s. rawash aryaie

14
راوش سليمان بر تأکيد که آنھايی ميدارند آريايی و آريانا سالۀ ھزاران فرھنگ و تاريخ نفی پی در ما سرزمين باشند می راه به ما کشور باستانی تاريخ تاريک ھای گوشه شدن روشن جھت در دانشی حرکت پيش چندیفتاد ا. بودند زادعل ل پروفسيور جناب آن آغازگر که. بحث دراين توانستم نيز من خوشبختانه بگيرم سھمنشگاھی دا. و گرايی قوم، تقلب و تعصب بدون گفتمان اندازی راه با که بودم اميدوار محل ھا، گويیضافه ا و روی ،حاشيه انديشی موس انديشی میين درچن تفاضل و بحث، مردان دانشی نمايند اشتراک ما. ھا اميدواری اين ھمۀ بجای سوگوارنه که کردمحظه م بحث نطفه در کژراھه به شد کشانيده. ، گرايی قوم ا محل گويیضافه ا و روی ،حاشيه نديشی موس، تفاضل و انديشی می توأ م تحقير و توھين با تحمل گويی، مستند صداقت، خردورزی، جايی، ايق، حق قلم وم ک عفتعات مرا گرفت را. اصل وِ معين و مشخص موضوع به رابطه درنشگاھی دا وادميک اک بحث شده مطرح شد زده کنار. اثر در که آگاھيم ما ما جامعۀ سياسی وجتماعی ا معين عوامل چند طول در سدۀ که اخيرنتوانستهفيای جغرا و واقعی تاريخ سرزمينلسفی ف و فکری ھای جنبشدبيات،ن،اديا ا اقوام، وسان خرا باختر،فغانست ا نمايند وتأليف تبيين را، امروزی ان. م غرحوم م کھزاد، علی احمد چون بزرگان از آنچه ھزاره کاتب، حبيبی عبدالحیرحوم م غبار، محمد فرھن صديق محمد مير، گ چند و را ديگر تای که داريم. گذ سير آيد می شمار به تاريخزنای درا در کشورما تاريخ مسير از رايی. از ھيچيک در ما تواريخی اند، نوشتهيشان ا که شاھان و باستان ھای دوره از ومستند مفصل بگونۀيان، کيان، پيشدادی يابيم نمی ذکری. عبدالحی و کھزاد علی احمد روان شاد تنھا دا ھای کرد ياد حبيبی رند. تأسف باما ا تعيين در که زمان ی ھا دوره از خی برسان خرا سنتیران تاريخنگا که اند شدهباھات اشت دچارھمان، اند شدهم اس از بعد آنکه بروه ع، گرديده لغزشھايی دچار خود دوره اين مردمان ھويت تعين در اند، که البته است درک قابل اين. که گفت بايدما ا که نيست معنی بدان اين اند ننموده سعی آنھا که نگويند راايق حق محيط تنگ شرايط وجود با آنھا نه،، و ی استبداد سياسی و مذھبی ام ھمۀ از کانات اند بردهستفاده ا خويش. ما ا کتب امروز از پيش دھه چند تا کهيدانيم م ما امروز مانند منابع و مأخذ و ندا وجود شت. ويژه به جھان ھای کتابخانه و ھا موزه بزرگترين به آن طريق از که وسيله بھترين که کرد پيدا دسترسی ميتوان، يرنيت انت يعنی نبود موجود. و سيرمکان ا پژوھشی ھای سفر نداشت دولت، ھای وقتنوادگی خا ضد وشاعۀ ا فرھنگ ملی بودند. ھا م ديگر سوی از و ھا دولت سو يک از ن شعور که خواستند می و و نمايد پيدانکشاف ا جامعه دانشردم م حقيقت به و فرھنگی و ملی ھويت برند پی خود آيينی. می ھمانقدردبيات ا و تاريختقدين من پژوھشگران، و ،محققينران نگا تاريخ داشتند مؤخذ و منبع که نمايند کار توانستند. برای که بکنند توانستند می کار ھمانقدر يا شان در مکتب دان و مدرسه و بود شده داده تعليم ھا شگاه. به دارایيشان ا ھای آفرينش از اکثر که استب سب ھمين ھا خ و کاستی باشد می ھا.

Upload: nuroddin-nezami

Post on 09-Mar-2016

227 views

Category:

Documents


5 download

DESCRIPTION

s. rawash aryaie

TRANSCRIPT

Page 1: s. rawash aryaie

 

 

  

سليمان راوش آريانا و آريايی ميدارند آنھايی که تأکيد بر

در پی نفی تاريخ و فرھنگ ھزاران سالۀ می باشندسرزمين ما

چندی پيش حرکت دانشی در جھت روشن شدن گوشه ھای تاريک تاريخ باستانی کشور ما به راه

خوشبختانه من نيز توانستم دراين بحث . که آغازگر آن جناب پروفسيور لعل زاد بودند. افتاداميدوار بودم که با راه اندازی گفتمان بدون تعصب و تقلب ، قوم گرايی و . دانشگاھی سھم بگيرم

دانشی مردان ،بحث و تفاضل درچنين می انديشیموس انديشی ،حاشيه روی و اضافه گويی ھا، محلبه کژراھه در نطفه بحث مالحظه کردم که سوگوارنه بجای ھمۀ اين اميدواری ھا. ما اشتراک نمايند

م توأ می انديشی و تفاضل، موسنديشی ،حاشيه روی و اضافه گويی محل ا قوم گرايی ، .کشانيده شدمراعات عفت کالم و قلم حقايق، ، جايی خردورزی، صداقت، مستند گويی، تحملبا توھين و تحقير

مطرح شده بحث اکادميک و دانشگاھی در رابطه به موضوع مشخص و معين و اصل. را گرفت .کنار زده شد

اخيرنتوانسته که سدۀ در طول چند عوامل معين اجتماعی و سياسی جامعۀ ماما آگاھيم که در اثر باختر، خراسان و اقوام، اديان،ادبيات، جنبش ھای فکری و فلسفی سرزمين تاريخ واقعی و جغرافيای

آنچه از بزرگان چون احمد علی کھزاد، مرحوم غالم . ان امروزی را، تبيين وتأليف نمايندافغانستکه تای ديگر را و چند گ، مير محمد صديق فرھنمحمد غبار، مرحوم عبدالحی حبيبی ، کاتب ھزاره

ما در ھيچيک از . رايی از مسير تاريخ کشورما در درازنای تاريخ به شمار می آيدسير گذ .داريمپيشدادی ، کيانيان، بگونۀ مفصل ومستند از دوره ھای باستان و شاھان که ايشان نوشته اند، تواريخی

اما با تأسف. رندحبيبی ياد کرد ھای داتنھا شاد روان احمد علی کھزاد و عبدالحی . ذکری نمی يابيم، دچارھمان اشتباھات شده اند که تاريخنگاران سنتی خراسان بر خی از دوره ھا یزمان که در تعيين

در تعين ھويت مردمان اين دوره خود دچار لغزشھايی گرديده ، عالوه بر آنکهبعد از اسالم شده اندکه آنھا سعی ننموده اند اين بدان معنی نيست که اما بايد گفت که .اين قابل درک است البته که ،اند

کانات از ھمۀ ام مذھبی و سياسی استبداد ی و، نه، آنھا با وجود شرايط تنگ محيطحقايق را نگويندو مأخذ و منابع مانند امروز ما ميدانيم که تا چند دھه پيش از امروز کتب اما. خويش استفاده برده اند

که بھترين وسيله که از طريق آن به بزرگترين موزه ھا و کتابخانه ھای جھان به ويژه. شتوجود ندا ، دولتنداشت سفر ھای پژوھشی امکانسير و .موجود نبوديعنی انتيرنيت ،ميتوان دسترسی پيدا کرد

از يک سو دولت ھا و از سوی ديگر مال ھا . بودندملی فرھنگ اشاعۀ و ضد خانوادگی وقت ھایھويت ملی و فرھنگی و به حقيقت مردم دانش جامعه انکشاف پيدا نمايد و ومی خواستند که شعورن

تاريخ نگاران ،محققين و پژوھشگران، منتقدين تاريخ و ادبيات ھمانقدر می . آيينی خود پی برندمکتب در شان يا ھمانقدر کار می توانستند بکنند که برای . توانستند کار نمايند که منبع و مؤخذ داشتند

ھمين سبب است که اکثر از آفرينش ھای ايشان دارای به. شگاه ھا تعليم داده شده بودو مدرسه و دان . ھا می باشد کاستی وخال ھا

Page 2: s. rawash aryaie

 

 

به شمول شاعر، نويسنده، تاريخنگار، جامعۀ ما از طرف ديگر ما خوب ميدانيم که روشنفکران ج و نضج جنبش ھای فکری يکباره آغاز تحرکات و نسپژوھشگر، منتقد و غيره ھمه و ھمه در دورۀ

نژاد گراييھا، قوم گرايی، محل را امروز بر عالوه سياست زدگی، در سياست زده شدند، که تداوم آنزدگی و پی آمد در اثر اين سياست . مشاھد می نمايم نيز عمال ھا پرستی، دين خويی و زبان ستيزی

.حوزه ھای دانشی، ظرفيت تفکر مستقالنۀ خويش را از دست داد متما در ر ماھای بعدی آن روشنفکيا يا اگر برگی از تاريخ نوشته می شد، می گرديد، اگر شعری سروده می شد و يا اگر داستان خلق

البته ميتواند استثناھات در يک .مانند امروز با رنگھای معين و جانبدارانه بود. نقدی به عمل می آمد .اينجا حرف به صورت کل است. وجو داشته باشد اجتماع چند ميليون

بحث . بحث نمی کنيم ھا ما از ديگر عرصه. بدبختانه که امروز نيز وضعيت به ھمان منوال استدر اين حوزه نيز ھستند کسانی که خالف . است تاريخی تاريخ و پژوھشھای تاريخی و نقد روی

به تاريخ، برای ارضای خاطر قوم و قبيله و يا اصول و موازين تاريخنگاری و يا پژوھشھايی متکیدر رضای منافع قوم و قبيله و . تعلقيت ھای سياسی و منطقه يی وجدان ملی را زير پا می گذارند

نمايند تا } شمشير بازی{ در برابر حقيقت سازمان و تعلقيت ھای منطقه يی خويش باک ندارند که. نابود نمايند، ودهمبتوانند چندين ھزار سال از تاريخ سرزمين ما را به پای شبح به نام آريايی قربانی ن

و با وقاحت و پررويی دورۀ پيشدادی ھا ، و کيانی ھا ، را نا ديده گرفته از ھخامنشيان می آغازند تا ه باشند و سيطرۀ پارسھا را بر سرزمين بدين وسيله آب در آسياب دشمنان تاريخ سرزمين ما ريخت

ن سرزمينتاريخ مردما زير عنوان آريايی و پارسھا،از سوی ديگر . باختر و خراسان موجه گردانندپيش از ميالدی سال 3000تا 2000 ھای نزديکمی خواھند به قرنرا اوستايی شانزده شھر

. و پيش از آن را انکار نمايند. برسانند : واقعيت تاريخ سرزمين ما

اين امر را .ر ھخامنشيان آغاز می يابدتاريخ پارسھا از ظھوتاريخی نشان می دھد که حقايق که بدن به وضاحت ميتواند بيابيد نوشته اند، )امروزی يانايران( پارسھا ھای کهتاريخ شما در تمام

پيش . واقعيت ھم ھمين است .ھخامنشيان بيان ميدارنداز دورۀ فقط تمام ھست و بود خود را انکار،رجوع شود به تاريخ ده جلدی مرتضی راوندی ، جلد اول بخش . تاريخ ندارند ازھخامنشيان پارسھا

تاريخ ايران از نوشتۀ داکتر عبدالحسين زرين کوب،" روزگاران"ھخامنشی ھا، تاريخ سه جلدی . ا.آ داندامايو، گ.آ گرانتوسگی، م.ا: ز محقيقن چونزمان باستان تا امروز مجموعۀ پژوھشھای ا

تاريخ ھای ايوانف، لوک بلوی، وديگر. س.پتروشفسکی، پروفيسور م. پ.کاشلنکو، پروفيسور ایبرای " افغان نامه"محمود افشار يزدی در کتاب سه جلدی . نوشته اند) ايرانيان( که پارسھا رسمی

دوره سلطنت ھخامنشيان «:می نويسد ان مرتبط ساخته باشد،با ھخامنشي را اينکه تاريخ سرزمين ماو پانصد سال پيش، فالت ايران يک واحد ين مرز و بوم است، يعنی دوھزار ز تاريخ مشترک اآغا

قسمت شرقی آن طبق کتب يونانی مرکب بوده از ساتراپيھايی که اکنون : سياسی بزرگ بوده است 1»تشکيل می دھد را بعضی از آنھا کشور افغانستان

نه پارسيان می خواھند سرزمين بزرگ و کھن باختر را که خودمالحظه می فرمايد که چگوزيرکانه آن را ساتراپھای خويش وانمود ،می باشند خاسته ازاين سرزميندست پرورده و بر

ی به در حاليکه تاريخ سرزمين در جود شاھان مقتدری، ھزاران سال پيش از ظھور قوم .سازندگيرشمن می .از مسيح را دارند ال پيشس 700پارسھا حداکثر تاريخ . رسد نام پارس ھا می

که برای تأييد ادعای ) ق م Huban - Immena) .692 – 688در زمان ھومان ايمنه « : نويسدنخستين بار نام پارسيان پارسوماش به ميان –قانونی امير بابلی ضد آشور، سپاھی قوی گرد آمد

2».آمد هاز دور معاصر آن تاريخنگاران و شما در تاريخھايی رسمی ايرانبه ھمين منظور است که

شکانيان، کوشانيان، يفتليان و غيره چيزی را پشيدايان، کيانيان، اھای تاريخی سرزمين ما مانند حتا تاريخ . امنشيان می آغازند و به ساسانيان ختم می نمايندآنھا فقط از ھخ. ا نمايدنمی توانيد پيد . شايسته و بايسته است بپردازند که سعی نکرده اند که بر اين مھم تاريخی آنگونهنگاران ما نيز

Page 3: s. rawash aryaie

 

 

از پيشنيه تاريخی شما يادی و تفصيل ،يخ پارسھاھمانگونه که در توار اين است، بجال از قرن ھفت تا به ( نوشته شده در تاريخھای که در باختر و خراسان . سرزمين ما نمی يابيد

نامی از نوشته اند بعد از اسالم که تاريخنگاران عرب به شمول )اواسط قرن نزدۀ ميالدیشاھنامه نمی حتا فردوسی بزرگ نامی از شاھان ھخامنشی در . يدکوروش و داريوش را نمی ياب

اما روان شاد عالمه احمد علی کھزاد پاسخی .بسيار جالب است اين يکی از پرسشھای .برد : د جايی که می نويسددرست ارائه می دار

،تاريخ ھخامنشيان چندان روشن نيست و امرای آنھا سراسر جنبۀ محلی داشت و با کوروش ...«تنھا ،اصل مرحلۀ تاريخی آنھا شروع می شود چون خود کوروش ھم در چند سال اول سلطنت

از ميان شاھان ھخامنشی آن که اول ... و پسان تر شاه فارس خوانده می شد" شوش"شاه عالقۀ که بعد از يک رشته محاربات به است] کوروش[افتاد، سيروس (!) به فکر تھاجم خاک آريانا

. ... ماگذاشتارس رخ نموده بنای تجاوز را بر خاک يدی به جانب شرق فابل ولف غرب در بطربه ھر حال سيروس ھخامنشی در کاپيسا مقاومت شديدی ديده و اين مقاومت در مقابل موسس

اگر چه سيروس حاشيه غربی . دولت ھخامنشی بدون اداره کدام سرکرده و پادشاه مقتدر نمی شودمود ولی را ھم فتح ن(!) حتی قسمت ھای جنوب شرقی آريانا و بعضی حصص صفحات شمال و

2».تح به قيمت جان او تمام شداين فالکت رسانده که داريوش را شاه باختر به ھ شھادت می دھد ھا و تحقيق ھا تاريخ ھمۀ ھم چنين

خالصۀ . استاست و ختم دورۀ ھخامنشيان متجاوز به خاک ما به دست باختريان دلير اتفاق افتاده : افغانستان از احمد علی کھزاد چنين می خوانيم پژوھش ھا را در کتاب تاريخ

و برای اينکه وجود اين بسوس حکمفرمای باختر از دشمنان خطرناک دولت ھخامنش بود« دولت را دشمن می پنداشت، از ميان بر دارد موقع خوب يافت و سرداران ديگر مانند بارسائينتس

تفق شده داريوش را بکشتند ھم مو اراکوزيا و نابارزانس جنرال گارد شاھی با حکمران درانجيانا 3».و با اين صورت خطری را که از دولت ھخامنشی تصور می کردند بر داشتند

4».شش سال در برابر سپاه کورش جنگيد مردم افغانستان « :مرحوم غبار می نويسد

کی بعد ديگری ، يونانيان و عربان يدر عصر باستان ايرانيان « : سدمحمد صديق فرھنگ می نوي 5»بافغانستان لشکر کشيدند از غرب افغانستانباختر ،خراسان ھرگز از ساتراپيھايی ھخامنشيان ،که خالف ادعايی پارسھا مالحظه می فرماييد

برخی از مناطق اين اگر مدتی. نبوده است با آنکه در اين قلمرو تجاوزات گسترده داشته اندزودگذر بوده و ھميشه مردم باختر در جنگ و نبرد با در اشغال ھخامنشيان در آمده ، سرزمين

المه احمد علی کھزاد، عالمه که تاريخگاران از جمله روان شاد عچنان. ايشان قرار داشته انداستيالی عبدالحی حبيبی، مرحوم غالم محمد غبار ، مرحوم محمد صديق فرھنگ ھمه و ھمه

.ھخامنشيان را تجاوز بر قلمرو ما نوشته اندبدين لحاظ مردم سرزمين ما ھيچگونه پيوندی با ھخامنشيان ندارد و ھميشه ھخامنشيان را متجاوز

. بر قلمرو باختريان شناخته اند : به نام آريايی نژاد

در دو ايشان را ، و منابع و مأخذ ھای که ارائه ميدارند ام آريايی طبق ارشادات برخی ھانژاد به ندر باختر و که در اثر مھاجرت ل از ميالد معرفی ميدارندقب سه ھزار سال و پيش تر تا ھزار سال

تاريخ ھند و اروپا با مھاجرت ،اين مدعيان یادعابر اساس . ن گرديده اندپارس و ھند واروپا پھکودکی که ھنوز تولد کيومرث تا به از طبق ادعای ايشان در سرزمين ما .رقم می خورد آريايی ھا . ھمه آريايی اندنگرديده ،

ھمين امروز که من اين . تا موضوع گسترده تر بيان گردد. بياييد به تاريخی تطبيقی روی آوريم ،طبق محاسبه. نبشته را می نويسم آغاز ھزارۀ سوم ميالدی است و فقط ده سال از آن می گذرد

Page 4: s. rawash aryaie

 

 

سر از نا کجاآبادی بر چھارھزار و ده سال پيش يا چيزی کم و زياد اين به اصطالح نژاد آريايی .آويزۀ دامن خود ساخت را جھان آورد و تمام

در اينجا پيش از آنکه ديدگاه ھای . اکنون به بررسی تطبيقی متکی به اسناد تاريخی می پردازيمنخست از فردوسی خودمان آغاز می ،را بيان نمايم و معاصرين يالدمورخين باستان يعنی قبل از م

.نمايمسال در اين صورت دو ھزار. فردوسی بزرگ در ھزار اول بعد از ميالد می زيستکه ميدانيم

که بعد از ميالدسال ۀھزار نمودند، جمع يک يی ھا به اصطالح ظھورکه آريا پيش از ميالد اما مالحظه کنيد که فردوسی بزرگ چه .مجموعا می شود سه ھزار سال فردوسی بزرگ می زيسته

: می فرمايد يکی نامه بود از گه باستان سخنھای آن بر منش راستان چو جامی گھر بود و منثور بود طبايع زپيوند او دور بود ) 6000( گذشته بر او ساليان شش ھزار شمارگر ايدونگ پرسش نمايد

آفرينگرفتم بگوينده بر 6.که پيوند را راه داد اندرين

شھادت می دھد شاھنامهدر حاليکه .در نيمه دوم ھزاره اول قبل از ميالد بوده اند نيز ھخامنشيان . ھا تاريخ نگاشته انديا ظھور آريايی مردم سرزمين ما سه ھزار سال پيش از ھجوم نژاد آريايی که

. خط موجود بوده و تمدن را با نام نژاد آريايی و تمدن سرزمين ماو که تاريخ آنھايی، يا نمی شود گفت که رت آدر اين صو

ويژه به حداقل سه ھزار سال از ھويت فرھنگی و تاريخی مردم ما را به. با آريايی ھا رقم ميزنند .کنندمی خواھند انکار )ھخامنشيان( نفع پارسھا

پارسھا نوشته اند و پژوھشگران غربی به فرمايش يا در تاريخھای که موضوع جالب ديگر، يک آيين زرتشتی نداشته ھخامنشيان ، گفته شده که ھخامنشيان زرتشت را نمی شناخته اند وزير نظر آنھا

ما ميدانيم که آيين . به آيين مغان مربوط می داند را به دستور پارسھا آيين ھخامنشيان گيرشمن، .اندو مدعی می شود که ا .و اين آيين پيش از زرتشتی بوده است ی تفاوت داردمغان با ميترايی و زرتشت

وی می . آيين زرتشتی در جامعه ھخامنشيان تازه توسعه می يافت آن ھم در زمان داريوش آخرآيين مزدايی، که زرتشت آن را تغيير داده بود، در سراسر شاھنشاھی شروع به توسعه کرد، : نويسد

تصور می کنند که وی اصال از مردم ماد بوده و مجبور به . ورد بحث استتاريخ پيامبر ھنوز مترک موطن اصلی خود گرديده و برای موعظه به ايران شرقی شتافت، و در آنجا پيروانی يافت، از

به ھر حال آيين جديد از مشرق ايران به تدريج در سراسر کشور . آن جمله اميری بود به نام ويشاسب 7».کرد شروع به انتشار

توجه می فرمايد که چگونه توطئه ھا برای سلب ھويت ملی تاريخی و تاريخ کشورما از سوی شاھنشاھی گشتاسب يکی از در حاليکه دورۀ. مطرح گرديده استو به قلم غربيان نيز پارسيان

اما ھم ايرانيان و ھم مزدبگيران غربی شان اين شاه . می آيد ردوره ھای روشن تاريخ ما به شماو با جعلکاری بزرگ می خواھند وانمود . امير يک واليت می خوانند را پرقدرت باختر زمين

سازند که گويا گشتاسب و زرتشت بعد از ھخامنشيان بوده و يا در اواخر دورۀ ھخامنشيان ظھور . کرده اند

و اگر می ی برندنام نم سلطنت دوره پيشدايان تا به کوشانيان پارسھا از چرا سوال اينست که شاھنشاھان آن را و ساتراپھايی فارس رام سعی می کنند که ھمۀ سرزمين ھای آن دوره برند ھ

می ھخامنشيان انکارتی و زرتشت در دوران از شناخت آيين زرتش .نشان بدھند اميران کوچکدوره ھای تاريخی سرزمين ما تا بدين وسيله ی خواستند و می خواھندم. پاسخ واضح است. کنند

Page 5: s. rawash aryaie

 

 

در . يالت ھای پارس قلمداد نمايندرا بعد از ھخامنشيان وانمود سازند و اين سرزمين را يکی از اگرديزی ، يعقوبی، تاريخ نويسان سرزمين ما خراسان، چون ، تاريخنگاران پارس عکسحاليکه

ر، از پيشدايان بلخی ، يحمدهللا مستوفی، خاوند شاه بلخی ، ابن اث مسعودی، طبری ، بناکتی،نام می سرزمين ما تمدنی و تاريخی به مثابۀ دوره ھای و يفتليان و اشکانيان ،کوشانيان کيانيان . شرح می دھند را مستند مفصل وقايع دوره ھای حاکميت آنھا برند و

ھای پيشدايان و هسه ھزار سال را که پارسيان می خواھند رويش خاک بياندازند، ھمان دور اگر نژادی به . دبوده ان) اوستايی( ورايیھکه ھمه مردمان بومی شانزده شھر ا. می باشد کيانيان

اين از نا کجا آبادی سرازير شده باشند ، در مردمان بومی ھمو غير آريايی اصطالح آريايی مھاجرت ھای گسترده ديگر در ،آريايی ھا به اصطالح زيرا پيش از ورود. حل شده اند رزمينس

در يک گزارش علمی می . ھزار سال پيش از ميالد وجود داشته است 60اين سرزمين حتا از : خوانيم که

ھزار سال قبل در طول سواحل شبه جزيره 65تحقيقات تازه حاکی است که مھاجران اوليه ...«  .عربستان به سوی ھند و اندونزی به حرکت درآمدند

ھزار سال قبل به سوی ھند و ايران به 40تا 30در حدود زيرمجموعه ای از ھمين گروه بعدا  .حرکت درآمد و در خاور ميانه و اروپا سکنی گزيد

جزاير آندامان در بوميان مالزی و" دی ان ای"اين داده ھا نتيجه مطالعه دو تيم از دانشمندان به روی 8».و نيکوبار واقع در اقيانوس ھند است

ر می آمده و اين اقوام بايد که از خراسان منطقۀ عبوری به شما= کشور باختر که ما ميدانيم شاھان ھا، که برخی ھا از جانب ديگر پيش از آريايی .تان بسوی ھند گذشته باشندراه افغانس

عالمه کھزاد . سلطنت ھای مقتدر وجود داشت در باختر . مارندھخامنشی را مظھر اين قوم می ش دونکر و گايگر چنين نظر دارند که پيش از ھخامنشيان و پيش از ماد ھا سلطنت« : می نويسد

9»مقتدری در باختر وجود داشت ھایاما اين قوم مھاجر بود و در برخی نقاط . وجود قوم مھاجری به نام آريايی شايد وجود داشته باشد

. مشغول چپاوگريھا بودند مخصوصا در حوزۀ سند را به » آريايي«اين آرياييھاي چپاولگر كه بودند؟ آنھا خودشان لغت «: ويلی دورانت می نوسيد

آيد، شايد يكي پرستي از آن مي اما اين اشتقاق، كه بوي ميھنبردند، میمعناي نجيب و شريف به كاررود خيلي احتمال مي. زند طنز مي ۀكنند بر علم زبانشناسي رنگ بدنامھاي بعديي باشد كه از آن انديشه

ناميدند، يعني وئجه مي -كه آنھا از منطقة درياي خزر آمده باشند، كه اقوام ايراني آن را ايراندر حدود ھمان زمان كه كاسيھاي آريايي به سرزمين بابل غلبه يافتند، آرياييھاي . اسرزمين آرياييھ

اين آرياييھا ھم، مثل ژرمنھايي كه به ايتاليا ھجوم بردند، بيشتر .ودايي ورود به ھند را آغاز كردند 10».مھاجر بودند تا فاتح

يخی و ھويتی سرزمين ما از طرف به ھر روی، گفتيم از سه تا پنج ھزار سال از دوره ھايی تار به نيز شايد سوال. که زير نظر آنھا می نوشتند مسکوت نگھداشته شده است یپارسيان و غربيان

خراسان که در روزگاران وجود آيد که دوره ھای پيشدايان و کيانيان و کوشانيان را تاريخنگاراناين واقعا سوال . به غير از فردوسی شش ھزار سال نمی رسانند به حداقلنيز زيسته اند می فردوسیپس زمين يعنی سرزمين ما خراسانرد که روشنگران فقط يک نکته کوتاه بايد عرض ک. مھم است

در غير . تشيبه و کنايه بيان کنندمگر با را نمی توانستند حقايق ،اين سرزميناز سيطرۀ اعراب بر و يا به سرمی بريدند يا آنھا را ،م صنفان و ھم کيشان و ھم فکران شانصورت مانند بسياری از ھ

اسان ھزارۀ سوم پس از ميالد وقتی دانشمندان و باستان شن در يعنی ھمين اکنون. دار آويخته می شدندصد ھا ھزار سال پيش در ميليون سال پيش و يا کشف آثار تمدن به کشف فيسل ھای انسان از يک

،کشفزيرا ھر .از ميالد نايل می آيند و آن را اعالم ميدارند ستون ھای واتيکان به لرزه در می آيدرات بر اساس بيان تو چونکه. کشيده می شود حکايت آفرينش در تورات بر که ی استخط بطالن

Page 6: s. rawash aryaie

 

 

چه توقع بايد داشت که در اکنون . نمی گذرد سال نه ھزار ازظھور آدم تا به امروز پيشتر از و چه گيان سرزمين مان، فرھآنھا شمشير و دار ، در زير سايۀاز سيطرۀ خونين اعراب سرزمين پس

و مردانه پای دار رفتند و عدۀ نوشتند رادمردان که د، بودنبا وجود آنولی .بايد می نوشتند چگونهر دارند و پيام برای نسل ھای مقاصد خود را تحريتمام فن و فنون بيان را بکار بردند، تا بتوانند ديگررا تا حد تاريخ سرزمين ماچگونه ما فرھيختگان فرمايد که مالحظه.از خود بجا گذاشته باشند بعد

متوجه شود به کار ، و آنگاه بدون آنگاه زاھد و شحنۀ مذھبدھند پيوند میبا پيدايش آدم نھايی يعنیکه ھر ،است می پردازند مدنظر شان که ھمان کيومرث )آدم(ه ھایو کارکرد ھا و انديشھا نامه

.صاحب تفکری ميتواند درک نمايد که قضيه از چه قرار ميتواند باشد : نی در آثار الباقيه می نويسدابوريحان بير

11»ايرانيان انسان اولين را کيومرث می گويند« : ابوالحسن علی بن حسين مسعودی در مروج الذھب می نويسد

سر پادشاھان کيومرث بود و بعضی ديگر پنداشته اند که اصل نژاد و سرچشمه مخلوق از او « 12»بود

پارسيان گفته اند که کيومرث آدم بود، گويند « :محمد بن جرير طبری در تاريخ طبری می نويسدخواھرش مشيانه تزويج کرد و سيامک پسر ميشا و اشت و مشی بکيومرث پسری به نام مشی دا

13».سامی دختر مشا تولد يافتندبه اتفاق ارباب تواريخ، اول کسی که پادشاھی کرد و آيين شاھی به « : در تاريخ بناکتی می خوانيم

14»و مغان گويند او آدم بود. جھان آورد کيومرث بوداست و او را رمجوس دعوی می کنند که کيومرث ھمان آدم البش« : در روضته الصفا می خوانيم که

15».گل شاه نيز خوانند و گويند او نخستين پادشاه است که بر آدميان حکومت کرد

گويند اول کسی که بفارسی سخن گفت کيومرث بود که « : در الفھرست ابن نديم می خوانيم که 16». آنان ابوالبشر باشدفارسيان او را گلشاه خوانند، او در نزد

بعد از اسالم در خراسان نوشته شده که بدين گونه اگر ھمه تواريخ را ورق بزنيم منظور از تواريخ :ھمه حرف فردوسی بزرگ را تائيد می دارند که است

 که نامی بزرگی به گيتی که جستــ سخن گوی دھقان چه گويد نخست

 ادـــــندارد کس آن روزگاران به يــ ادـــيم بر سر نھــکه بود آنکه ديھ د ترا يک به يک در به درــــــبگويــ رـــــــــمگر کز پدر ياد دارد پس

 رتران پايه بيشـــــکرا بود از آن بــ يشـــی که آورد پـــکه نام بزرگ تانــــد داســـلوانان زنـــھـــکه از پــ تانـــــــــــه باســـده نامـــپژوھن

.ه اــــومرث آورد و او بود شـــــــکيــ ت و کالهـــچنين گفت کآيين تخ . و ھخامنشی ھا نه آريايی ھا

آدم در اسطوره کيومرث. که در باختر و خراسان نگاشته شده است متکی بر اسطوره و تاريخ در اين صورت آنھايی که از آريايی ھا ، پسبوده استاو اولين پادشاه ھا،تاريخ ودر خوانده شده البشر

باشد فريدهبايد خداوند اول نژاد آ يا . باشندآريايی ھای بايد مخلوقات پيش از انسان اين. سخن می رانندکله ھای که با مغز خود به بررسی بايد گفت، . را انسان ،آريايی ھاآنھم نژاد و بعد در تبنگ نژاد

به را رف بزنند، ھرگز سعی نمی کنند که تاريخ سرزمين پر افتخار ماپردازد و با زبان خود حبتاريخ خته ھا، و آيين و فرھنگ باخته واين ازخود بيگانه ھا و خود فر. بھايی ناچيزی به بيگانگان بفروشند

اين توطئه از امروزی نيست ، . می سازند ھا نه ھای تاريخ ما را دامن آويز بيگانهيکه پيش دمی باشن ھا .از سالھا و قرنھا بدين طرف جريان دارد ،توطئه در ابعاد مختلف آناين

Page 7: s. rawash aryaie

 

 

که نمی گان بسياری در ھر کشور و قوم ملتی بوده و می باشندتدانشمندان و فرھيخ ولی بايد گفت کهند دست به جعل تاريخ بزنند و يک ملت بزرگ را با سرزمين وسيع و تاريخ شکوھمندش دست ھخوا

يکی از اين پژوھشگران به نام . خود پرستی و خود بزرگ سازی ھا بسازندخوش خود بزرگ بينی و ، از نه کاشغری و نه تاتار است و نه پشتون ،اين فرزانه نه ترک. جناب دکتر فرھنگ مھر می باشد

. صه آيين زرتشتی و تاريخ باستان دارندکه تأليفات زياد در عر می باشد پارس و از قوم پارس

شاد روان داکتر فرھنگ ن را ھمانگونه که در نخست اشاره کردم به پژوھش توجه عزيزا اکنوناين از البالی . جلب می کنم که بيان حقايق را در استناد به تاريخ کالسيک شرح می دھد مھر

می شود که مھر تاييد زده بيان فردوسی بزرگ وه بر اينکه به درستی واقعيت گرايیعالپژوھش :هکه فرمود

مه بود از گه باستانيکی نا سخنھای آن بر منش راستان چو جامی گھر بود و منثور بود طبايع زپيوند او دور بود ) 6000( گذشته بر او ساليان شش ھزار

.گر ايدونگ پرسش نمايد شمارپيغام آور خدا بيان می زرتشت زندگی در ارتباط به نيز ما خراسان تاريخ واقعی سرزمين اصل

به ويژه بر تارک ،وردفرود می آ ما روزگار بر تارک فرومايگان آن گرز آھنينی که ھر سند گردد،چھار تا ده ھزار سال تاريخ ھويت ملی و را پيغمبر آريايی نژاد می خوانند وآنھايی که زرتشت

.:در اين پژوھش می خوانيم که. ما را می خواھند نفی نمايند و تمدن سرزمين یآيين فرھنگی و : اريخ کالسيکت«کالسيک تاريخی است که نويسندگان و مورخين يونان از قول خود شان و يا از قول تاريخ

ه در ھر مورد به نوشته ھای تاريخ روشن نيست، چرا غربيان ک. دانشمندان نامدار ديگر نوشته اندمی کنند، ھنگامی که پای تاريخ زرتشت به ميان می آيد، می کوشند آن نويسان و فالسفه يونان استناد

!نوشته ھا را نديده گرفته و يا مورد ترديد قرار دھندقديم ترين . اندآن سخن گفته فه زرتشت آشنا بوده اند و در بارۀدانشمندان نامدار يونان با دين و فلس

افالطون است که بر گردان آن به Alcibiades الکيبيادسسند موجود، نوشته ای در حاشيه کتاب گفته شده است که زرتشت در حدود شش ھزار سال پيش از افالطون می زيسته : "فارسی چنين است

زرتشت دانش جھانی . است، بعضی او را يونانی و برخی از ملت ماوراء دريای بزرگ می دانندونانی، استروئوتس رتشت به يه نام زترجم. خود را از ورای نيکويی، يعنی از بينش واال آموخت

". يعنی ستاره پرست استھمه مطلب اين حاشيه نويسی، : :در تجزيه و تحليل اين شرح گايگر از دانشمندان متأخر می نويسد

جز آنچه که مربوط به احتمال يونانی بودن زرتشت است، درست و مورد تائيد ساير نويسندگان نيز باور داشتند که زرتشت شش ھزار Eudoxus اودخوسسطو و نوشته است که ار پلينیمثال . ھست

".سال پيش از افالطون می زيسته استوجای ديگر خدمتگذار اورمزد Ormoazez ارمازسپسر اورمزد جا افالطون زرتشت را يک

از قول سقراط، راز ھای آموزش و پرورش ايران را می ) السی بايديز( افالطون در کتاب . ميداندارسطو ھم مغان . سالگی به دانش پنھانی زرتشت آشنا می کردند 14د که فرزندان درباری را از ستاي

. مغان بسيار قديمی تر از مصريانند: " می نويسد ديالوگرا شاگردان زرتشت می دانند و در کتاب دومی ) اورمزد(ارمازس آن ھا به دو اصل باور دارند روح خوبی و روح بدی که نخستين را زئوس

" می نامند )اھريمن( ھادسيا اريمانوسرا که آن ھا نسخه ای از آموزش ھای ھمسفر سقراط ياد شدهProdicous پروديکوساز شاگردان "

هھمه قرائن، در آشنايی سقراط و افالطون با فلسف با بودن اين " دست داشته اند زرتشت را در

Page 8: s. rawash aryaie

 

 

Menogزرتشت ترديد نمی شود کرد به ويژه با شباھت زيادی که بين جھان فر و ھری منگ .وجود دارد جھان ايده افالطونو زرتشت

لمرو ايران می زيسته و با مسيح در قپيش از سده چھارم که درکلدانی Eudoxus اودخوسو زمان زرتشت . نزديک افالطون بوده استزرتشت و فلسفه او آشنايی کامل داشته و خود از دوستان

.را شش ھزار سال پيش از افالطون ذکر می کند ھم که در سده  Zakthus Lydia  خانتوس ليديانی م کھمزمان با اردشير ي( پنج پيش از ميالد  

ھزار سال پيش 6000می زيسته و رساله ای در باره زرتشت نوشته، تاريخ زرتشت را ) ھخامنشی 480ا به يونان با توجه به اين که تاريخ يورش خشايارش. به يونان ذکر می کند شيارشاخاز يورش

.پيش از ميالد بالغ می شود 6480به تاريخ داده شده خانتوس به ،بوده است پيش از ميالدسال پيش از افالطون می داند و با توجه 6000از قول ارسطو تاريخ زرتشت را Plinus پلينوس

مسيح در گذشته، تاريخ زرتشت به چيزی نزديک به شپيش از زاي 348افالطون در حدود به اينکه   .سال پيش از ميالد می رسد 6410

م پيش از ميالد زندگی می کرده، تاريخ زرتشت را وس نکه در قرHermipus  ھری می پوس   زمان زرتشت را hermodorus ھرمودوروس. از مسيح می رساند شبه ھفت ھزار سال پي

. سال پيش از ميالد می شود 6100 ذکر می کند Troy سال پيش از جنگ تروی 5000که در اوايل قرن سوم پس از ميالد زندگی ميکرده تاريخ Diogekes Laertius ديوجنس الريتوس

 .زرتشت راھفت ھزار سال قبل از مسيح ذکر کرده است تا 46مورخ نامدار ھم که از پلوتارک   " پيش از ميالد می داند بعد از ميالد می زيسته تاريخ زرتشت را ھفت ھزار سال 125

که با اين ھمه اقوال معتبر چرا عده سخن اين است . ھرست نوشته ھای کالسيک از اين بيشتر استف دنبال تاريخ سنتی رفته اند؟ هدی از دانشمندان متأخر،تاريخ کالسيک را کنار گذاشته و بازي

) عصر حجر( يکی از داليل آنان اين بوده است که تاريخ کالسيک زمان زرتشت را به دوران سنگ ومردمان آن زمان، بدوی و خانه به دوش، از راه شکار، جمع آوری ميوه جنگل و دعقب می بر

در حالی . له روستا نشينی و کشاورزی وارد نشده بودندحت زندگی می کردند، و ھنوز به مراريشه نب، مردم شھر نشين بوده اند، و در آن نشان می دھد که در زمان زرتشت که گات ھای زرتشت

. کشاورزی فزون ستوده شده استحفاری ھای سال ھای اخير نشان داده است که نظريه اوليه دانشمندان در باره آغاز شھر نشينی بر

را در باره ميسر احتمالی ھای قبلی گولحفاری ھای پنجاه سال اخير نادرست بودن ا! اشتباه بوده است .ان می دھدتمدن در جھان، پيش از اختراع خط، نش

دوران پيش : افالطون :در کتابی که تحت عنوانMary Restgast    مری رستگاستباستانشناس   نوشته و در سال از تاريخ از ھزار تا ده ھزار سال پيش از مسيح در اسطوره و باستانشناسی

حفاری ھای جديد، مدل قديمی سير تمدن و فرھنگ را که بر اساس : کرده می نويسدچاپ 1986تا کنون گمان می رفت . فراھم شده بود بر ھم زده است چايلدز گردنو کنت، دارويننظريه ھای

مردمی که بين پنج تا سی و پنج ھزار سال پيش از مسيح می زيستند، وحشی، خانه به دوش و ھميشه حد باالی تمدن آنان، شکار حيوانات، گردآوری ميوه ھا .از جايی به جايی ديگر در حرکت بودندبه گمان آن ھا زراعت تنھا پنج ھزار سال پيش . زيستن بودجنگلی، و ريشه درختان برای خوردن و

، گردن می گويد که در قبوالندن اين نظريه در باره شروع تمدن مری رستگاستاز ميالد، آغاز شده معتقد بود که تغيير روش زندگی چايلدز. که خود باستانشانس است، سھمی به سزا داشته است چايلدز

صورت Liner" خطی"تمدن ھم بگونۀ لل اقتصادی است و سيرد عمردم و سير تمدن، تنھا مولواو مدعی بود که، تحول از شکارچی گری و خانه بدوشی به زراعت و شھر نشينی در . گرفته است

. آخر بخش عصر حجر صورت گرفته است و آن انقالب آخر عصر حجر خوانده شده استميدھد که، از ده ھزار سال پيش از ميالد در نقاطی از می گويد، حفريات جديد نشان مری رستگاست

فلسطين (آسيا متوسط ) ايران و افغانستان(آسيا نزديک ) روسيه(جھان از جمله منطقه آسيا مرکزی

Page 9: s. rawash aryaie

 

 

شھر نشينی وزراعت وجود داشته ) آسپانيا(و جنوب غرب اروپا ) ترکيه(، اروپای جنوبی )وعراقوازده تا پانزده در جنوب غربی اروپا به د" ماگدالس"تمدن تزئينات داخل غار ھای مربوط به .است

خرابه ھای قصری در فلسطين و کتل ھويوک در آناتولی . ھزار سال پيش از ميالد بر می گرددايران، ( حفاری ھای آسيا مرکزی و نزديک.مربوط به ده ھزار سال پيش از مسيح می شود) ترکيه(

مربوط به ) ن است و زادگاه زرتشت ھم در آن محدوده استافغانستان، تاجکيستان و خوارزم جزو آحفاری ھای اناتولی تمدن ھفت ھزار سال پيش از مسيح . يازده تا ده ھزار سال پيش از ميالد است

را نشان می دھد و داللت دارد که مردم آن ديار، عالوه بر شھر نشينی، ھنر معماری جالبی ھم داشته ه ايران، افغانستان و آسيا مرکزی، حکايت از شھر نشينی مردم اين ھمچنين حفاری ھای منطق. اند

ايرانيان در آن دوران ، حيوانات را اھلی . ھزار سال پيش از مسيح می کنده مناطق در يازده تا داز روی شباھت ھايی بين طرح ھا و ظرف کشف شده، .تندمی پرداخ نموده بودند و به کار زراعت

حدس زده می شود که، در اواخر ھزاره ششم قبل از مسيح، مھاجرت دستمعی ساکنين آسيا نزديک به مدعی است که، تحول مری رستگاستدر نتيجه اين کشفيات . جنوب شرقی اروپا صورت گرفته باشد

در نقاط آسيا و به پنج ھز گردن چايلدرزيا انقالبی را که ار سال پيش از مسيح نسبت داده، واقعا . اروپا از پانزده ھزار سال پيش از مسيح آغاز شده بود است

با آن که پژوھش ھای باستانشناسی، در : در مورد ايران و زمان زرتشت می گويد مری رستگاست است که درشرق رشته کوه ھای ، روشن ولی از آنچه که تا کنون به دست آمده * .ناتما م است ايران

نزديک ( ، در تپه گبرستان، در حاجی فيروز ) گرگان(در مراغه در سنگ چخماق –زاگرس در توگلک تپه آسيا مرکزی، دست کم بين پنج تا شش ھزار سال پيش از ميالد شھر ) درياچه اروميه

بودن مردم اين تدايی و وحشی بنشينی، مزرعه داری و کشاورزی معمول بوده است و گمان ای خشتی، کوره ی از خانه ھادر اين نقاط خرابه ھاي. سرزمين ھا در آن زمان، اشتباه محض است

ختلف از جمله کاسه و کوزه و وسايل کشاورزی مانند داس، چاقوی ھای خشت پزی، ظروف ممقعر استخوانی، سندان دوطرفه، دانه ھای غالت و جو، کار ھای تزيينی چون دستبند، و کوزه ھای

* *.به رنگ قرمز، پيدا شده است که ھمه نشانه شھر نشينی، کشاورزی و تمدن استمی خواھد نشان بدھد که اوال اين ادعا که در شش ھزار سال قبل از ميالد، مردم مری رستگاست

. خانه به دوش بودند و ھنوز شھر نشينی آغاز نشده بوده است نادرست است بعضی از ظروف، ثانيا. زرتشت ظھور کرده بوده است بدست آمده از زير خاک، نشان می دھد که، احيانا در آن زمان دين

بيدند و گرزی را می کو ھوما و دسته ھاونی است که به وسيلۀ آنجمله آن ظروف، ھاون کوچک ازرد که تاريخ کالسيک نويسنده نتيجه می گي. انيون زرتشتی به کار می بردندبا سر دو آھو که روح

.يونان مستند تر از تاريخ سنتی زمان ساسانی است و تاريخ شفاھی آن را تاييد می کند : مری رستگاست می گويدکه

دين زرتشت يک انقالب فکری، اجتماعی و مادی در سرزمين ايران ويج به وجود آورد که بر اثر ه به دوشی را ترک کردند، و به شھر نشينی، آن، مردم خدايان پنداری را کنار گذاشتند، زندگی خان

که دين زرتشت در عصر فلز يا برنز پديد در اين . سازندگی، کار و کوشش و ھمکاری روی آوردنداختالف بر سر آغاز . است به معنای فلز يا برنز آگازيرا در گات ھا، واژه . آمده، ترديدی نيستدانشمند بھرام پاتا واالھزار سال را تأييد کرده اند، از جمله کسانی که تاريخ شش . دوران برنز است

فيروز آذر . قبل از مسيح می داند 6312پارسی است که روی محاسبات نجومی تاريخ زرتشت را شاپورکاووس جی و پروفيسور شھريارجی ،داداباھای . ھم اين تاريخ را تأييد می کندگشسب . ميالد را بدست می دھندسال پيش از 6000و 4000، تاريخی بين بھارجه

:تاريخ سنتی مانند مسعودی و مورخين ايران .آنگونه که پيدا است تاريخ سنتی در دوره ساسانيان جعل شده است

بنا براين، در تجزيه و . ھم، از آن دو اقتباس کرده اندل کرده اند و نويسندگان متأخربيرونی آن را نق .است بندھشن تحليل نھايی مآخذ، ھمان کتاب

Page 10: s. rawash aryaie

 

 

عمر جھان در سنت زرتشتی بر اساس بروج دوازده گانه، دوازده ھزار سال دانسته : به گفتۀ بندھشن .شده است که به چھار دوره سه ھزار سالی بخش شده است

سه ھزار سال نخستين، دوره روحانی مينوی بود، سه ھزارسال دوم، به زندگی کيومرس و گاو در دوره سوم انسان آفريده . می گيرد صورت فلکی را به خود" انجھ"در اين دوره . مربوط می شود

در آغاز ھزاره ھفتم انسان . شد و اھريمن در ھمين دوره شروع به گسترش بدی ھا و زشتی ھا کرددر .در ھزاره ھفتم، تعدای پادشاھان اسطوره ای شھرياری داشتند. پديد آمد و تجديد حيات آغاز شددر آغاز ھزاره نھم، فريدون بر ضحاک چيره شد و سر . مروايی کردکطول ھزاره ھشتم ضحاک ح

دردوره سه ھزاره چھارم، در آغاز ھر ھزاره يک .انجام در آغاز ھزاره دھم اشوزرتشت ظاھر شدمی شود تا در پايان اين دوره که جھان تازه می ھايی بشر از بدی ھا مأمورناجی يا سوشيانت برای ر

.به اين جھان باز می گردند تا از گناه پاک شوندمردگان ) فرش کرت( شوددر دوره ھای سه ھزار ساله اول و دوم، جھان در حالت مينوی و بدون بدی و گناه دينکربه گفتۀ

اشوزرتشت در آغاز دوره سه ھزار ساله دوم آفريده شد و در ازای اين دوره، جھان به شکل . بودبايد توجه داشت که . فرستاد شد "گئتا"به جھان مادی مينوی بود و در آغاز ھزار ساله سوم او

.بندھشن در اواخر ساسانيان و دينکرد سه سده پس از چيرگی تازيان نوشته شده استتمام داستان، از . کسانی که تاريخ سنتی را پذيرفته اند، بر زمين سستی گام گذارده اندبه نظر من،

... رتشت در آغاز ھزاره دھم، استعاره ای بيش نيستدوازده ھزار سال عمر زمين، تا تولد زبه نظر می رسد که ساسانيان مايل بودند شروع تاريخ سلطنت خود را با آغاز ھزاره يازدھم که گفته می شد، زمان ظھور ھوشيدر، نخستين نجات دھنده بعد از زرتشت بود، برابر کنند و با اين کار بر

مگر در زمان ما، در جشن دوھزار و پانصد ساله بنيادگذاری . اعتبار اردشيربابکان بيفزايندشاھنشاھی ايران، در تغيير تاريخ برگونه ای عمل نشد که دوھزار و پانصد سال درست با آغاز

سال تاريخ ايران 185در حدود سلطنت دومين شاھنشاه دودمان پھلوی تطبيق کند و به اين ترتيب ! مت رھبران سياسی، پديده نوی نيستدر خدجعل تاريخ، نديده گرفته شد؟

شايد ھم روحانيون می خاستند زمان زرتشت را در دوران تاريخ نوشته قرار دھند و ازاين رو، از چه . قلمداد کردند ھمان ويشتاسب، پدر داريوشرا، ويشتاسب کيانیو . شباھت اسمی استفاده کردند

طور ممکن است ھرودوت، مورخ معروف يونانی که مقارن داريوش بزرگ می زيسته است، از ھم به اين باشد؟ و يا اگر بوده، در امری عصر بون اشوزرتشت و ويشتاسب پدر داريوش، آگاه نبوده

ت تاريخ سنتی ؟ با ترديدی که در زمان خود ساسانيان نسبت به صحدمھمی به سکوت گذارنده باششده است، با توجه به اين که ھمه مورخينی که تاريخ زرتشت را بين شش تا ھفت ھزار سال پيش از

کرده اند در دوران ھخامنشيان و يا در زمان اسکندر زندگی می کردند و اگر زرتشت در ميالد ذکر از آن اطالع ميداشتند ه شده است که اودخوس و حتی نوشت. زمان ھخامنشی ھا بوده است بايد منطقا

ھنينگ، اصرار علمای متاخر مانند، . نسک اوستا را مطالعه کرده بودند 21برخی ديگر ھم ! ھم نيسته روی آن قابل فھرتسفلد، ھرتل و زھنر و تقی زاد

سال پيش از انقراض سلسله ھخامنشی 258بندھشن، تاريخ زرتشت را طوری معين می کند که رش اسکندر مقدونی ذکر سال پيش ازيو 258و بيرونی آن را مسعودی –مورخان ايرانی . می شودم و سوم کتاب نام و ھمچنان در جلد دو. ما در نخست اين نوشته مجبوريت ھای تاريخنگاران سنتی را ذکر کرديم. ( می کنند

به عبارت ديگر مطلب مندرج در ) ر.س. به عمل آمده است ننگ تفصيل مفصل راجع جعل کردن تاريخ ازسوی آنھاھم، به نوشته آنان به بندھشن را، با عبارت ديگری تحويل می دھند و نويسنگان اروپايی متأخر

. عنوان يک دليل اضافی استناد کرده انداسب کيانی را ھمان ويشتاسب، پدر داريوش ھخامنشی می داند، بلکه، مدعی است ھرتل نه تنھا گشت

آيا ممکن ! که ، به تقاضای زرتشت، داريوش دست گوماتای مغ را از تاج و تخت ايران کوتاه کرداست، مطلب به اين مھمی را ھرودوت که اين اندازه به جزئيات پرداخته، نقل نکرده باشد تا پس از

.آن را کشف کند" ھرتل"نصد سال دوھزار و پا

Page 11: s. rawash aryaie

 

 

ابراھيم پورداود، شاپور کاووس جی، ادوارد ماير، کريستن سن، الدن برگ، گيگر، بارتولمه، . سنتی را رد کرده اند و دانشمندان بنام ديگر،تاريخ لومل مری بويس

، بھتر است که سال پيش از مسيح، با داليل اثباتی قابل قبول نيست 650از آنجا که تاريخ سنتی يکبار و برای ھميشه، کنار گذارده شود تا راه را برای پژوھشگری بيشتر، برای شناسايی تاريخ

17».راستين نبنددسال پيش از ميالدی 2000در تمام تواريخ از آريايی ھا فقط در بايد گفت که اکنون بسيار کوتاه

ھزار سال 7000تا 6000 اسناد در حاليکه. و زرتشت را نيز آريايی می خوانند نام برده می شودو ما ميدانيم که زرتشت در دورۀ . به اثبات می رساند را تاريخ ظھور زرتشتميالد،از پيش

. است ما ميدانيم که کيانيان بعد از پيشدايان بوده نيزو .است بودهدر بلخ کی گشتاسبشاھنشاھی که سه تا و زرتشت را آريايی می خوانند بايد پاسخ مستند ارائه نمايندی که پيشدايان، کيان اکنون آنھاي

که را چگونه محاسبه می نمايند و در کجايی تاريخ پيکر را چھار ھزار سال ديگر پيش ازقوم آريايی زشمند و قابل بايد گفت ارائه ھا وقتی ميتواند ار . دفن می کنند دارد، پنج ھزاره ساله ،چھارامت ق

وآنچه ارائه می گردد متکی بر اسناد و شواھد باشد نه . قبول باشد که در آن جعل نشده باشدغير ب ھای ملی گرايانه و محلی پرستانۀپيشداوريھای از پيش ساخته، و ناشی از بغض و تعص

د می با آن ھم اگر عزيزان ما چون جناب صاحب نظری مرادی در تأکيد غير واقعی خو. عقالنیبدخشان را ائيرنيويجه می شمارند و آريايی را " شھربزرگ" خواھند به نحو از انحا زادگاه شان

مشتاق از آن ميداند، بسيار خوب حرفی وجود ندارد، برای رضای خاطر شما قبول می کنيم که ھمه ود را نژاد اند خاما توجه کنيد که باشندگان بومی نمی تو. از دامن شما به وجود آمده بشر نسل

نه آريانای «من در اولين نوشته ام زير عنوان. شما آدم و حوا را از کدام نژاد می خوانيد؟. بخواندوجود داشته ونه آريايی بوده است ھزاره و تاجيک، ازبيک و پشتون ھمه مردمان بوميی شانزده شھر

ھمه بسيار صميمانه که غير از برتری طلبان. ھمين مطلب را افاده نموده بودم» اھورايی اند .زيرا نشان انسان دوستی و پيغام شھروندی شدن ميان اقوام مختلف افغانستان را داشت. پذيرفتند

:نام سرزمين ما

نام سرزمين ما به نام آريانا ياد نمی گرديده پس به کدام نام ياد اگر برخی از دوستان پرسيده اند که .می شده و چه نام باالی آن بگذاريم

نام سرزمين ما از زمان که بنا بر شھادت ھمۀ تواريخ، به پاسخ اين عزيزان بايد عرض کرد ھربخش آن به ھمان نامھای ياد می شده که در اوستا آمده و ،پيشدايان تا اشغال اسکندر مقدونی

. است بعد از حملۀ اسکندر اين سرزمين به نام باختر ياد می گرديده. عبارت از شانزده شھر می باشدميالدی سلطنت ابداليان اين سرزمين 1919تا دھه ھای اول قرن از نيمۀ دوم دوره کوشانيان

بعد از آن در اثر توطئه انگليس اين کشور به نام يک قوم خاص خالف تمام . خراسان نام داشته است .ور ما نيستکه امروز مورد قبول ھيچيک از اقوام کش گردانيده شد مسمی به افغانستان صريح تاريخ

از لحاظ نژادی ما که ھستيم؟انسانھای که از . که از لحاظ نژادی ما به نژاد انسان تعلق داريم. عزيز بايد عرض نمود خدمت اين

، اقوام مختلف را تشکيل بود و باش داشته ايم )اوستايی(دھھا ھزار سال پيش بدينسو در شانزده شھر مختلف ما مردم خراسان زمين ھستيم که در ادوار. ی ميداريمداده ايم و تا به امروز ھمچنان زندگ

طرح مسالۀ نژادی در حوزۀ نژاد انسان .از ما در شانزده شھر اوستايی ريشه دارند یتاريخ ھر قومما عواقب اين چنين طرح و باور را در امريکا . يک طرح مشمئز، مذموم و انسان ستيزانه است

بستر ھويت تاريخی ملی و فرھنگی ما در .التين و افريقا و رژيم فاشيستی ھيلتری در آلمان ديديم

Page 12: s. rawash aryaie

 

 

ر ھا و کردار ھا مردم شانزده شھر اھورايی و در وجود پندار ھا و گفتا ھای پيش از ميالدیه ھزار . بعد از آن بصورت مجموعی در وجود مردمان خراسان زمين بايد جستجو شود

رد نژاد آريايی از زبان اين پرسش واز جناب مرادی صاحب و ھمه عزيزان که ميخواھند در بارۀ بنوبه خودم، اگر کسی از من بپرسد که اين «:که می گويد دکتر رضا مرادی غياث آبادی يک شرق شناس متبحر ايران

» ...آيا تعريفش چيست، چه ويژگی دارد، ظاھرش به چه شکل، و از چه فرھنگی برخوردار است، پاسخی ندارم" آريائی" .بشنوند لطفا به اين آدرس در اينترنت مراجعه کنند راحرفھای بيشتر

http://www.youtube.com/watch?v=GW85oszRnPY .

آيا نژادی خالص آريايی وجود دارد؟

اروپا و امريکا و کشور ھای پيشرفته جھان در به ويژه چنانکه گفتم طرح مسالۀ نژاد اصوال خود یآن کسان اما .طرح را شرم آور ميداننديک چنين . ھمانقدر حساسيت دارد که انکار ھلوکاست

درس ھفت پشت خود را آيا آ ، بايد پرسيد کهکننداز نژاد خالص آريايی در افغانستان قلمداد می را ما کمتر کسی ثابت کرده می تواند که چند پشت پيشتر آن يونانی يا عرب يا داده ميتوانند؟ در سرزمين

صد ھا قوم در طول تاريخ ين مورد تھاجم ، مھاجرت و عبورعزيزان اين سرزم. باشد مغول نبودهنژاد به معنی ه از قومی خاص صحبت نمود چه رسد ب خويش قرار گرفته است که نمی شود حتی

.آن تبغيض،برتری جويی و خود پسندی تعبيض و : آقای راوش می شود از زندگينامۀ تان مختصر چيزی بنوسيد

: خدمت اين عزيز که حتما بسيار جوان اند، بايد گفت که را در لد شده ام، دورۀ ابتدايیکابل تو "خوابگاه"محلۀ خورشيدی در 1330) دلو(بھمن ماه من در

به بعد ليسيه حبيبيه 9و از صنف مکتب محمود ھوتکی در کابل، متوسطه را در جمعيت نوبھار بلخانس باختر وظيفه اجرا می مکتب حبيبيه به حيث خبرنگار در آژبعد از فراغت از . را تمام نموده ام

1980مرکز ازبيکستان شدم و در سال جھت تحصيالت عالی عازم تاشکند 1980نمودم و در سال . ميالدی دانشکدۀ ژورناليزم را در دانشگاه دولتی ازبيکستان به سويه ماستری تمام نمودم

ر بين المللی روزنامۀ مفس )در کابل ، جوزجان و ھلمند( خبرنگار آژانس باختر، :کار ھای ديوانی منھيواد ، رئيس دفتر مطبوعاتی صدراعظم، رئيس نشرات وزرات کار و امور اجتماعی، مفسر سياسی روزنامه جمھوريت در تاجکيستان، مفسر مسايل اجتماعی تلويزيون تاجکيستان، تدريس تاريخ ادبيات

.ب در يکی از شھر ھای آلمانتاجکيستان و اکنون غريمعاصر افغانستان بگونه افتخاری در دانشگاه سفر ھای من چه در . بيشترين اوقات عمر من در دانشکدۀ زندگی سپری شده استاما بايد گفت که

ھنگام تحصيل در ازبيکستان چه در ھنگام ھجرت در تاجکيستان به بخارا، سمرقند، قوقند ، فرغانه، در داخل افغانستان يی، واروپا کشور ھایبيشترين تقريبا و و سغد خيوه ، بدخشان، زرفشان، خجند

مناطق تاريخی چون ھرات، غزنی ، . بر عالوۀ بلخ که زادگاه و آرامگاه پدر بزرگوارم می باشدر می رود و ھر موزشھا من به شما، تخار و کندز سرچشمۀ آ جوزجان، فارياب، قندھار، ھلمند، فراه

 .را از آنجا ھا آموخته ام شھر و کشور برايم دانشکدۀ بوده که بيشترينه ھااين بحث را برای خود پايان يافته می دانم، تا به ياری دوام عمر و صحت فرصت يابم که ،در پايان

مسلما ياداشت . جلد چھارم کتاب نام و ننگ يا تولد دوبارۀ خراسان کھن در ھزارۀ نو را، تکميل نمايمديگر از ھایوری نموده ام در اين رابطه و بخشھای را که از موزه و کتابخانه معتبر جھان جمع آ

و اما بدون شک نوشته ،نقدھا و پژوھشھای . در آنجا به نشر خواھيم رساند را تاريخ سرزمين ما .خواھيم خواند و فيض خواھم بردھرعزيزی را با کمال دقت نظرات

صاحب نظر مرادی، از جناب پروفيسور لعل زاد، جناب اکادميسن دستگير پنجشيری، جناب داکتر از ارشادات در اين بحث سھم گرفتند، تشکر می کنم عبدالواحد سيدیجناب شان حرفھای ايواقعا

ھرچند که ورزيدند سالم نظرھا اشتراکھمچنان از آنعده از عزيزان که در اظھار. زيادی را آموختم . نيز ابراز تشکر می نمايم با نامھای مستعارآمدند

Page 13: s. rawash aryaie

 

 

خرد يار و مددگار ھمه 2010مارچ 15آلمان

:پی نوشتھا 48ص 1محمود افشار يزدی، افغان نامه، چاپ خوشه تھران ، ج - 1 124ص ،تھران 1383، سال 15پ د معين ، چاگيرشمن، ايران از آغاز تا اسالم، ترجمۀ محم.ر – 2 336 – 330ص 1احمد علی کھزاد، تاريخ افغانستان ، جلد - 2 342ھمانجا ، ص - 3 40غالم محمد غبار ، افغانستان در مسير تاريخ ، ص - 1ج 20محمد صديق فرھنگ، افغانستان در پنج قرن اخير، ص -5 ، چاپ سوم 1377شاھنامه فردوسی، متن کامل بر اساس چاپ مسکو، تھران - 6تاريخ سه جلدی روزگاران کھن ايران اثر داکتر عبدالحسين رجوع شود به جلد اول تاريخ ده جلدی مرتضی راوندی، -

 .زرينکوبف و مقدمه کتاب سه جلدی ونديداد، تأليف ھاشم رضی – 171، ص 1374رومن گيرشمن، ايران از آغاز تا اسالم، ترجمۀ محمد معين، نشر انتشارات علمی ، تھران - 7

179  2005بی بی سی سال مه 13جمعه -8 196ص 1علی کھزاد ، تاريخ افغانستان جاحمد - 9 460،ص 1مترجم، نشز انتشارات علمی، تھران فصل اول ، ج 22ويل وآويل دورانت، تاريخ تمدن،، ترجمۀ – 10 140تھران ، ص 1377ابوريحان بيرونی، آثار الباقيه، ترجمۀ اکبر دانا سرشت، چاپ چھارم - 11تھران 6ودی، مروج الذھب و معادن الجواھر، ترجمۀ ابولقاسم پاينده، چاپ ابو الحسن علی بن حسين مسع – 12

215ص 1378 99تھران، ص ص 1357سال 5محمد بن جرير طبری، تاريخ طبری، ترجمۀ ابوالقاسم پاينده، چاپ –13 27ص 1378ران به کوشش جعفر شعار، انتشارات دانشگاه تھ 2داود بن محمد بناکتی، تاريخ بنا کتی، چاپ – 14، 1375، 1محمد بن خاوند شاه بلخی، روضته الصفا، تھذيب و تلخيص دکتر عباس زرياب، چاپ دوم،ج – 15

110تھران ص 20ص 1381تھران 1محمد بن اسحاق بن نديم، الفھرست، ترجمۀ محمد رضا تجدد، چاپ -يا . نشده و اگر کم وبيش صورت گرفته به غارت رفته بايد گفت که پژوھشھای باستان شناسی در افغانستان آغاز{ *

اگر چيزی غير قابل انتقال وجود داشته جعل نمودند، ھرگز نخواسته اند که تاريخ کشور ما را پيش از کوشانيان نشان گر آن بدھند، تنديس ھای باميان که را مجسمه ھای بودا معرفی کرده اند، در حاليکه يکی از اين مجسمه ھا مرد بود دي

برای دريافت معلومات رجوع شود به نوشتۀ اين قلم زير عنوان . زن، چگونه ميتواند که بودا ھم مرد باشد و ھم زن }ر.در جلد سوم کتاب نام و ننگ س" بودای باميان يا يک غلط مشھور"

م که به وسيلۀ باستان گفتنی است که من در جلد اول و دوم کتاب نام وننگ از کشفياتی در افغانستان نام برده ا{ **شناسان قدامت آن تا پيش از چھل ھزار سال در درۀ سمنگان تعيين گرديده است ،بر عالوۀ آنکه در جلد دوم آثاری

} ر.س. خطی را بيان داشته ام که در دوره ميترايی در کشور ما وجوداشته است، چاپ ديبا، ثبت شده در کتابخانۀ 1378وم ، چاپ س)فلسفۀ زرتشت( داکتر فرھنگ مھر، ديدی نو از دينی کھن – 17

توأم با منابع و مأخذ 125تا 115ملی ايران ، ص 18 - http://www.satavez.blogfa.com/.  

:يادداشتدر اين مقال را ھااسناد زياد وجود داشت که نخواستم صرف به دو منظور آن در زمينۀ اين بحث،

دو ديگر چون اکثر آن اسناد در به دليل آنکه از اطاله سخن کاسته باشم و يک: بازنويسی نمايم اگر از آن منبع می نوشتم ، بازآقای عبدالواحد سيدی را مست . کتاب سه جلدی نام و ننگ ذکر است

به ھرحال من . کرده ام ار خود سرگردانخشم می نمودم که چرا باز خوانندگان را در کوچه ھای آثسر دبير روزنامۀ وزين و جناب پريانی " اورانخ"مسوؤل سايت اند رسول رھيناز جناب پوھ

می خواھم که اگر موافق باشند ، ميتوانم کتاب دوم و و ديگر رسانه ھا و موسسات دانشی ماندگارھمچنان از اکادمی . سپارند سوم نام ننگ را در اختيارشان قرار دھم تا آنگونه می خواھند به نشر

Page 14: s. rawash aryaie

 

 

و پژوھشھايی را ھا آرزو برده می شود تا نوشته اگر وجود داشته باشد، بخش تاريخ آنيژه علوم به ودر خصوص تاريخ کشور در رسانه در نظر بگيرند تا باشد که نسل امروز و فردای ما بتوانند تاريخ

 . آنگونه که واقعيت دارد و حقيقت بوده بنويسند و از آن آگاه شوند را سرزمين شان