند و بنGدگان بGه سGبب

همین کلمه به مومن و کافر، و نیکوکار و بدکار تقسیم شدند... گام های بندگان از جای خود تکان نخواهGGد خGGورد مگGGر آنکGGه از دو چGGیز

پرسیده شوند: »چه می پرستیدید؟ و در پاسخ پیامبران چه گفتید؟«* * *

کلید بهشت

8کلید بهشت

کشتی نجات چه بسیارند انسان هایی که همراه هالک شGGدگان نGGابود شGGدند و تGGا روز قیامت مستحق نفرین گردیدند... تنها به این سبب که توحید را محقGGق

نساختند... چرا که الله، پروردگار یگانGGه اسGGت... بنGGدگان حقیقی جGGز بGGر او توکGGل نمی کنند و جز به او راغب نیستند... و جز به نام او سوگند نمی خورنGGد

و جز برای او نذر نمی کنند... این است محقق ساختن شهادت ال اله اال اللGGه... و بGGرای همین اسGGت کGGه خداونGGد آتش را بGGر اهGGل کلمه ی »ال الGGه اال اللGGه« حGGرام سGGاخته

است... ُمعاذ G رضی الله عنه G پشت سر پیامبر G صلی الله علیه وسGGلم GGG راه می رفت... پیامبر خدا ناگهان به او روی کGGرد و گفت: »ای ُمعGGاذ... آیGGا می دانی حGGق خداونGGد بGGر بنGGدگان چیسGGت؟ و حGGق بنGGدگان بGGر خداونGGد

چیست؟«گفت: خدا و پیامبرش آگاه ترند...

فرمود: »حق خداوند بر بندگان این است که تنهGGا او را عبGGادت کننGGد و چیزی را با او شریک نگردانند، و حق بندگان بر خداونGGد این اسGGت کGGه

خداوند، کسانی را که برایش شریک نیاورده اند عذاب ندهد«. در حدیث دیگری آمده که ُمعاذ G رضی الله عنه G از رسول خدا G صلی الله علیه وسلم G پرسید که: ای رسول خدا... کGGدام گنGGاه نGGزد خداونGGد

بزرگتر است؟ پیامبر خدا G صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG فرمGGود: »اینکGGه بGGرای خداونGGد

همتایی قرار دهی در حالی که او تو را آفریده«... آری... خداوند برای همین توحید، پیامبران را فرسGGتاده اسGGت. خداونGGد

متعال می فرماید:1چڄ ڄ ڃ ڃ ڃ ڃ چ چ چ چ ڇچ

»و بی شک در میان هر امتی پیامبری فرستادیم که تنها الله را عبGGادتکنید و از طاغوت دوری نمایید«

۳۶- نحل: 1

9

طاغوت هر چیزی است که به جز اللGGه پرسGGتیده شGGود... بت باشGGد یGGاقبر...

توحیGGد نخسGGتین وظیفه ی پیGGامبران اسGGت، چنانکGGه خداونGGد متعGGالمی فرماید:

2چۋ ۋ ۅ ۅ ۉ ۉ ې ې ې ې ى ى ائچ

»و از پیGGامبران مGGا کGGه پیش از تGGو فرسGGتادیم بGGپرس: آیGGا بGGه جGGز]پروردگار[ رحمان، خدایان دیگری را قرار دادیم که پرستش شوند؟«

پGGذیرش همه ی اعمGGال نیGGک وابسGGته بGGه توحیGGد اسGGت؛ خداونGGد متعGGالمی فرماید:

3چۓ ۓ ڭ ڭ ڭ ڭ ۇچ

»و اگر ]در حق خداونGGد[ شGGرک می آوردنGGد قطعGGا کارهGGایی کGGه انجGGاممی دادند ]از ارزش[ ساقط می شد«

هر که توحید را محقق سازد نجات می یابد، چنانکGGه در حGGدیثی قدسGGی که ترمذی تخریج نموده آمده که خداوند متعال می فرماید: »ای فرزنGGد آدم، اگر با گناهانی به نزدیکی زمین به نزد من آیی در حالی که چGGیزی را با من شریک قرار نداده باشی با مغفرتی به نGGزدیکی زمین بGGه نGGزد

تو خواهم آمد...«و به سبب عظمت امر توحید، انبیاء از فقدان آن می ترسیدند...

پGGدر موحGGدان و ویرانگGGر بت هGGا و بGGانی بیت الحGGرام، ابGGراهیم GGG علیGGهالسالم G چنین به درگاه آن پادشاه دانا دعا و تضرع می کند که:

4چڤ ڤ ڤ ڦ ڦچ

»و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور گردان«پس از ابراهیم، دیگر چه کسی خود را از این بال در امان می داند؟

* * *

۴۵- زخرف: 2۸۸- انعام: 3۳۵- ابراهیم: 4

کلید بهشت

10کلید بهشت

آغاز انحرافشرک برای بار نخست در میان قوم نوح رخ داد...

سپس خداوند نوح را به رسالت مبعوث ساخت... او آنGGان را از شGGرک باز داشت و کسانی که از وی اطاعت نمودند و خداونGGد را بGGه یگGGانگی

عبادت کردند، نجات یافتند... اما آنانکه بر شرک خود باقی ماندند، خداوند آن ها را بGGا طوفGGان نGGابود

ساخت... مردم پس از نوح تا مدت زمانی بر توحید بGاقی ماندنGد، سGپس ابلیس بار دیگر شGGروع بGGه فاسGGد نمGودن عقایGد و نشGGر شGGرک میGGان بنGGدگان نمود... خداوند نیز همچنان پیامبران را G که بشارت دهنده و هشدارگر

بودند G به سوی مردم فرستاد... آنگاه خاتم پیامبران G صلی الله علیه وسGGلم GGG را مبعGGوث نمGGود و امت

اسالم به توحید گراییدند... تا آنکه شرک از راه بزرگداشGGت اولیGGاء و صGGالحان بGGار دیگGGر بGGه میGGان

امت بازگشت... بناها بر قبرهایشGGان سGGاخته شGGد و بGGه آسGGتان آنGGان دعGGا کردنGGد و نGGذر نمودند، و این شرک را »توسل به صالحان« نGام نهادنGد و ادعGا کردنGد

که بزرگداشت این قبور، آنان را به خداوند نزدیک می سازد... اما فراموش کردند کGه این حجت، دقیقGا اسGتداللی بGود کGه مشGرکان

نخست می آوردند، آنجا که درباره ی بت هایشان گفتند:5چک ک گ گ گ گ ڳچ

»آنان را نمی پرستیم مگر آنکه هر چGGه بیشGGتر مGGا را بGGه اللGGه نزدیک تGGرسازند«

آری، ابوجهل و ابولهب بر این اعتقاد بودنGGد کGGه »اللGGه« خGGدای بزرگGGتر است... اما همراه بGا او خGGدایان دیگGGر را نGیز شGGریک سGGاختند، بGGه این گمان که این خدایان باعث رسیدن به خدای بزرگند و برایشGGان نGGزد او

شفاعت می کنند...* * *

۳- زمر: 5

11

یک داستان بیهقی و دیگران روایت کرده اند، هنگامی که پیGGامبر دعGGوت خGGود را در میان مردم آشکار سGGاخت، کفGGار قGGریش سGGعی کردنGGد مGGردم را از او متنفر سازند، پس گفتند: او ساحر است... او کاهن اسGGت... او دیوانGGه

است...اما دیدند پیروان او بیشتر می شوند و کم نمی شوند...

بنابراین هم رای شدند که او را با مال دنیا فریب دهند... پس حصGGین بن منGGذر خGGزاعی را کGGه از بزرگانشGGان بGGود بGGه نGGزد او

فرستادند... هنگام که حصین بر پیامبر G صGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG وارد شGد بGه او گفت: ای محمGGد! جمGGع مGGا را پراکنGGده سGGاختی و وحGGدت مGGا را از بین بردی... حGGال اگGGر مGGال می خGGواهی بGGه تGGو خGGواهیم داد، و اگGGر زنی را می خواهی به ازدواجت در خواهیم آورد، و اگر پادشاهی می خواهی تGGو را به پادشGGاهی می رسGGانیم... و همچنGGان بGGه تطمیGGع خGGود ادامGGه داد و رسول خدا G صلی الله علیه وسلم G در این حGGال سGGاکت بGود و چGیزی

نمی گفت... هنگامی که سخنش به پایان رسید، پیامبر G صلی الله علیه وسلم G بGGه

او گفت: »حرفت تمام شد ای ابا عمران؟«گفت: آری...

گفت: »پس به این سواالت من پاسخ ده: ای اباعمران تو چنGGد خGGدا رامی پرستی؟«

گفت: هفت خدا؛ شش تا در زمین و یکی در آسمان!! فرمGGود: »حGGال اگGGر مGGالت را از دسGGت دادی کGGدام یGGک را بGGه دعGGا

می خوانی؟«گفت: آن را که در آسمان است...

فرمود: »اگر باران نبارید چه کسی را می خوانی؟«گفت: آن را که در آسمان است...

فرمGGود: »اگGGGر فرزنGGGدانت گرسGGGنه شGGGدند، چGGGه کسGGGی را بGGGه دعGGGامی خوانی؟«

کلید بهشت

12کلید بهشت

گفت: آن را که در آسمان است... فرمود: »حال آیا او به تنهایی دعای تGGو را مسGGتجاب می کنGGد یGGا همه ی

خدایان با همدیگر؟«گفت: نه؛ تنها او دعایم را مستجاب می کند...

آنگاه پیGGامبر GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG فرمGGود: »تنهGGا او دعGGایت را استجابت می کند، و تنها او تو را نعمت می دهد، و همGه را بGGا هم شGGکر

می گویی؟ یا شاید می ترسی آن ها به ضرر تو بر او غلبه کنند؟«گفت: نه؛ یارای شکست او را ندارند...

رسول الله G صلی الله علیه وسلم G فرمود: »ای حصین... اسالم بیاورتا سخنانی را به تو یاد دهم که خداوند با آن به تو سود رساند«

می گویند او اسالم آورد و پیامبر G صلی الله علیه وسلم G دعGGایی را بGGهاو یاد داد...

همچنین در صحیحین و دیگر کتب به نقل از ابوهریره G رضی الله عنGGه G آمده که پیامبر G صلی الله علیه وسلم GGG سGGوارانی را بGGه سGGوی نجGGد

فرستاد تا اوضاع دور و بر مدینه را تحت نظر بگیرند... در حالی که آنان سوار بر اسبان خود در حال گشت زنی بودنGGد مGGردی را دیدند که سالح بر گردن داشت و احرام پوشGGیده بGGود و چGGنین لبیGGک می گفت: »لبیک خدایا، لبیک! لبیک که تو شریکی نداری، مگر شGGریکی

و6کGGه خGGود از آن توسGGت، و صGGاحب آنی و صGGاحب هGGر چGGه دارد!« همچنان تکرار می کرد: »مگر شریکی که خود از آن توست، و صGGاحب

آنی و صاحب هر چه دارد«... صحابه به سوی او رفتند و پرسیدند که قصد کجا دارد... بGGه آنGGان گفت کGGه قصGGد مکGGه دارد... دربGGاره ی او پGGرس و جGGو کردنGGد و دانسGGتند از

سرزمین مسیلمه ی کذاب که ادعای پیامبری کرده بود، می آید. او را گرفتند و دست بسته به مدینه آوردند تا پیامبر G صGGلی اللGGه علیGGه

وسلم G او را ببیند و درباره اش حکم کند... پیامبر G صلی الله علیه وسلم G کGه او را دیGد گفت: »آیGا می دانیGGد چGه

کسی را اسیر کرده اید؟ او ثُمامة بن اثال، سرور بنی حنیفه است«.

- لبیكاللهملبیك،لبیكالشریكلك،إالشریکاًهولك،تملکهوماملك.6

13

سGGپس امGGر کGGرد تGا او را کنGGار سGGتونی از سGGتون های مسGجد ببندنGGد وگرامی اش بدارند...

آنگاه پیامبر GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG بGGه خGGانه اش رفت و هGGر چGGهخوردنی در خانه اش داشت جمع کرد و برای او فرستاد...

او را به یکی از ستون های مسجد بستند، سGGپس رسGGول اللGGه GGG صGGلیالله علیه وسلم G به نزد او آمد و گفت: »چه داری ای ثُمامة؟«

گفت: چGGیز خGGوبی دارم ای محمGGد... اگGGر مGGرا بکشGGی خGGون داری را کشته ای )یعنی قوم من برای خون خواهی ام انتقGGام خواهنGGد گGGرفت( و اگر لطف کنی به سپاس گزاری لطف کرده ای... و اگر مال می خواهی

هر چه می خواهی بگو... پیامبر G صلی الله علیه وسلم G او را تا فردای آن روز رها کرد، سGGپس

به او گفت: »چه داری ای ثُمامه؟« گفت: همGGانی را دارم کGGه قبال گفتم: اگGGر مGGرا بکشGGی خGGون داری را کشته ای، و اگر لطف کGGنی بGGه سGGپاس گزاری لطGGف کGGرده ای... و اگGGر

مال می خواهی هر چه می خواهی بگو... پیامبر G صلی الله علیه وسلم G او را تا روز بعد تنها گذاشGGت... سGGپس

فردای آن روز به نزد او آمد و گفت: »چه داری ای ثمامة؟«گفت: همانی دارم که به تو گفتم...

هنگGGامی کGGه پیGGامبر دیGGد او رغبGGتی در اسGGالم آوردن نGGدارد و نمGGاز مسلمانان را دیده و سخن آنان را شنیده و کََرم آنان را به چشم دیGGده است فرمود: »ثُمامة را آزاد کنید«... او را آزاد کردند و حیوانش را به

او دادند و با او خداحافظی کردند... ثمامه به آبی که نزدیک مسجد بGGود رفت و غسGGل نمGGود و سGGپس وارد مسجد شد و گفت: اشهد ان ال اله اال اللGGه و اشGGهد ان محمGGدا رسGGول

الله... ای محمد! به خدا سوگند بر روی زمین چهGGره ای از چهGGره ی تGGو بGGرایم منفورتر نبود، اما امروز چهره ی تو بGGرایم محبGGوب ترین چهره هGGا شGGده

است... به خدا سوگند نزد من دینی منفورتر از دین تو نبود... اما امروز دین تو

محبوب ترین ادیان نزد من است...

کلید بهشت

14کلید بهشت

به خدا سوگند برایم سرزمینی منفورتر از سرزمین تو نبود، اما امGGروزسرزمین تو محبوب ترین سرزمین ها برای من است...

سپس گفت: ای رسول خدا! سواران تو مرا در حGGالی دسGGتگیر کردنGGدکه قصد عمره داشتم، اکنون نظرت چیست؟

پیامبر خدا G صلی الله علیه وسلم G به او بشارت خGGیر داد و او را امGGر کرد تا مسیر خود را به مکه بGGه پایGGان رسGGاند و عمGGره اش را بGGه جGGای

آورد... پس به مکه رفت در حالی که موحدانGGه، چGGنین لبیGGک می گفت: »لبیGGک

اللهم لبیک... لبیک ال شریک لک...« آری او اسالم آورد و گفت: خداوندا لبیک، تو شریکی نداری... نه قبری که همراه با خداوند عبادت شود و نه بتی که به سویش نمGGاز گGGزارد و

برایش سجده بََرد... سپس ثمامة G رضی الله عنه G وارد مکه شد و سGGران قGGریش از ورود

او آگاه شدند و به نزد او آمدند... ناگهان لبیک او را شنیدند که می گفت: »لبیک ال شGGریک لGGک... لبیGGک ال

شریک لک...«یکی از آنان گفت: بی دین شده ای؟

گفت: نه... امGGا همGGراه بGGا محمGGد GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG اسGGالمآورده ام...

قصد آزارش نمودند، اما بر سرشان فریGGاد زد کGGه: بGGه خGGدا سGGوگند از سوی یمامه حتی یک دانه گندم به سوی شGGما نخواهGGد آمGGد مگGGر آنکGGه

پیامبر خدا G صلی الله علیه وسلم G اجازه دهد! در این داستان تامل نمایید کGGه وی پیش از اسGGالم، چگونGGه هم اللGGه را بزرگ می داشت و هم خدایان دیگر را همراه با وی بزرگ می داشGGت و

به همین سبب مشرک بود... آری... مشرکان آن دوران خداوند را GGG بیش از دیگGGر خGGدایان GGG بGGزرگ

می داشتند... با این وجود، بگویید تفاوت ابوجهل و ابولهب با کسانی کGGه امGGروزه در کنار قبرها ذبح می کننGGد و بGGه سGGوی قGGبر سGGجده می کننGGد یGGا بGGرای آن

15

قربانی و طواف می کنند یا نزد آسGGتان یGGک ولی فروتنانGGه و بGGا خشGGوعمی ایستند، چیست؟

آنان که از استخوان هایی پوسیده شفای بیمار و بازگشت مسافرشGGانرا می خواهند؟

عجیب است کارشان در حالی که خداوند متعال می فرماید:ائچ ائ ى ى ې ېې ې ۉ ۉ ۅ ۅ ۋ ۋ

7چەئ

»بی شک کسانی را که به جز الله به فریاد می خوانیGGد بنGGدگانی هسGGتند ماننGGد شGGما، بنGGابراین آنGGان را ]در گرفتاری هGGا[ فGGرا بخوانیGGد؛ اگGGر

راستگویید باید شما را اجابت کنند«. چنین شرکی که نزد قبرها رخ می دهد از جمله قربانی کGGردن بGGرای آن

و تقرب جستن به اهل قبور، بزرگترین گناهان است... آری، حتی بزرگتر از نوشیدن خمر و ارتکاب زنا، چراکه خداوند متعGGال

فرموده است:8چڻ ڻ ۀ ۀ ہ ہ ہ ہ ھ ھ ھ ھ ےچ

»بی شک الله این را که به او شرک بیاورند نمی بخشد و بGGه غGGیر از آنرا برای هر که بخواهد می بخشاید...«

خداوند شرک را مورد آمرزش قرار نمی دهد، در حالی که ممکن است زناکاران و قاتالن و جانیان را بیGGامرزد... امGا شGرک بزرگGترین گناهGGان

است و خداوند چنان که خود فرموده است، هرگز آن را نمی بخشد:9چڦ ڄ ڄ ڄچ

»همانا شرک، ستمی است بس بزرگ«.بهشت نیز بر مشرکان حرام است. خداوند متعال می فرماید:

۱۹۴اعراف: 7۱۱۶ و ۴۸- نساء: 8۱۳- لقمان: 9

کلید بهشت

16کلید بهشت

10چچ چ چ چ ڇ ڇ ڇ ڇ ڍ ڍ ڌڌ ڎ ڎ ڈ ڈ چ

»همانا هر که با الله شریک آورد، الله بهشت را بر وی حرام سGGاخته وجایگاهش آتش است و ستمگران یاوری ندارند«.

هر که در شرک واقع شود، آن شرک همه ی عبادت هایش از جمله نماز و روزه و حج و جهاد و صدقه را فاسد می سGGازد. اللGGه متعGGال فرمGGوده

است:11چے ۓ ۓ ڭ ڭ ڭ ڭ ۇ ۇ ۆ ۆ ۈ ۈ ٴۇچ

»و قطعا به تو و به کسانیکه پیش از تGGو بودنGGد وحی شGGده اسGGت اگGGرشرکبیاوری حتما کردارت تباه و بی شک از زیانکاران خواهی شد«.

* * *انواع شرک

شرک انواع متعددی دارد: برخی از انواع آن باعث خروج از دین می شود و صاحب خود را GGG اگGGر

توبه نکند و در همین حال بمیرد G در جهنم جاودانه می سازد... از این جمله: فرا خواندن غیر خدا و تقرب به غیر الله GGG ماننGGد قGGبر یGGا جن G از طریق قربانی و نGGذر و دیگGGر عبGGادات، و تGGرس از مردگGGان یGGا

جنیان و شیاطین که به وی زیانی رسانند یا باعث بیماری او شوند... همچنین امید به غیر خدا در قضای حاجاتی که کسی جGGز اللGGه توانGGایی

آن را ندارد، مانند آنچه هم اکنون نزد قبور رخ می دهد... چرا که قبرها در واقع برای عبرت گرفتن و دعا بGGرای مردگGGان زیGGارت می شGود، چنانکGGه پیامبرمGان GG صGلی اللGGه علیGGه وسGلم GG می فرمایGد:

»قبرها را زیارت کنید زیرا شما را به یاد آخرت می اندازد«. اما زیارت قبور برای فرا خواندن اهل قبGGور یGGا طلب حاجGGات از آنGGان، شرک اکبر است... فرقی نمی کند صاحب قبر پیامبر باشد یا ولی، چرا که همه ی آنان انسان هایی بیش نیستند که توانایی سود و زیان ندارنGGد

۷۲- مائده: 10۶۵- زمر: 11

17

و خداوند متعال خطاب به محبوب ترین بندگانش، محمGGد GGG صGGلی اللGGهعلیه وسلم G می فرماید:

12چٱ ٻ ٻ ٻ ٻ پ پ چ

»بگو: من برای خودم اختیار سود و زیانی ندارم...« کاری که جGGاهالن نGGزد قGGبر پیGGامبر GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG انجGGام می دهند، مانند به فریاد خواندن و یاری طلبیدن از او نیز شGGامل همین امGGر می شGGود... همینطGGور قGGبر حسGGین بن علی و بGGدوی و گیالنی یGGا

دیگران... اما زیارت قبور به قصد نماز در کنGGار آن هGGا یGGا قGGرآن خوانGGدن نGGزد آن،

بدعت است... بسیاری از این قبرها GGG کGGه بGGزرگ داشGGته می شGGوند GGG دارای خادمGGانی هسGGتند کGGه در ظGGاهر از خGGود تقGGوا و پرهیزگGGاری نشGGان می دهنGGد و درباره ی صاحب قبر دروغ هایی از خود می سازند و مGGردم را بGGه سGGوی

شرک فرا می خوانند... چیزی که کار را بدتر می کند این اسGGت کGGه آن هGGا تنهGGا بGGه بزرگداشGGت مردگان اکتفا نمی کننGGد بلکGGه امGGوال بسGGیاری را صGGرف تGGزئین قبGGور و

ساختن بنا بر روی آن می کنند... در حالی که پیامبر خدا G صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG از این کGGار برحGGذر داشته و بلکه خطاب بGGه علی GGG رضGGی اللGGه عنGGه GGG ]در روز فتح مکGGه[ فرمود: »مجسمه ای باقی مگذار مگر آنکه آن را ناقص سازی و قGGبری

را مگذار مگر آنکه آن را با زمین هم سطح گردانی«. و پیامبر ما G صلی الله علیه وسلم G از گچ کاری قGGبر و یGGا نشسGGتن بGGر روی آن و یا ساختن بر روی آن و نوشتن بGGر آن نهی نمGGوده و فرمGGود: »خداوند کسانی را که بر روی آن ]یعنی قبرها[ مسجد و چراغ ها قGGرار می دهند، لعنت کند« و همچنین فرمود: »خداوند لعنت کنGGد کسGGانی را که قبرهای پیامبرانشGGان را مسGGجد کردنGGد« و این شGGامل قGGبر شGGریف ایشان و هر قبر دیگری می شود و در دوران صGGحابه و تGGابعین بGGر روی

قبر پیامبر یا هیچ کس دیگری بنایی وجود نداشت...* * *

۱۸۸- اعراف: 12

کلید بهشت

18کلید بهشت

نزد این قبرها چه می کنند؟ بسیاری از قبرپرسGGتان در حGGالی کGGه گGGاو و گوسGGفند و انGGواع غGGذاها و اموال به همراه دارند به نزد ضریح ها می روند تا قربانی صاحب ضGGریح کنند و بلکه برخی از آنان قبر را طواف می کنند و خاک آن را بر سر و

صورت می کشند... برخی دیگر را می بینی که به اولیا و صاحبان قبور سوگند یاد می کنند و حتی اگر به خGGدا قسGGم بخورنGGد از یکGGدیگر نمی پذیرنGGد و آن را راسGGت نمی پندارند، اما اگر کسی از آنان به یکی از اولیا سوگند یاد کند از وی

می پذیرند... برخی از آن ها کفش های خGGود را بGه احGGترام صGGاحب قGGبر از پGا بGیرون

می آورند! یا با ضGGریح و گنبGGد آن تGGبرک می جوینGGد و از خGGاک آن برمی دارنGGد و یGGا دستان خود را بر روی قبر می گذارند و بر بدن خGGود می کشGGند... حGGتی می بینی زنانی را که کودک خود را بلند کرده اند و در حالی کGGه صGGاحب قبر را صدا می زنند کودک خود را تکان می دهند و برای او از آن مGGرده برکت می خواهند! و حتی برخی را می بینی کGGه بGGه سGGوی قGGبر سGGجده

می کنند... بعضی نیزچندین روز در کنار قبر بGGه اعتکGGاف می نشGGیند تGGا آنکGGه شGGفا

یابند یا حاجتشان قضا شود... همچنین بGGر چهGGره ی زائGGران این قبرهGGا خشGGوع و فروتGGنی و آرامش و اندوه و گریه هویدا است، انگار این صاحبان قبور، خدایانی جGGز خGGدای یگانه اند در حالی که خداوند راضی نیست حتی پیGGامبران یGGا فرشGGتگان

به همراه او پرستش شوند چه رسد به دیگران... این مردگان نمی توانند حتی به خGGود یGGاری رسGGانند یGGا سGGودی بGGه خGGود

رسانند تا چه رسد به دیگران... چه شبیه است حال اینGان کGGه قبرهGGا را بGزرگ می دارنGد و از صGGاحبان قبور می ترسند، به حال فرستادگان ثقیف هنگامی که ایمان آوردند اما از بتی که نزد آنان بود می ترسیدند در حالی که آن بت قادر به سGGود و

زیانی نبود...

19

هنگامی که اسالم در میان مردم منتشر شد، همه ی قبائل فرسGGتادگان خود را گسیل می داشتند تا اسالم خود را در برابر پیامبر خGGدا GGG صGGلی

الله علیه وسلم G اعالم کنند... بیش از ده نفر از مردان قبیله ی ثقیف نیز به نزد پیGGامبر GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG آمدنGGد؛ وی آنGGان را در مسGGجد سGGکنی داد تGGا قGGرآن را بشنوند... هنگامی که خواسGGتند اسGGالم خGGود را اعالن کننGGد بGGه یکGGدیگر نگاهی انداختند و یاد بتی افتادند کGGه آن را می پرسGGتیدند و »ربGGة« نGGام

داشت... آنگاه از پیامبر G صلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG دربGGاره ی ربGGا و زنGGا و خمGGر

پرسیدند که همه را برای آنان حرام اعالم کرد...GGّة« از وی در این مGGوارد از وی اطGGاعت کردنGGد و سGGپس دربGGاره ی »رب

پرسیدند، که با آن چکار خواهد کرد؟ فرمGGود: »آن را ویGGران کنیGGد« گفتنGGد: هیهGGات! اگGGر ربGGه بدانGGد کGGه

می خواهی ویرانش کنی اهل طائف و اطراف آن را خواهد کشت! عمر G رضی الله عنه G به آنان گفت: »وای بر شما چقدر نادانیGGد! ربGGة

سنگی بیش نیست!« گفتند: ای رسول خدا! خودت ویران کردن آن را بGGر عهGGده بگGGیر... مGGا

هرگز آن را ویران نمی کنیم! پیامبر G صلی الله علیه وسلم G گفت: »کسی را بGGه نGGزد شGGما خGGواهم فرستاد که شGGما را از ویGGران کGGردن آن کفGGایت کنGGد«... سGGپس از وی

برای بازگشت اجازه خواستند... آنگاه قوم خود را به اسالم فرا خواندند و آنان اسالم آوردند و چند روز منتظر فرستاده ی پیامبر ماندند در حGGالی کGGه در دل هایشGGان تGGرس آن

بت بود! سپس خالد بن ولید و مغیرة بن شعبة به همراه تعGGدادی از صGGحابه بGGه نزد آنان آمدند، و در حالی که مردان و زنان و کودکان جمع شده بودند

به سوی آن بت رفتند... مGGردم طGGائف از تGGرس می لرزیدنGGد و مطمئن بودنGGد کGGه بت ویGGران

نمی شود و کسانی را که قصد ویران کردنش را دارند می کشد!

کلید بهشت

20کلید بهشت

مغیره به سوی بت رفت و تبر را برداشت و بGGه یGGارانش گفت: امGGروز کاری می کنم که از کار ثقیفیان به خنده آیید! سپس با تبر ضربه ای بGGه

بت زد و خود را انداخت و پاهایش را به زمین کوبید!مردم فریاد کشیدند و گمان کردند بت او را کشته است!

سپس رو به خالد و همراهانش کردند و گفتند: هر که می خواهد نزدیکشود!

در این هنگام مغیره خنده کنان برخاست و گفت: وای بر شما ای مردم ثقیGGف! این شGGوخی بGGود! این بGGتی بیش نیسGGت؛ سGGنگ اسGGت و گGGل!

عافیت خداوند را بپذیرید و تنها او را عبادت کنید... سGGپس بGGه بت ضGGربه زد و آن را شکسGGت؛ آنگGGاه صGGحابه بGGر روی بت

آمدند و آن را با خاک یکسان کردند...* * *

شرک چگونه به وجود آمد؟ اگر فطرت انسان ها بر توحیGGد سرشGGته شGGده، پس شGGرک چگونGGه بGGه

وجود آمد؟ اگر به چگونگی ایجاد شرک بر روی زمین تامل کنید خواهیGGد دیGGد سGGر منشأ آن غلّو در مورد صالحان و بGGاالتر بGGردن آنGGان از مGGنزلت انسGGانی

آن ها است... در قوم نوح، مردم موحد بودند و تنها الله را بدون هیچ شریکی عبادت

می کردند و به طور کلی شرک بر روی زمین وجود نداشت...واع و یَغGGوث و یَعGGوق و ُGGد: وَد و سGGالح بودنGGرد صGGان پنج مGGان آنGGدر می نَسر... هنگامی که این پنج تن از دنیا رفتند قوم آنان بسGGیار انGGدوهگین شدند و گفتند: کسانی که عبGGادت را بGGه یGGاد مGGا می آوردنGGد و مGGا را بGGه

طاعت خداوند امر می کردند، از بین ما رفتند... اینجا بود که شیطان آنان را وسوسه نمود و گفت: چه خوب است کGGه تصاویر آنان را به شکل مجسمه نزد مساجد خود قGGرار دهیGGد؛ اینگونGGه هر گاه این مجسمه ها را می بینیGGد بGه یGGاد عبGGادت می افتیGGد و بGرای آن

تشویق می شوید!

21

آنان از شیطان اطGGاعت کردنGGد و بت هGGا را بGGه عنGGوان نمادهGGایی قGGراردادند که عبادت و نیکوکاری را به یادشان می آورد...

و همینگونه بود... این بت ها را می دیدند و به یاد عبادت می افتادند... سال ها گذشت و آن نسل از میGGان رفتنGGد و فرزندانشGGان پس از آن هGGا بزرگ شدند و پدران خود را دیدند که آن مجسمه ها را ستایش می کنند

و بزرگ می دارند، چرا که آن ها را به یاد نیکوکاران می اندازد... سپس نسلی دیگر پس از آنان آمد و شیطان به آن ها گفت: کسانی که پیش از شما بودنGد این بت هGGا را عبGGادت می کردنGد و اگGGر خشکسGالی پیش می آمد یا نیازی داشGGتند بGGه این بت هGGا پنGGاه می آوردنGد؛ شGGما نGGیز

آن ها را عبادت کنید! آنان چنین کردند، تا آنکه خداوند نوح GGG علیGGه السGGالم GGG را بGGه پیGGامبری مبعوث نمود و آنان را نهصد و پنجاه سال به توحید دعوت کرد اما جGGز تعداد کمی همراه او ایمان نیاوردند... آنگاه خداونGGد بGGر کGGافران خشGGم

آورد و با طوفان هالکشان نمود...این چیزی بود که در قوم نوح اتفاق افتاد...

اما امروز از وابسGتگان قبرهGGا می پرسGیم رابطه شGان بGا این قبرهGا ازکجا شروع شده و چطور کارشان را به شرک رسانده است؟کار آن ها اول از تقدیس اشخاص صالح و متقی شروع شد...

سپس زیارت این اماکن را مستحب دانستند... نه برای یGGادآوری مGGرگ و آخرت... بلکه برای یادآوری فالن شیخ صالح و دعا کردن خداوند نزد قبر او به امید استجابت... سپس کار به لمس قبر و دست کشیدن بGGه آن و واسطه قرار دادن آن و وسیله و شفیع قرار دادن آن نزد خداونGد

رسید... گمان کردند که صاحب این ضریح نزد خداوند داری جاه و مقGGام اسGGت و خودشان گناهکارند و نمی توانند مستقیما از خداوند چیزی بخواهند... برای همین الزم است که صاحب قبر را میان خGGود و خداونGGد واسGGطه

کنند!!سپس شیطان در دل زائران این قبور وسوسه می اندازد و می گوید:

حال کGGه صGGاحب این قGGبر نGGزد خداونGGد گGGرامی و صGGاحب مقGGام اسGGتخداوند نیز به او قدرت تصرف عطا می کند!

کلید بهشت

22کلید بهشت

و اینجاست که زائر قبر، ذاِت صاحب قبر را بزرگ می دارد و مسGGتقیمااز او می ترسد و به او امید می بندد...

سپس مستقیما از خود مرده حاجت می خواهد و بر قبر وی مسGGجد یGGاقبه و ضریح می سازد...

پس از آن شروع به سGGاختن کرامGGات و داسGGتان های دروغین دربGGاره یوی می کند...

زنی از وی حاجت خواسته و آن ولی به وی شوهر خGGوب عطGGا کGGرده!زنی دیگر با درخواست از وی صاحب فرزند شده! و...

حتی برخی از آنان می گویند: کسی که عتبات و اضرحه را زیGGارت کنGGدنا امید نمی شود!

از تاجری پرسیدند چرا برای مشتریانت بGGه نGGام قGGبر فالن شGGیخ قسGGممی خوری اما به نام خدا سوگند یاد نمی کنی؟

گفت: آنان به قسم خGGدا راضGGی نمی شGGوند و تنهGGا بGا قسGGم بGGه ضGریحفالنی راضی می شوند...

ببین چگونه ضریح نزد آنان جایگاه واالتری از خداوند دارد!G اردیGGاء عطGGه ابورجGGت کGGیزی اسGGه چGGحال و روز اینان چقدر شبیه ب

رضی الله عنه G از دوران جاهلیت نقل می کند... وی می گویGGGGد: مGGGGا در جGGGGاهلیت بت هGGGGا و درختGGGGان و سGGGGنگ ها را

می پرستیدیم... یکی از ما سنگی را می پرسGGتید، امGGا همین کGGه سGGنگی بهGGتر می یGGافت سGGنگ خGGود را دور می انGGداخت و آن سGGنگ را عبGGادت می کGGرد! و اگGGر سنگی نمی یافتیم مقداری خاک جمع می کردیم و شGGیر گوسGGفند را بGGر

آن می دوشیدیم سپس بر آن طواف می کردیم! یک بار بGGه سGGفری رفGGتیم و یکی از خGGدایانمان را کGGه تکGGه سGGنگی بGGود همراه برده بودیم... هر گاه برای پختن غذا آتشی روشGGن می کGGردیم و برای گذاشتن زیر دیگ سنگ سومی نمی یGGافتیم خGGدایمان را زیGGر دیGGگ

می گذاشتیم و با خود می گفتیم نزدیک آتش باشد گرم تر می شود!! روزی در جایی منزل گرفتیم و سنگمان را از خورجین بیرون آوردیم... هنگامی کGGه از آنجGا رفGتیم ناگهGان صGدای یکی از مGردم قGGوم خGود را

23

شGGنیدیم کGGه فریGGاد می کشGGید: پروردگارمGGان گم شGGد! در جسGGتجویشبرآیید!

سپس سوار بر شتر به جستجوی پروردگارمان پرداختیم! در همین حGGال ناگهGGان صGGدای کس دیگGGری را شGGنیدیم کGGه می گفت:

پروردگارتان G یا پروردگاری شبیه آن G را یافتم! آنگاه به محGGل کاروانمGGان برگشGGتم و دیGGدم کGGه قGGوم من نGGزد بGGتی بGGه

سجده رفته اند... نزد آن بت رفتم و شتر را در آنجا نشاندم... عجیب بود جهِل آنان در جاهلیت پیش از اسالم، و عجیب تر از آن، حاِل

اینان در جاهلیت امروز! به خاطر خدا بگویید: تفاوت کسی که سنگی را می پرستد با کسی کGGه

قبری را عبادت می کند چیست؟ میان کسی که حاجات خود را از بت ها می خواهد و کسی که نیازهایش

را از خاک و استخوان یک مرده طلب می کند؟کسی که قبور اولیاء را عبادت می کند و کسی که گل و آب را...

درست است؛ همه ی آن هGGا می گوینGGد: آنGGان را نمی پرسGGتیم مگGGر آنکGGهباعث نزدیک تر شدن ما به خداوند شوند!

* * *چند توجیه قبرپرستان

توجیه نخست: ممکن است برخی از آنان بگویند: شما بر ما سخت می گیرید! چرا که ما مردگان را نمی پرستیم... صاحبان این قبGGور اولیGGایی نیکوکارنGGد کGGه

نزد الله مکان و منزلت دارند و برای ما نزد او شفاعت می کنند... در پاسخ بGه آنGان می گGوییم: این دقیقGا همGان شGرک کفGار قGریش در

پرستش بت ها بود... زیGGرا مشGGرکان عGGرب بGGه توحیGGد ربGGوبیت اقGGرار داشGGتند، یعGGنی آنکGGه آفریدگارِ تدبیرگرِ کار جهان همGGان اللGGه اسGGت کGGه در این مGGورد )یعGGنی خلقت و تGGدبیر امGGورِ جهGGان( شGGریکی نGGدارد، چنانکGGه خداونGGد متعGGال

می فرماید:

کلید بهشت

24کلید بهشت

ۆ ۈ ۈ ٴۇ ۋ ۋ ۅ ۅ ۉ ۉ ې ې ې ې ى ى ائچ13چائ ەئ ەئ وئ وئۇئ ۇئ ۆئۆئ ۈئ ۈئ ېئ

»بگوکیستکهازآسمانوزمینبهشماروزیمی بخشدیاکیستکهحاکمبرگوش هاودیدگاناستوکیستکهزندهراازمردهبیرونمی آوردومردهرااززندهخارجمی سازدوکیسGGGGGGGGGGتکهکارهاراتدبیرمی کند؟خواهنGGGGGGGGGGدگفت اللGGGGGGGGGGه؛

پسبگوآیاپروانمی کنید؟« اما با این وجود، پیامبر G صلی الله علیه وسلم GGG بGGا آنGGان جنگیGGد، زیGGرا

آنان تمام انواع عبادات را خاص خداوند نکرده بودند...G الیGGسبحانه و تع G زیرا شرک یعنی آنکه بنده چیزی را که مختص الله G هGGیر اللGGه این غGGدارد کGGاوت نGGال تفGGد، حGGام دهGGاست برای غیر او انج چنانکه در جاهلیت نخست می گفتند GGG بت باشGGد یGGا نGGام دیگGGری بGGر آن

نهاده شود مانند ولی و قبر و ضریح...توجیه دوم:

شGGاید بGGرخی از وابسGGتگان قبGGور بگوینGGد: مGGا بGGرای طلب شGGفاعت بGGه صاحبان قبور که از اولیGGاء و صGGالحانند تقGGرب می جGGوییم، چGGرا کGGه این مردگGGان گGGروهی از صGGالحانند کGGه نGGزد خداونGGد دارای جGGاه و مGGنزلت هستند... برای همین از آنان می خواهیم برای ما نGGزد خداونGGد شGGفاعت

کنند... خطاب به آنان می گوییم: شما را چه شده؟ دعوتگر خداونGGد را اجGGابت کنید و به او ایمان آورید... خداوند قرار دادن شفیعان را شرک نامیGGده

است: ڻ ڻ ۀ ۀ ہ ہ ہ ہ ھ ھ ھ ھ ے ےۓ ۓچ

14چڭ ڭ ڭ ڭ ۇ ۇ ۆ ۆ ۈ ۈٴۇ ۋ ۋ ۅ ۅ

»وبهجایاللهچیزهاییرامی پرستندکهنهبهآنانزیانمی رساندونهبهآنانسودمی دهدومی گوینداینهانزداللهشفاعت گرانماهستندبگوآیااللهرابهچیزیکهدرآس

مانهاودرزمیننمی داندآگاهمی گردانیداوپاکوبرتراسGGGGGGتازآنچه ]بGGGGGGاوی[شریکمی سازند«.

۳۱- یونس: 13۱۸- یونس: 14

25

همچنین می گوییم: ما نیز مانند شما به این اعتقاد داریم که خداوند بGGه انبیا و اولیای خود شفاعتی عطGGا کGGرده، و آنGGان نزدیک تGGرین مGGردم بGGه اویند... امGGا خداونGGد مGGا را از درخواسGGت کGGردن آنGGان و دعایشGGان نهی

نموده... درست است؛ انبیا و اولیا و شهدا نزد خداوند دارای شGGفاعتند، امGGا این شفاعت در اختیGGار خGGود آنGGان نیسGGت کGGه بGGرای هGGر کس کGGه بخواهنGGد شفاعت کنند و از هر کس که نخواهند باز دارنGGد... هرگGGز... آنGGان تنهGGا پس از اجازه ی خداوند و تنها برای آنان که خودِ خداونGGد راضGGی اسGGت،

شفاعت می کنند...توجیه سوم:

شبهه ای است که ممکن است شیطان به دل برخی از مردم بینGGدازد و آن این است که قبر پیامبر G صلی الله علیه وسلم GGG بGGدون انکGGاری از سوی مسلمانان به مسجد نبوی افزوده شده است و اگر چGGنین کGGاری

حرام بود در آن دفن نمی شد... پاسخ: پیامبر G صلی الله علیGGه وسGGلم GGG در همGGان جGGایی دفن شGGد کGGه درگذشته بود... در واقع وی در مسجد دفن نشد بلکه در جحره ی خGGود دفن شد... آغاز کار چنین بود و صحابه G رضGGی اللGGه عنهم GGG وی را در حجره ی ام المومنین عائشه دفن کردنGGد تGGا کسGGی بعGGدها نتوانGGد آن را مسجد قرار دهد، چنانکه در حدیث عائشه G رضی الله عنها G آمGGده کGGه رسGGول خGGدا GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GG در بیمGGاری وفGGاتش فرمGود: »خداوند یهود و نصارا را لعنت کند؛ قبور پیامبران خود را مسجد قGGرار دادند« ام المومنین می گوید: اگر چنین نبود قبرش را بیرون ]از خانGGه[ قرار می دادنGGد، امGGا ترسGGیدند کGGه مسGGجد قGGرار داده شGGود ]بGGه روایت

بخاری و مسلم[. آری؛ ایشان G صلی الله علیه وسلم G نخست در خانه ی عائشه G رضGی الله عنهGGا GGG دفن شGGدند و خGGانه ی عائشGGه از سGGمت شGGرق بGGه مسGGجد

چسبیده بود... سGGال ها گذشGGت و مGGردم بیشGGتر شGGدند و صGGحابه مسGGجد را از همه ی جهات گسترش می دادند مگر از جهت شرق... مسجد از سمت غGGرب و شمال و جنوب توسعه داده شد به جز از سمت شرق، چرا کGGه قGGبر پیامبر G صلی الله علیه وسلم G آنان را از توسعه ی مسجد از آن سمت

باز می داشت...

کلید بهشت

26کلید بهشت

سال پس از وفات پیامبر و بعGGد از۷۷ هجری، یعنی ۸۸سپس در سال آنکه همه ی اصحاب پیامبر G صلی الله علیه وسلم G که در مدینه بودنGGد درگذشGGتند، ولیGGد بن عبGGدالملک، خلیفه ی امGGوی دسGGتور داد تGGا بGGرای توسعه ی مسجدالنبی آن را ویران کردند و امر کGGرد تGGا آن را از همه ی جهات توسعه دهنGGد و حجره هGGای همسGGران پیGGامبر GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسلم G را به مسجد بیفزایند... بدین ترتیب مسجد از سمت شرق نGGیز گسترش یافت و حجره ی ام المومنین عائشه G رضGGی اللGGه عنهGGا GGG بGGه مسجد افزوده شد و قبر پیGGامبر GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG همجGGوار

مسجد گردید... این بود داستان قبر پیامبر خGGدا GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG و مسGGجد

ایشان... بنابراین کسی نمی تواند بGGه واقعه ای کGGه پس از صGGحابه GGG رضGGی اللGGه عنهم G رخ داده استدالل نماید چرا که این کار مخالف احGGادیث ثGGابت و صGGحیح و مخGGالف فهم و عمGGل سGGلف امت اسGGت... در واقGGع ولیGGد بن عبدالملک اموی G که خداوند از او درگذرد G در وارد سGاختن حجGره بGهG اشتباه نمود، زیرا پیامبر G صلی الله علیه وسلم G داخل مسجد پیامبر صلی الله علیه وسلم G از بنا نمودن مساجد بر قبرها نهی کرده اسGGت و درست این بود که مسجد از دیگر جهات توسGGعه داده می شGGد نGGه از

جهت حجره ی ام المومنین... باز به وابستگان قبور می گویم: دعوتگر خداوند را اجابت کنیGGد و بGGه او

ایمان آورید... به خاطر خدا بگویید: آیا شنیده اید که کسی از سلف صالح این امت به

ضریح و قبور توسل کند؟ و از آن پادشاه دانا غافل شود؟G لمGGصلی الله علیه وس G آیا شنیده اید که کسی از آن ها نزد قبر پیامبر یا یکی از صحابه یا اهل بیت بایستد و حاجتی بخواهGGد یGGا خواهGGان حGGل

مشکلی شود؟ بنگر که در دوران عمر G رضی الله عنه G هنگامی که با آنان برای نماز طلب باران خارج شد، دستانش را به دعا بلند کGGرد و گفت: »خداونGGدا ما هنگامی که دچار خشکسالی می شدیم بGGه دعGGای پیامبرمGGان توسGGل می کGGردیم و بGGاران می باریGGد... خداونGGدا ]هم اکنGGون[ بGGه دعGGای عمGGوی پیامبرت G صلی الله علیه وسلم G توسل می جوییم...«. سپس روی بGGه عباس G رضی الله عنه G کرد و گفت: »ای عباس، برخGGیز و از خداونGGد

27

بخواه به ما باران عطا کند« آنگاه عباس برخاست و خداوند را به دعGGا خواند و مردم برای دعای او آمین گفتند و گریستند... تا آنکه ابرهGGا بGGر

باالی سر آنان جمع شدند و بارید... پس بنگر به صحابه ی گرامی پیامبر که هم علمشGان بیش از مGا بGود و هم محبتشان به پیامبر G صلی الله علیه وسلم G بیش از محبت ما، اماG لمGGه وسGGه علیGGلی اللGGص GGG امبرGGدر هنگام بروز سختی ها به نزد قبر پی

نرفتند و نه گفتند: ای رسول خدا! برای ما نزد خداوند شفاعت کن! هرگز... زیرا آنان می دانسGتند بGه دعGGا خوانGدن مردگGان جGایز نیسGت،

حتی اگر آن میت، پیامبر باشد... آه و حسرت بر بیچارگانی که امروزه بر خاک و استخوان مردگان جمع

می شوند و از آن خواهان مغفرت و رحمت هستند... ای قوم ما! کجا می روید؟ به نظر شما هنگامی که پیامبر خدا GGG صGGلی الله علیه وسلم G از برپا داشGGتند تصGGاویر و مجسGGمه ها نهی نمGGود، این کارش بیهوده و بی هدف بود؟ یا آنکه ترسیده بود مسلمانان باری دیگر به جاهلیت نخست باز گردند؟ به عبGGادت تصGGاویر و مجسGGمه ها؟ و چGGه تفاوتی است میان کسی که تصGGاویر و مجسGGمه ها را بGGزرگ می دارد و

کسی که قبرها و ضریح ها را؟* * *

از دیگر وسائل شرک، قسم به غیر الله است... سوگند یاد کردن به کعبه و امانت و شرف و زندگی فالن کس و مقGGام پیامبر و فالن ولی، هیچکدام جایز نیست و همه حGGرام اسGت، چGرا کGGه

سوگند نوعی بزرگداشت است که تنها شایسته ی الله است... امام احمد از ابن عمر روایت کرده است که رسول اللGه GG صGلی اللGه علیه وسلم G فرمود: »هGGر کس بGGه غGGیر اللGGه سGGوگند یGGاد کنGGد، شGGرک ورزیده« و رسول خدا G صلی الله علیه وسلم GGG می فرمایGGد: »هGGر کGGه

می خواهد سوگند یاد کند، به الله قسم بخورد یا ساکت شود«... اگر شخصی به کسی یا چیزی غGGیر از خداونGGد سGGوگند یGGاد کنGGد بGGا این اعتقاد که عظمت وی مانند الله است، این کGGارِ او شGGرِک اکGGبر اسGGت، اما اگر معتقد باشGGد کGGه مقGGام وی پGGایین تر از خداونGGد اسGGت، مGGرتکب

شرک اصغر شده است.

کلید بهشت

28کلید بهشت

اما کسی که از روی فراموشی به غیر خدا قسم یاد کنGGدکفاره اش این است که بگوید: »ال اله اال الله«، چنانکه بخاری از پیامبر خGGدا GGG صGGلی الله علیه وسلم G روایت نموده که فرمود: »هر کGGه سGGوگند یGGاد کGGرد و

در سوگندش گفت: قسم به الت و عزی، بگوید: ال اله اال الله«... و هر که به این نوع سوگند عادت کرده باید بGGر تGGرک آن بGGا نفس خGGود

مجاهده کند... همینطور بGGرخی از انGGواع شGGرک های لفظی بGGر زبGGان بعضGGی از مGGردم جاری می شود مانند این سخن که: هر چه تو و خGGدا بخواهیGGد، یGGا: اگGGر خدا و فالنی بخواهند... یا: من جز خدا و تو کسی را ندارم... یGGا این از

برکات خدا و برکات شماست... اما صحیح این است کGGه مثال بگویGGد: اگGGر خGGدا بخواهGGد و سGGپس فالنی

بخواهد... یا اگر یاری خدا و سپس یاری فالنی نبود... * * *

از جمله وسائل شرک آویزان کردن تعویذ و مهره و نوشته ها و دعاها به خود از تGGرس چشGGم زخم و دیگر اسباب، شGGرک اسGGت... حGGال اگGGر شGGخص اعتقGGاد داشGGته باشد این کارها تنها اسبابی برای رفGGع بال یGGا دور کGGردن آن اسGGت، این کار، شرِک اصغر خواهد بود، اما اگر اعتقGGاد داشGGته باشGGد این تعویGGذها در ذات خود بال را دور می کند، چنین کاری شرک اکبر است، زیرا تعلق و امید به غیر خدا است و اعتقاد به این اسGGت کGGه چGGیزی غGGیر از اللGGه

توانایی تصرف در جهان را دارد...تمیمه )تعویذ( بر دو نوع است:

اینکه از قرآن باشد، مانند اینکه بر پارچه یا چرم یا قطعه ای طال یا هGGر چیزی دیگر، آیاتی از قرآن را بنویسد که این جGGایز نیسGGت، زیGGرا چGGنین کاری از پیامبر G صلی الله علیه وسلم G و اصGحاب وی روایت نشGده و

منجر به آویزان کردن چیزهای دیگر می شود... نوع دوم تمیمه های حاوی نوشته هایی غیر از آیGGات قGGرآن اسGGت، ماننGGد کسGGانی کGGه نام هGGای جنیGGان و عالئم و رمزهGGای جGGادوگران را بGGه خGGود

آویزان می کنند که این از اسباب و وسائل شرک است...

29

ابن مسعود G رضی الله عنه G می گوید: »هر که تمیمه ای را از ]گردن[انسانی باز کند مانند این است که برده ای را آزاد کرده باشد«...

پیامبر G صلی الله علیه وسلم G مGGردی را دیGGد کGGه حلقه ای آهGGنی را در دسGGت کGGرده اسGGت. بGGه او گفت: »این چیسGGت؟« گفت: از »واهنGGه«

است. )یعنی از ترس بیماری(... فرمود: »آن را بیندازد چرا که جز بر »وهن« )سستی( تو نمی افزاید و

اگر در حالی بمیری که این بر دست توست رستگار نخواهی شد«... همینطور ادعای علم غیب از جمله ی انواع شGGرک اسGGت، چGGرا کGGه جGGز

خداوند متعال کسی غیب را نمی داند. خداوند متعال می فرماید:15چٹ ٹ ٹ ڤ ڤ ڤ ڤ ڦ ڦ ڦچ

»بگو در آسمان ها و زمین، کسی جز الله غیب را نمی داند«. بنابراین هرگز امکان ندارد کسی غیب را بداند؛ نه فرشGGته ای مقGGرب و

نه پیامبری ُمرَسل... هیچ کس جز الله غیب را نمی داند... مگر آنکه آن کس پیامبری باشGGد کGGه خداونGGد بGGه وی مقGGداری از امGGور غیب را وحی کند، چنانکه خداوند نیرنگ های کفار و نشانه های قیامت و

اینگونه مسائل را به پیامبرش G صلی الله علیه وسلم G وحی نمود... پس هر کس، به هر عنوان G مانند کف خوانی یا فال قهوه یGGا نظGGر بGGه ستارگان یا پیشگویی و جادو GGG ادعGGای علم غیب کنGGد دروغگGGو و کGGافر

است... اما آنچGGه از بGرخی دجGGاالن و جGGادوگران رخ می دهGGد ماننGGد پیGGدا شGGدن گمشده ها توسط آنان یا فهمیدن سGGبب بGGرخی از بیماری هGGا بGGه سGGبب

استخدام جن و شیاطین است... ممکن است برخی از اشخاص ضعیف االیمGGان بGGه نGGزد ستاره شناسGGان بروند و دربGاره ی آینGده و ازدواج خGود از آنGان بپرسGند، کGGه این حGرام است، و هر که ادعای علم غیب کنGGد یGGا سGGخن کسGGی کGGه ادعGGای علم

غیب دارد را تصدیق کند، کافر شده است...

۶۵- نمل: 15

کلید بهشت

30کلید بهشت

همینطور مراجعه به فال های ماهیانه در روزنامه ها و مجالت یGGا تمGGاس تلفنی با کسانی که ادعای شناخت غیب دارند یGGا پرسGGش از آنGGان، کGGه

همه ی این کارها حرام است... از دیگر وسائل شرک، سحر و کهانت و پیشگویی است، چرا که سGGحرG لمGGه وسGGه علیGGلی اللGGص GGG اGGامبر مGGت. پیGGان اسGGترین گناهGGاز بزرگ می فرمایGGد: »از هفت گنGGاه هالک کننGGده بپرهیزیGGد« گفتنGGد: ]آنهGGا[ چGGه

هستند؟ فرمود: »شرک به خداوند و جادوگری و...« چرا که سحر مستلزم به خدمت گGGرفتن شGGیاطین و تقGGرب جسGGتن بGGه آنان با کارهایی است که دوست دارند تا به خدمت او درآیند، همینطور ادعای دانستن غیب که خود کفر و گمراهی اسGGت؛ بGGرای همین اسGGت

که خداوند متعال می فرماید:16چڌ ڎ ڎ ڈ ڈچ

»و جادوگر هر جا که رود رستگار نمی شود«. حکم ساحر، قتل است، چنانکه گروهی از صحابه چنین می کردنGGد، امGGا امروزه در حق جادوگران سهل انگاری می شود و آن را هنر می داننGGد و برای آنان جشن ها و مسابقات برگزار می کننGGد و هGGزاران تماشGGاگر در نمایش آنان حاضر می شوند که این سهل انگاری در امر عقیGGده اسGGت،

و چه زیباست کاری که ابوذر با یکی از جادوگران انجام داد... یک بار ابوذر بر یکی از خلفا وارد شد که نزد وی جادوگری با شمشGGیر خود بازی می کرد و به مردم چGGنین وانمGGود می کGGرد کGGه سGGر مGGردی را قطع می کند و سپس سر وی را به جایش باز می گردانGGد و او را زنGGده

می کرد... ابوذر روز بعد دوباره به همان مجلس رفت در حالی که ردایی پوشیده بود و شمشیر خود را زیر آن پنهان کرده بود... سGGپس بGGر خلیفGGه وارد شد و دید همان ساحر در حال نمایش با شمشGGیر اسGGت... و در برابGGر مردم جGGادوگری می کنGGد و مGGردم از کGGار وی در شGGگفتند! پس ناگهGGان شمشیر خود را بیرون آورد و بر گردن ساحر فرود آورد و سرش را از

تن جدا کرد...

۶۹- طه: 16

31

ساحر به زمین افتاد... سپس ابوذر گفت: شنیدم رسGول خGدا GG صGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG می فرمGGود: »حGGد جGGادوگر، یGGک ضGGربه ی شمشGGیر است« آنگاه رو به جنGGازه ی سGGاحر کGGرد و گفت: حGGاال خGGودت را زنGGده

کن! خودت را زنده کن! همچنین پیامبر خدا G صلی الله علیه وسلم G می فرماید: »هGGر کGGه نGGزد پیشگویی آمد و سخن او را تصدیق نمود به آنچه بر محمGGد نGGازل شGGده

کفر ورزیده است«. چیزی که باید درباره اش هشدار داد این است که جGGادوگران و کاهنGGان و پیشگویان گاه خود را در ظاهر انسانی صالح و اهل دین جGGا می زننGGد و بیماران خود را دستور می دهند که برای غیر خGGدا ذبح کننGGد، کGGه مثال

گوسفندی را با فالن اوصاف ذبح کنند یا مرغی را سر ببرند... و گاه به نام دعایی که در گردن بیاویزنGGد یGGا در خانه هGGای خGGود آویGGزان کننGGد، بGGرای آنGGان طلسGGم های شGGرک آمGGیز یGGا تعویGGذهای شGGیطانی

می نویسند... برخی از این جادوگران خود را در نقش اولیاء الله که دارای کرامات و خوارق عادات هستند نشان می دهند، مثال خود را با شمشیر می زنند یا زیر چرخ اتوموبیل می خوابند و آسیبی نمی بینند... و از این نGGوع کارهGGا که در حقیقت جادو و از عمل شیطان است کهبه دست این جادوگران

انجام می دهد و این شیاطین با یاد خداوند می گریزند... مانند داستانی که یکی از دوسGGتان بGGرایم تعریGGف کGGرد... وی می گفت:

در یکی از سفرهایم به یک سیرک رفتم... در حالی که نمایش آنان را تماشا می کGGردم زنی وارد صGGحنه شGGد و بGGا توانایی عجیبی بر روی طناب راه رفت سپس بGGه روی دیGGواری پریGGد و طوری بر آن باال رفت کGGه انگGGار مگس اسGGت! مGGردم از دیGGدن کGGار او

بسیار تعجب کردند... بGGا خGGود گفتم ممکن نیسGGت کارهGGایی کGGه او می کنGGد صGGرفا حرکGGات آکروباتیک باشد... درست است من گناهکارم اما موحد هستم و چGGنین

چیزی را نمی پسندم... در حیرت بودم که چه کنم؟ تGGا اینکGGه یGGادم آمGGد در یکی از خطبه هGGای جمعGGه کGGه دربGGاره ی جGGادو و جادوگران بود، خطیب می گفت جادوگران از شیاطین کمGGک می گیرنGGد

کلید بهشت

32کلید بهشت

و شیاطین با ذکر خداوند نیرنگشان باطل می شود و قGGدرت خGGود را ازدست می دهند...

از صGGندلی خGGودم بلنGGد شGGدم و بGGه سGGمت سGGکو رفتم... مGGردم کGGه شگفت زده بودند دست می زدند و فکر می کردند من از شGGدت هیجGGان

دارم به او نزدیک می شوم... وقتی به سGکو رسGیدم و بGه او نزدیGک شGدم نگGاهم را بGه او دوختم و

ھچ شروع به خواندن آیة الکرسی کردم: ھ ہھ ہ ہ ہ ۀ ۀ ڻ چ...ھ ے ے

ناگهان آن زن شروع به لرزیدن کرد... بGGه خGGدا قسGGم هنGGوز آیGGه را بGGه پایان نرسانده بودم که به زمین افتاد و حالت تشنج به او دسGGت داد... مGGردم ترسGGیدند و از جاهGGای خGGود بلنGGد شGGدند و او را بGGه بیمارسGGتان

بردند...راست می گوید خداوند عزوجل که:

17چڍ ڍ ڌ ڌ ڎ چ

»همانا نیرنگ شیطان ضعیف است«.و می فرماید:

18چڀ ڀ ڀٺ ٺ ٺ ٺ چ

»و مکر آوردنGGد و اللGGه نGGیز تGGدبیر نمGGود و اللGGه بهGGترین تGGدبیر کننGGدگاناست«.

از دیگر عوامل شرک، بزرگ داشتن تمثال ها و بناهای یادبود است... تمثال به مجسمه هایی می گویند که به شکل انسGGان یGGا حیGGوان سGGاخته می شوند و بناهای یادبود نیز مجسمه هایی هستند که به شGGکل رهGGبران و بزرگان در میدان ها یا پارک ها و اماکن عمومی نصب می شGGوند، و در

زمین شرکی صورت نگرفته مگر به سبب همین مجسمه ها...

۷۶- نساء: 17۵۴- آل عمران: 18

33

آیا نمی بینید که قوم نوح وقتی مجسمه هایی را به شکل مردان ]صالح[ ساختند، مدت زمانی نگذشت تا آنکه آن مجسمه ها را همراه با خداوند

عبادت کردند؟ برای همین است که رسول خدا G صلی الله علیGGه وسGGلم GGG از سGGاختن مجسمه ها و کشیدن تصاویر ]موجودات روح دار[ نهی کرده است، چرا

که این این ها عواملی هستند که به شرک منجر می شوند... حتی رسول خدا G صلی الله علیه وسلم G تصویرگران را نفرین نمGGوده و خبر داده که آنان شدیدترین عذاب را در روز قیامت خواهند داشGGت، و امر به از بین بردن تصاویر داده و فرموده است کGGه فرشGGتگان وارد

خانه ای که در آن تصویر وجود داشته باشد، نمی شوند... از دیگر عوامل منجر به شرک، توسل نامشروع است: مانند توسل بGGه مقام پیامبر G صلی الله علیه وسلم G یا به ذات آفریدگان یا حق آنان... بنابراین جایز نیست انسان در دعای خود بگوید: خداوندا من بGGا توسGGل به جاه پیامبر از تو چنین می خواهم... یا به حGGق فالن کس، یGGا بGGه روح فالن میت... هیچکدام از این توسل ها جایز نیست، بلکGGه توسGGل جGGایز، توسل انسان به نام ها و صفات خداونGGد اسGGت، مثGGل اینکGGه بگویGGد: ایرحیم، مرا مورد رحمت خود قرار ده، یا بگوید: ای غفور، مرا بیامرز... همینطور توسل به خداوند با ایمان و اعمال صGGالح، جGGایز اسGGت؛ مثGGل اینکه بگوید: خداوندا به سبب ایمانی کGGه دارم و پیGGامبرانت را تصGGدیق

کرده ام مرا بهشتی بگردان... همچنین توسل بGه دعGای صGالحان؛ مثال از بنGده ی صGالحی کGه در قیGGد حیات است بخواهد تا برای او از خداوند چیزی بخواهد، چرا کGGه دعGGای مسلمان برای برادرش در غیاب او مستجاب است، اما در خواسGGت از میت نزد قGGبر وی جGGایز نیسGGت، زیGGرا همه ی مGGواردی کGGه ذکGGر شGGد ازحقوق خاص خداوند است و صرف آن برای غیر وی شایسته نیست...

از جلمه ی ایمGGان بGGه خداونGGد، اعتقGGاد بGGه این حقیقت اسGGت کGGه وی پروردگارِ همه چیز است و تنها او مستحق عبGGادت اسGGت... و او دارای

نام های نیک و صفات واال است:19چٺ ٿ ٿٿ ٿ ٹ ٹچ

۱۱- شوری: 19

کلید بهشت

34کلید بهشت

»چیزی مانند او نیست و او شنوا و بینا است«. و او هر گاه بخواهد هر سخنی را هر گونه کGه بخواهGGد می گویGد... و او با ذات و صفات خود بر بندگان عGGالی و بلنGGد اسGGت... بGGر عGGرش خGGود مستوی است و از حال بندگانش آگاه است، سخنانشان را می شنود و

کارهایشان را می بیند... و ایمان داریم که مومنان پروردگار خGGود را در روز قیGGامت می بیننGGد...

خداوند متعال می فرماید:20چپ ڀ ڀ ڀ ڀ ٺ ٺ چ

( و به پروردگGGارش۲۲»در آن روز چهره هایی شاداب و مسرور است )می نگرد«.

همینطور ایمان به مالئکGGه و کتاب هGGای آسGGمانی؛ یعGGنی بGGاور بGGه اینکGGه خداوند قرآن را بر محمد و تورات را بر موسی و انجیل را بر عیسی و زبور را بر داوود G علیهم الصالة والسGGالم GGG نGGازل نمGGود کGGه همGGه کالم

خداوند هستند... و ایمان به پیامبران، علیهم السالم که بسیارند و خداوند برخی را برایما نام برده و برخی دیگر را نام نبرده است. خداوند متعال می فرماید:

21چٱ ٻ ٻ ٻ ٻ پ پ پ پ ڀ ڀ ڀ ڀ ٺچ

»و بی شGGGک پیش از تGGGو پیGGGامبرانی را فرسGGGتادیم؛ بGGGرخی از آنGGGان ]ماجرایشان[ را بر تو حکایت کرده ایم و برخی از آنان را بر تو حکایت

نکرده ایم...«و ایمان به آخرت...

یعنی آنکه در گام نخست به عذاب و نعیم قبر ایمان داشته باشی چGGراکه این ایمان با کتاب و سنت ثابت است...

خداوند متعال می فرماید:

۲۳-۲۲- قیامت: 20۷۸- غافر: 21

35

ڳ ڳ ڱ ڱ ڱ ڱ ں ں ڻ ڻ ڻڻ ۀ ۀ ہ ہ ہچ

22چہ ھ ھ

( صGGبح و شGGام بGGر آتش۴۵»و فرعونیان را عذاب سخت فرو گGGرفت ) عرضGGه می شGGوند و روزی کGGه قیGGامت برپGGا شGGود ]نGGدا می آیGGد کGGه[ آل

فرعون را در سخت ترین عذاب درآورید«.همچنین خداوند متعال درباره ی منافقان می فرماید:

23چڇ ڇ ڇ ڍ ڍ ڌ ڌ چ

»به زودی آنان را دو بار عذاب می کنیم، سGGپس بGGه عGGذابی بGGزرگ بGGازگردانده می شوند«.

ابن مسعود و دیگران در تفسیر این آیه می گویند: عذاب اول در دنیGGا و عذاب دوم در قGGبر اسGGت، سGGپس بGGه عGGذاب بGGزرگ در آتش جهنم بGGاز

گردانده می شوند... اما احGGادیثی کGGه دربGGاره ی اثبGGات عGGذاب و نعیم قGGبر وارد شGGده بسGGیار است و حتی ابن قیم و دیگران به متواتر بGGودن آن تصGGریح کرده انGGد... در سنت بیش از پنجاه حدیث در این باره وارد شده است، از جمله در صحیحین بخاری و مسGGلم روایت اسGGت کGGه پیGGامبر GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسلم G از کنGGار دو قGGبر گذشGGت، پس فرمGGود: »بی شGGک آن دو عGGذاب می شوند و برای کار بزرگی عذاب نمی شوند؛ یکی از آن دو خGGود را از

ادرارش پاک نمی داشت و دیگری سخن چینی می کرد...«. همینطور در صحیحین روایت است که رسول خGGدا GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسلم G در دعای خود می فرمود: »خداونGGدا از عGGذاب قGGبر بGGه تGGو پنGGاه

می برم...« از جمله ی ایمان به آخرت، ایمان بGGه رسGGتاخیز و زنGGده شGGدن مردگGGان هنگام دمیGGده شGGدن در شGGیپور اسGGت... آنگGGاه لخت و پابرهنGGه و ختنGGه

نشده از قبرهای خود برمی خیزند، چنانکه خداوند متعال می فرماید:24چۈ ٴۇ ۋ ۋ ۅ ۅ ۉ ۉ ې ې ې چ

۴۶-۴۵- غافر: 22۱۰۱- توبه: 23۱۶-۱۵- مومنون: 24

کلید بهشت

36کلید بهشت

( آنگاه شGGما در روز قیGGامت۱۵»سپس شما ]پس از آن[ خواهید مرد )برانگیخته خواهید شد«.

و ایمان به حساب و جزا و بهشت و جهنم... همینطور اعتقاد به نشانه های کوچک و بزرگ قیامت مانند خروج دجال و نزول عیسی G علیه السالم G از آسمان و طلوع خورشید از مغGGرب و

خروج دابة االرض از جایگاهش و دیگر نشانه ها... همچنین به شGفاعت و حGوض و تGرازو و دیGدن خداونGد متعGال و دیگGر

امور آخرت ایمان داریم... باور به تقدیر GGG خGGیر و شGGر آن GGG جGGزو ایمGGان اسGGت، کGGه ]هGGر چGGه رخ

می دهد[ مقدر و نوشته شده از سوی خداوند است...* * *

عواملی که به ایمان ضربه وارد می سازد مسخره کردن دین خداوند، که بGGاعث ارتGGداد از اسGGالم اسGGت. خداونGGد

متعال می فرماید:25چژ ڑ ڑ ک ککک گ گ گ گ ڳ ڳچ

( عGGذر۶۵»بگو آیGGا بGGا اللGGه و آیGGاتش و پیGGامبرش تمسGGخر می کردیGGد؟ )نیاورید، پس از ایمانتان کافر شدید«.

مانند برخی سGGخنان کGGه عGGده ای بGGر زبGGان می آورنGGد کGGه: اسGGالم دیGGنی قGGدیمی اسGGت و بGGه درد دوران مGGا نمی خGGورد! یGGا: اسGGالم ارتجGGاع و

عقب ماندگی است! یا اینکه: قوانین وضعی بهتر از اسالم است... از بزرگGGترین عوامGGل وارد شGGدن اشGGکال در عقیGGده، حکم بGGر اسGGاس چGیزی اسGGت کGه خداونGد نGازل نکGGرده اسGGت، زیGرا یکی از مقتضGیات ایمان، حکم کردن بر اساس شریعت او در گفتار و کGGردار و اختالفGGات

و مسائل مالی و دیگر حقوق است...خداوند متعال می فرماید:

۶۵توبه: 25

37

ۈ ٴۇ ۋ ۋ ۅ ۅ ۉ ۉ ې ې ې ې ى ى ائ ائچ

26چەئ ەئ وئ

»ولیچنیننیست،بهپروردگارتقسمکهایماننمی آورندمگرآنکهتورادرموردآنچهمیانآنانمایه یاختالفاستداورگردانندسپسازحکمیکهکرده ایدردلهایشاناحس

اسناراحتی ]وتردید[ نکنندوکامالسرتسلیمفرودآورند« بنابراین، باید بر اساس آنچGه خداونGد نGازل کGرده حکم نمGود، در همGه چیز: در خرید و فروش... درباره ی دزدی و زنا و دیگر امور، نه تنهGGا در

احکام طالق و ازدواج و قوانین احوال شخصی... هGGر کGGه بGGرای مGGردم قGGانون گGGزاری نمGGود و ادعGGا نمGGود این قGGوانین مناسب تر و بهتر از حکم خداوند اسGGت، دچGGار کفGGر شGGده اسGGت، زیGGرا

خداوند متعال می فرماید:27چھ ے ے ۓ ۓ ڭ ڭ ڭ ڭ ۇ ۇ ۆچ

»یا بGGرای آنGGان شGGریکانی اسGGت کGGه در آنچGGه اللGGه بGGدان اجGGازه نGGدادهبرایشان آیینی نهاده اند؟«

و فرموده است:28چی ی جئحئ مئ ىئ يئ جب حب خب مب چ

»آیا خواستار حکم جاهلیت اند؟ و برای مردمی کGGه یقین دارنGGد، داوریچه کسی از الله بهتر است؟«

همچGGGنین در حGGGدیث صGGGحیح آمGGGده هنگGGGامی کGGGه خداونGGGد متعGGGالۋچآیه ی ٴۇ ۈ ۈ ۆ ۆ ]درباره ی اهل29چۇ را

کتاب[ نازل نمود، عدی بن حاتم G رضی الله عنه G ]کGGه هنGGوز نصGGرانی بود[ گفت: ای رسول خدا، ما آنان را عبادت نمی کنیم... پیامبر G صGGلی الله علیه وسلم G فرمود: »آیا برای شما حرام خدا را حالل نمی کننGGد و در نتیجه شGGما آن را حالل می کنیGGد؟ و حالل خGGدا را حGGرام نمی کننGGد و

۶۵- نسا: 26۲۱- شوری: 27۵۰- مائده: 28۳۱- »دانشمندان و راهبان خود را به جای الله به خدایی گرفته اند..« توبه: 29

کلید بهشت

38کلید بهشت

شما آن را حرام می دانید؟« گفت: آری. فرمود: »همین عبادت کGGردنآن هاست«.

از دیگGGر نGGواقض ایمGGان، دوسGGتی بGGا کGGافران و یGGا دشGGمنِی بGGا مومنGGاناست...

شکی در این نیست که بر مسلمانان واجب است از مودت بGGا کGGافراندوری کنند چنانکه خداوند متعال می فرماید:

ٺچ ڀ ڀ ٺ ٺ ٺ پ پ پ ڀ ڀ پ ٻ ٱ ٻ ٻ ٻ 30چ

»ایکسانیکهایمانآورده ایددشمنمنودشمنخودتانرابهدوسGGGGGGGGGGتیبرمگیرید ]بهطGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGوری[

کهباآنهااظهاردوستیکنیدوحاآلنکهقطعابهآنحقیکهبرایشماآمدهکافرند«.و خداوند متعال می فرماید:

ٱ ٻ ٻ ٻ ٻ پ پ پ پ ڀ ڀ ڀ ڀ ٺ ٺ ٺچ 31چٺ ٿ ٿ ٿ ٿ

»قومیرانیابیکهبهاللهوآخرتایمانداشتهباشGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGند ]و[ کسانیراکهبااللهوپیامبرشGGGGGGGGGGGGGGGGGمخالفتکرده اند دوسGGGGGGGGGGGGGGGGGت

بدارند،هرچندپدرانشانیاپسرانشانیابرادرانشانیاعشیره یآنانباشند...« و نشانه ها همه دال بر کفر آنان به خداوند و نیرنگشGGان علیGGه اسGGالم و

مسلمانان است...چنانکه الله G سبحانه و تعالی G می فرماید:

ڑG کG کG کG کG گG گG گG گڳG ڳG ڳG ڳG ڱڱG ڱG ڱG ںچۓں ڻ ڻ ڻ ڻ ھ ھ ھG ھ ڭڭ ڭ ڭ ۓ ے ے ہ� ہ ہ ہ ۀ ۀ

وئۇۇ ۆ ۆ ۈ ۈ ۋ ۋ ې ې ې ېى ى ەئ ەئ ائ ائ ۉ ۉ ۅ ۅ ٴۇۈئ ۈئ ۆئ ۆئ ۇئ 32چوئۇئ

۱- ممتحنة: 30۲۲- مجادلة: 31۱۲۰ - ۱۱۸- آل عمران: 32

39

GGدشمنیازلحنوسخنشانآشکاراستوآنچهسینه هایشاننهانمی داردبزرگتراس«ت؛درحقیقتمانشGGانه ها]یدشGGمنیآنان[ رابرایشGGمابیانکردیماگرتعقلکنید )

( هانشماکسانیهستیدکهآنانرادوسGGGGGGGGGGGGتداریدو ]حاآلنکGGGGGGGGGGGGه[۱۱۸ آنانشمارادوستندارندوشGGGGGGGGGGGGGGGGGGGمابههمهکتابها]یخGGGGGGGGGGGGGGGGGGGدا[ ایمانداریدوچونباشGGGGGمابرخوردکنندمی گویندایمانآوردیموچون ]بGGGGGاهم[خلوتکنندازشدتخشمبرشماسرانگشتانخودرامی گزندبگوبهخشمخودبمیری

(۱۱۹دکهاللهبهرازدرونسینه هاداناسGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGت )اگربهشماخوشیرسدآنانرابدحالمی کندواگربهشماگزندیرسدبدانشادمی

شوندواگرصبرکنیدوپرهیزگارینماییدنیرنگشانهیچزیانیبهشمانمی رساندیقینااللهبهآنچهمی کننداحاطهدارد«.

از نمونه هGGای دوسGGتی بGGرخی از مسGGلمانان بGGا کGGافران در دوراِن مGGا، هم نشینی و مودت با آنان بدون قصد دعوت، و یا اقGGامت و سGGفر غGGیر ضروری به کشورهای آنان و شبیه ساختن خود به کGGافران در لبGGاس و ظGGاهر و روش زنGGدگی، و سGGخن گفتن غGGیر ضGGروری بGGه زبGGان آن هGGا

است... همچGGنین از بزرگGGترین نGGواقض ایمGGان پGGایین دانسGGتن شGGأن و مGGنزلت اصحاب رسول خدا G صلی الله علیه وسلم G یا دشنام دادن بGGه آنGGان و

اهانت به اهل بیت بزرگوار ایشان است... ما اصحاب رسول خدا G صلی الله علیه وسلم GGG را دوسGGت می داریم و در محبت هیچ یک از آنان زیاده روی نمی کنیم، نه در مورد علی G رضGGی

الله عنه G و نه دیگر اصحاب وی... و از هیچ یک از آنGGان بGGرائت نمی جGGوییم، بلکGGه از دشGGمنان آنGGان اظهGGار بیزاری می کنیم و آن بزرگواران را جز به نیکی یاد نمی کنیم... خداونGGد

متعال می فرماید:پپپڀڀڀچ پ ٻ ٻ ٻٻ ٱ

33چڀ

»و پیشگامان نخستین از مهGاجران و انصGار و کسGانی کGGه بGه نیکی از آنGGان پGGیروی نمودنGGد، اللGGه از آنGGان خشGGنود اسGGت و آنGGان ]نGGیز[ از او

خشنودند...«.

۱۰۰- توبه: 33

کلید بهشت

40کلید بهشت

مذهب اهل سنت و جماعت درباره ی اختالفGGات و جنگ هGGایی کGGه میGGان آنان رخ داده، دست نگه داشتن از سخن در این باره اسGGت زیGGرا آنGGان انسان هایی بودند کGGه گGGاه بGGه راه درسGGت می رونGGد و گGGاه بGGه خطGGا، و همانطور که خداوند شمشیرهای ما را از وارد شدن به آن فتنه هGGا دور نگه داشته ما نیز زبان هایمGGان را از ورود بGGه آن بGGاز می داریم و در این باره می گوییم: آن هGGا انسGGان هایی بودنGGد کGGه پروردگGGاری دارنGGد کGGه در

قیامت یکجایشان می کند و میانشان داوری می کند... همچنین خالفت را پس از پیامبر خدا G صلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG بGGرای ابوبکر ثابت می دانیم و وی را بهGGترین امت پس از پیGGامبر و مقGGدم بGGر همGGه می دانیم... سGGپس عمGGر، سGGپس عثمGGان سGGپس علی، خداونGGد از

همه ی آنان خشنود باد... از دیگر مسائلی که به ایمان ضربه می زند بدعت هایی است که بGGرخی از مسلمانان ساخته اند و گمان می کنند باعث نزدیک تر شGGدن آنGGان بGGه خداوند می شود، مانند جشن گرفتن روز تولد پیامبر G صGلی اللGه علیGه وسلم G و بلند شدن در اثنای آن ]به زعم حضور ایشGGان[ وگفتن سGGالم به وی در این حالت اسGGت. همینطGGور جشGGن گGGرفتن روز تولGGد اولیGGا و صالحان دیگر، که همه ی این ها بGGدعت در دین اسGGت و پیGGامبر GGG صGGلیG و صحابه چنین کاری نکرده اند و بلکه از رسول خدا G الله علیه وسلم صلی الله علیه وسلم G ثابت است که فرمودند: »هر که در این امر ما چیزی نو بسازد که از آن نیست، پس آن چیز مردود است« و فرمGGود:

»هر نوآوری ]در دین[ بدعت است و هر بدعتی گمراهی است«.و خداوند متعال می فرماید:

34چچ چ چ ڇ ڇ ڇ ڇ ڍ ڍ ڌ ڌچ

»امروز دینتGGان را برایتGGان کامGGل کGGردم و نعمتم را بGGر شGGما بGGه اتمGGامرساندم و اسالم را به عنوان دین برای شما پسندیدم«.

آری؛ دین را برای ما کامل نمود، و اگر جشن گرفتن مولود جزو دیGGنی بود که خداوند برای ما پسندیده است بی شک پیGGامبر مGGا GGG صGGلی اللGGه

علیه وسلم G آن را برای امتش بیان می کرد... علمGGا صGGریحا جشGGن مولGGودی را انکGGار کرده انGGد، بGGه ویGGژه اگGGر در آن درباره ی رسول خGGدا GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG غلGGو و زیGGاده روی و

۳- مائده: 34

41

اختالط زنان و مردان صGGورت گGGیرد یGGا از آالت لهGGو و طGGرب اسGGتفادهشود...

G داGGول خGGدن رسGGرا خوانGGا فGGهمینطور احتمال دارد اینگونه مراسم ها ب صلی الله علیه وسلم G و استغاثه و طلب مدد از او و اعتقاد بGGه اینکGGه

وی غیب می داند و دیگر امور کفری، به شرک اکبر منجر شود... اوصGGافی ماننGGد دانسGGتن غیب و مغفGGرت در روز قیGGامت و در دسGGت داشتن امور دنیا و آخرت، جز در حق خداونGGد کGGه ملکGGوت آسGGمان ها و زمین به دست اوست، صحیح نیست، اما چنین مسGGائلی در جشGGن های تولد پیامبر G صلی الله علیه وسلم G یا مولد دیگر اولیGGاء بGGه کGGثرت رخ

می دهد... ممکن است کسی بگوید: در این جشن ها رسول خدا G صلی الله علیGGه

وسلم G یاد می شود، و سیرتش خوانده می شود.G داGGول خGGوان رسGGدر پاسخ می گوییم: این سخن خوبی است، اما می ت صلی الله علیه وسلم G را بر روی منGGابر یGGا در سGGخنرانی ها و مجGGالس عمومی یاد کرد و سیرت او را به مردم گفت، بدون آنکه نیاز به تعGGیین زمان و مکان مشخص در یGGک سGGال باشGGد، و خداونGGد متعGGال فرمGGوده

است:35چجئ حئ مئ ىئ يئ جب حب خبچ

»پس هرگاه در چیزی اختالف نظGGر یافتیGGد، آن را بGGه اللGGه و پیGGامبرشعرضه بدارید...«.

مGGا در قGGرآن جسGGتجو کGGردیم، ندیGGدیم جGGایی خداونGGد مGGا را بGGه انجGGام جشن های تولد امر کرده باشد، بلکه قGGرآن بGه مGا می گویGد دین کامGGل شده؛ در سنت هم گشتیم و در آن ندیدیم که رسول خدا GGG صGGلی اللGGه علیه وسلم G چنین کاری انجام داده یGGا اصGGحابش را بGGه آن امGGر کGGرده

باشد... بنابراین برای انسان عاقل شایسته نیست که فریب تعداد زیاد کسانی را بخGGورد کGGه این کGGار را انجGGام می دهنGGد، چGGرا کGGه خداونGGد متعGGال

می فرماید:

۵۹- نساء: 35

کلید بهشت

42کلید بهشت

36چۆ ۆ ۈ ۈ ٴۇ ۋ ۋ ۅ ۅ ۉچ

»و اگGGر از بیشGGتر اهGGل زمین پGGیروی کGGنی تGGو را از راه اللGGه گمGGراهمی کنند...«.

یکی از شGGگفتی ها این اسGGت کGGه بGGرخی از مGGردم بGGرای شGGرکت در جشن های بدعتی کوشش می کنند امGGا از حضGGور در نمازهGGای جمعGGه وG جماعت تخلف می کنند! و بعضی از آنان گمان می کنند که خود پیامبر صلی الله علیه وسلم G در مراسم مولود حاضGGر می شGGود، بGGرای همین

برای وی از جا بر می خیزند و خوش آمد می گویند!G همه این را می دانیم که ایمان بنده کامل نمی شود تا آنکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم G را دوست داشته و او را گرامی بGGدارد، و قGGرار دادن وی به عنوان امام و رهبر، بخشی از این بزرگداشت است، برای

همین از عباداتی که وی مشروع ساخته تجاوز نمی کنیم...* * *

رمضان است؛ رسول۲۷از دیگر بدعت های آشکار، جشن گرفتن شب خGGدا GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG چنانکGGه در صGGحیحین روایت اسGGت، فرموده: »هر که رمضان را از روی ایمGGان و اخالص بGGه نمGGاز بایسGGتد، گناهان گذشته اش آمرزیده می شود« و »هGGر کGGه شGGب قGGدر را از روی

ایمان و اخالص به نماز ایستد گناهان گذشته اش آمرزیده می شود«. این رهنمود پیامبر G صلی الله علیه وسلم GGG دربGGاره ی رمضGGان و شGGب قدر است... اما جشن گرفتن شGGب بیسGGت و هفتم بGGه این عنGGوان کGGه این شب، شب قدر است، مخالف روش و رهنمود پیامبر خGدا GG صGلی الله علیه وسلم G است، چرا که چنین جشنی نوآوری در دین است، به ویژه آنکه شب قدر ممکن اسGGت شGGب بیسGت و هفتم باشGد، و ممکن

است شبی دیگر باشد... یکی دیگر از بدعت ها، جشن گGGرفتن شGGب اسGGراء و معGGراج اسGGت، در حالی که درباره ی شب اسراء و معراج و تGGاریخ آن در احGGادیث صGGحیح چیزی نیامده که در ماه رجب یا ماه دیگGGری بGGوده اسGGت، و حGGتی اگGGر تاریخ آن مشخص بود باز هم مخصوص گرداندن آن به عبادت یا جشن جایز نبود، چرا که پیامبر خدا G صلی الله علیه وسلم G و اصGGحابش این شGGب را جشGGن نگرفته انGGد و هیچ عبGGادت مخصوصGGی را در آن انجGGام

۱۱۶- انعام: 36

43

نداده اند و پیامبر G صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG رسGGالت را انجGGام داده و امانت را ادا کرده است و اگGGر بزرگداشGGت این شGGب از دین خGGدا بGGود

حتما آن را برای ما بیان می نمود... از دیگر بدعت ها جشن گرفتن شب نیمه ی شGGعبان و روزه گGGرفتن روز آن است... برای چنین چیزی هیچ دلیل شرعی وجود ندارد و دربGGاره ی فضیلت آن احادیث ضعیفی وارد شده که نمی توان به آن استناد نمGGود،

چنانکه حافظ ابن رجب و دیگر علما بیان کرده اند... زید بن اسلم می گویGGد: هیچ یGGک از مشGGایخ و فقهایمGGان را ندیGGدیم کGGه

برای شب نیمه ی شعبان اهمیت خاصی قائل باشند...* * *

و در پایان، بدانید که جنایت بزرگ و مصیبت عظیم، ترک نماز است... رسول الله G صلی الله علیه وسلم G در حدیثی که مسلم روایت کGGرده می فرمایGGد: »فاصGGله ی میGGان شGGخص و کفGGر یGGا شGGرک، تGGرک نمGGاز

است«... و نزد ترمذی با سند صحیح از عبدالله بن شقیق از ابGGوهریره GGG رضGGی الله عنه G روایت است که گفت: »اصGGحاب رسGGول خGGدا GGG صGGلی اللGGه

علیه وسلم G ترک هیچ عملی را کفر نمی دانستند مگر نماز...«. ابن قیم می گوید: یکی از کسانی که اهل گناه و تقصیر در حق خداونGGد بGGود، در بسGGتر مGGرگ بGGود... ناگهGGان حGGالت مGGرگ بGGه وی دسGGت داد... اطرافیان هراسان به سمت او آمدند و روبGGروی او نشسGGتند و خداونGGد را به یاد او آوردند و شروع کردند به تلقین ال اله اال الله برای وی... او در این حال اشک های خود را پاک می کرد... هنگامی که روحش از بدن خارج می شد با صدای بلند فریاد زد و گفت: بگGGویم ال الGGه اال اللGGه؟! ال اله اال الله به چه درد من می خورد در حالی که یادم نمی آید برای خGGدا

یک نماز خوانده باشم؟! سپس گریست تا جان داد... عامر بن عبدالله بن زبیر در بستر مرگ نفس هایش بGGه شGGماره افتGGاده

بود و خانواده اش در کنار او گریه می کردند... در همین حال که با مرگ دست و پنجGه نGرم می کGGرد شGGنید کGGه مGوذن اذان مغGGرب می گویGGد، در حGGالی کGGه نفس در گلGGویش بGGه سGGختی بGGاال

می آمد و به سختی در حال جان دادن بود...

کلید بهشت

44کلید بهشت

همین که صدای اذان را شنید به کسانی کGGه دور و بGGرش بودنGGد گفت:دستم را بگیرید!!

گفتند: به کجا؟ گفت: به مسجد...گفتند: با اینکه در این حال هستی؟!

گفت: سبحان الله! منادی نماز را بشنوم و او را لبیک نگویم؟ دستم رابگیرید...

دو مرد از دو سو او را گرفتنGGد و بGGه مسGGجد بردنGGد... یGGک رکعت را بGGا امام گزارد سپس در سجده درگذشت... آری در حالی جان داد کGGه در

سجده بود!! هر که نماز را به جای آورد و بGGر طGGاعت خداونGGد صGGبر کنGGد کGGارش بGGا

خشنودی خداوند پایان می یابد... سعد بن معاذ G رضی الله عنه G انسGGانی صGGالح و متقی و اهGGل عبGGادت بGGود... شGGب، او را بGGا گGGریه ی سGGحر می شGGناخت، و روز بGGا نمGGاز و

استغفار... در غزوه ی بنی قریظه زخمی شد... چند روز بیمار بود سGGپس بGGه حGGال

مرگ افتاد... هنگامی که پیامبر GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم GGG از وضGGع وی آگGGاه شGGد

خطاب به اصحابش فرمود: »به نزد او برویم...« جابر می گوید: بیرون رفت و ما به همراه او بیرون رفتیم... و آنقدر بGGا شتاب می رفت که بندهای نعلین ما برید و ردایمان افتاد... اصGGحاب از

شتاب او تعجب کردند، آنگاه فرمود: »می ترسم مالئکه بر ما پیشی گیرند و او را غسل کنند چنانکه حنظلGGه

را غسل کردند«. هنگامی که به خانه رسید دید که او درگذشته و یارانش در حال غسGGلG لمGGه وسGGه علیGGلی اللGGص G اویند و مادرش می گرید... پس رسول خدا

فرمود: »هر گریه کننده ای دروغ می گوید جز مادر سعد...«G لمGGه وسGGه علیGGلی اللGGص G سپس او را به سوی قبرش بردند و پیامبر برای تشییع او بیرون آمد... مردم گفتند: ای رسول خدا، تاکنون میGGتی

سبک تر از او حمل نکرده بودیم...

45

رسول الله G صلی الله علیه وسGلم GG فرمGود: »چGGرا سGGبک نباشGد کGGه اینقدر و اینقدر مالئکه بGه زمین فGGرود آمده انGGد GGG کGGه تGاکنون بGه زمین نیامده انGGد GGG و همGGراه بGGا شGGما او را برداشGGته اند... بGGه خGGدا سGGوگند فرشتگان با ]مالقات[ روح سعد شGاد شGGده اند... و عGGرش بGرای او بGه

لرزه افتاده است...37چۋ ۅ ۅ ۉ ۉ ې ې ې ې ى ى ائ ائ ەئ ەئ وئ وئ چ

»بی شک کسانی که ایمان آوردند و کارهای صالح انجام دادنGGد باغ هGGای ( جاودانGGه در آن خواهنGGد مانGGد و۱۰۷فردوس محل پذیرایی آن هاست )

خواهان انتقال از آنجا نخواهند بود«.* * *

یکی از بزرگترین گناهان، ندادن زکات اسGت، چGرا کGه زکGات سGومین رکن از ارکان اسالم است و در صحیح مسلم روایت است کGGه رسGGول خدا G صلی الله علیه وسلم G فرمود: »کسی نیست کGGه صGGاحب طال و نقGGره ای باشGGد و حGGق آن را ندهGGد مگGGر آنکGGه در روز قیGGامت بGGرایش شمشGGGیرهایی پهن از آتش مهیGGGا می کننGGGد و آن را در آتش جهنم داغ می کنند و پهلGGو و پیشGGانی و پشGGت او را بGGا آن داغ می کننGGد و هGGر گGGاه سرد شد دوباره این کGGار را تکGGرار می کننGGد؛ در روزی کGGه انGGدازه ی آن پنجاه هزار سال است، تا آنکه میان بنGGدگان داوری شGGود و سرنوشGGت

خو را بداند: یا به سوی بهشت و یا به سوی جهنم«.G لمGGه وسGGه علیGGصلی الل G همچنین امام بخاری روایت کرده که پیامبر فرمودنGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGGد:»کسیکهخداوندبهاوثروتدادهاستاگرزکاتمالشراپرداختنکند،روزقیامت،مالشبهشکالژدهاییسمیکهدارایدونیشزهرآگیناسGGت،درمی آیدوبهگردناومی پی چGGGGGGGدودوطرفچهره اش )گونه هGGGGGGGایش(راگرفتGGGGGGGه،می گویGGGGGGGد: منمالوخزانه یتوهسGGتم«. سGGپس،رسGGواللله GGG صGGلی اللGGه علیGGه وسGGلم

Gاینآیهراتالوتکرد: ۆئ ۆئ ۈئ ۈئ ېئ ېئ ېئ ىئ ىئ ىئ ی یی ی جئ حئ مئىئ يئ جب حبچ

38چخب مب ىب

۱۰۸-۱۰۷- کهف: 37۱۸۰آل عمران: 38

کلید بهشت

46کلید بهشت

»وکسانیکهبهآنچهاللهازفضلخودبهآنانعطاکردهبخلمی ورزندهرگزتصورنکنندکهآن ]بخGGGGGGGGGGGGGGGGل[ برایآنانخوباستبلکهبرایشانبداسGGGGGGGGGGGGGGGGت؛

بهزودیآنچهکهبهآنبخلورزیده اندروزقیامتطوقگردنشانمی شود«.* * *

و در پایان... ای قGGوم مGGا، دعGGوتگر خGGدا را اجGGابت کنیGGد و بGGه او ایمGGان آوریGGد تGGا گناهان تان را برایتان بیامرزد و شما را از عذابی دردناک نجGGات دهGGد... به خدا قسم من دلسوز شمایم... حق آشکار است و دین یکی است و چنGGد تGGا نمی شGGود... چGGرا کGGه خداونGGد یکی اسGGت و بی نیGGاز، و راضGGی

نمی شود کسی با وی شرک قرار داده شود...از جمله ی کسانی مباش که می گویند:

39چڀ ٺ ٺ ٺ ٺ ٿ ٿ ٿ ٿ چ

»ماپدرانخودرابرآیینی ]وراهی[ یافته ایموماازپیایشانراهسپریم« بلکه بگو: ما موحدیم و مطیع و پیرو خدا و پیامبر اوییم... و جمِع بسیارِ کسانی که نزد قبرها قربانی می کنند یا به خداوند شGGرک می ورزنGGد تGGو را فریب ندهد و داستان هایی که درباره ی مردگانشان می سازند و نقل

می کنند تو را تحت تاثیر قرار ندهد... به ابوطالب عموی پیامبر G صلی اللGGه علیGGه وسGلم GGG بنگGGر کGGه چگونGه پیامبر را یاری می داد و از او دفاع می کGGرد، امGGا بGGا این وجGGود در حGGال کفر از دنیا رفت... پیامبر G صلی الله علیه وسلم G فرمGGود: »تGGا وقGGتی از این کار نهی نشوم برایت استغفار می کنم...« آنگGGاه خداونGد متعGGال

چنین نازل کرد که: ٿ ٿ ٿ ٹ ٹ ٹ ٹ ڤ ڤ ڤ ڤ ڦ ڦ ڦ ڦ ڄچ

40چڄ ڄ ڄ ڃ

۲۳- زخرف: 39۱۱۳- توبه: 40

47

»برپیامبروکسانیکهایمانآورده اندسزاوارنیستکهبرایمشرکانپسازآنکهبرای شانآشکارگردیدکهآناناهلدوزخند،طلبآمرزشکنندهرچندخویشاوند ]آنGGان[

باشند«. بلکه آن بت شکن و بانی بیت الله الحGGرام، ابراهیمGGG علیGGه السGGالم GGG را ببین... کسی که در راه مGGوالیش آزمGGایش شGGد و در راه خGGدا شGGکنجه دیGGد... امGGا بGGا این وجGGود نمی توانGGد در روز قیGGامت سGGودی بGGه پGGدرش

برساند چرا که پدرش در حال شرک از دنیا رفت...به همه ی این ها توجه کن و به یاد داشته باش:

41چىئ ىئ ی ی ی ی جئ حئ مئ ىئ يئ جب حب خب مب ىب يب جت چ

( و ]همچنین[ از مادرش و۳۴»روزی که انسان از برادرش می گریزد ) ( در آن روز هGGر کسGGی از۳۶( و همسGGرش و فرزنGGدانش )۳۵پGGدرش )

آنان را کاری است که او را به خود مشغول می کند«42چڤ ڤ ڤ ڤ ڦ ڦ ڦ ڦ ڄ ڄ ڄ ڄ ڃ چ

( مگر کسی کGGه دلی پGGاک۸۹»روزی که مال و فرزندان سودی ندارد )به نزد الله آوََرد«.

از کسGGانی بGGاش کGGه بGGه سGGوی حGGق بGGاز می گردنGGد... بGGرای دیگGGراننصیحت گر و دلسوز، و به سوی توحید دعوتگر باش...

از خداوند برای همه هدایت می خواهم و خداوند متعال آگGGاه تر اسGGت ودرود و سالم و برکات خداوند بر پیامبر خدا...دکتر محمد العریفی

۳۷-۳۴- عبس: 41۸۹-۸۸- شعراء: 42

کلید بهشت

48کلید بهشت