نلآا - roshdmag.ir from (… · نلآا نلآا هك يلکش هب لوا زا ،مّ ينك...

2
قديمهان ان به شکلي كه ا لّ یكنيم، از اوستفاده م از آن ار چيزی كه ما هسانهال، انر سال پيش تا بهحا چند هزايم نبوده است. ازبين ميند تا بهن تغيير دادهاها با فکر خودش��ا بارها و بارم��ه چيز را هتر راحت ماند. حارآمدهابينيم د تو ميي كه من وين شکلهاي ا بهز حايدانم ا. من مس��تفاده كنيم اي آنهامهتوانيم از ه مي اين صفحه، سرگذشت. درر ميكنندمه چيز تغيي بعد هم، باز هخوانيد. را ميها از اين پديده بعضين جوري شد اي چه جوريلعابدين علیاكبر زيناكبار در فيلم، سوار كشتی نش��دهام. ي من تا حاوران داشت،يدم. آن كشتی، رست كش��تی بزرگی دزی هم داشت. جای با یّ ، حتل داشت هت جنگیهای بعضي كش��تیروی« : میگويد پدرم؛ مثل يك فرودگاه! میآيدپتر فرود هلیكوپيما و هوااس و نفت جابهجانی غذا و لبهای بازرگا با كشتی». میكنندز آنها دود بيرونند، ای حركت میكردين كشتیها وقتر بوده. اهای بخاقديمها كشتی« : من میگويد بابابزرگی را به سمت راست میچرخاند و كشتن را اّ خدا سكيل بود. نان اتومب كشتی، مثل فرماخدای نا انّ میآمد. سكیچرخاندم.ی را تندوتند م ان كشتّ ا بودم، سكگر ناخد! من اباباجون« :گويم من به بابابزرگ مي». و چپ میبردپس« :گويد بابابزرگ مي».ه��د چون خيلی كيف میدن كشتی را اّ ها سكخداشدی پسر! نا خوبی نمیخدای نا». میشدند. چون در دريا گم نمیچرخاندند زياد4 4 1392 دی

Upload: others

Post on 26-Oct-2020

4 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: نلآا - roshdmag.ir from (… · نلآا نلآا هك يلکش هب لوا زا ،مّ ينك یم هدافتسا نآ زا ام هك یزيچ ره اهناسنا ،لاحهب

قديم ها

الآن

هر چيزی كه ما از آن استفاده می كنيم، از اول به شکلي كه الآن مي بينيم نبوده است. از چند هزار سال پيش تا به حال، انسان ها هم��ه چيز را بارها و بارها با فکر خودش��ان تغيير داده اند تا به اين شکل هايي كه من و تو مي بينيم درآمده اند. حالا ما راحت تر مي توانيم از همه ي آن ها اس��تفاده كنيم. من مي دانم از حالا به بعد هم، باز همه چيز تغيير مي كنند. در اين صفحه، سرگذشت

بعضي از اين پديده ها را مي خوانيد.

چه جوري اين جوري شد

علی اكبر زين العابدين

من تا حالا سوار كشتی نش��ده ام. يك بار در فيلم، كش��تی بزرگی ديدم. آن كشتی، رستوران داشت،

هتل داشت، حتی جای بازی هم داشت. پدرم می گويد: »روی بعضي كش��تی های جنگی هواپيما و هلی كوپتر فرود می آيد؛ مثل يك فرودگاه! با كشتی های بازرگانی غذا و لباس و نفت جابه جا

می كنند.«

بابابزرگ من می گويد: »قديم ها كشتی های بخار بوده. اين كشتی ها وقتی حركت می كردند، از آن ها دود بيرون می آمد. سكان ناخدای كشتی، مثل فرمان اتومبيل بود. ناخدا سكان را می چرخاند و كشتی را به سمت راست و چپ می برد.« من به بابابزرگ مي گويم: »باباجون! من اگر ناخدا بودم، سكان كشتی را تند وتند می چرخاندم.

چون خيلی كيف می ده��د.« بابابزرگ مي گويد: »پس ناخدای خوبی نمی شدی پسر! ناخداها سكان كشتی را

زياد نمی چرخاندند. چون در دريا گم می شدند.«

4

413 9 2 دی

Page 2: نلآا - roshdmag.ir from (… · نلآا نلآا هك يلکش هب لوا زا ،مّ ينك یم هدافتسا نآ زا ام هك یزيچ ره اهناسنا ،لاحهب

قديم ترها

خانم معل��م می گويد: »خيلی قديم ها كش��تی ها بادبان های بزرگ داش��تند. بادبان ها مثل پرده های بزرگ بودن��د. وقتی باد به آن ها می خورد، كش��تی را حركت می داد. با بالا و پايين كش��يدن بادبان ها، كشتی

مسيرش را عوض می كرد.«خانم معلم عكس يك كشتی خيلی قديمی را به ما نشان مي دهد. توی اين عكس، آدم های زيادی پش��ت س��ر هم نشس��ته اند و پارو می زنند. چون خيلی قديم ها، كشتی ها با بنزين و زغال روش��ن نمی شدند. برای همين سيصد نفر آدم قوی، با هم پارو می زدند تا كشتی با سرعت بيشتری حركت كند. يك نفر هم آخر كشتی مي نشست و يك ميله ی بلند دستش بود. اين ميله از كف كشتی داخل آب بود. آن موقع ها به جای سكان، اين ميله را كج و راست می كردند. اين ميله ها فرمان كشتی بودند. من به خانم معلم

مي گويم: »ولی من عاشق سكان قديمی ها هستم كه مثل فرمان ماشين می چرخيد.«

تو فكر می كنی در آينده كشتی ها چگ�ونه خ�واهند بود؟ پيش بينی ات را بن�ويس و نقاشی اش را بكش و برای ما بفرست.

بع�د ا

سیلما

سسام

ر: يرگ

صو ت

4

513 9 2 دی