هند © خانم شاهزاده یک جستجوی در

کیسی مایکل توسط

تنها michaelgcasey@hotmail.com ایمیل ) ج ) آندرتیکر و نانوا قصاب، توسط کیسی مایکل

پول ..... از بیش ارزش دهم فصل*************************************** خود زبان کردن تف را او خشن، احساس بیدار خواب پل

. او برای را خود بالش زیر را احساس پل است بد بسیار طعم آن بود، ممکن اگر می احساس پل لبخند خراش، را آنها خوبی به خود، خراش مردان از بسیاری پول، کیفکند ،

. شد به رفتن و نورد از بیش او خود به لبخند را خود پول کیف برای کند می احساس

کشید ای خمیازه را خود سبیل و آستریکس سبک نوازش را او خواب، به بازگشت

وحشتناک طعم تواند نمی او راه که را، خود زبان دادن قرار از قبل

خود . زبان گرفتن گاز نشسته، رختخواب در درست پیچ پل لبخند ناگهان چیز

است فرآیند این .در " "! او زدم داد درد، و شادی از ترکیبی با او هستم ثروتمند من ثروتمند، من

کمی داشت خونریزی .زبان

. بود او شادی بود او شادی مانند رقصید، خواب اتاق اطراف در سپس او undeminished او است، دیده ضرب تخت از پا ساق پا برابر در را خود او که وقتی

عنوان به

او شوک و شوند انتخاب درد او cocix در است دیده ضرب در براده کابینت در را خود

. از نوعی به بود شده انجام پل لب بر لبخند که بود آن از پس تخت کنار نگه

آغاز را پنجره کن پاک که زمانی را خود خواب اتاق اطراف در رنگ قرمز هندی رقصخود در

ها .... پنجره

زد لبخند پاتریک دراز، او کنار در را خود همسر حد، از بیش بیدار پاتریک ،

. مجبور را او بود شاعر یک او اگر بود ثروتمند بسیار مرد یک ثروتمند، مرد یک او

بود کردن پیدا امید به مورد در او که وقتی فقط شود می ازدواج به گریه،

رسید. پایان به سازش همسر یک با توانست می او کشید، آهی پاتریک .کسی می بودم ژوئن بیافتد خطر به او که چرا بود آن که گویند می برخی که چند هر

او که خواهم

بودم امیدوار همیشه او از یکی او دانست، می متفاوت او اما کرده، ازدواج او

بود . کلمات شاعران پول، از بیش ارزش به شادی چنین برای او زودی به شد، خیره را خود خواب همسر در انجام تواند می پاتریک همه آن، برای

خواهم می

. ازدواج به پوچی از است خانواده یک شود می آنها پدر، یک به را او

بود رولت بازی یک مانند زندگی کوتاه، ماه چند در کودک یک با ،

. بوسید پاتریک آید می باال شما شماره که زمانی باشید مراقب باید شما فقط

است بیدار او به امید .ژوئن " " بود ژوئن عاشقانه پاسخ بار، اولین برای را خود های دندان زدن مسواک .حداقل ماندم خواب او او، دندان زدن مسواک به را خلقی هیچ در پل لبخند . است بردن آوری جمع برای شهر به رفتن برای را او حاضر، حال در کافی اندازه بهپول

بود بانک در را برنده او زودتر چه هر عالقه، دادن دست از

. پل لبخند خود پول کیف گرفتن بنابراین آن روی بر پول شود می او زودتر چه هر

. رسید پایان به او بود حالی در این است بردن آوری جمع برای بیرمنگام به شتافت

زده را او فکر که را او از بسیاری قفل آخرین قفل دو ، . پیروزی حفظ برای خواست می او شهر در که حالی در شد دیده او اگر شود می چه

را خود بزرگ

. گرفتار، بیرمنگام به اتوبوس یک او بنابراین همه از بعد در 120راز و شد متوقف

زیرزمینی بندی شرط با فقط هتل میدلند LADBROKES پشت . قصر

لگد پا با داد پل لبخند دارد، وجود التماس از خارج در کردن لگد پا با بود کردن

را خود مبدل لباس شود، می آن است؛ کردن لگد پا با بال بیس کاله ازای در پوند یک

که اما را، خود نام تواند می آنها نیست، ردیابی را او تواند امثال که طوری به

. نمی باور برندگان لبخند در پولس لبخند بود خواهم می آنها همه

بود او معنای به که معمول طور به زیرا است، متنفر واقع در برنده او عکس،

را. پل لبخند بنابراین مخفیانه Ladrokes پرداخت خیابان استفنسون در

بال بیس حال به تا او جدید، خیابان ایستگاه پشت در پل با فقط

کنید دریافت هم را او امنیتی های دوربین کشیده، پایین پایین .کاله دست نوشتن نمونه چند دادن از پس بعد ساعت نیم

چک یک دادن پل œ250،000 لبخند وعده حتی ؛

دهد می اجازه به متقاعد را او تواند می هتل میدلند در جاده طول در شامپاین Ladrokes عکس یک به publicty را ، خود بود از یکی کردم آنها عکس تنها

. برابر در مقاومت تواند می او است شده مطرح امنیتی های دوربین روی بر انگشت دوخواهم می او بنابراین نیست، آن

برای درخواست آنها، از گونه ترک، را او عنوان به دست انگشتان به توجه با رایگان

تبلیغات .عکس هیل تبدیل چپ پایین پل روی از سپس پل لبخند

آن از پس او خیابان ایستگاه با اتصال محل در جاده از عبور خیابان،

رفت می راه شبانه کلوپ گذشته و رفت خیابان هرست زیرگذر تحت ،

هیلز ویلیام به را او دوانی اسب میدان از قبل .صحاف ducked درست

او بود یافته گسترش پل لبخند شد، گفته به ابتال خطر کار و کسب مردان گسترش

بود. این خود، دوم چک آوری جمع او هیلز ویلیام در بردن œ250،000 هفته دو حدود یا و حد، از خاص takings بیش امثال که توجه ،

پل لبخند .برآورد در پل لبخند عنوان چپ bookmakers به شدم مبهوت دیدن برای او

پشت دست پل لبخند تا بود بارانی هوا خارج، ولگرد همان

. نیم او است، خوب احساس او است پوند باشید داشته توجه و بال، بیس کاله

. نگاه در از بیش پل لبخند همه از بعد خود جیب در را پوند میلیون یک

یک کردن باز به او خانواده که بود گفته خود چینی دوست دهید، تغییر را ویندوز

. شاید شد می نامیده آن بیرمنگام خود گاردن کاونت دارد، وجود رستوران

به را خود برنده قرار برای حال به او نه، اما نگاهی، و بروید او

بانک .اولین

است " چطور شما حال پل لبخند سالم، گفت ."صدا راحتی نفس او بود، که کوان، های وبسایت آیا چرخید می اطراف به پل لبخند.کشیدند دهم " می ترجیح من شود نمی استفاده بیرمنگام به واقعا من شما، به تنها آن اوه، سیاه

" : را خود پیشانی از عرق کردن پاک پل لبخند گفت روز، هر .کشور " من؟ دیدن برای خوشحالم هیچ شما عجله، در شما "چرا " " داد توضیح بانک، به رفتن برای باید من پس تاکسی، یک گرفتن برای خواهم می من

استراحت به شروع پل .لبخند " چیز هیچ ما سینه، آن ما، بانک از بهتر را آن که امیدوارم من ، . شما تنها بودن غمگین بماند، باقی خوشحال من من حاضر حال در پول هیچ خانواده

مرگ را

" : کوان های وبسایت آیا گفت داخل، .از " بهترین و بزرگترین برای را خود های برنامه مورد در آنچه ،چینی restaurest اما

لگد " پا با گذشته اشاره پل لبخند دهید؟ تغییر را ویندوز در دارد وجود راست سمتحاضر حال در کردن

دهید تغییر را ویندوز سمت به بال، بیس کاله .پوشیدن

است " خانواده تمام خرید، حاضر حال در هیچ ما که گوید می آنها است من خواهر

دارد وجود

وکالء به بود " Ardacian که به کوان های وبسایت آیا نوبت حاضر، حال در

کن .اشاره

کردن چکیدن باران کرد، نگاه خیابان در کردن لگد پا در پل لبخند

است گیر را خود قدیمی کهنه های کفش از که را خود پا انگشتان روی بر و .کاله خواهد " خانواده تا فروش به را آن من بعد هفته بلند، من ماشین در شما به من

آنها از برخی " . در زد لبخند کوان های وبسایت آیا من، مسافر آخرین خواهید شما دوباره پوللبخند

.پل شما " آیا بخوانید را آن محوری، پل خندان صورتک در بروشور یک مرد یک

تحصیلی " هزینه کمک جلسه یک در شرکت به دعوت را او آن از پس را آن ، خوب .سامری

بود حال به فکر او همه و خود جیب در میلیون نیم

. او از مقابل در است عالقه دادن دست از برای که طوری به سریع بانک در پول

اسکناس یک برای بودم، فروخته پوند یک برای را خود کاله را او که کردن لگد پا باخود رسد می فروش به خواهم می او دالری پنج یا لیرهای پنج

. همه. خوب دوست یک دوست، یک تبدیل خواهم می که غریبه یک او کنار در روح

جدا هم از او زودی به و بود شده گرفته ها احمق از استفاده پل لبخند خود زندگی شدند

. می او که چرا رفته دست از عشق شانس یک خواهم می حتی او را خود پول از را آنها

سنگین احساس را خود سر سرگیجه، احساس او خود، دختر از بیش قمار .دوست " مانند" زمین پانچ، پل، لبخند زد فریاد نه، Rumblestilskin. " پرسید پاسخ؟ دکتر یک من باید خوب، کرده A ":شما نگران کوان های وبسایت نمی.است " " پل لبخند اصرار شرکت، دهید تغییر را ویندوز به .مرا

سمت به باران طریق از آنها که طوری چند Ardcadian به به را تداوم زد،

وجود به حال به تا آنها فرار، آنها عنوان به سلطنتی بیرمنگام باله اعضای

بود شده دیر خیلی اینکه از .قبل " . " او خود ذهن در پل لبخند زد فریاد توقف، توقف، توقف، بشنوند، را بود داده دست از پیش سال که کسانی تمام او دختر از کلمات تواند می

شما"

است دوست را شما همه نمی حتی را خود کسی ندارد دوست را شما ندارد، دوست را من

قمار و ." پول

برای او Ardacian وکیل ماه نیمه زیر از کردن نگاه

شما " جرات چطور است، خصوصی موضوع یک این است، خبر چه "!عینک،

مذاکرات از پس پول، میز، روی بر را چک دو سیلی پل لبخند

که . وقتی داد، انجام آن از پس و قطعا œ500،000 همه نشسته آن شما مقابل در

. برای وکیل بروکس، آقای زند می فریاد واقع در بلند، صدای با مذاکرات

زد لبخند دهید تغییر را .ویندوز " " او معذرت، من ببخش، را من رفتار در خشونت برای .groveled من " ": کوان های وبسایت آیا داد توضیح کمک، برای خواهید می او گویند می پل .لبخند " دست 25نگاه از را من فقط خوب دختر یک اند کرده ازدواج توانم می من پیش سال داد

. می من بنابراین اند، داشته شانس از برخی من داشت دوست او از بیشتر پول من چونخواهم

" ! . شد پل چشم لبخند کند کمک من دهید اجازه لطفا شما با اشتراک به را آن .التماس شما " اگر بازپرداخت، را شما تواند می هرگز ما بپذیریم، توانیم نمی ما اما

بود آن از پس خانواده

داد " توضیح نیست، چینی حتی شما اما بود، خواهد متفاوت آن شاید

پینگ کوان های وبسایت .آیا

دست از بود شد برگزار او گویند، می چه دانم نمی پل لبخند

. با کنند می استدالل به شروع کوان های وبسایت آیا شود می رد آن برای تنها دوستیخود نمی . او بود، تماشا را خود چهره دهد انجام تواند می پل لبخند همه خانوادهتوانست

نمی درک تواند می او حاضر حال در و چینی، زبان درک

برای . جا هیچ و پول همه نگاه، بروکس آقای اضطراب مردم . کوان های وبسایت آیا خواهر کاترین، شدید دقیقه ده استدالل از پس بروید آن بهاست

کرد صحبت .حسابدار " برای استفاده من ندارم، دوست را آن من کرد مکان نقل بیرمنگام به ما که هنگامی

در کردن مخفی

اند کرده اتخاذ کاترین انگلیسی نام من چرا که است کاتولیک .کلیسای قرار خارجی بانک آن در ما پول ما که شود می توصیه شما به من که بود آن بخاطرداده ، . . گویند می حاضر حال در من است من تقصیر آن از پس است سینه بانک حاضر حال در

لبخند ما

. او به را ما که گویم می من و نیست چینی او اگر حتی پل، پول

می احساس خانه در بیشتر او که طوری به آموزش چینی را او من خیلی، شریک

دهند می آموزش حد از بیش ما راه را او من ما، " .با

" " کریسمس در کودک یک عنوان به زده هیجان عنوان به را پل لبخند بله، بله، بله،.بود

کرد صحبت کاترین فروکش آن که هنگامی چین، در آمد وجود به استدالل بیشتر

نو .از " قربانی خاطر به او افتخار می دختر فرزند یک قدیم، زمانهای در

. پل لبخند کرد خواهد ازدواج من بخواهد، او اگر بنابراین است خانواده " .از

بود گویند می حداقل به زیبایی کاترین غش، به نزدیک پل .لبخند « خوش من اند ساخته را شما بقیه و کوان های وبسایت کنید، نگاه کنید، نگاه ببین،آمدید ،

انجام کاخ شورای سندان آواز و قدیمی ایجاد برای صندلی یک در من به حتی او

. بازگشت فقط من بود خطر معرض در من کار و کسب من، خانه به که زمانی

. من خطر که شد خواهد من هستند پول از بیش ارزش به عشق و دوستی نفع، œ500،000 ، و خطر که شد خواهد دوستی هرگز من اما است، پول آن که چرا

دانید نمی وقت هیچ من و کرد خواهد ازدواج هرگز من تنها همیشه من دارم، دوست را

شود می باعث که دوستی من من دوستان شما در اما است، کودکان از شادی . که است آن من، پول گرفتن التماس، شما به من من زانو در تنهایی همه بودن براییک

" . خود او برای پرسی، مانند صدا پل لبخند دوستی میر رمز

است بوده بیرمنگام سنت هرست در خیابانی خیس باران دمشق .راه

شد زنگ مانند بلند و واضح آنها را، خود کلمات به گوش کاترین

اومدن در کلیسا سبز گنبد آن فراز بر که کاترین .سنت

او بودند، چینی و جوان او تنها اگر او، درون در زده هم چیزی

بارانی آن در اما گول، آستریکس مانند دنبال به دار خنده کمی مرد یک

بود شده تبدیل یک شریف، مردی نجیب، مرد یک او بیرمنگام در صبح

دانستن ارزش .مرد " ": پینگ کوان های وبسایت آیا گفت زندگی، شریک را، خود پیشنهاد ما .بله،

یک حاضر، حال خانواده او نیست، بیشتر تنها او گریه، پل لبخند

. بروکس آقای بود خود جدید خانواده خانواده آنها هم هنوز اما چینی، خانواده

بازگشت پل لبخند به را او دیگر سوی از زمان، در جو و چک از یکی .مسئول " ": لبخند گفت یکی، این و بهتر شما حسابدار می شما اینجا، در

کاترین به چک توزیع .پل

" " پرسید او است؟ داده قرار در را آن باید بانک .کدام " برومویچ غرب مورد در چگونه جای، به نکنید سعی جامعه ساختمان یک چرا ،

لبخند " پیشنهاد دارایی، در میلیارد یک تا را آن و اعتماد قابل و خوب آن .پل " " گفت کاترین را، خود پول آن است، :بدیهی " ": پل لبخند داشت اصرار است، من از نه رستوران، پول .نگاه " " داد جواب او گویند، می شما که چیزی .هر " شروع اعداد با چینی، من آموزش لطفا خواهند، شما از من نفع به یکی

" : پل خجالتی خندان پرسید عبارات، بندی شرط آن از .پس " " زد لبخند او افتخار یک بود خواهد .این

ارزش دوستان داشتن و چینی زبان یادگیری زد، لبخند پل لبخند

روز هر میلیون .نیم رو به را او که بود انتظار پل لبخند برای پرسی

داد لیزر رسد می نظر به پل لبخند او چشمان اما آرام نگاه پرسی .خیابان، " آن تلویزیون و رادیو در بود؟ بندم می شرط انتخابات نتیجه در که شما به را آن

از راز و رمز مرد کشیده " LADBROKES œ250،000 یک آتش به پرسی چشم آورد، دست به.بودند " گفت" پل ترسو لبخند یک .بله، " " آغاز به را او منزجر، صدا پرسی دانستن، به خواستم می من همه این

دور رفتن .راه

دانست می او است، پای در نگاه فقط او کرد، نگاه پل لبخند در کاترین

بدهند دست از حاضر حال در خود چینی دوستان است ممکن او .که " ": بازو توسط پرسی گرفتن کاترین گفت آقا، کنید صبر لطفا کن، .صبر او خواست پل لبخند نیست، گفتن به حال به تا او که آنچه شنیدن به منتظر پرسی هرگز

بود شده ساخته لعنتی .شرط " هرگز من کاش دست، به فرصت یک بود خوب حد از بیش را آن هستم، پرسی متاسفم من

خود " با شفاعت کودک یک مانند صدا پل لبخند لعنت، شرط شده ساخته

دهید شکست را او به .پدر

" من است برآورده را او صبح امروز نجیب، مرد یک شریف، مردی پل لبخند

. ذخیره از را ما او من خانواده به پول همه او کوان، های وبسایت آیا برادر

. کار ما اند، داده دست از ما ثروت ما داد نجات خصوص به من به او رسوایی،

ما سپس شود، باز ما خود از رستوران یک تواند می ما که طوری به سال برای را سختدادن دست از

. او است، شریف مردی پل لبخند بروید بانک تنه نیم مجسمه که زمانی چیز همه

گریه " به شروع کاترین من، خانواده در جویی .صرفه

" داده قرار خارجی بانک در را خود پول خانواده که بود این او مشاوره در را آن

" : لبخند داد توضیح مخدر، مواد بارون به اتصال قابلیت با یکی که دانید می

شد داده تحویل کاترین به را خود دستمال او عنوان به .پل کرد Amjit اما" سقوط آن از قبل زمان در دارد وجود هفته از را خود پول تنها ،

کرد " شوکه نگاه پرسی است، شده خراب توانست می او خود .وحشتناک " او پول، از بیش ارزش دوستی گویند می او شریف، مردی او

" : کاترین گفت داد، نجات را من خانواده او را، خود پول ما اصرار

از اشک desolving قبل .به " داده دست از من عشق دلیل به پیش سال که کسانی همه من شانس من دانید می شما

بود افتاده اتفاق من چینی به چه شنیدم وقتی که بود اینطور فقط قمار،

پل " لبخند به، حال به فقط من بدهد، پول آنها به حال به تا من دوستان

شد التماس پرسی با را ها .چشم " داد بود" œ250،000 شما باور پرسی .دور، " داد ما به او شرط، دو کسب به موفق یک .œ500،000 او به تبدیل را او اصرار ما

یا و شریک

. که من تقصیر شریف، مردی او را خود پول هیچ ما نجات را ما به آمده سفید شوالیه یک مانند او حاضر حال در است، خوار خانوادهدهد ، "

شد التماس کاترین .چشم " داد " œ500،000 شما نگاه پرسی ویرانی، از را خود دوستان نجات برای دور

ناباورانه پل .لبخند

" . داخل در استفاده مورد من که متاسفم من تاسف هیچ من داد انجام را آن من بله، هستم . عرض با هرگز من اما هستم پرسی ام کرده ناراحت را شما من متاسفم من اطالعات،

شود پوزش

پل " لبخند کرد، می کمک به ساز سرنوشت ساعات در چینی دوستان من که

است طبیعی خود صدا به .شروع " حریص مرد یک نه را او داد، نجات را من خانواده او است، شریف مردی "،او شد springing کاترین پرسی است زیر پل دفاع لبخند به

ایمان بی رسد می نظر .به

بود مطمئن برای که باشید، داشته یاد به را روز یک این کشید، آهی .پرسی " هیچ گوید می دنبال به کند، می او آنچه اما او که است چیزی انسان عالمت و

. از بیرون است داده انجام درست کار او که است دانش فقط پاداش،

بار نور و تبعید سایه آن آمد، نور به تاریک ، تبدیل رنگ به را سیاه و خاکستری به را آن یقین، تردید و شک شده ساخته آن از

است .شده تغییر نجیب شیر یک به گربه است، شده تبدیل گربه یک به تبدیل را قدیمی های سگ

است کرده " : از نقل به گفت صدا، و سر و صدا و سر و صدا و سر به است کرده آغاز را شیر و پرسی

است شده فراموش بلند شعر یک .از " ": هرگز تواند می که پل لبخند پرسید ببخش؟ مرا شما یعنی این

است شعر .درک " است پل لبخند کاترین، بله و هستند، دوست ما برای دست لرزش

خود " دست شد برگزار پرسی شریف، .انسان " ": پل لبخند گفت تغییر، برای امثال بر را یکی که عالیست بسیار .این " " کاترین فوران است، میلیون یک در مرد یک .او " "! خود پاسخ به روی پیاده از قبل پرسی میلیون نیم یا .تزئینات " ": پل لبخند گفت حاضر، حال در کامل داستان دانید می شما shrugging بنابراین خود

ها .شانه

"": زد لبخند شد، خواهد آغاز حاضر حال در دهید اجازه است، رسیده پایان به گذشته.کاترین

بود شده برداشته از نگرانی وزن، احساس او زد، لبخند پل لبخند

حاضر حال در خانواده یک چینی خانواده یک در او او، های .،شانه رشد حال در فرم شکل در داشتند هم خانواده یک حاضر حال در پاتریک . او اما تغییرات معنای به زناشویی زندگی که دانستند می پاتریک است ژوئن ماه

بود خوشحال

بود چشم در آرام همیشه را آن او، اطراف در همه افتد می اتفاق آنها برای

همه از بعد .طوفان " ": اطراف به کردن نگاه ژوئن پرسید محل؟ این تزئین آخرین شما که هنگامی

بحرانی چشم یک با .تخت " ": پاتریک گفت پیش، .چندی " ": " " را خود سر کردن کج ژوئن پرسید سال؟ در پیش چندی است مدت .چه " " پاتریک پاسخ فوت، پدرم از پس سال چند واقعا، چندی

" بودم " کرده پیدا او که ، پادشاهی از ساله سه کپی یک از کردن دنبال

کوسن یک زیر .در به " پاسخ و اسپیلین و کری برادران مورد در خواندن از جلوگیری توانید می آیا این

او " باسن روی بر را خود دست دادن قرار ژوئن خواستار لطفا، .سوال " است ممکن او تا اسپیلین پت پا بازی است، جالب این نیست، طوالنی

آینده هفته بازی به قادر نه ، "mused پاتریک .در " ": او! صدای افزایش ژوئن گفت .پاتریک

ساله سه مقاله این در هم هنوز نمی emersed پاتریک پرداخت او شد،

. شما که بگیرند یاد سخت راه به پاتریک است ژوئن ماه به حد از بیش توجه

. جفت یک ژوئن را خود همسر به توجه به باید و sissors همیشه

کرد صحبت سوراخ چند هر پاتریک به را او سپس و کاغذ، در سوراخ .یک " به را خود زمان نمی فکر شما آیا واقع، در تخت کل اتاق، این درباره

بال " بال او در را خود پلک او .تزئین؟ خواندن " در من قطعه آن عقب به من حاضر حال در بنابراین، گویند می شما اگر بله "،آن

خود دست شد برگزار .پاتریک " ، ": ژوئن گفت است، سال چند بگو من به شما که زمانی آن توانید می شما

برش خواهم می او کاغذ تکه از .برگزاری " ": را خود دست برگزاری پاتریک گفت سال، ده .شاید " " ژوئن قطعه دادن قرار با کنید، دریافت را آن باید شما این از خواهید می اگر

خود جیب در .کاغذ

او تنها است، داده قرار خود جیب در را خود دست و کردم را خود صندلی از پاتریک

داده قرار خود جیب در را او دست ژوئن بنابراین گیر، کردم .دست " " طعنه به او از؟ پس گویند می آن مورد در دارید که را .آنچه " ": او دیگر در را خود دیگر دست دادن قرار پاتریک داد پاسخ این، اما چیز هیچ .جیب رایگان " دست یک من که است کرده فراموش را شما شما، هوشمند شما کنم می فکر

گفت ":هستید،

پاتریک دادن غلغلک به شروع او عنوان به ژوئن ماه .پیروزی

شد او در را خود دست دو هر عنوان به دور تواند نمی او اما تکان پاتریک

زندگی سراسر در گیری جفت خرچنگ مثل منتقل عقب و جلو به آنها که طوری به جیب،

. بود کشیده دراز باالی در ژوئن افتاد زمین به را آنها نهایت در تا اتاق

زمانی را خود جیب فرم خود دست گرفتن برای تالش او عنوان به را او مینشست پاتریک که

آمد در مورفی .خانم " " مورفی خانم تعجب این، که است این بازی از نوع چه باشد، خدا بر .جالل . و لذت تمام در حال این با است ژوئن ماه عنوان به او، پای به درهم پاتریک

به افتاد او پاتریک شلوار جیب در ژوئن دست با چه

بود. چپ سمت باالی آشکار پاره جیب یک با او ژوئن برای که همانطور زمین

. و کرد نگاه مادرش پاتریک کرد، نگاه پاتریک در ژوئن او چپ پای

. خندید آنها از تن سه سپس بود ژوئن در را خود .مادر

" ": داد توضیح بودند، مشغول شما خوبی به بودند، مشغول ها شما فقط کشیدن دست من خانم

نو خنده از قبل .مورفی " ": خود شرافت و شلوار برگزاری پاتریک پرسید خواهید؟ می چه

. درجا اتاق " از زیادی مقدار تا را آن مقدس، قلب جدید عکس یک آورد ارمغان به شما من

همه برای را

باید " از دیگر یکی خنده، به شروع مورفی خانم من، آینده نوه

بود ژوئن و کند، نمی وارد صحنه در بود او اگر است شده تصور

حاضر حال در .باردار " . محل تزئین فکر به ما حال هر به بزرگ منم "،اوه

ژوئن گفت کوچک بحث طریق .از است، " شده تبدیل کثیف جای یک به مکان این پاتریک حد، از بیش زمان مورد در این "به

: محل اطراف در او چشم گری ریخته مورفی گفت .خانم

ها پیش سال که خواهم می او مادرش برای اما را، خود لب .redecorated پاتریک

بود کرده متهم از را او مادرش ذکر موضوع این او که بار هر حال این با

خود از حافظه کردن پاک برای خواهید می او بر عالوه پول، دادن هدر به مایل پدر؟ " ها آن زمان مورد در را آن مادر :" redecorated بله، کشیدن پاتریک گفت شد، . صورت " را خود پیر مادر گونه نمی خود، فرزندان برای کشیدن را خود صورت ذخیره

" : او تورم مورفی خانم گفت دهد، می چهره به سیلی یک شما به من یا

خشم با سینه .قفسه " " کننده، سرگرم همه از بعد خواهم می را آن انجام خودمان را آن تواند می ما

ژوئن .جرأت " ندارند اعتماد به را او من او برای و نیست، فشار را خودتان باید شما نه : " shithouse رنگ موضوع مورفی خانم گفت .factly قدیمی،

منود تنظیم خود شلوار و ناله پاتریک خندید، بلند صدای با .ژوئن " و وینستون برای سپس تزئین محل خواهید می آنها Curley اگر ارسال،

مورفی " خانم توصیه هستند، .بهترین که " چیزی رادیو دریایی دزدان کردم فکر من داد، انجام را آنها که دانم نمی من

بود "،خود

پاتریک .گفت

" ": مورفی خانم گفت آن، از پس رفتن باید من خوب دانم، نمی را چیز همه شما

ژوئن خداحافظی ی بوسه عنوان به .او

خود از رفتن اجازه او تنها را، خود مادر دیدن برای جلو منتقل پاتریک

افتاد زمین به آنها که طوری به .شلوار " بود تو با بود که چه هر انجام دو توانید می شما کنید، مشاهده را خودم من

ژوئن " او با زدن چشمک تبادل ترک را مورفی خانم قبل، دهند می انجام

است قانون در .دختر و وینستون بعد در Curley روز نگاه یک به را آمد

آن . از پس کرد، نگاه اطراف تمام و بود ایستاده تخت وسط در آنها تخت

. فقط دارد وجود ها واژه هیچ چند کرد مکان نقل غیره و بعدی اتاق به را آنها آه ، Curley داد تکان را سرش و گذاشته شنود های مکان در .دیوار " ": وینستون پرسید ارزان؟ کار یک یا و باال، کالس کار یک خواهید می شما .آیا " ": تقریبا پاتریک پرسید هزینه؟ به است قصد این .wincing چقدر " " ما رویال از استفاده با ژوئن، قطع باال، کالس کار یک خواهیم می .ما " مورد در کردن صحبت حال در شما " 700سپس وینستون شروع قوطی، . " "! است نگران پاتریک زد فریاد رنگ قوطی هفتصد .چه " " داد پاسخ لبخند با وینستون خطی، خط قرمز .نه،

بود گیج کامال پاتریک و .ژوئن ". دهد می خطی خط قرمز های قوطی در قول نقل یک همیشه ما دهم، توضیح بدهید اجازه

ما که هنگامی پرداخت قرمز های قوطی در ما بنابراین کوچک مشاغل تنها ما شد آغاز بار اولین کردم

. اگر حتی قوطی، در از نقل به و ام داشته نگه را سنت ما بنابراین خطی خط

حاضر حال ای حرفه تیم یک ما ، "Curley خراشیده را او طاس و زد لبخند . سر " ": ژوئن گفت من، به خوب موبایل های تلفن .برای " ": پاتریک پرسید مورد، در کردن صحبت ما اندازه خطی خط قرمز قوطی چه

بود پنس هزینه و پوند چه .فکر

سپس " و هستند بهترین آنها که گوید می شما مادر اگر که، باشید داشته شما هرگز آنها

گفت خطی، خط قرمز های قوطی یا و پول، ارزش به آنها سپس و " :بهترین

پاتریک برای موضوع این گیری تصمیم .ژوئن و وینستون صدای Curley بنابراین به تخت، روی بر کار به کردم

. ماندن آرام به نیاز او که گفت وینستون نشین یهودی محله بلستر در سه رادیو ! بود دیگری موضوع از بیش که بود کار بار یک اما کرد می کار او که حالی دروینستون . Curley و آنها وقتی بود شده تبدیل شانس توسط تزئینات و نقاشان تنها

کار در یدکی اتاق دوستانتان جانب از بود شده آغاز دریایی دزدان رادیو در

دندانپزشک . یک که است آن در تر آشغال معموال یدکی اتاق یک حاال اولین

سبک همان مورد در و انتظار، DECORE اتاق ، 80s . داشتن نگه برای بنابراین اوه در و وینستون خود عقل گرفت Curley سالمت می انجام عملیات آنها اتاق تزئین

. یک مورد در حرکت به حال به آنها که همانطور از دریایی دزدان رادیویی ایستگاه

از جلوگیری برای بیت

چپ تزئین یدکی اتاق از دنباله یک آنها آشکارساز کامیون دفتر اصلی صفحه " شده " شناخته و رنگ مو قلم عنوان به را آنها زودی به که طوری به آنها سر پشت بودند "Polyfiller" ، خود رادیویی های نام عنوان به آنها نام که هستند آنها واقع در

. بر رسید تصویب به را

تجهیزات ضبط و کشف اصلی دفتر که است غریب و عجیب و Curley مناسبت . بنابراین شد تبدیل جدید کیت برای پول آوری جمع به وقت تمام تزئین وینستونسرنوشت بود DJ بهترین شده ساخته سندان آواز و قدیمی جعل در مهندس و دریایی دزدان

. شد بیم دلیل به ژوئن و پاتریک حاضر حال در و حد از بیش تزئینات تیم بهترین به . مزایا به رسیدن همه بدون افتد می اتفاق خیابان در چیز هیچ . موتزارت شنیده او که زمانی رفتن راه گذشته بود پرسی بشنوند را آن مورد در

پایین شناور

. تا ظهور پرسی بنابراین رنگ گازهای از بسیاری با همراه پاتریک، تخت از

گرفت قرار تاثیر تحت دیدم را او آنچه با او نگاه، یک به .را " می فکر من من، ببینید و همراه است آمده رسید پایان به اینجا در شما که هنگامی

ما آن زمان کنم

" . پرسی اضافه کند؟ نمی را نقطه بازدید فقط موتزارت که است شده تزئین

است مانده باقی او از .قبل

" " دامنی مدیره هیئت یک از بعد او که بود وینستون پاسخ سرد، را .او

بانوی مشتری یک شدند، وارد دیگر روی بر دست یک در ساطور سید .بزرگ « کند کمک او به دو شما تواند می دکوراتور، و نقاش یک دنبال به که است خانم این

سید " بزرگ رونق .شود؟ آن " از بعد تماس در را ما کنند، ترک را تلفن شماره و نام یک فقط است، بدیهی باشد

گفت .Curley" :امشب، " ": است رنگ قوطی یک کنار در یادداشت یک او عنوان به سید بزرگ گفت تشکر، .با فوری که بود اتمام به نزدیک تخت ژوئن ماه در و پاتریک Curley و Wiston پیام ، رسید بود به رفتن رادیو دریایی دزدان ایستگاه

. یک و رنگ مو قلم یک فشار محکم هم هنوز بنابراین کردند حمله کشور وزارت توسط . Pollyfiller بسته نیم را خود ایستگاه جویی صرفه برای خاموش مسابقه دو این

را آن بازگشت، ون پشت در تنه یک با بعد ساعت

را خود تجهیزات .شامل " نیست دفتر اصلی صفحه مرد امن طوری به امن، جایی در را آن باید ما

وینستون " شروع کنم، می فکر دنبال .به " اشعه او اما " X بله پاسخ انسان، .Curley چشم

لبه جفت بین backforwards این نوسان تنه پاتریک، حیاط در

. گنج کردن مخفی برای نگاه محل یک جستجوی در دریایی دزدان مانند آنها را ،آنها Curley . مودار بخش نگاه خود هیو گوشواره او Amjit با شد، ظاهر

دارد وجود او برای آن در چیزی شاید تنه، اطراف .استشمام " ریخته در را آن ما کردم، را آن را Amjit من شجاع مرد یک به را آن داده، قرار

گفت رها وینستون یک دارد، وجود ." :نگاه و تنه کشیدن رهبری Curley بنابراین مودار برای وینستون او سر پشت

شود Amjit در می انداخت Amjit پتو Wiston .اطالق تنه از بیش را آن و گرفت را

آن کردن آرام Amjit .پنهان کردن غرغر به صرفه Curley .شروع به را عمل سرعتجویی

لوله نیم داشت بر در او خود جیب به را به رسیدن .Rolo وضعیت،

" گفت خود، زندگی با این گارد اما من، مرد شما، حول Curley ":برای Rolos به Amjit. Amjit گریه توانست ، Rolos شد هر در را آنها از یکی یا و را، خود عالقه مورد

زدن . فریاد از اجازه بنابراین او Amjit نرخ تنه، باالی در کرد پریدن به شروعمحافظت خواهم می

می آن از را خود تنه خواستند می آنها اگر آن بر عالوه خود، زندگی با را آن

هزینه را آنها خواهم

از پر لوله Rolos یک ، بود همه از بعد احمق .او " تشکر Amjit با ، ": سگ با دادن دست وینستون گفت را، پنج .من " " مشاهده واقعا، مامانی یک و Curley او رفت باال ها پله از آنها عنوان

کنند می کار به برگشت و .رفت " شود می استفاده من تکان سگ یاد به مرا او اوقات گاهی عزیزم، او بله،

" : وینستون گفت من، ماشین پشت .در " دارند روی بر استفاده مورد را خود مادر سگ گچ از جفت که رسد می نظر به او نه،

تصحیح " گوشته، قطعه ای قهوه باال .Curley قدیمی او همه رادیو دریایی دزدان ایستگاه کردند حمله دفتر خانه مرد که وقتی

بسته یک و مو قلم کسی. Pollyfiller یک چه او که دانست می او بود

. به تبدیل بنابراین بود رفته دست از دوباره را آنها او از پس تنهاSgt.Mullholland او و سیاه قاب عینک ضخامت منود تنظیم آن از پس را او های شانه انداخت باال ای شانهاو را، خود سفید

بود پالمر هری دلخور یک مانند او نیست، خوشحال مرد .یک

من " ایستگاه نزدیکی در خوب کافه یک بروید، آن از پس ناهار از بیت یک برای ما

یا دارد وجود

جرأت " باشد، داشته گر معامله در میخانه ناهار یک از توانید می شماSgt.Mulholland. " ": را خود کیف نوسانی دفتر اصلی صفحه مرد داد پاسخ تواند، می ما کنم می گمان

افتاد .پایین Curley ببینید را او بود آنچه و نگاه، را بیرون پنجره به است افتاده اتفاق

گروهبان و دفتر اصلی صفحه مرد . Mullholland .فقط است گر معامله به رفتنپسندیدن

دو روغن برق و بود scampered رعد نزدیک آنها تخت، پایین ها پله از

ریخته خاموش Amjit درب . hindges را یک آنها فقط بود خود عجله مانند آن

. مودار کشیدن دست به فراموش را آنها مرگبار، از Amjit اشتباه تازی سگ عنوان بهزوزه در Curley .زوزه Baskervilles از جاده طول در غش، به نزدیک

ریخته با را خود جلوی پایین را خود آبجو کشور وزارت از مرد گر معامله

است .وحشت " تنها " Amjit اوه آنی توصیه را، خود .مودار " افزود معمول، طور به طال عنوان به خوب عنوان به را او شیطان، کوچک سگ یک ":فقط

کرد پاک حوله یک با را دفتر اصلی صفحه مرد پیراهن او عنوان به .بتی " ": ! دفتر اصلی صفحه مرد گفت صدا گرگ یک مانند را آن اما، اما، اما،

ترس با دار .موج

را خود اعصاب ثابت به را خود نوشیدنی از جرعه یک زمان در .او " desciption یک" گروهبان مشاهده صداقت، به دقیق عنوان Mullholland بسیار

آهک از خود پاینت رسید پایان به .او

بد خاطرات او یافته، کاهش را خود دامان به را خود ای شیشه دفتر اصلی صفحه مرد

سگ .از " ": اصلی صفحه به حوله پرتاب آنی گفت کردن، پاک را خود اینجا در

مرد دفتر .چهره " " است شده اضافه پوزخند با بتی نیست، دور .ما یک Amjit خارج مثل خیابان پایین و بود اجرا حال در تا مودار

یک عالوه به فضل نوار یک او خوشحال، سگ بود Crunchie توله رو دریایی دزدان .از

خوب نگهبان سگ سرویس یک او او، بود ارزان آمد نمی او خب ، برای شده گرفته که نداشت دوست او کنار در شود، می پرداخت بود مجبور او پس

بنابراین. اعطا Curley فروشگاه مودار Amjit به آوردن دست به برای بود برآب خود Amjit نقش شکالت

مودار از پس تنها و آن از پس را Amjit پاداش، خود گارد وظایف .متوقف

حال همین بود Curley در شده انجام پرسی را جاده تا تنه وینستون و

خود شدن بسته چپ، سمت سازی آماده اتاق در تنه آنها تزئینات،

دنباله امیدوار آنها شده باز آنها برای را درب شد برگزار اندی که حالی در چشم

رفت خواهند

بود نگران دفتر خانه مرد که آنجا تا دارد، وجود .مرده که طوری به بود، بهبود را خود خونسردی توسط حاضر حال در دفتر اصلی صفحه مرد

. گرفتار نزد فقط او پا خیابان به را او او پای دادن تکان و را Curley وینستون خود ستمکاران زد لبخند او صاف، پاتریک به رفتن

شود می نامیده آنها دلیل همین به و بودند، آن در که طوری به لبخند،

و مو عبور .Pollyfiller قلم او هم با را خود دست مالش

کرد صعود و جاده پاتریک تخت های پله .از

" ": اصلی صفحه مرد گفت هستند؟ شما بیابان من از جلوگیری برای تالش حال در شما دفتر

خود سایه صدا بهترین .در Sgt.Mullholland چه او، چشمان تنها pillock نورد شد، آمد فرود با او

مرد " دفتر اصلی صفحه به کمک برای حال به تا ."او " " وینستون زد لبخند آقا؟ انجام تزئینات برخی خواهید می .آیا " ": ! صدایی دفتر اصلی صفحه مرد گفت را خود فرستنده خواهم نمی من اما نه، .ناتینگهام Sherriff مانند " گفت صادقانه، زندگی یک ایجاد برای تالش سر فروتن تزئین حال در ":ما Curley داده قرار خود کوتالس بود او قصد گوشه دریایی دزدان یک مانند دنبال به نشده . پایین " ": دفتر اصلی صفحه مرد پرسید اطراف به نگاهی من اگر ذهن شما .آیا Sgt.Mullholland " من اما متاسفم، بیابان گویند، می اگر عنوان به خود شانه

والی این به کمک برای ." باید " به ربطی هیچ تخت، ژوئن ماه در و پاتریک اما همه، در نیست مهم ما برای

داد توضیح همه، در .Wiston" :با " ": دفتر اصلی صفحه مرد زد لبخند هستم، ذهن خواهد نمی آنها که هستم مطمئن .من

. عنوان به قهری او خالی یک کرد جلب خود به اما کرد، نگاه اطراف به او بنابراین . وینستون کرد ترک را او

. Curley و آنها زد لبخند نزدیک خود أرمبتس کردن صاف از دیگر یکی خود، خداحافظی

بود ایستاده در

. نگاه در تا دفتر اصلی صفحه مرد بروید او تماشا و ها پله باالی

. " با " همین برای لب ریخته خواندن، تواند می او اما بشنود تواند نمی او آنها، . و وینستون است آن برای طرق چگونه Curley اقصر خود، جایگاه از تماشا

خوانی لب تواند می او اینکه مگر اند، شنیده را آنها او تواند !می

" ": صفحه مرد گفت ریخته، این در چیزی چه ببینید تا دهد می اجازه حاضر حال در

خوشحالی با دفتر .اصلی " " و رفت زدن، فریاد زدن، فریاد زدن، فریاد پود، پود، .مودار Amjit پود،

را آن اگر نیست بد خیلی آمد، بار اولین زدن ضربه بدون را خود ریخته به کس هیچ

بود او بود، ها غریبه یک اما شکالت او به که دوستان از یکی

. مودار بنابراین آن از یک هر یک Amjit داشتن مانند کرد پرواز او ریخته از،موشک

. مودار دفتر اصلی صفحه مسطح مرد زدن زوزه Amjit ضربه و نشست مرد آن در . و وینستون فریاد و زوزه . Curley و مانند کرد گریه آنها تا خندید

بیش این بودم، داشته نگه را خود کار میز او خواست او دفتر اصلی صفحه مرد برای

بود حد از .است " گفت را، شکالت از برخی را او باید شما کنم می فکر Sgt.Mullholland ":من

نیست خنده برای سخت .تالش " " دفتر اصلی صفحه مرد تپید نیست، خوردن شکالت من دیابتی یک .من " ": کرد کار به گروهبان شدن گرم گفت هستید، دردسر در را شما .سپس "Cann't ": دفتر اصلی صفحه مرد زده وحشت پرسید بکشید؟ را او .شما " توانم می من کنم می گمان سگ، با خوب بسیار و RSPCA من حلقه

عنوان " به را خود سر خراش به شروع گروهبان بخواهید، مشاوره برای

این مانند شرایط در باید او که گفت گروهبان جهاد آموزش .دستی

زوزه با چه است، شده متوقف به خیابان در همه حاضر حال مودار Amjit در و وینستون خنده کرد Curley و می تماشا ارزش که است چیزی است،

. و پیتر فرانک، پرسی، آنی، و بتی وین، سید، بزرگ افتد می اتفاق

آمد تماشای به را خود های مغازه از همه .بقیه

" ": وین به چشمک سید بزرگ گفت او، است عصبانی .او " " عالمت جرأت هستید، آنجا در شما که حالی در چای فنجان یک خواهید می شما آیا

عنوان به .گذاری " " مشاهده نیاز، شلوار از جدید جفت یک به او تا شود می او که وقتی خب

لبخند یک با .بتی " ": آنی افزود خیلی، شلواری .شاید دفتر اصلی صفحه به دادن پایان برای زمان آن کردم فکر سید بزرگ دقیقه ده از پس بود

از کیسه یک توزیع که طوری به به scratchings ناراحتی، خوک او Jaswinder گوشتwispered

او گوش .در " " چشمک با گفت سید بزرگ حال، به ما کننده سرگرم ما .برو، Jaswinder سمت به رفت Amjit بیش می راه پارس هم هنوز .مودار " را این از یک هر شما به من شو خفه شما گرفت Jaswinder "،اگر

از را تماس behing کیسه ببینید Amjit او را خوک گوشت تواند می مودار بنابراین scratchings. شد Amjit مودار متوقف اواسط پوست .در " : . متاسفیم شما بگو است زدن ضربه بدون نیست مودب باز درب این Amjit به ، "Jaswinder داد تکان را دفتر اصلی صفحه مرد در را خود .دست

. شلوغ متاسفم او که گفت و بست را چشمانش دفتر اصلی صفحه مرد و وینستون خندید Curley تحسین، بیشتر .حتی

" گفت هوا Jaswinder ":گرفتن، به باال خاراندن خوک یک .پرتاب . Amjit مودار کسی هر افتاده خارش به ابتال هوا به باال

او به خواهم می تصمیم که دفتر اصلی صفحه مرد جز به همه تحسین،

تماس کار .میز شب بودند Curley آن تلویزیون و رادیو امواج در تماس وینستون و ،

نمی آنها پخش، پرسی سازی آماده اتاق از بسته چشم

بودند آنها تا تزئینات سازی آماده اتاق یک داخل دیدن برای خواهید می

. به تاریکی در اصلی دفتر با بنابراین است زود خیلی می آن از پس و مرده

شده احاطه خود، معمول جوش و جنب پر پخش آنها دهد می نشان را آنها نگهداری محل توسط

است مرده .مظاهر دارد وجود غذا ظرف معموال که است تزئینات چیزهایی با مشکل ،

. بود تزئین ژوئن و پاتریک است خودتان به را آن شما اگر همچنین

تخت یک بین تضاد اما دارد، وجود مسافر یا سرباز ظروف هیچ رو این از همیشه خودشو تمیز

. به تصمیم پاتریک غذا ظرف یک نگاه، کهنه مبلمان قدیمی مبلمان

جدید مبلمان سفارش با ژوئن .تعجب

" ببینید را مبلمان تزئین است محل در که اکنون فرانک شما پس

پاتریک " شروع آن، سن دهد می نشان .واقعا " ": فرانک پرسید کیفیت؟ با جایگزینی یا مورچه صحبت ما .آیا " پدر یک من و هستم متاهل مرد یک من که حاضر حال در البته، کیفیت خوب

" : پاتریک داد پاسخ زودی، .به

او اش، مغازه مورچه پایان متنفر او زد، لبخند امداد با فرانک

مشکوک کیفیت از شاید چند هر استطاعت، به تواند می مردم آنچه ارائه به

. راه رهبری به فرانک خندان هم هنوز شد برخی به جذاب مورچه پایان

دارد وجود قطعه یک و قطعه یک کردن لمس عشق با خود، مغازه پشت به

خود کودکان سر لمس را پدر یک عنوان .به " ": کردن فاش به دفتر کردن باز فرانک گفت بار، اولین برای نوشیدنی یک ما

است شراب از ای .مجموعه " ": پاتریک گفت است، نشده دیده این از قبل .من به " من که زمانی درد کند می آسان را آن نوشیدنی، یک سزاوار من مشتریان بهترین

بگویید آنها

یک عنوان به فقط همیشه برای اما همه، از بعد هزینه کیفیت قیمت،

. بود خواهد زمانی است خوب هم هنوز شما مبلمان است کام در همچنان خوب شراب

" : ! ای شیشه پاتریک گذشت او عنوان به فرانک داد توضیح نوه .شما " ": پاتریک پرسید است؟ هم از را آن شما آن در که بزرگ، چیزهای این .اوه، " پاسخ ما پو، رودخانه سواحل در البته، من خانه روستای از

را خود رویاهای که باورند این بر شما و بنوشید را آن کامیلو، دم آن

لذت " خود شراب خانه و دهکده و بسته را خود چشمان فرانک پیوندند، می حقیقت به.بردند " " شوخی هستم، اعتراف به رفتن برای باید من که هستم مطمئن من خوب خیلی آن خدا پاتریک " تا !" Fr.Shaw سپس فرانک خندید بطری یک او به من .خواهد، نحوی به کرد، نگاه مغازه از کیفیت با پایان سراسر در پاتریک

او بنابراین را؟ او هدایت فرانک یا و بود، شده کشیده قطعه سه مجموعه یک به او

او بعدی زمان نشستم فرانک نشسته، آن روی بر .پایین " ": است آن نوازش پاتریک گفت قوی، بسیار رسد می نظر به .این " هیچ " superglue شما گفت لبخند با فرانک نیست، الزم این .در " خیابان کل از سهام خنده من نیست، یادآوری من به خدا

از قاضی هر اگر هند احتماال Amjit و ، خود: " دادن تکان پاتریک گفت . سر " " گفت یک با فرانک حد، از بیش دوست پو دره در ایتالیا در داستان ما

او چشم در زدن .چشمک « . آن امروز توانید می شما آیا باشد داشته را یکی این من حال، هر به خوب، بسیار

خواهم می من ارائه، را

" : خواهم می او از قبل موضوع تغییر پاتریک گفت ژوئن، تعجب به خواهم

دوباره شدن سرخ به .شروع " : " فرانک پرسید کنند؟ نمی فردا دیگر، جاهای در است من ون .اما " " کمی پاتریک یک است، چنین کنم می .گفت crestfallen گمان

خیز و جست آن به داشت دوست متیو آمد، فروشگاه گذشته پرش متیو آن از پس فقط

آهو یک عنوان به رایگان رایگان، احساس .او " ": از جلو به اجرا حال در فرانک کشیدند فریاد آیند، می اینجا متیو متیو، .مغازه " خود جاده حمل تا پاتریک جدید مبلمان ما متیو دادن گوش

فرانک " داد توضیح ژوئن، برای خوبی تعجب شد خواهد آن از .مسطح، " ": متیو داد توضیح چند، هر مادر از لیست سید بزرگ به .من " ": فرانک گفت دوباره، آن از پس فهرست سید بزرگ را شما خوب، .پسر

" ": لب بر لبخند پاتریک گفت امروز، دریافت همه از بعد تحویل به را من .پس

او از بعد سید بزرگ پرش، هم هنوز بازگشت .ambled متیو " ": سید بزرگ گفت نور، کار دست از بسیاری .خب و شده انجام فرانک با خیابان پایین نیمکت متیو و سید بزرگ بنابراین

کدام هر صندلی یک حمل بود Jaswinder .پاتریک ایستاده را او پدر خارج

مودار تغذیه خوک scratchings فروشگاه کننده Amjit گوشت سرگرم دیدم را او وقتی

شده ساخته او

. نشست در او جاده طول در که هنگامی است ها جاده از بیش را او پدرش مکان نقل نیمکت متیو و سید بزرگ که حالی در انجام تواند می او بنابراین نیمکتکرد ،

. رو پیاده پاک او پدر بود مصر ملکه یک مثل درست را آن

. پائولو یکی بود کارناوال صفوف مانند تقریبا را آن کارگران، برای

که خواهم می او او، شاخ کشیدند هو مارک کافه مسیر در کامیون رانندگان

. رسیده آنها که هنگامی پو دره در تماس مردمی برای دیگری داستان

تخت به ها آن Jaswinder پله از پس نیمکت، کردم خاموش اکراه پاتریک

است نیمکت انجام ها پله از متیو و او سرب در سید بزرگ .با Amjit دزد از نوعی بودن او مورد در بود شوخی پاتریک با ،

کلمه واقعی معنای ها Jaswinder . به پله از کن متیو clambered حال پشت ،تا

درب طریق از دریافت را آن به نیمکت تکان سید بزرگ و او عنوان .به "Jaswinder!" زد .Amjit فریاد Jaswinder . نگاه پاتریک و فرانک بود افتاده ها پله باالی بر

. . انداخت به نیمکت متیو شدند کشته اطمینان برای شود می او وحشت در در

بودم دیده او سقوط او .هوا، " " است تخت داخل از سید بزرگ حاضر، حال در فکر ما که است آن در .که

برای رایگان متیو خود دست من Jaswinder با به رسید می نظر به او برداشت،

یک مثل بود شده خم عقب به او افتاد زانو به بود متیو او، از دور

. بیمار احساس او او، چشم بسته پاتریک برزخ .رقصنده "Jaswinder!" زد .Amjit فریاد

بست را چشمانش سپس و صلیب، عالمت شده ساخته .فرانک

" زد!" فریاد رسید Jaswinder بابا می نظر به دور او .صدای

جلو نیمکت دادن فشار خود دست یک او، پای به تماس منعکس ،متیو

خود شد برگزار تنگ دیگر بود. Jaswinder در کشیده متیو بود، امان در او بود . و متیو کاله از تخت Jaswinder خرگوش به را شد ناپدید

پرواز سید بزرگ گردیده ارسال آنها بود، متیو جلو به رو حرکت Amjit .مانند

فرانک و پاتریک از پس و باال ها پله از .مسابقه

" من کودک من، او Amjit scooped "،کودک آغوش در را خود دختر .تا " ": او پای به گرفتن سید بزرگ پرسید است، خبر .چه "Jaswinder برای اما کرد، سقوط آهن راه تحت پله لبه از بیش

در " تپش هنوز او قلب پاتریک، داد توضیح کشته، شود می او متیو

او .گوش

شد متیو فکر فقط او کرد، نگاه اعتقاد در سید jiggling بزرگ

. خود هندی نشست نیمکت روی بر را او بنابراین بود، زده حیرت او نیمکت،

اند شده کشته تواند می .شاهزاده " طوری به جلو به آن از پس گرفتن، را او به منعکس متیو بود، معجزه یک این

فرانک " توضیح همه، آن از دیدم من باشد، خطر بی خواهم می .او " صورت این غیر در قنتد را خود مادر جهنده آران که بود پوشیده او شکر را خدا

گفت گریه، حاضر حال در خواهم می همه را Amjit" :ما دخترش سر او عنوان به.بوسید " بود احمقانه آران بلوز پوشیدن به هندی یک برای را آن گفتم من "،و

ناگهانی طور به خشک بسیار احساس آنها را، خود لب لیسید .پاتریک حاضر Mathew من" حال مدیریت خود در را شما تواند می را، شیک میلک یک صورت "،به .Amjit خواسته " ": دارد را خود از یکی خواهم می او سید، بزرگ گفت آیند، می خیلی .من

احساس مانند آن در بود، مانده در صندلی به را پاتریک و فرانک

خوشبختانه اما بیداری، از پس اهداف به Jaswinder کردن زنده لطف به بود .متیو " برای اما بود Jaswinder بنابراین، کشباف را خود مادر آران پوشیدن

است " ای گسترده ژوئن چشم یک تکرار اند، شده کشته خواهم می .او

" بود لی بروس چیزی مانند را آن آن، انجام به موفق متیو چگونه که داند می خدا

شد ارسال زیر پرواز سید جلو، به رو جهش سپس رسیدن تماس یک انجام

است متیو جلو به رو حرکت و نیمکت .وزن

کردن نگاه در او احساس، رشد او درون در برآمدگی غریزی طور به ژوئن

او های لب در سوال یک .پاتریک، " " او افتد؟ می اتفاق ما های بچه به را آن بود accusingly اگر پاتریک .در " : " پاتریک دفاعی گفت نیست؟ من بود امن من کند، نمی را .آن " است بزرگ تنها کودک یک برای کافی اندازه تخت این و افتد، می اتفاق حوادث ،

بود " شده قفل بر را خود چشم ژوئن آیند، می آنها که زمانی بقیه، مورد در آنچه

او از دور به تواند نمی او پاتریک .در " " شد خیره او در پاتریک داشت، دوست را خیابان این تخت، این شما کردم فکر .من " و باغ یک با خانه یک حاضر، حال در خانه یک باید ما کنم می فکر من اما من،

گیالس : " blossum درخت یک در همه ژوئن گفت باغ، انتهای در .نفس " نمی من اینجا، از دور به حرکت به خواهم می ما خانه یک ما اگر اما بله،

خونین به حرکت به خواهید می Harbourne می او نزدیکی، در را خود مادر با چهکشیدن خواهم

پاتریک " جواب اش، عنکبوتی های شبکه با را خود غیره و خرگوش النه به را .ما

تنها را خود واقعی مبارزه اولین به تواند می این بود، ایستاده ساکت آنهاتوسعه ،

. جلو به پریدن کرد نگاه پنجره از خواهم می او برای دیگر های ایده حال ژوئن

بوسید را او Patick او خود، شلوار جیب در را خود دست دو هر و داده قرار

. لبه را او و خفه بوسه در را او کند فرار او حاضر حال در تواند می هیچ بود، درست فرانک آیا که ببینید تا زمان آن از را، خود جدید نیمکت سمت به

بود چسب از برداشت از قبل روز که خواهم می او از همه از بعد بود، خواهد نیاز مورد مبلمان

بود همه از بعد احمق او .پاتریک، " " گفت او عنوان به ژوئن نه؟ است، خارج در بزرگ حیاط یک آن پاتریک

است کرده گیر بیرون را خود پیراهن از که پاتریک سینه روی موهای با .بازی

" ": نیاز خواهد نمی واقعا او فرانک، تشکر ذهنی پاتریک داد پاسخ بله،

همیشه نیمکت، این روی بر .چسب از " را خود زیادی ارزش شود، می ها خانه چند برای بزرگ کافی اندازه به باید آن

نیست پول

گفت دوباره پاتریک بوسیدن از قبل ژوئن ؟ تی ." :آی " ": پاتریک گفت آن، فروش به را خود معنی بی پس هستید، راحت ما اما بله،

بوسه بین .در " است دیگری چیز از کرد می فکر من آن، فروش از نمی فکر من ،

کردم » و نشست ژوئن سازنده چیزی خوبی به بیشتر، بسیار چیزی

رفت به را او سپس و کنید نگاه پاتریک به شد متوقف او نیمکت، خاموش .پنجره " " کرد صحبت آرامی به ژوئن دارد، وجود دارد وجود زمین از .بسیاری " " از شدن پیاده پاتریک خندید حاضر، حال در صدا کری زن یک مانند شما

پنجره به رفتن و .نیمکت " " روی بر شده قفل ژوئن چشم دهد، انجام سازنده کاری تواند می ما، خوب .پاتریک می را آن کنند، می استدالل او با تواند نمی او حاضر، حال در به مجبور پاتریک

مانند خواهم argueing خودش .با " " شد می خندان پاتریک است؟ آن در آنچه برو، .در " " کرد اشاره ژوئن ساخت، دارد وجود راست سمت خانه یک تواند می .ما " یک به را شما " Kerrywoman پس پاتریک شد، خواهد خوشحال مادر است، شده تبدیل

خندید بلند صدای .با " " صدور شد ژوئن خانه؟ یک ساخت، را خانه یک من به شما یعنی این .چالش " " زد لبخند پاتریک بوسه، با رشوه من به نیست الزم شما .البته، " ": ژوئن گفت کنید، می بوسه هر هرگز من نیست، بوسه بار اولین برای من اگر

است وی زبان دادن .قرار " نوع چه شما میدهد نشان شما و من اینجا گفت Kerryman بیا ":من،

قرار را خود جین شلوار جیب در را خود دست و برداشت ژوئن او عنوان به پاتریک

است .داده

برد می لذت بیشتر آنها نوع از احمقانه کودکانه رفتار از نوع این

هرگز فرانک نیمکت که خوشحالم آنها بود superglue و .نیاز بود توصیه به قادر او مشورت، دیوید با آنها بعد روز architech ، . تصمیم ژوئن النگلی در از بیش دیدن او به و رفت آنها که طوری به

که گرفت

اضافی دوش با حمام دو و خواب اتاق چهار خواست می او

. کرد می فکر آینده به همه از بعد او پرتاب خوبی گیری اندازه برای در اتاق

هیچ او . Kerrywoman یا وقتی بود گیری و architech در زد لبخند

" او " نوازش ، دیروز داد پاسخ او برنامه خواستند می آنها که پرسید

. ای مجموعه بنابراین است ها architech معده طرح بعد هفته یک کار، به . آماده " ما در خندید شورای ریزی برنامه بخش دیدن پرسی شما پس

داد توضیح است، مسکن هیچ کار، و کسب منطقه این گویند می آنها " :صورت،

او لب گرفتن گاز .پاتریک " پرات آلبرت . .O. B آن در من را برنامه این از من سرسخت خونین

پرسی " خشمگین آنها، زیر در بمب یک .چوب

کرد واگذار پرسی به را آنها و برداشته را برنامه و رفت .پاتریک رایگان " حاضر حال در دیوید که است آن فقط چیزی توانید می شما که امیدوارم من

کار این انجام است . شده ساخته هفته شش در تواند می این شود می شروع فورا ساختمان تواند می او،است

کرد " نگاه بود بادبادک که بچه یک مثل پاتریک بروید، پیش که است نیاز ما همه مورد بزرگساالن کمک نشده، انجام کاری چه سرنخ حال به تا او درخت، یک کردن گیر

بود .نیاز " گفت آندرتیکر، هیچ من یا و روز ده در ریزی برنامه اجازه ":شما

دست توسط پاتریک دادن تکان .پرسی تلفن باال را سرش خود، خاطرات دفتر خارج آنجا از پرسی خود مطالعه در

سنگ آقای سنگ، آقای برای سندان MP تعداد آواز و جعل قدیمی .برای

" " عنوان به پرسی مدیر، به سنگ آقای به دادن قرار طریق از من به توانید می سالم،او که گفت

. نشست " بودن غیره و پارلمان به را جدید با چه است، شلوغ بسیار او ترسم می من

" : خارجه امور وزیر مانند بسیار کار و کسب گفت .چهارم، " کنند می صحبت من به را او آندرتیکر، فراست، پرسی آن او "،فقط

صدا و سر بی پرسی .گفت

راهروهای کردن فرار او توجه، به کرد پریدن به شروع وزیر Westminister ، بود قدرت راهروهای در معروف نام یک فراست .پرسی

پرسی که بود این گفت او که چیزی اولین وارد سنگ آقای روز واقع در

که بود این بود، خارجه امور وزیر که نیست تعجب جای بنابراین فوری، دسترسی حال

صدا به حاضر مردم آشام خون یک مانند اوقات گاهی او پرسی، صدای و

کارهای .انجام " : " سنگ آقای پرسید دهم؟ انجام شما برای توانم می .چه " خود بعدی است شده رد به خانه یک برای ریزی برنامه اجازه پاتریک

پرسی " داد توضیح آن، پرات آلبرت قدیمی سرسخت کنم می فکر من .نانوایی، " " سنگ آقای پاسخ من، بهترین من غیره، و ها برنامه ارسال .من " " پرسی نپرسید آن؟ از پس پارلمان .چگونه آنها " از برخی از تر سخت هسته تخمگذار دریایی نیروی یک خواهم می زودتر من

هستم مطمئن من اما اعتماد،

. است آن شاید ماده ساختمان یک این اگر چند هر شود می استفاده آن به من

سنگ " آقای شوخی به، کمک برای درخواست باید شما ها .فراماسون " " پرسی لب زیر بود، فراماسون سیاستمداران همه کردم فکر .من " ": آقای گفت من، بهترین من و ارسال برنامه حال هر به یکی، این نه

گیرنده گذاشت را او از قبل .سنگ

سرعت با را سنگ آقای کار به تشویق کمی یک شاید زد لبخند پرسی ،

کمپ و فراست اگر بنابراین بود، کمپ آقای و بود فراماسون او همه از بعد

مرتب آقای برای تواند می فراماسونری تابع یک به دعوت سپس و ترکیب . سنگ

بود داخل در رسیدند، سنگ آقای برای بزرگ پاکت یک بعد روز

." حاوی " بزرگ پاکت شما چشمان برای فقط شده مشخص نامه

فراماسون به دعوت نامه پاتریک، خانه برای ای برنامه

در Harbourne تابع ، هنگامی کمپ آقای و پرسی شخصی دعوت یک واقعی مرد یک پرسی شده، خوانده عنوان به پرید هوا به را او دعوت به سنگ آقای بود . از یکی برای را خود بهترین انجام به حال به فقط او که طوری به راز و رمز از

خود .موکالن " کند نمی حل را این او اگر است، ما از آمریکایی بیکار محقق که کجا از

از بیرون را او شخصا من امروز خود Westminister مشکل روی بر و

سنگ " آقای غرید بوستون، برای .هواپیما

شد گفته برای خداحافظی قوانین تمام بررسی به او محقق، محقق این

شود می او حلقه تنها یا گریز، راه یک کردن پیدا سندان، آواز و جعل قدیمی ،

. بود مناسب دوئن شد قطع با را او سنگ آقای دار طناب دیدن

. راه داشت بر در او شب آن اواخر است شده تنظیم کار به را او تا قرار تاثیر تحتاز گریز

عنوان به و شود، فراهم زندگی برای مکانی با حال به تا بود Patrick کارگران یکی

است کارگر یک او از اما را، خود نانوایی در البته کارگران

. یک این بود شده پیدا زندگی برای به byelaw جایی آن قدمت را 1874که آن بود،

. تمام با مسلح است شده لغو رفت IMFORMATION بود به سنگ آقای

موضوع این مورد در کلمه چند گفتن به خواست می او .اتاق،

" است یک از مورد یک واقعا را آن محترم اعضای و من اعضای ترتیب این به و

نشنو حرف از مورد یک فروتن، کارگر ارعاب برای تالش شورای

پذیری انعطاف به فقط کجا؟ به تا و شورا، این از بخشی در انسداد

. ما آیا است آن خاطر به فقط فروتن، کارگر قبال در را عضالت

نه مردم، برای و مردم توسط مردم از دولتی برای اینجا در

از " تکنیک برداشت از پس سنگ، آقای پرداختند جنجال آنها، برابر در کار memember خاص محافظه .حزب

او بلندگو به رکوع سپس و رفت، دقیقه پنج مدت در او

است خوب خبر این با پرسی حلقه به خواست می او کرد، ترک را .اتاق

جدید خانه ژوئن ماه در و پاتریک در کرد آغاز را کار بعد روز چند ، بود Amjit مودار خم هدایت برای که گچ، عالئم بر پا JCB پایه .حفر "X . ": یاد به او لبخند از پر مورفی خانم خندید نقطه، از ای نشانه

سال در خواهم می که جالب چه سر، کری در اش جدید 1934خانه از یکی که زمانی بود

. بود امروز بله شد داده تحویل دام به را بودن قدیمی از یکی است، شده ساخته

بود گیری در خانواده جدید خانه یک در سال شصت به نزدیک شاد، روز ،

در یکی این سندان Old Forge اما آواز .و سنگ آقای زمان در جو و کمپ آقای و پرسی بود، خوشحال شب یک این

. گفت فراماسون مورد در توان می را زیادی نمی ماسونی نشست یک در آنها :با

. سنگ آقای ببرید لذت خود به چگونه که دانم نمی واقعا آنها که این جز

جدید پاتریک برای ساختمانی مصالح تمام هزینه در فروش بر اصرار

. پاتریک که دانست می او بود، قبول به خوشحالی با کمپ آقای کمپ آقای به خانه بود، کار و کسب مرد یک کمپ آقای اما کند، نمی قبول را خود ای هدیه چنیناو بنابراین

و. جامعه ساخت مورد در مجلس نماینده یک نمی که بود این زد لبخند پرسی است

. اسلحه با همراه بود اللفظی تحت مثال این اگر حتی ترتیب، همین به

پایین مبهوت آنها شانه دیگران از یک هر از باال Harbourne بیش خیابان ،

از بیش از قبل آسانسور یک آنها به متوقف را او که طوری به عبور حال در مایکل را

بودند مست بسیار همه از بعد آنها کنند، دستگیر را آنها است ممکن بابی .اضطراب " این از عکس یک برای نفر هزاران خواهم می مایکل mused "،من .در " " پرسی اطمینان حد، از بیش دادند رای شما برای را او است خوب .این می " زندگی شما شاهد عنوان به کمپ آقای بار اولین برای را خانه به شما من ما

نزدیکترین کنند ،

خود " دادن تکان کشیده مایکل گفت، خواهد را خود همسر که آنچه داند می خدا اما

بهمین .سر اولین که زمانی پایه برش را کار شد دیوید

شدند وارد چوب و آجر با .کامیون

" " زد فریاد از صدا و سر باال دیوید نیست، سفارش شما از را این من JCB. " " کامیون کابین داد توضیح را، خود کمپ آقای از تعارف برای شده پرداخت همه خب . راننده

رسد می نظر به پارگی و ساییدگی از آنچه نشانهای هیچ پرسی لحظه آن در

سنگ " آقای و کمپ آقای با گذشته شب من توضیح، بود MP برای ما ، خود " دست دادند تکان دست پرسی کمی، همراه چیزهایی به کمک برای شد گرفته تصمیم

فقط را

شد ظاهر دیگر کامیون عنوان .به " ": دیوید پرسید بسیاری تمام است، آمدن حال در چیز همه .شما، " " دور رفتن راه به شروع و متمایل پرسی با بله، کالم، یک در ،

بود ساختمان نه خود، کار و کسب .تعهد " " باال اشاره با تخت جهت در دیوید دانند؟ می آنها آیا اما . نانوایی " ": او که با را، خود بینی به زدن دست پرسی گفت خانوادگی، موضوع یک آن خب

بود . رفته شوهر و مرطوب کردند می زندگی آپارتمان یک در اسمتویک، در نشده دور خیلی هنوز،دیگر

بودند خوشحال از دور به آنها اما بود، خیابان با ارتباط یک .آنها

که طوری به فریاد، خواست می او خاموش، را رادیو بود MP مرد محلی

. بود شده خوب یک روی بر او چه خونین که طوری به اوضاع، فصل و حل به قادر سالنه او حاضر حال در است، بوده آسان لمسی همیشه خواهم می او دنی، با که چیزیشد سالنه

. مرطوب تخت یک و باردار دختر دوست چاق گرفتن چربی دختر یک ،با

از بود Comedown چه شد او همه حاضر حال در سرخ، گل و شراب از روز از

whines . شود می او نشد، فرستاده خاور به بود شده دنی فقط اگر دختر از ها

. بود دنی و بود ناله چربی دختر یک او همه حاضر حال در حاضر حال در شبدر در

شده، آشنا او دختر این مورد در کشیدن رخ به و پستال، کارت یک ارسال او به گونه یک

ارتش در پانچ .Isreali سرباز برای خواهم می او بیمار، به را او خدا

بینی روی بر .دنی متوقف نوشیدنی یک برای گر معامله توسط یوحنا و لوقا مرقس، متیو،

مطمئن برای تلخ دنبال چیز زودی They'd. همه به را خود دست در .هم " " آنی جرأت پاتریک، جدید خانه ساخت دیوید نمی کمک .چرا حقوق، " مکان به مکان این دادن قرار کرده کمک شما به که داد رخ زمانی کن نگاه ":افزود .بتی " " متیو خندید مورفی، خانم مثل شما از ارز جفت .این " " کری لهجه به تعویض آنی شروع است، مورفی خانم این .نه، " ": جان گفت را، اول دیگر پاینت ما به فقط در، به ما .خوب

دختران شد خواهد دختران داد، را آن در نی چهار با فنجان یک آنها بتی بنابراین

به . نه باالخره نوشید outdone خب سپس هر نی یک زمان در جو و ،پسران

شود منفجر از کف به را آنها سپس همه، از بعد پسران تواند می هم هنوز مردان این

دختران در .پاینت " مودار و شما، بر یا پدر به خواهم می ما یا و هستید عمه شما خوب ،Amjit کار بنابراین

" : به شروع از قبل بیرون، را خود زبان دادن قرار دوقلوها گفت دارد، وجود . خنده پیوست یوحنا و لوقا مرقس، متیو، که بود آن از پس

. آنها هفته چهار از پس خانه ساختن در دیوید، بچه، کاری گچ

می باعث روز در ساعت چهارده کار مرد پنج سقف، دادن قرار برای آماده

. تا فقط حد، از بیش کمک متیو و پاتریک خانه ساختمان از نور کار

او بگوید خواست می پاتریک بر عالوه آن، چپ سمت از احساس برای نه عنوان به

بود ساخته را آن او که .کودکان و وینستون در سقف تزئین Curley با برای در کرد مکان نقل

" همچنین " خواهم می او خانه، از نگاه گیری تصمیم شخصا ژوئن محل،

. " موتزارت " از ای گونه به بنابراین باشد می قیمت خطی خط قرمز مذاکره ، Curley

. را از استراحت یک پرسی بود شده تزئین خانه وینستون و

مختلف محاسن مورد در وینستون با چت یک به بدن کردن مومیایی

خود به جاده تا زدن قدم خواهم می او ساعت نیم از بعد سپس موتزارت،

. بود جدی از برخی گرفتن به خوب را آن او های لب روی بر را لبخند تزئینات converation نیست پرحرف حد بهترین در بودن مرده همه، از بعد . بار برای طوالنی در را خانه Curley آن به برساند پایان به وینستون و شده، ساخته تازه خانه یک تزئین برای تر آسان همیشه که است آن عنوان بهآن حاضر حال در بنابراین

. تر آسان تواند می امر این مشورت، فرانک با ژوئن محل فرش به

. که بود کرده اظهار پاتریک طراحی همان با را خانه کل به

" پس " بود، کرکی حد از بیش عنوان به را آن بود ممکن غیر خالء به خواب اتاق فرش چرا می را آن حداقل آن از پس خواب، اتاق در نشیمن اتاق فرش نمی آنها تواند می خواهم

. در را خود تماس فرانک است آسان کردن تمیز اومدن Kiddimister برای .در " . ببینید را آنها شما کردم فرش از مازاد ما داد، نجات را من زندگی تو اوه

رقص سالن یک شده اضافه آنها به کند، می تغییر لحظه آخرین در هتل طراحی

سراسیمه " مرد که داد توضیح از اضافی، خواب اتاق از بسیاری جای به Kiddiminster. " ": فرانک گفت را، خود دست خاموش را آن به خواهید می شما .بنابراین " ": مرد گفت توانید، می شما اگر .فرش Kiddimister خوب به ژوئن داشت Kiddimister بنابراین دوست او اگر تا رفت فرانک با

. پایهی بر فرش طراحی دیدم را آن او که وقتی زد لبخند او طراحی،

بود المللی بین هتل یک سوئیت ایرلندی برای را آن کلز، کتاب . امر این بود خوب کافی اندازه پنج هتل ستاره یک برای را آن اگر بیرمنگام هتل

تواند می

. زد زنگ ژوئن توافق خرید کشور سیاه خانه یک برای خوب کافی اندازه به

شد تخمگذار فرش یک داشتن آنها به همه او به پاتریک .شب " : پاتریک" پرسید .چه؟ " رفتن به ما همه آمد آن از پس به همه از شب، تخمگذار فرش

" : ژوئن داد توضیح است، گذاشته فرش که زمانی آن، از پس گر .معامله " ": تلفن دادن قرار پاتریک گفت میگم، همه به من .خوب حال در را آن فرانک شدند، وارد فرش که کامیون این بعد ساعت یک

. جهش پایین طبقه برای یکی و باال طبقه برای یکی بخش، دو نداده انجام را او آتش، های شعله مثل او چشمان جاده تا زد فرانک کامیون ازبودند

. خود شده آوری جمع فرانک است کننده سرگرم بود خواهد آن سال، در خانه یک

. وین سید، بزرگ بود ژوئن ماه در و پاتریک جدید خانه به آن از پس ،ابزار و وینستون متیو، Curley راجر، ، به یوحنا و لوقا مرقس، متیو،

. پشت در ایستادن بودند آماده همه بقیه و دیوید ذکر

داد توضیح طرح فرانک .کامیون

" سخت روز یک از بعد ما شود می باعث را آن است، زیبایی از چیزی فرش حاضر حال در شناور

فرانک " شروع سخت، رو پیاده در رفتن .راه " " راجر قطع که، گویند می دوباره توانید می .شما " . نظر به همچنین است بد اتصاالت توسط خرابی باعث تواند می زیبا فرش حاضر حال در

رسد می . سال در بود خواهد درز بدون این بنابراین است، درز بدون آن از اگر است بهترکه آینده های

: این خوب فرش یک آنچه گفت خواهند نیز آنها شوند می متولد پاتریک نوه

" ! بود عرق فرانک خوبی به را کردن ذخیره به توانستیم ما چگونه که تعجب و است

بود زده هیجان خیلی .او

" ": وین زد فریاد رسید پایان به نوشیدن ما زودتر چه هر ما زودتر چه .هر . و فرش پنجه دست فرانک شد آغاز آنها بیان، این با

. او راهرو و اتاق هر لبه در را آن داد دستور مردم

شتافت بود دقیق در که شوید مطمئن و زده هیجان آموز دانش یک مثل

positon. دقیقه زمان fourtyfive این ، فرستاده به باال طبقه به تیم یک آن از پسشد . الیه دادن قرار بود شده نصب پایین طبقه زیرین الیه که حالی در را کار همینزیرین مثل اجرا سراسر در را شما آن از پس شود، می پخش را آن فقط شما آسان کار پایین

احمق یک

. شد نزدیکترین رادنی عنوان به طبقه به را آن چسبیدن عمده تفنگ یک با

تا شد، داده رادنی عنوان به اصلی جزء اسلحه یک که بود او دسترس در که چیزی آنجا

مانند درست بود، هماهنگی و نیت حسن گسترش پری یک او بود نگران

. انجام رادنی اما بود، ثبات با تفنگ یک چوب یک جای به را خود بازی شدن goodjob ، است خوب بسیار کار .یک از کینگ رادنی پایین، طبقه تخمگذار فرش هم بعد

شده فرستاده زیرین الیه این رفع برای را خود عمده تفنگ گرز با باال طبقه پریا

بود . نیاز کردن خالی به را موجود عضالت تمام حال همین در آنجا .فرش « ": لوقا گفت کلز، کتاب مانند آن یوسف و مریم عیسی، .ای " حد از بیش هزینه زمین را آن باید دقیق، طوری به است، رنگارنگ و روشن بنابراین

" : جان افزود آن، روی بر فانتزی چیز همه با .چه " آن وزن در، حرکت یک گرفتن و دوم برای متوقف را شما توصیف آیا

عالمت یک ." :گفت practicle تن، شد مبارزه آنها اگر که کرد نگاه آن چند هر در، انجام را آن نفر ده

. قرار لبه یک آنها نامه به فرانک زیر دستور پیکر غول مارماهی

آن از پس بود کل در اینچ یک را آن اگر بود مهم بسیار لبه یک این پایین،

شود نابود تواند می فرش از .نگاه " ": فرانک گفت آن، از پس آغاز ما بدهید .اجازه

شد، برگزار او دهان در را او یکی چاقو دنبال به کشنده دو آورد ارمغان به فرانک او

در او دیگر سوی از کرد، نگاه کشتی یک مدیره هیئت به آماده دریایی دزد یک مانند برگزار

. مردان . فرش برش صدای به شد خواهد آغاز برش دهید اجازه آماده

. بود فرش عنوان به بود موقعیت در فرش که طوری به زد و کشیده

بود بسیاری مانند پنجه بود، یافته کاهش پنجه روی بر را آن تقلیل . با برش دریایی دزدان که طوری به را، خود شام برای بود انتظار این دندان کوسهخود

. بود پاتریک کنید کلیک زیر کوسه به را خود قربانی پرتاب چاقو

بود پن پیتر او پنجه، فرش روی بر پایین فشار به شده واگذار

. بود اتاق یک که هنگامی تمساح به تمایلی فرش ارسال

شد واگذار شمارنده عنوان به کنار و گوشه در نشستن به رسید پایان به مردم

هر که دارد وجود نه پیچ، از کردن باز به تصمیم فرش مورد در تنها آن وزن

. بود کامل پایین ها پله از زودی به آن .احتمال

" ": کشیدن دراز پاتریک گفت است، راحت بسیار آن و کننده خیره این خدا

سالن در فرش روی .بر " " زمزمه تنهایی، به ما که زمانی راحت، چگونه که دریابید باید ما شک بدون . ژوئن " ": کشیده آتش به هنوز را خود چشم فرانک گفت رسید، پایان به نیم ما .مشاهده این بود، بعدی باال بود dificult طبقه پله عنوان به بیشتر

. به فرانک دستورات زیر آن از پس کشیده همه شد انجام به حال به تا

انسان مقاله عنوان به اقدام آن از پس پیشرو، لبه داشت بر در آنها نامه

کمرنگ فرانک زن چشمک چاقو که حالی در نشسته فرش روی بر آنها وزن

. بود بودن پایین باال طبقه اتاق های اتاق و گام به گام آنها اطراف .در

. برش از تگرگ یک برای دارند را خود ها پله از نهایی، چالش برای حاضر حال در

پهلو تمیز، و تر و پهلو ها، پله از آمد فرانک باران مانند سقوط فرش

. خود انسانی کاغذ پی، در مرحله هر در قرار مردم تمیز و تر و

بود. آن دارد، وجود فرش از و تاب و پیچ یک اینجا در فرش از و تاب و پیچ وزن

فرانک اما سمج، پسر یک روی بر کراوات زدن گره بود فرانک اگر عنوان به تقریبا . و ای گوشه در را آن او فرش، گرفتن یا ناخن پسر خواهم می او غالب،

او کرد، مالقات را زمین و داد انجام مرحله آخرین عنوان به او نهایت در حاضر حالحال به را آن

بود. شده ارسال فرش یافته، کاهش را خود چاقو او شد، متوقف فرانک طبقه

. همه بودند نشسته ججس توماس مانند افرادی بود شده گذاشته آن او، اراده به

دارد وجود دارد وجود جا همه وزن انسان کاغذ از دنباله یک مورد، در ،

. کرد نگاه اطراف به همه ها پله های پله روی بر ایستاده نفر ده

آن هیبت، باال seemlees در آن در که ها پله پایین در حتی بود،

. ژوئن بنابراین تحسین، همه پاتریک، بوسید ژوئن کرد مالقات پایین

است فرانک .بوسید نگاه در او آمد، در مورفی خانم باز جلو درب

کاغذ وزن عنوان به و نشستهاند هم دور و ها پله روی بر .همه " در و ها پله روی بر نشستن همه ساخت پاتریک من شرم شما

شد " آغاز او صندلی، از برخی خرید به باید شما .طبقه، " ": پاتریک داد پاسخ بخرم، نوشیدنی یک آنها همه ما ابتدا در اما .ما

بود چیدن آخرین فرانک گر، معامله برای رهبری و ثبت همه

آن ترک، از پیش وی متوجه WS چاقو مورفی خانم که آن از پس تنها . فرش « در هتل دریاچه سه از سرقت این شما یوسف و مریم عیسی، ای

کرد " زمزمه او . کیالرنی؟ " فقط فقط آنها از بقیه و فرانک آن، ما شیال، نه، . می استفاده ما اما پنج هتل ستاره یک در بود قرار آن تخمگذار رسید پایان بهشود

" : ژوئن داد توضیح آن، جای به را آن تا رسید .پایان

رفت باال طبقه او آن از پس کار، بازرسی مورد، در چیز همه رفت می راه مورفی خانم

حد از بیش که دیدن .برای رفتن " راه به ترحم آن دارد، ضخامت اینچ دو باید را آن و را خود درز بدون اما

روی بر

مورفی " خانم شاداب خوب، خیلی را خود آن دیدن .از " " پاتریک خندید آن، از پس شناور به باید .ما " ": یک گفت دهد، می چهره به سیلی یک شما به من یا و را خود مادر گونه آیا

مورفی خانم .خشمگین " ": برگزاری ژوئن گفت نوشیدنی، یک همه خرید به مجبور ما شیال بیا

شود باز .درب " یک شما که شوید مطمئن اما پاتریک خرید که زمانی تا پس، خوب

" : ژوئن دنبال به او عنوان به مورفی خانم گفت خود، کودک برای خوب آن گینس، .است

تحویل کیفیت از را مبلمان تمام فرانک بعد روز . که چیزهایی خرید شما اگر بود، نمایش ویژه ممتاز نمونه خانه اش مغازه پایان

عنوان به است ممکن شما

. که بود گرفته تصمیم کمپ خانم آخرین حال هر به دیگر آنها بهترین، خرید خوب

سارق یک بهتر، حتی را آن برای چیزی به نیاز خوب خانه یک مانند

مودار . تنها همراه، آمد زنگ محل از مرد آن پس خطر زنگ Amjit . اگر که بود تقریبا این دهد نمی اجازه را خود ماشین از را حال Amjit او

. بنابراین الکترونیکی زنگ یک قالب در رقیب یک شدن پریدن Amjit گداخته به شروعدر کرد

پارک سافاری در شیر مانند گذاشتن سر واقع Longleat کاله در دهید، Amjit انجام

شد

برخی شکالت است ممکن او را، خود شانس تالش در بود Cadbury فقط آن گرفتن، در

در جاده پایین که آن از .Bourneville دستی را انسان حال این با

شکالت مسیر ذهن مورد در خطری زنگ . Amjit شرکت بنابراین دانست نمی را

ماند آنجا در خود ون در و لرزش ترس با .او " " توصیه شود، می درست شما آن از پس را شکالت از برخی شد Jaswinder او که

کننده سرگرم همه .تماشای

برخی خطری زنگ از مرد آن دادند chococate پس قرار فشار تحت بیرون به پنجره .از

عالقه مورد از یکی را آن از Amjit فقط به نه بود، آن هم هنوز بدترین نیست،Cadbury

که آنجا تا شکالت Amjit بنابراین آن بود کردن Amjit .نگران تف

برای تالش در انسان که تنها نه شد، منزجر او خارجی، شکالت

مسموم را او تا کرد تالش نیز او اما زیبا صادق نگهبان سگ یک او رشوه

یا و بخوانید را انسان تواند می نه نیست، شکالت که بود چیزی با

را آن اگر او Cadbury چیزی، گویند، نمی شکالت بود آن در

که دانست می او حتی اما بود سگ یک فقط او چیزی، یا بود Amjit .احمقانه

نیست خوشحال بسیار او کردن، غرغر به .شروع " " توصیه نیست، مناسب شکالت آقا .Jaswinder که " " مرد لکنت با بود، ایتالیایی شکالت بهترین .اما " از ایتالیا Cadbury آیا پرسید .Jaswinder ":؟

" ": عبور مرد زنگ گفت مغازه، آن از برخی من نگاه اینجا در Jaswinder است پوند یادداشت .یک Jaswinder " بگو بابا بازگشت، شکالت شما Thankyou با برای

گفت " لبخند با او آمده، دوباره لطفا .سف،

را خود واقعی شکالت خود، شکالت با راضی ، Amjit از Cadbury را خود

کنید دریافت را خود ون از زنگ مرد .اجازه پاتریک زنگ، اندازی رفع صرف را روز تمام زنگ مرد

مودار بود، وقت اتالف یک این کردم فکر ژوئن بود Amjit و آن فکر

. آزمون سوئیچ فشار او به رسید پایان به مرد که وقتی را خود بینی به ،توهین اتصال ایجاد به بودم کرده فراموش را او عنوان به افتاده اتفاق چیزی تنها .نهایی Amjit فکر های چرخ تا ادرار با هشدار زنگ از او که آنچه داد نشان VAN . زنگ صدا آزمون از بعد دقیقه چند است زنگ مرد ، Amjit مودار barked تالش به را او ابتدا بود، چیزی یا و شیطان مرد این اتحاد، در به

کر را او به بود تالش در او حاضر حال در وانمود، شکالت با را او .سم

گوش که دانند نمی احمق انسان شد Alstation آیا یک حداقل

است مرد زنگ یک خصوص به انسان، هر از تر حساس بار .صد

او دادند تکان دست پاتریک، و ژوئن به خداحافظی زنگ انسان خود با خوشحال

مودار به موج خداحافظی به حال به . Amjit فقط که حیف شود می خانه خاموش او سپس مرغ Amjit مودار تخم کرم مانند دیگر، های حال Cadbury ایده .در نیست دو برای بیشتر را کاری هیچ دیوید و سینا ابن پزشکی بیوتکنولوژی گاوین

یک کند می تیره ابر هر اما افزا، غم دنبال چیز همه ماه،

. آخرین پرداخت به پرسی را به را خود راه یک زن یک ای نقره پوشش

بار این اما آسانسور یک او معموال شوهرش، جنازه تشییع مراسم در قسط

رفت می راه او که بود آن از پس رفت، می راه بیت آخرین و اتوبوس گرفتار او

. است شده ذکر پرسی به را آن او خانه پاتریک و ژوئن .ماه " " شد متوقف او قبل، جدید خوب خانه هرگز که ام شده متوجه .من " ما است، مورفی پاتریک خانه که فریمن خانم به MP خب حال به تا سنگ آقای

پرسی " دارد، وجود ساخت ما دهید اجازه شورای از قبل را خود عضالت از استفادهشد متوقف ،

کند می فکر چه او که ببینید به ذهن خواننده یک به نه را .او

" آن با خصوص به خاطرات، از بسیاری حد از بیش دارد می نگه من خانه که تنها این

آن در که اعصاب، و مغز جراحی بیمارستان توسط آن hosband که از پس کرد، فوت من

شد " متوقف دوباره او جدید، مکان یک به خوب است .ممکن " " گفت دیپلماتیک پرسی یک کنید، دریافت رسید شما به باید فقط من .ببخشید،

قرار کار کمی است ممکن تلفنی، تماس دیگر اتاق از ژوئن پرسی بنابراین

همه از بعد دیوید و سینا ابن پزشکی بیوتکنولوژی گاوین .راه " که مشاهده دارید دوست که بدونم میخواستم من است، خود رسید اینجا در

شد " متوقف پرسی جاده، پایین جدید .خانه " ": فریمن خانم داد پاسخ است؟ آن حد از بیش مشکل مطمئن شما .آیا " " باشید مطمئن اینجا، در بزرگ شاد خانواده یک همه ما کوچکترین، در نه

دراکوال مثل غریب، و عجیب کمی صدا آن فریمن خانم به چند هر پرسی،

است آن .گفتن که زمانی آماده ساندویچ چند و حال پز آب کتری ژوئن . ترک را آن به را آنها سپس معرفی شده ساخته پرسی بنابراین شدند، وارد پرسیخانم

حد از بیش را آن بود، مورفی خانه بزرگ چقدر دانستم نمی فریمن . فروش به او اگر سپس شوند ساخته کوچکتر نسخه یک اگر حال عین در او، برای بزرگ

رسد می

با را او خوب اندازه Smethick خانه به است ممکن شاید او اعصاب، و مغز جراحی.کافی " دریافت را دیوید من از پس حتی را خود آدرس یا و را، خود تلفن شماره من نگاه " : یک توزیع ژوئن گفت گرفتن، تماس در برای سینا ابن پزشکی بیوتکنولوژی گاوین و

خانم برای یادداشت دفترچه .فریمن ساخت خانه به دیوید شد، توافق یک بعد هفته دو

کردن کمک دوقلوها گاوین با ، Curley انجام به وینستون و

بود تا فقط فرانک آن از پس تجهیز خواست فریمن خانم اگر و داخلی، فضای

بود . صنعت عطف های چرخ دیدن برای و خوشحال پرسی ،جاده

. سنگ آقای زد زنگ او بنابراین بدهید من به دیگری فشار را آنها باید او MP شاید

" " شد آغاز پرسی مورد، در بود تعجب فقط من اینجا، در را خود پرسی .سالم

نشست از روح در که کرد اعالم لیبرال آینده هفته

سنگ آقای مردم حوزه برگزار MP جلسات در آینده در خواهد

. نمی هیچ مردم اگر است عامه های خانه سه و گر معامله

. واقعی دلیل غرق را خود غم تواند می همیشه آنها سپس رضایت جدید خانه خواهم می آنها سپس و آمد گر معامله به را مردم اگر که بود این

ببینید را پاتریک

سنگ آقای سازندگان، برای کردن چرخش می کار از برخی شاید آن از پس و

پاتریک به بر عالوه کرد، پریدن به شروع پرسی پیشنهاد در را خود سازنده یک

بود یادآوری مردم به خوب را آن استون، آقای های پیروزی از یکی شد خانه

است مجلس نماینده یک .نتایج پرسی پیشنهاد از پس تفاوت، یک انجام کوچک چیزهای

است شده فکر از حتی است ممکن یک آن در که شد پیدا کار جریان .یک

بود رشد حال در چینی از را خود عشق در پل لبخند حد، از بیش رشد کوچک چیزهای ،

ها ماه از پس اعداد از slogg او قطره یک که طوری به بود، تسلط و سخت . را او کاترین شد ظاهر او امثال در حاضر حال در چینی بازی این تماشای برایسه مالقات

بود زحمت پر و آرام آن بگیرند، یاد زبان به او به کمک برای هفته در بار

بود داده نجات ننگ از را اش خانواده او همه، از بعد را خود وظیفه این .اما

بنابراین است، او برای زبان نوار باید او که گرفتند تصمیم سپس بین

از پس زمان خود، به گفتن سخن لب زیر و واکمن یک پوشیدن به شروع پل لبخند

تکرار او گوش، او صدای به را او دوباره زمان از پس زمان

او. حال عین در زبان، استعداد هیچ گوش، هیچ او بود، سخت این عبارات

یک خانواده، یک حال به تا او بود، تنهایی به دیگر او کمتر، هرگز خوشحالی احساس

. حد از بیش در رستوران با چه کار و کسب یک او چینی ،خانواده

. بود کاترین توسط دور او هفته در بار دو دهید تغییر را غذا whisked ویندوز به

در خوردن

فقط دارد وجود چین در زمزمه شد رستوران؛ در افتخار جدول

بود او بود، کشور سیاه لهجه با دار خنده کمی مرد این که

زمزمه آنچه به اهمیتی هیچ خانواده و کاترین چرا؟ اما مهم

بود کرده ذخیره را آنها او افتخار، مرد یک او که دانستند می آنها .گفت، یکشنبه روز صبح از یکی واقع در بود، گرفتن نزدیکی در ژوئن زمان

" " : شاید است، نوزاد که گویند می آن در آنچه هر یا و ، سالم گویند به تصمیم کودک

." بود " / رسیده آن زمان من شما، دختر پسر من سالم .آن " ": درست پیچ نشسته ژوئن گفت دارم، شکم درد .من " ": خواب از را کشویی پاتریک گفت رنی، یک شما به .من " ": گسترده را خود چشم ژوئن گفت شکم، درد نوع که است آن کنم می فکر من ،

یورک دوشس از تصور یک که .گویی " یک خواهید می خواسته" aspro شما خود برهنه خاراندن از قبل پاتریک پس؟ . پشت

یک برای رفت aspro پاتریک ، رختخواب از شدن خارج برای تالش فقط .ژوئن " یک شما :" aspro بنابراین سر دادن تکان پاتریک گفت آن؟ از پس خواهم نمی را.خود " " را سالم، گفتن برای خواهد می ما فرزند کنم می فکر من دکتر، یک به خواهم می من

ژوئن گفت عنوان به

صندلی یک در .slumpted او " " مثل پاتریک صدای را، خود آینده .شکست choirboy شما، " گفت دنیا، به فرش این در شود می را آن یا و را خود انگشت که طوری به ":بله، whincing ژوئن.

گوشه احساس او سر، بی مرغ یک مثل مورد در اجرا به شروع پاتریک

با برهنه . Nancy مانند او از باید است شیر دور در پیش سال که کسانی تمام

. فقط او دکتر یک برای حلقه و بروید پایین طبقه به را او باید یا پوشیدن لباس

شد میخ طبقه به پا یک اگر عنوان به محافل در اطراف .در " ": از حاالش ژوئن گفت لورل، استن بد عنوان به را خود آمبوالنس، مطلع

بودند مرد شاید یا فایده، بی بنابراین مردان چرا پاتریک، رفتار

است عشق آنها به زن که طوری به فایده .بی " در رانندگی او توانید می بنابراین دارد، وجود کاهش دلیل به آمبوالنس هیچ چه

نیست . " او گیرنده، یافته کاهش پاتریک شوخی، باید شما خودم

ببینید اگر خواهم می او دوم یک منتظر او اگر بگویید او به کنترل برای صبر

دارد وجود همه از پس آمبوالنس یک .بود حال در توسط شده آماده و بود پوشیده لباس ژوئن ها، پله از تا درهم پاتریک.حاضر " درایو شما به باید من دارد، وجود چیزی یا آمبوالنس با تاخیر یک

داد " توضیح او .در، حد، " از بیش من چمدان از را و کند، کمک آن از پس پایین ها پله از من به پس ":گفت

ژوئن .آرام

حال برای او پرات چه فکر ژوئن رفت، پایین ها پله از هم با آنها . شوهر " ": جلو درب کردن باز پاتریک گفت دریافت، را ماشین من دارد وجود اقامت .شما " ": صندلی روی بر نشستن ژوئن گفت ام، کرده فراموش را چیزی شما کنم می فکر من

جلو درب کنار .در " ": قاب در ایستاده پاتریک داد پاسخ است، من دست در کلید چه

جلو درب کردن .باز " ": ژوئن، ماه زد لبخند هستید، بود خواهد کودک این عنوان به برهنه عنوان به شما whincing قبل

است درد .با

ناودان درب بسته سپس و کرد نگاه پایین را خود برهنه خود در پاتریک ،

واقعا او او، عنوان به قطع باال، طبقه به فرار او ماشین کلید کردن رها

. پایین ها پله از سقوط پاتریک بعد دقیقه دو بود لورل استن مانند حاضر حال در

با کلمه، واقعی معنای بازگشت teeshirt به خود بند و جلو به عقب در را .خود

جلو درب کردن برآب نقش و خود پای به برگشت فنر او .کبود " " زد فریاد از پاتریک شود، نمی روشن ماشین گه، لجن، لجن، .ماشین

اش خفه یا که بود آن برکت، پر را خودش و بست را چشمانش ژوئن

او . دهان در را خود انگشتان دادن قرار از پس دیدم، را چیزی ژوئن سپس شوهر

. آمد مایکل تاکسی کشید سوت . chugging او کردم حال در او نجات به

متوجه حتی پاتریک قبل بیمارستان به رفتن برای گفت مایکل .و

" ": پاتریک کشیدند فریاد صبر، من .برای

بود آرام به را خود راه در مورفی حرکت، حال در تاکسی داخل به پریدن

بیمارستان زایمان اتاق .از کردن پیدا برای خوب تواند می این ماند، آنجا در ساعت چند مایکل تصمیم آن چند، هر انداختن دست را کسی را آنها گرفت تصمیم نوزاد بود، بچه چه نگرفته . معامله برای را راندند عقب به مایکل بنابراین آمد دنیا به برای که حالی دربه گران

اخبار .همه

" شد پاتریک panicing بنابراین ، داده قرار او دهان در را خود انگشتان فقط ژوئن و : داد توضیح راند، بیمارستان به را آنها من بنابراین پایین، کشید سوت من

مایکل" . ماه " در بخش، آرام دست یک به نیاز پاتریک ثابت، شود می او دانستم می همیشه من ژوئن

" : بتی گفت دارد، نیاز او که آنچه .فقط " ": آنی افزود دیوانگان، کردن خفت و .این " یک به محدود آن بنابراین انتظار، آنها داشتن نگه است، نشده متولد آن بنابراین

در دختر

وین " ارائه صورت، .آن " " آنی زد فریاد که، است جنسی تبعیض .که " ": بتی افزود است، اسطوره یک تنها را خود انتظار، شما از نمی نگه را .دختران

برای نمی santuary وین را خود دختر او رهبری، به تماس اتاق از

. دختران راه در نوزاد یک با چند هر همه از بعد را او بازی

حال . و پوشید می پوشک را آنها از جفت شب در داشتن ایده یک dubbies زمان به نوبت در آنها آنها، مقابل در آویزان عظیم whail است. " گفت پیش، سال رشد آن از شما کردم فکر من داده Wayne ":خدا، قرار او عنوان به

است خود گوش در پنبه پشم .برخی " ": بتی گفت پاتریک، افتخار به .آن

" ": وین خندید بود، خواهید خوشحال او که هستم مطمئن .من " " بخواهند او عنوان به آنی بمب بچهداری، ما دهید اجازه او کنم می فکر شما آیا

مرتب دوباره صفحاتی

را او .پوشک و " پوشک کردن عوض شما، برای آموزش یک بود خواهید آن است، چنین که امیدوارم من داشتن

گفت خوشحالی با وین را، خود تماس پایین تمام ." :بیمار " " بتی جواب آن، از پس طال سوئدی جفت عنوان به تا لباس به باید می .ما

مجبور پاتریک که کرد دعا سکوت در او بسته، فکر در را خود چشم وین

پسر . یک کار یک از پس بعد اخبار 22روز و آورد ارمغان به مایکل ساعت ،

که فکر این با را خود وین داشت دختر یک cosoled ژوئن

! یافت خبر این شنیدن در آنی و بتی نیست قلو دو دختر آن حداقل

. این از هایی زمان در را آن کرد تن به را آن و کنید، نگاه جفت طال را خود سوئدیکه بود

عصبانی و شوکه او وین برای عنوان به ساچمهای، تفنگ یک حال به تا او آرزو مورین

بود

از پدر یک تواند می دیگری چیز چه خندید، او آن از بعد اما لحظه، یک برای

: . تا نوشت خود مغازه پنجره در تولد هنگام وزن سید بزرگ شاد انجام ،دختران کار 6پوند 12 یک به را آن که نیست تعجب جای است 22اونس، بوده ساعت .

کارگر زنبورهای مانند مورد عکاسی دوربین یکجور و جورج بود، خوشحال خیابان تمام رفت

. بود خیابان برای شاد روز یک این خوب خبر .گسترش حال Amjit مودار درب بود، ایستاده خود اربابان خانه بر نگهبان

مودار راه در پاتریک، عجله با شد چنین کردن باز است مانده باقی ای گستردهAmjit حال

بود الکترونیکی هر از بهتر او شده اثبات به را فرصت این از خوشحالم

او . توانست می که همراه، است آمده سارق هر دلیل همین به درست خطر زنگ

. مودار بنابراین بود احمقانه که سارق هیچ اما محتوای Amjit روز، به حال

بودن با را توسط scratchings خود خوک کند Jaswinder گوشت می .تغذیه " تا بزرگ و عجله را او که امیدوارم من کوچک، دختر یک پاتریک بنابراین

بازی او با توانم می من که ، "Jaswinder با Amjit اعتماد جلب .مودار

حتی بود خوشحال خیابان حال Amjit کل به جدید عضو یک مودار،

. دارد وجود خیابان در ناراضی بود نفر یک چند هر ظاهر .در خواهم نمی او گفت شود می تنها است، بوده بیکاری بیمه در نام ثبت به مارتینهر شود پرداخت

شود متوقف او نفع به بود، کرده رد را شغل چندین او عنوان به .بیشتر

کرده منحرف روی بر را او راهسازی تنها سوار، خانه به مارتین را خود شانس لعن بود

حال . دنی بود، کرده زندگی اینجا دنی خیابان، این متنفر او خیابان . تنها او چه حاضر حال در بود شده نرم لمس یک او پول، به توجه با را او همیشهدیدن

. ببینید را هندی دختر تواند می که مارتین جشن خیابانی خونین طیف

. اند ساخته خواهم می او سگ، که بودم متنفر او تغذیه سگ که بود او خود هم،

که نفر است WOG هزاران نشده متوقف در را او بود خونین سگ آن و خونین

. یک . به رفتن برای او است انتقام خواهم می او لعنت، را آنها مارتین نمایشگاه

خیابانی خونین حزب هیچ گیرند، می جشن به کس هیچ شود می آنها اما .پدر، Jaswinder Amjit تواند می او که طوری به بود خورده گره برق چراغ تیر به مودار

تغذیه را او که حالی در او او، scratchings سخنرانی عروسکی بزرگ خوک، گوشت پاتریک

داشت حضور اجالس این در نیز .عروسکی " را شما از doggie پس دیگر یکی کردن، صحبت به دیگری کسی شما ببینید را زیبا و شما به غذا HUGG دختر شما به ، "Jaswinder کرد نوازش را .سگ

کرد باز را او به صحبت به درب و خود اتومبیل متوقف او مارتین .پشت

" قصاب در نشانه و خوشحال خیلی به همه چرا سالم،

مانند " صدا مارتین کمی، مورد، دختر همه آن در آنچه پنجره،

هود سواری قرمز کوچک از .گرگ " شود می به دوست یک من بزرگ را آن که هنگامی کودک، یک حال به تا پاتریک همسر

داد توضیح با، است Jaswinder toying" :بازی خوک دم .با مرد Amjit مودار آن بوی شناخته رسمیت به او آرام، کردن، غرغر به شروع ،

دانست می او اما شدن گداخته از قبل را او خواهم می او آن در که یاد به هنوز اومرد که

نیست خوب مرد بینی Jaswinder Amjit .یک سراسر در .smacked مودار

" " گفت او ادب، بی شود نمی هنوز مردم کردن غرغر به نیست خوب .آن است Amjit مودار قانع عریان را خود های دندان با را .خود " را خود جدید همبازی دیدن به را شما من و من ماشین داخل "،خوب

را: خود های دندان دادن نشان خندان، مارتین .گفت " ماه خرداد جدید نوزاد دیدن به خوب، تواند می که کرد Jaswinder "،آه مکان نقل

گام یک

ماشین .نزدیکتر اگر Amjit مودار حتی بود، مرد آن که بود شده حال Jaswinder یاد

او که طوری به شده، .به barked فراموش " . را آن خواهد نمی شد خواهم خوب پس بار، اولین مومیایی گویم می فقط "،Amjit من او .بود Amjit در Amjit مرد این نیش به زمان آن از بار، اولین برای را خود های دندان پرید جلوبود ،

. گرفتن گاز نیاز او بود، بد مرد آن است داده قرار بوی به محل یک خواهم می .او

که چیزی از Jaswinder آخرین جهش شکل به . Amjit دیدم توسط متاسفانه بود مودار

را او زدن او Jaswinder گره عذاب سرنوشتش، بود شده موم و مهر ناخواسته ، Amjit

. کشیده تلفن تخصصی های زنجیره رسید آن به رانندگی مرد و را ماشین تواند می Amjit زمین به مبهوت Quitely .مودار یک راندند، مارتین Jaswinder او کنار .در خود Amjit مودار توان تمام با زدن فریاد به شروع او زدن، فریاد به شروع ،

. دقیقه پنج از بعد آزاد خود تلفن تخصصی های زنجیره در از را خود به تکان او

ماشین از پس جاده تا شتافت او بود، آزاد خود Amjit .او آمد از

بود پرداخته خود مشتری آخرین با او عنوان به زودی به .فروشگاه "Jaswinder بیدار خواهم می او دهند، می انجام بیچاره حیوان به را شما آنچهمرده ، Jaswinder هستند؟ شما رفت Amjit" آن می برق چراغ تیر .به

کنار در لوپ، المپ پست اطراف در هم هنوز چوک زنجیره یک شد پیدا او همه

از خورده نیم کیسه یک بود scratchings آن افتاده عروسکی پاتریک خوک، گوشت

بود . عجیب این فراز بر ، Jaswinder ترک عروسکی پاتریک هرگز

رفته . خوک گوشت از تازه منبع یک برای سید بزرگ به خواهم می او شاید پشت

scratchings ، را خود سر رفت Amjit خاراندن می راه سید بزرگ .به مودار Jaswinder آیا" رسد می نظر به و گذاشت سر پشت را او تدی او اینجا، درAmjit

پرسید اند، شده ناپدید .Amjit" :خیلی " تغذیه او دیدم او از من آخرین Amjit نه، ، Amjit ، سید:" بزرگ گفت

پایین را خود تبر آوردن از .قبل " کنید امتحان را فرانک من تشکر متحیر Amjit "،با و متعجب .نگاه " مودار ببینید را من نه، ام دیده را او من عنوان Amjit نه، به جاده تا مسابقه اگر

بود مطمئن، برای که بود کرده اذیت را او چیزی بود، آتش در را خود دم

بود " فرانک پاسخ پارس، شد او .راه " کنید امتحان را کفش فروشگاه من شد Amjit "،خوب، متحیر و متعجب بیشتر .حتی " باال پاشنه روی بر تالش بود گذشته هفته در او نیست، امروز در او نه

" : . تریسی پرسید موضوع؟ این آیا او از ای نشانه نه امروز .اما " " پاسخ چیز، هیچ Amjit نه، ، شتم و ضرب به شروع بود او قلب چند هر

سریعتر . حاال اما Amjit بنابراین عجله، تاسیس را خود او رهبری، به بعدی مارک برای Jaswinder شد؟ عجله با او چرا پس بود، خیابان در امن " آنها بود، متیو با پیش روز دو اینجا در او او، امروز نشده دیده

. پوسته منفجر را خود لرزد می شیر در حباب ترین تواند می کسی چه به کردم سعی

توضیح " او عنوان به گذاری عالمت حال، هر به اینجا در خطر بی را او جایی، تا پاپ داد

ریخت او مشتریان برای چای .فنجان

از آنچه اما بود، امان در اینجا در حال هر به دلیل Amjit او همین به و موداراو حال به

گذاشت سر پشت عروسکی پاتریک چند Amjit .چپ هر او، از بیش نسیم ضربه احساس

. کرد می بازی در او شاید فروشگاه، به رفتن خواهم تماس او بود هم هنوز هوا

.انبار "Balbinder ، Balbinder Jaswinder ترک را او عروسکی او است، مورد و خیابان و کوچه بود " Amjit در این از باالتر او صدای رفته، حد از بیش مودار

است .معمول

" که خاراندن سید خوک گوشت گرفتن شود، می ها مغازه از یکی در باید او

اطمینان " پاتریک، این از هیوال .Balbinder سگ " . نگاه در من باال، طبقه به کنید می سعی شما نگاه کردم سعی جا همه در من

خود " بود او چشمان و صدا در فوریت سایه .انبار، Balbinder در Amjit باال طبقه نگاه به عجله با او دور، نگاه او کرد، .نگاه

از ای نشانه دارد Jaswinder هیچ .وجود را cann't من" پنهان Amjit صورت Balbinder scoured "،او او بود، کرده

او از را .چیزی Amjit است روده احساسات خود، ظن سوء خود، ترس کردن پنهان برای بود تالش .در

. نادیده را آن آنها زد، زنگ دوباره را آن گرفت نادیده را آن آنها زد، زنگ تلفنآنها گرفته،

. آن به خواست نمی آنها اما دانستند می آنها یکدیگر در خیره بود ایستاده،اعتراف

نیست ناراحت دیگر یک توانند می آنها دیگر، از یک هر .به " تلفن به پاسخگویی بهتر شما خود، نوبه به را او که هستم مطمئن Balbinder "،من بود

است دور به او به را خود چشم تنها نمیکند اعتنا صدا به .تالش Amjit " خواهید می چیزی چه بله، تلفن، در ".ربوده " " یک را، خود دختر دنبال گفت smugg به .مارتین " نشد پیدا او شما صدا Amjit "!بله، رها ، Balbinder زد .لبخند " " " " مارتین طعنه او، نشد یافت من .بله، " هستند؟ شما آن در که به Amjit "بزرگ، زد Balbinder لبخند ، توانند می آنها استراحت

بود خوب حاضر حال در چیز .همه " " بود گرفته تصمیم در مارتین پرداخت، به باید شما را، خود دختر خواهید می اگر

را خود .انتقام

" او خانه به فقط پرداخت، تاکسی برای من بود Amjit "،البته،

بود آرام او اما متالطم کمی ، Jaswinder است شده .کشف خود " دید خواهید شما آن از پس گویم، می من نمی شما اگر کنند، نمی درک را شما را

در " را خود پیام سینک اجازه به شد متوقف مارتین دوباره، .دختر را Amjit دهان gaped است ، نهایی ضربه خواهم می فقط او اگر عنوان به احساس او

کرد دریافت را ،

کردن متوقف برای پیشخوان روی بر نگه به مجبور رفت، زانو در ضعیف او

بیش سقوط او Balninder .خود حال به چه شنیده، را او حال به چه تماشا،

. آن دانست می او بود، بد آن است ساری پایان مکیده او ام، شنیده فقط

او که بود چیزی از ترس او اما شنیدن، به مجبور او بود، آن در آنچه اما است، بدخواهم می

. شنیدن "Amjit ، "! کرد التماس او چشم است آن در .آنچه " ": بود خوشحال او بود، خندان او مارتین، پرسید دارد؟ وجود هم هنوز شما آیا

خودش .با " است خطر بی من کودک که بگو من به فقط هستم، اینجا من تعطیل Amjit "،بله را کرد

قورت را دهانش آب و ها، .چشم است Jaswinder مارتین داده قرار تلفن .در " : پاتریک جدید نوزاد دیدن به گرفتن من به او گفت او بابا، "،بابا، تلفن Jaswinder گفت از دور به دادند قرار فشار تحت او مارتین از .قبل " انجام شما تماس خواهم می را او شما اگر و را، خود دختر من بینید، می بنابراین

ببرید " لذت خود به شروع او شد، متوقف مارتین گویند، می من که همانطور .دقیقا " بگویید من به بگویید، من به است، آن در داد Balbinder "،آنچه تکان را .شوهرش "Jaswinder است شده خواهم Amjit "،ربوده می را آن اگر که کرد، می صحبت آرام

دیده صدمه

است کمتر .همسرش " " گفت تلفن از دیگر انتهای از مارتین است، درست .بله Balbinder و میزد داد و مغازه whailing رفت پشت به .را

" به کلمه یک من منظور و کلمه، یک گفتن برای عاقالنه خواهد نمی را آن البته،

من چه دقیقا که دانید می خوبی به را، خود فرزند ارزش شما اگر که پلیس،

" : پایین زده زل مارتین گفت .Jaswinder معنی، " گفت من، فرزند خواهم می فقط .Amjit tersely ":من " " کرد قطع را مارتین که با باشد، تماس در .من Balbinder مادر و پدر آمد Amjit و فروشگاه پشت .از Amjit مادری زبان کرد، می صحبت مادری زبان به آنها وضعیت، که داد توضیح

" بود " خودش مادر مانند را آن مشکل، زمان در است بهتر Amjit .همواره

. زمان هر شود می تکرار بود شنیده از بیش برابر ده او را چیز همه او داد، توضیح

بود پدرش و مادر همسر، سرد سالح مانند داد توضیح او و . بدانند خواستند می آنها دانم، می به را آنها توضیح، به حال به او اما مرگ

. بود رسول فقط او احساس، قاتل یک مانند او بگویید آنها به حال به تا او

هنگامی ماشه کشیدن مرد مانند او احساس Balbinder اما بود آمده

خود و خواهم می او افتخار او است، دیده صدمه او هرگز او داده وعده او انگلستان

را

به خواستم می که را آنچه هر یا و دندانپزشکان، و پزشکان بود خواهد کودکان ،

. آن بود، کرده خیانت را آنها او احساس او حاضر حال در باشد شاد همیشه آنها امابود همه

. به شروع او مادر بود او تقصیر چیز همه که او، whail تقصیر ، Balbinder

whailed بد سیاه، کشور و انگلستان لعنت را پدرش حد، از بیش

بود برده سرقت به او از را خود نوه که .کشوری آمد در مشتری دو ، Balbinder خانم قدیمی فرار Amjit و به santuary پشت اتاق از ، Amjit است کرده خدمت آنها لبخند برای تالش در .سخت " کاری پودر برخی شما آیا ، neices ما هند، غذایی وعده یک ما به حال در ما

" : اول بانوی داد توضیح را، کاری پودر خواهم می ما .گفت " ": دوم بانوی افزود شود، نمی استفاده آن به ما چند، هر خفیف .یکی " باشه باید این اینجا شد Amjit "،در داده تحویل بسته یک .آنها " ": اول بانوی گفت خداحافظی، شما از تشکر .با

بودند خود خرید با محتوای آنها کرد، ترک را فروشگاه به آنها که .با

زیرفشار فروشگاه به عقب به را خود .صدای " ها مغازه این دارید، نیاز آن به شما که زمانی باز فروشگاه یک داشتن آن خوبWOG فروش

" : بار اولین برای گفت مسائل، از ای .شیوه " شما مسیحی آنها کردن، باز یکشنبه حتی و ها ساعت همه آنها بله،

" : دوم بانوی گفت است، پول خود دین تنها دانیم، .می معقول " و مناسب آنها پرستش، را آنها که است چیزی پول گویید، می درست شما بله نیست

" : بار اولین برای گفت ما، مانند .مسیحیان Amjit " " بود " خشمگین آنها مانند مسیحی سفید آن شنیده، او آنچه از

. چیز همه بدهد، او برای را چیزی هر خواهم می من است شده گرفته من دختر که است

باید . من و من خانواده و خودم برای زندگی یک ایجاد برای کنم می کار سخت برگشت

. ما آیا آن به شبیه جهل با تا داده ما "wogs" قرار قدیمی که آنهایی رها " " . پس موفقیت، به خواهید می مسیحیان سفید این اگر خانه یک در را آنها پرتاب وآن از

چشم " کنند، می کار آن برای را آنها دهید بود، Amjit اجازه کشیده آتش به راضد .کوبیدن

را خود دختر خواستم می فقط او گریه، نوزاد یک مانند به کرد، گریه به شروع او ،

بود پول به عشق از هرگز خود، لیست باالی همیشه خانواده به .عشق

خود شده داده قرار در تسلی دست خود چوب عصا بر تکیه با را خود پیر پدر

که کرد دعا آنها دو هر پسر، بود Jaswinder شانه خواهد .ایمن

تنها G مایکل ایمیل michaelgcasey@hotmail.com کیسی ) ج ) آندرتیکر و نانوا قصاب، توسط کیسی مایکل

هندی خانم شاهزاده یک جستجوی در یازدهم فصل************************************************* لذت صبح گنجشک خطور، بعد روز صبح

نشسته در که حالی در خواندن آواز به تنها هوا توقف در رقص آفتاب،

. تواند می گنجشک زیبا، صبح یک به که بود این تلفن خطوط ، شود می خوانده تلفن خطوط از را خود صبح آهنگ آنها که طوری Amjit .به

بود آن خود، پنجره کردن بال بال پیجن یک پرده، پشت کشیده . و بود آسمان در خورشید دیگر نفر هزاران مانند معمولی، صبح یک

با تبریک را آن بود birdsong پرندگان پستچی کن شد، خود

است صبح ایمیل ارائه عقب و جلو به خود راه .بافتن

بود آن بود، داده روز به راه رسما شب رفت، بیرون خیابان

عادی . روز

شد نمی خود Amjit !اما دراز او سر پشت فریاد، که

. هر برگزاری گریه، بود برده سر به را شب آنها را خود ساری در مکیدن همسر

بود، غمگین دیگر سوی از و بود شجاع از یکی نوبت توسط خود، آغوش در را دیگر توسط

. شجاع نادرست و اشک نوبت آسودگی با دیگر سوی از و گریه یک تبدیل یک به تبدیل توسط شده، ارائه امید دیگر سوی از و درگذشت یک تبدیل با لبخند،

رفتند بیرون

. همه نوبت به همه است شده ارائه آرامش دست دیگر که حالی در دیوانه

حال شکست را صبح تا طوالنی شب ، Amjit گریه او سر پشت اما بدون تواند می Balbinder شوید مطمئن پایان هرگز مادر اشک کرد، می گریه آرامی Amjit .به

خاطر به شجاع به حال به Jaswinder تا ، مغازه کردن باز به حال به تا او ،

. همسرش بوسیدن بنابراین رسد می نظر به طبیعی باید چیز شسته Amjit همه و رفت را خود های لباس که نیست مهم او باز، مغازه خواهم می او آن از پس اش، چهره داشتند

نبود مهم نیست، مهم این .مچاله، Amjit آمد ها پله پایین به را خود قدیمی پدر که زمانی بود کرده باز فروشگاه ،

او نوه که بگویید او به را خود همسر تواند می چگونه هم، خواب خواهم نمی او

. از آنها که است چیزی این شود می بازگردانده هرگز است ممکن مرده، است ممکنaffraid شد

بپذیرد را آن خواست نمی .اما " باید شما تماشا، مغازه در را من پسرم، اصالح، و دوش یک باید شما

" : قدیمی آقای گفت است، مهم بسیار زمان همه در هوشمند .Amjit نگاه Amjit . تی آی بود شده گفته او به او بنابراین ندارد، استدالل قدرت بود

آقای قدیمی که اصالح او که حالی در قوی Amjit بود برای به حال به تا او خواند،

. از دهه است ضعیف تواند نمی او قوی، به حال به تا او پسرش، خاطر به

به حال به تا او سن در حاضر حال در بود، کرده تضعیف را خود قدرت سخت کار

. آقای قدیمی خود زندگی در زمان هر از تر او Amjit قوی برگزار و کشید آهی

او برود بین از سرعت به او تا آینده پسرش شنیده او چوب، تنگ رفتن راه .کنده " گفت ذهن، به را مغازه در را من کنید، نگاه زنان از پس آن، خوب ":پدر Amjit.

روز تواند Amjit بنابراین می او باال طبقه به شد، شنیدن whailing آغاز از ضعف خود

قوی بود خواهد او دعا او بسته، را خود چشمان او همسر، و مادر

است آمده بود چه هر صورت به کافی اندازه .به را خود جدید از عکس محکم لبخند همه آمد پاتریک ظهر حدود

شیال دخترش .کودک، " . ماند آنجا در من شما ذهن بود خوب واقعا انگیز، هیجان بسیار بزرگ، واقعا این

پاتریک " فوران چیز، همه از کردن صحبت .پایان Amjit انداخت اتاق کف در .فقط " . واقعی متحد ملل سازمان حد، از بیش اونس شش پوند دوازده است بزرگ واقعا بله،

یک. من بزرگ

شده که زمانی در شما برای را کار همین باید را آن افتخار، احساس خیلی من پدر، Jaswinder " : پاتریک داد ادامه شد، .متولد Balbinder بود آمده شنیده حاضر حال در پاتریک صدای خواهم می او که مغازه به که

. دادن نشان برای شده آغاز پاتریک است کودکان از صحبت همه این گریه، به شروع

به را ها Amjit عکس ، Balbinder کرد گریه بیشتر .حتی

" غیره و است نوزادان داشتن عاطفی چیزهای بسیار را آن کنم نمی سرزنش را او من ،

داد " ادامه پاتریک حد، از بیش کمی کردم گریه ما، از نفر سه بین .فقط Amjit بود شده آغاز غصه او تنها نگاه، عکسها به به .وانمود ". حاضر حال در شوید مطمئن مورد این در شما اما بودن، پدر بزرگ آن به واقعا بلهخانم

گرفت آغوش در مرا او باور، را آن تواند می سختی به من گرفت، آغوش در مرا !کمپ" " گفت هستم، راضی شما برای درد Amjit ":من در اگر عنوان به .صدایی " موبایل های تلفن برای مورفی، شیال من، مادر از بعد شیال نوزاد خواهان ما

است " دخترش عکس توصیف شد پاتریک کنید؟ نمی فکر شما آیا .خوب

صورتت شروع Amjit اشک ، آنها کردن پاک برای تالشی هیچ از او . دور " " شد متوقف اواسط جمله در پاتریک دا، بودن بزرگ آن به واقعا بله، ،

بود اشتباه چیزی دانست می .او Balbinder از او خیره Amjit دهان تابش گویند، می چیزی به اگر عنوان به باز کننده

است نزدیک او دهان دوباره را رفت Balbinder .او خانواده محله ،به

سپس استدالل و بود فریاد دارد مادر Balbinder وجود و پدر آمد Amjit و .است " را خود فرزند خاطر به بگویید، او به باید نگاه Balbinder "،ما

بود مبارز اما .ترس " از !" Jaswinder نه، زد فریاد کنم می .Amjit فکر

ندیده حال به بود Amjit و Balbinder پاتریک شده گیج او قبل، استدالل ، مند عالقه آنها که دانست می او دور، به را خود های عکس دادن قرار به شروع او.شد و " من فرزند خاطر است " "" Jaswinder "به آمده در ، چیست مورد در این

صدا " پاتریک است، آن در آنچه هر اعتماد من به توانید می شما بگویید، من به

است .مضطرب " گفت اعتماد، توانیم می ما که دانیم نمی را Amjit ":ما خود چشمان به کردن نگاه تقریبا

یهودا یک پاتریک .خواستار

" "! بست را کمربندش نیست خیابان در خطر بی شما Balbinder کودک ، مادر

است زبان .رحم Amjit شکست پاتریک هند، در شدید استدالل یک همسرش، نفرین

. خانواده به هماهنگی دقیقه پنج از بعد شد گرفته بازسازی Amjit نادیده دوباره.شد " نه بگویید را خود از خارج کسی به شما که است شما فرزند زندگی در قسم

را خود فرزند زندگی در خورم می قسم آن شد Amjit" !خانواده، فریاد به .نزدیک

است جریان در بود آنچه فقط بود، قرار که آنچه بود، شده گیج .پاتریک " " گفت مردد پاتریک یک ، خورم می قسم .من "Jaswinder داد توضیح است، شده .Amjit ":ربوده "J esus،" است شده گرفته او بادبان از باد پاتریک، .زمزمه " آید می انسان مورد در تنها دارید، نگه خیابان از را کودک شما باید شما

. در است ممکن یا کس هیچ باید شما اما شما، فرزند برای شود Jaswinder پشت

داد " ادامه ، .Amjit خطر " . گردیم می بر بیمارستان از ژوئن در بگویم چه دانم نمی من متاسفم،

. است خیابان کنید نگاه او از پس من مادر من کنم، می فکر من فردا

" : خود سر دادن تکان پاتریک گفت دیگر، .امن Balbinder می خیابان و کوچه در که است خوب به تنها او نو، گریه به شروع دانستند

نیست .امن " ": او چشمان شدن بسته پاتریک گفت گه، .من " گفت خوب، دوست یک دوست، یک شما پشت Amjit ":نه، با مبارزه .اشک

شده کنسرو غذاهای میان در دارد وجود صدا و سر ، Amjit آن چرخید، می اطراف به بود

نیست متوجه خواهم می آنها عکاسی، دوربین یکجور و .جورج " گفت آنها، از بسیاری خوردن از ما مدیر، به فرنگی نخود از قلع از یکی ":فقط

است پول از بیش توزیع .جورج " ما " dn't بله عکاسی دوربین یکجور تکرار بسیار، فرنگی نخود .خوردن

فروشگاه ترک را خیابان در جالب خود فرنگی نخود .است Amjit محکم " را آن و سمع، استراق من به خواهم می من زمین روی بر گذشته Amjit "،مردم

کنید؟ اجرا را چه یا و آنها از بعد او باید عقب، و جلو به زدن قدم به شروع " ": یک دادن پاتریک گفت شنوند، نمی احتماال آنها است، قدیمی آنها

بازوی روی بر بخش اطمینان .است Amjit دست " ام شنیده را آنها است، قدیمی آنها دارید، حق شما کنم می گمان ،

آنها بر است cann't عالوه شده طوالنی فروشگاه در ، "Amjit بود به برای تالش

خود .اطمینان " ": کشید آهی جنازه، تشییع مراسم در دلقک مثل کنید، احساس گه مثل هم هنوز من.پاتریک " هم با ما هستند، خوب دوست یک تو آورد Jaswinder نه، خانه به "،را Amjit دارد وجود به حال، امیدوارم همیشه بود، زد لبخند او اشک چند .هر به را خود های شانه از بیش نگاه به خواست می عکاسی دوربین یکجور و جورج آنها Amjit فروشگاه . daren't اما است نیاز مورد کنم می فکر به هم آنها به،

ایستاده بنابراین

نگاه الکلی گرم آنها گوشت در به تظاهر سید پیشنهاد مغازه پنجره از خارج در

از بیش چیز .همه "Jaswinder آن نیست، امن خیابان در پاتریک نوزاد و ربوده را

کرد " اشاره کبد از برخی در جورج .وحشتناک، "Amjit او کرد، نگاه وحشتناک حالت یک در او خود هم، زد فریاد را خود همسر در

نگاه آرایش تمام با آلود گل استخر مانند را خود چشم اما زیبا همیشه

کرد " اشاره مرغ از برخی در براونی جا، همه در اجرا حال .در " " کرد اشاره خوک گوشت برخی به جورج به، فقط ما به، کمک برای باید .ما " " کرد اشاره خرگوش یک به براونی بکنیم؟ توانیم می چه هستید، قدیمی چند هر .ما " ما که چند هر انجام کاری باید must'd ما از" پا یک به اشاره با جورج ؟

بره . گوشت " " جورج بوسید براونی همه، برای یکی و یکی برای همه عاشق، باید ما بله

گونه . بر " هستم ما اگر خودم با زندگی به قادر هرگز من که، گفت شما خوشحالم من

بوسید " گونه در عکاسی دوربین یکجور جورج چیز، .هیچ

آنها اما عصبی، احساس آنها رفت، سید بزرگ قصابان به را آنها هم با

کمک به نیاز آنها بودند، قدیمی آنها حد، از بیش فقط آنها بگویید، او به حال ، Jaswinder آن از زیادی مقدار کمک، به نیاز .مورد " میدادند نشان شما به را راه شد خرید فروشگاه پنجره تمام شما کردم فکر من

او " های لب روی بر لبخند یک سید بزرگ رونق چیز، همه .در " شد در از پس ما چه تواند می نه ما یخ، عمق به توانیم می ما آیا

عکاسی " دوربین یکجور دروغ .پنجره،

در که است deepfreeze هنگامی یافته کاهش بمب .جورج " "! بر برگزاری برای حال به سید بزرگ من هندی خانم شاهزاده نه نه، نه، نه، نه،

یک روی

پشتیبانی به را خود گاو گوشت .سمت " گفت بگویم، شما به مجبور ما اما متاسفم واقعا من آن، مورد در این ":و

عکاسی دوربین .appologetic یکجور " است بیدل جرمی و بیمار شوخی از نوعی این بگویید من به لطفا بیا

آمده در بگویید، را خود شوخی یک من شوخی، یک آن بگویید من به لطفا آه خارج، در است

بزرگ " بگویید، را خود شوخی یک من به فقط را، چیزی یا و گیاهخواران بگو من به

خود سر داشتن نگه بود، خود زانو روی بر را او تا گاو گوشت از لغزید پایین سید

کرد گریه به شروع او الشه برابر .در

کردم صبر کردن متوقف برای را خود اشک برای عکاسی دوربین یکجور و .جورج " یا راز یک به را آن بدانند، باید کس هیچ شود Jaswinder سید در روی " را خود دست عکاسی دوربین یکجور چیزی، هر یا و طغیان هیچ بنابراین خطر،

خود است داده قرار .شانه

خود لبه در دور به را خود پاک اشک کشیده، را خود سید بزرگ .پیشبند " بود قرار ما همه منظورم هستم، بود شوک یک چنین که متاسفم من

منفجر " سید ربایی، آدم یک نه ژوئن، ماه در جدید نوزاد و پاتریک جشن

او . بینی

" ": جورج پرسید است؟ خوب شما .آیا " گذاری عالمت در توانیم می ما بگویید، همه و بروم است بهتر شما است، خوب من بله

دیدار عنوان به

" : بزرگ کشید آهی نمی، شنیده شما که شوید مطمئن فقط آن، مورد در بحث به امشب .سید و جورج عمیق، های یخ از تنهایی ترک را آنها از تن سه

می دهید، انجام را آن حال به تا آنها اما موت، رسوالن احساس عکاسی دوربین یکجور

میرند

. داشتند خود دست در زمان با نوجوانان از برخی خارج است بوده طبقه

هنری زدن طعنه به گرفت roadsweeper تصمیم ، از عدد شد رها آنها

ورزشی و هنری برای بیشتر کار ایجاد آنها، به اشاره با و کاغذ

. بود چه دیدم را او نگاه، به است افتاده اتفاق خارج سید بزرگ دارند را خود بادی به مجبور را خود احساسات نمی متوقف را خود تواند می او افتد، می اتفاق

بزرگ. است

است شده گرفتار گلو با دسته سر به و کرده حمله خود قصابان از .سید او " اگر عنوان به هنری کردن اذیت هی، کار کافی اندازه به دار خنده کنم می فکر

انجام به را خود کردم نمی را

سر . قطع به خواهید می من از دهد، می نشان دار خنده را شما من این از پیش قبال،را خود خونریزی

" : لکه از پر جوانان تحت را خود ساطور گوشت دادن تکان سید بزرگ زد فریاد خاموش؟

.بینی " " بزرگ در ثابت را خود چشمان لکه از پر جوانان لب زیر آقا، ببخشید آقا، نه،

سید ،ساطور " مرد یک هرگز شما یا و دیر خیلی اینکه از قبل سانی تا رشد به شروع خب

. تا نیست تمیز خیابان تمام شما اگر و کنید می بلند قد چگونه که نیست مهم " ! تکان را بلند های لکه از پر جوانان سید بزرگ کردن ریز ریز را خود مزخرف من

برای داد،

شود می فشرده جوانان لکه از پر چهره برابر در سرد فوالد او خوبی گیری .اندازه

بود ایستاده دهن باز و سخت و سفت خود دوستان ضعف، به نزدیک .جوانان شیرین " یک فقط اگر و را، خود مسافر یا سرباز ظروف کردن تمیز آن، با را خوب

دارد وجود

" ! قبل سید بزرگ زد فریاد کردن ریز ریز را خود سر کردم ترک را بندی بسته لفافدادن هل از

طرف یک به لکه از پر .بچه

و شده، بزرگ نوجوانان که حالی در بود ایستاده او درگاه در تهدیدآمیزی سید بزرگ

نوجوانان . مجنون scurried سریع مانند خیس Wombles مورد تقریبا

نیست کردن آدامس از برخی تواند می آنها که هنگامی ترس با را خود

انداخت . او عمد به بود، کندن جان و شدن خم را خود جارو در هنری رو پیاده

خود سقوط در خود از بیش را نوجوانان زمین، به مسابقه

. دقیقه پانزده از پس زباله سطل در را آن و کنید انتخاب را آن به عجله با

شد از اشاره یک کردن، عرق همه نوجوانان درخشید، عمال خیابان

. زد لبخند هنری خود اوردن در نهایی کشیدن یک داشتن را خود چشمان در هنوز .ترس

نگه " چه که شوید مطمئن مورد در فقط شما کنم می فکر من آن، از پس کردن شاش خوب

بریتانیا مرتب داشتن

او " مسئول، کامال ایستوود، کلینت احساس هنری حاضر، حال در معنی

ساطور یک با بزرگ بسیار دوست یک و جارو یک فقط مگنوم .هیچ دانیم می را پرسی بعدی، پرسی دیدن برای و رفت عکاسی دوربین یکجور و جورج

بکنید باید .چه « " بود اشتباه آنها امید نگاه، آنها به فقط پرسی نه، خدا .ای با " دیدار در باید ما همه کند می فکر سید بزرگ دهید؟ انجام کاری خواهیم می چه مارک

" : عکاسی دوربین یکجور داد ادامه .امشب، ما " احساسات دهید اجازه نباید ما کنم، می فکر خونسردی باید ما است، درست او دریافت

خاطر به ما، از عنوان " Jaswinder بهتر به دهد می نشان آنها به شروع پرسی است، اگر

بود نمیکند اعتنا .او " ": عکاسی دوربین یکجور گفت آن، از پس امشب شما به .ما " " تفکر ندارد وجود پاسخ پرسی آن، از پس امشب بله، .اوه

است دوست یک کودک کودک، یک جنازه تشییع مراسم در بود، جنازه تشییع در پرسی ذهن یک . وحشتناک عنوان به باشید، داشته یاد به آن به حال به او خاکسپاری مراسماو بود، آن فکر

. آمد بدترین بدترین اگر ذهن در را آن حال به .تا برای تالش در در، تضعیف عکاسی دوربین یکجور و پست اداره جورج در

. دارد وجود یکی شد است فرآیند این در مشکوک دنبال به اما مشکوک، نگاه

گذرنامه یک جیبش از جورج تا پست اداره در مشتری دو یا

. مشتری آخرین که این محض به آن کردن پر به شروع و درخواست فرم

شنید به از پس که خواستند نمی آنها درب، پیچ عکاسی دوربین یکجور چپ .همه " شد راب من به رفتن از شما گویم می من بهتر دو شما دانم نمی من "،اگر

وندی .شوخی "Jaswinder ": است درد یک کلمه هر آرامی، به جورج گفت است، شده .ربوده . مرتب به شروع او دوباره سپس و کرد نگاه عکاسی دوربین یکجور به جورج از وندیکردن

تمیز بهار به تقریبا او، .ضد " " زد لبخند نیمه وندی خواهید، می واقعا شما چیزی چه اما .بله، "Jaswinder به عنوان به گذاری عالمت در ای جلسه در امشب همه ما است، شده ربوده

کنید امتحان را

خاطر به اما دهید، انجام توانید می چه که ببینید باید Jaswinder و غریبه هیچکردن پیدا در

عکاسی " دوربین یکجور داد توضیح .خارج،

به مداد، عالمت در مالش به او، ضد کردن مرتب به شروع وندی هم باز

آن به بسته، یک وزن به او، مداد کردن باشد .reweigh تیز باید او

دریافت را خود کار با باید او باشد، درست تواند نمی را آن شنیدن، چیز همهاو کنید،

برود باید پست اداره کار افتاد، تعویق به بیکار پچ پچ توسط تواند می

رسیده . عکاسی دوربین یکجور وندی، قالب های دست و ضد بر عکاسی دوربین یکجور بر

حمل به کردم سعی خواهم می او بود، مرده شوهرش از بار اولین برای که زمانی همانبود شده

بود عادی چیز همه اگر عنوان به بود، اشتباه چیزی اگر عنوان .در

" خاطر به باید ما همه باشید، قوی کنم Amjit وندی، می فکر قوی،

از طریق، از را رفتن او که . Balbinder آنچه وندی آنها برای قوی کنم می فکر،باشید

کرد " نگاه چشم در وندی براونی قوی، آنها .برای

بود درست حاضر حال در آن دانست می او گریه، به شروع وندی ، Jaswinder بین ازبود رفته

. احساس مورد در جورج کردن، متوقف برای اشک منتظر عکاسی دوربین یکجور را آنهابود akward گذرنامه به افزار نرم از در کردن پر به شروع .او " ": وندی گفت چیز، همه که است آن شوک یک مانند خوبم، من است، خوب DABBING این

او اشک .در " " زد لبخند عکاسی دوربین یکجور عزیز، چانه تا آن، از پس که شود می .ما

وندی کردن، دنبال عکاسی دوربین یکجور جورج خود، گذرنامه درخواست دور

از پس از، بیش را خود مداد و قلم همه زدم متالطم کمی هم هنوز

جورج گذرنامه درخواست فرم زنی مهر .اول خود شده پرداخت خواهم می او اخبار، شنیدن به بود بعدی فرانک

روی بر فانتزی منبت طراحی با کوچک گاه به گاه جدول یک عالقه، مورد های قطعه

بود . او برای طلسم از شکلی را آن بود، فروش برای هرگز ،باالترین

خود را آن بود، خالی فروشگاه که زمانی صحبت جدول به اوقات گاهی فرانک بر . او بنابراین بد، خبر این شنیدن با او که زمانی سرگیجه احساس فرانک عزیزم

نشسته روی

به توفنده رفت فرانک و داد وزن تحت راه جدول جدول، . کف " : " فرانک به کمک دست ارائه نگران جورج پرسید خوبه؟ .حالت " نوعی یا و شوخی یک خنده، یک انتظار من وحشتناک، خبری چنین بود این

. این اما اساس بی شایعات از معمول کردن مرتب دانید می شما شما، از داستان

" : است خود از را او ارمغان او عنوان به فرانک گفت وحشتناک، واقعا .وحشتناک، " که نکنید فراموش که، بگویید دیگران به باید ما ترک، سپس و شما به ما ما

خاطر به طبیعی باید چیز همه کسی، هر به کلمه یک رسد Jaswinder نه می نظر به ،

عکاسی " دوربین یکجور توصیه حفظ، را خود آرامش .بنابراین

او فرانک برای فرانک، مبلمان چپ عکاسی دوربین یکجور و جورج هم دست در دست

. است بوده او طلسم این گاه به گاه جدول از قطعه در لگد

چسب هم با عقب به را آن به قادر شود، می او شاید سال، بیست به نزدیک برای

از . آنچه اما نو Jaswinder از ، دوباره هم با چسب تماس تواند نمی ،او

. و قطعات برداشت عجله با است چرخش پایین لرز احساس فرانک

خواهم می او شد فصل و حل چیز همه که وقتی شاید امید، سینه قفسه یک در را آنها چسب

. کند دریافت را آن به خواست می او چند هر حاضر حال در دوباره هم با جدول

او اگر او، نمایشگاه در مبلمان لهستانی به شروع او او، دید از

در خواهد نمی را خود ذهن مشغول می Jaswinder نگه فکر به حد از بیش را آن ساکن، کنم

است فکر تیره حد از بیش سنگین، حد از بیش مورد، .در دادند تکان دست او آن از پس لباس، فروشگاه به برآب نقش عکاسی دوربین یکجور جورج

یا و بمب یک دنبال به اگر عنوان به فروشگاه سراسر در هم با سپس و در،

بود. خوشحال کمی و ژولیده در مری و ان .چیزی " ": ماری پرسید است؟ آن در آنچه را، در ما .بیا " ": ان افزود نگاه، چیزی یا فروشگاه کارآگاه مانند شما بیا، .بله "Jaswinder " عکاسی دوربین یکجور شروع است، رفته دست .از " ": ماری پرسید بود؟ داده دست از .من " " او صدای کاهش جورج داد توضیح ربوده، آن، از .بدترین

آنها حال به چرا اما باشد، شوخی یک باید این است، نگاه هر در ان و مریم

لرزیدن به .شروع " " مریم بریده بریده دوباره، که گویند می گویند، می بگو، .بگو، " ": عکاسی دوربین یکجور گفت شده، .ربوده

در توالت به اجرا از قبل اشک، به هم سر پشت آن از پس زد، فریاد ان

مغازه از .تماس " ": ماری گفت را، او به .من " بداند باید کس هیچ عادی، عمل به باشید داشته یاد به و مارک، امشب فقط

زندگی یا این مورد : " Jaswinder در جورج گفت باشد، خطر معرض در تواند .می

مریم داد عکاسی دوربین از HUGG یکجور خارج جورج دنبال به او از قبل آرامش

بود. که شنیدن مانند را آن بود، وحشتناک این بروید، آنها تماشای به مریم مغازه

. دلیل، همین به و بود، دهنده تکان آن از پس بود گرفته قرار تجاوز مورد دوستانچرا آه چرا، و

همه از بعد میزبان شود، می او بعد، به عنوان به گذاری عالمت به تصمیم .آنها پیشخوان زیر عنوان به گذاری عالمت است، یافته کاهش سینی یک و زد فریاد جیلیانو رسیده

. کرد نگاه عکاسی دوربین یکجور و جورج در او ریخت را خود چای به ویسکی مقداری

اگر که

بود درست آن گفت خود چهره متاسفانه اما بود، درست واقعا این درخواست به

بود درست .واقعا " " عنوان به گذاری عالمت شده ارائه خوردن؟ نیش را شما توانم می من .آیا " ": او جورج پرسید عکاسی؟ دوربین یکجور شما مورد در چه نیستم، گرسنه منslumpted

صندلی یک .در " " کردم براونی بروم، خانه به تا دهد می اجازه نه، .من " " ناگهانی طور به احساس عنوان به گذاری عالمت زمزمه آن، از پس بعد شما مشاهده

است ضعیف .خیلی " ": به او اش، شانه از بیش عکاسی دوربین یکجور گفت آن، از پس بعد شما مشاهده

مرتبط او عنوان

جورج به .بازو

احساس کالغ مثل آنها کردند، نگاه یکدیگر به عکاسی دوربین یکجور و جورج از خارج

آنها حال، به آنها اما شده، حفر تازه گورهای از ها کرم چیدن

حد از بیش ، Amjit کرد خواهد کمک خیابان در و کمک، به .نیاز " ما که زمانی باید خوب گریه یک من کنم می فکر من اما دانم، نمی شما مورد در من

خانه به ،

گفت است، خوب گریه یک و چای فنجان اشک Browie" :یک از پر او .چشم من » فایده، بی طوری به قدیمی، بنابراین است، ضعیف خیلی فقط من همینطور، هم منو گریه به خواهم می فقط

" : آه جورج گفت گریه، و .گریه

" ": تسلی جورج دادن عکاسی دوربین یکجور گفت عاشق، اول، خانه به دهید اجازه . بوسه شد در آنها آوری، جمع عنوان به گذاری عالمت کافه در خیابان و کوچه در شب آن

. آورده پل لبخند وقتی خیره تقریبا کرد، نگاه همه انگیز غم خوی و خلق

همراه به Percy. کاترین استقبال، خانواده به را او و بود ایستاده

. : تکان را سرش پل لبخند ندارد حد از بیش او بیشتر، نه گفت او خیابان، خانوادهداد

بود آنها از یکی او اعتماد، تواند می کاترین پرسی، به را خود .لطف و اکراه پاتریک سید نشست Amjit بزرگ این به آورد ارمغان به ، . ایستاده درب به را خود پشت با سید است شده استقبال آنها انگیز غم های چهرهکس هیچ بنابراین بود

ترک را آنها تواند می نه و آمده، در تواند .می

" ": پاتریک گفت دهید، انجام شما من های عکس دیدن برای خواهید نمی شما خبر، چه

رسیدن خود جیب به را .عصبی Amjit نگاه آنها کرد، نگاه خود نگاه از دور به آنها کرد، نگاه چهره به

. عکس دادن قرار پاتریک است چهره در نگاه او به ترس گناه، تقریبا

او خود، جیب در upcompreheningly در شده آوری جمع مردم نگاه

. دیدن برای انتظار برده، سرقت به دیگر از یک هر در نگاهها همه او مقابل بود، درس کالس یک در کودکان مانند کنند، می صحبت بار اولین برای خواهم می کهکه است امیدوار

. فقط آنها باشد داشته وجود حال به تا آنها بپرسید سوال یک آنها معلم

. بود آور اشک آنی و بتی که شدم متوجه پاتریک بود آنها خواست

در پاتریک بودند، لباس سادگی به آنها و چهره، آمیزی نگاه Amjit رنگ

. کرد صحبت که مارک اما کنند می صحبت به اگر عنوان به را خود دهان کردن .باز

" " در و شد متوقف او کنند، می صحبت اول است بهتر من است، من کافه که همانطور

عمیق زمان

دانیم " می ما ".نفس، " " کنان خس خس پاتریک صدای است، کودک یک برای زیبا نام یک شیال .خوب

در مستقیم طور به می " Amjit عطف ما گفت، سخن دوباره عنوان به گذاری عالمت".دانیم هیس Amjit "!یهودا" پاتریک صورت در کردن تف از .قبل Amjit . تواند می جورج است شده محروم خود راه سید بزرگ تنها رفت، درب سمت به می چیزی به را او کرد، پریدن به شروع را خود صندلی از او دیگر آن از ایستاده.گویند " " مانند صدا جورج گفتم، همه به من شنید، من بود، من به این

است داشتن جرم به مدرسه .بچه

" ": افزود کمک، برای خواستیم می فقط ما داد، انجام را آن ما بود، ما به این

عکاسی دوربین .یکجور Amjit همه جمع، آنجا در خود دوستان از همه کرد، نگاه چهره به

کمک به .مایل

بود نیاز قوی کلمات ایستاد، پرسی ، "Amjit هستند دوستان میان در شما

. . احترام ما کند کمک ما دهید اجازه لطفا کند ترک را اتاق این خواهد کلمه یک نهرا خود

را خود ما کنید، کمک ما دهید اجازه اما شود، نمی داده اطالع پلیس گیری، تصمیم

عشق Jaswinder . دوستان اگر عنوان به را او ما اما نیست، ما خون ما گوشت استاو

. ما به بدهید اجازه کند کمک ما به لطفا ما deepth بود، اثبات ما، دوستی . به را آن تاریکی ساعت در دارم دوست را خود خانواده و شما برای و او برای

است دوستان که امیدواریم ما به بدهید قرض من به که قدرت، ما به که شوند، متصل ما به که

بدهید من به است کم ما .خود در است، این من امید اینجا در است، من قدرت اینجا در است، من دست اینجا در

است من عشق اینجا ، . تکیه تکیه، من بر سپس و دوستان، نمی ما آیا کنید استفاده آن از و را آن فقط

روی بر

. میتوانیم هم با ما است شده ساخته نور شد خواهد بار از بسیاری ما ما، همه

ترس خود اما ترس برای چیزی ما ترس، سایه .تبعید پاتریک که هنگامی بود، من برای دارد وجود پاتریک دوست یک به نیاز من که وقتییک به نیاز

شد در ما های خانه همه که زمانی بودند، خانه و او برای دارد وجود ما همه دوست

. هم با هستند، دوست ما همه برای ترس هیچ کرد مبارزه و بود ایستاده ما خطر

در متحد ما برای ما، کل جمع از بیشتر قدرت باید ما

. دارد وجود همیشه ترس، برای چیزی ما همه است عشق در و دوستی

امید ، Jaswinder خیابان در بازی به بازگشت برای را او یافت، خواهد ،

. است خود در را آن بگیر را دستم اند شده متحد دوستی و عشق در ما برای

خود " دست شد برگزار پرسی هستند، دوست ما همه برای دست لرزش فرمان، به Amjit برای .را Amjit شد التماس با آنها قرار، بررسی مورد چهره او دوباره بود، ایستاده ساکت

درد بار، گذاشتن اشتراک به شود می داده اجازه شد خواستند می آنها همه .او،

است شده انداخته دور از برخی برای که عروسکی خرس یک مانند گریه بود، سید بزرگ

خواهم می حاضر، حال در اما احترام پرسی همیشه خواهم می او پالستیکی، های بازی اسباب

داده قرار در را او تواند می چگونه

. دقیقه پنج مدت به بود شاعر هیچ پرسی، هیچ او و Amjit کلمات، بود ایستاده

داس برای انتظار بهار گل مانند نگاه، چهره تمام .در " " زمزمه او دوستان، .ما

شانه روی بر پدرانه دست سید پالستیکی Amjit بزرگ های بازی اسباب است، داده قرار

بازگشت تواند می عروسکی خرس .تبعید، آنها اگر عنوان به کردیم، صحبت سکوت های زنگ در ساعت یک مدت به آنها . پاتریک که شد گرفته تصمیم جنازه تشییع مراسم یک در یا و کلیسا، در کردن صحبترا

نمی پاسخ آن جرأت آنها چند هر را، خود دست ورزش با بار حمل

. حفظ مردم عکاسی دوربین یکجور و جورج بقیه، برای که همانطور نام چنین

. همه بود، نیاز یاری دست اگر حوادث از پهلو به شد Amjit پهلو انجام به حال به

صحبت به پس .سوت " ": نگران عکاسی دوربین یکجور پرسید را، خود همسر شما، دختر مورد در آنچه اما

است .کرده " ارسال من مادران به را آنها من کردم فکر من روز، طول تمام فکر من خوب

مکیده " را خود لب پاتریک بچهداری، به متیو .و " باید را OK آنها بازی این ممکن متیو بر عالوه شود، می شما مادران در

بود او اگر دور ، "mused عنوان به گذاری عالمت .در ما " به شما همه به شما آن از بعد مرد تماس اگر گرفت، تصمیم آن همه پس خوب، اجازه

" : گرد پرسی گفت چه، ما به شما آنچه دقیقا انجام ما شوید، مطمئن . بحث " . ایمنی اما شما از کدام هر ندارند، اعتماد شما به من است Jaswinder متاسفم

است اهمیت ، "Amjit تقریبا appologetic صدا. "": گفت خواب، به کنید سعی و خانه به رفتن حاضر حال در را، خود فرمان در همه ما پرسی

با دادن .Amjit دست

کافه Amjit stubbled ترک ، . حال به او فروتن بنابراین است، ضعیف احساس او

. هیچ او حداقل اما را خود فروشگاه به رفت می راه او عنوان به سید بزرگ تکیه

. کاترین و پل لبخند به تبدیل پرسی دوستان او تنهایی، به دیگر

شما " هستند، ما مردم از نوع چه که دانیم می اکنون هم شما که کنید فرض من خوب

حاضر حال در

پرسی " با بخیر، شب است، پل خندان مرد از نوع چه که شوید مطمئن

بود سازی آماده برای جسد یک او .دور، به مادرش بهتر حلقه خواهم می او رفت، خانه به پاتریک

. سپس و اول، الکل کم ابجو قوطی یک به را خود که او بگو او به چیز همه به او،

اومدن در او مادر او آن از نیمی تقریبا نوشیدن از پس را آن دادن .قرار " " شد متوقف او پاتریک، خود .سالم " نمی مراجعه را خود همسر شما چرا برای ای بهانه نمی فکر شما

خود " سرزنش به تبدیل حال در شما خوب پدر یک امروز، بیمارستان در . مادر " شد" متوقف دوباره پاتریک .مادر، " " مورفی خانم در گنده ندارد حادثه، یک شما خوبه .حالت " را" خود نوشیدنی از جرعه یک به نیاز او شد، متوقف پاتریک .مادر، " ": خانم پرسید چیزی، یا و خانه به آتش شما آیا خبر، چه

او صدای در فوریت احساس یک .مورفی " " قورت را دهانش آب پاتریک باشد، داشته اخبار برخی نشستن تنها .مامان، " " بود پاتریک بود، چیزی دانستند می مورفی خانم شده؟ چه

همه شکست مقدس قلب او در ای شیشه او که زمانی صدا لحن همان

بود چیزی که دانست می فقط او پیش، سال که .کسانی " ": صدا و سر بی پاتریک پرسید نشسته؟ شما .آیا " ": ترش مورفی خانم گفت صدا، مادر با دادن گوش مانند .شما " دارم بد خبر یک من " Jaswinder .مامان، پاتریک است، شده ربوده

گرفت را او الکل کم ابجو از دیگری جرعه و شد .متوقف

" . او فقیر مادر نوزاد یک تقریبا کودک یک خواهم می فقط او نه، خدا مادر ،

شد " اش روسری به رسیدن برای مورفی خانم کنند، می دور .من " به خواهید می شما من نیست، امن خیابان در را آن دیگری، کار شما مامان نه

. فردا بیمارستان ترک از شود می آنها است شیال نوزاد و ماه خرداد از بعد بماند، باقی شما با آنها که است آن حالت بهترین کنم می فکر من بنابراین

منتظر" پاتریک

شود باورم تا .اخبار " چه حق شما Amjit و Balbinder البته ، "اما؟ " اما توانیم، می ما راه هر در به کمک برای داریم قصد ما داند، می همه خیابان

یا و کنید، پیدا باید باشد Jaswinder پلیس خطر معرض در " .تواند " داند؟ می شیال کودک مورد در ربا آدم اگر "اما " . به را او من شما با ماندن به متیو از من صورت، در فقط می شما اینکه مگر دهم، انجام توانم می بهترین را خود همه، شما از محافظت

دور به رفتن برای خواهید " .جایی " من خانه از دور بترساند را من به رفتن حال در ربا آدم هیچ کند، نمی "،من

مبارز صدا مورفی .خانم " " کرد قطع پاتریک نگهدار، خدا آن، از پس فردا را شما .من " : نگهدار خدا هرگز گفت پاتریک کرد، نگاه تلفن در مورفی "خانم

. حلقه او باید تلفن، کنار در ایستاده مورفی خانم بود او حاضر حال در اما Balbinder می او، نوه مورد در آنچه و او، پشتیبانی ارائه و

. شد کشیده او اما بود تلفن از دور به حرکت به مورد در او باشد امان در او

شده گرفته تماس او آن، .Fr.Shaw به " پرسید اعتراف؟ از موم و مهر پوشش تحت مکالمه این ":آیا

مورفی .خانم " داد پاسخ دارید، دوست اگر کرد Fr.Shaw ":خب، زده .شگفت " " یک مانند صدا مورفی خانم دور، حق سپس، نوونا یک شروع توانید می آیا

گر .توطئه " " است کرده نگران کمی و بود کنجکاو شاو چاپی به کسی .چه

" ": مورفی خانم داد پاسخ است، قرار من آنتونی .سنت " داده؟ دست از شما صدا Fr.Shaw "چه لبه روی .بر "Jaswinder ، " کرد نگاه اطراف به مورفی خانم است، بوده هند کوچک دختر

است " شده ربوده شنید، خود خانه در تواند می او اگر عنوان به را ".او " دور مستقیم به شروع شد Fr.Shaw "،من .شوکه " می " فکر از دیگر گونه هر از توانید می شما اگر و به قادر است ممکن که بیابان " کنم

آنها حد از بیش قدیمی پرستاران از برخی از حد، از بیش بخواهید آنها از سپس کمکاست ممکن

" : مورفی خانم افزود باشند، داشته خود دست در زمان از برخی است ممکن ولی مشغول قبل

کرد قطع را .او به مورفی خانم خواست Amjit و Balbinder قلب می او رفت، به تا او به، دیدن برای چیز همه او گرفتن، راه در را اشک اما هست، هم گریه به حال دریافت را متیو ذکر به نه و شیال نوزاد و ژوئن های ماه برای شدن آماده به حال

ولی. کنید

. او خود نوونا به شروع او بود انجام به را مهم چیزی او بار اولین ،برای

. آنچه تواند نمی شما اوقات گاهی خورد نمی شکست هرگز آنها اما روز، نه را آنها

بود مورفی خانم که آنجا تا دارید، نیاز شما آنچه شما اما درخواست، برای شما . در ... او نخست است شده آغاز او او که طوری به خورده، شکست هرگز آنها نگران

ریشه مورد می استفاده خاص موارد در را او که آنهایی را، خود عالقه مورد های مهره دنبالشود ،

. کند پیدا را آنها تواند می او فقط بود داده او به مادرش و او های .مهره " و است، مهم چیز همه میخواهد شما به دارم قصد من کردن، اذیت من به شما آیا

. . دارم من آیا هستند شما ساز فساد از نوع چه من پنهان من مهره شما

کنم می دعا آنتونی سنت به تواند می من از قبل آنتونی سنت به دعا " .به

نیست خواهم می او که است شده پیدا قدیمی خرید سبد یک در مهره را او سرانجام

داد برکت را خودش و کردم او زانو به را او محکمی لحن با ماه، در استفاده .مورد " کنم می شروع من بنابراین پرسیدن، برای من آنچه دانید می شما ".خوب

نداشت را آن نوعی به اما ناز، سه آن از پس و او نماز به شروع او بنابراین

بعد مانند او، کامل چپ سمت در معمول طور به دعا کافی، اندازه به رسد می نظر بهپر غذا، از

. و کردم او زانو از او است خالی احساس او نوعی به اما قانع، و

او مقدس قلب در دنبال به کنم، می فکر حال به تا او بود، نشسته خود صندلی در

کشید .آهی

حتی " مرد یک تواند می چگونه آن، مانند چه که شوید مطمئن تواند می مادر یک فقط

یک او اگر

فقط من خوب تنها، را خود که آنتونی، نشمردن کوچک من دانید، سنت

. کنم می فکر فقط آن، مانند چه داند می باکره مریم بود زن یک شما کنم می آرزو

معبد در امن و سالم تا خود نوبه به تنها رفته، دست از رفت پسرش .وقتی

ضعیف Jaswinder کمی ، داند نمی خود سید بزرگ خانم شاهزاده هند " .کوچک

او به درخشید خندان چهره یک قدیمی، مجله یک در افتاد مورفی خانم نگاه ،

زد لبخند او مجله، برداشت و شد خم مورفی خانم

. دعا به دوباره شروع او خود برکت توطئه .لبخند قدیمی " مقدسان من عنوان به است، گونه یک از بیت یک این که دانم می من خوبو ایم خواسته

" از " پرش به دارم قصد من خوبی شد، متوقف او تاسیس، به کمک برای پرستاران

طوری " به عکس تا شد برگزار مورفی خانم او، از کمی کمک با خواهم می من تفنگ،

ببینم توانم می مقدس قلب .که

" شما به تواند می کلکته از ترزا مادر سنت یا و کلکته، از ترزا مادر Jaswinder پیدا ، کودکان که کسانی همه شما مثل او برای را چشم داشتن نگه ، منم شاید اما است، شیطان از گونه بودن، برامده های گونه دارای من دانم می من چه

هند کوچولو خانم شاهزاده یک نجات برای نیاز " .مورد

ادامه آنتونی سنت به را او نوونا خواهم می او احساس، قانع اکنون مورفی خانم

" که " طوری به حاضر، حال در بود تیم در ترزا مادر اما ، بیابان دیگر از برخی و

خوب بود خواهد چیز دانم Mrs. همه نمی او تردید، و شک هیچ مورفی ،

. دیگر سه از پس او کنار در را ترزا مادر و ایمان، حال به تا او اما

داد از عکس لطف به لبخند یک او شد، متوقف مورفی خانم ناز

ترزا .مادر

" اند کرده من آن از پس تخت، و رفتن فقط من من، عفو شما اگر خوب

زد " لبخند مورفی خانم تشنه، من شود می باعث دعا چای، نقطه ، Jaswinder و حفظ خواهم می او عنوان به و داشته، نگه دعا در او که زمانی تا خوب بود خواهدروی بر

تا ندارد Jaswinder دعا وجود نگرانی برای چیز هیچ که طوری به بود، .خوب

nodding سازی آماده حال به او کرد، ترک را اتاق مورفی خانم مقدس قلب به

متیو و شیال ژوئن کودک برای .استقبال Amjit تسکین و خستگی شب، که است صدا و خواب خانواده و اما خواب، خوبی به آنها شد گذاشته اشتراک به را خود بار که داد می اطمینان

آنها که زمانی . یکجور و جورج است خسته آنقدر آه خستگی، احساس هم هنوز آنها شد بیدار خواب از

نیست عکاسی دوربین

برای آنها چند، هر شب آن بسیار داده Jaswinder خواب قرار او آنها حال به گریه،

در رفت، خواب به آنها دست در دست هم هنوز نهایت در خطر؟ معرض در زندگی . عکاسی دوربین یکجور کرد بیدار را آنها صندوق طریق از سقوط حال در حروف صدایتا کردم

در روشن teasmade و ، خیابان از حاضر دیر عروسی .یک

. بود چای که هنگامی داشتند چای آنها کلمه یک گفتن بدون صدا، و سر بی

است مانده باقی نماز در تقریبا دقیقه ده مدت به سکوت آنها .مست

" بهتر ما در، عشق یک داشتن یوکو و جان حال در ما آمده، عاشق در خوب

دست داشتن از که کسی پوشیدن، خود Amjit لباس بازخوانی پاتریک که حالی در

کشیده " جورج پتو عکاسی دوربین یکجور با بیمارستان، از .کودک " " است مضطرب صدا جورج داد؟ انجام را درست کار ما کنم می فکر .شما " " بود عنوان به را او داخل در چند هر خاص، صدا براونی داد، انجام ما البته

خود شوهر عنوان به .نامشخص " بار؟ اولین برای من چای دیگر فنجان یک تواند می است، من ذهن کردن وزن یک "این

موقعیت در پتو کشیدن پرسید .جورج " داریم ما که آنجایی از قاره بسیار عادات برداشتن خواهید می مطمئنا شما teasmade این ، " عکاسی دوربین یکجور .شوخی

لبخند او همیشه عکاسی دوربین یکجور خنده، به خوب را آن خندید، جورج

کرد ازدواج او دلیل همین .به

به جاده طول در سرمازده Amjit پاتریک برای کردن تنظیم از قبل

از پر او : appologies بیمارستان، یا باشد ساعت یک خواهم می فقط او گفت بود، تقریبا Balbinder .دو گناه احساس او درک، او ضعیف، زد لبخند

: . برای متاسفم گفت بنابراین بگذارید اشتراک به پاتریک شادی در تواند نمی او کهدهم

. یکجور و جورج چپ سمت به او که همانطور کرد ترک را بیمارستان برای پاتریک زمانعکاسی دوربین

داری زنده شب این انجام به .وارد

او که بود بیمارستان از متری صد چند پاتریک

پاتریک او، بود شده زیر سید بزرگ که است بار اولین برای متوجه

او اما ندارد، باور را خود آینه تواند می او خود، شانه از بیش نگاه

. بود منتظر در مایکل داشت دنبال به حال در او نیست، دروغ آینه

باز را خود درب و اجرا حال در موتور بیمارستان، ، Mathew بود در

مورفی خانم کنار در نشسته مسافر .صندلی " دهید؟ انجام آن از را شما شما، برای را مهم بسیار کار یک باید من متیو، "خوب

کرد صحبت صدا و سر بی .پاتریک " ": بود نزدیک اینده در ماجراجویی یک احساس او مشتاق، متیو داد پاسخ .بله، " یک شیال، نوزاد و ژوئن و مادرم با ماندن و رفتن به را شما خواهم می من

زد " لبخند عصبی پاتریک دارید، دوست اگر تعطیالت .نوع " ": متیو پرسید خیلی لرزد می شیر من .بزرگ، " " مورفی خانم شده داده وعده روز، در بار .دو " " پاتریک دارد، وجود انجام حد از بیش باید شما مهم بسیار چیزی متیو،

دارد " وجود یک متیو کاهش، ادامه از قبل صدای با او شد، متوقف . کودک یا و ژوئن یا است، دیده صدمه مادر است ممکن که زننده و تند مرد یک مرد،

شما به تواند می

کالغ " صدای به شروع پاتریک صدای آنها، نگاه از .بعد " ": نیست درک وضعیت متیو، زد لبخند .بله،

را خود دست دادن قرار از قبل سپس کرد، نگاه مادرش مایکل پاتریک

است متیو بازوی روی .بر " کودک یا و ژوئن یا و مادر، به زدن صدمه به کند می سعی کسی اگر متیو،Jaswinder،"

کودک " یا و بود، کرده خیانت او به را خود افکار متوقف، من Jaswinder پاتریک

کند متوقف را آنها باید شما می سعی آنها اگر خوب " .معنی، ، . یک انتظار در او مشکل نگاه او نگاه اشتباه متیو او کند، می حرکت بانوی قدیمی های خانه کرد کمک او به که وقتی مانند ماجراجویی

نمی واقعا

بود قرار که آنچه .درک " آن ماجراجویی Mathew یک ، آید می کسی اگر و کنید، نگاه زنان از پس شما به " شب " باند جیمز فیلم در ها آرواره مانند کردن، غرغر شما نزدیک حد از بیش" .گذشته

کنید درک را باند جیمز تواند می او زد، لبخند .متیو باید " شما ضربه، متیو آنها باید شما شود، می نزدیک حد از بیش کسی اگر اما، ضربه

نور " ایجاد برای تالش در زد لبخند پاتریک شد، نخواهد آنها سخت خیلی آنها GBH. " " خانم رسید، شما به مرد وین، میخانه در زننده و تند مرد باشید داشته یاد به مورفی

شد زبانی چرب .اکنون " صدا" نامشخص هنوز متیو .بله، باشد، " نیاز اگر رسید او به باید شما بنابراین آن، مانند شیطان مرد یک آن خب آن

دادن. " کشیش یک مانند صدا مورفی خانم شیطان، مردان به زدن ضربه برای خوب

هستند دلباز .و " خانم" و پاتریک اگر اما نشده، قانع هم صدا هم هنوز متیو خوب،

. : باشد داشته باید را آن سپس بود خوب گفت دو هر .مورفی رهبری سید بزرگ بخش، برای و تاکسی خارج آنجا از پاتریک

. نزدیک از دیگر یکی از بخش پاتریک عنوان به است سر پشت قدم دو

تقریبا ایستاده شانه به شانه شد، ظاهر گاوین دوقلوها جهت

راهرو کردن .مسدود

" ببینید را نوزاد و آمده است ممکن کنیم می فکر بودند، عبور با فقط "،ما

لوقا .توضیح . بود شده تا او که است چیزی که طوری به سید، بزرگ در کرد نگاه عقب به پاتریکداخل

بود شیال بچه انتخاب انجام به حال به تا او همه بود، ترک آماده ژوئن بخش

. او ویتامین، های قرص از برخی ژوئن به آمد دکتر تخت از

کرد مطرح را هالک از بسیاری نزد در را خود .ابرو " ": خبر بی جا ژوئن زد لبخند .دوستان،

راه رهبری سید بزرگ بخش، ترک را او او آغوش در شیال تا آوری جمع بنابراین

گاوین او protectively دوقلوها کنار در پاتریک شوند، می بندی گروه او اطراف.بود " ": او عنوان به ژوئن زد لبخند ببینید، را من و آیند می پسران برای بود خوب این کشیده

او ارزشمند افزاری نرم بسته خود، نوزاد در .چهره " " داد توضیح آن، بر اصرار سید بزرگ کنم می فکر من هستند، خوبی های بچه آنها .پاتریک

بود مایکل رسیده، انتظار تاکسی بود reving آنها او اگر عنوان به موتور

مورفی خانم و متیو متوجه تماس در ژوئن گریز، ماشین یک .رانندگی

بود سید بزرگ مطمئن او و تاکسی، احاطه دوقلوها گاوین حال در چرا و

حمل را او حامل کیف این داخل در ساطور گوشت انگشت .شد " " صدا به کردم سعی پاتریک کنید، دنبال را من ماشین در من گرفتن، تاکسی در فقط

بود مهم چیزی .اگر

شد داده تحویل مورفی خانم به کیسه از و آمد جلو سید .بزرگ " " داد توضیح او تا، را خود قدرت داشتن نگه به نیاز .شما

بود دیگری کیسه پوشش تحت سختی باالی در بود، گوشت از پر حامل

توانید می شما آن، شربننج بود برده سر به ساعت یک سید بزرگ ساطور، درخشان

. ژوئن کردن، سوار مایکل است آن با مرد یک کشتن یا و آن، با مرد یک اصالح

بود اشتباه بسیار است، اشتباه کاری پاتریک، در کرد نگاه عقب .به " " است افتاده اتفاقی دانست ژوئن شیال، خبر .چه " " مورفی خانم شد آغاز است، من خانه به تا کنید .صبر

" " نگاه ژوئن است، این اینجا در متیو چرا و خانه، به رفتن از ما آیا ولی

است .نگران پاتریک را، برتری حریف به خواهم می آنها گذشته، میره گاوین، دوقلوها کامیون بود

است عقب در سید بزرگ با را خود ماشین در .پشت " " ژوئن بگو، من .بود insistant به " نیست امن خیابان ، Jaswinder ": خانم داد توضیح است، شده ربوده

متیو و بود، زده وحشت اکنون ژوئن بود، اشتباه چیز همه مورفی،

دانستند می خیلی حاضر حال .در "Jaswinder!" متیو زد .فریاد

گریه به شروع متیو او، به تر نزدیک خود نوزاد برگزار ژوئن .ماه " مایکل و بود، خواهد ما با ماند خواهد متیو خوب، چیز همه نگاه

. را ما پوزش عرض من متیو برگشت ها خیابان طریق از من خانه به است انجام حال درنیست

ژوئن نگاه و من از بعد باید شما خاص، بسیار کار یک باید شما اما بگویم شما به

. را بقیه و پاتریک شیال کودک باید Jaswinder و شما اما کنید، پیدا

کیسه " یک شد برگزار مورفی خانم شیرین، یک اینجا در نگاه، به من از بعد

یکی به را متیو برای .شیرینی وارد آنها که زمانی شد، صرف سکوت در سفر از بقیه

رفت داخل در مورفی خانم پاتریک در ، Gavins ماند سید بزرگ و

از . خارج " خواهیم و شود می داخل در خواهد متیو سید، کوه، اینجا در نگهبان یک ما

. توانیم می ما از نفر چهار دارد وجود باشد خارج پوشش 24در در ساعت

. عشق شما به چقدر دانیم می ما است، خیابان در عقب به را خود جای راحتی به روز صحبت " مانند آرامی به لوقا خیابان، در است عقب به را خود جای اما است، کودکان کرد

پسر به پدر .یک " شما در تواند می من که دانستم می من کار، این انجام برای شما از است خوب اینrelie ، تنها را خود که

بینی " سید دیوانه، خواهم می من کنم می فکر من داده دست از من عالقه مورد دو اگرکرد منفجر را .خود

" ": است کننده دلگرم صدا به تالش جان گفت خیابان، و کوچه به بازگشت در .برو ترین حال به تا او شده گفته او به بود، ساکت پایین متیو داخل در

. نشت نمی متیو اینجا در حداقل بودند معتقد آن او که طوری به است، مهم کار

دارید نگه آسیب گزند از را او زن از حفاظت تصادفا، لوبیا ،

آمد نمی آسیب که کرد دعا فقط سبک .acalling پاتریک غذایی وعده یک از پس

چپ سمت برای ژوئن بوسیدن از پس پاتریک ساخت بر اصرار مورفی خانم آن

داشت ارزش او .همه " " شروع به را آن برآب، نقش خود ماشین به را پاتریک با تلفن من

بود شده پارک متری چند دوقلوها گاوین میکند عبور باری که نیست متوجه او باران،

جاده . پایین بود نگه به را خود نوبت عکاسی، دوربین یکجور و جورج رها پاتریک حاضر Amjit دست حال .در " پرسید است؟ چگونه جنازه Amjit ":نوزاد تشییع مراسم یک لذت چقدر درخواست اگر .بود " " خود مورد در کردن صحبت گناه احساس پاتریک ماه، خرداد مو کردم او خوب،

شده متولد تازه .دختر

بود نگاه در را یکدیگر توانند نمی آنها دقیقه، یک برای ساکت دو هر آنها بگویم، است مرگ حال در او که است بیمار یک به است دکتر یک که وقتی مانند چشم،

چیز هیچ می شما بهترین انجام فقط شما آماده، این مانند شرایط برای را شما تواند می.توانید

تشویق ارائه برای تصمیم .پاتریک " : آن احتماال باشه، خواهم می را آن گفت پرسی شود، می درست چیز همه نگاه

. حال هر به است چیزی چیزی احمقانه، چیزی تنها را خود آماتور، Jaswinder " او قطع پاتریک صدای شنیده، او صدای شما امن

خواهم می او گویند، می چه دانم می را خود مادر را، خود گور حفر بود

پیدا تواند می او تنها تف، ترس با مواجهه در خواهم می او شوخی، و خنده

گویند می حق که .چیزی

زد زنگ تلفن بعد ساعت یک ، Amjit پاسخ آن به کرد پریدن به .شروع " بود" لبه روی بر او صدای .بله، " من پول، خواهم می من من، دختر cann't آن تغذیه برای کمی WOG استطاعت را خود ،

« : است ربا آدم صدای صدا، گفت است، االغ در درد یک مانند .او " کنم؟ دریافت را خود تماس که هنگامی او Amjit "چقدر، صدای حفظ برای تالش

ماندن آرام برای .پایین، " ": صدا داد پاسخ باشد، تماس در من آن از پس کند، ترک را پول .فقط " " صدای آن در که کجا، است Amjit از باالتر گرفتن .بود " اتصال محل در تلفن جعبه و Haverly یک دارد Shorttree خیابان وجود

منطقه در ABBINGTON خیابان ، تلفن œ300 ترک داخل

" : صدا داد توضیح .دایرکتوری، " " صدای کنند؟ می صحبت من دختر به توانم می او Amjit من ضعیف، صدا حاضر حال در

بدترین .ترس ."نه" " ثانیه یک برای ".فقط ".نه"

رفت مرده تلفن ، Amjit اگر عنوان به تنگ شد برگزار را Jaswinder گیرنده

بود پاتریک در آن از پس او گلو پاک او تلفن، به .آمدن "œ300 به من دهید اجازه خواهد نمی او گوشی، جعبه یک می Jaswinder در صحبت

شد" اشک کنند،

او چشم در .تشکیل " و لغزش به او آن، آماتور یک سپس و راست سمت شد Jaswinder پرسی خواهد

است " کننده دلگرم صدا تا بود تالش در پاتریک خانه، زودی .به " ؟ میکنی فکر اینجور هم تا Amjit "تو خواهم می است شده ایستاده که کسی مانند

کرد ،نگاه

کلمات آرامش دوستان یک باور این به .تالش " " پاتریک دروغ است، چنین دانم می .من قدرت حاضر حال در او خوب، احساس او تلفن، از بردن مارتین ، حاضر . حال در اما ترفند، و کشیدن رخ به و دروغ به مجبور دنی با حقیقی قدرت

او همه

او زودی به بود، تلفن انجام حال به œ300 تا ، یک قیمت ارزش به خوبی 10به P

این . تلفنی . WOG تماس برگشت او غذایی وعده بلیط یک به رفتن برای بود کمی

بود او انتظار در را خود دختر دوست ماشین، .به

" " او دور، به دقیقه پنج فقط ما، اول قسط آوری جمع برای باید ما

از خط این تا گرفته باید او بود، خوشحال خودش با او زد، لبخند

پیش کار .سنین " ": دختر دوست پرسید بود، خواهید خود در خوب او کنم می فکر شما .آیا " من که زمانی در نشستن به کوسن یک او به شما این بر عالوه شد، خواهد او البته

همه از بعد نیست اجرا حال در هتل یک ما شده، قفل کمد آن در او ، "

رز گل آمدن باال بود چیز همه را، خود دختر بوسید و از بیش شدن خم مارتین ،

بود هوا در بهار اگر که بود .آن Jaswinder قفل یک با تنها را کمد در بود، تنها

" است " شده قفل عنوان به او بود کرده زمزمه متاسفم دختر دوست راحتی، برای کوسن Jaswinder وعده خواهم می او است، کننده گیج بود آن از پس اما دارد، وجود آن در

که است شده داده

بود کمد در را او چرا پس پاتریک، جدید نوزاد دیدن برای شود می .او Jaswinder فقط او، بزرگ عروسکی مثل درست نرم احساس را آن کوسن، گرفته، آغوش در

خرسه تدی پاتریک .مانند " بازدید و بروید توانید می ما پس را، من بابا عروسکی، ترس شود می آیا

پاتریک جدید نوزاد ، "Jaswinder بوسید را .کوسن سوار نقطه Amjit پاتریک dropoff به ، بود گرفته تصمیم آنها

شود می آنها شاید کردن، مخفی برای جایی کردن پیدا و کنید سعی خواهم می آنها کهبه قادر

ربا آدم دادن Amjit .دنباله قرار و در œ300 رفت تلفن دفترچه در

در فروشگاه یک و آن از متری چند اتوبوس سرپناه یک متوجه او کابینت، تلفن

از تماشای برای مناسب مکان شود می آنها جاده، طول در .گوشه

" گفت تماشا، فروشگاه از توانید می شما پنهان، پناهگاه در من ":خوب، .پاتریک Amjit گرفتن دست به خرید، از برخی انجام به شروع و سبد یک برداشت

سالمت یک عنوان به فقط برچسب، تمام خواندن به تظاهر یا و خواندن را، خود وقت

. ببینید را خود دیدگاه از وضوح به تلفن جعبه تواند می او است مزاجی دمدمی

. آن از پس و رفت تلفن جعبه در را باردار بسیار دختر مغازه داخل در

تماس یک ساخت از waddled پس ، بود استفاده به را شخص تنها او

دقیقه سی در گوشی است. Amjit جعبه بوده کسی تماشای

بود Amjit تماشای تماشا مشغول دار مغازه حد، از .بیش " و کردم سبد آن در ها آیتم پنج شما چیزی یا دزد یک شما

دار " مغازه غرید برچسب تمام خواندن است شده .شما " " به پاسخ در هستم، خوردن غذا من آنچه مورد در دقیق .دفاعی Amjit من " آخرین آن خواندن شما است، خوب بسیار را خود بینایی نه است شده ساخته این خوب

مسخره " استرالیایی؟ یک شما یا و وارونه، برچسب دو

دار .مغازه " گفت پرداخت، آن از پس حاضر حال در را Amjit ":من خود خرید سبد دادن قرار

پرداخت در .پایین " یک من دیروز، شد متولد من کنم می فکر شما آیا چه، را خود بازی

او " و بود مشکوک بسیار دار مغازه سال، ده مدت به دار مغازه

" ندارم " دوست را او مقابل در استرالیا از نگاه .آیا " زد لبخند هستم، دار مغازه یک هوا Amjit ":من خواهم می را آن که است امیدوار

است .روشن " خارج در را خود همسر تضعیف، من به تالش حال در شما را، خود بازی که طوری به phonebox در ، قیمت ارسال را خود و کردم ترانزیستوری مخابره دستگاه یک شما

است " گرفتن گاز بیت در دار مغازه او، .به " پرسید نه؟ یا است من سفارش گرفتن قصد شما .Amjit ":آیا " دار" مغازه تف .نه، " آن از پس را خود خرید سبد داشتن فرار Amjit "،نگه سپس انداخت، مرد در سبد

جلب منظور به را استطاعت به تواند نمی او گوشی، جعبه از دور گوشه، اطراف در

خود به بیشتر توجه .هر Amjit او تنها بهتری، شانس داشتن پاتریک که است امیدوار فقط

. بود کرده پنهان اتوبوس در پاتریک است رفتن به رسید می نظر به چیز هیچ بود،

. حال این با دارد وجود از گوشی جعبه از روشنی و واضح دید یک او سرپناه،

و بود اتوبوس سرپناه از روشنی و واضح دید بان دیده محله کننده هماهنگ

اش خانه از .پاتریک،

" ": قدیمی گفت اینجا؟ اطراف در آویز حلق را شما چرا تماشا، شما که است شده من

ارتش .بدنی " ": است شده تحریک پاتریک داد پاسخ اتوبوس، برای انتظار در .من " گذشته دقیقه در گذشته سه نه، شما ندارد 40نه شما و

او " شاید جلو، لبه قدیمی ارتش بدنی آنها، از یک هر در کردم

را شهروند یک بازداشت تواند .می " خواهید می من از یکی که نیست این Patrcik "،این خاموش، شد عصبانی اکنون گرفتن

بود راست گوز یک مرد .پیر " تنها " 65دروغگو، گرفتن تر تنگ دهید مدل قهرمان خود اینجا، در شود می متوقف

او دست

خود چوب عصا .در " " تبدیل در را خود پشت پاتریک را، خود کار و کسب ذهن فقط کنید، نگاه . مرد " به زن برای نیست مناسب شد منطقه این سپس، و هستید کردن محدود خزنده یک شما پس

رفتن راه

قرار " بر را خود دست قدیمی قهرمان بان، دیده محله به شروع من که زمانی تا

پاتریک .شانه " " هیس پاتریک هستم، من همسر توجه با فقط تولد متاهل، مرد یک من .نگاه " باشد شرمنده باید شما انگیز، نفرت هستید، کردن محدود خزنده شما دلیل همین به

بود " پاتریک یقه بر را خود دست هم هنوز قدیمی قهرمان خودتان، .از

ایمنی شد، وسوسه دهان در مرد پیر خوردن غذا صدا به است Jaswinder پاتریک

کند می متهم کردن محدود خزنده یک را او بود قدیمی گوز و بود خطر .در

ترک آن، روی بر افتاده پاتریک رفت، بار چهارمین برای های اتوبوس . از پس کردم، خاموش پاتریک توقف دو از پس او در را خود چوب دادن تکان پیرمردآن

. حال به تا تلفن جعبه بررسی برای برگشت و رفت او فرعی خیابانهای از استفاده باپول

. رفته

خود اتومبیل به برگشت و رفت پاتریک ، Amjit . آنها بود او انتظار در

بود شده خالی آنها کشید، آهی دو .هر " ": پاتریک کشید آهی رفته، پول تلفن، جعبه این بررسی فقط .من خواست " من از او دارد، وجود دارد وجود مرد پیر یک حد، از بیش بررسی را آن من

دیده من حال به

توضیحات اساس بر قضاوت با که شما، ، "Amjit مکیده را خود .لب با " و محدود خزنده یک کردن، محدود خزنده یک کردم می فکر دفت فاسد و کثیف این

بود اتوبوس یک

هستید . بدترین آنها شود، داده آموزش باید بان دیده محله افراد این عبور

پلیس rooky از ، شد دنبال روسپی زن یک برای من که فکر به خدا ، "

داد تکان را سرش .پاتریک " من بود شده متهم چند هر دار مغازه صنعتی، جاسوس یک عنوان به من خوب

در پنهان کسی به قیمت اعزام و ترانزیستوری مخابره دستگاه یک حال phonebox ، گفت Amjit یک خشمگین هم ." :هنوز " گفت حاضر، حال در که دار مغازه با صحبت حال در مرد پیر که بندم می شرط ":من

است رهبری خیابان به رفتن برای او عنوان به .پاتریک

بان دیده سازمان محله پاداش دار مغازه به بود، او با حق و

بود قدیمی سرباز صنعتی، جاسوسی فویل او به کمک برای کننده هماهنگ

خود گذشته خوبی به را آنها دو هر که قدیمی، اندازه همان به شراب بطری یک داده

تاریخ - اساس بر . فروش او راننده بود، او خانه به بازگشت راه در نیز باردار دختر

کاست بود ZZ خود ماه طول در او کامل، انفجار در بازی .باال به " باید ما کودک، یک از شیرینی مصرف از شود می را آن گفته شما به من مشاهده جشن

شد " مثل مارتین جاده، تا فقط دارد وجود ایتالیایی بزرگ رستوران یک

بود او شادی چنین کریسمس در .بچه " حال اوایل در بیت یک این ، cann't ": سو پرسید اول؟ پاینت یک برای .ما " هستید سه در ایتالیا خانه به را ما سپس و دارید، دوست که چیزی مطمئنا،

دکترا OAK RD پایانامه ، " برگزاری مادر یک اندازه به تقریبا بشاش، بود مارتین

است شده متولد تازه .نوزاد پیدا به و بازگشت آنها بعد ساعت کردن Jaswinder چند بغل و مرطوب

. برای که همانطور عروسکی وانمود را او او، بود Amjit کوسن رفته آنها پاتریک و

آنها بود، شده منفجر را خود پوشش بد، خبر شکستن به خیابان به برگشت

. آنها اما کشید، آهی خیابان کل است نبوده ربا آدم تشخیص به قادر بود

. آنها تمام رفع داد خبر از قسمتی بود دیگری چیز هیچ به درمانده

بود؛ او با بیل بود، رفته بدن یک آوری جمع برای پرسی ارواح،

دعا بدن سراسر به آمده پرسی با تا گرفت تصمیم مرحوم خانواده

دیگر چهار یا سه داشت دنبال به توسط که کش نعش که طوری به که، حالی در

خال خال بیل که تماس هارد روی بر را آن .بود Jaswinder اتومبیل، " کن نگاه ، Jaswinder ": بیل کشیدند فریاد .آن،

هستید؟ " مطمئن شما آیا که بود شوک مانند کمی منحرف "پرسی میشوند، " کشیده تقریبا که مرد، یک دست برگزاری به و او که هستم مطمئن من بله

هستم همراه ،

هستم " زده هیجان بیل را، آن که هستم مطمئن .من

آهسته پرسی رو، پیش دارد وجود ترافیک های چراغ از ای مجموعه .یک " شما دنبال، به و کنید دریافت را من نمی cann't نگاه در مرحوم با

تضعیف " بیل دیگر ای کلمه بدون زیر، خود خانواده تمام و تماس

ماشین .از

بود بیل امیدوار فقط او تزئینات، به در شده انجام پرسی

است شود می استفاده آن عنوان به خوبی به را خود بینایی چیزها، .دیدن " دنبال به اتوبوس با سپس متری، صد چند برای فاصله یک در من به او از بعد کردم سعی من آمد، آن روی بر پرش به را او نداشتم انتظار توسط، اجرا . کردن پیدا به کردم سعی من او با تا دارید نگه تواند نمی من قدیمی پاهای اما

اما تاکسی، یک

های " صندلی در بیل متاسفم، بود، شده دیر خیلی زمان آن شد slumpt تا .است Amjit ضد

" داد انجام را خود بهترین داده Amjit "،شما قرار بیل شانه روی بر تسلی دست.است " دانیم می ما " Jaswinder و اما بین، خوش صدا تا بود تالش در پرسی است، خوب

شد بسیار شانس احساس، طعنه به گربه یک توسط موس یک مانند آنها همه

آنها برابر .در آن " شروع بلکه نیست، بسیار را خود شخصی، لوازم کت یک او دانیم می ما بنابراین Amjit "،حال

است نام به تواند می آن اگر سرب، چه شخصی لوازم کت یک کشید، .آهی آسایش برای تزئینات به برگشت و رفت پرسی و بیل greiving مرگ در اما بود، صحبت به پس فروشگاه مراقبت اندی بستگان،

. تماشا پاتریک دهند می ترجیح را تر بالغ فرد یک تر، مسن فرد یک مردم Amjit ، که وقتی گوشه، شیر تماشای بود شیر تامر یک مانند او

خار به را پنجه که دانست می او تنها اگر زدن، ضربه شیر کردن قروچه دندان یا

با منتظر و انجام بود ساعت تواند می او بروید، را درد آن از بعد از که . دهد نشان تواند نمی او لبخند، پاتریک آن از پس و حاضر حال هر در دوستشچگونه و کنید سعی حال به تا او جلو، تا دارید نگه به حال به تا او بود، او انگیز غم

است داشتن Amjit نگه در تواند می او اگر استفاده، گونه هر دارد وجود بودن فقط اما شناور، ارواح واقع

باشد مفید خواهم می که .چیزی من " مادر کردم، من خانه در ای مجموعه من بازی، دومینو دهد می اجازه شما نگاه خریداری

در جاده بلوط دادگاه در کور مرکز پایین بازار آشفته فروش یک در را آنها Harbourne ، خارج " های کارت دانست پاتریک کند، می عبور همه از پس زمان به را آن شد

شود می آن از پس غیره، و قمار بودی کارت دلیل به سوال، این از

همه از بعد دومینو بازی به .خوب Amjit است خوب است الزم که شد، غلغلک را او احساس او ضعیف، زد لبخند

است کوبیدن مانند را آن سپس شوند، می خسته یا و ضعیف یا مریض شما که زمانی امارا خود

. تکان اما هیچ برای را خود سر او گرفته درد خود زیبا اما آن دار، خنده استخوان

داد

بله " آمد، بیرون کلمات نحوی ".به از نفر دو دقیقه چند عرض در برآب، نقش خود دومینو برای جاده طول در پاتریک آنها

آقای قدیمی شد، می بود Amjit بازی چه که ببینید تا آمد اتاق از

بود عاقالنه پاتریک کنم، می فکر دومینو می کودک یک فقط زد لبخند او .در، " " قدیمی شوخی به نشینی عقب از قبل نیست، دادن دست از او به پول گونه هر آیا Amjit آقای

بود پاتریک را، خود کار که زنان از حمایت برای حال به تا او پشت، اتاق

است زنان از پس را او و کنید نگاه پسرش از .پس

دارند نابینایان برای دومینو بازی، شب بقیه برای آنها و مطرح پاتریک برای نحوی به را آنها روی بر داد Amjit نقطه آسایش نقطه این

از احساس مورفی خانم برای عنوان به فقط آشنا، چیزی لمس مانند

داد راحت کلمات از واقعی المثل ضرب بدون حتی او .تسبیح

کرد باز را مغازه درب ده حدود در ، Amjit بود کرده فراموش را کردن قفل .به

" : " یک گفت شیر؟ بطری یک من توانید می است، باز هم هنوز شما سالم،

است جوان .صدای Amjit مثل جین پوشیدن لباس در و پوشیدن لباس نوجوان یک کردن، نگاه پاتریک و

. بود او ندارد، دنبال به را او فقط آنها دنبال به بود موجود فن وضعیت

یافته . کاهش را خود دومینو پاتریک کور ، Amjit نگاه افتاده دومینو در

است جوانان به آن از .پس " فراموش را من شد، دومینو بازی ما شیر، توانید می شما بله، پوزش، عرض با

کردن قفل برای ، "Amjit کور بچه به خدمت برای جلو به عجله .با " " لبخند، بود ایستاده آنجا در نابینا بچه هستم، عجله هیچ در من نیست عجله آیا

که طوری به

بود کور او و خوشحال، خیلی رسید می نظر به او و .جوان " گفت را، خود شیر اینجا بچه Amjit ":در دست در شیر دادن .قرار " " داد پاسخ را، خود پول اینجا .در " " است گفتگو طریق از پاتریک اینجا، در اطراف در را خود .جدید موجود " من وضعیت به دادن گوش من ام، کرده مکان نقل منطقه این به فقط من بله، بود

زد " لبخند جوانان زمان، آن کرده فراموش را من .نوار، باشد، " می کننده سرگرم دومینو چقدر که بودم کرده فراموش من ما، به بنابراین.Amjit ":گفت " " بور موهای جوانان شطرنج، دهم می ترجیح من چند هر است، کننده سرگرم آنها

زد .لبخند " نه هستیم عجله در شما اگر ما، با دومینو بازی یک شما چرا

خود " است داده قرار او احساس پاتریک کردم، کور مرکز از را آنها مادرم

" " : " جای " به مغول گفت مانند ، کور کلمه گفتن با در در پا خود" Downes سندرم" اگر حتی بود، مناسب جای در را او قلب اما ، را

بود .دهان با " دیدار برای را خود زیبا بر عالوه کننده، سرگرم را آن نیستید، مطمئن چرا

جدید "،افراد خوشحال، خیلی نگاه او که رسید می نظر به غریب و عجیب را آن کور، بچه زد لبخند چگونه

بود کور او باشد، او تواند .می

بازی ساعت یک برای دومینو آنها که طوری به ، Amjit رفت برای پشت در

بودند خوشحال واقعا آنها همه سمبوسه، و .قهوه " ببینم، را خود دومینو من دهید اجازه تقلب حال در شما که هستم مطمئن من مرد هی ":گفت

پاتریک دومینو احساس بچه .لبخند " زد لبخند است، مطمئن برای که تقلب یک از بیت یک .Amjit ":او " تعجب کلکته کاری گونه هر شما او که ندهید اجازه فقط کنید، صحبت توانید می شما

بدهید من به ،

" : پاتریک داد توضیح است، نشده حال به .تا اینجا در تا، کردند می تشویق را آنها خوشحال را آنها با را کسی داشتن نحوی به یک . و خوردن غذا شوخی، و خنده آنها کنار در نشسته کور چراغ

. او تسبیح انگشتی مورفی خانم عنوان به دومینو بازی و نوشیدن

قدیسین و فرشتگان تهدید تقریبا و ، Amjit ، و پاتریک

برابر برابر، نماز دو هر شاید دومینو، انگشتی کور بور بچه

امداد .اشکال

" ": احساس کور، بچه گفت آن، از پس بستر برای را خود وقت کنم می فکر من خوب

کرد تماشا در .اعداد

" ": و شدن بلند پاتریک گفت بود، کننده سرگرم امشب رفتن، راه خانه به را شما من

خود .کشش " گویند می نه در که فردا، گفت Amjit "،باش .خودش " مطمئن من اول دومینو از دسته آن شستن برای خواهم می من تقلب، هیچ اما مطمئنا، هستم

دو لباس توانید می شما یا که هم آن اند، شده مشخص گچ با را آنها شما

" . کور بور بچه شوخی بند .چشم " " پاسخ گویند، می شما به چیزی .Amjit هر Amjit نیست او بهتر، احساس او کور، بچه مرخصی و پاتریک تماشا

. برای فقط نه اما گریه به شروع او است بهتر احساس او اما چرا که دانم میJaswinder

. چرا اما بود کور او و شاد، بسیار حال عین در جوان خیلی بور، بچه برای اما

به نور یک مانند ترسم Amjit او می کودک یک برای شب نور مانند رسد، می نظر به

دانست نمی او تاریکی، از ، Amjit آه بود خسته آنقدر او داد، تکان را سرش

خسته . خیلی چقدر که نیست مهم نیست، حلقه پس گوشی آمد، بعد روز

. داشتن بودند سو را خود دختر و ربا آدم مارتین شد خیره آن به آنها

یک خواب نیست، اولویت یک بود زنگ بیشتر باج برای در، دروغ

. برای که همانطور بود بود Jaswinder خماری شده قفل یک با تنها کمد یک در او

عروسکی وانمود او به تشویق زمزمه او که طوری به راحتی، برای کوسن

. زنگ تلفن که بوده ظهر از قبل یکی این کرد سرزنش بودن مرطوب و او برای را آن و،زد Amjit برسونند تلفن .برای ".بله" " ندارند را بیشتر توانید می شما آن، ".من " دادن " . ادامه " خواهم می œ500 من ، " کند ترک را قوها کتاب فروشگاه در توانید می " .شما " دقیقا آن در " . که

" " دارد وجود صدا در خنده بود انجیل، .پشت " پس ".خوب " من حاضر œ300 عجله، حال در ام کرده صرف را ".خود " بود خواهم آنجا ".من " بحث هیچ اما دارید، دوست اگر کنید صحبت خود دختر به توانید می ".WOG شما " . خوب" " است؟ دختر یک جدید نوزاد تولد "بابا، بود Amjit "،بله" شنیدن به خوب خیلی را آن است، نفس و بست را چشمانش

خود دختر .صدای " شجاع به گفتم او به من تاریکی، از ترس او اینجا، در که است ".پاتریک " پرسید .Amjit ":پاتریک؟

رفت مرده تلفن ، Amjit به بود او اگر عنوان به آرامی به کردن تلفن دادن قرار

تخت یک در نوزاد .یک " اضطراب" پاتریک پرسید .خب؟ " خواهد می قوها œ500 او کتاب فروشگاه در کتاب چاپ از بعد "حاال ، "Amjit

بود خواهد پایان را آن که زمانی داد، تکان را سرش و خود .شانه سوار کتاب Amjit پاتریک فروشگاه به ، œ500 شد داده قرار . و پاتریک درخواست عنوان به انجیل دادن Amjit پشت دست از در سعی سپس و

قادر شود می آنها بار این شاید کتاب، از جنگل میان در را خود

. او کتاب، برداشت معمولی پاتریک کنید دنبال ربا آدم و نقطه به

" بنابراین " ، ربوده عنوان شده خوانده عنوان به او که زمانی است یافته کاهش آن

رفت دیگری به را او

او خود و ژوئن امیدوار فقط او بود، ها بچه بخش آن بخش،

نبودند امان در .کودک شده قفل در تا بمانید نه باید آنها که بود گرفته تصمیم مورفی خانم در را آن کمک، همراه نوونا خواهم می را آن رفتن، توده به خواهم می آنها خانه،

بود خود

. ده در زد، زنگ مایکل برای را او تلفن برداشتن بنابراین حاضر حال در سوم روز

دارد عهده به کلیسا برای و تاکسی در آنها همه و آمد، او .دقیقه

دنبال یک در آنها کشیده، بیرون دوقلوها گاوین میکند عبور باری تاکسی پشت

شد مورفی خانواده برای ساچمهای تفنگ سوار انجیل چهار .فاصله،

دقیقه یک کلیسا به تضعیف یوحنا و لوقا کردم کلیسا به آنها که هنگامی

مایکل زد چشمک بیابان بود، شده منجر داخل در اش خانواده مورفی خانم از بعد

گوردون به او Astley که که حالی در بود خود تلویزیون و رادیو در دادن گوش دراو منتظر در

حال. مورفی خانم دیگر، در جان زد، زانو گوشه یک در لوقا تاکسی

به حال به تا شیال کمی رادیاتور، یک به بعدی مرکز در نیمکت یک انتخاب

. هنوز بود زود این همه از بعد داشته نگه قرار Fr.Shaw گرم روی بر شراب بودنشده داده

بود چه اوایل، که آن نه انداخت، ساعتش به نگاهی مورفی خانم حال، این محراب

. . بزرگ مرد یک او به نسبت اجرا حال در آمد پاسخ قدیمی کشیش داشتن نگه

از خارج اجرا حال در دنبال sacristy آمد به شاو چاپی اسباب، جعبه حمل

کبود لب از مراقبت .او

" ": قدیمی کشیش زد فریاد متوقف .متوقف،

به نسبت اما کشیش، از دور به اجرا حال در مرد دیدن به کردن نگاه متیو

. اما دهید، انجام کاری چه دانستم نمی متیو شیال نوزاد و ژوئن و مورفی خانم Fr.Shaw " رسید او به او به آمد پاتریک کلمات برش، لب که بود

. نیمی " اسباب، جعبه حمل دوید مرد سمت به و شد بلند متیو بنابراین است سخت

گرفتار یک در مرد او آن از پس را، خود مشت دو هر چرخش متیو او چشمان شدن بسته bearhug شود می فشرده و فشرده و فشرده .و " . است" یافته کاهش به را او متیو لنگی، رفت مرد بدن متیو زدم داد نه

. از ظهور یوحنا و لوقا دراز پهن دارد وجود مرد زمین،

ها . سایه " " دفاعی گفت متیو کودک، و ژوئن صدمه به رفتن .او " " خانم کنید، نگاه اسباب جعبه در دزد، یک فقط او پسر، راست، شما

کرد اشاره .مورفی " افزود شود، کلیساها تمام سرقت به است شده که است کسی باید Fr.Shaw ":او DABBING را خود دستمال با را خود .لب

" ": به نزدیک را خود عزیزم برگزاری ژوئن گفت بود، اینجا متیو خوب کار یک این .او " پرسید بگیرید؟ تماس پلیس با ما .Fr.Shaw ":آیا " در حد از بیش او با کلمه یک ما را، بیمارستان به را او ما نه،

لوقا " در گنده .راه، " " بود خود مطمئن کامال شاو چاپی هستید؟ مطمئن .اگر رفت که حالی در بیمارستان به مایکل تاکسی در یوحنا و لوقا بنابراین

داده وعده لوقا رفت، جرم برای کلیسا داخل در گاوین متیو و مارک

. که نیست تنها او بود توده از قبل شود می عقب به خواهم می آنها که

شد متقاعد سرقت تا را سارق وعده، چند است شده ساخته . و پاتریک برای که همانطور دهند گزارش پلیس به را او که آنها یا و کلیساها،

Amjit پاتریک جا همه در تنها کتابفروشی، در بود شده مشاهده حال در آنها

در جهش رسید، می نظر به ربایی آدم مورد در کتاب یک یا و ها بچه کتاب نگاه

کنه می لرزیدن به را او .او، Amjit خود برای انتظار حتی، بدتر بد، اندازه همان به احساس

. کند کمک را او تواند می نزدیک، او به مسن خانم یک است کودک ربا آدم

در اش نوه اطلس، یک کردن او Bogota پیدا بود، زبان دوره یک در

. طوری به بود، باال قفسه در اطلس بود آن در که دیدن برای خواستم حال Amjit می او کنید، نگاه بوگوتا برای حال به تا او سپس و آن، نوک پنجه بر به رسیدن برای

دانستند می را آن

دقیقا آن در اما بود، امریکا جنوب .در از برخی خرید برای پاتریک تشویق مشتاق فروش دستیار یک

با خریدن کتاب و شیال برای تصویری های کتاب او که طوری به کودکان، کتاب

برای را آنها در کلمه و .Jaswinder چند پاتریک که حالی در بود آن از Amjit پسشد بود، مارتین را آن آمد، در شخصی لوازم کت یک در مرد یک که است خورده گره همه

احساس او

. خود یک و مرحله در بهار با داشت بر در را خود پول و انجیل پشت

بود رفته او او های لب روی بر را سرقت Amjit .لبخند به قفسه در چند هر خیره

است شده گرفته پول اند، شده پراکنده هم آنها کنید، نگاه انجیل .در

Amjit بود رفته پول بود، خود پاشنه در پاتریک انجیل، به عجله با ،

بود باز آیات در مقدس کتاب خوب پاتریک Amjit .خبر خورد، می قسم

راهبه اوه حد، از بیش خورد می سمت .tuted قسم به آنها خود نفس تحت لعن هم هنوزچپ و مقدس کتاب خوب خبر حال به تا برداشت شوکه راهبه کتاب، فروشگاه

است حاضر حال .لبخند

" " گفت عنوان به پاتریک مشاهده، ما به کمک به نیاز بیشتر مردم ما کنم می فکر من

او که

است موتور شده .آغاز " حد از بیش کردن ایستادگی او سید بزرگ نه اما شماست، با بود Amjit "،حق

بودند او ارواح آن در که را، خود کفش در کردن .دنبال جفت " یک کس هیچ به، کمک برای عکاسی دوربین یکجور و جورج دریافت را ما خوب، گمان

بود " طعنه به که است این مثل کشید، آهی پاتریک همه، از بعد بازنشستگان

شود نمی طعنه به شما که زمانی در که است این مثل ربایی، آدم مسائل .این " دارد وجود از بیش میخانه ضعف Amjit "،یک .صدا " آن از پس شوهر، و زن یک ما خوب we'l خوب، بود خواهید آن خیابان، به بازگشت Amjit ، تهدید و او من مادر که دانم می من اگر آن بر عالوه خوب، بود خواهید آن

تشویق " به چیزی هر خواهم می او خندید، پاتریک بدهید Amjit پرستاران، من .به

دوک در آنها که طوری عنوان Edinborough به به فقط شد، متوقف پاینت یک برایرفت آنها

خواهم می او برگشت، راه آمد حیاط طریق از مارتین جلو درب در

همه از بعد خوب خبر جشن برای خواستم او مخدر، مواد از برخی .خریداری

و دست یک در یادداشت از نمد تا شد برگزار مارتین تخت در برگشت

. او بودم کرده پیدا او بود، خوشحال را خود با او دیگر در مخدر مواد

او برای کامل کار کار، هر را آن و واقعی، .است envolve حرفه " " پیروز مارتین پرسید خوردن؟ غذا به .چه " " گفت پاف بین در سو گیرند، می جشن مانند به خوردن، ما کردم فکر من

او اوردن در پا .از " " بود کرده باز رفتن برای دوباره آماده درب حاضر حال در مارتین من، توسط .زیبا

" " کرد اشاره کمد به سو اول، غذا او به باید .من " گفت همه، از پس نیست رستوران یک اجرا حال در ما انجام، بدون تواند می ":او

مغرورانه .مارتین رفت بیرون به آنها که طوری به ، Jaswinder بود مانده باقی با تنها تاریکی در

را او آب تراوش آب، تنها راحتی، برای عروسکی تظاهر یک کوسن،

. بود رفته یک برای را پرسی داد او وجود اثبات درب زیر در

او اما کند نمی احساس رفتن مثل او خود، الج اعضای با دار خواب مخمل شام

دارد. وجود اختالل یک که بود رستوران در او که بود حالی در این رفت

که . زمانی آمده، در بود کرده سعی شخصی لوازم کت یک در ژولیده مرد یک درب دم

شد رزرو به او است خصوصی جشن یک برای رستوران شد گفته او به

. ژولیده مرد هم هنوز اما پرداخت تواند می او اثبات برای پول از نمد تولید

. بنابراین بود باردار بسیار دختر نه و در، نمی اجازه بود شخصی لوازم کت در

دکترا پایانامه سه در سو و عوض OAK RD مارتین در رفت ایتالیا کاخ به ،

به خواست می او وانمود دارد anway مارتین .وجود " نمی اجازه من به پنگوئن شلوار و کت در چمن تنها پول، داد نشان او به من .مارتین sulked" در " " سو همدردی به تعصب، تا هستند مردم از .برخی

خود اثبات اگر عنوان به ایتالیا، خانه در شب که کند می منعکس تاب و آب مارتین

. ماشین چپ سمت به او خود کفایت عدم از مطمئن نشانه یک خود، به خود ارزش

است مسدود را آن اگر نیست مهم این بود، آن در که شده St.Gregory پارک ، بر عالوه

تاکسی یک با ترشح به .مارتین " " پایین رکوع مارتین آروغ انتظار، در را خود حمل .خانم، " ": شود می فشرده تاکسی به را او برآمدگی او عنوان به سو داد پاسخ عشق، .تا Jaswinder بود نشسته یک در او کردم، در آنها که زمانی کرد می گریه

. او به سو انداخت، او در حوله یک مارتین او خود آب، استخر

. برای که همانطور بود شده قفل او زندان در درب آن از پس شیر، Amjit بطری

بود خیابان کل افتاده اتفاقی چه گفتم، همه به خواهم می آنها پاتریک و

خماری از به رسید می نظر هیچ colective به است داشته وجود تنها برد می رنج

قبل از .جشن

و چپ سمت به وارد آب شیر یک با کور بچه بری نه در

را خود راه و میرود مغازه به را خود راه او عنوان به راست سمت به را آب شیر یکشده ساخته به

. شمارنده " ": بری زد لبخند امشب، بازی تقلب کد شما شتم و ضرب به دارم قصد .من

در نگاه یک بلند Amjit پاتریک و کنید امتحان را تصمیم پاتریک برده، سرقت به Amjit است .ارواح را " خود دومینو توانید می شما آب، از برخی بهانه و رفت خواهم هم من خوب،بشویید ،

متوجه " او او نشاط، با صدا تا بود تالش در پاتریک صدا؟ که است چگونه لبخند به بیشتر را او شده ساخته آن داد، انجام مادرش مثل درست رفتار شد .وادارید واقعا بری شد، آغاز بازی و شده شسته دومینو بنابراین

اند کرده پیدا جدید دوستان از برخی به خوشحالی برداشته Amjit .با مقداری و رفت

آقای قدیمی قهوه، قوری یک و کرد Amjit سمبوسه نگاه پشت از را در ،

از تاریک از پس دم سپیده یک مانند خوشحال، خیلی بری خندان

. اگر حتی است زمستان نه Amjit شب بودند، تاریکی در خانواده و

بود آن تسکین، جمله از رسید می نظر به دومینو بازی انتظار، در فقط دانستن،

از بیش استدالل و خنده اما درک، به تر سخت حتی توضیح، به سخت

در فرو از بهتر خیلی .بود Jaswinder دومینو " من دهید، تغییر دیگر مجموعه برای دومینو این شما مطمئن شما هی،

" : پاتریک در راست دنبال بری گفت تقلب، شما کنم می فکر هم .هنوز " گفت" لبخند با پاتریک .صادقانه " " بری مخابره دارند، باور را شما من پس، .خوب مانند را آن شد، متوقف آنها از قبل بود شب نیمه را آن بازی، آنها در بنابراین بود

خواهید می را او هرگز شما لذت خود شرکت بازدید شما عالقه مورد عموی یک داشتن

است بازی یک فقط بازی یک فقط حمل، در شما بنابراین ترک، .به

" ": کرد تماشا بسته خوراکی بری گفت رفتن، به حاضر حال در باید من .خوب " فردا دوباره بردم، لذت شما اوایل عنوان به ما بازی امشب من ، مانند ، "Amjit گفت خود داشت بر .در

گناهی بی گرما، او، بر شد خزنده در ها سایه

گرم را آنها نوعی به لبخند بری، Amjit چهره ، بری عنوان چپ Amjit به

بود در را خود دختر که حالی در بازی بازی به اشتباه به را آن بود گناه احساس

. پدر است خوب Amjit خطر را آن است، داده قرار را خود پسر شانه روی را خود دستبود به

قوی برای به حال به تا او و قوی، دوباره او شده ساخته آن دومینو، بازی

Jaswinder. خانه بری رفت می راه .پاتریک که " دانم می من حاضر، حال ام کرده حفظ مسیر من واقعا، دارد وجود نیاز بدون

از بسیاری چگونه

" : بری داد توضیح است، آن حق به تبدیل و چپ سمت به .تبدیل " ضربه دور را گرفتاری به را آن تازه، هوای نفس یک به نیاز من خوب، هیچ تو نه

" : پاتریک کشید آهی ورزش، بود خواهید آن .و " به خوب دوست یک اجازه Amjit شما حال در شما دلیل همین به نیست، شما هستید

او به دادن

: موضوع " تا گفت آن بری شما، بر .factly تکیه " " پاتریک لکنت با شما، چیزی چه .چه " نیست متوجه من دیدن شاید تواند می من اگر ابتدا، در نقطه به است سخت این ،

. خود در را خود را، خود صدای در را آن است او از حمایت به شما اما

است آن اما است، کلمه هر کامال نه خوبی آه تقریبا کلمه هر صدا،

" : بری داد ادامه است، توجه .قابل سمت به را آب شیر یک در شده، انجام بری متوقف، را خود آهنگ در را مرده پاتریک چپ

. گرفتار با و آورد دست به را خود خونسردی پاتریک راست سمت به آب شیر یک .بری " بود مرده خوب من آن دانید می شما دور به کردن متوقف هستم، سپس و راست من پس

شود درخواست خواهد نمی شما حداقل من، کار و کسب از خود هیچ مزاحم، نمی

بری " شوخی خیره، من آنچه .من

" " بود داده دست از کلمات برای پاتریک خوب، اما، است، خوب پوزش، عرض .با " . در من است دومینو در بازی شما اگر حتی دو، دارم دوست را شما من است، خوب این

. همیشه من دانم می من چگونه که بدانید مرگ حال در شما شما، برای را آن توضیح

از شما اگر که ببینم توانم می من که شده متوجه من که چیزی یک و کور

اما است، روشن و بلند صدای با موبایل های تلفن برای را آن اخبار شنیدن و رادیوتلویزیون در

می را خود بینایی تصاویر، نیست، مشخص یا و بلند صدای عنوان به را کلمات هماندر شود

. رادیو در اگر عنوان به تقریبا آن صدا کلمات، از راه

اما تر پایین حجم رسد می نظر به تلویزیون در و است، باالتر بسیار حجم

مکث " معلم یک مانند بری است، باالتر تصاویر حجم

کودکان برای کردن رها به پنی برای .انتظار

" روی بر که چیزی همان سپس و رادیو به دادن گوش که، کنید سعی باید من

پاتریک " بمب راست، شما اگر غریب و عجیب واقعا را آن .تلویزیون، " دیگر چیز یک متوجه من حادثه، از پس تا حال هر به هستم، حق من ،

. من حال به تا من که شدم متوجه که است چیزهایی به را تداوم توقف از پس خوب

جای به یا و بلند صدای با رسید می نظر به چیز همه ها، زمان همه در رادیویی گوشمتوجه من

ندارد هر راه در به چشم هیچ من چون بیشتر، .صدا

حال در شما که بگویم توانم می من معنی به شما jollying Amjit که که و همراه،

زد " لبخند بری دارم، دوست من .دو

" " پاتریک لب زیر دومینو، بازی در تقلب ما اگر .حتی هیچ " تنها دعوت قهوه یک در را شما خواهم می من حاضر، حال در اینجا در ما بله،

دارد وجود

نیاز " بری برای را آنها من که را آنچه من منظور تخت، در المپ .خندید " ": پاتریک گفت کور، مرد یک مانند اطراف سکندری من به خواهید نمی شما .و " را در فردا یک در را آن نگران Amjit شما ببینید، را شما من حال هر به کردم، نباشید دوست دو اند ساخته که خوشحالم فقط من دانم، می من که دهید اجازه خواهد نمی منکه هستم

من خاطر به فقط نه درمان کودک یک مانند به " cann't من آب شیر یک با تا ببینید،

داخل رفت بری راست سمت به را آب شیر یک و چپ سمت .در می شما اگر بدتر حتی را آن باید داد، تکان به فقیر بچه را، خود سر پاتریک تواند

. مالیده را آن خود اسلحه پاتریک بود دائم طور به تاریکی در را شما آن از پس و

رختخواب به و خانه به عجله با او سرد، .بود یا سخت چقدر نیست مهم حلقه به حاضر گوشی طوالنی Amjit این

از مادرش از بسیاری گفته از یکی از چند هر پاتریک آن، در شد خیره

. ظهر از بعد در نهایت در جوش هرگز تماشا را کتری مورد در یکی

زد زنگ تلفن ، Amjit بود او گوش به گیرنده سوم حلقه از .قبل " گفت" او .بله، " . منم" ". چقدر" "œ800 ، دختر برای لباس از برخی خرید به مجبور مرطوب WOG ما او کمی، را خود " . خودش " نیست فروشگاه در دارید نگه را پولی چنین من بانک، به رفتن برای باید من

باشد خطرناک تواند می امر " .این " ساعت یک به شما نیست، عجله شما اگر تر خطرناک حتی است ممکن این

یک خواهم می من یا است " œ200 و کنترل در بودن دوست مارتین .اضافی، " من باشه، باشد œ800 باشه، داشته ساعت یک در شما برای را کردم Amjit "،خود سعی به

کرد حفظ را خود .آرامش " نزدیکی در همراه ثالث توالت مخزن در پالستیکی کیسه یک در را آن ترک

در توالت در نمی Clemford درب پول که شوید مطمئن خیابان، باال

داد " دستور مارتین .خیس، " " و بست را کمربندش آنها، که کسانی نه .Amjit آیا " " کرد قطع را او صدای در خنده با مارتین همجنسگرا، که آنهایی .بله " کنند؟ می صحبت من دختر به توانم می التماس Amjit "من .تقریبا " " کرد قطع مارتین بدبو، او حمام، یک داشتن او .نه،

Amjit کشید عمیقی نفس پاتریک به تبدیل از قبل و گذاشت، را گوشی

خواهد " می او گویند، ترک œ1000 یا œ800 می را آن باید ما نیست، عجله اگر

در توالت مخزن، در توالت، باال Clemford در " .خیابان " " کند درک تواند نمی پاتریک هستند، غریب و عجیب که آنهایی که کسانی .اما " " بیرون در مسابقه پاتریک کنید، می عکاسی دوربین یکجور و جورج من .خوب، " من گفت Balbinder خوب، من، بانک کتاب دریافت و رفت Amjit ":بگویید در .پشت . مورد عکاسی دوربین یکجور و جورج شد گفتن مارک پرسی در

رستوران در گذشته شب .حوادث " او با در به کردم سعی شخصی لوازم کت یک در ژولیده مرد این بینید می بنابراین

داد تکان دست او بود پر شد گفته محل در او که زمانی باردار، بسیار دختر دوست

که " زمانی شد متوقف پرسی سر، گارسون در ها یادداشت از آمد Patrcik نمد .در " و جورج سریع، " Browie بیا شد برگزار پاتریک دارند، نیاز شما کمک به ما

آنها برای باز .درب " ": پرسی پرسید کمک؟ توانیم می ما .آیا " ما شک دو این کس هیچ باشد، فقط کافی اندازه به باید دو این

. خواهد نمی او است لغزنده مشتری یک او کوچک، فاسد دنبال به خواهم می وجود یکی و در راه یک تنها بنابراین است، آن عمومی توالت یک زمان، این دور دارد

بود " رفته پاتریک آن با زمان، این را او ما .راه، برای او آن از پس بانک، به سوار اول رهبری Clemford پاتریک

اصلی . خیابان " : در آن، عمومی توالت یک گفت پاتریک عنوان باال Clemford به ،خیابان وجود راه یک تنها شود، می او دنبال به او، گرفتن به قادر باید ما بنابراین دارد

راه یک و در ، "Amjit زد لبخند عکاسی دوربین یکجور و جورج .در " یا ایدز نواز من جورج خواهم نمی من نیست، غریب و عجیب که آنهایی که کسانی اما

گفت نگران عکاسی دوربین یکجور ." :چیزی، " برای را آن خواهم می من داشته Jaswinder خوب، خوب زندگی یک من دهید، انجام

گرفتن ما ام،

و مرد حال Jaswinder این هر به گذشته فصل در است من زندگی رایگان، ، "

: شجاع صدا به تالش گفت .جرج

" کردن پرتاب را شما است ممکن بوی چند هر نیست، گرفتن جورج ایدز، خواهید شما

پاتریک " داد توضیح به، خواهید می می Amjit "،یا شما اطاقک ای زاویه یک در را شود

در دنبال به من او، دنبال به شما پول کشد می طول او که وقتی باشد، دیگری در

است نیاز مورد که آنچه هر اتوبوس، یک گرفتن دنبال به یا و پا در شما ماشین، ، " او عنوان به آسانی به تواند می امر این است امیدوار او رسید، پایان به پاتریک

داد توضیح خواهم می .فقط " " عکاسی دوربین یکجور تعجب من؟ مورد در .چه به " را خود شوهر برای انتظار حال در شما اگر عنوان به و ایستاده بیرون شما

آیند می بیرون ،

. شود مشکوک شما به کس هیچ است انجام حال در شما که است چیزی همان دقیقا " .که و یکجور Brownnie جورج حاضر، حال در دانستند می خود قطعات آنها محتوای، شد

عکاسی دوربین

بود ساکت ماندن از بهتر آن به پرسی، شایعات به .تصمیم " " یکجور شد آغاز گذشته، روز پرسی به است افتاده اتفاق آنچه به را شما ما آیا

عکاسی .دوربین " پرسید" .Amjit :چه؟ " کنید دریافت بود در پرسی مغرور رستوران این به تا کرد تالش جوان مرد یک خوب ، عنوان به خوبی به او گویند می و فریاد به شروع مرد بود، کرده پر را آن تنها بود

. او که گفت او هوا در پول از نمد داد تکان دست او به œ500 آنها، نقدی صورت بهحال

" : عکاسی دوربین یکجور داد توضیح .پرداخت،

ترمز ناگهانی طور به .پاتریک " پرسید بود، شکلی او Amjit ":چه چشم از پرواز .جرقه

خام عصب یک خواهم می او جورج، نگاه عکاسی دوربین .sruck یکجور " باردار بسیار دختر یک بود، شخصی لوازم کت یک در ژولیده او که گفت پرسی خوب

" : آرامی به جورج گفت بود، او .با " گفت تصادف، یک تواند می پاتریک Amjit ":این به .تبدیل

" " دادن قرار برای را خود پای پاتریک آن، از پس ما حرامزاده آن تواند می یا .طبقه " گفت حاضر، حال در ما دشمن دانیم می دوربین Amjit ":ما یکجور و جورج به تبدیل.عکاسی توالت شده Amjit در داده قرار آب مخزن در پول که حالی در کردند می مخفی را اطاقک ای زاویه یک در او آن از پس همراه، سوم یک

کردند می پنهان از دیگر یکی در .جورج

آنها که شد گرفته نظر در طعمه عنوان به زودی به کنید، صبر انجام حال به تا همهتوانند می

. از مخلوطی بیمار، به خواستم می جورج بود ساده را آن انسان، گرفتن

. آمد او در مرد یک عمومی توالت بوی عالوه به عصبی های تنش

از دیگر یکی تا بعد دقیقه دو یا یک تنهایی، به سوم اطاقک ای زاویه به و رفت انجام

اما . شود، می دیده جنگ طول در ارتش در بسیاری او بود، بیمار جورج مرد

. بود سکوت همه بعد دقیقه چند بود حد از بیش .این " " هیس جورج، خوب شما .Amjit آیا

هرگز " من مریض من اما پوزش، عرض با لب بود dreampt زیر این چیزها، این "از .جورج " " زمزمه دارد، وجود آینده کسی خواهم می .Amjit شوش،

است حداقل، اما بود، بیمار دوباره به Amjit .جورج گوش زاویه یک به را آنها نهایت در دیگر، آن از پس های راه از یکی رفتن قدم به قدم

زاده رفت اطاقک ای

او مرد، مورد در چه توالت، از استفاده به آمد در مردم از کمی تعداد

همراه ثالث اطاقک ای زاویه به را رفته ، Amjit نمیگوید با آنچه تواند می

از صدا و . flushings سر بود جورج حداقل است بودن بیمار جورج و

. بود همه کنم وانمود او و بودن، بیمار پیرمرد یک کامل، پوشش

دوباره سکوت ، Amjit یا و بود شده گرفته پول اگر نگویید تواند نمی

بزنید تیک به که خواهم می او .نیست، " " هیس جورج؟ خوب، شما .Amjit آیا من " روز در سابقه بی را آن است، زیاد کمی یک فقط هستم، خوب حاضر حال در من

او بود،

" : کرد پاک دستمال با را خود دهان او عنوان به جورج پرسید ؟ .بوده " " زمزمه کنید، نگاه مخفیانه Amjit من اطاقک ای زاویه از را او عنوان .به

بود استفاده حال در درب از همراه ثالث اطاقک ای زاویه ، Amjit بشنود تواند نمی

. دارد وجود پاسخ هیچ زد را خانه در او که طوری به چند، هر داخل در کسی ،هر بود Amjit بنابراین شده قفل آن دادند، قرار فشار درب Amjit .تحت درب، در لگد

. بود رفته پول این است شده منتقل مخزن پوشش .باز، " یاد!" سوگند .Amjit اه

بود پشت در پنجره یک اطاقک ای که ، Amjit و بود ایستاده توالت در

. یک با فقط سپس و آب، از دنباله یک دنبال به او خارج خارج و باال به صعود

. بود خالی حامل خیساندن حامل کیسه داشت بر در او بلند ،دیوار

بود ربا آدم که طوری به بود، رفته نگاه Amjit .پول راه که مورد

. بود خیس دیوار باالی باال، که را سرش کنید اجرا را او باید ، Amjit کشیده

. رها توسط که هاست مدت بود آهن راه خط یک در او را، خودش

بود رفته مرده که آنجا تا دنباله تنها طبیعت، دنباله یک حاضر حال در آن آموزش Amjit . برداشت را او دیوار، از گرفتن پایین بنابراین بود نگران

ماشین به برگشت و رفت و مرطوب حامل هم .هنوز که بودند گلی خانههای حوادث بر عکاسی دوربین یکجور و .رسید Amjit جورج " رفته بین از قدیمی آهن راه خط امتداد او پنجره، خارج فشرده خوب او

داد توضیح رفته، دست از را او دوباره .Amjit" :ما " ": عکاسی دوربین یکجور پرسید چیست؟ شخصی لوازم کت در مرد مورد در آنچه .اما " " خواسته چیست، شود Amjit منظورت گرفته اشتباه .کمی پاتریک " برای سیگنال یک عنوان به من بینی رفتم، شخصی لوازم کت یک با مرد یک منفجر

داد توضیح آن، دنبال به پیاده پای با او پاتریک توالت آمد بیرون " :وقتی

عکاسی دوربین .یکجور " این کشید cann't خوب آهی آن، از پس است شده او .Amjit ":از Amjit تمام او بازگشت پاتریک اشتباه؛ خسته، .بود downcaste احساس " کردم نگاه یک من دنبال، به ساختمان سایت یک به را او من ما، مرد نمی او

آن از پس کار، از قبل گاوین برادران با را او اش، شود cann't چهره

" : پاتریک داد توضیح .او،

" پشت از فشار تحت او است، گر حیله چمن در ربا آدم نه، یک او . و شخصی لوازم کت پوشیدن او دانیم نمی ما اما توالت باال پنجره

گفت را، خود دختر دوست باردار دختر که سالم شرط آن کنم می فکر " :من

Amjit قدیمی های نوشابه می لگد او عنوان .به " افزود فلش، ها رستوران در پول صرف به تالش خیلی راضی خود از ":او

عکاسی دوربین .یکجور کلمه این گسترش عکاسی دوربین یکجور و جورج خیابان در بازگشت ،

بود برای که است لغزنده مشتری یک مقابل در آنها نفرین، و لعن همه به Amjit . مطمئن باید مردم بیشتر خواهم می آنها که گرفته تصمیم پاتریک ودنبال

در ایستاده، به خواسته همه آنها که طوری به است، شخصی لوازم کت در مرد

آنها همه ربا آدم از تلفن از حلقه یک جای به یا و کاله از قطره

باشد داشته دنبال به آماده به حال به به Amjit .تا خجالت تقریبا احساسفقط او درخواست،

. او در تشویق شجاع کلمات با خسته خیلی خیلی بود، خسته احساس

اش Amjit گوش مغازه به برگشت و .رفت به آب شیر یک و چپ سمت به را آب شیر یک با شدند، وارد بری بعدها

پاییز شبیه دوباره خندان درخشان و او بور مو راست،

. دومینو حوصلگی بری که حالی در است خاکستری ابر دادن هل آفتاب Amjit و فشرده بری بازوی پاتریک رفت، سمبوسه و قهوه برای

تشکر " ."زمزمه " ": بری پرسید می از خرید را آنها شما آن در که بزرگ، سمبوسه .این " " پاسخ سازد، می را آنها من .Amjit همسر " " تعجب دنبال؟ به کودکان این از پس او است، نکرده مالقات را او من

را خود قهوه نوشیدیم او عنوان به .بری قورت Amjit لب را دهانش آب او از قبل او اش، چهره پایین تضعیف پارگی لرزید، می

" : بله داد ".جواب

چشمان به از unseeing پاتریک پس بود، نابینا او شکر را خدا کرد، نگاه را بری آن

بود او شکر را خدا کرد، می فکر او که را آنچه عیسی او، چشم بسته پاتریک

نوشیدیم را خود قهوه پاتریک بدل Amjit .کور، و رد نگاه پاتریک ،و

بود کور بری شکر را خدا همین، فکر آنها دوی .هر " : " می بری اگر عنوان به عجله گفت پاتریک باشد، داشته دیگری سمبوسه اینجا در

چه که دانستم

کردم می فکر .او " دو شما فکر من کرد خواهد متوقف را خواری رشوه میزان هیچ اما تشکر، با

بخواند را من دومینو توانید می شما اینقدر من سر پشت آینه یک شما تقلب، ،

" : بری پرسید باشیم، صادق در .آمده " ": پاتریک خندید نه، ما .نه می " شما که طوری به من، سر پشت آینه یک دادن قرار برای من خواهید می شما آیا

تقلب حال Amjit "،توانید

پشیمان بالفاصله آنها اما کلمات که .گفت

من " تردید، گفتن از قبل اندکی سپس و بست، را چشمانش او

متاسفم من که، اند کرده نمی گفت " .باید " قرار پاتریک هی بزرگ، را خود ایده یک نه، گفت را آن باید شما که دانم می من

پشت در آینه خنده " Amjit یک به شروع بری تقلب، تواند می من .بنابراین

آینه قرار پاتریک قفسه، در آرایش ست یک کردن پیدا بنابراین Amjit پشت ، تقلب تواند می بری که طوری .به " ": با حرکتی بری گفت چپ، سمت به حرکت از دیگر یکی اینچ آن توانید می آیا

را خود .دست " ": پاتریک پرسید خوب؟ که است .این " " شست دادن بری پاسخ برنده، امشب من مناسب، .خوب، ها بازی اکثریت کسب از بری بازی، آنها در بنابراین ،

پشت قرار آرایش آینه کمک زمان .Amjit با هر و زمان هر

خواهم می او رغبت با سپس و را، آینه در دنبال به نمایش یک بری . و آیند می لورل از مستقیما تواند می این است دومینو پایین زدن دست کف با

فقط را آن اما افتد، می اتفاق کشور سیاه فروشگاه یک در را آن فقط هاردی،

. او بود، خنده او ضعف در بری داد دستور دکتر آنچه

ساخته آن از و قوی، را او خنده حد Amjit معلولیت، از بیش .قوی

دروازه در خانه، به دوباره بری رفت می راه بود پاتریک از بیش بازی که هنگامی رفتن

داد تکان را خود دست پاتریک بری آپارتمان .به را " خود زندگی تمام که کنید می احساس به وادار را شما مفید، احساس به آن خوب در که چیزهایی آن از یک هر یا ناشنوا، یا کور، شما که وقتی قراضه کاالی انبار

باشد می متوقف

چشم " در مستقیما پاتریک دنبال به بری طبیعی، موجود شما ،

ببینید را پاتریک چهره هرگز او چند .هر چیز cann't من" همه این لطف، فقط به، قادر هرگز ما دهید، توضیح ،

تصادفا " لب، زیر کلمات، این من دهد توضیح تواند می من اگر حتی .پاتریک " است خوب این ، Amjit من باشد، جدی چیزی باید آن از پس چند، هر کرد می گریه

خوب هستم، مند عالقه من شرکت و خود دومینو فضولی، نمی

: کند نمی دعوت در را شما من گفت من به سپس بخیر " .شب " ندارد را نور هیچ شما که انداز، دست مبلمان به خواهم می فقط من که آنجا از

حافظ خدا " .المپ، بود، سرنوشت به گروگان به هیچ او بری، داشت دوست او رفت، می راه خانه پاتریک او

صدا به زنگ که بار هر خنده، و مبارزه آمد .بیرون در نه صبح، در نه نیست، حلقه پس گوشی

آمد در صدا به را آن سپس ظهر، از بعد شش تا نه ظهر، از .بعد " خواهم می من من، زمان œ1400 این ".این " بسته ها بانک اما ، cann't کنید صبر فردا تا نفرین Amjit "،آن

گفت خواهم می فقط او آنچه برای را .خود " کن گوش این " . به Amjit شنیده را او دخترش، او سپس و بلند، صدای با سیلی یک Jaswinder شنیده . گریان

" نمی فکر من خوب، "خوب، " روی بر را آن ترک چهل، دقیقه باید از 38شما پس توقف سه در اتوبوس

در اتوبوس، پشت در طاقچه روی پول ترک پایانه،

راست سمت " .به " روی بر پشت، بسیاری " 38در تکرار اتوبوس، Amjit. " عوضی شما برنمی کردن گریه از را شما خداحافظ، تلفن" WOG سالم کوچک،

رفت .مرده Amjit زمان در کردن آویز حلق از قبل عمیق نفس یک سپس بسته، را خود چشمان

است شده تبدیل پاتریک به را او آرامی به .تلفن، " . هستم پاتریک نگران من او گریه او ضربه، را بود Amjit "،او .لرزش Amjit بیا" ، است؟ کجا در و چقدر ما کنار در را خیابان "کل داد Amjit پاتریک تکان .را "œ1400 ، زمان 38در دقیقه چهل در اتوبوس، " Amjit گفت بین در

عمیق . نفس " خوب را آن دور، تا همه من دارد وجود اقامت شما Amjit خوب، ، به را آن

مغازه " کردن برآب نقش پاتریک با است، .خوب

بست را کمربندش آن او زند می نفس نفس رفت، پل لبخند به مستقیما او

کردم " چهل دقیقه چند فقط ما پول، به نیاز ما سریع ".از،

صدها از افزاری نرم بسته کردن پرتاب به شروع و را خود امن به افتاده پل لبخند

پاتریک .به " : " از فرار گفت و پاتریک بینید، می کافی، اندازه به .که " " پاتریک اما بود، التماس تقریبا پل لبخند بیشتر، کمک توانم می من

شنوند نمی را .او "" حد، از بیش را هندی خانم شاهزاده من او دانید، می حد از بیش او دارم دوست من

لب زیر .او رسمیت " به است ممکن همیشه که چند هر کرد، خواهد کمک خود های توانایی به هر

شود شناخته ،

قرار " خود شانه روی را خود دست کاترین که، دانم می من است، خوب مرد یک شما.داده همه دیوانه، مرد یک مانند خیابان پایین و باال زد پاتریک

مغازه داخل آوری .است Amjit جمع " در پول ترک به ما طاقچه 38نگاه روی بر تماس در اتوبوس ،

داد توضیح پول، به را او دید خواهیم پیروی او از ما همه اگر " :بنابراین .پاتریک " نمی تحریک به که تا رهبری، در بودن در نوبت باید ما کنم می فکر من

آن سپس و توقف دو برای اتوبوس پشت درست زیر ماشین یک ظن، سوء

خواست " و، دنبال را غیره پشت درست توانید می دیگری ماشین که طوری به پشت قطره

بود چیز همه احتیاط دانست می او .پرسی، " حمل زیر در را ما اتوبوس از شود می او که زمانی آن، انجام به ما راست

" : پاتریک کرد موافقت راه، همان در .او به " باردار، بسیار دختر دوست یک او و شخصی لوازم کت پوشد می او دانیم می ما

که طوری

افزود شود، می نقطه این به آسان باید .Amjit" :او سفید در اندی خود، کش نعش در پرسی کردن، تنظیم آنها همه پس

در سرب در را خود پاتریک و تاکسی در مایکل . VW رولز، بر را خود قدیمی یک در خال خال عکاسی دوربین یکجور و جورج مایکل شهر سراسر در را خود راه

اتوبوس ایستگاه ،

برداشت را آنها و آهسته او .بنابراین " روی بر دریافت به را شما خواهم می فقط من توضیح، برای زمانی اتوبوس، 38هیچ

ربا آدم

" : است سرعت به او عنوان به مایکل گفت دارد، وجود چپ سمت را خود پول خواهد .می " ": عکاسی دوربین یکجور گفت تماشا، او به ما خواهید می شما .و " " او که گفت عنوان به مایکل زمان، این حرامزاده از ما را، آن که

است داده قرار زمین به را خود پای و .نشانه

نیست از بخشی را آن اتومبیل، تمام گرفت پیشی و گرفتار زودی به مایکل جورج انجام به را او همه بخشد، بهبود را آن در خواهم می را آن اما کند، طراحیشد داده قرار عکاسی دوربین یکجور و

اتوبوس .در

منتظر عکاسی دوربین یکجور و جورج انتهای اتوبوس 38در ، Amjit . کردم در همه سه گرفته نادیده را او آنها شدند، وارد ، Amjit داده قرارشده

. جورج کردم توقف یک از پس سپس و لبه، در پشت در پول

بود نگران او که آنجا تا صورت این غیر در اما زد نداشت Amjit چشمکی .وجود

در مرد از ای نشانه هیچ اما اتوبوس، از خارج به مردم کردم، اتوبوس در مردم

. بدل و رد مواضع رولز و کش نعش پشت است شخصی لوازم ،کت

. نشست در او کردم، در او توقف ده از پس ربا آدم از ای نشانه هیچ هم هنوز اما

نشست در تماس در و رفت و شد بلند آرامی به سپس برای که حالی در وسط . پشت در راست سمت در ربا آدم فشرده، جورج پای عکاسی دوربین یکجور راست سمت دربود

را .آنها " آن افزاری، نرم بسته در زدن با او و دارد، وجود راست سمت است، حرامزاده این

" : کلمات کردن تف پاتریک گفت مطمئن، برای .او و رو برتری که بود خود VW مایکل ترمز فلش است، یافته کاهش پاتریک

حال در بود، شده گرفته پنیر ماوس دیگران، به را سیگنال یک عنوان به ها چراغ حاضر

. دنبال را او آنها بود تله بهار انجام به حال به آنها همه ، Jaswinder

. پرسی بود گذشته از بیش انتظار انتقام، از برخی شاید و تماس مالهالند جاده گروهبان توسط قایقرانی آمد پلیس ماشین یک زمان، در جو و سرب

بود رانندگی . وجود آینده در بیشتر شد پلیس ماشین بود پرسی اذعان به شلوغ حد از بیش او،دارد

رو برتری که اندی کند، پرسی خود، زن چشمک آبی .چراغ " " اندی یاد سوگند گه، لجن، .لجن،

باز ربا آدم بود، شده متوقف پیش ترافیک تمام در اتوبوس

زد همه به را او اتوبوس، از راست سمت در پشت در آتش خروج

است فوتبال طرفداران از جمعیت .جمعیت، " گرفتن را او هرگز ما بود، امشب کراوات جام دانست می او حرامزاده،

است " شده پارک و آهسته اندی جمعیت، همه .در

حال، به تا او بنابراین مارتین 38و رود، می زمین گذشته راست اتوبوس

. او خرگوش، فرار دیدم پاتریک شد ناپدید سوراخ یک پایین خرگوش یک مثل

بود حق پلیس ماشین یک اما تعقیب، به و خود ماشین از کبیسه به خواستم می

او او در زد لبخند پلیس لعنت، شد انجام تواند می او که طوری به او، کنار در . خارج عکاسی دوربین یکجور و جورج گرفت قرار استفاده مورد جمعیت به همه از بعد

در را اتوبوس از

خیابان به راندند عقب به را آنها و برداشت را آنها مایکل بعدی، .توقف " است تر سخت کنید سعی باید فقط ما شما، کمک از تشکر خوب ، : گفت لغزش، به ملزم را او راضی خود از حد از بیش او کنید، دریافت را او ما

پاتریک"

بین خوش صدا به .تالش " " پرسی دلداری است، دیگری روز نباشید نگران فردا .آیا Amjit یک خواهم می او نبود، او اما تا، خود نوبه به بری منتظر پاتریک و

. که حالی در بنابراین کراوات جام به رفتن برای بازی Amjit فرصتی پاتریک ودومینو

بود دیگر فردا کراوات، جام از جو لذیذ شد بری

بود دیگری روز فردا .روز، تنها G مایکل ایمیل michaelgcasey@hotmail.com کیسی

آندرتیکر و نانوا © قصاب، توسط کیسی مایکل

مادر دوازدهم فصل اشک********************************* صبح نسیم با شاد و روشن خطور بعد روز

آبی آسمان سراسر در را آنها ابرها حرکت با گرفتن بازی به رسد می نظر به ،

خواهم می را آن زودی به افق، در را کششخود خیلی بود خندان خورشید

. آن دادن قرار به رسید می نظر به تاریکی آخرین گوشه یک دور تعقیبشب

از افزایشقبل حال در خورشید در رشد runing زبان حال در نور از دور مطابق ،

بود اجرا حال در را آن خود، زبان و داده قرار یکشنبه در تاریک گذشته مدت یک برای

گشت خواهم می را آن شب آمده اما حاضر حال در .دور

کشیدن خمیازه از نوع یک کردن، باز به شروع همه ها مغازه خیابان در

ماندن گرمای در به خواستند می آنها همه اگر که کششحرکت، از نوع یک

است. شده تبدیل تواند نمی ساعت که حالی در شد، روبرو بود روز اما تخت

. مشاهده یا و گرفتن به بود کرده سعی آنها که بار هر به به حال به زندگی تماس،

را است شده می آنها ربا manouvred آدم ، بماند فر توانند می آنها تنها اگر

بود بد خواب یک فقط آن کردن پیدا و بیدار خواب از خواهم می آنها تنها اگر خواب، تخت در .تا

رفت کابوسدر این .فقط بود داده قرار حتی پاتریک از قبل اولیه زد زنگ پاتریک مادر .کتری او:" Amjit و Balbinder چگونه" انگشت هم هنوز مورفی، خانم پرسید .مهره " لغزش ما به ربا آدم تنها مقابله، ".آنها " نو " . از " ؟ دانستید می " چگونه " حد از بیش شیال کمی دارد دوست را او گفت، من به و آمد "فرانک " ؟ " که " را خود دختر "!شیال، " است صبح این که آن با من پوزش، عرض ".با " نتواند هرگز نوونا نباشید، نگران پاتریک ".آیا " است بهتر من تشکر، با ".مادر " نترس پاتریک ، everthing را خود قدیمی مامان اعتماد باشه، خواهد ".به " مامان " . خداحافظ

از دهه یک گفت خواهم می او گذاشت، را گوشی مورفی خانم

: کامل دیگر یکی گفت به را زمان خواهم می او او، پسر به کردن صحبت که حالی در تسبیح

. آنتونی سنت امیدوار فقط او است آماده صبحانه کردم او از قبل تسبیح

دانست می او دارد، وجود ترزا مادر همیشه خوبی، آه عجله، می

داشتم دوست را .کودکان سمتچپ از ای توده با سینک در را خود قهوه فنجان پاتریک

کردم نمی را گذشته روز چند این شستشو گونه هر انجام برای انرژی حال به تا او .فنجان،

مودار دادن خود Amjit بنابراین به شروع جاده از عبور پاتریک غذایی مواد قلع

با روز داری زنده عکاسی .Amjit شب دوربین یکجور دارد، وجود حاضر حال در عکاسی دوربین یکجور و جورج

ترس با مواجهه در کردن .تف " " صدا به تالش پاتریک شروع خوب، رسد می نظر هوا و آب خوبی سالم، . خوشحال " ": موضوع گرفتن نظر در جورج گفت نیک، پیک یک برای کافی اندازه به است خوب .این " افزود این، عنوان به خوب عنوان به را آن که زمانی به ماجراجویی یک برای ما معمول طور به ":بله،

عکاسی دوربین .یکجور " : " دانستند هر او گفتگو، تحریک پاتریک گفت چیست؟ شما توانم می چگونه

یک شما به و بود، سرد و تاریک سکوت بود، سکوت از بهتر بحث

وضعیت از بدتر کردن فکر .است Jaswinder فرصت " آن از پس از، دیگر یکی روی بر پرش سپسخاموشو اتوبوسپرش، یک در ما خب،

جورج " شروع سوم، یک یک روی بر پرش .خاموشو " خوبی به بیرمنگام و سیاه کشور دانستن به کردم را آن انجام با ما

قطع " اند، کرده کشف را ها کافه و خوب کمی پارک چند حتی ما

برای اما احساس، نرمال مانند تقریبا را آن مکالمه، به شدن گرم عکاسی دوربین یکجور

ضعیفی .است Amjit لبخند " با فقط را کار همین من مادر خارج، به آن خوب است، خوب این

زد " لبخند فکر در پاتریک کند، می ریشه او کلیساها به را خود .او " احساس شدن، خارج برای باید شما آن، خوب روز یک دهید، انجام امروز را آن شما چرا

تشویق " را، خود چهره در .Amjit آفتاب

" " عکاسی دوربین یکجور شروع که، گویند می به که نیست معنی ما خوبی به تواند، می ما .اما Amjit " برای رفتن بیرون فقط اشاره، با درب به را او است، داده قرار او بازوی روی بر را خود دست

ضربه دور را گرفتاری به را آن " .اجرا، " " بود افتاده او اگر عنوان به گناه، احساس جورج نیست، الزم که هستید مطمئن آیا

نگهبانی .خواب " موز دسته یک اینجا در کند، پرتاب شما به باید من یا بروید، هی،

حد از بیش ، "Amjit شد برگزار آنها برای باز .سپسدرب

داد گونه روی بر مادرانه پک سپسیک و پاتریک، به داد تکان را سرش عکاسی دوربین .Amjit یکجور " مورد در ما که کنم نمی فکر او که امیدوارم او Jaswinder من نیست، مهم

" : اول اتوبوس در آنها عنوان به عکاسی دوربین یکجور گفت حد، از بیش ما هندی خانم .شاهزاده " شود می تر خواهیم آن از پس کنده جا از ها گرفتاری بار بر عالوه است، خوب این

. تفریح و استراحت به است سرباز یک حتی است مفید آنها به ، "

جورج .پاسخ آمد به عکاسی دوربین یکجور و اتوبوسجورج با جهش قورباغه بازی از پس

زمین از منطقه یک فقط پارک یک نه واقعا را آن پارک، نیست boggy اوتول

. را خود بود، شده انداخته پایین قدیمی های خانه تخلیه ارزشهزینه

درختان جمله از بودند، شده گنجانیده پارک به پشت باغ

حال هست نزدیکی این در جدید های خانه شود، می ها خانه پشت باغ در برای استفاده مورد که

. بود جدید پارک یک نیمکت چند و شده اضافه مسیر یک با است شده ساخته

از نام به سابق شورای عضو یک از پس پارک، اوتول است، شده تشکیل

اما است، شده یافت پذیرشرشوه گناه آن از پس بود شورای عضو

همه از بعد داد نام تغییر تواند نمی چیز همه سوراخ، مته با را او نام هم هنوز پارک ،

. آنها کردن پیدا بنابراین است انجام به نگاران روزنامه و مورخان برای که

کردن ساعتصحبت نیم برای نه آه، نشست، آنها عالقه مورد .نیمکت " ": عکاسی دوربین یکجور گفت موز، یک اینجا جورج proffering در .به " من که وقتی و ها، خیابان کاری تمیز خواهم می من بود، جوان مرد یک من فقط اگر

که را کوچک حرامزاده را Jaswinder گرفتار برای چه او خواهم می من زمان در جو و ، "

است موز از گزش بین در .جورج " " گفت توزیع از قبل براونی ایم، داده انجام ما کمی ما نیست ناراحت را خودتان آیا

است موز .جورج " صبر به تواند نمی من بود، جنگ طول در این مانند را آن است، فایده بی کنم احساسمی من

بود " خوراکی موز در جورج چه، برای ها نازی و هیتلر .به " دارد وجود آن در افزار نرم یک که دانید می شکست، خواهد را خود مصنوعی های دندان شما یا و باشید مراقب

جورج " زانو براونی حاضر، حال در .sqeezed آنها " کردن تشویق ، Jaswinder انجام خواهد نمی او صورت این غیر در باشد، زنده باید

خودشپوست " برای دیگری موز براونی پول، .درخواست " " بود شده خیره در جورج است، مرده تواند می او شماست، با حق شما که امیدوارم من

انداز .دست

کشتن " خواهم می او که نیست معنی این به شما اما چشم، در جورج نگاه به تبدیل عکاسی دوربین یکجور

دهند؟ می پول درخواست در آن از پس " او " ما اما کنم، می اشتباه من که امیدوارم را cann't من او توانستیم می فقط اگر شوید، مطمئن ،

مکیدن " به شروع و آورد بیرون را خود های دندان جورج تسکین، باعث شود می را سپسآن

آنها از .موز " " عکاسی دوربین یکجور او، بکشم را خودم من بگیرد، را او من اگر شر، حرامزاده

است احساسسرد او را، او یقه .کشیده از گیری بهره با شد شاد خانواده یک پارک، از دیگر طرف در

. دختر را خود دختر و زن یک مرد، یک آفتاب، نور در زدن قدم

. است داده قرار را خود های دندان جورج خودش از گیری بهره با نظر به پرش، شد

اروغ را او همیشه موز آروغ، و در .پشت " آفتاب از را استفاده بهترین برند، می لذت خودشهمیشه مردم دیدن برای است خوب این ،

گویم می من که است چیزی " .این

باشد " زود خیلی دلیل باید خود نوزاد حد، از بیش دنبال به شوهر و زن در عکاسی دوربین یکجور

او اندازه توسط " .قضاوت دید haddn't من" در وری یک او توانیم می ما که حاضر حال در شما آه توجه، ،

با چه است، عاشق یک را خود در pigtails دختر تندرست را خود

به " را او چشم تا شد کوبیدن درهم جورج حد، از بیش زیبا لبخند یک او باد،

بود او چشمان در خورشید عنوان به دیدن برای بود سخت را آن بهتر، .مشاهده

شد دنبال به شوهر و زن دختر در او نداد، جواب عکاسی دوربین یکجور ،

با دختر .می pigtails پرش

" خوشحال ها بچه دیدن به را خود خوب خوشحال، بسیار را او کنید، نگاه را خود خیز و جست در بله، ، بود " عکاسی دوربین یکجور در جورج تا، من خود سالمتی .به

" " بگم خواستم می براونی مادرشسفید، و پدر و هندی، یک او . بیشتر " آنها و دوستان کودک یک او شاید است، شما با حق کنم می فکر من آه،

هدر را آن به را خود آور شرم گذشته، موز این خواهید می آیا نشسته، " .کودک " " ایستادن به شروع براونی آشنا، رسد می نظر به .او " " جورج لب زیر است، خوب بسیار موز این درست، است ممکن شما .بله

حاضر حال در بود خود پای روی عکاسی دوربین یکجور ، "Jaswinder آن!" " هستند مراتب به آنها اما او، مانند کمی نگاه کند می او کند، نمی ناراحت را خودتان آیا

آخرین " شد برگزار جورج اید، کرده ذخیره موز از بیت یک شما به من اینجا در دور،

است موز از .بخشی

است " او آن بگویم شما به من او، دست از زدم موز عکاسی دوربین "!یکجور

" : حد از بیش من کرد نگاه خود دست با را خود پوششچشم دختر در جورج " . مطمئن " " میرسید نظر به زده هیجان براونی بگویم، شما به من را .این " " صدا جورج دید، خواهید زودی به را ما راه این آیند می .aprehensive آنها " " بود مبارز عکاسی دوربین یکجور خاصهستم، من او، .آن " " کشیده عکاسی دوربین یکجور آرنج در جورج نشستن، .نگاه

آمد نزدیکتر و نزدیکتر، و نزدیکتر، شوهر و زن عنوان تماشا را آنها هم .با " "! رها صدا جورج شماست با حق ، Jaswinder بود !زنده " " است نگران صدا براونی دهید؟ انجام کاری خواهیم می .چه " " صدا مثل درست جورج آن، برای اجرا یک ایجاد و شتاب با را او تواند می ما

بود او قدیمی .سرباز " و پاتریک مثل فقط ما است، قدیمی خیلی ما کنید Amjit نه، دنبال را "،انجام

عکاسی دوربین یکجور .هشدار " Jaswinder اگر" جورج داده، قرار معرضخطر در را او تواند می ما شناسد، می رسمیت به ما

زندگی دادن قرار بودند بود، نگران است Jaswinder اکنون خطر .در " بوسه من به سریع آن، برای اجرا یک ایجاد برای است دیر خیلی ".این " شد" زده شگفت جورج .چی؟

بدون که بود زده شگفت حتی او ado او برای عکاسی دوربین یکجور به lunged بیشتر ،

بوسید بودم، عاشق خواهم می همیشه او که مردی اولین او که صورتی در و بوسید را او ،

بوسید آرام و ساکت در وین جان اوهارا مورین عنوان به فقط بوسید را او او

تلویزیون در قبل شب از را شوهر Jaswinder .انسان و زن با، پرش آمد

بوسیدن عکاسی دوربین یکجور و جورج دیدند وقتی خندید آنها آن، دنبال .به " بود؟ خواهد مارتین خود، سن در که ما کنم می فکر شما "آیا " سو امیدوارم من سو، امیدوارم ".من

بود رفته از چند تا بوسید ارزش او همه برای جورج عکاسی دوربین یکجور

.گوشرس " " بود پیروز براونی بود، او که گفت شما به .من " " فرم ترمیم حال در هنوز لب جورج زنده، او است، او این

است عکاسی دوربین یکجور جرح و .ضرب " " به تنها صندلی، از کبیسه جورج کنید، دنبال را آنها ما بیا،

زدم او دست از را عکاسی دوربین یکجور موز پوست روی بر .لغزش " ببینید را آنها صورت این غیر در کاری، انجام برای من تنها بوسید، را شما پوزشمن عرض با

شد " سرخ کمی براونی ما، .چهره " ": شدن سرخ به شروع جورج داد پاسخ دهند، می هشدار آینده زمان من به .فقط

یک حتی داشتند، سن آنها اما داشتن، نگه به تواند می آنها تالش بهترین آنها

. با سو و مارتین رفتن راه به آنها از تر سریع تواند می باردار زن شدت به شد Jaswinder پرش شدن دور بیشتر و .بیشتر " " خواست جلو، به فقط سرعت، کردن کم حال من های رگ جورج، جلو برو

نیمکت یک روی بر او و عکاسی دوربین .slumpt یکجور

دور راه از برخی تا شده ساخته او عجله، با ربایان آدم از پس جورج بنابراین ،

هیچ حال به تا هم هنوز او آهسته را عکاسی دوربین یکجور واریسی رگهای توسط دیگر چند هر اما

بود مردم از پس مسابقه به را ها قدیمی خیلی قدیمی، خیلی او به، ابتال از امید

او از تر جوان سال پنجاه به تواند Huffing .نزدیک جورج تنومند و

بودم squeel شنیدن داده دست از را آنها او اگزوز، از دود و الستیک .از

خود زمان در او آمد، او سر پشت عکاسی دوربین یکجور که بود لعن هم هنوز جورج

شود می فشرده را آن و .دست " از پس را خود بزرگ تسکین پرش، و زنده او دانیم می ما حداقل

تا " را او جورج تشویق به که دانست عکاسی دوربین یکجور .همه، " پیشمن سال چند حاضر، حال در هستم فایده بی من فایده، بی احساس فقط من

هستم چیز هیچ برای خوب من حاضر حال در خوب، واکر شود می استفاده من رفتن، راه به قادر ، "

لگد قدیمی های نوشابه می در .جورج " خیابان و کوچه به تا دهد می اجازه آمده ما، کمی ما نیست، شما نه ، Balbinder دانم می بوسید " Jaswinder خوشحال را او براونی بود، خواهد است خوب

بود خوب برای کافی اندازه به او پارک، نیمکت روی او عنوان به فقط دوباره، جورج

بود دوباره باور را خودش در را او انجام به حال به تا او همه .او، اتوبوس گرفتار آنها اگر اوتول، پارک ترک را ارز جفت این بنابراین

باشد در خواهم می آنها دوباره دیگر تماس گرفتار و شهر به مستقیما

. شد اتوبوسوارد عنوان به اتوبوسفقط ایستگاه در آنها ساعت یک در خیابان

شکست اتوبوسرا توقف دو از پس که بود آن تنها بود، در را شانسخود شدند، وارد

است . سخت آن فشار تحت او شد، برگزار مقابل در صندلی روی بر آهن راه جورج ،پایین

فریاد به خواست می .او " " خواست جاده، تا مایل نیم دارد وجود تاکسی مکان یک خاموش، بیایید

هم به را آنها زودتر چه هر دارد وجود نشستن فقط تواند نمی آنها عکاسی، دوربین یکجور بود Balbinder خیابان زنده شوید مطمئن خود کودک به .زودتر

آن تاکسی، جای به مایل نیم رفتن راه به شروع و خاموشکردم را آنها که طوری به

بودند رفتن راه ضخامت در آنها اگر عنوان به را آن خود سن در و بود دشوار و سخت همه

خود. بود لعن همه اتوبوس، کردم مسافران آنها سر پشت برف

از . ای گوشه از آن از پس مسافران، در انداخت تماس جورج شانس

دیدم چیزی او به را خود .چشم " " جورج فرمان آن، موج خاموشو را خود روسری را .سریع و کند پرسی سریع، شد گفته او عنوان به را عکاسی دوربین فلشیکجور یک عنوان به عنوان

است .متوقفشده

" " جورج شروع نعشکش، یک دیدن برای شود می خوشحال من فکر خواهم می همیشه .من " ما خانه، به را ما پرش Jaswinder سریع و زنده او ام، "،دیده

عکاسی دوربین یکجور .فوران " " به اشاره با پرسی ببخشید، را من مسافر شما که امیدوارم من شکر، را خدا

پشت در .تابوت

را خود های الستیک بود، خاموش پرسی squeeling با ، از مسافران

بودند مانده باقی نعشکش یک تاکسی از دار خنده نوع خود، خراشسر به .اتوبوس تا رسید پایان به اوتول پارک در خواهم می آنها چگونه که داد توضیح عکاسی دوربین یکجور راه در

کردن پیدا برای . Jaswinder تنها و جورج چپ پرسی آنها به پرشنسبت

فروشگاه در عکاسی دوربین Amjit یکجور ، . عکاسی دوربین یکجور است جسد به حضور به حال به تا او

را مغازه درب مورد Amjit منعکسطریق در او او، مرحله در بهار یک

. رسید می نظر به یک که آنچه برای مشتریان از برخی دیدم را او وقتی اخبار دادن بروز به

لعنتی بودند، رفته مشتریان که زمانی او، زبان برگزار او عمر طول

هم .پشتسر " ام دیده را Jaswwinder ما ، . شد اوتول در ما پرش و زنده او

زمین از کمی یک فقط پارک یک واقعا آن تماس boggy پارک، قدیمی با

ما حال هر به پارک، از نوع یک شکل به اضافه زدم های خانه ها، باغ

اما ما ببینید باید که که هنگامی را خود موز خوردن نیمکت روی نشسته Jaswinder با مورد pigtails پرش در تندرست را " .خود " پوشد می شخصی لوازم که مردی ربایان، آدم نام که دانیم می ما و

سو نام به است دختر زنجبیل، مو کردم او مارتین، شود می نامیده کت ،

احساسخجالت " او متوقف جورج بینید، می بوسیدن دیدم را ما به .آنها

" یا و دهند، تشخیص را دیگر اتوبوسشب در بودن از را ما خواهم می که کردم فکر من . Jaswinder که من بنابراین است بوده خطر در توانست می او گفت، می چیزی

ایمنی بوسید، ارزشداشت من برای خواستار Jaswinder جورج " آن

عکاسی دوربین یکجور داد .توضیح Amjit از خواهم خندید او بار اولین را آن بود Jaswinder خندید، شده حال

حد از بیش خندید پاتریک است، شده گرفته او آمد Balbinder .از از کردن

بود شنود می خنده این چه است Amjit .تماس، هند .در " است؟ درست واقعا که است آن است، درست این و Balbinder scoured "آیا عکاسی دوربین یکجور را

تایید برای جورج .چهره " زد!" لبخند عکاسی دوربین یکجور .بله Balbinder آغوشگرفت در عکاسی دوربین یکجور است، عکاسی دوربین یکجور دست Balbinder بوسید ، هی " باشد

باشد خوب خواهد چیز همه کاری، تا را خود دماغ حفظ شاد، ، "cooed

عکاسی دوربین .یکجور Balbinder به برگشت و رفت چند inlaws در هر رفت، باال تشویق بگویید، او به

صدا آه مانند هم هنوز را آغوشگرفت Balbinder .آن در را او آمد،

بوسید را او سپس و لطف، راه عکاسی دوربین Amjit یکجور ، بار اولین

بوسید را عام مالء در را او خواهم می .او آنها مورد در امداد بودن تاب و تب اطراف در آنها همه ، Jaswinder بود ایستاده ،

در را خود دختر و مارتین شد این چرا اما بود، چیزی که بود زنده

اوتول؟ پارک " دانست می انگار زد می لبخند خود به را او حد، از بیش شد دنبال زباله سطلهای در او

رسد " می نظر به تمایل عدم گفت، براونی رسید، می نظر به که مانند را آن خوبی به است، راز یک . احمق " " را خود قلب متوقفشد، پاتریک که، باشد این تواند می زباله، سطلهای به نگاهی

بود کلمات گویند هراسمی او تر، سریع شتم و .ضرب " " چشم چه؟ تواند را Amjit می پاتریک چه دانست می او التماسشد، است

خواست می او تنها گویند بار Patrcik می اولین برای گویند می آن .به

" در پول ترک به بگویید ما به او بعدی، کردن افت ریزی برنامه او

کرد " صحبت آرامی به پاتریک .پارک، " " میرسید نظر به زده هیجان براونی را، آن باید است، آن در البته را، آن که .بله " " حاضر حال در کنید؟ می فکر شما بود Amjit آیا .نامعلوم " ": در را خود قطراتشدست که زمان آن جورج گفت دهد، می قرار آن روی بر بندی شرط یک خواهم می من.مقابله " " پاتریک تلفظ شود، می پارک را آن .باید Amjit " بود گفتن به واهمه حد از بیش من گفت، سخن او آن از پس خود، نوبه به نگاه آنها به

کلمات " را خود تنها، گویند، می چه دانم نمی من زیرفشار Amjit آن، به

بود امید به ترس از او .نیستی،

نگریست خود دوست به پاتریک ، Amjit نگاه بود درخششرفته ضعیف بسیار

خواهم می او گویند، می چه که دانم می خواهم می او که بود اینجا مادر تنها را او اگر او، چشم از

زودی . Amjit به باید پاتریک ندارد، وجود او فقط دوباره لبخند

تواند می او بهترین انجام .برای " هستید از پیش ما حاضر، حال کردم مزیت ما پارک، را آن باید کنید، نگاه

. که هنگامی کرد، خواهد کمک خیابان کل کنند، می تعیین را تله یک ما است حرامزاده

رود می او که زمانی تا شود، می پارک در انتظار در و آماده ما همه خواستار بعد او

ما پول آوری جمع نمی .GRAP تماس Jaswinder برای او با را او اگر و

کنید دنبال را ما ، Jaswinder زودی به بود، خواهد زود خیلی ما با تماس ، "

کرد می صحبت امید و آتش از پر باشد، داشته خواهد خود مادر عنوان به کلمات پاتریک ،

دانست می خدا آمد تنها از امید این آن در .که " برای ما مثل درست شده، تعیین های تله یک توانیم می ما بود Gerries بله، جنگ "،در

است احساسمفید او دوباره، احساسجوان .جورج " " کر گروه یک شکل به پیوست در براونی زمان، این را او ما بله، ، Amjit دهد انجام او جورج مثل درست او بیت خواهم می او نیاز، آتشمورد خود شکم .در " هستید؟ مطمئن واقعا شما بود Amjit "آیا یک به یک را خود چهره .در " " در بر را خود دست پاتریک را، خود پارک من، کلمات گذاری شده Amjit عالمت داده قرار

من " دوست به دادن گوش ها، شانه ، Jaswinder به بود خواهید قادر او خانه، به

شود می درست چیز همه ببینید، را من " .دختر

Amjit بازگشت خود چشم به نور درخششکم ضعف، ضعیف، زد .لبخند " : " عکاسی دوربین یکجور پرسید دهید؟ انجام کاری خواهیم می چه .اما " به کس هر شود، آماده تا بگویید همه و بروید جورج و شما ابتدا

. صحبت به تا طرح دانیم می دو شما صبح فردا نه توسط پارک، در

ما اگر آن از پس کردن، پنهان برای همه را، آنها پرش Jaswinder همه همه ما ببینید

زده " هیجان صدا پاتریک کنیم، می دنبال را خواهیم آن از پس خود در را او اگر او، ،

بود او بود Jaswinder و خواهند آزاد ، Jaswinder بود خواهند .آزاد خود در فنر یک فروشگاه، به فروشگاه از و رفت عکاسی دوربین یکجور و جورج بنابراین

خود قلب در که امیدواریم بود Jaswinder .گام، خواهند آزاد ، Jaswinder شود می

. فروشگاه در جیمی بود حاضر حال در عمل ابتکار آنها را Amjit رایگان، خود سر آمد،

نگاه به خواست نمی او چشم Amjit متمایل، در پاتریک .و " شما آن، نیست خوبی خبر تنها خوب، خبر گفت من به عکاسی دوربین یکجور و جورج

کرد " نگاه ثانیه یک برای چشم در را آنها جیمی مارتین، این دانم می من .دیدن " " کند درک تواند نمی پاتریک چگونه، اما .چه، " گفتم او به من است، فروشنده و مخدر مواد کاربر یک او است، دنی من پسر دوست او

او " در خیره جیمی بکشند، را او من آمد من پسر نزدیکی در حال به تا او اگر که . پا " نیست جیمی شما، تقصیر او Amjit "،این به را خود قلب در اما کلمات، که گفت

نفرت .احساس " داد خواهد نمی او Jaswinder او فکر، به شما که است چیزی این اگر مخدر مواد گونه هر

آمد دنیا به بازنده یک جویی، صرفه در همیشه او کار، این انجام برای معنی خیلی ، "

ذهن خواندن اگر عنوان به داد Amjit جیمی ادامه .را

" : کند می زندگی او آن در که بدانید است ممکن دنی اما گفت ."پاتریک " که خواهد نمی مارتین این که طوری به دارد وجود فرستاده او به من باشید، داشته یاد به است، اسرائیل در او

دنبال " به او پای در هم هنوز جیمی داد توضیح او، از بیش نفوذ گونه .هر

" " تصویب به تلفن پاتریک دارد، وجود تلفن بیاورید، را او خوب .جیمی

پسرش به را صحبت تا خواست او ییدیش در کردن صحبت اسرائیل، پله جیمی بنابراین ،

پایین گیرنده آرامی به جیمی ندارد، وجود او .تنها " من هفته، یک مدت به شود می عقب به خواهد نمی او مالقات، او دختر این با کمپینگ رفته او

کرد " صحبت جیمی آمد، او عنوان به زودی به حلقه به وادار را او تا گفت آنها به

بود کرده سفر پدر در پسر گناهان گناه، احساس او آرامی، .به " دام بهار ما که وقتی فردا بود خواهید شما داد، انجام را خود بهترین شما

پرسید نیست؟ شما .کمی Amjit mellowing" :به " " ترک به شروع جیمی همه، که متاسفم، فقط من البته، ،

دنبال به او پای در هم .هنوز

مارتین " ما، از نفر سه بین فقط که است این او، از پس زد فریاد پاتریک

آید نمی حساب را خود پسر دانستن او است، بد " .حرامزاده " " لب زیر سنگین قلبی با جیمی گویند، می شما که چیزی هر .آره، " است آمده امتداد سپسدر و نیست مشغول شما اگر شب، در دومینو بازی "،ما .Amjit جرأت و شده تبدیل که " Amjit جیمی خواهم می من تشکر، با کرد، نگاه چشم ".در

اوقات " گاهی خیره من به شما بود، کرده ترک کرد صحبت پاتریک فروشگاه جیمی که ".هنگامی

" گفت برند؟ می رنج به را او دلیل همین به حاضر، حال در دارد وجود حد از بیش درد Amjit ":این shrugging او های .شانه آب شیر یک و چپ سمت به را آب شیر یک با شدند، وارد بری شب در

راست سمت به ، Amjit کرده آماده را سمبوسه و .قهوه " کردم دیدن برای فرصت یک تنها گذشته، زمان تا نکنید روشن را پوزشمن عرض با

" : بری داد توضیح رفت، بازی همراه به من بنابراین .فوتبال، و داده Amjit پاتریک دست از در مارتین آنها بود خود، سر داد تکان را

همان بازی در .جمعیت

" فرستاده او زد، من به راست پرات برخی چند، هر نشده موفق تقریبا من

. بود او عنوان به قرمز اشرنگ چهره بود، آن شخصی لوازم کت یک در پرات پرواز من

" : بری داد ادامه سریع، بود اجرا حال در واقعا او .مو

آغاز پاتریک ، Amjit بود بدتر را آن کشید، آهی و کرد نگاه سقف به

. بازی به پیوستن برای آمد در جیمی طعنه به .اینکه

" ": به حرکتی پاتریک گفت ما، دومینو مربی او است، بری این .بری " " سمتصدای به عطف بری، زد لبخند هستید؟ که شما و سالم،

است جیمی قدم به .قدم " از هستم، جیمی jewlers من ، را:" خود دست برگزاری جیمی .گفت

او که بود آن از پس تنها را آن به، را آن نتوانست بری که وقتی پایین را خود دست او

ضد برابر در استراحت سفید چوب .متوجه " راست سمت به بیشتر کمی اما من، برای موقعیت در را شما آینه توانید می آیا

" : بری پرسید زمان، .این " تقلب" تواند می بری که طوری به موقعیت، در را آینه پاتریک تا .مطمئنا، " " به تبدیل بری، داد توضیح عادالنه، بازی یک توانید می من که راهی تنها آن .جیمی " " جیمی لب زیر بله، .استروژن، " ": پاتریک داد توضیح شدن، برنده صورت این غیر در .ما و پاتریک خنده، به شروع خواهم Amjit بری می که کردند می فکر جیمی پیوست، در

حد از بیش خنده را خود او اما است، شده .نوشیدن

" این ما فکر باید شما را، خود چهره دیدن برای دارم دوست "،بود bonkers من

بری .خندید

. چهار بنابراین است شده برداشته زودی به مارتین از بیش را خود گناه احساس بیشتر، حتی و خندید جیمی

. بسیار لذت داد ساده بازی یک چگونه که بود عجیب این دومینو ،بازی

یک با برائت به بازگشت بود، بازگشته کودکی دوران به عنوان به آنها اگر

است جهان در اندوه Amjit .مراقبت و غم برای نه گریه، خود داشت بر ،در Jaswinder . دیلم است اندوه و غم برای بودند او اشک بنابراین است شده پیدا فردا شود می

امداد اشک هم اشک قطره یک ریختن ، Amjit نگاه یک با بود، بخشیده او

دومینو از . Amjit بیش بود تسکین جمله از بخشش و عفو بود بخشیده ،او

. پاتریک بودند خود دومینو بازی به رایگان کودکان، به آزاد آنها

کنم می فکر تواند نمی اما گویند می چیزی به خواست می او حس، تسکین تواند می

است سخت دعا باید مادرش دانست می او .کلمات، از حال به پرستاران از کتاب او شد، دعا سخت او مادر

یکی . خود، کمی انجام به خواسته یک با را آنها او یک به یک او مقابل

شد گفت یکی نماز، یک به یک بودند، شده انتخاب او علت به آنها

در آنها شدند egged یکی تشویق پیدا را آنها یک به یک شد، Jaswinder. او مقابل در ترزا مادر عکس او وقت ،تمام

او ریخته، او مادر اشک کرد، صحبت او مادر به مادر از

. بود ای مجموعه به هم حاضر حال در را خود امید تلفظ او او، ایمان تلفظ

بود به هم حاضر حال در بود، شب کردن دور برای زمان حاضر حال در درست، کارهای

بود به هم حاضر حال در بود، او حق اثبات به هم حاضر حال در درب، کردن باز

بود حاضر حال در آزاد، صورت به کودک یک برای بود هم حاضر حال در راست، اشتباهات مجموعه

ای مجموعه فقط التماس، خم زانوی روی را او پرسید، او .رایگان Jaswinder زمان ضعف تیره یک فقط آبی، و روشن آمد، بعد روز صبح

امروز صبح ای، نقره پوشش یک ابری هر اما افق، در ابر

بودند مطمئن و Amjit .آنها شد زدن قدم عقب به او بود، عصبی

ضد مقابل در جلو .به " اوتول؟ پارک را آن بود خواهید مطمئن شما درخواست Amjit "آیا کودک یک مانند صدا

است آمده واقعا سانتا .می " گفته من به که بود پارک شود، می آن از برخی او که گفت مادرم کن، اعتماد من به

صدا " پسر به پدر یک مانند به کردم سعی پاتریک خبر، این .او " هستید؟ مطمئن صدا Amjit "شما که این اثبات مایل که کودک یک مانند دوباره

آمد خواهد واقعا .سانتا " " بود پاتریک و هستم مطمئن من .بله،

هم هنوز بود Amjit اما برای انتظار شناگر یک مانند او خم، او گام،

. خواهم می آنها باال مدیره هیئت کردن کبیسه به انتظار حال در غواص یک مانند تفنگ، شروع

خاص پاتریک زند، می لبخند ارز ، Amjit برای ترس ترس، کمی

. بود کودک یک تخت نشسته مادر یک مثل پاتریک است خود فرزند خاطر ،به

. تلفن کنید دریافت را کودک تواند می ارواح آن از پس بودند، خواب در که زمانی تا فقط

افتاده زد، آن Amjit زنگ از بیش پاتریک دست تنها آن، .شد clampt برای

" فقط پارک، به رفتن برای آن دانید نمی شما که باشید داشته یاد به کنند، می عمل گنگ فقط

گرفت " گوشی از خارج به را خود پاتریکسپسدست گنگ، .عمل آرامی Amjit "،سالم" به نفسمجبور به را .خود " ندارند را بیشتر توانید می شما کنم می فکر من من، ".این " ؟ " چقدر "œ3000 ، است چگونه که ".این Amjit . بعد کرد پاتریک به را رقم این " است زیاد خیلی " . آن " شما را؟ wogs آیا آن ارزش باشد نمی او را، خود فرزندان در قیمت دادن "قرار " بیشتر و است، او ".البته " خواهم می من صورت آن در ".œ5000 بیشتر، Amjit کشید آهی او کمی، را خود لب و بسته را خود .چشمان " است من کودک به تماس من به فقط باشه، ".باشه، " راه از بیش اوتول، پارک به را آن زباله .Hemford ارائه بن در را آن

مارتین " داد دستور نوسانات، نزدیکی .در " ؟ ... کجاست " آن " یک باید Z تا A شما ، عقب به را خود دختر خواهید می شما آیا یا و آن، از ".استفاده Amjit خواستم می فقط او کنند، می استدالل به خواست نمی او گویند، می چه دانست نمی

تماس او کوچک .دختر " دارد؟ وجود هم هنوز شما "آیا " بد احساس فقط من ".بله، " توسط دارد وجود پول که زمانی 01:00تا ." " . خوب"

" پلیساست هیچ باشید داشته یاد به ".و " کنند؟ می صحبت من دختر به توانم می "من " از پوشیده پارک در دیروز را خودش او خواب، خواهم می او ".نه، " کنم؟ دریافت را تماسخود که "هنگامی " ببینید را خود دختر شما ببینید، را پول من که ".وقتی

آرامی به رفت، مرده گذاشت Amjit تلفن را .گوشی " پاتریک" پرسید .خب؟ " خواهد می او است، پارک خوب ترک œ5000 این را آن که گفت من به او زمان، این

. ترسم می من پاتریک، نوسانات توسط زباله سطل " .در " و او !" Jaswinder سپسما پیروزی صدا پاتریک باشد .داشته " دارند دهید اجازه او به باید ما شاید کند، نمی احساس پاتریک حق فقط این پول ، "Amjit بود .نامشخص مانند cann't ما" را او آنچه گفت ما به جیمی اعتماد، دزد کودک یک که مرد ،یک

توانست " نمی او اما گویند، می بیشتر تواند می او خواست پاتریک در، به باید .ما به را آن او آمد، بزرگ پاکت یک با شد Amjit مایکل داده .تحویل " دارد وجود آنجا در هزاران تاخیر، بدون شود می آنها که طوری به شالق، دور یک حال به تا ،ما

. که است آن همه، به دادن هشدار برای رفتن است بهتر من دارد نیاز او که آنچه به را او فقط

نه؟ است، " پارک " لطف به و فروتن Amjit "بله، و ضعیف .احساسضعیف، " و رانندگی Balbinder برو نقطه کردن افت به را شما سپسمن "،بگویید،

پاتریک .گفت Balbinder مادر و پدر آغوشگرفت، در بودند Amjit شوهرش خود نماز گفت

بیشتر زمان هر اتالف بدون او، کردند Amjit با ترک را Jaswinder .فروشگاه

بود روز از قبل بود خواهد .ایمن بود شده تمام ساعت، موقعیت در پارک همه در

حال در رسیدن برای زمان از زیادی مقدار خواهم می آنها است، شده پوشیده خروجی و ورودی

. بود شده پارک در را نعشکشخود پرسی است اشتباه به تواند نمی چیز هیچ موقعیت،

میدلندز حاضر حال در آنگلیکان، شود می استفاده آن کلیسا، توسط پارک از تماس

. کلیسا از خارج در شده پارک نعشکش یک بود گرفته دست در را ارتدوکسآن کلیسای

فصل و حل و روشن سه رادیو پرسی بنابراین نیست، بیدار ظن سوء گونه هر

کنید صبر مارتین از ای نشانه هر برای .تماس

گرفتن از پارک از نمایشخوب یک خواهم می او که بود گرفته تصمیم فرانک launderettes او سپس و آورده، خود با را تمیز لباسهای از کیسه یک بنابراین محلی،

. حال به تا او شسته را آنها و شسته را آنها و شسته را آنها و شسته را آنها ندهید unobstructed مشاهده دست از را چیز یک خواهم می او بود، نشسته او که جایی از پارک .از از جاده تا درب و launderettes چند بود گاراژ یک

. به تا رفت می راه فقط او کنید صبر خواهم می دارد وجود او بود گرفته تصمیم جیمی ماشین پارک

از پس او صبح، روز آن تمام شستن ماشین از استفاده با شود می او که گفت و همراه œ50 سیلی کن بیداد و داد بسیار به را خود فروشخودرو به او که گفت و مقابله در بود attendent .فرد ایرلندی در کتاب یک خواندن مشغول او نمی اهمیتی

حمام مراقبت او آن در همه برای تواند می او خود، مدرک دوره برای تاریخچه ،

. نشست در جیمی بنابراین خود تاریخ کتاب خواندن به را صلح از برخی خواست می فقط او

ماند منتظر و منتظر و منتظر، و .خودرو شد همراه پارک در نیز لباس فروشگاه از مریم و ان

که بود گرفته تصمیم آنها از نفر چهار گر، معامله از بتی و آنی با

مرز پارک که است مسیر اطراف در رفتن راه و اطراف در خواهم می آنها ،

دیگر . آنها هر به خواهم می آنها اگر کنید می صحبت به و ایستاد می آنها اوقات bumpt گاهی

خود کمک لباسمبدل لباسمی تغییر که گرفت تصمیم همچنین

دو از پس پذیر، برگشت پالتو شدن عینک مریم و ان بنابراین هویت،

آنها معکوس و هجز از برخی به اردک که جفت پارک از دور

عنوان. به بود، متفاوت نفر دو حاضر حال در آنها گاه به گاه بیننده یک برای کت

بودند آورده حد از بیش همراه خود غرفه از برخی آنها آنی و بتی

به رفتن فرو یک آن از پس پارک از دور چند روشهمان، دنبال به

. بود اول شب یک را آن اگر است کننده سرگرم که اند شده آن لباس تغییر برای بوته

بود مرگبار جدی را آن بود، بیهوده کار این اما نمایشمسخره، یک .از

دوباره قبل، مانند بودند نیمکت روی بر عکاسی دوربین یکجور و جورج

ظاهر در کودک یک که بار هر بوسه با خفه جورج عکاسی دوربین یکجور

آن مورد در فقط باشد Jaswinder افق، گرفتن در حال به تا او بود،

خفه بوسه در جورج او زمان، در جو شانسو هیچ عکاسی دوربین یکجور تا .دور،

اما بود، واکنش از بیش عکاسی دوربین یکجور چگونه که دیدم را آنها که هنگامی زد لبخند آنی و بتی

. او شاخ کشیدند هو و بود آمده پیش در مایکل دهند می انجام خود کمی آنها

. بود کرده اصرار سید بزرگ است عمل برای آماده بود، پارک به را آن سیگنال، یک عنوان به

او کردن، پنهان به نقطه هر در کنید پیدا تواند می او تنها باشد، داشته وجود باید او که

. گام یک زمان در سید بنابراین است بزرگ حد نصف به بزرگ، حد از بیش desparate فقط ، در پنهان او

شود پخشمی گیاهان و ها بوته از بیش به بود قرار که کود از ای توده ،

آن به اطراف کارگران که .زمانی را نفسخود برگزار آنها همه و بود، ساعت برای آماده ،همه

تماشا را شده Amjit آنها داده قرار در نامه پاکت یک و رفت می راه پارک به

نوسانات توسط زباله عکاسی Amjit .سطل دوربین یکجور پاتریک، ماشین به رفت می تماسراه

. نیست خواهم می او که طوری به دوال او پاتریک ماشین در که هنگامی زد چشمک توسط گذشته او عنوان به

او خبر، مقاله یک خواندن و بود کاله او پاتریک برای عنوان به شود، می دیده

بسیار ساخت کسی کسگمان هیچ حد، از بیش بلند صدای با در رادیو حال

حال هر به بود پاتریک نظریه که است خوب صدا، و .سر باغ دور و دور دور، و دور رفت می راه دختران

باشید برحذر ربا آدم که دهید اجازه و گام، دو گام یک خرسعروسکی، یک .مثل

بود جمع خاکستری آن، نیروهای حاضر حال در صبح از که خاکستری ابر یک

بود شکستن برای مورد طوفان باران، به شروع را آن بود، شده تبدیل سفید و سیاه به حاضر حال .در

باشد داشته را آن باید رفت، می راه توسط شخصی لوازم کت یک در مرد یک عنوان به را نفسخود برگزار پرسی

بود خوشحال او زدن، سوت او که بود کسآن هر به، حال به تا آن ربا، .آدم بودم متنفر او از آنها باشد، او به باید را آن انسان، کشف دختران ،

بود دار ضامن چاقوی را خود های ناخن فقط اگر منقبض، را خود .انگشتان

رفت بود مطمئن برای حرامزاده که را، خود رحم از بیش نفرت از شدن دار .موج " " عکاسی دوربین یکجور زمزمه است، او .این

" " جورج خواست را، موز یک من .سریع " پرسید ببوسد، را شما باید من که چیزی نمی جورج Bronie ":شما دست او عنوان به . موز " رسد می نظر به باید ما کنم می گمان شود، می نزدیک او تا کنید صبر فقط خوب، نه،

استخراج " را خود موز جورج گذشته، روز .همان بود مست ولگرد یک کردن، لگد پا با دیگر جهت از آنها سر پشت

پناهگاه بود مسیر، طول در dossers متناوب ، دارد وجود از دیگر طرف از

. که زمانی را خود دوم موز در جورج بود خانه به او راه در او پارک،

کردن لگد پا با دیدم عکاسی دوربین .یکجور " " بست چشمانشرا براونی سطل، در دنبال به لگد پا با نه، .اوه، " " جورج ساکت هرگز، آنها کنید، نگاه آنها همه در خواهد نمی .او " دهد می پول او باید یا و دهند، می هشدار او نیست Browmie "،باید

بکنید باید چه .دانید " " از زمان در را خود های دندان جورج مخالف، و خورم می قسم ما به فقط او

موز بود stook برخی کرده رو او باال مجموعه .پشت

رفت می راه جورج گذشته او سطل، در را خود مرور با ادامه کردن لگد پا با

بگیرد نادیده را آن تا گرفت تصمیم اما مبهوت بعدی بن به را او عکاسی، دوربین یکجور .و " ": خود است داده قرار او عنوان به جورج گفت کند، نمی نگاه آنها همه در خواهم می او گفته شما به من مشاهده

در عقب های .دندان

او هولکی، هول لگد پا با تکرار، پارک از بیش برق و رعد از رامبل

. است بسته را خود چشمان جورج نوسانات توسط بن ،فورا

برق و رعد از خود siloetted فلش جیب در نامه پاکت یک دادن قرار کردن لگد پا .با

سریع راه رفت، چمن بیشاز و چپ سمت به مسیر کردن لگد پا با

خوابیدن .خانه خواهم می است شده او نقطه، را او کس هیچ از اطمینان بود شده ساخت مارتین

دنبال به که ورزش مسیر در و جلو اسو پی یو اس پی یو تحصن انجام به تظاهر

. گرفت تصمیم او برق و رعد از دوم فلش با حاضر حال در پارک اطراف در مسیر

. شروع به را او بنابراین بود خود پول خواست می او همه خیس، به خواست نمی او

نوسانات توسط بن برای راست تله، از بیرون خرگوش یک مانند دویدن، سرعت حداکثر .با

لگد او داد، تکان را آن او بن، خالی مارتین برق و رعد صدای به

. دارد وجود پول هیچ انداخت بوته به را آن و برداشت را آن او ،آن،

. در خرگوشگرفتار آمد می او راه تماس شتافت او بودم، خورده فریب او

آمد باران آمد، باران برق، و رعد از عکس .پایان

بود همه آن آنها، تقصیر تمام را آن بسته، چشم با عکاسی دوربین یکجور و جورج

آنها .تقصیر " " جورج خواست را، خود روسری موج و نیمکت روی بر میانبر .دریافت

دادند تکان دست برای را آن و را خود خاموشروسری زمان در عکاسی دوربین یکجور حمایت برای جورج بر تکیه

ارزشداشت او .همه " " عکاسی دوربین یکجور زد فریاد بگیرد، را او او، .گرفتن بود شده ساخته کود وزن خود، چرت از شد بیدار خواب از سید بزرگ

سالنه سالنه جهت در را او فرانکشتاین مانند افزایش به رو رفتن، خواب به او

. خرابکاری یک به را او کرد می اشاره عکاسی دوربین ،پایین sapplings کشیدن bumpt یکجور

هوشرفت از شوک با بچه بودم، پاپیچ بستر با هنری که خرابکاری .همان

او کردن سقوط حال در کود ارزشداشت، او همه برای فرار سید بزرگ ،

بود یافته افزایش مرده از سید بزرگ دیدم، برق و رعد غرشو برق و رعد

ربا آدم یک گرفتن به کمک .برای راهبه عنوان به پوشیدن لباس اجرا، به را خود دامن تا برداشته بتی و آنی

رفت خیابان به عکاسی دوربین یکجور و جورج شتافت، پارک پشت به را آنها

گرفتن ربا، آدم گرفتن را، خود روسری دادند تکان دست عکاسی دوربین یکجور دوباره طرف،

ربا . آدم افتادن جلو به مارتین منتظر او آغاز، را نعشکشخود پرسی ،

. کامیون یک بکشید بیرون به شروع او دور، بازی به خواست نمی او

را خود راه مسدود را آن شدند، وارد سیمان صد وزن کیسه حمل ،

حاضر حال در بود، کرده مکان نقل ارتدوکسدر کلیسای که بود این دانست نمی پرسی چه

. آنی و بتی شد استفاده سازندگان حیاط یک عنوان به آنگلیکان کلیسای سابق کلیسا

پرسی تا، حرفهاش خود دامن با را خود سفید و سیاه بلند ساق جوراب در ظاهر

است مسابقه مارتین گوشه اطراف در دختران و کرد .اشاره

باران کردن، درایو و دریافت ماشین یک در او ببینم توانم می دختران

شد پایین وزن آنها به را خود لباسهای سنگین، .واقعا " اصلی جاده به رسیدن برای او دوباره، پارک طریق از "،سریع

آنی زد .فریاد

عنوان به را خود لباسها نشان راهبه پارک، چند هر نقشبرآب دختران هم باز

بود . یک از بهتر را آن زد لبخند او بود، بیدار توسط حاضر حال در خرابکاری دویدند آنها

. زد لبخند او به او که همانطور او به نسبت اجرا حال در سفید و سیاه بلند ساق جوراب در راهبه دو خواب،

او که طوری به این، از یک هر با بود آنی تنها لمس، را آنها به رسیده

. زندگی بتی هم من و آجیل، در لگد سخت را بود Jaswinder او در

سزاوار او که آنچه منحرف لبخند این به رو آنها که طوری به است، .خطر کردن برآب نقش او که طوری به را، خود روسری دادن تکان عکاسی دوربین یکجور بود دیده فرانک

وجود با توسط سرعت ماشین یک بود، آماده در را خود ون کلید لباسشویی،

شخصی لوازم کت بود پوشیده او آن، در مرد .یک " : " توسط او گرفتن گفت پیر بانوی ام، فراموشکرده را خود جین شلوار آقا شما

رفتن اجازه خواهد نمی او .بازو،

جیمی خودرو، سمت به پارک در اجرا حال در آمد بتی و آنی

تبدیل او پرش، در تواند می آنها که طوری به مسافر درب یک کردن باز دادند قرار فشار تحت

حال . است خودرو یک در صبح تمام شود، نمی روشن ماشین فقط آتشگرفتن

غرق موتور ، Jimmmy کرد یاد سوگند راهبه دو خورد، می .قسم Amjit که بودند ماشین پارک ترک به مورد در پاتریک و

ده بود tinkers اول دوم یک مثل اوتول پارک شدند، وارد کاروان

دارد وجود امنیت احساس آنها آنها، به نفرین Amjit .خانه تحت پاتریک نفرین،

. بود مانده باقی آن بنابراین بود کردن بندی سرهم یک ناراحت عاقالنه هرگز که دانست می او را، نفسخود

خواهم می حال به چای فنجان یک و بیکن ساندویچ یک او دنبال به قدیمی مایکل به

. دیدم را او وقتی را خود تاکسی به رفتن از لباس Bettie قبل در آنی و و

زرد خواهم می او شیطان از Datson راهبه پس و شده داده پوشش شخصی لوازم با کثیف

در ربا آدم .مرد، بود کرده فرار شیر غرش، و غرید و غرش، برق و رعد

مانند . دیدم، دوباره و دیدم دیدم، برق و رعد سیرک

. شد به نسبت چیز هیچ هوای و آب اما است شیطان کارگاه از جرقه

است انتقام خواهم می او بود، عصبانی او بود، شده فریب او مارتین، .خشم

داشته نگه در مارتین خام خشم داشتن، نگه به مایکل اجازه رانندگی عمر طول

. آمد . یک از ماشین آمد باران آمد، باران بارش سرب

داتسون معمول، بد رانندگی چیزی، هیچ شاخص، هیچ خانه، جلوی

منحرف کامیون کامیون، یک برای راست سر به تنها را آن از جلوگیری برای منحرف

. رفت گودال در کامیون کرد جلوگیری برخورد شانس یا و خدا تنها حد، از بیش

برابر در آب چشمه کردن منحرف Datson از Datson پرتاب

. بود مایکل بستنی ون پارک برابر در دادن خراش دیگر، راه

متوقف پشت در او سرخورد، او منحرف، او ترمز، او پشت، بستن

. کرد مکان نقل عجله با مایکل فراغت به اینچ چند تنها با بستنی ون

از خاک شسته حاضر حال در باران تعداد Datson دوباره، بود،

. دوستان بود گفته پرسی بخواند، را آن تواند می او تنها اگر بود روشن صفحه

او برای ردیابی را آن تواند می بود Datson پیشرو Up. که نزدیک أرمبتسخود کردن صاف از دیگر یکی ، نهایت dustcart با در اتوبوس، یک به رسیدن به تالش مایکل زمان، این

او . داد انجام بود Datson او چه چسبد، می اصلی جاده به خواهم می او بود، داده دست از

به را آن پیش، تا مایکل. Datson که wheaved و bobbed بود ، تکان دریافت wheaved و حداقل تواند می او بنابراین بود، سر پشت درست او تا

خود . نوبه به خواهم می آنها تنها اگر شد، تا پیشرو ترافیک های چراغ از ای مجموعه ثبت

. اما داد انجام آنها قرمز، کنید Datson به صبر حال به مایکل گلوله، ضرب به آنها طریق از

. مایکل دوباره تا گرفتن برای دقیقه سه زمان در او به را آن کند، می تغییر آنها تا

. که شدم متوجه سپس مایکل شده خوانده عنوان به حاضر حال در نام ثبت تواند می او در، بسته

یقه بود پوشیده او واقع در شخصی، لوازم کت نیست پوشیده بود مردی

. . خواهم می او مثل نفرین مایکل بود مقام قائم یک این یقه جای به یا و کراوات، و

او لعنت غرق برق و رعد از صدا و سر تنها ارتش، در نفرین ،

. و جدی نگاه مایکل به او تا شده خوانده عنوان به چند هر لب پیشمی مقام قائم

. کند می تغییر ترافیک های چراغ انگشت دو او به مایکل بازگشت ،در

است شده پارک و گذاشته سر پشت را .مایکل

" " مایکل یاد سوگند گه، لجن، .لجن،

شد بررسی مایکل تاکسی به نقطه وظیفه در پلیس .یک " آقا؟ موضوع، این به چیزی "هر " " رادیو به اشاره با مایکل دروغ داده، دست از ما من، دارت تیم آن نه،

باشد خاموش .که " رانندگی دقت با اما کنید، دریافت ترافیک هدایت به من همه این اگر

رفت " در را خود موقعیت به و کردند احترام ادای کامپیوتر باران، این تمام در

جاده .وسط آنها بودند، شده جمع ها مارک نت کافی در را خیابان همه در برگشت

را خود چای بر نشسته قوز ، stiring و stiring ، تواند می چای اگر عنوان به

سرنوشت چای به کردن نگاه با اگر عنوان به اوراکل، یک به شدن بود Jaswinder تبدیل خواهد

. صورت در دیگر نگاه کسجرأت هیچ دلگیر و تاریک نگاه چیز همه داد، ،نشان

بود آنها تقصیر و خود تقصیر این که احساسکردند هر گناه، احساس آنها همه

که بود Jaswinder تنهایی خورده شکست دنبال به آنها که چرا نیست رایگان و . امید تمام نشسته را خود چای از بیش قوز آنها همه وجود بنابراین ربا آدم

است آشکار و خود نوبه به اوراکل به را چای که Jaswinder دعا

.محل

صدا تدفین مراسم در خنده مانند را خود صدای چند هر کرد، صحبت اول پاتریک

آنها عنوان به شد، خیره خود چای در انجام به خواستند می همه و stired همه stired و stired. " " رسید پایان به پاتریک دور، رو حرامزاده هم هنوز و بود، شده ریزی برنامه همه این

او دهان در بد مزه و طعم دور و شویم می آن امید به خود، سوم چای .کردن

به آمد امید Patrick جیلیان به او، نوازشموهای را او کردن، پر دوباره

او راحتی .به " افزود کنید، می را خود پول او او Amjit ":و را، خود چای از دنبال به

را خود ،لب

بود همه آن دیگر، چای ریخته را او عنوان به را خود شانه فشرده جیلیان انجام را آن خواهم می او دارد وجود بیشتر اگر دهید، انجام را او تواند می بیشتر چه اما دهد، انجام تواند می او .دهد " آن ساعت تاخیر، به را من ماشین اند شده متوجه ماشین شستن در باید من ،

جدول " در دیده ضرب جیمی من، تقصیر همه آن احمق، یک من بود، ناپذیر اجتناب

گناهان کرد، می فکر بود کرده بازی این تمام در بخشپسرش مورد در او

بود آمده پدر در پسر .از " بودند آن ما تقصیر راهبه، عنوان به لباس به احمق ما آن، ما "،تقصیر

آنی .شروع " ": به نگهداری به قادر سختی به بتی گفت است، بهتر بدانیم باید ما .اشک " کلیسا سال، را deconsecrated این آن بود، وحشتناک پیشخیلی بود شده

است داده قرار خطر در او زندگی توانستم می من کلیسا، یک نه است، سازنده یک حیاط ،

" : او عنوان به پرسی کشید آهی من، تقصیر را stired آن خود .چای " داده او به توانستیم می ما از، تواند می ما اند، کرده متوقف را کردن لگد پا با باید ما

کردم نمی را او که طوری به ما اما او، با گفتگو یک به زده یا و باب، چند

" : جورج گفت است، ما تقصیر بار، اولین برای زباله سطل .به " ": عکاسی دوربین یکجور افزود کنید، می را خود پول او که وقتی عصبانی نگاه .او Amjit کرد نگاه اطمینان مورد در او را، خود فقرات ستون پایین لرز احساس ،

بود زده وحشت کودک یک مانند .او " اند گرفته تواند می کسی هر که بگویید او به باید شما حلقه او بعد دفعه

" : سید گفت .آن، " تله مجموعه ما که بگویید، را حقیقت به باید کرد Amjit "،من صحبت آرامی .به

شد کردند، نگاه هم به چه؟ Amjit همه یا و خیانت، دهد می نشان

عاقالنه؟ " که کنم می فکر شما آیا احتیاط، اصرار به بود مانده باقی پاتریک به را "آن

" خاطر به به، برای Amjit "،است Jaswinder ما را خود stired چای

هزارم .بار " از اجمالی نگاه یک گرفتن به امیدوار کردم، صبر شما گویند می فقط Jaswinder فقط، ،

سید " بزرگ توصیه گویند، می ما بقیه مورد در .او " بگویم را آن از بخشی سپسفقط و بگویید را حقیقت باید شما اگر است، درست بله ،

" : پاتریک گفت گویند، می سیاست در آنها چون است، حقیقت با صرفه به مقرون

ترین کننده قانع خود صدا به .تالش " " پرسی گویند، می قضات عنوان به باشد حقیقت با صرفه به مقرون است، درست او

حاضر حال در را خود قدیمی خود مثل .صدایی " دانم نمی احساس Amjit "من یک مانند او نگاه، یک به یک را خود چهره در

پالس در سرزنش به بود قرار که نیست؟ (PALS) مدرسه او حال، به تا او اما خود، " " صدا سید بزرگ شما، از حمایت شد خواهد تمام ما و بهترین کنم می فکر شما آنچه آیا

پدر یک .مانند Amjit " : است همه لطف به لطف، شما داد قورت دهانشرا و بست ".چشمانشرا " بود در بزرگ لباسمبدل یک به را آن سید، حاضر، حال در حمام یک باید شما کنم می فکر من

" : روشن به امید پاتریک گفت بشویید، را آن و بروید حاضر حال در اما زمان

از خوی و .Everybodys خلق " " به تکان نیست، خواستم می من که زمانی دانم می من دارم، قصد من چپ Amjit خوب، سید . کافه هم freshner جیلیان هنوز اما زد، لبخند همه اسپری، او از بعد هوا

را خود چای .stired آنها یک به خواستم کسمی هیچ بودند، آن در که مانده باقی آنها همه

باشد یک به رفتن به گورستان یک از دور به عجله خواهم می را آن حرکت،

را خود چای آنها که طوری به برای stired حزب، امید اوراکل مشورت و

است ترسید می بیشتر آنها از یکی به را آن که زمانی تا دهید، از chugg .پاسخ

شنیده آنها دیگر آن از پس تف یک با سپس شود، شنیده تواند می مایکل تاکسی

کافه درب کردن باز .مایکل " ": تف در و کرد صاف گلویشرا او عنوان به داد توضیح افتاد، تعویق به رو پوزشمن عرض با

handerchief خود. " ": بخار لیوان یک مایکل توزیع عنوان به گذاری عالمت گفت شما، پایین این اینجا در . چای " کردم؟ را کمی تا گرفتن را آن به چیزی شما است، بهتر که "آه،

از برخی و رسیده پیشخوان زیر عنوان به گذاری است Calvadose عالمت داده قرار مایکل چای .در " " مایکل باران، و رطوبت این تمام در پخشاست حال در ام سینه تشکر، با

کرد تف را خود دستمال در .دوباره " ": پرسی داد توضیح بود، شانس هر ما از کدام .هیچ " " گفت دیگری از قبل مایکل خود، ماشین دنبال به من من،

است شده غنی چای از جرعه .احیای " ": پاتریک زد فریاد .بزرگ

متوقف همه امید، با میدرخشید چهره اگر stiring هر و را، خود چای

به را آنها همه آوردن بود، رفته آنها طریق از برق افزایش .توجه

رانندگی " یک مانند او حال، به را او تقریبا من را، خود چای پایین به را مایکل

. اما بود، کثیف به را خود ماشین تا دارید نگه به موفق من اما بود سخت آن از وار، دیوانه

بسته " جیمی بود، کارواش یک در را آن اگر که بود این باران تمام با چه

" : عنوان به پالک شماره خواندن به کردم سعی من داد ادامه مایکل او، چشمان

من کرد سقوط تقریبا او که زمانی تنها آن، از شده خاکشسته باران

. اما داده، دست از را او من حال هر به را خودم و رفت چیزی به به نزدیک من پریشان،

. گرفتار حال به تا من کردم فکر من ماند آنجا در تا گرفتن امید به اصلی جاده با من

بود مقام قائم یک را آن او، که بود آن تنها پیشرو، دیدم زرد داتسون یک من که " .زمانی " خواهم می پسما دریافت، را پالک شماره توانستیم می فقط اگر سعی، شما حداقل

" : پرسی کشید آهی دوستان، من .او، " ما پلیسمراجعه cann't اما کنند Amjit "،به نمی .درک " از ردیابی را او توانیم می ما سپس و پالک شماره ما اگر اعتماد، من به فقط

لمس " پرسی دوستان، من که، شد خواهد آن به ربطی پلیسهیچ

او . بینی " نیست عصبانی پول مورد در او که امیدوارم فقط نگاه Amjit "،من یک مثل

شتم و ضرب شیطان برای را او پدرش او مادر درخواست .کودک " ": دادن عکاسی دوربین یکجور گفت اشپزی، شود، می درست چیز آغوش Amjit همه .یک بود خود ماشین بود، خیس او کاالیی، او خانه به مارتین که هنگامی

کردم نمی بود پنی یک نه و پول، او و دیده .آسیب " " مارتین جامعی کجاست؟ .او " ": بود زده وحشت سو، داد پاسخ خواب، اتاق .در

کردن مرطوب را خود کت کشیدن خواب اتاق به و برده یورش مارتین ، Jaswinder بود

تخت روی تندرست .بازی، " مانند بودند" Yorzal Gummidge شما منتظر او .نگاه،

او " ندارد، دوست را شما را خود پدر او، صورت زدن سیلی با را پاسخ مارتین

ندارد دوست را شما را خود پدر پول، گونه هر از خروج زحمت " .حتی

زد سیلی او هم Jaswinder باز ، را خود چربی جای به مداخله، به عجله با سو ، و مارتین بین را خود باردار .Jaswinder بدن

" " سو زد فریاد او، ترک تنهایی به بکشند، را را او شما بکشند، را او .شما

کردم ضربه جای به سو ، Jaswinder بود چه آن تمام تخت، زیر کردند می مخفی را

. او شد، متوقف مارتین مدتی از بعد سو و مارتین تالش پا

خواهم می طرح او آن از پس استراحت خواهم می او مخدر، مواد قرصرسیده، مشت یک برای فقط

. برداشت سو را خود پر Jaswinder انتقام از کمد در را او و

خواب به و کشید دراز تخت روی او مارتین برای عنوان به آسیب، .راه دارند را خود انتقام خواهم می او تشکیل، طرح مارتین بعد ساعت چند ،

خواهم می . Amjit او را او سو شده ساخته او آشپزخانه کارد گرفتن کند پرداخت

شد تقسیم او لب کند، متوقف را او تواند می او که دانستم می سو کمد، کلید

بود سرعت از بیش را آن که زمانی تا بسته، را چشمانش او حاضر، حال .در " "! شد می خندان مارتین حد از بیش پول خواهید می هم هنوز من و دهد، می نشان را آنها .من

حداقل حاضر حال در چک، بخواند، سو مطرح چاقو با کمد باز او که همانطور

کنند سرزنشمی بود مارتین تنها شاهد، یک نه بود خواهد .او

آن از پس دوش، سپسیک و حمام، به بود رفته خانه به سید بزرگ

. کود از شمع تحت صرف را ساعت دیگر سپسدوش و دیگر، حمام

بود او پوست تا پاک و پاک سید بزرگ متعفن، بود کرده ترک را او

از. او زمان تمام Jaswinder خام ، او فکر از را او فکر، تنهایی به همه

فکر خواهم می او فضای از او قصابان، از دیوار روی بر تصویر

. فکر از او شیال پاتریک جدید دختر از عکس به متعلق سایت این

پیش سال که کسانی همه را خود قصاب دیوار روی بر عکس اولین گذشته، ،

بودند خود در را خود نوزادان عکس تا تا کنند می رشد بچه که دیده را . و بود، خوبی تا همه این بود دیوار روی بر نوه یک حتی او دیوار،

. گوشت که کسانی از یکی ها، عکس آن از یکی حاضر حال در فقط آمیز صلح تا گناه، بی

. و بود خطر در خود هندی خانم شاهزاده بود، خطر در خون عکسهای و

بود افتاده او تنها اگر بود، او تقصیر چیز همه که او، تقصیر همه که بود این

. فکر از او او، تقصیر تمام بود این کود از شمع تحت خواب

" از " عکس و خواهم، می حال به خود مغازه در را دختران با او خندد می همه گذشته

. سید بزرگ ؟ چطور آینده مورد در اما است دیوار روی بر را خود پسران و دختران

. چه آینده، از چه سرد احساسخیلی او دوباره، تبدیل در گرم شیر

بیدار . زمین روی بر جریان از بیش آب صدای آینده در

را ترسخود و افکار از سید .بزرگ

بود امنیت را او بود متیو خوب، شیال کمی حداقل اما ،

آینده حال به تا او بود، امان در او دادند، می نگهبانی را او دوقلوها گاوین ،

. حداقل پوشیدم لباس سید ، دارد وجود او عکس دیوار روی فضای یک

. بود نگران سید بود خوب شیال گناه بی کمی حداقل بود، خوب او

بود شیال کوچک نوزاد دیدم را او زمان مورد در مراجعه، پرداخت و بروید خواهم می فقط او ،

. احساسخود انتظار گاو یک مانند او نشسته خانه در دهد انجام خوب او به را درایو یک

مورفی خانم در دیدار یک پرداخت و رفتن او بله کشتارگاه، در خود نوبه به ،

. کنند خاموش را خود ذهن می این ببینید را جدید امید جدید، نوزاد خواهم می ،Jaswinder او

است شده انتخاب ساعت در رفتن خواب به برای گناه، احساس متوقف را او به کمک خواهم می را .آن

بود تازه هوای پایین، راست سمت حال به پنجره از او کشید، آهی سید بزرگ ،

. به کامل پایان جدید نوزاد یک دیدن برای خوبی به درایو یک خوب، احساسخیلی آن روز ، Jaswinder . ببینید را او امشب بود دیگری روز فردا خوب، شود می

خود در دادن قرار برای مورفی خانم کردن دریافت عکس یک خواهم می حتی او جدید، نوزاد تولد

. احساس را او همیشه جدید نوزادان بهتر، احساس سید بزرگ قصاب دیوار

. میکند عبور باری دید تواند می سید حاضر حال در حتی Gavins خوب، ، جاده پایین ،پارک

عبور به و کردم را خود ون از او مورفی خانم خارج پارکینگ بنابراین

جدید نوزاد دیدن برای رفت او از قبل کلمه چند .یک " " سید بزرگ نگهبان، برای تشکر با ها، بچه صدا appologetic سالم عنوان به

بودم متنفر آنها کاری انجام برای شد تشکر را آنها او .اگر "OK ": لوقا گفت انجام، توانیم می ما حداقل آن نیست ذهن از ما آن، .سید " ": سید بزرگ پرسید امروز؟ اخبار ام شنیده .شما " " جان تعجب است؟ چیزی چه .نه، " او تنها اوتول، پارک در ما از بسیاری طیف بودند، او برای آماده همه ما تماس Jaswinder او ربوده او که خواهم می ما صورت این غیر در او، با ندارد ،

همراه آمد ولگرد یک تنها پرسید او مانند بود زباله سطل در پول خوب

. گناه احساس قتل به خود از خود عکاسی دوربین یکجور و جورج زمان در را آن و

افتاد من بود، هم من تقصیر این اما کند، متوقف کردن لگد پا با آنها که چرا

دزد بچه برای انتظار که حالی در " .خواب " " لمسکرد را سید آرنج متیو سید، سرزنشنیست، را خودتان .آیا " " کرد نگاه زمین در سید است، من تقصیر این .اما " در رفته نور نگاه نباشید، نگران مورفی خانم در شود می درست او

مارک " کنند، می صحبت ما عنوان به مقدسان به دادن رشوه و تهدید او خواب اتاق

است سید شانه بر .اشاره حفظ از ای مجموعه دو تواند می او اگر کرد، آغاز را خود نماز مورفی خانم

مجبور را او زمان همان در بروید روی بر .مهره " شدن نزدیک حال در نوونا دانید می شما و پرسم، می من که آنچه دانید می شما ها، بچه خب

مادر سنت شنوی؟ می مرا صدای آیا پایین، اجازه من به رویم نمی بنابراین آن پایان

صداقت به خوبی به یکی، این در شده ملحق شما به همه که است کلکته از ترزا

. از پر مریم سالم کردن نمی اجازه من که طوری به شما، همه منجر که شود می او

مورفی ... " خانم دعا ، شما با .گریسخداوند

" او دارد می فکر ما شخصی، لوازم کت پوشد می او که است این دانیم می ما همه

او خاص، بسیار ما اما نیست مثبت ما حد، از بیش باردار دختر دوست : " Jaswinder با سید داد توضیح شد، می دیده بینید می باردار دختر .و " . اگر مریم کند می محافظت را ما خداوند دهد، نجات را ما خداوند بشنود، را ما خداوند

دانم می من را، خود وزن از استفاده با شما تواند می دیگری به مادر یک عنوان به دادن گوش حال در شما

. من که دانم می من است غیره و جهان وضعیت با چه شلوغ بسیار شما

در را خودتان که چیزی همان انجام نمی شما اما شما، بپرس .Caena عجله ازش

بود " امشب از است پایان به رو مورفی خانم داده، نشان عالقه به .نماز مرد یک شنیدن، پای جای تواند می او جاده، به کردن نگاه گاوین لوقا

. پوشیدن با مرد شد آینده مورفی خانم خانه سمت به زن یک و

بود باردار چربی، بسیار چربی، حتی زن شخصی، لوازم .کت " باردار به تا او و شخصی لوازم کت پوشد می او که دانید می شما پسهمه

گاوین " عنوان به گذاری عالمت تکرار دختر، .دوست

شد دنبال در لوقا چه ببیند تا کرد نگاه گاوین .جان

است " باردار، زن یک و شده داده پوشش شخصی لوازم مردی که بله سید ".تکرار

در دنبال به خود برادران شد چه بعدی، نگاه گاوین .متیو بود مورفی خانم زنگ در را خود طرف از شخصی لوازم کت در مرد ،

. رفت ژوئن او دست در شیال نوزاد نگهداشتن با درآورد صدا به زنگ

" ژوئن " را، خود نماز پایان شیال، پاسخ را آن من درب، به پاسخ

باال ها پله از زد .فریاد شد چه چرخید می اطراف به درب Gavins سید دوباره در، دنبال

. ": " : او برکت، پر خودش مورفی خانم ژوئن گفت آینده، من زد زنگ زنگ

بود دیگر یکشب از بیش .نماز

" " سید زد فریاد نه، .نه، Gavins errupted بود گرگ بود، ربا آدم آن آتشفشان، یک مثل

همه . خنثیسازی برای تالش او عنوان به پژوهشگر شیال کودک با ژوئن درب دم

جلو درب روی بر .قفل " "! سینا ابن پزشکی بیوتکنولوژی گاوین از پس بود اجرا حال در حاضر حال در که سید، زد فریاد نه .نه،

عجله به را او بود، سید صدای که مبهوت، نگاه مورفی خانم

چرا. نگاه Gavins پنجره او خانه، سمت به بود اجرا حال در

کنید مشاهده را شده پوششداده شخصی لوازم مرد یک تواند می او او آستان در .پایین، " " ترور با چشمان مورفی خانم زد فریاد شود، نمی باز درب انجام ژوئن ،

ژوئن برای و او نوه برای بلکه خودش .برای

عنوان پانسمان جدول در ربودند را، خود خواب اتاق از مسابقه مورفی خانم

رفت . او " . متیو متیو، دهد پاسخ را درب انجام ژوئن نیست، جواب درب انجام ژوئن

. نیست جواب درب انجام ژوئن دهد نجات را ما متیو، متیو، دهد، نجات را ما ، "

فرار فرود امتداد در او عنوان به مورفی خانم زدم داد

نه انجیل، چهار از بیشتر نه مسابقه، جاده طول در سینا ابن پزشکی بیوتکنولوژی ،گاوین

از سوار اسب چهار . Appocolipse مانند بود آمده ساعت، شتافت آنها

است هیچ یا همه شیال، کودک یا و ربا آدم .آن " "! ! خانم زد فریاد متیو متیو، متیو، ، ندهید جواب درب انجام ژوئن

بود ایستاده باالی در و فرود باالی تبدیل او مورفی

ها . پله

بود جیغ مورفی خانم بود، برانگیخته خود تلویزیون تماشای از متیو ، بود چی . قضیه

" " مورفی خانم زد فریاد شیال، نوزاد در جویی صرفه ژوئن، نجات .متیو و شن مورفی خانم شد، باز حاضر حال در درب از را زنجیر حال ژوئن

ها . پله

شیال نوزاد و ژوئن در جویی صرفه به را او پشت، از را اجرا حال در آمد متیو ،

در جویی صرفه به را او کودک، نجات برای او حال کلیسا در عنوان به فقط او

است . تر گسترده شد باز در .عزیزم

از خارج حال Gavins در از پس و شد اجرا حال در سید رفتن، برای متری هنوز

بود او درگاه در ژوئن ببینید، را درب کردن باز تواند می او آنها

شیال عزیزم .برگزاری " "! که سرعتی همان به تر، سریع شتافت او عنوان به سید زد فریاد خود ای بخشعمده عنوان به را نه نه،

دهید اجازه او . به Gavins رفتن شیرجه خواهم می آنها و دیگر سرعت دو یا و .شارژ " "! پایین برخورد آمد او عنوان به مورفی خانم زد فریاد متیو متیو،

داشت ارزششرا همه برای را او تسبیح فشردن ها، پله از گذشته .مرحله

چربی و شده داده پوشش شخصی لوازم دیدم را مردی او او ترور در کرد، نگاه بیرون به ژوئن

دارند نمی او و نیست ربا آدم بود شخصی لوازم کت یک در همیشه زن،

دختر دوست حتی یا و .pregnat چربی

بود متیو کشید، جیغ دوباره مورفی خانم تر، گسترده شد باز درب هم هنوز

بود مقابل در درست ربا آدم اما شیال، نوزاد و ژوئن سر پشت درست

دارد دست در براق چیزی نمی او .و

. مورفی خانم است تر نزدیک او به شیال بچه چنگ او زد، فریاد ژوئن

. از دور به ژوئن گرفتن برای رسیده متیو غرید متیو زدم، فریاد

بود متیو سر پشت درست مورفی خانم .درب، " "! مورفی خانم زد فریاد دهد نجات را ما به .عیسی

دید تواند می او اش، مغازه دیوار از عکسسقوط همه دیدن تواند سید بزرگ

آمد پایین عکسخود، دیوار از عبور شده پوششداده شخصی لوازم مرد یک سایه

. بود همه از بیش گرفت را خود جان سید، بزرگ خانواده آمد پایین .عکس " " ! زد فریاد سید ، نه .نه،

حاضر حال در بود آن پرید، سینا ابن پزشکی بیوتکنولوژی گاوین از زد، فریاد سید برق و رعد از صدا و سر یک مانند

ربایان آدم دست در زن چشمک که آنچه اما هرگز، .یا " "! سید پیشنهاد زد فریاد نه .نه،

خود شتم و ضرب در را خود قلب داشته، قلبی حمله یک او کردم می فکر سید بزرگ

. توانست می او بشنود را خود قلب از ضربت ضربتضربت تواند می او گوش،

خود بند پیش جیب در را خود ساطور گوشت از برداری بهره .احساس " سید!" بزرگ زد فریاد .نه " "! مورفی! خانم زد فریاد ترزا مادر .عیسی

افتاده در او عنوان به را دست دو هر متیو بود، ژوئن آرنج در مورفی خانم

شیال نوزاد و بست Gavins .ژوئن چشمانشرا ژوئن یکی، عنوان به .جهش

"! عنوان " به را آن سر پشت را خود سنگ هجده کامل نه هوا، به افتاده سید بزرگ

. جلو به رو حرکت حال در هم هنوز ربا آدم تواند می او انداخت اش ساطور ،او

دارد دست در زن چشمک چیزی هوا Sid'd ساطور spung .با طریق از

پره دسته تیغه، دسته تیغه، به رسیدگی مسئولیت برق، و رعد از پیچ یک کردن روشن ،

. بود غواصی از تر سریع او ساطور تیغه دسته تیغه، رسیدگی Gavins ، . تیغه دسته، تیغه تیغه، دسته ربا آدم از تر سریع

. بود دوخته را سید ساطور تیغه درب شخصی لوازم کت رسیدگی رسیدگی،

. که ثانیه از کسری در را خود کت هود توسط درب به ربا آدم

چهار زمین، به او تیغه متوجه ربا گرفت Gavins آدم فرا

. خانه از پشت از بود آمده اجرا حال در متیو اش سینه روی ،بر

انداخت در نیمکت روی بر را او و ژوئن تا بودم کرده برداشت را او فرفره یک مانند

. از بیش جهش جلو، درب از گلوله ضرب به مورفی خانم جلو اتاق

. در شده قرضگرفته ساطور طرف، یک در او تسبیح است یافته کاهش ربا آدم

برداشت را گلو با زن مورفی خانم .دیگر " " زد فریاد روح بشکل وهمی موجود یک مثل او است، او آن در که قدیمی، فاحشه شما بر .بیا

. باردار نقطه بر تاکید به پدیدار دروازه مقابل در تا سید

بود مورفی خانم عنوان به حال هر به تواند می او و کنند، می صحبت به شوکه حد از بیش دختر

کند و Gavins .خفه جلب منظور به آماده ربا، آدم کشیده

. کشیده ساطور و رسیده سید را خود برهنه دست با را او ماهه سه

افتاد زمین به هود درب، .از " " به داده قرار خود ساطور سید است؟ او که جایی پرسم، می من باری آخرین این

است مارتین .گلو

دنبال " به ما هستند، خدا فرزندان از ما آقا اما گفت، سخن مارتین

وارد امریکا از دیروز فقط ما تبدیل، " برای

" ": سو افزود است، درست .بله

رخشان در دارد، وجود نورد جزوه یک انداخت، اتاق کف در سید

. است آمریکایی لهجه آنها و ای نقره .مقاله

خیره پشت از جلو اتاق از بیرون به ژوئن بود، کرده سکوت همه

در. را او تنظیم و باال به او چیدن بود، شده گردباد یک مانند او متیو .ایمنی " " خود نوزاد برگزاری جلو لبه ژوئن هستند، امریکا از واقعا .پسشما " . : نه!" یا بود سو آن و نیست مارتین بود او فقط مارتین داد پاسخ .بله

بود داده سید حفاظت، برای را او سید که کاهشساطور مورفی خانم

حد از بیش خود دست Gavins .کاهشساطور او لوقا مرد، است یافته کاهش

خود شخصی لوازم کت از .هود " را ما خوب، کاتولیک ما Moonies ما خواهند، نمی را کشور این در ،

" : او تسبیح نشان مورفی خانم زد لبخند جان؟ لوقا، مرقس، .متیو، " ": سید زد لبخند هستند، کاتولیک همه ما .بله " ": مرد گفت آقا، مطمئن چیز .خب، " " خانم چای؟ فنجان یک شما به تفاهم، سوء برای پوزش عرض با

جبران تا بود تالش در .مورفی

کرد نگاه او به disbelievingly مرد ، یک و تسبیح یک با دیوانه زن یک

آشفته او پنج و شوهر و چای، برای دعوت در را آنها شد ساطور

. دوئن عاقل، نگاه دختر فقط شد آنها در لب بر لبخند همه پسران

کرد صحبت او سپسدقت کرد، نگاه بث مری .در " گرفتن به هواپیما یک ما که نیست مهم شما برای ".اگر آدامز خانواده رفت، را خود راه در بث مری و دوئن بنابراین

خداحافظی آنها دادن .تکان " ": سید گفت آن، من تقصیر آن، مورد در پوزش عرض .با

" ": را او عنوان به مورفی خانم گفت چای از برخی به ما بیا، خوب،، آن

در .hallstand ساطور " آن از پس تا جاسوسی سوراخ با فلزی درب یک جدید، درب یک دادن قرار با "،ما

بود داده انجام درب به سید ساطور آسیب دیدن لوقا .گفت خیابان در ایستاد Amjit بازگشت کنار در پاتریک پایین، احساس

هر خندان بود، ایستاده آنجا فقط او تا نبود، استفاده کلمات دانست می او او، . Amjit زمان اش چهره در را خود معمول لبخند در، باد سرعت بری کرد نگاه ،او

دید تواند نمی او که وقتی شود می خوشحال او تواند می نکرد Amjit .چگونه را کار این او که گفت

. به تواند می او نمی، بری است ذهن بری و دومینو مانند Amjit احساس

دهان از خزید کلمات شد، یا Amjit ناراحت جهشو یا و نیست پرش آنها است

دهان از فقط آنها رفتن، راه حتی یا و گویی است Amjit گزاف یافته کاهش در و خزید را شود Amjit .طبقه می فقط او سمبوسه، و قهوه خواهم می او که گفت

تواند می کسی هر داد، تکان سر بری بری، بازوی فشرده پاتریک دقیقه، یک . Amjit به که هنگامی ندارد نیاز رادیویی گوش شما پایین، Amjit احساس

از استفاده با همیشه او چگونه مانند کور، ها جوک گفتن شروع بری بازگشت

بود کننده سرگرم قبیل از را خود جیغ شنیدن به خنده، یک خواست می او که توالت .خانم

معذرت آنها که زمانی به عقب به خم آن از پس شکایت، و گله آنها راه

میکرد خودشرا ترفند این از استفاده با دوستان از نفر چند بود، نابینا او که شد .متوجه Amjit بود برای که است کننده سرگرم بری رفت، جزئیات به بری خندید

هنوز که حالی در بود جوان کور او و بود، زندگی از پر او .مطمئن،

خرید برای چگونه گفتن، داستان شب بقیه صرف بری

یک اگر بگویید او به خواهیم می مردم از همیشه او بود، کننده سرگرم cerain لباسهای

. حد از بیش امنیتی نیروهای گرفتن برای عاشق بری غیره و مناسب او رنگ

گویند می را آن خواهم می او توقف، فروشگاه اجسام کردن بلند برای را او خواهم می آنها احساس، پایین او اگر

خود در را چیزی هر یا و چیز همه خوبی به تواند نمی او نیست، او تقصیر

. که گفت او که وقتی خندیدم خیلی بری او تواند می موضوع، آن برای برقی واگن

. تماشای تواند نمی او نمی او بود خود برای تفریحی به حال به تا او یک،

تغییر برگ پاییز تماشای تواند نمی او تواند، می او رفتن با جهان

. شود متوقفمی با اتوبوس در چت و نمی متوقف مردم نهایتسقوط در و رنگ

او بنابراین بود، ها زمان همه در تاریکی در بودن تنها بسیار را آن نابینا، افراد

. ناراحت مردم فقط اگر او با کردن صحبت به را مردم تا ترفندهای از استفاده به مجبور

. از برخی چند هر کنید صحبت نابینا افراد دیگر و او به خیلی آنها پس کنم، می فکر به

قطار در روزنامه پشت در پنهان بودند، کور آنها وانمود مردم ،

آنها اگر نیست، انتخاب آنها اگر اما چشم؛ با تماس از اجتناب

گویند می یک خواهم می آنها سپس دهید، تغییر خیلی آنها پس کردند، می پنهان روزنامه پشت همیشه برای

بود . که خواهم، می حال به بار یک دید او نیست، تلخ بری اما کلمه چند

است آغاز از کور از بری Amjit .بهتر بازوی ،فشرده

. نهایی گفت بری ندارند خبر آن از او و بود، شجاع خیلی بری

زیبا چقدر بود اندیشگفته دوستان چگونه که گفت او خانه، به رفتن از قبل داستان

. او روز یک که طوری به دانستم، می را خود عطر با را او تنها بری بود دختر این

بود گفتگو یک به حمله برای راهی را آن ضربه، او به عمدا ،

. بود نام به گر حیله حرامزاده یک را او دوستان بود دوست یک دختر حاضر حال در ،بنابراین

. احساس بنابراین است دارند آن مزایای بود کور زد، لبخند فقط بری

رفت می راه خانه او پاتریک دوباره بخیر، گفتشب بری را خود بان دیده سازمان در .زمان

" با کردن صحبت به را خیابان در همه من دوست، که این خاطر به

من باشد، داشته آینده در دوستان از زیادی مقدار شما ببینید، را آنها شما زمان هر در شما

مکرر " تماسهای بری شانه پاتریک کند، تضمین را آن توانید .می " من ندارم دوست را کسی من اگر دارد، وجود ضعف نقطه ببینید cann't یک را آنها

خندید " بری دیگر، های راه دنبال به تظاهر یا و .آینده

زنگ بری او، گوش در بری خنده رفت، خود راه در پاتریک

هرگز او تسلیم، هرگز او یادآوری، مادرش پاتریک

تف مثل درست مشکالت با مواجهه در را او چیزی، هر به شدن تسلیم

است بری فقط .بری،

. کردم را آن است وحشتناک باران نم نم نم، نم را آن آمد، صبح

. که بود این بود وحشتناک چیز همه بود، مرطوب چیز همه جا، همه در

در ماندن به تصمیم شما که کند می نگاه را بیرون پنجره یک که هنگامی روز از نوع

. انجام تواند نمی پاتریک اما شد پنهان و رادیو به دادن گوش پتو زیر تخت

با را خود داری زنده شب ادامه به مجبور او Amjit که ، او چقدر که نیست مهم

پنهان پتو زیر به خواستم .می Ken تا را خود پشت هوا، و آب برابر در را خود یقه آمد، در

به " پاسخ برای بسیاری که است سی بی بی پت، خونین پستچی ها، بچه از چون

خفه " خواهم می او سوگند ادای چپ، سمت کن مقابله در پست ترک برای

پستچی " پت را او کنار در او Amjit ."فرد پست، گرفته نادیده

دور به همه را آن ای قهوه پاکت بود، صورتحساب عمدتا آن بگویم توانم می ،

بود خالی بزرگ پاکت ناخواسته، های ایمیل همیشه سفید بزرگ که آنهایی

. اما بود دیگری موضوع او Amjit که نیست، الکترونیکی پست در بود مند عالقه

. او صبح که است بار صدمین برای نیست چیزی هر در بود مند عالقه

سوال همین پاتریک .خواسته " کنم می فکر شما می Jaswinder آیا گویم می من برای کافی اندازه به را آن کنید می فکر شما است، خوب این شود

از اجمالی نگاه یک تواند می من اگر دیدن من Jaswinder منتظر بگویم باید یا و گرفتن،

دام؟ یک ما " او Amjit اما انداختن، جفتک تصویب به مسئولیت، انتقال به بود امیدوار نیمه

در همه اگر حتی بود، تنها او بود، او به تا همه این که میدانست او

بود تنها هم هنوز او بود، او کنار در .خیابان داشتند خود کمی انجام به حال به تا آنها آمد، در عکاسی دوربین یکجور و جورج ،

خود شده ارائه آنها بودند، خاکستری و قدیمی آنها اگر حتی باشد، او با

تکیه به او Balbinder .شانه کلمه، چند تبادل به آمد بیرون

. مانند راحتی برای او نماز تنها با قفس در ای گوشه قفسدر در احساس،

آغوشگرفت در عکاسی دوربین کردن Balbinder Amjit flicked یکجور باز برای گرفت تصمیم او پست، در را

. نرم احساسچیزی او داخل در خود دست دادن قرار باشند می خالی بزرگ پاکت

شد در هم هنوز را خود چشم کشیده، بیرون پاکت از را آن او طوالنی، و Balbinder. Amjit کشیده پاکت از چیزی ، Balbinder کردن نگاه

. صورتی رنگ با سفید و سیاه و بلند بود او دست در چه دیدم را او شوهرش،

پایان در روبان ، Balbinder شکست از را او فریاد، به کرد باز را دهانش

است عکاسی دوربین یکجور داد Amjit .آغوش انجام را خود ذهن کرد، نگاه داشت خود دست در او آنچه در

از شوک بود، ابتدا در آن در آنچه که اینجا نام ثبت ضربه Balbinder برای فریاد

. از یکی است برگزاری شد چه دانست می او که Jaswinder می pigtails او، Balbinder platted عالقه مورد صورتی روبان Amjit .بود Jaswinder بود،

است یافته کاهش خوک دم ، Balbinder زد فریاد دوباره و زد Amjit .دوباره فریاد

. ببینید تواند می او کرد مقابله در او چرخید، اطراف عکاسی دوربین یکجور خیلی، حاضر حال در

خوک دم آن است، متصل هم هنوز صورتی روبان یک با خوک دم .بود Jaswinder یک

. آقای قدیمی است ثابت او به حال به جورج کند، می احساسضعف عکاسی دوربین اجرا Amjit یکجور حال در آمد

خانم قدیمی اعتصاب، به کرد بلند را عصا پشت، بود Amjit از

. مادر و پدر او سر حد Amjit پشت از بیش زد فریاد آنها روبان، .شاهد

. داده قرار در پشت را آن و برداشت خوک دم پاتریک کشید جیغ همه پاکت ، Balbinder . آن داشتن نگه پاتریک از پاکت ،ربوده

به پایین Balbinder نزدیک جریان اشک نشینی، عقب پشت اتاق به را او

کشیده . باالی و واکر جانی بطری یک برداشت پاتریک صورتش

شده ساخته او او Amjit خاموش، نهایت سپسدر عکاسی، دوربین یکجور و سپسجورج بنوشید، را آن

دوباره نوشیدنی آنها همه ساخت از قبل نوشند، می خود یک حال به .تا " " زمزمه پاتریک شود، می عصبانی واقعا باید او .عیسی، " بگویید را چیز همه او باید گفت Amjit "،من خود اشک طریق .از " ": جورج گفت هستند، شما پشتسر همه ما بهترین، کنم می فکر شما که آنچه هر .آیا

آسایش هیچ داد آنها به را آن رسید، پایان ویسکی بطری آنها بین

است نیاز مورد آنها داخل گرم چیزی فقط آنها شادی، .هیچ " هشداری هیچ بدون بود، ناگهانی خیلی این ، Balbinder من اند، دیده را آن باید

داد تکان چنین حال به باید مادر و پدر ، "Amjit شدن خم در هم هنوز

خود میآزارد اعصاب ثابت به .ضد " " داد تکان را براونی این، اما که، دارید انتظار شما کشته، جنگ در من برادر

کشید آهی او و .سر

" که بود ما که هنگامی اند ربوده او پشت باید من است، من تقصیر همه این

" : را خود بینی منفجر عنوان به جورج گفت پارک، در زمان .شانسآن " زند می لطمه او اگر مارتین، این در تنها کساست، هیچ کشتن Jaswinder تقصیر من او ، "Amjit کلمات کردن .تف نداشت را آن اما است، منتظر حلقه به تلفن برای ساعت آنها ،

از صدا و سر Balbinder تنها ، آمد او عنوان به نماز و کند می گریه و ناله

برگزار خوک . Jaswinder دم بود از مارتین او قلب به نزدیک

شیال بچه نه متولد، اولین کشتن برای نه اما گذشته، شب ،

. شود می ارسال بسته با پیام یک حتی حال به تا او بسته یک ارسال برای ،فقط

. او بود نظر مورد او اثر تنها خوک دم به، نیست الزم او

ساخت او اما عرق، را آنها خواهم می او نه، یا زنگ روز که بود خواهد

بود فرستاده جهنم به را آنها او بیشتر، خیلی خیلی آن، از بیشتر انجام را .آنها بدتر کارهای بود باران چپ، عکاسی دوربین یکجور و جورج ،

خواهم می کردم آنها که اکنون نیست، حلقه دانستند می را آن حاضر حال در آنها روز که را ربا آدم

. بد خبر سید بزرگ به جاده از عبور آنها بنابراین تماس را نفسخود ،

. مشتری یک مورد در تنها یخ، عمق به را او توجه با انگیز غم خبر

گفت او به عکاسی دوربین یکجور آمد، .در "Amjit خوک دم را آن بود، پیش که حالی در بسته حال Jaswinder یک آن، در ، " : خاموش را خود خوک دم قطع حرامزاده گفت .او

" است!" گاو گوشت از طرف یک در را خود مشت کوبیدن سید زد فریاد .نه

خواب در که حالی در بود افتاده او گذشته، هفته از درد همه را، خود ذهن شنا

بود حد از بیش همه آن گذشته، شب در اشتباه هشدار آن از پس .انتظار،

به حال به تا داخل .errupt آتشفشان " که حالی در بخندند، من به شما که حالی در پوشش، از گه در من دار، خنده کنم می فکر شما

دیده صدمه شما Jaswinder به ، او " خود ذهن از بود سید به lunged حرامزاده،

عکاسی دوربین یکجور برای .راست

خود عمیق انجماد در خوک یک خندان چهره اما نیست، او آن فقط ،

بود . خفه را او ربا آدم این خندان چهره خفه سید ،

کودک دزد تیزر، دزد، ربا، آدم شده پوششداده شخصی .لوازم

آینده در بود خون شکست، را خود خشم از سید خوردگی ترک استخوان صدای

دهد کاهش را خود های دست و خوک از جمجمه خورده ترک او را، خود دست انگشتان .از

هم هنوز عکاسی دوربین یکجور یخ، عمق از او رهبری به و گرفت دست یک توسط سید جورج

است شده .شوکه " حال عین در و عصبانی اینقدر احساسعصبانی، من تنها را خود که متاسفم،

سید " لب زیر شده، متولد تازه نوزاد یک مانند درست .درمانده،

اجازه سید پیچیده، سید خونریزی دست انگشتان اطراف در او دستمال عکاسی دوربین یکجور . دوربین یکجور است بهتر را خود های زخم بوسه مادرش تا دهد می اجازه کودک یک عنوان به فقط را کار این اوعکاسی

زد لبخند و نوازش را او .چهره " خاطر به طغیان، بیشتر نه اما از، کردن Jaswinder بهتر ، همه

زد " لبخند ضعیف براونی راست، و .کارتریج " " بود او کرد، نگاه را خود پای در را سید متاسفم، من بیشتر، طغیان نه

خیستخت خواهم می فقط که کودکی .مانند را خود های زخم تمام را، خود های زخم پرستار به چپ سید عکاسی دوربین یکجور و جورج

داغ از برخی و بروید خانه به خواهم می آنها خریدند، جان به هوا و آب از خارج در آنها که حالی در

. است خوب واقعی فریاد فریاد، خواهم می آنها سپس خود برای .کاکائو بود مورفی خانم آن زد، زنگ تلفن که جاده پایین کافه .در

او را خود سر دادن تکان سپس درخواست، نوشت گوشو جیلیان

شوهرش عنوان به گذاری عالمت به تبدیل از قبل تلفن، از .بردن " آماده از بیت یک و بوفه، ما تواند می گفت او بود، مورفی خانم این

تعمید فردا از بعد روز را شیال نوزاد بودن حد، از بیش فانتزی های " .کیک " پاکت مورد در او نمی است Amjit اما مناسب زمان این که است این منظورم دانید؟ می

بفهمم " توانستم نمی گذاری عالمت که؟ .برای " " : جیلیان کنان خسخس صدای هرگز، نتواند، هرگز نوونا گفت فقط .او " و بود بد کافی اندازه به او خانه در اشتباه هشدار است، درست او که امیدوارم فقط من

یا و دیوانه کامال خواهم می او هم امروز، صبح بسته آن از " پس " " دارد وجود آن در اشک قطره یک هرگز، تسلیم، نه مادر، امید او

است جیلیان .چشم

رو این از او، که طوری به بود، نگران همسرش دانست می او آغوشگرفت، در را خود عالمت

داد نشان ترسرا بدون مورفی خانم تنها .همه، " باران دارید، نگه اشغال ما به را آن آن، از پس خوردگی ترک از بهتر ما

بود " باران خارج، اشاره عنوان به گذاری عالمت حال، هر در مردم بیشتر نگهداری

بود خلوت کافه حاضر، حال در آمدن پایین .واقعا دوباره اما آمد، دومینو برای دوباره بری شب آن Amjit . او های داستان و ها جوک کردیم صحبت فقط بری طوری به آن، به تا کند نمی احساس

که بودند مادر یک صدای آهنگ خواندن آواز ریتم مثل گفتگو و

. رسید می نظر به همه اتصال تماس، صدا، نوزاد یک آرام

یک lifelife تشکیل ، از دریا زیر در شدن غرق از مانع Amjit آن

بود . سمبوسه و قهوه تا رفته همه کرد، می صحبت بری در و اندوه و ،غم

رفت می راه او با پاتریک رفت، خانه به بری احساسزمان آن از .پس " " شروع اما، خوبی به اما، گویند، می چه دانم نمی من بری، تشکر با .پاتریک " کنم می فکر امشب او از من بد، واقعی چیزی را آن باید است، خوب این

" : بری زد لبخند بروید، رختخواب به من از .قبل " " پاتریک لب زیر لطف، فقط خوبی تشکر، .با " " با سپس خداحافظی، دادند تکان دست بری بینید، می هستند، برای دوستان که است چیزی این

بود رفته او راست سمت به را آب شیر یک و چپ سمت به را آب شیر .یک بود گوشی رو را خود جدید خالی خانه به خانه پاتریک که هنگامی

بود او مادر آن .زنگ، " " خانم شد آغاز کردم، فردا از بعد روز برای تمیز پیراهن یک شما که امیدوارم من .مورفی " " بنابراین بود، خسته خیلی او درک، تواند نمی پاتریک چه؟ برای چرا،

خستم . خیلی

" " را او پسر اگر عنوان به مورفی خانم شیال، بچه کرد egyt برای می صحبت .بود " " شود گرفته اشتباه نگاه پاتریک شیال؟ برای پیراهن .یک " شما که شوید مطمئن فقط فردا، از بعد روز تعمید را شیال بودن

" : خانم داد توضیح است، داده قرار در را خود شلوار و کت تواند می شما تمیز، پیراهن یک .مورفی " cann't اما" پاتریک شروع من، منظور کنید، صبر .آن " شد تعمید از پس روز دو شما سلطنتی، خانواده یا و نیست، یادآوریست ما

فقط ام، کرده ترک را شیال کودک برای دیر کمی را آن ما که چیزی هر اگر شدند، متولد

هر " با بود مورفی خانم تمیز، پیراهن یک شما که شوید مطمئن

بهانه و .عذر " پاکت و خود، خانه در گذشته شب مورد در آنچه این Amjit اما کردم

غسل که کنید نمی فکر شما آیا کنید؟ صبح، صبر توانید می تعمید " " " خانم خودتان، برای پیدا تمیز پیراهن یک فقط شود، می درست چیز همه

کرد قطع را .مورفی

دارد وجود چپ سمت در تواند می یک نوشیدنی، یک به نیاز او داد، تکان را پاتریکسرش

که که خواهم می او .یخچال سریع دعای یک خواهم می فقط او رفت، رختخواب به باال طبقه مورفی خانم

رفت خواب به او از .قبل " : بود بهتر بنابراین شود، می درست چیز همه گفت شنیدم، من به شما ها بچه خوب

است . سگ االغ قدیس، یک پاسخ خود آنتونی عنوان به و بودن

خوک دم قطع او به دادن اجازه تصور شما قدیساز یک از خاموش Jaswinder بیشتر .را

را شما از شرمنده را خود مادر خواهم می شما هم، با را خود عمل بهتر شما

واقعی یک چگونه که زیادی این دهد می نشان حاضر، حال در شما به را آن تمام ترزا ؟ میشنوی صدامو

نمایید توجه کند، می کار شما خواهد " .سنت

اما او، درون در شد خیزشآب اشک را، نفسخود گرفتار مورفی خانم

. گفت می هم هنوز او تسبیح، به شروع او بنابراین بود اشک برای وقت هیچ او

رفت خواب به او که زمانی .آن

می خوک دم که دانست می او حد، از بیش شب که خوابیدم خوب مارتین

تقاضا و پاسخ خواهم می او بود آماده او که زمانی بنشیند، œ10000 آنها ، آن از پس

توانند می و WOG آنها شد داده غذا گریه او از او باشد، داشته عقب به کمی

. است بریستول به خواهم می او شاید کردن، شود، می او حال به را خود پول او که هنگامی .خیسکردن در دنبال به دعا، هم هنوز او شد، بیدار خواب از مورفی خانم

". " : رو و شدم بلند رختخواب از او متاسفم گفت او آنتونی مذهبی تصویر

امروز پوشیدن، را Fr.Shaw لباس از کمی خواهم می او ویژه، توده گفت

آن از پس آنها همه برای توده the'd صبحانه به .رفتن کلیسا کرد Fr.Shaw در می فکر برخی لرزید، احساسات با

از دیگر یکی تقال واقعی Maleria داشتن دلیل که دانست می مورفی خانم اما .بود، آنها Gavins چهار نشسته، خانواده و مورفی خانم پشت نیمکت در

به حال به تا او مورفی خانم برای عنوان به اشتباه، هشدار شانسپساز هیچ SID گرفتن

است مطرح پروتکلهای کیسه در ساطور .درخشان با را خود داری زنده پاتریکشب خیابان شد Amjit در گرفته .سر " اما کنید، می بار آخرین برای را خود پول او که چرا عرق را ما او

من پل لبخند زمان، این آماده همه او œ10،000 ما داد، نقدی صورت به

گذاشته " شنود پاتریک دادند، قرار فشار تحت باشید داشته توجه با من نامه جعبه طریق از را آن

او مقابل در مقابله در .پاکت " او کنم می فکر شما " Jaswinder آیا چشم بدهد؟ ما بودند Amjit به .التماس " پول میخواهد را او تغذیه، حاال تا احتماال او خواهد، او البته

پاتریک " شوند، می ناپدید را او آن از دارد Amjit پس وجود گوش، به خواست می او که آنچه گفت

ارسال در ای نقطه بود Amjit هیچ لبه .از

دقیقه ده نگاه Balbinder هر در سوال یک تلفن به آمد بیرون

" او " پاتریک، برای حد از بیش همه گرفتن آن ؛ پله آن به تا او، های لب

بود او مادر فقط اگر او، مقابل در تا ترک را خود دوستان ببینم توانم می

اگر کنم، می فکر چیزی خواهم می او اینجا آمد Amjit در بری تا دارید نگه تواند می

. میکنم کسی در غریبه یک مثل است، فایده بی احساس پاتریک باشه خواهم می او آن از پس

گویند می چه دهید، انجام کاری چه که دانست نمی او جنازه، تشییع .مراسم

" شیال به برای سازی آماده چگونه که ببینید تا مارک به رفتن حال در ما بیا،

او شاید نمونه، ونامگذاری تعمید مراسم کیک توانیم می ما که، است تعمید غسل

را " آن گفت، را آن او چرا که دانست نمی پاتریک کردن، مخلوط کاسه لیسیدن من دهید اجازه

آمد بیرون .فقط Amjit و Balbinder آنها اگر عنوان به احساس آنها ضعیف، نگاه او به فقط

بودند ضعیف به حد از بیش تقریبا آنها بودند، بیمار و ضعیف غلغلک را آنها که حالی در بودن . پاسخ " " آقای سرزنشقدیمی برو، برو، جواب، را تلفن توانید بروید مارک من به بله، Amjit. " دانم نمی من هستید؟ مطمئن شما بود Amjit "،آیا او اگر عنوان به احساس او احساسضعف،

است خود پست .ترک " مارک من به کنید، دریافت تازه هوای از برخی باید شما گوید، می را خود قدیمی پدر عنوان به آیا

آقای " قدیمی میزند، زنگ تلفن اگر واکشی دادند Amjit شما قرار فشار پسرشتحت تقریبا

مغازه .از که بود آن از Amjit پس ، Balbinder آمد مارک به پاتریک و

کردن مخلوط کاسه دادن قرار با پایین عنوان به فقط .او " ": به رسیدن برای زد فریاد آن، لیسیدن به دارم قصد من که، نیست شستن Patrcik آیا

تی . آی

دیدن از پس او، صدای شنیده او که هنگامی چرخید اطرافمی به او Balbibnder جیلیان

با را آنها شکوه چای ریخت عنوان به گذاری عالمت آغوش، در را او به عجله با Calvadose. یک در مایکل ازدحام cuppa قدیمی عضویت به او آمد، زمین کره شدن گرم

گرم در سعی آمد .Balbinder و Amjit که چند در عکاسی دوربین یکجور و جورج

عکاسی دوربین یکجور آن، از پس او Balbinder دقیقه سپس و آغوشکشید، در را ارزش تمام برای

کلمات زمزمه و او دست او به را بعدی نشست

آروم. و ساکت داری زنده شب یک کرد، سکوت فقط آنها یکی عنوان به سپس ،تشویق

تف مایکل توسط شکسته را خود دستمال .در

سرعت تعطیل را آن هنری کرد، باز را در بعد ساعت نیم

بود شده آغاز سنگین باران سقوط به تیره ابرهای او، سر .پشت " من تواند می دیگر، روز عنوان به بد عنوان به تقریبا آن، وحشتناک هوا و آب این در

" : او عنوان به هنری پرسید مرقس، من، چای با کیک از ای خود stampted تکه پای

یکدیگر . با " ": کیک و چای دادن قرار او عنوان به گذاری عالمت پرسید شما، آن از بعد را درمان چگونه زندگی

مقابله .در " " هنری من، سینه قفسه روی بر زبان آموزش مرطوب و باران این چند هر هستم، خوب من

پاک را خود چای نوشیدن از قبل را او .گلو " " پنجره از دنبال به عنوان به گذاری عالمت مشاهده بد، تواند می هوا و آب .بله " اند شده کشته دیگر روز توانستم می من هستند، بد که آن "،رانندگان

تالشکیک او عنوان به هنری .شروع " : است" لیسشده خواهم می او کردن مخلوط کاسه دادن قرار پاتریک پرسید .چرا؟ " خدمه به کمک را dustcart من ، خواهم می شما مانند، بود طوفان این ما

خدا پسر، این به نه اما رانندگی طوفان یک در آرامی به مردم کنم می فکر

را " خود کیک رسید پایان به هنری کند، برخورد ما به او چگونه که داند .می " ": مایکل پرسید بود این کجا .از " " خود برداشت هنری شهر، از دیگر طرف در پارک اوتول توسط طول در

نوشند می را آن .چای

برداشت او میز، روی از را کردن مخلوط کاسه زدن ضربه جلو به جهشرو پاتریک

ببینید؟ " را ماشین شما آیا هنری، "بازوی " زرد آن داد، انجام من بود Datson GDB 874M البته ، buggar تواند می دفت و بود سوگند او شد، رانندگی دیوانه مرد یک مانند او اند، کشته را ما

خود رنگ همسان را آن بود، شده قرمز خشم با را خود صورت چیز، همه

کردم فکر من نکنید، فراموش را خود صورت با من بود، حد از بیش شخصی لوازم کت یک او مو،

تواند می احمقانه حرامزاده ببینید، را زمین این در خواهم می من که چیزی آخرین شود، می آن

را " خود چای رسید پایان به هنری اند، کشته را .ما

و شتافت Amjit پاتریک باران تمام طریق از را جاده تا کافه از

. باران که زمانی رولز بود شده شستشو اندی است پرسی تزئینات به

به افتاده پاتریک خیسشدن، از جلوگیری برای آن داخل او تا آمد پایین

مسافر .صندلی

" " بودند امده پاتریک چشم را؟ خود پدر آن در که پرسی، کجا .از « " اندی لکنت با برمیگردیم، زودی به او مرحوم تا کنید انتخاب را رفت .او " یاد!" سوگند .Amjit گه " آن یک کردم، نام ثبت تعداد ما باشد، مارک در ما بگویید او به Datson GDB 874M زرد ، " آخرین از یکی خود داشبورد، دیده پاتریکضرب

ندارد وجود پرسی و ،امیدوارم

پاتریک و انداخت پایین را از Amjit سرش مارک، به رفتن راه به شروع

از ای به Amjit گوشه در باران از پناه راجر دید می خود SID چشم .راهرو " کند کمک ما به بود Amjit ".او راجر سمت .به Amjit سید مغازه داخل را .hussled راجر خود پاشنه در .پاتریک " . ردیابی توانید می شما آیا کند کمک ما به باید فقط شما راجر، زرد Datson نگاه

نام GDB 874M ثبت ، است مهم بسیار آن ، "panted به Amjit.

پیشرفت از رفتن Amjit راجر راه خود کردن پیدا برای تنها بود کرده ردیابی را

یکطرف در ساندویچ یک در حاضر حال در او سید، به ، Amjit سید بود، پاتریک و

دیگر سوی . از " زدن پلیسپرسه استفاده به فقط توانم می من توانم، می من البته بله،

داد پاسخ تفریحی، بازی ها بازی از استفاده با شما مثل درست " :کامپیوتر .bitchily راجر " ردیابی توانیم می ما ماشین، آن سید هدر، به وقت هیچ ما نگاه

داد " توضیح حاضر، حال .Amjit حرامزاده " " بازگشت او رفت ثانیه در یخ عمق به سید صورت، آن در

داده " نشان شما به همیشه من شده، خرد چهره با یکی طیف، خوک یک با

فریب؟ من " حزب

سعی راجر او، ساطور بزرگترین برای پیشخوان زیر رسیدن سید

اما فرار . Amjit به مطرح سید هوا خوک برگزاری باشد می سریع شد برگزار او

کردن پرواز سر خوک، کردن سر شده خرد ضربه یک در و ساطور

راجر پا ضربه آن تا کف امتداد در تضعیف .و " " در راجر خواهد؟ نمی Amjit او ، سپس نگاه پاتریک، سپس

سید .شوم " ": سید زد فریاد دقیقه دو باید شما بعد، شما یا و تعداد که .ردیابی Amjit و داد تکان را ساطور سید فرار، ترور در راجر راجر، از رفتن اجازه

" : دقیقه دو زد فریاد ".دوباره " گفت عنوان، به گذاری عالمت در را ما بگویید، همه و روم می ما تشکر، ":سید

کرد ترک را قصابان او عنوان به .پاتریک Amjit دوید عنوان به گذاری عالمت عنوان به را او لوال خاموش درب حال به .نزدیک " " بست کمربندشرا باشد، ما راه در ما پس حاضر، حال آدرسدر گرفتن راجر Amjit خارج ، به او Balbinder او گوش در زمزمه و آغوشگرفتن .در " نوار فریاد اکنون سراسر در را خود به، کمک برای راجر متقاعد سید ، Jaswinder " ! اما شادی، با فریاد و کبیسه به خواست می پاتریک بود خواهد رایگان

تر طوالنی کمی فقط کنید، صبر به را او منتظر، .او

دارد وجود باز کافه درب باد و باد تند یک ، Amjit و زوزه مودار

فریاد .دوباره " " نوازش پاتریک بود؟ ریخته در شما کردم فکر من کنم؟ دریافت را شما چگونه .سگ و رفت نشسته Balbinder پا licked سگ او کنار در را او سپس و است، ،

برابر در مالش اثر در را خود بینی او معنا، تنش تواند می Balbinder او ، او

. بود ایستاده سید شد، باز کافه درب کردن تشویق را او به کردم سعی

دارد خود دست در را کاغذ تکه .یک

" ! توانید می اکنون هم ما کردم را آن !" Jaswinder من بشاش بود سید کنید .دریافت تار Amjit مودار و تیره را گوشخود کشته، گلوله ضرب به را خود دم زدن، فریاد به .شروع " آن در که من، کودک آن در که Balbinder "است؟ Jaswinder آدرسچیست،

سید بزرگ از کاغذ تکه ربودن .خسخسکنان

مودار دوباره Amjit دوباره و دوباره و دوباره فریاد او .زوزه،

" تخت باغ، دروازه 5فرویو اسقف ، ،" Balbinder بخوانید بلند صدای .آن " " کشید آهی ناامیدی اوج در پاتریک ایم، شنیده آن از هرگز .من " ": جورج گفت من، نه .و " " عکاسی دوربین یکجور تکرار من، نه .و " " عنوان به گذاری عالمت تعجب چطور؟ شما من، نه .و " " عصبی جیلیان پاسخ هم، را toying من خود عروسی با . حلقه Balbinder کنون تا حال این نزدیکی در که طوری به گریه، به شروع ، Amjit به زدن فریاد به شروع مودار

. خود تا کشیدن هم هنوز توالت از آمد مایکل پارس به تیز و تند صدای

به سپستف و رسیده خود دستمال برای خود جیب به را او پرانتز،

تی . آی " " پرسید او چه؟ که نیست .مهم " آن در که دانیم می ما آدرس، که Jaswinder ما دانیم نمی ما اما است،

را " آن نیست، بود عادالنه را آن مقابله، در دیده ضرب پاتریک آدرساست، آن در که

نبود .منصفانه خود Amjit مودار دوست برای او زمان. Jaswinder زوزه، در مایکل زوزه

خود تف در او کرد، نگاه آن در او آدرس، با کاغذ از ای تکه

کردن صحبت از قبل دستمال .دوباره " صفحه در را آن دانم، می را آن از 35من A تا Z ، " دادن قرار مایکل چوب، توسط

مقابله در تماس .مقاله تهدیدات Amjit مودار از مقدار هیچ حاضر، حال در او توقف نداشت وجود محکوم، میکشیدند زوزه

. خواهم می او بود، پایین هفته یک مدت به را خود دم کند متوقف را او تواند می پاتریک از بود، دوباره سگ یک او حاضر حال در اما است، بوده زمان از که است همه برای گربه یک عنوان به آرام عنوان به

طوری به

فریاد و فریاد .او " " زوزه باال کردم، ی تا الف از کسی سید Amjit چه زد فریاد .مودار

" دارد وجود را ما شما، به را خود مایکل دارد، وجود آن برای وقت "!هیچ

بیرون در مایکل زدن تنه و دادن هل .پاتریک Amjit بوسید Balbinder ، آقای آن Amjit Amjit قدیمی از پس نوازشکرد، با پشت در

تماس نهایی نگاه . Amjit یک زدن فریاد مودار یک جهشو یک با شتافت پاتریک پس Amjit گذاشت سر پشت به بود او دنبال .به " "! کرد یاد سوگند خود سگ در پاتریک خانه به .نه،

توسط شده فصل و حل استدالل مایکل کنید، ترک را تاکسی سگ اما

. تا بود این رفت خود راه در تاکسی زوزه صدای به کردن، حرکت

را آن خود، تاکسی پنجره کردن تف او مایکل، تا بود آن حاضر، حال در مایکل به

. خواهم می او از که آنجا حاضر حال در هیچ یا قبل Jaswinder همه نشد ،یافت

بود خورده شکست او است، داشته نگه حال به تا او بودم، موفق او بود، داده دست از داتسن او ،

. بود ترافیک یکشکست، بودن از جلوگیری برای شانسخود حاضر حال در بود خورده شکست او

کردن کم به شروع مایکل بودند، تغییر حال در قرمز به پیشرو چراغ ، Amjit مودار

آغاز پاتریک فریاد، ، Amjit حال بر را خود دست مایکل کرد، فوت دوباره

. را خود پای کردن، تغییر او نمی، او اما پایین دنده چرخ تغییر به آماده

. عنوان به گلوله، ضرب به قرمز طریق از را آنها کف به را حق داده، فشار پایین

را آن سبز، گویند می ترافیک های چراغ تمام بود نگران مایکل که آنجا

شرکت با را راه . Green تمام شد با چراغ پنجره کردن تف او بود،

بودند همه بودند، سبز همه سبز، یا نارنجی، قرمز، حاضر، حال در را راه تمام او

خاطر به به، حال به تا آنها سبز Jaswinder سبز، حاضر حال در همه آنها ،

. احساس تواند می مایکل بودند سبز همه حاضر حال در آنها سبز یا کهربا، قرمز،

عنوان به در، را او خواسته در، را او خواسته او، گردن در سگ نفسگرم

رفت مودار قرمز رفت Amjit چراغ طبقه به مایکل پا و زوزه ،

. مودار شد سبز چراغ سبز، او Amjit چراغ زوزه،

آینده او را، خود ویزیت کارت بود زدن فریاد را، خود تبریک زوزه acalling در Jaswinder ، برای شد Jaswinder او آینده برای او شد، آینده Jaswinder ، رفت مایکل پا دوباره زوزه، او دوباره زوزه، او دوباره

. سوار آنها در و رفت طبقه به مایکل پا دوباره طبقه، به

ابرها آمد، باران آمد، باران باران، طریق از

. آنها در اما آمد باران آمد، باران هم، سر پشت نهایت در بود

سوار آنها در و راند، آنها در و .راند، منعکس تاب و تماسآب طریق از را او بازگشت، مرحوم با پرسی

او کردن خالی به کمک برای اجرا حال در آمد بیل پشت، حیاط به

. نمی در بود او ذهن رفت، دفتر به آن از پس بیل شده تشکر پرسی است بدن

با را خود افکار تمام را، خود از. Jaswinder وظایف یکی او pigtails بود می

یافت خواهد را بدن شاید بود، مرده او شاید بود، شده قطع

آندرتیکر وظایف وظایف، آخرین انجام به که خواهم می او آن از پس و

. خود از تصویری بود ایستاده مقابل در پرسی مردگان برای کند

حال فراست دونالد قدیمی است، زنده تا شد چشم باال، را سرش پدربزرگ،

او که وقتی بخواند را او شعر او چگونه که باشید داشته یاد به تواند می پرسی است، بزرگ مرد یک

بود کودک یک .فقط " هستید عنوان به گذاری عالمت در آنها همه خودرو، نام ثبت آنها پدر، "،پدر،

عجله دفتر به را او عنوان به اندی .گفت " خود" ربوده مقابل در میز از چیزی در پرسی خوب،

دفتر از خارج شتافت او عنوان به را تصویر .پدربزرگ

را خود چشم کافه، سمت به خیابان در باران طریق از زد پرسی

. در جدل تندر بود خود پدربزرگ را خود چشم شد، آتشکشیده به

در پرسی، فرار در اما آمد، باران آمد، باران فاصله،

. کرد باز او از قبل کافه درب باد و باد تند است رسیده کافه در او ،تا

او بود، آمده او بود، شده قاب درب در پرسی دیدم، برق و رعد

. ایستاده پرسی ببیند تا کرد نگاه شوک در عکاسی دوربین یکجور بود آمده خود وظیفه انجام به

داشتند خود دست در چیزی او راهرو، .در " دارند من تلفنی تماس یک با آن از پس خودرو، نام ثبت من addess ، خود " در چیزی انتهایی منتقل جلو سمت به پرسی دوستان، من .دست

" داد توضیح است، است، آن در که دانیم نمی ما اما است، آن در که دانیم می ":ما

یک با او عنوان به سید .تالش Z به A بزرگ " صفحه " 35گه، عنوان به گذاری عالمت آغاز است، رفته دست از . " .پرسی comanded "آدرسچیست؟ " تخت باغ، :" 5فرویو شمردن عنوان به او جیلیان، گفت دروازه، اسقف ،

را خود ازدواج حلقه با .عصبی " " ! صدا فراماسون مانند پرسی ای؟ آماده سید دانم می را آن .من

بله " بود، آماده او کرد، نگاه چشم در پرسی "!سید و بود، خواهد بود خواهد چه نت، کافی ترک دو دیگر ای کلمه بدون

. ببینید و سید بزرگ تواند می ها نت کافی همه داخل از بودند آماده آنها

او را، خود دست در را چیزی مطرح سپسپرسی ها، لرزشدست پرسی

باشد می سریع آورده پایین را سپسآن و باال را آن .مطرح

" ": خورده ترک پرسی شالق، خورده ترک او عنوان به پرسی زد فریاد سوار ما اندی،

فراست شالق خود، بزرگ پدر .شالق

بودند دور آنها ثانیه در نعشکش، به زد پرسی و سید بزرگ هم با ،

بود اندی کنار در بیل رول، رانندگی خود پاشنه در دنبال به اندی ،

یک زندگی در جویی صرفه به بودند نفر چهار حاضر حال در اندی زندگی بود داده نجات را بیل

بود . که است آتشهمان ببینید، را پرسی چشم در آتشرا تواند می سید کودک

بود فراست دونالد بزرگ پدر چشم در که آتشسوزی ها، چشم اندی ،

سوار ام قدیمی محاصره در را خود مربی او که زمانی حال پرسی آتشکه همان بود Sinding و کرده مطرح را مشترک از فراست آتشکه سندان،

. آمد بدتر اگر که دانست سید بزرگ اما است احترام تزئینات به گورکن

برای گورکن شود، می آنها امروز گورکن بدتر، به

ربا . آدم یک نود، هشتاد، هفتاد، شصت، پرسی، سلطنت آغاز با مصادف در و

. دارد وجود قرمز هیچ و بیست و صد ده، و صد صد، و دیدم برق و رعد همه، در چراغ بدون مربی، رانندگان برای چراغ

. در گفتن دروغ نگاه شالق به سید غرید برق و dasbhoard رعد ، آن

آن از پس های راه از یکی کشویی بود، اعتصاب به آماده حلقه زنگی مار یک مثل

. تواند سید راند پرسی عنوان به را تا ELECTRICTY دیگری شدن سوزن احساسسوزن احساس،

احساسکرد پشت افزایشدر موهای تواند می او را، خود فقرات ستون پایین و

. دید تواند می سید عقب دید آینه در بود کشور از خارج در ارواح دست،

پدرش پرسی مثل درست آتشکشیده، به را خود چشم رولز، در .اندی شدند وارد مورفی خانم کافه در برگشت ، shelting تحت

چهار نوزاد Gavins چتر، و ژوئن اطراف در شده تشکیل انسان چتر یک

. چرا شوکه، نگاه همه عقب تا آورد ارمغان متیو شیال،

حاضر حال در و اینجا، در .آنها " برای یکی فرنگی توت یک و موز، یک لرزششیر، یک خواهم می Jaswinder من ،

کرد " اعالم متیو ندارم پول من اینجا .در " " او با مقابله بر تکیه با عنوان، به گذاری عالمت لکنت با اما، .اما، " اند با شیک میلک یک خواهم می او که گفت او نیست، خواب گذشته شب تمام در او Jaswinder ، مورفی " خانم شروع آیند، می اینجا به از بعد را، ما .او " آن در که دانیم می و Jaswinder ما پاتریک پرسی Amjit است، ترک، پیش دقیقه

جیلیان " زمزمه سید، با بزرگ دنبال .به " در!" فقدان، و خود جیب به را خود دست او اما مورفی، خانم زد لبخند بزرگ

او تسبیح گفتن به شروع مورفی خانم عنوان به را پرش به شروع قورباغه .ثانیه " برای یکی و آن، از پس من شیک میلک توانم می " Jaswinder من پرسید حد؟ از :بیش .متیو

شد انجام تواند می او همه فایده بی احساس او شیک، میلک آماده جیلیان

زندگی طوفان در دارد وجود خارج در و شیک، میلک بود Jaswinder یک در انتخاب Fr.Shaw .خط به آماده کالغ شبیه سفید، و سیاه در همه آمد، در

. بود ایستاده اکنون مورفی خانم لرزیدند جیلیان تازه، خاکش که قبری از ها کرم

خانم قدیمی به Amjit بعد ، رفته دست از بدون دو هر بدل، و رد و لبخند

. فریاد که جیلیان را خود نماز به شتم و .ضرب میک و باترفیلد پمپ Bisiker کیت و بل از

یک و در جلو به cuppa تصمیم ، دارند یک خواهم می آنها بود، بد هوا و آب

refeshing cuppa . را خود گیتار محکم بنابراین را خود راه در خواهم می آنها سپس

رفت مارک نت کافی داخل در .آنها " " درخواست به تبدیل میک همچنین؟ و یک خواهید می شما آیا آه مدیر، به چای دو .کیت " ": را خود بینی منفجر را او عنوان به کیت گفت یکی، من .بله، " ": میک زد لبخند آن، از پس چای .سه " ": او عنوان به متیو پرسید برای دیگر چای کسی است slurped چه شیک .میلک " شما مورد در آنچه اما چای، دو همیشه من حادثه زمان از

کرد " اشاره میک کردم؟ شیری های کوکتل دو .شما " ": متیو داد پاسخ دوست، یک انتظار در .من و بپرسید بود طلیعه کیت جیلیان بیشتر سوال گونه هر تواند می میک از قبل

جدول یک به .میک

" ": را خود سبیل از کف کردن پاک میک گفت خوب، چای این .آه، " داران مغازه از ملت یک جدید، آهنگ آن برای صدا خواهید می چگونه ،

" : است عملی حال به تا کیت پرسید ام، داده انجام شما فانتزی که .چیزی " " میک شروع بدهید، من به توانید می شما اگر .خب، آهسته او ببینید، را پیشرو دروازه اسقف برای نشانه تواند می مایکل

رفت خود نهایی قرمز نور طریق از را او عنوان .به " " کرد اشاره مایکل حاضر، حال شما به را آن بیابان رو، پیش تا را دارد وجود که است .آن " ": پاتریک زد فریاد شود، می دقیقه پنج در .ما

ارزشمودار به را او همه برای مایکل Amjit زوزه کشیده، بود همراه پاتریک

. رسیده آنها که هنگامی بود داده قرض او برتری نوع یک شکل به را خود کراوات

پوزه سیلی پاتریک راست سمت Amjit ساختمان ، است سکوت به حال به تا .آنها

فقط است، فایده بی احساس او مسابقه، طرفساختمان به و ببینید را آنها تواند می مایکل

. اگر کند، کمک تواند می او تنها اگر است فایده بی و احساسقدیمی او ناظر، یک مانند

. خود کابین در رادیویی برداشتن در را خود او کند کمک تواند می او ،تنها

" من گیت، اسقف هستم، باغ فرویو در من است، مایکل این سالم،

تف " مایکل یک، خود 29288فراخوانی رادیویی سپسخاموشمی ، .

29کمک نیست ،288 باید که دانست می او دارد، نیاز مشکل دچار معنای به راننده

حال به تا او حال، به تا او اما کیسه، گربه اجازه خارج خواهم می او داده، انجام را .آن " مدیر گویند می دوباره کنترل، است این "سالم،

خم گرفتن نظر در رادیویی دختر از بیش او شد، آغشته گوشمدیر

گویند " می مایکل، شما که است این است، کنترل این سالم او، از را میکروفون

او " بود روشن مایکل دارد، وجود پاسخ هیچ اما ، مایکل دوباره

خاموش را .رادیو

نام " به مایکل آن، حرکت استراحت، اتاق به فرار 29288بدهید ،

است دروازه اسقف باغ، فرویو در " .او

شصت دهند می انجام آنها شد، برآب نقش و پرید جا همه درایور هفت

. مدیر جاده از پایان در گفتن دروغ به آنها که زمانی

شد با آنچه به توجه بود، کرده عرق او رادیو، اتاق به برآب تماسنقش

شما: " از بسیاری به دادن گوش اینجا، در که است دیک بزرگ این سالم، مایکل ،

29مایکل بنابراین ،288 است، دروازه اسقف باغ، فرویو در او است، نامیده

را آن " !حرکت

بود افتاده اتفاق برای اگر و کنند پاک را خود پیشانی و نشست دیک بزرگ

روشن او او، تقصیر تمام شود، می آن و پرداخت، به جهنم شود می آنها مایکل

است .سیگار

شد شنیده مایکل رادیو، هشدار عنوان به شد هفت و بیست به زودی به هفت

خواهم می آنها پیوست، خیلی در تاکسی های شرکت دیگر تاکسی، جهان در افسانه یک به شد

. مسابقه طریق از را آنها در کند کمک خواهم می آنها پیام، شنیده تصادفا

تالش به وار دیوانه دیک بزرگ دفتر در حالی در باران، و گل

رادیو در مایکل .افزایش کردم ربا آدم اگر شود می چه حد، از بیش درماندگی احساس جیلیان

مسابقه گذشته تاکسی سه دیدم فروزان را خود های چراغ خارج او .دور، CB او سر crackled پشت ، بود سفارش یک ساخت رانندگان از یکی را آن ،

" باشد " خانه خواهم می زودی به او کتری دادن قرار به را او .گفتن

هنری C'EST الو" ، J'arrive."

در خانم Balbinder جیلیان قدیمی و مورفی خانم چک، در اشک نگاه Amjit پرواز بود butresses مانند شده انجام او آنچه و بودند، او از حمایت ،

. است جیلیان رحم نیست کافی که بود همدردی، و چای چای، انواع ساخت

جریان آن شود، مهار بدون تواند نمی را آن تا داغ، بزرگ را آن پز، آب

کودکان . از دیده صدمه درد، شوید مطمئن توانید می واقعا زن یک فقط فراز ،بر

دارد وجود شادی هرگز او، کودکان درد سهام مادر یک زن،

حال . به تا او شد، منفجر تماشا درد در جیلیان رحم لعنت، هم سر پشت نو از

هم . پشتسر بر او رحم تلویزیون، و رادیو در ربودند کاری انجام برای

تلویزیون و رادیو .امواج " یک دزد، کردن متوقف به اسپانیایی" Datson کمک زد، فریاد فرانسه در او زرد،

ایتالیایی .و

او رحم داشت، دست در چاقو یک جیلیان اما کرد، نگاه وحشت در روی بر گذاری عالمت

کردن صحبت ، wombing بود او عنوان به امید از پر او رحم میکرد، گریه او

. گفت اسقف سراسر در ها جاده از جلوگیری برای او درایور او کمک برای خواسته

. دور گیرنده زمان عنوان به گذاری عالمت بود برده سرقت به را خود ازدواج حلقه دزد یک دروازه، به ورود

دانست می او او زمین، به سقوط چاقو اجازه جیلیان او، از . و خانم حاضر حال در هیچ یا همه آن مورفی Amjit درک، خانم و قدیمی

است .دعا

Patrick دنبال Amjit و باال اطراف، و باال باال، ها پله از

. ثانیه یک برای آمد، پنج تخت به را آنها تا اطراف و باال اطراف، در

بکنید باید چه دانستم نمی پاتریک ، Amjit لگد او عنوان به پاسخ او به

. رسید نظر به متعجب مارتین زد، فریاد شوک در سو خاموشلوال درب

عنوان مارتین Amjit به زدن، فریاد به شروع برداشت Jaswinder مودار را او مانده باقی توسط

کوبیدن به را او و خوک درب bedrooming دم کردن قفل و کشیده

او از . بعد

" " مارتین فریاد چاقو، یک من بکشند را او بکشم، را او .من " " التماس پرداخت، من است دیده صدمه او .Amjit آیا " زد!" فریاد .Jaswinder بابا " " پایین بعدی درب زدن پا به آماده پاتریک خواست عجله، با او دهید اجازه .خودش " " زد فریاد چاقو، یک من بکشند را او من چاقو، یک من بکشند را او به من

موشگوشه یک مانند زد Jaswinder مارتین فریاد ترور .در Amjit پاتریک برگزار او بنابراین بود، ترین خطرناک خود در گوشه مرد یک که دانستم می . بازگشت " " التماس من، دختر عقب به من به فقط پرداخت من پرداخت، .Amjit من

فقط " کنم می فکر من دهید اجازه کرد، صحبت مارتین آن از پس دارد، وجود داخل از سکوت

کند فکر هم " .من " دخترم فقط جهان، در وقت تمام باید شما باشه ،باشه،

التماس " را، بخواهید شما آنچه هر را شما را Amjit من تنفسخود .سنگین " ": برگزاری مارتین، کشیدند فریاد را، فکر به زمان من به فقط باشه Jaswinder باشه،

است آماده در او چاقو گلو، .با پاسخ آنها عنوان به را آنها و پاسخ، شنیده کامیون رانندگان

یک هر خود، فریاد به تکرار هوا امواج دروازه، اسقف فرود

. تاکسی کند مسدود را آن آنها دارد وجود بار یک را، جداگانه جاده یک

آن از فراتر و سندان آواز و جعل قدیمی نقاط تمام از حد، از بیش بودند پرواز

بود . صدا او از آخرین شد، مشکل دچار مایکل قدیمی آمدند آنها

. آن در که خواستار مسافران رفت مرده را خود سپسرادیو و تف، او از

بسته و سریع، راه بود قرار که گفت شود می تنها بود، قرار آنها

نود ضربه تاکسی عنوان به بود، رایگان سوار این .تا از سکوت هم دارد Martin هنوز وجود ، Amjit بود نگران گرفتن

افتد؟ می اتفاق خود دختر به چه "Jaswinder!" دارد وجود درب پشت از صدا هیچ کشید، می فریاد .او

اما کرد نگاه کلید سوراخ طریق از او پس است، داده قرار درب به را گوشخود پاتریک

کنید مشاهده را بسیاری تواند می او تا بود قفل در را .کلید

"Jaswinder!" زد را Amjit فریاد او بر غلبه .ترسخود

خود برای زوزه افتاده جلو به را خود سگ درب، پایین لگد پاتریک

آنها. همه کنید، نگاه آن از خارج به برآب نقش آنها بود، باز پنجره دوست

مارتین ببینم توانم کشیدن hobbling می . Jaswinder دور خواهم می او او از بعد

است پا چند سقوط آتش، فرار رفت .پایین " پیدا پسر در به است، سریعتر ها پله روی بر پاتریک "،Jaswinder بیا خواست

اتاق فرار آنها از تن سه عنوان .به

بود هیجان و شور تمام او، معده فشار محکم بود مانده باقی طبقه در سو

. فرار آنها پایین ها پله از بود آمد دنیا به شود آماده خود نوزاد زایمان، القاء

مودار دور، و پایین دور، و پایین اطراف، و زوزه Amjit پایین

اطراف . در و خانه فاصله از ببینید را آنها تواند می مایکل مسیر تمام

جنگل سمت به عقب .به او دارد، وجود آنها و بعدی تپه از بیش کند، پرسی

تضعیف را خود شالق ناودان، ترمز روی را او ببینید، را پیشرو مایکل تاکسی تواند می

. پرسی توقف به کشویی کرد سقوط دامان سید بزرگ روی بر و داشبورد روی

سید آورد ارمغان به او برای مایکل، به فرار از بیش آن از پس سید از را خود برداشتشالق

پیوست مایکل تاکسی با پرسی او را، خود عالقه مورد ساطور .خارج " برای رسد می نظر به و برابر دو را او اگر اما رفته، جنگل به را آنها

مایکل " تعجب را؟ خود .ماشین " : " برآب نقش زرد جستجوی در گفت و سید من، به آن ترک Datson.

. زودی به سید رفتند جنگل به پرسی از بعد آنها شدند، وارد بیل و اندی Datson پیدا ، او سپس الستیک، تمام کاهش سید فریاد با

. سید بزرگ خم بنابراین دور درایو تا کند تالشمی هم هنوز او اگر چه کردم فکر

داده تحویل را آن او توانا تقال یک با سپس رسیده، خودرو زیر در ،

. سالنه سالنه جنگل به سید او تواند می حاضر حال در درایو به را آن تواند می ،مارتین

Datson پشت الک یک بود upended مثل مانده .باقی نشسته تلفن یک با بیشتر نه بود، تعقیب جنگل در

. مودار بیشتر نه مرگ میر و مرگ حلقه، به را آن انتظار محکوم Amjit در میکشیدند ،زوزه

بود خاکستری از فلش یک و افزار نرم یک از پس اما را، خود طعمه squirel .مارتین

برآب نقش مقابل در ، Amjit آن از پس فرار مودار ، squirels بود کننده سرگرم ،

تعقیب به بزرگ کننده .سرگرم " است خوب خوردن غذا برای فقط شما بود درست من مادر احمق، حرامزاده سگ شما ،

پاتریک " نفرین احمق، حرامزاده سگ .شما " داریم پیشرو در چیزی کرد Amjit ".نگاه .اشاره

"! زدم " داد ، بابا پیششتافت، تنگی دل به را .Jaswinder آنها

دارد وجود شکاف یک بود از، صدا آن در که بگوید تواند نمی آنها

جلو به رو آنها پیشرو، های .spurted شاخه " " ! پاتریک نفرین سید، شما تنها را خود ، من بر .وای " درختان!" طریق از تکرار .بابا

ریز ریز او بود، آماده در را خود ساطور سید نقشبرآب، صدا سمت به آنها

اگر خاموش را خود بود Jaswinder سر مطمئن برای که بود، دیده .صدمه و رفت می راه آرامی به او کاین، را خود طعمه او نشد، اجرا پرسی

. را خود پای جلو، به دیگر گام یک زمان در او است آماده در را خود شالق گوش،

. بود از یکی این کنید انتخاب را آن به شد خم او چیزی، روی بر بود ایستاده Jaswinder النگو ، بود راست سمت در او داده، قرار خود جیب در را آن پرسی،

بود . شده بار یک تابستان نیمه رویای شب پاکسازی، بود پیش تا مسیر

بود کابوس یک شبیه بیشتر این اما از، قبل دارد وجود سال .بازی را Jaswinder مارتین او به را قطراتشخود که زمان آن کشید، می زمین روی

باید او شاید ساکت، او به را خود دهان بر را داده قرار خود دست او آرام،

. خواهم می او حد، از بیش تکان او بدون است داده قرار خود دنباله از را آنها خواهم می که او، کشتن

عوضی از کراوات WOG فقط پاکسازی در درخت یک به را او خواهم می او شر، از خالصشدن

پیدا را او خواهم زودی به آنها پیشرو، " "! اندی زد فریاد پاکسازی در دارد، وجود .او

" " بیل تکرار را، خود او .بله و پاتریک دیگر جهت بود Amjit از کرده احاطه را او آنها آمد، ،

آمد عقب از الوار ببینید Jaswinder .سید را پدرش تواند .می

" "! زد فریاد او بابا .بابا،

کراوات او به بود او از یکی را، خود روسری انداختن چرخید می اطراف به مارتین . با " "! زد فریاد را خود زندگی از ترس در او کردم بکشند را او به من چاقو یک من

را در تهدید یک .Jaswinder که

برگزار اش گونه راست سمت در را آن او خرابکاری، چاقو برای خود جیب در او

. بود شده احاطه و پاتریک توسط مارتین بست، بن شد این چشم به بعدی Amjit . آمد باران و چپ سمت به راست سمت در بیل و اندی با در ،

تاکسی صدای است، راه در بیشتری کمک آمد، باران و

. آن از اما است، راه در نظام سواره میشد شنیده صدایی خود شاخ

بود او چشم لغزشو یک او، گونه برابر در چاقو یک مارتین بود، استفاده بدون

. خود جنگل، میکشم فریاد و الوار آمد سید خارج در بود خواهد

شد برگزار باال .ساطور نرم!" SID !نه" پنجه و دست با راه در پریدن پاتریک زد فریاد نه .سید

پاتریک کامل دقیقه یک برای دارد، وجود و آن از پس مارتین کشتن برای خواست می سید stuggled روز دیدم دلیل نهایت در پایین، سید دست به .را " "! در حاضر حال در مارتین زد فریاد شد خواهد من کشند، می را او من یا و قطره آن به بگویید او به

را خود عمر فانی .ترس

است یافته کاهش خود ساطور سید اکراه با بسیار .اکراه، " "! است! سریع او برگزار پاتریک عنوان به زد فریاد سید کودک یک پشت در شده پنهان .حرامزاده " باشد داشته را خود پول توانید می شما من، فرزند عقب به من به رسیده Amjit "،نگاه

انداخت مارتین در ها یادداشت از نمد و خود جیب به .را

او بود، ثروتمند او افتاد، او پای در یادداشت عنوان به روشن، مارتین چشم

. گرفت دست در او بود غنی ، Jaswinder . صدا و سر که بود آن از پس کرد سست را

مارتین چاقو ارسال شالق، را خود شالق با پرسی زده، مار

لحظه. همان در زدن Amjit پرواز فریاد با اول، افتاده دندان مودار

. احساس مارتین راست دست افتاده هایش دندان خصوص به اما جهش، یک و

مطرح او تا بود، کرده برخورد او پرسی شالق که جایی از آتش در را آن عنوان به را آن

از محافظت خود به چپ از بود. Amjit او استفاده بدون را آن اما مودار ، Amjit

بود کودکان نمایشگاه در زمان برای را خود انتقام ، Amjit خود حال

. به دادن اجازه استخوان، به گرفتن گاز پاره، مارتین به را او مارتین انتقام

زوزه دوباره گرفتن گاز از قبل را خود پیروزی او .شل " "! خود مبارزه برای او عنوان به مارتین زد فریاد قتل به مرا او کمک، کمک،

است .زندگی " رفته دست از شما به من بابا، او Jaswinder "،بابا، آغوشگرفت در همه برای پدرش

.ارزشداشت

زوزه در خود Amjit و شخصی لوازم مارتین، در جامعی و کمی او عنوان به مودار،

بود تکه در حاضر حال در .کت " کند متوقف را او ترسم، می من پوشش Jaswinder "،بابا تحت از را خود چشم .فصد Amjit بود امان در او بود، امان در او داده، تسکین را او او، دختر آغوشگرفت در ،

. مودار بود مهم همه در Amjit سالم فریاد او زوزه، دوباره و بود، امن را خود کوچک دوست بود، امن را خود کوچک دوست پیروزی،

baddies تعقیب تر کننده سرگرم بسیار گرفتن گاز .بود squirels در " خاموش را او کند، متوقف را شنید Amjit "،آن را او صدای تا زد .فریاد " ": ! پاتریک جامعی سزاوار را آن .او " خاموش سگ پاسخ دوباره، را آن هرگز او سگ، پاسخ "،توقف زد Amjit دوباره فریاد زوزه سگ و مارتین جیغ .باال

مودار سر باالی را آن و برد باال را شالق نشستن " Amjit پرسی خورده، ترک ،

حد " از بیش نیاز او و شیر، تامر یک مانند صدا پرسی نشستن پسر، اینجا بیا

بود رفته وحشی شیر .این

" " مودار که دیدن سید بزرگ خواست سید، عموی به بیا پایین، پسر نشستن Amjit بود میل .بی

مارتین در نهایی سرمازدگی یک گرفتن ، Amjit نشسته سید پای در و رفت مودار ، را خود گوشت ساطور از هندل لیسیدن به سپسشروع .و

" " فرمان ترک، سندان، آواز و تبعید ام قدیمی از شما

. خورده ترک سرعت به مارتین سر باالی را آن او را خود شالق با اشاره پرسی

" . کشتن را شما من کشتن، را شما من ببینم، دوباره را شما همیشه من اگر او راه در او

دوباره " و دوباره و دوباره خورده ترک را خود شالق پرسی بکشند، را شما .من " " است پرسی برق و رعد برق و رعد سید، گرفت رونق دفن را شما من .و " "! پاتریک خواست آیند پلیسمی از قبل بیرون، بریم اینجا از تا دهد می اجازه .سریع، فرار جنگل از آنها که طوری به ، Amjit بازی جایزه، حمل

کوچک خانم شاهزاده هند آنها جایزه، حال به تا آنها شد، برنده ، Amjit حال

دخترش Jaswinder حال ، . ظهور از آنها که همانطور امن و سالم

نظام سواره تمام، توقف به خزید آنها اطراف در و تضعیف تاکسی جنگل

نیست نیاز آنها شکر را خدا اما دارد، .وجود " ": جانی پرسید مایکل خوبه حالت راست، مایکل همه آیا

رسند می .اول

تواند می او کرد، نگاه را جانی شانه بیشاز بود Jaswinder مایکل او ببینید، را

. از برای او ضعف، کامال احساس مایکل بود زنده او است، رسیده asma زنده خود inhalor گرفت برخی .و " ببینید را من دوستان خوب، من هستم، خوب حاضر حال در من اما بود دار خنده از بیش فقط من ،

به " اشاره با مایکل آیند، می آنها و آیند، می ام Amjit خانواده Jaswinder و ، پرسی به و بیل و اندی به سید، بزرگ و پاتریک به

شد برگزار باال را خود شالق .با

شد خنده آنها همه خندان آنها همه و، دور نگاه جانی ،

. بود رانده از را مسابقه او بود او برای حد از بیش را آن کرد، گریه به شروع مایکل

بود شتم و ضرب مورد خود خودی به زمان او زمان، در خواهم می او اش، زندگی ، Jaswinder بود

است زنده ، Jaswinder . داد تکان و آمد پاتریک بود برنده را مسابقه که بود، امن

مایکل با .دست " بود چیز همه خوب، چیز همه مایکل، را آن شما مایکل، داد انجام را آن شما

شود " می فشرده مایکل دست از زندگی پاتریک است، خوب .فقط " " پرسید تاکسی از دکل صفوف از نمایندگی به جانی خوبه؟ حالت .رانندگان " گرفتن از آسانسور یک من رانندگی، من تاکسی خواهد اینجا در پاتریک هستم، خوب حاضر حال در من بله

کرد " اشاره پرسی به مایکل اینجا، در .پرسی " حاضر حال در سریع بیا رانندگی، خانه عقب به را شما اندی رولز در پرش بله،

" : پرسی زد لبخند باران، این در گرفتن سرد یک همه ما یا .و

مایکل بود، خوب حاضر حال در او که خود نوبه به درایور تمام گفتن از پس بنابراین

کنار در و رولز در در Jaswinder و Amjit رو خانه به شدن سوار نشسته،

گفت . " بزرگ، قصاب یک خواهم می شما داد، تکان دست سید و پرسی ":سبک

. ": برگزاری. " سپس پرسی گفت بزرگ، آندرتیکر یک خواهم می شما و سید

واقعی مردان گریه، آنها تا خندید آنها خندید، آنها خود تماسسر

بود زنده کودک یک بود، امان در کودک یک که چرا کودکان، مانند .گریه خود خشمگین بازی، آتش برای هیاهو یک مانند دور، مسابقه تاکسی

را آن گفت، رانندگان عنوان به اما پشت، از را آنها دهنده آزار مسافران

نه و نود و رفتن بود، آن از پس و منظره، مسیر راه، این سریعتر

. کف به سوار خود پای با اندی زمان در رو پیاده در ،و

به حال به تا او او، دنبال به پدرش زمان او Jaswinder این به خانه به

. ترمز ناگهان او که وقتی دور چندان نه رفته او مادر اشک به دادن پایان برای مادر،

بود مطمئن اندی عصبانی، راننده به جاده، کردن مسدود شد کامیون یک

داشت دست در ساچمهای تفنگ یک .او " " متوقفشد و کند اندی تفنگ، یک .او

کردن متوقف به جیغ تاکسی پشت، تا کشیده پاتریک ، Amjit مودار

. تا شد چه که ببینید به پنجره از و داده قرار خود سر پرسی او گوش در زوزه " از یکی او است، ژاک از" continentals این افتاده پرسی مارک،

تعرض به .نعشکش

" یک دارای او است، رفته سرقت به را خود جواهرات کسی گویند می جیلیان توقف، اینجا من Datson زرد ، " : ژاک داد توضیح توقف، اینجا در .من " " النگو پرسی جواهرات، ما خود Jaswinder اما کشیده از

چیز همه خواهم می او دهید explian جیب، انجام را این حاضر حال در .بعد، " " : خاموش را خود بره کاله زمان در جو و ژاک بود، حلقه یک به را آن گفت او فهمم نمی من

کنید فعال دوباره را آن .و " " بود عنوان به باال عنوان به را آن کابین، به صعود پرسی بده، من به را رادیو من

به را او گلو احساس تواند می پرسی درایو، از استفاده با را خود بزرگ پدر قدیمی مربیان

کشید نفسعمیقی او انتقال، دکمه فشار او عنوان به خشک و .تنگ " " پاک او را، نفسخود گرفتن برای متوقفشد دوباره او است، این اینجا در پرسی این

باید " ما اینجا، در پرسی گفت، سخن او آن از پس گفت، سخن او آن از پس دور و پاره

باید ما جواهرات، ما تکرار جواهرات، از قسمت آن باید ما جواهرات،

هندی خانم شاهزاده کمی ، Jaswinder است رایگان ، Jaswinder ! هستیم ما است امن

" ! است یافته کاهش رادیو پرسی خانه به .آمدن

ماشه روی بر را خود انگشت کرد، نگاه او به .ژاک " زندگی اید کرده ذخیره فقط پرسی "،Jaswinders ما .زمزمه

بشکه دو هر شود، می شلیک هوا به را خود تفنگ .ژاک " " از افتاده پرسی خانه، به تا دهد می اجازه را، خود کامیون حرکت ژاک، بیا

تپید می او عنوان به را او گرفتن برق و رعد از نهایی فلش .کابین، پرتاب به شروع و تخت به تماس فلج را او مارتین، برای که همانطور

. گرفته نادیده او شد مهاجرت از او بود، او کیسه، یک در را لباس از برخی

آن بود، باردار او که بود او تقصیر را آن دکتر، یک برای سو درخواست

. بود ها همسایه از یکی نیست بخیر شب و مدال از پس حال، هر به او احتماال

بود پلیس نام به که طوری به شکستن، درب و صدا و سر همه شنیده ،

زمان در جو از ناشی کاذب آالرم تمام با چه آینده در که حالی پلیسدر

مارتین . پنج، تخت به ها پله از تا شتافت مالهالند جاده گروهبان عنوان به بد هوای

بخیر شب و مدال .گفت " ": گروهبان گفت کنند؟ می زندگی اینجا شما آیا کنید، صبر لحظهای .هی " ": به را خارج و گروهبان گذشته او عنوان به مارتین داد پاسخ نه، من به کسی ducked چه .فرود " " زد گروهبان پوشش؟ تحت خون در را شما همه چرا پشت، هی

مشکوک .پساز

حاضر حال در لحظه هر آمد دنیا به بود خود نوزاد درد، در .سو " " گروهبان زد فریاد دوباره؟ .هی لحظه caried مارتین آن در اجرا، حال به sombody در باز را خود درب می

است خبر چه که .ببینید " ": گروهبان کشیدند فریاد کند، متوقف را .او

اما گرفتار، از جلوگیری برای منحرف مارتین دست، یک از را همسایه . و افتاد کرد، سقوط و افتاد افتاد خود پاره شخصی لوازم کت در او

می شکافی کالبد که بود چیزی . Sgt. سقوط ببینید را سقوط مارتین تواند مالهالند جاده گویند می

بود او گردن دانست می او دور، و پایین دور، و پایین اطراف، و پایین

. تا زد فریاد سو دارد پالسوجود یک برای کردن چک در ای نقطه هیچ شد، شکسته

او خود، از باید مرده شود، می نامیده وظیفه فوق،

بود مرده مارتین تازه، شروع یک جدید، زندگی یک کودک، یک ارائه به کمک برای حال ،

بود او برای همه از بیش .آن

" " بود او پیام بقیه جواهرات، باید ما اینجا، پرسی

. خانم قدیمی و مورفی خانم سالمتی به توسط شده نداشت Amjit غرق وجود دیگر

نه پرواز، تقویت باعث از حمایت ، butresses آمد در پرواز به هوا به .شادی " "! لهجه سر کری اینجا در مورفی، خانم زد فریاد خطر بی را او خطر، بی را او

پایین دریا .فریاد کیت Bisiker میک غش، شوک با نگاه soundman نزدیک

بود رفتن در مجنون زن چه اطراف، .در " من شما با را خود گیتار شما شاهد عنوان به را، لحن بیابان یک ما به شما آیا

مورفی " خانم را، شیرین یک شما به من و درخواست، به بسیار آن معنی

در قرضگرفته به ساطور و داده قرار خود خرید سبد به رسیده

کنید پیدا را پخته شیرینی تواند می او بنابراین .جدول

" ": یکی عنوان به گاوین دوقلوها گفت را، لحن یک ما .بله " است آمدن حال در که حاضر حال در دیگری شیک میلک توانم می پرسید Jaswinder من ":خانه، .متیو " ": جیلیان زد لبخند دارند، میلیون یک از توانید می .شما

" نیست " خوب جواب بود نه که گیرید می تصمیم به ثانیه دو همه گرفتن نظر در از پس

بزرگ بسیار چهار و ساطور گوشت با کمی قدیمی ایرلندی خانم یک به

عامیانه روی بر شوید مطمئن بودند سنگ از نیمی کیت، و میک پسران،

بازی و خود گیتار از زمان در .صحنه " برای یکی و شما، برای چای :" soundman دو جیلیان گفت .سکسی، " ": از پر بطری یک به را او عنوان به گذاری عالمت افزود قند، اینجا در calvedos و

میز . روی " بل برای را آن در جویی صرفه من خواندن، آواز جدید آهنگ در شما توانم می من کنم می گمان

به خواهد فورد آیدن و کمپبل ایان چیزی من نوعی به اما پمپ، و

بود " قند حداقل و لب، زیر را خود سبیل به میک پوشش،

است .خوب صفوف شد پیوستن چرخ هجده افق، از بیش ،

. سیرک میش و گرگ روشن را خود جلوی های چراغ کشیدند، هو را خود شاخ آنها

یکی برای امشب و باال، شهر آینده در بود سیرک شد، شهر به آمدن

خود آماده، را خود شالق او دلقک، بود خواهد آندرتیکر تنها شب

. بود آن از پس و شد میاد شهر به سیرک بود، ثابت ،دست Jaswinder خواهم می حزب آنها همه بود، امان در امشب .تا مارک خانه در صدا و سر بی تا کشیده رولز ، Balbinder بود

. شد باز در به دادن پایان برای انتظار برای انتظار راهرو در ایستاده خارج Jaswinder و قلم ، Amjit محکوم میکشیدند زوزه مودار ، Balbinder بوسید را او

شود آغاز تواند حزب .دختر، " آماده کمی برای شما غذایی مواد خوردن به برام که آن کنم می گمان خوب

مورفی " خانم کشید آهی شیرین از دیگر یکی پرتاب از قبل است، شیال تعمید

میک .Bisiker در " " جیلیان خندید ام، شده آغاز صداقت به که دهند می انجام حاضر حال در .ما " حاضر حال در همسرش، کسی سازد می او از قبل نوزاد یک سازد می او پاتریک، سرزنش را من

گربه او تعمید، غسل انجام از قبل تعمید پذیرشغسل یک دارای altogther او

مورفی " خانم ادامه در شیرین یک پرتاب از قبل بگویم، توانم می همه که

صدا مرد .کیت The party went with a swing , Wayne rolled out a barrel literally , the lorry drivers brought out weird and wonderful instruments and began playing . One came from Provinance , where all the folk songs come from so naturally he got on really well with Mick and Keith . One very tired lorry driver arrived late but he was made welcome , he sat down next to Barry and Mrs Murphy . "You look tired , have you been on the road long ? " asked Mrs Murphy as she handed Barry a sweet . "Yes , I've been on the road a very long time , nine days in fact , " replied the little Indian with the shining smile . "And where do you come from ? " asked Mrs Murphy . "Calcutta . " The End

This was a film pitch a few years ago the final 3 chapters of The Butcher The Baker and The Undertaker