erfan 1
TRANSCRIPT
اعبداللهخواجههراتپيرازذکری نصاری
؛استرستنخودخودیازفنا ووفاعهددوستراميانبستناست؛وبقابهحقپيوستناست
الهی؛نهآنچهدارمدانم؛ونهآنچهدانمدارمالهی؛مکشاينچراغافروختهرا؛ومسوزايندلسوختهراالهی؛گفتیکريمم؛اميدبدانتماماست
میپندارندکهدارند؛باشتاپردهبردارنديکیهفتادسالعلمآموخت؛چراغینيفروختويکیدرهمهعمريکحرفشنيد؛همهراازآنبسوخت
شودتانيگودعادلشکستهکيگر
بهزانکهخودنشستهوکيعمردعاکندي
آوردهاندکهيخشابوسعيدابوالخيرروزیرفتمیکويیبهبسيارجمعیبانيشابوردر،انداختمیبامازخاکسترایپارهزنی،ند
آنازشيخ،افتادشيخجامهبرآنازبعضیخوآمدنداضطرابدرجمعنگشتمتاثر
شيخصاحبخانهباکنندحرکتیکهواستندآتمستوجبکهکسیگيريدآرامگفتمابسيا،کنندقناعتخاکستربهاوباگربودشخووقتراجمعجملهآيدواجبشکرر
نرسانيدندکسیبهآزاریهيچوگشتشبگريستندوبسيار
طريکیبهکارمفرياداواعشقزيادافرواافتادانگارفه
يادادمنشکستهدادا، بادا،باداهرچهعشقومننهوردادا