تماشای جان، استاد شهریار

20
ار ری ه ش ا ی ی ت خ ل

Upload: farhad-zargari

Post on 07-May-2015

129 views

Category:

Spiritual


5 download

DESCRIPTION

فرهاد زرگری ,

TRANSCRIPT

Page 1: تماشای جان، استاد شهریار

لختی با شهریار

Page 2: تماشای جان، استاد شهریار

با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد•با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد•از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی •

استمن عاشق تو هستم این گفتگو ندارد•او صبر خواهد از من بختی که من ندارم•من وصل خواهم از وی قصدی که او •

ندارد

Page 3: تماشای جان، استاد شهریار

یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد•درد و بالی او کاش بر جان من •

بیفتدمن چون ز پا بیفتم درمان درد •

من اوستدرد آن بود که از پا درمان من •

بیفتدماهم به انتقام ظلمی که کرده •

با منترسم به درد عشق و هجران من •

بیفتدخواهد شد از ندامت دیوانه •

شهریاراگر آن پری به دستش دیوان من •

بیفتد

Page 4: تماشای جان، استاد شهریار

آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس•آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس•گله ئی کردم و از یک گله بیگانه شدی•آشنایا گله دارم ز تو چندان که مپرس•

Page 5: تماشای جان، استاد شهریار

دیر آمدی که دست ز دامن •ندارمت

جان مژده داده ام که چوجان در •برآرمت

تا شویمت از آن گل عارض غبار •راه

ابری شدم ز شوق که اشگی •ببارمت

عمری دلم به سینه فشردی در •انتظار

تا درکشم به سینه و در بر •فشارمت

داغ فراق بین که طربنامه •وصال

ای الله رخ به خون جگر می •نگارمت

چند است نرخ بوسه به شهر •شما که من

عمری است کز دو دیده گهر می •شمارمت

Page 6: تماشای جان، استاد شهریار

گاهی گر از مالل محبت •بخوانمت

دوری چنان مکن که به شیون •برانمت

چون آه من به راه کدورت مرو •که اشک

پیک شفاعتی است که از پی •دوانمت

سرو بلند من که به دادم نمی •رسی

دستم اگر رسد به خدا می •رسانمت

پیوند جان جدا شدنی نیست ماه •من

تن نیستی که جان دهم و •وارهانمت

یک شب به رغم صبح به زندان •من بتاب

تا من به رغم شمع سر و جان •فشانمت

لبخند کن معاوضه با جان •شهریار

تا من به شوق این دهم و آن •ستانمت

Page 7: تماشای جان، استاد شهریار

باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز •امشب

تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب•ساز در دست تو سوز دل من می گوید•من هم از دست تو دارم گله چون ساز •

امشبزیر هر پرده ساز تو هزاران راز است•بیم آنست که از پرده فتد راز امشب•

Page 8: تماشای جان، استاد شهریار

صفای گلشن دلها به ابر و •باران نیست

که این وظیفه محول به اشک •و آه من است

به عالمی که در او دشمنی به •جان بخرند

عجب مدار اگر عاشقی گناه •من است

کنون که رو به غروب آفتاب •مهر و وفاست

هر آنکه شمع دلی برفروخت •ماه من است

Page 9: تماشای جان، استاد شهریار

من اختیار نکردم پس از تو یار دگر•به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست•

Page 10: تماشای جان، استاد شهریار

چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم•چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم•صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را•ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم•تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی•من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم•

Page 11: تماشای جان، استاد شهریار

زین خوشترت کجا خبری در زند که •دوست

سر بی خبر به ما زد و از ما خبر •گرفت

یک تار موی او به دو عالم نمیدهند•با عشقش این معامله گفتیم و •

سرگرفتچشمک زند ستاره صفت با نسیم •

صبحشمع دلی که دامن آه سحر گرفت•

Page 12: تماشای جان، استاد شهریار

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل •نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم •به قربانت

تحمل گفتی و من هم که کردم •سال ها اما

چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته •پیمانت

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر •از من

به دردت خو گرفتم نیستم در بند •درمانت

امید خسته ام تا چند گیرد با اجل •کشتی

بمیرم یا بمانم پادشاها چیست •فرمانت

شبی با دل به هجران تو ای سلطان •ملک دل

میان گریه می گفتم که کو ای ملک •سلطانت

دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان •نیست

امان ای سنگدل از درد و اندوه •فراوانت

Page 13: تماشای جان، استاد شهریار

آمدی جانم به قربانت ولی حاال چرا•بی وفا حاال که من افتاده ام از پا چرا•نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی•سنگدل این زودتر می خواستی حاال •

چراعمر ما را مهلت امروز و فردای تو •

نیستمن که یک امروز مهمان توام فردا چرا•نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم•دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا•وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار•اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا •

چراشور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده •

بودای لب شیرین جواب تلخ سرباال چرا•ای شب هجران که یک دم در تو چشم •

من نخفتاینقدر با بخت خواب آلود من الال چرا•آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می •

کنددر شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا•در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین•خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا•شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر•این سفر راه قیامت میروی تنها چرا•

Page 14: تماشای جان، استاد شهریار

شباب عمر عجب با شتاب می گذرد•بدین شتاب خدایا شباب می گذرد•به چشم خود گذر عمر خویش می بینم•نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد•به آب و تاب جوانی چگونه غره شدی•که خود جوانی و این آب و تاب می گذرد•کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست •که روزگار چو تیر شهاب می گذرد•

Page 15: تماشای جان، استاد شهریار

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی •را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را•کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم•به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را•

Page 16: تماشای جان، استاد شهریار

هفتاد سالگیسنین عمر به هفتاد میرسد ما را•خدای من که به فریاد میرسد ما را•گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند•دگر چه فایده از یاد میرسد ما را•حدیث قصه سهراب و نوشداروی او•فسانه نیست کز اجداد میرسد ما را•به چاه گور دگر منعکس شود فریاد•چه جای داد که بیداد میرسد ما را•تو شهریار علی گو که در کشاکش •

حشرعلی و آل به امداد میرسد ما را•

Page 17: تماشای جان، استاد شهریار

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم•روزی سراغ وقت من آئی که نیستم•در آستان مرگ که زندان زندگیست•تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم•پیداست از گالب سرشکم که من چو •

گلیک روز خنده کردم و عمری گریستم•

Page 18: تماشای جان، استاد شهریار

شو ای مست که دنیا همه پا•دیوانه تست

همه آفاق پر از نعره مستانه •تست

در دکان همه باده فروشان •تخته است

آن که باز است همیشه در •میخانه تست

ای کلید در گنجینه اسرار ازل•عقل دیوانه گنجی که به ویرانه تست•ای گدای سرخوانت همه شاهان جهان•شهریار آمده دربان در خانه تست•

Page 19: تماشای جان، استاد شهریار

هر الله ای که از دل این خاکدان دمید•نو کرد داغ ماتم یاران رفته را•جز در صفای اشک دلم وا نمی شود•باران به دامن است هوای گرفته را•

Page 20: تماشای جان، استاد شهریار

قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری•چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد•