رارسا باتكdl.downloadme.ir/blog/2020/asrare_moraghebe1.pdfرارسا باتك هبقارم...

ارب اسر كتا مراقبه علم اقبهی تاننیک مرا تک112 ز کتابشو اُ تفسیر ا ا تانیراواگیانا با ویThe Book Of Secrets Sceince of Meditation 112 Techniques of Tantra Based on Vigyana Bhayrava Tantra

Upload: others

Post on 26-Jan-2021

7 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

  • كتاب اسرارعلم مراقبه

    112 تکنیک مراقبه ی تانرتا

    تفسیر اُشو از کتاب

    ویگیانا بایراوا تانرتا

    The Book Of

    Secrets Sceince of Meditation

    112 Techniques of TantraBased on

    Vigyana Bhayrava Tantra

  • مقدمه ی کتاب

    وقتیمیمیریمچهاتفاقیمیافتد؟

    بهاینپرسش، وغالباً،پاسخ انساناست تقریباًهستهیمركزیمتامجستوجوهایمعنوی كه پرسشیاست این

    مرزهایبینیكنظریهدینیبانظریهیدیگرراتعیینمیكند.چهشخصبهتناسخمعتقدباشد،چهبهبهشت

    فضای میدهد"، روی مرگچه از كه"پس پرسش كارماییkarmicdebt،این دیون پرداخت به یا و دوزخ و

    بسیاربزرگیرادرمحدودهمذهباشغالمیكند.

    دردنیایغنیوپیچیدهیاساطورههایهند،شیواShivaمنایندهیمرگوویرانگریاستكهدرتثلیثیبابراهام

    )Brahmaخدایخالق(وویشنوVishnu)خداینگهدارنده(قرارگرفتهاست.

    اینسوتراهایپنجهزارسالهدركتابارسارمنسوببهشیواست.

    چرا؟برایدركآن،بهرتاستقدریبیشرتبدانیمكهشیواازكجاآمدهاست.

    ویشنو و براهام روزی كه میكند نقل چنین داستان است. گوناگون جنبههای پیچیده،با شیواشخصیتی این

    برایمذاكرهدرموردموضوعبسیارمهمینزدشیواآمدندواورادرحالآمیزشباهمرسشیافتند.شیواچنان

    رسگرممهرورزیبودكهحتیمتوجهنشدایندوالههوارداتاقششدهاند.آناننیزازاینواقعیتكهمجبورشدند

    ساعتهاآنجابایستندتاشیواباالخرهمتوجهورودایشانبشود،بهخشمآمدندواورانفرینكردندواعالمكردند

    منادشیوالینگامShivalingamكه و دادهشود. نشان phallic symbol نرینه آلت مناد با باید او پس ازاین كه

    زینتبخشهزارانمعبدشیوادررسارسهندوستاناست،ازاینجاآمدهاست.

    رقص مردانهی است،صورت Shiva-Shakti duo دوییِتشیوا-شاكتی مردانهی نیمهی دیگر،شیوا جنبهای در

    جاودانهینرینگیومادینگی.ودركتابارسار،اوباهمرسشِدویDeviــكهدرمتاممدت،رویزانواناو

    نشستهاستــسخنمیگوید.

    سكسومرگ،نروماده،ینویانگyin&yangدنیایدوگانگیها،نهفقطدرهندویسموجوددارد،بلكه

    مراقبه،كه و میكند. تبدیل راز به را تناقضات متام ـــكه مراقبه و است. موجود رشقی سّنتهای دربیشرت

    گرفتگیهایذهنراآزادمیسازدتاصاحبشدرنهایتسواحلتضادراتركگویدوواردرودخانهیخویشاكتشافی

    گردد.

    اُشودراینموردمیگوید:

  • "مرگهمیشهدرلحظهیحالرویمیدهد.مرگ،عشق،مراقبهـــهمهیاینهادرزمانحالاتفاقمیافتند.پس

    اگرازمرگبرتسی،منیتوانیعشقبورزی.اگرازعشقبرتسی،منیتوانیمراقبهكنی،اگرازمراقبهبرتسی،زندگیت

    بیفایدهاست.بیفایده،نهبهاینمعنیكههدفیندارد،بلكهبهاینمعنیكههرگزقادرنیستیدرزندگیاحساس

    رسوركنی.زندگیتبیهودهخواهدبود.

    عشق،مراقبه،مرگ:ربطدادناینسهشایدعجیبجلوهكند.عجیبنیست!اینهاتجربههایمشابهیهستند.

    پساگربتوانیواردیكیازاینسهبشوی،میتوانیوارددوتایدیگرهمبشوی."

    نكتهایبیشرتبرایفهمیدن:شیوا،براهاموویشنوهمگیتجلّیِمقصدیواالترازخودشانهستند:چیزیماورایی

    كهحتیخارجازتّصورخدایاناست.دراینتثلیث،شیوابیشرتازهمهانسانیاست.براهامكارخلقتخودش

    از بهرسمیبردتازمانیكهپس بازنشستگی آینده،كامبیشدر تازمانیبسیاردوردر انجامدادهاستو را

    رستاخیزاینجهان،دوبارهبهخدماتاونیازپیداشود.ویشنومراقبروابطعلتومعلولیامورروزمرّهاست،

    فقطیكخانهداِرشاغل،بامتامدقّتهایعاریازعاطفهییكحسابرس.ولیشیوادرمتامزندگیهولانگیزو

    پرهیجانش،كسیاستكهمشتاقوصلدوبارهبهمنبعاصیلشاست؛كسیكهرسمستدیداروطنغاییاشاست

    كهفقطشبحیازآنرابهیاددارد.

    سوتراهایشیوانقشههاییهستندكهبهتشنهمیگویدچگونهبهچاهآببرسد.

    VigyanBhairavTantraاینكتابارسار،تفسیرهایعارفیمعارصاستازكتابشیوا،بهنامویگیانبایراوتانرتا

    كهترجمهیتحتالفظیآن"فنونیبرایرفنتبهفراسویهشیاری"است.

    اینواقعیتكه"تانرتا"فقطبهمعنی"فن"و"روش"است،برایبسیاریمایهشگفتیاست.دردنیایامروز،تانرتا

    تقریباًباجنسیتمرتبطشدهاست.درحقیقت،ازاین۱۱۲تكنیككهدراینكتابرشحدادهشده،كمرتازشش

    تكنیكآنمستقیامًباعملجنسیمربوطاست.درصفحاتیكهدرپیمیآیند،ماكشفمیكنیمكهمنظور

    تانرتافقطایننیستكهزندگیجنسیبهرتیرابرایمافراهمآوردـــبلكهمنظورایناستكهازموقعیتهاو

    برخوردهایبیشامریكهدرزندگیمعمولیانسانهاوجودداردـــشاملسكســـهمچوندروازههاییبرای

    ورودبهمراقبهاستفادهشود.

    هامنگونهكهاُشودرنخستینفصلمیگوید:

    "اینهاباستانیترینوقدیمیترینفنونهستند.ولیمیتوانیبهآنهاتازهترینهمبگویی،زیراهیچچیزرا

    منیتوانبهآنهااضافهكرد.آنهامتامامكاناترادربرگرفتهاند،متامیراههایتصفیهیذهنورفنتبهفراسوی

  • آنرا.حتییكتكنیكنیزمنیتوانبهیكصدودوازدهتكنیكشیواافزود.

    اینهاقدیمیترینودرعینحالتازهترینومدرنترینشیوههاهستند.كهنههمچونكوهستانهایقدیمـــ

    روشهابهنظرجاودانهمیرسندـــوهمچونشبنمهاییدرپیشآفتاب،بسیارتازههستند.اینیكصدودوازده

    تكنیكمراقبهمتامیعلمتحّولذهنرادربرمیگیرند."

    بهكاربردواژهی"علمscience"توسطاُشوتوجهكنید.اوبارهاوبارها،نهتنهادركتابارسار،بلكهتقریباًدرمتام

    پرسشی "پاسخ"به نیست، نیست،نظریه باورداشتی نظام مراقبه،یك كه دارد تأكید ثبتشدهاش سخرنانیهای

    نیستـــماننداینپرسشكه"پسازمرگچهرویمیدهد".مراقبهوضعیتیدرونیاست،جاییكهدرواقع،متام

    نظامهایباورداشتی،متامنظریاتوپاسخهایازپیشآمادهشدهازبینرفتهاندـــوفقطیكهشیاریخالصو

    بدونفكربرجایماندهكهتنهااینهشیاریقادراستواقعیترا،هامنگونهكههست،دریابد.

    ولیفنونمراقبه،خودِمراقبهنیستندـــپساینخطارامرتكبنشوید.تكنیكفقطیكنقشهاست،مانندیك

    فرمولعلمی.نكتهایناستكهنقشهرابهخاطرنقشهمطالعهنكنی،بلكهازآناستفادهكنی،باآندرآزمایشگاه

    فضایدرونتآزمایشكنی.مراقبهچیزیاستكهمیتواندهمچونپیامداینآزمایشرویبدهد.

    ـــهمهیاینهاچهربطیبهجنسیتدارد؟شایدكسانیكهقادربودهاندمراقبهراواردآمیزشعاشقانهی ولیصربكنـ

    خودكنند،بهتوبگویندكهمتامراهنامهای"چگونهمراقبهكنیم"رادوربیندازودرعوض،توجهخودرابهاینك

    واینجابده.پسازآن،همهچیزبهخودیخوددرستخواهدشد.

    وپسازمرگماچهاتفاقیمیافتد؟كسانیكهمراقبهراچشیدهاند،شایدقادرنباشندپاسخدقیقیبدهند،ولی

    میتوانندبهتوبگویندكهآنانجاودانگیرادردرونشانشناختهوتجربهكردهاندوازاینتجربهطوریبیرون

    آمدهاندكهاینكمیدانندمرگفقطیكرویاست.

    ازهمهاینسهرابههمگرهمیزند؟شیوا:كهویرانگروعاشقاست، ــــچهكسیبهرت سكس،مرگومراقبه

    خداییكهبیشازهمهمتایالتانسانیداردـــمتایلبرایرسیدنبهفراترازخودوبرایگشودنارسارهرآنچهكه

    ناشناختهاست.

    وچهكسیبهرتازاُشومیتواندارسارسوتراهایشیوارابهزمانمعارصبیاورد،كسیكهتأكیدداردكهمتامیزندگی،

    ازجنسیتگرفتهتافراآگاهی،ازمعنویتگرفتهتاعلم،باردیگرازمتاممفاهیمتیرهیماازخیرورّش،واالترو

    پستتر،بایدبازپسگرفتهشدهوبهآنیگانگیدرخشان،كهحقمادرزادیماانسانهاست،بازگرداندهشود.

    درفصلاولاینكتاب،اُشورهنمودهایدقیقیبرایچگونگیاستفادهازكتابارساررامیدهد.دراینجارویچند

  • تاازاینرهنمودهاتأكیدمیشودوچندنكتهیدیگردرموردفضاییكهاینكتابدرآنخلقشده،برایخواننده

    مفیدخواهدبود.

    هرفصلازاینكتابدراصلبهعنوانگفتاریفیالبداههبرایجمعكوچكیازدوستانومریداناداشدهاست.اُشو

    همیشهبدونیادداشتوآمادگیهایویژهسخنمیگوید،بجز)دراینمورد،برایمثال،(نسخهایازسوتراییرا

    كهتفسیرمیكند،یا)درجاییدیگر(چندلطیفهیاداستانكهپیشاپیشجمعكردهتانكتهایراكهمیخواهددر

    موردشسخنبگوید،بهتصویربكشاند.

    "عادت . . در. "و"خودآموزی . . . كتابهای"چگونه. بهخواندن كه كسانی برای كتاب ابتدا،این در شاید

    دارند،جاذبهاینداشتهباشد.دراینجایكسخرنانیوجودنداردكهنكاتیك،دووسهراردیفكندتابعداًآن

    راتكراركند.ازپانویس،تیرتفرعی،جدولومنودارخربینیست.دیدناینمنت،باچنینانتظاراتی،استقبالاز

    ناكامیِزودرساست.

    بهرتاستاینكتابراهمچونیكداستان،یكشعریاترانههاییكآوازمطالعهكنید.همراهبانگرشیشكیباو

    پذیرا،باایناطمینانكههمهچیزدرزمانخودشآشكارخواهدشد.

    اُشودرابتدایكتابارسار،ازمخاطبینخودُمِصانهمیخواهدتاهامنطوركهپیشمیروند،هریكازتكنیكهای

    مراقبهراكهبحثمیكند،آزمایشكنندــــاوپیشنهادمیكند،"فقطسهروزباآنبازیكنید."ورویواژهی"

    بازی"تأكیدمیكندـــبدونجّدیشدن،بدون"تالشفرسایشی"یا"خویشانضباطِیمفرط"،بلكه"بازی".وزمانی

    كهتكنیكیرامیآزماییودرمییابیكهواقعاًبرایتكارمیكند،تكنیكیكهازآنلّذتمیبریوبهنظرمیرسد

    كهچیزتازهایبهزندگیتمیآورد،آنوقتمیتوانیبهكشفعمیقترآنبپردازی.

    درچنینموردی،شامبهعنوانیكخواننده،نسبتبهمخاطبیناصلی،درموقعیتبهرتیقراردارید:میتوانید

    هرمقدارزمانكهنیازداریدرویهرفصلدرنگكنید،وپیشازرشوعهرفصلتازه،باتكنیكهایآنفصلبازی

    كنید.البتّهاگرهمیكتكنیكمعینتوجهشامرابهخودگرفتودرخواستآزمایشفوریآنراكرد،میتوانیددر

    هرمقطعیمستقیامًبهكتابمراجعهكنید.

    دقتكنیدكههر"فصلسوترایی")فصلهاییكهشامرهفرددارند(بهدنبالشفصلیاستكهحاویپاسخهای

    اُشوبهپرسشهایمخاطبیناست.بنابراین،اگررشوعبهآزمایشبافنونمیكنید،بهرتاستكهقبلازمترین،

    پاسخها،چند دراین كه دارد بسیار احتامل كنید. مطالعه بعدی فصل در را تكنیك آن به مربوط پرسشهای

    راهنامییبیشرت،ژرفایعمیقتریازادراكوبرخیمشكالتراحلشدهبیابید.

  • یك نیست،بلكه پاسخها از رشتهای ارسار كتاب نگیرید. مقصدعوضی با را نقشه كه باشد باالخره،یادتان و

    "دستهكلید"است.اُشودرهامنآغازمژدهمیدهدكهاین"دستهكلید"كاملاست،حتییكالگونیزبراییكقفل

    كموكرسنیست.كلیددرورودیتونیزجاییدراینمیاناست.تنهاكاریكهبایدانجامدهی،آزمودنكلیدهاست،

    تاوقتیكهیكیراپیداكنیكهمناسباست.آنوقتدررابازكنوخودتببینكهدردرونچیست.

    كارولنایمن

    Carol Neiman

    پونا،هندوستان۱۹۹۷=۱۳۵۶هش

  • چند تذكر بسیار مهّممرشد

    "...درمورداینكهچهتكنیكیراانتخابكنیفكرنكن.وقتراهدرنده،بلكه،آزمایشكن.زیرامیتوانیبرای

    ابدفكركنیكهچهچیزمناسباستوچهبایدبكنیوچهنبایدبكنیوچرابسیارینورراانتخابكردهاندوچرا

    معدودیتاریكیرابرگزیدهاند.نگراناینچیزهانباش؛كمكینخواهندكرد.درعوض،درموردنوعخودتفكر

    كن،اینكهكدامبرایتومناسباستوباكداماحساسراحتیداریوسپسرشوعكن.

    وآنوقتهمهچیزدیگررافراموشكن،زیرامتاماین۱۱۲تكنیكبرایتونیست.حتیاگریكروشرابرگزینی،

    برایتكافیاست.نیازینیستواردهر۱۱۲تكنیكشوی:یكروشكفایتخواهدكرد.پسفقطپذیراباشو

    هشیارباشتابتوانیروشمناسبخودترادریافتكنی.نیازینیستنگرانروشهایدیگرباشی،لزومیندارد.

    یكیراانتخابكن،باآنبازیكنواگراحساسخوبیداشتیواتفاقیرخداد،آنوقتواردششوو۱۱۱تكنیك

    دیگررافراموشكن.اگرفكرمیكنیروشیاشتباهرابرگزیدهای،آنوقتدورشبینداز،یكیدیگرراانتخابكن

    وباآنبازیكن.اگراینراباچهار،پنجیاششروشانجامدادی،بهروشمناسبخودتبرخوردخواهیكرد.

    ولیجّدینباشـــفقطبازیكن...."

    "...مندرموردروشهایبسیارزیادسخنمیگویم.خطریوجوددارد:میتوانیددرمورداینفنونرشوعبه

    فكركردنكنید،میتوانیددانشآلودهشوید.اینكافینیست،فایدهایندارد.نهتنهافایدهندارد،خطرناكاست

    ــــزیرامراقبه،تجربهاست،دانسنت"درباره"یآنبیارزشاست..."

    "....وتاتكنیكیرابهدرستینفهمیدهای،آنراانجامنده.نخستسعیكنتكنیكرامطلقاًدرستبفهمی.

    وقتیآنرادرككردی،آنوقتانجامشبده.وآنشعارپزشكسالخوردهرابهكارنربكه"وقتیمنیدانیچکاركنی،

    كاریبكن!"نه،هیچكارینكن.هیچكارینكردنبهرتاستازاینكههركاریبكنی.اینبهایندلیلاستكهذهن

    چنانظریفولطیفاستكهاگركاریاشتباهباآنانجامدهی،جربانآنبسیاردشوارخواهدبودـــبسیاردشوار

    است.انجامدادنكاریخطابسیارآساناست،ولیجربانآنبسیارمشكلاست."

  • علممراقبه كتابارسار

    ۱0

    فصل اول

    دنیای تانرتا

    ِدویDeviمیپرسد:

    ایشیوا!حقیقتتوچیست؟

    اینكائناِتُپرازشگفتیچیست؟

    دانهازچهتشكیلشده؟

    درمركزگردونهیگیتیكیست؟

    اینحیاتوراِیشكلوُپرازشكلهاچیست؟

    چگونهمیتوانیمكاماًلوارداینزندگیشویم،ورایفضاوزمان،نامهاوتوصیفها؟

    بگذارتردیدهایمبرطرفشود!

    چندنكتهبرایمقدمه:نخستاینكهدنیایكتاب"ویگیانابایراواتانرتا" artnaT avariahB anaygiVدنیایتعقل

    ومنطقنیستودنیایفلسفههمنیست.دراینجانظریهمفهومندارد.

    ایندنیاییاستكهباروشوتكنیكرسوكارداردوابداًارتباطیبامبانینظریندارد.واژهیتانرتابهمعنیتكنیك،

    فن،شیوهوراهاستوبنابراینفلسفینیست.وتوجهداشتهباشكهتانرتابامسائلعقالییوروشنفكرانههم

    كاریندارد.درتانرتا"چرا"مفهومنداردوبیشرتمتوجه"چگونه"است.

    فن معنی به تانرتا رسیدن"است. بهحقیقت آن"چگونه هدف ندارد،بلكه چیست؟"ارتباط با"حقیقت تانرتا

    میكند. توصیف منیشود،بلكه"چگونگی"را با"چرا"رسگرم علم علمیاست. مبحثی است،پس تكنیك و

    اینتفاوتاساسیبینعلموفلسفهاست.

    فلسفهمیپرسد:"چراحیاتوجوددارد؟"اینپرسشیعلمینیست.علممیپرسد:"حیاتچگونهوجوددارد؟"

    وبهمحضاینكهمیپرسی"چگونه"،تكنیكاهمیتمییابد.دراینجانظریهبیمعنیشدهوتجربهدرمركزتوجه

    قرارمیگیرد.

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۱۱

    تانرتاعلماستوفلسفهنیست.دركفلسفهآساناست،زیرافقطقوهیادراكالزماست.اگرزبانوموضوع

    رادرككنی،فلسفهرانیزخواهیفهمیدونیازیبهتحّولودگرگونیشخصینداری.توهامنطوركههماكنون

    هستیفلسفهرادركمیكنی،ولیاینامربرایتانرتاصدقمنیكند.

    برایادراكتانرتابهیكتغییرویادگردیسیویاجهشنیازداریواگرخودتراتغییرندهیتانرتادركنخواهد

    شد.زیرااینموضوعیروشنفكرانهنیستویكتجربهاست.اگرپذیراوآمادهنباشیودربرابرتجربهتحتتأثیر

    قرارنگیری،تانرتابهسویتنخواهدآمد.

    فلسفهباذهنمرتبطاستوفقطمغزتوكافیاستونیازیبهمتامیتوجودتوندارد.ولیتانرتاتورابامتامیت

    وجودتالزمدارد.ایندرخواستیعمیقتراست.درتانرتامتاموجودتوبایددرگیرباشد.تانرتایكموضوعیكپارچه

    ومتاماستباروشیمتفاوتوبادیدگاهیمتفاوت.برایادراكتانرتابهذهنیمتفاوتنیازداری.

    بهایندلیلِدویDeviپرسشهایبظاهرفلسفیمطرحمیكند.اینكتابباپرسشهایِدویآغازمیشود.متاماین

    پرسشهارامیتوانبطورفلسفیهممطرحكرد.درواقع،هرپرسشیرامیتوانبهدوشكلمطرحکرد:فلسفی

    ویاكُلّی؛روشنفكرانهیاوجودین.

    برایمثالاگرشخصیبپرسد"عشقچیست؟"تومیتوانیبهشیوهیروشنفكرانهباآنروبهروشوی،میتوانیآنرا

    موردبحثقراردهیومیتوانینظریهپردازیكنیونظرگاهیویژهایبوجودآوریودرعینحالمیتوانیعشق

    راهرگزنشناسی.

    برایآفرینشیكنظریه،بهتجربهنیازینیست.درحقیقتهرچهكمرتبدانیبهرتاست!زیرامیتوانیبیدرنگ

    منیدانی،بیپروا وقتیكه كند. توصیف آسانی"نور"را به میتواند كور انسان یك فقط كنی. توصیف سیستمیرا

    هستی.جهالتهمیشهبیپروااست؛درحالیكهمعرفتباتأملهمراهاست.هرچهبیشرتبدانی،بیشرتاحساس

    میكنیكهزیرپایتسستاست.هرچهبیشرتبدانیاحساسنادانیبیشرتیمیكنی.آنانكهواقعاًفهیمهستند،

    جاهلمیشوندوهمچونكودكانسادهوابله.هرچهكمرتبدانیبهرتاست.برایفلسفیبودن،برایبیاننظریات

    جزمیdogmas،برایباوربهیكنظریه،اینروشیآساناست.برایمواجهشدنبایكمسئلهعقالنیبسیارآسان

    است.ولیبرایمقابلهبایكمسئلهبصورتوجودینexistantialـــنهاینكهفقطبهآنفكركنی،بلكهبهمتامی

    بهآنعملكنیودرآنزندگیكنیوازطریقآنمتحّولشویاینكاریاستبسیارمشكل.یعنیبرایشناخت

    عشق،شخصبایدعاشقشود.

    واینخطرناكاست!زیرادرنتیجهیعملبهاینروش،توتغییرخواهیكردوشخصقبلینخواهیبود.اینتجربه

  • علممراقبه كتابارسار

    ۱۲

    توراتغییرخواهدداد.لحظهایكهواردعشقمیشوی،واردشخصیتازهمیشویوزمانیكهازآنخارجمیشوی،

    چهرهیقدیمخودرانخواهیداشت.دیگرآنچهرهیسابقبهتوتعلّقنداردویكعدمتداوموانطباقبوجود

    آمده.حاالشكافیتولیدشده:شخصقدیممردهوشخصیتازهپدیدارشده.اینتولّدیدوبارهوزایشیجدید

    است.

    تانرتاعلمیغیرفلسفیاستوبههستیexistanceمربوطاست.البّتهدویپرسشهاییبهظاهرفلسفیمطرح

    میكند،ولیشیوابههامنطریقپاسخنخواهدداد.پسبهرتاستدرابتداایننكتهدركشود،درغیراینصورت

    دركدرستیازاینسوتراهاممكننخواهدبود.زیراشیواحتییكپرسشرانیزپاسخمنیدهد.ولیدرحقیقتشیوا

    پاسخمیدهد،ولیدرسطحیدیگر.

    برایمثالدویمیپرسد"رسورمن!حقیقتتوچیست؟".شیوابهاینپرسشپاسخمنیدهد،بلكهیكتكنیكارائه

    میدهد.حالاگردویاینتكنیكرااجراكند،حقیقترادرخواهدیافت.بنابراینپاسخهامستقیمنیستوتكنیك

    ارائهمیشود.باعملبهآنفن،حقیقتدریافتهخواهدشد.

    تانرتافنرسیدنبهشناختاستوشناختدیگریمطرحنیست.اگرتوكاریانجامندهی،اگردگرگوننشوی،

    اگربراینظارتكردندیدگاهیمتفاوتپیدانكنیواگردربُعدیمتفاوتازقّوهیادراكحركتنكنی،پاسخی

    دریافتنخواهیكرد.پاسخهابهآسانیدردسرتساست،ولیهمهیآنهاكاذبهستند.متامفلسفههادروغین

    هستند.زیراهرفلسفهاییاتوراارضاءمیكندویانه:اگرتوراراضیكند،پیروآنفلسفهخواهیبودولیهامن

    فردسابقباقیماندهایومتحّولنگشتهای؛واگرتوراراضینكند،توبهجستجویخودبرایفلسفهیدیگریكه

    پیروآنشویادامهخواهیداد.ولیوجودتودستنخوردهباقیماندهوتغییرینخواهیكرد.

    پسچهپیروفلسفههندوباشیوچهمسیحیتویاجینJainaفرقیندارد.وجودحقیقیِتودرپشتچهرهی

    هندویامسیحیقرارداردوفقطپوششوواژگانمتفاوتاست.مردمیكهبهكلیساویاآتشگاهویامعبدمیروند،

    یكیبیشنیستندوفقطچهرههایشانمتفاوتاستواینچهرههاهمگیكاذبهستند،آنهانقابهاییبیش

    نیستندودرورایایننقابهاتوفقطیكفردواحدراخواهییافت:هامنفرد،هامنخشم،هامنپرخاشگری،

    بایك افرادیكساناست.آیاغریزهیجنسییكهندو .همهچیزدراین . هامنشهوت،هامنحرصوطمع.

    مسیحیمتفاوتاست؟آیاخویحیوانییكمسیحیباخویحیوانییكهندوتفاوتدارد؟

    همهیكیاست.واقعیتیكیبیشنیست،فقطپوششهاتفاوتدارد.

    تانرتابهتولباسمنیدهد،بلكهخودترامهمّمیشامردونهنقابهایترا.اگرپرسشیمطرحكنی،هامنپرسش،

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۱۳

    موقعیتتورانشانمیدهدوهمچنیننشانگرایناستكهازآنجاكهقرارداری،منیتوانیببینیوبرایهمین

    استكهاینپرسشرامطرحكردهای.

    یكانساننابینامیپرسد"نورچیست؟"همینپرسشنشانمیدهدكهاوكوراست.

    تانرتارویفردیتووجوداوعملكردهواورامتحّولمیكندتااینكهقادرشودنورراببیند.تانرتاپاسخمنیدهد

    كهنورچیست.تانرتاروشرسیدنبهدركحقیقترامیآموزد:چگونهدیدنرا،چگونهبهبصیرتدستیافنترا.

    زمانیكهفردبهیكبینندهseerتبدیلشود،پاسخنیزآنجاخواهدبود.تانرتابهتوپاسخمنیدهد،بلكهتكنیكیرا

    میدهدكهبتوانیپاسخراببینی.اینپاسخیروشنفكرانهنخواهدبود.اگردربارهنوربرایانسان

    كورسخنبگویی،اینروشیروشنفكرانهاست.ولیاگرفردنابیناقادربهدیدنشود،اینتجربهایوجودیخواهد

    بودودیگرروشنفكرانهنیست.ارتباطتانرتاباعلمهستیشناسیonthologyهمیناست.

    نكتهدوم:تانرتازبانیمتفاوترابهكارمیگیرد.قبلازورودبهسوتراها،ایننكتهبایددركشود.متاممباحث

    تانرتایكگفتگویدوطرفهبینشیواودویاست:دویمیپرسدوشیواپاسخمیدهد.متاممباحثتانرتااینگونه

    آعازمیشوند.چرابهاینشیوه؟

    اینبسیارمهماست.اینیكگفتگوبیناستادوشاگردویامریدومرشدنیست.اینگفتگوییبیندوعاشقاست.

    تانرتابااینروش،نكتهایبسمهمرابیانمیكند:تعالیمعمیقتروجودیفقطبهرشطوجودعشقبینمریدو

    مرشدامكانپذیراست.مریدومرشدبایدعمیقاًعاشقباشند.آنگاهمسائلمهمتروماوراییمیتواندمطرحشود.

    پساینجازبان،زبانِعشقاست.شاگردبایدعاشقباشد،ولیاینكافینیست،زیرادوستانهممیتوانندعاشق

    باشند.

    تانرتامیگویدكهشاگردبایدقدرتپذیرابودنداشتهباشد،پساوبایدقدرتپذیرندگیِزنانهراداشتهباشدواین

    حالت،امكانیرابرایمریدبودنخلقخواهدكرد.نیازینیستكهزنباشی،بلكهحالتپذیرشیكزنراباید

    داشتهباشی.دویمیپرسد:اینیعنیكهرفتارزنانهتولیدپرسشمیكند.چرااینتأكیدرویرفتارزنانهوجوددارد؟

    مردوزننهتنهاازنظرفیزیكیباهمتفاوتدارند،بلكهازنظرروانشناختینیزباهمفرقدارند.تفاوتایندوتنها

    دربدننیست؛درروانوذهنیتنیزهست.ذهنیتزنانهشاملپذیرِشكامل،تسلیممطلقوعشقمتاماست.

    یكمریدبهذهنزنانهنیازمنداست،وگرنهقادربهآموخنتنیست.توپرسشمیكنی،ولیاگرپذیرانباشیومانع

    داشتهباشی،پاسخیبرایتوممكننخواهدبود،زیرامیتوانیپرسشیرامطرحكنیوبستهباقیمبانی.آنگاهپاسخ

    منیتوانددرتونفوذكند؛درهایتبستهاندوتوُمردهایوپذیرشنداری.

  • علممراقبه كتابارسار

    ۱4

    پذیرندگیزنانههمچونپذیرشرَِحمگونهwomb-likeدرعمقدروناستتابتوانیدریافتكنی.اینبهتنهاییكافی

    نیستونكاتبسیارظریفتریمطرحاست:زندرواقعچیزیرادریافتمنیكند،بلكهبهمحضدریافت،آنچیز

    بخشیازبدنشمیشود:یكفرزنددریافتمیشودودروجودزننطفهبستهمیشود.درهامنلحظهیدریافت،

    نطفهقسمتیازبدنزنمیشودودیگرموجودیبیگانهوخارجینیستوجذبوجودشگشتهاست.حاالفرزند

    بعنوانچیزی"اضافهبرمادر"زندگینخواهدكرد،بلكهبخشیازوجودمادربودهودرستمانندخوِدمادرزندگی

    میكند.فرزندفقطدریافتمنیشود،بلكهبدنزنآفرینندهشدهوفرزندرشوعبهرشدكردنمیكند.

    مریدبهپذیرشیرحمگونهنیازدارد:آنچهكهدریافتمیشودهمچوندانشُمردهجمعآوریمنیشود،بلكهباید

    بایدبخشیازوجودتشود.وهمینرشد دردرونترشدكند،بزرگشودوبهخونواستخوانتبدیلشود.

    درونیآنسببتحّولتوشدهوتوراهمچونیكپذیرندهدگرگونخواهدساخت.برایهمیناستکهتانرتااز

    اینوسیلهاستفادهمیکند.هررسالهبایکپرسشازسویِدویآغازمیشودوشیوابهآنپاسخمیدهد.ِدوی

    همرسشیواست،بخشزنانهیاوست.

    یکنکتهبیشرت:اینكروانشناسیجدید،بهویژهروانشناسیژرفاdepthpsychologyمیگویدكهانسانهممرد

    استوهمزن.هیچمردیفقطمردوهیچزنیفقطزننیست.همهیانسانهاحالتدوجنسیداشتهوازهردو

    جنسدرخوددارند.ایننتیجهیتحقیقاتجدیددرغرباست.ولیایننكتهیكیازاساسیتریناصولتانرتادر

    طولهزارانسالبودهاست.حتامًتصاویریازشیوارابعنوانآرداناریشوارArdhanarishwarدیدهایدــنیمی

    زناستونیمیمرد.درمتامتاریخبرشچنینمفهومیوجودندارد.شیواراهمچونموجودیکهنیمیمرداست

    ونیمزنبهتصویرکشیدهاند.

    پسِدویفقطیکهمرسنیست،اونیمهیدیگرشیواست.وتازمانیکهمریدنیمهیدیگرمرشدنگردد،منتقل

    کردنآموزههایواالتر،روشهاینهانی،غیرممکنخواهدبود.وقتیکهیکیشدی،تردیدوجودنخواهدداشت.

    زمانیکهبامرشدیکیشدیــکامالًیگانهوبسیارعمیقــمباحثهایوجودنخواهدداشت،منطقوبرهانی

    وجودنخواهدداشت.فردفقطجذبمیکند؛یکزهدانمیشود.وآنگاهآنآموزشهادرتورشوعبهرشدکردن

    میکنندوتورادگرگونمیسازند.

    برایهمیناستکهتانرتابهزبانعشقنوشتهشدهاست.درموردزبانعشقنکتهایبایددرکشود.دونوعزبان

    وجوددارد:زبانمنطقوزبانعشق.تفاوتهایاساسیبینایندوزبانوجوددارند.

    زبانمنطقتهاجمیاست،جدلمیکند،منطقیاست.اگرمناززبانمنطقاستفادهکنم،نسبتبهذهنشام

    تهاجمیخواهمبود:سعیمیکنمشامرامتقاعدکنم،شامراعوضکنم،ازشامیکبازیچهبسازم.مباحثهیمن

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۱۵

    "درست"استومباحثهیشام"غلط".زبانمنطقنفسَمداراست:"حقبامناستوتواشتباهمیکنی،پسباید

    بهتوثابتکنمکهمندرستمیگویموتواشتباهمیکنی!"منتوجهیبهتوندارم،بهنفسخودمتوجهدارم.

    نفسمنهمیشهبرحقاست!

    زبانعشقزبانیکامالًمتفاوتاست.منبهنفسخودمتوجهیندارم،بهتوتوجهدارم.عالقهایبهاینندارمکه

    چیزیرااثباتکنم،تانفسخودمراتقویتکنم.عالقهیمنکمکبهتواست.اینزبانیاستکهازرویمهر

    میخواهدبهتوکمککندکهرشدکنی،بهدگرگونیتوکمککند،بهتویاریبرساندکهدوبارهزادهشوی.

    دوماینکه،منطقهمیشهروشنفکرانهخواهدبود.مفاهیمواصولاهمیتخواهندداشت،مباحثاتمهمخواهند

    بود.درزبانعشق،آنچهکهگفتهمیشوداهمیتچندانیندارد،درعوضلحنوشیوهایکهگفتهمیشودمهم

    است.ظرف،واژگاناهمیتینخواهندداشت؛مظروفیاآنپیامیکهوجودداردمهمخواهدبود.دراینجامکاملهی

    communionنیست،بلکهیکوصلdebateدلبهدلوجوددارد،نهیکبحِثذهنبهذهن.اینیکمناظره

    است.

    بنابراین،اینیکچیزنادراست:ِدویرویزانوانشیوانشستهومیپرسد،وشیواپاسخمیدهد.اینیکمکاملهی

    عاشقانهاستنهیکمباحثه؛گوییکهشیواباخودشسخنمیگوید.چرااینهمهرویعشق،زبانعاشقانهتاکید

    شدهاست؟زیرااگرعاشقمرشدخودباشی،آنگاهمتامکلیتgestaltتغیرمیکند؛همهچیزعوضمیشود.آنگاه

    توسخناناورامنیشنوی،بلکهاورامینوشی.آنگاهواژگانبیربطمیشوند.درحقیقت،آنسکوتبینواژگان

    اهمیتبیشرتیپیدامیکنند.آنچهاومیگویدشایدبامعنیباشدوشایدنباشد....ولیچشمهایاو،حرکاتاو،

    مهراو،عشقاوستکهمعنادارد.

    برایهمیناستکهتانرتایکابزارثابتدارد:یکساختار.هررسالهباپرسشِدویآغازمیشودکهشیوابهآن

    پاسخمیدهد.هیچبحثیوجودنخواهدداشت،هیچواژهایبههدرمنیرود.اینهابیاناتسادهایازواقعیت

    هستند،پیامهایتلگرافیوکوتاه،بدوناینکهقصدیبرایمتقاعدکردنوجودداشتهباشد،فقطبرایبازگوکردن

    هستند.

    اگرباذهنیبستهپرسشیازشیوابپرسی،اواینگونهبهتوپاسخنخواهدداد.نخستبستهبودنتوبایدبرطرف

    شود.آنگاهاوبایدتهاجمیباشد.آنگاهتعصباتتو،مفاهیمازپیشفرضشدهیتوبایدنابودشوند.تازمانیکه

    کامالًازگذشتهاتمتیزنشدهباشی،هیچچیزمنیتواندبهتودادهشود.ولیباهمرساو،ِدوی،چنیننیست،ِدوی

    هیچگذشتهایندارد.

  • علممراقبه كتابارسار

    ۱۶

    بهیادداشتهباش:زمانیکهعمیقاًعاشقباشیذهنتازبودنبازمیایستد.گذشتهایوجودنخواهدداشت:تنها

    لحظهیحالاستکههمهچیزاست.زمانیکهعاشقهستی،زمانحالتنهازماناست:حالیعنیهمهچیزــ

    نهگذشته،نهآینده.پسِدویفقطبازاست.دفاعیوجودنداردــچیزیبرایپاککردنوجودندارد،چیزیبرای

    نابودکردنوجودندارد.آنزمینآمادهاست،فقطآنبذربایددرآنقراردادهشود.آنزمینفقطآمادهنیست،

    بلکهخوشآمدمیگوید،پذیرااست،درخواستباردارشدندارد.

    بنابراینمتاماینگفتههاییکهدرموردشانسخنمیگوییممختصوتلگرافیخواهندبود.اینهافقطکلامت

    قصارهستند:سوترا.ولیهرسوترا،هرپیامتلگرافیکهشیوامیدهدارزشیکِودارادارد،ارزشیکانجیل

    رادارد،ارزشیکقرآنرادارد.هریکجملهمیتوانداساسیککتابمذهبیبزرگباشد.کتابهایمذهبی

    ـبایدپیشنهادبدهی،دفاعکنی،بحثکنی.دراینجامباحثهایدرمیاننیست،فقطبیاناتسادهی منطقیهستندـ

    عاشقانه.

    سوماینکه،خودواژهیویگیانابایراواتانرتایعنیتکنیکهاییبرایرفنتبهفراسویآگاهی.ویگیانیعنیآگاهی،

    بایراواحالتیکهورایآگاهیاستوتانرتایعنیروش:روشهاییبرایرفنتبهورایآگاهی.ایننظریهیاعالاست

    ــبدونهیچنظریهای.

    ماناآگاههستیم،بنابراینمتامآموزشهایمذهبیبهاینتوجهدارندکهچگونهبهورایناآگاهیبروی،چگونه

    آگاهشوی.برایمنونه،کریشنامورتی،ذن،همگیبهاینعالقهدارندکهچگونهآگاهیبیشرتیخلقکنی،زیراکه

    ماناآگاههستیم.پسچگونههشیارترشویم،چگونهبیشرتگوشبهزنگباشیم؟چگونهازناآگاهیبهسمتآگاهی

    برویم؟

    ولیتانرتامیگویداینیکدوگانگیاستــناآگاهیوآگاهی.اگرازناهشیاریبهسمتهشیاریحرکتکنی،از

    یکسمتدوییتبهسمتدیگرآنحرکتمیکنی.بهورایهردوبرو!تازمانیکهبهورایهردونروی،هرگزبه

    آنغایتنخواهیرسید.پسنههشیارباشونهناهشیار،فقطبهورایهردوبرو،فقطباش.اینیعنیرفنتبه

    وراییوگا،رفنتبهورایذن،رفنتبهورایمتامآموزشها.

    ویگیانایعنیمعرفتوآگاهی؛وبایراواواژهایمخصوصاست،یكواژهیتانرتایی،برایكسیكهبهماوراءرفته.

    برایهمیناستكهلقبشیوا،"بایراوا"ولقبِدوی"بایراوی"است:یعنیكسانیكهبهورایدوگانگیهارفتهاند.

    وبرایاینرفنت،تنهاعشقاستكهكارسازاست.بههمینسببوسیلهیاساسیبرایانتقالمعرفتدرتانرتاهامن

    عشقاست.بهتجربهیمامیتوانگفتكهفقطعشقاستكهبهورایدوگانگیهاراهمییابد.وقتیدونفر

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۱۷

    عاشقیكدیگرهستند،هرچهعشقعمیقترمیشود،دونفركمرتازهمجداهستندوبیشرتحالتیكفردِواحد

    راپیدامیكنند.وآنگاهنقطهایفرامیرسدكهآنانفقطبهظاهردونفرهستند:درباطنیكیگشتهاندوبه

    ورایدوگانگیرسیدهاند.وفقطدرچنینحالتیازعشقاستكهگفتهیمسیح)ع(معنامییابدكهگفته:"خدا

    اینخدانیستكهعشق بهخداونداست. نزدیكترینحالت GodisLove"درتجربهیماعشق عشقاست.

    میورزدــچنانچهمسیحیانارصاردارندـــخداوندبهشامعشقپدرانهندارد.ایندرستنیست."خدا=عشق"یك

    گفتهیتانرتاییاستومعنیآنایناستكهعشقنزدیكترینتجربهیانسانبهحقیقتخداونداست.چرا؟زیرا

    درعشقاحساسوحدتویگانگیوجوددارد.زنومردتغییریمنیكنند،هامندوبدنباقیمیمانندولیچیزی

    درورایبدندریكدیگرادغامشدهوحالتوحدتپدیداروتجربهمیگردد.

    برایهمیناستكهانسانمتایلیشدیدبهامورجنسیدارد.ولیمتایلواقعیبرایوحدتاست.واینوحدت،

    شهوانینیست.درآمیزشمعمولییگانگیوجودنداردوفقطدوبدندرهممیآمیزند.فقطبرایلحظهایدوبدن

    خودرادروجوددیگریفراموشكردهونوعیوحدتفیزیكیاحساسمیشود.اینمتایلبهخودیِخودبدنیست،

    ولیكفایتكردنبهآنخطرناكاست.اینمتایلنشانگرآرزوییدرونیتربراییگانگیووحدتاست.درسطوح

    واالترعشق،خودِدرونیانسانحركتكردهودردروندیگریادغامگشتهواحساسوحدتویگانگیتجربه

    میشود.فقطدراینحالتعشقماورایدوگانگیهااستوماروزنهایازماوراءـــبایراواــرانظارهخواهیم

    كرد.میتوانگفتكهبایراوا،حالتعشقمطلقاستكهبازگشتیازآنوجودندارد.ازنقطهیاوجاینعشق،

    سقوطینیستوفرددرقلّهباقیمیماند.مامنزلگاهشیواراقلّهكایالشKailashمیدانیم.رفنتبهآنجاممكن

    است،ولیحتامًبایدبهپایینبازگشت.محلسكونتمامنیتواندآنجاباشد.میتوانبهزیارتآنجارفت:یكسفر

    زیارتی.میتوانباالترینقلّههاراملسكرد،ولیمجبوربهبازگشتخواهیمبود.

    درعشقاینزیارتاتفاقمیافتد،ولینهبرایهمه.بهاینسببتقریباًهیچكسبهورایجنسیتمعمولیمنیرود.

    پسمابهزندگیكردندراعامقدرّههاادامهمیدهیم.گهگاهییكنفربهاوجعشقدستمییابد،ولیبهسبب

    بلندیوارتفاععظیمآنرسگیجهگرفتهوسقوطمیكند.آناوجبسیارمرتفعاستوتودرپایینترینمراتب

    هستی.زندگیدرآنارتفاعاتبسمشكلاست.آنانكهعاشقبودهاندبخوبیمیدانندكه"همیشهعاشقبودن"

    بسیاردشواراست:شخصبایدبهدفعاتبهآنقلّهرویآورد،ودوبارهودوباره.آنجامحلسكونتشیواــخدا

    ــاستومنزلگاهاو.

    یك"بایراوا"درعشقزندگیمیكندوعشقمنزلگاهواقامتگاهاوست.اوحتینسبتبهعشقشآگاهنیست.او

    نفسegoزندگیدركایالشوآگاهینسبتبهزیسنتدركایالشراندارد.

  • علممراقبه كتابارسار

    ۱8

    حاالقلّهبهدشتتبدیلمیشود.

    شیوانسبتبهعشقخودشآگاهنیست.ماازعشقخودآگاههستیم،زیرادرحالت"غیرعشق"زندگی

    میكنیم.مابهسببدوگانگیوتضادهایامناستكهعشقرااحساسمیكنیم.شیواخودشعشق

    است.حالتبایراوایعنیكهفردتبدیلبهعشقشدهاست،نهاینكهعشقورزیكند.اوخودشاینكعشقاست

    وبرقلهیكایالشزندگیمیكندوآنجامكانسكونتاوست.

    چگونهمیتوانبهآناوجدستپیداكرد؟

    دارد.چگونه samsara/آزادیmokshaقرار اسارت ؛ آگاهی/ناآگاهی،جسم/روح ـــ ها دوگانگی ورای قلّه این

    میتوانبهآنجادسرتسیپیداكرد؟روشآنتانرتااست.ولیتانرتایكتكنیكخالصاستكهدركآندشواراست.

    ابتدابیاییدپرسشهایدویرابیشرتدرككنیم:

    ِدویمیپرسد:ایشیوا!حقیقتتوچیست؟

    چراچنینمیپرسد؟تونیزمیتوانیاینپرسشرابپرسی،ولیهامنمعنارانخواهدداشت.لذاسعیكندرككنی

    كهچرادویچنینمیپرسد.دویعمیقاًعاشقاست.وقتیعمیقاًعاشقهستی،براینخستینبارباحقیقتدرونی

    برخوردخواهیكرد.پسشیوانهجسماستونهشكلدارد.وقتیعاشقهستی،بدنمعشوقتمحووناپدید

    میشود:شكلازبینرفتهوبیشكلیپدیدارمیگردد.توبایكپرتگاهعمیقروبهروهستی.برایهمیناستكه

    مابسیارازعشقمیترسیم.مامیتوانیمبایكبدن،یكشكلروبهروشویم،ولیازرویاروییباپرتگاهیعمیق

    سختوحشتداریم.اگرعاشقكسیباشیوواقعاًدوستشبداری،بدناوحتامًمحومیگردد.درلحظاتیازاوج

    رسمستی،شكلازبینمیرودوتوازطریقمعشوقبهدنیایبیشكلوبینامگاممیگذاری.سببترسماهمین

    است.عشقهمچونسقوطدرپرتگاهیبیانتهااست.پساینپرسشفقطیككنجكاویسادهنیست.ایشیوا!

    حقیقتتوچیست؟

    دویبایدنخستعاشقشكلوتركیبشدهباشد.رشوعچنینبوده.اونخستشیواراهمچونیكمرددوست

    داشته،ولیاینككهعشقبهمرحلهیبلوغرسیده،زمانیكهعشقكامالًشكوفاگشته،اینمردمحوشدهواوبدون

    شكلگشته.اینكاودرجایییافتمنیشود.ایشیوا!حقیقتتوچیست؟

    اینپرسشرادرهنگامعشقعمیقمیتوانپرسید.ذهنافرادمختلفپرسشهایمتفاوتیرامطرحمیسازد.پس

    سعیكنموقعیتورشایطپرسشرادرذهنتمجّسمكنی.

    چراچنین اوجخودمیرسد،معشوقمحومیگردد. به است:شیوامحوشده!وقتیعشق گیجشده پارواتی

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۱۹

    میشود؟زیرادرحقیقتهمهبدونشكلهستند.تویكجسمیاتننیستی،بلكههمچونیكبدنحركتوزندگی

    میكنی،ولیخودت،بدننیستی.وقتیشخصیراازبیروننگاهمیكنیم،اویكبدناست.ولیعشقبهدرون

    نفوذمیكند.عشقمیتواندفردراهامنگونهكهاوخودشراازدرونمیبیند،بهتصویرآورد.دراینجاشكلو

    تركیبازبینمیرود.

    میگویندروزیكهمرشدذنرینزاییRinzaiبهارشاقرسید،نخستینپرسشاواینبود:"بدنمكجاست؟؛تنمكجا

    رفته؟"اوبهجستجوپرداختومریدانشرافراخواندوگفت:"بدنمگمشده،آنراپیداكنید!"

    ازطریقچشامن را خود فقط بود.شامهمگی،هستیِبدونشكلهستید،ولی شده بیشكلی حالت وارد او

    دیگرانمیشناسید.شامخودراتنهاازطریقآینهمیشناسید.گاهیاوقاتبهآینهنگاهكنوچشامنتراببندو

    تأملومراقبهكن:اگرآینهنبودچگونهچهرهاترامیشناختی؟اگرآینهنبودچهرهایهمنبود.توچهرهنداری،

    بلكهاینآینههاهستندكهبهتوچهرهمیدهند.جهانیراتصوركنكهدرآنآینهاینباشد:توتنهاهستیوهیچ

    آینهایوجودندارد.حتیچشامندیگرانكههمچونآینهعملمیكندوجودندارد.توتنهادرجزیرهایدورافتاده

    بیچهره یا داشت؟و خواهی چهرهای آنگاه آیا نیست. اطراف در دهد انجام را كارِآینه كه هیچچیز و هستی

    خواهیبود؟منیتوانیداشتهباشیونخواهیداشت.ماخودرافقطازطریقدیگرانمیشناسیمودیگرانتنها

    شكلبیرونیمارامیشناسند.بههمینسبباستكهماباشكلبیرونیخودهویتگرفتهایموتوسطآنخودرا

    میشناسیم.

    مرشددیگرذنبهنامهوییهاییHuiHaiبهمریدانشمیگفت:"هروقتدرمراقبهرستانراازدستدادیدو

    بیرَسشدیدنزدمنبیایید!وقتیاحساسبیرَسبودنكردیدنرتسیدوفوراًنزدمنبیایید.اینهامنلحظهیواقعی

    است،آنگاهمیتوانبهشامآموزشداد.باداشنتِرَسمحالاستچیزیبیاموزید.رسهمیشهسدّراهاست."

    دویمیپرسدایشیوا!حقیقتتوچیست؟توكیستی؟شكلبیرونیازبینرفتهوحاالاینپرسشبوجودآمده.

    درعشقتوهمچونفردیدیگرواردمعشوقمیشوی.اینتونیستیكهپاسخمیدهی.شامتبدیلبهیكواحد

    شدهایدوبراینخستینبارتوبایكپرتگاهعمیقروبهروهستی:یكحضوربدونشكلوتركیب.

    بههمینسببمابرایقرنهاتصویرویامجّسمهایازشیوابوجودنیاوردیم.

    مافقطشیوالینگاShivaLingamویایكمنادsymbolآفریدیم)شكلیكبیضیتخممرغشكل(.شیوالینگافقطیك

    شكلِبیتركیباست.وقتیشخصیراعمیقاًدوستداری،وقتیبهدروناوواردمیشوی،اوفقطتبدیلبهیك

    حضورنورانیمیگردد.

  • علممراقبه كتابارسار

    ۲0

    شیوالینگایكحضورنورانیوهالهایازنوراست.برایهمیناستكهدویمیپرسد:

    ایشیوا!حقیقتتوچیست؟

    اینكائناترسشارازشگفتیهاچیست؟

    ماكائناتوگیتیرامیشناسیم،ولیهرگزفكرمنیكنیمكهپرازعجایبوشگفتیهااست.كودكانوعشیاقاین

    رامیدانندوگاهیاوقاتهمشاعرانودیوانگان!مامنیدانیمكهجهانِهستیرسارسشگفتیاست.برایماهمه

    چیزتكراریوكسالتباراستوشگفتیوجودندارد.شعریوجودنداردوفقطنرثسادهوجوددارد.اینگیتی

    آوازیرادرتوبوجودمنیآورد.ولیكودكانباچشامنیحیرتزدهبهآننگاهمیكنند.وقتیچشامنتورسشاراز

    شگفتیباشد،كیهاننیزپرازعجایباست.

    وقتیعاشقهستیمانندكودكانمیشوی.مسیح)ع(میگوید:"فقطآنانكههمچونكودكانهستندمیتواننددر

    ملكوتالهیواردشوند"چرا؟زیرااگرجهانبرایتورسشارازحیرتوشگفتینباشد،تودیندارنیستی.میتوان

    كیهانراتوصیفوترشیحكرد.آنگاهشیوهیبرخوردعلمیاست.بخشیازكیهانشناختهشدهوبخشینیزناشناخته

    مانده.ولیآنچهشناختهنشده،هرروزقابلشناختمیشود.پسجهانغیرقابلشناختكداماست؟كیهانزمانی

    مرموزوغیرقابلشناختمیگرددكهچشامنتوپرازشگفتیباشد.

    دویمیگویدایشیوا!حقیقتتوچیست؟اینكائناترسشارازشگفتیهاچیست؟

    اوناگهانازیكپرسششخصیبهپرسشیبسیارغیرشخصیرومیآورد.

    قبالًپرسیدهبودكهایشیوا!حقیقتتوچیست؟وحاالناگهان...اینكائناترسشارازشگفتیهاچیست؟

    وقتیشكلازبینبرود،معشوقتتبدیلبهكائناتبیشكلوبینهایتمیگردد.دویناگهانآگاهمیشودكه

    دربارهیشیوامنیپرسد،بلكهدربارهیكائناتسویالمیكند.اینكشیوابهكلكائناتبدلگشته.اینكستارگاندر

    دروناودرگردشاندومتامیآسامنهاوفضاتوسطاواحاطهشده.اینكمعشوقاوعاملبزرگاحاطهكننده

    است:یكدربرگیرندهیبزرگ.

    كارلیاسپرزJaspersخدارابعنوان"احاطهكنندهیبزرگ"بیانكردهاست.

    ـــشخصمعشوقازبینمیرود، ــنهدرونیكدنیایعمیقخصوصیِعشقـ وقتیتودردرونعشقواردمیشویـ

    ناموشكلمحومیگردد.معشوقهمچوندریمیشودكهبهرویكائناتبازمیشود.

    كنجكاویمیتواندعلمیباشد.آنگاهتوبایدازطریقمنطقباآنروبهروشوی.دراینصورتنبایددربارهیچیزهای

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۲۱

    بیشكلوبیتركیبفكركنیوباشكلوفرمبیرونیراضیمیمانی.علمهمیشهباشكلوفرمبیرونیمشغول

    است.اگرچیزیبدونفرموشكلبهذهنعلمیتوصیهشود،آنرابهشكلیدرخواهدآورد!ازنظراوچیزیكه

    شكلنداشتهباشد"بیمعنی"است.نخستبایدبهآن"شكلیقطعی"دادوفقطآنوقتاستكهپرسشهارشوع

    میشود.ولیدرعشقاگرشكلوجودداشتهباشد،پایانیبرایآننیست.شكلراازبینبرب.وقتیاشیاءبدونشكل

    وبیمرزمیشوند،هرچیزیدردروندیگریواردمیشود؛متامكیهانبهیكوحدتتبدیلشدهوآنگاهكائنات

    رسشارازشگفتیهاخواهدبود.

    دویادامهمیدهد:

    دانهازچهتشكیلمیشود؟

    درمركزگردونهیكیهانكیست؟

    اوازكائناتپرسیدهوحاالدربارهیچگونگیتشكیلدانهمیپرسد.اینكیهانپرازشگفتیوبیشكلازكجامیآید؟

    منشاءكائناتكجاست؟آیامنشائیدارد؟دانهچیست؟چهكسیدرمركزگردونهیكیهانقرارگرفته؟

    اینچرخبهچرخیدنادامهمیدهد:تغییریبزرگوپیوستهوجریانیهمیشگی...ولیدرمركزاینچرخهكیست؟

    محوراینگردونهكجاست؟مركزآنـــمركزثابتآنـــكجاست؟

    دویبرایدریافتپاسخمنیایستد.اوبهپرسیدنادامهمیدهد.گوییكهاوازكسیمنیپرسدوفقطباخودش

    صحبتمیكند.

    اینزندگیوارایشكلورساپاشكلچیست؟

    چگونهمیتوانیمكامالًواردزندگیشویم:

    ورایفضاوزمان،نامهاوتوصیفها؟

    تردیدهایمرابرطرفكن.

    تأكیدرویپرسشهانیست،بلكهرویتردیدهااست:

    تردیدهایمرابرطرفكن.

    اینبسیارمّهماست.اگرپرسشیروشنفكرانهرامطرحكنی،درانتظارپاسخیمشخصهستیتامشكلتبرطرف

    شود.ولیدویمیگویدتردیدهایمرابرطرفكن.اوواقعاًدرانتظارپاسخنیست.اودرخواستتحّولذهنشرادارد.

  • علممراقبه كتابارسار

    ۲۲

    زیرایكذهنشّكاك،علیرغمهرپاسخیكهدریافتكند،بازهمیكذهنشّكاكباقیخواهدماند.

    و باشی داشته اگرذهنیشكاّك نیستند. پرتردید،پاسخهامطرح یكذهن بسپار:برای بهیاد راخوب نكته این

    منپاسخیبهتوبدهم،توبهآنپاسخنیزتردیدخواهدكرد.اگرپاسخدیگریهمبدهمبازهمبهآنپاسخنیز

    شّكخواهیكرد.ذهنشّكاكیعنیكهتوبررویهرچیزییكعالمتسویالقرارمیدهی.پسپاسخبیفایده

    است.توازمنمیپرسیكه"دنیاراچهكسیآفریده؟"ومنپاسخمیدهم"دنیاراالفAآفریده"؛وآنگاهتو

    بیتردیدخواهیپرسید"الفراچهكسیآفریده؟"

    بنابراینمشكلدرچگونگیپاسخدادننیست،بلكهمسئلهاصلیایناستكهذهنشّكاكراچگونهبایدمتحّول

    ساخت.چگونهذهنیرابوجودآوریمكهتردیدنكندویااعتامدداشتهباشد.برایهمیناستكهدویمیگوید:

    تردیدهایمرابرطرفكن.

    چندنكتهیدیگر:هرگاهپرسشیمطرحمیكنی،پرسشتوممكناستچندعلّتداشتهباشد.یكدلیلآنایناست

    كهشایددرجستجویتأییدباشی.توازقبلپاسخراداریوجوابرامیدانیوفقطتأییدمیخواهیكهجوابتو

    درستاستیانه.پساینپرسشكاذبودروغیناست.اینپرسشیواقعینیست.توبرایمتحّولشدنمنیپرسی،

    ذهنهمیشهدرحالپرسشاست.پرسشهادرذهن،همچونبرگهایروی ازرویكنجكاویمیپرسی. فقط

    درختانرشدمیكنند.پرسیدنطبیعتذهناست.پسذهنبهپرسشادامهمیدهدوبرایشفرقینداردكهچه

    میپرسد.باهرپاسخی،ذهنطرحپرسشمیكند.ذهنهمچونماشینتولیدپرسشاست.هرچهبهذهنداده

    شود،آنراقطعهقطعهكردهوبهچندینپرسشتبدیلشمیكند.ذهنبادریافتهرپاسخ،ازآن،پرسشدیگری

    بوجودمیآورد.

    متامتاریخفلسفهمحصولهمینكارخانهیذهناست.

    برتراندراسلRusselكودكیخودرابهیادمیآوردكهدرآنفكرمیكردبارسیدنبهسنبلوغقادرخواهدبودمتام

    فلسفهرادرككردهوبهمتامپرسشهایشپاسخدادهخواهدشد.بعدها،درهشتادسالگیاوگفت:"حاالمیتوانم

    بگویمكهمتامپرسشهایزمانكودكیمهنوزباقیماندهاندوپرسشدیگریهمبهآنهااضافهنشدهاست.واین

    بهسببنظریههایفلسفیاست.وقتیجوانبودممیگفتمكهفلسفهجستجوییاستبرایپاسخهاینهایی.

    ولیاینكمنیتوانمچنینبگویم.فلسفهدرحقیقت،جستجوییبرایپرسشهایبیپایاناست"

    بنابراینهرپرسشیكپاسخوبسیاریپرسشهایدیگرمیآفریند.اینذهنشّكاكاستكهپرسشمیآفریند.دوی

    میگویدكهبهپرسشهایمناهمیتنده،منزیادسویالمیكنم!

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۲۳

    ...حقیقتتوچیست؟

    اینكائناترسشارازشگفتیهاچیست؟

    دانهازچهتشكیلمیشود؟

    درمركزگردونهیكیهانكیست؟

    اینزندگیوارایشكلورساپاشكلچیست؟

    چگونهمیتوانیمكامالًواردزندگیشویم:

    ورایفضاوزمان،نامهاوتوصیفها؟...

    ولیبهسویاالتمناهمیتنده،

    تردیدهایمرابرطرفكن.

    مناینهارامیپرسمتافقطذهنمرابهتونشاندهم.ولیبهآنهازیادتوجهنكن.درواقع،پاسخهانیازمرابرطرف

    منیكنند؛نیازمنایناست:

    تردیدهایمرابرطرفكن.

    ولیتردیدهاچگونهازبینمیروند؟آیاهرپاسخیكافیخواهدبود؟آیااصوالًپاسخیوجودداردكهتردیدهارا

    برطرفكند؟اینخودِذهناستكهعینتردیداست.اینطورنیستكهذهندچارتردیدشدهباشد.خودِذهن،

    تردیدِمطلقاست.اگرذهنازبیننرود،تردیدنیزازبیننخواهدرفت.شیواپاسخخواهدداد.پاسخاوتكنیك

    است:قدیمیترینوباستانیترینتكنیكها.ولیاینهاراتازهترینفنوننیزمیتوانتلّقیكردزیراهیچتكنیكی

    رامنیتوانبهاینهااضافهكرد.آنهاكاملهستند:یكصدودوازدهتكنیك:متامامكاناتدراینهادرنظرگرفتهشده:

    متامیشیوههایپاالیشذهنورفنتبهورایذهندراینتكنیكهاوجوددارد.حتییكفنهممنیتوانبهاینها

    اضافهكرد.واینكتابپنجهزارسالقدمتدارد.اینهاباستانیترینودرعینحالجدیدترینفنونمتحّولكردن

    ذهنهستند.مااینفنونرایكبهیكبررسیخواهیمكرد.درابتداخواهیمكوشیدتااینهارابصورتروشنفكرانه

    درككنیم.ولیسعیكنیدازعقلومنطقخودبعنوانوسیلهاستفادهكنیدونهیكحاكم.آنراهمچونابزاری

    برایادراكبهكاربربوازآنبرایساخنتموانعاستفادهنكن.وقتیدرمورداینفنونباستانیسخنمیگویم،دانش

    قدیمیخودراكناربگذاروباذهنیتازهوشادابباآنهاروبهروشو.البتّهباتیزبینیبسیارولینهباجدل.این

    توّهمرادرخودتدرستنكنكه"ذهنجدلپیشهذهنیتیزبیناست"چنیننیست.زیرالحظهایكهواردجدل

  • علممراقبه كتابارسار

    ۲4

    میشویهشیاریوآمادگیذهنیخودراازدستدادهایودیگردراینجاحضورنداری.

    اینشیوههابهمذهبوآیینخاصیتّعلقندارد؛هامنطوركهنظریهنسبیتاینشنت"یهودی"نیستورادیوو

    تلویزیونهم"مسیحی"نیست!علمبهنژادومذهبخاصیتعلقندارد.

    تانرتانیزیكعلماست.بهیادبسپاركهاینتكنیكهاهندونیستند.اینهاراهندوهابوجودآوردهاند،ولیخودِتكنیك

    هندونیست.برایهمیناستكهدراینتكنیكهاذكریازمراسممذهبینیست،هیچپرستشگاهیموردنیاز

    نیست:توخودتیكپرستشگاهمتامعیارهستی.توخودتیكآزمایشگاههستیومتامیتجربهدردرونتباید

    انجامشود.بهباوریااعتقادخاصینیازنیست؛فقطجرأتوشهامتبرایتجربهكردنكافیاستوزیباییاین

    بامترینكردناینشیوه،میتواندبهحقایقعمیقترقرآنپیبربد.پساینرا فنوندرهمیناست:یكمسلامن

    بخاطرداشتهباشكهتانرتایكعلمخالصاست.توشایدمسیحیباشی،یاهندوویایكپارسی.Parsiیكهندو

    نیزمیتواندبامتریناینفنونبهحقیقتوداهاVedasآگاهگردد.تانرتابرایپیروانهرآیینیمفیدخواهدبود.

    تانرتابادیانتومذهبتوابداًدرتعارضوتضادنخواهدبود.

    تو ندارد. تكنیكها بهاین ربطی مذهب هر به تو گرایش پس است. اجتامعی امری مذهب كه میگوید تانرتا

    میتوانیخودترادگرگونكنیواینتحّولبهشیوهایعلمینیازدارد.وقتیبیامرشدهایومثالًسلگرفتهای،

    تفاوتینداردكههندوباشیویابودایی.بیامریسلنسبتبههندوبودنویابوداییبودنتوبیتفاوتاست.

    نسبتبهاعتقاداتسیاسیویاگرایشهایاجتامعیومذهبیتونیزبیتفاوتاست.بیامریسلرابایدبهطریق

    علمیمداواكرد.

    تواینكدرجهلهستی،درتضادهستیودرخواببهرسمیبری.ایننیزیكبیامریاست:یكبیامریروحی.این

    بیامریبایدتوسطعلمتانرتامداواشود.توواعتقاداتتوربطیبهاینبیامریندارید.اینفقطیكتصادفاست

    كهتودرمكانیمشخصزادهشدهایودیگریدرمكانیدیگر.مذهبودیانتتونیزتنهایكتصادفاست،پس

    بهآننچسبوازشیوههایعلمیبرایمتحّولكردنخودتاستفادهكن.

    دالیلی برایاینكار شده. شناخته نادرست بسیار بهگونهای باشد شده هم اگر نیست. علمیشناختهشده تانرتا

    هست:هرچهیكعلمواالتروخالصترباشد،امكاناینكهمردمعاّدی)عوام(ازآنآگاهشوندوآنرابهدرستی

    تنهادوازدهنفراین او راشنیدهایم.گفتهاندكهدرزمان نظریهنسبیتاینشنت نام تنها ما كنند،كمرتاست. درك

    نظریهرادركمیكردند.درمتامیپهنهیزمینفقطدوازدهذهنمیتوانستآنرادرككند.حتیبرایخوداینشنت

    همتفهیمایننظریهبهدیگراندشواربود.زیرایننظریهدربُعدیباالترحركتمیكرد.معمولیتروواالتربود.

    ولیایننظریهقابلادراكاست.یكادراكفیزیكیوریاضیالزماست،آموزشهایویژهاینیازداردوسپسدرك

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۲۵

    آنممكنمیشود.

    ولیتانرتاازاینهممشكلتراست.زیرابرایادراكآنهیچآموزشیكمكنخواهدكرد.فقطتحّولاستكهكمك

    خواهدكرد.برایهمیناستكهتودههاهرگزتانرتارادركنكردهاند.واغلبچنینرویمیدهدكهچیزیكه

    قابلدركنیستبهراحتیسوءتعبیرمیگردد،زیرادرآنحالتمیگویی"خب،حاالفهمیدم!"مامنیتوانیمدرخالء

    مبانیم،پسفوراًسوءتعبیرمیكنیم.

    نكتهدیگراینكهزمانیكهمطلبیقابلدركبرایمانیست،بیدرنگرشوعمیكنیمبهایرادگیریازآن.زیراباعدم

    دركآننوعیتوهیناحساسمیكنیم:"منمنیتوانماینرابفهمم؟!من؟،منمنیتوانمدرككنم؟!اینممكن

    نیست!خودِاینمطلبنقصدارد!"وشخصرشوعبهایرادگیریمیكندوموضوعراهجومیكندوآنگاهاحساس

    میكند:"حاالدرستشد!"چنیناستكهعلمتانرتانهتنهادركنشده،بلكهبسیارموردسوءتفاهمنیرقرارگرفته.

    علمتانرتاآنقدرعمیقوواالاستكهطبیعتاًبایدهمسوءتفاهمرویمیداده.

    نكتهیدیگرایناستكهبهدلیلاینكهتانرتابهورایدنیایدوگانگیهامیرود،خودِایندیدگاهدرورایاخالقیات

    amoral فرااخالقی. و immoral moral،غیراخالقی كنید:اخالقی دارد.لطفاًاینسهمفهومراخوبدرك جای

    مااخالقیاترادركمیكنیم،غیراخالقیراهمخوبدركمیكنیم.ولیدركامورفرااخالقیبسیاردشواراست.

    زیراایندرورایهردوحالتقبلیقراردارد.تانرتاعلمیفرااخالقیاست.برایمثال،یكدارو،چیزیفرااخالقی

    است.اگرآنرابهیكدزدبدهی،مفیدخواهدبودواگربهیكشخصمقدسهمبدهیبازهممویرثخواهدبود.

    برایداروتفاوتیبیندزدومقدسوجودندارد.داروقادرنیستبگوید:"ایندزداست،مناوراخواهمكشت!

    "ویا؛"آنپرهیزكاراستومناورانجاتخواهمداد."

    تانرتاعلمیفرااخالقیاست.تانرتامیگوید"اخالقوغیراخالقموردنیازنیست"اگرتوفردیغیراخالقیهستی،بهاین

    سبباستكهذهنیناآرامومغشوشداری.پستانرتامنیتواندیكپیشرشطبگذاردكهتوبایدنخستاخالقی

    شویوسپستانرتارامترینكنی!ایناحمقانهاست:بیامرتبداردوپزشكمیگوید"نخستتبخودراپایین

    بیاوروساملشووسپسمنبهتوداروخواهمداد!"اینچیزیاستكهدرحالرویدادناست.یكدزدنزدیك

    قّدیسمیرودومیپرسد"مندزدهستم،روشمراقبهرابهمنبیاموز"وشخصمقدسمیگوید"اولدزدیرارها

    كن!وقتیكهدزدهستیچگونهمیتوانیمراقبهكنی؟"شخصیمعتادبهالكلاستومیگوید"منالكلیهستم،

    چگونهمیتوانممراقبهكنم؟"وشخصمقدسمیگوید"رشطاولشایناستكهالكلراترككنیوفقطدرآنصورت

    استكهبهتوآموزشمراقبهخواهمداد!"

    اینگونهپیشنیازهابرایچنیناشخاصیهمچونخودكشیاست.شخصیكهمعتاداستودزدوغیراخالقیفقط

  • علممراقبه كتابارسار

    ۲۶

    بهاینسبباستكهذهنیناآراموبیامرگونهدارد.اینهااثراتبیامریاوهستندونتایجذهنیناسامل.وآنگاهبه

    آنانگفتهمیشود"اولساملشویدوسپسمراقبهكنید!"كسیكهبتواندساملشود،دیگرچهنیازیبهمراقبهدارد؟

    مراقبهیكشفااستودارو.تانرتافرااخالقیاستوازتومنیپرسدكهچیستیوچگونهای.فقطانسان

    بودنتوكافیاست.هرجاكههستیوهركاریكهمیكنیقابلقبولهستی.

    تكنیكیراانتخابكنكهبرایتمناسباست.متامنیرووانرژیخودرادرآنبگذاروتودیگرآنفردقدیمنخواهی

    بود.تكنیكهایراستینوواقعیهمیشهچنینعملمیكنند.اگربرایشامپیشرشطوپیشنیازتعیینكنم،نشان

    میدهدكهتكنیكهادروغینهستند.اگربگویم:"اولاینراانجامبدهوبعدآنراوسپس...."اینغیرممكن

    خواهدبود.زیرایكدزدمیتواندهدفشرادردزدیتغییردهد،ولیمنیتواندبهیك"غیردزد"تبدیلشود.یكشخص

    طمعكارمیتواندهدفوموضوعطمعوحرصخودشراتغییربدهد،ولیمنیتواندبهفردیغیرطاّمعوناآزمند

    تبدیلشود؛میتوانیاوراواداركنیویاخودشمیتواندحالتحریصنبودنرابرخودتحمیلكند،ولیاینكار

    تنهاوقتیامكانپذیراستكهباردیگر،حرصوطمعدیگریانگیزهاشباشد.اگروعدهیبهشترابهاوبدهی،

    شایددستازطمعبردارد،ولیاینخودطمعیواالتراست:حاالبهشت،آزادی،رهایی,moksha،ستچیتآناندا

    sat-chit-ananda)وجود-معرفت-رسور(هدفآزوطمعاوخواهدبود.

    تانرتامیگویدكهفردقابلتغییرنیست،مگراینكهفنونراستینوواقعیرادراختیارشقراردهیم.باحرفو

    نصیحتچیزیتغییرمنیكند.ایننكتهرامیتواندررسارسگیتیمشاهدهكرد.هرچهتانرتامیگویددررسارسدنیا

    ودرعملنوشتهشدهاست:اینهمهسخنوپندواندرز؛اینهمهتبلیغاتبرایاخالقگرایی،اینهمهشعارواینتعداد

    اندرزگووراهنام...!

    دنیاپرازاینگونهافراداست،ولیدرعینحالهمهچیزاینهمهزشتوغیراخالقیاست.

    چراچنینشده؟اگرمتامبیامرستانهایدنیارانیزدراختیاراینگونهاشخاصقراردهیمتغییرینخواهدبود.آنان

    همهرابسرتیمیكنندوبههربیامرخواهندگفت"توخطاكاروگناهكاری.اینتوهستیكهبیامریرابوجود

    آوردهایوحاالآنراازبینبرب!"اگراینافراداخالقگرامتامیبیامرستانهاوآسایشگاههایدنیارادراختیارداشته

    باشند،اوضاعهمینخواهدبودكهاینكدردنیاحاكماست.اندرزگویانواخالقیونبهمردممیگویند"خشمگین

    نشوید"،بدوناینكهتكنیكیبرایكنرتلوتبدیلخشمدراختیارآنانبگذارند.ماازایننوعنصایحبسیارشنیدهایم،

    بیاینكهیكباربگوییم"چهمیگویی؟منخشمگینهستموتوبهسادگیمیگوییخشمگیننباش؟!چطورممكن

    است؟وقتیمنعصبانیهستم،یعنیكهخشموجودمرافراگرفتهوتوفقطمیگوییعصبانینباش،پسمنفقط

    میتوانمخشممرارسكوبكنمورویآنرسپوشبگذارم."

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۲۷

    نتوانی،درتو و تغییردهی را اگرسعیكنیكهخودت و بیشرتخواهدشد. ولیخودِاینرسكوبسببخشم

    احساسحقارتوناكامیبوجودخواهدآمدواحساسگناهخواهیداشت:"حتامًتقصیروگناهازمناستكه

    نتوانستهام!"هیچكسقادرنیستبرخشمخودچیرهشود،مگراینكهبهسالحیویژهمجهیزباشد.برایمقابلهبا

    خشمتونیازبهابزاریخاصداری،زیراخشمفقطنشانهییكذهنناآرامومغشوشاست.ذهنترامتحولكن

    وآنعارضهازبینخواهدرفت.

    خشمفقطنشانگرحاالتدرونیاست؛پسدرونراتغییربدهوعارضهنیزناپدیدخواهدشد.

    پستانرتابهاخالقیاتاهمیتیمنیدهد.درحقیقت،تأكیدرویاخالقیات،تحقیركنندهوغیرانسانیاست.اگرشخصی

    نزدمنبیایدومنازاوبخواهم"ازهماكنونخشمتراكناربگذار،روابطجنسیراقطعكنودستازاینوآن

    بكش"آنگاهمنغیرانسانیعملكردهام.چیزیكهمنازاومیخواهمغیرممكناستومتاماینغیرممكنهادرآن

    شخصسببتولیداحساسحقارتوخواریمیكند.اوازدیدگاهخودشپستوحقیرخواهدشد.اگراوسعی

    كندتاخواستههایمراانجامدهد،تبدیلبهفردیشكستخوردهوناكامخواهدشد.وزمانیكهشكستخودش

    راببیند،باورمیكندكهگناهكاراست.واعظینونصیحتكنندگانمتامدنیارامتقاعدكردهاندكه"انسانگناهكار

    است"واینباوربرایآنانخوباست!زیرااگرشامگناهكارنباشیدوبهگناهخودباورنداشتهباشید،حرفهوكسب

    آنانقادربهادامهیحیاتنیست.توبایدخاطیوگنهكارباشیوتنهادراینرشایطاستكهمعابدوكلیساهاقادر

    بهرشدوشكوفاییخواهندبود."گناهكاربودنتو"سبِبوجودیِآناناست.گناهتواساسوپایهیكلیساوكشیش

    است.وهرچهبیشرتگناهكارباشی،كلیساهایبزرگرتیبناخواهدشد.متامسازمانوتشكیالتمذهببرگناهو

    احساسحقارتتوبناشدهواینچنیناستكهواعظینبرشیتیحقیروپسترابوجودآوردهاند.

    تانرتابهاخالقیاتوترشیفاتاجتامعیكاریندارد.اینبهآنمعنینیستكهتانرتابهامورغیراخالقیسفارشمیكند.

    نه،چنیننیست.تانرتاآنقدربهاخالقیاتجامعهاهمیتمنیدهدكهمنیتواندبگوید"خالفاخالقباش"!درعوض،

    تانرتافنونیعلمیوكاربردیدردسرتستوقرارمیدهدكهبتوانیذهنترادگرگونكنی.وقتیذهنتغییركند،

    شخصیتنیزتغییرخواهدكردووقتیاساسرفتارتوتغییركند،متامیساختاروبنایظاهریتونیزمتحّولخواهد

    شد.وبهسببهمینروحیهیفرااخالقیوبیتفاوتینسبتبهاخالقیاتاستكهتانرتاتوسطاشخاصبهاصطالح

    مذهبیومقدسقابلتحملنبودهونیست.همهبرعلیهآنبودند.

    اگرتانرتاشناختهشود،متامایناراجیفكهبهنام"دین"مطرحمیشودبایدخامتهیابد.

    خوببهایننكتهتوجهكن:مسیحیتدرآغازباپیرشفتعلمبسیارمخالفبود.چرا؟

  • علممراقبه كتابارسار

    ۲8

    فقطبهایندلیلكهاگردردنیایماّدیپیرشفتعلوموجودنداشتهباشد،آنگاهطولینخواهدكشیدكهدردنیای

    روانیوسپسدردنیایروحانینیزپیرشفتینخواهدبود.پسمسیحیترشوعكردبهمخالفتشدیدباعلوم.

    زیرااگرتودریابیكهماّدهرامیتوانازطریقتكنیكتغییرداد،طولینخواهدكشیدكهپیخواهیبردذهنرا

    نیزمیتوانازطریقتكنیكتغییرداد،زیراذهنچیزینیستبجزماّدهیبسیارلطیف.اینموضوعكهذهنهامن

    ماّدهیبسیارلطیفاست،ازپایههایعلمتانرتااست.ووقتیكهذهنیدیگرپیداكنی،دنیاییدیگرنیزخواهی

    داشت،زیرامادنیاراازدریچهیذهننگاهمیكنیم.دنیاییراكههماكنونمیبینیبهسببداشنتذهنیخاص

    است.اگرذهندگرگونشود،دنیابرایتونیزدگرگونخواهدشد.واگرذهنیدركارنباشداینهدفواالواوج

    موفقیتدرتانرتااست:حالتیكهذهندرمیاننباشدno-mindـــآنگاهخواهیتوانستدنیارابدونحضور

    واسطهنگاهكنی.وقتیواسطهایدركارنباشد،توبادنیایواقعیروبهروهستی،زیراهیچچیزبینتووحقیقت

    مطلقوجودنخواهدداشت.آنگاهدیگرممكننیستماهیتچیزیبهطرزدیگریجلوهكند.

    پستانرتاحالتبیذهنییابایراواراپیشنهادمیكند.ودراینحالتتوبراینخستینباربهآنچهكههستبطور

    بیواسطهمینگری.اگرتودارایذهنباشی،جهانیرادرذهنخودتمیآفرینیوآنرابهخودتحمیلمیكنی

    وبهادامهوگسرتشایندنیاادامهخواهیداد.پسنخستذهنراتغییربدهوازحالتباذهنیبه

    بیذهنیبرو.

    اینیكصدودوازدهتكنیكبههمهكمكمیكنند.برخیازاینهاممكناستبرایتومناسبنباشند.برایهمین

    استكهشیوابهترشیحچندینتكنیكمیپردازد.فقطتكنیكهاییراانتخابكنكهبرایتخوشایندومناسب

    هستندودانسنتایندشوارنیست.ماسعیمیكنیمهرتكنیكرادرككنیموشامهركدامراكهمناسبخودیافتید

    فرابگیرید.

    دركمنطقیوروشنفكرانهیهرتكنیكاساساًالزماست،ولیپایانكارنیست.هرآنچهراكهمنترشیحمیكنمباید

    آزمودهشود.درواقع،اگرتكنیكیمناسبآزمودهشودشخصمترینكنندهفوراًمناسببودنآنراخواهدفهمید.

    بااینمترینهابازیكنیدادرخانهمترینكنید.هرگاهبهتكنیكمناسببرخوردكنی،جاخواهدافتادوناگهاندر

    درونتانفجاریرخخواهددادوتودرخواهییافتكه"اینتكنیكبرایمنمناسباست"ولیدرابتداسعیو

    كوششالزماستوناگهانروزیپیخواهیبردكهیكتكنیكتورااحاطهكردهاست.درحالیكهاینتكنیكهارا

    مطالعهمیكنی،بهموازاتشباآنهابازیكردهومترینكن.منظورماز"بازی"ایناستكهآنهارازیادجّدینگیر.

    فقطباآنهاتفریحوبازیكن.یكیازاینتكنیكهابرایتمناسبخواهدبود.اگراینتطابقومناسبترادریافتی،

    آنگاهجّدیشووعمیقاًواردششو.باپشتكار،صداقتوبامتامانرژیوبامتامیوجود.ولیقبلازاینمرحلهفقط

  • دنیایتانرتا فصلاول

    ۲۹

    بازیكن.

    منبهایننتیجهرسیدهامكهوقتیانسانبامطلبیبازیمیكندذهنبازتراست.موقعیكهجّدیهستی،ذهن

    بیش و كن بازی تكنیكها بااین نیازمودهای،فقط را خودت مناسب تكنیك وقتی تا پس نیست. باز آنقدرها

    ازحدّجّدینباش.

    یكتكنیكراانتخابكنوبرایسهروزباآنبازیكن.اگراینتكنیكبهتونوعیاحساسنزدیكیوخوشیمیدهد،

    احساسخواهیكردكهآنتكنیكبرایتمناسبومویرثاست.آنوقتدربارهیآنجّدیباشوبقیهتكنیكهارا

    فراموشكن.وباسایرتكنیكهابازیهمنكن.بههامنتكنیكمناسببچسبوحداقلبرایسهماهآنرامترین

    كن.

    معجزاتامكانپذیرهستندتنهارمزكاردرایناستكهتكنیكمناسبخودتراپیداكنی.اگرتكنیكمناسبتو

    نباشد،هیچاتفاقیروینخواهدداد.ممكناستمتامعمرراباتكنیكهایغیرمناسبادامهبدهیوهرگزچیزی

    رویندهد.ولیاگرتكنیكمناسبباشد،حتیسهدقیقهمترینهمكافیاست.بنابراینممكناستاینتكنیكها

    برایتویكتجربهیمعجزهآساباشدویافقطدرحدمطالعهباقیمباند؛بستگیبهخودتدارد.منهرتكنیك

    راازبیشرتینزاویههایممكنرشحخواهمداد.اگرباهرتكنیكیاحساسنزدیكیوآشناییكردی،سهروزباآن

    بازیكن.

    آنگاهرهایشكن.اگراحساسمیكنیكهمناسبتواستوچیزیدرتوجاافتاده،آنرابهمدتسهماهمترینكن.

    زندگییكمعجزهاست.اگرتورازهایآنرامنیدانی،نشانمیدهدكهتكنیكوشیوهیرویاروییباآنرامنیدانی.

    اگر انسانهایمختلفهستند. برای متامیروشهایممكن اینها توصیهمیكند. را تكنیك یكصدودوازده شیوا

    هیچكدامازاینهامناسبتونیستوآناحساستعلقرابهتومنیدهند،دیگرشیوهوتكنیكیبرایتومنانده.

    متامعرفانواینقبیلچیزهارافراموشكنوشادباش!

    ولیاینیكصدودوازدهتكنیكبرایمتامبرشیتاست.برایمتامقرونگذشتهوآینده.

    درمتاماعصارپیشینهیچكسقادرنبودهكهبگوید"اینتكنیكهابرایمنبیفایدههستند"؛نهتنهادرگذشته،

    بلكهدرآیندهنیزچنیناتفاقینخواهدافتاد.

    غیرممكناست،زیرادرمتاماینتكنیكهاهرنوعذهنیتبرشیبهحسابآمده.

    درتانرتابرایهرساختارذهنیخاصی،تكنیكیویژهوجوددارد.

  • علممراقبه كتابارسار

    ۳0

    از برخی است. آیندگان برای ؛اینها نشده خلق هنوز آنها برای مناسب فرد كه هستند تكنیكها از بسیاری

    تكنیكهانیزبرایگذشتگانمناسببوده.

    ولیترسیبهخودراهندهومااینسفرراباهمرشوعخواهیمكرد.

  • راهیوگاوطریقتانرتا فصلدوم

    ۳۱

    فصل دوم

    راه یوگا و طریق تانرتاپرسشنخست

    تفاوتبینیوگایسّنتیوتانرتاچیست؟آیاایندویكیهستند؟

    تانرتاویوگادراساسمتفاوتهستند.هدفهردویكیاست،ولیراههایایندونهتنهامتفاوت،بلكهمتضاد

    هستند.پسایننكتهرابایدبهخوبیدرككرد.

    یوگافلسفهنیست،یوگاتكنیكاست:درستمانندتانرتا.

    یوگابرعملوشیوهوتكنیكتأكیددارد.ولیشیوههامتفاوتاست.دریوگا،انسانبایدستیزونربدكند.اینراه

    جنگجویاناست.درروشتانرتاانسانابداًنیازبهجنگوستیزندارد:برعكس،انسانبایدنسبتبهخواستههای

    خودتسلیمشود،ولیهمراهباهشیاریوآگاهی.

    یوگارسكوبورسپوشگذاریهمراهباهشیاریاستوتانرتاتسلیمشدنهمراهباهشیاری.

    تانرتامیگویدكهتوهرچههستی،حقیقتمطلقباآندرتضادنیست.اینامریكرشدوتكاملاست.تونی�