Transcript
Page 1: وقتی روزها گذشت                           و                            خورشید را ندیدی  ،،،

وقتی روزها گذشت و

خورشید ،،، را ندیدی

Page 2: وقتی روزها گذشت                           و                            خورشید را ندیدی  ،،،

وقتی نیمه شب

ستاره ای از آسمان نچیدی

Page 3: وقتی روزها گذشت                           و                            خورشید را ندیدی  ،،،

وقتی رمقی برای پرواز نماند ،، ، وقتی در بند شدیبرا یت

وقتی

،،، اسیر شدی و زندانی

Page 4: وقتی روزها گذشت                           و                            خورشید را ندیدی  ،،،

وقتی به تاریکی عادت کردی

و یادت رفت بیرون از

این زندان

.آسمانی هست

Page 5: وقتی روزها گذشت                           و                            خورشید را ندیدی  ،،،

در اینجاست که

باید دستی به یار

،،، یت بیاید

Page 6: وقتی روزها گذشت                           و                            خورشید را ندیدی  ،،،

، باید نسیمی بیدارت کند

راهت اندازد

،

، بندها یت را باز کندمیان دو دست بگیرد

و پروازت

دهد ،،،

Page 7: وقتی روزها گذشت                           و                            خورشید را ندیدی  ،،،

تا د یر نشده

امام زمانت را بخوان

و

از او

! بطلب یاری

Page 8: وقتی روزها گذشت                           و                            خورشید را ندیدی  ،،،

او خورشید تاریکی های توست ،

او دست

خداست

که به یار یت

. . .آمد خواهد


Top Related