پیشگفتار - iran politics club · web viewبهزادان اکنون در خراسان است...

109
م ی ل س و ب ا ان ت س دا ی ن را ی ا ک ی ی گ د ن اه ز ون ک ان ت س دا ان ن از ن# وزش ب مان دز ز1

Upload: others

Post on 21-Jan-2020

0 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ابوسلیم داستان

ایرانی یک زندگی کوتاه داستانیورشتازیان زمان در

آپتین مازیار

1

Page 2: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

بهره ازآنها که هایی نوشته پهرستشده گرفته

ایرانی- 1 فلسفی های پرتو اندیشه ابوالقاسم1988

زمان 25ایران- 2 ی آئینه در نادرپیماییقرن1367

سکوت- 3 قرن کوب دو زرین عبدالحسین1368

زرتشت- 4 جعفری پیام اکبر علی1346

دیگر- 5 - تولدی چاپ شفا الدین شجاعامریکا

جعفری گاتها- 6 اکبر علی1993

وآدمی- 7 هومن هستی 1985محمود . . پرتو ق ا باکوشش

هدایت مازیار- 8 صادق1312

فرهنگ- 9 و دین ازگلزار هایی پیشدادی گل جمشید 2002

10- The Empire of the Steppes Renee Grousset 1970

11- The Last Great Revolution Robin Wright 2001

12- The Meaning of Holy Quran Abdullah Yusuf AliCairo13- The Parsis Martin Haug 1878

2

Page 3: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

14- The Persian Empire J.M. Cook 198315- Reading Lolita in Tehran Azar Nafisi 200316- Root Alex Haily 197817- The Sumerian Samuel N. Kramer 197118- Thus Spoke Zarathustra Friedrich Nietzsche

English Translation by Walter Kaufmanهای گاهنامه از ازشماری نویسنده باال برنوشتارهای افزوندرازا به آنها ی همه نام یادنمودن که است گرفته بهره گوناگون

کشید .خواهد

پیشگفتاراست گردیده تالش نوشتار این نمودن آماده در

پارسی های واژه از باشد پذیر امکان که آنجا تادشوار نوشتار درک که آنجا تا گردد برداری بهره

بردن. بکار از میشد که نیست تردید جای نگردداست شده برده بکار که تازی های واژه از بسیاریدراین نویسنده دانش کاستی ولی نمود پرهیز

که آرزومندم و است نموده دشوار را کار این راستا. بپذیرید پیش از مرا پوزش

پرویز دکتر گرامیم دوست به فراوان سپاسیاری پارسی های واژه بردن بکار در مرا که کوپایی

فرمودند.

دراین او دکترین و زرتشت ی درباره که آنچهاز داستا نویسنده برداشت است شده نوشته ن

. میباشد پژوهش، سال چندین از پس او، دکترین

3

Page 4: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

برداشت با من برداشت که نیست تردید جایزرتشتیان بویژه و ایرانی زرتشتیان از بسیاری

نگرها (Parsis)هندوستانی برخی از و نبوده یکسان. است درمیان بنیادی تفاوت

» « ی بگونه که ابوسلیم داستان نوشتن آماج » زندگی» چگونگی نمودن روشن میباشد رمان. » میباشد » صدراسالم در ایرانیان پرآشوب

» « و دوستان نام و ابوسلیم نام گواینکهتالش است، نویسنده ی ساخته همگی او خویشان

تاریخی، رویدادهای که است گردیده براین فراواندیگر و ها زمان جاها، نام تاریخی، های شخصیت

. باشند تاریخی مدارک ی برپایه و دقیق ها چگونگی

که شود گفته ایرانی یک به چنانچه امروزگرفته بردگی به را آنان نیاکان اسالم دین آورندگانتحمیل آنها به خونریزی و شمشیر زور با را اسالم وآمادگی و برمیگردانند روی ناباوری با اند، نموده

. های برهان از یکی ندارند را راستی این شنیدن ) تبلیغات ) حقیقت راستی این نپذیرفتن 1400بنیادیاصل » به ایرانیان باور دیگر برهان و مالیان ی سالهازراه« مالیان دستور به کودکی، از که است ایمان

و کاشته ما ناخودآگاه درمغز مادرانمان و پدران. است شده نگاشته

آن گواه ایرانیان، بودن برده ی دربارهدر ایرانی و عرب نویسان تاریخ نوشتارهای

4

Page 5: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. » میباشد» تاریخی حقیقت یک و بوده صدراسالماز بیش که فردوسی زندگی دوران در حتی

ایران و است میگذشته تازیان یورش از چهارسدهبوده غزنوی نژاد ترکمن پادشاهان فرمان زیر در

بشمار عباسی دودمان بردگان ایرانیان هنوز است » « بکار آنان ی درباره موالی ی واژه و میآمدند . برده فردوسی زیر ی نوشته است میشده برده

روشن بخوبی را اعراب زمان در ایرانیان بودنمینماید:

گوشکن دل سوز از گویمت ای سخن آزاده که

سخن من از بشنوتن و جان آتشگرت در از بسوزد به

کردن زیستن بندگی وزندگی ی مایه دوسدبردگیست!اگر

زندگیست از به مردن بارگشت چیره ما به دشمن روز آن روان از مارا که

گشت تیره خرد وشد ویرانه خانه این روز آن کهاز

شد بیگانه مرد آورش نانکند کدخدایی ده به ناکس چو

کند گدایی باید کشاورززیان بیند پژوهنده دانش کهچو

میان پژوهش بدانش بنددبود آباد کشور این که یزدان جای به همه

بود آزاد مردانهوشما و دانش آن رفت مهر کجا شد که

ما فراموش ایران

5

Page 6: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

داشتیم خرد ما اگر یزدان کجابه

داشتیم بد سرانجام این آمده پدید کشورها از بسیاری ها انسان تاریخ در

بلکه سدها که ارزشمند بسیار های فرهنگ با انددست در خودرا روزگار جهان رهبری سال هزارها

که. اند شده اختراع گوناگون های زبان داشتندو تمدن بسوی را ها انسان فرهنگ و دانش

. همین از بسیاری تاریخ گواه به کشانیدند پیشرفتبا ها زبان و غنی بسیار های فرهنگ آن با کشورها

خود ارزش رفته رفته دانشی و پرارزش های ریشه. اند مرده و داده دست از را

پیشرفته امپراتوری نخستین که ها سومری ازقانون و خط اختراع با و نموده آغاز را جهان ی

. نیست خبری دیگر اند نموده آغاز را انسانی تاریخو باشکوه بس تمدنی آن های خرابه که مصر کشور

مردم مشتی دست به دهد می نشان را پیشرفته« جمال و ندارند مصری ملیت که افتاده رفته پس

سال« در مردم 1956عبدالناصر که نمود اعالم. کنند می افتخار خود بودن عرب به مصر

هزار چندین افتخارات رسما سال درآن عبدالناصر. پذیرفت عرب و انداخت بدور را مصر ی ساله

آشور، بابل، مانند بزرگی های امپراتوری مردمدست از را خود ملیت تنها نه مصر و فنیقیه کلده،عرب مشتی ملیت و فرهنگ زبان، بلکه اند داده

. تنها نه شدند نیست خود و پذیرفتند را نشین بادیه

6

Page 7: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ی صحنه از نیز هایشان زبان بلکه مردند کشورها. بربستند رخت ها انسان تاریخ

چیرگی اینکه سبب به بیشتر میمیرند کشورها. دشمنا ها زبان و ها ملت ولی میکشد بدرازا ن

آهسته شده چیره مردم اینکه سبب به میمیرنداز یا و زور راه از یا یورشگران، فرهنگ در آهسته

. زبانهای از امروز اینکه علت میشوند حل نیاز، راهو نیست خبری دیگران و مصری آشوری، بابلی،

ولی میشمارند عرب خودرا ها سرزمین آن مردمزبان و خود بودن ایرانی به هنوز ایران مردمبنام رادمردی اینستکه مینمایند افتخار پارسی

با و شد شکوفا ایران تاریخ در توسی فردوسی » « را ایرانیان ملی افتخار تنها نه شاهنامه سرودن

تازه نفسی نیز پارسی زبان به بلکه نمود زندهسال. چهارسد از پس فردوسی زمان در دمید

زبان و نژاد برتری آهسته آهسته ها ایرانی بردگی، . زمانی چنین در بودند شده پذیرا را عربی

شد یادآور ایرانیان به خود های حماسه با فردوسیترین شیرین پارسی زبان و برترین ایرانی نژاد که

که. نمود تشویق را ایران مردم کار بااین استافتخار خود زبان و ملیت به و نپذیرند را بردگی

برای. شد سرمشقی فردوسی های حماسه کنندزبان و فرهنگ که ایران ی آینده نویسندگان و شعرا

موشخوار، را اعراب دانسته برتر را ایراننیمه و گرد، بیابان شترچران، سوسمارخوار،باری ایرانیان که شد سبب این و خواندند وحشی

7

Page 8: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

و نمایند افتخار خود بودن ایرانی و ملیت به دیگر. دارند نگاه زنده را ایرانی فرهنگ و ایران

مورد میتوانند مردمی هر تاریخ درازای دراز پس باخرد مردم ولی گیرند قرار بیگانگان یورش

سپس رانده بیرون را کنندگان یورش کوتاه زمانیپاک را یورش از ناشی فرهنگی های آلودگی

. کشورش مردم از فردوسی خشم نمود خواهند. است بوده میهنانش هم خردی بی برای

هوشما دانشو آن رفت کهکجاما فراموش مهرایران شد

داشتیم خرد ما اگر یزدان کجابهداشتیم؟ بد سرانجام این

باورهای نخست ها عرب که میدید فردوسی

پس و نموده تحمیل او نیاکان بر را خویش خرافاتیاز آنان داشتن نگاه سواد بی با زمان، گذشت ازبا آزمند، ایرانیان از برخی کردن مزدور راهبی های نسل روان و دل در مغزی شستشوی

و خرافاتی باورهای آن و نموده رخنه آینده سوادبر سنگ، بر کاری کنده همچون را مانده پس

. نمودند کاری کنده کشورش مردم سرشت

سال رویداد ایرانیان بودن برده ی 208دربارهخلیفه مأمون و تپورستان اسپهبد مازیار میان تازی

آورد بیاد میتوان را عباسی ;ی

8

Page 9: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. از پس بود آزاد کشوری تپورستان زمان آن درخویشان از برخی مازیار پدر کاران درگذشت

کشتن در و گرفتند بدست را اسپهبدی مازیار . نزد و گریخت عراق به مازیار بستند کمر مازیار . که مازیار پدر بگیرد یاری او از تا رفت مأمون

» « مأمون پدر با مینامیدند قارون را او تازیان » دوستی» پیمان زیست زمان در الرشید هارون

را. مازیار که شد برآن مأمون سبب بدین داشتند . را مازیار مأمون پیمان، بستن از پس کند یاری

» « و نمود اعالم محمد را او نام و خواند مسلمان . » « ی بدیده باوداد امیرالمؤمنین مولی فرنام

مازیار برای بودن امیرالمؤمنین ی بنده مأموندیگر بندگان از را او و باشد میتوانست افتخاری

. مینمود از برتر هیچگاه مازیار که شود گفته باید » « استفاده امیرالمؤمنین مولی فرنام و محمد نام

. است نکرده

را خود دیگر ایرانیان فردوسی از پس اینکه گوبیشتر عمل در ولی نمیدانستند تازیان ی برده

به میگرفتند بدست را رهبری رل که هایی ایرانیکرده خدمت ها ومغل ها ترک به سپس و ها عرببرده بهره ها آن مانند و سلطنه وزیر، های فرنام از

این با و آوردند می بدست ثروت و قدرت خود برایبرای رستاخیز زایش از گیری پیش ندانسته کار

. شوربختانه نمودند می بیگانگان راندن بیرونژرف آنکه بی ایرانی، نویسان تاریخ از بسیاری

9

Page 10: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

در بزرگی جایگاه لیسان کاسه این به بیاندیشند،. اند داده ایران تاریخ

ها، عرب از فرمانبرداری سده نه از بیش باها، ترک دیگر باری و ها، ترکمن ها، مغل ها، ترک

کاشته ایران مردم ی توده سرشت در بردگی خویتزویر، دروغگویی، یعنی بردگی فرهنگ و شده

و بردگی های ویژگی از که آن مانند و چاپلوسینقش ایرانیان ما سرشت در است ناتوان مردم . سده نه تحمل از پس ها ایرانی ما است بستهراندیم بیرون کشور از را بیگانگان اشغال، خواری

شده تحمیل آئین نتوانستیم تنها نه شوربختانه ولیفرهنگ بلکه اندازیم بدور را گذشته اربابان ی

خود سرشت از نتوانستیم تاکنون نیز را بردگیاز. اربابان راندن بیرون با بردگی خوی بزدائیم

فرهنگ باید شده آزاد بردگان بلکه نمیرود میانعرب و بزدایند خویش جامعه از نیز را بردگی

. بگذارند کنار را پرستی

» و » است تاریخی داستان یک ابوسلیم داستانآورد می پرده روی را ایرانیان ما یک یک ی گذشتهچه با ما ومادران پدران که دهد می نشان و

. ی بدیده اند بوده گریبان به دست هایی دشواریآن شهروندان برای کشوری هر تاریخ دانستن منکه پرارزش وبسیار بایستنی است چیزی کشور

پیش گذشته اشتباهات دادن رخ دوباره از میتواند . در ایرانیان چنانچه اگر نمونه برای نماید گیری

10

Page 11: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

تاریخ به آشنایی پهلوی محمدرضا پادشاهی زمانقاجار، دودمان پایان تا صفوی دوران از ایران

سال در اعتماد 1357میداشتند مالیان به خورشیدینمی پرست عرب مشتی به را کشور و نمودند نمی

باختند.سال رستاخیز اینکه ملی 1357گو رستاخیز یک

ولی است داشته نیاز آن به کشور بدرست و بودهدر که باشند پرستانی بیگانه بایست نمی آن وارثاز را رستاخیز گرسنه هایی گرگ چون میش لباس

. این گناه اند دزدیده برداری کاله با ایران مردمتنها نه که است بوده شاه رضا محمد با لغزش

دودمان فرمانروایی پایان سال سد رویدادهایهای رده در کشور آموزشی سیستم در را قاجار

و کاری ندانم با بلکه نگنجانید دبیرستان و دبستانسال از کشور، آموزشی سیستم به اعتنایی بی

دهه در 1330ی های را آخوندها دست خورشیدیدبستان های رده در مذهبی های آموزش گنجانیدن

زبان آموختن که جایی تا گذارد باز دبیرستان و. بود گردیده اجباری دبیرستان ی رده در عربی

نشان ارتش گانه سه نیروهای در آن بر افزون » و» شد پذیرفته ها الله آیت فشار با ذوالفقار

. بود شده شمرده جنگی نشان باالترین

ایران » کتاب در پیمایی ی 25نادر آئینه در قرنقاجار« دودمان که نماید می روشن خوبی به زمان

نداشته، کشور سرنوشت به چندانی توجهو پنداشتند می کشورداری از برتر را خوشگذرانی

11

Page 12: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. است میشده اداره مالیان بدست مالیان کشور. نمود بخش گروه سه به توان می را قاجار زمان

تزاری، ی روسیه پادشاهان خواران جیره گروه یکو انگلستان، امپراتوری خواران جیره دوم گروه

برده سود سیاسی های مرج و هرج از سوم گروهنوین مذهبی های فرقه کردن درست سرگرم

. در کشیدند تباهی به راه این از را کشور و گردیدندنیمی به نزدیک ایران که بود مرج و هرج دوران این

افغانستان، مانند خود، های سرزمین ازسرزمین دیگر و گرجستان آذربایجان، ترکمنستان،

. تزاری روسیه کشورهای است داده دست از را هاجیره اول تراز های الله آیت یاری با انگلستان وکشور چاپیدن حال در سال سد از بیش خود خوار

در ها انگلیسی و شمال در ها روس اند، بودهجنوب.

انگلیسی و ها روس شاه، علی محمد زمان درآ تا که با ها نمودند می رقابت یکدیگر با زمان ن

را ایران رسمی پیمان یک با و آمده کنار یکدیگر . بهره پیمان آن برپایه کردند قسمت خود میانجنوب و ها روس به شمال طبیعی منابع از برداری

نگاه خرسند برای و گرفت تعلق ها انگلیسی بهایران مرکزی ی باریکه یک شاه محمدعلی داشتن

. ماند بجای شاه نفوذ باال زیر پیمان بستن از پیشگرفتند می شاه از امتیازی ها روس که زمان هر

ها انگلیسی بودند ناخرسند آن از ها انگلیسی کهمی منبرها روی را خود بگیر جیره های الله آیت

12

Page 13: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

و سواد بی مردم به ها الله آیت آن و فرستاندند » « دارند کافر روسهای این که گفتند می زودباور

به امتیاز دادن از راه این از و میچاپند را شما کشور . که زمان هر گردید می گیری پیش ها روس

خوش را ها روس که گرفتند می امتیازی انگلیسیهادست روسها خوار جیره های الله آیت آمد، نمی

» « می دشنام کافر انگلیسیهای بر و شده بکارادامه. سال ها ده که بود روشی این فرستادند

. شد بسته باال پیمان اینکه تا داشت

رسید پادشاهی به رضاشاه اینکه از پس. نمود کوتاه را ها انگلیسی و روسها دست نخست

« » « تمامیت آن با بیگانگان که کاپیتوالسیون قانوننمود« لغو را بودند ربوده کشور از را ایران ارضی

برکنار کشورداری کار از را آخوندها تمام سپس وتارومار و سرکوب را ها الله آیت ی همه و کرد

. قاجار زمان در که شاه رضا فرستاد قم به و نمودکار چگونگی از نزدیک از میکرده، خدمت ارتش در

که محمدرضا او پسر ولی است بوده باخبر آخوندهاژرف از است نبوده بیش کودکی ها سال آن در

به از پس و نداشته آگاهی روحانیون های خرابکاریکه است نداده زحمت خود به نیز رسیدن پادشاهی

برآن باید که کشوری نزدیک ی گذشته تاریخگذشته رویدادهای تا بخواند را کند فرمانروایی

ا داری کشور سیاست . الگوی لغزش این گردند وبا نو نسل ایرانیان که شد آن سبب شاه رضا محمد

13

Page 14: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

کشور ندانسته و کرده اعتماد آخوندها به ناآگاهی. سپردند مالیان بدست را

» « اداره که نماید می روشن ابوسلیم داستانیک مرگ سبب روحانیون بدست کشور ی

از پس اکنون و است گردیده بزرگ امپراتوریدر 1400 دارد دیگر باری ما کشور شوربختانه سال،

چه هر چنانچه و سوزد می مذهبی حکومت تبمی کار پایان نشود، داده پایان تب این به زودتر

. باشد گذشته از تر شوم تواند

14

Page 15: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» ابوسلیم» داستان1

دوران در که بود ایرانی مرد یک ابوسلیم . زندگی دوران او داستان میزیسته تازیان چیرگی

را چیرگی زمان در ایرانیان بار خفت و رنج و پردرد . زندگی پسین سالهای که ابوسلیم میسازد آشکار

را هایش نوه از یکی روزی گذرانید می را خودمی آئید هم گرد ها بچه گفت و کشید درآغوش

. شادی با ها بچه بگویم داستان شما برای خواهمدر فراوان شور با نشسته ابوسلیم روبروی فراوان

پیرسپیدموی آن مهربان ولی خسته چشمانبزرگ پاپا داستان شنیدن ی آماده و نگریسته

همسران. و ابوسلیم دختران و پسران گردیدنداو گرد نیز بودند شنیده را او داستان بارها که آنان

این زیرا بشنوند را او داستان دیگر باری تا آمدندکه است بوده کشورشان انگیز غم سرگذشت

با « هنوز بر » روز هر را اشغال آور ننگ و سنگین ر . بخشی راستی به نمودند می احساس خود دوش

خود ی روزانه رنج و پردرد زندگی داستان این از. نمود می بیان را آنها

گوشدهیم ابوسلیم به :حال

آمدم بدنیا ایرانی مادری و پدر از حجاز در من. بودیم تازیان ی برده من از پیش نسل سه تا که

15

Page 16: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

نهاوند در پدربزرگش که زمانی گفت می پدرمسال در ها عرب میکرد « 13زندگی به » قمری تازی

. یکی ایران زمان درآن اینکه با آوردند یورش ایرانآمده، می بشمار جهان های امپراتوری بزرگترین از

هرج چنان فرمانروایی، دستگاه در تباهی سبب بهکه بود گردیده ایجاد ساسانیان حکومت در ومرجی

دشمن با دل و جان با ناراضی های ارتشی تنها نههمکاری دشمن با آنان از بسیاری بلکه نمیجنگیدند،

. از کوتاه زمانی از پس آنسانکه کردند می نیزو بود نمانده بجای چیزی دیگر ساسانی حکومت

دهکده و شهرها در بزرگ، و کوچک از ایران، مردمبرای دیگر ابزار و کارد و داس با از 18ها سال

. نمودند پدافند کشور

و دشنه و شمشیر کجا، گرز و کارد و داس ولی ! ی گفته از پدرم کجا جنگ در ورزیده سوارکارهای

توانستند می که آنجا تا تازیان گفت می پدربزرگشفریاد با را میکشتند، اکبر« الله» ایرانیان

کودکان … و ها زن به کردند، می چپاول را ها خانهبیشتر که را بازماندگان و میکردند ناموسی تجاوز

در و میبردند عربستان به بودند کودکان و ها زنمی دیگر شهرهای و سامره مدینه، شام، بازارهای

فروختند.بازار در نهاوند جنگ از پس سال یک من نیای

« حجا « . بنام مردی او سرور شد فروخته ز » چند» در ولی بود، نشین بیابان تازی یک ابوحنیفههایی پیروزی جنگ در ها مسلمان که گذشته سال

16

Page 17: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

دارائی اسالم سربازان بودند، آورده بدست بسیار » « نامیدند می غنائم که را مردم شده چپاول های

می ناچیز بهای به برده عربستان بازارهای بهدارائی. این فروش و خرید راه از ابوحنیفه فروختند

و ثروتمند مردی کوتاهی زمان در شده چپاول های. بود گردیده سرشناس

آورده بدست بسیار مالی که اکنون ابوحنیفهچند . بود ی خانه در بردگان های زن داشت برده ین

بودند ناچار کودک و مرد بردگان و کردند می کار اودستمزد و کنند پیدا کاری رفته شهر به روز هر

. بردگان اینکه برای بپردازند ابوحنیفه به را روزانهندارند نگاه خود برای پولی یا و نکنند تنبلیروزانه خراج چندی یک برده هر برای ابوحنیفه

می برده هر روز پایان در که نمود می تعیینای برده چنانچه و بیاورد او برای را مبلغ آن بایست

آورد بدست را بایسته ی جریمه توانست نمی. بود شالق آن فرجام

و سخت کارهای به را ها ایرانی تنها نه ها عربرا آنها پیوسته بلکه نمودند می وادار فرساینده

آنان رخ به را ایران شکست و نمودند می سرزنشپست نژادی از را آنها و کشیده

. پنداشتند می

تعریف چنین را خود زندگی ماجرای بزرگم پدر: بود نموده

17

Page 18: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سال در آورده 13تازیان یورش ایران به تازی» « ، مدائن های جنگ در پیروزی از پس بودند،

» « » « » سال» در شوشتر و ، جوال ، تازی 23قادسیه. رسیدند نهاوند های نزدیکی به که بود

مردانشاه سرکردگی به بزرگ لشکری ایرانیان. » بودند» زده چادر نهاوند شهر پیرامون در پیروزان» « مقرب بن نعمان فرماندهی به نیز تازیان لشکر

. می زمان چه هر زدند چادر ایران لشکر برابر درشهرهای از ایرانیان، از بیشتر شماری گذشت

از بتوانند تا پیوستند می پیروزان لشکر به دیگر، . افزایش کنند پیشگیری نهاوند شهر فروپاشی

انداخت هراس به را نعمان ایران، لشکر ی روزانه . آوازه او زد جنگی تزویر یک به دست ناچار و

و است مرده مسلمین ی خلیفه عمر، که برانداختبرگشت هوای تازیان لشکر که کرد وانمود اینگونه

. به را خود سربازان او اند نموده را عربستان به . سنگرها از و نموده شادی ایرانیان درآورد حرکت

به و شده پراکنده برخی و آمدند بیرونبا خویش های . خانه تازیان زمان این در گشتند ز

بدرازا. روز دو که درگرفت خونین جنگی بازگشتند. خوردند شکست ایرانیان پایان در و کشید

با شده، روان شهر بسوی عربان ازآن پسسر آن از چیزی نهاوند مردم که فراوان سروصدایمی یورش مردم های خانه درون به آوردند نمی در

. بخش به هنوز تازیان کشتند می را همگی و آوردندمی نزدیکتر روز هر ولی بودند نرسیده ما ی خانه

به. شتاب با روزی بود جوان مردی که پدرم شدند

18

Page 19: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

می کنند می پیدا را که هر تازیان گفت و آمد خانهنمی گذشت هم ها بچه و ها زن به جائیکه تا کشند

عربان. برابر در که را او دائی گفت پدرم کنندو ها دست کشتنش، از پیش بود، نموده پایداری

نیز را او های بچه و زن حتی بریدند را پاهایشرا او خانه و کردند چپاول را او دارائی سپس کشتند

. زدند آتش

زود هومان گفت، پدرم بود، هومان من نامبه و بگریزیم کوهستان سوی به باید شو آماده

و پوشاک چندی زودتر هرچه بانو گل گفت مادرمکوه بسوی باید دم درهمین ما کن گردآوری خوراک

. میشوند نزدیکتر آن هر تازیان زیرا بیافتیم براهشهر از ما که بود خورشید رفتن پائین به نزدیک

که دیدیم می را مردم از بسیاری رفتیم، بیروناز شتاب با ما، مانند کرده، رها را هایشان خانه

. میشدند دور شهرداشتیم اسپ تا دو رفتیم، راه را شب ی همه

با ی همه و که بود ها اسپ روی ما ی بنه و ربهتر گفت پدرم که بود شده سنگین ای باندازه

من که هرگاه ولی نشویم، ها اسپ بر سوار است . از پس مینهاد بارها روی مرا پدرم میشدم خسته

. تمام میشدم پیاده باز میرفت بدر خستگیم اینکهنداشتیم درستی آماج رفتیم، راه شتاب با را شب

. شویم دور شهر از بیشتر هرچه خواستیم می تنها

. میکردند دنبال را دیگری یک هر هم مردم دیگر. نمیدانست بخوبی را راه کسی

19

Page 20: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

دهکده به که بود بامداد ی سپیده های نزدیک . چه نهاوند تا پرسید دهقانی از پدرم رسیدیم ایپیدا پرسنگ، دو داد پاسخ مرد آن است؟ راه اندازهآنرا بلکه نمیشدیم دور چندان نهاوند از ما که بود

. . بودیم گرسنه و خسته ما ی همه زدیم می دورتا بمانیم دهکده این در است بهتر گفت پدرم

. کاردانی ساز چرم که پدرم رود بدر مان خستگیکمی بود

خود با که بود آورده گرد خود برای پولی انداز پس . و داد روستائیان از یکی به پولی او بود آورده

. آورده خود با که را خوراکی کرد کرایه اطاقکی . روز دو خوابیدیم را روز آن ی همه و خوردیم بودیم

نهاوند سرتاسر رسید خبر که بودیم دهکده آن درمی کشته هزار هزار مردم و سوزد می آتش در

گفت. پدرم ماندیم، دهکده آن در روز چهار شونداینجا از باید و شود می خطرناک دارد نیز اینجا

رفت.

دهکده این از بودیم، دربدر ما یکسال به نزدیکآ ته به پدرم انداز پس اینکه تا رفتیم می دهکده ن

من. بانو گل گفت، مادرم به پدرم روزی کشیدکه همانگونه نیز ها دهکده در و ندارم پولی دیگر

. نهاوند شنیدم من شود نمی پیدا کاری بینی میو نایستد تازیان برابر در کسی اگر و شده تر آرام

. کشت نخواهند را او بنماید مسلمان را خودش « هم تکه تکه مرا اگر جان اورمزد گفت مادرم

.» هم من گفت پدرم شد نخواهم مسلمان من بکنند

20

Page 21: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

تنها این بود نخواهیم مسلمان دل در ما همچنین، . فکر آری بکن را هومان فکر ماست، رهایی راه

بکن را .هومان

دل در ما اگر که کردی فکر هیچ اورمزدجان،بنمایانیم، مسلمان را خود ولی بمانیم زرتشتی

خواهد خو مسلمانی به آهسته آهسته هومانهای مسلمان ما های نتیجه و ها نوه سپس و گرفت

آمد؟ درخواهند آب از آتشه دومرد خواهیم گرسنگی از بمانیم اینجا اگر ولی

بانوجان به ,گل بیا کنیم، فردا فکر شود فردا چو. خواهد می چه خدا تا ببنیم برگردیم نهاوند

با راه در شدیم، روان نهاوند بسوی روز همان . که زمانی کردیم می سیر را خودمان شکم گدایی . در بود شده ویران جا همه دیدیم رسیدیم شهر به

مانندتازیان که دیدیم را ها ایرانی از شماری خیابانتازی سیاه های جامه گذاشته، بلند های ریش

. به آنها از یکی بودند شده تازیان پادوی و پوشیدهخودش روی و سر ی همه باید که داد دستور مادرم

زندان به تا بپوشاند رنگ تیره ی پارچه تکه یک با رانیز. دیگر های زن ی همه دید می که مادرم نیافتدشد دیگران همرنگ ناچار بودند کرده چنین ترس از

پارچه زیر را خود اندام آلود اشک های چشم با و. رفتیم پیش مان ی خانه بسوی ما و کرد پنهان ای

های همسایه از یکی مان ی خانه های نزدیکی . را او ی خانه تازیان گفت بما او دیدیم را دیرینمان

21

Page 22: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

آنجا نبود شما ی خانه در کسی چون ولی زدند آتشدر تازیان ایرانی مزدوران اکنون و کردند چپاول را

است بهتر که گفت پدرم به و کنند می زندگی آنفرزندت و زن و تو جان زیرا نروی ات خانه نزدیک

. کشید خواهد تباهی بهکه دیدیم را مادرم خویشان از یکی خوشبختانه

. خانه در روز دو بود مانده نخورده دست شان خانه . بررسی را ما ی خانه دور راه از پدرم ماندیم آنان

ی خانه پشت باغ در که انباری که دید و کرد میکسی کنیم کوچ بآنجا ما اگر و مانده خالی بود مان

. که پدرم و کردیم چنین داشت نخواهد کاری بماپیش و دانست می خوب سازی زین و چرمسازیکاری اکنون داشت پردرآمد بسیار کاری جنگ از

. شد نمی پیدا برایش

که کاری هر رفت می شهر به روز هر پدرمناچیز بسیار درآمد ولی میداد انجام آمد می پیش

یک. در پدرم و رسید پائیز موسم اینکه تا بودآهتسه آهسته و شد کار سرگرم کشتزاری

مانند زندگی، ی بایسته های نیازمندی توانستیمرا چیزها دیگر و رختخواب آشپزخانه، ابزار پوشاک،

. آمد خانه به خوشخالی با پدرم روزی آوریم بدستگفت مادرم به برابر ;و در ببین بیا جان، بانو گل

! دو مرغ، تخم شماری سپس آوردم چه کارمزمین روی دیگر چیزهای و گندم کمی جوجه،

میگریست. زار زار خوشحالی از مادرم گذاشت

22

Page 23: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ندیده را جوجه و مرغ تخم رنگ که بود ها ماه زیرابودیم.

. سال گذشت نهاوند به ما برگشت از سال یکبنام 25 نهاوندی مرد یک که رسید خبر بود، تازی

» خلیفه» بوده، برده عربستان در که پیروز . » است» کشته را عمر امیرالمؤمنین

ایرانیان برای شد ای انگیزه عمر شدن کشته . ایران سرتاسر برانند بیرون کشور از را عربان که

آنها ایرانی مزدوران و تازیان بر و بپاخاستند مردممردم از بسیاری که نکشید زمانی ولی شوریدند،

فشارهای و دربدری بجز ای نتیجه و شدند کشته. نبود تازیان سوی از بیشتر

2مزدور دو همراهی به تازی مرد یک روزی

. تازی مرد آمدند ما ی خانه به سرزده ایرانی . آن از یکی درنیاوردیم سر ما که گفت چیزهاییباید ات بچه و زن و تو که گفت پدرم به ها ایرانی

. بیشتر سال ده که من بیایید ما با آن همین دراز پدرم ولی چیست داستان دانستم نمی نداشتم

زیرا بود باخبر ماجرابه ا را ها ایرانی عربان که دانست می و

می عربستان به فروش برای و گرفته بردگی

23

Page 24: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

مادرم. شیون و گریه پدرم، ی البه و زاری فرستند . گویا که بردند ای خانه به را ما آنروز نرسید بجایی

. عربستان راهی را ما آن از پس روز دو بود زنداناز. که بود خورده شالق ای باندازه پدرم کردند

های خون من و برود راه توانست نمی ناتوانی. دیدم می بازوهایش و گونه روی را شده خشک

. را ما حجاز در رسیدیم حجاز به ماه یک از پس . بازار یک که دانست زود پدرم بردند شهر بازار به . واژه چند نیاز، روی از که، او است فروشی بردهبرده از زبانی بی زبان با بود، آموخته عربی ی

نکن جدا هم از را ما ی خانواده که نمود البه فروش. بفروش خریدار یک به را مان ی سه هر و

. به پدرم شد هم همین زیرا بود ما با بختفن یک من که گفت بود خریده را ما که سروری

سازی زین و سازی چرم هستم، کاردانی آوردر و نکنی جدا من از را ام بچه و زن چنانچه میدانم

برایت سخت من نفروشی دیگران به را آنها آیندهخواهم برایت فراوانی پول و کرد خواهم کار

نیز پسرم و کرد خواهد را ات خانه کار زنم ساخت،من شاگرد و نماید یاری مرا روزانه کار در تواند می

» خرسند. » بود ابوحنیفه نامش که عرب مرد باشدی همه برای تازی های نام باید نخست گفت و شد

. برگزینیم شماابن هاشم شد من نام همزه، شد پدرم نام

. هاجر شا مادرم نام و اینکه همزه، از پس ابوحنیفهرا نوکران از یکی شد یادآور بما را ما نوی های نام

24

Page 25: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. جعفر بود، جرید ابن جعفر او نام خواند خود نزدتازی زبان که بود تیسفون مردم از ایرانی، ای برده

از جعفر که بود پیدا اینگونه دانست، می خوب رارا ما که است این اش وظیفه که دانست می پیش

. نماید آشنا بردگی قانون بادر کتابی و نشست زمین برروی زانو دو او

احترام حالت با و دست دو با آنرا که بود دستشابوحنیفه به زیرچشم از و میداشت نگاه

. داشت نظر زیر را او رفتار ی همه که مینگریستروی آنرا آهسته و برد خود سر باالی را کتاب جعفرآورد پائین آهسته آنرا سپس و داشت نگاه پیشانی

زیرچشمی هنوز حالیکه در نهاد خود های لب رویسپس و بوسید را کتاب نگریست می ابوحنیفه به

. با پیش از که مادرم و پدر من، نمود باز آنرا الیبا بودیم نشسته زمین روی دوزانو فروتنی منش

. نگریستیم می را جعفر کارهای شگفتیقرآن کتاب این گفت بما پارسی زبان به جعفر

مقدس و گرامی بسیار بسیار عربان نزد در و استمسلمان. را شماها ابوحنیفه که زمانی تا است

بزنید دست کتاب باین ندارید حق شماها داند نمینامسلمان یک اگر که دارند باور مسلمانها زیرا

» « » « نجس قرآن و است گناه بزند قرآن به دست . نشده نوشته کتاب این آیا پرسید پدرم شود می

پذیرفتند اگر و بخوانند آنرا ها نامسلمان تا استو نگریست پدرم به موذیانه جعفر شوند؟ مسلمان

هرگاه که بدانید گفت و گرفت ندیده را او سخن

25

Page 26: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

فروتنی و آورید فرود سر باید بینید می را کتاب اینکیفر زیرا دهید نشان

. کتابی قرآن است مرگ آن به احترامی بینوشته آن در اسالم قوانین از بسیاری که است

که. بخش آن اکنون من ابوحنیفه بدستور شدهپارسی چم و میخوانم را دارد بردگان به بستگی

شما ی روزمره وظائف بدانید تا میگویم بشما آنرا: » نمائید » رفتار باید چگونه و چیست سرور برابر در

ی هر... 58 آیه 24 سوره کودکانشان و شما های برده باید. بخواهند خروج و ورود ی اجازه شما از بار سه روزی شبانه

ی مسلمانان... 22 آیه 4 سوره برای شوهردار زنان با ازدواج » شده» متصرف که شوهردار ی برده زنان با مگر است حرام

. بدهید. آنان به را آنها اجر شدید متمتع آنها از آنکه از پس ایدی ی 4 سوره بازدواج... 2 آیه توانید می زن چهار یا سه یا دو

رفتار بعدالت توانید نمی که ترسید می اگر و درآورید خود... بگیرید برده زن یا و کنید اختیار یکی پس کنید

چیزی بودم نشسته گوش سراپا حالیکه در منزیر ولی آوردم نمی سردر جعفر های گفته از

از اشک که دیدم و نگریستم مادرم و پدر به چشمیآنها از دمی ولی بود جاری آنها دوی هر چشمان

. قرآن بخواندن درازی زمان جعفر آمد نمی بیرونبدرازا ساعتها من برای که داد ادامه زدن گپ وکردن. آشنا در جعفر ولی بود رفته ابوحنیفه کشید

26

Page 27: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. باز پایان، از پس میداد ادامه بردگی قانون به مامیدانست گویا انداخت، درب به کنجکاوانه نگاهی

کارهای ی همه چشم چهار یا و دو که. ا آنرا سپس بست را کتاب دارند دیده زیر را و

و بوسید آنرا و آورد پائین آهسته برد، خود سر باالییار » اهورامزدا گفت پدرم گوش زیر آهسته سپس

.» باد تو یاور و

که ایرانی دختر بایک من گذشت، چندسالیی برده

زمانی از پس و شدم آشنا بود ابوحنیفه ی همسایهدارای سالی چند از پس پذیرفتم، همسری به را او

ارباب، بدستور را، او نام که شدم کهلبپسریبدستور. رسید سالگی هفت به کهلب وقتی نهادیم

میآمد چرمسازی بازار به من همراه هرروز ارباب . بارها که کهلب کرد می کار من وردست شام تا و

دل در بود شنیده را پدرش انگیز غم زندگی داستانتا گرفت نخواهم همسر هیچگاه من میگفت بخود

. بیش کهلب بیاورم بدنبا ارباب برای برده فرزندیبه وادار را او ارباب اینکه تا داشت سال سی از

سکینه بنام نژاد ایرانی ی برده زن یک با همسریپسری. سکینه و کهلب از سالی چند از پس نمود

را او نام ارباب بدستور که آمد ابوسلیم بدنیانهادند.

هیجان با بودند گوش سراپا تاکنون که ها بچه» بودید؟ » شما بچه آن آیا بزرگ، پاپا پرسیدند بسیار

27

Page 28: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

من بچه آن عزیزم های بچه بله داد پاسخ ابوسلیم. بودم آمده دنیا به برده مادری و پدر از که بودم

پدرم به ارباب که نداشتم بیشتر سال پنج منکارگاه به خود با روزانه مرا تا داد دستور

. بیاموزد بمن را چرمسازی کار و ببرد چرمسازیداستان روز هر کارگاه در او نداشت، ای چاره پدرم

و میکرد بازگو برایم را خودش ی گذشته نسل چندو کار با که بندم می پیمان تو با گفت بمن روزی

آزادی روزی و نمایم انداز پس پول فراوان کوششعزیز ایران ی روانه ترا و بخرم اربابمان از ترا . هیجان با من کنی زندگی آزاد مردی مانند تا نمایم

من و مامان و شما چرا پاپاجان پرسیدم نگرانی وپاسخ مهربانی با پدرم نرویم؟ بایران باهم همگی

نخواهم هیچگاه هستم برده یک من پسرم داد،پول اندازه آن توانست

. باید بخرم را مان سه هر آزادی که نمایم انداز پسبرای پولی که ندارد را این حق برده یک که بدانی . انجام پنهانی در را اینکار باید من دارد نگاه خودش

این تو است خطرناک و دشوار بسیار که دهممگو هیچکس به مرا سخن

.کار رنج و اندوه از دو هر مادربزرگم و پدربزرگ

. بامداد تاریکی از روز هر پدرم بودند شده زودمرگرا میآورد بدست هرچه و میکرد کار شب تاریکی تا

اربا به . میبایست بدهد ب

28

Page 29: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

انداز پس دیناری نتوانست پدرم گذشت سالهابیش آرزویی بود بسته من با که پیمانی گویا کند،ارباب. اکنون که فضل نام به ابوحنیفه ی نوه نبودبرای پس این از گفت پدرم به روزی بود ماخواهم تو خراج به درهم ونیم یک روزی ابوسلیم

بچه. هنوز ابوسلیم که کرد البه هرچه پدرم افزودا از کاری و . است نبخشید سودی نیست ساخته و

درگیر من تا میکرد کار تر سخت پدرم پس آن از . پدرم نبود روزی نشوم فضل پیشکاران ی شکنجه

به و شوی آزاد باید روزی تو که نکند یادآوری من به . ایرا میگفت او بروی از ایران پر است سرزمینی ن

کوههای دارای پهناور، دشتهای میوه، درختهایو ماهی، پراز و پرآب های رودخانه سرکشیده، . در و بروی بایران روزی باید تو فراوان جالیزهای

و بیایند دنیا به آزاد تو فرزندان تا بگیری همسر آنجا . بخوبی پدرم بمیرند ازاد و کنند زندگی آزاد

» آزا » مرا هیچگاه فضل که کرد میدانست نخواهد دمن کاردانی و نیرو میشدم بزرگتر هرچه من زیرا

. آوردم می در او برای بیشتری پول و میشد بیشتربود پذیر امکان که زمانی هر در پدرم سبب بدین

به تا و کرد می پنهان دستارش البالی در کمی پولجایی در که داد می مادرم به آنرا رسید می خانهروزی داشتیم ترس ما همگی ولی کند، پنهان

» از» یک هر و ببرند پی کارکنانش از یکی یا فضلاز را ما ی خانواده و بفروشند خریداری به را ماها

. پایان تا داشت امکان صورت آن در بپاشند هم. نبینیم را یکدیگر زندگیمان

29

Page 30: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

دیوانه داشت را پدرم پیشآمدی چنین ی اندیشهحقوق. هیچگونه ها برده اینکه به نگاه با میکرد

از پول کردن پنهان اند، نداشته فردی یا و اجتماعیبا خطرناک بسیار بسیار بود کاری ارباب چشم . که هرآن توانست می ارباب شوم بسیار فرجامیرا جا همه و شود برده اتاق وارد سرزده بخواهدکه. بود ای روزانه روش شکنجه و شالق بگردد

. بودند گرفته خو آن به بردگان

از پس و شد بیمار مادرم که بودم ساله یازده . مادرم، مرگ اندوه از پدرم درگذشت کوتاه زمانینگرانی و روزانه، جانفرسای کار بردگی، خواری

. هر شد دچار زودرس پیری به من ی آینده برای. میشد تر ناتوان و رنجورتر روز

رفتارش از مرد، خواهد زودی به که میدانست اواو بماند، زنده نمیخواست که بود پیدا خوبی به . از پس میدانست برتر بردگی از را مرگ همیشه

من بودنش زنده ی انگیزه تنها گویا مادرم مرگتالش. از ناتوانی و رنجوری ی همه با او بودم

از را ما صورت آن در زیرا ایستاد نمی باز روزانه. کردند می جدا هم

که بدان دلبندم، فرزند گفت بمن پدرم روزینا « این گزینش » تو برای مادرت و من را ابوسلیم م

نمود ناچار را ما ارباب که بود نامی این نکردیم . نام یک که میخواست دلمان ما بگذاریم تو روی

رسیدی بایران که زمانی تو بگذاریم، تو روی ایرانی. برگزین خود برای ایرانی زیبای نام یک

30

Page 31: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ایران به برگشت ی درباره من با روز هر پدرم . هیچگاه ارباب که گفت می بمن او میگفت سخن

و ای شده بزرگ تو که حال کرد، نخواهد آزاد را ماباید داند، نمی آنرا ارباب که داریم، بیشتر درآمد

انداز پس که هرزمان و کنیم انداز پس بیشترباید بدهد را راه ی هزینه که رسید بسنده ی باندازه . می را ایران به راه او بگریزیم ایران بسوی زود

به باید راهی چه از که بود گفته بمن بارها و دانست. رفت ایران

روزها و کرد پیمایی راه ها شب باید گفت می او . سال چند نکنند پیدا را ما پای رد عربها تا شد پنهان

از پدرم ولی بودم شده برومند جوانی من گذشتو بردگی، خواری مادرم، دادن دست از اندوه

. بود گردیده زوردس پیری دچار فرسا توان زندگیرا پیمایی راه و گریز نیروی که میدانست بخوبی او

مرا مرگش از پیش بود این آماجش ی همه و ندارد. نماید آماده گریز برای

مرد، خواهم بزودی من پسرم گفت، بمن روزیرا ایم کرده پنهان که پولی این من مرگ از پس

. من شو روان ایران سوی به درنگ بی و بردارچنین هیچ پدرجان گفتم و کشیدم درآغوش را پدرمباهم روزی توانیم می ما مده راه بخود ای اندیشه

گیریم پیش در را ایران .راه. ندارد را گریز نیروی پدرم که میدانستم دل در ولی

بود پیش روز از تر پژمرده و رنجورتر روز هر اوچرمسازی بازار به هم با شام تا بام از روز هر ولی

31

Page 32: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

کا را روز تمام و بدست میرفتیم پول و میکردیم ر . تا میکرد کار سخت پدرم میدادیم فضل به را آورده

. ندهد او فروش برای ارباب بدست بهانه

پدرم شود، تاریک هوا اینکه از پیش روز، یکدرد پهلویم گفت بمن و گذارد زمین روی را ابزار

یا و ارباب که کن تالش ولی ببر خانه به مرا میکندچه میدانی خود زیرا نبینند را ماها کارکنانش . پس راه و گرفتم را پدرم بغل زیر من کرد خواهند

داشت هوا رسیدیم خانه به وقتی پیمودیم، را کوچه . خالی و لخت که اطاق، کف را پدرم میشد تاریک . دراز حالیکه در او خواباندم دراز بود گلیم از

خود دست در مرا دست و کرد نگاه مرا بود کشیدهولی بگوید چیزی نمود تالش و فشرد و گرفت

ا خیره صدایی چشمانش نیامد، بیرون دهانش زمن و شد شل دستش آهسته آهسته بودند، شده

و کردم حس او دست در ای ویژه سردی یک. ام داده دست از را نازنینم پدر که دانستم

چه میدانم جان پدر گفتم، گوشش زیر آهستههمین و دارم دوست ترا منهم بگویی، میخواستی

را نازنینمان پدری سرزمین آن ایران، راه امشبو ها کوشش هیچگاه و گرفت خواهم پیش در

نخواهم فراموش را دلبندم مادر و تو های فداکاریزار. خاموش و فشردم درآغوشم را او سپس کرد

. گریستم زار

3

32

Page 33: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

فراموش هیچگاه را مرد پدرم که شب آن . و بودیم کرده پنهان که را پولهائی کرد نخواهمرا میدادیم ارباب به میبایست که را روز آن درآمد

. گفته من گرفتم پیش در را ایران راه و برداشتمبه را رفت ایران به باید راهی چه از که پدرم، های

. دوان دوان را نخست شب بودم کرده ازبر بخوبیشوم دور شهر از بیشتر چه هر تا پیمودم بامداد تا

. » « نکنند پیدا مرا پای رد خدمتکارانش و فضل تاکوچک ای دهکده به که بود بامداد های نزدیکی

همه. و خریدم پوشاک و خوراک کمی آنجا رسیدمراه شد تاریک هوا که زمانی خوابیدم، را روز ی

. پنهان پدرم، اندرز به روزها، کردم دنبال را خودمیکردم پیمایی راه شبها و .میشدم

نهاوند راه و رسیدم ایران به واندی ماه یک از پس . ولی گرفتم پیش در را بود من پدری سرزمین که

خودشان کشور در ایرانیها که میدیدم شوربختانه . شگفتی سبب که چیزی هستند عربها ی برده

های نام ایرانیها ی همه که بود آن شد من بیشتربدست را کشور فرمانروایی تازیان و داشتند عربی

» و » مینامیدند برده یعنی موالی را ایرانیها و داشتندقانون

. » « میکردند اجرا آنان ی درباره را موالی ی ویژهدر خود من زیرا بودم آشنا بخوبی واژه این با من

» « » « زندگی مولی و آمده بدنیا مولی عربستانمیکردم.

ایرانیها ی همه که بود این من دیگر شگفتی . سن هم جوان یک از میشناساندند مسلمان را خود

33

Page 34: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

مسلمان ها ایرانی ی همه چرا که پرسیدم خودپیدا ایرانی هیچ گفت گوشم زیر آهسته هستند؟

ناچارند همه بلکه باشد، مسلمان که کرد نخواهیمیشوند کشته یا نه اگر هستیم، مسلمان بگویند که

و زمین و خانه و شد، خواهد تجاوز زنهایشان به یااگر داد، خواهند دست از را خود دارایی ی همه

خواهند و فرستاده عربستان به را آنها نشوند کشتهفروخت.

بود، آشنا بسیار بسیار برایم او های گفته این. بود شده آن دچار من نیای که بود سرنوشتی این

مسلمان های ایرانی که بود آن من دیگر شگفتی » حق » موالی قانون برابر و اند بوده برده نیز شده

. از یک هیچ حجاز در نداشتند را براسپ شدن سوار . سوار بشوند اسپ بر سوار توانستند نمی ها برده

می برده پای دو هر ولی بود آزاد شدن االغ بهاین از باشد، شده آویزان االغ سوی یک در بایست

در پاهایش که میرسید دور از سواری االغ اگر راهیک او که بود روشن بخوبی بود، دراز االغ سوی یک . نیز ایران در قانون این که دیدم می است برده

. پذیرد می انجام ایرانیان ی همه برای

به رسیدم نهاوند به که روزی فردای از . زمانی در پرداختم هایم فامیل کردن پیدا جستجوی

آنها همگی کنم، پیدا را آنها از برخی توانستم کوتاهبودند، چیز بی و تهیدست ایرانیان بیشتر مانندگفتکو تازیان یورش از پیش زمان از همگی

زمین و خانه دارای مادرانشان و پدران که میکردند

34

Page 35: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. که من فامیل از پیری خانم یک بودند فراوان مال وگفت بمن فراوان اندوهی با مینامید فاطمه را خودچنین تازیان یورش از مادرم بودم، بچه که زمانی

: گفت مییورش» ما شهر به روزی ها عرب که بودم بچه

ها بچه حتی نمیکردند، گذشت کسی به آنها آوردند، . رسیدند ما ی خانه به که زمانی میکشتند هم را

سوی به و گرفت بغل زیر مرا بزرگترم خواهرو گریخت بود مان خانه نزدیگ که هایی درخت

خاموش گفت بمن و شدیم پنهان ها بوته پشت . و من کشت خواهند را ما تازیان نه وگر بمان

مرد یک که دیدیم هایمان چشم با دور از خواهرمما که گفت تازی زبان به چیزی و کشید فریاد عرب

آ از پس زمانی ولی دانستیم، نمی آنرا ن چم » « با سپس و اکبر و الله گفت می که دانستیم

برادر خانه 12شمشیر ایوان در که را ام سالهکمک با و شد خانه وارد سپس و کشت بود ایستاده

را پدرم بودند شده تازی آن مزدور که ایرانی دو . دشنام آنها بر و میکشید فریاد پدرم آوردند بیرون

تا. داد دستور ایرانی دو آن به عرب مرد میفرستادتیز خنجری سپس و نگهدارند سوی دو از را پدرم

از را پدرم راست بازوی و کشید بیرون قالف از . تازی مرد و کشید می نعره درد از پدرم برید آرنجپدرم چپ پای وحشیانه و رفت پدرم چپ سوی به

های واژه همان و میکشید فریاد و برید زانو از راداد دستور ایرانی دو آن به و میکرد بازگو را تازی . هر کنند بازگویی بلند صدای با را ها واژه آن که

35

Page 36: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

« و الله میکشیدند فریاد ترسناک صدای با تن سهایرانی« دو آن از یکی به عرب مرد سپس و اکبر

جانی دیگر که پدرم، دل در شمشیر که داد دستور. فرونماید بود، نمانده بجای او از

شکنجه اینگونه که دریافتیم آن از پس ها سالکشیها

ی برا سوره ی 47آیه 4بر سوره ، 22آیه 5وی ی 47آیه 41سوره سوره ی 5و قرآن 22آیه

میان در وحشت که بود این آماج و گرفته می انجامبرابر در ایستادگی پروای کسی تا بیفکنند مردم

. باشد نداشته آنانی خانه وارد تازی مرد آن پدرم، کشتن از پسبود شده هوش بی ترس از که مادرم به و شد ما

کشت، را او خنجرش با سپس و نمود اندازی دستی همه فروش میهن ایرانی دو آن یاری با سپس

آتش به را خانه سپس و کردند چپاول مارا دارائیدر. و خورد نمی تکان خود جای از خواهرم کشیدندرا وحشتناک ماجرای این که زمانی سراسر

فشرده دهانم روی سخت را دستش میدیدیم. درآورم آهی ویا کنم گریه من نکند داشت

پنهان ها بوته پشت در هوا شدن تاریک زمان تا ماکه شنیدیم دور از فریادی باره یک که نشستیم

» « بازگو بار چندین را اکبر و الله های واژه همان « بیچاره. یک کرد زمزمه لب زیر خواهرم میکردند

.» از پس ولی میکشند شکنجه با دارند را دیگر یدیگری چیزهای واژه دو آن که دیدیم کوتاه زمانی

36

Page 37: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. زمان میشد خوانده آواز بگونه و داشت بدنبال راآ از پس ی ها گانه سه نیایش آن که دریافتیم ن

. » مینامیدند » ازان آنرا که است تازیانو روز نیمه بامداد، نیایش چرا نمیدانیم هم هنوز ما

الله » انگیز وحشت ی واژه با همراه تازیان شامگاه » می برده بکار کشتن زمان در که است اکبر وهای! نیایش تازیان که هرگاه سبب همین به شودموی ها ایرانی ی همه آوردند می بجای را گانه سهروان دلشان در نفرت و میشد راست پیکرشان بر

و میگردید« آ « نهاده نام مرگ آوای را گانه سه آوازهای ن

بودند.دوان خواهرم و من شد تاریک هوا اینکه از پس

که رفتیم بستگان از یکی ی خانه سوی به دوان. بودند نگرفته قرار تازیان اندازی دست مورد هنوز

چهره به را خود ی چروکیده های دست فاطمهداد، ادامه سپس و کرد پاک را ها اشک و کشیدخانه » در شب یک خواهرم و من گفت می مادرمشهر از روز آن فردای و ماندیم خویشان از یکی یزیرا شدیم روان ای دهکده بسوی آماجی بدون

. به کارمان آهسته آهسته بودند تر امن ها دهکده . می بسر ای دهکده در هرروز شد کشیده گدایی

و اوباش بدست مردم کشتار گواه روز هر و بردیم . هوای وحشت و ترس بودیم آنان تازی سروران

کشیدن نفس که بود نموده سنگین چنان را ایران . برای که اوباشی مینمود دشوار انسان برای را

37

Page 38: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

و گذارده پا زیر را خود کشور و آئین شدن، پولداردل در ترسی چنان میکردند همکاری تازیان با

سربه میدید را آنها هرکس که بودند انداخته مردمتا ایم شده مسلمان ما گفت می و برده فرود پائین

. می که کجا هر به اوباش این نرسد آنها به آزاریمیکردند تاراج رسیدند

» « مقدس کتاب در که غنائم قانون برابر ورا شده چپاول های مال از چندی است بوده تازیانبه میبایست آنرا بیشتر و میداشتند نگاه خود برای

. بدهند تازیان ی فرماندهو داشت می بر را خود سهم نیز تازی فرمانده

. قانون میشد فرستاده عربستان به آن مازاد » از» دیگر شماری روز هر که شد این سبب غنائم . ی خانواده هم کار این با بپیوندند اوباشان به مردمهم و میبخشیدند رهایی درازی دست از را خویش

.» میرسیدند توانگری و مال پرسیدم به فاطمه ازکمکی نمیتوانست ساسانیان حکومت ارتش آیا

بکند؟ ! « ارتش چه که !ارتش نخست های سال همان

سپس و جوالن مدائن، قادسیه، های جنگ در ارتش. نبود کار در ارتشی دیگر خورد شکست نهاوند

های خانه به بودند بازمانده که افسرانی و سربازان . کشور سرتاسر در ها ایرانی آن از پس رفتند خود

می تازیان با آوردند می بدست که ابزاری هر با . لشکر شمار البته میشدند کشته بیشتر و جنگیدندچندان ایران مانند پهناور کشوری برابر در تازیان

آن بر و بگیرند را کشور سرتاسر بتوانند که نبود

38

Page 39: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» را » آنها که بود غنائم قانون بلکه کنند، فرمانرواییزیرا نمود پیروز ایران سرتاسر نمودن چیره راه در

بیشتر تاریان نژاد ایرانی سربازان شمار هرروزاز پس اینکه تا شد جنگ، 18می سال 18سال

مگر ایران، سرتاسر دادن، کشته و پایداری. درآمد تازیان فرمان زیر تپورستان،

و داشتند را خود ارتش هنوز تپورستان اسپهبدانبیش که هم هنوز و ایستادند تازیان لشکر برابر در

تپورستان 100از گذرد، می عربان یورش از سالبیشتر و است مانده بجای آزاد کشوری کماکان

راه از بگریزند کشور از میخواهند که ایرانیانیپناه کشورها دیگر و چین و هندوستان به تپورستان

میبرند«.پاسخ او بود؟ چه مادرت نام پرسیدم فاطمه از

خواهرش نام و روی سیم مادرم پارسی نام داد،روزهای همان گفت می مادرم ولی بود شهرزاد

شده کشیده گدایی به کارمان که دربدری نخسترا ما و سوخت ما برای دلش خانمی یک روزی بود

. داد ما به پوشاک و خوراک کمی برد خود ی خانه بهتازیان خدمت به برادرش که گویا مهربان، خانم آن

بما و داشت آشنایی تازی های نام با بود، درآمدهپیدا خود برای تازی های نام که است بهتر گفت

دردسر شما برای ایرانی نام داشتن زیرا کنید . نام ما گفت پاسخ در خواهرم کرد خواهد درست

. نمیدانیم تازی

39

Page 40: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

بمن را رویش وسپس کرد اندیشه کمی خانم آندخترم وگفت کشید برسرم دستی بامهربانی و کرد

. » را » نام این آیا بود خواهد رقیه تو نام پس ازاینچیزی و انداختم زیر سربه من داری؟ دوست

گفت بخواهرم سپس و بوسید را رویم او نگفتم،. » بگذاریم » حلیمه است بهتر نیز ترا نام

و شد خانه وارد ساله میان مردی زمان دراینجایم از زود من انداخت، بمن انگیز شگفت نگاهی

. به فاطمه دوالشدم کمی کمر از آهسته برخاستم » تازی » نام ولی است مهرپویا پسرم این گفت من » « گفت مهرپویا به سپس و است محمد کلب او

. آمده ایران به حجاز از تازه او است ابوسلیم اینبه که است چندروزی و گریخته تازیان دست از او

پدرپدر است، ما خویشان از او رسیده، نهاوندتازیان بدست نهاوند جنگ از پس ابوسلیم بزرگ

. شد فروخته حجاز بازار در و شد گرفتارما ی خانه به گفت و فشرد مرا دست مهرپویا . او از و شده دوال دیگر باری من آمدید خوش

خودم زندگی داستان سپس و کردم سپاسگزاری . گفت مهربانی با مهرپویا کردم بازگو برایش را

ما وضع که بدان ولی تست ی خانه ما ی خانهعربان شهرهای در که ایرانیانی وضع با ایرانیها . خیابان در ما نمیکند فرقی چندان میکنند بردگی

مسلمان را خود دیگر، ایرانیان ی همه مانند ناچار،تازیان قانون برابر در هم باز ولی میکنیم اعالم » میدانی» که همانگونه موالی و هستیم موالی

40

Page 41: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. با ایران در ها ایرانی ما فرق تنها برده یعنیرا درآمد ی همه اینکه بجای اینستکه حجاز بردگان

برای توانیم می را درهمی چند بدهیم تازیان بهداریم می نگاه بمانیم زنده بتوانیم که زندگی هزینه

. میشود داده تازیان به باج نام به آن بیشتر ولیاند مانده یهودی یا ترسایی یا و زرتشتی که آنهائی

» « بهمین بدهند، نیز جزیه باج دادن از پس بایددر دیگران چه و مسلمان چه ایرانیان ی همه سببکه ها عرب مزدوران مگر میبرند، بسر تنگدستی

. اند رسیده بجایی همگیها دینی خرم ها، مزدکی ها، مهری ها، بودایی

نگاه پنهان تاریان از را خود دین ناچارند همگی » و » هستند مشرک آنها تازیان ی دیده به زیرا دارند

برابر آنان ی کشتن شماره ی 5آیه 9 سوره . » « دیگر را ها زرتشتی ولی است حالل قرآن

یورش، نخست های سال در زیرا نمیکشند » ای» خورده فریب خیانتکار که پارسی سلمانتازیان دید اینکه تا نبود بیش

» « » « و خوانده کافر و مشرک را او میهنان همی کرده از که اکنون میکشند، را همگی وحشیانه

گفت و رفت عمر نزد روزی بود شده پشیمان خود » « کن پرهیز گناهان بی کشتار از امیرالمؤمنین یا

. ها زرتشتی گفت پاسخ در عمر نیاید خوش خدارا » کشته» باید قرآن ی آیه برابر و هستند مشرک

زنده. محمد که زمانی در من گفت سلمان شوندباور را یگانه خدای زرتشتیان که گفتم او به بود . شک نگاهی عمر پذیرفت مرا سخن محمد و دارند

41

Page 42: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

نمودن اندیشه از پس و انداخت سلمان به آمیزنه » و است شدنی نه ایرانیان ی همه کشتن گفتکار سخت باید پس این از ایرانیان است ما سود بهکار سخت باید آنان فرزندان و بخوریم ما تا کنند.» کنند زندگی نعمت وفور در ما فرزندان تا کنندولی نکشند را زرتشتیان تا داد دستور پس آن از » تعیین » کتاب اهل کافران از بیش را آنها ی جزیهبرای. نیز شما پس پرسیدم مهرپویا از من نمود

تنها گفت او میخوانید؟ مسلمان را خود جزیه ندادننیست جزیه خود .موضوع ها شده مسلمان اینکه با

» های» آزادی از بسیاری از و آیند می بشمار موالیحتی ها زرتشتی ولی نیستند، برخوردار اجتماعی

آزادی یا و دیگر شهر به شهری از رفتن آزادیرا ها ازادی اینگونه از دیگر بسیاری و آیی گردهم

ندارند.ما خیابان در ولی هستیم زرتشتی هنوز خانه در ما

نسبی آزادی ما کار بااین دانند، می مسلمان رازیرزمینی های کوشش میتوانیم تر آسان و داریم

. میکند کمک بما خود جزیه ندادن کنیم دنبال را خودرا زیرزمینی سازمان بتوانیم مالی دیدگاه از که

. زیرزمینی سازمان شما پرسیدم نگهداریم زندهگفت و برد بینی برروی انگشت مهرپویا دارید؟

» دارد » گوش موش و دارد موش دیوار بگو آهستهزمانی بود، سازمان عضو پدرم بلی گفت سپس وکشتن دستور بردند پی آنها مزدوران و تازیان کهمادرم به بودم، آمده بدنیا تازه که من و دادند اورا

. » بگذارند » محمد کلب مرا نام که دادند دستور

42

Page 43: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

و بوده بیزار سگ از محمد میدانی که همانگونهاکنون است، میپنداشته کثیف و پست حیوانی آنرا

» « ، نجس را سگ خود پیامبر از پیروی به نیز تازیانخوارنمودن برای روی بدین میدانند، پست و کثیف

چم به اند نهاده محمد کلب مرا نام پدرم، روان . میشناسند مهرپویا مرا همگی خانه در محمد سگ

. هستم محمد کلب خیابان در ولیمن نام دانی می که همانگونه گفتم مهرپویا به

را نام این پدرم ارباب، بدستور زیرا است ابوسلیمبه که زمانی داد اندرز من به ولی گذاشت من بر

این و برگزینم خود برای ایرانی نام رسیدم ایران . چه باشد، گفت مهرپویا منست آرزوهای از یکی .» « نام گفت خداداد گفتم داری؟ دوست را نامی

نامت خیابان در که نکن فراموش ولی است خوبیاست محمد کلب همان من نام و ابوسلیم همانداشته پارسی نام که ندارد حق ایرانی هیچ زیرا

» شرطه » را آنها که تازیان مزدوران چنانچه باشد،به خدا داریم، هم پارسی نام ما که بدانند مینامند

. برسد دادمان

: کرد آغاز چنین داد می گوش تاکنون که فاطمه

. » د» میدهند آزار را مردم جا همه در ها نبا شرطهبه بچاپند، را آنها مال که میگردند بهانه ل . در همیشه مردم کنند درازی دست فرزندانشان

دردسر دچار اینکه برای کنند، می زندگی ترسبا و بگویند، دروغ بکنند، چاپلوسی ناچارند نشوند

43

Page 44: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

نیک، اندیشه سرزمین زودی به نمایند، رفتار تزویرو دالور راستگو، مردمانی که کردارنیک گفتارنیک،

دروغ چاپلوسان، سرزمین آورد، ببار درستکردار . من گردید خواهد ترسویان و تزویرورزان گویان،

است این آرزویم میروم رختخواب به که هرشب . بیدار که بامداد در نشوم بیدار خواب از هیچگاه که

این که میکنم آرزو و برمیدارد مرا ترس شوم مینمی برنمیخیرم، جا از باشد، دروغین بیداری یکپردرد زندگی گواه دیگر روزی تا بمانم زنده خواهم

. باشم دیگران و خود رنج وزبان گرفتند، ما از مارا نام گرفتند، ما از را ما آئین

ما از را ها آزادی ی همه نهادند، فشار زیر را ماایرانی. زنهای خوردن کتک گواه هرروز من ربودندمیتواند این آنان گناه هستم، ها شرطه بدست

پرده زیر از سرشان موی از ای گوشه که باشدآمده بیرون باشند داشته باید خود پیکر بر که بزرگ

زندان. در جوان، و پیر ایرانی، زن هزاران باشدا را خود جان عربان . های از بسیاری دادند دست ز

خواری به تن که ایرانی های زننکردند پیروی را عربان دستورهای و اند نداده

. شدند کشته

تجاور کشتن، از پیش باکره، دختران به عربانکشته که باکره دختران آنها آئین برابر زیرا میکنند

. که ایرانی زنان رفت خواهند بهشت به شوند میکارهای ی همه در و بودند برخوردار کامل آزادی از

باید اکنون میکردند، کار مردها بدوش دوش روزانه

44

Page 45: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

« . حقوق ی همه یکباره ما شوند نشین خانهبآن« چون و دادیم ازدست را خودمان اجتماعی

. است دشوار بسیار بسیار آن تحمل نبودیم آموخته » « در صدراسالم در ایرانی های زن از بسیاری

خودرا جان تازیان مرگبار و ترسناک های زندانآنهایی و کردند، خودکشی بسیاری دادند، ازدست

. مردند زودرس مرگ با بودند نشده زندانی کهشرم زندگی این به آموخته کمی ماها نسل اکنونروزی که است این آرزویمان تنها و ایم شده آوربیابانی موشخواران این بردگی یوغ از کشورمان

را خود پیشین های آزادی زنها ما تا گردد آزادبازیابیم.

که است آئینی چه و فرهنگ چه این نمیدانم منا را مردان آنها که دارند شرم خویش زنان وجود ز

! کسی چرا چیست؟ آن دلیل میکنند پنهان چادر زیردامن در را او بخشیده، زندگی او به که را خود مادر

و بگرفت دستش داده، پرورش مهربانی با خوداز را او و میشمارد پست و خوار را است برده پابپا . آیا مینماید محروم اجتماعی های آزادی از بسیاریآیا نیست؟ بیدادگری و فرهنگی فقر ی نشانه این

پسندیده اخالقی های ارزش نداشتن ی نشانه اینخودمان کشور در باید ایرانیان ما چرا نیست؟

کشان آدم و نشینان بیابان این ی رفته پس فرهنگاز اش چهره که اکنون فاطمه کنیم؟ پیروی را

. رفت بیرون و برخاست جا از بود شده سرخ خشم

45

Page 46: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

4و نشستند خاموش دو هر ابوسلیم و مهرپویابه مهرپویا نوشابه، و میوه چند خوردن از پس

» « » « موالی قوانین تا بگذار گفت خداداد ابوسلیمدچار روزی تا بدانی که کنم بازگو برایت را ایران در

» « . بر بیشتر ها شرطه اینکه نخست نشوی دردسری جامه دارند، بلند های ریش میشوند، سوار االغ

» « بشمار موالی نیز آنها چون و میپوشند سیاه . و است آویزان االغ سوی یک بر دوپایشان میآیند،

: کن گوش موالی قوانین به اکنونسن از ایرانی مرد سوار 60تا 15هیچ حق سال

. زیر که آنهایی ندارد را اسپ بر باالی 15شدن 60وولی شوند اسپ بر سوار میتوانند هستند سال

. این گردد آویزان اسپ یکسوی در باید پا هردوسوارکاری ایرانی جوانان که است آن برای

. موالی بجنگند عربان با نتوانند آینده در و نیاموزندجنگی ابزارهای دیگر و خنجر شمشیر، داشتن حق

. ی رشته در آهنگری کار نمیتواند موالی ندارد را . حق موالی باشد داشته خنجرسازی و شمشیرچون و گوین سخن پارسی خیابان در که نداردتازی که میدانند زشت ها، شرطه حتی ها، ایرانی

هستند خاموش بیشتر ها خیابان در مردم بیاموزندگپ زیرگوشی آهسته بگویند، چیزی باید چنانچه و

میزنند.و میگذشت خیابان در تازی مرد یک روزی گویندبه خود دوست با بود ندیده را او که ایرانی یک . را شرطه سه تازی مرد آن میزد گپ پارسی

46

Page 47: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

بخت مرد آن که داد دستور آنها دوتای به فراخواندی شرطه به و دارند نگاه دوسوی از را برگشته

بیرون دست با را مرد آن زبان تا داد دستور سومبیرون کمر از خنجری سپس دارد، نگاه و کشیده

باز را دستش برید، را بخت نگون آن زبان و کشید. نهاد او دست کف در را بریده زبان و کرد

د تازی آن کار ایران این خاک سرتاسر در دمنش . دراز های سال از پس اکنون شد همگی زبانزد

» یک» میگذارم دستت کف در و برم می را زبانت. » است» شده همگانی گفتنی

نخواهی زیاد تازی مرد خیابانها در که نکن فراموشبسیار ها ایرانی برابر در تازیان شمار زیرا دید

در عربی دور از چنانچه ولی است ناچیز بسیاردور از زود هستی سوار االغ بر اگر دیدی خیابان

خیره مردتازی چشم در هیچگاه و شوی پیاده بایدبشو، دوال فروتنی وبا بیانداز پائین را سرت مشو،

نگاه خود سر پشت به گذشتی او از اینکه از پسشده دور عرب مرد تا مشو سوار االغ بر نکن،

چگونگی. به بستگی تو کیفر نکنی چنین اگر باشد. دارد تازی آن روز آن روانی

» « بدانی باید که را موالی قوانین از دیگر برخی » که » عرب، دختر یک با آمیزش حق موالی اینستکه

. مرگ آن فرجام ندارد را میشوند، پیدا کم بسیاراست.

یورش از پس سوم نسل که من برای حتی زندگیدر که ایران است، آور رنج بسیاربسیار هستم

47

Page 48: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

و بوده جهان امپراتوری بزرگترین ساسانیان زمانباسوادان شمار اکنون بودند، باسواد مردم بیشترآموزشگاه ی همه تازیان زیرا میشود کمتر هرروز

. از یکی که شاپور گوندی دانشگاه بستند را هاآتش را است بوده دنیا های دانشگاه ترین برجسته

. در. نمودند نابود آنرا های آزمایشگاه و کتابها زدنددامپزشکی، پزشکی، های رشته دانشگاه آن

آموخته ها رشته دیگر و فلسفه اخترشناسی،باالی. ی رده دانشجویان از بسیاری میشد

و هندوستان روم، مانند دیگر ی پیشرفته کشورهایمی دانشگاه آن در خودرا آموزش پایان مصر،

گذرانیدند.اینکه مگر ندارد را شدن باسواد حق کسی اکنون

آنرا نام که برود بخواهد تازیان دینی آموزشگاه به . » شدن» باسواد حق بن از که زنها مینامند مدرسه

. » زن. » بیچاره میدانند گناه را کار این تازیان ندارنددر همیشه باید ندارند را چیزی هیچ حق ایرانی های

خودکشی بپوشانند، را خود سرتاپای و بمانند خانهاز بیشتر بسیاربسیار ایرانی زنهای میان در

. است مردان میان در خودکشیمی برتر و آریایی نژاد از را خودمان ها ایرانی ما

د را تازیها و نژادی دانیم از و فرهنگ بی و دگونهبردگی به را ما که تازیان ولی پنداریم می پست

روزی کنند می تحمیل ما به را چیز همه و اند گرفتهو هستند پست نژاد از ها ایرانی نشنویم که نیست

خود که میباشند آنان صاحب و سرور ها عرب. است عربان برتری ی دهنده نشان

48

Page 49: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

میکنند باور دارند ما نوی های نسل آهسته آهستهعربان که بینند می زیرا هستند برتر ما از عربان که

میتوانند اسپ بر سوار میپوشند، بهتر های پوشاکبا خنجر و شمشیر دارند، زیبا های خانه بشوند، » « . با بیشتر که ها شرطه دارند زرین ی دسته

همیشه کنند می کار آنها با و آمیزند می در تازیانزبان هم آنها ولی کنند می را تازیان چاپلوسی

ی چاره بتوانند که واژه چند مگر آموزند نمی عربیزبان با را تازی های واژه آن گاهی و کنند نیاز

پارسی زبان دارند رفته رفته و آمیزند می پارسی« . شرطه از برخی که میشود دیده میکنند آلوده را

میپندارند« باسوادی را عربی های واژه دانستن ها. میکنند افتخار آن به و

بگیریم جشن را مهرگان و نوروز نداریم حق مامگر بخوانیم نمیتوانیم آفرینگان درپنهانی، مگر

و. ها آتشکده و ها مهرآب ی همه تازیان دردلنمودند خویش های پرستشگاه به تبدیل را مسکدها

. » « به ناچارند مردم نهادند مسجد آنرا نام و » یاد» وار توتی که عربی زبان به و بروند مسجد

آدینه روزهای در ویژه به بگزارند، نماز اند گرفتهگروهی “ .”نماز بخوانند باید

در هستیم سوم که ما نسل و دوم و نخست نسلعربها به دشنام دل در ولی میگزاریم نماز آشکارا

نماز به دارند کم کم ما های بچه ولی میفرستیمنمیتوانیم هم ما و میگیرند خو عربی

با چنانچه و هستند بچه زیرا کنیم بدگویی آشکاراکنند، بازگو را چیزی بازی زمان در خود دوستان

49

Page 50: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. پیش من بود خواهد درگزند خانواده ی همه جانزودتر هرچه ما اگر اوضاع، این با میکنم، بینی

و ها نوه نرانیم، بیرون کشور از را عربهاسروران را عربان و مسلمان خودرا ما های نتیجه

. دانست خواهند خود

که زیرزمینی سازمان این پرسیدم مهرپویا ازداد پاسخ هست؟ ایران رهایی در امیدی آیا میگویی

هیچگاه» را آرزویمان و امید باید ما خداداد، .» سازمان در مرا میتوانید آیا گفتم نکنیم فراموش

ایران رهایی برای دارم دوست خیلی بپذیرید؟ خود . جوانانی بدنبال همیشه ما داد، پاسخ کنم تالش

. نگهدارند زنده را سازمان تا هستیم تو مانند . با کنیم درست برایت سپید ی جامه یک باید نخست

! تازیان داد، پاسخ سپید ی جامه چرا گفتم شگفتیآوردند یورش ایران به که نخست سال همان از

. ما پدران بودند سیاه پرچم و سیاه پوشش دارایسپید ی جامه زیرا میپوشیدند سپید ی جامه بیشترشادی و است درستی و راستی پاکی، ی نشانه

. کسی چنانچه ایران شکست از پس میباشد نیز آور . حال میکردند بازداشت اورا میپوشید سپید ی جامهسیاه ی جامه برابر در را سپید ی جامه ما سازمان

ما کشوری ی نماینده که برگزیده و تازیان ست . پدرم مهرپویا، گفتم میدهد پیوند یکدیگر به ماهارا

شکست سبب که میگفت بزرگم پدر ی گفته ازمشتی دست از بزرگی، آن به امپراتوری یک ایران،

در مرج و هرج نشین، بادیه در 50عرب پسین سال

50

Page 51: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

توهم آیا است، بوده ساسانی دودمان دولت درونچیزی این آری گفت مهرپویا موافقی؟ گفته بااینجنگ زمان در که مادربزرگم نسل که است

میزیسته . باور بهمین اکنون ایران مردم ی همه میآورد بیاد

هستند.نداشتند خوشی دل ساسانی دولت از ایران مردمکارهای ی همه در روحانیون که میدانستند چون و

اندازه بی نیز روحانیون از اند، داشته دست دولتی . رهبران به مردم سبب همین به بودند بیزار

در آنها رهبری تا نداشتند ایمان دینی و سیاسیگزند به خودرا جان و گرفته جدی را جنگ زمان

« عمرابن. خود، رهبر به عربها برعکس، اندازندلشکر« نیازبه عمر هرگاه و داشتند ایمان ، خطاب

یاری اورا تازی گوناگون های تیره میداشت تازه » « از بسیاری غنائم قانون اینکه ویژه به مینمودندرا بودند کرده شرکت جنگ در آنزمان تا که تازیان

. بود نموده دارا

در شرکت برای تازیان شدن پیشباز بنیادی سبب» « قادسیه جنگ در تازیان پیروزی ایران، با جنگ

جنگ. در شرکت از تازیان قادسیه جنگ از پیش بودجنگ درنمیدادند، تن بدان و داشتند بیم ایرانیان با

اندیشه از دور آنان برای ایران چون باکشوریعمر. سرداران از یکی میگفت پدربزرگم مینمود » تازیان » به و رفت مدینه به حارثه ابن امامثنی بنام

! در ما دارید دل در ترس چرا گفت شهر آن

51

Page 52: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» های» آبادی ی همه و جنگیدیم قوم این با سواد » « » بدست» بسیار غنائم و ستاندیم آنها از را سواد

و. بود ایستاده شنوندگان میان در که عمر آوردیمگفت و رفت منبر روی بود، نیز مسلمین ی خلیفه

گنج» شما به محمد، خویش، رسول زبان به الله . به و برخیزید است داده مژده قیصران و خسروان

» « » « شما عاید بسیاری غنائم که روید عجم دیار.» شد خواهد

گرد ایران با جنگ برای بزرگی نیروی راه بدینبرای آورد. نیرومند آماجی ایرانیها برابر، در

. نداشتند اندازند آسیب به را خود جان که جنگیدندر دولت هم باز شوند پیروز اگر میکردند گمان آنها

مانند نیز روحانیون و ماند خواهد ساسانیان دست. داشت خواهند نگاه را خود سیاسی نفوذ پیش

ولخرجیهای همان سنگین، مالیاتهای همان نتیجهو ها زورگویی همان و فرمانروایی دستگاه

. پیشین های ستمکاری) خیانت ) دشمنیاری ها جنگ بیشتر در همین، برای

پی های شکست سبب ناراضی ایرانیان از برخی. بود گردیده ایرانیان درپی

سرداران از یکی بدست بزرگ دشمنیاری آخرین. » « گرفت انجام دیلمی سیاه بنام سوم یزدگرد

» شکست » جلوال جنگ در ایرانیان که زمانی گویند » یاران » او برد، می بسر حلوان در یزدگرد خوردند،

. کرد جویی چاره موبدان از یکی از و بخواست رادر و برود استخر به شاه که کرد پیشنهاد موبد آن

تا شود روان شوش سوی به و آورد گرد لشکر آنجا

52

Page 53: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. این یزدگرد کرد توان ایستادگی تازیان برابر درشد، روان اسپهان سوی به و پذیرفت را پیشنهاد

» « و خواند پیش به را دیلمی سیاه رفتن از پیشسپاهی هرشهری در و روید شوش بسوی گفت

را تازیان پیشرفت جلوی شوش در تا آورید گرد . دیلمی سیاه گردید من رسیدن براه چشم و بگیرید

چادر شوشتر و هرمزد رام میان جایی و کرد همینکه هرکجا به تازیان که شنید آنجا در ولی زداو پیروزی در امیدی و میشوند پیروز میرسند

پیش. خودرا سرداران و شد هراسان سیاه نیستکه است این راه بهترین گفت آنها به و خواند

» « فرمانده از امان درخواست و شویم مسلمان . اورا پیشنهاد سردارانش همگی بکنیم عربان

پذیرفتند. » « نزد را شیرویه بنام سردارانش از یکی سیاه » و» فرستاد تازیان ی فرمانده ابوموسی . آنان به زود نیز ابوموسی نمود امان درخواست

» « . ی همه و دیلمی سیاه پس آن از داد امانکه جنگی در و درآمدند تازیان خدمت به سربازانش

سیاه بودند، کرده محاصره را شوشتر تازیانسپید پیراهن شبی بلکه نمود شرکت تنها نه دیلمی

کرد آغشته خون به خودرا ی جامه و پوشید ایرانیکشید دراز ای چاله در شهر ی دروازه نزدیگی در و . ایرانی یک که شهر بان دروازه داد سر ناله و آه و

مرد کمک به نموده باز را دروازه زود دید را زخمی . در پیش از تازیان که زمان این در شتافت زخمی

شهر و کشته را بان دروازه بودند نشسته کمین

53

Page 54: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سم زیر آنرا و آوردند بدست اسانی به را شوشتر. کردند نابود خود اسبان

گفته این از خداداد، گفت، و کشید آهی مهرپویا . گفته کنیم پیدا تو برای کاری باید بگذریم، که هاچنین اگر هستی، کاردان چرمسازی در که بودی

. در آری گفتم داشت خواهی خوبی درآمد باشدجیب به اش همه ولی میآوردم در بسیار پول حجاز

. » رفتیم،» بازار به روز آن فردای میرفت ارباباز پس و برد چرمسازی کارگاه یک به مرا مهرپویا

و بیا فردا از گفتند بمن نمودند من از که آزمایشی. شو بکار دست

و مهرپویا از توانستم کارکردن هفته چند از پسفاطمه برای ارمغانی و کنم اجاره اطاقی مادرش

آنان مهربانیهای بدانند که خریدم مهرپویا و. ام نکرده رافراموش

زیرزمینی سازمان در و ماندم نهاوند در سالی چند . این که بردم پی چند زمانی از پس کردم شرکت . کار درگیر همه ندارد چندانی پیشرفت سازمان

که نمیماند بجا فراوانی پول و وقت هستند، روزانهو باشند داشته فراوانی کوشش سازمان کار در

دوستان از و بودم ناخشنود بسیار باره این در من . گفت، بمن دوستان از یکی روزی میکردم گله

نیز دیگر بسیاری های سرزمین ایران بجز تازیاندر که نیست چندان آنان شمار و اند آورده بدست

بگذارند، بجای خود از سپاهی سرزمینها این ی همه

54

Page 55: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

پیش در را ای زیرکانه بسیار سیاست سبب بدینکه را استانی یا و هرشهر که این آن و اند گرفتهآن مرزبانان ویا فرماندهان میدهند، شکست

خدمتگزار شوند، مسلمان چنانچه را، سرزمینهافرمان زیر مردم از را ها مالیات و گردند، خلیفه

بکار بدهند، خلیفه به و کرده گردآوری خودمیگمارند.

مردم دیگر مانند محلی، های شاه این بیشتردر ولی هستند خود پدران آئین پیرو دل در ایران،

ندارند نافرمانی پروای و هستند مسلمان برونچند شماری استانی و شهر هر در خلیفه زیرا

آن کارهای ی همه که دارد تازی ی نمایندهبه آنرا گزارش و دارند دیده زیر را فرماندهان

. های کوشش مرزبانان این از برخی میدهند خلیفهسال سدها آنها دودمان چون و دارند زیرزمینی

را آنها مردم اند، بوده خود سرزمین های شاهدر بیشتری پیشرفت روی بدین میدارند گرامی

. دارند خود زیرزمینی کارهایبسیار خلیفه فرماندهی مرکز از چون خراسان

برابر در زیرزمینی های جنبش کانون است، دور . » مانند» تازی های تیره از برخی است امویاندرسر خالفت آرزوی خود که علویان و عباسیان . ازهمه هستند کوشا بسیار خراسان در دارند،مردی آنان رهبر که میباشند عباسیان نیرومندتر

» میکند » زندگی کوفه در که امام ابراهیم بنام استرا امویان برابر در عباسیان شورش آنجا از و

. میکند رهبری

55

Page 56: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

کوشش کانون کوفه شهر میدانی که همانگونه« . ابراهیم گویا است ایرانی بردگان زیرزمینی های

» « » « یاری« را ابومسلم بنام مولی جوانی امامخراسان وبه داده گریز کوفه از را او نموده،

. کند همکاری خراسان عباسیان با تا فرستاد » اینکه » با است بهزادان او ایرانی نام که ابومسلم

بسیار 19جوانی است جنگجوئی نیست، بیش ساله . گویند کاردان بسیار است سیاستمداری و ورزیده

» حج » طعام که آنجا تا است، مسلمان برون از اوبنیادی آماج و دارد ایرانی آئین دل در ولی میدهد،

برای و است، ایران خاک از تازیان راندان برون اوتا میکند همکاری عباسیان با آماج، این به رسیدننیز را عباسیان سپس و براندازد خالفت از را امویه

. براند بیرون ایران ازفرماندهی و است خراسان در اکنون بهزادان

از خلیفه ولی گرفته بدست را عباسی شورشیان . دوست از که باال های گفته نیست آگاه ماجرا ایندرمیان فاطمه و مهرپویا با را بودم شنیده همکارم

امیدشان. ایرانیان از بسیاری گفت مهرپویا گذاشتمپیش از کاری بتواند کند خدا است، جوان همین بهدارند. ایرانیان با تازیان که را روشی این ببرد

. به میتوانستم من کاش یابد دنباله نمیتواندولی بپیوندم بهزادان لشکر وبه رفته خراسان

. دارد نیاز بمن که دارم پیر مادری

56

Page 57: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

خراسان به که شدم برآن زمان همان در منبار که بودم مناسب زمان براه چشم تنها بروم،

. به را خود ی اراده آن از پس ماه چند بندم سفربرایم آفرینگان آنها کردم، بازگو مهرپویا و فاطمه

. نمودند برایم پیروزی آرزوی و خواندند

5خریدم، االغی بودم آورده گرد که پولی با

در پوشاک کردم، آماده روز چند برای خوراکو گفتم درود مهرپویا و فاطمه به و نهادم خرجین

پیش در را خراسان راه روز آن فردای بامدادگرفتم.

داشتنی دوست و زیبا ایران بود، بهار موسم . چند ای دهکده و شهری هر در راه سر در بود شده

. میزدم گپ مردم با و میماندم ها هفته گاهی و روزدوران زندگی بیاد مرا زندگی در شادی و آزادی این

دوزخی و زندان از که میانداخت حجاز در بردگیم . ای گفتم، می بخود است بوده بدتر نیز سوزانام گذشته های گرامی تنها آن مادرم، و پدر کاش

کشور های زیبایی این و بودند من با امروزبهاری نسیم و مالیم هوای و دیدند می را نازنینشان

. میکردند حس خود ی سینه بدرون آنرا. میانداخت چشمانم در اشک ها اندیشه اینگونه

مادر و پدر جای و بودم بهشت میان در آری. مییافتم خالی را ام آزارکشیده

57

Page 58: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

کاروانسراها در شبها خراسان، سفر دریکدیگر گرد شبها مسافران گهکاهی میخوابیدم، . سیاسی گفتارهای بیشتر میزدند گپ و میآمدند

سال از که امیه بنی های بدرفتاری از همه 41بود،گله بودند گرفته بدست را ایران حکومت تازی

داشتند.و میدانستند پست نژادی از را ایرانیان ها امیه بنی

» « نموده خود موالی را ایران مردم ی همه . حالت یک نمیدادند بآنها اجتماعی حقوق هیچگونهزندانها بود، دربرگرفته را ایران کشور هوای خفقان

زندان به که کس هر و بود شده پر باج ندادن برایو دشوار زندانها در زندگی ای اندازه به میافتاد،

زنده سالی چند از بیش زندانیان که بود آزاردهنده . زنها نبود آنها شدن آزاد به نیز امیدی و نمیماندند

. میافتادند زندان به نافرمانی برای بیشتر

ی درباره برخی شبها مسافران » ی» درباره برخی میگفتند، سخن سپیدجامگان

های کوشش ی درباره برخی و مزدکیها خیزش . » از» یکی ی گفته به میراندند سخن دینیها خرم

» دیگر » های دسته ی همه از دینیها خرم مسافران . او خیابانی نام که مسافر یک از بودند نیرومندتر

پرسیدم میخواند اورمزد را خود ولی بود ابوبکربراه چشم اورمزد گویا هستند؟ که دینیها خرمدینیها خرم داستان گفتن به آغاز بود پرسشی چنین

نمود.

58

Page 59: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

) زمان ) در گفت و کرد بمن روی ابوبکر اورمزدمردم میان از مزدک بنام مردی قباد پادشاهی

های کاری ندانم و ها بدرفتاری از و برخاستدینی، سیاسی، فشارهای و ساسانی پادشاهان

از دین جدائی خواستار و کرد گله اجتماعیو برابری از مردم ی همه برخورداری و سیاست

. گردید ها باج آوردن پائینکارهای در موبدان اندازی دست از خود که قبادپیوست مزدک به بود آمده امان به کشور سیاسی

را روحانیون دست او کمک با که داشت دیده در و . در زیاد نیروی که روحانیون نماید کوتاه سیاست از

نمودند، گوشزد قباد به داشتند دولتی کارهایاز اورا برندارد دست مزدک از پشتیبانی از چنانچه

. این به توجهی قباد نمود خواهند برکنار پادشاهی. ننمود گوشزد

پائین تخت از را قباد روحانیون کوتاه زمانی از پس. کردند راپادشاه جاماسب جوانترش برادر کشیده،

گریبان به دست سیاسی شکست این از پس قبادمیانجی از پس و گردید روحانیون از دیگر برخی

خواهد پایان مزدک ماجرای به اینکه پیمان و گری . از قباد نشست تاوسی تخت بر دیگر بار داد،

های کوشش و نمود خودداری مزدک با دوستیاو کار این ولی کرد، مهار نیز را مزدکیان سیاسی

سبب و ننمود خرسند را تندرو روحانیون از برخیدیگری کودتای یک به دست روحانیون که شد آن

بزنند.

59

Page 60: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سن به دیگری جوانتر برادر سال 12قباد .» « را قباد که نوشیروان نوشیروان بنام داشت

خود بزرگتر برادر مانند میداشت، گرامی بسیارگاه یارانش و مزدک میشمرد، گرامی را مزدک

. میرفتند جوان ی شاهزاده ی خانه به گدارینوشیروان به و 12کودتاکنندگان شدند نزدیک ساله

آنها با اگر که بستند پیمان او با گفتگو زمانی از پسبخشند، پایان مزدک های کوشش به تا کند همکاری

. نمود خواهند پادشاه اورا قباد از پسی همه و مزدک گفتند نوشیروان به کودتاکنندگان . که نوشیروان فراخواند خود ی خانه به را یارانش

آگاهی کودتا چگونگی از و نبود بیش کودکی . با ویژه روز در مزدک که زمانی کرد چنین نداشت

رسید 180 نوشیروان ی خانه به یارانش از نفربودند نشسته کمین به آنجا در پیش از که سربازانی

. کشتند را همگی و تاخته بآنان آخته شمشیرهای با. رسید پادشاهی به نوشیروان ماجرا آن از پس

پادشاهان از یکی آن از پس زمانها انوشیروانآن ولی گردید کشور ی سازنده و نیکوکار بسیار

ساسانی دودمان دامن بر دیگری ی لکه ماجراگذارد.

به او پیروان مزدک، شدن کشته از پس« بانو بنام مزدک همسر و گرائیدند خاموشی

. گریخت« ری شهر به خرمه » « از پس که 9خرمه شد برآن خاموشی سال

. یاران به پیام او آورد گردهم دیگر بار را مزدکیان

60

Page 61: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

در آنهارا و فرستاد ایران سرتاسر در مزدک . انجمن آن در فراخواند ری شهر در انجمنی

دیگر باری که نمودند یاد سوگند مزدک دوستدارانمبارزه ساسانی دستگاه های نابرابری با و برخیزند

. و روشنفکر زنی که خرمه، بانو نمایند آغازرا گروه سرکردگی بود، ورزنده بس سامانگری » « به ها خرمی بنام آنان گروه و گرفت بدست

رفته ها سال گذشت از پس و پرداختند مبارزه. » میخواندند » ها دینی خرم را آنها رفته

ایران سیاسی های دسته کوشاترین ها دینی خرمبه کماکان تازیان یورش از پس و میآمدند بشمار . باید میدهند ادامه تازیان برابر در بار این خود، کار

در که موبدانی و ساسانی دولت که داشت بدیدهو مزدکیان به بودند کار اندر دست سیاست کارهای

که آوردند وارد بسیار ناروا های تهمت دینان خرم. است بوده پوچ و نادرست همه و همه

) ( پژمرده بسیار مرا اورمزد ابوبکر داستانمن نام گفتم و نشستم پهلویش رفتم کرد،

. » ابوسلیم» من خیابانی نام و است خدادادو داشته تازگی من برای اید گفته که را داستانی . ام آمده نهاوند از من گفتم او به بود دردناک بسیاراو روید؟ می کجا به شما هستم، خراسان رهنورد و

میروم خراسان به داد، .پاسخ . پرسید هستیم همراه ما پس گفتم فراوان سرور با

را کس هیچ گفتم دارید؟ را کسی چه خراسان دردر بردگیم داستان سپس و نمیشناسم خراسان در

61

Page 62: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

به رفتن آماج وعلت نهاوند به گریز و حجاز . چشمانی با اورمزد کردم بازگو برایش را خراسان

از روان به درود گفت و نگریست بمن غمگینتوانستی که خرسندم و میفرستم تو دادگان دست

آفرین و بخشی رهایی بدبختی آن از را خودتکشیده بردوش راه رنج که تو پرستی میهن برخوی

. به سبب همین به نیز من کردی خراسان هوای وها ایرانی ما برای زندگی زیرا میروم خراسان

و آورتر، شکنجه تر، سخت پیش روز از هرروز. گردد می آمیزتر توهین

که بلند موهای با میانسال بود مردی اورمزدآ از بلندش نیمی ریش بود، گردیده خاکستری ن

با که بود کرده سرخ حنا با آنرا گویا بود، رنگ سرخ . شانه مینمود هماهنگی داشت که روشنی ی چهره

یک بلندش قد و بود فراخ اش سینه و پهن هایشتاریخ از او دانش داد، می باو ای برجسته منش . همان از بود کرده تر برجسته را او منش این ایرانایجاد ما میان فرزندی پدر پیوند یک آشنایی آغاز

را راه مازاد که شدیم آن بر او پیشنهاد به و گردید. بپیماییم باهم

در من گفت هستی؟ کجایی پرسیدم اورمزد ازمردم از نیاکانم ولی ام آمده بدنیا ری شهر

. » بودند» ساسانیان پایتخت تیسفون شهر مدائنکه بود سرزمینی بلکه نبود شهر یک نام مدائن

سوی دو در که بودند پیوسته یکدیگر به شهر چندین» « . مانیتوخسرو و تیسفون داشتند جای دجله رود

62

Page 63: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ی کرانه در و داشتند جای خاوری ی گرانه در » « بآن نزدیک و سلوکیه یونانی شهر باختری

» « » « و داشتند جای زیجان و اردشیر وه شهرهایبودند عربان کشور به نزدیک شهرها این چون . » « اکنون میخواندند مدائن را سرزمین آن تازیان

. اند شده نابود شهرها آن بیشتررا تیسفون تازیان وقتی پدربزرگم ی گفته به

ساختمانها و کردند چپاول را ها کاخ ی همه گرفتند، . زمان در ساختمانها این از برخی نمودند ویران را

اردشیر ) پسر شاپوریکم زمان در برخی و اشکانیان » « . دیگر( و کسرا طاق بودند شده ساخته بابکان

در ساسانیان ی ساله چهارسد های گنج که ها کاخ. افتاد عربان بدست بود آنجا

به و کنده را ها کاخ زیبای آجرهای حتی تازیان . های فرش از یکی میبردند فروش برای عربستان » هیچ» در که بود بزرگ ای اندازه به کسرا طاق

. گرانبها فرش آن تازیان نمیگنجید مدینه در اطاقیپخش خود فرماندهان میان نموده تکه تکه را

از. را سیم ارزش که نشین بیابان مردم این نمودندهای کاخ و مدائن صاحب اکنون نمیدادند تمیز زر. بکنند باید چه آن با نمیدانستند و بودند شده آن

» در » آمده، بدست غنائم و مدائن، گشایش خبرمیان

های گروه که شد آن سبب و پیچید تازی های تیرهآن که بپیوندند عمر لشکر به بیشتری نفس تازه

63

Page 64: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» « ، جلوال جنگهای در تازیان های پیروزی خود. نمود تر آسان برایشان را نهاوند و شوشتر،

) جنگ ) در ایرانیان شکست علت شوند شوربختانهدودمان دستگاه از ناخرسند ایرانیهای نیز مدائن

. مردی سرکردگی به تازیان گویند بودند ساسانی » زده » چادر مدائن بیرون که بود سال دو سعد بنام

مدائن شهرهای دربیشتر قحطی سبب این و بودندگربه و سگ گوشت مردم ایکه گونه به بود گردیده

. میبرد بسر مدائن در که یزدگرد میخوردند را » « فرخ پسر زاد فرخ به را سپاهیان فرماندهی

به سپاه گردآوری برای خود و سپرد هرمزد . » پنهان» در ناخرسند ایرانیان از برخی رفت حلوان

» « که نمودند براین آگاه را او و رفته سعد نزدبرای نیز یزدگرد و میبرند بسر گرسنگی در شهرها

اکنون و رفته حلوان سوی به سپاه گردآوری. است یورش برای زمان بهترین

» « و شوشتر، ، حلوال مدائن، شکست از پس . جنگ از پس افتاد عربان بدست نیز نهاوند سپسجنگ و نماند بجای ایران برای ارتشی دیگر نهاوند

و ایران میان منظم جنگ آخرین میتوان را نهاوند. دانست تازیان

گردآوری برای یزدگرد، نهاوند شکست از پسو گرگان، تپورستان، کرمان، پارس، سوی به سپاه،

نیرویی نتوانست کجا هیچ در ولی رفت سیستان . سال در او آورد بدست تازیان با مبارزه 30برای

64

Page 65: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

به چشم که آسیابان یک بدست مرو شهر در تازی.» شد کشته بود دوخته او زیبای پوشاک

6

بسیار مرا ایرانیان درپی پی شکست داستان . این فروبرد باندیشه مرا و نمود پژمرده و غمگین

موبد و ساسانی خاندان آزمند خودستایی نماهایتباهی در ولی اند بوده دینی پیشوای بنام، تنها کهگردید، بزرگ بس کشوری مرگ سبب بودند شناور

داریوش و بزرگ کورش روزگاری که کشوری. بودند نموده جهان کشورهای سرآمد آنرا بزرگ

اقتصادی، دینی، تبعیضات ها، زورگویی اینپاک ایرانیان که بود ساسانیان اجتماعی و سیاسی

. شوربختانه نمود نشین بیابان تازیان ی برده را نژادرهبران بنام که تبهکار گرای سیاست موبدان روش

بودند نموده دار لکه را زرتشتی پاک آئین دینی،حکومت با همراه نیز زرتشتی دین که شد آن سبب

. شود کشیده تباهی به ساسانیدین با را خود حکومت ساسانی دودمان چونهای کاری ندانم که زمانی بودند آمیخته زرتشتی

ایران امپراتوری شدن پاشیده ازهم سبب آنان. کشانید نابودی به باخود نیز را زرتشت آئین گردید،

بوده تبهکاران همین نیاکانم و من شدن برده سبباز. که سدسال از پس امروز اینکه سبب اند

کشور در ایرانیان هنوز میگذرد، نهاوند شکستبی و موشخوار عرب مشتی بردگان خودشان

65

Page 66: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

پیشوایان های کاری ندانم همین هستند فرهنگ . که زمانی است بوده ساسانی دودمان و دینی

بودند، داده دست از را خود رهبران به اعتماد مردم. بگیرد را تازیان یورش جلوی که نبود رهبری دیگر

خود کشور به و گریختم بردگی و عربستان از مناکنون بپذیرم را نیاکانم آئین که باشم آزاد تا آمدم

» و » هستند موالی میهنانم هم ی همه که بینم میشالق ها، خوردن کتک گواه که نیست روزی

های شدن کشته و ها، افتادن زندان به ها، خوردن . که است این مانند نباشم گناهم بی میهنان هم . چه هر باید ما میکشند سوهان را روانم همواره

بهزادان لشکر و برویم خراسان به زودتر ) سوگ) این به بتوانیم شاید تا بپیوندیم ابومسلمپایان است گردیده کشورمان پایگیر که ننگین

دهیم.

تو » که را آنچه گفت و کرد بمن نگاهی اورمزد » و کوه برابر در است کاهی مانند میبینی امروز

بنی » های خلیفه از یکی میگفت پدرم گفت سپسدادن از استانها دیگر و اسپهان مردم که میدید امیه

خودداری بود شده بسته بآنها که سنگین باج » عجم » عراق به را حجاج بنام مردی خلیفه میکنند، ) مردم) از را ها جزیه و مالیاتها تا فرستاد اسپهان

. بفرستد خلیفه برای و بستاند

خوی دارای آشام خون بسیار بود مردی حجاجرا عرب نژاد که آور سرسام نژادی تبعیضات

66

Page 67: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

و میدانست ترین پست را ایرانیان نژاد و باالترینآنان نژاد بودن پست در را ایرانیان شکست سبب

و میکشید ایرانیان رخ به آنرا همیشه و میپنداشت » « با را موالی قانون و میشمرد کوچک آنانراچه ایرانیان ی همه ی درباره خشونت و سرسختی

. میداد انجام دیگران و مسلمانرا شماری پرداخت نمی موقع به را باج کسی اگرو بیاندازد مردم میان در وحشت تا میبرید سر

میانداخت خود وحشتناک های زندان به را بسیارینمک، با را زندانیان خوراک و آب تا میداد دستور و . زندان در مردم بیشتر سازند آلوده کثافت و آهک، . بیست در گویند مردند می بیماری و گرسنگی از

هزار سدوپنجاه از بیش حجاج، فرمانروایی سال . ستم با ایرانیان با ای باندازه او شدند کشته ایرانیاموی ی خلیفه جاییکه تا مینمود رفتار خواری و

» برابر» در مردم نکند که نمود نگران را عبدالملکدردسر به را اسالم امپراتوری و کنند شورش او

بیاندازند. » « هزار پنجاه از بیش حجاج مرگ زمان در گویند

ترسناک های زندان در ایرانی زن هزار سی و مرد. میبردند بسر او

را سنگین های باج دادن توانایی که دهقانانبه گدایی برای و کرده رها خودرا زمینهای نداشتند

که داد دستور حجاج ولی میگریختند، شهرهابه ها دهکده از کسی تا بزنند سر را فراریها اینگونه

. نمیتوانستند که مردم از بسیاری نگریزند شهرها

67

Page 68: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

جزیه پرداخت از تا شدند مسلمان بدهند جزیهتازه که داد دستور حجاج ولی شوند، بخشوده

. بپردازند جزیه همچنان باید ها شده مسلمانکه گذراندند قانونی تازیان کوتاه زمانی از پس

ایرانی مزدوران مالیات میزان قانون آن برابر . که شد سبب قانون این آمد پائین بسیار عربهااین به رایگان خودرا زمینهای کشاورزان از بسیاریآنها کارگر ی گونه به خود و نمایند واگذار مزدوران

. دهند ادامه کشاورزی بهکه بیگانگان، مزدوران این کوتاه زمانی از پس

کار از و میکردند زندگی شهرها در بیشترعمده مالکان نداشتند، آشنایی هیچگونه کشاورزی

. آن سبب پیش از بیش خود این و گردیدند کشور یخدمتگذاران گروه به مردم از بسیاری که شد

. بپیوندند خلیفه

ترس در همه ایرانیها هنوز میبینی که همانگونه . اینکه از ترس تنها نه میبرند بسر همیشگی

» و» کوچه در آنان تازی اربابان یا و ها شرطهنمایند، درد ایجاد و زده آنان پیکر بر ضربه خیابان

بخت مردم این بلکه خویش، بجای چیزها اینماندن زنده از ترسشان اشغال، زیر ی برگشتهخواب. از زنده فردا که دارند ترس آنها استآدمیت مقام به تجاوز شاهد دیگر باری برخیزند،

روانی های ضربه دیگر باری گردند، دیگران و خود . ماندن زنده در آماج کنند تحمل خودرا برشخصیتزندگی یا است زیستن تنها آیا چیست؟ ها انسان

68

Page 69: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

آرزوها،! ها، آزادی ی همه با کردن زندگی کردنبوی از بردن لذت زیبا، ی آینده به داشت چشممالیم گرمای از بهاری، نسیم وزش از گلها، خوش

. بهاری بوی از خورشید،خوشیهای اینگونه ایرانیها که است سال های سال

روزانه دست ی کوچک از را زندگی . کنند، درک نمیتوانند دیگر را گل بوی آنها اند داده

های برگونه نمیتوانند را بهاری نسیم مالیم برخورد. نیست درکار بهاری اینکه مانند کنند، حس خود

. راه که هستند موجوداتی اینها نمیتابد دیگر آفتاب . انسان را خود دیگر اینها نیستند زنده ولی میروند

شده ربوده آنها از بودن انسان افتخار زیرا نمیدانندافتخار آن به که نمانده بجای برایشان چیزی است،

می برتر ماندن زنده بر را مرگ همگی نمایند،شمارند.

! به همه است پذیر امکان همگانی خودکشی آیااین روزی اینکه آرزوی اند، زنده فردا آرزوی

جایگاه تا برانند بیرون را گرد بیابان بیگانگان ) بدست) دیگر باری را خود بودن انسان مقام

نه ببرند لذت فرزند داشتن از دیگر باری آورند،بندگان آنان فرزندان که باشند داشته ترس اینکه

. بود خواهند دشمن ی آیندهدینی دستورهای نکردن دنبال برای بیشتر زنها

پوشیدن مانند چیزهایی میافتند، زندان به تازیان . باشد، سیاه رنگ به باید چیز همه رنگی پوشاکهای

و کفش چه و پیراهن، چه چادر، چه روسری، چهبرسر. نیز نقاب باید زنها چادر، بر افزون جوراب

69

Page 70: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. زنهای این بماند پوشیده هایشان چشم تا اندازندکدخدایان برخی یورش، از پیش تا که ایرانی

و کشاورز برخی بازرگان، برخی بودند، ها دهکدهدست روزانه کارهای ی همه در مردان با برابر

ارزشهای ی همه و شده نشین خانه اکنون داشتند،. خودراازدست انسانی اند داده

» همه » است، گناه شادمانی و شادی تازیان آئین در . جشن یک تنها است سوگواری هایشان یادمان ی

» « ی همه گوسفند کردن قربانی با آنهم که دارندنه مشغولند، خود های شکم پرکردن در را روز آن

. پایکوبی و رقص نه و سرودی آواز نه چنگی، نواید مردم اند این گرفته ازما را چیز همه دمنش

در تاکنون هخامنشیان دوران از که سرخ گل حتیآنرا که میشود دیده ای باغچه هر در ایران سرتاسرما عربان اکنون را برد نام میتوان ایران ملی را گل

. » ببریم » نام محمدی گل آنرا که نمودند واداراز شماری تازیان یورش از پیش ها سال گویندبه بودند، ناخرسند ساسانی دودمان از که مزدکیان

. های گل خود با آنان از چندی گریختند حجازهای باغچه در و بردند خوشبوی و سرخ رنگارنگ

. باغچه آن از یکی کنار از محمد روزی کاشتند خودگل آن خوش بوی و زیبا های رنگ از و میگذشت ها

در ای باغچه داد دستور سپس و آمد خوش را او هاباغچه آن در ها گل آن از و بسازند او ی خانه

حجا. های عرب پس آن از را بکارند سرخ گل نام ز. » خواندند» محمدی گل

70

Page 71: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

7پرست بت عربان محمد، شدن زاده از پیش

هر. بودندخانه در بتها این و بود بتی دارای تازیان از ای تیره

. دارای کعبه ی خانه میشدند نگاهداری کعبه یتیره یک بت به اطاقکی هر بود، بسیاری اطاقکهایتیره هر از خانواده یک و داشت تعلق حجاز مردم از

این نگهبا و گشت می تیره آن ی ویژه بت نبجای اندرنسل نسل خانواده آن در که بود افتخاری

میماند. » و» بود عباسی و هاشمی های تیره بت الله

. داشتند دست در قریش ی خانواده را الله نگهبانیشیفته ای باندازه بود مصطفی نامش که محمد پدر

» « ) ( » « عبدالله لقب فرنام که بود الله چم ,ی به. نهاد برخود الله ی بنده

اند میزیسته یکدیگر کنار در آشتی در بیشتر تازیانیکدیگر ی همسایه کعبه ی خانه در بتهایشان و

آن اگر و بودند نبرد در باهم که گهگاهی ولی بودندمیانجامید، خونریزی به و میکشید درازا به نبرد

توهین دشمنان بتهای به اینکه برای آنها از برخیکه را خود دشمن بت رفته کعبه ی خانه به نمایند،

می بود، شده ساخته سنگ یا و چوب با بیشترشکستند.

همگانی نبرد بود، کودک هنوز محمد که زمانی . های تیره شد برپا تازیان گوناگون های تیره میان

» یکدیگر » با الله از پدافند برای عباسی و هاشمی

71

Page 72: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. و کشید بدرازا تازیان میان جنگ میکردند همکاریسن به محمد که با 14زمانی رسید، سالگی

» « در آهسته آهسته همزه خود عموی همکاری . با گردید ورزیده کار این در و جست شرکت نبردها

های سن در او بسیار، شایستگی دادن تا 18نشانبا 20 و رسید خود ی تیره سرکردگی به سالگی

آهسته آهسته توانست پایان بی مدیریت و تدبیربت از نیمی و آورد بدست پیروزی ها تیره بردیگر

» « از برتر را الله و کند نابود را کعبه ی خانه های » « راه بدین اکبر الله واژه و نماید اعالم بتها دیگر

. آمد بوجود

هم به عرب دو که زمانی نبردها درآنیکی میرسیدند

« فریا « دیگری اگر ، اکبر و الله کشید می دپیروان از او که میشد روشن واکبر، الله گفت نمی

دیگر عرب چنانچه ولی میشد کشته و نیست الله » چم » به سالم میگفت یکی واکبر، الله میداد پاسخ

« سالم میداد پاسخ نیز دیگری و وصلح آشتی » الله« » های واژه دو این برشما صلح چم به علیکم

شوند می برده بکار کشتن زمان در اکنون که اکبر » « برای اکنون که علیکم سالم های واژه دو و » گرفته» سرچشمه آنجا از میشوند برده بکار درود

اند.

سن در آن، از پس های سالگی، 40تا 38سالشکست را دیگر های تیره ی همه توانست محمد

72

Page 73: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

بدور کعبه ی خانه از را دیگر بتهای ی همه و بدهد » « » است » اکبر تنها نه الله که نماید اعالم و اندازد

می نیز تازیان ی همه خدای و کعبه خدای تنها بلکه. » پرستید » نباید را دیگری خدای الله بجز و باشد

8در ومنال مال گردآوری در ای باندازه تازیان

آنان بنیادی آماج که بودند شده ور غوطه تبهکاری . که زمانی پیداست، اینگونه نبود اسالم دین ترویج

زندگی که دیگران و علی، عثمان، عمر، ابوبکر،آ بنیادی سبب اند، داشته آالیشی بی و ن ساده

آموخته و شهرنشینی زندگی با آنان ناآشنایی. است بوده بیابانی و چادرنشینی زندگی با بودنشان

سا ها ده گذشت از پس با اکنون عربها، که ل » « و نهاده غنائم آنرا نام که غارتگری، و چپاول

» « نعمت وفور در و اند داده بآن تقدس جایگاههای کاخ در زندگی و ولخرجیها راه میکنند، زندگیآنان بنیادی آماج درنتیجه و اند آموخته را پرشکوه

پرشکوه زندگی برپایی و سیم و زر کردن انباشته. است گردیده

شهرهای در تازی سران روش گفتار این گواه. است شهرها دیگر و سامره مدینه، کوفه، تازی

و سوارکاران دارای کدام هر تازی ثروتمنداندرحال یکدیگر با پیوسته میباشند، بسیار بندگان

. یک به آنها میبرند سر به زده د جنگ شبیخون یگرمیکنند تاراج را یکدیگر دارایی و میکشند را یکدیگر

. که خلیفه میدانند نیز مسلمان را خود همگی ولی

73

Page 74: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سوی از یورش آماج همواره است مالدارتر همه از . ی همه میباشد دارند نیز خالفت دعوی خود که رقبا

تازیان میان محمد درگذشت از پس که جنگهاییجویی قدرت و مادی ی ریشه دهد می و داده رخاسالم زیرا ایدئولوژی، ی ریشه نه دارند و داشته

و هستند مسلمان همگی تازیان و است جوان هنوزجنگ سبب که نیست میان در ایدئولوژی اختالف

. به ابوبکر تنها خلفا میان در تاکنون گردد آنان میانکشته همه دیگران است، درگذشته طبیعی مرگ

. اند شده

بسیار های سرکشی سبب حجاج های ستمآ. باالترین » شد بن عبدالرحمن برپاخاستن ن

. » را« » او حجاج بود قحطان بزرگان از یکی اشعث . نامه حجاج زمانی بود نموده زابلستان فرمانروای

که خواست او از و نوشت عبدالرحمن به تند ایندهد موقع به را باج هرکه و بستاند را باجها ی همه

. که عبدالرحمن بفرستد او برای و بریده را سرشبود، حجاج شدن جانشین و برانداختن پی در خودولی ستاند خواهم را ها باج من نوشت پاسخ در

. پاسخ این کشت نخواهم جا بی را کسی . ا آمد گران حجاج بر گران عبدالرحمن لشکری با و

های نزدیکی در ولی رفت زابلستان بسویروبرو حجاج با خود لشکر با عبدالرحمن شوشتر، . بصره به حجاج داد سختی شکست را او و شد

گرد گران لشکری و رفت کوفه به سپس و گریختچندی از پس و بازگشت ایران به و آورد

74

Page 75: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. به عبدالرحمن داد شکست را عبدالرحمن . برای را محمد خود پسر حجاج گریخت خراسانولی داشت گسیل خراسان به او دستگیری

. نامه حجاج گردید زابلستان ی روانه عبدالرحمنتهدید و نوشت زابلستان جدید فرمانروای به ای

او پیش و نکند دستگیر را عبدالرحمن چنانچه نمودخواهد آسیب در او جان و فرمانروایی نفرستد،

افتاد.نمود دستگیر را عبدالرحمن نیز زابل فرمانروای

بفرستد، حجاج نزد اورا اینکه از پیش ولیو انداخت بزمین بام پشت از خودرا عبدالرحمن

. داد جاندستگاه تباهی ی درباره آنچه گفتم اورمزد به

زیرا است درست ای گفته تازی سرداران و خالفتام آمده بدنیا عربستان در من میدانی که همانگونه

گواه نزدیک از و آموختم بخوبی را تازی زبان وبنا که ام بوده تازی سرداران تنها تباهی نه اسالم م

میان همیشه بلکه میچاپیدند را عرب دیگر های تیرهی سرچشمه جنگها این و بود برپا جنگ آنها خود . دو بویژه میآمد شمار به جنگ برندگان برای درآمد

و داشتند دیرینه دشمنی امویه با که بودند تیره . ی تیره آنها از یکی بودند دوخته خالفت به چشم

» « عباسیان خودرا ی تیره که پیامبر عموی عباسابوطالب پسر علی بازماندگان دیگری و میخوانند

خود که . بود » مینامند » علوی رابودند علویان از نیرومندتر ارتش نظر از عباسیان

خلیفه برای همیشه درست و دردسر اموی ی

75

Page 76: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

که. ایرانیان میگویی، درست گفت اورمزد میکردندو علویان با برخی ندارند، خوشی دل امویه از

شاید تا میکنند همکاری عباسیان با دیگر برخی . در عباسیان بخشند پایان امویه خالفت به روزی

خلیفه دشمنان های کوشش کانون که خراسان،شهر در علویان ولی هستند نیرومندتر بسیار است،کوفه در که ایرانیانی و دارند کوشش کوفه تازی

. میکنند همکاری علویان با هستند بردهی تیره از که هستند پیکار دراین ایرانیان از برخی

مبارزه امویه با راه بدین و بسازند نو دینی علویکه. نمودند اعالم نزدیک ی گذشته در آنها نماینداو پسران و آنهاست امام ابوطالب پسر علی

و دوم های امام اند مرده همگی که حسین و حسن . میآید پیش که هرفرصتی از علویان میباشند سوم

و میکردند توطعه اموی خلفای حکومت برابر در . بدست نیز خطاب عمربن کشتن گویند کنند می ) ( بردگان کمک با ، فیروز پیروز بنام ایرانی یک

. گرفت انجام مدینه و کوفه در ایرانیدیگر و علویها های فعالیت کانون کوفه شهر

» موالی » همواره ها تیره این و بود عمر را مخالفان. میشورانیدند عمر حکومت دربرابر

» « از و ساسانی دولت سرداران از یکی پیروزترسایی دین به پیش سالها که بود نهاوند مردم

. ) ا) بود پیوسته و مسیحیروم سا در تازیان، و ایران میان جنگ از پیش لها

) ( نا سببی به و بود گردید گرفتار بیزانتین خاوریبد فروخته پیدا مدینه شهر در و افتاد تازیان ست

76

Page 77: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

مد. در پیروز ایرانیان، شکست زمان در ینه شد. » « بود شعبه بن مغیره بنام تازی مردی ی برده

» از » میخواندند، فیروز ابولؤلؤ را او عربها که پیروزاز که روزی و بود آمده ستوه به ارباب فشارهای

خود ارباب از و رفت او نزدیک میگذشت، عمر کناردرودگری شام تا بام از هرروز من گفت و نمود گله

درآورم پول اربابم برای دودرهم روزی باید و میکنم . بجز پرسید، عمر است رسیده لب به جانم وداد، پاسخ پیروز میدانی؟ دیگری هنر چه درودگری

) ( نیز را سازی آسیاب ، نقاشی نگارکری آهنگری، . میدانی تو که هنرها این با گفت عمر دانم می

اگر گفت سپس و نیست چندان دودرهم روزیآسیا به نیاز من میدانی، سازی . آسیاب از دارم ب

از من بساز برایم آسیابی و من نزد بیا فردا » من» نزد ترا زمانی خواست خواهم شعبه مغبربن

خلیفه. عمر یا داد پاسخ ابولؤلؤ بگذارد » ساخت» خواهم تو برای آسیابی من امیرالمؤمنین

آنرا داستان باختر تا خاور از مردم ی همه که» مولی. » این نکند شد، هراسان دمی عمر بشنوند

! روز آن فردای از کند می تهدید مرا لفافه، در دارد،. پرداخت آسیاب ساختن به عمر نزد در ابولؤلؤ

نهاوند جنگ در ایرانیان شکست از سال دوشهرهای به برده ایران از هنوز میگذشت،

. روزی میفروختند بازارها در و میآوردند عربستانبرده دید که میگذشت مدینه شهر مرکز از ابولؤلؤمیان در که بودند رسیده نهاوند شهر از تازه های

77

Page 78: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. و رفت نزدیک بودند بسیاری کودکان و زنان آناناو برسر دست زد، زمین به زانو کودکی برابر در

شده روان چشمانش از اشک درحالیکه و کشیداز را گناهان بی شما تاوان من گفت، دردل بود،

و گردیده ایران شکست سبب که خطاب عمر اینگرفته بردگی به را میهنانم هم و من کشور اکنون

. . شد دور و بوسید را بچه آن او ستاند خواهم است

» « سال ذیحجه ماه بامداد در آن، از پس روز چند25 » نماز » برای عمر . بامداد تازی شد آماده جمعه

ایستادند، نماز برای او سر پشت مردم از بسیاریعمر سر پشت درست و پیوست بآنها نیز ابولؤلؤ

« خود « . زیر حبشی کاردی پیش از او داد جای رابه آغاز عمر وقتی بود، نموده پنهان خود ی جامه

» « و شد تر نزدیک عمر به پیروز نمود نمازگزاریبا با شش و زد عمر پهلوی و شکم، بربازو، کارد ر

فریا ای برده هرزخمه کودکان برای این میکشید داین نهاوندی، گناه بی زنان برای این ایرانی، ی

گذشتگان جان از و دلیران برای این کشورم، برای. نهاد گریز به پای سپس کشورم،

تازی چند میان دراین و شد برپا بسیاری سروصدایرا او شمشیر با پشت از و کردند دنبال را پیروز

. عمر، بزرگتر پسر عمر، ابن عبدالله درآوردند ازپایآگا پدر شدن کشته از که یک زمانی گفت شد، ه

» خلیفه» کشتن به نمیتوانست تنهایی به مولی » پدرم» دشمنان باید بزند، دست امیرالمؤمنین

78

Page 79: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. ایرانی دوستان از یکی باشند کرده یاری ابولؤلؤرا» هرمزان » بنام ابولؤلؤ

» برده ابن سعید بنام عرب سرداران از یکی ی . » رفت وقاص ی خانه به عبدالله بود وقاص ابی . خانه از وقاص کشت دیگررا ای برده و هرمزان

مرا های برده چرا که برآورد فریاد و آمد بیرونبرده گفت بود خشمگین بسیار که عبدالله کشتی؟

درکشتن و بودند ابولؤلؤ دوست تو های » ارباب» که نیز تو و اند داشته دست امیرالمؤمنین . یاری با وقاص شوی کشته باید هستی آنان

نزد و کرد دستگیر را عبدالله خود، خدمتکاران. برد بود شده خلیفه تازه که عثمان

اکنون و بوده گناه بی هرمزان که گفت عثمان . » اینکه » از پیش شود کشته قصاص به باید عبداللهپسر علی از عثمان بدهد، را عبدالله کشتن دستوردراین تو دیدگاه پرسید بوده او مشاور که ابوطالب

را هرمزان من داد پاسخ علی چیست؟ بارهخوب را شریعت دستورات و قرآن او میشناختم

را او هاشم بنی ی تیره ی همه و بود آموختهباید عبدالله خون سبب بدین میداشتند، گرامی . بنام عثمان مشاوران از دیگر یکی شود ریخته » مرد» این گفت، و گردید میانجی عاص عمروابن

چنانچه و است داده ازدست خودرا پدر تازگی به » « بکشد، برده یک قصاص به اورا خلیفه اکنون

میان خداوند که گفت خواهند اسالم دشمناناسالم زیان به این و افکنده دوگانگی مسلمانان

» « . و پسندید را عمرو ی گفته عثمان بود خواهد

79

Page 80: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» جیب » از را هزمزان ودیت و نمود آزاد را عبدالله. » نمود » پرداخت وقاص سعد به خود

سرتاسر در که شد این سبب عمر شدن کشته. شوریدند تازیان بر و بپاخاسته مردم ایران خاک

در نهاوند جنگ از پس گفتم، پیش در که همانگونهنمانده 23سال بجای ایران در ارتشی دیگر تازی

زن ها، دهکده و شهرها در مردم سبب بهمین و بودبر میآوردند بدست که ابزاری هر کودک، و مرد و

ولی شوریدند آنها ایرانی خدمتگذاران و عربان . در عربان آرامش، از پس نبردند پیش از کاریاز بیش شهرها دیگر و استخر اسپهان، 40شهرهای

. بریدند سر را ایرانی هزار

خاکستر زیر بود آتشی تنها ایران در آرامشسا چند ی زیرا خلیفه عمر، شدن کشته از پس ل

» « دیگر باری که شد کشته نیز عثمان یعنی سوماندیشه به « ایرانیان، ناتوان » خالفت دستگاه اینکه

. زدند شورش به سر است، گردیده . به گردید خلیفه ابوطالب پسر علی عثمان، از پس

برابر در ایران کشور سرتاسر که رسید خبر علیو گرگان، شهرهای بویژه اند، برپاخاسته اسالم

خود شهرهای از را تازیان ی همه مردم نیشاپور، . دیا آن بسوی گران لشکری علی راندند ر بیرون

را. شهر های دروازه گرگان مردم گویند فرستادتازه لشکر برابر در کودک و مرد و زن بسته، . علی لشکر ی فرمانده ایستادند علی ی رسیده

80

Page 81: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» نزدیک » دوستان از و ابوسعد بنام گویا بود مردی . ماه و زده چادر گرگان شهر بیرون در او بود علی

درآورد خود فرمان زیر شهررا که نمود تالش هاد و جان با همچنان گرگان دالور مردم از ولی ل

» « . ) ( ابوسعد کردند می دفاع پدافند خود شهرو آشفته درپی پی های شکست از ای باندازه

« چنانچه نمود یاد سوگند که بود گردیده خشمگینمردم خون با بگشایم، را شهر های دروازه روزی

نا تا انداخت خواهم براه را شهر آسیاب ن شهر. بپزند برایم

به وحشی، عرب آن گرگان، شهر گشایش از پس . شهروندان تا داد دستور او ماند وفادار خود سوگند

گردن برده شهر آسیاب به کودک، و مرد و زن را،چرخ تا بریزند آسیاب آبروی در را آنان خون و بزنند

» « . ا نزد سعد زیردستان از یکی افتد بکار و آسیابخونها زیرا افتد نمی براه آسیاب چرخ گفت و رفت

. و خلیفه نماینده را خود که سعد میشوند لختهرا سرها که داد دستور میدانست نو آئین ی آورنده

چرخ شدن لخته از پیش تا بزنند بیشتری تندی باکردم یاد سوگند محمد به من زیرا افتد براه آسیاب

» « . مرگ مأمور بمانم وفادار خود سوگند به باید وبیشتر هرچه داد دستور و بازگشت آسیاب به

تندی شهروندا با را سرها و آورده آسیاب به را ناینکه تا نیافتاد براه چرخ بازهم ولی بزنند بیشتریبرای آرد و افتاد براه چرخ و افزودند بآن گرم آب

ی آورنده آن ابوسعد برای و شد آماده نان پختن. شد پخته نان نو آئین

81

Page 82: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

چنان نیشاپور شهروندان زمان همان درترس به را تازیان که دادند نشان خود از پایداری

افتا،. تازیان بدست شهر که زمانی گویند انداختکه را نیشاپوری ی شیرده زن هزار بیست از بیش

پستان بودند کرده همکاری شهر از پدافند در. عربها. نوی آئین آوردن ی شیوه بود این بریدند

یورش آغاز از تازیان ی ددمنشانه رفتار همین برایایرانی یک هرگز شما امروز که است بوده تاکنون

. باشد پذیرفته را اسالم دل در که کرد نخواهید پیدا » در » ولی کنند شرکت نمازجماعت در ناچارند همهکه نیست آماده هیچکس و میفرستند دشنام دل

. بگیرد یاد تازی زبان

بپا گفت از اورمزد خود که عبدالرحمن، خیزیاموی نیز او که حجاج برابر در بود، امویه خاندان

و آورد پیش به را دیگری های خیزش است بوده » « پسرش ، علی زیدبن مانند سرکشان از بسیاری

. » قیام» سران که بار هر شدند کشته زید بن یحینیز او ایرانی سربازان شدند، می کشته ها کننده

. زورگوییها، کشتارها، و کشت این میگردیدند اعدامتنگذستی مردنها، زندان در نژادی، خوارشماریهای

نفرت و وحشت که گردید آن سبب ها بیچارگی وازهر مردم و آید ببار ایرانیان دل در اندازه از بیش

می روان خراسان سوی به کشور کنار و گوشه. بپیوندند خلیفه دشمنان به تا شوند

82

Page 83: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سال در ابومسلم خراسان 123گویند به تازیسال در و بشمار 124رسید کارآزموده رهبری

خود. دودمان او گویند عباسیان میآمد دودمان با راخود بتواند ازاینراه شاید تا شمرد نامزد یکی را

« . » طعام» و میرود حج به هرسال او نماید خالفت . ترکمنستان« و مرو در میگیرد دوش به را حج

های جامه که امویان برخالف و ساخت نمازخانههای جامه او دارند، سبزرنگ پرچم و میپوشند سبزخود سپاهیان و خود برای سیاه پرچم و سیاه

در سیاه رنگ از بیش رنگی هیچ میگوید و برگزید . پیروان سبب بدین نمیکند ایجاد ترس دشمن دل

. » ی » همه با ولی مینامند جامگان سیاه را ابومسلمبخوبی کند، می بودن مسلمان به که تظاهراتی

نیاکان آئین و دین پیرو هنوز دل در او که پیداست . موبدان با او همکاری آن گواه بهترین میباشد خود

. » است » آفرید به بنام مردی سرکوبی در زرتشتی

» و» نمود زندگی چین در سال هفت آفرید بهآورد ببار را نوینی آئین و رفت خراسان به سپس

. پیوست می هم به را اسالم و زرتشتی آئین دو کهبهزادان نزد به و برافروخته او کار این از موبدان

» آئین» زیان به را آفرید به کار و رفتند ابومسلمکمک درخواست ابومسلم از و دانستند زرتشتی

. ابومسلم بگیرد را آفرید به کار جلوی تا نمودندروا آفرید به جنگ به را لشکری او و داشت ن

اورا پیروان و کشت را آفرید به داد، شکست. نمود تارومار

83

Page 84: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

با اموی، ی خلیفه آخرین مروان، که زمانیبود، فرورفته خرگوشی درخواب فراوان غرور

از هرگوشه در بلکه خراسان، در تنها نه ابومسلم) ( ، اسپهان عجم عراق در حتی امیه، بنی امپراتوری

بدست تازه پیروان جاها، دیگر و کوفه، سیستان،هوادار را خود سیاه های جامه پوشیدن با که میآورد

. همسفرم دوست و من میشمردند ابومسلم » سال» تابستان های نزدیکی به 124اورمزد که بود

. پیوستیم ابومسلم لشکریان به و رسیدیم خراسانکه دیدم را زیبا دختری نخست روزهای همان درکه بستیم زناشویی پیوند باهم کوتاه زمانی از پس

. بخشید من زندگی به ای تازه جان

» است » آتوشا دانید می که همانگونه همسرم نام . » نام » آتوشا مینامند معصومه را او خیابان در ولی

. بود بزرگ داریوش همسر و بزرگ کوروش دخترکه بود خراسانی پرستان میهن از یکی آتوشا پدر

به تازگی به و میکرد مبارزه تازیان با سال سالهای. بود پیوسته ابومسلم سپاه

خوشحال من و شدم پسری دارای سال یک از پسدر روزی و آمده بدنیا ایران در پسرم که بودم

تا نفوذ بدون آزاد . ایران نمود خواهد زندگی زیانهای سال در که نیایم یادبود به را پسرم نام

در و شد گرفتار آنان بدست عربان یورش نخستین . » « دو نهادم هومان بود شده فروخته حجاز بازارماه » اورا نام و شدم دختری دارای ازآن پس سال

84

Page 85: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. نهادم« بیش آفرید زیبا، فرزندان و زن داشتن بابرابر در را خویش ی مبارزه که شدم آن بر ازپیش

ایرانی و ایران که آید روزی تا نمایم دنبال تازیان » « پاهای به نعلین و سرها به عمامه از بری

. بشوند عربستان بیابان موشخواران

. بود ناچیز بسیار تازیان شمار خراسان درآنجا در نظارت برای خلیفه نمایندگان از برخیتیره های فراری از نیز شماری و کردند می زندگی

که میبردند بسر آنجا در عباسی و علوی های . مردم بیشتر بودند امیه بنی ستم و آزار زیر همیشه

زبا در خراسان من چون ولی نمیدانستند تازی نزبا بودم شده بزرگ و آمده بدنیا را حجاز تازی ن

تازیهای میان سیاسی پیوند در که دانستم می خوببسیار تازی زبان دانستن ایرانیان و خراسان . رهبری جایگاه زود خیلی دلیل بهمین بود پرارزش

. که ابومسلم آوردم بدست ابومسلم دستگاه درزبان نیز است بوده برده بسر کوفه در زمانی خود

. میدانست خوبی به را تازی

. » « مینامیدند مضری را امیه بنی های تازی » میزیسته » کوفه در که امام ابراهیم رهبرعباسیان

برانداختن برای را عباس بنی ی تیره آنجا از ونوشت ابومسلم به ای نامه مینموده رهبری امویه

« در که عربی هر تونستی اگر خواست او از واز و بکش را میگوید سخن تازی زبان به خراسان

.» » « این مگذار بجای زنده کسی مضری اعراب

85

Page 86: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

نشان بخوبی ایرانی، یک به عرب سردار یک دستورقدرت، آوردن بدست برای تنها عربها که میدهد

« دین ترویج برای نه میجنگیدند خالفت و ثروتاسالم«.

با نزدیک از من و سفرم، هم دوست اورمزد،شرکت جنگها از بسیاری در کردیم، می کار یکدیگرقدرت. عمال سالها آن در خراسان در کردیم

دیگر خلیفه و بود ایرانیان و ابومسلم دردست . قدرت رفته رفته نداشت سرزمین آن در قدرتی

سال در که گرفت باال چنان آماج 129ابومسلم ، . آن از نمود آشکار امویان برانداختن در را، خود

ایرانی، چه و تازی چه امویه، دشمنان ی همه پس . جنگ در اورمزد دوستم و من پیوستند ابومسلم به

تازیان از را سرزمین آن و کردیم شرکت مروی. جامه بر افزون ابومسلم، بدستور بازستاندیمدر که را هایمان چوبدستی سیاه، پرچم و سیاه

آنرا که نمودیم سیاه میبردیم بکار جنگ » برسر» آن با زیرا بودیم، نهاده نام کافرکوب

. این است شگفت میکوبیدیم شده دستگیر عربهایهای سال در که میهنا 31تا 13تازیان مارا هم ن

» شکنجه » را آنها اکبر و الله فریاد با و خوانده کافرسد از کمتر گذشت از پس اکنون میکردند کشرا تازیها برگشتگان بخت آن فرزندان سال

» « آنهارا پیکر و سر کافرکوب وبا داده شکست. میخوانند کافر را آنها و میکوبند

86

Page 87: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» « اجازه موالی قانون برابر که ایرانیاناز نیمی اکنون اند، نداشته را اسپ بر سوارشدن

هنوز ولی بودند سوارکاران ابومسلم سپاهیانخررا و میشدند سوار برخر نیز بسیاری شمار » است،» بوده اموی ی خلیفه آخرین که ، مروان« مروان. گاهی را سیاه چوبدستی و مینامیدند

. مینامیدیم« کوب

از پس اورمزد، من، گرامی دوست شوربختانه » ولی » گفت بدرود را جهان و شد بیمار مرو جنگ

بزودی آرزویش که بود خوشحال مرگ بستر در اوایرا و شد خواهد . برآورده او گردید خواهد آزاد ن

ما و است تازیان شکست آغاز این گفت بمنبیرون کشور سرتاسر از را آنها همگی بزودی

. راند خواهیم

» ایران » باختر بسوی ما یکان مرو جنگ از پسافتا بود براه لشکرما با پیروزی سرزمینی درهر و د

برخوردار ایرانیان همکاری از ما جا همه در زیرالشکرما به هرروز جوانان از بسیاری و بودیم

بسوی. ایران، باختر کردن آزاد از پس میپیوستند » در » زاب بنام جایی در و شدیم روان خلیفه جایگاه

» « یک به که مروان لشکر با موصل سرزمین . جنگ آن در شدیم روبرو میرسید نفر سدهزارمصر به آنجا از و دمشق به و خورد شکست مروان

نا ای بگونه مصر در و . پید گریخت با شد کشته اسال در مروان جای 132شکست امویه حکومت ،

87

Page 88: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. سوی به ما سپاه داد عباسی حکومت به را خود« ابوالعباس کوفه فتاد از پس شد، روان کوفه

تخت« بر عباسی ی خلیفه نخستین نام به سفاح. » نشست» خالفت

مرا نیاکان که دژخیمان سرزمین آن عربستان،برده، یک بنام روزی خود من و کشیده بردگی به

گریخته منهوس سرزمین آن از پدرم، مرگ از پسیک نام به سال ها ده گذشت از پس اکنون بودم،

آ بی سرزمین این به ایرانی پیروز وعلف سردار باین. به پیروزانه بودم خوشحال گواینکه بازگشتم

که زادگاهم این از دردل ولی بازگشتم، سرزمیننمیآوردم، بیاد شکنجه و اندوه و غم مگر چیزی

. هرچه میخواستم و یافتم چرکین را دلم بودم بیزار. کنم ترک را دژخیمان سرزمین آن زودتر

و پدر مزار توانستم فراوان جستجوی از پس . و نمودم باران گل را آنها کنم پیدا را مادرم

آنها به میشد سرازیر چشمانم از اشک درحالیکهرا ایران پیروزی این و بودید زنده ایکاش گفتم

ایران سوی به همگی باهم و میدیدید بچشمپیروز و آزاد ی خانواده یک عنوان به عزیزمان

آفرینگان. روانشان برای سپس بازمیگشتیمخواری و رنج و درد بجز که دیاررا آن و خواندم

به و کردم رها همیشه برای نداشتم دیگر یادمانیهایم بچه و زن به خراسان در و بازگشتم ایران

پیوستم.

88

Page 89: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

جنگ و ایران باختر های جنگ در خود ابومسلم . تا ماند خراسان در او نکرد شرکت مروان برابر در

خود فرمانروایی ی از پایه پس تا نگهدارد استوار راعباسیا سراغ به امویان سرتاسر برانداختن رفته ن

پا عربان وجود از را ایران « خاک « . سفاح نماید کبنام داشت برادری عباسی، ی خلیفه نخستین .» جنگی» نیروی از همیشه منصور منصور ابوجعفر

میترسید و داشت حراس ابومسلم اجتماعی نفوذ و . » « روزی بشود خالفت خواهان ابومسلم روزی

را خود ی دیده و رفت سفاح برادرش نزد منصورای بگونه که خواست سفاح از و گذاشت درمیان

. نپذیرفت آنرا سفاح ولی بکشد را ابومسلم

بن » عبدالله بنام او عموی سفاح مرگ از پس . سخت« منصور ابوجعفر نمود خالفت ادعای علی

ا زیرا گردید خود آشفته خالفت و جانشین راعبدالله با که نداشت نیرویی چون و میدانست . ابومسلم زد ابومسلم دامن بر دست شود روبرو

که نبود مهم ابومسلم برای زیرا داد رد پاسخ باو. منصور یا و باشد عبدالله خلیفه

احترام مورد که خود دوستان از برخی منصورپا از پس و نمود میانجی را بودند ابومسلمبه عبدالله با که پذیرفت ابومسلم آنها فشاریهای

ولی رساند خالفت به را منصور و پردازد جنگپا جنگ شکست دراین از پس و نداد نشان ورزی

پا برخالفت عبدالله عبدالله دادن منصور، فشارید و نکرد دنبال . را نورزید پافشاری عبدالله رکشتن

89

Page 90: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ولی شد خلیفه ومنصور گریخت مصر به عبداللهبود ابومسلم بردن میان از که خود پیشین را آماج

با که نداشت نیرویی وچون نکرد فراموش. زد ای نامردانه تزویر به دست بجنگد ابومسلم

به اورا و فرستاد ابومسلم به پیام منصور روزی . خواست ابومسلم که زمانی فراخواند خود ی خانهخواهش ازاو دربان برود، منصور ی خانه درون

ا پهلوی را خود شمشیر که زیرا نمود بگذارد وبه شمشیر با ابومسلم که نیست دوستی رسم

. برود خلیفه پیشگاهنمود باز کمر از را شمشیر و خورد فریب ابومسلم

. که گویند برخی نگهدارد برایش تا داد دربان به ومنصور نزد داشت برکمر که شمشیری با ابومسلم

آ پرسید ازاو منصور و از رفت که را شمشیری نپاسخ ابومسلم کجاست؟ ستاندی جنگ در عبدالله

خواهش منصور دارم، برکمر که است همین داد . شمشیر ابومسلم ببیند نزدیک از را تاشمشیر کرد

. از پس منصور داد منصور به و کرد باز ازکمر راآغاز سپس و نهاد کناری به آنرا کوتاه بررسی

کرد چیزهایی .سخن آمیز پرخاش ای چهره با او . به و برآشفت ابومسلم نمود بازخواست و پرسید

ا من گفت چنین منصور یک ندارم، ترسی تو زا کرده بتو که بزرگی این خدمت درخور اکنون م

بجای و فراخوانی خود ی خانه به مرا که نیستبامن ترشرویی با و نمایی سرزنش مرا سپاس

. ها دست منصور زمان این در بگویی را سخن یشبا پرده پشت از غالم چندین زد، بهم بار چند

90

Page 91: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

اورا ریخته ابومسلم برسر آخته شمشیرهایکشتند.

. نبود ابومسلم کشتن تنها منصور نامردیزمان در سفاح، برادرش و منصور که زمانی گویند

بنام مردی ی خانه به روزی بودند فراری امویه، . » خانه» در را آنان سلمه بردند پناه خالل ابوسلمه

رهایی مرگ از دوبرادررا و نمود پنهان خود یبزرگتر. برادر که زمانی آن، از پس ها سال بخشید » خدمتی » پاداش به رسید، خالفت به سفاح منصور

کا بود کرده بآنان سلمه دستگاه که در خوبی ر . ا که منصور ولی نمود واگذار سلمه به ز خالفتبود، شده هراسان خالل سلمه ی اندازه بی نفوذ

را سلمه کشتن دستور خالفت، به رسیدن از پسداد.

9بدست ابومسلم ی نامردانه شدن کشته خبر

تغیان سبب و پیچید ایران خاک سرتاسر در منصور» « راوندان. برپاخاستند که هایی گروه از یکی شد

. د گروه بودند خراسان مردم پیروان از یگر . » به» من اند بوده ابومسلم دوستان از یکی سنبادرا ایران راه ازاین شاید تا پیوستم سنباد گروه

نامرد منصور از را ابومسلم تاوان و بخشیم نجاتنیم. بستا

91

Page 92: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

آنهم تازی، مردی بدست ابومسلم شدن کشتهبرانگیخت چنان را ایرانیان ی همه خشم بآنگونه،

باال خدایی جایگاه به را ابومسلم مردم از برخی کهکبوتر. یک ی بگونه ابومسلم میگفتند برخی بردند

گردیده همنشین مزدک با کوهی در و درآمده سپیدمزد با روزی . تا برپاخیزد ایران آزادی برای ک

بهره مردم میهنی احساسات اینگونه از سنباد . سرزمین به روزی گفت سنباد میکرد برداری

ویرا را کعبه ی خانه و آورده یورش ن عربانعربان این از را ابومسلم تاوان و نمود خواهیم

. را ایرانیان سنباد گفتار این ستاند خواهم ددمنشبیش کوتاه زمانی در که بدینگونه درآورد هیجان به

ا به وکودک، ومرد زن سدهزارنفر، تا او پیوستند و. برانند بیرون ایران از را تازیان

» « خلیفه منصور ابوجعفر بگوش خبرها این » ا» میرسید، آماده امیرالمؤمنین گران لشکری و

ودیگر سنباد تا داشت گسیل ایران بسوی و نمود. نماید نابود را ایرانی های شهر گروه نزدیگی در » سنبا» لشکر با منصور لشکر شد ساوه روبرو د

. بیشتر که لشکرما از جنگ دراین گردید آغاز وجنگبود، شده درست غیرنظامی و معمولی مردم از

سا که بودند شده کشته ای ی باندازه مانده لهاسنگین و آلوده را ساوه شهر هوای شدگان کشته

. با جنگی، ابزارهای بانداشتن ایرانیها بود نمودهپس ولی میجنگیدند، ودل نمیکردند، جان نشینی

با و میدانستند بردگی از بهتر و برتر را مرگ آنها

92

Page 93: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سوا عربهای بسوی تبر و داس و و کارد براسب رکشته و میبردند یورش بلند شمشیرهای دارای

میشدند.

هوش از و برداشتم بزرگ زخمی من جنگ درآنشده. تاریک هوا کردم باز چشم که زمانی رفتمپشته کشته از نگریستم، برخود و دور به بود،

خورده شکست که دانستم بود، شده ایم. ساخته . زمانی رفتم هوش از دیگر باری شکست ازرنج

. بود نموده گرم را ام چهره خورشید که شدم بیدارا ناله . آوای مرا مرد آن کشانید بسویم را مردی م

د بد از دیگر باری کشید، . وش شدم هوش بی ردخود شدم بیدار که مرد زمانی آن ی خانه در را

» چهره. » با و است شیرخدا من نام گفت او یافتمجدا اززانو تو راست پای که گفت بمن غمگین ایدارو رویش و کرده پاک را زخم من بود، شده

. ا نشود چرکین تا سپاسگزاری گذاردم شیرخدا زکه کنم سپاسگزاری تو از باید من داد، پاسخ کردم،

خود خطر جان به میهن درراه را. ای انداخته

خانواده و او ماندم، شیرخدا ی خانه در ماه یکبسیا . اش مینمودند پذیرایی ازمن و بودند مهربان ر

تا بیاورد برایم چوبی تا کردم خواهش ازاو روزی . ازجا هرروز پس ازآن برم بکار چوبدستی برای آنرا

. آهسته آهسته میرفتم راه چوبدستی با و برخاسته . با روزانه های زدن گپ در میشد بهتر حالم

و خورد شکست ما لشکر که بردم پی شیرخدا،

93

Page 94: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سنبا و شد تازه تارومار لشکر آوردن بدست برای د. گریخت تپورستان بسوی

» به » دیگر باری عربان ساوه شکست از پسنیز را بسیاری و زدند دست ایرانیان همگانی کشتار

نداشت برگشت راه که خود ترسناک زندانهای بهتااز. رفت تپورستان به سنباد گویند انداختند

» گویا» و بجوید یاری خورشید دیدار اسپهبد از پیش. شد کشته خورشید بااسپهبد

د نابودشدن و سنباد شدن های کشته دسته یگرعزیز ایران رهانیدن در را آرزویم ایرانی مبارز

زارزار وناخودآگاه داد برباد مسلمانان ازدستمینگریست بمن درحالیکه نیز شیرخدا میگریستم،

گفت بمن روزی میشد، سرازیر ازچشمانش اشکبرده همیشه برای ایرانیان ما که پیداست اینگونه

وحشی نیمه و رفته پس مردم این عربان، یبه روی هرروز ما آیندگان وزمانی ماند خواهیم

ونما کرده دژخیمان این خواهند سرزمین زگذاشت.

باو نبود، باورکردنی من برای شیرخدا ی گفته ایناز نادرست تو بینی پیش این که کنم می آرزو گفتم

. بیهوده من را بینی پیش این داد پاسخ درآید آبازراه عربها فشاری چه ببین امروز نمیکنم،

من میگذارند، ما برمردم خود ایرانی خدمتگذارانولی میکنیم، ایستادگی فشارها این برابر در وشما

بآ ما های نمیکنند، بچه ایستادگی اندازه ن

94

Page 95: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. بوده بیشتر ازما ما پدران ایستادگی که همانگونهآدینه روز نماز به من های بچه که میبینم من اکنون

. مسجد به باید که وشما من برای اند شده آموختهبچه برای ولی است شکنجه بگزاریم نماز و برویمولی باشند پذیرا آنرا میتوانند که کاریست ما های

چه؟ آنها ی بچه های بچه چه؟ آنها های بچهبا را آئین این ها عرب که داشت نخواهند بیاد آنها

. فکر آنها اند کرده تحمیل پدرانشان بر شمشیر زور » « به شکرگزاری و خدااست الله که کرد خواهند

. محمد که دانست نخواهند آنها نیست بدی کار خدادر خود زندگی دوران در و بوده جنگی سردار یک

د 65 ازاین جنگ تا سه تنها که داشته ستو پدافندی ها یورشی 62جنگ همگی دیگر جنگ

. اند بوده

» « راستی دوراز چندان شیرخدا ی گفته اینبرآن ایرانیان از برخی گذشته سال درچند زیرا نبود

چوبدستی و کارد و داس با که اکنون شدند،که بهتر چه رانند، بیرون ازکشور را عربان نمیتوانند

ا و بسازند دیگر آئینی خلیفه آئین راه دربرابر این ز. نمایند مبارزه خلیفه با

پسر علی خاندان ایرانیان از برخی نمونه برایدارند درازی دشمنی امویه با که بکار ابوطالب را

. کنند درست نویی مذهب یک شدند برآن و گرفتهو حسن او وپسران ابوطالب پسر علی میگویند آنها

ازسد بیش همگی که کشته حسین، پیش سال ) ( وچون هستند آنها امامان پیشوایان اند، شده

95

Page 96: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

را مردم است، بوده امویه بدست آنان شدن کشتهتا میا تحمیل نگیزند آنها به امویه که دینی پیروی از

میکنند، تحمیل دارند ها عباسی اکنون و اند، کردهی » شیعه آنرا نام که نو مذهب واز برداشته دست

. » کنند پیروی اند نهاده امامی سهخالفت دستگاه مبارزات اینگونه که است درست

آئین پذیرفتن کار، پایان ولی نمود خواهد ناتوان راخواهد ایران ابومسلم دشمنان دلیل بهمین و شد

را امویه ازپاانداختن برای گروه این پیشنهادو جنگ راه از باعباسیان، که شد برآن و نپسندیده

. درآورد پای از را امویه شمشیر،یکی که اند کرده فراموش ایرانیان از دسته این

» « در که است بوده ابوسعد بنام علی ازسردارانبا تا سربرید شهررا مردم از هزار هزارها گرکاناو برای نان که افتد بکار آسیاب چرخ آنان خون

درشهر زمان همان در دیگری سردار و شود، آمادهپستان گناه 20نیشاپور به برید را شیرده زن هزار

شوهران لشکرعرب دربرابر جنگ در آنها اینکه . به که، اند کرده فراموش آنها کردند یاری خودرا

باشمشیر علی روزی علویان، خود ی گفته » خود» .700ذوالفقار بکشد را گناه بی ایرانی

و میکرد دیوانه مرا داشت ها اندیشه اینگونهفریا ناگهان کنام منست، کشور این برآوردم، د

. بیگانه جایگاه منست کشور این نیست بیگانگانکوروش، کشور است، ایران این نیست، پرستان

کشور این است، وزرتشت خشایار داریوش،

96

Page 97: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

اشک پیوسته نیست، پرستان وعرب عربانسپس میچکید بودند شده رنگ سرخ که ازچشمانم

د که آنچنان . گریستم گریست باید عزیزی رمرگ

آری گفت خاموشی زمانی از پس شیرخداکردن درست با که ایرانیها از دسته این جان خداداد

درچاهی برانند بیرون را عربان میخواهند نو مذهبزیرا خواهند اند کنده عربان برای خود که افتاد

که خواهدشد این نتیجه باشد، آنها با پیروزی اگرهمابزار یک تنها که بگروند آئینی به فرزندانشان

. است بوده سیاسی

کردم فکر شیرخدا های گفته به بیشتر وقتیاینکه احساس داد، دست بمن بدی احساس ناگهاننمرده هنوز که بودم درماتم کسی مرگ برای دردل

ترس احساس درونی، نابودی احساس ترسی ,بود،کشنده.

آمد بخود است یکباره مرده ایران که دانستم و م . دراین نیست آن داشتن نگاه زنده به امیدی دیگر و

نیز خدا شیر دیدم سپس و گریستم زار زار زمان . مرگ برای که میدانستیم هردومان گرید می

برای فرهنگمان، مرگ برای میگرییم، کشورمان . چنین هیچگاه آدیمتمان مقام و آزادی برای و آئینحتی بود، نداده دست بمن بودن توخالی احساس

نا چنین بودم برده درحجاز که مطلق زمانی امیدی . دار بچه که کردم اشتباه آیا بود نشده پیدا درمن

خواهند! شد برده فرزندانم ایا ی م همه آیا شد؟

97

Page 98: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سالها ی همه اند؟ رفته برباد ییکه آرزوهایمو برگردم ایران به که بود این آرزویم بودم درحجاز

. خود به کنم حس سینه در را کشورم آزاد هوایرسیده بمن نیاکانم از منست، مال ایران میگفتم

زانو که کند وادار مرا نمیتواند عرب آنجا در است،سخن او زبان به بپرستم، را او خدای و زده برزمین

او قانون برابر و کنم تحمل اورا فرهنگ بگویم،دودمان به دیگر باری که بود دراینجا نمایم، زندگیکاریهای ندانم با که فرستادم دشنام ساسانی

به را فرهندگ کهن و بزرگ بس کشوری خویشخسروپرویز به باختند، وحشی نیمه مردم مشتی

به را کشور درپی پی و بیهوده های جنگ با کههمه نمودن بالگدمال که شیرویه به کشانید، زبونی

ی همه دل زرتشتی، دین اخالقی های ارزش یچرکین کشور رهبری سازمان از را ایران مردم

گردآوری آماجشان تنها که روحانیون به نمود، . تاریخ نابکاران این بود اجتماعی نیروی و دارایی

و موبدموبدان موبد، های فرنام که ”دستور“ایرانجنگ نخست روزهای همان در داشتند آن مانند و

) از ) کرده تبدیل دکش سیم و زر به را خود داراییرها رهبر و ارتش بی را وکشور گریخته کشور

و بایدکرد چه نمیدانست کسی ایکه گونه به نمودند. ماند خالی دشمن برای میدان

98

Page 99: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

10

می بسر شیرخدا ی خانه در که بود ماهی یککشته. با و بریده پای بااین گفتم، او به روزی بردم

ا دیگر، های گروه شکست و سنباد زمن شدنخراسان سوی به بهتراست نیست، ساخته کاری

بپیوند فرزندانم و زن به و آن. بازگشته شیرخدا، مبار بستن به روزی چند او، بانوی و مهربان مرد

درآغوش را آنها روزی و پرداختند من برای سفر. شدم رهسپار خراسان بسوی و کشیده

داستان به گوش سراپا تاکنون که ها بچهپرسش برای آماده اکنون میدادند گوش پاپابزرگایرانیها. چرا پاپابزرگ پرسید، ها ازبچه یکی شدند

شکست بوده کمتر شمارشان که تازیان دست ازخوردند؟

درپیش که همانگونه فرزندم داد، پاسخ ابوسلیمکشور ساسانی دودمان دوران پایان در گفتم

سبب به ایران،ومرج هرج در فرمانروایی، دستگاه های زورگویی . حتی ایران، مردم بود فرورفته نابسامانی و

بد بودند ناخرسند کشوری دستگاه از ارتشیهاکه ها مزدکی اعراب، یورش از پس که ینگونه

بودند ساسانی حکومت مخالف ایرانیان از گروهیمینمودند همدردی مزدکیها با که ارتشیها از برخی و

99

Page 100: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

برای بلکه نبودند تازیان با جنگ برای آماده تنها نهنفوذ دادن پایان و ساسانی دودمان کشیدن پائین

تازیان با کشوری، کارهای در دینی پیشوایانکشور فرمانروایی اینکه بامید نمودند نیز همکاری

. های ازپیروزی پس عربان ولی گیرند بدست راآنها و شوریده برمزدکیان جنگ نخست را روزهای

خاک سرتاسر که شدند آن بر و نمودند تارومارمردم ی همه و درآورند خود فرمان زیر را ایرانبرای و نمایند مسلمان شمشیر زور به را ایران

. » « بستند بکار را غنائم قانون آماج دراین پیروزی » « تازیان از بسیاری که شد سبب غنائم قانون

برا آزمند ایرانیان از بسیاری و بدست چادرنشین یو بپیوندند اسالم نیروی به قدرت و مال آوردنکه ایرانیان پی در پی های شکست در را تازیان

مانند وبازار کوچه مردم از نهاوند جنگ از پسو زنان حتی و استادکاران دهقانان، بازرگانان،

. نمایند یاری بود، شده درست کودکان

جوانان حتی ایرانیان، پایداری پایان های سال درزیرا نداشتند جنگی ورزیدگی نیز ایرانی ی ورزیدهرفته پس و وحشی نیمه ما راکه عربهایی همین

های سرزمین انگیزی شگفت زیرکی با میشماریم،خود ی آورده . بدست میکنند و میکردند حفاظت را

درنگ بدون میآوردند بدست که را هرسرزمینی آنها. » میبستند » بکار را موالی قانون

100

Page 101: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

که ندارد حق ایرانی هیچ قانون این برابردیگر یا و خنجر شمشیر، یا بیاموزد سوارکاری

. باشد داشته جنگی ابزارهایابزار وبا پیاده پای میبایست ایرانیان سبب بدین

و اسپ که تازی سربازان با آشپزخانه و کشاورزی . زدن تنه یک تنها بجنگند اند داشته خنجر و شمشیرچند میتوانست پیاده برایرانیان عرب سرباز اسپزیر سپس و نماید زخمی و افکند برزمین را نفر

. شوند پاره پاره و خورد تازیان شمشیر و اسپ سمبلکه نبود شجاعت نداشتن برای ایرانیان شکست

جنگیدن در آموزش و جنگی ابزار نداشتن برای. است بوده

چه مزدک ی درباره پاپابزرگ پرسید دیگری ی بچهمیدانید؟

های سال در یک 480مزدک و میزیسته ترسایی . با موبدان که میدید او است بوده خوبی زرتشتی

مالیاتهای دخا بستن و کشوری کارهای در لتجنگهای به وادار را ساسانی پادشاهان سنگین،

جنگها این بیشتر که مینمودند همسایگان با بیهوده . دستور از پیروی با مزدک اند داشته مذهبی ریشه

بپاخا موبدان برابر در درخواست زرتشت و ستدخا از که خودداری نمود دولتی کارهای در لت

های ازجنگ که خواست ساسانی دولت واز نمایندو داده پایان ولخرجیها به کشیده، دست بیهوده

. آورند پائین را مالیاتها

101

Page 102: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

و مردم ی همه برابری خواهان دولت از اوها ستمکاری و ها زورگویی به بخشیدن پایان

یا. خود دشمن را مزدک که روحانیون فتند گردیددیوی ازاو و خواندند نیز زرتشتی دین دشمن اورا

ا کشتن ی برنامه و کردن ساختند تارومار و وا . پیروان نمودند ریزی پی را و

که شما پاپابزرگ پرسید ها بچه از دیگر یکی ) ( او میشناختید، نزدیک از را ابومسلم بهزادان

بود؟ سرزمینی کدام مردم از و بوده آدمی چگونه

جوانی او بود هرمزد ونداد پدرش نام بهزادانکوتا و بود ریش گون، گندم ای باچهره اندام ه

. سخنرانی او نیرومند و ورزیده بسیار بلند، گیسوی . درباره خردمند و دوراندیش بود رهبری و ماهر بود

که دانم می ولی ندارم درستی آگاهی او زادگاه ی . بردگان از او بود آمده بدنیا برده من مانند نیز او« . ابراهیم بودکه آنجا در بود کوفه شهر ایرانی

ا« عباسیان رهبر نیروی امام به و شناخت را وا سپس و برد پی او به رهبری و کرده آزاد را و

. فرستاد خراسان

میدانید؟ چه زرتشت ی درباره پاپابزرگ

جهان های فیلسوف بزرگترین از یکی زرتشت . دامن در او میزیسته پیش سال هزاران در که بود

» « پرورش دغدو بنام ودانا روشنفکر بسیار مادری

102

Page 103: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سرشار. هوش از کودکی از نیز خود زرتشت یافت » « . ونام پورشسب پدراو نام است بوده برخوردار

» « هخچداسپان دودمان از اسپنتمامان، آنها فامیل . اند بوده

نزدیک ایران، خاوری شمال در زرتشت گویند » به » وسپس گشود بجهان دیده آمودریا ی رودخانهبا و نمود سفر کیانی پادشاهان زابلستان،سرزمین

. گردید همنشین گشتاسپ شاه

که گوناگون، خدایان کودکی زمان از زرتشتآنروز جهان مردم بیشتر و ایرانیان پرستش مورد

خدایان با که مغها و خواند دروغین را اند، بودهتاگور ازگهواره و میترسانیده را مردم ساختگیآنهارا جیب و کرده فرمانروایی آنها ودل برجان

و کنندگان گمراه دروغگویان، را میکردند خالی. میخواند کالشان

مافوق ) آفرینش فرای نیروی به باور زرتشت» ها( » گات در او زیرا نداشت که ,طبیعت کتابی تنها

: میگوید مانده، بجای ازاو ) اداره ) قانونی سامانی یک ی پایه بر هستی جهان

» « یا. اشا آن ی واژه اوستایی زبان در میشود » « را سامان این نمیتواند هیچگس و است راستی

. نماید دگرگون یا و بازداردیا و بازدارد آنرا تواند نمی کس هیچ نگفت او . او ی نکته این از اهورامزدا مگر نماید دگرگون

103

Page 104: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

) ( اهورامزدا حتی که گرفت نتیجه دریافت میتوان ) جلوی) نمیتواند نیز واالخرد بخش هستی

. بگیرد را جهان رویدادهای

هوش نیروی دارای که ها ماانسان میگوید او ) ( ) گردآوری) با میتوانیم، هستیم عاقله خرد و دراکه

خود و ببریم پی جهان گردش چگونگی به را دانش، » « هماهنگ است، طبیعت قانون همان که ، اشا با

و خود برای بهتری زندگی راه این از و سازیم . به پس بسازیم فرزندانمان

را خویش سرنوشت خود انسان زرتشت ی دیده . ناشناخته نیروی نه سازد می

میگفتند مردم به مغها میبارید، باران جایی در اگرخوشنود سرزمین آن مردم از باران خدای که

و است داشته ارزانی برایشان مهر باران و گردیدهخود مغها باران چون خدای ی نماینده را

میشدند، برخوردار مردم احترام از میدانستند،آ شایسته اینکه با بدون و ن جان بر راه این از شند،

. میراندند فرمان مردم مالبر باران این که میگوید زرتشت ولی

» نادیدنی » نیرویی اینکه نه است باریده اشا ی پایهمردم به آنرا و باشد بوده آسمان در خرافاتی و

. باشد کرده ارزانی

دروغ را خرافاتی باورهای ی همه زرتشت . ا است خردی دانسته هستی جهان این در گفت و

حا در پیوسته که دارد نه وجود است افزایندگی ل

104

Page 105: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

) ( هیچ، از که طبیعه مافوق جهانی فرای نیروی . چیز هیچ، از دیگر، سخن به بیافریند را چیزی

ی ویژه گرما، دادن که همانگونه نمیشود ساخته ) ( بوی دادن و است خورشید خاصیت سرشتی

سازندگی است، سرخ گل سرشتی ی ویژه خوشسرشتی ی ویژه نیز بخشی هستی و افزایندگی و

. ) میباشد ) واالبخرد هستی اهورامزدا

» چم » به اهورا های واژه از که اهورامزدا،» « » « » خردناب» یا خردواال، چم به مزدا و هستی

مانند نیست شخصیتی یک است، شده گرفته » جهان» همان بلکه آپولو یا و زئوس، الله، یهوه، . هستی آکندگی این ناب خرد با آکنده است هستی

» « که است نموده راستی یک ایجاد ناب خرد باآنرا زرتشت

I . است نهاده نام شا

» مکمل » و برابر باهم را زنان و مردان زرتشت » « پیروی که ایمان بنیاد به او میدانسته، یکدیگر

. اودر نداشت باور میباشد چیزی از کورکورانه » یسنا» ها که 16بند 43گات راهنمایی میگوید؛

» در » و است خرد ترین پاک ام برگزیده خود برای« 7بند 44یسنا که » توانستم پاک خرد با گوید؛ می

. بشناسم را هستی ی بخشنده » « خردی پاک خرد از زرتشت آماج اینجا در

دانش یعنی باشد خرافاتی باورهای از دور که است. خرافات نه ناب

105

Page 106: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

بودند باور باین مردم زرتشت از پیش دوران درارزانی او به چیز همه و آفریده را انسان خداوند که

. برای خردرا خداوند دانش و خرد نیروی مگر داشتهخرد دارای مردمان چون و است، داشته نگاه خود

شوند ور بهره خداوند دانش از باید نیستند دانش وروش و راه که است خداوند این سان بدین و

آنان سرنوشت و کند می تعیین را مردمان زندگی . میسازد را

که خداوند خرد به باید ندارند خرد مردم چون» « » ایمان » میشود فرستاده آنها به پیامبران راه از

. کنند پیروی کورکورانه و باشند داشتهکه است جانداری تنها انسان میگوید، زرتشت اما

خرد میتواند دانش گردآوری با و است خرد دارایگردش روش و هستی جهان تا دهد پرورش را خود

آ قانون با خودرا و بشناسد « آنرا « هماهنگ اشا ن . گفت او بسازد را خود سرنوشت و :نماید

) ( شما شناختم، را خرد هستی پاک خرد با منبا توانید می خود زیرا ندهید من حرف به گوش

. بشناسید را اهورامزدا دانش گردآوری

نیروی یک اهورامزدا زرتشت ی دیده به ) ( سرنوشت نیست، طبیعه مافوق جهانی فرای

کارهای در سازد، نمی چیز هیچ، از نیست، ساز . پدیده یک اهورامزدا ندارد دستی مردم ی روزانه

. دربردارد مارا دنیای که است ای

106

Page 107: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ا زرتشت تالش گاهی اهورامزدا با گفتگو راه زخود ی ایده . میکند نماید روشن پیروانش برای را

اهورامزدا هستی؟ که تو میپرسد اهورامزدا از او» « هستم من دهد می این ;پاسخ در که آنچه یعنی

پدید را نیرویی باهم همه دارد، وجود هستی جهاناست اهورامزدا همان که نیرو این و میآورند

د . پیوسته میباشد افزایندگی و سازندگی حال ر

نوین های باایده بود زنده که زمانی در زرتشتخود هیچگاه ولی نمود هدیه مردمان به نو آئین خود

مردم از که نخواند اهورامزدا آور پیام یا و خدا راخود پیروان حتی او بکند، نابجا برداری را بهره

. پیروان نه میخواند خود یارانو نیک، گفتار نیک، اندیشه ی پایه بر را خود آئین او

باالترین را درستکاری و راستی نهاد، بنا نیک کردار. دانست اخالقی های ارزش

درستکار و بگویند راست مردم ی اگرهمهخواهد رهنمون راست راه به اجتماع ی همه باشند،

ا پر دنیایی و و شد آسایش، شادی، خرسندی، ز. خواهدآمد بار به بخش آرام

که مغها همان زرتشت، درگذشت از پس ولیپی او های گفته ژرف به و بودند شده او پیرو اکنون

خودرا پیشین باورهای آهسته آهسته بودند، نبردهد نهاده که کودکی از آنان ناخودآگاه ی اندیشه ر

دینی ازآن و افزوده زرتشت نوین آئین به بود شده

107

Page 108: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

آ در را پیشین خرافات از بسیاری و ن ساختندوجود. یا و دوزخ، و بهشت مانند گنجانیدند

) ( کار در روز هر که خدایی و ایزدان فرشتگاناند دست . انسانها چیزها دیگر و است رکار

جهان مردم به زرتشت خدمت بزرگترینآنا آن برانگیختن تا زیرا بود دانش آموختن در ن

خداوند کار در اندازی دست آموزی دانش زمان،. نابخشودنی بود گناهی و بود

پس و زرتشت از پیش دینهای رهبران ی دیده بهتا اند آفریده هیچ از خدایان یا و خدا را انسان او، از

شکنجه با حتی انسانها، و نمایند خدمت خدایان بهخویش زندگی سرتاسر در باید خود، پیکر دادن

اگر و نمایند خوشنود را خدایان که کنند کوششخد نکنند، شده چنان خشمگین برآنها خدایان ویا ا

کیفر دیگر جهان در چه و جهان این در چه آنهارا،. داد خواهند

که ,برعکس است این زرتشت ی فلسفهی پایه بر که است هستی جهان از جزیی انسان

. » است» شده پدیدار اشاها، آئین و دینها آورندگان زرتشت ی دیده به

تا برمیخیزند مردم میان از که هستند رهبرانیدیگر زبان به و بسازند انسانها برای بهتری زندگی

خرسندی و خوشبختی بخشیدن، بهبود برای دینکه اند آمده بوجود مردم اینکه نه میآید بوجود مردم

108

Page 109: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. همین به نمایند خدمت خدا یا و خدایان یا و دین به. » است » بهی دین زرتشتی دین دیگر نام دلیل

و خوبی همه اهورامزدا زرتشت، ی دیده بهآن در توزی کینه و خشم زشتی، و بدی است، نیکیکه. بیاموزیم باید دانش گردآوری با ما نیست

برای جهان، نیکیهای همه این از میتوانیم چگونهببریم بهره خود، سرنوشت ساختن بهتر

را گیاهان میدهد، گرما بما زیرا است نیک خورشیدو میدارد نگاه زنده و روشن را جهان پروراند، می

خرد با را، خورشید از برداری بهره روش ما چنانچهپرا و زیبا زندگی بیاموزیم، خرسندی خود، ز

. بخش، زندگی خورشید همین ولی داشت خواهیمآن برابر در دراز زمانی تابستان گرمای در چنانچه

کننده نابود و کشنده ببریم بسر پوشش بدونخواهدبود.آ اینجا به در و رسیده بما خورشید از که نیکی ن

فرای نیروی دست است بخشیده زندگی دنیا ) آ ) و نبوده، اندرکار طبیعه مافوق که جهانی بدی ن

نیز است کشته را ما و رسیده ما به خورشید از . پس است نبوده جهانی فرای نیروی بدستبرده بهره خورشید از خود دانش با انسان دراینجا،

زیا از خود دانش با بازهم پرهیز و خورشید نزمان این در خودرا، سرنوشت نتیجه در و نموده

. است ساخته گفتگو، مورددانش با تنها ما خوبست خود بخودی خورشید پس . دیگر بیاموزیم آنرا بردن بکار راه باید خود

109

Page 110: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

تنها ما خوبند همه نیز هستند جهان در که چیزهاییآنرا درست بردن بکار راه دانش، باگردآوری بایدولی بستائیم را ها خوبی همه این و بیاموزیم

چیزهایی داشتن گرامی ستائیدن زیرا نپرستیمپرستیدن، ولی میسازند آسان مارا زندگی که است

بکار بدون و اندازه از بیش و کورکورانه ستایش. است خرد ابزار گرفتن

است اندیشه آزادی زرتشت دیگر بینی جهاننخواهید دنیا دیگر های دین از هیچیک در شما که

» « یسنا. ها گات در او »11بند 21دید : ای میگویدای آفریده را خرد و وجدان و جهان که آغاز از مزدا

د پیکرها در روان خرد و و اندیشیدن نیروی و میدیتا خواستی بخشیدی، گفتار و کردار توانایی و

و برگزیند میخواهد که را هرباوری آزادانه هرکس.» سازد آشکار

« : با را ها گفته بهترین پس میگوید دیگر جای درو بنگرید روشن ی اندیشه با و بشنوید هوش گوشرا یکی راه دو این از شما، از زن و مرد هر سپس

». برگزیند خود برای

) بود ) عقیده آزادی زرتشت های گفته این برپایهبا های دروازه گشودن از پس بزرگ کوروش بل که

سرتاسر که آن ستمکار پادشاه نمودن برکنار وومرج هرج به را همسایه کشورهای های سرزمین

110

Page 111: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

سال در بود تاج 538کشیده روز در میالد از پیش: نمود اعالم چنین خویش گذاری

پادشاهی» تاج مزدا یاری به که اینکجهان چهارسوی کشورهای و بابل ایران،

: میرسانم آگاهی به ام گذاشته برسر رامرا پادشاهی مزدا و ام زنده که روزی تا

را مردمانی های آئین و دین میدارد، پایدارو داشت خواهم گرامی آنانم شاه من که

فرستاده فرمانروایان که گذاشت نخواهمآن آئینهای و دین زیردستانم دیگر و من ی

کوچک و گیرند نادیده را دیگران یا مردمان. بدارند خوار را آنان و شمارند

برسر را پادشاهی تاج که امروز از منمن به مزدا و ام زنده روزیکه تا ام نهاده

هرگز دهد می را پادشاهی و کاموریسربار مردمی هیچ بر را خود فرمانروایی

مرا. فرمانروایی که آزادند مردم نکنمچنانچه و نشوند یا شوند پذیرا برخود

آنان بر فرمانروایی برای من نخواهند،. جنگید نخواهم و پانمیفشارم

و بابل و ایران پادشاه روزیکه تا منهستم، جهان چهارسوی کشورهای

بر واگر کند ستم دیگری بر کسی نمیگذارمستمگر از را او داد من رسد ستمی کسی

کیفر به ستمگررا و میدهم او به و میستانمنمیگذارم پادشاهم که روزی تا و میرسانم،

111

Page 112: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

و زور به دیگری داراک و خواسته به کسیخواست و بها پرداخت بی دیگر ای بگونه یا

. کند اندازی دست آن ی دارندهگذارم نمی ام زنده که روزی تا من

بی و گیرد بیگاری به را دیگری کسی. وادارد کار به اورا کارمزد پرداخت

کس هر رسانم می آگاهی به امروز منو بگرود میخواهد که دینی هر به است آزاد

در ولی جاگزیند میخواهد که هرجایی درهر و نستاند ستم به را کسی داراک آنجا

و گیرد پیش خواهد می که را ای پیشهبی میخواهد، که هرگونه به خودرا دارایی

. کند هزینه رساند، زیان دیگران به آنکه : کس هر میرسانم آگاهی به من

کسرا هیچ و خویشاست کردار پاسخگویاز داد کیفر کرد دیگری که بزهی برای نباید

بزهکار بیگناه برادر به دادن کیفر اینرویتیره یا ای خانواده از تنی اگر و نارواست

میرسد کیفر به بزهکار تنها کند بزهی ای. دیگران نه

پادشاهی مزدا یاری به که روزی تا منرا زنان و مردان گذاشت نخواهم میکنم . و روایان فرمان بفروشند برده چون

و فروش از باید من ی گماشته زیردستانپیشگیری برده چون زنان و مردان خرید

جهان از باید بردگی روش و آئین و کنندبرافتد«.

112

Page 113: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» « اهورامزدا نام ششمین ، اورمزدیست در. » « » است» خردمند او نام هفتمین و است خرد

بیاندیشد، میتواند است خرد که توانایی بااین آدمیمیتواند و یابد، دست ناشناخته جهان از بخشی به

خرسندی با و بسازد را خود زندگی سرنوشت کهتیرگی به را روانش میتواند کند، زندگی درونیاندیشه نیروی با میتواند و باشد سودرسان نیاالید،

« ) ( سرای به پایان در و برسد کمال رسایی به » « دست« نامیرندگی یا امرداد به وسپس روشنی

یابد. » « » « با را نامیرندگی و روشنی سرای برخی . به نه زرتشت ولی دانند می یکی برین بهشت

باورها اینگونه او بهشت، به نه و داشت باور دوزخمیدانست مغان ی پرداخته و ساخته و خرافات را

را مردم بتوانند ها افسانه اینگونه ساختن با که. دارند نگاه خویش فرمان زیر و بترسانند

» و» درونی خرسندی همان روشنایی سرای » و» نیکوکاران نام ماندن جاودان همان نامیرندگی

. میباشد انسانی تاریخ در برجسته های انسان

یسنا بند 48در با 4، میتوانند همگان میگوید : نیک اندیشی، نیک داداری آسای سه بردن بکار

آن برسند، روشنائی جهان به کرداری نیک و گوئی،. است اهورامزدا های فروزه از آکنده جهان

همه است، دانایی همه است، خرد همه جهان آنسرای و شهریوری نیروی همه و است سامان

. به مییابند راه بدان اشا رهروان که است شادمانی

113

Page 114: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

زندگی راهنمای باالرا بنیاد سه آنانکه دیگر سخنخرسندی، از پر بخش، آرام دنیایی سازند، خویش

. داشت خواهند شادمانی از پر و آسایش پراز

» ی» سرچشمه زرتشت های سروده گاتهااز برخی در که است بلندی های اندیشه ی زاینده . از یک هیچ است بازتابیده افالتون های نوشته

به را رستگاری راه زرتشت مانند بزرگ، آموزگاران. اند نداده نشان آدمیان

راه از ها، انسان فکر دادن پرورش با را کار این اوترسانیدن راه از نه است، داده انجام خردگراییکورکورانه پیروی و پنداری و نادیدنی نیرویی از آنها

. پنداری نیروی آن از » « درمی ها گات از چنانچه کوتاه، ی گفته به

را ندارد هماهنگی ناب دانش با که آنچه یابیم،زرتشت زیرا دانست زرتشت های گفته از نمیتوان

و گفته سخن گرایی دانش و دانش از بارهای پرداخته و ساخته را خرافاتی باورهای

. است دانسته فریبکاران و دروغگویان

خاموش کنون تا که هومان ابوسلیم، پسرپرسید میکرد گوش پدر گفتار به و بود نشسته

پای ساوه جنگ در اینکه از پس میدانم پدرجاننیر سنباد که شنیدید سپس و دادید خودراازدست

داده دست از را کشور آزادی آرزوی شده، کشتهتپورستان، در گذشته ماه رویداد با اکنون ولی اید

114

Page 115: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

اسالم ازدست ایران رهایی به امید نمیکنید فکرباشد؟ زنده هنوز

نشان تپورستان رویداد آری داد پاسخ ابوسلیمترسی خلیفه نیروی از خورشید اسپهبد که میدهد

در ایرانی پرستان میهن به ای تازه جان این و ندارد . ای شنیده که همانگونه است داده کشور سرتاسر

جنگ های تالش به آزرااپادگان در نیز ها جاویدان. اند افزوده خود وگریز

خوردسال کودکی که آرتابازو، هومان، پسررخ چه تپورستان در گذشته ماه پاپاجان، پرسید بود

تپورستان گواینکه آرتاجان داد، پاسخ هومان داده؟تاکنون و نداده خودراازدست آزادی هیچگاه

آزار مورد اینکه برای ولی است مانده آزاد کشوریی اجازه تپورستان اسپهبدان نگیرد، قرار خلیفهنیر خلیفه و اند داده عربان به دادوستد و آمدوشد

. مردم از برخی دارد تپورستان در نمایندگانیداراشدن و عربان با دادوستد برای تپورستان

ثروتمند عربان آهسته آهسته و شده مسلمانکه تاجایی شدند تپورستان در بسیار نفوذ دارایاند گردیده آنها همسر تپورستانی زنان از بسیاری

و روستائیان با تپورستان در عربان برآن افزونو مینمایند رفتار تزویر راه از تپورستانی بازرگانانرا خورشید اسپهبد عربان، از درپی پی های شکایت

. آورد ستوه بهفرهنگ دارند آهسته آهسته تازیان که میدید او . خورشید اسپهبد میکنند آلوده را تپورستان مردم

115

Page 116: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

» « داد دستور مینامند خورشید ملک اورا تازیان کهبودند شده مسلمان که ایرانیانی و عربها ی همه تا

مسلمان یا عرب یک حتی که ای گونه به کشتند را. است نمانده بجای درتپورستان

ی همه های دارایی نموده، خراب را مسجدها آنهاقرار آنها آزار مورد که دهقانانی به را مسلمانان . ایران سرتاسر در مردم اکنون دادند بودند گرفته

» « . ها شرطه حتی اند برخاسته پایکوبی و جشن بههای پایکوبی این هستند تازیان ایرانی مزدوران که

تاکنون را کسی و گرفته نادیده را مردم همگانیبازداشت که میدانند زیرا اند نکرده بازداشت

. اسپهبد کار این بود نخواهد پذیر امکان همگانیبه ایرانیان دیگر باری که شد آن سبب خورشید

. شوند امیدوار ایران آزادی

میداد، گوش هومان به تاکنون که ابوسلیمو زد تکیه آن بر و نهاد دیگر سوی به خودرا بالشرا این جان، هومان گفت و کشید دل از آهی سپس

بزودی و نشست نخواهد پای از خلیفه که بدانبزودی و فرستاد خواهد تپورستان سوی به لشکر

چه بگویم باید راهم این ولی خواهدشد آغاز جنگسال ببازند، یا و ببرند را جنگ تازی 141تپورستانیهامسلمانان بر ایران مردم همه روانی پیروزی سال

. شد خواهد نوشته ایران تاریخ در. است امامیها سه این کار در من نگرانی اکنون

گروه این که را چاهی این اینستکه، از من ترسهای نوه که شد خواهد چاهی اند کنده اسالم برای

116

Page 117: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

. از پیروی به آنها آیندگان افتاد خواهند درآن آنهاکرده مکه به روی هرروز خویش پدربزرگان

سر زاری و گریه و کوفت خواهند برزمین پیشانیتنها را اینکار پدربزرگها بدانند آنکه بدون داد خواهند

از آنها راندن بیرون و تازیان کردن ناتوان برای » « ابزار یک امامت بنیاد و دادند انجام کشور

. دینی نه است بوده سیاسیبهتر اید خسته همه ها بچه گفت ابوسلیم سپس

پایان انگیزمان غم گفتگوهای این به که است. بکنیم بهتری فردای آرزوی و بخشیم

117

Page 118: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

خواننده با چند سخنیزمین روی در که مردمی بلیون شش از نیمی

سامی های دین پیروان از مینمایند زندگیبهائیت اسالم، مسیحیت، کلیمیت، مانند ابراهیمیشیخیه، مانند گوناگون های فرقه از دیگر برخی و

. میباشند آنها مانند و آقاخانی، ازلی،دین مردمان، این ی همه که گفت میتوان بدرستآنکه بی اند برده ازث به مادر و پدر از را خود

. باشند کرده آن نادرستی یا و درستی در پژوهشیدین کلیمی مادر و پدر از ها کلیمی درسد نه و نود

. اند برده ارث به را و% 99خود پدر ها مسیحی . دارند مسیحی مسلمان% 99مادر ها مسلمان

. اند زاده

دینها این ی همه پیروان اینکه در شگفتاند آماده و میدانند درست و ناب را خویش باورهای

و درستی در آنکه بی کنند فدا آن برای را خود جان . باشند کرده پژوهشی آن نادرستی یا

زبان به آنان آسمانی کتاب که ایرانیان ویژه به . است شده نوشته زبان% 99عربی ایران مردم از

را آنچه و بفهمند را قرآن معنی که نمیدانند عربیو پدر راه از مالیان، ی بوسیله میدانند قرآن از که

. است شده قبوالنده بآنها مادر

118

Page 119: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

با دین برای جانفشانی میزان که شود گفته بایددیندار سواد رفتن باال با و بیشتر سواد رفتن پائین

. فناتیکی باورهای دیگر سخن به میگردد کمتر. میبابد کاهش دیندار دانش باالرفتن با مذهبی« تحصیل ایرانیهای از بسیاری حتی شوربختانهزحمت« خود به نیز دکترا، های دانشنامه با ، کرده

به اینکه از پیش را، برده ارث به دین که نمیدهندموشکافی و بررسی نمایند واگذار فرزندانشان

دلبند فرزندان به که را آنچه شوند مطمئن تا نمایندآنها ی آینده و است ناب آیا بسپارند میخواهند خود

و است مانده پس اینکه یا نمود خواهد شکوفا را. » داشت » خواهد نگاه سوم جهان در را آنها

آنستکه پژوهش و بررسی این های راه از یکی . اینکه گو بخوانیم را ایران در اسالم پیدایش تاریخ

بدست اسالم، ی درباره تاریخی، های کتاب بیشترشده نوشته عربها خوار جیره ایرانیهای و اعراب

آنها باخواندن میتواند روشنفکر ی خواننده یک اند،. کند داوری آن ی درباره و رادریابد حقیقت

مزدور ایرانی ویا عرب یک وقتی نمونه برای » اندازه » به اعراب جلوال درجنگ که مینویسد عربکشته از جنگ میدان که کشتند را ازایرانیان ای

را جنگ آن نام دلیل همین به و شد پوشیده » « » وآنرا» اند گذارده پوشیده تازی چم به ، جلوالاست خوب خواننده میشمارند اسالم ازافتخارات

119

Page 120: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

وپسندیده الزم کشتارها این آیا بپرسد ازخود کهبود؟

باخود آسمانی کتاب شمشیر بجای عرب چرا . ادعا که آنچه او آسمانی کتاب اگر است نیاورده

میبود؟ شمشیر به نیازی آیا میباشد میکند« کتاب برابر مدینة ویااینکه و البحار سفینة

ی« االثار رویه قمی عباس شیخ حاج ی نوشته164« علی وقتی ابن سوم « حسین امام

»شیعان : هرعربی میگوید که است روشنهرایرانی و باالتر و بهتر ایرانی ازهر

است بدتر ماهم باید . ازدشمنان ایرانیهارازنانشان آورد، مدینه وبه کرد دستگیر

بردگی به را ومردانشان رسانید رابفروشگماشت اعراب غالمی .«و

ایرانیان کوفتن سرخود و وزنجیرزنی سینه آیااست؟ توجیه قابل انسانی چنین مرگ درسوگ

قرآن ی ترجمه اینستکه پژوهش دیگر راهمالها که را آنچه آیا که نمائیم وپیدا رابخوانیم

یانه؟ است درست اند بماگفته

« پنجم 1325درسال درکالس خورشیدیازآموزگار شاگردان از یکی بودم، ابتدایی

» ترجمه» فارسی رابه قرآن چرا پرسید شرعیاتبفهمیم؟ آنرا ماچم که نمیکنند

120

Page 121: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

قرآن » ی ترجمه داد پاسخ بود مال یک که آموزگار». دارد گناه

تا ده آموزان دانش ی همه ساده پاسخ آن . ها بچه آن نمود قانع را کالس آن ی ساله دوازده

نکردند فکری آن ی درباره دیگر شدند، بزرگشدند ور غوطه زندگی ی روزانه ودرگرفتاریهای

ای اندیشه باره دراین آنکه وبی ماندند ومسلمانخود فرزندان رابه برده ارث به دین باشند کرده

. نمودند واگذار

مانده مسلمان نسل به نسل بدینگونه ایران » اسالم. » زورشمشیر با صدراسالم ایرانیهای است

نیز آنان فرزندان نسل چند از وپس پذیرفتندآنرا باید قرآن ی ترجمه خواندن بدون که پذیرفتند

میگویند بآنها آخوندها که آنچه و شمارند محترم. بپذیرند وچرا چون رابی

ی دهه های هالکوخان 1250درسال ترساییسرزمینهای فرمانروای چنگیزخان، ی نوه مغل،

. است بوده آناتولی و سوریه ایران، خوارزم،وفرهنگ بودند چادرنشین چنگیز تازمان مغلها

آوردن بدست از پس ولی نداشتند ژرفیایران، و هندوستان چین، مانند بسیار سرزمینهای

درفرهنگ آهسته آهسته ها مغل نوی های نسلدین و شدند حل بودند آورده بدست که کشورهاییولی پذیرفتند را شده چیره کشورهای مردم های

121

Page 122: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

« تعصب بودند گرویده دینها این به تازگی چون. نداشتند« مذهبی

کاشتن نسل چندین به نیاز مذهبی ی کینه . دردوران باال بدلیل دارد آیندگان درمغز نفرتگوناگون بادینهای مردم مغلها، فرمانرویی

ادامه اروپا تا ازچین که مغل امپراتوری درسرتاسر « ی جاده و میکردند دادوستد بایکدیگر داشت

. بود« یافته فراوان رونقی ابریشم

. » بود » نستوری زنش و بودایی خود هالکوخانمونگکا بنام هالکو بزرگتر خان (Mongka)برادر

. سال در او است بوده از 1254خانانپیام هالکو خود برادر به مغلها پایتخت قروم قره

مسلمانان مستعصم، عباسی ی خلیفه که فرستادی جاده و میشوراند دیگر های دین برپیروان را

. است نموده ناامن دادوستد برای را ابریشمبرچیده باید خلیفه دستگاه برآنستکه من تصمیم

. نما آماده خودرا لشکریان یورش، برای وتو شودسال در و کرد چنین نیز لشکر 1258هالکو ترسایی

ومستعصم داد شکست را خلیفه فرستاد بغداد بهحکومت وبه بکشت نمودن نمدمال باروش را

. بخشید پایان عباسی ی چندسدسالهخلیفه وسیاسی نظامی کارکنان ی همه هالکو

» « نداشت مذهبی تعصب چون ولی نمود رانابودمالها بدینگونه و گذارد خود بحال را روحانیون گروه

بیسواد مردم ی وتوده داده ادامه خود بکارهای

122

Page 123: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

تاکنون و نموده پیروی ازآنان کورکورانه نیز ایرانمینمایند.

. این است شده پذیرفته اصل یک تقلید مرجعبار چندین میگذرند پلی ازهر که رو دنباله کورهای

» میفرستند» محمدی عشقی را صلوات ی میرزادهنمدی » کاله ایران بیستم ی سده آغاز نامدار شاعر

. نهاد« نام ها

کالم قرآن که آموختند ها نمدی کاله به مالهااین دشواریهای ی همه تا ازبرکنید آنرا باید خداست

. برود ازمیان شما دیگر جهان و جهانکه آنچه چم آنکه بی میکنند چنین نیز ها نمدی کاله

. حرام مالها را قرآن ی ترجمه رابدانند میکنند تکرار. بپذیرند آنهارا های گفته تنها تامردم دانستند

زبان به قرآن ی ترجمه گذشته ی دهه درچندرسیده چاپ به فارسی به همچنین و گوناگون های. میشوند دیده درزیر چند ای نمونه که است

ی شدید، : 47 آیه 4 سوره روبرو باکافران که وقتیو کنید ایجاد درمیانشان بسیار کشتار تااینکه بزنید را آنها گردن

... بندبکشید به اند مانده زنده که را بقیهدرمیان) دادگاه رای موضوع که شود توجه

کافر. را کسی مسلمان یک که است کافی نیست.) دهد تشخیص

123

Page 124: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ی او : 22 آیه 4 سوره ورسول باالله آنانکه جزای همانایابدار شوند کشته اینستکه کنند فساد ودرزمین برخیزند بجنگ

» « بلد نفی یا شود بریده خلاف به وپایشان یادست شوند زدهالله ) شوند... برعلیه ها ایرانی که داشت دردیده باید

ها عرب این بلکه بودند برنخاسته بجنگ او ورسول.) بودند آورده یورش ایران به دلیل بی که بودند

ی درگذشت : 5 آیه 9 سوره مقدس های ماه که وقتیرا آنها وبگیرید یافتید، که هرجا را مشرکین بکشید پساگر پس کمینگاهی، درهر باشید آنها درکمین و کنید ومحاصرهآنگاه دادند وذکات برپاداشتند ونماز شدند ومسلمان کردند توبه

. است مهربان و آمرزنده الله که کنید آزاد آنهارای آنها : 61 آیه 22 سوره باید شوند یافت که هرجا معلونین

. شوند کشته و گرفته راو است قانونی اسلام در بردگی زیر های آیه چند برابر

. نمیباشد اخلاق خلافی ... : 58 آیه 24 سوره واطفال شما های برده باید

. بخواهند وخروج ورود اجازه ازشما بار سه روز درشبانه آنانی شما... : 22 آیه 4 سوره برای شوهردار بازنان ازدواج

متصرف که شوهردار ی برده زنان مگر است حرام ... الله که رابدهید آنها اجر اید شده متمتع ازآنها وقتی اید شده

. است ومهربان بخشنده

124

Page 125: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ی بازدواج... : 2 آیه 4 سوره میتوانید زن چهار یا دویاسهرفتارکنید عدالت به نمیتوانید که میترسید واگر درآورید خود

... بگیرید برده زنان ویا کنید اختیار یکی پسی اندام... : 5 آبه 23 سوره که هستند کسانی مؤمنین

متصرف که هایی یابرده هایشان برزن مگر میدارند نگاه خودرا. نیست برآنها ملامتی هیچ که اید شده

: نیستند سازگار ناب بادانش زیر های آیهی الارض... : 65 آیه 22 سوره علی تقع ان السماء بمسک

. رانگاه آسمان خداوند رحیم الرؤف بالناس الله ان باذنه الابا الله که بدرستی او، ی بااجازه مگر نیفتد برزمین که میدارد

. است ومهربان رؤف مردمی ... : 32 آیه 21 سوره قرار و سقفامحفوظا جعلناالسماء و

. محکم سقفی را آسمان دادیمی جبال... : 43 آیه 24 سوره من السماء من ونیزل

... خداوند و یشاء من عن ویصرفه یشا من به فیصیب برد فیهامنآنرا میریزد و میباشد تگرگ درآن هایی ازکوه ازآسمان میآورد

. بخواهد که ازهر وبازمیدارد بخواهد هرکه بهی الشمس : 86 آیه 18 سوره مغرب اذابلخ حتی

) ( ... دریافت ذاالقرنین رسید که تازمانی عین فی وجدهاتغرب. آلود گل آب ی درچشمه میکند غروب آفتاب که

125

Page 126: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ی رابرای : 80 آیه 16 سوره هایتان خانه قرارداد واللهکه چادرهایی حیوانات ازپوست برایتان وقرارداد سکونت

حیوانات پشم واز وسکونت منزل انتقال درزمان باشند تاسبک . که همانا قرارداد شما برای ولوازم اثاثیه آنها وموی آنها کرک و

. است ومهربان بخشنده اللهی گوارا : 15 آیه 47 سوره ازآب هایی جوی دربهشت

ازعسل ونهرهایی ناب ازشراب ونهرهایی ازشیرخوب ونهرهایی. وجوددارد میوه وانواع مصفی

آیه نسا ی . : 6 سوره آفریدیم مسطح شکل رابه وزمیننسا فروکردیم : 7 – سوره درزمین میخ رامانند ها وکوه

. . است مهربان الله که همانا شوند آسمان های تاستونیس ... : 5 – سوره قراردادیم درمنازلی را ماه وسیر

. دارید نگاه را وروزها ها ماه حساب شما تابدینوسیلهتابرآنها :8 – 7 – مخل آفریدیم را والاغ وقاطر واسب

ببرید بهره وپشمشان مو تااز راآفریدیم چهارپایان سوارشوید،. بخورید را وگوشتشان

یس به ... : 40 آیه – سوره که دادیم رااجازه خورشید ونه. گیرد سبقت روز به که را شب ونه برسد زمین

126

Page 127: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ماه : 189 – بقره وبدر حلال سبب که پرسیدند واگرحج اوقات تعیین ازآن منظور که دهید پاسخ ها بدان چیست،

. است ومعاملاتآدمیان : 97 – انعام راهنمایی رابرای ستارگان های وچراغ

. برافروختیم ودریاها بیابان های درتاریکی.: 117 – بقره روزآفریدیم شش رادر وزمین آسمانها

راروشن : 33 – 27 – نازعات وروز تاریک را وشبآسمان... راستونهای وکوه بگستراندیم را زمین پس آفریدیم

. است. ومهربان بخشنده الله که همانا ساختیمعمران .: 59 – آل آفریدیم خاک رااز وآدم

شوروشیرین : 53 – فرقان دودریای رابصورت وآبها. جداکردیم ازیکدیگر حائلی رابا دودریا این و آفریدیم

برخی : 45 – نور که آفردیدم آب رااز جانوران ی همه و. نیزچهارپا وبرخی بردوپا وبرخی روند راه برشکم ازآنها

ازپیش که ایرانیان اخلاقی های باارزش زیر های آیهودرخونشان رسیده آنها به ومادرانشان ازپدران ازاسلام،

: نیستند سازگار است جاریآیه زخرف ی خواسته : 31 سوره چنین ما خود

دهیم قرار ازدیگران برتر درجه چندین به را کسانی که ایم. درآورند خویش بردگی رابه تااینان127

Page 128: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

آیه نحل ی خودرا : 70 سوره ازبندگان برخی رزق خداوند . افزون رزقش که آنکس اما است داده فزونی دیگر بربرخی

. شوند برابر تابااو نمیدهد خود غلامان رابه زیاده شدهنمایند) پیروی رامردم دوآیه این چنانچه گرفت بدیده بایدتنگ به ازکمک تنها نه که آمد ببارخواهد درجامعه فرهنگی

درخور و پست و راخوار آنها بلüکه مینماید جلوگیری دستان. نیزمیشمارد سرزنش

ی بجزای : 38 آیه 5 سوره دزدرا مردوزن دست. ببرید عملشان

ی برتری : 34 آیه 4 سوره و است تسلط رابرزنان مردانآنهارا... پس دارید، آنهاترس ازمخالفت که وزنانی استبزنید، کتک و خوددورکنید رختخواب رااز آنها پنددهید،

... نگیرید سخت برآنها دیگر کردند اطاعت ازشما اگر بعدرا : 178 – بقره وبرده مردآزاد رادرمقابل آزاد مرد

. بکشید زن درمقابل را وزن برده درمقابلگوش : 45 – مائده بینی، بجای بینی چشم، بجای چشم

. دندان بجای ودندان گوش، بجایبهشت : 111 – توبه بهای رابه مؤمنین ومال جان خداوند

. شوند وکشته بکشند الله درراه که است کرده خریداریآیه شما... : 29 بقره ی بهره رابرای زمین موجودات ی همه

. آفریدیم آدمیان128

Page 129: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ی های 44 سوره درخت : 43 – 50 آی بدرستی » مذاب» آهن ومانند شد خواهد گناهکاران غذای ؟ ذکرم

. به ابتدا را کاران گناه خواهدآمد جوش به بدنشان درداخلبریزید برسرشان جوش آب وسپس اندازید آتش داخل

. شوند کشته شکنجه تابابزرگترینآوریل مسلمانان 1998دربیستم میان کشمیر درجنگ

درمنطقه کشمیری ازهندوهای نفری سی گروه یک وهندوهاپور اودهام مسلمان Udhampur Indiaی جنگجویان بدست

آیه. برابر ویا شوند مسلمان شد دستورداده گروه باین گرفتارشدند. شوند کشته بالا ی

اول ی دررویه ایکه مقاله چاپ Los Angeles Timeبرابرجوش وآب انداخته درآتش رازنده گروه این ی همه بود شده

. شدند کشته تاهمگی ریختند آنها برسرایه نسا ی مرتکب : 15 سوره که را اززنانتان هرکدام

تعیین خود که هایی گواه از وچهارتن اند شده فاحش خطاییزندانی درخانه آنقدر دادند، گواهی آنان خطای به میکنید

. آورد فراهم برایشان نجاتی راه الله ویا سرآید به تاعمرشان کنیدی زنهای ... : 25 آیه 2 سوره دربهشت مؤمن مردان برای

. است موجود پاکیزه... : 22 آیه 78 سوره برای ومطلوب انارپستان ودختران

. مقدوراست پرهیزکاران

129

Page 130: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ی هرطور : 2 آیه 222 سوره شماهستند، کشتزار شما زنان... رفتارنمائید خود باکشتزار میخواهید که

الله را ها کوه که است شده ازاین سخن آیه درچندین. گردند آسمان نگاهداری برای تاستون است ساخته

میپنداشتند مردم پیش سال درهزاران که داشت بدیده بایداست شده ساخته لاجوردی جامد ی کاسه ازیک آسمان که

. هستند کاسه آن ستون ها وکوهسوره ی همه اینستکه گرفت بدیده باید راکه دیگری نکات

« » که » الله بنام چم به میگردند آغاز الرحیم رحمان الله بسم با ها .» نوشته راالله قرآن چنانچه اینکه نخست است ومهربان بخشنده

« بخشنده که من بنام بنویسد میبایست ها سوره درآغاز باشد، » که بداند میبایست است خدا الله اگر اینکه دوم هستم ومهربان

وخلا ازگاز آسمان و مسطح نه است گوی بشکل )زمینVacuum) داشته ستون نیازبه که نیست وجامد شده ساخته

باشد.بوده قرآن نوشتن وسرگرم میزیسته محمد که درزمانی

دانشمند یک که پارسی، سلمان که شد برپا شایعاتی است، . برای مینماید رایاری محمد قرآن درنوشتن است، بوده ایرانی

» ی » وآیه میگذارد پادرمیان الله شایعات این به بخشیدن پایان. » مینماید » نازل را زیر

نحل بشری... : 103 آیه – سوره میگویند که آنان میدانیمآن زبان که بدانید آموزد می تو رابه ها این ی همه که است

قرآن زبان درصورتیکه است، عجمی زبان اشاره مورد کس. است عربی فصیح زبان

130

Page 131: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

ی درشماره که درنوشتاری مهرآسا علیمحمد 149دکتر: » میگوید » چنین است چاپگردیده آشنا پیام ی گاهنامه

خودرا» که کسانی باوربه هرنوع هاست سالچاه ازآن و ام بریده اند نامیده خدا ورسول پیامبر

. . سریانی نه یهودم، اسیر نه من ام وگریخته پریده

. مازندرانی و شیرازی گرفتار نه عربم گرفتار نهودانایی دانش که کسانی وپیرو مرید زیرامن

است بوده کمتر ازمن مراتب به وآگاهیشان وبینش. شد نخواهم

ام رسیده باور این به درادیان، بامطالعه منبوده سیاسی کال ومأموریتها ادعاها اینگونه که

است بوده پوششی ازماوراءطبیعت واستفادههای هدف به ورسیدن خویش آمال قبوالندن برای

زمامداری«.

که افزود باید مهرآسا آقای های ازگفته تأئید دراین ی فرستادگان 24000همه خودرا که پیامبران

که اند ادعاننموده ازآنان هیچیک خدامیدانند،یاری ازآنان کرم یک حتی آفریدن برای خداوند

گوشمالی برای توانا خدای همین ولی باشد جستهدارد پیامبران این نیازبه خود بندگان وکشتن

سدهاهزار، کشتن مأمور را بیابانگرد عرب ومشتی

131

Page 132: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

وکودک مردوزن ها ملیون تاریخ، دردرازای بلکه. است نموده

دردسترس فارسی به قرآن ی ترجمه که اکنونزبان به محمد، آیه دردهها که، میشود دیده میباشد

کافران چگونه دستورمیدهد مسلمانان به الله،آب انداختن، درآتش مانند نمایند، کش راشکنجهآرنج از دست کافرریختن، برسر داغ وروغن جوش . این کافر گناه تنها آنها ومانند بریدن اززانو وپا

داشته عقیده اختالف محمد با که باشد میتواند » « به. الله که یافت میتوان آیه ده از بیش باشد

انسانی حقوق افکندن زیرپا و مردم کشیدن بردگی. میشمارد مجاز آنانرا

» رایت» Robinرابین Wright ،نگار روزنامه: مینویسد آمریکایی ی نویسنده و پژوهشگر

ایران 1973درسال » به پژوهش برای ترساییبه شده آشنا وبازار کوچه بامردم نزدیک واز رفتمکه ودانستم بردم پی آنها وباورهای ورسوم آداب

خود دین وبه هستند مسلمان ایران مردم بیشتر. دارند ایمان

درسال واز 1979سپس سفرنمودم تهران بهپیروی اندازه بی باشیفتگی مردم که دیدم نزدیک

را اسالمی جمهوری یک وایجاد نموده ها الله ازآیتهای حکومت دیودیکتاتوری از کشور نجات راه

. ونزدیک ازدور من ازآن پس میشمارند پیشینداشتم زیردیده راتاکنون اسالمی جمهوری کارهای

132

Page 133: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

آمدوشد ایران به نگار روزنامه یک عنوان وبهمیکردم.

ی دهه رفتم 1990درپایان ایران به دیگر باری. گرفتم تماس وبازار کوچه بامردم دیگر وباری

به ازمردم بسیاری بودکه این من پژوهش چکیده » « تا اند آورده روی دباغ سروش عبدالحسین

نموده معرفی بآنها ومادرانشان پدران که اسالمیمالیان دیکتاتوری حکومت زیرا دهند رانجات اندومردم شناسانید ایران مردم رابه واقعی اسالم

از راکه دیانتی براینکه آمدند هوش به یکبارهودل وباجان است بوده شده معرفی آنها به کودکی

نیست آنگونه اند میورزیده عشق آن به و پذیرفته. فکرمیکردند که

اسالم که بود شده گفته آنها به ازکودگی . ولی اجتماعی وعدالت صلح مهروشفقت، یعنیغربی مدرن قوانین جای اسالمی قوانین که حالهست که آنچه اسالم واقعی، اسالم اند، راگرفتهبدنبال زده وحیرت خوددیده ی روزمره رادرزندگی

میگویند مالیان اینکه بگوید بآنها که میگردند کسی. نیست واقعی اسالم

صورت به اسالم کودکی اززمان مردمیکه اینو مخلوط ضمیرشان ودر درخونشان غیرواقعی

وحال نمایند ترک نمیتوانستند را بود شده حکاکیراکه آنچه آنهابگوید به که میگشتند کسی بدنبالاکنون واینکه بوده درست اند گفته بشما درکودکی

. است نادرست میبینید شما

133

Page 134: پیشگفتار - Iran Politics Club · Web viewبهزادان اکنون در خراسان است و فرماندهی شورشیان عباسی را بدست گرفته ولی خلیفه

به که میماند این به سروش عبدالحسین کارپدرتو که باشند گفته عمرش ی درهمه شخصی

و راستگو دل، رحم کردار، درست بررگوار، مردیوسپس بوده راستین های ازویژگی بسیاری دارای

و رحم بی کش آدم پدرش که دریابد یکباره . حال است نبوده بیش خودخواه دیگتاتوری

اگر میگوید گذارده پادرمیان سروش عبدالحسیناینکه ویا بوده منطقی دلیل باین کشته آدم شما پدربوده توجیه اوقابل دیکتاتوری بوده، دیکتاتور او اگر

است.

PaayanThe end

134