مصاحبه ایسنا با جلال سرفراز در تهران
DESCRIPTION
جلال سر فراز، شعر فارسی امروز و نقش زنانTRANSCRIPT
تهران در سرفراز جالل با ایسنا مصاحبه
50 و 40 دهه شقانعا ما
" زیباترین" بودیم معشوقمان آزادی
حضور ایسنا خبرگزاری دفتر در کرده سفر ایران به آلمان از که سرفراز جالل این ادبی و فرهنگی بخش نویسان گزارش و خبرنگاران از تن سه با و یافته
میخوانید: را آن که است کرده ای مصاحبه خبرگزاری
زنان بخصوص و جوان نسل که است این است، خوشحالی مایه من برای آنچهشما. فعال رسانه و ادبیات عرصه در را احساس میبینم، که را میبینم
احساس. خوشحالی فکری و فرهنگی زمینههای در دارد جامعه میکنم میکنم.میخورد تکان
نظر به گاهی چراکه است؛ خوشحالکننده ما برای شما اظهارنظر این- ما نسل در شاید 50 و 40 دهه شاعران با ما نسل شاعران مقایسه در میرسدبه. پیدا را خود دیرتر افراد در جوانی آغاز در فرخزاد فروغ نمونه عنوان میکنندشاید. دیگری کار نبوده الزم شاید که رسیده حدی به شعر یک او هم بکند
.استثناست
فروغ- آغازی. استثنا سرفراز می ایرانی زن که دورهای برای است نیستدر. وجود اعالم و شود عرصه وارد امروزیتر دیدی با خواهد حال عین کند پشت از هنوز که میدهد ایرانی زنان موقعیت از تصویری شعرش در فروغاو. نگاه بیرون به پرده میگوید: میکنند
خشک پنجههای با میتوان»
دید و کشید سو یک را پرده
میبارد... تند باران کوچه میان در
ماند باقی جای بر میتوان
.کر« اما کور، اما پرده، کنار در
تماشاگر. خیابان به خانه از ایرانی زن امروزه است. بازیگر نیست؛ آمده خود اجتماعی حقوق به دستیابی برای و میشناسد، بیش و کم را خود جایگاهدر. مبارزه امر این اما نبودند، کم شعور با و باهوش ایرانی زنان گذشته میکندامروز. همه شامل که شده تبدیل مهم جریان یک به ایرانی زنان جامعه نمیشد
این. زنان جنبش را آن میتوان البته. کمی چیز نامید کرد فراموش نباید نیستفروغ. هم شما تا میبود فروغی باید که اما بود، خوبی خیلی شاعر باشید
این. درست بدانیم، چیز همه پایان و اوج را او اینکه نسل به کملطفی نیست.شماست
ابعادی چه میتواند شده، زیاد روزها این منتشرشده کارهای حجم اینکه-
دارد؟ کارها کیفیت روی تأثیری چه و باشد داشته
این- برای. سردرگمی موجب اندازهای تا سرفراز کاری هر اینکه میشوددر. قرار همه دسترس در مستقیم وجود چشمهایی همیشه ما دوره میگیردهر. می دهی جهت زیباییشناسانه دید از که داشت انتشاراتی یا مجله کرد
مجله در مثال میکرد؛ چاپ شعر آنها تشخیص با که داشت کارشناسانی» «، من. مسؤول شاملو احمد خوشه یک بودم، جوانی شاعر موقع آن در که بود
آقای. مجله این دفتر به بار میز روی که داد نشانم را شعر انبوهی شاملو رفتماو. شده تلنبار کارش چون نمیکنم؛ چاپ را اینها از هیچکدام گفت، بود
اآلن. خوبی شعرهای « آن دیگر نیستند وجود» هر. چشمها از انبوهی روز ندارد راههای از چه و اینترنتی سایتهای و فیسبوک طریق از چه شعری، صادراتاین. بازار به دیگر، به است ممکن و میشود سردرگمی نوعی سبب میآید
.داد تشخیص ناسره از را سره نتوان درستی
میآید؟ پیش هم شاعران برای یا و است مخاطب برای فقط سردرگمی این-
بیشتر- از بسیاری شامل بخصوص که شعر، شنونده یا خواننده برای سرفرازدر. پیش خودمحوری نوعی میشود، هم جوان شاعران فردیت شعر میآید کارهای اما آنیم، شاهد آنجا و اینجا گاهی که دارد بسیاری اهمیت شاعربرخی. کم هم غیرمسؤوالنه و بچگانه مسابقه هم با نوعی به میخواهند نیست بیشتری شکوفایی ظرفیت دوره این ادبیات من عقیده به حال این با بدهند؛.است کرده پیشرفت گذشته به نسبت و دارد
است؟ داده رخ زمینههایی چه در پیشرفت این-
این- فرم زمینههای در کارهایی است، متفاوت تجربههای دوره دوره، سرفرازرگههایی. نداشته چندانی جای 40 و 30 دهههای در که شده انجام زبان و است مشهور شاعران نیز و شاهرودی، و رویایی مانند کسانی کار در تغییرات این از« به و» شروع« موج» حجم امروز. شده نو کافی اندازه به دوره آن کارهای بود.بردارند جلو به هم گامی که میکوشند جوانتر شاعران و کرده باز جا
فاصله نوعی که میرسیم 80 دهه شعر به 70 دهه زبانی تجربههای از بعد- طوری به است، مخاطب به شعر کردن نزدیک جهت در و تجربهها آن از گرفتن
قرار مخاطب اقبال مورد شاعرانی و شده کمرنگ 70 دهه زبانی تجربههای کهشما. نزدیک مردم زبان به بیشتر زبانشان که گرفتهاند را روند این استهستند؟ شما عالقه مورد 80 دهه کارهای آیا میکنید؟ ارزیابی چطور
من- این. معتقد دههها به شعر تقسیمبندی به سرفراز را تقسیمبندیها نیستم باشد. نمیتوانست دقیق چندان که خودمحوری نوعی با کرد، باب حقوقی آقایکسانی. پیش تفریط و افراط یکسری همیشه هنر کار در که آنم بر من میآید
مثال. ساله صد راه یکشبه میخواهند و میکنند تندروی که هستند در بروند« به معروف شعر تجربههایی» ارتباطی پل که میشود، هم هنوز و شد زبانحتا. بین از کلی طور به شاعر و مخاطب بین به را عمرم بیشتر که من میبرد
ارتباط شعرهایی چنین با نمیتوانم و نمیتوانستم گذراندهام، شعر خواندنطبیعی. برقرار امروزه. تجربههایی چنین مانع نباید و نمیشد که است کنم شد
به. شده پذیرفته معقول حد در زبانی تجربههای این حاصل نظرم استپس. نداشته چندانی برد اما است، خوب تجربهها تجربههایی چنین از استحتا. شده سادهتر شعر زبان که دید میتوان افراط زمینه این در بعضی است
آنقدر. هم به و نمینشیند دل به چندان که میدهند واضحات توضیح میکنند
من. لطمه شعر در الزم ایهام از امروز، شعر بزرگان تجربه از که آنم بر میزند.آموخت بسیار میتوان هم هنوز دیگران، تا گرفته نیما
میدانید؟ خوب را امروز شعر حال شما که معناست این به حرفها این-
به- گاه. نوعی سرفراز بسیار چه اما میآید، بیرون خوبی کارهای میبینم بله.شوند گور و گم فیسبوکی هیاهوهای در میتوانند که استعدادها
دلیل. وجود ما ادبی جریانهای در که کردید اشاره تندرویهایی به- این دارندچیست؟ تندرویها
در- kرمهای درستی به هنوز که جامعهای سرفراز رشد برای را خود واقعی ناگر. وجود ها افراط این همیشه نکرده، پیدا هنر و فرهنگ تفکر سیستم دارند هر بیفتد، جا ارزشها یکسری آن چارچوب در که باشد، داشته وجود ایرانیما. افراط همه این و بدهد تشخیص را جایگاهش میتواند کسی باید نمیشوداین. نزدیک سیستمی چنین به بتدریج باشد. خلقالساعه که نیست امری شویم هم مدرن نقاشی و تئاتر رمان، داستان، به بلکه نمیشود، شعر شامل تنها این
.میشود مربوط
.است نقد وضعیت ما امروز ادبیات مشکالت از یکی-
اگر- ما. آینده به امیدی میتواند نباشد، کاسبکار منتقد سرفراز وقتی قبال باشد کسی امیدوارم حاال بکوبیم، را فالنی میرویم میگفتیم کنیم، نقد میخواستیم
نقد. انجام ورزی غرض از دور و بینانه واقع نقد و بکوبد را دیگری نخواهد شودمیتواند. بسیار اهمیت ادبیات رشد در شناخت، اساس بر و درست به دارد.بدهد جهت بیشتر شناخت برای عمومی افکار
بگیرد؟ را شعر رشد به رو روند جلو میتواند چقدر سردرگمی این-
بخشی- چه تا او خود که این و دارد بستگی مخاطب به سردرگمی از سرفرازمن. شدن سردرگم آمادگی اندازه یکسری به است، هنوز که هنوز دارند
نیما. پایبند نیمایی شعر معیارهای حد در زبان و فرم و شعر موسیقی به هستممن. اهمیت آن متعارف اثر یک عنوان به را خود باید شعر که آنم بر میدادشعر. گزارش یا خبر، یک عنوان به نه بدهد، نشان هنری چارچوب باید شاعرانهواژهها. داشته محکمی ساختمان که شوند چیده هم زیر یا هم کنار طوری باشدمثل. توقف آنها روی بتوان و کنند پیدا سبب آجری برداشتن که بنایی کرد
در. فروریزیاش ساختاری حالت این میخوانم، که شعرهایی از بسیاری شود.نمیشود دیده
رسانه یک خود برای کس هر که کرده ایجاد امکانی روزها این فیسبوک- این. داشته آن نتیجه که میشود زیادی آثار عرضه باعث موضوع باشد
این. سردرگمی شعر عنوان به متن تعریف حتا که شده باعث سردرگمی است به فقط و نشدهاند تبدیل شعر به هنوز که شود ارائه چیزهایی و برود سؤال زیرمخاطب. عرضه شعر نام تشخیص میتواند چگونه شرایط این در میشونداست؟ شعر چیزی چه که دهد
فکر- نکته این باید اما باشم، داده نظر زمینه این در تلویحا که میکنم سرفرازما. مشخصی چندان تعریف شعر که کنم اضافه هم را چارچوب در ندارد
واقعیت. یا است شعر چیزی میگوییم خود تجربههای سرایش که است این نهگاهی. دشواری بسیار کار اما میآید، ساده نظر به شعر یک من برای استپیش. پیدا بسیاری اهمیت کلمه که شعری در را سطری یا کلمه که آمده میکندبجا. عوض نوشتهام، پیش سال 40 مثال اهمیت برایم شعر عناصر نشستن کنم
دائما. ویژهای بسیار اگر میکنم فکر و میکنم مرور را شعرهایی ذهنم در دارد
شاید. بهتر بودم، نوشته اینطور مثال نیست، مهم مسائل این بعضیها برای بودنمیخواهم. آنها به که دارم معیارهایی خودم برای من اما شعر فقط پایبندم
به. صادر خط و معیارها یکسری خود به خود زمان از برهه هر در من نظر کنم زیباییشناسانه ارزشهای بر خود به خود که میآید، وجود به قرمزهایی.میافزایند
چیست؟ قرمزها خط این از منظورتان-
منظورم- دوران این در که است نظری ارزشهای تمام از میانگینی سرفراز هم به نزدیک نگاه نوعی به آنها براساس میتوانیم و دارد وجود شعر دربارهنوع. بهجای شعر ساختار برسیم، اهمیت نیز مکان و زمان از درک و بینش خود
شعر. به. داشته تفاوت 60 دهه شعر با باید 90 دهه دارد تاریخ حال هر باشداز. عمل سرند یک مثل شاید رفت، دنیا از او که زمانی تا نیما دوره میکند
پذیرفته عموم جانب از آنها از نفر 10 حدود اما داشت، وجود شاعر پنجهزاردر. هم نفر 10 همان از عدهای کار از بزرگی بخش هم گذشته سال 50 شدنددر. افتاده کنار مورد انگشتشماری تعداد شاعر، دهها بین از نیز آینده است
همانطور. قرار پذیرش اسمشان که هستند شاعرانی هم امروز که میگیرند مردم و میشود چاپ تجدید کتابهایشان افتاده، زبانها سر بر بقیه از بیشتر
معیار همیشه عمومی استقبال که بگذریم میکنند، استقبال کارهایشان از.نیست درستی
امروز با را دوره آن شعر تفاوت و 50 و 40 دهه شاعران برجستهشدن علت- میدانید؟ چه
در- را آخر حرف شاعران و بود جامعه هنری ابزار تنها شعر وقتها آن سرفرازمردم. شاملو شعر با و میآمدند هیجان به کسرایی و اخوان شعر با میزدند
امروز. فکر رمان. شده تقسیم مختلف هنرهای بین تأثیر این میکردند و است را شعر جایگاه اینها همه و است یافته را خود جایگاه تئاتر شده، جدی داستانانتظارهایی. کرده تنگتر در داشت، وجود شعر از قبل دورههای در که استمن. وجود دوره این بیشتر تا میرود شعر که میگیرم نیک فال به را این ندارد.میگذارد زمین را سیاست بار و باشد شعر
ویژهای جای ایران شعر در سیاسی و اجتماعی مسائل 50 و 40 دهه دو در- صحبت. دیده کمتر امروز که چیزی داشت؛ بود، متعهد ادبیات از میشود
شنونده و خواننده بودند، اعتراضی درونمایه دارای که شعرهایی بخصوصالبته. داشته میتوانستند بیشتری بین از آنها اعتراض موضوع که همین باشندآنچه. غیبشان چهرهها برخی رفت، ارزشهای مانده، باقی زد
بگذریم. دوره آن زیباییشناسانه آن جوان شعر در ارزشها برخی که استدر. گرفته جدی باید، که آنچنان دوران جدی را خودمان ما خود واقع نشد
شیفته. آنقدر. گذشته نسل نگرفتیم حرف اخوان و شاملو از که بودیمبه. صحبت خودمان از میزدیم، گرفتیم، قرار پرده پشت دلیل همین نمیکردیمتفاوت. گفتن برای حرفی هم ما درحالیکه شما نسل و ما بین اساسی داشتیم
را این من و کند دفاع خود هویت از میکند سعی جدید نسل که است اینما. بیشتر امروز. داده دست از را نفسمان به اعتماد میپسندم نسل بودیم.است مدنیت به رسیدن راههای از یکی این و بزند حرف میتواند جوان
که فعالیتی بگویید؛ خودتان روزنامهنگاری و سیاسی فعالیتهای از- .آورد بهوجود شما برای هم گرفتاریهایی
در- عزا و عروسی مرغ همیشه روزنامهنگاران استبدادی، نظام سرفرازما. بود. گریز و جنگ کارمان نبودیم؛ مستثنا قانونمندی این از هم هستندکافی. پیش هم گرفتاریهایی که بود طبیعی آخرین» کتاب به است میآمد
آقای که ساواک اسناد از بخشی در کنید؛ مراجعه« روزها آخرین در ها تالش برای جمله از که میبینید کرده، گردآوری را آن کتاب این در یزدی ابراهیم دکتر
من. کشیده نقشههایی روزنامهنگارها از گروهی نسل. آنها از یکی بودند بودم میزد. آتش و آب به مطبوعات آزادی و سانسور با مبارزه برای بخصوص ما
بیکار کار از تالشها، آن تالفی به البد انقالب، از پس ماه دو- یکی متأسفانهپس! برای. پیش مخاطراتی و مشکالت هم آن از شدیم گروهی آمد
.رفتیم ناگزیر هم ما از گروهی و آمد پیش گرفتاریهایی
این. اثرگذاری بسیار هنر 50 و 40 دهه در ادبیات- و فرصتها چه موضوع بودکرد؟ ایجاد ادبیات برای تهدیدهایی چه
ادبیات- آنها جایگزین غیرمستقیم سیاسی تشکلهای نبود در سرفرازدر. مردم. چنین نیز دوره آن میشود قلم اهل دهان از را خودشان حرف بود
در. می کرد. ایجاد جامعه در را حرکتی که گرفت پا نسلی فضایی چنین شنیدند چه ادبیات تأثیر که ببینیم و برگردیم شعر شبهای و 56 سال به است کافی
.باشد میتوانست
دارد؟ شاعران کار بر تأثیری چه وطن از شدن دور شما نظر به-
برای- هست. و بوده موقعیتم بیان کشور از خارج در چیز مهمترین من سرفرازاینها. جستجو را بودنم چرایی کردم سعی به. من شعر در کنم نظر هست
جدی چندان برونمرزی هنری و ادبی دستاوردهای کشور داخل در که میرسددرحالیکه. گرفته میتواند و است ارز مانند برونمرزی ادبیات نمیشودشاعر. جامعه وارد را نو نگاهی من. شاعر برود، جا هر کند است سال 30 است
البته. ایران از که دارم، انتشار آماده دیگر کتاب چند و نوشتهام هم شعر رفتهاممیخواهم. منتشر را آنها از عنوان سه- دو توانستهام تنها اما ما بگویم کنمما. هم تجربه. و مرز همین اهل هم هستیم مکمل بیرون و درون در ما بومیماین. دوران این از تصویری و است هم در. جدی باید را میدهد محیط گرفت و ادبیات غنای بر که میگیرد شکل نو نگاهی و میآید پیش جدیدی چیزهای تازه.میافزاید هنر
دنبال به باید ابتدا در میکند، مهاجرت کشور از خارج به که هنرمندی و شاعر- این. زمینهها این در مشکالتش و بیمه معیشت، اقامت، چه موضوع باشددارد؟ افراد هنری و ادبی فعالیت روند بر تأثیری
کسی- را خود حرف شرایطی هر در باشد، پایبند اهدافش به که سرفرازما. هم... خانه کرایه شغل، معیشت، دنبال به کشور از خارج در میزند و
مثال. آن کف باید گاهی که میکردم کار گالری یک در سال دو- یکی من بودهایمتازه،. فارغ شعر از که نبود مفهوم آن به این اما میشستم، هم را به شوم
وقتی. روی هم نقاشی دچار ابتدا میشود، ناشناخته جامعه وارد کسی آوردم پیش برایش گرفتاریها اقسام و انواع و است وطن نوستالژی و سرگردانی
خوشبختانه. تسلیم نباید اما میآید، را خود کم خیلی ایرانی بچههای اغلب شودگذشته. وفق جدید شرایط با را خود توانستهاند خوب و باختهاند، این از دهند
.میارزد شنیدنش به که دارند گفتن برای حرفی هنر اهل مهاجران گرفتاریها،
که افغان حسینیv خالد مثل چهرههایی ما شاعران و نویسندگان بین در چرا- نمیشوند؟ دیده شد، جهانی
بخشی- بین روابط و سیاسی مناسبات به شدنها برجسته این از سرفرازدر« دخترم بدون» کتاب اگر مثال دارد؛ بستگی کشورها دیگری شرایط هرگز پشت چون اما باشد، داشته معدودی خوانندههای بود ممکن میشد، منتشر
ایجاد ایران انقالب علیه جوی میخواست که بود سیاسی جریان یک کتاب این
مطرح. مطرح هم کتاب این کند، مسائل تأثیر تحت هم حسینی خالد شدن شدالبته. سیاسی من. ضربدر حسینی خالد کار روی نمیتوان است کشید
و آمریکاست ساکن نویسنده این اما بیاورم، پایین را او کار ارزش نمیخواهم شدن مطرح باعث این و است مهمی مسأله آمریکا برای افغانستان مسأله همان در کارشان هم دیگری نویسندههای درحالیکه میشود، حسینی خالدتعدادی. مطرح او اندازه به اما است، سطح در هم ایرانیان آثار از نمیشونداین. مطرح جهان سطح « کتاب روزها شدهاند محمود» به دولتآبادی کلنل
من. ترجمه مختلف زبانهای که هستیم دورهای در ما اتفاقا معتقدم میشودبه. مطرح جهان در میتوانند ما ادبی آثار از تعدادی از برخی مثال عنوان شوند
میتوانند" زویا" آثار این. مطرح جهان در پیرزاد زن موقعیت نویسنده شوند بخصوص که چیزی است؛ کرده تصویر خوبی به خاص مقطعی در را ایرانی.ست اروپایی کشورهای در عمومی افکار توجه مورد
برسید؟ نقاشی به شعر از شما که شد باعث اتفاقی چه-
نمیتوانستم- مقالهای یا متن بود ممکن بنویسم؛ شعر آلمانی زبان به سرفرازاز. توأم فارسی زبان با من ذهنیت اما بنویسم، به همیشه من گذشته آن استالبته. کسب تجربهای هم زمینه این در میخواستم داشتم، عالقه نقاشی کنم
.نیستم و نبوده ادعایی صاحب شعر خالف بر نقاشی در من
برای جبری اینکه وجود با و یافتهاند دست موفقیتهایی به که هستند افرادی- مهاجرت با حتا و میدهند انجام را عمل این اختیاری صورت به ندارند، مهاجرت نمیدانم اما میشود، متوقف موفقیتهایشان روند یا و میشوند فراموش
.میدهند انجام را اختیاری عمل این بعضی چرا
به- .بدهد مهاجرت به تن نباید نکند، حس اجباری کسی اگر من گمان سرفراز
به. ترانهسرایی هم مدتی شما- بیشتر ترانه با شاعران میرسد نظر کردهایدشما. با تا میشوند مطرح دارید؟ ترانه سرودن از تجربهای چه شعر
من- بعد. ترانه تایی چند 50 دهه اوایل و 40 دهه اواخر در سرفراز آن از ساختم را قیدش دلیل همین به ندارد؛ خوبی تأثیر شعرم روی کار این که شدم متوجهگاهی. اشتباه نام صاحب ترانهسراهای از یکی اسم با من اسم متأسفانه زدم
شعر. کاری. آشنا او ترانههای با اما نمیشناسند، را من میشود هم هستند.کرد نمیشود
حاکم کشور بر خفقان جو زمانیکه است چطور گوته، شعر شبهای مورد در- « روزنامه از گروهی شرایط همان در است، بانی» مراسم یک کیهان
بوده اعتراضی جریان جریان، این میشود، گفته بعدها و میشوند شعرخوانیاست؟
در- نیست. تردیدی بود، اعتراضی جریان یک شعر شبهای اینکه سرفراز پی من حرف درستی به حتما کنید، مطالعه بیشتر زمینه این در است کافی
« روزنامه از گروهی بگوییم اینکه اما برد، خواهید بانی» شدند، کار این کیهان در شعر شبهای دستاندرکاران از نفر دو – یکی یا من مثال است؛ اشتباه« روزنامه کار» هم ایران نویسندگان کانون عضو من اما میکردیم، کیهان
.بودم
« در شبها این بوده قرار گفتهاید جایی در شما- برپا» .شوند کیهان
من- « کمک با میکردیم فکر گفتهام سرفراز بتوانیم» را شبها این کیهان فعالیت هم زمان آن در که بود این ما مشکل شدیم؛ پشیمان اما کنیم، برگزارساواک. علنی و رسمی نویسندگان کانون اسم که میشد این از مانع نبود
روبهرو هم زیادی دشواریهای با زمینه این در بیاوریم؛ را نویسندگان کانون.بودیم
اینکه است؛ بوده زیاد هم آنها حاشیههای نوشتهاند، شبها این مورد در- به و میشدند بلند خواندن، شعر موقع که بودند سالن از گوشهای در عدهای.میکردند اعتراض میخواند، شعر که کسی
در- ممکن. بسیاری تاب و تب در جامعه شبها جریان سرفراز کسانی بود بود و نباشند موافق نویسنده یک گفتههای یا شاعر یک شعرهای با که باشند هم
اگرچه. طبیعی این بکنند؛ هم اعتراضی و گوشه در اعتراضهایی چنین استهمانطور. چشم به چندان و بود کنار دوره آن در کردم، اشاره قبال که نمیآمد ایران روشنفکری جامعه نداشت، وجود شکل آن به سازمانی و حزب چون
نویسندگان،. پنهان نویسندگان پشت را خودش همیشه شاعران، میکرددر. محسوب جامعه فکری نماینده نمایشنامهنویسان و مترجمان میشدند شد. باز محیط یک وارد بسته محیط یک از نویسندگان کانون شب ده جریان
در. روز موضوع که شد مطرح مسائلی دولتی سانسور به شبها آن بوداین. تأکید قلم و بیان آزادی ضرورت بر و اعتراض آدمها از خیلی دل حرف شد
بعد. برقرار پیوندی ایران دانشجویی جنبش و نویسندگان کانون بین آن از بودتأثیر. سیاسی- حرکت یک عنوان به را نویسندگان کانون شد دید، باید اجتماعی.هنری و ادبی صرفا جریان یک عنوان به نه
خیلیها و شد ارزش یک خود گوته شعر شبهای در خواندن شعر بعدها- در. نشان شواهد اما خواندهایم، شعر شبها این در ما گفتند، هم کتابی نمیداد
شعرهای چرا که شد گرفته ایراد که آمد خیلیها شعرهای شد، منتشر کهدر. آمده کتاب این در نخواندهاند، شعر شبها آن در که افرادی پاسخ است.بخوانند که بودهاند آورده آنجا را شعرهایشان اینها شد گفته
در- ادعاهایی چنین چرا که پرسید اشخاص این خود از باید زمینه این سرفراز است. آمده شب هر واقعی کنندگان شرکت لیست شب ده کتاب در میکنند؟بعضی... اینترنت در بدلی نسخههای برخی در که بگذریم و حذف اسمها و.شدهاند اضافه اسمها بعضی
به چرا نادرپور نادر و آتشی منوچهر احمدی، احمدرضا مانند شاعرانی- شاعران این که میرسیدید نتیجه این به چطور نشدند؟ دعوت گوته شبهای
نکنید؟ دعوت را
دید- حضور. اشتباه ما سرفراز و کند ایجاد تعادل نوعی میتوانست اینها بودبعدها. شبها غنای بر دلگیر ما رفتار از آتشی و نادرپور که فهمیدم بیفزاید
حق. شده برخی. آنها با هم بودند صرف به مکلف را ما نادرست معیارهای بودمثال. اسمها بعضی از کردن نظر احمدی احمدرضا شعرهای عاشق من میکردمشکل. و بودم دید. از نه بود، ما از هستم بیراهه به را آدم همیشه مطلق آنها
امروز. چیزهای. سؤال زیر مطلق دید باید میکشاند هم به را ما مشترک برودما. پیوند آن. داشته مطلق قضاوت هم درباره نباید میدهد دید موقع باشیم
در. ما دورانv آن مشکلv این و داشت وجود مطلق درباره 50 و 40 دهه بود ابراهیم یا بود، ایران طنزنویس قویترین که پزشکزاد، ایرج مانند کسانی وجود درستی قضاوت بود، ما نویسندههای خوشفکرترین از که گلستان،من. رمان. ابراهیم کارهای عاشق نداشت « گلستانم او» بهموقع اگر خروسجامعه. عوض را نسل یک نگاه میتوانست بود، شده منتشر خیلی ما کند
از. ایدئولوژیزده .بود بهتر نبودند، اگر که داشتیم تجربههایی ما جهاتی بود
نسل. بوده ایدئولوژیزده جو موقع آن دادید، توضیح شما که همانطور- استشما. ایدئولوژیها به بیتوجه یا ایدئولوژیزده بهشدت جوانترها و ما شدهاند
اگر. بنبست به ایدئولوژی در شما نسل جایی در که میکنید اشاره هم رسیدمیکردید؟ اصالح را جنبههایی چه باشید، داشته را گذشته به بازگشت فرصت
در- تحلیلهایی به روشنفکران همه گوش و چشم 50 و 40 دهههای سرفرازعدهای. ارائه خارج از مهاجران که بود سوسیالیستی کشورهای در میکردند
عدهای. نگاه خود خاص دید با و بودند کنفدراسیون پوشش زیر هم میکردندامروز... . دانشجویی به گوشم و چشم میکنم، زندگی کشور از خارج که من و
به ما روشنفکران یعنی میآید؛ بیرون چه اینجا از ببینم که است ایران داخل امروزی موقعیت درباره دارند، که تجربههایی به توجه با که رسیدهاند مرحلهایدر. چارهجویی بحران از برونرفت برای و کنند فکر جامعه به ما واقع کنند راهکارهایی مصرفکننده بیشتر موقع آن ما .شدهایم نزدیک فکر تولید مرحلهامروز. کاربرد باید، که آنطور ما جامعه در که بودیم ما جامعه در نداشت
میکنند مطرح را مسائلی دوران این تجربه با متناسب که هستند اندیشمندانیجامعه. قبال که میشود دیده آیندهنگریهایی آنها پشت که روشنفکری نبود
تجربههایی. کرده فکر سال 100 اندازه به گذشته سال 30 در ایران هم استاین. کرده کمرنگ را چشماندازها از خیلی که داده رخ جهان در معنی به است
جدیدی نوع گرفتن شکل معنی به بلکه نیست، گذشته مبارزات کردن بیارزشهر. مبارزه از نسل. را خود زندگی نسلی است کار صمیمانه هم ما دارد
ما. ما. شدن بهتر سمت به جامعه میخواستیم وجود تمام با میکرد برود دچار تحلیلهایمان در و نمیشناختیم باید، که آنچنان را خودمان جامعه
در. سرگردانی سرمایهدار را محل بقال که بودند کسانی چپها میان بودیماینها. .داشتیم هم عاشقی دل اما بود، میدانستند
از. آمده دنیا به 1322 سال در سرفراز جالل) آینه» شعر مجموعههای او استزمستان« ) در ،( انتشارات ،1350 باد تابستان« ) از صبح» نمونه ،1357 روزنه
،( انتشارات سال« ) واهمه» رواق ،( ،1988 مد ،1389روبهرو« ) ریل از» آمریکاو( آهنگ انتشارات منتشر( ابتکار ،1391ممکن« ) ابرهای همه با» دیگر نوبه. و باران» عنوان با کتابی نیز 1990 سال در سرفراز، گفته شدهاند
از« شده جمعآوری کوتاهی مدت از بعد اما شده، منتشر ایران در او شیروانیهمچنین. که« تاخت چهار» کتاب است شعرهای همه از برگزیدهای فاصله(.است آماده چاپ برای اوست،
فاطمه: بهرامی علیرضا- دستاران ساره- شیرزادی گفتوگو