مجله mba موسسه ماهان

9
The First MBA e-Magazine in Iran No: 4 1389 م، تیر چهار شمارههد ماندقی خوای شما باه یک عمر برا سالی کمکانرسی ا بیشتر، برعاترای کسب اط بً لطفاغاتی تبلین درج آگهیتقابل و همچنیهای م همکاری، آقای88878781 باشماره تلفن نشریه در ایناس حاصل فرمائید. تم) نشریه سردبیر( عی حامد رفیThe First Business School in Iran www.mahanmanagement.ir

Upload: ali-kanani-kashani

Post on 28-Jul-2015

102 views

Category:

Documents


0 download

DESCRIPTION

مجله موسسه ماهان ومطالب مربوط به رشته MBA

TRANSCRIPT

Page 1: مجله MBA موسسه ماهان

The First MBA e-Magazine in Iran No: 41389 شماره چهارم، تیر

سالی که یک عمر برای شما باقی خواهد ماند

برای کسب اطالعات بیشتر، بررسی امکان لطفاً همکاریهای متقابل و همچنین درج آگهی تبلیغاتی باشماره تلفن88878781، آقای این نشریه در حامد رفیعی ) سردبیر نشریه ( تماس حاصل فرمائید.

The First Business School in Iran

ww

w.m

ahan

man

agem

ent.i

r

Page 2: مجله MBA موسسه ماهان

در این شماره می خوانیم:سخن سردبیر................................

سرمقالههنگامیکه یک برند خوب تضعیف می شود ..............

مقاالت رابطه رهبری سازمان با احساسات.........هوش هیجانی........................................... موفقیت یک شرکت در چیست؟............

موردکاوی4 شرکت بزرگ که با سرمایه های اندک تأسیس شده اند.................................................Intel استراتژی بازاریابی شرکت

گزارش ویژه)GDP(در داخلی ناخالص تولید بینی پیش سالهای 2010 و 2011......................................

صفحه1

2

458

1012

14

The First MBA e-Magazine in Iran

The First MBA e-Magazine in Iran

شماره چهارمتیر 1389سردبیر: حامد رفیعیطراح گرافیک: پیمان ارفع نیا

1

Page 3: مجله MBA موسسه ماهان

هنگامیکه یک برند خوب تضعیف می شود )Forbes, Apr. 2010(

به عالئم هشداردهنده توجه کنید پیش از آنکه برند

شما به سرنوشت تویوتا دچار شود.چگونه یک برند بزرگ مانند تویوتا که شکل گیری آن دهها رود؟ می زوال به رو بسرعت است انجامیده بطول سال چگونه جنرال موتور دچار لغزش شد؟ چگونه Kmart و

ناگاه به Circuit City و Washington Mutualزمین خوردند؟ روزگاری تمام این شرکتها بعنوان رهبران جهانی شناخته می شدند و خیال آنها از بابت برندسازی،

فروش و سود آتی راحت بود. تقریباً تمامی این شرکتها می توانستند شواهد افول را در موارد ذیل مشاهده کنند اما آنها را آنقدر نادیده گرفتند تا

سرانجام فاجعه رخ داد:• مطالعه وضعیت مصرف کنندگان

• نظرخواهی از کارمندان• مقایسه های رقابتی

مدیران اجرایی شرکتهای فوق الذکر فرصت آن را داشتند تا کشتی های خود را نجات دهند اما به علت آنکه تمامی

تمرکز خود را عطف به برنده شدن در بازار کرده بودند، این فرصت را از دست دادند.برندهای برنده همواره محصوالتی را تولید و به فروش می رسانند که به وسیله آنها بتوانند رقبا را شکست دهند. این احتمال وجود دارد که اقدامات سودمند برای مشتریان و روابط ارزشی در مقابل رقابت و سرمایه گذاری های بلند مدت، به خاطر گزارشات فصلی، یک هدف فروش جهانی یا کشمکش قدرت در داخل شرکت قربانی شوند. زمانیکه تمام سیستمها به درستی کار می کنند، به نظر

می رسد که سود و قیمت سهام به اندازه رضایت مشتریان و فروش آتی هستند، حتی اگر در واقعیت این چنین نباشد. زمانیکه یک شرکت مانند تویوتا در حال پیروزی است، ایجاد توازن میان عامل رشد و رضایت مشتریان به صورت بلند مدت فرآیندی دشوار می گردد. هنگامیکه یک شرکت در حال گسترش محصوالت خود مانند پیریوس است و به سوی رهبری بازار جهانی گام بر می دارد، به راحتی می تواند رقبای خود و هشدارهایی که در مورد ضعف محصوالت به آن داده می شود را کاهش دهد. انضباط و واقع بینی از عوامل اصلی »برتر شدن« هستند اما زمانی که حرکت به سوی قدرت و جالل از اولویت برخوردار می شود، بذرهای

افول شروع به رشد می کنند.در عین حال که مدیران اجرایی به صورت مصرانه در جهت افزایش رشد و ارزش سهام داران تالش می کنند، باید بازار و مشتریان

شرکت را نیز به صورت دوره ای مورد بررسی قرار دهند. در واقع ارزش یک شرکت بر فروش آتی آن استوار است.

عالوه بر درک صحیح کارت امتیاز، می بایست مراقب 4 اشتباه زیر نیز باشید:1. تصور اینکه مشتریان همواره به شرکت وفادار می مانند: مهلک ترین اشتباه زمانی شکل می گیرد که فرض کنید مشتریانی که در گذشته از شما خرید کرده اند، همچنان به این کار در آینده ادامه می دهند. با این فرض، نتایج مالی همواره صعودی به نظر می رسند و خود این نتایج از شیوه کسب آنها نیز مهمتر می شوند. فشار کوتاه مدت موجب حذف تفکر بلند مدت می گردد و نزول یک برند و کیفیت محصوالت آن پس از سالها نمود پیدا می کنند. این مشکل بسیاری از مؤسسات مالی و شرکتهای تولیدی است.

2. به حداقل رساندن رقبا: آیا رقبای شما در طول زمان تغییر نکرده اند؟ شکست رقبای سنتی مسئله مهمی است اما باید توجه در تغییرات ایجاد برای که این مسئله شامل شرکتهایی بزنند. به شما ضربه کور زوایای از توانند رقبای جدید می داشت که

12

سخن سردبیر

شاید بارها شنیده باشیم که » شما اغلب همان می شوید که بیشتر به آن فکر می کنید «. درک این حقیقت و باور آن به مسئله مهمتری برمی گردد که آن » تصویر ذهنی « است. منظور از تصویر ذهنی، آن تصویری است که شما از خودتان در ذهن خود ساخته اید. عوامل متعددی باعث می شوند تا این تصویر شکل بگیرد. کلیه تجربه هایی که از کودکی در زندگی شما اتفاق افتاده، در شکل گیری این تصویر نقش داشته اند. نکته بسیار مهم در این ارتباط اینست که وقتی شما با کسی ارتباط برقرار کرده و یا

در جمعی حضور پیدا می کنید، این شما نیستید که دیده می شوید، بلکه تصویر ذهنی شما است که دیده می شود. به عبارت دیگر مردم شما را همانگونه می بینند که خودتان می بینید. اگر تصویر ذهنی شما از خودتان، تصویر یک فرد موفق یا یک مدیر بین المللی باشد، مردم نیز همین احساس را در برخورد با شما پیدا خواهند کرد. اما چطور یک تصویر ذهنی مناسب

می تواند سبب موفقیت شود؟ناخودآگاه زندگی شما می شود، یا شیرین در تلخ تجربیات بروز باعث و را هدایت می کند زندگی شما و آن چیزی که شما شماست. خودآگاه، پادشاه ذهن شماست که دستوراتش مو به مو اجرا می گردد. یکی از راه های دریافت اطالعات ناخودآگاه، از طریق بخش خودآگاه روان یا Ego می باشد. در واقع، ناخودآگاه با اطالعات خامی که از Ego دریافت می نماید، برنامه ریزی می شود. یکی از موهبتهایی که خداوند به انسان عطا فرموده اینست که مغز انسان تفاوت میان واقعیت و تخیل را درک نمی کند.

به عبارت دیگر، هر وقت شما در ذهن خود چیزی را تجسم می کنید، مغز آن را واقعی می پندارد. Ego ،اگر تصویر ذهنی شما از خودتان، تصویر یک مدیر موفق باشد و این تصویر را در ذهن خودتان بطور مستمر تجسم کنیدشما اطالعات آن را در اختیار ناخودآگاه قرار می دهد و ناخودآگاه برای تبدیل شما به یک مدیر موفق برنامه ریزی می شود. آنگاه

متوجه خواهید شد تجربیاتی که برای شما اتفاق می افتند، همگی در جهت رسیدن و تحقق تصویر ذهنیتان هستند.برای آنکه تصویر ذهنی خوبی از خودتان داشته باشید:

1. ورزش کنید: عضویت باشگاه انقالب دانش پذیران ماهان دقیقاً در همین راستا می باشد.

2. مطالعه کنید: انسانهایی که اطالعات دارند، اعتماد به نفس بیشتری نیز دارند.

3. خودتان را در بهترین حالت ممکن تجسم کنید و از آن لذت ببرید. هیچ محدودیتی برای خودتان قائل نشوید.

4. با انسانهایی که با تصویرذهنی شما هماهنگ هستند، ارتباط برقرار کنید.

5. شاد باشید: شاد بودن یک انتخاب است.

6. هر کاری که برای تقویت تصویر ذهنی شما الزم است را انجام دهید.

لذت ببرید

Page 4: مجله MBA موسسه ماهان

صنایع تالش می کنند مانند Zappos و Travelocity و همچنین Wal-Mart و شرکتهای خواروبار می شود. یک شرکت باید به صورت دوره ای بررسی کند که چه شرکتهایی می توانند وارد حوزه کاری آن شوند و چگونه می توانند روند کسب و کار در آن

حوزه را تغییر دهند.

3. منّیت: آیا شما بعلت آنکه به برنده شدن عادت کرده اید، هشدارهای اولیه را نادیده می گیرید؟ آیا مطمئنید که شرکتهای دیگر از مدل عملیاتی یا از پرسنل با تجربه شما برخوردار نیستند؟ آیا شما با خود می گویید: »رقبا شانس آوردند«، »آنها مشتریان مجزایی هستند« یا »آنها هیچگاه نمی توانند به درجات رفیع دست یابند؟«. اشتباه دیگر آن است که شرکتی که در زمینه اصلی فعالیت خود یک برنده است، در بخشهای تجاری دیگر نیز به دنبال رشد و توسعه باشد. باید توجه داشت که پیروز شدن و فتح کردن یک حوزه تجاری متفاوت می تواند بسیار دشوارتر باشد. برای مثال، شرکت Circuit City که پیشرو در خرده فروشی لوازم الکترونیکی بود

به این اقدام دست زد و Car Max و DIVX را به بازار عرضه نمود.

4. فقدان واقع بینی: آیا رهبر شرکت شما می خواهد اخبار بد را بشنود؟ آیا مسائل واقعی به صورت مخفی و محرمانه مطرح اما مدیران محصول و برند تالش Presentation نشان دهنده یک آینده روشن هستند می شوند؟ آیا جلسات و برنامه های می کنند که مشکالت شرکت را در پشت پرده حل نمایند؟ زمانیکه عملکرد محصوالت شرکت در مقایسه با رقبا ضعیف تر می شود، سیاستهای شرکت حالت غیر منطقی و ناپسند به خود می گیرند. در این شرایط اخبار بد در کمترین میزان ممکن منتشر شده و

مشکالت واقعی از نظرها پنهان می شوند.

)Forbes, May 2010( رابطه رهبری سازمان با احساسات

کارفرمایان از 3 دلیل نادرست استفاده می کنند تا بگویند جایی برای احساسات در محل کار وجود ندارد.رهبران می خواهند مشتریان به آنها عشق بورزند و از کارمندان انتظار دارند که عاشقشان باشند اما هنگامیکه پیرامون عشق در رهبری صحبت به میان می آید، ناراحت و آزرده خاطر می شوند. آنها از این می ترسند که مجبور شوند دستهای کارمندان خود را

بگیرند و با آنها در یک فعالیت غیر رسمی شرکت کنند. واقعیت این است که عشق، بنیان هر فعالیت تجاری موفق می باشد. تمامی کسب و کارهای بزرگ از عشق، از مردمی که عاشقانه کار می کنند و از آنان که به مردم بخاطر کارهایی که انجام می دهند عشق می ورزند، نشأت می گیرد. عشق در واقع ابزاری بسیار مؤثر و ثمربخش در تجارت است که در اکثر مواقع به فراموشی سپرده می شود. عشق، بهترین سود سرمایه گذاری را برای شما به ارمغان

می آورد زیرا هنگامیکه با عشق کار می کنید، ذهن شما نیز با ظرفیت و توان بسیار باالتری کار می کند. عدم تمایل ما در بکارگیری عشق بعنوان یک استراتژی تجاری، ریشه در 3 دلیل نادرست دارد:

دلیل نادرست اول( احساسات حرفه ای نیستند:احساسات، ریشه تمامی تالشهای بشری بوده و به انسان نیرو می بخشند. این عقیده که احساسات، غیرحرفه ای هستند، از افرادی نشأت می گیرد که با احساسات خود راحت نیستند و می ترسند که با مردم رو در رو شده و مجبور شوند احساسات خود را به آنها

بروز دهند. همه ما با رئیس بداخالق و عصبانی مواجه شده ایم و دیده ایم که چگونه احساسات منفی او، سازمان را از حیات و نشاط تهی می کند. باید پذیرفت که موفقیت یا شکست انسانها بر اساس احساسات آنها شکل می گیرد. احساسات، افکار را شکل می دهند و افکار، لغات را می سازند و لغات موجب حرکت می شوند. وظیفه یک رهبر این نیست که احساسات را در محیط کار به حداقل برساند، بلکه او

باید نظامی را پایه گذاری کند که احساسات مثبت در درون سازمان شعله ور شوند.دلیل نادرست دوم( عشق شکننده تر از آن است که بتوان اندازه گیری اش کرد:

البته که نمی شود میزان عشق کارمندان را با متر اندازه گیری کرد اما در عوض، پاسخ سؤال زیر می تواند معیار درستی برای عشق در محیط کار باشد: »عشق رئیس به کارمندان تا چه حد ثمربخش است؟«

رهبری که به پرسنل عشق می ورزد:• موجب می شود که توقعات و انتظارات طرفین از هم روشن و شفاف گردد.

• بازخوردی مستمر و در عین حال صحیح دریافت می کند.• ابزاری را در اختیار پرسنل قرار می دهد که از آنها برای انجام وظایف خود استفاده می کنند.

• تیم را برای کسب موفقیت آماده می سازد.رهبر باید شرایطی را برای پرسنل فراهم آورد که به بهترین نحو کار کنند. کودکی که پدر و مادر کارگرش برای او پول پس انداز می کنند تا خرج تحصیلش را بدهند، می تواند به شما بگوید که عشق قابل اندازه گیری است. عشق چیزی نیست که به زبان می آید بلکه آن چیزی است که بدان عمل می شود. در واقع، میزان درک کارمندان از فعالیتی که باید انجام گیرد و برداشت آنها از اهمیت

نقش خود در این فعالیت، معیارهای واقعی عشق در رهبری هستند. دلیل نادرست سوم( عشق به معنای عدم پاسخگویی است:

آخرین و شاید بدترین عقیده پیرامون عشق در محل کار آن است که: »عشق ورزیدن به پرسنل به آنها امکان می دهد که از سرزنش و انتقاد فرار کنند«. اما این عقیده کاماًل اشتباه است زیرا عشق ورزیدن به پرسنل و سازمان موجب تنزیل استانداردها نمی شود بلکه

آنها را تعالی می بخشد. عشق موجب پاسخگویی دوطرفه می گردد. زمانیکه شما عاشق کسی هستید، از او انتظار دارید که بهترین رفتار و کردارش را به شما

ارائه کند و وقتی او چنین نکند، این فرصت را به او می دهید که بفهمد چگونه باید خود را اصالح نماید.عشق برای آدمهای ساده و ضعیف نیست. القای عشق به درون سازمان به دشواری القای آن به درون خانه است و شما زمانی می توانید در هنر عشق، استاد شوید که از فکر کردن به آن دست برداشته و معنایش را در عمل درک کنید. عشق چیزی نیست که بتوانید از

مشتریان و پرسنل خود کسب کنید، بلکه یک استراتژی است که باید آن را در اعمال خود بکار ببندید. سازماندهی کسب و کار حول محور عشق به دشواری صورت می گیرد اما بازدهی آن بسیار چشمگیر و در خور توجه است. رمز

موفقیت پایدار این است که تصمیم بگیرید:» آیا پرسنل و سازمان شما سزاوار رهبری هستند که به آنها عشق بورزد؟ «

5 4 3

Page 5: مجله MBA موسسه ماهان

)mba.co.za, May 2010 ( هوش هیجانی

اگر می خواهید که روزی یک رهبر ارشد شوید که عملکردش عالی است ولی تا اکنون در مورد هوش هیجانی )EI( مطالعه نکرده اید، باید بدانید که رسیدن به این خواسته در گروی هوش هیجانی است. ابزار روانسنجی هوش هیجانی در جذب ارتقاء شغلی برای کارمندان آمادگی و سنجش ارشد مدیران اجرایی، مدیران بکار می رود. به همین دلیل، آموزش هوش هیجانی به مدیران اجرایی ارشد از یک

سو و پرورش آن از سوی دیگر، اموری ضروری می باشند.Litha-Lethu، می گوید: »هوش هیجانی در Sian Dennis، مشاور شرکت معنای ساده به آگاهی فرد از احساسات خود و دیگران و توانایی او برای استفاده از

این آگاهی در ارزیابی و مدیریت روابطش با دیگران گویند.«Daniel Goleman در کتاب » هوش هیجانی « می نویسد: »چرا هوش هیجانی از بهره هوشی )IQ( مهم تر است؟ زیرا IQ پس از یک سن خاصی ثابت می ماند و تنها 20% موفقیت فرد در زندگی به آن وابسته است. در مقابل، هوش هیجانی شکل آن اساس بر موفقیتهای %80 و یابد می بهبود زندگی طول تمام در

می گیرند.« Dennis می گوید: »تحقیقات نشان می دهند که افراد موفق از احساسات خود و دیگران آگاه هستند و می توانند آنها را کنترل و مدیریت نمایند. پرورش هوش برسید، بیشتری وری بهره و موفقیت به تا کند می کمک شما به هیجانی سردرگمی های خود را کاهش دهید، روابط خود را بهبود ببخشید، درک خود از مسائل را افزایش دهید و پایداری، پیوستگی و هارمونی را در فعالیتهای خود ارتقاء

دهید.« Leadership شرکت رئیس و آموزش متخصص ،Dan BobinskiDevelopment می گوید: »برخالف نظر عموم، هوش هیجانی یک مهارت ذهنی پرورش هوش هیجانی، معناست که بدان این ویژگی شخصیتی. نه یک و است

فرآیند نسبتاً ساده ای است.«او هوش هیجانی را به این صورت تعریف می کند: »نوعی مهارت ذهنی است که شما را قادر می سازد: 1- احساسات، امیال و گرایشات خود و دیگران را درک کرده و ارزیابی نمایید -2- بهترین تصمیمات را برای تمام افراد دخیل در یک فعالیت

اخذ نموده و آنها را به سوی یک هدف مشترک سوق دهید.«هوش هیجانی، مجموعه ای است از مهارتها و توانمندیها که عبارتند از: سازگاری، جسارت، شفّقت، تعهد، ارتباط، خالقیت، اراده، کنترل تکانه، مثبت اندیشی، انگیزه،

تحمل فشار، حمایت، قابلیت اعتماد و خرد. هوش هیجانی بر چگونگی برخورد فرد با مطالبات محیطی روزمره و همچنین بر بهزیستی روانی او تأثیر مستقیم دارد. اگر کار شما به صورتی است که باید گروهی انجام شود، نکات زیر به شما کمک می کنند تا مهارتهای هوش هیجانی را در خود

ایجاد کرده و پرورش دهید:• هنگامیکه با سبکهای شخصیتی مختلف مواجه می شوید، نگویید که این شخصیت خوب است و آن یکی بد. انسانها با هم فرق دارند. غالباً لغات »متفاوت« و »مشکل« یکسان فرض می شوند. واقعیت آن است که مردم، یک مسئله متفاوت را به دید یک مسئله مشکل نگاه می کنند زیرا آنها یاد نگرفته اند که چگونه از تفاوتهای

یکدیگر به صورت ثمربخش استفاده کنند. • سبکهای شخصیتی مختلف به قدرت تیم می افزایند. به جای آنکه همواره به دنبال نقاط ضعف باشید، بر نقاط قوت تیم خود تمرکز

کنید. همواره به یاد داشته باشید که انسان هم دارای نقاط قوت است و هم نقاط ضعف.• شما انتخاب می کنید که به نقاط قوت توجه کنید یا به نقاط ضعف. شما با تمرکز بر نقاط قوت، قوی تر شده و با تمرکز بر نقاط

ضعف، ضعیف تر می شوید.• کشف نقاط قوت در افراد مختلف که سبکهای شخصیتی متفاوت دارند، عمل ساده ای نیست و به تالش مستمر نیاز دارد.

• شما نمی توانید فرض کنید که تعریف فرد دیگری از »بُرد« را می دانید، بلکه باید از او سؤال کنید تا با طرز فکر او در مورد این مسئله به درستی آشنا شوید.

• در اولویت قرار دادن اهداف شخصی نسبت به اهداف دیگران، تیم و یا سازمان، موجب بروز اختالف و کاهش توانایی افراد برای حصول بهترین نتایج می گردد.

• »ثمربخشی« به انجام فعالیتهای صحیح و »بازدهی« به انجام صحیح فعالیتها گویند. هنگامیکه با مردم کار می کنید، ثمربخشی به ندرت معادل با بازدهی می گردد. بهترین نتایج معموالً زمانی حاصل می شوند که شما با دقت بر فعالیتها نظارت می کنید تا بدرستی

انجام گیرند. Bobinski می گوید: »درک این نکات یک چیز است و عمل به آنها چیز دیگر. بسیاری از مردم هنگامیکه این نکات را درک می کنند، شروع به تجزیه و تحلیل افراد دور و بر خود می نمایند اما این، یک عمل اشتباه است. باید از خود آغاز کنیم تا خود را

بهتر بشناسیم.«Dennis می گوید: »خودآگاهی یعنی بفهمید چه کسی هستید؟ چه می خواهید؟ و چرا می خواهید؟. این بدان معناست که نوع شخصیت، نقاط قوت، نقاط ضعف و عالیق خود را شناخته و درک کنید. این نوع آگاهی به شما کمک می کند تا هوشمندانه و فعاالنه به آنچه می خواهید جامع عمل بپوشانید. اگر شما ندانید »آنچه که می خواهید را چرا می خواهید؟« در نتیجه نمی توانید تصمیمات و انتخابهای معقولی را اتخاذ کنید. هیچ دوست، پدر و مادر، همسر یا درمانگری به آن اندازه که شما خود را می شناسید از درونتان

آگاهی ندارند. پاسخها در درون شماست. تنها باید از خود سؤاالت درستی بپرسید و پاسخ آنها را در درونتان بیابید.«خودآگاهی به شما کمک می کند تا تشخیص دهید چه زمانی تحت فشار یا استرس قرار می گیرید. همچنین این ویژگی، شرط الزم

برای ارتباط ثمربخش، تعامالت بین فردی و همدلی با دیگران است و موجب بهبود اعتماد به نفس و خودشناسی می شود. Dennis .عزت نفس، محصول احترام به خود و احساس ارزشمندی برای خویشتن است و یک ویژگی پویا و قابل تغییر می باشدمی گوید: »افزایش احساس ارزشمندی موجب بهبود عزت نفس می شود و افول احترام به خویشتن منتج به کاهش عزت نفس می گردد. ریشه عزت نفس در رابطه سالمی است که با درون خود برقرار می کنید. آشنایی و درک ارزشها و عقایدتان، این ویژگی

را بارور می سازند.« پایگاه اینترنتی EQI.ORG، 10 روش را برای پرورش هوش هیجانی ارائه می کند:

1. به احساست خود اشراف داشته باشید: به جای آنکه از لغات برای انتقاد از دیگران و شرایط استفاده کنید، احساسات خود را با آنها بیان نمایید. برای مثال:

• »من طاقتم را از دست داده ام« به جای، »این مسخره است«• »من ناراحت و عصبانی هستم« به جای، »تو یک آدم بی احساس و بی عاطفه هستی«

• »من می ترسم« به جای، »تو داری مثل دیوانه ها رانندگی می کنی«2. میان افکار و احساسات خود تمایز قائل شوید: عباراتی همچون »من احساس می کنم انگار ...« یا »من احساس می کنم که

...«، افکار شما را شرح می دهند. در مقابل، جمله »من احساس ............... می کنم.«، احساسات شما را توصیف می نماید.

6 5

Page 6: مجله MBA موسسه ماهان

3. مسئولیت احساسات خود را به عهده گرفته و به گردن دیگران نیندازید: • برای مثال بگویید: »من حسودیم می شود« به جای آنکه بگویید: »تو حسادت مرا بر می انگیزی« • احساسات خودتان را تجزیه و تحلیل کنید، به جای آنکه اعمال و رفتار دیگران را زیر نظر بگیرید.• به احساسات خود اجازه دهید تا در شناسایی نیازهای عاطفی برآورده نشده به شما کمک کنند.

• پذیرش مسئولیت احساسات به شما کمک می کند تا از خشم و عصبانیت رهایی یابید.4. از احساسات خود برای اخذ تصمیمات بهتر استفاده نمایید: از خود بپرسید:

• »چه احساسی از انجام این کار خواهم داشت؟«، »چه احساسی از انجام ندادن این کار خواهم داشت؟« • »چه احساسی دارم؟«، »چه چیزی کمک می کند تا احساس بهتری داشته باشم؟«

• از دیگران بپرسید که چه احساسی دارند و چه چیزی کمک می کند تا احساس بهتری داشته باشند.5. »اهداف احساسی« خود را تعیین کنید: در مورد این فکر کنید که می خواهید احساسات خود و یا دیگران چگونه باشند؟

6. احساس عصبانیت را به احساس پرانرژی بودن تبدیل کنید: برخی عوامل شما را عصبانی می کنند. از این عوامل برای افزایش انرژی خود و در نتیجه انجام فعالیتهای پربار استفاده نمایید.

7. برای احساسات دیگران ارزش قائل شوید: با دیگران همدردی کنید و احساسات آنها را درک کرده و بپذیرید.8. احساسات به شما کمک می کنند تا احترام خود به دیگران را نشان دهید: از دیگران بپرسید که چه احساسی دارند.

سؤاالت زیر مشخص می کنند که آیا رفتار شما بر احساسات آنها تأثیر می گذارد یا نه؟:• اگر من این کار را انجام دهم، شما چه احساسی خواهید داشت؟• اگر من این کار را انجام ندهم، شما چه احساس خواهید داشت؟

9. دیگران را نصیحت نکنید، به آنها امر نکنید، آنها را زیر نظر نگیرید، از آنها انتقاد نکنید، در مورد آنها قضاوت نکنید و برای آنها سخنرانی ننمایید. در عوض با احساس همدردی به صحبتهای آنها گوش دهید و در مورد آنها قضاوت نکنید.

10. از افرادی که شما را بی اعتبار می کنند، حذر نمایید: اگر چه این کار همیشه ممکن نیست اما حداقل سعی کنید که زمان کمتری را با آنها بگذرانید و به آنها اجازه ندهید که شما را از لحاظ روانی تحت فشار قرار دهند.

)Forbes, May 2010( موفقیت یک شرکت در چیست؟

هنگامیکه در مورد موفقیت یک شرکت صحبت به میان می آید، ایجاد رضایتمندی در تمامی جهات امری کلیدی می گردد.ارزیابی بازار بورس به دو صورت انجام می شود: پایه ای و تکنیکی – روش پایه ای از طریق محاسبات فراوان و روش تکنیکی با استفاده از منحنی های صعودی و نزولی در ترسیم روند بورس انجام می گیرند. یک سرمایه گذار حرفه ای همواره به دنبال آن است که در رقابت با بقیه سرمایه گذاران از آنها حتی با فاصله اندک پیشی بگیرد. اما آنچه این حرفه ای ها به راحتی فراموش می کنند، مقوله »تجزیه و تحلیل کیفی« است که در برخی مواقع تحت عنوان » معیارمتری نرم « شناخته می شود. این نوع تجزیه و تحلیل به ابعادی از یک شرکت اشاره دارد که قابل سنجش نیستند و به راحتی نمی توان آنها را با اعداد و ارقام تشریح نمود. بطور کلی،

تجزیه و تحلیل کیفی، شاخه ای از تجزیه و تحلیل پایه است که به شایستگی درک نشده و بکار نرفته است.5عامل موفقیت یک شرکت عبارتند از:

1. عوامل همیشه دخیل:بسیاری از سرمایه گذاران حرفه ای در زمان انجام تجزیه و تحلیل کیفی به الگوی تجاری، مزیت رقابتی، مدیریت و حاکمیت سازمانی

یک شرکت توجه کرده و بدین ترتیب معین می کنند که:• شرکت به چه طرقی درآمدزایی می کند.

• بی همتایی شرکت در مقابل رقابتی بودن آن تا چه حد است.• افراد تصمیم گیرنده در شرکت چه کسانی هستند.

• این افراد چگونه با سهام داران معمولی رفتار می کنند.با استفاده از این اطالعات، آنها در می یابند که یک شرکت چگونه قصد دارد فعالیت تجاری خود را توسعه دهد و در عین حال به سهامدارانش سود برساند. اما آیا این اطالعات، تمامی ابعاد یک شرکت را تحت پوشش قرار می دهد؟ پاسخ منفی است، زیرا مسائلی همچون رضایتمندی مشتریان، دادن پاداش به پرسنل و حفظ رابطه عالی با تأمین کنندگان نیز از اهمیت زیادی برخوردار هستند.

2. عوامل شناخته نشده و غیر ملموس:عواملی که موجب موفقیت یک سازمان می شوند را نمی توان در یک SWOT ساده که شامل نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها است، پیدا کرد و بدرستی درک نمود. رضایتمندی که در شرکتهای موفق به میزان باالیی مشاهده می شود، یک عامل کلیدی در

ارزیابی این عوامل غیرملموس است. اگر یک شرکت نتواند رضایت کارمندان، تأمین کنندگان و مشتریانش را جلب کند، قیمت سهام آن بشدت کاهش خواهد یافت. برخی از کارشناسان معتقدند که یک شرکت نمی تواند هم مشتریان و هم کارکنانش را با هم و در یک زمان راضی نگه دارد. رضایتمندی کارکنان همواره به معنای وفاداری مشتریان نیست. Tony Hsieh، مدیر ارشد اجرایی شرکت Zappos.com )بزرگترین کفش فروشی اینترنتی( می گوید: »خدمات به مشتریان به معنای خوشحال کردن مشتریان و رفاه سازمانی به معنای خوشحال کردن پرسنل است. بنابراین ما در تالشیم که این خوشحالی را برای مشتریان، کارمندان و فروشندگان ایجاد کنیم«. Amazon.com از

چنین نگرش پیروزمندانه ای بهره برد و سود خود را در سال 2009 به رقم 1/2 میلیارد دالر رساند.3. رضایتمندی کارمندان:

جلب رضایت مشتریان در وهله اول مستلزم آن است که نیازهای پرسنل برآورده شود و رضایت آنها جلب گردد. عدم رعایت این اصل به مانند آن است که ارابه را در جلوی اسبها ببندیم. برای مثال، شهر نیویورک در زمستان 2007 در معرض یک کوالک عظیم قرار گرفت و شرکت هوایی JetBlue به همین دلیل ناچار شد پروازهای خود را متوقف سازد و هزاران مسافر را در فروشگاه معطل کند.

این امر موجب نارضایتی کارمندان شرکت شد و به موجب آن، رضایتمندی مشتریان کاهش یافت. کارمندان یک برند، چهره واقعی آن برند را به تصویر می کشند. بی احترامی به کارمندان موجب نابودی سهام یک برند می شود. هنگامیکه اعتماد پرسنل از دست برود، قطعاً مشتریان از دست می روند و در نتیجه کسب و کار از دست می رود. این اصل به مانند یک شیب لغزنده است که شرکت نرم افزاری SAS به آن اشراف کامل دارد. Jim Goodnight، مؤسس و تنها مدیر ارشد اجرایی این شرکت در 34 سال گذشته، همواره بر مزایای کارمندی تأکید بسیار داشته است. به همین دلیل است که نام شرکت SAS طی

9 8 7

Page 7: مجله MBA موسسه ماهان

13 سال متوالی در لیست منتشره مجله Fortune به نام »100 شرکتی که باید برای آنها کار کرد« قرار داشته است. آقای Goodnight می گوید: »اگر شما با یک کارمند طوری رفتار کنید که انگار شرکت را متفاوت ساخته است، مطمئن باشید که آن کارمند، شرکت را متفاوت می سازد. در قلب این الگوی تجاری بی همتا، یک ایده ساده نهفته

است:پرسنل راضی =< مشتریان راضی« 4. رضایتمندی تأمین کنندگان:

مهم نیست که شرکت شما تا چه حد به صورت عمودی یکپارچه است زیرا این، رابطه شما با تأمین کنندگان می باشد که بر کیفیت محصول یا خدمات نهایی شما تأثیر مثبت شرکت محوری ارزش هفت از یکی کنندگان، تأمین به تعهد گذارد. می منفی یا Whole Foods است. این شرکت با ایجاد و حفظ یک تعامل صحیح با تأمین کننده ها توانسته است شرایطی بی نظیر را برای مشتریان خود فراهم آورد و بدین وسیله، قیمت کاالهایش را باالتر از فروشگاه های مواد غذایی دیگر نگه دارد و به سود بیشتری دست

یابد. 5. رضایتمندی مشتریان:

و کرده فرموله را مشتریان رضایتمندی کوشند می بازاریابها که است سال سالیان مقدار آن را به صورت عددی بیان کنند و بدین وسیله، ارزش ویژه یک برند را تعیین نمایند. شاخص آمریکایی رضایتمندی مشتریان، شاخص مدیریت شهرت Prophet و ارائه شده فرمولهای از نمونه سه ،Forrester Research مشتریان تجارب شاخص برای رضایتمندی مشتریان می باشند. برای مثال، شرکتهایی که در شاخص آمریکایی رضایتمندی مشتریان دارای مرتبه باالتری هستند، از قیمت سهام بیشتری برخوردار می باشند. شرکتهایی که در میان سالهای 1996 تا 2007 در یک چهارم اول این شاخص قرار داشتند، ثروتی معادل 420 میلیارد دالر را برای سهامداران خود به ارمغان آوردند و در مقابل، ثروت شرکتهایی که در جزء یک چهارم پایینی شاخص دیده می شدند، حدود 111 میلیارد دالر بود. با استناد به این ارقام در می یابیم ثروت شرکتهایی که مشتریان خود را راضی و خشنود نگه می دارند، 4 برابر شرکتهایی است که به این مسئله توجه

چندانی ندارند. تأثیر آن جاری سرمایه ارزش بر برند یک قدرت که باورند این بر تحلیلگران اکثر چشمگیری دارد. در یک تحقیق انجام گرفته از 34 شرکت در میان سالهای 1989 تا 1992 مشخص شد شرکتهایی که در این بازه زمانی بیشترین افزایش را در ارزش ویژه برند خود شاهد بودند، سود سهام 30% را بطور متوسط بدست آورند و در نقطه مقابل، سود سهام برندهایی که ارزش ویژه خود را در بیشترین مقدار از دست دادند، حدود %10 افت کرده بود. شاخص ساالنه تجارب مشتریان Forrester Research نشان می دهد

که رضایتمندی مشتریان بر قیمت سهام شرکت تأثیر می گذارد. رضایتمندی تضمین شده:

سرمایه گذاران اکثر وقت خود را صرف تجزیه و تحلیل کّمی می کنند. نسبتهایی از قبیل »قیمت به درآمد« و »قیمت به ارزش دفتری« تمامی توجهات را به خود جلب می کنند و در مقابل، عوامل غیر عددی از جمله رضایتمندی مشتریان به نظرخواهی های سالیانه واگذار شده و گزارشات مربوط به آنها پس از مدتی به داخل کمدها پرت می شوند. ما در جهانی کّمی زندگی می کنیم و هر آنچه که انجام می دهیم، حول محور لیستهایی قرار دارند که 10 تا از بهترین محصوالت را به ما معرفی می کنند. ما همواره به دنبال میانبرهستیم و این لیستها نیاز ما را برآورده می سازند. از سویی دیگر، »تجزیه و تحلیل کیفی« یک فرآیند پیچیده است که اکثر تحلیل گران آن را بسیار غیرملموس می دانند. با این وجود، قیمت سهام یک شرکت زمانی بطور

مستمر افزایش می یابد که آن شرکت، رضایتمندی مشتریان خود را جلب نموده باشد.

)Forbes, June 2010( 4 شرکت بزرگ که با سرمایه های اندک تأسیس شده اند

4 کارآفرین زیر که صاحب شرکتهای چند میلیون دالری هستند، کسب وکار خود را با سرمایه های بسیار اندک آغاز نموده اند. آنها که هستند و چه کرده اند؟

،)Venture Capitalists( شروع یک فعالیت تجاری به سرمایه نیاز دارد. در برخی موارد، بنگاه های سرمایه گذار در فعالیتهای تجاری مخاطره آمیزسرمایه گذارهای حامی )Angle Investors( و بانکها به آغاز یک کسب و کار جدید کمک می کنند، اما معموالً یک کارآفرین اگر نتواند توجه سرمایه گذاران را به خود جلب کند، از همان ابتدا تنها خواهد ماند و مجبور می شود که تمام مسئولیت سرمایه گذاری را خود به عهده بگیرد. با این وجود، سرمایه هنگفت در آغاز یک کسب و کار به معنای ظهور یک شرکت بزرگ نیست. ما در این مقاله

به بررسی کارآفرینانی می پردازیم که فعالیتهای تجاری بزرگ را با سرمایه های بسیار اندک آغاز کرده اند. Subway ساندویچ فروشی :Fred Deluca

Fred Deluca به عنوان یک مورد کاوی در راه اندازی کسب و کار، بدون کمک دیگران شناخته می شود. او در سال 1965، زمانیکه تنها 17 سال داشت، از دوست خانوادگی خود )Peter Buck( 1000 دالر قرض گرفت و یک ساندویچ فروشی باز کرد که بعدها به نام Deluca's Pete's Super Submarines شهرت یافت. او با ارائه ساندویچهای منحصر به فرد توانست شعبات زیادی را یکی پس از دیگری راه اندازی کند. امپراطوری ساندویچ Deluca's که اکنون به نام Subway شناخته می شود، او را به یک میلیاردر

تبدیل کرده است. Peter Buck نیز به خاطر اعتماد به دوستش و دادن سرمایه الزم به او برای شروع یک فعالیت تجاری، مورد تقدیر قرار گرفت و جایزه نفیسی به او اعطا شد. 1000 دالر در سال 1965 تقریباً معادل 7000 دالر در سال 2010 است. به راحتی نمی توان تصور کرد که این مبلغ موجب میلیاردها دالر سود شده باشد. Subway یک دستاورد چشمگیر است که در حال رشد و توسعه می باشد و داستان

راه اندازی آن به عنوان یک مقیاس، مورد استفاده قرار می گیرد.Alienware شرکت :Alex Aguila و Nelson Gonzalez

بودند(، قیمت را نساخته آنها Clone )کامپیوترهایی که شرکتهای کامپیوترسازی مشهور با ظهور کامپیوترهای در سال 1996 و Aguila شرایط، این در شد. کمتر و کمتر آنها سود حاشیه و کرد افت تدریج به معروف برندهای رومیزی کامپیوترهای برندهای مشهور از کامپیوترهای باالتر بازار شدند و کامپیوترهای خود را حتی Gonzalez با سرمایه اولیه 10000 دالر وارد

قیمت گذاری کردند. آنها به دو دلیل چنین اقدامی را انجام دادند:1. آنها بازار را می شناختند

2. کامپیوترها را پیش فروش می کردند Alienware آنها از طرفداران متعصب بازیهای کامپیوتری سفارش می گرفتند تا کامپیوترهایی مطابق سلیقه آنها تولید کنند. شرکتدر سال اول به درآمد قابل توجهی دست نیافت اما حمایت نشریات بازیهای کامپیوتری موجب شد که این شرکت به عنوان »برند مناسب برای بازیهای کامپیوتری« شناخته شود. محصوالت Alienware آن قدر جذاب بودند که هیچ کس نمی توانست آنها را نادیده بگیرد. Alienware در سال 2006 به فروش بالغ بر 100 میلیون دالر رسید و در همان سال شرکت Dell آن را خریداری

کرد.

10 9

Page 8: مجله MBA موسسه ماهان

TicketSnow شرکت :Mike DomekMike Domek در بازار ثانویه بلیط های کنسرت ها، رویدادهای ورزشی و ... فعال بود و از ارتباطات خود استفاده می کرد تا این بلیطها را بدست آورد. Domek در سال 1992 تصمیم گرفت که دانش خود در زمینه بازار ثانویه را توسعه دهد. او 100 دالر هزینه کرد و پس از گذراندن آموزشهای الزم، خود را به عنوان یک »واسطه بلیط« معرفی نمود. Domek تا سال 1996 به جمع آوری سرمایه پرداخت و در آن سال، شرکت TicketSnow را تأسیس کرد و به فروش اینترنتی بلیط های دسته دوم پرداخت. این شرکت در سال 2005 حدود 200 پرسنل داشت و به فروشی بالغ بر 100 میلیون دالر رسید. شرکت TicketMaster در سال 2008،

TicketSnow را به مبلغ 265 میلیون دالر خریداری نمود. Body Shop شرکت :Anita Roddick

Roddick در سال 1977 یک وام 6800 دالری )معادل 26000 دالر در سال 2010( از بانک گرفت و یک مرکز تخصصی مراقبتهای پوستی تأسیس نمود. او با کمک خواهرانش، مواد مختلف را با هم ترکیب می کرد و بدین ترتیب، محصوالت منحصر به فردی برای مراقبت های بهداشتی ارائه می نمود. او برای هر محصول یک فروشگاه باز کرده بود. به منظور کاهش هزینه ها و مواد دور ریختنی، ابتدا مشتریان را ترغیب کرد که ظرفهای خالی را بازگردانند تا او آنها را از نو پر کند. او توانست با اعطای Roddick از همان نمایندگی، محصوالت خود را در تمام جهان به فروش رساند و نهایتاً شرکت L'Oreal در سال Body Shop ،2006 را به مبلغ

1 میلیارد دالر خریداری نمود. نتیجه گیری:

ما قبول داریم که بررسی هزینه های اولیه در راه اندازی شرکتهای موفق، به تنهایی نمی تواند مالک مناسبی برای تالش صاحبان آنها باشد. حقیقت آن است که موفقیت شرکتهای مذکور در گروی بلند پروازی مؤسسین آنها بوده است. این رویکرد، روند جدیدی را در مالکیت شرکتها بوجود آورده است. در گذشته، شرکت کوچکی که از سود قابل توجهی برخوردار بود توسط یک شرکت بزرگ خریداری می شد، صاحب آن عزل شده و مدیریت به دست یکی از مدیران داخلی شرکت خریدار سپرده می شد. اما اکنون شرایط

تغییر کرده است و شرکت خریداری شده، به عنوان یک نمایندگی مستقل توسط صاحب آن اداره می شود.

Intel استراتژی بازاریابی شرکت

بازاریابی برای محصول را فراموش کنید. اکنون Intel به دنبال مصرف کنندگان جوان است.برنامه جدید Intel برای توسعه: دوست شدن با جوانان

Intel چندی پیش اعالم کرد که بهترین نتایج مالی فصلی را در تاریخ چهل و دو ساله اش بدست آورده است. درآمد این شرکت در مقایسه با همین دوره در سال 2009 بالغ بر 44% افزایش یافته و به رقم 10/3 میلیارد دالر رسیده است.

Deborah Conrad، مدیر ارشد بازاریابی Intel، می گوید: »برای آنکه چنین رشدی تداوم یابد، مدیران اجرایی شرکت قصد دارند که حمایت جوانان 19 تا 24 سال را جلب کنند، زیرا آنها هستند که محصوالت جدید را خریداری می نمایند.«

مجله Forbes با خانم Conrad مصاحبه ای انجام داده و در مورد برنامه های بازاریابی فعلی و آتی شرکت Intel از او سؤاالتی پرسیده است که در ذیل می خوانید:

چه عاملی بازاریابی Intel را متحول ساخته و آن را از بازاریابی تجاری به سوی مصرف کنندگان سوق داده است؟سال گذشته در طول رکود اقتصادی، تعداد مصرف کنندگان محصوالت ما در طبقه متوسط نسبت به مشتریان تجاری ما افزایش یافت. تمام زندگی جوانان عصر امروز را وسایل دیجیتالی تشکیل می دهد و برای مثال اگر کامپیوترشان خراب شود، سریعاً یک کامپیوتر نو خریداری می کنند. به همین دلیل است که ما باید وابسته به جوانان باشیم. نسل 19 تا 24 سال باید ما را بشناسند، زیرا آنها هستند که بر »تصمیم گیری های خرید« اثر می گذارند. هر چه بیشتر در شبکه های اجتماعی کنکاش می کنیم، قدرت

این گروه سنی را بیشتر احساس می کنیم.چرا از »بازاریابی شبه جشنواره ای« برای جذب این گروه استفاده کرده اید؟

زیرا آنها از بازاریابی مستقیم و تبلیغات غیر واقعی خوششان نمی آید. پس ما شیوه ای را در پیش گرفتیم که نظرات آنها را تأمین کند.

سال گذشته، Intel یک کمپین جدید را با شعار »اسپانسرهای فردا« آغاز کرد. واکنش مردم نسبت به آن چه بود؟ و چگونه شما آن را اصالح می کنید؟

ما بهترین فصل مالی را در تاریخ Intel سپری کردیم. آمار و ارقام مالی نشان می دهند که کمپین جدید، بسیار خوب پیش رفته است. مصرف کنندگان در تمام سال و نه در یک فصل خاص از محصوالت ما خرید می کنند.

ما در گذشته 14 نوع »چیپ ِست« داشتیم که هر کدام با برند خود عرضه می شدند. تنوع چیپ ست ها مشتریان را سردرگم کرده بود و به همین دلیل سال گذشته تصمیم گرفتیم که تعداد این برندها را کاهش دهیم. بنابراین ما اکنون روی برند اصلی شرکت متمرکز شده ایم و آن را برای مصرف کنندگان خود ساده تر کرده ایم. البته منظور من این نیست که تالش کرده ایم محصوالت خود را از پیچیدگی درآوریم بلکه پیشنهادات خود را برای مردم قابل فهم تر ساخته ایم. ما فکر می کنیم که تغییر بزرگی را بوجود

آورده ایم. Intel ما با اصالح کمپین خود به موفقیتهای زیادی دست یافته ایم. این کمپین در بازارهای توسعه یافته که مصرف کننده هارا می شناسند، بسیار خوب عمل کرده است اما در نقطه مقابل، مصرف کنندگان در بازارهای نوپا با محصوالت Intel آشنایی زیادی

ندارند و ما باید شیوه دیگری را در پیش بگیریم و خود را به آنها معرفی کنیم.با چه خطراتی در تغییر موضع گیری Intel مواجه شده اید؟ و چه خطراتی همچنان شرکت را تهدید می کنند؟

ما باید کاری کنیم که مردم به قطعات درون کامپیوتر خود اهمیت بدهند که البته با تحقق این هدف، خود را در موقعیت دشواری البته قرار می دهیم. حدود 20 سال پیش که ما Intel Inside را ارائه کردیم، خرید کامپیوتر فرآیندی بسیار گیج کننده بود. همچنان این سردرگمی در خرید کامپیوتر وجود دارد اما ما فکر می کنیم که با نمایش فناوریهای خود به مردم کار را برای آنها

ساده تر کرده ایم. ما باید به مردم نشان دهیم که فناوری امروز، بسیار فراتر از کامپیوترها رفته است. همچنین باید کاری کنیم که این فناوری با تمامی

بازارها سازگاری داشته باشند.

)Forbes, May 2010(

13 12 11

Page 9: مجله MBA موسسه ماهان

برای دسترسی به مصرف کنندگان جوان و استفاده از شبکه های اجتماعی برای توسعه کمپین خود، شما از

چه شرکتهایی الگوبرداری کرده اید؟ما چیزهای زیادی از شرکتهایی مانند Sun یاد گرفته ایم. این شرکت با مصرف کننده های خود شفاف است و به حرفهای آنها گوش می دهد. ما به دنبال ترکیبی از کمپین سنتی و اجتماعی هستیم که با برندمان در توازن باشد. همچنین باید یک جامعه کوچک بسازیم و با 80000 کارمند خود صحبت و بدهیم یاد آنها به را اجتماعی های شبکه با کار کنیم، دستورالعمل هایی را پیرامون تعامل با مصرف کننده ها در اختیارشان قرار دهیم. بطور کلی، کارمندان بهترین سفیران برند هستند زیرا با مردم در مورد شرکت و جامعه درون آن

صحبت می کنند. در خود بازاریابی های برنامه برای شرکتهایی چه از

آینده الهام می گیرید؟به نظر من، تشابهات زیادی میان کامپیوتر و ماشین وجود شرکتهای از زیادی چیزهای ما همین، خاطر به و دارد ایم. من خودروسازی مانند Toyota و BMW یاد گرفته می بینم که کامپیوتر به صورت یک ابزار احساسی و تجمالتی عملکردش اساس بر آن خرید مالک دیگر و است درآمده نیست. مردم می خواهند عالیق و ویژگیهای خود را از طریق رنگ، طرح و نوع کامپیوترشان نشان دهند. این نوع خرید در علم روانشناسی به »خرید احساسی« موسوم است که امروزه

به دفعات دیده می شود. Sony ،Samsung مانند الکترونیکی شرکتهای به من شرکتها این پیش، سال چند تا کنم. می نگاه نیز LG و محصوالتی را تولید می کردند که به هیچ عنوان هیجان انگیز نبودند. برای مثال تا همین چندی پیش، تلویزیون ها اصاًل زیبایی نداشتند اما اکنون بسیار خوش رنگ و پرزرق و برق

شده اند و انسان را به هیجان می آورند. تالش سازی تلویزیون و خودروسازی شرکتهای هم و باشند جذاب هم محصوالتشان که کنند می سؤال اما باشند. داشته فهم قابل و ساده جزئیات اینجاست که چگونه می توان سادگی و جذابیت را در

یک محصول تلفیق کرد؟ • باید محصول خود را زیبا و هیجان انگیز کنید.

• مردم را به سوی آن جذب نمایید.از شما اطالعاتی در مورد آن آنها را عالقه مند کنید که •

بگیرند. هدف ما در Intel آن است که تبدیل به چنین برندی شویم، برندی که به مردم کمک می کند تا تصمیمات پیچیده را به

سادگی اتخاذ نمایند.

)Economist, May 2010( 2011 در سالهای 2010 و)GDP( پیش بینی تولید ناخالص داخلی

سازمان توسعه و همکاری اقتصادی )OECD( با دیدی مثبت تر به دورنمای اقتصادی ثروتمندترین اعضای خود نگاه می کند. OECD پیش بینی می نماید که این اقتصادها حدود 2/7% رشد کنند که این رقم، 0/8% بیش از آن چیزی است که در نوامبر سال گذشته پیش بینی شده بود. تعجب آور نیست که یونان، کشوری است با تاریکترین چشم اندازها بطوریکه انتظار می رود اوضاع اقتصادی آن در سال 2010 به میزان 3% بیش از آنچه قباًل پیش بینی شده بود، وخیم تر شده و در حدود 3/7% منقبض شود. ایسلند، ایرلند و اسپانیا، اقتصادهای دیگری هستند که امسال بر اساس پیش بینی این سازمان دچار انقباض می شوند. همینطور انتظار می رود که GDP کشورهای کانادا، استرالیا، ژاپن و آمریکا به میزان حداقل 3% افزایش یابد، اما منطقه یورو با گامهای

آهسته تری به سوی رشد پیش برود.

14 13