یوسوم یدهمدیس . 1 -...

252
دمهدی موسوی . سی1

Upload: others

Post on 27-Jul-2020

2 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1 . سیدمهدی موسوی

Page 2: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 2

Page 3: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

3 . سیدمهدی موسوی

www.mehdimousavi.nethttps://t.me/seyedmehdimoosavi2https://instagram.com/seyed.mehdi.moosavi

به روش سامورایینویسنده: سیدمهدی موسوی

انتشارات: سایه هاسال انتشار: 2۰1۹ میالدی/ تابستان 13۹۸

تصویر روی جلد: آزاده خواجه نصیری طراح جلد: عاطفه خواجه نصیری

ویراستار: مژگان حاجی زادگانصفحه آرا: آگرین

XAW9344D82P :GGKEY

Page 4: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 4

1

تبعید، فرم دیگری از »بعد« ومشکوک، شکل تازه ای از »کشک« است!

من که قرار بود قوی باشمبر روی گونه هام چرا اشک است؟!

تنهایی ام فشرده شده در هیچخود را میان آینه می بوسم

بیدار می شوم وسط وحشتاما هنوز داخل کابوسم

بیگانه از زمان و زبان هستماز ارتباط، عاجزم و خسته

باید شروع کرد به پوسیدندر این اتاق کوچک در بسته

Page 5: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

5 . سیدمهدی موسوی

یک بمب منفجر نشده در مرزیک بسته خاک در چمدان هستم

این بغض نیست، گریه و شیون نیستمن نصف رودهای جهان هستم

حک می کنم به مرحمت چاقوروی لبان غمزده ام خنده!با داستان مسخره ی تغییریا با جوک امید به آینده!!

تبعید، قبل و بعد نمی فهمدپاییز ما ادامه ی پاییز است

فرقی نمی کند که کجا هستیاین آسمان، همیشه غم انگیز است

هر گوشه ای که آدم غمگینی ستمن شکلی از ادامه ی شب هاشماین شعر را چرا به شما گفتم؟!

من که قرار بود قوی باشم

درجا زدم، دویده شدم در جااین قصه ی همیشگی من بود

بر سنگ قبر کوچک من بنویس:این الک پشت، فکر رسیدن بود

Page 6: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 6

2

چه ماهی است که قهرید آبگیر از من؟!مرا بچسب به قلب یا بمیر از من!

به روزنامه، به شبنامه، توی اینترنتخبر گرفت... و اما چقدر دیر از من

تمامی صفحاتم، تمامی موهامسپید می بینی چون شده ست پیر از من

به گریه هات بخندم؟ نه! بی تفاوت تر!تو ابر باش، تو رگبارتر... کویر از من!

مرا به سینه بچسبان به عمق پستان هاتکه بی قرار شود قطره های شیر از من

Page 7: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

7 . سیدمهدی موسوی

به من بچسب که دیوانه وار دلتنگی!به من بچسب... و تا صبح لب بگیر از من

به من بچسب که سنگم! اگرچه سخت ترمبجنگ! دوست بازنده ام! اسیر از من

به من بچسب، به تاریخ پشت این کلماتکه واژه ها تله باشند تا... پنیر از من!

که رد شود کسی از مرز ناخودآگاهمشقیقه هات پر از درد، غرق تیر از من

که گم شوی ته سردرد، از فراموشیکه هیچ چیز نماند... بنوش سیر از من!

به موش داخل سوراخ، ماهی در حوضنگاه کن که منم! اسم را بگیر از من

جدا شدی و ندیدی چه بر سرم آمدنمانده است به جز »تو« در این مسیر از »من«

دوباره آمده ای تا چه؟! من، پر از خالی ست!بساز یک نفر تازه، ناگزیر از من...

Page 8: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۸

3

از گلیمم درازتر شده استقسمتی از زبان من عربی ست!هیچ چیزی نگو! مواظب باش!

شعر من گریه کرده و عصبی ستدردها را چگونه شرح دهم؟!

ترسناک است یا که بی ادبی ست

کیک و ساندیس یا تن ماهیای مخاطب بگو چه می خواهی؟!

Page 9: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۹ . سیدمهدی موسوی

تو که از جنس ململ صبحی!ای پر از خواب کاشی آبی!

تو که عطر و گلب می رینی!تو که شب با زنت نمی خوابی!

ای مؤدب! تمیز! خوب! قشنگ!ای مخاطب نمای قلبی!

دوستدار کتاب های کلفت!شعر ویژه برات خواهم گفت:

»توی چشمت شراب شیراز استجنس لب هات، شهد و قند و عسل

بستری ساز از گل و لبخندتا خود صبحگاه، بوس و بغلنغمه ی عشق، بلبلنه بخوان!زیر مهتاب، در دل جنگل...«

می شود گفت و ساخت تا به ابد!ای مخاطب! تو که خوشت آمد!!

شعر من فرق می کند اماناامید است، بوی خون داردقابل گفتن و نگفتن نیست!دردهایی که در درون داردمی زند توی گوش خوانندهشعر من واقعا جنون دارد

داغی آتش است و آتش نیستنظر هیچ کس به تخمش نیست!

Page 10: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۰

شعر من نعره در شب مستی ستسبقت از سمت راست در اتوبان

گریه ی بی صدای یک سربازاعتصاب غذاست در زندان

یک »اتوبوس پیر«* توی کویریک مسافر، کنار یک چمدان

شعر من، اسم دیگر درد استتوی هر بیت، خودکشی کرده ست

اهل دیوانگی و تجربه استچند شب توی غار خوابیده

هم زمان سکس کرده با شش مرد!با زن باردار خوابیده

مست، افسرده، با لباس کثیفروی ریل قطار خوابیده

بی توجه به هر درست و غلطشعر من مثل زندگی ست فقط

شعر من، یک زن برهنه شده ستدر دلش رمز و راز هم دارد

خواهش زائری ست توی حرمبه خدا اعتراض هم دارد

پسری مذهبی ست حین بلوغخواب غیرمجاز هم دارد!

* نام داستان کوتاهی از ریچارد براتیگان در مجموعه ی »انتقام چمن«

Page 11: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

11 . سیدمهدی موسوی

خون که روی ملفه می پاشدمی تواند شبیه من باشد

می تواند که بغض کارگریاز حقوق نداده اش باشد

دختری بعد تست حاملگیگریه ی بی اراده اش باشد

گرمی بچه ات در آغوشتخنده ی فوق العاده اش باشد

قصه ی برگ توی پاییز استاول و آخرش غم انگیز است

من خودم یک کتاب فلسفی امکه فقط گفته که نمی دانم!ساکن قطب های یخ زده امسال ها می شود زمستانم

خنده ام یک نقاب تکراری ستتا ابد ناامید می مانم

شعر، یک لحظه مکث در گیجی ستزندگی یک سقوط تدریجی ست

لحظه ی حال هست و دیگر هیچ!لحظه را توی لحظه قاب بگیر

با لب عاشقت سؤال بکناز تن خسته ام جواب بگیر

من شبم! شعرهام غرق شب استبرو حمام آفتاب بگیر!

Page 12: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 12

الکل خونم افت کرده عزیزپیک من را کمی زیاد بریز

حذف کردم من و تو را از شعرخواستم مختصر کنم خود راتوی هر بیت، توی هر کلمه

از جنون، شعله ور کنم خود رابغلم کن، یکی بشو با منتا فراموش تر کنم خود را

قفل و زنجیر کن مرا با لبترسناک است واقعا این شب...

Page 13: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

13 . سیدمهدی موسوی

4

ابرم! که توی هر نفسی گریه می کنمشمعم! که روی کیک کسی گریه می کنم

موزیک، از بلندتر از هر بلندترزخمی به روی صورتم از پوزخندتر!

پیکی که به سلمتی مست می زنندجمعیتی که توی سرم دست می زنند

زهر است یا شراب؟! که محو پیاله اماین کیک مال کیست و من چند ساله ام؟!

از حرکت خودم به عقب فکر می کنمبا چشم های بسته به شب فکر می کنم

از آرزوی فوووت شده بعد مکث هالبخند زورکیم به باران عکس ها

Page 14: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 14

این کادوی کی است؟ که تویش سر من است!یا این یکی: جنازه و خاکستر من است!

قلبم روبان زده وسط کادویی رها!انگشت های له شده ام توی جعبه ها!

با خنده روی روح و رگم تیغ می کشندشب گریه هام توی سرم جیغ می کشند

دیوانگی نشسته دقیقا به جای منچاقو نشسته در وسط دست های من

گیجم که ترس های خودم را چه می کنممن پشت کیک و شمع در اینجا چه می کنم؟!

تنهایی ام شبیه کسی نیست جز خودمافتاده توی »شام غریبان« تولدم

در من کسی رها شده از شاخه مثل برگجشنی ست به مناسبت سالگرد مرگ!

دردی ست در سرم، وسط شعر، در تنمبا قرص های مسخره ام حرف می زنم

تنهام مثل گریه ی در دور افتخارتنهام مثل در وسط میوه ها خیار!

تنهام مثل کارگری بعد اعتراض!تنهام مثل گونه ی در حال انقراض

Page 15: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

15 . سیدمهدی موسوی

تنهام مثل عکس پدر توی کیف پولمانند اعتقاد به یک دین بی رسول!

تنهام مثل باد... رها از هر آنچه هستتنهام مثل گریه ی فرمانده از شکست...

در من جویده می شود از درد، ناخنمبه شمع های خستگی ام فوت می کنم

از روزهای این همه بد تا به کودکیخاموش می شوند دقیقا یکی یکی

پرتاب می شوم وسط زندگی گنداز گریه ام تمام جهان دست می زنند!

مبهوتم و تمام سرم، بوق ممتد استجشن تولد است ولی حال من بد است

من درکی از سیاه، میان سپیدی اممن پوچی ام! عصاره ای از ناامیدی ام

من درکی از حقیقت جبرم در انتخابدیدم که روز خوب، دروغی ست در کتاب

ابری که در میان عطش گریه می کندشمعی که روی نعش خودش گریه می کند

باال می آورم وسط جشن، روی میزچیزی عوض نمی شود امسال... هیچ چیز...

Page 16: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 16

5

پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شوددوباره می سازم، آسمان آبی را

کنار می زنم از متن، پرده ی شب راکه جیک جیک کند صبح آفتابی را

پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شودکه ترس، منتظر هیچ کس نخواهد بود

که تا ابد می خوابیم روی بالش ابرکه سرنوشت من و تو، قفس نخواهد بود

پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شودکه جیک جیک کند مثل یک پرنده ی شاد

نترسد از صیاد و شکارچی چون کهتفنگ های قدیمی شکوفه خواهد داد!

Page 17: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

17 . سیدمهدی موسوی

پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شودکه اسم حذف شده از کتاب، »شلیک« است!

که آب و دانه زیاد است مثل آزادیکه صادقانه بگویم: بهار نزدیک است

پرنده کرد نگاهی به خنده ی روباهپرنده کرد نگاهی به چشم موذی مارپرنده کرد نگاهی به میله های قفس

پرنده کرد نگاهی به حرکت کفتار

پرنده کرد نگاهی به الشه ی جفتشپرنده کرد نگاهی به خون روی پرشپرنده کرد نگاهی به بال کوچک خود

غم بزرگ... و تنهایی بزرگ ترش!

جهان مسخره ای که عقب، جلو می رفتپرنده آویزان بود، از طناب کلفت

نگاه کرد به تخم شکسته اش سر میزپرنده گفت: به تخمم... و هیچ چیز نگفت...

Page 18: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۸

6

شب ها سکوت فارسی ام باشهی فارسی بچسب به لب هام

هر حرف را بریز درونمجاری شو در ادامه ی شب هام

من غربت تمام جهانم

در فارسی به آه بگو آه!آهی که توی یک چمدان است

با فارسی برهنه ترم کنهر حس و فکر، توی زبان است

پس مک بزن به زن به زبانم

او فارسی ست با بد و خوبشبا بغض های قابل تشخیصبا ترس از رها شدن گیس

با آن نگاه فارسی خیسساکت شده که شعر بخوانم

Page 19: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۹ . سیدمهدی موسوی

آغوش می شود ته هر حرفتا پا به جمله ای بگذارد

زن نیست، مرد نیست، نبوده!او فارسی ست، جنس ندارد!

من فعل غرق در هیجانم

می ترسم از کلم به جز تومی ترسم از سکوت عزیزم!

از اینکه گم شوی وسط شهراز دست دادن همه چیزم!باید که توی خانه بمانم

فحشم بده به فارسی محضوصلم به ذره های حیاتت

هر حرف را بریز درونمارضام کن ته کلماتت

که خسته از زمین و زمانم

از یاد برده ام همه ام راغربت گرفته کل جهانم

چیزی نمانده است برایمغیر از لبت به روی لبانم

جز طعم بوسه توی دهانم

پس بیشتر مواظب من باشپس بیشتر مواظب من باش

در روزهای ابری تبعید...

Page 20: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 2۰

7

الف(اسمم »ام« است... داخل یک راهروی تنگ

در جستجوی یافتن رد دخترم!با یک تفنگ نیمه پر و چند جای زخم

و یک صدای گنگ که پیچیده در سرم

سربازهای احمق، شلیک می کنندمجبور می شوم بکشم قبل مردنم!

و یک صدا که توی سرم حرف می زنددیوانه وار به همه جا تیر می زنم

من سال هاست می روم اما نمی رسمدر خاطرات گمشده در هم شکسته ام

در انتهای راهرو انگار که دری ستباید عبور کرد... که بسیار خسته ام...

من سال هاست می روم اما نمی رسمهر روزم از تمامی تاریخ، بدتر است

باید ادامه داد ولی این مسیر راتنها دلیل زندگی ام، عشق دختر است!

Page 21: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

21 . سیدمهدی موسوی

ب(اسمش »ام« است... شخصیت بازی من است!

من پای کامپیوتر شخصی نشسته اممامان صدام می زند از پشت در ولی

از دیدن قیافه ی فامیل خسته ام!

من »مهدی«ام که عاشق حجم اتاقممتنهایی مداوم و هی بازی و کتابموسیقی بلند، تلگرام، فیس بوک

ارضا شدن به یاد کسی توی تختخواب

انگار توی این بازی گیر کرده ام]بازی مرا به »بودن« نزدیک می کند[

از هر مسیر می روم اما نمی رسم»ام« -گیج!- رو به دنیا شلیک می کند

در انتهای راهرو انگار که دری ستاما تله ست! قبل از این راه رفته ام!...

پا می شوم!... و می روم آرام سمت درکه خسته است از این همه تکرار، هفته ام

ج(او نوجوان سرکش افسرده ای ست! که

از خانه ای که ساخته ام فکر رفتن استاز در به سمت مرحله ی بعد می رود

او »مهدی« است!... شخصیت بازی من است!!...

Page 22: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 22

8

بذار از اول قصه بگم: می میره اون مردیکه من تنها دلیل واقعی رفتنش می شم

گلوله می زنه توو مغزم و آهسته رد می شهپلیس احمقی که فکر می کرده زنش می شم

به چشمات زل زدم اون تیله های خیس جادوییکه پشتش یه دریچه رو به یه شهر خیالی بودبهم گفتی یه روز خوب توو راهه... بهم گفتی...

بهم گفتی ولی انگار که لحنت سؤالی بود!

Page 23: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

23 . سیدمهدی موسوی

بغل کردی منو جوری که جونم رو بدم واسه تواسه اون چشم های لعنتی که غرق اندوهه

صدای در زدن اومد، صدای پچ پچ جنا!نترسیدم! که پشت من تویی... که پشت من کوهه...

به چشمات زل زدم اون قهوه های تلخ بیداریبه اون چشما که از هر چی که هست و نیست، عاصی بود

با شعرات، با تنت، با پیرهنت، با درد خوابیدمتوو اون روزا که عشق و عشقبازی هم سیاسی بود!

بهت گفتم برو با اینکه بی تو از تو می مردممنی که با جنون، با عشق، با خون زندگی کردم

بهت گفتم برو... رفتی! ولی هر شب ولی هر شببا اسمت روی دیوارای زندون زندگی کردم

بهت گفتم: برو! این خاک مرده، جای موندن نیستبهت گفتم: طلسم مرگ دیوا اون ور مرزه

بغل کردی منو جوری که حس کردم تنم سر شدبهت گفتم که لبخند تو به دوریت می ارزه

بذار از آخر قصه بگم که مثل من تلخهکه خوبی های تو از اول تاریخ، لو رفته!بذار از آخر قصه بگم از مرد غمگینی

که می بینه تفنگاشونو اما باز جلو رفته

بذار از آخر قصه بگم که مثل تو تلخهپلیسایی که می خوان فک کنم یه آدم دیگه م

منو توو انفرادی فرض کن توو فکر آغوشتمنو زیر شکنجه فرض کن که اسمتو می گم!

Page 24: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 24

چرا گریه کنم از اول قصه که می دونمکه هر چی که بشه قصه نه غمگینه! نه دلگیره!

که ما مردیم و می میریم توو تاریخ... اما عشقنمی میره، نمی میره، نمی میره، نمی میره...

Page 25: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

25 . سیدمهدی موسوی

9

یک نیمه ام در آتش افتاده، افتاده نیم دیگرم در بادچیزی به جا از من نخواهد ماند جز ردی از خاکسترم در باد

دلخسته ام از باید و شاید... سیمرغی از قصه نمی آید!هر بار می خوانم تو را در اشک، عمری ست می سوزد پرم در باد

از فرفره در کودکی هایم تا بادبادک های رؤیایمتا قلب تنها، قلب تنهایم! را عصر جمعه می برم در باد

هر عصر جمعه توی این غربت یاد تو می افتم که می افتموقتی در گوش تو می گفتم از علت چشم ترم در باد

از علت این حال غمگینم، از چیزهایی که نمی بینمفریادهای دائمم در آب تا حرف های آخرم در باد

Page 26: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 26

از علت آشفته ی مویم، از شعرهایی که نمی گویماز گریه ی خودکار بر کاغذ، از ناله های دفترم در باد

حلجم و بر دارها تنها، بی جسم! بعد از مثله کردن هااما به یاد یار بی انکار، آواز می خواند سرم در باد

بر باد رفتم از عبور شک، مثل عروسک های یک کودککه ناگهان یک روز یادش رفت... و خاطرات بدترم! در باد...

از نارفیقی هایتان سیرم!... هرچند که تا صبح می میرمدنیایتان را سیل خواهد برد از گریه های مادرم در باد

Page 27: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

27 . سیدمهدی موسوی

10

ای رقص نور بر لب چاقوهاای در سکوت، وقت هیاهوها

ای چشم بی گناهی آهوهاای آخرین الهه ی جادوها

دورم بپیچ و قاتل خوبی باش!دارم بزن دوباره از آن موها

من آرزوی بال نخواهم کرداندیشه ی محال نخواهم کرد

خورشید را خیال نخواهم کردیک ذره قیل و قال نخواهم کرد

هر کار خواستی بکن اصل تو!!من خسته ام... سؤال نخواهم کرد...

Page 28: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 2۸

من وقت انتخاب، غم انگیزمدرمانده از جواب... غم انگیزم...

در اول شراب، غم انگیزمدر آخر شراب، غم انگیزم

از من نخواه شور و هماغوشیمن توی رختخواب، غم انگیزم

جز دید و بازدید نخواهد بودآغاز سال، عید نخواهد بود

جز غصه ای جدید نخواهد بوددر قصه ام امید نخواهد بودروزی سیاه دارم و می دانم

که بعد آن سپید نخواهد بود

تبعیدی ام میان جهنم هاوصل است زندگیم به ماتم ها

راهی به تیغ و قرص تر از سم هالبخند در محاصره ی غم ها

دست مرا بگیر که می ترسممی ترسم از تمامی آدم ها

من ترس چرخ خوردن میدانممن گریه های لحظه ی پایانم

فریاد پشت میله ی زندانممن آخرین امید به انسانم

درکش برای جامعه ام سخت استاین درد را چطور بفهمانم؟!

Page 29: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

2۹ . سیدمهدی موسوی

ای پشت کوه ها سحر جعلی!ای شادی پس از خبر جعلی

ای روزهای خوب تر جعلیای آخرین پیامبر جعلی!

من از تو باز معجزه می خواهممن باز از تو معجزه می خواهم...

Page 30: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 3۰

11

تصویر در چشم مرد و بردند از لب، صدا را]در اول شعر گفتم، از ابتدا، انتها را![

من حبه انگور بودم قایم شده زیر یک تختشنگول و منگول خوردند گرگان زنگوله پا را!!

من گوش خود را گرفتم با پنبه هایی از آتشدر دفترم فحش می داد، سارا به دارا به سارا...

من با کدوقلقله زن قل خوردم از الی تاریختا از کدویش درآمد با سنگ زد بچه ها را

چوپان ولی راست می گفت، از حمله ی گوسفندانبه بچه گرگ گرسنه! تا آخر ماجرا را

Page 31: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

31 . سیدمهدی موسوی

در کوچه ها می دویدند دنبال هم موش و گربهتا اینکه تیغی جدا کرد پا و سر هر دو تا را

از تشنگی داشت می مرد گاو حسن، اسب باباخورشیدخانوم خندان می برد باال دما را!

گاوی که پستان ندارد، محبوب کشتارگاه استخودسوزی عم قزی بود، وقتی بریدند پا را

تصمیم کبری چنین بود: چیزی مهم نیست جز هیچ!می شست با خون و افیون، پس مانده های خدا را!

افسانه های قدیمی شد پودر! در کارخانهبیهوده در آب می زد موسی به دریا عصا را

بابای بی آب آمد، بابای بی نان و بی دادبا خون و سرفه به سختی می داد بیرون هوا را

کفتارهای همیشه با حمد و سوره رسیدندخرما نبود و به جایش خوردند صاحب عزا را!

در باغ وحشی مجهز کردند و کردند و کردنداز اولین جوجه اردک تا آخرین اژدها را

می برد و می کشت و می خورد رؤیای هر شخصیت رابلعید و گایید یا رید هر قصه ی آشنا را

من داخل خانه بودم، انگار دیوانه بودمای کاش دنیا همان جا از یاد می برد ما را

Page 32: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 32

من آخرین بچه بودم، در قرن تردید و آهنکه رفت و هی رفت و گم شد، این راه بی انتها را

ما شمع در گردبادیم، آن سوی شب ایستادیماین قصه ی ما و من نیست، باید عوض کرد جا را

Page 33: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

33 . سیدمهدی موسوی

12

دختری که با سیم تلفن، موهایش را می بنددموبایل نداردلپ تاپ ندارد

و بلد نیست برای آزادی، هشتگ بزندفقط دیوانه وار لخت می شود

در خانهدر کوچه

در خیاباندر اتاق های وحشی تیمارستان

در تخت های خسته ی خودکشیدر آغوش مردی که نمی پرسد چرا!

که منمکه بوی عطر زنانه ای می دهم

که مویی غریبه روی کتم جا مانده است

Page 34: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 34

که موبایلم دیوانه وار زنگ می خوردکه نمی پرسد چرا

فقط لخت می شودبا بوسه ای که بوی گلی را می دهد

که آخرین آدمخوار جنگل های استرالیابه موهایش زده بود

و ناخن هایش را می کشد بر پوست شانه امو پایین می آید تا کمرم

و پایین می آید تا خیمه ی سرخپوستیکه نامش »ایستاده با اشک« بود

و از زخم هایش در نبرد با موجودی وحشیخون می ریخت

و نفس هایش می پاشد توی صورتممثل بومی جنگل های آفریقا

که قبیله اش را پیدا کرده باشدبا حروفی متشنج و رقصی در اندام

دختری که موهایش را با سیم تلفن می بنددبا سیم تلفن هم خودش را دار می زند

و تبدیل می شود به پلنگی کهدیوانه وار در دشت ها می دوید

Page 35: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

35 . سیدمهدی موسوی

13

با زن اولیم خوشبختمپای سفره، کنار ظرف غذا

در صف مرغ و قیمه ی نذریموقع شام های جشن و عزا

با زن دومیم خوشبختموسط قهر کردن به دروغ

با صدای همیشه ی »فرهاد«داخل کافه، بعد شعر »فروغ«

با زن اولیم خوشبختمموقع پارک بردن پسرم

با صدای دویدنش با چایتا که حس می کند که پشت درم

Page 36: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 36

با زن دومیم خوشبختمزیر باران گیج فروردین

خیسی گونه و لب و موهاششیطنت هاش داخل ماشین

با زن اولیم خوشبختمخوردن تخمه، دیدن سریال

سفر رشت، آخر هفتهطرح تعویض گاز یا یخچال

با زن دومیم خوشبختممثل سیگارهاش در آتشبوی گنگ تنش میان تنم

اس ام اس دادن یواشکی اش

با زن اولیم خوشبختمگره روسریش در تشویش

از سکوتش جلوی مهمان هاخنده اش پشت چادر رنگیش

با زن دومیم خوشبختمسبزی گریه اش ته خرداددیدن فیلم توی آغوششموی کوتاه قرمزش در باد

با زن اولیم خوشبختمتوی یک خواب رنگ و رو رفته

بحث یک بچه یا دو تا بچه!نصف شب های آخر هفته

Page 37: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

37 . سیدمهدی موسوی

با زن دومیم خوشبختمموقع خواندن کتاب جدید

وقت خاموش کردن گوشیشلحظه ی سرکشیدن تردید

سایه ی تکه پاره ام هر شبگریه می کرد داخل تختم

با زن اولیم خوشبختم؟با زن دومیم خوشبختم؟...

Page 38: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 3۸

14

در من بیا برقص آبا وزن این ترانه

این شعر عاشقانهاین آخرین بهانه

که موسم بهار است

در من بیا برقص آاین فصل، گریه دار استیک دوست توی زندان

یک دوست روی دار استیک دوست زیر بار استاز هر طرف فشار استگوریل روی کار است!که موسم بهار است!!

در من بیا برقص آتا شعر، شاد باشد

Page 39: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

3۹ . سیدمهدی موسوی

در خانه های مردمشادی زیاد باشد

با من برقص در خونبا ناله های مجنونبا توده ها و افیونبا سطرهای قانونبا نارگیل میمون

با یونجه های قاطربا گریه های شاعر

که موسم بهار است

در من بیا برقص آ»کشتی شکستگانیم«*

بدجور خستگانیم!از هم گسستگانیم

با من برقص، یکسردر جنگ نابرابر

»آسایش دو گیتی!تفسیر این دو حرف است:«**

از دشمنان گلولهاز دست دوست، خنجر!!

که موسم بهار است

در من بیا برقص آبا نغمه ی هزارانبا ناله های یاران

با اشک سوگواران

* کشتی شکستگانیم، ای باد شرطه برخیز/ باشد که بازبینم دیدار آشنا را )حافظ(** آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:/ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا )حافظ(

Page 40: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 4۰

با خون سربداران!یعنی به ما چه جنگ است!

باید که شاد باشیمکه زندگی قشنگ است!!

دنیا امیدوار استهر حرف بد، شعار است

که موسم بهار است

آرام باش جانم»ای یار مهربانم!

دارم سخن فراوانبا آنکه بی زبانم«*از روزهای تبعیداز روزهای زندان

از روزهای اولاز روزهای پایان

باید که شاد باشماین روزها بهاری ستروز درختکاری ست

لبخندهای زوری ستنارنجک و ترقهباتوم یا گلوله

یا چارشنبه سوری ستمأمور در کمین است

یا بحث عقل و دین استیا طول آستین است

یا »سیلی« برادرکه کل »هفت سین« است

* من یار مهربانم/ دانا و خوش زبانم/ گویم سخن فراوان/ با آنکه بی زبانم )عباس یمینی شریف(

Page 41: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

41 . سیدمهدی موسوی

در من بیا برقص آتاریخ سرزمینم

چیزی به غیر غم نیستجز پوچی و عدم نیستجز اشک متهم نیست

اما سکوت کردیمبا اینکه حرف، کم نیست

از من نخواه شادیمن تا ابد همینم!

»می جویمت چنان آب«*در چشم های بی خواب

در دست های قصابدر شعرهای حافظ

در شعرهای سعدیای اسم خارج از وزن:

آزادی...از من نخواه شادیلعنت به سال قبلیلعنت به سال بعدیلعنت به روز تعطیل

لعنت به سال تحویلای بین هیچ و هرگز!ای تا به صبح در تب!

ای از جنون، لبالب!با چشم های قرمز

با من برقص امشب...

* می خواهمت چنان که شب خسته خواب را/ می جویمت چنان که لب تشنه آب را )قیصر امین پور(

Page 42: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 42

15

از درد، غرق گریه شدن خوب است!در عشق، التماس شدن سخت استسخت است اینکه فرق کنی با فرقموجود ناشناس شدن، سخت است

سخت است اینکه هم پسر و دخترمعشوق های توی سرت باشندسخت است چند آدم نامرئیتنها رفیق دور و برت باشند!

سخت است گفتن به کسی، اینکهافسردگیت، شکل جنون دارد

سخت است گفتن به کسی، این مردیک جور زهر، داخل خون دارد!

Page 43: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

43 . سیدمهدی موسوی

سخت است لب ببندی از این کابوسهر روز و شب، شکنجه ی روحی را

تنهایی بزرگ کسی بودنکه دوست داشت سکس گروهی را

سخت است این صداقت بی هر حذفعریانی همیشگی از هر چیزاندیشه ی نوشتن یک ممنوع

کوبیدن مدام سرت بر میز

سخت است اینکه در بغل مردیخوشحالی ات شبیه به غم باشد

بعد از هزار بار پشیمانیاحساستان شبیه به هم باشد

سخت است اینکه در بغل یک زندیوانه وار وار ترش باشی!او عاشق بزرگی دندانت

تو محو خال بر کمرش باشی!!

سخت است سکس با کلمه، با شعرارضا شدن میان لبی همدرد

سخت است این تفاوت ویرانگربا آدمی که درک نخواهد کرد

سخت است این نیاز به آدم هادر یک جهان منطقی یکدست!

سخت است اینکه فکر کنی یک عمرکه یک نفر شبیه تو حتما هست

Page 44: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 44

من ناامید نیستم از فردااین برگ، سهم باد نخواهد بود

با اینکه فالگیر به من گفتهکه عمر من زیاد نخواهد بود...

Page 45: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

45 . سیدمهدی موسوی

16

با احترام به ترجیع بند معروف »هاتف اصفهانی«:

عاشقش می شوم... چرا؟ شایدچشم هایش شبیه یک نفر است

بی جهت گریه می کند... انگاراز سرانجام قصه باخبر است

بغلش می کنم بدون کلمبعد می بوسمش... که بی اثر است

می فشارم تن نحیفش راگاز می گیرم از لب سرخشمی مکم پوست ظریفش را

تن من از تنش به تن تتتندور بغضش سماع خواهم کرد

بعد آرام می شود در منگور بابای شیخ و منتقد و...

خر تحصیل کرده باز خر است!!

Page 46: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 46

که جهان، این اتاق و تخت و تو استخب به من چه! چه چیز، پشت در است؟!

من به تو دلخوشم که از عطرتدین و دنیای شهر در خطر است

من به تو مؤمنم که می فهمیعشق من از خدا بزرگتر است!

که یکی هست و هیچ نیست جز اووحده ال اله اال هو

عاشقش می شوم... که توی سرشفکر یک بچه توی آفریقاست

نگران سرخس های شمالفکر تنهایی عروسک هاستنکند رودخانه خشک شود

خانه ی دوست... دوست... دوست... کجاست؟!چند بچه گرسنه اند هنوز؟!

چند موشک هنوز در دنیاست؟!چند تا ببر زنده اند هنوز؟!

چند ماهی هنوز در دریاست؟!شب که خوابش نمی برد تا صبح

نگران پتوی روی شماست!!ناتوان است از بیان کردن

در سرش دائما صدا و صداستعاشق هر چه جز خودش بوده

همه جا هست و باز هم تنهاستاز خدا هیچ چی نمی خواهدنگران فشار، روی خداست!!

Page 47: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

47 . سیدمهدی موسوی

که یکی هست و هیچ نیست جز اووحده ال اله اال هو!

عاشقش می شوم... که می بینمخنده اش را میان رنج و عذابصبح تا شب کتاب می خواند

وسطش قرص می خورد با آبفکر خود نیست، فکر ماهی هاست

مثل یک کرم، بر سر قلبصبح تا شب، سکوت دائمی استبا خودش حرف می زند در خوابنشئه ی باد می شود نه حشیش!مست از آب می شود نه شراب!!

همه ی روز گریه می کند ازمرگ یک شخصیت میان کتاب

فکر احوالپرسی از گل هاستفارغ از دوزخ و بهشت و حساب

که یکی هست و هیچ نیست جز اووحده ال اله اال هو!

عاشقش می شوم... که مطمئنمتا دل مرگ، یک قدم دارد

خسته است از جهان و آدم هاشتوی لبخندهاش غم دارد

حرف او را کسی نمی فهمدهمه جا شکل متهم دارد

عاشق از خودش رها شدن استگرچه این عشق، درد هم دارد

Page 48: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 4۸

فارغ است از جهان ولی انگارچیزهایی هنوز کم داردمعنی زندگی ست اما باز

در کمد شیشه های سم داردبغلم می کند که مطمئن است

جای مخصوص در دلم دارد

که یکی هست و هیچ نیست جز اووحده ال اله اال هو!

عاشقش می شوم... که می دانمبه تنش... بوسه هاش... معتادم!

بعد بلعیدن هزاران قرصچشم هایش نرفته از یادم

هر چه گفتم شبیه اسمش شدهر چه دیدم به یادش افتادم

از کجا آمدم؟ کجا بروم؟من که در بند او و آزادم

همه چی را سپرده ام به خودشمثل یک برگ در دل بادم

او خدایی ست خسته از خود کهبغلم کرد مثل یک آدم!

او به من جرأت جنون داد ومن به او شوق زندگی دادم

که یکی هست و هیچ نیست جز اووحده ال اله اال هو!

Page 49: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

4۹ . سیدمهدی موسوی

17

می کوبه رو سقف و در و شیشهابره! که داره اشک می ریزه

جشن کلغاس هر شب و روزشتقویمه! که هر فصل، پاییزه

کمرنگه اما بوی خون می دهیه خاطره س! توو دفتری کاهی

موجاشو روی سنگ می کوبهدریاییه! در حسرت ماهی

شاید زنه! با چشم هایی خیساز زندگی، از عشق، ناراضی!

هر شب توو فکر خودکشی کردنیه مرده! توو روزای سربازی

Page 50: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 5۰

ایرانه! چندین قرنه که انگاربازیچه ی جادوی اشباحهبا یه امید لعنتی زنده س

شاید یه روز خوب توو راهه...

فریادهای بی صدا دارهکابوسه! بی رؤیای بیداری

صدها شبه که اون ور کوههخورشیده! خوابش برده انگاری

شاده ولی سرشار اندوههآوازیه! ممنوعه توو سینه

تنهاست مثل آخرین سربازروحه! کسی اونو نمی بینه

شاید زنه! با چشم هایی خیساز زندگی، از عشق، ناراضی!

هر شب توو فکر خودکشی کردنیه مرده! توو روزای سربازی

ایرانه! چندین قرنه که انگاربازیچه ی جادوی اشباحهبا یه امید لعنتی زنده س

شاید یه روز خوب توو راهه...

Page 51: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

51 . سیدمهدی موسوی

18

- »پرواز می کنیم به آن سمت«]حرکت به سمت آن ور چاله[

آن گوشه ی اتاق تر از مندعواست بین عمه و خاله!!

بنیانگذار شعر، منم! من!]پرواز کرد بر سر یک کوه[

ارابه ها به شیهه کشیدندخندید »پیر«، داخل اندوه!

- »پرواز می کنیم به این سمت«فرمانده رو به جمع چنین گفت!

- »ما وقت احتیاط نداریم...«»پیر« از درون غار برآشفت

Page 52: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 52

بنیانگذار شعر، سرش راتا دسته کرد داخل چیزی

فریاد زد دوباره که: من! من!خندیده شد به شکل غریزی

صفحه سیاه شد که پریدیمصفحه سیاه شد که جهیدیم

ما فاتحان قله ی قرنیمکه آن ور اتاق رسیدیم!!

آن گوشه روی میز قدیمییک عده گرم چند عروسی

مشغول کارهای عمومیمشغول کارهای خصوصی!!

ما فاتحان کون و مکانیم!راهی به غیر نسل کشی نیست!»پیر« از میان غار به ما گفت:پایان قصه، چیز خوشی نیست

کشتیم هر که را نپریدهشک کرده است یا نرسیده

هر کس که شکل برتر ما نیستکشتیم تا طلوع سپیده!

خندید یک جنازه ی کوچک:چیزی نبوده تا که ببازم

بنیانگذار شعر چنین گفت:باید سریع، شعر بسازم!!

Page 53: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

53 . سیدمهدی موسوی

فرمانده رفت روی بلندیاز مرگ ناگزیر بدی گفت

]هورا کشید جمعیت و من![از یک حکومت ابدی گفت...

یک عده سوسک توی اتاقمدر حال حرکت و رژه رفتن

خوشحال و شاد!! بی خبر از مرگبا یک فشار اسپری من!!

Page 54: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 54

19

از آن شراب که از چشم هات مانده به یادبه من زیاد بده

رها کن آن موها را دوباره در دل بادمرا به باد بده

نگاه می کنم و غیر تو نمی بینمکه در میان تنی

دلم هوای تو را کرده است و غمگینماگرچه پیش منی

نگاه کن وسط گریه کردن و گله هادو چشم مستم را

تو در کنار منی پشت مرز و فاصله هابگیر دستم را

Page 55: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

55 . سیدمهدی موسوی

بده شراب، به این شوق در تنم باقیمرا تصور کن

از آن شراب که داری به چشم ها ساقی!پیاله را پر کن

از آنچه در وسط اشک هات می ریزیدر این پیاله بریز

دلم گرفته شبیه غروب پاییزیدلم گرفته عزیز!

کجاست حس فراموشی ته مستی؟!به من شراب بده

سؤال می کنم از تو که پاسخم هستیبه من جواب بده...

Page 56: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 56

20

گفتم: اگرچه چند زمستان استکه رفته است و باز بهاری نیست

باید امید داشت به آینده...جلد گفت: راه فراری نیست!

گفتم: سوار شو! برویم از شبدر ایستگاه بعد، قطاری نیست

این مرزها قساوت تاریخندجلد گفت: راه فراری نیست!

گفتم: به انتظار کسی بنشینبا اینکه توی جاده، سواری نیست

اسطوره ها مسکن هر دردند!جلد گفت: راه فراری نیست!

Page 57: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

57 . سیدمهدی موسوی

گفتم: برو برای خودت خوش باشبا این شب جنون زده کاری نیست

باید که زندگی بکنی در »حال«جلد گفت: راه فراری نیست!

گفتم که اعتراض کنیم آرامحاال که مثل قبل، فشاری نیستتغییر یک پروسه ی تدریجی ست!!

جلد گفت: راه فراری نیست!

گفتم: بخواب... آخر این قصهجز گریه روی سنگ مزاری نیست

باید صبور بود به زور قرصجلد گفت: راه فراری نیست!

گفتم: بمیر در خود و عصیان کنوقتی تمام روزنه ها بسته ستوقتی تمام روزنه ها بسته ستوقتی تمام روزنه ها بسته ستاز هیچ چیز و چیز نمی ترسممن اعتراض فرد به تاریخم!

صوفی به رقص آمده از آن دمکه سحری از جنون به خودم خواندم

جلد را گرفتم و سوزاندمخوابیدم و کنار تو خواباندم

دیوانه وار در بغلت ماندمتابیدم و به آن همه تاباندم

Page 58: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 5۸

هر نظم را به عشق تو پاشاندمچاقو به دست رفتم و رفتاندم

دیوانه وار وار که واراندمدان دان دادان دادان دادادان داندم...

از شورشانه هام جهان آشفتجلد هیچ چیز نمی گوید

جلد هیچ چیز نخواهد گفت...

Page 59: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

5۹ . سیدمهدی موسوی

21

ظاهرا روی صندلی خوابمواقعا فکر می کنم به جهانظاهرا در اتاق خود هستم

واقعا توی راه با چمدان

ظاهرا دست می زنم به تنشواقعا بیت چندم غزلم

ظاهرا در کشاکش تن و تنواقعا رفته است از بغلم

ظاهرا طول و عرض لبخندمواقعا گریه می شوم به درون

ظاهرا مثل قبل، آراممواقعا قرص می شوم به جنون

Page 60: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 6۰

ظاهرا روزنامه می خوانمواقعا از همیشه بی خبرمظاهرا چارپاره ای معقول!

واقعا مستم و ترانه ترم:

»توو دلم چند روزه آشوبهچشام از زور گریه بسته می شه

سخته اینکه ببینی یه آدمچطوری توو خودش شکسته می شه

دیگه از حرفاشون نمی ترسماز فضولی چند دونه کلغ

فحش نیس، آرزوی توو دلمهبه االغا بگم بلند: االغ!

کلماتم چقدر سنگیننبا صدا روی میز می افتن

جلوشون می زنم توو صورتشونحرف هایی که پشت من گفتن!

لخت، از خونه می زنم بیرونبا یه چاقوی تیز واسه پلیسیه لره، ترکه، رشتیه... مردن!

خاطره س اینا واسه من، جوک نیس!!

فلسفه توو سرم رژه می رفتذات انسانو درک می کردممونده بودی اگه کنار من

با تو سیگارو ترک می کردم

Page 61: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

61 . سیدمهدی موسوی

برو بیرون، ببوس، سکس بکنچی می خواستم به غیر عشق مگه؟

گفتم از هفت دولت آزادیخواستم که فقط دروغ نگه!

حاال اینجا منم با تنهاییچمدونی که راهی سفره

گور بابای مردم دنیاتوو کتابا جهان قشنگ تره

واسه کی سد بشم جلو طوفان؟!همه ی شهر، حزب باد شدن!

قول دادم که حرف بد نزنمکه نگم جاکشا زیاد شدن!!

می رم اونجا که یک نفر باشهجنس دیوونگیش فرق کنهعاشق دختری بشم که شباخودشو توو کتاب غرق کنه

دختری که تموم این شب هاتوی خوابام می زنه پرسه

الی شعر و کتاب ها زنده سجز من از کل شهر می ترسه...«

ظاهرا گریه می کنم به کتابواقعا درد می کشم از درد

ظاهرا خودکشی نخواهم کردواقعا خودکشی نخواهم کرد

Page 62: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 62

22

من بوی قرمه سبزی همسایهدر کوچه ی فقیرتری هستم

تو آن »تعجبی« که نخواهم کردمن مکث »جمله ی خبری« هستم

ماشین یک عروسی اجباریشیهه کشید و از وسطم رد شد

من از تو هیچ چیز نمی پرسمیعنی به من نگو که چه خواهد شد

من خودکشی نکردن یک مردهمن شایعات حل شده در قرصم

اصل به من چه شهر چه می گوید؟!من از تو هیچ چیز نمی پرسم

Page 63: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

63 . سیدمهدی موسوی

می سوزم و به سمت درون، قفلمدر آتشی که دود نخواهد داشت

فال مرا نگیر از این قهوهآینده ای وجود نخواهد داشت

این قهوه چشم های خمار توستاین قهوه، دود کردن تریاک استمی خواهمت به شکل نمی خواهم!

حسی که غیر قابل ادراک است

ترمز بریده در سر من انگارهر جمله که به اسم تو می بندمدر نقش خنده دار خودم خوبم!با اینکه سال هاست نمی خندم

از روزهای قبل تو غمگینماز گریه های بعد تو آگاهم

این قهوه سر کشیدن تلخی هاستفال مرا نگیر! نمی خواهم!

جز شعر که جنون و خودآزاری ستاز سهم خود نداشته ام سهمی

شعری که هیچ وقت نخواهی خواندرازی که هیچ گاه نمی فهمی

من بوی قرمه سبزی در کوچهاز خاطرات وحشی دیروزم

رد کن مرا از آتش چشمانتمن آن سیاوشم که نمی سوزم

Page 64: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 64

گریه نمی کنیم که می دانیمبغض زمین تمام نخواهد شد

این قصه، قصه نیست! جنون ماست!!با نقطه چین تمام نخواهد شد...

Page 65: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

65 . سیدمهدی موسوی

23

بارون گرفته رو سر دنیاخورشید مرده اون ور کوهه

با گریه و بی گریه، یک جورهچشمای من، معنای اندوهه

دیوونه دارم می شم از فکرتیادت منو تنها نمی ذاره

لعنت به این کوچه، به این پاییزلعنت به بارونی که می باره

یاد کی می افتادی اون موقعوقتی بهت از عشق می گفتم؟!کشتم خودم رو، خاطراتم رو

اما هنوز یاد تو می افتم

Page 66: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 66

اما هنوز یاد تو می افتموقتی توو آغوشم قسم خوردی

اما هنوز یاد تو می افتمبا اینکه از یادت منو بردی

بارون میاد مثل شب آخرمی پاشه روی سردی شیشه

انگار که ابرا می دونستناین قصه با گریه تموم می شه

چی مونده از تو، غیر یه کابوس؟!چی مونده از من، جز تنی خالی؟!

غمگین ترم از هر چی غمگینهخوشحالم از اینکه تو خوشحالی

یاد کی می افتادی اون موقعوقتی بهت از عشق می گفتم؟!کشتم خودم رو، خاطراتم رو

اما هنوز یاد تو می افتم

اما هنوز یاد تو می افتموقتی توو آغوشم قسم خوردی

اما هنوز یاد تو می افتمبا اینکه از یادت منو بردی

Page 67: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

67 . سیدمهدی موسوی

24

از پشت شیشه، دختر جذابی ستبا چشم های قهوه ای تیره

که زل زده به وحشت آینده]انبوه عابران به تنش خیره![

شاید برادرش سرطان داردو باز هم گران شده داروهاشبر بالشی که لکه شده با اشک

می ریزد از زمین و زمان، موهاش

شاید که شوهری عصبی داردشکاک به تمام جهان شایدزن، کاغذی گذاشته و رفته

بر روی آن نوشته »نمی آید«!

Page 68: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 6۸

شاید که هم زمان به دو تا آدمگفته ست »تا ابد سر قولش هست«!

دارد که پاره می شود از داخلکه گیر کرده است ته بن بست

شاید که قاتل است و در این هفتهکشته ست مردهای زیادی را

اما نمی شود که بخواباندکابوس های غیرارادی را!

شاید که قبل رابطه ای جنسیگفته ست توی گریه: »نمی خواهم!«

عشقش به روی تخت هلش دادهتا جسمشان یکی بشود با هم

شاید سکوت کارگری باشددر متن کارخانه ی اجباری

بی حوصله، کلفه، پر از کینهکه زل زده به ساعت دیواری

شاید زنی ست غرق جواهر کهوقت خرید، قاطی مردم شدیک لحظه رفت داخل آدم ها

یک لحظه چشم بست... سگش گم شد!

شاید که مثل خستگی گلدانآنقدر مانده تا که ترک خورده

از یک پدر شبیه به هر شب، مست!تا صبح توی گریه کتک خورده

Page 69: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

6۹ . سیدمهدی موسوی

شاید که دختری ست خیابانیدنبال جای خواب به هر قیمت

از جبرهای جامعه اش بیروندر حال انتخاب به هر قیمت

شاید شده ست عاشق همجنسشخسته ست مثل قبل زمستان، برگ!رازی ست در سرش که نباید گفت

باید که قایمش بکند تا مرگ

شاید گرسنه است و بدون پولاما هنوز سرتق و مغرور است!

نه اهل دزدی است و گدایی و...گرچه گرسنه است... که مجبور است...

شاید که دختری ست که می خندیدافسردگی گرفته وجودش را

که کیف و جیب هاش پر از قرص استراحت کنند مردن زودش را

شاید که درس دارد و دانشجوستمحبوس خوابگاه تر از قوطی!

با نفرت از تمامی دانشگاهبا امتحان ندادن و مشروطی!

شاید سیاسی است... در این فکر استکه این تلش ها اثری دارد

با اینکه حکم حبس ابد خوردهامید روز خوب تری دارد!!

Page 70: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 7۰

شاید زنی ست حامله، عصیانگرکه پشت پا به پوچی دنیا زداین بچه را چگونه نگه دارد؟!این بچه را چگونه بیندازد؟!

شاید که یک تصور ممنوعه ستهر روز سیب می شود و گندمبدجور عاشق است ولی تنها!

محبوب جمع نیست زن دوم!!

شاید که دختری ست پر از رؤیادیوانگی ثبت شده در لیست!با جبر خانواده ی خود درگیر

رؤیای او لباس عروسی نیست!

شاید که دختری ست نویسندهدرگیر با هرآنچه نشد باشد!بیدار مانده است که بنویسدتا قهرمان قصه ی خود باشد

از پشت شیشه دختر جذابی ستدر بهترین دقیقه ی این هفته

زل می زنم به چشم غم انگیزشتا بیشتر نگاه کنم... رفته...

Page 71: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

71 . سیدمهدی موسوی

25

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ من خطر کردمموهام را در دست طوفان شعله ور کردم!

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ با کمک از تیغبر قرص های توی لیوانم اثر کردم

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ با عبور سنگاز شیشه ی همسایه، دنیا را خبر کردم!

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ واقعا یک عمردر یک طویله، گفتگو با چند خر کردم!!

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ خیره به یک سقفدر بدترین آغوش ها شب را سحر کردم

Page 72: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 72

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ در میان جمعشرم و لباس و گریه را از تن به در کردم

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ با سر ناخنکندم خودم را! زخم ها را بیشتر کردم

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ سوختم امامثل سیاوش از دل آتش، گذر کردم

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ در اتاقی سردخود را جدا از هر کس از کل بشر کردم

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ در کنار دوستبا خنجری در پشت یا در پشت! سر کردم

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ بی هدف، بی... هیچ!مانند برگی در دل طوفان، سفر کردم

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ از سر بالکنپرواز کوتاهی... ولی بی بال و پر کردم!

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ مثل یک ماشینیک عمر با لبخند عمرم را هدر کردم

پرسید: جرأت یا حقیقت؟ مکث کردم بعد...پرسید: جرأت یا حقیقت؟ زیر لب گفتمکه دوستت دارم عزیزم! دوستت دارم.. .

Page 73: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

73 . سیدمهدی موسوی

26

می خواستم که برگردم از غربتمبه ایران، به انبوهی از خاطرهنباید که اون کوچه های عزیزتوو تنهایی محض، یادم بره

نمی خواستم قاطی اشک هامبه مشتی غریبه تبسم کنم

شکوه دماوند یادم برهنمی خواستم ریشه مو گم کنم

بلیطی خریدم به سمت بهشتاگرچه کمی دور، شاید که دیر!

نمی شد که قایم کنم حسمومی خندید چشمام تموم مسیر

Page 74: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 74

رسیدم به اون سرزمین بزرگرسیدم به اون خاک اسطوره ای

پلیسا نگاشون پر از کینه بودتوی قلبم افتاد دلشوره ای

نگا کردم از شیشه ی تاکسیبه خورشید مخفی شده پشت دود

به جز عکس تبلیغ رو بیلبوردتوو هیچ صورتی رد شادی نبود

توی میدونا سهم هر کارگرفقط منت و کار بی مزد بود

کسی که می اومد به خونه ت شباجای خواب خوش، خنده ی دزد بود

جوونا می گشتن پی ساقیابرای فراموشی و دلخوشیخبرهای هر روزنامه فقط:

تجاوز به هم، قتل یا خودکشی

نه راهی، نه امید یه معجزهواسه نسلی که گم شده توو سراب

یکی مرد، اما می گشتن هنوزپلیسا پی دختر بدحجاب!

کنار خیابون قدم می زدندو تا بچه ی کار، یه فاحشه

نه! ایران من نیست این لعنتینباید ته قصه مون بد بشه

Page 75: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

75 . سیدمهدی موسوی

همه می خورن تا که خورده نشنباید زنده بودش به هر قیمتی!!به من سرزمین منو پس بدین

نه! ایران من نیست این لعنتی...

Page 76: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 76

27

کلمات و حروف تازه بساز، با زبانی که نیست حرف بزنبغلم کن، در در گوشم از جهانی که نیست حرف بزن

خلق کن خانه ای ته دنیا، تخت خوابی بساز کنج اتاقبا صدایی که نیست شعر بخوان، در مکانی که نیست حرف بزن

با خأل وارد مذاکره شو، در سیاهی محض غرقم کنبه سرانجام نیست فکر نکن، از همانی که نیست حرف بزن!

برمچ خود بخواب ساعت را، بر سر هیچ، قاطعانه بایستاز زمانی که نیست توی عدد تا زمانی که نیست حرف بزن

بغلم کن بدون تن، بی جسم! وسط فکرهام ارضا شواز همین لحظه -رفت!- با بوسه با دهانی که نیست حرف بزن

Page 77: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

77 . سیدمهدی موسوی

بعد شلیک کن به هر جمله، بعد شلیک کن به هر کلمهبعد شلیک کن به سمت حروف، بعد شلیک کن به سمت خودت

بعد با لهجه ای که هیچ کسی هیچ چی از کسی نمی فهمدبغلم کن عمیق تر... مثل یک »روانی« که نیست حرف بزن:

آنچرس نیک النکرا ماریست... زینکیا منک بویند فورپان فیست...استرل ویشک منک تدز پویست ساندبا نیک نیست...

- »حرف بزن... حرف بزن...«

Page 78: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 7۸

28

منظومه ی »یک روز کاری در کمونی اولیه بی هیچ گرایش سیاسی«

الف به روایت الف:

از ترافیک صبح، بیزارماز دروغ همیشه ی اخبار

رادیو، تاکسی، اداره، رئیسشرح تصویرهای در تکرار

عصبی مثل ناخن و شیشهعصبی مثل گچ به یک تخته

عصبی مثل لخت در بغلتعصبی مثل آدمی اخته

از هیاهوی شهر بیزارمخلوتی توی غار می خواهم

Page 79: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

7۹ . سیدمهدی موسوی

گوشه ی غار هم اگر برومباز راه فرار می خواهم

بی قرارم شبیه یک گنجشکصبح بر روی یک درخت بلند

بی قرارم شبیه ماهی هاکه تمامی شب نمی خوابند!

ب به روایت ب:

هر روز به لطف عشق، برمی خیزمدر فنجان تو چای را می ریزم

تو مزه ترین بهارنارنج منیگور پدر دلم! اگر پاییزم

از عشق من آسمان، خبر خواهد شدچشمان هزار ابر، تر خواهد شد

بگذار که دیوانه بنامند مراعشقم به شما شدیدتر خواهد شد

من لحظه ی سنگ خوردن حلجممن خنده ی دزد، موقع تاراجم

گفتند که هرزه ام، نمی فهمیدندهر روز به عشق تازه ای محتاجم

گور پدر شهر پر از کینه و دود!گور پدر دل و شب نامحدود!

بگذار که تنها بگذارند مرامن عاشق عشق، تا ابد خواهم بود

Page 80: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۸۰

پ به روایت پ:

تا این سیگار در کافه خاموش شودتا این قهوه در فنجان، سرد

تا آن طرف میز، موبایلت را جواب بدهیچیزی تمام شده است

هر کتابی در صفحه ای تمام می شودهر فیلمی در سکانسی

هر آدمی در نگاهی خیرهکه از تنم رد می شود

و به تخت خوابی در آن سوی شهر می رسد

کاشفی که جزیره ام را کشف کردبا هیچ آوازی اهلی نخواهد شد

او با قایقش به کشف سرزمین های ناشناخته می رودمن سیگار دیگری روشن می کنم

در کافه ایکه قهوه های تلخ برزیلی سرو می کند

با موسیقی کولی هاو آدم هایی که از میزها و دیوارها رد می شوند

ت به روایت ت:

صبح بر روی تخت می خوابمظهر بر روی تخت می خوابمعصر بر روی تخت می خوابم

به سفیدی سقف، زل بزنم

Page 81: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۸1 . سیدمهدی موسوی

در تنم عشق و غم تمام شدهاز ازل در عدم تمام شده

کل انگیزه ام تمام شدهو فقط درد می کند بدنم

جنبش و فعل و کار، تکراری ستذلت و افتخار، تکراری ستروزهای بهار، تکراری ست

من که از مرگ باغ، مطمئنم

هیچ چیزی عوض نخواهد شدهیچ چیزی عوض نخواهد شدهیچ چیزی عوض نخواهد شدهیچ چیزی عوض نخواهد شد

ث به روایت ث:

از یاد برده اند و نخواهم برد، بر آسفالت، خون جوانان رابا صبر ما بهار نمی آید، باید تمام کرد زمستان را

من خشم کوچه ام وسط وحشت، من انتقام وحشی تاریخمبا خون قاتلن تو خواهم شست کابوس های تلخ خیابان را

دیدم که گریه می کند آهسته بر سنگفرش، دستفروشی پیردیدم گرسنگی ست که می خواند انشای بچه های دبستان را

دیدم که غده ی سرطانی گفت، موی سفید توی جوانی گفتاز لحظه ی شکنجه شدن، تحقیر... تا خاطرات خسته ی زندان را

هر روز خشم مشت به دیوارم، فریادهای توی گلو دارمباید خراب کرد و دوباره ساخت، این خانه های یکسره ویران را

با دیو، حرف سازش و خواهش نیست، با گرگ ها نیاز به بخشش نیستمن توی کوچه منتظرم هر روز تا حک کنیم نقطه ی پایان را

Page 82: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۸2

ج به روایت ج:

پشت رل نشسته ایم و سرعت زیادباد

رد شدیم از چراغاز تمام مرزهای اعتقاد

اتفاقپشت رل نشسته ایم مثل روزهای قبل و بعد و بعدتر

بی خبرمی زنیم

با صدای وحشی نوار، دادیا نداد!

توی رگ، موادروی لب به بوسه، بوسه، لب به لب، به بوسه، روی لب

از جلو و از عقبمی زنیم

پیک اول و هزارم و هزار و چند شبفارغ از پلیس های پشت در

نوشمی زنیم

پیک های مست را به هممی رویم

با صدای ضبط و کله های داغ، رستورانمثل هم

پول می دهیم و می دهیم و می دهیمتا رها شدن از این زمان

از جهانمی زنیم

زیر خنده ی زیاد

Page 83: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۸3 . سیدمهدی موسوی

در کنار هم ولی بدون اعتماداعتقاد

با صدای باااد...

چ به روایت چ:

از روزهای همسر و فرزندهای خوببا خانواده حرف زدن موقع غروب

از سر زدن به خانه ی مادر، پدر، عمواز سکس های هفتگی ام زیر یک پتو

از زل زدن به تلویزیون بعد وقت شامهر روز صبح، خدمت همسایه ها سلم!

تاریخ های مسخره ی توی سررسیدتغییر رنگ پرده و کوسن برای عید

از کارمند خوب وظیفه شناس تر!از دوری از هرآنچه که مربوط به خطراز گریه های با کت و شلوار توی ختم

از میوه ی زیاد خریدن به طور حتم

از سال ها نخوردن نوشابه ]هر سه رنگ![از زندگی سالم طوالنی قشنگ!

از سالگردها و کراوات بسته اماز این همه به شدت... بدجور خسته ام!!

Page 84: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۸4

الف، ب، پ، ت، ث، ج و چ به روایت الف، ب، پ، ت، ث، ج و چ در آینده ای فرضی در مکانی فرضی بدون تفکیک راوی ها، شخصیت ها و هرگونه جرح و

تعدیل:

یکی داره کتاب می خونهیکی اون گوشه فیلم می بینهیکی از جا بلند می شه آروم

بغلش روی مبل می شینه

غذامون تخم مرغ و سوسیسهوسطش حرف و بحثه و خنده

یکی از خونه می زنه بیرونیکی در رو یواش می بنده

ظرفا رو دسته جمعی می شوریمکی باید بچه ها رو شیر بده؟

بچه مال کیه؟ کی حامله شد؟کسی جرأت نداره گیر بده!

هر کی با هر کی خواست می خوابهعشقمون به همه یک اندازه س

بغلمون، نگاهامون، تنامونحرف هامون هنوز هم تازه س

هر کی هر چی که خواسته می گههمه ی پول جمع، توو کمده

بحثای داغ فلسفی داریمولی هیچ وقت دعوامون نشده

Page 85: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۸5 . سیدمهدی موسوی

نه رئیسی، نه هیچ قانونیهیچ! جز عشقمون به همدیگه

»من« چیه؟ جز یه مشت خودخواهیمهم اینه که »جمع« چی می گه

هر کی هر موقع خواست می تونهسفره ی درددل رو باز کنه

نظر جمع، وحی منزل نیست!هر کی حق داره اعتراض کنه

شرم معنی نداره، یعنی چی؟!لخت می شیم پیش هم بالفرض

سکس بی قاعده، پر از هیجانعشق و دیوونگی، بدون مرز

شبای شعر و مستی و آوازروزای کار خارج از خونه

هر کی خسته شده از این اوضاعچند روزی توو خونه می مونه

همه ی خونه از کتاب، پرههمه ی لحظه ها پر از خوشیهجیغ و خنده، غریزه و لذتبهترین راه، واسه خودکشیه

هر کی هر چیزی رو که می دونهمی تونه به بقیه یاد بده

وقتی که خسته ای، که غمگینیبغلش حس اعتماد بده

Page 86: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۸6

»من« رو بیرون خونه، جا بذاریهر یکیمون یه قسمت از »ما« شه

وقتی از آدما دلت خونهیکی باشه که عاشقت باشه

عاشقایی بدون اسم و جنسدائم از حس زندگی، مستن!

خیلی فرقا دارین ولی بازمخیلی وقتا مث خودت هستن

جمع تعمیر می کنه سقفوبعضی روزا یه جورایی سختن

وسط سختیا کنار همباز حس می کنن که خوشبختن

یکیمون توو اتاق می رقصهیکی گپ می زنه با چند تا دیگه

یکیمون روی مبل خوابیدهیکیمون داره شعر تازه می گه...

Page 87: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۸7 . سیدمهدی موسوی

29

این سطرها جواب ندارد، این سطرها سؤال نداردتاریخ من، سیاهی محض است! ربطی به ماه و سال ندارد

قایم شو زیر بغض پتویم، بگذار تا که راست بگویم:آن روزهای خوب که گفتم یک ذره احتمال ندارد

لعنت به آنچه گفتی و گفتم، باید به پای عشق بیفتمدر سینما دو بسته چس فیل! صوتی ست که بلل ندارد !!

عشقی شبیه گریه ته جوک! عشقی بدون حس تملکمی فلسفد برای رهایی، ربطی به خط و خال ندارد

قائل به مرز یا قفسی نیست، در انتظار دادرسی نیستیعنی شبیه هیچ کسی نیست جز ما دو تا مثال ندارد

Page 88: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۸۸

عشقی ست بی گذشته و قبل، آینده ای نداشته هرگزدر لحظه اتفاق می افتد، جز لحظه های حال ندارد

عشقی ست مثل لحظه ی فریاد، از هر نظر برهنه و آزادکاری به شهر کور ندارد، کاری به شهر الل ندارد

دلخسته از تحمل و صبر است، جای پرنده آن ور ابر استزنده ست با خیال پریدن، اما پرنده بال ندارد

Page 89: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۸۹ . سیدمهدی موسوی

30

مث یه پنجره به سمت شب دلم گرفتهشبیه گریه های لب رو لب دلم گرفته

نه روز خوب میاد، نه اون که رفتهبکش دوباره ساعتو عقب... دلم گرفته...

صدام بکن که من دوباره جون بگیرماگه جنونه عشق تو، می خوام جنون بگیرم!

با این ترانه عاشقانه گریه سر کنبذار بدون قافیه برات بمیرم!!

بخون برام دوباره قصه های تازهبخون که شب شبیه موی تو درازه

تو یه پرنده ای! باید که تا ابد بخونیبخون عزیز همصدا! اگرچه بی اجازه!

Page 90: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۹۰

بخون که این زمونه عشقو سر بگیرهبهار از این دیار لعنتی خبر بگیره

صدات دلش می خواد بیاد کنار ابرانترس از قفس، بذار که بال و پر بگیره

تو آفتاب خاطرات گرم و بی غروبیتو اونی که درای بسته رو می کوبی

همه میان، همه می رن، تویی که هستیزمونه بد شده، بده! ولی تو خوبی!!

تو اون پری قصه های دور و دیریکه با یه بوسه زنده می شی، جون می گیری

تو آخرین دلیل من برای زندگیمیکه حق نداری حق نداری تا ابد بمیری

رها بکن توو این شبای بد، صداتوبذار رو گردنم دوباره رد بوسه هاتو

دلم گرفته لعنتی! دلم گرفتهبخون دوباره تا که زنده شه ترانه با تو...*

* در این ترانه، وزن بعضی از مصرع ها، تعمدا کوتاه تر یا بلندتر شده است.

Page 91: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۹1 . سیدمهدی موسوی

31

موعود نیست! قاتل بی رحم است! هر کس شبانه پشت دری آمد!سلخی فرشته به پا بوده! در بالشت اگر که پری آمد

تنها دلیل خودکشی ام بودند آن چشم های خیس پدرسگ راهر بار تیغ می زدم این رگ را هر بار خون بیشتری آمد

ای زنده از روایت از معکوس! لب هام را ببوس تر از هر بوسشاید دو خط و نیم از این کابوس در روزنامه ها خبری آمد

من جن رفته در کمدم هستم من سال هاست مثل خودم هستموردی بخوان که زنده شوم از نو! بر گردنم اگر تبری آمد

آمد! میان حبس مکعب با آتش میان چشم و تن و لب باتسلیم که نمی شدم و شب با جادوگران حیله گری آمد

Page 92: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۹2

تنها رها شدیم سوار ابر، تنها سکوت بود و شب بی صبردر وقت خاک کردنمان در قبر، از سمت دوستان، نظری آمد!!

گفتم برو که تا ته خط اینجام! با قرص هام و این شب نافرجامشاید که آن کبوتر بی پیغام یک روز، خسته از سفری آمد

تاریخی از شکنجه ی در هر برگ، ما مرغ در عزا و عروسی، مرگ!یعنی به ما چه! باز از این آخور، خر رفت و بعد کره خری آمد!!

Page 93: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۹3 . سیدمهدی موسوی

32

تنه زد یک نفر به من انگارغرولند یک آدم عوضی!پدرم روزنامه می خواندمادرم توی فکر آشپزی

توی کوچه کسی به جرم خودشرفت با چشمبند در گونی

او که همجنس دردهایم بودهمه گفتند زیر لب: ...

نه! نخواهم نوشت! با اینکهقافیه فکر دیگری دارد

قبل اعدام زد به من لبخندگفت: »دیوار هم دری دارد!«

Page 94: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۹4

گریه کردم یواش در بغلتدورتر از نگاه گیج زنم

غده شد... در گلوم ماند و نشد...حرف هایی که خواستم بزنم

تنه زد یک نفر به من انگاروسط شعر، حال من بد شدمطمئنم که هیچ وقت عزیز!جای خالیت پر نخواهد شد

پر نکرد و کسی نخواهد کردجای آن شانه های محکم را

ریختم توی جوی آب و لجنقرص های روان پزشکم را

این طرف: چشم های خیس زنمآن طرف: دست های شاعر تو

نصف شب توی تخت در بغلشگریه کردم فقط به خاطر تو

مردم آرزوی مرگ و عذابدست هایی که دائما مشتند!!نه فقط تو! که در تمام جهان

هر کسی فرق داشت را کشتند!

تنه زد یک نفر به من انگارپدرم، مادرم، زنم، همه کس...

من به پرواز فکر می کردممثل یک مرغ مرده توی قفس

Page 95: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۹5 . سیدمهدی موسوی

مثل یک نقشه ی جزیره ی گنجقایمت کرده ام میان خودم

جرمم این بود: تجربه کردم!جرمم این بود: عاشق تو شدم!

تن ندادم به قافیه هرگزیک »سه نقطه« که مثل مردم شد!

قایمت کرد توی خاطره هاتوی انبوه جمعیت، گم شد...

Page 96: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۹6

33

من از کجای شعر، تو را دربیاورم؟از صندلی که بی تو نشسته ست در اتاق؟

از پنجره که بسته شده رو به آفتاب؟یا از درخت خشک شده در میان باغ؟

من از کجای شعر تو را دربیاورم؟یخچال خالی از همه چی غیر الکل...؟

از کوچه های جن زده ی مشهد و کرج؟تهران تا همیشه ی تاریخ، غلغله؟!

لپ تاپ هنگ کرده ی یک عمر روی میز؟از ال به الی بی کسی چند تا کتاب؟

میدان مه گرفته ی آزادی و سکوت؟از آخرین شلوغی میدان انقلب؟

Page 97: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۹7 . سیدمهدی موسوی

زندان بی اجازه به هر چیز غیر رنج؟افزایش جهانی و پیوسته ی دما؟!

از روزنامه های سمج روی پیشخوان؟از عشقبازی من و تو توی سینما؟

برنامه های تلویزیون موقع ناهار؟از کودکی گم شده ام الی ابرها؟از گریه های مادر و بابا کنار در؟

از صحنه ی دویدن تو، الی قبرها؟

از شعرهای حافظ و سعدی و مولوی؟از حرف های غمزده ی شمس یا فروغ؟

از دستبند سبز بدون امید من؟یا دوربین زل زده به چهره ی دروغ؟!

سجاده ای که پهن شده داخل اتاق؟از خواندن و نوشتن و هی انتظار و شک؟

از کیف های پر شده با درد و مدرسه؟از مشق های خط زده با مزه ی کتک؟

از کافه های قهوه و سیگار و بستنی؟از شعرهای خوانده شده در فضای باز؟

از خوابگاه و مزه ی تکرار تخم مرغ؟از بازداشتگاه، پس از چند اعتراض؟

از مسجد محله، صدای اذان، غروب؟از متروی شلوغ تر از خاطرات ما؟لبخندهای آخر مادربزرگ که...؟

از ترس های بسته به راه نجات ما؟

Page 98: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. ۹۸

آه ای وطن! که گم شده ای در تمام من!آه ای وطن! شکسته ترین شکل باورم!

من از کجای شعر، تو را دربیاورم؟من از کجای شعر، تو را دربیاورم؟...

Page 99: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

۹۹ . سیدمهدی موسوی

34

مادرم رو نگاه می کردمخنده هاشو توو اون روزای سیاهمن یه دسمال خونی و خیسم

وسط تخت، توی زایشگاه

من یه دسمال چرک گل گلی ام!که یکی زیر پای بچه گذاشت

هر چی می خورد تف می کرد بهمبچه ای که غذاشو دوس نداشت

من یه دسمال آبی پررنگتوش پر از کارت و چند تا تیله

همه ی زندگی یه بچهپشت یه مدرسه که تعطیله!

Page 100: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۰۰

من یه دسمال سبز هستم کهوسط اعتقاد و تردیده

روش نوشته که: مید این چاینا!!بوی عطرای مشهدی می ده

من یه دسمال با بوی وایتکسمزیر چن تا پتوی قایمکینوجوونی که از همه دنیادلخوشه به تصوری الکی

من یه دسمال صورتی هستمتوش یه نامه، یه گل، رد ماتیک

اولین بار دوستت دارمشرم بوسه توو کوچه ای تاریک

من یه دسمال غرق شکل و عددتوو یکی از روزای کنکورم

می گم اون چیزیو که می خوانشمی رم اون راهیو که مجبورم

من یه دسمال خاکی چرکمتوو روزای سیاه سربازیپر سیگار و گریه و عرقه

توی جیب یه مرد ناراضی!

من یه دسمال غرق در خونموسط تیر و گاز اشک آور

منو می پیچه دور زخم سرشاونی که ایستاده تا آخر

Page 101: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۰1 . سیدمهدی موسوی

من یه دسمال چارخونه م کهدور فرمون تاکسی می پیچهتوی یه شهر مرده می چرخهاولش هیچ و آخرش هیچه

من یه دسمال گریه دارم کهرنج تاریخ زن رو می دونه

دست مردم توو جشن می چرخهوسطش چند لکه ی خونه!

من یه دسمال کاغذی هستممی کنه خون و گریه رو قاطی

آخرین یادگار زندونهآخرین لحظه ی ملقاتی

منو می شوره مادرم با اشکتا خودم چارپایه رو بکشم

آویزون می کنن منو رو طنابتا که با آفتاب، خشک بشم...

Page 102: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۰2

35

دلم هوای گریه داشتاگرچه عقل، خام شد

من از سکوت خواندمشکه ماجرا تمام شد

هرآنچه رفت، قصه بودهرآنچه گفت، باد بودکه اشتباه چشم هامهمیشه اعتماد بود

اگرچه باختم ولیبه معنی سقوط نیست

سکوت کرده ام ولیسکوت من، سکوت نیست

چگونه قصه سر کنددلی که غرق در غم است

برای حرف های منسی و دو حرف هم کم است

Page 103: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۰3 . سیدمهدی موسوی

مرا امید وصل نیستکه تا ابد مسافرم

فقط اشاره ای بکنبرای گریه حاضرم

برای لمس این جنونمن از غرور کاستم

هرآنچه گفت، گفتم وهرآنچه خواست، خواستم

منی که از تو باختمنه خسته ام، نه دلخورمبه هیچ چی نیاز نیست

من از حضور تو پرم!

اگرچه باختم ولیبه معنی سقوط نیست

سکوت کرده ام ولیسکوت من، سکوت نیست

چگونه قصه سر کنددلی که غرق در غم است

برای حرف های منسی و دو حرف هم کم است

Page 104: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۰4

36

شامپوی موی ریخته ام با کف زیادپرواز پشت پنجره از مصرف زیاد

تزریق چشم هات به تصویر ناتمامدستم نمی رسد به تو از پشت پلک هام

دیوانگی ست در تنت و داخل سرمتنها نگاه می کنم و رنج می برم

نقش زبان به فلسفه ی گیج ما چه بود؟!با چشم و گوشت در وسط کله پاچه بود!!

نقش زبان مشترک تن کنار تندر اختلف ساعت این شهر با وطن!

Page 105: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۰5 . سیدمهدی موسوی

در سرزمین مادری ام با سس ملخ!!صبحانه در شکنجه ی حمام آب یخ

حمام قبل لحظه ی تزریق آفتابحمام بین نشئگی و خواب قبل خواب

در حسرت تمیز شدن از سیاه هادر حس خوب تجربه ی اشتباه ها

تو نیستی و بوی تو جا مانده در تنمبا تو که نیستی الکی حرف می زنم

تو نیستی و دست در آغوش می کنیمموزیک های مسخره تر گوش می کنیم

با چشم های شب زده ی رو به روشنیمشغول فیلم دیدن بر شانه ی منی

با یک سرنگ پر شده از مایعی سفیدتزریق می شویم به رگ های هم امید...

تفسیر کن از آخر این نقطه چین مرامن خودکشی حاصل دورم! ببین مرا!

احساسی از تنفرم از هر چه که »من« استدلتنگی ام بزرگ تر از گریه کردن است

ثابت نمی شود به من از کل فرض هاکه زنده ام بدون تو در پشت مرزها

Page 106: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۰6

بالی کجاست تا بپرم از خطوط تنگخون بازی است در دل من تا دل سرنگ

من یک چراغ راهنمایی قرمزماز ارتباط و گفتن هر حرف، عاجزم

و قاصدک نرفت به سمتی که فوت شدتنها زبان مشترک ما سکوت شد

من پشت خط و داخل خط، گریه می کنمدر زیر دوش رفته... فقط گریه می کنم...

Page 107: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۰7 . سیدمهدی موسوی

37

توی لحظه هایی که تاریک بودم به تو فکر کردمدر اعماق شب، از سحر می سرودم به تو فکر کردم

اگه خونه خون شد، سراسر جنون شدبه تو فکر کردم، که طاقت بیارماگه مرگو دیدم، به آخر رسیدم

به تو فکر کردم، که طاقت بیارمبه تو فکر کردم...

در گوش پاییز از برگ گفتم که سبزه هنوزمتوو مرداد دستات نشستم که عشقو بسازم، بسوزم

اگه ناامیدم که نوری ندیدم به آخر رسیدمبه تو فکر کردم که زیر شکنجه لبامو بدوزم

Page 108: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۰۸

تبر خوردم از دوست، گفتم به تو قبل اینکه بیفتم:بذار باد پاییز مستی کنه، من هنوزم بهارم

اگه فصل بد بود و دلواپسی ها، شب بی کسی هابه این فکر کردم: تو رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

اگه خونه خون شد، سراسر جنون شدبه تو فکر کردم، که طاقت بیارماگه مرگو دیدم، به آخر رسیدم

به تو فکر کردم، که طاقت بیارمبه تو فکر کردم...

Page 109: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۰۹ . سیدمهدی موسوی

38

نگاه کرد... به آیینه اعتماد نداشت!نگاه کرد به خود... هیچ چی به یاد نداشت

جرقه زد چیزی توی ذهن بیمارشو خواست که بنویسد... ولی مداد نداشت!

نگاه کرد به ساعت به...- »این عدد چند است؟!

چرا نمی فهمم؟!«فرصتی زیاد نداشت...

دلیل ماندنش از یاد رفته بود ولیشجاعت رفتن، توی گردباد نداشت

Page 110: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 11۰

گذشته در تاریکی، گذشته در شب بودفقط فقط می دانست روز شاد نداشت

فقط فقط می دانست باید از تو نوشتولی چگونه؟ چه جوری؟ اگر سواد نداشت

»تو« کیست؟ چیست؟ چرا باید از »تو« بنویسد؟جواب را می دانست یا به یاد نداشت؟

دهان به نعره به عصیان به درد وا کرد وسکوت کرد که شوقی برای داد نداشت!

میان تیمارستان نبود! در وا بود!مریض بود؟ نه! پیراهن گشاد نداشت

کجاست؟ هیچ صدایی نبود غیر »کجاست؟«کجاست؟ هیچ صدایی نبود غیر »کجاست؟«

به سمت پنجره رفت و بدون مکث پریدبه زندگی پس از مرگ، اعتقاد نداشت!!

Page 111: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

111 . سیدمهدی موسوی

39

در »فیس بوک« بود... خبر پیچید:لو رفتن رژیم زنی الغر!

اعطای لوح و سکه به یک مداحچسناله های خانم بازیگر

در »اینستاگرام« کسی غش کردبا عکس دوست دختر خواننده!

با فحش های مردم باغیرت!!- »چیزم توو چیز دختره ی جنده!!«

از آسمان شروع به بارش کردهر جمله ی شروع شده با »کاف«!

لبخند و درد و الیک به هم آمیختدر عکس تازه ی »پدر شوآف!«

Page 112: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 112

رژ زد، بوتاکس کرد! کرم مالیدزل زد به دوربین و »دابسمش« کرد

در فیس بوک جمعیتی مردنددر اینستاگرام کسی غش کرد

عکس غذای سوخته ی همسرعکس سگ عروس پسرخاله!

یا نه! کلیپ تازه ی لو رفتهاز سکس قورباغه و بزغاله!

مشتی جوک کپی شده، مشتی شعرفرمایشات واقعی رهبر!

در هر طرف بسیجی و روشنفکردر حال افتحاش!! به یکدیگر

دیوانگی و خودکشی »حافظ«از ازدحام شعرنویسی ها!

دشنام چند عاشق »استقلل«مابین فحش »پرسپولیسی«ها

فریاد اعتراض به یک چیزی!شلوارهای نیمه درآورده!

بحثی عمیق در وسط عرفانبا گونه و دماغ عمل کرده

متن دعا برای شب کنکورامواج پخش در وسط گیتی!!

با ویژگی ماه تولدهابا عاشقانه های درپیتی!

Page 113: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

113 . سیدمهدی موسوی

گاهی ادامه ی خبر »کیهان«گاهی در افتتاح فروش »نایک«!

در روزنامه پشت ستونی زردمشغول به خرید و فروش الیک!

از »عشق من کجاست در این شب ها؟«تا »من چقدر عاشق بارانم!«

از شایعات »این به فلنی داد«تا »بچه مال کیست؟ نمی دانم!«

دعوای بی امان طرفدارانبا بوی عمه و پدر و وایتکس!!

در صفحه ی خصوصی هر دخترچندین و چند پیشنهاد سکس

فیلم خصوصی زن همسایهیا عکس بی حجاب فلن مسؤولیک عده در موبایل به فکر پخش

یک عده نیز زیر پتو مشغول!

فعال های هرچه سیاسی تر!خوانندگان هجر و لب و پستان!

موزیک های حاصل نرم افزارضبط کلیپ، داخل قبرستان!

عکس گل و حشیش پس از مشروببا متنی از ادامه ی گیجی ها

بحث گناه و رهبری و ساندیسدر صفحه های جوجه بسیجی ها

Page 114: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 114

شش تیغه های مهر به پیشانی!موهای رنگ کرده ی با چادر!

هم می خورند از سر این توبرههم می خورند از سر آن آخور

در من پلی شکسته تر از تاریخدر انتهای خاطره سازی هاستمن روستای گمشده ای هستم

که خسته از تمامی بازی هاست

قایم شده تمامی این شب هاآن بچه ای که توی کمد هستم

بگذار تا خراب شود دنیامن در کتابخانه ی خود هستم

در قله های بی کسی ام خوبم!اینجا که ابرهای رها هستندلبخند می زنم که از این باال

مردم شبیه مورچه ها هستند...

Page 115: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

115 . سیدمهدی موسوی

40

نشسته توو دستامپرنده ای غمگین

به من می گه: پا شو!به من می گه که نشین

چه رنجیه توو صداش!چه بغضیه توو چشاش!

می گه بزن به جنونکه عاشق من باش

بلند شو از کابوسخورشیدو پیدا کن

بگو به دنیا: نه!قفل درو وا کن

بخند دیوونهتوو این روزای مریض

برای این مردماشکاتو دور نریز

Page 116: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 116

بکش سر دنیافریادی از شادی

برقص دیوونهبا برج آزادی

حرفای قلبت روبذار بیاد بیرونبکش رو دیوارا

رؤیاهاتو با خون

گیتارتو بردارسر بده آوازو

به خاطرت بسپارلحظه ی پروازو

بپیچه توو دنیاصدای عشق و جنون

توو این سکوت محضبخون... دوباره بخون...

می میره توو دستامبه یاد باغ و درخت

پرنده ی غمگینپرنده ی خوشبخت...

Page 117: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

117 . سیدمهدی موسوی

41

زمین درد دارد، زمان درد داردسرم مثل در زایمان درد دارد

زده قفل، دنیا به بغض گلویمنباید بفهمم، نباید بگویم

اگرچه به جز تو، به جز تو غمم نیستبه غیر از خود تو کسی محرمم نیست

دلم مثل سیر است و سرکه! به جوشمهزاران صدا در سرم، توی گوشم

سرم قرص خورده! که شاید بخوابمخرابم... خرابم... خرابم... خرابم...

Page 118: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 11۸

شبی دردناک است و از گریه سیرمبغل کن مرا... دوست دارم بمیرم

که کوه بلندم که باید بریزمکه من واقعا ناامیدم عزیزم!

که شب النه کرده ست در عمق جانمدلیلی ندارم که دیگر بمانم

کسی که مرا از تولد... تو بودیمرا به خودم وصل می شد تو بودی!

کسی که از او شعر خواندم تو هستینماندی و با گریه ماندم تو هستی

کسی که مرا با خودم آشنا کردکسی که مرا توی طوفان رها کرد

کسی که بغل کردمش توی مستیتو هستی... تو هستی... تو هستی... تو هستی...

بهار است اما شبی سرد داردسرم، بالشم، خانه ام درد دارد

تو غمگین و زیبا شبیه غروبیتو هر کار با من کنی، باز خوبی!

تو قفلی! که دنیا زده بر گلویمگله دارم اما نباید بگویم

Page 119: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

11۹ . سیدمهدی موسوی

تو آن لحظه ی مکث... قبل از شکستی!تو تاریخ زیبایی محض! هستی

تو یک بوی خوش در خیابان اصلیتو نوری که دائم به خورشید وصلی

تو آرامش خواب در بازوانمتو تنها دلیلی که زنده بمانم

تو آیینه ای! خالی از خشم و کینهبغل کن مرا و بچسبان به سینه

تو ورد منی توی این شهر سنگی!بغل کن مرا جای هر قرص رنگی

بیا تا که این کوه از هم نپاشد!بمان تا ته قصه مان خوب باشد...

Page 120: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 12۰

42

در رفتن از همیشه به هرگزسر رفتن از تحمل اعصاب

تهدید گرگ، بر سر گلهآغوش عاشقانه ی قصاب!!

سکسی ترین ترانه ی غمگیندر خاطرات وحشی دامن

از خواب ها بپرس: چرا تو؟!از مرزها بپرس: چرا من؟!

قربانی شماره ی هیچمجرمش چه بود؟ خواست بداند!

یک گوسفند خسته که می خواستآواز عاشقانه بخواند

Page 121: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

121 . سیدمهدی موسوی

داغم شبیه بوسه ی آخربا اینکه آفتاب ندارم

ربطی به اسم قرص نداردمن سال هاست خواب ندارم

زندانی ام بکن ته آغوشمشمول حبس تا ابدم کندارم فرار می شوم از خوداز مرزها شبانه ردم کن

تهدید گرگ بر سر گلهآغوش عاشقانه ی قصاب!

چیزی مهم نبود در این عشقچیزی مهم نبود در این خواب

از مرزها شبانه ردم کنجایی که حبس و بند نباشد

یک گوسفند بود که می خواستبعد از تو گوسفند نباشد

Page 122: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 122

43

یک مشت سوسک، داخل درمانگاهاز وضع زندگی و جهان راضی

یک مشت سوسک در وسط حمامبا سنگ پا به فکر بدنسازی!!

یک مشت سوسک، داخل دانشگاهخوابیده الی جزوه و کاغذها

در بوفه، راهرو، وسط سرویسدر حال عشوه کردن و طنازی!

یک مشت سوسک، توی توالت هامشغول جنگ بر سر مشتی گه!در آفتابه مست دو قطره شاش!

در لوله فکر بازی با بازی

Page 123: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

123 . سیدمهدی موسوی

یک مشت سوسک، داخل پروندهدر دادگاه و دادسرا گیجند

یک عده توی خشتک مجرم هایک عده توی جیب کت قاضی!

یک مشت سوسک، بر سر هر کوچهمشغول فحش دادن و خندیدن

خوابیده اند داخل منقل هایا رفته اند روی موتورگازی

یک مشت سوسک، داخل یک کافهمشغول جفت گیری و بحثی داغ

سرگرم شعر خواندن در پروازمشهور به خوشی و خوش آوازی!

یک مشت سوسک، توی خیابان هادنبال عابران کمی مشکوکدر حال گوش کردن پنهانیبو می کشند مثل سگ تازی

یک مشت سوسک، داخل یک خانهمشغول فحش دادن به دنیادر اعتراض به حشره کش ها

مشغول گه خوری و براندازی!

یک مشت سوسک، در وسط حمامسالن، اتاق، تخت، توالت، کفشهر جا که بوی بد بدهد هستند!

معروف به مسافر پروازی!!

Page 124: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 124

یک مشت سوسک، گمشده در شادیشب ها جلوی تلویزیون پهنند!

در شیشه های خالی از الکلدر حال حال کردن با »رازی«!!

یک مشت سوسک توی تفنگی پردر جیب یک سپاهی باایمان!یا جیپ آمریکایی در حرکتیا افسران گمشده ی »نازی«

یک مشت سوسک، فکر نخ و سوزنیا در لباس زیر زنی غمگینالی هزار دکمه و زیپ پیرخوابیده اند داخل خرازی!

یک مشت سوسک، منتظر مردنیک مشت سوسک، منتظر مردندر زیر کفش و چکمه و دمپاییدر دست های یک زن ناراضی...

Page 125: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

125 . سیدمهدی موسوی

44

تو یه لبخند، رو به دنیاییکه مث شوق بچه، پاکه هنوزتو یه خوابی که شهر می بینهوقتی بیداری ترسناکه هنوز

تو یه ابری توو این شب دودیکه دلش از سیاهیا خونهنمی ترسه بلند گریه کنه

شهر، در انتظار بارونه

وقتی از آدما گرفته دلممن تو رو مثل خونه مون بلدم

توو چشات »روز خوب« رو داریمن به اون روز خوب، معتقدم:

Page 126: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 126

شب که داره توو کوچه می گردهیهو با نور روبرو می شه

ای کلید درای قفل شده!صبح با اسم تو شرو)ع( می شه

گم می شم توی جنگل آهناسم تو مثل نور فانوسه

وقتی می ترسم از جلو رفتنخم می شه اشک هامو می بوسه

تو یه رازی که گوشه ی زندوننمی ذاره اسیر بند بشم

وقتی می بینی که کم آوردممی گیری دستمو، بلند بشم

وقتی از آدما گرفته دلممن تو رو مثل خونه مون بلدم

توو چشات »روز خوب« رو داریمن به اون روز خوب، معتقدم:

شب که داره توو کوچه می گردهیهو با نور روبرو می شه

ای کلید درای قفل شده!صبح با اسم تو شرو)ع( می شه

Page 127: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

127 . سیدمهدی موسوی

45

سلول کرم های سمج، داخل سرمدیوارهای لعنتی در برابرم

سلول هیچ پنجره و هیچ اتفاقسلول روشنایی بی وقفه ی چراغ

سلول بی تصور یک ذره از خوشیتنها شبانه روز فقط فکر خودکشی

سلول از جهان غم انگیز، بی خبرآرامش نوشتن اسم تو روی در

سلول بی اجازه به هر جور ارتباطسلول فکر کردن هر شب به چشم هات

Page 128: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 12۸

سلول خواب رفتن از گریه ی شدیدسلول فکر دیدن تو: آخرین امید!

سلول درد جمع شده در شقیقه امتکرار خاطرات تو در هر دقیقه ام

سلول صبح و عصر، فقط اشک و انتظارسلول هی کشیدن هی نقشه ی فرار

رؤیای صبح پا شده از یک شب بلندسلول حدس چهره ی تو پشت چشمبند

سلول بسته روی تمام محال هارؤیای روز خوب تری پشت سال ها

امروز گیج رد شده از سیم خاردارامروز بی کسی من و تو پس از فرار

امروز آسمان غم انگیز غرق ابردلتنگی مداوم و هی صبر پشت صبر

امروز کرم های سمج الی دفترمدیوارهای لعنتی داخل سرم

امروز هیچ حادثه و هیچ اتفاقدلتنگی بزرگ تر از وسعت اتاق

Page 129: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

12۹ . سیدمهدی موسوی

امروز خواب رفتن از گریه ی شدیدآینده ی تهی شده از واژه ی امید!...

با اینکه در شب تو امیدی به روز هستسلول توی مغزم و قلبم هنوز هست!!

کابوس قورت دادن یک اسم، بر لبمکابوس بازجویی رؤیات در شبم

کابوس چشم بسته و دیوار روبروکابوس توی صورت من، دست بازجو!

اما ادامه می دهم این شعر خسته رایک جای دور و دوووورتر از چشم هر پلیس

که زنده ام به خاطر آن دست های داغکه زنده ام به خاطر آن چشم های خیس...

Page 130: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 13۰

46

:»Bartleby the Scrivener« با احترام به »هرمان ملویل« و

گفتند زیر لب که برو خوش باشگفتند زیر لب که بگو: آری!

من گیج در سطوح جهان بودمهر لحظه پاره می شدم انگاری

با مرغ های تخم شدن از دردبا گوسفند منتظر سلخ

با گاوهای شخم زدن در ترسبا اسب های بسته به هر گاری

مشغول کوفت کردن کوبیدهمشغول سکس با زن همسایه

مشغول شیشه و عرق و تریاکمشغول جشن ها و عزاداری

Page 131: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

131 . سیدمهدی موسوی

باران فحش، داخل ورزشگاهتا صبح، پای تلویزیون بودنگشتن میان پوچی اینترنت

پاساژ رفتن از سر بیکاری

هر صبح: در اداره خیال و چرتهر ظهر: پرسه توی خیابان ها

هر عصر: بحث، داخل یک کافههر شب: بغل گرفتن بیزاری!

یا بحث عکس خانم بازیگریا بحث دیر کردن یارانه

یا بحث لغو سهمیه ی کنکوریا بحث فرق آب کر و جاری!

با قرص های سبز و سفید و زردبا قرص های صورتی و قرمزبا قرص های آبی و نارنجی

با زل زدن به ساعت دیواری

گشتن برای ذره ای از امیدگشتن میان خیسی یک بالش

گشتن برای لذت و آرامشدر بستر غریبه ی تکراری

آینده ی رها شده از سختیدنیایی از توهم خوشبختیبیداری به خاطر خوابیدنخوابیدن به خاطر بیداری

Page 132: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 132

با صفحه ی حوادث و جدول هابا شایعات داغ قمر خانوم!

با درس های داخل دانشگاهبا حرف های کوچه و بازاری

گفتند زیر لب که بگو: آریگفتند زیر لب که بگو: آری

من سست می شدم وسط تسلیمبا آن همه جنون و خودآزاری!

باید که خون توی قلم باشمحتی اگر همیشه ی غم باشم

ترجیح می دهم که خودم باشمترجیح می دهم که بگویم: نه!!

Page 133: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

133 . سیدمهدی موسوی

47

شب ها دو تا کابوسرو تخت می شیننلب هات می خندنچشمات غمگینن

اشکاتو می بوسمتوو این شب هرزهمی گیرمت محکم

دستات می لرزه

شب های تنهاییبدجور نزدیکه

دنیام تاریکهدنیات تاریکه

Page 134: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 134

دستات یخ کرده نلب هام آتیشه

با بوسه هام می گمدنیا عوض می شه

می گم که دیوونه مبا بغض می خندیآروم یکی می شیمچشماتو می بندی

بو می کنم توو اوجعطر نفس هاتو

از ابتدا با توتا انتها با تو

عطر تنت یعنیامشب بمون پیشم

چشماتو می بینمدیوونه تر می شم

می لغزه رو سینه مجادوی انگشتاتوا می شه و بسته

با هر نفس مشتات

از عشق می لرزیمتوو این هماغوشی

آروم می خوابیشب، غرق خاموشی...

Page 135: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

135 . سیدمهدی موسوی

بیزارم از رفتنتقدیر من اینهتا صبح بیدارم

صبحی که غمگینه

Page 136: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 136

48

دلتنگ توست این زن تنها که شاعر استکز کرده آن ور چمدانش... مسافر است!

آنقدر عاشق است که هر روز حاضر استهر صبح و ظهر و عصر بمیرد برای تو

وقتی که چشم های ترش، غم گرفته استخانه هوای غربت و ماتم گرفته استوقتی دلش از آدم و عالم گرفته است

آرام می شود قلبش با صدای تو

با سینه ای که پر شده از کاش و کاش و کاشبا گریه ای شدید پس از »عاشقم نباش«!!

با یک بلیط یک طرفه توی دست هاشدارد فرار می کند از دست های تو

Page 137: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

137 . سیدمهدی موسوی

دارد فرار می کند از شوق دامنشترسیده است از این همه احساس در تنش

پک می زند غرور به سیگار بهمنشبا اینکه راضی است بیفتد به پای تو

دارد فرار می کند از عشق یا جنوناز آتش گرفته به هستیش، از درون

برگردد از هرآنچه که بوده ست تاکنوناین شعر را عوض کند از ابتدای »تو«

از گریه ای رها شده، با چشم بسته تربا چهره ای شکسته و قلبی شکسته تر

با یک بلیط خسته و یک ساک خسته تردارد فرار می کند از ماجرای تو

شاید که ازدواج کند، بچه دار هم...شاید که در اداره و مشغول کار هم...

شاید به زور، زندگی خنده دار هم...این زن که حاضر است بمیرد به جای تو!

یک زن که مثل شاخه ی خشکیده بر درختیک زن که بعد این همه تصمیم های سخت

با یک بلیط پاره شده در کنار تختدیوانه وار در بغلت گریه می کند...

Page 138: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 13۸

49

بقال ها نجار را کشتندنجارها خیاط را کشتند

خیاط ها قصاب را کشتندقصاب با ساطور ما را کشتلبخند بر لب، بی صدا مردیم

روباه را شیر گرسنه خوردقد قد قدای مرغ را روباه

حرکات کند کرم را یک مرغدر روده و در سینه و در مغز

در ازدحام کرم ها مردیم

Page 139: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

13۹ . سیدمهدی موسوی

شیشه شکست از سنگ یک بچهدستی برید از تیزی شیشه

یک سوسک له شد توی دستی پیرلشکرکشی سوسک ها در تخت

اما نترسیدیم! ما مردیم!!

هر چیز، چیز دیگری را کشتآن چیز، چیز دیگری را نیزآن چیز دیگر، چیز دیگر را

ما با گلی در دست، بی چاقوبا خنده ای در انتها مردیم

ما آخر این چرخه ی پوچیمبازندگان خسته ی تاریخ!

بی غیرتان تنبل ترسو!!بی انتقام و خشم یا نفرت

هر صفحه ی تاریخ می میریمتا قصه جور دیگری باشد!...

بقال فکر کشتن نجارنجار فکر کشتن خیاط

خیاط فکر کشتن قصابقصاب فکر کشتن بقال

ما در میان قبر می پوسیم!!

Page 140: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 14۰

50

لبخند می زدم به مسلسل هااز لمس اشک هات برآشفتم

در کوچه هام بوی چه می آمد؟!من پشت ماسک با تو چه می گفتم؟!

از پشت ماسک، عاشق تو بودماز پشت ماسک، بوسه فرستادیدر پس زمینه خسته و هجوآمیز

میدان خون گرفته ی آزادی

آن سمت، زوزه های موتورها بوداین سمت، خشم له شده در مشتت

سنگر گرفته بود کسی پشتمسنگر گرفته بود کسی پشتت

Page 141: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

141 . سیدمهدی موسوی

از تو که خودکشی شدن مرگیاز من که غرق ها شده ام در سم

بدجور واضح است نمی ترسیبدجور واضح است نمی ترسم

من می دوم تمام بیابان رادر انتظار آب نخواهم مرد

این قلب من! گلوله بزن سرباز!من توی رختخواب نخواهم مرد

دیوانه وار هستی و زیباییآرایش لبان و تنت قرمز!

لب های خونی ات در گوشم گفت:»غمگین نشو به خاطر من هرگز

من سرنوشت خواستن فریاددر خاورمیانه ی غمگینم

من در توام... میان تنت، روحت...از پشت پلک های تو می بینم

فردا که روز خنده و آزادی ستمن در میان سینه ی تو شادمحبسم بکن میان نفس هایت

من توی دست های تو آزادم...«

چشم تو بسته می شود آهستهنبضت سکوت می کند از فریاد

من گریه می کنم... و از این به بعدبه صبر خود ادامه نخواهم داد

Page 142: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 142

دیگر بس است مردن با لبخندکافی ست این شکنجه و خاموشی

من انتقام حرکت تاریخمدیگر نه بخششی، نه فراموشی!

فردا که روز حتمی آزادی ستفردا که روز خنده و خوشحالی ست

تو در منی، کنار منی اماجای تو در تمام جهان خالی ست

ما »عشق سال های وبا«* بودیمدر صفحه های کنده ی از تقویم

یا اینکه در مکان بدی بودیمیا اینکه در زمان بدی بودیم

این داستان مسخره ی ما بودغمگین و ناتمام تر از هر چیز

عشقی که مانده است از آن یک مردکه گریه می کند وسط پاییز...

* نام رمانی از گابریل گارسیا مارکز

Page 143: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

143 . سیدمهدی موسوی

51

صدای سکس می آمد از آن ور دیوارصدای نیرویی متضاد، قبل »هگل«صدای لذت آمیخته به درد و جنون

صدای گریه ی یک تخت در اتاق هتل

صدای بوق می آمد که پشت پنجره بودصدای دود و ترافیک های هر روزهصدای ترمز تاریخ، بر سر آسفالتصدای زیبایی، در میان یک موزه!

صدای یک زن تنها، نشسته داخل پارکصدای خسته ی موزیک، داخل گوشش

صدای کارگری روی نعش بعدازظهرصدای بسته ی سیمان و درد، بر دوشش

Page 144: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 144

صدای دانشجویی در اعتصاب غذاصدای تیغ کشیدن به دست، داخل وانصدای گریه ی »شیراز« در شب مستیصدای لخت تجاوز به هر شب »تهران«

صدای رفتگران جوان، ته کوچهصدای گم شدن بچه در شلوغی شب

صدای بیمارستان، کثیف تر از شهرصدای سوختن عاشقانه ها در تب

صدای جمعیت غرق در میان موبایلصدای هندزفری توی گوش یک دختر

صدای دعواهایی بلند توی مسیج!صدای زل زدن شاعری به یک دفتر

صدای نیستی و هستی به هم درگیرصدای پوچی و امید دائما در جنگ

صدای تاکسی پیر، حین خواندن ضبطصدای گریه ی یک مرد، آخر آهنگ

صدای گشتن یک دزد، داخل خانهصدای خیس تجاوز در امتداد سکوت

صدای کوهنوردی بدون اکسیژنصدای خواندن یک شعر تلخ، قبل سقوط

صدای حرکت سربازهای بی کله!صدای مردم بی لب در امتداد مسیر

صدای برخورد چند تا به هم ماشین!!صدای مردم درگیر در شب دلگیر

Page 145: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

145 . سیدمهدی موسوی

صدای دستفروش کتاب ممنوعهصدای »مارکس«، »رحیمی«، »شریعتی«، »محمود«!

صدای یک چمدان، توی چند ترمینال!صدای گریه ی مردی که هیچ وقت نبود

صدای سکس نمی آمد از اتاق بغلصدا سکوت گرفته پس از هماغوشی

سکوت، پشت به هم کرده بود با سیگارسکوت، زل زده آرام توی یک گوشی

نگاه می کردم کل شب به سقف هتلبه روزهای غم انگیز و گردش پنکه

صدا تمام سرم را گرفته بود... صدا...و زندگی جریان داشت مثل قبل که...

Page 146: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 146

52

نه صدای باد بود ونه ترانه های بارون

سر بریدن هر صدا روتوی مسلخ خیابون

ما نشستیم توی خونهفال خوب و بد گرفتیم

روی مبل راحتیمونحبس تا ابد گرفتیم

وقتی که می رفت برادرتوی گرگ و میش، سر دار

ما نشستیم توی خونهپیش منقل، پای اخبار

Page 147: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

147 . سیدمهدی موسوی

ما نشستیم توی خونهسنگ تسبیحو شمردیمنورو بردن از توو کوچهدل به سایه ها سپردیم

دیو اومد الالیی گفتشتوی گوش بچه هامون

خون تازه هر شب و روزمی چکید از تن ناودون

با نوک چاقو نوشتنرو درختا یادگاری

ما نشستیم توی خونهپیش گرمی بخاری

قهرمانا زیر شلقخم شدن برابر بت

ما نشستیم توی خونهمث مرده بی تفاوت

ما نشستیم توی خونهمث یه آدم پیروز

یادمون رفتش که حتمانوبت ما می شه یک روز

روزی که نوبت ماهاستچاره مرگه یا فرارهما پشیمونیم سراپا

ولی فایده ای نداره...

Page 148: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 14۸

53

خسته تر از هرچه بگویند درست و غلطتوی سرم بود نباشم که نباشم فقط

خسته تر از لمس جنون در دل وابستگیخسته تر از خسته تر از خسته تر از خستگی

خسته تر از منتظرش ماندم و تأخیر کردخسته تر از کرم که در پیله ی خود گیر کرد

خسته تر از آدم بی سیب! درون بهشتخسته تر از گریه ی تاریخ بر این سرنوشت

خسته تر از رنج جهان، روی لب ساکت...خسته تر از محو شدن داخل یک رابطه

Page 149: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

14۹ . سیدمهدی موسوی

خسته تر از تجربه ی نقطه ی پایان خطتوی سرم بود نباشم که نباشم فقط

خسته تر از اشک که در هیچ غروبی نبوداینکه بگویند که او آدم خوبی نبود!

گم شده ام از همه، پیگیر مکانم نشوهرچه که گفتند و شنیدی نگرانم نشو

هیچ به جا مانده در این رابطه از من فقطتوی سرم بود فقط رفتن و رفتن فقط

در ته دنیام به تنهایی خود دلخوشمخسته ام و هرچه که احساس کنم می کشم

من سر حرفی که زدم هستم و می ایستممطمئنم مال تو و هیچ کسی نیستم...

Page 150: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 15۰

54

تختم به سنگ قبر شبیه استربطی به مستطیل ندارد!

چیزی نپرس، گوش کن امشب!کابوس بد، دلیل ندارد

ظرف غذا کپک زده در منحمام را نمی روم از خودتقویم را بکش به عقب تر

من را بمیر قبل تولد

گاهی سؤال توی سکوتیگاهی تشنج است جوابم

تکراری است روزم و روزمشب را بقرص تا که بخوابم

Page 151: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

151 . سیدمهدی موسوی

یادم نرفته... خنده چه شکلی ست؟!یادم نرفته... سکس چه جوری ست؟!

تقدیر من امید به هیچ استتقدیر من تحمل دوری ست

مرده ست از تمامی روحمحس جنون و لذت آنی

من باختم، تو سعی بکن باز!شاید تو خوب تر بتوانی!

رسوام توی شهر به پوچیمانند جای بوسه به گردندورم برای وسوسه ی عشق

دیرم برای تجربه کردن

جز خاطرات خوب گذشتهبه هیچ چی نیاز ندارم

محکومم از گناه نکردهمن حق اعتراض ندارم

من آن کلغ زشت و سیاهمکه توی ابرهای سفید است

صدها هزار قصه پریدهاما به خانه اش نرسیده ست

بغضم سبک نمی شود اصلربطی به حرف و نامه ندارد

باید که در سکوت بمیرماین بیت ها ادامه ندارد...

Page 152: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 152

55

حس کن امروز پیشته یه نفرتوی شهری که سرد و بی رحمه

همه ی دردهاتو می دونههمه ی اشک هاتو می فهمه

حس کن امروز پیشته یه نفرکه شبا توی گریه بیدارههمه ی زندگیش بن بستههمه ی زندگیش دیواره

اونی که فرق داره با دنیااون که می دونه زندگی سخته

خاطرات بدش زیاده ولیپیشت اینجا نشسته، خوشبخته!

Page 153: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

153 . سیدمهدی موسوی

حس کن امروز پیشته یه نفرکه عوض کرده کل دنیاتو

دیگه از حرفاشون نمی ترسهاون که می خواد یکی بشه با تو

حس کن امروز پیشته یه نفرکه می خواد گریه هاشو ترک کنهاون که همجنس خواب های توئه

می تونه عمق دردو درک کنه

اونی که فرق داره با دنیااون که می دونه زندگی سخته

خاطرات بدش زیاده ولیپیشت اینجا نشسته، خوشبخته!

Page 154: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 154

56

من مثل یک گرایش جنسیدر انحرافی از کلماتم

بی احتمال! درک جنونم!بی جنسیت! تجسم ذاتم!

ترکیب بی قراری و صبرمآتشفشان بر سر کوهم

بی اعتنا به فاعل و مفعولسرگرم عشقبازی روحم

لذت ببر!... چگونه؟!... مهم نیست!من که توام! چرا نگذارم؟!ای آخرین دلیل همیشهمن هیچ چیز جز تو ندارم

Page 155: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

155 . سیدمهدی موسوی

بی جنسیت سوار به تختمآمیزه ی تخیل و دردم

با اینکه هیچ چیز نبودمبا اینکه هیچ کار نکردم

لذت ببر تمام جهان راوصلم به دست هات، به موهات

به چشم هات... هات... نفس هات...ای شک بی نیاز به اثبات!

کل جهان به جز تو مهم نیستغیر از تو که تمام جهانی

آغوش تر بگیر شبم راشاید مرا به من برسانی

شاید که جیغ و داد شوم بازشاید مدام اشک بریزمشاید که ایده آل نباشم!دیوانه ام! ببخش عزیزم!

این قرص چیست داخل لیوان؟این تیغ چیست بر مچ دستم؟

بی جنسیت برای تو بودمبی جنسیت برای تو هستم

این دوستت ندارم و دارمچسناله های تلویزیون است!!

این سکس نیست... این هیجان نیست...این عشق نیست... شرح جنون است!

Page 156: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 156

دلخور نشو از این همه پوچیمن ذات روح های اسیرم

وصل است زندگیم به یک حرفیعنی بگو: »بمیر!«... بمیرم!

ارضام کن به برق نگاهتارضام کن به گرمی خنده

حل کن شب مرا وسط لبای آخرین نجات دهنده!

تنهام مثل گریه پس از سکسیا روح آدمی متفاوت

از تو ادامه می دهم »ای یار«»سنگین... صبور...«* غمگین... ساکت...

* ای یار، ای یگانه ترین یار/ آن شراب مگر چند ساله بود؟!/]...[/ و او چگونه از کنار درختان خیس می گذرد/ صبور/ سنگین/ سرگردان... )فروغ فرخزاد(

Page 157: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

157 . سیدمهدی موسوی

57

وحشی بافقی منم که منم!شور، آتش گرفته در بدنم

من که »گاو«* و »کلید« مش حسنم!!سیم آخر کجاست تا بزنم؟!

توی مغزم بزن بزن شده امعاشق چند تا وطن شده ام!

قصه ام شرحی از پریشانی ستگریه ی دختری خیابانی ست

کیف یک بچه ی دبستانی ستمتن دعوای چند زندانی ست

مانده ام با خودم چه کار کنم!قصد دارم به »تو« فرار کنم

* من مش حسن نیستم، گاو مش حسنم! )گاو/ داریوش مهرجویی(

Page 158: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 15۸

به تو که حالت »فقط« داریصبح تا شب قرار چت داری!

نه تمایل به خال و خط دارینه به سمت کسی جهت داری!

تو که درمانی و خود دردیداخل خانه لخت می گردی!

تو که از گریه ات کبودتریغرق سیگارهات و دودتریاز هر آنچه که بود، بودتری

مالکیت تر از حسودتری!!

تو که در چشم هات، خشم و غم استتو که دیوانگیت محترم است!

تو که با اشک هام همدستیکه شکستی و باز نشکستی

تو که هوشیار هستی و مستیمتناقض تر از خودت هستی!

باز لبخند می زدی از دردچند زن در تو زندگی می کرد؟!

تو که توی قطار تجربه کرددر شب انتظار، تجربه کرد

قبل و بعد ناهار تجربه کرد!تو که دیوانه وار تجربه کرد

Page 159: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

15۹ . سیدمهدی موسوی

باز هم توی چشم هاش غم استباز دیوانه وار عاشقم است

تو که در پشت ابری و ماهی!تو که می خواهی و نمی خواهی

تو که در انتهای هر راهیتو که دلتنگ می شوی گاهی

چقدر تو! تو! تو! تو!... خسته شدم!باز برگشت می کنم به خودم

مثل یک گنده الت شاشیدم!وسط چشم هات شاشیدم!

بر خطوط صدات شاشیدم!توی هر ارتباط شاشیدم!

رنگ شاشی زدم به کل شبم!فکر کردی چقدر بی ادبم!!

وحشی بافقی تر از ادبمکه رسیده ست زندگی به لبم

از خودم که نبوده ام عقبمعکس خورشید را بزن به شبم!

تا کمی فکر شور و حال کنمتا که امید را خیال کنم

Page 160: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 16۰

پر دیوانگی و تردیدمحسرت خانه توی تبعیدمکاش این روز را نمی دیدمکاش این روز را نمی دیدم

خانه ای داشتیم و سبز نشدکاش را کاشتیم و سبز نشد

عقده ها وا نمی شوند گلم!بند کفش مرا ببند گلم

ما که گاویم و گوسفند گلم!بغلم کن! فقط بخند گلم

تا کمی تندتر زمان برودتا که این درد یادمان برود...

Page 161: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

161 . سیدمهدی موسوی

58

سرب زیاد، توو هواموش توی فاضلبجمع لباس شخصیاتوو میدون انقلب

افتادن توپولوفآسفالت تیکه پاره

مأمورا رو پشت بومدنبال یه ماهواره!

متروی دیر اومدهعکس امام، توی ماه!

اشتباه داوری!!شهریه ی دانشگاه

Page 162: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 162

موندن، توی ترافیکصدای آژیر و بوق

پارکای دوبله سوبلهتوو خیابون شلوغ

یه روزنامه یه روزینوشت با تیتر درشت:

من با اینا نمردماما چشات منو کشت!!

رشوه توی شهرداریریختن پالم توی ماست

به زور چوب و باتومرفتن به راه راست!

گشتن دنبال کارسربازی اجباریسود وام ازدواج

خونه ی استیجاری

نامه های اداریکارمند بی حوصله

ساختن مسکن مهررو گسل زلزله

سانسور فیلم و کتابسلول انفرادی

تظاهرات زوریتوو میدون آزادی!

Page 163: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

163 . سیدمهدی موسوی

یه روزنامه یه روزینوشت با تیتر درشت:

من با اینا نمردماما چشات منو کشت!!

Page 164: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 164

59

فرصت من از تاریخ، سهمم از جهانم بوددختری که با گریه توی بازوانم بود

پهلوان تو ماندم گرچه دیو بسیار استآنچه از لبت خواندم کل هفت خوانم بود

از سکوت ترسیدم، در سقوط رقصیدمنوش گفتی و دیدم: سم در استکانم بود!

»تا ابد« شدم از تو، خواب بد شدم از توبعد رد شدم از تو... عشق، امتحانم بود!

با دو چشم ناراضی، از میان این بازیزنده ماند تا آخر! آن که قهرمانم بود

Page 165: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

165 . سیدمهدی موسوی

توی این خیابان ها، دور گیج میدان هاگم نمی شدم در خود، عشق تو نشانم بود

جام می به یک دست و دست دیگرم تن زنگفتمت تتن تن تن... رقص در میانم بود!

پخش می شد از قرمز، بر لبت »خداحافظ«خواستم بگویم: »نه!«... مهر بر دهانم بود

شب، شب است و خاموشی ست... خالی از هماغوشی ستآن ستاره ی غمگین، کل کهکشانم بود

Page 166: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 166

60

صبح بیدار می شوم از خواببغل تخت، شیشه های شرابصفحه ی نیمه باز چند کتاب

ساعت مثل روزهام خراب!می نشینم جلوی تلویزیون

مست که نیستم... ولی مستم!شیر را باز کردم و بستم

جلوی آینه خودم هستم!تیغ تیز است و لرزش دستممی شود کل صورتم پر خون!

Page 167: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

167 . سیدمهدی موسوی

در سرم دائما صدا و صداستتوی مغزم جهنمی برپاست

فکر هی می کنم: موبایل کجاست؟توی شومینه یا که قاطی ماست؟!

فاز افسردگی ست یا که جنون؟

چشم هایم شبیه یک خائنموی چرکم بلندتر از جن!

بوی پیراهن است یا که پهن؟!حتم دارم نمی شود ممکن

پاکی دست هام با صابون

خبر واردات بیل و نخود!خبر فاسق تو، توی کمد!خبر خودکشی من البد!!

هر کجا هرچه شد... به من چه که شد؟!از اتاقم نمی روم بیرون

فارغ از مذهب و حلل و حرامفارغ از تیغ و قرص در حمام

این منم! خودکشی نیمه تمام!!می کشم روی مبل و خاطره هام

هیکلم را شبیه یک حلزون

جدول نیمه کاره حل کردندردهای هزار حرفی من

خانه های سیاه توی وطنهیچ چی حل نمی شود اصلوسط چند تا ردیف و ستون

Page 168: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 16۸

پشت این شعر غرق در ماتمگله هایم از عالم و آدم

بعد این زخم های بی مرهماز تو که خسته ای شبیه خودماز تو که گوش می کنی ممنون!

Page 169: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

16۹ . سیدمهدی موسوی

61

خودش اونجا نشسته توو غربتقلبش اما هنوز بی مرزه

تا که اسم وطن رو میارنخم می شه، شونه هاش می لرزه

وطنش بوی اشک و خون می دهمثل یه شیر خسته توی قفس

باز می غره رو به کفتاراشیر زخمی هنوز هم زنده س

قلبشو چنگ می زنه انگاراین شبایی که رو به پایانهشاهبانوی عشق و آزادی

مادر بغض های ایرانه

Page 170: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 17۰

شاخه هاشو تبر زدن امامثل یه سرو، استواره هنوز

ایستاده مقابل طوفانمطمئنه که برمی گرده یه روز

برمی گرده به خونه ی خورشیدکه یه روز روشنیشو دزدیدنکه چهل ساله سرد و تاریکه

کوچه هاش بوی مردگی می دن

برمی گرده به دامن البرزبرمی گرده به غرش کارونساز و آواز و بوسه و لبخند

پخش می شن میون تلویزیون

خبر »فتح باغ«* می پیچههمه جا توی شهر و آبادی

برمی گرده به خونه ی خورشیدشاهبانوی عشق و آزادی

* نام شعری از فروغ فرخزاد در مجموعه ی »تولدی دیگر«

Page 171: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

171 . سیدمهدی موسوی

62

دوباره حامله ام... بچه ی کدام شماست؟!کسی لگد زده از توو به پوست شکمم

مرا به حبس بینداز توی آغوشتکه منحرف شده ام از خودم... که متهمم...

دوباره حامله ام... از کدام زن یا مرد؟!دوباره ناخن هایم شکسته و خونی ست

که من کثیف ترین فکرهای ممنوعماگر که عشق، در این شهر، غیرقانونی ست!

بگیر لب هایم را به تیزی دندانمکم بزن که تنم از تنت کبود شود

به من برقص، در این لحظه ی فراموشیکه زندگی سیگاری ست تا که دود شود*

* زندگی شاید افروختن سیگاری باشد/ در فاصله ی رخوتناک دو هماغوشی )فروغ فرخزاد(

Page 172: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 172

دوباره حامله ام... جز تو از همه بیزارتهوعی که در این حال لعنتی دارم

کسی ست در شکمم... منتظر... تب آلودهبه جای بچه ی تو، بمب ساعتی دارم!

تمام خاطره ها درهمند و نامربوطتجاوزی ست گروهی به روحم و بدنم

منم که می دوم از خود به سمت بیداریکه می خورم خود را تا که جیغ را نزنم

صلیب می کشم از اعتقادها، از هیچکه من شکستن چوبم که گریه ی میخم

نگاه می کنم از خود به سمت آیینهکه خنده دارترین اتفاق تاریخم

دوباره حامله ام از هزارها آدمدوباره حامله ام از هزارها تحقیراز ابتدای بشر گفته اند محکومم

که روی لوح نخستین نوشته است: بمیر!

که شوق رابطه ام با گیاه، با اجسامکه شوق سیب ترم از بهشت تکراریکه شوق نقاشی توی غارهای سیاهکه شوق گفتن نه! در هزارها آری

تنم پر از عصیان است، روح من عصیانکه دوست داشتن قبل و بعد فاصله ام

نوشتن شعرم در جهان اسم و عددبه قرص هات بگو که دوباره حامله ام...

Page 173: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

173 . سیدمهدی موسوی

63

بگذار تا که ترس شود با صدای رعدچیزی نمی نویسم از آن زن، از این به بعد

بگذار تا که درد کند موقع پلیسچیزی نمی نویسم از آن چشم های خیس

از بچه ای که داشتم و داشت در خیالآن آرزوی دائمن واقعا محال!!

بگذار تا که خوب شود درد مشترکچیزی نمی نویسم از آن زن، بدون شک!

از گریه می نویسم و از تیغ روی پوستاز عکس توی آلبومی که شبیه اوست!

Page 174: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 174

از موی مشکی اش وسط خیس بالشماز یک پتو که زیر تنش زجر می کشم

از خواب می نویسم و کابوس چشم هاشدنیای من که مثل »سه نقطه« ست بعد »کاش«...

از سردی تنم، وسط دوری تنشاز صندلی خالی از فیلم دیدنش

از روزهای گمشده ام در میان دوداز خواب ساعتی که برایم خریده بود

از حس آب روی لبش بعد هر عطشموزیک های مورد خیلی علقه اش!!

از گریه می نویسم و مشتی لباس زیراز خاطرات لعنتی اش توی هر مسیر

تفسیر هر کبودی بر روی گردنشاز ناله هاش موقع هر خواب دیدنش

از سال ها که می روی اما نمی رسیاز دست های یخ زده اش توی تاکسی

از عکس ماه و ماهی و شب در میان حوضشیرینی لبش به خیابان به شیرموز!

از شعرخوانی اش وسط کوچه های شبدیوانگی جاری اندامش از عقب

Page 175: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

175 . سیدمهدی موسوی

از اضطراب بردن نامش کنار دوستاز دفتری که هر ورقش دست خط اوست

از آدمی که خسته شده توی مارپیچاز خانه ای که هیچ ندارد به غیر هیچ

از حس ناپدید شدن داخل اسیداز قرص های موقع دلتنگی شدید

از گریه می نویسم و سنگینی پتواز زندگی لعنتی ام بعد »بعد از او«

باران اشک می شوم و نعره های رعدچیزی نمی نویسم از آن زن، از این به بعد...

Page 176: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 176

64

عشق در سرم می سوختعشق روی فندک بودمی کشیدم از سیگارآخر یقین، شک بود!

هیچ راه و ماه نبودتا به خانه برگردم

زندگی تشنج داشتاز تو گریه می کردم

توی قاب خالی عکسلب به سمت لب می رفت

توی ساعت و مغزمعقربه عقب می رفت

Page 177: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

177 . سیدمهدی موسوی

در سرم تمام شبعوعوی دو تا سگ بودچشم هات می خندیدتا سرنگ در رگ بود

خواستم که بنویسم...ناگهان مداد افتادخاطرات غمگینمتوی گردباد افتاد

هیچ چی نمی دیدمآسمان کدر شده بودخواستم که بنویسم...

دست هام سر شده بود

خاطرات می چرخیدروی گونه ی خیسم

خواستم بگویم: »تو«خواستم که بنویسم!

زندگی تهوع داشتخانه گریه ام می کرد

عشق زیر ماشین رفتمثل یک »سگ ولگرد«*

فکر قصد و مقصد نیستآن که عاشق سفر است

از هرآنچه فکر کنیشک من بزرگتر است

* نام داستانی از صادق هدایت

Page 178: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 17۸

نام کوچکش هیچ استآن که تا ابد تنهاست

هیچ کس نمی آیدخانه ام ته دنیاست...

Page 179: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

17۹ . سیدمهدی موسوی

65

سال هزار و سیصد و... مغزم نمی کشد!از یاد برده ام همه ی خاطرات را

من در هزار خانه ی بن بست مانده تاپیدا کنم برای تو راه نجات را

در مشهدم... کنار شب و سوسک ها و تختزل می زنم سکوت در نیمه باز راتهرانم و کنار جنونم نشسته ایتا از تو انقلب کنم اعتراض را!

سربازی ام... و هی تلفن زنگ می زندفرمانده داد می کشد از سینه خیزها

دانشکده... کلس... سر درس چی؟ چه جور؟اسم تو که نوشته شده روی میزها

Page 180: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۸۰

توی قطار در بغل تو نشسته امبر روی تخت، لحظه ی ارضا شدن، تویی

با چند زن؟ کجای جهان بوده ام؟ چه وقت؟هر زن که فکر می کنم از اسم »زن«، تویی!

ترس در شکسته شده بعد بازجوترس نوشتن کلمه توی سررسید

از گازهات خواب و لبم پاره می شودفواره می کند به جهان، الکل سفید!

ما در اتاق کوچک تو غرق در توام!ما در اتاق کوچک تو می روی سفر!!ما لذت صدات از آن سوی چشمبند

ما پشت چشمبند، چهل روز، بی خبر...

دعوا شده ست... می لرزی... گریه می کنیغرق سؤال هستم و حل کرده ای مرا

از مرزها به سختی... با اشک... رد شدیم!در یک اتاق سرد، بغل کرده ای مرا

در خانه ای کجای جهان سکس می کنیمن در جدال مسخره ام با تضادها

از شاخه ها جدا شده پاییز می شویمو تکیه می کنیم به آغوش بادها

پاییز می شویم... عروسی ست... من کجام؟می رقصمت... تمام جهان دست می زنند

Page 181: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۸1 . سیدمهدی موسوی

من »در حیاط کوچک زندان«* نشسته اممی لرزم از تصور تو پشت چشمبند

درمی رویم تا که به هم شعرتر شویمدرمی رویم از همه ی جشنواره ها

سربازی ام... که در همه شب شرح می دهماسم تو را برای تمام ستاره ها

خوابیده ایم در بغل هم جلوی فیلمخوابیده ایم در بغل هم بدون حرف

سربازها و اسلحه ها پای تانک هاما می دویم سمت رهایی میان برف

دست مرا گرفته ای از پشت میز و شاماین رستوران، کجای جهان است؟! آشناست...

در چادرت نشسته ای و گریه می کنیچون ابتدای قصه ی ما مثل انتهاست

با »شمس« یا که »سعدی« یا شعری از خودمبا بوسه یا که داد زدن یا نوازشت

در یک اتاق، منتظر یک تماس دورآهسته گریه می کند از درد، بالشت

جشن تولد است... چرا گریه می کنم؟!دنیا مرا گذاشته تنها... به غیر تو!

در مشهدم... که در کرجم... توی نروژم...از یاد برده ام همه چی را به غیر تو

* »در حیاط کوچک پاییز در زندان« نام مجموعه شعری از مهدی اخوان ثالث

Page 182: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۸2

از یاد برده ام همه چی را به غیر تواسمت طلسم ماندن، وقت فرار بود

من در کدام صفحه ی تاریخ دیدمت؟!پاییز بود... گرچه یقینا بهار بود!

جشن تولد است... چرا حال من بد است؟!...جشن تولد است... چرا گریه می کنم؟!...

در انتهای قلبم یادم نمی روددر انتهای مغزم یادم نمی رودزن سال ها برایم در انتظار بود

در من نشسته بود ولی بی قرار بودبا من نشسته بود ولی بی قرار بوداز من نشسته بود ولی بی قرار بود

زن انتهای یک شب دنباله دار بود...

Page 183: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۸3 . سیدمهدی موسوی

66

توو چشاش، چند سال پاییزهتوو دلش، قرن ها زمستونه

منو محکم گرفته توو بغلشمی خواد عاشق بشه نمی تونه

بغلم می کنه ولی گیجهبغلم می کنه ولی سرده

باید این سطرهای لعنتیوتا ته بچگیش برگرده

وسط خاطرات آشفته شمی تونه اشک بچه ای باشه

که به جای پتوی غمگینشرو تنش دست های باباشه

Page 184: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۸4

می تونه بچه ای بشه ساکتکه کتک خورده از معلم هاشمث یه شمع رو به خاموشیآب می شه تنش یواش یواش

عاشق یه کتاب قصه بشهوقتی توو خونه دائما دعواسمی تونه گم بشه توو مهمونی

وسط جمع، حس کنه تنهاس

می تونه یه نگاه خیس بشهکه پر از ترس از کمربنده

با تن زخم خورده می رقصهبا لبای کبود می خنده

می تونه صبح زود با لبخندموهاشو توی آینه، گیس کنه

می تونه شب از این همه کابوسرختخوابش رو باز خیس کنه...

گور بابای شهر و آدم هاش!همه ی متن، خاطرات بده

بغلم امنه! اینو می دونهبغلم جای گریه تا ابده

Page 185: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۸5 . سیدمهدی موسوی

67

گاهی کلفه از در و دیوارمگاهی شب است... توی سرم مرگ است

تنهام مثل گریه ی بعد از سکستنها رفیق دور و برم مرگ است

از اتفاق خوب نگو با من!چون اتفاق خوب ترم مرگ است!!

گم می شوم یواش در اینترنتیک اسم خنده دار پس از هشتگ!زل می زنم به قرص سفید و سبز

زل می زنم به تیغ تر از هر رگزل می زنم به شیشه ی سم بر میزدر کوچه ها صدای پلیس و سگ

Page 186: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۸6

بدجور درهم است، گره خوردهآشفته است مثل جهان، گیسم!

قلبم پرنده ای ست که می لرزداز گریه ی نکرده ی خود خیسم

باید برای مرتبه ی آخریک جمله ی جنون زده بنویسم

باید که تایپ کرد: »خداحافظ...«باید که تایپ کرد که: »غمگینم...«باید که تایپ کرد: »در این کابوس

باید در انتظار چه بنشینم؟!«باید که تایپ کرد که: »می... می... می...«

چیزی به غیر اشک نمی بینم!

گم می شوم یواش در اینترنتدر عکس ها و خاطره هایی که...

در روزهای خوب پر از خندهدر فیلم ها و بغض صدایی که...

در بحث های مسخره با دنیادر آدم رسیده به جایی که...

با گریه پاک می کنم آهستههر چیز را که شامل »من« باشد

هر زن که حرف می زده با دنیاهر مرد را که عاشق زن باشد

هر عکس و حرف و متن و صدا بایددر انتظار پاک شدن باشد!

Page 187: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۸7 . سیدمهدی موسوی

در انتظار پاک شدن هستندهر اسم یا شماره ی در گوشیهر لحظه ای که باورشان کردمدر خاطرات عشق و هماغوشی

من با فشار دادن یک دکمهتبدیل می شوم به فراموشی

من مردن مجازی یک هیچم!زن واقعیتی ست که افسرده ست

دلخوش به هیچ روز قشنگی نیستسرخورده است... مثل تو سرخورده ست

لبخند می زند به جهان امازن در میان ذهن خودش مرده ست

من ناامیدم از همه چی، از هر...جز عشق توی بغض صدای تومن ناامیدم از همه چی، از هر...

جز حرف ها و خاطره های توبا اینکه کل زندگی ام مرگ است

باید ادامه داد برای تو...

Page 188: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۸۸

68

یه صدا هست که هنوزمحرمت عشقه و فریاد

توو شب سکوت و تردیدشوق خوندنو به من داد

وقتی می گه از »شقایق«ابرا می تونن ببارن

بچه هامون، پدرامونبا صداش خاطره دارن

اون که خورشیدو می خوادشنمی تونه شب بخوابهمی خونه از درد مردم

گرچه »فریاد، زیر آبه«

Page 189: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۸۹ . سیدمهدی موسوی

بر لبت کبوتر عشقتوو دلت شوق رهایی

خوندنی ترین ترانه!موندنی ترین صدایی!

گریه هام توو »شام مهتاب«لحظه ی ترک »وطن« بود

شک نکردم، برنگشتمگفتم این راه، »راه من« بود

توو گوشم صدات می پیچیدتوی اون کوچه ی »بن بست«

گفتی از تاریکی رد شوراه دیگه ای مگه هست؟!

گفتی توو »آینه« نگا کنخودتو دوباره بشناس

قد بکش از دل این خاکآسمون مال درختاس

بر لبت کبوتر عشقتوو دلت شوق رهایی

خوندنی ترین ترانه!موندنی ترین صدایی!

Page 190: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۹۰

69

ای ساک بسته ی سفر از رؤیاموهای خیس شعله ور از رؤیا!

ای اسب شاخدارتر از رؤیامن جز تو هیچ چیز نمی دانم

شب ها صدای زنگ، برای تودنیای هفت رنگ برای تو

این »نروژ« قشنگ! برای تومن کوچه های ابری »تهرانم«

عادت کنم به سردی شب باید!دلداری ام نده که اگر... شاید...

در قطب، آفتاب نمی آیدهر چار فصل سال، زمستانم!

Page 191: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۹1 . سیدمهدی موسوی

تو یک فرشته ای ته رؤیاهاتمن شک بی نیازتر از اثبات

تو شوق بچه، موقع تعطیلتمن ترس های توی دبستانم

بغضی نشسته در سر من امشباز ال به الی خنده ی تو بر لب

یعنی کدام آدم المذهبآزار داده است تو را جانم؟!

بگذار رنج و مشکل او باشماحساس ترس، در دل او باشم

بگذار تا که قاتل او باشم!من سال هاست داخل زندانم!!

هر عاشقی اگر که مردد شدهر قدر که زمین و زمان، بد شدهرگز نبوده است و نخواهد شد

یک لحظه حس کنم که پشیمانم

من آخرین مسافر تو هستمتنها رفیق شاعر تو هستم!

که تا ابد به خاطر تو هستمگرچه زیاد زنده نمی مانم...

Page 192: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۹2

70

کشتن یک درخت با چاقوکشتن الیه ی ازون با دود

کشتن گریه های یک همجنسکه کمی قبل، عاشق من بود

کشتن روزهای بارانیوسط چترهای یک نفره

بستن پنجره به سمت بهارکشتن خواب های یک حشره

کشتن بچه ی گدا با دادکشتن یک »ترنس« با خنده

پشت کردن، پس از هماغوشیکشتن یک زن پناهنده

Page 193: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۹3 . سیدمهدی موسوی

کشتن شوق، توی مدرسه هاکشتن جیک جیک ها با بوق

وسط کافه های روشنفکر!کشتن شعر »شاملو« و »فروغ«

کشتن روزنامه با سانسورکشتن عشق توی خطبه ی عقد

کشتن آبگوشت با کنسروکشتن حس شعر با یک نقد

کشتن صبح زود با ترافیککشتن اعتماد با تردید

کشتن وحشی تو! زیر لباسکشتن کشف تازه با تقلید

کشتن درد مشترک با مرزکشتن مرگ! با عزاداری

کشتن یک غریزه ی سرکشوسط سکس های تکراری

کشتن کارگر، ته هر ماهکشتن یک عقیده با زندان

کشتن خواب با صدای موبایلکشتن خانواده با چمدان

کشتن آفتاب، با پردهکشتن خاطرات، با الکل

کشتن بوی عشق در حمامکشتن درد با ترامادول

Page 194: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۹4

رد شدن بی نگاه، بی احساسکشتن بچه ای سرراهی

وسط تنگ، توی آکواریومکشتن خواب های یک ماهی

قاتلن همیشه ی خونسردروی لب های محوشان لبخند

قاتلنی که در تمامی عمردر کنار من و شما هستند

قاتلن بدون انگیزهخالی از شوق و وحشت و کینه

قاتلنی شبیه یک تصویرکه به ما زل زده در آیینه!

Page 195: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۹5 . سیدمهدی موسوی

71

می ترسماز اون کابوس که هر شب تمام آرزوم می شه

غمگینممث اون قصه که توو صفحه ی اول تموم می شه

درگیرمبا این حسی که شاید عشق باشه، شایدم درده!

می میرممث سربازی که دیگه به خونه برنمی گرده

منو توو خواب می بوسهکسی که مرد یا زن نیستنمی ترسه، که این احساس

حدیث وصلت تن نیست

Page 196: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۹6

می دونه این همه دوریبه معنای نبودن نیست

پر از آرامش و رنجهکه در من هست و با من نیست

بیزارماز این شب هایی که با قرص ها تا صبح بیدارم

شاید کهبه جادویی قدیمی توو چشای تو گرفتارم

خورشیدمکه عاشق می شه اما می ره تا مغرب که مجبوره

بارونیمث چشم کسی که از رفیقش ماه ها دوره

منو توو خواب می بوسهکسی که مرد یا زن نیستنمی ترسه، که این احساس

حدیث وصلت تن نیستمی دونه این همه دوریبه معنای نبودن نیست

پر از آرامش و رنجهکه در من هست و با من نیست

می ترسم...

Page 197: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۹7 . سیدمهدی موسوی

72

از سقوط می ترسیداز سکوت عاجز بودقورباغه می دانسترنگ ماه، قرمز بود!

قبل و بعد را می دیددر جهنم »حاال«!هیچ کس نمی آمد

هیچ وقت از آن باال

آنچه هست و نیست به اوحالت جنون می داد

خواست تا که برگرددبرکه بوی خون می داد

Page 198: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 1۹۸

فصل جفت گیری بودبعد بلع چند مگس!

خسته بود از همه چیزخسته بود از همه کس

خسته بود از بودنخسته بود از دیدنبا شناسه ای فرضیصرف قورباغیدن!!

خسته بود از کلمهجمع دوست در تفریق

قارقار چند کلغقورقور چند رفیق

زندگیش جریان داشتدر سکوت بین دو حرف

قله ای رها از هر...برف در ادامه ی برف

قورباغه یخ زده بودروی »قله ی اورست«

قورباغه می دانستقورباغه می دانست...

Page 199: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

1۹۹ . سیدمهدی موسوی

73

زل می زنم به آینه... می ترسم!این چهره، شکل واقعی من نیستاین تخت، تخت ماست... ولی انگار

آغوش تو شبیه به قبل نیست

زل می زنم به کاغذ و خودکارمباید که شعر تازه ای از غم گفت

گفتی که شعر شاد بگو!! امامن به خودم دروغ نخواهم گفت

تنهایی زمین و زمان، جمع استدر چشم های قهوه ای خیسم

این درد را برای که باید گفت؟!این شعر را برای چه بنویسم؟!

Page 200: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 2۰۰

این داستان خنده ی یک بچهبا جیک جیک جوجه ی رنگی نیست

آغاز قصه، چیز قشنگی نیستپایان قصه، چیز قشنگی نیست

این قصه ی شبانه ی بابا نیستبا اینکه توش جن و پری دارد

این قصه ی همیشگی درد استاز درد، درد بیشتری دارد!!

این قصه ی من است که می خوانمبا پنجره که بسته شده رویم

جذاب نیست شرح جنون! امامن به خودم دروغ نمی گویم

زل می زنم به آینه ی غمگینبا برق تیغ، در وسط دستم

این شعر را برای خودم گفتممن، آخرین مخاطب من هستم!!

این شعر را که تلخ تر از تلخ استدر چشم های گیج تو حل کردم

گفتم: برو بخواب عزیز من!از پشت بالشی که بغل کردم

بگذار تا خراب شود این شعربا واژه ی غریب خودارضایی!

من سال هاست مثل خودم هستمتنهام مثل واژه ی تنهایی...

Page 201: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

2۰1 . سیدمهدی موسوی

74

برمی گردم توو غبارسمت کوچه مون یه روز

جلو چشمای منهعکس خونه مون هنوز

اما روح دربه درمی تونه کجا بره؟!نه امیدی به شبهنه کسی منتظره

مرده گوشه ی قفسهر پرنده ی رها

آدما عوض شدنمث اسم کوچه ها

Page 202: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 2۰2

همه جا سیا شدهاز خوشی نشونه نیست

می شه برگردم ولیخونه دیگه خونه نیست

گفتن از اعماق دردبدترین رسواییهاولش تنهایی وآخرش تنهاییه

اونی که تنهام نذاشتاشک بی دریغمه

اون که اول دشنه زدآخرین رفیقمه!

خنده رو گردن زدنآدمای توی قابقاتلی هم شدن

عاشقای توو کتاب

همه جا سیا شدهاز خوشی نشونه نیست

می شه برگردم ولیخونه دیگه خونه نیست

Page 203: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

2۰3 . سیدمهدی موسوی

75

یک روز مست، عاشق رقصیدن، مهمان شب نشینی تو بودمیک روز لخت، بر تشکی ابری! معشوقه ی زمینی تو بودم

یا گندمی شدم وسط موهات یا در شراب خانگی ات انگوریا از بهشت رانده شدم تا تو یا سیب توی سینی تو بودم

وقتی که ترس داشتی و تردید، یک کوه تا که تکیه کنی بر آنیک عذرخواه دائما آماده! مسؤول خشمگینی تو بودم

وقتی که شب، سیاهی ممتد بود... یا حالت از زمین و زمان بد بودکوبیده می شدم به در و دیوار، بشقاب های چینی تو بودم!

وقتی که دشمنم: تو! عزیزم: تو! چسبیده بودم از همه چیزم توتاری سفید در وسط موهات یا خال روی بینی تو بودم

Page 204: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 2۰4

یک تکه نور توی شب قرمز، دست خدا و حادثه و سنتز!با اسم های مختلفی از هیچ، من در کتاب دینی تو بودم

احساس گریه در وسط لبخند، حس نیاز و منع شدن از قندتزریق می شدی به رگم هر روز، بیمار انسولینی تو بودم

یک شعر، فیلمنامه، ترانه، عکس... یک چیز بی مجوز عصیانگرزل می زدم دقیق به سر تا پات! مسؤول بازبینی تو بودم

رؤیای گیر کرده ته کوزه یا یک فسیل داخل یک موزهیک خودکشی خسته ی هر روزه از لحظه ی جنینی تو بودم

Page 205: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

2۰5 . سیدمهدی موسوی

76

شعری مشترک با »فاطمه اختصاری«:

خسته ام، غمگینم، گریه تر از غم هستمبرف می بارد و من توی جهنم هستم

اول اسم کسی یخ زده بر روی لبمبرف می بارد و دنیام سیاه است، شبم!

نامه هایی که ندادم به خودم، در دستمبرف می بارد و عمری ست زمستان هستم

صبر در باور من مرده اگر درد کم استشب بلند است، ولی طاقت این مرد کم است

دردها دارم و شاید که به درمان نرسدشب بلند است و قرار است به پایان نرسد

Page 206: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 2۰6

بعد تو گم شدم از خانه و دنیا گم شدرود سرگشته شدم، ساحل دریا گم شد

پنجره خسته شد از بازی بیهوده ی خودیک نفر با چمدان، آن ور درها گم شد

بعد تو شیشه ی مشروب بغل کرد مراتا سحر، یکسره نوشید کسی تا گم شد

عشق چی بود؟ توهم زده بودم انگار!قرص را خوردم و امید به فردا گم شد

اشک من سیل شد و شست جهان را شب و روزبویت از خاطره ی خانه نمی رفت هنوز

وصل می کرد کسی زندگی ام را به عقبخوابم آشفته ی چشمان تو می شد هر شب

در سرم گریه ی دلتنگ ترین آدم بودقرص می خوردم و بدجور تو را یادم بود...

خسته ام، غمگینم، گریه تر از دیروزمخانه سرد است و من از شدت تب می سوزم

برف می بارد و شب راه خودش را بلد استهرچه انکار کنم آخر این قصه بد است

مرد می میرد و شب، نامه رسان خواهد شدخانه ام سردترین جای جهان خواهد شد

Page 207: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

2۰7 . سیدمهدی موسوی

77

عینکت مثل چشم هات ابری ستشیشه اش مثل آسمان کدر است

ساعت هشت شب اگر برسییک نفر روی تخت، منتظر است

بغلش می کنی و می خوابیبا تنی که همیشه تکراری ستتوی حمام گریه خواهی کرد

زندگی شکلی از خودآزاری ست

وسط آینه نگاهت بهبدنی بی قواره می افتد

حوله را می کشی بر اندامتنفسش به شماره می افتد

Page 208: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 2۰۸

لحظه را داد می کشد از توپوستت در میان خاموشی

می روی در اتاق خواب خودتبا تنفر لباس می پوشی

می روی توی هال و بر یک مبلمی نشینی برای ویرانی

بعد فنجان چای با سیگارمثل هر شب کتاب می خوانی

صبح بیدار می شوی از خوابوسط مبل و گیجی خانه

هی صدا می زنیش بی پاسخرفته شاید بدون صبحانه

وسط قرص هات می گردیبا نگاهی کلفه از سردرد

پشت هم هی شماره می گیریاو که رد تماس خواهد کرد

گوشی ات را به پرت می کوبیمی نشینی جلوی تلویزیون

بی توجه به هیچ برنامهدر سرت راه می روی به جنون

بعد سیگار می کشی با بغضبعد سیگار می کشی با درد

می روی توی آشپزخانهگوشت را تکه تکه خواهی کرد

Page 209: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

2۰۹ . سیدمهدی موسوی

بعد موزیک می گذاری تاوسط رقص و گریه می میری

می روی پای گوشی تلفنبا خشونت شماره می گیری

نه که دلتنگ باشی و عاشقبه سرت می زند فقط گاهی!تو که می فهمی و نمی فهمی

تو که می خواهی و نمی خواهی

قرص هی پشت قرص می بلعیهمه چی توی خانه مغشوش است

با تهوع شماره می گیریظاهرا دستگاه خاموش است!

تن مهم نیست... واقعا سخت استروح آدم پر از نیاز شود!می روی توی آشپزخانه

تا مگر شیر گاز، باز شود

می روی روی مبل و می خوانیآخرین صفحه ی کتابت راگاز در متن خانه می پیچدتا بگیرد یواش، خوابت را

نه به سردرد فکر خواهی کردنه به تنهایی اساطیری

نه به فردی نیاز خواهی داشتتو همین جای شعر می میری...

Page 210: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 21۰

عینکت مثل چشم هات ابری ستدر تو آرامش است و لبخند است

ساعت از هشت رد شده دیگرو مهم نیست ساعتت چند است...

Page 211: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

211 . سیدمهدی موسوی

78

ستاره ها رو پس زدمشبو کشیدم توو رگم

چشامو بستم رو به نورتا به خودم دروغ بگم

نوشتم از طلوع عشقاگرچه غرق دود بودسکوت کردم از صداکه آینه حسود بود

منم کسی که خونه شوبه دیوها فروخته

درون آتشی که نیستتمام عمر سوخته

Page 212: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 212

باید که کاری بکنمباید که پا شم از خودم

دوباره برگردم عقببه لحظه ی تولدم

زمستون خونه مونوبازم بهاری بکنم

آخر این قصه منمباید که کاری بکنم

کسی که خنجرو زدهبه پشت اعتمادها

منم کسی که عمرشوسپرده دست بادها

کسی که بی چراغ بودولی به راه شک نکرددلو زدش به گردباد

به خودشم کمک نکرد

کجاست پنجره به صبح؟گرفته بوی شب، تنم

بازی سایه بود و ترسهمیشه بازنده منم

Page 213: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

213 . سیدمهدی موسوی

باید که کاری بکنمباید که پا شم از خودم

دوباره برگردم عقببه لحظه ی تولدم

زمستون خونه مونوبازم بهاری بکنم

آخر این قصه منمباید که کاری بکنم

Page 214: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 214

79

به نیستی نگاه کن، به هست ها زمان بدهبه خویش مطمئن نباش، بیا و امتحان بده

ای پر خشم و انتظار، ابر شو بر جهان ببارتکیه بکن به عشق یا دور به عاشقان بده

ادامه شو درنگ را... بزن به خویش، سنگ راغلف کن تفنگ را... امان بده! امان بده!

خسته نشو ز صبرها، اگرچه پشت ابرهابی طرفانه نور را به ساحت جهان بده

ای پر حرف ما و من، رها شو از حصار تنبرای عشق زنده باش، برای عشق جان بده

Page 215: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

215 . سیدمهدی موسوی

کنار این ترانه باش، دوباره عاشقانه باشبگیر دست هام را، به دست من توان بده

ز لحظه ی تولدم، ندیده عاشقت شدمبگرد توی آینه، مرا به من نشان بده

Page 216: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 216

80

ننوشتم از آدمی که نبوداز پناهی که نیست در بارانننوشتم از آنچه در من مرد

موقع لمس خنجر یاران

ننوشتم از آخرین حشرهدر گلی گوشتخوار، زندانی!

غم و شادی کارگردان هاوقت ضبط سکانس پایانی

ننوشتم از آسمان در دودترس خورشید پیر، آن گوشهشوق و تشویش کارمند جوان

توی یک برگه، داخل پوشه!

Page 217: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

217 . سیدمهدی موسوی

ننوشتم از ایکس در ایگرگحس دیفرانسیل به انتگرالاز تو را در کلس، دید زدن!

فکر کردن به چیزهای محال

ننوشتم از انفرادی پیرخواندن یک نوشته بر دیوار

آخرین بوسه، موقع تبعیدآخرین عکس، آخرین دیدار

ننوشتم از آب و سرگیجهشستن زندگیم با وایتکس

خفگی تو توی قاعده هاخفگی من و نیاز به سکس

ننوشتم از اینکه خواهم مردمثل گل توی باد، خیلی زود!ننوشتم که آخرش هیچ است

از امیدی که هیچ وقت نبود

ننوشتم از اولین عصیانآنچه بر روزگار آدم رفت

ننوشتم از آینه که شکستچهره ام به مرور یادم رفت

ننوشتم از آخرین عصیاننقش فرضیده ی مقاله شده!

ننوشتم از آنچه باید گفتتوی یک کاغذ مچاله شده

Page 218: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 21۸

رفتم و توی خانه خوابیدمقرص خوردم، دوباره خوابیدم

گریه کردم، دوباره خوابیدمخواب دیدم، دوباره خوابیدمخواب ماندم، دوباره خوابیدمخواب بودم، دوباره خوابیدم

هیچ فرقی نداشت... باور کن!

Page 219: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

21۹ . سیدمهدی موسوی

81

با من قدم می زد زنی در برف، در بارانیا »در حیاط کوچک پاییز در زندان«*

در کافه ها، در جشن ها، در سوگواری هاتا آخرین شلیک شب، سمت فراری ها!

در فیلم دیدن، چیپس خوردن، کودکی کردناز ترس و لذت در کبودی های بر گردن

در گریه ی خاموش من بر زیرسیگاریاز شیطنت در بچگی ها کنج انباری

در اولین نقاشی ام بر روی کاغذ: تو!در گریه قبل از سکس، بعد از سکس، بعد از تو

* نام مجموعه شعری از مهدی اخوان ثالث

Page 220: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 22۰

در رابطه با توپ ها، با تیر دروازهتا خستگی محض از هر آدم تازه

خشم معلم از نگاه بچه ای ساکتدر گشتن از صبح تا شب، توی اینترنت

در ساندویچی های پایین شهر در کالباس!در هر خداحافظ ترین با بدترین احساس

در طول سرماخوردگی در سرفه ی یکریزدر قتل عام باغ ها در آخرین پاییز

در شعر خواندن توی گوشت، موقع مستیحس کردنت از دورها در هر کجا هستی

با خاطراتت داخل حمام، ور رفتندر بردن پیراهنت وقت سفر رفتن

در گوش دادن به نصیحت های دکترهادلشوره ام از بدترین شکل تصورها

در کوچه ها پرسه زدن در جمعه ی دلگیردر قرص خوردن، قرص خوردن های بی تأثیر

در دیدن نوعی سیاهی در سفیدی هادر بحث های فلسفی، در ناامیدی ها

در مرده باد و زنده باد و تیر و اشک آوردیوانگی تا ابد از گریه ی مادر

Page 221: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

221 . سیدمهدی موسوی

حس بلوغ لعنتی در بو و مو و پوست!در مدرسه در راز گفتن ها برای دوست

در شک به تو، حس حسودی داخل مغزمدر یک پتو که زیر آن آرام می لغزم

در نامه دادن هایمان در کوچه ای بن بستتا اعتماد واقعی در گرمی یک دست

در لذت از اصوات عاصی در صدای تودر یک پیام »دوستت دارم« برای تو

سرگیجه و ترس از سقوط گیج از یک پلدر یک فراموشی لذت بخش با الکل

در درددل کردن، شبانه با عروسک هااز عاشقیت با تو بعد از آخرین شک ها

در کادوی ارزان ما: عطری بدون مارکدر زل زدن به چشم هایی مضطرب در پارک

در گریه کردن توی مسجد با عزاداراندر بستنی خوردن میان برف یا باران

در شرط بندی بر سر هر چیز با خندهبا یک زن زن! از گذشته تا به آینده

با قرن ها دیوانگی در لحظه ی فریادبا یک زن اسطوره ای کامل آزاد

Page 222: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 222

یک زن که غرق عاطفه، سرشار از کینه ست!یک زن که پیش من نشسته، توی آیینه ست

یک زن که دارد می مکد خون مرا از منیک زن برای زندگی را واقعا کردن!

یک زن که عمری از ازل تا به عدم دارداو که بخواهم یا نخواهم! دوستم دارد

یک زن: »ابرانسان« در اندیشه ی »نیچه«یک زن که می داند که این ابیات یعنی چه!

یک زن، بدون اسم! تنها اسم او »زن« بوداز ابتدا تا آخر تاریخ، با من بود

او که همیشه سرنوشتم را رقم می زدبا من قدم می زد، قدم می زد، قدم می زد...

Page 223: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

223 . سیدمهدی موسوی

82

نشسته یک نفرکنار قرص هاش

بگیر دستشوصداش کن یواش

سکوت می کنهسکوتش از غمه

صداش کن یواشصدات مرهمه

دلش به این خوشهکه شاعر توئه

تموم شعرهاشبه خاطر توئه

Page 224: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 224

چقدر زندگیشسیاه و بیخوده!

دلش به این خوشهکه عاشقت شده

به چن تا خاطرهدلش به این خوشه

ولی داره بازمخودش رو می کشه

نذار که حس کنهغم شکستشو

صداش کن یواشبگیر دستشو

بخند لعنتی!توو این شب دراز

بخند لعنتیبذار بخنده باز

نه تیغ چاره شهنه قرص صورتی

بخند لعنتیبخند لعنتی...

Page 225: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

225 . سیدمهدی موسوی

83

تمام شب عصبی بود... اسب... بی... بودن...به کوب داد به دیوار، ظرف شامش رانگاه کرد به جام شراب... گفت: سلم!جواب داد خودش، آخرین سلمش را

شبیه اسب که رم کرده قبل یک مانعکه پوزخند شده روبروی پیروزی

شبیه تنهایی های چندمجهولیغریبه، توی کلس سوادآموزی!

تمام شب عصبی بود... توی تلویزیونکسی یواش به او گفت: زندگی زیباست!

سری به تأیید آورد ظاهرا پایینبله! چه جای قشنگی برای احمق هاست!!

Page 226: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 226

نگاه کرد به آیینه و نوشت: »چرا؟!«نگاه کرد به شب... قرص خواب را برداشت

دو تا دو تا می بلعید قرص هایش رانوشت »بودن« و لیوان آب را برداشت

به گیج بوگ در از بنگ تا ججا برمد!!سرش به در به در از بس که چشم را که نبست

که فعل را گم گم گم به قم به رم می دردبه زحمت از شده در زیر آب دوش نشست

سرش به آب یخ خیس بهتر از قبلتنش جنون به سرکوب رفته در حمام

لگد به هر در و دیوار زد... و جیغ کشیددلش رهایی می خواست اسب ناآرام

دلش بغل تر می خواست از خودش، از هیچبه دست هایش زل زد... چقدر کوچک بود!

عروسکش را برداشت روی سینه فشردرهاتر از عدد و سن، هنوز کودک بود

میان تلویزیون قاه قاه می خندیدکسی که در سر او بود کل این کابوس

گرفت چکش را و به جان او افتادتمام شب می چرخید در سرش معکوس

تمام شب می چرخید اسب بازندهبه خنده های تماشاچیان تکراری

تمام شب می چرخید گیج و رقص کناندچار بود به درک جهان، به بیداری

Page 227: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

227 . سیدمهدی موسوی

تمام شب عصبی بود... گوسفند شمردتمام شب به خودش گفت: شب نمی ماند

عروسکش را برداشت، دفترش را همو بعد رفت...

کجا؟!هیچ کس نمی داند...

Page 228: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 22۸

84

دیوانه ایم... مثل دو تا بمب ساعتیاز انفجار گفت به من، دست روی نبض

بوسیدمت جلوی همه در پیاده روخوابیدمت جلوی همه در فضای سبز!

با سوسک ها رفیقی از این شام ناتمامزل می زنم به مزرعه در چشم یک ملخ

دیوانه ایم! لخت تر از پوست... لخت تر!حمام می کنیم به هم، زیر آب یخ

دیوانه ایم... داغی سیگار روی پوستدیوانه ایم... الکل مخلوط با »سن ایچ«بگذار تا که کل جهان دشمنم شوند

غیر از تو هیچ چیز مهم نیست... هیچ... هیچ...

Page 229: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

22۹ . سیدمهدی موسوی

در جمله ای که فاعل و مفعول مسخره ستدر خانه ای رها شده از مرد یا که زندست مرا ببند به این تخت جیر جیر

پای مرا به لحظه ی دیوانه ات شدن

دیوانگی بزرگ تر از مالکیت استآنقدر در من است که رفتن نمی شود!

با هر که باش... عاشق من بوده ای و هستبا هر که باش... باش تر از من! نمی شود

سرعت گرفته ایم در این کوچه های تنگمستیم از صدای هم و آب معدنی!!

بیدار می شوند تمام جهانیاناز جیغ ما بدون کمربند ایمنی

دیوانه ایم مثل کبودی گردنتدیوانه ایم مثل لبم در میان خون

در بسته های قرص نخورده نشسته ایمبا عقل می رویم به هم تا ته جنون

یک روز می رسد که بریزیم توی شهربا بوسه های داغ به هر چشم خیس که...

شهر از صدای خنده ی دیوانه پر شودچاقو شویم در شکم هر پلیس که...

دیوانه ایم در وسط شعر و داستاندیوانه ایم داخل هر فیلم... توی عکس

دیوانه ایم بعد هر آهنگ لعنتیو گریه می کنیم دوتایی بدون مکث

Page 230: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 23۰

در انتظار لحظه ی ترکیدنیم ما!دیوانه ایم... مثل دو تا بمب ساعتی

ستارخان، بهارستان یا ولی عصرآزادی، انقلب، ونک یا شریعتی!

بی حرکتیم... زل زده در چشم های همتا بوسه ای که حالتمان را عوض کند

دیوانه ایم... عاشق هر کس که عاشق است!شاید که عشق، شکل جهان را عوض کند

Page 231: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

231 . سیدمهدی موسوی

85

بغلم کن توو این شب برفیخسته از انتظار، گریه نکنبوسه هات داغ ظهر مرداده!

مث ابر بهار گریه نکن

بغلم کن توو این شب برفیخستگیتو بذار توو دستم

به تنم تکیه کن که حس بکنممث یه کوه، پشت تو هستم

خسته ای و دلت سفر می خوادمی خونی توو چشاش: موافقته!مرد تو، هیچ جور کامل نیست

اما دیوونه وار عاشقته

Page 232: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 232

معنی گریه هاتو می فهمههمه ی رازهاتو می دونه

می تونه اون چشای غمگینوتوی هر حالتی بخندونه

بغلم کن توو این شب برفیموهاتو باز کن، به باد بره!

ما دو دیوونه ی همیشگی وجاده مثل همیشه منتظره

بغلم کن توو این شب برفیکه خودش رو به شیشه می کوبه

بذار این جاده تا همیشه برهبا تو هر جای این جهان خوبه

خسته ای و دلت سفر می خوادمی خونی توو چشاش: موافقته!مرد تو، هیچ جور کامل نیست

اما دیوونه وار عاشقته

معنی گریه هاتو می فهمههمه ی رازهاتو می دونه

می تونه اون چشای غمگینوتوی هر حالتی بخندونه

Page 233: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

233 . سیدمهدی موسوی

86

دلخسته از زمین و زمان شایدتنهاتر از تمام جهان شاید

یک بی دلیل واقعا افتاده!در قلب مادری نگران شاید

در انتظار نامه ی برگشتیتأخیرهای نامه رسان شاید

شمشیر پیر زنگ زده در خاکیا شوق تیر توی کمان شاید

یک زن جلوی پنجره با سیگارمردی کنار یک چمدان شاید

Page 234: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 234

یک بحث فلسفی وسط کافهیک بچه غرق حسرت نان شاید

تکیه به یک خدای بدون اسمدلشوره با صدای اذان شاید

نوستالژی وطن، وسط تقویمنسبیت زمان و مکان شاید

شک موقع جدا شدن یک دستقبل از یکی شدن، هیجان شاید

تاریخ دردناک هزاران مردتاریخ دردناک زنان شاید

یک بسته قرص خسته از این تکراریک تیغ نصفه داخل وان شاید

در کوچه ای به وسعت تاریکیآوازهای چند جوان شاید

یک روز توی پارک تر از تردیدبر شانه هام گریه کنان شاید

در لب به لب شدن لب یک صخرهیک اتفاق توی زبان شاید

کشتی شکسته داخل یک طوفانآوازهای یک ملوان شاید

Page 235: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

235 . سیدمهدی موسوی

در مترویی شلوغ تر از تاریخلمسی میان چند تکان شاید

یک در به سمت هیچ تر از این هیچیک مکث... قبل هر ضربان شاید

از بچگی، جویدن یک رؤیایک بسته ی خروس نشان شاید

یک پیک تر اضافه تر از هر شبدنیای خوب در دوران شاید

یک ترس که نباید و باید گفتگفتن، بدون حرف و بیان شاید

موهای ریخته همه جا با دردتسلیم وحشی سرطان شاید

گریه کنار این همه خوشبختی!با بادهای مرثیه خوان شاید

دلخوش به چیز خوب تر فرضیامیدهای پشت همان »شاید«

با زجر این جهنم تکراریدلخوش به روزهای فلن! شاید

من می روم بمیرم از این قصهشاید برای هر دویمان... شاید...

Page 236: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 236

87

با چشم هایی بی رمقبا سینه ای افروخته

گشتم به دنبال خودمدر خانه هایی سوخته

درهای بسته رو به منبا هیچ رمزی وا نشد

آن من که از من داشتمدر هیچ جا پیدا نشد

گم کرده بودم ماه راآن خانه ی دلخواه را

حتی مسیر راه راتا اینکه تو پیدا شدی

Page 237: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

237 . سیدمهدی موسوی

آیینه ی مردم شدمبازیچه ی گندم شدم

هر روز در خود گم شدمتا اینکه تو پیدا شدی

ای حس عشق و اعتماددر بوسه ی روز نخست

ای اولین ایمان منای آخرین حرف درست

بعد از تو هرچه گریه بودیک روز با خود باد بردبر شانه هایت می شوداین شهر را از یاد برد

گم کرده بودم ماه راآن خانه ی دلخواه را

حتی مسیر راه راتا اینکه تو پیدا شدی

آیینه ی مردم شدمبازیچه ی گندم شدم

هر روز در خود گم شدمتا اینکه تو پیدا شدی

امروز پیش آینههرجور بنشینم، تویی!

من کیستم؟ من نیستم...آنچه که می بینم تویی!

Page 238: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 23۸

88

جای مورچه ها را در متن عوض می کندشن های بیابان را

موهای سفید مادرم راحتی برگ های سوزنی درخت کاج را

تصویر ثابت استتصویر، دیوانه وار ثابت استکل از جزء پیروی نمی کند

هیچ چیز از هیچ چیز پیروی نمی کندپسرم

چوب های اسکی اش را عوض می کنددخترم

مدرسه اش رازنم

لباس زیرش را

Page 239: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

23۹ . سیدمهدی موسوی

منزبانم را

اما چیزی عوض نمی شوددلتنگی

آویزان می شوداز چوب های پوسیده ی اسکی

می نشیندروی صندلی های خیس مدرسه

قایم می شودپشت سوتینی سیاه

دلتنگیبه تمام زبان ها

دیوانه وار، دلتنگی استاما کسی هنوز عوض می کند

جای چیزها و آدم ها راجای کلمات را

Page 240: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 24۰

89

او یک ستاره ی عوضی بوده، این کهکشان مسخره جایش نیستاز نور دادن الکی خسته ست، راهی به غیر مرگ برایش نیست

دلخوش به چیزهای غم انگیزی ست: خوابی که هیچ وقت نخواهد دیدروزی که هیچ وقت نمی آید، اسمی که توی خاطره هایش نیست

او زخم های رو به درون دارد، لبخندهاش رنگ جنون داردبا اینکه عشق توی نگاهش نیست... با اینکه بغض، توی صدایش نیست...

او یک ستاره ی عوضی بوده محصول انفجار اتم هایشمخلوق هیچ چیز نخواهد بود، آینده اش به تخم خدایش نیست!!

او یک ستاره ی عوضی بوده... مشغول سوختن، همه ی تاریخ!تکرار می شود به خودش هر روز، تغییر توی آب و هوایش نیست

Page 241: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

241 . سیدمهدی موسوی

او یک ستاره ی عوضی بوده، در حال اعتراض به دنیایشزندانی است در دل تنهاییش، زنجیر و بند اگرچه به پایش نیست

او یک ستاره ی عوضی بوده که سال هاست مرده، ولی نورشدر آسمان مسخره پابرجاست... و هیچ کس به فکر عزایش نیست...

Page 242: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 242

90

پشت سر آتیشه و دودخاطرات رفته از دستروبرو گم شده توو مه

وسط کوچه ی بن بست

سفر بدون مقصدچمدون پر خالی!آرزوی با تو بودن

توو یه دنیای خیالی

پرسه توو شبای غربتتک و تنها توو خیابون

فکر چشمات قبل هر خوابیاد دستات زیر بارون

Page 243: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

243 . سیدمهدی موسوی

ای امید زنده موندنتوو روزای غیرممکن

»ای به داد من رسیدهیاور همیشه مؤمن«

روز و شب نوشتن از هیچزل زدن به سقف خونهنصف شب ها گریه کردن

با یه شعر عاشقونه

توو تن داغ برهنه تواسه غربتم وطن باش!

ای سراسر ناامیدیآخرین امید من باش

با تمام خستگی هاتخستگی هامو بغل کن

یه سؤال بی جوابممنو توی گریه حل کن

ای امید زنده موندنتوو روزای غیرممکن

»ای به داد من رسیدهیاور همیشه مؤمن«*

* ایرج جنتی عطایی

Page 244: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 244

91

مورچه ای که نمی ایستدمورچه ای که ناامید نمی شود

مورچه ای که دانه ی سنگین را رها نمی کندفرق های زیادی دارد

مثل یک قدم آن طرف تر زیر پا له خواهد شد!مثل چند ثانیه بیشتر دانه را به دوش خواهد کشید!

مثل...مردی به دختری در آن سوی کره ی زمین فکر می کند

یا شاید به پسرییا شاید به جنسی یا بی جنسی دیگر

در تختی در اتاقی در خانه ای در شهری در کشوری در قاره ای در سیاره ای در کهکشانی...

مهم ارضا شدن استحتی اگر به دونات کرمدار مشهد فکر کنی

Page 245: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

245 . سیدمهدی موسوی

که »آستان قدس« تولید می کردکه نقاره و ماست و آهو و کبوتر و نان و معجزه هم تولید می کند

مهم تصوراتی است که می چینی کنار تختکنار کتاب های شعرت که بشود

کنار بیسکویت نیم خورده که بشودکنار قرص های دیوانگی که بشود

کنار که بشودکه بشود

بشودودد

قبل از آنکه کفشی زیر پا لهت کندمثل مورچه ای

که تصمیم گرفت سر جایش بایستدو حمام آفتاب بگیرد!

Page 246: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 246

92

بی حادثه می گریمبی عاطفه می بوسم

کابوس نمی بینممن معنی کابوسم

غمگینی و خاموشیخاموشی و غمگینیجز درد نمی فهمیجز هیچ نمی بینی

کوهی که پناهم بوددر خواب به راه افتادخورشید طلیی رنگ

به روز سیاه افتاد

Page 247: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

247 . سیدمهدی موسوی

فریاد بلند عشققایم شده در مشتت

دستی که توو دستت بودخنجر زده بر پشتت

معنای گناهم نیستاین پیرهن خونیقربانی خود بودن

غمگینه! تو می دونی!

غمگینه که چشمامونمحکوم به شب باشه

این ساعت دیواریاز عشق، عقب باشه

ما هر دو پر از رؤیاما هر دو پر از دردیم

خسته شدم از بن بستای کاش که برگردیم

ای کاش که برگردههر صفحه از این تقویم

من باشم و تو تنهاای کاش که برگردیم...

Page 248: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 24۸

93

برف، دیوار، تخت، گریه، موبایلبرف، دیوار، تخت، گریه، موبایلبرف، دیوار، تخت، گریه، موبایلبرف، دیوار، تخت، گریه، موبایلبرف، دیوار، تخت، گریه، موبایل

برف، دیوار، تخت، گریه، موبایل...■

صبح، بیداری بدون امیدعصر، اندوه بی نهایت من

همه ی صفحه هاش مثل همنددفتر خاطرات غربت من

Page 249: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

24۹ . سیدمهدی موسوی

94

فشارم بدهبچسبان به دیوارهایی از اندوه و شک

که با استخوان های ما ساختندلبم را بمک!

فشارم بدهبچسبان به تختی

که از نیمه اش مرزها رد شدندسراسر غریزهبدون کلیشه

به چشمان من زل بزن ای رفیق همیشه!اگر دوستان بد شدند

Page 250: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 25۰

فشارم بدهبچسبان به متن خیابان

که خونی ستکبودم کن از بوسه و رد دندان

یکی شو به ابعاد من باز پنجه به پنجهمرا غرق در اشک خوشحالی ام کن

مرا خالی ام کناز این زل زدن های دائم به کابوس زندان

از آن خاطرات شکنجهاز این حس پنهان

که نه می توانم بگویم، نه اینکه نگویم

فشارم بدهبچسبان به این مبل که روی آن فیلم دیدیم

به آن صندلی که تو رویش نشستی و تا نیمه شب شعر خواندیبه این فرش کهنه

که پاهای مست من و تو بر آن رقص کردندنفس هات را جیغ کن از سکوت تن من

بچسبان خودت را به پیراهن منپر از خون شو از فرط بوسیدن من

فشارم بدهبچسبان، بچسبان به آغاز تاریخ

که ما عاشق هم شدیمبچسبان و جان دوباره

به خاکستر خاطراتم بدهاز این روزهایی که تکرار تقویم هستند در متن عادت

از این قرص هایی که هر هشت ساعتکه هر هشت ساعت

Page 251: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

251 . سیدمهدی موسوی

از این با هر آهنگ بر شانه ی بی کسی گریه کردناز این توی مترو، اتوبوس یا تاکسی گریه کردن

از این ماسک بر صورتم: عکس لبخند!از این دوستانی که هستند!!

از این بندنجاتم بدهفشارم بدهبچسبان...

Page 252: یوسوم یدهمدیس . 1 - سایههاsayeha.org/wp-content/uploads/2019/07/Be-Raveshe-Samurai.pdf · یوسوم یدهمدیس . 5 زرم رد هدشن رجفنم بمب کیِ

به روش سامورایی. 252