microsoft word - aleph419_1234.doc

4
1 از ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎ ﮔﺬر ﻛﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ اﻧﺪوﻫﻲ اﺳﺖ ﭘﺸﺖ ﻟﺐ ﻫﺎ ﺑﺴﺘﻪ و و ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎز در ﺷﺐ ﻫﺎي ﺑﻲ ﺳﺘﺎره ي ﺷﻬﺮ اي ﭼﺮاغ ﻫﺎي ﻗﺎﺗﻞ ﻧﻮراﻧﻲ ﻋﺮوج دﻫﻨﺪه؟ ﻛﺠﺎﺳﺖ آن ﺗﻴﺮﮔﻲ ﻛﺠﺎﺳﺖ ﺧﺪاي اﺳﺎﻃﻴﺮي؟ در ﺗﺎرﻳﺦ ﻧﻨﮓ ﺳﻜﻮت ﻓﺮﻳﺎدي روﺑﻪ روي ﻫﺮ ﺑﻲ دادي ﺑﺎدي ﻛﻪ اﻳﺴﺘﺎدي ﺗﻤﺎم ﻫﺴﺘﻲ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪ در وﺛﻴﻘﻪ ي ﺑﺎﻧﻚ ﺗﻤﺎم ﻫﺴﺘﻲ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪ در وﺛﻴﻘﻪ ي ﺑﺎﻧﻚ ﺟﻬﺎن ﺳﻮار دوو ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ دوو ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺟﻬﺎن ﺳﻮار دوو ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ دوو ﻧﺮﺳﻴﺪ و ﺑﺎ ژﻳﺎن ﺧﻮدم ﻫﺮ زﻣﺎن ﺑﻪ ﺟﺎده زدم و ﺑﺎ ژﻳﺎن ﺧﻮدم ﻫﺮ زﻣﺎن ﺑﻪ ﺟﺎده زدم ﻫﺰار ﺟﻬﺪ ﺑﻜﺮدم ﻫﺰار ﺟﻬﺪ ﺑﻜﺮدم! ! ﺑﻪ ﻳﻚ ﺑﻪ ﻳﻚ ﭘﮋو ﻧﺮﺳﻴﺪ ﭘﮋو ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﺳﻴﺪ/ / / / / / / / ﻧﺎﺻﺮ ﻓﻴﺾ ﻧﺎﺻﺮ ﻓﻴﺾ ﻧﺎﺻﺮ ﻓﻴﺾ ﻧﺎﺻﺮ ﻓﻴﺾ ﻧﺎﺻﺮ ﻓﻴﺾ ﻧﺎﺻﺮ ﻓﻴﺾ ﻧﺎﺻﺮ ﻓﻴﺾ ﻧﺎﺻﺮ ﻓﻴﺾ5 5 1 1 8 8 ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ13 ﻓﺮوردﻳﻦ1388 / ﺧﺎﻧﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮔﺮاش/ ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻬﺎر و ﭘﺎﻧﺰده دﻗﻴﻘﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺞ و ﭘﺎﻧ ﺰده دﻗﻴﻘﻪ ﻋﺼﺮ آﻗﺎﻳﺎن: ﻣﺴﻌﻮد و ﻣﺤﻤﻮد ﻏﻔﻮر ي، ﻋﺒﺪاﻟﺮﺿﺎ آذرﻣ ﻨﺎ، اﺑﺮاﻫ اﺳﺪ ي، ﻋﺒﺪاﻟﻪ ﺳﺮاﺟ، ﺣﻤ ﻣﺤﻤﻮدزاده، ﻣﺮﺗﻀ ﻣﻮﻏﻠ، و ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻧﺮﮔﺲ اﺳﺪ ي، ﺣﺒ ﺒﻪ ﺑﺨﺸ، ﻨﺎ ﻏﻔﻮر ي، اﻟﻬﺎم زاﻫﺪ ي، ﻋﻄﺎ ﻳﻲ، زﻫﺮا ﻧﺎﺻﺮ ي، اﻧﺴ ﻧﺼ ي در اوﻟ ﺟﻠﺴﻪ از آﻣﻮزش ادﺑ ﺎت، ﻣﺴﻌﻮد ﻏﻔﻮر ي ﺑﻪ ارا ي» اﺳﻄﻮره ﻫﺎ، ﺑﻨﺎ ي ادﺑ ﺎت« در ﻣﺪت30 دﻗ ﻘﻪ ﭘﺮداﺧﺖ. و در ﺑﺨﺶ ﻟﺬت ادﺑﻴﺎت ﻣﻴﻨﺎ ﻏﻔﻮري ﻛﺘﺎب ﺧﺮﻣﮕﺲ و زن ﺳﺘﻴﺰ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺣﺴﻴﻦ ﻳﻌﻘﻮﺑﻲ را ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮد ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻃﻨﺰ اﺳﺖ. » در ﺣﺴﺮت ﺑﺎران« ﻋﺒﺪاﻟﺮﺿﺎ آذرﻣ ﻨﺎ: ﻣﺜﻞ ا ﻛﻪ ﺷﺎﻋﺮ از ﻓﺎز ﺳﺮوده ﻫﺎ ي ﻗﺪ ﺧـﺎرج ﺷـﺪه و ﻗﺼـﺪ د ارد ﺑـﻪ ﺷـﻌﺮ ﻤﺎ ﻳﻲ ﺑﭙﺮدازد. او ا ﺗﻮاﻧﺎ ﻳﻲ را ﻧﺸﺎن ﻣ دﻫﺪ، اﻣﺎ وﺟﻮد ﺑﺮﺧ ﻛﻠﻤﺎت ﻗﺪ، ﻛﻤ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﻟﻄﻤﻪ وارد ﻛﺮده ﺑـﻮد. ﺑﻬﺘـﺮ ﺑـﻮد ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺎ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻧﺸﺎن دادن ﻫﻔﺖ در ﺷﻌﺮ، آ ن را ﺑﻪ ﻓﺮم ﺧﺎص در ﻣ آورد. » ﺳﮓ ﭘﺎره وﻗﺖ« ﻧﺮﮔﺲ اﺳﺪ ي: ا ﺳﺮوده ﻃﺮح ﻧﺒﻮد و ﺧﻮد ﺷﺎﻋ ﺮ ﺑﻪ ا واﻗﻒ ﺑﻮد. ﺟﺬاﺑ ا ﺷﻌﺮ ﺑﻪ ا ﺑﻮد ﻛﻪ ﺷﺪ از آن ﺑﺮداﺷﺖ ﻫﺎ ي ﻣﺘﻔﺎوﺗ ﻛﺮد و اﻋﻀﺎ ﻧﻈﺮات ﻣﺨﺘﻠﻔ اراﺋﻪ دادﻧﺪ. اﻣﺎ ﺧﻮد ﺷﺎﻋﺮ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﻮد ﻛـﻪ ﺗـﻼش ﺳـﮓ را ﺑـﺎ ﺧﻮاﺑ ﺷﺒﺎﻧﻪ و روزاﻧﻪ اش ﺑﺮا ي ﮔﺮ از ﺑﺪﻧ ﺎﻣ ﺑﻮف ﻧﺸﺎن دﻫﺪ. » ﺳﻨﮓ ﺻﺒﻮر« اﺑﺮاﻫﻴﻢ اﺳﺪي: ﺷﺎﻋﺮ ﺳﻌﻲ ﻛﺮ ده اﺳﺖ ﺗﺮاﻧﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ اﻣﺎ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ رﻋﺎﻳﺖ ﻧﻜﺮدن ﺑﺮﺧﻲ ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﺗﺮاﻧﻪ ﺳـﺮاﻳﻲ از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺪم اﻧﺘﺨﺎب ﻗﺎﻟﺐ ﻣﻨﺎﺳﺐ، ﺷﻜﺴﺘﮕﻲ وزﻧﻲ و ﺗﺴﺎوي ﻫﺠﺎﻫﺎ، در اﻳﻦ راه ﻛﺎﻣﻼ ﻣﻮﻓﻖ ﻧﺸﺪه ﺑﻮد. ﺧﻮد ﺷـﺎﻋﺮ اﻟﺒﺘـﻪ ﺑـﻪ ﺗﺮاﻧﻪ ﺑﻮدن اﻳﻦ ﻣﺘﻦ اﺻﺮار داﺷﺖ و ﺳﺎﺧﺖ آﻫﻨﮓ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺳﺮوده اش را ﻣﻜﻤﻞ آن ﻣﻲ داﻧﺴﺖ. 41 41 9 9 20 ﻓﺮوردﻳﻦ ﻣﺎ ه1388 1387

Upload: mohammad-khajehpoor

Post on 18-Mar-2016

223 views

Category:

Documents


4 download

DESCRIPTION

» > > « : > @ > > > >> < > > > . » « @ : > > > > > . > @ > @ > : > > @ < < @ < < > < > > ! ! @ < < @ < @ < < @ < @ >> . > > < > > > . > > > > >

TRANSCRIPT

Page 1: Microsoft Word - Aleph419_1234.doc

1 ها گذر كن از لبخند

هميشه اندوهي است

ها بسته و پشت لب

و گاهي باز

ي شهر ستاره هاي بي در شب

هاي قاتل نوراني اي چراغ

كجاست آن تيرگي عروج دهنده؟

كجاست خداي اساطيري؟

ننگ سكوتدر تاريخ

فريادي

دادي روي هر بي روبه

بادي كه ايستادي

تمام هستي من ماند در وثيقه ي بانكتمام هستي من ماند در وثيقه ي بانك

جهان سوار دوو شد به من دوو نرسيدجهان سوار دوو شد به من دوو نرسيد

و با ژيان خودم هر زمان به جاده زدمو با ژيان خودم هر زمان به جاده زدم

پژو نرسيدپژو نرسيد به يكبه يك ! ! هزار جهد بكردم هزار جهد بكردم

ناصر فيضناصر فيضناصر فيضناصر فيضناصر فيضناصر فيضناصر فيضناصر فيض/ / / / / / / / به تابلو نرسيدبه تابلو نرسيدبه تابلو نرسيدبه تابلو نرسيدبه تابلو نرسيدبه تابلو نرسيدبه تابلو نرسيدبه تابلو نرسيد

551188 عصر زده دقيقهو پان تا پنج چهار و پانزده دقيقهساعت / خانه فرهنگ گراش/ 1388 فروردين 13پنجشنبه

و ،يموغل يمحمودزاده، مرتض ديحم ،يعبداله سراج ،ياسد ميابراه نا،يعبدالرضا آذرم ،يمسعود و محمود غفور: آقايان

يرينص هيانس ،يزهرا ناصر ،ييعطا ،يالهام زاهد ،يغفور نايم ،يبخش بهيحب ،يها نرگس اسد خانم

و در .پرداخت قهيدق 30در مدت »اتيادب يها، بنا اسطوره« ي هيارا به يمسعود غفور ات،يجلسه از آموزش ادب نيدر اول

.ستيز ترجمه حسين يعقوبي را معرفي كرد كه شامل مجموعه طنز است بخش لذت ادبيات مينا غفوري كتاب خرمگس و زن

ارد بـه شـعر خـارج شـده و قصـد د يميقد يها كه شاعر از فاز سروده نيمثل ا: نايعبدالرضا آذرم» در حسرت باران«

بهتـر بـود . به شعر لطمه وارد كرده بـود يكم ،يميكلمات قد ياما وجود برخ دهد، يرا نشان م ييتوانا نياو ا. بپردازد ييماين

.آورد يفرم خاص در م كيرا به ندر شعر، آ نيس شاعر با برجسته نشان دادن هفت

بود كه نيشعر به ا نيا تيجذاب. واقف بود نير به اطرح نبود و خود شاع كيسروده نيا: ينرگس اسد» وقت سگ پاره«

اما خود شاعر خواسته بود كـه تـالش سـگ را بـا . ارائه دادند يكرد و اعضا نظرات مختلف يمتفاوت يها از آن برداشت شد يم

.بوف نشان دهد ياماز بدن زيگر ياش برا شبانه و روزانه يخواب يب

سـرايي ده است ترانه بگويد اما به دليل رعايت نكردن برخي قوانين ترانهشاعر سعي كر: ابراهيم اسدي» سنگ صبور«

خود شـاعر البتـه بـه . از جمله عدم انتخاب قالب مناسب، شكستگي وزني و تساوي هجاها، در اين راه كامال موفق نشده بود

.دانست اش را مكمل آن مي ترانه بودن اين متن اصرار داشت و ساخت آهنگ مناسب با سروده

414199

1388ه فروردين ما 20

1387

Page 2: Microsoft Word - Aleph419_1234.doc

2 419

در اين تنهايي تاريك ومبهم

زند فرياد كسي درباد، دائم مي

انگار

تاب است عاشقي است در اوج وبي

بيمار است

راند چنان فرياد مي

كه هر فرياد او رعدي خروشان است

در اين ناآشنا آباد

يار است او تنها وبي

بيماراست

سازد انگار سوزد ومي واو مي

عشق را در ياد دارد

آرد چنان ديوانگان فرياد مي او

منم عاشق، منم فرياد رسواها

رانم خواهم وفرياد مي تو رامي

تويي در ياد، اي يارم

فوزيه عبدالهي �

خداي من

هميشه در دل مني

خداي خوشگل مني

دوست دارم، هزارتا

بيشتر از اين، يه دنيا

تاپ كنه به قلب من گفتي كه تاپ

كنه به الاليي گفتي منو خواب

كنه تاپ، دلم صدا مي تاپ تاپ

كنه تاپش خدا خدا مي با تاپ

شد يه روز دلم خوش بود به تو، حتي جونم فدا مي

شد هام با يه نگات فنا مي تموم بغض وكينه

ديگه خدا بزار برم، بزار كه تنها بمونم

كسي رو با يه ترانه بخونم بزار غم بي

تبزار برم بزار برم،بزار برم از سرنوش

گله دارم از اون كه باز قصه تلخ برام نوشت

ببين چه دنيا كوچيكه ارزش موندن نداره

ارزش دوس داشتن ودل براش سوزوندن نداره

مگه گناه من چي بود عاشق ودلداده بودم

ولي تو پشت كردي به عشق نگو كه من ساده بودم

خواد تو هم يه روز به درد من اسير بشي دلم مي

خود يهو از دنيا سير بشي ببيني با چشاي

حبيبه بخشي �

ـ در آندرناش آلمان بـه دن 1920سال يچارلز بوكوفسك آمـد و اي

. مهاجرت كرد كايآمر ي متحده االتيبه ا 1922اش سال خانواده

بـود و پـدرش يآلمـان ،ييكـا يآمر سـت يشاعر قـرن ب نيمادر ا

وقـت و تمـام ي سـنده يبـه عنـوان نو يسالگ49او از . ييكايآمر

حدود .رفت اياز دن 1994كار خود را آغاز كرد و در سال يي حرفه

بوكوفسكي ناادبيات مي . مجموعه داستان، شعر و رمان دارد 60

نوشت با زباني رك، زبـان مـردم كوچـه و بـازار، زبـان گفتـار و

خواننده هايي را كه از ادبيات پاستوريزه و رسـمي خسـته شـده

هربان و صميمي بود، واقعي، نوشته هايش م. بودند جذب مي كرد

گســتاخ و سرشــار از خشــم و عاطفــه، اگرچــه در مجلــه هــاي

زيرزميني خواننده ها و طرفداران بسياري پيدا كـرده بـود، ولـي

منتقدهاي رسمي، ناشران نيويورك و اساتيد دانشگاه همگي به او

بي اعتنايي كردند و دليلش ساده بود، صدايش تازه تر از آن بـود

ود و تنها پس از مرگ نوشته هايش به مجالت رسمي كه درك ش

آمريكا راه يافت و پايان نامه ها و مقـاالت بسـياري دربـاره اش

.نوشته شد

ون گوگ گوششو بريد

و دادش به يه فاحشه

...اونم چندشش شد و گوششو پرت كرد

!ون _

فاحشه ها گوش نمي خوان

...پول ميخوان

اش بزرگي بودي فكر مي كنم واسه همين تو نق

تو

...چيزاي ديگه رو نمي فهميدي

Page 3: Microsoft Word - Aleph419_1234.doc

419

3

تنفس در حال و هواي ادبيات و مخصوصا شعر امروز كه موضـوع

زيـرا . هاي زيـادي دارد بـا روزگـار گذشـته بحث ماست، تفاوت

هاي متعلق به هنرهاي ديگر به ها و تكنيك امروزه از هنرها و علم

دانستن آنهـا يكـي از شود كه وفور در سرايش شعر استفاده مي

تغيير و تحوالتي كه ايـن روزهـا در . آيد ضروريات به حساب مي

افتد به حدي زياد و سريع است كه ي شعر اتفاق مي جان و ريشه

در خيلي مواقع فرصت فهميدن و يادگيري و رسيدن بـه آن را از

دهيم و تقريبا هر شاعري در حوزه فعاليـت خـود قـدم دست مي

هـا ـ و كنـد و پـس از سـال حال و هوا تجربه ميزند و در آن مي

هاي راه از رسد و البته بسياري در نيمه گاهي ناگهاني ـ به قله مي

ماننـد و در غربـالگري روزگـار رقابـت، از چرخـه قافله جـا مـي

شود گفت مثل ديگر علوم پايه، هر شوند و مي آزمايي جدا مي طبع

بـر اينكـه در شود و شاعر عالوه كسي متخصص علم خودش مي

. شـود زند در ژانر بخصوصي از شعر نيز مطرح مـي شعر قدم مي

هـا و شود كه شناخت برخي تكنيك اين اوضاع و احوال باعث مي

.نكات در شعر الزم و ضروري باشد

چه بخواهيم و چه نخواهيم، پيكره تنومند شعر معاصـر بـر روي

ي عميق و گسترده شعر گذشـته اسـتوار اسـت و طـالب ريشه

شناخت شعر ناگزيرند از گذشته خـود اطالعـاتي هرچنـد كـم و

سطحي داشته باشند كه مبادا در پيچ و خـم هـاي شـعر امـروز

زمين كه بيش از هزار سـال شعر گذشته ايران. سرگردان بمانند

قدمت دارد در قالب كالسيك است و اتفاق نظر داريم كـه وزن و

هاي سـاختاري و قـالبي ترين ويژگي اي ترين و پايه قافيه شالوده

. ي اعصـار و موضـوعات بـوده و هسـت شعر كالسيك در همـه

و بنابراين تسلط بر وزن و قافيه، هم در خـوانش و هـم در فهـم

گيـري از شعر كالسـيك بـا بهـره . كند درك شعر به ما كمك مي

ي اختيارات شاعري، گاهي اتفاقاتي در آن قوانين موجود در حيطه

افتد كه الزم است حتما وزن شعر را بدانيم تا بتـوانيم اثـر را مي

ي قافيـه، بنابراين با شناخت و يـادگيري اصـول سـاده . بخوانيم

شـان را در حالـت درسـتي و نادرسـتي هـا توانيم تمام قافيه مي

تشخيص دهيم و با يـادگيري چنـد وزن ـ حـدود بيسـت وزن ـ

پركاربرد شعر فارسي از ميان نزديك به سيصد وزن موجـود، بـه

توانيم نزديك به هشتاد درصد كـل شـعرهاي سـروده راحتي مي

شده به زبان فارسي از اول تـا اكنـون را بفهمـيم و بشناسـيم و

با اين اوصاف شناخت وزن و قافيه بـراي تمـام . صحيح بخوانيم

چه آنهايي كه شعر كالسـيك و . رسد شاعران ضروري به نظر مي

شعر گذشـته و امـروز از . نويسند چه آنهايي كه غير كالسيك مي

.هم جدا نيستند

19/1/1388

مبوليسم يا نمادگرايى پيش از آن كه يـك مكتـب بـه س

از ابتداى بشر. استفلسفه حساب بيايد، يك مفهوم يا

شكل گيرى تمدن ها و آغاز شاعرى تمايل داشته حرف

نشانه ها بـه زبـان آورد و هايش را در قالب نمادها و

اشياى دور و برش را تجسم مفاهيمى عميق تر از آنچه

همـان طـور كـه مصـريان . مى آيد، نشان دهد به چشم

د، دانسـتن باستان گل هاى اسيريس را نمـاد مـرگ مـى

هنديان گل نيلوفر را نشانه تاج خداونـد مـى ناميدنـد،

جاودانگى به حساب مى آوردنـد و بابلى ها مار را نماد

اما بـه هرحـال خورشيد را نشانه بخشندگى و زندگى

در اواخـر قـرن . سمبوليسم يك مكتب فكرى هم هسـت

ــك ــان خش ــه از زب ــوى ك ــاعران فرانس ــوزدهم ش ن

به ستوه آمده بودنـد، ) واقع گرا(نويسندگان رئاليسم

:آنها عقيده داشـتند .مكتب سمبوليسم را بنيان نهادند

اثر هنرى بايد تا حد ممكن از بيان مستقيم مفاهيم فرار

نمادها و نشـانه .به نمادها و نشانه ها پناه آورد كند و

رمزهاى اثـر بـه تحـرك ها، خواننده را در كشف راز و

حرف گـوش كـن درمى آورد و او را از قالب يك شاگرد

در اواخر قـرن نـوزدهم بـه اين مكتب .بيرون مى آورد

در . پايـه گـذاراين مكتـب بـود شارل بودلر. وجود آمد

كساني كه از بودلر الهام گرفتند و بـا آثـار خـود ميان

Page 4: Microsoft Word - Aleph419_1234.doc

4 419

زمينــــه را بــــراي پيــــدايش

سـاختند پـل سمبوليسم آماده

ورلن، آرتور رمبـو و اسـتفان

ماالرمـــه از همـــه مشـــهورتر

كـه بايد توجه داشت .هستند

ــژه اي ــا ســبك وي ــدام از آنه هرك

.داشتند

در ميان نويسندگان جوزف كنـراد .

بـه دليـل نمـادپردازى جيمز جويس و

مثالً جيمز جـويس در . شهرت خاصى دارند درآثارشان

را پسركى عينكى» چهره مرد هنرمند در جوانى«كتاب

به تصوير مى كشد كه مدام مطيع پدر و مـادر و نظـام

او بـه خـاطر .كليسـايى و معلمـان مدرسـه اش اسـت

عينكى كه به چشم مى زند با بچه ها فوتبال بازى نمى

عينك به طور اتفاقى مـى شـكند و اما يك روز اين. كند

پسرك با كمال تعجب متوجه مى شود كـه بينـايى اش

نقصى ندارد و بدون عينك هم مـى توانـد دنيـاى هيچ

عينـك را نمـاد ار جويس،منتقدان آث. اطرافش را ببيند

نگاه بسته و فيلتر شده يا همـه باورهـاى كـورى مـى

.پوشانده اند دانند كه چشم عقل ما را

رمز گرايى، نمود عصـيان هنرمنـدان در برابـر مكاتـب

رمزگرايان بـر فلسـفه . وصف گرايى بود واقع گرايى و

تكيـه بدبينانه شوپنهاور و ايده آليست هاى معنى گرا

ان ديگر بار شعر را بر اريكه قدرت و افتخار آن. داشتند

دنيـا «: گذار اين مكتب، معتقد بود بودلر، پايه. نشاندند

حقيقت از چشم مـردم . جنگلى است سرشار از اشارات

عادى پنهان است و فقط شاعر مى تواند به رمـز و راز

شاعران اين مكتـب، در برخى از» .اين اشارات پى ببرد

دند و گاه انديشه هـاى مـبهم و اين رمزآلودگى غرق ش

اين جريان بـر آثـار هنـرى . رواج دادند غير اخالقى را

.ايران در قرن حاضر تأثيري به سزا نهاد

، آلـدينگتن، الرنـس، مـوريس مترلينـگ شارل بـودلر،

.آرتور رمبو از بزرگان اين مكتب هستند هاكسلي،

نژادپرسـت از سفر و شعر روياي پاريسي آثار بودلر،

ور رمبو، شاهدخت مالن از موريس مترلينگ نمونه آرت

.مي باشند هايي از آثار سمبوليسم

كن از احساست خوب يسع كنه،پسيم يبار زندگ هيآدم

ـ نيسترو درست تو حسا و بهـش گنـد يلحظات استفاده كن

.كه تا اخر عمرت داغون شه ينزن

سراك

. اوجش بود گهيد شبيد. كردم يرانگريخودو يماه كي

ـ يحتما همه چ. هيا گهيفردا روز د. بسه گهيد يول يدرسـت م

.كلفته يليتجربه ثابت كرده پوست من خ. شه

خورشيد خانوم

ـ با.دانلود كرد ديخوب رو نبا يوهايديو يمنتظـر اتفـاق دي

.يو لذت ببر يباش دنشانيد

نارسيس

را تواند كدي بنويسد كـه يـك كـامپيوتر آن سي ميهر ك

نويسد كه بـراي يك برنامه نويس خوب كدي را مي. درك كند

.ساير همكارانش قابل درك باشد

مارتين فوولر

يروزها نيشاعر ا. ستين يشاعر اتفاق بودن كار سخت

مكرر باش

خودم

زاده خواجه :طراحي