سردار سپه: سفرنامه خوزستان

107
ﺧﻮزﺳﺘﺎن ﺳﻔﺮﻧﺎﻣﺔ ﺑﻬﺮاﻣ اﷲ ﻓﺮج ﺧﺎﻣﻪ ﺑﻪ رﺿﺎﺷﺎﻩ ﺳﺨﻨﺎن

Upload: coffee-mate

Post on 27-Jul-2015

221 views

Category:

Documents


1 download

TRANSCRIPT

Page 1: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

سفرنامة خوزستان

یسخنان رضاشاه به خامه فرج اهللا بهرام

Page 2: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

فرنامه تان، در س ده است و يک ١٣٠٣/١٩٢٤ خوزس ته ش می نوش دادها از مه رين روي ال یت اريخ صد س تال م ام دنب ه گ د یگذشته ايران را گام ب دران، . کن ی يک سال پس از پادشاه ١٣٠٥/١٩٢٦در سفرنامه مازن

اب یآن دو سفرنامه در همان زمانها انتشار محدود . رضا شاه نوشته شده است ود، يافت و ناي ا در اواخر ب ته مناسبت یپادشاه اه ب د رضا ش ين مل" محم وی بزرگداشت پادشاهیآئ یاز سو) ١٣٥٤/١٩٧٥" (ی پهل

و یمرکز پژوهش و نشر فرهنگ سياس شر شدند و در سال ب ی دوران پهل شر " توسط ١٣٨٣ار ديگر منت ناه اري در فاصله بس که ياز آنجائ . دي چاپ گرد ديدر خارج کشور تجد " تالش ر نا ني ا ی کوت شر د،ي گرد ابي اث ن

تن کامل ا یاري تعداد بس ی به عالقمند يیتالش در پاسخگو ه درج م دام ب ر در سامانه ني از هموطنان اق دو اث . دي نمایتالش م

مقدمه

اريخ از لحاظ ايران ه است ی، مملكت ت ك آن حوادث آ اير ممال ا س الم ب ل ع ا قاب شابهت تقريب ات . نيست م انقالبه و حوادث بزرگ ه عظيم ن آ ه سرزمين در اي وع ب ك نظيرش پيوسته وق ر از ممال وان ي م را در آمت صا ت استقن . آرد ا ذآر اي ة ب و مقدم ه ش مختصر فرام رد آ د آ دارج از حيث نباي ات اخالق م ه ی، اوضاع و روحي در آ

م هيچ آنی روح و تبدالت ی، فساد اخالق تمهيد گشته مملكت ی قاجار برا آل سلطة سالة يكصدوپنجاه دوران از آ مطابقه و مغولندر اسكیيال است دورة را با احوال ايرانی آنون و اگر اخالقيات نبوده اسكندر و مغول یها نائره . باشد و مقايسه تطبيق ، شايد قابل نماييمه است سال يكصدوپنجاهی ايران مزاج بايد متذآر شد آه دارند فقط عقيده ايرانيان تمام چنانكه ام آ ا تم و ی معن بوم سموم مفه شته م ه گ رد آ ر آ د فك ه و باي ات چ ريع تزريق ر س د پي یاالث ه باي رد آ ن دا آ ريض اي سموم م م

. بدهدی را بهبود ساله يكصدوپنجاه اين یامور داخل به اجانب مستقيم ، از دربار قاجار در مداخل الاباليانه آه است ی، رخصت مهلك سموم از آن یيك

اين شرح آه مملكت آار اين در اجانب با مداخالت شودي م مصادف خانواده و تقريبا ظهور اين شده داده مملكته فقط من. خواهد بود موآول آتيه مورخين عهده به و تفسير آن مبسوط قضيه ن ب ه ذآر اي ادرت جمل نم ي م مب ه ك آ

ه یهر موضوع خود به ی زمامدار ايام در تمام ه وارد شوم ام خواسته آ زنم دست یاصالح و ب ه ب ورا مداخل ، ف . است آار شده امر و وقفه تعويق موجب آنان اعتراضات و اجنبيان

ه دانمي م من ، فقط لحاظ اين به ا آ شون اصالحات خود در ضمن ی از موفقيته ردين ی و سرآوب ی ق ه متم و خاتم و متاعب ب مصائ و چه خوردهی دل خون چه مملكت اين ی مقدمات ی چرخها انداختن و راه یالطوايف ملوك به دادن . ام آرده را تحملی انتظار فوق

ور از خط دولت ی مرآز ی دراز قوا ساليان ر عب ادر ب ود سامان و ورود در آن لرستان ق اي . نب ه یجنگه ين آ ب تدوين حقيقتا قابل دارد آه جداگانهي، تاريخ پيوست وقوع به صفحه عشاير متمرد لر در آن ی و رؤسا من نظاميان . استرار دادم خويش همت وجهة جهت آنها را از آن قاپو آردن و تخته اشرار لرستان ی سرآوب من ه ق وانم آ خط بت

اامن قاجار النة ادوارسلطنت در تمام را آه ، و خوزستان نمايم را مفتوح و عراق خوزستان بين فاصل ل ی ن و قتوده اطاعت و عدمی و ياغيگر و غارت ه سازم و آرام ، امن است ب ه فروش وطن خائن يك یخودسريها و ب آ

Page 3: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ن حقيقت مجرد اينكه به. دهم خاتمه است خوانده خطه اين خود را امير مستقل ر دشمنان نيت اي ران سعادت ب اي . خود گرفت بهیتر تيرهی رنگهای خارج سياست شد فورا افق روشنم قان مناف همة رد ه الودة گ د و ش اع آمدن ه ی و منحوس مشؤوم اجتم ام را ب ه ن ام « آميت در خوزستان » سعادت قي . آردند طرحيش و با مأمور مخصوص تهيهیا نامه قسم است واقع خزعل آنها شيخ در رأس مزبور آه آميته یاعضا اه پ ش

. مزبور را تجويز آرد انعقاد آميته آنها شود، حكم اعمال دنبالة به تفرس م آنكه فرستادند و او نيز بدون پاريس بهل ت قب اه از عزيم ه ش گ ب ود اصرار فرن ا وج هی ب ن آ ف م تم در توق ا و ضمانت او داش لطنتی بق او را سردميم ه، ك اد او ب ارجیاي لی خ ستي م توس االخره ج را و ب الی ب ر شخص اعم ودنی نظ در توسالت و آزاد ب

. آرد پاريس عزيمتیخارجسافرتها رآاب از ملتزمين ی بعض قزوين دهن سياه یها خرابه ی در حوال آرمانشاه به عزيمت هنگام ی او را از م

رده تقبيح فرنگ متواتر به د آ اه . بودن ا ش ه ام يس ب ه رئ ه من آابين ر ديگرصريحا گفت د نف ه و چن ود آ را ب ی او با هیتماش ا خراب ياهیه ن س ره ده ق و غي ر روز، شده ن خل هی ه ران آ ك در اي د، ي ا باش اظر ی روز از تماش من ! خواهد ماند عقب و پاريس نيسیدلگشا

تصور گفتم آند و چنانكه نگاه مجنونانه درجه تا اينی مملكت يك سلطنت بهی آس آه كردمي نم قبول من حال اين بان ه آن م ود آ ون ب ه چ ات در نتيج ه مالحظ هرها دقيق گی در ش ران فرن اريس ته ر پ دي نم را نظي ايلبين و وس

. است آرده جمالت ذآر اين به و مبادرت شدهی عصبان نيست او فراهمی برا هم تهران آردن پاريسن نظير را اي ا ب ه من ی فكره ام چهارسال آ ال سلطنت تم ران عم رده را حراست اي ا ام آ دبخش حقيقت ود و امي بن آه دادمي م یخود تسل به ه احساسات در پرتو اي وانم رقيق ايد بت شت ش ستة ی آ ن شك ار موجة مملكت اي را از چه

. بخشمی رهاي سياستی طوفان اقيانوسه شاه تصميم آه ی در موقع اما اد آميت ام « را در انعق رانگيختن » قي ر خائن و ب ار نف ر ضد و هزاران چه دزد ب

ارة تصوراتم آه دانستم اليقين علم به فهميدم مملكت مرآزيت ن درب وده یموضوع ي ب تخيالت شخص اي د ب و عقايان آابينه رئيس صريحا به قزوين دهن در سياه آه است او همان ی و قطع یقلب ه و ساير همراه دم . است گفت فهميسبت ی و دشمن عداوت بلكه ، اعتناستي و ب ی الابال ايران خود و حيثيت سلطنت تنها به حقيقتا نه هآ ه ن ن ب ردم اي م

وع و خصومت عناد و لجاج ی و از رو در فكرخود خطور داده را هم بيچاره ا ن ه است ب ر دزد ده آ اهزار نف ه یگرد و وال باديه امير مجاهد لر و خزعل آه فهمديآيا او نم . است برانگيخته را بر ضد مرآز مملكت غير مطيع بسازند؟ آميتهی مملكت يك سعادت در راهتوانندي نم صحرانشين

دن در هر صدهزار آن آه ی و جمعيت ورود متمردين آه داندي او نم آيا ر، سواد خوان ا و نوشتن ، دو نف د، ت ندارن نمايد؟ي را تهديد م بيچاره مردم و حقوق و نواميس راض اعیا مرحله آجا و تا چه

ران آيا رن حقيقتا اي ستم در ق ام سعادت بي ال خود را از قي ار خان يوسف امث شتكوه و غالمرضاخان ی بختي ی پ انتظار بايد بكشد؟

و را نقش آردهیا تازه سياست مملكت اين بر افقی خارج ماهرانه و سياست خزعل و پول شاه طمع حال یايعل . است نموده بود ترسيم ممكن آه نقشه را با بهترين آن زوالرده از هر طرف خوزستان ورود مرا به خود راه خيال اند زيرا به آشيده را ماهرانه ، نقشه هم حقيقتا د مسدود آ ان

با ی و پشتكوه ی متمرد عشاير لر و بختيار ی وجود رؤسا قادر باشد با ی نظام ی قوا آه آيدينظر م به و غيرممكن . برساند خوزستان مرآز ايالت ، خود را به شاه صريح ل و ضمنا با وجود تمايی و گردنكش طغيان آنهمه

؟ چيست نقشه از اينمقصود . آن آتيه از منافعی ايران دست آردن و آوتاه جنوب نفت معادن استقالل: مختصر و مفيدیخيل

****

ه ه خالص د از آنك تان بع ار لرس رداختم آ اخلو آن را پ ب و س دود را مرت ردم ح شويق آ هی و ت ود از الزم آ بشه از ورود معلوم پس. شدم تهران عازم ، بالفاصله آوردم عمل به قشون عمليات خوزستان محاصره گرديد، نقه ، قرار راجع ام آرده استنباط من و همچنانكه شدهیين ب پيش قبلی از مدت آن استقالل حفظ با نقشه ن ب ر، از اي ام

. است گشتهیريز طرح قبلیمدتتترين به ، مبادرت شاه و اعاده یپرست شاه عنوان در تحت و همه متحدالكالم و همه قسم متحد و هم با هم همه زش

.كنندي م اعماله در مرآز، شروع شاه فياناطرا رده و خروش جوش ب د و فراآسيون آ ه یمل شوراي مجلس اقليت ان ار ب اعتب

ه را آغاز نمودهی نيز هتاآيهاي اقليت به ، و جرايد منتسب پول و خرج ی اهال تطميع اند به آرده شروع خزعل د آ ان . است سابقهي بیآل به

Page 4: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه دقيقه اولين در ران ت ورود ب ارت و دخول ه ه ی شخص در عم را آ ا صرف ی ب ان ی و احوالپرس ی چ از نزديكرا خواستمي و م بودم نشسته ی چوب نيمكت ی رو خود در حياط ع ی ب ه و شستن راه ی خستگ رف ار ب ام گردوغب حم

من دست به شده ه مخابر ی مل ی شورا مجلس به خزعل از طرف را آه ذيل ، تلگراف وتلگراف ، وزير پست بروم .داد

تهران اهواز بهاز

شوآته دامت تهران مقيم ترآيه اسالميه عليه دولت معظم سفارت توسط ارآانه شيداهللای ملی شورا مجلس مقدس ساحت

ی حقيق مسبب ةماه چهل شكنانهي آزاد و تجاوزات سردارسپه رضاخان ی آقا آش اسالم وتعديات مظالم باالخره«ه ود آ ا را وادار نم ا، م س آودت ه پ سالمت از آنهم سرد م لی و خون ار و تحم تی و بردب ل و مقاوم در مقاب

ع یورزيها غرض در نتيجه آه یاختالالت ، نظر به تخطيات شاراليه بيموق اه و آز و طمع م و یطلب نامحدود و جه آن خراب لكت ممی و جسارتها و اقداماتیجوي سلطنت حس الم او ب انون اسالميت ع ی روی اساس مقدس و قرده خود قيام نوبه ، به است داده دم آ ه و ق ذارده نهضت عرصة ب ة ، تكليف گ آاليشي ب اسالمي و احساسات حتمي

ه ی سوء تفاهم هرگونه رفع ی و مخصوصا برا نماييم انجام طلبي آزاد ايرانيان جامعه به خود را نسبت یاسالم آه پرستانه اسالم و جنبش نهضت و اينشودي م خوانده» سعادت قيام« نام به آه قيام مبادا اين ا را آ را م ی صرفا ب

و مشروطيت ی اساس محترم و استقرار قانون و مملكت ملت ی آزاد و تأمين اسالم مقدس و مذهب استقالل حفظرد است وه دولت از اطاعت ، تم ن جل د اي ه دهن ه تذآرنام يله را ب ه دولت سفارت آن وس ه ،ی اسالم علي ساحت بع را آهی و امتحانات ی خدمتگزار سوابق هيچگاه آه ، نماييمي م تقديم ی مل ی شورا مجلس مقدس سبت در هر موق ن

ه اد و اطاعت ب م داده دولت انقي دن فراموش اي د ی ش رين نخواه ود، و بهت ل ب ات ی دعو صدق دلي ی بيغرض و اثبردة چون ، آه آودتاست اوليه دو سالة و تمكين اطاعت دو امر پ ار ي رو غفلت در ب اده ك االت افت ت و مق ی و تردسا دایمبن ه مات اق شاراليه اولي ت ، حسب م اهر مل ران الظ ه اي هی اساس اصالحات را ب شان و آتي عی درخ و تطمي

رده دوار آ م امي ا ه ذا م ود، ل ه ب ه ب را نوب شرفتیخود ب ان سعادت پي الی و ترق ايراني ل مملكتی و تع در مقابول شده تسليم مشاراليه ی مصنوع احساسات تنكاف ل هر تحمي ، و از قب رده اس سبت نك ه ، و ن از یاوامر مرآز ب

ذل ال ب ان م ه و ج داآار و هرگون ديتی ف ضايقه ،ی و ج وددار م وديمي نمی و خ كیول. نم ه اين بختانه آ ا خوش يوم امر مكشوف ، حقايق طرف اين به سال از يك بدبختانه ه و معل ت شد آ ن ني انش شخص سوء اي ، و و همراه

وا اضمحالل و باالخره ی و ديكتاتور یطلب و سلطنت یپرست ثروت اصول ی صرفا رو مشاراليه عقيده یمبنا ی لدس الم مق ال اس ردن و پايم انون آ رم ق شروطيتی اساس محت ت و م ل اس م در مقاب ا ه ن ، و م ره اي ا منظ یه

ود، ي را تهديد م و ملت و مملكت مذهب آه ی قطع و مخاطرات وحشتناك ه نم م ب ا حدود اسالميت حفظ حك ی و بقدار و غاصب اسالم نفر دشمن را يك سردار سپه ص و شخ شده نهضت اين به مقدم و مملكت ملت حقوق ی زمامران ه اي اوز ب وق و متج ناخته ملت حق ديم ش ا آخرين و حاضر ش اي نقطه ت انی توان ه و امك ع ب ن دف م اي ك س مهلي ات، دهآوش ظ موجب انون حف الم و عظمت مملكتی اساس ق انی و آزاد اس راهم هموطن ازيم را ف در راه، و سد از فضل پس خود هم مرام و پيشرفت نتيجه حصول ة و توجه ی خداون ه ائم ار علي سالم اطه اودت ال دادن و مع ی مل ی شورا مجلس ی مبان و استحكام ی اساس قانون قراراست ، آه ارواحنافداه ی شاهنشاه اعليحضرت اقدس ذات

» داشت نخواهيمی و خوددار مضايقه و مال جان ، از بذل او است شاهانه سايه به مربوط خزعل

دم تلگراف ه آن مضامين. را خوان د ب ه یآل هر چن ر مترقب ره غي ر چه ود، تغيي ن ب داد در م ن. ن ل م ام از قت عات و طرز ت زدن ، و همينطور از طرز حرف داشتم در دست از لرستان آه ی و قرائن ی در بختيار نظاميان لقين

. بودم را نموده تلگرافات قبيل اين و وصول قيام وقوع باط، استن آگاهم آن بطون آامال به آهی خارجیاياده دوسه ،ی شخص عمارت به از دخول ، قبل تهران روز ورود به همان چنانكه صبرانه مرتب يس از سفارت بي انگله هم مكرر آن سوآل اين است ی يا خير؟ بديه ام وارد شده يا من آ بودند آه آرده سوآل با تلفن ا عجل ا يك ب ، طبيعت

.كردي م را خاطر نشانیمقصود مهمتقبال به را آه یاشخاص ده من اس د مرخص آم ردم بودن شاوره آ ا وزراء م ودم و ب دام هيچ . نم ستند فكر آ نتوان . بدهند من بهیا تازه

ار تاسف العاده فوق،ی مقدمات مذاآرات آمد و بدون من ديدن به انگليس نماينده بالفاصله تلگراف از وصول اظهار ، مستور نگاهداشته است مكنون آه آنچه خالف امر را به حقايق آه نمود و ضمنا اظهار داشت خزعل و اظهر ار آ اين ی طرز خوش با يك آه كردي م عقيده د ت ه ميم باي ه شود آ ا «: گفت يم. نگردد وجدال جنگ منجر ب اينه

Page 5: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

م وحشت و چون است با آنها مشكل زياد هستند و مقاومت ی خيل جمعيت یدارا ه داري سبت آ ه ن ه ب ا لول نفت یهه آغاز ستيزه با قياميون نخواهد بود آه مصلحت لحاظ اين وارد آيد به ینيز خسارات شود، بلك سالمت یرو از ب م

». آنها را نمود حوائج بايد رفع امر را اوليه ، حقايق معكوس تاسفات اين از مدلول ، و هم ام را عمال سنجيده ی خارج ی سياستها بطون هم آه من آردم ر نشان خود خاط متاسف مخاطب به قدرت ، با آمال نيستم تاسفات اينگونه قبول معتاد به ، و هم ام آرده دركد، و اال خود معذرت نمايد، و از شرارت خود را تكذيب رسما تلگراف ل خزع جز آنكه نيست یا چاره آه بجوي

. آوبيد را خواهم او و همراهانش و گردن آرده عزيمت خوزستان شخصا بهران دولت صالح آرد و باز عدم اظهار ياس من ، از پيشرفت را در جواب تمام او اني اي وب نفت و آمپ را جن

ستلزم در محل جنگ وقوع آهكردي و ضمنا گوشزد منمودي م خاطر نشان جنگ به در مبادرت ا م خسارت طبعان و خسارت است یآمپان ه ی آمپ ستلزم و لول ز م ا ني ه وساطت ه ستقيم و مداخل وق م ود و ف د ب ا خواه اده آنه الع

. شودی خوددار صفحه آن به قشون از تجهيز اردو و اعزام هاصرار آرد آاد و سوق خرم خط ، باز آردن لرستان به من عزيمتی غائ علت بود آه آرده استنباط چون مخصوصا شون آب ق

رده و اضطراب اظهار وحشت اندازهي، ب بوده و خوزستان دزفول به ال آ ا در صدد اعم ده نظر ب و قطع ه رآم ، آدات اظهار وحشت نظاير همين . شود اعزام خوزستان ساحت به و غيره و اسلحه مبادا قشون ام و تهدي ی را هنگ

وجه من البته. بودم آرده آنها مشاهده از طرف داشتم اقامت در لرستان آه ه ی ت ن ب رده مطالب اي ستم ي، نم نك تواناي از تصميم را . م خود صرفنظر نم ه من یب ود آ دور ب د ديگران غيرمق شينم مانن ضايا باشم یاچ و تماش بن و ق

. برآيند و شرارتی خودسر در مقام صراحت اين به بدهم اجازه خزعل امثال بهن ستمي نم م ز مملكت توان شينم در مرآ نم بن ه و ببي ين آ د ب رين جراي امات النه ل و ش تقال ، خزع ر باالس ل را امي

. نمايندی معرف خوزستانديم جديدالوالده ی امير مصنوع دهد آه اجازه توانستي نم من قشون ول ، با تق ه ی مختصر پ اه ب ا ش ی مبلغ ی و اعط

ايگ تحت اعالن ،ی خارج از مقامات و مرآز، و اخذ دستور صريح مجلس خائنين به ما ی خارج ی الحم را رس . نمايد فراموش را از مد نظر دور و رانيت و اي ، ايران بدهد، و يكسره

ايم مخاطب آلمات به ی عميق توجه آنكه بدون صورت اين در تم خود نم د و عين ، برخاس ه ی عقاي ال را آ او خي . آردم او تحميل مزاج موثر سازد به بود در وجود من آردهه كنمي نيز صرفنظر نم حقيقت ذآر اين از ا وجود آ ن ب ا وجود تلگراف خزعل و شرارت ی خودسر اي ه ی و ب آابره ی مل ی شورا مجلس به من مخالفت به رده مخ ه آ ا وجود آنك ود، و ب د و نگارشات آلمات در ضمن ب ، عقاي

ن تانه وط روح پرس را مج اخته م ذا ب س ود، معه لي ب ودم مي ه نب ن آ ور موضوع اي هی ط ه خاتم ذيرد آ ر پ منج : دو دليل به. نشودی و خونريزیوآشارد بهه اول ه آنك ت خزان تی ته دول اي اس ه آنی و توان دارد آ ده را ن ارج از عه املی اردو مخ هی آ ن آ ور م مجبيش وجوه اين هم جنگ وزارت در بودجة برآيد و چون هستم تجهيز آن به شده یبين پ دارك ن اشكال مورث آن ، ت

. بود خواهد عمدهسمت با وجود آنكه دويم دة ق ده عمر خود را در جنگ عم ن ام گذران ذا در اي ع ، معه ودم ی راض موق ه نب نطع آ

ر و مغلوب غالب شود، زيرا باالخره گسترده خوزستان در صفحة یخونريز ه ی ايراني هستند و هر نف شته آ آران نبودم مايل لبا و ق ت اس آسر شده مملكت اين از نفوس شود، عاقبت شكل ی ايران دو صف ، در اي و جنگ مت

. باشند و تماشا آنند معرآه اين آتش زن دامن شود و خارجيان شروعیداخلد، از آند و معذرت خود را تكذيب و شرارت تلگراف مدلول اگر خزعل آه گشتم عقيده اين متظاهر به پس جوي

. آرد ر خواهمتقصير او صرفنظ . آورند را فراهم خزعل معذرت تقديم وسائل و قرار شد، با اندرز و نصيحت يافت جا خاتمه همين جلسه اينان مشغول ،ی معين سياست يك ، در ضمن مذاآرات اين تمام آه دانستمي نبود و م پوشيده ی چيز من بر . است جرين تمام آه دانستميم را صحبت اي ال یها ب ه . است من دولت اغف ور ب ذا مجب در معه ودم تامل یق را اگر چه ب ، زيرميم خود را در خوزستان نواقص بدهد، آه دشمن بهی فرصت است ممكنیگذران وقت اين دانستميم و تصحيح ت

ار و اين نمايم را تهيه خوزستان به حمله با متانت فكر، موجبات بامتانت ناچار بودم خود من حال نمايد، با اين آ . گرفتي م طبعا مدت

ال ی برا فوق مذاآرات آه داشتم يقين چون زات من اغف ام دشمن و تجهي م ، من شده انج را از دست فرصت هوا شكيل و در صدد ت خود را امر دادم نقشة آردن ی عمل صدا،ي و ب غيرمستقيم ی، ول و بالفاصله نداده ه ی ق الزم

. برآمدما ی و قسم آنم تكميل خود را از اطراف تجهيزات ی بود، طور آن من نقشة خود را درحدود خوزستان ی اردوه

. شود آار آنجا ختم ثابت نقشة روز و با يك بيفتد و در يك محاصره حالت به خوزستان ، آه متمرآز سازما اول را الزمی آمكه ت تقی ب وب وي شكر جن تادم ل ب فرس ع آن و متعاق ه ، راج ل ب وا تكمي شكر غربی ق ز ل ، ني

شتكوه ی وال موضوع كرد،ي م مرا جلب توجه آه ی مطلب ضمنا مهمترين . داشتم گسيل یتجهيزات ه پ ود، آ ا ب تقريب

Page 6: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

شت در سر راه ا پ وا سرخزعل ي ا ق ز نشستهی ب دون مجه د و سرآوب و ب هشدي نم ممكن او ی تهدي محاصره آايم از پشت آه مجبور بودم ی بر هر امر مقدم من. خود بگيرد به ی عمل صورت خوزستان د نم و سر او را تهدي

ه خزعل آمك خود را به ی قوا آه ندهم مجال تد، ب ن بفرس ا وجود زحمت لحاظ اي وق ب اده ف ه الع ادم ب ه ، فكر افت آ مملكتی غرب جنوب و به تجهيز آردهیاردوي) آذربايجان ( ايرانی غرب ، از شمال ختيار آرده را ا راه طويلترين

م سوق ه. ده ن ب هی معن اي اوجبالغ آ دود س ر از ح ردهی مك ور آ تان عب شاهان از آردس ته و آرمان ، و از گذش . باشند و منتظر امر و دستور من جتمع و در همانجا مجهز و م، وه پشتك خاكیابتدا بروند به قصرشيرينینواحه است ی راه ، طويلترين راه و اين ی اردوآش ، مهمترين قسمت اين زات آ شونية در تجهي رون ق رة ق ران اخي اي

. داد نشان تواني را م نظير آنرده را عبور اقصر طرق آهیا عدهیيك: بود مسجل ديگر نيز در خاطر من ی دو اردو اعزام ع آ ی طبيع ، موان

ه ، از خط خرم را شكافته و غيره ول آباد بروند ب پاه دزف ه ی، و ديگر، س شون عالوه آ ارس برق ، ، در اصفهان فتقامت و به پيمودهی بختيار را از وسط و صعبترين راه مجهز شده ان اس د و رامهرمز حرآت بهبه وخود . نماين

رده حرآت بوشهر صوب به بالمآل هم من ه ، از طرف آ ا ب دان دري روم مي ارزار ب ده آ شون ی، و فرمان را در ق . بگيرم شخصا در دست جنگ ميدان .آنجا و حمله به خوزستان محاصرةی برا من بود نقشة اينه ظاميان ن پارسال آه نيست ی بختيار همان بود؟ اين ی و سهل آار ساده آيا يك اراده اين انجام اما را قطع ه م قطع

شون و راه آرده ن را مسدود ساخت عبور ق ان ؟ اي ه نيست لرستان هم سخيرخرم آ اد آن ت ا هزاران آب ه ب و فدي اصال ی طبيع ی آذائ موانع هاهزار متمرد، و آن ده عبور از قلب آه نيست ؟ آيا ممكن ميسر گشت و تلفات یقربانن اند، وصول آرده یبين پيش هم و خزعليان شاه مقدور گردد و همانطور آه غير عده اين یبرا ا از هر اي اردوه

باشد؟ ممتنع خوزستان به دو راها من شد،ي م یبين اينها پيش همه! چرا ودم ام ور ب ه مجب االخره آ ا جان ب ن ي ار بگذارم خود را در سر اي ا آ و ي

. نمايم خالصیالطوايف ملوكیها شالوده را از شر اين مملكته ی مواعيد و انتظار داشتم بودم عقايد، معهذا ساآت اين همة به وجود وقوف با ه آ ديم من ب خزعل معذرت درتق

. گرددی شايد عمل است شده دادهم و از خوزستانآمدندي م من ديدن به السابقي آماف ضمن در اين انگليس نمايندگان ذاآره ه ا م ان غالب ود و در مي ب

ه و تمام گرديدي تجديد و تكرار م عقايد اوليه همان ردا م ب د امروز و ف امر شدن ی عمل ی ول گذشت يوعد و وعي . رفتمي نم هم و اشتباه م بود فكر آرده روز اول من بود آه همانودم ظاهرا ساآت و من گذشت مقدمه بر اين چهار ماه قريب ه پيداست . ب ن من سكوت آ ع در اي ا وجود موق ، ب

ران در محيط ی عميق تأثيرات ، چه خزعل تلگراف ام ته ا ، چه بخشيده مملكت و تم واتر ی رله ان ی مت و درباريه مجلس اقليت از طرف ی سرشار ی پولها چه!. كردندي م ی باز تهران در صحنة مجلس اقليت عناصر شرور ب ! گشتي م نگاشته اقليت به در جرايد منسوبی آلمات و چهشد،ي م دهداه مجهول نفر عرب از يك ی تلگراف ضمن اين در ه الهوي االخره آ ستم ب ايم او را آشف هويت نتوان ه نم مجلس ب

ی خوددار هم از من يت و ضمنا از سعا را از اروپا تقاضا نموده شاه معاودت آن رسيد و در ضمن ی مل یشورا . بود نكردهارات طرح اصال معتاد به آه مجلس ، رئيس) الملك مؤتمن( پيرنيا خان حسين ميرزا ردم اظه ، نيست در مجلس مه ديوار مجلس به آرده را قاب مجهول تلگراف اين ه آويخت ود، آ ام ب د نصيب ي ب آن وآالء از قرائت تم او . نمانن

سة اآتفا نكرده اين باشد و به آرده اظهار لحيه ترتيب ن با اي بود، آه خود خواسته نوبة بهنيز ز ی خصوص ، جل ني . بنمايند مذاآرات آن در اطراف آرد آه تلگراف قرائت به داد و وآال را دعوت تشكيل در مجلس

ؤتمن( ك م ون المل ا چ صيل پيرني رد تح رده م ست آ ا اي رافت و طبع د ش ن دوست باي د، م دوارم باش ه امي ن آ اي ). باشد نكرده خارجيان تلقين بر حسب را در مجلس تظاهرات ی و تماشاچ بنشينم توانمي ديگر نم ديدم آرد و من را متزلزل مجلس ، اآثريت مجهول تلگراف اين نمايش خالصه . باشمی و داخلی خارج ها و تلقينات معرآهه یا تا درجه نمايندگان و با حضور تمام آردم ی خصوص جلسة ی، تقاضا مجلس به رفتم داد،ي م اجازه سياست آ

ذآر دادم همه ، به آرده موضوع به یمختصر اشارات ه ت ن آ د از اي ه بع ال ب ع عم ان شر خزعل رف دام و خزعلي اقواهم ود خ ذاآرات. نم ن م ت م اخت دارانف و طر مجلس اآثري أثر س را مت يمای ول م دگانی از س ت نماين و اقليابع آه ی و با اطمينان پنداشته آار را گذشته پيدا بود آه از مذبذبين یبعض ه از من ه معلوم ذاآرات گرفت د م را ان م . شمارندي م جاريه رسوم فرعداد و سوريه . درسيي م و خوزستان النهرين اخبار بيشمار از بين مدت اين در اب جرايد بغ تند و ی و مصر الته داش

ده روشن خان خزعل آفتاب شيخ را از طلوع خزعليان سيادت افق « شيخ از عمال گزاف وجوه بعد از گرفتن ديه آن و الحاق از ايران خوزستان ة و از تجزيدادندي م او سالم مستقل بر امارت ارات ب ار ش ی عرب ام یادمان اظه

».كردنديم

Page 7: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

: كنمي م درج مقدمه اخبار را عينا در اين چند فقره ترجمه جملهاز

بغداد العراق از روزنامه ترجمه ١٣۴٣ صفر ١۴ مورخه١٣٢۴ شمارة

خزعل و شيخ شاه

اه خزعل اواخر شيخ در اين آه شنيديم« ذاآره طرف با ش ه شده م ه ب االخره اجعت او را مر قصد اينك د و ب بده .» آورد عمل را به الزمه مقاصد خود دسايس پيشرفتی بتواند از برا آه او فرستادهی برای گزاف مبلغ

)مخبر شما ( بصره۴٨۶ ضميمه

تهران از رستا منطبعة ترجمه ١٩٢۴ سپتامبر ٢٢ مورخة

انگليس قونسول وساطت

ار واصله موجب به« دآس ( اخب سول ) پري يس قون ه انگل أمور وساطت در بوشهر آ ا م ين گوي و خزعل شيخ بل خزعل مقر شيخ ميباشد به ايران دولت وا اعزام یسياس وارد شد، معهذا در محاف ی مرآز حكومت ی نظام ی قا بار متصل خزعل شيخی برا نوب از سرحد ج آه گوينديم. دانندي م ی و ضرور را مسلم خوزستان به اسلحه یه

».شوديوارد م

مسكو سيمی از ب ترجمه سپتامبر٢٨

ی فتویتقاضا

ر ماز« واز خب دي اه هدهن داللطيف خزعل شيخ آ ا ، مال عب زد علم ربال اعزامی را ن وا آ امی، و فت ه قي ر علي ب ». است داشته روپا گسيلا ، به گرانبها نزد شاه بهادر را با تحف ، ضمنا خان را تقاضا نموده سردارسپه حكومت بغداد از جريده ترجمه ١٢٣٩٢ نمرة عقرب٣ مورخه

محمره آتيةی عموم سياست

ابه قشون خود را در تهيه و آوشش ی سع ی منتها شيخ« ه صرف ی معتن ا را ب د، مسلح اسلوب و آنه وده جدي ، نمد ي تصور نم عارف اشخاص ، و بنابراين است اول و متد امروز معمول متمدنه دول در نظام همانطوريكه ه كنن آ

ا او متزلزل امارت پيدا شود، مقام ی جد ت خصوم يك ايران او و حكومت بين نخواسته یاگر خدا را م شود، زيه امارت پاية طرف اين از چندي به له معظم آه معتقديم د گرفت ه خود را بلن ه و ب ه امور راجع و دادهی رونق ، آن به یارهاآ جهت اين و به است خود آامال برقرار نموده منطقة را در داخله و آسايش امنيت وسايل مرتب آنجا هم ». است گذاردهیترق آنجا رو به اقتصاديه و حالت

ی ايران از مأمورانیگزارشات :گرديديم واصل النهرين در بين ايران ن از مأموري آه استی از صدها اخباری نيز يك ذيل راپرت

.شودي م حملیدرپياهواز پ به و محمره از فيليه و مهمات اسلحه-١ . اند نموده متوقف قشون و نقل حملی و اهواز را برا محمرهی اتومبيلها تمام-٢ . استی نظام حالت ا شهر به و تقريب حاضر شده خزعل شيخ حكم سيصد نفر سوار در اهواز به قريب-٣ . تبعيد آرده خزعل اهواز را شيخ گمركی نفر از اجزا و يك ماليه نفر از مأمورين يك-۴ . سانسور قرار داده تحت سنبله را از اول و تلگراف پست اداره-۵ .برندي و م تجهيز آرده را هم بصره دهاتی اهال-۶د ي م را آزار و شكنجه ه وطنخوا تجار و اشخاص -٧ ت . دهن ه یدهدش را از تجار اهواز است را آ ابره ی و ب مخ . است آلود شده و خون مجروح اند آه زده ، چنان آمده تلگرفخانه به . است آرده حبس و در قصر فيليه را توقيف خوزستان مقيم و نظاميان نظميه و مأمورين سلطانی آقا حسين-٨ان از طرف آه استی مدت شده و منفصل بوده النهرين در بين انگليسی سابقا آميسر عال آه ويلسن -٩ نفت ی آمپ

ران نفت رياست ه را دارا شده اي ا و ب از ، سياست تجارت یج د ي میب د ي م را او دل خزعل كن رايش ده شه و ب نق . آند را تأمين شيخ و امارت خوزستان ، تجزيه مربوطه تارا ادی از مجرا آه رفته لندن اخيرا بهكشد،يم

Page 8: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

يخ-١٠ ل ش سن خزع شاراليه ، ويل ل م الكی و وص را وآي رار داده ام ود ق ي خ دمامري و ب و داراي ی او، ق .دارديبرنم

بصره تايمس از جريده نقل ١٩٢۴ اآتبر مورخ٣۵ نمره

ه اآتبر وارد بصره روز سوم ان اير شاه ی، عمو ساالرالدوله شاهزاده« ه اهواز رفت ، و از آنجا ب اب آ شيخ جن ». نمايد را مالقات محمرهه راجع وا ب اریق ا و خزعلی بختي ز راپرته فی ني يدي م مختل ه. رس ن از جمل ه تلگراف اي ات خالصه آ حرآ :شودي ذآر م آنهاست

ه« يش همانطوريك دهی بين پ ا ش ود بختياريه ع پس ب ردن از مطي اي جانك آ مال از طرفه مال ش و ،ی غرب و ش

ده یقوا. آيندي م پيش ی غرب و جنوب جنوب از طرف خزعل هواداران ل بن وه در مقاب ع دو ق است الزم شده واق ».د شون ملحق خزعليان و به آمده بهبهان نتوانند به آند آه بختياريها حمله به چهارمحالیاردو خان اهللا فضل سرتيپ- بهبهانی قوا فرمانده- زيدوناز ۶٠ نمره- عقرب۶

ن ه اي ار آ ره اخب د فق ا را محض چن ه از آنه ردم نمون د آ ن قي ت در اي ه وق ات آ ارج تحريك ای خ ی و فرياده . مضر بود اندازهي بردآوي م هيجان را به و تهران را دچار اشتباهات مردم مجلس اقليت مجنونانهـن مـن مخـالف جـرايد سوطا اي ـل ، مب ـار را نق ـرده اخب سيرات آ ـا م عجيب و تف ـر آنه ـد ي ب يش نمودن ا يبين و پ یه .كردندي می خوشیخيلتقبال بود فورا از اين الزم نم امر اس ان آ شت و چن ه ی م ان ب ستقل « ده ر م وبم » خوزستان امي ه بك دان آ مع ط دن . گردد منقلع و داخله و جرايد خارجهی هوچ بيعرضه و درباريان خائنیوآالد، ي م و تصور ضعف شدندي جريتر م مردم ، كردمي م بيشتر صبر و تحمل چه هر ه كردن ة ی دور عالوه ب از مقدم

ود ، از تهران ممكن هستی نظام و ساير وسايل نقشه از حيث آه یبا نواقص . بود ی نگران اسباب ی خيل قشون نبا هم ناقص تلگرافات به. نمود آنها را تأمين آرد و پيشرفت را آامال مراقبت بهبهان قشون حرآات اد و اآتف اعتم

. بود جنگ عرصة به شدن و نزديك جنوب سمت به منحصر، حرآت چاره پس بكنم توانستمينمه ی امر، اخبار موحش اين متعاقب يد آ اد رس دار زي شت اسلحه ی مق ا آ ه ی ب تاده خوزستان ب ا شده فرس ی، اردوهشكيل یمجهز ه در آنجا ت ه است ، عنقريب يافت ان آ ان خزعلي ا از حوال و همراه ه خوزستان ی آنه اط ب اير نق س

.تجاوز نماينده يافت انعكاس ی نيز خبر تهران و محافل ی مل ی شورا مجلس در سمت بختي آ ا و ق ان یاريه ه از خزعلي ان ب بهبه

. اند ساخته و آنها را متفرق برده آنجا حملهی نظامیاردو وارد و بهار چنين انتظار وصول تهران بود، محيط از حقيقت ی خبر عار اين اينكه با شدم مصمم ، و من را داشت ی اخب و توهمات انتشارات نظاير اين و به خود شوم نقشهید در اجرا وار آرده عزيمت اصفهان طرف به از تهران آه

. دهم خاتمهه ی روز همان صميم آ ه ت ه عزيمت ب ودم گرفت يس ب ر انگل ه شارژ داف ات ب د و تلگراف من مالق سول ی آم از قونواداران آه است او ديگر مأيوس داد آه ارائه محمره د ه رق خزعل بتوان رده را متف ا از معذرت آ ره و ي و غي . آورد ميان بهیصحبت

ين . ندارندی و ديگر مطلقا نگران داده خود امور را ترتيب ميل موافق شد آه و يقين ثابت من بر أس هم ار ي اظه . مقصود است پيشرفت به اطمينان آنها خود دليل صريح

حرب ارآان شارژ دافر مزبور، فورا رئيس مجرد خروج به. واستم و عذر او را خ دادم جواب ی با خونسرد منرده ضار آ ت را اح صد عزيم ه ، ق ود را ب ذآر داده خ ع او ت هی و در س ل ب وا تكمي تانی ق ر صريح خوزس ، ام

ارن طول شب صف ن ی تا حوال من مقررات دنبالة. صادر نمودم جنگ وزارت به شيد و مق ة آ ود، شب نيم ه ب آ . باشند از تهران حرآت مصمم ده فردا ساعت آه خود متذآر گشتمی شخصیاجزا به

ه ه البت ود را ب ور خ ان منظ تم همراه فر نگف ط س دم فق ذآر ش ه مت ه آ فر روزه ن رای، س ر آبی ب وا تغيي و ه . ند شد مسافرت به مصمم قصد و نيت با همين آرد و آنها هم خواهم اصفهان به

Page 9: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

و مرآز زنديه صفويه بپايتخت از طهران

: بودند از عبارت ملتزمين . جنگ وزارت آابينه رئيسی بهرام خان اهللا فرج

. امير لشكر خدايارخان . امنيه اداره رئيسی نقد آقاخانیعل

. عبدالرضاخان سرتيپ . عراق تيپ رئيس محمدخان جان .ی عشاير و اسكورتی شخص اسكورت ضميمة ، به حرب ارآان حبمنصب دو نفر صای يكو

١٣٠٣ عقرب١٣ چهارشنبهرده ی بودند، خداحافظ آمده من ديدن ی برا ی شخص منزل به آه ی اشخاص از عموم صبح ده ساعت زل آ و از من

أت . آردم عزيمت با اتومبيل ران ی نظام از وآال و حكومت ی وزراء و جمع هي صبان یا و عده ته از صاحبمندالعظيم زنجير حضرت زنجيرحضرت خط نزديك. بودند آمده من مشايعت ینيز برا ا را مرخص عب ودم آنه نم . گرفتم را پيش جنوب ، راه آرده خود تكيه آهنين و ارادة خدا برعزمیيار و بهه من همراهان رسيد آه خاطرم به تهران ی فرسخ ، شش » آباد حسن «در ه خصوص ب ا آ وب صفحات آنه را جن

را ی ناهموار صعب راه بايد چه اند اگر بدانند آه اطالعی ب طريقی ط و مشكالت ی و سخت راه ی و از دراز نديدهرد تعجب تصميم ين ا بپيمايند، از عظمت مسافت اندازه آنند، و چه یط د آ از یعض ب مخصوصا چون . خواهن

دام اينیاند، وقت تصور خود دنيا ديده و به سالخورده ايشان ال اق ا اعم را ب يس م اير رئ ا و رجال س د الوزراه عه . تگر خواهند ياف خود جلوه چشم پيشیا آنند، امر تازه مقايسه سلسله آن كفايتي ب و سالطين قاجاريهيم بار مسؤوليت ی آار و سنگين و از مشكالت بودم نفس دچار ضعف هم اگر من حقيقتا تم ی و هراس ب د داش ، باي

رده نيز عادت و مردم داده ، سرمشق قاجاريه عياش پادشاهان همانطور آه ن آ د، در اي ستان اوان ان ع زم و موق . دهم جيح سفر تر و مشقت حضر را بر زحمت فراغت و و استراحت نكنمی خود حرآتی از جا سخت

هیامر يش آ ن ب ز در اي ع از هر چي را در حرآت عزم باريك موق وت م دي م ق دمده ه و ق دم ب من برسرعت قد،يم ا عشقافزاي ار خدمت همان ه سرش ان مملكت ب ز است و هموطن ه عزي ه آ ود وقت هم ير خ را اس اطر م خ .دارديم

ع ی برا و من ايجاد گرديده ی بر ضد ناامن ی غريب ی دشمن من در طبيعت آه اينست مثل ع قل دگان اختالل وقم آننسط العجالهي عل مملكت در اين ی و اقدام هر اصالح اساس آه شده مسلم بر من زيرا آه . ام شده خلق و سرآشان ب

ردم آه مادام. است و آرامش امنيت دامنه ند، مجال و راحت امن و از نعمت نداشته فراغت م برخوردار نباش . برآيند نخواهند داشتیجوي آنند و در صدد چاره را درك خويشي زندگان خود آيند و احتياجات به آنكهاامني به آه استی آسی ايران و قوم ايران به نسبت مردم ترين حاضر خادم حال در ه یشوم عمر ن ن آ يك در ايه ی استيال و نيم قرن ه قاجاري ران هم ز اي ار ي و ب و سست را ضعيف چي رده اعتب ه آ ا حرام ، خاتم د و اگر ب ده . نهد استراحت را بر بالين ستمديده مملكت بكوشد تا سر اينباشد، هم و راحت و تنعم و خوراك خواب آردنه قاجاريه سلسلة سلطنت تاريخ با نظر دقت آه یآس د و اوضاع را مطالع ران آن ان را در آن اي ا عصر و زم ب

د ي بگذراند، م چشم از پيش غور و تعمق ه بين ردم آ دبخت م ن ب ره دورة در آن مملكت اي شيده چه تي ه آ و چگون . است بوده سرآشی ياغ يا فالن ايل فالنستبرد د هر روز دستخوش ايشان و نواميس اعراض

ان يك ی سرآوب ی برا آه اآنون هم آه كنمي را شكر م خدا ر از هم ان نف ه ياغي د قاجاري ار عه نم ي م حرآت يادگ ك، نداشته بر آنها تسلطیمرآز دولت وقت هيچ تاريخ تا اين صفويه از ايام را آه سرآش ايالت از آن ینمايندگان .اند من مخصوص نثاران و جان حاميان و همانها امروز از خود دارم همراهدن یپرور و تنی عياشیجا به قاجاريه سالطين اگر نعم و غلطي از و ت ستر ن را در ب و راحت امنيت توسعة ی ب

ت دم رعي صا ق تندي برمی شخ دكداش دت و ان لی م ج را تحم شقت رن د،ي م راه و م هكردن ا عالق ابقةی ذات ب و سسبت يران ا مردم در طبع آه یتاريخ ه ن اه نت سلط اساس ب ت و ش دم ، يك هست یپرس شان حرآت ق دم اي هزار قن . كردي م پادشاه ی و هوشيار ی بيدار را متوجه و مردم نشاندي م را عقب و سرآشان ياغيان ديگر صورت در اي

ت مملك وقت آن البته. يددي م و عصيان ی سرآش ی در خود يارا ی احد و نه شمردي م صاحبي را ب مملكت ی آس نهت ت از جه ورت امني هی سروص ود م ب تيخ ارج گرف ال ی و خ ز مج ه ني ال مداخل ت و اعم وذ و دس ی دراز نف

. يافتينمان ( شاهي فتحعل و ايران روس ی جنگها موقع در ه و آفايت جرئت ) مفغور خاق ران داده خرج ب ه از ته سلطانية ب

؟ صورت ا در چه آرد ام عزيمت زنجان

Page 10: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

راه اندرون ی حرمسرا و سوگليها زنان آه ی حال در ه سلطانيه و در چمن داشت را با خود هم ا ب ا آنه و عيش بد ي م پيش مرحله يك و آذربايجان روسها در قفقازيه شنيدي م همينكه. گذراندي روزگار م عشرت ه آين ا او مرحل ا ب ه

!كردي اختيار مینشين عقب تهران سرسرة وه و آ نگارستان ت عمار طرف ، به همراه محترماتتانك طرف بهی ول گذاشتي م بيرون قدم از تهران نيز هر سال شاه ناصرالدين را . و ارنگه جاجرود و شهرس یب

!ی همخوابگ رعايا جهت دختران و انتخاب شكار جرگهی؟ برا چه : خواهد بود ناقص شود آالم ن گفتهی سخن شاه از مظفرالديناگرژاد ايران تاريخ او ننگ یباز رذالت يا ايام سلطنت دوره آه النفس مرد ضعيف اين ه ی، وقت است ی پرافتخار ن آا يك ی روز داشت در تبريز اقامت ی وليعهد سمت به ان ی ب وت و جمعي از خواص محرم از درباري ه خل عزم ب

ردش رون گ ت بي هر رف دو . ش د و رع ر ش وا اب ا ه ضا برقاتفاق ه ی ف مان را ب دان آس گ مي دل جن اخت مب . سه . داد دست ی عجيب را وحشت ايران آينده شاهنشاه ی وليعهد، يعن واالحضرت ار اضطراب یطور ب زل آ و تزل

اه را به او منحصر ديدند آه آن را به چاره محرم ی و دربار رآاب ملتزمين آه او باال گرفت ياي پن ه ی آس آن در آ .شد متوسلكردي می نيز معرف النسب صحيح خود را سيد اوجاق مزبور آهیدربار بود ببرند، و وليعهد بهیحوال

ه دست واالحضرت ان ب ار دام يد درب دهی س اح ش ز و الح ا عج امی ب تي از او م تم ه خواس ان آ ه جري آارخانر داده ضاوقدر را تغيي دوبرق، ر ق وف ع مان را موق اده را صاف و آس د و س ه. آن ياد آ يد ش وقع س مناسبی م

ه نداما را به یا استفاده قابل سفيه بود و دست آورده دست به د، ي م خود آويخت ه دي و گذاشت ي نمی او وقع التماس برد، ي م را درخواست رعدوبرق و شدت ی و از خدا هولناآ داشتي برم آسمان یسو به دست پيوسته از او عجز ك

اري و التماس ار و از درب ان یخالفك ه عاقبت ،ی و نافرم ار رو ب رده یدرب يد مخالفت علت آ ار . را پرس یدرب :گفت . است معطلی زناشوي مخارجی آند و برای عروسخواهدي می فرزندآخر

سد در آن خواهد،ي م آه ر مبلغ داد تا در شهر ه یدربار به آرده آاغذ سفيد را صحه واالحضرت فيد مهر بنوي سه برداشت یتعالي بار درگاه به انابت سيد نيز دست . بخشد نجات از وحشت الحالي را ف یو و ا آ ه و از آنج د گفت ان

. نگرديد حاصلی را روسياه و سيد بيچاره گشت نيز روشن يره ت ، آسمان است هوا صاف بعد از طوفان هميشهرا تهران به مجاهدين هجوم ، در موقع حسين سلطان شاه جانشين بهترين ميرزايمحمدعل شان هالآت ی ب ان اي ، زنه خواندن را به حرم ه اوراد و اذآار ب ا گلول ر و دادن یه ه خمي ا وا ب ن ، داشت ي م مرغه ر از اي اآتيك و بهت در ی، ت

.ديدي نم خود فراهمیمغز ته ندارد و اصال یيادآور بهی، احتياج وضوح ، از شدت رفتار او در خارجه و وضع حاليه شاه الية متو یمسافرتها

ی آنون ايرانی خراب علت مقصود، تجسس هر جا آه سير آالم یول. امور نيست اينگونه به توجه هم مقصود من .دهدي نم نشان جز قاجاريه آنی برای و مسؤول و مسببكشاندي م سرمنزل اين را به باشد، شخص

»آباد حسن« در یا خاطره

. آرديم حرآت قم عزم بعدازظهر بهی ساعت و يك صرف» آباد حسن« در ناهارا منیاز زمامدار ، قبل پيش سال سه آه گذشت خاطرم شورا به مجلس از نمايندگانی يك اينجا اتفاقا حالت در ، ب

ال ستگا عي ود از اصفهان ن و ب ه خ ران طرف ب دي م ته شتآم ان پايتخت دروازه و در پ اموس ، ج ورد و ن او متبرد دزدان ارتگران دس رار گرفت و غ د ا. ق ه اطالعزبع ال فوريت ب ترداد م سان او سع در اس ودمی و آ و نم

ه ی بعد، وقت ؟ در مجلس ديدم از او چه لدر مقاب . مسترد داشتم آنها را گرفته و اموال آردم دزدها را مصلوب آدگان قليل یجمع ا من از نماين م از در مخالفت ب د، او ه شان در صف درآمدن رار گرفت اي را در و خدمات ق م . آرد فراموشیآل خود به و ناموس جان حفظه شباهتي ب ، آه ، جاده » منظريه«تا » نصرت آوشك «از ان ب ستقي خياب ه نيست یم م ار درياچه حالي ور از آن عب . قرار دارد در آنار آن» باقرآباد « خانه و قهوه شده ساختهی قمر١٣٠١ در آه استی راه و اينكنديم

ه است اند اين آرده موسوم منظريه اينجا را به اينكه علت. رسيدم» منظريه« بعدازظهر به ساعت چهار ا آ از آنج .را ديد) ع ( معصومه حضرتید طال گنب توانيم

د بالفاصله آردم را در آنجا صرف ی، چا است ی مصفاي مرتفع نقطه» منظريه « چون م عازم بع ارن . شدم ق مقرود از طرف سردار رفعت امر دادم بعد به . شتافتم مطهره آستانه زيارت به الوروديلد. وارد شدم قم به غروب ب

.نمايد ی احوالپرسی يزد عبدالكريم شيخیقا از آ من

Page 11: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

از قم حرآت

عقرب١۴ پنجشنبه

ن یقسمت. آردم حرآت اصفهان طرف به» نيزار « ، از راه از تجديد زيارت پس ه جديداالحداث راه از اي ل آ قابل رخالف است سير اتومبي ديم راه و ب ار رو گذرد،ي نم از شهر آاشان ق ه از آن م دخان سمت ی يعن ق ور ی از ق عب

وب یفرسخ در پنج و چون است موسوم» آنار رودخانه « اسم همين به آه كنديم م جن ده ق ار دهك زار « از آن » ني .گويندي م هم» نيزار « را راه آنگذرديم

ه و امير اقتدار وزي وتلگراف در اينجا سردار اسعد وزير پست. رسيدم ميمه به شب اول ه ر داخل د آ ل ی از چن قب و الدوله و صارم اصفهان حاآم غالمرضاخان اتفاق به بودم فرستاده اصفهان بهی امر بختيار تصفيهیآنها را برا صبان فر و چند ن اميرلشگر جنوب آيرم محمودخان ه از صاحبمن ه آ تقبال ب ده اس ه آم د ب يدند بودن ا رس را شب . م

. همينجا بمانم گرفتم تصميم در قم قبل شب د شديد و نخوابيدن سردر واسطه به

عقرب١۵ جمعه دارد و در ی پر از ماهی درخشان آب چشمه آه» ونداده «یآباد بعد به ی و آم آردم حرآت از ميمه هشت ساعت

. نيستی معتبری آباد اصفهان خاك بعد تا اول جا به از اين. رسيدم افتاده اتفاق آنار جادهيش است اصفهان خاك ی ابتدا خوار آه هموار مورچهی تاريخ جلگةی آوچك از عبور از گردنة بعد د ي م ، پ از آيان با زارعين آشنا شد و در هر قدمی اصفهان و لهجه و معيشت لباس بعد ديگر بايد با وضع به جلگه اين و مردم

. آرد اند تصادف ايران مردم ترين آارآن از جمله آه واليت اين زحمتكشهورود ة ب ه جلگ وار ب مورچ اريخ رماختي ه نظ ايع را ب ال٢٠١ وق ل س ايع ( قب ال وق ر١١۴٢ س معطوف) یهجه جلگه یجنوب در قسمت آه ، بينمي را م اشرف و همراهان افاغنه موقع اين آنكه مثل. ساخت ا عجل زل ب در و تزل ی شرق شمال سردار رشيد خود نادر از جانب یسرآردگ به اش قزلب ی ايران دارند و قشون دفاع فرار، خيال حالوار سرازير م به گردنه یوار از باال ، سيل بسيار رسيده نطنز با شتاب از راه جلگه و هالآت شوندي اراضي هم

ه افغان ی را بر سرمشت و هزيمت ر مرآب آ رار س ب د يوارند م ف صميم . ريزن رفتم ت ين گ ار را در هم یاد آب ناهاريخ از صفحات یا و صفحه آنم صرف و نظر بگذرانم پرافتخار وطن ت ز خود را از جل دآ عزي اد ی و ان ا ي ب . آنم فراهمی خاطر را گشايش گذشتهه یراست اريخ آ رت درس ت ايع غالب . است ی عجيب عب رار م آن وق ه . شودي تك ين ب ه و دقت جهت هم از مطالع . آردی را پيشگوي آينده از اتفاقاتیا پاره تواني م گذشته وقايع

ه قدما نيستیا افسانه مرغ سمندر، آن سرگذشت به شباهتي ب ايران سرنوشت د ي م آ ارن گفتن غروب هرروز مقد شعلة و از آن زندي م خود را برهم یبالها ش تولي رده ی آت ه سوزدي خود را م آ ديل و ب سپس شود،ي م خاآستر تب .شودي م مشغول حيات ادامه و بهخيزدي برم و بانشاط جوانو و شاداب خاآستر تازه توده آن باز از ميان صبحين نظر و توجه ی غريب وضع و به بار تكرار آرده را چندين داستان اين ايران تاريخ ه مطلع عطوف خود م را ب . است ساختهردم ران م ه اي اريخ چنانك ل عريض ت شان و طوي د،ي م اي هفهمان ة حكومت وضع ب ه مقتدران وع عادالن ، از هر ن

ارف تعليمات بسط در سايه مردم تا اين آه است دارند و يقين ديگر بيشتر عالقه حكومت يم و مع ورزش و تعمد ي نم طرز هم غير از اين ی طرز حكومت نشوند، هيچ نفس اعتماد به حس صاحب ،ی استقالل و تربيت ا را توان آنه

. شود آنها ختم مصلحت برساند و به سعادت سر منزل بهس رأس هر وقت ی ايران بينيدي آنيد، م دقت ايشان گذشتة تاريخ اگر در جريان علت همين به ا ی و رئي ادر و توان ق

ردار ا س ناس لحت مصیي زم و صاحب ش ته ع شويقات اراده ، در تحت داش ايه ت ر و در س ه و اوام ال او ب اعمادرتیعظيم سته مب ا ج زرگی، و يادگاره ار س ب ه ترگ و آث ود ب ته از خ ا گذاش ن و در خالف ج صورت اي . است فرو شده و انحطاطی پست گودال به

ردم قبل سال ده. مدعا است شاهد اين ظهور نادر بهترين واقعه ران از ظهور او م ه اي وم آ ی ته ی سبكسر محكان حسين سلطان شاه مثل ،یمغز فيه و درباري ه س د ب در او بودن اتوان دچار ضعف یق ه شده ی و ن د یحد و ب فاق

ا را يك نفر ده ده ، آه بوده و قدرت حيات شرايط ان نفر آنه ر افغ ه ی نف اب ب د ي و سر م بست ي میطن ی و از آس بريه ناتوان دل مرده مردم ظهور نادر، همين . كردي بروز نم یجنبش ان را، يكمرتب ه چن رد آ ادر آ ا و ق ر توان در زيرچم دار او مملكت پ اريخ اقت هی ت د را ب ك هن ورش ي ه ي ه مردان د و آنهم ارا گرفتن واهر و افتخ ه ت ج ران را ب اي .آوردندن مثل ه است اي ران آ اية هر وقت اي ايت ي ب در س اش سالطين یكف االيق عي ه و ن ذلت حضيض خود ب د ي م م و افتدرت دست رسد،ي م زوال پرتگاه و لب یسرحد ناتوان به د غيب از آستين ق اترين ی، فرزن دان از توان او را فرزنا ننگ گذارد ي او م و آفايت هوش را بر دوش و ملت لكت مم نجات سنگين و وظيفةرساندي ظهور م عرصة به ت

Page 12: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

وب را از رخسارة مذلت اين ادر محب ه وطن م ار ديگر او را ب د و ب ة بزداي ور جالل جام بس افتخار و زي و مل . سازد مجللا دچار ضعف مملكت آه است سال يكصدوپنجاه قريب اتوان م اامن ی و ن وان ي و م شده ی و ن د از فوت بع گفت ت . است خود نديده بهی و آرام روز راحت قاجاريهی زند و استيال خان آريم

يا آشتار ی خوشگذران صرف خود را فقط ، اوقات مملكتی و آباد عـدالت دامنة بسطیجا به قاجاريه .اند رعايا گذرانده آردن غافل به را همی، و ايام آرده مردمدخان فقط، ايشان ميان از سته آغامحم ل است توان دت قلي ران ی م ردم را آرام اي دارد و م د را ساآت نگاه ا . آن ام ؟ وضع چه به :گويدي و مكندي م را تشريح قضيه اين خوبی نفر مسافر اروپاي يكه یآرامش« دخان آ ران آغامحم ر اي ل ب وع تحمي رد، از ن ان آ شهاي هم ه است ی آرام ت آ . وجود دارد ان درقبرساق ی ديگر آس ، آه را آشت مملكت اين مردم یقدر او به یيعن ا سروصداي ی ب د ت ه داشته ی نمان عرض باشد و ب

».وجود بپردازدن خصوص بهی، گاه و ذلتی و خرابی ناامن سال صدوپنجاه اين مدت در ان اي ی و متفكر مصلح اواخر، مردم

ه پيدا شده د آ ه ان ك حال صالح فكر ا ب اده و ملت مل اي افت م ی و راهه يش ه شيده پ د و از آن خود اندي ه ان ی يك جملدين سيدجمال دآباد ال دان ی اس ه است ی هم ر آ شمند دورة ين بزرگت ران دان ر اي ه . است اخي م پيوسته او آ و از ظل

اه و ناصرالدين بوده و عذاب در و در اذيت دربه آزار قاجاريه تترين ش سبت زش ا را ن ه رفتاره شده او مرتكب ب :گويديم ». ميسر خواهد شد نفر مقتدر عادل يك دست به فقط زمين مشرق مردم حال اصالح«

راه ی و تاريخی عقل هزار شاهد و دليل آه عقيده نيز با اين و من . كندي نظر را تأييد م نيز همين تاريخ با خود هم ها و رشد دهندة جامعه دهنده نجات يگانه ، آه و تعليمات معارف توسعة اقتدار، به در ساية تا بتوان . دارد، موافقم

. خود آشنا نمودی حقيق و سعادت حدود وظايف را به مردم طريق ناي و به پرداخت است اقواما ن اينج ه سوآل ديگر اي ا ب د يخاطر خطور م قطع ه كن ع آ ا موق يده ن آ آي ه است نرس درت دست آ ، روز عمر قام و آشيدن ی و سرشكستگ تكليفيي ب دوره اين ختمیآخر برساند، و برا را به ايران سالة يكصدوپنجاه یبدبخت انتق بردارد؟ی بلندیقدمها

خوار از مورچه حرآت

د هبع ور از مورچ ه از عب وار ب سرا خ ستحكمیآاروان اه م ادر ش يدم م ه رس ه آ ول ب ا ق شهور از بناه ادر ی م م . آبير است عباس شاه

اريخ و حومة » برخوار « جلگه به غروب مقارن و مشهورترين صفويه باشكوه پايتخت ی يعن اصفهان ی شهر ت . رسيدم بالد ايران

اصفهان بهورود

ان آه سواد شهر اصفهان آم آم ان در مي ار نماي ود، ظاه گردوغب شانه ب ه یا ر شد و اول ن ه از آن آ نظر شهر ب

. بود مسجدشاهیرسيد گنبد و منارهاذيراي شهر به یفرسخ يك از تقبال و پ راي اس الي اصفهان ب ات اه ة طبق ه عام ايي آ د چادره ا داشته من یبع برپ

دردان یبرا. ندكردي م ی مرا تلق ، رسيدن العاده فوق با وجد و مسرت جا مردم همه. بودند نمودار گرديد ار ق ی اظهه متعدد راجعیها نطقها وخطابه ، ايشان ی و رؤسا وجوه از طرف . شدم آنها پياده از احساسات در من خدمات ب

ب جواب هر آدام ايراد شد، به قشون و تكميل و توسعه سرآشان و دفع امنيت اعادة ان داده ی مناس ه و در مي هلهلا آنها نمايان از چهره ی طبيع ی سرور و شادمان حالت آه یو شادي اهال ر طاقه ه نصرت ی و از زي ه آ شده تهي

. رفتم ستون چهل عمارت به و يكسره بود، وارد شهر گرديدم

تهراناخبار

ران ی حضور مخابراتی برا تلگرافخانه به اصفهان ورود به روز ا ته تم ب ن . رف ابرة اي ر ی حضور مخ حسب بذاآره با من مطالب در رؤس خواستندي م وزرا بود آه خود هيأت یتقاضا د م ل تلگراف . نماين ر ذي دوا از وزي ب : شد داده رسيد و جواب خارجه

Page 13: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

از ، اظهار تاسف آمده خارجه وزارت به ، شارژ دافر انگليس اشرف حضرت بعد از حرآت ساعت سه امروز«

از ی دولت ، قشون مقرر شده آه بوديم تقاضا نموده ديروز شده آه یدر مذاآرات : گفتي، م نموده ی ناگهان مسافرتره سمت به زيدون يش محم ه پ ا سه نرفت رن ی سر پرس ديگر روز ، ت داد شده ل ات وارد بغ ايد مالق ا شيخ ی، ش بيده ی، تلگراف سفارت به از مراجعت پس. يابد مه خات دولت ميل مطابقینحو خوش قضايا به اين نموده محمره رس

ه ود آ ر پرس ب رنی س را ل شتی ب داد م ه ر وارد بغ الشود،ي روز ديگ تيم و خي ه داش ات آ روز ا در مالق منبه ويم چهارش ذآر ش ه مت شت آ ا ه ه ت ر ب ر ام ف روز ديگ شون توق ة ق روز دفع د و ام نيديم بفرماين صميم ش توده ، حرآت وده نم مسافرت د فرم ن . ان ان ی تقاضا است اي ذاآرات را در تعقيب خودم فاه م ه ی ش ا خودشان آ بوده قضيه در اين از دو ماه ز متجاو آه كنيميم ، خواهش تجديد نموده ايم نموده م صبر فرم د، حاال ه ن ان هشت اي

ه بنماييمی اقدامات اميدواريم. وارد بغداد شود لرنی فرمايند تا سر پرس روز را تأمل از اشرف خاطرحضرت آاج راحت ی نگران اين ه شود و ديگر محت ات اعزام ب وا و عملي شوند ی ق ين . ن سم هم م ق ه ه س ب ان ولقون در خودم

ذاآرات آنها آه یمقصود اصل . برسانند اشرف حضرت اطالع به آرد، آه خواهيم تلگراف اصفهان را در م ر تكن فقط نمودند،يم ه است اي شون آ دون ق ا سرپرس از زي رود ت وتر ن رن ی، جل داد شود ل ده . وارد بغ در ضمن بن

ذاآره ام م ات تم اطر را اشرف حضرت نظري شانخ وده ن ذآر داده نم ه ام و ت ة آ ن در نتيج ال اي ه اغف نظر آه موفق شيخ آه است ، اين شده حاصل دو ماه دت در م دولت ی برا آه سفارت مصلحانة یها وعده به یآور جمع ب

ردن اسلحه ات و وارد آ وازم مهم اير ل ه و س ده دفاعي ه. است ش ار عام واني م ه را چگون افك ه ت ن ب ارات اي اظهسكين ه ت نيده داد آ ا ش يخشودي م متوالي لحه ش سيون اس ط و موني شتيهاي توس هی آ د م از طرف آ دي هن وارد آين

را در صورتيكه نمايد؟يم يس دولت ی ب ه راه انگل سم هم يش ق وگير تفت ن ی و جل شت از اي ه یهايي آ وارد اسلحه آستند ي ديگر نم جواب یاطالعي و اظهار ب جز سكوت اظهارات اين در جواب البته. است بوده نماينديم د، توان بدهن

ه د چنانچ ك. ندادن ب اين ه مرات انيده عرض را ب ار رس می و اخب ه ه يده آ ه رس ود ب ان ب تادم حرب ارآ ه فرس آ ». برسانند اشرف حضرت عرض به

خارجهوزير٣۴۵٠

جواب

اقباله دام وزير امور خارجه مشارالملكی آقا اجل مستطاب جناب

ا آه است آيد، اين فراهم سفارت رنجش اسباب ، خواهمي نم ، بگوييد چون نموده را مالقات دافر انگليس شارژ« تة او به اقدامات نتيجة و مشاهدة لرن یورود سر پرس وا امر دادم آلي ه ق ا دو هفت ه تعرض ت د، را ب أخير بيندازن ت

ه شروعی و بختيار زعليان خ از طرف آه است ی در صورت اين یول شود جنگ ب شون وقت آن چه . ن ور م ق جب ». خواهد شد عمليات به

قوا آل و فرمانده جنگوزير۴٠٠٧

با قونسول نگليس مالقات

راجع یاز مقدمات پس . او را پذيرفتم . آرد مالقات ی تقاضا تلگرافخانه نيز در همان انگليس اثنا قونسول اين دره امر خوزستان به ا نگران اصفهان ، ورود مرا ب اط ی ب ا يك یتلق و احتي رد، و ت ار خوف درجه آ و هراس اظه

ه ود، آ روم از اصفهان نم وتر ن وق جل ا ، و ف ع دهالع سافرتی س رد م ه آ ين را ب ه هم ه نقط ه داده خاتم ران ، ب تهام نوشتن . بازگردم ذاآرات تم ه م د ي م تفصيل ب ة چون . انجام د م آن شرح است روشن مطلب زمين نم ي را زاي . بي

رممكن از اين انصرافم آه و قطعا تذآر دادم آرده او خاطر نشان خود را به قبل تصميم طور خالصه به سفر غي . استیاشرار حتم به دادن و گوشمال

اصفهانی اهال احساسات

ار نهايت از ورود من اصفهانی اهال آه است بود، اين مسرت موجب آه یچيز د يو سرور م شعف اظه . كردنن اط سابقهي سفر ب اما اي ا احتي ده را ب ل و در مجالس دي ه و محاف د ي م سخن از آن تعجب ب ه . راندن دو امر آ در ب

ستندينم هدان صد چ نی ق فر دارم از اي وني صحبتها م س د، و چ زات كردن ات از تجهي ن و عملي دند و واقف م ش . گرفت شدت ، احتياطشان تم هس ميدان فهميدند خود نيز عازم

Page 14: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

راز صميميت اين. بگذارم قدم مهلكه شخصا به خواستند،ي نم ی و دوست از نظر محبت یبعض ه اب د و عالق را یمنه آنها غفلت ليكن. آردم بود، تقديس خلوص بر آمال ی مبن آه ن داشتند آ سافرت اي و ی ديپلوماس از لحاظ چه م ی ديگری برا آن انجام آه داشتم ، و يقين واگذارم یديگر را به آن انجام آه است مهمتر از آن ی از نظر نظام چه

.غير ميسور خواهد بوداز هب سولهاي خارج د قون ا در روز بع فهانی و علم ه اص روفين آ شان مع اي حاج اي وراهللاآق شارآ ن و ی و ف

وب طرف را به حرآتم و تصميم ی اظهار خوشوقت من از مالقات مه آمدند و ه من ديدن باشند، به سيدالعراقين جن : شعر بود بر اين مضمون آه نوشت من بهیا له بعد مراس نوراهللاآقاي حاجیحت. آردند و تشويق تقديس

ا شما حرآت ام و عشيره آسان خود و عموم حاضرم من« نم ب ن آ ه مقدس جنگ و در اي م آ ر ضد جه حك اد ب ». نمايم را دارد، شراآت مملكت استقالل دشمنان

. آردم اظهار تشكر و امتنان خواهانه و استقالل پرستانه وطن احساسات اينگونه در جواب من

قشونتجهيز نبة ١۶ شنبة از ا چهارش دم در اصفهان عقرب ت امال سوق مان ا آ شون ، ت ه ق ه را خوزستان طرف ب ا آ از اينج

شكر ی آارها جزئيات جميع ، و خود شخصا به دهم ترتيب است مرآز لشكر جنوب نم ی سرآش ی ل ه . آ در چنانكوج اصفهان ی از قوا قسمت يك قليل مدت همين ا ف ادر را ب ران اعزامي ،ی ن و قمشه ، از راه عراق از تيپ تها رسيدگ و سربازخانه لشكر و مريضخانه حرب ارآان به و دادم حرآت بهبهان طرف به سميرم ردم یه ار آ و آ . نمودم رفعیبيگ و ايلیايلخان به آنها را راجع اختالفات و قضيةیبختيارل رآتم قب وانين از ح دة خ ار عم يمی بختي ران مق سلطنه صمصامی يعن ته رمفخم ال ردارجنگ و امي ه و س همينك

ه بر ضد دولت خزعل شيخ تحريك را به از ايل یا عده طغيان قضية زل شنيدند، ب ده من من ا بست آم نشستند، و بدنام از بختياريها، اسبابی قليل عدة حرآت بسيار گفتند اين عجز و الحاح است ی و حرآت ماست ی و رسواي ی ب

م روسياه دولت ما را در پيشگاه آه د ي م و مقصر قل ه ده ن و ب دگان جهت اي ا در خطر م ی زن د ي م ا را من . افت آنهه و در رفع تأمين ايشان ، به آرده دلگرم دولت مراحم به ان غائل ين بدر تعقي . دادم آامل اطمين ر هم شامد وزي پي

ه ست داخل ر پ ودم وتلگراف و وزي أمور نم ه را م ه حرآت اصفهان ب د و ب صفيه آنن ار ت ات آن آ شغول اختالف م .شوندوب قضية به راجع و تلگراف ، مكاتيب از اطراف الينقطع اصفهان چهار روز اقامت در شويق جن ه و ت حرآت ب

. دادمي آنها را م غالبا دستور جواب. رسيدي ديگر م و متمردين شيخ طغيان در رفعی جد و اقدام : گرديد واصل رجه از وزير امور خا ذيل تلگراف عقرب هفدهم شب

وزير خارجه تلگراف

ذاآرات تعقيب در« نبه م ه عقرب ١٣ روز چهارش ه آن راپرت آ يله ب ان وس ه حرب ارآ يده عرض ب ، است رس

: اظهار داشت آمده بنده مالقات به بعدازظهر، شارژ دافر انگليس و ربع امروز دو ساعت است آرده تلگراف از اصفهان ، زيرا قونسول نيست خوب ی، اخبار خيل جانب اين العادة فوق وجود اهتمامات باه روز عصر، حضرت آ ا اشرف دي يسی آق ات رئ وزرا را مالق شان ال ود و اي وده نم ه فرم د آ ه ان مالحظات ب

هینظام ه و نظر ب ه اينك دن هر دقيق وانمي نم هست برف خطر آم شون ت اه ارمحال را در چه ديگر ق و دارم نگيس ی آقا اشرف حضرت آه شارژ دافر اظهار داشت . تجاوز نمايد بايد از چهارمحال ناچار قشون وزرا در رئ ال

دن ی بشود اثر خوب عجله موقع اگر در اين دادند و البته نشان حوصله یخيل مدت اين دارد در لن ورتدراينص . نه به اشرف حضرت البته. كنمي روز باشد تقاضا نم هشت آه اوليه از مهلت بيش اآنون طوريك صبر و حوصله تشان ن داده ن ز اي اال ني د ح د روزه ان ل چن ود را تأم د فرم ده. خواهن ه بن ده ب ه دادم او وع ب آ ا تلگراف مرات را ب

». دهم او اطالع را به و نتيجه برسانم اشرف حضرت عرض بهیحضور

مشارالملك ن آهنگ به چون من ناي اي د آش تم آامل ی صحبتها و مواعي ن ، تكليف داش شخيص خود را در اي ه دادم ت اصال آ . و عمليتر سازم نمايم عقايد خود را تعقيب فقطی هر صحبتیجا و به ندهم جواب تلگراف اين به

Page 15: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

مسرتبخش تلگراف يك . بود من آجودان ساعدالدوله سرهنگ تلگراف. آرد نظر مرا جلبیجهات به ها آه تلگراف از جملةیيك

وب اگر قضية شد آه داوطلب، گشتمي برم تهران به از لرستان آه ی در موقع ساعدالدوله ه جن اج یقشونكش ب محتتم یشود، شخصا برا د عزيمت آن خ م من . آن ه ه ول ب ا ب . دادم او ق د از رسيدن اتفاق ه ع ران ب را ته ی سرآش ی ب

تی خود مرخص امالك ه گرف ابن طرف و ب از تنك ه. شد م ع نيد من همينك ه ش وب سمت ب رده عزيمت جن ، ام آه مشعر بر حرآتی تلگرافی نظام در عمليات شرآتی، از آنجا برا رسانده تهران خود را به عجله به من خود ب

ر او را خ حرآت چرا در موقع از اينكه دارم نمود و يقين حرآت از من استمزاج آرد، و بدون مخابره رده ب ام نك . نيز بود متألم

دم العينيرأ به زيرا آه. شد من العاده فوق مسرت باعث در اصفهان تلگراف اين وصول صبان دي شون صاحبمن قروز مشكالت در موقع هستند آه ی نظام و رشادت یگر سپاهي احساسات اينگونه ، امروز صاحب من ام ب و انج

ايف رباز وظ بقتی س ديگر س دي م بريك ا نگيرن ر ازپ ه. شناسنديم و س شاهده اينگون را م شامدها ب كی پي ر ي نفشو سابق اوضاع انسان آه یزيرا وقت . انگيز است وجدآور و مسرت بينهايت و قشون مملكت مند به عالقه را ن قه ر م ب ةآوردينظ صبان و روحي د صاحبمن رالدين فاس د ناص اه عه ه ش ع را آ رفتن در موق ره گ ب جي و مواج

رار جنگ و در موقع مقامتر،ي بيشتر و عال ی هر قشون بمنصبانازصاح د، ی و مخف ی ف د از خاطر ميگذران بودن .گرددي م خرسند و شادمانی آنون ع اوضا و از ديدن و خجل سرافكنده ايام آن از تذآر احوال

یگير آناره شايعة

ان انتشارات نتيجه در ات خارجي ران مجلس اقليت و تلقين ه ، مشهور شده در ته ود آ ه از آمدن من ب اصفهان ب

ار دور توانستمي در مرآز نم و چون است یگير آناره قصدم رم ی از آ ه بگي انيده اصفهان خود را ب ه ام رس در آع وزرا هم در هيأت ی حت بود آه گرفته رواج یقدر به شايعه اين. نمايم یجوي آناره اينجا از عمل ؤثر واق شده م

مضطرب من و تذآر فعاليت من محبت واسطه به ی و بعض افتاده رياست مقام اشغال خيال نفر از وزرا به و يك ان از سردارمعظم ی رمز تلگراف باب ندر همي . بودند شده و متاسف ه ی خراس د عام ر فواي ه وزي يد آ ا رس تمن

. خود نگردم دوستانی و پريشان امور مملكت اختالل بهی و راض از استعفا صرفنظر آرده بود من آردهواب انیج يوع و تعجب دادم بخش اطمين أثير و ش ود را از ت ن خ تم اي راز داش ار اب تم و ن اخب ه وش ن آ ازم م ع

سده یدراي و از هرزه اشرارم ی و سرآوب خوزستان ر مف د نف ال مملكت جو، از خدمت چن ران سعادت و اآم اي . آرد صرفنظر نخواهم

: بود ذيل مطالب از جمله. رسيدي م از فرونتی اخبار از حرآت قبلاردهمدر« رب چه ندوق٣٠٠ عق لحه ص وپ اس ا دو ت و، ب ديجان ن ده وارد هن ان ش وا و مي لی ق سيم خزع تق

ه ی اروپاي ی جنگ سفينه سه. است آورده آذوقه ی باد ی، دو آشت گرديده ده العرب شط ب ل آم ادان و در مقاب لنگر آب ». است انداخته

ه قدر آفايت به در اصفهان فشنگ اخبار چون بدين توجه با ران موجود نبود، ب شنگ ۵٠٠٠٠ ادم امر د ته ورا ف ف

. دارند ارسال

زيدونی اردو تلگرافخانة راپرتر« سبب م ح ده حك رم فرمان وا محت ارسی ق تگاه ف ادر دس راف و بن ة تلگ ار رودخان دون را آن ه آورده زي آ

ده الطلوعي عل نهم صبح. شود داده ی قشون یراپرتها ا عده فرمان ه ب دون طرف ب د ا زي ازده ز ساعت آمدن صبح يوب بعدازظهر در طرف شد تا پنج شروع جنگ ه رودخا ی جن اه « از ن رام ش ة » به ا قلع ه »یخاآستر « ت دين آ چنه رج قلع ه و ب ود ب امي قوا تصرف ب دینظ ز طرف. درآم ه دشمن عصر ني د شب حمل م نمودن ه ه دون ب شهر زي

راب بيخون خ اعت زده ، ش نج از س بح پ اعتیال ص گ دوازده س ته دوام ، جن ه داش ان ، در نتيج ام خزعلي تماب تلفات ،یفرار د ب ر اسير و چن د نف اد، و چن د رأس زي ه چادر و چن اطر و اسب و اثاثي ه ق ا تصرف ب نظاميه

». شدهی زخم هم نفر چريك و يكی نفر نظام درآمد يك ابراهيم

زيدونی اردو راپرت

ارپنج خان اند برادر عبداهللا آرده آه هم و رؤيت واصله قرار خبر از ر ديگر و چه د نف ر از اسب رأس و چن غي .اند شده مقتول توپ گلوله به دشمن ديگر از طرف تلفات

Page 16: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

از اصفهان حرآت

عقرب٢٠ چهارشنبه

. آردم حرآت قمشه طرف به ته گذش اللهورديخان و پل چهارباغی تاريخ از خيابان با همراهان صبحد برخوردم خوزستان عازم آه یاردوي به اصفهان جنوب ی فرسخ نه» مهيار «در ور را سان یاردو. بودن مزبا را امتحان ی نظام لياقت و درجه ی جنگاور ميزان شدم و مصمم ديدم نم آنه ه . آ ن ب يش نظر خودم اي شخصا پ یا ، نشانه قراردادن هدفی و برا نبود، انتخاب از او نمايانیتظاهر آثار آفاي به را آه ميان نفر از نظا ، يك رفته

ی نظام دارند آه ترس و از آن فراگرفتهی باطن اردو را وحشت صاحبمنصبان آه كردمي م احساس. اختيار آردم د و اسباب یخوب به امتحان اين مزبور از عهده شان جهت و مسؤوليت یتگ سرشكس برنياي را اي ا . شود هم ف يقين

شان را به انتخاب چرا من گفتندي خود م پيش ا يك ام وانگذاشته خود اي رين ی ت رد از بهت د و ف ار آنن راد را اختي اف . بفرستند امتحان ميدان را به مطمئن

د امتحان از عهده ی عجيب زبور با مهارت م ی بود، نظام در تپش من انتخاب از اين ايشان ی دلها حاليكه در برآميش من شد، و قلب برافروخته ی از شاد صاحبمنصبان چهره. قرار داد را هدف نشانه ی خوب و با آمال ز ب از ني

. بستم در فتح و آامال دل گرفتم نيك فال پيشامد را به ، اين گرديدهی و اميدوار اطمينان قرين پيش . بودند برپا داشتهینصرتهاي طاق ی بود و اهال آمده استقبال به قمشه حاآم. وارد شدم قمشه ظهر به نمقاره غروب و نزديك آردم حرآت فارس خاك طرف به از ظهر از قمشه بعد اد اول ب يديم » ايزدخواست «ی آب . رس

اب و قتل ملل اتفاق در مجمع ايران نماينده الدوله ارفع را به دزدان و حملة قبل سال پنج یدر اينجا ناامن سر ارب پردم حاصل آاملی اميدوار ايجاد شده قشون قدرت در ساية حاليه آه یت و از امني خاطر آوردم آيخسرو را به . آ

. گذراندمی تاريخ و مذاآراتی نظام نقشجات مطالعه به» ايزدخواست« را در شب

آباده طرف به

عقرب٢١ پنجشنبهه است یعباس شاه ی آاروانسرا در مقابل آه ی پل ی و از رو آرديم حرآت» ايزدخواست «از م یا وآتيب ه ه اسم بده پادشاه آن ه آبادآنن ور صعب دارد، و از گردن ه یالعب ال آ را ی خود اه د يم» ايزدخواست چك « آن تيم گوين گذش

اعت است مشكلی خيل اتومبيلی براز شيرا طرف به عزيمت در موقع ه گردن عبور از اين ال ی و غالبا جم ی از اه . رد آنند زور بازو باال برند و آنها را از سر گردنه اتومبيلها را به اند آه حدود مواظب در آناده بعد رديم حرآت از ظهر از آب اد آ ور از آب د از عب س » سورمق «ی و بع ه » خوره خان «یراو آاروان گردن

ور صعب ول«العب شت» كشيآ تيم را پ ر گذاش ت س سطح ، و وارد دش وار م ديمی و هم ب ش اد و ش ی را در آب . گذرانديم» بيد ده«

عقرب٢٢ جمعهاده . سرازير شديم » بيد ده «ی بلند ی از باال زود برخاسته صبح اده ی امروز ج ر از ج اروان غي ديم ی آ و است ق

ام جنوب را پليس جاده ينا را در اي دار خود ب ا اصفهان روابط حفظ ی اقت دن ب ل و ران سطيح اتومبي و درست ت . داشت اشكالی خيل حرآت صحيح وش باالپ سرد بود و بدون هوا بينهايت. است آرده . نجا مانديم را در آ و شب شيراز رسيديمی، چهارفرسنگ»سيوند «یآباد به غروب مقارن

عقرب٢٣ شنبهيچ آرديم سيوند حرآت از ور از پ د از عب اي و بع ه یوخمه د، ب ه چن وزه « چاپارخان و » سيوند «یفرسنگ ، سه » ي

. شيراز رسيديمی فرسنگ يازدهارس از ايالت ی يك رئيس الملك قوام خان ميرزا ابراهيم » پوزه «ی نزديك در ه ف ه آ تقبال از شيراز ب ده من اس آم

. شدیبود رسيد و از او احوالپرسار ان« را در ناه نج» زرق نگ پ مالیفرس يراز صرف ش ردم ش ان«در . آ وق از طرف» زرق سلطنه وث ی وال ال . آردم شيراز حرآت طرف شد و بعد از ظهر از آنجا به از منی شايان استقبال فارس

عقرب٢۴ يكشنبها آمده عمل بهی احوالپرس يكان آمدند و از يكان من مالقات شيراز به علما و اعيان هشيراز عام ورود به یفردا و ب

. شد صحبتی مقداری مرتض شيخی آقا همی آقا جعفر يكی يك دو نفر از ايشان

Page 17: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

د و در زده را آتش قصر خزعل » طرف يبن«و » حويزه «، عشاير عقرب ١٩ در واصله تلگراف موجب به ان . اند گرفته غنيمت احشامی و مقدار داده را شكست ، متمردين حمله با يك» قالوند « ايل دزفول طرافا

: اميدوار ساخت از پيش بيشی قطع فتح شد مرا به واصل خوزستانی قوا از فرمانده نيز آه ذيل تلگراف

عظمته قوا دامت آل فرمانده اشرف حضرت بندگان منيع مقام

ده خزعل هواداران آمك به آه ی بختيار عده« د، امروز يك آم ه بودن د و از طرف ی مختصر حمل ، ستون آردن . رفتند عقب خورده شكست : است قرار ذيل بهی نظامی و قوا دشمن موقعيت

ديجان ی قليل ة عد دشمن » مال ده«، » سويره « آسياب ی نظام موقعيت »ی لنگر شيخ چشمه چمكرته« دارد در هنه و چريك ی از نظام مرآب یا عده دو روز قبل دشمن آردن پراآنده یبرا ديجان طرف ب تاده هن ود، شده فرس ب

».ندا نموده را تصرف هنديجان رسيد آه راپرت الساعه اهللا فضل سرتيپ- لنگيراز

٢٠۶ نمره عقرب٢١ عصر از همراهان ی با جمع جهت اين به بروم ی وآيل و ابنيه چراغ شاه زيارت به گرفتم تصميم یم رس ی از مالقاتها بعد . رفتيم اماآن آن تماشا و زيارت به

یفور. آمدند من پيش و استغاثه یدادخواه به آرده بودند، ازدحام در زحمت نان ی و قحط گندم ی از آم آه عامهوام و عضويتی وال رياست بهی شيراز آميسيون امر نان يب ترت ی برا امر دادم ك ق ا المل شكيل اداراتی و روس ت

. را بنمايند غائله اين رفع شدهرا را آه ی جنگ ی از ايروپالنها دستگاه روز يك همين در ه عزيمت ی در شيراز ب ود، امر خوزستان ب حاضر به ی جنگ عمليات تعليم ی برا سوار شده هم و خودم پرواز دادم به ه راه از چه و اينك ات ی طريق چه و ب د عملي باي

. نمودم معين» تخت باغ« را در حدود طيارات و آشيانه آردم گردشی آرد قدر را تعقيبینظامايم سخت چكمه ی ول آردم حرآت ندارد پياده رو صحيح اتومبيل تا شيراز راه » تخت باغ« از چون ود را زده پ به راه را پيمودم اين زحمت و به ان و شخصا ب ه دستور دادم نظامي را آ ورومرور، رو ی ب ا ی عب عرض ی نهره . اجرا شد سرعت امر به بزنند و اين را پل راه

ة نشده مشكل چندان تاريخ تا اين آه خوزستان قضيه ود، در مرحل شورا و طرف از يك . شد داخل ی جد ب دارالات ی و دور یاطالعي ب واسطه وزرا به و هيأت پايتخت ی اهال و عامه ملت نمايندگان ، در وحشت از مرآز عملي

:رسيد ران از ته موضوع در همين ذيل بودند تلگراف افتاده عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اعظم اشرف حضرت مباركحضور«

سافرت برسانم عرض د به باي الوظيفه حسب ه اشرف حضرت از م ار مشوش ب ا مغرضين شده شيراز افك ی القد شد واقع ضرر مملكت به آنان ی آشت ،ی خارج با دخالت آه كنندي م شبهه د ي م حدس یبعض . خواه ه زنن ان ب بهبهذ است ممكن هم در مجلس . خواهيد برد تشريف جنگ یبرا سكين در هر حال . شود و سوآل اآره م و روشن ت

». فرمايند مرحمت باب در اينی دستور آاف استیمستدع. آيدي م نظر الزم افكار به ساختن ذآاءالملك

عقرب٢٢ اده جنبش به جنوب در صفحات انگليسی سياس ديگر، عمال طرف از ه افت ال و ب ال خي أمين و تحصيل من اغف ت

.كردندي و پا م دست سخت، شيخ خزعل جهت

خزعل تلگراف : رسيد من به خزعل شيخ از طرف ذيل روز تلگراف هميندر

عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اعظم اشرف حضرت مبارك آستان ید، ول داري یلطفي و ب ی بيمهر احساسات بنده به نسبت اشرف حضرت بودند آه را معتقد ساخته ی فدو بعضيها«

داهللا ن بحم ع در اي ر مطل دم اواخ ه گردي ت آ ال حقيق ين ح ست چن ن ني سأله و اي دوار موجب م دی امي ه. ش البتارك اطر مب وم برخ ت معل ه اس وءتفاهم آن آ ا ايس از دس س ضی و آنتريكه ينی بع سدين مغرض ر از و مف ، غي

تند و م عداوت اشرف وجود ذيجود حضرت به نسبت البته بختياريها، آه تند ي داش دو خواس اغراض را آلت ی ف

Page 18: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ع مسلك و اعوجاج اينی از آج باالخرهیول. يافت ی و فزون خود سازند تقويت و مقاصد دنيه شخصيه شده مطلده اين از طرف آه یا ناشايسته و از اعمال نموده مبادرت تأسف عرض به كاين سبت بن ه ن ه ع دولت ب سر زده لي

ذرت واهمي م مع ز آماف خ ده ني سابقي و در آين ت ال ال نهاي دو آم نی ف ت اي سبت اس ه ، ن ت ب ه دول ال متبوع آمهیخدمتگزار ا آخرين آورده عمل ب ه و ت ا نهايت ان امك درج ت اخالص ب دت و حسن ني ه عقي را ب ر یاج اوام

ه تأسف عرض نيز اين اشرف حضرت آه دارم آامل یاميدوار. آنم اقدام مطاعه م را پذيرفت از ه دو و ب را ی فوم . خواهند داشت اطمينانی فدوی و از دولتخواه مورد اعتماد قرار داده ن ای سام موآب از قرار معل ا ي روزه

ه هستم شايق ی خيل است صحيح مسأله و اگر اين شوندي فرما م تشريف جنوب به ه آ ات شرف ب ل مالق و شده نائه صا ب رم آن شخ ود محت ه وج ت آ ت رياس ه دول ستند، تأسف متبوع ض را دارا ه ود را از مام اتی خ و تأمين ». هستمی و موعد شرفياب محل و تعيين منتظر اظهار مرحمت. م آن عرض در آينده نيت و خلوصیخدمتگزار

خزعل . رسيد تلگراف از همين انگليس قونسول توسط هم آپيه يك . متغير شدم بود سخت آن مخابره واسطه انگليس قونسول اينكهاز

. مستقيما دادم را هم شيخ و جواب آردم بوشهر مخابره قونسول را به ذيل تلگراف

بوشهر انگليس فخيمة دولت قونسول ژنرالیآقارا وسيلة ا به خود ر تلگراف خزعل اينكه« ن ی شما ب ال است داشته ارسال جانب اي را نيست از غرابت ی خ زي

ه خارجه محترم نمايندگان زحمت خود، موجبات به مربوط نبايد، در امورات ی داخل اتباع وع را آ ا ممن از قانون و باشد ي م مشاراليه اطالع عدم به وط قصور مرب اين آه است یديه ب دراينصورت. آورند هستند، فراهم مداخالت

». ام داده مشاراليه به مستقيم تلگراف قبال به بوده الزم آه همیجواب

: آنند مخابره شيخ مستقيما به امر دادم را هم ذيل جواب سردار اقدسیآقا ».ی قطع تسليم شرط به پذيرمي شما را م و ندامت معذرت«

تهران تلگرافات

مريض سخت ، چون ، دبير اعظم از همراهان . آرد ی شايان یاز ما ميهمان » محمديه « در باغ الملك را قوام شب . بيايد بود، نتوانست شدهرا ، سخت عكس بهی شد و ديگر من و مسرتی اميدوار اسباب ی يك رسيد، آه من به دو تلگراف موقع اين در م

. ساخت و متأثر غمگينه تهران ی علما از طرف اول تلگراف ود آ سأله ب ا من جمهوريت در م رده مخالفت ب ن آ ع و در اي ار موق اظهوده موافقت آمال شرفت نم د را خواسته آامل و موفقيت و پي ن . بودن ع از اي ه یشناس موق ا و عالق اعالم ی علم . سند شدم شادمان و خوری بس و ملت ملك مصالح به

شكيل ی و خصوص ی سر جلسه مجلس نمايندگان اينكه به بود راجع دولت هيأت ديگر از طرف تلگراف و داده تران است و سوءظن از يأس ی حاآ اند آه آرده ی صحبتهاي خوزستان در باب ز شهرت و در ته و آژانس داده ني

دارد، آه خود مأموريت متبوعه دولت از جانب لرني پرس ر س انگليس سفير ، آه خبر را منتشر نموده رويتر اين . دهد صلح او را با من آند و بين فراهمی مالقات ترتيب و خزعل من در بوشهر فيمابين

ه آه و متأثر ساخت مرا متعجب خبر سخت اين واع و تحمل و زحمات خدمات چرا با وجود اينهم ، مصيبت انان است اند ممكن و تصور آرده مرا نشناخته مجلس ی هنوز وآال چهارسال ر عرض د و عزم در اراده خارجي

. دهند سوقخواهندي م آهیهر طريق خود مرا به ميل و به داشتهی نفوذ منا الب ن آم ر اي أثر و تغي ذيب ت ر را تك ردم خب ر دادم آ ه و ام ر مالي ه وزي اب آ ن در غي صد م تی مت ام آفال مق

: نمودم را مخابره ذيل تلگراف. نمايد تكذيب وزرا بود، خبر مزبور را رسما در جرايد پايتخت رياست

اقباله دام وزير ماليه ذآاءالملكی آقا اجل مستطاب جنابائنين ، اين و مستحضر شدم آنها مسبوق و تلقينات مغرضين انتشارات به راجعی جنابعال تلگراف شرح از« را خت ايد، همانها هستند آه ناميده مغرض اسم به ی جنابعال آه ردار و زش ات ی سوء آ ار و عملي ا در سه رفت سال آنه

Page 19: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

د فضل ، فقط و خيانت ی خراب آنهمه بود و در پايان نموده پرتاب ی پرتگاه خطرناآترين را به مملكت قبل خداون خود خائنانة یها باز زمزمه اند آه را پيدا آرده آن ، حاال مجال . را محو و نابود آرده خطرات آن من و عمليات

دراز آردهی هر نامشروعیسو به توسل دست هستندآه فروش وطن خائنين همان مغرضين اين. را تجديد نمايند ا را هر يك و هويت ی باطن نيات من. نمايندينظر نم صرف ی تخريب از هيچ خائنانه اعمال ی اجرا ی برا فقط از آنهه نخواهم ، اجازه داده بايدوشايد تشخيص آه یطور به ردم مملكت داد آ ن بيچاره و م و خيانت آلت سرزمين اي

را و مملكت آوبيده را گردنكشان گردن اول آمده آه جنوب صفحه به من. گردند آنها واقع آلوده و زشت اغراضردم ی و بيچارگ مملكت استقالل نام ، به و در پايان آن نمايم و منزه آنها پاك ی وجود و خودسر از لوث ی، سزا م

ردم طاقتی از فرسودگ تهران خائننفرچند . دارم و حقيقت محول حق پاداش را به هر خائن د و اطالع م ندارنه من چون. هستند برسد قانع ی از هر طريق انتمزد خي به آنها فقط د را در هم شاهد گزارشات خود حال خداونا طريق محو شده مملكت اين يا بايد شخصا در راه ، باالخره ام دانسته سپارم ی و ي ه را ب ر خالف ی ديگر آس آ باد ايران و عظمت استقالل و بر خالف مملكت و انتظامات امنيت ر اجرا ق ، حاال مغرضين . نباشد خيانت یر ب

د، ي م هر چه و خائنين معاندين دلول خواهن ا م د ت د و حقيقت حق بگوين و خداون . و آشكار شود روشن ی از پرتدامات هيچوقت چون آه نمايمي م اضافه درخاتمه ات اق ه من و عملي وم از انظار جامع وده مستور و مكت ا نب و ب

اينكهی معهذا براگردد،ي م و تلقينشودي م ساخته ناحيه از چه انتشارات اين دارند آه اطالع آس و همه من آنكهور، اعم و آل ء جز آه ام باشند، دستور داده حدود مطلع اين گزارشات از تمام مردم عامه ات ام ی جنگ از عملي

ه گوشزد عموم طور ابالغيه را به و نظاير آن و يا صلح د آ االخره نماين ه ب خود هر ی مملكت از گزارشات عام ». باشند مستحضر و مسبوق هست چه

قوا آل الوزرا و فرمانده رئيس

انگلس با قونسول مالقات

ذيرفتم . خواست مالقات وقت از من انگليس قونسول ژنرال ه از طرز دخول . وارد شد . پ افتم د اطاق او ب ه ري آده خارج ی معمول یها ديگر آار را از رويه د شده ی و عصبان دي ن چون . ان شاهده حالت اي ردم را م ر دقت آ ، ب

ه . افزودم وم زيرا آ ين معل ود در چن الت ب اق ی ح ات قلب اعم ة و ني د داشت خود را مكشوف خفي د از . خواه بعيس « داد و گفت من دست به یا مراسله ، بالفاصله نشستن ار انگل ر مخت ابره وزي داد مخ رده از بغ ، و مأموريت آ مأموريت مراسله ين ا بر رسانيدن عالوه» اظهار نمود آه مطالعه در ضمن » . آنم در شيراز تبليغ آه است دادهله اين اگر مدلول قرار آه اين اند، به داده من نيز به یديگر د، رسميتي را پذير مراس د داشت فتي واال چون نخواهة رسما تحت خزعل يس دولت الحماي وريم است انگل ا مجب ة از تحت و م ا مواظبت الحماي و محارست خود قوي ی نظام ی و از ورود قوا ی و از ورود شما جلوگير شده وارد مذاآره یطور رسم شما نيز به با آه ، ناچاريم آنيم

يم ممانعت خوزستان خاك شما به يس . آن ر موقعيت عالوه در خوزستان انگل . دارد ی خاص وضعيت ،ی سياس بن است ، ممكن شده آشيده آارون در طول آه نفت ی آمپان یها لوله د صدمه و منازعات یشگرآش ل در اي . ببين

ه آن مستقيم بدهد، مسؤوليت رخ آه ی هر پيشامد بنابراين ران دولت متوج ا و شخص اي د و م د گردي شما خواه ». شد خواهيم و مداخله مدافعه مجبور بهاآ تلگراف ا ح ز تقريب ينی ني ب از هم ود مطال ط. ب در مطالب فق تهی ق ر نوش شته نرمت ه شدهي و سع گ ود آ ا ب ب . بيابد خاتمه و اندرز قضيه نصيحتأمورم من اصرار آرد آه ولقونس. بدارم نگاه را خواستم تلگراف ه فقط م دهم ارائ فاها مطلب ب . را بگويم و ش

. را بگذارم تلگراف مجاز نيستمن آس از هيچ ندارم و عادت است را نشنيده صحبت نظير اين من گوش چون ل اي داخالت قبي نم م التم را ببي ، ح

داده دست من به قونسول و عصبانيت ديگرگون احوال از ديدن مجلس در اول آه ی و فرح نشاط آن. تغيير آرد اده فوق غضب و ی تلخكام يك شد به مبدل بود، يكباره ه الع ا را در نظرم آ رد تاريك دني وي . آ ن ی از صدا یگ اي

داده مملكت اين زمامداران به بيگانگان از طرف يكصدسال در ظرف آهی دستورها و اوامر تمام ی اجنب نمايندهسترده در برابرچشمم ،یر از ديگ پس ی، يك امور گذشتهی اوليای، و سياهكاريها انداخت طنين در گوشم شده گ

. رسيد من به شدنی عصبان بار نوبت اين. داد تشكيلی آثيف ضخيم شد، و پرده : گفتم قونسول بهبدوا

داخالت قبيل اين بهانه آه فت ن یها لوله در خصوص اما« ة م ه عجيب رار داده آودآان د، من ق زم ان و شخصا ملت . بدهم وارد شود شخصا غرامت صدمه صفحات ، بدان و جنگ قشون از حرآت هرگاه، شوميمتعهد مه لهجه اين بعد به اگر من آه دهمي و تذآر م كنمي م جدا اعتراض آرديد، من آه یمذاآرات به راجع ن و ب ا اي طرز بأمورين خود را با تمام مناسبات رشته داد آه خواهم گفتگو بشويد، ترجيح طرف من يس دولت م اره انگل نم پ . آ

Page 20: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه اگر او خود را تحت . ايران نفر رعيت يك و خزعل ست ا ايران از اياالت ی يك خوزستان رده ی معرف الحماي ، آه دهمي نم لهذا اجازه. موارد القيد باشم قبيل در اين توانمي نم و من است خائن ن در حضور من آ طورصحبت اي . را با تمسخر و استهزا گفتم آلمات و اين» .بشود

سول ت قون ا در رف شتر از ج ام. بي انت تم هی مت ن آ ژاد اي وم در ن ل ضرب ق تش است المث ه از دس امال رفت ، آ . گرديدیعصبان

ه باشم آرده یاو حال به اينكه ی برا من د آ ام و عصبانيت ی تن تهاي و تم ا و يادداش ه ی مأموريته است او حامل آشاند، ي نم مرا واپس ی مگس قدر بال به سول ن ردم در حضور خود قون شگر را احضار آ ه ، اميرل ا اينك ال و ب خي

ده روز ديگر در شيراز ما سه داشتم نم ی و استراحت ن ه ، بك تم دادم حرآت امر ب ام و گف ان تم را مسبوق همراه . رفت خواهيم خوزستان طرف به فردا صبح نمايند آه

ابدا انتظار . آردی تأثير چه انگليسی عصبان در قونسول موقع در اين من امر و تصميم اين آه بگويم خواهمينم سال صدوپنجاه در مدت. تمرد بشنود و ببيند قسم و اين طور مكالمه اينی ايرانیالوزرا رئيس از يك آه نداشترده عادت انگليس عمال د آ آ ل ی هر سر ه بودن ه شده خود خم را در مقاب د، بلك شه بيابن اي نق ه یه اصال را آا چه شده و استقبال شده اهم فر امور ايران یاوليا از طرف ، رفتي نم آن تعقيب جرئت ه ببينند، ت م يك رسد ب حك . و امرصريحیقطع

سول يس قون ان انگل ردي م گم ا يكك ا از ضعيفی ب هیالقلبه ار قاجاري ه درب روآار دارد، آ ت س از ی يك هروقردا هر امر خواب به شب بكند، آن ی را بفرستد و تهديد ، مالزمش سفارت ینايبها رود و ف ه ی ن ع را ب اجرا موق .گذارد و نـداده او را اهمـيت ، آسالت داشت تب درجـه بـود و چهل مريض سخت آـابينـه رئيس اينكهبـارا وطن حفظ افتاد، زيرا آه راه به سخت با مرض او نيز شائقانه . شدم مصمم حرآت به تش من ی ب يش اهمي از ب

. است من اطرافيان آسالت : نمودم مخابره تهران را به ذيل شيراز بازديد آند و تلگرافی از علما من از طرف امر دادم فارسیوال به

قشون آل حرب ارآانه اين از تهران من داريد تصميم اطالع طوريكه به« ه بود آ ستقيما ب ايم عزيمت خوزستان جانب م در ورود . نما وصول تصادف شيراز آه به اد خزعل تلگراف ب ه از صدور جواب شد، مقصود من انقي ر ب سليم دائ ی قطع ت

رهسپار مرآز خوزستان به نفوس اتالف و عدم جنگ خود بدون، نموده تهران او را روانة بود آه اين مشاراليهه جواب وصول عدم اينكه نظر به اينك. شوم ور ز اعالمي اده مزب ن ي ر اي را در شيراز متضمن توقف ب د م نتوان

» . شوم از آنجا با اردو رهسپار محمره آه، نمايمي م حرآت فرونت طرف شد، لهذا امروز از شيراز به قوا آل فرمانده۴١۴۵

يد و شده اماعز» زيدون « جنگ ميدان به انداز آه بمب طياره دستگاه از شيراز ورود يك از حرآت قبل ود، رس ب

ر مسلح قريب عقرب٢٣ صبح٧ در ساعت رسيد آه اطالع همچنين. شد مسرت موجب ره دوهزار نف از محم . است گرديده بندر معشور اعزام به

. شود اعزام غرب به دو طياره امر دادمتلگرافااع شده مع ج آرخه در ساحل طرفي بن رسيد عشيرة آه ی خبر حسب بر ا اتب د و در مشغول شيخ و ب زدوخوردن . است شدهی سخت جنگ» حميديه«

: شد داده بود و جواب رسيده نيز از تهران ذيل تلگراف

عظمته قوا دامت آل فرمانده اعظم اشرف حضرت منيع بندگان مقامارات . آمد آل حرب ارآان به روسینظام آتاشه آه امروز صبح رساندي م مبارك عرض به راپرتا« او و از اظه

ا آهشدي م استنباط چنين سافرت ی شورو دولت ی اولي دگان از م ه اشرف حضرت بن وب ب وق جن اده ف نگران العن دبوشهر امتدا به وجود مقدس مسافرت هستند و چنانچه ا در تحت مطلب يابد، اي وذ سياس را قطع أثير و نف ت ت

رد و مطابق ی بزرگ خود لطمة سياست ی و برا ی تلق انگليس را تصور خواهند آ ار او ب تن ی اظه ه رف بوشهر، به اشرف حضرت و فكر منور بندگان نظر ثاقب در مقابل گرچه. اند فرموده هم اتخاذ تصميم ر جهات آ و ب ر ام

ه ی مفرط و عالقهی خدمتگزار عالم در ی ول است محض جسارت دارند، اظهار عقيده احاطه ه آ ات حفظ ب حيثيه اشرف حضرت بندگان مسافرت چون آه ناگزير است اين دارد، از عرض وجود مقدس آن و عظمت بوشهر بضا و مبارك ی رأ سوء خواهد بخشيد، چنانچه ثيرات تأ ی خارج نظر سياست و از نقطه ی اهال عامه در اذهان اقت

د خزعل مق ان رر فرماين ارك آستان شهر شيراز شرفياب در هم را . شود مب ع یب ن سوءتفاهمات رف ل و اي قبي ». است امر امرمبارك. مؤثر خواهد بود العاده فوق حقيقت خالف انتشارات

Page 21: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

اهللا امان سرتيپ- قشون آل حرب ارآان رئيس ٣۶٩٩ نمرة

جواب قشون ل آ حرب ارآان رياست

را است الزم. شد مالحظه ٣۶٩٩ رمز نمره تلگراف« شارات قطع ی ب ه و اراجيف انت ان آ ردم در مي شيوع متن ی برا فقط بوشهر ميروم اگر به و متذآر شويد، آه تكذيب را در بوشهر با شيخ من دارد مالقات ه رف فرونت ب

وده يخ ب ه و ش ر را در نقط ر ازی ديگ يراز نخ غي ذيرفت واهم ش هیدر صورت. پ دن آ ه آم ذيرد، ب يراز را نپ ش . خواهد بود جنگ و او در ميدان من مالقات قوا آل و فرمانده جنگوزير ۴١٢۵ نمره

ه ساير نقاط مليون مثل خوزستان بر اثر وقعة آه فارس ی سياس احزاب ده هيجان ب ا حاضر شدند آم د، غالب بودن

ار سكوت آنها را به من. آنند حرآت ياغيان و دفع خوزستان دفاعی برا با من آه تم امر داده ی و بردب چون ، گف و من. نيستی شما احتياج حرآت ، به دارم اطمينان قشون ی نشدن مغلوب ت خود و قدر ی قو خدا و ارادة توفيق به

. داد م خواهي را خاتمه غائلهیزود به قشونم

از شيراز حرآت

عقرب٢۴ يكشنبهراه با من مسافرت بود در اين خواسته اجازه آه الملك قوام و به آردم شيراز حرآت از عزيمت باشد، اجازه هم ت هداي مخصوصا دآترآريم. او، امر اآيد دادمیدآترها در پرستار بود، به ناخوش سخت دبير اعظم چون. دادم

ه ر مخصوص را آ شون دآت ردة تحصيل و جوان ق رب آ راه است مج يراز هم ردم ، از ش تور دادم ب ه و دس آ . بپردازد همراهان آار صحية به

صميم وارد شدم شيراز و بوشهر است بين منازل معتبرترين آه آازرون را به بعدازظهر رفتم و ت م شب گ را ه . در همانجا بمانم

ا چند دستگاه آازرون در داالختراع ی از تانكه ه جدي را را آ شون ی ب ه ق ا داده امر ب د آنه ودم خري ه ب ات ، ب عمليتم راب واداش ا در خ ردن و آنه ور از اراض آ وار و عب هی دي اهموار و تپ ودال ن شها و گ دی عجيبی نماي . دادن . دادم انعام عمليات از اينی قدرشناسیار آنها ب فرمانده به شد و هزارتومانی خوشوقت اسباب :گرددي م شد مندرج داده آهی با جواب آن عين اينك. رسيد از تهرانی تلگراف شب

شوآته وزرا دامت رياست منيع مقام

ر« ع خب ر راج ه رويت ضية ب تان ق ه خوزس د آ شر ش روز منت د ام ا در جراي يسی آق يخ رئ وزرا و ش ل ال خزعيس یميانجيگر به ار انگل ات وزير مخت ود و در آن در بوشهر مالق د فرم صفيه خوزستان عمل مجلس خواهن ت

ه ی آقا آه د در شهر بو زمينه در همين انتشارات اخير هم ی روزها اين. خواهد شد ر مالي ر در تلگراف وزي اخيرده آن به خود اشاره د آ ن مجلس یوآال . بودن ر ر از اي شان خب ر پري أت ی را سر ، مجلس شده ويت د و هي آردن

ن ، در خصوص را احضار نموده دولت ن مجلس اي ات و اي شويش توضيح مالق ار ت تند و اظه ه خواس از مداخلع مصلحت ی مناف ی مبادا امر نمودند آه مملكت یخل در آار دا یخارج ا واق يس یشود و آق ه رئ وزرا آ يس ال رئه ی آنند و قرارداد مالقاتی ياغ نفر رعيت هستند، نبايد با يك ن ايرا دولت ده مباشرت ب ی خارج دولت يك نماين

ه بسته ی قرارداد ببندند، و فرضا آه در امر مملكت د شناخت آن لس مج شود، البت أت . را نخواه چون دولت هيرده دريافت ی اطالع اشرف حضرت از طرف د فقط نك د آنچه بودن ار آردن ا اطالع اظه م م ن داري ه است اي آ

ع تشريف شيخ و قمع قلع عزم الوزرا به رئيس یآقا د ممكن حرآت بردند و در موق شود از الزم است فرمودن به ی آار اشرف حضرت دارم و يقين بردارم را از ميان شيخ و البته دورتر بروم هم ناصفها صلحت م خالف آ

انيم اشرف حضرت عرض را به مطالب اين اينكه شد به ی منته مجلس مذاآرات باالخره. باشد نخواهند آرد برسه نيست و مخالف موافق نظر بين اختالف در مجلس يه قض اوال در اين آه است اين مطلب اين و خالصه و هم

را اشرف رت حض نيست ی راض ثانيا مجلس . اند متفق ات ی ب ه شيخ مالق شريف ب ن بوشهر ت د و اي امر را ببرنه ثالثا مجلس. دانندي م و مملكت دولت با حيثيتی و مناف اشرف حضرت به توهين ن یارج خ اساسا با مداخل در ايه آه است ن اي مجلس رابعا عقيده. دانندي م مملكت حال امر را مضر به است و اين مخالف قضيه بال همانطور آ ق

Page 22: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

م اشرف اند و خود حضرت گفته تند، شيخ عزم ه د مقهور و منكوب داش دارد ی و صفا معن شود، صلح باي . ن . نخواهد شناخت شود، مجلس بستهیب اجن با مداخلهیخامسا اگر قرارداد

ستدع ستيمیم ه ه ن جواب فوريت ب ات امر و نظ و حقيقت تلگراف اي تورالعمل اشرف خود حضرت ري و دس ». منعقد خواهد شد، بفرمايندی باز سری ملی شورا مجلس را در جواب دولت هيأت

مشارالدوله- السلطنه اديب- سردار معظم- مشارالملك- ذآاءالملك ٣۶٣۶ نمره

جواب اقبالهم دام عظامی وزرا محترمة هيأت

ن . شدم مسبوق خوزستان قضية به راجع ی مل ی شورا مجلس مذاآرات دائر به ٣۶٣۶ نمره تلگراف شرح از« ايا پيشرفت را شرطی اجنب مداخلة، خواستمي م من اگر تاآنون بايد متذآر باشند آه آقايان را همه نكته خود ی آاره و و غرب را از شرق ، قشون نموده را حفظ مملكت تمام و تام استقالل توانستمي نم چند سال در مدت ، البته بدانم

ه با توجه . دهم توسعه جنوب به از شمال ن ب ضايا، مجلس اي ئن ی مل ی شورا ق د مطم ه باي ند آ وقت هيچ من باشه نخواهم ی اقدام آن استقالل و تماميت مملكت مصالح برخالف ود، ب ان نمداي م الزم خصوصا م اضافه نم ا آقاي به ، آنها را متوجه آرده مذاآره نمايندگان ه از نظر دور نداشته وقت را هيچ مملكت سياست من سازيد آ و البتصفيه حل ی مل ی شورا مجلس با موافقت هميشه مسائل رؤس د شد و ت شارات . خواه شه انت ر همي وط رويت مربافع به د طرف ست خود او من ع اهميت و نباي ات نتيجة امور پيوسته مدرك . شود واق ن عملي ه است جانب اي آن ی بايست آن به دارد و توجه اهميت آه یچيز. خواهد شد گذارده ی افكار عموم معرض به مرآوز خاطر باشد اي

شامده قضايا و ظهور اينگونه قبيل اين در اصل ی وآال قدر اگر آقايان آه است سببين پي ا دقت ا و م و تعمق آنهه ی مملكت ی نظر، در آارها توافق آوچكترين چنانكه خواهند فرمود آه فرمايند، تصديق و دولت هيچوجه بود، ب

ه آ شومي متذآر م در خاتمه . شدي نم و زحمات خسارات قبيل اين متحمل و در نتيجه مشكالت دچار چنين مملكتذيب خارجه وزارت است ممكن معذلك نيستم رويتر آامال مسبوق جات از مندر اگرچه ور را تك ر مزب ما خب رس ».نمايد

قوا آل و فرمانده جنگوزير

ردم حرآت از آازرون روز دوشنبه صبح ه غروب . آ يدم برازجان ب ردم توقف را در برازجان شب . رس و آ تكيه فارس خليجی بوشهر يعن عظيمیدريا به آه مقابل افق. نمودم بوشهر حرآت رفط از آنجا به شنبه سه صبح .دادي م نشانی زيباي منظرة داشته آه است ی آسان ی شد اثر اتومبيلها معلوم. گردوغبار بسيار نمودار شد يكمرتبه افق ميان از تقبال از بوشهر ب اس .آينديم

بوشهر بهورود عقرب٢۶ بهشن سه

ه قبل مردم با مالطفت ی گردوغبار و پذيراي اين در ميان باالخره دم از ظهر ب در بوشهر وارد گردي ال . بن ا یاه بنج فاصله به آه دارالحكومه بهالوروديلد. بودند بسته شهر را آيين ، تمام و شعف یشاد ا ذرع شش پ ار دري در آن

اخته ده س تم ش زل و در آ ، رف ا من ر نج ان. فتم گ دگان اعي ار و نماين ه و تج را خارج رض ی ب ك ع ورود تبري . شدی و اظهار قدردان ، از آنها مالقات آمده دارالحكومه به

ه دارالحكومه چون در آفايت ب ان ، امر دادم نداشت گنجايش ق ازل همراه ه در من زل مختلف د و در هر من بگيرن . باشند حرآت عازم شد الزم آه موقع

سفارتی شرق با نايب مالقات

دن به انگليس سفارت ی شرق بوشهر و مستر هاوارد نايب مقيم انگليس قونسول بعد از ورود، ژنرال روز من دي .آمدند

Page 23: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

نيده ودم ش ه ب ت آ د از عزيم ن بع ب م اوارد ناي ستر ه رق م فارتی ش يس س ت انگل ز حرآ رده ني و آ د را و خ . است بوشهر رسانيده بهانع خوزستان به مرا از رفتن هست هر قسم و در صدد هستند آه مواظب قدم به قدم آه دانستميم شوند و در راه م

. ايجاد نمايندی عوايق من پيشرفتايد ةش ن عزيمت در نتيج وده شخص اي ه ب ايع آ ز ش ن گشت در مرآ د م ا نماين هر ب يس گان در بوش وارد انگل

. نمود خواهم را ختم آنها قضيه وساطت شد، و به خواهم مذاآرهم ی مل ی شورا در مجلس ی وحت ها شده زمزمه ی بعض موجب در تهران انتشارات اين وقع يافت انعكاس ه ی و مول مج خودشان اخالق فقط صحبتها بكنند آه ی افتاد تا آغاز بعض مخالفين دست به م . است آن وز قب ايد ه حق ش

ه تند چ ستندي م داش ندان ه م صميم در چ ستمی ت ه ه ده و چ ه دارم عقي ستندي م ؟ چ هدان ه آ ذاآرات لهج ن م ا م باذ ی لحن و چه گيرميخود م بهی سيماي چه جسور بيگانه نمايندگان و در مقابل است چگونه ی خارج مأمورين اتخ

؟ كنميمانمفتر اليان من ي سموم استی دراز س ا م ده اخالق د و نم ش ديان ايقتوانن شخيص حق ا عقل را ت د و ب ليمی بدهن س .قضايا نظر آنند بهه محض به بود آه سير آرده سرعت به ی طور انتشارات اين افتم ورود ب ه بوشهر دري ر مصالحه انعكاس آ و خب

ودم متعجب . نداشتم ی خوددار از خنده من. است ر را پرآرده قبال شه انگليس و دخالت وساطت ه ب ن آ ردم اي متاره ممكن ی خارج وساوس در نتيجة را آفتاب هستند و چگونه تلقينات چقدر دستخوش شناسند و روز است س ب

. بگويند را شبن ی گوي حقيقتا شة ی سعد بيت اي ن اخالق ري ردم اي ل اطالعات و اساس است م ا درمقاب د آنه ات و عقاي و تلقين

: ی و خارجی داخلیوانمودها

اين است خود روز را گويد شباگر و پـرويـن مـاه اينـك گفـتببـايـد

ن وقت چه دانمينم ا عوض ملت اي د شد عمق هشودي میآ! خواه ال آ راد اه لی اف دات در مقاب ر تهدي ، در براب

اده در آف جان است چهارسال! آنند تجزيه را از صحيح و سقم ايستاده ی منطق ميزان با يك ، اتهامات بانه نه شاعت١۵ یروز رده س ار آ ل آ ه و تحم سم هم خت ق ودهی س االخره نم ت و ب ه مملك ن را ب ت اي روز حال ی ام

رده را تثبيت مملكت ی سياس و استقالل ه آنها را آوتا مداخله را طرد، دست ی خارج قشون. ام رسانده وز . ام آ هنه ی خبر واه از يك آه شوندي پيدا م یجمع بش ب ده جن د ي و تصور م آم ه من كنن د از اينهم ، و تجارب زحمات ، بعه و آار يك خود پذيرفته را در امر مملكت ی اجنب دخالت تازه ران قطع انجيگر از اي ا مي صله بيگانگان ی را ب في

! داد خواهم ه دولتی برای، وقت در مصالحه ما دارد؟ توسط درخاك ی حق چه یخارج ه ی صورت بيگان ا دو مملكت دارد آ بداران فقط است ايران نفر رعيت يك خزعل. قرار دهند ی باشند و او را ميانج داشته ی جدال هم د ی ايران زمام باي

. آنند يا ببخشند او را تنبيهر ه او خود را تحتاگ ارج الحماي د،ي می خ ا ديگرانخوان ين ي رده چن ل تصور آ د، جز اباطي ام ان ز و اوه ی چي . آنمی تلق توانمياستهزا نم را جز بهی خارج و وساطت مصالحه لغت من خالصه. نيستدگان اين آه انتظار داشتم . دادم مالقات وقت ، قونسول به أمورين سخت یوشهر خيل ب بار نماين ر از م شيراز و ت

. بكنند و باز مرا متغير سازند صحبت اصفهاناده فوق و ماليمت و گشاده خندان بوشهر و مستر هاوارد با چهرة قونسول ، عكس به د و نشستند الع دوا از . آمدن ب

ت مسرت آمال و از ورود من من مالقات تند و دوس ار داش ا ی را اظه شان ینگ و يگ د، و خود را خاطر ن نمودن . سفر آرزو نمودند مرا در اينیخير و آامياب

د و ی خود ابدا اطالع همكاران امر و مذاآرات و مقدمات من و از خيال نيفتاده ی اتفاق هيچ اينكه مثل سپس ندارن :گفتند صحبت ، در ضمن آجا هستم عازم منداننديشايد اصال نم

سترل« م رنم ار ه ر مخت ه وزي ن آ ات اي داد است اوق تياق در بغ سيار اش ات ، ب ل مالق ل است دارد و ماي از قب ». شما را ببيند تهران به مراجعت

: گفتم تمامی با خونسرد هم من ». در بوشهر بيايند، اما نه من مالقات به است ممكن«

:گفتند »دهيد؟ي م در آجا اجازه پس«

:گفتم

Page 24: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

اير مراآز رسم جز در اردوگاه اينكه خالصه. بود خواهم ، منتظر ايشان يا اهواز يا محمره در زيدون « ی يا س ». معذورم ايشان از پذيرفتن خوزستانه هيچ یول. بكنم خواهمي می نكات چه به دارد، و اشاره چقدر دامنه من آالم اين دريافتند آه مشاراليهم خود یرو به خاطرم اينجا به . شدند و محتاط ديدند، سست و استقامت ی سخت چون. نياوردند د آ دگان آم ا نماين چه ی خارج ب

د تقاضاها خود است امور مملكت ول مسؤ آه ی آرد؟ شخص بايد معامله قسم ذيرد؟ چه بيگانگان ی چرا باي را بپ . نفس دارد؟ جز ضعفی محرآ دارد؟ چهیاجبار

ه بايد قبال موضوع پرست وطن زمامدار د را مطالع وانين . آن ارات ق دة خود و آن و حدود اختي را ی خارج نماين : و بگويد سربلند آرده و استظهار آامل با جرئت و انصاف حقیاتكا به وقت بدهد و آن آامال تشخيص

الم دولت يك نمايندة جناب ،ی ايلچ یآقا« دن ع اي ، چه متم ه ؟ی ميفرم ه حق چه ب ا من سبب چه ، ب ه ، ب مسؤول آده آه از من ؟ینمايي م طور صحبت اين هستم ی آسياي مردم مشت يك حقوق وم يك نماين ازه آهن ی شرق ق از و ترون انقالب خونين یدريا ده بي ن ، ، هستم آم صافانه ی و ب نامشروع ی تقاضاها چرا اي رو از چه ؟یكن ي را م ان » بگيرد؟ی نضجرودي م تازه آهی هستی مملكتی قوا شكستن امور و درهم اختالل به مايلاغ اگر ا دم بال ب از و شهامت زمامدار امور مملکت ق ده قضيه حدود و اطراف آامل ب باشد و و سنجيده را ديق و شرم زنانه آداب تسليم شود، و حقانيت حضور و تمل ل و حجت ن اب خود را مث ل ی آفت أمور چشم در مقاب م خواهدداد؟ جواب چه شخص دارد، آن نگاهی خارج و فريبندة گستاخ مبارز شخص طرف به آه دانمي م توپ گلوله را مثل سياستی چيز حت ، همه ام شده تربيت جنگ در ميدان آه منام ،ی گريختیپناه و بهی نشست و عقب ی داد راه در دل اگر ترس آيديم شان است آار تم ا پي از و سر ی و اگر ب ب

.یا ربوده از ميدانی گو،یپرشور جلو رفتد به از ترس مرگ زيرا آه پدر مرگ ، بلكه است برادر مرگ هميشه ترس أيوس . وجود ميآي ی يعن و مرعوب م ! مرده

انيدند تحقيق نيز آامال به خوزستان اند، و در قضية آرده ان مرا امتح خلق اين هميشه خارجيان شدند ملتفت . رسوق من آه ا را م و سياست خود و تكليف و وظايف حق ن . دانمي آنه ه اي ود آ دگان ب يس در بوشهر نماين ه انگل آ

بيه مجلس در اين گيرند،يخود م به و فرمانده نفر معلم يك چهره ان اير وزرا و پادشاهان در مقابل هميشه شده ش . كنندي نم را تعقيبی نظر هستند و هيچ اوضاعی تماشاچ فقط آه دو نفر سياح بودند به

را خواسته اميرلشگرجنوب شود، در حضور خودشان دارند آامال برطرف در دل هم ی اگر شك اينكه ی برا من . نمايد تسريع تفرون به در حرآت و امر دادمر وصول منی دلگرم اآمالی برا خوشبختانه ة ، خب وا مقدم ه غرب ی ق شالقات ب ين عشايرلرستان ق ز در هم ني

ردم اطمينان ی قطع پيشرفت به یا رسيد و تا اندازه اوقات ن . حاصل آ ا اي د ت امال لرستان از خاك عده هر چن آ . شدد نخواه آسوده طرم نرسند خا دزفول نشوند و به خارج

مجلس به راجع

ان مفسد و خائن ی از وآال ی بود و بعض شده ی مذاآرات ی مل ی شورا در مجلس چون ه ، زب ات اتهامات ب ی و مفتري : آردم را از بوشهر مخابره ذيل بودند، تلگراف گشوده

تهران اقباله دام وزير ماليه ذآاءالملكی آقا اجل مستطاب جناب

ه ی مل ی شورا در مجلس آه ی سر ی رسم در جلسه اطالعات بر طبق اينكه به نظر« اد يافت ا انعق ذاآراتي، ي و مان اطالع بر عدم یمبن ا فقط از جري ور، و ي سه یخصوص نظر اغراض از نقطه ام ه در جل ور مبادل شده مزب

ن را در مقام واقع بيانو امر يقت حق آه نبوده آس هيچ تأسف ، و با آمال است ه است تذآر برآيد، اي ه آ ناچار بذاآرات ام شخصا از م ذآور در مق ه م ده مدافع ل و شرح برآم ه ذي ذآرا ب اب را ت ال جن ذآار می ع ايمي ت ا ، نم ا ب ت

ه ه داد شكيل، ت است بوده ی و خصوص ی سر را آه جلسه ، نظير همان مجلس محترم استحضار رياست در زمين . نسپارند اشتباه متعمدا راه را مستحضر سازيد آه خاطر نمايندگان مطالب همينشون آل حرب ارآان را به تلگراف اين آپيه نگيرد، چون صورت هم اقدام اين چنانچه داد ، امر خواهم ام داده ق

. بگذارندی افكار عموم معرض جرايد به وسيله را به آن عين آهدلول ذاآرات م ه م م در مجلس واقع ورا مجلسی سری رس وقی ملی ش اده ف باب الع ألم اس أثر و ت ن ت جانب اين آامل و بصيرت ی شناساي اگر چه . گرديد سبت جانب اي ه ن وم اخالق ب ه ی عم ع را از نظر من هر مظن مرتفين است ی، مدت داشته رده اصل ح آامل يق ه ام آ ن در ا آ ه محيط ي ال فاسد هيچگون ع حسنه اعم دير واق ورد تق مذاآرات بدون ی مل ی شورا در مجلس آه كردمي باور نم احوال اين با وجود همة یول. گرددينم ی ورود در قضايا م

Page 25: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ود الحظات م همين در پايان. رند و دا داشته خود گويندگان را فقط آنی تكرار و اصغا استحقاق شود آه مبادله به ره آ ز نم ا آن۴٠٨۶ رم ابره توضيحات را ب ردم مخ ه. آ ن ب صور اي ودم ت ه ب اره آ از خارج اضطراباتیا پ

دلول است توليد شده ی ملی شورا مجلس صالحی در چند نفر از وآال فقط مفهوم را فقط تلگراف آن و م آنی به تأسف با آمال. نگردد واقع و مفسدين مغرضين و تلقين حريك ت آنها نيز طرف ساده اذهان بود آه شنومي م حالي

در را آه ی و نسبتهاي است شده وآال مبادله و با حضور تمام ی رسم در مجلس از منطق خارج مذاآرات اين آهار از . اند داشته منسوب من ، به بوده از گويندگان ی خود بعض اليق جلسه آن أثر خوددار اظه نم ي نم ی ت شتر ك و بي

أثرم ه مت ل از اينك ين در مقاب ارات چن هی اظه دان آ ادرت دور است و منطق از هر وج را مب ه چ ه جواب ب اوليه ی در صورت است عجب. نمودم ه من آ أت ب ذآر داده دولت هي بال ت ودم ق ه ب ا چه آ ه ی عزم ب وب حهصف ب جن

تنها بدهند، نهی مقنع جوابی و سرفراز و شهامت قدرت در آنجا با آمال آنكه در عوض معذلك، كنمي م عزيمته آرده ، اثبات عجز خود را از جواب ارات اند، بلك الفين ضمنا اظه وده مخ د نم ز تأيي د را ني ن . ان اخالق است اي

ا شروع چه اخالق اين به نسبت آه متحيرم و حقيقتا من یعموم ه بايدآرد و از آج صفيه ب ين آن ت ود؟ هم د نم بايل شده مملكت اين از نفرات ی عايد بعض ی مؤثر جهل اگر يك آه شوميقدر متذآر م ه آن باشد، دلي د شد آ نخواه

ه مملكت اين خود صرفنظر آرده حقه ازحقوق من ا و زوال طرف را ب م سوق فن ا وجود ت ده ام ، و ب زحمات مران را نه آن ی و صفا صدق خود آه ساله چندين ا اي ه تنه ان بلك د، ي م عالمي ه دانن ه دهمي م خود حق ب ن آ ل اي قبي

يش ، و با تمام پنداشتهی مملكتیقضايا بهیاعتنايي و بی بر القيد ی را مبن اظهارات وا ب يش ق خود را حاضر از پا ه يمنم ه آ ن ب هی مملكت اي ه آ اآترين ب ه خطرن صادف جبه ا ت رده ه ودم آ ود و خ ست را از اضمحالل آن ب ی و ني

ه است یآس به مربوط شده داده مجلس در آن آه ی نسبتهاي اين. نمايم خدمت ام داده یخالص رين آ او خدمت آمتات ی او برا سياستو عمليات تمام آه ست ایآس باشد، به نبوده مملكت تجديد استقالل د حي وده مملكت تجدي و نب

االخره ستقل آن ب ه را م ه و سرافراز ب ا معرف جامع ودهی دني وط باشد، و عاقبت ننم ه مرب ه استیآس ب ام آ تمه مملكت و استقالل عظمت حفظی خود را برا و حيات یزندگان م ب از ه رده و ب ار نب ا آ ام نفس آخرين ت در مق

راا افيانهیج د ص د عقاي ود نباش وق. خ ا ف اده حقيقت صافي ب الع دانیان دي می و بيوج هخواه ام آ ن تم ات اي و عمليدامات دين اق اله چن ان س م را آ ته يكن ل ك وقت ، و آن پنداش ه مجلس در ي ات آ ايش حي د و بق ر عقاي ايد از اث ، شأت هم آنوقت. بشود ظهارات ا قبيل ، اين است ده او بو خواهانه مملكت ال دولت هي ا آم ام نشسته متانت ب و از تم

ار ب اين د یاطالعي قضايا اظه دارم عادت وقت هيچ من . نماي ه ن ه آ ات شرح ب ردازم و قصه حكاي ا بپ ا آن ه و به ت اس ی و بديه قطعا مسلم مفطور است در نهاد من مملكت اين به نسبت آه یمعتقدات دان مراتب آ خود را ی وج

ل ران در مقاب سؤوليت اي ل و م ود را درمقاب دا خ رانی خ وش اي رده فرام دامات نك هی، اق ه را آ ر ب ر و منج خيود خواهم ی خود عمل ، با مسؤوليت بشمارم مملكت سعادت راز م . نم ه جويم يو احت ن از اينك ه از اي د طرف ب بعناختن در خط الوجوه من وجه بهيچ ، آه بشوم یماعت با ج و مكالمه مخابره وده مملكت سعادت ش ستند نب ن . و ني اي

شده احداث عقايد، جديدا در من وم اخالق ن دت ی عم شخيص است ی را م م ام داده ت ابقا ه ارت و س ه ی اگر اش رفته است دون آ دام مجلس اطالع ب هی اق لع ب ر واض م د، پ د آم ان است ح نخواه صود، هم دگان ، مق صالح نمايندين واال خون . است بودهی مل یشورا مجلس ان چن ه ی هزار جوان قانه آ دار و استقالل عظمت در راه عاش و اقت ». نمود الحال وم چند نفر مفسد معل مجنونانة و خياالتی نفسان اغراضی فدا تواني شدند را نم فديه مملكت اين

قوا آل الوزرا و فرمانده رئيس

عقرب٢٨

را قطع و شفاها مذاآرات داده ی و شاف ی آاف جواب شد، چون از بوشهر واصل از حرآت قبل شب ذيل تلگراف . شود دادهی جواب عجالتا ندانستم الزم بودم آرده

عظمته قوا دامت آل و فرمانده جنگ وزير اشرف حضرت بندگان منيع مقام

ارك ی برا۴١١۵ نمره جوابيه و دستخط ٣٧٠٠ نمره معروضه تعقيب در« سواد تلگراف استحضار خاطر مب :رساندي م استحضارخاطر مقدس ذيال به شده گرفته از وزير امورخارجه وزير مختار را آه

وده ايران مراجعت به آه ال مرا الح دوستانه تحيات فرموده محبت د نم ين . بپذيري دون اگر وضع دارم يق ر ب تغييان «ی در خط غرب ی دولت ی قوا رفتن پيش واسطه به. خواهد شد منظور حاصل بماند، نتيجة دون «و » بهبه » زي

وده وعده اشرف حضرت آه» بندر ديلم «و د، فرم ار دوستدار خيل بودي و » سويره «در . ت اس شده مشكل ی آوادار خزعل و ايالت ی دولت قشون با آمك »یايلجار « قشون فيمابين »یجير« ار ه ع ی مصادمات ی و بختي ، واق

اآن ، چون است شده طرفين ی جان تلفات منجر به متأسفانه وره ام خط ی غرب طرف » اپلش «ی چهارفرسخ مزببايد همچو تصور . است نبوده ی و بختيار خزعل هواداران جاوز از طرف ت آه است ، مسلم است واقع الذآر وقف

Page 26: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ام خواهشمندم صميمانه بنابراين. است بوده اشرف حضرت بندگان اجازه آار بدون اين آه آنم ده احك را اآي ی بد و بندر ديلم بهبهان خط در یآل به صادر فرمايند آه ی محل فرماندهان اه ه. بمانن يش رگ ن ب ور از خط از اي مزب

ع . خواهد گرديد منازعه و باعث داشته بسيار وخيمه نتايج آه نيست ی شود، شك واقع بروند و مصادمه پيش موق .دارديم خود را تقديم فائقه احترامات شمرده را مغتنم » هستم منتظر دستور و امر مبارككندي م عرض خارجهوزير

اهللا امان سرتيپ قشون آل حرب ارآان رئيس

٣٧۶٧ نمره هر آس آهی عقايد و افكار و سوداهاي و تبادل و اخبار و تلگرافات مذاآرات از اين يك هيچ به آه بودم ملزم من

وده آهی و تصميماتی از عقايد شخص ، و فقط ننمايمی اعتنايپروريديدر مغز خود م ودم اتخاذ نم رو ب نم ی پي و آه را نوشته ذيل سامان را فرا نگيرد، ابالغيه آن بيگناهان خوزستان جنگ نائره آنكه ی برا موقع در اين ع و ب طبناخته مملكت دشمن انتشار بدهند، تا همه در خوزستان ايروپالن وسيله به آه ، امر دادم رسانيده ات را ش و از ني : مزبور ابالغيه است اين. مستحضر باشند هم منو عقايد

قوا آل وزرا و فرمانده رياست ابالغيه

ال« تانیاه ان خوزس ا و اعي سبه از علم ار و آ ف و تج يوخ و طواي ر و زارعی و غن و ش ب و فقي و و آاس ی و جزو صفحات و عزيز ايران قديم اياالت ازی، يك خوزستان قطعة فردافرد و بالاستثنا بايد بدانند، آه باالخرهدام و در تمام بوده مرآوز خاطر من آنجا از روز اول ی اهال عموم و آسايش انتظام آه است ات اق ه ی و عملي ا آ ته ات مصروف حال ب ران انتظام وده اي شه ام نم ت وضع ، همي ردم رق ار م ا درضمير من ب نعكس آنج ز م و منتهان حال امروز شامل آه ی نعمت آن بودم صتفر ال حال متوجه است ايراني ن زده مصيبت ی اه وم رزو م اي م ب ه

.بشودد ي م روزگار خود سوق عواقب طرف دارد او را به خزعلی حواس پريشان آه اينك ين ده ام و هم ه یطور انتق آ

ر اين شود، مرا به مشاراليه بايد متوجه یاهال به و نسبت ا سابقة و تجاوزات تعديات طبيعتا در مقابل ی حدود رهبان آن و هم بيدار آرده گران خواب او را از اين هم ، آه ام داده الجيش سوق و امر به آرده ه ی بيچارگ اآنون را آ ت

. بخشندیهاي ر است مكيده آنها را ظالمانه و مال و خون او بودهی بيرحم اسير چنگال من و فرزندان برادران

وم و شريف از وضيع شما تمام وده مظل شون ب ا هيچ دولت و هستيد و ق را من از شما طرفيت يك ب دارد، زي ندگان ناز و نعمت ، با آمال مند شده بهره ايرانيت بايد از نعمت و همه دانميشماها را مقصر نم د ی زن و فقط . نمايي

را شوند،ي م حدود اعزام آن به ینظام یا و اگرعده است مقصر دولت خزعل فقط دمير شخص ی سرآوب ی ب و تا اوست ، و اوست ه تنه ام ، آ ر شمشير انتق د در زي ده باي ات در آم ال و مكاف ان اعم ال او، هم ه ی اعم ون آ ا آن ت . شود گذارده ، در آنارش است شما روا داشته دربارة

ا ار ب د عنقريب ی ي ه خداون ائنين صورت او ب اير خ د نشست س ه . خواه ام شما آ رادر من تم ستيد، ، اوالد و ب هد آسايش حفظ ی را برا و قشون داده دولت قشون به جا تكيه همه ه . خود بداني را ب دة زي ا امر قطع فرمان دادهی آنهذار آسايش در حفظی مساعدت و از هيچ دانسته من ادرانبر و خود قشون منزلة شما را به تمام آه شده شما فروگ .نكنندين موجب آنها به همة بدانند آه و يقين طور قطع باشند به آه ايالت اين در هر نقطة خوزستان یاهال ه هم در بيانيه قلب و بايد از تمام و نيست آنها نبوده مزاحم آس هستند و هيچ من امان ت توجهات ب مستظهر و من ی و سرپرس

ت ايران بايد مراتب فقط. اميدوار باشند ه ی و دولتخواه یپرس دة خود را ب شون فرمان ات ق رده اثب وع آ و از هر ن . نشينند و محروس مصونیتعرضه ام آمده صفحه اين شخصا به چون من گفتم چنانكه رادران آ تان ب ات خود را ی خوزس رده مالق د امنيت آ و و نويام ايش انتظ الی و ترق و آس هی و تع ه آتي ا را حضورا ب ايم آنه زد نم ا گوش رآوب آنه تور س عی، و دس ع و قل و قم ی آس برحذر باشند آهیآل بايد بهی اهال تمام. صادر خواهد شد ريب عنق و پيرو اوست تابع آه و هر آس خزعل

و تابعين خزعل خانه عنقريب از هوا و زمين اينكه نظر به. ندهند و پناه خود راه را در منازل خزعل از پيروان ام و آتش توپ او طعمه ا تم د ب د شد، باي ا دور خواه وا از خزعليه ه ی ق د آ ه هيچ بجوين ورد سوء ظن یا خان م . نشود واقع قشون

Page 27: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

محشور باشند آه داشته آنجا بايد احتياط مردمی خواهد آمد و خيل پيش خوزستان ی برا آه ايست وقعه آخرين ايناه خزعل نفر از آسان يكیحت آسي شود آه و شنيده نشوند، و اگر ديده خزعل با پيروان ا از زن داده را پن و ي . خواهد شد مجازات يدترين، دچار شد آردهی آنها سرپرست و بچه، نشده داده يورش اعالن آهی تا زمان، شناسمي را مقصر نم ی ديگر خزعل جز شخص من اينكه به نظر خاتمه در

ه بيايند و پناهنده هم خزعل از اتباع هر يك شون ب ابقة شوند، من ق ا صرفنظر م از تقصير س نم ي آنه ه ك نظر و بشون آهی شد، هر آس داده يورش و حمله الن اگر اع یول. آرد خواهم او نگاه به یسرپرست ر ضد ق در اسلحه ب . خواهد بود مرگ او فقطی و جزا محسوب خود خزعل باشد، در رديف داشته دسترا دقت را با آمال بيانيه اين مدلول است الزم خوزستان ساآن عشاير و طوايف تمام د، زي د بگيرن د و پن بخوانن

».ندارد سود و حاصلي ی پشيمان بعد از اين قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس

رضا

الرحيم الرحمن اهللا بسميعلم« ل، فل ن قطن آ تان م ن خوزس الم ، م ع والوضيع والجاهل الع ر والغن والرفي شيوخی و الفقي ان وال و واالعي

ه خوزستان قطر صفحه االفراد، ان استثناء، فرد من دون من الزراع ه ، ايال ه مهم زه جليل االت من عزي ه اي مملكران دثان عن صانهااهللا- اي نی و ه- الح صفحات م ت،ی الت ال ه الزذل ا قاصدا اصالحها و امني ا، و آلم اهاليهه داخل اصالح ی ف ی اوقات صرفت ا ال آنت المملك ال حال ی متوجه ك ی اه صفحه تل ه ال سكنتها آانت ی الت المهمشده تحت ت ال ه و آن ا فی حت انتهزالفرص ذ العيشي ادخله ت،ی الرغيدال ه آان امی ف الرعي ران تم ستريح اي ه ت ، ب

ه وتستانس ذاالختالل من ذ ، و ه د، و ان خزعل حال شمل یال سوقه الب االينتظر من ی ال ي ه م ه عواقب ی الت الوخيمذيق ، و آما ان ه لنفس حصد تهايده دهر ي ذلك اذاق آلمن ال اد جورا آ اقن ی انهضت العب ذه ی ال ی و س ه النا ه اه ، حي لنج

سلط شدائد من اهاليها من خوزستان صحفه سوق ت ا ب ذا امرن ا و ل ساآر، اليقاظه الجيش عليه ذه من والع ه ه النوم . و جوره ظلمه شده من المظلومين والسكنه الرعاياي تنجی، حت الثقيله

م ی و يا اوالد ی اخوان يا يكم ی وال يخف مظلومون آلك ذائكم ان عل سوا، بصدد اي م و تخويفكم العساآرلي ستم ، النك لصرين ل مق ن ب وا م ه ترج م االئم ه ، انك ون بنعم ه تتنعم ه االيراني العيش واالمني شون و ب د تتعي يس الرغي ، و ل

و محط الناحيه تلكی ال والجيش النظام سيق و ان. هوالمقصر النه، زعل احد اال الي خ ی ال لدولهنظرا ه فه نظرالدولام سيف ، تحت و الهالك االضمحالل من البد له یالغير، و هوالذ ه االنتق ذوق ، لعل م ي ا اذاقك داهللا م ال و بتأيي ،ی تع

بس عماقريب اس يتل ه بلب وان الذل ذ واله سه ي ی ال ائنون لب تم . الخ ذين و ان ون ال ه ، تكون ال ، ی و اوالدی اخوان بمنزل فتكم الجنود سيقت اعالموا ان و جنودالدوله قوه ی عل تكونوا معتمدين بدوان اهيتكم لحراس د یاالمرالقطع الن و رف ق

. و الوداد والمحبه خوه اال اال بعين الجنود التنظر اليكم صدر ان وليعلماط من نقطه ی ا ی ف قطعا انهم خوزستان یاهال ون خوزستان نق اطنين يطمئن انوا ق انهم ، آ ايتي بموجب ی ف ب حمع امر من كلي ف لهمی بمظاهرت و يستظهرون احد بالسوه لهم وال يتعرض االبالغيه هذه نهم االمور، وال يتوق اال ، ميس م اليران و اعال يثبتوا حبهم ان انهم رئ ود ب ه اطاعة تحت الجن ا ال الدول ا توجهن ا و ان ذه ي و اوامره ه ه الن الناحي

انشاءاهللا ی، فيما سيأت اليهم المقبله و االمنيه السعاده واالصالح حضورا ببشارة و ابشرهم ، الخوزستانياالقي اخوان ه من ، و آل خزعل خذالن ی ف االوامر االآيده ، ان عليكم یف واليخ یتعال ا و ليحذراالهال تابع من ی سيصدر قريب

ا قريب النه و مساآنهم بيوتهم ی ف خزعل و اتباع ايجادالخائنين ه عم ساآنه تكون بيوت االطواب شراره تحت و مه من يبعد نفسه ان،یاالهال احد من آل ، فيلزم واالرضيه الهوائيه ين و اتباعه خزعل موافق وا متهم د لئاليكون عن

م ، و ان خزعل اتباع الحشر مع من ، فليحذرالناس خوزستان وقايع من اخر واقعه و هذه الدوله روساء جيوش او علاع احدا من ان عرف ان خزعل اتب ال احد من بيت ی ف آ ه ا ،یااله اع بيت اهل ی ال و توج و من ، دهو اوال اتب فه

م يكن مالم و تفضال عليهم منه الخاتمهي شديد، و ف بعذاب ، و سيعذب المقصرين اجم يصدر حك دمهم الجيوش ته و قاع احد من ، لرجع اناحيه تلك یال ه اطاعة ی، ال خزعل اتب صل الدول ل و ات الجيش و توس ة رف فلنص ب النصر و عن

ه اجم واللطف طفبنظرالع لننظر الي ر الته د صدور ام ذا عن دم و آ ة والتق تغال و حرآ ساکر لالش الحرب الع ، بد احد من ال لووجدوا سالحا عن ك ی اه ه تل د ، و ان مقصد الجيش خالف ی، عل الناحي اع ی ف يكون ، الب عداد اتب

د اعذر من االبالغيه هذهلحدودا و عشاير تلكی اهال ، فليقراء، تمام، الغير االعدام و جزائه خزعل اآم و لق ذر اي ان . والسالم البليات ان تاسفوا و تندموا بعد هجوم

یقو آلی عل الوزراء و الحاآم رئيس رضا

ن م را ه ، و واردين درياست به مشرف دارم سكونت فعال من آه ی و محل ی حكومت عمارات ذيرم ي م نقطه در اي . پ صفحه اين و از مشاهدة كنمي آشتيها راتماشا م آمدورفت با دوربين ی و گاه زيباست دريا بينهايت منظرة اگر چه

Page 28: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

صوب بدان جز عزيمت ی و خيال است خوزستان طرف به معطوف توجهم تمام ی ول ، برمي م لذت طبيعت یدلربا . نمايم حرآت بندر ديلم طرف حاضر آنند تا از بوشهر بهی آشتی فور قصد امر دادم اين به. ندارمان ی جنگ ی فروند آشت يك اخيرا ده از آلم ه ام خري ه آن آ و « را ب رده موسوم »یپهل د آ ي . ان ل خيل تم مي ا آن داش بايم حرآت یآشت ه نم را آ م ، زي شتيها ه ديم ی از آ ر ی ق پول ی مظف م يس و پرس ود و ه ر ب ه بزرگت ا از هم از آنهارده است متوقف حاليه در عدن زبور م ی شد آشت ، معلوم آردم تحقيق. مطمئنتر جهت ا روز طول و چه دارد تتم عجله چون. بوشهر برسد به أخير و توقف داش دم ي نم را صالح و ت تم ، دي ان گف شت هم ر ی آ ا وجود ی مظف را ب

. نمايم حرآت خوزستان ساحل طرف آنند تا فردا بهحاضري و آوچكی و پوسيدگیآهنگ

ی مظفری آشتدر

سافرت ن م شت در اي اطرهی آ ودی عظيم مخ ه . ب را آ اخته مخصوص زي ا س فر دري شده س ا ن د ج آنی و چنه داشت فاحش یها رخنه ود، در آب ممكن هر لحظه آ رو رود ب ه یوقت . ف ه آ ان ب ن كليف ت همراه ورود در ايشت ردمیآ هی، رقت آ ن ب ان. داد دست م شت آاپيت هی آ ق آ ار، ان مواف اتتظ يع اطالع انوردی وس ر دري ی در ام

ودم را مسدود نمايد و من آنی، سوراخها آرده را مرمت ی آشت آه خواست روز مهلت ، يك نداشت در متفكر به زمام ساعت وهشتي س مدت یا سفينه در چنين تواني م چگونه فارس خليج مثل یدرياي ار را ب واج دست اختي ام داد؟ك وقت هيچ اما من . رفتي خطر م هفتاد بيم ی سفر صد در اين التحقيقيعل شه در مهال ه اندي داده خود راه ب و در نردا يك . شمارمي نم را مهم و مال مقصود جان به وصول راه زل ب ساعت ف د ازظهر از من ه ع از یا نقطه جانب ب

ايق بندر آه ود حرآت ق ا ب ا منتظر م ردم در آنج شت . آ ست انتظار داشت ساحل ی فرسخ در يك یآ ن ی و باي ايه ی بوشهر و اهال و اعيان ، با حاآم خود را در نظر گرفته خدا و مقصود مقدس. نمودی ط را با قايق مسافت ا آ ت

سوار با من آه دادم را اجازه از همراهانیبعض. نشستم در قايق آردهی بودند خداحافظ آمده بدرقه آنار دريا به ه وند و بقي ايق ش شينند در ق ايق. ديگر بن ا حرآت ق انی ب احلی ناگه ه دور گشت از س شت و ب ب آ سپار یجان ره

ود تماشاي ب قايق حرآات.شد انب . نب ه یاز ج انب ب ل یج واج شدي م متماي رة و ام ا چه ياه ب ان س ود حاشيه آف و لب آل .بوسيدندي را م آنیاعاله ضعيف قايق اين ر پشت آ واج ب و ام ابك ی ق ا چ ود و ب ام ی سوار ب ا حرآات تم ه ب از متغيران ا ب رده ی آنه و آاال م ی ديگر موج بر دوش چاالآانه ی با جنبش خود دور نموده ی از پهلو مالطفت را به يكان يكان را ، گرفت ي ب ما، چه ی، يعن و پرنفع عنصر بيرحم اين مقهور آردن ی برا ر بش نوع آورد آه خاطرم فرو برد و به انديشه به دري

شيده یزحمات ات و چه آ رده ی تجربي ه ی شخص آن. است آ ايق آ راع ق رد و دورة را اخت ه ی سوار آ ر تن ا ب یها چه یهموار را سپر نا ی و الوارها درخت ه ی بزرگ خدمت نمود، حقيقت دگان و آسايش تمدن ب سان ی زن رده ان آاآنون ؟ و از آن است آار رفته جانها بر سر اين و چه داشته الزم آيا چقدر مدت ی مقدار ترق همين! است روز ت ؟ است آردهی را طی عظيم مراحل چهیسازي آشت و صنعتیآشتيران فنوم هميشه مثل شگ ی منظور خصوص متوجه ی از فكر عم ران ی خود، يعن ی و همي ادم اي ان افت وطن و برحرم

ن و حكومت ی دريانورد خود از نعمت ر اي شتم محزون عنصر سيال ب فانه . گ د متأس ه ی در عه ك آ ی رو ممالا م آب مشت ك ي و بر سر تصرف شده درياها واقف اهميت به از پيش بيش زمين د ي شور، خونه ا ريختن و خاآه

دة بود آه افتاده و غافل و خودخواه طماع ی پادشاهان دست به ايران ملت سرنوشت دادند،ي م از دست اه دي ين آوت ب آردند و بر عدة یباز شكار رفتند و سرسره به. ديديدورتر نم » جاجرود « و رودخانه »یعل چشمه«آنها از حدود

ه دول افزودند و گذاشتند آه سرايان و خواجه نازن ا ن ا اروپ ا آبه ه دوردست ی تنه ا خصمانه را برادران سيم ي تقز وارد شوند، ودست فرد مملكت منحصر به و راه ايران مخصوصیدريا به آنند، بلكه دراز یاحترامي ب آنها ني

ين ی رو ذخاير و مصنوعات گذرگاه آن و سطح خفته پايان ی ب ی گنجها آن در اعماق آه یدرياي. آنند ، است زمرده بنادر حاصل ايرانيان خود خاصه نشينان ساحل در اوضاع ی بهبود هيچ متأسفانه روت . است نك ان ی ب ث پاييش شم از پ ا م چ ذردي آنه ور م و از دستگ ا عب دي آنه والیا و ذرهكن اش اح وبی و علم مع ا خ . شودي نمرت آنه

يج مقيم ايرانيان ، وضع است و چقدر شبيه آور است چقدر تأسف الحقيقتايف ر خل ارس بنادر و جزاي ه ف اه ب ه یم آواره در امثال ق گويند، هم شه بحر است غري د آب لب خشك و همي ام . و آرزومن الم در تم ه ی اشخاص ع در آيج یروز اهال اما روزبهشوند،يم توانگر یزود درياها هستند به ساحل ادر خل ارس بن داتر م ف د ي گ ه . گردن را آ زي . است آرده اجانبی ما را مزدور يا تماشاچ زحمتكش هموطنان ، اين قاجاريه و سبكسرانه عمقی ب سياستوا سختی گرما بوشهر با تحمل اهل مثال وز استطاعت ی و ه د، هن ه ب د آ ا آوچه ندارن اك شهر یه و خود را پ

باشد، امن خاك اگر داخلة. نمايند استفادهیاند اندآ قرار گرفته آن در دروازة آه ی متمدن یآباد سازند، و از دنيا ال به رود و قابل و بيش آم فارس بنادر خليج تمام فاين و توقف التجاره صدور م ن نقص . هستند س درگاهها اي بن

شود و اگر آشيده آه است یآهن راه رشته مخصوصا يك ی تجارت بزرگ ی راهها و فقدان اخله د بر امنيت عالوه

Page 29: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

شتر صد درجه ايرانیب و بنادر جنو فارس خليج آند اهميت متصل فالت داخل بالد معتبره مرآز بنادر را به بي .خواهد شد

وا نیه سمت اي ه ق در ب رمیق ه است گ ه آ ر چ رج اگ رب ب ان عق ود، در برازج ان ب امی را رو شب همراه بواح ی و در بعض چهل نقاط ی در بعض در تابستان فارس خليج حرارت درجة. آردند استراحت اه ی ن درجه پنج

اهل فكر و ذوق و ميزان و لباسی زندگان اوضاع. شورتر استی از هر درياي فارس خليج آب. سانتيگراد است ان متزلزل قايق آه موقع در اين . آور است تأسف غايت ادر به بن وا حرآت آب ، ما را در مي ال داد،ي م و ه در آم

ران ديرين ی آروز دارد، مطابق مرا موفق آه نمودم از خداوند مسألت خلوص نم خود، بنادر اي اد آ را آزاد و آبنم یا دروازه به مبدل شود،ي م محسوب ايران زندان ديوار اآنون را آه پربرآت خليج و اين ه آ روت آ وم ث و عل

. ورود نمايد مملكت داخلة به از آن متمدنیدنيا و صنايع ا آثافت . صعود آرديمی آشت عرشه به از پلكان . رسيد سالمت به قايق باالخره دراس ام شت و ان و یآ و نفت ی و ب

د امر . انزجار خاطر شد بود، اسباب آرده را سياه ی آشت بودند و سطح ريخته ه تاز آه یسنگ گرد ذغال هر چنه آامل ی و شو شست با تلمبه دادم سمي آردند ب ه ق سافت آ ا قيرگون آب ی تام و . شد دري ا ب ن یام اق تعف د ی ب . مان

د و ی از پا یآل به شد و همراهان و دريا منقلب هوا تاريك آم آم. گرديد نيز مزيد بر علت ی آشت حرآات در آمدنك و قوام وتلگراف و وزير پست دبير اعظم . دريا و دوار سر مبتال شدند یناخوش به ان المل ه یانقالب چن تند آ داش

ا درحال . بر سر بگذارند برداشته را از زمين آاله توانستندي نم یحت. انگيز بود رقت حالتشان د عموم ا بودن . اغم . شد متوحش دريا، آاپيتن از انقالب. كرديمي م مقاومت و وزير داخله من ميان در اينم و من باشد نيست ی دريانورد اليق آه ی قابل ی آشت ی، دارا فارس در خليج ايران دولت رده عزم ه ودم آ ه ب آ

ران دولت از مال هم ی آوچك اگر قايق د، آن دست اي شت را ب بياي رجيح یر هر آ سافرت و در آن داده ديگر ت منم ن. آ شت اي هی آ ن آ اع م را م و اتب ردي م واجب ار ام اخته و گرفت وم س ه است ، موس شت ب ریآ ا ،ی مظف و تقريبه و مخصوص نشده سير در دريا ساختهی اساسا برا آه است یزورق ا و رودخان ور از آاناله رج عب ا و تف در ها وجود آوچك . است لسواح اآيزه آاش ی ا ،یب و و پ ه ن ود آ ه صورت در آن ب ا ه خاطر خود را ب طيب ب دري

فينه ترين مزبور گويا آثيف ی آشت ی ول سپرديميم ه یا س ا و اقيانوسها در گردش باشد آ . است امروز در درياهستادم يو اگر شخصا نم . است آغشته نفتی و چرب غبار ذغال به آن یها در و ديوار و روزنه ه اي شستن و امر ب

مسافرين آردن مريض ی برا شدي نم ممد آن شبانه امواج اگر هم یت آش عفونت. ميسر نبود در آن توقف كردمينم .كردي م آفايتابت بزرگی آشت سير ما هيچ در خط آه تشكر است یجا ات ی و با مه ه مالق شد آ ارت ن شت حق ا یآ انتر م را نماي

أثيراتش نظر مملكت از نقطه ی آشت حقارت سازد واال تجسم را شايد ت ن من ی ب ود از اي ادتر ب ه ی ابتالي زي در آل الم ع ی و نشوونما موجود زنده خاصيت. دريا داشتم قبة ه در مي وق . است ی و ترق توسعه ب اده ف ز تأسف الع خين نيفتاده مهم گذرگاه معتبر در اينی چند آشت فكر تهيه به ی، آس قاجاريه سلطنت دوره در تمام ، آه است ، امر اي

ه گذاشتن را مهمل ی تجارت بزرگ شريان رج و ب ه سلطانيه در چمن تف ران ف اطرا و شكار جرگ و عشرت تهاد عشرت« رداختن » آب د ي م و خشمناك را متعجب شخص پ ا م . كن يج شودي آي ا خل ا را فراموش رس ف رد؟ واقع آ

! را نبيند مهم موقع اين باشد آه چقدر بايد در خواب زمامدار مملكتوم ی و حوال بحرين و حفريات از آشفيات . بايد دانست انسان ی آشتيران عرصه را اولين فارس خليج بوشهر معله یاز عهد . است داير بوده ی بحرپيماي مؤسسات فارس از ميالد در خليج قبل از هزار سال بيش آه است شده آشك فارس مقتدر در حدود خليج دولت اولين ا امروز هيچ است شده يل ت اه ت ديش پادش اد یطلب ي و ترق دوران از ييج خ ذآر اينشودي م از دريا برده آهی اسم ، نخستين عالم در تاريخ. است نبوده غافل فارس خليج قريب . است ل

ان حر ب بهی و حت راندهی دريا آشت در اين آلده از ميالد پادشاهان قبل چهارهزار سال ز دست عم ه ني د انداخت . انارت هیتج ن آ ا در اي ا و بابليه د فنيقيه ر م در عه تي ب شدهي بح ست اهمي ه. ني يا امتع وبی آس نی جن راه از اي

ه ا ب ایبازاره وبی اروپ ل نی جن وش. شدي م ق ر سطح داري يج آبي ارس خل فاين ف ران را از س ود و اي ستور نم مار به ی از ميالد وقت قبل جوپن اسكندر در سيصدوبيست ند «آن يد » س ارآوس «رس اميرالبحر خود را امر داد » نث

» تراژان«. آرد سياحت را متهورانه العرب تا شط » سند«او نيز از . آند را گردش فارس و خليج بحر عمان آه مشغول یرانيآشت به و در آن يده رسان فارس خليج خود را بهاختياري بی غربی بر آسيا بعد از غلبه یسردار روم

ينه ی را از رو متمدنی دنيا ، تجارت مهم گذرگاه ، ايـن در عهد ساسانيان . شد ور م س صـا دادي خود عب ی و از اق . شدي م سپرده و قوافل آاروان دست به خليجی و در انتها شده وارده ر آن د مختلفه اجناسآسيا،

اريخ . اند كردهي اعتنا م فارس خليج بيشتر به اند آه بوده ی آنهاي ملت بيدارترين ن تذآر ت ه اي ا نكت وق دري را ثابت فاتش است روشن تاريخش آه ی در زمان ايران دولت. سازديم ه ، توجه ن طرف ب د غريب اي ا جزروم داشته ی آبه

ل پادشاهان در عهد جلوس مد آن . است ا، مث ان صفويه و سوم اول سالطين توان شار و جزر آن و قهرم ، در افه دول توجه . است و قاجاريه حسين سلطان آور شاه ادوار ضعف ا ب انورد اروپ يج دري ارس خل د صفويه ف در عه

ن را به تجار طماع بود آه یا ، رشته ايران ابريشم دريا، خاصه اين تجارت. شد شروع ا م اي شيد ي دري د . ك در عهه اول اسمعيل شاه ا آ شان و سياح مالح ، پرتغاليه انوردان » واسكودگاما « معروف شرو دري ه پي ود، ب د ب يج عه خل

Page 30: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ف » دالبوآرك آلفونس «٩١٣در . يافتند راه فارس ا س ه یا ينهب د ب را » هرمز « شهر سپس وارد شده » مسقط « چنبنا . آرد و استحكاماتی نظام قالع نمود و محل و بعدها آنجا را آامال قبضه مجبور آرده ساليانه ماليات دادن به

اي مورخين بر قول ن ی اروپ ان در اي د از تصر . است داشته هزار سكنه چهل » هرمز « زم ا بع ن فپرتغاليه ايدريج آنها شد، به ی و تجارت ی نظام مرآز عمليات ، آه مهم موقع ه ت ام آ ادر و سواحل تم يج بن ران خل ، خاصه ايه » آامبرون« را و پرتغاليها آن . دارد نام امروز بندرعباس آه یا نقطه يش خواندند غلب د، و ب رن از يك نمودن ق

.دادندي نم ورود و خروج ، رخصت باج دادن را بدونی آشت و هيچ شده فارس اختيار خليج صاحب داشتند یانقياد خود وام و حکام را به آرده دخالت هم مملكت در داخله ی تا مسافت رسيد آه یا درجه آنها به قدرت .شمردندي نمیچيز را به صفويه و دولت

ه انگليس دولت معاضدت شد و به فارسی دريا متوجه داخله بعد از نظم عباس شاه ن آ را وقت در اي ی حاضر برد حمله فارس خليج بود، بر سواحل و طرد پرتغاليها شده در جنگ شرآت اآم داودخان ١٠٢٣در . ب ارس ح ف

درعباس تصرف را به يس ١٠٣١ و در گماشت بن ا انگل ة ب د عهدنام اه . بست ی مفي ام دو م » زهرم « حصار تمذآر آن امروز من بروز دادند آه و لياقت رشادت یقدر به جنگ ايرانيها در اين . محصور بود ه از ت ده ب وجد آم

ختيها نیس شت اي فی آ ا آثي بی و دري وش منقل نمي م را فرام دیايران. ك ر عه هی در ه اي آ د توان دارد، ی قائارت و ، ضعيف است ضعيف دولتش آه ی و روز واناستت اس « عب ن ی عل الن وآهم دي يش » مل ه ب ا در از هم ج

رده قيام آن خدمت امروز به آهی ملت دارم ميل من زيرا آه است تأسف اسباب اين. كندي پيدا م مصداق ايران ، ام آق ثبات ر نفس ذات و استقالل خل اد ب ده داشته و اعتم شتر فرمان ا بي شي باشد، ت تفاده رش از فكر و شم د و اس آن

د مملكت عادتمندتر باش ه. س ا چ اره ام ه چ اب سلف سالطين ، آ سم ، ب يم هر ق ش تعل و ی و عياشی را جز درويه ی بسيار وخيم خود درس ارادة ی و سست ناشايست بستند، و از اعمال خلق ی بر رو یالقيد ردم ب د م ابقا . دادن سه ی سست از حضيض ايران ملت و نادر، چگونه حسين سلطان عهد شاه ميان قليل در فاصلة آه آردم اشاره اوج ب . بود ايران ملت اخالق مثل هم فارس خليج اوضاع. رسيدی و تواناي قدرت و قالع و مؤسسات متصرفات شدند و تمام پرتغاليها تسليم . هرمز گرفت از قلعة چهارصد توپ قريب عباس شاه

ه شرط به و شاه. قشم در جزيره گمرك و حق صيد مرواريد در بحرين یاستثنا واگذاشتند، به ايران خود را به آنكا اجازه وارد نگردند، به تاجر باشند و در سياست فقط ا را محل داد و قالع اقامت آنه ران آنه . ساخت ساخلو ايار ، تصرف فارس بودند درخليج خود آرده بحريه وسيله به آه دت مساع همه با آن انگليسيها را هم یحت ی و اختي

. بلند آند بيرق يك فقط هم ليس انگ دولت داد آه اجازه بود، شاه ايران دولت ، خاص بيرق برافراشتن نداد چونرده تطاول مرز دست یسو آن نمود و اعراب خود را فراموش خليج تدريجا ايران عباس از شاه بعد در دراز آار ي را ب دولت گشتند و عمال مشغول ی و راهزن یدزد به ی و در خشك آب اه . ساختند اختي ين نادرش ا نظر دورب ب

ديم خود را به پادشاهان تاج ان اير ملت و چون را دريافت فارس خليج خود اهميت ه او تق دوا ب رد، ب ا رو آ یدرييج سواحل متما. آورد ارس و جزاير خل ود ف اد نم ن . را منق اه اي ه ، يافت ي م اگر مجال پادش اد ی صحيح بحري ايجوديم دمات. نم ه مق را ب ن آن ب اي راهم ترتي ه ف مال آورد آ وب در ش ه و جن اد ايیسازي آشت آارخان رد و از ج آ

یس اجير آرد و قرب ايرانيان و تربيت تعليمی برا رای انگليس و استاداننمودي م حمل بنادر، چوب به مازندرانران حرآت به فارس در خليج ی جنگ یآشت فاين اي ا ساخت آورد و پرتغاليها و هنديها و انگليسيها را مزدور س ت

ن دورة سود آه اما چه. زند بياموی عمال دريانورد ايرانيان اه اقتدار اي شيد ی طول ش تن . نك ا رف ز او، آش ب تيها نيه بحريه ، از آن يافت تثبيت زنديه دوام آم بعد از دولت قاجار آه و تارومار گرديد و دولت پراآنده الوده آ اش شياحان یيك . آورد ع را جم آنی بقايای آند وحت استفاده بود، نتوانست شده ريخته ه از س ا آ رن يك اروپ د از ق بعه ادر ب ده ن ادر آم د گ بن ران در سواحل« وي تخوانبد اي شتيهای اس دمی آ ادر را دي د ن ه عه ال چون آ صاحبي ب م » . نداشتی و مراقب بود و محافظ وپاشيده ريختهاريخ اوراق آهی ضمندر يج ت ارس خل يش ف يما گذرانمي نظر م را از پ ار ديگر س وبی ب ريم محب يش خان آ پ

ادر، و عباس بعد از شاه زيرا آه كنمي م احترام اندازهي و ب دارم دوست را من طان سل اين. شودي م مجسم چشمم و نن اه شايد بهتر از اي ه كت ممل ی ترق ، راه دو پادش ن را دريافت ود و از اي م جهت ب ه ه و تجارت توسعة خود را ب

.كردي م مصروف صنعتدار است اخالق مهر مخصوص فارس خليج اوضاع در ه . او پدي را آ د از مصفا آردن زي ران بع از وجود ايا ود، بیرقب لي خ ه تأم يج ب ارس خل ان. آوردی رو ف وازش خارجي ه را ن ا را ب رد و آنه ارت آ شويق تج ود و ت نم . نپردازند تجارت تا جز به،ی ايران نظر عمال بخشيد، اما در تحتیآزاد

خارك جزيره

ديها ههالن ل ومرج از هرج آ ريم قب تفاده خان از آ رده اس صره آ ه از ب ره ب ه خارك جزي ون آ شت اآن ا از ی آ م فرسخ يك. بوشهر است ی غرب شمال یفرسخ در ده جزيره اين. ساختند ی آمدند و استحكامات گذرد،ي م آن ینزديك

Page 31: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

اه . است بحرين رقيب زيرهج اينواريد، مر در محصول . دارد عرض فرسخ و يك طول و نيم ز از و گچ یم نيد بحرين ی و سفيد در صالبت مرواريد خارك . آنجاست یها التجاره مال ر مرواري رجيح » سرنديب « و ب . دارد تد هزار نفر نوشته عهد، دوازده را در آن آن سكنة عدة ن . ان شتر س شان . هستند یبي صيد و ی و مالح تجارت شغل

سويها . باشند مشغول تجارت به فرانسويها بخشيد آه ، به را از آنها گرفته ، خارك خان اما آريم استمرواريد فران موقعيت افتادند، زيرا آه آن تصرف خيال ، انگليسيها به در آنجا نكردند و بعدها در عهد قاجاريه ی آامل مواظبتأمورين ی نظام را ايستگاه جزيره اين ات هری جنگها ع در موق دو مرتبه . دارد ی مهم ینظام وال آردند و م و ام

ه ل خود را از بوشهر ب ا نق يكن آنج د، ل د از نمودن اريس مصالحه « بع ه » پ ا را تخلي د آنج ل . آردن ره در مقاب جزي . است يگيران ماه و تابستانها منزلگاه زمستانها غالبا غيرمسكون آه خارآو است ، جزيره خارك

قاجاريهعهد

ه انگليسيها حق به ايران دولت. بستند ی متمرد قراردادهاي انگليسيها با شيوخ . شد شروع قاجاريه دوره در داد، آصا آه ناپلئون. گذارند قدم ايران خود، در ساحل ی آشتيها آردن مرمت ی، برا لزوم موقع ر از ی از اق ا بهت اروپد معبر معتبر استفاده اين ی جغرافيا از وضع بود خواست ه آگا فارس خليج تاهمي به شاهيفتحعل ار پس . آن ا درب ب

رد، ی مهم استفاده نظيري ب فرصت از اين بود آه نااليق یقدر به ايران اماحكومت. وارد گفتگو گرديد قاجاريه نكان ه و درباري رق آ يس روسی طال از ب ره و انگل د خي ايج بودن هی نت تشدي م را آ ن از رقاب اي دول اي ی اروپ

ه بگيرد، هيچ قوت ايران بحريه فرانسه مساعدت گردد و به ايران دولت نصيب ار ب د و آ اي در نظر نياوردن یجان محروم دريا در حقيقت از اين دولت آشيد آه د و خارجي ه ی، حت مان اي در عهدنام ه یه ان آ ستن ي خود م مي د،ب

ه . آنند تقسيم را هم فارس خليج آب دانستندي نم الزم ال آن زيرا آ ران دولت را اصال م تند ي نم اي ه خواس د آ بدانن . باشد تقسيم به محتاجاب هرات در محاصرة بعد از آنكه انگليس دولت ران ی آامي ا اي شون را ب د، ق اده ی دي ران در بوشهر پي ا اي رد ت آن تا آنون وقت از آن . صرفنظر نمايد گفتند،ي م هندوستانش دروازة آه شود، و از هرات وب جن متوجه دولت اي

يج ارس از خل رده ف ا، ادارات. است صرفنظر نك ه خاصهآنه ا تلگرافخان ست یه اء ناراضيها و ب ادر، ملج بنارس خليجي، آشتيران لينچی آمپان وسيله به. شد فراريان ه را ف م خط خود انحصار داد و هفت ب رد مه ر آ در . داي

. بود ساير ملل سهم فقط هزار تومان چهل ، قريب فارس خليج صادرات قيمت ليره ميليون از سه بيستم قرن اولأمورين سقطی سياس م ت در م رين و آوي ر بح درعباس و جزاي هر و بن ام و بوش ه مق د آ ب دارن افع مواظ من . است آن و مستعمرات انگلستان به متعلق رود آارون تجارت تقريبا تمام. اند انگليسه ی سرشار نفت مخازن واسطه به است یبديه ران آ ال استخراج موجود است در اي وان ي مشود،ي م و فع ، گفت ت

ارت آه خارجه حملی بار برا شود، هميشه تشكيل فارس اگر در خليج ی ايران یشرآتها واد نفت عب باشد، ی از مه آه است دارا خواهد بود و حقيقتا مورد تأسف ن ی ايران داران سرمايه حال تا ب ه اي ه نكت د را در نظر نگرفت . ان

ران و تجارت اقتصاديات توسعة به تامي عالقه هميشه آه ، من مالحظه همين به ه و دارم داشته اي یران تجار اي ب . سازند فراهمستقال آار را م ، اسباب خود بودهی تجارت مؤسسات بايد در فكر تكميل آه ام آرده خاطرنشان

فرصت فوت دارم و ابدا ميل يوميه است تحرير گزارش سطور، قصدم اين نوشتن در ه ن ا تعرض اشخاص ب نم و دودمانه . بكن ی عالمت ، دارمي برم ی هر قدم بايد آرد آه چه یول رور از ت ا ی و بيفكر یپ د ی و خرابكاريه شينان تخت ی عم ن

ه ، ه شا ناصرالدين ساله پنجاه سلطنت. كندي م قاجار حكايت ه آ بد و درة او را گل قاجاري اج سرس د، ي خود م الت دانند، خود را از سالح ی سع نهايت با آه ارض آرة متمدنة ممالك و صنعت علم بود، با جنبش آرده تصادف و ج .كردندي و مجهز م مسلح مختلفه و فنون دانش یشخص بود به شبيهداد،ي م نشان آردن ی و ترق رفتن در پيش آه ی و دقت شتاب ی ميالد نوزدهم بشر در قرن نوعوان ي م قرن در اين . آند مافات ی تالف ،ی روز باق باشد و بخواهد در پنج غفلت در خواب سال پنجاه آه ه گفت ت آ

ام به انسان در تم اد خود، دورة ق وه صرف ايج راز آوشش ق رده و اب ل . است آ ه ی سع متنوعه مل تند آ در داشيش مسابقه آخرين د و ب از نمانن ديگر ب سايگان از يك ه از هم تقرار نظم و آب خاك وسعت خود ب و توسعه و اس افتخار ، بلكه است ودشان خ آسايش تنها باعث نه آهیجاي رفتند و رسيدند به. خود بيفزايند سرزمين ی و ترق تمدن . بشراست نوعا و سالوس یخود تكان تنها به ايرانمدار نه گيرودار، شاهنشاه اين بحبوحة در ا طرز ري دا ب ا و عام داد، عالم و ن

د عدم يا سرزمين ی در ديار بدبخت را فقط آن ذرات زد آه مملكت بر اين یپاي پشت چنان ی خرگوش یخوابها باي

Page 32: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ران آه منتظرم من! وجو نمود جست ه بحر اي ال غريب . باشد داشته ي ه یآس ! ی انتظار و عجب ی خي اوضاع آا است فارس آمده بر سر خليج یي بال ، چه منحوس قرن نيم درآن باشد آه خود ببيند و آگاه آنروز را در مقابل ، آي

بايد باشد؟ فارس درخليج بحريه مشاهده باز متوقعه ی اشخاص از چشمشودي می جار خون ، زيرا آه نيز صرفنظر آنم موضوع از اين آنكه بهتر ه آ ی مل تعصب ب

شون شدم موفق من را شكر آه یخدا. ببينند ننگ نقوش را با اين فارس خليج و صفحه آشنا بوده را بيگانگان قوب سواحل ر شيروخورشيد را ب ، و بيرق آنم از بنادر خارج ران جن ايم ، نصب اي دا . نم ه یخ ين را شكر آ هم

د، زورق تعميرش و دادم خود ايستاده آه معيوب زورق ه است ی آردن سيم آ رق ن ا بي ر دري يد را ب شيروخورش و شويم مريض سفينه دراين و همراهانم من ندارد آه اهميت هيچ صورت در اين . آوردياهتزاز در م به فراز آن . آنيمی دريا جا يا در قلب

خطر

ر اعظم مهمه ی از مباد ی از يك محرمانه ی از بوشهر، خبر آتب از عزيمت قبل شب يد و دبي ه رس ه من ب داد ارائا تمرآز داده ی و قوا است نگران ، سخت قشون از تجهيزات خزعل شيخ آه د ي و م است خود را در سر راهه دانر ی آشتیسوار ذلت به ، و مجبورم نيست ديلمبندر به جز بندر بوشهر یسير قوا، خط آل فرماندة ی برا آه ی مظفاه من حرآت از ساعت هم ، و شيخ در دهم تن دبيرش آخرين . است آگ ه ت شت يك اينك زرگ ی آ ه ی جنگ ب روان

را واژگون و آوچك ضعيف ، آشتي توپ ضربة و با يك آرده رده م را اسير آ ا م ه سازد، ي ا م ب د يهر ج خواهود رسيده من به هم ی ديگر ی و راپرتها بودم فكر افتاده اين نيز به خودم راپرت اين از وصول قبل. ببرد ا . ب واقع . بود آشيده نقشه خود، خوب غلبةیبرا

ن رسيدي م آه همیاخبار. بودند را آرده تهديد و تخويف اين هم ی سياس مقامات ال اي د م خي رد ي را تأآي ذلك . ك معر جان مملكت ، صالح خود صرفنظر ننموده و از عزم انداخته مهلكه عالما و عامدا خود را در اين ال را ب و م

رجيح ن دادم خود ت ا يده پوس زورق و وارد اي ه مسرورم یخيل . شدم مخوف ی و دري يس جز من آ رة و رئ داي جز من ی آشت در اين. شدندي م و آشفته ، واال بيشتر مضطرب نداشت سابقه موضوع از اين ی، آس من تحريرات

و وسايل پ سفر دريا نبود، تو مخصوص ی آشت چون. اشت وجود ند ی بودند، آس همراهم نفر آه بيست و قريب . مملكت عظمت بود در راهی غيرعادی جانباز يك من اقدام واقعا اين. نداشت دفاعيهيخ ل ش ده خزع ودم را ندي هی، ول ب سش قياف ده او را در عك ت دي ت و تح رار داده دق ودم ق ستمي و م ب ه دان ا آ به ی سيالب و اين مملكت در اآناف من فاتح قشون اعمال آه زدمي م ، و حدس است متفاوت ینگ ج یها قيافه ال آ فع . تدابير را ندارد اينگونه انديشيدن و قوة مجال. ام او را تهديد نموده ، قدرت آردهی او جاری و نواح اطراف بهينه به ديگران سنگ آه ی توانگر و شخص ، گزاف ثروت ی و دارا است متمول عالوه به ان زده س حال و در هم

ذير خلل عقيده با يك آه است ی دارد، غير از آس محفوظ حوادث از دسترس خود را هم جواهر و نقدينه در یناپه . ست ا شده ی و فداآار یجانباز حاضر به مملكت راه ه با تكي ال توجهات ب د متع خود ير درخشان و شمش خداونم سالمت و به ، وارد دريا شدم نداده را اهميت ی وخارج ی داخل اخبار و تهديدات از اين يك هيچ اده در بندر ديل پي

ر من آنچه . گرديدم ان ب دارد اهميت گذشت و همراه ر و صالح از روز اول . ن اية در مملكت خي و زحمت سين هم ، و من است شده فظ ح آن اهل و شهامت یفداآار واره ی قطع اصول هم د هم ی، رو در نظر داشته را باي

ستاده یپا ه خود اي ازو ، ب ه یب نم خود تكي ا غرق . آ ده آن و مملكت شديمي م فرضا در دري ه یا فاي د، از را آ باي .كردي نم ثبتیشناس وظيفه ما را به اسم خ تاريیول. بردي ما نمیجانباز

االم سرزميندر

قوس پنجم پنجشنبهارات ی دورنما همه. درخشيد من اطرافيان از چشم شعف شد و برق از دور نمايان ظهر بندر ديلم مقارن را عم .گفتندي م و يكديگر را تبريك داده يكديگر نشان به است خام و خشت از گل با آنكهاند ساحل ما را به بود آه الزم یزورق. پيشتر برود و نتوانست ده ايستا ی بندر، آشت ی فرسخ يك در ن . برس در اي

ود، شروع شده آرام تازه دريا آه انقالب باز مقدمات وقت واج . شد ب ود از هر طرف آف ام و در برخاست آلنج ی دريا گاه سطح اه ذرع پ اال و گ نج ی ب ايين ع ذر پ د ي م پ ان . آم ن در مي ست تالطم اي شت ی باي رك ی آ ه را ت گفت

ه اپيتن. سوار شويم زورق ب ا در زورق آ ان و من گرفتی ج ورا همراه ه دل ف ه باخت شيدم زورق وسط را ب . آواج با هر يك جدا شد و در تصادف زورق ايين ی طور از ام اال و پ ه رفت ي م ب ا وحشتن آ ود اك حقيقت ا . ب ا ب دريابش طرف آن به طرف و از اين كردي م ی باز زورق ود ي م پرت سليم نم ا ت وع رب و م ا شده الن ر غرق و دل دري ب

Page 33: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

شتر است معروف شدت به آه هم ی ساحل امواج. داشت عمق بيست ذرع ی ال در اينجا قعر دريا از ده . نهاديم ، بيه . بود ی نگران اسباب ن حال هر ب م فرسخ يك اي ين . د ش ی ط ه ردم ي م صحبت راه در ب دم ي و م ك ا حواس خندي تچند نفر حاضر . ايستاد هم بندر، زورقیدر نزديك. باشند خود متوجه اطراف به ، نگذارم نموده را جلب سايرينه آشيده دوش ما را به شدند آه انند یخشك ب ن . برس م اي ال ه ود از زحمت ی خ ا و عاقبت نب را مختلف ی مرآوبه

. را بياورند همراهان ببرند و بقيه را امر دادم و زورق قلبا خدا را شكرگزار شديم رسيدهیخشك به آرده ترك

دولت نشان ه چون . آوردیجا شكر خداوند را به افتاده خاك به آاپيتن بود آه اين ديدم آه ی چيز مضحك ساحل در او نزديك بان معلوم. پرسيدم سبب. تقاضا آرد را از من خارجه اول درجه ان نش ، برخاست شدم ه وقت شد هم ا سوار آ م باز رخنه آه است داشته بيم راه و در تمام ها را مسدود ساخته رخنهاو، و بوده سوراخ از دوجانب ی، آشت شديم شد، شروع باد و طوفان آه شب نصف یا در حوال مخصوص. قعر دريا فرو رود به ی وارد گردد و آشت ، آب شدهد، جرئت مشغول اما چون را بگويم مطلب آه آمدم نزديك دومرتبه گفتيم ر بودي م تحري ردم تكل ساعت يك . نك

طعمة و همه است آار تمام آردم يقين. رسيد گوش به ی آشت ی از چرخها ی يك شكستن ی، صدا شب بعد از نصف . جدا نمودمی را از آشت آوچك فورا زورق. ايم شدهیاهمان درست آمد آه خاطرم به ات هم نيده ی صداي اوق ودم ش ان ی، ول ب ردم گم ه است در خارج آ شت و ب ی ربط یآ

از اما من . د برسان ساحل به خرابي آشت ما را با اين است توانسته اينكه ی برا خواستي م نشان آاپيتن یبار. ندارد اگر چه . داشتم را محفوظ نشان و احترام نمودم اميدوار و دلگرم انعام بذل و او را به آردم ی خوددار مدال دادن

رام متأسفانه ار قاجار احت را ی و عظمت درب شان ی ب اق ی دولت و عالمت ن سويان یيك . است نگذارده ی ب از فران :نويسدي م١١٩ در صفحهو نگاشته ايران انقالب به راجعی آتاب مشروطيت اوايلويكتور برار، در به موسوم

اتم نشان ی و اعطا وجه نيز در اتالف سلطان. دارند ی و جمع ی فرد ی قجر قراردادها با پادشاهان عشاير،« ی ح ».كنديم

شان . اند شده نشانیدارا دربار از جانب آهبينيدي را م وطن به و خائن نااليق اشخاص غالبا ار ن ه واقعا آ اي ب یجه است رسيده و فضيلت صاحبان آ شان و خدمتگزاران ی و تق داآار، ن شان ي خود را در ب ف شخيص ین د ي م ت . دهنين يه قاجار شايد در دوران . نداشت ی تقصير آاپيتن أمور او اول ه ی م ود آ ه ب اداش ب ين خدمت پ ی و محسوس معيما سوخت آاپيتن حال به ، دلم نشان از دادن استنكاف در ضمن . كردي م شان ن یتقاضا م ی و در س تعجب او عالئ

ا داشته ما را محروس جان آه ی خدمت ی در ازا چگونه ظاهر بود، آه شان يك ی، از اعط نم ي م یر خوددا ن در ك . است مزين آن بهی نااليق مذبذب هر خائن سينة صورتيكه

ن شان اي م ن تی رس ل و عالمت دول رام قاب ينةی، حت احت ا در س ارجی بيطاره دهی خ ده دي ه ش ز و در داخل نيهیاشخاص ذ آن ب ل اخ ده ناي ه ش د آ ينه ان ان س ستحق ش ه م ت گلول ائنينیبعض. اس ت از خ ه مملك از ورود آ

ه بينمي می مفتحر و آمتر مأمور مملكت اول درجهینشانها اند به اروپا ممنوع یها خانه قهوه به و طول عرض آه است اين و عجيب. نباشد آراسته رنگارنگ ی و حمايلها خرد و بزرگ ینشانها به اش سينه أمورين آ صديق م

اك روح. است ی عار از نشان ايشان سينه هستند آه یو خدمتگزار، آنهاي د ستايش ی ايران پ ه فت گ را باي ن آ ايرك و صداقت امانت اند، باز روية شده دربار متحمل از طرف آه ی و خفت ، با مذلت مأمورين قبيل ه را ت و نگفت

.اند مشغول مرجوعه خدمات انجام به صميمانهآور آيا تعجب . بدهد دربار را تشخيص اين ، طرز اعمال آشنا شده حقايق به تواندي نباشد، نم وارد در عمل ی آس تا

أمورين بايد اعطا شود و موجب اول و درجه برجسته خدمات پاداش به آه دولت نشان آه نيست باشد، افتخار مد؟ اشخاص ینشاني خود را در ب نشان آند آه جلوه پست ه درج تا اين و آگاه صديق در نظر مردمان ه ی بدانن از آ

. بسيارند دولت مأمورين اند، در ميان حتراز آرده ای دولت نشان قبول

سفير انگليسینتها د ی حضور مخابرة ی وزرا تقاضا هيأت رسيد آه از تهران یتلگراف» ديلم« بندر در ه . دارن راعظم ب ر دبي و وزي

وم . بيايند تلگرافخانه به با من امر دادم وتلگراف پست ه ی سختگيريهاي شد در تعقيب معل را آ سيها ب عدم ی انگليشته ی عصبان ، شومي م جنگ ديدند جدا وارد ميدان آه وقع م بودند، در اين آرده خوزستان به من عزيمت و دو گه فرستاده خارجه وزارت عصر امروز به ی و يك صبح ، يكي شديداللحن يادداشت فقره ام شتاب اند، و ب ه تم مطالب

: قرار است نتها از اين متضمن امور خارجه وزارت تلگراف صورت. كنندي م جواب : عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اشرف حضرتحضور

Page 34: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

.رسديم عرض عينا به آه رسيده انگليس از سفارت قوس امروز ظهر چهارمی فور مراسلهدو

اول مراسلة وزير یآقاا آ امروز صبح از مالقات پس« اب ن ب ر امور خارجه ی، دستورالعمل مستطاب جن اه اعليحضرت از وزي پادش

ال مستطاب جناب عنوان به مفاد ذيل بهیا مراسله آه رسيده انگلستان اه اعليحضرت دولت . دارم ارسال یع پادشه نموده پيشنهاد دوستانه انگلستان د آ سا بودن ه یع م را جميل اد مصا ی خود را ب تانه لحه ايج ا شيخ دوس خزعل ب

يخ( ره ش ه) محم د، و حضرت ب ار برن ا اشرف آ يسی آق ده رئ وزرا وع ه داده ال د آ اه بودن يخ هرگ ار ، ش ، اظهاه ضرت اعليح دولت. نخواهند نمود مسلحه ی قوا استعمال مشاراليه بر عليه له و انقياد نمايد، معظم اطاعت پادش

ستان سوس انگل ه د اف د آ ه اشرف حضرت ارن رده وعده ب ا نك ور وف تانه و نصيحت مزب تدار و دولت دوس دوساطت شاراليه وس وده م د را رد نم شان . ان شنهاد اي ه و پي ورد توج داده را م رار ن ابراين ق د، بن ت ان اه ، دول پادشستان ال انگل ه ، ح د آ شنهاد خ ناگزيرن هود پي د آ ار نماين سترد و اظه ر نم را م ديديگ هتوانن يخ« ب ره ش و » محم

شار » بختياريها« به ه یف را را آ ا م اسكات ی ب د، ي آنه ه آورن د ادام اه . دهن ات هرگ ارگزاران ی فعل عملي ران آ اياه اعليحضرت گردد، دولت انگليس اتباع به ی و مال ی جان و خسارات ورود صدمه موجب ستان پادش دولت انگلده دانسته آن يما مسؤول را مستق عليه ور م و خسارات صدمات آامل غرامت دار پرداخت ، و عه . شمارندي مزب

ه كنند،ي م را حفظ حق خود اينی برا انگلستان پادشاه اعليحضرت دولت حال در همين ه آ ه يهر نحو و طريق ب كد عمل به انگليس ی رعايا و مال جان و حراست حفظ ی برا ی اقدامات خود بداند از طرف ی و مقتض صالح . آورن

تأخير به را بدون مراسله اين فرموده ، محبت دارم محترما خواهش مستر چمبرلن مستقيم دستورالعمل بر حسب ». داريد الوزرا ابالغ رئيسی آقا حضرت اشرف

دوم مراسله

وزيریآقار« هنظ له ب ابقة مراس ه س ود مورخ رو خ سب ام ر ح تورالعمل ز ب ه دس ر امورخارج اه اعليحضرت وزي پادش

ستان له انگل ا مراس م محترم لی رس ه ذي وان را ب اب آن عن ستطاب جن ال م اطر آن . دارمي م ارس د خ اب باي جنستطاب ازم م ه را مستحضر س اه آ وامبر در م ت١٩١۴ ن اه رت اعليحض دول ستان پادش ات انگل م اطمينان ی رس

ره شيخ اجل جناب به ه داده محم د، آ وع در صورت ان ه دولت از طرف ی تجاوز وق سبت علي ه ن دار حوزة ب اقترا در ايران ايشان و عالقجات اموال به او، يا نسبت شدة شناخته حقوق به نسبت اليهيمعز ود، ب د ب ی متعهد خواهن

ه ی حل راه تحصيل سبت آ ه ن شان ب اه اعليحضرت و دولت خود اي ستان پادش ه بخش رضايت انگل شان باشد ب ايه . بنمايند الزمه مساعدت ين ب اه اعليحضرت نحو دولت هم ستان پادش ع انگل وا جمي ه ي معز ی ق ه الي را از هرگونو حوزة به نسبت یولت د چنين يا تجاوزات ی خارج دولت و حمالت تعرضات ور و حق دار مزب ناخته ق اقت شدة شود و حراست ، حفظ در ايران ايشان و عمارات اموال به ، يا نسبت مشاراليه د نم ات . خواهن وق اطمينان ه ف شيخ بند، داده از اعقاب ، آه مشاراليه و جانشين محمره ا وقت شده ذآور او باش ه ی، و ت ذآور او، از اب و اعق شيخ آن مشروط ی، ول اثر استی نمايند، معتبر و دارا تصور ظن عليه دولت به بت خود نس تعهدات مراعات ر اي ه ب آاب شيخ جانشين انتخاب شاراليه از اعق وط ذآور م ه ، من شاوره باشد ب ه م ا دولت محرمان اه اعليحضرت ب پادش

ستان شان رضايت ، و جلب انگل ا وقت اي ه ی ت ه ي معز آ اب الي ه ذآور م و اعق ور روي سبت اطاعت زب ه ن آراء و به نسبت آه یا دهند، و رويه را ادامه انگلستان پادشاه اعليحضرت دولت نصايح شاراليه دولت ب بخش رضايت م

ته د داش ل باش ند، در مقاب ت باش ه دول ت علي اه اعليحضرت ، دول ستان پادش ع انگل ساع ، جمي هی م ود را ب ار خ آد ی محل و استقالل ی فعل را در وضعيت » محمره شيخ « آهخواهند برد رلن . نگاهدارن ی، از سرپرس مستر چمب

رن وده خواهش ل ه نم د آ سول ان د قون رر دارن رال مق اه اعليحضرت ژن ستان پادش يم انگل سول مق ا قون بوشهر يه مزبوره در نقاط اشرف حضرت آه ی شيراز، در صورت مقيم انگلستان پادشاه اعليحضرت ی رسم باشند مكاتب

. یانته. الوزرا نمايند رئيسیآقا اشرف حضرت تسليم مفاد فوق بها نموده شيراز درج به حضرت اشرف وزير مختار را به تلگراف متن ، آه قبل هفته مراسلة جواب د، تلگراف بودن

ده سيد بالجواب نر صدور جواب ی برا ی تعليمات چون رسانده عرض به ه مان سبت حالي ه ، ن له ب ن سابق مراس و اي ». شود داده مقرر فرمايند جواب هر قسم دو مراسله

مشارالملك

٣٧٩١ نمره- قوس۵ پنجشنبه شب اهللا امان سرتيپ قشون آل حرب ارآان رئيس

Page 35: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

أت ه هي شان وزرا آ ارت استيصال ود، آسب واضحی حضور تلگراف از عب د تكليف ب د از مالحظه. آردن بعأت آند، بدون ايجاد تزلزلتواندي نم در فكر منی مهم و موضوعی پيشامد هيچ ، چون تلگراف د هي وزرا را تردي

ذه ورد مؤاخ رار دادم م ه ق ه آ ا را گرفت د چرا اصال نته ك. ان ه تلگراف عين اين ن آ ه در اي ورد ب أت م وزرا هي : نمودم رهمخاب

تهران

اقباله دام وزير ماليه ذآاءالملكی آقا اجل مستطاب جناب

ده ايد هنوز من آرده تهيه را آه یا مراسله جواب گرچه« اد آن ام ندي ستم مسبوق و از مف ه ني ات آ خود را نظريدلول آه ی، با اطالع اظهار دارم آن و اثبات یدر نف له از م رده حاصل مراس ذآر م ام آ در ت ه دهمي ، همينق من آله یجنابعال. نمايم و ثبت خود ضبط درآابينه توانمي را نم و مكاتب مراسالت قبيل اين د اگر مفاد مراس را بخواهي

ال . اظهار آردم آه است همين من معتقدات قرار دهيد، مختاريد، زيرا آه شور و مشاوره در تحت ه فع ه آ جمع ». هستم فرونت به حرآت مشغول ماه است غرة

قوا آل و فرماندهالوزراء رئيس ۶٩٣٠ نمره

ا نيست نوشته قبيل اين گرفتن معتاد به من آابينه آه آردم و تصريح شودي م مالحظه چنانكه ال ، امر دادم ه ا آم ب . داد خواهم خود را انجام نظرية من. آند دارد، اعمالیا عقيده هر ، بگويند هر آس نتها را مسترد داشته شدت

با انگليس روابط

ه خود را موظف ی از ديرزمان انگليسيها ارت دخالت ب ران ی و سياس ی در امور تج ستند ي م اي ع . دان ودن واق ن ب اياتحين ی، و برا شده شمرده عظيم ی، جرم خاك اين ساآنين ی برا در جوار و معبر هندوستان سرزمين ا، ف درياه

يش اينواسطه به. آن در اوضاع ی دخالت حق يك رن يك ز ا ب ه است ق ال آ ستان اعم سبت انگل ه ن ران ب م اي ، درحك . است آرده جلوه هندوستان محافظه ديگر سياست در نظر دول آه بودهی بطئ تصرف

ستان مرتبه ٢۵ قريب. است انگليس عمرات مست و زيباترين تريني غن هند ر انگل ر و دارا از جزاي ٣٠٠ ی بزرگتون تان. است جمعيت ميلي ان هندوس ستان عظمت بني ارج اطوار سياست و محور و محرك انگل ت آنی خ دول

ه است و معروف است تجارت منبع زيرا آه آيديشمار م به يس سياست « آ ا ی يعن انگل يس رت تج یخيل . » انگلسايگان اغنيا باعث مورد، مجاورت در اين بايد باشد آه تأسف اسباب سمت . است شده آزار هم ران یهر ق از اي

شتر موجب ی يعن ،ی غن همسايه آن به آه ر باشد، بي د نزديكت ا و جالب اضطراب هن يج . اوست توجه بريتاني خلران و جهل از جبن قاجاريه در دوره لحاظ اين و به دانندي م هندوستان را دروازه فارس تفاده دربار اي رده اس و آال ارت چنگ د آن خود را در اطرافی تج رو بردن ن. ف ه اي ه غلب ه ن وده جنگ ب ه است ب انی يك ، چنانك از بزرگيس ده انگل ته عقي ه داش رقی از پ تجارت « آ رود بي د ب ه» باي ه ، بلك ائل ب ر، يعن وس شيدنی ديگ اختن راه آ و س

سر شده ی تجارت یمنزلگاهها ه . است مي ن ب رده ثابت جهت اي ه آ د آ ه یراه . »رودي م راهی از پ تجارت « ان آ . نظراست اين اعمال نمونه آرده احداث لينچیآمپانسالمت به و فعال اليق دريانوردان با اين آه ست ا بوده مايل هميشه هم ايران منصف ملت نماند آه ناگفته يش م پان ي حت شدهي م آه ی تجاوزات در تمام . بيايد ا صبر و متأنت االمك ار م ب رده ي رفت از سياسيون ی بعض یول . است ك

يس ه ( انگل د گذشت از حق آ انر د نباي ال مي يس رج الف انگل م مخ شان ه تند و نظريات سيار داش ه ن ب ت ظري ملا شمرده یبريتانيا ر عموم ه یارادگي و ب از ضعف ) شودي نم آبي تفاده ی خيل قاجاري رده سوءاس را در و دولت آة ا بحبوح صادی گرفتاريه ه،ی و سياسی اقت ويض وادار ب ازات تف ه امتي ل مهم ا ، از قبي سوخهز امتي ن راه من آهاز تأسيس ١٢٨٩ در ايران یسرتاسر ون ١٣٠٧ در انك ب ، و امتي اآو و توت از تنب ، و تصويب ١٣٠٨ در ، و امتيه ی و طمعكار یبين نزديك. مجبور آردند و غيره ١٣١٩ در و امتياز نفت انتقال ار قاجاري ه درب ن ب ود درجه اي به ل آ ثال در مقاب ره١۵٠٠٠ م ع من لي لی هنگفت ب ون مث ت توت اآو را از دس ودة . داد و تنب ر ت ران ت مل اگ اي

يس اطالعي ب از سياسيون ی سياستها را بعض اين. بود العاده فوق ايران خسارات كردند،ي نم احساسات طرح انگلن آهكردي م بر آنها ثابت خودشانی عقال امر و نصايح نتايج زيرا آه شدند،ي م پشيمان یزود و به ريختنديم از اي

ه يچ روي ود ه دي نمی س ت ه و روزببرن ه روز موقعي هیا محبوبان ل در دل را آ ران اه ته اي ام داش ، و در هنگود، از دست مستقر شده استقرار مشروطيت د ي م ب ه ی و نظر اساس دهن ا آ دچار است هندوستان حفظ فقط آنه

ن . ضعيف و خراب از ايران هند، بهتر است و آباد در مجاورتی قو ايران لبتها. گرددي م و تزلزل بطالن اما اي .اند داده تشخيص آن به خود را در مخالفتی پلتيك يا شهرتكنندي نم درك انگليس از سياسيونی را بسيار نكته

Page 36: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

مهربان اروپا با ايران دول ام داشته ميل ، هميشه ام يافته ی در آارها تسلط آه ی خود از وقت ی از بدو زمامدار مند و صاحب دارند و در همسايگي ما عالقه ی آشناي سابقة آه و انگليس مخصوصا روس .و متحد باشند درت من ق

ه ام آرده یاما قويا خوددار . هستند ومت یا ذره آ ا را در امور حك وذ آنه ران داده خود دخالت ی از نف را در و ايتها ی يك جريان بازيچه ی مورد هيچ نم متخالف ی از سياس را . آ ستقل پلتيك يك ی را دارا ناي رده ی و آزاد م و آ

نم طريق در آن ، آه ام نموده خود را مصروف هم هميشه ا خوزستان در قضيه . سير آ ط سياست يك ز ب ا غل ، ي خالت د و در قضيه شده خارج از نزاآت آه را واداشت انگليس ، نمايندگان سابق ناهنجار سياسيون رويه تعقيبد ه. آنن را آ ل زي ران ماي د اي يج در اطراف نبودن ارس خل و ، خاصه ف ادنی در پهل ت مع شون ، سوق نف د ق . آنيج « را تكرار آنند آه آودآانه عبارت خود اين سابقين مثل خواستنديم ارس خل يس درياچه يك ف ا » است انگل اموانم ي ابدا نم زيرا آه. خود باز نگشتم ، و از عزم آنها را رد آردم دداشت و يا نمودم جدا مقاومت هميشه مثل من ت

ن . باشد ما را داشته مسائل قبيل ورود در اين حق ،ی خارج دولت يك آه تصور آنم ه اي ود آ ه ب وزرا امر دادم ب . ننمايندی تأس اسبقیها آابينه و روش اخالق به تجاوز نكرده من سابق بفرستند، و ابدا از رويه نتها را پس

ه آردم ی، امر تلگراف از هر طرف ی قشون دستجات و به دانستم و مقنع ی را آاف جواب اين شه مطابق آ ه یا نق آ . بروند پيش ام داده ترتيب

ود، آسايش آرده مرا آسلیا تا درجه بعيده مسافتی و ط پيش شب دريا و نخوابيدن ی خستگ اينكه با در ب در بنتادم مخصوص ، مأمورين را جايز نديده ه فرس اه آ ه از اردگ در آفايت ب د اسب ق ل یخيل . بياورن ردا، دارم مي ف

رده را قطع و زيدون ديلم ميان مسافت از عصر، چهار فرسخ قبل بتوانم و من اسبها زود رسيده ع آ را ، موق ی بن سم بازديد اي يس . باشم ، داشته الزم ی دستورها از اردو و دادن ت ق ة رئ م تلگرافخان در ديل ه بن ا اينك اس ب و لب

اده وضعش ات س ابره ی و ده ود، در مخ ارت تلگراف ب ر مه ر مترقب ی و اخذ خب شان غي را ی و خوشوقت اد د ن ما شخص مهم مذاآره آن ی برا زيرا آه . آورد فراهم ودن لياقت ي ب ، اگر اتفاق ود، ي م واسطه ی و آ و تأسف اسباب ب

اوت من ،ی تلگرافچ اما در اين . گشتي م سوءتفاهم شايد موجب دم ی ذات ذآ ر من دي ار ديگر ب سلم و ب ه م شد آالیايران يار و فع ا هوش ته ، و اگر سرپرست است طبع داآار داش سوز و ف ه دل دار باشد آ د، ی از او نگاه نماي

. بدهد او انعام بهی وجه گفتم آابينه رئيس به. ظهور خواهد رسانيد سزاوار تمجيد به خدمات

خزعل تسليم : ذيل شرح رسيد به بوشهر از خزعل از طريقی تلگراف ضمن ايندر

عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اشرف حضرت منيع مقامأخير« ه اسفت ز آ يدن انگي ه اشرف حضرت تلگراف در رس دو ب انع دادهی رویف ه ، م د از اينك ر در ش زودت

ال شود، و باعث مبادرت جواب دو ی و شرمندگ انفع د ی ف دو سابق تلگراف . گردي ه ی ف اد و اطاعت فقط ن انقيدو هیف ت را ب ه دول ران علي ه اي شه ، آ ع همي ر مطا مطي ة اوام ت آن ع وده دول ستم ب اهر م و ه ه ختساي، ظ بلك

ود ي م ضمانت را در آتيه ی فدو و قلبيه صميمانه اطاعت ه . نم در ب ه سوءتفاهم یق راوده عدم واسطه ب ی شخص مدو اشرف حضرت فيمابين ه ی و ف وع ب ه پيوسته وق دو آ وق اشرف حضور حضرت ی شرفياب ی ف تصور را ف

ه و سوءتفاهم باهات اشت رفع یبرا ارك آ ه یا ج درخاطر مب دو . دانمي ، ضرور م گرفت ئن یف ام مطم ن از انج ايوده مشتاقانه آه ی مالقات همان. مقصود هستم ال ام مترصد ب تقبال شعف ، باآم نم ي م اس ه ، ك ا دفع ديگر حضرت ت

ت و دو و اطمينان و خود را در لياقت ئن خود مطمینثار و جانی و انقياد و دولتخواه را از اطاعت اشرف و یس ». نمايم ثابت اشرف حضرت مساعدت

خزعلیفدو

: نمودم او مخابره به مضمون اين بهیجواب سردار اقدسیآقاان خود، جز استحكام و عمليات اقدامات تمام در ضمن من مسبوقيد آه آس شما بهتر از همه خود« مملكت ارآ

شه نداشتهیقصد ل و همي وده ماي ه ام ب ان آ ل آارآن ور، ازقبي ته ام ما، پيوس ند مملكت مرآزيت متوجه ش . باشايم مملكت به عمده مصدر خدمت توانيدي م شما را آه امثال نيستم هرگز مايل ابود نم يد، محو و ن در جواب . باشان ، نظرم بودم را تذآر داده ی قطع تسليم آه هم اوليه تلگراف ز، يعن اصول حفظ هم ه اصول ی تمرآ ود اولي . بدامت حاال آه رار داده ن شرو مقصود ق ه عمق ی و از رو را پي ام خاطر ب ام تم ابقة ب و مطال احك متوجه من سده د، من ش م اي ات ه تقبال مالق ما را اس نمي م ش ه ك ه و حاال آ م« ب ده» ديل ه آم م و ب ما ه ك ش ده نزدي ال ام ش ا آم ، ب

Page 37: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ن آمده» هنديجان« به توانيدي خاطر م اطمينان ات جانب ، اي ه را مالق ات و ب ت دولت توجه دوار من ی و سرپرس امي ».باشيد

قوا آل الوزرا و فرمانده رئيس

قوس ششم جمعهاعت ه س دازظهر ب ار بع ه چه دون « ناحي ه» زي سمت آ اه اول ق ديم در آنجاست اردوگ يم. ، وارد ش خ در ن یفرساع در يك درست رودخانه آه یقسم به نهادند،ي م انخفاض رو به ی باز اراض رودخانه ی صدمتر ی هشتاد ال ارتف . استی دريا جار از سطح

زيدوندر

ه آه من اد ب ال معت دانها هستم ی سرباز اعم وپ و مؤانست جنگ ی و عمر خود را در مي ا ت صرف و تفنگ ب

را از توقف چند سال در اين مملكت مهام به ، اشتغال ام آرده ا بازداشته م دن . است در اردوگاهه شكرگاه از دي ل ی از سفر عزيز را پس ، يا دوستان ام رسيده وطن به غربتها بعد از سال ی گوي داد آه دست من به ی سرور چنان

. ام آرده دورودراز مالقاته ، برمي م العاده فوقیاند، لذت زده آنار رودخانه در اردو آهی چادرها مالحظة از رين زيرا آ ع بهت دگان موق ی زن

ه . آوردي م خاطرم به سپاه در ميان توقف باشد از ايام عبارت را آه ورا ب يس خان اهللا فضل سرتيپ ف ه ، رئ اردو آ مأمور اآتشافات آهی ايروپالن حال اين مقارن. شود سان ی مهيا قشون امر دادم د، بو آمده استقبال به فرسخ تا يك

ال را گشودم بسته. زير افكند از باال به پيچيده خود را در لفافه تحقيقات بود رسيد، و موضوع و و از طرز اعمات وا نظري ز ق ع دشمنی و مراآ دم مطل ن صاحبمنصب. ش أمور اي شا م ب، فات اآت ع ناي ك ارف از ه آ است المله در اروپاست آرده تحصيل جوانان را امر ب شون و اخي ودم داده ورود او در ق ام ب ه در انج ی خود، هوش وظيف را داير حرب پيشنهاد ارآان. است آرده تحقيق مختلفه از نقاطیبخش و با طرز رضايت تمجيد ابراز داشته قابله یا ابالغيه شودي م معلوم. آردم و ابالغ ويب تص محل او، در همين رتبه يعترف به ه آ ر و در بوشهر امر ب تحري

ده خوزستان در صفحه ايروپالن و همين صاحبمنصب همين ، توسط بودم داده طبع وحشت و اسباب شده پراآند ا شده ، ملتفت است گرديده خصمی قوا العاده فوق ه ن ا آ ال من ی آاره ا اعم اله وپنجاه صد ب داران س ر زمام اخيه ی، و التجا نيست مقايسه قابل ايران ه خارجه ب دازة ب را ی خردل ان وده ی ب د نب ا مفي ه ، جز اطاعت آنه مرآزيت بشان ی طور ابالغيه انتشار اين . ندارند چاره من و فرمان اوامر دولت به و انقياد نسبت مملكت ا را پري رده آنه آ

ل نقل داشتند فورا به من ی آشت غرق ی برا قبل دو شب آه ی تصميم یجا به و بستگانش عل خز آه ه و تحوي نقدينر ی خطر هيچ ديدند آه العينيرأ به چون. ندارندی جد تصميم ، ديگر مجال و جواهر خود پرداخته ،ی و امر خطي

را از عزمم غرق یحت ا، م زل در دري ود ، متزل د نم د ازگذشتن نخواه ك از آن ، بع اه مهال الما در اردوگ را س مسليم رار و ت د، جز ف را ديدن دي نم و چارهی خود راهی ب ن. بينن اط اي ه استی نق دم آ ه ق دم ب ا جنگ ق از دست ب

ن . بود مستمر الزم جنگ ت ساع دوازده» زيدون « قصبه تصرف یتنها برا . است شده انتزاع خزعليان نقطه ايديجان «و » مال ده « جانب به و متمردين . در آمد قشون تصرف به عقرب در دهم د » هن م . گريختن وز ه م هن عالئ . است ها نمايان بر ديوار خانه توپ گلوله

بهبهانی اردو احوال

را هیب ات از حالت اينك تون و علمي هی س ده از اصفهان آ ز ش ست تجهي ود و باي ار بحبوحة ازی ب گذشتهی بختيان . برود و خبر بياورد بهبهان به را مأمور آردم گردد، طياره حاصل آامل بيايد، اطالع بهبهان به در شهر بهبه

ن . است واقع» زيدون « شمال ی فرسخ سيزده ده تحت عده اي يس محمدحسين سرتيپ ی فرمان رزا رئ ان مي ارآن ی برا آهی و زحمات موانع شد با وجود تمام بود و معلوم شده تجهيز لشكر جنوب حرب ه عده عبور اي از داخلراهم صعب از جبال و گذشتن یبختيار ور ف وده العب وه ب ا و دره ، برف و آ رده ی را ط سخت یه ه آ ان و ب بهبه

ر م ینظر خيل به ،ی بختيار عبور از آوهستان . اند وارد شده د، ي خطي را آم ه زي ه گذشته سال آ ی مختصر عدة آ شدند، و واقع و غفلتا مورد حمله برخوردهیمشكالت بهی بختيار ، در داخله بودم داشته اعزام خوزستان طرف به

. ساختند قطعه آنها را گرفتار و قطعهز ای نبودند، جمع جنگی ابدا مهيا چوند م ی بختيار موقعيت آه از هر حيث اردو هم اين آه رفتي م احتمال البته رد ي را تهدي ددا دچار خطر شود ك . مج

ار از خوانين ی و بعض خزعل ميان آه یا با نقشه خاصه يم ی بختي ود شده ترس ه . ب را البت ه ی ب ور عده اينك مزبور از هيچ يل ا آه رفتي برسد، تصور م بهبهان بهرتر دي االمكاني نشود، يا حت ملحق جنوب یاردو به دام مزب ی اق

ه است ی اردوي همان اين. ننمايد یخوددار رده شخصا در اصفهان آ ده و سان مجهز آ دهم دي عقرب و در هف

Page 38: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ودم ی تيرانداز مشق به را در اصفهان از نظاميان ی ذآر شد يك چنانكه. بودم آرده روانه ر من و آزم سلم ب شد مم در آنتوانندي م داشتم اند و يقين و تصورات توهمات ی بعض مافوق من شدگان تربيت آه ار واحد، ه را ی بختي

. برسانند مأموريت محل خود را به آنند، و هم سرآوبشتر اسباب آيندي م پيش العاده فوق ی عمل نيز با سرعت من یاردوها د شده دشمن اضطراب و بي ه خواهم يم. ان آ

د ي م ی مانع چه. بروم وزستانمرآز خ به رده ممانعت از من توان د آ د؟ عه ه ام آن ه آ اشرار و یسرآوب شخصا ب خواهد بود؟ منیوگيرجل قادر بهی عايق چه جز مرگ. بپردازم متجاسرين

در . بودند، رفتم داده اختصاص من به آهیچادر اردو، به از سان بعد د از ق ا اطرافي صحبت یبع و مشغول ان با، اجازه و صبر و طاقت قلب قوت و افزودن متفرقه مذاآرات آنها به داشتن ه دادم آنه ا ب د یچادره . خود برون

ه تنها ماندم شتر از سكوت آ ذت بي رم ل را ، بب ه زي اه شب مدتهاست آ ه در اردوگ ن . ام نخفت را فقط ی خاموش اين آه كنمياقرار م. زندي م برهم قراوالن و بانگ شيهه اسبان گاهگاه من در گوش ی دو صدا از هر آواز لطيف اي

ه هيچ آه كندي را بيدار م ی هاي خاطره و در قلبم افتديمطبوعتر م ز طرب زمزم اد یانگي ه ر ق اد آن ب و نيست ايج .نخواهدبود : شود منتشر آنند آه مخابره تهران به را امر دادم ذيل ابالغيه

جنگ وزارت ابالغيه

قشون آل حرب ارآان ی نظام حكومت آپيه

رده اآتشافات ی برا صبح ما آه طيارات. شدم ، وارد فرونت است یاالولي جماد غره آه امروز« د، پرواز آ بودنام زيدون ی اردو یبند قسمت. دادند خود را انجام عمليات دم تونس . باشد ي م بخش رضايت ، تم وا مق اصفهان ی ق

سمت ه، س آذربايجان ی اعزام یقوا. وارد شدند بهبهان به شاه ی اول ق ددا از خزعل . شدند وارد آرمان امروز مجشت ، و اينكه سيم و نبودن ی تلگراف خطوط نبودن مستقيم واسطه بدوا به آه رسيده یتلگراف د باآ اد ی مجبورا باي ی بسته است آمده طبيعتا پيش آه ی تأخير و برسانند، و از اين ا مرا به تلگراف ور است و نتوان ادرت ی ف ه مب ديم ب تقرده و انفعال نمايد، اظهار تأسف جواب د اطاعت در ضمن ، سپس آ ذآر شده تجدي اد مت ه است و انقي دلول آ م

ان بوده ی قطع تسليم او در حكم اوليه تلگراف ه است و هم ذآر شده من آ بال مت ودم ق طلب و ضمنا مصرانه ب . است نموده ماض و عفو و اغ تأمينراد ايران اضمحالل به و منمی نفر ايران يك مشاراليه چون آه او نوشتم به جواب در ستم ی راض ی آحاد و اف ، و ني

دارم ی قصد و منظور هيچ ام آرده عموم خاطر نشان هميشه ، آه مملكت مرآزيت اصول جز حفظ است الزم ن . و انقياد خود را تجديد نمايد اطاعت خود را درخواست و مراتب ، حضورا تأمين آمده مقدم فرونت به

رضا- قوا آل الوزرا و فرمانده رئيس ۴١٩۴ نمره- ١٣٠٣ قوس۵

: شد داده ابو جو. وزرا رسيد رياست از آفيل هم ذيل تلگراف

عظمته قوا دامت آل فرمانده اعظم اشرف حضرت بندگان منيع مقام

رسيده انگليس از سفارت ديشب آه مراسله دو فقره. رسدي م مبارك عرض ذيال به ذآاءالملكی آقا تلگراف عين«ه وزير امور خارجه ی را آقا آن آامل متن ان توسط ب بانه ، حرب ارآ ه ش ارك عرض ب اند مب امروز صبح . رس

ه آه یاب و جو وزرا قرائت در هيأت ، مراسالت پنجشنبه يده ب ن ، ضميمة نظر رس ه تلگراف اي . رسد ي م عرض ب : اظهار شود اشرف عقايد حضرت ذيل معروضات به نسبتشودياستدعا م

يا خير؟ فرمايندي م را تصويب جوابيه مراسله آه ـ اين١ه یا و مراسله مراسله اين چون -٢ ه آ ل هفت يد متضمن قب رن ی سر پرس تلگراف رس ه ل ه اشرف حضرت ب آه ابره ب يراز مخ ده ش ه ش وز ب ود، هن ه مجلس ب شده ارائ صويب ن ا ت دي م ، آي واب وارده مراسالتفرماين هی و ج آ برسد يا خير؟ مخصوصیاز وآال ی يا بعض مجلس اطالع قبال بهرسدي م عرض بهتن اشرف حضرت ، عزم مراسالت با وجود اين -٣ و رف وا ثابت در جل ا متوقف ق ا موقت ود، ي د ب د خواه خواهن

. باشد را متضمن مهمه تأثيرات است ممكن شقوق از اين شد؟ زيرا هر يك . هستيم عاجل منتظر دستورالعمل

: است ، اين شده مراسله، تهيهی برا آهی جواب صورتلةدو ريفه مراس ه ش وس۴ مورخ ره ق ره٣١۴ نم ده واصل٣١۵ و نم رار منعق د، و از استحضار از ق ين ش ب

حاصل تعجب نهايت رسد، ي دوستدار م دولت اطالع به است دفعه اول اآنون ، آه خزعل و شيخ انگلستان دولتا وجود مناسبات فخيمه دولت آن گرديد، آه ابين حسنه ، ب ر خالف فيم ررات رسوم و ب ين و مق ه یالملل ب چگون

Page 39: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

و حوزه جايز دانسته ايران مسلمة نفر تبعة با يكباشد،ي م ايران دولت حاآميت حقی مناف را آه ی قرارداد چنينشاراليه ی برا یاقتدارات اب م ران او در خاك و اعق ل اي د شده قائ ران دولت . ان رارداد اي ور ق ه مزب هيچوجه را ب

د ينم ه توان شناسد و خود را محق رسميت ب دي م ب ه دان سبت آ ه ن ين ب دام چن ستی اق ز زحمت پرت د و ني زا نماي افه خزعل و شيخ خوزستان را در عمل ی خارج دولت هيچ و دخالت وساطت وقت هيچ ايران دولت آه شود،يم آ

ور داخل تیاز ام ران مملک ذيردي نم ت اس اي ن . پ ا اي ه ام لة آ ت در مراس ود، دول ران خ سؤول اي وع را م وقه بايد تصديق آه سازم را متوجه خاطر شريف است اند، الزم دانسته خسارات د، آ ه پس بفرماين ر يك از آنك نف

ه مملكت اين خاك از قسمت در يك ايران دولت و گماشتة تبعه اير قط آ ا س ع از حيث آن عات ب ودن واق تحت بار دولت دار و اختي ران اقت يچ اي اوت ه ت تف ا و مزي دارد، بن انی ن رد و طغي ه تم ا اينك ذارد، و ب را دولت گ ی ب

وده مدارا و مماشات ی با او منتها مصلحت االخره را نم دامت آن ، و ب ار ن رد اظه رده معذرت و متم و دولت آشاراليه و معذلك او را پذيرفته ، معذرت مصلحتظر ن همان به ه م د، خود عمل و اطاعت تبعيت وظايف ب ننماي

اغيگر ی نافرمان اين تحمل تواندي م دولت چگونه ع ی و ي د، و در صدد مطي ام ساختن را بنماي د؟ در انج او برنيايا شود؟ي م دولت مسؤوليت متوجه ، چگونه جنگي است و عمليات قشون سوق ستلزم قهرا م آه وظيفه اين در اينج

رارداد آه سازم را متوجه خاطر محترم آه ناگزيرم ه ی با وجود ق له آ ه دوم در مراس انده دولت اطالع ب د، رس انين خود به متبوع دولت به نسبت خزعل شيخ ی تمرد و خودسر آه شودي م و مبرهن واضح ر استظهار هم و ارداد قه است یاطمينان ه دولت از طرف آ ستان فخيم شاراليه است داشته انگل ين ، واال م سلما چن رد ي نمی جسارت م . كه ايران تنها دولت نه بنابراين ايج ، در خصوص مسؤوليت هيچگون ن نت ضيه اي ه ق دارد، بلك متوجه مسؤوليت ن . خواهد بود واقعه مسببين

د دولت داشته مرقوم اينكهشودي افزا م زحمت خاتمه در اه اعليحضرت ان ستان پادش را انگل ن ی ب را حق خود ايرا ی خود اقدامات بدانند از طرف ی و مقتض صالح یهر نحو و طريق به آه كند،ي م حفظ جان و حراست حفظ ی ب

ن آه ، شوميم آورند، لزوما متذآر عمل به انگليس ی رعايا و مال ران دولت موضوع در اي ه اي را ی حق هيچگون ». نيست او باشد قائلی و اهال خاك به نسبت ايران حاآميت استقاللی مناف آن اعمال آه

ذآاءالملك اهللا امان سرتيپ آل حرب ارآان رئيس

۴٨٠٠ نمره

جواب

قشون آل حرب ارآان رياست : جوابا تذآردهيد وزير امور خارجهیآقا به۴٨٠٠ استحضار از مفاد رمز نمرةبا«

. بد نيست شده تهيه آهی شود، جواب اخير پذيرفته اگر بنا باشد دو مراسله- اوالا ه راجع-ثاني لة ب ة مراس ل هفت ذآر م قب ه شومي مت له آ وده مراس ه نب رنی از سرپرس یگراف تل فقط ، بلك توسط ل

وده خزعل تعقيب و عدم و مشعر بر صلح من عنوان شيراز به قونسول ه ب م آن. شد داده سخت جواب آ فقط ه . است نشده من تسليم آن عينی گرديد ول حضورا قرائت تلگراف

. در آوريد شور و مداقه از وآال، تحت عده با يك را و جوابيه وارده مراسالت كنمي م تصويب البته-ثالثان ی مانع ، هيچ رفته پيش البته آه دارمي اطالعا اشعار م آن قوا و يا توقف جلو رفتن در موضوع -رابعا مرا از اي ». باز نخواهد داشت عزم

قوا آل و فرمانده جنگوزير

۴١٨١ نمره- قوس٧

»گيرلن« به حرآت

قوس٨ يكشنبهه شده داده آهی امر امروز، مطابق ، صبح » زيدون « اوليه در اردوگاه توقف از دو شب بعد ود ب مرآز طرف ب

م طرف از هيچ آمد آه پيش خشك یبيابان. آرديم حرآت است» لنگير« در اردو آه اداب ی خرم ، عالئ در ی و شن گل آب مارپيچ طور ه ب آه» زهره « ودخانه ر فقط. رسيدينظر نم به آن ود خود را از اي ان آل د ي م بياب شان گذران ن

.شدي م محسوبیزندگ

Page 40: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

غربی اردو تشويش تم ي م صحبت ی و آمتر با آس بودم متفكر و واقعا ناراحت من طريق طول در ام . داش وجهم تم ه ت شون طرف ب ی ق

اد و لرستان خرم از خط ی، و بايست تجهيز داده امر به لشگر غرب از طرف بود آه رده آب ور آ اطق عب ، و از من . لر بگذرد طوايف و از ميان سفر نموده شامخه العبور و جبال صعب احاطه ی جبال را، سالسل آن خرم یها و دشتها جلگه. انبوه ی از جنگلها و پوشيده ی آوهستان ايست قطعه لرستانرده ه است آ ه ، آ ز تنگ ا ج كیه ه باري ا و گردن اكیه ده خطرن ر لغزن دی معب الها است. ندارن ه س ف آ طواي

تثناي از موقع واليت اين چادرنشين ستحكم ی اس تفاده د خو م رده و از ضعف مرآز اس ی را حصار و لرستان آر تقاضا فقط كرد،ي میو يا مخارج فرستاد،ي می اگر قشون هم ايران دولت. بودند ساخته ی نشدن فتح ا ب ام ی بن حك

ه یو مأمورين ود آ د، ي از مرآز م ب رفتن ی و قصد رفتن ول جز گ تند ی و ظاهرساز پ ن . نداش ه سياست اي خائنانود ساخته را مرعوب دولت ی، و از طرف آرده لرها را خودسر و بيباك ی از طرف كامح ه . ب را آ ر طوايف زي ل

ئن ده مطم ه ش د آ ام بودن ساع تم تی م ل دول ك در مقاب ه ي ك حمل ا ي ا ب ديم آنه هی تق ه آ ام ب دي بروجرد م حك دهن . است آنها از محاالت و قمع قلع هستند آهی قویقدر لرها به بود آه معتقد گشته هم و دولت. هباوهدر است

. آرد را فتح و لرستان لرها را مطيع بود آه من قشونشود خوزستان ی شمالی، وارد شهرها گذشته لشكر غرب ستونی بايست بود آه خاك اين از ه چون . ب ی تلگراف ن

ن آه بودم در انديشه ،ی استخبار وسيلة و نه داشتم ا اي شون آي ه گذشته از لرستان ق ا ب ة ، ي شته حمل ا دچار گ لرهار ين از خوان ی و بعض و خزعل پشتكوه ی؟ وال است ه ی بختي ده آ سته معاه ا را تحريك ب د و لره د، ي م بودن كردن

. مسدود سازند من را برقشون راه از هر طرف بود آه اين قصدشانابم اين از حال چگونه آه بودم حيران یبار سيها تلگراف فقط ! اردو خبر بي تند انگلي م شدي نم. داش ه ه ا آ از آنه

ه یا با سابقه عالوه به. خبر نمايم آسب ن آ تند، ممكن در اي ود راست امر داش ايق ب د و حق وع نگوين ديگر را ن . دهند جلوه

»لنگير« بهورود

م نقطه اين. شديم» لنگير« وارد عصر ه ه دون جزء ناحي زل است زي ا من فاصله فرسخ ، شش گذشته شب و بر « متمرآز در ورود از عدة محض به. ودند ب بسته ینصرت نظاميها طاق . دارد ان » لنگي دم یس ه دي ل و ابالغي ذي

: را صادر نمودم

ابالغيه

قشون آل حرب ارآان واسطة به آهی راپرت روز مطابق عصر همين٨ در ساعت. شدم اردوگاهی وارد لنگير، مرآز فعل قوس ٨ -١«

.اند و رفته آرده خود را تخليه مواقع خزعليان شد رسيد، معلوم ارتباطيهیپستها .شوندي و م شده ما متناوبا وارد بهبهان اصفهانی قوا عمدهی قسمتهای ستونها-٢ول جانب به پشتكوه و از خط پشتكوه طرف به ، از آرمانشاه غرب شمال تجهيزية ی قوا -٣ رهسپار و عازم دزف .شونديم ». نمايمي م حرآت مرآز خوزستان طرف لنگير بهی آنون ر از قرارگاه تا دو روز ديگ-۴

رضا- قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس ۴٢٠١ نمره

ان آفتاب. شدی بودند، استراحت سدر برپا آرده زير درختان آهی در چادرهاي از سان بعد ار اردو در مي گردوغب

. يا مفقود شد غايب و بخار افق

اشرار قعموا

Page 41: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ود و خزعل خزعل هواداران ی در قلمرو قوا ، تمام اردو است قرارگاه آه نقطه تا اين » زيدون « خاك اول از . بن خزعل پدرزن برادر ميرعبداهللا ده بر اي ه خان حسين . داشت رياست ع ز در یا بهم ه « ني و ساالر »یاعل قلع

. و سيار بود کل قشون را داشت امير مجاهد رياست. ودندو رامهرمز ب بهبهان در ميانی بختيار ارفعم . شد آشته اند، و برادر ميرعبداهللا نشسته شديد عقب ی با جنگها قدم به ، قدم بعد از ورود لشكر جنوب یول فعال ه

. نيست از چند فرسخ زياده دشمنی و قوا من بين مسافتان دين خزعلي اير معاه ة و س ام « آميت عادت قي ه» س را ب صور ورود م ن ، ت رده نقطه اي اور نك د، و اصال ب بودن

ات نداشتند آه ر تجربي الة يكصدوپنجاه در اث ه دورة س را قاجاري يس ی، ب وزرا همت رئ ال ال ه ی و مج ر باشد آ ب .رساند آارزار ب صحنة خود را به مشقت و با اين پا زده پشت تهرانیخوشگذرانيها

دا شده مردم ، در ادارة سالطين تبعيت به آه ی و رخوت قاجاريه دورة ، گزارشات ام مكرر گفته چنانكه ود، در پي بل ايران دولت. نظير ندارد ی عهد هيچ ود ی بالمسم ی اسم از من قب رات از حيث یحت . ب شون نف م ی ق ز، ه مرآ

شعاع تحت همواره وك ال ان و ايف الطو و مقهور مل رين اطراف خوانين . شدي م عشاير محسوب فرمانفرماي آمتر شهرها، خود را دستي تجاوز به راهها و عدم حراست عنوان به ی هنگفت مبالغ ساله همه ، بلكه نداده یخراج بگي

ه غرب و جنوب ايالت و همين،ی بختيار و خوانين پشتكوهی و وال خزعل همين. كردنديقلمداد م شة آ امروز نقزل یخود را برا ز طرح من تزل رده یري ه آ ام و ب ام « ن ه » سعادت قي دن شرارت ، ب ساد و آن شة و ف مملكت ري

سبت حاآميت حق آه دراز است اند، ساليان مشغول ه خود را ن ران دولت ب وظ اي ون داشته محف ه ، اآن را در آ مداران . ندارندیا خود چاره مطلقة از مالكيت قوا و دفاع تمام ار بردن آ جز به بينندي خود م مقابل ا تقصير زمام آي

یاعتباري و بی و سفاآ شقاوت را به اوقات ؟ آنها تمام خواهد داشت ی درپ ی خذالن نوع اخير چه سالة يكصدوپنجاهرده ش را فرامو خوزستان مثل ی خود ايالت یاعتباري و از اثر ب گذرانيده ارنفر خودسر ب داده و اجازه آ د چه یان

اي را در دماغ و تفكيك آن تجزيه هنر، عنوان ا ج د، ت ه ی خود بپرورانن ه شروع آ زات ب وده مسلح تجهي ر نم و ب . نمايند و اقدام قيام مملكت ضد مرآزيت

من را بهیا صدمه و يا بزرگترين آوچكترين تصور اينكه و به است مشغول لهوولعب و به نشسته در پاريس شاهد ي م سازند، اجازه متوجه ه ده ان خزعل آ ام مملكت برضد مرآزيت و خزعلي د مسلح قي وچكترين . نماين در آه منفعت به عاقبت م قيا اگر اين آه دهد،ي خود خطور نم ی دماغ یسلولها د، ديگر مرآز اشرار خاتم وجود ی ياب

ده را براي خود مسجل آن ی او زمامدار آه تنخواهد داش د يمگر نم . باشد دي ه بين ا چه آ ا ت دازه خارجيه را ان ماه یدرپي پ آه است ی اولتيماتومها و نتهاي و چه آرده تعقيب اه و گ ه وبيگ فاها ب ا و ش ا و آتب ة حضورا و غياب بدرق

نمايند؟ي ايثار م من مسافرتتانيانمگر ا داشتن وزه امر خوزس ستقل فروشان وطن ، ب ل،ی م ع خزعل مث اه اوامر و رعيت ، خود را مطي ش

اطن او در تحريك آه داننديم ا خود را دلخوش ی ب رده آنه ا آ وه ی و از زواي ه قه ا خان اريس یه يم پ و تحريك ، سذت خواهد برد؟ چهی و حظ فايده فساد چهی و القا يك تحر ؟ از اين است آنها امتداد داده جانب را به آشوب ه ی ل او ب

ه دست ايرانی با رعايا ايران ببيند قشون عايد خواهد شد آه ان ب شته گريب ديگر را جار ، خون گ ی و آرزوی يك كنند؟ي م را اقناع خارجيان

تاد و نزد شاه پاريس را به خود نامة و يا قسم نامه مقاوله قدر آه ، همين قيام آميتة آه است تصور آرده مگر فرس اياالت ، باز در تجزية مملكت اساس و بعد از تخريب او قرار داد، حقيقتا بعد از فتح اجازة خود را فرع عمليات خود را در يك ی پادشاه بساط هرآدام آه خواهند خواست خود از او اجازه وقعيت م و استقالل امارات و تحكيم بگسترند؟ از مملكت گوشه قلب نيز بشاشت العرب جزيره و امارات النهرين جرايد بين . كندي م یمعرف» اميرخوزستان« خود را فعال خزعلاد درآستين ی حقيق سياستمداران. كنندياو اهدا م خود را به چهرة یو خرم ه نيز باطنا ب ا انداخت گوشة و آاله آنه !دهندي می مصنوع خود برق آتيهمواعيد را به آناناق مواعيد فريبنده اين در تمام آيا ن هر يك ، و در اعم رين از اي دها آمت ة وعدووعي ور روزن م ی ن را ه اه ی ب ش

اند ؟ بازگذاردهسافرتها اهیم ه ش ا از راه ب ا، غالب ين اروپ رين ب االخص النه ره از راه و ب وده محم ت ب اب اس ، ابوذه و در اي

توليد آرده را فيمابينیآميز مودت حسيات وجوه اين تقديم. شدي م تقديم ايشان به خزعل از طرف یمختصر وجه . است حسيات همين به نيز مربوط قيام انعقاد آميتة و اجازةردم بود، تلگراف هنگامي ب ی تأخير با اسب بعيده مسافات ی بودند و ط اتومبيلها در بوشهر مانده چون ا آ اتومبيله .اهواز برسانند ما را به آمده» مال ده« جا به از آن بياورند، آه» هنديجان« بهی آشت وسيلة را به از خزعل ی تلگراف از جمله . گذرانيد را از نظرم واصله ی و راپرتها ، تلگرافات من تحريرات رئيس اعظم دبير

ه از ديلم آهی از وصل تلگراف پس بود آه ابره ب رده او مخ ودم آ دوار شدن ب و من و امي ابره از عف رده ، مخ و آ : قرار زير است به آن عين

Page 42: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

خزعل تلگراف

عظمته قوا دامت آل الوزرا و فرمانده رئيسی آقا اعظم اشرف حضرت منيع مقامارت « ارك تلگراف زي ه مب ار مرحمت ی مبن آ ر اظه ه سبت ن ب ن ب دو اي ود، بردرجات ی واقع ی ف استظهار و ب

ال افزوده اميدواريم ا آم دوار ، ب راحم ی امي ه م ديم یشكرگزار را عرض مبذول ا تق ارك آنی، و بق را وجود مب . از خداوند خواستارم و ايرانيان ايرانی سرپرستیبرارده شدت استی چند آه قوه و ضعف مزاج لتهر چند ع. بوديد احضار فرموده» هنديجان« را به یفدو انع آ م

ه اشتياق از فرط ، معذلك بوده نعمت اين وصول ارك یشرفياب ب ا نهايت حضور مب د ب ه ی آرزومن ارت ب ، هر زيدوارم . كنمي م حرآت رك حضور مبا قصد زيارت را امر و مقرر فرمايند به صوب ه امي ال بخت مساعدت ب و اقبارك شرف زودتر به هر چه ل حضور مب ردم نائ را . گ دايت یب دويزادگان ی، يك راه ه ه از ف ارك را ب حضور مب

». بنمايد اخذ دستوراتی عال اشرف حضرت از بندگانی شرفياب تعيينی برا آه، فرستميم

خزعل- یفدو : او نوشتم به جوابدر

راف ما را در تلگ ر« ش اهقر» لنگي دم ارگ ون. اردو، دي ن چ ه م رف ب ال ده « ط ت» م نمي م حرآ ه، ك ه ب طوريك . بفرستيد نزد من» مال ده« خود را بهی از پسرهایايد، يك آرده درخواست

اردو قرارگاه- لنگير

قوس دهم

تهران تلگرافات : بود نموده مخابره وزير خارجه را هم ذيل تلگرافدو عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اشرف حضرت بارك محضور«

س لة از وصول پ فارت دو مراس ر س شنبه در شب اخي ان پنج اعت ، هم ه آن صورت س ان را ب ل حرب ارآ آك ی آقا و اينكه مشترآه مسؤوليت بر حسب روز بعد هم شود، و صبح مخابره ، حضور مبارك فرستادم ذآاءالمل : نمودم اظهار عقيده و چنين را ارائه مراسالت رفته ايشان منزل وزرا را دارند، به رياست فالت آ سمتشان . برسد اشرف حضرت تا نظريات مانده دو نفر مكتوم مابين مسأله اين آه است بهتر اير صالح اي د س ديدنه مآمدند و تصمي . شد تلفن. شوند مطلع وزرا هم آقايان د آ د ی جواب خارجه وزارت گرفتن یعصر . حاضر نمايا اطالع اگر تصويب . برسد عرض به يده را د جوابيه مراسله آن بيايند آه بنده منزل د ب دون مجلس فرمودي ا ب ير مسأله به پرتست فقط سادهی را خيل مراسله خارجه وزارت. شود نوشته سفارت به مجلس اطالع ا شيخ ق ارداد با ا ، به با دولت است ايران نفر نوآر و تبعة يك او آه مخالفت شودي م معلوم و اينكه ان یتك رارداد چن وده ی ق ه ب آه نسبت ديدند، آه صالح چنان آقايان یول. است ی و هر اصول الملل بين قانون مخالف سائل ب اير م داخالت س و مفارت ا س م خ شيی در آاره رده اس ود ب ده در صورتيكه. ش ده عقي ه و وزارت بن ن خارج ه اي ود آ د ب اصال نبايذاآرات فاه م اطتی ش ه و وس ا را آ ال آنه ردهی روی خ ذ ب د، متعرض آاغ واب ان ده ج صديق ش اييم و ت ه نم آين یمذاآرات وده در ب ه ب لة هر حال ، ب ه مراس ه جوابي يده عرض ب ه . است رس د ي م تصديق البت ه فرماين ده آ ا بن ب

ه . ، دارم امور وزرا نيست به مربوط خود آه مصالح به نسبت هم ی شخص مسؤوليت ، يك مشترآه مسؤوليت ن ب اياظ ده لح ن ام عقي دآه اي ذاآرات ش ا م فارت،ی ديپلماس ب ه س ن را حاضر ب ترداد اي الت اس وده مراس ن. نم از ايوده با سفارت یظر مالقات ن نقطه ذاآرات نم ه ی، م ه شد آ دن خارجه وزارت ب رن ی و سر پرس لن د اطالع ل . بدهنه اين مذاآرات الصةخ ن ارسال بود آ شار آن مراسالت اي ع در مجلس و انت ه و مواق وم يك عام ر عم را ی تنف

ران اقامت در مدت لرنیرس بود و سرپ روزافزون قبل سال سه تجديد خواهد نمود آه ا مساعدت خود در ته ، بده ی تاحد حسنه ، و مناسبات شده آن بازگشت به الوزرا موفق رئيس ستقر گردي ود م دولت چون در اينصورت . بال ی، تنفر عموم وارد آمده ی خلل روابط حسن در اين خواهدي نم ايران د شود و اه ران ی تجدي يس دولت اي را انگلرخالف فقط تصور آنند، نه ی جابر دولت ه مناسبات ب ا، بلك رخالف آنه وق ب ه ی حق ام آ ا ج در تم است یار دني

شان ی خيل مذاآرات البته. بشناسند ذا خاطر ن د ي م مفصلتر بود، له ن صالح نماي ه است اي ن آ له اي ا مراس را عين

Page 43: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

راز ی قطع تسليم شيخ در صورتيكه هم خوزستان عمل به ت نسب كنمي م ، وگمان مسترد داشته سفارت به خود را اب .نمايدي خود رفتار م و نوآر مطيع با هر رعيت دولت آهقسمي شود، به داده نمايد، جواب

ه ابالغ آهی اظهارات آنها را با اين موافقت نموده و لرن لندن به ی تلگرافات شد آه قرار ن ا خواهد نمود ب سترداد اين بنده عقيدة. آند جلب مراسالت ه است اي ن اگر ب شها تخفيف ، مشكالت شويم موفق ترتيب اي حاصل و آشمك

.نمايدتادن ملتفت هم خودشان آه آردم استنباط چنان ر فرس ين سوء اث له چن ه یا مراس ران دولت ب ند شده اي را . باش زي

ه را، قونسول قرارداد با شيخ به راجع مراسلة آه رسيده ی تعليمات گفتيم ا بوشهر ب يس یآق الغ رئ ال اب وزرا فع الد، ي نماثري را ب خارجه وزارت به واصله ، مراسلة اشرف حضرت به مراسله ابالغ عدم اگر چه . ننمايند ه نماي هر بد، ي م صحيح ام نموده آه ی و اقدامات نظر بوده اگر اين حال ه ی اگر مقتض دانن ا ب وا در فرونته توقف حال باشد ق

. شود معلوم مذاآرات اين بماند، تا نتيجةاز دوشاخه سياست از همقطارها آه قسمت از يك بنده آه نمايدي م جسارت خاتمه در وده یب ات ، صالح نم نظري

ات دارندي م مقدم در باطن اشرف حضرت و شخص مملكت خود را بر صالح د، ي می و عملي ستم خوشوقت كنن . نيوده مالحظه اشرف حضرت در غيبت یو مسائل ه ام نم ين ، آ ه هم اق حال اگر ب رجيح ی ب د ت ه دهمي م بمان در آ

». خود را بخواهم معافيتیمراجعت استدعا مشارالملك

عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اشرف حضرت مباركحضور

انم ي م استحضار خاطر مبارك ، به ديروز، جمعه مفصل تلگراف تعقيب در« نبه . رس ر امروز ش ما شارژ داف رستم خارجه وزارت را به انگليس لة . خواس ود مراس ه هرطور ب ه راجع رارداد را پس ب ه ، تفصيل داده ق أت را ب هي

». خواهدرسيد عرض بعد مفصال به. وزرا اظهار آردم الملكمشار

: داد راپرت نيز چنين تهرانینظام ، حكومت فوقی تلگرافها در زمينة همچنين

عظمته دامت الوزرا وزير جنگ رئيس اشرف حضرت بندگان منيع مقام

، و خاطر معروض ، رمزا حضور مبارك است داده رويتر اطالع را آه ی خبر عين داردي م معروض محترما« :دارديرا مستحضر م مبارك

تهران

ه شودي اشعار م چنينی اول در يادداشت . داده ايران دولت به يادداشت دو فقره انگليس كنندي م نقل آه ی قرار از آپه وب سردار س ران در جن ه شروع اي ات ب ودهی نظام عملي انو و در يادداشت. نم يسی ث دي تقاضا م انگل هكن آ

ه داردي بشود، و اظهار م موقوف يتفور به محمره طرف به لت دو ی قوا پيشرفت ة تحت خزعل آ يس الحماي انگل است ممكن كهي خسارت مسؤوليت ، تمام و ايران انگليس منافع برخالف ی جد اتخاذ اقدامات به ی و با تصد باشد،يم

ة ات در نتيج ه عملي تانیاراض ب ادن خوزس ي نفت و مع ه س انگل د، ب دة وارد آي ت عه ران دول ذار م اي دي واگ . كننل اعی سياس محاف ةی و اجتم يس از مداخل ي انگل ور داخل ران در ام ت اي يسی علن و حماي يخ انگل خزعل از ش

».اند شده بسيار مشوش ی مرتض سرتيپ- و توابع تهرانینظام حكومت

٣۶ نمره : آردم وزرا مخابره رياست لآفي را از لنگير به تلگراف اين

اقباله دام وزير ماليه ذآاءالملكی آقا اجل مستطاب جناب

رده مخابره انگليس از سفارت وارده مراسالت به راجع قشون آل حرب با رمز ارآان آه یتلگراف« د در آ بوديوق ام امور بوده ستشارة طرفدار ا هميشه همانطور آه من. شد اردو مالحظه قرارگاه اده ، ف فم الع ه متأس ن آ در ايشاوره و در ضمن شود،يم زود فراموش ی امور خيل حقايق مملكت ه م ه قاعدة آ ابقه آلي ضايا، س ه ق ، اش و الحق

ا رتدر اينصو . گردد ي و منجر م محول ی استتار و فراموش مرحلة به تمام و آشكارگردد، متأسفانه بايد روشن به یا بعد هر مراسله به ، از اين دار هستم عهده مملكت اين در پيشگاه من مسؤوليتي آه فارتخانه آ در یا از هر س

ه آن عين هستند آه مكلف دولت برسد، هيأت هر باب ه من را ب ا هر جواب تكليف ، آسب داده مراجع د ت ی نماينام به نظر دولت و با باشد، تعيين داشته الزم ذارده اجرا و عمل مق ن . شود گ ا اي ل ترتيب ب مسؤوليت و در مقاب ». خواهدگرديد از حد انتظار منظور نظر واقع زياده مملكت و صالح صرفهخودي و اخالقیجدان و ویقانون

Page 44: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس

ون ران چ د ته دن در جراي ر اسيرش اهرا خب س نی س ظ ر انگلي هیف شار يافت راف انت ل ، تلگ ذيب ذي آن را درتك : آردم مخابرهینظام حكومت به

و توابع تهرانی نظام حكومت ده يا در يك در جرايد تهراندهندي م اطالع من به آه ی قرار از« ر جري ه ی، خب شار يافت ه انت ن ب وان اي ه عن در آ

س انگل همنفري س خوزستان یجنگها ه اسير شده یي ذاآرات اسارت واسطة و ب ا م ين ی آنه دة من ب يس و نماين انگلق نرسيده ی راپرت تاآنون ما ش از طرف اگر چه . است پيدا آرده جريان ذا تحقي ن ، معه شاء اي د من د ببيني ر آني خب ».ا توضيحا راپرت بدهيد ر ؟ مراتب است انتشار پيدا آردهیا روزنامه ؟ در چه و از آجاست بوده چه

قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس مال ده

قوس١٢ پنجشنبهن » سويره« از راه. شديم» مال ده« از ظهر وارد قبل ا اي در دوفرسخ قصبه ت ا ق شتر است ی ي ه . بي اده هم ا ج ج . امتداد رودخانه و بهكندي سير م جنوب طرف بهة هم است ناحيه اين قصبة مهمترين آه » هنديجان« ه » زهره « رودخان ارش را آ ور م از آن د، ي عب م كن ه ه ناحي

. است خود آرده نام دريا را به آوچك خليج را و هم» مال ده « جنوب

لشكرسردارهیمنزل ار رودخان ره « در آن ه» زه ده تهي ود ش ام. ب هیهنگ دم آ ان زدمي م ق ات و در جري ن ا حرآ ه ي رودخاناي كردمي تفكر م وآثيراالسم اسم خوش ان ی اتومبيله شگر نماي د و سردارل دالكريم شيخ ( گردي سرخزعل ) عب وارد پ : پدر رسانيد ميشود از طرف درجنيز جوابش را آه ذيل مراسلة مراسمی از ادا پس. شد

شوم حضور مبارك قرباندبختیخيل« فمی از ب ود متأس ه خ وقع آ هی م ارت شرف ب ار زي ارك خط دست افتخ لی تلگراف مب دم نائ ه ش ، آه االمر، خانزاد عبدالكريم حسب اينك. بودم رفته ، محمره استعالج جهت ، به مرض شدت واسطة به تقبال را ب و اس

ذل ه بند فدويت ، مراتب فرستاده حضور مبارك تشرف ه ی و مرحمت عطوفت را از ب وده آ ديم فرم د تق عرض ايه اميد است . نمايديم شريف آ اي از ت ره ی فرم وده محم ن ، چاآر را مفتخر فرم ر عوالم مرحمت و از اي د ب مزي

». است امر مباركامر. فرمايند و چاآريم فدويت خزعل

جواب

سردار اقدسیآقاات . آمد» مال ده« لشكر به سردار« را مالق ورد م ع و تلطف توجه و م د واق لة . گردي م مراس ه شما را ه . داد ارائ

شاراليه ی شفاه مذاآرات نظر به . آردم مالحظه ه راجع م سالت ب زاج آ ه م ه شما، و اينك ادر ب ل یسوار ق اتومبي وسيله با همان آه كنمي م ، تصويب الطاقه فوق زحمت اين رفعی برا، نماييد حرآتتوانيدي با جهاز م ، و فقط نبوده

ه از اهواز است سيرم خط چون هم من. نماييد اهواز عزيمت جهاز به دوا ب ا خواهم ، و ب را آنج ا م د، درهمانج آم ». خواهيد نمود مالقات

قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس ارش چرده و سيه بلندقامت است ی جوان اين ادگ عالمت ، از رفتار و گفت ان صميميت وی س از جانب . است نماي

سبت ی و خارج ی داخل و مغرضين جويان مفسده را به گناه. عذرخواهيها آرد خزعل ن ن رد از اي داد، و تقاضا آستم ي م من . نمايم صرفنظراهواز به عزيمت و از خيال بروم محمره به نقطه ام . چيست قصدش دان صفحه در تم

تند در اهواز توقف اغلب بسيار بودند، آه و شاآيان گان دلسوخت خوزستان ستقيما خواست ي م خزعل . داش را م م . نيابند تظلم مجال اشخاص ببرد، تا اين محمره به :شودي م درج آه است اينی يكرسيد،ي م آهی راپرتهاي جملهاز

Page 45: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه ی نظام خان حسين سلطان . و تبعيد نموده محبوس و اهواز را شيخ و آبادان محمره ی از اهال ی آثير عده« را آ دستگير و شوشتر است از اعيان ی يك ، آه نام خانيقل توسط ی شوشتر محمدحسين ی حاج اتفاق در شوشتر بود به ود سال ده هستند، و قريب و حويزه طرفي بن از مشايخ ه آ ی عوف و شيخ یعاص شيخ. نموده در اهواز توقيف ب

ل ی داشتند، چند اقامت عماره ی در حوال الحفظ و تحت خود هجرت ، از وطن شيخ از تعديات آه ی عاص شيخ قب ».نمود و ثانيا او را مسموم و بدوا او را حبس نموده محمره به جلب عمارهی سياس نماينده را توسط : گفتم پسر شيخ راپرتها، به قبيل اين نظر به، خالصه

ه آه لرستان قشون و مخصوصا از حال بروم خوزستان یاهواز و ساير شهرها حتما بايد به خير« د ب ول باي دزف ». برسد استفسار نمايم

. امر بود حقيقت آشف رسيد و آن خاطرم بهیا نكته وقت ايندره آرده آنها قيام و ممانعت فتمخال ، و عشاير لر به برخورده یموانع به لرستان قشون چون« د ب خود یزود اند باي

». است ستون اين از استخبار حال از رفتن ، و بيشتر قصدم برسانم دزفول را به : گفت بالتأمل شيخپسر

». است شده وارد دزفول قشون پريشب«ه شدم مشعوف یحد لشكر به اين سالمت مژده ی و اصغا حقيقت اين از آشف من ر وقت آ را در حالت آنی آمت

ده ه ام خود دي را آ بانه ، زي د ش ود داشته را مشغول روز حواسم چن ا محض . ب ان حصول ام اور اطمين ظاهرا ب : و پرسيدم نكردم

»ايد؟ يافته آجا اطالعاز« : گفت

». است خبر رسيدههاي انگليس سيماز« هستند و در سر هر سير قشون ، انگليسيها آامال مواظب سابق ی راپرتها مطابق آه ت گش محقق اينجا بر من در

ده خودشان ی برا اخبار را سانسور آند، و آنچه اند آه گماشته ی، مأمور مخصوص دستگاه ه فاي . نرسد من دارد بسمتها قشون فرماندهیاطالعي ندارد ب سيم ايران دولت چون وم مختلف ی از ق شكر، معل ه است ل ا چه آ دازه ت انده و سپاه مملكت خسران اسباب شود است ممكن آن فرمان ام . ب ا تم ر ب ه ی فق شون بودجة آ مملكت و بودجة ی ق

ردم ساعت دارد، همان ه امرآ د، و در مرآ سيمي ب تلگراف ی، دستگاهها است یهر قيمت ب و مملكت ز وارد آننده ه صب ن مراآز عم د آ ع آنن اج رف شود ی از خارج احتي دوارم . ب ه امي ران در ورود ب ه ته ی دستگاهها نصب ب

. آنم مبادرت سيمي ب تلگرافه شدم ، مشعوف دزفول آباد به خرم خبر ورود قشون از استماع پس باالخره ه یا محاصره آ و خزعل شيخ را آين ارة متفق ن او درب شيده م وس بود اندي د، معك اخته ن ين س ان آن و ع ورد خودش ر را در م تهی مج ا ام داش ، و برار از خط ندارند جز اينكه یا چاره اينصورت در. ام لشكر خود مرآز فساد را محصور ساخته یستونها دريا ف

. بردارند قدم من استقبال آنند يا بهه سپردم وتلگراف وزير پست او را به. شد شد، ساآت هم اهواز خوا عازم من ديد در هر صورت آه شيخ پسر آ . آنند و نوازشیپذيراي :كردي را تأييد م دزفول خبر ورود به شد آه از امير لشكر غرب واصل ذيل تلگراف شب

عظمته قوا دامت آل فرمانده اعظم اشرف حضرت بندگان منيع مقام

:رساندي م مبارك عرض به احترام آمالبا«و آب« در سر ۴ يوم دزفول به ی اعزام ١ ستون ه » زال ه ، امروز ب يد و ستون » زره « قلع د رس ارم ٣ خواهن چهدازظهر طور قطع قرار به اند واز اين بوده» ميشون« در تاريخ در همان ۴ و ستون » آياالن «ی در باال قوس بع آمد، عمل ها به و طياره جاسوسين وسيله آه یتعليمات خواهد گرديد و نظر به ول، قوا وارد دزف يا ظهر هشتم هفتم

رف ف از ط ودگ « طواي ا« و»یج تقبال»ميره ايان ، اس ينی ش هی اعزامی از اردو راه در ب ل ب ده عم و آماق ن خودشای در جا وحشت و بدون عبور اردو زده جاده به را نزديك خودشان یمخصوصا چادرها امال ،ی ب وآ

ه دامت اشرف حضرت بندگان مراحم به دوار هستند عظمت ارك حسب . امي ره ( االمر مب از طوايف ) ٩۶۴١ نموق ه ف ذآر، امني اده ال وار و پي تخدام س شغول اس دمتگزار و م ندي می خ ط. باش س فق هی آ شت آ ته وح ، داش

ه یهاي و ابالغيه تبليغات. در اردو حاضر شودها ساير مير تأمين ه ب در صدد است هم آن آه بوده» خان ايمان« آزل اسباب العاده ، فوق شده ريخته طياره وسيله به طوايف ميان راهم تزل ا را ف ل آنه شون عظمت و در مقاب سر قسليم م ت اد خ رده و انقي ات آ ا توجه دگان ، و ب دون اشرف حضرت بن يچ ، ب انحه ه شرفت،یا س را ود خ اردو پي ».نمايدي م تعقيب دزفول استقامت به

احمد- لشكر غربامير

Page 46: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ب ع ناي ك ارف م المل ه از ديل يله ب راف وس الع تلگ ه اط ة داد آ اره در نتيج رواز طي وم پ رده معل ت آ ك اس ، در يه . است سوار ديده ۴۵٠ و نفر پياده ٨۵٠ قريب یا معشور، عده شمال یآيلومتر ه ، آ ه ب ه عجل ساحل خود را ب

.جويندي می پناهگاهی ساحل در دريا يا دهات خزعلی قوا قرار بقية از اين. اند رسانيدهيم

اهواز مال به دهاز

قوس١٣ جمعهديجان « از راه بنابر دستور سابق خود آه یها در اتومبيل صبح ه » هن د، نشسته آورده» مال ده« ب ه بودن طرف ب

خاطرم به. ما جلو افتاد هدايت ی و برا نشسته ی در اتومبيل فام سيه با چهره خزعل پسر شيخ . آرديم اهواز حرآت ه گذشت شه آ اي همي شؤوم غرابی راهنم ستهي م را م د دان نان ه و م روز ب ارآ ام تحیمب ا ف روز و ب ی طی و فين شاه لدين اگر ناصرا آمد آه و يادم كنمي م مسافت ود، و اي ال حاضر ب سر شيخ گذشت ي م از ذهنش خي ا پ را حتم

ه یحد و تطير به اوهام اعتقاد او به . داديراهنما قرار نم ود آ ع ی روز ب ر يك سان در موق يش سوار نف ه پ د آ آمد گرفت فال را به اين شاه. افتاد ازسرش اتفاقا آاله . بگذرد ه ب ا و از ادام رد ن س ين . صرفنظر آ ن دارم يق در ايرار نم پسر شيخ فقط نه موقع ا ق ه دادي را راهنم ا من . گذشت ي م از سفر خوزستان بلك ه وقت هيچ ام ن ب ل اي قبي

: گويدي م آه آورميخاطر م به را هموارهی و شعر عنصر نداشته اعتقاد موهومات پيكار جستن به دشمن ديده ه دارد رود بی ايمن مرد بر هنر خويشچو شمار فال ، نه آار آيدش گير به فال اختر گر نه ، نه آار آيدش بهی رهنما نه

ع و اوهام خرافات به یاعتنايي و ب مخالفت محض مخصوصا ران حرآت در موق د يك از ته ر از ی، هر چن دو نفأخير يك ، مرا به همراهان د، موعظه دوروزه یت ذيرفتم آردن ردم حرآت عقرب ١٣ و در نپ ن . آ ن اي روز و اي

رج را ب فر مناسبی را ب ستندي نم س ندان اي و م هی اعتن اتمو ب ردم هوم ا نك م. آنه روز ه ه ام وس١٣ آ است ق . نمايمیشهر اهواز خوددار به از عزيمت آردند آه خاطرنشان من مخصوصا به

ه يك خاك در اين . گذشتي م یفرازونشيب ی ب مسطح زمين در يك ، راه ه سنگ قطع د ي نم دست ب ه آي ر و هم ا اث جيج و در قلب جدا آرده ی حاصلخيز را از آوهسار شمال خاك اين ذره ذره آه ها پيداست رودخانه خالق دست خلرده فارس رو ب د ی و سد ف ذارده ی اب ا گ د بن سم هب . ان ه یق يج آ ارس امروز ديگر خل سافت ف ا ی م د، خود را ب بعيدم به نيز قدم من فاتح قشون. است برده عقب احترام ان ق شانده را عقب خزعلي ن ن را از وجود ی گرام خاك و اي . آرد بود، پاك فرستاده» زيدون«جبر و تهديد تا به خزعل آهیقشون

خوزيان

اس به آنها ملبس ساآنان آه شدي م ديده ی ايران ی و چادرها دهات یگاه تكلم عرب لب ه و م ان ب د، و عرب زب بودن

ه تدريج تا به رها آرده خزعل و در چنگال نكرده یآنها اعتناي به دولت ا داراي ن ت ی تنه خود را از دست و حيثيد خود را فراموش خود، شرافت ت خود، ملي زبان. شوند بيگانهیآل به نايرا به نسبت اصطالح به بدهند، بلكه آنن

ار اشخاص متذآر نشوند آه و هيچ ا يادگ ه ی آنه دن دولت نخستين ی روز يك هستند آ ن متم ا را در اي خاك دني .دادندي م تشكيل

د و اعراب ی آنها خوددار از تقويت ايران پادشاهان دم از خارج آردن ه مرز ق دم ب يش ق ده پ و وم و رس ، آداب آمان دادند، و اين خود را پيشرفت زبان د را ظاهرا عرب ايراني يكن . آردن ا ايران قلب ل ده ی آنه ه مان را آ ود زي ب . شدند ملحق دولت بريده به از خزعل، يران ا سپاه پرچم پيدا شدن محض به ديديمه ی خوز ی نژاد اصل تدريج اند و به آمده خوزستان به تازه عربها ده را ب د شهرها ران د صفويه . ان احواالت در عه

اه . است معروف او و اخالفش ساله) ٧٠ ( و عصيان سيد مشعشع ل اسمعيل ش ود قاجار در خواب مث دون . نب بو را خاضع مشعشع لشكر آورد و آل وقت فوت صا ر و مقه ا اق رد، و ت د، ول خوزستان ی آ شكر ران د از ی ل بع

اآم سيد فالح به آهیحدود. گذاردی او باق را در خاندان ز حكومت انقياد، با ستان خوزستان ح رد عرب ذار آ واگر داده توسعه ی و سستی را، از نادان غلط اين قاجاريه. نشود مشتبه خوزستان خواندند تا با ايالت ام و ب ايالت تم

د اطالق ردم من . آردن ز، امر آ ن در مرآ تق اي اخته را موقوف زشت بال اس ن س ه ايالت و اي ام را ب و ی حقيق نتانی خود يعن شريف د خوزس ه. بخوانن ام و ب تور دادم ادارات تم ه دس ن آ دا اي ستان واليت اب سند را عرب . ننوي

دار بيدار داشت ی بود و دلیگ بزر فاتح ، اگر چه اسمعيل شاه ا طرف ه ی از اشخاص ی، ام ار ت آ د ي م شيع اظه كردن. بخشيد قدرت دوباره تشيع واسطه مقهور بودند، به یآل به را آه مشعشع آل. دادي م او را تشكيل قلب ضعف نقطها صفويه طايفه اين د، ي م را ضعيف ت تند ي سر برم ديدن وت و هر وقت داش ا در آی ق د ي منه ا يافتن خود ی در چادرهان شدند،ي م مرتكب در خوزستان آه ی و غارت و قتل كردندي م ه بر سرآشيهايي آ عالوه. خزيدنديم ه در زم حمل

Page 47: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

صفويه دولت اساسیآل به آن علت به نمودند آه، رفتي م افغان مقابلة به ، آه ايران قشون به یافغانها نيز خيانتهاي .شد منهدم

جنايات ه را وادار آرد آه تروريست ی جمع ، همين خزعل مغرب ، هنگام ١٣١۴ محرم اول در ه ب ه خان رادر رفت و او ب

ان یا و در گوشه خود نير رفت . را بكشند ان . شد پنه شتند و او را و جاني وام ١۴ وارد گ ر از اق را در خون نفا او مخالفت تواند جابر ن از دودمان يك هيچ اينكه یبعد برا . آشيدند د، يك ب ان يك آن ه برادرزادگ سختترين را باد و سرخ در آتش تفنگ سنبه. آشت عقوبات رد و در چشم نه ان آ ر از برادرزادگ رد دو نف رو ب آور . خود ف

د یول . آرد آماس شان شدند و آله ن . نمردن ا اي ده ت د و عمر خود را در گوشة اواخر زن ه بودن یتقاضا ه ب خانرده ی با و مزعل در مورد قتل آه ی مساعدت ر خود را با وجود آمال ديگ از اقوام یيك. گذرانيدندي م مرگ ود آ ب

ين ی از و آه حنظل به موسوم ديگر داشت برادرزادة. باز زهر داد و آشت واره ظن ود، هم ه ب مخاطرات او را برخالف كرد،ي ممور مأ اعراب ميان محاربات و به افكنديم ا او ب یناچار و . شدي نم شته آ خزعل شيخ ی آرزو ام

.نمود و مقتول محبوس» فيليه« را در و مقدم نصار و ادريس مشايخ. ساخت را مسموميله سه خزعل حدود، شيخ آن ثروت منابع تمام خود و تصرفیها برادر و برادرزاده از قتل بعد م وس را مه ی ب

ه پيشرفت ده آار خود تهي ود دي ول یيك . ب ه پ ا رشوت یب آ رد ي م و صرف دادي م محاب ه . ك رور آ ی ب ديگر، ت .شدي م متشبث آن به و ناموس ندامت هيچ بدون آه، باجان به تكيه و باالخرهبرديآار م بهی وجدان دغدغه سود چه یول. شكستي م را درهم وسايل اين ، البته وجود داشت یپرست و ايران شناس و ايران ی مرآز قو يك اگرد و ی تحقيقكردي نم اساسا جرئت آه شده مرعوب چنان گانه سه وسايل اين و شهرت از آوازه ايران دولت آه آن

. نمايد عمال امتحانشاير كع االت آوچ ز اي اش در مراآ واط ، و اوب ه و ال ت در داخل هرها از دول اج ش بيل ب د،ي م س زد گرفتن و مره ی قراسوران نام خود را به یناموسي و ب و قتل یغارتگر ن . ستاندندي م و غي وم صورت در اي خزعل است معلدها یالملك نصرت بدوا لقب . ريزدي خود را م طنت سل شالوده ی و سرعت ی آسودگ چه به ايران خاك یدر انتها و بع

ع دس سردار ارف ه و سردار اق ان و درج انی اميرتوم هی و اميرنوي ام. آورد ستد ب هیحك تاده آ ز فرس از مراآام چه دانمي نم شدند،يم شان ی ن وآر بگذارم براي االخره - غالم -، ن ه مزدور و ب د خزعل دالل هم ه . بودن نثم ب

د ي صرفنظر م خود فقط ی و حكمران نظارت از حق آاش یا. فروختندي را م ی ايالت بخس ن . كردن ال اي دولت عمدارات قلب به ی مهلك را بترسانند و ضربت بگيرند و شاه رشوه تهران درباريان آه دندشي م وسيله رو دولت اقت فرد، ي م ی بخش مملكت ی وچند اشرف شوم و قربانت تعظيم يك با خود آه عادت بر حسب ايران شاه. ببرند دار ك اقت

ع فرسخ ٢٠٠٠ قريب آهی زمين قطعه را بر يك خزعل و مالكيت ان دارد شناخت مساحت مرب ايون و فرم ی هم »! باشد شيخی آقا شوشتر، ملكی تا حوال و از آبادان تا فالحيه العرب از آنار شط « صادر فرمود آه

صه دهات. نظير ندارد ی تاريخ در هيچ ی فروش ايران اين ه خال د ي م از دست رايگان را ب ا حال . دادن ا ت ی آس ام . واگذار آند ملكيت را به ايالت يكی پادشاه آه است هنشنيداه و رضايت فرماني ب الحقيقهيف. بود فرمانها، بهانه اين م ش ك ، شيخ ه ران ، خود را مال ام . دانست ي م مصر اي تم

ابع دات من ه عاي صرف را ب ت ت د زراع ستان درآورد و از عواي ارت و نخل رك و تج ه وگم ا گرفت ست ت رين پ ته و حرف ، گرفت ماليات یشوي و مرده ی و دالل ی حمال مثل مشاغل ه و داني ه عالي رات را ب یاگر شخص . داد آنترد ي می خود را معرف نفر حمال يكشد،ي م پياده يا محمره آبادان و در سواحل داشت در دست یزنبيل ه ك را آن آه نمايد، عاقبت خود حمل خواستي، م وده نم امتناع زنبيل اگر صاحب . ببرد ار ب شيد ي م مشاجره آ ال . ك ا حم قانون

وريم . است داده آار را آنترات و اين گيردي م از ما ماليات شيخ آه كردي م اعتراض ا مجب ز م را حمل ی هر چييم تفاده آن اييم و اس ز نم نم ما ني دي و ش دونتواني ه دادن ب ال وج بابی حم د اس ود را ببري ك. خ د حق ي ر آخون نف

سم شيخ. است آرده را آنترات یدعاو به یرسيدگ د هر ق اس ی دعاو باي انده ی شرع را لب ه پوش ن و ب محضر اياق چگونهی منحصر و اجباری و قاضی آخوند آنترات است معلوم. فرد بفرستد منحصر به رد، حق احق د آ خواه

سرماية جز حقانيت ه ديگر آ نمايد برطرف او را بتواند مستهلك آنترات از وجه ی قسط را آه ی طرف و چگونه . خواهد داد ندارد ترجيح

خـود در استفادةی برا ، و مستاجـرين است آنترات تمـام آشخانه و شيره قمـارخانه، شويخانه مـردهعه ن توس ل اي ات قبي ش منهي دي می خودآ رك اداره. كنن ال گم اره م ه التج ه را آ ام ب يخ شخص ن وارد و صادر ش

نباشد؟ شيخ مال آه است التجاره مال آدام در اينصورت. ندارد آردن نگاه و جرئتداندي م معافشود،يمدلهاهر سياری روز ع نی ب ا اي سم ب ه طل د، آ ام و دهانبن ارج» خزعل شيخ « ن د، وارد و خ و ادارهشودي م باش

.نگردي م آن به با حسرتيابدي از مرآز نمی تقويت آه گمرك

Page 48: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ران ی آند يا اسم سر بردارد و مخالفت ی هر آس خوزستان صفحه در ران از ته الش و اي ورا م رد ف و غارت ببودش شته خ اش. شودي م آ واط اوب اط و ال ر نق ه را ب سلط مختلف روف از دزدانی و يك داده ت ه مع تري را ب اس . است شوشتر گماشته نزديك طوايف

د خوزستان جانب به مبادا نگاهش كرد،ي نم نگاه امتداد ساوه اصال به ايران شاه اه . بيفت ه ی درسفرهاي ش یدرپي پ آن شيخ كرد،ياروپا م به درت را از اي ره گفت ي م تبريك ق ه از خزعل و دوهزار لي م چشم گرفت ر ه . گذاشت ي م ب

». داد را خلعت ايران ، شاه شيخ «گفتندي افتخار م با آمال عبور احمدشاه هنگامی نواح آن خزعليانردم توجه خوزستان و آرد و لر به اشرار ترك ی از سرآوب از فراغت بعد ه . آ ه ب ه امر دادم مالي در دغدغه ي ب آ

ا تعجب شيخ . آرد شروع ماليه. آند را وصولی نواح آن و عايدات برآيد و ماليات دولت امالك صدد تصرف بشار آورد را تحت دولت و ساير مأمورين ماليهی شد و امنايرمتغ. شنيدی قانون نمود و جواب ، اعتراض تمام . فه یبعض ا آ ران از آنه د اي ه فرزن د ب ن یهر سخت بودن د و از مرآز استمداد نمو ، مقاومت در داده ت د و آردن دنه خزعل پول به خان ی و رضاقل حاآم الملك ثقة از آنها مثل یبعض د آ تقويت ی شدند و از و فريفت سرهنگ . ردن

يس باقرخان اخلو ، رئ هیس ور ب تر، مجب رك شوش تان ت ه خوزس رد و رضاقل مرآز حرآت شد و ب وآر خاني آ نة نام و به دادي م را مشق خزعليان خزعل شده ام ق « آميت ام » سعادت ي واداران ی و دستورات احك ود و ه صادر نم

. آرد دعوت و شورش قيام را به خزعله سفر نمود و به قبايل و ميان و اطراف ینواح به خزعل شيخ رد آ د ي م دولت آنها وانمود آ وروث امالك خواه ی م

ا رد و مالياته ا را بگي زافیم دد گ س. ببن د و پ ر خوان ود را امي هرت خ ا برش ت١۵٠٠٠ بن رد آورد جمعي . گرا غاصب نوشت عريضه عتبات مقيمين اعالم یاعلم آرد و به شورا، تلگراف و مجلس ملل اتفاق مجمع به و م

......... و دولت دين گاه و تكيه گناهكاران و آيفردهندة قانونیخواند و خود را حام

: قرار است از اين علما با ترجمه آقايان او بهی عرب مراسلة عين

١٣۴٣ صفر ١٠ اهواز برآاته دامتیالشيراز اهللا آيه نجل ميرزا عبدالحسين حضرت االسالم ثقهه حضرتكم ی عل ی غير خف االحترام واجب و تقديم بعدالسالم« ادت آانت ، ان االمه االيراني د ف النفس ق يس ب و النف

وس ضحت ه النف بيلی ف الزآي شروطيهي عل الحصول س ه الم هی، و ه المقدس راهللای الت شوراءالمقدس ا ام بوجوبه . لكريما نبيه لسان ی و عل العظيم القرانيف

ه الذي اساس وفق ی جر ذلك آل یاالساس القانون االحكامي بمقتض المشروطيه فاعلنت ه مرحوم امر ب ان اهللا آي یالخراسضح ولكن االقطار االيرانيه جميعی ف والحياه والمال والشرف الديني، عل والعام الخاص فاطمئن ثراه طاب ا ات جليدرات ی تسلط عل و المهاجرهي عل و ارغمهیشأنهاالدستور علي تغلب من هناك ان ه مق ا سرها و سلب االم ه ب حري

سلطه يد والتوعيد والبطش بالتهد ی المل المجلس تبد بال م الشديد و اس تبداد، ل سبق اس ه ي ل ل م مثي ذلك يكنف و ل ل ب ، به اهر بالرعي النی ف تظ الل م لیالتيالجمهور اع ااال اخ صد منه ام يق ه االحك ذهب الديني ر الم ف و تغيي ي الحني ال

ل فقط دوله ، قدغلب يكن لم و يفتخر بانه د بالحكم التفر و ماشا بهما ليتم له البلشفيه الطرق ا احدث ب ا انم ا ديني انقالبن ضا ولك تم اال ان اهللاي ياب اي وره ي ا معاش ن ستانر فانن ه عرب ع حلفائناالبختياري ا م ا جمعن ن ب ا م اير جيرانن و س

ه ريه الدستو الملكيه طاعتنا لدوله ، نعلن االياالت آافه ستعد ال آل ، و ان الصحيحه الدموآراتي ا م ه ی فردن آخر اراقل ره آ ن قط ه م سبيلي ف دم ن ال اض ع ه حي ه دين شروطيه و مذهب الده، و م را ال ب ن ی و نظ ر فم ا ذآ شاير م ع

ائهم ، مع عربستان ائمون حلف دم ساق ی عل ، ق ل ی و عل و ق ادون ظهورالخي ا ين ي صوتهم علن ا عل ائلين ب د ق ، تريظ شروطيه حف ب الم اده نطل شاه اع رهی ال ال لطنته مق توريه و س ب الدس ق ، نطل ام تطبي انون احك د یاالساس الق تريا اعالء بكل نطلب واالنصاف العدل من ضميره اليه ی آما، يوح الدوله حرا يدير شئون االمه مجلس يكون ان قوانام و حفظ اهللا محمد رسول مهآل شريف احك دين ال شريعه ال ره تحت وال ه المطه ا حجج سادات رعاي و االسالم دينن

ام ي ف اهللا آيات د ، االن ع يكون ان تري راد ف جمي ران یاالف ين اي ين ، آمن نهم ی عل مطمئن و و اعراضهم و مقصرتهم ديل الحال حضرتكمی عل ها انا اعرض آذلكاالمر و لماآان اموالهم و انفسهم ك آل و المقصد قب صفت عمل و ذل ی ب

ه یمسلما و شيعيا لتكونوا عل تمكن من بينت شويق من االمر آيالي م انظار ت ساميه آ واالغراض ال سادآما ، اول والفسيدآاظ المرحوم ان و ذلك سوءالتفاهم من العامه ، اثناءالحرب حصل زد مال راه طاب یالي ان ث د ارسل آ را ق تحريجراء من الوقتهیل ا و ما نسبتی عن قبل و قد بلغكم و طبقته امره فامتثلت آان اين فاض حدودي عل المحافظه بلزومك ن ذل وف و يمك هی عل الوق ه حال ال الروحي ن بارس دون م يهم تعتم تم عل با لتطمئنوال اذا راي ه مناس صود حقيق مق

لتوسطوا حضرتكم ی هذاالمر، عل لزما عرض ، فبناء عليه مقصد سواه لنا من ليس یذآرها الت الماره ناالمشروعهارالمجلس صدنا التی علیملال باخب ا صيانه منی مق ريتهم جملته وا رجوع المغصوبه ح شاه و تطلب رهی ال ال و مق

لطنته شروعه س ق اده و اع الم ام لطب انون االحك تكن یاالساس الق ال ل سئولين فع ر م دث غي ا يح ن عم وال م االح .» اهللا و رحمه عليكم والسالم المستقبليف

Page 49: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

خزعل

خزعل شيخ مكتوب ترجمه

١٣۴٣ صفر ١٠ اهواز برآاته دامتی شيراز اهللا آيه نجل ميرزاعبدالحسينی آقا االسالم ثقه حضرت

ات سالم از تقديم پس« رام و واجب ه ی، مخف احت د ب ال حضرت نمان ه پس ،ی ع ران ملت از آنك ذل اي نمودن از ب

خداوند آه استی شوراي همان ، آه مقدسه مشروطيت به رسيدن در راه زآيه نفوس نمودن ی و قربان نفيس نفوسه ر ب ب ام رآن آن موج سان در ق د و در ل ر مجي رمپيغمب وده اآ ضايقه فرم صودشان ، م د، مق و حاصل ننمودن

راه طابی خراسان اهللا آيه مرحوم را آهی اساس و مطابق اعالنی اساس مواد قانون یمقتضا به ايران مشروطيت ثام از خاص مردم ، و عموم يافت امرفرمودند جريان ام و ع ران در تم ال اقطار اي ر م ن و جان ب و شرف و دي

ان ود اطمين د حاصل خ ينیول. نمودن ده واضح چن كار گردي ه و آش اه آ ر پادش شروطه ب واه م شار آورده خ ، ف، و بر آراء و افكار شورا را سلب مجلس ی و آزاد تسلط ملت بر مقدرات . نمودند مجبورش از ايران مهاجرت به

ر آن آه داده خرج استبداد به یطور ، بر امور به تسلط در اين ، ودهم ن ی، تهديد و توعيد و سخت مجلس یوآال نظي طرق بهی جعفر و تغيير مذهب دين در احكام جز اخالل از آن آهیجمهوريت به اآتفا ننموده هم اين ، به نشده ديده

ه مقصود نداشتند، شروعی چيز ديگر آن و امثال یبلشويك دمات ب وده ش اعالن مق ه نم ا اينك م ، ت تبداد حك را ی اسا ب ( ولكن . ی دين تغيير و انقالب يك به بلكه،یتغيير رژيم به خود منحصر نمايد و افتخار آند نه به تم اال ان اهللاي ي ي

ار عربستان ما گروه بنابراين) نوره اء بختي سايگان ی با جمعنا، با حلف اير هم ام خود و س االت از تم اطاعت ، ايان صحيحه ی دموآراس مشروطه دولت به خود را نسبت ذل و هر يك ، دهيمي م اعالن خودم آخرين نمودن از ب

وده مضايقه بالدش و مشروطيت و مذهب دين حفظ در راه خونش قطره ر پشت ننم ا و ب ستعد و مهي بها و م اس : كنيمي بلند فرياد می، با صدا ايم ايستاده

ر و تخت را فورا به شاه و رجوع مشروطيت حفظ ام« ق . خواهيم ي خود م مق ام تطبي انون احك واد ق را ی اساس مه و ملت دولت بتواند شوؤن آهی ملی شورا مجلس یآزاد. خواستاريم موضوع موافق االت موجب را ب خود خين احكام و حفظ اهللا محمدرسول آلمه قوا اعالم با تمام . خواهيمي اجرا نمايد م و انصاف عدل یاز رو و شريف ديام ي ف اهللا و آيات االسالم و حجج دين سادات را با مراعات مطهره شريعت انيم االن وم خواهيم يم. خواه ان عم ايراني

ن در ايران اد و اعراض بر دي ال و اعتق ئن و نفس و م ند خود مطم ابراين » .باش ه قد م بن عرض حضورتان ، مه شده مقصود داخل در اين و تشيع اسالميت موافق آه ، كنميم ا ب ع یخوب ت ند و چنانچه مطل ا باش حرب ی در اثن

وم وءتفاهم،یعم را س راهمی ب ما ف د، صاحبان ش راض ش سدين اغ ان و مف شوب ، اذهانت د را م ه . ننماين چنانچه حفظ بود به راجع آهی مكتوب اماي در آن یيزد سيدآاظم مرحوم ال نوشته من حدود، ب د، امتث ق بودن امر و تطبي

ه خود استماع در وقت دادندي م نسبت من به را آه ی چيزهاي عالوه و به نمودم را ، حالي ر حالت شدن واقف ی ب بئن مشروعه حقيقت فرماييد تا به بر آنها اعتماد داريد گسيل آه ی ما، آسان یروح ه مقاصد ما مطم د، آ دا گردي اب

ر حضرت اين شد آه الزم بنابراين نداريم جز آن یمقصود ديگر ال امر را ب ا توسط داشته عرضه ی ع شما ، تهی مل مجلس ه را، آ ظ مقاصدمان منجمل ا است مغضوبهی آزاد حف د، و رجوع اطالع آنه اه دهن ه ش ر را ب مقلطنت ل و س تطهس د قانوني ام. بطلبن انون و احك ي ق قیمحل اساس اده را تطبي د و اع ه. دهن ا اينك ده ت از در آين . نباشيم مسوؤل و حادثات واقعات » و برآاته اهللا و رحمه عليكم والسالم

خزعل

: شودي م ، درج انگليسيها نوشته به آهی از مراسالتی يك ترجمهو

. انگليس در اهواز قونسول به خزعل له مراس ترجمهشايخ تمام آه كنيدي م مالحظه« ران مقاصد سوء دولت ، امروزه عشاير و م ده اي د ي و م را فهمي ه دانن حكومت آ

شاند خاك وآنها را به آنها را متملكی و داراي امالك آه است در فكر اين فقط حاضره سأله . بن رامين م را ف ی را بوق در حفظ شرآتیآيا برا«: پرسيدند از من. اند نموده اتخاذ بهانه نوع يك خود فقط عمليات ا و مصالح حق آنه

» يا خير؟ حاضر هستم : دادم جواب من ». نمود جدوجهد خواهم نفس حاضر و تا آخرين مسأله اينی برا البته«

Page 50: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

رآ عشاير آمده ی روسا تمام جهت اين از رده ن، ق د طالق مهر آ سم و بقي ه ق د، آ ول خوردن ر ق ستادگ ب ی خود ايباهت ، هيچ من هواداران حاليه جنبش. نشوند روگردان نقشه و از اين نموده ه ی ش دارد و ف سابق ب ه ي ن را الحقيق ی بد شده حاضر و مصمم ی، همگ ايران دولت تجاوزات دفع اد شخصا هيچ من . ان ات ه ب ی اعتم سردار سپه تأمين

دارم ه ن را ، بلك ا را ب ولی آنه ك زدن گ ود ي وع خ يله ن ه. دانمي م وس را در نتيج ن زي ه اي ات هم ه تأمين آه فارت ب يس س ه داده انگل شون آ ه ق ن ب امان اي ديم س تد، دي ه نفرس شون آ را ق ن ی ب ت اي ت در راه مملك . اس

در . خورد ي برم من مصالح به آه نمايندي م اقدامات نوع اند، همه شده اعزام راليه از طرف مشا آه یصاحبمنصبانه شده داده اطمينان نوع يك وهله از اول صورتيكه ود، آ ن ب را صاحبنمصبان وجود اي وع يك فقط دولت ی ب نه مرا نسبت افكار و عقايد هواداران اند، رفته یا نقطه به آه صاحبنمصبان ين از ا هر يك . است مستحفظ شخص ب

ر يك روز از ارسال يك . است آنها خارج وظيفه از دايره یآل به آه نمايندي م مداخله ی و در مسائل مسموم من نفد ي م اشاعه محل آنیا را بری آارگزار روز ديگر تعيين . راندي م سخن آبادان ی برا حاآم د ي روز م يك . ده خواه

ه آار من به آه گذردي نم یابدا روز . بفرستد محمره ی برا مأمور بلديه د مداخل ات . نكن ه یروزنامج ام آ ن در تم ايوم از آنها مجازات يك بودند، هيچ نموده قيام انگليس و دولت من عليه مدت شدند و معل یگرم اگر پشت است ن

ده نيست ديگر ممكن من. كردندينم هتاآيها هرگز جرئت اين نداشتند به ه عقي ه باشم داشته سردار سپه ب ، ولواينك . شومي متقاعد م انگليس دولتی و قطعی آتب از تأمينات فقط. بخورد هزار قسم

د ی نفر سرباز ايران يك آه است اين من اول شرط ادام . در اينجا نمان را م ه یزي ان آ ا با ی ايران نظامي ند، اينج ش . هستند و اختالل اغتشاش موجب هميشه . بشود بايد تأييد و تصديق من فرامين تمامثانياه فقط بودم بسته با مسترمكرميك آهیقرارداد. باشد سابق ميزان همان بايد به است بر من آه ی ماليات ثالثا سبب ب آن آه نداشت حق ايران دولت ، وگرنه داشتم بودند شك نموده من به س انگلي مقامات آه ی از پيشنهادات بود آه اين

. بود منظور ندارد وارد آورده بر من جنگ ايام در آهی هنگفت مخارجدات ی دارد هر روز يك ايران دولت آه اآنون و م از تعه د، ي خود را لغ م من كن ا ه رارداد آنی خود را در الغ ق

. بينمي م محق مجحفانه . صادر نمايندی آنها عفو عموم تمامی برا شده داده تأمينات منی و حلفا دوستان تمام بايد بهرابعاا جسارت ی اتخاذ و آس نفت یها لوله سالمت حفظ ی برا الزمه اقدامات نوع همه البته من ر آنه ه آه ب د، حمل آن

د ي م چنانچه است ممكنیول. بشوم آنها موفق حفظ به آه نمود، و اميدوارم را با او خواهم معامله ترين سخت دانيان در زحمت انگليس مرا با دولت اينكهیبرا. برسانندها ولهل به صدمهیطور مخف به من دشمنان د، و مي بيندازن . ايجاد نمايندی و نفرت ما بغض، افتخار دارم آن به ، آه دولت آن به من و خدمات كنمي م را حفظ انگليس ولت د مصالح هستم تا زنده گويمي م مكرر

يده یبر آنها مخف يس دولت و حاضر شدن در عدالت . نيست و پوش را انگل ه من و مساعدت آمك ی ب وع هم ن است ی حقيقت و اين بوده ، متنعم و آسايش امنيت هرگونه دراز به يان سال اين در عرض خوزستان. دارم یاميدوار

ن ميل ايران دولت. دارند اعتراف آن به همه آه ل مملكت دارد اي د من را مخت م نماي ه ه يس دولت ب متوسل انگلرا حفظ و بر طبق السابقي آماف آه شوميم رارداد، م د مواعيد و ق د من . نماين ستم ی متع ران اگر دولت ی ول ني اي

د، ناچارم را تعقيب حاليه باشد نقشه خواسته ه نماي وق آ دور ي خود حت از حق ه المق ايم مدافع ه ترسم يم. نم از اينك ». بشود وخيم اندازه همان بيفتد به تعويق عهده هرقدر به مسأله

. رود رسيديم يا آردستان،یآنار رود جراح به موقع ايندر

دلسوزانهتهديد ه گذشته من از اتومبيل . در ميان گردوغبار پيدا شد ی اتومبيل اهواز مانده به فرسخ پنج وب ب شكر جن ر اميرل و امي

را آهیا نقطه به مشاراليهم بعد از چند دقيقه . اقتدار رسيد ل اصالح ی ب ستاده اتومبي ودم اي ا نهايت ب يدند و ب ، رس :گفتند رقت و در حال ، لرزان اضطراب

ع اشرف حضرت خواست ي م و محبت ی دولتخواه محض بود آه روس قونسول اين« ه را مطل صالح سازد آا ي ب موقع در اين نيست ه محاب را آ واي شيخ وارد اهواز شويد، زي ام آورده در اهواز جمع ی ق واداران و تم او هه اند و در و بام آوچه مسلح ر را گرفت د، و اگر و و معب رد ی شويد همگ اردان د آ ار، از . را دستگير خواهن زنه

ه وددار ورود ب واز خ من یاه د دش د و از آي ن نمايي شويد ايم ال. م ضرت ح ا از ح رف ، م تدعا م اش يمي اس ، كن ». نرسد وجود مبارك بهی و آسيب نشويم تلف همه بفرماييد، آهیارد نشويد و ترحم و صرفنظر فرموده

دن آه دو مرد بودم اين احوال مواظب ، من صحبت ضمن در ه مخاطرات با وجود دي سيار، عظيم اي ب و جنگهه م هیاز طرف. اند شده و گريان ، اينطور مضطرب من جان حفظ ی يا برا باز از ترس ا حق ب ه دادمي م آنه را آ م

Page 51: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه وارد شدن. خطير بودار امر، بسي زيرا آه . نمودندي م تأمل و تفكر دعوت به ان دشمن قلب ب را و خود و همراهيم هم آتش به زدن خود و دامنی سياس مصالحی ما را برا روس اگر قونسول. نبود ی، از تهور خال آردن تسليم به یا عده حاضر آردن خزعلی نباشد، اما برا هم شهر اهواز مسلح گفتي م و چنانكه باشد، داده ارا دستگير آ م

. برسد قشون آه داشتيم الزم چهار روز وقت ما نبود و سه همراهی اردوي ، زيرا آه نداشتینمايند آارن خود، زي جان از ترس نه. فكر فرو رفتم به ی قدر اينجا من در اع را اي ه است ی مت عمر در مدت وقت هيچ آه من متابعت محض ، آه همراهانی، اما برا ام نبوده قائل برايش یقيمت اده در مهلك د افت ن یول . بودن ل اي يك تأم اين به آه یس آ با خود گفتم . بود ترس نهايت و نشانه شكست بدترين جعت يا مرا توقف. نكشيد بيشتر طول لحظه . گذارد واپس قدم مالحظات اين نبايد بهورزدي م خطير مبادرتیآارهاد الحقيقهي مرا فدادندي م نشان آه ی اضطراب واسطه به دو نفر هم اين ا را قطع سخن پس . متغير آردن ردم آنه و آ

: و گفتم زدم بر آنها بانگن نبايد آن گ جن ، اما در ميدان است شريف جان« دازه را تا اي اد قيمت ان ام . نه ا وجود تم ن ب ا، مسلح اي خطره

ودن واداران ب زات ه صد و تجهي واز، سوءق يخ خزعل در اه ودن ش شون ، نب ره ق زم چون و غي رده ع د ام آ بايرا هم توپ گلوله یچيز حت و هيچ اهواز بروم به د ي برنم م د ب . گردان اط يميگويي ور است است یاحتي ! ؟ باشد و ته

!یاحتياطي را ب و شهامتخوانندي را تهور م ، شجاعت دل آم اشخاص ». كنمي م مقابله خزعلی قوا و با تمام شومي م شهر پردشمن تنها وارد اين من : را بر آنها خواندمی فردوس بيتو

اندر است زير سنگ ، سرش وگرنه اندر است چنگ به را، جانیجهانجو ا يك است توهم تأخير اسباب ديدم چون. ماندند و عقب آشيده دو نفر خود را پس اين ر ، بر اتومبيل سوار و ب نف . اهواز راندم طرف به،ینظام

اهواز بهورود

قوس١٣ جمعه بودند و هرقدر آمده استقبال بهیفرسخ نيم تا و اسب با اتومبيلی آثير عده. اهواز رسيدم بعدازظهر به پنج ساعت

ا و هشت پسر خزعل سردار اجل از جمله . شدي م افزوده مستقبلين جمعيت ، شديمي م شهر نزديك به ر از روس ی نف بسيار ی و بيرقها بسته شهر را آيين یها آوچه. بود اهواز نيامده به نوز ه يا ترس آسالت بواسطه خزعل. عشاير

ه ی، از نحر شتر موقع به نتوانستم آه متأسفم یخيل. بودند آرده صبن وگير در سر راه آ شتند جل نم ی آ حال . آرحم بزرگ حيوان اين ود ت ز ب اد عده . انگي ر سالح ی زي ابر و رو زي د و در مع ا ی بودن ا بامه تند ی ج یول . داش

سته ی، حت نفر زن يك آه است عجب م روب ده ه ارت . شدي نم دي ه خزعل عم رين آ ن ساختمان بهت شهر است ايراآم مسلح اشخاص ، شديمي م نزديك عمارت به هر چه. بود ورود ما مهيا شده یبرا د مت ر بودن ا و . ت ر درخته زي

ه تكيه تفنگها و بر آنار ديوارها ايستاده فندوار ب تند و گوس ه م داش ديگر تن د، ييك ان زدن ده و از مي سرخ یا چارقايد خود را هر آس ی ول ندارم یقصد خودنماي . دادندي م خود را نشان سياه صورت شقايق گل مثل ود ش ديگر به یص خا و در اطاق وارد شدم قصر شيخ به. كردي را نم موقعيت اين و تحمل باختيم ين آ ود راحت شده مع ب

ردم ردم. آ ا پاس م ه از شبی ت ا ب ان همرایتماش ه ه ا آ ب م دي م از عق شغولآمدن د م ب. بودن ، دو از شب قري . ديگر رسيدی با اتومبيل دبيراعظم

در اهواز اول شب

ه با چندهزار نفر مسلح من و ميزبان ام نشسته تنها در قصر دشمن . نيست از غرابت ی خال من موقعيت امشب آ

ان . است داشته نگاه آارون خود را در وسطی، آشت اده ننهی پا ساحل و به شده دارد، هراسان ر است يك مهم نفن . دارد امان بدهد آه ی بسيار ی را با وجود قوا و بايد ميزبان ة من اي ه ورود بيباآان از و نترسيدن دشمن قلب ب

. است ه مؤثر شد خصم آردن در مرعوب از هزار توپ و صدهزار قشون ، بيش شهر مسلح يكارون شكايت ، خروش شب نسيم. است ننموده یاند، حرآت آرده و تحريك داده دل را هر چه خزعل ه آميز آ را آانع از برداشتن چون رود آه اين. نمايدي م پراآنده اطراف به ريزدي سد فرو م یاز باال و خود عاجز است راه مه است يه شب ی خيل ،كندي م ی خفيف غرش زير لب بيهوده ر ب ه یآن شيخ پي شت االن آ دا خود نشسته ی در آ و از پيرد ي خود م یجوي و امارت یطلب جاه هوس در مقابل ی سد شدن دارد ی جز سرافكندگ یا و چاره غ آرامیصدا . ن

ان طول واسطه به آه شيخ اين. بشوم غافل از ياد شيخ گذاردي نم رود آارون دار زم ق اقت ان یويگ ، تمل و اطرافي

Page 52: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

اد نيست ی و اطاعت تنزل هيچ ، و به آرده خود را فراموش ، سابقه عالمی خاآها و آبها مدعيان یآميز رنگ و معتاغ مستقله امارت تشكيل اواخر ميل و در اين پنداشته ی را موروث و تمكن تمول اين رده را در دم اد آ د، او ايج ان

كند؟ي فكر م چه امشبال چه سنجد،ي خود را با امروز م قبل هفته يك موقعيت وقتيكه شخص اين دا م ی ح د؟ ي پي ه كن ل هفت ذين قب و ، متنف

، پنداشت يسر خود م را پشت نفت هند و نفوذ مستخرجين قشون تمام ، دانستي را زرخريد خود م تهران مقاماته حدود م شمال از طرف ديدي می را امارت خوزستان صفحه ار آوهستان ب واح (ی بختي ايد ن و از ) اصفهان یو شارون یيعن. فارس خاك به مشرق طرف د ي م ی را نهر آوچك رود آ ه دي ان آ ة شخص در مي او در حرآت ی خانتفادة او از آوهرنگ و محض است را شودي سرازير م اس ه سالم ی و ب رد ياو م ب ه غ ايبوس و ب اه را او ر قصد پ .رودي م محمره به آرده آج

تر ولشوش ويزه و دزف واز و ح ز و اه رات و رامهرم پانياي ( را حج صر اس ود م) یق ستيخ ت. دان هروقد خراب را بر سر قوة مجريه قوة مقننه آه انگيختي را برم مجلس اقليت ، خواستيم ديران . آنن د را امر م جرايد شيخ را از مظلوميت عالم آورند و اآناف هيجان به را مطبوعات عالم آه داديم ر آنن فارتخانه . پ ا را اجازه س هك آهفرستاديوار م خود را ملخ هواداران بفرستند و باالخره دولت حجتها به نتها و اتمام آه فرموديم ا را در مل م

ه او از دايرة آرزو خارج یرا ب آه شيخ ی و آرزوها بود خياالت اين. تارومار آنند سليمان ام م و ب م ق ين عل و اليق . فرستاد و قد برافراشت قشون. نمود، مرا تهديد آرد تلگراف. بود رسيده حقيقتدم ميدان و شخصا به و دريا را درنوشتم و دشت ، آوه را پيموده چندصد فرسنگ ماه يك در ظرف من و هيچ آم

ه را از ورود ب ز م اه چي از نداشت خصم قلبگ ك. ب ن اين ستم م واز ه ان در اه ارون و او در مي ارت. رود آ عمد ي م نامش او دش ياد مظالم به آارون. ، فرو ريخت امارتش وه هيچ . ده ه و خارج از داخل یا ق يد ب اد او نرس . فري

و فردا بايد در خانه او را عفو آردم . فروبردم سينة او چنگ به شاهين مثل. نفوذ نيافت مجال ی پلتيك جريان هيچارت بطلبد و از مقام بخشايش ، خاضعانه يافته رخصت از من خودش یغصب ه ام رد زارع يك موقعيت ب ر م نفد، گمر را نظم ، واليت آورد، قشون را جمع ، عوايد دولت ماليه چشمش در مقابل . آند تنزل متمول مطيع ك بده

سط آنم مبالغه باب در اين دارم حق من. برسد مردم عرايض به آند و عدليه نظارت و صادرات در واردات و ب نيست محمره تنها شيخ اين. خرد نبودی، اما آار يافت خاتمهیزود به هر چند امر خوزستان آه ا زير بدهم مقالد ي م معدوم خزعل در شخص اند آه ايران آشان سر تمام بلكه شودي م مغلوب آه ا خاك . گردن نيست خوزستان تنهوب تمام ه بلك يابدي م اتصال ايران به ی قو یها با رشته دوباره آه ادر جن ه است بن اليان آ د از س د ي دراز م بع فهمن

يج است ی خارج تزريقات شكست اين. وجود دارد یا و قوه هست ی و مرآز یصاحب ارس در بنادر خل ن ف ، و اي در دولت استقالل و رعايتی خارج و مؤسسات تجارت و حفظ متمردينی در سرآوب است دولت قدرتیمعرف . الطوايف ملوك مقابل

تهران تلگرافات

هی تلگرافدو يده از وزيرخارجه آ ود، قرائت رس ه ب ل ترتيب و ب وم. دادم جواب ذي خيانت د، موضوع ش معل : است بوده شايع هم در تهرانی ما در اهواز، حت و قصد توقيف خزعل

قوس١٢ پنجشنبه عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اشرف حضرتحضور

ن قوس ١٢ امروز پنجشنبه دسامبر مطابق چهارم تاريخ به محمره تلگراف -١« د ي م طور اطالع اي ه ده سر آ پل فورا اطالع. رفت اشرف ديروز نزد حضرت يخش ه دهيد قب شون از آنك ه ق د، ب ره بياي د اهواز و محم از . نياين

. دهيد را فورا اطالع تلگراف ن اي وصول. بد باشد نيتشود،ي م معلوم قرايند، ي می آنجا انتشاراتیها روزنامه آهدهدي م مسكو اطالع تلگراف -٢ ه راجع دهن ه ب سيها ی مراسالت اينك از انگلي

ه و جنگ انگليسيها است در حمايت خزعل آه رسيده را . شود بايد حتما متارآ افع حفظ یواال ب وب من دام جن اق . وارد آنند قشون محمره بهخواهندي و م، يج وارد خلی جنگی آشت خواهند آرد، و سهینظامه راجع وزير ماليه ی آقا هم در تهران نمايند؟ چنانكه را تكذيب انتشارات اين آنم تلگراف فرمائيدي م اجازه ر ب خب

». نمودند مسكو تكذيب سيميب مشارالملك

٣٩٠٠ نمره

قوس١۴ شنبه عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اشرف حضرتحضور

دار مذآور است آهی از قرار دهند،ي م اطالع قسم اين - از محمره اوال« ور اسلحه ی مق شير عب روز از بهمن دي . آرد احتياطی و بايد خيل اهواز رفته ، طرف استقبالی ظاهرا برا هم ، خودش داده

Page 53: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

در خوبست . نمايند حمله اشرف حضرت اند در اهواز به ديده و بختياريها توطئه خزعليان - بصره تلگراف دويمان ی ميكند اهواز را برا خدعه شيخ است ی ديگر حاآ تلگراف. نفرمايند اهواز عجله به رفتن ی ول ،ی ورود چراغ ». رسانيد عرض به اطالع محض. فرستدي اهواز م سمت به قشون شبانه

مشارالملك

جواب اقباله دام وزير خارجه مشارالملكی آقا اجل مستطاب جناب

راف« ابتلگ ستطاب جن ال م عی ع ه راج شارات ب ت خالف انت سكو واصل حقيق ان. در م ه هم ور آ شنهاد ط پي ». نمايند ايد تلگرافا دستور دهيد تكذيب نموده

قوا آل و فرمانده جنگوزير ۴٢٣٨ نمره- قوس٢٠

:گرددي م آنها درج عين رسيد، آه نظامي تهران از حكومت دو تلگراف آن متعاقب

یفور عظمته قوا دامت آل الوزرا و فرمانده رئيس اشرف حضرت بندگان منيع مقام

:رساندي م مبارك عرض به احترام آمالبا«دو روس دافر سفارت شارژ ات وقت ی امروز از ف دو خواسته مالق م ی و ف ه ه ات پس . داد او وقت ب ا از مالق بات به نمودي م ی سع آنكه تمام م داده ی شخص ويزيت ت صور خود يك مالق از ه ان باشد، ب ا هم ه عادات ب ديرين

ن مطالبی بعض و اظهار نمود آه شده روسها بيطاقت ه شودي ميده ش قم صحت آ را آن و س وز ب ا روشن ی هن مشون شده ی راض ی شرايط يك انگليسيها در مقابل آه گويندي م از جمله . نيست د ق ران ان شود، وارد خوزستان اي . و غيره جنوب و نفت بانك تمديد مدت از قبيل

: دادم او جواب بهیفدوفم . دهيدي م بازاريها اهميت هر صحبت شما به از اينكه هستم متأسف ی خيل اوال ا متأس ه ثاني ا ب شخص حال شما ت

د ا نشناخته است الزم طور آه را آن عظمته دامت اشرف حضرت بندگان ذا الزم م . ي ه دانمي ل م شما توضيح ب ده دول و آليه ايران دولت مابين دارند آه ميل آه ی موقع در همان عظمته دامت اشرف حضرت بندگان شخص آه

ه شوندي نمی راض هم موقع باشد، در همان دوستانه مناسبات نوع ، يك خارجه وچكترين آ ه آ اريخ لك ران در ت ايه ، شما هم له معظم شخص ی معرف است اين. بماند ن ب سم اي ا صحبتهاي اراجيف ق سد هر شخص از دهن كهي ي مف ». شما نيست ديگر صالحی در جا هم صحبت ندهيد، و تكرار اين اهميتآيد،ي م بيرون عوام

ی مرتض سرتيپ- و توابع نظامي تهران حكومت ٣٢ نمره

عظمته دامت الوزرا و وزير جنگ رئيس اشرف حضرت بندگان منيع مقام

:داردي م تقديم مسكو را رمز، حضور مبارك سيمي ب عين« و در تعقيب داده را دعوت انگليس يادداشت دو فقره ايران وزير امور خارجه دارد آه جريان ی شايعات - ايرانه اعتراض متضمن ی، نت يادداشت آن ه شديد علي ران ی در امور داخل مداخل ه اي سليم ب سيها ت از . است شده انگلي

ذاآرات نگرفت بودند، و صورت در نظر گرفته مجلس در آهی استيضاح كنندي م نقل آه یقرار د از م ه ، بع مهمه گرفت تصميم سمجل. آنند از آنها استفاده تغيير آابينه ی برا خواستندي بعضيها م ،ی خصوص و جلسات سأله آ مضايا وبیق تها جن يسی و يادداش ع انگل ا موق ت را ت په مراجع ردار س ول س د، و م موآ دي بدارن وزرا و گوين

را ی از وآال تلگراف ی و بعض مجلس یفراآسيونها يس ی ب تاده رئ وزرا فرس ه ال اشعار خزعل آامل اطاعت و بته ه داش د، آ ه ان ا هيچگون صال مطلق ام حه م د انج رد نباي يسیتلگراف. گي اعت از رئ وزرا اش ت ال ه ياف خزعل آ

سالت بواسطة عارضه ذر شده آ سر خود متع يس را و پ زد رئ ه ن وزرا روان ل دارد،ي م ال د ي م و نق ه كنن شون آ قد ي را م و خوزستان داده تشكيل ، چهارستون دولت شون یا دسته . گيرن ه دولت از ق ود، در شوش آ تر محصور ب

د ي م ، اطالع نموده را تصرف و حكومت را مقهور ساخته شيخ طرفداران ه دهن را آ وال حمل ی ب اج ام رت و مهات بهی مخصوص توجه،ی و جرايد اتحاد جماهير شورو شده در اهواز تهيه ها اتومبيل ، ده خانوادة شيخ آن جزئي

ات ، با نظر اقدامات و به داشته معطوف درد ي د ي م ی هم ه . نگرن ا روزنام ه راجع روسيه یه تها ب يس یيادداش انگل . نويسندي و م ظنين ايران بهاده اولتيماتوم به منجر« وا شدن و پي يس ی ق وب انگل ادر جن ن گردد ي م در بن يس و اي ة انگل ة ديرين ه است روي آ ».ورزدي م مبادرت ، بدان ايران دولت فشار بهیبرا

Page 54: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

د ي، م آرده مقايسه ايران دولت به يادداشت آن مصر با تسليم انگليسيها را به پراودا، حمله روزنامه رد وم گوين مفهه است اينباشد،ي می مستقل امور داخلة دولت به پردهي مداخلة ب يادداشتها آه اين یو معن اران محافظه آ يس آ انگل

ران یعناصر ارتجاع وده را تقويت اي د ي و م نم واي خواهن ه را تحريك ی ق د آ دامات آنن ه اق ر علي ا ب مملكت آنه :دارديم رمز معروض خبر رويتر را به و نيز محترما عين» . باشدی اتحاد جماهير شورو برعليه ، بلكه ايران دولت تكذيب

يس دولت آه يادداشت دو فقره به در شهر راجع یا چند روز اخير زمزمه اين - تهران« ه انگل سردار اقدس برل ». است آرده يادداشتها را تكذيب اين رسما صحت دولتیول. داشت ، جريان است نموده تسليم ايران دولت به

ی مرتض سرتيپ- و توابع تهران نظامي حكومت

ب ه قري صف ب راف شب ن ل تلگ ه وزرا واصل رياست آفي د آ ات گزا ش رده رش ر آ ر را ذآ ، و دو روزة اخي .دادي م ، شرح نموده انگليسی نتها از مسترد داشتن پس دولت را آهیاقدامات : قرار است از اين تلگراف اصل

عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اعظم اشرف حضرت مباركحضور

ه« ارك چنانك اطر مب شورت مستحضر است خ ة م ا در نتيج انیبعض ب لة دوم از آقاي د مراس ال، قرارش ی وآلة اول از چند روز در جواب شود، و پس داده پس سفارت درجات ی مراس دلول من لة دوم و م م ی مراس دون ه بم . رسدي م عرض به ، راپرت شده طور اقدام همين. ، رد شود مراسله به خود آن اشاره ا قوس ديروز نه ر ی آق وزييس ضمن مالقات در خارجه ر انگل دون با شارژ داف لة اول ی قبل مشورت ، ب ا وزرا، مراس لة حاو ی ب ی و مراسد را نيز پس اشرف حضرت وزيرمختار به تلگراف ار شدآه از اطالع پس . دادن ام دادن پس ، اظه مراسالت تمه . بنمايد دولتی برایو بدنام توليد خطر است ممكن ، در آتيه آرده را فوت نظر دولت بيان موقع چون عالوه ب

د اشكاالت است ممكن منتشر شده مطالب ذاآره ی در مجلس تولي د از م د، بع ن بكن رار شد در اي ا وزرا ق اب ب با وزرا به . بشود یالي و ع زادهي و تق الملك و مؤتمن مشيرالدوله با آقايان یمشورت ديشب وزيرخارجه یغير از آق

ان رفته جلسم به ا آقاي ذآور مشورت و ب رده م ام آ ا پس ، تم ر را خوب مراسالت دادن آنه سته اخي را ندان ی و بيس سفارت به وزير خارجه ی بشود، قرار شد آقا ی جبران اينكه ه انگل ل ، يادداشت رفت سخة آ را قرائت ذي را و ن ند به ر بدهن ان از آن پس . شارژ داف ا ديشب وزرا هم ر خارجه یآق ات وزي ه و مطالب را مالق شان را ب الغ اي اب

: است اين يادداشت متن. دهند امروز همينطور انجام آردند آه قبول ايشان. آرديمران قوس در هفتم آه ی موقع در« له وزيرخارجة اي يس سفارت مراس ه انگل ا را ب رد، نظر یآق شارژدافر رد آ

له مضمون چون بود آه اين اقدام از اين ه علي دولت یاوليا امال مخالف مراس ا را آ انون اصول ه ين ق ل ب و الملران حقة دولت اعتراضات مزبور رد شود تا موجب سلة مرا دانستند،ي م ايران و استقالل سيادت حق ه اي ، و دنبال

ق جديده الت و ايجاد مشك مملكت افكارعامة اين و هيجان تنفرات يم حسن در طري ار و تحك تانه روابط افك دوسا چون ليكن. شود فرض يكن لم نگردد، و آامال آان ازدياد است رو به خوشبختانه آه يس یآق ر انگل در شارژ داف

اريخ م ت وس نه ب ق فاها از جان ت ش ود راجع دول ة خ ه متبوع ده آن ب لة ردش داالثر گر مراس دن و فاق ات دي ی، بيانل رسما اظهارات دارد آه خود مأموريت دولت از جانب ذآر نمودند، عليهذا وزيرخارجه ینمودند، و علل را ذي

. بنمايد انگليسشارژ دافر آقاي بهد ي تصور نم ايران عليه دولت یاوليا ه كردن يس دولت است ممكن آ ة انگل ن فخيم ين اي دام چن د، ی اق را بنماي زيه نسبت اينكه نيستند به قائلی حقی خارج دولت هيچی برا هيچوجه به اع يك ب ر از اتب سلم نف ه دولت م ر علي ، نظي

ه . بنمايند شده مندرج در مراسلة رد شده آنچه وق مراتب لهذا نظر ب را ف ه ی و ب راز از هرگون ،ی سوءتفاهم احتردد عليه دولت نيت حسن اين و اميدوار است شده رد سفارت آن به مراسلة مزبوره دير گ ه . تق ات در خاتم نظري

».نمايدي خود تجديد م حاآميت حقوق را در حفظ ايران دولت ذآاءالملك

٣٨٧٢ نمره

: شود مخابره فردا صبح آنند آه را تهيه ذيل تلگراف دادمدستور

تهران اقباله دام وزير ماليه ذآاءالملكی آقا اجل مستطاب جناب

ه . آردم حاصل اطالع٣٨٧٢ رمز نمرة مدلول از« ا اينك رة ب ودم صريحا دستور داده ۴١٨٨ در رمز نم ه ب آه یا از هر سفارتخانه یا هر مراسله ه من برسد، بايد قبال ب ا تكليف مراجع د ت ين آن جواب نمايي ا را تعي د ب و بع

Page 55: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه دولت نظر هيأت تم ار انتظ شود، هيچ ارسال ، امر ب ه ی نطق نداش را را آ ا ی ب ر امور خارجه ی آق ين وزي معات چه . بخوانند انگليس بروند در سفارت و دستور من اطالع ايد بدون نموده سا نظري ن ی ب ع در اي ه هست موق آه و بعدها توليد مشكالت نبوده متوجه دولت هيأت است ممكن ه آند، چنانك ين ب ر هم ة اخي ه یق نط جمل ه را آ تهيه . دارم اعتراض ايد من آرده ا آ ه « نوشته شده اينج ات در خاتم ران دولت نظري وق را در حفظ اي حاآميت حق

د يخود تجديد م ن » .نماي ه اي دا تصديق جمل دارم را اب وده ن ورد ب را و بيم ه ی، و ب ن اينك ارات ديگر نظاير اي عبام ام شته نو طور آه تجديد نشود همان ن وارده مكاتيب تم ا اي ل ي ه قبي بال ب ا را ق ه من جوابه ه مراجع د، آ ا نمايي ب

در . نشودی و پشيمان تأسف و بعدها مورث شده مبادرت ینظر جامع يك ان دقت یاگر ق م شود، خودت تصديق ه ». بوده مطالعه بدون جمله ذآر اين خواهيد آرد آه

قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس ۴٢١٢ نمره- ١٣٠٣ قوس١٣ جمعه

در اهواز توقف اولروز

قوس١۴ شنبهر حسب صبح ادت ب تم ع ر دادم. زود برخاس ه ام راف ب هر تلگ ه بوش د آ شت آنن وی آ هی پهل ورود محض را ب

ره طرف به در محم تند، و م بن ه یدت بفرس ات ب ة تلگراف دم واصله مطالع ن . گذراني ات اي ردة عجيب تلگراف در ی پ . پنداشتمي نم پايه تا اينی ول را داشتم هر چند انتظار آن داد آه جلوه برابرميم خان ، ميرزاحسن از مدرس شودي م تشكيل آه مجلس اقليت ان زع ك ،ی، بهبه ائر مل شعرا، ح ازرون ، زادهيال ،ی آوام ،ی عراق آقا اسمعيل اجح ه ق تيان الدول ره ی، اخگر، آش دت و غي ه ی، م ود آ ا من صرفة خود را در مخالفت ب بشون من و دولت من و عمليات درخشان مات خد در مقابل بودند آه آرده بر خود حتم . ديدنديم ، چشمها من و ق

ه دسته اينی مخالفتها تمام. سازند را مشوب مردم د و ذهن دهن جلوه مرا وارونهی گذارند و آارها هم را به را آرده يادداشت است شده مملكت و خسران دولت یها نقشه ی امور و خراب یآند غالبا منجر به ا مضمون . ام آ واقع

.شودي م آتاب يكا شدم مواجه. قرارگرفتم دولت بر رأس ناپذير خود تزلزل خود و استقامت مقدس خود و نيت یقوة بازو به من ب

. نو بيندازمی و طرح آنم سرنگون مشت را با يك همهی بايست فاسد آه و اصول خراب بنيان هزاراننم با مجلس هميشه داشتم ميل اما ار بك ن . آ د ضعيف اساس اي ساد است را، هر چن ة ف وده ، حفظ و الن و در نم

انون رعايت محض پس . بكوشم آن اصالح رخالف ،ی اساس ق ردم ی آرزو ب ار آ يدة و مؤسسات خود رفت پوسه انداختم مقننه هيأت یمجرا و آارها را به نمودم قناعت ی سطح اصالح و به داشتم را نگاه مضره ا دست و ب آنه مجلس را از جانبی و بيكارگی و آندیر سختگير و ه شدم مجلس نگاهبان قلب قوا و از صميم با تمام . گذاشتم . بكنند و بگويندخواهندي م هر چه آه دادم ميدان چند نفر مفسد را هم اين. نمودم تحملده اهل در صدد تحريك چند دفعه . پنداشت ی مغرور شد و خود را چيز مجلس اقليت د شهر و بلواهاي عم برآمان من آه یوقت. شودي م ی آنها طوالن شرح آه ه ناگه ردم عزيمت خوزستان طرف ب ال و پايتخت آ د ی را خ ديدن

يدند آ من قوا برخالف افتادند و با تمام وجوش جنب به سخت ه . وش ن و جنجال همهم صا ، شيخ دسته اي ی را از اقا آرد واقعا از اين گمان. داد فريب خوزستان اف ي منف ی دهله ز ب يم توسط پس . است ه ساخت ی چي و ديگران زع

ه مدرس دست فرستاد و به پول انيد مصرف ب ارة مدرس آن. رس پهن خزعل ی طال ی رو ، در حقيقت حصير په تهران اهل آه بودم و متأسف داشتم جا مراقبت همه من. بود هشد روردة انقالب ، با اينك و سرچشمة سياست پ

ات ي و بی و دوروي مدرسیران غرض هزار مرتبه هستند و ايران ك یثب شعرا و سبكسر مل و اخگر و یكازرونيالد، چرا راض آرده را امتحان و غيره زادهيحائر ن ي م یان ه شوند اي ر ب د نف د راه برخاسته خزعل حمايت چن و س

بشوند؟ مملكتی و ترق استقالله نداشتم تعجب ی خيل از اقليت من اما دت آن زيرا آ ا م ا من یه ود ب د ي م مخالفت ب ول كردن فتة پ د شده و آش . بودن

ه از اعمال من و خشم حيرت ود، آ ر ديگر ب د نف ادم موافق در حضور من چن اب و خ افق و در غي و خائن من .بودند

سي آه هايم به موسوم ی نفر يهود يك یهمراه ، داور، به ، ميهن زاده سرآشيك اتش م وم ر ترقي ات است معل ی، حرآ . است بوده من و بر خالف مستقيما بر ضرر ايران اند، آه آردهه و رسيدن ی شخص منعفت جلب ی برا اشخاص اين ام ب اي مق اب ،ی و خودنم ت من در غي اك ی وارد سياس خطرنران شدمي نم آن لطمات متحمل اگر من بودند آه شده ق . ساختي میا متالش ر پيكر اي ا در ظاهر رفي ی وآال اينه

الح ت ص س و اآثري اطن مجل راه ، و در ب ت هم فارتخانه ان و آژ اقلي ت س سة نف زدور مؤس ت و م يخ و جالل شال آه ی مختلف ی بودند، اگر راپرتها محمره ا و خصوصيات از اعم شان اينه يده آارهاي نم درج رس ه آ آس ، همه ملت وآيل ،ی بشر ايران است ممكن چگونه اهد آرد آه خو تعجب دير روزنام ه ، م ن ، ب ا ت اي ا و خيانته ن رذالته

Page 56: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

وذ اجانب تجزية وطن ، به من ساختن و متزلزل پول ی مشت جلب یدر دهد و برا تقرار نف م و اس گسيختن و از ه .، رضا بدهد نظام ذيل و تلگراف كنمي می راپرتها خوددار ، از ذآر تمام جنايتكاران قدر اين ی، و آوچك از اطناب اجتناب ی برا اما

: گنجانمي م شرح ، در اين است رسيدهینظام از حكومت را آه

یفور عظمته قوا دامت آل الوزرا و فرمانده رئيس اشرف حضرت بندگان منيع مقام

:رساندي م مقدس ذات آن عرض بهمحترما«ران وضعيات ات ، چنانچه شهر ته ل در تلگراف ه قب انده عرض ب وق رس اده ، ف دبخش خوب الع يكن . است و امي ل

ال آه است ، اين آرده آامال آشف ی نظام حكومت ی تصد در مدت ی فدو را آه یمطالب ران ی اه ه ته یطور آل بافع جلب ی برا هستند آهی ديگر آنها عدة نمابي هستند، ولي مقدس ذات مند به و عالقه آرام و احراز ی شخص منه مقامات یبعض ا هيچ آ ق وقت حق ه رسيدن الي ستند، مشغول آن ب سه انتريك ني رون و دسي ی بعض آوردن و بي

سمت يك هم یگاه. هستند مضحك یصداها ان از آن ق رار داده دست را آلت بيچاره مردم ا ه و ب خود ق یراههان به دست را با مرگ بيگانه اشخاص آن اوقات ی بعض بلكه كشانند،ي م ومعوج آج رده گريب ا يك آ قلب و خود بشيمان ازآردة آنكه و بدون نگرند،يآنها م به یسخت م خود پ از ه ه شوند، و ب ات ب ه زشت عملي د ي م خود ادام . دهنه ، آه دانسته الزم ارك عرض ب ه مب اند آ ه اشخاص آن برس ك مدرس فقط ن شعرا م و مل ند، يال ه باش عدة يك بلكل ی و رفقا مدرس ،ی فدو هستند آه یديگر ه او را در مقاب ا ب ر م درجات آنه ا سرآشيك شمارمي بهت و زاده و آنهند، ي م زشت عمليات هرگونه و روز مشغول شب مدت تمام هستند، آه غيره ه باش ات آ در مخالف ی وآال عمليدم ی فدو آه است اين. است آنها هيچ مقابل ه ی روز آرزومن دگان را، آ وده اشاره اشرف حضرت بن ن فرم ا اي تن طرف به آتش و فرمان ايستاده ی، و خود فدو يكسان را با خاك خائنين قبيل ائنين اي دهم خ ن . ب ه است اي دة ب عقي اشخاص اين از حلقوم فقطشود،ي پيدا م صداها در مجلسی، و اگر بعض صفت بوقلمون اشخاص اين مزد یفدو

دة شود،ي و نم نشده نتيجه منتج قسم هيچ به آه آنهاست عمليات و نتيجة ن و عقي ا از اي ات خود آنه ن عملي است اي ». مرآز نمايند متوجهرا اشرف حضرت بندگان حواس مهم موقع در اين آه

ی مرتض سرتيپ- و توابع تهران نظامي حكومت ٣٠ نمره

عظمته قوا دامت آل و فرماندة عظامی وزرا رياست منيع مقامه« راف چنانك ابق در تلگ روض س س مع اد، مجل هی فعل افت طة ب ان واس دهی يكی تب ه ع ال آ ام از وآ ا ی اس آنه

: گرددي م معروض اقليت ی با وآال رسانيده مبارك عرض به آهی طور آنها، همانی و چند نفر از رفقا ، ميهن ، هايم زاده سرآشيك

سده شأ مف ال من ده و جنج ة گردي ن ، از ناحي س اي وچكترين مجل تفاده ، آ بیا اس ست مترت ه. ني ه چنانچ مالحظد،يم هفرمايي ا بودج ه ی دولتیه ا ب ا را ت ته ف توقي لح صويب نگاهداش دي نم ، ت ه ادارات. نماين ال را ب رو ح گ

». نيست مجلس آار از اينی بجز خرابی انتظار ديگر صورت در اين . اند درآورده

تهرانی نظام حكومت

جواب و توابع تهرانی نظام حكومت

ايد م آهی طور را آن و همه يست ن پوشيده بر خود من حقايق اين. آردم را مالحظه ٣٠ نمره« . شناسمي بايد و ش ». مستور نماندی باشيد تا چيز جزئيات شما مراقب

قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس

٧١٠٣ نمره ا من ی همراه ی و برا است آذربايجان و نمايندگان خود جزء منتخبين ، آه من آابينه رئيس از آنكه بعد مجلس ب

ر ه كرا ت ت گفت ات اس س ، از تلگراف ار مجل الع و اخب ل اط ة حاص رد و درج ق آ ش ح رضی آ یورز و غ

Page 57: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

اران نمايندگان ود، و مجلس را مالحظه و همك اآ سياست ك را مرآز ي نم را ی خطرن ران سعادت ی ب ، يافت اي . استعفا داد نمود و از وآالت مخابره مجلس بهیتلگراف

الطبع باشم محروم و غيور آذربايجان نجيب ملت ی از افتخار نمايندگ آه دهمي م يح ترج من«: گفتيم شريك ، و بك احق سياست در ي ران ن راب و اي ناخته،ی آن خ شوم ش ال. ن ر وآ را اگ ايق صالحیزي ع از حق ستند و مطل نياق در ننگ ، نبايد آگاهم ت نكا از تمام آه من كنند،ي م اند و تحمل خاموش ن باشم ی ب ار اي اشخاص و خود را همك ». كنميمعرفن ذب اشخاص اي ه مذب ا اقليت و دورو آ ر ناراض مجلس ب د نف ا ترسو دست ی و چن ه ي م ب وم داده ه د، معل بودنوده ن مشوب را هم لوح ساده ی وآال ی بعض اند، اذهان برپا آرده ايران ی در مرآز قانونگذار ی شور شوديم د، م ان

.اند ترديد افتاده به از نمايندگانی بسيار عدة اند آه آرده و وسوسه فتنهیقدر و بهه سالة چندين خدمات را آ ه م ر گلول ان در زي د سياس و بهت ام ی و تهدي رده فراموش ام داده انج ن آ حرآت ، و ايه یگلو به ، و چنگ داده را پس شديد انگليسی و نتها، رفته و جنگ آتش ميان شخصا به مرا آه بيباآانه امير نيمر موافقت یر زرگ ، جنگ ام نهاده محمره مستقل ا ب يس و بن سته و خود خزعل انگل د دان ه . ان وده ب ا وانم شده آنه ! اوست استقاللی و امضا مقصود، تطهير خزعل آه استه آرده آتشين ی نطقها ،ی خصوص در جلسات پس ار از من ، و قصد سلب داده من و نسبتها ب د داشته اختي در . ان

ا تحريك . بودند آرده ، دفاع طينت پاك آگاه ی و وآال من اينها، دولت تمام مقابل ه مخالف دستة ام ار را ب اي آ یجدرت استقالل بهی ملیشورا مجلس طرفز ا لطمات بود بزرگترين نزديك آشانيد آه يك . وارد شود مملكت و ق

ق نكردند آه تأمل هيچ وطنخواه یوآال. بود جنگ وزارت بودجة ردآردن ناپذير، و آن جبران ی جد لطمة تعويا رد شدن افتادن م ی، يعن جنگ وزارت بودجة ، ي ة ی، يعن جوان نظام پاشيدن ازه ی، يعن مملكت االت اي تجزي ! چيز مملكت همه رفتن از ميان بنادر، و باالخره رفتن از دستی، يعن خزعل چندين استقالل بعد از نا اميدشدن بماند و باالخره اجمال در بوتة ی يابد و چند و بايد تقليل زياد است جنگ وزارت بودجة گفتند ! بشودی، فكر قشون شدن و متزلزل من

قدر آه دارد، و همين ، موافقت اوست لرزان و تخت تاج ی فنا آه ی رأ با اين ر هم دربار قج ، آه است اين عجبه آاسته من از قدرت ن شود، ب ز ت د ي در م هرچي ا چه . ده ا ام اج ، از روز اول است تعجب ی ج ا در وتخت ت آنهه عباس ی فروش وطن مقابل تقرار يافت ن . است ميرزا اس اه شاهزادة اي ه طلب ج ود آ ه ب ا وعدة ب در سلطنت ی بق . يادگار گذاشت را بهی ترآمانچا خود عهدنامة خاندانه ال خالص سی وآ سه مجل م جل ری رس شكيلی س ع ت ه داده و راج ن ب دمهاي م هی و ق ته آ ذاآرات ام برداش ی، مه آه ی سر از مجالس ی يك صورت. اند نموده ه طور خالصه ب ون شده تلگراف من ب دنش و اآن فراغت از خوان :شودي م ، درج ام آرده حاصل

ر را مطرح جالل شيخ بدوا« رار داده اخبار رويت ذاکره ق ار داشت م ه و اظه ن آ ر اصالح اگر اي ، صحيح خب

ه د، از نقط ت باش ر اهمي ل نظ ه ، قاب ب هرگون ود تعقي د ب س. خواه ا از آن پ درسی آق ن م ان اي ور بي د ط آردنا بر استقاللی مبن اش ، همه است شده صالحات ا ی برا مرتبه يك در دنيا در هر چند مدت آه یآودتاهاي فكر آودتاي ی، ول و غيره ، ناپلئون اسمعيل ، شاه نادرشاه ، از قبيل بوده آنندگان ه ی آودت ار سال آ ل در چه ا است شده قب با چهاگر . است بوده اجانب تحريك تفاده سردارسپه رضاخان ی آق اي اس وده یه شون نم ي ی و ق رده م تنظ از ی ول ، آ هر شكل الوزرا بشود به رئيس خواستي م آه قبل سال از سه . است بوده ی مورد نگران هميشه نظر سياست نقطه

د آاشته آهی از درخت اجانب آه رسيد، منتظر بودم مقام اين به كهي روز از همانی، ول نمودم ی جلوگير بود من انت ،ینظر خطر مملكت امروز از نقطه . بودم روز را خوانده اين من. را بچينند اش ميوه ت ديگر اآثري در و اقلي

رده ی مشورت منی نفر از رفقا و سيزده اند با من آرده آه مسافرت در اين یول. آار نيست د نك ا ديگران . بودن ب. ندارم ی حرف هم باشند، من را داده مملكت سمت ق اگر با نظر آنها يك . ندارم ی اطالع اند، من نموده مشورت اگر

ن » . است مملكت مصالح باشد، خالف يا اجانب با فكر خودش كند،ي م سردارسپه آه ی اگر اقدامات باالخره از ايه مود از وآال اظهار نی، يك بعد از آن. نمودندی اظهار نگرانیر خيل سف اند و از اين آرده ی خيل اظهارات قبيل آ . است شده در جرايد نقل آه است اخبار رويتر بوده بلكه نبوده ايرانیها اخبار روزنامه اينه ی طهران ی محمدعل شيخ آقا د آ ار نمودن ه اظه ن اگر ب شرفت آمك شخص اي شود، پي ود واال ب د نم موفق خواه

ا . نخواهد شد د آق وب یبع يد يعق ا امروز من آقاس د ت ار نمودن ودم سردارسپه موافق اظه ا ب م مدرس ی، از آق هرد بايد فكر چاره فرمايندي م طور بيان اينا خطر ر مدرس ی آقا فعال آه . بريدم سردارسپه واسطة به ا آ رد و بن آ : و گفت آردن گريه به »! پشو بيشتر نيستم آخوند ش يك من«

د ، بيايند و توضيح مانده غروب به سهی بنمايند، برا وزرا را دعوت پيشنهاد آرد آه السلطنه صولت يد . بدهن آقاس . بيايند الساعه است ، اگر الزم نيست محتاج اظهار آردند آه يعقوب

Page 58: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ار داشت تدين ه اظه سيونها، عده آ ه انتخاب یا از فراآ ن شوند آ ساله در اي ا حل راه م ا ب د، و اساس دا نماين پيه اجانب آهیبهشت. دارم موافقت رسيده آه ی و خطرات مدرس اظهارات د، نم ب ا بدهن حاصل موافقت . خواهيم يم

د ب. شد تنفس. وزرا را احضار نمايند شد آه د ع ا . وزرا آمدن ا خواسته از وزرا توضيح ضياءالملك یآق ر و اظها دولت موافق من داشتند آه وده ب دوارم . ام ب يش ی طور امي ه پ د آ م من نياي وزرا است خوب . باشم مخالف هه توضيح د آ ا صحيح بدهن ه است آي يس آ ه رئ وزرا ب را ال اتیبوشهر ب د رفت شيخ مالق است خوب؟ خواهن

د مراجعت رانته بوشهر نروند و به به شود آه تلگراف ايشان به م مجلس . نماين ين ه ذآر ، چن ه ی ت شان ب د اي . بدهذيب آنم تصديق توانمی اخبار رويتر را نم طور توضيح دادند آه اين وزير ماليه یآقا ا تك نم ، ي يس . آ وزرا رئ ال

ود و شب قبهطور غيرمتر به ايشان شود و حرآت ختم طور مسالمت آار به ين ا در نظر داشتند آه از اول ل ب قبم است مرآز عمليات ، آه اصفهان به من ما را احضار فرمودند آه از حرآت روم و شايد باالترها ه ن ، ب ا اي و ت

الوزرا و وزير خارجه نزد رئيس ی اقدامات مدت ، در اين انگليسيها هم . آرد نخواهم مراجعت ندهم آار را خاتمه م رئيس بعد از حرآت . يابد خاتمه اصالح آار به آه نمودنديم دة الوزرا ه يس دولت نماين ين انگل ذاآرات هم را م

تند مجلس ، شاهزاده بعد از آن . دادند توضيحات زمينه و در اين نمودند،ي م تعقيب ار داش رزا اظه ليمان مي در س : است خود را داده امتحانات مملكت استقالل حفظ به نسبت دورههر

.ميرزاي با محمدعل مقاومت اول دورة . روس التيماتوم در مقابل ، و مقاومت ارتجاع با قشون دوم دورة . مهاجرت موضوع سوم دورة . قرارداد چهارم دورة نبايد باشد ، احزاب نظر و اختالف خطر، اختالف و موقع در آليات ، البته آمده پيش آه است ی موضوع هم فعال

ابق یول ا م ارات ی ب ا اظه الفم مدرس ی آق ه . مخ را آ ه ، زي د آ يس فرمودن وزرا در وقت رئ ا حرآت ال ا رفق ی به ،یبل . اند نفرموده مشورت خودشان ا آ ا آنه رده ورت مش ب ا ديگران نك د، ب م ان رده مشورت ه ه نك را آ د، زي اناج ه محت وده مشورت ب د نب د؟ ي م ت مشور در چه . ان سألةكردن ات م ا خزعل شيخ تلگراف يس ی را آق وزرا در رئ اله مطرح ی خصوص مجلس تثنا آردند و ب ان ی بعض یاس ه از آقاي ابق آ شدند، م شخيص ی حاضر ن رد ت او را متم

فصل ، در اين امر مجلس ی اجرا ی برا هم دولت رئيس شخص. آردند او را از دولت ی سرآوب ی و تقاضا دنددا ، ما عاشق نيستيم اشخاص ما عاشق . اند برده تشريف فرونت ، به است نشده ديده ی دولت رئيس از هيچ آه زمستاند ی آقا برخالف. خير مملكت ، به اشخاصيم اعمال يس ، رس م وزرا را درخت رئ ه یال باشد، او را آاشته ی اجنب آ

شان آابينة در آه ونيم ماه چهارده در مدت . دانمينم شان ام داشته عضويت اي ده ثابت ی را شخص ، اي ی و دارا العقيارات صحت فرض به یول. دانمي و م دانسته خارجه در مقابل استقامت ا اظه د ي، م مدرس ی آق ه داني شان آ اگر ايذاآرات مملكت برخالف هم یقرارداد ا م دون ی ببندند ي د، ب ر مجلس تصويب نماين ود بالاث د ب د در . خواه ا باي ام

ه ی در وقت نظر داشت شون آ دامات مشغول ق ه ی سياس ، اشخاص است اق د مداخل ه نباي د ی نظام تاآتيك ب . نماين بروجرد را ی و قوا آذربايجانیالوزرا، قوا ، رئيس داريم اطالع را آه آنچه ما یاند، ول نگفته یما مطالب وزرا به ران ی پهلو ، و فوج خواسته ه را از ته د داده حرآت امر ب دمات . ان ه محو خزعل مق ق را ب راهم محاصره طري فه شودي بلند م آه ی صداي ، اين موقع در اين . اند نموده ه من گوش و ب ه آ امطبوع هستم مجلس ارآ آهن و است ، نايم ی تلق ساده توانمينم يس . نم داآار رئ وزرا جز ف ار و خدمت یال رده ی، آ ن نك رد و اي د آ ی صحبتها و نخواهن

ران يونان مجلس مذاآرات امروز مثل در اسكندر از اي ه و احضار پ ود، آ تح سال شصت ب ا را عقب ف يونانيهه ی آس الوزرا يگانه رئيس ی آقا ، قع مو در اين . انداخت رق هستند آ ر دوش ايرانيت بي ه را ب د گرفت د او را . ان بايرار و ی مرآز اقتدار حكومت بكوبيد آه سد را هم آخرين خود، اين با مشت آهنين آرد و گفت تقويت آامال برق

ن شتر از اي يم ، دست بي يخها را نبوس اج پس. ش ه محت يچ ب ست مجلس از طرفیدام اق ه ه . ني ان وزرا البت آقاي . خواهند فرمود را ابالغ مجلس احساسات

وده موافقت شاهزاده با اظهارات عزالممالك یحاج. نمودند ار موافقت نيز اظه وآال ار داشت نم ه و اظه اگر آات قيام فراآسيون نام به جالل بعد، آقا شيخ . بزند حرف هست یمخالف ليمان ، نظري رزا را تقويت س و دخالت ميارات قسمت يك و به را تقويت مدرس رات الشعرا اظها ملك. تنقيد نمود را در امور داخله اجانب ليمان از اظه س

راف رزا اعت ود مي ردارمعظم. نم ار داشت س ه اظه يس آ ع رئ وزرا مطي وده مجلس ال ساسات ب س و اح را مجله هيمعز ب الغ الي اييمي م اب ت. نم شريف وق ردن ت ه ب د آ ار فرمودن يخ « اظه د ش ا باي ين ي ردارم را از ب ا و ب ي

». خودبرنگردمدگان اآثريت آه ی آنجاي از ه نماين ع حقيقت ب شة امر مطل د، نق ار و اقليت بودن ر آژان درب د نف ه ی خارج و چن آيش درآمده جريده و مديريت ی نمايندگ لباس به د، پ ه از صلحا ثابت یبعض . نرفت ان د آ يس آردن دولت اگر رئشون ی اگر جمع دازد،اني م خود را در آتش نفسه به ران از ق شديد يادداشت خارجه اگر وزارت شود،ي م تلف اي

ال و دروغ اينها خواب تمام فرستد،ي م را پس انگليس ه . نيست و خي ناد آن حقيقت هم ل دارد و اس چشم در مقابه كند؟ي م را بپذيرد، چرا جنگ شيخ و استقالل نفوذ انگليس خواهدي م آه یآس. است شكر ب خوزستان قلب چرا ل

Page 59: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ا كرد؟ي م زحمات اين چيز او را مجبور به چه افتد؟ي در م چرا با انگليس كشد؟يم ن سابق ی مگر دولته مملكت اي كردند؟ي م چه داخلهی از امرا يا اطاعت با خارجه موافقتیبرا بگيرند؟ السكوت حق بابتیند و مبلغ بنشين بگذارند و ساآت هم به چشم بود آه غير از اينآياار م آه ی آس پس الة شودي جدا وارد آ د س دم خدمت و در چن رخالف ی خود ق ران مصلحت ب ا موافق اي ال ي آم

شون پس. ندارد ی قصد و ملت ملك جز صالح آه است ی، بديه سفر هم ، در اين برنداشته خارجيان او را نبايد ق ». آرد متزلزل وقت در اينل ی رأ ٧٧ با اآثريت بودجه بود آه اين الفين تصويب ی رأ ١۴ در مقاب د و مخ ن گردي م در اي ه ه وب مرحل مغل .شدند و لئامت از خست آهآيدي م يادم، كنمي فكر م اعتباراتی از اعطای و جلوگير دسايس اين وخيم عاقبت به آه یوقت

ه ، پسرش روس گ در جن آه شاهيفتحعل ار م خوب در اول را آ رد، ي آ ول ي بك شون ، پ معاش ي و ب سالحي را ب و قران شكستها به آن در نتيجه. آند خود خرج انباشتة یالها از ط ی دينار و برخود هموار نكرد آه گذاشت يد اي رس

د و آن ه . خسارتها وارد آم ه خواست ي را م هم ام حرف ب د تم ه . نماي شون الشخي ب د م روس ق ا تهدي وان ي را ب از ت : نيست بيمزه ذيل مورد ذآر واقعة در اين. برد ميدانهیروز تن آ ر گذش اه روس خب يد، ش رحد رس اس از س ا لب اج غضب ب ل و ت ه مكل اقوت ب رون سرخ ي د بي . آم

:رمود ف شاه. خواهد شد نازل بر دشمنی آسمانی تصور آردند بال درباريان »كنند؟ي م چه آنها بفرستيم مقابل را به خاصه اگر قراوالن. اند گذاشته ايران خاك به روسها قدمگوينديم«

: آردند و گفتند بود، تعظيم معلوم حالشان آهحضار ». خواهند نشست تا مسكو عقب شويم قربانت« : و گفت بلند آشيده ريش بهی دست شاه

» خواهند آرد؟ چه برويم ميدان به خود ما اگر«ه اآتفا نمود و گمان همين اما به . شدند ساآت همه رد ديگر روسها ب د ي نم خواب آ ران رون ه و اي د را تخلي خواهن !آردران گزارشات از ين ته ات ی از رو و همچن ل تلگراف اده ی خارج و تحريصات ، تحريكات ذي وح و س ی وآال یل

: شودي م روشنیا تا اندازه از نمايندگانی بعض و خيانت مجلس

عظمته الوزرا دامت رئيسی آقا اعظم اشرف حضرت مباركحضوره یيادداشت« ه را آ روز ب ان عرض دي انيد، هم ا رس روز آق ر خارجه ی دي را وزي يس ی ب قرائت شارژدافر انگل

ران از استقاللی، خطر بزرگ اشرف حضرت ال اقب همت به انشاءاهللا. پذيرفت. او دادند ، به آرده . است گذشته ايع سيميب روز راج سكو دي ه م تها ب يسیيادداش ر آن دلول و م انگل ردهی خب شر آ ود منت ان. ب از آقاي ال ب وآ

ه ب ب وش جن د وج ه. افتادن س وزرا را ب صوص مجل تندی خ يم. خواس ان رفت م الزم و اطمين ون دادي ديم و چ دياي دنباله مطلب به خواهنديم د و حرفه ه ی بدهن را آ د، مطلب مضر است موضوع اصل ی ب اه بزنن رده را آوت آ

». بكنندخواهندي م ديگر چه دانيمي آردند و نم اظهار حرارتی سر ما خيل از وآال پشتیبعض. آمديم بيرون ذآاءالملك

جواب اقباله دام وزير ماليه ذآاءالملكی آقا اجل مستطاب جناب

است الزم. بوديد، مستحضر گرديدم نموده مخابره قشون آل حرب ارآان وسيلة به آه ی اخير مفاد تلگراف از«ة ي دهيد تا اگر ف اطالع من وآال در نظر دارند، به را آه یفورا اقدامات ات الحقيق ا موجب عملي و نظم اختالل آنه

». بشودی در جلوگيری فكر من باشد، از طرف مملكت و استقاللی عموم آسايش قوا آل و فرمانده جنگوزير

۴٢١٧ نمرة قوس١٣ و توابع تهرانینظام حكومت

رده مالحظه مجلس مذاآرات جريان به را راجع٢٩٨ و ٢٨ طغرا رمز نمرة دو« وم آ ع آن و از مفه . شدم مطله است یظر آامال طبيع ن به نكته اين الفين آ د مخ ه فقط امي ة ب ن خوزستان وقع ود و در اي وقع ب ه ی م امورات آه همين. خود بيفزايند عمل ، بر شدت است ن، ممك گرديدهی آنها عصبان شده جا تصفيه اين وده مراقب طور آ د ب اي

ا تكليف اطالع كشند،ي م باريك یجا را به ند رشته بياوريد، و اگر ديديد دار عمل به آامل مواظبت باز هم د ت ی بدهي ». نمايم ، معين استی مقتض آه

قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس ۶٩۴٩ نمرة

Page 60: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

عظمته دامت الوزرا و وزير جنگ ، رئيس اشرف حضرت بندگان منيع مقام :داردي م معروضمحترما«

سة پيشنهاد مدرس بر حسب ،ی علن جلسة ظهر بعد از ختم از ، قبل مجلس قوس دهم جلسة د، ی خصوص جل منعق توضيح ی خصوص را در جلسة حاضره بيايند و وضعيات مجلس وزرا به ی آقا پيشنهاد شد آه اقليت و از طرف

ا ، به رئيس طرف از شد و پيشنهاد تصويب اين. نباشد اطالعي ب مجلس دهند آه ك ذآاءالمیآق ه داده اطالع ل شد آه ، چون عصر وزرا و وآال حاضر شده . حاضر شوند وزرا در مجلس معيت عصر به ر مالي رده وزي تقاضا آ

شكيل ی علن شود، جلسة تصويب جنگ وزارت بودجة فوريت بود به ا شده ت سلطان سهام ی، آق ه ال ا ب يس یج ، رئود تعرض مدرس. گرديد ی خصوص ، جلسه شديد مدرس و مخالفت ه بودج از تصويب و پس مفتوح را جلسه نمن آه وقع چرا در اي ه ی م ه از طرف ی مصمم يادداشت آ سيها ب ه ، دولت شده داده دولت انگلي ه مجلس ب مراجع

د؟ اگر را رد آرده يادداشت ا چر خودسرانه. دادي م اطالع خارجه آميسيون يا اقال به نكرده ی وخيم عواقب يك اند، ول تواندي م ؟ دولت آيست عهدة به خواهد شد، مسوؤليت دارم قطع ايجاد شود، آه تعفا بده د ي نم مجلس ی اس توان

دم استعفا دهد، و بايد تا آخرين ل ق ستد در مقاب ك دولت از طرف . باي اع و سردار معظم ، ذآاءالمل د آرد دف ه ن آوده آامل یبين شد، پيش خوزستان به راجع اقدام خل دا در بدو امر آه دولت ا مطالعات نم ه ب دام داخل دقيق در اق حاصل ی سوءتفاهم اواخر يك دراينی، ول شده ، مذاآرات است بوده الزم آه یقدر به هم خارجه با مقامات . شدسيها گ از طرف يادداشت ه منجر ب باالخره بود آه شده د، ول انگلي يش دولت چون یردي بال پ ا يبين ق ه یه را الزما رضايت را آرده سوءتفاهم ، رفع فوريت بود، به نموده ان و تقريبا ب سيها، يادداشت آامل و اطمين سترد انگلي مرين به خوزستان قضية ، عماقريب هم یطور آل به. است شده ه ترتيب و شكل بهت د يافت خاتم را نتيجه ، و خواهم ا ه يسی آق الع رئ وزرا اط د داد ال رف . خواهن ددا از ط يم مج ك زع ائر و مل شعرا و ح راض زادهيال د اعت . ش

حاضر شد و مجلس به اشرف حضرت. آرد تلگراف مجلس به در بدو امر خزعل بود آه داده جواب سيديعقوبار داده ولت د به هم ، مجلس متمرد شده عل خز آرد آه ثابت ه اختي ع آ ع او را دف ا مطي د ي ين . آن الزم عمل در بشود مغشوش دولت حواس آه بخواهيم و توضيح آنيم سؤال از دولت آه نيست د تأمل . ب رد و نتيجه باي را از آت س. خواست دول ن پ ذاآرات از اي م م رزا هاش سبت مي ه ن ت ب وهين دول ردهی ت يد يع آ وب، س شغول ق ا او م ب

د ورد ش ك. زدوخ دار ي می مق ك ميرزاهاش ايرين زده او را آت ت ، س د ممانع درس. آردن ض م ر ی و بع ديگانه سه معترض ارجی خصوص از جل ده خ ا ش دند، بن ان ش ردا آقاي ل ف أت وزرا قب ر در هي سة از ظه مجلس رئي ». بكنندی مذاآرات تلگراف وسيلة به عظمته ت دام اشرف حضرت با بندگانما و مستقي حاضر شده

ی مرتض سرتيپ- و توابع تهرانی نظام حكومت

خزعل

ه نوشته یا مراسله. بودند وارد شد ديده او تهيه ی برا آه ی آمد و در منزل بيرون ی از آشت باالخره خزعل ود آ ب . خود را نزد او بفرستم محترم اهان نفر از همر يكبيند،ي نمی شرفياب در خود لياقت چونوده با منی از بدو زمامدار را، آه) دبير اعظم (ی بهرام خان اهللا فرج هم من شه ب زم و در سفر و حضر همي ملت

، است آرده حرآت با من و داوطلبانه سفر پرخطر نيز عاشقانه ، و در اين بوده اسرار من حفظ و مرجع خدمت .آند را اصغا شيخ برود و مطالب آه ادمامر دام چه . نيست ايمن خود هم و اطرافيان از اقوام ی، حت است آرده ی تعد از بس شخص اين در و چه جنگ در اي

. كندي نم حرآت چند نفر مسلح بدون وقت هيچ ماندهی آشت در ميان ، اغلب و آسايش امن زمان كردهي می پذيراي از دبيراعظم آه همی بود، و در اطاق ی او پر از تفنگچ خانة و حياط منزل یحوال، موقع اين در

. بودند ايستاده دو نفر مسلحو آن ، و روحيات نيست دو نفر در بدو امر بيمزه اين مذاآرات شرح وان ي، م هر دو را در تل شخيص ت پس . داد ت

ا وسط دارد،ي م اعالم خزعل عمارت ود را به ورود خ مشاراليه از اينكه ارت و او نيز ت ين عم ا ي تفنگچ در ب از ه :شودي م طرح آنها صحبت بين ذيل ترتيب به فاصلهبال. شوندي م وارد اطاقنمايد،ي م او استقبالشكر و مسرورم ی خيل من - خزعل ه مت دگان آ را اشرف حضرت بن أمور من عرايض ی اصغا ی شما را ب م را اشرف حضرت سابقا مراحم اينكه نظر به ی، ول ام شما را نداشته مالقات سعادت حال تا به اگر چه . اند فرموده

را دعوت كرديدي م ابالغ من به ه و م وآر ب شان و صداقت و صميميت ین ا اي د، ي م ب ين نمودي م دارم يق از حاال هنم ي م خود نشسته شما را در اطاق فعال با آنكه . صرفنظر نخواهيد آرد من و شفاعت با من مساعدت دانمي و م بي

د اهواز شدهارد و اشرف آيا حقيقتا حضرت بدهيد آه اطالع من قطعا به دارم ، خواهش اهواز است اينجا هم آه انن شريف و شخصا اي ا ت ا چه ج د؟ شما ب دام جرئت دارن ا آ يش و ب ن یبين پ ه اي د؟ وارد اهواز شده طور بيباآان اي

، من خود من و سواران دوستان گويمي نم من. اند شده بر ضد شما مسلح آن ی، و اهال تمام مجهز است آه یشهرد ي م چه دادي خود قرار م گلوله شهر شما را هدف اين در ورود به من از دشمنان ی اگر يك گويميم چه و من كردي !؟ بكنم توانستميم

Page 61: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ين داشته اگرصحت. باشند اهواز آمده شخصا به اشرف حضرت آه باور بكنم توانمي نم الحقيقهيف ور باشد، چن مته . نيست در عالمیجسور

و الزم خود را واجب مافوق اطاعت اگر نه نماييد،ي م اظهار مسرت من مالقات به شما آه بر عكس - دبيراعظم منزل به آه متأسفم العاده امر، فوق اطاعت درضمن حاال هم، داشتمي برنمی شما قدم مالقات هرگز به من ، دانستميمه است صحيح. است یپرست و ايران ايران تخريب و آلت وطن به مظهر خيانت آه نمايمي ورود م یآس دو ی يك آ

را بودم مراحم تبليغ آتبا واسطه از تهران مرتبه انوادگ رياست حفظ ی و ب ا ی شما، رستگار ی خ شما را ی و بقر ايران با يك آه داشتم اما گمان و تذآر دادم دادم تشخيصی و خدمتگزار و صداقت در اطاعت خواه وطن ی نفر مزدور اجنب با يك ، نه و سؤالم در جواب ه شما حق . ی نف د آ ه شرف ا از ورود حضرت داري ار ب اهواز اظهران امروزة سرپرست شجاعت ايد، آه دير ملتفت شده یاما خيل . نماييد تعجب الم اي دارد در ع ر ن اگر شما . نظي

ا ( بحر خزر ، در سواحل از اين ودتر ز ی بوديد، خيل یعنصر باهوش دران یدري ة و وسط ) مازن ق قلع و چهري . باشيد داده ر را تشخيص تهو بايد اين و مغان لرستان قلبد، ي قرار م گلوله اهواز ما را هدف شما در ورود به يا دشمنان اگر دوستان آه كنيدي م ی اظهار نگران اينكه اما دادنام لفظ اطالق آه بدهم شد واضحتر خاطر شما را سابقه الزم ، كرديمي م چه ا « ع ه در موضوع » م اهواز ورود به است بوده ايشانی شخص دمت و پيشخ اشرف حضرت فقط ناي. ندارد یمعن دوا وارد اهواز شده آ د ب اير . ان س

ر نيست آنها زيادتر از بيست عدة ، آه و ملتزمين همراهان ام نف ه ، تم د واسطه ب ل ی و خراب راهی ب عقب اتومبيذارده ان بياب خود را در وسط شدة خراب اتومبيل آه هستم ی از اشخاص و اتفاقا خود من مانده ل گ ا اتومبي ، و به آهی آس آن ، و باالخره ام وارد اهواز شده گذشته از شب دو ساعت نفر از هوادارانتان يك شهر مجهز و بدوا ب

. و بس است مملكتی آنون سرپرست فقط است شما ورود نموده مسلحع ترقب خالف شد،ي م ما انداخته طرف بهیا شما گلوله يا دشمنان دوستان اگر از طرف گوئيد،ي م اينكه شما واقد،يم نگردي ان از اي ن بي نمي م طور احساس اي ه ك ت آ ت و هوي ما از موجودي ود اطالع ش ل خ ه آام د، آ نداري

تيد تصديق آامل و وقوف الع ما اط اگر شما از معتقدات آه ، كنميتصور م . نماييدي م یطور اظهار نگران اين داشوم شما دربارة ی نگران اين آه كرديديم دارد ی خارج ما اصال مفه ه . ن ا ب ا اساس را م دات موجوديت زي ی شما معتق

ل . را در ما ايجاد نمايد ی توهم موجبات اهواز و غيره ورود به آه نداريم وا دلي م آنی اق ين ه ه ورود حضرت مه است اشرف ك ب ا ي واز ب شخدمت اه ر پي صور م . نف ما ت ا ش د،يحقيقت هكني ر سرپرست آ صر مملكت اگ مختام قول به آهی شهر يکه و تنها وارد شود در يك بود آه ، آيا ممكن شما داشت هويت به یمعتقدات مجهز و شما تمه و تفنگ گلوله شما در وسط آه بينمي و م است مجهز و مسلح از اهو آه بينمي م هم هستند؟ من مسلح ا گرفت د ج . ايه . كنندي دارند مرا تماشا م خيره و با چشم ايستاده سر من یرو و باال روبه همينها، آه وسط د آ رار آني ا اق در امده آن ، لياقت مرتعش ی دستها اين ه شودي نم دي ا از راه آ د ي ت د بتوانن ق یوس ا از طري ا را ب ی دشمن و ي ا شما، م

ه تهران ی باغها تفرج به مملكت سابق زمامداران مثل بود ما هم قرار دهند، واال اگر غير از اين هدف و پرداخت را یقت حقي يك الساعه من است باشيد ممكن مايل ، چنانچه اضافه به. شديمي نم ی وارد دريا و خشك طور بيباآانه اينه و پياده سواره از اين يك هيچ آه نمايم و بر شما مدلل نمايم شما ثابت به ال اطراف آ ستاده فع د، دوست شما اي ان

ع ان شما و مطي ستند فرم ما ني ول . ش ا از پ زاق اينه ما ارت د،ي م ش ع كنن ا در موق ه آهی خود از هرحكم ام ا ب آنه را داريد؟ عقيده اين امتحان يل م آيا الساعه. بودنخواهند شما بشود روگردان دربارهن- خزعل ر، م ه اوضاع خوب خي رده را مطالع نجيده آ د ام و س دارمی و تردي ه ن لطان اشرف حضرت آ ، س پس . رسيد تواني می و منزلت هر مقام ، به تهور و جسارت با چنين آه نمانده ی باق برايم یديگر شك . است مملكت . را خواستارم آن و جدا انجام دارمیما تقاضاي از ش دوستانه

. باشد داشته تام و ارتباطی آشناي مملكت با اخالقيات بودآهیوليعهد بايد معتقد به ، هميشه مملكت سلطانیبراا حضرت شما واسطه . خوشگل العاده دارد فوق ی، دختر من ، پسر بزرگ اجل سردار د او را ع اشرف شويد ت ق

م گرفت صورت وصلت اگر اين. باشد پسر آنها وليعهد ايران بدهند آه آنند و قول ا ه ه ، م ال جان البت خود و م . نماييمي م را فراهم آن وسائل آرد و خواهيم بذل مقام اين تثبيت را در راه

رد شايسته ، و است قاجار خوب سالطين ی طرز پيشنهادها برا اين - اعظم دبير ه است ی م م تربيت آ ا ه در آنهده جنگ خود را در صحنة اوقات تمام آه ی عنصر ی برا باشد، نه قاجار شده آل دودمان ه . است گذراني عالوه ب . قجر دربار پوسيدة باشد باخالق ق متخل باشد آهی بايد آس پيشنهاد هم اين حاملما هش د ب ع باي ور قط ين ط ه و يق د آ لطان بداني ت س ت مملك د مملك ران ، سرپرست و وليعه ه اي ن و هم ز اي چي

! شده داشته شما نگاه فرقی باال آه استی شمشير ، همين سرزمينل داريدآه ی بدهيد و اگر مطلب خاتمه خودتان مغزي ب سخيف پيشنهادات اين به آنست بهتر ل قاب باشد، و عرض نق . بشوم آن حامل مفتخرانه بتوانم هم تا من د آه آني بياند، ي م خود را از من هستيد و صالح با من مشورت فعال در مقام آه بينمي م چون اما ه محض جويي ه اينك وجدان ب

رده خيانت در مشورت خودم ه باشم نك نم ي م شما نصيحت ، ب ه ك ل آ ه قب ذاآره از ورود ب در هر ل و دخو هر مما اظهار به خود را نسبت آنيد و انقياد و اطاعت مخابره ی مل یرا شو مجلس به ی فورا تلگراف است ، الزم مرحله

Page 62: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

شان داشته ی اگر مطلب بتوانم من از آن نماييد، تا پس خود ابراز ندامت و از آردار نامعقوالنة ا پي يد، ب د ی باش بلن . دارم معروض مملكت سرپرست پيشگاه به

. ايد آرده آنرا واضح شما عمال حقيقت آنم بايد تلگراف ؟ آنچه بنويسم مثال بگوييد چه- خزعل . قدرآافيست همين» . خزعل–! نفهميدم«: آنيد ، تلگراف دو آلمه. و ساده صريحی خيل- دبيراعظم زنيد؟ي م حرف با من درشتی خيل آهكنيدي تصور نم- خزعل داد؟ جواب و او چه گفت چه مأمور روسيه به ايران نمايندة،ی ترآمانچا تپةی در رو ايد آه شنيده- اعظمدبير

. الواهللا- خزعلر دة- اعظمدبي ران نماين ن « گفت اي اده اي ه م ه آنی امضا ، آ ل من را ب دي م تحمي هكني صافانهي بیآل ب و زور ان

»؟ آار داشتيم چه نقطه در اين زور بگوييم خواستيمياگر نم« داد جواب مأمور روسيه». است صرفن گزاف مصارف دور و اين راه اين ا و اي زرگ ی خطره رده را تحمل ب م آ ه اي ابت حقيقت امروز يك ، آ را ی ثد اطالع عالمی جا ايد، و از هيچ ه شد پيچيده خوزستان ی در صحرا شما آه و در برابر چشم شما بگوييم به نداري

. است واقع ، غير از حقيقت خيال آه فهمانيمشما ب و به بدهيمی تجل امور را عريان حقايقد ي م قبيله و رياستی سرحدداری دعو شما آه مثلی شخص یآيا برا ! شيخ جناب حقيقتا ه كني ام و ب خود ی معن تم

د،يم» شيخ«را يح قخواني ست ب ه ني ه آ سخره ملعب وم و م ر معل د نف ل الحال چن وام خان شكراهللا از قبي ه ق و الدول آنها ی منظر عقلی آشكار، و تنگا افكار آنهـ بشويد آه و غيره مدرس سيدحسن ؟ استپديدار

ان با تقديم نكرديد آه انديشه آيا ه چند هزار توم اه ب دار و ريختن ش ره ی مق ان در دست لي ات ی ب ی مردم ی و ب ثب فرود آورد است شده نگاهداشته آن ی در باال را آه ی را تغيير داد، و شمشير تواناي ی مملكت اساس تواني نم مسلك

؟ شكست و در هم هستيد؟ اند طرف شده منجمده در چهارديوار تهران آه سابقیالوزراها با رئيسكرديدي م هنوزخيال

ن سب م ه وقم م كراهللا آ ان ش وامی صدر خ ه ق د الدول تانی، چن ه دانمي و م داشت حكومت در خوزس ا او آ ما ب شام خصوصيت ام ت ة و تم د، و هم ردم داري دي م م هگوين د شرم آ ين مفاس يدمدرس آگ ار مجلس و اقليت س و درب

م و پولشودي م شما تلقين ، به زعيم نخا و سيدحسين یصدر خان شكراهللا ، از طريق آلود شاه ننگ ق شما ه از طريران مردم آه ی طور آيا همان . گرددي ايثار م مملكت خائنين مصرف آنها به دو صباوت خان ، شكراهللا ته را از ب

ا شم سرار ا محرم ی عنصر يك چگونهشناسيدي يا خير؟ اگر نم شناسيدي او را م شما هم شناسد،ي م تام معروفيت بههشوديم وابق از وضعيت آ الع س ابقه او اط ر م و س د؟ و اگ ه شناسيد،ي نداري از چگون ة ب ه تكي ود را ب ك خ ي

ان من عقيدة ، به ؟ در اينصورت است او را تر نكرده ی پيشان ی خجلت عرق هيچ سالهاست ايد آه داده یموجود همدگان اغوا از طرف را آه یهاي اسناد و نوشته سده آنن ان و مف ه جوي يده ب ا در دست است شما رس ه ، عين و گرفت

اه لوح عنصر ساده بدانند شما يك خود قرار بدهيد تا همه اعمال اسناد را شفيع حضور برويد و آن به ی، اما بيگن . ت اس در آورده شما سر به از گريبان آه است ديگران و نيات ايد، و سوءاعمال بودهرده خود پنهان ی دستها را در آف ی رو موقع در اين (- لخزع ه آ ود و گفت ه ) ب درآفايت ب شة ق ده ري را آن ، و ميد شما ديگر نمك. اند آرده مرا سياه ی، و رو مرا مجروح قلب ر جراحت نپاش ا من . ب اور نم ام ردم ي ب ه ك شما آن يد اي دخو باش در تن و و اغماض بنظرم. ق ا عف دس ه آی ب دوا دارم سراغ اشرف حضرت در وجود مق ، اگر ب

خواهش از يك از شما بيش در هرحال . داشتندي روا نم من دربارة ،ی بيمهر پايه تا اين ، رسيدمي م خودشان خدمت . استی شرفياب وقت تعيينی استدعا و آن ندارم . آرد استدعا خواهم »آمدي م و بيرون برخاسته آهیدر حالت «- اعظمدبيره مجلس به خزعل اما تلگراف . آنها مذاآرات بود عين اين د صورت ، آ ران آن دو روز بع ه از ته ابره من ب مخ

: قرار است شد، از اين

اهوازاز

تهران ارآانه شيداللهی ملی شورا مجلس مقدس ساحت

ا« أسب امل ي هی آ ل آ ده حاص ود، و امي ش هیدوار ب ه آ ال ب راحم فع دگان م ضرت بن رف ح م اش ا اعظ ی آق گذشته ی از پيشامدها آه ی، مخصوصا عفو و اغماض گشته حاصل عظمته قوا دامت آل الوزرا و فرماندة رئيس

وار ه بزرگ ا الزم د، حقيقت تیفرمودن دی و سرپرس ات دهو بن. را فرمودن ا از وقع هی قلب ه آ طة ب ساد واس فام و بر عهدة، نمايمي م و تأسف بود، اظهار ندامت پيشامد آرده جويان فسدهم ا ی واقع خدمتگزاران تم ی و ايرانيه

ام ايشانی و سرپرست را دانسته له معظم قدر وجود حضرت آه است پرست وطن ه مملكت را در تم و دل جان بوده متبوعه دولت زار به جد، خدمتگ ابا عن آه بنده. باشند دارخري ام ب اخرت و تم ران مف ت خود را در اي و یپرس

ه وسايل را آه شكرگزار، و خداوند جزا بدهد مفسدين العاده فوق اليهي معز از مراحم ، دانمي م دولت به خدمت و فتن

Page 63: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه . شوندي خدمتگزار م اشخاصینام بد و اسباب فراهم فساد را در مملكت دگان عرض مخصوصا ب رم نماين محتانميم ه رس ت آ ه مرحم رف حضرت و توج باب اش ده اس ار بن راهم افتخ رده را ف دوارم آ ده ، و امي ا زن در ام ت

ه یخدمتگزار شان شخيص شخص ب ورزم غفلت اي ه و استظهار دارم ن م مملكت آ ه ه دس ب حضرت وجود مق ». شوند متنعم اليه معظم

خزعل

با خزعل مواجهه

. بيايد ده فردا ساعت دادم، آه وقت خزعل به باالخرهردم . گرفت افتاد و بوسيدن منیپا فورا به. وارد شد ، زدمي م قدم عمارت ی جنوب در ايوان آه یموقع او را بلند آ

. نمودم و استمالترده اش چهره و تاريك اش ، قيافه وپنج در حدود شصت شخص اين سن ايش پژم ه و لبه ل و چشمانش بارگرفت ماي و و مذاآره اما در نطق . داشت خود منعكس چهرة را در لوح ی و تنبل عياش پروردة نفس آثار يك . بود یزرد به

د، يم ظهور اعمالی در بعض از افراط آهی و ضعف الكل لةشع. و ماهر بود و زبردست طليق ی خيل یچاپلوس كن . بود آرده رسمیانگيز ترحم خطوط صورتشیدر چينها

! و تعيش از تنعم ، و آه بر مالی وابخشد،ي ثمر را م اين،ی مستمر فرمانرواي و قدرتی قارون و مكنت مالاگرد ي نم صرف و حرآتی سپاهيگر و اعمال ورزش روز را به ساعات نصف آه ی اشخاص دانمينم را خون و كنن

اند؟ زنده چهیاند و برا چرا زندهبخشند،ي نم خود حرآت و شرايين در عروق الكل سرعت مافوقیبا سرعتشقهای و سوار ورزش ساعتدو دن مختلفی و م رای ب نی ب ع شيخ اي ك از جم ون ي دتر است ميلي . ديگر مفي

ه یهر چيز تا به دهديم بيشتر اهميت تنش قدر خود را اگر بداند، به انسان ا ديگر آ د از فن ن ی بع سردگ ت ا اف ی، ب ! روح بر دوششودي می، بار بدن

بيه ی سبز، درخشش ی مصنوع عمامه در ميان آهی چشم و اين ی رو اين از ديدن خالصه ه ش دة ب ور دي ی افع ندم فرستاد،ي م از سرما، بيرون افسرده امال فهمي ه آ ا اسير يك آ شت چرا م شديم ی جنگ ی آ ی؟ چرا در صحرا ن ؟ نگشتيم ع واق گلوله ، و چرا در اهواز هدف نيفتاديم خاك لنگير بهه تأييد آرد و تصديق ، خودش حال. بودم آرده عقايد را استنباط اين او هم از عكس سابقا ود آ او عين عكس نم

. خودش عكس نه است بوده خودشانش ، اگر چه او مذاآرات ود و بره ا رو ضعيف مكرر ب ن ی، ام ان اساس اي ه داشت جري رد من آ ر و ی م پيتم جسارت و قدرت مريضم ن . نداش ر اي را ب تند و محرك م ون . شدند گماش وزش اآن بم ي م پ و م طل . خواهم ي و عف

ايق ، و اقرار آرد آه دولتم بعد، نوآر صديق من ه آور و آ اع اوض از حق سدين دست آلت ر، و جاهالن وده مف بشخيص دارد آه تأسف اآنون. است داده نيك چرا ت د ن ه از ب ه و احمقان اده و دسايس وساوس دام ب راف افت ، اعت

.بيندي م العينيرأ به اآنون آه دانستي م را غير از اين دربار ايران اوضاع آرد آهيش گذارم آنها را معطل جواب خواستمي بود، و نم رسيده تهران از آه یتلگرافهاي به نظر ن ، ب ال از اي را ی مج ی ب : و گفتم او نداشتمیاصغا

ه . تو دارمی و آبرو جان بهی قصد و نه مال به طمع نه آه باش مطمئن برو« ا هيچوجه ب ستم ی درصدد افن و ني . تد خود را ايران من آه شرط يك به دان یبع ه و چشمت ی ب ران طرف ب ه ته ا باشد ن ه . ديگر ی ج را آ هر آس زيه ی و آس نيست ی آند، ايران تكيه خارجه به ران از نعمت آ د ي، نم برخوردار است اي اطن توان ران دشمن در ب اي

».برو. است تو اعدام تنها مجازات،ی بده را ادامه سابق اگر بعدها روية پس. بماند باشد و زندهده ، خود را ملزم از ايوان از خروج بعد ه دي ود آ يس ب ه از رئ م آابين د ه د ی بازدي راعظم . نماي ا از او دبي امتحان

ا چگونه آن و دوخت و رنگ داشت ی برش الوزرا چه رئيس لباس«: بود پرسيده ا قب ود؟ آي ن یب د در ت داشت بلن »؟ آوتاه يا لباس . است نگشته نكات اين ملتفت آه خود را باختهی شد، طور معلوم. بود عاجز مانده واب از ج شيخ : است چنين و آن آردمی تاريخ وقعة يك به توجه سئوال ايناز

تح فا لباس رنگ« از او پرسيدند ، مردم آمد، و بازگشت چادر نادرشاه ، به از مغلوبيت پس ،ی هند محمدشاه چونود؟ چهیايران اه» ب د از جواب ش د هن ون. عاجز مان دم اآن اريخ دي رار است ، سربه ت ك سر تك سله و جز ي سل . نمايدي تجديد م در صور مختلفهرا جريان روزگار آن آه نيست محدود، بيشیوقايعزد من قيام آميتة ی از اعضا م او ه را، آه ی بختيار خانيقلي مرتض بدهم تقاضا آرد اجازه بعد، شيخ روز ود، ن ب

اورد ه . بي يس ب ه رئ ه آابين ن واسطة ، آ رار داده اي تم تقاضا ق د، گف ذيرد، ديگر را خودش خانيقلي مرتض بودن بپ . نيست من مالقات به حاجب

. او آرد آمدن بهی مرا راض عاقبت دبيراعظمی و استدعا خزعل عجزوالحاح

Page 64: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

دان فعاليت عدم ،ی بيفكر عالئم تمام. و زرد چهره هيكل ی قو است یمرد خانيقليمرتض رژ و فق در ناصية ی ان ی پيشامدها آار مضر و در اين نكردهی و خيانت نبوده آميته داخل آه جست ی تبر مقدمه بدون. شودي م او خوانده

. نشود اقع و و مجازات استدعا آرد مورد سخط. است از او سر نزدهر من و گفتم آردم را تصديق قولش او، مفهوم و چهرة جبهه بهی از مختصر توجه پس من ه است ثابت ب را آ ت . باش برو آسوده. اند آرده داخل جهتيب

ان خان يوسف ی سروپاي ی و ب ی و دزد از مفاسد اخالق ی مدت مشاراليه ه امير مجاهد بي اه را ب رد و گن رد آ او نگ .بار نمود

: گفتم خزعل ، به انصراف از رخصتبعد ». آنيد مراجعه خوزستانینظام حكومت داريد بهی اگر مطلببعد من«

: گفت شيخر علت ی پير و ضعف آرده شدت آسالتم چون« انم اجازه استدعا دارم شده نيز مزيد ب د در اهواز بم و فرمايي ». باشد خواهيد آرد، در خدمتی سرآش آهیط، در نقا از پسرانمیيك

.كردي م موافقت با همراهان بود و پسرشی و روز در آشت بعد شب به از آن. پذيرفتمرده او، اثر بمب مزدوران ی، برا در مجلس خزعل تلگراف وصول ود آ ل . ب ارت مث ه ی عم شند ستونش آ را بكشان ب پري ده و منقل د ش د. بودن اه گاننماين ن آگ شان پرست وط ا پي ای ب د از دفاعه تی بلن ود و حماي ت خ و دولوده مباهات جنگ وزارت بودجة گذراندن داز نم ا ان ار و صميميت و نتيجه ی معن یا ه، و ت سبت آ ه ن را وطن ب . بودند آموخته

خارجه نمايندگان

. آمدند ديدن به و غيره خارجه و علما و نمايندگان و تجار و آسبه و شيوخ قبايلی دواير و روسایاعضاز ی سرپرس تذآر داد آه آمد و در ضمن . پذيرفتم. خواست مالقات وقت هم انگليس قونسول ار ني رن وزيرمخت ل . خواهند آمد ديدن اند، و به اهواز رسيده به با طياره

د تنبع سول از رف ن روس او، قون ز از م ات ني ت مالق راز نهاي رد و اب سرت آ ود م ا روس. نم ا و قلب ا طبع ها اضطراب قرار داده و مطالعه دقت را تحت صفحه اين آنها مرتبا اوضاع جرايد و بيسيم . بودند خوشوقت ، و ب

ران قشون عمليات يا تقدم انگليس سياست ، از خبر پيشرفت يا شوق تقبال اي د ي م اس ال . كردن د يم خي ه نمودن ن آ اييس ايران خواهد شد و دولت آنها تمام ی پليتيك نفع ، به انگليس سياست شكست ا انگل د ي م مخالفت هرقدر ب را كن قه

ن در حالتي آه. گرددي م آنها نزديك به ده اي و است ی خارج ،یارج خ در نظر من . است ی و سطح اساس ي ب عقيه آنها دراز است جانب ما به ی دوست ، دست و خيرخواه د و بيطرف ان تا مشفق . ، همسايه همسايه ه محض ، و ب اينك . خواهد بود آنها گشادهیسو بريزند، تير تنفر ما به بيندازند و آتش ما سنگ در خانةه است تأسف اسباب چقدر ان آ ن مجرب سياسيون در مي سايه دو دولت اي وز آس هم شده ی، هن دا ن ه است پي آران را از نقطة ايران ه نظر خود اي د، ن شرفت . ديگر دولت از لحاظ ببين ثال پي ران م ه اي ع را ب خود مملكت نف

ت در امور يك متغير شود آه حيث از اين، مسايه ه دولت آمدن پيش بشناسد و از اين داريوش ی مترق نجيب مل ! خواهد بود خودشینشين عقب ، موجب دولت آن آمدن پيش آه ت جه از آن نهنمايد،ي م دخالته ی و آباد باشد و ايران ی قو ، اگر ايران دولت فالن بردي ضرر م چه اريخ افتخارات ی در رو یآسودگ ب خود ی ت آند؟یزندگرين د دو همسايه اين به نسبت ی و بغض حب هيچ ، كنمي م خود رجوع قلب به آه ی وقت من ران ي نم ي نم احساس اي . ك

ه اميد است . خواهد بود یآنها صميم به نسبت هم من طبيعتا دولت . نگرمي م طرفين به صميميت با چشم ا روي یا به را معتاد سازم خارجه ندگان نماي آم آم شده تعقيب تاآنون آه سائل آ ران م ران اي د، و را از نظر خود اي ببينن

ياي قديم ملت بر يك كنند،ي م اروپا نگاه ملل به آه یچشم هجز ب د ی آس ا حال . ننگرن انم ت نم ي م گم ن ك شه اي ی خيل نق . خواهد پيوست آمال به بعد هم و من است آرده پيشرفت

لرنی پرسسر

دگان الزم چون ود از نماين ه ب م خارج شود، مراس د ب ام بازدي هاز. دادم را انج زل جمل سول در من يس قون ، انگلتم . شد مالقات هم لرن یسرپرس ه انتظار داش ا شدت آ ار ب ر مخت ذاآره ی و سخت وزي رة م د و چه ی ناراض آنشاراليه . نمايد مبسوطا مذاآره خوزستان ی جريانها از سرگذشت بدهد، يا الاقل نشان ا م دون ام ه ب ار اينك ی اظه

Page 65: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ود، و از ورود من ی معرف من خود را به بنمايد، خانم ايام اين گزارش به ، يا اشاره آرده ه نم ن ب راز صفحه اي اب :سيد پر دارم حرآت ديد خيال آهی سيگار موقع و آشيدنی و شيرينی چا از صرف پس. آرد مسرت

» داريد؟ی نظر و خيال چه مورد خزعلدر« : ت گفی و ماليم ساده با بيان سپس

ا ممكن است و مجازات سياست هرگونه قابل ، و اگر چه رفته اشتباه را به راه و تمام آرده خبط خزعل« ا آي ، ام » او را ببخشيد؟ صرفنظر آرده از تقصيرش آه است : دادم جواب

ه تسليم تلگراف در ديلم آه موقع همان« ودم امر داده او رسيد، و چنانك ه ، ع ب ال ب اد و اطاعت م ار انقي خود رفتو صاحب نيستمی احد خون ريختن بهی راض من. خود ثابتم و در قول آرد، او را عفو نمودم ی، شخص خون ول

ه همين. باشد و بايد مطيع است ايران عيت ر آه آنم ثابت خواستميم. باشد خزعل مثل د و دانست قدر آ ه فهمي آا آه دلپذيرتر است منیبرا. ندارم ی، ديگر نظر اوست سعادت ، اسباب ده عقي اين نم دار خالص ی او را از پ ، آ

». بدهم باال آشيدن تا امر به . آمدم وگو بيرون گفت از اينبعد

و اراده اقبال

تم صحبت. بودند ايستاده همراهان. زدمي م قدم جلو اطاق در ايوان صبح امروز ه از خ تح غائل ام آامل و ف و انجال بخت را فرع ی آامياب اين عموما اصرار داشتند آه . آمد ميان آار به د من و اقب رار بدهن يس . ق ا رئ ه تنه آابين

ه رد نك یمنكر عقايد آنها بود و خوددار د از اينك د خود را صريحا بگوي ه پس . عقاي و شانس در حقيقت از آنكل ی مذاآرات بالاق سنديده آرد، با دالي ا منتف موضوع پ ا را تقريب وه ی آنه ا اراده داده جل را در و جسارت و تنه م

و ی قو ارادة يك داشتن بدون بود آه شنيده را از خود من عقيده اين. شمرد خوزستان فتح ی غائ امور علت انجام . نبايد داشت و اقبال انس از شی ناپذير، انتظار آامياب تزلزله اضطراب با آن روس قونسول اهواز آه در روز ورود به مثال ا را ب د و م شكر و آم رد، و اميرل د آ خطر تهدي

ه ، شدمي شهر وارد نم به اراده ی و نيرو جسارت قوت گذاردند، اگر به ی و بيقرار ضجه ی بنا ساير همراهان و يكر ضد من است ماه شش آهیو تنها در شهر سلح ب شته م دم ي نم داخل گ ن ، گردي ا اي ق آي روز توفي دست ی و في

؟ من يا جسارت است من اقبال اهواز فرع آيا ورود بهداد؟يمشت يا اسارت الوقوع قريب ، و خبر غرق دريا نشستم به آه ی روز مثال ابع ی آ ه را از من ه و مقامات موثق مطمئناز م و از عزم شدمي نم مرگ و تسليم زدميدريا نم به و دل نكرده دادند، اگر ابراز جسارت رتراپ ، گشتم ي خود ب

؟ يافتي استقرار م فارس و خليج آارون مجددا در سواحل و نفوذ ايرانآمدي م دست به آيا خوزستانه امروز آه واقعا ام آارها ب ن و خوشنودم ی خود راض از جسارت ، است شده روشن و افق آ مملكت و در اي . پندارمي م العاده را خارقی موفقيت چنين و مسموم و افسرده خموده

در اينی انكار آرد، ول و پيشامد است بر اتفاق آن اساس را آه و اقبال بخت تواني، هر چند قطعا نم هر حال درد و بس من ارادة مرهون بايد خود را فقط ان اير كنمي تصور م خصوص مورد به ه . بدان اد ب ال اعتق از و طالع اقبه است ی نقل آلمات اين. است فته يا موارد رسوخ دربارها در اين ضعف ين آ در مجلس و خوشامدگويان متملقه یا نتيجه مستعدان عنصر آردن و سست زيرآان آردن و جز گمراه پاشندي و وزير م شاه . شودي نم از آنها گرفتن دم م ه معتق دگان اساس آ زم و ارادهی زن ر ع هامت و جسارت ب ذارده و ش ده گ ول از راهیه، منت ش ا معق و ب . دقيقیبين پيشين آه گرفتم ، تصميم و ساير همراهان آابينه بين رئيس یوگفتگو و گفت محاجه همين در د را خو ی اطراف متملق ی ذات و لياقت و صنعت علم عدم فرع را آهی و چاپلوس تملق اصول مختلفه وسائل ، و به آنم نگاه حقارت چشم به

س و ضعف رآنم است نف زم. ، ب ردم ع ه آ ت آ ار مملك ين درب ود متملق ه را از وج اآترين ، آ راه خطرن و گم . سازم عناصراند، پاك ترين آنندههیوقت ا و در صفوف آ ودم نظام در اردوه ر دست ب شارها و در زي ار می خارجی مست ردمي آ وقع، ك هی م آ

ان در اطراف ی چاپلوس طوفان ردم مقاومت ، من داشت و غرش جوشش آن ه آ ور و جسارت واسطة و ب و تهودم ساخته را متوحش تنها متملقين خود نه قلب یصفا ه ب شاران مود خ ، بلك ا ست ه ی و رؤس را مرعوب قزاقخان

ال و من. دانندي م و مداهنه یآار خود را در خوشامدگوي پيشرفت اآثر مردم . بودم فكر خود گردانيده استقامت عمافع ا من ويش حقيقت سارت خ هامت را در ج تقامت اخالق و صراحت و ش شخيص و اس ر ت ين. ام داده فك دارم يق

. خواهد گشت و عايد من ، نصيب و انديشه بيانی و راستی رأی استوار اين ز نتيجة نيابعده

Page 66: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

رامهرمز جنگ قوس١۶ شنبهدو تنگ « شد در معلوم. گرديد واصل اصفهان ی اعزام ی اردو ميرزا فرماندة محمدحسين از سرتيپ ی تلگراف شبده طرف به داده شكست جنگ ساعت از شش پس، امير مجاهد را » آباد سلطان « ، نزديك » آله د، رامهرمز ران ان

. است رامهرمز وارد گرديده ، اردو به قوس١۵و روز ان خطی در رو است واقع»آباد سلطان« ه ی رود جراح شعبة و نزديك بهبه ا ب دو جهت رامهرمز راه و از آنج

ا نزديك یفرسخ ر شش و د رودي م پيش امتداد مغرب بدوا، به . دارد م دوشعبه ی ملتق ه «،ی جراح مه ، » شيخ قلعن . رسد ي م رامهرمز به و خم از چند پيچ پس شده متمايل شمال طرف به سمت اي ز هشت راهی شمال ق فرسنگ ني

. دارد مسافت : است مضمون الذآر بدين سابق تلگراف

اهواز

لشكر جنوب جليله امارت مقام

اريخرد« وس١۴ ت ه تنگ « در اول ق ك» آل اد سلطان «ی و نيم فرسخ ي ه» آب را استی مهم تنگ آ جنگی با دشمن صبح ونيم هفت سوار در ساعت ی قراولها پيش ،یتدافع د و مشغول مصادف ب ة . زدوخورد گرديدن آلي

گردان بود از يك مرآب ما آه ی قوا اول ونست. بود دشمن سوار و پيادة در تصرف و دهات و جنگل ارتفاعاتسل دو گروهان ،ی نادر از فوج گردان سلحشور، يك از فوج ان و يك ی رسد آوهستان ، يك مسل دس گروه ، مهنشكيل بقيه آه دوم ستون. نمودند تعرض به شروع وا را ت اط دادي م ق ده در احتي ه ساعت از شش پس مان ا آ دائم

رد، ي م ما تعرض یواق ادة و سواره ك م دشمن و پي تقامت ه رد ي م اس ه دشمن ك ور ب شين عقب مجب د ین ه . گردي آليد ی قوا تصرف بود به دشمن ی مرآز قوا آباد آه سلطان و قريه و جنگل و قراء اطراف مواقع ا درآم ا دشمن . م به در مقابل دشمن و مسلسل نهخاتوپ. اختيار نمود ، هزيمت و با تلفات ینظمي ب حال سل توپخان ا و مسل ا فقط یه م

اد توقف را در سلطان شب. گرديدند شدن خاموش آرد و مجبور به یچند تيرانداز وده آب وم نم وارد قوس ١۵ ، يه ابدا توقف راه در بين دشمن. رامهرمز شديم رد و ب ور آ را ننمود، و از رامهرمز عب ده را پ اطراف یق . شد آنداآار رشيد اردو از هيچگونه و نظاميان صاحبمنصبان وده مضايقه ی ف ال ننم ا آم ور دشمن ، ب و را منكوب ته

ود یامير مجاهد شخصا سرآردگ. نهصد نفر بودی بر هشتصد ال بالغ دشمن یقوا. نمودند یمتوار آنها را دارا ب ». بودند مشاراليهی جزو قوا شده عرض٨٧ نمره تلگراف آنها ذيلی اسام آه همی بختيار و خوانين

قوس١۵ مورخةرامهرمز ميرزا محمدحسين سرتيپ- اصفهانی اعزامی قوا فرماندة

٨٩ نمرد خود گذاشته و عادات نيات ی و اجرا و غارت قتل ی رامهرمز بنا اطراف ، در دهات شده پراآنده اشرار . بودن

ران ا چند تلگراف واح آن و آدخدايان ز آالنت ه ی ن يد آ م رس رده ی و دادخواه تظل د آ خود را دادم جواب . بودن . بكنند اردو بكشند و اشرار را بيرون پناه به

ه دة ب وا فرمان ودم رامهرمز همی ق دار امر نم الی در جانب ران حال و رعايتی اه ال آالنت ودهی سع آم ، را نم . نمايند و قمع را آامال قلع متمردينی برسد و بقايای آسيب آس هيچ نگذارند به

وانگ مبادا آتش شدند آه شديدا متوحش خانيقلي و مرتض خزعل د دامن ی دي ر مجاه رد و من آن امي ا را بگي در هرآيم صدد تنبيه ن آنها ب ر را از چشم اوضاع ، و اي نم اخي ا ببي يس . آنه ه رئ را آابين ع ی را ب زد من سوءظن رف ن

رخالف آه بخشيدم نآنها اطمينا به. قرار دادند فرستادند و شفيع سليم تا مستقيما ب اد ت ه ی و انقي رده آ ار آ د اظه انه استی امير مجاهد شخص عالوه به. خواهند بود از آنها سر نزند، در امان یرفتار ز، ي و ب ديوان ه مغ ال البت اعم

رامهرمز را ی اردو مصادمة بعد رسيد مشروحا قضية آه یراپرت. نمود مؤاخذه سابقش ز همراهان او را نبايد ا رين و تجهيزات داده و توپخانه توپ ، مصاف آرد طرفين معلوم. داد شرح ا از بهت ستم اسلحة آنه وده سي د ب جدي

. است ه خطير آه راه اين ود مشقتبا وج. داد خرج به رشيدانه استقامت ،ی انتظام یقوا د هم اتوان را خسته حقا باي و ن

ة باشد، در حالت ساخته زل و روحي ا تزل ور آنه ه راه ی و فت ل ی، طور نيافت تقامت دشمن در مقاب ده اس و ورزيوار طرف ك از ي ، هر دسته در خود نديده درنگ مجال بختياريها نمودند، آه حمالت به مبادرت غيورانه و ی مت

. باز گذاردند را از هر طرفی انتظامی عبور قوا راه

Page 67: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه معروف غفله در گردنة پارسال آه است شخص ، و همين است ی بختيار از خوانين ی مجاهد يك امير ليل « ب » شاك( ار خ ه)ی بختي وا ، ب امیق هی اعزامی نظ تان ب وم خوزس رده هج ب آ ه ، قري ر از ب شتاد نف اله ا آم ا را ب آنه

. آشت رشادت و عدمیبيغيرت جنون و مراتبی فطرتا دزد و الابال است ی و شخص اول درجة از متمولين ی بختيار خوانين در بين شخص اين

ة ، و در عضويت است فطرت و پست زياد، گدامنش با وجود تمول . بختياريهاست المثل او نيز ضرب ام آميت قيادة ا ت آار برده خود را به ی و زبردست مهارت ز تمام ني ول سوار و پي اده خزعل خود را از پ ز و آم د تجهي . نمايه است را پيموده افراط رويه ی طور ی گاه از خزعل پول در گرفتن شنوميم ق رنجش باعث آ خود خاطر رفي

ه ممكن شدند،يمضطر نم ملجاء و صفحه اين به از ورود من ، اگر پس شده ود آ ين گزارشات ب ه ب ا ب مراحل آنها و ليكن. است فراوان و تمول گزاف و نقدينه وسيع و امالك عالقه ی دارا شخص اين. امتداد يابد یباريكتر عادت

رجيح را بار جو و يونجه يك و سرقت و گردنه گدوك در سر يك هنوز توقف آه است یفطرتا طور د ي م ت ر ده ب . نمايد خود دريافت تغالت از مس شرافتمندانه آهیعايدات

ال مفقود شود، صاحب ی و يا گوسفند االغ بزرگ ايل اين و در تمام ی بختيار اگر در داخلة آه است معروف ما او همنمايد،يو استفسار م خود را از ا ، گمگشتة رفته خان همين منزل به ، يكسره اشخاص به مزاحمت بدون اتفاق

. است ندادهیآس بهی منف جوابوز خود هن سرخی سفيد و موهایاز زير چشمهايلة ی شخص چنين آه است مضحك العاده فوق ة وس اد آميت ام انعق شته سعادت قي ن گ و اي ن اخالق ، و از پرت و اي

. دهند سوقی ابد سعادت و بهی و تعالیترق را به جامعهخواهندي م آزمايشاالتر م دزد معروف را از اين خزعل ی سليقگ و آج و بالهت حماقت درجة ، من احوال وجود اين با ه ، دانمي ب آ

ران اساسا هنر او در جامعة برساند آه مصرف بهی آس خود را با دست و نقدينة پول است حاضر شده و فقط اي . استی و رهزنیثباتي ب فقطد، در نتيجة امير ين مجاه وار جنگ يك هم انش . شد ی، مت ا و دهات همراه رار در آوهه ان ی ف ال ودر مي ی اه . است النهرين بين خاك ورود به گفتند قصدش. گشت گريزانیده بهیخود او از ده. شدند ذوب

شوشتر به حرآت

سازم را حسا آگاهی و اهال را نيز ببينم خوزستان مهم ی شهرها آه دانستم نبود، الزم ی باق ی در اهواز آار چونت شاملی و عدل منتقم ی و قشون جاذب ی مرآز آه د مراقب ی و سرپرس ه فريب . دارن د و ب دسايس اشرار نخورنه هميشه. نكنند مولد و منشاء خود جلب را به ی خراب طوفان آنان وا ب ه مستظهر دولت یق د آ ند و بدانن جزء باش

. هستند ايرانیاليتجزاه شوشتر بروم به آه شدم مايل بدوا ن ، ن ه حيث از اي رين فقط ، آ ار است ی شمال خوزستان ی شهرها مهمت و آثه بخش افزا و لذت حيرت قديمة ه ی رو از آن دارد، بلك ان یا عده آ ن از نظامي ادار در اي يد و وف یدت شهر م رش

ا سختيها محصور بوده وده مقاومت محاصره یاند، و ب شون و شرافت نم ران ق رده را حفظ اي د آ تم يم. ان خواسده ی باق خوزستان سابق ی از ساخلو آه قليل عدة اين به د خزعل و از وعده مان ة نخورده فريب و وعي و در قلعام داشته خود را محفوظ » سالسل« وا و با تم ستادگ خزعل یق رده ی اي د، سرآش آ وده ی بودن ا ، آ نم را تبريك نه

. دهم و پاداش بگويمهاز واز ب ق. ی از خشكی و يك از آبیيك. است شوشتر دو راه اه ه اول از طري شت آ ا شراعی در آ ی بخار ي

سافت فرسنگ ٢٧ شود قريب ی بايد ط رودخانهی مجرا برخالف ه دوم ، و راه است م ار ی از خشك آ و در آند ي سير م رودخانه يچ كن ا و از پ ارون ی و خمه سيار رود آ راز م ب د ي احت و از هر است فرسنگ ٢٠ قريب جوي

. دارد ترجيح حيثد ي سير م نفت یها ، در امتداد لوله باالتر از اهواز است چهارفرسخ قريب آه» ويس« تا راه اين ارون . كن رود آ

ان ، در فاصلة است مصادف راه اين ی در اهواز با حواش و هم » ويس« در هم نيز، آه د دو نقطة مي ور چن مزب .رساندي م ه جادی خود را تا نزديكی اژدهاآسایها بار حلقه

ه یها لوله اين ادان مسجدسليمان از آوهستان قطور را آ ا آب يج ت ار خل ارس در آن شيده ف از ی، يك است شده آد ي سير م آارون امتداد شط به ها آه لوله اين در واقع . داشت بايد محسوب تمدن یشاهكارها شه كن در نفت و همي

سابقه رقابت با آارون آه است ی و مفيد آوچك رودخانة ، يك است ی جار آن ی فرع خط » ويس «در . دارد و مروك آه رسدي م یا چشمه به ی آم و در مسافت شودي م منشعب لوله ة . است گويا امروز مت » ويس « از ی اصل لول

ه قريبا ت است آم ی خيل و خمش پيچ فاصله در اين آه امتداد آارون و به در آنار جاده » قير«تا بند ستقيم خط ب م .گرددي م واصل» نفتون « ميدان و به شده مشرق به متدرجا متمايل» قير« بند یدر نزديك. نمايديسير م محصور نظاميان

Page 68: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

يداحمدخان دآتر سلطان . در آنجا بودند نظاميان ، آه رفتيم» سالسل « قلعة از عبور از شهر يكسر به بعد يش س پن محاصرة آمد و قضية ان خود و اي ا بي ر را ب ؤثر شرح ی سيصد نف ل داد، و راپرت م ه ذي ايع خالصه را آ وق

: كنيمي م دارد در اينجا درجی تاريخ ة جنب را آه آن عين. سپرد بينه آا رئيس به است

راپرتاريخدر« نبله٢٣ ت نة س يه س ت ماض ت در تح رهنگ رياس ان س ان باقرخ ده موي بیا ع ه قري ر، ب صد نف سي

. شديم و مرآز خوزستان نشين وارد شوشتر، حاآم ميزان١٨ و در تاريخ نموده االمر حرآت حسبان سرهنگ صبان باقرخ اير صاحبنم امال شروع و س راد آ ه و اف ام ب ايف انج ه وظ وده مرجوع ه نم وع و هم نات وؤنات احترام ام و ش ت و سياستی نظ ه را در آن دول ظ نقط وده حف اه از هشت ، پس نم رهنگ م ابق س س

اور ، با درجة خان ی رضاقل یقشون سمت ی ي ه غرب از ق ة رياست ب د منصوب خوزستان امني از . و وارد گردية باقرخان سرهنگ رويه بدو ورود بر عكس همان ا آلي داران ، ب ول خزعل شيخ طرف ه در دزف سياست « اسم ب

ذارده و رفتی دوستی، بنا» دولت امروزة د را گ ه توقف ی از جزئ ، و پس و آم سادات قطب توسط ب ول ال ی دزف . و آمد را گذاشت و رفتی دوستی بنا هم بعد باخزعل به شد، و از آنی معرف شيخ ، به در دزفول عل خز ايندةنم

ع ( بود مشاراليه آمال آليتا برخالف آه باقرخان سرهنگ عمليات نظر به هم خزعل ثال خل ا سالح م او و ی آدمهان تر تبعيدش كايت) از شوش رهنگ ، ش ان باق از س ه رخ اقل ، ب ا خانيرض ود و از او تقاض عی نم ديت دف و ض طرح باقرخان در بدو ورود آامال با سرهنگ خاني رضاقل سرهنگ. با خود را آرد باقرخان سرهنگ یهمراهود را خ ی و مقاصد دوست خزعل پيغام، خاني رضاقل از آنكه پس. داشتند دوستانه مكاتبات و با هم انداخته یدوستد، ي م باقرخان سرهنگ به شاراليه گوي ا اشعار م م ه داردي جواب ام و شرافت ی ادار در حدود وظايف من آ و مق

ار م مقاصد دولت برخالف مشاراليه آه بينمي و م ديده ، و چون ندارم ی ضديت با خزعل شغل د، ي رفت وانم نماي ا بت توگير ودهیجل رت نم ه ناز آ. دهمي م و راپ رهنگها ب ان س د مي اریبع ذآور نق تی م رهنگ داده دس ، و سضايا تمام ، از جمله گذارده باقرخان گ با سرهنی بدرفتاری بنا تاريخ از همان خانيرضاقل ه خوزستان ی ق را آ

ه ين ترتيب ب هی نظام خدمت آي رت ب شكر غرب راپ شكر غربدادي م اميرل ر ل م و امي ه رجوع ه خانيرضاقل برد،يم رخالفك امال ب رت او آ بدادي م راپ ات و ضمنا مرات ر و عملي ان سرهنگ ام ه باقرخ يخ را ب خزعل ش

االخره. دادي م اطالع ة ب هی تلگراف در نتيج ت آ ارونی اراض در خصوص ضبط دول ط آ ه ادارة ، توس ، ماليه ابره خزعل ب ود، رضاقل مخ ن خاني نم ددا اي شام مج زد خزعل پي ود سرهنگ د را در ن ان از وج ی ناش باقرخ

ست ه ، و خزعل دان ه را وادار نمودآ ت ب ه دول د آ ن بگوي ات م ا عملي ت ب ه دول الف بهيچوج ستم مخ ط ني ا ، فق ب . دارم و مخالفت طرفيت باقرخان سرهنگ شخص

ه خوزستان ، حكومت ثقه الملك موقع همين در ع یهمراه ، ب ك ارف ه نايب الممال ه آ داران الحكوم هر دو از طرف پس ثقه الملك. اهواز وارد شدند بودند، به سردارسپه اشرف حضرت و بر ضد آابينة و آامال مخالف الدوله وثوق

ره اون از اخذ دوهزار لي ره و مع زار لي ر ضد سرهنگ، او ه امال ب ام باقرخان آ وده قي اساس و درحقيقت نمن ورود و تحريك نتيجة ، خاني رضاقل و مخالفت اوامر دولت در مقابل و تمرد خزعل خيانت ود اي ر ب در . دو نف

وا منصوب رياست به خاني رضاقل ، و سرهنگ عزل باقرخان سرهنگ هر صورت ستم ق رج ، و روز بي نبله ب س : اظهارداشت چنين از بازديد قشون شوشتر وارد و پس بهن دولت سياست حفظ نتوانست باقرخان سرهنگ اينكه به نظر« سمت را در اي ه ق د ب مرآز احضار و من بنماي ». گرديدم شما منصوب رياست بهوده و هنوز مراجعت اهواز حرآت طرف به بالواسطه بعد ا خزعل ننم ا ب دامات ی بعض مشغول ، در آنج . شد اق

وده دولت علنا بر ضد سياست آامال مشهود گرديدآه رفته رفته خاني رضاقل سرهنگ عمليات دين . باشد ي و م ب بوده يه مشارال احكام برخالف آه داديم ی عموما رأ واسطه ار نم م رفت ا عل رازيم مخالفت و علن ن . براف ه اي ود آ ب

ه شروع ی عظيم آقاخان حسين سلطان رياست قرار شد در تحت ة تصرف ب وده آلي داران شوشتر نم ، و طرفوده خزعل طرفداران. دستگير نماييم نمودند،ي م تبليغ در آنجا ضد دولت را نيز آه خزعل رار نم و از شوشتر ف

وده آقا را به حسين سلطان ی فور هم مشاراليه. نمودند شكايت خاني نزد رضاقل اهواز رفته به ه اهواز احضار نم آار داشت در مراجعت . آرد از چند روز مراجعت پس ه اظه دارآ خاني رضاقل آ ه ی م ه من ب ه ارائ وم داد آ معلم نيست دولت و اطالع اجازه ، بدون مشاراليه عمليات است ه و حك ود آ ع نم ه متصرفه شوشتر و مواق را تخلياييم ر، يعن . نم د روز ديگ د از چن ز٨ در روز یبع لطان ان مي ددا س سين ، مج ضار ول ح ا را اح نی آق ه اي دفع

. نداد مراجعتشن نمود، آه احضار و سؤال را در تلگرافخانه صاحبمنصبان عموم ميزان ٩ تاريخ در ا اي دامات آي و تصرف اق

وده علت چه به من اجازة شوشتر بدون ضايا مسؤول ، در صورتيكه ب ر خوزستان ی ق از طرف . هستم ن م اخي و حفظ نظام شرافت حفظ مقصود ما فقط گرديد آه از ابر سيداحمدخان دآترسلطان توسط صاحبمنصبان عمومه اظهار داشت مشاراليه. خود است و مقام درجه ال و جان و اسلحه شوؤنات حفظ مسؤول آ ی شما و حت و مين . هستم ، من ايران و مملكت سلطنت مقام حفظ اريخ در هم داران ت ه خزعل طرف تشوشتر مراجع از اهواز ب

Page 69: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه ی سيصد ال قريب ،ی تفنگچ یا و عده نموده ال یشوشتر وارد، و جمع چهارصدنفر، ب م ی از اه ه ه ا آمك ب آنهد، ي م مانعت شهر م از دروازه را از خروجی نظامی، يعن نموده را محاصره شوشتر و نظاميان شده مسلح نمودن

. شويد جنگ داخل را بشناسيد، يا آنكه و خزعل نموده تسليم خود را اسلحه ی يا بايست آه داشتنديو علنا اظهار م دت پس ی بودند، ول و نظاميان شوشتر طرفدار دولت ی اهال قضايا، غالب اين وقوع اوايل ه ی از م د دولت آ ديدن دسته شدند و دسته مأيوس دولت از طرف هم بود، مردم آرده را فراموش خوزستان ی ننمود و گويا قوا یتوجهرا ی و بعض خزعل از ترس یبعض ق ی ب م ی و جمع تمل ه ه ره طمع ب ا لي ا خزعل یه درفتار ی بن سبت ی ب را نسلح خزعليان آمك به ی از اهال ی شد، جمع اشاره در فوق چنانچه. گذاشتند نظاميان به ان و مخالف شده ، م نظامي

ة آمدن بيرون محصور و قادر به سخت» سالسل « در قلعة نظاميان اما با آنكه . بودند ده « نبودند، غير از جمل زنشده شنيده از نظاميان یا ، آلمه » ايران مملكت ی و محي و پدر قشون ملت دهندة باد نجات از آن خالصه . است نن شودي م ماه سه درست آه قوس ١٠ تا تاريخ ن ی نظام عده اي داآار در اي ه ف رده خود را حفظ قلع و شرافت آيد ي نم ی يا مكتوب تلگراف وقت هيچ. بود محاصره اطراف تمام. اند داشته مصون را از دستبرد خائنان ینظام . رس

شهر یاهال. شدي م بود، باز و تفتيش از خود خزعل ر چه ، اگ را نداشت خاني مهر سانسور رضاقل آه یهر آاغذ ه دست ديدند،ي م و بيچاره شده ما را فراموش فته ر رفته نيز آه رآورده شرارت ب د ب م وجه . بودن در بهيچوجه هدم ثابت فراد نظاميان ا معذلك. ما برسد بودند به نگذاشته ی دينار بود آه ماه پنج قريب. شدي پيدا نم نظاميان ميان ق» بهبهان« و به يافته را با هزار زحمت ی قاصد یگاه. را نخوردند خ شي و تهديد فرستادگان تطميع و فريب مانده

تاديم يم» چهارلنگ « يا ميان ه فرس ه آ ا را ب ر م ايد خب انند و از حال ش ا اطالع مرآز برس د م ا اگر آن . بدهن امواقعا . آنيم حاصل توانستيمي نمی اطالع آن به مربوط و تصميم باشد، ما از جواب رسيده ز مهمهمراآ به اخبار هم

ه قلعه در اين ه سه محاصره وضع آن و ب ن ماه ان ، اي دود در مي راد مع ات و دشمن آتش اف دم ، ثب ه ی ق خرج بدت چون. است مسموع ، معهود و و روميان قديم از ايرانيان فقط دادند، آه ا مراجعت حسين سلطان ی بعد از م آق

رد، از حال ه نك ايل او ب رديمیوس سار آ وم استف شاراليه ، معل م شد م واز توقيف را ه رده در اه ظ و تحت آ الحفه » لسالس « قلعه به ی راه آه و روز در صدد است شب خانياند و رضاقل برده) در محمره ( فيليه محبس به و يافت

ه یگرم پشت فقط. ما جدا آنداز بفريبد و نمايد، يا افراد را بتدريج خزعل ما را تسليم ا ب ن م ع اي ود حصار مني برديم ي فكر م و هر وقت . است آامل تعمير و توجه اليق الحقيقهي ف آه ه ك ن آ ه اي ان را چه قلع ا همت مردم و ب

ا ساخته یپهلوان د و م سل ان ا و حافظ از ن ام آنه ا هستيم ن دن خون آنه ه ی همگ در ب د ي م جوش ب هر روز در . آمشويق صبر و ثبات و آنها را به كرديمي م افراد نطق ی برا مختلفه مواقع وديم ي م و ترغيب ت داران . نم خزعل طرف

ه دون « روز از جنگ روز ب ار موحش» زي دي م اخب ا را محزوندادن دكري م و م ه. دن ا اينك وس١٠ در روز ت قشيده در زد و خورد ديديم آنها را با اشرار و محاصرين نكه وارد شدند، و بعد از آ از دزفول یا عده ام هورا آ ن

ه رانديم را بر زبان مبارك اختيم از عقب شده خارج ، و از قلع ا ت ر آنه امال تصرف سر ب رديم و شهر را آ . آم یجمع . دستگير نموديم ی و بعض مقتول یفساد را بعض یسرمنشاءها وار ه ه از . شدند ی مت اظم جمل داود و آاعش ه اتب روف آ رار مع ال از اش ستند و اه تگير ه وز دس د، هن نی بودن تح از اي ان ف ت نظامي رار و مغلوبي اش ».گو شدند دعا عظمته دامت اشرف حضرت و اقبال و تشكر آردند و بر دولتیشادمانيكن بودم شنيده اجمال را به پهلوانانه و مقاومت محاصره اين چند آيفيت هر ان آنی اصغا ، ل ه ی شخص از زب آ

خودم یگوي. ايجاد آرد در من العاده فوق ی و تأثير بود، هيجان قضيه اين عمدة عامل بلكه وقايع خود شاهد تمام ت ابراز وطن و از اين آردم دآتر را نوازش پس. ام بوده ريك ش عده آن با مصائب اين در تمام ی و مردانگ یپرس

: ساختم را مخاطب نظاميان ذيل طريق و به تمجيد گفتم

فداآار، سربازانة . بوديد در مرآز اشرار ايرانیشما مقدمه الجيش قوا. ، از شما خوشنود هستيم و ايرانيت من درت شما نمون ق

زات دسايس بوديد در ميان ايران اه سه . دشمن و تجهي ام م ه ي ب تم سيون ی ب ، آذوق ا اشرار مخارج ی و ب موني ، بده ی باشرافت و مستحفظين سكنه چنين ، ساسانيان ، بعد از زمان » سالسل « قلعة. آرديد مقاومت ود در خود ندي . ب

د به پرستانه وطنی فريادها از انعكاس ديوارش و در و بر او گذشت هزاروپانصد سال زاز نيام انزده . اهت رن پ قشيد را در آغوش پرست وطن ی و جنگجو ی جد سپاه عده شد و يك یاز عمر او سپر ا . نك ن ا یديواره حصار ي

وا مام ت رغمي، عل شما در مقابل. ديدي را بر فراز خود نم ايران ی جنگ بيرق پرافتخار سالها بود آه ن خصم ی ق ، اي شما سوختن ی برا خوزستان ، صفحه تباهكاران از خيانت آهیدر مدت. نگاهداشتيدی بر پا تمام ماه را سه بيرق

انون ايرانيت و سوختن ن شده ین فروزا آ ود، شما در اي ه ب د دشمن در چشم ی، ميخ قلع ه . بودي شما فهمانديدآپاهيان همراهان خود، خون عروق در ايران هنوز جوانان رام شاپور و س شون به اه و ق ره نادرش د را ذخي . دارن

درت و استقالل شرافت ی ايران آرديد آه خيانتكار، مبرهن خزعليان شما به ه مملكت و ق ول خود را ب و نعمت په اميدو از پيش شما مرا بيش . دهدي م ترجيح خود هم ، بر جان است سهل اله زحمات ار آرديد آ د س ه ام چن هدر ب . ام نكاشته سنبل تخم شوره در زمينگويند،ي م مفسدين و چنانكه نرفته

Page 70: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ما شونش ران ق شكر عظيم اي ر ل ر از ه دی معرفی را بهت شت. آردي ما پ من ش ه دش رزه را ب د ل ر . درآوردي اگون . شودي م او محسوب صفت دومين ی و پايدار ، ثبات سرباز است صفت ، نخستين شجاعت ژده اآن ه دهمي م م آة برادران ز در جبه ة سلطان شما ني ر بقي اد و رامهرمز ب ه رار اش آب انش غلب د و همراه ر مجاه د و امي را آردن

ا مخصوصا شم . است جوان قشون تفرجگاه شد،ي م شما محسوب زندان آه امروز خوزستان . فرو بردند زمين بهان ی خود را ب مرآز خصم آه كنمياهواز احضار م را به ران سپر نظامي ه جب د و ب از صدروزه ی سختيها ببيني . شويدبرخوردار فتح لذتد، ي م حكايت از عهد افتخار ايران آه و محبوب منيع قلعه اين یتماشا به از آن پس ان و جان كن و شرافت نظامي

ل ابالغيه عصر امر دادم. ، پرداختم است آرده ما را حفظ پهلوان را ذي اه ی را ب ه اهل ی آگ د و شوشتر تهي نماين . آنند تداركی خط ، چند نسخة نيست چاپ چون

ابالغيه

ه و عشاير، و مخصوصا ساآنين و شريف ، از وضيع خوزستان ی اهال عموم د آ د بدانن مقصود من شوشتر، باي

صفية ی برا مملكت اين اياالت دورترين به از تهران از عزيمت ة ت ن امور جاري ع اي ضايا حدود و رف واردهی قن و نيست نبوده بر آن را اي ه را نداشت آن اهميت موضوع ، زي ه من آ ن عزيمت شخصه ب رده صفحه اي ، و آصبان ی يك بود آه یآاف صفية از صاحبمن أمور ت ضايا را م ن ی ق وده خطه اي ه معضالت و حل نم سرنيزة را ب

ن ی و ط و متاعب زحمات از تحمل منظور من يگانه ، بلكه نمايم فداآار حوالت نظاميان سافت اي د، فقط م بعيان یدادخواه شخصا به آه است آن یبرا ا خود و آن هموطن ه بيچاره ی رعاي تجاوزات هر روز در معرض آد، ي م واقع ضوعمويب ام گردن وده قي ن . باشم نم ع در اي ه موق ار و توجهات لطف آ ه پروردگ ار سالم ائم اهللا اطه

يهم ين عل ام اجمع درات زم ن مق ه اي شور را ب ن دست آ پرده م ارم است س ه ، ناچ ه آ ام ب سوؤليت ن و ی مملكت ماف اطراف و شخصا به برخود هموار آرده را و مشقت زحمت هرگونه ،ی وجدان مسوؤليت توجه مملكت و اآن

. بستانم ستمكاران آنها را از دست ، داد قلوب آرده را نوازش و ملهوفين ، مظلومين نمودهين اراده همين ده و هم ه است عقي ون آ ه اآن را ب ر خوزستان جانب م رده ی رهب ين ، و در تحت آ منظور و هم

ال آلية به آه است مطلوب ه دهمي م اجازه ی اه ه آ ه ی و شكايت مطلب هرگون د ب ه من دارن رده مراجع ا آ ی، و ايفه گرد آمده ی درشوشتر جماعت رچهاگ. نمايند خود را مطالبه رفتة از دست حقوق را ی و فضول شرارت بودند آ

ه آن برداشتند، و حقیآميز شرارتی قدمها رويهي ب طريق يك و به داده ترجيح خلق بر آسايش ه بود آ ام ب حفظ ن شعور عدم را فرعها شرارت اين ، معهذا چون دار نمايم چوبه آنها را محو و نابود و نصيب تمام جماعت مصالحن دانسته آن مرتكبين وقع و در اي ه ی م ه آ ون ، اوضاع هم ات ی آن ا ترتيب سه سابق را ب رده مقاي ه آ د آ و فهميدنرين دولت اي از آمت را ی خط رد و ب د آ ا آخرين متجاوزين مجازات ی صرفنظر نخواه صميم حدود مملكت ت ت

ن خواهد گرفت وقع ، و در اي ه ی م ه آ د اوضاع هم ه سابق فهميدن اد و امروز، روز اطاعت شده واژگون و انقيوم یاهال ، به داشته مبذول یرعايا و اهال به نسبت ه هميش دولت با توجهي آه هم ، من است دهمي م ی شهر عفو عم

ايلم ه و م دون آ اه و خشيت خوف ب ست در آرامگ ود زي د خ د بد در ضمنیول. نماين هانن ن آ و رأفت حس ايرا و عفو و اغماض عطوفت ه است گذشته ی ب از م و تصور نكنندآ د ي ب تفاده دولت از عواطف توانن د اس . نماين

رخالف بعد هرآس به از اين آه گويميصريحا م دم ی مملكت مصالح ب ا شديدترين ی ق ردارد، ب سام ب ، مجازات اقود صرفنظر نخواهم یخواهد شد و از احد ار شرارت چون . نم ردم شده ی سپر و تجاوز و جسارت روزگ ، م

ه هم باشند، آه و صنايع تجارتی و در صدد ترق پرداخته خود و فالحت آار زراعت به بايد آزادانه فيض خود ب . نمايد آباد و از وجود آنها استفاده مملكت و هم خود رسيده دسترنجال و آسايش ی و تعال ی ترق همين حفظ ی برا اينك ردم خي ه است م دار سوق آ وا ی مق ه ی نظام ی ق شتيبان را ب یپا ی اهال عمومشود،ي و م شده آنها توصيه به ی حدود اهال حفظ و همانطور آه ، دهمي امر م یاهال د وجود آنه نيز باي

ال و آسايش مملكت ی و آبادان رعيت ظ حف ی برا قشون و بدانند آه دانسته را مغتنم ه . است ی اه شتيبان ب شون یپ قاآن و امنيت اطمينان بپردازند، و با آمال امور خود مصالح خاطر به فراغت به توانندي م مردم تمام خويش در ام

ه ه بيارامند و نظر ب شون اينك ران ق را اي ران ی ب را اي اه ی و ب ه تأسيس ی ايران حال رف ديه يافت وسايل است ی، ب نظر خود پيوسته ، و عدالت امنيت بايد در پرتو اين هم خواهد گرديد، و مردم فراهم قشون دست به ی اهال آسايشه ی اهال آسايش تكميلیبرا. و منقاد باشند را مطيع ، اوامر دولت دوخته مرآز مملكت را به ة ب ردم هم و ی آزاد م

ه و هر نقطه هر آس به خود را مربوط مطالب آه ، دهمياختيار م ستقيما ب ه خود من باشد، م ا مراجع ا ب د، ت نماين ».، تمهيد گردد است حقانيتی مقتض آهی طور آنها، آن حال ترفيه موجبات الزمه وسايل

قوا آل و فرماندةالوزرا رئيس هاز ات جمل دد تلگراف ن آهی متع شروحة شوشتر واصل اقامت دو شب در اي د م ل گردي ه است ذي حكومت آ

. است نموده مخابره تهرانینظام

Page 71: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

نيدن ا خائن ی وآال شودي م معلوم سليم ز ش ر ت صفية خزعل خب ار خوزستان و ت ه آ ده هيجان ب اي آم و ی و خودنمصفيه آامال امر خوزستان سازند آه مرآز متوجه جانب قصد دارند افكار مرا به . كنندي م یوپاي دست د ت ن . نياي اي : قوس١۵ در عصر ی سر جلسة مذاآرات خالصة است

رد بر مخالفت آن پايه آه ی نطق داور« راد آ ود اي ه . ب ه گفت از جمل ست آ ة ی باي ات آلي و خود را از صلح عملي

ره زاده ، سرآشيك ميهن ديگر از قبيل اشخاص. برسانند مجلس تصويب به در خوزستان جنگ ا ، و غي ی مخالفتهد ی منظور اشرف حضرت افكار آردن جز مشوش را؟ ظاه آنها چيست خيال نيست معلوم. آردند یشديد . ندارن ». انگليسيها است تحريك دنبالة هم اقدامات اين

تهرانی نظام حكومت

نفت

. آنمی بازديد از معدن بود آه آرده دعوت و انگليس ايران نفتی آمپان رئيستثنا به ايران واليات تمام ، امتياز نفت)١٣١٩شهر صفر (١٩٠١ سال در دران خراسان یاس و استرآباد و مازن

ه تا شصت سال آه است شده دادهی دارس ناآس مستر ويليام ، به و آذربايجان و گيالن ادرت استخراج ب ورزد مب . بدهد ، سهم ايران دولت به شانزدهیو از عوايد، صد

رد، ول معدن استخراج به شروع بدوا در قصرشيرين ،یدارس ه ی آ ه و مصارف راه ی دور سطة وا ب ،ی آش لولاز داشت دست روش ، ب ه حق و در صدد ف ان داران سرمايه خود ب دی آلم ه. برآم يس دولت بحري ه انگل امال آ آان و تشكيل خريد سهام شد و وسايل از فروش ع بود، مان بردهي خود پ جهازات ی برا ايران نفت اهميت به را ی آمپ

ار شدند مشغول در خوزستان سپس. را برداشت سهام خود نصف انگليس د، و دولت آور فراهم ام . آ ه یهنگ آسم به ريخت بيرون از نفت ی آرد، و درياي ی عجيب ازچاهها فوران ی نا اميد شوند، يك رفتنديباز م ه یق و ت آال آ

از اين. اند در آار دادهی غريب بعد توسعه به وقت از آن. شدند هالآت به جات مشرف و عمله نفت اشياء غرق امتيق داللت آهشودي نم ديده در امتيازنامهی و عميقی جد نكتة هيچ. است قاجاريه ی آارها نيز از عجايب ر تعم و ب مرآوب آردن گم بعد از ايران ی و وزرا شاه. آور است خنده آه نكته مگر يك شد، با داشته ايران تفكر درباريان

ال » شوشتر« و »یدالك«و » قصرشيرين « از نفت عليه دولت اند، چون گفته یآمپان و به افتاده فكر پاالنش به یسان تفاده دوهزار توم رده ي م اس ن و پس ، ك از، از آن از اي د محروم امتي غ خواه د مبل د، باي ان مان ور را آمپ ی مزب

است گرفته ، بر عهده الشرآه بر حق را عالوه ، و دوهزار تومان آردهیبخش حاتم هم یمسيو دارس . نمايد جبران . دارد تقديم عامره خزانه به

رت معدنیبعد از تماشا . نيست معلوم برايش ی نظير آه است زياد و خوب یقدر به سرزمين اين نفت نفت ، آثرد اغلب. گرددي م ثابت سته زده و عالمت ه چاهها را مهر آ ه و ب را آ د، زي راهم پس بودن دمات آوردن از ف مق

ه است یقدر ه ب نفت ميزان اند آه آرده ، معلوم استخراج ان صدور آن آ ذير نيست امك ود پ د ب ور خواهن ، و مجب : نمود تقسيم نوع سه د به را باي محوطه اينیچاهها. اند را بهتر ديده مسدود بودن پس. بزنند آتش باالخره

.اند نگاهداشته عجالتا ذخيرهی ول گرديده از آنها فراهم نفت خروج و موجبات حفر شده آهی چاههاي- اول . استی آمپان و مورد انتفاع خروج در حالت نفتش آهی چاههاي- دوم .اند شغولآار آنها م و به نشده تمام هنوز حفرش آهی نقاط- سومة است نموده آن وجود نفت به و يقين گرديده چاه حلقه ۴٣حفر به موفق تاآنون یآمپان دات ، اما آلي ، امروزه عايه هم چاه سه همين و نفت است چاه از سه فقط در ب اد است یق ه زي ور شده آ سمت مجب د از ق تفاده یان د اس . ننماين

: گفتی آمپان رئيسه معروف چاه از يك حال تا« ون ، شش ) هفت ف( ب ن ميلي ا بيست ( ت ون تقريب تفاده ) خروار ميلي رده ، اس م آ و اي

».شودي نم ديده در آنی نقصان هنوز همثدر خ ثل اه فرس ر، چ ر دورت ستی ديگ وم ه ه موس ده ب ( ب ه) هف روار از آن۵۶٧٠ ی روز ، آ تخراج خ اسسته واقع دور و مختلف در نقاط آه ، بسيار است چاه بيل ق اين. شوديم ا را ب ه اند و مخصوصا آنه را آ د، زي ه ان ن

ة و نه ی آاف لولة صفيه آارخان شت ت ه ی و آ ر نقال د آن حمل یا ب ر م . موجود دارن ا را حف د، يهرج ين كنن طور هم .شوندي م مصادف پرنفتیچاهها به

ر اماگ از تم ا را ب رده چاهه ه آ زان و ب د، مي ار بيندازن ال محصول آ ه در س ون ده ب ن ميلي ا ( ت ون٣۵تقريب ميليل موجوده ، با وسايل ، خواهد رسيد و اين )خروار ه اتالف و اسباب ، دور از عق م و ب ا خوردن ه نفت ی بازاره

.دهندي م فت و بتدريج پيشر آرده عت قنا ميزان همين به بنابراين. دنيا خواهد شد

Page 72: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

دزفول به عزيمت

قوس٢٢ يكشنبه

ارون قايق وسيلة اتوموبيلها را به صبح ا سه از آ د، و تقريب ور دادن ه ساعت عب ين ظهر از ساحل ب ه يم رودخان . گرديديم عازم شمال طرف به

ی نگردد اميد ترق و مأمون باد آامال مفتوحآ خرم نشود و راه آشيده آهن تا خط آه است یا شهر دورافتاده دزفول . نيست آنیبرادم مهيا شده آه ی منزل در ره شب . بود، فرود آم ر تي رو پوشيد آسمان ، اب ستم ي م چون . را ف ه دان ا آ ن ی بارانه اي

اران چگونهی نرم واسطة بهی و اراض حدود چقدر زياد و تند است ه در اثر ب اتالق ب دل ب ردم عزم شود،ي م مب آان یران ديگر اتومبيل باريد،ي اگر م زيرا آه ، يم نما حرآت باران از شروع قبل االمكانيحت ور نداشت امك و مجبد روز شديمي م هی چن ين یانتظار خشك ب ول زم انيم در دزف ن بم م و اي شامد ه ه پي ا عجل هیا ب ه من آ بازگشت به نقشة برخالف پس . دادي نم ، وفق داشتم تهران به تم ي م خود آ ول روز ديگر در دز يك خواس نم توقف ف بانه آ ، شدالعل سرهنگ . آنيم زود حرآت صبح حاضر شوند، آه امرآردم همراهان به دم خاني عب يس اعتمادمق شون رئ ، ق

د، خيل ی جشن در نظر داشت چون ه ی در اردو بده رد آ نم روز توقف يك اصرار آ ه ی، ول آ ذآور جهات ب م : شود بعد انتشار داده نمايد آه را تهيه ذيل بيانية دم امر دا آابينه رئيس به. نپذيرفتم قوا آلی وزرا و فرمانده رياست ابالغية

ايالت دورترين به از تهران از عزيمت مقصود من نيز بايد بدانند آه دزفولی شد، اهال تذآر داده همه به چنانكه«ه را نداشت آن اهميت موضوع ، و اين نبوده وارده ی قضايا و رفع امور جاريه تصفية ی، برا مملكت اين من آ

صبان ی يك بود آهی وآاف ، نمايم صفحه در اين شخصا عزيمت صفيه از صاحبمن أمور ت ضايا را م ن ی ق خطه ايه معضالت و حل نموده ان زةسرني را ب داآار حوالت نظامي ايم ف ه نم ه ، بلك و زحمات از تحمل منظور من يگان

ط متاعب را ، فق ه آنی ب ود آ ه ب واه شخصا ب انیدادخ ود، و آن هموطن ا خ ارهی رعاي هیا بيچ ر روز در آ ه . باشم نموده قيامگردند،ي م واقع موضوعي ب تجاوزات معرض

ن در ع اي ه موق د، و توجهات لطف آ ة خداون ار سالم ائم ه اطه يهم الل ين عل ام اجمع درات ، زم ن مق آشور را ايدان و مسوؤليت ی مملكت مسوؤليت نام به آه ، ناچارم است سپرده من دست به ه ،ی وج را و مشقت زحمت هرگون

اف و ا اطراف و شخصا به بر خود هموار آرده ود توجه مملكت کن ومين ه نم وازش ، مظل رده را ن وب آ و داد قلستانم ستمكاران آنها را از دست ين . ب ين اراده هم ده و هم ه است عقي ون آ ه اآن را ب ر خوزستان جانب م ی رهب

ال آلية به آه است منظور و مطلوب همين ، و در تحت آرده ه دهمي م اجازه ی اه د، ی و شكايت لب مط هرگون دارن . نمايند خود را مطالبه رفتة از دست حقوقی و ايفا آرده مراجعه من به

و مفوض محول مجازات شديدترين بهی بود، بايست شده خلق و آسايش اخيرا بر ضد امنيت آه ی تجاوزات اگرچها چون ليكن ، گشتيم رع ی بحرانه ا ف ور غالب رتكبين عدم مزب وده شعور م ن ، و در ا ب ع ي ه موق وم آ ردم عم ، م

رد، و ی خطاي از آمترين دولت و فهميدند آه دهآر مقايسه سابق را با ترتيبات ی آنون اوضاع صرفنظر نخواهد آصميم حدود مملكت تا آخرين متجاوزين مجازات یبرا د گرفت ت ن خواه وقع ، و در اي ه ی م ه آ ا ادراك هم ، قوي

اد است و امروز روز اطاعت شده واژگونه سابق آردند وضعيات م ، من و انقي وجه ه ا ت ه ی ب شه دولت آ هميا صرفنظر م ، از گذشته داشته مبذول یرعايا و اهال به نسبت نم يه ل ك ه دارم و مي دون هم در و وحشت خوف ب

. نمايند خود زيست آرامگاهه ، شديدا به ضمن در ذآر م هم ه دهمي ت و و اغماض و عطوفت رأفت حس ن اي آ را و عف گذشته تقصيرات ی ب

. نمايند استفاده دولت از عواطفتوانندي باز م ، و تصور نكنند آه استا گرفته خوزستان یبعد، از ابتدا به از اين آه گويمي م صريحا وان ، در تحت ، هر آس لرستان ی تا انته ، هر عن

د شد، و از مجازات اقسام و دستگير و با شديدترين بردارد، بالترديد تعقيب یت مملك بر ضد مصالح یقدم خواهردم شدهی سپر و تجاوز و جسارتی و فضول روزگار شرارت چون. نمود صرفنظر نخواهم یاحد د ، لهذا م باي

ه ه آزادان ار زراعت ب ه و آسب و فالحت آ ود پرداخت ار خ ارتی و در صدد ترق و آ ه تج ند، آ م باش ود ه خ . نمايد و آباد گردد از وجود آنها استفاده مملكت و هم شده مستفيض

اآنين جانب به ی توجه عطف دانمي، زايد نم موقع اين در رده لرستان س ه ی از طوايف ، اعم آ ول ی در حوال آ دزفه ی دارند، و يا عشاير و قبايل یسكن ه نصيحت و در ضمن هستند، متوقف در دوردست آ درز، ب ة و ان ا هم آنه

سته مملكت و جزو اين مملكت اين ی را رعايا ا تنها آنه ، نه دولت قشون آه كنمي م عموما خطاب ا هيچيك دان و برده و گوش بايد چشم ندارد، بلكه از آنها طرفيت از آ د و دقت خود را ب د و بفهمن ه ، بدانن د آ و مقصود من آنن

اومت و تمام، كشمي م راه در اين آه ی زحمت تمام ه ی مق ه لرستان در انتظام آ د خود آن صرفة آورمي م عمل ب عاين را چشيده و عدالت امنيت لذت مند شده آنها بهره آه است آن ی، و برا آنهاست دگ ، و از اي ن وحشيانه ی زن و اي . يابندیرهاي و ی خالص و نامطبوع زشت اسلوب

Page 73: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه موضوع ی ب طرز و اسلوب اين لرها به اگر ه خو گرفت د آ ة در چه و نفهمن ت مرحل ات ی زش رار حي د، ي م ام كننه و برادران آنم خالصی هميشگی آنها را از اين سرگردان آه مجبورمی دلسوختگ با نهايت من طرف خود را ب

را ی و سكون ش مختصر آساي هقدر آ همين. دهم سوق و انسانيت تمدن ا حاصل ی ب ه وقت شد، آن آنه د هم خواهنه د آ ن فهمي شه م ه همي ا نظر پدران ه ب اه ب ا نگ رده آنه ه آ ستة و هم ا را از خود و ب سته آنه و یدزد. ام خود دانرد ارتیولگ اول و غ ان و چپ اي و بياب سان،ی پيم ار ان ست آ ا، از او. ني تانيها عموم ر باي للرس ا آخ ةد ت روي

با خيال خاطر و آسايش فراغت باآمال آرده از خود درستی قراء و قصبات بايد بتدريج . بگيرند انسانها را پيش ه . آنها را نابود خواهد ساخت ، همة حاليه روية اين. بپردازند ی و ترق ی و تعال یآار زندگ خود به عياالت ين ب همام شدم خوزستان آباد به خرم راه از افتتاح جبور م یدلسوز آمال ی و از رو لحاظ د از موقعيت طوايف ، و تم باي

راوده به در بيابانها، شروع ی سرگردان در عوض آرده خود استفاده ا خوزستان م وده و بروجرد و اطراف ب نم . را بفهمندی، قدر زندگان و مراوده تجارت از راهن چون ه نظ اي ور از حفاظت در وجود من ري ود و مجب د ب ذير نخواه د پ ن هستم و امنيت تردي ه ، اي ز نكت را نيم ، همان است ی اهال متوجه دولت رأفت حس طور آه همان آه ، نمايمي م عموم ناچار خاطرنشان به ن طور ه از ايسبت در مقام یا و عشيره طايفه يك يا شود، ی ناش یا بيرويه اقدام یبعد اگر از آس به ه تجاوز ن م ب د، امر ه برآين

ن . خود برسانند اعمالیسزا را به ، و همه را از صغير و آبير محو و نابود ساخته طايفه آن داد آه خواهم از اياه به و و اغماض ی احد بعد گن ن عف د شد، و اي و آخرين نخواه ه است ی عف ه آ اشرار و خوزستان متجاوزين ب

ه . شودي م داده لرستان شون هم د ق د بدانن ه باي راشود،ي م اعزامیهر طرف ب ال آسايش ی ب ال. است ی اه د یاه باي . بيارامند خويش در اماآن اطمينان باشند و با آمال دلگرم وجود قشون بهه دولت توجه تكميل یبرا ه ، ب ردم هم اآنين م ن و س ه دهمي ار م و اختي ی حدود، آزاد اي وق آ ة حق را خويش حق

ه هر آس از طرف ی آنند، و اگر تجاوز ی را بدانند و نگاهدار ، قدر آن داده تشخيص ا اطالع من شد ب د، ت بدهن . گردد تهيه است عدالتو حقانيتی مقتض آهیطور آنها به آسايش وسائلن بيانيه انتشار اين مجال مهمه و اشتغاالت ی گرفتار واسطة به در دزفول اقامت موقع اينكه به نظر است نشد، اي ».گرددي م و اعالم تلگرافا از اهواز ابالغ طوايف و عمومی تذآر اهالی برا آه

قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس ٧١٣١ نمره- قوس٢٣

ه ، شروع بودم آرده یبين پيش آه یران، با شوش یها خرابه در محاذات . افتاديم راه زود به صبح دن ب رد و باري آ

انع ی تاريخ مكان در آن شدن ، مرا از پياده داشتم آثار شوش ديدن بار ديگر به آه ی اشتياق با آمال د م ن . آم در ايه گردند،ي م مبدل گلیدريا و دشتها بهجوشندي ماه رودخانه ی بارندگ ی با جزي ینواح سم ب را ه آ یق ل ی ب ، اتومبي

. ندارد امكان سريع ديگر حرآته ی يك در آلبة ظهر راد، آ ود، ول مباشر خزعل الظاهر ي عل از اف م ی ب ه و شقاوت از ظل ، داشت ی و زار او نالان ی گوسفند ميل با آمال . شدم پياده رد ی قرب ذيراي . آ ه یا صميمانه یاز پ خود و استطاعت در خور حوصله آ . نكرد مقدور مضايقه واقعا از بذل. شدم د، بسيار محظوظنموسان بيشتر شباهت بهايم به ی اهال یطرز زندگ . شودي نم ديده از تمدن ی اثر حدود، هيچ اين در ا ان محض . دارد ت

ر هفت امر آردم آابينه رئيس ، به باشم او داده به ی انعام اينكه ه یتي ه را آ ا خود دارد ب د ا ب د از صرف . و بده بع . رسيديموازاه به غروبیحوال. آرديم ناهار حرآت

مهماسناد

ه يك ، از طرف بر چند سند مختلف مشتمل ،ی مهم ، دوسية قوس ٢۴ شب ر از عالق دان نف ه من را وطن ب من ی بزود، ول من اطالعات بر یا اسناد چيز تازه اين داشتم آه ی با سوابق در حقيقت . شد فرستاده رت مورث ی نيف حي

رفتم خواب به صبح تا نزديك شب آن آهیقسم ، به شده العاده فوق و تأسفیو تلخكام اي . ن ه یراپرته ين آ در همات رسيد،يها سابقا م زمينه را از ني ان م امال مستحضر م ی عشاير داخل و احوال خارجي د ي آ يكن . گرداني دن ل ديرا آه ی و امضاهاي خطوط دا ب ا و عم ران ی خراب ی حقيقت زل اي دن و تزل ه افكن درت اساس ب ة ، لكت مم ق و تجزيار ديگر ثابت ، مرا مبهوت شده ، بر آاغذ رسم عشاير آن و برانگيختن اياالت ه و ب رد آ نيدن « آ دن ش د دي مانن ». نيستن من بهت ه از اي ود آ ك ب ل ي ديم اي ل،ی نجيب وی ق ار مث ه، ی بختي ران آ ساط قرنهاست در مرآز اي نعمش ب ت

سترده اريخ گ ر ت ا از نظ ود، و حقيقت اظ ب ت و از لح اي موقعي صورشی حقيقی ايران،ی جغرافي د ت ا باي رد، ب آ

Page 74: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ان ته خارجي رارداد داش ول ق ا پ هي م و تفنگ ، از آنه را گرفت می و ب ستن دره وا شك رانی ق د چرخ، مان اي از ین . است بوده بالاراده ، متحرك نفت معدنیچرخهاشگ ، با وجود محبت انگليس مثل ی و ثروتمند و متمدن معظم دولت يك بود آه از اين تأسفم ران ملت ی همي ، و اي

اط بهی، مأمورين من دولت و ماليم و موافق متين با وجود سياست ه نق ران مهم تاده اي ه است فرس و روز شب آرانگيختن نقشة طرح آارشان ل ب شون آردن وارد، قباي ه وجه ق سليم ، تادي ه اسلحه ، ت ع طوايف ب ا ، من ی جريانه

ات خسارت و وارد آردن ی دولت ی قوا ساختن ، ضعيف ايران یادار ه و تلف ة ب ه مملكت خزان شون و ب مملكت ق . استن أمورين اي ةالحقي ف م پاه يق درت س ت و ق رة دول ود را، مه طرنج خ رزمين ش ران ، و س فحة اي طرنج را ص ش

ی ابدا لزوم هستند آه ی بازيهاي آوردن در صدد پيش خود، آودآانه يا شهرت ی سرگرم ی، و برا داشته محسوبه ، دهمان ي می باق حال اين به اوضاع هميشه آنها هم به مبادرت ، و بدون نداشته ود بلك ان و حسن ی بهب ه ي م جري يافت . استرده نفت معادن و حفظ در هر مورد، نفت آه است اين عجب تاويز آ ه را دس ه آن ب ل بهان شون ماي د ق ول یان ی و پ

د،نمودن ي می خوددار و تحريكات از دسايس انگليس مأمورين سال اگر يك در صورتيكه . اختيار خود درآورند بهتنديو م دونگذاش شمكش ب الف آ ت و ات وا، دول ران ق تان اي تان درخوزس د، و ادارات و لرس ود را دائرآن خات به ا مسلط جزئي ل آاره ع شود، و اشرار و قباي شونش سالح را خل د، و ق اط نماي ه در نق ردد، الزم ستقر گ م

دن ت مع ات نف وم از آف راتی موه صنوع وخط وظی م دي م محف دگان. مان يس نماين را انگل هی ب ول اينك ی پران به ی آنند، و قشون دارند بپاشند و صرف هرطور ميل شود، آه گذاشته تيارشاناخ به رده اي ه وارد آ درت آ ق

ل ، و اوضاع داده ی خود راپرتهاي مراآز مهمه به االتصالي باشد، عل عايقي ب و استبدادشان مانعيآنها ب ورود را قابد، آنها تحسين و لياقت هوش به اينكهیاند، و برا ساخته گر لوه ج اسلحه و بذل وجه صرف و مستلزم قشون بگويندن مانع یاگر تلخكام . اندازندي م دندان را به دست گره ن نبود، از خوان ن تلگراف اي ه مراسالت رمز و اي مختلف . بخندمی مدت بود آه آنیجانا دگان ي رده نماين ار آ م آ ا عل الع و ب ل و اط ه مث ت اينك من در مملك ت ی ايلچ دش ستند، و سرنوش ات ه ی حي

ه طرح موهوم ی، بدوا اساس است منوط قلعه فالن ، يا تصرف قشون ستون فالن پيشرفت به مملكتشان د، ريخت ان .اند بحثها آرده اتشي و در جزئ ساختهی، قصر خيال بنيان آنی رو سپسران دولت اند آه گرفته را، مسلم باطله قضية ابتدا اين در ال اي ادن خي ا اگر خود را خراب نفت دارد مع د، ي آن

ا ی و دچارخسارات نخواهد داشت ی منافع نفت باشد، معدن ی قو ی نواح در اين دولت ايد چيزه د شد، و ش ی خواها ديگر، آه دا و مغزه أمورين خود آن رحمي و ب عمق ي ب ی خ اه از آن م د از طرح . است آگ ز بع ن یري ، اساس اي

رين ی بختياریگاه. نمايند و خسارت آفت از اينی جلوگير چگونه اند آه در صدد برآمده وقت آن عامل را مهمتوگير شونیجل ران از ق مرده اي ل،ی، وقت ش بترين خزع سحفظ را مناس ادن م ت مع ده نف وقع خوان ورود ی، و م .اند دانسته الزم اهواز و مسجدسليمان را به قشون ؟ چهی راپرتها برا و اين زحمات اين تمامه یا شود، و عده ی عصبان ايران به و نسبت مضطرب انگليس دولت اينكه یبرا ارد آ ا دست را بگم عشاير و ب

ل ران قباي ون شط اي نیخ ت مم در اي ه راه لك اهی، و جمع انداخت ان بيگن ات را در طوف ستاصل انقالب ابود م و ن . سازندت يس دول لی خرج انگل ود، و مملكت را متحم ران ش انی ضررها اي الی ج د، و در نتيجهی هنگفتی و م بنماي

يش ، و به شوند خواندهی آوچك ناپلئون يك و بغداد و آلكته لندن ی سياس در محافل خودشان ردن از پ شه ب ا نق یه ! آنند خود مباهاتی و سياسیجنگام . بكنمی بحث در رد آن آه بينمي نمی و اساسا موجب در آار نيستی منطق هيچ آه بنويسم چه باب در اين واقعا تم

. و بس استیطلب و شهرتیانصافياز غرور و ب، است در دست خزعل و شيخی بختيار و خوانينی رسم نمايندگانی با امضا اسناد را آه عين آه است اين بهتره ، تا ثابت آنم اضافه آنها را هم یاللفظ تحت ، و ترجمه نمايم درج وده دسايس چه شود آ ار ب ن و من درآ در اي

ه و دربار ق چند نفر خائن طرف آن از، و ام آرده مقابله ی عوائق سفر با چه داآاريها جر، چگون ه ی ف را ب عكس م منتشر ساختند؟یمغزي بیها شايعه چه دادند و در تهران جلوه

ی سر از آتاب اقتباس ١٩١۶، سند ١٩٠ صفحه

Page 75: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

در ايران متنفذين

ره شيخ, *.یئ. یآ. یس. یج. ی و آیئ. یآ. یس. یآ) شيخ ( خان خزعل« ع «، محم نه» سردار ارف در س

. برادر خود شد جانشين١٨٩٧ ، در سنه متولد گرديده١٨۶١وده ی دوست و صادقانه طور صميمانه به انگليس با دولت و پيوسته است مطلق مستقل از هر حيث ايران در و نم

شا . است و موافق مند و مطيع بريتانيا عالقه دولت به نسبت از پيش ، بيش در آبر سن اآنون رد راليهم است ی ماد امالك. دارندي م او را محترم لرها هم ی حت رسد،ي م تا دزفول نفوذش. و باهوش اليق رك در خاك ی زي . دارد ت

». است آرده با ترآها مخالفت١٩١۵ در سنه

شانها یعالئم اختصار * د یشواليه امپراطور «: ی ن ده «و » هن د ی امپراطور یفرمان ه بترتيب در » هن ١۵ک .شيخ خزعل داده شد از طرف دولت انگلستان به١٩١٧ دسامبر ١٠ و ١٩١٠اکتبر

Page 76: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

١۵ نمره ١٩٢٣ اپريل١۶ مورخه

شد واصل١٩٢٣ آپريل١٧ تاريخدر تهران لرن طرفاز در اهواز پيل به

Page 77: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

محرمانه تلگراف داء آن آه شده حادثی و بحران مشاجرهی بختيار و خوانين وزير جنگ بين فيما اخيرا« ليل « قضيه مب است » شار به قواست و اعزام تهيه مشغول وزير جنگ . گرديد واقع گذشته سال آه ه ،یبختي را آ ل خوانين زي ور اي مزب

اه من. ندكني میميلي و ب استطاعت اظهار عدم غرامت مبلغ یدر ادا يس ، ش وزرا و خوانين و رئ را از مخاطره الد ه،یج ه آ ت ب صادف عل وا ت سلحةی ق ار م شونی بختي ت و ق ران دول اه اي رد، آگ د آ ور خواه اخته ظه و ام س

شان رده خاطرن ه ام آ ت آ يس دول دي نم انگل راتتوان دات خط هی و تهدي ه را آ ادن متوج ت مع ا د خواه نف د، ب شر ، و تصديق برخورده موقع ی و سخت اوضاع وخامت مذآور به طرف هر سه . بنگرد یعتنايايب دارند، ليكن وزي

. است نگفته خود را ترك هنوز اصرار و ابرام جنگ . ننمايد را ايجابی قواي آند و مداخله را حل ، قضيه ام آردهی مجهز و مجر من آهی نفوذ اميدوارموانين رده را خ د آ ه ام متقاع ات آ صفيهی داخل اختالف ود را ت د خ ه. نماين ت البت ه موقعي ا، ب صاب واسطة آنه انت ». خواهد گرفت بالتأخير استحكام،ی جديدی طايفگ حكومت

بريتانيا در خوزستان دولتیقونسولگر

١٩٢٣ اپريل١٨ مورخهاهواز

.شودي م ارسال قونسول محمره نايب اطالع جهتسواد اهواز مقيم خوزستان قونسول- پيلي پی جیئ: امضاء

Page 78: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

استیسر

١٩٢٣ی م٨ مورخه٢٧/ ١٢٣ رمز نمره تلگراف در اهواز پيل طرفاز ١٢٣ نمره در بوشهر تحت و ناآس٢٧ نمره تحت در تهران لرن به

محرمانهیخيل . فرماييد مراجعه١٩٢٣ی م۴ مورخه٧٢ نمره تهران تلگراف به خواهشمندم«

ابع . است گرديده وارد خوزستان بهبهان از خط ايران قشون ، آه است ی حاآ واصله اطالعات آليه ه از من موثقان به از قمشه ی نفر نظام ۴۵٠ آه رسيده راپرت رده حرآت امتداد بهبه اي و م آ ا رامهرمز است یقصد نه . آنه

ر جنگ الظاهر،يعل ن مقصود وزي ه است اي ا اعزام آ ن ب شون اي ه ق ز، اراض ب وآ یرامهرم ل ی و بل را از قبيانك چهارمحال ه ی، ج ابقا تحت و رامهرمز آ ران دولت اداره س وده اي ن ب ه و در اي ا ب دست آن اواخر بختياريه

. خواهد بود و اهواز سهل نفت ميادين جانب به آمدن پيش مايد، و سپساند، منتزع ن انداختهه ی و اصل موارد الزم اين در ه رسد، ينظر م ب سبت آ دوا ن ه ب لة ب ه ضمانت مراس ه نام ره درتلگراف آ ١٠٨ نم

. اتخاذ شودی قطع فرموديد تصميم اشاره آن به١٩٢٢ اپريل١٨ مورخه : خود خواهد نگريستی و اراض منطقه تجاوز به منزلة را به ذيلی از قوا ك هري اعزام شيخ . قشون-١ . پليس-٢ . حاآم-٣ . مأمور عدليه-۴ . غيرمستقيمی تحصيلدار مالياتها-۵

ن بحث موضوع . است ابراز داشته ) ۵(و ) ٣(، )٢ ( اعزام به قصد خود را راجع آه است ی چند ايران دولت ايا شيخ معامله چه ايران با دولت ، و اگر بكنيم آنيم تعبير و تأويل شيخ بايد مثل آيا ما هم آه است ود؟ طبع د نم باي

ة حدود در ايران از حضور قشون محمره يم منطق ا ضمانت خود ب را اگر م اييم دارد، زي ه ننم ا از طرف آ آنه . خواهد بودی تهديد دائم ، يك شيخی قوا برا نخواهد شد، اين مداخلهه راجع است ممكن رو شيخیاراض ب ا دولت و قلم ا ب د قرارداده ران وارد عق زامی اي دونیآور ال ا ب د، و ي ش

». برقرار نمودی صحيح ترتيبیتعريضات ١٢٣ نمره بوشهر تحت عنوان به

٢٧ نمره تحت تهران بهسواد اهواز در خوزستان انگليس فخيمه دولتیقونسولگر ٨/٢٢ـ S ۴۶ نمره- ١٩٢٣ ی م١٨ مورخه

:گرددي م ارسال ذيل اشخاص جهت فوق سواد تلگراف احترام آمالبا . بغداد- بريتانيا در عراقی آميسر عالی منش-١ : بريتانيا در قونسول نايب-٢ . محمره- . بصره- .ی اطالعات سرويس صاحبمنصب-٣

Page 79: سردار سپه: سفرنامه خوزستان
Page 80: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

١٩٢٣ی م۴ مورخه١٢۶/٢٩ رمز نمره تلگراف محرمانهیخيل اهواز- پيل آاپيتان طرفاز ١٢۶ در بوشهر و ناآس٢٩ در تهران لرنی پرسسر به . آنيد رجوع خودتان٢۵ نمره تلگراف به خواهشمندم«ده من به شون وارد نمودن عقي وط ق ه من ات و فرصت وقت ب ود، و اطمينان د ب ه وزيرجنگ خواه در آخرين آ

ه تلگراف قسمت وده اشاره آن خود ب ا اساس فرم د، ب ل اي شه . است تصديق و قاب ا نق ر جنگ یه در نهايت وزيار خوانين به آمكی ما برا در مداخلة یبخش ايت رض و بهانة موجب هيچ حال و در عين شده طرح یخوب ی بختيند محبت از اين بيش و شايسته مزبور مستحق خوانين كنمي نم گمان من همچنين. دهدي نم دست به امروز من . باش : بينمي م و ضعيف شكسته در هم پيشامد ذيل را از اثر سهی بختياریقوا . دارند در تهران آهی گروهائ اسبتمن آنها به حاضره وضعيت-١ . است نموده اشغال در چهارمحال دولتی قوا آه مستحكمه مواقع-٢ . و آهكيلويه و تباعدنظر عشاير چهارلنگ اختالف-٣می صورتدر ه ه وانين آ ه غرامت خ د بهيچوجه مطلوب ل را بپردازن ول قاب ست قب ه ني شون آ از چهارمحال قرا ی حق قسم همه قشون نمايد، زيرا آه دتعو ن توقف ی ب واح در اي ست ، خوانين پس . دارد ی ن ار، ی باي از دو آه یيك ا ب د، ي ار آنن ران دولت را اختي سليم اي ا فاشافاش ، شوند ت ان ي د طغي شون اول در صورت . نماين ران ، ق اي

را ی موقعيت بدتر از اين كنمي نم خواهد شد و گمان نفت وارد معادن عاقبت ان ی ب ی اجرا در صورت . باشد ی آمپه شوندياالمر خود آنها حاضر م عاقبت. خواهند گرديد مغلوب خوانين فوق علل نظر به اعتقاد من به ،ی ثان شق آ

. نمايندی و جدی علن مداخله وارد آوردند تا ما را مجبور به نفت معادن به عمده خسارتد، من نفت یاراض به ی خسارات است ممكن ی بختيار طوايف از طرف ط فق چون ز وارد آي شنهاد م خي نم ي پي ه ك آ

دا دماتیدر ابت ور مق شاش ظه ك اغت ته ، ي شون دس ادين از ق ا وارد مي ت م ود نف ن. ش ته اي شون دس ی، داراي قوان ي و حضور آنها را م نمايدي م را حفظ یآمپان م ت ر ه م دت مساع یا ب ا و ه را بختياريه شون ی ب داد ق ران ام ، اي . آورد حساب بهره بريتانيا شيخ فخيمه دولت از طرف قرار داد آه ی ميانج قوة يك منزلة به تواني را م عده اين ل محم را در مقاب

ران دولت د صيانت اي ه . نماي را اگر بهان شون اعزام ی ب ه ق پاهيان دست ب د، و س ران دولت نياي را اي اشغال ی ب تا توليد آنيم خزعل هواداران در ميانهی شورشی ما بايست وقت نمايند آن خ راس ابراز عزم و قلمرو شيخ یاراض

ان ا خطرات از طغي رای آنه هی ب ا لول تیه يش نف شودی بين پ اده سپس. ب ا پي ردن ب شون آ شهی ق واز، نق در اه ». بجوييم و بر او سبقت ده نمو را باطل وزيرجنگ

٢٩ نمره تحت تهران به ١٢۶ نمره بوشهر تحت بهسواد

در اهواز خوزستانیقونسولگر ٨/٢٢ -۵١ نمره- ١٩٢٣ی م١۴ مورخه

: ميشود ذيل اشخاص تقديم احترام با آمال فوق تلگرافسواد

بغداد- بريتانيا در عراقی آميسر عالی منش-١ : در فخيمه دولت قونسول ايب ن-٢ . محمره- . بصره- .ی اطالعات سرويس صاحبمنصب-٣

پيليپيجيئ: امضاء اهواز مقيم بريتانيا در خوزستان فخيمه دولت قونسول

Page 81: سردار سپه: سفرنامه خوزستان
Page 82: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

. را تقاضا آندی قواي اعزام مشاراليهشوديم باعث آهی موجبات اهواز در خصوص قونسول يادداشت شون حضور يك آه است و احتياط عقل آامال موافق -١ آليات« س ق ار را در خوزستان ی انگلي ا در بختي ه ی ي ن

شون مگر اينكه. بشناسيم تهييج اسباب ، بلكه ندانيم و سكون آرامش تنها موجب ه ق ور ب در مزب و یق ه ی ق باشد آ . است گرديده اعزام آن تقويت محض آهيد نما را تأمينی سياست آامال بتواند پيشرفت

را من عقيده ، به شدهیبين پيش) الف ( در طرح آهیا قوه -٢ اب حصول ی ب اف ی آامي ، حفظ و در نتيحه نيست ی آيس ايران نفت ی آمپان ی و اعضا یداراي ادن چه و انگل ه خط ی رو و چه در سر مع سر م لول ر مي ا بهت شود،ي هان و دوست متفق رؤسا و قبايل به و وجوه و مهمات ، اسلحه هرگاه انيم خودم ن در صورتيكه . برس ه اي دو طريق

رده را خارجی غيرنظام و جمعيتی اهال جز اينكهرسد،ينظر نم به چاره و بالاثر شود، هيچ نتيجهي ب یآل به ، و آ . بگنجانيم شدهیبين پيش) الف ( نمره در طرح را آهی قشون لزوم آنها در صورتی جا هبسر یخوب به ی بختيار متخاصم ی قوا تهاجم خيز در مقابل نفت ی اراض حفظ آه رودي نم گمان - نفت معادن -٣ مي

ه ل شود، مگر اينك ون يك الاق ه ديويزي سم از هم واي ق ه ی ق ضمام ب ه ی دستجات ان را آ ه خطوط ی ب الزم ارتباطيه پس رود،ي انتظار نم در عراق یا قوه چنين تهيه گردد و چون ، اعزام است ه یا طريق سمت را آ وق ) ٢ ( در ق ف

ره قرار طرح ، از اين گذاشت عمل مقام به یمذآور شد، بايست م ) ب ( نم ست ه ذارده ی باي ار گ را هر آن شود، زيسارت هیخ ه آ د ب ادن باي ت مع ل نف ود، قب ه وارد ش وا از آنك ز ق صرحهی تمرآ ام) ب( در طرح م رد، انج بگي . خواهد گرديد واقع بالطبيعه

وق ) ٣ ( در قسمت مذآوره با اوضاع شود آه واقع است پيشامد ديگر نيز ممكن يك -۴ اين ف باشد، و مختلف مبشون ، يا درتحت لنگ هفتی بختياريها است ممكن آه است چنين و آن شار ق ران ف ه اي ر اصفهان از طرف آ ب

ه ، چهارلنگ تأثير عشاير آنها فشار خواهد آورد، يا در تحت شون آ ران ق ان اي وب و طرف از بهبه ی شرق جنه ساعدت ب ا م رد، سوق و آمك آنه د آ ه داده خواه ادن شوند و خود را ب ا نفت مع د مؤسسه و آن نده رس را تهدي . آنها برخيزد مساعدت و عمال به مداخله نموده انگليس نمايند، تا شايد دولت و خسارتیخراب بهه ی آوچك عدة يك اعزام وقت اين در اده آ ا و آم دا مهي دات جنگ اب ند، تهدي وره نباش ع مزب و برطرف را مرتف

ا تقاضا ه بر اينك ، مشروط خواهد ساخت د عدة اعزام ی خود بختياريه ذآور را بنماين ا از طرف . م سول ام قونيس بال ق مگر آنكه شودي تقاضا نم عده اين اهواز ارسال ار انگل ران وزير مخت وده را تصويب آن در ته باشد، نم

ه است آيا ممكن بگويند آه توانندي م فقط ايشان زيرا آه ر واسطه ب شار ب ران ی مرآز دولت ف ع ته ه ، رف را غائل ؟ نمود يا نه

ن . است ومرج ، هرج است الزم آن به توجه آه ی تنها خطر - نفت آشيدن و نقاط لوله -۵ ی از يك ومرج هرج اي : خواهد بود الحدوث ممكن ذيل علت از سه

. محمره شيخ وفات) الف( . محمره خ بر ضد شي و شورش قيام يك) ب( . محمره شيخی و قوا ايران دولت قشون و منازعه مناقشه) ج(

: رانمي م سخن يكان ، يكان مذآوره علل به راجع اينكن كشندي م را با تلمبه نفت آه ینقاط ها و به لوله به ی تهديد نزديك هيچ) الف( ر از اي ود نزديكت د ب د نخواه در . تهدي

دام به شروع گشت اشاره فوق) ٢ ( در قسمت آهیطور ايد به ب موقع اين ه باشد قضيه شود، و اگر الزم اق تخلي . گرددیافراد نيز عمل

م ی تعصب جنبه ، يك شيخ آمك بهی انگليس قشون مداخله خاطر آورد آه به بايد ه ه زود و موجب قضيه ب د اف خواه . خواهدگرديد مخالفين ت مقاوم حس و افزايش تكثير عده

. فرماييد مراجعهی ثان نمره ضميمة به استیمتمن) ب(شگير نيست الزم گردد،ي م آشيده نفت آه ی و نقاط نفت یها لوله از مخاطرات ) ج( ل ی پي وع قب شود الوق ل . ب عل

سأله انگليس پيش قشون دخالت برخالف ی سياس بسيار مهم د و م ان ظ حف خواهد آم ع ی دارايي آمپ رع در واق ، فن خواهد شد و آنی بزرگتر قضيه ه است اي ا چ آ ا حاضر است دولت درجه ه ت دة بريتاني دات از عه خود تعه . آند و تقويت را حفاظت ، مشاراليه شيخ به نسبت ايران تجاوز دولت و هنگام برآمده

هر نمايد، به ايجاب فقط ی نظام ، اگر مقتضيات آبادان ی آمپان تصفيه یاهها دستگ صيانت به اما راجع - آبادان -۶ ». زد دستشودي می پلتيک و وسيله عامل

پيلیپيجيئ

اهواز- بريتانيا در خوزستان فخيمه دولت قونسول ١٩٢٣ جون١١ مورخه

Page 83: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

اهواز قيم بريتانيا میقونسولگر ۴/٢٢ ـ ١١۶ نمره ١٩٢٣ جون٢٠ تاريخ به محرمانهیخيل

به بوشهر مقيم فخيمه دولت محترمی سياسآميسر

جنوب نفت از معادن دفاع

Page 84: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه حضرتت افتخارا توجهات-١« دلول را ب له م ره مراس اه ٣٠ مورخه s . o . ٩١٨ نم ات ١٩٢٣ی م م و ملفوفيس عنوان بهآميسر بغداد يم وزير مختار انگل ران مق ادن ته ر حفاظت مع وب نفت ، مشعر ب ران جن معطوف اي

.دارديمشاراليه ی تقاضا در اهواز، بر حسب بريكس آاپيتان گروپ مالقات در موقع -٢ ه ی، راپرت م ودم تهي راجع نم . نمايد خوزستان به قشون اعزام به راجعی اهواز تقاضايی گردد قونسولگر باعث آهیوضعيات به

. دارمي مزبور را ايفا م سواد راپرت استحضار خاطر مبارك محض اينكه است راست -٣ ره در تلگرام آ ه ١٩٢٣ی م ١۵ مورخه ٢٩ نم ه آ ار دولت ب ر مخت يس وزي يم انگل ران مق ته

ع ی را در بعض قشون و فوائد اعزام اعمال از طرق یا شمه ام آرده مخابره ا آن ام داده شرح و حوادث مواق ، امان را آهی هواي ی قوا محدوديت ، من وقت د ي م عراق رب ح ارآ ه گسيل توان د، در نظر نگرفت ودم نماي ممكن . بر از الزم نفت یها و لوله معادن حفظ ی فورا برا را آه ی قواي ميزان اآنون است ود آمت دازه خواهد ب رآورد ان بورد توجه ، اما در اين باشم آرده اب م ال جن ه یع ره تلگراف را ب ر ٢٨ مورخه ٨/١١ نم د ١٩٢٠ اآتب سر آرنول

سن ان از بوشهر، و تلگراف ويل ره خودت ه خطاب١٩٢٣ی م١٣ مورخه۴٣٨ ، نم ران ب ار ته ر مخت جلب وزي . نمايميم : ويدگي م سر آرنولد ويلسن اول تلگرافدراطر سوار و يك رژيمان و يك نظام بريگاد پياده يك نظر من به« وپ ی ب را ی آوهستان ت ه اعزام ی ب خوزستان ب

». خواهد آرد آفايت اغتشاش در مواقعده ، شما چنين دوم تلگراف در رده اظهار عقي ه آ د آ اليون يك اي اليون در اهواز و يك بات دان بات و « در مي » ننفتا من . نمايند ما آمك عشاير نيز به بختياريها و مشايخ آه ی، در صورت است یآاف دم ام ه معتق ع آ سخت در مواق

ن من لحاظ اين ، به داشت سروآار خواهيم الف عشاير مخ از مشايخ ی معتنابه یما با قوا دار اي ده طرف هستم عقيه و وجوه مات و مه از اسلحه ی آاف ذخيره ی بايست آه ا ب ل یرؤس دهيم موافق قباي ه خود ب ا ب ال ت وائ اعم ه ی ه آ

. نشويم تاج، مح نيز مطلعيم آن اختيار ما بگذارد و از محدوديت بهتواندي م عراق حرب ارآانه الزم باشد، در نتيجه صحيح من اگر ادلة -۴ ات بلك ه ی حي د ينظر م ب ه آي ادل آ ي ۵٠٠٠ مع و تفنگ ١٠٠٠٠ ال

اختيار شيخ به ظهور حوادث مهمه ، تا در موقع نماييم ذخيره در بصره مهمـاتیمقدار متناسب ». حاضراست تفنگ۵٠٠٠ اآنون نظر من به. شود گذارده محمره

شما بسيار مطيع افتخار مالزم آمالبا

پيلیپيجيئ اهواز مقيم بريتانيا در خوزستان دولت قونسول

: ارادت با عرض فوق مراسلهسواد )بغداد ( عراقی آميسر عال حضرت اجل به-١ .گرددي م تقديم در تهران انگليس فخيمهیوزير مختار و ايلچ به-٢

Page 85: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

خزعل شيخ به وزير مختار انگليسی تلگراف پيام نه محرمایخيل

١٩٢٢ ی جوال٢٣ مورخه١٣٠١ رمز نمره تلگراف اهواز- واليس عنوان ترور از بوشهر به طرفاز ره تعقيب تلگراف در« ار، مورخه یاالمر تلگراف حسب ١٢٩٠ نم ر مخت ور ی خيل ١٩٢٢ی جوال ٢٢ وزي ی ف

: نماييد ابالغ محمره شيخ را به ذيل محرمانه پيغام تعجب با نهايت پيشیچند. گرددي مستفاد م ذيل از پيغام حضرت آنی و سالمت شرافت به جانب اين ی دائم ميل«

ألم سيل و ت دن گ شون ش ران ق ق را از اصفهان اي ار از طري هی بختي زم ب تان ع تماع خوزس ردم اس رار . آ از قاآنون رئيس. باشندي م چند توپ ی آنها پانصد نفر و دارا ، عدة راپرت وزرا ت ان ال د ي م اطمين ه ده ر ٢٠٠ فقط آ نفزامینظام ده اع ه. ش دوا ب ر جنگ ب يس وزي وزرا اعتراضات و رئ د ال ودهی ج تم نم ار داش ال اظه شون ، ارس قه خاصه. است خطرناك بلكه غيرالزم خوزستان به شون حكمفرماست در خوزستان آامل امنيت آ ه و ق جهت ب

ا شاش یاطف رج اغت رج و ه ان وم يالن آذربايج تان و گ رآوب و لرس تجاتی و س ارقين دس ه س ا آ ر راهه ی سه اظهار موافقت ايران در نتيجه دولت باشد،يتر م اند واجب را گرفته یتجارت شرفت نمود آ شون از پي ممانعت قه و خواست اتالوزرا ديروز شخصا مرا مالق رئيس. آورد عمل به دنظر ....... در آ نم یخود تجدي من ی، ول بك

راض موجب قشون اعزام آه مستحضر بوديم ، چنانچه داشت بيان مشاراليه. ورزيدم استنكاف شود،ي شما م اعتوديم ي نم اقدام م . نم ال ه ه اشكال آن رجعت فع را آ ات دارد، زي ی مشكالت جلس و در مشودي م آاسته دولت حيثي

Page 86: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

را درك نظريات كرديد،ي م مشورت با من نخست هرگاه دادم پاسخ من. ليد خواهد گشت تو د ي م م ا دو . نمودي تقريبه سردار سپه خود را وضوحا به نظريات قبل ماه ودم گفت ن . ب م در اي ورد ه ردم اضافه م ه آ ن من آ ا اي شه ب نق

فقط برقرار بوده در آن و امنيت انتظام آه ی جديد در واليت ی قوا دخول مترسي و م ، تنفرم م و از آن آامال مخالف ورث شاشات م د اغت شكالت و موج ه و م ايلم آ ود، و م ن ش شه اي روك نق د مت رف حضرت. بمان ه اش د آ گفتنان ) سردار اقدس (یجنابعال حاضرند رسما به و وزير جنگ خودشان د ب اطمين ه دهن ن آ محض فقط ستجات د اي

ه شده شوشتر اعزام حكومت یخدمت و نگاهبان دا مداخل ا اند، و اب ه ی در آاره ود شما و منطق د نم . شما نخواهنين ا در هم ه گوي شاراليهم زمين ه م اب ب ال جن اب ی تلگراف یع رد، و جن د آ ال خواهن ز بالشبهه یع ه ني هینحو ب آ

.واهيد داد خ باشد جواب ن خودتا مصالح مطابقذاآره و سردار جنگ السلطنه و صمصام من باب اين در رده آامال م ن آ ه و در اي اق نكت رده اتف م آ ه اي شما و آ

ر الزم محل اوضاع و از لحاظ خطرناك قشون اعزام فشار وارد آوريد، تا بداند آه ايران دولت بايد به ايشان غيران دولت آار برد آه به ی را بايست كنه مم وسايل ، و تمام است و بيهوده ن اي صميم اي رك ت د، و شما و را ت بگويه ام آرده من را آه ی اقدامات الذآر دنباله سابق خوانين افع و آامال ب ه شماست من شويد آنی، مجر گرفت خوانين . ب

يم آنها باالتفاق ور ما و شما شوند، اما اگ را مانع ، قشون قهريه قوه به تواننديم ن آار بكن دام اي د ی لزوم اق نخواه . داشت ». نگذاريد اطالعي ب خودتان باشد مرا از طرف خوبیعال جناب مزاج استاميد

د ي نم ی منش استعانت بدون اگر خودتان . بدهيد محمره شيخ را به فوق محرمانه پيغام خواهشمندم ه تواني از یخوب به یحاج و به آرده ماشين ی انگليس خط را به نسخه اين است برآييد ممكن ترجمه عهده د آ را مشير بدهي شيخ ی ب ». نمايد ترجمه

تهران- انگليس فخيمه مختار دولتوزير

: است اند از قرار ذيل شده انتخاب خوزستان در ايالت آهی وآاليدهدي م اطالعاحتراما« . خان ميرزا سيدحسين- شوشتر و اهواز -١ . عزالممالكی حاج- دزفول-٢ . نرسيده اتمام به انتخابات- محمره-٣ . نرسيده اتمام به انتخابات- طرفي بن-۴

ه خان سيدحسين ميرزا يس مالي را رئ وده خوزستان اخي ه و در اسرار شيخ ب سم هم م داشته دخالت ق ال ه ، و فع . دانيمي اعتماد م قابل خودمان به و او را نسبت او سالم نظريات. است در تهران شيخ مخصوص عامل . نيست در دستی او اطالعات ، از سوابق است بوده فارس ، عضو ماليه عزالممالك حاج

ل محمره ، از طرف اخير خوزستان ، حكومت مشارالدوله آه است محتمل سر دوم شود، و سردار اجل وآي ی پ ». گردد منتخب طرفي بن از طرف سردار اقدس

پيلیپيجي ئ كامضاء ١٩٢٣ اآتبر ٢٢

Page 87: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

٣٩ عراق ص آدميت از آتاب اقتباس يس . یئ . یآ. یس . یج. ی و آیئ. یآ. یس. ی، آ محمره شيخ، خان خزعل« ه رئ سن قبيل ران محي سمت و حكم ق

.باشدي می موروث الحقيقهي و ف اسما از شاه حائز است را آهیا مرتبه ان خوزستیجنوبه برادر خود، مزعل جانشين مشاراليه شته ١٨٩٧ در سنه آ د آ ل . شد، گردي سند رياست از اشغال قب ا را م ، م

شرفت خودش از تصميمات ساخت سرا مطمئن رويج در پي ا و ت ه یوقت . مقاصد بريتاني ه آ ل رياست ب شد، نائه ده ب ا وع ردهیه ا آ امال وف ود آ ان خ شهیت درازدس ، و از زم ود همي سبت خ ه ، ن انبردار ب ا فرم هیم طور و ب

را ی اشكال ی جزئ وهيچگاه آرده خدمت یشايستگ راهم ی ب ا ف وده م ه ١٩٠٩ در سنه . است ننم K.C.I.E لقب ب

Page 88: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

شاراليه ی خصوص ما مناسبات شد آه ابالغ ران اي دولت به وقت ، و در آن مفتخرگشته ا م م ب وقع داري ی، و در م . آرد خواهيم شود، اتكاء او بر ما خواهد بود، و او را حمايتیدراز او دست به نسبت آها اجل حضرت توسط به ١٩١۵ سنه در ره هندوستان ی فرمانفرم ه در محم ة ، ب . سرافراز شد K.G.C.I.E رتب

يخ ل ش رين خزع رايط بهت ت ش يخ ی دوس ا ش اد را ب ارك و اتح ت مب ت آوي ل داش يخين١٨٩٠ از و از قب ، شع دجله در طول آه گردنكش مشايخQ-V. كردندي نقد و آمك مساعدت ی نصراو سيدطالب به ه واق د آ مشهور ان

ه آرده دتبومحمد عا يهود از آل ابن و فالح المي از بن ابنيه آنها غضبان اه بودند ب ردن پن ه ب در خاك طور موقت بشان ايفگ خزعل شيخ. اي وذ ط ادی نف ايی زي هی در ج ك آ رك مل صرف ت ال مت ود و فع ا می ب د،ي بريتاني . داردباش

ع العرب شط در طول آه طوايف آثرت واسطه به ة واق د و در هم ه مهمات ان شاراليه ب ك هستند و امال متوجه ما مساعدت گونه همه خودش حال به نسبت بروز جنگ ، از زمان داراست بصره در واليت آه یوسيع ه یه ممكنه است بنا نموده مريضخانه جهت بصره ی در نزديك ان دستور خودم بر حسب ی عال عمارت اليه ی، معز آرده آ . ما واگذار کرده بهه تحريك او هستند به خاك در آه ی طوايف ١٩١۵ بهار در ا و ب ة ترآه ه واعظين ذريع اد، فتن ا ی و شورش جه برپ

ه ی ساخلو قشون به آه نمودندي م ترآها حمايت به ساخته ا حمل د و خط اهواز م ه آورن ا لول د، را قطع نفت یه آننوتیول دم از ثب ه ق ذير آ اد تغييرناپ ه و اعتق ابام ب ا آامي عی دارد، ب ا در ش ق يبيه م ده متف سيار گردي از ی از ب

ا در خوزستان و اعتبار نظارت انتظام اعاده نمود و در تسريع ی جلوگير انقالبات رده آمك م ه آ ه یطور ، ب آ . شدند رانده ما از رود آرخه١٢ قسمت ديويزيون وسيله ترآها بهیزود بهاق انتظام در حفظ آنون تا شان ، اتف ا اي ا م اق ب ا بن . است یب ده ی گاهگاه طرف يام ق خود را جواب ان و مطل العن

اي . التهديد است محتمل خوزستان شمال و انتظام آردهیاقتدار او معرف به نسبت ه یاز آنج يس شيخ آ ی بزرگ رئت ة اس زد هم ف ، در ن وب طواي راق جن رم ع دي م محت نه. باش ده ١٨۶۴ او در س د گردي ص متول ت ی، شخ اسه ، صاحب القامه طويل يكن مرتب ال ، ول زاج احتم ام . باشد نداشته ی خوش دارد م ر ی مملكت امورات در تم ا وزي ب

د ١٨٩١ در سنه جاسب پسر بزرگش . نمايدي م التجار مشورت رئيس ی بهبهان ی محمدعل ی حاج مستقل خويش متولشين وجهة ، و در نزد طوايف ناپسند است مشاراليه ، شده ه او خوش ی جان ا ب در اوالد جوانترش . رسد ينظر نم نم

رده تحصيل بصره ی امريكاي مدرسه د در سنه . است آ ا عبدالحمي ر آنه د شده ١٩٠١ بزرگت سر متول است ی، پاهوش وش ب زاج و خ يخ. م ل ش ه خزع دگان در فيلي د،ي می زن هی و در محلكن رهی در دوميل آ صر است محم ق ». است ا نموده بنیممتاز

امور انتظام

ارم ی و عاقلی، و مأمورجد داده صفحه در امور اين ی زودتر ترتيب هرچه دانستم الزم ،ی خستگ از رفع بعد بگمه ال آ ه ی اه د از آنهم ات صدمات را بع د خزعل شيخ و اجحاف ه ی، چن نعم آسايش نعمت ب سرتيپ پس. دارد مت

ين يس رئ خان اهللا فضل ه ی اعزام ی اردو اول واداران دادن شكست ر د را آ رفتن خزعل ه ع و گ ة مواق ان مهم آنال راز آم داآار رشادت اب ردهی و ف تم آ ود، خواس ر و در تعقيب ب ل آهی ام تن قب ه از رف ودم شوشتر داده ب ، ب

نيدم . خزعل چشم بود به ی تير اين. نمودم مفوض یو به طور قطع را به خوزستان ینظام حكومت سر ش خزعل پود از اصغا آه ي اهواز ب ن ی نامزد حكمران ر مريض اي ود شده خب ه . ب دهان ب شون فرمان ردم ی ق ز امر آ ه ني آ

د و اطاعت خان اهللا فضل دستور سرتيپ ايالت درمورد اين د را بپذيرن ه . آنن ام ب ز احك اآم ني ه ح ه دادم الزم ، آاي دارد، و در چه اعزام ی نظام نمايندة است الزم ی نقاط چه به ه ی محله ارد، وچگون ار و اطوار ساخلو بگم رفت

در تحت آهی سازد، و قواي نيكبخت من ی آرزو را بر وفق ايالت قرار دهد، و اين من ميل خود را آامال مطابق . دارد اعزام زستان خویبنادر و شهرها بهی نظام كام تدريجا در اهواز متمرآز آند، و ح اوستیفرمانده

ول یجمع ابوابی با قوا آه آردم نيز تلگراف خاني عبدالعل سرهنگ به را خود در دزف ع ی ب وم سالح خل آنی عم .حدود بماند

ه ر دادم محمدحسين سرتيپ ب ز ام رزا ني ه مي وا آ هی ق ار خود را حدود آهكيلوي اهی و بختي تور دار نگ ا دس د، ت . را آامال برقرار سازد و انتظام امنيت ضمن برسد و در اينیثانو پشتكوه ی وال خود را در مقابل ی، قوا آرمانشاهان خاك به من تا وصول آه نيز امر دادم خان ابوالحسن سرتيپ به

. باشد و متوقف داشته نگاه آماآان : نمودند مخابره تهران را صادر و به يل ذ ابالغية آه آردم قدغن سپس

ابالغيه وا ٢٣ روز دوشنبه امروز آه -١« ة ی اعزام ی است از بازديد ق ا، و معاين ادن نفت عموم دن شهرها و مع و دي

ه آار خوزستان ی تعال و بحمداهللا اهواز مراجعت ، مجددا به آرده حاصل و عشاير فراغت طوايف ه را خاتم يافت . بينميم

Page 89: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

: امر دادم ذيل طريق را به خوزستان آتيه انتظامات تحكيم-٢ . دهد ادامه صفحه خود را در اين مأموريتی اعزامی اساسا استوار گردد، قوای عموم انتظامات آهی زمانتا

ه اليه مشار از طرف ی نظام ی و حكومتها منصوب خوزستان آل حكومت به خان اهللا فضل سرتيپ ين ب شهرها تعي . خواهند شد و منصوب او معين نيز از جانبی عشاير و حكومت

ه ی قطع ، افتتاح ام آورده عمل شخصا به آه ی مشهودات مطابق خوزستان آباد به خرم راه -٣ ق يافت ل از طري و قواف .اند عبور و مرور نموده به شروع

ه و انتظامات ارم ند ی ديگر آار در اين صفحه چون -۴ شته آامل رر گ ه مق ه و رفاهيت آسايش شكرانة ب ه تام آرا ومیب ال عم ده تحصيلی اه نبه ، پس است ش ردا روز چهارش وس٢۵ ف ق ق ات ، از طري ات عتب عرش عالي

ا در هفته يك فقط. نمود خواهم تهران ، عزيمت درجات ه آنج ارت ب ه زي شاهد متبرآ اع و ا م ال قن ه آم خود ديرين . نمايمي مرآز م و بعد عزيمت پرداخته

». خواهد بودی غير رسمیآل به النهرين بين از راه مسافرت استیبديه

قوا آل و فرماندهالوزرا رئيس

تبريك تلگرافات ران مختلفة بسيار از نقاط اهواز، تلگرافات به مراجعت ، و شب دزفول به مسافرت مدت در دگان ، خاصه اي نماين

دت به دادن جواب رسيد، آه مجلس را مشغول وقت یآنها خود م ذب یوآال . داشت م ات مجلس مذب ز تلگراف ني مضايقه بر سر او هيچ ديدند، از لگد آوفتن افتاده را بر زمين عل خز آه و بعد از آن آرده باالبلند و با حرارت

رين زشت از جمله گويند،ي م آنرا پلتيك تهران ی خودرو سياسيون آه و خيانت ی دوروي واقعا اين . ودند ب ننموده ت را ی دروغگوي است در دنيا معروف آه ،یايران. نيست ی نفر ايران يك شايسته و بهيچوجه است انسان یآارها

م روغ د از خيال ی و حت شمردهي اليغفر م آبير و ذنب معصيت اب ه رد، ي م اجتن ه ك ن البت سم از اي ه ی اشخاص ق آ . بيزار و متنفر استدهندي م و فريبگويندي م فكرا و قوال و فعال دروغ

ه اند،ي افراد انسان ترين پست ی دروغ يا سياسيون ی پلتيك مردمان اين نظر من در ه زيرا آ و تعقيب سياست اسم بات ق نظري ل می پلتيك عمي ريرترين ث رين ش ردم و دزدت دي م دروغ م دي می و دزدگوين اد و یدزد. كنن در اعتمه یآس . است خلق مال خطرناآتر از سرقت ی خيل نظر مردم حسن ق دوست آ دون و رفي اه هيچ خود را ب یگند يپرسند م از او ب و چونرودي م و پيش او آرده به پشت زنان و خنده چاهسار بال افكنده به ادر پلتيك گوي در و م پ

ر است پست هم از حيوان فهمد،ي نم و رفاقت ی برادر ندارد، يا سياست ن . ت دبختها حت اي ه ی ب ا ب م نخودش د ه ی بد ي را تا آخر نم یا نقشه و هيچ كندي آنها اعتماد نم قول ، به دشمن و نه دوست نه ی بعد از مدت زيرا آه كنند،يم توانن

ام را سياست و خيانت و دروغ پلتيك به بردن پناه اين. بدهند پيشرفت ذاردن از ضعف ن ه ی، آس است نفس گ آشه تكليف است ، اين من عقيدة است يا در برابر خطر بايستد، و بگويد اين من دش ندارد در مقابل جرئت تو، همي

ر او را به ،ی و پروردگار درست ی خداوند راست آه زود است و ورزدي م مبادرت و خيانت ی دوروي قسم اين به آيف .رساندي م خياناتش

والدين با مشت من آه یدر حال . بود مجلس مذاآرات خالصة تهران تلگرافات جملة از اشرار را خود گردن پ مجلس یمجرا آار را به يد دارند آه ام مجلس ی، باز وآال ام نموده و آسايش امن را قرين و خوزستان آرده نرم

ل ، و آمسيونها بكنند و موضوع انداخته ال يك شمال نفت را مث ه ی دوس ن ب شند و طول طرف و آن طرف اي بكه بدهند آه ی و عليل سست ی رأ يك بكنند، و عاقبت یهاي بدهند و استفاده وم دولت تكليف ن ه معل ه باشد و ن وظيف

: شودي م مفهوم تلگراف آنها مختصرا از اين مذاآرات. اند آرده ، مدافعه نمانده ساآت صالح مايندگانن. اشرار

عظمته دامت الوزرا و وزير جنگ رئيس اشرف حضرت بندگان منيع مقاماريخ داردي م معروض محترما« رج ٢١ در ت ه دو ساعت مجلس ،ی جار قوس ب ده غروب ب یطور سر ه ب مان

شكيل رار اطالع ت يده از خزعلی تلگراف حاصله ، از ق هی مبن رس ر اينك سدين ب را محرك مف ده م ه ش د آ بودند، من تشريف اشرف حضرت آه و حاليه آرده خالف اقدام اين به مبادرت و فرمودن ان آوردند و مرا عف از گناه پشت یمحمدعل شيخ سپس نموده وآال سكوت ی مزبور مدت تلگراف رائت از ق پس. خواهمي م خود معذرت گذشته : اظهار داشت رفته تريبون

اياز هی آنج ين مشرق عادت آ و و اغماض زم ر عف وگير ب م استی از خونريزی و جل ا ه ن ، م ذرت اي را مع. بود نشده داده دولت رئيس به مجلس از طرف ی همچو اختيار آه اظهار داشت موقع در اين یآازرون. پذيريميم

. است گفتند صحيح اقليت خصوص از وآال، بهیبعض

Page 90: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

سليم در صورت دولت رئيس تلگراف آه ی روز اظهار داشت یطهران م ی قطع ت د و شما ه د، موافقت آم آرديا جلب بنو مجلس رئيسی آقا آه را هم تلگراف جواب. است اختيار بوده همان سد و ي ن نظر دولت ي اب در اي ب

». است مانده بشود، مسكوت ی مرتض سرتيپ- و توابع تهرانینظام حكومت

۴۴ نمره- ١٣٠٣ برج٢٢ مورخه سلط واسطه به آه قبايلیرؤسا. بود يافتهی آل اهواز تغييرات اوضاع چندروزه اين در ن شيخ ت دا از اي شهر ج

ده و نزد من شده جمع یداشتند، همگ یبيزار د آم ا دلجوي . بودن ودم یاز آنه ه نم ت و ب دوار ی سرپرس ی خود اميول نظر به ليكن شدي م ی يادآور گذشته و اعمال رسيدي م خزعل نيز از شيخ مختلف شكايات. دادم ه یق ودم داده آ ، ب

زاوار نم دميس ن دي ورا اي ه شخص ف ه را ب ب محاآم رده جل اداش آ ة ، پ ات آلي ات خيان ه و اجحاف ارش او را ب آن . دادمی و دلدار جديد مستظهر ساختم حاآمیسرپرست را به همه. بگذارم

ه ما شده ی اردو خود همراه با جمعيت را آه ی آازرون ناصرلشكر راز خدمت و هم ا اب ت و وطن ج رده یپرس آ . ار گردانيدم اميدو دولت توجه بود، تمجيد و به

ه مسرور شدم یخيل ول در مراجعت آ امطبوع ی ديگر صدا دزف ا . شنوم ی را نم خزعل موزيك ن یدر روزهدم ي م مخصوص با لباس موزيك دسته و عصر يك در اهواز، هر صبح توقف اول ه دي ده آ ل آم ارت در مقاب عم

ناگوار من ی برا آنند، زيرا آه را پراآنده موزيك اين امر دادم شوشتر به حرآت در موقع . شدندي م مترنم خزعلر رعيت بود يك ران نف اس موزيك دستة اي ا لب ن . باشد داشته مخصوص ب و شيخ است دولت خاص جالل اي

ة به دانستي خود م را از آن خوزستان موهوم سلطنت آه یخزعل در موقع ن تهي ادرت موزيك دسته اي رده مب آ .بود

محمره اهواز بهاز قوس٢۴ شنبه سه

و، خزعل و اثاثية پاآيزه ی اطاقها ی دارا است ی بخار آوچك ی آشت اين. سوار شديم یآشت به صبح سرانش ن و پ . بودند ديگر همراهینيز در آشت

قوس٢۵ چهارشنبه

ر از جمعيت یآشتيها و قايقها . رسيديم محمره ینواح ر به عص فردا هنگام . آرديم توقف ی در آشت شب سيار پ ب . بود انداخته تموج هوا را به» هورا «یما رسيدند صدا داشتند به در دست الوانی بيرقها اغلب آه

ل ستگانش خزع م و ب را ه هی ب ران آنك ب از ديگ سرت عق راز م صنعا اب د ت رده نمانن ران آ ا ديگ رآ و ب ت ش .جستنديم

فيليه

ود ی شاد بانگ و از هر طرف آرده اجتماع رودخانه در ساحل محمره یاهال ه . بلند ب در فيلي االتر از شهر ی ق بد است خزعل و جنايات ی خوشگذران جابر و محل شيخ ی و از بناها شده واقع ل ی، چن ان قب أمورين نظامي ی و م . بود آرده محبوس عمارت آورد، در اين حمرهم به الحفظ و تحت ته از شوشتر و اهواز گرف را آهذارديم ساحل به قدم و تهنيت تبريك ی و غوغا ی اظهار شادمان ميان در راوان جمعيت . گ ستاده در سر راه ف و اي

ام شد آه بعدها معلوم . كردندي م ازدحام ن در تم ه خط اي ر تروريست ب د نف ل رياست چن ك جلي يبان المل رادر ی ش بده ي ما م از دنبال ل مبد ، با لباس معارف وزير سابق وحيدالملك د آم ن . ان ان اي ه مجلس را اقليت جاني ول ب ار پ درب

. آورند عمل ، مقصود آنها را به فرصت در موقع بود آه ساخته مجهز و عازمو را امن ت مملک خواهندي نم وقت هيچ آه خائن مردمان اين د و مرآز را ق ا ی و متمرآز ببينن د، دائم اد بيابن و آبد و مخالفت باشد مقاومت حياتبخش مملكتی برا آه تازه با هر قوة فكر هستند آه اين به ه . نماين را آ د ي م زي دانن

د و دولت یالوزرا رئيس اج ي ب نيرومن زل ي و ب احتي ه تزل ا گوش حرف ب داده آنه ه ن شة توصيه و ب ار و نق ا رفت آنهاده ضعيف دولت خواهندينخواهد آرد، م ع و افت ا هر موق زاج ، معالجة باشد، ت ن م ا خود را از اي خبيث ی اطب

شه مضايقه آاملش ورزند، و از تقويت او مبادرت سد رمق به فقط آنند، و آنها هم طلب در مريض آنند، تا همي یالطوايف ملوك ريشة من ببينند آه توانستندي نم البته. نكند ی سرپيچ و تجويزشان د، و از نسخه باش مطب آنها مقيم

ان آنهاست ی طال يا معدن بازيچه را آه وه برداشته از مي ل ، و هر ق وة را در مقاب . ام ساخته خاضع ی مرآز قشاه چون ه ده م د آ دات آردن ب از تهدي ش اجان ار ل خزعی، لشكرآ سداد راهی و بختي تان و ان زم لرس ن در ع مه نداد، اين رخ یتزلزل ر بيماي د نف ان چن را درخوزستان ی و ج ا م تادند، ت ه را فرس ل ب انند و نتيجة قت ار را رس آ

Page 91: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

وس ازند معك اریدوروي. س نی و خيانتك ردم اي ن م واني م ل مث را از اي ت ت ام. درياف شون هنگ ش ق یآردم تلگراف لدولها صولت به وا آ ه خود را حاضرآرده ی، ق ان ی اردو آمك ب تد بهبه نيدم . بفرس ورا اطاعت ش ف

اردو، سر خوردن از شكست پس آه العبور گذاشت و معابر صعب معينه اما در نقاط . گرد آورد یا آرد و عده يس به نسبت من محبت آه و نجيب قديم عشيرة يك هم اين. سازند بقيه السيف را معدوم ، رفته بر آنها گ راه آن رئ

! بود او گرديدهی رقبا رنجش و اسباب معروفه ، نگرم ي خود م نيت و خلوص قلب یصفا به هر وقت خالصه ا چه آ ئن روح ب ش ي ب و عشق مطم ه یآالي ن ب اي

أثر م من ی آارها و تخريب من ی در صدد ايذا پايه تا چه و ديگران ام صفحه آمده الت . شومي هستند مت ه یدر ح آذت ودم مسرور ب ی شادمان در بحبوحة مردم از احساسات من ردم ي م و ل م ، ب ر ه د نف ان چن اييان در مي ا تماش ی ج

ل شخص الحقيقهي ف كشيدند،ي م خود انتظار فرصت مأموريت انجام ی برا داشتند آه در غاف ا ان ناپاآ و دست چق ت ؟ است آجا گسترده

و تهيه آامل ی خود و آتشباز ی شخص شهر و منازل ی نمود، و در آيين بند ی پذيراي داشت در قوه هر چه خزعل . بود فروگذار نكردهی چيز جداگانه و مستخدم اطاق

ارت كل عم لوب. استی عجيب او ش ا اس ة ب ران ابني باهت ته ه ی ش ر چ دارد ه ه ن ار در آيين شهیآ ذار و شي یگه شود،ي باز م شطنظيري ب صفحةیرو به اطاقی درها ، و يا اينكه است زياد شده مصارف ذا ب دمت واسطة معه قشد جالب بنا چندان ا . نظر ن ضا یديواره د و ف ا حي تنگ ی بلن ن و اطاق اطه ا، اي ارت ه ه عم » رينت یالب « را ب

ز سردابه ( ا) و دهلي ديمیه شتر ق بيه بي رده ش ه است آ ا ب ك ت سبت آهی اول درجه متمول قصر ي ه ن ران ب در اي . داردی اروپا جا دروازةن از قرار مسموع . شودي متعدد باز میحياطها به عمارت اين یاطاقها ارت ، در اي دارد، زن شصت خزعل عمال همه ن، با وجود اي است آرده فراهمی از آنها دستگاه هر يك یو برا ارات و جالل عي ، خزعل مختلف و عم

موفق ی، در خشك يا اوالد خودش بستگان آهترسديم. بردي بسر م شط و ميانی در آشت شبها را عموما از ترس را از دستی معمول نيز روية امشب. سازند خود شريكش برادر مقتول او برسانند و در سرنوشت به صدمه شده . رفتیآشت به خواب د و هنگامندا

و او را مورد توجه و جنايات جرائم از هزاران ی و يك آرده ی اعتناي متظلمين هجوم به ، خواستمي م اگر من واقعار م مرد به بايد اين اول ، از ساعت قرار دهم محاآمه يد يآيف ا مصلحت . رس ود و من ام االت نب ديگر در سر خي . دانستمي را بهتر م و اغماض سالمت و م داشتماي و معاشرت ، و شبها تعيش ترياك روزها آشيدن شخص شد، آار اين معلوم ا مطربه ه است ی ب از مصر و آالغ النهرين و بين شامات ا مب د ي م گزاف ب ه . طلب سم ب ه یق ن آ ه ، طبيعت حالت اي ب و هيچ او شده ثانوي را و ی شرا ی زندگان نوع مضار اين چون. نيست آسوده مكيفيات اين را بدون یروز فكر هر وقت است روشن من ی بودة چنين ، آه چقدر نيرومند بودهی خارج تحريك دست آهشودي می مستول بر من خنده ، كنميم اش عنصر خم عي

! است آورده ميدان به را بلند آرده

مرصعخنجر

. آمدند ، نزد من آذربايجانی مكر ساوجبالغ طوايفی چهار نفر از رؤسا صبحامروزشت آرده ی تا بوشهر را ط دور آذربايجان راه خوانين اين ا آ ه ی و از آنجا ب ره خود را ب انيده محم د رس در . بودن

وقع هیم سرانش خزعل آ ل و پ ن در مقاب ستاده م ن اي د، اي ده بودن ر واردش ار نف هیو خنجر مرصع چه را آه آذربايجان پرآشوب صفحة در انتظام من از زحمات ی قدرشناس عنوان به رده تهي ه آ د ب د من بودن درجة . دادن

ه خزعل ی تحير و تلخكام اندازة به درست ،ی قدردان از اين من مسرت ود، آ ن ب ل اي را از عشاير احساسات قبي . باور نداشت ايراناس اشخاص اين ولدخ ا لب ه مخصوص ب ا حال خود آ ال ت ره ی اه ده نظيرش محم ديم را ندي د، و تق خنجر بودن

ن ی قدردان آمال عالمت آه یجواهر نشان اغ است عشاير جنگجو و شجاع اي ر عميق خزعل ، در دم رد ی اث . آطراب ر و اض ره تحي ده اش او در چه ه . شدي م خوان د آ ا ار آ فهمي ن یه ه م صر ب تان منح ست خوزس در . ني

اي و ساير اياالت آذربايجان وده ی نيز خزعله ه ب د آ دت ان ا سازوسرنا ی م ين رقصيده اجانب ی ب ر زم و امروز ب .اند سرد نشسته

اظهار یقدر جلو آمد، و به گويان آرد و تبريكی و فورا تجلد انداخت سر پيش، نگرمي او م جانب به ديد من چون . يافت خاتمهیطور طبيع به مجلس نمود آهی و شادمان مسرت

ود مناسبی بودند، خيل آورده منی برا آه تحفه واقعا اين . آردم و نوازش ی دلجوي نيز از خوانين من ؤثر ب . و مشاير آن فحه ع ة ص ر را حرب ب خنج ز و منتخ اخته عزي ود س د خ ردن . ان ار ب ا آن در بك ل رت مه و و در حمن سابق ی جنگها غالب. دهندي م خرج به اصرار و احترام آن ینگاهدار ه آنها با اي وده حرب م است ب ، و امروز ه

ه شين سالح آ ن آت د از اي ة دارن ديم حرب رده ق ز صرفنظر نك د و عزي ر يعن. ان تانیخنج شاير آردس د ع و آلي

Page 92: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ن بودم آورده دست به گذشته ا سال آليد ر عمال اين من. آذربايجان ه و امروز اي ذيرم ي م آن عالمت خنجر را ب و پ . دارمي م يادگار نگاه به

. ساخت آنها را فراهمی راحت و وسايل پرداخت واردينیپذيراي فورا به خزعلا مبسوط با خطب مدارس شاگردان. شدند ی آمدند و پذيراي بديدن و تجار و اصناف و آسبه علما ی در زير بيرقهايع ايران گذشتة اوضاع در بيانخواندند،ي م آه یسرودهاي. آمدند و گذشتند ايران ال و فج ن قاجار و اعم د اي چنه صفحه اين اوضاع خاصه من سالة ود آ ان در ب ن ده ال اي سل معصوم اطف وم و ن ؤثر آهنگ مظل ه ی م خود ب . گرفتيمه یا ابالغيه ی اهال عموم ی استظهار و دلگرم یبرا وايح مضمون ب شره ل ول منت صادر و امر در شوشتر و دزف . ديوار شهر نمودم به الصاق به

خوزستان از غائلة پس

بصرهه راجع ی دستور قطع ، و آخرين را خواستم ی نظام حكمران ن اوضاع ب ده و حوادث صفحه اي و داده را آن آين . را ببيند بصره به حرآت تدارك آه امر نمودم

شايعت نيز تا بصره شيخ. آمد حرآت به آامل و آرايش با زينت خزعل یآشت رد، شط م ا منظره العرب آ تقريبه ب و شط شدي نم ديده آب بر صفحة باران بار تير باران اين جز اينكه . را تجديد نمود روز پيش ار ا طمأنين ی و وق

يش ی ابد خوابگاهیسو خود را به و سريع بزرگ ، امواج معهود است يم قد عراق و بازرگانان از توانگران آه پراوان یآشتيها و قايقها . رانديم ه ف ه ب تقبال بدرق ده و اس ا آم ارت م ا مسير تج د ي می خود را ط ی، ي هر چه . كردنا جداول در آنار شط شديمي م نزديك بصره به ده ی فرع ی و نهره ادتر دي ا سرعت ابلمه . شدي م زي ابك ب در ی و چ .كردندي پرواز م آبیرو

داشتند، بسيار اشتغال ی يا بارانداز ی بارگير و به لنگر انداخته شط در ميان آه ی بيشمار با سفاين بصره منظرةار و عمال و دالالن از حماالن عظيم ی و گروه سترده گ در آنار شط از دآل یجنگل. بود با شكوه و تجار در آنايس اين به دژم ة و با چهر حريص ی و با چشم ايستاده اير و نف ه ذخ ينه آ ر س سته شط ب د نگري رار دارن ا ق ، و ب

ام اضطراب ه تم تند آ ار داش االخره انتظ ه ب د طعم ود را دريابن شت. خ ا نقطةیآ ب م ت يشیناس ت پ ر رف و لنگود، ورود ما گشتهی و مهيا شده تزيين تمامی با تكلف ايران تجار و اتباع از طرف هر چند قونسولخانه . انداخت ب

شهر به از رفتن لحاظ اين به نگذارم قدم خارج خاك بهالمقدوري و حت نشده پياده نقاط در اين داشتم عزم من یولتادم به را با چند نفر از همراهان و تلگراف وزير پست نمودم یوددارخ ه شهر فرس سولخانه آ ار از تج در قون

. آنندی و قدردان اظهار رضايت و اتباعه ی آوچكی جنگی آشت ، يك است محمره از اعيان ، آه موقرالملك خان ميرزاحسين ديم من ب ود تق ز آن من . نم ني

. آردمی قدردان و از موقرالملك سپردم جنوب قشون را بهه به ديگر آه و اشخاص و تلگراف پست وزير د مراجعت شهر رفت د، و از آوچه بودن ا نمودن دان یه شهر چن

.كردنديتمجيد نمسولخانةدر ران قون ذيراي اي ا پ ايانی از آنه ه ش ل ب ه آورده عم تیا و اليح رده قرائ د آ ه بودن ين آ آن درج ع : شوديم

اليحه ، سردار سپهیآقاده خوزستان ايالت افسرده در قالبی جديد روح يك اشرف حضرت ی فرماي تشريف از« ، امروز روح شده دمي

وده آنها شوش ی تاريخ پايتخت به ی توجه بذل آه است از شما شادمان بزرگ آيخسرو و داريوش د فرم ان . اي همار پايتخت ا افتخ سةی ب ار نفي ه آث وزه آن آ ه ، م اريسیاه خان ت پ دن داده و آرايش را زين ن و عظمت و تم ايه اشرف ورود حضرت . كندي م بيان یزباني ب زبان را به ی باستان مملكت ن ب ه ايالت اي ه ب رج منزل د از شدت ف بع .بود ايران قهرمانیا

اريخ ی مشعشع صفحات اشرف رت حض ی زمامدار دوره ر ت ران نهضت ب زوده اي ارك اف حضرتت و سفر مب از لوح خاطرها آن فرحبخشیها خاطره وقت هيچ. خواهد بود ايالت اينی تجدد و ترق ، مبداء تاريخ خوزستان به

ادآام امروز اشرف حضرت ی فرماي از تشريف خوزستان ی اهال عموم. نخواهد شد سترده هستند، و مفتخر و شان ا مسرت بصره ما ايراني رادران و سعادت ب تان ب ا قلب خود شريك ی خوزس و افتخار سرشار از شعف ی و ب

د و ابراز عالقه و تهنيت تبريك عرض ه یمن ال ی ترق ب ران ی و تع وده اي د موفقيت نم حضرت و نصرت و مزي . د خواهانيم از خداون قلب يم را از صم اشرف

Page 93: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

، رشيد ايرانفرزنده ان هم سمت الخصوصي، و عل عرب عراق ايراني هی ق صره آ ات در ب ستند، عملي دمات برجسته ه ان و خ نماي

د م است مملكت و استقالل حيات روح آه مظفر ايران و قشون نظام را به اشرف حضرت اييم ي تقدير و تمجي . نمايه بودهینظام دولت يك هميشه ، ايران تاريخ شهادت به چون رق و در س دان ب ه شمشير فرزن ر خود ب اوج دليه مبارآت ، مجسمه رسيده و سعادت یترق وده را از طال تهي ه نم ام آ شرف هنگ ه ت ارك ب ه ، آن حضور مب را ب

شد، ممكن مجسمه ه، تهي وسايل و فقدان وقت ضيق واسطه به چون ی، ول نماييم تقديم و احترام اخالص دست نه اد نظر ب درك« مف ه ماالي رك آل ه اليت ارك ، عكس» آل اب مب ه را در ق ه آن طال گرفت وان را ب فر عن ار س يادگ . كنيمي م تقديم و تعظيمی فروتن با آمال خوزستان مباركاد ی و مساعدتها مشهود و مبرهن اشرف ت حضر یپژوه و دانش یپرور معارف مراتب چون و ی م ه ی و معن آ

بصره مقيمين ، ما ايرانيان است و عام خاص ايد ملحوظ فرموده مبذول وطن نوباوگانی روح و تربيتیدر ترق ما معارف درباره ی و مكرمت واقع مقدس ذات آن یهخوا عرفان عواطف مشمول خود انتظار داريم نوبت نيز به

ه نيز مبذول اب يك دولت آمك ، و مقرر فرمايند ب وح در بصره ی ايران مدرسه ب فانه . شود مفت ه متأس واسطة باخرات را ترويج ی فارس بتواند زبان آه ی مل مدرسه فقدان ذآار، و عرق اسالف و مف د را تول مليت را ت د ي نماي .شوندي م مستهلك اعراب از ما دارند در ميان گروه گروهدة زنده آن مشعشعی موفقيتها احترام پاس و به مسأله در اين توجه انتظار بذل به ران آنن ا قلب از صميم اي متفق : سراييميم

. باد سردار سپه زنده . باد ايران پاينده . ايران باد نظام پاينده

ره بص مقيمين ايرانيان عموم طرفاز ١٣٠٣ سنه ئيل سيچقان قوس برج٢۵ - بصره

آربال به حرآت

قوس٢٩ يكشنبهوال قطار در سه . قطار سوار شديم و به پياده ی از آشت طلوع اول د ي میفرسخ معم ه مان رسد، ي نم آب ساحل و ب . بودند ده فرستا آنار شط را به ما استثنائا قطار مخصوص مسافرت سهولت محضیول

آربال

قوس٣٠ دوشنبهان یجمع. آربال رسيد ايستگاه قطار ما به صبح هشت ساعت ر از آقاي ار و اصناف آثي ا و تج يم ی ايران علم مق

ك ربال در نزدي ستگاه آ ادر زده اي د چ ران. بودن ا حكم ر محل ی و رؤس انی دواي راف و اعي اگردان و اش و شدارس شاگردان. ما را داشتند نيز انتظار مدارس شيده صف و، در جل م ه آ د ب اده محض بودن ه شدن پي ا خطاب م . آردند قرائته . نمودی معرف يكان را يكان آربال مستقبلين قونسول ه بدوا ب ا رفت ا و صرف چادر علم ه شد سپس ی چ چادر ب

: را خواندند ذيل ، اليحه رفتم تجار و اصناف

اه و جاللت حشمت و سرور در پيشگاه ی شادمان جهان ، با يك و تعظيم احترام مراتب عرض از پس دگان اآتن بنا اشرف ، حضرت الشأن عظيم يس ی آق وزرا دامت رئ ه ال را عظمت ه ی، ب ديم تأدي شكرات و تق اي ت و تبريكات ی نه

م صميمانه وص حاضر، و مراس دويت خل روض و ف ارك حضور را مع رين. داريمي م مب ال بزرگت آرزو و آم و ازدياد شوآت ی دعا به ، مجاور و همواره قدس آستان در اين آه ی ايران و اصناف تجار و آسبه هيأت فدويانه دولت عظمت ارت خود اشتغال متبوعه علي ا زي د، همان ال دارن وب جم ود آن و طلعت محب ه محم نجات يگانداهللا بود، آه ما ايران آمال آعبه ةدهند ال بحم ا نهايت ی تع روز ب ر و في شمس ، چون بخش شرافت موآب ی ظفور و درخشان و جالل ميمنت فروغ را به محيط و اين طالع و اقبال سعادت از افق تابناك ود ، من امروزه . فرموده ايرانيان عموم ه سرافتخار بلند نم ارك وج ب وار مسعود يك ود مب رد بزرگ اشرف دامت ذات چون ،ی رادمة وجودش آه عظمته يم وطن نجات ماي ات استقالل و تحك ران مملكت و ترقي ا اي ده م ر فخر و مباهات گردي ب .نمايندي م عالميان عموم

Page 94: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

كو ه اين ن مناسبت ب تح اي روز ف ه عظيمی و في وا آ ای ق د نظامي لی ايران ن نيرومن ردين در مقاب اشرار و متمرده م احراز آ د، مراس ك ان ته را عرضه تبري ين داش ه سعادت موآب ، و همچن ود را ب ن نم ار قدسيت اي ار دي آث

. و خواستاريم مسألت يزدان را از حضرت افزون روز و توفيقات تأييدات ، و دوام گفته خيرمقدم . سردار سپه حضرت ايران و حياتبخش دهنده وطن نجات يگانهباد زنده .ی نظامی قوا آل و فرمانده الوزرا و وزير جنگ رئيس اشرف باد حضرت پاينده

.ی معلی آربالی ايران و اصناف تجار و آسبه هيأت، فدويان

ل ، و وارد شهر شده نشسته اتومبيل به مراسم اينی از ادا بعد ه در ، در مقاب اده قبل شتيم پي ا . گ ن یدآانه سمت اي ق

و من را بستند و زوار را به صحن ی درها حرم بعد از ورود به . بودند ساخته را مفروش ، و زمين بسته را آذين آه را داشت العاده فوق فايدة اين من ی بود، اما برا احترام هر چند محض ، خلوت اين. مختصر ساختند همراهان

. مطهر برآوردم ضريح خود را در تقبيل ديرينةی و آرزو آردم آامل زيارت بال و فراغت با حضور قلبندر ت اي بی شخص وق ان از جان ه آقاي رد آ د و تقاضا آ ا آم ل علم ره از صحن از خروج قب ه مطه رة ، ب مقب

ال . بخوانم ، و فاتحه دارند رفته لما در آنجا اجتماع و ع واقع صحن در زاوية آه ی شيراز ی ميرزا مرحوم ا آم بتم من از اقداماتی قدردانو تشكر به راجعی بيانات آقايان. پذيرفتم ميل ا، و خ ه عموم خصوصا، خوزستان غائل

: پيشنهاد آردند ذيل طريق به سايرين از طرفی مجتهد قزوين سيدحسينیآقا. نمودند از ی جماعت آهیالتكليف را حسب شوآته دامت اشرف حضرتیخاطر عاطر عال ) خوزستان ( نمايان فتح ين ا دره مقدسه عتبة اين اعالم یعلما ن ب رده ضعيف اي د، مسبوق آ ن . داردي م ان ات در اي ه اوق از هر جهت اجانب آ

ه آل عن صانهااهللا عليه دولت یا ه و خارجي هستند و تا انداز ی داخل ی آشمكشها مشغول ه بلي دامات واسطه ب اقين بخشوده رونق و مرتبه درجه را تا اين مينونشان ايران و خاك ، آب وجود مقدس آن اسالميه جديه شنهاد چن پي :نماينديم

ل بستن به ، مبادرت خوزستان در صفحة ی دولت ی بعد از تقرر و تمرآز قوا - اوال د و قب د اهواز نماين از هر س . بخشند را استفاده ، دولت ثروت منبع از اينیاصالح محافظت بيگانگان خود را از تعرضات و خارجه داخله بتواند حقوق ، تا آنكه دولت و سطوت قوتی برا -ثانيا

ادرت د، مب ه نماي دن ب تگاه خري زرگ دو دس شتيها ب ای از آ وب،یي دري را در جن يجی ب ارس خل مال ف ، و در ش . بحر خزر آنندیبراه است ممكنی ندارد، ول موافقت عليه دولتی آنون با بودجه ، اگر چه ابتياع وجه تهية ن آ ه وجه اي ق را ب طريه ی از اهال اعانه ه داخل ول ب دون طور معق ل و ب ار تحمي ود ی اجب ا نم دين . مهي ق ب ه طري أت آ ه دولت هي ا علي ب

دگان رم نماين أت محت ا هي صبان ب مرآی، متفق ا و صاحبمن ام از علم ار و جمع ی نظ دگانی و تج ه از نماين ، بالت نموده مسافرت ايران اياالت از مرآز به دولت مصارف االت ی، از هر اي ه دوازده از اي غ گان ون يك ، مبل ميلي

وع یآور جمع سال يا سه يا دوسال سال يك در مدت اگر چه . خواهند ب طال اعانه ليرة ه ی شود، و ن د آ رار دهن قغ اين است نظر قراردهندگان به آه مزبوره مدت آن در عرض درجا دريافت مبل ه مت درجا ب ساط شود و مت ه اق ب ی برا آه است اينرسدي م نظر اين دعاگويان به آنچه. آيد پرداخته ی درياي ی آشت دو دستگاه خريدن ی برا خارجه

ه ة مهم اين ة ، حضرت جليل ه ،یخالص اهللا آي ه خدمات آ ان ، خود معروف در محو انانيت اش جليل ، است عالمي . است اشرف منير حضرتی رأ به منوطیباق. است نمايندگان بهترين

وبرآاته اهللا و رحمة عليكم والسالم

: اظهار داشتم جوابدر

جديد ی، و از راهها فرموده ی توجه عطف مسائل قبيل اين به محترم ی علما آقايان از اينكه تشكر را دارم نهايتان توجه تأثير اين البته. اند حاضر گشته دولت به مساعدت ی برا ی و جنگ ی و تجار یاقتصاد ه آقاي م ب وذ و حك نف و در نظر داشته ، هميشه آن آردن ی عمل به اما راجع . و مفيد است دارند، بسيار مهم ملت در قلوب آه یوخرس . اجرا خواهند گذارد موقع به البته و ماليه و فوايد عامه جنگ ، وزارت آمدن مقدمات از فراهم و پس دارمه است ی طوالن ی بازار راسته اين. آمديم الحرمين بازار بين به توقف از چند دقيقه بعد ام حرم آ » ع « حسين ام

روش ی دور را با قال مسافت اين. كندي م متصل» ع « عباس حضرت حرم را به رده مف ام آ ا و تم ين ی دآانه جنبين د را آي زيينیبن وده و ت د نم دتدر . بودن ه م و هلهل ور، غري اد عب ال زدن آفی و صدای و ش ارانی اه و باه . شدي نم قطع گل یها دسته ان نقطه در پنج فند قرب د ی گوس ازار يك در وسط . آردن ر عطار ايران ب سر و ی نف پ

:زدي و فرياد م دختر خود را خواباندهذل هستيد هرآس ايران ملت احيا آنندة چون د، چون موجود مضايقه بايد از ب ن من نكن د، چ جز اي ز دو فرزن ي . آنم ، بايد آنها را تصدق ندارمیقابل

Page 95: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه نهاد و من از اطفالی و بر گلوي يك برآوردهی، آارد داشت آهی حرارت در جوش شخص اين ردم عجل و او آ . آردم گرمی و عطار مزبور را پرسش نمودم و نوازش و بوسيدم بلند آردمی را از جا ، طفل شده را مانعوجه را با خلوص عباس ت حضر ضريح وق ی و ت اده ف ردم طواف الع داآار . آ ن و شجاعت یف ا اي وار، ب بزرگ . متأثر آرد و مرا زايدالوصف يافت تجسم در برابرم تمامیوضوح

د تمبع ارت از خ ه زي ديم خارج از در قبل اي ش هی و در اتومبيله رده آ ا آ شته مهي د سوار گ ه بودن ه ب يم رف بلدي . تراهم ی پذيراي در آنجا وسايل و اشراف دواير و اعيان ی و رؤسا حكمران رده ف را آ ار تبريك ی و ب اع اظه اجتم . بودند نمودهردم بلديه از رئيس،ی و شيرينی چا صرف ضمن در دالمآل تقاضا آ ع ی متح وده طب ه و از جانب من نم ال ب ی اه

ام اين. نمايد اند اظهار امتنان آرده آه ی و شايان مفرط یآربال از پذيراي ورا انج د، ول تقاضا را ف دردان ی دادن ی قارات است ثبت من در قلب آه ر از عب صلتر و عميقت ار مف ه . است اعالن آن هزارب را آ ن زي سم اي ذيراي ق ی پ

ه النهرين بين مقيم ايرانيان شد آه مسلم نبر م. بود نيامده عمل ، به سلف پادشاهان ی حت ،ی ايران هيچ به نسبت ، آ قدر زحمات ايران خاك نين آنجا مستحضرند، بهتر از ساآی سياسی و جريانها اخير خوزستان بيشتر از اوضاع

.اند مرا دانسته مسافرت اين و قيمتهاز ه بلدي سولخانه ، ب ران قون تم اي ن. رف ه محل اي ه را آ سب خان زيين استیتا مجلل ن اده ، ت ذيراي و آم نی پ و م

ه شان عده آه ملتزمين عموم. بودند آرده همراهان ر م ب يد ي هشتاد نف ين رس ارت در هم زل عم د، و در من گرفتند آسايش نهايت دار و ام . بودن ر اقت شگر امي وب يرل ارت جن ه ملحق ، در عم سولخانه ب ه قون ق آ ه متعل ازی يك ب

د، صرف ساخته من استراحت مخصوص آه یناهار را در اطاق . گزيدند ، منزل است ی استرآباد محترمين بودنالون عصر به . آردم زرگ س دم ب ان حسينيه مدرسه شاگردان . آم ارت در خياب و عم شي صف جل سرود و ، ده آ : را خواندند ذيل خطابة

مدار ما، پدر عظمتیاون پانزده آمال قبله منزله به آه اشرف حضرت سمات و جاللت شوآت ذات امروز ه است ی ايران ی ميلي ا ، ن تنهه ی حقيق ولينعمت مقام بايد به ما، بلكه فخر و مباهات ماية ات آلي ه طبق ناخته ی ايران جامع را وجود ش شود، زي

ه اشرف حضرت ه ب اب مثاب اب آفت ه استی جهانت ك پس آ رن از ي ق ق عادت از اف وة س وران ، جل هی ن خود را ب . گردانيد پاش را شعشعه آيخسرو و اردشير بابكان ظاهر و موطن عالميان

مدار ما، پدر عظمتیا فقط شهريار افشار، آه و جالدت و رشادت ی ماض عباس شاه و آوآبة نوشيروان دارا و عدل ی جهانگير امروز

اريخ يفدر صحا دام عرض ت ود، ي م ان ان نم ر جهاني د، و ب دلل تجدي ه م اك تربت شد آ ران پ ه اي واحد در آن آرا بيستم قرن در اين توانديم بر آنان ، عالوه اوالد رشيد است همه اين یدارا ام ی ب د ن خود، وجود شريف تجدييس سردار سپه اشرف حضرت معظم ر رئ وزرا و وزي ده جنگ ال وا آل و فرمان ه ی ق شيان را ب آشور هخامن .گر سازد شهود جلوه ميدانان ی حسين مبارآه مدرسه ما شاگردان عجالتا ه ايراني دويان آ ، شماريمي م اشرف حضرت ی صميم خود را از ف

اجالل در پيشگاه را ی سام محضر ب ان تبريك ی ب ه هموطن ين يك داشتن خود ب ار حاضر ظمت سردار ع چن دثة و در تحت گفته را تبريك اشرف حضرت درخشانی موفقيتها قلب ، و از صميم ايم شده ن قب ه اي وار ادعي بزرگ

ی حسين مدرسه دربارة مناسبت اين را به عاليه و توجهات سازيمي م یالجود سام را نثار وجود فايض معصومانه . نماييمي م جلب . د آشور ايران با پاينده . آشور ايرانی قوا آل الوزرا و فرمانده رئيسباد زنده

. آردم آنها اظهار امتناناز

ان یجمع اع و اشراف از اعي د عراق و اتب اران شب اول. آمدن ا وجود ب ه ی شديد ، ب د ي م آ اده باري ه پي ارت ب زيين آوچه در تمام . رفتم حرمين ات ، چراغان الحرمين ها و بازار ب ا و تزيين ود ی برج ام . ب سولخانه ش ز در قون ني . شد صرفردا ارده صبحف ل زود، چه زرگ آوچك اتومبي ه و ب ده تهي ود ش ده. ب وار ش ه س ب ب سپار اشرف نجف جان ره

. گرديديمدارس و شاگردان نجف اهل بودند، و چون چادر زده شهر مستقبلين خارج در ا م اده در آنج تند، پي انتظار داش . نمودم و اظهار امتنان دادم آنها گوش و سرود و خطابة تبريك ، به شده . مطهر رفتم حرم مستقيما به. بودند آردهی گوسفند قربان ، چندين بسته را آيينبازارود، شده داده ترتيب از خدام ی يك در خانة آه ی منزل به از زيارت بعد ان . وارد شدم ب يم ايراني ، نهايت نجف مق

يم مسجد آوفه زيارت ناهار به بعد از صرف . ابراز داشتند یشادمان ن رفت ديم ، اي ار ق و مخصوص مسجد از آثادگ بهافكند،ي م آن آوتاهی و ديوارها پرريگ بر صحن شخص آه نظر اول در همان . است اسالم دو ی ياد س ی ب

Page 96: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

و در ، ايستادهينماز م به ی مرد بزرگوار ، چه مبارك مقام در اين آه آيدي م خاطرش و مخصوصا به افتد،يم اسالمين است پرداختهي و عقد امور م حل به ی وجود مقدس مسجد چه اين یها صفه اده محراب ، و در هم دست ، چه س

. گذارد در خيبر بود، محروم نده و آن آتاب عديل آهی را از وجود اسالمیجنايتكاردن طوافگاه ساير نقاط . كردي م ی و رهنماي ی بود و پذيراي همراه آوفه ، حاآم مدت تمام در ه ی و مناظر دي را، آوف

ره رودخانه ساحل خاصه اي و جسر و غي وده ی را مختصر تماش ه نم رديم مراجعت نجف و ب ارن . آ غروب مقا ،ی اصفهان سيدابوالحسن یآقا اعالم ی علما آقايان. مطهر رفتم صحن مجددا به ا ،ی عراق ی آق اد ی آق ،ی فيروزآب

ا را در صحن مجتهدين و ساير اجلة ی نائين یآقا ات و علم ودم مالق اق . نم ه باالتف يم حرم ب ر رفت ا . مطه در آنجات اعالم ی عقايد علما آه شدم شعوفبسيار م . آمد عمل به مذاآره ی مملكت مهام به راجع یمدت ا نظري خود را ب

افتم و مطابق موافق ارت مشغول سپس . ي وقع . شدم زي ه یدر م ا حضور قلب آ ه آامل ب دن ب ه خوان زيارتنامه ، شناختم شده متوجه. افتاد من یپا به ضريح ی در پا ی شخص آردم احساس ، ناگاه بودم مشغول يد سردار آ رشن . نمايدي م و استغاثه گرفته در دست یقرآن. است یآردستان ه شخص اي د از آنهم اگر بع از و و تاخت ی يغم و ته شدن و منكوب با قشون طرفيت ين و فرار ب رين ب شتكوه ی و وال خزعل ، چون النه ن پ ه حالت را در اي د، ب ديام ، و در اين داده قرار را شفيع اعالم ی و علما آمده نجف و م طلب مقدس مق ود ي عف د قصة . نم ات هر چن و جناي

ه است او اعدام مجازات دارد، و آمترين مفصل ی نيز داستان شخص اين یغارتگريها ن ، البت ام دري شريف مقست شيدهیباي س. شدي م بخ ان پ ضور آقاي ه در ح ا ب ذآر دادم علم ه او ت شمي او را م آ ن و بخ ر م صدر اگ د م بع . خود را بر دار خواهد ديد بشود، قطعایشرارتيا اثاثيه ی تماشا به بعد اي ی و جواهر و اش ه ی گرانبه ران آ ه از اي د ب ة و هن ديم حضرت خزان رداختم شده تق . ، پ

. استی مملكت ج خرا قدما، هريك قول ، به است گرد آمده نقطه در اين آهیقاليها و شمشيرها و قنديلهاين . شدي م ها شنيده آوچه سازوسرنا در اغلب ی صدا گذشته از شب ی پاس تا شامد در نجف اي ايع پي برجسته از وق

ی با قبرستان مجاورت،یآبي از گرما و ب مردم ی شهر، فرسودگ اهل وقار و ادب زيرا آه . رفتيشمار م و نادر به م وسعتش آه شتر است از شهر ه ا بي ه عالم ا ی و وجود علم امال مراقب آ ردم آ ار م ر هستند، و عدة رفت آثي

ين اشرف نجف افتند،يفكر ديگر نم ، به تحصيل جز به آه طالب رين را مت . است شهرها ساخته صداتريني و ب ته ی مردم یا پ خفيف ی و صدا فروشد،ي م فرات آب آه یها جز فرياد مرد روز در آوچه غالبا ساعات ر آ ا ب عب . شودي نم شنيدهكنند،ي عبور می آهستگ در آمال سر آشيدهرون ی هميشگ از سكوت ، خود شهر نجف ابراز احساسات محض ده بي اي آم ود در آنی، و غوغ ا ب ان . برپ ايراني

.كردندي می اظهار شادمان مختلفه و طرق انواع به ، مختصرترين نمونه نمودنی اختصار و برا محضی رسيد، ول من ورود به نيز در تبريك مفصل چند لوايح هر

: كنمي م آنها را درج

، خواه وطن هالشخصا اشرف ، حضرت ما ايرانيان محبوب يگانه موآب آه موقع اين در« ه سردار سپه ی آق ان در حقيقت يك آ جه

ران ام در تم عدل بساط و از قهرمانيش است جان سترده آشور اي دم است شده گ ه ، ق ن ب ك آستان اي پاسبان مل ، خاصه و شريف از وضيع سامان اين ايرانيان اند، تمام ، گذارده برين از عرش برتر است ی در معن آه ،یعلو

: زنندي فرياد م مقال و حال لسان و در ختام بهشمارندي م و مغتنم حضرتت را محترم ، مقدم تجار محترم . ايران مملكتی باد محي زنده ». سردار سپهی آقا اشرف باد حضرت پاينده

نجف مقيم ايرانيان

و مدرسه در ه ی باشكوه جشن ی عل را دعوت گرفت د و م رط . آردن داد مجال ی خستگ ف راعظم . ن أمور دبي را م

ردم ه آ ه من از طرف آ ه ب ه مدرس ان و اظ رفت ار امتن د ه ز نطق. نماي سوط او ني ردی مب آالمش موضوع. آ . بودند اخيرا منتشر ساخته بود آه تصوير من

ه بر من اند آه نموده را رسم ، مادر وطن ام آرده مملكت به من آه ی ياد خدمات ، به صورت اين در دارد و از تكي .جويدي م استعانت شمشير من

ه امر داده النهرين بين ، حكومت قرار مسموع از ن بود، آ د جمع صورت اي ا بيابن د و داشتن یآور را هر ج آننع دا من را اآي وده آن ود نم ان. ب ا ايراني سخه نجف ام ه از آنیا ن ه آورده دست را ب ه و در مدرسه آويخت ن و ب اي

رار داده سخن را موضوع آن و مفهوم تصوير ممنوع همين يراعظمدب. بودند نموده یپرست ابراز وطن ترتيب ، قه نقل منیبرا. بود آرده نطق یهزار نفر پنج جمعيت اين ی برا یو مدت د آ اخر وطن آردن ذآر مف حضار از ت

یهر ايران تكليف نطق در ضمن . بودند آغاز نهاده گريستن اغلب متأثر شدند آه چنان دبيراعظم خود، و بيانات ه وطن بود، آه آرده و ثابت آرده در خارج خاطر نشان و خواه در داخل را خواه ، اوالد خود را هر جا باشند ب

Page 97: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه آار بكنند و شب وطن ی هر جا هستند بايد روز برا دارد، و اوالد او هم و دوست نظر نگريسته يك یسو رو ب . بخوابند وطن . آربال شديم عازم فردا صبح. سر آورديم را به شب

از نجف مراجعت

اده و حرآت از حس همراهان تمام آهیحد بود به شديدتر از روز گذشته درجات به راه یسرما د افت سر . بودن پا تمام آه خزعل ده خوزستان ی عمر را در گرم ن گذراني ا اي ايد ت ده ی سرماي وقت و ش ه ندي ود، يكمرتب چار د بود پيچيده هم خود دو پوستين زياد پشمين ی لباسها ی باال ديدم. سرماها شد ترين سخت ره . ب ياه اش چه شد و از س . بود بستن زبان به سرما نزديك شدتد بو خود گفته آدم به شنيدم. ديدي م تگرگ بود آهی بار اولين پسر خزعل . باريد ی شديد آربال، تگرگ ی نزديك در

. است همينگويندي م آهی آيا برفپرسيدي م آند و از همراهان جمعیمقدار واسطه به آه كردمي خدا را شكر م من. جستندي م بر يكديگر سبقت و مسرتی آربال مجددا در ابراز شادمان یاهال

. ام ا و مسرتها شده تهنيته ، در خور اين ام نموده مردمان خود و اين وطن به آه مخلصانه خدماتا و جدولها واسطه به در آربال آه باز هم داشتم ميل یخيل شعبه ی نهره رات من ه از ف ا نهر حسينيه اعظم آ آنها از طرف . نمايم توقف است زيبا و قشنگی غمناآ در عين بسيار آهی، و نخلستانها است ستم ي م الزمیام ه دان آ

ه پس. ندهد رخ امور وفقه ن، تا در جريا آنم عت تهران مراج زودتر به ارت بار ديگر ب تم زي ار رف د از ناه و بع . نمودم بود، حرآت ما معين حرآت مخصوص آهی قطار طرف به

ی جد٣ پنجشنبه

ره در سنوات و است عراق پايتخت بغداد اينك . بغداد وارد گشتيم ايستگاه بعدازظهر به . آرديم حرآت صبح اخيصل عراق اهل ه اميرفي لطنت را ب د س ون. پذيرفتن شاراليه اآن م چون. است در موصل م امال غيررس ن آ ی م

. ندهد رخ در مسافرتی بغداد تأخير وزرا و اعيان مالقاتی برا آه زودتر عبور نمايم مايلم كنمي م حرآت . حاضر بودند و اصناف از آسبهیير آث و عدة ايرانيان مدرسة شاگردان

: آردند را قرائت ذيل خطبة ، شاگردان شدن از پيادهبعد اشرفا، حضرت ، فرزند شرافتمند ايران يگانه

، اسالم پاآدامن خادمیا ، ساسان و خاك آب حافظیا ، نياآان نيك نام آننده زندهیا ، انيان ايری افتخار و اميدوار مايهیا

رادران ، با عموم ايرانيان شرافت مدرسة نوباوگان م ی ايران ب دم ه ی را گرام مبارآت آواز، ورود مسعود و مقه خود را تقديم خالصانه تبريكات قلب ، از صميم دانسته د آ ه و خداوند را شكر گزارن ارت ب ام آن زي ی سردار نالها آه استی عيد مقدس بزرگترين النهرين بين ايرانيان ی روز فيروز برا اين. اند شده موفق ه سال ی س ار ب يادگ . مسرور خواهند بودی روز چنين

اشرفا، حضرتيهم آثار ائمة ، در جوار عرش و ديانت قوميتی مقتضا به ايرانيان ما صلوه اطهار عل سالم ال تح ی، دعاگو وال و ف

ت وده فيروزي واهيم ب ود و خ ضرت. ب ه ح رفا، اي يگان ر ايران اش اكی دلي ران پ يد اي د رش ژاد و اي فرزن ! نان قلوب بخش فرح همواره و نصرتت و پيشرفت مظفريت یبشارتها داييت دعاگوي وده ف و ی سربلند و موجب ب

ان افتخار عموم ز است هموطن ه عزي ل و ن ا، ب ا م سلمين تنه وده م فيد نم ا را روس اه . است دني حضرت از درگزوده و اقبالت شوآت عمر و دوام روز بر طول روزبه آه ، خواهانيم نموده مسألت يزدان شه اف ه ، همي د و ب تأيي

دواريم و منكوب ذليل را پيوسته اعدايت داشته مؤيد و منصورت نصرتش ز امي د، و ني ن گردان ع ، در اي ه موق آران اشرف حضرت شخص حمايت در تحت عاليه یاز پرتو مساع ه امن و نعمت را عدل ، سرتاسر اي فراگرفت

ارغ ال ف ه الب ب اصالح ب واقص معاي ارفی و ترق كت ممل و ن يده مع ذل آوش وجه ، ب هی ت ن ب داييان اي وده ف فرماالخص در خارجه ی ايران و مؤسسات مدارس به مخصوصا نسبت ين ، ب ه ين، توجهات النهر در ب خود را آامل

ا داشتن سابق برخالف فرمايند، آه معطوف ان وسائل ، ب ام آن ، آارآن د تم ی ترق صرف ا خود ر حواس بتوانن . آيد دست بهی فارس زبان در ترويج مطلوبه ، نتايج نموده مدارس

Page 98: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

سامره تم سامره آهن راه ی ابتدا آربال مستقيما به خط ايستگاه از ه رف اظمين نزديك ، آ ا خط . است شهر آ آهن از اينج

م وسيع یخط . امتداد دارد موصل آلمانها تا واليت ديم در ماشين شب . است و محك ستگاه صبح . مان زود در ايا شده مغرب ی فرسخ در يك ه آ ايست نقطه اين. شديم پياده سامره اه شهر بن را متع و قرارگ رود آمدن یدد ب ف

. آرد حرآت و غيره و ارابه و االغ اتومبيل از قبيل مختلفه وسايل بايد به زوار دارد، و از اينجا تا آنار شطه یو سرداب ) ع ( مطهر عسگريين حرم از زيارت بعد ائم حضرت غيبت محل آ ی هجر ٢۶۴ در سال است قا آرده آه یبند و آيين و تزيينات آنار شط شهر و اطراف ی و تماشا ،یقمر زل ی بودند، چ ان ی يك در من از آقاي

. نموديم مراجعت آهن راه از ظهر مجددا به شد، و قبل علما صرف

آاظمين

ی جد۵ جمعهاظمي مقيم از ايرانيانی يك در منزل توقف ربع و يك بعد از زيارت. شديم وارد آاظمين عصر ه ن آ ی مصارف ، آات نموده ی و تكلف آرده ود، و مالق ا محترمين ب ه ی ب ا جمع آ ل در آنج ا اتومبي د، ب ه بودن داد حرآت ب ودم بغ . نم . بودند آرده اهتمامی خيل نات و تزييی نيز در ابراز شادمان آاظمينیاهال

، امر برسم ايران خاك زودتر به هر چه بودم ل ماي چون. در بغداد شديم ايران ی قونسولگر وارد ژنرال ، غروباييم حرآتی معطل بدون شام بعد از صرف حاضر آنند، آه ماست حرآت مخصوص را آه ی قطار دادم از . نم

ه از شب تا سه غروب ذاي آ ه وقت ، رديم آ شد و حرآت صرف ی غ ذيراي ب رمين ی بعض یپ ا از محت ی و تماشتح ورود و تهنيت ، تبريك بيشتر مذاآرات . گذشت جسر و شط ود ف ه . ب د ي م هم ان گفتن داد در مدت ايراني ام بغ قي

ابقه اقدامات واسطه بودند، و به سرشكسته خزعل ران و سلطنت دولت س ذيب ی رو اي ايعات تك را در خزعل شسمت تواندي نم ايران ی از رعايا يك هيچ آه گشت ثابت بر عالميان را آه یحمد خدا . نداشتند عراق خاك از آن ی ق . ببندد مستقال عهد و پيمان بيگانه آند، و با دولی فرمانرواي مردم و مال ، و بر جان خود دانسته را مال مقدس .دكردني م نشدن او بيان و موفق اعالمی و نزد علما در عراق خزعل از تبليغات مفصل شرح سپس

ران ی قونسولگر ژنرال اطراف ين اي سته را آي د ب ن . بودن ان اي ه خياب سولخانه محل آ رين است قون ، ظاهرا بهت . كردندي م و مذمت از ساير خيابانها شكايت همراهان. باشديمعابر بغداد م

سران ی با يك ) حجت ( آقا سيد عبدالحسين . آمدند، پذيرفتم ديدن بغداد به مقيم ايرانيان شتكوه ی وال از پ داد پ در بغ ی وال بهیا او مراسله توسط. خواستی براي وال ، تأمين آرده و شفاعت آمده نزد من شب در اين . منتظر ما بود

. او را پذيرفتم و اطاعت فرستادمه خواست بود، اجازه عفو شده اشرف در نجف آه ی رشيد آردستان سردار ه آ ران ب ازگردد اي او را رخصت . ب او خاطر نشان و منقاد باشد، و مجددا به مطيع برداشته دست و شرارت ی که از غارتگر شرط آن به ی، ول دادم . خواهدبود اعدام مجازاتش آند آمترين اگر تجديد شرارت آه آردمين اران از سياستمد يك هيچ ، كردمي م حرآت ی آامال غيررسم چون رين ب ات النه ودم را مالق ان یيك . ننم از آقاين خود اميرفيصل . آند، نپذيرفتم ديدن بود از من تقاضا آرده آه را هم عراق یوزرا ع نيز در اي ه موق موصل ب . نمايد همداستان را با خود ی و اهال نمودهی تبليغات النهرين بين به ت والي آن الحاق به راجع بود آه رفتهديم حرآت به را تمام شب ان . گذران اظر مي داد و سرحد، جز شهرها از من ه ی بغ ه ( يعقوب و و شهربان ) يعقوبيه و خانقين رباط قزل رن ، آ وقف ت ا مختصر ت ار آنه د، ي م ی در آن اطش كن اير نق ی و ب مسطح است ی صحراي س

.شودي نم نوشتهیتغيير، چيز

ید ج۶ شنبهه بيندازند، اما شدت راه باز آرده اتومبيلها را از ترن فورا امر دادم. بوديم رسيده خانقين به صبح ی حد سرما ب

ه داشتم عجله چون من. شدند حاصلي آار ب اين مشغول ی شوفرها مدت گشتندي نم اتومبيلها مشتعل بود آه ر آ زودته یا آرايه بروند اتومبيل فتم، گ گذارم ايران خاك به قدم د تهي ا هيچ . آنن ين ام ه ی ماش ادر ب ود حرآت ق ناچار . نب

. گذاردمی جا را به همراهان گرفته را پيش راه نفر پيشخدمت و با يك يافتهیا آرايه درشكةاز . بودند سرحد ساخته طول به مختلف یها عثمانيها در فاصله آه است ی برجهاي اين. رسيديم قشله سرحد به در

.گويندي نيز می روم آنها را قله نقاط اينیاهال. استی برپا برج هشت تا ثغور آردستان حدود پشتكوهده شد، پيش ما نزديك درشكه چون. بودند در قشله عراق گمرك مأمورين وقت اين در ذآره آم تند و ت ا . خواس ام

دآره راه ت تيم ندا هم م. ش ا ه هشناختندي نم چون آنه رامی سخت ب زوده و اب تن اف ا را از رف انع م شتند م م من. گ ها درشكه و پيشخدمت ، نشستم رفته گمرآخانه به ا آنه ی تقاضا موجب و به ندادم یشناساي دم را ب ه بازگرداني ه آ ب .ورد بيا گرفته آابينه را از رئيس تذآره رفته خانقين

Page 99: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

دت ا درشكه طولیم شيد ت ذآره بازگشت آ ه و ت أمورين دست ب يد م دن. رس د از خوان ناختند، ، چون بع را ش مرده ابراز رضايت هم من. نداريم ی بود و گناه ما اين و وظيفة آردند و گفتند تكليف اظهار معذرت العاده فوق آ

. هستند تحسين مستوجب ، بلكه نيستیاند و برآنها بحث نمودهار رفت خودشان وظيفة مطابق آه نمودم و تصديقان ن همراه ت در اي شله وق يدند و از ق رديم حرآت رس ك. آ د از ي ع بع قی ط ساعت رب ه طري ة ، ب شون مقدم قرحد يديمیس را رس ه ب تقبالی آ ه اس اك ب ران آخر خ ده اي نيدن آم د، و از ش ن خبرتوقف بودن ه م در گمرآخان

ا رفع ، زودتر مانع خوشبختانه. بودند و در صدد تجاوز از سرحد افتاده آمده هيجان به د و اال از تجاوز آنه گردي . شود فراهم زحمت بود اسباب ممكن

ايران خاك

ل ی ديوار را چون عراق تغييري ب ، و افق داشت نمايش بود آه ی مدت آلود ايران برف جبال زين جلي ه و م آسمان ب

او ، حرآت شوق دارد يا شدتی تعلل بود آه اين ، مثل وطن خاك ما به در رسانيدن اما درشكه ، ساختي م مربوطدت . ساختي م گر آميز جلوه آند و تعلل من را در چشم م یم ه ه ه آ شتر آتش تلف در گمرآخان تياق شد بي را اش م

عله ت. دور گرداني ش ه عاقب اك ب ران خ يديم اي ان. رس رور چن ور و س نی ش ه در م د آ اد گردي اري ب ايج از اختيده درشكه رود آم ر خاك ف ادم ب ين افت ر زم ه در هيچ . دادم بوسه و ب ن واقع در رق اي رده ت ق ودم نك ن خاك . ب اين م انتظار آشيدة چشم بود آه ی توتياي ی، گوي مقدس سرزمين ام . بخشيد یا را، روش ان تم ن همراه ار در اي اظه دارد، را بيشتر دوست وطنش ماندي م خارج هرقدر در خاك شخص آه آنها گفتم به. بودند شريك با من یشادمانا خود ر وطن در زير آسمان سكوت ی ساعت آه بيندي در خود م ی حال ، چنان بيگانه در ملك توقف ی از مدت و پس

فرزند و . است فرو نرفته انسان در قلب ی محبت ريشة تر، هيچ راسخ وطن از حب . دهدي م دنيا ترجيح بر سلطنت وام ام اق ا و تم ز را در راه ی چيزه ن عزي داآردن وط اده ف ريني و طبيع رينت ، از س ا ت شر ی آاره تی ب . اس

ه دهند،ي م خود ترجيح در خارجه را بر وطن اقامت آه یاشخاص ل لطايف و ب ه و وسايل الحي ه مختلف خود را بد؟ ي خود م را از دل محبت اين ريشة وسيله چه به نميدانماندازند،ي م بيگانه ی اراض دامن رجيح در نظر من كنن ت ، سياست اليق خ در عرف چون ، آه است یفروش و وطن خيانت نوع ، يك در وطن بر سكونت در خارجه تاقام

ايد نعمت خارجهیدر شهرها. استی و مالمت ، و اال در خور هر سياست است مانده ندارد معاف یو تنبيه و ش خود از مهرخاك بدهند نبايد دل را وعده ی خارج شت، اگر به مرد وطنخواه ، اما به است از ايران بيش ،یراحت

.بردارده ه ب ن ب سيم از اي رد و ن ده س ه برن ران آ سار اي ه از آوه راق دشت ب ذردي م ع ه! گ ه ب ن ب الل از اي ه ات و و تپ

ا م و دامان را در سينه عشاير ايران مرتع آه پراآنده یماهورها د ي خود نشو و نم ه ! دهن ه ب ن ب وان از اي رود حله اليف! بوسدي را م »ی سبز لعهق«و » قصرشيرين «یها دره ، آه »الوند« ز آوچك حقيق ه یاهميتي و ب هر چي در آ

يادگارها عزيزترين مثل آه نمودي م ینماي چهره در برابرم چنان هنگام اين كند،ي نم ابدا نظر را جلب ی عاد موقع آمد، عمل به النهرين بين دولت و ايرانيان از جانب ی پذيراي نهايت در عراق . خواهد ماند مجسم در نظرم همواره

ارت اآن و زي ه ام اب متبرآ ند و آامي را خورس اخت م ام. س ا در تم دت ام ل توقف م ن ، مث ه اي ود آ در قفس بم ة. محبوس رحد، درست گمرآخان ة س بس نمون زرگ مح ينی صحرا ب رين ب ود النه ون. ب اك اآن رحبخش خ ف

: با خودگفتم. است گشاده بر رويم اهانم و همر خودم خانة. خنددي م منی رو به پرافتخار ايران عنصر عياش سست طلب راحت خائنان ی حت ، آه آباد آنم یقدر و عزيز را به جذاب وطن اين عمر بدهد آه خدا . ندهند ترجيح را بر آن نگويند و خارجه را ترك آن هم

دم قصرشيرين طرف و به آردم یاحوالپرس. بودند آمده استقبال به آرمانشاهان و حاآم غرب اميرلشكر راه. رانان است ی بلند یها تپه ، آه » داغ آق « آوه دامنة و شكنج در چين ران در مي ين اي رين و ب ه النه » قصرشيرين « ، ب

ه هو . است راه ونيم دو فرسخ » قصرشيرين « تا قصبة ، ت اس ی آوچك ده آه »یسبز قلعه«از . روديم یا درجه ا به و مجددا شروع شدي م ديده زمين نقاطی در خيل برف. متصور نيست بر آن ی مزيد سرد بود آه دن ب رد باري . آ . بايد شمرد را از عجايبی برودت ، چنين گرمسير است نواحي اين در صورتيكه

اده یزندگان. شد ، ديده آنهاست جزء مراتع ی نواح اين آه ی سنجاب بسيار از ايل یچادرها سياه شان س ه و اشتغال ب . آرد نظر ما را جلبی، مدت گوسفند و سايرحيوانات تربيترم ، امر دادم از طلوع قبل و صبح آرديم بيتوته» قصرشيرين« را در شب ا را گ رده اتومبيله ه آ د راه ب . بيندازن یآهنگر » آرند « مهمة از صنايع . رسيديم» آرند « و به گذشتيم» پل سه«و » دژ سرخه«و » زهاب سرپل«از

ه است ه ، آ اير نق ظرافت آن ب ان در س ران اط و اتق ر يافت اي ر آالت عالوه. شودي م آمت ه آوچك و ادوات ب آز ساخته ، اسلحه است منازل مايحتاج ه . شودي م ني ا نمون ديم ی تفنگه ستم طرز ق د ر و سي ده جدي ابقا دي ه . ام ا س ب

. آار خود بكوشند در تكميل نمايد آه تشويقی آرند از استادان اميرلشكر امر دادم . را در آرند مانديم شب

Page 100: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

آرمانشاه

ی جد٨ دوشنبه . آرديم حرآت قصد آرمانشاه و به شديم ، وارد جاده گفته را ترك» آرند « قشنگ قصبه صبحسيار مفصل چراغان . كردندي م ی ابراز شادمان زايدالوصف ،یاهال. بودند بسته را آيين آرمانشاه شهر ام ب در تم

. بود شدهی دولت و ادارات توپخانه و ميدان شوارعشاه رسيد، آه تهرانی و وآال اعيانی بسيار از بعض ، تلگرافات شب اين در ا آرمان تند ت ه تقاضا داش تقبال ب اس . ندادم و هوا نيز بسيار سرد بود اجازه نداشتم توقف خيال من اينكه نظر بهیول. ندبيايشاه آردستان سرحد خاك دارد و به سرآشی و گاه عشاير شجاع آرمانشاه اينكه به نظر ، است نزديك وآرمان

. دهم شهر انتقال اين به را از همدان غرب مرآز قشون آه در نظر دارم ی جد٩ شنبه سه

و ديدار آرديم » بستان طاق«و » بيستون «ی از آثار تاريخ سر راه . گفتيم ترك قصد همدان را به آرمانشاه صبح . شديم وارد شهر همدان» اسدآباد « سخت گردنه سر گذاشتن و پشت» آنگاور«و » خمسه« از عبور از پسه یمسافت. نهاد بايد نام ی عموم را وجد و جذبة آن بود آه رسيده یا درجه به مردم شهر احساسات اين در د ب بعي

ردم شهر، وجوه خارج از عماراتیدر يك. بودند زده نصرت ی، طاقها شهر مانده دان م ا و هم ار و علم از تجرا . داشتند اجتماع اعيان ردم ی دلجوي یب اده از م رزا اسمعي . شدم پي وبر لمي سوط ی نطق ی ن ه مب ود، آ راد نم اي و توجه جالبی خيل نطق اين. شومي نم آن ، وارد جزييات در ايران است من العاده خارق خدمات به مربوط چون

. ت اس مختص ذآر حقايق و بهی عاریگوي و گزافه از تملق ديدم بود، زيرا آه پسنديدهوان بودند، به بافته يتيم دختران آه ی قال قطعه ك ي همدان خيرية انجمن ديم عن تح ی تق د ف ه . ، آوردن ا ب شهر از آنج .نمودي، روز م شب بودند آه آويخته چراغیقدر ها را به ، آوچه آمديمه ی نظام و حكمران طبقات از اغلب ی تلگرافهاي همدان در يد، آ وده مرآز رس د ساعت تقاضا نم ه ور بودن ود ب

ين ی اهال ، زيرا آه روز قرار بدهم را در موقع تهران سته شهر را آي ه ب د آ د و تقاضا دارن شان ان ه زحمت هدر ب .نروده ی تكدر مفرط واسطه به تم از اخالق آ تم ي، م بعضيها داش بانه خواس ر و ش ه . وارد شوم بيخب را آ ا وجود زي ب

. بشوندی ضرر متحمل مردم آه نبودمی و راض نداشتمی خودنماي ميل، ابدا خوزستان آار مهم انجامين حق یآس . شد وارد خواهم شب آه دادم جواب ی نظام وزرا و حاآم هيأت به پس ستن آي آشيدن و زحمت بشته يأس طبقات شد در عموم معلوم. ندارد ه توليد گ ام ، و ب ان تم ه همراه رده اف تلگر جداگان فيع آ ا را ش و آنه

را تحمل و مخارج زحمت ی اهال بودند آه سازند، و تذکر داده منصرف تصميم مرا از اين بودند، آه قرار داده بايد ورود هر طور استشوند،ي نااميد م مردم. است سابقهي ب تهران در تاريخ یبند و آيين جشن اند، و چنين نموده

درخواست آه مجبور شدمقريبا، ت تهرانیدرپي پی و تلگرافها همراهان ابرام واسطة به. شود داده در روز قرار . آردم انتظار مخابره برطبقی آنها جواب ، و به را روز قرار داده وقت پس. آنها را بپذيرم

قزوين

. قزوين به ، ديگر از گردنه» آوج « گردنه به از همدانیيك. دارد دو مرحله راه قزوين به همدانازالغ سلطان«در . باال رفتيم سپس. شد ی، توقف گردنه ی در ابتدا است واقع آه» رزان « قرية در ه » ب در درست آ

يچ ، پس از آنجا سرازير شده . آرديم ، و ناهار صرف شديم پياده است راه نقاط ترين مرتفع سيار وخم از پ وارد بن به غروب یحوال. گرديديم قزوين یصحرا يديم اي ات . شهر رس ين تزيين د و آي زوين ی بن سابق ی از شهرها ق

ود ر نب ان شب . آمت ه بره اآم الدول ان ح ذيراي من ، از همراه ود ی گرمی خيل ی پ ا را در حقيقت. نم دروازة اينجتقبال به طبقات از همة ی آثير عده ، زيرا آه پنداشتيم تهران ده اس د آم دار اشخا . بودن ه یص دي اه آ د م ا را چن آنه . نمودمی مهربان همه به نسبت. كردي تأثير خوش بودم نديدهت بعد از توطئه اينكه خيال ، به است تهران فاضل از مجتهدين آه ی عبدالنب شيخ حاج ر ضد جمهوري دها ب آخون

رط ،یطلب منفعت از راه آقايان غالب آه یآور شرم از اقدامات ، و پس من و برخالف یمغز ي و بیفكر ي ب يا از فده مرتكب ام ش ادا هنگ د، مب ه بودن ران ورود ب ه ته دمير و تنبي رآيم ، درصدد ت ا ب هی، تلگراف آنه ن ب وده م و نمغ ، مالطفت وده پيم موافقت طريق تهران ی علما به نسبت بود، آه آرده خواهش دارم خود را دري ، و در ورود ن

شان علما ديدن مرآز، آه به د، اي ذيرم خواهند آم ه من . را بپ ه سبكسر آ ع ی ب ن یاهخو و نف ه اي ديم طايف و از قناي د آش شه دارم آاملیجدي سبت ، و همي ه ن دامات ب ا ب اق اي آنه ودهاعتن ن ام ب ار دعوت ، اي ه شيخ ب یشخص را آ

Page 101: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

اين. آردم مساعد مخابره ، و تلگراف گردد پذيرفته اطالق در حقش ی روحان لفظ آه داشت بود و لياقت بيغرض . مدارا آنم بودند، باز من توليد آرده آه مشكالت با وجود آنكردنديتصور نم. آنها شد يدآل ا مكمل جوابام آامل و خدمت نمايان فتح. بوديم رسيده نزل م به الواقعيف. گذشت خوش قزوين در ه انج سفر ی و خستگ گرفت

را . بوديم گرديده نزديك است ايران و سكونت توقف قابل ی تنها جا آه تهران و به شد،ي م بر طرف شكر و یام ل . بودند آمده قزوين عموما به تهران با اهميت و مردمان صاحبمنصبان

وارد و خارج یا عده تقريبا هر سال . بود روسها واقع یآش و قشون تطاول در معرض اخير، قزوين وات سن در .شدنديمن ١٣٢٩در بهار . آردند وارد قزوين قشون یا روسها عده ١٣٢٧ تابستان در را مراجعت عده هزار نفر از اي

عده اين نصف. باشند التيماتومی مجر شهر آوردند، آه اين ه دوهزاروپانصد نفر ب سال اما در پاييز همان . دادندار ال داده مراجعت١٣٣٠در به د و س د ش ه١۶٢۵ بع ر ديگر ب د اضافه آن نف ع. گردي ا موق الب ت يه انق ، روسابيش روس قشون زوين آم ن در ق د و اي دامات بودن ام . ساختندي خود م ی جنگ شهر را مرآز اق ، از ب انقال هنگزوين . داشت شهر اقامت در اين انگليس قشون هم یمدت. رفتند ايران را است ی مهم ی نظام نقطة ق ه ، زي ر آ ب .كندي را تهديد م منجيل مهم و راه است مسلط و آذربايجان و زنجان و رشت و همدان تهران خطوط

تهران به عزيمت

ی جد١١ پنجشنبهل ان در مي صبح ه صدها اتومبي ب ب دم جان سپار گردي ز ره ه. مرآ در ب ران هرق ر م ته ده، شديمي نزديكت ر ع ب

ل یقدر به آرجیدر حوال. گشتي م اتومبيلها افزوده اد شده اتومبي ه زي ود آ ور و مرور اشكال ب هر . داشت عبيده بيجان مراآب از اين كردي تا نظر آار م طرف ود پوش ا واقع . ب ه است تعجب یا ج ن آ ا وجود اي ا ب اتومبيله . نداد رخیا و حادثهكردند،ي نمی تصادم شوفر ماهر، آمترين نداشتن

ا دسته االتصالي عل تهران ، و تا ورود به شده نمايانی نظامی ايروپالنها آرج آسمان در رنگين و اوراق گل یهاه . كردندي م آنده پرا بر سر مسافرين شوق یو يادداشتها ين صفحة یگ رت زم ون صفحات از آث ه مل ا ب یرنگهف وه مختل ردي م جل ارات. ك شها طي بی، نماي دي م غري ق. دادن وتروار معل وا، آب دي م در ه طحزدن اده و در س ج

د ي پرواز م ی قليل ارتفاع به ه . كردن ن ب دالعظيم حضرت از دروازة ترتيب اي ر حسب عب ال ی تقاضا ، ب وارد ،یاهار ی مدخلها باشد، دورترين باغشاه از دروازه ی سير من بايست خط با اينكه . شديم تهران رديم شهر را اختي ا ، آ ت

ران . باشد شده ی قدردان مردم از زحمات ه ته ود منقلب ی آل ب ين . ب د آي ات یبن ر و تزيين در . نداشت ی شهر نظييچ يچ ه ا و در ه ت ج ين وق شن چن ذيراي ج دهی و پ شنيده ندي ودم و ن ال. ب هیاه در ب ادمانیق راز ش عفی اب و شه هيچ. نمودي م تشويق خويش اقدامات خود اميدوار و در تعقيب خدمات را به مأيوس هر خادم آه كردند،يم ز ب چي

سان . نيست و محرك مهيج،ی و حقشناس یقدر قدردان در قصدش ان تش خالص هرق وطن هللا و ني ا لل از ي باشد، بدگان منتظر است نوندگان ، بينن اتش قيمت و ش د زحم در بين قدرشناسان . را بدانن ز، هرق ند، اتر ني اهتر باش و آگود اظهاراتشان د ب ؤثرتر خواه اتر و م ن . گرانبه شها احساسات ،ی رو از اي ال ی و نماي ران ی اه يش ته از هر ، ب

. خود خشنود گردانيد و مشقات دمات و از خ چيز مرا مسرور ساخته حرآت ی آهستگ را در نهايت ، اتومبيل دادم امر ا ب د، ت ايش دقت بدهن ردم احساسات ، نم شاهده م رده را م و آ

. نمايم اظهار امتناناناز راغ خياب رق چ دان ب په وارد مي دم س و. گردي ارد پهل سمتهایگ اير ق هی و س ز آ ول مرآ ا و خ در ط يابانه

. داشتی توجه جالب بودند، منظرة بسته صف ميدان ساحتداندر په مي ام س وق ازدح اده ف ود الع سر نم حرآت. ب دور و مي دا مق لشد،ي اب اده از اتومبي وار پي ر اسب س و ب

د درست . پيدا شد مردم در ميان ی مبهم ، همهمة هنگام اين. گرديدم وم هر چن د از پرسش ی ول گشت ي نم مفه بعاداش به منورالفكر تهران طبقات گرديد، آه معلوم تح پ اير خدمات خوزستان ف را من و س ران ی، و ب ذلت جب م

، يكسر آشيده دوش را به اتومبيلم رسيدم سپه ميدان به من چون اند آه ، عهد آرده قاجاريه سلطة سال صدوپنجاهه قدام ا اين. آنند تفويض من را به و تخت روز تاج ببرند، و همان یطنت سل عمارات به از احساسات ی ناش را آ

ه هر آس آه دادم ی، امر قطع ديده بود غيرمعقول ملت یطوفان ين ب ار چن ادرت ی آ ه مب د، ب ه آن و سياست تنبيد شد سخت ن . دچار خواه د از اي ان بع ة فرم ردم ، همهم ه م دريج ب م خاموش ت د و آ م گردي د آهنگ آ و ی ناامي . فت خود گر به حرمانا مقتض . شهر امتياز داشتی قسمتهای باق به نسبت آه شدم سپه ميدان یبند آيين متوجه مجددا از است یدر اينجنم ی لشكر مرآز اظهار قدرشناس و فرمانده شهر تهران حاآم خاني مرتض سرتيپ ن . آ ه جوان اي دو ورود ب از بوده و اهليت و در هر مورد ابراز لياقت آار آرده من ، مستقيما زير دست نظام خدمت را مرجوعه ، خدمات نم

امور ، و هم انتظار ايفا آرده را بروفق ی قشون انتظامات ، هم من غيبت در ايام . است داده انجام سرعت با آمال . است آرده خاطر مرا جلب و آامال رضايت نموده و اداره شهر را مراقبتیمدن و یسياس

Page 102: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ه رئيس محمدخان سرهنگ ه نظمي ز، آ صبان ني ر خدمات ، عالوه است ی صميم از صاحبمن ابقة ب خود، در س . است فروگذار ننموده رای و مواظبت مراقبت قسم و هيچ نظر گرفته را آامال تحت اوضاع من غيبت مدت

ه آرده لياقت خود ابراز آمال آفالت ، نيز در مدت بلديه آقا بوذرجمهر، آفيل آريم سرهنگ ردم حال و درترفي مد و ساير امور مهمه ارزاق ميزان و تعمير خيابانها و حفظ و تسطيح غ ی سع ی بل وده بلي او از خدمات . است نم

: آردم ابالغ صاحبمنصبان عموم را به ذيل حكم منزل هبعد از ورود ب. دارم تجزئا و آال رضايال ي بار حضرت تأييدات يمن به« ا ارادة ،یتع زل ب ذير تزل ه ی ناپ را آ ، از دولت و مرآزيت مملكت عظمت ی ب

ن است من روز، مرآوز ذهن اولين ع ، در اي ه موق درت آ وب در صفحات را دولت و سلطة ق ه جن ستقر و ب مند م تا رضايت مراتب دانمي م ، الزم نمودم مرآز مراجعت دارآار ی و خورس و صميميت ی خاطر خود را، از ف

ده و افراد قشون از طرف صاحبمنصبان آه ی انتظار مافوق راز گردي دار اب ار، و پاي تقامت ی اظه ان و اس را آن ». اند خواستار شوم گرفته عهده به مقدس وطن و استقالل ابهت در راه آهیر ديگ مهم خدمات در انجام

رضا- قوا، سردار سپه آل و فرمانده جنگوزير

١٣٠٣ ی جد١١ مورخه تهران

خاتمه

ت فراآسيون . آغاز شد ی ديگر ، نغمه از آار خوزستان و فراغت تهران از ورود به پس دون اقلي و شرم هيچ برده تراآمه در ميان ی شديد ، تبليغات شاه بنا بر دستور محرمانه یخجلت ه آ ر علي ا را ب د دولت و آنه . برانگيختنه زوار گرفتار اشرارترآمن یير آث شد، و عده مغشوش خراسان راه ناگاه د، آ ه ی داراي گرديدن ا را ب غارت آنهورد ی نظام ی مشهد مسدود شد و پستها راه. آردند یدراز ، دست راه اطراف ات و قصب دهات به و سپس برده موم اخبار واقعا متأثر گرديدم اين از استماع . قرار گرفتند و حمله هجوم ی و داخل ی خارج ست شد سيا ، زيرا معل

يله كل هر ش ، به نبوده متوقف ی حد تا هيچ شودي م ديده از من آه ی آارهاي در مقابل در اختالل هست و هر وسه ، ازطرف از سفر خوزستان قبل آه ی رمز ی از تلگرافها ی بعض وقت در اين . كوشندي م اوضاع د ب اه وليعه شست داللت اسناد آه اين. افتاد من دست بهرسيديم آهی و جوابهاي شد،ي م مخابره ع ی بر پ ل و خفت طب و اراده عق

. نماند تاريك تا تاريخشود،ي م ثبت يادداشت قاجار دارد، عينا در اين دودمان دگان بازمان اين

شاه وليعهد به تلگراف ) اوت١٧( اسد ١۶ تاريخ به رويال هتل اويان به تهراناز ايران شاه به ا « ه حتم سه دولت ب ين فران د و همچن دن بگويي ه در لن سول ، آ ه ا قون ا را سربازها ب صبان مريك دستور صاحبمن

ه . ( آيست واقعه محرك آه دانيدي م ، شما خودتان تهران ملت تودة آشتند، و نه ا آ ان آنج ه حاجت چه است عي بان ه اوضاع.) است بي ر م روز سخت روزب ك. شوديت ف،ی نظام حكومت ترس طرف از ي د و توقي ، و از تبعيين آه ی و اقدامات پول دادن ديگر، طرف ه در بازار و ب ا ب د، ي م عمل علم ه آي را زمين ساعد ی خيل دشمن ی را ب م

شار سخت مجلس به او هم . كنديم ن آورد،ي م ی ف ره و از اي د شما دول فق د آ ، باي ا را مستحضر بداري عدم ه اروپدام اين. بدانند یبخو به آوردي م عمل او به را آه ی و اقدامات اعتبار قوانين را است ، مخصوصا الزم اق ه ی، ب اينك

يم و استقراض چهار ايالت به راجع اقدامات د ، عق دامات . بمان ور اگر اق ه ی ف د و شديدترين عمل ب مراقبت نيايدن ر از لن شود و اگ اعشار ف منظورن د، اوض ه وارد نياي رابی آل ب د خ د ش دة. خواه صرت عقي ه ن و الدول

د، ي آار م مجدانه منی آنها برا تمام آرديد، آه اشاره شما بدان آه وزير سابق و آن الممالكيمستوف ن كنن . است ايورا توسط شده عرض آه یطور به ود، شما ف ان هزاري، اوال س تلگراف ب د بيست و توم ان بع ديگر، هزار توم

رات د ب وليب. نمايي داماتمان، پ ائل در اق ل وس يچ است دشمن در دست آهی مقاب ده ، ه دارد فاي ه نصرت. ن ، الدول. نيست خوب آشيدن آارها، منت در چنين آهدانيدياما شما م. است دادهی مختصر مبلغ يك دوستانمان به عجالة

دامات كنيمي می ما پافشارعجاله. دارد الزم ، پول همچنين وزير سابق با آن روابط تحكيم عالوه به ه و اق ه الزم به آه است اما الزم ، آوريمي م عمل د آ شما آنجا خارجيها را، و مخصوصا امريكاييها و انگليسيها را، متقاعد بكنيه آوردن دست بهی، برا شخص همين طرف از است تحريك ، نتيجة قضيه اين تمام را بهان م ی، و ب ه ب نمودن ظل

ه . هستند ی صميم اعليحضرت به نسبت آه ی و اشخاص و صادق صالح اشخاص ا شما بايد بگوييد ب ا، ت خارجيه ی ضمانت هيچيها امريكاييها و انگليس سياستی نشود، برا ، ساقط است گرديده مورد تنفر عامه آه حكومت یوقت

Page 103: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ن وزير سابق آن و آدم الدوله ا نصرت اخير ب مفصل مذاآرات نتيجة. نخواهد بود در ميان ه است اي و اگر من آه به. بوده حمل در ماه ماها بدتر خواهد بود، از آنچه ی برا ، زمينه نكنيم دريافت ی پول مدرس شد عرض طوريكغ ده مبل صر فاي دا مخت غرد، ن تيد مبل ر بفرس ه. آثي دة ب درس عقي رين م يله ، آخ را وس ای ب صن ماه در تح

دالعظيم شاهزاده ول . است عب وب روابط . است الزم ی خيل پ ن ی جن ا اي ا . است شده غيرروشن شخص ب ا اينج ما خيل آه هستيم ی عمليات مشغول اك ی آنه شرفت در صورت . هستند خطرن ا را و مملكت پي ه ، ماه از ی آل را، بن دست رد خالص مهيب شخص اي د آ ه شما . خواه ه را ب دا ب اريس خ اب مراجعت پ ا جن د و ب ذاآره آني ا م آقسلطنه پارسالة مذاآرات ، ادامه الدوله و نصرت من. نماييد رن اعزازال ا ل صايح مطابق . دانيمي م الزمي را، خيل ب نرن بفرستيد، آه انگلستان را به ما، بايد زودتر صالح ی اينجاي دوستان تمام ا ل ه را آنج د، خود جلب طرف ب بكن

ق ر طب رار ب هی ق ابين آ ابق م ا، س ته م ه گذش ر چ د، ه ده ش د وع د بخواهن ام. بدهي د تم ه آن بع ع را ب را موق اجم در هر صورت روابط . گذاريميم ا او را محك را ب د، ب ه ی بكني دن اينك ه از لن ا اشاره ب شود، و آن دادهیا اينج

. بكنيم را تمام شخص آار آن،ی آل به بتوانيم خواهد بود آه آن متضمن اشاره تلف سياست از اينی آل نكنيد، ماها به اگر شما عمل واهللا. بشويم آارها نبايد پابند قانون در چنين آه موافقم منده لب به من جانكشند،ي و مكنندي م ماها را غارت . شويميم زاج . است آم نم ي م معالجه ، و من خسته و روح م . ك

واهش نمي م خ ين ك را ماش تن نی ب ا وش را متنه د، زي رافی بخري شه تلگ الط همي ا اغ دي م ب ستوف. رس الممالكيمل من توسط كندآهي م خواهش ات اتومبي را في تاده ی ب ورا اجازه . شود او فرس ه ف د ب ن من بدهي ل ، اي را از اتومبياگر خدا . هستم منتظر اجازه. دهم او ب ، به است اعزازالسلطنه از طرف اينكه عنوان به ی، ول ضرت اعليح طرف

ن آارها و برداشتن به دادن بعد از ترتيب هم بخواهد، من ه خواهم ، خواهش ملعون شخص اي رد آ را آ من ی ب ». بياوريد اتومبيل ، با خود يك هم

وليعهد محمدحسن

شاه به تلگراف پاريس به تهراناز ايران شاه به اسد١۶ اوت٧

ماژستيك هتل ع آهیا را بفرماييد، با وعده طبقات تلگراف اختيار جواب صاحب توسط« د از رف سالت بع د، ي م ، مراجعت آ كني

. بفرماييدی اظهار مهربان و همچنينع ه راج االرالدوله ب ن س ود ر م ا خ ذاآره ضاخان ب ردم م اختم آ د س ه و او را متقاع ودش ، آ ه خ االرالدوله ب س

د ي مفيد م دوستانمان تمام. برگردد اعليحضرت ی او با همراه آند، آه تلگراف ه دانن و ناصرالملك ساالرالدوله آ ی، برا نزديكی جا ، و بيايند به آنند مراجعت از اعليحضرت قبل ، ين و سيدضياءالد السلطنه و قوام الدوله و وثوق ». ما اجرا بكنند خانواده و تمام اعليحضرت خود را در پيشگاه بتوانند بيايند و وظيفهی الزم در موقع اينكه

وليعهد حسنمحمد

جواب تهران به اوياناز اوت٢٧ سنبله۴ تاريخ به . نمايد را قطع با دولت ايران روابط ، امريكا در نظر دارد آه اندمها خو در روزنامه. پسندمي شما را م عمليات«يش بكنيد و يك استفاده فقره اين از ر را پ ه نف د، آ او بگويي تيد و ب ا بفرس فير آمريك شون اگر در دولت س و در ق

. بايد آرد چهدانندي م خودشان. دادي نم رخ هيچیا قضيه بود، چنينی ديگر ترتيباد آنها آمك از طرف االن آه كنميتصور نم . آردم مستقيما با انگليسيها مذاآره خيراا سبت ی زي ه ن ر ضد ب ا ب م . داد خواهيم ادامه مذاآرات باز به همه با اين. شود داده طرف آن

ن به ، حكما راجع است كل باز مش ، دانمي م مهم ی خيل با امريكاييها را در اينجا، اگر چه مستقيم مذاآرات سأله اي م. بدهمی آار ترتيب اين به بتوانم هم باشد شايد من اگر باز الزم در هر صورت. بكنيد مذاآره در تهران با سفارتشده آشف در تلگراف آه است آلمه اراينجا چه ( را بدهيد اتومبيل ه ) ن م ( از طرف ن ا ه ه شش اينج آشف آلم . پاريس به كنمي م حرآت) نشده ». آار بكنيد فرستمي م اعانه مبلغ يك

Page 104: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

غالم: امضاء

اويان به تهراناز ايران شاه به سنبله۶ اوت٢٨ ٩٢۴ نمره

را نفر ، يك است اتخاذ شده در زدوخورد با رضاخان آهی مش خط مطابق. است شده رفع من آسالت الحمدالله«تادم پيش ا فرس ه سفير امريك افع ، و نظر ب وم من وم و صالح ی عم ردم خواهش ی عم ه آ شار آ ه ی پاف د و ب بكن

يس ژدافر شار ی همراه به آه امر آردم . نكند تمكين محرك ذير اصرار تحمل ی در تقاضاها انگل شود، و یناپ بد ، متهم تهديد است آس همه ی برا را آه مخصوصا قشون فير آمريك . بكنن ه جواب س أخير م را ب دازد ي ت ی ول انان هيچ روابط قطع ، و صحبت است ملين هميشه آمريك دولت جواب آه دهدي م شارژدافر اطالع و نيست در مي

.كندي آار م سفير ملعون بشود، مخصوصا اين روابط قطع بر ضد اينكهد، ي خود را اجرا م یها وعده مدرس ر ضد حكومت كن د، و از دولت شروع ی نظام و ب ار بكن رد آ ه راجع آ با روزنامه مديران. آردی ديگر استيضاح و مطالبی نظام حكومت د، و خود را شروع پرتست اقليت یه آردن

شرفت عدم صورت در اقليت آهكنندي م نصيحت دوستانمان. شدند متحصن در مجلس ار استيضاح پي ا آ ، از آنه . بشوند ها متحصن از سفارتخانهی بكنند و در يكیپيرو

ه عمل به ی و فورا بايد اقدامات مخفيانه اعليحضرت سه سفارت بياوريد آ زوم ، در صورت فران ول ل ا را قب ، آنه .ها نمايد از روسی پيرو آه است اين مثل ، سفير فرانسه اقدام اين نمايد و بدون

ه ی اينجا پول مخارجیبرا. شود داده الزمه دستورات سفارت بكنيد به یسع را آوريمي م دست ب ه ی ب وانيم اينك بت . سبز را بگستريم سفرة در سفارت

». باشدی مخفی آل آار بايد به اين حسنمحمد

پاريس به تهراناز

سنبله١۶ سپتامبر ٨ تاريخ ان اير شاه به ماژستيك

ل برعكس. كنيمي آار نم هيچ و دوستانمان من آه است اين نه فعاليت عدم علت« تن قب ه از رف م ( او ب یاطالع ) بردم عرض من آه استی اگر آارها طوریول. نگيرد مقصود او انجام شد، آه داده داريم آ ا تقصير ن را ، م ، زيا دشمن كهيصورت در . نداريم مردم جلب ی برا وسايل آه د، ي م خرج ی هنگفت ی پوله ه كن ن ب صايح جهت اي ا ن م

ه مدرس سابق طرفدارانی حت آه است رسيدهی و کار بجاي دهد،ي نم نتيجه ا را در نتيجه دشمن ، آ نرسيدن ، آنهرده خود جلب طرف به مدرس به پول ع است آ اد ده، زن از مجلس دشمن حرآت ، در موق د ي مب ايش گفتن و نم

. زدند آتك را در خيابانی و آازرون زادهی و حاير او دادند، و مدرس به نسبتیآميز محبتا درشكه مبادا باز او را آتك اينكه از ترس مدرس بيچاره( د ب د ي م حرآت بزنن ين . كن شما حاال مراجعت همچن

). اعتماد نمود تواني او نم حرف اما بهدهديها م وعدهی بعض رياآار شخص اين اگر چه. نيست خوبايل آهگويندي م و دوستان آرده حرآت) بم ( خود به راهزنان ديدن سان ی برا رضاخان حاليه در دست ی اگر وس

. شخص آن آردن تمامی بود برای موقع بود، حاال بهتريند شكايت ( د ي م ی از خستگ در اينجا وليعه ه اوال راجع . كن د ب ا از نداشتن اعليحضرت امالك حاصل ی ب ، و ثاني

نج مبلغ یحت.) پول ان پ ه هزارتوم ه اعليحضرت آ د، و مطابق حوال رار فرمودي ه ی ق ابين آ ه م ود ب ا ب توسط مه باي مبلغ آن شد، آه پرداخته) ول قونس از بابت قتل ( شده توقيف اشخاص به مدرس ا مدرس د ب سترد شود، ام م

، مخصوصا همه به را در مساعدت اعليحضرت حكم توانمي نم من جهت اين به و فقط او استرداد نشده تا حاال به خانواده بايد به آه است همين ن م عقيدة. اجرا نمايم كنند،ي ما آار م علنا بر ضد دشمن آه اشخاص آن خانواده به

اد ی مساعدتها و تبعيد شده شده توقيف اشخاص شود ی زي را . ب ه یب ا دشمن ی در زدوخورد خستگ اينك ذير ب ناپند شده تقويت رات . باش ا از تغيي أت شماليها گوي ، اعليحضرت دستورات مطابق . هستند ی ناراض دولت در هي با سردار سپه بصيرالدوله آه اظهار داشت ) نشده آشف مه آل يك ( بنمايم استفاده فقره اين از آرد آه خواهم یسع

». بالصواب اعلم را دارد واهللای نزديك نهايت حسنمحمد

پاريس به تهراناز ايران شاه به

Page 105: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

ميزان٢٨ اآتبر ٢٠ تاريخ به ۶ نمره

د اعليحضرت دستورات. شد دريافت مقدس دستخط« ه اب جو دادن. مجرا گردي ر . است مشكل ی خيل شيخ ب بهترا . باشيم خاموش ی قدر است ا ب ه یام أيوس اينك شود الزم او م ه است ن ورا ب يلة ف ا شخص ی حاج وس مشير ي

ن ر م ستقيم ديگ اخت غيرم دوار س ا اظه او را امي انار، و او را ب ضرتی مهرب و اعليح اختی ق ع. س ه راج به ی عشر از آن ی او چيز بايد به ظهيراالسالم به است راجع فرموديد، اما آنچه ن ی، شما چيز ساالرالدوله ر آ امي

ود ی شود، واال اشكاالت داده آرده جمع) نشده آشف آلمه يك( د ب ه . ( متصور خواه را گرب ادت ی موشها را ب عب .) است خودش شكمی برا بلكهگيردينم

ه یميرزا عباسكنندي اصرار م ی خيل دوستان. الزم است ی خيل خانيل ق ی مرتض به است راجع آنچه مدير روزنامرد ي آار م خوب ی خيل ، آه و قانون ) نشده آشف آلمه يك ( سياست ه ك دون و زودزود، ن رفتن ب يش نتيجه گ آن ، پار دشمن به جع را ی و آامل خوب و از او اطالعات آمدي نموديد، م اشاره شما بدان ، آه شخص ه ، گرفت ي م رفت ب

ت ا حرآ رده اروپ ت آ ع. اس ذيراي در موق تی پ ان از او نهاي سبتی مهرب ه را ن ذول ب د او مب غ. فرمايي از مبلان است داده بصيرالدوله آه هزارتومان پنج ، بابت هزارتومان ه ، پانصد توم الغ . است شده او داده ب تاده مب فرس

ام . است آم یخيل شده الغ انج ادتر مقاصد، مب شرفت شد، آنوقت دارد، و اگر چشمه خشك الزم ی زي ه ی از پي آنم توانمي نم ، و من چيز است همه پول اشخاص اينگونه یبرا. بايد صرفنظر آرد است شده تأمين آنها را وادار آ ». هم ندی آنها هزار تومان به نكه اي بدونی فداآار به

محمدحسن

ا اسلوب است مملكت مخالفين تشجيع اسباب در هر حال مسالمت روية آه ديدم چون ه ، و هر روز ب یا و طريقراهم اختالل دارند اسباب ميل ار را ف د، چاره آ ن بكنن دم منحصر خود را در اي ه دي ه آ ی مل ی شورا مجلس ب

اطالع ق از حقاي یا ، شمه نموده مراجعه دگان نم را ب انم اين ه پس . برس ين ب دام هم رده طور اق ه آ ام و ب وآال تم ديگر ی مل خدمات ، ادامة ملت آسايش زدن و برهم ايران ، در اختالف حاضر شاه با رويه آه نمودم خاطر نشان

ه فراغت هنوز از آار خوزستان . آيدي برنم از من ه نيافت را ب ه تر م د ي م مشغول اآم ن . كنن ا وجود اي و اوضاع بق گرفته و وليعهد پيش شاه آه یا رويه ود و چاره اند، طري د پيم رد ديگر باي د آ م مجلس . ديگر باي ه ه ه آ ه ب آنود، ا شاه از خصايص تامه را، آه قوا با اختيارات آلی آرد، و فرمانده بود، مرا تصديق برده ی پ حقايق ز او ب . واگذاشت من ، به مملكت انتظامات نام به آرده سلب شده احضار و متوقف دسايس واسطه به در تهرانی چند آه یسردار معزز بجنورد . گرفت ترآمنها شدت فتنه

ه رفت ي م ال احتم الظاهريعل. بجنورد بازگردانيدم ، و به داده تا او را خلعت برانگيخت ی و وسايط بود، وسايل آ . شود نمايان خود پشيمان و مصدر خدمات از آردةشمشير، قبضه يك و دادن عفو و اغماض اين در مقابل

اه آه گشت معلوم ی از مدت پس اما از باطنا با ش ل ، و علت داشته ی راز و ني ه تحريكات العل وده تراآم خود او ب . است شدهي او اجرا م دست مملکت به خائنين ، و نقشه استود جداگانه جلد آتاب در يك درخور ثبت دارد آه جداگانه داستان قضيه ، و اين ترآمنها باال گرفت فتنة . خواهد ب

وا و توجه ترآمانان آمدن با وجود پيش بود آه ی بديه در نظر من ه دولت ی ق اير است ، ممكن سمت آن ب در س . بدهد رخیاغتشاشات هم نقاطتم ي، و نم در آنجا برقرار نخواهد گشت ی قطع ، آرامش است در خوزستان آهی نيز تا وقت خزعل آه دانميم خواس

ن چاره . باشم نگاهداشته متمرآز و معطل را در خوزستان دولت ی از قوا یمقدار مهم دم جز اي ه ندي وسايل آه جهاما بهيچو . آورم هم فرا تهران او را به حرآت ود آ ه حاضر نب د طيب ب ه ناچار محض . خاطر بياي از اينكه استفاده ، موقع تراآمه پيشرفت د و زحمات شيخ دست ب ه گذشته نيفت اآم ب رود، ح را خوزستان ی نظام هدر ن

. داد م را انجا مأموريت ين ا ماهرانه خوزستان حاآم خان اهللا فضل سرتيپ. او آردمیمأمور دستگيرد، ي م و طرب عيش به ی، شبها را در آشت گذشت بود و ذآر آن شيخ معمول چنانكه ا صبح گذراني ه و ت ساحل ب شيخ نداشتنی از دسترس استفاده و هم مأموريت در انجام تسريع محض هم خان اهللا فضل سرتيپ. شودي نم نزديك

ال ، او ر ساحل به رده ا اغف شت آ د ساعت . شودي م سوار او ی و در آ ام گذشته از شب چن ه ی، هنگ حضار از آة شرب شت شوند،ي م سرمست مطرب مسكر و نغم ان ی آ ه نظامي فينة ب ده نزديك شيخ س دون آم ه و ب ی آس اينكر با هفت از صاحبمنصبان یيك. نمايندي شود، چند نفر مسلح ورود م ملتفت زم مجلس داخل تي ه شده ب شيخ ، و ب از و هر يك مانده مبهوت ی و ظهور ناگهان جسارت حضار از اين . هستيد توقيف امر دولت به آه كندي م خطاب . دارندي م و نردبانها را محفوظی منافذ آشت تمام نظاميان. كنندي فرار می طرف به و نوازندگان مطربانره داده حرآت وقت ان را هم شيخ خالصه ه ، از محم ول ب دون دزف د، و ب ه لرستان از راهی معطل بردن مرآز ب . داشتند اعزام

Page 106: سردار سپه: سفرنامه خوزستان

د تان از جانب از ورود او خاطرمبع ه خوزس ه آسودهیآل ب د، آ ه ش هی خارج سياست ن هی داخل دسايس و ن ب . نخواهد شد آنجا موفق امنيت زدن برهمه دامنه ی گوارا و آب لطيف ی در هوا ال در شميران فع هم خزعل رز، ب ام الب اد اي ، در خوزستان خود ي حكمران ي

ار م ديروزگ ل. نظر است و در تحتگذران ر عق ته اگ ران داش ودن باشد، در ته وا ب اظر خوشی و از ه و مند ديگران ، و نفعش شده تمام ران بر ضرر اي ه آ ی از اقدامات بودن ، و ممنوع آردن استفاده پسنديده گردد، ي م عاي

ه تر است او مغتنم یبرا را آ دان استراحت ، زي ودن ی وج وع ب ات از ارتكاب و ممن زرگ ی، خود نعمت جناي و ب . استی اجباریتوفيق

یانته

Page 107: سردار سپه: سفرنامه خوزستان