جزیره هرمز، نادعلیان . روزنامه روزگار

Post on 01-Apr-2016

216 Views

Category:

Documents

0 Downloads

Preview:

Click to see full reader

DESCRIPTION

 

TRANSCRIPT

احم��د نادعليان هنرمند اس��ت. از آن هنرمندهاي عجيب و غريب كه به قول خودش »از روي يك انتخاب عقالن��ي و نوعي آگاهي« به پش��ت كوه ه��ا پناه برد تا خاطرات كودكي اش از كوچ نشيني پدربزرگ و زندگي در كوهس��تان را دوباره زنده كند. پرس��ه در طبيعت و ج��ا گذاش��تن آثاري كوچك و پنه��ان در دل آن براي نادعليان حكم »بازگشت به بدويت كودكي« را داشت. اما اين تمام ابعاد كار نادعليان نيست. تجربه هاي متعدد اين هنرمند در رابطه مستقيم و بي واسطه با محيط هاي اجتماعي جنبه اي از كار اوست كه كمتر به آن پرداخته شده اس��ت. تجربه كار در خيابان وليعصر، صربستان و جزيره هرمز اگرچه هر كدام از جنس��ي خاص هستند، در يك نكته مش��ترك اند؛ اثرگذاري بر محيط و روابط اجتماعي از طريق هن��ر. نادعليان در اين گفت وگو كه ب��ه بهانه بازبيني جريان اجتماع��ي جزيره هرمز انجام ش��د، از تجربيات، افق ها و مخاطرات كار در محيط هاي

اجتماعي گفت.نادعليان تصميمي براي تبديل شدن به يك هنرمند محيطي نداشته است اما تجربيات مختلف، او را در اين مس��ير قرار داده اند: »اولين دغدغه من در رابطه با كار هن��ري اين بود كه بروم در قعر بدويت و در خلوت كار كن��م، يعني فضاي خيلي ش��اعرانه اي مد نظرم بود. به مرور با افرادي برخورد كردم كه آموزه ها و تصاويري به من دادند كه كم كم مرا به سمت نوعي از هنر سوق داد كه مي ش��د اسم هنر محيطي را روي آن گذاشت و من تبديل به هنرمندي شدم كه در دل طبيعت كار مي كرد و عكس كارش قرار بود براي عموم يكسري استنتاج هاي اخالقي، معرفتي و آموزشي داشته باشد؛ براي خارجي ها يا حداقل اف��رادي كه وب و روزنامه و مجله مي خوانند ن��ه خود اهالي بومي منطقه.« او به عنوان يك هنرمند محيطي با دغدغه هاي زيست محيطي اميدوار بود با ديده ش��دن تصاوير كوچكي كه اينجا و آنجا در دل طبيعت حك مي كند، نگاه ها را باز به اهميت و قداس��ت محيط طبيعي معطوف كند. ماهي هاي نادعليان، حك شده بر س��نگ هاي رودخانه هاي سراس��ر دنيا، حامل اين پيام

زيست محيطي اند كه رودخانه كثيف است.احمد نادعليان نقاش��ي خوانده است، در انگلستان دكت��را گرفته و در بازگش��ت به اي��ران تجربه كار در محيط هاي بكر طبيعي را برگزيده تا نوعي احترام آييني نسبت به محيط طبيعي و خاطرات كودكي خود را زنده كند: »بعد از بازگش��تم به اي��ران با وجود اينكه دكترا گرفته بودم، مولتي مديا و وب كار مي كردم و بس��ياري از مهارت هايي را كه به واس��طه آنها مي توان در فضاي ش��هري كس��ب در آمد كرد به خوبي بلد بودم. دوست داش��تم به بدويت كودكي ام برگردم و توجيهم اين بود كه انسان به راحتي مي تواند به آينده پرتاب شود ولي ممكن است به راحتي نتواند گذشته اش را حفظ كند.« طبيع��ت اطراف پلور، محلي بود كه اجداد نادعليان در گذش��ته در آن زندگي مي كردند. اين منطقه عالوه بر احترامي كه به واسطه احساس تعلق در او برمي انگيخت با مشكالت زيست محيطي و فرهنگي حادي درگير بوده و هست. آلودگي آب رودخانه و تخريب تپه باستاني براي احداث كارخانه آب معدني مسائلي بودند كه نادعليان در ط��ول دوره فعاليتش در پلور با آنها درگير بوده. اما به گفته خودش تمام آنچه در پلور پش��ت سر گذاشت

صرفاً دغدغه اي زيست محيطي بود.نادعلي��ان بع��د از پل��ور، ب��راي پيگي��ري مش��ي زيس��ت محيطي خود به جزيره هرم��ز رفت؛ جزيره اي كوچك در خليج فارس كه به بهش��ت زمين شناس��ان معروف اس��ت. آنچه نادعليان را به س��مت اين جزيره كشاند، يگانگي هاي طبيعي آن و هدف باز هم رساندن پيام زيست محيطي به واسطه يك محيط بكر طبيعي ب��ود: »در خ��ود هرمز هم من بنا داش��تم بروم در دل طبيعت كار كنم، يك يا دو سال هم دقيقاً همين طوري گذشت، يعني در محيط زيست ساكن شدم و عماًل در آن دوره با ش��هر ارتباطي نداشتم.« آغاز داستان هرمز با س��كونت نادعليان در جزيره همراه ش��د. شايد خود او هم تص��ور نمي كرد اين كار نقطه عطفي در زندگي هنري اش ش��ود و دريچه هاي ت��ازه اي از نحوه تعامل مخاطب با اثر هنري را به رويش بگش��ايد: »آش��نايي و دلبس��تگي من با اهالي زماني عميق شد كه تصميم گرفت��م در هرمز خانه بخ��رم، و چون پولم براي خريد خانه زياد نبود، خانه اي در بافت سنتي خريدم. خانه اي ويرانه بدون دسترسي ماشين كه پاتوق افراد بزهكار و معتاد بود و نياز به تعمير و بازس��ازي اساس��ي داشت. من آنجا فهميدم هرمز تنها آن طبيعت زيبا نيس��ت و تدريجاً متوجه ش��دم كه اگر كسي محيط زيستش را دوست داشته باشد ولي نتواند راهكاري براي نيازهاي حداقل اجتماعي و مناسبات درون جامعه پيدا كند، به راحتي مي تواند دچار سوءتفاهم نسبت به محيط شود.

بنابراين در كنار كارهاي محيطي در خلوت و عكاس��ي و تصويربرداري براي اطالع رساني به مخاطبان خارج از آن جامعه، از دو سال پيش مساله برايم جدي تر شد. از زماني كه من در آن كوچه شروع به زندگي كردم تازه درگير هرمز واقعي شدم.« هرمز واقعي تفسير جديدي از محيط براي نادعليان داش��ت و او را متوجه اختالف درك و اهمي��ت افراد از موضوع محيط زيس��ت كرد. حاال ديگر او مي دانست براي ماندگار شدن پيامش بايد دست به كار تازه اي بزند: »تصورم اين بود كه آموزه هاي روش��نفكري محيط زيس��ت كه در انزوا و دور از مردم كار ش��ود، اينجا كارايي ندارد. دوس��تان خوبي كه در بين عادي ترين مردم پيدا كردم، در اين مسير بي تاثير نبودند. بنابراين برخوردم با افراد بومي اين بود كه مسائل اجتماعي را ساده كنم. لذت و مشقت اين ساده كردن براي من اين بود كه بايد در بين شان زندگي مي كردم. گاهي خيلي سخت است شما وارد فضايي شويد كه بايد تمام معيارهاي زندگي ش��هري را فراموش كنيد. براي من بسيار راحت بود در كارگاه شخصي ام مي نشستم و ماهي نقش مي زدم، ولي به هرمز رفتم و وارد مناسباتي

شدم كه سراسر برايم تازه بود.« نادعليان مصمم ش��ده ب��ود آن روي ديگر هنر را به تماشا بنشيند؛ هنر به مثابه درمان ناراستي هاي اجتماعي. آموزش��ي كه اميدوار بود به پايداري پيامش در جامعه بينجامد: »توانمندسازي اجتماعي بايد در جامعه نهادينه شود، مثل كودكي كه ابتدا با چهارچرخه شروع مي كند و به مرور چرخ هاي كمكي را باز مي كند تا بتواند مستقل حركت كند. پس اولين كاري كه در هرمز كردم اين بود كه به صورت داوطلبانه به زنان خانواده هاي تحت پوشش كميته امداد آموزش نقاشي مي دادم، تمام سعي ام اين بود كه نقاشي را برايشان ساده كنم. مي خواستم مفهوم صناعت را بهش��ان آموزش دهم، و در دل اين صناعت گاهي عواطف و احساسات هم بروز مي كرد و هنر هم خود به خود به موازاتش رشد مي كرد. اولين بار كه با يكي از زنان هرمز به نام كنيز مشتركاً يك كار انجام داديم، كار را ب��ه قيمت ۵۰۰ تومان فروخت، برايم قيمت كار مهم نبود برايم اثبات ش��دنش مهم بود، مي خواستم پول را لمس و باور كند كه مي تواند روي فروش آن حساب كند.

من خوشحال بودم چون او خوشحال بود.« بوم گرايي، ضمانت استقالل

اس��تفاده از مصالح بومي و برگرفته شده از طبيعت و ساده سازي تكنيك هاي نقاشي براي آموزش به زنان و كودكان در هرمز، تجربه جديدي بود كه هيچ يك از تجربه هاي قبلي نادعليان قابل قياس با آن نبودند. همه چي��ز از خود محيط مي آمد؛ خاك هاي رنگي جزيره و كيسه ماهي مركب رنگ مي ساختند، پر پرنده ها و موي بز قلم مو و شيشه هاي دور ريز شيشه بري بوم: »انگيزه ام در هرم��ز اين بود كه چگونه با حداقل امكانات و بدون كمك از نهادهاي دولتي يا با وارد كردن مواد و ابزار و حتي انديش��ه از خارج مي توان پله پله ساخت و پيش رفت.« ش��ايد رمز موفقيت پ��روژه هرمز، همين تاكيد نادعليان بر پله پله ساختن و پيش رفتن باشد، آنجا كه از تمام كمك ها و حمايت هاي دولتي چشم مي پوشد تا استقالل كارش زير سوال نرود. نادعليان به دنبال تقويت بنيان ه��اي جامعه اي بود ك��ه در عين تعامل با محيط بيرون، استقالل و شرافت خود را حفظ كند؛ جامعه اي ك��ه روي پاي خود بايس��تد و نگاه��ش به كمك هاي زودگ��ذر و بي بازده خارجي ها نباش��د: »ما حمايتي از نهادهاي دولتي نخواستيم، حتي بارها نهاد هاي دولتي خارج از جزيره در اين سال ها سعي كردند به نحوي در كار ما مشاركت داشته باشند، ولي من با داليل خاص خ��ودم موافق اين موضوع نبودم. من فكر مي كنم مثل آن درويش��ي هستم كه كنار ديوار نشسته و به پادشاه مي گويد اگر كنار بايس��تد بهتر است. سايه آنها حائلي است مانع نور، يعني بدون حجاب آنها كارها در درازمدت بهتر پيش مي رود. دليل دوم هم اين است كه هر چند مسووالني وجود دارند كه با نيت پاك وارد عرصه شوند و بخواهند كمك كنند، اما نمي توان براي هميشه روي حمايت هاي مادي آنها حس��اب باز كرد، چون ساختار دولتي مدام در حال تغيير اس��ت و نمي توان زندگي و در آمد عده اي را تنها با اتكا به حمايت هاي يك مسوول خ��اص تضمين كرد. من قصدم اين بود كه به روش��ي پي��ش برويم كه روي پاي خودمان بايس��تيم.« با اين وجود كمك هاي معنوي مس��ووالن جزيره از نادعليان و توجه متعهدانه آنها به موضوع، در پيشبرد اهداف او

بسيار نقش داشته اند.ورود به يك جامعه سنتي

»من به قول خود بومي ها يك س��رحدي بودم كه در هرمز خانه خريدم؛ س��رحدي لفظي است كه براي غيربومي ه��ا به كار مي برند. اين چيزي نبود كه خيلي هم راحت باش��د، ورود به يك فضاي سنتي براي يك غيربومي بس��يار سخت است.« جامعه سنتي هر چيز نوي��ي را رد مي كن��د، با هر چيزي ك��ه بخواهد نظم هميش��گي زندگي اش را بره��م زند مقابله و در مقابل تمام فشارهاي ناشي از اصالح مقاومت مي كند. هرچند

نادعليان معتقد است پذيرشش در جامعه هرمز ساده نب��وده، اما از الب��ه الي حرف هايش مي ت��وان فهميد بدون حامي هم نيس��ت. حاال او آنجا دوستان زيادي دارد، زبان مردم بومي آنجا را مي داند و خود را با آنان دوست و خويشاوند احساس مي كند. او مي داند اهالي چه مي خواهند و خود او نيز بي نياز به آن جامعه نيست و مي گويد چيزهاي بس��ياري را از آنها آموخته است. دلگرمي او ب��راي تداوم كارهايش ريش��ه در محبتي دارد ك��ه از اهالي جزيره نصيبش ش��ده اس��ت: »اين خيلي طبيعي اس��ت، بومي ها تفاوت را در زندگي شان مي بينند، مي بينند كه ديروز اين توانايي را نداشتند و ام��روز دارند، بنابراين به مرور و با احتياط خاص خود آدم را مي پذيرند. به همين دليل حاال وابستگي عاطفي من و بومي ها جايگزين انگيزه اوليه ش��ده است.« اما آنچ��ه ام��روز در هرمز مي بينيم چي��زي فراتر از رفع نيازه��اي اقتصادي س��اكنان منطق��ه اي دورافتاده از طريق هنر است. هرمزي ها در اين روند روزبه روز آگاه تر مي ش��وند؛ آگاه به حقوق و منافع شان. آگاه به سهمي كه مي توانند از تمام پتانسيل هاي جزيره كوچك شان بخواهن��د. و آگاه به آينده گره خورده ش��ان به جهاني بزرگ تر. اما روي ديگر سكه راه درازي است كه در پيش است: »هنوز همه مردم آنجا با همه كارها و روش من موافق نيستند. براي بعضي ها حضور من مبهم است و به صداقت من شك دارند. سعي من اين است كه صورت مس��اله را پاك نكنيم. بياموزيم كه بهتر است رنج هاي زندگي مان را خودمان مطرح كنيم. خوشبختانه حاال وضعيت به گونه اي اس��ت كه بسياري از مردم آنجا با شجاعت مي ايس��تند و زندگي شان را تعريف و تصوير مي كنند. آنها مي خواهند صدايشان شنيده شود.« حاال ساكنان هرمز تبديل به فعاالن اجتماعي اي شده اند كه عالوه بر مشاركت در توليد محصول هنري، نسبت به محيط اطراف شان هم احس��اس مسووليت مي كنند. بعضي از آنها نس��بت به تخريب محيط زيس��ت حتي به خود نادعليان اعتراض دارند چراكه وابس��تگي هنر نادعليان به مصالح بومي كه كمي دورتر از هرمز توسط افرادي كه بدون بنيه و خيلي زود مي خواهند به نتيجه برسند، بد فهميده شده و اين روند خود مي تواند منجر به آسيب به محيط زيست شود. معرفي خاك به عنوان ماده اي براي آفرينش هنري بدون ايراد نبوده اس��ت. ح��اال افرادي كه خ��ود را هنرمند مي دانند در محافل خصوص��ي و زيرزميني كارهايي انجام مي دهند و اين مساله را ناديده مي گيرند كه ذره اي از اين خاك چقدر مي تواند در معيشت مردم موثر باشد. روند كارهايي كه نهاد هاي دولتي در پيش گرفته اند و با استفاده از خاك كارهاي كمي انجام مي دهند بيش��تر ضدمحيط و در مسير تخريب آن است. مخالفان نادعليان او را مسوول مي دانند. اما نادعليان معتقد است اگر با كمترين ميزان خاك بتوان معيشت خانواده هاي نيازمند را برطرف كرد در آينده خود آنها به هيچ نهادي اجازه سوءاستفاده از

خاك را نمي دهند. هر دو عالم يك فروغ روي اوست

نادعلي��ان مي دان��د هنوز راه زي��ادي در پيش دارد، ولي برق نگاهش وقتي از هرمز حرف مي زند نش��انه اي اس��ت از ايمان به راهي كه شروع كرده. هرگز در هرمز هزينه- فايده نكرده و دنبال س��بك و س��نگين كردن ارزش كار نبوده، مي داند در حافظه هرمز ثبت شده است و همين برايش ارزش دارد. ش��ايد مزد كار نادعليان را كنيز، زني هرمزي بدهد كه نمي داند نقاش ها هم دكتر مي شوند و فكر مي كند او دكتر صدف ها و خاك هاي رنگي است چون مواظب آنهاست: »من در زندگي، شدن برايم مهم تر از نرخ شدن است يعني معتقدم اگر شدن را ثابت كنم نرخش هم به مرور درست مي شود. من فكر مي كنم اگر همين حاال اين روند بدون من ادامه پيدا كند، من

شهرآرا 6گزارش گفت و گويي با احمد نادعليان

هنر زير پوست شهر فانوسنگاه

شهر

زندگي روزمره به مثابه هنرهانري لوفور فيلس��وف و جامعه ش��ناس فرانس��وي توليد فضاي ش��هري را در خالل برخ��ورد دو گونه متف��اوت از نظم اجتماعي تحليل مي كند. به عقيده لوفور فضاي شهري م��ا بين »نظم دور« و »نظم نزديك« ش��كل مي گي��رد؛ »نظم دور« هم��ان »نظم نمادين لكان��ي اس��ت« كه س��عي در هويت س��ازي و ش��كل دهي آمران��ه فض��ا و تس��لط قدرت ايدئولوژي حاكم بر مردم دارد. ساختمان ها، بدنه هاي شهري همگون سازي شده، نماد هاي رسمي و نشانه هاي ايدئولوژيك و... كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم توسط عناصر فرادست در يك شهر اعمال مي شوند تا ريتم خوشايند زندگي شهري را منطبق بر ريتم ساختار حاكم به وجود آورند، همگي تجسم كالبدي نظم دور

هستند. اما »نظم نزديك« چيست؟لوف��ور تركي��ب »نظم نزدي��ك« را براي »زندگي روزمره« ش��هروندان به كار مي برد و معتقد اس��ت در عصر حاض��ر پررنگ ترين ويژگي زندگ��ي روزم��ره، مصرف گرايي و از خودبيگانگي اس��ت و البت��ه بر خالف تئودور آدورنو كه هيچ گونه شانسي براي برون رفت انس��ان از اين وضعيت متصور نبود، از نظر او كنشگران اجتماعي مي توانند با باز شناختن توان هاي بالقوه خود در متن »زندگي روزمره« و وقوف بر تروريسم تبليغاتي فرهنگ مصرفي، فعاالنه نقش��ي رهايي بخش پيش��ه كرده و از جامعه بيگانه شده بيگانه زدايي كنند چرا كه شهروندان هميش��ه در برابر ضرباهنگ نظم مسلط منفعل نبوده و عموماً فضاهاي شهري را تبديل به صحنه به چالش كشيدن اين نظم مي كنند. در بس��ياري از موارد اين رويارويي به صورت آگاهان��ه و در قالب يك اثر هنري ظهور مي كند و اينجاست كه فضاي شهري به عنوان مجموعه اي از آثار شهروندانش به وجود

مي آيد. فضاهاي ش��هري مكان ش��كل گيري فرآيند انباش��ت س��رمايه و همچنين بس��تر انعكاس ايدئولوژي حاكم محس��وب مي شوند و معماري ش��هر منعكس كنن��ده اين فرآيند اس��ت. زماني كه كنشگران ش��هري براي به چالش كشيدن نظم مسلط به ابزار هنر روي مي آورند، تمامي س��طوح ش��هري، فضاهاي حاش��يه و متن ش��هر، رفتاره��ا و ارزش هاي فرهنگ مس��لط و به طور كلي تمامي نماد ها و نشانه هاي نظم دور را براي شكل گيري عمل هنرمندانه مورد اس��تفاده ق��رار خواهند داد. ديوارها تبديل به بوم هاي ش��هري مي شوند، موانع ش��هري و مكان هاي عمومي تبديل به ابزار نمايش حركت بدن هاي هنرمند مي شوند و بيلبورد ها، تابلو هاي ش��هري، مجسمه ها و حتي س��نگفرش پياده رو ها در دسترس ترين س��طوح ب��راي هنرمن��دان بي نام و نش��اني مي ش��وند كه با مقاص��د و ايده هاي گوناگون و حت��ي گاه متضاد ب��ر روي آنها به خلق اثر مي پردازند؛ آثار و حركاتي كه عموماً از سوي مديران شهري و حتي بخش عمده اي از مردم چندان مورد اس��تقبال قرار نگرفته و حتي به نوعي مخرب و نا زيبا به نظر مي رسند. هرچند ام��روز انگيزه هاي متفاوتي ب��راي هنرمندان ش��هري مي توان متصور ش��د، ام��ا همچنان ن��گاه عمومي به اين كن��ش در قالب هنري اعتراضي است كه از سوي خرده فرهنگ هاي به حاشيه رانده شده در اعتراض به ارزش هاي جامعه مصرفي، اعتراض به جنگ و خشونت، اعتراض ب��ه ايدئول��وژي حاك��م و... صورت مي گيرد. پذيرش اين عمل اجتماعي از سوي شهروندان به عوامل بس��ياري وابسته است. بس��ته به قدرت فرادستان و هژموني فرهنگ مسلط استفاده شهروندان از فضاهاي شهري

مي تواند از حاشيه به متن انتقال يابد.جزيره هرم��ز امروز در چني��ن وضعيتي ق��رار دارد. آنچه ام��روز روي ديوارهاي هرمز توسط مردم شهر و مهمانان اين جزيره نقش مي بندد نشانه هايي از برتري »نظم نزديك« بر »نظم دور« و خودآگاهي مردم در مس��ير تبدي��ل زندگي روزمره به يك فعاليت هنري اس��ت. س��اكنان هرمز در خالء نسبي روابط سرمايه داري و هژموني يك قدرت ايدئولوژيك مسلط توانسته اند روند توليد فضا را در دست خود گيرند. آنچه در هرمز و در فضاي عمومي شكل مي گيرد، تجسم كالبدي زندگي روزمره مردم به ش��كلي هنرمندانه است. خاك هاي رنگين جزيره، رنگ هاي طبيعي، سرگذش��ت م��ردم بومي و تجربه رهگذران و طبيعت بكر جزي��ره و فرهن��گ دري��ا و... در اينجا با هم تركيب مي ش��وند تا نظم اجتماعي نويني را پايه ريزن��د؛ نظمي كه اگرچ��ه بدون كمك هنرمن��دان غيربومي امكان ش��كل گيري اش نب��ود، ام��ا اين خود مردم هس��تند كه آن را

پذيرفته و بازتوليد مي كنند.

كنيز تمام غصه هرمز بودكنيز زني هرمزي اس��ت؛ زني مثل تمام زن��ان اين س��رزمين. اما آنچ��ه او را متمايز مي كند جس��ارت و جنگندگي اوست. روزي ك��ه ب��راي اولين ب��ار نادعلي��ان را مي بيند، مي گويد دلم پر از درد است، سواد ندارم كه بنويسم و اين آغاز همكاري كنيز با نادعليان ش��د. تصوير ك��ردن به جاي نوش��تن، براي كني��ز بهانه اي بود تا ديده ش��ود تا به جاي پنه��ان كردن دردهايش آنه��ا را فرياد بزند. حاال او بر ديواره��اي خانه اش از زندگي اش مي گوي��د، از ۲۵ بار زايمان مادرش كه تنها پن��ج بار موفقيت آميز بود و از ازدواجش در هفت سالگي. از تنها برادرش كه فلج است و از اش��كي كه از دس��ت مرغان ماهيخوار كه ماهي ه��اي خش��كش را مي دزدند، مي ريزد. نادعلي��ان مي گويد كنيز با اس��تعداد و اليق توجه بيشتري بود. تدريس نقاشي به صورت خصوص��ي به كنيز، زني كه مي تواند حداقل مادر ۳۰ فرزند محسوب شود، روزبه روز نياز او به فروش صدف و ماهي خشك شده را كمتر كرد. نقاش��ي هاي روي شيشه كنيز پاسخي شد به دردهاي هرمز. آنجا كه حميد نورآبادي

هنرمند دزفولي مي گويد:بخند كه اين نيز بگذرد

آه بانوي سرخ جهان، كنيز! تو تمام غصه هرمز بودي

بخند بانوي سرخ جهان كنيز!

بورخس مي گوي�د: »جاودانگي يعني خاطره دي

گران در آثاري كه از ما به جا مي ماند«اگر در ش��هرهاي تاريخي ق��دم بزنيم هر روزه ش��اهد توريس��ت هايي هس��تيم كه با تجهيزات و رنگ پوست شان و آن تسامح در حجاب شان به راحتي قابل تشخيص اند. مدام از س��ه دانگ ارثيه اي كه تاريخ گذاشته سند تصويري مي س��ازند. وقتي هم به آنها نزديك Where are you :مي شويم خواهيم گفتfrom….How did you see Iran و ديالوگ هاي��ي از اين دس��ت. البته پيش هم مي آي��د كه ايماژ و اش��اره به كمك مي آيد تا سرويس هاي بهداش��تي را كه با شرم شرقي

گوشه اي افتاده اند برايشان سهل الوصول كنيم. حتي از نش��انه هاي نوكيسه نبودن اين شده كه هنگام قدم زدن در فضاهاي ش��هري اگر چشم مان به توريست افتاد بي هيچ توجهي از

آنها رد شويم. ت��ا چندي پيش هرمز جزيره زيبايي بود كه تعدادي س��كنه بي ادع��ا و مبلغي معادن زيبا را به اسارت گرفته بود. حكايتي كه شش قرن پيش نيز پرتغالي ها خوانده بودند. كسي چه مي داند ش��ايد از وقتي توپ هاي پرتغالي اسباب بازي بچه ها شد، خاك هاي رنگي هرمز نيز بازيچه بزرگان. در سال هاي اخير گروه هاي مختلف از نقاط مختلف تر در جش��نواره هنر محيطي هرمز ش��ركت كرده اند و آثار زيبايي خل��ق كرده اند؛ نقاش��ي ب��ا رنگ هاي همين جزيره كه هنوز چيني ها مشابهش را نزده اند. كوچه هاي روش��نايي هاي نيمه شب ها، حاال هرمز بيكار نيستند و خورشيد هاي خواب زده ديوارها را روش��ن مي كنن��د. آنچه ديوارهاي هرمز ج��ار مي زنند طنين ه��اي جامانده اي اس��ت از نجواهاي ايرانگ��ردان و جهانگرداني كه تنها از س��ر گذران اوقات اينجا نيامده اند. و آنچ��ه مي بينيم تنها تصن��ع و غريب نوازي جزيره نيست كه به رسم معمول پيش مهمان آبروداري كند و با سيلي صورت خود را سرخ كند. اينجا توريس��ت به مثاب��ه توليدكننده ظاهر مي ش��ود. نقاش��ي هايي ك��ه آنها روي ديوار مي كش��ند بازخ��ورد جريان زندگي در هرمز اس��ت و در عوض هرمز امكان جاودانه شدن را به آنان داده. اگر تا ديروز توريست ها براي ديدن الشه هاي تاريخ مي آمدند و گاهي با آهي از س��ر تاسف شهر را به جريان تاريخ مي س��پردند، ف��ردا خود مورد قض��اوت قرار مي گيرند و تاريخ ساز مي شوند. به جاي آنكه صرفاً ابني��ه تاريخي را ببينند، مردمي را نيز ك��ه اين بناها را س��اخته اند مي بينند. از دل اين نگاه در هرمز استعدادهايي چون »كنيز« كشف مي ش��ود. از دل آموزه هاي هنرمندان بزرگ��ي چون نادعليان و ن��گاه هنر محيطي و البته ش��اگردي كه مدت ها به دنبال استاد بوده، مي توان فهميد پشت خاك هاي رنگين هرمز زندگي هاي سياه و سفيدي هم هست.

اولين كاري كه در هرمز

كردم اين بود كه به صورت

داوطلبانه به زنان خانواده هاي

تحت پوشش كميته امداد

آموزش نقاشي مي دادم، تمام

سعي ام اين بود كه نقاشي را

برايشان ساده كنم. اولين بار كه با يكي از زنان هرمز به

نام كنيز مشتركًا يك كار انجام داديم، كار را

به قيمت ۵۰۰ تومان فروخت.

برايم قيمت كار مهم نبود

برايم اثبات شدنش مهم بود، مي خواستم پول را لمس و باور

كند كه مي تواند روي فروش آن

حساب كند. من خوشحال بودم

چون او خوشحال بود.

ليال خدابخش

سال پنجم شماره 1511 سه شنبه 27 ارديبهشت 1390

هم در لذت آن سهيمم در نتيجه من چيزي را از دست ندادم. ضمن اينكه حاال من هم به مردم هرمز نياز دارم.« حاال كه بعد از تمام اين تجربه ها از نادعليان مي پرسم رضايت كاري اش از كدام نوع كار بيش��تر است؛ كار در خلوت و طبيعت يا درگير ش��دن با مسائل و مشكالت جامعه اي جديد و اساس��اً چرا نادعليان رودخانه را رها كرد و زيس��تن با مردم يك جزيره كوچك را برگزيد؟ خود او شايد بهترين جواب را بدهد: »به قول حافظ هر دو عالم يك فروغ روي اوست. عده اي به حالت اعتراض يا سوال از من مي پرسند شما توي محيط طبيعي كار مي كرديد توي رودخانه كار مي كرديد، چرا رفتيد توي اين خانه ها و كوچه ها؟ خب به نظر من اين هم همان رودخانه اس��ت و به ماهي هاي س��رزنده نياز دارد. من معتقدم هزاران نفر به سراغ آن جنس از هنر مي روند. هنوز هم مي توانم اگر به كش��ور جديدي دعوت شدم كارهاي قبلي خودم را بس��ط دهم، ولي نمي خواهم در تهران يا پلور كارهاي گذشته را تكرار كنم. براي همين خ��ودم را درگير مواد و مفاهيم جديد مي كنم. ولي به نظرم مي رس��د در س��ال هاي اخير دغدغه يا درگيري اجتماع��ي ام كه به جامعه فكر كنم يا بخواهم هنر را با نوعي از چاش��ني اجتماعي وارد فضا كنم خيلي بيشتر شده است. البته اين بيشتر شدن به اين معنا نيست كه

هنر آن اليه غنايي خود را از دست بدهد.«فضاي مجازي

احم��د نادعليان به گفته خ��ودش آدم چندوجهي و گاه متناقض��ي اس��ت؛ هنرمن��دي كه» ب��ا كار در محيط ه��اي دورافت��اده و بك��ر در كنار اس��تفاده از به روزترين فناوري هاي عصر خود« توانسته پيامش را به دورترين نقاط دنيا برساند: »گذشته گرايي من هيچ وقت در تعارض با امروز و آينده نبوده، يعني هميش��ه س��عي مي كنم فضاي بدوي را كه براي خود مي سازم ب��ا جديد ترين فناوري ها به روز كنم. معتقدم اين دو با هم مي توانند يك توازن معقول ايجاد كنند. زماني كه تحصيل مي كردم، بس��يار س��نت گرا بودم. موضوع تز پايان نام��ه ام هنر صفويه و تطبيقش با غرب و تاثيرات تص��وف بر آن بود، يعني موضوع��ي كه كاماًل در قرن ۱۷ ميالدي تمام مي شد. زماني هم كه انگلستان بودم، بس��يار سنت گرا كار مي كردم و قبل از ترك ايران هم درگير نوعي از رئاليسم در نقاشي بودم. در دوره دكترا ب��ه صورت ذوقي كار با اينترنت را ش��روع كردم. حاال اينترن��ت برايم حكم پنج��ره اي را دارد، از آن دنيا مرا

مي بيند و من دنيا را مي بينم.«نادعلي��ان هنرمند قرن ماس��ت و قض��اوت درباره موفقي��ت هن��ر او بدون در نظر گرفت��ن ويژگي عصر ما- ارتباطات- بيهوده اس��ت. دني��اي اين روزهاي ما بسيار كوچك است؛ آنقدر كوچك كه ماهي حك شده بر س��نگي از رودخانه اي در گوشه اي از دنيا مي تواند پيامي جهاني داش��ته باشد. فضاي مجازي، مشاركتي بزرگ در روند ش��كل گيري هنر محيطي دارد؛ ثبت و تكثير لحظات نامانا: »اگرچه در قلمرو اجتماعي و اقوام بعد از ۱۱ سپتامبر مرزها روزبه روز بسته تر مي شوند و اگرچه دشواري هاي سياسي اين جريان را كند مي كند ولي به نظر مي رس��د اجتناب ناپذي��ر و غيرقابل مهار است. هميشه براي شما راه هاي گريز وجود دارد تا با وجود حضور فيزيكي در يك مكان مرزها را بش��كافي و با ناديده گرفتن اليه س��طحي جهان و پاسپورت ها بتواني قلمرو خودت را تعيين كني. من هميش��ه اين سوال را مطرح مي كنم كه ما مرزها را تعيين مي كنيم ي��ا مرزها به ما ارزش و اعتب��ار مي دهند؟ من همواره س��عي مي كنم مرزهايم را خودم انتخاب كنم. آيا مرز من هرمز اس��ت يا تهران؟ مرز من ايران اس��ت يا كره زمين؟ در هر حال معتقدم يك بخش��ي از آن به اراده

خود ما بستگي دارد.«

سيد مهدي طباطبايي اردكاني

احمدعلي نامداريان

هرمز زنده است

top related