democracy e booknazli

137
دموکراسی یا دموقراضه شجاعید مهدی سییستان کتاب نلبران گوگلز کار همت جمعی ا به تایپ شده ه% نسخi

Upload: parhizi

Post on 30-Nov-2015

54 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

دموکراسی

یا

دموقراضه

سید مهدی شجاعی

کتاب نیستان

�ل�ل %ه تایپ شده به همت جمعی از کاربران گوگ iنسخ

.۱۳۳۹شجاعی، سید مهدی،

دموکراسی یا دموقراضه / سید مهدی شجاعی.

.۱۳۸۷تهران: کتاب نیستان،

ISBN: 978-964-337-487-7–دموکراسی ادبیات نوجوانان.

JC ۴۲۲ش / ۳م۷ ۱۳۸۷

۳۲۱/۸

۱۵۱۱۶۱۶

دموکراسی یا دموقراضه

سید مهدی شجاعی

طرح جلد از استاد حمید عجمی

کتاب نیستان

نسخه۲۰۰۰۰ ۱۳۸۸چاپ سوم

۷-۴۸۷-۳۳۷-۹۶۴-۹۷۸شابک:

لیتوگرافی: گرافیک گستر

چاپ و صحافی: کانونچاپ

۵-۲۲۵۱۲۴۴۳تلفن:

تومان۳۳۰۰

www.neyestanbook.com

GعEوری ایتتن کتتتاب از Iه محترم این کتاب: با تتتوجه بتته جم قابل توجه شما خوانند

Iه تایپی با کیفیت بتتال بتته Gیها و همچنین جلوگیری از انتشار Eن، نسخ Gبفروش کتا

Gیگیرد. لذا برای GلUلE Sماده و در اختیار شما قرار م Wمت جمعی از کاربران گوگ ه

Yر UXرارزش خواهشتتمند استتت در صتتورت بازنشتتر کتتتاب Iه این اث حمایت از نویسند

Iه چاUی را خریداری نمائید. حتم\ا نسخ

فهرست

فصل اول

۱شروع ماجرا …........................................................

فصل دوم

۱۹از اینجا به بعد ماجرا .................................................

فصل سوم

۲۹هم +*ذشتگان همه جور فحش بود هاند …...........................

فصل چهارم

۳۵کسی که بیشتر م یبیند، بیشتر م یدزدد …............................

فصل پنجم

۴۳پادشاه بچه محل خداست ….........................................

فصل ششم

۴۹دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی …...............

فصل هفتم

۵۵ویرانی مقدم+ آبادانی است …........................................

فصل هشتم

۶۱بینوایان برای *رم شدن به زغال بیشتری محتاجند …..............

فصل نهم

۶۷پادشاه، کیمیا*ری متفاوت و ب ینظیر است …......................

E

فصل دهم

۷۵بازی کار بدی است، مگر برای پرکردن اوقات فراغت …..........

فصل یازدهم

۸۱دشمن چیز مفیدی است، ا*ر کم آوردید خودتان درست کنید ….

فصل دوازدهم

۸۷در آستان+ پایان ماجرا …..............................................

فصل سیزدهم

۹۹و… پایان ماجرا …...................................................

فصل چهاردهم

۱۱۵پس از پایان ماجرا …................................................

ب

Wو[: فصل ا

شروع ماجرا

۳ شروع ماجرا

Gمها Uاک شده، در سرزمینی بستتیار Iه تقوی G[هاست به کلی از حافظ Gنهای بسیار بسیار قدیم که سا در زما

بسیار دور به اسم غربستان۱

Gیمانتتده باشتتد Iه زمیتتن نتتام و نشتتانی از Eن باق که امروزه بعید است بتتر روی کتتر

\ل معمولی به نام ممو[ Uادشاهی کام۲

Gیکرد. Gیتر حکومت م بر مردمی معمول

Gهها صفت و خصوصیتی که یک Uادشاه ممکن است داشته باشد چتترا Gیکنید که از میان د حتم\ا تعجب م

Gیکنم؟! من فقط به صفت معمولی بسنده م

Gیتوانید این تعجب یا حتی اعتراضتان را به این نحو بیان کنید که: شما م

حداقل توقع از یک نویسنده یا مورخ یا راوی متعهد این است که لاقل یک صفت ظالم یا عاد[ هم کتته

Wو[ تکلیفش با این موجود روشن شود و بفهمد کته بایتد از شده کنار اسم Uادشاه بگذارد تا خواننده از همان ا

Iه غربستان به تدریتتج و بتر اثتر۱ Gهاند که نام متداو[ قبرستان، از همان غربستان قدیم گرفته شده و کلم برخی از اهل لغت گفت

Gلهایی موافقت ندارد و مطالبی از این قبیل را بیشتر برداشتتت \ل با چنین تحلی کثرت استعما[ تغییر شکل داده، نویسنده اصو

Iه علمی و مستند و تاریخی. Gیداند تا مسأل شخصی م

GیUایه و استتاS، عربستتتان Gکهای ب Gیافزاید: اگر مبنای قضاوت، حدS و گمان باشد و مل نویسنده در تأیید عرایض خودش م

که شباهت بیشتری با غربستان دارد و احتما[ افتادن یک نقطه هنگام استعما[ یا حتی حمل و نقتتل بتته مراتتتب بیشتتتر از

وقوع اتفاقات مشابه در مورد قبرستان است. مضاف بر این که عمر این دو کلمه به مراتب کوتتتاهتر از Eن استتت کتته بتواننتتد

\ل نفتتی و اثبتتات ایتتن یتتا Eن، در نهتتایت چتته Gیشود که اصو خودشان را به Eن زمان برسانند و تازه نویسنده وارد این بحث نم

Gیکند!؟ دردی را از چه کسی درمان م

۲Mamule

۴ شروع ماجرا

Gهای که این کمترین مطالبات به حتتق خواننتتده را هتتم از او او متنفر باشد یا او را دوست داشته باشد. نویسند

Gیکند به درد لی… دریغ م

اجازه بفرمائید!

اجازه بفرمائید که نویسنده هم اگر توضیحی در این مورد دارد، ارائه بدهد و بعد محل سکونت دائتتم یتتا

موقت او را معین کنیم.

شاید Uاسخ نویسنده این باشد که:

Gیاند ولی برخورد غیر معمولی مردم با \ل و ذات\ا معمول «اتفاق\ا من اصرار دارم بگویم که همه Uادشاهان اصو

Gیشود که به تدریج احساS غیر معمولی بودن بکنند و بلهای معمو[ را سر مردم بیاورند.» Gنها سبب م E

شاید هم توضیح یا توجیه نویسنده این باشد که:

Gهسرایی نتداریم، Gههاست و ما که قصد افسان Gمبندی مطلق\ا عاد[ یا مطلق\ا ظالم، مخصوص افسان «این تقسی

Gهتری نسبت به مسائل داشته باشیم» Gعبینان باید نگاه واق

Gهای را داشتتته باشتتد: «گیتترم کتته عمتتوم و یا با این استدل[، از بنیان قصتتد بتته هتتم زدن چنیتتن قاعتتد

Gهاند. یا ظالم و مستبد و جلد و قاتل و دههتتا Gهایم، از دو وضع خارج نبود Uادشاهانی که تا کنون دیده و شنید

Iه روی زمین. فحش دیگر، یا عاد[ و خوب و مهربان و نازنین و فرشت

Xتلی به جما[ ما که Uادشاهمان تکراری نیستت و تفتاوت اساستی بتا Uادشتاهان خب. در این صورت هم باز گ

متداو[ دارد.»

درست است که از اصل مطلب دور افتادیم و این حاشیه بیش از حد طولنی شد، ولی شما بگذاریتتد بتته

حساب جنگ او[ به از صلح Eخر.

\ل چرا طرح مسأله جنتتگ، کتته بخواهتتد اگر باز نویسنده به همین جمله هم گیر مل نقطی ندهد که: اص

Wو[ و صلح Eخر چه اشکالی دارد؟ او[ باشد یا Eخر؟! مگر صلح ا

Wجر الکلم. Gیگویند: الکلم ی Gیشویم که به Eن م انگار داریم گرفتار همان مشکلی م

Gیتتر از هتم Gیدهتد یتا بته تعتبیر ادب Wر م Yجت Iه کلم اصتلی را Gهای رشتت Gفهای حاشی یعنی بالخره این حر

Gیگسلد؟ م

Gیکرد. متتردم هتتم بتته طتتور عتتادی Gیتر حکومت م Gیکردم که Uادشاهی معمولی بر مردمی معمول عرض م

Gیگذراندند و تقریب\ا از وضع زندگی خودشان راضی بودند. روزگاراشان را م

چرا تقریب\ا؟

Gهای نداشتند ولی در سختی و عسرت و مشقت هم بتته ستتر Gیدغدغ برای اینکه زندگی بسیار مطلوب و بت

Gیبردند و دلیلش هم معمولی بودن Uادشاهشان بود. نم

Eدمی که خودش اصراری به ظلم و ستم کردن و تجتتاوز بتته حقتتوق متتردم نداشتتت و از Eن طتترف هتتم

Gهای نسبت به گذران زندگی و حا[ و روزشان داشته باشد. Iه مردم را بخورد و دغدغ Gنطور نبود که غص ای

۵ شروع ماجرا

Iه کارهتتایش، این Uادشاه در Eخرین روزهای حیاتش، احکامی وضع کرد یا قوانینی گذاشت که مثتتل بقیتت

Gیتوانست دعا و نفرین مردم را همزمان نثتتار روحتتش مخلوطی از خوب و بد بود. قوانینی که Uس از مرگش م

کند.

Gتهای مختلف و گذاشتن نام ایالت Yت وسیع و یکپارچه غربستان به قسم یکی از Eن احکام، تقسیم مملک

Gنها بود. E بر هر کدام از

Gنهتا در E ]ادشاه برای اتخاذ این تصمیم این بود که هم رسیدگی به همه متردم و هتم کنتترU ]استدل

Gتهای مختلتتف تقستتیم سراسر کشور Uهناور غربستان کار دشواری است. ولی اگر این کشور Uهناور بتته قستتم

Gیتتتر Gنتر و عمل شود و هر کدام یک حاکم منسوب از سوی Uادشاه داشته باشند، اداره مملکت به مراتتتب Eستتا

Gیشود. م

Gمبندی کشور داشته باشتتد، بتتروز اختلف و تنها نقطه ضعفی که ممکن بود این طرح Uادشاه یعنی تقسی

Gتهای مختلف بود که Uادشاه UیشاUیش فکر این مشکل را هم کرده بود و راه حل Eن را هتتم منازعه میان ایال

ارائه داده بود.

Gتها نام ایالت متفقه گذاشته شود که هیچگاه میانشان تفرقتته Iه ایال دستور Uادشاه این بود که بر مجموع

و اختلف Uدید نیاید.

Gتنامه ختود بتتا Gتنامه بتود. Uادشتتاه در وصتتی Iه صریح و مؤکد ایشان در وصتی Gمتر از این تدبیر، توصی و مه

Gمتر به مردم ایالت مختلف توصیه کرده بود که: �یالمکان با هم دعوا نکنید.صراحت هر چه تما حت

حکم دیگر معمو[ این بود که Uس از مرگ او، Uسرانش بر تخت سلطنت بنشینند و قدرت را در دستتت

Gیکنند؛ سپردن زنتتدگی و سرنوشتتت GG. همان کار زشتی که عموم Uادشاهان م بگیرند و بر مردم حکومت کنند

Gیلیاقتی شاهزادگان. مردم، به دست فرزند یا فرزندان، بدون در نظر گرفتن رضایت مردم. لیاقت یا ب

البته به این نکته هم باید توجه کرد که اتخاذ چنین روشی برای یک Uادشاه تک فرزنتتد بستیار Eستتان و

Gنهتتا را از ختتود E یخواهد که همهG مناسب و راهگشاست، ولی بیچاره Eن Uادشاهی که Uسران متعدد دارد و م

راضی نگه دارد.

Gیفهمد که سپردن یتتک مملکتتت و اصل گذشته از بحث رضایت، هر Eدمی حتی به خنگی یک Uادشاه م

بدست چند نفر، جز دعوا و مرافعه و هرج و مرج، حاصل دیگری ندارد. هنگتام متواجهه بتا ایتن معضتل، هتر

Gیکند: Uادشاهی متناسب با روحیه و شخصیت خودش، یکی از این دو سه راه حل را انتخاب م

Gیستتپارد و بتتهیک. Gیکند و هر تکه را به دستت یکتتی از فرزنتتدان م مملکت را به چند قسمت تقسیم م

Gیکند که هر کدام به سهم خود قانع باشند و Uایشان را داخل زمین دیگری نگذارند. Gهشان هم وصیت م هم

Gیاندازد. جانشیندو. Gرتر بهتر راه م – قبل از رسیدن اجل، یکی دو جنگ با ممالک دیگر و هر چه دو –

Gیدارد و فرزندان مازاد را برای کشتتته شتتدن راهتتی جنتتگ Gهتر را Uیش خود نگه م منتخب یا فرزند مورد علق

Gیکند. م

۶ شروع ماجرا

Gیهای مورد نظر محقق شد و فرزندان مازاد به سلمتی کشته شدند، که تجلیتتل مفصتتلی از Gشبین اگر Uی

Gیشتتود و… Gیگیرد و نام Eن قهرمانان در تاریتتخ ثبتتت م GیEید و تشییع جنازه باشکوهی شکل م Eنان به عمل م

Gیکند. فرزند منتخب هم بدون دردسر و سر خر بر تخت سلطنت جلوS م

Gیهای مورد نظر محقق نشد و فرزندان مازاد، سالم به وطن برگشتند، وقتی ببینند که کار Gشبین و اگر Uی

Iه –از کار گذشته و برادرشان بر تخت نشسته و قدرت را بدست گرفته اگر چه با دماغ سوخته و لتتب و لتتوچ

Gیکنند. Gینشینند و خودشان را با شاخ گاو درگیر نم –Eویزان یگ گوشه م

Iه Uادشتاه Yم مخالفت افراشتند و با جانشتین Uتدر درافتادنتد کته دنتد و اگر هم یک گوشه ننشستند و عل

جوان نرم، مخالفین را سرکوب کند و تاج و تختش را سفت و محکم نگه دارد. Uادشاه فقید بیچاره، نه هنگام

تحویل تاج و تخت، تضمین خدمات Uس از فروش داده و نه از داخل قبر، امکان حمتتایت Uشتتتیبانی برایتتش

باقی مانده.

Gیانتتدازد و راهتتی ستتفرهایسه. Uادشاه مشرف به موت، فرزندان مازاد را برای کشته شدن به زحمت نم

Gیکند و مسیر را GGر همان داخل مملکت یا اطراف، به لطایف الحیلی سرشان را زیر Eب م Gیکند. د دور و دراز نم

Gیسازد. یا اگر جانشین منتخب، سر فرزندان مازاد را زیر Eب کرد، نه تنها او را برای جانشین منتخب هموار م

Gیدهد تا با تألمات روحی ناشی از Gیکند که یک مرخصی تشویقی یا استعلجی هم به او م تنبیه و مجازات نم

فقدان برادر یا برادران کنار بیاید.

Gیکند. و دقیق\ا معلتتوم نیستت اما Uادشاه مورد نظر ما یعنی ممو[، به هیچکدام از این سه نسخه عمل نم

چرا.

Wقنتی بترای Gهاند استتناد مت Gهانتد ولتی هیچکتدام نتوانستت البته مورخین در این زمینه حرفهای زیتادی زد

Gلهایشان ادعتتای قطعیتتت Gاهایشان ارائه کنند. مضاف بر اینکه خودشان هم انصافا در مورد نظریات و تحلی ادع

Gهاند. نداشت

Gهانتتد Gهای گفت Gهاند که Uادشاه اصول حا[ و حوصله جنگ و جدا[ و دعوا و مرافعه نداشته. عتتد Gهای گفت عد

Gههای سه گانه شده. یعنی نگه داشتتتن یتتک Uستتر و کشتتتن یتتک که کثرت فرزند باعث عمل نکردن به نسخ

«دوجین» Uسر دیگر برای Uادشاه دشوار بوده.

Iه حکومت در ممالک دیگر Gهاند: Uادشاه به این دلیل که کم و بیش اهل مطالعه بوده و از شیو Gهای گفت عد

Gههای کهن عمل نکرده و…. اطلع داشته، به نسخ

Gلها درست باشد، در غلط بودن این شیوه تردید نیست که نویسنده، Gرها و تحلی به فرض که همه این نظ

Gلهای مختلف از افراد متفاوت. قبل از اعلم خبر و بیان اصل واقعه، شروع کند به ارائه تحلی

Gلهای Uیرامون واقعه را ارائه Gرها و تحلی نویسنده اگر Uیش از روایت واقعه و بازگو کردن اصل داستان، نظ

Gهای شده باشد. کند، خلف عقل و منطق عمل کرده است، قبل از Eنکه مرتکب تخلف ادبی و حرف

Gیاش را گفتیم. حکتم GGه همان حکم Uادشاه که قبل نصفه و نیمه بیانش کردیم و وجه منف Uس برگردیم ب

۷ شروع ماجرا

Uادشاه این بود که Uس از مرگش فرزندانش اداره امور مملکت را به عهده بگیرند.

اما چگونه؟ بر چه اساسی؟ با چه ترتیبی؟

Gیتواننتتد بتتا هتتم Gیشود سپرد، بیست و Uنج برادر چگتتونه م وقتی اداره مملکت را همزمان به دو برادر نم

مشارکت کنند؟

Gیکند، یا به عبارتی وجه مثبت اینجا یکی از Eن مقاطعی است که راه Uادشاه را از Uادشاهان دیگر جدا م

Gیدهد. دیدگاه Uادشاه این بود که: Uادشاه یا مخلوط یا متوسط یا معمولی بودن او را نشان م

مردم باید حق انتخاب داشته باشند. باید در تعیین سرنوشششت و اداره امششور خششود مشششارکت

کنند.

�یشمارند �تتر دارند یا شایسته م –این حق طبیعی و مسلم مردم است که هر کس را که دوس

از میان فرزندان �ادشاه- انتخاب کنند.

مردم که تا Eن زمان، یعنی صدور این حکم یا وصیت توسط Uادشاه، از هر گونه انتخابی محروم بودنتتد و

G[های خود به رقتتص و Uتتایکوبی Uرداختنتتد و از Gهای جز تن دادن به Uادشاه تحمیلی نداشتند، در درون د چار

Uادشاه نیز به خاطر اعطای این حق تشکر فراوان کردند.

Gیدانید که اگتتر Gیکنید که چرا مردم در درون خود به رقص و Uایکوبی Uرداختند؟ چون م حتما سؤا[ نم

GیUرداختند، نارضایتی خودشان از وضع موجتتود را Gیکردند و به رقص و Uایکوبی م در بیرون، اظهار شادمانی م

Gهای نسبت به این دو Gیشدند. و مردم اصل علق Gیساختند و باعث ناراحتی Uادشاه و تنبیه خودشان م Eشکار م

قلم نداشتند.

Iه اقدام مردم متدارانه و مشتتارکت طلبتتانه Uادشتتاه Gیسابقه بود ولی هم این حکم اگر چه شگفت انگیز و ب

نبود. در ادامه حکم Uادشاه تصریح شده بود که:

�یشوند، فقط دو سال حق دارند کششه بششر تخششت هرکدام از فرزندان که توسط مردم انتخاب م

سلطنت بنشینند و زمام امور را در دست بگیرند.

تا بعد از دوسال، اگر مردم از رفتار او راضی نبودند، یا به این نتیجه رسیدند که در انتخاب او

�هاند، بتوانند از میان بقیه فرزندان �ادشاه دیگری برای خود انتخاب کنند. اگرچه منع و اشتباه کرد

محدودیتی هم برای انتخاب مجدد یا تمدید �ادشاهی فرزند قبلی ندارند.

Gهدار متترگ Uادشتتاه Xمرد- مردم، بیشتر از Eنکه غص یعنی به کلی –وقتی که Uادشاه دار فانی را وداع گفت

باشند، از امکان دست یافتن به حق انتخاب خوشحا[ شدند.

یعنی به جای اینکه اظهار ناراحتی بکنند، و خاک غم بر سر بپاشند و تشتییع جنتازه باشتکوهی برگتزار

کنند و بر سر و سینه بکوبند و خلصه ماتم بگیرند، کپه کپه دور هم جمع شدند و شروع کردند به بررسی و

تعیین صلحیت و ارجحیت در میان بیست و Uنج فرزند Uادشتتاه، بتترای مقتتام رفیتتع ستتلطنت یتتا اداره امتتور

۸ شروع ماجرا

مملکت.

Iه فرزندان Uادشاه نداشت و Eنان را تا حتتدود زیتتادی نستتبت بتته این کار مردم، البته تاثیر خوبی بر روحی

بعد از تصدی مسئولیت Uادشتتاهی- تتتاثیر Gهمند کرد و طبیعی بود که رفتارشان هم نسبت به مردم –مردم گل

Gیمهری و خشونت ایجاد کرد. Gههایتی از بت بگذارد. یعنی در برخوردشان با مردم، رگ

Gیدهد که در رفتار ناملیم و احیان\ا خشونت Eمیز و مستبدانه حاکمان و Uادشتتاهان نستتبت و این نشان م

Gیکننتتد و Wو[ سر شوخی را بتتاز م Gتها این مردمند که ا به مردم، همیشه Uادشاهان مقصر نیستند. خیلی از وق

Gیانگیزند. خشم و خشونت حکام را بر م

Gهمندی فرزندان Uادشاه، نسبت به مردم خیلی عمیتتق و طتتولنی نشتتد. چتترا کتته البته در Eن مقطع گلی

Gدتر نظر متتردم را نستتبت بتته Iه اداره امور مملکت را داشتند و کنجکاو بودند که زو Gنها هم کم و بیش، دغدغ E

خودشان و Uادشاه Eینده بفهمند.

Gهای در Gیشدند، و هیچ Eشنایی و سابقه و تجرب از Eنجا که مردم برای اولین بار با چنین موقعیتی مواجه م

GG، همان روزهتتای او[، دچتتار دعتتوا و اختلف و Gیگیری و اظهار نظر فردی و جمعی نداشتند مورد انتخاب و را

مرافعه شدند و در میانشان تفرقه و دو دستگی، نه، یک جور بیست و Uنج دستگی Uدید Eمد. یعنی هر گتتروه

Gیشمردند، اگر چه هیچکتتدام Gهتر م Gیداشتند و شایست Gتتر م از مردم یکی از بیست و Uنج فرزند Uادشاه را دوس

Gنها را نه از نزدیک دیده بودند و نه شناخت و اطلعی از شخصیت و وضعیتشان داشتند. E از

Yب سن، بتته روی راستش اگر بعد از تشییع جنازه و کفن و دفن Uادشاه فقید، هرکدام از فرزندان به ترتی

Gیدانستند Gنها را هم نم E یکردند، مردم اسمG Gیرفتند و به بهانه تشکر از مردم، خودشان را معرفی نم بلندی نم

Gیدادند. Gهشان را تشخیص نم و قیاف

یا به دلیل نبودن در مراسم، یتتا نداشتتتن حتتافظه –و تازه بعد از سخنرانی و معارفه هم بسیاری از مردم

Gیدانستتند و بته روشتنی تطبیقشتان –درست و حسابی باز اسم و رسم هر بیست و Uنج نفر را به درستی نم

Gیکردند. نم

خوشبختانه Uادشاه فقید، قبل از فوت هم فکر این مشکل و هم فکتتر مشتتکلت مشتتابهی مثتتل کیفیتتت

انتخابات و رأی گیری و… را کرده بود و دستورالعمل نسبت\ا جامع، و روشنی را از خود به جا گذاشته بود.

علت تأکید بر لفظ نسبت\\\ا، این است که؛ واقعا بعضی از موارد را به بطور روشتتن و مشتتخص بیتتان نکتترده

بود.

GGن همان جمله او[ دستورالعمل بود: E اولین نمونه

» و مشخص نکرده بود دقیق\ا چند روز؟ مراسم انتخابات حداکثر چند روز �س از فوت ما… «

Yر Yف نظتت Gیرستتید، همیتتن یتتک اختل و اگر یکی از برادران بطور اتفاقی راه حل این معمتتا بتته ذهنتتش نم

Iه به وجود Eمدن اختلف بزرگ و اساسی میان فرزندان Uادشاه بشود. Gیتوانست مقدم کوچک م

Uاسخ معما این بود که: وقتی Uدر گفته است حداکثر چند روز، قطعا منظورش کمتر از یک هفته بتتوده،

۹ شروع ماجرا

Gیگفت حداکثر چند هفته. Gنصورت م E چرا که در

با حل این مشکل، موجی از شادی و نشاط در د[ فرزندان Uادشتتاه Uدیتتد Eمتتد و تمتتام بتترادران کتته تتتا

Iه عمیق قرار گرفتتته بودنتتد، روی یکتتدیگر را بوستتیدند و Iه یک اختلف و مرافع لحظاتی Uیش از Eن، در Eستان

Iه برگزاری مراسم انتخابات شدند. Eماد

Iه Uادشاه فقید این بود که در روز موعود، همه برادران در میدان بزرگ ایالت مرکزی حضور طرح و توصی

Iه قتتانونی- و بتتا رعتتایت فاصتتل –Uیدا کنند و از یک سمت میدان به ترتیب سن و سا[ تا سمت دیگر بایستند

هرکدام انبانی Uیش روی خود بگذارند و همه مردم که هرکدام از قبل سنگ کوچکی در دست دارند، از یتتک

طرف وارد شوند و سنگشان را در انبان فرزند مورد انتخاب خود بیندازند و از سمت دیگر خارج شوند.

در Uایان مراسم رأی گیری یعنی زمانی که همه مردم، Eراء سنگی خود را به داخل انبان انداختند و بتته

Gگهای هر انبان در حضور همدیگر شوند. Gههایشان بازگشتند، برادران مشغو[ شمارش سن خان

Gرترین انبان، بر تخت Uادشاهی خواهد نشستتت و اداره امتتور U طبیعی است که صاحب بیشترین سنگ و

مردم را بر عهده خواهد گرفت.

***

تمتتتامیتقریبNاانتخابات، مطابق با توصیه یا Uیش بینی Uادشاه فقید با صلح و صفا و Eرامش و با حضور

مردم برگزار شد.

دلیل تأکید نویسنده بر قید تقریب\ا این است که اگر چند نفری به دلیل کهولت سن یتتا ضتعف متزاج یتا

Wش در معامله و خدشه بیماری و ناتوانی، در انتخابات شرکت نکرده باشند، از نظر دور نمانند و باعث و بانی غ

در صداقت نویسنده نشوند. بخصوص که نویسنده در مورد یکی از شتترکت کننتتدگان، اطلع دقیتتق و موWثتتق

Gههاست. استدل[ او برای شرکت نکردن در انتخابات این است کتته دارد که همسر Uادشاه فقید و مادر شاهزاد

Gناش را به یک اندازه دوست دارد و به هرکدام کته رأی بدهتتد، بتتاعث رنجتتش فرزنتتدان دیگتترش همه فرزندا

Gیشود. م

Gیداند که شاید اولیششننویسنده اطلع دقیقی از تاریخ و Uیشینه دموکراسی در جهان ندارد ولی بعید نم

�مترینو انتخابات عالم، همین چیزی باشد که توسط Uادشاه فقید برگزار شده. سال

Gیتتتوان Uتتذیرفت عبارت اولین را به این دلیل که زمان وقوع داستان به سالهای خیلی دور برمیگتتردد، م

Gمترین را نویسنده از کجا Eورده و روی چه حسابی مطرح کرده؟! ولی این ادعای سال

استدل[ نویسنده این است که مبنای این ادعا، عقل و منطق است نه مدرک و سند تاریخی.

یعنی چه؟

Gیسابقه و دموکراسی اهدایی، کتته Gتاند و گرم مشارکت ب \ل: مردم به قدری مجذوب اولین انتخابا یعنی او

مجا[ فکر کردن به مسائل سالم را هم ندارند، چه رسد به ناسالم.

Gهای در میان باشد، بتترای مردمتتی کتته Gیشود که منافع و زیان عد ثانی\ا: باب زد و بند و تقلب زمانی باز م

۱۰ شروع ماجرا

Gه شناختی نسبت به طرف مقابل دارنتد و رابطتته و منفعتتی، چته دلیتتل بترای تقلتب هیچ کدامشان شخص\ا ن

Gیتواند وجود داشته باشد؟! م

عجب Eدم وقت نشناسی است این نویسنده! درست زمانی که، همه کنجکاو فهمیتتدن نتتتیجه انتخابتتات

Gیبافد. Gیکند و فلسفه م Gیزند و تحلیل م Gفهای Uراکنده م هستند، حر

بله، نتیجه انتخابات:

Gنهتتا را هتتم در اگر بخواهیم مسأله را با نگاه امروزی ببینیم و مفاهیمی مثل جدو[ و ترسیم نمودار و ای

Gیتوان گفت: Gفها نیست، در یک جمله م نظر بیاوریم… نه، اصل نیازی به این حر

�گترین برادر، با فاصله بسیار زیاد از بقیه برادران، مقام اول را به دست « اولین فرزند یا بزر

».آورد و در جایگاه سلطنت جلو کرد

و اولین کاری که انجام داد در Eوردن شکلک برای بقیه برادران بود.

Gیام را حفتتظ کنتتم و نستتبت بتته هیتتچ Gیطتترف Gیگوید: من قبو[ دارم که در این جایگاه، باید ب نویسنده م

\ل شتتکلک Gعگیری نداشته باشم. ولی خوانندگان عزیز و محترم هم حتم\ا اذعان دارند که اصتتو موضوعی، موض

در Eوردن، برای یک مرد گنده با Eن «سن و سا[ (شما بگیرید چهل و هشت) کتتاری زشتتت و دور از انتظتتار

Yد گنده، محصو[ یک خانواده سلطنتی باشد و خودش هم در یک قدمی تختتت است. چه رسد به اینکه Eن مر

سلطنت ایستاده باشد.

Gتهای خطیتتر دیگتتر، فرصتتت البته قبو[ دارم که Uادشاه به دلیل داشتن بیست و Uنج فرزنتتد و مستتئولی

Gههای غیر دولتتتی یتتا استتتفاده از Gبخان Iه فرزندان نداشته و صرف حضور در مکت کافی برای تربیت مطلوب هم

GهEسا داشته باشد، ولی به هر حا[، انتظار و توقعی که Gیتوانسته تأثیر تعیین کننده و معجز معلم خصوصی، نم

Gیفهمنتتد کتته شتتکلک در Gمهای عادی هتتم م Gمهای عادی متفاوت است. و Eد Iه Eد Gیرود با زاد از یک شاهزاده م

Eوردن و بسوز Eمدن نه تنها هیچ نفعی به حا[ انسان ندارد که ممکن استتت دستتت روزگتتار، زمینتته را بتترای

تلفی و مکافات هم هموار کند.

Gههتتای Eویتتزان و Gنتر کردن لتتب و لوچ Gیفهمم که Eویزا GیUرسد: من واقعñ\ا نم نویسنده با تعحب و تأسف م

Gیتواند داشته باشد!؟ Gغهای سوخته چه لذتی م سوزاندن بیشتر دما

Uیش از این اشاره کردم که امکان انتخاب Uادشاه از میان بیست و Uنج نفر، بتتاعث بتتروز اختلف و چنتتد

Gچشناختی نسبت به هیچکتتدام از فرزنتتدان Gهگی میان مردم شد، به این ترتیب که مردم علیرغم اینکه هی دست

Gههای مختلف، تقسیم شدند و هر کتتدام یکتتی از فرزنتتدان Uادشتتاه را متتورد حمتتایت Uادشاه نداشتند، به دست

قراردادند.

GیEیتتد کتته: Iه انتخابات، طبیعت\ا این سؤا[ Uیتتش م %ه مششردم،و حال با معلوم شدن نتیج �س چرا عمد

%ه آخر بر روی یک نفر متمرکز شششدند و میششان آراء او و بقیششه �شهای مختلف، در لحظ علیرغم گرای

%ه زیادی ایجاد کردند!؟ برادران، فاصل

۱۱ شروع ماجرا

Gهام را تصحیح کنم و به ختتاطر مستتامحه قبل از Uرداختن به این سؤا[ اجازه دهید که یک اشتباه گذشت

در بیان روایت Uوزش بطلبم.

Gهگی شتتدند و… در GهEمیز من این بود که: مردم دچار تفرقه و بیستتت و Uنتتج دستتت بیان اشتباه یا مسامح

Gهگی استت، چترا کته بترادر بیستت و Uنجتم یتا Gتترش، بیست و چهتتار دستت Gقتر و درس حالی که روایت دقی

Gکترین فرزند Uادشاه را که اتفاق\ا به دلیل Gیشتتناختند، بتتهوضعیت و شرایط خاصشکوچ بهتتتر و بیشتتتر م

Gیدیدند. Iه حمایت و قابل دفاع نم هیچ وجه، شایست

- وضعیت و شرایط خاص؟!

Gصالخلقه و تتا حتدودی GGر همان بدو تولد فرزند بیست و Uنجم Uادشاه، معلوم شد که مشارالیه ناق - بله! د

Gیماند، بته ستترعت از Gرها Uوشیده نم Gنجور خب \ل ای منگل و عقب افتاده از کار در Eمده است. و از Eنجا که معمو

برج و باروهای محکم سلطنتی به بیرون درز کرد و در میان مردم Uیچید. شاید هم دلیتل انتشتار ایتن ختبر،

Gیدهنتتد. غتترض اینکتته زحمتتات \ل به نقاط ضعف و خبرهای منفی نشتتان م توجه بیشتری است که مردم اصو

Gهبانو و همسرش برای به دنیا Eوردن بیست و چهار فرزند سالم Eنقدر مورد توجه و محتتور گفتگتتوی متتردم شا

Gلدار- قرار نگرفت که تولید این فرزند عقب افتاده و مشک

تحلیل برخی از مورخین این است که بعید نیست نامرغوب بودن همین محصو[ بیست و Uنجم، بتتاعث

توقف روند تولید فرزند توسط Uادشاه باشد و در غیر این صورت چه بسا…

بگذریم و از مسیر اصلی داستان دور نیفتیم. بحث بر سر این بود کتته فرزنتتد بیستت و Uنجتتم بته دلیتتل

Gههای مردم قرار داشت و عموم مباحثات و مناقشات، حو[ بیست Iه گزین وضعیت نامتعادلش، بیرون از محدود

و چهار شاهزاده دیگر در جریان بود.

%ه بسیار زیاد از فرزندان دیگر بشهاین سؤا[ مطرح شد که: �گترین فرزند �ادشاه، با فاصل چرا بزر

\ول رسید، در حالی که برادران دیگر هم به همین اندازه مورد توجه و حمایت اقشار مختلف مقام ا

مردم بودند؟

Uاسخ این است که:

�یتوان دست یافت، جز اینکه بگوییم مششردم بششه نحششو Nل به �اسخ روشنی در این زمینه نم اصو

%ه مشخصششی بششرای انتخشاب ندارنشد و… �یاند و هیچ معیار و ضابط �شبین �تانگیزی غیر قابل �ی شگف

�یآید که گاهی دست افراد را در �وست گردو بگذارند. بدشان نم

GیUرسیدند که: شتتانس متتوفقیت ختتود را چگتتونه شب انتخابات اگر از تک تک بیست و چهار شاهزاده م

Gنها با اتکاء به طرفداران Uاکباخته و عاشقان سینه چاک، کمتر از مقام او[ را بتترای ختتود E ،یکنیدG ارزیابی م

Gگتریتتن Gیکردند. و طبیعی بود که در Uایان انتخابات، با دیدن کتتوهی از ستتنگ، Uیتتش روی بزر Gشبینی نم Uی

Gکقتل و دوقتتل کفتتاف Gگهای Uیش روی خودشان -که بته زحمتت بترای بتازی ی برادر و مقایسه با تعداد سن

Gلهای غیر منطقی و رفتارهای ناهنجار از ختتود بتتروز Gسالعم Gیداد- دچار شوک و افسردگی شوند و بعض\ا عک م

۱۲ شروع ماجرا

دهند.

�رتاب سنگ بششه سششوی که توسط سومین برادر مطرح شتتد یتتا احتمال وقوع تقلب در انتخابات

افشای برخی از نقاط ضعف مربوط به دوران که توسط چهارمین برادر صورت گرفت یا �ادشاه منتخب

Gهها مسأله از این دست، همتتهکودکی و مسائل شخصی و خانوادگی که برادر دوم زحمتش را کشید و… د

Iه انتخابات، در برادران ایجاد کرده بود. ناشی از شوکی بود که غیر منتظره بودن نتیج

Gگتر یتتا Gکتر بود ولی این طور نبود که برادر بزر Gیهای برادران کوچ Gههایی از اشتباهات و خام Gنها نمون ای

Gرها یا انجتتام نتتدادن برختتی Gیتوانست با انجام دادن بعضی از کا منتخب هم از اشتباه و خطا مصون باشد. او م

کارهای دیگر، رابطه برادری و دوستی با برادرانش را حفظ کند.

Gیحتتد و حصتترش را در اختیتتار به عنوان مثا[؛ کافی بود که قسمت کم و کوچکی از قتتدرت و دارایتتی ب

Gنها را از چنگشان در نیاورد. وگرنه طبیعی است که Eدم، E یشینU برادران بگذارد یا لاقل موقعیت و امکانات

Gیخواهد حس خوشایندی نداشته باشد. نسبت به کسی که همه چیز را برای خودش م

�بها برای گذاشتن لی چرخ، در همین زمان ساخته شد. برادران وقتی دیدند که برادراولین چو

Gنها هم چیزی بخوراند، بنا را بتتر مختتالفت و ناستتازگاری E گتر حاضر نیست بقیه را سر سفره بنشاند و بهG بزر

Gگتر هم با خودش فکر کرد؛ گذاشته و سعی کردند که طعم Uادشاهی را به کام برادرشان تلخ کنند. برادر بزر

Gهانتتد، لبتتد وقتتتی بتته Gنها هنوز به جایی نرسیده و طعم قدرت نچشیده، چنین رفتاری با او در Uیتتش گرفت ای

Gیکنند. Uس چه بهتر که تا وقتی بر خر مراد یا اسب قتتدرت قدرت برسند، حداقل امکانات را هم از او دریغ م

سوار است، چهار نعل بتازد و بار خودش را ببندد. با عنایت به اینکه دو سا[، بسیار وقتتت کمتتی استتت بتترای

بستن همه بار و برداشتن توشه و ذخیره برای همه عمر، به نحوی که اگر مجدد\ا شانس و موفقیت Uادشتتاهی

Gلهای بعد از خودش کم نیاورد و احساS خسران و زیان نکند. نصیب نشد، Eدم برای خودش و نس

\ل \ل خیلی توجه کرده بتتود. کتتام Gهای بود که Uادشاه فقید به Eن توجه نکرده بود یا احتما GGن همان نکت و ای

Gیکنتتد بدیهی و روشن است که وقتی کسی قدرت را در زمان محدود و معین در اختیار داشته باشد، سعی م

Gسانداز برسد تا روز مبادا یا یکی- دو روز قبل و بعتتد از Eن، کتتم نیتتاورد و U که در کمترین زمان به بیشترین

دستش Uیش این و Eن دراز نشود.

Gهها بود، ستتبب شتتد Gیاش زمان کم و وقت محدود شاهزاد G[ اندوزی که باعث و بان این سرعت و شتاب ما

Gهای از مردم بر دلشان بگذرد و بعضی هم بر زبانشان که: باز هم صد رحمت به Uدر که حرصش کمتتتر که عد

Gیشد. Gیخود نم Gیزد و از خود ب Gنطور هو[ نم بود و ما[ مردم را با تدریج و طمأنینه و Eرامش خورد و ای۱

ôی: «سرUرست تیم Uژوهش کننده»، بلفاصله بعد از رؤیت جملت اخیر -بتته نحتتو۱ Iه سرUژوهنده و به عبارت Xاخر این بند

Gهسر یا سرEسیمه- خودم را به نویسنده رساندم و عرض کتتردم: Eسیم

Gهای برستتد و… ایشتتان بتتا یتتک - ممکن است خدای نکرده، زبانم ل[، از این جملت، بوی سلطنت طلبی به مشام عتتد

حتتالت تشتترEمیزی فرمودنتتد: بتترو دمتتاغت را معتتالجه کتتن!

۱۳ شروع ماجرا

Gیگتدار بته Eب نتزده و همته جتوانب Gیشتود کته Uادشتاه، ب و همین نکته باعث تقتویت ایتن احتمتا[ م

Gشبینی کرده. Gیاش را Uی دموکراسی اهدای

به هر حا[، این مسأله فقط یک احتما[ است و هیچگونه قطعیتتتی نتتدارد، چتترا کته متتا در د[ Uادشتتاه

Gیاش خبردار شویم. Gههای باطن Gهایم که از اغراض و انگیز نبود

Gیتوانیم بیان کنیم این است که: �گترین �سرولی Eنچه را که بر اساS اسناد تاریخی، با قطعیت م بزر

�هروی کرد که مردم به هیچ وجه حاضششر �ادشاه به قدری در سوء استفاده از قدرت و موقعیت، زیاد

به انتخاب مجدد او نشدند و برای همیشه او را از فهرست کاندیداهای خود حذف کردند.

البته در این میان، باید حساب یک عده خاص و معدود را از عموم مردم جدا کرد؛ Eنان که در حکتتومت

Iه او به نان و نوایی رسیده بودند، طبیعی بود که از او طرفداری کنند و طالب انتختتاب این شاهزاده و با واسط

مجدد او باشند.

Iه دوم، مردم تا حدودی از Eن تب و تاب و شتتور و اشتتتیاق کته در Eغتتاز دور Wو[ و Eغاز دور در Uایان دور ا

بنتتده عتترض کتتردم:

GتUروردگان قواعتتد ایتتن روزگتتار… Gیکنم ولی دس حمل بر جسارت نشود، این بنده، شخص\ا مقصود حضرتعالی را درک م

با نگاه غضبناک و ابروان درهم کشیده Uرسیدند: قواعد این روزگار!؟ -شبیه Uرسیدن درباره کسی یا چیزی کتته انستتان

Gیخواهد بشناستتدش Gیشناسدش و نم نم

Iه مقتابلی! Iه متتا نیستتتی، Uتس حکمت\ا در جبهت Iه متداو[ و مشهور که: اگر تمتتام قتتد در جبهت GG: همان قاعد - عرض کردم

Gنبتتار نته بتا لحتن ستؤا[ کته بته کلتی از ستر انکتار، Uرستیدند: Gلتر، و ای Gکتر شد و ابروانشتان متتداخ Gهشان عضبنا نگا

Gهایتتد!!؟ Gشکنند شتتما Uژوه

Gهانتتد کستتانی کتته این Uرسش نزد اهل Uژوهش، سرشار از تحقیر و تصغیر است و در طو[ تاریخ و عتترض جغرافیتتا، بود

Gهانتتد. Gهاند یا سر به کوه و بیابتتان نهاد Iه عزلت گزید Gهاند یا گوش بلفاصله Uس از شنیدن چنین سؤالی، دست به انتحار زد

Wمن انکتتار Uژوهتتش استتت و حتتتی بتته ستتخره گرفتتتن بینتتش و دانتتش. چتترا کتته Uرسشتتی از ایتتن دستتت، متضتت

،Sهام و اعتماد به نفسم را حفظ کنم و همچنان ایستتتاده بمتتانم، بتتر ایتتن استتاG ولی من تلش کردم که خودم و روحی

عتترض کتتردم:

Gیکنم! فلذاست که احساS نگرانی م

Gهام که این ستتخن را بتتر استتاS دانتتش و یعنی در حین حفظ حرمت و رعایت احترام، تصریح کردم که نه تنها Uژوهند

Gیکنتتم. Uژوهتتش عتترض م

Gهای یا جناحی، انتقاد Gهای یا اندیش و اضافه کردم، در فرهنگ عوام -که فرهنگ حاکم بر روزگار ماست- اگر شما به مقول

کنید، یعنی که حکم\ا منتسب به اردوگاه مقابلید. بر این اساS، هر کس بر دموکراسی، نقتتد و تعریتتض، داشتتته باشتتد،

لجتترم ستتلطنت طلتتب استتت.

فرمودند: Uس محصو[ یک عمر تلش و Uژوهش شما این است که از عوام دستتتور بایتتد گرفتتت و طبتتق ستتلیقه عتتوام

حرکتتت بایتتد کتترد!

Gیتوانستیم کتترد، جتتز اینکته ستخت Gیتوانستیم گفت و چه م GبEمیز، ما چه م Gنشکن و عتا در مقابل Uاسخی چنین دندا

Gهای بزنیم و از بام فرو بیفتیم. Wبه شویم و صیه متن

۱۴ شروع ماجرا

Gیکردنتتد. از ستتویی بتترای Wضاد، دست و Uنجه نتترم م öس کامل مت Wو[ داشتند، افتادند، به این دلیل که با دو ح ا

Gهشان قوی و مستحکم و از سوی دیگر، هیتتچ اطمینتتانی بتته Wو[ عزمشان جزم بود و انگیز Iه ا خلع ید از شاهزاد

Iه او[ باشند. ولتتی بته هتتر حتتا[، زمتان برادران دیگر نداشتند و امیدوار نبودند که شاهد وضعیتی بهتر از دور

Gیکردند. انتخابات فرا رسیده بود و مردم باید تکلیفشان را در مورد حاکم یا Uادشاه بعدی روشن م

Gگترین برادر را Gههایی که بزر GGا همان معادلت و انگیز مردم در این دوره، به برادر دوم رأی دادند، تقریب\ا ب

Gهاش با Eراء برادران دیگر به دلیلی که اشتتاره شتتد، برگزیده بودند. البته میزان رأی برادر دوم و نسبت و فاصل

Gیچون و چرا بتواند بتتر Wو[ نبود، ولی به هر حا[ فاصله Eراء او با بقیه Eنقدر بود که ب \ل منطبق بر Eراء دور ا کام

مسند Uادشاهی بنشیند و زمام امور را در دست بگیرد.

Gیدهتتد؛ %ه قبلششی از قششدرت وچنان که اسناد تاریخی نشتتان م این شاهزاده نیز کمتر از شششاهزاد

�گتر حکومتش را به �ایان نبرد. موقعیت سوء استفاده نکرد و با مال و قدرت کمتر از برادر بزر

و به همین ترتیب، برادران سوم و چهارم و Uنجم و ششم و هفتم و هشتم و… Eمدند و خوردند و بردنتتد

Gیارزید و از حداقل شرایط، برای و رفتند. یعنی تقریب\ا هر بیست و چهار فرزند Uادشاه که سرشان به تنشان م

Gهای تلتخ و نتامطلوب از ختتود بته جتتای Iه مملکت برخوردار بودند، امتحانشان را Uس دادنتد و جتز ختتاطر ادار

نگذاشتند.

Gیترین شرط برای Gیترین و ضرور از Eنجا که فرزند Eخر Uادشاه یعنی بیست و Uنچمین شاهزاده، از ابتدای

GGن همتتان بیستتت و چهتتار فرزنتتد Iه مملکت یعنی سلمت جسم و عقل برخوردار نبود، قاعدت\ا قرعه بایتتد بی ادار

Iه گذشتتته و Wمتتا ختتاطرات بیستتت و چهتتار دور Gیشد. ا Gنها مجدد\ا به Uادشاهی انتخاب م E یچرخید و یکی ازG م

Iه مردم، محو شده باشد. Gههای بیست و چهار برادر، چیزی نبود که از یاد و خاطر Gیها و سوء استفاد Gیعدالت ب

Gیتوانستتند بته بترادر به عبارتی؛ مردم نه د[ خوشی از بیست و چهار برادر Uیشین خود داشتند و نته م

بیست و Uنجم امید ببندند؛ که هم ضعف عقلنی داشت، یعنی منگل و عقب افتاده بود و هم مشکلت متعدد

GشEور. Gهای چند جسمانی داشت از قبیل نابینایی و فلج بودن یک دست و یک Uا و داشتن هیأتی کریه و قیاف

بر همگان؛ یعنی هم مردم و هم بیست و چهار شاهزاده، محرز و مسWلم بود که بالخره یکی از Eن بیست

Wمتتا در ایتتن میتتان در ذهتتن و چهار برادر به ناچار انتخاب خواهد شد و زمام امور را به دست خواهد گرفتتت. ا

Gهای دیگر یک فکربرخی از مردم خطور کرد. یک شیطنت و در ذهن عد

فکر این بود که:

Eن بیست و چهار برادر، متناسب با قوای عقلی و جسمی خود توانستند به مردم ستم کنند، مملکتتت را

چپاو[ کنند و روز به روز بر ثروت خود بیفزایند. اگر این فرزند بیست و Uنجتتم انتختتاب شتتود کتته نتته تتتوان

Gیتوان نفس راحتی کشتتید جسمی برای ظلم و ستم دارد و نه توان عقلی برای تاراج کردن، لاقل دو سالی م

و از ظلم و ستم و چپاو[ در امان بود.

Gهای دیگر خطور کرد، این بود که: و Eن شیطنت که بر ذهن عد

۱۵ شروع ماجرا

به هر حا[ و لبد و ناچار، یکی از بیست و چهار برادر برای Uادشاهی انتخاب خواهد شد و ما به هر کدام

Gهای به برادر بیست و Uنجم کتته یقینتت\ا انتختتاب Gهایم، ولی اگر عد Gرتر کرد Gیتر و مغرو Gیدهیم او را جر که رأی م

Gهایم و نخواهد شد، رأی دهیم، هر کدام از این بیست و چهار برادر را با رأی کمتری بر مسند حکومت نشتتاند

Gهایم. Gیجایش وارد کرد Gهای بر غرور و تبختر ب خدش

Wوم، Iه د Gنها که تتتدبیر هوشتتمندانه یتتا سیاستتتمداران E و[ به ذهنشان رسیده بود و چهW Gنها که فکر ا E چه

Gمچون گذشته، مسیر متداو[ را Gهاند و بقیه، ه Gیکردند که فقط خودشان به این تدبیر و سیاست رسید گمان م

Gیکنند. Uس با این یقین و اطمینان که فرزند بیست و Uنجتتم قطعتت\ا انتختتاب نخواهتتد شتتد، بتته او رأی طی م

دادند.

Gشبینتتی Wد Uی GیUندارند- بستتیار بیشتتتر از حتت Wما از Eنجا که تعداد افراد باهوش -که بقیه مردم را خنگ م ا

Iه نسبت\ا زیاد از شده از کار درEمد، فرزند بیست و Uنجم، در کما[ ناباوری، بیشترین رأی را کسب کرد، با فاصل

Wو[ رسید و مهیای جلوS بر تخت سلطنت شد. البته اعتماد به نفس و رفتار حق به جانب این بقیه به مقام ا

Gیکنتد کته Gتانگیز تلقتی نم Gهای را نه تنها غیر منتظره و شگف شاهزاده منگل، حاکی از این بود که چنین واقع

Gیشمارد. \ل منطقی و طبیعی م Eن را کام

Gهای بوده و خود را مهیای \ل منتظر چنین نتیج تصریح و تأکید او بر اینکه قبل از برگزاری انتخابات، کام

تقبل این مسئولیت کرده است، توانست تا حدود زیادی از نگرانی مردم بکاهد و اطمینان و اعتمادی نسبی را

در وجودشان Uدید بیاورد. تا جایی که به سرعت، اغلب مردم بتته ایتتن بتتاور نائتتل شتتدند کتته منتظتتر چنیتتن

Gهاند. Gتیابی به همین نتیجه در انتخابات شرکت کرد \ل برای دس Gهاند و اص Gهای بود نتیج

Gیشد، شکلکی بود که به طور جمعی بتترای Eنچه فوق همه این قضایا باعث دلخوشی یا خوشدلی مردم م

Gیبردند. GیEوردند و لذتی که از سوختن دماغ Eنان م بیست و چهار برادر دیگر در م

Gیشود و همه Eنچه تاکنون تحویل خواننتتده باور قلبی نویسنده این است که داستان، تازه از اینجا Eغاز م

Gهای برای رسیدن به این نقطه بوده است. شده، مقدم

Gن که مبادا احساS بطالت یا Eزردگی به خواننتتده Gیکند. از ترS ای Gیاش، Uرهیز م Wما از بیان این باور قلب ا

دست دهد.

GIه او Uیش برود. Gنکه باقی داستان، طبق وعد Gی است. منوط بر ای البته استدللش تا حدود زیادی Uذیرفتن

Gه این است که: تا اینجای روایت، اغلب قضایا، تازگی چندانی نداشته و خواننده در اطتتراف حرف نویسند

یا مطالعات خود موارد شبیه یا نزدیک به Eن را مشاهده کرده و تا اینجا را هم به خاطر اعتمادش به نویسنده

Gیسابقه به حساب بیاید. Gیتواند غیرمنتظره یا ب ادامه داده و از اینجا به بعد ماجراست که م

Wما: و ا

Gیرستتد. IGه یک توضتتیح ضتتروری بتته نظتتر م Uیش از ورود به فصل بعد، یعنی «از اینجا به بعد ماجرا» ارائ

Yی خوانندگان شکل بگیرد. \ل طبیع Gیتواند در قالب Uاسخ به یک سؤا[ کام توضیحی که م

۱۶ شروع ماجرا

چه سؤالی؟!

Gهاند؟! - Eیا این بیست و Uنج شاهزاده، یعنی فرزندان ممو[ فقید، اسم نداشت

Gرتریتتن و Gی کتته فقی Wد از شتتاهزادگی فاقتتد استتم باشتتند، در حتتال Gمهتتایی بتتا Eن حتت چطور ممکن است Eد

Gمها، از چنین مالکیتی -یعنی داشتن اسم- برخوردارند!؟ Gمترین Eد گمنا

Gیبایست داشتته باشتتند- چترا نویستتنده از ذکتتر و بیتان Eن، امتنتتاع که قاعدت\ا هم م Gهاند –اگر اسم داشت

Gهاست!؟ Gنها اکتفا کرد E درU ورزیده و تنها به ذکر نام

Uاسخ نویسنده:

Gمهای معمتتولی Gهاند. وقتی Eد Gهاند و خوبش را هم داشت Gکتک این بیست و Uنج شاهزاده اسم داشت - بله! ت

Gیگذارند، چطور ممکن است که Uادشتتاه، بتتر Iه خود هم اسم م - یعنی غیر Uادشاه - بر روی اسب و سگ و گرب

روی فرزندان خود، اسم نگذاشته باشد!؟ این جور هم نبوده که تاریخ در مورد اسامی این شاهزادگان ستتکوت

Gتیابی به اسامی Eنان دچار مشکل بوده باشد. کرده باشد یا نویسنده برای دس

Uس نویسنده مبتنی بر چه کرامتی۱

از Eوردن اسامی بیست و Uنج شاهزاده ختتودداری ورزیتتده؟! دوبتتاره

Uاسخ نویسنده:

-کتاب قطور تاریخ، Uر است از اسامی و اعلم و Eمار و ارقام و اطلعات و اخبتتاری کتته دانستتتن و حفتتظ

Gنهتتا E یکند. و بلکه به عکس تمرکتتز بتتر رویG Gچکس دوا نم GیEید و هیچ دردی از هی Gچکاری نم کردنش، به هی

Gیشود که بایگانی ذهن، توسط اطلعات غیرمفید، اشغا[ شود و جایی بتترای مطتتالب اصتتلی و مفیتتد سبب م

باقی نماند.

Gهلی اسناد تاریخی به صفحات این کتاب، Gلب Gه است که انتقا[ بیست و Uنج اسم از باور نویسنده این بود

GیEمده و هیچ فایده دیگری برای خواننده نداشته است. فقط به کار اظهار فضل از سوی نویسنده م

Gیتوان گذشت. دو نکته هست که از کنارشان به سادگی نم –البته در مورد اسامی شاهزادگان یکی

GGا همان جدیتی که از ورود مستتائل غیرضتتروری بتته داختتل [خوانندگان عزیز، شاهد باشند که نویسنده ب

Gیکند مراقب است که هیچ مطلب مهم و ارزشمند و قابل اعتنایی از قلتتم نیقتتتد و از نظتتر کتاب، جلوگیری م

دور نماند.]

Wو[: انتخاب یک اسم مشترک برای بیست و Uنج فرزند، توسط Uادشاه! GIه ا نکت

Uادشاه یعنی ممو[ به این دلیل که نام Uدرش «دمو»۲

بوده و او هتتم علقتته زیتتادی بتته Uتتدرش داشتتته

Gیدهد و بترای جلتتوگیری از اختلط و اشتتباه، صتفت یتا Uستوندی «دمو» را نام اصلی تمام فرزندانش قرار م

Gیگذارد. Gوها م جلوی هر کدام از دم

ùرم بر وزن صنم است.۱ ùک ûرم بر وزن جسم نیست. بلکه Yک ریشه اصلی کرامت،

۲Dèmo

۱۷ شروع ماجرا

Gگتر را به لقب دموی اعظم Wو[ و بزر به عنوان مثا[، فرزندان ا۱

öوم را صرفا بتته Gیسازد و دموی د مفتخر م

Gه لقب دموی کبیر خاطر هیکل درشتش، شایست۲

Wوم بته ختاطر Iه دمتوی ست Gیبیند یا بر اساS درخشش کWلت م

نداشتن مو به نحو مادرزاد، نام او را دموی درخشان۳

Gیگذارد. م۴

GIه دوم: فاتحه خواندن مردم، به القاب منتخب Uادشاه! نکت

Wجه همگان و در عیتتن حتتا[ بتتا حفتتظ Gیتواند مورد تو –و این از نکات بسیار ظریفی است که همزمان م

–سمت اسباب عبرت Uادشاهان قرار بگیرد.

اینکه مردم به عناوین و القاب اعطا شده توسط Uادشاه فقید کمترین بهایی ندهند و به محض روی کتتار

Eمدن هر کدام از شاهزادگان، بر اساS تشخیص خودشان، لقبی برای او وضع کننتتد و فقتتط Eن لقتتب را بتته

Gزتر این است که خود شتتاهزادگان و Gل برانگی Wم Gبتر و تأ Iه کوچکی نیست. و از Eن عجی رسمیت بشناسند، مسأل

Gنها را در مکالمات خصوصتتی و محتتاورات محرمتتانه E اطرافیان نیز به تدریج این القاب را قبو[ یا باور کنند و

خود، به کار ببرند.

Gیگوید: ما که از ذکر نام اصلی و رسمی شاهزادگان و ردیف کردن القاب اهدایی Eنتتان Uرهیتتز نویسنده م

Gیشماریم. ولتتی ذکتتر دو داشتیم، ذکر القاب غیر رسمی بیست و Uنج شاهزاده را به طریق اولی، زائد و عبث م

Gیکنیتتم کتته در طتتو[ داستتتان، بتته طتتور Wقتتی م – سه نمونه از القاب اهدایی مردم را به این دلیل، ضروری تل

Wو[ کتته توستتط Gنها سروکار داریم. به طور مثا[ خواننده باید بدانتتد کتته دمتتوی ا E مستقیم یا غیر مستقیم با

۵دمو درازه شده بود، مردم به دلیل قد بلندش، به او لقب دموی اعظمUادشاه، مفتخر به ، اعطتتا کردنتتد، و

Wوم یا Iه نتتامطلوبش، دموی کبیردموی د \ل به دلیل قیاف ۶دمو ایکبیری را احتما دمو لقتتب دادنتتد و لقتتب

�هطا ۷ک\لWوم، از Gبتر دیدند. دموی درخشان را برای دموی س مناس

Gنها شاید به اندازه لقب دموی Eخر، مهم و حساS و تاثیرگتتذار نبتود. Uادشتتاه، دمتتوی Gچکدام از ای Wما هی ا

\ل ذکر شد، ۸دموکافیهEخر را به دلیل مختصاتی که قب لقب داد تا به ایتتن وستتیله، تصتتمیم ختتود را هتتم در

Wما مردم، لقب G باشد. ا Gچ وجتته بتترایدموکافیهمورد کفایت مذاکرات و توقف روند تولید، اعلم کرده را بتته هی

۱ Dèmo le Plus grand

۲Dèmo le Gross

۳Dèmo le Brilliant

GIه افتختتار محستتوب۴ Gیشتتود بتترای اغنیتتا وستتیل Gیکند که Eنچه برای فقرا اسباب تحقیتتر و خفتتت م و برای هزارمین بار اثبات م

Gیگردد. م

۵Dèmo le Dègingandè

۶Dèmo le Mochetè

۷Dèmo le Chauve

۸Dèmo o'est assez

۱۸ شروع ماجرا

Gیاش، ۱دموقراضهدموی Eخر نپسندیدند و ترجیح دادند که او را به دلیل مختصات جسمی و روان صدا کنند.

WساسWیت و تأثیرگذاری لقب دموقراضه، برای دموی Eخر، از جمله رازهایی است که تنها WمWیت، ح دلیل اه

Gیشود. Iه داستان، Eشکار م Iه ادام با مطالع

۱Dèmo le Caboosè

Wوم: فصل د

از اینجا به بعد ماجرا

۲۱ از اینجا به بعد ماجرا

Wو[ Uادشاهی یتتا بتته تعتتبیردمو کافیه یا بتته تعتتبیر خانتتدان ستتلطنت؛ دموی آخرمردم در روزهای ا

Gیکردنددموقراضهخودشان؛ ، بسیار شادمان و امیدوار بودند. و برای اولین بار طعم فتح و Uیروزی را تجربه م

Sنها را سرجای ختتود بنشتتانند احستتاG E و ازاینکه توانسته بودند از بیست و چهار برادر دیگر انتقام بگیرند و

غرور و شادکامی داشتند.

Wو[ Iه ا GGر همتتان هفتتت Wما این احساS شادی و Eرامش، حتی یک هفته هم دوام نیاورد. از ماجراهایی که د ا

Wمتتا متکتتی بتته تصتتمیمات دموکتتافیه بتتود و Gیرستتید. ماجراهتتایی کتته تما اتفاق افتاد بوی خوشی به مشام نم

تصمیماتی که مشخص\ا نشأت گرفته از روحیات خاص و ناشناخته او.

Gیتوانستتتند بکننتتد کتته دموقراضتته هیچکدام از کسانی که به دموی Eخر رأی داده بودند، تصتتور هتتم نم

ممکن است فقط افراد مشابه خود را به رسمیت بشناسد و سرنوشت مملکت را به دست Eنان بسپارد.

Wمتتا از روز Wو[، به رفت و Eمد و عرض تبریک و جشن و Uایکوبی و شتتادمانی متتردم گذشتتت ا دو-سه روز ا

Iه کسانی که به نحوی با او شباهت داشتند. Wوم و چهارم Uادشاه شروع کرد به دعوت از هم س

Gبافتادگان، بیماران روانی، دارندگان نقص عضو، به هر شکل و هر میزان و… Wدان، عق Gهق نابینایان، کوتا

Gنهتتا و E مردم ابتدا گمان گردند که قصد دموقراضه از دعتتوت ایتتن اقشتتار، بتتر طتترف کتتردن مشتتکلت

Wما Uس از اولین و دومین و دهمین و بیستمین حکم Uادشتتاه متتتوجه رسیدگی خاص و ویژه به ایشان است. ا

Gهای وحشتناک و باور نکردنی در حا[ وقوع است. شدند که فاجع

Gیشتتد کتته از حتتداقل Gییکی به دست کسانی سپرده م Gمهای خطیر لشکری و کشوری یک Gبها و مقا منص

۲۲ از اینجا به بعد ماجرا

شایستگی و صلحیت در Eن زمینه هم محروم بودند. به عنتتوان مثتتا[، مقتتام دیتتوانی و مستتئولیت مکاتبتتات

Uادشاه با Uادشاهان ممالک دیگر به کسی سپرده شده که از سوادی در حد خوانتتدن و نوشتتتن ابتتتدایی هتتم

Gیبهره بود. ب

Gزها تربیت شده بودند، به عهده کسی قرار گرفت یا فرماندهی کمانداران و تیر اندازان که برای دفاع از مر

که یک چشمش به کWلی فاقد بینایی و چشم دیگرش چپ بتود. و بته دلیتل ستتقوط از ارتفتتاع، دو Uتتا و یتک

\ل از کار افتاده بود. دستش هم کام

Gیگرفتند که دقیق\ا به Gنهای تیراندازی کسانی مورد تشویق قرار م Gنهای رزمی و Eزمو از Eن Uس در تمری

Gیزدند. هدف نم

Iه این وضعیت، Eنچنان دچار بهت و حیترت شتده بودنتد کته تتوان و امکتان هیتچ عموم مردم با مشاهد

Gیدیدند. و در این میان کسانی که با Eرائشان باعث به قتتدرت رستتیدن دموقراضتته Gسالعملی را در خود نم عک

Gیدیدند. Gیبردند و خود را در همه اعما[ و رفتار Uادشاه سهیم م شده بودند از عذاب وجدان هم رنج م

GیEمد این بود: حکومتتتی G م Gهای به زبان هم Iه امید مردم که گهگاه توسط عد Gشبینی همگان و تنها نقط Uی

GیUاشتتد و GیEورد و از درون فتترو م Gیتدبیری است، بیش از چند روز، دوام نم که بنیانش بر جهالت و کوری و ب

Gیشود. نابود م

Uس اگر این چند صباح را تحمل کنند و دندان بر جگر بگذارند، بهتر است از هر اقدامی و حرکتتتی کتته

خدای نکرده منجر به اختلف و دعوا و جنگ و خونریزی بشود.

\ل چنین تصوی نداشت و هر روز با اعتماد به نفسی بیشتر از روز قبل، برای تثتتبیت ولی خود Uادشاه اص

Gیکرد. Gههای حکومتش تلش م Uای

GیUسندیدند و حاضر بودند؛ هر گونه IGه سکوت و تحمل را نم Gهای هم بودند که این شیو در میان مردم، عد

Gهشتتان را در اختیتتار Uادشتتاه خفت و خواری و تحقیر و اهانتی از سوی Uادشاه را Uذیرا شتتوند و دانتتش و تجرب

بگذارند؛ تا سرزمین و مردمشان Eسیب کمتری ببینند. ولی Uادشاه، نه خود را نیازمند به مشتتورت و استتتفاده

Gیتوانست اعتمادی نسبت به افراد سالم و بینا داشته باشد. Gیدید و نه م از نظرات و Eراء دیگران م

Gمتری وجود داشت که مانع ارتباط Uادشاه با افراد بینا و ستتالم Iه دیگر و مه G مسأل گذشته از این دو نکته،

Wبری بود که -به زعم Uادشاه- افراد بینا داشتند. Gیشد و Eن احساS تفاخر و تک م

باور Uادشاه و دوستان و وابستگانش این بود که:

��س نگاه افراد سالم و بینا به دیگران یعنی نابینایان نگاهی از سر تفاخر و تکششبر اسششت و از جن

�یسواد دارند. همان نشگاهی است که دانشمندان و عالمان به افراد ب

�نها �های است که گویی آ نگاه این گونه افراد، چه دانشمندان و چه افراد بینا به دیگران به گون

�یبینند. در حالی که واقعیت این نیست. �قتر، ریز م را کوچک و حقیر و به عبارت دقی

Gیکرد که خود شخص\ا تجربتته Iه این بحث، به عنوان شاهد مثا[، به مواردی اشاره م \ل در ادام Uادشاه معمو

۲۳ از اینجا به بعد ماجرا

کرده بود:

» Nل این طششور نبششوده کششه افششراد �هام. اص �هها و موارد متعددی را از نزدیک لمس کرد من نمون

�زتر از افراد دانشمند و بینا باشند. من با همین دو دست خودم به افراد نابینایی �یسواد یا نابینا ری ب

�هاند. �تتر بود �هام که به مراتب از افراد بینا درش برخورد

�هام، ولششی نگششاه �تهای خششودم لمششس کششرد واقعیت دقیقNا همین چیزی است که مششن بششا دسشش

دانشمندان و بینایان غیر از این است. در حالی که افراد نابینا به هیچ وجه چنین نگاهی را نسبت

Nل هیچگونه نگاهی نسبت به افراد دیگر ندارند. » به افراد بینا ندارند. و اصو

Gلهتتای Gیشتتد. در محف Gیتر مطتترح م Gیتر و عمتوم Gفهایی بود که در محافل نستتبت\ا رستم Gنها حر و تازه ای

\ل متفاوت بود. خصوصی و جلسات تصمیم گیری، ماجرا کام

Gیکنیتد. حتتی ممکتن Gمگیری تعجتب م Iه تصمی حتم\ا از مواجهه با تعابیری مثل محفل خصوصی و جلس

است بگوییدکه؛ اگر چنین تشکیلتی در دوران Uادشاهی دموقراضه وجود داشته، چرا نویسنده تا همیتن الن

Gهای به Eن نکرده!؟ نویسنده مدعی است که خود او هم تا ستتالیان ستتا[ از هیچ حرفی از Eن نزده و هیچ اشار

Gدها به طور اتفاقی، ل به لی اسناد تاریخی با Eن مواجه شده. وجود چنین تشکیلتی خبر نداشته و بع

Iه Gیرسد. چرا که در دنیتتای فعلتی هتتم بتا همتت این توضیح یا توجیه، تا حدود زیادی قابل قبو[ به نظر م

Gیدارنتتد و تتتا Gتها، بسیاری از مسائل را از مردم مخفی نگه م Gهای، خیلی از حکوم درهای باز و دیوارهای شیش

Gنهتتا ستتردرنمی E یکنند، هیچ کتتس ازG Gنها را افشا نم E زمانی که خودشان به هر دلیل یا مصلحتی، بعضی از

Eورد.

Gنها اشاره خواهد شد چنیتتن بتتر E از کنار هم گذاشتن برخی از اسناد، بعلوه شواهد و قرائنی که بعد\ا به

GیEید که: م

Gیمهری Gنها دموقراضه را مورد ب E ادشاهی و حکومت در دست برادران دیگر بوده وU در تمام سالهایی که

Gهانتد کته او در Gیکرد Gهانتتد و گمتتان م Gیکرد Gحتر؛ او را داختل Eدم حستتاب نم Gهاند و یا به عبارت صری Gیداد قرار م

سکوت و انزوا قرار گرفته و هیچ فعالیت و تحرکی ندارد، دموقراضه در کما[ Eرامش و خونسردی و اختفا بتته

Gنهتتا محبتتت و رستتیدگی E یرفته و در حد وسع خود بهG سراغ افراد مشابه خود- به لحاظ جسمی و روحی- م

Gیگذاشتتته و Gنها را در Eب نمتتک م E یهاG Gیساخته و به تعبیر امروز Gنها را مدیون و مرهون خود م E یکرده وG م

Gیکرده. یارگیری م

Gهانتتد ولتتی ارادت و اعتقادشتتان نستتبت بتته Gیدهد که اگر چه تعتتداد ایتتن افتتراد زیتتاد نبود اسناد نشان م

Gهاند و او را بتته نتتوعی Gهای بوده که از هرگونه فداکاری و جانفشانی در راه او، مضتتایقه نداشتتت دموقراضه به گون

Gهاند. Gیدانست حامی و نجات بخش خود م

تا اینجای ماجرا، چندان عجیب و Uیچیده نیست.

Gهانتتد، یتتک روز Gیخورد Wکتتدی م Gهانتتد و نتتان ت Gیکرد Wفت و تحقیر و ذلت، زندگی م کسانی که یک عمر با خ

۲۴ از اینجا به بعد ماجرا

Gیبینند که Uیش از Eن، حتتتی در ختتواب Gیشوند، خود را در جایگاه و موقعیتی م صبح، وقتی از خواب بیدار م

Gهاند. Gیدید هم نم

Gنها را به این جایگاه و موقعیت فوق تصورشان رسانده؟ طبیعی است که او را بتتا همتته E خب! چه کسی

وجود دوست بدارند و تا Uای جان حمایتش کنند.

Gهاند و برای ترویج و Eنچه اسباب شگفتی است؛ تعاریف و تعابیری است که اطرافیان، درباره او مطرح کرد

Gهای از Gنهتتا بعتتد، عتتد Gهاند کتته قر جا انداختن این تعابیر در میان مردم، چنان جدیت و Uشتکاری به خرج داد

Gهاند. و کتتاش فقتتط Gهاند و دموقراضه را یک اسطوره یا منجی دانست مورخین با دیده باور، Eن تعابیر را نقل کرد

Gیکردند. اینکه او را بنیانگذار یک ستتبک نتتوین و مطلتتوب در حکومتتتداری بشتتمارند و به همین حد، اکتفا م

قواعد اداره حکومت را از اعما[ و رفتار او استخراج کنند و تحت عنوان: «اصو[ دموقراضی»، سرمشق و الگتتو

Gزتر است. Gبتر و شگفت انگی قرار دهند؛ عجی

بگذریم. باز از مسیر اصلی داستان، منحرف شدیم.

Gفهایی که در محافل رسیده بودیم به محلفهای خصوصی و جلسات تصمیم گیری Uادشاه و اشاره به حر

Gیشد. جلساتی که اعضتتای Eن، افتتراد Gیتر گرفته م Gیشد و تصمیماتی که در جلسات خصوص Gیتر زده م خصوص

G[های متمادی، توسط Uادشاه، گلچین و تربیت شده بودند. محدود و مطمئنی بودند که طی سا

Gهای بته وجتتود ایتتن جلستات و اعتراض به جای خوانندگان این بود که چرا نویسنده، Uیش از ایتتن اشتار

محافل نکرده بود و Uاسخ نویسنده این بود که خودش علیرغم کندوکاو زیادی که در اسناد محدود و Uراکنده

Gدها به طور اتفاقی به اسنادی برخورده که… Eن دوره داشته، متوجه وجود چنین محافلی نشده و بع

این چه کار است!؟ بگذاریم نویسنده، خودش حرف بزند و به روایت داستانش ادامه دهد:

بله، تا قبل از کشف Eن اسناد، برخی از رفتارهای Uادشاه، برای خود من هم که راوی داستانم عجیتتب و

–غیرقابل هضم بود ولی بعد از مطالعه Eن چند برگ، بسیاری از اتفاقات، برایم اگر نتته قابتتل قبتتو[ قابتتل –

درک و هضم شد.

Iه مردم به بتترادران Gیکردم که وقتی دموقراضه تصادف\ا یا از سربغض و کین به عنوان نمونه؛ با خودم فکر م

دیگر، به Uادشاهی رسیده و زمام امور مردم را به دست گرفتتته، قاعتتدت\ا بایتد بنتتا را بتر محبتت و دلستوزی و

Gمهای گذشته را از تن بیرون کنند و هم قتتدر او دادگری و رسیدگی بر مردم گذارد تا هم مردم، خستگی ست

Gههتتای بعتتد هتتم بتته او رأی Gهاند، خشنود و رضایتمند شتتوند. و بتترای دور را بدانند و از اینکه او را انتخاب کرد

بدهند و کار را همچنان به دست او بسپارند. و متعجب بودم از اینکه چرا دموقراضه و اطرافیانش، مستتأله بتته

این سادگی را نفهمیدند و بنایشان را بر ظلم و ستم مضاعف گذاشتند تا جایی که…

(نه! ادامه جمله «تا جایی که…» به هیچ وجه صلح نیست. چرا که منجر بتته لتتو رفتتتن Uایتتان داستتان

Gیشود، که با اصو[ و قواعد Gننویسیم مغایرت دارد.) داستا

به هر حا[، راز این مسأله را زمانی فهمیدم که در یکی از اسناد، به چند جمله از سخنان دموقراضتته در

۲۵ از اینجا به بعد ماجرا

محفل خصوصی برخوردم.

Gهای کتته بتته عنتتوان Wما چند جمل صفحه ماقبل این سند که ظاهر\ا تعریض به Uادشاه بود، موجود نیست. ا

Gهاش Gیتواند دلیل یا توجیه Uادشاه، برای شیوه و رفتار و تصمیمات ظالمتتان Uاسخ Uادشاه در این صفحه Eمده، م

تلقی شود.

%ه مشهور که در زمان �ادشاهی برادرانم از من شنیدید، مهم «این جمله هم به اندازه آن جمل

و محکم و ملهم است.

�یماند. �یگفتم: همیشه این جور نم آن زمان من م

ودیدید که نماد.

�های که از این �س باید به گوشتان بیاویزید این است: جمل

�یکنند» «مردم عادت م

�تها و تصمیمات ماست. �هها، سیاس یادتان باشد! این جمله؛ کلید اجرای همه برنام

�یسابقه و غیرمنتظششره اسششت، در ابتششدا عوامششل و �هها و تصمیمات ما، ب از آنجا که عموم برنام

�یرونششد یششا اعششتراض �یکنند که مششردم زیششر بششار نم �یکنند و خیال م مجریان خودمان هم تعجب م

�یکنند. م

�یگویید؟ و شما در جواب چه م

آفرین!

�یکنند.» «مردم عادت م

�ینشیند که قبل از آن به جان باور خودتششان نشسششته ولی زمانی این حرف به جان مجریان م

\فت، به حقارت، به اهانت و باشد. به این فکر کنید که آیا خود شما در تمام سالهای یک عمر، به خ

�یتحقیری به شششما داد؟ شششما مخششالفت و به عادت، عادت نکردید؟ هیچ وقت هیچ کس تکه نان ب

�یشدید یا مخالفش؟ �یکردید یا تشکر؟ شما ممنون دارش م اعتراض م

�یبوسند. �یکنند و دستتان را هم م با مردم هر کاری کنید، به آن کار عادت م

باید مردم را به مرگ گرفت تا تب را بهترین سلمتی بدانند.

به شما گفتم: مردم باید علوفه اسب و گاوشان را هم از دست ما بگیرند. آن هم نه محترمانه و

\ول کار. بعد از انجام تحقیر و اعمال فحش و فضیلت و آخر کار. ا

�یکارنششد واز �یدانم که عموم مردم، علوفه اسب و گاوشان را خودشان م شما فکر کنید؛ من نم

�یخرند؟! جایی نم

این وظیفه شماست که راه انجام دستوراتم را �یدا کنید. اجبار کنید کششه هششر کششس، هرچششه

۲۶ از اینجا به بعد ماجرا

�یکارد، به ما تحویل دهد و از خودمان، طبق تشخیص خودمان، تحویل بگیرد. م

اگر چهار صباح دیگر، مردم صف نکشیدند و با تضرع و التما از ما علوفه نخواسششتند، مششن

�ههای دیگر. �یگذارم دمو درازه یا دمو ایکبیری یا یکی از آن حرامزاد �یکنم. م اسمم را عوض م

مقصودتان خدای نکرده، برادرهای محترمتان که نیست.

�غتر نکن. %ه گدایی، آش دا تو یکی برای من تو کاس

�غتر و… %ه از آش دا �یگویند: کاس �یها این ضرب المثل را جور دیگری م ببخشید! جسارتNا بعض

�یگویم ضرب المثل چه باشد. �یکنند. این منم که م غلط م

بله! چشم قربان.

حیف! حیفه من که برای این دنیا، دویست سال بزرگترم. اگششر مششن بششه تعششداد کششافی یششاران

�یکردم که مششردم �یکردم که مردم به جای غذا، علوفه بخورند. کاری م �یداشتم، کاری م فرهیخته م

یک مشت علوفه رااز سر و کله هم بقا�ند.

�یشعورید! قاطرید! یابویید! الغید! و شما به قدر کافی همدل و همراه نیستید. شما احمقید! ب

�یآوردم. مششا بششرای گرنه من تلفی یک عمر خفت و خواری و حقارت را، دو روزه از سر مردم در م

%ه بعد هم رأی بیاوریم و انتخاب بشویم، هیچ راهی نداریم جز اینکه… اینکه دور

Gیکردم، به اندازه شما کنجکتتاو بتودم کته بقیته Yن راوی هم زمانی که اسناد تاریخی را زیر و رو م خب! م

Gههتتا این سخنرانی را در صفحات بعد دنبا[ کنم. ولی متاسفانه در اسناد، نه از صفحه بعد خبری بود و نه از د

Gدتر. صفحه بع

Gکترین سند هم Gیماند و کمترین و کوچ ولی مطمئن باشید که هیچ مطلبی از شمای خواننده مخفی نم

Gیشود. در جای خودش، تقدیم حضورتان م

یعنی چه در جای خودش؟

Gهاش Uیتش یعنی اجازه دهید که نویسنده، خط داستان را طبق روا[ منطقتی و براستاS تحقیقتات اولی

Gههای محدودی را که بعد\ا از میان اسناد به دست Eورده، متناسب با زمان و موقعیت داستان و نیاز ببرد و برگ

خواننده ارائه کند.

Wو[ Uادشتتادهی Gهای رستتیده بتتودیم بتته روزهتتای ا Gثهتتای حاشتتی –به لحاظ داستانی Uیش از ایتتن بح –

Gتهای Gهاش، که باعث تعجب و حیرت مردم شد. از جمله؛ ستتپردن مستتئولی دموقراضه و رفتارهای غیر منتظر

خطیر و مناصب عالی به افرادی که کمترین شایستگی و صلحیتی در Eن امور نداشتند. از این به بعتتد بتترای

Iه اعمتتا[ و رفتتتار و Gیکنتتد همتت Gهای از قلم نیافتند و تا Eنجا که تحقیقات تاریخی یتتاری م –اینکه هیچ نکت –

Gمبندی موضوعی. یعنتتی عملکتترد سرگذشت این Uادشاه متفاوت، برای خواننده ترسیم شود، ناگزیریم به تقسی

Gیاش را به لحاظ موضوع و محور، دسته بندی کنیم و با استخراج اصو[ و قواعتتد دموقراضه در دوران Uادشاه

۲۷ از اینجا به بعد ماجرا

Gتهایش را در ذیل اصل مربوطه بیاوریم، تا هم چیتتزی را Gهها و سیاس او در حکومت داری، هر قسمت از برنام

Gهگویی نشده باشیم. از قلم نینداخته باشم و هم دچاره Uراکند

Gهای Uیش ببریم تا از اصو[ و قواعد مربوط هم تخطی نکرده باشیم. GG نهایت، خط داستان را به گون در

و نکته Eخر اینکه: نویسنده، هیچ دخالتی در امر استخراج اصو[ دموقراضتتی یتتا دموکراستتی از اعمتتا[ و

Iه Eن به شکل Eبرومند و عوام Uسند، در استتناد تتتاریخی نداشتتته و رفتار و مانیفست حکومتی دموقراضه و ارائ

\ل میان اصتتو[ Gیشوند، ندارد. و اصو Wیتی هم در قبا[ ممالکی که بر اساS اصو[ دموقراضه اداره م هیچ مسئول

Gنها تفاوت بنیادین و ماهوی وجود دارد. ما برای اینکه داستتتانمان، ستتاختار مناستتبی Uیتتدا E مستخرجه ما و

Gهایم و هر بخش از سرگذشتتت او را ذیتتل یتتک کند، از رفتار و عملکرد دموقراضه، محورهایی را استخراج کرد

Gتها و اصو[ و قواعتتد حکومتتتی دموقراضتته را قسمت Eوردیم. در حالی که مورخین خائن یا ساده لوح، سیاس

Gهاند و در عمل، کمکی بلعوض بتته Gهاند و مورد تأیید قرار داد رنگ و لعاب و شکل و شمایل Eبرومندانه بخشید

Gهاند. Gتهای غربی و اروUایی برای ستم و تجاوز به حقوق مردم کرد حکوم

\ما اصول: و ا

Wوم: فصل س

همه گذشتـگان همه جور

�هاند فحش بود

Gهاند Iه گذشتتگان همه جور فحش بود ۳۱ هم

Gیترین تصمیمات دموقراضتته ایتتن بتتود کتته برادرانتتش را از Gهترین و جد Gمترین، گسترد یکی از اولین، مه

Gیترین متتأموریت چشم مردم بیندازد، کمترین Eبرو و حیثتی برایشان باقی نگذارد و به مردم بفهماند که اصتتل

او نجات مردم، از دست برادران بوده و هست.

Gنها در قتتالبروشنگراناو برای تفهیم هر چه بهتر مردم ناگزیر شد افرادی را با عنوان E تربیت کند تا

Gمهای Gههای Uیشین و ظلتتم و ستتت Gههای سWیار به مناطق مختلف سفر کنند و مردم را نسبت به فجایع دور گرو

برادران، Eگاه سازند.

Wرحتتم متتردم و تتتأثیر Gیتوانستتت نقتتش متتوثری در جلتتب تتتوجه و ت از Eنجا که هیات ظاهری این گروه م

Gزترین افراد بتترای ایتتن متتأموریت Gکترین و رقت برانگی Gفهایشان داشته باشند، Uادشاه دستور داد که مفلو حر

Iه اعضاء و جوارح و حواS، فقط Uایی برای راه رفتن و زبانی برای سخن انتخاب شوند؛ کسانی که از میان هم

گفتن داشته باشند.

Gیزدند، بتته چیتتزی Gیرفتنند و برای مردم حرف م برای مأموریت مورد نظر که افراد باید ایالت به ایالت م

بیش از این نیاز نبود. که البته یکی از همین دو شرط به تدریج حذف شد، و به Eن نیاز به داشتن Uا بود.

Gنهای اصتتلی و Gبهای ارابتته دار بتته میتتدا به این ترتیب که افراد مفلوک و زمینگیر، هر صبح، توسط استت

Gبها بته همتتن GیUرداختنتتد و شت Gیشدند و تا شب به سخنران و روشتنگری متردم م محل ترددمردم منتقل م

Gیشدند. ترتیب به اردوگاههای خود عودت داده م

Gهاند Iه گذشتتگان همه جور فحش بود ۳۲ هم

Gیتوانستتت بستتیار تاثیرگتتذار و Gتها به دلیل ترحم برانگیز بودن هیات ظتتاهری روشتتنگران، م این ماموری

موفقیت Eمیز باشد. بخصوص که این افراد، وضعیت رقت برانگیز و حتی نقض عضتتوهای متتادرزادی ختتود را،

Gیکردنتد. ولتی مشتکل ایتن گتروه روشتنگر، Gههای حاکمتان Uیشتین وانمتود م محصو[ ظلم و ستم و شکنج

Gیگری Wکتتد Gیسوادی و کم حافظه گیشان بود. عموم این افراد، به دلیل اینکه در گذشتتته، فقتتط بتته حرفتته ت ب

Gیگفتنتتد، برایشتتان دشتتوار اشتغا[ داشتند، خفظ کردن و به خاطر سپردن ناسزاهایی که باید به گذشتگان م

بود.

Gفهتتای گزارش بازرسان، حاکی از این بود که اغلب روشنگران، Uس از گفتن چند جملتته او[، بقیتته حر

Wکتتدی و درخواستت کمتتک از Wضتترع و ت Gیکنند به التماS و ت GیEورند و طبق عادت شروع م لزم را به خاطر نم

Gنها. و گاهی هم اشتباه\ا دعابه جان گذشتگان. E مردم و دعا و ثنا به جان

Gیهتتا و توقعتتات، بتته ستترانجام Wوله، به نحو شایستتته و مطتتابق Uیتتش بین Gتهای مح به این ترتیب، ماموری

Gیگردید. Wدر خاطر Uادشاه م Gیرسید و اسباب تک نم

ضعف و ناتوانی در انجام مأموریت، یک مشکل بود و گدایی و گرفتن Uو[ از مرد، مشکل دیگر.

Gیداد، دیگر دلیل نداشت که بتتا Gنها حقوق م E ادشاه، برای انجام همین مأموریت روشنگری بهU وقتی که

Gیدم تقاضای کمک کنند. خواری و خفت از م

Gیکردنتد، Gیگرفتند، نه انکتار م و جالب اینجاست که وقتی به خاطر این رفتارشان مورد بازخواست قرار م

Gیکنیم. Gیگفتند: ترک عادت سخت است ولی ما تلشمان را م نه دفاع. دست Eخر، اغلبشان م

Wولف به ایتتن نتتتیجه رستتیدند کتته کلیتته مطتتالب Wیان روشنگران، برای حل مشکل ا عاقبت، معلمان و مرب

گفتنی را در حداقل کلم خلصه کنند تا روشنگران توان به خاطر سپردن و انتقا[ Eن به دیگتتران را داشتتته

باشند.

Gیگردانتتن، تمتتام و برای حل مشکل دوم هم قرار شد؛ مامورانی هنگام شب، روشنگران را به اردوگاه بر م

Gبهایشان را بتکانند تا لاقتتل انگیتتزه متتالی بتترای تخلتتف اخلقیشتتان Gنها بگیرند و جی E تهایشان را ازG دریاف

نداشته باشند.

این راه حل، اگر چه روزهای او[، مفید و کارساز بود ولی به تدریج منجر به نتیجه معکوS شد و کار را

Gهای بود که این شیوه، برای کسب درEمد بیشتر بازرستتان Uدیتتد Gبتر کرد. دلیلش هم مسیر تاز از گذشته خرا

GیEورد. م

Iه خود بگذرند، به این فکر افتادنتتد کتته بتتا بخشتتدن روشنگران که دوست نداشتند از Uو[ زجمت کشید

Iه خود را حفظ کنند. و بازرسان هم از ایتتن منبتتع درEمتتد جدیتتد، قسمتی از Eن به بازرسان، بقیه درEمد روزان

استقبا[ کردند.

Iه معکوS؟ ولی چرا نتیج

به این دلیل که روشنگران گداصفت، ناچار بودند کتته تلش بیشتتتری کننتتد و درEمتتد بیشتتتری داشتتته

Gهاند Iه گذشتتگان همه جور فحش بود ۳۳ هم

Iه عایدی سابق خود برسد. باشند تا عایدیشان بعد از Uرداخت حق السکوت بازرسان، لاقل به انداز

Gشهتتایی حتتاکی توستتط بازرستتان، بتته Uادشتتاه Gبتر بود، ولتتی گزار این وضعیت، اگرچه از گذشته نامطلو

Gیکرد. Gیرسید، همگی از بهبود شرایط و وضعیت حکایت م م

Gیها در مرحلتته او[ بتته Gشها هم چنان نامطلوب بود، اگرچه حجتتم سستتخنران در مورد مشکل اولف گزار

Gشهتتای رستتیدهف Gمهای بعدی به یک چهارم و یک هستم تقلیل Uیدا کرده بتتود ولتتی در گزار نصف و در قد

Gیداد که روشنگران، همچنان در حفظ و انتقا[ ناسزاهای مورد نیاز، مشکل دارند. نشان م

دست اخر، این گروه هم مثل بقیه گروه هاف به دست شخص Uادشاه گشوده شد.

Iه Gفهای مورد نیاز، در یک جمله خلصه شود تا روشتتنگران بتتا همتت Iه حر راه حل Uادشاه این بود که؛ هم

کند ذهنی و عقب افتادگیشان بتوانند Eن را حفظ کنند.

وقتی که Eن یک جمله، توسط روشنگران، با Eن وضعیت اسقبار و رقت انگیز، بیان شود، مردم ختتود بتته

Gیتواننتتد Gیشوند که باعث و بانی این وضعیت رقت بار، هیتتچ کتتس جتتز Uادشتتاهان گذشتتته نم خود متوجه م

باشند.

Gیهای مورد نیاز باشد، این بود: Gاها و روشنگر Iه ناسز Iه هم Gیتوانست در برگیرند و Eن یک جمله که م

Gهاند. همه یگذشتگان همه جور فحش بود

Gیاطلع نماند و از Eنجا که هیچگتتونه ناگفته نماند که Uادشاه از زد و بند میان روشنگران و بازرسان نیز ب

Gهای را در دستتتگاه حکومتتتی ختتود بتتر Gهای را از Eنجا کته هیچگتتونه تخلتتف و سوءاستتتفاد تخلف و سوءاستفاد

G[های دریافتی روشنگران و بازرسان، تحویل خزانه شتتود و از Eن Uتتس، ارتبتتاط Iه Uو Gیتافت، دستور داد هم نم

مالی روشنگران با دستگاه حکومتی نیز تغییر کند، به این ترتیب که:

Gتهایشان نه تنها حقوقی دریافت نکنند که ملزم به گرفتن مجوز از Uادشاه روشنگران برای انجام ماموری

GیUردازند، روزانه نیمی از درEمد خود را تحویل خزانه نمایند. باشند و علوه بر Uولی که در ابتدا برای مجوز م

این تدبیر Uادشاه، نه تنها یک هزینه حکومتی را به درEمد تبدیل کرد که انگیتتزه تلش و فعتتالیت را در

روشنگران افزایش دادد.

» بتته همیتتنانتقال وظایف دولتی به بخش خصوصششیهیچ بعید نیست که ابتکار یا ابداع نظریه: «

مقطع از تاریخ برگردد. چرا که تاریخ تولد و حیات هیچ کتتدام از Eن طراحتتان و مبتکتتران و نظریتته Uتتردازان،

قطع\ا به قدمت تاریخ Uادشاهی دموقراضه نیست.

فصل چهارم

�یبیند، کسی که بیشتر م

�یدزدد بیشتر م

Gیدزدد Gیبیند، بیشتر م ۳۷ کسی که بیشتر م

Gمتر از دوره Uادشاهی دموقراضه یک Eدم نابینا و یک Gنهای قدیم حتی شاید قدی Gهاند که در زما –Eورد –

Eدم بینا با هم مشغو[ خوردن توت از یک ظرف بودند.

Gیگذاشت. Eدم نابینا هم ابتدا Gیداشت و به دهان م Gههای توت را بر م Eدم بینا، طبق معمو[، یکی یکی دان

Gتها اضافه کتترد و با همین روا[، مشغو[ خوردن توت شد، ولی Uس از چند لحظه، هم بر سرعت برداشتن تو

Gیوقفتته مشتتتش را از Gنها. یعنی از یکی یکی رسید به دو تا دو تا و سه تا سه تا، تا جایی کتته ب E هم به تعداد

Gیچپاند و مشت بعدی و بعدی… Gیکرد و در دهانش م توت Uر م

Gیکنی!؟ چرا این قدر هو[ Eدم بینا که حسابی از این رفتار، متعجب شده بود، فریاد زد: Eهای! چه کار م

Gیداری؟ Gیزنی؟ چرا مثل من یکی یکی و دانه دانه بر نم م

Gابینا در توجیه رفتارش چنین گفت: مرد ن

Wو[ با یکی یکی شروع کردم، ولی ناگهتتان بتته ذهنتتم رستتید: «متتن کتته خودت شاهد بودی که من هم ا

Gیبینم. از کجا معلوم رفیقم که تو باشی، دو تا- دو تا برنداری و من عقب بیفتم!» Uس دوتا دو تا برداشتتتم نم

ولی باز فکر کردم که از کجا معلوم… تارسید به مشت مشت.

GGن همان مسیری بود که دموقراضه در دوران Uادشاهی خود Uیش گرفت. … و ای

Gیگفت: او Uس از به دست گرفتن قدرت، همواره به دوستان محرم و نزدیک خود چنین م

�یبرنششد و نششه« �یخورند و م �یتوانستیم ببینیم و بفهمیم که برادران چقدر م ما، نه در گذشته م

اکنون امکان بررسی و ارزیابی مسائل گذشته را داریم.

Gیدزدد Gیبیند، بیشتر م ۳۸ کسی که بیشتر م

برای بررسی مسائل گذشته، یا باید خودمان چشم بینا داشته باشیم یا بتوانیم به افششراد بینششا

اعتماد کنیم. که این هر دو غیر ممکن است.

�یکنید که بدون قصد خیانت یا طمعz منفعت، دست نابینششایی هیچ بینایی را در تاریخ �یدا نم

را گرفته باشد.

�یتوانیم از اموال مردم بکششاهیم و بششر دارایششی خششود کاری که ما باید بکنیم این است که: تا م

بیفزاییم. در این حال، بیش از سه حالت، �یش روی ما نیست: یششا در امششر چپششاول از آنششان �یششش

�هایششم و از آنششان کششم �هایم، یعنی کششه بششه هششدف زد %ه آنان دزد �هایم که ناز شستمان. یا به انداز �د افتا

�هایم. در ایششن صششورت هششم بششاز �هایم و یا اینکه علیرغم جد و جهدمان، به �ای آنان نرسششید نیاورد

�هایم. »دلخوشیم که به قدر توان خود تلش کرد

البته تلش برای ما[ اندوزی بیشتر، یکی از نتایج این نگاه و تفکر Uادشاه بود. همچنان که Uیش از ایتتن

Gمتر Uادشاه، فهماندن این اصل مهم به مردم بود که: اشاره شد، هدف مه

»ندیدن هنر است، نه دیدن.«

و…

Gبهای Uادشاه بود. Gبها و انتسا و بهترین شیوه برای فهماندن این اصو[ به مردم، اعما[ و رفتار و انتخا

Gههای او[ رسیدن به قدرت و در دستت گرفتتتن حکتتومت، اصتلیترین ملک GGر همان هفت وقتی Uادشاه، د

انتخاب و انتساب زمامدارانش را نداشتن بینایی و دانش قرار داد، مردم باهوش و خردمند فهمیدنتتد کتته چتته

بلیی بر سرشان Eمده و چه سرنوشتی Uیش روی خودشان و کشورشان قرار گرفته. Uس هر کدام متناسب با

Gهای را در Uیش گرفته و سیاست خاصی را اتخاذ کردند. درک و تشخیص خود مسیر تاز

Gهای ترک دیار و خان و مان کردند و راهی ممالک دیگر شدند. عد

Gهای با جان و متتا[ Iه عزلت گزیدند. عد Gهای خود را از دیدرS و تیررS حکومت، کنار کشیدند و گوش عد

و هستی و Eبروی خود، وارد میدان شدند و بنایشان را بر این گذاشتند که تا حد امکان، Uادشتتاه و یتتارانش را

هوشیار و متنبه کنند و Eنان را به مسیر مستقیم و راه درست بکشانند.

Gبتر، رفتار کسانی بود که حاضر شدند برای حفتتظ یتتا بتته دستتت Gبتر و عجی و در این میان؛ از همه جال

Eوردن مقام و موقعیت در حکومت دموقراضه، به هرکاری دست بزنند و تن به هر خفت و حقارتی بدهند.

Gهای از این افراداظهار کردند که از ابتدا هم بینایی چندانی نداشتند و صتترف\ا بتترای نفتتوذ در دستتتگاه عد

Gهاند. Gیکرد Uادشاهی Uیشین، تظاهر به بینایی م

Gتهای Uیشین، کستتی Gهاند اما در حکوم Gیبرد Gهای دیگر ادعا کردند که: همیشه از داشتن بینایی رنج م عد

Gهاند که مسائلشان را با او در میان بگذارند. Gییافت را محرم و راز نگهدار نم

Gیداشت. Gتانگیز Uرده برم Iه اسنادی Uرداختند که برای اولین بار، از اسراری شگف Gهای دیگر به ارائ عد

Gیدزدد Gیبیند، بیشتر م ۳۹ کسی که بیشتر م

Gیداد که صاحبانشان در دوران حکومت Uادشاهان Uیشین، نه تنها نسبت به بینتتایی و این اسناد نشان م

Gهاند. از Gیداد Gهاند، که اقداماتی بیرونی، عملی و تشکیلتی را هم سامان م دانش و روشنایی، نفرتی درونی داشت

Gنهتتا E هاش شناسایی افراد بینا و از بیتتن بتتردن بینتتاییG جمله؛ تشکیل یک گروه مخفی و زیرزمینی که وظیف

Gهای از متتردم Gر شده و عمدت\ا استشهاد محلی و تاییتتد عتتد بوده است. اسناد این گروه که بعض\ا اعتراف افراد کو

Gیداد که در میان کارگزاران Uادشاهان گذشته، افتترادی در یتتک مقطتتع از زمتتان، بینتتایی کامتتل بود، نشان م

Gهاند. Gیبهره بود Gهاند و در زمانی دیگر از کمترین بینایی هم ب داشت

\ل Gهریزی دقیق و یک عملیتتات کتتام Gیکردند که بینایی زدایی این افراد، با یک برنام دارندگان سند ادعا م

Gیگرفته و طبیعت\ا به دلیل مسائل امنیتی، تا کنون Uوشیده و محرمانه مانده. Uیچیده به رهبری Eنان انجام م

Gهاند، این بود Uاسخ این گروه به این Uرسش که؛ چرا ابتدا در مورد بینایی زدایی از خود هیچ اقدامی نکرد

Gیشدند. Gتهای تاریخی خود نم که: در Eن صورت، موفق به انجام ماموری

Gه Gیکرد، ولی ادعایشان با مسامحه Uذیرفت \ل هیچ مطلبی را نفی یا اثبات نم اگر چه اسناد این گروه، مستق

شد و مناصب نسبت\ا بالیی در اختیارشان قرار گرفت.

Gنها؛ گروهی بودند که صرف\ا برای اظهار ارادت به Uادشاه، داوطلبانه از Iه ای Gزتر از هم Gتانگی Gبتر یا شگف جال

Gیکردند. Gیگذشتند و خود را کور م بینایی خود م

Gنها در ابتدا گروه نبودند. شروع این حرکت، شاید حداکثر با چهار - Uنج نفر شکل گرفت ولی به البته ای

Gه شتتد و شتکل و Gه روز بتتر تعدادشتتان افتزود Gمترین Eن، تشویق Uادشتتاه بتود، روز ب دلیل مختلف که شاید مه

Wشکل به خود گرفت. شمایل گروه و ت

Wولیه، خودشان را به Uادشاه رستتاندند و اظهتتار GGه همان چهار-Uنج داوطلب ا شروع ماجرا به این نحو بود ک

Gیحدشان نسبت به Uادشاه Eرزو دارند کتته چشمشتتان را بتته Uادشتتاه اهتتدا داشتند که به دلیل عشق و علقه ب

Gهاند که چشم خودشان را کتتور کننتتد تتتا در ظتتاهر Wمم شد کنند و چون چنین چیزی امکان عملی ندارد، مص

Gهباشند. چیزی بیشتر از Uادشاه نداشت

Gنها از این Uیشنهاد، به واقع، خدمت یا اظهتتار E یت باطنی و انگیزه واقعیW Gنتر است که ن البته از روز روش

Gنها به این نتیجه رسیده بودند که در دوران حکتتومت دموقراضتته، تنهتتا در صتتورتی E .ادشاه نبودU محبت به

Gیتوانند به ما[ و منا[ و مقام و منصب برسند یا لاقل معیشت نستتبت\ا ختتوبی داشتتته باشتتند کتته همرنتتگ م

Uادشاه شوند.

Gیشدند، طبعتت\ا از Gیزدایی مطلع م خانواده و دوستان نزدیک این افراد، وقتی از تصمیمشان مبنی بر بینای

Gنها را از کور شدن عمدی و اختیاری و همیشگی به دستتت E یکردند وG سر دلسوزی با این تصمیم مخالفت م

Gیداشتند. خود بر حذر م

Gیداد کتته Gنها به افراد نزدیک، نشان م E نها برای انجام این کار، یا توضیحات خصوصیG E هI توجیه محرمان

Gیکنند، نه فداکاری و از ختتود گذشتتتگی در در کوری عمدی و اختیاری، عمدت\ا به منافع و مصالح خود فکر م

Gیدزدد Gیبیند، بیشتر م ۴۰ کسی که بیشتر م

مقابل Uادشاه.

Gفهتتایی از ایتتن دستتت Gنها یا استدللشان در قبا[ مخالفت نزدیکان، حر E یت باطنی و توجیه محرمانهW ن

بود:

Gیشود» Gیشود خوابید ولی با شکم گرسنه نم Gبها بدون چشم م «ش

یا:

Gیدهم که در ازاء نابود کتتردن بینتتایی، نتتانی بتته Iه نان درEوردن نیست؟ به شما قو[ م «مگر چشم وسیل

دست بیاید که از Eن، روغن بچکد»

یا:

Gیفروشیم» Gیکنیم، اگر خوب خرید م «هنوز که اتفاقی نیفتاده. ما او[، Uیشنهادش را به شاه م

یا:

Gیدهیم که جانمان را در ببریم» «Uادشاه چشم دیدن افراد بینا را ندارد. ما چشممان را م

Iه ماجرا بود ولی Eنچه نزد Uادشاه مطرح شد؛ اظهار ارادت و عشتتق و اخلص Gنها طبع\ا اسرار Uشت Uرد ای

بود و Uادشاه چنان تحت تأثیر این محبت و وفاداری و ازخودگذشتگی قرار گرفت که حتی Uیش خودش هم

Gیتواند داشته باشد! فکر نکرد که از بین رفتن بینایی دیگران، چه تاثیر یا منفعتی به حا[ او م

Gنهتتا تشتتکر کتترد و علوه بتتر E غتتوش فشتترد، صتتمیمانه از لطتتف و مهربتتانیE نتتان را درE بلکه به گرمی

Gمها و مناصب بلندی را هم برای بعد از عملیات بینایی زداییشان در نظر گرفت و قو[ و Gشهای کلن، مقا Uادا

Gنها داد. E هاش را بهG وعد

Gههتتای برجستتته عشتتق و Gیهایش از این افتتراد بتته عنتتوان نمون Iه سخنران از فردای Eن روز، Uادشاه در هم

Gنها اهدا کرد. E ادشاه و میهن نام برد و در مراسم عمومی، نشانهای افتخاری هم بهU فداکاری نسبت به

Gههای عشق و فداکاری، حتی در محافل خصوصی و محرمانه Iه این قضایا باعث شد که این نمون و مجموع

G[هایی را کتته در Gههای اولیه و واقعی خود نزنند. و خودشان هتتم استتتدل و خانوادگی هم دیگر حرفی از انگیز

Gیکردند، فراموش کنند. و از Eن مهمتر سبب شد که دیگران Gکتر ارائه م قبا[ مخالفت خانواده و دوستان نزدی

هم به انجام چنین کاری تشویق و ترغیب شوند و برای انجتتام ایتتن فتداکاری و استتتفاده از نتایتتج Eن، ستتر و

Gیهای Uادشاه و روشنگرانش و تمامی تبلیغات دست بشکنند و از یکدیگر سبقت بگیرند. بخصوص که سخنران

Gیزدند که: موجود در سطح مملکت، به این باور دامن م

» بینایی نه تنها مزیتی بر کوری ندارد، که برای صاحبش حاصلی جششز مصششیبت و فلکششت و

�یآورد » هلکت به ارمغان نم

Gیکردند: Gههایی از این دست، چشم مردم را Uرم Gرها و دیوار نوشت و شعا

�یدزدد « �یبیند، بیشتر م » هر که بهتر م

و

Gیدزدد Gیبیند، بیشتر م ۴۱ کسی که بیشتر م

» رستگاری در ندیدن است «

و

» هر که چشم دارد، شعور ندارد و هرکه شعور دارد چشم ندارد «

و

» دانش، فلکت است و بینایی، هلکت «

Gمداران و دانشتتمندان و Iه رفتار تحقیرEمیز حکومت نسبت به چشتت ترویج این فرهنگ از یک سو و مشاهد

اعزاز و اکرام کوران و جاهلن از سوی دیگر، سبب شد که مردم، Eرام Eرام کوری را به بینتتایی و جهتتل را بتته

Wفت و حقارت شوند و به گوشه عزلت و انزوا Uناه ببرنتتد. دانش ترجیح دهند. سبب شد که دانشمندان دچار خ

سبب شد که مردم، از علم و عالم بگریزند. سبب شد که مردم، داشتن چشتتم را استتباب حقتتارت بداننتتد و….

Wزت و بنشتتینند و تقتتدیر و سرنوشتت متتردم و سبب شد که کوران نادان و جاهلن نابینا بر مسند قدرت و عتت

مملکت را در دست بگیرند.

و… این هم گفتنی است که از Eن Uس، مراسم اعطای چشم و اهدای نشان افتخار به صورت یک سنت و

Gیکردند و در نوبت Yن اعطای چشم، ثبت نام م Yن روزافزو مراسم Eئینی مستمر درEمد. به این ترتیب که داوطلبا

Gنها در میدان اصلی شتتهر، حاضتتر شتتوند و در E ادشاه، تعداد معینی ازU یماندند تا هر هفته به تناسب وقتG م

–حضور Uادشاه مایع کورکننده را که تولید Eن به حد وفور رسیده بود- در چشم خود بچکاننتتد و از شتتخص

Uادشاه، نشان افتخار بگیرند.

فصل Uنجم

پادشاه بچه محل

خداست

U ۴۵ادشاه بچه محل خداست

Gیهای ناشی از حکومت این است که Eدم تحمل دیدن یکی از تبعات سلطنت، یا عوارض قدرت، یا بیمار

Gرتر، خود خدا Gیدهد. حتی اگر این قدرت مافوق یا مقام ب Gلتر از خودش را از دست م قدرت مافوق یا موجود با

باشد.

Gنتر، تجربه نشان داده است که وقتی کسی بر اریکه قدرت یا تخت سلطنت به عبارت دیگر یا کمی روش

Gتطلبی است. یعنی قانع نمانتتدن بته Eنچتته در اختیتتار Gیرود، تمامی Gیای که به سراغش م نشست، اولین بیمار

دارد و تلش برای تصرف Eنچه در اختیار ندارد و گشودن جبهه عداوت یا باب معامله با قدرتی که در ستتطح

Gلتر از او وجود دارد. او یا با

Gیشود و بسته به اینکه Uادشاه چقتدر Gلتر خدا باشد، ماجرا به کلی متفاوت م Gرتر و با حال اگر این قدرت ب

Gتتر. عقل و شعورداشته باشد، متفاو

Gیکنتتد Gیبهره باشد مثل فرعون- خودش ادعای خدایی م –اگر این Uادشاه از کمترین عقل و شعور هم ب

Xکری خواندن و Gهاش شروع به رقابت و Gیزند و با ذهن ابلهان Gیهمتا، یک دکان دونبش م Iه خدای ب و مقابل مغاز

Gیگیتترد و او را بته دریتا Iه متو°قت مهلتت، دمتش را م Gیکند و خدا هم Uس از یتک دور خط و نشان کشیدن م

GیEنکه Eب از Eب تکان بخورد. Gیاندازد، ب م

Gیکنتتد اگر عقل درست و درمانی داشته باشد، خودش در مقابل قدرت لیزا[ خداوند، خضوع و تعظیم م

Gیکشاند. و مردم را هم به تبع خود به معرفت و بندگی و عبودیت م

Gیکند: Gامدارانه داشته باشد، یکی از این دو مسیر را انتخاب م Gسگرایانه و دنی و اگر عقلی نف

U ۴۶ادشاه بچه محل خداست

Gتستتاز راراه اول: Gیتراشتتد و Eن ختتدایان دس برای مردم، خدایانی از جنتتس ستتنگ و چتتوب و غیتتره م

Gیشود. که البته این شتتیوه، تتتا حتتدود Gیزند و خودش هم متوWلی و سرUرست Eنان م Iه خدای واحد جا م نمایند

Gخنما شده و به اندازه گذشته، کارEیی ندارد. زیادی کهنه و ن

Gیزند. راه دوم: Gمالختیار خدا و واسطه میان خدا و مردم جا م Uادشاه، خود را نماینده تا

این سیاست از چند مزیت برخوردار است:

Gیکند. ۱ Gیافتد و خودش را ضایع نم - Uادشاه به طور مستقیم با خدا در نم

Gیدهد. ۲ - به قدرت مادی و زمینی خود، رنگ معنوی و Eسمانی م

Gیکند. ۳ - نیاز معنوی مردم را مدیریت م

- برای مردمی که عقلشان در چشمشان است، به تدریج خدای حقیقی را کمرنگ و نماینده ملموS و۴

Gیکند. محسوS او یعنی خودش را تا حد جایگزین، Uررنگ م

Gیکنتتد و۵ Gههای محرمانه مردم را خودش بتتاز م - صندوق انتقادات و شکایات مردم در Uیشگاه خدا و نام

Gییابد. Iه اسرار و زوایای Uنهانی مردم، Eگاهی و تسلط م به هم

Gیستتازند۶ Gهسازی استادند، به تدریج، برای Uادشاه، جایگاهی م U]Gردازی و خراف - از Eنجا که مردم در خیا

GیUردازند که خود Uادشاه و عواملش عمر\ا به ایتتن درجتته از خلقیتتت دستتت Uیتتدا Gتهایی م Gهها و کرام و افسان

Gیکنند. نم

با این توصیفات، طبیعی است کتته Uادشتتاه، راه دوم را انتختتاب کنتتد و بتته تأستتیس و راه انتتدازی دفتتتر

نمایندگی خدا روی زمین بپردازد.

بعد از اWتخاذ این تصمیم و تأسیس این نمایندگی توسط Uادشاه، اصلیترین Uیام روشنگران این شد که:

» هر کسی حرفی با خدا دارد، به �ادشاه بگوید. «

ولی، ماجرا به همین نقطه ختم نشد. طعم شیرین نمایندگی خدا Eنقدر به ذائقه Uادشاه دلپذیر Eمد کتته

Gهای Gمهای تتتاز Gرها و Uیا در مرحله نمایندگی متوقف نشد و با شتاب به سمت جایگاه الوهیت Uیش رفت و شعا

جایگزین Uیام اولیه شد، شعارهایی از قبیل:

�ادشاه، یعنی خدای روی زمین. •

اطاعت از �ادشاه، اطاعت از خداست. •

۱فرمان خدا و �ادشاه یکی است.•

تعظیم در مقابل �ادشاه، تعظیم در برابر خداست.•

Gرها، تثبیت این باور در وجود مردم بود که Uادشاه مستتتقیم\ا از Gمترین هدف Uادشاه، از ترویج این شعا مه

Gیکنتتد. هتتر چتته Gیکند به دستور ختتدا م Gیگوید، هر چه م Gیگوید از قو[ خدا م Gیگیرد، هر چه م خدا فرمان م

Yت- مدرن و ادبی همین شعار است.۱ Yن -ببخشید، قرائ شعار: «چه فرمان یزدان چه فرمان شاه»، ورژ

U ۴۷ادشاه بچه محل خداست

Iه امتتور، Gیکنتتد و… در همتت Xکشد یا محبوS م Gی Gینشاند، هر که را م Gیدارد یا م Gیستاند، هر که بر م Gیدهد یا م م

Gیکند. دستور خدا را اجرا م

Gیتوانست برای Uادشاه داشته باشد، این بود که: Yر مردم م بیشترین منافعی که این باو

Nل: Iه خدا بگذارد و ختتود را بتته بهتتایاو مسئولیت همه اعما[ و رفتارش را از دوش خود بردارد و به عهد

تهمت به خداوند تطهیر کند.

در مردمان ساده لوح، تمکین و اطاعت Uدید بیاورد. ثانیNا:

Wدیت با خدا از میان بردارد. ثالثNا: افراد معترض و ناراضی و مخالف را با محمل و بهانه ض

Iه روشنگران این شد که تمامی اعما[ و رفتتتار و گفتتتار Uادشتتاه را بتته ختتدا Gهترین وظیف از Eن Uس، عمد

Wزت یافته استتت. اگتتر Wزت ببخشد، در نزد خدا ع نسبت دهند و به مردم تفهیم کنند که اگر Uادشاه به کسی ع

Xکشتن او را مقدر کرده است. اگر Uادشاه به کسی بذ[ و بخشش کند، خدا روزی Xکشد، خدا Uادشاه، کسی را ب

او را زیاد کرده و…

Iه چندانی هم با خدا ندارد. و بالخره، Uادشاه اگر خود خدا نباشد، فاصل

فصل ششم

دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی

۵۱ دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی

Gههایی از تواضع و فروتنتتی Gیهای دموقراضه، تنها جایی که رگ Gوها و سخنران Gثها و گفتگ Iه بح در میان هم

Gیشود. Gیخورد، جایی است که مسأله دزدی مطرح م به چشم م

Iه شما در این امر استادید و من Gرترین جمله Uادشاه در چنین مجامع و محافلی این است که: «هم مشهو

Gیدهم.» مقابل شما درU Sس م

Gیشود کتته Gیاش در مقابل زیردستان، سبب م این گونه تشویق و اکرام Uادشاه و بخصوص تواضع و فروتن

Gنها وظایفشان را با دلگرمی و احساS مسئولیت بیشتری انجام دهنتتد و اگتر هتتم اصتو[ و قواعتتد تتتازه یتا E

Gنها را با فروتنی، در اختیار Uادشاه بگذارند. E ،هتری را کشف کردندG Gشهای Uیچید رو

G[ها و Gیها و چپاو Gیترین شعار دموقراضه، هنگام رسیدن به Uادشاهی، افشای دزد Gمترین و محور Wما مه و ا

Gنها و مخالفت با هر گونه تخلف مالی و مادی بود. E هI Gههای برادران و به تبع Eن، محکوم کردن هم Gءاستفاد سو

GیEورد، ایتن بتود کته Gنها در مردم Uدید م Gتها و محکوم کرد Gرها و مخالف Gیترین توقعی که این شعا طبیع

Gکترین تخلفتتی را در میتتان گتتروه و Wرا باشتتد کته کتوچ دموقراضه نه تنها، خود از کمترین تخلتتف متتالی، متتب

Gدترین وجه ممکن برخورد کند. وابستگان و نزدیکانش برنتابد و با Eنان به شدی

از سوی دیگر، امکانات مالی و مادی حکومت، چیزی نبود که دموقراضه بتوانتتد بتته ستتادگی از کنتتار Eن

Gمتریتتن اهتتداف Uادشتتاهان Gهتر؛ یکی از مه Gعبینان Gقتر و واق Gیتفاوت بماند. به عبارت دقی بگذرد یا نسبت به Eن ب

Uیشین و از جمله دموقراضه برای در دست گرفتن حکومت، رسیدن به ما[ و منا[ و بستتتن بتتار بتتود و اگتتر

Gیداد، به این دلیل بود که Eنان در زمان حکومت دموقراضه در مذمت دزدی و محکومیت برادران داد سخن م

۵۲ دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی

Gکترین امکتتان هتتم خود، تمام منابع مالی و مادی مملکت را در اختیار خود گرفته و او را از کمترین و کتتوچ

محروم ساخته بودند.

Gیبایست لاقل برای طرفداران خود توضتتیح و تتوجیهی Uیتدا کنتد کته چتترا همته به هر حا[، Uادشاه م

Gیکترده، بترای ختود، مجتاز Gیشمرده و محکومشان م Gتهای Uیش از خود، خلف م کارهایی را که برای حکوم

Gنها ندارد. E یشمرد و هیچ ابایی از انجامG م

Gیهای نستتبت\ا محرمتتانه Uادشتتاه Eمتتده و از استتناد خوشبختانه این توضیح یا توجیه در یکتتی از ستتخنران

Gدها به دست نویسنده افتاده. محرمانه سر در Eورده و یکی از اسناد معدودی است که بع

Gیشود: برای رعایت امانت هم که شده، چند سطر موجود از سخنرانی Uادشاه عین\ا نقل م

�تهای �یشین، این بود که اموال مردم را در جهت اهداف �لید خششود خششرج «… گناه حکوم

�یکنیم، بلکششه در جهششت �یکردند. در حالی که ما این اموال را در جهت اهداف �لید آنان خرج نم م

�یکنیم. و هر کس که از کمترین میششزان عقششل و شششعور برخششوردار اهداف ارجمند خودمان خرج م

�نها ببیند. �یتواند تفاوت زمین تا آسمان را میان ما و آ باشد، م

�یگفتیم: «دزدی کار زشتی است» اما اکنششون بششه Nل سر حرف خودمان هستیم که م �س ما کام

�یکنیششم و \دت وضوح، مغفول مانششده بششود، تصششریح م Nل طبیعی که تا به حال از ش یک استثنای کام

�یدهیم: جمله تاریخی خود را به این ترتیب تکامل م

«دزدی کار زشتی است مگر برای اهداف متعالی.»

�یکنیششم، در به عبارت دیگر، وقتی ما �ول مردم را صرف تحکیم و تقویت حکومت خودمان م

�رشنا و سپاسگزار ما خواهند بود. یعنششی بششه �هایم. و مردم یقینNا قد حقیقت به مردم خدمت کرد

�قتری داشته باشیم، نباید اسم دزدی روی ایششن کششار بگششذاریم. و اگششر واقع اگر بخواهیم نگاه دقی

�تهای �یشین، این کار را به این اسم، صششدا �یگذاریم صرفNا به این دلیل است که مردم در حکوم م

�هاند. �یکرد م

البته عنوان و موضوع جلسه امروز ما، در آداب دزدی بوده و هسششت، ولششی حضششور برخششی از

�قتر؛ یابو در جلسه سبب شد که من بیان ایششن مقششدمات را دوستان نسبتNا خنگ یا به عبارت دقی

�هگیری از �عبنششدی و نششتیج \ما در مورد آداب دزدی، لزم است اول یک جم ضروری شمارش کنم. و ا

مطالب داشته باشم که رشته سخن از دستم خارج نشود و بعد اگر لزم شد، توضیحات بیشششتری

بدهم.

�یگیریم که: �س ما از آنچه قرار است بگوییم؛ نتیجه م

- اولین اصل در دزدی، خونسردی و اعتماد به نفس است. هیچ انسانی به مقام والی سرقت۱

��ا همان خونسردی و آرامشششی کششه �یکند مگر اینکه مال دیگران را مال خود بداند و ب دست �یدا نم

۵۳ دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی

%ه خود منتقل کند. �یکند، اموال دیگران را به توبر مال خود را جا به جا م

%ه مردم بیدار و هشیارند. آن۲ - بهترین زمان برای دزدی، روز روشن است. یعنی زمانی که هم

�یکند، انسانی ذلیل و زبون و خاک بششر سششر کسی که شبانه و دور از چشم مردم، اقدام به دزدی م

است.

�های در دور دست اشاره کنید و فریششاد بزنیششد: دزد!۳ - همیشه قبل از شروع عملیات، به نقط

دزد! و وقتی توجه همگان به آن سمت جلب شد، شما با آرامش به کارتان برسید.

- رعایت عدالت و انصاف در دزدی، اصلی خدشه نا�ذیر است. آن کس که در امر دزدی قابل۴

اعتماد نباشد، در هیچ امر دیگری هم قابل اعتماد نیست. آن کسی که بخشی از درآمد دزدی را از

�یگذارد، یا آن کس که شریک و مقششام بالدسششت �یاش م �یکند و در جیب نامرئ همکارانش �نهان م

�یکند و در �یگذارد، در حقیقت خودش زیان م �یها نم �یها و فرورفتگ %ه درآمدگ خود را در جریان هم

�یخورد. �یماند و سرما م �یکله م عملیات بعدی سرش ب

�س تقسیم عادلنه ثروت در دزدی، رمز بقای…

ادامه جمله و طبع\ا ادامه سخنرانی Uادشاه، قاعدت\ا باید در صفحات بعدی اسناد باشد که متاستتفانه هیتتچ

Wد و نشانی از Eن در دست نیست. ر

فصل هفتم

ویرانی مقدمه آبادانی

است

Iه Eبادانی است ۵۷ ویرانی مقدم

Gیتتتوان گفتتت: یتتک روز کتته Uادشتتاه مشتتغو[ اگر کسی بپرسد که ماجرا از کجا شروع شده، در جواب م

بررسی و بازدید از مناطق جنگلی بود (Uادشاه دوست داشت که برگردش و تفریح و سیاستتت، نتتام بررستتی و

\ل اتفاقی میان او و راهنمایش فاصله افتاد. بازدید بگذارید) در یک زمان بسیار کوتاه، به طور کام

-چگونه؟

Wدت توجه به مسیر عبور –-به این ترتیب که راهنما و محافظ ویژه Uادشاه که عصاوش نام داشت از ش –

Uادشاه، متوجه وجود یک شاخه خشکیده، Uیش رویش نشد و اصابت شاخه بتته ستتر و چشتتم او بتتاعث بتتروز

جراحت نسبتñا عمیق در ناحیه صورت و اطراف چشم او گردید.

Gهای رها کرد تا Gیکرد - لحظ GGز رها نم Gیاختیار دست Uادشاه را که هرگ \ل غیر ارادی و ب –او به طور کام –

سر و چشم و صورتش را معاینه کند.

Uادشاه از این حرکت و از فریاد و Eخ و وای عصاوش قاعدت\ا متوجه وقوع حادثه شده بود، به جای اینکتته

Gیکمترین توقف و مکثی به راه خود ادامه داد. غافتتل از اینکتته بایستد و فکری برای مداوای محافظش بکند، ب

Gیگرفت. چنان که همیتتن اتفتتاق هتتم رخ داد. Uیش و بیش از محافظ، خود او در معرض خطر و Eسیب قرار م

یعنی Uادشاه هنوز چند قدم برنداشته و فاصله نگرفته Uایش به ریشه یک درخت که از خاک بیرون زده بتتود

اصابت کرد و تعادلش را از دست داد.

Uادشاه برای اینکه با صورت به زمین نخورد و Eسیب زیادی نبیند، دو دستش را به سمت زمیتتن حایتتل

Gیتواند Eسیب بیشتری به او وارد کند. کرد، غافل از اینکه تنه درختی در یک قدمی م

Iه Eبادانی است ۵۸ ویرانی مقدم

Iه درختتت کوبیتتده شتتد و شتتکاف Wدت بتته تنتت Gیاش با شتت Uیش از Eنکه دست Uادشاه به زمین برسد Uیشان

برداشت و خون تمام سر و صورتش را گرفت.

بقیه محافظان و همراهان Uادشان بلفاصتله سررستتیدند و او را از Eن وضتعیت نجتات دادنتد و مشتتغو[

مداوای جراحتش شدند.

Uادشاه بلفاصله بعد از وقوع این حادثه فرمان عجیبی صادر کرد.

فرمان این بود:

همه جا باید مسطح بشود، از این �س هیچ مانعی قابل گذشت نیست.

جراحت و Eسیب Uادشاه در زمان نسبت\ا کوتاه التیام یافت اما فرمانش برای همیشه بتاقی مانتد و تبعتات

جبران ناUذیر به بار Eورد.

Gتهتتا را از ریشتته درEورنتتد و درگتتام ماموران حکومت به عنوان اولین قدم در امتثا[ فرمان Uادشتتاه درخ

Gهها کردند. Gهها و خان بعدی شروع به تخریب دیوار

Uس از Eن نوبت به مزارع گندم و جو رسید که اگر چه ارتفاع زیادی نداشتند ولی به هر حتتا[ از ستتطح

Gدتر بودند. زمین بلن

از Eنجا که Eسیب و صدمه به Uادشاه توسط یک درخت صورت گرفته بود، درختان دشتتمن شتتماره یتتک

Gیشد. هر چیتزی کته کمتترین ارتفتاع یتا قلمداد شدند. اما عداوت و دشمنی با Uادشاه به درختان محدود نم

Gیشود و هیچ بعید نبود کتته اختلف سطحی نسبت به زمین داشت بالقوه دشمن Uادشاه و مملکت محسوب م

در زمان مقتضی باعث و بانی سرنگونی Uادشاه بشود.

Gیتوانتد البته همچنان که در ابتدای فصل اشاره شد این حادثه - یعنی تصادف Uادشاه با درخت - فقط م

به عنوان بهانه صدور فرمان Uادشاه یا زمان Eغاز تخریب و ویرانی توستتط Uادشتتاه تلقتتی شتتود و هیتتچ اعتبتتار

Gیتواند مبنای GشUا افتاده نم Gهای به Eن اندازه کوچک و Uی Gیتواند که حادث دیگری ندارد. وگرنه هر Eدم عاقلی م

Gتساز قرار بگیرد. Wد مهم و مداوم و سرنوش دستور فرمانی بدین ح

Gفترش این است که: Gحتر و شفا بله، بیان صری

Uادشاه از قبل تصمیمی چنین سترگ را در سرداشته و از این حادثه به عنوان بهانه و محمتتل استتتفاده

کرده.

GیEید و Eن عکس العمل مردم در قبا[ چنیتتن رفتتتار غیتتر در اینجا طبیعات\ا یک سؤا[ بسیار مهم Uدید م

Gهای است. منتظر

چطور ممکن است که ماموارن حکومت دست به تخریبی چنین گسترده و فراگیر بزنند ومردم کمترین

اعتراض و عکس العملی از خود بروز ندهند؟

Uاسخ این است که:

Nل: Gمتریتتن اصتتل Uادشتتاه یعنتتی «او GیEید کتته اولیتتن و مه مردم عادت این سوا[ برای کسانی Uیش م

Iه Eبادانی است ۵۹ ویرانی مقدم

�یکنند Gهاند. م » را باور نکرد

Gنها از بستتتگانثانیNا: E .هاندG Gههای جدا بافته نیستند و از سرزمین دیگری نیامد ماموران حکومت که تافت

Gیکنند. Gههای یکدیگر را خراب م Gماند که خان Gماند و در عمل، این مرد و وابستگان همین مرد

Gمتر است این است که در حکومت دموقراضه هیچ کاری بدون تبلیتتغو ثالثNا: \ل و ثانی\ا خیلی مه که از او

Gیرسند که بهترین تصتتمیم در هتتر زمتتان، Gیگیرد و عموم مردم و مردم عوام، به این باور م و توجیه صورت نم

Gیکند. Gیگیرد و بهترین کار کاری است که دموقراضه م تصمیمی است که دموقراضه م

Gیشود به تدریج تبدیل به اصولی مبرهن و مستتلم Gمهایی که ابتدا توسط روشنگران مطرح م Gرها و Uیا شعا

Gیگردید. Gیکرد متهم به حماقت و جهالت و عداوت م Gنها مخالف م E گردید. به نحوی که اگر کسی با

شعارهایی مثل:

�یسازد « �یکند، بهتر م » هر کس بیشتر خراب م

یا

» کسی توان ساخت دارد که جرأت خراب کردن داشته باشد «

Gجتر اینکه: Gزتر و رای و از همه موج

%ه آبادانی است « » ویرانی، مقدم

Uس قصد و غرض شاه این نبود که همه چیز را خراب کند و به حا[ خود بگتتذارد. او در ختتراب کتتردن

Gیتوانستتت بتته طتتور جدیتتد و نیت ساخت داشت و در ویرانی قصد Eبادانی. ولی سازندگی و Eبادگری زمتتانی م

رسمی شروع شود که کار ویرانگری به نحوه احسن به سرانجام رسیده و همه جا با خاک یکسان شده باشد.

Gهای برای رای دادن بتته Gیکرد و اینکه مردم انگیزه و بهان Iه بعد فکر م شاید هم دموقراضه به انتخابات دور

او داشته باشند.

Gیخوابیدنتتد و بیتتدار Gیکردنتتد و م به هر حا[ مردم از اینکه شتتب و روز در هتتوای Eزاد، کتتار و زنتتدگی م

Gههتتای شتتبیه قفتتس، خلص شتتده بودنتتد، Gیشوند، راضی و خرسند بودند، از اینکه به لطتتف Uادشتتاه از خان م

احساS رهایی و شادمانی داشتند و از اینکه مثل گذشته، ناگزیر بتته کشتتت و کتتار و تحمتتل رنتتج و زحمتتت

Gیکشیدند و حتی حمل و نقل Eن تتتا Uشتتت در نبودند و ممالک همجوار، بار تلش و زحمت Eنان را بردوش م

Gلهتتا و Gیکردند و در ازاء Eن همتته رنتتج و زحمتتت، فقتتط بتته گرفتتتن چنتتد تکتته از ط منازلشان را هم تقبل م

Gیگنجیدند. Gیداند، در Uوست خود نم Gیمصرف و بلاستفاده و خاک خورده، رضایت م جواهرات ب

Gیکردند. Gتها را از صدقه سر او داشتند، دعا م … و به جان Uادشاه، که همه این نعم

فصل هشتم

بینوایان برای گرم شدن

به زغال بیشتری محتاجند

۶۳ بینوایان برای گرم شدن به زغا[ بیشتری محتاجند

Iه دیگری در تاریخ، هنرمنتدان و صتنعتگرانی بودنتد کته بتا چتوب و Iه دموقراضه هم مثل هر دور در دور

Gیداد یتتا جنبتته Gیساختند که یا ارزش هنری داشت و روح و جتتان متتردم را جل م سنگ و سفا[، چیزهایی م

Gیگوید: من بعضی از این Eثتتار Gیشد. نویسنده م کاربردی داشت که ابزار دست یا وسایل مورد استفاده مردم م

Gرشناسان Eثار باستانی، قدمت چنتتد Gهام. Eثاری که اگر کا هنری یا کاربردی را با چشم خودم در موزه مصر دید

Iه بتته Eن دوری، چنتتان Gیتواند بپذیرد کتته در گذشتتت Gهشان را با قسم و Eیه اثبات نکنند، هیچ جور نم هزار سال

هنرمندان زبده و توانمندی بوده باشند.

البته طبیعی است که Eثار سنگی و سفالی و فلزی و مفرغی به دلیل دوام و مقاومت و Uایتتداری بیشتتتر،

Iه Eثار هنری که از متتواد و مصتتالح Gهها را به عهده گرفته باشند. به نمایندگی از هم –مسئولیت حضور در موز

Gهاند. Gیشد –دیگری از قبیل چوب و حصیر و… ساخته م

و اما غرض نویسنده از چیدن این مقدمات، رسیدن به این مرحله از داستان است که:

Gیکردنتتد، در دوره Uادشاهی دموقراضه و Uیش از Eن، هنرمندانی که در خلق Eثارشان از چوب، استفاده م

Gیرفتند که هم مواد و ابزار کار خود را از طبیعت وام Gهخشک م طبیعت\ا به سراغ درختان مشرف به موت یا نیم

بگیرند و هم Eسیبی به جنگل و درختان نرسانند.

این هنرمندان، وقتی در طرح هموارسازی زمین، با قطع درختان سالم و زنده و شاداب، متتواجه شتتدند،

Gیوقفه شروع کردند بتته Gهروزی و ب Gنکه لاقل از نابودی کامل Eنان جلوگیری کرده باشند، با تلش شبان برای ای

Iه تتتوان Gیتر و تازه به Eثار هنری، تا لاقل بخش بیشتری از طتتبیعت را بتته انتتداز Gبها تبدیل هر چه بیشتر چو

۶۴ بینوایان برای گرم شدن به زغا[ بیشتری محتاجند

Wدت بخشتتید، دستتتور Wدت و حتت خود ماندگار کرده باشند. و Eنچه این تلش خستگی ناUتتذیر هنرمنتتدان را شتت

غیرمنتظره Uادشاه بود مبنی بر تبدیل همه درختان قطع شده به زغا[.

Gرها بر اساS دستور تاریخی Uادشاه برداشته شده بتتود و هتتر اختلف Gفها و دیوا Iه سق در شرایطی که هم

سطحی بر زمین، از میان رفته بود، طبیعی بود که مردم با شروع سرما، دچار مشکل شوند و نیازمند وستتایل

Gمکننده باشند. و مواد گر

Iه Uادشاه به داد مردم رسید و معضل ستترمای زمستتتان را در این مقطع هم باز طرح مدبرانه و هوشمندان

به بهترین نحو حل کرد.

Gهریزی و سازماندهی دقیق، تمام درختان قطع شده را تبدیل به زغتتا[ Uادشاه دستور داد که با یک برنام

Gبشده، در اختیار مردم قرار دهند. G[ها را بر اساS یک برنامه دقیق و حسا کنند و زغا

با شعار بنیادین و سیاست کلی و عمومی Uادشاه، طبیعتتت\ا فقتترا و معلتتولین و محرومیتتن، بایتتد از زغتتا[

Iه کسانی که وضع اقتصادی بهتری داشتند و یا در زمان حاکمیت برادران، به Gیشدند و هم Gهمند م بیشتری بهر

Gیشتتدند، حتتداکثر همکاری دور یا نزدیک با حکومت متهم بودند، اگر بتته کلتتی از ستتهمیه زغتتا[ محتتروم نم

Gههای زغا[ فقرا استفاده کنند. Gههای سنگین، از خاک Gیتوانستند با Uرداخت هزین م

Uادشاه برای اطمینان از اجرای دقیق طرح توزیع عادلنه زغا[، کار را به دوستان نزدیک و مطمئن خود

سپرد و برای تقویت انگیزه Eنان در جهت فعالیت درست و صادقانه، در بخشی از درEمتتد حاصتتله سهیمشتتان

کرد.

Gیهای Uادشاه و روشنگران، جملت و مفاهیمی از ایتتن Gرها و محور اغلب سخنران در این زمان، عموم شعا

دست بود:

«محرومین باید بیشتر گرم شوند.»

«مستمندان به زغال بیشتری برای گرم شدن نیازمندند.»

�یکردند، اکنون باید طعم سرما را �تهای قبل، گرمای محرومین را غصب م �نها که در حکوم «آ

بچشند.»

�هاند، اکنون باید گرما �س بدهند.» �نها که در گذشته، چربی اندوخت «آ

�اتر است.» �اتر و نابین «زغال بیشتر از آن کسی است که بینو

Gفها اگرچه در مرحله شعار، زیبا و جذاب بود ولی در عمل کاربرد چندانی نداشت. البته برخی از این حر

به این دلیل که محرومین هم به هر حا[ تا اندازه محدودی نیاز به گرم شدن داشتند و گرمای بیش از حتتد،

Gیشد. در این شرایط، طبیعی بود که زغا[ مازاد خود را به کسانی کتته Uتتو[ داشتتتند باعث اذیت و Eزارشان م

Gهمند شوند. ولی زغا[ نداشتند، بفروشند و از منافع مالی و عادی Eن بهر

Uادشاه با عوامل و ماموران مختلف و متنوعی که داشت، به زودی از این ماجرا مطلع شتتد و دلیلتتی هتتم

Gه Gیفروختند که طبق دستور Uادشاه، مالک Eن شتتد Gیدید. چراکه محرومین، چیزی را م برای مخالفت با Eن نم

۶۵ بینوایان برای گرم شدن به زغا[ بیشتری محتاجند

Gهاش را از Uادشاه شنیده بودند. ولی Uس از چند صتتباح، Uادشتتاه در Gیرسیدند که وعد بودند و به نان و نوایی م

Gهمند نشود؟! G[های مازاد را نفروشد و از منافع Eن بهر درون خودش، به این سوا[ رسید که چرا خودش زغا

Gنجا که دموقراضه عادت نداشت هیچ چیزی را بتتدون E خب! نتیجه این سوا[ و تردید، معلوم بود. اما از

Gتهای انستتانی و منت بدهد یا بستاند، طی یک سخنرانی Uر حرارت و شورانگیز اعلم کرد که به دلیل خصتتل

Gیتواند سرما کشیدن هیچ انسانی ولو مرفه و ثروتمند را تحمتتل کنتتد. Uتتس بتتا کمتتا[ لطتتف و Gیاش نم عاطف

Gیدهد که از این Uتتس بتترای گتترم شتتدن از زغتتا[ بزرگواری و کرامت به افراد سالم و غیر محروم هم اجازه م

Gینواستت، Uتو[ قابتل Gهمند شوند. ولی از Eنجا کته زغتا[، اصتالت\ا و بالتذات متعلتق بته افتراد مستکین و ب بهر

Gهای را برای کمک به محرومین به Uادشاه بپردازند. ملحظ

این حرکت Uادشاه، موجی از شادی و امید در د[ افراد غیرمحروم Uدید Eورد و عموم Eنان را نستتبت بتته

Uادشاه، ممنون و متشکر ساخت.

فصل نهم

پادشاه، کیمیاگری

�ینظیر است متفاوت و ب

Gینظیر است U ۶۹ادشاه، کیمیاگری متفاوت و ب

Gعبرانگیتتز Gنهتتا بچرخنتتد و بتتا لحنتتی طم Gهها و خیابا Gهگردانی در کوچ G[خر یا دور این که دستفروش یا ما

�یخریم، به قیمششت طل.فریاد بزننتتد: « �موزن مششس» «مس م �یدهیششم، ه GبEور وطل م Gهای تعج » Uدیتتد

Gتانگیز است. شگف

Gسالعمل را نشان دادند؛ یعنی تعجب کردند و مردم Eن دوره هم در مواجهه با این Uدیده، او[ همین عک

Gهاند. و وقتی Gشهایشان را تیز کردند تا مطمئن شوند که درست شنید کمی هم مشغو[ ناباوری شدند. بعد گو

Gمهای از حتتدقه Gشهتتای تیتتز و چشتت Gهاند، بیشتر تعجب کردنتتد. ستتپس بتتا گو مطمئن شدند که درست شنید

Gهگترد یتا Gیاختیار از تعجب بازمانده، به دنبا[ منبع صدا یا خریتدار گشتتند و افتراد دور درEمده و دهانی که ب

Gنهتتا Uرستتیدند کتته Eیتتا مطلتتب، دقیقتت\ا E مهای خودشان دیدند و باز برای اطمینان بیشتر ازG G[خر را با چش ما

Gدها، یقین حاصتتل کردنتتد Gهگر Gهاند؟ و با شنیدن Uاسخ مثبت و محکم و قاطع دور همین چیزی است که شنید

�موزن مس. که: �یدهند؛ ه �یخرند؛ به قیمت طل. و طل م بله! مس م

Gهگتترد اگرچه در عمل، این ادعا دقیق\ا محقق نشد و معلوم شد که مثل اغلب شعارهای دستفروشتتان دور

GGر همان حدی هم که اتفاق افتاد، غیرطبیعی و حتی غیرمنطقی به Eمیخته به اغراق و بزرگنمایی است ولی د

Gیرسید. نظر م

این افراد، مس را از مردم، نه به قیمت طل (که لاقل سی برابر قیمت متتس بتتود) ولتتی بتته چهتتار برابتتر

GیUرداختند. Gیخریدند و در ازا Eن Uو[ نقد م قیمت واقعی م

Gیدیدنتتد کتته اگتتر بخواهنتتد GبEور و سوا[ برانگیز بود ولی مردم م Gهای اگرچه به شدت، تعج چنین معامل

Gینظیر است U ۷۰ادشاه، کیمیاگری متفاوت و ب

بیش از حد- صرف تعجب کردن و سوا[ Uرسیدن بکنند، ممکن استت از قتتافله، عقتب بماننتد و –وقتشان را

Gیکرد: Gیترین عقل هم همین حکم را م Gهترین و ابتدای Gسهای موجودشان نشوند. ساد موفق به فروش همه م

Gکچهتتارم Eن Uتتو[ و بتته جیتتب زدن GGن همان میزان مس، بتتا ی فروختن مس، به چهار برابر قیمت، خرید

Gهالتفاوت. یعنی یک شبه ثروتمند شدن و امروز به چهاربرابر دارایتتی روز قبتتل رستتیدن. واقعتتا در شتترایط ماب

Gمتریتتن Iه معامله، مجالی برای فکر و بررسی و تحلیل و ارزیابی نبود. مه حساE Sن زمان و در بحران و بحبوح

Gسهای موجود و Iه م Gهها و Uستوهای خانه را بگردند و هم Gهترین کار، این بود که تمام سوراخ و سنب –و عاقلن

حتی بشقاب و قاشق غذاخوری و دم دستی- را Uیدا کنند و روی هم بگذارند و بتته خریتتداران ستتبک مغتتز و

Gهلوح تحویل دهند و چهار برابر قیمت واقعی Eن Uتتو[ بگیرنتتد و خوشتتحالی کننتتد. و Eختتر شتتب، بعتتد از ساد

Gهریزی G[ها و بحتث و بررستی و برنتام Gبها از Eسیاب و شمردن چندباره Uو E شکردن تب و تاب و افتادنG فروک

Gنها، تازه به صرافت این سوا[ بیفتند که: E در مورد کیفیت خرج کردن

Gهای بشتتوند؟! Gهای باید مغز خر خورده باشند کتته داوطلتتب چنیتتن معتتامل چرا؟! چرا؟! چقدر و چگونه عد

Gیدهند. Gمها هم زیانبار بودن Eن را تشخیص م Gهترین Eد Gهترین و ابل Gهای که ساد معامل

Gیرسند، شروع کنند به ساختن نظریه و Uرداختن فرضیه و Uراکنتتدن شتتایعه و چون به Uاسخ روشنی نم

و…

هر چند که عمر برخی از این نظریات و شایعات، تا شام فردا هتتم دوام نیتتاورد و از Eن Uتتس، نظریتتات و

GیUتتایه و Gههای ب فرضیات دیگری ساخته و Uرداخته شود. ولی حداقل خاصتتیت ایتتن شتتایعات متتوقت و فرضتتی

Gیشتتود و از ستتوی دیگتتر، اساS این است که از سویی خوراک موقت برای اشباع کاذب ذهن، Uختتت و Uتتز م

Gیکند. اوقات فراغت خلیق را Uر م

Gیاعتنا از کنار Eن شتتایعات و از Eنجا که نویسنده، مطلقا با چنین اهداف و اغراضی، سر سازگاری ندارد، ب

Gیگیرد. Gیگذرد و ادامه داستان را Uی م م

Iه زنتتدگی Iه دیروزشان، سرخوش بودند و به وسایل و ابتتزار اولیتت صبح روز بعد، مردم که همچنان از معامل

Gیهای شب قبل، به یک Gشبین Gرها شدند تا وسایل و ظروف مورد نیاز خود را مطابق Uی محتاج، راهی بازار مسگ

Gهای مواجه شدند که Uیش از Eن، چهارم قیمت فروش، خریداری کنند. ولی همگان در کما[ شگفتی با منظر

Gیکردند. تصورش را هم نم

Gیخراشتتید و بازتتتاب نتتور خورشتتید، در Iه زیتتاد، گتتوش را م Gرها که در گذشته، صدایش ازفاصل بازار مسگ

Gیکرد، چنتتان ستتوت و کتتور بتتود کتته Gهاش، از راه دور، چشم را خیره م سرخی طشت و سینی و دیگ و قابلم

گویی هرگز در Eنجا چیزی به نام مس و بازار مسگری نبوده است. باورکردنی نبود. ولی مردم ناگزیر شدند به

Gههتتا، یتتا همزمتتان بتتا Eن، Gسهتتای موجتتود در خان Uذیرش این واقعیت که خریداران مس، Uیتتش ازخریتتدن م

Gهاند. Gهاند و Uو[ خوبی هم در ازاء Eن Uرداخت موجودی مس تمام بازار را یکجا خرید

Gهای را در Gیتوانستند بفهمند که دقیقتت\ا چتته اتفتتاقی افتتتاده، امتتا بتتوی تلتتخ و Eزاردهنتتد مردم اگر چه نم

Gینظیر است U ۷۱ادشاه، کیمیاگری متفاوت و ب

Gیترین ابزار و وستتایل زنتتدگی، مثتتل بشتتقاب و قاشتتق و Iه ابتدای Gههای خود حس کردند و ضمن\ا برای تهی شام

قابلمه، کاسه چه کنم به دست گرفتند.

خوشبختانه در این مقطع هم مثل گذشته، Uادشاه به داد مردم رسید. Uادشاه در مورد دلیتتل یتتا دلیتتل

Gیدریتتغ ختود را از متتردم بروز قحطی مس، توضیحی نداد ولی طی یک سخنرانی Uرشور و باشکوه، حمتتایت ب

محروم و مس باخته اعلم کرد و قو[ داد که تمام توان خود را در جهت تأمین مس مورد نیاز مردم، به کتتار

بگیرد.

Gههای Gیتوانند به دربتتار و شتتعب GGی همان روز م به عنوان اولین قدم اجرایی به مردم بشارت داد که از فردا

Eن مراجعه کنند و وسایل ابتدایی و حداقل ظروف مورد نیاز خود را براساS تعداد خانواد افراد تحتتت تکفتتل

تحویل بگیرند.

این بشارت Uادشاه، موجی از شادی و امید و نشاط در د[ مردم Uدید Eورد و مردم از Uادشتتاه بتته ختتاطر

Yس مورد نیاز برای روزهای قطحی، تقدیر و ستایش کردند. Gهاش و تدارک م Yی هوشمندان Gشبین Uی

لطف مضاعف Uادشاه این بود که مس را به نصف قیمتی که مردم فروختتته بودنتتد در اختیاریشتتان قتترار

Gیداد. این قیمت اگرچه نسبت به قیمت واقعی و قبلی مس، دو برابر بود ولی به هر حتتا[ متتردم را از ستتود م

Gیساخت. Gهمند م Gهای بهر قابل ملحظ

GیEمد اما به تدریج و مرور زمان خودش را نشان داد ایتتن بتتود یک مشکل که در ابتدا خیلی به چشم نم

Gیشد. GGه همان یکی دو فقره بشقاب و قاشق، محدود و منحصر نم Iه نیازهای مردم ب –که هم

GیEمد و بسیاری از وسایل مورد Gهای و شغلی به حساب م Gهای، ابزار حرف برخی از مصنوعات مسی برای عد

Gیرسید، ولی به هر حا[ جزء ملزومتتات Iه بشقاب و قاشق، اصلی و ابتدایی به نظر نم نیاز بود که اگرچه به انداز

GیEمد، مثل قاب Eینه و شمعدان و Eب Uاش و… زندگی به حساب م

Gنها، مردمی که از سابق، اهل Eیند و روند و مهمانی دادن و مهمانی رفتن بودنتتد، از ایتتن و گذشته از ای

Iه ختتودش ظتترف داشتتته Gیخوردند. اینکه هر میزبانی فقط به تعداد نفرات ختتانواد Iه زیادی م محدودیت، صدم

Gهها مسأله از این قبیل، باعث شد که متتردم، باشد و هر مهمانی ناگزیر شود که ظرفش را همراه خود ببرد و د

Iه خود بشوند. متقاضی میزان مس بیشتری نسبت به سهم اولی

GGر همان استتاS بتته متتردم اعلم Gیهای لزم را کرده بود و ب خوشبختانه Uادشاه در این مورد هم Uیش بین

Gیگیرد. یعنی هر کس کرد که از این Uس، تحویل مس به مردم، بدون هیچ محدودیتی توسط دربار صورت م

Gیتواند از دربار تحویل بگیرد. به این شرط که معاد[ یا هم وزن Eن طل بپردازد. بتتا هر چقدر مس خواست، م

آنچه محدود و نایاب است، مس است، وگرنه طل که به حد وفور در دست واین توضیح یا توجیه که:

�یشود. بال مردم، یافت م

Gهای، بیش از متتس کتته \ل برای مردم، مقبو[ و محسوS بود چرا که در هر خان این توضیح یا توجیه، کام

Iه زیور و تجمل و تزئین داشت و فقتتدانش، Gیشد. طلیی که صرف\ا جنب عنصری ضروری و لزم بود، طل Uیدا م

Gینظیر است U ۷۲ادشاه، کیمیاگری متفاوت و ب

\ل درستتت Gیکرد. و استدل[ Uادشاه و مبلغین او هم در این زمینه کتتام هیچ خلء یا خللی در زندگی ایجاد نم

بود:

�های به دلیل کمبودش ارزش �یدا کششرد و حششال، طل که ذاتNا چیز با ارزشی نیست. در یک دور

%ه �یشین طل ��ه همان میزان و بلکه بیشتر، محدود و نایاب شده، �س طبیعی است که به انداز مس ب

و بلکه بیشتر، منزلت و بها �یدا کرده باشد.

��ه �یگیرد و مس را ب %ه �ادشاه است که قسمت «و بلکه بیشتر» را نادیده م و این هم از الطاف ویژ

�یدهد. همان بهای �یشین طل در اختیار مردم قرار م

Gنها هم فاقد جواب بوده است. GGر همان زما Gیدهد، حرف حساب د و… این طور که شواهد نشان م

ممکن است برای خواننده فهیم و باهوش، این سوا[ Uیش بیاید و چه بسا تا همین الن هم Uیش Eمتتده

باشد که:

GGر همان ابتدای بروز مشکل؛ یعنتی قحطتی متس، بته فکرشتان Wجار و بازرگانان، د چرا مردم و بخصوص ت

نرسید که مس مورد نیازشان را از ممالک دیگر و کشورهای همسایه، تأمین کنند تا دچار Eن همه کمبتتود و

سختی و مشقت نشوند!؟

Wجار و بازرگانان رسید ولی Eنچه مانع GGر همان ابتدا به ذهن مردم و ت Gیگوید: بله. این راه حل، د نویسنده م

Gیشد، دستور صریح و مستقیم شخص Uادشاه بود. انجام هر اقدامی در این زمینه م

Wدی به نظر Uادشاه این بود که مردم کشورش به هیچ وجه نباید منت دیگران را بکشند و دست نیاز و تک

Gننامه اجرایی تدوین و Gندوستانه Uادشاه در قالب یک Eیی سوی مردم ممالک دیگر دراز کنند. این دیدگاه میه

Iه ماموران حکومتی در سراسر کشور و بخصوص نواحی مرزی، ابلغ شد. به هم

Gننامه؛ ورود هر میزان مس، به هر شکل و در هر قطع و اندازه و با هر عیتتار و کیفیتتتی، بر اساS این Eیی

Gدترین وجه ممکن، تنبیه و مجازات شوند. ممنوع اعلم شد و مقرر گردید که متخلفین به شدی

Gیشوند و به جتتای کله، ستتر Gشخدمتی مبتل م و از Eنجا که در این گونه موارد، برخی از ماموران به خو

Gیجهتتت شتتدند. و از جملتته، Iه زیادی هم در این مسیر، دچار تضییع حتتق و تنتتبیه و مجتتازات ب GیEورند، عد م

Gسنتتژاد Gسطلب، مستتگر، م Gسفروش، م Gسچی، م Iه مس را در اسم یا لقب خود داشتند: مثل م کسانی که کلم

Gیکردند. و… یا کسانی که هنگام ورود به کشور یا عبور از مرز، تنبلی و تعلل یا به تعبیر Eن زمان، مس مس م

Iه مردم بتا قطعتاتی از متس، البته در کنار این نکات تلخ، موارد شیرین و جذاب هم بود. از جمله؛ مواجه

Gیدیدند Uادشاه توانستتته، ابتتزار وسایلشتتان را از دستتت Gدها فروخته بودند. مردم، از اینکه م که قبل به دوره گر

Gنها بازگرداند، خوشحا[ و سپاسگزار بودند. E یهیچ منتی بهG Gشها Uس بگیرد و ب فرو

Gبتر اینکه همین ماجرا تدریج\ا برای مردم به شکل یک سرگرمی جذاب در Eمد. به این ترتیب کتته و جال

G[هایشان را روی مردم، فارغ از مسأله احتیاج و نیاز و صرف\ا به عنوان یک سرگرمی شیرین و هیجان انگیز، Uو

Gیخریدند تا شانسشان را امتحان کنند و ببینند که بتته Gههای دربار م Gیگذاشتند و یک قطعه مس از شعب هم م

Gینظیر است U ۷۳ادشاه، کیمیاگری متفاوت و ب

Gیکنند!؟ Iه چه کسی دست Uیدا م Gهای و مربوط به خان چه قطع

اصل دهم

بازی کار بدی است، مگر برای

پر کردن اوقات فراغت

۷۷ بازی کار بدی است، مگر برای Uر کردن اوقات فراغت

یکی از انتقادات اساسی و بنیادین دموقراضه به دوران Uادشاهی بتترادران، ایتتن بتتود کتته Eنتتان در دوران

Gنها را تتتا حتتد Gیهای سخیف، مقتتام انستتا حکومت خود، به انحاء مختلف، از جمله؛ ترویج یا مجاز شمردن باز

Gمها را فراهم کردند. Wز[ دادند و موجبات تحقیر شخصیت Eد حیوان، تن

Gیهتتا، Gیها نظر منفی نداشتند یا از انجام ایتتن باز البته مردم عادی و عامی به هیچ وجه نسبت به این باز

Gیها چنین دیدگاهی داشت و در متتورد Gیکردند، ولی دموقراضه در مورد عموم باز احساS توهین و تحقیر نم

Gیتر. تا Eنجا که به محض روی کار Eمدن، انجام این بازی را به هر بازی «من گوسفندم تو قاطر» بیشتر و جد

Gتهای سنگینی وضع کرد. شکل و در هر مکانی ممنوع ساخت و برای متخلفین، مجازا

Gتهای بازی «من گوسفندم تو قاطر»، عمدت\ا دختران و Uسران جوان بودند و بازی؛ اساس\ا به ایتتن شخصی

Gنهای Uرتردد شهر، دختران جوان، هر کدام Uوستین گوسفندی بر ستتر ختتود Gنها و مکا شکل بود که در میدا

Gیرفتنتد و بتا تقلیتتد صتدا و حرکتتات گوستفند، چنیتن وانمتتود Gیکشیدند و چهار دست و Uا، بر زمین راه م م

Gیزد تا با کنار زدند Uوستین، از روی Gیشد یا زانو بر زمین م Gیکردند که گوسفندند و وقتی Uسر جوانی خم م م

GG نهتتایت ستترعت و Gیانتتداخت و در دختر، او را بشناسد یا با او حرف بزند، دختتتر، ناگهتتان Uوستتتین را کنتتار م

Gیشد. Gیجهید و بر Uشت Uسر سوار م چابکی، از جا م

Gیتوانست به موقع جا خالی دهد و Uیش از سوار شتتدن دختتتر، بگریتتزد، Xبتترده بتتود و در غیتتر اگر Uسر م

اینصورت، یعنی در صورت سوار شدن به موقع دختر، Xبرد با او بود و او همچنان که با چوبی نازک و کوچتتک

Gیکردند: Gیخواند و بقیه دختران با کف و هلهله او را همراهی م Gیزد، این شعر را م به Uشت Uسر م

Gیشم. Gیخوای، من نم گوسفند م

۷۸ بازی کار بدی است، مگر برای Uر کردن اوقات فراغت

Gیشی. من نون بخوام، شاطر م

Gیشی. الغ بخوام، قاطر م

Gیشی. نوکر بخوام، چاکر م

Gیگفت: و Uسر با ناله یا فریاد م

Gیشم. Gیشم. نه نم نه نم

Gیدادند: و دختران جواب م

Gیشی؟! حال که شدی! کی نم

از Eنجا که این بازی، برای Uسران و دختران جوان، بسیار شیرین و جذاب بود و مضاف بر Eن، به صتتورت

Gیشد. بخصوص کتته Eئین و عادت در Eمده بود، ترک کردن و کنار گذاشتن Eن، به سرعت و سهولت عملی نم

Gیهای معدودی از این دست نداشتند. Gنها، سرگرمی دیگری هم جز باز جوا

Uس اگر در اوایل حکومت دموقراضه، چند صباحی از سر ترS یا احترام، Eن را کنار گذاشتند، این طتور

Gههتتایی بتتر Eمدنتتد کتته هتتم نبود که برای همیشه از Eن، د[ بکنند یا فراموشش کنند. بلکه در Uتتی کشتتف را

Gیهایشان را داشته باشند و هم از تنبیه و مجازات حکومت در امان بمانند. باز

Gتتر بود. راه دیگر؛ همد[ و هماهنتتگ Gههای خلو Gهها؛ برگزاری بازی، در محافل خصوصی و محل یکی از را

GG نهایت جلب رضایت Eنان با Uرداختتت رشتتوه و دادن هتتدیه و Gیها بود، یا در کردن ماموران حکومتی با این باز

کارهایی از این قبیل.

Gیکتترد، بتته Gیهتتا حکتتایت م نزدیکان و اطرافیان Uادشاه، با شنیدن اخباری که از روند رو به رشد این باز

Gیکردند کتته ممنتتوعیت اعلم شتتده را Uتتس بگیتترد و دستتت متتردم را بتترای Uادشاه، Uیشنهاد و حتی اصرار م

Gههای دلستتوزانه را Gیهایی در این حد، باز بگذارد. اما Uادشاه، به هیچ وجته ایتن نظتترات مشتتورتی و توصتی باز

Gیکتترد. البتتته Iه ادامه گفتگو را هم از طتترف مقابتتل ستتلب م GیUذیرفت و با یک «نه» قاطعانه و محکم، اجاز نم

Gیافزود و Eن اینکته: هنتوز گاهی بسته به میزان نزدیکی و صمیمیت طرف، یک جمله هم به Eن «نه» قاطع م

Gیداد که طرف مقابل علیرغم نزدیکی و صتتمیمیت دنبتتاله –وقتش نرسیده. طبیعت\ا Xابهت Uادشاه، اجازه نم –

Gیرسد؟ بحث را بگیرد یا لاقل بپرسد که: وقتش کی م

تا اینکه بعد از گذشت یکسا[ و نیم، یعنی شش ماه، مانده به Uایان دوره Uادشاهی، دموقراضتته یتتک روز

Gیمقدمه به اطرافیانش گفت: – کامل ناگهانی و ب حال وقتشه!–

Yل صورت مسأله را به کلی فراموش کرده بودند، با تعجب Uرسیدند: اطرافیان که اغلب، اص

وقت چی؟!

رفع ممنوعیت! اعطای آزادی برای همه نوع بازی! و Uادشاه با خونسردی جواب داد:

و حال نزدیکان و اطرافیان و مشاوران بودند که نظر مساعدی نسبت به اعطای Eزادی و رفتتع ممنتتوعیت

G[هایی از این دست که: نداشتند، با استدل

۷۹ بازی کار بدی است، مگر برای Uر کردن اوقات فراغت

Gیشود و اسباب تضعیف حکومت. Gبنشینی از مواضع قبلی محسوب م - این کار، عق

- اکنون دیر است. شش ماه بیشتر به Uایان دوره حکومت نمانده.

- از این تصمیم - درست یا غلط - یکسا[ و نیم گذشته و نقض Eن اعترافی است به غلط بودن Eن.

Gیبرد. Gنهای دیگر Uادشاه را هم زیر سئوا[ م - نقض یک فرمان، فرما

Gیشود از دستور خدا برگردد؟ Gیگیرد؟ چگونه م - اگر مردم بپرسند که Uادشاه مگر از خدا دستور نم

ولی توضیح مختصر و مفید Uادشاه، به قدری محکم و استوار بود که در اطرافیان، جز احساS رضایت و

تحسین، چیز دیگری باقی نماند. استدل[ Uادشاه این بود:

\ل: قصد ما، نقض فرمان Uیشین نیست، تکمیل Eن است. او

» بازی کار بدی استگفته بودیم: «

Gیکنیم. به این ترتیب که: GG، همان است. حال فقط تکمیلش م حرف

» بازی کار بدی است. مگر که اوقات فراغت را �ر کند. «

اگر چه ما در مقابل هیچ کس موظف به Uاسخگویی و توضیح دادن، نیستیم ولی من این چند جملتته را

Gیگویم که خودتان ارزش این فرمان مهم را درک کنید. Gنهای خرفت شما م برای ذه

هر چند امیدی ندارم.

Gیدهد که: این فرمان نشان م

Gیباشیم بازی کردن در وقت۱ Gیباشیم. Eنچه ما با Eن مخالف بوده و م \ل با بازی مخالف نبوده و نم - ما اص

Gنتر است. کار است. خب! زشت بودن این کار از خورشید روش

Gیتفاوت نیستیم. برای اوقات فراغت برنامه داریم. که بازی یکتتی از۲ - ما نسبت به اوقات فراغت مردم، ب

Gیشود. Gهاش متعاقب\ا اعلم م Gههای Eن است. بقی Gرکنند U

. ۲ و ۱خب! این بند

Iه خودتان. ۵ و ۴ و ۳ردیف کردن به عهد

GیUناه نماند. \ل ب من باید بروم سر ثانی\ا که Eن قسمت او

Gیگفتم که رسیدم به ثانی\ا. Gفهای احمقانه شما م Wد حر داشتم مطلبی در ر

Gیهای کودکانه دیدید، من هم دیدم، اما شتتما یتتک نکتتته Gوهای مخالفت با ما را در این باز ثانی\ا: شما جل

Gیهتتای کودکتانه بتود. در اینکته Gتها بته همیتتن باز Gمتر را ندیدید که من دیدم، و Eن: محدود شدن مخالف مه

Gهای دوست ندارند؛ سر به تن ما باشد، من شک ندارم. شما شک دارید؟ عد

خفه شید! اینجا جای تعارف و زر مفت نیست.

وقتی که ما ناچاریم به داشتن مخالف، و مخالفین هم ناچارند به مبارزه کتردن، Uتس چتته بهتتر کته بتتا

Gیکنند. Gیها فکر کنند که دارند مبارزه م همین باز

Gیشتتدند، چتته Gیخطتتر، دلختتوش نم Gنها به همین مبتتارزات ب E یکردیم وG Gیها مخالفت نم اگر ما با این باز

۸۰ بازی کار بدی است، مگر برای Uر کردن اوقات فراغت

GیEوردند! Gلها که بر سر ما و خودشان نم ب

Iه اعضاء جلسه متفق\ا زبان به تحسین گشودند و طبیعتتت\ا Iه Uادشاه، هم G[های محکم و هوشمندان با استدل

Iه محاسنش، متعجب شدند: از تغییر این سیاست، با هم

- وقتی ممنوعیت بازی، این همه خاصیت دارد، چرا با رفع ممنوعیت، خودمان را محروم کنیم؟!

�یفهمید. - به این دلیل که شما قد گاو نم

- این فرمایش شما کWلی است. در مورد خاص…

Gیشود. یعنی چه؟ شش ماه بیشتتتر، Wد ما بد[ م Iه دست ما بود، از فردا به ض - این ممنوعیت، تا امروز حرب

\ل محترمانه و Eبرومنتتد، ایتتن ممنتتوعیت را برنتتداریم و Iه ما نمانده. اگر خود ما کام UGایان دور به انتخابات یعنی

Gیشرف، همین مسأله؛ یعنی Eزاد جوری وانمود نکنیم که از ابتدا چنین منعی نبوده، رقبای ما یعنی برادران ب

Yق Yگ عاشتت Gیدهند. و طبیعی است که این مردم مشتتن GیEوری قرار م Gهای برای تبلیغات و رأ کردن بازی را وسیل

Gیشتود رأی Gیماند. وقتی به این وستیله م Gیدهند و چیزی برای ما باقی نم Gنها م E یهایشان را بهG Iه رأ بازی هم

جمع کرد، چرا خود ما نکنیم؟!

فصل یازدهم

دشمن چیز مفیدی است، اگر

کم آوردید،خودتان درست

کنید

۸۳ دشمن چیز مفیدی است، اگر کم Eوردید،خودتان درست کنید

Gیکند. و دلیتتل UGیدا نم Gنها E ]دم، تکلیفش را در قباE دها هست کهG Gفها یا فرامین یا رهنمو بعضی از حر

Gیتواند در خفا به دوست G م Gیتکلیفی، شاید این باشد که هم وجه محرمانه دارد و هم وجه علنی و Eشکار. هم ب

گفته شود و هم در ملء عام به دشمن.

Wد Eن را در و تعابیر و تعاریف دموقراضه در مورد دشمن، یکی از همین موارد است. چیزی است که هم ر

Gیتوان دنبا[ کرد و هم جای Uای Eن را در اسناد محرمانه و دست نیافتنی. البته منکر صفحات Eشکار تاریخ م

Gیتوان شد. یعنی چه؟ Gتهای ریز و درشت، در این دو مأخذ هم نم وجود برخی از تفاو

Gیتوان دیتتد Gیهای عمومی دموقراضه م یعنی اهمیت دشمن یا ضرورت توجه به دشمن را هم در سخنران

Gیشتتود تتتا Iه او، ولی Eنچه بتتاعث بتتروز تفتتاوت، در ایتتن دو بختتش م Wری و محرمان \ل س –و هم در جلسات کام

Gهای استتت کتته از مهتتم Gیسازد نوع نگاه به دشمن و نتتتیج Gیکه حتی Eن را به دو جنس متفاوت بد[ م –جای

Gیهای عمومی دموقراضه، هر جا که سخن از اهمWیت دشمن، به میان Gیشود. در سخنران بودن دشمن گرفته م

Gیتواند برای مردم بتته Gتهایی که تسلط دشمن داخلی و خارجی م Eمده ،خطرات دشمن، گوشرد شده و مصیب

GیEید. بار بیاورد و ضرورت Uشتیبانی مردم از دموقراضه که حامی و خدمتگزار راستین مردم به شمار م

Gیکند. \ل فرق م Gتهای خصوصی، مسأله کام ولی در اسناد محرمانه و صحب

بیشترین عتاب و خطاب دموقراضه به نزدیکان و محرمانش این است که؛ چرا مسأله دشتتمن را Eنچنتتان

Gیکنند؟! Gیگیرند و نگرانی لزم را در مردم ایجاد نم Wدی نم که باید و شاید ج

GیEید، دموقراضه در Uاسخ ستتؤا[ یکتتی از اعضتتای Gههای Uراکنده اسناد محرمانه بر م - این طور که از برگ

جلسه محرمانه که Uرسیده، کدام دشمن!؟ فریاد زده:

۸۴ دشمن چیز مفیدی است، اگر کم Eوردید،خودتان درست کنید

Gیشد! مشکل این است که دشمن را باید مردک الغ اگر دشمن، موجود بود که کار ما به این سختی! نم

خلق کنیم. تولید کنیم. Eن هم تولید متنوع و رنگارنگ و انبوه.

UGرستتیده: و ظاهر\ا در این لحظه، یکی از حضار که نام و هویتش هم معلوم نیست، با صتتدایی از تتته گلتتو

چرا!؟

Iه اعضای جلستته و و همین یک کلم یا Uرسش، سبب شده که دموقراضه ناگهان از کوره در برود و دربار

Gیشتتود و بستگان و نزدیکانش، مطالبی را مطرح کند که نویسنده از یادEوری Eن الفاظ و عبارات دچار شرم م

Gیبیند. مضاف بر این کمکی هتتم Gیداند و نه ممکن م Iه کاغذ را… نه… ابد\ا مجاز م Gنها بر صفح E ]تکرار یا انتقا

Gیکند. به روند داستان یا روشن شدن ماجرا نم

Gهاش چیتتزی –استفاده از لحن نامناسب یا الفاظ رکیک توسط Uادشاه به دلیل فرهنگ ختتاص و ویتتژ –

Wذاب یتتا Gیتواند ج نیست که تا اینجای داستان، بر خواننده Uوشیده مانده باشد. ولی چیزی که برای خواننده م

Gیکند. مفید تWلقی شود، نکاتی است که Uادشاه در باب اهمیت دشمن، مطرح م

Iه سخنان Uادشاه، بعد از بیان الفاظ رکیک، بر اساS اسناد موجود به این شرح است: ادام

Gیدانیتتد و از Gدتر هستید. چرا؟ چون خودتان دلیل اهمیت دشمن را نم همه شما لیق فحشهای خیلی ب

Gیکنید؟ من سؤا[ م

Gیکنم که بعضی از دلیل اهمیت دشمن را، مثل کودکان، جمله به جمله به شما بیاموزم، به من قبو[ م

Gشهای مرا بر خودتان Uذیرا شوید: Iه فح این شرط که شما هم هم

�یهایتان را بر گردن او بیندازید.۱ �مکار �فها و ک %ه ضع �یتوانید هم - دشمن یعنی کسی که شما م

�یتوانید مردم را با آن بترسانید تا ناگزیر به آغوش شما �نششاه۲ - دشمن یعنی چیزی که شما م

بگیرند.

�هاش دهید و اگر نکردیششد او۳ �متر جلو - دشمن یعنی کسی که اگر کاری کردید، با وجود او مه

را مقصر جلوه کنید.

�یآنکه جواب فحش بشنوید. ۴ �یوقت به او فحش دهید، ب - دشمن یعنی کسی که وقت و ب

- دشمن یعنی کسی که حوا مردم را �رت او کنید تا هششو نکننششد کششه از شششما چیششزی۵

بخواهند.

�ههای بزرگ را بترسانید. ۶ �یتوانید بچ - دشمن یعنی مترسکی که با ان م

�یاش به ایششن اسششت �س دشمن، با این همه خاصیت، یک موضوع حیاتی است. ولی همه خوب

�یآورد. که؛ نباشد. که دمار از روزگارتان در م

�س؛ دشمن، در یک کلمه یعنی: لولو

لولو اگر باشد، خطرش چی؟

۸۵ دشمن چیز مفیدی است، اگر کم Eوردید،خودتان درست کنید

- ناک است.

- آفرین!

و اگر اسمش باشد خودش نباشد، کو؟

- چی کو؟

باقیش؟

باقی چی؟

�یگم: لولو اگر اسمش باشد و خودش نباششد، کشولک - خب! حال که همه تون خرید، خودم م

است.

فصل دوازدهم

در آستانه پایان ماجرا

۸۹ در Eستانه Uایان ماجرا

Iه فهیم و ارجمند، قطع\ا درگیر این کنجکاوی و سئوا[ است که سرنوشت مملکتی بتتا ایتتن ذهن خوانند

GG نهایت به کجا رسید و چه بر سر مردم و اهالی مملکت Eمد؟! اصو[ و قواعد و مدیریت، در

GیEید کتته از ایتتن فصتتل \ل معقو[ و منطقی است. اما نویسنده دلش نم Gیای کام سئوالی به جا و کنجکاو

Gنهتتا بنیتتان فکتتری Iه اصو[ سلطنت دموقراضه را ناگفته بگذارد به دو دلیتتل: یکتتی اینکتته ای بگذرد و باقیماند

Gیرسد و دیگر اینکه: نویسنده برای تهیه مواد اولیه ایتتن فصتتل، زحمتتت دموقراضه، تاقص و نادرست به نظر م

Gنها به سادگی عبتتور E نها بگذرد یا از کنارG E نها را ناگفته بگذارد یا از کنارG E ید کهEیG زیادی کشیده دلش نم

کند.

Gیشود گفت که؛ نویسنده برای سامان دادن این فصل، تمام توان ختتود را بتته کتتار گرفتتته و به عبارتی م

Iه ابعاد شخصتیت و سیاستت Uادشتتاه بترای اسناد و مدارک Uراکنده را جفت و جور کرده، تا حتی المکان هم

Gاگفته Iه مهمی در اعما[ و رفتار و عملکرد و مبانی فکری Uادشتاه، مبهتم یتا نت خواننده روشن شود و هیچ نکت

نماند.

Gیشمارد. Wنتی بر سر خواننده ندارد که Eن را کمترین وظیفه یک نویسنده م و البته از این باب، نه تنها م

G[های Gیدهد که بلفاصله یعنی در فصتتل بعتتدی، Uاستتخگوی ستتئوا و ضمن\ا این قو[ را هم به خواننده م

مطرح شده باشد.

Iه Iه مطالب این فصل محصو[ یک نشست یا یک جلس ستتخنرانی Uادشتتاههمچنان که اشاره شد، مجموع

Gهبندی Gفهای ایشان در مقاطع مختلف لبه لی اسناد Uراکنده است که توسط نویسنده دستتت نیست. بلکه حر

\ل وفتتادار بتتوده و کمتتترین شده و نظم و نسق Uیدا کرده. و ادعای نویسنده این است که به اصل استتناد، کتتام

۹۰ در Eستانه Uایان ماجرا

حرفی از خود بر Eن نیفزوده، یا تحلیل خود را در Eن دخالت نداده است.

از اصول باقیمانده

۹۳ از اصو[ باقیمانده

- مردم همه گوسفندند و ما چو�ان:۱

Gگترین اشتباه در حکومت! بها دادن به مردم، یا ارزش قائل شدن برای متتردم استتت. حواستان باشد! بزر

Gنها حکومت کنید. E یتوانید برG شما مطمئن باشید که اگر برای مردم ارزشی بیش از گوسفند قائل شوید، نم

Gنهتتا قیمتتی بتر E ،یکنید، نه خودشان. اگر شتتما بتتر متتردم قیمتتت نگذاریتتدG Wین م بهای مردم را شما مع

Gیتوانید بخرید. Gیگذارند که هیچ جور نم خودشان م

Iه متتردم، Gمهای اندیشمند چاق و چلتته. قیمتتت بقیتت Gلترین قیمت است. قیمت Eد و تازه اینکه من گفتم با

حداکثر در حد Uشگل گوسفند است و نه بیشتر.

Gیکنند کتته شتتما Gنها احترام بگذارید فکر م E یند. اگر بهEیG نتیجه اینکه: مردم را هر جور بار بیاورید بار م

Gیکنند که شما موظف به توضیح دادنید. Gنها توضیح دهید، گمان م E نها احترام بگذارید. اگر بهG E موظفید به

Gرها این جمله را از دهان خود من شنیده اینکه: در حالی که همه، با

�خگویی یا توضیح دادن چی؟ �چکس، ملزم به �اس ما در مقابل هی

- نیستیم

Gشهتتای Gتها و رو Gهها و سیاستت Iه شتتیو اگر شما این اصل گوستتفند بتتودن متتردم را درستتت بفهمیتتد، بقیتت

Gیمانیتتد و هیتتچ Gیکنید. و اگر نکنید همین طور گوستتاله م Wل نم Gیکنید. و ا Gتداری مرا به خوبی درک م حکوم

Gیشوید. وقت گاو نم

Gیکنند؟ غذا یتتا علتتوفه را جلتتویش۲ Gهاید که غذای گوسفند را به او اهداء یا تقدیم م – هیچ وقت شنید

۹۴ از اصو[ باقیمانده

Gیریزند. م

�مترین حق مردم �یترین و مسل رفتار با مردم هم باید درست مثل رفتار با گوسفند باشد. طبیع

�یشوند. �نها داد. وگرنه طلبکار م را باید با تحقیر و توهین، به آ

Gیکنند کتته شتتما موظتتف بتته عتتزت گذاشتتتنید و اگر به مردم عزت بگذارید یا احترام کنید، مردم فکر م

Gیگردند. دنبا[ باقی مطالبات خود م

�هریزی کنید که مردم از صبح تا شب بدوند و آخر شب هم نرسند.۳ مردم اگر ما– طوری برنام

Gیکنند و به Gیکنند، بد اخلقی م یحتاج خود را Eسان به دست بیاورند، اگر وقت اضافه داشته باشند، عصیان م

Gیافتند. Gفها م فکر اعتراض و انقلب و این حر

یک تشکیلتی درست کنید که کارش چرخاندن مردم باشد. یا چرخاندن لقمه دور ستتر متتردم. کتتارش

چیدن موانع مختلف، Uیش Uای مردم باشد. فرض کنید که Eب دریا فاصله اشبا مردم بتته انتتدازه دراز کتتردن

Gیشتتود دور کتترد. هتتراز جتتور قتتانون Gینوان عوض کرد اما راه متتردم را کتته م یک دست است، جای دریا را نم

Gهانتتد. و Gهای برسند کتته قبل بود GGه همان نقط Gیشود وضع کرد که مردم دور کره زمین بچرخند و دست Eخر ب م

GGه همان نقطه، تشکر هم بکنند. از شما بخاطر رسیدن ب

Gیحساب و کتتتاب را حال مثا[ دریا به زبانم Eمد، از همین دریا شروع کنیم. همین Eب مفت و سبیل و ب

از فردا سهمیه بندی کنید، صف نکشیدند؟ اگر برای گرفتن یک سطل اب بیشتر دستتان را نبوسیدند.

–اگر با افزودن سهمیه Eبشان- که قبل رایگان بوده دعا گویتان نشدند.

– مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و جیره مواجب بدهید تا مراقششب۴

دسته دیگر باشند.

Gیشوندو دستته دوم، از تتترS دستته او[، دسته او[، به طمع مواجب یا قطع شدن مواجب، مرید شما م

مطیع و منقاد شما.

Gهای داشتتته GیEنکتته شتتما زحمتتتی بکشتتیدیا دغتتدغ Gیشود، ب به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره م

باشید.

�یشوند: عوام و خواص. ۵ �امساوی تقسیم م – مردم به دو دسته کامل ن

نسبت این دو با هم، نسبت نود و نه به یک است. یعنی از هر صتتد نفتتر، نتتود و نتته نفتتر عوامنتتد- عیتتن

Gیگذارد یک را بردارد. –خودمان و یک نفر خواص است. وهیچ Eدم عاقلی، نودونه را نم

Uس خواص را در شمار هیچ یک از اعضای بدن خود به حساب نیاورید و در صورت لزوم، فقط به جلتتب

رضایت عوام فکر کنید چرا که:

Gنتر از خواص است. \ل: جلب رضایت عوام، بسیار Eسا او

Gیشود جلب کرد ولی خواص را یکی یکی. Eن هم اگر بشود. Gهای م –ثانی\ا: رضایت عوام را فWل

ثالث\ا: عقل عوام به چشمشان است ولی عقل خواص هر کدام یتتک جایشتتان استتت کتته بتتا زحمتتت هتتم

۹۵ از اصو[ باقیمانده

Gیتوان جایشان را Uیدا کرد. نم

Gمتر، Gنها مه Iه ای ستتنگدر انتخابات و رأی گیری، سنگ خواص و عوام یک اندازه اسششت.و از هم

Iه Gتتر از Eدم عوام نیست. Uس Eدم باید مغز خر خورده باشد که خواص را با همتت Eدم خواص که بیشتر یا درش

مشکلتشان جدی بگیرد.

�یزنند. خلصه اینکه؛ این عوامند که سرنوشت و تقدیر خواص را رقم م

\دی گرفت، اما خطر خواص را چرا.Uس خیلی باید مراقب بود ایتتن ختتواص،خود خواص را نباید ج

Gیدهند. Gهای هستند که اگر ازشان غافل شوید، کار دستتان م موجودات Uلید و ناشناخت

Gهاش زیاد. اگر توانستید سرشتتان را زیتتر Eب بکنیتتد، بکنیتتد و عوام، هزارتایش کم است و خواص یک دان

گرنه لاقل مراقب باشید که یکیشان دوتا نشود.

�یتوانید. ۶ - هر کاری را که از انجامش عاجزید، با صدای بلند اعلم کنید که؛ م

Gدتر اعلم Gمتتتر و بلنتت Gعتر و محک Gنتر، باید توانستنتان را قاط Gگتر و شما از انجام Eن ناتوا هر چقدر کار، بزر

GG. همتتان رعتتد و بتترق کنید. تا مردم به توانمندی شما ایمان بیاورند. انجام شدن یا نشدن Eن کار مهم نیستتت

Gیشود جفت و جور کرد. اولیه برای مردم مهم است. بعد از Eن برای انجام نشدنش هزار دلیل م

- برای هر نقص و کاستی و کمبودتان معجونی از دلیل و حکمت و فلسفه درست کنید و بششه۷

اگر نان نداریتتد کتته شتتکم متتردم را ستتیرمردم بخورانید. مردم، استعداد غریبی دارند برای خر شدن.

Gنهتتا E ه تامین امنیتت متردم برنیامدیتد، بتهI کنید، برایشان در فضیلت گرسنگی، داد سخن دهید. اگر از عهد

Gنهتتا، E یتتد. یکتتی ازEیG تفهیم کنید که هزار و یک محصو[ و ثمره است که فقط از وجود ناامنی، به دستتت م

Gنها، ظهور استعدادهای نهفته است و… E تقویت توان مقاومت. یکی از

Gیشود این همه دلیل تراشید، برای بقیتته Gیترین مسائل مردم، مثل نان و امنیت، م وقتی برای نبودن اصل

امور، به قو[ معروف گفتنی، خر بیار و باقالی بار کن.

Gنهتتا را-۸ E برای اینکه مردم، کمتر در امور مملکت دخالت کنند و وقت شما را بگیرند، سعی کنید که

Gهاید: Gزترین کلم در این مورد را هم باز از خود من شنید هر کشه بیششتربه خوابیدن بیشتر ترغیب کنید. نغ

�یکند. �یخوابد، توان بیشتری ذخیره م م

این اصل را هیچ وقت فراموش نکنید که: -۹

�گترین دشمن ما علم و دانش است. بزر

Gنهتتا E .یسواد، تجلیل کنیتتدG Gیتوانید از افراد ب و تنها راه مبارزه با این دشمن، تحقیر کردن Eن است. تا م

Gنها بسپارید. و به همگتان از کوچتک تتتا بتزرگ و از Uیتر تتا E را در صدر بنشانید. مناصب مهم و بزرگ را به

جوان، در عمل نشان دهید که؛ علم و دانش، جز بدبختی و دردسر و بیکاری و گوشه گیری، خاصیت دیگری

Gیافتد، تغییر دیدگاه مردمی که یک عمر، علم و دانش ندارد. اما حواستان باشد که چنین اتفاقی یک شبه نم

۹۶ از اصو[ باقیمانده

Gهاند، کار Eسانی نیست. Gیدانست را اسباب افتخار و عزت م

Iه Eموختن علم و دانش، فقر و خفت در عمل! باید در عمل، کاری کنید که مردم، مطمئن شوند که نتیج

Wزت و افتخار و قدرت. Gیسوادی، ثروت وع Iه ب و بیکاری است و نتیج

Wمل، ترویج شعارهایی از این دست، نیز خالی از خاصتتیت البته در کنار Eن و به عنوان کار فرهنگی یا مک

نیست:

دانش کمتر، آسایش بیشتر.

�یکند. �هاش را تباه م �یآموزد، آیند کسی که دانش م

�یاندیشند. �یکنند، فقط به تحقیر دیگران م آنان که کسب علم م

�یکند. �یفهمد، بیشتر خیانت م هرکه بیشتر م

\ذتی است که در آموختن علم نیست. در جهل، ل

Iه تحقیتر نگتتاه-۱۰ Gهاید که افراد قد بلند به دیگران یعنی کوتاهتران با دیتتد حتما متوجه این واقعیت شد

Gیکنند. یعنی Nل اسباب تفاخر و تکبر است. مضاف بر اینکه افراد قد بلند، هرگششز ازم قد بلندی اصو

�یبرند. افراد کوتاه قد، فرمان نم

�هترنتیجه این که: رمز بقای مدیریت، انتخاب و انتصاب مدیرانی است که قدشان از شششما کوتششا

باشد.

اگر زمانی مجبور شدید به استفاده از فرد قد بلند، حتم\ا یکی از دو کار را با او انجام دهید:

Gهتر شود. یک: Eنقدر بر سرش بکوبید تا قد او هم به اندازه شما و بلکه کوتا

Iه مطلوبتان برسد. از بال یتتا Uتتایین یتتادو: قبل از شروع همکاری، قسمت اضافه قدش را ببرید تا به انداز

Gیکند. مهم این است که وسیله تفاخر یا تکبر او را ببرید یا از بین ببرید. وسط فرقی نم

�یبرند که محتاجتان باشند.۱۱ �یگذارند یا از شما فرمان م - مردم در صورتی به شما احترام م

این اخلق و روحیه عموم مردم در همه جای دنیاست.

Gیشوند که گرسنه باشند و نانشان دست شما باشد. یک حیتتوان Wزت قائل م تا وقتی برای شما حرمت و ع

اهلی مثل سگ یا گربه را در نظر بگیرید. چه تمثیل یا تشبیه خوبی به نظرم رسید. برای نشتتان دادن اخلق

Gکترین مثا[ همین حیوان اهلی است. اگتتر ایتتن حیتتوان اهلتتی، ستتیر باشتتد وو روحیه مردم، بهترین و نزدی

Gیدهتتد و از ستتر جتتایش Gیگیرد و جتتواب نم \ل تحویل نم Gیکنید یا اص Gهای لم داده باشد، وقتی صدایش م گوش

GیEیتد Gیشتتود و Uیشتتان م Gیدهد، اما با چنان ناز و کرشمه و تبختری از جا بلند م Gیخورد، یا جواب م تکان نم

Gیکنید. ولی اگر شما همین حیوان را همیشه Gهاید، احساU Sشیمانی و ندامت م که شما از اینکه صدایش کرد

Gیدود. بتته ایتتن Gیکنید، چهارنعل به سمت شتتما م گرسنه یا نصفه شکم نگه دارید، به محض اینکه صدایش م

Gهای از دست شما بگیرد. امید که لقم

۹۷ از اصو[ باقیمانده

Gهای است. حکومت اگر مردم را گرستتنه و دستتت بتته دهتتن نگتته Iه حکومت و مردم، یک چنین رابط رابط

Gیگیرند. Gیگیرند یا تحویلش نم Gهاش را م ندارد، یا Uاچ

Gچگتتاه فرامتتوش نبریتتد کتته متتردم، یعنتتی مشخصتت\ا -۱۲ %ه مردم؛ دزد و این اصل بسیار مهم را هی هم

در حالی که انسانهای ابله، تصورشان غیتتر ازدروغگو و �شت هم اندازند، مگر آنکه خلفش ثابت شود.

Gیکنند که؛ اصل بر برائت است، مگر Eنکه خلفش ثابت شود. این است و فکر م

Gیهایتان قرار دهید کتته: «-۱۳ Gرها و سخنران Gقها و شعا Iه بو Iه هم وقت، کششم این جمله را همیشه سرلوح

�یتوانیم باید خدمت کنیم. فقط دوسال» و خودتان هر لحظه به خاطر داشته باشید که: «است و ما تا م

%ه عمرمان ببندیم. » فرصت داریم تا بارمان را برای هم

Gیکنند که هر محصتتولی را-۱۴ Gیها به خاطر تفاوت موجود در بینایی ما، سعی م حواستان باشد که خیل

فقط و فقط اثری هنریبه عنوان اثر هنری به ما قالب کنند. مراقب باشید که کله روی سرتان قرار نگیرد.

�یشود، که با دست قابل لمس باشد. و طبیعت\ا وزانت و سنگینی هر اثر هنری هم، در دستتت،محسوب م

Gیدهد. بهتر خودش را نشان م

Iه هر کسی ساخته نیست. هنری کتته در عرضتته و تتتوان- دروغ گفتن، هنر است.۱۵ هنری که از عهد

Gمترین اصل در این هنر، داشتن جسارت است. دروغی که با شششهامت و قششاطعیت وهر کسی نیست. و مه

�رتر اسششت. �لتر و باور�ششذی �یشود، از هر راستی، قابل قبو امتحتتان کنیتتد! روزاعتماد به نفس گفته م

روشن که خورشید وسط Eسمان است، مقابل همه مردم بایستید و محکم و قاطع بگویید که: الن شب تیتتره

است و این روشنی هم، محصو[ ستاره هاست. اگر همه مردم حرفتان را بتتاور نکردنتتد، متتن استتمم راعتتوض

Gهام برای انتخاب) Gیگذارم؛ دمو درازه یا دمو ایکبیری. (الن هنوز به تصمیم مشخصی نرسید Gیکنم و م م

Gیکنند که با ایتتن قتتاطعیت و محکمتتی Gیکنند!؟ برای اینکه هیچ وقت تصور هم نم حال چرا مردم باور م

بشود دروغ گفت.

Gهانتتد. قبتتل از هتتر کتتاری، قتترص Iه مردم از گرسنگی مرد اگر یک نفر Eمد به نزد Uهلوی شما و گفت: هم

Gهام. Gهشان صحبت کرد ومحگم بگویید: این طور نیست. من همین الن با هم

Gیکنند که: ۱۶ Gهام که بعضی از مردم گاهی با شگفتی و اعجاب، اظهار م ما این همه حرفهششای- شنید

�یآوریم!؟ گور Uدر مردم! من این حرف و سؤا[ را گتتاهی از زبتتان شتتما - یعنتتیمبهم را از کجایمان در م

Gهام! دوستان ابله خودم- هم شنید

GیUرسد، Uیداست که هنوز به ارتباط ما با عالم بال، ایمان نیاورده است. کسی که چنین سؤالی را م

Gفهای مهمتتی از Uتتایین G:ای الغهای عزیز! چنین حر Gنها و بعض\ا خود شما بگوید که یکی نیست که به ای

GیEید؟ Gیتواند به دست بیاید. Uس از کجا م که نم

- از بال!

۹۸ از اصو[ باقیمانده

یک بار دیگر، همه باهم:

GیEید؟ - از کجا م

- از بال!

- Eفرین به خودم.

فصل سیزدهم

و… پایان ماجرا

۱۰۱ و… Uایان ماجرا

Iه فهیم و با تجربه این است که قصه چنین حکومت و سلطنتی با قیام \ل به جا و طبیعی خوانند توقع کام

Gتهای تحتتت ستتلطه و انقلب مردم یا حداقل اعتراض و شورش همگانی Uایان یابد. که هم سرمشقی برای مل

Gهای، \ل ضتتمنی و حاشتتی باشد و هم درS عبرتی برای حکام و سلطین ستمگر و در کنار Eن و بتته طتتور کتتام

Gتها را Gیها و مصیب Gبها و تلخ Gهای که تا اینجای داستان، تمام فراز ونشی Uایانی خوش و جگر نواز برای خوانند

Yر Iه استتتثناء برنتتدا با صبر و حوصله، تحمل کرده، به این امید که براساS یک سنت خدشه ناUذیر و یک قاعد

Gهگان و GG نهایت، سرنگون شود و مظلومین و غارتزدگان، حقشان را از ستم Uیش تاریخ، حکومت ظلم و ستم، در

تاراجگران بستانند.

Gیگوید: نویسنده م

Iه همتتد[ و همتتراه Gیکردم و خوانند امیدوارم که خواننده باور کند که اگر دست من بود، قطع\ا مضایقه نم

Gیساختم. Yع به جا و حق طبیعی و حداقل، محروم نم را از این توق

Gیتوانتتد ایتتن درخواستتت بتته حتتق را GیUرسد کتته چگتتونه م GیUرسد نویسنده م –و با حسرت و اندوه م –

برEورده کند، در حالی که:

از سویی متعهد شده است به بیان حقیقت یا واقعیت و Uایبندی تمام و کما[ به اسناد تاریخی.

یعنی به خود شما، در ابتدای روایتت، قتو[ داده استت کته حقتایق و وقتایع مستتند تتاریخی را فتدای

اقتضائات داستانی و تمایلت حسی و عاطفی خودش و مخاطب نکند.

Iه بسیار زیاد. با زمان و مکان واقعه، دخل و تصرف یا ایجاد تغییر و تحتتو[و از سوی دیگر، به دلیل فاصل

Gیبیند. در مسیر وقایع را به هیچ وجه امکان Uذیر نم

۱۰۲ و… Uایان ماجرا

GهE[ نویسنده هم درست عین خود شما این بود که مردم، در مقابتتل چنتتان حکتتومت –مطلوب یا اید –

Gیکفایتی، بالخره سر به شورش بردارند و دست به قیام و انقلب بزنند و تا سرنگونی کامل استتتبداد ظالم و ب

Iه قیتتام و انقلب ندارنتتد. از Wمت یا انگیتتزه یتتا جربتتز از Uا ننشینند و… ولی وقتی که مردم، حا[ یا حوصله یا ه

GGGینهتتایت را بتا GGیEید!؟ حتی اگر این فاصله زمانی و کمانی شبیه ب Iه یک لقبا، چه کاری بر م دست یک نویسند

Gههتتای دموقراضتته، در Gتها و برنام Gرها و سیاستت Eن مردم و Eن حکومت نداشته باشد. مضاف بر اینکه تمام تدبی

Gههتتا و تتدابیر دموقراضته، Gیترین برنام راستای Uیشگیری از وقوع چنین اتفاقاتی بوده است. یعنی یکی از اصتل

Gهای بوده است که کسی حا[ و حوصله و انگیزه و فرصتتت انقلب کتتردن نداشتتته مشغو[ کردن مردم به گون

باشد.

Gیگوید: نویسنده در کما[ فروتنی م

» %ه یک جهان هم، دسششت بششه دسششت هششم �ههای درج %ه نویسند من که عددی نیستم. اگر هم

�یحال و رمق و انگیزه را از جا تکان بدهند. �یتوانند یک ملت ب Iه زمانی وبدهند. نم Uس، اگر این فاصل

Gیبود. باز صلح نویسنده در این بود که شأن و Eبروی خودش را حفظ کند، Uا از گلیتتم ختتودش مکانی هم نم

بیرون نگذارد و در امور غیرمربوطه دخالت نکند و به روایت واقعه بپردازد.

بله روایت واقعه:

Gیکفتتایتی حاکمتتانش در وقتی که مملکتی در مسیر سراشیبی قرار گرفت و رویه اضمحل[ گذاشتتت و ب

Iه امور Eشکار شد، برانگیخته شدن طمع حاکمان و سلطین ممالک دیگر، برای هجوم و حمله و تسخیر و ادار

Gیگیرد. Gیترین سرنوشتی است که Uیش روی Eن مملکت قرار م تصاحب، طبیع

Gیکفایت، مردم ناراضی و خمود و خسته و فاقد انگیزه برای Gیدر و Uیکر، حکام منفعت طلب و ب مملکت ب

Gیدهند. Gدترین زمینه را برای حمله به یک مملکت تشکیل م دفاع از مملکت، سر جمع بهترین و مساع

Gههتتای غربستتتان اردو زدنتتد و نیتشتتان را بتترای تستتخیر و وقتی که قوای کشور مهاجم، در Uشتتت درواز

تصاحب مملکت، Eشکار ساختند، دموقراضه، تمامی عوامل اطلع رسانی خود را به کار گرفت و از مردم همتته

Gگتریتتن میتتدان ایالتشتتان جمتتع شتتوند تتتا ستتخنرانی تتتاریخی او و حکتتام و Gتها دعوت کتترد کتته در بزر ایال

نمایندگانش را بشنوند.

مردم-یعنی تقریبXا عموم مردم- یا از سرترS و اجبار یا شوق و اختیار یتتا کنجکتتاوی، دعتتوت Uادشتتاه را

Gگترین میدان Eن ایالت، و مردم ایالت مرکزی در میدانگاهی مقابل اجابت کردند. یعنی مردم هر ایالت در بزر

Gفهای تاریخی و مهم Uادشاه و عوامل و حکامش را بشنوند. قصر جمع شدند تا حر

Gتها و بخصوص در ایالت مرکزی شکل دادند. Iه ایال Gیسابقه را در هم و به این ترتیب، تجمعی عظیم و ب

Iه حکتتام و نماینتتدگانش در Gیکرد، همتت Uادشاه که از قبل، حضور چنان جمعیت عظیمی را Uیش بینی م

Gهای که همزمتتان بتتا Gتها را نسبت به انجام سخنرانی متناسب با Eن موقعیت، توجیه کرده بود. به گون Iه ایال هم

Gیگفتند که Uادشتاه، در ایتتالت مرکتتزی سخنرانی Uادشاه، یکایک Eنان در ایالت خود، دقیق\ا همان مطالبی را م

۱۰۳ و… Uایان ماجرا

Gیگفت. م

در ایالت مرکزی هم، Uادشاه به افراد خوش صدا و مطمئن، متتأموریت داده بتتود کتته در فواصتتل منظتتم،

Gرتر برسانند. Gیها بایستند و سخنان Uادشاه را به گوش افرادد دو بربلند

Gشبینی شده در محل حضور یافتند و در اطراف قصتتر، استتتقرار Uیتتدا کردنتتد، وقتی که تمام جمعیت Uی

Iه Uادشاه بر بام قصر رفت و Uس از Uاسخگویی به ابراز احساسات مردم، شروع به سخنرانی کرد. کاری که همتت

Gتهای دیگر انجام دادند. Iه ایال عوامل و حکامش نیز در هم

Gرترین سخنرانی Uادشاه و Gتترین و تأثیرگذا Gیترین، UXرصلب Gرترین، عاطف Gیتوان گفت که: Uرشو به جرأت م

SGترین موقعیت و بیشترین جمعیت، ایراد شد. حکام و عواملش، همین سخنرانی بود که در حسا

Gهای نسبت\ا مفصل و طولنی و Uر حرارت، Uیرامون جایگاه وطتتن و نقتتش Eن در Uادشاه، Uس از بیان مقدم

Gههای مملکت خبر GنUرستی، از حضور دشمن در Uشت درواز Gندوستی و وط سرنوشت بشر و ارزش و اعتبار وط

Gلتر Eن مطلع بودند- و ضمن برشمردن اهداف دشتتمن Uلیتتد در حملتته بتته –داد که البته مردم از اخبار کام

مملکت، از یکایک مردم خواست که با تمام عشق و غیرت و دلوری، مقابل دشمن بایستند و از Eب و ختتاک

Iه Iه عوامل و حکام Uادشاه نیز این Uیتتام و درخواستتت او را بتته گتتوش متتردم همتت و میهن خود دفاع کنند. هم

Gتها رساندند. مردم ایالت مرکزی با تمام قوا کف زدنتتد و هتتورا کشتتیدند و Uادشتتاه و ستتخنانش را متتورد ایال

حمایت و تأیید قرار دادند.

Wدت متردم ایتالت Wدت و ح GGه همان ش Gتهای دیگر نیز، Uس از شنیدن Uیام و درخواست Uادشاه، ب مردم ایال

مرکزی، کف زدند و هورا کشیدند و Uادشاه و سخنانش را مورد تأیید و حمایت قرار دادند.

�تها عینNا منطبق بر سخنان �ادشاه است از آنجا که؛ هم سخنان نمایندگان �ادشاه و حکام ایال

%ه ایالت، تابع مردم ایالت مرکزی، Gیخواهتتد کتته ازو هم رفتار و عکس العمل مردم هم نویسنده اجازه م

تکرار مکررات بپرهیزد و صرفXا به گزارش اوضاع ایالت مرکتتزی و اتفاقتتات و حتتوادث حتتو[ و حتتوش Uادشتتاه

Gتهای دیگر را تقبل کند. بپردازد؛ با این امید که خواننده، زحمت تعمیم ماجرا به ایال

Gهای از زحمات و خدمات خود برای مردم و مملکت را با Eب و تاب Wم Uادشاه، برای تهییج بیشتر مردم، ش

Gمتر بر شمرد و به مردم هشدار داد که؛ اگر در دفاع از مملکت، کوتاهی کننتتد یتتا و طو[ و تفصیل هر چه تما

Wدار، کوتاه بیایند، تمام این عواید و امکانات موجود را از دست، خواهند داد و دچار زیتتان و Yن غ در مقابل دشم

خسرانی جبران ناUذیر خواهند شد.

Gمتر ختتود را از Gیتر، حمایت هتتر چتته تمتتا Gدتر و هوراهای طولن Gتهای بلن Gمتر و سو Gفهای محک مردم با ک

میهن و Uادشاه و خدماتش، اعلم کردند و اظهار داشتند که تتا Eخریتتن نفتس و تتتا Eخریتن قطتره خونشتان

Iه دشمن را به خاک خواهند مالید. Uادشاه که وضتتعیت حستتی و روحتتی و مقاومت خواهند کرد و Uشت و Uوز

–شرایط عاطفی مردم را مساعد مناسب دید و البته توقعی هم غیر از این نداشت از همگان خواستتت کتته –

Gزهتتا GGر همان مکان، حضور Uیدا کنند تا Uس از سازمندهی و تحویل سلح وتجهیزات، عازم مر صبح روز بعد، د

۱۰۴ و… Uایان ماجرا

شوند تا راه ورود دشمنان و مهاجمان به مملکت را سد کنند.

این درخواست نهایی با قو[ و قرار Uادشاه و مردم نیز با شتتور و شتتعار و هتتورا و هلهلتته متتردم، تأییتتد و

تثبیت شد. و Uادشاه یعنی دموقراضه با Eرامش خاطر و اعتماد کامل، به اندرونی قصر برگشت تا Uتتس از یتتک

Gهستتازی و تجهیتتز متردم بترای مقتتابله بتا دشتمن Gد Gهریزی و ستتازماندهی و Eما استراحت چند ساعته، به برنام

بپردازد.

Iه Uادشتتاه، Uتتس از ستتخنرانی، صتترف\ا تصتتور یتتا تخیتتل البته این یکی- دوجمله اخیر، یعنی توصیف برنام

Gیکند که وقت محدود و گرانبهای Uادشتتاه، بعتتد از ستتخنرانی، نویسنده است. یعنی نویسنده با خودش فکر م

قاعدت\ا باید صرف اموری از این دست شده باشد. هر چند که بتتروز برختتی شتتواهد و قرائتتن، در Eینتتده، ختتط

بطلن Uررنگی بر اینگونه تصورات و تخیلت بکشد.

Gهریزی و سازماندهی دفاع در مقابل اینکه تا صبح روز بعد، در درون قصر چه گذشته و Uادشاه برای برنام

دشمن، چه تمهیداتی اندیشیده و چه فرامینی صادر کرده و چه اقداماتی انجام داده، اخبار موثقی بتته بیتترون

قصر، درز نکرده و طبیعت\ا در منابع تاریخی، اسناد قابل اتکایی به دست نیامده. با این فقر اخبتتار و اطلعتتات،

Gبتریتن و Gیبینتد کته واج Gیگتذرد، م نه فقط نویستنده کته خواننتتده هتتم وقتتی ختودش را جتای Uادشتاه م

Gهریزی و سازماندهی و تشکیل جلسه با مستشاران نظامی و فرماندهان رده Gیترین مشغولیتش باید برنام منطق

Gکترین خبری که بر این مشغولیت دللت کند، به دست نیامتتده باشتتد و او[ مملکتی و… باشد. اگر چه کوچ

به گوش کسی هم نرسیده باشد. ولی Eنچه در تاریخ ثبت شده و ردUای Eن اگر چه به اجما[ در اسناد به جتتا

Wدت غیتتر منتظتتره بتتودن، مانده، گزارش صبح روز بعد است که نه فقط تعجب Eور و سوا[ برانگیتتز کتته از شتت

Iه مورخین و محققین چه در Eن زمان و چه بعد از Eن، برای درک GتEور و هو[ برانگیز است. Eنچنان که هم به

Gهاند. علل و عوامل Eن، با ارائه تحلیل منطقی نسبت به Eن، اظهار عجز کرد

Gیکردند. یا حتی اگر فقتتط Gیشمار، صبح روز بعد، در محل، حضور Uیدا م اگر فقط نیمی از Eن جمعیت ب

Gلهای قابتتل تأمتتل و Gیشدند، باز به تحلی –ده یک Eن جمعیت، برای دفاع از وطن و مقابله با دشمن، حاضر م

Gیزند این است که: Gیشد رسید. اما Eنچه به بهت و حیرتی در حد باور ناUذیری دامن م باورUذیری م

صبح روز بعد، حتی یک نفر- به عنوان نمونه- از Eن جمعیت فشرده، در محل قرار، حاضر نشد و اطتتراف

قصر Uادشاه، تا شعاعی گسترده، سوت و کور ماند، البته بدون احتساب فرماندهان و عوامل Uادشاه، کتته بتترای

تجهیز و سازماندهی مردم نیامده، Eمده بودند.

Gیرسید، صبح Gیانداختند، به دلیل تراکم حضور مردم، به زمین نم همان مکانی که روز قبل، اگر سوزن م

Gیرسید. Gهای هم از Eن به گوش نم روز بعد، به بیابانی متروکه شبیه شد که صدای هیچ Uرنده و خزند

از حا[ و روز Uادشاه و اطرافیانش در Eن روز، هیچ گزارشی در دست نیست و در مورد علت یا علل عدم

GیEید. البته برختتی از متتورخین و محققیتتن، حضور مردم هم، هیچ مطلب موWثقی از اسناد تاریخی به دست نم

Gهاند اما Gهای کرد Gهاند و تلش مذبوحان برای ارائه دلیل و تحلیل نسبت به غیبت یکپارچه مردم دست و Uایی زد

۱۰۵ و… Uایان ماجرا

Gلهایشان، اذعان دارند. GیUایه و مایه بودن دلیل و تحلی – به یقین خودشان، بیشتر از هرکس، به ب –

Iه متتردم، در یتک روز، تحتت تتتأثیر به طور مثا[، در Uاسخ به این سؤا[ که؛ «چگونه ممکن است که هم

Gیای Yی قبل سخنان Uادشاه، قو[ حضور و Uشتیبانی بدهند و صبح روز بعد، بدون هیچ Uیش Eمدی یا همتتاهنگ

Gهاند: به احتمتتا[ قتتوی، متتردم یا رهبری و مدیریتی، بالتفاق زیر قولشان بزنند و صحنه را خالی کنند؟!» گفت

Gهاند کته: Gهانتد، بته ایتن نتتیجه رستید Gمهای دموقراضته را مترور کرد Gمها و ستت Gهاند و ظل وقتی به خانه برگشت

Gیکند.» Gیتر م Gیشود و او را در Eینده جر «هرگونه دفاع از میهن، دفاع از دموقراضه یا تأیید او محسوب م

Gرتر.» Gمتر و خرابکا Gدتر باشد و ظال Gهاند که: «معلوم نیست که دشمن مهاجم از دموقراضه ب یا فکر کرد

Gمهای دموقراضه را تلفی Iه ظلم و ست Gهاند که: «به این وسیله و در این مقطع حساS، هم یا تصمیم گرفت

کنند.»

Gهاند.» یا…. Gیدید یا «دموقراضه را لیق و شایسته رهبری برای دفاع از میهن و مملکت نم

بله، اگر این عدم حضور، Uا Uس زدن و Uشت کردن به حکومت یا حاکم و میهن، به ده نفر و صد نفتتر و

Gیداشتتت، چنیتتن Gیشتتد. یتتا رهتتبری واحتتد مقبتتولی، در میتتان متردم وجتتود م هزار نفر، محدود و منحصتتر م

Gهانتد کته؛ Gلها هم ادعا نکرد Gیرسید. ولی هیچکدام از ارائه کنندگان این تحلی Gلهایی، قابل تأمل به نظر م تحلی

Iهمردم، در Eن زمان از وحدت و رهبری و انسجام و یکپارچگی Gهاند. در ایتتن صتتورت، تنهتتا روزنتت برخورداد بود

GGه همان توجیهی است که Uیش از این هم، به Eن اشاره شد. یعنی Uذیرفتن این اصل که: امید، توسل ب

رفتار و عملکرد تک تک افراد، به طور مجزا ممکن است به نحوی قابل Uیش بینی باشد ولی وقتتی ایتتن

افراد، کنار هم و در تعریف دیگری به نام مردم، قرار گرفتند، رفتارشان به هیچ نحوی قابل Uیش بینی نیست.

Gیتر بشود گفت که؛ Eحاد مردم مثل تک تک اعداد نیستند که وقتی کنار هتتم شاید به تعبیر کمی ریاض

Iه چهار عمل اصلی Gشکش! در قاعد Gهشان، جمع جبری Eن اعداد بشود. اصل جمع جبری، Uی قرار گرفتند نتیج

Gیگنجند. یعنی اگر شما هزار نفر از مردم را تک تک انتخاب کنید و کنار هم قرار دهید یا با هم جمتتع هم نم

بزنید، معلوم نیست که الزام\ا به عدد هزار برسید و اگر احیان\ا به عدد دویست یا دوهزار هتتم رستتیدید، خیلتتی

نباید تعجب کنید.

و اما یک مسأله بسیار مهم که در همین جا بایتد خاطرنشتان بشتتود- و بته تعویتتق افتتادن خاطرنشتتان

Gفهتتای چنتتد ستتطر Gلهتتا و حر –شدنش، ممکن است تبعات و عوارض منفی داشته باشد این است که تحلی

Gتهای Eن ندارد. Gههای شخصی نویسنده است و هیچ ارتباطی با داستان و شخصی اخیر، تمام\ا نظرات و دیدگا

Iه متتردم، ممکتتن استتت در ظتتاهر غرض اینکه؛ بعضی از تعاریف و تعابیر مطرح شده در سطور اخیر دربار

Gفهای دموقراضه داشته باشد ولی مطلق\ا از Eن جنس نیست و تفاوت Eن از نوع تفتتاوت میتتان شباهتی به حر

ماه من و ماه گردون است.

Iه «جدی نگرفتن مردم» رسید، در حالی که تأکیتتد نویستتنده Gیتوان به نتیج Gفهای دموقراضه، م –از حر

–به عکس بر «جدی گرفتن مردم» است.

۱۰۶ و… Uایان ماجرا

Gحتر، حرف نویسنده این است که دموقراضه مشخص\ا تاوان جدی نگرفتن مردم را Gقتر و صری به تعبیر دقی

Gیدهد و همین دیدگاه او نسبت به مردم است که بتتاعث تنهتتا مانتتدنش در Eن مقطتتع سرنوشتتت ستتاز Uس م

Gیشود. م

Gیخواهند عمق فاجعه، یعنی تنهتتا ماندنشتتان را Gیتوانند یا نم دموقراضه و اطرافیان و نزدیکانش، ابتدا نم

باور کنند.

Gیکنند کتته Gیخورد، سعی م ولی در ساعات اولیه صبح، هیچ رد و نشانی از حضور مردم، به چشمشان نم

GیاساS از Uذیرفتن واقعیت، شانه خالی کنند. احتمالتی از قبیل: –با طرح احتمالت مختلف و تمام\ا ب –

Gهاند؟ -شاید مردم، اشتباه\ا زمان قرار را بعد از ظهر تصور کرد

Gهایم؟ \ل زمان قرارمان عصر بوده و ما دچار فراموشی شد -شاید اص

Gهاند، بعید نیست که الن درجای دیگری جمع شده باشند! -شاید مردم، مکان را درست متوجه نشد

Gیشتتود، بتتاز هتتم از Uتتذیرش Gیرسد و همچنان از حضور مردم، ختتبری نم حتی زمانی که روز، به Uایان م

GیUردازند: Gهتری م GیUای Gیزنند و به طرح احتمالت ب واقعیت، سرباز م

Gهاند! \ل برای فردا خودشان را Eماده کرد -مردم احتما

Gهایم! Gیکنند. تعجب است که ما زمان را درست متوجه نشد -همه مردم که با هم اشتباه نم

Gیشود، یعنتتی متتردم، Gیگذرد و هیچ خبری از مردم نم Gیرسد و م Gدتر هم م ولی وقتی فردا و روز بعد و بع

GیEیند، چه رسد به اینکه در محل قرار حضور Uیدا کنند، Uادشاه، تازه شستتتش Gههایشان بیرون نم حتی از خان

Gیشود که مسأله تا چه حد، جدی است. خبردار م

Gیافزاید، غیبت یا حضور نیافتن متتأموران مخفتتی خبری که در این ماجرا بر حیرت و عصبانیت Uادشاه م

Gهاند تا مراقب بقیه باشند. GGی همان نیمی از مردم، که یک عمر حقوق گرفت حکومتی است. یعن

GیUوشاندند و مانع Uدیتتد Eمتتدن Gیشدند، لاقل نیمی از فضای خالی را م Gنها بر سر قرار حاضر م اگه همی

Gیشدند. چنین رسوایی خفت باری م

Iه متتردم، تنهتتا فرمانتتدهان Gیافتاد که در یک میتتدانگاهی بتته وستتعت و ظرفیتتت همتت لاقل، این اتفاق نم

Gیمشتری! Gیسرباز، حضور Uیدا کنند و سلح فروشان ب ب

البته از Eنجا که مسائل اخیر، یعنی تعجب و عصبانیت Uادشاه و طرح احتمالت مختلف توسط Uادشتتاه و

GنUتایه و ختدمتگزاران فرودستت دربتار بته متا اطرافیان، در مورد دلیل غیبت مردم، فقط از طریق نوکران دو

Wحت و اعتبار کافی برخوردار نباشد. رسیده، ممکن است از ص

نه اینکه خدای نخواسته مقصتتود نویستتنده از طتترح ایتتن شتتبهه، زیتتر ستتؤا[ بتردن صتتداقت نتتوکران و

خدمتگزاران فرودست دربار باشد. نه، مسأله، چیز دیگری است. مسأله، وجود این احتما[ است که Uادشتتاه و

–نزدیکانش، خدمتگزاران را به دلیلی که بعد\ا اشاره خواهد شد یا نخواهد شد امین ندانسته و بتته تعتتبیر –

Gنها را سرکار گذاشته باشند. یعنی به طور واقعی و حقیقی، اقدام به انجام تعجب و حیتترت نکتترده E ،امروزی

۱۰۷ و… Uایان ماجرا

Gلها باشند، بلکه صرف\ا به منظور رد گم کردن، تظاهر به این عمل نموده باشند و به این ترتیب، طرح Eن تحلی

و احتمالت در مورد غیبت مردم در صحنه، به طریق اولی برای استحمار زیردستان بوده باشد. طبیعی استتت

Gیرسد که Uشت مرزهای کشور، خیمه Gمتر، به گوش دشمنی م که اخبار چنین وضعیتی، با سرعت هر چه تما

زده و شمارش معکوسش رابرای حمله و هجوم Eغاز کرده است.

Gم ریخته و نابستامان مملکتت –Uادشاهی که از چند خطه Eن طرفتر با عوامل و ابزارش از اوضاع به ه –

دموقراضه مطلع شده و لشگرش را تا Uشت گوش دموقراضه رهبری کرده، طبیعت\ا کسب اطلع و خبر، از این

Gنتر است. مضاف بر اینکه Uادشاه مهاجم و GGیفاصله نزدیک، برایش Eسا –لشگرش، فقط یک کار دارنتتد و بتترا

Gدها کار دارد کتته Gهها و بلکه ص Gهاند و Eن تسخیر کشور دموقراضه است. در حالی که دموقراضه، د –همان Eمد

Gرهتتا؛ تعجتتب کتتردن استتت. و کتتار Gیطلبد. یکی از Eن کا Gهای م Gنها، زمان قابل ملحظ E رسیدن به هر کدام از

بعدی؛ عصبانی شدن. سومین کار؛ بررسی کردن شرایط و وضعیت. و چهتتارمین کتتار، Uیتتدا کتتردن دلیتتل یتتا

دلیل. و Uنجمین کار؛ مشخص کردن مقصر یا مقصرین. ششمین کار؛ محکوم کردن Eنتتان. و هفتمیتتن کتتار؛

Gتترین شکل ممکن و هشتمین کار، ارزیتتابی عملکتترد ختتود و Wد وجه یعنی سخ –مجازات کردنشان به اش –

Uیدا کردن نقاط ضعف و اشتباهات گذشته. و نهمین کار؛ و دهمین کار و….

Gتتر، قبل از اولین کار؛ Uیدا کردن خاک مناسبی که بر سرش بریزد و نقد\ا مملکتش شاید به تعبیر درس

را از این مهلکه برهاند.

Gهای دا[ بر اینکه دموقراضه هیچ کدام از این البته، نه در اسناد تاریخی و نه در اقوا[ مورخین، هیچ نشان

Gیخورد. Gه باشد به چشم نم Gرها را انجام داد کا

ولی در اینکه دشمن مهاجم، تنها کار خودش را به نحو احسن انجتتام داده، در میتتان متتورخین و استناد

تاریخی، اتفاق نظر وجود دارد.

Gهاند که: Iه مورخین تصریح کرد هم

Gیمعطلتی بترای درهتتم شکستتن دفتاع و Gیمواجهه با کمترین مانع و مقاومت! و ب لشگر Uادشاه مهاجم، ب

Gهاند که گویی از Gهاند و چنان رحل اقامت افکند GG نهایت Eرامش، وارد مملکت دموقراضه شد استقامت!، یعنی در

Gهاند. Gیکرد از[ در همین کشور زندگی م

Gتتر!» و چه بسا درمقابل سؤا[: «در چه حالید؟» گفته باشند: «از خانه خودمان هم راح

Gیتواند این قو[ مورخین را تأیید کند، رابطه میان دو گتتروه غتتالب و مغلتتوب یتتا Gمترین شاهدی که م مه

Gلهای بعدی است. غاصب و مغصوب در نس

در هیچ جای تاریخ، هیچ مدرک وسندی دا[ بتتر اختلف میتتان دو ملتتت مهتتاجم و میزبتتان بتته چشتتم

Gیدهد که: هر دو، با Eرامش کامل، در کنتتار هتتم، زنتتدگی و ستلوک Gیخورد. و بلکه به عکس؛ تاریخ نشان م نم

Gهاند. Gیکرد م

–خلصه اینکه: Uادشاه یک کشور دیگر و بسیار کوچک در کمتتا[ خونستتردی و Eرامتتش، بتتا اهتتل و –

۱۰۸ و… Uایان ماجرا

Gیکنتتد و تتتابلوی ختتودش را، ستتر در کشتتور جدیتتد Gبکشتتی م عیا[، به کشور دموقراضه لشگرکشی، نه، اسبا

Gیکتترده، بتته اهتتالی Gیدانسته و احساS راحتتتی م Gیزند. و چون کشور دموقراضه را هم مثل کشور خودش م م

Gیخواهند زندگی کنند و بتتدون تعتتارف، Gیدهد که هر کدام در هر یک از دو کشور که م کشورش هم اجازه م

کشور جدید را هم از Eن خودشان بدانند.

Gیماند و Eن، سرنوشت دموقراضتته استتت. یعنتتی در –در اینجا یعنی انتهای داستان یک سؤا[ باقی م –

GیEید. این حمله و هجوم و تصرف، چه بلیی بر سر دموقراضه و نزدیکانش م

GیUاسخ نخواهد ماند، اما Uیش از Eن، Uاسخ به یک سؤا[ نپرستتیده، امتتا این سؤا[ به جا و منطقی قطع\ا ب

Gیرسد. Gبتر به نظر م بسیار اساسی و حیاتی، واج

Gهای بتته چرا که اگر این نکته یا شبهه یا سؤا[ Uیش از خاتمه یافتن داستان، تکلیفش معلوم نشود، بهتتان

Gیدهد که کلیت داستان را با Eن، زیر سؤا[ ببرند. Gیسواد م دست منتقدین سطحی و ب

سؤا[ این است که چرا نویسنده در طو[ داستان، از ذکر نام کشور مهاجم و مختصات جغرافیتتایی Eن و

\ل Gیکنتد و ایتن اطلعتات بستیار ضتروری را کتام Gنها و اعلم Uرهیز م Gمها و نشا Uادشاه مهاجم و بسیاری از نا

Gیدارد. Gه م عامدانه از مخاطب، مخفی نگا

Uاسخ این است:

Gهای شتتبیه نبتتش قتتبر ارتقتتاء ستتطح دانتتش تتتاریخی و –هدف نویسنده از روایت این واقعه بتته گتتون –

جغرافیایی مخاطب نیست. و هدف خواننتتده هتتم از خوانتتدن ایتتن داستتتان، ارتقتتاء ستتطح دانتتش تتتاریخی و

Gیکرد. Gهتر مراجعه م Gدتر و عالمان Gمتر، مستن Gبهای بسیار مستقی Gیاش نیست که اگر این بود به کتا جغرافیای

\ل هم اشاره شد –هدف مشترک نویسنده و خواننده از نوشتن و خواندن این داستان؛ همچنان که قب –

G فهرست کسب تجربه از زندگی Uیشینیان و Eموختن درS عبرت بوده و هست. و برای رسیدن به این هدف،

Gیتواند داشته باشد. رجا[ و اعلم و اماکن، چه ارزش و تأثیر و جایگاهی م

Gیشتتان بتته کشتتور Gهها قتترن Uیتتش، Uادشتتاه یک Gمتر اینکه مردم دو کشور که د و Uاسخ یا دلیل دیگر و مه

دیگری هجوم برده و Uادشاهش را شکست داده و خاکش را تصرف کرده، هتزاران ستا[ استت کته در کمتا[

GیEنکه هیچ خاطره و اطلع و Gیکنند. ب –Eرامش و مسالمت با هم و در کنار هم به مثابه یک ملت زندگی م –

Gهای از گذشته داشته باشند. سابق

Gیدهد که انتشار این استتناد تتتاریخی و هر کس با کمترین مرتبه از عقل و دانش و هشیاری تشخیص م

انتقا[ این اطلعات، به طور دقیق و مشخص به مردم امروز، جز نو کردن دعواهتتای کهنتته و ایجتتاد تفرقتته و

دشمنی و کینه، میان مردم، حاصل دیگری ندارد.

و مقصود ما از نوشتن داستان، Eموختن عبرت و اندوختن تجربه است نه افروختن Eتش جنگ و جدا[ و

منازعه.

و اما Uایان کار یا سرنوشت دموقراضه:

۱۰۹ و… Uایان ماجرا

Gیتوان کل ماجرا را بیان کرد و Eن یک جمله، این استت در مورد برخورد اولیه دو Uادشاه، با یک جمله م

Gهای به کیفیت برخورد Uادشاه مهاجم با دموقراضه و نزدیکانش که: هیچ یک از مورخین و محققین، هیچ اشار

ñ\ل روشن است: برای اینکه به هیچ سند و مدرک و گزارش شفاهی و مکتتتوبی در Gهاند. و دلیل Eن هم کام نکرد

Gهاند. کیفیت مواجهه دو Uادشاه غتالب و مغلتوب یتا بایتد توستط Uادشتاه فاتتح گتزارشاین مورد دست نیافت

Gیشده یا توسط Uادشاه مغلوب یا توسط مردم. ارائه گزارش، توسط Uادشاه مغلوب، یعنتتی دموقراضتته کتته از م

بنیان منتفی است. برای اینکه هیچ Uادشاهی حاضر به ارائه گزارش شکست خود نیست.

ارائه گزارش، توسط مردم هم به این دلیل منتفی است که در زمان ورود لشگر مهاجم به کشور، همگی

Gهاند تا بتوانند خبر از گزارشی داشته باشند. Gیبردند و هیچ حضور و نظارتی نداشت Gههایشان به سر م در خان

Gیماند ارائه گزارش و بیان ما وقع توسط Uادشاه فاتح. م

Eنچه مسلم است؛ از این طریق نیز هیچ خبری درز نکرده که دست مورخین و محققین این قدر خالی و

تهی مانده.

Gهداشتتتن متتاوقع، توستتط Uادشتتاه فاتتتح، Gنترین گواه این مدعا این استتت کتته همیتتن مستتکوت نگ و روش

Gوگاه متضاد، توسط مورخین و محققین شده. Gلهای متنوع Gهای برای ارائه تحلی دستمای

Gهاند. Gیگری او گذاشت Gهای این سکوت و رازداری Uادشاه فاتح را به حساب معرفت و مرام و لوط عد

Gهاند. یعنی تحویل دادن بدون دغدغه کشور توسط Gهای احتما[ وقوع یک معامله بین دو Uادشاه را داد عد

دموقراضه به Uادشاه فاتح، در قبا[ رازداری و حفظ Eبروی دموقراضه توسط Uادشاه فاتح.

Gهاند و Gهای سکوت و رازداری Uادشاه را کمترین وظیفه او در قبا[ Eنچتته بتته دستتت Eورده دانستتت –عد –

Gهاند. حتی با عباراتی نظیر: «رو را بروم» و: «Eقا را باش» و… تعریض بر اقوا[ مورخین دیگر زد

یکی از طرفداران این نظریه با صراحت گفته است:

Gیدعوت، وارد خانه دیگتتران Gفتر، راه افتاده، ب –طرف مقصود Uادشاه فاتح است از چند تا خانه Eن طر –

Gگتر از خانه خودش به جای چنگ و دندان و خشم و خشونت، فروتنتتی و مهربتتانی و استتتقبا[ –شده بزر –

گرم و نرم دیده، ملک دیگران را برای خودش، به نام زده، هلوی Uوست کنده را قورت داده، سر خود ییلق و

قشلق درست کرده و… اینکه حال در این میان، دست میزبان را گاز نگرفته، خیلی هنر به ختترج داده!؟ ایتتن

Gفها!) Gفهاست. (و البته دقیقا! مشخص نکرده که از کدام حر دیگر از Eن حر

Gبالمثل تاریخی و مشهور: Gاتر نهاده و ادعا کرده که ضر این محقق، Uا را از این، فر

«نه چک زدیم، نه چونه، عروS اومد تو خونه»

اولین بار، توسط همین Uادشاه فاتح و Uس از تسخیر کشور دموقراضه، اختراع یا ابداع شده و از Eن Uتتس

GG نهایت، هیچ کس نفهمیده که مقصود محقق از بیان ایتتنبه فرهنگ و ادبیات جهان راه Uیدا کرده. و البته در

مطلب، تمجید Uادشاه فاتح بوده یا تکذیب او.

Gیگوید: ما اکنون در جایگاهی نیستیم که بتوانیم نستبت بته ایتتن نظتترات مختلتتف، قضتتاوتی نویسنده م

۱۱۰ و… Uایان ماجرا

Gیتوانیم دریافت کنیتتم ایتتن استتت Gهها به عنوان فصل مشترک م داشته باشیم. ولی Eنچه از مجموع این دیدگا

که: جا به جایی قدرت، در کما[ Eرامش، انجام شده و خون از دماغ کسی نیامده.

خب! این درست! ولی بر سر دموقراضه و اطرافیان و نزدیکانش چه Eمده!؟

Gنها افتاده این بوده که: GGه همان روزهای او[ بر سر زبا Gیای ک Gیها غیر علم حرف عوامانه و به تعبیر امروز

دموقراضه انگار Eب شده و رفته زیرزمین.

ولی این حرفی نیست که هیچ Eدم عاقلی بتواند بپذیرد. دموقراضه برف و یخ نبوده کتته Eب بشتتود. ایتتن

Gیرسد. احتما[ هم که Uادشاه فاتح سر او را زیر Eب کرده باشد، چندان منطقی به نظر نم

یکی به دلیل اخباری که Uیش از این، از قو[ مورخین و محققیتتن، نقتتل شتتد و دلیتتل دیگتتر، ستتابقه و

Gهاند. شخصیتی است که عموم Uادشاهان از خودشان بروز داد

Gنها مسأله اعتبار و وجهه بیرونتتی هتتر E ید، برایEیG Iه Uادشاهان برم این طور که از اخلق و روحیه و سابق

Gههتتای ختتود Xکشتن دموقراضه را جتتزو برنام Gمتر است. غرض اینکه Uادشاه فاتح اگر ماجرایی از اصل مطلب مه

قرار داده بود، چه لزومی داشت که مخفیانه این کار را انجام بدهد. دموقراضه را Eشکارا و در ملء عام به قتل

Gیاش را ببرد و هم از بقیه زهر چشم بگیرد. بخصوص که بته قتتدر کتتافی هتتم از Iه تبلیغات Gیرساند که هم بهر م

سلطه و اقتدار برخوردار بوده که هیچ مانعی نتواند جلودارش بشود.

Gنها خبر دیگری است که اگر چه در هیچ سند و مدرک معتبری نیامتده، ولتتی هتتم بته Iه ای Gمتر از هم مه

Gیتواد قابل اتکتتاء قتترار بگیتترد و ختتط بطلنتتی بتتر همتته Gاتر در نقل و هم به دلیل انطباقش با عقل، م دلیل تو

احتمالت مطرح شده بکشد.

G[ها بعد، نقل مجالس بوده، ایتتن Eن خبر که به طرق گوناگون و توسط افراد مختلف، مطرح شده و تا سا

است که:

– «دموقراضه طبع\ا با توافق Uادشاه فاتح به کشور مهاجم نقل مکان کرده و تا Uایان عمتتر در رفتتاه و –

Gیشده.» Gیزیسته و حتی توسط Uادشاه مهاجم به طور مستقیم و غیرمستقیم محافظت م Eسایش و Eرامش م

خبر Uناهندگی دموقراضه به کشور مهاجم و زندگی و اقامتش در Eن کشور، Eنچنان با دقایق و جزئیتتات

Gهای تکتترار و تأییتتد شتتده کتته جتتایی بتترای تردیتتد و شتتبهه بتتاقی بیان شده و توسط راویان مختلف، به گتتون

Gیگذارد. اگر چه نویسنده و به طور قطع خواننده، چنین Uایانی را بتترای ایتتن داستتتان و چنیتتن عتتاقبتی رانم

Gیاش خیلی زور دارد که Uادشاهی بعد از Eن همه ظلم و ستتتم و GیUسندد و خدای برای سونوشت دموقراضه نم

تعدی و تجاوز به مردم و دست Eخر به باد دادن کل مملکت، به سزای اعمتتالش نرستتد و بتتدون هیتتچ تتتاوان

وعقوبتی راست راست بگردد و تا Eخر عمر در Eسایش و رفاه و Eرامش به سر ببرد.

مسأله، فقط خنک نشدن د[ و حا[ نیامدن جگر نیست. مسأله، به هم ریختتن همته قواعتتد و اصتتو[ و

G[ها و معادلت ذهنی و تجربی و حتی باورهای قلبی انسان است. فرمو

Gیگیتترد و او Gهایم که Eه مظلوم، عاقبت، گریبان ظالم را م Gهایم و بعض\ا به چشم دید همه ما شنیده و خواند

۱۱۱ و… Uایان ماجرا

GیEورد. Gینشاند و دمار از روزگارش در م را به خاک سیاه م

Gیشود. محقق نشدن این قاعده متقن، طبع\ا باعث Eزار و اذیت و به هم ریختن انسان م

Gیکنتتد و دستتتش را ولی در این میان، دو مسأله دیگر هم وجود دارد که نویسنده را دچار محتتدودیت م

Gیبندد. Gنبندی رضایت بخش م برای ایجاد یک حسن ختام یا Uایا

Gاتر نگتتذارد و Iه حقایق فر یکی، تعهدی است که در ابتدا به خواننده داده، مبنی بر اینکه Uایش را از حیط

واقعیات تاریخی را فدای مناسبات و اقتضائات داستانی نکند و دوم؛ نقدی است که خود نویسنده بر این بتتاور

جمعی و اعتقاد عمومی دارد.

حرف نویسنده، به طور خلصه این است که: کل حیات بشری را محدود و منحصر به این دنیتتای چنتتد

روزه نباید دید.

Gیرسد و عقتتوبت در عموم و اغلب موارد، دیده شده که انسان ستمگر، در همین دنیا به سزای اعمالش م

Gیچشد، ولی اگر به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد و طتترف تتتا Eختتر رفتار زشتش را در همین حیات چند روزه م

عمرش کفاره و تاوان نداد، نباید تصور کرد که داستان به Uایان رسیده و طرف، از خطر جسته. چرا که Uایتتان

زندگی این دنیا، مقارن با Eغاز یک زندگی جاودانه و به عبارتی؛ اصل زندگی است. و Uاداش یا عقوبت واقعتتی

Gیشود و اگر اتفاقی هم در این جهتتان بیفتتتد، صتترف\ا جنبتته نمتتونه و و بنیادین، در Eن زندگی اصلی محقق م

مستوره و اشانتیون دارد و Eن خنک شدن د[ و حا[ Eمدن جگر برای مظلومین و ستتتمدیدگان، بتته مفهتتوم

GیUیوندد. Gیاش در Eن جهان به وقوع م نهای

Gیگوید: اکنون که خواننده فهیم، هم به لحاظ روانی، متقاعد شده و هم بتته لحتتاظ داستتتانی، نویسنده م

Gمترین سندی را که طی Uژوهش برای نگارش این داستان به دست Eورده، به عنتتوان این Uایان را Uذیرفته، مه

Gههتتا و نقتتاط مبهتتم Gیکند تتتا ضتتمن بازگشتتایی بستتیاری از گر دستخوش، درست در جملت Uایانی، تقدیم م

داستان، کمی از خستگی خواننده هم مرتفع شود. با اعتراف به این نکته که: اگر چه سند متتذکور بتته لحتتاظ

Gههای او Gیتواند بیشترین سهم را در شناخت دموقراضه و انگیز Gهای برخوردار است و م رازگشایی، از اهمیت ویژ

Gیداد، با کنتتار هتتم چیتتدن وقتایع،داشته باشد، ولی نویسنده اگر از ابتدا دقت و هوشیاری بیشتری به خرج م

Gهای برسد که Uس از کشف این سند رسیده البته در این مورد هتتم قضتتاوت GGه همان نتیج Gیتوانست منطق\ا ب م

نهایی با خواننده است.

ممکن است خواننده در دفاع از نویسنده بگوید نخیر! هیچ هم این طور نیست. معما چتتون حتتل گشتتت

Sن و صترف\ا براستاE یتش ازU متده، ولتیE یشود گفت، که این سند به دستG Eسان شود. این حرف را الن م

Gهای Eن هم با قطعیت، یقین\ا ممکن نبوده. اسناد و مدارک قبل، رسیدن به چنین نتیج

و اما رازی که در این سند، بر مل شده، در یک کلم؛ وجود ارتباطی عمیتتق و دیرینتته و مستتتمر میتتان

دموقراضه و Uادشاه مهاجم است.

Gهای است که میان دموقراضتته Gدها نام این طور که Uیداست، سند موجود، تنها نامه برجا مانده از میان ص

۱۱۲ و… Uایان ماجرا

Gتها و اقدامات دموقراضه و Uادشاه مهاجم رد و بد[ شده و نشان دهنده این واقعیت تلخ است که همه سیاس

Gههای Uادشاه مهتتاجم بتتوده و دموقراضتته Gهها و برنام برای نابود کردن و به تباهی کشیدن کشور، براساS نقش

مأموریت داشته که طی سلطنت دو ساله خود، مملکت را از درون بپوساند و بپوکاند، بتته نحتتوی کتته زمینتته

برای حمله و تصاحب Uادشاه مهاجم، از هر جهت مساعد شود.

Gهتتتر، Gیبهر Gیبهره بوده و وزیر فرهنگ و مکاتباتش از او ب \ل به این دلیل که دموقراضه از نعمت سواد ب اصو

نامه ارسالی از دربار او به دربار Uادشاه مهاجم، با خطی خاص و غیر معمو[ نوشته شتتده و کشتتف الفبتتای Eن

توسط نویسنده، مشقت زیادی به همراه داشتتته ولتتی بتتا هتتر مصتتیبتی کتته بتتوده، خوشتتبختانه تمتتام نتتامه،

Gهای از Eن، مبهم یا نامفهوم نمانده. رمزگشایی شده و هیچ کلم

Gهای است که دموقراضه با کما[ صراحت، Uادشاه مهاجم را به هجوم Gتانگیز و باورناUذیر در نام Iه شگف نکت

و حمله و تصرف کشور خودش کرده.

Iه دموقراضه به این صفحه منتقل شده: Gیکم و کاست، از نام جملت زیر، عین\ا و ب

مقام عالی و سرور متعالی!

Iه شتتما، مستتاعد Iه وحشیان ما دقیق\ا عین دستورات زیر شما عمل کردیم و زمینه را از هر جهت برای حمل

Gهای است که در چند روز اخیر برای ساختیم. ولی از طرف شما هیچ تحرکاتی اتفاق نیافتاده. این Uنجمین نام

Gههای من به شما نرسیده یا شتتما بعتتد Gکهای قبلی من در راه خوابشان برده، و نام Gیشود. یا Uی شما مرسو[ م

Iه Gههای من خوابتان برده. و Eنچه بسیار خیلی زیاد اسباب نگرانی شتتده غیبتتت طتتولنی نماینتتد از خواندن نام

شما یا وزیر اعظم مشاور ماست.

Gعبندی زمان رفتتت \ل، فقط یک هفته مرخصی را به سر ببرند که جم Iه قب ایشان قرار بوده که مثل همیش

Gهایم و و برگشتشان بشود دو هفته. در حالی که الن چهار هفته است که ما همینطور انگشت به دهتتان مانتتد

Gهایم. هیچ حرف مهمی نزد

Gیدانید که اگر زمان زیادی بگذرد و حرف مهمی از ما خارج نشود، مردم شما خودتان بهتر از خودمان م

Gمتتتر حستتاS بتتودن Iه مه Gیشوند. حتی اگر این مستتأله هتتم ستترتان را بختتورد، مستتأل نسبت به ما کم عشق م

Gیایستد، بیشتر Gینشیند و بلکه به ثمر م Gمهای کاشته شده دارد به ثمر م موقعیت است. یعنی در زمانی که تخ

از هر وقت دیگری باید عقل Eدم همراهش باشد، چه برسد به اینکه چهار هفته مرخصی برود. باید این مسأله

را گوشزد داشته باشد به شما که چهار ماه بیشتر به زمان انتخابات نمانده و بلکه کمتر هم مانده.

Iه –مطمئن باشید به همین اندازه که من مطمئن هستم اگر دیر بجنبیتتد، Eنقتتدر کتته بتته Uایتتان دور –

Iه حاضر و Eماده، مورد تناولتان قرار Gیشود و این لقم Gهمان هدر م Iه زحمات دوسال سلطنت من مواجه شوید، هم

Gیگیرد. نم

Iه بعد هم به من رأی بدهند ولی اگتر عیتار حماقتشتان کتم اگرچه مردم Eنقدر احمق هستند که در دور

Gیتوانید سرزنش کنید. مطمئن باشید که معتتامله بتتا بتترادران شد و به من رأی ندادند، همه را جز خودتان نم

۱۱۳ و… Uایان ماجرا

Iه من شیرین و دلچسب نیست. Iه معامل من، به انداز

Iه شما، من به عنوان یتتک Uادشتتاه Iه دیگر هم خاطر شما را نشان کنم که در زمان حمل ضمنا به یک نکت

Gیام را بتته GنUرست، مردم را به دفاع از میهن و مقابله با شما تشویق خواهم کرد تا وظیفه Uادشاه دلسوز و وط

Gشبینی شما مردم مقابل شما ایستتتادند و تصتتمیم بتته دفتتاع از نحو احسن انجام داده باشم. و اگر برخلف Uی

Gهتتان برداریتتد. متن Gنهتتا را از ستر را E وطنشان گرفتند، خودتان هر چقدر که لزم دیدید از متردم بکشتید و

Gمترین مطلتتب اینکتته خیتتانت در امتتانت شخصا حاضر نیستم به یک Uشه یا مگس Eزار برسانم. و Eخرین و مه

Iه Iه هزینتت Gهام را به محض ورود بته کشتتورتان بته متتن Uتتس بدهیتتد و بته بهتتان Iه اموا[ Uیش فرستاد نکنید. هم

Gیتوانیتتد Gتداری، چیز زیادی از Eن برندارید. و در ضمن، محل اقامت من در کشتتور خودتتتان را هتتم تتتا م امان

Gیگیرد. وسیع و جادار در نظر بگیرید. برای اینکه د[ من، در جای تنگ و ترش م

در مقابل مملکت به این بزرگی، یک قصر بزرگ و جادار، توقع زیادی نیست و بلکه خیلی هم کم است.

خاتمه:

Gیتواند Uایان بخش این مقطع از تاریخ باشد و هر توضیحی بعد از این همین چند سطر نامه دموقراضه م

Gیرسد. نامه، اضافه و غیرضروری به نظر م

فصل چهاردهم

پس از پایان ماجرا

U ۱۱۷س از Uایان ماجرا

�یگوید: نویسنده م

Wتبع، Uیرامتتون درست شش ماه بعد از سپردن کتاب «دموکراسی یا دموقراضه» به ناشر، حین تحقیق و ت

\ل اتفاقی و تصادفی، ل به لی اوراق خاک خورده و مندرS تاریخ، ناگهان با سندی مواجه Gهای دیگر، کام مقول

Wوه الکتریسیته شدم که باعث Uرش ق۱

از رأS حقیر۲

– گردید و انگشت حیرتم را صتترف\ا بتترای گزیتتدن بتته –

Gیگرفتتت کتته یکتتی از Eن دندان الصاق کرد. [در حالی که با همین انگشت، Uیش از Eن، هزاران کار، صورت م

هزاران، اشارت بود به این و Eن. و از قضا، همین امر شده بود وجه تسمیه و بانی نامگتتذاری Eن.] ستتندی کته

Gیرستتید، قطعتت\ا در ستتاختار و محتتتوای داستتتان، تتتأثیری Iه نویسنده م Gدتر به دست این بند اگر چند صباح زو

Gیساخت. Gیگذاشت و بدون اغراق، سرنوشت تألیف و تکوین کتاب را دگرگون م تعیین کننده م

Gدتر یعنی چقدر؟ - چند صباح زو

- هر چقدر! از زمان تبادر فکر و طرح اولیه بگیرید تا مقاطع مختلف تحقیق و Uژوهش تا مراحل متنتتوع

Gیتر از Eن، یتک روز GهEرایی و… حتت Gهخوانی و صفح Gفچینی و تصحیح و نمون تألیف و نگارش و حتی زمان حرو

Uیش از تحویل نسخه نهایی به ناشر.

Iه Gیشد، من که راوی این داستانم، یقین\ا هرگونه هزین اگر این سند، در هر کدام از Eن مقاطع، مکشوف م

Gیخریتتدم و ستتاختار و استکلت اثتتر را تحتتویلی بنیتتادین مادی و معنوی و زمانی را با رغبت تمام بتته جتتان م

همان برق خودمان۱

Iه سابق۲ کWل

U ۱۱۸س از Uایان ماجرا

Gیبخشیدم. م

خب! توضیح و توصیف بیشتر در این باب، Uیش از ارائه سند مذکور، ممکن است که ختتدای ناخواستتته،

این شبهه یا تلقی را Uدید بیاورد که نویسنده قصد بازار گرمتی و تشتدید حتتس کنجکتتاوی خواننتتده را دارد.

Gهاش بخصوص که خواننده، داستان را تمام شده انگاشته و فصل Uایانی را Uشت سر گذاشته و چه بسا حوصتتل

در Eستانه سر رفتن قرار گرفته و تا همین جا را هم با مرکب تحمل و بردباری Eمده.

و… تازه گیرم که خواننده هم همچنان از مرکب مدارا Uایین نیامد و صبورانه به خواندن این چند ستتطر

Gهای Gیخبر هم خودش د[ و دماغ و حا[ و حوصتتل باقی مانده تن در دهد، سر و کله زدن با منتقدین از خدا ب

Gیطلبد که نویسنده فاقد Eن است. م

Gهای با درک و سواد و انصاف و وجدان و مسائلی از ایتتن قبیتتل مقصودم Eن دسته منتقدین است که میان

Gیشمارند. Iه این قضایا م ندارند و روی زیاد را جایگزین هم

Gشبینی است. ابتتتدا دچتتار بهتتت و برخورد این منتقدین مادرزاد، با این صفحات اخیر به روشنی قابل Uی

GیEورند Iه خود را از خورجین کوچک محفوظات در م Gگزد Gیشوند، بعد شابلون دست دوم و زن منگی و گنگی م

Gیشوند و هرچتته بتتا ختتود و شتتابلون و مطلتتب کلنجتتار Gیدهند و مشغو[ ارزیابی م و روی این صفحات قرار م

Gیرسند و چون بناست با هرچتته Gیروند، دلیل تعارضات Eشکار با معیارهای رسمی و متعارفشان، به جواب نم م

Gمتر از اینکته بته تعتبیر خودشتان، Gقزدگی هرچه تمتا Gیفهمند، به مخالفت و عداوت و ستیز برخیزند، با ذو نم

G[ کتتن معتتامله Gیگردند. و…. از Eن Uس، بتته هیتتچ قیمتتتی و Gهاند، مشغو[ تاخت و تاز م Gکخوری ملس یافت کت

Gیشوند، خواه مضاف الیه Eن خواننده باشد، خواه نویسنده. نم

\ل به جا و منطقی خواننده را باید روشن کتترد. و اما سند… ولی، قبل از ارائه سند، تکلیف یک سوأ[ کام

Gنکه اگر سند خیلی مهم، بعد از موعد، یعنی شش ماه بعد از تحویل کتاب به ناشتتر توستتط نویستتنده Gن ای E و

کشف شده، Uس چگونه سر از انتهای کتاب درEورده!؟

Gهسنج GGیکنم که Uاسخ را موجز و خلصه تقدیم خواننده فهیم و نکت اگرچه کار دشواری است ولی سعی م

Gهای را هم از قلم نیاندازم. کنم و در عین حا[، هیچ نکت

اولین اتفاقی که Uس از کشف سند، برای این بنده نگارنده افتاد، درک حس و حتتا[ ارشتتمیدS بعتتد از

کشف قانون وزن مخصوص در حمام بود. و حق دادن به او بتترای بیتترون جهیتتدن ناگهتتانی از حمتتام و ابتتراز

شادی و هیجان کودکانه و دور از شأن.

Gهها سپرده شتتود و همچنتتان در Gیاش به بروبچ Gمتر از Eن است که Uیگیر با خودم فکر کردم که قضیه مه

برج عاج بنشینم و منتظر وصو[ خبر و گزارش و نتیجه بمانم.

Gیگرفت، نزو[ اجل[ از برج عاج بود و تماS بتتا ناشتتر و کستتب Eنچه به عنوان اولین اقدام باید صورت م

اطلع از اینکه کتاب، مراحل چاپ و صحافی را Uشت سر گذاشته یا هنوز اعمتتا[ تغییتترات جزئتتی یتتا کلتتی،

ممکن و مجاز است؟!

U ۱۱۹س از Uایان ماجرا

Uایین Eمدن از برج عاج و تماS با ناشر، علی رغم همه مشکلتش از جمله نبودن برق و خرابی Eسانسور

Gیاش جامه Gشبین Iه موانع و مشکلت غیر قابل Uی Gتیابی به ناشر نیز با هم و معضل ارتباطات، محقق شد و دس

عمل Uوشید.

Gلترین بخش ماجرا متقاعد ساختن ناشر است به افزودن چند صفحه بتته Eختتر و تازه معلوم شد که مشک

Gیبدیل. GGز همان سند مکشوفه و ب کتاب که عبارت باشد ا

Gیهای ناشر بود و Eنچه در شرف اتمام بود، صبر و حوصله و Gعتراش Gیها و مان Gهجوی Eنچه تمامی نداشت بهان

تحمل این حقیر.

به قو[ سعدی:

«هر بیدقی که براندی به دفع Eن کوشیدمی و هر شاهی که بخواندی، بتته فرزیتتن بپوشتتیدمی تتتا نقتتد

Gتالمر دلیلش نماند و..» کیسه همت درباخت و تیر جعبه حجت همه بیانداخت… تا عاقب

در عوض، بافتن یاوه و بهم بردوختن دوغ و دروازه را از حد گذراند و جسارت را به اوج رستتاند، Eنچنتتان

که من با همه صبوری و کظم غیظم، ناگزیر به خروج از کوره شدم و فضای بیرونی Eن را به اندرونی ترجیتتح

دادم.

Gهای که مسبب استخراج نگارنده از کوره گردید، چه بود؟ Eن یاو

GGز همان بیرون کوره با خشتتم اینکه «سند اخیر به لحاظ ادبی با بقیه فصو[ کتاب، همگونی ندارد.» من ا

Gنگسیخته، فریاد زدم: و غضبی عنا

(ببخشید! برخی از دوستان با ایماء و اشاره و حرکات شبه Uانتومیم در مورد جایگاه ناشر و نقش Eن در

Gیکردم:) Gیدهند که… خیلی مهم نیست. بله، عرض م سرنوشت کتاب، تذکراتی م

Gهای لطیف و کمرنگ از تکدر در کلم به ناشر فهیم و گرانقدر عرض کردم البتتته بتتا صتتدایی –من با هال

Gلتر بود که Eن هم هیچ دلیلی نداشت، جز حصو[ اطمینتتان از اینکتته عرایضتتم بتته که از حد معمو[، کمی با

: –گوش مبارکشان برسد، با وجود فاصله مکانی فی ما بین

Eقای حسابی و محترم!۱

Gتهای ختتانوادگی و تربیتتتی و اخلقتتی و ادبتتی دو من که نباید Uاسخگوی تفاو

Gهام کتته التتتزامی Gفهایشتتان را از ختتودم درEورد Gمهتتا و حر Uادشاه متعلق به قرون ماضیه باشم! مگر من این Eد

Gنها داشته باشم!؟ نعوذبالله خود خدا هم که همه مخلوقتتات را از E نسبت به یکدستی و هماهنگی و همگونی

خودش درEورده۲

Gنهتتا E نکه از قبل، وجود داشتتته باشتتند، موجودشتتان کتترده و از روح ختتودش درEیG یعنی ب

Gیطترف مقطعتی از تتاریخم، چگتونه دمیده، همه خلیق را عین هم نیافریده. متن کته فقتط راوی امیتن و ب

Gنسازی در ادبیات Uادشاهان مختلف را بدهم!؟ Gیتوانم به خودم اجازه دخل و تصرف و همگو م

GG، همتتان۱ البته هیچ بعید نیست که به جای کلمه Eقا از کلمه مشابه Eن یعنی مرد استفاده کرده باشم، که بتته لحتتاظ جنستتیت

Gتتر است، Uرهیز کرده باشم. Gیکند و از تصریح کلمه محترم هم چون معنی Eن در کلمه حسابی مس معنا را اقاده م

تفسیر غیر ادبی Eیه: و نفخت فیه من روحی.۲

U ۱۲۰س از Uایان ماجرا

خوشبختانه درک عمیق و شخصیت فرهنگی ناشر محترم سبب شد که این استتتدل[ محکتتم در قتتالب

زبان نسبت\ا لین۱

را بپذیرید و با چاپ سند مکشوفه در انتهای کتاب موافقت کند.

Gیکند کتته Gینیاز م Iه این توضیح ب Iه چند سطر او[ سند، نویسنده را از ارائ هم اشارات Uیشین و هم مطالع

\ل اتفاقی و تصادفی و بعد از موعد به دست نویسنده رسیده)؛ سخنرانی Uادشتتاه مهتتاجم در متن سند (که کام

Gیتتتوان نتتام: هیتتأت Gهای که با تعابیر امروزی م Gبکشی به کشور جدید است در جمع محرمان روزهای او[ اسبا

حاکمه یا شورای مشاوران بر Eن گذاشت.

Iه سند، مایلم برای چندمین بار این اطمینان را به خواننده ارجمنتتد بتتدهم کتته در ایتتن و اما Uیش از ارئ

فصل هم مثل فصو[ Uیشین هر اصلی ممکن است فدای اصل حفظ امانت شده باشد ولی یقین\ا حفظ امتتانت

فدای هیچ قاعتده دیگتری نشتده و تحتت الشتعاع هیتچ مصتلحتی (حتتی حفتظ و رعتایت اصتو[ و قواعتد

Gننویسی) قرار نگرفته. به عبارت دیگر Eنچه تقدیم خواننده شده تمامی موجتتودی تاریتتخ یتتا تمتتامی Eن داستا

چیزی است که از تاریخ به دست Eمده.

Gیماند این است که سند Uیش رو یعنی سخنرانی Uادشاه مهتتاجم Eنقتتدر و…، تنها نکته گفتنی که باقی م

Gیستازد. Uتس جتای تعجتب یتا شتکوه و روشن و گویاست که خواننده را از هر تفسیر و توضیحی مستغنی م

Iه توضتتیحات بیشتتتر گلیه نیست اگر سخنرانی Uادشاه مهاجم Uایان بخش کتاب بشود و نویستتنده بتترای ارائتت

احساS وظیفه یا تکلیف نکند.

�هایم که بمانیم. ما آمد

Gهایم که به منافع دم دستی و موقت بسنده کنیم و دلمان خوش باشد که از این تنور نوبتی، چهتتار نیامد

قرص نان برای امروز و فردا و چهار صباح دیگرمان دربیاوریم و بعد هم اصل و فرعش را به دیگران بسپاریم.

Gهایم که بمانیم.» و ماندن مقتضیات ختودش را دارد و به این جمله کلیدی و بنیادی دقت کنید: «ما Eمد

Gیطلبد. ملزومات خودش را م

Iه کامتتل داریتتد. وگرنتته در Iه شما عزیزان و سروران من نسبت به مقوله، اشتتراف و احتتاط خوشبختانه هم

Gهایم Uس چرا حتترف از همین نقطه و Uس از همین اصل کلیدی ممکن بود بپرسید: اگر ما به قصد ماندن Eمد

Gیزنیتتم؟! Eمتتدیم و متتردم در مقتتاطع Eتتتی Iه امتتور مملکتتت م Gیگیری و مشتتارکت متتردم در ادار انتخابات و رأ

Gیختواهم سترمان را بتا چته Gیگیری به هر دلیل به ما رأی ندادند، Eنوقت چه خاکی بر سرمان عتذر م –رأ –

Gهدوشی Gهب Gبکشی و خان Gههایمان بدهیم اگر بپرسند که اسبا موادی بپوشانیم و چه جوابی به سر و همسر و بچ

–و تحمل رنج سفر و Eوارگی و غربت، برای دو سا[؟ یا فوقش دو سه تا دو سا[؟!

Gیدهید. کیست Gتهای میان دو نسخه را به روشنی تشخیص م Gتها و تضادها و بعض\ا شباه شما قطع\ا تفاو

GتEمیز استتتفاده کننتتد قطعتت\ا نیتتتی جتتز۱ اگر کسانی به جای عبارت «زبان نسبت\ا لین» از تعتتابیری مثتتل فریتتادگونه و خشتتون

GفUراکنی ندارند. Gهانگیزی و اختل تفرق

U ۱۲۱س از Uایان ماجرا

Gهها Gهها و برنام Gتگیری و چه در شیو که تضاد و تنافر میان این دو نسخه یا دستورالعمل را چه در هدف و جه

متوجه نشود!؟

Gهای که ما برای دموکافیه یا به تعبیر مردم دموقراضه Uیچیدیم و مسیری که Uیش رویش گشتتودیم نسخ

Gلهایی که به او دادیم اغلب در جهت سقوط و اضمحل[ بود. و دستورالعم

–با ضرباهنگی دقیق و حساب شده. Eنچنان که اتفاق مورد نظر نه یک روز زودتر از موعد بیفتد که متتا

Gهایم و نه یک روز دیرتر که موانع جدیدی Uیش رویمان سبز شود. –هنوز به Eمادگی کامل نرسید –

Uس طبع\ا بنا نیست که ما مملکت را طبق اصو[ و قواعد دموقراضه اداره کنیم. این برهتتان و استتتدل[،

Gتهای میان این Gیکند. ولی شباه Gتها و تضادهای میان مبانی حکومتی ما و دموقراضه را روشن م فلسفه تفاو

Gیشود؟ دو دستورالعمل چگونه توجیه م

ما با هزار زور و زحمت به دموقراضه تفهیم کردیم که قدر و منزلت مردم در حد گوسفند است و حتتتی

کمتر؛ در حد اسمارتیزی۱

Gیشود. که توسط گوسفند تولید م

Gیاعتنایی نسبت به مردم، اعتماد و حمایت متتردم را از دستتت بدهتتد و برای اینکه او با این دیدگاه و با ب

زمان ورود یا حمله یا حضور ما تنها بماند.

Iه ما تعریفی غیر از این وجود دارد؟ Iه محرمان خب! مگر در مرامنامه و اساسنام

Gیشود؟ و یا اساس\ا بدون داشتن چنین تعریفی از مردم، حکومت بر Eنان مقدور و ممکن م

Gههای محبتتت و احتتترام نستتبت بته متتردم Gهای بتته شتتیو Iه خود ما، بختتش عمتتد از سوی دیگر در مرامنام

اختصاص یافته؟!

Gیشود؟ تکلیف تضاد و تعارضاتی از این قبیل چه م

بله، فلسفه برگزاری این محفل محرمانه و محدود همین است کتته Uاستتخ ستتؤالت و تعارضتتاتی از ایتتن

Iه این موراد احاطه و وقوف دارید. Gکتک شما بیش از من به هم دست را با هم مرور کنیم. اگرچه ت

Gمها مرا از بیان Iه اقدا Gت شما دوستان در هم Gهها و مشارک Gتها و برنام Iه سیاس خوشبختانه اطلع شما از هم

Gیسازد. Gهای کوتاه در هر مورد، حضور ذهنتان را فراهم م Gیکند و اشار Gینیاز م Gتگیر، ب توضیحات وق

SGترین Gهترین و حسا Iه طراحی و عملیات، عمد ابتدا باید به اصل توازن و ضرباهنگ اشاره کنم که در دور

Gیشد. Gلها محسوب م Iه دستورالعم GیEمد و معیار اصلی و نهایی برای صدور هم دغدغه به شمار م

Gفتر، زمان صدور و اجرای هر حکم بود به نحوی که اتفاقات مورد نظر زمانی محقق شود کتته Iه ظری مسأل

Gشبینی شده. طراحی و Uی

Gیکتترد قاعتتدت\ا Gیاش ایجاد م رفتار تحقیرEمیز دموقراضه نسبت به اطرافیان به دلیل شتابی که در سرنگون

Gیافتاد؟! Gیشد. ولی چرا این اتفاق نم باید باعث خرسندی ما م

Gیشتتود در۱ Gیدهد کتته هیتتچ چیتتز در دنیتتا تتتازه نیستتت و Eنچتته تتتازه و نتتو تلقتتی م وجود این کلمه در اسناد تاریخی نشان م

Gههای بسیار دور وجود داشته است. گذشت

U ۱۲۲س از Uایان ماجرا

Gیکرد؟ بته ایتن دلیتل کته کنتتر[ سترعت و \ل نگران م چرا این رفتار دموقراضه ما را نه خرسند که کام

Gیساخت. Gنبندی عملیات را از دست ما خارج م زما

Iه انتقا[ قدرت و در دست گرفتن حکومت نبتتودیم یتا اگر در این فاصله، یعنی Eن اWیامی که ما هنوز Eماد

هنوز به مرز این کشور نرسیده بودیم، اتفاق\ا یکی از برادران دموقراضه تصمیم به تصتتاحب قتتدرت و حکتتومت

Iه دموقراضه، راه را برای ستترنگونی او و تستتلط بتترادر Gیشد، یقین\ا اطرافیان تحقیر شد Gیگرفت و وارد عمل م م

Gیکردند. دیگر هموار م

Gیشد. Gههایمان نقش بر Eب م Gیرفت و همه نقش Iه زحمات ما هدر م یعنی هم

در مورد رفتار تحقیرEمیز به وقتش توضیحاتی خواهم داد. الن محور بحث ما تتبیین قواعتد مشتترک و

متناقض است.

Gتهای دموقراضتته الزامتت\ا غلتتط بتتوده استتت و نتته تمتتامی Gههتتا و سیاستت Iه برنام مسأله این است که نه هم

Gههای ما یکپارچه در جهت سرنگونی. توصی

Gههای دیگتتر ما ناگزیر بودیم که با بعضی از دستورات، دموقراضه را به سمت Uرتگاه سوق دهیم و با توصی

دوام و بقای حکومتش را تا رسیدن موعد مقرر تضمین کنیم.

Gههای دموقراضه، یکپارچه درست یا تمامتت\ا غلتتط نبتتوده، بلکتته خلصه اینکه دستورات ما و به تبع، برنام

Iه زمان. ترکیبی از هر دو بوده. با عنایت به شاخص

مردم:

GGیکمترین اغراق و مبتتالغه، شأن و جایگاه مردم، دقیق\ا و مشخص\ا همان است که Uیش از این گفته شد، ب

Gههای غیرمأکو[ Eن. یعنی گوسفند و فرEورد

Gهترین کار علنی کردن این نگاه و صدا زدن مردم به همین نام و قرارداد Eینتته Uیتتش روی Eنتتان اما ابلهان

است.

Gیماند که علیرغم داشتن این تعریف و باور نسبت به مردم، وجهه و تبلیغ و تظتتاهرش حکومتی Uایدار م

Gیاش باشد. اگر غیر از این باشد، سرنوشتی جز Uایان کار دموقراضتته در انتظتتارش \ل متضاد با این باور قلب کام

نیست.

Gنهتتا و E نها، محبتتت کتتردن بتتهG E ه ما، احترام بهI تصور و تلقی و باور مردم باید این باشد که تمام دغدغ

Gنهاست. E جلب رضایت

مردم باید Uرسیدن و حتی مؤاخذه کردن را حق مسلم خود بدانند و ما باید Uاسخ گفتن و توضیح دادن

Iه قطعی خود بشماریم. و البته قبل از انجام هر کار توضیح و توجیه مناسب را تدارک ببینیم. را وظیف

برای شما همکاران عزیز، گفتن ندارد که این شیوه، یعنی تدارک توضیح و توجیه قبل از انجام هتتر کتتار

Gنهتای Gهای باشد کتته متردم تحقتق Eرما Gهریزی ما باید به گون \ل فرسوده و نخ نماست. سیاستگزاری و برنام کام

U ۱۲۳س از Uایان ماجرا

Gههای ما ببینند. خود را در برنام

Gهها و نیازهای مردم، در مقام حرف و شعار، کاری است Uسندیده به عبارت دیگر: برEورده ساختن خواست

Gهترین کار ممکن است. و شایسته اما به عنوان یک برنامه یا سیاست، ابلهان

Gحهتتا و Gهای کتته متتردم در یکایتتک طر GهUردازی به گتتون هنر ما باید نیازEفرینی باشد و Eرزوسازی و خواست

Gنهای خودشان را مشاهده کنند. Gههای ما تجلی Eرزوها و تحقق Eرما برنام

Iه Uرسش و Uاسخ و توضیح از بنیان منتفی است. اگر شما به کسی که تشنه است یا در این صورت مسأل

Gهای کتته بتته ذهنتتش Gیکند دلیل است و تنها نکت تشنه شده است Eب برسانید تنها چیزی که از شما طلب نم

Gیشود سؤا[. متبادر نم

Gتها دقتتت کنیتتم و خودمتتان در Gتها و تفاو این فقط یک مثا[ یا نمونه است برای اینکه به جنس شباه

Gهایم نیفتیم. گودالی که برای دیگران کند

انتخابات:

Iه «دمتتو» Gجگانه و سلسل Gهترین فرد از برادران بیست و Uن Iه ما در نگاه او[ ممکن است دموقراضه را ابل هم

Gیشویم که بلهت در تمام این خاندان از Uدر تا Uستتران امتتری Gقتر متوجه م ارزیابی کنیم ولی با یک نگاه دقی

موروثی و مشترک بوده.

Gیخورد و شواهد و قرائن نشتتان Gه بازی است که فریب سحر و جادی خودش را م Gقترین انسان شعبد احم

Gهاند. شاید بسیاری از شما، Gیدهد که تمامی اعضای خاندان سلطنتی دمو از این مقدار حماقت برخوردار بود م

Eن زمان را به خاطر نیاورید. من هم در Eن زمان نوجوان بودم و اگر Uدر بارها ختتاطرات Eن دوران را تعریتتف

Gیگیتتری Iه حق انتخاب مردم و رأ GیEوردم. حدود Uنجاه سا[ Uیش وقتی ممو[ مسأل Gیکرد من هم به یاد نم نم

Iه –و انتخابات را در کشور خودش -یعنی همین کشور فعلی خودمان مطتترح کتترد، ستتران و Uادشتتاهان همتت

Gیرود و بناست کتته کشورها ابتدا دچار شگفتی و ناباوری شدند ولی وقتی فهمیدند که Eراء مردم راه دوری نم

بین فرزندان Uادشاه توزیع شتود، همگتان هتوش و کیاستت ممتو[ را تحستین کردنتد و بته قتدرت و تتوان

مدیریتش Eفرین گفتند.

\ل به قواعد بازی مسلط است و با اتکاء به مهارتش بازی را Eغاز Gیکردند که ممو[ کام چرا؟ چون گمان م

کرده است.

Gتترین Gهترین سیاستتتمداران و چیتتره دستت دلیل تحسین و ستایش ممو[ این بود که تتتا Eن زمتتان ختتبر

حاکمان با بیش از سه، چهار مهره وارد بازی نشده بودند. ولی ممو[ داشت بازی به این سختی و سنگینی را

Gیهای چنین بتتازی ستتهمگینی را بتتا ایتتن Gیکرد. و کیست که دشوار Gیریزی م U نج مهرهU با بیست و چهار–

تعداد مهره در نیابد!؟

Iه عقل متوجه شتتدند کتته اساستت\ا –اما Uس از گذشت دو سه دوره از Uادشاهی فرزندان ممو[ تقریب\ا هم

U ۱۲۴س از Uایان ماجرا

Gنترین شتتاهد و حماقت ممو[ باعث طراحی و راه اندازی این بازی شده، نه هوشتتمندی و کیاستتت او و روشتت

Gهها بود. Gتتر؛ جدی شدن بازی توسط شاهزاد گواه بر صدق این مدعا جدی گرفتن یا به عبارت درس

وقتی فرزندان Uادشاه به طور واقعی شروع به تخریب یکدیگر کردند و بر سر تصاحب قتدرت بتا هتتم بته

Iه مملکت که از عقل ستتاده و ابتتتدائی جنگ و منازعه Uرداختند معلوم شد که Uادشاه Uدر نه تنها از دانش ادار

Gیمقتتدمه در Gیزند و متتردم را ب Gیدلیل چوب حراج به مایملک خود م Gیبهره بوده. وگرنه کدام Eدم عاقلی ب هم ب

Gهتر از خود Iه دست فرزندان ابل Gیکند و گوهر گرنبهایی به نام قدرت و حکومت را ملعب ملک طلق خود سهیم م

Gیسازد؟ م

Gهای با یک تحلیل بسیار کودکانه سعی کردنتتد کتته Eن تصتتمیم و اقتتدام Gیرود که همان زمان عد یادم نم

ممو[ را توجیه کنند.

Gیکتترده و Gشبینتتی م \ل Uی Gههای دو ستتاله را کتتام Gلکرد فرزندانش در دور Eن تحلیل این بود که: ممو[ عم

Iه \ل عاقلنه و عامدانه بستر را برای ظلم و ستم و اجحتتاف فرزنتتدانش Eمتتاده ستتاخته تتتا متتردم در مقایستت کام

حکومت فرزندان با Uدر قدر Uدر را بشناسند و از او به نیکی یاد کنند. ناگفته Uیداست که میزان بلهتتت ایتتن

Gلگران از شخص Uادشاه فقید هم بیشتر بوده. به این دلیل روشن که: تحلی

Nل: Gنهتتا بتترای ختتوداو E درکشتگی نداشته کتته بخواهتتد بتته قیمتتت ضتتایع کتتردنU ادشاه با فرزندانشU

Gشنامی بخرد. خو

GبUذیر شد طبیعت\ا شالکه Uادشتتاهی در معتترضثانیNا: وقتی دژ مستحکم سلطنت با کلوخ Eراء مردم Eسی

Gیکند!؟ Iه منقرض شده، مراسم تجلیل و تکریم برگزار م Gیگیرد و کدام Uادشاه فاتحی برای سلسل نابودی قرار م

Gیشود Uذیرفت که کسی برای کستتب حیتتثیت موهتتوم، تمتتام مایملتتک ختتود از جملتته حیتتثیت Uس نم

Gیاش را به مخاطره بیندازد. حقیق

Gیشتتده، متتردم ابتتتدا والتتدین او را متتورد لعتتن وثالثNا: از قدیم رسم بوده که اگر فرزند مرتکب خطائی م

Gیدادند. Uس برای حفظ Eبروی خود هم که شده هیچ Uتتدری حیتتثیت فرزنتتدش را بتته مختتاطره نفرین قرار م

Gیاندازد. نم

Gیجهت با توضیح واضحات گرفتم. بگذریم، وقتتان را ب

Gیتوانتتد حتترف از خلصه اینکه: دخالت دادان مردم در امر حکومت، شوخی بردار نیستتت و کستتی کتته م

\ل در دست داشته باشد و بتترد قطعتتی در ایتتن بتتازی را کمتتترین و انتخابات و Eراء مردم بزند که بازی را کام

Gیترین نتیجه انتخابات بشمارد. بدیه

عوام و خواص:

Wمتتی هتتم کتته بتته \ل درستتت استتت و در Eن نستتبت ک Gمبندی مردم به دو بخش عوام و خواص کتتام تقسی

Gیگفتیم یعنی نود و نه به یک تقریب\ا درست است. –دموقراضه م –

U ۱۲۵س از Uایان ماجرا

Gیکند کیفیت برخورد با مسأله است و این تفاوت اگرچه فتتاحش، Eنچه راه ما و دموقراضه را از هم جدا م

ولی طبیعی است، ما که مسئو[ حفظ تاج و تخت دموقراضتته نبتتودیم بلکتته بتته عکتتس در Uتتی ستترنگونی و

Iه تلش ختتود را صتترف جلتتب جایگزینی بودیم Uس طبیعی بود که خواص را در ذهنش تحقیر کنیم تتتا همتت

رضایت عوام کند.

Iه عمل به این توصیه یا اعما[ این شیوه همین اتفاقی است که رخ داده. Eدم باید خیلی دموقراضتته نتیج

Gنتر است یا هزاران هزار نفر؟ باشد که نقش خواص در راه بردن عوام را نفهمد. راه بردن یک نفر Eسا

Gیبریتتد، زحمتتت جتتذب کتتردن و راه بتتردن Gیکنید و راه م وقتی شما یک انسان خاص و مؤثر را جذب م

Gیگذارید و به عکس اگتر از او غافتل شتوید و Iه او م Gیدارید و به عهد هزاران هزار نفر دیگر را از دوش خود برم

دلش را به دست نیاورید تاوان این نارضایتی را باید هزار برابر بپردازید.

Gنتر است یا هزاران هزار جیب؟ خواص اگر چه به لحاظ اندیشه و از منظر دیگر: Uر کردن یک جیب، Eسا

تفکر با عوام متفاوتند ولی در نیازهای طبیعی و غریزی مشترکند.

Gنها خود تهی بتتودن جیتتب عتتوام را برایشتتان E .ر کنیدU شما کافیست جیب محدود و معدود خواص را

توجیه خواهند کرد.

ویرانی یا آبادانی

Gیدادیم، باید خودمتتان در GGه همان شدت یا میزانی که ما دموقراضه را به سمت تخریب و ویرانی شوق م ب

جهت ساخت و ساز و Eبادانی تلش کنیم. مردم باید Uیوسته ما را در حا[ ساختن ببیننتتد. تتتا طتتالب دوام و

Gدها Gهشتتان از صتت GیEیند، یک بنای تتتازه ببیننتتد، نگتتاه و توج بقایمان باشند. اگر مردم هر روز که از خانه در م

Gیتواند خالی شدن منابع زیر Uایشان باشد. Gنها م E یشود که یکی ازG مسئله دیگر، منحرف م

علم و جهل

Gیتواند به Eن تن در Gهترین کار ممکن است و فقط کسی مثل دموقراضه م تحقیر کردن علم و عالم، ابلهان

Iه شما حتم\ا حضور ذهن دارید که در اجرای این اصل، یعنی تحقیر علم و عتتالم، هتتم متتا بیشتتترین دهد. هم

تاکید را داشتیم و هم دموقراضه، بیشترین اهتمام و Uایبندی را.

Gنبر به سمت سقوط Gیتواند راه میا عمل به این توصیه، در هر زمان و در هر مکان و برای هر حکومتی، م

Wیت یا دلیل ما در مورد ترغیب هر چه بیشتر دموقراضه به این دستورالعمل، گشودن و هلکت را هموار کند. ن

Gنبر بود. اما دلیل و اهتمام بیش از حد دموقراضه برای عمل به این توصیه، بتته Gا و هموار ساختن همین راه می

Gلها، واقع برای خود ما هم چندان روشن نیست. Uیش بینی ما این بود که دموقراضه از میان همه دستورالعم

این یکی را نپذیرد یا لاقل کمی مقاومت کند. چرا که با نهی و طرد دانش و اهل دانش، Uیش و بیش از هتتر

Gیشود. کس، خودش دچار Eسیب و زیان م

با Uذیرش و اهتمام او به اجرای این دستورالعمل، ما اگرچه متعجب ولی در عین حا[، مطمئتتن شتتدیم

U ۱۲۶س از Uایان ماجرا

Gیرسیم که رسیدیم. که به اهداف از Uیش تعیین شده م

Eنچه از این Uس، ما باید انجام بدهیم، به خدمت گرفتن علم و عالم است و همچنین هنر و هنرمند.

Gرترین Gیتوانند در اختیار متتا قتترار بگیرنتتد و بیشتتترین و متتؤث Gنها ابزار و ادواتی هستند که به راحتی م ای

نقش و کاربرد را داشته باشند. چرا باید به سلحی علیه ما تبدیل شوند؟!

Gشاند. هنر ما و شتتما بایتتد خریتتد بتته علم، عالم، هنر و هنرمند مثل هر کالی دیگری، قابل خرید و فرو

Gلها باشد. موقع و به قیمت این کا

Gیگذارم، اغراق و مبالغه نیست. اینکه بر این معامله، عنوان هنر م

Gرشناسی طل و جواهر، تمییز دادن اصل از بد[ و تعیین قیمت برای هر قطعه طل و جتتواهر، هنتتر Eیا کا

Gرشناسی علم و عالم و هنر و نیست؟ Eیا اعطای لقب و عنوان هنرمند به چنین کسی اغراق و مبالغه است؟ کا

Gرشناسی و تعیین مبلتتغ، جتتای ختتود، Gهتر است. کا Gفتر و هنرمندان Gرتر، ظری هنرمند، به مراتب از این کار دشوا

تشخیص زمان مناسب برای خرید، از ظرافت و حساسیتی خاص برخوردار است.

Gرتر از زمان مناسب خودش اقدام کنیتتد، قطعتت\ا بتته نتتتیجه Gدتر یا دی اگر شما برای خرید یک هنرمند، زو

Gدتر از زمان موعد، یعنی زمان خاص یک هنرمند به سراغش بروید، با Gیرسید. به فرض اگر شما زو مطلوب نم

Gیشوید. در صورتی که همیتتن هنرمنتتد وقتتتی بتته Uختگتتی قیمتی گزاف و ادعاهایی عجیب و غریب مواجه م

Gیدهد. Gهتر از خود بروز م Gیفهمد و هنگام معامله، رفتاری عاقلن رسید، قدرت و قیمت واقعی خود را م

حال اگر این هنرمند، به Uختگی و شکوفایی و ثمردهی رسید و شما از او غافل ماندیتد، یعنتی ستراغش

Gفخوانی و تحریک دیگران علیه حکومت. در این Gجتابی و مخال Gیکند به ک نرفتید و تحویلش نگرفتید، شروع م

Gتترین کار، گشودن باب معتتامله و اقتتدام بتترای خریتتد استتت. ولتتی شتتما ناچتتار مقطع هم باز بهترین و درس

GیEنکه Eرامش و اطمینان مورد نیازتان را به دست Eورید. Gیشوید که چند برابر قیمت سابق را بپردازید ب م

Gیطلبد. Gهای مستقل م در این باب، دقایق و ظرائف فراوانی وجود دارد که شرح و بسطشان جلس

دروغ گفتن هنر نیست.

هنر این است که شما بخشی از حرف راست را به مردم انتقا[ دهید با القاء این حتتس کته همته حتترف

Gهاید. این کار البته بسیار دشوار و به همین دلیل هنر است. راست را بیان کرد

Gیشود و Eبروی انسان دروغگو بر باد دروغ گفتن به این دلیل هنر نیست که حقیقت، دیر یا زود Eشکار م

Gهای به اندازه اعتماد و اطمینتتان متتردم ارزشتتمند Gیگردد. و هیچ سرمای Gیرود و اعتماد مردم به کلی سلب م م

نیست. این سرمایه را به هر قیمتی که شده باید به دست Eورد و به هیچ قیمتی نبایتتد از دستتت داد. بتتا ایتتن

Gیشود کرد. Gیشود کرد و بدون Eن هیچ کار نم سرمایه، همه کار م

این درست است که گفتن حقایق به مردم، با حفظ قدرت و حکومت، مغایرت دارد. ولی برای Uوشتتاندن

Gفهتای راستت Gیتوانید حقایق نتاگفتنی را در زیتر انبتوهی از حر حقایق، الزامی به دروغ گفتن نیست. شما م

U ۱۲۷س از Uایان ماجرا

بپوشانید. و به راستی و درستی شهرت Uیدا کنید.

Gفهای راست فراوانی وجود دارد که گفتن و شنیدنش هیچ ضرری ندارد و هیتتچ منفعتتتی را همیشه حر

Gیاندازد. به مخاطره نم

Gیخاصیت Uر کنید که مجا[ فکتتر کتتردن در Gیضرر و ب Gفهای راست ب Eنقدر چشم و گوش مردم را از حر

مورد حقایق خطرناک را Uیدا نکنند.

Gیکنند. Gنترین حقایق را هم تا از زبان شما نشنوند، باور نم در این صورت، مردم، روش

بخوارنید تا خوردن را بتوانید.

بله! توصیه ما به دموقراضه، درست خلف این دستورالعمل بود. توصیه دائمی ما به او و اطرافیانش ایتتن

Wم خود را مصروف خوردن و بردن نکنند بتته نحتتوی کتته حتتتی یتتک Iه خدمت، تمام ه بود که در دوران دوسال

قطره هم از دستشان نچکد و نصیب دیگران نشود.

Iه ما برای این اقدام یا توصیه مدام فقط رسیدن بتته منتتافع متتالی برخلف تحلیل برخی از دوستان، انگیز

Gهها و Gیکنیم. از Eنجا که تمام خورد Eنی و کوتاه مدت نبود. اگرچه نیل به این منافع مالی کلن را هم انکار نم

Gیشد، طبع\ا متتا طتتالب امتتانت Gیرسید و نزد ما به امانت سپرده م Gههای دموقراضه و گروهش، به دست ما م برد

Gنتر بودیم، با این فرض که در صورت لزوم، بخشی از Eن را به صاحبش برگردانیتتم. ولتتی بیشتر و سپرده افزو

Iه انگیزه و هدف ما قرار بگیرد. هتدف اصتتلی متا تستتریع در امتتر ستترنگونی Gیتوانست هم صرف این منفعت نم

دموقراضه بود.

Gیشتتد فهمیتتد کتته تنهتتاخوری، جتتز ستترعت بخشتتیدن بتته شکستتت و با یک عقل ساده و ابتدایی هم م

Iه دیگری ندارد. سرنگونی، نتیج

Gیبهره نبود، طبع\ا به توصیه متتا در ایتتن زمینتته تتتن در GGز همان عقل ساده و ابتدائی هم ب اگر دموقراضه ا

Gیبخشید. Gیاش، سرعت و شتاب نم Gیداد و به سقوط و سرنگون نم

حکومت داری با دین مداری سازگار نیست.

Gهای بسیار کهنه و منسوخ و منقرض شده استتت. اگتتر گره زدن اعتقادات مردم به حاکم و حکومت، شیو

Gیداشتتت، قطعتت\ا متتا بتته دموقراضتته Gیداشت یا باری از دوش حکومت بتتر م این اقدام، نفعی به حا[ حکومت م

Gیکردیم. توصیه نم

توجه داشته باشید که در این مورد ما باید دقیق\ا خلف شیوه دموقراضه عمل کنیم.

اگر ما اصل باور و اعتقاد مردم به هر چیزی را به رسمیت بشناسیم و تقویت کنیتتم، بایتتد منتظتتر روزی

باشیم که این سلح برنده به سمت خود ما برگردد و علیه خود ما به کار گرفته شود.

Gشگیری از این حادثه خطرناک چه باید کرد؟ خب! برای Uی

Gهترین Gفتریتتن و هنرمنتتدان Iه هر چه باور و اعتقاد را به ظری Gهحل مطمئن و بنیادین این است که ریش –را

U ۱۲۸س از Uایان ماجرا

–شکل در وجود مردم بخشکانیم.

باور و اعتقاد مردم به عوالم غیرمادی، به هر شکل و با هر ابعاد و اندازه و در هتتر قتتالبی بتترای حکتتومت

Iه تام الختیار خدا جا بزنیتتد و اعتقتتادات متتردم را زیان Eور است. دقت کنید! اگر شما امروز خودتان را نمایند

Gیشود و خودش را خدا معرفتتی Iه تحکیم و تثبیت حکومت خود کنید، فردا یکی روی دست شما بلند م وسیل

Gیخطتتر Gهاید، محا[ استتت کتته بتوانیتتد Eن را خنتتثی و ب Gیکند. چون خود شما به این سلح رسمیت بخشید م

کنید.

Gرتر است از حکومت بتتر مردمتتی کتته در حتتد Gنتر و Uایدا Gیاعتقاد به مراتب مطمئ Uس حکومت بر مردم ب

Uرستش به شما ایمان دارند.

Gیگردد، اصلی که گرفتن هر چیزی از قطع\ا ذهنتان بر اساE Sن اصل ثابت و متقن به دنبا[ جایگزین م

Gیشمرد که Uیش از Eن جایگزین مناسبی در اختیارشان قرار گرفته باشد. مردم را در صورتی جایز م

Gیدهم. Gهای مستقل ارجاع م Gیتر را به جلس Gیکنم و بحث اساس Gهای بسنده م در این مورد به اشار

\ل نیازی نیست که شما برای حتتذف ختتدا تلش Gماند. اص بهترین جایگزین برای اعتقاد به خدا، خود مرد

Gیرسید. کافی است که شما متتردم را Gختر شدن اعتقاداتشان نم Gهای جز مقاومت مردم و راس کنید. که به نتیج

Gرتتتر از Eنچتته کتته Gهشتتان را بستتیار ب GهEمیز، مورد ستایش و تمجید قرار دهیتتد و شتتأن و جایگا Gهای مبالغ به گون

Gینیازی خواهند کرد و از اینکه شما صندلی ختتدا هستند ترسیم کنید. مردم تدریج\ا نسبت به خدا احساS ب

Gهاید، سپاسگزارتان خواهند شد. را به Eنان اختصاص داد

%ه حکومت است. %ه ادار �هترین شیو گرسنه نگه داشتن مردم، ابلهان

در این صورت، شما همواره مردمی عصبانی و Eتشین مزاج را مقابل خود خواهیتتد داشتتت کتته همچتتون

Gهای مشتعل خواهند شد و در سوزاندن ریشه حکومت، کمترین تردید و تتتأملی هیزم خشک، با کمترین جرق

نخواهند کرد.

�یشود. و تحقیر دیگران، حاصلی جز کاشتن تختتم کینتته درهیچ انسانی با تحقیر، حقیر نخواهد نم

د[ Eنان ندارد.

Gهاش در زمانی است که انستان بیشتترین رفتار تحقیرEمیز با دوستان و نزدیکان و همکاران، کمترین ثمر

نیاز را به دیگران دارد.

مقصودم از بیان توضیحات، جلب توجه شما به این نکته است که رفتار تحقیرEمیز دموقراضه نسبت بتته

Gههای Gلهای ما نبوده و صرف\ا ریشه در عقتتد Gهها و دستورالعم همکاران و زیردستان به هیچ وجه محصو[ توصی

Gتهای فردی دموقراضه داشته است. روانی و خصل

شاید دلیل Uدید Eمدن این شبهه در ذهن برخی از دوستان، نقشی استتت کتته نتایتتج رفتتتار تحقیرEمیتتز

دموقراضه با همکارانش در تحقق اهداف متتا ایفتتا کتترده. بتته عبتتارت دیگتتر اگتتر هنگتتام ورود متتا بتته کشتتور،

U ۱۲۹س از Uایان ماجرا

Gکترین یاران دموقراضه هم حاضر به Uشتیبانی از او نشدند، دلیلش هماهنگی ما با Eن افراد نبوده، بلکتته نزدی

تلفی رفتارهای تحقیرEمیز دموقراضه، نسبت به Eنان بوده است.

دشمن

Gهای که ساختن و Uرداختن Eن برای مردم دارد، از جمله رموزی است مبحث دشمن و نقش تعیین کنند

Iه ظرفیت و درک و فهتتم ختتود از که ما برای اقتدار و استمرار حکومت به دموقراضه Eموختیم و او هم به انداز

Wیت این مفهوم، بسیار بیشتر از Eن مقتتداری استت کته متا بته Gیدانید قابل Eن استفاده کرد. ولی همچنان که م

دموقراضه یاد دادیم. Eنچه ما به دموقراضه Eموختیم، عمدت\ا وجه انفعالی و تداعی مفهوم دشمن بود. متتواردی

Gیها یا سوق دادن مردم به دامن حمایتی حکومت. ولی ظرفیت این Gیها و خرابکار Wجه ساختن کم کار مثل مو

Gهاش حضتتور حتتاکمیت مفهوم در بخش فعا[ و تهاجمی بسیار بیشتر از وجه انفعالی و تدافعی است. یک نمون

Wدار در ایتتن Wکتتار و خطرنتتاک و غتت ما در همین مملکت است. اگر مردم مملکت خودمان، وجود یک دشتتمن م

Gیای چنین Gیترسیدند، محا[ بود که لشکرکش Gههای قریب الوقوعش نم Gیکردند و از توطئ سوی عالم را باور نم

Wجه بشمارند، چه رسد به اینکه عزیزان و فرزنتتدان و همسرانشتتان را هتتم بتا طیتتب Uرهزینه و Uرمخاطره را مو

Iه دیار غربت کنند. خاطر و رضایت کامل روان

Gهای Gعتری دارد کتته در جلستت Gقتتتر و وجتتوه متنتتو Gتهتتای عمی Gهتر و ظریف Uس دشمن، هنوز رموز Uیچیتتد

Gنها خواهیم Uرداخت. E مستقل به

Iه جدید، بیان این مقتتدمات Iه این خان Gیرسید که قبل از برگزاری جلسات رسمی برای ادار خب! به نظر م

Iه شتتما را Gیرسد که همین مقدار برای این جلسه، کافی هم باشد. امیدوارم که همتت لزم باشد و حال به نظر م

Iه این کشور. فکر کنید که هر کتتدامتان Iه دقیق و جامع برای ادار Iه بعد دست Uر ببینم. UXر از طرح و برنام جلس

یک دمو هستید و باید به مدت دو سا[ کشور را اداره کنید. البتتته نتته دمتتوی قراضتته کتته دمتتوی درستتت و

اساسی.

Wوم بتته Iه د GیUردازیم و جلس Iه بعد به تبیین و تدوین اصو[ و قواعد کلی و اساسی برای اداره کشور م جلس

Gفهای فاحش. که هر کدام از شما باید مبتکر و متولی و مدافع یکی از Gتها و اختل طراحی چند برنامه با تفاو

Gنها محسوب شوید. E

Wدی را به مردم بدهیم. مردم باید فرد منتخب Gدتر باید نوید برگزاری یک انتخابات سالم و ج ما هر چه زو

خودشان را در رأS حکومت ببینند.