يسارههناگيبيراميب - etemadnewspaper.ir fileدعا سمناد نچي...

Post on 09-Oct-2019

11 Views

Category:

Documents

0 Downloads

Preview:

Click to see full reader

TRANSCRIPT

سياستنامه چهارشنبه 27 دي 1396، 29 ربيع الثاني 1439، 17 ژانويه 2018، سال پانزد هم، شماره 144004 Info@etemadnewspaper.ir

گفت‌و‌گو

پذي�رش‌مهاجران�ي‌از‌س�رزمين‌هاي‌ديگ�ر‌در‌مت�ن‌ي�ك‌جامعه‌ب�ه‌خص�وص‌در‌روزگار‌ما‌كه‌زمانه‌عس�رت‌است‌و‌ش�رايط‌سياسي‌و‌اقتص�ادي‌و‌اجتماع�ي‌چن�دان‌مس�اعد‌نيس�ت،‌در‌همه‌جاي‌جهان‌با‌حرف‌و‌حديث‌و‌مشكالتي‌روبه‌روست‌و‌اختصاصي‌به‌ايران‌يا‌س�اير‌كش�ورها‌ندارد.‌البته‌ناص�ر‌فكوهي‌معتقد‌اس�ت‌سطح‌توس�عه‌يافتگي‌در‌ميزان‌رفتارهاي‌نابهنجار‌با‌مهاجران‌و‌نحوه‌برخورد‌با‌آنها‌موثر‌اس�ت.‌در‌گفت‌وگوي‌حاضر‌از‌اين‌استاد‌انسان‌شناسي‌دانش�گاه‌تهران‌درباره‌مس�ائل‌پديد‌آمده‌راجع‌به‌تحصيل‌كودكان‌افغانس�تاني‌در‌اي�ران‌از‌او‌درب�اره‌محرك‌ها‌و‌زمينه‌ه�اي‌اجتماع�ي‌واكنش‌ه�اي‌تن�د‌و‌نابهنجار‌پرس�يديم‌و‌زمينه‌هاي‌فرهنگي‌آن‌

را‌جويا‌شديم:‌

نخس�ت‌بفرماييد‌چه‌محرك‌هاي‌اجتماعي‌براي‌پديد‌آمدن‌چنين‌عارضه‌اي‌وجود‌دارد؟

اين پدي��ده يعني مخالف��ت با برابري يا دس��ت كم، دادن برخي از حقوق اوليه مثل آموزش، مس��كن و بهداشت به گروه هاي فرودس��ت يا اقليت )حال چه اين گروه ها داراي تبعيت آن كش��ور باشند و چه نه( در سطح ش��هروندان متعارف يك كشور، پديده اي بس��يار رايج به ويژه در كشورهاي توس��عه نيافته و به دور از رش��د دموكراتي��ك و س��ازمان يافتگي و ش��كوفايي نهادهاي مدني اس��ت. اما اين پديده را در كشورهاي توس��عه يافته با روابط س��رمايه داري نوليبرال��ي و بدون قوانين گس��ترده ب��راي حمايت از مردم ني��ز مي بينيم. مثال بارز اي��ن امر در اياالت متحده اس��ت كه ن��ه تنه��ا بس��ياري از اقليت ها و مهاج��ران غيرقانون��ي و پناه جويان از بس��ياري از حقوق اوليه محرومند، بلكه بس��ياري از شهروندان خود اين كش��ور نيز به داليل مالي، از سطح برابري در آموزش، بهداش��ت، مس��كن و غي��ره برخوردار نيس��تند. در كش��ورهاي اروپاي��ي نيز ه��ر اندازه توس��عه كمتري وجود داشته باش��د، مثال در ايتاليا به نسبت س��وئد، اين پديده رايج تر است. بنابراين، به نوعي مي توان گفت كه اين پديده حاصل توسعه نيافتگي اس��ت و داليلي كه آن را توجيه مي كنند، پوشش بسيار بااليي با داليل توسعه نيافتگي دارند: مثل پايين بودن سطح س��رمايه فرهنگي و مدنيت در جامعه، فقر اقتصادي، نابس��اماني سازوكارهاي توزيع ثروت، عدم كارايي نظام هاي سياسي و اداري

و غيره. اما موض��وع را مي توان از ديدگاه ديگ��ري و با توجه بيش��تري بر حوزه فرهن��گ و نظام ه��اي رفتاري و اجتماعي نيز مشاهده و تحليل كرد. در كشور ما اين امر عمدتا به رش��د رويكردهاي ملي گرايي افراطي و نژادپرس��تي برمي گردد ك��ه پي��ش از انقالب در دهه 1350 بس��يار باال گرفتند، ب��ا انقالب خاموش ش��دند، اما بار ديگر از س��ال هاي دهه 1370 همراه با رش��د نوليبراليس��م و س��رمايه داري مالي جديد و فساد ناش��ي از آن، آغاز ش��دند. اين گرايش البته هيچ ربطي ب��ه ملي گراي��ي و ايران دوس��تي ندارد و جالب آنك��ه اين گروه ها عموما ض��د جنبش ملي مصدق هس��تند و امروز اغلب از امريكا و اس��راييل دفاع مي كنند كه بيشترين ضربات را به ملت ما وارد كرده اند. اما متاس��فانه مي بينيم كه ب��ا وجود تمام اين كاستي ها هنوز هستند كس��اني كه در قدرت از آنها حماي��ت مي كنن��د. در دوران دولت هاي نهم و دهم، اين رويكرد به خصوص در انتهاي دوره به اوج خود رسيد. اين دوره اي بود كه به روشني از تزهاي پان ايرانيس��تي با عنوان »مكتب ايران��ي« از جانب يكي از باالترين مقام��ات دفاع مي ش��د. اما پس از روي كار آمدن آقاي روحاني، ايشان بنا بر وعده هاي انتخاباتي شان قدم هاي مثبتي براي ايجاد تعادل و رس��يدگي به نيازها و انتظارات ضد فاشيستي و ضد قومي و مبارزه با نژاد پرس��تي برداشتند. اما گرايش عمومي و بسيار رايج در حال حاضر گوياي آن است كه به دليل سوء مديريت هاي بي ش��مار باز هم پان ايرانيسم و باس��تان گرايي در حال پيشرفت هستند و نش��انه اين امر آنكه از تريبون هاي رسمي كشور و مطبوعات تبليغ مي شوند. اينكه چنين گفتمان هاي نژادپرس��تانه اي در قالب هاي تاريخي، فلس��في، با زباني به اصطالح آراس��ته و علمي بيان ش��وند يا به صورت عاميانه، چن��دان تفاوتي در محت��واي آنها ندارد. وقتي ما دايما در كش��وري با نيازهاي بسيار زياد و مش��كالت فراوان به انگيزه هاي نژادپرستانه و پوپوليس��تي دامن مي زنيم، س��پس نبايد تعجب كنيم كه مردم عادي تحت تاثير قرار گرفته و در هر »بيگانه«اي و به ويژه در »بيگانه فقير« يك دشمن

في ذاته ببينند. ‌با‌توجه‌به‌توضيحاتي‌كه‌اراي�ه‌داديد،‌پس‌اينك�ه‌مي‌گويند‌ايراني�ان‌مهمان‌دوس�ت‌و‌غريبه‌نواز‌هس�تند‌را‌چط�ور‌مي‌توان‌توجيه‌

كرد؟اينكه مي گوييم ايرانيان رويكرد مهمان نوازانه دارند و نسبت به خارجي ها بسيار مهربان و دلسوز هستند و از خود نژادپرستي نش��ان نمي دهند، البته درست اس��ت؛ اما اوال نه همه ايراني ها و ثانيا اغلب نس��بت به كساني كه احساس مي كنند »پيشرفته« هستند )مثال اروپايي ه��ا و امريكايي ه��ا(. واقعيت اين هم هست كه متاسفانه رويكرد بسياري از هموطنان ما نسبت به ساير كشورها به خصوص كشورهاي فقير و آسيايي و شرقي خودمحوربينانه، مستكبرانه و به دور از نزاكت و انصاف است. بحث ما البته رفتارهاي نامناسب مقامات يا حتي مردم آن كشورها نيست، كه ممكن اس��ت نامناس��ب باش��د، بحث ما رفتار و گفتار خودمان اس��ت كه نبايد واكنش��ي باشد و بنا بر رفتار ديگران ما نيز به س��وي اعمال و حرف هاي غيرقابل دف��اع برويم. نگاه و رفتار م��ا با پناهندگان و مهاجران افغانس��تاني از اين دس��ت است و نكته جالب در آن است كه نژادپرس��تان و باستان گرايان ما عموما همان هايي هس��تند كه از ايدئولوژي هاي

موس��وم به »ايرانش��هري« هم دف��اع مي كنند و از »ايران بزرگ« س��خن مي گويند و دايم��ا از برتري مركز نس��بت به پيرامون و اينكه ايران باستان بايد باالي سر ديگران باش��د و به همه رس��يدگي كند، سخن مي گويند و در اين حالت بايد پرسيد چگونه مي توانند مردم افغانس��تان را كه ح��دود يك قرن پيش جزوي از اين كش��ور بودند جزو كساني ندانند كه بايد از آنه��ا حمايت كرد و بخش��ي از فرهنگ يا دست كم وابس��ته به اين پهنه دانس��ت. ما برخالف اين نژادپرستان، نه معتقد به حق ويژه اي براي ايران خارج از مرزهاي ملي اش هس��تيم و ن��ه به بزرگي و عظمت و ش��كوه تاريخي مكتب ايراني و باس��تان گرايان و اي��ن گونه مفاهيم ضد ملي ب��اور داريم كه

به فاشيس��ت ها تعلق دارد نه به دوس��تداران ايران؛ اما معتقديم كه ميان ما به مثابه ي��ك دولت ملي و افغانستان به مثابه يك دولت ملي ديگر، بايد روابط خاصي وجود داش��ته باش��د كه به گذشته مشترك و اش��تراكات بي ش��مار دين��ي و زبان��ي و فرهنگي برمي گردد. بنابراين براي آنكه س��خن را كوتاه كنم بايد بگويم رشد رويكردهاي فاشيستي، نژادپرستانه و پان ايرانيستي در كش��ور ما بزرگ ترين دليل اين گونه رفتارها در سطح مردم عادي است كه ضربات آن در موضوع بحث در اينجا به افغانس��تاني ها وارد مي ش��ود اما مفهوم دگردوس��تانه ايران��ي بودن و دوستدار فرهنگ ايران بودن نيز از اين انديشه هاي

زشت ضربه مي خورند. ‌اين‌مس�اله‌بيش�تر‌س�ويه‌فرهنگي‌دارد‌يا‌

اجتماعي؟اين مس��اله س��ويه اجتماعي دارد، حت��ي هنگامي ك��ه در قالب��ي فرهنگ��ي بي��ان مي ش��ود. توضيح مي دهم: م��ا در گفتمان ه��اي نژادپرس��تانه دايما اس��تناد به تاريخ، فرهن��گ، ادبيات كه��ن، ميراث فرهنگي و غيره را مي بينيم. به گون��ه اي كه پس از مدتي احس��اس مي كنيم ك��ه ظاهرا اي��ن ميراث فقط متعلق به نژادپرستان اس��ت و ما حقي نسبت به آن نداريم. به عب��ارت ديگر به نظر مي رس��د كه هر كسي خواس��ته باشد فردوس��ي و حافظ و خيام و مول��وي و ديگ��ر ارزش ه��ا و ميراث ه��اي عظيم فرهنگي اين كش��ور و زبان فارسي و فرهنگ ايراني را دوست داشته باش��د، بايد اين كار را با راه و روش نژاد پرس��تان انجام دهد و ديگر فرهنگ ها را تحقير و خود را از آنها برتر بداند. البت��ه اين خاصيت همه حركات فاشيس��تي در قرن پيش و اي��ن قرن بوده است. امروز هم، فاشيس��ت هاي فرانسه خود را تنها ميراثدار فرهنگ فرانس��ه مي دانن��د و در امريكا نيز نژادپرس��تان سفيدپوس��ت، تنها خود را دوستدار تاري��خ و فرهنگ اي��ن كش��ور مي پندارن��د. اما در واقعيت ب��ا نگاهي عميق ت��ر به س��ازوكارهايي كه اين رويكرده��ا را ايجاد ك��رده يا تولي��د مي كنند، مي بينيم كه اينجا فرهنگ بس��يار كمت��ر از روابط اجتماعي حضور دارد. احزاب فاشيس��تي، ملي گرا و

پان ايرانيس��ت و به اصطالح»ايرانشهري« در ايران )همچون س��اير پان ها براي مث��ال پان هاي قومي مثل پان ترك ها و پ��ان كردها و غيره( هميش��ه از فرهنگ سوءاس��تفاده مي كنند تا اهداف اجتماعي خود را پيش ببرند. ضديت با »خارجي« با »بيگانه« ايجاد هراس براي مثال در ايران از افغانستاني ها و به اين ترتيب موفق ش��دن به گذراندن قوانين سخت عليه كس��اني كه با تمام اميد به ما پن��اه آورده اند، با اين بهانه انجام مي گيرد كه آنها به فرهنگ و زبان و ميراث هاي ما احترام نمي گذارند. در حالي كه همه مي دانند چنين نيس��ت. شكي نيس��ت كه همچون همه اقليت ها يي كه با حاشيه اي شدن شان، ممكن است بيشتر در خطر و تهديد آسيب هاي اجتماعي باشند، افغانس��تاني ها ش��ايد نرخ باالتري را نسبت به اتباع ايراني در برخي از آس��يب ها داشته باشند. ولي اتفاقا اگر هم چنين باشد، بايد همه تالش خود را به كار ببريم تا ب��ا دادن حقوق براب��ر در نيازهاي اوليه اجتماعي به آنها كمك كنيم. آموزش كودكان افغانس��تاني و برخ��ورداري اين مردم از مس��كن و بهداش��ت و رفتار خوب و مودبانه و مهربانانه با آنها مي تواند بسيار به آس��يب زدايي در اين حوزه كمك كند. درس��ت همان ط��ور كه رفتاره��اي معكوس، آس��يب ها را افزايش مي دهد. اين تجربه اي است كه امريكا بيش از سه قرن اس��ت با سياهان خود دارد و اروپا نزديك به نيم قرن است با مسلمانان خود با آن دست به گريبان است. نخس��تين هدف در هر گونه برنامه ريزي اجتماعي بايد تمركز تالش براي حذف گفتمان ه��اي نژادپرس��تانه و ملي گرايان��ه افراطي

باشد. ‌آيا‌مي‌توان‌بيگانه‌س�تيزي‌را‌يكي‌از‌عوامل‌

چنين‌رفتاري‌از‌سوي‌جامعه‌تلقي‌كرد؟بدون شك چنين است اما نبايد تصور كردكه بيگانه هراس��ي و بيگانه ستيزي تنها به كش��ور و دوران ما اختص��اص دارد. در ح��ال حاضر، من كش��وري در جهان را نمي شناس��م كه اين بيم��اري در آن وجود نداشته باشد. اين بيماري و آس��يب هاي خطرناك آن در قرن بيس��تم بودند كه به كشته شدن صدها ميليون انس��ان و بي رحمي هاي حي��رت آور منجر شدند و در قرن بيس��ت و يكم هنوز هم مي توان آنها را از داليل اصلي خش��ونت ها و بي رحمي هاي قابل مش��اهده )براي مثال هم اكنون در برمه به دس��ت نظاميان بودايي و عليه اقليت مس��لمان( به ش��مار آورد. ام��ا اين آس��يب ها را مثل هر آس��يب ديگري مي ت��وان كنترل و مه��ار و مديريت ك��رد. مثالي از حوزه اي ديگ��ر مي زنم؛ اگر ما ش��هرهاي هاي خود را به ح��ال خود رها كني��م، آنها را نظاف��ت نكرده و سيستم هاي درستي براي خروج زباله ها و فاضالب شهري نداشته باش��يم، بدون شك اين پهنه ها رو به فس��اد و خرابي و زهرآلود ش��دن مي روند. همين را بايد درباره رويكردهاي بيگانه س��تيز نيز گفت. اين رويكردها مي توانند يك تمدن را به باد بدهند يا آن را تا مرز نابودي پيش ببرند. ن��گاه كنيم به وضعيت فاشيس��م در آلمان كه ب��ا ادعاي برت��ري و عظمت آلمان و اينكه آلمان بايد ب��ر راس جهان قرار بگيرد، آغاز ش��د. گروه افراد خام و جنايتكاران در نطفه نيز به آن پيوستند و نتيجه در كمتر از دو دهه، كشوري ويران بود با ميليون ها كش��ته و زير اشغال خارجي براي بيش از چهل سال. مش��كل ما در آن است كه تصور مي كنيم بيگانه ستيزي صرفا در يك گفتمان مستقيما بيگانه س��تيز خود را نشان مي دهد. چنين نيس��ت. اين گفتمان خود را بيش و پيش از هر چيز در يك رويكرد خودمحور و خودستايشگر و در مورد ايران در گفتمان هاي پان ايرانيس��تي، ايرانشهري، نژادپرس��تانه و باستان گرايانه نش��ان مي دهد. ثانيا در هر گونه گفتماني كه در آن »ديگري« ش��يطاني شده و با خشونت نس��بت به او سخن گفته مي شود نيز در خود نطفه هاي فاشيس��م بيگانه ستيز را دارد. اين »ديگري« ممكن اس��ت صرفا كس��ي باشد كه

مثل ما فكر نمي كند، مثل م��ا رفتار نمي كند. وقتي ببينيم كه با اي��ن تف��اوت در فكر و رفتار ب��ا زباني خش��ونت و تحقيرآميز برخورد مي ش��ود ب��ا زباني سرشار از ناس��زا و تحقير و برتر دانستن خود نسبت به ديگري، ش��ك نكنيم كه با نطفه هاي فاشيس��م س��روكار داريم كه دير يا زود اگ��ر آن را از بدن خود بيرون نرانيم، همه م��ا را مبتال و پ��س از اقليت ها، يكي يكي نوبت به همه خواهد رسيد كه بايد تفاوت خود را توجيه و در غير اين ص��ورت از اين يا آن حق اجتماعي محروم و حاشيه اي شوند. به عبارت ديگر ما همه در موقعيت اين كودكان بي زبان افغانستاني قرار داريم. امروز ممكن است آنها را ثبت نام نكنند. اما اگر گفتمان نژادپرستانه حاكم شود، فردا ممكن است گفته شود هر كس��ي مثل ما فكر نمي كند نيز نياز به آم��وزش ندارد و حق ثبت ن��ام را از او بگيرند. اين نكات ك��ه مي گويم تخي��الت نيس��تند، اينها اتفاقاتي است كه در همين نيم قرن اخير اما به ويژه در نيمه اول قرن بيس��تم به صورت رايج ش��اهدش بوده ايم و امروز نيز نمونه هاي بي ش��ماري از آنها در سراسر جهان چه توسعه يافته و چه در حال توسعه

مي بينيم. ‌در‌حال‌حاضر‌كه‌دولت‌و‌مجموعه‌حاكميت‌از‌حض�ور‌افغانس�تاني‌ها‌ب�راي‌حض�ور‌در‌مدارس‌حمايت‌كرده‌اس�ت‌چگون�ه‌مي‌توان‌

اين‌مانع‌تراشي‌هاي‌جامعه‌را‌مهار‌كرد؟جامعه واژه اي چندان دقيق در ش��رايطي كه فضاي دموكراتي��ك به ثب��ات و رش��د و ش��كوفايي بااليي نرسيده و هنوز زمان الزم را براي تثبيت خود نداشته، نيس��ت. وقتي ما از جامعه صحبت مي كنيم عموما از گفتمان هايي صحبت مي كنيم كه خ��ود را نماينده جامعه اعالم مي كنند و بس��ياري از كساني كه حتي با وج��ود فرهيختگ��ي و دانش ف��ردي و اجتماعي و تجربه سال هاي س��ال زندگي در ش��رايط گوناگون در برابر اينگونه گفت وگو ها س��كوت مي كنند و زبان اعتراض نمي گش��ايند، لزوما با آنها موافق نيس��تند، اما فكر مي كنند نباي��د خالف جهت آب ش��نا كرد. امروزه، دفاع از حقوق مردم افغانستان، دفاع از حقوق اقليت ها و به ويژه اقوام، به دليل رش��د گفتمان هاي فاشيستي و نژادپرس��تانه اي كه متاسفانه خود را زير واژه اي��ران پنهان مي كنن��د، داراي هزينه اجتماعي ش��ده اس��ت. بس��ياري تمايل ندارند وارد اين بحث بش��وند زيرا بايد خود را ب��ا قدرت هاي رس��انه اي و س��ازمان يافته اي درگي��ر كنن��د ك��ه آنها را ب��ه باد حمله خواهن��د گرفت و اتهاماتي چ��ون »بي وطن« و »خائ��ن« و »ضد ايران��ي« به آنه��ا مي زنند. گمان مي كنيد فاشيس��ت هاي آلماني در مي��ان دو جنگ جهاني كار ديگري مي كردند؟ يا امروز فاشيست هاي سفيدپوس��ت امريكايي؟ روشن است كه اين سكوت از داليلي اس��ت كه يك ع��ده را به س��خنگوي يك »جامع��ه« خيال��ي تبدي��ل مي كند و همي��ن عده مي توانند خش��ونت ايدئولوژيك خ��ود را به صورت مقطعي به مردم منتقل كنند. چرا امروز بايد ش��اهد آن باشيم كه كارگران و روستاييان فقيرترين اياالت امريكا طرفدار ترامپ باشند و ضد روشنفكران، زنان و س��ياهان؟ به دليل اينكه گفتمان فاشيس��ت هايي مثل ترامپ كه جز ضديت با دموكراسي، با آزادي، با عدالت اجتماعي و برابري بي��ن فرهنگ ها چيزي در چنته ندارد، توانسته اس��ت خود را مدافع آنها نشان بدهد و اقليت ه��اي محروم نژادي را دش��منان آنها. همي��ن را درباره اي��ران نيز مي توان گف��ت. در ايران در حال حاض��ر و از مدت ها پي��ش دولت و حاكميت نيست كه در راس گفتمان هاي نژادپرستانه قرار دارد بلكه جناحي از روش��نفكران و مدعيان علم و دانش و فلسفه و آزادي هس��تند كه بيرق نفرت عليه ديگر فرهنگ ها را بلند كرده و در اين راه مخالفان همزبان و هم وطن خود را نيز ج��زو »خائنيني« طبقه بندي مي كنند كه شايس��ته نام »ايراني« نيس��تند. اگر ما چشم هوش��مندانه و نگاه تاريخي درس��تي نداشته

باش��يم كه بفهميم اي��ن گفتمان ها از كجا نش��ات مي گيرند، متاس��فانه خطر آنها به ش��دت تهديدمان مي كند. بنابراين اتفاقا اگر حاكميت چنين گفتماني داشت، مبارزه با آن بس��يار ساده تر مي بود، ولي چون اين گفتمان به خ��ود رنگ و لعابي از روش��نفكري و فلس��فه و تفكر و تاريخ گرايي و حتي »اپوزيس��يون« و مظلومي��ت مي زن��د، اغلب زش��تي ذاتي خ��ود را مي پوش��اند. تنها زماني ك��ه مهار خ��ود را كامال رها مي كند و زبان خشونت آميز خويش عليه مخالفانش را به صدا در مي آورد، است كه مي توانيم بفهميم كه در پشت اين استدالل هاي ظاهرا »ملي گرايانه« چه اندازه دش��مني با مليت و فرهنگ ايراني وجود دارد و چطور ي��ك گفتمان به خود اج��ازه مي دهد درباره

ديگران قضاوت كند، آنها را رده بندي كرده و قبوالن و مردودان را مشخص كند، اينجا است كه مي توانيم بفهميم كه چطور خطر س��رايت اينگونه زشتي ها به س��طح جامعه وجود دارد. اينگونه گفتمان به شدت و به سرعت قابليت س��رايت دارد، به خصوص زماني كه جامعه جوان باشد و از توشه الزم نظري و تجربي برخوردار نباش��د؛ جوانان و مردم عادي در اين حال ممكن اس��ت به س��رعت تحت تاثير قرار گرفته و در نهايت همه مشكالت را از ناحيه بيگانگان و دوستان »داخلي«شان كه مخالفان نظري آنها باشند، ببينند، آن هم نه بيگانگانِ قدرتمند، بلكه پناهجويان فقير و

دردمندي همچون افغانستاني ها در كشور ما. ‌ش�ايد‌اي�ن‌مس�اله‌مس�تلزم‌فراه�م‌كردن‌مقدماتي‌مثل‌فرهنگ‌س�ازي‌و‌آموزش‌جامعه‌باش�د؛‌ش�ما‌اين‌مقدم�ات‌را‌چگون�ه‌ارزيابي‌

مي‌كنيد؟فرهنگ س��ازي جامعه بدون ش��ك موثر است، اما ابتدا بايد در سطح سياستگذاري ها به توافق رسيد. متاسفانه كه اين را امروز در سيس��تم نمي بينم. به عبارت ديگر اگر سياست رس��مي و گفتمان رسمي كشور از برابري فرهنگ ها و احترام به همه مردمان و فرهنگ ه��ا و كش��ورهاي ديگ��ر دف��اع مي كند و عمال نيز در اكثر م��وارد چنين اس��ت، جناح هايي هم در حاكميت هنوز هس��تند ك��ه از گفتمان هاي نژادپرس��تانه دفاع كرده و ب��ه صورت هاي مختلف رسانه هاي بي ش��ماري را در اختيار آنها مي گذارند. اينكه آي��ا اين يك اس��تراتژي ب��راي خنثي كردن برخ��ي از جناح ه��اي تن��درو مقابل اي��ن گروه ها باشد، يا واقعا باوري در كار باش��د كه اين گروه هاي فاشيستي و نژادپرس��ت و ملي گراي افراطي با زبان و ادبيات س��خيف و لومپني خ��ود مي توانند كاري از پيش ببرند و دردي را از كش��ور م��ا دوا كنند، من نمي دانم. اما فكر مي كنم عقالنيت حكم مي كند كه سياستگذاري درست را با حذف سياست هاي غلط نژادپرستانه و برتري جويانه و خودمحوربينانه و كنار گذاش��تن زبان لومپني و زورگويانه و خودشيفته و

سلطه جويانه آغاز كنيم. ‌آي�ا‌رس�انه‌هاي‌م�ا‌ب�ه‌ان�دازه‌كاف�ي‌ب�ه‌

اص�ل‌براب�ري‌انس�ان‌ها‌پرداخته‌ان�د‌و‌آي�ا‌فرهنگ‌س�ازي‌الزمي‌كه‌بايد‌از‌س�وي‌صدا‌و‌سيما‌و‌رسانه‌هاي‌كالن‌طي‌اين‌سال‌ها‌انجام‌

مي‌شده‌پيشرفتي‌داشته‌است؟بس��تگي دارد از كدام رس��انه ها صحبت كنيم. اگر منظور رس��انه هاي دولتي باش��ند، عموما مي بينيم كه از خط رسمي استراتژيك كش��ور يعني احترام ب��ه اقليت ه��ا و فرهنگ ها ب��ه صورت نس��بي دفاع مي شود. اما در كنار اين رس��انه ها تعداد بي شماري رسانه هاي ديگر به اصطالح »مس��تقل« اما در واقع وابس��ته به قدرت و پول وجود دارن��د كه به نظر من به هيچ عنوان مستقل نيس��تند و از طرف گروه هاي خاص��ي از قدرت يا ث��روت مث��ال نوليبرال هايي كه تمايل دارند الگوي امريكايي را در اين كش��ور پياده كنند، حمايت مي شوند كه در آنها اتفاقا به شدت از رويكردهاي فاشيستي و نژادپرستانه دفاع و به همه مخالفان ديروز و امروز اين رويكردها، هر روز حمله مي ش��ود. حتي رس��انه هايي كه لزوما نمي خواهند اي��ن كار را بكنن��د، به دلي��ل آنك��ه آن گفتمان ها ظاهري روش��نفكرانه و فلس��في و تاريخ��ي دارند، هر روز اين كار را مي كنند و حرف ها و نوش��ته هاي نژادپرس��تان را گس��ترش مي دهند. در اين حالت نبايد تعجب ك��رد ك��ه ظرفيت هاي پوپوليس��تي اين گفتمان ه��ا به جامعه منتقل ش��ده و خود را در رفتارهايي نظير تبعيض عليه اقليت هاي غيرايراني مثل افغانس��تاني ها نش��ان بدهد. متاس��فانه امروز كس��اني كه قيافه روش��نفكران را به خود مي گيرند و حتي ظاهر »اپوزيس��يون« و »قرباني ش��دن« و... كه حامل گفتمان هاي فاشيس��تي به شمار مي آيند و همين س��بب مي شود كه بس��ياري از مردم نيز به دام فاشيس��م و نژادپرس��تي بيفتند و با افرادي كه اغلب هيچ وسيله اي براي دفاع از خود ندارند، نظير اقليت هاي مهاجر چنين رفتارهاي غير انس��اني اي

بكنند. ‌در‌صورت�ي‌كه‌پاس�خ‌ش�ما‌به‌س�وال‌قبل‌منف�ي‌اس�ت‌بفرماييد‌ب�ا‌وجود‌نظ�ر‌مثبت‌حاكميت‌فكر‌مي‌كنيد‌چرا‌آموزش‌رسانه‌اي‌و‌فرهنگ‌س�ازي‌الزم‌صورت‌نگرفته‌و‌چرا‌اين‌

انگيزه‌تاكنون‌وجود‌نداشته‌است؟گفتم به نظر مي رس��د كه حاكميت در اين مورد به سياست يك دس��تي از لحاظ اس��تراتژيك نرسيده باشد. البته لزوما نبايد انتظار داشت كه در كشوري كه چندگانگي سياس��ي و روش ه��اي تفكر و عمل سياس��ي متفاوت وجود دارد و اين بسيار هم خوب اس��ت، در همه موارد حاكميت، خط اس��تراتژيك يكساني داشته باش��د. اما به نظر من دربرخي موارد اين امر الزم اس��ت. مثال ما نياز داريم كه استراتژي آزادي و اس��تقالل مطبوعات و رس��انه ها و احزاب و فضاي سياسي كش��ور را تا حد ممكن دايما افزايش دهيم، بدون آنكه از ظرفيت ها خارج شويم و آرامش از دست برود. اين ربطي به اين يا آن حزب سياسي ندارد. م��ا نياز داريم ي��ك اس��تراتژي تمركززدايي داشته باشيم، يعني در كش��ور ما قدرت و ثروت به نحو مطلوب توزيع ش��ود و كس��ي به دليل دوري از مركز و پايتخت احس��اس نكند كه محروم است. ما بايد سياست س��رمايه داري اجتماعي و انسان محور و بازار كنترل ش��ده داش��ته باش��يم، يعني در عين پذيرش بازار نيازهاي ضروري و اوليه انسان ها نظير بهداشت و آموزش و مس��كن و حمل و نقل و غذا را به دس��ت يك بازار بي مهار ندهيم، زيرا اين امر كل نظام را با خطر روب��ه رو مي كند. ما نس��بت به اقوام خود و زبان ه��ا و ميراث فرهنگي آنها بايد بس��يار با احترام برخورد كنيم، به صورت��ي كه ايراني بودن را چيزي جز همزيستي و همگرايي ميان خود و همه اقوام و زبان ها فرهنگ هاي اين كشور ندانند. ما بايد استراتژي برابري جنسيتي داش��ته باشيم يعني از نابرابري جنستي به هر ش��كلي از ميزان اشتغال تا محدوديت هاي تحصيلي، تا مس��ائل محدوديت در فضاي شهري و غيره خارج ش��ويم، زيرا در غير اين صورت نيمي از جمعيت كش��ور را به تهديدي براي آن تبديل خواهيم ك��رد و غيره. اين اس��تراتژي ها

اساسي هستند. اما متاسفانه در برخي از آنها از جمله همين رويكرد نسبت به گفتمان هاي فاشيس��تي، پان ايرانيستي، باس��تان گرا و اخيرا ايرانشهري، اس��تراتژي يكسان وجود ندارد. زيرا برخي بخش هاي سياسي معتقدند كه دف��اع از اين گفتمان ها مي تواند مردم بيش��تري را ب��ه حماي��ت از حاكميت بكش��د. در اين ش��كي نيست اما اين اس��تراتژي مردم بيش��تري را نيز در مقابل ق��درت قرار مي ده��د و در دراز م��دت روابط ما را با فرهنگ هاي ديگري ك��ه در جهان پيراموني مان قرار گرفته اس��ت نيز دچار آس��يب مي كند. با اين نگاه به نظر من تجديد نظري اساس��ي نس��بت به اين ايدئولوژي ها الزم اس��ت. مس��اله آن نيس��ت كه اي��ن ايدئولوژي ها اجازه بروز نداش��ته باش��ند، زي��را ما معتقدي��م تا جاي��ي كه ممكن اس��ت همه ايدئولوژي ها و باور ها و نظريات سياس��ي و اجتماعي كه تبليغ بي اخالقي ه��اي اجتماعي و ظلم و جنايت را نكنند مي توانند وجود داشته باش��ند. اما در مورد اي��ن ايدئولوژي ه��ا البت��ه همان طور ك��ه مي دانيم در اروپا اغل��ب جلوي آنها گرفته يا محدود ش��ده اند در حالي كه در امريكا به ش��دت رايج هستند. به هر حال ما مشكل مان اين نيست مش��كل در آن است كه دس��ت كم قدرت و ثروت هاي متمركزي كه در كش��ور وجود دارند از اين ايدئولوژي هاي خطرناك دفاع نكرده و به آنها تريبون ندهند: قهرمان س��ازي از شخصيت هاي بيماري كه در اين گرايش ها هر روز ظهور مي كنند و با خود بزرگ بيني هاي باورنكردني و آس��يب زده و زبان تند و بي پ��رواي خود همچون همه فاشيست هاي همه كش��ورهاي ديگر، به پيش مي تازند، براي هر جامعه اي ب��ه خصوص جامعه ما خطرناك اس��ت و در غير اين صورت نباي��د انتظار داشته باش��يم كه دير يا زود اين ش��يوه ها پيروان و مريدان بي ش��ماري ميان مردم عادي و به خصوص جوانان پي��دا كند و آنه��ا را به جن��گ ضعيف ترين گروه ه��اي موج��ود در جامعه ما كس��اني همچون افغانستاني ها آن هم در حقي مثل تحصيل نفرستند.

سياستنامه

وضعيت مهاجران افغانستاني در ايران در گفت وگو با ناصر فكوهي

بيماري‌بيگانه‌هراسي

صبا‌طاهريان

باس�تان‌‌گراي�ان‌ و‌ نژادپرس�تان‌ ‌ ‌ ‌م�ا‌عموم�ا‌همان‌هاي�ي‌هس�تند‌كه‌از‌ايدئولوژي‌هاي‌موسوم‌به‌»ايرانشهري«‌هم‌دف�اع‌مي‌كنند‌و‌از‌»اي�ران‌بزرگ«‌س�خن‌مي‌گويند‌و‌دايما‌از‌برتري‌مركز‌نسبت‌به‌پيرامون‌و‌اينكه‌ايران‌باستان‌بايد‌باالي‌س�ر‌ديگران‌باش�د‌و‌به‌همه‌رس�يدگي‌كند،‌س�خن‌مي‌گويند‌و‌در‌اين‌حالت‌بايد‌پرسيد‌چگونه‌مي‌توانند‌مردم‌افغانس�تان‌را‌كه‌حدود‌يك‌قرن‌پي�ش‌جزيي‌از‌اي�ن‌كش�ور‌بودند‌جزو‌كس�اني‌ندانند‌كه‌باي�د‌از‌آنها‌حمايت‌ك�رد‌و‌بخش�ي‌از‌فرهنگ‌يا‌دس�ت‌كم‌

وابسته‌به‌اين‌پهنه‌دانست.

‌‌نبايد‌تص�ور‌كرد‌كه‌بيگانه‌هراس�ي‌و‌بيگانه‌س�تيزي‌تنها‌به‌كش�ور‌و‌دوران‌ما‌اختص�اص‌دارد.‌در‌ح�ال‌حاضر،‌من‌كش�وري‌در‌جه�ان‌را‌نمي‌شناس�م‌كه‌اين‌بيماري‌در‌آن‌وجود‌نداش�ته‌باشد.‌اين‌بيماري‌و‌آس�يب‌هاي‌خطرناك‌آن‌در‌قرن‌بيس�تم‌بود‌كه‌به‌كش�ته‌شدن‌صده�ا‌ميليون‌انس�ان‌و‌بي‌رحمي‌هاي‌حيرت‌آور‌منجر‌شدند‌و‌در‌قرن‌بيست‌و‌يكم‌هنوز‌هم‌مي‌توان‌آنها‌را‌از‌داليل‌اصلي‌خش�ونت‌ها‌و‌بي‌رحمي‌هاي‌قابل‌مشاهده‌به‌شمار‌آورد.‌اما‌اين‌آسيب‌ها‌را‌مث�ل‌ه�ر‌آس�يب‌ديگ�ري‌مي‌توان‌

كنترل‌و‌مهار‌و‌مديريت‌كرد.‌

top related