اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - irannamag · sancisi-weerdenburg...

27
قعیتها و وا پارسی: تصورهاش کبیر کور1۰۲ قعیتها و وا پارسی: تصورهاش کبیر کور1 املی کورتدنشگاهی لنلج دانستاد بازنشتۀ کا ا مقدمهای تا دریرۀ سندمنشی است که از دتوری بزرگ هخا امپرانگذار بنیا پارسیش کبیر کورلسلۀای سز نام نیاتوری ا امپرید. نام پای)پم۳۳۰-55۰( سال۲۰۰ دو اژه گسترده بواتوری،صبــامپرــو غانروامین فرماخستینبار، چهار شده است و نی برگرفته شاه هخامنشیاتوری امپر۲ ون ذکر کرده است.ۀ بیست دوم کتیبر بندش اول، آن را د داریو دورانشتر ایند و در بییده بوان تا آن زمان به خود د جهاتوریای بود کهگترین امپر بزری بهگها، مردمان و زبانهایدۀ فرهن برگیرنر اداری که در ساختا۳ ی نداشت. هماورد بود. عناصریع بسیار کارآمد این قلمرو وسنسجامر بود، در حفظ افاوت و پرشما مت شدتISSN 0892-4147-print/ISSN 2159-421X online/2016/1:1/102-128. Amélie Kuhrt, “Cyrus the Great of Persia: Images and Realities,” Iran Namag, Volume 1, Number 1 (Spring 2016), 102-128. لی است ازقاله ترجمۀ نیما جما این م1 Amélie Kuhrt, “Cyrus the Great of Persia: Images and Realities,” in Representations of Political Power: Case Histories om Times of Change and Dissolving Order in the Ancient Near East, (eds). M. Heinz and M. H. Feldman (Winona Lake, Ind.: Eisenbrauns, 2007), 169-192. 2 R. G. Kent, Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon (2nd ed.; New Haven: CT, 1953), R. Schmitt, “e Bisitun Inscription of Darius the Great: Old Persian Text,” Corpus Inscriptionum Iranicarum, 1:1 (1991). بریاناتوری رالعۀ امپرقترین مطان و دقی جدیدتری۳ است است. بنگرید به صورت دادهP. Briant, Histoire de l’Empire Perse: De Cyrus à Alexandre (Paris: Fayard, 1996). ش درانۀ روزآمداسی نقاد بنگرید به کتابشنین همچنP. Briant, Bulletin d’Histoire Achéménide I, Topoi Supplement, 1 (2001), 5–127. ستاددن، اشگاه لنی دان فریقات شرق و ادن و مدرسۀ مطالعاشگاهی لن لج داندن، کاشآموختۀ کینگزکالج لن دان املی کورت . حوزۀ تخصصیانیاست بریتجتماعی نی و ا نسان علوم ا های فرهنگستا کمیتۀ پروژه عضودن وشگاهی لن لج دان بازنشستۀ کا سلوکیانان، بابلیان، پارسیان و آسوری توریهای ویژه امپرازدیک باستان، بهاسی خاور ن و سیجتماعی، فرهنگی ریخ ا یشان تا ا او برندۀپم۳۳۰-۳۰۰۰ : زدیک باستان کتاب خاور ن هخامنشی بود. تاریخ های ری کارگاه برگزا همکار199۰ تا198۳ است. از پارسی: اتوری امپر و جلدی وکتابد199۷ سیزبان دربانگلی بهترینکتا برای مریکا ریخ اجمن تا بریستدانمزهنریزۀ جی جای شدهاست.۲۰1۰ اندر ایر میلجمهوریاسرندۀجایزۀکتابسا یشانب ا هخامنشی اتوری انامپر هایدوریازنوشته هایجموعه مAmélie Kuhrt <[email protected]>

Upload: others

Post on 26-Mar-2020

0 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۰۲

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت هااملی کورت1

استاد‌بازنشتۀ‌کالج‌دانشگاهی‌لندن

مقدمهکورش‌کبیر‌پارسی‌بنیان‌گذار‌امپراتوری‌بزرگ‌هخامنشی‌است‌که‌از‌درۀ‌سند‌تا‌دریای‌اژه‌گسترده‌بود‌و‌‌۲۰۰سال‌)55۰-۳۳۰پ‌م(‌پایید.‌نام‌امپراتوری‌از‌نام‌نیای‌سلسلۀ‌ـ‌امپراتوری،‌ غاصب‌ـ ـ‌و‌ فرمانروا‌ـ چهارمین‌ نخستین‌بار،‌ و‌ است‌ شده‌ برگرفته‌ شاهی‌داریوش‌اول،‌آن‌را‌در‌بند‌دوم‌کتیبۀ‌بیستون‌ذکر‌کرده‌است.‌۲امپراتوری‌هخامنشی‌بزرگ‌ترین‌امپراتوری‌ای‌بود‌که‌جهان‌تا‌آن‌زمان‌به‌خود‌دیده‌بود‌و‌در‌بیشتر‌این‌دوران‌به‌ زبان‌هایی‌ و‌ مردمان‌ فرهنگ‌ها،‌ برگیرندۀ‌ در‌ که‌ اداری‌ ساختار‌ نداشت.‌۳ هماوردی‌شدت‌متفاوت‌و‌پرشمار‌بود،‌در‌حفظ‌انسجام‌این‌قلمرو‌وسیع‌بسیار‌کارآمد‌بود.‌عناصر‌

ISSN 0892-4147-print/ISSN 2159-421X online/2016/1:1/102-128.

Amélie Kuhrt, “Cyrus the Great of Persia: Images and Realities,” Iran Namag, Volume 1,Number 1 (Spring 2016), 102-128.

1این‌مقاله‌ترجمۀ‌نیما‌جمالی‌است‌از‌Amélie Kuhrt, “Cyrus the Great of Persia: Images and Realities,” in Representations of Political Power: Case Histories from Times of Change and Dissolving Order in the Ancient Near East, (eds). M. Heinz and M. H. Feldman (Winona Lake, Ind.: Eisenbrauns, 2007), 169-192.2R. G. Kent, Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon (2nd ed.; New Haven: CT, 1953), R. Schmitt, “The

Bisitun Inscription of Darius the Great: Old Persian Text,” Corpus Inscriptionum Iranicarum, 1:1 (1991).بریان‌ را‌ امپراتوری‌ مطالعۀ‌ دقیق‌ترین‌ و‌ ۳جدیدترین‌

صورت‌داده‌است‌است.‌بنگرید‌بهP. Briant, Histoire de l’Empire Perse: De Cyrus à

Alexandre (Paris: Fayard, 1996). همچنین‌بنگرید‌به‌کتابشناسی‌نقادانۀ‌روزآمدش‌در

P. Briant, Bulletin d’Histoire Achéménide I, Topoi Supplement, 1 (2001), 5–127.‌

املی کورت‌دانش‌آموختۀ‌کینگز‌کالج‌لندن،‌کالج‌دانشگاهی‌لندن‌و‌مدرسۀ‌مطالعات‌شرق‌و‌افریقای‌دانشگاه‌لندن،‌استاد‌بازنشستۀ‌کالج‌دانشگاهی‌لندن‌و‌عضو‌کمیتۀ‌پروژه‌های‌فرهنگستان‌علوم‌انسانی‌و‌اجتماعی‌بریتانیاست.‌حوزۀ‌تخصصی‌ایشان‌تاریخ‌اجتماعی،‌فرهنگی‌و‌سیاسی‌خاور‌نزدیک‌باستان،‌به‌ویژه‌امپراتوری‌های‌آسوریان،‌بابلیان،‌پارسیان‌و‌سلوکیان‌است.‌از‌‌198۳تا‌‌199۰همکار‌برگزاری‌کارگاه‌های‌تاریخ‌هخامنشی‌بود.‌کتاب‌خاور‌نزدیک‌باستان:‌۳۰۰۰-۳۳۰پ‌م‌او‌برندۀ‌جایزۀ‌جیمز‌هنری‌بریستد‌انجمن‌تاریخ‌امریکا‌برای‌بهترین‌کتاب‌انگلیسی‌زبان‌در‌‌199۷و‌کتاب‌دو‌جلدی‌امپراتوری‌پارسی:‌مجموعه‌هایی‌از‌نوشته‌های‌دوران‌امپراتوری‌هخامنشی‌ایشان‌برندۀ‌جایزۀ‌کتاب‌سال‌جمهوری‌اسالمی‌ایران‌در‌‌۲۰1۰شده‌است.Amélie Kuhrt <[email protected]>

Page 2: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

1۰۳ ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

نظام‌هخامنشی‌را‌فاتح‌آن‌امپراتوری،‌اسکندر‌کبیر‌)ح.‌۳۳۶-۳۲۳پ‌م(‌و‌پادشاهی‌هایی‌که‌پس‌از‌مرگش‌در‌مناطق‌حکومت‌او‌تأسیس‌شدند،‌اقتباس‌و‌تعدیل‌کردند.‌۴

با‌کنار‌هم‌گذاشتن‌اسناد‌و‌مدارک‌گوناگون‌چنین‌تصویری‌از‌کورش‌به‌دست‌می‌آید:‌او‌هرچند‌پارسی‌بود،‌با‌آستیاگ/آژی‌دهاگ،‌پادشاه‌ماد،‌پیوند‌نزدیکی‌داشت.‌مرکز‌قدرت‌برخی‌مناطق‌آسیای‌مرکزی‌در‌ پارس،‌ این‌قدرت‌شامل‌ و‌دامنۀ‌ بود‌ مادها‌هگمتانه‌شرق‌و‌در‌غرب‌تا‌رودخانۀ‌هالیس‌)قزل‌ایرماق(‌در‌آناتولی‌می‌شد.‌در‌55۰پ‌م،‌کورش‌شورش‌موفقیت‌آمیز‌پارسیان‌را‌علیه‌ارباب‌مادی‌شان‌رهبری‌و‌بخش‌بزرگی‌از‌قلمرو‌او‌را‌تصاحب‌کرد.‌سپس،‌این‌قلمرو‌را‌با‌فتح‌مناطق‌همجوار‌گسترش‌داد:‌پادشاهی‌‌لودیه/لیدی‌شامل‌شهرهای‌یونانی‌کرانه‌های‌اژه‌در‌دهۀ‌‌5۴۰و‌امپراتوری‌بابل‌نو،‌شامل‌تمام‌هالل‌حاصل‌خیز‌)از‌خلیج‌فارس‌تا‌مرز‌مصر(،‌در‌5۳9پ‌م.‌حسن‌ختام‌این‌پیروزی‌ها‌تدارک‌عملیات‌نظامی‌برای‌چیرگی‌بر‌قبایل‌آن‌سوی‌سیردریا‌در‌شمال‌شرق‌آسیای‌میانه‌بود.‌اینجا‌بود‌که‌اجلش‌در‌5۳۰پ‌م‌سر‌رسید‌و‌آن‌ناحیه‌را‌از‌تسلط‌مستقیم‌پارس‌دور‌نگه‌داشت.‌همچنین،‌مصر‌نیز‌تا‌زمان‌مرگش‌فتح‌نشد،‌اما‌پسر‌و‌جانشینش،‌کمبوجیه‌)ح.‌5۳۰-5۲۲پ‌م(‌‌این‌قلمرو‌مهم‌را‌در‌دهۀ‌‌5۲۰پ‌م‌به‌امپراتوری‌ملحق‌کرد.‌داریوش‌اول‌)ح.‌5۲۲-۴8۶پ‌م(‌متعاقباً‌شمال‌غربی‌هند‌را‌به‌قلمرو‌خود‌افزود،‌مرزهای‌غربی‌را‌مستحکم‌و‌موقتاً‌هم‌بخشی‌از‌اروپا‌را‌تصرف‌کرد.‌بعد‌از‌این،‌امپراتوری‌کاًل‌مشغول‌تثبیت‌درون‌مرزهایش‌شد.‌در‌نتیجه،‌مسبب‌‌9۰درصد‌فتوحات‌پارسیان‌کورش‌است‌که‌در‌مدت‌فوق‌العاده‌کوتاه‌بیست‌ساله‌ای‌به‌آن‌دست‌یافت.‌مشخصۀ‌همۀ‌موفقیت‌های‌کورش،‌به‌استثنای‌آخرین‌کار‌خطیر‌ناموفقش،‌بلندنظری‌اش‌با‌هماورد‌شکست‌خورده‌و‌احترامش‌به‌فرهنگ‌های‌محلی‌و‌حمایتش‌از‌آیین‌های‌محلی‌بود.‌این‌سیاست‌ها‌موفقیت‌های‌چشمگیر‌امپراتوری‌را‌بنیان‌نهادند.‌پارسیان‌دستاوردهای‌او‌را‌مایۀ‌ امپراتوری‌ تا‌آخرین‌روزهای‌ آرامگاهش‌ و‌ ترانه‌ها‌و‌داستان‌ها‌گرامی‌داشتند‌ در‌

آیینی‌مرکزبنیاد‌بود.

برای‌مقدمۀ‌مختصری‌در‌این‌زمینه‌بنگرید‌به‌فصل‌سیزدهمA. Kuhrt, The Ancient Near East, c. 3000–330 BC (London: Routledge, 1995).

برای‌بررسی‌هایی‌مفصل‌تر‌و‌درخشان‌بنگرید‌بهJ. Wiesehöfer, Das Antike Persien: Von 550 v.Chr. bis 650 n.Chr (Zürich: Artemis und Winkler, 1993); L. Allen, The Persian Empire: A History (London: British Museum Press, 2005).

دومی‌تصاویر‌زیبایی‌هم‌دارد.

۴برای‌نمونه‌بنگرید‌بهP. Briant, “The Seleucid Kingdom, the Achaemenid Empire and the History of the Near East in the First Millennium BC,” in Religion and Religious Practice in the Seleucid Kingdom, eds. P. Bilde et al. (Aarhus: Aarhus University Press, 1990), 40-65; S. Sherwin-White and A. Kuhrt, From Samarkhand to Sardis: A New Approach to the Seleucid Empire (Berkeley: University of California Press, 1993).

Page 3: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۰۴

اسناد و مدارکی که تصویر سنتی کورش را شكل داده اندناهمگونی‌است‌که‌گزینشی‌ اختیار‌داریم،‌مواد‌ ما‌در‌ از‌کورش‌که‌ این‌چهره‌ اساس‌خوانده‌و‌با‌هم‌سازگار‌شده‌اند‌تا‌این‌تصویر‌جذاب‌و‌پهلوانانه‌را‌فراهم‌کنند.‌این‌تصور‌از‌کورش‌همچون‌نمونۀ‌ اروپای‌مدرن‌ برداشت‌ بر‌ به‌حال‌ تا‌ پانزدهم‌میالدی‌ از‌قرن‌

فرمانروای‌روشن‌ضمیر‌و‌روادار‌مسلط‌بوده‌است.‌5عناصر‌تشکیل‌دهندۀ‌آن‌چیستند؟

نخست،‌شواهدی‌که‌در‌عهد‌عتیق‌آمده‌است.‌اشعیا،‌۴۴-‌55)اشعیای‌دوم(‌او‌را‌مسیح‌یهوه‌۶می‌خواند‌که‌خدای‌اسرائیل‌او‌را‌برگزیده‌و‌فراخوانده‌تا‌بابل‌را‌ویران‌کند.‌این‌امر‌مردمش،‌یهودیان،‌را‌از‌اسارت‌در‌سرزمین‌نبوکدنزر‌)Nebuchadnezzar/بخت‌النصر(،‌شاه‌منفوری‌که‌ساکنان‌یهودیه‌را‌راند‌و‌اورشلیم‌و‌معبدش‌را‌توأمان‌بین‌سال‌های‌‌۶/59۷و‌58۲پ‌م‌ویران‌کرد،‌آزاد‌خواهد‌کرد.‌همچنین،‌به‌نوبۀ‌خود‌احیا‌و‌بازسازی‌جامعۀ‌یهودی‌و‌آیین‌های‌اصلی‌آن‌را‌ممکن‌خواهد‌ساخت.‌عزرا،‌‌1و‌5-‌۶دو‌روایت‌را‌از‌فرمان‌کورش‌پس‌از‌فتح‌بابل،‌به‌ترتیب‌عبری‌و‌آرامی،‌پیش‌می‌نهد‌که‌در‌آن‌کورش‌به‌یهودیان‌امر‌کرده‌است‌تا‌معبد‌خود‌را‌به‌هزینۀ‌خزانۀ‌شاهی‌دوباره‌بسازند‌و‌آیین‌‌آن‌را‌از‌سربگیرند.‌ژورف‌فالوی،‌مورخ‌یهودی‌

قرن‌نخست‌میالدی،‌بازسازی‌و‌احیای‌اورشلیم‌را‌مفصاًل‌گزارش‌کرده‌است.

دوم،‌نویسندگان‌یونانی‌قرن‌های‌چهارم‌و‌پنجم‌پیش‌از‌میالدند‌که‌تصویر‌بعدی‌کورش‌و‌امپراتوری‌هخامنشی‌به‌یونانی‌و‌التین‌عموماً‌بر‌اساس‌آثار‌آنها‌شکل‌گرفته‌است.‌۷اثری‌که‌ماندگارترین‌تأثیر‌را‌بر‌دانشمندان‌غربی‌گذاشت‌و‌تصویر‌غایی‌)Normative(‌کورش‌به‌مثابه‌فرمانروا‌و‌فاتحی‌بی‌همتا‌در‌خردمندی،‌شایستگی،‌دادگری،‌بلندنظری‌و‌پارسایی‌پرداخت‌پرورش‌کورش/کورش‌نامه‌اثر‌گزنفون،‌سرباز‌و‌فیلسوف‌آتنی،‌بود.‌این‌اثر‌در‌دهۀ‌1۴۴۰م‌به‌التین‌ترجمه‌شد.‌8هردوت‌در‌تواریخش،‌که‌دهه‌ها‌پیش‌تر‌نوشته‌بود،‌صعود‌امپراتوری‌هخامنشی‌را‌تا‌زمانی‌که‌گسترش‌ظاهراً‌مقاومت‌ناپذیرش‌را‌یونانیان‌در‌اروپا،‌

سانسیسی‌ و‌ لوئیس‌ بروسیس،‌ مقاله‌های‌ به‌ 5بنگرید‌ویردنبرگ‌در

H. Sancisi-Weerdenburg and H. J. W. Drijvers (eds.), The Roots of the European Tradition (Leiden: H. Schaudig, 1990).۶توضیح‌مترجم:‌منظور‌‌anointedتدهین‌شده‌است.

اشارات‌ گریخته،‌ و‌ جسته‌ متأخر،‌ کالسیک‌ آثار‌ ۷در‌

یا‌ متباین‌ داستان‌هایی‌ از‌ حاکی‌ است‌ آمده‌ متباینی‌فرعی‌از‌زندگی‌کورش.‌مثاًل‌استرابو‌می‌گوید‌که‌کورش‌نامش‌را‌از‌رود‌کورش‌نزدیک‌پاسارگاد‌برگرفته‌و‌نام‌

اصلی‌اش‌اگراداتس‌)Agradates(‌بوده.‌بنگرید‌بهW. Henkelman, “Persians, Medes and Elamites:

Acculturation in the Neo-Elamite Period,” in Continuity of Empire(?): Assyria, Media, Persia, eds. G. B. Lanfranchi, M. Roaf, and R. Rollinger (Padova, Italy : Sargon Editrice e Libreria, 2003), 195-196.اما‌طرح‌کلی‌شخصیت‌کورش‌و‌ترقی‌او‌عموماً‌مطابق‌

با‌نوشته‌های‌نویسندگان‌متقدم‌است.‌8گزنفون‌در‌اواخر‌قرن‌پنج‌و‌سال‌های‌زیادی‌از‌قرن‌

شش‌می‌زیست.‌برای‌آگاهی‌از‌قبول‌و‌انتشار‌اثرش‌در‌ایتالیای‌قرن‌پانزدهم‌بنگرید‌به

Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition.

Page 4: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

1۰5 ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

به‌سال‌های‌‌۴۷9و‌۴8۰پ‌م،‌متوقف‌کردند‌پی‌‌گرفته‌‌است.‌گزارش‌هردوت‌از‌بنیان‌گذار‌حماسی‌کمتر‌از‌شرح‌گزنفون‌آرمانی‌شده‌‌است.‌همچنین،‌هرچند‌این‌دو‌گزارش‌در‌بسیاری‌وقایع‌با‌هم‌به‌شدت‌متفاوت‌اند،‌تأثیر‌عموماً‌مثبتی‌که‌از‌کورش‌بر‌خواننده‌می‌گذارند‌یکسان‌است.‌ترجمۀ‌کامل‌تواریخ‌هردوت‌به‌التین‌نخستین‌بار‌در‌سال‌1۴۷۴م‌منتشر‌شد.‌گزارش‌هردوت‌رفته‌رفته‌قبول‌عام‌یافت،‌هرچند‌ضرورتاً‌همیشه‌موثق‌دانسته‌نشد.‌9سومین‌نویسندۀ‌مهمی‌که‌اثرش‌مشخصاً‌و‌اصاًل‌حاوی‌داستانی‌بلند‌و‌مفصل‌از‌خاستگاه‌‌کورش‌و‌چگونگی‌قدرت‌گرفتنش‌بود‌کتسیاس‌است.‌پرسیکای‌)Persica(‌او‌قدیمی‌تر‌از‌گزنفون‌است.‌تاریخ‌پارسیان‌او،‌که‌اصلش‌از‌دست‌رفته،‌جدا‌از‌گزیده‌های‌فراوان‌در‌نوشته‌های‌بعدی،‌1۰ابتدائاً‌به‌سبب‌خالصه‌ای‌که‌بطریق‌بیزانتی،‌فوتیوس‌)Photius(،‌در‌قرن‌نهم‌میالدی‌فراهم‌کرد‌شناخته‌می‌شود.‌این‌خالصه‌در‌غرب،‌در‌میانۀ‌قرن‌شانزدهم‌شناخته‌شد‌و‌بیشتر‌جزو‌ضمائم‌تواریخ‌هردوت‌منتشر‌می‌شد‌که‌روایتش‌از‌اتفاقات‌مکراراً‌با‌این‌اثر‌متناقض‌بود.‌مدت‌مدیدی،‌این‌اثر‌را‌نازل،‌ناموثق‌و‌آمیزه‌ای‌از‌راست‌و‌دروغ‌می‌دانستند،‌هرچند‌نهایتاً‌آن‌را‌منبعی‌برای‌ُسنن‌هخامنشی‌مربوط‌به‌گذشته‌دانستند‌و‌بیشتر‌و‌بیشتر‌ارج‌می‌گذارند.‌11طبع‌حماسی‌کورش‌و‌چیرگی‌اش‌بر‌تمام‌دشواری‌ها‌آشکارا‌از‌آنچه‌از‌کتزیاس‌در‌دست‌داریم‌پدید‌آمده‌است.‌این‌نقل‌های‌متفاوت‌از‌شاه‌

هخامنشی‌تأثیر‌مطلوب‌او‌را‌بر‌خوانندۀ‌امروزی‌سست‌نمی‌کند.‌

اینها‌تصوراتی‌بود‌از‌بنیان‌گذار‌امپراتوری‌هخامنشی‌که‌پیش‌از‌رمزگشایی‌از‌خطوط‌میخی‌فارسی‌باستان‌و‌بین‌النهرین‌در‌دهۀ‌185۰م‌اذهان‌دانشمندان‌را‌فراگرفته‌بود.‌هیچ‌کدام‌از‌این‌آثار‌پیش‌از‌صد‌سال‌بعد‌از‌مرگ‌کورش‌نوشته‌نشده‌اند‌و‌منشأ‌هیچ‌یک‌وطن‌او‌نبوده‌است.‌در‌قرن‌نوزدهم،‌اکتشافات‌باستان‌شناختی‌با‌افزودن‌موادی‌از‌خود‌پارس‌و‌متونی‌از‌عصر‌کورش‌وضعیت‌را‌تا‌حدودی‌تغییر‌داد.‌از‌این‌میان،‌مهم‌ترین‌استوانه‌‌ای‌گلین‌در‌محوطۀ‌معبد‌مردوک‌در‌بابل‌بود‌که‌در‌سال‌‌18۷9کشف‌شد.‌1۲اگرچه‌این‌

9برخالف‌پرورش‌کورش/کورش‌نامه‌گزنفون‌که‌ترجمۀ‌فرانسه‌اش‌حتی‌در‌1۴۷۰م‌و‌شاید‌هم‌پیش‌از‌آن‌در‌

دسترس‌بوده‌است.‌بنگرید‌بهSancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43.برای‌اطالع‌از‌سیر‌انتقال‌و‌ترجمۀ‌متن‌یونانی‌هردوت‌بنگرید‌بهR. Bichler and R. Rollinger, Herodot (New York: Olms, 2000), 122-129.1۰مهم‌ترین‌و‌مطول‌ترین‌این‌گزیده‌ها‌بازنویسی‌دیودور‌)Diodorus(‌است‌از‌صعود‌آشور‌و‌سقوطش‌به‌دست‌

مادها.‌بنگرید‌به

D. Lenfant, Ctésias de Cnide: La Perse; L’Inde; Autres Fragments (Paris: Coll. des Universités de France/ Association Guillaume Budé. Texte établi, traduit et commenté, 2004), F1b.مفصاًل‌ آن‌ از‌ اردشیر‌ زندگانی‌ در‌ پلوتارک‌ همچینین‌

استفاده‌کرده‌است.‌11بنگرید‌به‌بازبینی‌دقیقی‌در

Lenfant, Ctésias de Cnide.12F. H. Weissbach, Die Keilinschriften der Achämeniden (Leipzig: Vorderasiatische Bibliothek , 1911), XII, 2-9 (BM 90920).

Page 5: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۰۶

‌،)Nabonidus( نبونید‌ بابل،‌ شاه‌ بر‌ پیروزی‌ از‌ را‌پس‌ بود،‌کورش‌ آسیب‌دیده‌ استوانه‌نشان‌می‌داد‌که‌بازسازی‌عبادتگاه‌ها‌و‌بازگشت‌راندگان‌را‌اعالم‌می‌کند.‌به‌نظر‌می‌رسد‌که‌این‌استوانه‌با‌متن‌عهد‌عتیق‌کاماًل‌هماهنگ‌باشد:‌فرمان‌شاهی‌سیاست‌های‌زیانبار‌و‌متعصبانۀ‌نظام‌های‌پیشین‌آشوری‌و‌بابلی‌را‌فسخ‌می‌کند‌و‌اثبات‌این‌مدعا‌است‌که‌کورش‌حامی‌فعال‌و‌حتی‌بانی‌آیین‌های‌محلی‌بود.‌نه‌فقط‌اسرای‌یهود،‌بلکه‌خود‌بابلیان‌ـ‌‌1۳دید‌ ـ‌همانند‌متون‌ادبی‌بابلی‌که‌در‌‌19۲۴منتشر‌شدند‌ـ را‌نیز‌می‌توان‌در‌این‌سند‌ـکه‌از‌آزادی‌شان‌مشعوف‌اند.‌متأسفانه،‌هیچ‌متن‌روشنگری‌به‌نام‌کورش‌از‌خود‌فارس‌به‌دست‌نیامده‌است.‌منتهی‌شهر‌شاهی‌جدیدش‌در‌پاسارگاد‌که‌ابتدا‌ارنست‌هرتسفلد‌آن‌را‌در‌‌19۰8بررسید،‌1۴شاهدی‌از‌روح‌تازۀ‌نظام‌حکومتی‌است.‌سازه‌های‌ظریف‌سنگی‌و‌غرفه‌های‌دلباز‌و‌پُر‌ستونَش‌از‌میان‌پردیس‌ها‌در‌محوطه‌ای‌به‌مساحت‌‌5کیلومتر‌مربع‌جابه‌جا‌سر‌برآورده‌‌بودند،‌بی‌آنکه‌نشانه‌ای‌از‌سکونت‌دائم‌به‌دست‌بیاید.‌15این‌شهر،‌در‌تضاد‌با‌قصر‌های‌محصور،‌درون‌گرا‌1۶و‌پر‌از‌برج‌و‌باروی‌نینوا‌و‌بابل،‌استحکامات‌ثابت‌

نداشت‌و‌دروازۀ‌بنا‌رها‌و‌بدون‌تکیه‌گاه‌بود.‌1۷

بازنگری انتقادیبررسی‌این‌تودۀ‌اسناد‌و‌مدارک‌خیلی‌متفاوت‌که‌به‌تدریج‌روی‌هم‌انباشته‌‌شده‌اند،‌نشان‌می‌دهد‌که‌چگونه‌اسناد‌با‌هم‌جور‌شده‌اند‌تا‌تصوری‌فراگیری‌از‌کورش‌چونان‌دولتمردی‌از‌آن‌ نیکی‌که‌کورش‌ نام‌ توضیح‌می‌دهد‌که‌ بررسی‌ این‌ یابد.‌ قوام‌ روادار‌ و‌ خردمند‌بهره‌مند‌شد‌چگونه‌به‌وجود‌آمد‌و‌در‌طول‌قرن‌ها‌قوام‌یافت‌و‌به‌ندرت‌به‌چالش‌کشیده‌

1۳“روایت‌منظوم‌پارسی”‌را‌نخست‌اسمیت‌منتشر‌کرد.‌بنگرید‌به

S. Smith, Babylonian Historical Texts relating to the Capture and Downfall of Babylon (London: Methuen, 1924), 27-97, pls. 5-10.است.‌ استروناخ‌ اثر‌ پاسارگاد‌ دربارۀ‌ کار‌ 1۴اساسی‌ترین‌

بنگرید‌بهD. Stronach, Pasargadae (London: Oxford University Press, 1978).برای‌آگاهی‌از‌تاریخ‌اکتشافات‌و‌حفاری‌های‌پاسارگاد‌

با‌ارجاعات‌کامل‌بنگرید‌بهR. Boucharlat, “Pasargadai,” in Reallexikon der Assyriologie, eds. D. O. Edzard and M. P. Streck (Leipzig: W. de Gruyter, 2005), vol. 10, 1351-1363. کتیبۀ‌مختصری‌را‌که‌به‌نام‌کورش‌در‌پاسارگاد‌وجود‌برای‌ است.‌ افزوده‌ اول‌ داریوش‌ یقین‌ به‌ قریب‌ دارد‌

نمونه‌بنگرید‌به

D. Stronach, “Darius at Pasargadae: A Neglected Source for the History of Early Persia,” Topoi Supplement, 1 (1997), 351–363. فقط‌ سنگی‌اش،‌ بناهای‌ جز‌ پاسارگاد،‌ که‌ نظر‌ 15این‌اتراقگاه‌کوچ‌روان‌بوده،‌همچنان‌مقبولیت‌بسیار‌دارد.‌

برای‌آگاهی‌از‌این‌نظریه‌بنگرید‌بهJ. Hansman, “Elamites, Achaemenians and Anshan,” Iran, 10 (1972), 101–125.‌inward-looking1۶توضیح‌مترجم:‌درونگرا‌معادل‌فنی‌

است.1۷بنگرید‌به‌تذکار‌غنایی‌آستروناخ‌در

D. Stronach, “From Cyrus to Darius: Notes on Art and Architecture in Early Achaemenid Palaces,” in The Royal Palace Institution in the first Millennium BC, ed. I. Nielsen (Aarhus: Monographs of the Danish Institute at Athens, 2001), vol. 4, 95-111.

Page 6: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

1۰۷ ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

شد.‌18منتهی‌مهم‌است‌که‌بفهمیم‌این‌نام‌نیک‌نتیجۀ‌برداشتی‌گزینشی‌و/یا‌غیرانتقادی‌است.‌ما‌برای‌سنجیدن‌پیچیدگی‌های‌چهرۀ‌کورش‌و‌نزدیک‌‌شدن‌به‌برخی‌واقعیت‌های‌تاریخی،‌باید‌هر‌یک‌از‌شواهد‌را‌نقادانه‌مالحظه‌کنیم‌و‌در‌زمینۀ‌مناسب‌خودش‌بسنجیم.‌

مطالب‌کتاب‌مقدس‌به‌طور‌خارق‌العاده‌ای‌پیچیده‌اند‌و‌متخصصان‌مطالعۀ‌کتاب‌مقدس‌هیچ‌توافقی‌مثاًل‌بر‌سر‌اینکه‌کتاب‌یوشع،‌۴۴-‌55یا‌کتاب‌عزرا‌کی‌نوشته‌یا‌جمع‌آوری‌از‌ معرفی‌هایی‌ اینچنین‌ اساس‌ مطالبی‌ اینکه‌چه‌دست‌ بر‌سر‌ ندارند.‌همچنین‌ شده‌همدلی‌ای‌ هیچ‌ موثق‌اند‌ تاریخی‌ لحاظ‌ از‌ چقدر‌ معرفی‌ها‌ این‌ اینکه‌ یا‌ است‌ کورش‌را‌نمی‌توان‌ از‌دو‌متن‌ به‌نحوی‌که‌هیچ‌یک‌ به‌شدت‌متفاوت‌اند،‌ ندارد.‌عقاید‌ وجود‌منبعی‌مستقاًل‌موثق‌دانست.‌19مسلماً‌جامعۀ‌اورشلیم‌در‌ایالت‌کوچک‌یهودیه‌پس‌از‌غارت‌بابلیان،‌یک‌زمانی‌در‌دورۀ‌فرمانروایی‌هخامنشیان‌از‌نو‌سامان‌یافت؛‌مسلماً‌معبد‌اتفاق‌افتاده‌ اورشلیم‌بازسازی‌و‌آیین‌آن‌احیا‌شد.‌منتهی‌اینکه‌این‌قضایا‌دقیقاً‌کی‌همچنان‌مبهم‌است.‌هیچ‌سند‌و‌مدرکی‌موید‌این‌نظر‌نیست‌که‌قضیه‌در‌زمان‌کورش‌پیش‌آمده‌و‌او‌نقشی‌سرنوشت‌ساز‌در‌این‌بازسازی‌داشته‌است.‌قدیمی‌ترین‌نشانه‌ها‌از‌بازسازی‌احتمالی‌تا‌پیش‌از‌عهد‌داریوش‌اول‌)‌5۲۲یا‌5۲1-۴8۶پ‌م(‌دیده‌نشده‌اند‌و‌اشاره‌ای‌به‌کورش‌ندارند.‌۲۰به‌عالوه،‌چندان‌واضح‌نیست‌که‌چگونه‌یا‌چرا‌این‌بازسازی‌را‌برعهده‌گرفته‌اند‌و‌اسناد‌دخالت‌دربار‌هخامنشیان‌شدیداً‌سست‌اند.‌گرفتاری‌بعدی‌که‌عجالتاً‌الینحل‌مانده‌این‌است‌که‌نمی‌دانیم‌ویرانی‌های‌نبوکدنزر‌در‌یهودیه‌چقدر‌گسترده‌بوده.‌در‌نتیجه،‌به‌سختی‌می‌توان‌تخمین‌زد‌که‌تأثیر‌و‌دامنۀ‌هرگونه‌بازسازی‌چقدر‌می‌توانست‌گسترده‌باشد.‌۲1بنابراین،‌وقتی‌می‌توانیم‌ببینیم‌که‌کورش‌اعتباری‌ـ‌و‌در‌ به‌خاطر‌ادبار‌و‌اقبال‌یهودیه‌یافته‌و‌نتیجتاً‌جایگاهی‌مطلوب‌در‌تصور‌یهودی‌ـ

18یکی‌از‌استثنائات‌نادر‌حماسۀ‌بزرگ‌سینمای‌صامت‌نام‌ به‌ است‌ ‌)D. W. Griffith( دبلیو.گریفیث‌ دی.‌نارواداری‌)Intolerance(‌که‌در‌سال‌‌191۶ساخته‌شد.‌آسان‌ زندگی‌ که‌ است‌ خودرایی‌ کورش‌ فیلم‌ این‌ در‌‌)Belshezzar(بابلیان‌را‌تحت‌حکومت‌بلشطزر‌ و‌آزاد‌

خوش‌باش‌و‌نبونید‌مهربان‌سودایی‌نابود‌می‌کند.‌19بنگرید‌به

P. Ackroyd, “The Biblical Portrayal of Achaemenid Rulers,” in The Roots of the European Tradition; P. Bedford, “Temple Restoration in Early Achaemenid Judah,” Supplements to Journal for the Study of Judaism, 65 (2001); L. L. Grabbe, A History of the Jews and Judaism in the Second Temple Period. Vol. 1. Yehud:a History of

the Persian Province of Judah (London: T. & T. Clark, 2004).۲۰اسفار‌حجی‌و‌زکریا،‌1-‌8از‌عهد‌عتیق.‌برای‌بحثی‌

دقیق‌بنگرید‌بهBedford, “Temple Restoration in Early Achaemenid Judah.” که‌مدعی‌است‌یهودیانی‌که‌در‌اورشلیم‌مانده‌بودند،‌مبتکر‌بازسازی‌معبدند‌و‌آنها‌نه‌ملهم‌و‌نه‌به‌فرمودۀ‌کرده‌اند.‌ بازسازی‌ را‌ معبدشان‌ هخامنشی‌ شاهان‌۲1به‌خصوص‌بنگرید‌به‌بحثی‌شاید‌اندکی‌اغراق‌آمیز‌درH. M. Barstad, “The Myth of the Empty Land: A Study in the History and Archaeology of Judah during the ‘Exilic’ Period,” Symbolae Osloenses Fasc. Supplement, 28 (1996).

Page 7: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۰8

ـ‌از‌گذشته‌یافته،‌ممکن‌است‌این‌اعتبار‌را‌بیش‌از‌اینکه‌بازتابی‌از‌وقایع‌ واقع‌مسیحی‌‌ـتاریخی‌بدانیم،‌افتخاری‌گذشته‌نگرانه‌بیابیم‌که‌به‌او‌در‌مقام‌مظهر‌شاهی‌هخامنشی‌اعطا‌شده‌است.‌فارغ‌از‌موضع‌هر‌کس‌در‌قبال‌این‌موضوع،‌باید‌پذیرفت‌که‌اسناد‌و‌مدارک‌کتاب‌مقدس‌که‌ژوزف‌فالوی‌آنها‌را‌بازگفته‌ارزش‌مستقلی‌در‌خصوص‌طبیعت‌

سیاست‌های‌کورش‌برای‌بندگان‌جدیدش‌ندارد.‌

از‌کورش‌که‌گزارش‌های‌معیار‌کالسیک‌به‌دست‌می‌دهند‌به‌هیچ‌وجه‌به‌ تصویری‌“خوب”‌ پیروزبخت‌مشخصاً‌ فاتحان‌ دیگر‌ با‌ تقابل‌ در‌ را‌ او‌ یکسان‌ و‌ یکدست‌ صورتی‌معرفی‌نمی‌کند.‌استثنا‌پرورش‌کورش/کورش‌نامه‌گزنفون‌است‌که‌البته‌مشخصاً‌بیش‌از‌آنکه‌تاریخی‌بر‌پایۀ‌واقعیت‌ها‌باشد،‌در‌طبیعتش‌رمانی‌فلسفی‌است‌دربارۀ‌فرمانروای‌متناسب‌ شاهنشاهی‌ دربارۀ‌ یونان‌ در‌ معاصرش‌ سیاسی‌ جدل‌های‌ با‌ اثر‌ این‌ آرمانی.‌می‌سنجیم،‌ محکم‌ و‌ مشخص‌ مدارک‌ و‌ اسناد‌ محک‌ به‌ را‌ گزارش‌ این‌ وقتی‌ است.‌معلوم‌می‌شود‌که‌مطلقاً‌غیرتاریخی‌است.‌۲۲هردوت‌کورش‌را‌نوۀ‌آستیاگ/آژی‌دهاگ،‌پادشاه‌ماد،‌معرفی‌می‌کند‌که‌کوشید‌او‌را‌در‌بدو‌تولد‌بکشد‌زیرا‌در‌خوابی‌پیشگویانه‌قدرت‌آیندۀ‌او‌را‌دیده‌بود.‌نقشه‌اش‌خنثی‌می‌شود‌و‌کورش‌مادها‌را‌شکست‌می‌دهد‌و‌پارسیان‌را‌از‌اسارت‌ایشان‌می‌رهاند.‌وقتی‌کرسوس،‌پادشاه‌لودیه،‌او‌را‌به‌هماوردی‌می‌طلبد،‌ظفرمندانه‌شکستش‌می‌دهد‌و‌فقط‌دخالت‌الهی‌باعث‌می‌شود‌که‌از‌اعدام‌او‌صرف‌نظر‌کند.‌او‌زمانی‌تصمیم‌می‌گیرد‌که‌کرسوس‌را‌به‌حلقه‌مالزمانش‌در‌مقام‌مشاوری‌ارزشمند‌وارد‌کند‌که‌آن‌معجزه‌او‌را‌ناکام‌گذاشته‌بود.‌سپهساالرانش‌دستور‌داشتند‌که‌نواحی‌ساحلی‌دریای‌اژه‌را‌مطیع‌کنند.‌امری‌که‌میسر‌نشد،‌مگر‌با‌خشونتی‌خارق‌العاده‌‌در‌خصوص‌به‌بردگی‌گرفتن،‌قتل‌عام‌و‌تخریب‌بی‌حساب.‌حکایت‌شده‌که‌درست‌پیش‌از‌فتح‌بابل‌به‌دست‌پارسیان،‌کورش‌به‌رودخانه‌ای‌که‌مسبب‌مرگ‌یکی‌از‌اسب‌های‌سفید‌تقدیس‌شده‌بود‌خشم‌می‌گیرد‌و‌آن‌را‌“مجازات‌می‌کند.”‌۲۳فرجام‌خونین‌کورش‌در‌سرزمین‌ماساژت‌ها‌نمونه‌ای‌برجسته‌است‌از‌اینکه‌عاقب‌جهان‌جوی‌

۲۲بنگرید‌به‌بحث‌مفیدSancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition.۲۳برای‌آگاهی‌از‌اینکه‌چگونه‌پیش‌از‌انتشار‌نوشته‌های‌گزنفون‌ کورش/کورش‌نامه‌ پرورش‌ بیزانس،‌ یونانی‌تصویر‌کورش‌را‌نزد‌دانته،‌هم‌در‌برزخ‌و‌هم‌در‌رسالۀ‌اساساً‌ پترارک‌ و‌ ،بوکاچو‌ ‌)De Monarchia( شاهی‌

دگرگون‌کرد‌و‌نامی‌نیک‌برای‌او‌ساخت‌بنگرید‌به

Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 33-35.تا‌پیش‌از‌آن،‌کورش‌در‌کنار‌خشایارشا‌نمونه‌هایی‌بودند‌از‌حکمرانان‌گناهکار‌و‌ستم‌پیشه.‌همچنین‌به‌بحث‌مهم‌ویسهوفر‌هم‌توجه‌کنید‌که‌نشان‌می‌دهد‌چگونه‌تصویر‌

مشهور‌کورش‌و‌خشایارشا‌می‌تواند‌جابه‌جا‌شود.Wiesehöfer, Das Antike Persien, 71-89.

Page 8: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

1۰9 ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

حریصی‌که‌جاه‌طلبی‌اش‌حدی‌ندارد‌چیست.‌کورش‌کتسیاس‌از‌فقیرترین‌قبیله‌های‌شبانی‌و‌فرومایه‌ترین‌والدین‌برمی‌بالد،‌اما‌موفق‌می‌شود‌که‌راهش‌را‌تا‌یافتن‌جایگاهی‌شریف‌در‌دربار‌ماد‌بگشاید.‌۲۴پیروزی‌اش‌بر‌آستیاگ/آژی‌دهاگ‌شامل‌شکنجۀ‌فرزندان‌و‌نوه‌ها،‌پیش‌از‌اعدام‌داماد‌و‌نهایتاً‌مرگ‌خود‌آستیاگ/آژیدهاگ‌می‌شود.‌۲5در‌جنگ‌لودیه،‌کورش‌پسر‌کرسوس‌را‌اعدام‌می‌کند‌که‌به‌خودکشی‌همسر‌کرسوس‌می‌انجامد.‌کورش‌بعد‌از‌اینکه‌تالش‌های‌مکررش‌را‌برای‌به‌زنجیر‌کشیدن‌کرسوس‌خدایان‌ناکار‌می‌گذارند،‌۲۶نرم‌می‌شود‌و‌او‌را‌بزرگ‌می‌دارد.‌۲۷این‌داستان‌ها‌مردی‌را‌نشان‌می‌دهند‌بسیار‌توانا‌در‌میدان‌نبرد،‌رزم‌آرا‌و‌متخصص‌برجستۀ‌‌تاکتیک‌های‌نظامی‌که‌آماده‌است‌

به‌هرکاری‌که‌برای‌رسیدن‌به‌اهدافش‌ضروری‌باشد‌دست‌بزند.‌

اوضاع‌استوانۀ‌کورش‌۲8که‌نقشی‌چنین‌مهم‌در‌پذیرفته‌شدن‌انسانیت‌‌بی‌همتای‌کورش‌داشته‌چگونه‌است؟‌۲9اولین‌نکته‌ای‌که‌باید‌به‌آن‌توجه‌کرد‌این‌است‌که‌استوانۀ‌کورش‌‌،)Esagila(سندی‌است‌برای‌یادبود‌کارهای‌ساختمانی‌کورش‌که‌آن‌را‌در‌پی‌اسگیل‌عبادتگاه‌مردوک‌در‌بابل،‌نهاده‌بودند.‌این‌مکان‌و‌کارکردش‌مطمئناً‌در‌مشخص‌کردن‌پیام‌این‌استوانه‌به‌کار‌می‌آید.‌در‌نتیجه،‌مطمئناً‌مردوک،‌خدای‌حامی‌بابل،‌در‌نقش‌قهرمان‌اصلی‌داستان‌ظاهر‌می‌شود‌که‌شخصاً‌فتوحات‌کورش‌را‌سامان‌داده‌است.‌۳۰

24Lenfant, Ctésias de Cnide, F8d*1-7.25Lenfant, Ctésias de Cnide, FGrH 688 F9, 1-3 and 6.۲۶توجه‌کنید‌که‌در‌این‌قسمت‌داستان،‌سر‌محافظان‌

کرسوس‌را‌می‌زنند.‌27Lenfant, Ctésias de Cnide, FGrH 688 F 9, 4 and 5.

۲8بنگرید‌به‌ضمیمۀ‌اول‌همین‌مقاله.۲9توجه‌کنید‌به‌این‌مدعای‌تکراری‌که‌این‌استوانه‌را‌“نخستین‌منشور‌حقوق‌بشر”‌می‌داند.‌به‌ویژه‌بنگرید‌به‌ایرانیکا‌ویژۀ‌ اکتا‌ آثاری‌که‌در‌مجلد‌ژورنال‌ از‌ بعضی‌بزرگداشت‌جشن‌های‌دوهزار‌و‌پانصد‌سالۀ‌شاهنشاهی‌کرد‌ برگزار‌ 19۷1م/1۳5۰ش‌ سال‌ در‌ ایران‌ شاه‌ که‌امانت‌ منتشر‌شده‌است.‌در‌ژانویه‌۲۰۰۶،‌در‌گزارش‌تحریریۀ‌ تهران،‌ در‌ کورش‌ استوانۀ‌ نمایش‌ و‌ گرفتن‌باستان‌ ایران‌ پژوهش‌های‌ کانون‌ الکترونیک‌ بولتن‌)www.cais-soas.com(‌هم‌از‌این‌سند‌با‌همین‌عبارات‌

یاد‌می‌کند.در‌ ماه،‌ ایزد‌ سین،‌ معبد‌ از‌ گسست‌های‌ ۳۰استوانۀ‌منتسب‌ کورش‌ به‌ معموالً‌ را‌ ‌)UET I, no. 307( اور‌در‌ کورش‌ استوانۀ‌ عبارات‌ به‌ عباراتش‌ زیرا‌ می‌کنند.‌

بابل‌شباهت‌دارد:‌“]...[‌و‌بر‌مردم‌که‌نام‌مرا‌شادمانه‌یمن‌ به‌ زمین،‌ و‌ آسمان‌ چراغ‌ سین،‌ می‌خواندند،‌متبرک‌خود،‌دستان‌مرا‌با‌چهارگوشۀ‌جهان‌آکند.‌من‌باشد‌ ‌]...[ بازگرداندم‌ پرستشگاه‌هایشان‌ به‌ را‌ خدایان‌استوار،‌ تختی‌ دراز،‌ روزهای‌ زندگانی‌ ‌]...[ بزیند.‌ که‌حکومت‌و‌سلطنتی‌جاویدان‌و‌بی‌همتا،‌به‌من‌ببخش‌چونان‌هدیتی.”‌اما‌مدعا‌کاماًل‌جور‌در‌نمی‌آید.‌آنچنان‌عبارت‌پردازی‌ می‌آید،‌ پی‌ در‌ و‌ است،‌ مشخص‌ که‌متون‌ استاندارد‌ عبارت‌پردازی‌ همان‌ کورش‌ استوانۀ‌مخالف‌شاودینگ‌ نظر‌ است.‌ در‌چنین‌شرایطی‌ بابلی‌قابل‌مالحظه‌است‌که‌این‌استوانه‌به‌نبونید‌اشاره‌دارد‌

که‌خود‌غاصب‌تخت‌بابل‌بود.‌بنگرید‌بهP. A. Beaulieu, The Reign of Nabonidus, King of Babylon 556–539 BC (New Haven: Yale Near Eastern Researches, 1989), 10.منتهی‌این‌گفته‌هم‌در‌حد‌فرضیه‌باقی‌می‌ماند.‌اگر‌چنانچه‌باالخره‌مشخص‌شود‌که‌این‌استوانه‌حکایت‌که‌ بود‌ خواهد‌ این‌ نشان‌دهندۀ‌ می‌کند،‌ کورش‌ از‌پادشاه‌ می‌رسد،‌ او‌ معبد‌ و‌ سین‌ شهر‌ به‌ نوبت‌ وقتی‌خدای‌ به‌ منتسب‌ را‌ خود‌ دستاوردهای‌ هخامنشی‌

حامی‌اور‌)سین(‌می‌خواند.

Page 9: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 11۰

زیرا‌به‌خواست‌اوست‌که‌کورش‌شاه‌جدید‌می‌شود.‌پس‌البد‌طرز‌حکومت‌شاه‌پیشین‌باید‌خالف‌نظم‌الهی‌باشد.‌این‌طریق‌متداول‌مواجهۀ‌بابلیان‌با‌مصائبی‌بود‌که‌مکرراً‌از‌دو‌قرن‌پیشش‌بر‌سرشان‌آمده‌بود؛‌دوره‌ای‌که‌می‌بایست‌تسلیم‌سلسله‌ای‌از‌غاصبان‌و‌فاتحان‌آشوری‌می‌شدند.‌۳1بررسی‌دقیق‌تر‌متن‌استوانۀ‌کورش‌و‌مقایسۀ‌آن‌با‌نمونه‌های‌قدیمی‌تر‌نشان‌می‌دهد‌که‌در‌واقع‌هر‌مضمونی‌در‌آن‌از‌گنجینۀ‌درون‌مایه‌های‌سنتی‌بین‌النهرین‌گرفته‌شده‌و‌مدعیان‌پیشین‌تاج‌و‌تخت‌بابل‌از‌آنها‌استفاده‌کرد‌بودند‌تا‌به‌فرمان‌روایی‌خود‌مشروعیت‌ببخشند.‌چنین‌نمونه‌ای‌استوانۀ‌یادبود‌پیشوای‌کلده،‌مروداخ‌ تورات‌ در‌ ‌،Marduk-apla-iddina II, 721– 710( دوم‌ مردوک-اپل-ایدین‌باالدان‌Merodach-baladan(‌است‌که‌در‌ادعای‌تاج‌و‌تخت‌بابل‌محق‌نبود،‌اما‌در‌دوره‌ای‌نامشخص‌منتهی‌به‌غصب‌شاهنشاهی‌آشور‌به‌دست‌سارگن‌دوم‌در‌‌۷۲۲یا‌۷۲1پ‌م،‌به‌زور‌حکومت‌بابل‌را‌به‌دست‌گرفت.‌۳۲اگر‌متن‌استوانۀ‌او‌را‌با‌متن‌استوانۀ‌کورش‌مقایسه‌کنیم،‌عناصر‌مشترک‌زیادی‌را‌می‌یابیم‌که‌ظاهراً‌مردوک-اپل-ایدین‌فرمانروای‌ نیز‌ را‌ او‌ برده‌است.‌شخص‌ به‌کار‌ تاج‌ و‌ بر‌تخت‌ تقویت‌تسلط‌خود‌ برای‌بغستان‌)Pantheon(‌بابل‌برای‌پادشاهی‌برگزیده‌است‌و‌پیروزی‌اش‌را‌بر‌فرمانروایان‌آشوری‌پیشین‌تضمین‌کرده‌است.‌در‌پاسخ،‌مردوک-اپل-ایدین‌آیین‌های‌مقدس‌را‌به‌‌جا‌آورده‌و‌پرستشگاه‌های‌مقدس‌را‌دوباره‌سامان‌داده‌است.‌تأیید‌اینکه‌درست‌و‌پرهیزکارانه‌رفتار‌می‌کند،‌این‌است‌که‌کتیبه‌ای‌سلطنتی‌را‌در‌پی‌یکی‌از‌معابد‌می‌یابد‌را‌دست‌نخورده‌ کتبیه‌ این‌ است.‌ نوشته‌ را‌ آن‌ بابل‌ پیشین‌ قانونی‌ از‌شاهان‌ یکی‌ که‌می‌گذارد‌تا‌آن‌را‌ستوده‌باشد‌و‌در‌کنارش‌سند‌یاد‌بود‌خودش‌را‌تعبیه‌می‌کند.‌باید‌توجه‌کرد‌]در‌انتهای‌ضمیمۀ‌اول[‌که‌کورش‌مشخصاً‌به‌همین‌ترتیب‌رفتار‌می‌کند.‌اعمال‌ و‌ بود‌ مکرمش‌ سلف‌ که‌ می‌کند‌ یاد‌ محترمانه‌ آشور،‌ پادشاه‌ بانی‌پال،‌ آشور‌ از‌

مؤمنانه‌اش‌بر‌در‌و‌دیوار‌معبد‌منقوش‌و‌ستوده‌است.‌۳۳

31A. Kuhrt, “Usurpation, Conquest and Ceremonial: From Babylonia to Persia,” in Rituals of Royalty: Power and Ceremonial in Traditional Societies, eds. D. Cannadine and S. Price (Cambridge: Cambridge University Press, 1987), 20-55.مردوک-اپل- از‌ مقاله.‌ همین‌ دوم‌ ضمیمۀ‌ به‌ ۳۲بنگرید‌استوانۀ‌ با‌ بیشتری‌ مشترک‌ درونمایه‌های‌ دوم‌ ایدین‌بل-اهه-اریبا‌ به‌ زمین‌ مرحمت‌ کتیبۀ‌ مقدمۀ‌ در‌ کورش‌این‌ یافت.‌ می‌توان‌ بابل،‌ فرماندار‌ ‌،)Bel-ahhe-eriba(گرامی‌ ظریفی‌ فوق‌العاده‌ سرحدی‌ سنگ‌ بر‌ را‌ بخشش‌ Akk. kudurru, VS I 37, esp. i 17–42; ii( داشته‌اند‌

29–28(.‌از‌این‌سنگ‌اکنون‌در‌موزۀ‌خاور‌نزدیک‌برلین‌) Vorderasiatisches Museum(‌نگهداری‌می‌شود.‌بنگرید‌بهW. F. Leemans, “Marduk-apal-iddina II, zijn tijd en zijn geslacht, Jaarbericht van hel Vooraziatisch-Egyptisch Genootschap,” Ex Oriente Lux, 3:9–10 (1944-1948), 432–455, §7.عموماً‌ است‌ عطیه‌بخشی‌ مشغول‌ که‌ شاه‌ تصویر‌ از‌

استفاده‌می‌شود.‌مثاًل‌بنگرید‌بهKuhrt, The Ancient Near East, vol.2.

۳۳بنگرید‌بهA. Kuhrt, “Cyrus Cylinder and Achaemenid Imperial Policy,” Journal for the Study of the Old

Page 10: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

111 ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

جالب‌است‌که‌در‌سالنامه‌های‌سارگن‌دوم‌)ح.‌۷۲۲-۷۰5پ‌م(‌پیروزی‌شاه‌آشور‌بر‌مردوک-اپل-ایدین،‌‌1۲سال‌بعدتر،‌با‌اصطالحاتی‌مشابه‌با‌کلمه‌های‌دشمنش‌توصیف‌می‌شود‌‌)ضمیمۀ‌سوم(.‌چیزی‌که‌در‌این‌متن‌اضافه‌شده،‌مشخصاً‌این‌است‌که‌بعد‌از‌غلبه‌بر‌فرمانروای‌وقت،‌مدعی‌جدید‌تاج‌و‌تخت‌بابل‌با‌نمایندۀ‌شهروندان‌بابل‌وارد‌مورد‌ در‌ مذاکرات‌ این‌ موفقیت‌آمیز‌ نتیجۀ‌ ‌.)iii بخش‌ )ضمیمۀ‌سوم،‌ مذاکره‌می‌شود‌الهی‌ غذای‌ وعده‌های‌ ته‌ماندۀ‌ جامعه‌ رهبران‌ که‌ است‌ شده‌ مشخص‌ چنین‌ سارگن‌به‌او‌پیش‌کش‌ )Akk. riḫate(‌را‌که‌معموالً‌به‌شاه‌مشروع‌بابل‌تقدیم‌می‌شد،‌رسماً‌پیامد‌ که‌ را‌ وظایفی‌ همچنین‌ تازه‌وارد‌ نامجوی‌ ته‌مانده‌ها،‌ این‌ پذیرفتن‌ با‌ کردند.‌۳۴نخبگان‌ امتیازات‌ از‌ و‌حمایت‌کردن‌ داشتن‌ بود‌می‌پذیرفت:‌محترم‌ بابل‌ بر‌ حکومت‌شهر‌و‌مواظبت‌از‌سکونت‌گاه‌های‌مردم‌و‌خدایان.‌کار‌پرستشگاه‌ها‌و‌ساختمان‌های‌شهر‌چیزی‌نبود‌که‌کسی‌با‌میل‌خود‌عهده‌دارش‌شود؛‌مستلزم‌شور‌و‌مشورت‌با‌خدایان‌از‌طریق‌تفأل‌بود‌تا‌مشخص‌شود‌که‌کار‌پیشنهادی‌با‌برنامه‌های‌الهی‌مطابق‌است.‌اعالن‌نشانه‌های‌خوش‌یمن،‌همچنین‌مشخص‌‌می‌کرد‌که‌ از‌طریق‌ برنامۀ‌ساختمان،‌ تأیید‌خدایان‌به‌فرمانروای‌جدید‌عنایت‌کرده‌اند.‌این‌عنایت‌را‌شاه‌جدید‌که‌سنتاً‌نخستین‌آجر‌بنا‌را‌می‌ساخت‌و‌می‌آورد‌با‌یافتن‌کتیبۀ‌فرمانروای‌متدین‌پیشین‌تأیید‌می‌کرد‌که‌

کارش‌همین‌گونه‌متبرک‌شده‌بود.‌۳5

بابلی‌ تثبیت‌شدۀ‌ سنت‌های‌ با‌ کورش‌ استوانۀ‌ که‌ کند‌ مشخص‌ باید‌ مقایسه‌ها‌ این‌مواجهه‌با‌اغتشاشات‌جدی‌ناشی‌ازجنگ‌و‌فتح‌می‌خواند.‌این‌امر‌البته‌حاوی‌اشارات‌ضمنی‌مهمی‌برای‌استنتاج‌تاریخی‌ماست.‌در‌نتیجه،‌هیچ‌اشاره‌ای‌به‌معرفی‌سیاست‌ـ‌بابلی‌در‌این‌استوانه‌نیست.‌تمام‌ارجاعات‌ هخامنشی‌در‌تقابل‌با‌سیاست‌های‌آشوری‌ـ

Testament, 25 (1983), 83–97. در‌ بانی‌پال‌ آشور‌ به‌ مربوط‌ بخش‌ که‌ کنید‌ توجه‌انتهای‌متن‌قطعه‌ای‌است‌که‌در‌مجموعۀ‌دانشگاه‌ییل‌افزوده‌اند.‌ استوانه‌ به‌ را‌ آن‌ اکنون‌ و‌ می‌شد‌ نگهداری‌اوایل‌دهۀ‌‌19۷۰بود‌که‌مشخص‌شد‌این‌قطعه‌متعلق‌

به‌استوانۀ‌کورش‌است.‌بنگرید‌بهC. B. F. Walker, “A Recently Identified Fragment of the Cyrus Cylinder,” Iran, 10 (1972), 158–159.متن‌ از‌ ما‌ فهم‌ و‌ درک‌ بر‌ مهمی‌ تأثیر‌ کشف‌ این‌هم‌ ییل‌ قطعۀ‌ شامل‌ که‌ را‌ متن‌ تازۀ‌ نسخۀ‌ گذاشت.‌

بود،‌نخست‌برگر‌تصحیح‌کرد.‌بنگرید‌بهP. R. Berger, “Der Kyros-Zylinder mit dem Zusatzfragment BIN II Nr. 32 und die Akkadischen Per-sonennamen im Danielbuch,”

Zeitschrift für Assyriologie, 64 (1975), 192–234.34A. Fuchs, Die Inschriften Sargons II. aus Khorsabad (Göttingen: Cuvillier, 1994), 332, n. 349.۳5برای‌آگاهی‌از‌رسوم‌و‌آیین‌های‌بین‌النهرین‌بنگرید‌بهA. Kuhrt and S. Shervin-White, “From Samarkhand to Sardis: A New Approach to the Seleucid Empire,” Hellenistic Culture and Society, 13 (1991); Bedford, “Temple Restoration in Early Achaemenid Judah,” 157–80; L. Fried, “The Land Lay Desolate: Conquest and Restoration in the Ancient Near East,” in Judah and the Judeans in the Neo-Babylonian Period, eds. O. Lipschits and J. Blen- kinsopp (Winona Lake, Ind.: Eisenbrauns, 2003), 21-54.

Page 11: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 11۲

و‌ فاتحان‌ آشنای‌ بالغی‌‌ نظام‌ از‌ قسمتی‌ کارکنانشان‌ و‌ پرستشگا‌ه‌ها‌ سازمان‌دهی‌ به‌شاهان‌آینده‌است‌که‌آمادۀ‌پذیرفتن‌وظایفی‌اند‌که‌جایگاه‌جدیدشان‌در‌مقام‌فرمانروای‌که‌شهروندان‌ فشاری‌ از‌ است‌ بازتابی‌ بیشتر‌ واقع،‌ در‌ می‌گذارد.‌ ایشان‌ عهدۀ‌ بر‌ بابل‌بالقوۀ‌ بر‌شخصیت‌ پرتوی‌ اینکه‌ تا‌ کنند‌ وارد‌ شاهی‌ تازۀ‌ مدعی‌ به‌ می‌توانستند‌ بابل‌ـ‌این‌بیفکند.‌در‌این‌زمینه،‌حکومت‌سلف‌شکست‌خورده‌خود‌به‌خود‌بد‌ ـ‌از‌ـ ـ‌بعد‌‌ـ شاه‌‌ـو‌خالف‌ارادۀ‌الهی‌دانسته‌می‌شد.‌وگرنه‌چطور‌ممکن‌بود‌شکست‌بخورد؟‌با‌این‌اشارۀ‌

ضمنی،‌البته‌همۀ‌اعمال‌او‌از‌گذشته‌‌تا‌حال‌ناچار‌باطل‌اند.‌

باید‌“روایت‌منظوم‌پارسی”‌را‌هم‌همین‌گونه‌بفهمیم.‌۳۶این‌تصنیف‌که‌قرار‌ ‌احتماالً‌بود‌به‌صورت‌عمومی‌خوانده‌شود،‌۳۷شرحی‌مستوفا‌)litany(‌است‌از‌زیان‌کاری‌هایی‌که‌نبونید‌بی‌رحمانه‌به‌آنها‌متهم‌می‌شود‌و‌با‌سرود‌پیروزی‌بی‌کم‌و‌کاستی‌در‌ستایش‌کورش‌پایان‌می‌یابد.‌در‌این‌تصنیف،‌برخی‌از‌درون‌مایه‌های‌بند‌مقدماتی‌استوانۀ‌کورش‌تکرار‌و‌تشریح‌می‌شود.‌همچنین،‌بازتاب‌نگاه‌‌یوشع‌دوم‌به‌کورش‌در‌مقام‌مسیح‌یهوه‌و‌واسطه‌‌ای‌برگزیده‌‌تا‌قومش‌را‌از‌ستم‌برهاند‌و‌رنسانس‌یهودی‌را‌رهبری‌کند‌پدیدار‌است.‌رسیدن‌به‌واقعیت‌های‌تاریخی‌پیچیده‌ای‌که‌پشت‌این‌اظهارات‌استاندارد‌شده‌ای‌که‌به‌نام‌و‌در‌حمایت‌فاتحی‌پس‌از‌پیروزی‌اش‌مطرح‌شده‌عماًل‌ناممکن‌است.‌منتهی‌یک‌چیز‌باید‌روشن‌شود:‌هیچ‌متنی‌نیست‌که‌بتوان‌از‌آن‌برای‌تأیید‌این‌نظر‌استفاده‌کرد‌که‌کورش‌برای‌نخستین‌بار‌سیاست‌های‌رواداری‌دینی‌کاماًل‌متفاوتی‌را‌که‌شامل‌

بازگرداندن‌بی‌سابقۀ‌راندگان‌به‌خانه‌های‌پیشین‌شان‌بشود‌به‌کار‌گرفته‌باشد.‌

واقعیت های تاریخیبگذارید‌االن‌به‌متنی‌برگردم‌که‌درک‌مشخص‌تری‌از‌کورش‌به‌ما‌می‌دهد‌و‌برخی‌از‌استنتاجاتی‌را‌که‌تاکنون‌به‌دست‌آورده‌ایم‌تأیید‌می‌کند.‌این‌متن‌نیز‌ناچار‌فقط‌تصویر‌ناقصی‌به‌دست‌می‌دهد،‌منتهی‌آنچه‌در‌اختیار‌داریم‌خود‌روشنگر‌است.‌این‌متن‌وقایع‌نامۀ‌بابلی‌)“وقایع‌نامۀ‌نبونید؛”‌بنگرید‌به‌ضمیمۀ‌چهارم(‌است‌که‌با‌برخی‌این‌ می‌شود.‌ کورش‌ پیروزی‌ و‌ شکستش‌ جمله‌ از‌ نبونید‌ حکومت‌ شامل‌ افتادگی‌ها،‌وقایع‌نامه‌بخشی‌از‌مجموعه‌ای‌از‌وقایع‌نامه‌های‌بابلی‌است‌که‌از‌میانۀ‌قرن‌هشتم‌آغاز‌شده‌اند‌و‌تا‌قرن‌دوم‌پیش‌از‌میالد‌ادامه‌یافته‌اند.‌متن‌که‌بر‌اساس‌عقاید‌مربوط‌به‌

۳۶بنگرید‌به‌پانوشت‌1۳.‌جدیدترین‌تصحیح‌و‌ترجمه‌کار‌شاودینگ‌است.‌

۳۷پیشنهاد‌فون‌فویگتالندر‌است.‌بنگرید‌به

E. N. Von Voigtlander, “A Survey of Neo-Babylonian History” (PhD dissertation, University of Michigan, 1963).

Page 12: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

11۳ ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

رصد‌نجومی‌آن‌عصر‌تألیف‌شده‌و‌بخشی‌از‌نوعی‌بانک‌اطالعات‌دربارۀ‌ارتباط‌حرکات‌سیارات،‌آب‌و‌هوا،‌قیمت‌ها‌و‌وقایع‌سیاسی‌است.‌۳8مقصود‌دقیق‌مؤلفان‌دانسته‌نیست،‌اما‌احتماالً‌این‌وقایع‌را‌به‌هم‌مرتبط‌می‌کردند‌تا‌بکوشند‌آینده‌را‌تدبیر‌کنند.‌برای‌مورخان‌مهم‌این‌است‌که‌وقایع‌نامه‌هایی‌بر‌اساس‌این‌گونه‌مطالب‌به‌فرموده‌یا‌به‌نفع‌سیاست‌پیشگان‌نوشته‌نمی‌شد.‌وقایع‌نامه‌ها‌در‌یادداشت‌کردن‌شکست‌هایی‌که‌شاهان‌بابل‌متحمل‌می‌شدند،‌تأخیر‌شاه‌در‌رسیدن‌به‌میدان‌رزم‌یا‌این‌واقعیت‌که‌متنی‌که‌نویسنده‌‌از‌آن‌استفاده‌می‌کرده‌آسیب‌دیده‌و‌اطالعاتی‌افتاده‌دارد‌و‌در‌نتیجه،‌تألیفش‌ـ‌و‌چنان‌که‌باید‌ ناقص‌است،‌صداقت‌وسواس‌گونه‌ای‌دارند.‌۳9این‌گزاره‌های‌بی‌غرضانه‌ـ

ـ‌کاماًل‌برای‌ما‌موثق‌اند.‌ موجزـ

ماحصل‌مشخص‌این‌وقایع‌نامه‌چیست؟‌اولین‌نکته‌که‌خیلی‌باارزش‌است‌اینکه‌تاریخ‌دقیق‌شکست‌آستیاگ/آژی‌دهاگ،‌پادشاه‌ماد،‌از‌کورش‌را‌)55۰پ‌م(‌و‌گاهشماری‌خیلی‌دقیقی‌از‌فتح‌بابل‌به‌دست‌می‌دهد‌)اکتبر‌5۳9پ‌م(.‌از‌لحظۀ‌پیروزی‌کورش‌جامعۀ‌تجار‌معامالت‌خود‌را‌بر‌اساس‌فرمانروایی‌او‌تاریخ‌می‌زدند‌که‌در‌نتیجه‌به‌ما‌امکان‌می‌دهد‌تاریخ‌مرگ‌کورش‌را‌دقیقاً‌معین‌‌کنیم:‌بین‌‌1۲و‌‌۳1اوت‌5۳۰پ‌م.‌تخمین‌خارق‌العاده‌دقیق‌هردوت‌از‌مدت‌زمان‌حکومت‌کورش‌که‌آن‌را‌‌۲9سال‌می‌دانست‌احتماالً‌صحیح‌است‌و‌بر‌این‌اساس،‌تاریخ‌دست‌یابی‌او‌به‌تخت‌و‌تاج‌هخامنشی‌559پ‌م‌می‌شود.‌اینها‌تنها‌نقاطی‌از‌زندگی‌کورش‌اند‌که‌می‌توان‌از‌لحاظ‌وقایع‌نگاری‌تاریخشان‌را‌قطعی‌دانست.‌غیر‌از‌این،‌وقایع‌نامه‌شامل‌شرحی‌از‌جنگ‌کورش‌و‌آستیاگ/آژی‌دهاگ‌نیز‌هست‌که‌متأسفانه‌االن‌گسسته‌است.‌در‌این‌متن‌آشکارا‌اظهار‌شده‌که‌پادشاه‌ماد‌که‌برنامه‌های‌توسعه‌طلبانه‌اش‌شامل‌فتح‌پارس‌می‌شد‌به‌درگیری‌دامن‌زده‌است.‌این‌نکته‌با‌این‌نظر‌با‌ همچنان‌متداول‌و‌تکراری‌که‌پارس‌در‌قید‌مادیان‌بود‌متناقض‌است.‌۴۰در‌عوض،‌

۳8برینکمان‌مخالف‌این‌نظر‌است.‌بنگرید‌بهJ. A. Brinkman, “The Babylonian Chronicle Revisited,” in Lingering over Words: Studies in Ancient Near Eastern Literature in Honor of William L. Moran, eds. T. Abusch, J. Hueh-nergard, and P. Steinkeller (Atlanta, Ga.: Scholars Press, 1990), 73-104.

برای‌مدافعان‌این‌نظر‌بنگرید‌بهA. Kuhrt, “Making History: Sargon of Agade and Cyrus the Great of Persia,” in A Persian Perspective: Essays in Memory of Heleen Sancisi-Weerdenburg, eds. W. Henkelman and A. Kuhrt

( Leiden : Nederlands Instituut voor het Nabije Oosten, 2003), 347-361.

۳9برای‌نمونه‌بنگرید‌بهA. K. Grayson, Assyrian and Babylonian Chronicles (Locust Valley, N.Y. : J. J. Augustin, 2000), 1, I 6-8, 36-37; 3 line 28.

۴۰در‌این‌باره‌بنگرید‌به

R. Rollinger, “Zur Lokalisation von Parsu(m)a(s) in der Fars und zu einigen Fragen der frühen per- sischen Geschichte,” Zeitschrift für Assyriologie, 89 (1999), 115–139.

Page 13: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 11۴

شرح‌هردوت‌که‌سربازان‌مادی‌شوریدند‌و‌آستیاگ/آژي‌دهاگ‌را‌به‌کورش‌تسلیم‌کردند‌می‌خواند.‌

وقایع‌نامه‌حاوی‌اشارۀ‌دیگری‌به‌کورش‌در‌سال‌‌۶/5۴۷پ‌م‌است‌که‌معموالً‌مرجعی‌برای‌‌.)ii 15-18‌،تاریخ‌فتح‌لودیه‌به‌دست‌کورش‌دانسته‌می‌شود‌)بنگرید‌به‌ضمیمۀ‌چهارممنتهی‌ارزشش‌را‌دارد‌که‌دوباره‌تأکید‌کنیم‌که‌هر‌چقدر‌هم‌که‌جذاب‌باشد،‌نشانه‌های‌باقیمانده‌در‌این‌لوحه‌اجازۀ‌چنین‌برداشتی‌نمی‌دهند‌و‌در‌نتیجه‌چیزی‌از‌هدف‌عملیات‌نظامی‌کورش‌در‌این‌سال‌نمی‌دانیم.‌نه‌هردوت‌و‌نه‌کتسیاس‌وقایع‌نگاری‌دقیق‌و‌موثقی‌از‌توالی‌رویدادها‌به‌دست‌نمی‌دهند‌و‌از‌جزییات‌دیگر‌فعالیت‌های‌کورش‌خیلی‌کم‌می‌دانیم.‌

نتیجتاً‌باید‌در‌مقابل‌وسوسۀ‌مصادره‌به‌مطلوب‌محتوای‌وقایع‌نامه‌مقاومت‌کنیم.‌۴1

مهم‌ترین‌گزارش‌وقایع‌نامه،‌که‌بیشترش‌هم‌سالم‌مانده،‌مربوط‌به‌مواجهۀ‌کورش‌و‌نبونید‌است.‌شاید‌تنش‌بین‌دو‌قدرت‌در‌دوره‌ای‌باال‌گرفته‌باشد.‌مشخصاً‌یک‌ارجاع‌به‌پارس‌در‌مدخل‌به‌دشت‌آسیب‌دیدۀ‌سال‌5۴۰پ‌م‌وقایع‌نامه‌وجود‌دارد.‌این‌نکته‌شاید‌توضیح‌این‌کار‌نبونید‌باشد‌که‌مجسمه‌های‌خدایان‌را‌از‌بسیاری‌شهرهای‌بابل‌جمع‌کرد‌تا‌در‌مقابل‌ـ‌حفاظت‌کند.‌۴۲در‌اواخر‌سپتامبر‌5۳9پ‌م،‌ ـ‌بنا‌به‌نظری‌ـ حملۀ‌محتمل‌پارسیان‌از‌آنها‌ـ‌،)Opis(ارتش‌بابل‌به‌رهبری‌شاهشان‌با‌نیروهای‌پارسی‌در‌ساحل‌دجله،‌نزدیک‌اوپیس‌روبه‌رو‌شد.‌نبرد‌را‌کورش‌برد‌که‌در‌پی‌اش‌شهر‌را‌غارت‌و‌ساکنانش‌را‌قتل‌عام‌کرد.‌اندکی‌بعدتر،‌سیپار‌)Sippar(‌که‌شهر‌دوم‌در‌مسیر‌حمله‌بود،‌احتماالً‌برای‌فرار‌از‌سرنوشتی‌مشابه‌اوپیس،‌تسلیم‌شد.‌۴۳از‌آنچه‌در‌ادامه‌آمده‌آشکار‌است‌که‌کورش‌در‌آنجا‌ماند‌و‌سردارش،‌گئوبروه‌)Gubaru/Gobryas(،‌را‌با‌سپاهی‌پیش‌فرستاد‌تا‌بابل‌را‌محاصره‌کند‌و‌پادشاه‌شکست‌خورده‌اش‌را‌به‌اسارت‌بگیرد.‌فقط‌بعد‌از‌اینکه‌بابل‌سه‌هفتۀ‌بعد‌امن‌شده‌بود،‌خود‌کورش‌به‌شهر‌وارد‌شد‌که‌آن‌وقت‌دیگر‌آماده‌پذیرفتن‌او‌در‌مقام‌فرمانروای‌جدیدش‌

۴1این‌مسئله‌را‌کارگیل‌قاطعانه‌تحلیل‌کرده‌و‌وضعیت‌هنوز‌تغییر‌نکرده‌است،‌زیرا‌همچنان‌کسانی‌بر‌این‌باورند‌که‌وقایع‌نامه‌حاکی‌از‌تاریخ‌دقیق‌فتح‌لودیه‌به‌دست‌کورش‌

است.‌برای‌بازبینی‌کامل‌بنگرید‌به‌‌مقالۀ‌در‌دست‌انتشارR. Rollinger, “Median ‘Empire:’ The End of Urartu and Cyrus the Great’s Campaign in 547 BC (Nabonidus Chronicle II 16).”42P. A. Beaulieu, “An Episode in the Fall of Babylon,” Journal of Near Eastern Studies, 52 (1993), 241–261.مقاومت‌ از‌ حکایت‌ بابلی‌ شواهد‌ اینکه‌ ۴۳دربارۀ‌

برنامه‌ریزی‌شده،‌هماهنگ‌و‌طوالنی‌نبونید‌و‌سپاهش‌

بعد‌از‌نبرد‌اوپیس‌می‌کنند‌بنگرید‌بهG. Tolini, “Quelques Éléments Concernant la Prise de Babylone par Cyrus. Note 3 of Achaeme- nid Research on Texts and Archaeology,” at http://www.achemenent.com/ressources/Publi- cations en ligne/Arta/. 44B. Pongratz-Leisten, Ina Sulmi Irub: Diekulttopographische Programmatik der akitu- Prozession in Babylonien und Assyrien im 1. Jahrtausend v.Chr. Baghdader Forschungen 16 (Mainz am Rhein: P. von Zabern, 1993), Chap. 5;K. H. Kessler, Zu Einer Problematischen Passage

Page 14: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

115 ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

بود.‌۴۴تقریباً‌می‌توان‌مطمئن‌بود‌که‌این‌پذیرش‌نتیجۀ‌مذاکره‌با‌نمایندگان‌شهروندان‌بابل‌بوده‌است.‌۴5در‌عوض،‌کورش‌ژست‌شاهانۀ‌مناسبی‌گرفت‌که‌آغاز‌“سامان‌دهی”‌نظم‌در‌پی‌اغتشاشات‌جنگ‌بود.‌بعد‌از‌انتظام‌دیوان‌کشور،‌چنان‌که‌از‌اسناد‌و‌مدارک‌بابلی‌می‌دانیم،‌‌‌همچنان‌به‌شدت‌بر‌چارچوب‌ها‌و‌کارکنان‌بابلی‌موجود‌متکی‌بود،‌پسرش،‌کمبوجیه،‌را‌به‌مقام‌شاه‌بابل‌گماشت.‌مناسبت‌رسمی‌این‌امر‌عید‌سال‌نوی‌بابلی‌بود‌که‌در‌آخر‌مارس‌5۳8پ‌م‌جشن‌گرفته‌می‌شد.‌مراسمی‌طوالنی‌)دو‌هفته(‌بود‌که‌در‌طی‌آن،‌پیمان‌شاه‌با‌خدایان‌و‌شهروندان‌بابل‌در‌منظر‌عموم‌تجدید‌و‌دوباره‌تأیید‌می‌شد.‌اهمیت‌این‌عید‌در‌طول‌تاریخ‌آشفتۀ‌بابل‌در‌چند‌قرن‌پیش‌بیشتر‌شده‌بود.‌۴۶اینکه‌پادشاهان‌آشوری‌آن‌را‌به‌درستی‌جشن‌گرفته‌اند‌در‌وقایع‌نامه‌های‌بابلی‌به‌دقت‌ثبت‌شده‌بود.‌مهم‌ترین‌مرحلۀ‌جشن‌جایی‌بود‌که‌شاه‌تصویر‌خدای‌نبو‌)Nabu(‌را‌پیشاپیش‌جمعیت‌از‌عصاخانۀ‌سلطنتی‌)Sceptre House(‌به‌صحن‌معبد‌اصلی‌می‌برد.‌چون‌کمبوجیه‌همان‌وقت‌هم‌رسماً‌در‌شبستان‌معبد‌نبو‌به‌مقام‌شاه‌بابل‌گماشته‌شده‌بود‌و‌اسناد‌و‌مدارک‌تاریخ‌دار‌محلی‌تأیید‌می‌کنند،‌از‌او‌انتظار‌می‌رفت‌که‌خودش‌این‌مرحلۀ‌جشن‌را‌اجرا‌کند.‌منتهی‌بازخوانی‌اخیر‌آخرین‌سطور‌وقایع‌نامه‌این‌نکته‌را‌قویاً‌پیش‌می‌نهد‌که‌آن‌کس‌که‌هدایت‌قضیه‌را‌بر‌عهده‌گرفت‌شخص‌کورش‌بود؛‌۴۷با‌این‌همه،‌چنان‌که‌در‌وقایع‌نامه‌دیده‌اند،‌ملبس‌به‌جامۀ‌پارسی‌)عیالمی(.‌پیام‌سیاسی‌این‌کار،‌در‌زمینۀ‌شدیداً‌سنتی‌جشن‌بابلی،‌البد‌این‌بود‌که‌آمادگی‌کورش‌برای‌آمیختن‌با‌رسومات‌بابلی‌حد‌مشخصی‌دارد.‌بابلی‌ها‌

مجبور‌شدند‌بپذیرند‌که‌دیگر‌بی‌شک‌بندگان‌فرمانروایی‌خارجی‌اند.‌

در‌خالل‌کوششمان‌برای‌یافتن‌چیزی‌دربارۀ‌پیشینۀ‌کورش‌متوجه‌می‌شویم‌که‌مطالب‌بابلی‌اینجا‌هم‌روشنگرند.‌با‌یک‌استثنا،‌عنوان‌کورش‌در‌این‌وقایع‌نامه‌“شاه‌انشان”‌است.‌تا‌احتماالً‌اوایل‌قرن‌هفتم،‌منطقۀ‌فارس‌در‌جنوب‌غربی‌ایران‌و‌شهر‌اصلی‌اش،‌انشان،‌بخش‌مهمی‌از‌پادشاهی‌عیالم‌قدیم‌بود.‌۴8االن‌عموماً‌بر‌این‌باورند‌که‌دست‌کم‌قلمرو‌ این‌ ـ‌به‌ بودند‌ـ پارسی‌ دامپرور‌ ـ‌که‌دسته‌های‌ ایرانی‌ـ تا‌آخر‌هزارۀ‌دوم،‌شبانان‌

der Nabonid-Chronik,” in ‘Sprich doch mit deinen Knechten aramäisch, wir verstehen es!’ 60 Beiträge zur Semitistik: Festschrift für Otto Jastrow zum 60. Geburtstag, ed. W. Arnold and H. Bobzin (Wiesbaden: Harrassowitz, 2002), 389-393.سوم‌ )ضمیمۀ‌ سارگن‌ سالنامۀ‌ بند‌ این‌ به‌ ۴5بنگرید‌به‌اسکندر.‌ بابل‌ با‌تسلیم‌شدن‌ ]iii[(،‌و‌مقایسه‌کنید‌

بنگرید‌بهA. Kuhrt, “Alexander and Babylon,” in The Roots of the European Tradition, 121-130.

۴۶بنگرید‌بهKuhrt, “Usurpation, Conquest and Ceremonial;” Pongratz-Leisten, Ina Sulmi Irub.

و‌همچنین‌تصحیحات‌و‌حواشیGeorge, “Studies in Cultic Topography and Ideology.” Bibliotheca Orientalis, 53 (1996), 365–395.47George, “Studies in Cultic Topography and Ideology,” 379-381.کیلومتری‌ ‌۴8 در‌ امروزی(‌ ملیان‌ )تل‌ ۴8انشان‌شمال‌غربی‌جایی‌واقع‌است‌که‌بعداً‌تخت‌‌جمشید‌شد.

Page 15: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 11۶

آمده‌بودند‌و‌با‌جمعیت‌محلی‌آمیخته‌بودند.‌۴9از‌اواخر‌قرن‌هشتم‌به‌بعد،‌عیالم‌گرفتار‌مشکالت‌سیاسی‌ناشی‌از‌درگیری‌با‌آشور‌بود.‌در‌این‌میان،‌قطعاً‌تا‌میانۀ‌قرن‌هفتم‌اگر‌نه‌پیش‌تر،‌شاه‌عیالم‌تسلطش‌بر‌منطقۀ‌فارس‌را‌از‌دست‌داده‌بود.‌یکی‌از‌نتایج‌بود‌ آنجا‌ پارسی‌در‌ فرمانروایی‌دودمانی‌ تازه‌و‌کوچکی‌تحت‌ پادشاهی‌ امر‌ظهور‌ این‌که‌اعضایش‌عنوان‌کهن‌و‌پرطمطراق‌عیالمی‌“شاه‌انشان”‌را‌گرفته‌بودند.‌کورش‌که‌شاید‌خود‌نامش‌عیالمی‌باشد،‌5۰مفتخرانه‌تبارنامۀ‌خود‌را‌در‌استوانه‌اش‌چنین‌شرح‌انشان،‌ شاه‌ بزرگ،‌ شاه‌ کورش،‌ نوۀ‌ انشان،‌ شاه‌ بزرگ،‌ شاه‌ کمبوجیه،‌ “پسر‌ می‌دهد:‌نتیجۀ‌چیش‌پش،‌شاه‌بزرگ،‌شاه‌انشان”‌)بنگرید‌به‌ضمیمۀ‌اول،‌iv(.‌صحت‌تاریخی‌باروی‌تخت‌جمشید‌ لوح‌منتشرشدۀ‌ بر‌پنج‌ نیاکان‌‌که‌ را‌متن‌عیالمی‌مهر‌ ادعا‌ این‌زده‌شده‌‌تأیید‌می‌کند:‌“کورش،‌انشانی،‌پسر‌چیش‌پش،”‌که‌پدربزرگ‌کورش‌است.‌51در‌نتیجه،‌این‌دودمان‌“پارسی”‌خودش‌را‌فرمانروای‌بخشی‌از‌قلمرو‌پادشاهی‌عیالم‌از‌ بعدتر،‌پیش‌ است.‌ استفاده‌می‌کرده‌ از‌عنوان‌محترمانۀ‌عیالمی‌‌ و‌ قدیم‌می‌دانسته‌حکومت‌کورش،‌این‌دودمان‌این‌جایگاه‌را‌برای‌حدود‌یک‌قرن‌نگه‌داشته‌بود.‌شواهد‌باستان‌شناختی‌فارس‌می‌گویند‌که‌از‌حدود‌زمان‌شکل‌گیری‌دودمان،‌جمعیت‌منطقه‌آثار‌هردوت،‌کتسیاس‌و‌گزنفون‌ با‌سنت‌بعدی‌که‌در‌ این‌شواهد‌ بود.‌5۲ بیشتر‌شده‌یافت‌می‌شود‌و‌بنا‌بر‌آن،‌خاندان‌کورش‌سلطنتی‌نبوده‌و‌دودمان‌پارسی‌با‌او‌آغاز‌شده‌تناقض‌دارد.‌در‌مقابل،‌االن‌باید‌او‌را‌چهارمین‌نفر‌در‌سلسلۀ‌“شاهان‌بزرگ”‌بدانیم‌که‌شالودۀ‌بنای‌امپراتوری‌هخامنشی‌را‌نهاد.‌بعید‌نیست‌که‌حمله‌آستیاگ/آژی‌دهاگ‌به‌

کورش‌حرکتی‌برای‌آزمودن‌و‌بازداشتن‌رشد‌این‌قدرت‌تهدید‌آمیز‌بوده‌باشد.‌

اگرچه‌کم‌و‌بیش‌می‌توان‌چیزهایی‌از‌این‌گسترش‌را‌دید،‌روند‌و‌جزییات‌آن‌هنوز‌مبهم‌باقی‌مانده.‌هیچ‌کدام‌از‌دستاوردهای‌عظیم‌کورش‌از‌پیش‌آماده‌نبود.‌این‌کورش‌بود‌که‌

۴9بنگرید‌به‌تحلیل‌بسیار‌دقیق‌و‌روشن‌هنکلمانW. Henkelman, Persians, “Medes and Elamites: Acculturation in the Neo-Elamite Period,” Pp. 181–231 in Continuity of Empire(?), 181-231; W. Henkelman, “Defining Neo-Elamite History,” Bibliotheca Orientalis 60 (2003), 251–264.50W. Henkelman, “The Other Gods Who Are: Studies in Elamite-Iranian Acculturation Based on the Persepolis Fortification Texts” (PhD dissertation, University of Leiden, 2006), 32.51مهر‌PFS‌9۳*‌که‌بر‌‌PF 692–5, 2033خورده،‌به‌تاریخی‌بین‌‌5۰۳یا‌‌5۰۲و‌‌5۰۰یا‌۴99پ‌م.‌بنگرید‌به

R. T. Hallock, “Persepolis Fortification Tablets,” Oriental Institute Publication, 92 (1969); M. B. Garrison and M. C. Root, “Persepolis Seal Studies: An Introduction with Provisional Concordances of Seal Numbers and Associated Documents on Fortification Tablets 1–2087,” Achaemenid History, 9 (1996-1998), figs. 2a-c.51Henkelman, “The Other Gods Who Are,” 32.52P. de Miroschedji, “La Fin du Royaume d’Anshan et de Suse et la Naissance de l’Empire Perse,” Zeitschrift für Assyriologie, 75 (1985), 265–306.

Page 16: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

11۷ ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

منظر‌فارس‌را‌با‌تأسیس‌اقامتگاه‌شاهی‌پاسارگاد‌که‌نامش‌را‌از‌قبیلۀ‌او‌گرفت،‌دگرگون‌کرد.‌این‌اقامتگاه‌شامل‌ردیفی‌از‌ساختمان‌های‌سنگی‌مستحکم‌است‌که‌در‌ساختشان‌شکل‌ها‌و‌نماهای‌تازۀ‌معماری‌به‌کار‌رفته‌است.‌ساختمان‌های‌ستون‌دار‌جزء‌به‌جزء‌از‌سنت‌ساختمان‌سازی‌قرن‌های‌پیش‌سکونتگاه‌های‌فالت،‌در‌شمال‌و‌مرکز‌زاگرس،‌الهام‌گرفته‌اند‌که‌کوچک‌تر‌بودند.‌5۳ردیفی‌از‌کاخ‌ها‌یا‌غرفه‌ها‌دور‌باغی‌هندسی‌قرار‌گرفته‌بودند‌که‌آبیاری‌دستی‌می‌شد.‌5۴بررسی‌های‌مغناطیسی‌اخیر‌باستان‌شناسان‌فرانسوی‌و‌ایرانی‌نشان‌می‌دهد‌که‌ظاهراً‌دور‌سازه‌های‌سنگی‌مجزا‌را‌بناها‌و‌دیوارهای‌خشتی-گلی‌گرفته‌بودند‌و‌بنابراین،‌طبیعت‌زندگی‌شهری‌پاسارگاد‌را‌دیگر‌نمی‌توان‌انکار‌کرد.‌55بخش‌هایی‌از‌کاخ‌ها‌)‌Pو‌S(‌را‌با‌حکاکی‌هایی‌که‌آشکارا‌از‌گنجینۀ‌شمایل‌نگاری‌آشوری‌گرفته‌بودند،‌آراسته‌اند،‌اگرچه‌یکی،‌جن‌بالدار‌دروازۀ‌R،‌تلفیقی‌از‌جنبه‌های‌عیالمی‌و‌مصری‌است.‌سازۀ‌بزرگی‌به‌نام‌زندان‌احتماالً‌به‌مراسم‌شاهی‌مرتبط‌بوده‌5۶و‌نمودار‌جنبه‌هایی‌است‌که‌در‌معابد‌قرن‌هفتم‌زاگرس‌مرکزی‌یافت‌می‌شود.‌5۷ارگ‌استواری‌با‌استحکامات‌عالی‌بر‌محوطه‌مسلط‌است.‌مخصوصاً‌چیزی‌که‌جالب‌است‌محوطه‌ای‌است‌شامل‌محرابی‌پلکانی‌که‌بر‌صفه‌ای‌قرار‌دارد؛‌روبه‌رویش‌صفۀ‌مشابهی‌است‌با‌پلکان.‌58این‌بنا‌بی‌گمان‌یادآور‌آن‌چیزی‌بود‌که‌تصویر‌استاندارد‌شاه‌از‌زمان‌داریوش‌اول‌بر‌نمای‌آرامگاه‌های‌شاهی‌ای‌که‌در‌دل‌صخره‌ها‌کنده‌اند‌شد:‌شاه‌که‌نوک‌کمانش‌را‌روی‌پایش‌گذاشته‌و‌بر‌سکویی‌پله‌دار‌روبه‌روی‌آتشدانی‌بر‌سکوی‌مشابهی‌ایستاده؛‌دستش‌را‌به‌نشان‌درود‌به‌سوی‌مردی‌نشسته‌در‌قرص‌بالداری‌گرفته‌که‌با‌حرکتی‌مشابه‌دستش‌را‌بلند‌کرده‌است؛‌

5۳محوطه‌های‌باستان‌شناسی‌اصلی‌عبارت‌اند‌از‌حسنلو‌‌۴و‌تپه‌نوشیجان،‌باباجان‌و‌گودین‌تپه.

54D. Stronach, "The Royal Garden at Pasargadae: Evolution and Legacy," in Archeologia Iranica et Orientalis: Miscellanea in Honorem Louis Vanden Berghe, eds. L. Meyer and E. Haerinck (Gent: Peeters Press, 1989), 475-502.ـ‌فرانسوی‌اخیر‌این‌محوطه‌حاکی‌از‌آن‌ مطالعات‌ایرانی‌ـاست‌که‌بخش‌هایی‌از‌شهر‌که‌به‌باغ‌و‌بوستان‌اختصاص‌

داده‌بودند،‌بیش‌از‌آن‌است‌پیش‌تر‌گمان‌می‌رفت.نقطه‌و‌بعد‌از‌سطر‌بعدی‌از‌چپ

R. Boucharlat and C. Benech, “Organisation et Aménagement de l’Espace à Pasargades: Reconnaissances Archéologiques de Surface, 1999–2002. Achaemenid Research on Texts and Archaeology note 1,” at http://www.achemenet.com/ressources/enligne/.55R. Bouchalat and C. Benech, “Organisation

et Aménagement de l’Espace à Pasargades: Reconnaissances Archéologiques de Surface, 1999–2002,” Achaemenid Research on Texts and Archaeology, note 1, at http://www.achemenet.com/ressources/enligne/; R. Boucharlat, “Le Zendan de Pasargades: De la tour ‘solitaire’ à un Ensemble Architectural. Données Archéologiques Récentes,” in A Persian Perspective: Essays in Memory of Heleen Sancisi-Weerdenburg, Achaemenid History, 13 (2003), 79-99.56Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition.57D. Stronach, “Nush-i Jan,” in Reallexikon der Assyriologie, vol. 9, 624-629, figs, 1–3.محوطۀ‌ به‌ حضار‌ برای‌ سازه‌ای‌ که‌ می‌رفت‌ 58گمان‌

فرانسوی‌ پژوهش‌های‌ منتهی‌ باشد.‌ چسبیده‌ محصور‌و‌ ایوان‌ که‌ کردند‌ مشخص‌ ‌)5۴ پانوشت‌ به‌ دیوارها‌جدیدترند.‌)بنگرید‌

Page 17: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 118

تمام‌صحنه‌روی‌سازۀ‌تخت‌مانندی‌شکل‌گرفته‌که‌نمایندگان‌ملت‌های‌بندۀ‌امپراتوری‌آن‌را‌روی‌دوششان‌گرفته‌اند.‌ملیت‌این‌نمایندگان‌هم‌در‌این‌نگاره‌حک‌شده‌است.‌آرامگاه‌خود‌کورش،‌59که‌تا‌آخرین‌روز‌امپراتوری‌مرکز‌آیینی‌شاه‌بنیاد‌باقی‌ماند،‌بر‌بلندای‌پایه‌ای‌پلکانی‌قرار‌گرفته‌است.‌یادآور‌زیگورات،‌شاید‌زیگورات‌چغازنبیل‌در‌خوزستان،‌است‌که‌هنوز‌به‌وضوح‌می‌شود‌آن‌را‌دید.‌سقف‌شیروانی‌اش‌یادآور‌سنت‌معماری‌غرب‌آناتولی‌است.‌تکنیک‌های‌بّنایی‌نیز‌واقعاً‌تأیید‌می‌کنند‌که‌مردمانی‌از‌آن‌بخش‌جهان‌درگیر‌ساخت‌پاسارگاد‌بوده‌اند.‌۶۰ایجاد‌و‌ساخت‌شهر‌در‌‌5کیلومترمربع‌کار‌بزرگی‌بود‌که‌ضمناً‌خبر‌از‌وجود‌ساختار‌دیوانی‌پیشرفته‌ای‌برای‌ساماندهی‌و‌پشتیبانی‌انجام‌چنان‌امر‌جسورانه‌ای‌می‌دهد.‌این‌نظام‌دیوانی‌نه‌تنها‌نیروی‌انسانی‌را‌از‌قلمروهای‌تازه‌گشوده‌می‌آورد،‌بلکه‌درونمایه‌ها،‌تکنیک‌ها‌و‌نماهای‌سرزمین‌های‌تازۀ‌امپراتوری‌را‌برمی‌گزید‌تا‌ترتیبی‌چشم‌نواز‌بسازد‌که‌بتوان‌در‌آن‌برداشت‌کورش‌از‌شاهنشاهی‌اش‌را‌با‌ترتیب‌تشریفاتی‌مناسبی‌بزرگ‌داشت.‌۶1پاسارگاد‌در‌تمام‌طول‌حیات‌امپراتوری‌مرکزی‌مهم‌باقی‌ماند‌و‌نقطۀ‌آغاز‌سلطنت‌تک‌تک‌شاهان‌تازه‌شد‌که‌پیش‌از‌آنکه‌تاجگذاری‌کنند،‌به‌صورتی‌آیینی‌با‌بنیان‌گذار‌امپراتوری‌هخامنشی‌پیوند‌می‌خوردند.‌تلفیق‌درونما‌یه‌های‌پیشین‌و‌جوامعی‌که‌االن‌بندۀ‌امپراتور‌بودند‌و‌استفاده‌از‌نیروی‌کار‌مختلط‌به‌طور‌ملموسی‌ادعای‌هخامنشیان‌برای‌تسلط‌بر‌جهان‌را‌بازتاب‌می‌دهد.‌ایدئولوژی‌ای‌که‌اخالف‌

کورش‌آن‌را‌کاماًل‌گسترش‌دادند.

نتیجه گیری اگرچه‌اسناد‌و‌مدارک‌چندان‌زیاد‌نیست،‌برای‌رد‌تصور‌اروپای‌مدرن‌از‌کورش‌و‌سنت‌ـ‌مسیحی‌کفایت‌می‌کند.‌به‌جای‌ناجی‌جوان‌و‌آرمان‌گرایی‌که‌برداشت‌تازه‌ای‌ یهودی‌ـاز‌فرمانروایی‌بر‌جهان‌داشت،‌می‌توان‌شاهی‌را‌معرفی‌کرد‌که‌همان‌وقت‌هم‌کم‌و‌بیش‌به‌رفتارهایی‌گاهی‌ او‌خیلی‌حساب‌شده‌و‌مؤثر‌دست‌ قابل‌مالحظه‌ای‌داشت.‌ قلمرو‌شکست‌خورده‌ دشمنان‌ با‌ رفتارش‌ شواهد‌ می‌زد.‌ آشتی‌جویانه‌ گاهی‌ و‌ خشونت‌آمیز‌

دوم‌ و‌ اول‌ قرن‌ یونانی‌ )مورخ‌ آریان‌ شرح‌ به‌ 59بنگرید‌از‌ که‌ ‌Anabasis VI 29.4–7 در ‌)Arrian مترجم‌ پ‌م‌آریستوبولوس‌)Aristobulus(،‌مالزم‌اسکندر‌کبیر،‌برگرفته.‌بنابراین‌شرح،‌آرامگاه‌میان‌باغی‌قرار‌داشته.‌البته‌ممکن‌به بنگرید‌ باشد.‌ غلط‌خوانی‌ از‌ ناشی‌ برداشت‌ این‌ است‌Henkelman, “The Other Gods Who Are,” chap. 5.7.4.60C. Nylander, Ionians at Pasargadae: Studies in Old Persian Architecture (Uppsala: Uppsala

Studies in Ancient Mediterranean and Near Eastern Civilizations, 1970); J. Boardman, Persia and the West: An Archaeological Investigation of the Genesis of Achaemenid Art (London: Thames & Hudson, 2000).61M. C. Root, “The King and Kingship in Achaemenid Art: Essays on the Creation of an Iconography of Empire,” Acta Iranica, 19 (1979).

Page 18: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

119 ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

با‌ که‌ می‌گویند‌ هردوت‌ و‌ کتسیاس‌ که‌ حال‌ عین‌ در‌ نمی‌کند.‌ برطرف‌ را‌ تردید‌ها‌کرسوس‌مهربانانه‌برخورد‌کرد،‌باکیلیداس‌)Bacchylides(‌شاعر‌می‌گوید‌که‌کرسوس‌و‌خانواده‌اش‌از‌صفحۀ‌روزگار‌محو‌شدند‌و‌این‌نظر‌را‌پیش‌می‌نهد‌که‌پیرو‌بعضی‌سنن‌‌،)Berossus( بروسوس‌ اظهارات‌ نبونید‌ سرنوشت‌ دربارۀ‌ است.‌۶۲ شده‌ کشته‌ کرسوس‌در‌ را‌ هلنی‌ بابل‌ دودمانی”‌۶۳ “پیش‌گویی‌های‌ و‌ سیزدهم،‌ قرن‌ اوایل‌ بابلی‌ دانشمند‌اختیار‌داریم.‌او‌بر‌اساس‌هر‌دو‌منبع‌زنده‌مانده‌است.‌منتهی‌هر‌دو‌متأخرند‌و‌گزنفون‌می‌گوید‌که‌در‌جنگ‌کشته‌‌‌شده‌است‌که‌البته‌سرنوشتی‌نیست‌که‌“وقایع‌نامۀ‌نبونید”‌تأییدش‌کند‌)بنگرید‌به‌ضمیمۀ‌چهارم(.‌این‌وقایع‌نامه‌چیزی‌بیش‌از‌این‌که‌اسیر‌شده‌است‌نمی‌گوید‌و‌فرجام‌کار‌وی‌را‌ناگفته‌می‌گذارد.‌البته‌که‌بی‌سابقه‌نبوده‌که‌شاهان‌شکست‌خورده‌را‌به‌دربار‌فاتح‌ببرند‌و‌تأمین‌شان‌کنند:‌متون‌مربوط‌به‌جیره‌بندی‌در‌کاخ‌نبوکدنزر‌دقیقاً‌نشان‌دهند‌ۀ‌چنین‌کاری‌است.‌۶۴اقدام‌موقت،‌معقول‌و‌استاندارد‌هر‌فاتحی‌برای‌ادارۀ‌قلمروی‌تازه‌فتح‌شده‌استفاده‌از‌بنیا‌ن‌های‌محلی‌بود.‌۶5دربارۀ‌رواداری‌مذهبی‌نیز‌مشکل‌بتوان‌بین‌رفتار‌آشوریان‌و‌هخامنشیان‌تفاوتی‌قائل‌شد.‌آشوریان‌قدرت‌خدایان‌محلی‌را‌به‌رسمیت‌می‌شناختند.‌۶۶تحمیل‌“یوغ‌آشور”‌یا‌آختن‌“سلیح‌آشور”‌در‌قلمروهای‌فتح‌شده‌سمبلی‌بود‌از‌ملحق‌شدن‌سرزمین‌مفتوح‌به‌امپراتوری‌ایدئولوژی‌ای‌که‌ با‌ را‌می‌توان‌ امر‌ این‌ تازه.‌۶۷ نه‌تحمیل‌دینی‌ با‌آن،‌ تکالیف‌مالزم‌ و‌

و‌‌۴5۰پ‌م‌ بین‌سال‌های‌‌5۲۰ کئوسی‌ ۶۲باکیلیداس‌می‌زیست‌و‌در‌نتیجه،‌نمایندۀ‌سنتی‌مقدم‌بر‌هرودوت‌

است.‌برای‌اشعار‌مرتبط‌بنگرید‌بهH. Maehler, Die Lieder des Bakchylides, Teil 1. Die Siegeslieder: Edition, Übersetzung, Kommentar (Leiden and New York: E. J. Brill, 1982), F3.پارس[‌ ]یعنی‌ عیالم‌ “شاه‌ خوانده:‌ چنین‌ ۶۳گریسون‌

جایش‌را‌عوض‌خواهد‌کرد‌]...[.‌او‌در‌سرزمینی‌دیگر‌سکنا‌خواهد‌کرد‌]...[.”‌بنگرید‌به

A. K. Grayson, Babylonian Historical-Literary Texts (Toronto: University of Toronto Press, 1975), 32-33, ii, 20-21.برای‌بحثی‌دقیق‌دربارۀ‌این‌متن‌که‌برخالف‌برداشت‌بحث‌ به‌ نمی‌دهد‌ کورش‌ به‌ چندانی‌ اعتبار‌ گریسون،‌

وان‌ِدر‌سپاک‌توجه‌کنید.64E. F. Weinder, “Jojachin, König von Juda, in babylonischen Keilschrifttexten,” in Mélanges Syriens Offerts à Monsieur René Dussaud (Paris: Bibliothèque Archéologique et Historique, 1939), 923-935.

بین‌ بابل‌ حکومت‌ تحت‌ یهودیه‌ آشکارش‌ ۶5نمونۀ‌سال‌های‌‌۷/59۶و‌‌58۲پ‌م‌است.‌

فرماندۀ‌ سخنرانی‌ اعتبار‌ در‌ کسانی‌ است‌ ۶۶ممکن‌)بنگرید‌ ‌۷۰1 در‌ اورشلیم‌ محاصرۀ‌ حین‌ آشوری‌یا‌ ‌)18:19-۲5 پادشاهان‌ دوم‌ کتاب‌ عتیق،‌ عهد‌ به‌برای‌ صنعتگری‌ گسیل‌ با‌ که‌ آشوری‌ پادشاه‌ داستان‌ساختن‌معبدی‌جدید‌برای‌یهوه‌در‌سامرا‌موافقت‌کرد‌)عهد‌عتیق،‌کتاب‌دوم‌پادشاهان‌۲8-1۷:۲5(‌در‌مقام‌محترم‌ را‌ محلی‌ خدایان‌ قدرت‌ آشوریان‌ اینکه‌ شاهد‌می‌داشتند‌و‌حتی‌شاید‌از‌آیین‌آنها‌حمایت‌می‌کردند،‌این‌داستان‌ها‌در‌ اینکه‌ تردید‌کنند.‌منتهی‌به‌گمانم‌روایت‌توراتی‌وارد‌شده‌اند‌خود‌روشنگر‌است.‌به‌عالوه،‌موادی‌از‌جای‌دیگری‌به‌دست‌آمده‌است.‌بنگرید‌به

M. Cogan, Imperialism and Religion: Assyria, Judah and Israel in the Eighth and Seventh Centuries BCE (Missoula: Society of Biblical Literature, 1974).67S. W. Holloway, ‘Assur Is King! Assur Is King!:’ Religion in the Exercise of Power in the Neo-Assyrian Empir (Leiden: Culture and History of the Ancient Near East, 2002), 158-177.

Page 19: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۲۰

این‌ و‌ بود‌ پادشاه‌ خدای‌ اهورامزدا‌ کرد:‌ مقایسه‌ دادند‌ رواج‌ اخالفش‌ و‌ اول‌ داریوش‌صریح‌تر‌از‌هرجا‌در‌کتیبه‌ای‌از‌داریوش‌در‌شوش‌بیان‌شده‌است:

1.‌من‌داریوش،‌شاه‌بزرگ،‌شاه‌شاهان،‌شاه‌کشورها،‌پسر‌ویشتاسپ،‌هخامنشی.۲.‌داریوش‌شاه‌می‌گوید:‌اهورامزدا‌از‌من‌است؛‌من‌از‌اهورامزدایم؛‌من‌اهورامزدا‌را‌

می‌ستایم؛‌اهورامزدا‌مرا‌یاری‌کناد.‌۶8

زبدۀ‌نظم‌آرمانی‌امپراتوری‌هخامنشی‌که‌اطاعت‌و‌مراعاتش‌وظیفۀ‌همۀ‌بندگان‌بود‌چنین‌است‌که‌خدای‌شاه‌که‌گیتی‌را‌آفریده،‌آن‌را‌به‌فرمانروایی‌شاه‌‌هخامنشی/پارسی‌

سپرده‌است.‌

برای‌ او‌ است.‌ بوده‌ قدم‌ هر‌ در‌ کورش‌ کارهای‌ محرک‌ سیاسی‌ مالحظات‌ نهایت،‌ در‌تا‌جای‌ممکن‌می‌بایست‌در‌طلب‌پشتیبانی‌نخبگان‌محلی‌ ایجاد‌و‌تقویت‌سلطه‌اش‌باشد.‌این‌هدف‌گاهی‌با‌وفق‌دادن‌خودش‌با‌عرف‌محلی‌بهتر‌به‌دست‌می‌آمد.‌منتهی‌خود‌پیامد‌پیروزی‌در‌نبرد‌بود‌و‌نمایش‌قاطعانۀ‌زور‌تا‌نیازی‌نباشد‌به‌بندگان‌جدید‌فرمانبرداری‌شان‌را‌یادآوری‌کرد.‌چیزی‌که‌می‌توان‌مشخص‌کرد‌این‌است‌که‌زندگی‌اش‌

به‌خوبی‌با‌رفتار‌امپراتوران‌پیش‌و‌پسش‌هماهنگ‌است.‌

کورش‌سربازی‌قابل‌بود‌و‌عملگرایی‌سیاسی.‌گسترش‌سریع‌قلمروی‌پادشاهی‌کوچک‌را‌ پراکنده‌ شدت‌ به‌ قلمروهایی‌ سریع‌ فتح‌ می‌ماند.‌۶9 حیرت‌انگیز‌ او‌ دورۀ‌ در‌ پارس‌با‌ می‌توان‌ سادگی‌ به‌ نبودند،‌ متحد‌ واحدی‌ سیاسی‌ چتر‌ زیر‌ هرگز‌ آن‌ از‌ پیش‌ که‌مقیاس‌ در‌ کورش‌ احتماالً‌ هرچند‌ کرد،‌ مقایسه‌ کبیر‌ اسکندر‌ حماسی‌ دستاوردهای‌رایج‌ مضمون‌های‌ با‌ ویژگی‌ها‌ این‌ است.‌ شده‌ موفق‌ نفس‌گیرتر‌ و‌ بزرگ‌تر‌ میدانی‌ و‌

68Kent, Old Persian, DSk.قومی”‌ “هویت‌ در‌ عیالمی‌ عنصر‌ ۶9اهمیت‌)Ethnogenesis(‌هخامنشی‌حتی‌آشکارتر‌می‌شود:‌نظام‌

دیوان‌ساالری،‌شمایل‌نگاری‌و‌آیین.‌بنگرید‌بهG. G. Cameron, Persepolis Treasury Tablets (Chicago: Oriental Institute Publication, 1948); R. T. Hallock, Persepolis Fortification Tablets (Chicago: Oriental Institute Publication, 1969); J. Alvaewz-Mon, “Imago Mundi: Cosmological and Ideological Aspects of the Arjan Bowl,” Iranica Antiqua, 39 (2004), 203–232; Henkelman, “The Other Gods Who Are.”اخیراً‌متخصصان‌بسیاری‌اهمیت‌سیاسی‌پادشاهی‌عیالم‌

و‌بقای‌آن‌را‌تا‌میانه‌های‌قرن‌ششم‌تأیید‌و‌بر‌آن‌تأکید‌می‌کنند.‌بنگرید‌به

Henkelman, “The Other Gods Who Are,” 1-38; Henkelman, “Persians, Medes and Elamites;” Henkelman, “Defining Neo-Elamite History;” D. Potts, The Archaeology of Elam: Formation and Transformation of an Ancient Iranian State (Cambridge: Cambridge World Archaeology, 1999); M. Waters, Survey of Neo-Elamite History (Helsinki: State Archives of of Assyria Study, 2000).این‌همه‌جنبۀ‌عیالمی‌پیشاتاریخ‌امپراتوری‌هخامنشی‌را‌روشن‌می‌کند،‌منتهی‌گسترش‌پادشاهی‌انشان/پارس‌تا‌دوران‌سلطنت‌کورش‌دوم‌همچنان‌در‌تاریکی‌می‌ماند.‌

Page 20: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

1۲1 ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

با‌ آمیخته‌ برآمده،‌ گزنفون‌ و‌ یوشع‌ عزرا،‌ آثار‌ از‌ که‌ دولتمردی‌اش‌ و‌ پرهیزگاری‌داستان‌های‌پهلوانی‌قدرت‌یافتنش‌می‌تواند‌استمرار‌حیثیتش‌را‌در‌مقام‌یگانه‌فرمانروای‌قابل‌و‌مهربان‌توضیح‌دهد.‌سخت‌است‌که‌با‌اسناد‌و‌مدارکی‌واقع‌بینانه‌و‌کمتر‌جذاب‌با‌همۀ‌خألها‌و‌سستی‌هایشان‌با‌چنین‌تصوری‌برآمد‌تا‌چه‌رسد‌به‌اینکه‌جایگزینش‌

کرد.‌افسانه‌ها‌و‌سنت‌ها‌می‌توانند‌حقایقی‌پایدار‌برای‌خود‌بسازند.‌۷۰

ضمایم1. استوانة کورش71)i(‌درمذمت‌سلف:

بدل‌اسگیلی‌که‌ساخت‌]...[‌به‌اور‌و‌دیگر‌پرستشگاه‌ها.‌ترتیب‌آیین‌شایسته‌نبود‌]...[‌هر‌روز‌حرف‌می‌زد،‌و،‌کار‌ناشایست،‌فدیه‌های‌معمول‌را‌باز‌داشت‌]...[‌در‌پرستشگاه‌ها‌گذاشت.‌پرستش‌مردوک،‌شاه‌خدایان‌را،‌او‌از‌اندیشه‌اش‌برداشت.‌او‌مکرر‌کرد‌آنچه‌نابود‌کرد.‌ را‌ ]بندگانش[‌ یوغی‌رهانشدنی‌همۀ‌ با‌ ‌]...[ روز‌ بود.‌هر‌ بد‌ این‌شهر‌ برای‌ایشان.‌ قلمرو‌ ‌]...[ بسیار‌خشمگین‌شد‌ انلیِل‌خدایان‌ ایشان‌ استغا‌ثه‌های‌ به‌ پاسخ‌ در‌خدایانی‌که‌در‌آنجاها‌می‌زیستند،‌سکونتگاه‌خود‌را‌ترک‌کردند،‌در‌عوض‌خشم‌)؟(‌او‌

آنها‌را‌به‌بابل‌برد.‌

)ii(‌فرمانروای‌خوب‌تازه‌را‌خدای‌بابل‌خود‌برگزید:

مردوک‌]...[،‌به‌همه‌‌جا،‌که‌سکونتگاه‌هایش‌ویران‌شده‌بود،‌و‌به‌ساکنان‌سومر‌و‌امد‌که‌مانند‌جسد‌شده‌بودند،‌اندیشه‌اش‌را‌دگرگون‌کرد،‌مهربان‌شد.‌در‌همۀ‌سرزمین‌ها‌را‌ او‌ دست‌ بود،‌ دلخواهش‌ که‌ دید‌ دادگر‌ فرمانروایی‌ سنجید،‌ را[‌ ]آنها‌ جستجو‌کرد،‌گرفت:‌کورش،‌شاه‌انشان‌]پارس/فارس[،‌صال‌زد،‌او‌را‌به‌نامش‌خواند‌برای‌سلطنت‌بر‌همگان.‌سرزمین‌گوتی‌و‌اومنمندا‌]ماد[‌را‌بندۀ‌او‌کرد.‌مردمان‌سر‌سیاه‌را‌که‌دستانش‌را‌باز‌کرده‌بود‌تا‌شکستشان‌بدهد،‌او‌به‌داد‌و‌درستی‌پایید.‌مردوک،‌خداوند‌بزرگ،‌او‌ او‌و‌دل‌پاکش‌نگاه‌کرد.‌به‌ که‌نگاه‌دار‌مردمش‌است،‌سرخوشانه‌به‌کارهای‌نیک‌فرمان‌داد‌که‌به‌بابل‌برود،‌و‌گذاشت‌که‌رهسپار‌بابل‌شود.‌چونان‌دوست‌و‌همراه،‌در‌

۷۰برای‌نمونۀ‌قابل‌توجهی‌بنگرید‌به‌Kuhrt, “Making History.”

۷1تصحیح‌متن‌از

Berger, Der Kyros-Zylinder mit dem Zusatzfragment, 192ff.ترجمۀ‌انگلیسی‌از‌من‌است‌و‌از‌تصحیح‌شاودلینگ‌هم‌

استفاده‌کرده‌ام.

Page 21: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۲۲

کنارش‌رفت.‌نیروهای‌بی‌شمارش،‌که‌شمارشان‌مانند‌آب‌رودخانه‌از‌حساب‌خارج‌بود،‌با‌جنگ‌ابزارشان‌کنار‌ایشان‌قدم‌رو‌می‌رفتند.

)iii(‌فرمانروای‌تازه‌پیروزمندانه‌در‌میان‌شعف‌همگان‌وارد‌می‌شود:

بی‌نبرد‌و‌جنگیدن‌او‌را‌گذاشت‌تا‌به‌شهرش‌بابل‌درآید.‌او‌بابل‌را‌از‌دشواری‌رهاند.‌بابل،‌تمام‌سرزمین‌ او‌سپرده‌شد.‌همۀ‌ساکنان‌ به‌ او‌را‌نمی‌ستود،‌ نبونید،‌شاهی‌که‌از‌ را‌بوسیدند،‌مشعوف‌ پایش‌ زانو‌زدند،‌ امد،‌شهزادگان‌و‌فرمانداران‌پیشش‌ سومر‌و‌به‌زندگی‌ را‌ از‌مددش‌مردگان‌ پادشاهی‌اش؛‌چهره‌هایشان‌می‌درخشید.‌“خداوند،‌که‌بازگردانده،‌که‌در‌]زمانۀ[‌بال‌و‌دشواری‌همه‌را‌بهره‌مند‌کرده‌است،”‌لذا‌آنها‌شادمانه‌او‌

را‌می‌ستایند‌و‌نامش‌را‌بزرگ‌می‌دارند.

)iv(‌تبار‌و‌عنوان:

پسر‌ چهارگوشه‌،‌ شاه‌ اکد،‌ و‌ سومر‌ شاه‌ بابل،‌ شاه‌ توانا،‌ شاه‌ گیتی،‌ شاه‌ کورش،‌ من،‌کمبوجیه،‌شاه‌بزرگ،‌شاه‌انشان،‌نوۀ‌کورش،‌شاه‌بزرگ،‌شاه‌انشان،‌نتیجۀ‌چیش‌پش،‌شاه‌بزرگ،‌شاه‌انشان،‌تخمۀ‌جاودانی‌شاهی‌که‌فرمانروایی‌اش‌را‌بل‌و‌نبو‌می‌پسندند‌و‌فرمانروایی‌اش‌را‌برای‌آرامش‌دل‌هایشان‌می‌خواهند.‌آن‌هنگام‌که‌من‌به‌بابل‌درآمدم‌با‌

صلح،‌تخت‌خداوندگاری‌ام‌را‌در‌کاخ‌فرمانروا‌با‌تحسین‌و‌شعف‌بر‌پا‌داشتم.‌

)v(‌فرمانروای‌تازه‌شهر‌و‌آیینش‌را‌نگاه‌داری‌می‌کند:

پرستش‌ از‌ روز‌ هر‌ بابل،‌ برای‌ ‌]...[ بزرگ،‌ دلی‌ مرا‌ ‌]...[ بزرگ،‌ خداوندگار‌ مردوک،‌نگاه‌داری‌کردم.‌در‌بابل،‌نیرو‌های‌بی‌شمار‌من‌در‌صلح‌قدم‌رو‌رفتند.‌هیچ‌زیانکاری‌را‌نگذاشتم‌که‌در‌تمام‌سرزمین‌سومر‌و‌اکد‌سر‌برآورد.‌شهر‌بابل‌و‌همۀ‌پرستشگاه‌هایش‌را‌به‌نیکی‌نگه‌داشتم.‌ساکنان‌بابل‌]که[‌بر‌خالف‌ارادۀ‌]خدایان‌.‌.‌.[‌یوغی‌نه‌شایستۀ‌

ایشان،‌گذاشتم‌تا‌آرامش‌یابند‌از‌زحمت،‌از‌بندگی‌رهاندمشان.

)vi(‌برکت‌الهی‌فرمانروایان‌دور‌و‌نزدیک‌را‌به‌بدعت‌واداشت:

که‌ شاه،‌ کورش،‌ من،‌ من.‌ ]نیک[‌ کارهای‌ از‌ بود‌ مشعوف‌ بزرگ،‌ مردوک،‌خداوندگار‌پرستیدمش،‌و‌کمبوجیه،‌پسر‌خودم،‌و‌نیز‌همۀ‌نیرو‌هایم‌را‌مهربانانه‌تبرک‌کرد.‌ما‌در‌نیکویی‌شادمانه‌در‌پیشش‌]می‌رویم[.‌]در‌این‌فرمان[‌بزرگ‌همۀ‌شاهان‌که‌بر‌تخت‌ها‌نشسته‌اند،‌از‌همۀ‌مناطق‌دنیا،‌از‌دریای‌باال‌تا‌دریای‌پایین،‌]در‌مناطق‌دور‌افتاده[،‌

Page 22: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

1۲۳ ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

همۀ‌شاهان‌امورو‌که‌در‌چادرها‌زندگی‌می‌کنند،‌باج‌سنگینشان‌را‌برا‌من‌آوردند‌و‌پای‌مرا‌در‌بابل‌بوسیدند.

)vii(‌بازگشت‌اصنام‌)مجسمه‌های‌آیینی(‌و‌مالزمانشان:

از‌]...[،‌آشور‌و‌شوش،‌اکد،‌اشنونه،‌ُزمُبن،‌متورنو،‌در،‌تا‌قلمرو‌گوتی،‌شهرهای‌سوی‌دیگر‌دجله‌که‌سکونتگاه‌های‌شان‌از‌دیرباز‌ویران‌افتاده‌بود.‌خدایانی‌که‌آنجا‌می‌زیستند‌تمام‌ شوند.‌ وارد‌ جاودانه‌ زندگی‌ به‌ که‌ گذاشتم‌ و‌ بازگرداندم‌ خانه‌های‌شان‌ به‌ من‌ را‌مردمانشان‌را‌من‌گرد‌آوردم‌و‌به‌خانه‌هایشان‌بازگرداندم.‌خدایان‌سومر‌و‌اکد‌را‌که‌نبونید‌در‌میان‌خشم‌خداوندگار‌خدایان‌به‌بابل‌آورده‌بود،‌به‌فرمان‌مردوک،‌خداوندگار‌بزرگ،‌به‌نیکویی‌به‌سکونتگاه‌های‌دلخواهشان‌در‌معابدشان‌بردم.‌باشد‌که‌همۀ‌خدایان‌که‌به‌شهرهایشان‌بردم،‌پیش‌بل‌و‌نبو،‌بخواهند‌که‌دیر‌زیم،‌به‌سود‌من‌به‌مردوک،‌کمبوجیه،‌ و‌ می‌دارد،‌ بزرگ‌ را‌ تو‌ که‌ شاه،‌ کورش،‌ “برای‌ گویند:‌ خداوندگارم،‌سخن‌پسرش،‌]...[‌شاهی.”‌همۀ‌سرزمین‌ها‌را‌بر‌آن‌داشتم‌که‌در‌کاشانه‌هایی‌پر‌از‌صلح‌بزیند.‌

)viii(‌فدیه‌های‌بسیار‌و‌تعمیر‌و‌تکمیل‌ساختمان‌ها‌در‌بابل:

]...[‌غاز،‌دو‌مرغابی‌و‌ده‌کبوتر‌وحشی،‌بیشتر‌از‌غاز،‌مرغابی‌ها‌و‌کبوتران‌وحشی‌]...[‌زیاده‌تهیه‌کردم.‌برای‌تقویت‌دیوار‌ایمگور-انلیل،‌دیوار‌بزرگ‌بابل‌]...[،‌دست‌به‌کار‌شدم.‌]...[‌دیوار‌خشتی‌کنارۀ‌خندق‌را‌که‌شاه‌پیشین‌ساخته‌بود،‌بی‌آنکه‌تکمیلش‌کند‌]...[‌در‌سوی‌بیرونی،‌کاری‌که‌شاه‌دیگری‌نکرده‌بود،‌صنعت‌کارانش‌)؟(،‌مالیات‌/‌سربازگیری/بیگاری‌]...[‌در‌بابل‌].‌.‌.‌با[‌قیر‌و‌خشت‌من‌از‌نو‌ساختم‌و‌]تکمیل‌اش‌کردم‌)؟([.‌]...[‌با‌نوارهای‌

برنجی،‌آستانه‌ها‌و‌نوکوس‌)‌nukuseتیرک‌های‌چارچوب(‌].‌.‌.‌در‌دروازه‌های[شان

)ix(‌].‌.‌.‌کتبیه‌ای[‌به‌نام‌آشوربانی‌پال،‌شاهی‌پیش‌از‌من‌]...[‌یافتم‌]...[2. استوانة مردوک-اپل-ایدین دوم، شاه کلدانی بابل )721-710(72

)i(‌فرمانروای‌نیک‌تازه‌را‌خدای‌بابل‌شخصاً‌برگزید:‌

او‌]مردوک[‌نگاه‌کرد‌]به‌لطف[‌به‌مردوک-اپال-ایدین،‌شاه‌بابل،‌شاهزاده‌ای‌که‌هرگز‌بر‌خالفش‌رفتار‌نکرده‌بود،‌او‌]مردوک[‌دستش‌را‌به‌سویش‌دراز‌کرد‌]...[‌شاه‌خدایان‌

۷۲برای‌متن‌و‌ترجمۀ‌انگلیسی‌بنگرید‌بهG. Frame, Rulers of Babylonia from the Second Dynasty of Isin to the End of Assyrian Domination,

1157–612 BC (Toronto: University of Toronto, 1995), B.6.21.1.

Page 23: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۲۴

]...[‌نام‌او‌را‌به‌شایستگی‌برد‌تا‌شبان‌سرزمین‌سومر‌و‌اکد‌باشد،‌خود‌گفت:‌“به‌راستی‌که‌این‌همان‌شبانی‌است‌که‌]مردمان[‌پراکنده‌را‌گرد‌خواهد‌آورد.”

)ii(‌مردوک‌مسبب‌شکست‌آشوریان:

با‌نیروی‌خداوندگار‌بزرگ،‌مردوک‌خدا،‌و‌پهلوان‌خدایان،‌اوتولو‌خدا،‌او‌سپاه‌گستردۀ‌سوبارتو‌]یعنی‌آشور[‌را‌شکست‌داد‌و‌سالحشان‌را‌تکه‌تکه‌کرد.‌او‌مسبب‌سرنگونی‌شان‌

شد‌و‌نگذاشت‌که‌قدم‌بر‌قلمرو‌سرزمین‌اکد‌بگذارند.‌

)iii(‌مردوک-اپل-ادین‌آیین‌های‌الهی‌را‌می‌گزارد‌و‌پرستشگاه‌ها‌را‌سامان‌می‌دهد:

بود،‌ کرده‌ اعطا‌ او‌ به‌ چیز،‌ همه‌ آفرینندۀ‌ آفریدگار،‌ اِآ،‌ خدای‌ که‌ عالی‌ای‌ درک‌ با‌معطوف‌ را‌ توجه‌اش‌ بود،‌ بخشیده‌ او‌ به‌ نیسیکو‌ خدای‌ که‌ گسترده‌‌ای‌ دانش‌ با[‌ ]و‌معابد‌ و‌ پرستشگاه‌ها‌ نوآرایی‌ و‌ آیین‌ها‌ درست‌ اجرای‌ )؟(‌ برای‌ کرد،‌ آیین‌ها‌ گزاردن‌

سکونت‌گاه‌های‌خدایان‌بزرگ‌سرزمین‌اکد.

]...[

)iv(‌ارجاع‌به‌کارهای‌فرمانروای‌مؤمن‌پیشین:‌

بنا‌کرده‌بود.‌من‌کتیبه‌اش‌را‌ از‌من‌را‌دیدم‌که‌آن‌معبد‌را‌ کتیبۀ‌شاهی‌شاه‌پیش‌دگرگون‌نکردم،‌اما‌]این[‌کتیبۀ‌خود‌را‌نهادم‌]...[

۳. سالنامة سارگن دوم آشوری )722-70۵(7۳)مردوک-اپل-ادین‌دوم‌را‌شکست‌داد،‌۷1۰-۷۰9(

)i(‌روشنگری‌دربارۀ‌فرمانروای‌پیشین:

او‌)مردوک-اپل-ادین‌کلدانی(‌به‌سرزمین‌سومر‌و‌اکد‌وارد‌شد،‌]آن[‌را‌تصرف‌کرد‌و‌بر‌بابل،‌شهر‌خداوندگار‌خدایان،‌‌1۲سال‌بر‌خالف‌ارادۀ‌خدایان‌حکومت‌کرد.‌

)ii(‌مردوک‌سارگن‌را‌به‌شاهی‌برمی‌گزیند:

۷۳تصحیح‌متن‌برگرفته‌از‌Fuchs, Die Inschriften Sargons II, lines 260-263; 311-314.

ترجمۀ‌انگلیسی‌از‌من‌است.

Page 24: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

1۲5 ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

اما‌مردوک،‌خداوندگار‌بزرگ،‌کارهای‌بد‌او‌را‌در‌سرزمین‌کلده‌دید‌که‌از‌آنها‌متنفر‌بود‌و‌بر‌لبانش‌این‌]فرمان[‌بود‌که‌عصا‌و‌تخت‌شاهی‌از‌پادشاهی‌اش‌برگرفته‌شود.‌من،‌سارگن،‌شاه‌ستایشگر،‌را‌آشکارا‌از‌میان‌همۀ‌شاهان‌برگزید‌و‌سر‌مرا‌برافراشت‌]یعنی‌مرا‌برکشید[.‌به‌این‌منظور‌که‌راه‌کلده،‌دشمن‌بد،‌را‌به‌سرزمین‌سومر‌و‌اکد‌ببندم،‌

سالح‌هایم‌را‌استوار‌کرد.‌

)iii(‌پس‌از‌فتوحات‌سارگن‌در‌بابل،‌مردوک-اپل-ایدین‌به‌وطنش‌می‌گریزد؛‌سارگن‌در‌دژ‌دور-الدین،‌در‌شمال‌بابل،‌انتظار‌می‌کشد:

شهروندان‌بابل‌و‌بوریسپا،‌اریب-بیتی،‌اومانه،‌آنان‌که‌استادکارند‌]و[‌آنان‌که‌پیش‌و‌به‌سوی‌زمین‌می‌روند،‌آنان‌که‌بندگانش‌بودند،‌]منظور‌مردوک-اپال-ایدین[،‌“باقی‌ماندۀ”‌]=‌وعدۀ‌غذایی‌الهی[‌بل‌و‌سرپنتی،‌نبو‌و‌تشمتوم‌را‌به‌دور-لدین‌به‌حضور‌من‌آوردند،‌مرا‌دعوت‌کردند‌که‌به‌بابل‌درآیم‌و‌روانم‌را‌شاد‌کردند.‌به‌بابل،‌شهر‌خداوندگار‌خدایان،‌در‌میان‌شعف‌در‌آمدم‌و‌پیش‌خدایان‌که‌در‌اسگیل‌و‌ازیدا‌می‌زیند‌ایستادم‌و‌فدیۀ‌

خالص‌و‌افزوده‌پیششان‌نهادم.4. شكست مادها از کورش و چیرگی اش بر بابل74

)وقایع‌نامۀ‌نبونید(

)ستون‌‌۲(1.‌)۴9/55۰(‌)آستیاگ/آژی‌دهاگ(‌نیروهایش‌را‌آراست‌و‌به‌سوی‌کورش‌روان‌شد.‌کورش،‌شاه‌انشان،‌برای‌فتح‌]...[

۲.‌سپاه‌بر‌آستیاگ‌)Ishtumegu(‌شوریدند‌و‌او‌اسیر‌شد.‌او‌را‌تسلیم‌کورش‌کردند‌]...[

۳.‌کورش‌به‌سوی‌هگمتانه‌))kur)Agamtanu(،‌شهر‌شاهی،‌روان‌شد.‌سیم،‌زر‌و‌مال‌]...[

۴.‌که‌)از(‌هگمتانه‌به‌غنیمت‌به‌انشان‌برد.‌خواسته‌)و(‌مال‌سپاِه‌]...[

.......................................................................................................................................................................................................................................................................

۷۴تصحیح‌متنGrayson, Assyrian and Babylonian Chronicles, no.7; Smith, Babylonian Historical Texts, 98-124.

ترجمۀ‌انگلیسی‌از‌من‌است.

Page 25: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۲۶

)5‌ii-1۲گزارش‌کارهای‌نبونید‌و‌رویدادهای‌بابل،‌5۴9-5۴۷پ‌م؛‌آن‌گاه:(

1۳.‌)۶/5۴۷(‌در‌روز‌پنجم‌ماه‌نیسان‌)ششم‌آوریل/‌هفدهم‌فروردین(‌ملکۀ‌مادر‌در‌دوکاراش‌که‌بر‌کرانۀ‌فرات،‌باالدست‌سیپار‌است،‌درگذشت.

1۴.‌شاهزاده‌و‌سپاهش‌سه‌روز‌به‌سوگ‌نشستند‌]و[‌دورۀ‌]رسمی[‌سوگواری‌بود.‌در‌ماه‌سیمنو‌]=‌ژوئن/خرداد[‌

15.‌دروۀ‌سوگواری‌رسمی‌برای‌ملکۀ‌مادر‌در‌اکد‌بود.‌در‌ماه‌نیسان‌]=‌آوریل/فروردین[،‌کورش،‌شاه‌پارس،‌سپاهش‌را‌آراست

1۶.‌و‌از‌دجله‌گذشت‌پایین‌تر‌از‌اربیل.‌در‌ماه‌ایار‌]=‌مه/اردیبهشت[‌]او‌روان‌شد[‌به‌]...[

1۷.‌او‌شاه‌آن‌را‌شکست‌داد،‌آن‌را‌تصرف‌کرد،‌]و[‌افراد‌پادگان‌خود‌را‌مستقر‌کرد‌]آنجا[‌]....[

18.‌سپس‌شاه‌و‌افراد‌پادگانش‌در‌آن‌بودند‌]...[

.............................................................................................................................................................................

............................................................................................................

)‌19‌iiتا‌پایان‌ستون:‌نخستین‌کوشش‌ها‌برای‌ورود‌به‌بابل(

)آغاز‌ستون‌‌۳شکسته‌است(

1.‌)5۳9/5۴۰(‌]...[‌کشت‌)؟(/شکست‌داد)؟(.‌رودخانه‌.‌.‌.‌]...[

۲.‌]...[‌...‌ایشتر‌اوروک‌]...[

۳.‌]...[‌از‌پار]س)؟(‌.‌.‌.[

]...[‌.۴

.............................................................................................................................................................................

Page 26: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

1۲۷ ایران نامگ، سال ۱، شمارۀ ۱، بهار ۲۰۱۶/۱۳۹۵

)]5‌iii‌]8/5۲9-1۰:‌شرح‌نبونید‌برگزار‌کردن‌جشن‌سال‌نو‌و‌مساعی‌اش‌برای‌حفظ‌مجسمه‌های‌خدایان(

1۰.‌تا‌آخر‌ماه‌الولو‌]که‌در‌‌۲۶سپتامبر/‌۴مهر‌به‌پایان‌می‌رسد.[‌خدایان‌اکد‌]...[

11.‌که‌فراز‌.‌.‌.‌و‌فرود‌.‌.‌.‌هستند‌به‌بابل‌اندر‌شدند.‌خدایان‌بوریسپا،‌کوت‌ها،

1۲.‌و‌سیپار‌اندر‌نرفتند.‌در‌ماه‌تشریت‌]=‌‌۲۷سپتامبر‌تا‌‌۲۷اکتبر/‌5مهر‌تا‌‌5آبان[‌هنگامی‌که‌کورش‌در‌اوپیس،‌]بر‌کرانۀ[‌

1۳.‌دجله‌با‌سپاه‌اکد‌می‌جنگید،‌مردم‌اکد‌

1۴.‌به‌هزیمت‌برگشتند.‌او‌تاراج‌کرد‌]و[‌بسیار‌مردمان‌را‌کشت.‌در‌چهاردهمین‌روز‌]=‌‌۶اکتبر/‌1۴مهر[‌سیپار‌بدون‌جنگ‌گشوده‌شد.‌

فرماندار‌ اوگ/گئوبروه،‌ مهر[‌ اکتبر/‌1۶ ‌8 ‌=[ روز‌ شانزدهمین‌ در‌ گریخت.‌ نبونید‌ ‌.15گوتی،‌و‌سپاه‌کورش‌بدون‌جنگ

1۶.‌به‌بابل‌اندر‌شدند.‌سپس،‌پس‌از‌بازگشت‌نبونید،‌او‌را‌در‌بابل‌دستگیر‌کردند.‌تا‌آخر‌ماه‌حفاظ‌گوتی‌]یعنی‌نیروها[‌دور‌دروازۀ‌اسگیل‌را‌گرفتند.‌اخاللی‌]در‌مراسم/آیین‌ها[

1۷.‌هیچ‌نبود،‌و‌مناسبتی‌از‌دست‌نرفت.‌در‌روز‌سوم‌ماه‌ارشمنو‌]=‌‌۲9اکتبر/هفتم‌آبان[،‌کورش‌به‌بابل‌اندر‌شد.‌

19.‌او‌گئوبروه‌را‌به‌فرمانداری‌خود‌بر‌فرمانداران‌محلی‌بابل‌گماشت.

۲1.‌از‌ماه‌کیسلیمو‌]=‌‌۲5نوامبر‌تا‌‌۲۴دسامبر/‌۴آذر‌تا‌‌۳دی[‌تا‌ماه‌ادرو‌]=‌‌۲۲فوریه‌تا‌‌۲۴مارس‌/‌‌۳دی‌تا‌‌۴فروردین‌سال‌5۳8پ‌م[‌خدایان‌اکد‌که‌نبونید‌به‌بابل‌آورده‌بود

۲۲.‌به‌جایگاه‌های‌خود‌بازگردانده‌شدند.‌در‌شب‌یازدهم‌ماه‌ارهشمنو‌]=‌‌۶نوامبر/‌15آبان‌سال‌5۳9پ‌م[‌اوگ/گئوبره‌مرد.‌در‌ماه‌]...[

۲۳.‌همسر‌شاه‌مرد.‌از‌‌۲۷ادرو‌]=‌‌۲۰مارس/‌۲9اسفند[‌تا‌سوم‌نیسان‌]=‌‌۲۶مارس/‌5فروردین[‌در‌اکد‌سوگواری‌]بود[.

۲۴.‌همۀ‌مردم‌سر‌خود‌را‌برهنه‌کردند)؟(/تراشیدند)؟(.‌هنگامی‌که‌در‌چهارمین‌روز‌]=‌ماه‌نیسان‌برابر‌با‌‌۲۷مارس/‌۶فروردین‌5۳8پ‌م[،‌کمبوجیه،‌پسر‌کورش.

Page 27: اهتیعقاو و اهروصت :یسراپ ریبک شروک - IranNamag · Sancisi-Weerdenburg and Drijvers, The Roots of the European Tradition, 43. هب دیرگنب تودره

کورش کبیر پارسی: تصورها و واقعیت ها 1۲8

E-ningidar-kalamma-در‌بابل‌ša hare۲5.‌به‌انینگیدر-کلما-سومو‌]معبد‌نبو‌به‌نام‌ summu[‌رفت،‌رئیس‌عصاخانۀ‌سلطنتی‌نبو‌]به‌او‌داد)؟([‌عصای‌سلطنتی‌سرزمین‌را.‌

۲۶.‌هنگامی‌که‌]کورش‌)؟([‌آمد،‌در‌جامۀ‌عیالمی،‌او‌دست‌نبو‌را‌]گرفت[‌]...[

۲۷.‌نیزه‌ها‌و‌تیردان‌ها‌]فراز[‌گرفت‌]و)؟([‌و‌با‌ولیعهد‌به‌صحن‌]فرو‌آمد)؟([.

۲8.‌او‌]یا‌آنها[‌]از‌معبد)؟([‌نبو‌به‌اسگیل‌بازگشتند.‌]او/آنها‌جرعه‌ای[‌فوگان‌]=‌آبجو[‌پیش‌بل‌]بر‌خاک‌افشاندند[‌و‌پسر‌]...[