islamic management-jozve

18
ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﻳﺖ ﺍﷲ ﻣﺼﺒﺎﺡ ﻳﺰﺩﻱ ﻗﺎﺳﻢ ﺻﻔﺎﻳﻲ ﻧﮋﺍﺩ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻱ ﻛﺎﺭﺷﻨﺎﺳﻲ ﺍﺭﺷﺪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﻳﻲ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ: ﺩﻛﺘﺮ ﺩﻟﺠﻮ

Upload: amir-karami

Post on 07-Mar-2016

215 views

Category:

Documents


0 download

DESCRIPTION

 

TRANSCRIPT

Page 1: islamic management-jozve

پيش نيازهاي مديريت اسالمي

اهللا مصباح يزدي‌اي از كتاب آيت‌خالصه

نژاد‌قاسم صفايي

دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت رسانه

دانشگاه عالمه طباطبايي

دكتر دلجو: استاد راهنما

Page 2: islamic management-jozve

انسان شناسي، پيش نياز ويژه مديريت

مقدمه

به . اختصاص دهيم» دانش مديريت«در » انسان شناسي«قسمتي از بحث را به كاربرد ايم‌كردهدر اين مقاله سعي

.كنيم‌اي بر اين موضوع، به ضرورت و اهميت رابطه انسان شناسي و دانش مديريت اشاره مي‌عنوان مقدمه

طالعه و بحث به عنوان يكي از موضوعات تحقيق، مورد م» انسان«هاي علوم انساني، ‌طبيعي است كه در تمامي رشته

دهد، انسان و ‌گيرد و آنچه كه بين تمامي علوم انساني مشترك است و ستون فقرات اين علوم را تشكيل مي‌قرار مي

كند، ‌هر كدام از اين علوم به نحوي درباره يكي از ابعاد يا عوارض انسان بحث و گفتگو مي. ابعاد وجود انسان است

چيست؟» انسان«شود كه خود ‌ال مطرح ميزيرا در همه علوم انساني پيوسته اين سؤ

را اعم از دانش » )science(علم «اگر : اند يا خير، بايد گفت‌در پاسخ به اين سؤال كه آيا علوم انساني واقعاً علم

تجربي و غيرتجربي بدانيم، در آن صورت علوم انساني و همچنين انسان شناسي ديني و فلسفي نيز جزو علوم

را منحصر به دانشي بدانيم كه شيوه تحقيق آن صرفاً تجربي است، بايد اين مجموعه را » علم«خواهند بود، اما اگر

.آوريم در كنار علوم به حساب» knowledgeمعارفي «

عدي از ابعاد وجودي انسان را مورد بحث و مطالعه قرار به هر حال، بسياري از علوم انساني به طور مستقيم، ب

...مانند روان شناسي، جامعه شناسي ودهد؛ ‌مي

كند ‌هاي علوم انساني استفاده مي‌علمي است كه از روان شناسي و جامعه شناسي و بعضي ديگر از شاخه» مديريت«

مديريت رفتار انساني، در موارد بسياري از بركات روان .دهد‌ائل خاص خودش را مورد بحث و تحقيق قرار ميو مس

انسان «با اين توضيح ارتباط علوم انساني با . گيرد‌شناسي اجتماعي، روان شناسي تربيتي و جامعه شناسي بهره مي

ناي خاص امروزي، بيشتر به مباحث زيستي به مع) Anthropology(» انسان شناسي«البته . روشن شد» شناسي

اين است كه خاصيت انسان را » انسان شناسي«منظور ما از . پردازد و كمتر به مباحث رواني انسان توجه دارد‌مي

بشناسيم، هدف از آفرينش او و هدف از كمال انسان را بشناسيم، كيفيت تحليل اين هدف تكاملي و همچنين

.اختيار انسان را مورد بررسي قرار دهيمكيفيت شكل گرفتن اراده و

ارتباط انسان شناسي با مديريت

Page 3: islamic management-jozve

اند كه بايد يك سلسله ‌مدتى است كه تعدادى از اساتيد دانشگاه در مطالعات مباحث مديريت به اين نتيجه رسيده

تنها نقل كلمات . برداشتمباحث تحقيقى جديد انجام داد تا بتوان قدمى فراتر از آنچه تا به حال برداشته شده است

هاى تحقيقى براى رسيدن به هدف واالى اعتالى فرهنگى ùها، حتى در رسانهùديگران و طرح كردن آنها در دانشگاه

» مديريت«ما در كه مخصوصاً بعد از انقالب مطرح شده است كافى نيست، عالوه بر اين، بعضى از مباحث مورد نياز

طور خيلى ضعيف مورد بحث واقع شده است كه به دليل عقايد خاص نشده و يا بههاى جهانى مطرح ùيا در دانشگاه

.تر بررسى كنيم‌تر و عميق‌دينى و باالخص با توجه به فلسفه انقالب، بايد اين مباحث را گسترده

نياز ما به بررسى ارزشهاى. است» ارزشهاى انسانى«يكى از نيازهاى ما در مباحث مديريت، پرداختن به مبحث

اگر اعضاى : دهد‌يك دليل آن اين است كه نتيجه تحقيقات مديريت نشان مى. انسانى مديريت، بسيار جدى است

مند باشند، بازده كار، بيشتر و هزينه آن كمتر است و شايد بتوان گفت ‌يك سازمان توليدى از ارزشهاى اخالقى بهره

است، يعنى از آنجا كه در هر مركز توليدى كنترل تثبيت ارزشهاى اخالقى، بهترين شيوه كنترل نيروى انسانى

نيروى انسانى يكى از اصول كار مديريت است، ناچار بايد گروه زيادى از نيروهاى انسانى را در اين راه به كارگرفت و

اى كه تقريباً بخش عظيمى از ‌هاى كالن مادى و اتالف نيروى انسانى است، به گونه اين امر مستلزم صرف هزينه

.... كنند صرف جمع آورى اطالعات از ديگران، ارزيابى، بررسى باز دهى كار و ‌وهايى كه در يك مؤسسه كار مىنير

شود كه گروهى از نيروهاى انسانى از كار مولّد يا از ارائه خدمات باز بمانند، چون ‌شود و اين وضعيت، باعث مى‌مى

انند و اين كار خود هزينه سنگينى را بر مؤسسه تحميل مجبورند وقت و نيرويشان را در بخشهاى غير توليدى بگذر

عالوه بر اين، گاهى در بسيارى از سازمانها و كارخانجات، مخصوصاً در مؤسسات بزرگ، به اين نتيجه . كند‌مى

رسند كه اين نيروى كنترل كننده كافى نيست، زيرا خود اينها نيز به نيروى كنترل كننده ديگرى نياز دارند، لذا ‌مى

هرچند هم كه اين وضعيت ادامه پيدا كند، باز به ... آورند و همينطور ‌ه ايجاد سيستم اطالعات ديگرى روى مىب

كند تا جايى كه كار به كسانى منتهى شود كه در درون ‌رسد و اين جريان همچنان ادامه پيدا مى‌نتيجه نهايى نمى

ا، حتى مدير يك مؤسسه هم مورد اطمينان نيست و بدون درونى شدن ارزشه. خود عامل كنترل كننده داشته باشند

كسى بايد او را كنترل كند و بايد كسانى هم باشند كه مسئوالن كنترل و بازرسى را كنترل كنند كه گزارشهاى آنها

صحيح باشد؛ حقايق را كتمان نكنند، يا مطالبى را جعل نكنند و براى اين گروه كنترل هم همين سخن صادق

به جاى اين همه نيروى انسانى كنترل كننده بتوان ارزشها را در درون كارمندان به وجود آورد؛ يعنى است، اما اگر

Page 4: islamic management-jozve

بند كرد، به حدى كه بتوان به خود آنان اعتماد كرد، در اين آنها را به يك سلسله اصول اخالقى ارزشمند پاى

شود، ‌اى را كه صرف آنها مى‌ند و هم هزينهتوانند به كار مولّد بپرداز‌صورت هم نيروهاى مراقب، آزاد شده و مى

عالوه بر اين، كارگران بيش از پيش احساس شخصيت و ارزش خواهند كرد، . توان در جاى ديگر به كار گرفت‌مى

كنند، اما وقتى كه به آنها اعتماد شود و ‌بينند، احساس حقارت مى‌زيرا افرادى كه دائماً خودشان را تحت كنترل مى

كنند كه به نوبه خود هم آثار اقتصادى و ‌عتماد هم باشند؛ خود آنها هم احساس ارزش و شخصيت مىواقعاً قابل ا

.يابد‌روانى و انسانى دارد و هم براى توسعه بسيار مفيدتر است، زيرا كه در اين صورت نيروى فعال و مولد افزايش مى

هاي اخالقي‌راه ترويج ارزش

شود كه چگونه ارزشهاى اخالقى را در ميان ‌دنبالش اين مسأله مطرح مى به وقتى كه اين نتيجه براى ما ثابت شد،

بند شوند؛ يعنى، اينكه چگونه افراد رواج دهيم و چگونه افراد را وادار كنيم كه اين ارزشها را بپذيرند و به آنها پاى

.افراد متعهد تربيت كنيم و تعهد را در كنار تخصص ايجاد كنيم

اينكه بايد ارزشها را بررسى نماييم، مالك اعتبارشان را بدانيم و تعيين : مقدمه نياز دارد، اول انجام اين عمل به دو

.اند يا نه‌كنيم كه آيا از جهت نظرى هم قابل قبول

بند كردن آنها به اين ارزشها را بياموزيم؛ يعنى، چه روش ترويج و رسوخ دادن ارزشها در اذهان ديگران و پاى: ثانياً

هاى خود بار آوريم، زيرا بسيارى از افراد از لحاظ ùبايد انجام دهيم كه فردى را متعهد و عامل به دانستهكارى را

پس چه بايد . نمايند‌كنند، ولى در عمل مطابق آن رفتار نمى‌فكرى و نظرى، خوبى و درستى امرى را تصديق مى

ن سيستم كنترل بيرونى شود؟ روشن است كه بخشى كرد كه افراد با اين ارزشها بار آيند و عامل درونى آنها جايگري

ها و كششهاى درونى افراد آگاهى ‌ارتباط دارد؛ يعنى، تا زمانى كه از غرايز انسان، ميل» روان شناسى«از اين كار به

توان آن را برجسته و بر ساير ‌اى مى‌توان ميلى را تقويت كرد، به چه وسيله‌نداشته باشيم و ندانيم كه چگونه مى

.توان در انجام چنين امر مهمى موفق شد‌گيرد نمى‌اميال حاكم كرد و چگونه فعل و اراده اختيارى انسان شكل مى

براى موفقيت در درونى كردن ارزشها، به مسائل ديگرى هم نياز داريم؛ مثالً، پرداختن به » روان شناسى«عالوه بر

و كار دارد مورد نياز است، اما قبل از استفاده از آن در امور تا آنجا كه با نيروى انسانى سر » فلسفه اخالق«مباحث

عملى، بايد ابعاد نظرى آن امور مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد؛ مثالً بايد روشن شود كه ارزشها چيستند، مالك آنها

Page 5: islamic management-jozve

ارزشها را در درون چگونه اين : از طرف ديگر بايد بياموزيم. چيست و به چه دليل ارزشها بايد بر انسانها حاكم شوند

اينجاست كه شديداً به . بند و متعهد شده و آنها را رعايت كنند اى كه به اين ارزشها پاى‌افراد حاكم كنيم، به گونه

پس يكى از نيازهاى اخالقى ما، ايجاد تعهد و مسئوليت در افراد است؛ تا زمانى . كنيم‌مسائل انسانى احتياج پيدا مى

در واقع بين مسائل . طور صحيح ممكن نيست بعاد روحى او را درك نكنيم، تربيت او بهكه انسان را نشناسيم و ا

پس ايجاد انگيزه در نيروى انسانى، به شناخت حاالت . شناسى ارتباط تنگاتنگى وجود دارد‌كاربردى تربيتى و روان

.داردشود انگيزه كار را در فرد ايجاد كرد، بستگى ‌روحى انسان و شناخت اينكه چگونه مى

كنند و اما اينكه آيا هميشه و تنها منافع ‌ها را صرفاً در منافع مادى جستجو مى در دنياى مادى امروز، ريشه انگيزه

طور جدى، كند يا نه، بحثى است كه نياز به گفتگو و تحقيق بيشترى دارد و امروزه به‌مادى انگيزه ايجاد مى

كه بايد فراتر از بعد مادى انسان، واقعيتى ديگر را جستجو كرد تا اينجاست . ترديدهايى در آن به وجود آمده است

» مديريت«به هر حال، در مباحث . ترند‌يهاى مادى قوùهاى روانى به مراتب از انگيزهùبرد كه انگيزه به اين نكته پى

.بايد به شناخت انسان و ابعاد روانى او اهميت بيشترى داده شود

اختالف در شناخت ماهيت انسان

ريزى مباحث مقدماتى جهت تحقيق در مورد ارزشهاى اسالمى در رشته هدف از اين گفتار، طرح اصول كلى و پايه

اقوالى .نمائيم‌مديريت است، لذا مسائلى را كه ضرورت بيشترى دارد گلچين كرده بحث را به شكل فشرده مطرح مى

:سته كلى قرار دادتوان در دو د‌را كه در زمينه ماهيت انسان مطرح شده است، مى

.كنند‌استفاده مي روحبراي حسي و تجربي حتي اين دسته از ابزار : مادي. 1

.شود‌مي حس، عقل، معرفت حضوري، شهود باطنيابزار 4در اينجا بحث از : الهي. 2

واص اى مادى نيست، بلكه داراى روحى است كه خ‌نظر اسالم مثل همه اديان الهى اين است كه انسان تنها پديده

بدن ابزارى براى تكامل . شود و اصال انسانيت به همان روح است‌غير مادى دارد و اين روح با مرگ بدن نابود نمى

پوشاند و از نظر ديگر مثل گلدانى است كه گل در آن ‌اى است كه بدن را مى‌روح است و از يك نظر مثل جامه

ارزش متعلّق به خود گل است و اگر گلدان . رويد‌ىبدن همان گلدان است و روح گلى است كه در آن م. رويد‌مى

.كند‌ارزشى دارد براى اين است كه گل در آن پرورش پيدا مى

Page 6: islamic management-jozve

اثبات وجود روح

توان وجود روح را اثبات كرد، جواب اين است كه صرف نظر از تعبد، اثبات ‌حال اگر كسى بپرسد كه از چه راهى مى

:وجود روح از سه راه ممكن است

.عقلى كه همان راه فلسفى براى اثبات وجود و تجرد روح استراه ) 1

را » خود«راه ديگر براى اثبات وجود روح، تجربه درونى يا شهودى است؛ يعنى اينكه اگر انسان تالش كند، ) 2

.»يابدùمى«

٠F1.آثار روح) 3

افت و جايگاه انسان در جهان هستيشر

دانند، ولى اين مطلب را به صورتهاى مختلف ‌اشرف مخلوقات مىبسيارى از فرهنگها در جوامع مختلف، انسان را

سؤال اين است كه آيا در فرهنگ اسالمى هم شواهدى وجود دارد كه انسان برتر از ساير مخلوقات . كنند‌بيان مى

محور آن آيات، دو واژه . كنند‌آرى، در قرآن مجيد آياتى داريم كه بر شرافت انسان در هستى داللت مى است؟

.است» كرامت«و » خالفت«يدى كل

جواب‌اسرار پيچيده روح و سواالت بي

ايم، اما در اين ميان هنوز مسائل مرموزى وجود دارد كه ùدر مورد وجود روح و تجرد آن به نتايجى يقينى دست يافته

بسيار قوى بدون شك روح با بدن ارتباطى. اى خواهيم داشت‌قابل گفتگو و بحث است و ما به بعضى از آنها اشاره

. ايم، كيفيت اين ارتباط است دارد، اما يكى از موضوعاتى كه در اثبات آن به نتيجه قطعى نرسيده

آيا در زمانى كه روح به بدن تعلق دارد، : شود اين است‌جواب ديگرى كه در همين راستا مطرح مى سؤال بى

كارى بايد توسط بدن و ارگانهاى جسمى، بخصوص تواند مستقل از بدن كارى را انجام دهد يا اينكه انجام هر ‌مى

اى كه به بدن ‌توان كارى را به خود روح نسبت داد، به گونه‌سيستم مغز و اعصاب انجام شود؟ به تعبير ديگر، آيا مى

و اعضاى بدن احتياج نداشته باشد؟

.همين كتاب 53تا 43د به صفحات براي اطالعات بيشتر رجوع كني - 1

Page 7: islamic management-jozve

با بدن، تنها در صورتى است آيا قطع ارتباط روح: ايم اين است‌سؤال ديگرى كه هنوز براى آن پاسخى قطعى نيافته

تواند ‌كه اختاللى اساسى در بدن، مخصوصاً در مغز و سيستم عصبى بوجود بيايد؛ به تعبير ديگر، آيا روح مى

ارتباطش را با بدنى كه كامال سالم است قطع كند؟ اين مسئله هم از لحاظ علمى حل نشده است، ولى شواهد

راى بعضى از افرادى كه داراى قوت روح هستند ممكن است كسانى كه خاصى وجود دارد كه تفكيك روح از بدن ب

طور كلى از بدن جدا شوند و زمان كم يا زيادى را بدون بدن به سر ببرند و مجدداً به توانند به‌قدرت خلع دارند، مى

است كه سؤال مهم ديگرى كه وجود دارد اين . گويند‌مى» مرگ اختيارى«بدن برگردند به اين عمل اصطالحاً

آيا بدن نقش فعال دارد يا بدن منفعل است؟. ارتباط روح افراد عادى در وضعيت معمولى با بدن چگونه است

ارتباط روح و بدن در قرآن

اى ارتباط روح با بدن قطع ‌كند كه ارتباط روح با بدن دو مرحله دارد و ممكن است در مرحله‌قرآن مجيد تصريح مى

هاى تجربى اين مسأله، عالوه بر اينكه به شيوه. اى ديگر همچنان باقى است‌در مرحله شود در حالى كه اين ارتباط

ارتباط : كنيم كه‌طور خيلى روشن استفاده مى از نصوص قرآن به. نفسه نيز قابل توجه است قابل اثبات است، فى

:روح با بدن داراى دو مرتبه ضعيف و قوى است

.»در هنگام مرگ«مرحله قوى ـ2» در هنگام خوابيدن«مرحله ضعيف ـ1

خواص مواد مجرد

.نهايت‌قابل تجزيه تا بي ب-؛ )طول، عرض و ضخامت(امتداد دارد الف-: مادي. 1

.بدون امتداد و غيرقابل تجزيه: غيرمادي. 2

هاي عمده روح‌ويژگي

:توان اثبات كرد‌خاصيت عمده را مى 3 براى روح

؛)خودآگاهيمخصوصا در مرتبه (اصل درك و شعور . 1

؛ها‌تمايالت و رغبت. 2

.گيري و اراده‌قدرت تصميم. 3

.روح مستقل از بدن است و اصالت و هويت انسانى، به روح اوست: از آنچه گفته شد به اين نتيجه رسيديم كه اوال

Page 8: islamic management-jozve

رابطه هم در متقابال قطع. ارتباط روح با بدن در دو مرحله است، يكى در حال خواب و ديگرى در حال بيدارى: ثانياً

بسيارى از افعال انسان در واقع از : ثالثاً. گيرد، يكى در حال خواب و ديگرى در حال مرگ‌دو مرحله انجام مى

گيرد هرچند روح هم نوعى مشاركت در تحقق آنها داشته باشد، ولى آنها مربوط به ‌انسانيت انسان سرچشمه نمى

شوند در واقع مربوط به هويت انسانى او ‌به انسان نسبت داده مى روح نيستند بلكه اصالتاً به بدن مربوطند و اگر

آورد كه اين رشد به هويت نباتى ‌مرده هم، ريش و ناخن در مى مثالً. نيست، بلكه به هويت نباتى او مربوط است

شته زند؛ مو هم تا وقتى كه شرايط مساعد دا‌اش در آب است و جوانه مى‌انسان مربوط است، مثل گياهى كه ريشه

.كند‌باشد رشد مى

با توجه به اينكه در بعضي از نظريات، روان شناسان تجربي مانند فرويد هم رفتارهاي ارزشي انسان را :الؤس*

دانند، چه تفاوتي در مورد شناخت روح بين ديدگاه قرآن و اين مكاتب وجود دارد؟‌ناشي از روح او مي

شود، اين اشكالى است كه رفتار ‌اى علمى به معناى تجربى تلقى نمى‌ظريهفرويد و امثال او ن» روان كاوى«اوال نظريه

كند، ‌مطرح مى» سوپراگو«و » اگو«، »ايد«آنها معتقدند كه آنچه را فرويد به عنوان . كنند‌وارد مى» فرويد«گرايان بر

ه اينكه؛ مثالً بر اساس بينش اند، ازجمل صرف نظر از ساير انتقاداتى كه به فرويد وارد كرده. قابل تجربه علمى نيست

عالوه بر . دانند‌اى را ارائه داد، ضمير ناهشيار و امثال آن را نيز از حوزه علم بيرون مى‌توان چنين نظريه‌مادى نمى

اين، قضاوت فرويد در مورد روح فقط بر اساس آثار آن است، اما اگر از او بپرسيد كه آيا روح مادى است يا مجرد، او

ذكور باشد، ولى گانه م ندارد، حتى ممكن است قائل به مادى بودن و در عين حال، قائل به مراتب سهجواب روشنى

گير شود، هيچ جوابى در اين مورد ندارد؛ يعنى بسيارى از دانشمندان، گاهى از بعضى قضايا اگر بحث فلسفى در

دانشمندان بسيارى بودند كه نظريات علمى خود . گرفتند، ولى توجهى به مبناى فلسفى خود نداشتند‌نتايجى را مى

شد كه اصال فرضيه او ‌گرفتند، اما به تدريج روشن مى‌كردند و نتايجى هم از آن مى‌هايى بنا مى را بر اساس فرضيه

باطل است؛ مثالً در مورد فرضيات فلكى، دانشمندانى معتقد بودند كه گردش افالك، موجب پيدايش ماه و سال و

كردند، اما با ارائه فرضيه ‌بينى مى شود و بر همين اساس ماه و سال و خسوف و كسوف را پيش‌ىشب و روز م

طور كلى باطل شد؛ يعنى روشن شد كه زمين مركز ساير افالك نيست، بلكه فرضيه گردش افالك به» گاليله«

يا . بينى كنند ا پيشتوانستند اوقات ر‌عكس آن صادق است، اما چون نظم، مشترك بود بر اساس همان نظم مى

Page 9: islamic management-jozve

گرفت، ولى ‌مثالً درمان بيماران، هزاران سال بر اساس عناصر اربعه و خواص آنها از قبيل سردى و گرمى صورت مى

كند و خواصى هم كه آنها ‌حاال روشن شده است كه عناصر، منحصر به چهارتا نيست، بلكه از صدتا هم تجاوز مى

دادند و ‌ها به بيماران دارو مىùكه تجربه كرده بودند، بر اساس همان تجربه گفتند صحيح نبوده است، ولى از آنجا‌مى

درست است كه امروزه تفسير فلسفى آنها عوض شده است، اما نتايج و آثار آنها به جاى خود . كردند‌آنها را درمان مى

ع مباحث علمى قرار از آنجا كه آثار و نتايج قابل تجربه است تا حدى كه تجربه پذير است، موضو. باقى است

را در » فرويد«هاى ùاگر تئورى. گيرد، اما آنچه كه فراتر از تجربه باشد از ديدگاه فالسفه علم هم علمى نيست‌مى

افزائيم كه مثالً اينها بر تجرد روح و ‌همان بخش كه قابل تجربه است پذيرفتيم، يك تحليل فلسفى هم بر آن مى

كه در ديدگاه فرويد ... و» فرامن«و » ضمير ناهشيار«مفاهيمى از قبيل . كند‌امكان استقالل آن از ماده داللت مى

كند بر اينكه در انسان عنصرى فراتر از ماده و قوانين مادى وجود دارد ‌مطرح شده، بيش از هر چيز داللت مى

.هرچند خود فرويد به آن ملتزم نبوده است

هاي مختلف علوم انساني‌كاربرد فطرت در شاخه

هاى مختلف علوم انسانى ùدر رشته» فطرت«. است» فطرت«شناسى اسالمى، مفهوم ‌ز مفاهيم كليدى در انسانيكى ا

شناسى يكى از منابع شناخت به حساب ‌مثالً، فطرت در معرفت. شود‌مطرح و به مناسبتهاى مختلف از آن ياد مى

در اخالق و فلسفه اخالق نيز اين . استشناسى و علوم رفتارى يكى از عوامل جهت دهنده رفتار ‌در روان. آيد‌مى

در دانش » فطرت«سؤال مطرح است كه آيا خلق و خوى انسان ناشى از عوامل فطرى است؟ و سرانجام مبحث

.مديريت، بخصوص مديريت رفتار انسانى هم از جايگاه ويژه و خاصى برخوردار است

كاربردهاى آن در علوم و فرهنگهاى مختلف نيز متفاوت شود، بسيار مختلف و ‌مى» فطرت«برداشتهايى كه از كلمه

تر ادراكات فطرى در فلسفه ‌هاى مختلف غربى از فطرت سخن به ميان آمده و از همه معروف است؛ مثالً در فلسفه

.رود‌شناسى دكارت و فالسفه تجربى به شمار مى‌است كه فصل مميزى بين معرفت» دكارت«

:ديني در منابع» فطرت«موارد استعمال

.شود‌هايي كه به فطرت نسبت داده مي‌ها و ادراك‌در مورد شناخت: هاي فطري‌شناخت. 1

.ها و غرايز كه منشأ رفتار خاصي در انسان هستند‌در مورد تمايالت، كشش: تمايالت فطري. 2

Page 10: islamic management-jozve

فطرت از ديدگاه دكارت

انسان معتقد است مشهور شده است،فيلسوف معروف فرانسوى كه به پدر فلسفه جديد ) 1596ـ 1650(رنه دكارت

اي خلق كرده است كه اين مفاهيم را ‌اصالً خدا آدمي را به گونه. كند‌يك سلسله مفاهيم را به طور فطري درك مي

كند، اين مفاهيم را در سرشت او ‌وقتي كه خدا آدمي را خلق مي. كند‌فاده از حواس درك ميخود به خود بدون است

.گذارد‌مي

كند؟‌آيا نوزاد هم مفاهيم خدا و روح را درك مي :نظر معترضان

.استعداد درك آن مفاهيم در انسان موجود است اما نيازمند شرايط است :جواب دكارت

در مورد فطرتاسالم و دكارت تفاوت ديدگاه

ادعاي ما اين نيست كه مفهوم خدا فطري است، بلكه مقصود از خداشناسي فطري، شناخت و معرفت شهودي و

١Fوري استحض

1.

پرستش؛ نيازي فطري

نهايت كامل، خود يك نياز كرنش كردن در مقابل يك موجود بى. از جمله گرايشهاى فطرى انسان خداپرستى است

عشق، نمودى از محبتى است كه در قلب انسان نسبت . هاى اين نياز فطرى، عشق است يكى از نشانه. فطرى است

طور فطرى در مقابل او خضوع اى ببيند، به‌العاده اگر در موجودى كمال فوقانسان . به پروردگار خود وجود دارد

اين احساس كامال فطرى است و در مراتب باالى آن، خضوع كردن جز در برابر پروردگار، آدمى را اشباع . كند‌مى

هورمونيا سن، اندامو ي داشته باشدنياز به پرستش از سنخ نيازهايي نيست كه عامل زيست شناخت. كند‌نمى

.»نهايت است انسان بالفطره طالب كمال بى«: فرمودند‌بارها مى) قدس سره( حضرت امام. خاصي نياز داشته باشد

فطرت و تمايل آدمي به خير و شر و توضيح اين دو مفهوم

ر توان در راستاى مسايل مربوط به فطرت مطرح كرد اين است كه آيا شُرور به صورت فطرى د‌بحث ديگرى كه مى

طور منطقى بر اين سؤال تقدم دارد ولى سؤال ديگرى كه به ؛اند انسان وجود دارد يا اينكه شرور امورى اكتسابى

انسان خير است يا شر، اما قبل از پرداختن به پاسخ هر يك از اين دو سؤال بايد اين » وجود«اين است كه آيا اصال

.كتاب 98تا 96رجوع كنيد به صفحات - ١

Page 11: islamic management-jozve

پردازيم كه منشأ انتزاع ‌بنابراين، به جواب اين سؤال مى .موضوع روشن شود كه اصوال خير چيست و شر كدام است

خير و شر و خوب و بد چيست؛ به بيان ديگر، چه عاملى موجب شده است كه آدمى اين مفاهيم را درك كند و به

وجود آنها معتقد شود؟

فاهيم هر فرد ايجاد منشأ خوب و بد در ابتدا مخالفت يا موافقت با طبع آدمى است، ولى با گسترشى كه در خزانه م

» بد«داند، اگر كمال خود را از دست دهد آن را ‌مى» خوب«شود سرانجام، هر چيزى را كه داراى كمال است ‌مى

لحاظ همان ‌هرسد كه هر موجودى كه داراى كمالى هست ب‌سرانجام آدمى با تحليل بيشتر به اينجا مى .شمارد‌مى

اى براى پى بردن به كمال آن است و خودش اصالت و ‌هكمالش خوب است و خوش آمدن ديگران از آن وسيل

برخي فالسفه غربي معتقدند كه معيار خوبي و .يكى از موارد اختالف فالسفه، همين نكته است .موضوعيت ندارد

پس مفاهيم ارزشي . اينگونه نيست كه هر چيزي في نفسه براي خود كمالي داشته باشد. بدي خود انسان است

.اند‌تابع محيط و فرهنگ ي ندارند واصالت

خير و شر در فلسفه اسالمي

از ديدگاه فالسفه اسالمى، هر موجودى، فى ذاته براى خود كمالى دارد و اعتقاد ما در كمال و خير واقعى آن تأثيرى

ريشه شر به عدم و ريشه .است» بد«است و پژمردگى و پوسيدگى آن » خوب«ندارد؛ مثالً، رشد و شكوفايى درخت

.گردد‌خير به وجود بر مى

خير و شر نسبى

شود ممكن است ‌سنجيده مى هر موجودى به خودى خود داراى كمال و خيرى است، اما وقتى كه با ديگرى

موجودى مزاحم به حساب آيد؛ يعنى، اينكه گاهى موجودى جهت ادامه زندگى خود براى ساير موجودات مزاحمت

كند شر ‌براى خودش خير است، اما از اين جهت كه انبان كشاورز را سوراخ مىوجود موش فى نفسه كند؛‌ايجاد مى

.است

Page 12: islamic management-jozve

رفتار انسان، علت كمال يا نقص او

را استنتاج كرد، از بيان » بايدها«توان نتايج ارزشى و ‌ها مى»هست«از آنجا كه به اعتقاد ما، از تحليل فلسفى

رسيم و آن اين است كه از ‌اى ارزشى مى‌يكديگر، به نتيجهواقعيت فوق، در مورد مقايسه دو موجود خارجى با

.بودن رفتار انسانى را نيز استنباط كرد» شر«يا » خير«توان ‌مقايسه رفتارهاى انسان با كمال او نيز مى

گيري ‌نتيجه

بريم و گاهى به بايدها و ‌ها به كار مى بودن را در مورد هست» شر« بودن يا» خير« حاصل سخن اين است كه گاهى

در اين صورت كنيم كه ‌قضاوت مى) فى نفسه( ها نيز گاهى درباره موجودى در مورد هست. دهيم‌نبايدها نسبت مى

سنجيم كه وجود او را از يك جهت خير و از ‌دانيم و گاهى وجودى را نسبت به ديگرى مى‌اصل وجود آن را خير مى

در اينجاست كه به شر بودن . دانيم‌شر مى) شود‌كه براى كمال و بقاى خود، موجب نقص ديگران مى( جهت ديگر

عين حال، امكان دارد وجود او براى ديگرى موجب كنيم كه موجب نقص ديگرى شده است در‌موجودى حكم مى

ارزشى هم اشاره كرديم كه اگر رفتارى پس اين خير و شر، نسبى و اضافى است و در مورد خير و شر. خير باشد

اى ‌اين رابطه، رابطه. موجب كمال انسان شود براى او خير است و اگر موجب نقص روح او شود براى او شر است

ماند و شخص در اين مورد،انتخاب و ‌خواهد يا نخواهد، تأثير مثبت يا منفىِ عمل در روح باقى مىاو ب. واقعى است

پس قلمرو خير و شرهاى اخالقى، رفتارهاى اختيارى انسان است و مالك خوبى يا بدى آنها تأثيرى . اختيارى ندارد

نى است و تابع قرارداد و تمايالت افراد است كه در كمال يا ضعف و تزلزل انسان دارد و اين رابطه، واقعى و تكوي

.نيست

سرشت انسان

آيا انسان از نظر ذات و سرشت، خوب آفريده شده است يا برعكس، :محور سخن در باب سرشت انسان اين است كه

سرشت انسان زشت و پليد است؛ يا اينكه انسان ذاتاً نه خوب است و نه بد، بلكه ذات انسان از اين نظر خنثى است و

» .شرند« و گروهى ديگر ذاتاً» خير« ها ذاتًا ا به صورت متفاوت آفريده شده است بعضىيا اينكه سرشت انسانه

گيرد؛ يعنى، اينكه ‌آن مجموعه تعلق مى اوال در يك مجموعه مركّب، قضاوت كلى به بر آيند: گرايش متزاحم انسان -

ممكن است در يك مجموعه چند عضوى، عناصرى هم باشند كه وجود آنها براى ديگران ضرر دارد، اما اگر روى هم

Page 13: islamic management-jozve

ثانياً از آنجا كه انسان .دهيم‌رفته بسنجيم و نفع و ضررها را روى هم بريزيم، در مجموع به مفيد بودن آن رأى مى

تواند در عمل، از آنها تركيبى متناسب، مفيد و ‌ر يك از اين قوا مختار است، اين خود اوست كه مىدر به كارگيرى ه

. خير يا غير متناسب و شر بسازد

.تواند فرد را خوشبخت يا بدبخت كنند‌به اين معنا كه نمي ‌تمايالت به لحاظ اخالقي خنثي هستند، -

سرشت انسان

:اند‌دسته 4انديشمندان در اينجا هاي انسان شر است يا خير؟‌مجموع خميره: سؤال

خير . 1

شر . 2

تساوي دو نيروي كششي خير و شر . 3

.)به نظر ما اين جواب درست است( توان يك حكم صادر كرد‌ها نمي‌در مورد همه انسان. 4

نظام ارزشي اسالم

:هاي نظام ارزشي اسالم‌ويژگي

فراگيري و شمول . 1

انسجام دروني . 2

هدف رفتار نياز : قابليت تبيين عقالني. 3

تبيين لذت و سود نامحدود . 4

حسن فعلي و حسن فاعلي . 5

ها ‌ارزشمراتب داشتن . 6

اند يا مطلق؟‌هاي اخالقي نسبي‌آيا از نظر اسالم ارزش: سوال

دند كه هم از اين جمله است ـ معتق» كانت« گروه اول ـ كه: اند گيرى كرده دو دسته كلى در اين رابطه موضع

راست گفتن مطلقاً يك ارزش است ولو اينكه اين راست گفتن موجب قتل : گويد‌كانت مى. ارزشهاى اخالقى مطلقند

دانيد ‌هزاران انسان شود، مثالً اگر از شما بپرسند كه راه ورودى اين شهر از كجاست و شما ـ در عين حال كه مى

Page 14: islamic management-jozve

شوند ـ نشانى درست را به آنها بدهيد، اين عمل شما ارزشمند ‌آنها براى تخريب و غارت و مردم كُشى وارد شهر مى

در مقابل اين دسته، گروهى ديگر ارزشهاى اخالقى را . شود‌ارزشى عمل نمى است و نتايج و تبعات آن، موجب بى

.دانند‌ها و قراردادها مى كامال نسبى، بدون مالك ثابت و تابع شرايط زمان و مكان و سليقه

.نظر اسالم چيست؟ واقعيت اين است كه اسالم با هيچ يك از اين دو دسته موافقت كامل نداردحال در اين ميان

به اين بيان كه در اسالم يك سلسله اصول كلى، ثابت و مطلق اخالقى وجود دارد كه تحت هيچ شرايطى تغيير

ارزشمند است، اما گاهى كند، اما مصداق آنها تغيير پذير است؛ مثالً، عنوان كلى صداقت و راستى مطلقاً‌نمى

راست گفتن تا آنجا كه به صالح فرد يا جامعه است، با ارزش است، اما اگر همين عمل بر . كند‌مصاديق آن تغيير مى

.داد، گناه و ضد ارزش است‌خالف مصالح فرد و جامعه بود؛ مثالً، جان انسانى را در معرض خطر و هالكت قرار مى

مصلحت؛ يعنى هر چيز كه . انسانيت است يت عمومى فرد و جامعه و مصلحت واقعمالك كلى ارزش اخالقى، مصلح

خواه افراد و مورد خوشايند آنهاست و اين موضوع با موجب كمال و صالح واقعى انسانيت است، نه چيزى كه دل

.شود، متفاوت است‌آنچه كه نسبيت خوانده مى

تغيير ناپذيرند، اما مصاديق آنها بر حسب زمان و ... عدالت، راستى و كمال انسانيت، : عناوين و مالكهاى كلى از قبيل

اصول اخالقى و اصول ارزشها : توان گفت‌طور خالصه مى مكان، متفاوت است و اين معنا با نسبيت، تفاوت دارد و به

.در اسالم، مطلق و ثابت، اما از جهت مصاديق، انعطاف پذير و وابسته به زمان و مكانند

ود زمان و مكان عوامل اصلى تغيير دهنده نيستند، بلكه حاكى از عوامل ديگر از قبيل وجود مصالح خاصى البته خ

.است كه آن مصالح، مقتضى تغيير است

پس نظام ارزشى اسالم، نه كامال مطلق و ثابت است كه در هيچ شرايط زمانى و مكانى تغيير نكند و نه اينكه هميشه

.ست و در يك جمله اصول اخالقى اسالم ثابت، اما مصاديق آن متغير استتابع شرايط زمان و مكان ا

شناسي‌گيري انسان‌نتيجه

)قرب به خدا: هدف كمال(نظام ارزشي اسالم نظامي خدامحور است . 1

. اند‌تمامي موجودات براي رسيدن به كمال مخصوص خود آفريده شده. 2

. اي جهت نيل انسان به آن است‌وسيلهزندگي سراسر حركتي به سوي همان هدف و . 3

Page 15: islamic management-jozve

ها براي پيمودن راه كمال به يكديگر نياز داشته باشند، از يكديگر ‌اراده خدا بر اين تعلق گرفته كه تمامي انسان. 4

. كمك بگيرند و با تعاون و همكاري اين راه را بپيمايند

. داند‌قرب به خدا و رضايت او مي انسان موحد، هدف اصلي خود را. 5

تزاحم منافع در مديريت مادي

اهداف الهى مؤمنان با ديگران تزاحمى ندارد، به تعبير ديگر، كسانى كه اهداف نهايى آنها در همين دنيا خالصه

و مقامى در ميان باشد، با رسيدن بينند، زيرا اگر پست ‌شود، پيوسته خود را در تزاحم و درگيرى با ديگران مى‌مى

كه هر انسان ... يك نفر به آن مقام، ديگران از دستيابى به آن محرومند و همچنين مال و منال و شهرت و

.دنياپرستى طالب حداكثر آن است، اما هدف واالى انسان خداخواه با هيچ انسان ديگرى مزاحمت ندارد

پندارد، بلكه خيرخواهى براى همنوعان خود را كمكى در ‌مزاحم خويش نمىاو در طى اين مسير، نه تنها ديگران را

رقابت براي دستيابي به ارزشها، منشأ حركت فرد است نه جلوگيري از .داند‌تر به آن هدف مى‌جهت نيل سريع

.پيشرفت ديگران

امكان جمع صفات به ظاهر ناسازگار

صفات خير و گاهى متضاد در شود كه با داشتن روح توحيدى تمامى ‌بر اساس اين بينش، انسانى متعالى ساخته مى

قدرت : رسد؛ مثالً صفاتى از قبيل‌صفاتى كه جمع آنها در نظام و ديدگاهى ديگر، غيرممكن به نظر مى. او جمع باشد

و شجاعت و اعتماد به نفس با خاكسارى و فروتنى و تواضع و دلسوزى به راحتى ممكن نيست، اما بر اساس اين

را » اعتماد به نفس« جاى» اعتماد به خدا« در اين نظام،. ممكن بلكه الزم است نظام ارزشى چنين جمعى، نه تنها

توكل « اصطالح» اعتماد به نفس« قدرت انسان موحد پرتوى از قدرت خداست، لذا به جاى استعمال واژه. گيرد‌مى

.در اختيار اوست، اما مال او نيست قدرتدر واقع .تر است‌مناسب» بر خدا

هاي ارزشي غيرالهي فروتني و صداقت به خاطر كسب محبوبيت است كه گاهي اوقات به چاپلوسي هم ‌در نظام

!اما در نظام ارزشي اسالم كسب رضايت خداست كه حتي ممكن است موجب دشمني مردم شود. انجامد‌مي

هاي اسالمي در عرصه مديريت‌ارزش تجلي

Page 16: islamic management-jozve

گر شده در ميدان مديريت چگونه است و چه آثاري ‌هاي اسالمي در او جلوه‌ظهور شخصيتي الهي كه ارزش: سوال

را به دنبال دارد؟

: گذاري يا تعيين هدف‌سياستعد مثالً در ب :پاسخ

براي رسيدن به اهداف ماديمديريت ابزاري : ديدگاه مادي

استفاده از منابع مادي براي رسيدن به اهداف معنوي: ديدگاه اسالمي

در سراسر سازمان . ديدگاه مادي اصالت بر منفعت فردي است هرچند ممكن است منفعت جامعه هم تأمين شود در

.تفكر نفع شخصي حاكم است ‌با چنين مديراني،

هاي مدير اسالمي‌ويژگي

.اولويت با كاري است كه براي هدف، مفيدتر باشد. او از انجام كار، كمال معنوي و قرب الي اهللا استهدف . 1

حال . هايي است كه در اين مسير قرار دارند‌انديشد، بلكه هدف انتفاع مجموعه انسان‌او به نفع شخصي خود نمي. 2

. ممكن است از اين طريق منافع شخصي او نيز تأمين شود

ممكن است كاري در زمان حال به نفع جامعه باشد، اما در درازمدت : از وابستگي اجتماعي درازمدت جلوگيري. 3

. موجب وابستگي اجتماعي و سيطره اقتصادي دشمنان شود

مديريت اسالمي

ها بر كيفيت و كميت توليد‌حاكميت ارزش -

هاي الهي ‌و كميت آن تحت تأثير ارزشبيني آينده، انتخاب همكار و مرحله توليد كاال، كيفيت ‌سازماندهي، پيش -

.است

مديريت و خيرخواهي براي ديگران -

هاي مديريت ‌رعايت انصاف در قيمت گذاري، رعايت شرايط طبقات محروم و كاهش فشار از گرده آنان از ويژگي -

.اسالمي است

دو سوال اساسي

دقت رعايت كند؟ هاي اسالمي را به ‌چگونه بايد مديري را تربيت كرد كه تمامي ارزش. 1

Page 17: islamic management-jozve

رفتار كورانه و . اهى و بينش استاصوال پيدايش رفتار اختيارى در انسان، قبل از هر چيز، مرهون نوعى شناخت، آگ

براى اينكه حركات و رفتار انسان معنا . بدون آگاهى و شناخت، رفتارى انسانى نيست و ارزش انسانى نخواهد داشت

.و ارزش پيدا كند و در سعادت او مؤثر باشد به شناخت عميقى نياز دارد

عالوه بر آموزش و تعليم مديران در . را نيز نبايد به فراموشى سپرد» تربيت« نقش) تعليم( عالوه بر بينش و دانش

نيز فراهم آورد؛ مديرى كه از شرايط اقتصادى خود رنج » ريتمدي« زمينه مديريت، بايد زمينه رشد آنها را در بخش

تواند مدير موفقى باشد؛ لذا بايد به وضع زندگى و خانوادگى و ‌برد يا از جهت خانوادگى مشكل دارد، نمى‌مى

.فكر ديگرى نداشته باشد» مديريت« اقتصادى او هم رسيدگى شود تا اينكه او در محيط كار خود جز

مديران صالح و كارآمد بايد از يك طرف آگاهيهاى الزم را به او داد و از طرف ديگر، موانع موفقيت پس براى تربيت

.در كار را برطرف كرد

ها و اطالعاتي بايد داشته باشند؟‌مديران چه نوع آگاهي. 2

اطالعات : مل دو بخشاطالعات مدير بايد شا. هاى مورد لزوم مديران، بر اساس نوع نظام ارزشى متفاوت است آگاهى

درست است كه . فنى و مهارتى در زمينه تخصصى مديريت و همچنين اطالعات مرتبط با بينشها و ارزشها باشد

بخش ديگر، . مدير در همه اين موارد بايد آگاهى الزم را داشته باشد، ولى تمامى اينها جزئى از تعليم است

واگذارى انتخاب شيوه مديريت در يك سازمان به او، . براى اوست نمودن زمينه كار گونه كه اشاره شد، فراهم‌همان

هاى اى و شيوه‌تشويق در جهت به كارگيرى ابتكارات و محدود نكردن او به چهارچوب محدود و تنگ بخشنامه

.تقليدى، از فنون تربيت مديران كارآمد است

هاي مختلف از مديريت اسالمي ‌برداشت

دسته 4ها را در ‌خالصه برداشت. شود‌برداشتهاى مختلفى مى» مديريت اسالمى« اصوًال از تركيب اضافى

: كنيم‌بندي مي‌تقسيم

: هاي غربي‌تربيت يافتگان دانشگاه. 1

Page 18: islamic management-jozve

بازار تجارت ! مديريت فقهي، مديريت فقيهان است: علمي به نام مديريت اسالمي وجود خارجي ندارد الف- -1

!لميعالمان مذهبي است، نه مديريت ع

اين تفكر در پي رد اين ادعاست . آري مديريت اسالمي داريم اما توسعه و ترقي ژاپن و هند هم اسالمي است ب--1

.كه اسالم در عرصه مديريت هم سخني براي عرضه كردن دارد

.، مديريت اسالمي استمشكالتهمه كليد حل :ساده نگران مذهبي. 2

مديران مسلمان در طول مى بررسى توصيفى نحوه مديريتمحتواى مديريت اسال: مديريت مديران مسلمان. 3

صحيح » مديريت اسالمى« ترديد چنين برداشتى از بى .ميپيامبر و اميرالمومنين الگوهاي مديريت اسال؛ تاريخ است

ترين معناى است و عالوه بر توصيف واقعيات ممكن است درسهاى عملى هم بتوان از آن استنتاج كرد، اما صحيح

.اين نيست» مديريت اسالمى«

ترين معني مديريت اسالمي‌صحيح

ما معتقديم كه اسالم داراي نظام ارزشي عميق و گسترده و منسجمي است كه مديريت مديران مسلمان را تحت

.دهد‌ها جهت مي‌گذارد و به حركت آن‌ها اثر مي‌هاي عملي آن‌دهد، در روش‌تأثير قرار مي