مقاله

21
ون ط لا ف ی ا س ا ن ش هان کی س در ف ن دمه ق م ده ن س ی و ن ی ص خ ش ر* ظ ن ده ن- کن ان ن0 ب ی ع و ن ه3 ود ب ش ی م ه8 ت ف ر گار ک3 ب ن متB ک که در ی اری ن ش و ن وع ن و ات ن0 ب ادً ا3 ن ل ا غ ون ط لا ف ا لات ورد رسا م . در ت ش ی ا ست ه هان3 ج ه3 وی ب رش گ ن وع ن ی حت و نZ وع ا ض و م ارهی3 ، در ن ن متای که حاوره م وع ن ار وان ن ی مص را ا وع خ ض و مB ک اره ی ه3 در ب ون ط لا ف ی ا ص خ ش ر* ظ ن که ت ف گ وان ن ی م ز ی ب ه3 راط ب شق لات رسا ن ی ز ا کی که درا د نi ح ر ه ص داد ی خ ش ی وان ن ی م د ن ک ی م اده ق ت ش ا هاش ت ش و ن در ون ط لا ف ا. در د ن ک ی م ی ار3 راوی نB ک ی س ف ن ز ی شq ی0 ی ون ط لا ف ر ا ه ا* ه ظ3 ده و ب ر س ه ا* وها ظ گ ن ف گ وری در ح م ی ص خ ش وان ن ع ی ت ور ض ه3 ه، ب8 ت ف کار ر3 ب نZ ی که در ا ت بع روا و ن ن ت نi خ م ه و3 ب ل ی مطا گ زد شی گ ه3 ه ب3 وج ن ا3 وش ن ن ما ی ب رساله ان ن م ن ی ا وش ن ما ی ب دان ن م ش ی د ان د غدهای ار نi ح ر ههد. ید م ان ش ی ون ط لا فی اها رسالهر ی سا ار ر ی ما ی م ود را خ اص خ ارهی3 ی در ن3 لت مطا نZ در اما د. ا زن گی ی م رص ف ون ط لا ف ی ا س ا ن ش هان کیر3 ی زوح ش م ی ل دهی مد دارنر3 ی را در ی و . . . س ا ن ش ی و روان س ا ن ش ت س ی ی ر م ی ش،B ک ی ز ی ف، ات ن ض ا ی، رن ت و ط لا ف ر ا ه ش رمانZ ز، ا ش3 ی وع ن اء ش می رد کده اه ش م وان ن ی م ز ی ب را1 و دان ن م ش ی د واره ان م ه که ت ش ده ا س ت ع ا3 ر ن ی ا ن یص ا ا ی خ گ ر ی و ن مت ه ؛ و زگ3 ی ب ر ی ها لهای ار ا ق م ال در ن م وان ن ع ه3 د. ب ن ش ا3 ه ن ت ش دا نZ ه ا3 های ب ر ی گاه و ه ب ف س ل ف م و غل رگان ر3 ی ه سال3 که ب1955 ادی ن ن3 ی رات وری د ن8 ب ا3 دی را ن ا ن ن3 ی رات د مدرنB ک ی ز ی ف ، وی ت ش ده ا ن ش رi اتi ح3 ب شد: ی و ن ی م د و یدان م شه ی ا ق م ل3 ی ا وش ف ن ما ی به در د رح س مظ1 Brisson,L. & Meyerstein,F.W, Inventing the universe, State university of Newuork,1995page 17 1

Upload: mohammad-bahrami

Post on 12-Apr-2017

452 views

Category:

Documents


6 download

TRANSCRIPT

نفس در کیهان شناسی افالطون

مقدمه غالباً ادبیات و نوع نوشتاری که در یک متن بکار گرفته می شود به نوعی بیان

کننده نظر شخصی نویسنده متن، در باره ی موضوع آن و حتی نوع نگرش وی به جهان هستی است. در مورد رساالت افالطون نیز می توان گفت که نظر

شخصی افالطون در به اره یک موضوع خاص را می توان از نوع محاوره ای که افالطون در نوشته اش استفاده می کند می توان تشخیص داد هر چند که دراکثر

این رساالت سقراط به عنوان شخصی محوری در گفتگوها ظاهر شده و به ظاهر افالطون بیشتر نقش یک راوی بازی می کند. در این میان رساله تیمائوس

با توجه به گستردگی مطالب و همچنین نوع روایتی که در آن بکار رفته، به صورتی خاص خود را متمایز از سایر رساله های افالطون نشان می دهد. هر چند

عده ای از اندیشمندان تیمائوس را در بر دارنده ی مدلی مشروح بر کیهان شناسی افالطون فرض می گیرند. اما در آن مطالبی در باره ی منشاء نوع بشر، آرمان شهر افالطونی، ریاضیات، فیزیک، شیمی زیست شناسی و روان شناسی

؛ و همین ویژگی خاص این اثر باعث شده است1و . . . را نیز می توان مشاهده کرد که همواره اندیشمندان و بزرگان علم و فلسفه نگاه ویژه ای به آن داشته

بچاپ1955باشند. به عنوان مثال در مقاله ای از هایزنبرگ که به سال رسیده است، وی فیزیک مدرن ذرات بنیادی را با تئوری ذرات بنیادی مطرح شده

در تیمائوس قابل مقایسه می داند و می نویسد: .... ویژگی شکل فلسفه ی طبیعی مطرح شده توسط افالطون در تیمائوس با تاکید

خاص بر صفتی ویژه از آن بایستی در نظر گرفته شود، چيزي كه در فیزیک اتمی اساسی در آن بازی مدرن در تئوری ذرات بنیادی مورد بازسازی قرارگرفته، و نقش

می کند. اشکال ریاضی مطرح شده در تئوري ماده افالطون مواردي را شامل می شود2که ما امروزه از آنها به عنوان ذرات بنیادی یاد می کنیم.

وجه تمایز دیگر رساله ی تیمائوس از سایر آثار افالطون در این است که بر خالف سایر رساله های افالطون از زبان شخصی به غیر از سقراط یعنی

تیمائوس از شهر الکری به صورتی منولوگ بیان می گردد، اما بدون شک مطالب بیان شده در رساله ی مذکور نیز بمانند سایر رساالت افالطون، حاوی نظریات

شخصی افالطون است به طوری که این امر از جانب ارسطو و سایر هم. 3عصران وی، در آثار بجای مانده از آنان مورد تاکید قرار گرفته است

در رساله تیمائوس وقتی افالطون به تحلیل مراحل مختلف پدیدآیی نظام هستی دمیورژ( در وهله ی اول نفس عالم را پدید آوردی)صانع هستمی پردازد می گوید که:

1 Brisson,L. & Meyerstein,F.W, Inventing the universe, State university of Newuork,1995page 172 Brisson,L. & Meyerstein,F.W, Inventing the universe, state university of newuork,1995.page41

287صفحه.1386. ترجمه سید جالل الدین مجتبوی . چاپ ششم. تاریخ فلسفه،کاپلستون، فردریک چالرز 3

1

که وظیفه آن تضمین حرکت این عالم و بقای نظم موجود در آن است و هرچه حرکت.4(245می کند مقتضی وجود نفسی است )فایدروس

در تیمائوس افالطون با استفاده از اصطالحات اسطوره ای شرح می دهد که چگونه دمیورژ عالم را از روح یا نفسی بهره امند ساخت که این روح علت

حرکت و نظم موجود در جهان هستی است. او بین روح یا نفس جهان هستی و روح فردی انسان ها جدایی بر قرار می کند. در واقع افالطون قبل از آنکه در تیمائوس به شرح نقش روح یا نفس جهان هستی بپردازد، در رساله فایدون توضیحاتی از فناناپذیری نفس و جاودانگی آن را بیان می دارد و در رساله ی

فایدوروس ضمن شرحی از زندگی روح ها قبل از حلول آن در کالبد جسمانی،توضیحاتی در ارتباط با ماهیت نفس و ابدی و ازلی بودن آن می دهد.

در واقع اندیشمندان ایونیه ای قبل از افالطون به نوعی از نفس به عنوان ماده المواد و یا آرخه و جوهر اصلی وجود یاد نموده و گاهی از آن به عنوان هوا یا آتش و یا اتم و . . . یاد کرده و با توسل به آرخه سعی در توصیف چگونگی به

اما افالطون به هیچ وجهوجود آمدن دیگر اشیاء جهان هستی از آن نمودند... تسلیم علم النفس سطحی جهان شناسان پیش از خود نمی شود ... اما نه مادی

مذهب بود و نه از کسانی که نفس را پدیده ای فرع بر بدن می شمارند بلکه او سخت 5طرفدار اصالت نفس به عنوان امری متمایز از جسم مادی بود.

هر چند در فلسفه ی افالطونی ما شاهد نگرشی جدید بر جهان هستی می باشیم اما باید توجه داشته باشیم که بقول آقای دکتر اکرمی، افالطون در طرح مسئله

کیهان شناسی خویش در تیمائوس از اندیشمندان قبل از خود تاثیر پذیرفته هر چند افالطون با دیدی کامالً نو و جدید به تئوری ها و اندیشه های آنان6است

نظر داشته، اما در نهایت به نظریات آنان پایبند بوده و به نوعی نظریات آنان رادر قالبی جدید در کیهان شناسی خویش بیان می دارد.

کیهان شناسی پیش سقراطی به معنای نظم وkosmos را می توان ترکیبی از دو واژه ی cosmologyکیهان شناسی یا

به معنای شرح یا جمله مستدلی نام برد که در ارتباط با چیزی ارائهlogosبِه سامان و می گردد. که در کل به معنای توصیف جهان به مثابه یک کل در نظر گرفته می شود. .7که برای اولین بار افالطون از آن در راستای توصیف جهان هستی استفاده می کند

کیهان شناسی یونان باستان قبل از برآمدن پیش سقراطیان نوعی ازcosmogonyرا شامل می شود که در آن تکوین و ماهیت جهان از طریق فعالیت های

91 صفحه1383،ترجمه فاطمه خوانساری،چاپ و نشر علمی فرهنگی کتیبه،افالطونمایر،کاستون، 4 239صفحه.1386. ترجمه سید جالل الدین مجتبوی . چاپ ششم. تاریخ فلسفه،کاپلستون، فردریک چالرز 5موسی، 6 افالطون، اکرمی، شناسی کیهان

7 Finkel berg, Plato's theory of explanation: A Study of Cosmological Account in the Timaeus, ALBANY, ny: State University of New York Press.1998

2

ایزدان و خدایگانی انجام می پذیرد که در نظر آنان این ایزدان و خدایگان نه تنها جدای از این جهان مادی نیستند بلکه به صورت عوامل طبیعی همچون رعد و

برق و . . . در آن جریان دارند. کیهان شناسی خدایگان کیهانی به چهره ای افسانه ای همچون تیتانها در این نوع از

و . . . در هم می آمیزد و در آن هیچ تبیینی فراتر از انگیزه های جنسی و فیزیولوژیکی اما با بر آمدن فلسفه در یونان باستان، فیلسوفان طبیعت.8آنان ارائه نمی گردد

گرای ایونیه ای کوشیدند تا جهان را بر اساس عناصر پایه ای)ماده المواد( و فرآیندهای طبیعی بر اساس مشاهداتشان از طبیعت توضیح دهند. آنچه در

کیهان شناسی فالسفه پیش سقراطی حائز اهمیت است ارائه توضیحاتی از طرف آنان در ارتباط با جهان هستی بر اساس امور مادی و دید طبیعت گرای

از نظر آنان پدیده های طبیعی بازتابی ازآنان نسبت به جهان هستی است. هوس های شخصی و تصورات دلبخواهانه خدایان نبوده و اشیاء بر حسب ماهیت و

( وجودarche در نظر آنان یک واقعیت بنیادی).9سرشت خودشان عمل می کننددارد که جهان بر اساس آن ساخته شده است.

مفاهیمی مادی همچون آب، هوا، آتش،arche در اکثر مواقع معموال واژه آرخه اتم و تخمه را در بر می گیرد ولی باید در نظر داشت که در دیدگاه آنان عناصر

فوق نه یک امر مادی خالص بلکه به طریقی توصیفی از ذات نفس جهان هستی را شامل می شود به عنوان مثال هوایی که از طرف آناکسیمنس مطرح

می گردد به نحوی خاص با نفس مرتبط بوده و به عنوان عامل اصلی حیات در جهان هستی فهمیده می شود. با توجه به مطالب فوق می توان تصور نمود که

فالسفه پیش سقراطی در مقایسه با سنت اسطوره گرای پیشین، در جهت تبیین و توضیح مادی گرایانه از طبیعت، در مقابل پرسش هایی همچون اینکه: ما

از کجا آمده ایم؟ جهان از چه ساخته شده است؟ اصول فیزیکی و مکانیکی فرآیندهایی که در طبیعت و حرکت اجرام سماوی مشاهده می کنیم چیست؟

پاسخ هایی را ارائه می دهند که در آن عنصر صرفاً شخصی خدایان حذف شده و سعی شده که جهان را بر اساس حداقل تعداد عناصر بنیادی مانند آب و

فرآیندهای طبیعی همچون تغلیظ و . . . توضیح دهند. آنان به وجود منشاء واحدی برای جهان هستی معتقد بودند که تنوع موجود در جهان هستی ناشی از فرایندهای طبیعی انجام یافته بر روی این منشاء یا ماده المواد بوده و تغییرات

مشاهده شده در جهان هستی در آن )آرخه( راهی نداشته و در حقیقت ماده المواد مذکور همواره جدای از تحوالتی که در جهان مادی مشاهده می کنیم

الیتغیر و ثابت باقی می ماند. با گذشت زمان به خصوص در قرن پنجم قبل از میالد مسئله اصلی در میان

فالسفه پیش سقراطی بدین سوی تمایل پیدا کرد که بنابر فرض وجود عنصری32،صفحه1388تاریخ فلسفه راتلج،ترجمه حست مرتضوی،تهران،نشر چشمه،تیلور،کریستوفر چارلز، 836. چاپ اول . صفحه 1377 ترجمه دکتر فریدون بدره ای-سرآغازهای علم در غرب.لیند برگ. دیود سي. 9

3

به عنوان ماده المواد چگونه فرآیندهای طبیعی مشاهده شده در جهان قابل توصیف است. از نظرهراکلیتوس در جهان هستی همه چیز در حال سیالن و

صیرورت دائمی است و هیچ ثباتی در جهان وجود ندارد. اما پارمنیدس تغییر از هر نوعی را یک محال منطقی می داند. او اولین متفکری است که می گوید که

ادراک حسی و تفکری که بر ادراک حسی اعتماد می کند فریبی بیش نیستند. از نظر او در پس تغییراتی که در جهان قابل ادراک حسی دیده می شود موجود

تغییرناپذیری وجود دارد که از هرگونه ارتباطی با تجربه های حسی آزاد است. او یا وجود"هست" را بکار می برد. از نظرbingبرای این وجود تغییرناپذیر اصطالح

او وجود امری ازلی و ابدی بوده و همه جای را به نحوی برابر از خود آکنده است و شکلی کروی داراست یعنی دارای بعد است ولی زنده نیست و خرد

هر چند پارمنیدس بر تمایز بین عقل و ادراک حسی تاکید می کند ولی این. 10ندارد تاکید نه برای اثبات یک نظام ایده آلیستی بلکه برای برای اثبات یک نظام ماتریالیستی

است که در آن تغّیُر و حرکت به عنوان توهم حذفmonistic materialismیگانه انگارانه در. 11شده است و فقط عقل می تواند واقعیت را که یک امر مادی است درک کند

همه ی موارد فوق نفس و ماده المواد هستی هر چند در بر دارنده ی عناوین ولی همانطور که قبالً اشاره شد درمی باشدمادی همچون آب و آتش و . . .

اصل در بر دارنده ی مفهومی انتزاعی خاصی بوده و بر نفس و ذات اشیاء جهان هستی اشاره دارند.

فایدون و فایدوروس از نظر افالطون رابطه دمیورژ با جهان قابل ادراک حسی بمانند رابطه یک

صنعتگر مانند نّجار یا آهنگر با چیزی است که آن را طبق طرح و الگوی خاص می سازد. از نظر وی صانع جهان هستی جهان قابل ادراک حسی را مطابق

طرح و الگوی جهان صور و ایده ساخته و در واقع جهان مادی نسخه و المثنی جهان صور و ایده های ازلی است؛ لذا می توان گفت که افالطون هستی را

دارای دو قلمرو وجودی می داند قلمرو ایده هایی که ویژگی شان ثبات و ازلی بودنشان و قابل ادراک عقلی بودنشان است و در مقابل آن جهان قابل ادراک

حسی قرار دارد که محل کون و فساد است. حال این سئوال مطرح است که با توجه به تقسیم بندی جهان هستی از طرف افالطون، آنچه در معرض کون و

فساد است چه نسبتی با ایده ها دارد. به عنوان مثال انسان زیبا که وجودیفناپذیر است چه نسبتی با زیبایی دارد؟

از نظر افالطون هر کثیری مثل انسان و یا هر شئ فانی تحت یک ایده ازلی مانند زیبایی می تواند قرار گیرد. افالطون هر چند نظریه ُصوَر و ُمثُل خویش را

در رساله های فایدون و جمهور قبل از تیمائوس بیان می دارد ولی مشاهده

60،صفحه1387،ترجمه محمد حسن لطفی،انتشارات طرح نو،افالطونبورمان، کارل، 1063صفحه.1386. ترجمه سید جالل الدین مجتبوی . چاپ ششم. تاریخ فلسفهکاپلستون، فردریک چالرز 11

4

می کنیم که افالطون فقط از نظریه مذکور به صورتی کامالً کاربردی در راستایتوصیف کیهان شناسی خویش در تیمائوس استفاده می کند.

در اواخر رساله فایدون وقتی سقراط به مرحله نوشیدن جام شوکران نزدیک می شود برای شاگردانش از سرنوشت روح ها پس از مرگ و رسیدن روح های

پرهیزکار به آرامش ابدی به بحث می نشیند در اینجا به نظر می رسد که یک بار دیگر سقراط می خواهد از نظر فلسفی برای شاگردانش در باره ی اهمیت روح

و نفس و جاودانگی آن صحبت کند. او در این روایت بیان می دارد که روح یا نفس آدمی بعد از مرگ از میان نمی رود و بعد از آنکه در موردش داوری انجام

می پذیرد تحت فرآیند تطهیر قرار می گیرد این فرآیند برای گناهان مختلف متفاوت است به طوری که روح در طی فرایند تطهیر خویش مدتی را در جهان

آتشین) زیر زمین( می گذراند اما برخی روح ها می توانند به مراتب باالتری از وجود برسند. در طی این مطالب افالطون توضیح می دهد که زمین به عنوان

مرکز سپهر سماوی در مرکز جهان در حالت سکون قرار دارد. کره زمین دارای گودال هایی است که پر از آب و غبار و مه ... است. این گودال ها توسط

تونل هایی در زیر زمین بهم متصالند که در برخی از این تونل ها آب جاری است ولی در آن هایی که عمیق ترند رودهایی از آتش و مواد مذاب جریان دارد. زمین به صورتی واقعی در میان ستارگان در فضایی آکنده از اتر ساکن است؛ و اگر

ما توان صعود از سطح زمین را داشتیم آن را غوطه ور در مرکز جهان مشاهده . 12(109E2-7می نمودیم)

شرایط محیطی)آب و هوای( جهان فوق قمر برای وجودهای علوی عاری از هر-111a8 برای آنان مثل هوا برای موجودات زمینی است)13گونه بیماری بوده و اتر

bاین وجودهای علوی از توان بسیار باالی شنیداری و بینایی و ادراک حسی .) برخوردار بوده و به صورتی مستقیم با خدایان در ارتباط هستند، آن ها

خورشید، ماه و . . . را آنگونه که هستند مشاهده می کنند و در هماهنگی کامل(.111c1-3با آن ها قرار دارند)

در رساله فایدون افالطون از مرگ قریب الوقوع سقراط در زندان و تقلیل کیهان شناسی خویش به شرحی روایت گونه در تشویق شاگردانش به رفتارهای

اخالقی استفاده می کند.در این رساله سقراط سه دلیل برای فناناپذیری نفس اقامه می کند که هرسه مبتنی بر نظریه ایده ی اوست. در استدالل اول او با

همه رویدادهای جهانی عبارت از اینتاکید بر نظریه ی هراکلیتوس مبنی بر اینکه بیان می دارد که باید موضوعی باشد تااست که اضداد جای یکدیگر را می گیرند

محل دو صفت مرگ و زندگی گردد این موضوع جسم نمی تواند باشد چون پیوسته در جسم انسانی پیوسته در معرض کون وفساد قرار داشته و متحول می گردد از این روی این نفس آدمی است که قبل از حلول درکالبد جسمانی

12 Freeland, Cynthia, The Role of Cosmology in plato's philosophy, page20213 aether

5

خویش وجود داشته و قبل از تولد آدمی شاهد و نظاره گر ایده ها بوده و بعد از مرگ نیز از بین نمی رود. در استدالل دوم وی بر جاودانگی نفس بعد از مرگ و

از بین رفتن کالبد جسمانی تاکید می شود و در جریان استدالل سوم بیان روح تنها مرگناپذیر نیست بلکه چون ممکن نیست از زندگی جدا شودمی دارد که

14نابود ناشدنی است در رساله فایدوروس روایت پرمعنی تری از رساله فایدون در به اره نفس ارائه می شود؛ و مسئله وجودی نفس قبل از حلول در کالبد جسمانی و بقای آن بعد

از مرگ و تبیین ماهیت آن از مسائلی است که باعث می شود رساله فایدوروس را بتوان به نوعی مکمل روایت رساله فایدون در به اره نفس دانست. در رساله

فایدوروس افالطون روایت خویش را با شرح فناناپذیری نفس آغاز نموده و در راستای توصیف ماهیت آن استعاره معروف ارابه ران با دوسب بالدار را شرح

می دهد. سقراط در رساله فایدوروس گفتار دوم خود را با این ادعا آغاز می کند که نفس

جاودان است. از نظر سقراط نخست باید ماهیت روح را روشن کرد. روح چیست؟ روح جاودان است چون جنبش آن از خودش است و چیزی که جنبش از خود نداشته باشد فناپذیر است. به عبارت دیگر هیچ چیزی به غیر از روح و نفس دارای جنبش از خودش نیست در ادامه افالطون به نقل از سقراط بیان می دارد که روح دارای سه جزء خردمند، شجاعت و جزء شهوانی است. او با آوردن تمثیل ارابه ران و اسبان بالدار در راستای توصیف ماهیت نفس، می

گویدکه جزء خردمند نفس به منزله ارابه رانی است که دو اسب بالدار را که یکی نجیب و فرمانبر)جزء شجاعت نفس( و دیگری چموش و سرکش)جزء

شهوانی نفس( می باشد، به ارابه خود بسته است. در تمثیل مذکور اسبان بکار گرفته شده برای ارابه خدایان و ایزدان هر دو اسبانی نجیب و خویشتن دار

می باشند. در این ارتباط افالطون جهان را به شکل آمفی تئاتر یونان باستان یا یک جام باز در نظر می گیرد که در آن نفوس همه با ارابه هایشان در پله ای برای رسیدن به راهرویی که به لبه ی آسمان منتهی می شود قرار دارند؛ و به هنگامی که زئوس ارابه بالدار خویش را در جلوی تمام صفوف به حرکت در می آورد به

دنبال ارابه وی، ارابه خدایان و سایر نفوس شروع به حرکت می کنند در این میان فقط ارابه هایی که پشت سر زئوس حرکت می کنند به صعود خود ادامه داده و به مکان باالتری از آسمان یعنی لبه ی جام هستی می رسند و به سبب

حرکت دایره ای آن موفق به عبور از گنبد آسمان و نظر به ورای آسمانمی گردند. اما آنچه در ورای آسمان قرار دارد چیست؟

سقراط در پاسخ می گوید روح ها در این هنگام آنچه که واقعی است می بینند و با منظری از ایده ها و جهان صور سروکار دارند این واقعیت های ازلی بدون

لطفی،ص 14 حسن محمد بورمان، کارل 152افالطون،

6

رنگ، شکل، بدون حجم و . . . بوده و فقط با بینش خرد قابل ادراک می باشند. مشاهده زیبایی واقعی و جهان صور برای نفوسی که مقهور اسب چموش و سرکش می شوند ناممکن است چرا که اسب مذکور آن ها را به سمت زمین

کشیده و امکان گذر از گنبد آسمانی و مشاهده صور را به رایشان میسر نمی کند. اما هستند نفوسی که با سعی و تالش گاه گاهی سر از گنبد بیرون انداخته و لحظه ای موفق به مشاهده ایده ها می گردند. آنان دوباره به سوی

زمین برگشته و در نهایت درون کالبد جسمانی قرار می گیرند اما چگونگی قرار گرفتن آن ها در کالبد جسمانی بستگی به این دارد که این روح ها چه مقدار توفیق تماشای صور را یافته اند. این ارواح در زندگانی مادی خویش وقتی

چیزهای زیبا را مشاهده می کنند به یاد ایده هایی می افتند که در لحظه مورد اشاره قبل از حلول درکالبد جسمانی موفق به نظاره آن شده اند؛ لذا در طلب

آن می کوشند در این میان اسب چموش میل به بدن می کند و می خواهد شهوت خویش را ارضاء نماید در حالی که جزء خردمند نفس و اسب نجیب ارابه میل

به زیبایی حقیقی و مشاهده آن را طالب هستند و در صورت پیروزی شان نفوس این کالبدهای جسمانی بعد از مرگ موفق به رهایی از زندگی دنیوی شده

وصعود به مراتب باالتری از وجود به رایشان ممکن می گردد. اگر دو رساله فایدون و فایدوروس را با دیدگاهی کیهان شناختن مورد بررسی قرار دهیم در این صورت مشاهده می کنیم که در آن ها هیچ توصیفی در مورد

نحوه ارتباط جهان صور با جهان مادی، ماهیت نفس و ارتباطش با جهان هستی داده نمی شود و تنها چیزی که به صورتی مفصل بیان می گردد در راستای ازلی و ابدی بودن نفس است . همچنین در ارتباط با تغییر و صیرورتی که در جهان مادی وجود دارد و ارتباط آن با آرخه هیچ توضیحی داده نمی شود و علی رغم

اشاره به زئوس در رساله فایدوروس هیچ روایتی از نحوه ی پدیدآیی جهان هستی نقل نمی گردد، در صورتی که افالطون در زمینه نظری کیهان شناسی خویش نیازمند موارد کامل تری از ارتباط و شمولیت کیهان شناختی است که

تمام موارد زیر را شامل شود: توضیح فرآیند پدیدآیی جهان هستی، ساختار مادی جهان، تجمیع متافیزیکی صور در داخل یک چهارچوب عام مرتبط با جهان قابل ادراک حسی؛ و همه موارد فوق به نوعی در رساله تیمائوس که افالطون

آن را در اواخر زندگی اش نگاشته است پاسخ داده می شود.تیمائوس

تیمائوس بخشی از سه گانه کرتیاس، هموکراتوس و تیمائوس است. در شرح مختصری که از کرتیاس باقی مانده است، کرتیاس از مردمان سرزمین

افسانه ای بنام آتالنتیس صحبت می کند که از نسل پوزوئیدون می باشند که در ناز ونعمت زندگی می کردند و جز قابلیت های انسانی هر چیز دیگری را حقیر

شمرده و مال و ثروت را به دیده تحقیر می نگریستند اما در نهایت آنان به سبب

7

آمیزش با آدمیان طبیعت خدایی خویش را از دست داده و در نهایت توسط اجداد آتنیان شکست می خورند. روایت کرتیاس نسخه طرحی از پیش تعیین شده می باشد که به داستان پیدایش انسان به روایت تیمائوس ختم می شود.

متاسفانه در حال حاضر فقط بخش کوچکی از محاور منسوب به کرتیاس) داستان منتسب به گورگیاس در ارتباط با دالوری های آتنیان باستان(

در دست بوده و مابقی آن موجود نیست. در تیمائوس افالطون با تمایزگذاری بین آنچه که هست و آنچه که در حال شدن

می باشد بحث خود را شروع می کند. از نظر افالطون، این دو یعنی بودن و به دو حوزه متفاوت ادراک انسانی یعنی ادراک حسی که در ارتباط با15شدن

جهان شدن و در حال تغییر بوده و در نتیجه مستلزم رابطه علت و معلولی است و جهان بودن که با خرد و بینش بشری قابل درک است، تعلق دارند. در

این رساله افالطون نظریه صور خود را در تئوری عمومی ماده خویش وارد می کند. از نظر وی دمیورژ آفریننده ای است که به صورت ها می نگرد و

از این روی کاری که وی16می کوشد تا آن ها را در ماده ای نامنظم تجسد بخشد. در این رابطه انجام می دهد بسیار مهم تر از کاری است که کیهان شناسی پیش

سقراطی مخصوصا فیثاغورس انجام می دهند. در ضمن در همان آغاز رساله تیمائوس به صورتی مشخص تبیینی سودمند در به اره ساختار جهان ارائه داده

می شود مسئله اساسی دیگر در این رساله نقش مهمی است که ریاضیات و بهویژه هندسه در آن بازی می کند.

در واقع رساله تیمائوس بیان کننده دیدگاه متقرقی راوی رساله یعنی تیمائوس است دیدگاه مذکور در بر دارنده نظریات زیست شناختی ایتالیایی از امپدوکلس

با نمودهایی از تئوری فیثاغوری است. در نظر تیمائوس پدیدآیی جهان نه به معنای خلق آن از نیستی و عدم، بلکه به معنای تحمیل نظم به جهانی پر آشوب

و تابع ضرورت است. در حقیقت دمیورژ بمانند خدای یهود و مسیح آفرینشً جهان را نه از عدم بلکه در چهارچوبی مشخص شروع می کند که در آن قبال

صور افالطونی و نوعی از واقعیت بی شکل که پذیرنده نامیده می شود وجوددارند.

دمیورژ در نقش یک صنعتگر با نگاه به جهان صور به عنوان الگوی کار، را در پدیدآیی جهان هستی بکار می برد. برای پدیدآیی17عملکردی توام با خرد

جهانی ابدی و خوب، الگوی مورد نیز بایستی ازلی و نیک باشد، امری که از خصوصیات و ویژگی های صور افالطونی است. در همین راستا، دمیورژ بهترین و

دقیق ترین کالبدی را که برای جهان هستی در نظر می گیرد کالبدی کروی و صیقلی است این کالبد با توجه به اینکه توسط نفس جهان هستی در بر گرفته

15 Bing and becoming 625صفحه 1388تاریخ فلسفه راتلج،ترجمه حست مرتضوی،تهران،نشر چشمه، تیلور،کریستوفر چارلز، 1617 nous

8

شده است دارای حیات است. هر چند کالبد هستی بدون هیچ اندام حرکتی و حسی است ولی بی نیاز از آن ها است. کالبد مذکور توانایی جنبش و حرکت در کامل ترین نوع آن را، یعنی چرخش به دور خودش را داراست. اما روح یا نفس عالم چیست؟ روح یا نفس عالم را می توان بسیار شبیه اولین علت ارسطویی

در نظر گرفت با این تفاوت که روح جهان کل کالبد کروی جهان را در بر(.34B4-5می گیرد)

در راستای پدیدآیی جهان، دمیور نفس را بمانند امتزاج یا آمیخته ای از مهم ترین وجودها، یعنی همانی و دگری قرار می دهد. که بر اساس قانونی ریاضی آن را

به صورتی متناسب و هماهنگ از این امتزاج بهره امند می سازد. این نفس از دو دایره چرخان در جهت عکس همدیگر یعنی دایره همانی و دگری تشکیل شده

است.تعادل این دو حرکت، نفس را به نحو مناسبی در نقش خاص خود یعنی به عنوان واسط میان عالم معقول که همانی به طرف آن متمایل است و عالم

محسوس که دگری به طرفش تمایل دارد قرار می دهد. در حالی که قوام نفس بر اساس روابط و نسبت های ریاضی استوار شده، بر جسم تاثیر گذاشته و با

رسوخ در سرار اجزای آن بدان حیات می بخشد ضمن اینکه حرکات نفس تحتسیطره قوانین تناسب ریاضی قرار دارد.

1,2,3,4,8,8,9,27دایره دگری کره های شفافی را مطابق با فواصل شعاعی در بر می گیرد. که به صورتی پوسته مانندی بر روی هم قرار گرفته اند. به

طوری که هر کره ای متناسب با اعدادی که بدان تعلق دارد کره قبل از خود را قطعدر بر می گیرد. دو دایره مذکور )همانی و دگری( همدیگر را به شکل

می کنند. طبق نظر افالطون دایره دگری که حرکت اجرام سماوی )ستارگان سرگردان( در حیطه آن انجام می پذیرد در داخل دایره همانی بوده و کار کرد

این دو دایره به طوری است که سپهر بیرونی با حرکت و جنبش خود که متاثر از نفس عالم است سپهر داخلی را نیز)دگری( به همراه خود به حرکت در

می آورد. دایره دگری همانطور که قبالً نیز به آن اشاره کردیم به اعداد و در نتیجه به هفت دایره تقسیم می شود که هریک از دوایر1,2,3,4,8,8,9,27

مذکور در حقیقت متعلق به سپهر سماوی ستارگان سرگردان می باشد به طوری که عدد یک ماه و . . . را شامل می شود. در این میان کره زمین به

صورتی ثابت در مرکز جهان هستی فرض می گردد. در ضمن سرعت نسبی هر یک از اجرام سماوی مطابق قواعد هندسی و متناسب با فاصله اجرام مذکور از

زمین فرض گرفته می شود. از نظر افالطون هندسه این دوایر بر خالفرصدهای قابل مشاهده از زمین دقیقا دایره کامل است.

همچنین چون زمان خودش مخلوق است به همین جهت پدیدآیی جهان در زمان انجام نمی پذیرد به این معنی که صحبت از پدیدآیی جهان هستی در زمان بی

معنی است؛ لذا می توان گفت که زمان و هستی با هم پدید آمده اند. در حقیقت

9

دمیورژ در راستای ایجاد تصویری از ابدیت، زمان را به صورت بازگشت ادواری روزها و فصل و سال ها یعنی شکل دایره ای کامل در نظر گرفته و تصویری

. در راستای پدیدآیی موجودات سطوح پائین18متحرک از ابدیت به وجود می آورد تر، دمیورژ به عنوان یک وجود کامل خدایگان را مورد خطاب قرار داده و آنان

را مکلف به ایجاد سایر موجودات زنده می کند؛ و بدین طریق پرندگان، ماهیان و جانداران آبی و دیگر موجودات زمینی و انسان ها به وجود می آیند؛ و بدین طریق

ایزدان با مواد کمتر خالصی از همان عناصری که دمیورژ برای به وجود آوردن نفوس وجودهای علوی و یا اجرام سماوی بکار می برد به خلقت نفوس سایر موجودات می پردازند. سقراط در فایدوروس می گوید که چگونه هر روحی در

ستاره ای جا داده شده و ارابه ای را جهت رویت ایده ها را بر می گیرد. این روحبعدها از فرایند تجسم و تناسخ در کالبدهای مادی جای می گیرند.

در اولین مرحله از خلقت روح انسانی و تناسخ آن، افالطون بر ابدی بودن روح به علت تعلق به حیطه استدالل و تعقل تاکید می کند. از آنجایی که روح انسانی

مستلزم بهره مندی از احساسات و عواطف می باشد بنابر این ایزدان مواد اساسی را برگرفته و با هم مخلوط می کنند. سپس آن را در سر انسان

جایگزین می کنند. همچنین سر منزلگاه باالترین و پاک ترین حواس انسانی یعنی بینایی و شنوایی است. چراکه اگر ما قادر به دیدن آسمان وستارگان نبودیم هیچ

یک از جمالتی را که در باال به آن اشاره کردیم وجود نداشت. حس بینایی در عمل یکی از بزرگ ترین ابزار شناختی ما را تشکیل می دهد و می توان آن را

(.47A7-BCبهترین هدیه خدایان به انسان فانی دانست) در این مرحله تیمائوس بر روی ساختار مادی جهان تمرکز می کند؛ و تاکید

می کند که در ساختار جهان قابل ادراک حسی جهت قابلیت به حس درآمدن و دیده شدن اشیاء بکار گیری عناصر اربعه مخصوصاً آتش و خاک مورد نیاز است.

اما قبل از آغاز هستی و اقدام دمیورژ به پدیدآیی جهان صحبت کردن در مورد ساختار هستی دشوار به نظر می رسد و می توان آن را به عنوان نیروی مستعد

در نظر گرفت. اما این تخمه یا سلول چیست؟ 19داخل تخمه تیمائوس می گوید که واقعیت فیزیکی جهان مستلزم امری شبیه مکان/فضا و یا

یا سلول و تخمه می نامد. که بهchoraپذیرنده است. او حیطه مادی پذیرنده را برای هر چیزی می شود. این تخمه نقشیhedra و جایگاهی toposمعنای مکان

اساسی را در سطوح اولیه واقعیت مادی بازی می کند.در بخشی از تیمائوس تاکید می شود که تخمه خودش بی شکل و شبیه چیزی مومی شکل روغن و یا

قطعه طالیی است که مستعد پذیرش شکل های مختلف توسط یک عامل بیرونی)صنعتگر( می باشد؛ و در حقیقت مستعد بروز صفاتی است که در نمود

حسی، خود را به صورت چهار عنصر بنیادی نشان دهد؛ و این امر با حرکت92 صفحه1383مایر،کاستون، افالطون،ترجمه فاطمه خوانساری،چاپ و نشر علمی فرهنگی کتیبه، 1819 arche

10

غربال گونه هستی انجام می پذیرد. به طوری که هر یک از چهار عنصر بنیادی دراثر این حرکت غربالی در جای خود قرار می گیرند.

تخمه به عنوان منبع ضرورت فیزیکی در حیطه وجودهای مادی بکار گرفته می شود و تیمائوس آن را با چیزی که علت سرگردان می نامد پیوند می دهد؛ لذا وقتی دمیورژ با ایجاد هماهنگی در مواد داخل چیزی ساختارمند در جهت هدفی

خاص، ضرورت را بکار می گیرد به عنوان یک علت مشترک توصیف می گردد. در واقع علت مشترک ضرورتی است که توسط خود وادار به انجام کاری خوب می شود. مواد دارای طبیعت خاص خودشان هستند که این طبیعت رفتارهای خاصی را به آن ها دیکته می کند.این مواد می توانند در ساختارهای پیچیده تری

مورد استفاده قرار گیرند درست بهمان روشی که از چوب برای ساختن خانه استفاده می شود. اما این هستومند ها پیوسته از طرف ضرورت تحت فشار

نابودی قرار دارند درست وقتی که خانه چوبی ما سوخته یا توسط گردبادی در هم شکسته شود. در راستای فهم طبیعت مواد افالطون به هر یک از عناصر

اربعه، یکی از چند وجهی های منتظم را اختصاص می دهد. افالطون ساختار مولکولی هر یک از عناصر اربعه را به عناصر ریزبنیادی تری یعنی مثلث های

راست گوشه بنیادی قابل تقلیل می داند که هریک از این مثلث ها دارای شکل یا طبیعت بنیادی خاصی می باشند که افالطون از آن ها به عنوان واحد ساختاری مواد و اشیاء و چیزها یاد می کند. ضمن اینکه از طریق این مثلث های بنیادی

تبدیالت عناصر اربعه به همدیگررا می توان تبیین نمود. تئوری ماده افالطون را می توان منطبق بر خصوصیات کیفی مواد در روشی شهودی دانست. ضمن آنکه شکل هندسی اختصاص یافته به عناصر اربعه طوری در نظر گرفته می شود که به نحوی خصوصیات فیزیکی شان را توصیف نماید به عنوان مثال شکل خاص چند وجهی اختصاص یافته به آتش طوری است که به راحتی بتواند اشیاء را از هم بدر و در آن ها نفوذ کند ویا شکل اختصاص یافته به خاک دارای پایدارترین

حالت ها است. در پایان قابل ذکر است که علی رغم بحث های مختلفی که در تیمائوس مطرح

می شودسئوالت بیشماری در رابطه با کیهان شناسی افالطون همچنان بی پاسخ می ماند اینکه خصوصیات فیزیکی پذیرنده چیست؟ در ضمن نظریه مادی افالطون تبدیل تمام عناصر به همدیگر را همچنان ناقص می گذارد. در ارتباط با

فرآیند تناسخ و امکان رهایی روح های پرهیزکار تکرار تناسخ آن در کالبد جسمانی آیا جهان روح ها دارای محدودیت و پایانی است و آیا با توجه به امکان

رهایی روح ها از روند تکرار تجسم بایستی انتظار داشت که روزی حیات به پایان برسد. این ها همه سئوالتی است که همچنان در کیهان شناسی افالطون بی

پاسخ مانده اند؟

11

با توجه به مطالب فوق می توان گفت افالطون بر خالف پیشینیان خود که نفس را به اموری مانند آب یا آتش و هوا تاویل می کردند آن را به وضوح متمایز از بدن می داند. از نظر وی بین روح جهان و روح فردی انسان ها جدایی بر قرار

است؛ و در تیمائوس بیان می دارد که چگونه دمیورژ جهان را از نفس و روحی بهره امند می سازد که علت حرکت، زیبایی و نظم جهان هستی است. نفس

جهانی از نظر وی عامل حرکت سپهر سماوی و بالطبع خورشید و ماه و ستارگان سرگردان و در نتیجه بروز فصل ها و گذر زمان است. همچنین از نظر وی دمیورژ نفوس همه گیاهان و انسانها به آن ها عطا کرده که البته با توجه به

مطالب فایدون و فایدوروس این نفوس قبل از آنکه در کالبد جسمانی حلول کنند وجود داشته و ابدی و ازلی هستند. افالطون نفس را منشا حرکت تعریف تنهاکرده و آن را مقدم بر کالبد جسمانی می داند او در تیمائوس تاکید دارد که :

شئ ای که دارای خرد و عقل است نفس می باشد و این شئ نامرئی است در حالیکه آتش و . . . همگی اجسامی مرئی اند.

نفس انسانی به علت اینکه قبل از حلول در کالبد جسمانی در عالم ایده به مشاهد صور و ایده ها نایل شده است و در واقع این کالبد جسمانی است که به صورت

حجابی در برابر دیدگان و معرفت وی قرار گرفته و موجب می شود که نفس هر آنچه را دیده فراموش کند و انسان با کسب علم و معرفت در واقع آنچه در عالم دیده ها

دیده به یاد می آورد. تمایزی که افالطون بین کالبد جسمانی و نفس قائل است نفس را مقدمهر چند در

بر کالبد جسمانی می داند اما منکر تاثیری را که ممکن است توسط بدن بر نفس اعمال شود نیست و تاکید دارد که تربیت و عادت های بدنی بد ممکن است به اسارت

. 20نفس منتهی شود

منابع۱۳۸۰، تهران: نشر دشتستان،کیهان شناسی افالطوناکرمی، موسی، -1 تاریخ فلسفه راتلج،ترجمه حست مرتضوی،تهران،نشرتیلور،کریستوفر چارلز، -2

1388چشمه، . ترجمه سید جالل الدین مجتبوی . چاپ تاریخ فلسفهکاپلستون، فردریک چالرز-3

1386ششم. مایر،کاستون، افالطون،ترجمه فاطمه خوانساری،چاپ و نشر علمی فرهنگی-4

1383کتیبه، ترجمه دکتر فریدون به دره ای-سرآغازهای علم در غرب.لیندبرگ، دیود سي. -5

1377 1387، ترجمه محمد حسن لطفی، انتشارات طرح نو،افالطونبورمان، کارل، -6

،1386. ترجمه سید جالل الدین مجتبوی . چاپ ششم. تاریخ فلسفه،کاپلستون، فردریک چالرز : 86bتیمائوس، 20240صفحه

12

7- Brisson,L. & Meyerstein, F.W, Inventing the universe, State university of Newuork,1995

8- Finkel berg, Plato's theory of explanation: A Study of Cosmological Account in the Timaeus, ALBANY, ny: State University of New York Press.1998

9- Freeland, Cynthia, The Role of Cosmology in plato's philosophy, page202

13