Transcript
Page 1: نلآا - roshdmag.ir from (… · نلآا نلآا هك يلکش هب لوا زا ،مّ ينك یم هدافتسا نآ زا ام هك یزيچ ره اهناسنا ،لاحهب

قديم ها

الآن

هر چيزی كه ما از آن استفاده می كنيم، از اول به شکلي كه الآن مي بينيم نبوده است. از چند هزار سال پيش تا به حال، انسان ها هم��ه چيز را بارها و بارها با فکر خودش��ان تغيير داده اند تا به اين شکل هايي كه من و تو مي بينيم درآمده اند. حالا ما راحت تر مي توانيم از همه ي آن ها اس��تفاده كنيم. من مي دانم از حالا به بعد هم، باز همه چيز تغيير مي كنند. در اين صفحه، سرگذشت

بعضي از اين پديده ها را مي خوانيد.

چه جوري اين جوري شد

علی اكبر زين العابدين

من تا حالا سوار كشتی نش��ده ام. يك بار در فيلم، كش��تی بزرگی ديدم. آن كشتی، رستوران داشت،

هتل داشت، حتی جای بازی هم داشت. پدرم می گويد: »روی بعضي كش��تی های جنگی هواپيما و هلی كوپتر فرود می آيد؛ مثل يك فرودگاه! با كشتی های بازرگانی غذا و لباس و نفت جابه جا

می كنند.«

بابابزرگ من می گويد: »قديم ها كشتی های بخار بوده. اين كشتی ها وقتی حركت می كردند، از آن ها دود بيرون می آمد. سكان ناخدای كشتی، مثل فرمان اتومبيل بود. ناخدا سكان را می چرخاند و كشتی را به سمت راست و چپ می برد.« من به بابابزرگ مي گويم: »باباجون! من اگر ناخدا بودم، سكان كشتی را تند وتند می چرخاندم.

چون خيلی كيف می ده��د.« بابابزرگ مي گويد: »پس ناخدای خوبی نمی شدی پسر! ناخداها سكان كشتی را

زياد نمی چرخاندند. چون در دريا گم می شدند.«

4

413 9 2 دی

Page 2: نلآا - roshdmag.ir from (… · نلآا نلآا هك يلکش هب لوا زا ،مّ ينك یم هدافتسا نآ زا ام هك یزيچ ره اهناسنا ،لاحهب

قديم ترها

خانم معل��م می گويد: »خيلی قديم ها كش��تی ها بادبان های بزرگ داش��تند. بادبان ها مثل پرده های بزرگ بودن��د. وقتی باد به آن ها می خورد، كش��تی را حركت می داد. با بالا و پايين كش��يدن بادبان ها، كشتی

مسيرش را عوض می كرد.«خانم معلم عكس يك كشتی خيلی قديمی را به ما نشان مي دهد. توی اين عكس، آدم های زيادی پش��ت س��ر هم نشس��ته اند و پارو می زنند. چون خيلی قديم ها، كشتی ها با بنزين و زغال روش��ن نمی شدند. برای همين سيصد نفر آدم قوی، با هم پارو می زدند تا كشتی با سرعت بيشتری حركت كند. يك نفر هم آخر كشتی مي نشست و يك ميله ی بلند دستش بود. اين ميله از كف كشتی داخل آب بود. آن موقع ها به جای سكان، اين ميله را كج و راست می كردند. اين ميله ها فرمان كشتی بودند. من به خانم معلم

مي گويم: »ولی من عاشق سكان قديمی ها هستم كه مثل فرمان ماشين می چرخيد.«

تو فكر می كنی در آينده كشتی ها چگ�ونه خ�واهند بود؟ پيش بينی ات را بن�ويس و نقاشی اش را بكش و برای ما بفرست.

بع�د ا

سیلما

سسام

ر: يرگ

صو ت

4

513 9 2 دی


Top Related