)لگوس(یدعس ینسح همطاف – هناقشاع یزاب سیلپ¾لیس بازی...

108
پلیس بازی عاشقانه فاطمه حسنی)سوگل( سعدیROMANKADE.COM telegram.me/romanhayeasheghane 1

Upload: others

Post on 24-Sep-2019

10 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 1

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 2

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 3

:آرایی صفحه و طراحی رمان های عاشقانه

: wWw.Romankade.com سایت آدرس

romankade_com@ تلگرام کانال

است محفوظ رمان های عاشقانه نزد کتاب این حقوق تمامی

عشق نوازنده تک نام به

خلاصه

سروان یک با ماموریت این در ماموریت، یک به بره باید ما قصه ترگل که قراره این از داستان

... شه می آشنا کن خورد اعصاب

... شه می چه اوه،اوه برن، ماموریت یک به ما خانم ترگل این با قراره سروان، این نه،نه! اقا این

... جدید ماجرایی یه شروع دوباره میدندو شغل بودند،تغیر که پلیسی شغل از کدوم هر آخر در

میدند؟ شغل تغیر چرا نظرتون به

《باشد می ساختگی ها شخصیت ندارد،همه واقعیت... و اسمی،فامیلی گونه،تشابه هر》

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 4

عشق نوازده تک نام به

سعدی حسنی(ترگل)فاطمه:نویسنده

ترگل

لندب بود، کم ربع پنج ساعت کردم؛ نگاه گوشیم، ساعت به شدم؛ بیدار گوشیم صدای با صبح،

.خوندم رو نمازم و گرفتم وضو رفتم دستشویی به شدم

همیشه شدم؛ تکمیل چادرم؛خب و سبز مقنعه مشکی، شلوار سبز، مانتوی شدم رفتن آماده

رو ها لباس این چقدر من که وای گم، می... ماشاا خودم به کلی پوشم، می که رو کارم های لباس

.دارم دوست

روشن کاملا هوا هنوز چون جلوم؛ اومد اجنه مثل تیام یهو باشن، خواب همه کنم فکر پایین رفتم

.بود،ترسیدم نشده

کارات؟ این با دی می کشتن به رو گلت دسته خواهر گی نمی آخه بگم، چی تو به من خدا، ای_

.بینم می خار بینم،دسته نمی گل دسته من نه،نه گلی دسته تو؟! ...کی،تو: تعجب با تیام

. خنده زیر زد هم خودش

. نشستم میز پشت رفتم قهر حالت نگفتم؛با چیزی ولی شدم حرصی منم

. بود سنگک تازه نون دستش اومد، بابا صدای

کنی؟ می اذیت رو من دختر: تیام به رو بابا

من ترسوی،به نکردم،خودش اذیت دخترتو که من جون بابا:اومد در صداش کشید رو تیام گوش

چه؟

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 5

آره؟ ترسوی، ترگل که:بابا

!ببینم کن ول و پسرم گوش: گفت شوخی به و اومد مامان صدای بابا پشت از

. من کنار آد می کنه می ول رو تیام گوش هم بابا

! کنه می اذیت و دخترم داره پسرت: بابا

بابات؟ گه می راسته: تیام به رو مامان

که نه دادم،اخه می روحیه خب،داشتم:خارونه می رو سرش داده دست از رو گرش حمایت که تیام

!نداره پلیسه،روحیه

! خوردی سرمو بسه،بسه:مامان

.آورد صبحانه هم مامان میز، پشت نشستن بابا و تیام

گذره؟ می خوش خبر چه اداره از دخترم:بابا

!نگو که خوبه نگذره؟اینقدر سلامتی،چرا_

باشم؟ وروجک دوتا شما نگران باید چقدر من داره؛ باش،خطر خودت شیطون،مواظب ای:بابا

!دوسالمونه ما انگار گی،وروجک می جوری یه پدرجان:تیام

!هستین کوچولو وروجکایی همون ما برای بشین بزرگ شماها،هرچقدرم:مامان

خانه از شیشم و دویست بر رفتم،سوار پارکینگ به و پوشیدم رو هام کفش صبحانه خوردن از بعد

.رفتم اداره سمت به

به و شدم اداره وارد فشاردادم؛ رو اداره طبقه دکمه و شدم آسانسور ماشین،سوار پارک از بعد

.رفتم اتاق سمت به و کردم سلام همه

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 6

. رفتم میزم سمت به و کردم، سلام هستی و مهتاب به

.اتاقش بگیم،بری بهت اومدی که داره،گفت کارت سرهنگ ترگلی:مهتاب

داره؟ کاری چه_

! جدیده پرونده کنم،درباره فکر نمیدونم،:مهتاب

.خندیدند دو هر بوسیدم،که را مهتاب خوشحالی،لپ از

!نداری دوست شوهرتو کنی شوهر اگه داری، دوست و کارت تو واقعا،انقدرکه:هستی

. خندیدند دوباره

فرستادم؛ صلوات یک ایستادم، در پشت

گذاشتم، احترام نشانه جفت،به و پاهام و کنارم رو دستم دو هر شدم، سرهنگ اتاق وارد و زدم در

.دارم کار باهات آزادبشین:سرهنگ

.نشستم صندلی روی بر

و تو من مجاز، غیر های دارو کاران،واردات خلاف از مهم، خیلی پرونده یک:زد لبخندی سرهنگ

خها باشی؟ ماموریت این تو تونی می تو کردم، انتخاب ماموریت این برای رو ها بهترین از نفر چند

. تر سخت کمی ماموریت این

بخونم؟ کامل رو پرونده تونم می کی سرهنگ بله:کردم سکوت کمی

می شرکت هم سعادت آرمان سروان بلکه نداری، و اول نقش تو پرونده،تنها تو،این:سرهنگ

.دخترم بری تونی می الان گم می پرونده این انتخابی افراد به و چیز همه فردا کنند،

من کردن نگاه درحال پرسشگرانه هستی و مهتاب. رفتم اتاق سمت به و گذاشتم احترام هم من

.کرده صحبت ماموریت مورد در سرهنگ که گفتم بعد ولی کردم اذیتشون اولش بودن،

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 7

پارکینگ از رفتن بیرون درحال ماشین بر سوار و شدیم؛ اداره پارکینگ وارد هستی و مهتاب با

!خورد ماشینم به مشکی پارس یه بودم،که

.کشمت ماشینم؛می نه! وای

.رفتم سمتش به اعصبانیت شد؛با پیاده هستی و مهتاب با شدم،همزمان پیاده اعصبانیت با

.شد داغون ماشینم! کردی چکار ببین_

هب کی نمیدونم ندارید،من حواس محترم،شما ظاهر به خانم شماست مشکل:گفت خونسرد خیلی

داده؟ گواهینامه شما

. رفت ماشینش سمت به پوزخند یه زدن با

.گرفتم می و حالت وگرنه کنم دعوا خوام نمی که، حیف_

؟!کی؟شما: سمتم برگشت

. خندید و

.دادم فحش کلی راه کردم؛تو حرکت و شدیم سوار همه نداشتم، دادن جواب حوصله

.گرفتم می حالشو وگرنه نداشتم، حوصله و بودم خسته حیف خنده می من به بیشعور مردک_

.نکن ناراحت و خودت خیال بی عزیزم:هستی

.رفتم خونه به هستی، و مهتاب رسوندن از بعد

.سلام _

برات؟ بیارم یا خوردی چیزی دخترم، سلام: مامان

.کنید بیدارم شام برای شب بخوام رم می مامان، سیرم_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 8

عزیزم باشه:مامان

آرمان

؛سوار بگیره منو خواست،حال می خندیدم؛اون می دختره اون به داشتم شدم،و پارکینگ وارد

.اداره برای که بود مشخص هایش لباس شدم،از آسانسور

می کنم، کار اینجا قراره امروز هستم؛از سعادت سروان،آرمان:رفتم منشی شدم،پیش اداره داخل

اومدم؟ من بگین سرهنگ به شه

.هستند منتظرتون سرهنگ داخل بفرماید: گفت و گذاشت نظامی احترام و شد مرد،بلند اون

.گذاشتم شدم،احترام داخل و زدم، در

. سروان بشینید آزاد،بفرماید: سرهنگ

. نشستم صندلی روی بر

شما به گم می رو شون وظیفه انتخابی افراد، همه به فردا سروان،قراره اومدید خوش:سرهنگ

که ای خونه به هستین،شما رسیدید،خسته تازه هم شه،شما می گفته ماوریت مورد در هم،فردا

.کنید استراحت و برید شده آماده براتون

. سرهنگ چشم_

.شدم خارج سرهنگ اتاق از و گذاشتم احترامی

دوش از گرفتم،بعد دوش اول و شدم خونه داخل و کردم پارک و ماشین رسیدم جدید خونه به

.خوابیدم

__________________________________

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 9

ترگل

،شدم بلند داد؛ می نشون رو هشت انداختم،ساعت نگاهی موبایلم ساعت به و کردم باز رو چشمام

دست از و گرفتم وضو شدم، سرحال کمی و زدم صورتم به آبی رفتم، شویی دست سمت به و

.دیدم پله راه در رو مامانم شدم، خارج اتاق از نماز، از بعد شدم؛ خارج شویی

!کنم بیدارت شام برای اومدم می داشتم: لبخند با مامان

خبریه؟ ها، انداختی را هم بویی مرسی،چه_

.نکن شیطونی برو:مامان

.باشه_

.خوردیم تیام و من های شوخی و خانواده کنار در و شام

این تو، هم تو کرد،قراره صحبت تلفنی باهام جدید ماموریت مورد در سرهنگ امروز دخترم،: بابا

اصلی نفرات جدید سراون یک و متین تو، گفت، می سرهنگ که اینطور کنی، همکاری ماموریت

.هستید

گفته؟ شما به اینارو سرهنگ چرا حالا چطور؟ آره خب _

خواست؛ پرونده این توی رو تو کردن شرکت اجازه من از دخترم: بابا

.نکردم قبول من ولی: کلام در جدیت با و کرد درنگ کمی بابا

.برم بزارید کنم می خواهش برم، و ماموریت این خوام می من بابا؟ چرا وا: شتاب با

فتگ کلی سرهنگ که کردم نمی قبول من داره، دوست هیجان خیلی بابا ترگلی: کرد ای خنده بابا

هم وت ولی کردم؛ قبول من ده می تحویل سالم و گیره می تحویل سالم و افته نمی برات اتفاقی که

!بده قول! ندی من و خودت دست کار شیطونیات با و باشی خودت مواظب که بدی قول باید

. ممنونم باشه،بابای_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 10

.کردم قلاب قول نشونه بابا،به کوچک انگشت با کوچکم،رو انگشت

.باشم آماده کاملا فردا برای تا خوابیدم و رفتم اتاقم به

. رفتم آشپزخونه به آماده نماز، از بعد و شدم بیدار گوشیم صدای با همیشه مثل

.رفتم اداره به صبحانه از بعد

گرد چشمام شدم، وارد که همین شدم؛ سرهنگ اتاق وارد همه به سلام از بعد و شدم اداره وارد

.کنه،اه می چکار جا این شد،این،

.دادم سلام و گذاشتم احترام

.گفت آزاد و داد و سلام جواب سرهنگ

که باشه یادتون پس تره مهم همه از کارتون نفر دو گم؛شما می و افراد همه کار امروز: سرهنگ

.دارید بیشتری وظیفه ها شما

.بفرماید قربان هستند، آماده همه:شد وارد منشی شد باز در

.بگم رو همه کار که سالن بریم خب:سرهنگ

.نیست بلد تعارف ادب بی مردک اون بعدشم رفت سرهنگ اول

رو همه وظیفه باشند؛ ماموریت این توی هستند،قراره سعادت آرمان سروان ایشون خب:سرهنگ

که داخل،وای اومد متین و شد باز در... هو بگه،یک و سروان و من کار خواست که همین گفت،

بزرگ باهم گی بچه از متین و تیام و من بود؛ سرهنگ پسر شدم،متین خوشحال چقدر من

.کرده تغیریم بودمش،چه ندیده که بود وقت شدیم؛خیلی

.اومدم من همگی به سلام:متین

.اومدی خوش_

کردی؟ چکارا بگو بیا نریز زبون:سرهنگ

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 11

.کرد اشاره جدید، سروان اون و من به شراکت برای برن باید ست اماده چی همه:متین

ما؟:هم با

.خندیدند همه

چیه؟ ما کار دقیقا_

و این من اخه شد گرد هو یک چشمام بشین باند این وارد زوج یک عنوان به باید شما:سرهنگ

.ماموریت برای هیجانم اون با اه کنم تحمل چطوری

اه خانواده با ای رابطه هیچ و کنید زندگی هستند سرگرد الان که ای خونه توی باید شما:سرهنگ

.ونسرکارت بفرماید گفتم رو همه وظیفه باشید؛ ارتباط در متین با فقط و باشید نداشته تون

.بود شده تنگ براش دلم متین پیش رفتم سریع منم اتاقاشون رفتن همه

.سروان جناب سلام_

نکردی؟ شوهر شدی؟هنوز چطوری؟بزرگ خودم ترخلی به سلام:متین

کنی؟ می استفبال من از ادبی،اینجوری بی خیلی متین عه_

کنه؟ می خبر؟چکارا چه تیام از نکن قهر حالا کردم شوخی: کرد ای خنده متین

... آد می شب ره می صبح همیشه سلامتی،مثل_

بزارید؟ تنها باهم و عارف اقایی و من شه می ببخشید: سروان این صدای هو یک

الخوشح خیلی خدانگهدارت فعلا:متین به ،رو نه که چرا بله:اجبار به کنم، اش خفه داشتم دوست

.دیدنت از شدم

.کنم سوپرایزش خوام می نگو چیزی تیام به ترگلی منم:متین

.باشه _

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 12

می فکر داشتم زنه، می حرف راحت تیام با داره اونجای، هم دختره این دیدم، که میتن اتاق رفتم

شاید چه تو به عه گفتم خودم به نداره؛بعد مردا و پسرا با حدی خودش برا دختر این کردم،که

باشن، نامزد

بزارید؟ تنها عارف اقایی با منو شه می ببخشید_

.رفت بعدشم! نه که چرا بله:دختره

اینطوریه؟ همیشه دختره این:متین روبه

چطوری؟:متین

نمم مهروبونه،با خیلی نمیشناسی، و ترگل پس: گفت و کرد ای خنده متین گیره؛ می گرم همه با_

.خوبیه دختره خیلی خواهرمه جای شدیم،خوبه بزرگ باهم بچگی از چون

کنید؟ زندگی ماه چند باهم خواهین می چطوری شماها: گفت خدیدو دوباره! مشخصه کاملا بله_

!داره مشکل دختر ها گم می ولی داند، خدا_

. کنی می توهین خواهرم به باشه،داری حواست:متین

!بهتره خودت برای باش، نداشته ترگل به کاری: داد ادامه

گذشته؟ چطوری؟خوبی؟خوش خودت خیال بی اینارو باشه،_

نیست؛ خوب اصلا غریب جای یه توی و مادرت پدرو از دوری ماه بوده،چند کجا خوش:متین

یم تنگ دل بمونه بیکار بمونه،اخه بیکار نزار باش،و ترگل مراقب خوام، می چیزی یک ازت آرمان

.بده شه،قول

کردی؟ خواستگاری ازش چیزی یه ولی دم، می قول من باشه _

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 13

.خواهرمه جایی اون آرمان، نگو چرت: متین

.بود هم دختره این که سرهنگ پیش رفتم متین، با زدن حرف از بعد

.باشین دور هاتون خانواده از ما چند تا بشین آماده باید امروز: سرهنگ

.هستم متوجه من متوجه سرهنگ بله _

.هستم متوجه هم من سرهنگ: دختره

ای خونه آدرس شه سعادت،می اقای ببخشید:کرد صدام دختره که برم خواستم و بیرون اومدیم

.بیام فردا تا بدید من به رو هستید ساکن الان که

.دنبالتون بیام فردا من تا بدید رو خودتون خونه آدرس شما_

!آدرس لطفا میام، خودم نه: گفتم جدی خیلی و حرفش وسط پریدم... نمی مزاحم:دختره

.نوشتم کنید یاداشت:دختره

.باشید اماده هشت ساعت فردا_

!معلومه کارا که بعدشم و میاد هم پدرم میچینم رو وسایلم خونه میام شما با فردا بله:دختره

.باشه _

.خدانگهدارتون:دختره

.خداحافظ_

می فکر دختره همراهی و ماموریت به داشتم و تختم روی کشیدم دراز دوش از بعد و خونه رفتم

.دونم نمی شو فامیل و اسم هنوز حتی کردم،

______________________________________

ترگل

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 14

خواهری؟ بیرون بریم آیی می: گفت بهم که،تیام بودم فکر توی

.بشم جدا تون همه از باید فردا از اخه شه باز دلم بریم_

.شو حاضر زود پس:تیام

من مبری:گفتم و پایین کرم؛اومدم شال و مشکی شلور با سوخته ای قهوه مانتویی یه اتاقم رفتم

.ام آماده

اگر که ادمد پیام متین به بگیره؛منم بستنی رفت تیام عالی پارک یک رفتیم سفید،تیام پارس با

.بده آدرس:داد جواب. زمانه کنه،بهترین سوپرایز رو تیام خواد می

.خوردیم رو بستنی و اومد تیام و دادم آدرس

کنی کمک همه به داشتی دوست همیشه که تو شه، می تموم زود خواهری، نباشی ناراحت:تیام

.همه برای کمکه خیلی اینم

ینا از من به گرفت دلت روزی یه اگه نداره و این شماره کسی: گفت و سمتم گرفت کارت سیم یه

.90•••••••••••:شمارم این به البته بزن زنگ شماره

گرامی،خوبین؟ برادر و خواهر به سلام:داد سلام و ما جلوی امد متین هو یک

! بردی یاد از مارو و مرد؟خوبی؟رفتی چطوری!وای:تیام

.باشم غافل شما یاد از که نبود روزی ببرم یاد از شماهارو من شه می مگه:متین

!معلومه پرسیات احوال بله،از: تیام

.دونی می توکه وگرنه داداش، تونستم نمی خدا به:میتن

. خیلی دونم می اره_تیام

و خوردیم شام رفتیم خندیدم؛بعدم و درآوردیم بازی مسخره کلی کردن،و بغل و همدیگر بعدشم

.خونه رفتیم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 15

نای حال داشتم دوست خیلی کردم؛اول می فکر ماموریت این به داشتم و کشیدم دراز تختم روی

من و مهمه خیلی ماموریت این فهمیدم گفت، رو من وظیفه سرهنگ وقتی ولی بگیرم، و سروان

.گذاشتم کنار رو لبجازی هم

رد سمت به و برداشتم و ساکم و شدم بلند اومد، در صدا به آیفون شد، تموم صبحانم که همین

.اومدند من همراه هم تیام و بابا و مامان رفتم

داوم ما سمت به و شد پیاده ماشینش از شدیم خارج خونه از ما که همین ماشین توی بود نشسته

به رو گذاشت نظامی احترام شد که کرده،نزدیک تعجب که بود مشخص کاملا صورتش حالت از

هستین؟ شایسته سرهنگ دختره شما: گفت کلامش در تعجب و من

دونستین؟ نمی مگه چطور بله: کرد ای خنده بابا

.دونستم نمی سرهنگ نه: سروان

!باش دخترم مراقب سعادت اقای: مامان

.است وظیفه: سروان

.باش من ترگلی این مواظب: بابا

.باش ما خواهر این مراقب: تیام

.مراقبشونم چشمم تخم مثل چشم: سروان

__________________

آرمان

.بشینه کجا بود رفتیم،سرگردون ماشین سمت به

.کردم حرکت و شدیم سوار و کردم اشاره جلو به دست با

رید؟ می کجا:ترگل

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 16

کنن وصل برامون تا بگیریم ردیاب و دوربین ریم می_

بازار؟ چرا کردم تعجب بازار؟خیلی برید شه می:ترگل

چرا؟_

.بخرم چیزی خوام می:گفت و کرد نگام

خواهین می چی کنن،دیگه می فراهم برامون رو چی همه شایسته خانم:گفتم و زدم پوزخند یه

بخرید؟

!خوره می عملیات درد به که خوام می چیزی سعادت،من اقای دونم می خودم:گفت کردو اخم

.بود شده ناراحت انگار نگفتم، چیزی

ترگل

. فروشی طلا داخل رفتیم بازار خوام؛رسیدم می چی اصلا توجه به اه ادب،فضول بی ای پسره

گذاشت؟ عکس داخلش بشه که بیارید، برام نقره بند گردن تا دو شه می ببخشید سلام_

!کنید صبر لحظه چند حتما بله سلام:فروشنده

خری؟ می بند گردن چرا:آرمان

.کن صبر میگم بهت_

.خانم بفرماید:فروشنده

.خواستم می که بود همونی

شه؟ می چقدر ممنون_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 17

.ها نداره قابل البته تومان 099 میشه میکنم خواهش:فروشنده

ممنون_

.بیرون اومدیم کرد حساب و داد و کارتش آرمان کنم حساب که بیارم در کیفم از و کارتم خواستم

کردید؟ حساب چرا_

!گم می بهت بعدا:آرمان

.کنن وصل ردیابارو و دوربینا که اداره بیاره،رفتم در و من حرص خواست می فقط

عارف؟ سرهنگ ببخشید_

دخترم؟ بله:سرهنگ

داشتن یاب ردیاب دستگاه اگه که بزاریم کار اونا داخل ردیابارو که خریدم نقره بند گردن من_

.داریم ردیاب ما که فهمن نمی

.کردم انتخابت که هوشته همین خاطر خوبیه،به فکر خیلی درسته، اره:سرهنگ

بدید؟ خودتون از عکس یک شه می سعادت سروان ببخشید کنم، می خواهش_

خواهین؟ می کاری چه برای:آرمان

. باشه دریاب زیرش که بزارم گردنبند داخل خوام می_

. میارم براتون الان باشه:آرمان

.خونه به دریابا و دوربینا جاسازی از بعد

___________________________________________

آرمان

.خونه رسیدیم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 18

نگید هو یک عملیات توی و کنید عادت تا کنین، صدا آرمان و من امروز از شماست اتاق این_

کاری باهاتون من الانم بگید بهم داشتید کاری هم اگه کنم، می صدا ترگل رو شما منم سروان،و

.خودم اتاق رفتم رفت؛منم و داد تکون سری و نگفت برید،چیزی تونید می ندارم

چی دختره این با ماموریت این اخر کردم می فکر داشتم کشیدم، دراز تختم روی و گرفتم دوش

شه؟ می

___________________________________________

ترگل

کنم؟ درست چی کنم؛خب درست چیزی ناهار واسه خونه آشپز استراحت،رفتم کمی از بعد

برنج کنم؛اول می درست سبزی قرمه است،خب سبزی هم و گوشت هم کردم، نگاه و یخچال رفتم

.کنم درست سالاد الان زارم،خب می بار و خورشت بخوره،حالا خیس زارم می

دست کشم می جیغ بشه زخم جایم وقتی من بریدم، و دستم که کردم می خرد خیار داشتم

و خونه آشپز توی اومد و شد باز آرمان اتاق در که بالا رفت جیغم هو یک ها، نیست خودمم

زدی؟ جیغ چرا ترگل شده چی:گفت

.برید تونید می زدم جیغ که نبود خودم دست ببخشید بریدم دستمو_

و؟ دست ببینم:آرمان

.کنم می کاریش یه خودم نه_

بخواد؟ بخیه شاید دکتر بریم که بخواد شاید و دست بده:آرمان

رفت خودشم نشده زخم خیلی زنم می چسب برات خودم بیا: گفت کرد نگاش و گرفت رو دستم

ارچک داشتی حالا:گفت زدن چسب از بعد کنه دستموضدعفونی که اورد رو اولیه های کمک جعبه

شد؟ زخم دست که کردی می

.کردم می درست سالاد داشتم_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 19

کردی؟ درست غذا سالاد؟مگه:آرمان

باشید؟ داشته دوست شما اگه البته کردم می درست سبزی قرمه داشتم بله_

.من با سالاد تو با اشپزی امروز از پس دارم، دوست سبزی قرمه من!بله:آرمان

.مبچین و میز من تا کنید آماده و سالاد شما شه می اگه شده اماده دیگه کنم فکر خوبه؛خب بله_

.باشه:آرمان

.من پیش حیاط داخل اومد شست رو ظرفا آرمان ناهار از بعد

.نباشید خسته اومدین؟ هم شما عه _

.نکن صدا جمع منو دیگه ممنون،لطفا آره،: آرمان

.کنم می سعی_

.ملاقات برای بریم هم بعد بشه خونده بینمون محرمیت یه محضر بریم اول که قراره فردا:آرمان

.گفت بهم رو دو هر متین دونم می آره:ناراحتی لحن با

.بپوش حتما رو انگشترت باش اماده:آرمان

.باشه_

شه؟ می چی ماموریت این کردم،اخر می فکر این به داشتم هم داخل،من رفت آرمان

___________________________________________

آرمان

شام،شامی برای ترگل هم کردم؛شب تلویزیون تماشای سرگرم و خودم شب تا و شدم خونه داخل

.بود خوشمزه واقعا که کرد، درست

.نباشی خسته خوشمزه، خیلی_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 20

.ممنون: ترگل

. بپوش رسمی، لباس باشیم،پس رسمی باید فردا برای_

.بنداز تو گردنبند هم شما راستی داشتم؛ رو فکر همین هم خودم آره، :ترگل

!ندادی بهم رو گردنبند_

.بده بهم شام بعد خواد نمی:بیاره،گفتم بره خواست

. باشه:ترگل

.شد زده در که خودم اتاق رفتم و شستم رو ظرفا شام از بعد

.داخل بفرماید_

.آوردم برات رو گردبند:ترگل

.ممنون_

صورتش به زیبای جلوی و بود زیبا بسیار اش ای قهوه کردم،چشمان باز رو رفت،گردبند وقتی

.بود داده

دومون داد،هر قرار بود،واسه داده متین که آدرسی رفتیم محضر از محرمیت،مستقیم از بعد فردا

و سن هم پسر یک فقط نبود اصلی جا،رئیس اون رسیدیم بودیم،وقتی پوشیده رسمی لباسای

همش بود،آخه هیز بست؛خیلی داد قرار باهامون و سال،اومد هشت و بیست حدود من های سال

نماو ها شوهرشم من مثلا شدم عصبی بخورش،خیلی چشماش با که بود کرد،کم می نگاه رو ترگل

.من زن به زده زل چی عین

ایران،و از خارج بود،که کارخونه مهم نبود مهم خیلی بود،پس شرکت یه بودیم رفته ما که جای

.کردیم گذاری سرمایه کجا رو پولامون بدونم و ببینیم تا جا آن ببرن رو ما آینده هفته قراره

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 21

___________________________________________

ترگل

آرایشی لوازم گفتن ما به ببینیم رو کارخونه که ترکیه ریم می داریم هستیم،و هواپیما داخل

لوازم با و روانگردان داروهای و مخدر مواد دارن اونا دونیم می که ما ولی ننک می صادر و تولید

:گفت که بودیم هواپیما توی هم کنار آرمان منو کنن می صادر و تولید آرایش

!نیست خوبی ادم نشو نزدیک شروین پسره این به خیلی ببین ترگل

بهش کنه فکر که بشم،جوری نزدیک بهش باید نظرم به ولی داشتم و فکر همین هم خودم اره_

هم توی کشید اخماشدو آرمان کنم؟ پیدا بیشتری اطلاعات بشه شاید طوری اون دارم، علاقه

.کنیم می کاریش یه جوری همین خواد نمی نکرده، لازم:گفت

باید گم می نداره،هرچی اما و ولی:گفت بدی خیلی اخم بدم،با ادامه نزاشت... ب اینجوری ولی_

.کنم تکرار دوباره فهمیدی؟یا مافوقتم چشم،من بگی

عملیات این کاش ای اه کنه، می اخم چرا خب دادم می ایده داشتم خب دادم تکون سری فقط

.کنم تحمل و پسر این تونم:نمی کم کم بشه تموم زود

___________________________________________

آرمان

.کن ولش اه بشه؟ نزدیک ترگل به شروین ندارم دوست چرا! خدا!وای

نودش که داره امکان که گفتم ترگل به هواپیما توی خونه، ببرمون دنبالمون،که بودن آمده رسیدم

کی بزرگ ویلای یه توی بردنمون. بنویس برام داشتی کارم اگه پس خونه توی باشن گذاشته

.کنیم استراحت که ترگل و من به دادن اتاقم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 22

هم متین زیاد احتمال که کنن آشنا دارا سهام دیگر و شرکت رئیس با ببرن رو ما قراره هم شب

.هست

وقت هر که گفتم بهشونم نخوردیم صبحانه بودیم، رسیده صبح هفت چون عصر سه تا خوابیدیم

کار زا که بودن گذاشته دوربین اتاق نکنید،توی بیدارمون پس خوریم، می چیزی یه شدیم بیدار

.شهبا گفتن مخالفتی هیچ بدون اوناهم باشم نظر زیر ندارم دوست که گفتم بهشون انداختمش

.خوابیدم گوشه یه و نشدم نزدیکش خوابید،منم دور ازم کلی ترگل خواب موقع

ونا خدمتکار از پایین رفتم و شدم اماده و شدم بلند نیستش،زود ترگل دیدم شدم بیدار که فردا

.بزنه قدم بیرون رفته گفتن ندیده و ترگل که پرسیدم جا

همین واسه کنه می نگاهمون داره شروین پسره اون دیدم که طرفش رفتم دیدمش بیرون رفتم

خواست داشت اخم و طرفم برگشت لرزید، کمی و شد شکه هو یک که کردم بغلش پشت از رفتم

:گفتم که بگه چیزی

.برنگرد کنه می نگاهمون داره شروین

نخوابیدی؟ بیشتر چرا_. ناراحته که معلومه کاملا ولی داد تکون سری فقط

. نبودم خسته خیلی:ترگل

شده؟ دستگیرت چیزی:پرسیدم همین واسه شه نمی حالیش خیلی کردم می فکر

: گفت و زد پوزخند یه و من به کرد رو

شده؟ دستگیرم به هیچی گی می نیست،که حالیم من کنی می فکر:ترگل

فرستاده؟ تو با و من سرهنگ الکی کردی فکر داد ادامه و کرد اخم

آوردی؟ دست به چی بگو حالا خب: گفتم العملی عکس هیچ بی

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 23

نفرنگهبان دارن،بیست سگ دوتا چپ؛ سمت باغ آخر هم کوچیک انبار داره،یک در تا سه:ترگل

مشترک پله که استخر و زمین زیر یک و داره باغبونم یک دارن؟ رسمی لباس شون تا شش که

.دارن

.بگه دقیق اینقدر که شد نمی باورم اصلا

. کنم ایمیل سرهنگ برای رو تو های گفته من که بریم الان همین_

.فرستادم سرهنگ برای گزارش یه من و بالا رفتیم

بپوشم؟ چی امشب برای باید من:ترگل

! مجلسی لباس یک خب_

!ندارم لباسی من آخه:ترگل

بگی؟ باید الان _

.بخریم بریم خب،الان:ترگل

شو اماده بگم،توهم شروین به رم می باشه،من_

؛اگرکردم قبول منم باشه هم، ش خودم گفت،باید می کرد نمی قبول گفتم،اولش شروین به رفتم

. کرد می شک حتما کردم نمی قبول

___________________________________________

ترگل

کنیم، خرید که پاساژ یک به برد رو ما شروین

ازب لباسا تمام کنم،آخه پیدا مناسب لباس یک تا گشتم می هارو مغاره و ها بوتیک تمام داشتم

نداشت،بلندیشم هم بازی یقه و داشت ربع سه آستین که آبی، لباس یک به خورد م چشم بودن،

.شد می درست ساپورت یه با که بود زانو روی تا

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 24

.بیرون اومدم پوشیدم، رو خودم لباساهای و آوردم درش بود ناز کردم،خیلی پروش رفتم سریع

.ببینمت خواستم می اومدی زود چه عزیرم_

!سوپرایزه عزیزم:لبخند با

.عزیزم گم نمی این به بمیرم، من وگرنه زدیم، می حرف طوری این بود جا اون شروین البته،چون

کلاه مغازه،که یک رفتم ساپورت بهونه به و خریدم هم ستش کفش و لباس،کیف خرید از بعد

.بخرم گیس

ای سورمه شلوار و کت دست به اونم برای کنیم، خرید هم آرمان شدبرای قرار و کردم خردیم

برای بشیم حاضر که خونه اومدیم خرید من برای پالتوهم یک سفید پیراهن یه با خریدیم

نودش که هامو گوشواره کردم مختصرم آرایش یه پوشیدم هم و لباسم گذاشتم گیسو رفتین،کلاه

یم عکس که پوشیدم هم انگشترم داخلش بود ردیاب که انداختم هم گردنبندم پوشیدم رو بودن

.گرفت

ویلایی اون با دقیقه 09 داشت؛حدود هم باغ که ویلا یک به رفتیم شروین پایین،با اومدیم آرمان با

قرمز فرش بود ناز خیلی بود جای کردم،عجب هنگ کلا رسیدم وقتی داشت فاصله بودیم ما که

.بود عالی چی همه نور بودن،رقص کرده پهن

.بود حرص صداش تو کجاست حواست عزیزم:آرمان

.ببخشید_

(عمت جون آره.)نداره اشکال:آرمان

.بود بیرون از تر قشنگ داخل،که رفتیم شروین با

.آشنایی برای کنم خبرتون من تا بشینید بفرماید:شروین

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 25

.باشه:آرمان

نه؟ قشنگه که واقعا ای جایه عجب_

.دیگه خلافکارن ها این خیلی،خب آره:آرمان

.حال هر در_

دست یک جلوم حال همین گذاشت،توی دونفره ناز خیلی آهنگ یه جی دی نگفت چیزی دیگه

.شدم چشم تو چشم باشروین که بالا گرفتم رو سرم دیدم

دین؟ می رقص یک افتخار زیبا بانوی:شروین

... . بگم چیزی مدم ا

عشقم؟ نه برقصه،مگه خواد می شوهرش با چون!نه:آرمان

.خودم،اومدم به داد فشار رو دستم که کردم، می نگاه آرمان به داشتم و بودم شوک توی کلا من

.ببخشید!بله_

.بگذره نداره،خوش اشکال:شروین

من مثلا شعور، بی مردک:گفت می خودش با بودیم؛ رقص درحال شدیم، پیست وارد آرمان با

متوجه کسی آهنگ بلند صدایی خاطر به خنده زیر زدم هو یک... اه... گه می آد می اینم، شوهر

خندی؟ می چی به:گفت و فهمید آرمان فقط نشد

!آورد در و حرصت باحال چه شروین اکن خوری، می حرص باحال خیلی آخه تو به_

شروین این نزدیک:گفت و گرفت و خودش جلوی ولی گرفت، خندش هم اون خندیدم، دوباره

.داره خطر نشو

.باشه_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 26

.ما نزدیک ومد می داشت شروین نشستیم،که اومدیم شد تموم آهگ

.دیگه این ای کنه چه اه:آرمان

!باشه گذشته خوش که امیدوارم:شروین

.طوره همین بله:آرمان

!معرفی برای بریم خب:شروین

. بودن نشسته میانسال مرد کلی که سالن آخر رفتیم،رفت دنبالش ماهم رفت، خودشم

! هستن جدید گذارای خانم،سرمایه ترگل و آرمان آقا:شروین

.بود تر جدی همه از که مردی به کرد واشاره

که: گفت و کرد معرفی هم رو بقیه و کارخونه اصلی رئیس هستن، مجد آقای ایشونم:شروین

.دارن سهام اوناهم

گرفت می نظر زیر جارو همه دقت با داشت آرمان خودمون سرجای اومدیم آرمان با معرفی بعداز

ری؟ می کجا:گفت ارمان که بزنم چرخی یه بیرون بریم که شدم بلند من که

. فهمیدم چیزی شاید بیرون_

.بهتره بریم هم با:آرمان

نزمی زیر یک به چشمم که زدیم می قدم باغ توی داشتیم و بیرون مدیم ا باهم گرفت،و و دستم

.اُفتاد

آرمان؟_

بله؟:آرمان

.در ببین،یک اونجارو_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 27

.انبارشونه احتمالا: رفتیم،گفت باهم

هزینه بود،کلی سلف حاضر،شام شام: گفت ها خدمه از یکی که داخل، اومدیم دور یک از بعد

رو ما فردا تا کنیم استراحت که خونه ببره رو ما شروین که شد قرار مهمونی از بودن؛بعد کرده

.بودم شده خسته کلی خونه ببرن؛رفتیم کارخونه دیدن برای

شدی؟ خسته:آرمان

.شون مهمونی این با اه میرم می دارم آره_

آد؟ می خوششون خیلی مهمونی از که دخترا:گفت کردو ای خنده آرمان

.حد این تا نه ولی آره_

.کنم می عوض و لباسام منم تا بکش دراز برو:آرمان

. باشه_

وقتی شده قرار متین کمک با و کردیم جمع اطلاعات هم کلی کارخونه،و به بردن رو ما بعد روز

.بشیم کار به دست ما کنن صادر خوان می

طرف خواد طرفم،می آد می مرد یه زنه،تا می لبخند شده،همش عوض آرمان رفتار مدت این توی

آرمان شاید دونم، نمی حسی چه حالا دارم، بهش های، حس یه هم چرا؟خودم دروغ بکشه،البته و

.باشه داشته حسی من به هم

___________________________________________

آرمان

اون بگیرن؛ مهمونی ایران،که بیان شون همه که قراره ایران،و کنن صادر رو که،کالاها قراره امروز

هم بیام،متین ایران به کالاها همراه قراره هم بگیریم؛ما رو همه بشیم،و عملیات وارد باید وقت

. کنند ایران وارد مواد قراره که بدم گزارش سرهنگ به باید هست؛الان ما همراه

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 28

اخلد گفتن کجاست؟ پرسیدم خدمه از نیست، ترگل دیدم که پایین رفتم گزارش، نوشتن از بعد

من هالبت رفت، من از زودتر که،شروین ترگل پیش رفتم می داشتم تنهای، دیدم بیرون، باغ،رفتم

.بود معلوم ،قشنگ دیدمشون می کاملا من ولی ندیدن، و

هگفت،ک می بهش داشت چی شروین که نبود سرخ،معلوم اعصبانیت از کرد،وصورتش اخم ترگل

شروین رفت، و شد بلند ترگل دیدم شدم، اعصبانی و ناراحت خیلی هم من اعصبانی، قدر این

هک ترگل سمت رفتم هم من شد، ترگل خیال بی اونم زد، صداش یکی که سمتش رفت می داشت

.کند می دارد،گریه بود معلوم لرزد می هاش شونه دیدم پشت، از

__________________________

ترگل

طرف نداره،بیا دوستت آرمان دونم می که من: گه گفت،می خواست دلش هرچی احمق بیشعور

می خوش خیلی بمون پیشم شب یه بیا نخواستی هم اگه عزیزم، دارم و هوات خودم من،من

می راست گرفت و گلم بغض کم کم که مردم می عصبانیت از داشتم خنده زیر زد بعدم گذره،

اخد نه وای کنه؟ می ول دیگه منو ماموریت بعد چی؟یعنی بیاد بدش من از آرمان واقعا اگه گفت،

یم راست بزنمش چرا نه: گفتم که بیشعورو، شروین این کنم خوردش بزنم که شدم بلند یهو

داوم اشکم کم کم رفت اونم زد صداش یکی که اومد می داشت دوباره که دیگه سمت یه گه،رفتم

دم، نمی رو بهش دیگه کن کمکم خودت خدا!آرمان؟اه چرا اصلا من؟ چرا بودم،اخه ناراحت خیلی

لاو اد می پشتم داره یکی کردم حس بتونم باید من درسته این کنم،اره می برخورد سرد باهاش

آرامش جای یه توی رفتم یهو آرمان، که فهمیدم اومد عطرش بوی که بعدشم شروین، کردم فکر

زود بود، کم بود هرچی ولی بود گذشته چقد نفهمیدم بود آرمان ،آغوش امن آغوش یه بخش،

یم گفتم، می شدی؟چی ناراحت که گفت بهت چی کردی؟شروین گریه چرا:گفت طرفش برگشتم

که کردم نگاش فقط گفتم می چی!نداری دوست منو تو گفته شروین ناراحتم تو خاطر به گفتم

!تنگه خانوادم برای دلم:گفتم بهش غمگینه خیلی چشماش دیدم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 29

زد جدی و حرف این گفت؟ چی شروین بگو ولی نداره اشکال باشه!گی می دروغ بهم داری:آرمان

زد داد کردم،یهود نگاش فقط گفته؟من چی بگو: گفت بهم زد زل هیچی: گفتم شدم جدی منم

تتدوس آرمان گفت:گفتم شدم بدتر بودم عصبی هان؟چی؟منم گفت بهت چی لعنتی بگو: گفت

وبر حالا گفت چی فهمیدی نیست،حالا که بد شب یه گذره می خوش خوبه باش من با بیا نداره

بود،سعی عصبی خیلی شد قرمز چشماش که دیدم( درسته نمیدونم)وضوع به باشم راحت بزار

شده ترسناک بهش؟خیلی دادی جوابی چه بهش؟تو گفتی چی تو:گفت کنه آروم خودشو داشت

و من هم خیلی گه می اون نیست،که اینطور نخیرم بگم،گفتم خواستی می چی:گفتم منم بود

و دیگه طرف کردم و روم شد،منم کم عصبانیتش دیدم همین فقط گمشو برو هم تو داره دوست

زدیم می قدم که جوری بزنیم،همین قدم باهم تا کنارم اومد اونم که دادم ادامه رفتم راه به

ایدب رو تو نگرانتم نیست،من خوبی آدم شی،شروین ناراحت خواستم نمی من ترگل ببین:گفت

دیدم کردم نگاش باشه؟فقط نشو، ناراحت گم می چیزی اگه بدم،پس خانوادت تحویل سالم

معج و وسایلت برو بدو:گفت داخل برد گرفت و دستم کردم،بعدش تایید باسر آروم،منم چشماش

سه ساعت کردم؛قراره جمع و وسایلم سریع شدم خوشحال کلی منم!ایران بریم خوام می که کن

آماده دو هر آرمان منو نیمه و دو ساعت آد؛الان بی محموله با همراه متین بعد فرودگاه بریم

می اتماش وی تی ایران؛داشتیم تو دنبالمون آد می کی که بگه آد بی شروین تا پایین نشستیم

بریم؟ که حاضرید:اومدگفت دقیقه بیست از بعد که،شروین کردیم

.اره:آرمان

رایب ویلا ببرتون تا دنبالتون آد می سهیلی حسام نام به اقایی جا اون ببینید پس خب:شروین

.فرداشب مهمونی

این؟ می کی شماها:آرمان

.برسونتون راننده تا برید آیم،خب می محموله با ما:شروین

. گردیم برمی ایران به هستیم،داریم هواپیما تو الان

. شو اماده ترگل:آرمان

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 30

ملکا آرامش با اونم ببنده برام آرمان به دادم هامو گوشواره گردنبدو پوشیدم و انگشترم!باشه_

سهیلی بودم؛آقایی خوشحال چقد ایران به رسیدیم هشت تموم،ساعت گفت بعدم کرد؛ کارو این

درسته؟ باشین سعادت آقایی باید شما:گفت سفید موهای با بود مسن مرد یه اومد

.طوره همین بله:آرمان

کم کم کنه حرکت که: گفت راننده به عقب هم ما نشست جلو بریم؛خودش پس خب:سهیلی اقایی

برد؛با خسته،خوابم کرد،منم حلقه دورم و دستاش آرمان،اونم شونه رو افتاد سرم گرفت، خوابم

شدی؟بریم بیدار خوابالو خانوم:آرمان،گفت کردم،دیدم باز و چشمام سرم روی دستی نوازش

لهحوص داخل،اصلا رفتیم آرمان با شدم بلند بعدش! باشه:گفتم سر با فقط بخواب دوباره!داخل

طبقه رفتیم ما هست،بعدشم طبقه دو دیدم فقط ببینم جارو همه درست که نداشتم

گرفتم دوباره زود آرمان،منم و من واسه اتاق داخل بریم گفت کرد باز در دوم،خدمتکار،یه

آرمانم شدم،دیدم بیدار افتاب نور با صبح.خوابید لباساش کردن عوض از بعد آرمانم خوابیدم

پایین شده،رفتم چروک همشون کلا کردم عوض و لباسام بیرون اومدم دستشویی رفتم خوابه

میل چیزی:گفت داد جواب کردم،اونم سلام بهش من پیشم اومد خانوم یه صبح، 09 ساعت دیدم

منم رداو صبحانه برام آشپزخونه داخل رفتیم باهم زد لبخند. اونم گشنمه خیلی بله:دارید؟گفتم

میز پشت نشست بودن شده عوض لباساش داخل اومد آرمانم شدم،دیدم خوردن مشغول

گلم سلام:داد جواب اونم بخیر صبحت سلام:گفتم

ممن:گفت چطوری؟ تو خوبم ممنون:گفتم بعدش کردم تعجب خوبی؟اول!بخیر توهم صبح:آرمان

ویلایی یه بیرون کردیم،رفتیم تشکر خانومه از هم خورد؛با و صبحانش نشست خوبم،بعدشم

تیمنشس رفتیم باهم گشتیم،بعدشم و باغ زدیم،کل می قدم هم با درخت از بود،پر بزرگ نسبتا

بود باغ وسط که درخت کنده یه روی

فهمیدی؟ چی خب:آرمان

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 31

هرا دریا به که ویلا پشت شیم،سومی می ویلا داخل که دری باغ،دومی اصلی در یکی!داره در سه_

زیر ویلا،یه چپ سمت اتاقک یه باغ راننده،ته باغبون،یکی مسلح،یکی تا مرد،شیش تا داره،هشت

شد خوشحال تحسین،خیلی برق چشماش تو دیدم همین. داره استخر که زمین

! هستی ای آدم،حرفه خوب بینم می!درسته،نه!آفرین:گفت

واسه فرسته نمی زنارو سرهنگ وگرنه فرستادن، همرات و من همین،که خاطر به چی پس_

کردی؟ فکر چی بلدم کار خطری،کلی های ماموریت

این خب داخل رفیتم گرفتم،باهام رو!شدی پرو!ها ازت کردم تعریف یه فقط ببین اوه اوه:آرمان

بالا هب که پیچی پله با بزرگ سالن دستشویی،یک و حمام خونه،یه آشپز پایین،یه اتاق جا،چهارتا

داخل رفتیم هست،حمام؛باهم ماهم اتاق دستشویی،داخل و بالا،چهارتااتاق،حمام رسه،بعد می

هب من،باهم کنار نشست نوشت؛بعد سرهنگ واسه گزارش یه تاپش لب پشت نشست اتاق،آرمان

که دیدم رفتیم،پایین اومد صدا پایین از که کردیم نگاه ساعت کردیم؛یک می نگاه وی تی

هم رفتین،متین خودشون اتاق به همه پرسی احوال سلام از بعد اومدن؛ مجد اقای و متین،شروین

ریعافتادم،س چیزی یادیه یهو که اتاق تو دوباره رفتیم کنه؛ما استراحت ما،رفت اتاق کنار بالا اومد

گاهن من به اول بهش دادم باشه؟ نداشته شنود گشتی اتاقو آرمان:نوشتم برداشتم قلم کاغد یه

عاشقانه؟ نامه گفت کردو

ننگرا نبود چیزی گشتم جارو همه:نوشته دستم،خوندمش داد نوشت برام بخون،خوندش نخیرم_

.بود کشیده خنده صورت یه اخرشم نباش

تخت لبه هب کرد گیر پام که کردم دنبالش! کرد تایید سر کنی؟با می مسخره منو:گفتم کردم نگاش

بود نگرانی چشماش گرفت،تو و شد،من حلقه دورم آرمان دستای که زمین خوردم می داشتم،

نشد؟ چیزت:گفت

داربی عصر پنچ خوابیدیم؛ساعت رفتیم دوباره بعد کنم می خواهش:گفت زد لبخند ممنون نه_

. کردیم سلام همه به نشستم ماهم خوردن می عصرونه داشتن بودن پایین؛همه رفتیم شدیم

نیست؟ مهمونی امشب مگه:آرمان

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 32

.داریم مهمونی فردا بودیم خسته امشب نه:مجد اقایی

خرید؟ بریم ما شه می:آرمان

.برید راننده عصرونه،با از بعد نشه چرا بله:مجد آقای

. ممنون باشه:آرمان

رو ها مغاره کل آرمان عالی؛با پاساژ یه پاساژ، رفتیم راننده شدیم،با اماده رفتیم عصرونه از بعد

نشونم لباس یه که،آرمان شدم می امید نا کم کم داشتم نبود مناسب لباس کردیم؛ رو زیر

دار دنباله نبود، باز خیلی پشتم شد،از می بسته گردن دور جلو از مشکی لباس یه بود داد،عالی

!شد می حل ساپورت با که بود زانو بالای وجب یه تا بود،جلوش

؟!نیست باز خیلی پشتش:گفت!عالی!عالیه_گفتم

.شه نمی معلوم دیگه کنم می درستش باز زارم،خب نمی گیس کلاه مگه آره،ولی_

ریدخ من برای بعد بخوریم شام بگیریم،بعد کفش بریم برمت،آریشگاه باشه،راستی؟می:آرمان

چطوره؟ کنیم،

ود،خیلیب نگین با طاووس یه بیرونیشون طرف مشکی،که مبلی پاشنه کفش جفت خوبه،بریم؛یه_

اسهو خوردیم،رفتیم پیتزا دوتا فودی فست یه رفتیم؛ کفش،بعد ست که مشکی کیف یه با نازه

هشد،ی عالی خیلی کثیف آبی پیراهن یه ای،با سورمه اسپرت شلوار و کت یه خب!آرمان آقا خرید

که،چشمم گشتیم برمی خریدآرمان،داشتیم از بعد اومد؛ می بهش عالی،خیلی ورنی کفش جفت

سایز رتاش تی این از یکی ببخشید:گفتم بوتیک، طرف بودرفتم عالی شرت،یعنی تی یه به خورد

تنش توی وقتی ببپوشش تا پرو سمت رفت اونم آرمان به آورد،داد مرده بود کنارم اقا؟آرمان این

.رفتم صدقش قربون کلی دلم دیدم،تو

عطر یه شدم فروشی عطر یه کردن،داخل حساب از بعد بود کرده تعجب کلا آرمان!خوبه:گفتم

خرید کی برای پرسید آرمان کردن حساب خریدم؛بعد کلاسیک و 000 اتکلن با و دیزل،دیزاین

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 33

برای 000 آرمان، برای دیزاین تیام،عطر برای دیزل تیام،عطر برای پیراهن:گفتم کردم؟

کیه؟ امتی:پرسید بعد گرفت؛ ازم ممنون یه با سمتش، گرفتم عطرو بعد مامان، برای بابا،کلاسیک

یه پای رفت بیرون،اون رفتیم نگفت زدم؛هیچی لبخندم شین،یه می آشنا باهم بعدا!حالا_

می گزارش سرهنگ به داره فهمیدم حرفاش نفر،توی یه به زد می زنگ داشت وایساد کیوسک

گزن خودش موبایل با باشم،بعد خودم مواظب خیلی فردا: گفت تماس بعد دادم گوش فقط ده،منم

مشدی بودن،پیاد حیاط داخل متین و مجد اقای رسیدم وقتی. دنبالمون آد بب: گفت راننده به زد

. پرسی احوال سلام بعد طرفشون رفتیم برداشتیم و خریدامون

. مهمه خیلی فردا کنید استراحت برید اید خسته:مجد اقای

. ممنون باشه:آرمان

======================

آرمان

باشه خودش مواظب که کردم آوری یاد ترگل به دوباره خواب از بخوابیم،قبل که بالا رفتیم ترگل با

.خوابید و گفت ای باشه اونم خوبه خودش برا باشه هم مسلح بپوشه، و وسایلش و

با خانوما خانوم بود،بله جلوم و ترگل خندون چهره و شدم گوشم،بیدار توی چیزی احساس با

حمام، داخل شدم پرت کرد،منم باز و حمام در یهو دنبالش کرده،کردم می اذیتم داشته موهاش،

هشب باش زود پس آریشگاه، ببری منو شی، تمیز کنی، حمام باید:گفت بست پشت از درو بعدم

.بده هم و حوله کن آماده برام و لباسام خب:گفتم

.بیرون حمام رم می منم بردار، بیا خودت!ها دم می حوله چی؟فقط دیگه: ترگل

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 34

روی نشست رفت کرد باز درو دیدم! گم می راست بیرون؛ رم می من برو جا این بیا تو! نه نه،_

نشسته،باهم اماد دیدم اومدم حمام از بیرونی؛وقتی حمام رفتم برداشتم و وسایلم منم تخت،

اب رفتم خودم آرایشگاه؛بعدم بردم و ترگل خوردیم، ده ساعت که صبحانه بعد پایین رفتیم

آدما دیدم ویلا بشن،رفتم کار به دست نه ساعت امشب که شده قرار و گرفتم تماس سرهنگ

رگلت شد کردم،قرار استراحت رفتم خیال بی منم بود؛ مسلح نفر پانزده شدن،حدود بیشتر شون

بعد برمب نهار ترگل برای که کردم تنظیم دو ساعت برای و بزنه،گوشیم زنگ بهم قبلش ساعت نیم

.خوابیدم

_______________________________________

ترگل

پلاستیک یه با بعدش پایین رفت خانوم یه و شد زده آرایشگاه در زنگ بود،که ربع دو ساعت

.نهاره اوردن سعادت اقایی اینارو:گفت اومد بزرگ

بود آرایشگاه تو که کسایی همه مردم؛ می داشتم من،واقعا بشم قربونش آورده؟وای من شوهر_

.صورتم جون به افتادن خوردم؛دوباره و غدام زده خجالت منم خنده، زیر زدن

کن حیا ترگل! )بره قربونم آرمان وای! من نازم شد،چقد نمی باورم کردم، نگاه خودم به وقتی

باشم،یه زنش که خداشه از شوهرمه،تازه که الان جون وجدان وا( بره قربونت مردم پسر چرا دختر

باشه؟ ساکت، امروز قربونت جون وجدان(کردی بد و حالم! اه! بسه بسه،!)من بهشتیم حوری

یه کردم نگاه خودم به دوباره دنبالم اومده: گفت آرایشگر خانم بودم،که درگیر خودم با جور همین

ازن خیلی تاج یه با کرده، درست باز هم و گیسم ناز،کلاه خیلی صورتی رژ یه با ای، نقره آرایش

.کرده درست و جلوش

تمبود،رف زده بالا خوشکل خیلی بود،موهاشم پوشیده و ش شلوار و کت دیدم، و آرمان پایین رفتم

خودم به خودش؟ واسه شده بود،چی زده خودش به و بودم خریده دیروز که ی عطر تر نزدیک

از اونم دادم تکون جلوش داره،دستی خاصی برق یه کن،چشماش می نگاه و من داره دیدم اومدم

امبر و در زد لبخندی بعد باشم، مواظبت باید امشب شدی، ناز چقد:گفت اومد بیرون خواب حالت

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 35

نبستم و گردبندم که اومد یادم یهو کنارم، نشست بست،خودش درو نشستم منم کرد، باز

ارکن زد باشم؟ مسلح بخوام ندارم اسلحه که من راستی بندی؟ می برام و گردنبدم آرمان:گفتم

نمم کیفم تو بزارم: گفت داد بهم اسلحله یه ماشین ازپشت انداخت، برام و گردنبندم که بعد

کردم، تشکر ازش بستنی اورد،بعد گرفت خامه بستنی دوتا رفت شد کردم،پیاده کارو همین

با:گفت شد چی شد،پرسیدم سوار تماس بعد گرفت تماس یکی با تلفن باجه کنار شد پیاده دوباره

.باشیم حیاط داخل قبلش ربع یه باید ما آن، می نیروها همه امشب گفت گرفتم تماس سرهنگ

یم خونده آهنگ دوتا همش بودیم، خیابونا تو ساعت یک کرد،حدود حرکت بعدش گفتم ای باشه

.شد

(تیام شهاب از شوخی،شوخی) اهنگ

؛چه کردم باور رو تو شوخی،شوخی چه کردم؛ عادت تو به ،شوخی شوخی چه:0اهنگ از متنی

.نفسم گره می تو بی نباشی پیشم اگه!کسم همه شدی تو شوخی شوخی،

(خانلو سیامک از کنی می ناز)اهنگ

به من ارزه می دنیا صد به تو ناز های خنده لرزه می برات دلم کنی می ناز تو وقتی:0اهنگ متن

نکن فکر اصلا دیگه همو مال بشیم که بکن فکری یه هم تو کنم می فکر تو

.مونم می پیشت منم عاشقمی بگو تو همزبونم تویی مهربونم تویی

پشت نشستیم آرمان بودن،با خریدارا همه با گزارا سرمایه بودیم،همه مهمونی تو هفت ساعت

گفت من به بعد خورد کمی خودش اول براشت دوتا آرمان اوردن، نوشیدنی برامون و میز،

من؟ به دادی بعد خوردی اول چرا:پرسیدم ازش!بخورم

.باشه مشروب شاید چون:آرمان

حس اسم بودم فکر تو ها، رقصنده به کردم می نگاه مهمونا به فقط بودم، کار بی منم. اهان_

چیه؟ جدیدم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 36

_______________________________________

آرمان

اقعاو نخواد،من و من آد بی بدش من از!نه بگم،بگه بهش اگه که ترسم گفتم؛می بهش اهنگ با اول

! درسته همین اره باشم، دور ازش عملیات از بعد باید خوبه، برام دوری یه ولی دارم، دوستش

از عکس چندتا حداقل بزار کنم،ولی می دوری ازش عملیات از باشه،بعد عادت فقط حسم شاید

دارم دوست کنه،خودمم می نگاه حسرت با ها رقصنده به داره دیدم کردم، صداش باشم؛ داشته

داره،داشتم نم کنه،چشماش می نگام جونی، ترگل خانومم، ترگل:میگم بهش برقصم،پس باهاش

و زد لبخندی قشنگ؟ بانوی رقصی می من با: مهربونی با نگفتم هیچی شدم؟ می دیونه

زد، می تند خیلی کردم،قلبش بغلش رقصیدیم،وقتی باهم!خوشتیپ اقایی نه که چرا!آره:گفت

به مربوط نکنه شده؟ چی یعنی غم؟ چرا اخه! داره غم چشماش دیدم کردم، نگاش شدم نگران

شده؟ چیزی: پرسیدم ازش خدا نه تیام،وای

،مون اتاق توی بردمش گرفتم و دستش اهنگ بعد داد، تکون نه معنی به سری کرد، نگام فقط

نمبتو شاید بگو افتاده؟بهم اتفاقی شده؟ چی ترگل:پرسیدم ازش دوباره تخت، روی نشوندمش

کردم حس دورش، کردم حلقه و دستام منم بغلم، پریده یهو شد، اشک پره چشماش! کنم کمکت

د،بو پرسشگرانه نگام کردم، نگاه بهش عقب کنه،اوردمش می گریه داره خوره،فهمیدم می تکون

چیزی ولی گه، می دروغ داره فهمیدم. تنگه خانوادم برای دلم:گفت گرفت ازم و نگاش

هک بگیریم عکس چندتا بدو:گفتم شاد لحن یه بشه،با عوض هواش و حال که این نگفتم؛واسه

ارهند وجود عشق نه باشه، شده عاشق شاید بود، شده تر غمگین چشماش شد بلند. بمونه یادگار

.

عکس خودم گوشی با کنارش نشستم بشینم، منم کرد اشاره کنارش تخت،به روی نشست

اییچندت گرفتم،یه ازش تکی هم یکی بود، حلقه دورش منم دست بود، شونم روی گرفتیم،سرش

خوشحالش تونستم که بودم خوشحال خیلی شد؛ خندمون باعث که گرفتیم، بازی مسخره با هم

باید گفت اونم! نه رو تکی عکس ولی فرستادم، براش رو ها عکس. بیارم درش حال اون از کنم،و

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 37

باهم خوشحال بعد گرفت عکس خودش گوشی با ازم وایسادم منم باشه، داشته من از عکس یه

. پایین اومدیم

ریختن، مامورا:گفت یکی یهو! خدا! وای بودیم؛ می بیرون قبل ربع یه باید نه،ما ساعت!نه! وای

مگفت رفت،منم همراهش ترگل. آن می الان بریم باشید زود:گفت ما طرف اومد شروین. کنین فرار

ودم،ب ترگل نگران ولی بالا، رفتم منم. رفت ترگل با و گفت ای باشه شروین. دارم کار بالا آم؛ می

پیش پوشیدم،رفتم گلوله ضد جلیقه کنم؟سریع چکار حالا! خدا ای بودیم، اومده باهم کاش ای

از اخلد رفتم، پوشیدم و بدم،کتم دستور من تا نکنید اندازی تیر مونده داخل ترگل: گفتم نیروها

متوجه کسی شدم،ولی سوار رفتم منم شن، قایق سوار که دریا طرف بودن، رفته پشتی دره

قایق،صدای کنار اومدن نیروها شروین، طرف آورد،گرفت در کیفش از شو اسلحه نشد،ترگل

اسلحه و پرید نکنید،شروین این از بیشتر و خودتون جرم و شید تسلیم:گوشم تو پیچید سرهنگ

یدبزار:زد داد ترگل، سر روی گذاشت رو اسلحه دستاش، تو گرفت و ترگل گردن و گرفت، و ترگل

: سرهنگ صدای دوباره! خودتونه با کنم،انتخاب می داغون و مغزش گرنه بریم،و مجد اقای و من

از کرد پرت و ترگل هم شروین انداختن بندازن،همه و هاشون اسلحه همه باش، آروم تو! باشه

زانوش پشت به زدم پام با زدم،و بند دست بهش پشت از من که عقب، اومد می پایین،داشت قایق

. زمین زد زانو که

___________________________________________

بعد هفته یک

فرمم، پوشیدن از بعد کنم، می شروع رو کارم اداره رم می امروز شم، می دیونه دارم! خدا وای،

وایساده،خیلی ها پله جلو مامانم بینم می که برم ها نرده روی از خوام می پوشم، می چادرمم

. کردم نگاه ها نرده به حسرت با بعد پایین، آم می ها پله از خانوم

.پایین اومدی ها پله از آدم مثل تو عجبی:مامان

.آدم مثل گی می که حیونم من مگه مامان وا_

.بوده حیونات مثل حرکاتت نیستی،ولی حیون نه:مامان

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 38

داشت؟ شه می انتظاری چه بقیه از زنه، می حرفی چنین آدم به آدم، مادر وقتی دیگه، بله_

!نیستی آدم که کنی قبول باید تلخ، حقیقت! خب:تیام

!شه نمی آدم و نیست آدم نکنید،دخترم اذیت دخترمو:بابا

!شن نمی ادم که هایم ست،فرشته فرشته چون:گفت و زد چشمک یه بابا هم، شما!بابا! عه_

. خودم گلی بابا ایول_

.آوردیم در بازی مسخره تیام با کلی و خوردیم صبحانه میز پشت رفتیم خندیدن،بعد همه

نیستی؟ مرخصی اداره؟مگه بری خواهی می امروز دخترم:بابا

. خونه تو ره می سر م حوصله آره_

!شب واسه داریم مهمون بیا زود امروز:مامان

اخه؟ داره من به ربطی چه مهمون_

:( .شم راحت من بدن شوهرت خوان بخواد،می خدا اگه:تیام

بیاد؟ خواد می خواستگار واقعا مامان!ها زنمت می تیام_

بیاد؟ خواد می خواستگار واقعا مامان گه، می راحتم چه بکش، خجالت یکم:تیام

.آم می زود شد اگه شه می چی ببینم باشه:گفتم نزاشتم آورد،محلش در و من ادای

توی اداره؛ سمت افتادم راه شدم قشنگم ماشین سوار و بیرون اومدم خونه از خداحافظی؟ از بعد

بینم می دارم چی! خدا نه! وای تر نزدیک رفتم شنیدم و دختر یه صدای بودم،که اداره پارکینگ

.جلفه که سروعوضش از معلومه کلا که هم عملی دختر یه آرمان، که این

خونمون؟ ایی می که امشب آرمان:دختره

بیام؟ باید چرا ام نمی نه:آرمان

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 39

.آیی بی که کنم درخواست ازت اومدم من چون خب:دختره

شه می روتون چطوری واقعا جریان اون از بعد ام، نمی دیگه من که بگو هم عمه به! بابا برو:آرمان

شه؟ نمی شرمتون واقعا هان؟ کنید نگاه من چشمای تو که

. نداره ربطی بود اتفاق یه اون آرمان:دختره

رابطتت گفتی دادگاه تو که بودی خودت تو نبوده اتفاقی یه دونی می خوب خودتم آتنا،:آرمان

. بوده خودت میل با نبوده تجاوز

خودم میل به من کرد متجاوز به اون وگرنه زدم و حرف اون سوخت، شهرام برای دلم من:دختره

فهمی؟ نمی چرا دارم دوستت واقعا من آرمان نبودم، باهاش

.دادم سلام آرمان به و شدم رد اونا جلوی از برم، اومدم بستم و ماشینم در ریلکس خیلی منم

پدرش ارث شاید گفتم کردم، شک خودم به کرد،که نگام جوری دادم سلام سرد هم، دختره به و

کنی؟ نمی معرفی جان آرمان:گفت دختره بعد خوردم، و

خانم کرد،ایشونم اشاره من به و من،آتنا عمه دختر کرد،ایشون اشاره دختره به!بله:آرمان

.اداره افراد از شایسته،یکی

کجا از دیگه دختره این اخه نبود خوب اصلا رفتم؛حالم و کردم خداحافظی سریع خیلی من

.بهم داد اورد قند آب واسم نیست،رفت خوب حالم که دید مهتاب. اه شده پیداش

.شی می بهتر بخور بیا:مهتاب

دارم،اصلانم درد سر شب تا شم می درد سر نشد،وقتی خوب دردم سر شدم،ولی بهتر خوردم

وای:گفت. برم زودتر امشب که خواستم ازش عارف سرهنگ اتاق شه؛رفتم نمی خوب حالم

. روب سعادت سرگرد با نه،نه برو الان نیست،همین خوب اصلا که قرمزه،حالتم چرا چشمات دخترم،

رم،البته می احمدی ستوان با سرهنگ ممنون:گفتم که شه، بلند خواست آرمان،شدم متوجه تازه

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 40

وبخ اصلا رانندگی برای حالم چون دنبالمون، آد بی بزنم،بگم زنگ تیام به بدین اجازه شما اگه

.نیست

.شو حاضر برو هم تو زنم می زنگ بهش خودم!باشه:سرهنگ

ودشخ باشه،چون گفت اونم گفتم مهتاب به اتاق،و تو رفتم گذاشتم نظامی احترام و گفتم چشم

.بگیره مرخصی بود اومده امروز

____________________

آرمان

کیه؟ تیام:پرسیدم سرهنگ از رفت اتاق از ترگل وقتی

مگه؟ ترگل،چطور برادر تیام:سرهنگ

.پرسیدم جوری همین_

داره ترگل دیدم پارکینک بیرون،رفتم اتاق از اومدم دادم انجام و انتقالم که،کارای این از بعد

.کنارش داره،رفتم برمی ماشینش از و کیفش

شایسته؟ خانم_

بفرماید؟!بله:ترگل

.بگم هم شما به گفتم رم می اداره این از خداحافظی،دارم واسه اومدم_

. شد جدی کردم،ولی تصور طور این من گرفت،شایدم غم چشماش دیدم

.باشید موفق و بخت خوش که شاءالله سلامتی،ان به:ترگل

بیهش خیلی که پسر یه ماشین سوار رفتن احمدی خانم با دیدم بیرون رفتم بیرون،منم رفت بعدم

دیدم اومدم خودم به خوردم؛وقتی حرص چقدر من باشه،ببین تیام که زدم شدن؛حدس بود ترگل

جوری کنیم،چه باطل رو محرمیت که آم بی باید فردا باشم؟ولی دور ازش که لازم، رفتن؛ولی که

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 41

بگم؛ بهش باید نشه تموم اگه شه،و می تموم دوری با که باشه عادت باشم،اگه دور ازش

.کن کمکم خودت!خدایا

____________________

ترگل

ربدت شدم،سرم تیام ماشین سوار بودم؛سریع ایستاده پاهام روی زور به بره خواد می گفت وقتی

.اورد بیرون افکار از و من تیام چیزی؛صدای همه باعث تو آرمان بود،اه شده

کجاست؟ آدرستون احمدی خانم:تیام

!ممنونم سه؛واقعا کوچه! ... ممنون خیلی:مهتاب

.مهتاب رسوندن از بعد

خوبی،نه؟ دختر:تیام

.کنم سرگرم و خودم نکنم،و فکر آرمان موضوع به الان کردم سعی

عالیه،عالی؟زن تیام!وای! ... نه یا خوبی، دختر که چه تو شنوم،به می جدید بله؟حرفای!بله_

.جون اومده،اخ گیرم ماهی این به داداش

می که خوشم ازش کشوندش،حالا کجا به ما خواهر کردم،ببین سوال یه فقط نگو،من چرت:تیام

اریند دوست برام،مگه کن کاری جونم،یه بزنیم،ترگلی،خواهر حرف باهم بار سه دو یه باید آد،ولی

! کن کمکی یه شی؟خب عمه زود

.شه می چی ببینم حالا!اه،باشه_

.نداریم شه می چی دیگه:تیام

شرط؟ یه به_

چی؟:تیام

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 42

گلم؟ داداش کنی،باشه سر به دست و امشب خواستگار_

!ها ترشی می تو شه می حیف باشه،ولی:تیام

.م...ـیا...تـ_

انمام صدایی شدم بیدار خوابیدم؛وقتی قرص خوردن از بعد خونه،سریع نگفتیم،رسیدیم چیزی

و شستم و صورتم و دست شدم،رفتم مامان خیال زد،بی می حرف تلفن با داشت اومد،که می

.بود هم اشپزخونه،بابا داخل اومدم

کجاست؟ تیام!بابا سلام_

نیست،کجا امشب،معلوم مهمونی برای بخره میوه بره گفتم دونم گلم،نمی دختر سلام_ابا

شد؟ بهتر سردردت رفت؛راستی

.شدم بهتر یکم آره_

.بردارم و سرم شد باعث مامان صدای میز، روی گذاشتم و سرم منم نگفت چیزی بابا دیگه

هی شاءالله ان آیم بی تونیم شده؟نمی خراب مون ماشین شد،گفتن کنسل امشب مهمونی:مامان

.دیگه شب

.رفت زود صورتم،ولی روی اومد لبخند یه

بودن؟ کیا حالا مامان:گفتم

.آقای خوب دیدش،پسر شادی خاله ویلا تو که بابات؛همونی دوست رحمانی اقای پسر:مامان

.خودشیرین ازش،پسره آد می خوبه،اه،اه،بدم کجاش_

چی؟ یعنی حرفا دختر،این!وا_

.شد خونه وارد تیام خندید،که می فقط هم بابا

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 43

!خونه عزیز آین،استقبال خونه؟کجاید؟بی اهل اهای:تیام

.شد آشپزخونه وارد اومد؛تیام اونم که نبود خونه ست،عذای خونه عزیزخونه،تو_

دیگه؟ ای خونه عزیر شما الان:تیام

بودی؟ کجا الان تا تیام!ها رید نمی رو از اصلا وای:بابا

شیتر بدخت،این خواستگار واسه( من به کرد اشاره)بخرم میوه برم گفتین پدرم،خودتون!وا:تیام

. خانم

.کردم اخم من فقط خندیدن همه. خانم ترشی گه می من مامان،به:گفتم اعتراض با

.آن می دیگه شب یک شده خراب شون ماشین شد،گفتن کنسل امشب خواستگاری:بابا

.داره برمی ترشی بوی رو، محله که جوری بمونه؟این ما پیش باید هنوزم این یعنی:تیام

.ادبی بی خیلی تیام_

.اتاق اومد تیام دقیقه دو از اتاقم،بعد تو رفتم شدم بلند

که خانومی دختر یه ببخشید؟شما:تیام

باشه،ندیدی؟ داده نجات خودشیرینش خواستگار دست از و برادرش،اون

داشتین؟ هستم،کاری خودم بله_

!بکنن کاری یه برادرشون واسه کار،ایشون این قبال در بوده قراره!بله:تیام

کنم؟ چکار باید الان چیه؟من من برادر،کار خب،اقایی_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 44

یه نه کنی،اونم رو روبه احمدی خانم با و من جوری یه باید مطلب،شما اصل سر بریم!خب:تیام

.بار چندین بار،بلکه

چگونه مطلب؛خب،شما اصل سر ریم می خودت قول به بده،بعد جواب و من سوالای اول تیام_

شدید؟ عاشق نگاه بایک

یم ادارتون تو که باری رسوندم،وچند می رو تو که باری چند نشدم،من عاشق نگاه یک با من:تیام

آشنا خوام،باهم می گم،چون می دارم که متین،چقدرخانوم،الانم دیم،چقدر می و ایشون اومدم،

.همین فقط بشیم

زدی؟ بهم و امشب خواستگاری کردم،چطوری باور باشه،_

محرم باهاش که کردم؛راستی؟اونی خراب رو شون چغندر،ماشین برگ تیام،نه گن می من به:تیام

شد؟ چی ماموریت رفتی شدی

مگه؟ کنیم،چطور باطل و محرمیت بریم قراره فردا_

آم؟ بی باهات منم شه طوری،می همین:تیام

.نداره اشکال بیا_

یم کردم،اشکام می نگاه و آرمان عکس گالری تو گوشیم،رفتم سراغ رفتم رفت،منم تیام وقتی

بزار آره!خواد نمی و من معلومه که باشم؟اون ناراحت باید چرا بره؟اصلا خواد می چرا اومدن،اخه

انال کنم،یا فراموشش گرفتم کنم؟تصمیم چکار من بره اون بدرک؟اگه چی یعنی نه!بره،بدرک

ستشویید از شدم،بعد بیدار گوشیم صدای باشم؛با مهتاب و تیام فکر به فقط نکنم،الان فکر بهش

یامت ماشین با صبحانه از پایین،بعد اومد آماده تیامم آشپزخونه، رفتم پوشیدم و رفتن،لباسام

یب خیلی اومد که بودم آرمان محضر،منتظر رفتیم و گرفتیم محضر آدرس سرهنگ اداره،از رفتیم

اومدیم تیام با کردم خداحافظی ازش محرمیت شدن باطل از کردم،بعد برخورد باهاش تفاوت

.شدیم ماشین سوار

.دشمنت انگار که زدی می حرف باهاش جوری یه بودی؟ دادها قورت عصا مثل چرا:تیام

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 45

!دیگه باشم طور این مافوقم،باید اون خب چیه؟ حرفا این!وا_

نیست؟ کیه؟مافوقت متین اونوقت اهان:تیام

این شاید نداره،ولی راحت،منظوری باهاش یکی فهمه ادم،می کنه،اون می فرق تیام،متین_

.نباشه طور این سعادت سرگرد

زنی؟ می چرا حالا بابا باشه:تیام

!که نزدم_

همراه اومدن امروز اقا چرا بگو پس! اهان_بود؟ کجا ندیدم رو احمدی خانم امروز خیال، بی:تیام

ببینی؟ و مهتاب خواستی می من،پس

کردی؟ فکر چی نخوره،پس گرگه اقا رو تو پ،اومدم ن پ:تیام

.هستن مرخصی هفته یک احمدی خانم باش جریان در حالا!فهمیدم بله _

گی؟ می واقعا؟راست:تیام

.کنه می شوهر داره احمدی چیه؟خانم آره،دروغم_

.ها نکن ترگل،شوخی:تیام

زنم می حرف باهاش اقوامشون،اومد از یکی عروسی گرفته،رفته،شهرشون مرخصی باشه،ولی_

.اداره ببر و من الانم

_______

آرمان

شده مهربون شاید رم می که،دارم الان کردم می فکر کرد،من رفتار باهام جدی و سرد خیلی

دوست و من که فهمیدم کلا الان شدم ناراحت نبود،خیلی مهربون نه،اصلانم دیدم باشه،ولی

رم؟ می رم؟چرا می کجا پرسید داشت،می نداره،اگه

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 46

ترگل رم،چون می دیگه الان برم،ولی که بودم مردّد اول خودم،شمال،شلید قبلی اداه رم می دارم

ترگل عاشق که من به نداره،لعنت بهم حسی همین،هیچ کرده تحمل منو فقط مدت این توی

.احساس بی ادم یک شدم،عاشق

کنم نمی فکر ترگل به مدت هستم،یک کارم مشغول و اومدم قبلیم اداره به گذشت،من ماه یک

و ذهنم دوباره شه؛اه فراموش که نیست چیزی نه،اون کنم،ولی می فراموشش کم کم دارم شاید

.بزارم راحت امشب یه و ذهنم باشیم،حداقل دعوت دایم خونه قراره کرده؛امشب مشغول

صدای زنم،با می هم رو داده ترگل که پوشیدم،عطری سوخته ای قهوه شلوار و کت دست یه

وطمرب که سفید،هرچیزی پرادو شیم،یه می جدیدم ماشین سوار بابا و مامان پایین،با رم می مامان

.عطر غیر باشم،ولی دور ازشون که کنم می سعی دارم رو بوده ترگل به

یوانک دایم دختر و دایم پسر اون از استقبالمون،بعد به اومد شدیم،زندایی دایی ویلایی وارد وقتی

زیادی فقط نیست هم بدی پسر خودشیرین،ولی خیلی اومدن؛کیوان کیوانا و

حرف مشغول و بودیم میز سالن،پشت داخل گویی،نشستیم امد خوش از بعد!خودشیرین،همین

که امشبم،نشد یه!کنه؟اه می چکار اینجا فوتبال،این توپ شد چشمام که،یهو کیوان با زدن

شد نم متوجه تیام ما،که کناری میز ندیده،نشستن منو رفت،هنوز شد بلند کیوانم بشه؛ فراموش

رتصو روی زد،یهو کامل دور یه شد نبود،بلند باغا این تو ترگل ولی فهموند، می ترگل به داشت

داد،و سلام یه سر با و برگشت اولش حالت به سریع بود،ولی کرده تعجب خیلی موند،اونم من

هشب خواستم می بیرون،امشب رفتم شدم بلند فقط نکردم کاری منم کرد تیام سرگرم و خودش

شد ازب ویلا اصلی در که بودم باغ داخل. من ممنوع عشق این به لعنت!شه،اه نمی نکنم،ببین فکر

مین چطور که بود جالب برام بود، تاریکی توی که باغ ته الاجیق سمت بیرون،رفت اومد ترگل و

خیال کنی؟بی می تو که فکره آرمان،اینم کنن سرت تو کشه؟خاک می سیگار داره ترس،شاید

وای شنزدیک صندلی،رفتم به بود داده تکه و بود نشسته صندلی نزدیکش،روی رفتم شدم فکرام

بینم می چی

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 47

شدل تو کنه،یعنی گریه بخواد که خوره نمی دختر این به اصلا چرا کنه،اخه می گریه داره ترگل

کرد نگام برگشت ترگل؟: زدم صداش تر جلو کنه؛رفتم گریه شده باعث داره،که غمی چه

.زیاد خیلی بود غم از پر چشماش

شده؟ چیزی_

داشتی؟ کارم نه،نه،:ترگل

کردی؟ می گریه نگو،چرا دروغ_

.آد می اشک چشمام از دارم نکردم،حساسیت گریه من:گرفت جدی و خودش

می اول همون بگه،خب خواست می اگه نگفتم چیزی دیگه گه،ولی می دروغ داره فهمیدم

.شدم خیال گفت،بی

بیرون؟ اومدی چرا_

داشتی؟ باهام بیرون،کاری بود،اومدم تحمل قابل غیر برام ویلا داخل:ترگل

داخل چرا بیرون؛حالا اومدم همین واسه بود، صدا سرو داخل خورد زنگ اومدم،موبایلم نه،منم_

تحمله؟ غیر برات

.میزنه بهم و:حالم خودشیرین این دست از وای:گفت حرص با خیلی

گی؟ می کیو:پرسیدم ازش گه،ولی می و کیوان داره کردم،فهمیدم خنده

خندی؟ می چرا خالم،حالا شوهر دوست کیوان،پسر:ترگل

و واقعیت باشه،من خواد می کی هر حالا:ترگل. خندیدم منه؟دوباره دایی پسر کیوان دونی می_

آم می قدر دارم،این علاقه بهت من:گه پرو،می عه،عه،عه،پسره دیگه، خودشیرنه گفتم

برای داره حق ترگل جون مادر:گه می مامانم به ره می بدی،بعد رو بله جواب تا خواستگارت

شه یم پیدا کیوان مثل ساده،یکی که منم کنه،مادر انتخاب خودش بگیره،بزارید تصمیم زندگیش

.ازش آد می بدم کنه،اه می جا دلش تو خودشیرینی با سریع و خودش

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 48

خواستم می آد؟ بی خوشش ترگل از باید چرا کیوان شدم،اخه عصبی بعدش ولی کردم تعجب اول

ها؟ من، دایی پسر مثلا:گفتم همین واسه کنم خالی یکی سر و دلم دق

.گم می و واقعیت چه،من من هست،به که هست دایت پسر:ترگل

!جالب چه عه_

.هستی ازخودرازی و اخم آدم یه باشه،تازه،خودتم جالب برات بایدم اره

و خما من اگه:گفتم بلند ویلا،منم سمت رفت و شد بلند گفت،یهو می اعصبانیت با هارو این همه

.لوسی ای بچه یه هم ازخودرازیم،تو

می راست اره،تو بچم لوسم،من من!آره:گفت و شد اشک از گرفت،پر غم طرفم،چشماش برگشت

... که نبودم اگه بچم من گی

اهآد، بی در اشکش که شدم باعث من متنفرم خودم ویلا؛از سمت دوید سریع نگفت چیزی دیگه

.من به لعنت

___________________________________________

ترگل

خودت عاشق منو آد،چرا می بدم آرمان، آد می بدم دیدمش؟ازت دوباره چرا خدا

.سمتم اومد داخل،کیوانا رفتم کردم پاک و ویلا،اشکام در به رسیدم کردی؟چرارفتی؟دیگه

کردی؟ گریه شده؟چرا چی:کیوانا

از اشک همین فصل،واسه این توی دارم حساسیت نشده،من چیزی:گفتم و کردم ای خنده

! گلم نباش آد،نگران می چشمام

داره؟ چکارت گشت،ببین می دنبالت داشت شده،کیوان چیزی کردم فکر اهان:کیوانا

.داداشت جوریه گلم،یه نشی ناراحت آد، نمی خوشم ازش که دونی می اه،کیوانا،خودت_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 49

نمی خوشت من خودشیرین داداش سفید،از چش چی؟دختره دیگه!بله،بله:گفت و کرد ای خنده

آد؟

.ما سمت اومدن آرمان با که،کیوان خنده زیر زدیم باهم یهو

گل،چطورید؟ خانمان به به،به،سلام:کیوان

بهتری؟ تو انگاری خوبیم که جون،ما کیوان:کیوانا

!اومده عمه آوردم،آرمان و کی ببینین:کیوان

چی،چی،آورده؟:کیوانا

.بده شفاشون دیوانن،خدایا تا دو خنده،هر زیر زدن برادر و خواهر دو هر

.گل آرمان آقا هم ایشون و خانم ترگل ایشون:گفت من به رو کیوان

!آشنایتون از خوشبختم_

.ببین و کن صبر آرمان آقا برات شناسمش،دارم می انگار نه کردم،انگار حال یعنی

.همچنین:آرمان

رت نزدیک زنن،رفتم می حرف بابا مامان با ای،دارن خانواده دیدم مامانم،که و بابا پیش رفتم من

کنید؟ نمی معرفی:گفتم و دادم سلام

خاطره باهم خیلی من،که جوانی دوران دوست سعادت،بهترین آقای گلم،ایشون دختر چرا:بابا

سعادت خانم با مامانتم که این، تر جالب و کردم پیداش دوباره ها مدت از بعد من و داشتیم

.هستن دوست

.شه نمی بهتر این از به به

.خوشبختم خیلی_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 50

درسش ادامه برای آلمان الان تویه،ولی سال و همسن منم دخترم،دختر همچنین:سعادت اقایی

.رفته

.رفتیم باهم ماموریت یه و همکاریم باهم هستین،ما سعادت آقایی پدر شما پس _

.دونستم نمی جالب چه:سعادت اقای

___________________________________________

آرمان

.ارمد دوستش آرمانا نداره،مثل بیشتر سال خوبی،هجده خیلی بود،دختر تنها کیوانا پیش رفتم

کیه؟ ترگل این!کوچولو:گفتم

... شایسته،سوما چی؟خانم یعنی دوما،ترگل!خودتی اولا،کوچولو:کیوانا

کیه؟ شایسته گی،خانم می تو باشه،باشه،هرچی_

اچر دونم نمی داره؛ولی دوست و کی دونم می که ترگله،من خواستگار شد،کیوان این اهان:کیوانا

ل؛نریترگ خواستگاری رفته چرا بدونم که شده سوال قدربرام بدبخت،این ترگل خواستگاری رفته

.گلم داداش دونم،افرین می راز صندوق رو تو ها،من گشمت که،می بگی کسی به چیزی

.کوچولو چشم_

.مار زهر کوچولو:کیوانا

خواد،هان؟ می داداشت کیو ببینم خیال،بگو بی هستی؟حالا که ادبم به،به،بی_

.کوچولو نگی به باشی تو گمت،تا نمی:کیوانا

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 51

ترگل؟بی خواستگاری رفته که،چرا بود این خواد،مهم می و کی نبود مهم رفت،برام کرد فرار زود

رن،رفتم می دارن که،دیدم گشتم می دنبالش داشتم شدم، خیال

.خونه رفتیم هم بود،ما بد هم خیلی خداحافظی،که از اینا،بعد بابا پیش

ونمبت هم و نیست من کن ول آتنا این چون آرمانا، پیش آلمان برم صبح فردا گذشته،قراره ماه سه

انجام زو اداری کار چندتا که تهران اومدم نیست؛امروز شدنی فراموش کنم،که فراموش و ترگل

شدم،ولی حالی یه نیست، گفت سرهنگ ببینمش،ولی که این امید ترگل؛به ی اداره برم و بدم

ره می شده،داره قبول داده خونه،کنکور می روانشناسی رشته دانشگاه،داره ره می گفت

راتب گرامی،خوبی؟دلم دوست به سلام به،به،: گفتم متین پیش رفتم سرهنگ پیش دانشگاه؛از

دیبود،نبو نشده تنگ برات دلم اصلا چطوری؟ولی تو خوبم!سلام:شوخی به متین. بود شده تنگ

.بودم راحت مدت یه

میری؟ داری کجا داریم،حالا دوست ماهم دارن دوست دیگه،مردم بله_

. خانومم دنبال رم می:متین

ری؟ می داری مسخره،کجا_

.خونه می زبان رشته ولی ره می ترگل دانشگاه،با گم می راست:متین

دوست؟ گن می هم تو نکردی؟به خبر منو گرفتی زن رفتی!که واقعا_

ارتباط در کسی هیچ کردی،با عوض که و شمارت نبودی باشی،خودت خواستم خدا به:متین

گفتم؟ می بهت نبودی،چطوری

هست؟ کی بابا،حالا باشه_

.کیانی خانم:متین

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 52

بود؟ عروسیتون خودمون،کی کیانی خانم همین_

مبری ها؛الانم بیای اومدی،حتما که هم تو بگیرم، مرخصی اومدم بعد،امروز هفته اره،عروسیم:متین

.برسم دیر بره می و سرم که خانوما دنبال

مبر کنم،و خداحافظی تو و سرهنگ با که، اومدم امروز من:گفتم پارکینک رفتیم می که راه تو

.داداش دارم،ببخش بلیط درسم،فردا ادامه برای آلمان

.برام سازه مشکل آتنا دونی می که تو_ بخونی؟ درس اینجا شد ری؟نمی می داری واقعا:متین

.باشی موفق دونی می خودت جور باشه،هر:متین

رفت سریع متین رسیدیم بود،وقتی نیاورده ماشین امروز متین دانشگاه،چون رفتیم من ماشین با

هم سرش،ترگل تو زد کیف با کیانی خانم ماشین سمت اومد می که راه دانشگاه،تو سمت

ارسو بود،وقتی کرده تعجب دیدن،ترگل و من شدن تر نزدیک که خندید می بود،داشت همراشون

عوض ندیدمت،اصلا وقت،که کنی؟خیلی می چکار اینجا تو:گفت پرسی احوال سلام از بعد شدن

.نشدی

نمی تحصیل،دیگه ادامه برای آلمان برم خوام می کنم خداحافظی که طور،اومدم همین هم تو_

.کنم تموم و درسم رم کنم،می کار مدت یه تا خوام

موفق خونم می و درسم دارم جالبه،منم:گفت. فهمیدم طور این من گرفت،شاید غم چشماش

.همچنین_. باشید

برید؟ باید کی سروان،شما جناب:کیانی خانم

! صبح فردا_

.نیستین عروسی برا یعنی!وا:کیانی خانم

. بشین خوشبخت شاءالله باشم،ان تونم ببخشید،نمی واقعا_

.ممنون:کیانی خانم با متین

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 53

.تفاهم:ترگل و من

وهقه یه جا اون کافه رفتیم ترگل کیانی،با خانم و متین رسوندن از خنده؛بعد زیر زدیم همه یهو

داشتم بده؛دوست خبر مامانش به کرد،رفت قبول اونم شهربازی بریم دادم پیشنهاد خوردیم،

.باشه بهترین آخره، شب که امشب

.شهربازی کافه،رفتیم از بعد

سوارشیم؟ هوای ترن_

هوایی؟ ترن وسیله،چرا همه نه،نه،این:ترگل

ترسی؟ می_

گفته؟ کی نه:ترگل

!سوارشیم پس_

.باشه:اجبار به ترگل

__________________________

ترگل

چرا که و خودم هم کلی دادم،و می فحش و آرمان اجداد و ابا داشتم شدم،کلی ترن سوار اجبار به

و زدم،چشمام بنفش گرفت،جیغ سرعت یهو بود آروم کرد،اولش حرکت به شروع ترن شدم؛ سوار

یترسیدی؟چ نمی که تو:گفت آرمان شد،که کم سرعت گرفتم،دوباره آرمانو بازو بستم،ناخداگاه

شد؟

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 54

عتسر کردم بود،حس بسته نگفتم،چشمام هیچی آخر تا کردم،دیگه ول و بازوش و نگفتم چیزی

و دستم یکی کردم برم،حس راه تونستم نمی شدیم،اصلا پیاده وایستاد آروم شد،آروم، کم

یب تا نرو جایی: گفت نشوندم ها صندلی سمت برد و آرمان،من دیدم و کردم باز و گرفته،چشمام

.آم

دستم بود،داد دستش میوه آب یه برگشت، دقیقه چند جای،بعداز رفت خودش نشستم منم

.کنه می بهتر و حالت بخورش:گفت

خوری؟ نمی تو:گفتم که بخورم کردم شروع

. خورم می بعد نه:آرمان

.باشه_

.ممنون خوام نمی دیگه من:گفتم خوردم نصفه تا

!من بده و کنم،لیوان می خواهش:آرمان

.خورد و همش من نی از اونم بهش دادم و لیوان

نیومد؟ بدت_

بری؟ راه تونی می:گفت شد بلند بود؛بعد تر خوشمزه هم خیلی نه،برعکس:آرمان

.آره_

رندهب دارت آرمان باختم،بعدشم که دادم مسابقه من دارت،اول مسابقه سمت رفتیم شدم بلند بعد

به جاکلیدی یک "ت" و "آ":گفتم چیه؟ اسممون اول پرسیدن ازم دادن جاکلیدی یه من شد،به

روی که نیمه قلب یک شبیه شدن می جدا هم ازم که وقتی و شد می جدا وسط از که قلب شکل

بزرگ خرس یه هم آرمان به من، به دادن "A"بود نوشته یکی روی "T"بود نوشته ها نیمه از یکی

شد؟ چی ترسیدی نمی که تو:گفت اومدیم می راه من،تو به داد اونو که دادن

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 55

هش می نکن،حالا قهر بابا،حالا باشه:آرمان! که وسیله،واقعا شه می هم ترن آرمان،اخه بدی خیلی_

بدی؟ و من جایزه

من؟ به ندادیش مگه_

.گم می رو ها جاکلیدی خودته،اون واسه گم،اون نمی و اون_

.بابا خودمه،برو واسه اونا_

.بده دیگه، نباش آرمان،عه،بد

.باشه،بیا_

سمتش گرفتم آوردم در رو "A" جاکلیدی کیفم تو از بعد

!بفرما _

!بده و خودت اسم من،اول اسم اول که این:آرمان

.خودم واسه دم پرو،نمی چه_

.دیگه مون،بده دوستی از من،یادگاری برای تو تو،از برای من دیگه،از بده:آرمان

.بگیر باشه،بیا_

ما خونه در خندیدیم،رسیدیم کلی راه آرمان؛تو به دادم آوردم در رو اسمم اول کیفم از بعد

.فتم می یادت بینم می و خرست وقتی دیگه گذشت بود،خوش خوب خیلی امشب:گفتم

.رفت شدیم خرس دیگه آره:گفت خنده تو خندید

.نبود این حرفیه،منظورم چه این_

.بود عالی واقعا:گفتم دوباره و شدم پیاده. گذشته خوش بهت که کردم،خوشحالم شوخی:آرمان

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 56

.برم مجبورم حیف شه،ولی می تنگ برات دلم واقعا:آرمان

متوجه خونه،تازه داخل اومدم خداحافظی از بعد و زدم لبخند یه گفت،فقط چی نفهمیدم اصلا

چرا ره؟اصلا می داره اصلا شه؟اه،چرا می تنگ برام دلش گفته؟چرا چرا گفته،اصلا چی شدم

شد؟ پیداش دوباره

بعد خوردم شام لباسام،اومدم کردن عوض از اتاقم،بعد رفتم دادم سلام همه خونه،به داخل رفتم

هستی،اومدن و متین عقد مهتاب، و تیام کردم،عقد می فکر مدت این اتفاقای به اتاقم، رفتم

بزار!نه بده،ولی چقدر واقعا اخری،اه این از غیر بودن،به خوب همه و همه رفتنش و آرمان

داوم می اشک جوری همین بستم و بره،چشمام کنم؟نه،نه،نباید چکار من بره بره؟اگه چرا!بره،نه

در و من خواب و شد گرم چشمام کم،کم ببره خوابم تا گذاشتم غمگین اهنگ چشمام،یه از

.کشید آغوش

مرخصی روز اداره،ده رفتم تیام با صبحانه و شدن آماده از بعد شدم گوشیم،بیدار زنگ با

اشتمد نیاز باشم،واقعا تنها جای،که یه برم روز چند خواستم می بود ترم بعد تعطیلات گرفتم،چون

خوبه؟ برم بکنم،کجا براش فکری یه باید

.مهتاب دیدم کردم صورتم،نگاه تو پاشید آب یکی بودم،که فکر توی

خودت،دوما واسه القابت عزیزم اولا:مهتاب هان؟ کردی بود کاری چه این شعور،خر،الاغ بی_

.دیگه بودم مجبور دادی،خب نمی کنم،جواب می صدا هرچی

.گفت،مجبورم بده،آرمانم چقد کلمه این!مجبور،مجبور

ریزیآبرو عروسیمون تو واسش،حداقل بکنیم فکری یه فکر،مهتابی،بیا تو رفت بیا،دوباره:تیام

گن می فکر،همه تو رفت شام وسط بینی کرد،می فکری یه باید!آره:مهتاب. واسمون نشه

.کرد کاری شه نمی وسطه آبرو پای حال هر به ولی گن نمی که دروغم دیونست،البته

بچه ها،یعنی کنه می جور باهم رو تخته و در خوب ندارید،خدا عقل خودتونید،هردوتون دیونه_

.خودتون مثل دانشمند شه،یه می چی شما

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 57

.بود خیشو نشو،بابا ناراحت حالا:گفت تیام شدم،که پیاده خندیدن هردوتاشون

.بشینه آدجلو بی زنت که بشینم عقب که،اومدم نشدم ناراحت_

کردی؟ نمی بلدی؟رو هم کارا این از عه،تو:مهتاب

.بشین جلو شو گم نداری،حالا مار،لیاقت زهر_

هن نه،آرمان ساعت اتاقم،الان رفتم خونه،من رفتیم کرد حرکت عقب،تیام نشست،منم جلو مهتاب

از عدگریه،ب نیست،دوباره ایران دیگه ساعت نیم تا گفت،یعنی می خودش داره،دیشب پرواز نیم و

اتچشم عزیزم؟با شده چی:مهتاب،گفت شدم،دیدم بیدار یکی های نوازش برد،با خوابم گریه کلی

گلم؟ کردی چکار

تر وبخ حالم جای،تا برم که گرفتم باشم،مرخصی تنها کنی می مهتاب،کمکم: گفتم بغلش پریدم

.کنم می بیا،خواهش باهام کنی؟توهم کمکم شه می شه

و صورتت و دست برو نباش،الانم نگران تو من با چیز کنم،همه می کاریش گلم،یه باشه:مهتاب

.باش زود شو خواهری،بلند بخوری،افرین هوای بیرون،یه بریم که شو آماده بشور

.آم بی که نیست حسش خیال،اصلا بی مهتاب_

.باشی اماده شو،فهمیدی؟برگشتم اماده شو،یعنی اماده ترگل،گفتم:مهتاب

کرد؛اماده منصرفش خواد می که کاری از دخترو این شه نمی بیرون،اصلا رفت بلندشد بعد

رفتیم مهتاب و تیام با کشه؛بعد نمی نفس هوا این تو دیگه عشقم زدم،اخه مشکی شدم،ست

هتابم خونه اومدیم می داشتیم که بعد بستنی با خریدم تخمه پارک رفتیم شام از رستوران،بعد

جونم؟ تیام:گفت

گی؟ می داری جوری این که خواهی می گلم،چیزی بگو:تیام

کنم؟ درخواست یه شه اره،می کنم،دوما می صدات جوری همین همیشه من اولا:مهتاب

!باشه،بگو:تیام

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 58

ببین:مهتاب

دی؟ می ما،اجازه شمال ویلای دوتایی،بریم ترگل،باهم با خوام می ،من

.گذره می آم،خوش می خوبه،منم:تیام

وقت چند یه برم،اخه مجردی بار آخرین بریم،برای تنها خوایم می نه،ما:مهتاب

دی؟ می کنم،اجازه می دیگه،عروسیمونه،خواهش

دخترای باشید،سوم خودتون مراقب بزنید،دوم زنگ بهم روز هر شرط،اول چند باشه،به:تیام

کردن بیارید،راضی سوغات منم تره،برا مهم همه از که چهارم نکنید،و اذیت همو و باشید خوبی

.من با بقیه

.عزیزمی شم فدات من یعنی:مهتاب

.عزیزم شه فدام خدانکنه،خواهرم:تیام

.خاک علاقتون،یعنی ابراز این ببرن،با و مردشورتون_

مواظب شمال،خیلی بره تو با خواد نمی ها،الکی داره ای نقشه یه ترگل این گم مهتاب،می:تیام

.بشم زن بی ترسم ها،می نرو بیا اصلا باش خودت

.خیلیه نکشه و من این خودت مثل تحفه یه زنت ها زنمت می تیام_

.شی نمی زن نشی،بی خواهر بی تیامم،تو دونه می اره،خودش:مهتاب

ربهت یکم آم،حالم بی کرد مجبور و من که باشم مهتاب ممنون باید نگفتم،واقعا چیزی خونه تا

بگیریم مرخصی مهتاب واسه ادراه بریم مهتاب با شدفردا قرار موند من پیش مهتاب شد،امشب

.بریم که شیم اماده بعد

پوشیدی؟ مشکی چرا ترگل:گفت مهتاب که بودیم من اتاق توی

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 59

می ازت فقط همراهمی که مدت این تو بیرون،ولی بردی منو امشب که ممنونم ازت مهتاب،واقعا_

.نیست شدنی فراموش کنم،هرچند فراموش و چیزی یه بتونم تا کنی کمکم خوام

.کنم کمکت بتونم عزیزم؟شاید شده چی گی می من به:گفت کردو بغلم اومد

نمی داشت نداره،اگه دوستم رفت،اون جا این از نیست،اون رفت،دیگه مهتاب،اون:گریه با

... .چرا رفت؟اصلا

سته کی بینم شده،بگو عاشق من ترگلی:گفت مهتاب این کردم،تا می گریه و گفتم می هارو این

.نمک کمکت بتونم تا کن،بگو خالی بگو،خودت شدی؟عزیزم عاشقش تو خوشبخت،که مرد این

باشی،خب؟ خوبی دار راز بده مهتاب،قول_

.دم می باشه،عزیزم،قول:مهتاب

هست؟ آرمان؟کی:مهتاب. مجبورم رفت،گفت صبح آلمان،امروز رفت آرمان،اون_

.ماموریت رفتم باهاش که سعادت،همونی سروان،آرمان_

اونی؟ عاشق خودمون،تو سعادت سروان:گفت تعجب با

.رفت اون شدم،ولی عاشقش خودراضی؟من از آره،همون_

وت گذاشتیم و وسایل بریم،فردا فردا تا کردیم جمع و وسایلمون گفتم،بعد بهش رو ها ماجرا همه

اضیر آسونی این به دیشب تیام که نگو!مهتاب:پرسیدم مهتاب از راه اداره،تو سمت ماشین،رفتیم

شد؟ راضی تا کردی چکار بگو و شد،راستش

.شد نیست،راضی خوب تو حال بود فهمیده خودش زدم،انگار حرف باهاش کلی:مهتاب

یمرفت کدوم هر رسیدم کردم،وقتی می گریه فقط راه کنه؛تو رانندگی اداره،مهتاب از بعد شد قرار

:کردم می گوش رو لحظه به لحظه آهنگ و کردم می گریه فقط اتاق،من یه تو

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 60

یه شد،کاش دری به در غصه همه،چی از من شد،سهم سپری خواسته همه من،با لحظه به لحظه

چشمامه،حقت گریه به تو،خنده لحظه به شد،لحظه می عوض تو دل هوای شده،حال که بارم

دونی همرامه،می مه شکسته قلب دوتایمون،مرهم اشکامه،عکسای همین منم بگی،حق هرچی

مونی،نمیمونی،هرچی نمی اما آخرشم تا باشی تونی دونم،می نمی گی:می ولی کشیدم چی

بمیره،دل گذشته تموم که رفتی فهمیدی،جوری منو حال نشنیدی،نگو منو شه می گفتم،مگه

،ولیباشی که نداره راهی کردم،دیگه دیره،باور گفتنشم واسه ولی دارم بگیره،دوست بهونه خسته

از بار گذره می خوشبختی،داره دیگه سوق رو دارم،تو غم شی،من تنها یهو که سخته

یول عذابه،واقعین اما گذره می هم تو بعد پریشونم،روزای دنیا ته تا دیگه دونم می سختی،خوب

وام،یادگاریت تو یاد به مهتابه،وقتی و ماه مثل رابطشون دل،من و غم خوابه،درو توی کنم می فکر

هب کسیام،قطره بی مریضم،اشکای که کنن می فکر تو،ادما واسه کنم می عزیزم،تب خوام نمی

وخوابت دفعه هر کنارمن غمگینم،خوبه خنده تو حتی که کردی کاری ریزم،تو می بارونا تو قطره

.بینم می

بود،ولی گریه فقط کارم روز هشت این داد،توی می غذا بهم زور به روز،مهتاب هشت این توی

هدیگ گرفتم تصمیم روز هشت این نباشم،توی خوش چرا رفت،من که بدرک گفتم خودم با امروز

خوشی پی رفته که برسم،اون خودم به شدم،باید لاغر کردم گریه بس نکنم،از فکر بهش

.رم می خودش،منم

فتج دمپا،یه مشکی بنفش،شلوار بنفش،روسری مانتوی پوشیدم،یه اومدم،لباس پایین تخت از

وت پایین،مهتاب رفتم ساده یه،آرایش برداشتم رو کوچکم مشکی مشکی،کیف عروسکی کفش

دست که فهمیدم وقت چند این کرد،توی می سرخ سیب داشت سرش پشت رفتم بود آشپزخونه

.نداره حرف پختش

شاد و من که نداشت باور کرد،انگار نگام برگشت(لامپ گم مهتاب،می جای به)لامپ؟:گفتم

فدای من دلم،عزیزم جونم:مهتاب. کردم ناراحت کردم،اونم گریه بس از روز چند این تو ببینه،اخه

.بشم تو گفتن لامپ این

کردی،کلک؟ ری؟خوشکل می کجا:گفت و کرد بهم نگاه یه

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 61

.مدت این بابت کنم تشکر بخوره،ازش بدم غذا گردش،یه ببرم و دوستم عزیزترین خوام می_

!ها داریم غذا خودمون ما کنی،ولی می خوبی کاری:مهتاب

.کردنت درست غذا این با شد،اه بد خوردم،حال رو تو بخت دست بس از_

.منه دستپخت عاشق باشه،تیام خداتم نداره،از نمک که بشکنه دستم:مهتاب

.دستپخت،خودم دستپخت،فقط_

.بدبخت ترشی بگیرت،می آد نمی دسپختت،کسی اون با!آره:مهتاب

.دودور دردر بریم که شو آماده کنار،برو به اینا حالا_

خوبی؟ تو خوبه؟الان حالت واقعا تو:مهتاب

.بریم کنم،بدو فکر بهش دیگه خوام رفته،نمی نیست،که که کنم قبول جورایی،باید یه_

.کردیم خرید تیام برا هم کلی و کردیم خرید و گشتیم کلی مهتاب با

___________________________________________

بعد سال سه

ـی؟...انـ...امـ...مـ:مهنام

.مامان نگو من به بار هزار مهنام،این:ترگل

تو گم می کنه؟منم خواهی،برات،می می که کاری گی،اونم می جون مامان به خودت چرا:مهنام

.بدی انجام باید

چی؟ یعنی کردنه،تو صحبت طرز چه این_

.پارک بری می منو حالا شد جون،خوب عمه ببخشید:مهنام

.ببرمت من که کجان مامان،بابات مگه_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 62

.زنن می حرف همش،باهم ده،اونا می کیف بیشتر تو با_

.کنن نمی بازی من با

.برمت نمی دیگه توام؟اصلا همبازی من مگه_

.ببره منو ـن؟بگو...ـو...جـ ن...ا...امـ...مـ:مهنام

پسرم؟ شده چی:تیام. پذیرایی تو اومدن مامان و تیام،مهتاب،بابا مهنام داد با

.پارک بره نمی و من:مهنام

.برمت می بابات با خودم عزیزم:مهتاب

نم به)این کنید،ولی نمی بازی من زنین،با می حرف خودتون با همش بابایی خوام،تو نمی:مهنام

.بره نمی و من الان ده،ولی می کیف هم خیلی کنه می بازی من با(کرد اشاره

.خندیدن همه

پارک،فهمیدی؟ بریش می ترگل:گفت مامان

.دارم کار من مامان ولی_

.پارک ببرش بعد ببر همراهت خب:مامان

بازی پارک سال،بره سه بچه یه با مملکت دکتر زنم،اخه می مطب دیگه وقت چند مامان،من_

گن؟ می چی کنه،مردم

.بری می خوبشم بری، می و مهنام گن،تو می چی مردم چه من به:مامان

بگین؟ چیزی یه شما بابا_

.ببرش آد،پس بی تو با داره دوست فقط ببرش،ببین دم می پولتم خودم دخترم،بیا ببرش خب:بابا

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 63

خیلی کارام ها،چون آم می دور ولی برمش می دارم،باشه خودم خوام نمی پول من من، پدر_

.ببینید حالا مهتاب و تیام واسه دارم،بیشتر همتون برا هستن،ولی

که چارخونه خاکستری سفید پیراهن یه بود کرده ست من با شد آماده خندیدن،مهنام همه

اسپرت کفش جفت کتون،یه مشکی شلوار یه بود،با زده بالا براش مهتاب و آستیناش

الش خاکستری اسپرت مشکی،کفش چارخونه،شلوار خاکستری سفید مانتوی یه خاکستری،منم

پارکینک،انگار رفتیم مهنام بود؛با مژه فر و رژ،کرم یه فقط ساده،آرایشم آرایش خاکستری،یه

هی:گفت و اومد افتابیش عینک با دقیقه چند از خونه،بعد تو دوید سریع بود رفته یادش چیزی

.شی من مثل که بزن و ترگلی،عینکت

.شی من مثل بزن عینک جان ببخشید،عمه:گفت کردم نگاش اخم با

ریم می بعد بکنم و کارام من اول خوب،ولی جای یه برمت می باشی خوبی شد،پسر این_

عمه؟ به بده باشه،قول

دیمکر قفل بهم انگشتامون کردم کارو همین جلو،منم آورد و کوچیکیش انگشت چشم،بعد:مهنام

.قول:گفتیم باهم

خارج از دکتر یه و واحدش بخرمش،یه خوام می باشه خوب ببینم،اگه مطب یه برم بود قرار امروز

.باشه خوبی دکتره،دکتر خداکنه خرمش،حالا می باشه خوب اگه خریده،منم اومده

دیدن از هشتم،بعد طبقه رفتیم آسانسور با ساختمان،بعد داخل رفتیم باهم گرفتم و مهنام دست

.یخوامش م بیایم کنار باهم خوبه،اگه:گفتم بود جوون خانم یه که ساختمان صاحب به مطب

که هستین شما فقط ساختمان این تو اخه هستم راضی که شایسته،من خانم:ساختمان صاحب

بودن بدین،مهم خواهین می چقدر نیست ترم،مهم راحت شما با خوره،من می من به تون سن

پدرمه،اگه برای اصل در ساختمان پزشکم،این دندون پایین،من طبقه مطبم شماست،منم

.داد قرار واسه بریم اومده خوشتون

.... . بدیم،خانم انجام و خریدش کارای فردا اومده،پس خوشم که من_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 64

چیه؟ تو اسم باش راحت من حنا،با بگو من به:ساختمان صاحب

.ترگلم منم_

.ساختمان روی به رو فروشی بستنی کاری،بریم بی اگه خوشبختم،الان:حنا

.بریم آره،مامانی:مهنام

!آد نمی بهت کردی؟اصلا ازدواج تو:تعجب با حنا

.گم می واست بریم_

که وقته هستی،خیلی گفتم مهتاب،وای و هستی مثل شدم،حنا دوست راحت خیلی حنا با

.بیرون ریم می هستی و مهتاب،تیام،متین با شب شهربازی،فردا رم می که امشب ندیدمش

مامان،ازش گه می من بخواد،به ازم چیزی تیام،اگه پسر مهنام که گفتم خوردیم بستنی حنا با

.ازخودراضی ادم یه:گفت پرسیدم دکتره درمود

خواهی می داره،اگه کار مطب،چندتا آد بی قراره امروز:گفت برسه،حنا من داد به خدا یعنی

.آد بی تا ببینیش،وایسا

.باشه_

اییآشن صدای که گشتیم می تومطب ساختمان،داشتیم داخل رفتیم مهنام و حنا،من رفتن از بعد

عجبت نداد،کلا ادامه ماسید،دیگه دهنش تو سمتش،حرفش برگشتم... شماحتماخریدارجدیـ:گفت

باشه؟یهو دکتره همونه این خواد؟نکنه می چی جا این اون بودم،اخه کرده تعجب منم بود کرده

کنی؟ می چکار جا این تو:گفتیم باهم

می گریه بغلم بود،اومد گرفته اش گریه بود بیرون،ترسیده پرید بود آشپزخونه داخل که مهنام

.کرد

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 65

توی؟ روانشناس دکتر مطبی؟یعنی این خریدار تو:آرمان

.ریزه می اشک چطور بینی نمی نگو،مگه هیچی آره،الان_

تو بردمش شستم،بعد و صورتش بهداشتی های سرویس توی باش،بردمش آروم عزیزم_

کردم خشک و صورتش آوردم بیرون و کوچیکم حوله کیفم میز،از روی نشوندمش آشپزخونه

یخوب پسر اگه دادی قول من به خوب،تو جای یه ببرم رو تو من نبود قرار مگه:بوسیدمش،گفتم

.ببرمت باشی

.مامانی ببر منو خوبیم،حالا پسر باشه،من_مهنام

نبود؛ آرمان به هواسم اصلا بوسیدمش رفت،دوباره ضعف براش کرد،دلم کج سرشم

(گفتم می طور این که بود بار اولین برای. )من برم گفتنت مامانی قربون_

داری؟ هم کردی؟بچه ازدواج تو:آرمان

وایسا کنی می اشتباه داری:که،گفتم در سمت رفت می زد،داشت می موج چشماش توی غم

.بدم توضیح

.اصلا چه من به:بود،گفت حرف همین منتظر انگار

رب سوار و اومد پارکینک،آرمانم رفتیم باهم گرفتم مهنام دست دیگه،بعد وایسا آرمان،خب!عه_

.بازی شهر من،رفتیم مشکی آزرای

انرفت،ال اونم گرفتم توپ بلیط مهنام برا شدن وارد کرد؛بعد می بپر،بپر هی خوشحالی مهنام،از

واقعا مهنام:گفت که بودیم نشسته ها توپ روی روبه های صندلی بودم،روی تنها آرمان با دیگه

پسرته؟

چرا دونم نمی. )مامان گه می من خواد،به می ازم چیزی وقتی مهتاب،که و تیام پسر مهنام نه_

(دادم می توضیح داشتم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 66

کردی؟ ازدواج کردم فکر من!جالب واقعا؟چه:آرمان

.ندادم ادامه دیگه... که نکردم،اونی ازدواج نه_

چی؟ که اونی:ارمان

.هیچی_

.نگفت ولی بگه خواست می چیزی آرمان انگار نگفتیم،ولی چیزی دیگه

سمت رفتم می داشتم کردم بود،بغلش خسته زدم،اومد صدا و ها،مهنام توپ سمت رفتم

اینقدر گرفت،مهنامم ازم و مهنام آرمان کنه،فهمیدم می بغل و مهنام داره یکی کردم ماشین،حس

یصندل روی رو مهنام کردم باز رو ماشین در برد،سریع خوابش آرمان بغل تو سریع بود،که خسته

تو و من: گفت راه کردم؛تو حرکت نشستم رول پشت منم نشست جلو بعد،اومد گذاشت عقب

.دهب نظر هم تو منشی،بیا استخدام واسه آن بی نفر چند قراره کنیم،فردا می کار مطب یه تو باهم

.داد قرار واسه برم باید من کن انتخاب نیست،خودت مهم_

داری؟ و خرس هنوزم:گفت و داد پرسیدم،آدرس ادرس ازش

.دارمش آره_

.آد می یادت و من بینیش می وقتی:آرمان

اتاقم تو که وقته نه،خیلی دیگه الان دیمش،ولی می روز آره،هر:گفتم و کردم ای خنده تک

.انباری نیستش،بردمش

خودم اتاقش،بعد بردم و خونه،مهنام اومدم آرمان رسوندن از نگفت؛بعد چیزی ولی شد ناراحت

: گفت هم بابا گفتم همه به و آرمان دیدن بودن پایین،همه اومدم کردم عوض لباس اتاقم رفتم

.اینا آرمان خونه بریم هفته آخر قراره اتفاقا

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 67

بمط یه تو باهم اومده؟چرا دوباره که،چرا بودم فکر خوابیدم،تو تختم روی اتاقم شام،رفتم از بعد

مببین خوام بسپارم،می سرنوشت دست و خودم گرفتم بود،تصمیم سوال برام اینا هستیم؟همه

.برد خوابم و شد سنگین رسونه،چشمام می کجا و من سرنوشت

قهوه کفش و کرم،کیف ای،شال قهوه کرم،شلوار مانتوی پوشیدم،یه شدم،لباس بیدار صبح

تمرف شدم خوشکلم آزرای سوار پارکینگ، رفتم خوردم پایین،صبحانه رفتم همیشگی ای،آرایش

به شد قرار و نوشتیم قرداد بود حنا وکیل جا اون(مطب ساختمان همون)الماس؛ ساختمان طرف

روشن رنگ باید اتاق،اخه رنگ ساختمان،برای نقاش دنبال رفتم اون از بگن،بعد منم وکیل

بره،قبول می وقت روز دو گفت کارش، شروع واسه آد بی امروز شد قرار کردم پیدا باشه،وقتی

.باشه رنگ کم ابی سبز اتاق رنگ شد قرار کردم

حیاط داخل متینم ماشین داخل رفتم کردم باز زدم،درو در اینا،زنگ هستی خونه رفتم جا اون از

گتن برات تری،خوبی،دلم خاله سلام:گفت بغلم پرید شد،راشا باز در اصلی در سمت بود،رفتم

.بود شده

.بود شده تنگ برات دلم چطوری؟منم مرسی،تو عزیزم،خوبم سلام_

نیاوردی؟ و مهنام خاله: راشا

!آرمش،باشه می بعد دفعه خاله نه_

.باشه:راشا

.داخل برد گرفت و دستم بعد

.اوردم اومدم،صفا عزیز،خوبین،خوش دوستان به سلام_

افتاده؟ بهتری،اتفاقی شما انگار خوبیم،ولی خانم،ممنون گل خیس به سلام:متین

.کنی می صدا گل خیس منو که باشه اخرت بار بعدشم،شما کنم می تعریف برات بله،بزار_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 68

گذاشتم و دیدم،دستم رو هستی اخمو صورت سرم،برگشتم تو خورد چیزی یه کردم حس یهو

زنی؟ می چرا:گفتم و سرم پشت

اتبر بگو و بیایی؟من پیش هفته نبود قرار شعور،مگه ها؟بی زنمت می چرا دونی نمی تو:هستی

.بدی دیدم،خیلی تدارک کلی

.کرد می مسخره رو تو هی شد،باباهم ناراحت مامان خاله،خیلی اره:راشا

بدی خیلی کردی؟متین می مسخره و هان؟من گه می داره چی این متین:متین سمت برگشتم

.که واقعا

جاش هب ولی نداشتم،ببخشید وقت خدا به عزیزم:گفتم کردم بغلش رفتم هستی سمت برگشتم

خوبه؟ مونم می نهار امروز

.بمونی نخوای که کنی می غلط تو بخوری،دوما قسم خواد نمی اولا:هستی

.نکن خانم،تعارف گل خشک اصلا:متین

رفت ها،راشا مبل روی نشستیم داری؟ من اسم با مشکلی چه کوفت،اخه مرض،متین_

.آشپزخونه رفت هم اتاقش،هستی

داری؟ترگل؟ تو که اسمی چه اخه:متین

الان مطب،از واسه بستم داد قرار خیال،امروز بی اینارو قشنگی،حالا این به اسم مرض،کوفت_

.صندلی و میز خرید واسه رم می هستی با عصر امروز آمادست مطبم

.ریم می باهم همگی آن،بعد بی هم بزار،اونا نهار واسه دعوتن جا هم،این اینا تیام امروز:متین

ترگلی،باشه؟ مهمون شام ریم،بعدشم می باهم آره،همه:هستی

.ندیدین من از تر کوچیک دیگه،دیواری آره_

شه؟ خالی ازش یکم شه می چی پره،پره،حالا حسابت تو:متین

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 69

شه؟ می چی مگه کن حساب شه،تو می خالی حسابم متین،امروز آقا_

.شماها هستین جری تام مثل بگه،ساکت اون ،هی) بگو تو رفت،هی اه،سرم:هستی

.گم نمی عزیزم،چیزی تو خاطر به من_

.خودشیرینا:هستی. گم نمی عزیزم،هیچی همسر احترام به منم:متین

بغل پرید داخل اومد که بود نفری اولین کرد،مهنام باز و در رفت اومد،متین در صدا به آیفون

.متین

عمویی،خوبی؟ سلام:مهنام

خوبی؟ تو مهنام،خوبم اقا سلام:متین

.جون عمو خوبم منم:مهنام

ترگلی عمه: گفت بودن،مهنام ندیده منو هنوز که اینا تیام با متین پرسی احوال از بعد

لامس:گفت بغلم پرید دید و من آد می عطرش بوی اینجای، ترگلی عمه:گفت بلند اینجای،دوباره

ترگلی؟خوبی؟

چطوری؟ تو عزیزم،خوبم سلام_

.خوبم منم:مهنام

.راشا پیش برو_

.باشه: مهنام

.بقیه پیش رفتم راشا،منم پیش رفت مهنام

کنم؟ خرید برم کجا نظرتون اتاقم،به وسایل خرید بریم باید امروز_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 70

قیمتاش گن می اونجا فروشه،بریم می کار صندلی شده،میز باز جدید نمایشگاه یه:تیام

.داره هم شیکی مناسب،وسایل

.جای خوب اره:متین

.جا اون ریم می همگی عصر خب،پس_

.هستیم خانوم ترگِل مهمون شام بعدشم:متین

و دست ماهم خواهر!عجب به،به،چه:تیام هان؟ گی نمی درست بار یه و من اسم چرا مرض،اخه_

براش بزنید تو،دست به بده،افرین شام خواد می شده، دلباز

جمع و میز مهتاب و هستی و من نهار خوردن از زدن؛بعد دست من کردن مسخره برای همه

.اورد شربت هم متین،هستی و تیام پیش رفتیم شستیم رو ظرفا کردیم،بعد

و ظرمن مورد صندلی گشتن،میز کلی از بعد رفتیم تیام ماشین نمایشگاه،با رفتیم عصر 6 ساعت

چنده؟: گفت آشنای صدای چنده؟یه قیمت بگم خواستم که همین کردم پیدا

.آرمان که این عه دیدم برگشتم

.سعادت اقای سلام_

.کرد نگام برگشت

کنی؟ می چکار جا این تو سلام:آرمان

کنید؟ می چکار اینجا بگیرم،شما وسایل اومدم_

.تفاهمی خرید،چه اومدم منم خب:آرمان

. نگفتم چیزی دیگه بقیه اومدن با

می منو ما،اصلا از گرفتی می خبری الان؟یه تا بودی معرفت،کجا بی داداش به،به،سلام:متین

شناسی؟

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 71

.شرمنده تونستم نمی خدا داداش،به سلام:آرمان

مشکی؛رفتیم آرمان بودن،از ای قهوه من از بود،البته هم مثل وخرید،که پرسی احوال از بعد

می پیدا و کارتم داشتم بودم صندوق کنار کردم،ولی می حساب باید من شام که رستوران

شد؟ چند 0 میز حساب آقا:گفت آرمان کردم،که

.باشید من مهمون امشب برید کنم،شما می حساب خودم من_

شه؟ می چی من،مگه مهمون بار این:آرمان

من تولد سال شد،زمر چهارتا چشمام گفت و کارت زمر کرد،وقتی حساب اصرار،آرمان کلی از بعد

.بود

هستی و متین رسوندن از بعد و تیام ماشین سمت رفتم منم و رفت کردن،آرمان حساب از بعد

.خونه رفتیم

______

آرمان

متاهل خانوم یه که هم بود،منشی آماده ترگلم کردم،اتاق شروع و اتاقم،کارم وسایل چیدن از بعد

.بود

بگم دارم،اومدم دوستش که بگم بهش کنم،اومدم خودم برای و ترگل اومدم،که آلمان از من

نمک کاری بگم،باید بهش باید من میرم،اره می اون بی الان نداره،از معنا برام زندگی اون که،بدون

.منه مال منه،آره مال اون بفهم،اخه خودش

امشب قراره که خوشحالم ما،خیلی خونه بیان اینا متین و خانوادش با ترگل که امشب،قراره

تدعو رو دوتامونه،همه برای مهمونی گرفتیم،البته مهمونی آرمانا اومدن خاطر به ببینمش،امشب

.کردیم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 72

ورنی سفید،کفش پیراهن پوشیدم،یه دودی وشلوار کت دست حمام،یه از بعد

ترگل یاد که رفتم می جایی وقتی داشتم بود،هنوز خریده برام ترگل که مشکی،ساعت،عطری

موهام لباسام پوشیدن از جاست؛بعد این خودش زدم،چون می باید زدم؟الانم می عطرو باشم،این

.آرمانا پیش کردم،رفتم درست و

.خب بشو دوست باهاش جوری اد،یه می آرمانا،امشب_

آرمان خیلی تو ایران،از اومدم تازه من عزیزم گم می رم گفتی،می بار هزار صبح باشه،از:آرمانا

بشم،خوبه؟ دوست تو با گرفتم تصمیم منم کنه، می تعریف

خواهرگلم،بعدا بزن،آفرین حرف ضایس،درست خیلی که جوری این ای،خب مسخره خیلی آرمانا_

کنم،باشه؟ می حساب جوری یه

.بپوشم لباس من تا بیرون برو شدم،الانم باشه،خر:آرمانا

اینا مهمون،دایی بود،اولین ربع یه مهمونا اومدن تا اتاقم تو بیرون،رفتم اومدم آرمانا اتاق از

می که خواد،قبلا می رو آرمانا خیلی دونم می که من بود،اخه خوشحال خیلی کیوان بودن،که

مبگ ترگل به من که این کنه،تا بازی نقش باید بود گفته بهش خواد،آرمانا می و ترگل گفت

در گم می بودم،ولی عشقم بودم،کنار راحت گفتم،الان می وقت همون کاش ای دارم،که دوستت

.گم می نزدیک آینده

فلاح اقای خانواده هم اونا از اینا،بعد متین با اومدن ترگل پرسی،خانواده احوال از بعد

من بود،ولی کرده آرایش کلی اومدن،آتنا اینا عمه هم اونا از بعد( مطب ساختمان صاحب)اومدن،

خودشون میز سر اومد کرد عضو لباس بود،رفت شده زیبا خیلی نیست،ترگلم مهم برام اصلا

یپیشش،ول برم تخواس می دلم مشکی؛خیلی مشکی،شلوار پهلوی آبی،کلاه پیراهن نشست،یه

احوال اینا ترگل خانواده با کردم،بعد پرسی احوال فلاح اقای خانواده با شه،رفتم نمی که حیف

.نشستم متین پیش رفتم کردم پرسی

____

ترگل

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 73

.کنه می نگاه من طرف به بار،الکی یه دقیقه چند زده،هر تیپی عجب امشب

.زدیم می حرف راشا و مهنام برای تولد چشن مورد در حنا و مهتاب،هستی با داشتیم

باشه؟ هفته آخر که بگیرید تولد خواین می مهنام،چطوری از قبل روز راشا،پنچ تولد_

گیریم می رو راشا تولد آینده هفته اخر خب:هستی

نه؟ خوبه گیریم می بعد هم،هفته رو مهنام تولد خب

.آره،خوبه:مهتاب

.دارن هم بین روز پنچ فقط جالبه،که خیلی خوبی،ولی فکر:حنا

.برگشتیم همه اومد دختر یه زدیم،صدای می حرف که جوری همین

.آرمان هستم،خواهر آرمانا سلام،من:دختر

.سعادت دوست،آقای هستم،همسر هستی خوشبختم،منم:هستی

.شایسته خانواده هستم،عروس مهتاب خوشبختم،منم: مهتاب

.کنیم می کار ساختمان هی توی سعادت اقای هستم،با حنا منم خوشبختم:حنا

درسته؟ باشی ترگل باید شما:گفت خودش بگم،که اومدم منم

.فهمید کجا از کردم،این تعجب

.خوشبختم شما آشنایی هستم،از ترگل من!بله_

.ها،خوشبختم شما همه با آشنایی از منم:آرمانا

.شدن دوست ما همه با راحت خیلی آرمانا و ما،حنا پیش نشست آرمانا

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 74

بچه چشن برای هستی و مهتاب خرید،با بریم باهم قراره شدم،امروز دوست راحت خیلی آرمانا با

.ها

عزیزم،خوبی؟ سلام:برداشتم خورد زنگ گوشیم

آماده خونه رم می دارم یادمه،الانم گلم نه_ نرفته؟ یادت که رو امروز جان،قرار ترگل سلام:آرمانا

.ریم می جا اون ما،از خونه شم،بیا

.خداحافظ باشه،فعلا:آرمانا

هی آشپزخونه داخل بود،رفتم رفته منشی بیرون،خانم مطبم از اومدم آرمانا،سریع با تماس از بعد

یه به خوردم بود،که کیفم تو سرم جوری بیرون،همین اومدم می خوردم،داشتم آب لیوان

مروک که افتادم می در،داشتم لبه به کرد گیر پام عقب آرمان،رفتم دیدم کردم بلند و چیزی،سرم

خودم شد،به زیاد دستش فشار کردم بودم،حس هنگ خودش،توی طرف کشید و گرفت،من

رد،منمک ولم سریع خیلی کرد،بعدم بهم نگاه یه اول برم کنید،باید ولم شه ممنون؟می:گفتم اومدم

منتظر جوری همین اومد اگه سور،حالا آسان سمت رفتم بدو کردم خداحافظی یه سریع

وقتی شدم،تا سوار بهش کردن نگاه اومد،بدون سور شد،آسان سور آسان اومد،منتظر بودم،آرمانم

تمرف اومدم،بیرون،سریع سور آسان از حافظی خدا یه با نگفتم بشم،هیچی پیاده خواستم می که

وارآبی،شل مانتوی پوشیدم،یه لباس گرفتن دوش خونه،بعد رفتم و شدم ماشین سوار پارکینگ

تیام نهرفتم،خو ملیح آرایش یه با ماشین،کیفم سوئیچ و آبی،گوشی آبی،روسری آبی،کتونی دمپا

کجای؟ مهتاب:گفتم داخل رفتم زدم در

.اتاق توی جام این:مهتاب

.شه می آماده داره دیدم رفتم

دوتا؟ اون نیست؟کجان کسی چرا_

.آد می راشا با متین ورم اون پارک،از برد و مهنام تیام:مهتاب

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 75

.باش زود اهان،حالا_

.باشه:مهتاب

هی با آرمانا بستم،دیدم ریموت با درو بیرون اوردم خونه از و شدیم،ماشین سوار اومدیم مهتاب با

و شد،من پیاده که همین شد پیاده راننده اون با هم شدیم،آرمانا پیاده مهتاب اومده،با ماشین

شد سوار هم رفت،آرمانا اون دیگه کردیم پرسی احوال سلام هم با کردیم،بعد نگاه هم به مهتاب

اومدی؟ چرا کیوان با:پرسید مهتاب که

شناسیش؟ می کجا از تو:گفت تعجب با آرمانا

.خنده زیر زدیم مهتاب و من

.خنده زیر زدیم خواستگاری،دوباره چه بوده،اون ترگل خواستگار قبلا:مهتاب

.منه خواستگار دیگه الان دونم،ولی آره،می:آرمانا

.آین می هم به واقعاکه_

زود؟ قدر این چرا آفرین،مبارکه،حالا_. کیوان با من برون بله راشا تولد بعد ممنون،شب:آرمانا

.خواستگاری آرمان واسه بریم بعد کنم،که عقد زود چون،من:آرمانا

بره باید اومده که حالا وای،چرا جون،ای آرمان؟نه،نه،خدا برای گه؟خواستگاری می چی هان؟این

.منتظره هستی باش،الان ری؟زود نمی:مهتاب خواستگاری؟

هستی کردن سوار از بودم،بعد حالم،ناراحت تو بود خورده هستی،کلا دنبال رفتم کردم حرکت

خرید دماغ و دل من،دیگه از غیر به بودن کرده خرید گشتیم،همه رو پاساژ پاساژ،کل رفتیم

هم آرمانا و خریدن،من می هاشون بچه چشن واسه وسیله داشتن هستی و نداشتم،مهتاب کردن

بستنی مرفتی کردم قبول بخوریم،منم بستنی یه بریم گفت آرمانا گشتیم،که می پاساژ تو الکی

خنده زیر زد من،یهو پیش اومد سفارش از بعد هم آرمانا نشستم میز پشت رفتم فروشی،من

ناراحت قدر خواستگاری،این بره خواد می آرمان چی خبر،اونم یه خاطر به که واقعا:گفت

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 76

خودم چون داشتم حق نشدم،خب تو مثل تو،من خواستگاری اومد کیوان وقتی دونی شدی؟می

.خواستگاریت آد بودم،بی گفته

گه؟ می داره چی این

ناراحتم؟ سعادت اقای ببخشید... آرما خاطر به من گفته کی هن؟_

من؟ خواستگاری فرستادی و کیوان تو بعدشم

.آد می خوشش تو از آرمان خواستگاری،ولی آرمان برای ریم می ما ببین:آرمانا

.من بشم جونم،فدات خدا ای! آد می خوشش من از بودم؛آرمان شوک تو کلا دیگه

ناد،ببی می خوشش من از گی می خودت منم،بگم بزار گی می و حرفت رک تو وقتی آرمانا،ببین_

آد؟ می خوشت مرد هنرمند کدوم از تو

داره؟ ربطی چه:آرمانا

بگو؟_

.رسمتی سیاوش خب،از:آرمانا

می و داری دوست و کیوان فقط نداری،تو دوستش ولی آد، می خوشت رسمتی سیاوش از تو_

درسته؟ کنی ازدواج باهاش خواهی

.آد می خوشش تو از گفته من به خودش آرمان ولی:آرمانا

کلمه سه اون وقتی تا من بعدشم، داره، دوستم آد،نگفته می گفته،خوشش گی می خودت_

.کنم فکر بهش تونم نمی نشنوم آرمان از و "دارم دوست من"جادوی

باشه کنی،ولی می فکر بهش که نگو،تو چرت:آرمانا

.کن فکر درست ولی

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 77

.کن فکر درست گه می راست:مهتاب

جایی؟ این کی از تو_

.نشنیدم اخرش،خیلی:مهتاب

کو؟ هستی _

فرستادی و کیوان چرا نگفتی جان آرمانا بده،خب جواب خورد؟رفت زنگ تلفنش: مهتاب

ترگل؟ خواستگاری

.برات دارم بدی که،خیلی شنیدی رو اخرش،همه گفتی که تو_

انآرم ترگل،ولی خواستگاری آدد بی کنم،که حساس آرمانو خواستم می بگم خیال،بزار بی:آرمانا

.عاشقه خیلی الان بود،ولی مغرور خیلی وقتا اون

.خنده زیر زدن

.نموند برامون مرض،آبرو_

خندین؟ می چی به:هستی

.برات گم می بعدا:مهتاب

.خنده زیر زد دوباره

بود؟ کی کوفت،هستی و درد_

و بیرون،تیام بریم هم با که آد می داره بود،گفت بگم،متین رفت خندیدن،یادم بس از:هستی

.آن می کن،الان خرید بریم باش هستن،زود آرمانم

از کرد؛بعد می ناراحتم آرمان خواستگاری موضوع بازم بودم،ولی خوشحال یکم آرمانا حرفایی از

اراومدن،قر کفش؛همه و کیف ست با خریدم صورتی و آبی مجلسی لباس گشتن،دوتا دوباره کلی

ینماش که من؛تیام ماشین با بودیم باهم که تیام،ماهم ماشین ها،با بچه و پارک،مردا یه بریم شد

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 78

یه ور رسیدیم،ماشینا ساعت نیم از رفتم،بعد سرش پشت خلوت،منم پارک یه طرف بود،رفت جلو

آوردیم،پهن وسایل و زیرانداز ماشینامون توی از رفتیم تیام و باشه،من نور که کردیم پارک جور

هب داد ما،گیتارو پیش نشست آره،اومد بی گیتارشو ماشینش،که تو رفت دوباره تیام کردیم

:خوندن به کرد شروع زدن،تیام به کردم شروع بخونه،منم اون بزنم من من،گفت

"زمانی یوسف از"بخواد دلت هم"خیلی اهنگ

یم من،فکر با نمونی تونی می بخواد دلت هم من،خیلی با قهری جوری این نگفتم چیزی که من

ریب خواد می اری،دلت می کم که خودتی روزی یه نبودت تو بمیرم بخوام که هستی،کی کی کنی

به ظاهرا دوریم هم از رو،ما تو جای روزی یه گیره می کی نباشه خیالتم رو تو داره تحمل کی برو

ارهد تحمل کی برو بری خواد می تورو،دلت هوای داره قده این من عین کی ببین نزدیکیم،برو هم

نزدیکیم،برو هم به ظاهرا دوریم هم از رو،ما تو جای روزی یه گیره می کی نباشه خیالتم رو تو

... رو تو هوای داره اینقده من عین کی ببین

چرا ری،اخه می زاری می یهویی و رسی نمی جای بگیری،به و مچم خواهی می که بهونس اینا همه

بازیچه منو زارم نمی خواستت،دیگه می دل ته از همیشه که منی واسه اری می تو پر دل همیشه

... کنی رد منو احساس موقع هیچ خوام نمی کنی،دیگه دستت

زا رو،ما تو جای روزی یه گیره می کی نباشه خیالتم رو تو داره تحمل کی برو بری خواد می دلت

برو بری خواد می رو،دلت تو هوای داره قده این من عین کی ببین نزدیکیم،برو ظاهرا دوریم هم

ظاهرا دورین هم از رو،ما تو جای روزی یه گیره می کی نباشه خیالتم رو تو داره تحمل کی

.رو تو هوای داره قده این من عین کی ببین نزدیکم،برو

منم بخونم و بزنم من بدین گیتارو شه می خانم ترگل:گفت آرمان آهنگ شدن تموم از بعد

:خوندن به کرد شروع اونم دادمش

"امیری خواجه احسان از"عاشق"آهنگ

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 79

نههمی باشی بودمت،عاشق ندیده کاش منه،ای با عمره یه درد غمت،این ادامه تو،باز فکر دوباره باز

لحظه یک داری گریه حس لحظه وای،یک خرابه هم خوبه هم عذابه،الت یک آرومه قلبت حالت

... وای حالت همینه باشی خیالت،عاشق راحته

شه نمی ازش که بوده قد این حسش قلبت برای که آشوبه یک غرق همیشه دلت باشی عاشق

شه نمی ازش باوری یک این پای بمونه بره خری:می جونت به عشقم عذاب باشی بگذری،عاشق

وای،یک خرابه هم خوبه هم عذابه،حالت یک هم آرومه قلبت حالت همینه باشی بگذری،عاشق

.وای خرابه هم خوبه هم حالت همینه باشی عاشق خیالت راحته لحظه یک داری گریه حس لحظه

شد تموم وقتی بودن خودشون حال تو همه کرد، می نگاه من به فقط خوند می که مدت این توی

.خوند شه نمی آد، می بارون که الان:گفت گرفت بارون که بخونه گفتن دوباره همه

بهتره، حسش که بخون بارون خب،تو:متین

.باشه:آرمان

:خوندن به کرد بارید؛شروع می نبود،نم،نم شدید خیلی بارون

"بیاتی پویا از"عاشقونه هوای"اهنگ

هوای نخواد،چه منو دلت یا نبینمت اگه میرم زیاد،می دارم دوست آد بی بهت گم می چیزی یه

همه چجوریه،اینا حالم خاطرت به بدونی آد،اگه می بارون داره آد می بارون داره ای عاشقانه

برب دلمو بارون صبوریه،بارون مزد صبوریه مزد ترین قشنگ تو دوریه،اومدن تقصیر دله تفصیر

آدم یه دیونه یه شناسی می منو که تو بارون بارون آتیشش تو سوزه می داره قلبم پیشش

... . احساسی

.بسه دیگه:گفت آهنگ شدن تموم از بعد

رسوندم،تیام رو آرمانا و آرمان خونه،من شام،رفتیم از بعد رستوران رفتیم شدیم ماشینا سوار

.اینارو متین

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 80

کلا خوند،فکرم که های آرمان،آهنگ بود،نگاهای زده آرمانا که حرفایی برد،با نمی خوابم شب

بود مشغول

تاب روی داره؟رفتم کنم می فکر من چرا خب نداره گه؟اگه نمی داره،چرا دوست اخه،اگه

تدس سر شدم،اخر می گیج بیشتر کردم می فکر بیشتر چی کردم،هر می فکر نشستم،داشتم

شده؟ چی:اومد مهتاب خنده صدای کردم،که ژولیدشون و موهام تو کردم

!هیچی_

باهات درموردش نشده آرمان،درست اومدن از ترگل،بعد ای؟ببین کلافه چرا هیچی،پس:مهتاب

هم رو آرمانا های حرف که داری،حالا دوستش هنوزم تو دونم می که من بزنم،ترگل حرف

چته؟ دیگه الان داره،خب دوستت اونم دونی شنیدی،می

... اون همین،بعدشم آد می خوشش نداره،ازم دوست منو اون_

بدبخت و:اون و خودت تونی،دستی،دستی می کن،ببینم فکر درست چی؟هان؟ترگل اون:مهتاب

.بخواب برو الانم کنی؟یا،نه؟

دوست و من بفهمم،که تونم نمی من نگه رو"دارم دوست من"جادویی ی کلمه سه اون تا _

داره؟یا،نه؟

ینم بقیه،شعر هستی و من برای کن،اخه فکر درست بازم گی،ولی می چی دونم ترگل،می:مهتاب

لمهک سه خودت،اون قول به وقتی کن،باشه فکر کرد،پس می نگاه تو خوند،به می تو که،برا خوند

.بده جواب تو گفت،اونوقت رو جاودیی

دوست و من ولی کنم،خب فکر با باید دونم روانشناسم،می من دونی نمی انگار مهتاب،تو_

.داشت نداشته،نداره،نخواد

دونی؟ می کجا از:مهتاب

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 81

نداشته،پس دوست و من آد،چون می خوشش من از کرد،چون می نباید که رفت،کاری خب،چون_

چرا؟ فهمیدی داشت،حالا نخواهد دوست هم بعدها

.بخیر شب دونی می خودت چور هر کن؟باشه چکار تو دست از من:مهتاب

چیزی خودش از یکم چرا شه؟پس می مگه اخه کردم فکر مهتاب رفتن از بخیر؛بعد هم تو شب_

.تو دست از آرمان الان،اه کنم چکار من بفهمم،اخه من تا ده نمی بروز

___________________________________________

آرمان

می بفهمه خودش کنم،که می کاری الان از ولی ها بودم دلباخته،البته عاشق شم می امروز از

گرفته ترگل که مشکی،ساعت؛عطری مشکی،کفش مشکی،شلوار شرت تی اره؛یه خوامش

.سرکار برم که رفتم برداشتم بود،کیفم گرفته ترگل که بود،گردنبد

کلک؟ کردی خوشتیپ قدر این کی زده،واسه تیپی چه ببین به،به:آرمانا

.برم دارم،باید کار اونور آرمانا،برو_

.دارم کارت کن،مامان؟مامان؟بیا داری؟صبر چکار:آرمانا

.ای کشته ها،وگرنه نگی داری؟چرت مامان آرمانا،چکار_

آرمانا؟ گی می چی:مامان

پسرم،کیو وای:گفت طرفم کرد،اومد ذوق گفت،مامان گوشش تو چیزی مامان،یه سمت رفت آرمانا

دیدیش؟خوشکله؟چندسالشه؟ چیه؟کجا نکش،اسمش پسرم،خجالت بگو مانما خواد؟به می

بوده،اخه چرت گفته گفت؟هرچی بهت چی آرمانا خودت؟اون واسه گی می داری مامان،چی وای _

.دارم کار برم کنید،هان؟من می بد فکر ها شما الان بودم،که بدتیپ کی من

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 82

سمت شدم،رفتم خوشکلم وی ام بی نشدم،سوار اونا جانب از حرفی بیرون،منتظر اومدم سریع

فتمدادم،گ سفید،سفارش و آبی،قرمز زر گل دسته یه ایستادم،رفتم فروشی گل یه راه،دم تو مطب

دبدن،بع رو آبی گل دسته اول بدن،گفتم تحویل شایسته خانم به مطب،و بفرستن اینارو که

قرمز گل دسته"صادقانه آبی گل دسته":بنویسن ها گل دسته روی سفید،گفتم قرمز،بعد

. "شی زندگی که کسی طرف از"دارم دوست سفید گل دسته"عاشقانه

داخل نبود؛رفتم ماشینش نیومده،بود هنوز کردم پارک و مطب،ماشین کردن،رفتم حساب از بعد

هنوز؟ نیومدن شایسته خانم:پرسیدم داد شد،سلام بلند منشی خانم مطب

.اومدن شما پای پیش اومدن،همین!چرا: منشی

.باشه اهان_

اومده؟ چی با نبود،پس ماشینش که این

داخل موقع،رفتم همون آرن،منم بی رو گلا نیم چهارو ساعت بود نداشتم،قرار مریض خیلی امروز

.آشپزخونه داخل اومد ترگلم کردم،که می درست قهوه خودم برا نشستم،داشتم خونه آشپز

دکتر؟ اقای خوبه سلام،حالتون:ترگل

خوبی؟ سلام،ممنون،تو_

.خوبم،ممنون:ترگل

ندارید؟ ماشین نبود،امروز پارکینگ تو راستی؟ماشینتون_

مگه؟ اومدم،چطور تیام نداشتم،با رانندگی حوصله آره،نیاوردم،امروز:ترگل

.رسونمت می نداری ماشین که امروز بگم،که خواستم هیچی،می_

.نکشید زحمت شما رم می خودم ممنون نه:ترگل

!نکن؟خب بحث من با رسونمت می من شما،بعدشم تو،نه دونم،بگو یه من _

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 83

داخل آوردن رو بخوره،گلا که اومد ریخت آب خودش برا یخچال سمت نگفت،رفت چیزی دیگه

روی گذاشت و آب گرفت،لیوان رو گلا بود کرده بهش،تعجب دادن گفتم که آشپزخونه،همونجور

دوستت"عاشقانه"صادقانه":خوند نبود،بلند حواسش اصلا گلا،ترگل دادن تحویل از میز،بعد

. "شی زندگی که کسی طرف از"دارم

لیوان به خورد بره،دستش که شد بلند بار خوند،این رو گلا روی صندلی،دوباره روی نشست

.ببخشید:بود،گفت شده جمع حواسش تازه انگار آب،افتاد

شو،خانم نزن،بلند دست:گفتم طرفش رفتم برید کنه،دستش جمع رو ها شیشه خرده نشست

زخم شایسته خانم بکشید،دست اینارو زحمت شه صادقی؟می خانم:زدم صدا رو منشی

.باشید شده،مواظب

میز روی از برداشتم،دستمالم زخم کشو،چسب سمت من،رفتم اتاق تو اومدم باهم

.روش زدم زخم کردم،چسب تمیزش دستمال لرزید،با یکم گرفتم و برداشتم،دستش

!ممنون:ترگل

کنم،ترگل؟ می خواهش_

دی؟ می بپرسم،جواب سوال یه:کرد،گفتم نگام

بفرماید؟:ترگل

فرستاده؟ گل برات نظرت،کی به_

.دونم نمی:ترگل

دونه؟ می"زندگیش"تورو داره؟کیه،که دوستت"عاشقانه"صادقانه"خب،ببین،کی_

برم؟ من شه دونم،می نمی:ترگل

.در سمت رفت شد بلند

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 84

.ها رفتی در دادن جواب زیر از باشه یادت_

.بگم بهش گرفتم،باید و خودم بیرون؛تصمیم بگه؟رفت چیزی که این بدون

ترگل

مشغول هم صادقی اومد،خانم ببنده،آرمان درا و آد بی آرمان بودکه بیرون،منتظر صادقی خانم

چطوره؟ دستت:شدیم،گفت سور آسان سوار باهم شد،ماهم درا بستن

.خوبه:گفتم بهش کردن نگاه بدون

.خونه رسوند و شدم،من آرمان ماشین نزدیم؛سوار حرفی هیچ دیگه

یآب کنتورولی ماشین راشا پاساژ،برای کنم،رفتم خرید مهنام و راشا تولد برای برم قراره امروز

.قرمز کنتورولی ماشین مهنام خریدم،برای

باسمل امشب داخل بود،رفتیم مانمآر متین،ماشین خونه رفتیم اینا تیام بود،با راشا تولد امشب

و مامان با پرسی احوال از استقبالمون،بعد اومدن متین و هستی داخل بود،رفتیم صورتی

.بزرگترا بقیه پیش برن که کردن دعوت بابام،اونارو

.دارم کارت عزیزم،بیا:گفت گرفت و من دست هستی

.بگیر و مهنام جان،عزیزم،دست آم،تیام می منم:گفت مهتابم

.خندید می سرم،مهتابم تو زد هستی شدم وارد که اتاق،همین یه توی رفتیم رفتن،ماهم اونا

زنی؟ می چرا هستی_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 85

هان؟ گفته بهت چی آرمانا که نگفتی شعور،چرا بی:هستی

.فتمگ بهشون رو گلا بگم،جریان بهتون خوام می جدید چیز یه خیال،ببین بی اینارو هستی!وای_

فرستاده؟ برات گل بود،که کی ؟حالا!ـه...نـ:باهم هستی و مهتاب

.دونم نمی_

.فرستاده آرمان گم می که من:هستی

.دارم فکرو همین آره،منم:مهتاب

کی:پرسید چرا بود،پس فرستاده نخیرم،اگه_

.داره دوستت:عاشقانه"صادقانه"

خانم؟بیاین گل خیس این شماها،با گین می دارین چی:گفت داخل اومد متین بعدش زدن، درو

.دیگه،زشته

.زاری نمی خودت تو بگم،باز بهت چیزی خوام نمی و امشب خانم،متین گل خیس و مرض_

.آیم می عزیزم،الان باشه:هستی. تنهاست آرمان بیاین،آرمانا،خواهر بابا،حالا باشه:متین

می تولد شعر و زدن می دست داشتن هم بودن،همه گذاشته اهنگ پایین؛یه رفتیم باهم همه

مکرد عزیزم،صداش ناراحته،آخی که دیدم و پذیرایی،مهنام داخل اومد تولد کیک با خوندن،متین

زنم؛متین می حرف باهاش تولد بعد بزار گفتم ناراحته که پام،دیدم روی کنارم،نشوندمش اومد

شب دادن،درکل هاشونو کادو کرد،همه کارو همین کنه،اونم فوت که راشا جلوی گذاشت و کیک

.کنه نگاه نداشت،که و من به کردن نگاه از غیر به جای که،کلا بود،آرمانم خوبی

صدا و من دوتا این باز بریم اومدیم،که ماهم بودیم مونده ماها رفتن،فقط همه و شد تموم چشن

.گوشه زدن،یه

شماها؟ گن می هان؟چی_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 86

کرد؟ می نگات چطور آرمان دیدی!وای:هستی

کرد؟ می چطورنگام _

.خوادت می آرمان ها،ببین زنمت ترگل،می:هستی

.الکیه همش دارم،اینا دوستت بگه گه،باید می هستی،این:مهتاب

خواد یم خانم این کنه،ولی ابراز تونه می بگه،ولی تونه نمی اون بابا گه،ولی نمی که خب،بد:هستی

.بگه که کنه کاری که

.گلم،خدانگهدارت دیگه ریم می ماهم شدی خسته عزیزم،امشب خیالش دیوانس،بی این:مهتاب

.باشه جون،خدانگهدارت هستی_

اب فردا بزنم،گذاشتم حرف باهاش که نشد بود،خوابید خسته متین؟مهنام خونه از اومدن از بعد

.زنم می حرف باهاش جا مطب،اون برمش می خودم

___________________________________________

آرمان

دختر یه خواستگاری بره می منو که نگم دارم،اگه دوست و ترگل بگم مامان به خوام می امروز

دیگه

مامان؟مامان؟کجایی؟_

.آشپزخونه پسرم،بیا جام این_

من با ربع شه،یه می داری،ولی کار دونم آرماناس،می برون بله مامان،امشب:گفتم پیشش رفتم

.مهمه بگم،که بهت چیزو یه خوام حیاط،می بیای،داخل

افتاده؟ اتفاقی:مامان

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 87

.نه،بیا_

مامان؟:گفتم که رفتیم می راه حیاط،داشتیم تو اومد دنبالم

بله؟:مامان

!هوم،چیزه_

چیزه؟ چی:مامان

.هوم... خب_

بگی؟ خوای می چی آرمان،بگو:مامان

... . مامان،من،من_

شدی؟ چی؟عاشق تو:مامان

دونه؟ می کجا از کردم،مامان هنگ

دونید؟ می کجا از شما چیه،اصلا دونی آره،می خب_

بگو حالا نیستم،خب مادر چشه،که پسرم نفهمم مادرم،اگه یه گفت،بعدشم،من بهم آرمانا:مامان

کیه؟ عروسم بدونم هست؟من کی

.اِاِ چیزه هوم_

.کنه می چیزه کیه،همش بگو درست:مامان

!شایسته اقایی شناسیش،دختر می خب،شما_

.خواستگاری واسه خونشون به بزنم زنگ برم خوبیه،من دختری چه!گی؟وای می و ترگل:مامان

داره؟یا،نه؟ دوست و من اون بفهمم باید نه،من من،الان مادر کن صبر_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 88

گههستی،دی که دکترم خوشتیپی،تازه این خوبی،به این به باشه؟پسر داشته نباید وا؟چرا:مامان

خواد؟ می چی

باشه؟ نکن من،کاری هماهنگی بدون کنم می مادرم،خواهش_

می کار به دست نشی،خودم کار به دست خوام،اگه می عروس باش،من زود باشه،ولی:مامان

.باشم شم،گفته

!چشم_

.بلا بی چشمت:مامان

عروسی که بعد روز ده و امشب چشن واسه گرفتم بیمارستان،مرخصی شدم،رفتم ماشینم سوار

فروشی طلا رفتم بیمارستان از بعد. آرماناست

همه م،بهبگ صادقی خانم به که مطب انگشتر،رفتم کردن کادو از خریدم،بعد قرمز نگین انگشتر یه

می من خب بزنم،ولی زنگ و نرم تونستم می که کنسله؛درسته قرارا بگه و بزنه رنگ مریضا

داد دادم،سلام سلام شد بلند صادقی خانم مطب داخل ببینم،رفتم ترگلو که برم خواستم

.کنید کنسل آینده روز ده تا و من ادقی،قرارایص خانم:گفتم

دکتر؟ اقای افتاده اتفاقی:صادقی خانم

.خیره نه،امر_

.بود شما نوبت دیگه باشه،بله مبارک!وای:صادقی خانم

عمه:گفت می شنیدم،که ای گونه بچه صدای شده،یهو اشتباه بگم که گه،اومدم می داره چی این

دنبو من به حواسش کرد،اصلا می گریه بیرون،داشت پرید آشپرخونه از شدی؟مهنام چی ترگلی

دنبالش باش،منم زود باش زود گفت می آشپزخونه،هی سمت برد گرفت رو صادقی خانم دست

دمخو اتاق داخل بردم کردم سمتش،بلندش رفتم زمین،سریع روی افتاده ترگل دیدم داخل رفتم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 89

آب بیاره آبم لیوان یه و کنه درست قند آب که گفتم صادقی خانم تخت،به روی گذاشتمش

شتپ بشینم که بیاد،اومدم هوش به خودش که بودم خورد،منتظر تکون یکم صورتش به آورد،زدم

لاو از مهنام که نشدم متوجه کرد،اصلا می گریه ترگل،داشت دسته تو دستش مهنام میز،دیدیم

ریجو این ترگل عمه که شد چی مهنام اقا:پرسیدم ازش نشستم کنارش سمتش بوده،رفتم اینجا

شد؟

.کرد می گریه نگفت،فقط هیچی

.اومد هوش به ترگل ربع یه از بعد

کنی؟ می گریه چرا مهنام،عزیزم:ترگل

شده؟ چی بگو عمه به عزیزم:گفت و کرد بغل و مهنام

دهش من متوجه تازه کرد،انگار نگام برگشت. کنه می گریه داره ش عمه خاطر نیست،به چیزیش_

.نشدم شما متوجه اصلا ببخشید،من وای:گفت. بود

خوبه؟ حالت الان: گفتم پایین،که بیاد تخت از خواست

.ممنون بله:ترگل

رفتی؟ هوش از که شد چی_

.جوری همین هیچی:گفت در سمت رفت شد بلند کرد،بعد من به نگاه یه

.دعوتی مهمونی امشب بشه خوب حالت کن،تا استراحت خونه برو _

.بیام تونم نمی ام،یعنی نمی امشب من خوبه،ولی حالم:ترگل

ایی؟ نمی چرا_

.دیگه ام نمی خب:ترگل

آد؟ نمی چرا بیرون،عه رفت سریع

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 90

__________

ترگل

اب کنه،بعد کنسل رو قرارا همه گفتم صادقی خانم بیرون،به اومدم آرمان اتاق از که این از بعد

سمت رفتم شدیم ماشین سوار توجه بود،بدون جا همون آرمانم که پارکینگ، اومدیم مهنام

نمی مطب؟مگه اومد آرمان چرا بزنم؛اصلا حرف باهاش مطب تو اومد،نشد همرام خونه،مهنامم

آرمان،خیلی! بگیره؟وای،خدا زن خواد می بگه که اومد،مطب می باید حتما بزنه؟حالا زنگ تونست

.اه شعوری بی

اقایی دختر چشن بریم خوایم می که بیا زود گفتم اومدی؟من زود قدر این امروز چرا:مامان

شده؟ زود،چیزی قدر این دیگه نه سعادت،ولی

.چشن ام نمی من همین،بعدشم بود بد حالم یکم نشده،فقط چیزی نه_

.ای می ای،خوبشم می نیای، خوای می تو دوسته،بعد تو با که اخه؟آرمانا چی یعنی ای؟ نمی:مامان

... . ولی مامان عه_

.نباشه نداره،حرف اگر و اما و ولی:مامان

.گن می زور من به هی بیام،اینا خوام نمی من اه

.اتاق تو پیشم اومد زدم صدا و کردم،مهنام عوض لباس بالا رفتم

شده؟ من،چی با زنی نمی حرف چرا عمه خب_

شد؟ بد حالت شدی،بعد ناراحت تو که گفتم چیزی من عمه:گفت کردو بغلم پرید

ناراحت شدم طور این جوری همین من بشم ناراحت من نگفتی،که چیزی تو عزیزم،نه_

.باشه:مهنام نباشی،باشه؟

داره؟ تولد راشا بودی،که ناراحت دیشب تو مهنام_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 91

!نه:مهنام

.ندارن دوست منو بابا و مامان کنم می فکر من خب،ترگلی:گفت کردم نگاش

دونی؟ می کجا از_

گیرن؟ نمی تولد برام چرا مهنام،خب،پس

.تولده به داشتن دوست مگه دارن،دوما دوستت خیلی اولا،اونا_

ابمهت پیش رفت دارن،بعدم دوستش باباش مامان که شد راضی بالاخره مهنام حرف،با کلی از بعد

.بیاد کنه صداش که

تق،تق،تق،تق:مهتاب

!تو نیار،بیا در بازی مسخره_

!عزیز خواهرشوهر بر سلام:مهتاب

!عزیز عروس بر سلام_

!باش شی،زود آماده باید اد،که می یادت رفتن دیگه،موقع شو کم،کم،حاضر:مهتاب

.بیام،اه خوام نمی مهتاب،من_

خوای؟ نمی چرا:مهتاب

کنسل شو قرارا همه که گفت می صادقی خانم به داشت آرمان شنیدم،که امروز خب،ببین_

امشب زنش بگیره،حتما زن بخواد هم بگیره،وقتی خواد می زن دارن،یعنی خیر امر اقا کنه،چون

.ام نمی منم دیگه،خب جاست اون

داماد؟هان پسرش هم کنه می عروس و دخترش هم روز ده تو کی اخه ترگل،ببینم:مهتاب

می سوال خیلی برام وقتا خیر،بعضی امر گفته خواهرش عروسی برای ایشون خانم بگو؟ترگل

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 92

اونجا باید دیگه ساعت یه که شو اماده سریع شدی؟الان دکتر عقلت این با چطوری تو شه،که

.باشیم

داره؟ دوست منو نظرت مهتاب،به_

.معلومه کاراش آره،از:مهتاب

کنه؟ می چکار مگه_

.دوبار تو،اونم کردن بغل و تو برا خوندن گاه،آهنگ بی و گاه نگاهای:مهتاب

کرده؟ بغل دونه؟کی می کجا از این هان

کی؟_

!رفتی می هوش از داشتی بود،وقتی همرات مهنام امروز: مهتاب

. دوبار شد امروز با نگفت؟ چیزی چرا بود،پس کرده بغل منو امروز!وای_

.گفتم چی نه وای

رو امروزشما من خانم ترگل:گفت می گی،دوبار،اهان،باید می داری که بیا،خودتم:خنده با مهتاب

.گفت می و همین باید اره کردم بغل

.کنم اماده رو مهنام برم باید من

آدم مثل تونی نمی کنه؟ای،آرمان بغل نو م باید چرا اصلا که کردم می فکر رفت،داشتم مهتاب

!بگی؟اه بیایی

هی سفید سفید،کیف زرشکی،شال سفید،کفش زرشکی،شلوار مجلسی مانتوی یه شدم آماده

اینا تیام با اومدن،منم خودشون ماشین با بابا مامان بودن آماده همه پایین ملیح،رفتم آرایش

.اومدم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 93

آرمانا نشستیم،هنوز میز یه سر داخل اومد،رفتیم می آهنگ اینا،صدای آرمان خونه رسیدیم

ونا بود،مهتاب ورم این نشستن،هستی ما کنار اومدن اینا هستی که گذاشت ربع یه بود نیومده

شدیم،سلام بلند همه ما میز سمت اومد که،آرمان کرد می تعریف هستی برای داشت ورم،مهتاب

شدن، وارد کیوان با آرمانا موقع همون رفت،که بعد زد لبخندم یه داد و من سلام جواب دادم

بریدن کیک شد جاری کونون؛عقد عقد برونه،هم بله هم امشب بخونه،انگار رو عقد که اومد عاقد

عجب بود،امشب خوبی شب امشب خونه، اومدیم رفتن،ماهم ها،کم،کم،همه هدیه اهدایی از بعد

.بود شده ناز

.مهنام شد خوشحال قدر چه که شد،وای تموم هم مهنام تولد

برای شم می اماده دارم نرفتم،الان مطب آرماناست،امروز عروسی گذشت،امشب هم روز ده این

که بیاد مهتاب زدم زنگ داره نم یکم کردم،ولی خشک حواله با و موهام اومدم حمام از شب،تازه

کشید،منم اتو و موهام اومد کردم،مهتاب می آرایش داشتم مهتاب اومدن کنه،تا اتو و موهام

کوچیک تاج مشکی،یه عروسکی مشکی،کفش قرمز،شلوار شرت تی پوشیدم،یه لباس

بقبیرون،ط اومدم اتاق سفید؛از شال پوشیدم،با بنفش کیفم،مانتوی داخل گذاشتم داشتم،اونم

تالار رسیدم اومدم،وقتی تیام ماشین با من شدم،باز می آماده بودم،که نفر آخرین من معمول

احوال سلام از بود،بعد شده خوشتیپ قدر چه که بود،وای وایساده در دم بود،آرمان متینم ماشین

.نشستیم هستی سرمیز خانما سمت رفتیم پرسی،ما

.شه می باز حتما بختت ترگل،امشب شدی ناز چقد وای:هستی

.شه می باز حتما گی می ای؟که بسته من بخت شعور،مگه بی_

.باز تو باشه،بخت:مهتاب

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 94

سر نشستن داماد شده،عروس خوشکل آرمانا قدر چه که اومدن،وای داماد عروس موقع همون

.جاشون

می کنه،داماد پرت گل خواد می باشن،عروس باغ داخل بیرون بیاین شده،همه قرار شام از بعد

.کنه پرت کت خواد

به کنن می پشت داماد آقا و خانم پسرا،عروس اقا و خانوما دختر:گفت میکروفن پشت از جی دی

عروسی بعدی افتاد،عروسی دختری هر دست به گل اگه کنن می پرت و کت و گل ها،و شما

ها خانوم ست،دخترا دیگه عروسی دوتا عروسی این بعد باید طور،یعنی همین هم کت و ایشونه

هم آرمانا طور، همین مجردم پسرا ببنیدید،اقا تونو ها چشم و بشینید خانم عروس سر پشت

دسته هم کت دیدم کردم باز و چشمام من بغل تو افتاد کردن،گل پرت کت و گل کیوان با زمان

.رفت گرفت و گل زد لبخند بعدی،یه خانم عروس:گفت داد دست بهم سمتم اومد آرمان،آرمانا

.کنارم اومدن هستی و مهتاب

.شد باز بختت بالاخره!وای:هستی

باشم باشم،گفته عروس همراه خوام می من:مهتاب

شماها؟ گید می چی_

کردن عوض از بعد اتاقم داخل خونه،رفتم اومدیم ماهم نبود کشون عروس گل،دیگه پرتاب از بعد

راچ که این کردم،به می فکر اشب من به تختم،داشتم روی ارایشم،خوابیدم کردن پاک و لباسام

.برد خوابم که بودم فکرا همین شد؟تو پرت آرمان برای من،کت برای گل

زود تیام ببرم،امروز ماشین که نداشتم حوصله اصلا بود،امروز گذشته آرمانا عروسی از دوروز

دبو نشسته مبل روی تیام داخل رفتم کردم باز درو زدم،مهنام در خونشون سمت رفتم بود اومده

و سرش گرفتم ازش و نشد،گوشیش من متوجه اصلا سمتش بود،رفتم گوشیش داخل سرش

.دنبالم کرد منم بالا،دید گرفت

.و گوشیم بده:تیام

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 95

.بهت بدم مطب،تا ببر و من _

.خودت واسه باشه نخواستم اصلا:تیام

ببره و من بگو مهتاب!کنم می دیگه،خواهش و من ببر عه،تیام _

ببرمت بگه،من مهتاب گی می دارم،که شنوی حرف زنم از من مگه برمت،دوما نمی من اولا_تیام

.ها

لترگ فهمیدم گفتی؟فقط چی نشدم تیام،عزیزم،متوجه:گفت تیام شونه به زد پشت از مهتاب

کنی،درسته؟یا،نه؟ می کارو همین هم تو مطب،که ببریش که گفت

یا،نه؟ بری می و جون،من تیام_

.باشم برمت،گفته نمی کنی دور بیا،بدو شو حاضر بردی،برو تو دفه باشه،این:تیام

سور آسان سوار داخل ساختمان،رفتم اصلی در از من رسوند و من شدم،تیام حاضر رفتم سریع

دیدم کرد بلند سور،سر آسان داخل کرد پرت و خودش یکی که شد می بسته داشت شدم،در

لانیای،ک امروز شاید نبود،گفتم پارکینگ داخل ماشینت:گفت داد و سلام جواب دادم آرمان،سلام

.شدم ناامید

شدید؟ ناامید چرا_

.دونم می هسته،من جوریش یه امروز خیال،خوبی؟این هیچی،بی:آرمان

خوشحالید؟ قدر این امروز که افتاده اتفاقی خوبم،ببخشید ممنون_

.بیافته اتفاق که قراره نه،ولی:آرمان

گل برام شهر منطقه هر بار،از یه ساعت نیم هر مطب اومدم وقتی از نپرسیدم؛امروز چزی دیگه

تعجب هم صادقی خانم "نگو نه بهم"عاشقم"دارم دوستت":نوشتن کدوم هر روی فرستن،که می

داشتم کننده مراجعه شیش تا اومد،امروز می گل همش شیش ساعت بود،تا کرده

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 96

سور اسان سوار بیرون،باهم اومد اماده آرمانم من بیرون،همراه اومدم مطب از شدم اماده

شهربازی؟ بریم باهم شه شد،می تموم زود کارمون امروز ترگل:شدیم،گفت

.بریم آره گفتم شد،که چی دونم نمی

شتمدا بگیره،منم بستنی رفت نشستیم،آرمان صندلی یه سمت بازی،رفتیم شهر رفتیم باهم

بهم دادم قرمز بادکنک یه پیشم اومد بچه دختر یه کردم،که می نگاه همه به جوری همین

ده جوری رفت،همین داد قرمز زر گل بهم اومد پسر یه دارم،دوباره دوستت بود نوشته رفت،روش

شرت تی همه شدن،که رد جلوم از اومدن نفر چند اونا از دادن،بعد گل و اومدن،بادکنک بچه تا

اومد،ولی آرمان اونا رفتن از بعد"دارم دوست": بود نوشته کدوم هر روی بودن پوشیده سفید

فلک؟ چرخ بریم:گفت نزدیکم بود،اومد دستش نبود،بادکنک دستش بستنی

.شدیم سوار باهم گرفت بلیط بلیط،دوتا باجه سمت رفتیم آرمان با آره،بعد_

دارم،خواستگاری دوستش که دختر یه از باید چطوری نظرت روانشناسی،به تو ترگل،ببین:آرمان

کنم؟

.داری دوستش بگی بهش بعد و شدی، عاشق که شد بگی،چی بهش باید خب،اول_

ماموریت،کم،کم،به برم،توی ماموریت به همکارام از یکی با که شد قرار:کن گوش پس خب:آرمان

دور ازش مدت یه ماموریت از بعد همین باشه،واسه عادت یه کردم می فکر نشست،اول دلم

دوباره همین دارم،واسه دوستش واقعا که فهمیدم نشد،بلکه فراموش اصلا بودم،ولی

اون نآلما رفتم همین نداره،واسه دوست منو که فهمیدم بگم،ولی بهش باید حتما برگشتم،گفتم

رفتمگ تصمیم بیارم،منم دستش به بگم،باید بهش حتما باید که گفت گفتم،خواهرم خواهرم به جا

می کار مطب یک توی بود،باهم یار باهم بخت انگار بگم،که بهش و ایران بیام درسم از بعد که

رسیدم،ولی دیر قدر چه گفتم شدم ناامید مامان،خیلی گفت بهش برادرش پسر کردیم،وقتی

وندنخ گل،با فرستادن مستقیم،با غیر تربگم،اول سریع چه هر باید بهش فهمیدم،گفتم وقتی

کنه؟ می قبول نظرت بگم،به گرفتم،مستقیم تصمیم امروز آهنگ،ولی

!دارم دوست:کرد نگام. بگو بهش دونم نمی_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 97

رفت وقتی ولی شدم رفت،ناراحت ماموریت از بعد داشتم،وقتی ماموریت یه منم:کردم نگاش

گفتم کرد می نگاه من به همش خوند،وقتی اهنگ برام اومد،وقتی کردم،وقتی گریه کلی آلمان

وقتی رفتم،ولی هوش از ناراحتی از داره گفت،امرخیر صادقی خانم به وقتی بخواد،ولی و من شاید

.نگفت بگه،ولی بهم رو جادوی کلمه سه اون باید گفتم میاد،من خوشش من از:گفت خواهرش

کنی؟ می قبول کنم خواستگاری ازت اگه چی؟ گفتم،حالا که حالا"دارم دوست من":آرمان

.دم می جوابت جا اون خواستگاری بیایی باید کنم،بعدشم فکر نه،باید_

مثبت؟ جوابت باشم امیدوار تونم می:آرمان

.دونم،بریم نمی_

.کنی فکر داری وقت شب فردا باش،تا منتظر شب ترگل،فردا:آرمان

می حرف تلفن با داره مامان دیدم داخل رفتم رفت،منم رسوند،خودشم و:من که این از بعد

شد تموم تلفن بودم،که منتظر منم وایستم کرد زد،اشاره لبخند یه دید منو که زنه،همین

بیان خوان می شب فردا آرمان،گفت آقا بود،مادرم خانم بود؟مرضیه کی دونی می ترگل!وای:گفت

.تو خواستگاری

.زود چه

من؟ فرداشب؟برای_

.بگم باباتم به برم شدم،بزار خوشحال قدر تو،چه برای آره:مامان

بهسر همه شام بود،سر گفته همه به شام،مامان برای اومدم لباسام تعویض از اتاقم،بعد رفتم منم

.گذاشتن سرم

شی؟ می عروس داری ترگل،بالاخره:تیام

.بالاخره آره_

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 98

این که بهم،گفت داده قرمز گل سفید چادر یه شم،مامان می حاضر دارم آن،منم می دیگه ربع یه

وایستادم،آرمان مهتاب کنار آومد،رفتم در صدا به زنگ موقع بیارم،همون چای این با بپوش، و

اقای زدیم،که حرف مختلف موارد در اول ها خواستگاری همه نشستیم،مثل بهم،همه داد گل اومد

.بزنن و شون حرفا برن جون دوتا دی،این می اجازه جون،اگه تیرداد:گفت سعادت

.بزنید و حرفاتون حیاط برید آرمان اقا شماست،ترگل،بابا،با دست ماهم اجازه:بابا

.حیاط رفتیم،داخل آرمان مراهه شدم بلند

کردی؟ و فکرات:آرمان

گفتی؟هان؟ رفتی زود قدر این چرا_

به ام بینم کنم،می می فکر چی هر من:گفتم و کردم سکوت یکم چیه؟ جوابت نرو،بگو تفره:آرمان

... هم درد

چی؟ هم درد به:آرمان

بگم؟ چطوری خب:ناراحتی با

رسیدی؟ نتیجه این به خوریم؟چطوری نمی هم درد به ما چرا نگو،بگو نه،اصلا بگو خب_

.بگم کنی،بزار می قضاوت زود عه،چرا_

.بگو باشه:آرمان

.خوریم می هم درد به که،ما فهمیدم من_

می شوک من خوریم،آره،به می هم درد به که:گفت شد شیطون چشماش کرد،بعد نگام اول

.بریم شو شه،بلند می منم خانم،نوبت ترگل کن دی؟صبر

.کن صبر_

.کرد نگام برگشت

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 99

.نکنی ترکم وقت هیچ بده قول!بدی بهم قول یه آرمان،باید_

.دم می کنی،قول ترک منو هم تو یزارم کنم،نم نمی ترکت عزیزم:آرمان

.آوردم چای رفتم دادم،بعدم جواب لبخند با کردن،من می نگامون گرانه پرسش داخل،همه رفتیم

اباب به رو سمتم آورد،اومد در قرمز نگین انگشتر یه کیفش از خانم نشستم،مرضیه که همین

کنم؟ نشون و عروسم من دین می اجازه اگه:گفت

.هست شماهم نیست،برای من برای فقط ترگل بعد به این بفرماید،از:بابا

.دستم به کرد و هم،انگشتر خانم مرضیه

.دیگه ماه شد،یک می گذاشتن،دقیقا رو عروسی عقدو تاریخ

... . و وحش پارک،سینما،باغ بودیم جای یه روز هر آرمان و ماه،من یک این توی

.شد انجام ماه یک این کارامون،توی کل

ای؟دارم خانومم،خوبی؟آماده سلام:بود آرمان خورد زنگ آرایشگاه،گوشیم برم که قراره امروز و

.ام می

.آمادم بله_

.آرایشگاه برد و دنبالم،من اومد آرمان

شلوغش خیلی که بودم گفته آرایشگر به شدم ناز چقد کردم،دیدم نگاه خودم به وقتی

.بود کرده کارو همین نکنه،دقیقا

.باغ رفتیم دنبالم،باهم اومد آرمان

."بله" مادرم و پدر اجازه خدا،و به توکل با:گفتم پرسید،منم سوم باز برای عاقد

.گرفتیم عکس و رفتیم باغ به عکاس کردن،با دست به حلقه از بعد

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 100

کردن،بگم می اشاره هم، هستی و مهتاب گذاشتن نشستیم،اهنگ داماد عروس جایگاه توی وقتی

.بره آرمان

مردا؟ سمت ری جان،می آرمان_

چرا؟:آرمان

.هستن خانم همه جا این جا، اون برو چرا؟خب نظرت به

موقع ریم،همون می من رقص،بعد برقصم؟اول زنم با خوام می هنوز داره؟من ربطی چه:آرمان

.برقصیم باهم که کرد بلندم گرفت منو دست

.رفت بخش لذت و بود خوب هم خیلی که رقص از بعد

.پیشم اومدن مهتاب و هستی

شدی؟ ناز قدر چه ترگل وای:هستی

.شد باز ترگلم بخت بالاخره هستی:مهتاب

.خنده زیر زدن دوتاشون بعد

عالی من جهیزه با بود خونه رفتیم،عجب خونمون به آرمان و من و رسید پایان به هم عروسی

. بود شده

:آرمان و من

... است داشتن دوست آری،آغاز"

... ناپیداست راه پایان گرچه

"... زیباست داشتن دوست همین که نیندیشم، پایان به من

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 101

بعد ماه یک

گی؟ می راست داری وای_

.خوشحالم قدر چه دونی هسته،نمی دوماه الان آره:آرمانا

کیوان،گفتم دیدم آیفون سمت اومد،رفتم در صدا به زنگ موقع باشه،همون مبارکت آخی،عزیزم_

.منتظرش کیوان که گفتم آرمانا به مادرش،منم خونه برن باید گفت بالا،ولی بیاد

که جور آرمانا؛همین حال به خوش گفتم می خودم با خوردم حسرت کلی آرمانا،من رفتن از بعد

کی آرمان،این دیدم برگشتم سرم، پشت نفر یه کردم کردم،حس می درست نهارم کردم می فکر

ناراحته؟ چشمات شده؟چرا چیزی ترگل:دادم،گفت سلام بهش نشدم متوجه من اومد،که

.چینم می میزو من تا بشور دستاتو نشده،برو چیزی نه_

.خوردیم نهار اومد کرد عوض لباس رفت،بعد نگفت چیزی نکرده،ولی باور که بود معلوم

شده؟ چی بگو حالا افتاده اتفاقی دونم می من هیچی،که ناراحتی؟نگو چرا ترگل:گفت

بارداره؟ آرمانا دونی می تو... چیزه خب_

داره؟ ناراحتی کجاش این شدم،خب خوشحال قدر بارداره،چه نه،واقعا وای:آرمان

بچه اگه ترسم ذهنم،می تو افتاده امروز فکر این چرا دونم چی؟نمی نشیم دار بچه ما آرمان،اگه_

.بری کنی ول و نشیم،من دار

قطف رو تو که من نشیم؟بعدشم دار بچه من،چرا برم قربونت:گفت کرد نشست،بغلم کنارم اومد

!که خوام نمی بچه برای

چی؟هان؟ بعدش گی می اینو الان آرمان،تو:گفتم بود گرفته ام گریه

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 102

آزمایش بریم فردا خوای کنی،می می گریه داری نیست،که معلوم چیزی که عزیزم،هنوز:آرمان

بدیم؟

.آره_

باشه؟ نکن فکر بهش دیگه داری دوستم کنی،اگه می گریه داری الکی ببین:آرمان

می در شاخ تعجب از گرفتیم،داشتم و آزمایش جواب آزمایشگاه،وقتی آرمان،رفتیم با فردا

.دونستم نمی و بودم باردار اوردم،من

یه برد و من آزمایشگاه از بود،بعد خوشحال هوا؟خیلی یا زمین، روی دونست نمی کلا آرمانم،که

.خرید خوشک سفید،خیلی طلا بند دست یه فروشی،برام طلا

.باشم عاشقت باید الان باشم،از داشته دوست رو تو تونم نمی دیگه!ترگل:آرمان

.باشم عاشقت باید دیگه امروز شده،از قدیمی تو داشتن دوست!آرمان_

"بعد ماه پنچ"

شدی؟ حالی چه داری دختر فهمیدی وقتی!آرمانا_

تو از هیلکم تره،ولی بزرگ ماه یک من بچه ببین شدم،ولی خوشحال دختر،خیلی وای:آرمانا

.باشه توپول خیلی شما بچه کنم تره،فکر کوچیک

.دیگه ینیم میب شد،میریم نوبتم الان_

دارم،خیلی قلو چهار:گفت دکتر من،وقتی بعد رفت آرمانا شد،اول ما نوبت وقیقه چند از بعد

.بودم بچه عاشق بچگی از من شدم،چون خوشحال

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 103

.سرپ دختر،دوتا چی؟دوتا داری،اونم نی نی چهارتا که ها،نگو توپولی خیلی که ترگل،گفتم:آرمانا

. :(خوشحالم خیلی وای_

______________

آرمان

خوبه؟نه؟ خیلی اکن،چهارت فکر:ترگل

پسر؟ دختر،دوتا دیگه؟چهارتا،دوتا گی می راست ترگل،داری_

نشدی؟ بگم،خوشحال دروغ آرمان،چرا! وا_

. :(خوشحالم قدر چه شدی،نمیدونی آرماندیونه

"بعد ماه چهار"

.باش زود میرم دارم،می کن ـان،کمکم... مـ... ر... آ:ترگل

.کن تحمل دیگه،یکم رسیم می عزیزم،داریم_

.اینا مامان زدم زنگ عمل،منم اتاق دادن انتقالش رسیدیم،سریع که همین

.بخش به دادن بود،انتقالش هوش بی آوردن و ترگل وقتی

به لترگ که بودم ها،منتظر بچه بعد ترگل اول نه:گفتم ببینم،ولی رو ها بچه برم گفت،که مامان

دیدی؟ رو ها آرمان،بچه:گفت اومد بهوش بیاد،وقتی هوش

ببینم؟ و زشتم های بچه کنم،برم ول و قشنگم نه،خانوم_

.دارم دوست ممنونم،خیلی:گفت زد لبخند یه

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 104

.دارم دوستت نهایت بی و زندگی_

ترگل، بغل گذاشتن رو دختر آوردن،وتا رو ها بچه وقتی

.من به دادن رو پسرا دوتا

.توی شبیه ببین،چشماشون!آرمان_

.توی شبیه هم اینا چشمای_

چیه؟ اسمشون:مامان

.آرمین:ترگل

.آیدین_

.آیلین:ترگل

.آرشین_

.هماهنگی:باهم مهتاب و هستی

.خنده زیر زدیم همه

_______________________

ترگل

های،تن تونستم نمی هستی،اصلا یا بود پیشم مهتاب یا روز هر بیمارستان شدن،از مرخص از بعد

تونستم من اومدن،تا می ماهگی دو کمکم،تا اومدن می دوتا این همین باشم،واسه مواظبشون

.برسم بهشون تنهای، به خودم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 105

"بعد چهارسال"

مامان؟:آرمین

مامان؟:آیلین

مامان؟:آیدین

مامان؟:آرشین

ـه؟... لـ... بـ_

کنی؟ نمی عمل قولت به بودی؟چرا نداده قول مگه:آرمین

عمل قولمون به که مامان،ما عه:آیلین. الان برمتون،نه اومد،می باباتون وقتی دادم قول من_

.بودیم خوبی های بچه و کردیم

.ببرمون:آیدین

!ها دادی مامان،قول:آرشین

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 106

.کنید بازی خودتون برمتون،برید نمی اومد،الان باباتون وقتی گفتم من_

کهبودم، مشغول خونه اشپز رفتم نشستن،منم ای دایره صورت هم،به کنارم نگفتن،رفتن هیچی

.دارن ای نقشه یه که فهمیدم بهم کردن پشت شون همه دیدم کرد،رفتم صدام آیدین

دارین؟ چکارم:گفتم

بزنه قولش زیر که بازی،کسی شهر ببری رو ما دادی قول مامان،تو:گفتن جیغ با برگشتن باهم یهو

.نداریم دوستش

و مامان دارین وروجکا بینم،که به،به،می:گفت خنده زیر زد و شد خونه وارد آرمان موقع همون

شده؟ چی کنن می اذیت

.بابایی سلام:باهم چهارتا

.بره نمی ولی بازی شهر ببره رو ما که داده مامان،قول!بابایی:آیدین

.قولش زیر زد مامان باشیم،ولی خوبی های بچه که بودیم داده ماهم،قول:آرشین

.بشه آماده مامانم شید،تا آماده برید:آرمان

.یا خسته بشن؟الان آماده برن گفتی نباشی،چرا عزیزم،خسته سلام:گفتم رفتن ها بچه وقتی

وت ره،بعدشم می در گیم خسته بینم می و عشقم وقتی بودم،ولی آرمان،خسته عمر سلام:آرمان

.وروجکا این با تری خسته که

ست باهاشون که گفتن منم بودن،به کرده ست آرمان با آومدن،بیرون آماده ها بچه موقع همون

.بازی شهر رفتیم آماده،باهم پوشیدم لباس کنم،منم

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 107

زا خوشبختی این ندارم دوست وقت هیچ و خوشبختم واقعا که من عاشقانه بازی پلیس بود این و

.بشه گرفته من

... من داستان

... شد خواهد آغاز گونه این ابد تا

... بود یکی

.... باشد ابد تا... خدایا... هست هنوزم

"پایان"

:رمان شدن تموم تاریخ

"0906/4/0"

:رمان ویرایش شدن تموم تاریخ

"0906/0/99"

سعدی_حسنی_فاطمه#

ROMANKADE.COM سعدی)سوگل(حسنی فاطمه – عاشقانه بازی پلیس

telegram.me/romanhayeasheghane 108

ترگل#

این رمان رمان اختصاصی سایت و انجمن رمان های عاشقانه میباشد و تمامی حقوق این اثر برای

رمانهای عاشقانه محفوظ میباشد .

جعه کنین .ابرای دریافت رمانهای بیشتر به سایت رمان های عاشقانه مر

www.romankade.com