بازخوانی حافظه جمعی

81
جان و خردم خداوند به نا

Upload: aida-ghajar

Post on 11-Mar-2016

227 views

Category:

Documents


5 download

DESCRIPTION

کتاب بازخوانی حافظه جمعی

TRANSCRIPT

Page 1: بازخوانی حافظه جمعی

به نام خداوند جان و خرد

Page 2: بازخوانی حافظه جمعی
Page 3: بازخوانی حافظه جمعی

باز خواني حافظه جمعي ماسخنران ها:

آقاي محمد كاظم يزداني )تاريخ نگار(آقاي اسد بودا )استاد جامعه شناسي و پژوهشگر(

آقاي شيوا شرق )روزنامه نگار(

خاطره، تاریخ، فراموشیمتن سخنرانی پل ريکور

گفتگوگردان:

روح االمين امينی

پرسشگر:جواد دروازيان

Page 4: بازخوانی حافظه جمعی

شناسنامه:

بازخوانی حافظه جمعی ما )گفتگوی 65(گردآوری، ویرایش و انتشار: بنیاد آرمان شهرطرح جلد و برگ آرایی: روح االمین امینی

تایپ: جواد دروازیانچاپ اول: زمستان 1389

شماره گان: 1000حق چاپ محفوظ و مخصوص ناشر است.

اين كتاب با حمايت مالي اتحاديه اروپا و انستیتوت جامعه باز افغانستان منتشر شده است. مسؤولیت انتشار كتاب به عهده بنیاد آرمان شهر و مسؤولیت محتواي مطالب به عهده نويسنده يا نويسندگان است

و به هیچ وجه نمي تواند بازتاب ديدگاه نهادهای نامبرده محسوب شود.

استفاده و اقتباس از نوشته های این کتاب با ذکر منبع مجاز است. این کتاب رایگان نیست اما به منظور ترغیب به کتابخوانی در حال

حاضر به طور رایگان در اختیار خواننده قرار گرفته است.نظرات مطرح شده در این کتاب الزاما خواست و مشی آرمان شهر

نیست.شماره های تماس: 0775321697 / 0787195212

[email protected] :ایمیل

Page 5: بازخوانی حافظه جمعی

دردهاي منجامه نیستند

تا ز تن در آورمچامه و چكامه نیستند

تا به رشته ي سخن درآورمنعره نیستند

تا ز ناي جان بر آورم دردهاي من نگفتني

دردهاي من نهفتني استدردهاي من

گرچه مثل دردهاي مردم زمانه نیستدرد مردم زمانه است

مردمي که چین پوستینشانمردمي که رنگ روي آستینشان

مردمي که نامهایشانجلد کهنه ي شناسنامه هایشان

درد مي کندمن ولي تمام استخوان بودنملحظه هاي ساده ي سرودنم

درد مي کند

گفتگوگردان:

Page 6: بازخوانی حافظه جمعی

انحناي روح منشانه هاي خسته ي غرور من

تكیه گاه بي پناهي دلم شكسته استکتف گریه هاي بي بهانه ام

بازوان حس شاعرانه امزخم خورده است

دردهاي پوستي کجا درد دوستي کجا؟

این سماجت عجیب پافشاري شگفت دردهاست

دردهاي نا آشنادردهاي بومي غریب

دردهاي خانگيدردهاي کهنه ي لجوج

اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته استدست سرنوشت

خون درد رابا گلم نوشته است

پس چه گونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنمدرد رنگ و بوي غنچه ي دل است

رنگ و بوي غنچه را ز برگ هاي پس چه گونه من تو به توي آن جدا کنم

دفتر مرا دست درد مي زند ورقشعر تازه ي مرا درد گفته است

درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف مي زنم

درد حرف نیستدرد نام دیگر من است

من چه گونه خویش را صدا کنم زنده یاد قیصر امین پور

انتشارات آرمان شهر

6

Page 7: بازخوانی حافظه جمعی

باز خواني حافظه جمعي ما

نامه خواندید دوستان گرامي همان گونه که در دعوت عنوان بحث امروز »باز خواني حافظه جمعي ما« است. اما در کنار این مسأله در آغاز، معرفي کتاب »پر سیمرغ« را داریم. در ارتباط به این کتاب چند نكته را مي خواهم

با شما در میان بگذارم.بنیاد آرمان شهر جایزه اي را چندي پیش راه اندازي کرد که ادبي جایزه ي یك سیمرغ«. صلح »جایزه ي نام به قرار نویسندگان و تمام شاعران اختیار فراخوان آن در ما انترنت. از طریق مستقیم و چه از طریق گرفت چه توانستیم حدود 1000 اثري که یك مقدار آن قصه هستند آوري جمع دنیا گوشه ي چهار از شعر، مقدار یك و در سیمرغ صلح جایزه ي که است این بر قرار کنیم.

آینده به آثار برتر داده شود. جایزه برگزاري محور که است این اصلي مسأله ي اما بحث حافظه ي جمعي است. همان طوري که در فراخوان نیز از شعرا و نویسندگان خواسته شده بود در ارتباط به مسأله ي جنگ و صلح آثارشان را به دبیرخانه جشنواره بفرستند. دو نكته اي که در دو سوي هر کشوري مي تواند قرار گیرد. ما خواسته بودیم که دوستان شاعر و نویسنده در نفرت از جنگ و طرح مسأله ي قرباني ها و کساني که قسمت بفرستند. دبیرخانه به آثاري بودند شده شكنجه زیادي از آثار، یعني قسمت قریب به اتفاق این آثار در رابطه با همین مسایل استتا ما به عنوان یك نهاد کوچك مي کنند کار کشور در که دیگر نهاد صد ها کنار در کاري در زمینه ي جمع آوري خاطرات کرده باشیم. شما در جریان هستید که تاریخ افغانستان یك تاریخ شفاهي است. تاریخي است که ما واقعیت هاي جامعه ي پیش از خود را از زبان پدران خود شنیدیم. اگر مقدار اندکي هم در این مورد نوشته شده زیر یوغ حكومت هاي استبدادي در کشور نوشته شده است. حكومت هایی که نمي خواستند

7

Page 8: بازخوانی حافظه جمعی

8

انتشارات آرمان شهر

واقعیت های جاری زمان شان به گوش آیندگان برسد. کار آرمان شهر به این دلیل بود که ما بتوانیم مقداري از حرف هاي ناگفته مردم را از زبان شاعران و نویسندگاني که در بین این مردم زندگي مي کنند و درد و رنج این که کنیم. آوري جمع مي شناسند نزدیك از را مردم شما اختیار در و شد چاپ َپرسیمرغ کتاب خوشبختانه قرار گرفت. این کتاب بخشي از شعر ها است. قرار است یك نسخه ي کوچكتر این کتاب به زبان انگلیسي به نشر برسد نه به خاطر این که یك کار مد روز کرده باشیم؛ چاپ گزیده ای از آثار این جشنواره به انگلیسي به این از بسیاري ما که بدانند باید خارجي ها که بود منظور نمي فهمیم. ما را مي دانیم. آن ها گمان مي کنند حرف ها مجموعه ي قصه ها را امیدواریم در آینده به چاپ برسانیم. وعده ي قطعي نمي دهیم، به این دلیل که امكاناتی محدود

داریم. شعري از حسام الدین مهدوي را که در این کتاب آمده

خدمت تان مي خوانم: من خاور میانه ي کوچك بودم

پدرم، خاور میانه ي بزرگما به استقبال عمو هامان رفتیمآن ها با دست پر آمده بودند

با تیر و تفنگخشاب هایي که به تعداد همه کودکانمان بود

و دندان هاي که هي به هم سایید مي شدندآن ها با خنجر هاي عریان آمده بودند

تا دموکراسي را بین ما تقسیم کنندچراغ براي خودشان

نان براي خودشان گندم هاپرچم ها

Page 9: بازخوانی حافظه جمعی

9

باز خواني حافظه جمعي ما

خیابان هاخودکار ها

همه غنیمت شان بودلیك ما به لبخندي دلخوش بودیم

که از سر گردن کجي از لب هاي منقبض مان آویزان بود

Page 10: بازخوانی حافظه جمعی
Page 11: بازخوانی حافظه جمعی

و زمان معناي به شده »تاي« گرفته کلمه ي از تاریخ است. حادثه روز و زمان یعني تایروز بنابراین، وقت. است. بوده روز و ماه تاریخ اصل که معتقدند برخي یعني ماهي و روزي که حادثه اي اتفاق افتاده است. ولي

نظریه ي اول طبیعي تر و درست تر مي آید. اهمیت و ضرورت آگاهي از تاریخ:

انسان هر اندازه با هوش باشد و تالش کند حد اقل نیمي از تمام پیشرفت هاي او ریشه در تاریخ دارد، یعني اگر امروز یك کودك به دنیا بیاید و بعد از چند سال به حد رشد و بلوغ اصلي برسد متوجه خواهد شد که او در سرزمیني زندگي مي کند که داراي شهروندهاي آگاه، نظام حكومتي آماده ي خدمت، قوانین مفید، سرك ها و نهرهاي ساخته شده، زمین هاي زراعتي، کارخانه هاي کوچك و بزرگ، شفاخانه هاي مجهز، مدارس و دانشگاه ها واستادان دلسوز ریشه همه است. شده ساخته او از قبل این ها همه و... در تاریخ دارد یعني هیچ کدام را خود او نساخته بلكه به وسیله ي انسان هاي ماقبل او ساخته شده اند. چنین انساني را پشت سر گذاشته و خود اینك دوره ي کودکي که به انسان رشید و کار آزموده تبدیل شده است، وجدانًا تالش از هم تاریخ مطالعه ي پرتو در که دارد وظیفه انسان هاي ماقبل خویش و زحمت هاي آن ها که در راه

11

باز خواني حافظه جمعي ما

كاظم یزداني:

Page 12: بازخوانی حافظه جمعی

12

انتشارات آرمان شهر

و زندگي کشیده اند، آگاهي حاصل کند هموار ساختن هم نسبت به آن ها قدر شناس باشد. از طرف دیگر تاریخ یك ملت به منزله ي حافظه ي آن ملت است. مردمي که مانند نباشند، مطلع نشیب هاي گذشته خویش و فراز از انساني است که ناگهان در اثر تصادف حافظه ي خویش را از دست داده است. چنین انساني مجبور است که همه چیز را از نو بیاموزد، حتا زبان را، زباني را که فراموش ندارد، اطالع گذشته ي خویش از که ملتي است. کرده آن ها باالي تاریخي آور زیان حوادث بارها و بارها اندرزگاه یك تاریخ دیگر تعبیر به شد. خواهد تكرار بزرگ و غني مي باشد که مي توانیم از تمام فراز و فرود دیگران که را تجربه اي و بیاموزیم مفید درس هاي آن

گذاشتند در زندگي خویش به کار ببریم. به قول شاعر:هرکه ناموخت از گذشت روزگار

هیچ ناموزد زهیچ آموزگارقرآن کریم تاریخ امت هاي پیشین را مایه ي عبرت و پند آموزي دانسته و مي فرماید: »همانا در بیان تاریخ امت هاي پیشین پندها و اندرزهاي بسیار مفیدي براي صاحبان خرد پنجاه سال به همین اگر ما هم حتا اندیشه مي باشد.« و آخر تاریخ افغانستان با چشم عبرت نگاه کنیم، درس هاي بسیار مفید و آموزنده اي از آن خواهیم گرفت. در جاي دیگر مي فرماید:»اي محمد بخوان تاریخ امت هاي پیشین از یكي بگیرند«. پند و کنند تأمل آن در شاید تا را تاریخ نگاران معاصر مي گوید مطالعه ي صفحه هاي تاریخ در کتاب ها و در البالي طبقات زمین و در آثار پر شكوه و عمر مي آموزد ما به بسیار چیز ها انگیز آن ها عبرت ما را به مقیاس قابل مالحظه اي زیاد مي کند. مگر نه این نیست.« تجربه »تاریخ چیزي جز یك مشت است که ما اختیار در را تجربیات ترین عالي نتیجه ي تاریخ آیا است آمده روایتي در مي دهد. یقین به نمي دهد؟ قرار

Page 13: بازخوانی حافظه جمعی

13

باز خواني حافظه جمعي ما

رابطه فرزندانش در از به یكي که روزي حضرت علي با تاریخ گفت:»فرزندم اگر چه در تمام تاریخ همراه با گذشتگان نبودم ولي اخبار زندگي آن ها را با دقت مطالعه این با و ماندگار آن ها دقت کرده ام آثار به و کرده ام بوده ام و حوادث این مدت زنده کار گویا من در تمام تلخ و شیرین آن ها را چشیده گویا عمر جاودان یافتم.« وقتي ما تاریخ 2000 سال یا 5000 سال گذشته را مطالعه با را انسان ها تجربه هاي آن است که این مثل مي کنیم و سیر به را ما کریم قرآن مي افزاییم. خود تجربه هاي به اطراف جهان فراخوانده مي فرماید: »بگو اي سیاحت رسول خدا به امت خویش به گردش و کاوش در روي زمین بپردازید و عاقبت کساني را که پیش از شما بودند مورد مطالعه قرار دهید و از نیك و بد آن عبرت بگیرید. با آن که اکثر این مردم مشرك و برده ي بت ها بودند آن ها از شما اما بودند ساخته آن ها برده ي را خود و عبرت گرفته خود را برده نسازید. از مجموع مطالب نتیجه مي گیریم که مطالعه ي تاریخ براي هر انساني که نسبت به گذشته ي خویش اهمیت قایل باشد الزم و ضروري است به خصوص براي استادان، دانشگاهیان، دولت مردان و هر کس دیگري که خواهان تغییر به سوي ترقي و سعادت¬

کشورش باشد. چرا مردم افغانستان به تاریخ کم عالقه اند؟ اساس بحث امروز ما هم همین است. این مسأله مي تواند علل و عوامل گوناگون داشته باشد از جمله فقر عمومي و عدم قدرت خرید کتاب هاي تاریخي، کم سوادي و نا آگاهي مردم، عدم توجه دولت مردان و اهل سیاست به مطالعه ي تاریخ که این کم توجهي از سوي آن ها طبعًا کم توجهي ملت را به بار مي آورد. همچنین غلفت نشریه ها و رسانه ها از اهمیت تاریخ. چندین عامل پیدا و ناپیداي دیگر که بي عامل ترین مهم اما نیست. مقدور آن ذکر فرصت

Page 14: بازخوانی حافظه جمعی

14

انتشارات آرمان شهر

رسمي تاریخ درون خود در تاریخ به ما مردم عالقگي افغانستان است و آن مسأله ي جعل و تحریف و مسخ و یك سو نگري تاریخ کشور است. تاریخ رسمي ما از ابعاد گوناگون مي تواند مورد نقد قرار گیرد. و نواقص اساس بر سرزمین این سازد. آشكار همه براي را آن محل قبل سال 50000 از حداقل باستاني هاي کاوش سكونت انسان ها بوده است. و قبل از ورود آریایي ها به این سرزمین 1900 تا 2000 سال قبل از میالد صورت گرفته این سرزمین از آن روزگار از جمعیت هاي انسان هاي بومي انبوه بوده و آن مردم از نظر فرهنگ و تمدن به جایگاه بلند و شایسته اي ارتقا یافته بودند. اما تاریخ افغانستان نسبت به هویت ساکن هاي ماقبل آریایي ها و فرهنگ و تمدن آن ها و پیشرفت شان که در حقیقت تمدن امروزي ما هم وام دار تمدن آن ها است و مختص از آن فرهنگ است، تاریخ سیاست سكوت و خاموشي پیشه کرده است و این نقش غیر قابل بخشش مي نماید. تاریخ مكتوب فعلي انباشته از تبعیض و یك سو نگري است و در آن تنها تاریخ افغان و قبایل حكومت انعكاس یافته است؛ آن هم انعكاس سریح و یك جانبه است. در حالي که این کشور یك کشور کثیر الملت است و همه قهرماني و ایثارگري فداکاري، سرزمین این تاریخ در کرده اند اما ذکري از آن ها در تاریخ چندان نیامده است و بسیار کوتاه آمده است و در حق آن ها تبعیض بسیار ناروایي انجام گرفته است. براي مثال در جهاد میوند که نیروهاي انگلیسي به شكست سختي دچار گردیدند همه ها قهرماني داشته، حضور آن در افغانستان طوایف ي ماللي نام به دوشیزه نام یك به افتخار تمام اما نمودند ملي شناخته مي شود ختم مي گردد. قهرمان امروز که این قهرمان ملي اسمش در زمان رژیم خاندان آل یحي بر زبان ها افتاد و پیش تر از آن در هیچ منبع تاریخي نام

Page 15: بازخوانی حافظه جمعی

15

باز خواني حافظه جمعي ما

و نشاني از آن در تاریخ دیده نمي شود مثاًل کتاب هاي پادشاهان متأخر افغانستان، اهل الوقایع، سراج التواریخ که از منابع اولیه ي جهاد میوند مي باشند هیچ کدام نامي از دوشیزه ماللي نبردند. در عوض قهرمان هاي دیگري در این جنگ وجود داشته مانند کرنین شیرمحمدخان هزاره که واقعًا هم در جنگ و هم در جهاد قندهار قهرماني هاي زیادي از خود نشان داد و فداکاري او باعث گردید که تعداد تلفات مجاهدین افغاني به حداقل برسد. اما در تاریخ رسمي از وي نامي برده نمي شود و هیچ مرکز علمي و فرهنگي هم به نام او نام گذاري نشده است و در عوض مراکز فرهنگي زیادي به نام ماللي نام گذاري شده است که به احتمال قوي چنین دوشیزه اي اصاًل وجود خارجي نداشته است، اگر داشته است منبعي در این قسمت ذکر شود ما هم استفاده خواهیم کرد و سخنم را در این مورد

پس خواهم گرفت. براي آن بودن جعلي که خزانه پته کتاب گونه همین امیر مانند گمنام قهرمان چندین است روشن همگان کرور، شیخ تایمن، اسد سوري و غیره را خلق کرده که هیچ کدام این ها وجود خارجي نداشته اند. تاریخ ما زماني مي تواند مورد عالقه عموم قرار گیرد که عالمانه و صادقانه به رشته تحریر در آید. تاریخ فعلي واقعًا انباشته از جعل و تحریف مي باشد. بدیهي است که چنین تاریخي را هیچ کس به عنوان تاریخ گذشتگان خود و سرزمین خود نمی لودي سلطنتي هاي سلسله دیگر از طرف بپذیرد. تواند ها و سوري هاي هند که هیچ ربطي به تاریخ افغانستان ندارند فصلي از تاریخ کشور را به خود اختصاص داده اند. اما تاریخ سلسله شیباني، جامي بیك ها، اوزبك ها که در بلخ حكومت کردند و یا تاریخ سالطین هزاره جات تعمداً نادیده گرفته شده و هیچ ذکري از فدا کاري ها و خدمات

آن ها در تاریخ دیده نمي شود.

Page 16: بازخوانی حافظه جمعی
Page 17: بازخوانی حافظه جمعی

با تشكر از »بنیاد آرمان شهر« که ما را در این جلسه اي که به مناسبِت قربانیان جنگ برگزار شده است، دعوت جمعي« حافظة »بازخواني امروز بحث عنواِن کردند. رسمي روایت برابِر در تا حدودي که موضوعي است، از تاریخ و خاطره قرار دارد. باید در همین ابتدا یادآور شوم که بحِث حافظه ي جمعي یك بحث بسیار پیچیده افغانستان که همه چیز فكرِي به ویژه در فضاي است، که کرد خواهم من کوشش گردد. مي مطرح ربط بي به صورت نظري به این موضوع پرداخته و تا آن جا که وقت اجازه مي دهد، خط و خطوِط تئوریك آن را که با نقِد تاریخ رسمي و مدیریِت حافظه از سوي قوم مسلط و قدرت هماره ستمگر، هماره فاتح و هماره جبار ارتباط دارد، روشن سازم. هرچه گروهِ حاکم، و همچنین برخي از روشنفكران ساده لوح و سیاست مداراِن زیرك و حرفه بیرون قدرت هاي به را همواره افغانستان اي مشكالِت که نیست تردیدي اما اند، کرده فرافكني افغانستان از بحران هاي کنوني ریشه ي فرهنگي و تاریخي دارند، و در واقع به بي عدالتي ها و ستم ها و کشتارهاي همگاني بنابراین حل این بحران ها، مستلزم تأمل بر مي گردند. نظري- فلسفي در امر گذشته است. فراموشِي امر گذشته مشكالت را پیچیده تر مي کند و بازخواني آن از منظر

اسد بودا:

Page 18: بازخوانی حافظه جمعی

18

انتشارات آرمان شهر

قوم حاکم و روایتي از نوع »عبدالحي حبیبي« و »حسن غزلي یا و یون(«، افغان)اسماعیل »سمسورِ و کاکر« گروه و اقوام توسط آن از شاعرانه روایِت و سازي نخواهد حل را مسأله تاریخي، قربانیاِن و محكوم هاي بازخوانِي داریم؛ نیاز نوع دیگر از بازخوانِي به ما کرد. معطوف به رنج ها، رویاها و آرزوهاي قربانیان. به سخني قرار بازخواني این محور در بایست مي چه آن دیگر، گیرد، قربانیاني است که دسِت کم بیش از صدسال، در ما اند. زیسته فراموش و گمنام تحقیر«، و رنج »جهنِم به رمزگشایي فراموشِي اجباري نیاز داریم و در حقیقت فراموشِي تحمیل شده بر ستمدیدگان است که ضرورِت بازخواني امرگذشته، بر مبناِي حافظه جمعي را توجیهپذیر چوپاني پادشاهاِن نه حقیقي، تاریِخ موضوع سازد. مي خود از میراثي گري ویران و تخریب جز که است در افتخاري« که هاي نه »شملك اند، نگذاشته برجاي این حوزه تمدني است، نه واقع ننِگ تاریخ و مایه شرمِ افراد مشهور و سرداراِن حكومتِي که با خوردِن گوشت و خوِن مردم به نان و نوا رسیدند، نه کساني چون عبدالحي و »طرزي« که از پول »مالیات بر نفس« و »باج گیري »چپاول و »اقتصادِغارتي« کل در و محكوم« اقوام از هاي فصلي«، تاریخ و زباِن جعلي را بر این مردم تحمیل کردند. موضوع تاریخ قربانیان و »شهیداِن گمنام« است که به تعبیر ماکس هورکهایمر »گرچه استبداد پژواِك نارساِي صداِي این شهیدان را از متِن زمان زدوده است«، اما به هرحال رسالِت راستین تفكر »ترجمة هر آن چه آن ها انجام دادهاند به زباني است که شنیده شود.« ما به بازخواني صداهاي زدوده شده از متِن تاریخ و زمان نیاز با داریم، به روایت بر خالِف جریان رود و در ضدیت روایِت رسمي و فروکاسِت امر گذشته به سرگذشِت قومِ

حاکم.

Page 19: بازخوانی حافظه جمعی

19

باز خواني حافظه جمعي ما

براي بخشایش«، و فراموشي »فاجعه، عنواِن انتخاِب است که صداي قربانیاني یادبودِ نحوي به سخنرانِي که متِن روایِت از یقین به نگوییم، اگر متِن زمان از، شان یا تاریخ ـ، زدوده شده از دین رسمي ـ روایِت رسمي است، آن هم اگر هدِف ما آن باشد که به دور از غوغاها و روزگار رسم که نفرین و مدح و پوچ شعارهاي و زمانه ي ماست، در باره قربانیان سخِن معنادار بگوییم، به یقین دشوار است. من از روي قصد و نیت سه واژه فاجعه، یارِي به تا چیدم، هم کنار در را بخشایش و فراموشي از خود پاافتاده، پیش و ملموس و مانوس واژگاِن این بگیرم. فاصله ماست، روشنفكراِن گیِر دامن که فریبي آن از روشنفكر، کابردِ از آن نظر قطع ما روشنفكراِن جا که در افغانستان مصداِق واقعي ندارد و بي معناست، یعني قطار کردِن روشفنكرانه، تصور مي کنند که کارِ بشر«، »حقوِق »دموکراسي«، قبیل از مدرني مفاهیِم عین در ها آن غیره. و »بنیادگرایي« »سكوالریسم«، اند، چسبیده مفاهیم این به دندان و چنگ با که حالي هرگز آن ها را دقیق، به کار نمي برند. نگاهي گذرا به آثارِ روشنفكراِن امروزي در مطبوعات و رسانه ها، کافي است تا در یابیم که آن ها مردابی کثیف تر و آلوده تر مي نظر به زنند. مي پا و کابل دست شهِر رودخانه از رسد مفاهیم کلیشه اي از قبیل دموکراسي، حقوق بشر و پلورالیسم و ماننِد آن ها از آن جا که به خطا به کار مي روند، معنایي را همرساني نمي کنند. البته این بدان معنا نیست که ما خود را تافته ای جدابافته از دیگران تصور کنیم. من هم از آن جا که یكي از اعضاِي این جامعه ام و در فضاِي فرهنگي این جامعه که از هواي کابل هم آلوده تر است، نفس مي کشم، بخشي از بالهت ها و حماقت هاي این جامعه را با خود حمل مي کنم. این بالهت ها و حماقت در ما و شما دروني و در واقع سرشِت ثانوي

Page 20: بازخوانی حافظه جمعی

20

انتشارات آرمان شهر

ما شده اند. یك سان سازي و در نتیجه صدورِ یك حكِم تا برخي است. غلط یقین به اما موضوع این در کلي حدي به مرِض »بالهت شیفتگي« مبتال هستند که حتي دوست ندارند از بالهت و حماقِت فرهنگِي کنوني فاصله بگیرند. در جهاِن امروز افغانستان یگانه کشوري است که یك نوع »آگاهي هراسي« عجیب و غریب بر آن سایه گسترده است، ما تنها مردماني هستیم که بیل و کلنگ به مي گیریم و مكاتب را ویران مي کنیم. سوزندان و پاافتاده پیِش و عادي امر ما براي کتاب انداختِن دریا به شمار مي رود، اما به هرحال باید از جایي آغاز کنیم بتوانیم زنجیره هاي این حماقِت تایخي را پاره پاره که بازخوانِي و امر گذشته در تأمل مي رسد نظر به کنیم. مناسب قربانیان، ستمدیدگان/ سرگذشِت مبناِي بر آن ترین نقطه ي آغاز است و در واقع گذار از قلمرِو اکنون به آینده، بدون تأمل در تاریخ ستم و گذشتة فاجعه بار

رخدادپذیر نخواهد بود. و ها گویي کلي نیست؛ وراجي نظري، و فكري کار وراجي هاي بي معنایي را که سیماِي پنهان و مستورِ امر گذشته را پنهان تر مي کند، نمي توان تحِت عنواِن کارِ فكري دسته بندي کرد. کار فكري نوعي »مداخلة انقالبي در تاریخ« است گونه اي از مبارزه و پیكار در برابر کسي در برابر که درست همانند سیكلوِپ دنیاي معاصر، مالعمر از انظار پنهان است و نقاب بر چهره دارد. ما کساني که امروز به یادِ قربانیان در این جا گرد آمده ایم »در پیكارِ مي کسي بر ضد مسئولیت، گرفتِن عهده به براي مان جنگیم که نقاب بر چهره دارد... بیایید همت کنیم و این نقاب را برداریم)بنیامین، 1382: 102(.« هرچند در تفكر مدرن، به ویژه در علومِ اجتماعي بر جدایی دانش و اخالق تاکید صورت مي گیرد، اما، به هرحال تفكر بُعد اخالقي دارد، بنابراین مفاهیمی چون فاجعه، فراموشي و بخشایش،

Page 21: بازخوانی حافظه جمعی

21

باز خواني حافظه جمعي ما

عالوه بر بُعد معرفتي، بُعد اخالقي نیز دارند و به ویژه از آن جا جلسه ي امروز به »قربانیان جنگ« ارتباط دارد، این موضوع به یك معنا متضمِن نسبِت تفكر و اخالق نیز هست. تهي شدِن تفكر از اخالق نه تنها به شي وارگِي تفكر و فروکاسِت در حد ابزار، بلكه به شي وارگِي جامعة انساني نیز منجر مي گردد. در تفكر عاري از اخالق که نمونه ي آن را در نظام هاي مدیریتِي امروز مشاهده مي کنیم، میان کارخانه و دانشگاه و میان کاالي تولید شده در کارخانه و دانشجوِي فارغ التحصیل از دانشگاه، تفاوتي نمونه انتقادي، متفكراِن روایِت براساس ندارد. وجود اصیِل انساِن تولیده شده در وضعیتی که تفكر در حد ابزار تنزل مي یابد، انسان کارخانه اي است که در شي گشتگي متن همین دیدگاه اساسا در برد. به سر مي تمام تام و اگر بنابراین حتي بیست زاده شد. قرِن فاشیسِم بود که یك »پوزییتویسِت ناب« و یا »تجربهگرایي سرسخت« کوشش کند که »تفكر« را به انگیزههاي اخالقي نیاالید و یك »ایدئالیسِت سودایي« ماهِ تابناِك اخالق را وراي ستارههاي آسمان و خارج از دنیاي انسان به نظاره بنشیند، ولیكن از نظر ما تفكر هدِف اخالقي دارد؛ البته نه اخالق انتزاعي عالِم الهوت که از رنج آدمیان بیخبر است؛ بل نوعي اخالِق ماتریالیستي و انضمامیاي که در کاهِش رنج رنج به اگر تفكر میگذارد. برجاي واقعي تاثیر آدمیان قربانیان توجه نكند، تفكر نخواهد بود و چنان که آدورنو مي گوید اگر ما از ضروِت تفكر دم مي زنیم و »اگر تفكر است، رخدادپذیر ما براي درعصرحاضر هنوز فلسفي گزاره هایش از هریك در که است دلیل این به صرفا خاطرة رنج قربانیاِن انساني در اردوگاه هاي مرگ را زنده نگه مي دارد. باید فلسفة وجود داشته باشد که ]خاطراِت گذشته را[ فرا خواند، نه سایه هاي درختان صاف و بلندي روي سكوي »الیسوس « را که افالطون در فایدروس از

Page 22: بازخوانی حافظه جمعی

22

انتشارات آرمان شهر

بلكه سایه هاي زخم گناه در فضایي را که آن مي گفت، پل کلِن سروده است«.

با توجه به این مقدمه اکنون سراغ مفاهیم مي رویم.

فاجعه:همه براي حدودي تا فاجعه مفهوم رسد، مي نظر به تاریخ ندارد. توضیح به چنداني نیاز و است روشن ما کشتار تاریخ است، فاجعه و خون تاریخ افغانستان نفس بر مالیات منارها، کله اجباري، اخراِج همگاني، در را قربانیان گردِن جالد آن در که شاهي رقص و میان خون دست قرباني در برید. عبدالرحمن مي دربارِ و پا مي زد و درباریان از وجد و شادي کف مي زدند. بار در پي داشت و فاجعه پیامدهایی ها، تیموري زوال ویراني و تباهي تاریخ سرزمین، این تاریخ پس آن از است. سیاست هاي سرزمین سوزي هوتكي ها که تا هنوز این میراث در کشورِ موجود است و در دو سال گذشته کوچي ها بارها قریه ها و خانه هاي بهسود را آتش زدند، هوتكیان کروسنسكي روایت به است. تاریخ زدِ زبان بزنند. آتش را شهرها که این از نداشتند ابایي هرگز بود. تمام و تام دروان خشونت ابدالي، احمدشاه دوران زیر را مخالفانش و کرد غارت را هند معابد احمدشاه پاي فیل مي کشتند. بسیاري از شهرها را خراب کرد، اما همان گونه که در خیمه زاده شده بود، در خیمه مرد و هرگز شهر و مدنیتي از خود به یادگار نگذاشت. از آن و چوپان پادشاهاِن تاریخ افغانستان، سیاسي تاریِخ پس خیمه زاد است که جز به غارت و ویران گري به چیزي دیگري نیاندیشده اند و جز فاجعه نشانی از خود برجای نگذاشته اند. دوراِن عبدالرحمن به ویژه جنگ هاي سال هاي 1892-1893 را که در آن قتل عام 62% هزاره ها رخ داد، مي توان فاجعه بارترین دوران، در تاریخ حوزه

Page 23: بازخوانی حافظه جمعی

23

باز خواني حافظه جمعي ما

تمدنِي اسالمي ـ فارسي دانست. اگر بخواهیم به گره گاه هاي تاریخي توجه کنیم، بسیاري از بحران هاي سیاسي و اجتماعي کنوني در کشتارهمگانِي دوران عبدالرحمن انسان حیات نقِض دوران دوران، این زیرا دارد، ریشه شد. ویران کشور اخالقي و فرهنگي هاي بنیاد و بود تاریخ پس از دوران عبدالرحمن نیز تاریخ کوچي گري جامعه کلیِت به هرگز که است زاد خیمه پادشاهان و فكر نكرده اند. با وجود آن که ایدئولوژي مارکسیستي، در ایدئولوژي این است، برابري به معطوف ایدئولوژي افغانستان تفسیر قومي و زباني شد. تاریخ مارکسیسم نیز تاریخ اسالف و اخالفش سیاه است و در آن جز مانند پولیگون ها و قتل عام ها و گورستان هاي جمعي، امر اشتراکِي دیگري به چشم نمي خورد. تضعیف حكومت مرکزي از یك سو و فوران عقده هاي تاریخي از سوي دیگر، سبب گردید که در عصرجهاد دامنه ي فاجعه ها بارترین فاجعه هاي تاریخ، گسترده شود. یكي از خون فاجعه ي افشار است که در آن یك شهر انسان زیر آوار شد. در این دوران، شهر کابل، به ویژه مناطِق غربي شهر تاریخي نظِر از به کلی تخریب گردید. عصرطالبان که فاصله اي چندان با ما ندارد، حاکمیِت تام و تمام جهل و ظلمت است. امارِت اسالمِي طالبان حتي انگورهاي شمالي را از ریشه مي کندند. گذشته از قتل عام هاي انساني، به این ویژه قتل عام گسترده اي که در مزار رخ داد، در دوره ما شاهد »قتل عام فرهنگي« بودیم. طالبان بت هاي بامیان را که یكي از بزرگ ترین میراِث فرهنگِي تاریخ بشر بودند، تخریب کردند و در نتیجه بزرگ ترین حافظه

فرهنگي و تاریخي ما را از ما گرفتند. هرمنوتسین هاي چون هایدگر ، گادامر و ریكور بر بُعد زمان مندي و سرشت تاریخي انسان تاکید مي کنند. آن ها معتقد اند که انسان هستي تاریخ زاد است، یعني انسان

Page 24: بازخوانی حافظه جمعی

24

انتشارات آرمان شهر

هستي است که در درون تاریخ زاده مي شود. اگر ما این معادله را که انسان »هستي تاریخ زاد« است، در افغانستان مطرح کنیم، مي توانیم بگوییم که انسان افغانستاني هستي فاجعه زاداست؛ هستي ای که در متن فاجعه زاده مي شود، با فاجعه بزرگ مي شود. در فاجعه رشد مي کند و در متن فاجعه چشم از جهان بر مي بندد. پس نیازي نیست بیش از این در باره ي فاجعه بحث کنیم. چرا که اکثر شما دانشجو هستید، کتاب مي خوانید و درباره تاریخ سر

به سر فاجعه افغانستان آگاهي دارید.

فراموشي: اگر بپذیریم که تاریخ افغانستان تاریخی فاجعه بار است، در این صورت مهم ترین مسأله ي فكري ما چگونگي مواجه با گذشته ي فاجعه بار خواهد بود. به سخني دیگر مسأله روشنفكري در افغانستان امروز این است که آیا ما فاجعه هاي تاریخي را از یاد ببریم و فراموش کنیم، ایده اي که بیش از همه قوم حاکم به آن دامن مي زند؟ اساسًا فراموشي امكان دارد یا نه؟ آیا فراموشي امری اختیاري است که ما بتوانیم فراموش کنیم؟ اگر فراموشي امكان اگر ببخشیم؟ را ها فاجعه آیا چیست؟ حل راه ندارد ببخشیم چه چیزهایی را باید ببخشیم؟ بخشایش گران چه کساني هستند؟ آیا امر بخشایش ناپذیری هم وجو دارد ناپذیری وجود دارد، چگونه امر بخشایش یا خیر؟ اگر به لحاظ منطقي مي توان از بخشایِش امربخشایش ناپذیر سخن گفت؟ بنابراین می بینیم که فراموشی و بخشایش، مفاهیم پیچیده ای هستند که می توان در سطوح گوناگون

»معرفت شناختی«، »سیاسی« و »اخالقی« مطرح کرد. فراموشی و بخشایش را به هر معنایی که در نظر گیریم مفاهیمی هستند که در حوزه امورِ انسانی معنا می یابند. بنابراین، باید مشخص کنیم منظورِ ما از انسان چیست؟ از

Page 25: بازخوانی حافظه جمعی

25

باز خواني حافظه جمعي ما

همان عصر باستان، فیلسوفان کوشش کرده اند، انسان را تعریف کنند. یكی از مشهورترین تعاریف از آِن ارسطو است که انسان را »هستی سخن گو است.« تعریف می کند. این تعریف از انسان هم طرف دارانی دارد. در عصر جدید تعاریف دیگری از انسان مطرح گردید. در تمامی حیوان از را انسان که گردیده کوشش تعاریف این تفكیك کنند. با پیدایِش علوم اجتماعی، فرهنگ و آداب در محورِ تعریف انسان قرار گرفت. مردم شناسان، انسان حیوان برخالف کردند. تعریف فرهنگی« »هستِی را که آداب و رسوم و هنجار ندارد و از تواِن تصرف در طبیعت برخوردار نیست، انسان هستی فرهنگی است که می معنوی و مادی دستاوردهای در را آن عینی جلوة بینیم. فرهنگ، خط فاصل حیوان و انسان است؛ یعني هیچ

هستي بي فرهنگ یا انسان بي فرهنگ وجود ندارد. اما شاید خطا نباشد اگر تعریف تازه تری از انسان ارایه بحِث بنیادِ تواند می هم و است تر دقیق هم کنیم که امروز ما قرار گیرد. به نظر می رسد تعریفی که می تواند ویژگِی انسان را به درستی معین کند آن است که »انسان مي انسان سخن اگر آورد« می یاد به است که هستي چارچوب قالب در و است فرهنگي انسان اگر گوید؛ هایی مثل آداب و رسوم زندگي مي کند به این دلیل است که مي تواند به یاد بیاورد. زبان و فرهنگ نوعی انباشِت ذهنی و مبتنی بر حافظة جمعی هستند، انسان اگر نتواند به یاد بیاورد، هرگز نمی تواند سخن بگوید، هرگز قادر به زندگی جمعی نخواهد بود. اگر ما نتوانیم سرك ها را به یاد بیاوریم، اگر نتوانیم تصویری از دوستان در حافظه داشته باشیم، اگر نتوانیم قواعد و آداب را در ذهن خود نگه داریم، زندگی ما از هم فرو می پاشد. سخن گفتن از »قربانیاِن جنگ« زمانی معنا دارد که ما به یاد داشته باشیم، که جنگی صورت گرفته و این جنگ قربانیانی داشته و

Page 26: بازخوانی حافظه جمعی

26

انتشارات آرمان شهر

مشخصا بدانیم که چه کسانی و به چه دلیلی قربانی شده اند. اگر »یادآوری« را در محورِ تعریف انسان قراردهیم، در این صورت میان انسان فراموش کار و حیوان تفاوتی نخواهد بود. جامعة فراموش کار، یك جامعه ی حیوانی است، جامعه ای که نتواند افتخارات و جنایت هایش را به یاد آورد، جامعه ی حیوانی است. اگر انسان را هستي یاد آورنده تعریف کنیم و یادآوری را هم امری اجتماعی در نظر بگیریم، چیزی که در دنیای فارسی زبان همواره مورد غفلت قرار گرفته، بحث خاطره ي جمعي معنا پیدا ما تفكر در جامعة نتیجه موضوِع حقیقِی می کند و در که بود خواهد گذشته با معقول و اخالقی ای مواجهه

یادآوری و فراموشی در مرکز آن قرار دارد. ای انسان هستی این سخن که باید خاطرنشان کرد که نیست که ظرفیِت معنا بدان یاد می آورد، به است که تمامی رخدادها را در انسان الیتناهی است و حافظه ی خود نگه می داد. درست به دلیل محدودیِت حافظة آدمی است که موضوع اولیت بندی خاطرات گذشته مطرح می گردد. یكی از مهم ترین تأمالت در این موضوع کتاب نیچه است که تمامِی مسأله ِی آن بهنگام« نا »تأمالت رهایی از شِر مرده ریگ گذشته است. تأمالت نا بهنگام، یعنی تفكر ناگهانی و چیزی شبیه معجزه یا رخداد. نیچه در تأمالِت نابهنگام در فصلی تحت عنوان »سودمندی و نا سودمندِی تاریخ برای زندگی« می گوید:» به رمه ای که در پیش روی شما می چرد بیاندیشید. این حیوانات هیچ درکی از امروز و فردا ندارند، به جز آن که این سو و آن سو می جهند، می خورند، می آسایند، هضم می کنند، و دوباره می جهند و از بام تا شام و از روزی به روزی ».)14 :1383 دهند)نیچه، می ادمه نحو همین به دیگر به نظر نیچه دیدن چنین زندگی سعادت مندانه ای برای انسانی که رنج تاریخ را بر دوش می کشد و نمی تواند

Page 27: بازخوانی حافظه جمعی

27

باز خواني حافظه جمعي ما

بار سنگیِن امر گذشته را از دوش بیاندازد، »چندان آسان نیست،... او خوشی حیوان را با حسرت می نگرد« که در جزیرة فراموشی و بی حافظه گی می چرد و می خورد. اما جای باشد، تواند حیوان نمی آدمی است که بدیهی آن دارد که از » حیوان بپرسد: چرا از خوش بختِی خود سخن نمی گویی و بی تفاوت به من می نگری؟ حیوان من زیرا بگوید: و دهد پاسخ خواهد می خود نوبة به همیشه پیش از آن که سخنی بگویم، فراموش می کنم، چه می خواستم بگویم- لیكن حیوان همین پاسخ را نیز بالفاصله فراموش کرد و ساکت ماند: به این سبب انسان فقط متحیر می ماند.« درد و الِم اساسی انسان آن است که »قادر به فراموش کردن نیست و همیشه وابسته به گذشته باقی می ماند، به هرسرعتی به هرجا بگریزد، وابسته به گذشته است...مكررِ در مكررِ زمان ورقی از دفتِر زمان جدا می شود، می افتد و به این سو و آن سو می رود، و دوباره ناگهان سراسیمه به دامِن انسان بر می گردد. آن گاه انسان می گوید، »من به یاد می آورم« و بر حیوان

که بی درنگ فراموش می کند، حسرت می خورد.«و است زاد تاریخ هستی سو یك از انسان هرحال به دیگر سوی از اوست، آغوش حسرِت مقیم بارگذشته حافظه ي انسان گنجایش همه چیز را ندارد. درست در این معادله ناممكن بودن فراموشی و یادآوری مطلق است موضوع یك حیث به »فراموشی« و »یادآوری« که معرفتی، اخالقی و سیاسی مطرح می گردد. فراموشی، از آن جا که به ظرفیت و تواِن حافظه انسانی ارتباط دارد، است، عمل نوعی که جهت آن از دارن، معرفتی بُعد مشمول حكِم اخالقی قرار می گیرد و از آن حیث که قدرت های سیاسی می تواند درحافظه دست کاری کنند، امری سیاسی نیز هست. بنابراین، فراموشی، به معنای دل از میان بی شمار انتخاب نیست، از گذشته کندِن مطلق

Page 28: بازخوانی حافظه جمعی

28

انتشارات آرمان شهر

)ethico-political(رخدادهاست، نوعی »امر خالقیـ سیاسیاز منظر معرفتی، اخالقی و سیاسی در مورد و می توان

آن تأمل کرد.ریشه شناسی »واژه فراموشی«، به روشن شدن این بحث به قدیم فارسِی زبان در فراموشی کرد. خواهد کمك صورت »پرُمشت/فرامشت/فرمشت« به کار رفته است و تا هنوز در زبان هزارگی همین طور دست نخورده به کار می رود. پرمشت، یعنی پرکردِن دستان چیزی را محكم ادبیات در انتخاب. نوعی نتیجه در و گرفتن دست در و )برای( for ترکیبی واژه ارزِ هم فراموشی انگلیسی، getting )به دست آوردن/ به دست گرفتن(، درست معادله

همان واژة »پرمشت«. از آن جا در فقدان حافظه زندگی انسان از هم فرو می پاشد و استمرارِ زندگی ناممكن می گردد، سخن گفتن از فراموشِی ناب، در جامعة انسانی، بی معناست. به سخنی دیگر، فراموشی از دست دادن، برای به دست آوردن است. در جامعه استبدادی، ستمدیدگان از

یاد می روند و جالدان و فاتحان به یادآورده می شوند. اساسی ترین نكته آن است که یاد آوري امری شخصي اجتماعی الگوهای از گذشته امر فراموشِی یا و نیست تبعیت می کنند. بنابراین خاطره سازی و خاطره سوزی، مكمل و مالزم هم اند. پته خزانه یك متن جعلي است، اما الگوی یادآوری و خاطره سازی قابل تحلیل است؛ نوع نوعی حافظه دست کاری شده باهمكاری حكومت که از نظر تحلیلی در »سطِح عملی)practical level( قرار دارد و بنابراین عالوه بر کاوش معرفتی مشموِل داوری اخالقی هرچند کتاب این معرفتی، نظر از گیرد. می قرار نیز جعلی، اما بازتاِب تصویر قوم حاکم از انسان و جهان است و با زندگی کوچی گری موبه به مو قابل تطبیق است. اگر با هنر قرائت آشنا باشیم و پته خزانه را درست قرائت کنیم، در خواهیم یافت که انتحاري هایی که امروز در

Page 29: بازخوانی حافظه جمعی

29

باز خواني حافظه جمعي ما

تولید خزانه پته متن در پیشاپیش بینیم مي ها سرك شده است. تمامی شاعران پته خزانه شاعر و در عین حال حبیبی عبدالحی قول به که پهلوانی هستند. هم پهلوان »بلخ را آتش می زند، هرات را ویران می کند و بامیان در که قهرماني میاِن من گماِن به زند.« می آتش را انتحار مي امروز پته خزانه مطرح مي شود و طالبي که کند و دیروز شهرها را آتش می زد و در بامیان »قتِل معناداری تفاوت بود، »)cultural genocide(فرهنگی عام نوعی کتاب، این جعل که جا آن از اما ندارد. وجود کنِش انسانی و عملی است، می توان در باره آن داورِی این جعل با عبدالحی که نیست تردیدی کرد. اخالقی نسبت است. شده غیراخالقی کارِ مرتكِب یك کتاب، ما با این کتاِب مجعول، نیز بعد معرفتی و اخالقی دارد. آیا یادآوری پته خزانه و شاعرانی که هم شاعر اند، هم را که قربانیانی یا بیاریم یاد به را اند پهلوان و چوپان حاکماِن جبار حق زندگی را از آنان گرفتند؟ بنابراین در یك سوِی یادآوری از نوع پته خزانه، خاطره سازی برای قوم حاکم وجود دارد، در سوی دیگری آن خاطره سوزِی قربانیان، در یك طرف دست کاری حافظه فرهنگی ـ تمدنی وجود دارد، در سوی دیگر، فراموشی تحمیلی و استاد را چه آن ستمدیدگان. خاطره و تاریخ سرکوب یاد به عنوان »تاریخ مرده« از آن اکنون یزدانی همین شده کاری دست حافظه سطح در تحلیلی نظر از کرد، گذشته امر مدیریِت نوعی دارد؛ قرار قدرت سوی از departed(حاکم. »تاریخ مرده قومِ ارزش های بر محورِ history(« که مدیریت آن را »َده تاریخ تولنه« به عهده

داشت و فاقِد ارجاع حقیقی است، هیچ وقت از کله منارها و قتل عام ها و جنایت های دهشتناکی چون رقِص مرده و پرتاب کردِن قربانیان از باالی کوه آسمایی کابل روی سنگ ها و صخره ها، که در واقع جزیی از سرگرمی و

Page 30: بازخوانی حافظه جمعی

30

انتشارات آرمان شهر

تفریح حكومت های جبار به شمار می رفتند، یاد نمی کند. تاریخ مرده، در واقع همان ابوالهوِل هولناِك تاریخرسمي و رسمی سازی تاریخ است که در اندك زماني، نام ها را تبدیل و خاطرات تاریخی حوزه تمدنِی خراسان را نیست و نابود کرد و به جای آن یك مشت جعلیات فاقد ارجاع حقیقی که عبدالحی از آن به عنوان »تاریخ درخشان یاد می کند«، به ما تحویل داد. شاید بتوان گفت، این تاریخ نه از نور حقیقت، بلكه از تیره گی و ظلمِت جعل و دروغ اما این بدان معنا نیست که ستمدیدگان درخشان است. به ببرند. یاد از را تباهی و ستم از گذشته های سرشار سوی از تحمیلی فراموشی گستردگِی و شدت موازات بازگفِت برای ها آن محكوم، اقوام بر حاکم قدرِت امر گذشته شان زبان های مخفی تری چون »دوبیتی«، را ها این مانند و »تمثیل« ، »افسانه« المثل«، »ضرب ابداع کرده اند و از این طریق ظلم ها و ستم های حاکمان

جبار و ستمگر را در خاطره ها زنده نگه داشته اند.

بخشایش: تا این جا درباره فراموشی بحث کردیم و یادآورشدیم که فراموشی، به معنای از یادبردن نیست، نوعی انتخاب امری، به خاطر به از یادبردن است. نوعی معادله است، افغانی را ناسیونالیسِت ادبیاِت یاد داشتن امر دیگر. اگر درست واکاوی کنیم، این موضوع روشن تر می گردد. کسانی که از ما می خواهند کشتارهای همگانی و جنایت های گذشته را از یاد ببریم، خودشان نه تنها گذشته شان بهای جعل و تحریف به بلكه حتی برند، یاد نمی از را برای قربانیان، تمدنی و خاطره سوزی این حوزه تاریخ واقع در و بحث سومین اند. کرده سازی خاطره شان )forgiveness(اما بحث »بخشایش ما، امروز پایانِی بحث است. بخشایش نیز هم بُعد معرفتی دارد که در آن ذهن به

Page 31: بازخوانی حافظه جمعی

31

باز خواني حافظه جمعي ما

بخشایش دست می یابد، نظیر آن چه که در فیلِم سینمایی کیشلوفسكی به نام »آبی« رخ می دهد و یا در نمایشنامه های چون هملِت شكسپیر که هملت قاتِل پدرش را می بخشایش به تاریخی و جمعی ذهن جا، این در بخشد. دست می یابند که از نظر تحلیلی در سطح معرفتی قرار دارد. اما بخشایش بیش از آن که یك مسأله ی معرفتی که فراموشی برخالِف است. اخالقی ای مسأله باشد، بُعد اخالقِی آن است، در بُعد معرفتِی آن برجسته تر از بخشایش بُعد اخالقی برجسته تر از بُعد معرفتی است. تا آن جا که به بحِث امروز ارتباط دارد، پرسش این است که آیا فاجعه ها و کشتارهای فراموش ناپذیر را ببخشیم از به گناه و طلب بخشایش اعتراف یا خیر؟ آیا بدون قربانیان، سخن گفتن از بخشایش معناداراست؟ آیا طرح »)unforgivable(بخشایش در حوزه امور »بخشایش ناپذیرنظر از ریختن، برسر سرب همگانی، کشتارهای چون اگر و چرا؟ ببخشیم اگر یاخیر؟ است درست اخالقی نبخشیم چرا؟ بخشاینده چه کسی است و چه کسانی باید

بخشیده شوند؟از آن جا که بخشایش و »گناه )guilt( هم پیوندی مستقیم دارند و بخشایش در واقع بخشایش »گناه« است، برای توضیح این امر ناگزیریم از مفهوم »گناه« کمك بگیرم. معتقد است که هرچند بخشایش در مارگالیت، آویشی سكوالریستی و بشری حقوق بحث یك امروز جهاِن که در حوزه عدالِت انتقالی مطرح و براساس رنج انسانی دینی ریشه مفهوم این هرحال به اما گردد، می توجیه بی چندان او سخن شاید .)Margalit,2002: 183( دارد انسان را نباشد. برخالف متافیزیك اسالمی که مناسبت هستی به لحاظ فطری پاك می داند، گناه در متافیزیك غربی – مسیحی، مفهومی اساسی به شمار می رود، زیرا با خوردن درخت معرفت فطرِت انسان به گناه آلوده شد.

Page 32: بازخوانی حافظه جمعی

32

انتشارات آرمان شهر

برخی بر این باورند که رمان، ادبیاِت عصرگناه است و در واقع مسأله ی اعتراف به گناه به پیدایش این »ژانِر ادبی« منجر گردید. به هرحال گناه، یك مسأله عمده در متافیزیك غرب است. پل ریكور، در کتاب »نمادشناسی شر« یادآور می شود که احساس گناه، موجب دگرگونی عمیق در آگاهی انسان می گردد و سبب می گردد انسان به سرشِت شیطانی خویش پی ببرد. از نظر ریكور، انسان ها گناهان گذشته را باید به حیث تعلیم و تربیت درك از آن جا که موضوِع از آن ها عبرت گیرند. نموده و بلكه غربی، متافیزیِك در گناه بررسی نه امروز بحث روشن کردن مفهوم بخشایش است که گناه هم بسته ی آن به شمار می رود، مفهوم گناه را در چارچوب نظری دنبال آلمانی تئولوجیست و فیلسوف یاسپرس، کارل

خواهم کرد. پس از جنِگ جهانی دوم، و قتل عام یهودیان، گناه به یك بدل گردید و کسانی چون فلسفی و روشنفكرانه بحث هایدگر، هانا آرنت و یاسپرس و پیش از آن ها کسانی چون آدورنو و هوکهایمر، به ویژه والتربنیامین کوشش کردند، فاجعه های ناشی از روشنگری را با مفهوم گناه توضیح دهند. کارل یاسپرس در این باره کتاب »پرسشی در باِب گناه آلمانی« را نوشت و در آن چهار نوع گناه را از هم تفكیك کرد: گناه جنایی)criminal guilt(، »گناه سیاسی)political guilt(«، »گناه اخالقی)moral guilt( و »گناه متافیزیكی)metaphysical guilt(« گناه جنایی به تخطی از قانون در محدوده یك تشكیالت قضائی مربوط می شود. بازیگران سیاسی توسط قابلیت مجازات با گناه سیاسی، حكومت برای جرایمی که انجام داده اند سر و کار دارد. گناه، اخالقی همان ندای وجدان و در واقع احساِس گناهِ کردن توبه امكان اخالقی گناهكارِ برای است. فردی وجود دارد، اما به دلیل خودفریبی و یا هردلیل دیگری،

Page 33: بازخوانی حافظه جمعی

33

باز خواني حافظه جمعي ما

منافع شخصی و ترس، مرتكب گناه می شوند. قبیل از هاست آن وجداِن قاضی، ترین بزرگ هرحال، به اما و با تحلیل شخصِی و فردی شان می توانند گناه شان را تشخیص دهند. چهارمین نوع گناه، گناه متافیزیكی است ارتباط انسان انسانیِت و بشریت افتادن خطر به با که که است گناهی متافیزیكی گناه دیگر سخنی به دارد. نابودی و تهدید انسان در معرض انسانیِت اصِل در آن متافیزیكی گناه »)Jspers, 1976: 31-32(گیرد می قرار همان احساِس حقارِت انسان پس از فاجعه های اخالقی و

کشتارهای همگانی است. به نظر می رسد پرداختن به گناه از این منظر و بر محورِ به مسأله ی طرح یك دار، و خون انسان گوشت رنج تمام معنا روشنفكرانه است که یادآوری قربانیان جنگ در کانون آن قرار دارد. براساس این دسته بندی می توان گفت در تاریخ افغانستان ما شاهد تمامی انواع این گناهان بوده ایم، ولی هرگز مسأله مجازات در میان نبوده است، اما اگر به تاریخ مراجعه کنیم، تاریخ افغانستان با زنجیره ای از گناهان متافیزیكی و غیر قابل بخشایشی پیوند می خورد که در آن اصل انسانیِت انسان مورد بی احترامی نخست تمامی رخدادهایی که در بخش قرار می گیرد. این سخنرانی تحت عنوان توضیح مفهوم »فاجعه« یادآور شدیم، تحت عنوان متافیزیكی قرار می گیرند و بنابراین نه تنها کارگرداناِن این فجایع، قابل بخشایش نیستند، بلكه از اند، قایل احترام انسان انسانیت اصل به که کسانی را %62 عام قتل کرد. خواهند شرم احساس بابت این به هیچ وجه نمی توان بخشید، کشتِن اطفال و کودکان بی گناه و یادگاری نوشتن با خون آن ها در دیوار خانه ها هرگز قابل بخشایش نیستند. تجاوزهای ناموسی و بی احترامی به حریم عفت یك جامعه را نمی توان بخشید. اگر این گناهكاران مجازات نشوند، و اگر گناهان گذشته

Page 34: بازخوانی حافظه جمعی

34

انتشارات آرمان شهر

ما عبرت تاریخی و به قول ریكور »درسی برای زندگی ادامه همچنان تاریخی فجایع این نشود« آینده در بهتر

خواهد یافت. انسان انسانیِت اصل آن در که هایی فاجعه هرحال به نقض می شود نه تنها نباید از یادبرد، بلكه نباید بخشید.

ببخشید اگر من نتوانستم جزئیات این بحث را روشن کنم، امید وارم خطوط کلی بحث برای شما روشن شده باشد و اگر کاستی بوده از جانب من بوده است، از شما طلب بخشایش دارم. در هرصورت بدل کردن یادآوری قربانیان را به یك مسأله ی پیش پاافتاده و مد روز جفای مضاعف و قربانیان وحشت یادآوری از نباید اما بر آن هاست، هراس داشت. ما هرکدام در حد و توان خویش مسیحایی هستیم که می توانیم به رخدادهای فراموش شده تاریخی براي باشد شمعي میتواند انگشتي هر بدمیم. تازه نفس که شعلهاي ناخن هر و تاریخ« قربانیان »گرامیداشِت میتوان با آن »خرابآبادِ ستم« را به آتش کشید و هر واژه »مسیحایي« که با دمِ حیاتبخشش نسیم بهشتي حیات و

حقیقت و رستگاری از گناه را در جان ما مي وزد.

Page 35: بازخوانی حافظه جمعی

مهمانان فرزانه، بانوان روشنفكران، محضردانشجویان، شهر، آرمان بنیاد اندکاران دست همچنان و ورجاوند درود عرض مي کنم. از بنیاد آرمان شهر سپاسگزارم که اندازی یك گفتگوی مهم و ارزنده را یك زمینه ی راه بار دیگر مساعد ساخت تا فرصت چندی در جمع اربابان ذوق و سكو نشینان فرهنگ وخردورزی باشیم. پیش از آغاز بحث و راه اندازی گفتگو درباره ی سوژه امروزین که یكی از مباحث ارزنده و مهم به شمارمی رود دوست و پراکنده بیان صورت در که کنم عنوان دارم دیدگاه های نه چندان منسجم، بنده را مورد بخشایش قرار جمعی حافظه ی درباره ی کردن گفتگو زیرا دهید. درآمد های تحلیلی و تاریخی را به گونه ی جدی می طلبد. این در تمام آمادگی با باید روشنفكرانه تعهد برمبنای تاریخی مسایل به پرداختن زیرا کرد نظر ابراز زمینه درآمدی پژوهشی و موشكافانه را می خواهد. اما پیش از که دارم دوست بحث، موضوع درباره ی گفتگو آغاز یك قصه ي کوتاه را بیان کنم. در تاریخ بیهقي آمده که کرده دعوت را خود دوستان روز یك محمود سلطان به بود حاضرباشد از وزرایش که عالقمند اما یكي بود مهمانی نیامد. سلطان بهلول عاقل را آورد و در جاي او جریان در نكرد. رفتار گذشته مثل عاقل بهلول نشاند.

شیوا شرق:

Page 36: بازخوانی حافظه جمعی

36

انتشارات آرمان شهر

گفت و آمد پیش پرسشی سلطان براي طعام صرف بهلول چرا مثل گذشته نیستي؟ بهلول گفت من خودم نیستم به جاي وزیري آمده ام که در غیابت به سر مي به راي بدخشان 5600 از شیواي شرق که من هم برد. انجام سر بیایم. مجلس به نتوانستم و ام آورده دست جانشین دکتر محي الدین مهدي هستم تا به عوض ایشان دوستان پیشنهاد بر بنا بحث مورد سوژه ی درباره ی استاد با من که گذاشت نباید ناگفته کنم. ابرازنظر درس افتخار که دارم مشترك وجه یك دانشمندم خواندن را در نزد ایشان دارم چون در دانشكده ی ادبیات ایشان جای به امروز بنابراین، بودند. من استاد فارسی دیدگاه هاي پراکنده ی خود را خدمت تان ارایه مي کنم. و فرهنگي فلسفي، کالن درآمدهاي که بحثي هم آن تاریخي را نیازمند است باید با معیارهاي درستی که یك پژوهشگر و یك نویسنده و یك انسان تاریخ مند با آن درباره ی که هرکسی پس گردد. ارایه است درگیر در را ها الیه آن باید کند ابرازنظرمی حافظه ی جمعی نظر مد را تاریخ وضوح بزرگ نظریه ي و بگیرد نظر گرفته برداشت ها و دریافت های خود را ارایه کند. حاال درین باره باید گفت که بازخوانی برداشت های جمعی یا تفسیر تاریخ در زمان ویژه، برای قوام گرفتن شالوده های نظام وهنجارهای اجتماعی موثراست. بایست به بازخوانی حافظه ی جمعی پرداخت. زیرا راه ایجاد عناصر سازنده ی بازخوانی از تنها ملی همگرایی به گذار و اعتمادملی بازخوانی تیوری دارد. امكان آن های تجربه و تاریخ ترین مهم از یكی ازمنازعه پس جامعه های در تاریخ و عادالنه زیست به رسیدن راه که تیوری هاست دادخواهی ملی را هموار می کند. جامعه ی درگیر به بحران ما باید بازخوانی و تفسیرمجدد تاریخ را روی دست گیرد و مسایل عدالت انتقالی و دادخواهی را جهت شكل دادن

Page 37: بازخوانی حافظه جمعی

37

باز خواني حافظه جمعي ما

بازخوانی حافظه ی ارزش های تساهل گرا مطرح سازد. جمعی در حقیقت روش سالم رسیدن به دادگاه تاریخی تاریخ شدگان متهم و شدگان قربانی آن در که است تاریخی افسردگی های و شوند گرفته شناسایی به باید اصلي پرسش تاریخ درباره ی اینك گردد. جبران شان مي باشد داشته ترس اگر نویسنده اي آیا که است این نویسد مي که متنی در یا کند گرایي حقیقت تواند حقیقت گرا باشد؟ این پرسش همان بحث کانون خود تاریخ به عنوان هستی انسان اصالت هاي خود انسان و عنوان به نویسد مي نگار آن چه که تاریخ است. زاد شجاعانه آیا افغانستان مثل جامعه اي در مورخ یك کارکرده یا در نگارش تاریخ خود دچار توهم و ترس ناشی از دوران توتالیتر بوده است. تاریخ ما بدون تردید من این از پیش اما هاست. زدایی حقیقت این دچار عنوان مي کنم که تاریخ ما یك تاریخ منسوخ است که داران اکراه حكومت و زمانی نگارنده ی آن دچار جبر نگارش به را آن توهم بدون نتوانسته که بوده وقت را خود ویژه ي و خاص تعریف منسوخ تاریخ بگیرد. کثرت نگاه نام به چیزي ما منسوخ تاریخ در دارد. آن زمانه ي روح و متن در گرایانه واقعیت و گرایانه احمدشاه زمان از ویژه به افغانستان تاریخ زیرا نداریم. تاکنون که دشواری شود. مي قومي و قبیله یي ابدالي ویژگي هاي است. منسوخ تاریخ تاریخ، این دارد. ادامه و ها حقیقت تواند نمي که است این منسوخ تاریخ واقعیت هاي دروني و متني، تاریخي و فرهنگي، انساني همه ي المان های این جامعه را نظر به بافت و قومیتي که دارد حمل کند. بنابراین، وقتي روح تاریخ دچار سانسور است پس نمي تواند حقیقت را حمل کند. روشنفكران و تاریخ بررسی، از پس را تاریخی چنین شناسان جامعه منسوخ می گویند. یعني تاریخی که بسیاري از حقیقت

Page 38: بازخوانی حافظه جمعی

38

انتشارات آرمان شهر

روایت کند. تواند نمی را ها برداشت و ها عینیت ها، حتا تجربه هاي بشري را در متن آن یا در روح کلي آن ما نداریم. آن چه که من بیان مي کنم از ابوالفضل بیهقي محمد فیض تاریخ تا التواریخ تاج و التواریخ سراج تا میرغالم فرهنگ، میرمحمدصدیق تاریخ هزاره، کاتب محمدغباراست که در روح این تواریخ گوناگون آن ها از دوره ها و زمان هاي گوناگون نوشته اند و اگر همه ی آن ها را بررسي کنیم، تجربه و نظریه ي بزرگ تاریخ و این تاریخ به دست مي آوریم از تحلیل هایی را که ما منسوخ آن بزرگ بدنه ي است که یك تاریخي همین ها، حضورملیت توانید نمي شما مثال گونه ی به است. فرهنگ ها و زبان ها و باالخره تبارشناسي که یك بحث متن و در روح را است افغانستان در معضلي و کلیدي معاصر مورخان بر نگاهي و تاریخي هاي برداشت افغانستان مشاهده کنید که چه قدر هزاره ها نظر به تمدني که دارند حضور دارند، چه قدر تاجیك ها یا فارسي زبان قدر چه دارند. حضور شان چندهزارساله تمدن با ها اقلیت هاي قومي و زباني دیگر حضور دارند. و چه قدر بافت که افغانستان نام به جامعه اي عیني هاي واقعیت قومي آن متفاوت و گونا گون است در این تاریخ نهفته است و متن تاریخ مكتوب گواه آن است. باور من این تاریخي. جبر به گردد برمي این ها همه ي که است نظریه ي استیالیي که دوستان مان اشاره کردند. این جا می خواهم از نویسنده ای فرانسوی نژاد، ژاك دریدا که در کتاب »جهان وطني یا بخشایش« خود نسبت به این که کنم یادآوری کرده اشاره هژمون این و اصطالح مسأله ی بخشایش را در جوامع دچار به بحران مطرح می کند و اشاره هایی به اهل بخشش و بخشایش گری دارد و تاریخ دادگاه به گردد برمی موارد این همه ی که شان تاریخ که جوامعی در جمعی حافظه ی بازخوانی

Page 39: بازخوانی حافظه جمعی

39

باز خواني حافظه جمعي ما

دچار تحریف گرایی و گسست است. ما متاسفانه در سه ایم بوده درگیر سرنوشتی چنین با پسین سال صد نویسنده اي یا روشنفكر، مورخ، اگر حال تا ازگذشته بوده همه زیر تاثیر دیترمینسم تاریخي، اکراه تاریخي یا قرار حاکم هاي قدرت استیالي هم یا و تاریخي جبر نوشته پذیرانه ترس گونه ی به را تاریخ یا و اند داشته دارد. قرار ما دسترس در حاال که متونی اند. کرده نمونه هاي زیاد آن را درافغانستان کنوني نگاه مي کنیم به عنوان یك درآمد کوچك دارند. پیامدهایی که چه که سقاوي« »دوهمه تبارگرایانه ی نوشته به توانید می نویسنده ي آن اسماعیل یون است نظر بیاندازید. که یكي که متنی بر بنا افغانستان چهره هاي ترین فاشیست از نوشته می باشد که ادامه ي تاریخ منسوخ چیزی جدا ازین در هم اکنون همین که بودن منسوخ نیست. گونه ها جامعه ی ما ادامه دارد. حاال با چنین تاریخي که منسوخ است و تاریخ مكتوب هم یك بحث فلسفي- فرهنگي و پس دارد. نیاز را یي تجربه و اساسي رویكرد یك بازخوانی و تفسیرتاریخ تیوری از شود می چگونه حافظه ی جمعی چشم پوشی کرد. این ها مسایلی هستند که باید بررسي کنیم. معترضه ی دیگر این است که ما با درآمد وضوحي براین تاریخ چه تحلیلی به دست خواهیم ملي، تنش مسأله ي از که است تحلیلی همان آورد؟ حضور و یابي حقیقت عدالت، ملی، بخشایش مسأله ي ما بستر این در آید. مي دست به متفاوت هاي تمدن دچار معضلی مي شویم که هزاره خود را پیدا نمي کند، اقلیت هاي همچنان. ها اوزبیك و افغان ها ها، تاجیك دیگري که خود را شهروندان این سرزمین می دانند نیز تا باشد چگونه باید تاریخ متن بنابرین کنند. نمي پیدا برابری حقوقی وارزش های مدنی هر تبار را حمل کند. با که مورخیني پیراموني، نگاه که است ُپرواضح

Page 40: بازخوانی حافظه جمعی

40

انتشارات آرمان شهر

تباري هاي ارزش جغرافیاي با و تمدن زبان، فرهنگ، و تواند عادالنه نمی باشد نخورده ها دیگر گره هویت حقیقت گرا باشد؟ چنان چه نگاه تاریخ نگاران دیگر نیز این است. متفاوت مان سرزمین نگاران تاریخ نگاه با تفاوت را در تاریخ ویل دورانت می توانیم دریابیم. نگاه هم و فرهنگ هم زبان، هم که ای بیروني مورخین جغرافیاي ما نیستند، دیده می شود نگارش آن ها تحریف گرایانه و دچار متن منسوخ نیست. حقیقت هایی را که و رباطك بغالن، سرکوتل مانند ها کتیبه بسیاري در از اگر داریم مان تاریخي بستر در که سایرکتیبه هایی آن کنیم، مشاهد المللي بین و بیروني مورخین نگاه حقیقتي نیست که حیدر ژوبل نوشته یا توسط فالن مورخ دیگر زیر سوال رفته است. من مي خواهم عنوان کنم که بنابر مان تاریخ یا درمتن و تاریخ گرایي خود، ما در و گرایی قومیت خواهی، تمامیت و استیال موجودیت شدیم. تاریخي سانسور یك دچار یی قبیله شیونیزم سانسور تاریخي ای که معضل هویت زدایی را سبب شده متن در را حقیقت موجودیت عدم کل در و است نباید در این که تاریخي روایت می کند. نكته ی دیگر باره ی جو حاکم دوران نویسندگان را از یاد ببریم. با آن گری وسرکوب اختناق وجود با ها آن از برخی هم نظام های موجود نتوانستند که به گونه ای حقیقت گرایی کنند. با وجودی که نویسندگان ما در فضای بسیار بدي غبار حداقل محمد میرغالم مثل باید بردند. مي به سر روایت های و کردند مي نوشته را حقایق از درصدي کش پیش جمعی، حافظه ی بازخوانی جهت را روشنی جامعه ي کنوني ما مي کردند. تفسیرگرایی در تاریخ و تاریخي جبر که دهد می نشان تاریخی متون حالجی برآمدگاه قومي داشته است. برای روشن شدن این مفهوم هژمون خواستگاه تاریخي جبر که گفت باید نخست

Page 41: بازخوانی حافظه جمعی

41

باز خواني حافظه جمعي ما

تاریخ سبب است تباری و قومي طلبي برتری مسلط دوران و معاصر جهان در حتا است. شده منسوخ حاکمیت عقل و ارزش های شهروندی چنین استیالگرایی است. موجود افغانستان سیاسی قدرت راس در ها متاسفانه چنین برتری خواهی ها درجریان سه صد سال راه تاکنون و داشته ادامه سلسله یك عنوان به تاریخ تفاهم ملی و تساهل را دشوار ساخته است. حتا به حدی مشكل آفرین بوده که کسی نمی تواند دادخواهی کند و مثال گونه ی به دارد. بیان را ساز متهم های پرسش یا برابر در تواند نمي بیدارکنوني روشنفكر هزاره ي هیچ نادر غدار دارد، عبدالرحمان خاین دست آوردهایی که مورد اند کرده دیگران باالی را اکراه و جبر دارد، کند. مطرح را تاریخي دادخواهي و دهد قرار اعتراض بازخوانی ای که یكي از بحث هاي بسیار کالن کشورهاي جبر این تاسف با شود. می پنداشته منازعه از پس هنوزهم ادامه دارد. حتا هزاره هایی که روشنفكر هستند استیالیي و قدرت هاي داران شان در تكه بنابراین که بزرگ نظریه ي توانند نمي دارند، حضور کنوني قومي تاریخ را زیر عنوان بازخوانی حافظه جمعی عنوان کنند جبر پایان بحث و دریافت و تحلیل منسوخ، بحث و تاریخي را عنوان و مورد بازنگری قرار دهند. تا در آینده هیچ کسي گرگ کسي نباشد. هیچ کسي برتر از کسي تاریخمند و باشد و حضورهمه ی هویت ها حضورنداشته های ارزش و عدالت تاریخ محوریت تا باشد؛ انساني انساني هویت ارزش هاي به همان نظر انسانی گردد و تاریخ در ما حاال گردد. تعریف نگار تاریخ اصلي تحریف گرای مان دچار چه هستیم؟ پاسخ این است که تواند نمی متاسفانه ما این هستیم که گذشته ي ما دچار تحریف و سانسور تا باشد داشته حقیقت با پیوندی زدگی متن هویت تاریخ ما را شكل نسازد. بنابرین تاریخ

Page 42: بازخوانی حافظه جمعی

42

انتشارات آرمان شهر

پس است. شده تحریف گذشته ي یك از یادکرد فراچنگ ما از تاریخ می رساند که گذشته ي ما اگر ده بارهم در الیه هاي متني اش بازخواني شود و باز خواني در آن صورت گیرد گذشته اي نیست که وضوح تاریخی را به عنوان راه حلي براي ما بدهد. زیرا چنین تجربه هاي در را زدگی دچارتحریف و جبرزده واگریانه، و سرد میان ملت های دیگر نداریم. بنابرین اگر قرار باشد برای رسیدن به دادگاه تاریخی وعدالت ملی ما برمبنای روایت های تاریخی مان بحث تنش ملي، بحث هویت و بحث زبان و یك پارچگي ملی و روش های ملت شدن را به سازیم مطرح امروزي انسان معاصر رویكردهاي عنوان ناگزیر هستیم که متن حقیقی و تحریف شده تاریخ را کشور، این در ملیت ها از بسیاري زیرا کنیم، تفكیك چارچوب های در عادالنه گونه ی به سال صد سه طي مدنی قدرت سیاسی حضور ندارند بنا بر جبرزدگی آن ها نمي توانند تنش های سازنده ای را بیان کنند و یا از هاي ملت از بعضي مانند خود تمدني مثال و تمدن کشورهای چند تبار یادآوری کنند یا اختیاربازخوانی آن چنین موجود روزگار در کسی اگر و باشند. داشته را مسایلی را بیان کند ما دچار یك معضل تاریخي خواهیم شد. بدون تردید این معضل برخواسته از همان تحریفي است که در متن تاریخ وجود دارد و روایت های سیاه چنین وجود با اما کند. می حكایت را استیالگرایی تفاوت بی تنش این ادامه ی برابر در ما نباید وضعی حمل روشنفكري جنبش هاي من نظر از یعنی بمانیم. باید امروز که هستند تاریخي مسئولیت این کننده ي پرسش اساسي را مطرح کنند که کي ها اهل بخشایش، خواهی بخشایش و گرفتن قرار اتهام رفتن، دادگاه حافظه ی بازخوانی باید روشنفكران طیف یعنی هستند. در که است این من پیشنهاد و کنند. عنوان را جمعی

Page 43: بازخوانی حافظه جمعی

43

باز خواني حافظه جمعي ما

درآمدهای شان تاریخی بررسی پروسه ی یا و جریان دریدایی را مراعات کنند. در دیدگاه هاي دریدایي ژاك قدرت قوم، یك دار فرمان آیا کند، مي مطرح دریدا مداري که به کانال هاي نامشروع قدرت رابطه دارد مي تواند در جایگاه بخشایش قرار بگیرد و دادگاه تاریخ را این یا یا مبارزه علیه فراموشي را عنوان کند و بسازد؟ باید روشنفكران را امر این کند؟ گري بخشایش که مراعات کنند که با چنین تاریخي مخاطب هستند و دچار گذشته ی همچنان و هستند تاریخ شده تحریف متن در زیرا دارند. تاریخی جبر با خورده گره طوالنی که هستم تاریخ مخاطب من هم طالبانی پسا افغانستان تاریخي نوشته، ژبل حیدر یا است، نوشته هزاره کاتب که آن را نهله هاي برتري طلبی قومیت و تبار آن فربه ساخته است. با چنین تاریخ موجود و اسناد در دسترس برماست که چگونه مي توانیم مسأله ي بخشایش را که یكي از مباحث عمده ي باز خواني حافظه ي جمعي است

مطرح کنیم.میرغالم تا سوم و دوم اول، مشروطه روشنفكران محمدغبار و دکتر عبدالرحمان محمودي و اسمایل بلخي ما که کردند ادا را خود هاي مسئوولیت سلسله یك برمبنای متون دست نوشته ی آن ها باز خواني مي کنیم. و بقیه را به نسلي که ما هستیم گذاشتند. اما با تاسف نباید از یاد برد که ما دقیق تسلیم به الیناسیون شدیم که ما را جن زدگي تاریخي یا از خود بیگانگي تاریخي بخشیده است که نمي توانیم تاریخ را به گونه ي درست مورد بازخوانی ما دانند که می دهیم. همه قرار شناسانه متن بررسی و هویتي معضل هستیم، تاریخي تنش دچار افغانستان در هستیم. همان مجموعه بحث هایی که فرهنگي و انساني هستند. شما اگر خواسته باشید مسأله ي بخشایش ملي را مطرح کنید، عدالت انتقالي را عملی سازید، اقتدار مدني

Page 44: بازخوانی حافظه جمعی

44

انتشارات آرمان شهر

برابرهم ها تا هویت بیاورید به وجود افغانستان را در باشند، پس باید تیوری بازخوانی حافظه ی جمعی و جبر تاریخي مداوا شود و دادگاه تاریخي به وجود بیاید، زیر باید مبحث هویت و گفتمان هویت را مطرح کنیم. چون به ما کند. حل را معضل این تواند نمي منسوخ تاریخ چنین تاریخی اگر مراجعه کنیم اسماعیل یون عنوان مي همه و... کرزي حامد تا ابدالي شاه احمد از که کند اقتدار را فالن هزاره حق این سرزمین هستند و کاره ي ندارد که در دست خود بگیرد. یعني هزاره همان معاون دوم و تاجیك همان معاون اول و پشتون همیشه حاکم. این کنم. مي ارایه من که نیست فاشیستي نگاه این برداشت هاي تحلیلي از تاریخ منسوخ است که متاسفانه تساهل به راه رسیدن دارد. ادامه هم ما معاصر تا عصر تاریخي چنین از هویت بحث با را پذیری همدیگر و نمي توانیم استنتاج کنیم. مشخص است علت این که ما دچار چنین تاریخي شدیم، سیاست هژموني و قومي بوده است. و برخی هم ناشی از نگاه مورخین ما نسبت به متن تاریخي ما بوده است. یعني تاریخ نویس ما هرکسي که و دیگرپذیر انسان یك یعني نبوده. پلورالیستیك بوده یك انسان که پذیرای تمدن ها، حضور اقوام و اقلیت ها و تبارهاي مختلف را در نگارش متنش مورد نظر بگیرد نویسنده ی این تاریخ نبوده. بنابراین، باز خواني حافظه ي معضل دچار یك داریم ما که تاریخي چنین از جمعي کالن است. مي خواهم نتیجه ي بحث را بگویم. و آن این

که پیامدهاي تاریخ منسوخ در افغانستان چه بوده است:منسوخ تاریخ پیامدهاي از یكي تاریخي افسردگي -1است. تاریخ تحریف گرا که واقعیت هاي عیني و اجتماعي و تباري را در خود حمل نكرده سبب افسردگی یا ترس را واضحي بسیار هاي مثال دوستان می گردد. تاریخی ارایه کردند. مثال: تنها ماللي مي تواند در حادثه ي میوند

Page 45: بازخوانی حافظه جمعی

45

باز خواني حافظه جمعي ما

قهرمان باشد. شیرمحمد هزاره حضور ندارد. نادرخان مي رود روح سلسال و شمامه را در بامیان مي تراشد که ملیتي به نام هزاره حمل کننده ي یك تمدن و هویت فرهنگي نباشد همه ی این ها ناشی از افسردگی تاریخ است. این تاریخی افسردگي شده. رویدادهایی چنین دچار تاریخ قامت کشیدن، پرسش گري، مجال مطرح کردن مجال بنابراین که هایی ملیت براي را تاریخ نظریه ي وضوح نظریه ي استیالیي تاریخ محروم مانده اند نمي دهد. نتیجه کند مي فكر هزاره که است همین استیالیي تاریخ ي باشد. چون در باید درجه دوم جایگاهي که قرار دارد 300 سال حضور نداشته باور کرده که دیگر نمي تواند حضور داشته باشد. زیرا افسردگي تاریخي نصیب او بنا بر موجودیت متن استیالیی و منسوخ تاریخ شكل گرفته

است. 2- بحث دیگر این که روح زمانه ي ما حقیقت گرا نمي شود. روشنفكر مسئوولیت خود را از دست مي دهد. راهي براي مطرح کردن همدیگر پذیري و همگرایي و رسیدن را راه آن باشد گرا حقیقت که مطلوب تاریخ به یك بسته مي بیند. یكي دیگری از پیامد هاي تاریخ منسوخ

هم این است.3- نكته ي دیگر اینكه ما فرار از واقعیت ها مي کنیم و مباحث تبار شناسي را که از نظر گاه مورخین گذشته مان متاسفانه دور بوده، مطرح نمي سازیم مسأله ای که باید از بازخوانی تاریخی روش های تفاهمی و انسجام پذیری

آن به دست آید.جمعی حافظه ی بازخوانی زمینه ی داشتن درعدم -4دادگاهي به نام تاریخ نداریم. چون یكي از پیامدهاي تاریخ نبود یك دادگاه تاریخي است تا چارچوب های منسوخ که ای تاریخي دادگاه گردد. تدوین هویت ها حقوق در که رهبري هر و قومي دار تكه هر اکنون همین

Page 46: بازخوانی حافظه جمعی

46

انتشارات آرمان شهر

اساس این بر بگیرد. پرسش به را باشد می افغانستان فراموش مي تاریخي تاریخي و جبر فاجعه ي است که شود. برای من یك روشنفكر هزاره را نشان بدهید که رویداد خونین و غیر انساني در برابر خالق هزاره را مورد پرسش و یادکرد قرار داده باشد؟. مگر چرا ما نمي توانیم استخوان هاي دفن شده ي حبیب اهلل کلكاني را با یارانش کنیم. دفن دوباره هستند، دانیم مي که جایي همان در اما چرا دیگران توانستند داوود را بیاورند و دوباره دفن کنند. این جا است که کسی نمي تواند مطرح کند که ما باید دادگاه تاریخ داشته باشیم. دادگاه تاریخ یك واقعیت است. این را روشنفكران نترس، خداشناس و برابری خواه هزاره که رویكردهاست همین روی کنند. بایدعنوان را تراژیدي هاي خالق هزاره تواند دردها و نمي دیگر بازخوانی کند. تاجیك نمي تواند بازخواني کند استخوان با که جایي در را کلكاني اهلل حبیب ي پوسیده هاي 12 یارش دفن هستند دوباره دفن سازد. پشتون اگر جبر تاریخي نصیبش شده و اگر آسیب تاریخي دیده است نمي تواند عنوان کند که دادگاه تاریخي باید به میان آید. حاال بازخواني حافظه ي جمعي حكم مي کند که ما راهي براي عنوان کردن یك سلسله راه حل هاي انساني و اخالقي و دیني را داشته باشیم که نظریه ي تاریخ به ما کمك کند تا ما در برابر هم عادالنه زندگي کنیم ودیگر با تنش و محور عدالت انساني، هاي ارزش نرویم. پیش دشواري برای برابری خواهانه و پذیر و همدیگر و کثرت گرا مدني و ماهوي برابري به تا آوریم. وجود به همدیگر برسیم. در فرجام برایند بازخوانی حافظه جمعی ما سبب گردد که دادگاه و دوران گذار به دست بیاید و ما تنش های ملی و واگرایانه ی خود را در آن به اساس تجربه تساهل گرا حل بسازیم. البته دادگاه که هیچ کسي دیگر آقا و بادار کسي دیگر نباشد. هژمون مسلط هیچ تبار را

Page 47: بازخوانی حافظه جمعی

47

باز خواني حافظه جمعي ما

کسي قبول نكند. مجرایی که درآن بحث بازخواني هویت و یك پارچگي ملی، تبارشناسي و قومیت شناسي مباحث یكدیگر ما که بگیرد شكل فرهنگي و سیاسي بزرگ را تثبیت کنیم و راه مفاهمه را پیش بگیریم. بنا به این نبود دادگاه تاریخی این پرسش را هنوز باقي گذاشته که کي ها اهل بخشایش هستند؟ حامد کرزي یا فالن کسي نادرشاه است؟ شده کشته ناتو بمبارد در برادرش که یا فالن کسي که یا وارثین خالق هزاره؟ حامد کرزي اقتدار مدني مشروعیت فرهنگي و مشروعیت سیاسي و

دارد که دادگاه تاریخ را مطرح کند. 5- چه باید کرد؟

من به اهل خرد و دانش پیشنهاد می کنم که باید تاریخ مان را فشرده نویسي کنیم، تاریخ مان را بر اساس واقعیت هاي عیني که در جامعه بوده دوباره بنویسم، برای انجام این کار اسناد و مدارك زیادي وجود دارد. هر کس وارد مورد، ها ده »انترنت« شود یا جهان مجازي جوالبافت روي معضل تاریخ نگاري در افغانستان از تاریخ نگاران داخلي و تاریخ نگاران خارجي پیدا مي کند. تا نظریه ي بزرگ وضوح تاریخ را بیان کند و حقیقتي که منسوخ شده مشخص و منوط به کدام هویت این سرزمین است. تا معلوم شود که کاکه ی میدان و هویت 50000 ساله تمدني این سرزمیني که همگان را برادر خود مي گوید نوشته هاي سنگي شان، کتیبه کي ها هستند. کتیبه ها و هاي فرهنگي و تاریخي شان و نقاشي شان از کدام دوره است تا کدام دوره. نبود چنین زمینه هایی سبب گردید ما دچار یك حافظه ي جمعي جبرزده شویم که نتوانیم حق مدني و سیاسي خود را در چارچوب ارزش های انسانی و عادالنه بگیریم. ازاین که درین بحث بدون آمادگی به

بیانگری پرداختم پوزش می خواهم.

Page 48: بازخوانی حافظه جمعی
Page 49: بازخوانی حافظه جمعی

جواد دروازیان:اگر بخواهم صحبت سخنران هاي گرامي را در چند جمله جمع بندي کنم: هر سه سخنران بحران در تاریخ و تاریخ نگاري در کشور را به رسمیت شناختند و براي حل آن آن به سخنران سه هر که دوم ي نكته کردند. تاکید به بود. برابري در ها انسان همه برابري کردند. تاکید عبارت دیگر روح بحث این بود که همان طوري که شما حق دارید ما هم مستحق هستیم. یعني باید براي همه ي انسان هاي این سرزمین حق داده شود و این ها هویت خود را زنده بسازند. به طور روشن و واضح آقاي شیوا اشاره کردند. دست آورد بزرگ جهان و آقاي یزداني حتا تا قرن بیست و یكم طرح بحث برابري است. اما به طور خاص باالي دو نكته کم تر توجه صورت گرفت: اول بحث یك طرفه بود. متاسفانه سخنران هاي گرامي به این نپرداختند که طي سي سال اخیر تنها باالي یك تعداد اقوام بحران نبوده است. یعني تمام مردم افغانستان از هر قومي که بودند به گونه اي در این بحران ها صدمه دیده اند. از طرف دیگر بخش بزرگي از جامعه که در این سرزمین به فراموشي سپرده شده اند مسأله ي زنان است. من در مقاله اي خوانده بودم که تاریخ به راستي در حق زنان کم لطفي کرده است. اگر تاریخ امروز جهان را زنان

بخش پرسش و پاسخ:

Page 50: بازخوانی حافظه جمعی

50

انتشارات آرمان شهر

مي نوشتند چه تفاوتی با تاریخي که امروز است داشت؟ متاسفانه به این بحث هیچ اشاره ي نشد.

اول از آقاي بودا مي خواهم بپرسم که شما اشاره نمودید که کنترول خاطره. ولي توضیح ندادید که کنترل خاطره چه است و چه گونه ممكن است. بحث دیگر این است که در یك بخش خاطرات ما اوج مي گیرد و یك جاي دیگر ما به فقدان خاطره دچار هستیم. در افغانستان هم ما به این مشكل رو به رو هستیم. مي خواهم روشن بسازید نیاز فراموشي به کجا و است خاطره به نیاز کجا که ایجاد بحران هم و کاهش خاطره افزایش داریم؟ چون

مي کند.

آقاي بودا:البته بحث کنترل خاطره را با یك مفهوم آکادمیك دیگر سیاست گذاري خاطره. یا سیاست خاطره نام به داریم. ولي شود. مي اعمال ها حكومت طرف از معمواًل این سانسور خاطره همیشه خود آگاه نیستند. در باره ي این که ما چه چیز ها را به یاد داشته باشیم و چه چیزها باید فراموش شود. من نظر خود را نمي گویم چون اگر نظر خود را بگویم در این جامعه ي جنجالي وحشتناك است. معمواًل هالواکس و والتر بنیامین تا پل ریكور و دیگران همه تاکید مي کنند و نیچه هم در تأمالت نا بهنگام مي گویند که از خاطره بخشي را بگیریم که به درد زندگي بخورد. یعني لحظه هاي خطر را به یاد بیاورد. یعني آن لحظه اي که یك انسان قرباني آرزو داشت که زنده بماند ولي نماند. آن لحظه اي است که انساني که قرباني است خانه اش آتش زده نشود و شد. لحظه اي که قربانیان به صورت دسته جمعي اخراج شدند. درست همین لحظه هاي خطر، رویاها و اوضاع انسان قرباني است که وجه اخالقي یادآوري خودش را نمایان مي سازد. این جا است که به

Page 51: بازخوانی حافظه جمعی

51

باز خواني حافظه جمعي ما

گفته ي آقاي شرق مي رسیم. تمام کار بنیامین تزهایی در باب فلسفه ي تاریخ این است که عمل و وقایع نگاري که تمایز میان حوادث کوچك و بزرگ بیاد بیاورد این است که در همین دنیا سحراي محشر به پا کند. سحراي

محشر نوعی یاد آوري رنج قربانیان است.

جواد دروازیان:آقاي یزداني روي تاریخ بیشتر صحبت کردند، مي خواهم اول یك مثال را روشن کنم تا بعد بهتر منظور پرسشم روشن شود. ما زماني که تاریخ اروپا را مطالعه مي کنیم، مي بینیم که هر دوره ي تاریخي بر اساس ویژگي هاي اجتماعي آن دوره است. مثاًل قرون وسطا، عصر رنسانس، عصر روشنگري یا عصر مدرن و پسا مدرن. اما زماني که شما در کل شرق و به طور خاص کشور خودمان نگاه تعیین افراد اساس بر دوران هر که بینیم مي کنیم مي دوران خان، اهلل امان حكومت دوران مثاًل است، شده حاکمیت حبیب اهلل کلكاني، دوران حاکمیت یا پادشاهي ظاهرشاه و یا دوران پادشاهي احمد شاه ابدالي و... از این جا نتیجه مي گیریم که افراد خاصی هستند که قهرمان ما یك چرا است. قهرمان که است فرد هستند، تاریخ تاریخ اجتماعي نداریم و اگر امروز کسي بخواهد تاریخ را با رویكرد اجتماعي بنگارد، بر پایه ي کدام عناصر یا

المان ها باید بنویسد؟

آقاي یزداني: تاریخ نویسي در افغانستان سابقه ي بسیار طوالني ندارد و بسیار ابتدایي است. من به این باورم که هر چه بیشتر در این زمینه کار شود و فكر و اندیشه ي مردم تكامل پیدا کند تاریخ افغانستان هم مثل تاریخ همان کشورهاي پیشرفته به دوره هاي گونا گون تقسیم خواهد شد و دوره

Page 52: بازخوانی حافظه جمعی

52

انتشارات آرمان شهر

هاي روشن و مدون در اختیار مردم قرار خواهد گرفت. چون ابتدا یك کار در یك جامعه آغاز مي شود خواهي امروز هم اما نقایص زیادي برخوردار است. از نخواهي مي شود به چند دوره تقسیم کنیم: تاریخ قبل از اسالم، تاریخ بعد از اسالم و تاریخ معاصر. خود ما هستیم که باید تقسیم بندي کنیم. وقتي به آن سطح رسیدیم خود به خود مي را نویسي تاریخ آمد. خواهد به وجود بندي تقسیم توانیم به عكاسي تشبیه کنیم. اگر کسي پیر است در این عكاسي عكسي را که مي گیرد پیر مي آید، اگر جوان است جوان و اگر زیبا است عكس زیبا مي آید و اگر است. نقاشي از نازیبا مي آید. عكاسي غیر است نازیبا تابع مورخ که کند پیدا ارزش تواند مي زماني تاریخ واقعیت ها باشد. البته در تاریخ همه ملت ها خوب و بد وجود دارد. ما واقعیت ها را باید در تاریخ نگاري انعكاس افغانستان دهیم و تمام طبقات را در نظر بگیریم. تاریخ بیشتر روي امرا و حكامي که در این جا سلطنت کرده اند متمرکز شده است. از حال عامه ي مردم غافل بوده اند. مثل همین زن ها که شما گفتید، زن ها نیمی از جمعیت را تشكیل مي دهند. زن ها شخصیت هاي خدمت گذاري داشته است ولي تاریخ افغانستان در این مورد ساکت بوده است. بعد از این باید تصمیم بگیریم که اگر تاریخي مي خواهیم بنویسیم تمام زوایا و گوشه هاي یك جامعه را مد نظر بگیریم تا یك تاریخ واقعي بدون تعصب قومي، مذهبي و زباني را در آن به کار بریم. تاریخي باشد که

واقعیت ها را منعكس کند.

جواد دروازیان:مثال را اخیر سال 300 خاص طور به شما شیوا آقاي بود قبیله اي این سه صد سال تاریخ در دادید و گفتید و توسط سران قبیله نوشته شده است، قبل آن ما تاریخ

Page 53: بازخوانی حافظه جمعی

53

باز خواني حافظه جمعي ما

اجتماعي داشتیم. آیا قبل از آن قبیله وجود نداشت. یك استثنا مي خواهم قایل شوم شاهنامه فردوسي را که یك مقدار رویكرد اجتماعي در آن دیده مي شود بقیه تاریخ اجتماعي اثر دیگري داریم که در آن وضعیت ها چند

مردم منعكس شده باشد. نكته ي دیگر را هم اگر شما اشاره مي کردید که در ده سال اخیر قربانیان اصلي کي ها بودند و چرا به این دوران اعضاي از یكي با ي مصاحبه یك ما شود. نمي توجه پرسیدم که ایشان از داشتیم. علوم اکادمي تاریخ بخش چرا اکادمي علوم روي پنجاه سال اخیر کار نكرده است روي ما که دهد نمي پول ما براي دولت چون گفت پنجاه سال اخیر کار کنیم. حال پرسش این است شما از ده این به روشنفكران چرا کردید روشنفكران صحبت

سال اخیر توجه نكردند؟

شیوا شرق:اول این که در باره ي بانوان در تاریخ مي خواهم عنوان کنم که روح تاریخ ما روح مرد ساالر است و زبان در ادبیات حاکم زبان مذکر است. متاسفانه مي شد از بي بي سنگري، از شیرین هزاره، از بانواني که در جنگ افغان و انگلیس و بانوان دیگري که نشان های کالن تاریخي داشتند برابر با مرداني مي خواندیم که قطي نسوار خود را نشاني براي کسان دیگر روان مي کردند. این روح روح مرد ساالر است. از بین بردن این روح بستگي به بانواني

دارد که خودشان آغاز به کار کنند.ما پیش از سه صد سال درخت آسویك و اشتال یسنا و یادداشت هاي تاریخي که از تمدن زرتشتي به این طرف، یك گونه تدوین شده است که بسیاري از حقایق تمدني و وقت جغرافیاي و وقت جامعه ي فرهنگي حقایق و بدون و سانسور بدون برد، دست بدون وقت سرزمین

Page 54: بازخوانی حافظه جمعی

54

انتشارات آرمان شهر

کدام تمامیت خواهي و برتري طلبي و دید فزون خواهانه است. شما این سرزمین را در وندیداد مي بینید کتابي که مربوط به اراضي و نام شهرها مي شود در اوستا همه چیز به گونه ي حقایق است، اگر بررسي جنگ توران و ایران است، واقعیت هاي آن طرف هم هست و واقعیت هاي این طرف هم هست. یعني ما تحریف و حقیقت زدایي در متن تاریخ وقت نداریم. این که حاال من یك درد تاریخي

دارم به قول شاعر آواره ي افغانستان که:من تكه هایم را زماني از دست داده بودم

کسي دیگري آمد و گفت تو

اینجا نیستي هژموني داریم، استیال طرف این به سال صد سه از ما داریم، جبری وجود دارد که آمده و گفته من محق هستم و تو محق نیستي. این بحث مي شود بحث فرهنگي، بحث تاریخي، بحث سیاسي و بحث هنري و ارزش هاي کتبي و... من مي خواهم بگویم که تاریخ سه صد سال به این طرف به دلیلی تاریخ منسوخ است که آن حقایقي را که ما در داشته هاي پیشین داریم در تاریخ سه صد سال به این طرف نادیده گرفته شده است. مثاًل شما اگر خواسته باشید یادداشت هاي درخت آسویت و یا تكار زریمران را نخستین سرود زبان فارسي را جستجو کنید در تاریخ سه صدسال که شكل گرفته نمي بینید. به جز این که آقاي غبار یا کاتب هزاره جاي جایي به گونه ي یك شگرد از آن یاد کرده اند و نوشته کردند. ده سال اخیر افغانستان یا همین سه دهه ي که بسیار کسان نگاه بد بینانه به این وضعیت دارند من به عنوان شهروند افغانستاني اول عوامل از بسیاري پذیري. همدیگر بعد و بینم مي را بیروني رهبران بودند که به خطا رفتند متاسفانه ملت ها و اقلیت هاي دیگر قرباني رهبران نا فرهمند جریان هاي سیاسي

Page 55: بازخوانی حافظه جمعی

55

باز خواني حافظه جمعي ما

شدند. نمونه هاشان هنوز باالي سر ما هستند. هر روز اگر افتد گردن ما مي شكند. تاریخ ده سال ابلهي از بام مي اخیر تاریخي نیست که اکادمیك همراه آن بر خورد شده باشد. در این اواخر من یك کتابي از صاحبنظر مرادي در خصوص تاریخ بدخشان خواندم و پادشاهان متأخر چنگیز پهلوان را از محمد عظمي و فشرده نویسي از تاریخ میر غالم محمد غبار. مي خواهم بگویم آن معیارها و موازنه هاي اکادمیك دنیاي بیروني که در راستاي تاریخ نگاري این این اما بینم. نمي ما نگاري تاریخ در است مطرح گونه هم نیست که ارزشي ندارد. همه ارزش دار است اما با وضعیت آکادمیك برخورد نشده است. همان گونه که شما در پرسش تان مطرح کردید تاریخ مبناهاي تحلیلی

و اجتماعي داشته باشد.

آقاي مهرداد:آغاز گونه این بودا آقاي از را پرسشم همه بر سالم افغانستان در جمعي ي حافظه بحث واقعًا که کنم مي موضوعیت دارد یا نه؟ به این دلیل که شخصًا به چیزي به نام حافظه ي جمعي در افغانستان باور ندارم. به این دلیل نیست. یاد آوري هاي جمعي یاد آوري ها همیشه که حتا در همین بحث. به این معنا که اگر از کشتارهاي عبد الرحمان خاني صحبت مي شود، باید از کشتارهاي قلعه ي جنگي و دشت لیلي هم یاد آوري شود. به این دلیل که کشتار کم و زیاد ندارد. من فكر مي کنم بحث حافظه ي جمعي در افغانستان به یك بحث سیاسي تبدیل شده است. سوال مشخص من این است که چه وقت مي توانیم از حافظه هاي فردي یا قومي به یك حافظه ي جمعي و ملي برسیم. بخش دوم سوال این است که کي ها را ما

محاکمه کنیم؟

Page 56: بازخوانی حافظه جمعی

56

انتشارات آرمان شهر

آقاي بودا:پرسش شما در باب جامعه ي افغانستان است ولي وقتي نوشت را جمعي ي حافظه کتاب هالواکس موریس خواست مفهوم گروه را جایگزین مفهوم سوسایتي بسازد. بنابراین، طرح حافظه جمعي در دایره ي سوسایتي یا در در اصاًل شود. نمي مطرح سیاسي قلمرو یك ي دایره ادبیات جامعه شناختي که حافظه در آن طرح شده معنا ندارد. من موافقم که افغانستان دچار گسست خاطره ملي است. فكر نمي کنم کسي شك داشته باشد. وقتي که ما از عبدالرحمان صحبت مي کنیم و یا کسان دیگر به این دلیل است که موضوع جلسه ي امروز تاریخ نوشته شده مي پرسید که چه گونه استاد از دروازیان آقاي است. شود یك تاریخ اجتماعي نوشت. به نظرم تاریخ نویسي یك پدیده ي خیلي مدرن در اروپا است. اصاًل بنیاد تاریخ نویسي ناسیونالیسم است. مثاًل اگر تاریخ فرانسه را نگاه یا 20 در صد. باشد کنید شاید 2 درصد فرانسوي اصل و زبان در و تاریخ در ها قابلیت و ها توانایي محیط قابلیت و ها توانایي است.محیط جامعه هاي پیچیدگي جامعه هاي پیچیدگي و زبان یك و تاریخ یك هاي ما که کند مي نوشته زبان نقد در معیار این با است. فارسي زبان هستیم این غلط است به نظر من چون زبان فارسي یك زبان تغزلي است. مثاًل فردوسي را که دوست

ما اشاره کرد اصاًل تاریخ پولیتیك است. در این که ما چه گونه به یك وحدت مشترك برسیم من فكر مي کنم این بر مي گردد به نسل بعدي ما. همان آوري یاد که گفتم تر پیش من خاطره، اخالقي بحث یك نوع عمل است چون عمل است در محدوده ي کار اخالقي قرار مي گیرد. این که چه چیزي را به یاد بیاوریم. مهم تر از آن جنگ چند روز پیش کابل را هم بخوانیم. این شجاعت را نسل ما داشته باشد نه به این دلیل که ما

Page 57: بازخوانی حافظه جمعی

57

باز خواني حافظه جمعي ما

کینه ها را تشدید کنیم به این دلیل که راه حل پیدا کنیم. معضل واقعي راه حل واقعي دارد. نظر ما این است که با همه دوستان نسل جواني که این جا اند برویم یك لحظه بنشینیم و خطوط ویرانه ي شهر کابل را تماشا کنیم. این است تاریخي که استاد گفتند تاریخ عكس باشد. بر اساس

این است که ما به آینده نگاه کنیم.

روح االمین امیني:آقاي بودا لطفا توضیحي بدهید در مورد اشاره ي که به

زبان فارسي داشتید، تا اندکی صحبت تان روشن شود.

آقاي بودا:به که ي مقاله یك به دهم مي ارجاع را دوستان من همكاري یكي از دوستان نوشتم »چه مي خواهي زندگي با غزل سازي فاجعه است. هم چون غزل« زبان فارسي شما همه فاجعه ها و یاد آوري قربانیان را با شعر گفتید. این چه چیزي از فاجعه را مي تواند بیان کند. به همین فورم ادبیات روي جمعي حافظه ي در که است خاطر نگاري تاریخ در اکثراً جدید شعرهاي شود. مي تكیه

جدید یك مقدار رنگ و بوي سیاسي داده شده است.

روح االمین امیني: فكر مي کنم یك نكته قابل روشن شدن است که وقتي با رابطه در الزاما با شعر صحبت مي کنیم رابطه در ما خواندن مزخرف کنم مي فكر کنم. نمي زبان صحبت بحث وقتي چند هر باشد. جدي خیلي بحثی زبان یك شعر هم به میان مي آید ما در تاریخ ادبیات فارسي چنین

ابیاتی فراوان داریم:بنی آدم عضاي یك دیگراند

که در آفرینش ز یك جوهراند

Page 58: بازخوانی حافظه جمعی

58

انتشارات آرمان شهر

چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بي غمي نشاید که نامت نهند آدمي

سید عبداالحد موسوي:همین که کنم عرض دوستان خدمت خواستم مي من حاال شما همه تان قرباني هستید به این خاطر که سلسله دوران حكومت هاي محلي را در کابل در دوران جهاد به یاد داریم. مي خواهم بگویم که جناب آقاي یزداني اگر ممكن است اشاره ای به قهرماني های خانم هاي دوران

جهاد نیز داشته باشند.

آقاي یزداني:افغانستان به سهم خودشان در تمام تحوالت و زن هاي جنگ هاي استعمار سهم شایسته و به جا داشتند. در جنگ فدا و ها قهرماني ها انگلیس علیه افغانستان مردم هاي قول به کابل همین در کردند. زیاد بسیار هاي کاري مرحوم غبار حدود 400 زن کابلي به مجاهدین نان و آب مي رساندند جان خود را در این جهاد از دست داده اند. در قیام 3 حوت علیه حضور نیروهاي شوروي آن وقت همه ي مردم کابل یك پارچه قیام کردند. در این جا نیز زنان سهم شایسته اي داشتند. یكي از این زن هاي قهرمان که باید زندگي نامه اش نوشته شود و همه مردم از آن آگاهي پیدا کنند خواهر دانشجویی است به نام ناهید و چندین نفر دیگر که در جهاد علیه نیروهاي روسي سهم گرفتند. در سال هاي اولي که افغانستان مورد هجوم قرار تحصیل مشغول همسایه کشورهاي از یكي در گرفت بودیم و همه چیز رو به راه بود ولي وظیفه ي وجداني ما را وادار کرد که بیاییم در افغانستان همراه بقیه مردم

Page 59: بازخوانی حافظه جمعی

59

باز خواني حافظه جمعي ما

باشیم. در دوره ي جهاد ما گروهي داشتیم به نام گروه پیش نیروهاي شوروي گاهي با بارها در جنگ توحید روي داشتیم و گاهي عقب گرد. ما خاطره ي زن هایی را مي دانیم که مردها از منطقه به کلي فرار کرده بودند و این خانم ها بچه ها و نواده هاي خود را فرستاده بودند. خودش پیر زن بود و به خاطر این که مجاهدین از نگاه نان پخته مي بود و مانده نباشند. در خانه تنگنا غذا در

کرد و به مجاهدین در کوه ها مي رساند.

دكتر عالمه:آشپزي آمدن زنان که دهید مي شعار همیشه شما بازندگان اولین ما زنان اند. پخته غذا ما براي کردند، جنگ هستند، بیشترین ضربه را زنان و کودکان دیده اند. وقتي در جنوب بمباردمان مي شود هزاران زن و کودك به دوش مي شود. مهاجر و بي سرپناه مي شود و خانه شما چرا افتخار مي کنید وقتي که ما رفتیم در کوه زنان براي ما نان پخته کرده اند. چرا زن ها را در تصمیم گیري های سرنوشت ساز شامل نمي سازید؟ به یاد داریم وقتي که مجاهدین به قدرت رسیدند اولین ضربه شان باز هم به زنان خورد. شما حتمًا آگاهي دارید متاسفانه در اولین بار مسأله ي بستن دروازه هاي مكتب به روي زنان مطرح شد و زنان حق رفتن به مكتب و دانشگاه را نداشتند. از همان جایي که طالب در بین زن و با ضربه ي شالق زن را از کار و زندگي خارج کرد اولین اساسش را متاسفانه مجاهدین گذاشتند. و شما آمدید قهرماني زنان را به نان و آب آوردن در کوه ها خالصه کردید. خواهش مي کنم شما هم نقش زن را نقشی سمبولیك فقط در پخته کردن

نان در عقب جهاد نبینید.

Page 60: بازخوانی حافظه جمعی

60

انتشارات آرمان شهر

آقاي یزدانيانتقاد شما را برحق مي دانم اما آن چه گفتم به این معنا نیست که ما بخش هاي دیگري از فداکاري هاي زن ها

را فراموش کنیم.

روح االمین امیني: به قول زنده یاد قیصر امین پور:حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی وقت رفتن است

بازهم همان حكایت همیشگی !پیش از آن که با خبر شوی

لحظه ی عظیمت تو نا گزیر می شود آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان

چقدر زود

دیرمی شود!

نور دیده

تاج سر خدا نگهدار

Page 61: بازخوانی حافظه جمعی

سخن امروز من در موردِ »تاریخ، خاطره و فراموشی« است. قبل از هر چیز اجازه می خواهم چند کلمه درباره دلیل این انتخاب بگویم. این انتخاب، هم دالیل شخصی دارد و هم ناشی می شود این جا از دالیل عمومی. دلیل شخصی من که من به نسلی تعلق دارم که شاهد فجیع ترین جنایات تاریخ بشر بوده است. جنایاتی که در اروپا در سال های 1932 تا 1945 به وقوع پیوست. این نسل امروز در حال بازماندگان آخرین برای مهم مسأله و است اضمحالل بین خاطره تاریخ است. بین خاطره و ارتباط آن، دقیقًا آنان همچون آخرین و یا یگانه بازماندگان یك فاجعه و مورخین. منظورم از مورخین، افرادی هستند که خاطره ما را به صورت اسناد قابل دسترس و به شكل تاریخ مستند می نویسند. بسیار معمول است که میان این تاریخ نگاران و کسانی که شاهد وقایع بوده اند، نزاعی درمی گیرد. همین نزاع ها هستند که توجه مرا به خود جلب کرده اند. بحث پیرامون این نزاع، فرصت مناسبی را در اختیار می گذارد خاطره به و است تاریخی مشخصًا چیزی چه ببینیم تا تعلق ندارد و چه چیزی را نمی توان از خاطره به تاریخ تاریخ از شخصی تجربه یك فقط بنابراین کرد. منتقل می دهد. را تاریخ از انتقادی فهم اجازه ما به که است وقوع به فاجعه این که دورانی در اروپا از ما خاطره

خاطره، تاریخ، فراموشیپل ریکور

Page 62: بازخوانی حافظه جمعی

62

انتشارات آرمان شهر

به آن چه امكان را می دهد که راجع این ما به پیوست، من در این جا »بیماری های خاطره« می نامم، بحث کنیم. انسان ها ما برای اوقات از است که گاهی این واقعیت حد از بیش گاهی است. مشكلی کار خاطره با مبارزه خاطره داریم، یعنی بیش از حد خّفت ها و ضعف ها را به یاد می آوریم، و گاهی نیز به طور مثال در کشور خودم روبه رو فراموشی در افراط و خاطره کمبود با فرانسه، هستیم. برای مثال به خوبی می بینیم فرانسویان می کوشند وقایع و نازی آلمان توسط فرانسه اشغال خاطره دوران تاریخی جنگ الجزایر را فراموش کنند. زیرا برای آنان رویارویی با این خاطره ها و پذیرش آن ها دشوار است. خاطره هایی با رویارویی از باید این جا در جهت بدین سخن گفت که نه فقط یادآوری های عینی که زخم هایی

جمعی و فردی هستند.کلمه ای چند می خواهم اجازه کوتاه، مقدمه این از بعد بگویم. خود امروز صحبت مطالب رئوس مورد در با شما در مورد مفهوم و موضوِع »خاطره جمعی« ابتدا خاطره فقط تاریخ نظرم به زیرا کرد؛ خواهم صحبت هست. نیز جمعی خاطره بلكه نیست، فردی و شخصی خاطره جمعی مفهوم ساده ای نیست، هر چند که آن را نظری مشكل نظر عملی و از ممتنع می انگارند، سهل و مفاهیم تعین آن در حوزه و تبیین کرد را می توان آن آسان نیست. این بخش نخست، زمینه سایر موضوع هایی بخش در می کند. فراهم بگذارم، بحث به مایلم که را و پرداخت خواهم »آسیب شناسی خاطره« مسأله به دوم مفاهیم روان شناختی بود قادر خواهیم تا چه حد این که را به زمینه تاریخ تعمیم دهیم. زیرا ما به همان اندازه از درمان مورد در که می گوییم سخن زخم ها و خّفت ها آن ها بحث می کنیم و برای این درمان از مفاهیم پزشكی گرفت. خواهیم کمك روان شناسی و روان پزشكی و

Page 63: بازخوانی حافظه جمعی

63

خاطره، تاریخ، فراموشی

اصلی بحث به موضوع مقدماتی، این دو مبحث از پس خود، یعنی نقش تاریخ به منزله یك روش تحقیق علمی خواهم پرداخت و توجهی به مسأله تاریخ نگاری خواهم کرد، تا از این راه در مورد چگونگی برخورد با مسائل بحث از قسمت این در کنم. به خاطره صحبت مربوط انتقادی توجه ابزار به عنوان یك تاریخ به موضوع خود ابزار یك به منزله تاریخ چگونه این که و کرد خواهم در بخشد. التیام را خاطره زخم های است قادر درمانی پرداخت خواهم »فراموشی« موضوع به صحبت پایان که همزمان دربرگیرنده تالشی دوگانه است: تالش برای جمع آوری خاطرات و تالش برای درمان زخم های ناشی

از آن.خاطره جمعی مفهوم پیچیده ای است، از جمله به این دلیل که در معنای مصطلح آن، به صورتی بدیهی به کار گرفته می شود. خاطره اساسًا فردی است و خاطره هر فردی با خاطره فرد دیگر تفاوت دارد. فیلسوفی مانند الك، حتی هویت شخصی را از طریق خاطره تبیین می کند. خاطره یك وجدان را نمی توان به وجدان دیگری منتقل کرد و معنا، خاطره دارای سویه ای کاماًل شخصی است. این به دلیل دوم برای اثباِت شخصی بودِن خاطره این است که فقط خاطره است که به ما احساِس گذشِت زمان، فاصله زمانی یا بهتر بگویم، عمق زمان را می دهد. کارکرد ویژه خاطره تنظیم یادها در بُعد گذشته و گذشته سپری شده فراموشی محو تاریكی یادها در این تا جایی که است، ایجادِ حس از کارکردهای خاطره می شوند. یكی دیگر پیوستگی است. به این ترتیب، شخصی بودن، درِك مفهومِ فاصله و عمق زمان و باالخره حِس پیوستگی، سه کارکرد خاطره را تشكیل می دهند. منظور از این حس پیوستگی، برقراری ارتباط بین جوانی و پیری است. همیشه می توان خاطرات پراکنده را تا حدی به هم نزدیك کرد که به

Page 64: بازخوانی حافظه جمعی

64

انتشارات آرمان شهر

می توان آید. نظر به به هم پیوسته تصویِر یك صورت و خاطره فراسوی را پیوستگی همین تاریخ که گفت خاطره ویژگی های از می کند. بازگو شخصی یادهای ارتباِط همیشگی آن با آینده است. ما باید همیشه تقابلی را که راینر کوِسلِك فیلسوف آلمانی، تقابل فضای تجربه و افق انتظارات می نامد، مّدنظر داشته باشیم. در یك چنین برای آینده قرار برنامه رابطه ای، خاطره در قطِب مقابِل فرد تعلق میان کارکرد تبادل بر زمان مفهومِ می گیرد. به گذشته و ارتباط این گذشته با خاطره از سویی و از تعیین در او توانایی و آینده به فرد تعلق دیگر سوی وضعیت اش در آینده استوار است. از این دیدگاه، زمان حال کمتر به صورت لحظه ای منقطع از گذشته و آینده و بیشتر به صورت حلقه ارتباطی زنده در سیر مداوم زندگی رخ تازگی به که را آن چه که حلقه ای می شود. مطرح در دربرمی گیرد. داد، خواهد رخ زودی به نیز و داده و آن ریاضی معنای در »لحظه« بین است الزم این جا از زمان تداوم مقیاس همچون را آن باید که »حال« گذشته به آینده دانست، تفاوت قایل شد. خاطره، یعنی به دارد، تعلق دور گذشته های به می آید نظر به آن چه با آینده و حال، نقِش جهت دهنده به لطف همین پیوند زمان را ایفا می کند. زمان جهتی از گذشته به سوی آینده دارد و خاطره، جهت مندی زمان را از گذشته به آینده در

جهان تضمین می کند.امتیازی یا ویژگی چنین از شخصی خاطره اگر اما، مفهومی از هستیم مجاز ما حد چه تا است، برخوردار به نام »خاطره جمعی« صحبت کنیم؟ در این جا مایلم از موریس هالبواکس نویسنده و جامعه شناس فرانسوی اول قرن بیستم یاد کنم. نویسنده ای که کتابش تحت عنوان 1944 سال در فجیعش مرگ از پس جمعی« »خاطره رسید. چاپ به نازی ها، مرگ اردوگاه های از یكی در

Page 65: بازخوانی حافظه جمعی

65

خاطره، تاریخ، فراموشی

را متداول که خاطره جمعی عقیده برخالف هالبواکس امری بدیهی می شمارد، به این موضوع به گونه ای عمیق است. کرده مطرح را آن از مهمی جنبه های و توجه علی رغم که می شود یادآور را واقعیت این هالبواکس شخصی بودِن خاطره، ما آن را با دیگران تقسیم می کنیم. خاطره ای که به اشتراك گذاشته می شود، مقامی اجتماعی می یابد. اگر مِن نوعی می توانم خاطراتم را بازگو کنم به این دلیل است که بازگوکردن یك عمِل اجتماعی است، عملی اجتماعی که آنًا خاطره یكی را به خاطره دیگری متصل می سازد و چیزی را سبب می شود که می توان آن را »تبادِل خاطره« نامید. یعنی همان چیزی که فیلسوف به می نامد. خاطره« »پیچیدگی را آن دیگری آلمانی لطف به که داریم تعلق حكایاتی به ما دیگر، عبارت رخ جمعی صورت به برای مان گویی بازگوکردنِ شان، می دهند. بنابراین، عمِل بازگوکردن اولین حلقه ارتباطی میان خاطره فردی و جمعی است. نشانه های دیگری نیز از خاطره به عنوان »مایملك جمعی« وجود دارد. مثاًل اکثر خاطرات ما خاطراتی شخصی نیستند، بخشی از این خاطرات را از دیگران شنیده ایم و یا در خانواده فراگرفته ایم. این خاطره ها به حكایت تاریخی جامعه ای تعلق دارند که من عضوی از آن می باشم. پس ما در این جا با نظامی اجتماعی سروکار داریم که منابعی را که چارچوب این خاطرات را تشكیل می دهند، در اختیار ما می گذارد. در این جا می توان از جشن ها، بزرگداشت ها و یادبودهایی سخن گفت که می توان همچنین می پردازند. خاطره جمعی از تجلیل به گفت که اجتماعات گوناگونی که ما به آن تعلق داریم، مثاًل اجتماع سیاسی یا اجتماع آکادمیك، هر یك دارای

خاطره خاص خود هستند.بنابراین، ما می توانیم تمامی مشخصه های خاطره همچون از شویم. قایل جمعی خاطره برای را شخصی تجربه ای

Page 66: بازخوانی حافظه جمعی

66

انتشارات آرمان شهر

این رو می توان همان نقشی را که خاطره فردی در ایجاد نیز جمعی خاطره برای می کرد ایفا زمان برای عمق در زمینه این در مثال خوبی سیاسی نهادهای شد. قایل اختیار می گذارند. نهادهایی وجود دارند که طول عمرشان این رو خاطره جمعی از است. افراد از طول عمر بیش نهادهایی اجتماعی که من به آن تعلق دارم خاطره فردی مرا گسترش می دهد. همان طور که هالبواکس می گوید، بسیاری از خاطرات شخصی من از طریق خاطرات جمعی به نسل های بعدی منتقل می شوند. مقوله نسل های پی درپی برای فهم پیوند خاطره جمعی و خاطره فردی خیلی مهم است. من خود به خاطر دارم که پدربزرگم داستان هایی را از وقایع اواخر قرن نوزدهم اروپا برایم بازگو می کرد قابل و انتقال قابل نشان می دهد که خاطره این خود و تعلیم است و هر نسلی قادر به انتقال خاطرات خود به نسل دیگر است. باالخره می توان گفت که حس هویتی که به خاطره شخصی تعلق دارد قابل انتقال به نهادهای اجتماعی بگیرد. نیز را آن ها هویت می تواند مقابل در و است مفهوم هویت جمعی نهادی همچون دانشگاه محصول این

تبادل خاطرات جمعی و فردی است.حال که به تبیین مفهوم خاطره جمعی دست یافتیم، باید نیست از خود سوال کنیم. شكی مورد کارکرد آن در در دارد. مستحكمی کارکردی اساِس مفهوم، این که تبیین هوسرل استادم که مفهومی از می خواهم این جا که است نظر این بر هوسرل کنم. استفاده است کرده میانجی به )Subjects( »فاعل ها« که ارتباطی طریق از برقرار )Intersubjectivity( میان فاعلی« »فرایندهای پدید چیزی آن، به عینیت بخشی طریق از و می سازند می آید که هوسرل شخصیت نوع عالی یا نوع دوم می نامد. در برخورد با پدیده کشور که »او« را مانند انسان به اسم خاص می نامیم، با نوعی فردیت جدید و از نوع دوم مواجه

Page 67: بازخوانی حافظه جمعی

67

خاطره، تاریخ، فراموشی

هستیم. اما هرگز نباید فراموش کرد که این فردیت فقط به قیاس این چنین نامیده می شود و نباید انسجام بیش از شویم. قایل دوم نوع فردیت های این برای را اندازه ای مجموعه ها این اگر که باشیم داشته یاد به باید همیشه همچون نهادهای اجتماعی وجود دارند به این دلیل است که خاطره های فردی مقّدم بر آن ها وجود داشته اند و به از جمعی خاطرات این تا پرداخته اند یكدیگر با تبادل انسجامی برخوردار و در آرشیوها نگه داری شوند. حال که به مفهوم آرشیو رسیدیم، برای گذر از خاطره به تاریخ آمادگی پیدا کرده ایم. قبل از آن که به تاریخ بپردازیم، مایلم یك بار دیگر به اهمیت روند انسجام خاطره جمعی تأکید کنم، چرا که اگر این روند را در نظر داشته باشیم، یعنی فراموش نكنیم که این انسجام نتیجه عینی شدِن تبادل خود می توانیم است، ویژه ای فضای در فردی خاطرات را از نتایج شوم پدیده هایی همچون ناسیونالیسم محافظت

کنیم.حوزه از که را مفاهیمی مایلم صحبت، دوم بخش در روان شناسی یا کلی تر بگویم پزشكی عاریت گرفته ام در ارتباط با خاطره به کار ببندم. به محض این که از مفاهیمی همچون »شكنندگی« و »آسیب پذیری« در زمینه اجتماعی یا در مورد یك کشور یا نهاد اجتماعی صحبت می کنیم، اولین مقوله ای که به ذهن مان می آید، مقوله »زخم« است. شده زخمی درون از یا بیرون از بدنی می گوییم مثاًل است و آسیب پذیری در واقع چیزی جز در معرض زخم قرار گرفتن نیست. در این جا مایلم پیشنهاد کنم که بار دیگر مفاهیمی را که برای موارد فردی تعبیه شده است، در حوزه بحث اجتماعی به کار ببندیم، به همان صورت از ویژگی های تداوم که و زمان و عمق مفاهیم از که خاطره فردی بود، برای فهم خاطره جمعی سود جستیم. در این جا مشخصًا از سه مقاله فروید نام می برم. در مقاله

Page 68: بازخوانی حافظه جمعی

68

انتشارات آرمان شهر

با عنوان »یادها، اجبار به تكرار اول که در سال 1911 خود که تجربه ای به فروید رسید، چاپ به تعامل« و اشاره است، بوده روبه رو آن با روان شناس همچون با تكرار بیمارانی صحبت می کند که از می کند. فروید خاطرات مشخصی از دوران کودکی خود، از درمان شدن اِبا داشتند. گویی این تكرار، آنان را از مسئولیت زندگی به مثابه یك فرد آزاد مبّرا می کرد. با توجه به این تجربه است که فروید به تناقض میان دو مفهوم اجبار به تكرار اجبار این در فروید دیدگاه از می کند. اشاره و خاطره به تكرار نوعی مقاومت در مقابل خاطره وجود دارد، و در این جا فروید از نقش بیمار در درمان خود از طریق تعامِل خاطره صحبت می کند و اشاره می کند که اجبار به تكرار همواره علیه خاطره قد علَم می کند. بنابراین فروید در این مقاله خاطره را به عنوان نوعی عمل معنی می کند عنصر یك بیمار که می نویسد خود مقاله پایان در و در قرارگرفتن و درمان پذیرِش با زیرا نیست؛ منفعل معروف روانكاو لَكان است. فعال خود روانكاو، مقابل فرانسوی نیز از مفهوم »مفّسر« سخن می گوید و اشاره او به کسی است که خود تمامی کار درمان را انجام می دهد. به گفته لَكان خاطره یك فرآیند منفعل نیست، هر چند که گاهی می توان از خاطره غیرارادی صحبت کرد، ولی داد، انجام درمان خاطره زخمی برای می باید آن چه که

چیرگی بر آن است در مقابل اجبار به تكرار.مقاله دیگری از فروید که مایلم در این جا از آن صحبت کنم، »عزا و افسردگی« نام دارد. ما به طور معمول، مفهوم عزا را در معنای منفی آن به کار می بریم؛ عزا برای ما عبارت از رنج و دردی است که با ازدست دادِن یكی از دوستان یا نزدیكان خود دچار آن می شویم. ولی فراموش نباید کرد که عزا فقط دردکشیدن نیست. عزا از دیدگاه یعنی فرد است؛ ازدست رفتِن یك فروید، عمِل پذیرِش

Page 69: بازخوانی حافظه جمعی

69

خاطره، تاریخ، فراموشی

ازدست رفته و از موضوِع تدریجی خود عمِل جداکردِن که زنده موضوعی به عنوان آن گنجاندن دوباره سپس قرار آشتی در ـ آگاهی« »پیش مرحله در نوعی مِن با می گیرد. جالب توجه است که فروید در این جا از کلمه Versunung استفاده می کند که یك معنای دینی تلویحی

نیز دارد و به کار بردن آن از سوی فرد غیردینی چون فروید عجیب است و بی شك از تعلیم و تربیت یهودی آشتی عزا، فروید نظر از بنابراین می گیرد. ریشه او درونی موضوعی صورت به که است ازدست رفته با آشتی نوعی خود عزا حقیقت، در پس می شود. مطرح با ازدست رفتگی است. در این جا باید اشاره ای به مفهوم »عمل« بكنم. تا این مرحله از گفتارمان، کلمه عمل را به

دو گونه استفاده کردیم: »عمِل خاطره« و »عمِل عزا«.اشاره باید آن به این جا در که فروید از مقاله سومین کرد، مقاله ای است که او با شروع جنگ جهانی اول در مورد غریزه مرگ نوشت. فروید در این دوران نامه های زیادی در این باره به انشتین نوشت و درباره آن چه خود در فروید اشاره کرد. صحبت می نامید مرگ« »آینده نامه ها به این مطلب است که صلح پدیده ای طبیعی این نیست، بلكه نتیجه کاری است علیه غریزه مرگ و به ویژه انسان ها وجود دارد. به علیه فرهنگ مرگ که در همه پایان ولی آسان جنگ، یك کردِن آغاز فروید گفته دادن به آن دشوار است. همان طور که می دانید بسیاری از کشورهای جهان، امروزه از این ناتوانی برای پایان دادن اکنون در یوگسالوی به جنگ رنج می برند. آن چه که سابق شاهد آن هستیم، همین پدیده ناتوانی در پایان دادن به جنگ است. ما هر روز در تلویزیون زنانی را می بینیم که برای دوستان و نزدیكانی که از دست داده اند، گریه و شیون می کنند ولی جنگ کماکان ادامه دارد. بی شك برانگیختن روحیه به نوعی موجب پدیده رنج بردن خود

Page 70: بازخوانی حافظه جمعی

70

انتشارات آرمان شهر

جنگی افراد می شود. پس می توان گفت پدیده ای وجود به مرگ نگذاریم، غریزه نام آن را عشق دارد که اگر مرگ است که خود مولّد فرهنگ مرگ می باشد. بدین صورت برای بار سوم با نوعی »عمل« روبه رو هستیم و به نظر من عملی که فرهنگ مرگ را به وجود می آورد، عزا« »عمِل و خاطره« »عمِل میان پیوند نتیجه خود

است.در این جا به بخش اصلی سخن خود می رسیم که در مورد کارکرد تاریخ است. در زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی کلمه تاریخ برای بازگوکردِن دو پدیده استفاده می شود: از سویی تاریخ عبارت است از آن چه که اتفاق می افتد، معنای به تاریخ از سوی دیگر، اتفاقات و یعنی تسلسل گفتار در مورد این اتفاقات است. دلیل وجود همان کلمه برای بازگوکردن دو پدیده در زبان های اروپایی به منزله همانندی از نشان عكس به بلكه نیست، زبانی ضعف موجود در این دو معنی از تاریخ است. در این جا منظور من تاریخ نویسی. هم و است تاریخ سازی هم تاریخ از در آخر بحث خود به این مطلب اشاره خواهم کرد که ادامه تاریخ کمك می کند. اندازه به تاریخ نویسی تا چه به این دلیل که کسی که تاریخ را می نویسد، خود متعلق نظر به دارد. با آن سروکار است که به موضوع علمی من یك فیزیكدان به عنوان یك موضوع فیزیكی با علم تاریخ نویس خود در درون نیست، ولی فیزیك روبه رو یك داشتن دلیل همین به است. گرفته قرار تاریخ عملكرد انتقادی برای او کار مشكلی است. زیرا او هر بار ـ گذاشتِن خود از موضوع کار خویش می بایستی با بیرون از تاریخ فاصله بگیرد. مشخصه کار تاریخ نویسی، همین فقط این جا مورخ است. در تاریخ از فاصله گرفتن عمِل از تاریخ به عنوان پدیده ای که در حال روی دادن است،

فاصله نمی گیرد، بلكه از خاطره هم دور می شود.

Page 71: بازخوانی حافظه جمعی

71

خاطره، تاریخ، فراموشی

مایلم در این جا در مورد همین فاصله میان تاریخ و خاطره صحبت کنم. اکنون ببینیم این نقش انتقادی تاریخ چگونه تاریخ روایتی نقش امر، این دلیل اولین است. ممكن است. همان طور که گفتم خاطره خود یك روایت است؛ برای را ما همیشه می توانیم خاطرات شخصی خود زیرا دیگران تعریف کنیم. همچنین اشاره کردم که خاطرات صورت به که هستند یادها از مجموعه ای نیز جمعی بنابراین، دارند. وجود اجتماع در جشن ها و روایات را تاریخی مرتبه که دارد روایتی کارکردی »گفتن«، به مرتبه خاطره ربط می دهد. از این رو محتوای انتقادی تاریخی در درون چارچوب کارکرد روایتی شكل کار روایتی، کارکردِ از ویژه استفاده با تاریخ می گیرد. این از موضوع خود را می یابد. در توانایی فاصله گرفتن بخش از بحث شاید الزم باشد اشاره ای به معرفت شناسی تاریخی بكنیم. فكر می کنم که ما در سه مرحله گوناگون به تاریخ می اندیشیم: در وهله اول تاریخ عبارت است از برخی و هستند درست برخی که داده ها از مجموعه ای مسأله با ما تاریخی بحث از مرحله این در پس غلط. از سخن این جا در هستیم. روبه رو داده ها ابطال پذیری تاریِخ مستند است، یعنی درباره آرشیو. در مرحله آرشیو، تاریخ با مسأله خاطره روبه رو است. زیرا آرشیو عبارت است از خاطراتی که ضبط شده اند. ولی تاریخ بر مبنای آرشیوها خواندن اساس بر بلكه نیست، خاطرات ضبط شكل می گیرد. آرشیو نقطه حرکت کار تاریخی است، بنابراین مورخ فردی است که وقت خود را با آرشیوها می گذراند. در این مرحله از کارِ تاریخی که آن را تاریِخ مستند می نامیم، می توان از معیارهای پوپری ابطال پذیری استفاده کرد. برای مثال اگر درباره یك کشتار تاریخی داده این یا عدم صحت مورد صحت در صحبت کنیم، تاریخی می توان بحث کرد. ولی وقتی به مرحله دوم از

Page 72: بازخوانی حافظه جمعی

72

انتشارات آرمان شهر

کار تاریخ نویسی می رسیم، کاربرد معیارهای پوپری عمل ساده ای نیست. در این مرحله، مورخ می کوشد تا داده هایی را که جمع آوری کرده، توضیح دهد. یعنی ارتباطی میان آن ها برقرار سازد. ولی طرق گوناگونی برای ربط دادن میان داده ها وجود دارد و تفاوت اساسی تاریخ به منزله علم اجتماع و علوم طبیعی همچون فیزیك یا زیست شناسی در همین جا است. ما در این جا حداقل با دو یا سه کارکرد از وقتی زیرا هستیم. روبه رو علیت مفهوم از مختلف درست یا غلط بودن داده ها صحبت به میان می آید منظور یا جمعیت شناسی داده های همچون که است داده هایی این در نیز تاریخ و هستند اندازه گیری قابل اقتصادی مرحله به منزله آزمایشگاهی است که در آن از ابزارهای اندازه گیری استفاده می شود. ولی ما راه های دیگری نیز برای جمع آوری داده های تاریخی داریم. برای مثال وقتی یا آن تصمیم گیری و این موضوع مورخ در مورد علل تاریخی چهره های سیاسی از خود سوال می کند، به نوعی مفهوم از استفاده نوع دو درباره وبر ماکس بحث به وبر ماکس می دانید که همان طور است. نزدیك علیت میان علیت در معنای فیزیكی آن و علیت به معنای دلیل، نیز تحلیلی فلسفه مكتب در می شود. حتی قایل تفاوتی بحث مفصلی در مورد نامشخص بودِن معنای علیت وجود دارد. زیرا هر بار که ما سوال »چرا« را مطرح می کنیم افتاده اتفاق موضوعی چنین »چرا می پرسیم خود از و است؟«، پاسخی که می دهیم یا در ارتباط با علل فیزیكی، اجتماعی و اقتصادی است، یا در چارچوب مجموعه ای از انگیزه ها قرار می گیرد. اکنون بپردازیم به ارتباط این دو معنا از علیت. یك مورخ دانا قابلیِت ربط دادِن انگیزه های اقتصادی، سیاسی و جمعیتی و رویدادها را دارد. در این جا تحقیق برای برودل فرناند که نظری چارچوبی از باید تاریخی فراهم آورده است و به آن نام های تاریخ درازمدت

Page 73: بازخوانی حافظه جمعی

73

خاطره، تاریخ، فراموشی

نظام در کرد. استفاده است، داده کوتاه مدت تاریخ و تاریخ کوتاه مدت هستند بیانگِر رویدادها برودل فكری نهادهای از تاریخ درازمدت، بحث در مورد ولی منظور سیاسی و ساختارهای اجتماعی است. مطلب دیگری که باید به آن اشاره کرد، نحوه بازگوکردِن رویدادها است. گونه های به می توان را رویدادی هر که نیست شكی میان همیشه نظر اختالف بنابراین، بازگو کرد. مختلف مورخان وجود دارد که در زمینه تاریخ درازمدت بیشتر به چشم می خورد. برای مثال زمانی که در مورد مفهوم رنسانس که بگوییم می توانیم می کنیم رنسانس صحبت برای ولی است کرده ابداع مورخی که است مفهومی این تاریخی زندگی می کردند، افرادی که در آن دوره مفهوم به معنای امروزی آن وجود نداشته است. این مثال در مورد دوران جنگ سرد هم صحت دارد. پس می بینیم امكان پذیر درازمدت تاریخی دوره های به نظم دادن که است و ما می توانیم به پیروی از نویسندگان فرانسوی از

آن به عنوان »روایت های بزرگ« سخن بگوییم.یكدیگر با روایت ها این راویان که می آید پیش بسی اختالف نظر دارند. به عنوان مثال به تفاسیری که درباره انقالب فرانسه وجود دارد می توان توجیه کرد. ژول میشله اعتقاد داشت که انقالب فرانسه سال صفر دموکراسی در دنیای مدرن است. مورخانی هم هستند که اعتقاد دارند، انقالب فرانسه دوره ارتباطی میان تشكیل دولت متمرکز نظام های سیاسی قدیم و امپراتوری ناپلئون بود. بنابراین یا از انقالب فرانسه به معنای شروع جدیدی صحبت می شود یا به آن به منزله یك فصل تاریخی نگاه می شود. مورخی چون فرانسوا فوره از انقالب فرانسه به منزله یك فصل دلیل به همین و اروپا سخن می گوید تاریخ از تاریخی عنوان کتاب او »اندیشیدن درباره انقالب فرانسه« است و نه بازگویی انقالب فرانسه. پس می بینیم که مورخ در

Page 74: بازخوانی حافظه جمعی

74

انتشارات آرمان شهر

یا توضیح ابطال پذیری آرشیوها و رویدادها و با این جا اتفاقات با رجوع به علل و انگیزه های گوناگون سروکار تاریخی معانی ارزیابی و سنجش او هدف بلكه ندارد، است. موضوع اصلی بحث مورخان در این مرحله از کار در وقتی ما ولی است. بودن معنی دار موضوِع تاریخی، می کنیم، تاریخی صحبت رویدادی بودن معنی دار مورد همواره باید از خود سوال کنیم که این رویداد برای چه کسی دارای معنا است. به همین دلیل جداکردن عینیت میالد از قبل پنجم قرن یونان مورخان تاریخی گزارش این زیرا است. مشكلی کار آنان تاریخی فردیت از همین به شاید داشتند. شرکت آن در همگی مورخان دلیل تاریخ نگاری یعنی نوشتن تاریخ، خود به پیوستگی مورخان کمك می کند. بنابراین می بینیم که مورخان از سه طریق در فرایند تاریخ نگاری قرار می گیرد و نه فقط در کار فردی خویش، بلكه در فرایند کلی تاریخ به منزله رویدادها. این به ویژه در مورد تاریخ نگاری معاصر صحت دارد. ما امروزه در فرانسه با گروهی از مورخان سروکار تاریخ دوران نهادی تحت عنوان »مؤسسه داریم که در حال« فعالیت می کنند و مسائلی که در مورد آن به تحقیق می پردازند در وهله اول، جنگ جهانی دوم است و سپس دیوار سقوط از پس امروز اروپای در که مهمی اتفاق برلین در شرف وقوع است. بنابراین ما در این جا با تاریخ مهم روبه رو هستیم: 1945 و 1989 که به نوعی تاریخ های بنیانگذار هستند. زیرا تولید کننده فرایند تاریخی جدیدی هستند. اختالف بین این دو تاریخ در اروپا برای ما این است که 1945 شروع و 1989 پایان یك دوره تاریخی که است جدیدی دوره آغاز درعین حال ،1989 است. هنوز از معنای مشخصی برخوردار نمی باشد. اما دقیقًا در با همین مرحله است که مورخ نقش خود را در ارتباط این جا در مورخ صورت؟ چه به اما بازمی یابد، خاطره

Page 75: بازخوانی حافظه جمعی

75

خاطره، تاریخ، فراموشی

برای درمان زخم های خاطره از رویدادها فاصله می گیرد و این عمل در مورد تاریخ حال نیز صادق است. وظیفه مورخ ایجاد تمایزی درون زمان حال است که از دیدگاه او دیگر زمان تجربه شخصی او نیست بلكه زمانی است که او با فاصله به آن می نگرد. به همین منظور مورخ به گذشته به عنوان گذشته می نگرد و نه به عنوان شبحی که بر زمان حال سایه افكنده است. اصطالحی آلمانی هست که می گوید »گذشته ای هست که نمی خواهد بگذرد« و این آن گذشته ای است که در نقش شبح ظاهر می شود و همه جا هست و هیچ جا نیست. نه واقعًا به گذشته تعلق دارد و نه حقیقتًا به امروز و این قابلیِت سایه افكنی گذشته مفهوم از فروید که است معنایی همان دقیقًا حال بر اجبار به تكرار می فهمید. زیرا اجبار به تكرار در حوزه خاطره جمعی همان نقش گذشته به منزله شبح سایه افكن را بازی می کند. عملكرد انتقادی تاریخ است که می تواند گذشته ای را که در شكل شبح ظاهر می شود، دور نگاه دارد و شبح را از سایه افكندنش برحذر دارد، یعنی آن که بگوییم: گذشته، گذشته است. این به معنای فراموش کردن نیست، بلكه به این معنا است که رابطه آن با زمان حال، در مقام گذشته است و نه به صورت بخِش معلولی از زمان حال. زیرا شبح که در واقع متعلق به گذشته است مدعی تعلق به زمان حال می باشد. نتیجه دیگر این فاصله گرفتن همانا توانایی بازگوکردِن دیگرگونه رویدادها است. این که بپذیرد بتواند که است خاطره برای مهمی تمرین یك واقعه مربوط به گذشته به طرق مختلفی بازگو شود. توضیح دیگرگون همان واقعه، کارکرد تاریخ در معنایی ثانوی است که از آن یاد کردیم. به این گونه است که ما می توانیم خود را از آن اجبار به تكرار رها کنیم و این دقیقًا برابر با »عمِل خاطره« است. و این تاریخدان است که ابزار الزم را برای تولید این »عمِل خاطره« در اختیار

Page 76: بازخوانی حافظه جمعی

76

انتشارات آرمان شهر

ما می گذارد. درعین حال می خواهیم از »عمِل عزا« نیز در همین رابطه صحبت کنم. اما فاصله گرفتن در این زمینه کار مشكل تری است. زیرا با اندیشیدن دیگرگون پیرامون ازدست رفته قطع با موضوع های را پیوند خود ما وقایع، می کنیم. همه ما در دورانی پیوندی را از دست داده ایم یا شاهد آن نزد دیگران و حتی دشمنان خود بوده ایم. مهم بتوانیم زخم ها و دردهای دشمنان خود را این است که از دریچه چشم خود آنان ببینیم و این وظیفه و مسئولیت به نحو بازگوکردن فقط این جا است. مسأله در مورخین دیگر نیست، بلكه بازگوکردن رویدادها از دیدگاهی غیر دیدگاه جامعه ای که مورخ به آن تعلق دارد. همان گونه که آشیل به هنگام بازگوکردِن تاریخ نبرد ساالمیس به غم شكسِت پیروزی، از یونانیان شادی توصیف عوض ایرانیان را می خورد. نكته جالب توجه در این است که او دشمن واقع در یونانی، تراژدی این داستان قهرمان این می ریزد. اشك خویش دشمن برای آشیل است. توانایی شاعر در اشك ریختن برای دشمن، در نظر من باالترین درجه همدردی با دشمن است که به جای تنفر

از او می نشیند.این مبحث که و اکنون مایلم درباره مشكل ترین بخش همانا »فراموشی« است صحبت کنم. همان طور که حتمًا توجه کردید، تا به این جا به جز زمانی که از مقاله فروید را و کارکرد آن تكرار صحبت کردم به اجبار درباره فراموشی نوعی به عنوان خاطره جایگزین کننده همچون یادآور شدم از کلمه فراموشی استفاده نكردم. اما مفهوم فراموشی به دقت بیشتری نیازمند است. زیرا فراموشی را می توان در معانی مختلف و حتی متضادی به کار گرفت. و اجتناب ناپذیر است امری فراموشی که نیست شكی قابلیِت فراموش کردن حتی ضروری. زیرا خاطره ای که بازگوکردِن تواِن که است خاطره ای باشد، نداشته را

Page 77: بازخوانی حافظه جمعی

77

خاطره، تاریخ، فراموشی

رویدادها را ندارد. بنابراین ما باید فراموش کنیم، وگرنه قابلیت بازگوکردن را نخواهیم داشت. و آن چه در مورد زمینه در دارد، صحت روزانه زندگی در بازگوکردن مورخ یك دیگر، عبارت به است. درست نیز تاریخ در مورد تمامی رویدادها صحبت نمی کند، بلكه او میان رویدادها به گزینش دست می زند و رویدادهایی را که برای او مهم تر هستند برمی گزیند. در این جا می بینیم که پراهمیتی انتقادی مفهوم تاریخ زمینه در مهم تر عبارت است. وقتی می گوییم مهم، باید از خود بپرسیم، مهم برای چه کسی؟ اما انتخاب به هرحال ضروری است و فراموشی خود نوعی انتخاب است. پس ما برای نوشتن تاریخ محتاج به انتخاب هستیم. فیلسوفی که بر مفهوم فراموشی تأکید نام به نوشته هایش از یكی در نیچه است. نیچه کرده، مسئولیت درباره بحث هنگام به نابهنگام« »تأّمالت آلمانی ها که می کند اشاره دوره ای به تاریخی آگاهی به دائمًا و می کنند یاد شكوفایی دوران به منزله آن از بازآفرینی قهرمانان این دوران می پردازند. او از مسئولیت گذشته شبح سایه افكنی همان به منزله تاریخی آگاهی مانع که عنصری همچون خاطره از و می کند صحبت برنامه ریزی است و به ما اجازه تصور داشتن آینده ای را نمی دهد. و دقیقًا زمانی که خاطره به ما اجازه تصور آینده را نمی دهد است که فراموشی ضروری است. در این جا به آن چه در آغاز این سخنرانی مطرح کردم، می رسم. در اول بحث، افراط خاطره نزد اقوام مختلف را یادآور شدم و نیز به عكس آن یعنی کمبود خاطره نیز اشاره کردم. حال باید به آن چه می توان سوء استفاده از مفهوم فراموشی نامید، فراموشی از موهوم استفاده دیگر عبارت به یا به ویژه غربی اروپای در مسأله این با ما کرد. صحبت به فرانسه کمر خدمت پلیس دورانی که در فرانسه در گشتاپو برای دستگیری و تحویل یهودیان این کشور به

Page 78: بازخوانی حافظه جمعی

78

انتشارات آرمان شهر

آلمان نازی بسته بود، مواجه هستیم. رویگردانی برخی از افراد از این واقعیت و نادیده گرفتن و ممانعت از تحلیل آن، نمونه بارزی از آن چیزی است که استفاده موهوم از فراموشی نامیدم. اینان نمی خواهند ببینند و در مقابل، این مسئولیت ما در قبال تاریخ و قربانیان این واقعه است که از فراموش شدِن آن جلوگیری کنیم. باید دیدگاه قربانیان تاریخی معنا این به بازبشناسیم. جالدان دیدگاهِ از را داد. قربانیان تاریخ نام آن به می توان که دارد وجود این تاریخ به خاطره ویژه ای نیاز دارد که همانا »خاطره قربانیان« است و در نتیجه وظیفه ای را به ما محول می کند که همانا وظیفه فراموش نكردن است. شاید برخی به ما ایراد بگیرند که با این کار ما خود را زندانی آن شبحی کرده ایم که متعلق به گذشته است؛ ولی به نظر من این برقرار گذشته با دیگری رابطه قربانیان فراموش نكردِن »بخشش« مفهومِ این جا، در اصلی مفهوم زیرا می کند. می کنیم قربانیان برای بخشش ما طلب این که نه است. بلكه از آنان بخشش می طلبیم. هر چند این طلب بخشش معنایی کالمی و مذهبی دارد، اما درعین حال دارای معنایی سیاسی نیز هست. زیرا برای هر کشوری این امر الزامی است، آفریده ضرورتًا که قربانیانی با بتواند که است روبه رو شود. همه کشورها در طول تاریخ خود قربانیانی را به جا گذاشته اند و باید از آنان بخواهیم که از بار بدهی ما بكاهند. این امر می تواند حاصِل به کارگرفتِن »فراموشی« نیست، واقعیات فراموش کردِن این جا در مسأله باشد. بخشایش بلكه تغییردادِن معنای آن است. زیرا کارکردِ از نمی توان برعكس بلكه نیست، رویدادها ازبین بردِن طلب بخشش صحبت کرد اگر فجایع فراموش شده باشند. باید بین واقعیت رویدادها و بارِ آن ها به عنوان رویداد از دیگر، از سوی تاریخی بُعد بدهكاری همچون و سویی تقدیرزدایی را آن می توان شد. چیزی که قایل تفاوت

Page 79: بازخوانی حافظه جمعی

79

خاطره، تاریخ، فراموشی

نامید، کارکرد فرعی تاریخ نیست بلكه شاید از گذشته از جمله کارکردهای اساسی آن باشد. مورخین، نگهبانان گذشته به منزله رویدادها هستند و نه پاسدار این گذشته همچون معنا. زیرا این معنا متعلق به همه شهروندان است. و این جا تاریخ نگار فقط یك عالِم نیست، بلكه شهروندی در میان سایر شهروندان است. تقدیرزدایی از گذشته به چه معنا است؟ به این معنا است که باید به رویدادهای گذشته بازگردیم، گویی که از آتیه این رویدادها بی خبر ایم. مثاًل وقتی راجع به انتخاب های فرانسوی ها یا آلمان ها انتخاب ها این از نباید می کنیم صحبت 1932 سال در همچون »ماقبل فاشیسم« نام ببریم. باید افرادی که در این دوران زندگی کردند را فقط همچون بازیگران آن دوره تاریخی دید و نه به عنوان افراد »ماقبل فاشیسم«. ما نباید آن چه را که از آینده می دانیم بر گذشته منطبق سازیم. اولین کسی که از مفهوم تقدیرزدایی از گذشته صحبت کرد، ریمون آرون بود. او این مفهوم را به معنای شناخت امكانات رویدادها، آن گونه که توسط بازیگران هر دوره احساس شده است، به کار برد. بدین صورت می توان دید که در گذشته قول هایی داده شد که بدان وفا نشد و به این معنا گذشته، گورستان عهدهایی است که بدان ها وفا نشده است. این وظیفه مورخ است که این امكانات ازدست رفته مورخ این جا در کند. بازسازی را نشده وفا عهدهای و همچون شهروندی عمل می کند که آینده را بازمی گشاید، چرا که گذشته را بازگشوده است. بدین گونه، رویدادها به منزله رویداد در نظر گرفته می شوند و مردگان همچون مردگان. اما معنای مرگ آنان روشن نشده است و تا آن هنگام که ما با ادامه تاریخ، کاری برای این خاطره نكنیم، ناروشن باقی خواهد ماند، یعنی تا آن هنگام که به لطف

تاریخ به درمان خاطره نپردازیم.

Page 80: بازخوانی حافظه جمعی

80

انتشارات آرمان شهر

در 1373 اسفند در ریكور پل پروفسور سخنرانی ×پژوهشكده حكمت و ادیان.

منبع: گفتگو، شماره 8، صص: 47ـ 59.

Page 81: بازخوانی حافظه جمعی