نور خواری1

6
ﻧﻭﺭ ﺧﻭﺍﺭی... ﺻﻔﺣﻪ ﻣﻳﻭﻩ ﺧﻭﺍﺭی ﺧﺎﻡ ﺧﻭﺍﺭی ﮔﻳﺎﻩ ﺧﻭﺍﺭی ﺩﺭ ﻓﻳﺳﺑﻭک۩۞۩ ۩۞۩ ﺑﻁﻭﺭ ﮐﻠﯽ ﺍﻧﺭژﻱ ﻫﺎﻱ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﻛﺎﻟﺑﺩ ﺍﺛﻳﺭﻱ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺎﺣﻳﻪ ﻣﻧﺷﺄ ﻣﻲ ﮔﻳﺭﻧﺩ ﻣﻲ ﺗﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﻁﺭﻳﻕ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﻓﺯﺍﻳﺵ ﺫﺧﻳﺭﺓ ﻧﻭﺭ ﮐﻣﮏ ﻛﺭﺩ. ﺍﻳﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺎﺣﻳﻪ ﻋﺑﺎﺭﺗﻧﺩ ﺍﺯ: ﻛﺎﻟﺑﺩ ﺟﺳﻣﺎﻧﻲ، ﺟﺭﻳﺎﻥ ﻋﻭﺍﻁﻑ، ﺟﺭﻳﺎﻥ ﺫﻫﻧﻲ

Upload: farid-kamali

Post on 14-Jun-2015

149 views

Category:

Documents


4 download

TRANSCRIPT

... خواری نور

فيسبوک در خواری گياه خواری خام خواری ميوه صفحه

ஜ۩۞۩ஜ ஜ۩۞۩ஜ

از توان مي و گيرند مي منشأ ناحيه چهار از اثيري كالبد به وارده هاي انرژي کلی بطور :از عبارتند ناحيه چهار اين. كرد کمک نور ذخيرة و افزايش به ها آن طريق

جسماني، كالبد

عواطف، جريان

ذهني جريان

.روح نور و

****

مغذي حالت كه شود مي موادي آوردن فراهم موجب جسماني كالبد طريق از نورخواري نوراني غذايي رژيم در تغيير آن طرق از يكي. دهد مي نشان واكنش آن به جسم و داشته

ذخيره خود در را نور و شده محسوب نوراني كه چيزهايي انواع از استفاده. است. باشد ستارگان و خورشيد نور از برخورداري_ مستقيم غير هاي راه از تواند مي اند كرده

ها، جوانه ها، دانه ها، مغز گياهان، ها، ميوه خوردن مانند

.ها چشمه آب و

*****

است عواملي و عناصر يا آفتاب نور معرض در قرارگرفتن نورخواري، طريقة دومين .اند گرفته قرار آفتاب تابش تحت كه

و طبيعت و كوه در گذار و گشت, زنده هاي آب و ها كوه درختان، خاك، با داشتن تماس نورخواري غيرمستقيم هاي راه جمله از, باران و برف زير در و ستارگان نور زير در

.است ارضي

است عادي نور ماوراي كه دارند نامرئي هايي كننده تغذيه آفتاب پرتوهاي موج طول

.گذارد مي اثر نيز جسم بر و كند مي احياء را اثيري كالبد که

نور به نسبت بااليي گيرندگي قدرت كه دارد وجود ناحيه سه بدن در که شود می گفته :دارند خورشيد

شانه، هاي بين

خورشيدي شبكة باالي

شدة تضعيف گيرندگي خورشيد، نور زير تدريجي قرارگرفتن كه سينه قفسة باالي ناحية و .كند مي كمك بدن در نور ذخيرة به و كرده تقويت را ها آن

****

اي ويژه اصوات اذكار و اسماء كه آنجا از. است نوراني اسماء نورخواري راه سومين بر تواند مي ها آن ارتعاشات برخوردارند، آگاهي و انرژي از بااليي سطح از كه هستند اسماء و نوراني كالم بر تمركز و تكرار پس شود ذخيره آن در و بگذارد تأثير بدن

.است بدن در نور ذخيرة هاي راه از ديگر يكي نيز خداوند نوراني

عنوان به آن از الئوتسو كه شود مي تجربه چيزي دروني نور بر مراقبه و تمركز در عاقبت مراقبه انواع تمام كه شده گفته تائو تعاليم در. كند مي ياد تاريك اتاق شدن نوراني

خواهد اي فزاينده نور شاهد فرد آن در و شود مي منجر درون در هستي خالي فضاي به .شود مي تر درخشان كه است درون نور همان اين. ندارد منشأيي هيچ كه بود

****

تا ها سلول ارتعاشات كم كم ديگر، هاي روش و مذكور طرق به بدن در نور افزايش با دريافت و جذب آمادة و كرده پيدا را آن ذخيرة استعداد پيش از بيش كه رود مي باال حدي

آزادانه تواند مي روح پويايي انرژي حالت اين در. شود مي روح نور و سماوي نورهاي همان روح، نور شدن مشتعل و دروني خورشيد بازيابي صورت در و يابد جريان آن در

در. دوباره تولد و رويش حيات، يعني كند؛ مي زمين با خورشيد كه افتد مي بدن با اتفاقي به فيزيكي بدن حتي و جوشد مي انساني كالبد سراسر در نور از هايي چشمه زمان اين در نور از مانند ابر اي توده و نوراني اي هاله صورت به و شده استحاله نور از اي توده

.آيد مي

پذير امكان راه يك از تنها اعلي حد در آن اشتعال تداوم و دروني خورشيد اين تغذيه اما به آن از متون بعضي در كه آنچه است؛ نور منشأ با ارتباط برقراري هم آن و است

هر و است نور كه هستي كل عظيم خالق شعور. است شده ياد ”خورشيد قلب“ عنوان .كند مي تغذيه و گيرد مي منشاء او از نوري

وجود از خود نور اين و آمده بوجود بزرگي سفيد نور از جهان كه است معتقد كهن دانش از كرات به نيز مقدس كتب در. است گرفته سرچشمه نورهاست همة منشاء كه الهي

.دارد خداوند وجود به اشاره كه آمده ميان به سخن ناپذير زمان نوري

چون هم او نور مثل. است زمين و ها آسمان نور خداوند: «است آمده خداوند کالم در شيشه آن و اي شيشه ميان در چراغ آن. باشد) پرفروغ( چراغي آن در كه است داني چراغ

«… درخشان و تابان اي ستاره چون هم

است انسان قلب آن حباب و نهفته چراغي يا مصباح آن در كه است انسان سينة, دان چراغ نور كه شود مي مشتعل وقتي دروني خورشيد پس. است نهفته نوري قلب اين درون در و

سر قلب كانون از ساخته روشن نيز را زمين و ها آسمان كه نوري همان يعني خدايي .سازد مي نوراني و روشن را بشر هستي و وجود تمام و بربياورد

به آنگاه گرفته؟ را نور حامل حباب آن روي غبار و زنگار چقدر ببينيم و كنيم دقت اما اجرام زيستن، هاي شيوه و افكار تغيير با توان مي چگونه که بينديشيم سؤال اين پاسخ درون از تشعشع بيشترين با بتواند نورالهي تا بزداييم را پاكيزه زجاج آن كنندة آلوده سازد؟ روشن را مان اطرافيان و خود زندگي و شود منتشر بيرون به هايمان قلب

*****

ست شده نان نان کين ست، نور آن عکس

ست شده جان جان کين جانست، آن فيض

نور ماکول از بار يک خوری چون

وتنور نان◌ سر بر ريزی خاک

کن باز جو و که زين معده خوی

کن آغاز وگل ريحان خوردن

وگل ريحان بدان کن خو را معده

رسل وقوت حکمت بيابی تا

کشد می کهدان سوی تن معدۀ

کشد می ريحان سوی دل معدۀ

شود قربان خورد وجو کاه که هر

شود قرآن خورد حق نور هرکه

خداست نور بشر اصلی قوت

ناسزاست را او مر حيوانی قوت

سبک ودل سست پای و زرد روی

ما و غذای کو الحبک؟ ذات الس

دولتست خاصگان غذای آن

. وآلتست گلو بی آن خوردن

نورعرش از آفتاب غذای شد

فرش دود از را ديو و حسود مر

شد باز دهانی بستی دهان اين

شد راست های لقمه خورنده کو

است خوردن اين مانع تن خوردن

است رهزن چون وتن بازرگان چو جان

افروخته است آنگه تاجر شمع

سوخته هيزم چو رهزن بود که

معنوی مثنوی

*************************************************

http://hamianeostadeliamramollahdarcanada.blog.com/2013/06/24/

/استادايلياميم