مقالات هانری کربن

461
ﻣﻘﺎﻻت ﺮﺑÔ ﻫﺎﻧﺮي ﻛ(ﻣﺠﻤﻮﻋﻪاي از ﻣﻘﺎﻻت ﺑﻪ زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﻲ) ﮔﺮدآوري و ﺗﺪوﻳﻦ ﺪاﻣﻴﻦﺷﺎﻫﺠﻮﻳﻲ ﻣﺤﻤ زﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﺷﻬﺮامﭘﺎزوﻛﻲ

Upload: amsj

Post on 21-Jul-2016

83 views

Category:

Documents


14 download

DESCRIPTION

زیر نظر شهرام پازوکی

TRANSCRIPT

Page 1: مقالات هانری کربن

مقاالت

هانريكÔربن

(مجموعهايازمقاالتبهزبانفارسي)

تدوين و گردآوري

محمدامينشاهجويي

نظر زير

شهرامپازوكي

Page 2: مقالات هانری کربن

Corbin, Henry م 1979 Ç 1903 هانري, كربن,و گÇردآوري . فÇارسي) زبان به مقاالت از (مجموعهاي كربن هانري مقاالتحÇقيقت, تÇهران: ÇÇ پÇازوكي/ شÇهرام زيرنظر شاهجويي; امين محمد تدوين

/1384مصور/ ص/ : 447 يج,

ISBN: 964-7040-70-9 : ريال 40000فيپا/ اطالعات براساس فهرستنويسي

واژهنامه/زيرنويس/ بهصورت كتابنامه

نمايه/, ÇÇ 1351 مÇحمدامÇين, شÇاهجويي, الف/ خÇطابهها/ و مقالهها ÇÇ اسالم /1

عنوان/ ج/ / ÇÇ 1335 شهرام, پازوكي, ب/ گردآورنده/297.08 BP 10.5 . ك 88 آ 5

1384م 84 Ç 15459 ايران ملي كتابخانه

هانريكÔربن مقاالتشاهجويي امين د محم تدوين: و گردآوري

پازوكي شهرام زيرنظر:24 نهم,پال ك خيابان گاندي, خيابان تهران, حقيقت; انتشارات ناشر:

11365 Ç 3357 پستي: صندوق88791652 فا كس: ; 88772529 تلفن:

55633151 پخش: مركز تلفننقاشيان سعيد محمد جلد: روي طراح

1384 ل: او چاپنسخه 2000 شمارگان:

خواجه چاپ شركت چاپ: و حروفچينيتومان 4000 قيمت:

964 Ç 7040 Ç 70 Ç 9 شابك:ISBN: 964 - 7040 - 70 - 9

Page 3: مقالات هانری کربن

فهرستمطالب

ز پيشگفتارط مه مقد1 سپهبدي عيسي ترجمة رشد ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

او فلسفي مشرب و سينا ابناو فلسفي مقام و رشد ابن

17 غروي د محم ترجمة آذربايجان فيلسوف سهاشراق شيخ سهروردي, Ç 1

تبريزي ودود Ç 2تبريزي رجبعلي مال Ç 3

ê3 مجتهدي كريم ترجمة شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,صدرا مال حال شرح

معاد فلسفةصدرا مال كتابشناسي از طرحي

103 سپهبدي عيسي ترجمة ثالث معلم يا ميردامادميرداماد روحاني اعترافات و تشيع مذهب س مقد تصاوير يا سمبوليسم

غيبي عظيم نداي

Page 4: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت د

137 آينةمصقلصفا در علوي احمد سيد

1êë طباطبايي جواد سيد ترجمة آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

آملي حيدر سيد شخصيت و احوال شرح از طرحي

آملي حيدر سيد كتابشناسي از طرحي

االÑنوار منبع و االÑسرار جامع دربارة

فيمعرف¹الوجود قود رسالةنقدالن دربارة

183 نادرزاد بزرگ ترجمة آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

ايران معنويت تاريخ باب در گفتار سه

209 سپهبدي عيسي ترجمة ه اسماعيلي و شيعه مذاهب ل: او گفتار

217 دهشيري ين ضيا¾الد سيد ترجمة زمين ايران در اشراق حكمت دوم: گفتار

ميالدي دوازدهم سدة در

22ë دهشيري ين ضيا¾الد سيد ترجمة عصر در شيعه الهي حكمت سوم: گفتار

صفويه

233 داوري رضا ترجمة اسالم معنوي حكمت و قرآن تأويل

2ê9 آويني د محم د سي ترجمة مثال عالم

هشتم اقليم يا آباد نا كجا Ç 1

د مجر خيال Ç 2

273 ي معز امير دعلي محم ترجمة صوفيانه پارادوكسهاي

293 همداني مرسده ترجمة تشيع دربارة پيشداوريهايي

30ë سپهبدي عيسي ترجمة دوازدهم امام باب در

331 نراقي احسان ترجمة جوانمردان آيين از تحليلي

3ê1 نادرزاد بزرگ ترجمة قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

قمي سعيد

Page 5: مقالات هانری کربن

ه مطالب فهرست

3ì1 بدرهاي فريدون ترجمة پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

نيهيليسم براي

است? كار در گفتوگو وقت چه و چگونه كجا, Ç 1

نيهيليسم و پرسوناليسم Ç 2

شخصگرايي و تنزيهي يزدانشناسي Ç 3

كجاست? نيهيليسم Ç ê

باشد/ نيهيليسم رقيب كه واقعيتي و اصل دنبال به Ç ë

ê11 ولياني فاطمه ترجمة مةحكمتاالشراقسهروردي مقد اشارات

ê17 فهرستها

ê19 ق رف و قبايل اشخاص, نام فهرست

ê3ë كتابها نام فهرست

êê3 اما كن فهرست

Page 6: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت و

Page 7: مقالات هانری کربن

پيشگفتار

جÇريان در فÇارسي زبÇان بÇه كÇربن هÇانري شÇدة ترجÇمه مقاالت جمعآوري فكرحلÇم در 1382 سÇال آذرمÇاه در وي تولد سال يكصدمين بزرگداشت همايش برگزاري

امين د محم آقاي از و كرد خطور نگارنده ذهن به ايران فلسفة و حكمت پژوهشي سة سÆمتÇدوين و هÇمايش بÇرگزاري در ايام آن در كه ÇÇ سه سÆم اين فاضل ق محق ÇÇ شاهجوييبنده مشورت با را مقاالت اين كه كردم خواهش ميكردند, همكاري نگارنده با مقاالتتÇعداد گÇردآوري بÇه مختلف كتابخانههاي به مراجعه طريق از ايشان و كنند جمعآوري

شدند/ موفق آنها از زياديطÇريق از ايÇرانÇي اسÇاتيد مÇيآمد, ايÇران بÇه G تمرÇمس كÇربن كÇه سالي سي طي دربه مبادرت لذا و بودند شده آشنا وي افكار و آثار عمق به گفتوگوهايش و سخنرانيهاآثار مهم بخش هنوز است, يافته ادامه تا كنون كار اين اينكه با و كردند وي آثار ترجمةعنوان با وي سخنراني از ميتوان آثار, اين قديميترين ميان از است/ نشده ترجمه ويط توس خورشيدي 132ë سال در كه كرد ياد باستان ايران فلسفة و روابطحكمتاشراق

كوچك كتاب يك بهصورت و ترجمه گلشن عبدالحميد دكتر و فرديد احمد دكتر مرحوم

كÇربن تÇولد سÇال يكÇصدمين بÇزرگداشت همايش برگزاري جريان در 1382 سال در اثر اين دوم چاپ /1شد/ منتشر شاهجويي آقاي و اينجانب اهتمام به ايران فلسفة و حكمت سة سÆم ط توس

شد1/ چاپ

Page 8: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت ح

مÇيگيريم, قÇرار آن مسير در وقتي ولي مينمايد, آسان ابتدا در كربن آثار ترجمةعميق دانستن بهصرف و است دشوار بسيار كاري كه ميبينيم و ميشود ظاهر مشكلهاعÇرفاني و حكÇمي آثÇار و غÇربي فÇلسفي متون از استفاده حد در فارسي و فرانسه زباننÇوعي به بايد نميشود/ خالصه ÇÇ است الوصول صعب كاري نيز آن خود كه ÇÇ اسالميسÇعي او خÇود كÇه هÇمانطور چيست, منظورش كه فهميد بتوان تا رسيد وي با همزبانياينرو از شود/ شرقي و غربي حكماي همزباني راوي خويش, تطبيقي فلسفة در ميكردمÇغلوط HالبÇغ و نيست منظور اين پاسخگوي هنوز وي, آثار از موجود ترجمههاي ا كثرترجمه فارسي به مثلاندراسالمايراني, وي, اصلي آثار هنوز اينكه به ه توج با و مينمايد

است/ برنيانداخته خود چهرة از نقاب هنوز كار دشواري است, نشدهو نÇظارت بÇا شاهجويي امين د محم آقاي را مجموعه اين ويراستاري و گردآوريتÇرجÇمههاي مÇينمايد, امÇر بÇادي در كه همانطور و داشتند عهده به نگارنده مشورتÇÇ دقت و صحت ميزان حيث از نه و نگارش سبك حيث از نه ÇÇ مجموعه اين در موجودبÇا مÇختلف مÇترجÇمان از چون باشد چنين كه نميرفت هم توقع Hطبيعت و نيست يكساناست شده سعي اينحال, با است/ تا كنون سالپيش پنجاه حدود از جديد قديميو نثرهايولي شÇود, كÇاسته كÇالم پÇيچيدگي از و رفÇع اغÇالط است, مجاز ويراستار كه حدودي تاكÇار ايÇن ا گر بيترديد است/ مطلب فهم مخل ترجمه, ابهام مواضعي, در هنوز فانه متأسايÇن از بÇهتر نÇتيجهاي مÇيشد, انجام شدهاند مرحوم Hبعض كه محترم مترجمان نظر تحت

ميشد/ حاصلنسبت كه فراواني عالقة با كه كنم تشكر شاهجويي امين د محم آقاي از بايد اينجا درو گÇردآوري را مÇقاالت ايÇن بسÇيار, شÇوق و ذوق با كردهاند, پيدا كربن هانري آثار بهآوردهانÇد/ فÇراهÇم را مÇجموعه ايÇن HهايتÇن و كÇرده تÇبويب و تÇقسيم موضوع برحسب

والحمدهللاپازوكي شهرام

Page 9: مقالات هانری کربن

مه مقد

معنوي حكمت غربي ر مفس برجستهترين م) 1979 Ç 1903) كربن هانري پروفسورعقل بر هستي دار مشرق از كه حقيقي وجود" "فلسفة كشف از پس اسالمي, فلسفة ايرانوعÇالم وارد آورد, بÇهدست ايÇران الهي حكماي آثار در را آن او و ميشود افاضه آدميë87 Ç ëê9) سهروردي كربن, خود قول به شد/ ع تشي Hمخصوص و اسالم معنوي و فكريرا فرانسوي جوان محقق و فيلسوف دست ايراني, مسلمان حكيم يك مظهر بهعنوان ق)حكماي با كربن كرد/ معنويت و فكر از وسيع عالمي وارد و آورد ايران به را او و گرفتنزديك از ميدانست خويش معنوي" "وطن را آن او كه ايران خود, ثاني وطن معروف

داشت/ علمي مستمر همكاري دراز, ساليان آنان, از برخي با و كرد حاصل تماسكÇرد, آشنا نزديك از ف تصو و ع تشي با نهتنها را كربن ايران, فكري عالم به ورودانÇديشة جÇهان و نÇمود هÇدايت الهÇي حكÇمت شÇناخت از جديدي مرحلة به را او بلكهمÇيردامÇاد ق), 83ë (متوفي تركه ابن ق), 782 Ç 720) آملي حيدر د سي چون متفكرانيبÇراي را ق) 1289 Ç 1212) سÇبزواري و ق) 10ë0 Ç 979) صدرا الÇم ق), 10ê1 Ç 970)علمي, و فلسفي بينالمللي كنفرانسهاي از بسياري در ساخت/ مكشوف وي بر بار لين اواز بÇرخÇي ه وجÇت مÇعرض در را ايÇران اسÇالمي عÇرفان و حكÇمت ر ر Ôد تÇوانست كربنكÇتب, نگÇاشتن طÇريق عÇالوه بÇر راه, ايÇن از و دهد قرار جهان متفكران برجستهترين

Page 10: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت ي

در ايراني و اسالمي معارف و فرهنگ گسترش به ارزنده خدمتي د, متعد رسايل و مقاالتكند/ اراÄه جهان

بÇه نزديك دوراني در شد موفق كربن خستگيناپذير, تي الي فع و مستمر كوششي باهم و كمي لحاظ از هم كه درآورد تحرير رشتة به دي متعد رسايل و مقاالت كتب, قرن, نيمدانشمند هر از بيش بزرگ, ق محق اين است/ استثنايي Âكام و فراوان ه توج درخور كيفي,و يÇافت تÇوفيق ايÇران معنوي انديشة بزرگان آثار تحليل و ترجمه طبع, به ديگر, غربيگونا گون جوانب مجموعه, اين است/ علم اهل حيرت باعث كه آورد پديد مجموعهايبÇلكه غÇربيان, براي نهتنها كه برميگيرد در را زمين ايران ديني و عرفاني فلسفي, تفكركوششهاي و زحمات بدون است/ گشوده را جديدي افقهاي نيز ايران دانشمندان برايجÇالل د سي استاد مرحوم همكاري با كه آنها از بخشي Hمخصوص كربن, هانري متماديايران در انديشه سير دقيق شناخت ميگرفت, صورت ش) 138ê Ç 130ê) آشتياني ين الد

است/ ناممكن امري سرزمين, اين ر متأخ دورة در اسالمي فلسفة تاريخ تدوين ودر تفكر جوانب تمام با Hتقريب او كه است حقيقت اين نمايانگر كربن, آثار بررسيو داشÇته سÇروكار اسÇالم, از قÇبل دوران در حÇتي بÇلكه اسالمي, دوران در نهتنها ايران,از ايÇران, در را جهانشناسي و فلسفه جوانب از برخي عميق پيوستگي تا است كوشيدهو بÇاستان ايÇران فÇلسفي فرهنگ عمق و دهد نشان اخير, قرون تا گرفته باستاني دورانمايهها درون از بسياري ميتوانست كه را آن اسالمي دوران فلسفة غناي و جهانشمولي

سازد/ خاطرنشان كند, ادغام خود جهانبيني در را باستان ايران گذشتة مضامين واز آن در كه نگاشته كلي بهطور ايران معنوي فرهنگ در نيز دي متعد مقاالت كربنآثار و اسالمي دوران به وي آثار ا كثر ليكن است, آمده ميان به سخن ايران تاريخ تماميو معارف زمينة در او نوشتههاي دارد/ اختصاص اسالمي عرفاي و حكما فارسي و عربيمÇقوالت بÇه را آنها بايد نا گزير كه است گسترده و ع متنو آنچنان ايران, اسالمي فلسفة

كرد/ تقسيم مختلف

Page 11: مقالات هانری کربن

يا مه مقد

را آن كÇه ع يÇتش بÇه نسÇبت ي اصÇخ كشش هÇماره كÇربن دروني, و معنوي لحاظ ازبه خود, نوشتههاي از بسياري در لذا ميكرد, احساس ميدانست, اسالم" باطني "طريقتسÇهم تأويل, باطن, و ظاهر بين رابطة امامي, دوازده شيعة ديدگاه از امامت دربارة بحثع, يÇتش از بÇزرگاني ديÇني آثÇار تÇحليل نيز و ع تشي ديدگاه از خلق هدايت در غايب امامق) 1107 Ç 10ê9) قÇمي سÇعيد قÇاضي و صدرا الÇم ميردامÇاد, آملي, حيدر د سي همچون

پرداخت/در و نوين بهصورتي غرب به ق) ê28 Ç 370) ابنسينا شناساندن در كربن موفقيتشك, بدون ليكن است, اسالمي فلسفة به او خدمات بزرگترين از يكي اصيل, عينحالتÇفكر احÇياي هÇمانا زمÇين, ايÇران مÇعارف و اسÇالمي فÇلسفة بÇه وي خدمت مهمترينساير ايرانو در بعدي قرنهاي فكري الت تحو در او يت اهم ساختن نمايان و سهروردي

است/ معاصر بشر براي او شناخت ضرورت نيز و شرقي بالددر اسÇالمي تفكر تاريخ بيشتر درك با و داشت عرفان به كه ي خاص عالقة با كربنÇ ëì0) ابنعربي يعني اندلس, بيهمتاي عارف آثار به نسبت نميتوانست اخير, قرونزمÇينههاي در كÇه بسطي و ابنعربي حوزة عرفان به بيشتر وي بماند/ بيعالقه ق) ì38ايÇرانÇي حكÇماي نزد Hخصوص ه, خفي علوم و نفس معرفت جهانشناسي, الهي, حكمتدر غربيان نوشتههاي ارزندهترين از كه نگاشت مقوله اين در آثاري داشتو ه توج دارد,

است/ اسالمي عرفاناز پس عÇربي ابÇن و سهروردي ابنسينا, حكمي و فلسفي حوزههاي كه همانطورشÇيرازي صدراي الÇم متعالية حكمت در آنها تلفيق به ايران در فكري ل تحو قرن چهارنÇاشناختة زيÇادي دÇح تÇا و عظيم شخصيت مجذوب را او نيز كربن تحقيقات شد, منجربÇزرگ فÇالسفة بÇا او شخصي تماسهاي كه اين به ه توج با Hمخصوص ساخت, صدرا مالدهة در بود/ كرده معاصر ايران در صدرا مال فكري حوزة زندهبودن ه متوج را وي ايران,كه ÇÇ صدرا مال نام ديگر, قان محق برخي و او مجاهدات درنتيجة كربن, پربركت عمر آخر

Page 12: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت يب

افكند/ طنين نا گهان ÇÇ نداشتند او به هي توج اسالمي فلسفة در پژوهشگران هنوزدر كه بود شده جمع شرقشناس و فيلسوف يك از نادري تركيب كربن, وجود درلين او كربن, گفت ميتوان حتي و است بوده نادر بسيار تقارني چنين اسالمشناسي, زمينةبا او سروكار گرچه لذا است, اسالمشناس هم و فيلسوف هم كه است اروپايي مستشرقزنÇده تي نÇس بÇهعنوان مÇعارف ايÇن بÇه بÇود, گÇذشتگان فكÇري مÇيراث و قديمي متونكÇه فÇيلسوفي ديد از وي ميورزيد/ اصرار اسالمي فلسفة زندة ماهيت بر و مينگريسترهÇايي بÇراي چÇارهاي جستجوي در و آ گاه جديد دوران معنوي و فكري فقر از Âكام اسالمي معنوي حكمت است, خويش دانشنماي جهل زنداني كه است بشري بخشيدن

نيست/ شرقشناسي محافل به محدود غرب, در او نفوذ درنتيجه, ميكرد/ بررسي رادانشمند يك بهعنوان او كه بود اين در چيز هر از بيش ايران, در كربن تأثير شايدفÇلسفة ايران, حكماي عظمت مقابل در و ميكرد دفاع ايران اسالمي فلسفة از فرانسويميدانست/ ذهني مفاهيم با بازي دچار امروز, به تا ق) 1ìë0 Ç 1ë9ì) دكارت از را غربيمخالفتهاي رغم به توانست و آمد فايق موانع بر نشدني تمام نيرويي و پشتكار با كربنمعنوي ميراث اين به كه ايرانياني از بسياري براي را ايران فكري سنت يت اهم گونا گون,راسÇتاي در كÇربن خسÇتگيناپذير تÇالشهاي اينرو از رساند/ اثبات به بودند, بياعتناحكÇمت و فكري حيات الوصف زايد غناي بازيابي و اسالم فلسفي سنت حيات تجديدبه عالقمند و حقيقي حكمت طالب ايرانيان كس, هر از پيش و بيش را ايران در معنويارج شÇايستگي بÇه و شÇناخته بهخوبي بايد خويش, اصل به بازگشت مشتاق و خوديابي

(مÇجموعهاي كربن هانري از يادي بردم: فراوان بهرة زير, مرجع از حاضر, مة مقد تنظيم و نگارش بهمنظور /1تÇهران, پÇازوكي, شÇهرام تÇدوين: و گÇردآوري وي), با گفتگو دو انضمام به كربن هانري دربارة مقاالت از

/11 Ç ëì صص ,1382 ل, او چاپ ايران, فلسفة و حكمت پژوهشي سة سÆم

نهند/1بهمنظور فارسي) زبان به مقاالت از مجموعهاي كتابمقاالتهانريكربن(شاملامي اي در ÇÇ پازوكي شهرام دكتر آقاي جناب عاليقدر, استاد پيشنهاد به بنا مهم اين تحقق

Page 13: مقالات هانری کربن

يج مه مقد

نظارت, با و ÇÇ داشتم كربن هانري تولد سال يكصدمين در را ايشان با همكاري افتخار كهشد/ تدوين و گردآوري ايشان مشورت و هدايت

استاد واالي بينش و دانش پرتو در كربن هانري افكار و آثار با جانب اين آشنايياز پس و ن وÇتك ف" صوÇت و ع يÇتش مÇاهوي Çحاد ات" موضوع پيگيري و طرح با گرانقدرارشÇد كÇارشناسي پاياننامة نگارش در آن, منشورات انتشار و مزبور همايش برگزاريگردآوري با سرانجام و يافت تداوم رسيد, انجام به استاد جناب راهنمايي با كه اينجانبآرايش و پيرايش و نقايص رفع در كه ÇÇ ايشان نظارت با حاضر كتاب مقاالت تدوين وجÇانب, ايÇن جÇهت, اين از شد/ وارد جديدي مرحلة به ÇÇ داشت بسزا تأثيري آن نهاييايشÇان مÇحضر از و دانسÇته جÇناب آن مÇراحÇم مÇرهون و الطاف مديون سخت را خود

مينمايم/ سپاسگزاري خاضعانه و صميمانهدكÇتر آقÇاي جÇناب ارجÇمند, اسÇتاد از را خÇود سÇپاس مراتب است الزم همچنينشÇاياني كÇمك فÇرانسÇه, اصطالحات برخي ترجمة در بازنگري در كه اعواني غالمرضاواژگان از بعضي بازبيني در كه عاليخاني بابك دكتر آقاي جناب از نيز و داشتند مبذول

دارم/ ابراز نمودند, ياري را حقير باستاني,زنÇدگيام صÇحنة در رحÇيمي و رحماني جلوة با هماره كه فرزانهام مادر از پايان دررا جانب اين با همراهي دشواريهاي صبورانه, كه يگانهام همسر از و نموده نقش ايفايبÇهشتيان سÇخن انÇجام خدا, كتاب آغاز ميكنم/ حقشناسي است, ساخته هموار خود بر

العالمين/ رب الحمدهللا أن است,شاهجويي امين د محم

Page 14: مقالات هانری کربن
Page 15: مقالات هانری کربن

(Les Philosophers مشهور فالسفة مجموعة در كه است تحليلي و فلسفي مقالة دو كلي عنوان فوق, عنوان /1مÇرلوپونتي بÇهنام فÇرانسÇوي مÇعاصر فÇالسفة بÇزرگترين از يكÇي سÇرپرستÇي و هÇمت بÇه كه célèbres)

طي (Editions d'art Mazenod, Paris) زنو ما هنري مطبوعات و نشريات سري در (Merleau-Ponty)

تهران, دانشگاه ادبيات دانشكدة مجلة در سپس و درآمده تحرير بهرشتة يافته, انتشار پاريس در 19ë7 سالاست/ گرديده منتشر (1338 (مهر 1 شمارة ,7 سال و (1337 (مهر 1 شمارة , ìسال

رشد1 ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

سپهبدي عيسي ترجمة

او فلسفي مشرب و سينا ابن

"فلسفه عنوان است/ اسالم در فلسفه ل او درجة اعاظم و بزرگان از يكي نام سينا, ابن

2. La philosophie en Islam

و واقعيت با H حق ميكنيم, تكيه بدان عمد روي از و اصرار با مقاله اين در كه اسالم"2 در

3. La philosophie arabe

كÇه "عÇربي" ص خÇمش صفت و عرب"3 "فلسفة عنوان دارد/ تام مطابقت تاريخ, حقيقتاصÇرار بÇدان و شده قايل اسالمي" "فلسفة براي زمين مغرب در فلسفه متتبعان و قان محقكÇه "عربي" يا "عرب" صفت زيرا است; نابخشودني گناهي و بزرگ اشتباهي ميورزند,به اسالمي تفكر و ن تمد و اسالميت و اسالم وسيع قلمرو در فلسفه براي مزبور خان مورعميق تفكر و عظيم فلسفة اين كه است زباني و وسيله بر منطبق تنها كردهاند, اختيار غلط

Page 16: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 2

آن, در كه است گاهوارهاي و محمل بر انطباق قابل تنها و شده جاري آن در دامنهدار وو رشد مراحل به متمادي قرون طي آهسته آهسته و گشته منعقد اسالم فلسفي تفكر نطفة

است/ رسيده كمالتÇفكر ل او طÇراز و عÇمده آثÇار كه شود اطالق زباني به بايد "عربي" اينكه خالصهزمين مغرب در ميالدي دوازدهم قرن در آثار آن از برخي و ريخته آن قالب در اسالميدر عربي زبان گفت ميتوان درحقيقت است/ شده ترجمه زبانها ديگر يا التين زبان بهقلمرو در عبادي و مذهبي زبان بهعنوان التين زبان كه را وظيفهاي و نقش همان اسالم,دايÇرة از تÇفكري ا گÇر ليكن است, كرده ايفا داشته, مسيحي تفكر و ن تمد و مسيحيترنگ كه صفتي اطالق ديگر بگيرد, بهخود غيرمذهبي و عام جنبة و شده خارج مذهبدوم بهقلمرو تجاوز بهمنزلة آن استعمال در اصرار و نيست جايز آن به دارد خاص مذهبي

ميگردد/ محسوبمليتهاي و نژادها از اسالمي فلسفة اساتيد ا كثر كه ميكنيم مالحظه دليل, همين بهنيز Hغالب كه هستند ايرانياالصل و ايراني آنان, از هي توج قابل ة عد ه, خاص و عرب غيرگاهي و سينا, ابوعلي Äيس الر شيخ مثل نگاشتهاند, پارسي زبان به را خود تفكرات و آثار

ه/ اسماعيلي فرقة به منتسب ناصرخسرو حكيم مانند نوشتهاند, فارسي به Gمنحصرو يكپارچÇه سنگي يا آينه بهمثابة را اسالمي عالم نيست جايز نيز ديگر جهات ازهÇمان اسÇالمي" "فÇلسفة عÇنوان براي يا و كنيم ر تصو ع متنو و عميق نگار و نقش بدونقÇايل مسيحي" "فلسفة براي H حق فلسفه, خان مور كه شويم قايل را تي قاطعي و محدوديتوسطي قرون طي جماعت, و سنت و مدرسه اهل علماي را مسيحيت فلسفة زيرا هستند;اسالم, قلمرو در آنكه حال و كردهاند بنا و نموده پيريزي مسيح ديانت شريعتو وفق بربÇهموازات مÇيباشند/ و بÇوده شريعت اهل و دين اولياي سو¾ظن مورد همواره فالسفه,

كرد/ ي تلق اسالمي فلسفة معادل نميتوان نيز را كالم علم فلسفه,از هيچنحو به ماست, اختيار و ه توج مورد كه اسالم" در "فلسفه مفهوم و اصطالح اما

Page 17: مقالات هانری کربن

3 رشد ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

را طبعي تا كند پيدا برخوردي و تصادم دين, اصول و شريعت و سنت با نميتواند انحا¾و شرايط و مذهبي خاص زمينة ن مبي و ف معر تنها بلكه سازد, ش مشو را خاطري و آزردهو گرفته ريشه ابنسينا مخصوص مشرب و فلسفه آن, در كه است فكري اصيل مقتضياتو د عدÇت مشÇمول ديگر, جانب از اسالم" در "فلسفه كلي عنوان اختيار است/ شده شكوفاآن از ابنسينا سرشار ذوق كه است ديگري فكري و روحي زمينههاي و دكترينها ع تنو

است/ گرديده مشروب و سيرابدر بÇايد و گÇرفت خÇواهÇد بÇر در را ديگري اصالحية كه ضروري اصالحية لين اوتواريÇخ ديرباز, از كه عمومي منظرة ميشود: عنوان صورت بدين كوشيد, بدان تصريحو مبتني Gمنحصر ساختهاند, جايگزين آن در را او فلسفة و ابنسينا زمين, مغرب در فلسفه

1. Toledo

"تولدو"1 شهر در ميالدي دوازدهم قرن طي كه است بوده ترجمههايي با آشنايي بر متكيرا مÇنظره آن و است گÇرفته انÇجام مدرسه اهل علماي و ديني علوم ب طال ط توس اسپانيا

شود/ ظاهر بهخوبي آن اجمال و نقص تا كرد خالصه زير بهشرح ميتوانبÇه ذ كري ديگران, از ابنسينا, و فارابي كندي, مشهور اسامي جز فهرست, اين دررا ضربات سنگينترين خود, انتقاد ساطور با كه است مذكور الي غز نام سپس نيست/ ميانبÇه تازهاي روح رشد, ابن كه است شده ر تصو چنين آنگاه است/ نواخته فلسفه پيكر بهصعود خود قلههاي بهشامخترين اسالم در را فلسفي تفكر و دميده فلسفه جان نيمه كالبدجا همين در را اسالمي فلسفة وسطي, قرون مسيحي علماي و مدرسه اهل است/ بخشيده

ساختهاند/ مدفون رشد, ابن عظمت با و دانسته متوقفاسÇالم, در فÇلسفه تكامل و رشد باب در اروپاييان فكر فرومايگي و نقص هرچندپÇرتو در امÇروزه بÇود, درآمÇده جÇزميت و ر حجÇت بÇهصورت زمÇين مغرب در تها مدو وقايع پيچيدگي و اصالت با دامنهدار و كاملتر آشنايي و جديد ا كتشافات و تحقيقاتو اهÇميت درجÇة اسÇالمي, وسÇطاي قÇرون فÇلسفي تفكرات و معنوي و روحي حوادث

Page 18: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 4

جهانيان به بزرگ, فيلسوف آن بارز شخصيت و سينا ابن فلسفة حقيقي معناي و اصالتاست/ گشته آشكار عاليقدر حكيم آن حقيقي مشرب زواياي و گوشهها و في معر

دورتÇرين در يÇعني مÇاورا¾النÇهر, در بÇخارا نزديك ميالدي, 980 سال در ابنسينازنÇدگانيش كÇه مÇيدانÇيم خوب گذاشت/ وجود عرصة به پا ايران شرقي مرزهاي منطقةحريص چنانكه او, مقتدر و كمنظير شخصيت اعالي حد ميزان به اعجابآميزي, بهنحومنتهاي به ميزيسته, عمل و آزمايش تشنگي در و بوده چيز همه دريافت و شناخت به

است/ گرديده بارور و شده شكوفا خود, مراتبو علمي مطالعات و تحقيقات به مخل گرچه را همدان امير نزد وزارت منصب بوعليرا خÇود شبهÇاي ولي مÇيورزيده, اشتغال بدان روز, هنگام و پذيرفته بوده, او فلسفيخستگيهاي و بيخوابي رنج ساختهو خود بيشمار و گرانبها تصنيفهاي و مطالعه وقفو نÇموده هÇموار خÇود بÇر خاص مريدان و شا گردان از تن چند به كمك را طاقتفرسابر كه ميدانيم بهخوبي باز است/ گزارده باقي خود بهنام وسيع و شگرف آثاري مجموعةاو مرگ و فروبسته فاني جهان از چشم هفت, و پنجاه سن در روان, و تن فرسودگي اثر

است/ پيوسته بهوقوع اسرارآميزي و نامعلوم بهنحو همدان و اصفهان بينو تصنيف زيور به ي مهم معنوي و روحي حادثة با معاصر و همزمان ابنسينا, آثارآهسÇته ا كنون ما كه است ه اسماعيلي باطني مذهب و فلسفه تكوين آن و درآمده تأليفكه آثاري ا كتشاف كردهايم/ حاصل معرفت آن حدود به طرف اين به سال چند از آهستهفÇرقه, آن اعÇاظم از چند بزرگاني كه ميشود موجب ميباشند, ه اسماعيلي مذهب ف معردر را خÇود مÇقام غيره, و كرماني ين حميدالد شيرازي, مÆيد سجستاني, ابويعقوب مانند

كنند/ احراز فلسفه تاريخبودهاند, ه اسماعيلي پيروان از بوعلي برادر و پدر كه است گرديده مسلم ما براي امروزپÇيوستن و تبليغ براي آنان مجاهدات و تالشها به خود, حال شرح در سينا ابن چنانكهوجÇه يك از بÇيش آنكÇه وجÇود بÇا ليكÇن است, كرده اشاره ه اسماعيلي فرقة به او خود

Page 19: مقالات هانری کربن

5 رشد ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

در عÇالم نÇظام و فكÇري دسÇتگاه با سينا ابن معنوي و فلسفي تفكر دنياي بين مشابهت,نپذيرفته را خود برادر و پدر دعوت هرگز شهير, فيلسوف دارد, وجود ه اسماعيلي مذهبنÇزديكشدن از تقدير هر به و ورزيده امتناع ه اسماعيلي مذهب به پيوستن از همواره وكه احترامي و مقام است/ نموده اعراض ه اسماعيلي امامي هفت شيعة مذهب عقايد و بهآراباشد محملي و ز مجو ما براي است ممكن كرد, احراز اصفهان و همدان امراي نزد در وي

آوريم/ بهشمار اثناعشري شيعة پيروان زمرة در ظاهر, به دستكم را او كهروحيو مشغلة و فعاليت و زندگاني باب در فشرده بهطور باال در كه مختصري نكاتآن انÇديشة و ذهÇن كÇه را وسÇيعي افÇقهاي ي حد تا افتاد, مذكور ابنسينا فلسفي ايدÄالاست, ساخته منعكس آنها بر را خود حقيقي و معنوي چهرة و برگرفته در را آنها حكيم,و روح شگÇرفي بر دال نيز او آثار حيرتانگيز مجموعة ديگر, جانب از ميكند/ روشن

1. Savants scolastiques

آن از محدودي بخش جز (اسكوالستيك)1 مدرسه اهل علماي كه است مشربي وسعتدريابند/ و بشناسند نميتوانستند را

از عبارت بهتحقيق بوده, مطالعه مورد زمين مغرب وسطاي قرون در كه مزبور بخشماورا¾الطبيعه مباحث و طبيعي حكمت و منطق علوم بر مشتمل كه است معروفشفا اثرچنانكه سينا, ابن فكري عظيم نقشة و طرح كه است روشن ما بر امروزه ليكن ميباشد,

2. Philosophie orientale

مشرقي"2 "فلسفة نوع يك به منتهي منتجو ميبايست است, كرده اشاره بدان بارها او خودپرتو در را هستي رمزعالم كه است مقصودي نقطة چنين به رسيدن او مطلوب كمال گردد/تÇمرين و آزمÇايشها بهمنزلة ه, لي او تالشهاي و كند توجيه و حل مشرقي نوراني اشعةتا هست ما دست در زيادي امارات و اشارات است/ بوده طات متوس و مات بهمقد معرفت

برسانيم/ اثبات معرض به را عا مد اين انيت حق بتوانيمدر او فÇلسفة مÇجموعة در را سÇينا ابن معرفت تÃوري بايد ه, قضي شدن روشن براي

Page 20: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 6

در مÇعرفت فÇلسفة زيÇرا بسÇنجيم; آن معيار با را معاني و مطالب ساير و دهيم قرار مركز

1. Théorie des Intelligences

و افالطوني فلسفة در كه عقول"1 "تÃوري خاص موارد از يكي بهمنزلة سينا ابن حكمتبÇه وابسته خود عقول, تÃوري ميكند/ جلوه است, شده شكافته جامع بهنحو نوافالطوني

2. Angélologie

را وجÇود نÇظرية و عÇالم تÃÇوري اسÇاس حال, عين در كه است فرشتهشناسي2 قسم يكص خÇمش و ن متعي را انسان حقيقت و احوال به معرفت و انساني علوم حدود و پيريزي

ميكند/امكÇان, عÇالم مÇوجودات و مÇمكنات خاص و جزÄي صورت سينا, ابن انديشة درعدم كتم از ممكني ا گر او بهزعم بلكه ندارد, وجود است, بوده رايج و متداول كه بهنحويبهضرورت خاص عليت بهحكم او وجود كه است آن از گرديده, متحقق وجود صورت بهگÇرديده ساري و جاري خود, خاص عليت ضرورت به علل سلسلة همينطور و پيوسته

است/حكما مقبول Hعموم كه خلقت فلسفة قديمي اصل كه ميشود مالحظه بدينترتيب,مبدأ كه معنا بدان است/ يافته عمدهاي ماهيت تغيير جهتو تغيير سينا, ابن فلسفة در بوده,باشد, گرفته نشأت Öم د ق ازلآباد در ازلي ارادة از كه نيست كودتا انقالبو نوع يك خلقت,باطني ضرورت آن حكم به و است, خداوند ذات در باطني ضرورتي حقيقت, در بلكه

است/ يافته ق تحق صورت ازلي,ذات كه معرفتي و ميانديشد خود به كه است الهي انديشة ذات همان خلقت, تظاهر

3. La Première Emanation

Çه"3, اولي (فÇيضان) "صÇدور همان مگر نيست چيزي دارد, خويش به ابد و ازل در الهي

4. Le Premier noüs

5. La Première Intelligence

كه ق خال انرژي بينظير اثر لين او چنين, اين ل"5/ او "عقل يا ذات4 معرفت به اشعار لين او

Page 21: مقالات هانری کربن

7 رشد ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

بÇه وحدت از خلقت عالم جريان ماية است, الهي انديشة ذات با مساوي و منطبق Âكام ميكند/ اثبات Âكام نميزايد> يكي جز يكي <از ميگويد كه را اساسي اصل و بوده كثرتو مÇيشود ظÇاهر كÇثرات عÇالم ذات, مشÇاهدة سÇلسله يك و ل" او "عÇقل مÇنشأ از

1. Phénoménologie

2. Conscience angélique

يا ملكي2 وجدان پديدارشناسي1, نوع يك بهصورت را عالم خلقت فلسفة بدينترتيب,اينگونه و مينگرد مشاهده عالم در خود منشأ و اصل به ل او عقل درميآورد/ ملكوتيوجود عالم به را او روره, بالض كه خود منشأ و اصل با اوست رابطة درحقيقت, نگريستن,حÇركت ايÇن از مÇيكند/ ظÇاهر و مÇيكشاند اوست, خود وجود كه محض امكان عالم و

3. Deuxième Intelligence

4. Ame motrice

و است االفال ك فلك يا ل او فلك محر ك4 روح كه ميشود صادر دوم"3 "عقل سه گانه,به متعلق ظلمت بعد يا سفلي بعد از درحقيقت و ميشود محسوب آن متعالي اثيري جسم

است/ گرديده منبعث ل" او "عقلو مÇيشود مÇنتشر ديگر عقل به عقلي از ذات مشاهدة عالم در سه گانه حركت اينملكوتي" "ارواح وبيان"و ده گانة" كر عقول اينكهسلسلةمراتبمضاعف مييابدتا سريانل تعق عالم در و اساند حس قواي فاقد ملكوتي, ارواح و فرشتگان سلسلة اين شود/ تكميلايÇن و ميزيند گرفتهاند, نشأت آن از كه عقلي با پيوند و وصل تمناي حال در و محضبÇنابرايÇن, مÇيبخشد/ ي اصÇخ حركت افال ك, از يك هر به كه تمناست و كشش حالتاست سيرابنشدني عطشي و آرزومندي و عشق اثر خلقت, عالم چرخشهاي و حركات

ميباشد/ آنان ذات جز¾ و است شده آفريده ملكوتي ارواح و فرشتگان نهاد در كه

5. L'Intelligence agente

آن از انسÇاني ارواح و شÇده نÇاميده فعال"5 "عقل عنوان به شده, ياد عقول آخريننÇهاد در انÇديشههايي و عÇبارات ايÇجاد و خÇلق مÇوجب آن, تشÇعشع و گرفتهاند نشأت

Page 22: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 8

نÇه انسÇاني, عاقلة ة قو ميگردد/ دوختهاند, آرزو و اميد چشم نورانيت, به كه موجوداتياز پÇرتوي او, روح در خاطره يا معرفت هرگونه بلكه دارد, را تجريد وظيفة نه و قدرت

است/ فعال عقل يا فرشته نورانيت فيضانو ادرا ك چÇون و دارد بÇهرهاي فعال عقل نيروي از ه بالقو انساني عقل درحقيقت,

1. Les anges terrestres

زميني"1 "فرشتههاي عنوان دركارند, هم بهموازات او نهاد در عملي عقل و باطني مشاهدةدرجÇات بÇين در است/ مسÇتتر , سر اين در ارواح سرنوشت و ميشود اطالق آدميان برقÇرار فÇعال عÇقل يÇا فÇرشته با خلوص و رابطه حال در را ما آنكه باطن, شعور چهارگانةو پÇيامبري روح آن, مÇرتبت عÇاليترين و گÇرديده مÇمتاز "قÇدس" صÇفت به ميدهد,

است/ غيب عالم از پيامآوريمورد شد, تشريح كه تفكري براساس را ابنسينا مشرقي فلسفة طرح ميتوانيم ا كنونو اشارات حدود از است, مانده باقي ما براي مقوله اين از آنچه متأسفانه دهيم, قرار مطالعههمانا داد, بهدست ميتوان آن از كه منظري دقيقترين نميكند/ تجاوز ناقص طرحهاييخود نفساني سلوك سر خصوصيو تجربة آن, در كه ابنسيناست عرفاني رسايل به ه توجو صراحت چنين با عارفي و حكيم كه مواردي چنين است نادر است/ گذارده امانت به راو وضوح از درجه اين به را خود معنوي تصاوير و يافته اشعار خود ذات حقيقت به ت, قو

باشد/ ساخته م مجس روشنيارسÇطو" الهÇي "حكÇمت بر حواشي ل مكم جالب, بهنحو كه سه گانهاي رسالههاينقشههاي روي كه عرفاني"اند "مشرق مقصد به روحاني سفري تحليل و تجزيه ميباشند,رسالة ميشود/ مستفاد قديم عرفان فلسفة از آن تصوير ولي ندارد, جايگاهي ما متداولطÇير رسÇالة در نورانيت/ فرشتة بههمراهي روحاني سفر به است دعوتي ابنيقظان حيسÇلسله مÇبدأ و مÇنشأ رسÇاله, اين ميشود; صورتپذير و ميرسد انجام به روحاني سفردر كه است عطار ين فريدالد شيخ مثنويمنطقالطير آن, نمونة عاليترين كه است آثاري

Page 23: مقالات هانری کربن

9 رشد ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

و حماسي داستان ابسال رسالةسالمانو است/ درآمده نظم بهرشتة ميالدي دوازدهم قرنسلسلة درحقيقت, و گرفته كتاباشاراتقرار آخر بخش در كه است قهرمان دو معنوي

ميشود/ ختم بدان روحاني سفر يا طور اين زنجيرهستند عاليمي و رموز بلكه نيستند, خيالي يا افسانهاي قهرمانهاي ابسال, و سالمانو چÇهرهها مÇيسازد; مكشوف را خود باطني سلوك سر عارف, حكيم آن, بهوسيلة كهكÇمال و رشÇد مراحÇل و روح باطني اطوار و احوال اشاره, و رمز به كه هستند سيماهاييبه مسكوت, و مرموز هستند مظاهري درحقيقت, ميسازند; م مجس را باطني عميق حياتادا آنÇان دربÇارة را كلمه آخرين نميتوان هرگز و نميگويند و ميگويند سخن دل زباندارند/ نهفته دل, اعماق در را پنهاني شگرف حقايق همواره عميق, بحر مانند زيرا كرد;زواياي و خطوط با ميتواند روحاني عوالم در خود پيشرفت بهاندازة انديشه هر هركسوقرار خود باطني رمز كليد را آن ميتواند خويش روحانيت وسع به هركس و شود آشنا آنرا خÇود مÇوزون قدمهاي و بسنجد آن بهمعيار حقيقت بادية در را خود پيشروي و دهدو كÇند مشاهده حقيقت زر به شدن تبديل ل تحو و حال در را خود وجود مس و برشمرد

شود/ خشنودآيÇندة سÇرنوشت كه ميدهد مجال ما به است, فعال" "عقل كه فرشته نقش و چهرهاهل علماي كه طور آن ابنسينا, فلسفة شكست و زوال بزنيم/ حدس را سينا ابن مشربجا همين از بودند, شناخته نارسا و ناقص بهطور را آن مسيحي وسطاي قرون در مدرسهخÇرسند و مÇمنون بÇابت ايÇن از وحÇدانÇيت و توحيد دين طرفداران ميگيرد/ سرچشمهيÇعني ابÇنسينا, فÇلسفة در اسÇاسي نكÇتة كÇه است مسÇلم آنان, خاطر در زيرا ميباشند;عالي انديشههاي و ماند نخواهد معطل و مكتوم هرگز معنوي, و باطني حقيقت جستجوي

كرد/ خواهد رهبري بيكران, حقيقت پرستارة آسمانهاي در باال بهسوي را

1. Professeur Etienne Gilson

و تÇجزيه و فرانسوي ژيلسون1 اتين پروفسور مجاهدات امروزي, زمين مغرب در

Page 24: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 10

ابنسينا فلسفة از او فكر شدن برخوردار و مسيحي ا گوستين فلسفة از كه عالمانهاي تحليلا كنون است/ گرديده ايراني شهير فيلسوف عميق تفكرات رسيدن ثمر به موجب كرده,

1. Albert le Grand

2. Ulrich de Strasbourg

دوسترازبور2) اولريك او, شا گرد ه خاص) كبير1 آلبرت مكتب در را آن نتايج و آثار بايد

3. Les mystiques rhénans

دريافت/ و كرد تفحص رن3 رودخانة ساحل عرفاني مكتب ودرهم مسيحيت عالم در را سينا ابن تفكر آثار رشد, ابن فلسفة سيالب كه درحالي اماو ترقي راه درخشاني, بهنحو اسالمي زمين مشرق در آن سرنوشت كرد, منقرض و پيچيدرشÇد, ابÇن بÇنيانشكن سÇيالب نÇه و الي زÇغ نÇقد سوزان آتش نه است/ پيموده را اعتالخدشهاي خللو ابنسينا, تفكر حصين حصن رفيعو عمارت اركان در نتوانستند هيچكدامسÇامان بÇه و تكميل راه در سينا, ابن فكر ادامهدهندة و شا گرد سهروردي, سازند/ واردآن و است سÇاخته استوار نو اساسي بر را آن بناي و بوده مÆثر مشرقي" "فلسفة رساندن

است/ قديم ايران اشراق) (فلسفة نوراني فلسفة كردن زنده نوين, اساسآب او مشتعل ذوق كورة در و درآمده سهروردي رنگ به كه سينا ابن جديد مشربمكÇتب در بÇينظيري سÇرنوشت مÇيالدي, 17 و 1ì قÇرون طي شده, پرداخته و خوردهامروز, تا ع تشي مذهب متفكرين نزد در آن تأثير و كرده ايجاد اصفهان اشراقي و فلسفياز بسÇياري و قمي سعيد قاضي شيرازي, صدراي مال ميرداماد, است/ مانده پاينده و زندهنÇيامده مÇيان به ذ كري جديد, فلسفة تاريخ لوح در آنان نام از كه ديگر بزرگ متفكران

ميباشند/ نوين فلسفي نهضت اين متوليان و پيشقدمان است,كه مزبور استادان بود, رفته فرو ركود حال به اسالم عالم در فلسفي تفكر كه درحاليابنسينا مشرقي فلسفة سنت و حقيقت و علم مشعل ميباشند, ايران در ع تشي فلسفة بانيانالقدس روح تطابق و تطبيق داشتند/ نگاه فروزان و ساخته روشن دوباره را سهروردي وغÇرب مÇعنوي فلسفة با مغاير Âكام معنوي, فلسفهاي فعال, عقل با الهام و وحي ملك يا

Page 25: مقالات هانری کربن

11 رشد ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

جÇهت از است/ خÇارج مÇقاله اين حوصلة از آن تحليل و تجزيه و است آورده بهوجودسÇينا ابن فلسفة در آنچنانكه امام, شخصيت به پيامبري فضايل و صفات اطالق ديگر,ارتÇقا مÇتعالي و خÇاص مÇرتبتي و مÇقام به را اثناعشري شيعة مذهب شد, بيان و تشريح

است/ داده استقرار و استحكام شايستهاي بهنحو را آن عرفاني و فلسفي مباني و بخشيدهچگÇونه كÇه ميشود مالحظه كوتاه, و موجز مي تجس و تصوير ضمن ترتيب, بدينرا خود Æل Ñتال و تشعشع بيكرانه, آسمانهاي و افقها در سينا ابن تفكر عمق و آثار ثمرةدر را بÇيپايان نÇور مÇنبع و وسÇيع مشÇرب اين كوتهنظران, بعضي چگونه و ميگستراندبودهاند/ ساخته عقيم و داشته نگاه مهجور و محبوس خود, محدود انديشة و فكر تنگناينسبت و نموده تشريح را رشد ابن فلسفة توسعة و سرنوشت مقاله, اين دوم بخش در

سنجيد/ خواهيم سينا ابن اصيل فلسفة با را آن

او فلسفي مقام و رشد ابن

مÇالحظه و ميكنيم سفر آن مغرب اليه منتهي به اسالمي" "ممالك مشرق از ا كنونفÇلسفة مشرق, در كه درحالي است/ دگرگونه سامان, آن در معنوي اقليم كه كرد خواهيمو است ظÇهور و تكÇوين شÇرف در زردشت آسÇماني حكÇمت بÇا آمÇيخته افÇÇالطوني

1. Gémiste Pléthon

اينجا, در ميكند, پيريزي را شرقي روم متفكر پلهتون1 ژميست فلسفة طرح پيشاپيش,مÇبلغ , امÇت اشÇعار و صراحت با كه ميشويم مواجه فيلسوفي با اسالمي اسپانياي در يعنيانÇدلس, بÇزرگ فالسفة شهرت اوست/ نعمت سفرة ريزهخوار و ارسطاطاليس حكمتÇ 1198) ابنرشد اعتبار و معروفيت آوازة برابر در طفيل ابن و باجه ابن مسره, ابن يعني

ميكند/ جلوه بيرونق و بيرنگ قرطبه, بالد از ميالدي) 112ìدر كÇه عÇظيمي جنجال در دارند سعي خود, بهنوبة كدام هر فلسفه, و دين خين مورÂثÇم بكشÇانند/ خÇود بÇهطرف را رشد ابن است, گرديده ايجاد فلسفه و دين روابط قبال

Page 26: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 12

1. Ernest Renan

اهÇل پÇيشوايÇان از را او ميالدي, نوزدهم قرن فرانسوي خ مور و فيلسوف رنان1 ارنستكالم عالم را او بيشتر معاصر, قان محق آنكه حال و است كرده قلمداد آزادمنشان و يت حردور نÇظر از هÇرگز نÇبايد ولي ميكنند, ي تلق كريم كوركورانةقرآن مبلغ و اح مد و محضقÇرون در مÇدرسه اهÇل علماي و مسيح دين در ابتال مورد مشكالت و مسايل كه داشتكرد فراموش نبايد ه خاص ندارد/ اسالم اهل فكري مشغلة و مسايل با شباهتي وجه وسطي,وجود مسيحيت درقلمرو " كليسا" مذهبي معادلباقدرتقاهرة چيزي اسالم, كهدرقلمرو

ندارد/كي مت و مبتني را رشد ابن مقام و موقعيت تحديد و وضع ادرا ك ميتوان درحقيقتظاهر به علم يعني مذهب, اساسي روح دو و متمايز وجه دو بين صريح كاملو تشخيص برمÇصلحت و دين مصلحت لحاظ از علم اهل يقين, به دانست/ آن باطن به علم و كالماهللاو دارند عرضه عوامالناس و ال جه به باطنيقرآنرا معاني ندانستهاند جايز هيچگاه جامعه,حÇقيقت يك از وجه دو را باطن و ظاهر علم يعني علم, دو هر آنكه عين در كنند; افشاقايلاند, اختالفاتي يا و اختالف كه است تعبير و تفسير شيوة در تنها و ميشناسند واحددور "تأويل" بهشيوة دين حقايق تحليل باطنيو تفكر رسم و راه از Âك مردم تودة بنابراين

ميشدهاند/ نگاهداشتهاست, گرديده انجام رشد ابن ط توس آنچنانكه را تأويل رسم بتوانيم اينكه براي اماو ف تصو جامعة در كلي بهطور و سهروردي و ابنسينا نزد را آن رسم و راه بايد بشناسيم,مÇقايسه, مÇقام در بÇدينترتيب دهÇيم/ قÇرار نظر برابر اسماعيليان, نزد در ه خاص ع, تشيتشخيص Âمث شناخته, باز قرطبهاي حكيم فكري سيرة در را آن نتايج توانست خواهيمكه ملكوتي ارواح (همان فرشتگان يعني آسماني, عقول از دسته دومين چگونه كه دهيمبÇه رشÇد ابن فلسفة در ميدهند) تشكيل را فعال ل تخي و تصاوير عالم ابنسينا, نقشة دروبيان كر " مراتب سلسلة و مرتبه اين حذف با است/ گرديده حذف عالم نظام از يكباره

Page 27: مقالات هانری کربن

13 رشد ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

و ظÇلمت مÇحاق در كÇه روح ثانوي والدت مفهوم براي مقامي و جايگاه ديگر واسطه",نهج, بدين و كرد, ر تصو نميتوان است, شده گرفتار مجازيات بيانتهاي شب تاريكناي

ميگردد/ محدود و منتهي بيحاصل و خشك تكنيك نوع يك به تأويل شيوةتأثيرو آنچنانكه رشدرا ابن فلسفة موضوعي و "راسيونل" جنبة آنكه از قبل ا كنونقرون طي در مدرسه اهل مسيحي علماي كالمي فلسفة و الهي حكمت در عميقي انعكاسبا را او ابداعي و فكري مشي كه است آن بهتر دهيم, قرار ه توج مورد است, داشته وسطي

بسنجيم/ را آن حدود داده, قرار مقابل ابنسينا تفكرد جدÇم استقرار و ارسطو حكمت احياي براي رشد ابن شد, اشاره Âقب كه همانطورملكوتي فعال روح ايراني, حكيم اينكه از و كرده قيام سينا ابن سهجانبي طرح ضد بر آن,تاخته وي بر است, داده قرار واسطه فرشتگان, گردش آسماني مدار و منفصل عقل بين را

1. Emanatisme

در كÇه را ازلي منبع از ليه او (فيضان)1 صدور انديشة و مفهوم استوار, و اساسي بهنحو وميشمارد/ مطرود و محكوم باره يك به دارد, ي خاص اصالت و لطف سينا, ابن مشرب

و ارواح متوالي گردش به نه و است قايل خلقت به نه اسپانيايي, فيلسوف نهج, بدين<از مÇيفرمايد: كÇه را نوافالطوني مشرب اساسي اصل است حاضر نه و ملكوتي, عقول

2. Ex uno non fit nisi unum.

بÇه و بÇپذيرد نميزايد>2 يكي جز يك, از و نميتراود وحدت جز وحدت, ازلي چشمةدهد/ راه خود انديشة

خÇلقت مÇراتب سلسلة در رابط و واسطه عنصر يعني ملكوتي" "روح مفهوم ا گر اماظÇهورات عÇالم در وجÇود عÇرصة بÇه قÇدم رشÇد, ابÇن دنبال به و كنيم حذف را آسمانيروح بÇين هÇمزادي و مشÇابهت يÇعني سÇينا, ابن اساسي اصل ميتوان چگونه بگذاريم,فعال, ملكوتي عقل با انساني روح رابطة ديگر چگونه دريافت? را انساني روح و آسمانيبÇه يÇقظان بÇن يÇح همراهÇي به است ممكن ديگر آيا بود? خواهد ر تصو و درك قابل

Page 28: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 14

پرداخت? مشرقي عرفاني مسافرتعÇالم در افراد ن تعي و د تفر سرماية را ماده رشد, ابن واسطه, ملكوتي روح حذف باصفت است; نابودي و فساد با مترادف افراد, ن تعي و د تفر نمط, بدين و ميداند ظهوراتدر عالم نظام فلسفة اينرو از ثابته/ اعيان در ذاتي وجه نه است, انتقالي وجه تنها جاويد,قÇرار سينا ابن مشرب با مطلق تضاد حالت در و مقابل نقطة در درست رشد, ابن مشرب

ميكند/ نسخ را آن و است گرفتهبÇهمشرب ايÇران در نÇيز و زمين مغرب در سينا ابن مشرب گفت ميتوان درنتيجهاهل مكتب در كه بهنحوي رشد ابن مشرب آنكه حال شدو منتهي معنوي فلسفة عرفانيوآلت ميالدي, 1ê قرن طي در درآمد, شكوفايي مرحلة به مسيحيت وسطاي قرون مدرسةرا رشد ابن و ابنسينا نامهاي است ممكن جهت, اين از گرديد/ سياسي منازعات محمل وو شÇرق ديÇني تفكر شيوة دو ص مشخ و كرد مطرح مشرق در فلسفه سرنوشت بهعنوان

نمود/ ي تلق غربسن زيرا كرد; تحميل رشد ابن بهشانة نميتوان را وضعيت اين مسÆوليت تمام ه البت

1. Saint Thomas

قÇلمرو در و سÇاخت وارد اسÇپانيايي حكÇيم انديشة در تحريفاتي خود, بهنوبة توماس1و دلهÇا خÇصوصي راهÇنماي يÇعني يقظان, بن حي جايگزين " كليسا" اقتدار مسيحيت,الهي معرفت به فردي انديشة آشنايي بهمنزلة دين دستور آنكه بهجاي گرديد/ انديشههاانسÇانها روح و پÇا و بÇهدست را بÇردگي و تعبد گران زنجير شود, آزادي نعمت با برابرمÇتواري غفلت و جهل تاريكي در را مسيحي بشرهاي انديشة مديدي ت مد و بياويخت

ساخت/و سلطه مطرود كه فلسفي نيروي همان پرمالل, و طوالني زماني و مديد تي مد از پسقيد از انديشهها آزاديبخش مبارزة در و كرد قدعلم دوباره بود, شده واقع " كليسا" قدرت

گرفت/ آغوش در را پيروزي و توفيق شاهد تعبد, و جهل اسارت

Page 29: مقالات هانری کربن

15 رشد ابن تا سينا ابن از اسالم در فلسفه شكوفايي

به و شده مسخ مسيحي وسطاي قرون در كه صورتي به رشد ابن مشرب مسلم, بهطورقيد از را معنا اهل و معرفت ارباب نبود قادر بود, كرده سقوط سياسي حربة و وسيله درجةغفلتزدگيها شفابخش داروي و كند آزاد اسالم, قلمرو در رسمي مذهب اسارت و تعبدمÇغرب در مترادفÇي كه "تأويل" طريق از اسالم در خرافات و جهل مظلم تاريكيهاي و

گردد/ ندارد, زمينمنتهي كه درآمد معرفتي و نور چشمة بهمنزلة اسماعيليان بهشيوة بهخصوص تأويلمشرب و ابن رشد يقين, بهطور اما شد/ ناميده "عرفان" و گرديد حيات و حقيقت درك بهاز ديگÇري بزرگوار فيلسوف بلند انديشة بلكه نداشت, اعراب از محلي وادي, اين در اوميالدي) 12ê0 سنة در متوفي و 11ìì سنة (متولد عربي ابن ين الد محي بهنام اندلس اهاليواقÇع مÆÇثر اسÇالم, در عÇرفاني معنوي مشرب تكامل و تكوين و ظهور در قاطع بهنحو

خاص مشرب و آميخت هم به سهروردي اشراقي تفكر با او مشرب ايران, در و گرديدآورد/ وجود به را نوراني و مشرقي عرفان

بÇراي مرادفي و معادل زمين, مغرب اهالي عرفاني و ديني انديشة در بخواهيم ا گرگرفت درنظر را تي مسيحي آنچنان بايد كنيم, تلقين و بيابيم اسالمي ايراني مشرقي عرفان

1. Jean Scot Eurigène

و اوريژن1 اسكات ژان مانند معنوياي شخصيتهاي آن, متعالي و معتبر نمايندگان كه

2. Jacob Boehme

ذوق كÇورة در و آمÇيخته هÇم به آنان تفكر جهات زيبندهترين و باشند بويمه2 يا كوبباشد/ شده تلفيق و تأليف برازندهاي و شايسته بهنحو عرفاني

Page 30: مقالات هانری کربن
Page 31: مقالات هانری کربن

فيلسوفآذربايجان: سه

نشÇرية در آن مÇتن سÇپس و ايÇراد آذرابÇادگان دانشگاه در 13ëë آبانماه در سخنراني بهصورت مقاله اين /1چÇاپ (13ëì (تÇابستان 122 مسÇلسل شمارة ,29 سال آذرابادگان, دانشگاه انساني علوم و ادبيات دانشكدة

است/ شده

تبريزي1 علي رجب تبريزي, ودود سهروردي,

غروي محمد ترجمة

دعÇوت بÇا مÇتمادي, سÇاليان از پس ايÇنكه از را خÇود خÇوشحالي سخن, آغاز دراسÇتحضارتان بÇه هسÇتم, تبريز در Gد مجد آذرابادگان, دانشگاه رÄيس آقاي محبتآميزدر هÇنوز آمدم, تبريز به لينبار او براي كه هنگامي پيش, سال سي به نزديك ميرسانم/از كه بدانگونه آذربايجان, اين چشمانداز همانوقت, Hممسل اما نبود, دانشگاهي شهر اينآن, نÇام ايرانÇي شكل مناسب, و جا به شما كه سرزميني داشت; وجود بود, پيش قرنهابÇاز آن به يونانيها) (آتروپاتن ميخواند بدانش فردوسي كه را نامي همان آذرابادگان,

داديد/كÇرد, جÇلوه نظرم در زمان همان از آتشكده" "سرزمين اين جغرافيايي منظر باري,هÇمين نÇيست/ مÇيسر درون ديÇدة با جز آن دريافتن كه است چشماندازي آن مقصودم

Page 32: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 18

(سÇدة اشÇراق شÇيخ سÇهروردي, يعني فيلسوف, تن سه انتخاب به مرا كه است موضوعزمÇان ايÇن تÇا كÇه اشراقÇي بلندپاية انديشمند شانزدهم) (سدة تبريزي ودود دوازدهم),از شÇاخهاي پيشواي هفدهم) (سدة تبريزي علي رجب مال و است, نشده شناخته چندانانÇديشه بÇه ايشÇان رسÇالت دربÇارة هÇما كÇنون كÇه فيلسوفاني واداشت; اصفهان مكتبدربارة آنچه ميكنم فكر اما باشند, نيز ديگري كسان است ممكن كه ميدانم ميپردازيم/روشÇن دادهايÇم, ايشÇان بÇا مÇيعاد به كه را امتيازي وجه گفت, خواهيم فيلسوف سه اين

كرد/ خواهد

ميالدي) 1191 = هجري ë87) اشراق شيخ سهروردي, Ç 1

شÇيخ HمومÇع را وي كÇه مÇيبريم نام سهروردي يحيي ين الد شهاب از همه از پيشكه سهرورد شهر امروز, شدة تثبيت رسمي مرزهاي براساس بيشك ميخوانند/ اشراقميان اما ندارد/ تعلق آذربايجان به Hدقيق گشود, جهان به ديده آن در 11ëë بهسال ما شيخگÇذشته, اين از است/ موجود باطني پيوندي سهروردي, بزرگ طرح و سرزمين اين نامتÇا را خÇود نÇوجوانÇي سÇپس و كودكي دوران تحصيالت اشراق, شيخ كه نيز مراغه شهرمÇيتوانÇيم نÇيز ما اينرو از ميباشد/ پيوند اين براي سببي گذراند, آن در سالگي بيستبر را خود درون سپهر كودكي, اوان از وي كه بپردازيم آسماني همان نظارة به شيخ همراهروزگÇار س قدÇم آتشكÇدة سÇليمان, تÇخت شÇيز, معبد از خود, مراغه و افكند, طرح آنشÇهودي پÇايه چÇه تا چشمانداز اين كه ميبينيم نيست/ دور چندان ساساني فرمانروايان

است/هرگونه با را روحاني يك سرانجام و فيلسوف يك نظرية كه نيستم آن انديشة در منحÇتي كÇه هست چÇيزي مÇا از يك هÇر اندرون در كنم/ توجيه ظاهري وضعيت و علتتÇمام بÇلكه نÇيست, مÇا آمÇدن بÇهدنيا نتيجة نهتنها و دارد, م تقد جهان اين به ما برآمدنادرا كات كه ميگردد موجب و ميكند رهبري و داده نظم آغاز از را ما بيروني ادرا كات

Page 33: مقالات هانری کربن

19 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

مÇعرفتهاي كÇلية آن, بهموجب كه است افالطون (Reminiscentia) يادآوري نظرية يادآور گفتار, اين /1داشته وجود ما نهاد در تولد از پيش كه است معلوماتي از بهذهن خطور يا و تذكار تنها ما, تحصيلي و ا كتسابي

است/(م)

چرا پس نيست, اينچنين ا گر باشند1/ هستند, آنچنانكه ما از يك هر مورد در مذكورويÇژة درك بÇرعكس, مÇيگوييم: بنابراين باشد? داشته وجود بايد اشراق شيخ يك تنها

است/ داده سرزمين اين به سمبوليك و استعاري مفهوم كه است جهان از ما شيخسÇرزمين مÇفهوم و اشراق شيخ بزرگ طرح ميان موجود پيوند يگانگي من, نظر بهميدانيد است/ ايرانيان ديني ضمير براي نمونه وحدت اين بازگوكنندة خود آذربايجان,اطالعات بند در تنها كه را كساني يعني ثبوتي, تاريخنويسان ذهن موردبحث, مفهوم كهمشÇوب نÇيستند, اسÇتعاري تاريخ بهعنوان تاريخي درك به قادر و بوده ظاهري و ي مادنامرÄي حوادثي نويددهندة ظاهري, نمايان كارهاي پوشش زير كه تاريخي است; ساختهحال دارند/ را خود ويژة جايگاه ملكوت, عالم و باطن دنياي در و آمدهاند پيش كه باشدظÇاهر به خارجي معلومات ميان كه است تاريخي تنها پنهان, تاريخ همين درست آنكه

ميسازد/ برقرار آشتي و سازش متضاد,زرتشت مÇواعÇظ ايÇراد صÇحنة كÇه آنانÇد گÇوياي جملگي دراوستا موجود اخبارروايات از بسياري ديگر, سوي از اما است/ بوده بلخ يعني ايرانزمين, خاور ه) شترÔت ر ز)و زرتشت زادگاه بهعنوان را آذربايجان دوران, آن از ناشي گزارشهاي يا و ساساني عهداين شهودي تجارب جايگاه را سبالن كوه حتي و البرز بلند ستيغهاي او, دعوت جايگاهآيÇين فÇرشتگان يÇا ندان سپ هرÇم ا يÇعني نÇاميرا, سان قدÇم با وي ميعادگاه و ايراني پيامبر

ميدهند/ نشان همزدا هور ا شخص و مزديسنايكي ميخورد/ بهچشم نيز ايران اسالمي دوران مدارك البالي در سنت همين تداومطويل است فصلي ميكند, بازگو روال همين به را موضوع خالصة كه مداركي آخرين ازخود كه داير¸المعارفي ل او بخش ميرداماد(قرنهفدهم)/ شا گرد اشكوري, ين قطبالد از

Page 34: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 20

فقط مذكور, سنگي (چاپ تاريخ بدون شيراز, سنگي, چاپ اشكوري, ين قطبالد از القلوب, محبوب رك: /1است/) بزرگ اثر اين بخش سه از ل او بخش شامل

ه البت است1/ آذربايجاني زرتشت زندگينامة حاوي است, داده آنمحبوب@القلوبنام بهاست/ بزرگي مشكل مذكور, نظر دو اختالف توجيه

ايÇن سÇادگي, جÇهت از آن راضيكنندهترين و راهحل هوشمندانهترين دارم گمانكنيم/ مراجعه باستان ايرانيان نقشه كشي ويژة اقليم" "هفت يا كشور" "هفت نظام به كه باشدآن در و است مركزي اقليم يا هوا و آب نشاندهندة وسط, دايرة برابر; قطر با دايرة هفت

هÇانري كÇتاب بÇه است, شÇده تÇوصيف مقال اين در آنچنانكه كشور, هفت فرضي طرح مالحظة براي /2ط توس پاريس, 19ì1 چاپ شيعي, ايران تا مزدايي ايران از رستاخيز: روز در انسان كالبد و ملكوت ارض عنوان با كربن

هستيم/ نايبرگ مرحومه / س/ مديون را "چرخش" فكر شود/ مراجعه شاستل, و بوشه

مÇيدهند2/ نشÇان را ديگÇر اقÇليم شش و انÇد ماسÇم هم با كه دارد قرار ديگر دايرة ششبÇا هÇمچنين و نÇيست مÇختصات داراي نÇظام ايÇن مÇا, جÇغرافÇيايي نÇقشههاي برخالفمناسبتي هيچگونه است, يافته ن معي و ثابت جاي مختلف, مناطق آنها در كه روشهاييو الگو كه است اين به بيشتر آن گرايش هند) قديم كيهاني (نقشة له ند م همچون و ندارداقÇليم ميان از كه كنيم فرض قاÄم محوري است كافي گيرد/ قرار جغرافيا علم اساسي قالببÇاختري بÇخش روي كÇه بچرخÇانيم چنان را خاوري كشور سه بعد, و كند عبور مركزي

گردد/ منطبقبÇاختري, اقليم در ميتوانند خاوري اقليم س مقد مكانهاي همة كه جاست اين درزادگÇاه سÇاساني, دورة مÇغان بÇا همآواز بدينسان, شوند/ شناسايي و باشند داشته مشابهمحل اين زيرا مييابيم; آذربايجان در اينجا را او دعوت و نيايش محل پيامبر, زرتشتمتبر ك را محلها كه است روح برعكس بلكه ميبخشد, س تقد روح به كه نيست خا كيو الهامها چارچوب كه مكاني درميآورد; س" مقد "مكانهاي بهصورت را آنها و ميكندخÇويشتن به را خود آيندة و گذشته آنها در روح كه است رواياتي تاروپود و او جذبات

مينماياند/

Page 35: مقالات هانری کربن

21 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

ايÇرانÇي, پÇيامبر تÇاريخ جÇلوة گفتيم/ سخن استعاري" "تاريخ دربارة پيش لحظهاياين و است اينگونه من بهنظر دارد, جاي آذربايجان سرزمين چشمانداز در آنچنانكهوجÇود از اسرارآمÇيز نشاني پنهان, چيزي كه است استعاري بدانجهت خود چشمانداز,است چÇنين (و است شÇده داده جÇاي آن در است, آن نÇماد "ظاهر" كه باطني از ناپيدا,

بÇرده بÇه كÇار "histoire" و "paysage" كÇلمة بÇراي صفت بهعنوان را "emblématique" واژة سخنران, /1ميباشد/ "embléma" يوناني كلمة مذكور, صفت ريشة و كردهايم انتخاب "استعاري" را آن معادل ما كه است

/1(emblèma يوناني لغت ة لي او مفهومروايÇات صÇحت ( كÇه استعاري جغرافيايي منظرة اين مركز مراغه, در را خود حالشÇيخ جسورانÇة و مطنطن اظهارات به تا دهيم قرار است) شده روشن ما بر آن به مربوطرسÇالههاي از يكÇي دوم و بيست فصل در را اظهارات اين دهيم, فرا گوش جوان اشراق

كلم¹التصوفمييابيم: عنوان با ويو بود رهنمون "حق" را آن افراد كه داشت وجود گروهي قديم, پارسيان ميان در

/1ë9 . اعراف /2

ميكردند2/ پيروي انصاف و عدل از آن كمك به

ميگويد: اشراق شيخاشتباه مجوسان يعني ثنوي, مغان با را آنان نبايد كه بودند وااليي فرزانگان اينانحكÇيمان سÇاير و افÇالطون شÇخصي تجربة كه را ايشان اشراقي واالي فلسفة ما كرد/در و كÇردهايÇم احÇيا كÇتابحكم¹االشراق در بود, رسانيده شهود مرحلة به پيشين

پÇانزده مجموعة سرخ, عقل در "سهروردي" عنوان ,170 ص به رك ف, كلم¹التصو كتاب از مذكور عبارت براي /3197ì در و شده تحشيه و ترجمه بهفرانسه عربي و فارسي از كربن هانري كوشش به عرفانيكه روايات و رساله

روحاني")/ "استاد انتشارات سلسله از 1ê (شمارة است يافته انتشار پاريس در فايار ط توس

است3/ نگرفته پيشي من بر كس چنين, اين كاري

كÇه است رد غيرقابل نظر, اين از و دارد را صراحت درجة نهايت مذكور, اظهاراتطرح حاوي كه كتابي كتابحكم¹االشراق, به ر مكر ارجاع با خود, آثار در سهروردياست ف تأس جاي ميسازد/ مÆكد را آن ميباشد, وي روحاني وصيتنامة و زندگي بزرگ

Page 36: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 22

بÇيخبر مÇطالبي چنين از دراز تي مد اسالمي, فلسفة بهويژه فلسفه, تاريخ نگارندگان كهبودهاند/

از بÇرگزيدهاي گÇروه بÇه موضوع شويم; دقيقتر فوق, اظهارات محتواي در ا كنونقÇرآن آية يك از آن, تبيين و توجيه براي مÆلف اما ميشود, مربوط باستان ايران مردمآن بÇه دوبÇاره هما كنون كه مÆلف نظر است/ آمده موسي قوم دربارة كه ميكند استفادهاز ميتوان آن با كه است تأويلي نمودار زيرا است; تفسير قابل خود پرداخت, خواهيماز يكÇي دستكم كرد, كشف را نهان اسرار همة نتوان آن با ا گر و برد پي باطن به ظاهر

ساخت/ هويدا ميتوان را استعاري تاريخ يك رازهايميگيريم نتيجه پس عرفاست/ اسالم يعني روحاني, اسالم فكريويژة مشي "تأويل"اسالمي, فرا گيرندة و گسترده روحانيت منابع كمك به كه است اين اشراق شيخ هدف كهيÇا باستانشناس عنوان به سهروردي, رفتار اين رساند/ انجام به موفقيت با را خود طرحنيا كانش از وي نظر به كه است كساني به عالقه ابراز بلكه نيست, تاريخي سند پژوهندة"خسروانيون" كه است اين از بعد ميرسد/ ايشان به نيز تبارش و چهر و ميآيند بهشمار

بود/ خواهند ون" اشراقي" پيشگامان او چشم دراز يÇادآوري يÇط كه است اين دهيم, قرار ه توج مورد باز بايد كه ديگري موضوعليÇن او براي مغربزمين, در ميكنم گمان است/ آمده نيز افالطون نام پارسي, فرزانگانو افÇالطون نÇام بÇيزانس, بÇزرگ فÇيلسوف پÇلهتون, ژيست كه بود پانزدهم قرن در بارايرانÇي, انديشمند يك پيشتر, قرن سه كه مسأله اين اينرو, از آورد/ هم با را زرتشتو آثار برنامة در هم با را ايراني پيامبر و يوناني حكيم نام آذربايجان, سرزمين همين اهل

دارد/ شاياني اهميت است, آورده خود زندگيهÇمين در جÇوان سÇهروردي كÇه كÇرد رد را نÇظر اين ميتوان دشواري به بيشكزرتشتيان نظرية با را خود معتبر و مستقيم آشنايي كه ÇÇ زرتشتيان با سو يك از سرزميننسطوري مسيحيان با ديگر سوي از و ÇÇ است ايشان مديون Gظاهر عالم, تكوين مورد در

Page 37: مقالات هانری کربن

23 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

شكÇل سÇاساني, دوران اواخÇر در نسÇطوري مسيحيت كه ميدانيم است/ داشته روابطيبود شرقي" "مسيحيت نام به و شكل همين تحت و بود ايران شاهنشاهي مسيحيت خاص

"ابرنهرين"(چاپ پانزدهم جلد در تبت, فالت ششم, قسمت ,B. E. Colless نوشتة مرواريد, بازرگانان رك: /1تبت)/ در نسطوريان بعد: به 8 صفحة از (بهويژه ì Ç 17 صص ,(J, Bowman ط توس ليدن, 197ê Ç 7ë

سرزمين همين در يافت/ اشاعه و رواج دور, خاور تا تبت1 راه از نسطوري مسيحيت كههستيم/ سيزدهم قرن در يعني مغول, ايلخانان دوران در آن شكوفايي شاهد آذربايجان,

را آنها از وي تأويل كه ÇÇ انجيل متون با را خود بيواسطة آشنايي سهروردي, شايدايÇن از هÇيچيك امÇا بÇاشد/ نسÇطوري مسيحيان همين مديون ÇÇ گفت خواهيم بهزودينمينمود, بسنده اشراق شيخ يك پيدايش براي ÇÇ داشت وجود هم Hواقع ا گر ÇÇ تماسهاوجود دروني معيار با و داشته وجود خود اشراق شيخ چيز, هر از پيش و Âقب آنكه مگرآن خÇالق شÇيخ, خÇود كه مذكور دروني معيار باشد/ بوده تماسها اين پذيراي خويش,هدفي سوي به و ميبخشد نظام شناخت, دسته دو اين از يك هر طريق از را مطالبي است,

ميكند/ هدايت ن معي3ì سÇن به حلب در ميالدي) 1191) هجري ë87 سال به شهيد" "شيخ سهروردي,حÇتي نميتوانم اينجا در من رسيد/ شهادت به خود عقيدة راه در (خورشيدي) سالگيپÇيشتر كÇه كÇتابهايي به را شما و كنم يادآوري را او آثار و احوال شرح از خالصهاي

گÇاليمار) ط وسÇت پاريس 1971 Ç 1972ايراني(چاپ اسالم در فلسفي و روحاني جنبههاي كتاب به مورد اين در /2چÇاپ بر اينجانب كه سه و دو و يك مبادي به همچنين ايران افالطونيان و سهروردي آن: دوم جلد بهخصوصنÇوشتهام, ايÇرانÇي كÇتابخانة بÇهنام ايÇران فÇلسفة و حكÇمت انجمن انتشارات سلسله در سهروردي آثار جديد

شود/ مراجعه

هما كÇنون كه رسمي اظهارات استناد به ميخواهم فقط ميدهم2/ ارجاع ساختهام, منتشركÇه بÇبينيم آن براساس و دريابيم را اشراق شيخ انديشة مكاشفات آغازين نقطة شنيديم,فلسفة يك بهشكل تا مييابند نظام چگونه مسيحي و يوناني ايراني, افكار از ناشي مباحثو طÇلوع هÇنگام به اختران روشنايي اشراق, فلسفة برسند/ خود مدار اوج به طبيعي مابعدشيخ انديشة مكاشفات آغاز نقطة بود/ خواهد آن طبيعي مابعد معناي در "شرق" روشنايي

Page 38: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 24

1. Xvarnah

به تبديل فارسي در ( كه ميخواند رنه1 و Ôخ را آن كهاوستا است چيزي آن ه متوج اشراق,

2. Khorrah

ميباشد/ جالل" "نور ما براي آن ترجمة بهترين و است) شده ه2 خورزرتشت خود كه ميكنند برداشت آنچنان ه) خور (يا خورنه اين از اشراقي حكمايبهواسطة و است ساطع حق, ذات از كه <نوري يعني است, كرده تعريف ايشان عقيدة بهكمك به و دارند برتري عي, متنو مراتب سلسلة در ديگر, پارهاي بر اشكال پارهاي آن,

/12ì ص سرخ, عقل رك: /3

واژة از اشراقي درك اين است>3/ خاص هنري يا فعاليت اجراي به قادر انساني هر آن,آن بÇراي يÇوناني زبان در پيشتر كه است دوگانهاي برگردان با مطابق نظر, به "خورنه"

4. doxa

5. tykhê

(سرنوشت)5/ تقدير و جالل4 بود; شده اراÄهاست مفهوم اين براساس اشراق حكيم روحانيت شكل و فكري نظام گفت ميتوانرا خوره يا خورنه يعني جالل نور اين سهروردي, است/ حا كم نيز زرتشت حكمت بر كه"نÇور طبيعي ماوراي نقش همان داراي بنابراين, و است پيامبران آن از كه ميداند نوري

"خورنه"/ واژة كلي, فهرست ,Hايض رك: /ì

قايلاند6/ خود امامان و پيامبر براي شيعيان كه است دي" محمانديشة در "سكينه" عربي لغت و ه خور فارسي واژة به مربوط مفاهيم اين, عالوهبر

واژة كÇلي, فÇهرست بÇه نÇيز و بعد صفحات و 110 ص پيشگفته, كتاب به "سكينه", و "خورنه" مورد در /7شود/ رجوع "سكينه"

اسÇتنباط "سكÇينه" كÇلمة از كÇه ديگري معاني دارند7/ اقتران و ارتباط هم با اشراق, شيخنÇورهاي به را مفهوم اين شيخ, است/ گزيدن اقامت مسكن در و گرفتن مسكن ميشود,نوراني" "هيكل آنها معبد روح و ميگزينند سكني روح در كه ميدهد نسبت معنوي پا كروان در جÇالل نÇور گÇرفتن سكÇني ه, ورÇخ واژة كÇليتر مÇعناي كه همانسان ميگردد,

Page 39: مقالات هانری کربن

25 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

بÇختيار, شÇاهان كÇيخسرو, و فريدون و داشتند جذباتي كه است كهن ايران فرمانرواياناست/ آتشكده خود ايشان روان و آناناند نمونة بهترين

دارند, كه مفاهيمي راه از واژه, دو اين ارتباط ما شيخ انديشة در كه ميبينيم بدينسانعبري لغت معادل لغوي, نظر از "سكينه" عربي واژة وانگهي, ميپذيرد/ صورت چگونهاست/ هÇيكل" قÇدساالقÇداس در حق اسرارآميز "حضور آن معناي كه ميباشد خينا" ش"

برميخوريم/ "هيكل" در خداوند حضور فكر به سو هر از پس,به اشراق شيخ بازسازندة ارادة چگونه كه ميدهد نشان مذكور خصوصيات مجموعپÇيامبران دورة يÇعني ابÇراهÇيم, آل ت بوÇن فلسفة و ايران باستاني پيامبري فلسفة توحيدچÇنانكه كÇه مÇيشويم بÇيبا كÇانهاي نيت ه متوج آنگاه ميگردد/ منتهي توراتوقرآن,

امتيازي كه تأويلي داد; الهام وي به را اعراف سورة 1ë9 آية تأويل ديديم, پيش لحظهايحكماي ممتاز طبقة مورد در ميدهد, نسبت يهود قوم از ممتاز طبقهاي آيةقرآنبه كه راچند هر است, اساسي اهميت داراي من, بهنظر موضوع اين ميبخشد/ تعميم قديم, فرسميخواهند كه خيني مور نظر از ÇÇ نيست آن ذ كر جاي كه روشني داليل به بنا ÇÇ تا كنوناست/ مانده دور دهند, قرار ه توج مورد را ن تمد بزرگ جريانهاي و وقايع كلي مجموعةعÇزرا, ( كÇتابهاي است مÇحفوظ درتÇورات كه هخامنشي دورة مدارك كمك بهمسيحي, (يهودي, ابراهيم آل شاخة سه هر سرنوشت با كهن ايران دانيال) و استر نحميا,تأثير تحت اشراق, شيخ كه ميبينيم اينك اما است/ يافته پيوند همواره قديم از اسالمي)اثر كهدر ميزند پيوندي استقرار به دست آ گاهانه قديم, فرس حكماي فلسفة احياي ارادةجداييناپذير ابراهيم ملت از ايران, پيامبري فلسفة بگوييم, دقيقتر يا ايراني, افكار آن,پÇرتو مÇا ديÇد افÇق بÇر كÇه است موجود معنوي واقعيت يك موضوع, اين در ميگردد/

كند/ بسيار كمك ما كردة" گم "راه ات الهي و حكمتها به ميتواند كه پرتوي ميافكند;وي عقيدة وراي از را ايراني فلسفة و افكار مورد در سهروردي روش اتخاذ نحو اينرا باستان يونان حكماي تعاليم كه رواياتي به نسبت بگوييم بهتر يا يونانيگري, به نسبت

Page 40: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 26

ايÇن آن, دليÇل مهمترين و لين او يافت/ باز ميتوان بهشكلي دادند, رواج اسالم عالم دربÇه نسÇبت يÇونان قÇديم فÇيلسوفان , اعم بهطور عرفا بهمثابه و سهروردي بهنظر كه استت نبو مشكات از را خويش دانش كلية خود ايشان چه نبودند, بيگانه هيچوجه به پيامبران"فرشتة ملكوت بيكران جهان و نوراني موجودات منشأ اشراق, شيخ نظر به بودند/ گرفته

(ê8ë سÇال به آتن در درگذشت و ميالدي ê12 سال به قسطنطنيه در (تولد نوافالطوني مشهور فيلسوف /1آثÇار بÇر مهمي بسيار تفسيرهاي وي پرداخت/ آن تدريس به آتن در و فرا گرفت اسكندريه در را فلسفه كهدارد/ مÇختلف مباحث دربارة جالب بسيار كتبي و مقاالت نيز خود و نوشت او فلسفة طرفداران و افالطونپروكلوس ديد/ فراوان اقبالي وسطي قرون در بود, شده داده نسبت ارسطو به غلط به كه او از علل دربارة رسالة

م/ ميدانند/ الهامشدگان از نيز و يونان فرزانگان از را

جÇالل نÇور يÇعني خÇورنه, هÇمان پÇروكلوس1 نوشتة درخداشناسيافالطون خدايان",ميباشد/

هر آن, طبق كه كند استناد قديم فرس حكماي فلسفي نظر به دارد حق سهرورديعالم در وع" ربالن" يعني "ملك", يا و " رب" يك ناسوت, عالم و فلكي عالم انواع از يكنÇوعي آن بر حا كم و نور, از يكپارچه اقنومي و مستقل است عقلي كه ربي دارند; نور

سÇرخ", "عÇقل فÇهرست به نيز و ايرانÇي اسالم در فلسفي و روحاني جنبههاي كتاب از چهارم جلد كلي فهرست به /2شود/ مراجعه انواع" "ارباب واژة

انسان يعني بشر, نوع اينرو از است2/ آن النوع رب وي و اوست مظهر و آيت كه استب قرÇم فÇرشتگان تكاليف و نامها سهروردي داراست/ را خود به مربوط النوع رب نيزكه برداشتي و ميشناسد كمال به را زرتشت آيين كيهانشناسي و ايزدان (امهرسپندان),

شود/ رجوع "فروهر" فارسي واژة به خواندهاند/ "فراوشي" را آن اغلب كه كلمهاي درست خواندن طرز /3

حكÇمت در كÇه است شÇامل نÇيز را رتي3 و رÖف مفهوم دارد, " تام "طباع يا كامل طبيعت ازكÇه بÇود مسÇير ايÇن در است/ نÇورانÇي مÇوجود هÇر مÇلك و آسماني جوهري زرتشت,عÇقايد دربÇارة را افÇالطون نÇظر زرتشت, آيين فرشتهشناسي الفاظ قالب در سهروردي

كرد/ درك اصليجÇمز قÇلبي الهÇام پÇيشتر, قÇرن هÇفت طÇريق, بدين سهروردي كه است شگفت

Page 41: مقالات هانری کربن

27 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

است شÇايسته كÇه درك اين با ميدهد, قرار تأييد مورد را بزرگ ايرانشناس دارمستتر,

1. Dynameis

كه همانگونه گيرند, قرار تفسير تعبيرو مورد "قدرتها"1 مفهوم در زرتشت آيين ايزدان

رفت/ دنيا از ميالدي ëê سال به و آمد دنيا به ميالد از پيش 13 سال به كه اسكندريه فيلسوف /2/ë0ë ص نيز و 12ì ص سرخ, عقل رك: /3

دربارة صحبت اجازة خود به آنجهت از برميخوريم3/ تعابير اينگونه به فيلون2 آثار دراز زيادي بازتابهاي كه دادهام را سهروردي ديدگاه از زرتشت آيين بودن نوافالطونيدر خÇود بÇهنوبة بازتابها اين و كردهام احساس و دريافت وي آثار در را نظري چنين

است/ منعكس نيز مسيح دين اصلي مفهوم از سهروردي درك شيوةلفÇظ تا واداشت مرا پيش, لحظهاي انواع, ارباب يا مالÄك باب در سهروردي نظرسÇلسلة نÇظر از فرشته اين ابنسينا, جهانشناسي در آورم/ زبان بر را انساني" النوع "ربفعال عقل هم كه عقلي است; سرخ) عقل يا الصور واهب عاشر, (عقل دهم عقل مراتب,معرفت فرشتة هم بنابراين, و متكلمان; جبرÄيل يعني روحالقدس, هم و است فيلسوفانيك داراي سهروردي فلسفة در عالم تكوين نظرية چون الهام/ يا وحي فرشتة هم و استآثÇار در مÇلك ايÇن چÇهرة لذا است, آن فÇاقد ابÇنسينا فÇلسفة كÇه است نÇمايشي ركÇن

فريباست/ شهودي از سرشار سهروردي,كÇه دارد بال دو اوست, پرجبرÄيلمخاطب داستانآواز در سهروردي كه فرشتهايظهورش و جلوه رنگ خود, كه است اوعقلسرخ است, ظلمت از ديگري و نور از يكيآميزة شام, و صبح سرخ بهرنگ را او و ميدارد بيان شهود و كشف صاحب اين براي راروحاني افكار فلسفيو نظر پهنة بر چهره, اين ميدهد/ رجوع ظلمت, و نور شبو و روزتحرير ات روحاني با كردن آشنا بهمنظور كه كوتاهي داستانهاي در و است سايهافكن ويكتابهيا@كل در اشراق, شيخ كه است ملكي همان اين ميشود/ بيان بهخوبي است, كرده

ميگويد: ما به نوريههست عقل يك هستند, ي غيرماد عقول كه نوري ب مقر مالÄك مراتب سلسلة در

Page 42: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 28

بشري النوع رب و ما پدر عقل, اين است/ فرزند با پدر رابطة مانند ما, با رابطهاش كهفÇيلسوفان, ميان در كه است القدسي روح همان اين اوست/// مظهر و آيت كه است

چهارم"/ "هيكل ,ë2 ص پيش, مأخذ /1

است1/ گرفته نام فعال عقل

فعال/ عقل معناي به /2

مكÇتب در 2Noûs Poïetikos اصÇÇطالح كÇÇه است رابÇÇطهاي هÇÇمان درست ايÇÇندر او تÇفسير و تأويل صكنندة مشخ سهروردي, نزد اما ميدارد, بيان را آن نوافالطونيلفÇظ كÇه مÇيآورد يÇوحنا انجيل از فراواني شواهد سهروردي است/ مسيحشناسي زمينةانÇطباق انسÇاني مÇلك آن بÇا پدر اين چهرة بار, هر اما ميخورد/ بهچشم آنها در "پدر"در كÇه مÇيباشد روحÇاني مسÇير آن پÇايان هÇمچنين و است وي مÇخاطب كÇه مÇÇييابداهÇميت بÇا ي اصÇخ ويژگي نيز مورد اين در ميكند/ توصيف خود شهودي داستانهاي

/ 8ê ,ìë ,39 صفحات پيش, مأخذ /3

خواند3/ اشراقي يوحنايي مسلك را آن ميتوان كه دارد وجود اساسيفÇلسفة و مÇزديسنا اصÇول از كه النوع رب مفهوم گويي كه است چنان آن همهچيزكهن, بسيار مسيحشناسي نوعي بازيابي به را ما شيخ است, گرفته نشأت جديد افالطونياناست/ آن نÇوع ص خÇمش فÇرشته" "مسÇيح اصÇطالح كÇه مÇيكشاند آغÇازين, مسÇÇيحيت(فÇرشتة فÇرورتي مÇزدايÇي عÇقيدة در كÇه دهÇد نشان است توانسته مذهبي نمودشناسيو مÇلكوتي انسÇان بÇا ادريس مÇناسبات از شكلي موجود) يك آسماني همزاد شخصي,

بود/ (Rudolf Otto) اوتو رودلف از مكاشفهاي موفق, برداشت اين /177 ص پيش, مأخذ /ê

است4/ داشته وجود آسماني آدم با مسيحمسÇيح و بشÇريت" "فÇرشتة مÇيان رابطه نوع همين به ناظر Hدقيق اشراق شيخ اعتقادروح "فÇرشتة ميگويد/ سخن شما" پدر و من "پدر از خود حواريون با كه مسيحي است;از يك هÇر وجÇود در كÇه است ابدي و ازلي مسيح همان "روحالقدس", بهمثابة القدس"

Page 43: مقالات هانری کربن

29 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

م/ اجمعين)/ عليهم اهللا محمد(سالم و عيسي موسي, داود, ابراهيم, نوح, بهآدم, است اشاره /1

اسالمي, پيامبرشناسي در ما كه است مفهوم همين است, كرده تجلي بزرگ1 پيامبر هفتطبيعي ماوراي پا ك ذات جاويد, پيامبري بهعنوان دي" محم "حقيقت اصطالح تفسير در

مييابيم/ باز د محم حضرتيك شÇد, گفته خينا ش يا سكينه و خورنه يگانگي دربارة همچنانكه نيز اينباره درقرار تحقيق مورد اديان علم پژوهشگران جانب از تا كنون كه دارد وجود مقايسه زمينةو شÇيعيان امÇامشناسي مÇيان شÇباهت وجÇوه پÇارهاي دربÇÇارة بÇÇهويژه است/ نگÇÇرفتهمÇفهوم تÇا هÇم شايد راه اين در و آموخت بايد بسياري مطالب نسطوريان, مسيحشناسيسرزمين استعاري تصوير در كه است مطالب اين تمام رفت/ بهعقب بايد فرورتي مزداييگÇوهرهايي چÇه بÇازيابي بÇه را ما تصوير, اين كه ميبينيم پس است/ پنهان آذربايجان,جÇهتي, چÇه در و چگونه كه برانگيزم شما در را انديشه اين ميخواهم فقط فراميخواند/

باشد/ ما فلسفي گذار و گشت راهنماي ميتواند اشراق شيخ هنوزايÇنجا در بÇود/ مÇن بÇرادروار هÇمسفر و راهنما متمادي, سالهاي طي سهرورديكنم/ بحث آنها پيآمدهاي و وي ديگر فلسفي موضع چند دربارة كه نيست آن فرصتكه آنچه يادآوري با ميپردازم/ گفتهام, شما به كه چيزي اندك از خالصهاي ذ كر به تنهاآن, بÇاالي از كه را مرتفعي نقطة ميآيد, بهشمار فلسفهاش رÄوس از يكي من, بهعقيدةحÇفظ را خود اعتبار نيز ما عصر در حتي و شده پديدار او عرفاني حكمت پايدار ارزش

ميبينيم/ است, كردهواسط, جهان علمالوجود, مبحث در وي كه است همان بيترديد, مذكور, فلسفي قلةدرك قابل ي ماد دنياي و محض عقول عقالني دنياي ميان رابط كه ÇÇ را روح دنياي يعنيهشتم" "اقليم اصطالح با را آن كه است جهاني همان اين كرد/ ابداع ÇÇ ماست حواس ط توسو است) اقÇليم هفت داراي بطلميوس, جغرافياي در مرÄي دنياي (زيرا ميدارد ص مشخمفهوم در كردهام, ترجمه را آن Mundus Imaginalis التيني واژة با من كه نيز مثال" "عالم

Page 44: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 30

است, غÇيرواقÇعي كه لي" تخي" با را آن نبايد ه البت كه معناست همان داراي خود, گستردةبه (مربوط روشناييها به موسوم قرن از كه باشد اشتباههايي از يكي شايد اين كرد/ اشتباهسÇنگيني مÇغربزمين دوش بÇر تا كÇنون آلمان) به (مربوط روشنگري قرن و فرانسه)

ميكند/شÇناخت بÇاب در سÇهروردي كاينات, علم ديدگاه از مثال عالم وجود به اعتراف با

شهودي"/ "شناخت واژة كلي, فهرست پيش, مأخذ /1

Mundus Imaginalis وجود مسألة راه, اين از و ميكند1 ابداع صحيح نظر يك شهودي,پيامبران و عارفان شهود و كشف آن, بدون كه جهاني ميدارد; نگه محفوظ را خود اعتبارو پÇيامبر رسÇالت شÇهودي, شÇناخت نÇظرية ندارد/ مفهومي و معنا ديگر رستاخيز, يا وكه است ي خاص ويژگي داراي Hضمن و ميسازد يكديگر ملزوم و الزم را فيلسوف رسالتاشÇراقÇيان تÇيرة در امÇا بÇود, گÇرديده مÇحو مÇا كÇالسيك فلسفههاي از پيش تها مد ازقÇرن آذربÇايجاني اشراقي يك آثار ارزش ميبايست مذكور, تيرة در يافت/ جاودانگيبا كه كوتاهي وعدة به امشب بايد اما ميداديم/ نشان نيز را زنوزي عبداله مال يعني پيش,اينكه گرفتن درنظر با وعده, اين ايفاي كنيمو بسنده داريم, آذربايجان ديگر اشراقي يك

دارد/ اهميت بسيار است, مانده ناشناخته Hتقريب امروز تا تبريزي, ودود ما مخاطب

تبريزي ودود Ç 2

ميالدي) 1ë2ê سال با برابر هجري, 930 سال از بعد به (متعلق

عنوان تحت كه ميشناسيم تفسيري طريق از تنها را آذربايجان اشراقي فيلسوف ايناست/ كÇرده اهÇدا يÇن مادالدÇع بÇه و نÇوشته سهروردي مهم رسالة يك بر الواحعماديهديÇار از خÇرپوط امÇير اورتÇوق, بÇن ارسÇالن قÇره سلجوقي, شاهزادة لقب ين" عمادالد"د محم بن ودود است/ محفوظ فارسي به هم عربيو به هم سهروردي رسالة است/ آناتولي1ë2ê فوريه با برابر هجري, 930 سال اني ربيعالث در را خود عربي قطور تفسير تبريزي,

Page 45: مقالات هانری کربن

31 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

ترجمه اخير انتشارات از يكي در را آن از ل مفص قطعة چند من و رسانيد بهپايان ميالدي

تبريزي"/ "ودود كلي, فهرست پيش, مأخذ رك: /1

كتابحكم¹االشراق بر تفسيري يا حاشيه كه ميگويد او خود ديگر, سوي از كردهام1/بگويم/ نميتوانم او آثار و زندگاني دربارة مطلبي اين, جز Âفع است/ نوشته سهروردي

انÇتشار انگÇيزة شÇما, حضور در فيلسوف اين از يادكردن كه است اين من, اميد اماكشÇف بÇا كÇه باشد پژوهشهايي آغاز موجب نيز و عماديه الواح بر او تفسير از جالبيدربارة اطالعاتي فراهمآوردن به كتابحكم¹االشراق بر او حاشيات از خطي نسخهايسÇرزمين در فÇلسفه تÇاريخ بÇراي مÇذكور پÇژوهشهاي گÇردد/ مÇنتهي او احوال و آثار

بود/ خواهد جالب بسيار آذربايجان,اين كرد/ تنظيم برديم, نام او از كه اميري بهخاطر را كتابالواحعماديه اشراق, شيخديگر, جاي ازهر عالقمنديوبيش با آنها ويدر كه است سهروردي ازآثار يكي كتاب,فÇرس حكماي كه ÇÇ اشراق حكمت احياي مورد در خود بزرگ طرح از فراواني شواهديÇادگارهاي ذ كÇر بÇا همراه جالل, نور خورنه, مبحث است/ آورده ÇÇ ميآموختند قديمرا خÇود نÇام كيخسرو آن در كه ÇÇ كيخسرو و فريدون و ايراني دين تاريخ مجذوبكنندةجÇايگاه داراي رسÇاله, ايÇن در ÇÇ داد خسروانيان به يعني نور, اين به واصل بهفرزانگانمطالب اين تقديم با است خواسته سهروردي گويي كتاب, اين سرتاسر در است/ مهمي

گردد/ ايدهآل فرمانرواي تا كند كمك وي به سلجوقي بهشاهزادةكÇه جÇنبههايي تÇمام از سÇهروردي افكار طنين بيان در خود بهنوبة تبريزي ودودمÇانند جÇالل نÇور دربÇارة خÇواه موردي, هر در ميپردازد/ كامل بسط و شرح به ديديم,حكماي براي كه منزلتي دربارة يا افالطوني, مثل خالل در زرتشت ايزدشناسي و سكينهبهعنوان يوحنا انجيل از كه مطالبي درك شيوة مورد در يا و شده گرفته درنظر قديم يونانروشÇي بÇا و مينماياند كامل اشراقي يك را خود تبريزي ودود است, شده آورده شاهدمÇيرساند/ اثبات به را آنها تناسب و ربط و ميپردازد مباحث اين توجيه به ويژه Âكام

Page 46: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 32

است/ اسالمي Ç ايراني فلسفة در مذكور فيلسوف اهميت به اشاره بهخاطر مسأله اين طرحكنم/ ذ كر نمونه بهعنوان شاهد چند شما براي ميتوانم تنها فرصت, اين در

نحل, سورة (عبارتقرآن, اعلي مثل دربارة بحث با سهروردي كه فصلي حاشية دربهعنوان را ازلي" "وجود و اجساد عالم در "نوراالنوار" بهعنوان را مرÄي خورشيد (ì0 آيةچÇنين تÇبريزي ودود مÇيكند, تÇبجيل و تجليل روحاني موجودات دنياي در نوراالنوار

مينگارد:حكمت بزرگان شرق, حكماي بين در كه است كماالت و فضايل همين علت به وميان كه ارتباطي علت به گفتهاند/ سخن خورشيد بزرگداشت وجوب دربارة عرفان ورا آتشكÇده آنÇان چÇون گÇرديد, زرتشتيان قبلة آتش, دارد, وجود آتش و خورشيدخورشيد با زيرا بود, خورشيد جاينشين آتش گويي ميپنداشتند, خورشيد پرستشگاهو است حÇاضر جÇايي هÇر در و شب) و روز (از لحÇظه هÇر كÇه دارد را تÇفاوت اين

فهرست/ در خورشيد واژة و 12ê و 109 ص پيش, مأخذ /1

ميكند1/ خودنمايي

بود آ گاه Âكام سهروردي بنابراين, دارد/ عجيبي خاصو تمثيلي جنبة اظهارات, اينÇوع الن رب مÇيخوانÇد, خش" ر وÇ Ôه" ايراني نام با را آن خود كه رÅيت قابل اختر اين كهو است ايزد همين ملكوت, خورشيد است/ زرتشتي مرÄي ايزد Äيريه) و ه ثر ش Öخ) شهريورامÇر, درنهايت زيرا ميدهد; ارجاع ملكوت روحاني خورشيد بههمين را ما نيز آتشكدهتÇخت بÇازديد بÇه مÇا زمان در كه زاÄري ملكوت/ خورشيد طلوع از است عبارت اشراقايÇن كÇامل, آ گÇاهي با ميتواند ميرود, ساسانيان روزگار پادشاهي آتش معبد سليمان,

خواند/ باز را تبريزي ودود نوشتههاي از صفحهتÇفسير بÇراي يÇوناني, پÇيامبران عÇنوان بÇه يونان فيلسوفان از ما, اشراقي فيلسوفنÇدارد/ نÇمونه جÇنبة بÇاال مÇورد از كمتر كه ميكند دعوتي اسالم, عارف يك از عبارتيافÇراد الواحÇد <حسب مÇيگويد: كه است شهير عارف ج, حال عبارت همان مذكور, عبارت

Page 47: مقالات هانری کربن

33 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

/119 و 102 ص پيش, مأخذ /1

و سقراط نام آن, در و ميكند تفسير طوالني صفحة يك طي ودود, را جمله اين له>1 الواحد

ميكنيم: ذ كر اينجا در را صفحه آن از بخشي ما ميآيد/ بهميان افالطونبگويد, ميخواست سقراط كه است چيزي همان درنهايت گفتار اين معناي شايدمÇيان از و مÇيشوند فÇاسد ابدان ارواحاند, ابزارهاي و قالبها ابدان, گفت: كه آنگاهگفتن با نيز افالطون ميگردند/ باز خود/// غيرمادي عالم به ارواح كه درحالي ميروند,خاطرة اينك كه بودند دنيايي در روحها ميكرد: اشاره ارواح بهسرنوشت زير, جملةدر دنيا آن كه شادماني و شادي زيبايي, از و بودند آ گاه و بيدار آنها دارند/ ياد در را آنشÇناخت تا آوردند فرود جهان اين به را آنها سپس ميشدند/ برخوردار داشت, خودجوهر در كه را آنچه خويش, اسة حس قواي طريق از و گيرند فرا را جزÄي واقعيتهايبÇا ايشان) پرهاي لفظي: (ترجمة ايشان گرانبهاي پوشا ك كنند/ كسب نداشتند, خودو نياوردند دست به بالهايي جهان, اين در كه زماني تا و ريخت فرو آمدنشان فرود

چهارم"/ "هيكل ,ë2 ص پيش, مأخذ /2

داد2/ خواهند ادامه خود بهسقوط نگرفتند, سر از را خود پرواز

خÇود, كÇه است اشراقÇيان افالطوني اعتقادات از ويژهاي نمونة مذكور, ل مفص متنهÇمچنان ودود ج, الÇح از ديگر اشعاري حاشية در گنجانيدهاند/ آن در را اسالمي عرفانمÇرگ بÇر صÇوفيانه پيشيگرفتن دربارة وي ميدهد/ ادامه يونان حكماي از بهيادآوريفÇيلسوف يك نيز و يوناني اسكندر هومر, نام رفتن, جهان اين از زنده راه تنها بهعنوان

ميگويد: گمنام فيلسوف اين ميكند/ ذ كر را يوناني گمنامدومي مرگ با هستي ا كنون كه مردهاي اين و بماني زنده مرگ از پس تا بكوش

/119 ص و 102 ص پيش, مأخذ /3

نشود3/ روبرو

يك در را افالطون و سقراط و ج حال نام ميتوانستند كه بودند اشراقي فيلسوفان تنها

4. hermétistes

پÇيوند فرانسÇه رنسانس رازدار4 حكماي يونانگرايي با آنان يونانگرايي آورند/ گرد جا

Page 48: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 34

عÇقلي مكÇتب زايÇيدة يونانگرايي با و نيست اومانيستها يونانگرايي بيترديد, و داردكه برداشتي با نيز مسيح دين عقايد اصول دارد/ نزديكي همه از كمتر آلمان, روشنگري

است/ اندازه همين به فاصلهاي داراي دارند, مسيحيت از اشراقيانآثÇار در مسÇيحشناسي بÇه اشارات تفسير صرف را طويلي صفحات تبريزي ودودو مختلف روايات دربارة او شايان اطالعات ف معر مذكور, صفحات ميكند/ سهرورديدر را "پÇدر" كÇلمة مفهوم اشراق, شيخ مانند نيز او است/ مسيح دين اصول دشواريهايHملÇمس ميكند/ تصريح ميشود, خوانده ما" روحهاي "پدر روحالقدس ملك كه مورديپÇدري", "رابÇطة نوعي معناي بلكه گرفت, درنظر آن زيستي مفهوم به نبايد را كلمه اينعقول با هستند, خود به مربوط آسمان غاÄي علت يك, هر كه آسماني ارواح رابطة مشابه

شدهاند/ صادر آن از كه است وبي كر (شيخ فلوطين از را جالبي صفحة خود, فكر طرز ساختن مدلل براي تبريزي, ودود

مركز به گرد كه ملك همچون است وااليي گوهر روح, گفت: يوناني شيخ <پلوتن, :120 ص پيش, مأخذ /1خويش مركز دور به كه است عقل اين و است عقل آن, مركز نميشود; دور آن از هيچگاه و ميچرخد خود

است///>/ ل او خير همان مركز اين و است چرخش در

"پسÇر بÇهعنوان عÇيسي و روحالقÇدس مÇلك مÇيان مÇناسبت مÇيآورد/ شاهد يوناني)1

فهرست/ در س" مقد روح "پسر اصطالح نيز و 120 Ç 122 صص پيش, مأخذ /2

نظر با منطبق درست برداشت, اين گرفت2/ درنظر مشابه مفهومي به بايد را روحالقدس"پيشتر, كه بهطوري Hضمن اما كرديم/ ياد آن از پيش اندكي چنانكه ميباشد, اشراق شيخمÇيان رابÇطة از مÇعنايي و احسÇاس سÇاختيم, خاطرنشان اديان فلسفة براي را آن اهميتروح با فرورتي پيوند آن, نمونة بهترين كه ميباشد ناسوت و الهوت بشريتو الوهيتوبا مسيح, دين اصول تفسير بههنگام اشراقي سنت كه است همينگونه از رابطهاي و استايÇن چÇهرة اشÇراقÇي, تأويÇل بÇرميخيزد/ آن از دفاع به و ميكند حفظ را آن پافشاري

ميبرد/ باال افق به تا است بشر النوع رب همان يا سرخ عقل كه را روحالقدسو گردد منتهي روحاني تجربة يك به فلسفه, تالش كه است اين مهم اشراقيان, براي

Page 49: مقالات هانری کربن

35 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

سÇرانÇجام فيلسوف, براي است/ بيهودهاي وقت اتالف مذكور, تالش آن, حصول بدونملك بودن يكي به كه اشراقي حكيم براي است/ فعال" "عقل به اتصال حصول او, كوششدر حكيم كه ميپذيرد صورت روحالقدس با اتصال اين دارد, ايمان وحي ملك و معرفت

دارد/ صراحت آن تسميةبÇايد و ميگردد منتهي هدف اين به راه دو سهروردي, همانند تبريزي, ودود برايديگÇر, عبارت به ر/ تصو راه ديگري و ادرا ك راه يكي ساخت: يكي هم با را راه دو اينو است, حا كم آن بر كه است عقلي با ميشود) فعال عقل ( كه روح ادرا كي اتحاد راه يكياست شÇهودي فÇعال لة خيÇم طÇريق از فرشته يافتن جلوه مستلزم كه است راهي ديگري

/127 ص و متن از 112 ص پيش, مأخذ /1

(و ميپردازد1 گفتگو به آن با و دارد فرشته از واقعي ديد يك نظري, عقل كه به گونهاياست)/ سهروردي عرفاني روايات ركين ركن همان اين

"علمالوجود به آنجا از و شهودي معرفت اشراقي بهنظر سرانجام كه است راه اين ازاستعارة Âمث ميشوند; شكفته مثالها زيباترين نيز مرحله اين در ميگرديم/ باز مثال" عالمايÇن اعÇماق از و كÇرد ادرا ك را آن مÇوسي كÇه است افروخته درخت جلوة فعال, لة مخي

م/ طور)/ كوه و موسي به (مربوط افروخته" "درخت فهرست, پيش, مأخذ /2

مÇمتاز, لة خيÇم ايÇن سÇرانÇجام, مÇيرسيد2/ بÇه گÇوش روحالقدس صداي كه بود درختسÇليمان تÇخت و شيز تأثرآور ويرانههاي كه بهنحوي است انسان درون در آتشكدهاي"بÇالد را آنÇها ديگÇر, جÇاي در كه ميشود شهرهايي همان از يكي ويرانههاي به تبديل

عنوان تحت Henri Stierlim ر مصو بزرگ كتاب پيشگفتار در تمثيلي", "مدينههاي دربارة كه مطالبي به /3شود/ مراجعه نوشتهام, (197ì ژنو سيگما, (انتشارات بهشت تصوير اصفهان,

دادهام3/ نام استعاري"و اهÇميت مÇيزان از تا است كافي كردم, بيان كه مختصري مطالب همين دارم يقيناحوال و آثار زودتر هرچه شناسايي لزوم و اشراق, شيخ شارح تبريزي, ودود آثار فايدةقرار آخرين به تا ميگوييم ترك را او آموزندة مصاحبت اميد, اين به باشيد/ شده آ گاه او

Page 50: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 36

داريÇم, تÇبريزي عÇلي رجب مال يعني آذربايجان, فيلسوف سومين با امشب كه مالقاتيبرويم/

تبريزي علي رجب مال Ç 3

ميالدي) 1ìì9 Ç 70 با برابر هجري, 1080)

Ç ايراني تي سن فلسفة كه بدانيم همگان تا گذاشتم نيت اين به را مالقات اين قرار منعÇقايد بÇه چرا و بيچون پايبندي يا و ا كثريت نظر دنبالهروي از پايه چه تا ما اسالميجÇريان يك نÇمايندة تÇبريزي, رجبعÇلي درواقÇع است/ دور به بآميز تعص و خشكمسلك ادامهدهندگان و صدرا مال تا سهروردي از كه است اشراق با متفاوت بسيار فلسفي

كÇتاب ل او جÇلد فÇرانسÇة بخش از 11ì تا 93 صفحات به تبريزي رجبعلي فلسفي نظرية و آثار دربارة /1(هÇيجدهمين كربن هانري و آشتياني ين جاللالد سيد تأليف امروز, تا هفدهم قرن از ايراني فيلسوفان آثار برگزيدة

شود/ مراجعه پاريس) و تهران در 1972 ايرانيچاپ كتابخانة سلسلة از مجلد

به و آوردهاند بهشمار ارسطو مكتب پيروان يا مشاÄيان زمرة در را او مييابد1/ اشاعه آنانارسطو عقايد ميان مرز زيرا است; گرفته صورت شتابزدگي اندكي با داوري اين من, نظرن عيÇم بÇهوضوح اسÇالمي, Ç ايراني فلسفة در اشراقيان و مشاÄيان ميان افالطون, عقايد واز بسياري براي كه است اين من منظور ميآيد/ پيش مرزي سوانح گاه اينرو, از و نيستطÇرف يÇعني مÇرز, آنسÇوي در ندانسته يا دانسته كه ميافتد فاق ات ارسطويي فيلسوفانÇÇ را ارسطو به منسوب الهي فلسفة تبريزي, رجبعلي خود مگر ميگيرند/ قرار اشراقيان

2. Ennéades

ÇÇ نيست نوافالطوني فيلسوف فلوطين, آخر انÃاد2 سه از مستخرج مباحث جز چيزي كهنميشود? يادآور

كÇمي بسيار اطالعات بود, بزرگ انديشمندي كه تبريزي رجبعلي زندگي دربارةاين در ثمربخشي پژوهشهاي انجام مسبب امشب, گفتگوي كه اميدوارم داريم/ دردستبÇا پادشاه اين و بود (1ìê2 Ç 1ììì) دوم عباس شاه همعصر او كه ميدانيم گردد/ زمينه

Page 51: مقالات هانری کربن

37 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

انبوه شا گردان زمرة در او كه ميدانيم نيز ميساختو مفتخر را او خود, ر مكر بازديدهاي

پيش/ مأخذ ل او جلد فرانسة بخش از ê7 تا 31 صفحات رك: ميرفندرسكي, مورد در /1

از يكÇي تÇنها مÇن داشت/ فÇراوان شا گÇردان خود بهنوبة و بود فندرسكي1 ميرابوالقاسم

تÇرجÇمة و (تÇحليل ايÇرانÇي اسÇالم در فلسفي و روحاني جنبههاي كتاب چهارم جلد به قمي سعيد قاضي دربارة /2مراجعه امروز تا هفدهم قرن از ايراني فيلسوفان آثار برگزيدة از سوم جلد به نيز و الغمامه) حديث بر او فلسفي شرح

شود/

در را خÇويش استاد نظريات گرچه كه ميبرم نام را قمي2 سعيد قاضي آنان, مشهورترينرا سهروردي اشراق" "حكمت حال عين در است, پذيرفته Âكام وجود مابعدالطبيعة باب

است/ كرده مطالعه دقت به نيزرا اشراق تأثير كه است اين آن نمونة ميكردم; صحبت مرزي تجاوز از پيش, اندكينÇاتمام فانه تأسÇم كه (شرحي ابنبابويه كتابالتوحيد بر قمي سعيد قاضي معظم شرح در

ميبينيم/ بهروشني كافيكليني كتاباصول بر شيرازي صدراي مال شرح يا و ماند)اثÇر سÇه عناوين اطراف در برسانم, اطالعتان به ميتوانم امشب كه را چندي نكات

ميكنم/ متمركز رجبعليلفظ تفسيرپذيري باب در رسالهاي الوجود; واجب اثبات اثباتواجبدربارة Ç 1را موجود وقتي كه است چنين رجبعلي عقيدتي موضع ت/ نبو الهي فلسفة نيز و "وجود"ميدانيم, وابسته الوجود واجب غير موجودات به را وجود و وجود سرچشمة و اصل بهصدرا, مال علمالوجود فلسفة برخالف بپذيريم/ نبايد را معنوي ادرا كيو اشترا ك هيچگونهو خÇالق وجÇود مÇيان زيÇرا نيست; موجود مشابهتي و قياس هيچگونه امكان هستي, در

ندارد/ وجود شباهتي Hمطلق لفظي, اشترا ك و اسمي تشابه جز مخلوق, وجودچÇند داراي و تÇفسيرپذير "وجود" خود منتها نيست, قياسي نيز وجود در همچنيننميكند/ تجاوز مخلوق وجود يك درك حد از هرگز وجود, از ما درك زيرا است; مفهومبÇحث مÇوضوع و گÇيرد قÇرار مابعدالطبيعه بحث موضوع نميتواند مطلق وجود بنابراينباشد/ ميتواند واجبالوجود ذات از صفتي هر نفي به مربوط الهيات تنزيه, تنها مذكور,

Page 52: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 38

دارد: زير بهشرح تلخي به آميخته تذكري نظر, اين باب در رجبعليرا نÇظري چÇنين كسÇي هÇيچگاه كه است بوده اين امروز, به تا مردم غالب عقيدةبود ضعيف چنان نظر اين باشند, كرده چنين كساني هم ا گر و است نكرده ابراز آشكارامÇردم, و است نداشÇته شهرتي هيچگونه دانشمندان, اسامي ميان در كسان, آن نام كه

امروز/ تا هفدهم قرن از ايراني فيلسوفان آثار برگزيدة كتاب ل او جلد فرانسة قسمت از 102 ص رك: /1

ساختهاند///1/ خود از زشتي بهتانهاي

هميشه چيز همه ديگر, انساني اجتماع هر مانند نيز فيلسوفان جامعة در كه افسوسهÇمراهÇان طÇريق, ايÇن در رجبعÇلي اين, وجود با است/ نيافته انجام بايد, آنچنانكهاسÇماعيليان شÇدة اعالم فلسفه همان وجود, مابعدالطبيعة باب در او فلسفة دارد/ ممتازي

ايÇرانÇي, كÇتابخانة از نÇهم (مÇجلد Trilogie ismaélienne عنوان با مÆلف كتاب از دوم و ل او رساالت رك: /2پاريس)/ و تهران 19ì1 چاپ

نÇوافÇالطوني جÇبهة در بÇهويژه و اوست پيروان و احسايي احمد شيخ پيشرو او است2/دارد/ قرار افالطون شارحان از برخي روي در رو و پروكلوس بزرگ,

( كه ارسطو به منسوب الهي فلسفة كه است آ گاه صراحت به رجبعلي عوض, دربÇن مسÇلم¹ فارابي, به وي اوست/ نظر طرفدار است) متون از دي متعد تفسيرهاي شامل

و برداشتهاند خود عقايد از پرده آن, طي الصفا اخوان ميشود ر تصو كه را الجامع¹ الرسال¹ از دوم و پنجاه قطعة /3مÇتعلق انÇدلسي واالمÇقام سÇتارهشناس و رياضيدان اين به ناحق به است, اسماعيليه حكمت معظم آثار ازرجبعÇلي كÇه گفت ميتوان آيا داد/ انتشار مسلمه نام با را بحث مورد رسالة پيشتر, صليبا جميل دانستهاند/ه توج چنانكه كه گفت بايد باشد, چنين ا گر است? داشته نظر مد را رساله اين مسلمه, به استناد هنگام تبريزيدر و است بÇوده آ گÇاه اسÇماعيليان عÇقيدة بÇا وجود مابعدالطبيعة در خويش عقيدة قرابت از او خود داديم,

بود/ خواهد دامنه دور و شگفتانگيز وسعتي داراي ما گفتار اين آغاز متن اينصورت,

از يكي شبستري, محمود شيخ دهم)3, قرن به متعلق مادريد, اهل (يعني بحريطي احمد

بنده را راز برگلشن اسماعيليان تأويالت بود/ ايشان خود از يكي شبستري محمود شيخ اسماعيليان, چشم به /êمÇقايسه دارد, اثÇناعشري شيعة ديدگاه كه الهيجي ين الد شمس شرح با را آن و دادهام انتشار و كرده ترجمه

/ Trilogie ismaélienne عنوان با اينجانب كتاب از سوم رسالة تمامي رك: كردهام/

و فÇيلسوفان از مÇيكند; اسÇتناد قونوي ين صدرالد به سپس و آذربايجان4 بزرگ عارفاناز بÇهويژه و بÇاشد) ميرفندرسكي تأثير نشانة شايد اين (و ميكند استمداد هند حكماي

Page 53: مقالات هانری کربن

39 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

امÇام هشÇتم, امÇام كÇه خÇطبهاي دو از بÇهخصوص شÇيعه, معصوم امامان به مربوط متونشÇاهد بÇود, كÇرده ايÇراد مÇرو در عÇباسي خÇليفة مأمÇون, دعÇوت دربارة عليالرضا(ع)

ميآورد/شرح قمي سعيد قاضي و آمده بابويه ابن كتابتوحيد سرآغاز در مذكور, خطبههايزوايا تمام از استفاده با آنها در امام كه هستند متوني اينها است/ نوشته آنها بر فاضالنهايكÇه جÇهت آن از را وجود مشابهت هرگونه و اشترا ك فكر خويش, منطقي بيان فنون وبه را آن راه اين از و ميسازد شريك واجبالوجود با را موجود و دارد بهدنبال را شركشخصيت كه نظري و صوري امامشناسي تمامي ميدهد/ قرار حمله مورد ميكشاند, نقصاين از ميداند, پروردگار خاص صفات و اسما¾ جامة و رنگ در را امامان مابعدالطبيعيجستوجÇوي ايÇن در مÇيتوانÇد بهراستي رجبعلي مال شد/ خواهد نتيجه گيري مبحث

كند/ احساس عاليقدري ياران همراه را خود فلسفي,

عÇلم كÇه بÇاشد سÇليمان فÇرزانÇة نÇديم آصف, به اشاره بهخاطر شايد "آصفيه" صفت با "اصول" توصيف /1داشت/ الكتاب

ال "الواحد اصل براساس را آن مÆلف, كه لي مفص رسالة االÐصفيه1; Çرسال¹االصول 2اين هدفش و است كرده طرحريزي است, معروف فالسفه نزد كه الواحد" اال عنه يصدر

كند/ اراÄه را آن از ناشي نتايج همة كه استجÇانب از شÇده ابÇراز نÇظريات بÇا مÇخالفت بÇه رجبعÇلي مطالب, بسط جريان دررا جوهري حركت يا استحاله عقيدة و است برخاسته صدرا مال همچون اشراقي فيلسوفيالÇم مÇيدانÇد, م قدÇم را وجود كه صدرا مال بيعة مابعدالط فلسفة برابر در ميشناسد/ مردود

رد را ذهÇني وجود اثبات هرگونه و دفاع ذات و جوهر مابعدالطبيعة فلسفة از رجبعليميكند/

او از اظهاراتي به شد, گفته آنچه وجود با زيرا ميكند; تجاوز مرز از نيز او همه, اين با"علم اشراقي اصلي مفهوم علمالعرفان, و روانشناختي مباحث البالي در كه برميخوريم

Page 54: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 40

را ذهني" "وجود رد از ناشي مابعدالطبيعي Ñخال علم, اين و ميكند ظهور Gد مجد حضوري""درك" عقيدة يادآور بيواسطه", حضور طريق از معرفت "حصول نظر همين ميكند/ پردارد اساسي جنبة آنچنان سهروردي فلسفي عقايد ميان در و است رواقي فيلسوفان نزدقرار تبريزي رجبعلي با سهروردي, دربارة صحبت از پس رو چه از ميكند توجيه كه

گذاشتهايم/ ديداربدون خود, حضور با و ذاتي فرديت با موجودات, و اشيا¾ كه ميكند ثابت نظر, اين"معرفت" روحاند/ ط توس شناخت قابل باشد, آنها نمايانگر كه مفهومي يا و شكل واسطةفالسفه كه چندگانهاي قواي به روح و است روح ط توس حضور, يك دريافت از عبارتزيرا است; خويش قواي كلية جمع خود, روح ندارد/ نيازي كردهاند, تجزيه آنها به را آن

مينويسد: رجبعلي ميكند/ هدايت خودشناسي بهسوي را او آ گاهيهايش, تماميقابل سخيف, ادرا ك و فهم براي كه است باريك و شگفتانگيز نكتهاي نكته, اينشÇناخته بايد روح آنچنانكه روح, معرفت براساس است معرفتي زيرا نيست; دركبينهايت معرفت, اين واقعي, فلسفة به نيل براي ما معاصرين تالش همة با و باشد شده

امروز/ تا هفدهم قرن از ايراني فيلسوفان آثار برگزيدة كتاب ل او جلد فرانسة قسمت از 11ë ص رك: /1

است/1 غيرممكن حتي و دشوار

كÇه مÇيكند ايÇجاد را احساس و تأثير اين ما در امر غايت در رجبعلي نوشتههايجزÄيات بتوانم ا گر دارم گمان است/ مرعوبكننده دامنه, وسعت جهت از حتي و عميقاين كنم, مقايسه صدرا مال فلسفة در آن مشابه مورد با را جهان مورد در او فلسفي دستگاهو روحاني جوهر يك اصل, از متفكر, روح رجبعلي, نظر از شد/ خواهد مÆكد احساسجدا سرگذشتي كه جهاني اين ي ماد جسم يك به موقت بهطور و است سفلي عالم از جدا

است/ يافته پيوند دارد, او سرگذشت ازجزÄي آغاز, در كه روح كه است جوهري حركات توالي اثر در صدرا, مال ديدگاه ازگردد/ بدل روح به پيش از بيش تا ميگردد ي غيرماد و شده جدا آن از بود, جسم و ه ماد از

Page 55: مقالات هانری کربن

41 تبريزي علي رجب تبريزي, ودود سهروردي, آذربايجان: فيلسوف سه

برزخ شكلهاي كه ميپذيرد انجام شدهاي جدا شكلهاي ارتباط طريق از استحالهها ايندارنÇد, گÇرايش واحدي هدف به فيلسوف دو هر آنكه با هستند/ آن جز¾ مثال, عالم يا

دارد/ عميق تفاوتي آنان, روحاني مسير بزرگ منحنيكÇه ديد چون رجبعلي مال است/ استاد تعاليم مجموعة Hتقريب كه الهيه Çمعارف 3رفÇيع د حمÇم خÇود, شا گرد نزديكترين به ميرود, بهتحليل سن رفتن باال با او نيرويكرد وا گذار را ي مهم كتاب نگارش مأموريت بود, وي روحاني فرزند بهراستي كه پيرزادهثÇمرة طÇريق, اين به كه مذكور كتاب بنويسد/ را آن خود كه بود آن از مانع خستگي كه

امروز/ تا هفدهم قرن از ايراني فيلسوفان آثار برگزيدة كتاب دوم جلد فرانسة قسمت از 137 تا 11ì صفحات رك: /1است/ آورده را الهيه معارف از نشده منتشر فصل چندين جلد, همين در آشتياني ين جاللالد سيد

بخشيد/1 انتظام را استاد تعاليم عمدة مباحث بود, استاد و شا گرد همكاريبه داشتيم, آذربايجان فيلسوف سه معيت در هم با كه پردامنهاي فلسفي گذار گشتوتÇنها ايÇنكار, در مÇا كÇه دهÇم اطÇمينان شÇما به كه بود اين من عمدة هدف رسيد/ پايانHخصÇش مÇن نÇبوديم/ رفÇته ياد از نوادر شناختن به كنجكاو يا و فلسفه تاريخ سياحتگرو است داشÇته وجÇود پيوسته فيلسوفان, اين بحث و طرح مورد مسايل كه هستم مطمÃن

دارد/ تازگي هميشهفÇلسفة يÇاد عÇمدي احÇياي بÇا بÇپردازيÇم: گذشت, آنچه از خالصهاي يادآوري بهشناخت, اين ميبرد/ شهودي شناخت يك سوي به را ما سهروردي قديم, فرس حكمايرا فÇعال لة مخي كه جهت آن از صدرا مال و ميگيرد بهخود را له مخي ه قو بيعة مابعدالط پهنةبسط آن دامنة به ميشمارد, روح لطيف جسم و طبيعي اندام از جدا روحاني نيروي يكاز بسÇياري پÇژوهشي كارهاي برنامة در له مخي ة قو بيعة مابعدالط فلسفة ميدهد/ بيشتريرا ايشÇان ه وجÇت تÇمام سÇهروردي, فلسفة كه ميدانم و دارد قرار من فرانسوي همكاران

ميباشد/ ريكور پل و ژيلبردوران همكارانم تحقيقات و كارها ه متوج بيشتر اينجانب, نظر /2

است2/ كرده جلبجلوه اشراقي مكتب پيرو وفادار فيلسوف يك بهصورت ما برابر در تبريزي ودود

Page 56: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 42

فÇلسفة و زرتشت آيÇين بÇرخÇورد از ناشي مباحث دربارة وي كه بسطي و شرح ميكند/چهرهاي مباحث, اين به ميدهد, يوحنا مسيحشناسي و اسالمي پيامبرشناسي نوافالطوني,مباحث بياموزند/ آن از زيادي مطالب بايد هنوز اديان فلسفة و تاريخ كه ميبخشد خاصجÇاي در زيÇرا جست; اشÇراقÇي مÇتفكران آثÇار در بÇايد هست, كه همانگونه را مذكور

نميشوند/ عرضه ديگريعÇين در و وجود مابعدالطبيعة فلسفة مسألة صعبترين با تبريزي, رجبعلي در ماصÇداي بÇايد مقام اين در ميكنم گمان ميشويم/ روبهرو روح سرگذشت و ماهيت حال,

رسانيد/ گوش به است, مطرح مطالب اينگونه پيرامون كه بحثهايي در را تازهايتÇمام هÇمراه بÇه مÇا فيلسوف سه كه دارد اهميت ميكنم فكر راستي به من بنابراينايراني فلسفة را آن بايد كه است رشتهاي دنبالة كه آنچه همة و قرون طي در همكارانشانوارد ما, كوششهاي ساية در گردد, ص مشخ آن نوعيت و خصوصيت تا بناميم اسالمي ÇÇ ايÇرانÇي فÇلسفة واقÇعي ارزش دراز, بسÇيار تي مد جهان, باقي شوند/ جهاني فلسفة مداره توج سطح در كمكم فلسفه اين مفهوم و وجود امروزه, ميكنم فكر نشناخت/ را اسالميرا خÇود پژوهشگري عمر يك كوشش من كه ميكنيد مالحظه و ميگيرد قرار فيلسوفانبا كه تاامروز كتاببرگزيدةآثارفيلسوفانايرانيازقرنهفدهم هدف كردهام/ آن وقففرانسة بخش مسÆول من و شده شروع آشتياني ين جاللالد د سي استاد دوستم, همكاري

في عرÇم را فÇيلسوف تÇن چهل حدود آثار و باشد جلد شش در بايد كتاب اين شده, پيشبيني طرح طبق /1 كند/

كÇه است تÇالش هÇمين باالخره و است تالش همين در شدن سهيم هستم1, آن جلد هراست/ ساخته خود همت وجهة تهران, در ايران فلسفة و حكمت انجمن

سÇرزمين زيÇارت بÇه مÇن كه همينروست از آذربايجان, فيلسوف عزيز همكارانو مÇيبينيد چگÇونه را قÇضايا خÇود, بÇهنوبة شÇما كه بياموزم شما از تا آمدهام سهرورديسادة كلمة شويم, جدا هم از آنكه از پيش سازيم/ همگام بايد چگونه را خود كوششهاياست, شده سپرده ما به كه است امانتي برابر در ما وظيفة و مسÆوليت نشاندهندة كه را زير

Page 57: مقالات هانری کربن

كنيم!>/ < كار است: اين آن و كرد خواهيم انتخاب شعار عنوان به

و ترجمه كربن, هانري پروفسور (نوشتة شيرازي صدرالمتألهين المشاعر بر مه مقد كتاب از برگرفته حاضر, متن /1مÇيرزا المÇلك بÇديع از شÇرح و تÇرجÇمه المشÇاعر فÇارسي متن ضميمة به مجتهدي, كريم دكتر از پيشگفتارآن, غÇنيسازي بÇهمنظور كÇه است (1381 تÇهران, صÇدرا, اسÇالمي حكÇمت بÇنياد انÇتشارات وله, مادالدÇعسال در سخنراني بهصورت كربن هانري ط توس ايراني( كه فلسفة در شيرازي صدراي مال مقام مقالة از بخشهاييدانشگÇاه ادبÇيات دانشكÇدة مجلة در نصر حسين سيد دكتر قلم به آن ترجمة سپس و ايراد م) 19ì2)13ê1شÇده افÇزوده بÇدان است) رسÇيده چاپ به (êë مسلسل (شمارة 13ê3 مهرماه ,12 سال ل, او شمارة تهران,

شدهاند/ محصور < > نشانة دو بين متن, سراسر در مزبور قسمتهاي است/

شيرازي1 صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

مجتهدي كريم ترجمة

پÇرافÇتخار لقب تÇحت مÇتداول, بÇهنحو كÇه شÇيرازي ابراهÇيم بن د محم ين صدرالدچهرههاي از يكي ميشود, شناخته الهي) حكماي (سردستة صدرالمتألهين يا صدرا مالمÇعنويت و تÇفكر اخÇص, بهنحو و شيعي اسالم تفكر ه خاص اسالمي, تفكر أن عظيمالشغÇرب در كÇه فلسفه عمومي تاريخ كتابهاي در بدبختانه است/ ايرانيان نزد در اسالميهÇمچنان غÇربيان كÇه وقÇتي تÇا و نميگردد اشاره او بهنام هيچگاه Hتقريب ميشود, نوشتهقرون در كه تأثيري لحاظ از فقط مسلمانان فرهنگي امور به خود عادت مطابق بخواهندبÇههمين وضÇع نپردازند, بدانها مستقل بهطور و كنند ه توج است, داشته التيني وسطاي

Page 58: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 44

ماند/ خواهد باقي منوالاستو يافته پايان ميالدي) (سيزدهم هجري هفتم قرن در Gحدود بحث, مورد تأثيربه رشد ابن با اسالمي فلسفة كه است اين ميشود, بيان رسمي قاطعيت با اغلب كه نظريدر كه است غفلتي ادامة نيست, قبول قابل Âاص آنچه باز اين, عالوه بر است/ رسيده انتهاكرد ر تصو بتوان لحاظي از ا گر ولي دارد, وجود شيعي خاص تفكر مورد در غرب دنيايو صدرا الÇم كÇه گÇفت بÇايد بÇاز باشد, رسيده بهپايان ابنرشد با سني عالم در چيزي كهمÇثالهاي خÇود ميآيند, بهحساب او خلف كه آنها نيز و بودهاند او از قبل كه استادانيكسÇوت در كÇه اسالمي وجدان و شعور به نسبت اين, از بيش ما اينكه بر هستند بارزي

نورزيم/ غفلت است, رسيده ظهور منصة به خود شيعيه, تÇالب پÇرداخت/ تÇحقيق و مÇطالعه به بايد نو از مورد, اين در كه است مسلم امروزبه اينباره در Âقب كه گوبينو چون تي ني حسن با اشخاص زحمات از كه نيست اين منظوركÇتاب يك در ليÇنبار او براي او كه كنيم فراموش و نكنيم قدرداني پرداختهاند, بررسينÇام داد, خواهيم قرار مورد بحث را آنها نيز ما Gبعد كه را ايراني فالسفة از بعضي غربي,و فÇلسفه بÇزرگ دايÇر¸المÇعارف مورد در طريق هر به گوبينو بدبختانه ولي است, بردهسÇياحتنامه نÇوعي را آن و شده اشتباه دچار كتاباسفار, يعني صدرا, مال الهي حكمت

است/ برگزيده آن براي عنوانچهارسياحتروحرا و دانسته

1. Sephr

Çفر1 س عÇبرانÇي كÇلمة بÇه ه اتوجÇب كه است براون ادوارد ديگر, پيشقدمان از يكيا گر اشخاص, اين كه نيست شك كند/ كتابترجمه چهار را عنوان اين است داده ترجيحكÇه دانست بÇايد ه تÇالب مÇيكردند, پÇيدا ديگÇري نÇظر مÇيخوانÇدند, را كتاب اصلي متنبتواند شخص اينكه براي ديگر, طرف از استو بوده كمياب Hنسبت كتاب, اين نسخههايكه بگذرد صعبالعبوري بسيار آستانة از ضمن در ميبايست بپردازد, آن مطالعة به Hواقعخط با آن ورودي در سر بر شك بدون كه آستانهاي نيست; مقدور همگان براي نيز اين

Page 59: مقالات هانری کربن

45 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

نشود>/ وارد اينجا به نيست فيلسوف كه < كسي است: شده نوشته نامرÄيصدرا مال حال شرح

سÇالهاي در Gحدود شيراز شهر در شيرازي د محم ين صدرالد كه ميدانيم ما امروزÇ 1ë7ì) طÇهماسب شÇاه سلطنت زمان در 1ë71م Ç 72 يعني قمري, هجري 980 تا 979د سي مديون ما را دقيق اطالعات اين است/ نهاده هستي عرصة به پا و شده متولد 1ë2êم)تجديد ابتكار كه هستيم قم علمية حوزة عقلي علوم عاليقدر استاد طباطبايي, دحسين محمتدارك استاد, وقتي است/ ايشان از نيز صدرا مال بزرگ شاهكار نويناسفار, طبع و چاپتاريخ به كه خطياسفار نسخة يك در است, ميآورده فراهم چاپ اين مورد در را الزمدر بود, شده رونويسي مÆلف دستنويس نسخة روي از 1703م) با (مطابق ه / ق 1197را آن Hعين نسخهبردار و بود آورده حاشيه در خود متن دربارة صدرا مال كه يادداشتهاييايÇن دارد, اخÇتصاص مÇعقول و عÇاقل اتحاد بحث به كه فصلي حاشية در كرده, منعكس

است: ديده صدرا مال از را يادداشت1037 سال جمادياالولي هفتم جمعه, روز در خورشيد طلوع هنگام به مطلب اينو پÇنجاه تÇاريخ, اين در و شد, الهام و افاضه من به 1ì28م) ژانويه 1ê (يعني ه / ق/

ميگذشت/ من عمر از سال هشت

صدرا مال تولد تاريخ درنتيجه, كنيم, محاسبه دقيق را قمري سالهاي ما است كافي

تÇهران دانشگÇاه الهÇيات دانشكÇدة انÇتشارات اصÇل(از سÇه رسالة بر نصر حسين سيد مة مقد به كنيد رجوع /1ظÇاهربينان و قشÇريون رد در بÇيشتر و است فÇارسي بÇه كه صدرا) مال والدت سال چهارصدمين بهمناسبتصدرا مال زندگينامة براي اصلي منابع ;2 ص 19ì1م), Ç 1380ه / ق Ç ش / ه 13ê0 (تهران, است شده نوشته/331 Ç 332 صÇص ,II 130ì تÇهران سÇنگي, چÇاپ الجÇنات, روضÇات خوانسÇاري, محمد, است: قرار بدينتÇنكابني د محم ميرزا ,129 ص VIII ,1270 تهران سنگي چاپ هدايت, قليخان رضا ملحقات روض¹الصفا,محمد ;ê22 Ç ê23 صص III دب, Ñاال ريحان¹ تبريزي, دعلي محم ;1313 تهران, ,329 Ç 333 صص العلما¾, قصص

قمي/ محمد از حاشيه ,ë8 ص ,1302 تهران مل, Ðاال امل العاملي, الحر الحسن ابن

از او رحلت تاريخ و تاريخ اين 1ë72م)1/ يا و 1ë71 (يعني بود خواهد ه / ق 980 يا 979از مÇا كÇه است مسÇلمي ÂامÇك تÇاريخهاي تÇنها 1ìê0م Ç ه / ق 10ë0 يÇعني جÇهان, اين

Page 60: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 46

را زنÇدگينامه ايÇن جÇنبههاي عÇمدة دورههÇاي ه تÇÇالب داريÇÇم/ دردست او زنÇÇدگينامةدرونÇي حيات سير فقط را آن ماهيت و ذات كه بدانيم بايد طريق هر به ولي ميشناسيم,

بس/ و ميدهد تشكيل صدرا مالعÇوامÇل ايÇن بلكه نيست, خارجي اوضاع و شرايط در زندگي, اين جالل و <شكوهو باشرافت زندگي و كرده دخالت او زندگي در انقالب و پريشاني بهصورت فقط خارجيمÇنحني واقÇع, در صدرا الÇم مÇانند شخصي حال شرح نساخت/ فراهم او براي بااحتراميبا او رابطة و تعليمات و او كتابهاي تأليف و تفكرات پيشرفت است; او دروني حياتافتخار آنها به ميتوانست استادشان كه گذاشتند بهجا آثاري خود, نوبة به كه شا گردانش

كند/وقت, آن در آمدم, ايران به ل او بار براي (19êë سپتامبر (در پيش سال هفده بندهاز قسÇمتي تÇهية بÇه مشÇغول ديÇار, آن در و مÇيبردم بÇهسر تÇركيه در كÇه بود سال چنداشراق شيخ ايران, در را او ما كه آنكس بودم; سهروردي يحيي ين شهابالد نوشتههاي

رسيد/ شهادت به حلب در ë87 سال در سالگي هشت و سي سن در آنكه ميناميم,بسÇط و تÇوسعه از عÇبارت كÇه شرحي ديگر, حكيم چند مانند شيرازي, ين صدرالدرا خÇود جÇوان زندگي افكار تمام سهروردي, آن در كه كتابي بر بوده, او شخصي عقايدايÇن بÇه و تفكيكانÇد غيرقابل يكديگر از اثر اين و نام دو اين است/ نگاشته داد, جايبه مرا گرفتو مرا دست گفت, چنين بتوان ا گر سهروردي, كه ميكردم احساس من دليل,

كرد/ هدايت است, من معنوي" "وطن كه آنجاييآنان با كه بودند بسياري برجستة شخصيتهاي شك, بدون پيش, سال هفده گرچهنوشتههاي ليكن ميآمد, بهميان مباحثه و گفتگو شيرازي ين صدرالد و سهروردي دربارةروشÇن و تاريك در ي تاحد هنوز است, آنها شايستة كه شهرتي به نسبت حكيم دو هرسÇال چÇهارصدمين رسÇمي جشنهاي برافروختة آتش امروز, اينك و بود, گرفته قرار

است/> شده آثار اين ه متوج هند, و ايران در شيراز بزرگ حكيم اين والدت

Page 61: مقالات هانری کربن

47 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

گذشت بهمناسبت آثار اين از تعدادي تهران, دانشگاه الهيات دانشكدة سرپرستي بهنÇيز را هÇمين كÇه گÇرديد منتشر و آماده ما, موردنظر فيلسوف والدت از سال چهارصدزمÇينة در مطالعات حيات تجديد از نشاني ميتوان پيداست, كه ديگري قراÄن عالوه بردر اسالم الهي حكمت در حيات تجديد يك كه گرفت نتيجه و دانست سنتي مابعدالطبيعة

مÇيبريم/ نÇام اينجا در است دانشگاه و حوزه استادان همكاري نتيجة كه نيز را انتشارات اين از تعدادي /1مÇجلة (در صدرا مال يادنامة است: قرار اين به شده چاپ تهران دانشگاه الهيات دانشكدة ط توس كه كتابهاييعربي فني اصطالحات فارسي (شرح شيرازي ين صدرالد فلسفة مصطلحات ادي, سج جعفر سيد صدرا); مال يادنامة

م/ 19ì1 1380ه / ق, تهران, صدرا), مال فلسفي لغاتزمينههاي در كه آشتياني ين الد جالل سيد آقاي اهتمام به االلهيه المظاهر است: كرده چاپ مشهد دانشگاه آنچههÇجري 13ê1 مشهد, صدرا, مال فلسفة آراي و حال شرح چون: است ساخته منتشر را مهمي كتابهاي نيز ديگريك هÇمچنين است), صدرا الÇم فÇلسفي افكÇار و آثار و حيات دربارة جامعي گزارش نوشته, (اين شمسي,طÇرح يك GعدÇب قمري, هجري 1380 مشهد, عÇرفان, و فلسفه نظر از هستي وجود, مابعدالطبيعة دربارة گزارشچÇاپ صدرا الÇم از اصÇفهان و مشÇهد و تهران دانشگاههاي Gاخير كه است آثاري شامل كه نيز كتابشناسي

شد/ خواهد آورده كردهاند,

سه از بيش ه البت است/1 تكوين شرف در بود, واقعي د مجد يك خود كه حكيمي آثار گردقÇطع صدرا الÇم فÇلسفة زمÇينة در مÇطالعات و تÇعليمات هÇيچگاه ايÇران, در كه است قرن

است/ نگرديدهمÇطرح ايراني جوان فيلسوفان براي امروز كه مسايلي به ه توج با ديگر طرف از امامÇورد صدرا, الÇم فلسفة دوباره وقت, اتالف بدون كه ميرسد بهنظر الزم Âكام ميشود,اين ميبايست Hنهايت و Hضرورت طريق, هر به گردد/ في معر نو از و گيرد قرار تأمل و تفكراز چه و حاضر, عصر در اسالمي تفكر لحاظ از چه سازد, پديدار را خود معناي كل فلسفه,نÇمايد, ايفا را خود اصلي نقش بتواند فلسفه اين اينكه براي فلسفه/ عمومي تاريخ لحاظمÇنظور هÇمين بÇه گيرد/ قرار است, گرديده جدا آن از كه خود اصلي متن در دوباره بايددر تÇهران, دانشگاه ادبيات دانشكدة در سال هر پاييز كه داريم را آن افتخار ما كه استتÇتبعات و تÇحقيقات عÇالي مÇدرسة ديني علوم قسمت در بهموازات كه تحقيقاتي زمينة

Page 62: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 48

دادهايÇم; اخÇتصاص سÇهروردي االشÇراق حكÇمت كÇتاب تÇفسير به را درسي سال, سه ت مد به ما آنجا در /1Ñ

Ø

درسي برنامة در نيز اخير سال دو اين در برسانيم/ بهچاپ فرانسه بهزبان را آن ترجمة بتوانيم Gبعد اميدواريماز او تÇفسير به را درسي جمله از گنجاندهايم, را شيرازي ين صدرالد آثار بيان و شرح اسالمشناسي, كرسيسÇالنامة بÇه شود رجوع دادهايم/ اختصاص ÇÇ كليني كافي اصول بر او بزرگ تفسير سوم كتاب ÇÇ الحج¹ كتاب

م/ 19ì3Çìê صص همچنين و , ì9ص م, 19ì2 Ç ì3 ديني; علوم قسمت عالي, مطالعات مدرسة

كنيم1/ تدريس و خالصه را مطالب ميدهيم, انجام پاريسكثير گروه براي از همچنين و حافظ و روزبهان بمانند صدرا, مال براي از شيراز شهركل در دوره سه واضح, بهطور ميتوان است/ بوده خا كي" "وطن عرفا فالسفهو از ديگري

شÇخص كÇه او پÇدر ساخت/ متمايز يكديگر از را آنها و داد تشخيص صدرا مال زندگانيبÇاشد, نÇداشÇته كÇمبودي تربيت, و تعليم لحاظ از فرزندش اينكه براي بوده, سرشناسيو ذهÇني اسÇتعداد و نÇبوغ پÇايين, سÇنين از كه ه خاص است, داشته دراختيار كافي ثروت

بود/ كرده بروز فرزند, اخالقي صفاتاحيا دولت و صفوي سلسلة سالطين سياسي پايتخت تنها نه اصفهان عصر, آن دراست/ مÇيرفته بÇهشمار نÇيز مملكت علمي حيات مركز ضمن, در بلكه بوده, ايران شدةمدارس در همگي داشتند, اشتغال بهتدريس علمي رشتههاي تمام در كه بزرگي استاداندرنتيجه بودند, كرده ع تجم كرد, مشاهده ميتوان هم امروز را آنها از بعضي كه مشهوريدورة تكÇميل بÇراي و كÇند تÇرك را شÇيراز خود, زادگاه جوان, ين صدرالد كه بود طبيعي

كند/ سفر اصفهان به خويش تحصيالتسال, چند از بعد ميتوان آن در كه جديد دانشگاه برنامة با را زمان آن درس <دورةرا انسÇان عÇمر از قسمت يك درس, دورة زيرا كنيم; مقايسه نبايد شد, دكتر و ليسانسيهاميد كه كند علومي آن صرف را خود حيات انسان, كه بود اين مستلزم بلكه و فراميگرفت

بود/> الزم اجتهاد مرتبة به رسيدن براي سال بيست دستكم, دارد/ را آن در تعمق بهچهرههاي از سه هر كه است داشته استاد سه عمده, بهنحو ين, صدرالد اصفهان, در

Page 63: مقالات هانری کربن

49 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

معنويت و تفكر تاريخ در و ميروند بهشمار ه صفوي دورة فرهنگي حيات تجديد اصليبرخوردارند/ بسزايي شهرت از ايران

بÇهايي شيخ اسم تحت بيشتر, كه برد نام عاملي ين بها¾الد شيخ از بايد ل او درجة در

بÇعلبك در م) 1ëêì)9ه / قë3 بÇهسال عÇاملي يÇن بها¾الد يعني عصر, آن شيعي عالم چهرههاي از يكي /1بعد و ميآيد ايران به بود ثاني ين شهابالد شا گرد كه خود پدر با او سالگي سيزده سن در است/ شده متولدسÇيد نÇوشتة به شود رجوع است/ بوده رايج خيلي هميشه او معنوي آثار ميشود/ االسالم شيخ اصفهان, در

/7ê2 شمارة 382 Ç 39ì صص دوم, روضة ;ì32 Ç ìê0 ص الجنات, روضات اصل, مةسه مقد نصر, حسين

كه است بوده استاد اين خدمت در ه / ق/)1 1030 . م/ 1ì21 (وفات است/ شده شناختهسÇنت يÇا حديث علم و تفسيرقرآن و فقه يعني (نقلي), سنتي اسالمي علوم ين, صدرالدمطالعة است; آموخته را دادهاند) انتقال را سنت اين كه افرادي (يعني رجال علم و اماماناو است/ كرده ق تعم و تأمل علوم, اين در اندازه چه تا او كه ميدهد نشان صدرا مال آثار

كرد/ دريافت بود, آموخته او از كه را چه آن تدريس اجازة بهايي, شيخ از همچنيناست, او مÇديون را خÇود تÇحصيالت اصÇلي قسÇمت ين, صدرالد كه ديگري استادعÇلوم اسÇتاد, ايÇن خÇدمت در وي م) 1ì31 Ç ه / ق 10ê0 (وفات است بزرگ ميردامادبÇا تÇوأم دوسÇتي رابÇطة عÇاملي, يÇن ها¾الدÇب بÇا ميرداماد است/ آموخته را نظري فلسفيرا ثÇالث" "مÇعلم لقب او بÇه ميردامÇاد مريدان و شا گردان است/ داشته عميقي وفاداريچÇه بÇاشند, كÇرده حÇفظ فالسفه مراتب سلسله در را او شامخ مقام بدينوسيله, تا دادهاندمÇيالدي) دهÇم و هجري چهارم (قرن فارابي و ل او معلم ارسطو گذشتگان, سنت مطابق

است/ شده ناميده ثاني معلمسبب به ميرداماد آثار اعظم قسمت حال, اين با كه است اين مينمايد, عجيب آنچهميرسد بهنظر اينطور Gظاهر است/ نرسيده چاپ به هنوز پيچيدگي و دشواري به شهرتتشكÇيل را او مÇعنوي دودمان كه وي شا گردان ميان در كه صدرا مال او, شا گرد آثار كهÇعاع الش تÇحت را آنها و صدمهزده استاد آثار رونق به دارد, قرار ل او مرتبة در ميدهند,

باشد/ داده قرار خود

Page 64: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 50

كه است بوده شخصي مكتب در جوان ين صدرالد ميرداماد, محضر در طريق هر بهميداد: تعليم اشراق" "شيخ سهروردي, بمانند

عقيمي و بيهوده اليت فع نيانجامد, عرفاني تجربة و معنويت تحقق به كه فلسفهايي جد تعليمات بر مبتني كه عرفاني تجربة نوع هر Âمتقاب همچنين و بود نخواهد بيش

اسÇتاد ميردامÇاد, الخلعي¹ الرسال¹ به شود رجوع ميرداماد, آراي و آثار حيات, دربارة اجمالي نظر كسب براي /1,19ëì سال دمشق, در فرانسه فرهنگي انجمن ل, او جلد ماسينيون, لويي يادنامة مجموعة در اصفهان, در كالممÇعلم يا ميرداماد عنوان تحت ربن Ôك مقابله فارسي متن به شود رجوع شده, ياد رسالة دربارة /331 Ç 378 صصيÇادآور سپهبدي/ عيسي دكتر مرحوم ترجمة ,133ë تهران, مردمشناسي, مجلة در اصفهان), الهي ثالث(مكتب

است/ آمده حاضر كتاب بعدي فصل در مزبور مقالة كه ميشود

گرفت1/ خواهد قرار توهمات و انحراف معرض در ناخواه خواه نباشد, الزم فلسفي

اوراق زيÇباترين در كÇه است شرطي چنين بخشيدن تحقق به تمايل و نظر اهميتميشود/ ديده صدرا مال ط توس شده نوشته

به ولي نيست, دقيق روشنو چندان زمينه, اين در مدارك و شواهد كه اين با باالخرهيÇعني اسÇتثنايي, شÇخصيت يك شÇا گÇرد هÇمچنين اصÇفهان, در ين صدرالد طريق, هرÇ ه / ق 10ë0 تاريخ به سالگي هشتاد در شخص (اين است بوده فندرسكي ميرابوالقاسماصفهان در بوده, جوانتر او از سال ده فقط Gحدود كه شهيرش شا گرد با همزمان م/ 1ìê0

,3 ج دب Ñحان¹ االÇري بÇه شÇود رجÇوع فÇندرسكي, ابوالقÇاسم مير دربارة كلي نظر يك آوردن بهدست براي /2شهابي عليا كبر آقاي ط توس كه سيناÄيه رسالة اصل; رسالةسه نصر, حسين سيد ;3ì7 شمارة ,231 Ç 232 صص

شمسي/ هجري 1317 مشهد خراسان) فرهنگ (انتشارات است رسيده چاپ به

ديÇني, امÇور در ا كÇبر شاه كريمانة اصالحات بهسبب عصر اين در است)2/ كرده وفاتفÇالسفة تعداد ميگرفت/ صورت هندوستان و ايران ميان زيادي آمد و رفت و مبادالتاست/ نبوده اندك مغول شاه دربار در داشتهاند تعلق اشراقي نحلة به كه آنها ه خاص ايراني,و مستقيم Âكام بهنحو نيست, ما دست در او از زيادي نوشتههاي كه فندرسكي ميربه ما عصر در تازه فرهنگي, لحاظ از آن فوقالعادة اهميت Áاحتما كه تي الي فع در نزديك,مÇهم رسÇالههاي ترجÇمة منظور, است; داشته همكاري و شركت ميشود, آشكار مرور

Page 65: مقالات هانری کربن

51 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

ÇÇ (1ì اسÇالمي, سهروردي( كÇتابهاي (I) عرفاني و بيعي مابعدالط آثار بر ما مههاي مقد به شود رجوع /1Ñ

Ø

كÇه اطÇالعاتي لحÇاظ از شاه, موبد اثر المذاهب دبستان عنوان تحت فارسي كتاب /ëì ص ÇÇ م 19êë استانبولاست/ غني ميكند, بيان دوره آن در ديني تحر ك دربارة

ايÇن <بÇهوسيلة مÇيگرفت/1 انÇجام زمÇان آن در كÇه است فÇارسي زبÇان به سانسكريتكÇه نشÇود (فÇرامÇوش كÇرد بهفارسي فه متصو زبان تكلم به شروع هندو كيش ترجمهها,

2. Anquetil-Duperron

اسÇتاد, ايÇن نÇام ذ كÇر بÇا مÇيشناخت)/ فارسي بهزبان را اوپانيشادها دوپرون2, انكتيليعني خود, حيات ل او دورة در صدرا مال كه را تعليماتي از ري تصو كلي, بهطور ميتوانيم

آوريم/> بهدست فرا گرفت, شا گردي سالهايبÇه هÇنوز ه البت ميگردد/ آغاز صدرا مال زندگاني دوم دورة تحصيل, سالهاي از بعدنÇتيجة دوره, ايÇن بÇرعكس, بÇلكه نÇميآورد, روي او بهسوي بركت و خير وجه, هيچدر و مÇيداد بÇروز او نÇيرومند شÇخصيت كÇه است بÇوده تزلزلناپذيري ارادة و تصميمو سÇازش نÇوع هÇر ميگرفت, قرار خطر معرض در معنوي امور عالي معناي كه مواقعي

ميساخت/ سلب او از را اهمالاز كÇه كسÇي براي Hمخصوص است, بوده مساعد طور آن شرايط كه كرد فكر <نبايدو مÇداوم كÇوشش بÇايد نÇهتنها شخصي, چنين كند/ پيروي خود شخصي و دروني افكاربÇا كÇه دارد يÇقين بيشتر كند, پيشرفت بيشتر هرقدر بلكه كند, دنبال را مصالحهناپذيريبهخود را سختي تجربة چنين و شد خواهد روبهرو گونا گون مقلدان و ظاهربينان مخالفت

ديد/> خواهدهر از ناداناني و ال جه ايذا¾ مورد قرون, طي در خود ساللة تمام همچون صدرا مالفقها اين از بعضي ميشدهاند; تحريك فقها ناحية از خاص بهنحو گاهي كه است بوده قبيلنسبت زاهدانه تعبد اسم به و ميگذاشتند كنار است, شيعه ماهيت مقوم كه را آنچه عمد, به

مينمودند/ تدريس را ب مخر الادريگري نوعي نص, به

Page 66: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 52

اين خواند; را صدرا مال كتاباسفار طوالني بسيار مة مقد بايد موضوع, اين فهم برايدر زيرا كرد; تعيين نميتوان آن براي قيمتي كه است باارزشي فوقالعاده مدرك مه, مقدهÇر كه نيز وظيفهاي و موضع است, شده توصيف مÆلف روحي وضع كه اين ضمن آن,شيعه رسمي, بهنحو كه آنها برابر در واقعي, ايمان بازيافت براي ناخواه و خواه شيعي, فرد

است/ گرديده برمال و آشكار دارد, عهده به ميشوند, محسوبداشته تعلق صفوي عصر به اينكه از اعم فيلسوف, يك سرنوشت سبب, همين بهمعنوي) (انحرافات با مواجهه جهت در و ضد بر كه است اين ديگر, عصر بههر يا و باشد

گردد/ خود" زمانة "فرزند اصطالح, به كه اين نه باشد, خود عصر و زمانمينويسد: او ميكنيم/ انتخاب را صدرا مال مة مقد از عبارت چند اينجا, در

پيرو و ميپرداختم//// الهي فلسفة به خود قدرت و طاقت حد در جواني عنفوان درو كردم پيدا ه توج جديد فالسفة تأمالت و الهامات نتايج به بعد و بودم قديم حكمايرا آنچه كه بود اين بر من سعي دادم/ قرار استفاده مورد را آنها اسرار و آ گاهي مات مقدو دربÇياورم فشÇرده بÇهصورت مÇيخوانÇدم غÇيره و يوناني فالسفة كتابهاي در كهگفتههاي فانه, متأس بپرهيزم/// كالم اطالة از و كنم ص مشخ را مطلبي هر لباب Ñلباب االواقÇع مÆÇثر مÇن, نÇظرهاي و مÇيشد سÇپري روزهÇا بÇود; مواجÇه زيادي موانع با من

نميگرديد///و جهال تربيت و اصالح به بخواهد كه كسي هر ما, روزگار در كه شدم ه متوج وقتيو جهنمي آتش تشعشع وقتي شد, خواهد روبهرو دشمني و عداوت با بپردازد نادانانشدم/// مواجه حكمت رموز و انوار دربارة اشخاص فهم عدم با وقتي ديدم/// را انحرافتÇجاوز ي ادÇم مسÇلمات مÇحدودة از هÇيچگاه آنÇها, بينش كه است اشخاصي (منظور,كه اشخاصي نميرود, فراتر گرفته غبار امور و ظلمات قلمرو از آنها تأمل و نميكندايÇقان و كÇمي ح مشÇرب تÇام, بÇهنحو عرفان, و معرفت به نسبت عداوتشان بهسببيÇعني ربÇاني, شÇريف اسÇرار و الهÇي س مقد علوم و طرد را شخصي تجربة از حاصلنÇيز عÇرفا و حكÇما و داشتهاند اشاره بدانها رموز بهصورت اوليا و انبيا كه را معارفي

Page 67: مقالات هانری کربن

53 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

و عÇقل خÇفقان ايÇن درنÇتيجة ميسازند///) ممنوع گفتهاند, سخن آنها از خود بهنوبةتصميم, اين بر آنگاه است, حا كم ما عصر در كه است عداوتي نتيجة كه طبع انجمادآرزوهاي و شكسته دل با و گزينم انزوا افتاده دور منطقة يك در ديگر كه كردم ارادهخود, حافظ و مراد تعليمات و دارم/// مخفي را خود نااميدي, و افسردگي در رفته باد برمدارا و ه تقي به و بندم به كار را خداوند اولياي و س مقد امامان جد (ع) ل او امام يعني

قسمت ل, او سفر طباطبايي, حسين محمد سيد چاپ العقلي¹, ربع¹ Ñاال سفار Ñاال في المتعالي¹ الحكم¹ به شود رجوع /1اينكه با است, شده مقايسه صدرا مال عربي متن با قسمت اين /ê Ç 7 صص قمري هجري 1378 تهران ل, اوربن Ôك متن نشد, داده تشخيص اختالفي محتوايي, لحاظ از كه آنجا از ولي نيست, زياد دو آن صوري شباهت

ميشود/(م) آورده و ترجمه Hعين

شوم///1 ل متوس

فكÇر او ÁتماÇاح چÇنانكه ÇÇ دوره آن در داشت, اصÇفهان در صدرا مال كه <وضعيتÇعليم و زنÇدگي او, حيات هدف و مقصود چون بلكه نداشت, او به اختصاص ÇÇ ميكردصدرا الÇم حكÇمت شÇد, خواهÇد مطرح آن نتايج Gبعد چنانكه بود, جامع بهمعناي ع تشيبوده برخوردار آن از نسل هر كه بود توأم پيچيده و فآور تأس وضع يك با خود بهنوبةرا اصÇفهان پÇرشور زندگي جاهالن, كينة بهعلت كه بود اين در او راه بدينجهت, است/

شود/> پناهنده دورافتادهاي مكان در و كند رهاسÇي در را كهك كوچك قصبة خود, عزلت دورة گذراندن براي ما جوان فيلسوفبتوان اينكه براي امروز حتي كرد/ انتخاب خلوتگاه بهعنوان قم شرقي جنوب كيلومترية ادÇج از اصÇفهان بهسوي قم شهر از بعد نيم و فرسنگ يك Gحدود بايد رفت, آنجا بهپÇانزده بÇه نزديك مسافتي شرق, بهسمت باريك بياباني راه يك در و شد خارج اصليميشود پديدار شيبداري بلند ة در جبال, سلسله يك شكاف در آنگاه پيمود, را كيلومتررا تضادي < كه دارد سحرآميزي زيبايي منطقه, اين درواقع دارد/ ادامه كهك قصبة تا كهشود, ه در وارد انسان بيشتر هرچه ميكند, تجديد است, ايران طبيعت خصوصيات از كه

ميدهد/> روييده نباتات و سبزي ت لذ به را خود جاي صحرا, معدني خشكي بيشتر

Page 68: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 54

ي خاص غناي معطر, و ع متنو درختان لحاظ از كه است باغات از مجموعهاي كهك,در دارد, تÇعلق هÇجري يازدهم قرن به كه غيرمتداول طرح با كوچك مسجد يك دارد/

باشد/ گزارده نماز آن در صدرا مال شايد و ميشود ديده آنجاحالت با قديمي قلعة يك ديگري و معصومه امامزاده يكي كه نيز جديدتر بناي دوتكميل و ص مشخ را منظره و است شده ساخته كمدوام مصالح با ه البت كه است رمانتيكيجواني دورة از متمادي سالهاي صدرا, مال كه است بوده باغات اين خلوتگاه در ميكند,

است/ كرده صرف آن در خود روحي و معنوي ارتقاي براي راكه را طبيعتي آن توانستهام چون دارم, روشن ر تصو يك مجموعه, اين تمام از <منليكن كنم, مشاهده پرداخت, تنهايي عظمت در تأليف و تفكر به آن در سالياني صدرا مالبه مراجعة در بايد كند, درك را ديار اين عرفاني احوال و اوضاع تمام بخواهد انسان ا گرجÇمكران به كه هاي جاد در مشرق, بهسوي باز و كرده ترك را اصلي ة جاد ديگر, بار قم,Hشخص قرن, ده از بيش كه كسي آن به متعلق برسد حرمي به و كند حركت ميشود, منتهيمÇا آنجÇا, در غايب/ امام دوازدهم(ع), امام يعني است; بوده شيعه وجدان ي سر تاريخنÇهتنها بÇيابيم, غÇيبت در بودند, آمده آنجا به ما از قبل كه را اري زو تمام داشتيم يقيننسلي از كه را كساني تمام بلكه قمي, سعيد قاضي و فيض محسن مال و صدرا مال و ميردامادبÇردارد, در بشÇر تÇاريخ بÇراي انÇحصاري بÇهطور آنÇچه بÇا را شيعه تفكر ديگر, نسل به

ساختهاند/>نÇايل معنوي حقايق كشف به صدرا مال بود, گذرانده كهك در كه سالياني طول <درو دارند تعلق او نحلة به كه آنها همة و صدرا مال بهنظر بود/> رسيده مشاهده مقام به و آمدهكÇار آغÇاز در فÇلسفه مÇطالعة مÇقام, ايÇن بÇه رسيدن براي هستند, او فكري مكتب پيرونÇايل اصلي هدف به شخص باشد قرار ا گر ولي دارد, ضرورت الزم, مهاي مقد بهعنواننخواهد ديگري چيز واهي, كوششي و اقدام و توهمآور و عقيم تي فعالي جز فلسفه نيايد,بÇا بÇتوانÇد ايÇنكه براي بعد و شود وارد دروني خلوتگاه اين به شخص اينكه براي بود/

Page 69: مقالات هانری کربن

55 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

يÇعني باشد, گذرانده را شخصي رياضت دورة يك ابتدا بايد گردد, خارج آن از موفقيتو ا كتسابي رات تصو و پيشساخته عقايد از تابعيت عدم و ذهن استقالل ضامن كه تي فعالي

است/ ممنوع نظرهاياين كه است اين بر گرايش است? كشيده طول كناره گيري و عزلت اين تي, مد چه

/ë ص است, شده برده نام Âقب كه نصر حسين سيد اثر به شود رجوع /1

به تي شخصي براي كه است مسلم Âكام اين, وجود با بدانيم1/ سال پانزده تا هفت را دورهآن از مانع و دارد نگاه مخفي را خود عزلت Âكام كه است بوده مشكل صدرا, مال قدرت

كند/ پيدا گسترش شهرتش و بيايند ديدنش به شا گردان و مريدان كه شودسال از كه ورديخان اهللا ميشود گفته وقتي كرد ب تعج نبايد چندان دليل, همين بهوالي و حÇا كÇم 1ì12م) Ç ه / ق 1021) وفاتش موقع تا 1ë9êم Ç 9ë يعني ه / ق, 1003شÇيراز شÇهر در را بزرگي مدرسة بناي دستور صدرا, مال نيت به است, بوده فارس ايالتمدرسة اين در و بازگردد خود اصلي سرزمين به تا ميكند دعوت و خواهش او از و صادراسم به شيراز در هنوز دارد, بزرگي ابعاد كه مدرسه اين بناي شود/ تدريس مشغول جديد,تÇدريس آن در صدرا الÇم كÇه را تاالري ميتوان امروز حتي و است باقي خان" "مدرسة

نمود/ بازديد است, ميكردهمÇورد در را خان ورÇم صريح اظهارات تا نداريم دست در قانعكنندهاي دليل هيچ مااست, بÇوده اهللا ورديخÇان حكÇومت نÇاحية از مÇدرسه بناي براي ليه او اقدامات اينكهشهر به اهللا ورديخان حيات زمان در صدرا مال رفتن اينكه يا انگاريمو بياساس سستو

كسÇر كتاب از خود چاپ مة مقد در دانشپژوه كه قزويني واله يوسف محمد صريح بيانات به شود رجوع /2است/ كرده نقل 2 ص الجاهلي¹, اصنام

Ç 1ì29) ل2 او عÇباس شÇاه پÇادشاهي زمÇان در درنÇتيجه كÇنيم, قلمداد ناصحيح را شيرازرفÇته شÇيراز به تدريس براي شده, او از كه دعوتي به بنا صدرا مال كه است بوده 1ë87م)دورة بÇه ÂامÇك و داشÇته سال يك و چهل صدرا مال اهللا ورديخان, مرگ بههنگام است/

است/ بوده رسيده كمال و پختگي

Page 70: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 56

يعني او, داماد و شا گرد آثار در صدرا مال زندگي مورد در كه اشاراتي از بعضي طبقبÇه صدرا الÇم بÇازگشت ÁتماÇاح بايد ميرسد بهنظر ميشود, ديده معروف فيض محسنامÇامقليخان, حكÇومت زمان در و ديرتر بايد را آن و داشت بيان ديگر بهنحو را شيراز10ê3 تا خود بهنوبة است, شده پدر جانشين كه شخص اين دانست/ امان اهللا خان فرزند(1ì29 Ç 1ìê2) ل او صفي شاه پادشاهي زمان در يعني م), 1ì33 Ç 1ì3ê) قمري هجريه / ق, 1022 سال به مدرسه ساختمان به مربوط كارهاي او, دستور به و بوده فارس حا كم

است/ رسيده پايان به م 1ì13 يعنيرا سرزميني بهناچار, صدرا مال كه دورهاي بگيريم, درنظر را موضوع كه نحوي هر بهحÇرم درخشان گنبد آن, محور و قطب و دارد وجود عرفاني عالمات و نقاط آن, در كهاوست/ زندگاني مهم مرحلة سومين است, بازگشته شيراز به و گفته ترك است, قم ر مطهكÇه مÇيآورد فراهم ما براي را امكان اين است, كرده تدريس زمان آن در او كه مطالبينيز شيراز مكتب از ميآوريم, بهميان صحبت اصفهان مكتب از كه همانطوري بتوانيميك بÇه او حÇضور و نفوذ تحت اصفهان, مانند سرعت به شيراز درواقع, بگوييم/ سخناسÇم به انگليسي مسافر يك است/ گرديده ل مبد علمي حيات بزرگ مركز و مهم كانون

كه: ميكند بيان است, بوده آنجا در ميالدي هفدهم قرن در كه هربرت توماسرياضيات و كيميا و طبيعيات و نجوم و فلسفه آن, در كه است مدرسهاي شيراز, در

,1ì77 لندن بزرگ, آسياي و افريقا مختلف قسمتهاي در سالي چند كتاب ,Thomas Herbert هربرت توماس /1را مطلب اين (Some Years Of Travels into diverse parts of Africa and Asia the great) /12ë ص

است/ كرده نقل ë7 ص مغربزمين, در صدرا مال آخوند با آشنايي عنوان تحت خود مقالة در نصر حسين سيد

است1/ ايران مدرسة مشهورترين آن, و ميشود تدريس

كÇه آثÇاري تقرير و تأليف تدريس, در Âكام و ميكرد زندگي شيراز در صدرا مال>تعليمات بود/ مستغرق شا گردان, تربيت در نيز استو مانده ناتمام آنها از بعضي فانه متأسبهترين ميبرد, به كار عمرش طول در خود و ميآموخت شا گردانش به كه اخالقي عاليكه هركسي به كه دستوري چهار در تعليمات اين تمام است/ او شخصيت تعريف وسيلة

Page 71: مقالات هانری کربن

57 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

شده خالصه داده, كند, پيشرفت معنوي امور در و بگذارد قدم معنا طريق در ميخواهداست:

تÇقليد از كÇردن, رهÇا را دنÇيوي جÇاهطلبي كÇردن, ترك را ثروت كسب به عالقه

/133 ص الجاهلي¹, اصنام كسر به شود رجوع /1

كردن1/> اجتناب معصيت هرگونه از و جستن, دوري كوركورانه

بÇه بÇار هÇفت خÇود زندگاني طي در ميداد, انجام كه عظيمي كار وجود با صدرا مالم) 1ìê0) ه /ق 10ë0 بهسال سفر, هفتمين از بازگشت موقع در او رفت/ خدا خانة زيارت

شد/ سپرده خا ك به همانجا و كرد وداع را فاني دار بصره شهر درگستردگي و وسعت از ري تصو داد, خواهيم صدرا مال كتابشناسي از Gبعد كه طرحيفعلي وضع به ه باتوج كرد/ خواهد ايجاد ما نزد در را معنوي Hواقع و عميق متفكر اين آثارمÇيتوان حداقÇل ولي كرد, ص مشخ را آثار اين زماني ترتيب نميتوان هنوز تحقيقات,علوم قلمروهاي و موضوعات تمام Hتقريب آثار, اين نمود/ تعيين را آنها اصلي اوصافابÇنسينا, شÇاهكار دربارة تفاسيري شامل و دربرميگيرد را شيعي اسالم كالمي و فلسفيكÇتاب دربÇارة همچنين و ميشود سهرورديحكم¹االشراق اثر مهمترين و كتابشفاامÇامان تÇعليمات آن, در و است شيعيان بنيادي كتابهاي از يكي كه كليني كافي اصولمÇبسوطي بسÇيار تÇفاسير شÇامل همچنين آثار, اين است/ شده جمعآوري شيعه س مقداست, تفسير و شرح بر مشتمل كه آثاري در سورههايقرآناست/ از زيادي تعداد دربارةآنها بايد كه است كرده تشريح را آن ابتكار, به و داده بسط اصلي متن به آنقدر صدرا مال

دانست/ او شخصي آثار زمرة در نيز راآشÇنايي بدون است, آورده پيش ه شيخي مكتب و احسايي احمد شيخ كه <مسايليبه قدم دارند اصرار بيشتر كه فقها جهت, همين به نيست/ فهم قابل صدرا مال آثار با كاملنكÇردند/ درك رويهÇمرفته را مطالب اين نگذارند, نميرسد, آن به دستشان كه آنجااين زمين, مغرب در كه بود شخصي تنها طويل, تي مد براي و لين او ما, گوبينوي (بهنظرم

Page 72: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 58

وفلسفههايآسيايمركزي اديان خودتاريخ كتاب ضميمة در را متفكران بزرگ گروهدر كه را بزرگي كوچكو اشتباهات او, عالقة و شوق بهعلت بايد دليل همين به شناسانيد/

بخشيد)/ او بر است, شده مرتكب ناقص مدارك اثرو آثÇار بÇا آشنايي بدون شيعه, فلسفي وضع در عميق تحقيق گفت بايد اختصار بهدارد/ سروكار آن با آخر تا ل او از صدرا مال تفكر زيرا نيست; امكانپذير صدرا مال افكار

رد مÇيتوانÇيم ما ميكرد? تحريك را او صدرا, مال حيات تمام طول در عميقي ارادة چهاجÇازه ما به كه مجموعهاي بيابيم; اربعه يعنياسفار او, بزرگ كتاب مة مقد در را آن پايميتوانستدر سنتوماس ا گر است, ايران ا كوÄيني توماس سن صدرا, مال بگوييم ميدهدتحقق كه است ايران در فقط ليكن باشد; بويمه يا كوب مانند حكيمي و عارف حال عين

است/> امكانپذير تركيبي چنينحكمت, اين است; الهي حكمت همين ميشود, ديده آثار اين در كه ثابتي فكر نوعرا آن كÇه چيزي آن نه و ميناميم كالم غرب, در ما كه است چيزي آن , خاص بهنحو نه

1. Theo - Sophia

نوعي اين, است/ الهي1 حكمت همان كلمه, ريشة به ه باتوج Âكام بلكه ميگوييم, فلسفهميآيد بهوجود ني معي امت نزد در و نبوي دين يك بطن در خاص بهنحو كه است تفكرشده نازل پيامبري بر كه است س" مقد " كتاب به وابسته و دارد معنوي صرف گرايش كهفهم براي المحجوب كشف جهت در ه لي او كوشش نوعي مستلزم كتاب, اين حضور است/آن فهم مراتب و درجات بايد درنتيجه و آن; روحاني معناي فهم يعني است; آن حقيقت

شود/ ص مشخعهدة به صرف نظري مطالب و شود گذاشته كالم علم عهدة به ل منز متون كه وقتيمنشأ و است غرب جهان در تفكر از قسمتي صة مشخ فصل شايد كه كاري چنين فلسفه,كار, اين براساس است/ عرفيسازي براي اقدام لين او ميرسد, التيني مدرسة اهل به آنداده ارتÇقا قÇدرت, يك درجÇة به كالم چون Âعم ولي ميگردد, جدا فلسفه از كالم علم

Page 73: مقالات هانری کربن

59 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

از خÇارج را آن ر صوÇت ديگر زيرا بگذارد; كنار را آن ميشود مجبور فيلسوف ميشود,ميداند/ خود حيطة

1. Jacob Boehme

بويمه1 يا كوب موقعيت به نزديك اسالم, درعالم موردنظرما الهي حكماي موقعيتعالم الهي حكماي و فيلسوفان با تشابهي همچنين آنها است/ مسيحيت عالم در او نحلة وبÇراسÇاس را مابعدالطÇبيعهشان و تكوين" "سفر مبناي بر را خود طبيعيات كه دارند يهودمÇينهند/ بÇنيان مÇيشود, نÇاشي زكÇريا و زقيال ح و عيا ش ا تعليمات از كه معرفتي نظرگاهتاريخي موقعيت و متداول مقوالت از باشد نشده موفق خود ا گر ما, عصر خ مور Áاحتما

دانست/ خواهد تصنعي را متفكران اين آثار رود, فراتر خود خاصقÇضاوت مورد خارج, از و سطحي بهنحو را آثار آن كه است كساني آن از نظر ايننوعي آنها, مÆلفان زيرا نيست; اينگونه نفسه في آثار, خود كه درصورتي ميدهند, قرارو هÇماهنگ يكÇديگر بÇا آن سÇازندة اجÇزاي همة آن, براساس كه دارند عالم از نظرگاهجدا هم از هستند, ظاهر اهل كه اشخاصي ط توس كلي ساختار اين كه درحالي است, منسجم

ميگيرد/ قرار ادي نق مورد و شده ي تلق شده, تفكيك وفÇهميده حيثالمجموع من صدرا مال چون متفكري آثار اينكه براي جهت, اين بهدر ÁتماÇاح كÇه را نقلقولهايي و موضوعات كثيري, فيشهاي در كه نيست كافي شود,و ر بحÇت ÂثÇم كÇنيم/ آوري جÇمع يÇافتهايÇم, آنها ميان شباهتي و كرده پيدا مختلف آثاراز تÇعدادي كÇه آورده فراهÇم ايشان براي را امكان اين دانشپژوه, آقاي زياد اطالعاتتمام باز و بنويسد فهرستوار است, بوده صدرا مال ه موردتوج كه را صي مشخ موضوعاتاست, شده آورده مختلف عناوين تحت موضوعات همين آنها, آثار در كه را متفكرانيحركت نظرية ماهيتو به نسبت وجود اصالت قبيل از موضوعهايي Âمث كند/ جمعآوريجسم از مستقل روحاني محض ة قو بهعنوان خيال نظرية معقول, و عاقل اتحاد جوهري,

جسماني/ معاد فلسفة و مثال عالم نظرية آلي,

Page 74: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 60

نÇيز صدرا مال اسالف از گروهي اشارة مورد موضوعات, اين از بعضي است ممكندر صدرا الÇم ايÇنكه عالوهبر گفت بايد ولي است, نمانده بيخبر آنها از او كه باشد بودهصي خÇمش و خÇاص موقف و موضع آنها كل مورد در و موضوعها اين از يك هر موردفرامÇوش نميتوان صورت, هر در باز ميگردد, متمايز اسالفش از طريق اين به و داردديÇده مÇا امÇروزي نظامسازان نزد در آنچه برخالف سنتي مابعدالطبيعة يك در كه كرده, وجÇت جالب نظري Hصرف بخواهد شخص قيمتي, هر به كه نيست اين بر سعي ميشود,لحÇاظ از اصÇالت ايÇنجا در گÇفت, بÇايد پÇيشتر ه البت دارد/ ابراز ديگران افكار از غيردريافتي به باشد قادر كه ميشود ناشي تدبيري و تنظيم نحوة از و ميگردد متجلي ديگري

آيد/ نايل ناميد, ساختاري روش يا و پديدارشناسي را آن بتوان آنچه حد دريÇا و فÇيلسوف است توانسته كه بپندارد شخص كه است اين توهم, خطرنا كترينچنين يك كند/ تبيين اسالفش اسامي و فكري منابع فيشبندي و تشخيص با را فلسفهايديگري كار آورد, فراهم را اصلي تحقيق مات مقد اينكه جز مطالب, از صورتبرداريزاوية تعريف و ذهني افق ارتقاي درجة تعيين شامل اصلي, تحقيق نيست/ ساخته آن ازÂثÇم مÇيكنند, حÇركت ايÇجاد ÂتقابÇم كÇه است نÇيروهايي خÇطوط شÇناخت و نÇظرگاه

معاد/ فلسفة و امامشناسي وجود, مابعدالطبيعةاو خÇود به ه توج با را صدرا مال ميتوان كه است نحو اين به فقط تحليل, آخرين دربÇه را او اشÇارههاي و نÇقلقولها و ذهÇني مÇنابع مÇيتوانÇيم هميشه ما زيرا داشت; بيانمطالب اين كه نباشد كار در صدرايي مال ,HÄا گربد ولي نماييم, جمعآوري افكار اشخاصوكÇند, بيان است, برميآمده آن عهدة از او خود فقط كه ي خاص ساختار ترتيب مطابق را

شويم/ روبهرو او واقعي چهرة با بود نخواهيم قادر هرگز ما ديگركÇار يك تصنعي اقدامات نتيجة است, موردنظر اينجا كه بهنحوي مطالب ساختارخÇلوت در كÇه مÇعنوي تÇجربهاي اثÇر در كه است ميوهاي بلكه نيست, دبيري و دفترياست/ آمÇده بÇهعمل و شÇده پÇخته بÇهتدريج داشته, صدرا مال به تعلق كهك, هيجانآور

Page 75: مقالات هانری کربن

61 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

است: گفته سخن خوانندگان با مورد اين در خود اصلي اثر مة مقد در صدرا مالمÇمارست جÇهان, از اعÇتزال در و گÇمنامي و خلوت در طوالني ت بهمد كه وقتيدر رساند; نورانيت بهمرتبة مرا نفس من, دروني كوشش زمان, مرور به آنگاه كردم,ملكوتي انوار آنگاه گرديد/ سوزان عالي شعلههاي از قلبم معنوي, رياضت تكرار اثرادغام هم با حق به اتصال اسرار و جبروت عالم رموز و اسرار و شد منتشر من نفس دررموزي بودم; درنيافته را آنها Âقب كه گرديدم آشنا خداوند مورد در اسراري با گرديد;من بر نحو بدان عقلي برهان هيچ طريق از زمان آن تا هيچگاه كه شد مكشوف من برطريق از زمان آن تا كه مابعدالطبيعي اسرار تمام بهتر, سخن به بود/ نگرديده آشكاربيواسطه بينش و حضوري ادرا ك بدانها نسبت ديگر ا كنون بودم, شناخته عقلي برهان

داشتم////بودم, دريافته را آن مزة كه را شرابي از قسمتي تا بخشيد الهام من به خداوند آنگاه

بخشم/// آرامش را جويندگان عطش تا سازم منتشرتÇحرير رشÇتة بÇه مÇعنوي كÇمال جÇويندگان و زاÇÄران قÇصد به كتابي دليل, بديناست قÇادر كÇه مÇيگذارم عÇموم اخÇتيار در را رباني حكمت اثر, اين در من درآورم/است, اسÇتواري و جÇمال مÇتضمن كه هستند حضرتي آن جستجوي در كه را كساني

عÇدم بÇهسبب ولي نÇميباشد, زيÇاد صدرا الÇم عÇربي متن با صوري لحاظ از نيز متن اين شباهت ا گرچه /1ميشود/(م)/ آورده و ترجمه ربن Ôك فرانسة متن از Hعين محتوايي, اختالف

نمايد1/ راهنمايي

وي شÇده, نÇوشته صدرا الÇم بÇهدست كÇه مÇتن ايÇن در كÇنيم مÇالحظه ميتوانÇيم ماآن بÇيان بÇراي را طريقي و برده به كار خود معنوي تجربة توصيف براي را اصطالحاتيمعلوم درنهايت, و است ميرداماد و سهروردي اصطالحات با مطابق Âكام كه كرده اتخاذنÇتيجة بلكه نميشود, حاصل منطقي برهان و استدالل از تزلزلناپذير, يقين كه ميشودمÇورد تمثيلي, بهنحو يا و ذوقي و شهودي بهنحو كه است بيواسطهاي و مستقيم حضور

است/ شده امتحان مشاهده با و گرفته قرار حياتي تجربة

Page 76: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 62

مكتب يعني ميسازد, آشكار اشراقي مكتب به را خود تعلق صدرا مال متن, همين بااينكه بهسبب نه هم آن مينامد, مشرقي يا اشراقي حكمت را خود كه مكتبي سهروردي;آن از بÇتوانÇد اينكه براي بلكه كند, اتخاذ اÄي مش ضد موضع خاص, بهنحوي ميخواهددورة يك فيلسوف, براي مشا¾ فلسفة كه ميداشت بيان سهروردي حتي چه, رود, فراتر

ميدهد/ تشكيل را ضروري ماتي مقداعÇالن را جÇبهه دو در مÇعنوي نÇبرد يك انگيزة فيلسوف, به جامع" "شيعة < كلمةعÇالم يك تÇاريك نÇيروهاي بÇا سÇپس و اوست خود با ل او وهلة در كه نبردي ميكند;سالهاي در صدرا مال را معنوي نبرد اين جنبة لين او هستند/ او دشمن و معاند كه خارجيسÇير معناي و سرنوشت خصوصيترين بود, بين در آنچه كرد/ ل تحم كهك در تنهاييبود/ عرفاني شدة چشيدة و تجربي يقين به فلسفي نظري تفكر از وي گذشتن و او حياتقصد تمام نيست/ امكانپذير واقعي, معناي به فلسفه يك تحقق دو, اين بين اتحاد بدونو پÇيشينيان مÇانند صدرا, مال براي ليكن بود, همين سهروردي دورة از اشراقي معنويتاست بهتر ميشود/ حاصل اتحاد اين بالفطره, كه است شيعه معنويت در او, بعدي پيروان

دهيم/ قرار بررسي مورد بيشتري دقت با را موضوع اينهمت به ششم قرن در است, داشته ايران فلسفة در عجيبي سرگذشت كه اشراق كلمةبرده به كار كند, احيا را آن ميخواست او كه قديم ايرانيان حكمت بيان براي سهرورديتÇنوير آن, معناي حال, عين در و ميرساند را طلوعكننده خورشيد شكوه كلمه, اين شد/دريافت دارند, حضور سپيدهدم دقايق در كه موجوداتي كه نوري است; سحرگاهي يافتنو شرق يعني ميرساند, را شدن روشن اين سرچشمة و مبدأ كلمه, اين همچنين ميكنند/

شرق/ زمان و مكانبه را مشرق و داد انتقال محسوسات ماوراي عالم به را رات تصو اين تمام بايد ا كنونروان بÇر عÇقول سÇلسلة مشÇرق از كه صبحدم نور و نوراني موجودات و نور عالم عنوانمشÇرق از كه حكمتي كرد/ ي تلق ميتابد, شدهاند, تبعيد ظلمت عالم مغرب در كه افرادي

Page 77: مقالات هانری کربن

63 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

يك نÇه ناميدهاند, شرقي را آن عرفاني" "جغرافياي اين با مطابق و گرفته سرچشمه روحمÇغرب در را كÇلمات اين امروزه, كه بهمعنايي (تÃولوژي) ات الهي يك نه و است فلسفهآن بين رابطة دربارة و ميدانند متمايز و ا مجز قدرت دو را آنها و ميكنند استعمال زمين

گيرند/ تصميم ديگري يا يكي نفع به تا ميكنند بحث دويوناني كلمة مرادف Hدقيق كه است الهي حكمت يك اشراقي, يا مشرقي حكمت اين

1. Theosophia

بÇا عÇلم هÇمان كه فلسفه انتزاعي علم از را خود پيروان حكمت, اين ميباشد/ تÃوسوفيا1از كه حضوري اشراق و مستقيم بهمشاهدة صوري), (علم است مفاهيم يا و صور واسطةحضوري بلكه نيست, صوري ديگر علم اين ميكند/ راهنمايي ميكند, طلوع روح مشرقاين است/ مشرقي زيرا است, اشراقي و است اشراقي زيرا است, مشرقي علم يك است;پيش به اشراق حكمت از سخن كه هنگامي مشرقي, و مشرق كلمات عرفاني معناي استبه ايران قديم حكماي و زرتشت سهروردي, قول به بنا كه است حكمت همين و ميآيد,

داشتند/> اشتغال آن تعليممÇعرفت يÇعني صوري, علم مفهوم با طرف يك از حضوري علم و حضور مفاهيمبÇا ديگر طرف از و است تقابل در نوع يك و صورت يك واسطة با شي¾ يك ادرا كيو متحد است, مابعدالطبيعه مكتب اين بر حا كم كه مشرقي حضور و اشراقي علم مفاهيم

كÇه مÇا ل او مة قدÇم به شود رجوع اشراقيون, نزد در اشراقي سنت فلسفة و معرفت "شرق", معاني دربارة /2عÇرفاني و فÇلسفي آثÇار در مÇا دوم مة قدÇم بÇه همچنين ,2ë Ç ì2 صص است, شده نامبرده پانويس در Âقبتمثيلي, حكايات و عنوانابنسينا تحت ما كتاب به شود رجوع همچنين ;ë Ç 39 صص (2 شمارة ايراني ( كتابخانة

"شرقي"/ و "شرق" مطالب الفبايي فهرست چهارم), جلد ايراني, ل( كتابخانة او جلد

و وجود مفهوم طرفي, از كه كنيم مالحظه Hدقيق ميتوانيم كتابمشاعر در ميباشد2/ يكيدر هÇمچنين و است شÇده لحÇاظ يكÇديگر به اتصال با و بوده متحد هم با حضور مفهوم

است/ شده ي تلق مشرقي بهعنوان بنيادي, ههاي نظري و داليل از بعضي ضمن,بÇا مÇرادف و گÇرفته قÇرار مشÇاÄين مقابل در ون اشراقي كلمة امروزي, اصطالح <در

Page 78: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 64

است/ طÇويل اسÇالمي, ايران نوافالطونيان اين تاريخ و است نوافالطونيان يا افالطونيانآن بÇه عÇصر هر و جا هر در نوافالطونيان كه هستند خانواده همان به متعلق حكما, ايناز قÇبل روح, مÇبدأ يعني روح, مشرق نور كه لحظهاي آن اشراقي, علم داشتهاند/ بستگيتÇنهايي در صدرا الÇم كÇه بÇود تجربهاي ميكند, طلوع روح بر خا كي, نشأة اين به ورود

رسيد/> آن وصال به كهك در خود باشكوهيك بÇهمعنايي, صدرا الÇم ا گÇر بگÇوييم ميتوانÇيم مطالب, كردن خالصه بهمنظوربايد ميكند, شرح را آنها و دارد نزديك بسيار آشنايي او آثار با و است سينوي فيلسوفتأثير تحت Âعم كه است اشراقي تفسير با سينوي متفكر يك او كه كرد اضافه ضمن دراشÇراقÇي مÇتفكر يك او آنÇهاست/ از سرشار بهمعنايي, و سهروردي اشراق, شيخ افكارمرتفع دارد, وجود سهروردي و ابنسينا بين كه بÔعدي و فاصله تمام افكارش, در كه استتعبيري اشراقي, الهيات از الهيمشرقيه كتابحكمت از خود تفسير در وي است, شدهمطابق وجود, مابعدالطبيعة حيث از و جهت در را سهروردي تفكر نموده, شخصي Âكام

شود/ مطرح ات ماهي غيرالزم مابعدالطبيعه نبايد ديگر گويي و ميدارد بيان خود نظرحكÇيم و عÇارف عقايد تأثير تحت Hعميق اشراقي, سينوي فيلسوف اين <همچنينعربي ابن ين محيالد يعني است, تاريخ تمام عرفاي بزرگترين از يكي كه اندلس بزرگآثÇار بÇه زيÇادي ص خÇمش و دقÇيق ارجÇاعات او قÇلم به است; گرفته قرار (ì38 (متوفيميتوان چه آن دربارة ايران در روزي است الزم موضوع اين در ميشود/ ديده ابنعربي

فÇقط اثÇناعشري, شÇيعه نÇظر از كÇه است واليت خÇاتم شخص تعريف است, مشكل آن حل كه نكتهاي /1يكي آملي, حيدر سيد ميداند/ الم) مسيح(عليهالس را او عربي, ابن ين محيالد كه درحالي باشد, امام ميتواندو نÇوار Ñمنبعاال و جامعاالسرار كتاب در تفصيل به را موضوع اين عربي, ابن شيعي ران مفس و پيروان مهمترين ازليكن است, داده نشان موضوع اين در را عربي ابن نظر پيوستگي عدم و كرده بحث خود الحكم فصوص شرح

Annuaire de l'Ecole des مÇا گÇزارش بÇه شÇود رجÇوع است/ ديگÇر تÇحقيقات بÇه مÇحتاج مسأله, ايÇÇنحيدر سيد دربارة ما مقالة نيز و ,19ì3 Ç 19ì2 سال ,Hautes-Etudes, Section des Sciences religieuses

مجموعة "Haydar Amolî (VIIIe / XIV e siécle) Théologien shi'ite du soufisme" عنوان به آملي

اين حل در باالخره زيرا آيد1; عمل به تحقيقي برد, نام ابنعربي پنهاني" ع تشي" به آن از

Page 79: مقالات هانری کربن

65 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

صÇص شÇمسي, هÇجري 13ê2 تهران, ماسه, هنري پروفسور آقاي به اهدا¾ خاورشناسي, تحقيقي مقاالت/101 Ç 72

آورد/> بهدست ميتوان را مطالب همة كليد كه است مسألهنÇظرية مÇحكم خÇطوط چگونه كه ميدهد نشان بهخوبي اينجا در اسامي اين ذ كردر ولي است, گرفته شكل اسالمي Ç ايراني نوافالطونيان مهمترين از يكي يعني صدرا, مالاشÇاره محوري به و افزود بايد نيز را ديگري اساسي بسيار نكتة مطلب, اين به حال عينشÇيعي/ امÇامان مكÇتب به يعني است, بخشيده تبلور مجموعه اين كل ساختار به كه كردتحت Âكام كه است شيعي متفكر يك درجه, عاليترين در و چيز هر از بيش صدرا مال>سÇرچشÇمه مÇنشأ ايÇن از كه اسالم از نوعي به ايمان و بوده شيعه(ع) امامان تعاليم تأثيربÇر عÇالوه است, نوشته كليني كافي براصول او كه لي مفص تفسير است/ داشته ميگيرد,

عاست/ مد اين بر دال بهخوبي آثارش, ديگرمطبوع (هرچند او "منابع" ذ كر بازي به بخواهيم ما كه است بيهوده جهت, بههمينمÇا كÇنيم/ راه حÇل ايÇن از را مسÇايل هÇمة كÇه باشد اين مقصودمان ا گر بپردازيم, باشد)ورقÇهاي روي مÇيناميم, "مÇنابع" آنÇچه و صÇور و اشÇارات و نÇقلقولها تمام ميتوانيمچÇيز, هÇر از پÇيش ا گÇر نÇميشود, صدرا مال هيچگاه اوراق, اين حاصل ليكن بنويسيم,دهد; ترتيب خاص ساختماني و نظم در را "منابع" اين كه باشد نداشته وجود صدرايي مالاست, شÇيعه(ع) امÇامان عÇقايد نÇظم, ايÇن محور بود/ آن ايجاد به قادر او فقط كه نظميشيرازي, صدراي كه اينجاست و كنيم, مشاهده كليني كافي دراصول ميتوانيم چنانكهو مĤب س قدÇم Çون الادري مÇقابل در نÇبرد مÇيشود; خÇود مÇعنوي ديگر نبرد آن تسليمصÇريح مÇقاصد و نÇيات داشÇتند/ ديÇن از ظÇاهري تÇعبير يك فÇقط كه آنان و قشريون,آثÇار اهÇميت درك بÇراي نÇيز و ع يÇتش فÇلسفي وضÇع فÇهم براي است كمكي صدرا, مال

معاصر/> دوران و گذشته ايام در اثناعشري شيعة تفكر در صدرا مالحÇداقÇل بايد صدرا مال چون متفكري موقعيت و وضع فهميدن براي دليل همين به

Page 80: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 66

كه هستند افرادي سنت, اين در عرفا چه, داشت, ذهن در حاضر را مهم نكتة چند هموارهو ميپردازند آن تعليم به و بوده معترف است, شده ناميده شيعي عرفان و معرفت آنچه بهامامان(ع) تعاليم يعني ع, تشي و ميدانند اسالمي عرفان نفس داده, نسبت امامان به را آنبÇه ميشمارند/ معنوي و حقيقي اسالم نيز و جامع اسالم يا و اسالم باطني جنبة اساس راجعفر امام يعني ششم, امام تا آنها نزد در كه تعليماتي و اصلي منابع به ه باتوج سبب همينه تÇالب كÇه گفت سخن بايد است, مشترك م) 7ìë Ç ه / ق 1ê8 سال به (متوفي× صادق(ع)

است/ شده جدا هم از امامي دوازده شيعي عرفان و اسماعيلي عرفان Gبعدنزد تا كنون زياد, علل به موضوع اين گفت بايد چيست? عرفا نظر از شيعه <تفكربÇين امÇتياز ÁوÇاص عÇرفا, نظر از شيعه عقيدة است/ مانده مجهول امري اديان, خان موردو بين امتياز است; وحي عرفاني معنويو جنبة يا حقيقت و دين ظاهري جنبة يا شريعت

برميخيزد/> واليت و ت نبو بين امتياز از كه معنا و صورت يا دروني و بروني جنبةبÇراسÇاس (قÇانون شÇريعت قطبيت ,Áاصو امامي دوازده شيعي نظرية عرفا, نظر بهيعني است, الهي) وحي معرفت و عرفان معنوي, (حقيقت حقيقت قطبيت و الهي) وحيواقعيت دروني, (معناي باطن قطبيت و الهي) وحي آشكار و خارجي (جنبة ظاهر قطبيتكه پيامبري نبوي; رسالت بگوييم دقيقتر يا تو نبو قطبيت درنتيجه, و مخفي), و پنهاني

است/ امامت يا واليت قطبيت و شده گذاشته او بهعهدة شريعت بيانو حالت انبيا, طبقات انبيا, لزوم نبي, مفهوم Âمث اسالمي, سنت در پيامبران شناختالهÇام, است; شده منتقل پيامبر به فرشته طريق از كه پيامي (وحي, نبوي شناخت درجةHصرف مطالب, اين تمام منشأ و اصل غيره///) و دارد وجود امامان نزد در كه الهي دريافتكÇليني, تÇفكر از خÇود تÇفسير در صدرا مال شود/ جستجو شيعي امامان تعليمات در بايد

تÇحقيق به شود رجوع همچنين ايراني; فلسفة در شيرازي صدراي مال جايگاه عنوان تحت ما مقالة به شود رجوع /1و ê9 Ç 11ì صص م, 19ì3 راينوالق زوريخ, ,(XXXI سالنامة شيعي(ارانوس, اسالم در نبوي فلسفة عنوان با مادربÇارة دوم فÇصل مÇيالدي, 19ì3 گاليمار, ل او جلد اسالمي, فلسفة تاريخ عنوان تحت ما ديگر اثر به همچنين

است1/ داده اختصاص مطالب اين دربارة بهبحث را زيادي صفحات

Page 81: مقالات هانری کربن

67 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

نبوي"/ فلسفة و "شيعه

الهÇام كÇه بشري مافوق موجودات اين انبيا, ظهور لزوم علل و اسباب در <همگانقرار بشر ناتواني يا جهلو و احديت نشدني شناخته و نهفته ذات بين واسطة را آنان الهي,يا الهي ناموس بشر, براي بودند مكلف كه كردند ظهور پيامبر شش فقاند/ مت است, دادهكه است د(ص) محم و عيسي و موسي و ابراهيم و نوح و آدم آنان, نام بياورند/ شريعتپÇيامبر مÇيدهد/ تشكÇيل را ت نبو دايرة آن, مجموع كه است دورهاي نمايندة يك, هرجÇديدي شÇريعت كه آمد نخواهد پيغمبري ديگر او از بعد و بود انبيا خاتم اسالم(ص)

بياورد/ بشر برايگفتگوهاي در بلكه پيامبر, بالفصل صحابة در نهتنها آن, تاريخي ظهور كه شيعه نظرابيطالب(ع) بن علي يعني بود, نزديكتر او به همه از كه آن دربارة پيغمبرا كرم(ص)پيش به را سÆال اين ع, تشي زيرا ميسازد; نمودار را وضع اين غمگين جنبة ميشود, ديدهو بوده انبيا به محتاج خود, سرنوشت به وصال و نجات براي هميشه بشري عالم ميآورد:كردهو ظهور انبيا) (خاتم پيامبر آخرين كه ا كنون پس بود, نخواهد بينياز آنها از هيچگاه

چيست?> انسان تكليف شد, نخواهد فرستاده رسولي ديگر و رسيده پايان به ت نبوشÇيعيان زيÇرا است; شيعي مذهب خاص عمل و اثر واقع, در اسالمي پيامبرشناسيمستلزم كه است پيامبرشناسي همچنين و ساختهاند مطرح را بدان مربوط مسايل كه هستنددين هر اصلي كهمركز ل" منز " كتاب وجود نفس بهسبب چيزي چنين و است, امامشناسيكÇتاب يك ميشود, نازل پيامبر يك به كه آسماني < كتاب ميشود/ مطرح است, نبويآن تحتاللفظي و ظاهري معناي به محدود آن, اهميت كه نيست ديگر كتب مانند عاديمنطق و جدل راه از يا و بيان معاني و لغت علم طريق از را آن معناي تمام بتوان يا و باشدمÇعناي و دارد نÇهفتهاي اعÇماق كه است كتابي آسماني, كتاب برعكس, آورد/ بهدسترا معنا اين آورد/ بهدست قياس كمك به نميتوان را الهي كالم و آسماني متن يك ي سرهسÇتند, مÇعنوي شÇاهد ايÇن قبول به مجبور كه آنان به ميتوانند ميدانند" كه "آنان فقط

Page 82: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 68

دهند/> انتقالمÇعناي ايÇنكه: قبيل از ميپردازند خود خاص پرسشهاي به زمينه اين در شيعيانو ظاهر لفظ پيشتر, است? كدام آن معنوي مراتب سطوحو چيست? س مقد كتاب حقيقيو سÇطوح در يكÇديگر بÇه نسبت و خود بهنوبة دو اين از يك هر برديم; به كار را باطنرا باطن كه است داشته را رسالت اين پيامبر, آيا مييابند, كثرت مختلف, معنوي مراتبوجود دانستن ضروري با شيعيان و ميشود مطرح كه است سÆاالتي اينها بدهد? تعليم همآن معناي كل و است كتاب" م قي" و بالقرآن قاÄم كه است امام صورت, هر در اينكه و اماماست ظاهر هم قرآني, وحي جامع واقعيت كه جا آن <از ميدهند/ پاسخ بدانها ميداند, راعلم به را اشخاص ميتواند و است قرآن" "قيم كه باشد كسي پيامبر, از بعد بايد باطن, هم وشارح فقط صدرا مال و است امامان(ع) تعليمات خود, اين كند/ ارشاد آسماني كتاب جامع

است/> آنانÇبيا خÇاتم مÇحمد(ص) حضرت و است رسيده پايان به ت نبو ميشود گفته وقتيتشÇريعي ت نبو دايرة فقط كه است مطلب اين بيان Hصرف شيعي, الهيات نظرگاه از است,پس استو واليت دايرة افتتاح صكنندة مشخ ت, نبو دايرة اختتام زيرا است; يافته خاتمهامام دوازده با اوليا معنوي آشنايي اينكه يعني ميشود, آغاز واليت دايرة ت, نبو دايرة ازآخر در امام دوازدهمين ظهور تا و شده افتتاح فرمودهاند, ظهور ديگري از بعد يكي كهحضرت يعني پدر, وفات لحظة از و موقع آن تا ه البت داشت/ خواهد ادامه ما, دهري دورةمهدي(عج) حضرت خردسال, امام م), 87ê Ç ه / ق 2ì0 (وفات عسكري(ع) حسن امام

XXXIII سÇالنامة (ارانÇوس, شيعي كالم در انسان بازسازي و غايب امام دربارة ما تحقيق به شود رجوع /1"غيبت"/ شودبه كلمة رجوع الفبايي فهرست در اسماعيلي( كتابخانةايراني,جلد9), همچنينبهسهرسالة و 19ì0م

ميگذرد/ غيبت"1 "زمان در عصر اين مردم زندگاني و است غايب

است آدم حÇضرت فÇرزند سÇومين نÇام عÇتيق, عÇهد طبق است, جانشين بهمعناي لغت در كه Seth لفظ /2م/ /(27 ص عتيق, عهد كتاب فارسي متن به شود (رجوع

در و ميشود آغاز آدم امام بهعنوان "شيث"2 با نامرÄي بهنحو واليت دايرة درواقع,

Page 83: مقالات هانری کربن

69 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

در واليت/ از نÇه مÇيشده, صÇحبت ت بوÇن صرف از فقط ت, نبو دايرة از قبل دورههايÂعم عنوانواليت, تحت و باشد تي نبو نيست ممكن ديگر انبيا خاتم ظهور از بعد عوضبلكه نيست, جديد شريعت يك بيان منظور, ه البت كه ميكند پيدا ادامه نبوي سنت نوعيكÇه پÇيامبري ت نبو) تشريعي ت نبو يافتن خاتمه <با است/ دروني و باطني ت نبو نوعيمييابد ادامه تي نبو نوع يك واليت, يعني جديد, نام تحت است), شريعت يك آورندةپنهاني و دروني حقايق به مربوط ابدي ت نبو يك بلكه نيست, تشريعي ت نبو ديگر كهقÇاÄم القÇيامت ظÇهور تا و داشته وجود بشريت آغاز از ت نبو اين باطني)/ ت نبو) است

داشت/> خواهد ادامه"حÇقيقت مÇفهوم در انÇبيا, شÇناخت نوع اين مابعدالطبيعي و حكمي بنيان و اساسدو داراي خود, بهخودي حقيقت اين است/ (ابدي) سرمدي نبوت حقيقت يا دي" محمظهور شارع نبي شخصيت در كه ظاهري جنبة دارد: دوگانه ظهور دليل, بدين و است جنبهگÇفت مÇيتوان كÇلي بهطور ميگردد/ متجلي امامان اشخاص در كه باطني جنبة و ميكندايشÇان, از بÇعد امÇام دوازده و او دخÇتر فÇاطمه, حضرت و پيامبر يعني معصوم, چهاردههÇمان كÇه مÇيدهند تشكÇيل را ابÇدي ت بوÇن نور اشعة و اصلي خلقت نوراني مالÑ اعاليآنان نوري شخصيت كه هستند ذاتي حقيقت يك از درواقع آنها است/ دي محم حقيقتو بودند كتاب" م قي" امامان, اين خود, دنيوي گذران حيات <در است/ كرده ظهور ازل ازآنان (تعليمات ميكردند ارشاد آسماني كتاب باطني و جامع معناي فهم به را خود مريدانتشكÇيل مÇيباشد, فÇراوان قÇطور مÇجلدات شÇامل كÇه را عظيمي مجموعة زمينه, اين در

ميدهد)/>است, انÇبيا خÇاتم زمين, روي كه آن وجود در تشريعي ت نبو كمال كه <همانطوربÇاطن كه واليت كمال است, شده جلوه گر تام و كامل بهطور د(ص) محم حضرت يعنيامام شخص در كه است دي محم امامت خاتمالوالية در تام و كامل بهطور نيز است ت نبوامÇام شÇخص در و است) مشترك ت نبو ادوار تمام در ( كه مطلقه واليت عنوان به ل او

Page 84: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 70

منتظر امام دوازدهم, امام ليكن است, كرده ظهور دي محم خاتمواليت عنوان به دوازدهمو باطني معناي او ظهور و قيام و دارد حضور گذشته زمان در هم و حال زمان در هم كهمكشÇوف تÇا كÇنون زمÇين كرة در بشر حيات آغاز از را آسماني وحيهاي همة پنهانيخواهد راهنمايي واحدي دين به ابوالبشر آدم عصر بمانند را بشري عالم و ساخت خواهداين و است او غيبت دورة ميكنيم, زندگي آن در ما كه زماني نميشود/ ديده ا كنون كرد,

يافت/> خواهد ادامه نيست, او رÅيت به قادر بشر كه هنگامي تا دورهپيش, از را بشر تاريخ سير عميقترين ع, تشي غايب, امام شخص در كه نيست شكيانتظار سر به نسبت عميقي قبلي آ گاهي امامي, دوازده شيعيان نزد در و است زده حدسكه چيزي ميشود; ديده حيات, به بازگشت و عود يك از و تاريخ اختتام از بشري عالمبه نسبت بوداييان عقيدة و ساÄوشيانت شخصيت به نسبت زردشتيان اعتقاد به است شبيه

م/ است/ بودايي فرقههاي اغلب در ر منتظ منجي Maitreya از منظور /1

آغÇاز زمÇان از مÇعنويت اهÇل مسÇيحيان انتظار و آينده, بوداي يعني تريه1 Öي م شخصيت

مÇتوفي× Ç 1130 (مÇتولد ميشود گفته Yoachim de Flore فلور اهل يواخيم پيروان به Yoachimites /2روحالقدس انتظار بر مبتني را اعتقاد اصل و داشته پيرواني م/ 1ì قرن تا پيدايش آغاز از كه فرقهاي 1202م)

م/ است/ ميدانسته

و حكÇومت و نهايي سلطة به نسبت بهبعد, ميالدي سيزدهم قرن از يواخيميها2 نهضتعالم/ بر روحالقدس حكومت

خÇالف به كه ميفهماند ما به باشد, شده مطرح گذرا و سريع موضوع, اين چند <هربه تنها اسالمي, معنويت و تفكر فلسفه, است, شده ر تصو غرب جهان در تها مد آنچهاسالمي فلسفة براي زمين مغرب در فلسفه تاريخهاي كه را فصلي امروز, تا كه گروهي سهبه مسلك يوناني لقب Áمعمو كه فالسفهاي يعني دادهاند; اختصاص خود به دادهاند, قرارو هسÇتند سÇني كÇالم ون دليÇج كÇه متكلمين و شدهاند, ي تلق مĤب يوناني و دادهاند آناناسماعيليان و شيعيان آن از اصلي سهم مهم, اين در بلكه نيست, محدود صوفيه, باالخرهواليت از شدهاند موفق حتي بعضي كه است بوده ي حد تا مطالب, به ه توج عدم اين است/

Page 85: مقالات هانری کربن

71 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

آنها پرداختة و ساخته مفهوم, اين گويي كه بهنحوي آورند, بهميان سخن صوفيان نزد دركÇه امÇامان احÇاديث در ل او درجة در و صوفيان از قبل خيلي كه درصورتي است, بوده

(مÇتن شÇد بÇرده نÇام ÂبÇق كه چاپي كليني, كافي اصول به شود رجوع واليت, دربارة امامان احاديث دربارة /1/ê12 Ç ê39 صص ل, او جلد تنها), عربي

است1/ آمده مطالب اين كرده, ضبط را آنها كلينياسÇالم, عالم معنوي و فلسفي فكري, حيات عرصة در كه ميدانيم هما كنون از <ماHمخصوص و است داشته وجود هم ديگري مكتبهاي آنها, از مهمتر و سه اين بر عالوهكÇه است اين بر اعتقاد اسالم, جهان در همهجا كه درحالي چرا كه بزنيم حدس ميتوانيمدر فلسفه ع, تشي جهان و ايران در يافت, خاتمه ششم قرن در ابنرشد با فلسفي كوشششÇيعي تفكر قلب به شود موفق قي محق هرگاه شد/ احيا باشكوهي طرز به صفويه دورانمسألة كردن مطرح آن, از خارج كه افقي شد; خواهد مكشوف او بر نويني افق يابد, راه

است/> خطا اسالمي, عقايد با فلسفه رابطة و اسالم در فلسفه وضعداردو باطني ظاهري هر كه است اين بر نظر كه جايي در دريافت ميتوان سهولت بهÂامÇك فÇلسفه موقعيت است, رمز يك بهعنوان آن فهم مستلزم چيزي هر فهم درنتيجه,ظÇاهر اسم به را باطني نوع هر برعكس, آنجا در كه بود خواهد ديگر جاي از متفاوتامÇور تÇمام رفت, بÇاطن به ظاهر از بايد كه جا <آن ميكنند/ نفي آن لفظي قانون و دينهÇر كه ميشود برانگيخته چنان تفكر و ميشود تمثيل و رمز به ل مبد خارجي محسوسرود; پيش و يابد ارتقا تمثيل, و رمز عالم تاريك شب در تا ميكند تجاوز خود از لحظهنيست استعاره رمز, ليكن نميگويد, و ميگويد سخن كه سكوتي است; سكوت رمز زيرا

كنيم/ حل و فهميده هميشه براي را آن بار يك كهوحÇي كه هست اين به معتقد انسان آيا كه است اين كرد, مطرح بايد ل او كه سÆاليامÇامان(ع) كÇه دارد وجÇود بÇاطني اسÇالم يك درنÇتيجه, و دارد دروني معاني آسماني,Hصرف مذهب يك نظر از عقيده اين برعكس, اينكه يا آناندو راهنمايان ارشادكنندگانو

Page 86: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 72

وطÇن در را خÇود فÇلسفه ل, او درصÇورت مÇيشود? شمرده مطرود تشريعي, و ظاهريديگÇر دوم, قÇش در ميگيرد/ را وحي بر مبتني فلسفة يك صورت ولي مييابد, خويش

آورد/ بهميان سخن فلسفه از نميتواناو, از بعد و قبل ديگر, متفكران از بسياري و صدرا مال كه اندوهنا كي و مشكل وضع

(در عÇرفان شÇيعي, مÇتكلم م) 1ê قÇرن هÇجري, هشÇتم (قÇرن آملي حيدر دربارة ما مقالة به شود رجوع /1مÇا تحقيق به همچنين و است), چاپ دست در تهران دانشگاه ادبيات دانشكدة در كه ماسه هانري مجموعة

/19ì2 زوريخ, ,(XXX سالنامة شيعي(ارانوس, معنوي مبارزة عنوان تحت

عرفا و بودند مواجه آن با ميزيست, او از قبل قرن سه قريب كه آملي1 حيدر د سي مانندط وسÇت مÇتفكران, ايÇن كÇه بÇود ايÇن شدند, روبرو آن با نيز شيعي افكار درون در حتيه تÇالب داشÇتند/ شÇيعه نÇام آنان, مانند خود, كه گرفتند قرار تهمت و حمله مورد اشخاصياشخاص, نوع اين عرفا, نظر به زيرا است; ظاهري فقط تناقض, اين كه است اين حقيقتع, يÇتش اسÇاس و اصÇل آنها عرفان, انكار با ليكن بدانند, شيعه Hاسم را خود است ممكن

ريختهاند/> درهم را باطن و ظاهر انحاللناپذير اتحاد يعنياز ميخورد/ چشم به جبهه دو در كه است معنوي مبارزة به مربوط مسأله, كلي بهطورخÇود عÇصر صÇوفيان بÇا الجÇاهلي¹) اصÇنام (دركسر صدرا مال كه ميبينيم ما طرف يكو تÇحقيق بÇا كÇه آنÇها يعني صوفيان); از گروهي با بگوييم بهتر (يا ميپردازد بهمقابلهميشمارند/ حقير و كوچك را معنوي فعاليت نوع هر و مخالفاند ذهني كوشش و مطالعهبÇه هسÇتند ل او گروه از خطرنا كتر حتي كه نادانهايي با سرسختانه او ديگر, طرف ازنوع هر نفي با و ميآورند وارد صدمه شيعه ذات به كه آنها يعني است; پرداخته مبارزهتاريخ تمام اينجا, در درواقع ميزنند/ دست بدعتگذاري بهنوعي درواقع, باطني جنبة

است/ مطرح صفويه اصالحات از بعد ايرانيان نزد شيعهاست شده موجب كه است اسبابي و علل گيرد, قرار تحقيق و بررسي مورد بايد آنچهديÇن مÇوضع كه نبوده هيچگاه نسل اندر نسل اينكه با باشد, حا كم ديني علوم كل بر فقه

باشد/ نداشته وجود عرفاني

Page 87: مقالات هانری کربن

73 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

وي اختياري تبعيد و اصفهان از صدرا مال فرار اصلي علت كه اسفانگيز وضع <اينتÇنگنظر, بان تعصÇم قÇال و قÇيل از دور قÇصبه, ايÇن در عÇزلت به بردن پناه و كهك بهرا وي و گذاشته بهجا او آثار تمام در را خود الم و پردرد انعكاس بود, قشري و ظاهربينمورد را آنها عمل , تام شهامت با و خود رنجش بيان با نوشتههايش, در كه است واداشتهايÇن نكردهانÇد, درك را آن Áاصو كه فلسفه و عرفان با خود دشمني در دهد/ قرار انتقادبÇاعث امر اين گرچه كردهاند, طرد را قديم ديني علوم فلسفة نوع هر دارند عا اد اشخاصاست, شده بيان تمثيل و رمز بهصورت پيامبران ط توس كه الهي اسرار از چيزي ديگر شودو افÇتادهانÇد الهÇي حÇيلة يك دام به عرفاني فالسفة ميگويند جاهالن اين نشود/ فهميدهتسليم بدان و خورده ميكند, هموار خود بندگان بر خداوند كه را امتحاناتي از يكي فريب

شدهاند/جاهالن اين از يكي شكوه, و جالل با حرارتي با صدرا مال خود, سهاصل رسالة در

ميكند:> خطاب را ظاهر اهلعلمي هر ا گر باشد? كسي تو همچون شايد خدا, به مغرور كه نميكني انديشه آياحقتعالي پس فرا گيرند, مشايخ و نقل راه از كه بايد يا و دانستهاي تو كه است چنانآبÇاي و مشايخ تقليد به كه را جمعي مينمايد مذمت قرآن از مواضع چندين در چراعلمي هر ا گر كردهاند? بدان تأويل دين اصول در و نمودهاند اعتماد اعتقادات, در خودخبر خود از اميرالمÆمنين(ع) حضرت آنچه شنوند, متعارف بهطريق استاد از كه بايدبشÇري معلم كدام از الكتاب, فاتح¹ تفسير من Gبصير سبعين وقرت Ñال شÃت لو فرمود: و داد

/ 82Ç 83 صص ,120 بند نصر, حسين سيد دكتر چاپ اصل, رسالةسه /1

گرفت?1 فرا معهود بهطريق

يÇادآور آملي حيدر د سي او, از قبل قرن سه كه دارد اشاره متوني همان به صدرا مالو قÇاطعتر تÇضمينهاي بÇه ميبايست ديگر, وثيقههاي بر عالوه عرفا, زيرا است/ شدهزينالعابدين(ع) امام چهارم, امام از وثيقهاي ميشدند/ ل متوس نيز قطعيتري وثيقههاي

Page 88: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 74

خÇود اشÇعار از يكÇي در ايشÇان است, بÇاقيمانده 71êم) هÇجري, 9ë سÇال بÇه (مÇتوفيميفرمايند:

اينكه ترس از ميدارم مخفي را آنها باارزشترين خود, معرفتهاي ميان در مناز مÇرواريÇد يك من ا گر خدا! اي سازد/// منهدم را ما حقيقت, رÅيت با جاهل يكآنگÇاه و بتپرستي! تو پس ميگفتند من به ميساختم, برمال را خود معرفت جواهرمÇيشمردند! مشÇروع و ميدانستند مباح مرا خون ريختن كه ميشدند پيدا مسلمانانينفرتانگيز و ل تحم غيرقابل شود, عرضه ايشان به حقايق زيباترين از كه را آنچه آنها

شÇيعي, مÇعنوي مÇبارزة عنوان با ما تحقيق به شود رجوع است, شده نقل آملي حيدر ط توس كه متن همان در /1ص102/

مييابند1/

چه به نظر خود, غمانگيز و دردنا ك گفتار در امام ميپرسد, خود از صدرا مال آنگاهو مÇيرود فراتر عادي افراد فاهمة از كه واالقدر و عالي علم يك آيا دارد? معرفتي نوعيك عادي, مسلمانان بهنظر شخص كه ميشود موجب است, عوام ادرا ك قدرت از برتريكي در را پاسخ اين صدرا مال است/ آسان سÆال, اين جواب بنمايد? بتپرست يا و كافردر روز يك كÇه مييابد پيامبر صحابة مشهورترين از يكي عباس, ابن عبداهللا بيانات از

است: گفته مكه شهر نزديكي در گروهي ميانبه كه را آيهاي خود پيامبر, شنيدهام كه نحوي آن ميكردم آشكار شما بر من ا گرشÇما ميفرمود, تفسير ميپردازد, (ìë Ç 12) زمين هفت و آسمان هفت خلقت بيان

بÇه كÇنيد رجÇوع است, داده شكÇل بدان آملي حيدر كه متن همين دربارة ص83 , شده, ياد چاپ اصل, سه /2/ìì ,113 صص شيعي, معنوي مبارزة

ميكرديد2/ سنگسار مرا

شود, موفق آن درك به و آشنا نبوي پيام نهاني سر با الهي عنايت به كه كس آن پسهÇمين, و گÇرفت, خÇواهÇد قرار خشمنا ك ال جه ط توس شدن سنگسار خطر معرض درگÇرد چÇرا كÇه مÇيكند بازگو و كردهاند تكرار ديگري از پس يكي امامان, كه را حديثينداشÇتهانÇد, حضور جوانمردان از انگشتشمار گروه يك از بيش هيچگاه شيعه, امامان

Page 89: مقالات هانری کربن

75 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

مينمايد: ر مصومÆمني عهدة از فقط كار اين و است سنگين ما بر آن ل تحم و است سخت ما كار

/ê01 Ç ê02 صص ل, او جلد شده, ياد اثر كليني, به كنيد رجوع /1

است1/ داده قرار آزمايش مورد ايمانش طريق از را او خداوند, كه برميآيد

افÇراد ا كÇثر ايÇنچنين, كه علمي كه دهد نشان ميتواند سهولت به صدرا مال آنگاهعلم نه و است جدل نه مياندازد, هراس و وحشت و ترس به را قشري علماي نيز و عاديظاهري جنبة شارحان و ران مفس آنچه ات/ طبيعي نه و هندسه نه و نجوم نه و طب نه و لغتكÇه آنÇها يÇا (11ë3.ëê8 يÇا م 11ê3 Ç ه / ق ë38 سال به (متوفي زمخشري چون قرآن,وحي معرفت حقيقيقرآنو علم وجه, هيچ به كردهاند, بيان كنند, رقابت او با خواستهاندو نÇحو و صرف و لغت علم به مربوط مطالب نوع اين نيست/ كلمه حقيقي بهمعناي الهيچÇيز حÇقيقيقÇرآن, عÇلم مÇيگيرد/ بÇر در را خارجي قشر و پوسته فقط و ميشود جدل

/ 83 Ç 8ê صص ,122 شده, ياد چاپ اصل, بهسه كنيد رجوع /2

امÇامان, باطني تعليمات مبناي بر كه است واقعيقرآن علم همين Hدقيق و است2 ديگريميگذارد/ فيلسوف بهعهدة را وحي) بر (مبتني نبوي فلسفة بيان مسÆوليت

كليني, كافي ازاصول الحج¹ كتاب بر خود تفسير مة مقد در صدرا مال منظور, بدينرا مستقيم صراط و ميدهد شرح ساده تصوير يك به ل توس با را فلسفي تأمل نقش و سهميك به استداللي, Hصرف فلسفة نفيكنندة روش دينو شريعتي) (جنبة ظاهري تعبير از كهمÇيسازد, مÇمكن را رÅيت كه است نوري قرآني, وحي ميدهد: نشان است, دور اندازهروي از را حÇجاب امÇامان, تعليمات كه بايد پذيرد, تحقق چيزي چنين اينكه براي ولياست چشمي فلسفي, تفكر تأملو زند/ كنار است, ساخته مستور را نور اين كه لفظي ظاهركه بايد يابد, ق تحق رÅيت عمل اينكه براي دارد/ نظاره بدان ميكندو رÅيت را نور اين كهنور اين ا گر بيافكند/ نظر بدان بتواند كه باشد هم چشمي بايد حال, عين در ولي باشد, نورلجÇاجت بÇه كسÇي ديگÇر, طرف از ا گر ولي ديد, نخواهند چيزي چشمها گردد, حذف

Page 90: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 76

او قشري, علماي نيز و دارند ه توج ظاهر به فقط كه كساني تمام مثل ببندد, را چشمهايشيك فÇقط كه كسي و بود خواهد حا كم ظلمات مورد, دو هر در ديد/ نخواهد چيزي نيزنÇخواهÇد بÇهتري وضÇع نيز او ميشود, چشم يك انسان و ميدارد نگه باز را خود چشمآية در كه همانطوري آنگاه بيافزاييم, الهي وحي به را فلسفي عقل ا گر عوض در داشت/آيةقرآن, اين پياپي مراحل كه بهنحوي بود, خواهد نور علي× Õنور است, آمده (2ê Ç 3ë) نور

ميدهد/ ارجاع معصوم چهارده به ميدانيم, كه همانطوري خود, باطني معناي درآن, در كه است شيعه مكتب فقط اسالم, در كه ميكند بيان صدرا مال جهت, همين بهكÇه دليÇل اين به است, گرديده ممكن فلسفي عقل و الهي وحي ميان هماهنگي و تطابقفلسفة Hاساس ميگيردو بهره و الهام واليت, و ت نبو نور كانون از ع, تشي حكمت و معرفت

است/ وحي) بر (مبتني نبوي فلسفة يك شيعي,است, داشÇته وجÇود ديگÇر مÇحيطهاي در كه اوضاعي با عجوالنه را وضع اين <ماحÇقايق بÇين مÇخالفت مانع از گذشتن ع) تشي در (يعني موقعيت اين در نميكنيم/ تشبيهپÇيش سÆÇال ايÇن نÇيز و ندارد ضرورت عقالني واجب حقايق و تاريخي ممكنالوقوعاعتقاد مسألة (اين است حقيقي تاريخ چگونه و است تاريخي حقيقت چگونه كه نميآيدآن بÇا هگل و نيتس اليب تا اوريژن از مسيحيت فالسفة تمام كه است دانستن و داشتن

بودهاند)/ مواجهمقامات بهدست كه ديني اعتقادهاي حقايق بين مخالفتي و تقابل ع, تشي در همچنينمÇيآيد, حÇاصل شخصي كوشش اثر در كه فلسفي حقايق و ميشود تعريف كليسا يكجلوه گر امامان راهنمايي و ارشاد بهوسيلة كه آسماني كتاب نور بلكه است, نداشته وجودكÇالم و فلسفه ميافكند/ پرتو مÆمن دروني رÅيت بر Hمستقيم واسطه, بدون است, شدهو بÇرخÇاسته فÇرد از يكي و بود يافته تشكل Âقب كه عظيمي نيروي دو مانند (تÃولوژي)

نميكنند/ صفآرايي يكديگر مقابل در است, گرفته سرچشمه كليسا از ديگريفÇعال عÇقل را آن فÇالسفه, كÇه آسماني نوراني موجود اين ما, شرقي متفكران بين

Page 91: مقالات هانری کربن

77 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

1. Nous-Poïetikos

بÇا است, مÇا معرفت منشأ كه آسماني عقل اين يونانيها), پوÄتيكوس1 (نوس ناميدهاندنيست, روح به استداللي جنبة يك دادن فقط امر, اين است/ شده دانسته يكي روحالقدس

اÇÄمه) و انÇبيا و رسÇوالن طÇبقات (دربارة الحج¹ كتاب دوم فصل حديث لين او شرح به شود رجوع Hاساس /2بعد/ به êêë ص الكافي, اصول شرح

به اعتقاد از نظر, اين دليل, اين به و است2, وحي فرشتة و علم فرشتة شمردن يكي بلكهاست/ دور بسيار كرد, ظهور التيني ابنرشدي مكتب در كه حقيقت" "دو

حكمت آميزش, اين از و ميشود حاصل نور دو تداخل و اتحاد "شرقي" فلسفة دركه بودند اشخاصي لين او شيعه, امامان و است لدني علم كه حكمتي ميآيد; بهوجود الهيهÇمين جÇامع ع, يÇتش HخصوصÇم ع, يÇتش صدرا, مال نظر در نهادند/ قلبي معرفت را آن نام

است/ حكمتاست, او فكري اساس و پايه شيعي, عرفان كه متفكر اين چرا فهميد ميتوان ا كنونكÇه بود اين بود? چه سهروردي تعليمات واقع, در هست/ نيز اشراقي يك بهخود, خودرود/ خÇطا بÇه كÇه دارد زيÇادي احÇتمال قÇبلي, فÇلسفي زمينة بدون عرفاني, تجربة يكقدم شخصي معنوي كشف يك بهسوي كه فلسفهاي شد, داده تذكر Âقب چنانكه برعكس,كÇتاب دليÇل, ايÇن بÇه نيست/ بيش بيهوده امر يك نميشود, منتهي آن به و برنميداردوجد "لحظة نوع يك با و ميشود آغاز منطق اصالح سهروردي,حكم¹االشراقبا بزرگ

مييابد/> خاتمه سرور" و

نقل ميشود, آورده اينجا در آن شمارة كه را صفحهاي است مناسب اينجا در ,êêì ص الكافي اصول شرح /3را معرفتي آنكه از بعد او است/ ف تصو قبال در او موضع و صدرا مال معنويت صة مشخ تام, بهنحو زيرا كنيم;به صوفيان معنوي روش دربارة تي مد ميكند, بازگو را الهام مختلف مراتب و تفسير دادهاند, تعليم امامان كهو طريق اين وجود منكر اعتبار, و نظر اهل اما <و ميبرد: پايان نظريه اين با را خود مطالب و ميپردازد تأملطريق اين از اوليا(ع) و انبيا احوال ا كثر زيرا نيستند; نادر موارد در راه اين از مقصد به رسيدن امكان و روشتجمع و دانسته بطÃي بسيار را آن ثمرة و خطرنا ك را امور اين آنها موارد, اين از خارج در ليكن است, بودهخود مطالب از صدرا مال كه نتيجهاي باالخره, و نميدانند> ممكن است, الزم كار اين براي كه را شرايطي تمام

پÇرمحتوا, بسÇيار صÇفحهاي در كÇافي3 شÇرحاصÇول در صدرا مال ه, روحي همين با

Page 92: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 78

نÇمايد, جمع هم با را روش دو اهللا الي سالك كه است اين است, مناسبتر <آنچه است: قرار اين از ميگيرددر كÇوششي بÇدون هيچگاه او, فلسفي ر تفك Âمتقاب و فلسفي ر تفك از خالي هيچگاه او, دروني تصفية يعنيÑ

Ø

بمانند باشد, راه دو اين بين برزخي است بهتر او, روحاني روش بگوييم, بهتر يا نباشد/ روحي تطهير جهتدر سهروردي كه است موضعي بيانكنندة Hدقيق نظريه, اين ميكنند> پيروي آن از اشراقي حكماي كه منهاجيسÇهروردي عÇرفاني و فÇلسفي آثÇار در مÇا چÇاپ بÇه كÇنيد رجوع است; آورده خود حكم¹االشÇراق كتاب پيشگفتار

متن/ 10 Ç 13 صص ميالدي, 19ë2 پاريس, تهران, دوم), جلد ايراني, ( كتابخانة

تهذيب به متمايل Hصرف كه را محض صوفيان روش كه ميداند برزخي را اشراقي معنويتداده پيوند دارند, ه توج محض صرف معرفت به كه فالسفه روش با هستند دروني تزكية وروشÇن را صدرا الÇم مÇوضع بÇيشتر هÇم بÇاز كار اين ميكند/ متحد هم با و متصل هم به ورا آنها ه خاص صوفيان, از بعضي وي چرا كه ميدهد نشان ديديم, كه همانطور و ميسازدهÇمان به فلسفه, تحقير با آنها زيرا ميكند; مالمت ميكنند, تحقير را عقالني فعاليت كهمÇذهب قشÇري و پÇايبند ظواهÇر به فقط كه الي جه يعني خود, دشمنان و مخالفان اندازة

ميباشند/ نابينا و كور هستند,كه است شيعي معنويت از نوعي نمايندة ديگري, زياد افراد مثل صدرا مال واقع, درطÇريقت هÇيچ بÇه صÇوفيان, فني لفظ به ل توس و ف تصو فني لسان بردن به كار عين دررسم و راه بهمعناي طريقت نفس او, براي شيعي عرفان زيرا ندارد; تعلق آنها تشكيالتيبÇا درونÇي رابطة و س مقد امامان به شخصي ايمان و ع تور اينكه ديگر و است معنويتآشنايي نوع هر براي تمهيدي و سلوك و سير به ورود براي مهاي مقد بنفسه, خود آنها,

است/ عرفان با

معاد فلسفة

تÇفكر شÇاخص كÇه را اسÇاسي مÇطالب مÇجموع ديگر, بار ميتوانيم ما اينجا, <ازمÇطلب چÇند به را خود بايد كنيم/ درك را آن ساختمان و آوريم بهدست است, صدرا مال

Page 93: مقالات هانری کربن

79 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

و فارابÇي زمان از كه را ماهيت اصالت فلسفة كه است موضوعي نخست, سازيم/ محدودامري ماهيت, كه است بوده چنين نظر Âقب ميسازد/ برعكس داشت, رواج Âكام ابنسيناجز شي¾, وجود زيرا باشد; برداشته در را نمود معني وجود, فعل اينكه بدون ثابت, استنÇيست/ مÇاهيت پÇديدآورندة زيÇرا نÇميافÇزايÇد; ماهيت بر چيزي و نيست آن ماهيتبر خود شرح در داد اجازه او به كه بود امر همين و ساخت برعكس را نظر اين صدرا, مال

بكند/ اشراقي حكمت از "وجودي" تعبير يك سهروردي, اثربلكه ندارد, م تقد وجود بر تي ماهي هيچ كه است اين مبتنيبر صدرا, مال وجود فلسفة

است/ ماهيت مقابل در وجود اصالت اثبات به مربوط Áاصو المشاعر كتاب /1

ميتوانÇد شي¾ داشتن, وجود علت به ميكند1/ تعيين را آن ماهيت كه است شي¾ وجودفالسفة از يكي را صدرا مال نبايد ه البت پذيرد/ فعليت آن ماهيت يعني باشد, هست كه آنچهيك جÇز مÇقايسه, ايÇن دانست/ خÇودمان عÇصر "ا گزيستانسياليست" يا نمود" "اصالت

نيست/ ديگر چيز مسخرهبازي,را آن مÇاهيت شÇي¾, وجÇود چون كه است اين بگويد, ميخواهد ين صدرالد آنچهميتواند وجودي, فعل مبتني بر بلكه نيست, ثابت نهتنها ماهيت, يك پس ميكند, تعيينفÇلسفة در پس بگÇذرد/ است, نÇامحدود ÂمÇع آن, تÇعداد كÇه ضعف و ت شد مراتب ازديÇده پÇيشين فالسفة در چنانكه نيستيم مواجه ثابت ماهيات قلمرو يك با ما صدرا, مالهستيم روبهرو جوهري) حركت معروف (عقيدة وجودي تحر ك يك با بلكه ميشود,يك, هÇر مÇراتب, ايÇن و مÇيگذرد وجودي الت تبد دوره يك از ماهيت آن, طبق كه

است/ وجود عالم از مرتبهايفعل نيست الزم جسم, ماهيت درك براي گرفت/ درنظر را جسم مفهوم ميتوان ÂمثمÇحدود است, خارجÇي حواس طريق از درك قابل كه جسماني عالم به فقط را وجوديعÇنصر, آن, طبق كه قديم طبيعيات (بهمعني بسيط عنصر از را جسم مفهوم بايد ساخت/سپس نباتو به جماد مرتبة از را آن كه پياپي الت تبد در آغازو ( كمي نه دارد كيفي معني

Page 94: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 80

دنبال ميگذارند, است) معنوي حقايق فهم به قادر ( كه ناطق و زنده جسم بعد, و حيواناين سپسماوراي انسانو ارضي ظهور تا جماد اعماق از وجودي عظيم يكحركت كرد/يك هنوز جهان, اين در خود وجودي وضع در انساني وجود چون دارد; وجود صورت

است/ برزخي وجودكه ر تطو نظرية از صدرا مال نظر كه كرد ه توج بايد بلكه كرد, اشتباه نبايد دليل اين بهجهت در گذاشتهو فراتر قدم است, درآمده مذهبي اعتقاد يك بهصورت اروپا در امروزهدر و افقي مستقيم جهت در همهچيز ر, تطو نظرية در زيرا است; شده داده سوق ديگريبهميان تاريخ" "معناي از سخن سو, آن و سو اين از ميپيوندد/ وقوع به وجود مرتبة يكصحبت موضوع اين پيرامون بخواهند ا گر كه ميكنند فراموش مردم از بسياري و ميآيد

سازند/ فراهم را معاد عالم يك مات مقد بايد كنند,در عÇالم يك تحر ك او, مانند ديگر متفكران تمام و صدرا مال نظر در عالم تحر كاست/ ارتقا و صعود حال در عالم يك تحر ك بلكه نيست, جديد) (بهمعناي ر تطو حالعمودي جهت جهاندر اين جهتيابي است/ ما پاي زير بلكه نيست, ما پشتسر گذشته,آن, بهوسيلة كه معاد و مفهوممبدأ با است, گوتيك معماري سبك مانند گفت, ميتوان كه

دارد/ مطابقت ميكند, ر مسخ را ما جهان است, تاريخ ماوراي آنچهدر جÇديد دورة يك رسÇد, ارضÇي انسان صورت به وجود صعودي حركت هرگاهبÇه عالم صعود كه است آستانهاي انسان, كه دليل اين به ميشود, آغاز وجودي الت تبددستكم هما كنون, از انساني وجود ميپذيرد/ انجام آن از وجود, عاليتر صور و مراتبجسمو است: شده تشكيل سه گانه حقيقت يك از انسان زيرا است; عالم چندين در ه بالقو

1. Sôma

سÇوما1, است; كÇهن عÇرفان انسانشناسي سه گانة حقيقت همان كه عقل يا روح و نفس

2. Psyche

3. Pneuma

و نÇفساني انسÇان و طبيعي انسان دارد: وجود انسان نوع سه همچنين پنوما3/ و وخه2 Ôس Öپ

Page 95: مقالات هانری کربن

81 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

روحاني/ يا عقالني انسانجسم مفهوم و مقام در تدريجي تلطيف يك انساني, مراتب اين از يك هر با مطابقيا معنوي جسم هم و نفساني جسم هم و دارد وجود ي ماد جسم يك هم ميپذيرد/ انجامآن نوع كه است آينده در معاد و رستاخيز يك مظهر آخر, جسم دو از يك هر روحاني/آيا كه ميسازد ص مشخ و ميكند انتخاب زمين روي در خود نفساني حيات در انسان راخÇواهÇد سÇقوط خÇود درون و شده مغلوب اينكه يا و بود خواهد برتري حيات سزاوار

بÇيان در 272 Ç 273 صÇص كافي, اصول شرح به Áاصو شود رجوع جسم, مفهوم صعود و ارتقا¾ اين دربارة /1Le thème De la مÇا مÇقالة بÇه شÇود رجÇوع نيز و مشرقي"; تمهيد و عرشي "تحقيق عنوان تحت مبسوط

/"La triple croissance de l'homme" پنجم: فصل résurrectios

كرد1/مÇحدود از امÇتناع بÇا كÇنيم/ ه توج الهي حكمت اين نظري منابع به گذرا بهطور بايدپÇيش بÇه ه ادÇم از مفهومي حكمت, اين تغييرناپذير, و ثابت مقوالت به ماهيت ساختنزيرا دارد; فرق امروزي بهاصطالح دستكم ميشود, ناميده ه ماد آنچه با Âكام كه ميآورد

ميباشد/ روحاني ة ماد يك خود, در كه است ليه او ة ماد يك صدرا, مال حكمت در ه مادبÇه مÇنسوب نÇوشتههاي از ه, ادÇم از مÇفهوم ايÇن اسÇالمي, فلسفة در كه ميدانيم ماسÇرچشÇمه بود, شده برده به كار عربي ابن حكمت در بسيار موارد در Âقب كه انباذقلساو مÇعاصر كÇه كÇمبريج افÇالطوني فالسفة نظر با را صدرا مال حكمت فكر, اين ميگيرد/

2. Henry More

3. Spissitudo Spiritualis

روحاني"3 "ترا كم از چهارم") "بÔعد بيان (براي هنريمور2 Âمث ميسازد, هماهنگ بودند,

/2ë7 ص ,Terre Céleste et corps de résurrection ما كتاب به شود رجوع /ê5. Friedrich Oetinger

اوتينگر5 فريدريك آلمان, بزرگ حكيم هجدهم, قرن در نيز و ميآورد4, بهميان سخن

6. Boehme

7. Swedenborg

ميكند/ صحبت روح"8 "جسمانيت از بود, سوÄدنبورگ7 و بويمه6 شا گردان از كه

Page 96: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 82

8. Geist leiblich keit

غÇيرقابل و متقابل ثنويت پذيرفتن از امتناع است, حيرتانگيز نظر, اين در آنچهكشÇانده بÇنبست يك بÇه را فلسفه كه ثنويتي است; امتداد و فكر يا جسم و روح تحليلمÇبدأ از ثنويت, اين بدبختي دانست/ ر مقص امر اين در را دكارت تنها نبايد ليكن است,قسطنطنيه در كليسا انجمن دومين به آن اصل من, نظر به ميگيرد/ سرچشمه قديميترياست, عÇرفان مÇيراث كÇه انسÇانشناسي سه گانة مراحل آن, در كه ميالدي 8ìê سال دربÇاز شÇد, دانسته كافي جسم و روح مفهوم دو و محسوب دليل) بدون (و باطل و بيهوده

ميگردد/امور اين عواقب ه متوج بايد بفهميم, را خود معنوي فرهنگهاي Hبخواهيمعميق ا گرروحÇاني", "جسÇمانيت و نÇفساني انسÇان مÇرتبة در كه ميبينيم اينجا در ما زيرا شويم;كه شناخت دربارة را عادي نظريات كه مييابد توسعه فعال ل تخي نيروي دربارة عقيدهايمطرح لي تخي اينجا, در ميسازد/ ويران است, شده محبوس ادرا ك و احساس ثنويت درل تخي از كه وهمي جز واقع, در و ÇÇ ميدهيم بدان را نام اين امروزه آنچه با Âكام كه است

ص ,19ë8 L'Imagination créatrice dans le Soufisme d'Ibn Arbi, paris ما كتاب به شود رجوع /9بعد/ به 133

دارد9/ فرق ÇÇ نيست چيزي ميكند, تراوشعلم يو حس ادرا ك بين كه است حقيقي ادرا كوعلم يكآلت از عبارت ل, تخي اينآنÇچه است/ دارا را روح و جسم بين مرتبة نفس, كه همانطور است, گرفته قرار عقالنيآن, در كه عالمي مثال, عالم است; او آن از Hمطلق كه است عالمي ميكند, درك آلت اينعالم باال, و پايين عالم بين عالمي رستاخيزي", "جسم عالم روحانياند, حالت در اجسامصدرا الÇم دليÇل, اين به دارد/ قرار وبي كر عقول عالم و ه ماد عالم بين كه برزخي يا نفسكه است دانسته معنوي نيروي يك عقل, مانند را فعال ل تخي نيروي تأمل, و ترديد بدون

است/ نفس لطيف جسم بهنحوي, خود آن چون دارد, د تجر انسان جسم ازمغربزمين براي آن عواقب و رفت بين از Hتمام رشد, ابن فلسفة با برزخي عالم اين

Page 97: مقالات هانری کربن

83 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

معنوي حقيقت ميتواند انسان كه است وسط عالم اين بهوسيلة تنها زيرا بود; وخيم بسو كشف حقيقت به نيز و كند درك صوري حقيقت يك عنوان به را پيامبران مشاهدات"مÇعاد مسألة ميتوانÇد كه است عالم اين بهوسيلة باالخره و كند حاصل يقين عرفا شهودجسم از دقيقي مفهوم اينكه مگر نيست, ر تصو قابل كه مسألهاي كند; درك را جسماني"و متكلم الي غز هم صدرا, مال اساسي, نكتة اين دربارة دليل اين به باشد/ دست در لطيف

چÇاپ ص229 سÇوم, فصل پنجم, كتاب دوم, حكم¹االشÇراق(بخش 2êê بند حواشي به Hاساس شود رجوع /1Le thème de résurrection... ما تحقيق و ;(1313 تهران, سنگي چاپ بهبعد ë09 ص و خودمان

با شود مقايسه Le monde de l'imagination spirituelle et le corps de résurrection Ç سوم فصل/Terre célesteبه شود رجوع شيخيه; مكتب در هورقليايي جسم

است1/ داده قرار انتقاد مورد را فيلسوف ابنسيناي هماين و است گرفته الهام معاد دربارة بحث از شيعه, تفكر تمام مانند صدرا, مال فلسفةدر را انسان آيندة انتخاب اختيار كه ميكند جلوه وحي بر مبتني فلسفة يك مانند فلسفه,انسÇان, اروپÇا, در امÇروزه كÇه است حÇيرت جÇاي كÇنم اعتراف بايد ميگذارد/ او دستصنايع و علوم بر مبتني فلسفي و كالمي مجمل ساختة يك صداي و سر پر Hنسبت موفقيتمÇيگردانÇد, بÇاز او بÇه را انسÇان جÇهاني" "ابÇعاد است عي مد كه ميكند مشاهده را جديدميتواند ديني مكتب از حكيمي جهت, همين به است"/ "غيرانساني Hصرف آن كه درحاليو هبÇين ذر مÇغلوب كÇه است اتي يÇاله> آن كه بگويد ساخته اين دربارة انصاف نهايت با

Fritthjof Sclwon' Comprendre 19ì1 و 2 زيرنويس 39 ص شووان, فريتهوف /2(p. Teilhard de Chardin دوشاردن تايالرد نظريات (دربارة l'Tslam, paris

عÇقالني مÇعرفت كÇمترين ا گÇر كÇه است <سÇقوطي دوشاردن تايالرد نظريات كه ميافزايد نويسنده همينميشد/> جلوگيري آن از ميداشت, وجود ماده از بري و د مجر حقايق از مستقيم

است2>/ شده آن اجتماعي و فلسفي نتايج و ماشين و دوربينانسÇان جÇهاني" "ابعاد دربارة نميتوان او, پيروان تمام و صدرا مال نظر به برعكسجهاني ابعاد معني شود/ ه توج جسماني انسان يو حس تجربة به فقط ا گر آورد بهميان سخنبÇايد روزي مÇيگيرد/ سرچشمه عوالم اين در او احياي و باال عوالم به او تعلق از انسان,

Page 98: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 84

نوشت/ صدرا مال معاد فلسفة دربارة مخصوصي كتابكÇه مÇيكند ايÇجاب است, روح و نÇفس و جسÇم شامل كه انسان سه گانة ساختمانمرگ را آن ما كه عالم اين از انسان خروج هنگام ل, او بار كند/ نما و نشو بار سه دستكماين ميشودو احيا است, روحاني و نفساني كه جسملطيف با برزخ عالم در نفس ميناميم,دارد نفس اميال و تحر كات افعالو و وجود به بستگي آن خوانندو مكتسب جسم را جسمصÇغري" "قÇيامت ديÇني لسÇان در را مÇرحÇله اين ميكند/ دنبال برزخ عالم در را نفس ونفس نهادهاند, نام كبري" "قيامت را آن كه تاريخ ماوراي واقعة آن هنگام سپس ناميدهاند/

ميرسد/ معنوي انسان كامل مقام بهسÇه گÇانة ساختمان با مطابق التي تبد و الت تحو ميناميم, جسم را آن ما آنچه پس

تÇهران, سÇنگي, چÇاپ ë18 ص و مÇا شماره گذاري (طبق ì29 شمارة طويل بسيار حاشية به شود رجوع /12ê7حكم¹االشراق/ بند بر (131ë

مينويسد: صدرا مال گيرا, متن يك در ميبيند1/ خود به انساني واقعيتبÇاطنه اسÇما¾ مظهر, اين از و ميكند ظهور عظيمتري مظهر تمامتر, تجلي اين ازآخرت دايرة عرش, توسعة از و مييابد توسعه عرش باطنه, اسما¾ از و ميشود پديدار

مصدر/ همان /2

ميكند2/ اخروي تام نماي و نشو انسان دايره, اين توسعة از و مييابد اتساع

بÇراي پÇيامي مÇيگشايد, مÇا روي بÇه را افقهايي چنين كه تفكري است ممكن آياشÇما بÇيشتر, مÇن ليكÇن دارد, پÇيامي كÇه دارم يقين من باشد? نداشته ما امروزي دنيايهستند اشخاصي شما بين در ميدانم ميدهم, قرار مخاطب را خود ايراني جوان دوستانآن طبق هستيم, آن شاهد خود كه ايماني و شوق با و داشته اعتقاد عالي عقايد اين به كهبÇرخÇي هستند, ديگري اشخاص شما, ميان در كه ميدانم همچنين ولي ميكنند, زندگيكÇه افكÇاري و نامها شنيدن با كه گذاشته, سر پشت را جواني سنين ديگر برخي و جوانبÇيش عÇذري كه ميدهند نشان عكسالعمل منفي بهطور يا ساختهايم, مطرح هما كنونبÇه اعÇتراف فقط موارد, ا كثر در نيز آن و ميكنند انكار را آن يا و نيست جهلشان براي

Page 99: مقالات هانری کربن

85 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

است/ منابع اين از دوري از آنان اندوه و حزنآنچه نميتوانند و خوردهاند را تاريخ" "معني افسانة فريب اشخاص, اين شك بدونخود كه ماند توه اين در زيرا كنند; تفكر آن دربارة حال زمان در ميدانند, گذشته از كه راكجا در رودخانه يك سرنوشت كه بپرسم اشخاص اين از ميخواهم من گذشتهاند/ آن ازدر آيÇا مÇيكند? حÇل خÇود در را آن اقÇيانوس, آنجÇا كÇه است خÇليجي در آيا است?آن سرچشمة و مبدأ در اينكه يا ميشود? محو آن در كه است ماسهاي و شن صحراهاياست موضوعي اين, است/ آن سرچشمة و مبدأ در رودخانه يك سرنوشت بلي, است?عبور ايران مرتفع فالت از كه خشكشدهاي مسيلهاي مقابل در آن, دربارة ميتوان كه

پرداخت/ تفكر به ميكنند,خارجي اشياي صفات از باشد, روح به مربوط هرگاه ممات, حياتو آينده, گذشتهوو مرده يا و زندهايم يا كه هستيم ما اين است/ روح خود به متعلق صفات از بلكه نيست,مÇعرفت هرگز ما كه ميدانست بهخوبي صدرا مال ميباشيم/ اشيا¾ مرگ و زندگي مسÆولصÇورت خود, ما معرفت اينكه و محبت, و عشق با نسبت در مگر نميآوريم, بهدست

است/ عشقبا نسبت در مينامند, " گذشته" ه, توج و حساسيت بدون اشخاص كه آنچه همچنينپس است/ حيات بخشندة زيرا است; آينده مبدأ خود, كه عشقي است; آينده در ما, عشقÇÇ نشدن جماعت همرنگ و نبودن" "امروزي ترس و داشت ورزيدن عشق شجاعت بايدبين كه مركب نوع يك زمان, كه ميداند حكيم زيرا نداشت; را ÇÇ مبتذل اصطالحات اينكه ميزاني است; موجود هر سنجش ميزان بلكه نيست, باشد, مشترك يكسان بهطور همه

ميسنجد/ را او سقوط بدبختانه برعكس, يا و عظمتÇÇ را جديد صنايع سرسام و التهاب كه عميقي ورطة مقابل در شده, ياد اشخاص ا گرمÇعنوي فÇعاليت و كÇوشش از ÇÇ ميشود برده به كار جهان اين ساختن مغلوب براي كهصنعتي نوع هيچ هيچگاه, كه كنند عبور ي سرحد از شدهاند كامياب آنان كه ÇÇ ما حكماي

Page 100: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 86

را دردنا كي صحنة شدهاند, اضطراب دچار ميسازد, جدا ÇÇ بردارد ميان از را آن نميتواندحضور ه متوج فكرم, است/ رمز و تمثيل كه دارد را برجسته مزيت اين كه ميشوم يادآور

است/ رشد ابن جنازة تشييع در عربي ابن ين محيالدميبرد, بهسر انزوا در آنجا كه مرا كش در رشد ابن معروف, فيلسوف ,ë9ë سال دراو تدفين مراسم در خود دوست دو با ابنعربي و آوردند قرطبه به را او جنازة درگذشت/يك در بودند/ شده حيرتزده دردنا ك, صحنة يك مشاهدة با نفر سه هر داشت/ حضورنگاشته فيلسوف آن كه كتبي ديگر, طرف در و بودند داده قرار را تابوت مركب طرف,فكري هيچگاه ابنعربي, ميداشت/ نگاه تعادل در را مرده جسد يك كتاب, بستهاي بود;آثار ديگر, طرف در و استاد طرف, يك "در نكرد: فراموش برخاست, او قلب از كه را

/32 Ç 38 صص ,L'Imagination créatrice... كتاب به شود رجوع حادثه, اين زمينة براي /1

شد1/" برآورده او اميدهاي آيا بدانم ميخواست دلم چقدر او/است اين حقيقت دارد/ رمزي و تمثيلي جنبة يك برخورد, اين كه گفتم پيش اندكيزمين مغرب در را خود پيشة ابنرشدي فلسفة استاد, مرگ از پس كه هنگام همان در كهناميدهاند, سياسي" رشدي ابن "فلسفة را آن آنچه به چهاردهم قرن در باالخره و كرد آغازتمام حكماي و عرفا بزرگترين از يكي و برديم هما كنون را نامش كه عربي ابن شد, ل مبدكÇه آنجÇا گزيد; اقامت زمين مشرق در و كرد ترك هميشه براي را اندلس است, تاريخباقي امروز تا معنوي مشارب تمام در بلكه صدرا, مال افكار در نهتنها او, فوقالعادة نفوذآن عÇواقب و رشدي ابن فلسفة با غرب ليكن نشناخت, را رشد ابن زمين, مشرق است/

گرفت/ ناديده را ابنعربي ولي بود, آشنا بهخوبيآنها, هممسلكان تمام و صدرا مال و ابنعربي نظر در آيا بپرسيم خود از ميتوانيم مااز به منجر و بوده فلسفه و بشر فكري مرج و هرج قيمت به آن پيروزي كه امروزي علمبيقيد پذيرفتن به منتهي باالخره و ميگردد بينام تودة يك در انسان شخصيت رفتن بيناز بÇيش آنÇان, چشÇم مÇقابل در پيروز, جديد صنعت اين آيا است, عدم و نيستي بند و

Page 101: مقالات هانری کربن

87 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

آنها آيا دارد? وزني ارزش ميدارد" نگاه تعادل در را مرده جسد يك كه كتاب "بستهايميشود? برآورده آرزويشان هر كه داشتند اعتقاد

يك از نÇاامÇيدي و يأس با اولي, طريق به ما عصر كه است دليل اين به شك بدونموارد, ا كثر در اينكه بدون ميآورد, ميان به سخن جديد دوستي بشر يك بشردوستي,هما كنون ما آيا ليكن ميكند, بحث موضوعي چه دربارة واقع, در كه باشد داشته آ گاهيچيست? انسان آيندة دربارة ع تشي احساس عميقترين غيبت, دورة در كه نشديم متذكرظÇهور او رÅيت بشر, افراد آمادگي هنگام كه كس "آن ميشود تكرار كتب همة در ا گررا قÇبلي وحÇيهاي تمام باطني معناي بلكه آورد, نخواهد جديدي شريعت كرد, خواهداست; كلي انسان و كامل انسان تجلي او كه نيست دليل اين به آيا ساخت", خواهد نمايانانسان انتظار مورد أعرف> أن فأحببت Hمخفي Gكنز < كنت معروف حديث كلمات طبق كه تجلياي

است?در را ع يÇتش اسÇرار شيعه(ع) امامان تعاليم طبق كه دارد وجود درقرآنكريم آيهاي72 آية آن, و است, او تاريخ و انساني نژاد سر حافظ حال, عين در زيرا دارد; پنهان خودرض Ñواال Çموات الس عÇلي مÇان¹ Ñاال عÇرضنا نا اء ميفرمايد: كه آنجا است, (احزاب) 33 سورة از

93 ص ,Le Combat spirituel du shî'ism ما تحقيق به شود رجوع قرآني, آية اين شيعي تأويل دربارة /1بÇاطني معناي شيعه(ع) امامان تعاليم واقع, در زيرا ميسازد; آشكار را مسأله اين از جنبه يك فقط كه بعد به

دانستهاند/ مرتبط آدم هبوط واقعي معناي با واليت و امامت نظرية گرفتن نظر در با را آيه اين

</1Áجهو Hظلوم كان نه اء نسان االء حملها و منها أشفقن و يحملنها أن فأبين والجبال

صدراي الÇم مÇعنوي چÇهرة از ايÇنكه بÇراي شد, بيان تا كنون آنچه ميرسد نظر بهشا گردان زمان از قرون طي در او تأثير باشد/ كافي باشيم, داشته ذهني طرح يك شيرازي,تمام بر دارد; ادامه هم ما زمان تا و است بوده فوقالعاده Hواقع شا گردانش شا گردان و اوHتقريب دادهاند; قرار تفسير و مورد بحث را او مطالب و نوشتهاند حاشيه و شرح او, آثارا گÇر صدرا الÇم كÇه (هÇمانطوري درآمÇده تحرير بهرشتة فصيح عربي زبان به آنها همةزبÇان بÇه آثÇار آن از تعدادي و مينوشت) التيني زبان به را خود آثار ميبود, اروپايي

Page 102: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 88

است/ شده ترجمه فارسيكه بجاست بردهاند, زياد بهرة و پذيرفته تأثير او از كه صفوي عصر علماي ميان درچيز, هر از قبل ولي احمد, ين قوامالد و ابراهيم ميرزا يعني ببريم, نام او فرزند دو از ل اوهسÇتند عاليقدري عالمان خود, بهنوبة و بودهاند نيز او دامادان كه او شا گرد دو از بايدمحسن و م) 1ìì2 ه / ق 1072 به (متوفي الهيجي زاق عبدالر فياض از يعني شود, نامبرده

از رسÇتاخيز: روز در انسÇان كÇالبد و ملكوت ارض عنوان با ما كتاب در را ر متفك دو اين آثار از صفحه دو ترجمة /1/2ì7 Ç صص281 ميالدي, 19ì1 شاستل, بوشه, پاريس, يافت, ميتوان شيعي ايران تا مزدايي ايران

م)1/ 1ì80 ه / ق 1091 به (متوفي كاشاني فيضشيعي امامان اخبار به ه باتوج فلسفي آ گاهيبرمسايل شعورو ازجهت اورا ا گرتأثير

بعد/ به 23 ص از كردهاست, الجاهلي¹ اصنام كسر از چاپيكه در دانشپژوه مة بهمقد كنيد رجوع /2

. ه / ق 1111 به (متوفي× مجلسي دباقر محم بزرگ, متكلم از بايد ي حت آنگاه كنيم2 لحاظتحت را شيعه احاديث بزرگ داير¸المعارف كه كسي يعني ببريم; نام نيز م) 1ìì9 Ç 1700كافي مورداصول در خود تفاسير در و است درآورده تحرير رشتة به عنوانبحاراالنوارطوالني قسمتي بگويد, اينباره در مطلبي يا سازدو ظاهر چيزي آنكه بدون گاهي كليني,

است/ كرده اقتباس را صدرا مال تفسيرهاي ازبه (متوفي× خوانساري حيدر مال كنيم: ياد نيز ديگر علماي از بايد ترتيب به همچنين

/9ëê شمارة ,ê30 ص ل, او جلد دب, Ñاال ريحان¹ به كنيد رجوع /3

(متوفي مازندراني صالح مال فارسي3; مÆلفزبدةتصانيفبهزبان م) 1ì88 . ه / ق 1099نويسندة كه ناÄيني رفيعي ميرزا كليني; كاملاصول تفسير مÆلف م) 1ìì9 ه / ق 1080 به

/ìì ,ê2ê صص چهارم, جلد ,Hايض مازندراني صالح دربارة /ê

دوست كÇه مÇيردامÇاد شا گÇرد گيالني, شمسا مال است4; اثر همان دربارة حاشيه و شرح

و مه مقد به كتاب اين دنبالة در Hايض كنيد رجوع ;138 شمارة ,73 ص چهارم, جلد Hايض شمسا, مال دربارة /ëدوم/ فصل

مÆلف خود, كه الهيجي زاق عبدالر فرزند قمي, الهيجي حسن مال است5; بوده صدرا مالجملهشمساليقينفيمعرفتالحقو از است, فارسي زبان به شيعي فلسفة در مهم اثر چند

Page 103: مقالات هانری کربن

89 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

ة نو كاشاني, مرتضي شاه ابن د محم ين نورالد هجري); 1303 تهران سنگي (چاپ اليقينو عمومي تأثير بر عالوه آنها, در و است مهمي كتابهاي مÆلف كه فيض محسن برادرينÇيز غÇيره و صدرا مال و ميرداماد و سهروردي و اخوانالصفا افكار تأثير او, خود بزرگشÇا گÇرد اشكÇوري, مÇحسن يÇن طبالدÇق ناÄيني; جابري باقر محسن ميخورد; بهچشمسÇه به آنها تقسيم و معنويت اهل و متفكران (تاريخ مÆلفمحبوبالقلوب و ميردامادشÇيعه كه آنها باالخره و هستند سني كه آنها و بودهاند اسالم از قبل كه آنها يعني گروه,

ميرداماد/ الخلعي¹ الرسال¹ به كنيد رجوع اشكوري, ين قطبالد دربارة /1

نعمتاهللا د سي دارد; فارسي زبان به مهم بسيار تفسيري اثر يك همچنين او ميباشند)1,

بعد/ به 2ë2 ص از دوم, جلد ريحانه, به كنيد رجوع /2

و است برده بهره فيض, محسن از هم و بوده مجلسي شا گرد هم, كه شوشتري2 جزايريمعاني بيان در رسالهاي كه برد مقاماتالجناتنام از ميتوان او, كثير كتابهاي ميان درمهمترين از يكي بودهو فيض محسن شا گرد كه هم قمي قاضيسعيد است; خداوند اسامي

جÇلد ريÇحانه, ك: ر/ است/ بÇوده رجبعÇلي الÇم و الهيجي زاق عبدالر شا گرد همچنين قمي سعيد قاضي /3/ê12 شمارة ,2ì8 ص چهارم,

غيره/ و م)3 1ì91 . ه / ق 1103 به (متوفي است امامي متفكران چهرههايرا آنها از بعضي نام برد; نام را قاجار دورة علماي از زيادي تعداد اسامي همچنين بايداو آثÇار و سبزواري هادي مال شخص ميآوريم/ اينجا در كتابشناسي طرح بهمناسبت

/337 شمارة بعد, به 1ëë ص از دوم, جلد Hايض /ê

از بايد است/ دوره اين اذهان بر حا كم 1873م)4, فوريه . ه / ق 1289 ه ذيحج به (متوفي

/280 و 279 شمارة ,13ê Ç 13ë صص دوم, جلد Hايض /ë

ديگر, آثار بر (عالوه تبريزي زنوزي عبداهللا مال برد:5 نام هم آذربايجان عاليقدر عالم دواو, پسر و صدراست) مال براسفار حاشيهاي و شرح و فارسي زبان الهيبه مÆلفلمعاتسپهساالر مدرسة استاد كه م) 1889 Ç ه / ق 1307 سال به (متوفي زنوزي س مدر آقاعلياست كÇرده تأليÇف مÇرگش بÇهسال كÇه است كÇتابي او, آثÇار ميان در است/ بوده تهرانجÇواب در كÇتاب اين ه / ق) 131ê تهران سنگي, چاپ فارسي, بهزبان (بدايعالحكم¹

Page 104: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 90

كÇتاب فÇارسي ر فسÇم و مÇترجÇم يعني ميرزا, بديعالملك شاهزاده كه است سÆالي هفتاست/ كرده طرح مشاعر

آورده نÇيز او شÇيخي مكتب و احسايي احمد شيخ نام اينجا در نيست بيمناسبتولي دانست, مÇنسوب صدرا مال مكتب به را شيخي مكتب نميتوان كه است مسلم شود/كÇتاب و كÇتابمشÇاعر بÇر احسÇايي احمد شيخ مبسوط تفاسير براساس كه همانطوريفراهم شيخي مكتب براي تي موقعي صدرا, مال متون كرد, قضاوت ميتوان حكم¹اشراقي¹

نمايند/ ص مشخ بيشتر را خود خاص موضع بتوانند آنها تا است آوردهعÇاليقدر, شÇخصيت عصر به يعني ميرسيم, معاصر عصر به ما ه البت ترتيب, بدينشا گردان گروه عصر به همچنين و قم ات الهي دانشگاه استاد طباطبايي, دحسين محم د سيايشÇان مÇديون را صدرا مال جديداسفار چاپ جهت اقدام, لين او كه شديم متذكر Âقب او/جلد نه روز, بدين تا كه نيز تفسيرالميزانرا مهم اثر تأليف همچنين اين, بر عالوه هستيم/از فÇقط تÇرتيب, بدين ما اينجا در ميباشيم/ ايشان مرهون است, رسيده چاپ به آن ازتÇوضيح بÇا اسÇالمي فÇلسفة تÇاريخ آتي, كتابي در البته بايد كه برديم نام اسامي از بعضيطريق هر به يا و است نرسيده بهچاپ هنوز آثار, اين عمدة قسمت شود/ آورده بيشترياست زيادي كوشش و زحمت مستلزم كار, اين و شود اقدام آنها بهتر چاپ به Gد مجد بايد

نيست/ نيز پيچيدگيها و دشواريها از خالي كه

صدرا مال كتابشناسي از طرحي

به ه باتوج ميشود, ديده بخش اين در صدرا مال آثار كتابشناسي دربارة كه تحقيقيتÇاريخي ترتيب و باشد رضايتبخش نميتواند كامل بهطور Áاحتما مسأله, وجوه تمامو شود خوانده صدرا مال آثار تمام ميبايست اينكار, (براي است/ نشده مراعات نيز آثار

گردد)/ استفاده آنها ترتيب برقراري جهت نيز مختلف منابع ازانجام ايراني دانشمندان ط توس كه بوده تحقيقاتي آخرين به ه توج با ما, كتابشناسي

Page 105: مقالات هانری کربن

91 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

ايشÇان دادهانÇد/ انÇجام زمÇينه اين در دانشپژوه آقاي كه تحقيقاتي ه خاص است, گرفتهمركزي كتابخانة فهرستنامة مثل كردهاند, ه تهي هي توج قابل فهرستنامههاي همچنينو ادبيات دانشكدة كتابخانة و حقوق دانشكدة كتابخانة و مشكو¸) (هديه تهران دانشگاهشده شناخته از اعم صدرا, مال آثار از زيادي تعداد ايشان, بررسي تحقيقاتو اثر در غيره/

است/ گرفته قرار عالقمندان دسترس در دوباره نشده, شناخته ياآثار عناوين كه است بوده اين بر هدف ديدهايم, ه تهي خود سهم به ما كه فهرستي درارج را صدرا مال عظيم كار و دهيم مطابقت يكديگر با را آنها محتواي و كنيم شناسايي راحÇاشيه صدرا الÇم مÇتون بÇر كÇه را كسÇاني اسÇامي داشتهايÇم سعي اخص, بهنحو ما نهيم/و عÇاليم تشكÇيل اسÇامي, ايÇن چه, كنيم/ ص مشخ را او ران مفس نام همچنين و نوشتهاندتا زمان آن از را ايران فلسفة تاريخ مسير ميتوان آن, براساس كه ميدهند را نشانههايي

نمود/ تعيين روز بدينداشÇتهايÇم, درنظر را التيني الفباي ترتيب كنيم, طبقهبندي را آثار اين اينكه برايبÇين در را آن مÇيخورد, بÇهچشم عÇناوين از يك هÇر در كه اصلي كلمة هر كه بهنحوي

دادهايم/ قرار نوشتهها از يك هر باالي در الهاللين,كرده صدرا مال از گيالني شمسا مال كه سÆاالتي به جواب اجوب¹المساÄل; (اجوب¹), /1

مينامد>/ خود برادر <عزيزترين را شمسا مال صدرا, مال نوشته, اين در است/حسÇين ر ظفÇم ط توس كه سÆالي پنج به صدرا مال جواب الخمس¹; اجوب¹المساÄل /2

است/ شده طرح كاشانيطÇوسي يÇن صيرالدÇن كÇه سÆاالتÇي به صدرا مال جواب ;¹ النصيري اجوب¹المساÄل /3ë80 (متولد خسروشاهي عبدالحميد ين شمسالد از م) 127ê ه / ق ì72 سال به (متوفيدريÇافت جوابÇي اينكه بدون است, پرسيده م) 12ëê ه / ق ìë9 متوفي م, 118ê ه / ق

كند/مسÇايل بÇه فصل ده و مه مقد يك در عرفاني روش طبق يات; Ð(اسرار),اسراراال /ê

Page 106: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 92

ميپردازد/ قرآني كشف(بÇهزبان ميرداماد خود, استاد اثر بر مه مقد ديباچةعرشالتقديس///; (ديباچه), /ë

فارسي)/كاشاني فيض محسن او, داماد و شا گرد ط توس كتاب, اين ديواناشعار; (ديوان), /ìاست/ رسيده چاپ به نصر حسين د سي ط توس اشعار, اين از بخشي است/ شده جمعآوري

آخرسهاصل/ به كنيد رجوععنوان تحت ميرداماد, رسالة تفسير و شرح حاشي¹الرواشحالسماوي¹; (حاشي¹), /7بÇا است/ كÇليني كÇافي كتاباصول بر خوبي بسيار مة مقد و تمهيد شبنمهايآسمانيكهانتساب كه نميبينيم قطعي دليل هيچ ديگر كليني, دربارة صدرا مال خود تفاسير به رجوع

دهيم/ قرار ترديد و شك مورد صدرا, مال به را نوشته اينتÇمام كÇه ميدهد نشان صدرا مال آن, در كه رسالهاي فيالحشر; رسال¹ (حشر), / 8

ميكنند/ شركت حشر امر در جمادات حتي موجودات,نÇظرية لب و چكيده شامل كتاب, اين العرشي¹; كتابالحكم¹ عرشي¹), (حكم¹ /9ط توس Gشديد كتاب, اين بعدها است/ مرگ از بعد انساني موجود وضع مورد در صدرا مالمشهد الÇم درخÇواست بÇه كه (نوشتهاي است گرفته قرار انتقاد مورد احسايي احمد شيخ(رجوع اصفهاني اسماعيل مال و است) شده ه تهي م 1821 . ه / ق 123ì سال در شبستريناشيشده اينجا از احسايي احمد انتقاداتشيخ كه است داده نظر (10 آخرشمارة به كنيدكه نيست معلوم Âكام ه البت ولي است, نميفهميده را فالسفه اصطالحات بهنحودقيق, او كه

باشد/ شده ه متوج را احمد شيخ اصطالحات و ات ني كامل, بهنحو اسماعيل مال خودشيخ كه تفسيري و صدرا مال عرشية كتابحكم¹ از مهم صفحة چند فرانسة ترجمةكالبدانساندر عنوانأرضملكوتو تحت ما, كتاب در است, كرده آن از احسايي احمدانÇتشارات از (پÇاريس, است/ شÇده شÇيعيآورده ايران تا ايرانمزدايي از روزرستاخيز:

م/) 19ì1 شاستل, بوشه,

Page 107: مقالات هانری کربن

93 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

مهمترين اين العقلي¹; ربع¹ Ñاال فياالسفار المتعالي¹ الحكم¹ متعالي¹), (حكم¹ /10ثÇمرة صدرا مال آن, در كه است شيعي ايران فلسفي مجموعة كل شامل و صدرا مال كتابسال به كتاب اين نگارش است/ آورده گرد را خود تفكرات و تحقيقات و كوششها تماماز (عÇقلي), روحÇاني سÇفر چÇهار عÇنوان است/ رسيده پايان به م) 1ì28) ه / ق 1037مسايل سفر, چهار از يك هر معناي است; شده گرفته اسالمي عرفان متداول اصطالحات

ميكند: ص مشخ را آن به مربوط حكمي و فلسفيالحق لي اء الخلق من سفر /1

بالحق الحق في سفر /2بالحق الخلق لي اء الحق من سفر /3

بالحق الخلق في سفر /êامÇور سÇفر, اين طي در ميشود/ منتهي حق به و شده آغاز خلق عالم از سفر لين اوآن, انتهاي در و گرفته قرار بررسي مورد عرض و جوهر صورت, و ه ماد ات, طبيعي عامه,دوم, سÇفر بنابرايÇن است/ يافته ارتقا الهي حقايق و محسوس فوق عالم مرتبة به سالكمابعدالطبيعه مرحلة سالك, سفر, اين در خداوند/ با و خداوند در خداوند, از است سفريصفات و اسما¾ و خداوند ذات به مربوط مسايل و الهيات علم با بلكه نميگويد, ترك رابازگشت يعني است; ل او سفر عكس فكري, و ذهني نظر از سوم سفر ميشود/ آشنا الهيصدور مراتب سفر, اين خداوند/ ط توس و خداوند با ليكن خلق, سوي به خداوند جانب ازو عقول مراتب سلسلة مورد در آن در سالك و ميكند, دنبال نوراالنوار از را موجوداتخداوند با چهارم سفر باالخره ميكند/ حاصل معرفت محسوس), عالم (فوق غيبي عوالميعني نفس, شناخت مورد در و ميپذيرد انجام مخلوق جهان خود در خداوند وسيلة به ياجÇهت در اشÇراق بهعنوان (شناخت است, مشرقي) (علم دروني ضمير يا خود شناختاين و ميشناسد نيز را خود رب شناخت, را خود نفس كه آن كه است مطلب اين بررسيوجود خداوند فقط كه ميشود گفته توحيد, مسألة در است)/ باطني بهمعناي توحيد همان

Page 108: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 94

از بعد انسان وضع به مربوط كه ميشود صحبت رموزي مورد در و وجود) (وحدت داردبايد ميشود/) باز انسان سوي به مرگ در شدن گشوده با كه نامتناهي (عوالم است وفاتكه مجموعه اين از ناچيز ر تصو يك جز كلمه, چند در بتوان ندارد امكان كه داشت اذعان

داشت/ عرضه است, ساخته ايراني تفكر از باشكوهي بناي آن, در صدرا مالكÇتاب, ايÇن از شده حروفچيني جديد چاپ يك كرديم, اشاره Âقب كه همانطورياست شÇده آغÇاز قÇم ة لميÇع حÇوزة اسÇتاد طباطبايي دحسين محم د سي نظر تحت ,Gاخيرو مÇريدان شوق و شور معظم, شاهكار و بزرگ اثر اين م)/ 19ë8 . ه / ق 1378 (تهرانرا آنÇها از هÇيچيك كÇه است گÇرفته قÇرار زيÇادي تÇفاسير مورد و برانگيخته را ران مفسو بÇوده قاجار عصر در ايراني فلسفة تاريخ بيانگر آنها زيرا دانست; ارزش كم نميتوانو ران فسÇم نÇام فÇهرست ايÇنجا در مÇيدهند/ تشكÇيل را شكÇوهي و بÇاجالل مÇجموعة

ميشود/ آورده گرفتهاند, قرار شناسايي مورد روز, بدين تا كه حاشيهنويسانياسÇاتيد از و فÇلسفه اسÇتاد وي, م) 1783 . 1197 (مÇتوفي× بÇيدآبادي د حمÇم آقا /1

است/ بوده غيره و نراقي مهدي مال و نوري علي مال چون امامي, متكلمانبوده قبلي نفر شا گرد كه م) 1830 . ه / ق 12êì (متوفي× نوري جمشيد بن علي مال /2تعليم اصفهان در او كه هستند كتابهايي مديون زيادي, حد تا صدرايي شا گردان است/قÇزويني, آقاي الÇم اصÇفهاني, اسÇماعيل الÇم او, شÇا گÇردان مشهورترين از است/ دادهنام ميتوان را مازندراني رضي د سي ميرزا و لنگرودي دجعفر محم مال زنوزي, عبداهللا مال

برد/م)/ 18ì0 Ç ì1 ه / ق 1277 (متوفي× اصفهاني اسماعيل مال /3

عرفان; مشهور استاد م) 1888 Ç 89 ه / ق 130ì (متوفي قمشهاي درضا محم آقا /êدر و لنگÇرودي جعفر د محم مال و نوري علي مال شا گرد اصفهان, در او فلسفه, زمينة درمدرسة در و آمد تهران به اصفهان از او است/ بوده مازندراني رضي د سي شا گرد عرفان,از كÇرد/ تÇدريس را غÇيره و ابÇنعربي تÇفاسيرفÇصوص و اسÇفار عÇمده, بÇهنحو صÇÇدر

Page 109: مقالات هانری کربن

95 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

زنجاني ابراهيم ميرزا و قمي محمود ميرزا اصفهاني, صفا ميرزا او, شا گردان معروفترينبودهاند/

م)/ 1889 Ç 90 ه / ق 1307 (متوفي تبريزي زنوزي س مدر علي آقا /ëوي قÇمشهاي; درضا حمÇم آقÇا شÇا گÇرد اشكÇوري, رشÇيدي گيالني هاشم ميرزا /ìمازندراني, مهدي شيخ آشتياني, مهدي ميرزا از عبارتاند كه است داشته زيادي شا گردانمشÇهدي آقابزرگ آشتياني, محمود ميرزا ترك, زكي ميرزا شاهآبادي, دعلي محم ميرزا

غيره/ و شهيديآقÇاعلي و اصÇفهاني اسماعيل مال و نوري علي مال شا گرد وي قزويني; آقاي مال /7

است/ بوده حكيمايÇنجا در مÇا كÇه اسÇتادي م) 1873 . ه / ق 1289 (متوفي سبزواري هادي مال / 8در را كÇلاسÇفار كÇه او حÇاشيههاي شÇدهايÇم/ دوره اين براي او استثنايي اهميت متذكرگسترش و وسعت لحاظ از چه و محتوا لحاظ از چه ÇÇ ديگر حاشيههاي تمام از برميگيرد,اين از بعد ميدهند/ را پرمحتوا كتاب جلد يك تشكيل خود, بهخودي آنها است; بيشتر ÇÇل او از كه كرد ياد زنوزي س مدر علي آقا حاشية از بايد بالفاصله اهميت, بهترتيب حاشيه,

است/ شامل را نفس كتاب تا اسفارهÇمه ايÇن كه گسترشي و بسط و آورديم صدرا مال متن دربارة اينجا در كه مطالبيبÇتوان تا داد انجام بايد كه ميدهد ما به را كاري از ري تصو دادهاند, بدان باارزش متفكرداشته مشغول بهخود دوره اين در را شيعي معنوي وجدان كه شناخت را مسايلي جزÄياتنÇه زمان, آن در شود/ صرفنظر كردهاند, حاشيهنويسان كه كاري از نبايد هيچگاه است/ايÇن كÇه است مÇقاالتي بÇهمنزلة گÇاهي حاشيهها, اين ادواري; انتشارات نه و بوده مجلهمÇا و مÇيكردند, مÇنتشر آن در را آنها داشتند, اختيار در ادواري انتشارات ا گر فالسفه,ميگردند/ آماده هو تهي تحقيقات, كتابها, از قبل كه است مقاالت نوع اين در كه ميدانيمنظرية براساس صدرا مال كه جهان حدوث فيحدوثالعالم; رسال¹ (حدوث), /11

Page 110: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 96

كه است ميرداماد استادش موضع برخالف ميسازد, برقرار را آن خود, جوهري حركتو انÇا كسÇاغورس و ملطي طالس چون يونان, فالسفة به او است/ ميدانسته قديم را عالم

ميكند/ رجوع غيره و فيثاغورس و انباذقلس و انكسمندرسمحل بهعنوان انسان شخص علوم, طبقهبندي دربارة ا@كسيرالعارفين; (ا كسير), /12

او/ وجود نهايت و انسان بدايات معرفت,اين با و است بزرگ آقا شيخ ذريعة در رساله اين االمام¹; في رسال¹ (امامت), /13

ميشود: آغاز كلماتاز را امÇتياز ايÇن او كÇه است ربÇاني امر يك و ملكوتي شي¾ يك انسان, نزد در

است/ امامت خصيصة اين ميگيرد; خداوند

شرح (در است نوشته امامت و امام دربارة ديگر جاي در صدرا مال آنچه به ه باتوجمتن اين انتساب مورد در تا نمييابيم قانعكنندهاي دليل هيچ خود, سهم به ما كافي), اصول

كنيم/ شك صدرا مال بهطبق معقول" و عاقل اتحاد در "رساله فياتحادالعاقلوالمعقول; رسال¹ حاد), ات) /1ê

بزرگ/ آقا شيخ ذريعةتصانيفشيعة

كÇه هاي نظري دربارة <رسالهاي الماهي¹بالوجود; صاف فيات رسال¹ (اتصاف), /1ëآن خالف درمشاعر, صدرا مال كه هاي نظري يعني ميكند>; لحاظ ماهيت محمول را وجود

ميرساند/ اثبات به رابرخي ضد بر كه كتاب اين در ذمالمتصوفين; في الجاهلي¹, كسراصنام ( كسر), /1ìاشÇراقÇي مكÇتب وفÇادار مÇريد را خÇود صدرا مال است, شده نوشته فه متصو از ون افراطيروحÇي مÇعنويت ق حقÇت بÇهمنظور كوشش نوع هر او, براي كه ميدهد نشان سهرورديصدرا مال گفت بايد كلي بهطور ميشود/ منجر انحراف به ماتي, مقد فلسفي تعليمات بدوناز بعضي موضع با طرف يك از او بپردازد; بهمقابله ال جه از گروه دو با است بوده مجبورطرف از و بهسهاصل) بعدي قسمتهاي در شود (رجوع است مخالف قانونگذار فقهاي

Page 111: مقالات هانری کربن

97 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

تÇعليمات و كÇتاب كه ميدهد قرار انتقاد مورد را صوفيان از بعضي ظلماني عقايد ديگر,ميكنند/ تحقير را صرف معرفت و عقالني

به نوعي, به او بلكه نيست, ف تصو هو حيث من ف, تصو ه متوج صدرا, مال سرزنشاست كسي چه افكار منظور, كند ص مشخ اينكه بدون دارد, نظر خود زمان منحط ف تصوصدرا مال خود اال و است) كسي چه منظور, كه ميدانستهاند همه Hحتم عصر, آن در (ولينبود الزم واقع, در ميكردهاند/ ف تصو به هم مت قانونگذار, و قشري فقهاي از بعضي نيز رارا ف صوÇت مÇعنويت ايÇنكه براي باشد داشته تعلق رسمي, طريقت يك به Hحتم شخص

سازد/ خود حيات واردشيعي تعليمات براساس ايران در كه هستند افرادي تمام موضعي, چنين نمونة و مثالواقÇعي شيعة بهعنوان ه صوفي تعليمات براساس Âمتقاب همچنين و واقعي صوفي بهعنوانديگر اشخاص از زيادي ة عد نه صدرا, مال نه ميرداماد, نه آملي, حيدر نه كردهاند; زندگيمنظور كرد, ميتوان زيادي س تجس اينباره, در نداشتهاند/ تعلق رسمي طريقت هيچ به

است/ صدرا مال اثر اين فوقالعادة اهميت بياناست? مسÆÇول كسي چه كه است اين منظور االعمال; فيخلق رسال¹ (خلق), /17مÇقايسه هسÇتند, امÇامان تÇعليمات پيرو كه شيعيان مواضع با را سنيها مواضع صدرا, مال

ميكند/مقاله البروجبموضعمعينمنالفلك; منطق¹ لمي¹اختصاص في مقال¹ (لمي¹), /18دارد/ سپهر در ص مشخ و ممتاز محلي البروج, منطق¹ چرا كه است مطلب اين فهم دربارة

فيالمعادالجسماني/ رسال¹ (معاد), /19آخÇرتشناسي/ و جÇهانشناسي در است كتابي المعاد; و كتابالمبدأ (مبدأ), /20

است/ نوشته مهم رسالة اين بر حاشيههايي هم سبزواري هادي مالكتاب اين تفسير; و كافيكليني تفسيراصول با همراه مفاتيحالغيب; (مفاتيح), /21و صدرا مال فلسفة زات ممي نمايانگر كامل, بهنحو است, صدرا مال پختگي دورة حاصل كه

Page 112: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 98

اصليقرآن موضوعات عرفاني, فيلسوفي بهعنوان آن در مÆلف است/ شيعه متعالي تفكردشÇمنان آنها, فهم براي كه موضوعاتي است; داده قرار تحقيق مورد را امامان حديث وكÇافي تÇفسيراصÇول دنبالة در كتاب اين ندارند/ دراختيار مفتاحي هيچ عرفان, و فلسفه

است/ رسيده سنگي چاپ به سبزواري هادي مال حاشيهاي توضيحات با و كلينيكتابالمشاعر/ (مشاعر), /22

از است گÇزارشÇي العÇقلي¹; العÇلوم فياسÇرار االلهي¹ كتابالمظاهر (مظاهر), /23معنوي/ حيات زاوية از كالمي و فلسفي مطالب مجموع

عÇلم به مربوط مطالب از يكي دربارة رساله, اين فيالمعراج; رسال¹ (معراج), /2êاست/ النفس

از /ë آيÇة عمران, آل سورة بهقرآن, شود رجوع متشابهاتالقرآن; (متشابه), /2ëرساله, اين در پرداختهاند/ مطالعه به آيه اين مورد تفسيرقرآندر صان متخص ابتدا, همان

است/ فصل شش شامل اثر, ميپردازد/ عرفاني لحاظ از مطلب بررسي به صدرا مالگيالنينوشتهاست/ شمسا مال بهدوستخود صدرا مال كه نامهاي (نامه), /2ì

1ì31 . ه / ق 10ê0 سÇال بÇه (متوفي ميرداماد سيد استادخود, به نامةصدرا /27مدحآميز كلمات از مجموعهاي با همچنين و ميرداماد براي خير دعاهاي با نامه ميالدي)/شا گرد يك دين بيان و تجليل همچنين و يازدهم" "عقل صفت با مخاطب نعت جمله از

است/ شده آغاز مÆثر, كلمات با توأم استاد به نسبتيك يا جسم يك آن, طبق كه نظري مورد در كلي براهين از را خود انتقاد صدرا, مالمÇيردامÇاد بÇراي بدهد, وجود ديگر جسم يك به نميتواند هو, حيث من ي ماد واقعيتو نÇظر ايÇن بÇه تÇا ميدهد قرار انتقاد مورد لحاظ, هر از را براهين اين او است/ فرستادهنميشود, ديگر جوهر علت كه است جوهريت حيث از نه جوهر, يك كه برسد موضعاصÇلي بÇهنظر طريق اين از بايد نميگردد/ آن علت كه است وجودي فعل حيث از بلكهديگر آثار به رجوع با ميتوان پس ماهيت/ به نسبت وجود اولويت يعني رسيد, صدرا مال

Page 113: مقالات هانری کربن

99 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

كÇه است نÇظر هÇمين اثبات يافت/ باز را ناتمام نامة متن در حا كم نظر Hتقريب صدرا, مالبرميآيد Âك ميرداماد, به صدرا مال نامة از ميدهد/ تشكيل را كتابمشاعر عمدة قسمت

است/ برده سÆال زير را جسماني عالم نفس عصر, آن فالسفة نزد در او كهفيافعالالبشر/ والقدر فيالقضا¾ رسال¹ (قضا), /28

الهوي¹/ الياسرار الحسي¹المشير¸ النقط¹ فياسرار القدسي¹ الرسال¹ (قدسيه), /29در عÇنوان ايÇن كه ري تصو فيالموجودات; سرياننوروجودالحق (سريان), /30

يÇط يÇعني تحتاللÇفظي, بهنحو سريان چه, است, اب جذ بسيار ميآورد, بهوجود ذهندادهانÇد, نسÇبت فيض محسن به را نوشته اين گروهي, اينكه با شبانه/ مسافرت و طريقاست, صدرا مال جواني دورة نوشتههاي از يكي رساله, اين كه ندارند شكي آشتياني آقايبه نسبت ماهيت اولويت (طرفدار ات ماهي مابعدالطبيعة به قايل هنوز او كه موقعي يعني

است/ بوده وجود)فارسي زبان به Hمستقيم صدرا مال كه است رسالهاي سهاصل; رسالة اصل), (سه /31از بعضي با اينجا در بود, درافتاده افراطي صوفيان با او كه همانطوري است/ كرده تحريرعÇرفان و فÇلسفه از كÇه آنÇها يÇعني است; پÇرداخÇته بهمقابله رسمي فقهاي و عين متشرنشÇان بÇراي امÇامان احاديث از صدرا مال ميپردازند/ آن بهطرد منظم بهنحو و بيخبرند(قرن است حيدرآملي موضع همان او, موضع ميكند/ استفاده شيعي اعتقاد ماهيت دادنا), صدر مال) عنوانصدرالدينشيرازي با اثر اين ميالدي)/ چهاردهم قرن . ه / ق هشتمشÇده چÇاپ نصر حسين د سي پانويسهاي با و اهتمام به رباعياتاو و ومثنوي سهاصل

است/ابÇهري ين اثيرالد الهداية كتاب تفسير االثيري¹; الهداي¹ شرح الهداي¹), (شرح /32در است/ فÇلسفه در كÇلي رسالة ميالدي), 12ìê . قمري هجري ìì3 حدود در (متوفي

بدينترتيب: است, شده فراوان حاشيهنويسي نيز صدرا مال تفسير اين موردابوالحسن ميرزا حسيني; هادي مح/ زنوزي; س مدر علي آقا حسن: مح/ ميرزا مولوي

Page 114: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 100

مÇيالدي); 17ê8 Ç ه / ق 11ì1 (مÇتوفي صÇالحي يÇن طبالدÇق بÇن ين نظامالد مال جلوه;ميالدي)/ 1819 Ç 20 . ه / ق 123ë (متوفي ين نظامالد بن د محم عبدالعلي بحرالعلوم

د محم ابوجعفر كافي تفسيراصول الكافي; شرحاالصولمن االصول), (شرح /33بÇنياديترين از يكي كه ميالدي) 9ê0 Ç قمري هجري 329 به (متوفي كليني يعقوب بنشده صفويه عصر در كتاب اين از كه تفاسيري تمام ميان در و است اثناعشري شيعة آثارفلسفة عظيم بناي يك و شيعي فلسفة واقعي مجموعة يك بهمنزلة صدرا مال تفسير است,كÇتاب ابتداي و التوحيد كتاب و العقل كتاب از بيش او فانه متأس ميآيد/ بهشمار عرفانيكÇند/ تفسير است نتوانسته را سوم كتاب دهم يك حدود تا يعني يازدهم, فصل تا الحج¹گسÇترش و بسÇط مرحلة در او كار و است نداده صدرا مال به را تفسير اتمام مهلت وفات,

است/ مانده ناتمام باخ موسيقي هنر بمانند خود, فوقالعادةوجÇوهي لÇك بÇه مÇربوط و است شÇيعي تÇفكر در بزرگي اثر صدرا, مال تفسير اينشناخت نبوي, عرفان و ت نبو شناخت يعني ميكند, ص مشخ را شيعه ماهيت كه ميشودتوازي و امام ناحية از هدايت فعل مسألة يا امامان, ابيت جذ مسألة همچون واليت, و ه مÄامطالب اين همة و و/// ميسازد دروني را ه مÄا تعليمات كه باطن ت حج و ظاهر ت حج مياندور نظر از هيچگاه را امامان تعليمات معنوي اهميت كه ميشود داده نشان فلسفه براساسمورد اين در نوري علي مال است/ ازقرآن ه امامي تفسير حال, عين در كتاب اين نميدارد/

است/ پرداخته بهحاشيهنويسي قسمتها از بعضي دربارة هم,در صدرا الÇم اثÇر, ايÇن در السÇلوكي¹; المناهج في الربوبي¹ الشواهد (شواهÇد), /3êبر مهمي حواشي سبزواري, هادي مال ميكند; تلخيص را خود آراي كل مهارت, نهايتآن بÇر هم قمشهاي درضا محم آقا و نوري علي مال همچنين است, نوشته كتاب اين كل

نوشتهاند/ حاشيهاست/ كرده تفسير را آياتقرآن و سور از تعدادي صدرا مال (تفسير),التفسير; /3ëآيÇة ;(2ê.3ë نÇور (آيÇة ;(2ê.2ëì (آي¹الكÇرسي ;ì1 آية تا (بقره) دوم سورة فاتحه;

Page 115: مقالات هانری کربن

101 شيرازي صدراي مال آثار و شخصيت زندگي,

كه كوههايي كه ديد خواهي يعني ,< اب ح× الس ر م ر Ôم ت ي ه و ¸ د ام ج× بÔه×ا س Öح ت ب×ال جÖال ي رت و> تا 27.90حÇركت ابÇرها كÇه هÇمانطور افتاد, خواهند راه به ميكني ر تصو متحر ك غير را آنها توسورة (حديد); ë7 سورة (واقعه); ëì سورة (يس); 3ì سورة (سجده); 32 سورة ميكنند;;( (ضحي× 93 سورة (اعلي); 87 سورة (طارق); 8ì سورة (طالق); ìë سورة (جمعه); ì2

(زلزال)/ 99 سورةÂامÇك كÇه است عظيمي بناي گفت ميتوان دارد/ فوقالعادهاي اهميت تفسير, اينبÇعد و بÇاطني معناي جستجوي در Áاصو و > شيعي عرفان روح طبق تأويلقرآن, ز ممياو اسÇالف و اخالف كه تفاسيري انضمام به اثر اين است/ متنقرآن عرفاني يا و معنويآشكار معنويقرآن تفسير در اسالم در فلسفي تفكر براي را اساسي منبع يك نگاشتهاند,عرفاني تفسير با ي حت و شود داده اختصاص اثر, اين به دقيقي تحقيق دارد جا ميسازد/>احÇمد د يÇس ط وسÇت عÇنوانلطÇاÄفغÇيبيه تÇحت فارسي زبان به كه ديگري نشدة چاپشا گرد صدرا, مال بمانند اخير, شخص گردد/ مقايسه است, شده نوشته علوي زينالعابديناست)/ مÇانده بÇاقي ابÇنسينا شÇفاي دربارة نيز بزرگي تفسير او (از است بوده ميرداماد

است/ نوشته حاشيه صدرا مال ازتفسير قسمتهايي بر نوري علي مالتعليقات اين واقع در كتابالشفا¾; شفا),تعليقاتعليااللهياتمن (تعليقات/// /3ì

است/ شده نوشته مقاله ششمين تا فقطچرا نميدانم كتابحكم¹االشراق; حكم¹االشراق),تعليقاتعلي (تعليقات/// /37كÇتابحكÇم¹االشÇراقآورده بÇر بهعنوانتعليقاتبرتفسيرقطبالدينشيرازي اغلبخÇود مÇتن به مربوط است) عدد ششصد از بيش ( كه تعليقات تمام Hتقريب چه, ميشود,مهم اصلي دروس حد در و است مبسوط بسيار تعليقات, اين از بعضي است/ سهروردي

است/ اشراق شيخ متن برابر چند , كل حجم ميرود/ بهشمارمنطق/ باب در التنقيه (تنقيه), /38

والتصديق/ صور فيالت رسال¹ ر), تصو) /39

Page 116: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 102

فيالتشخص/ رسال¹ ص), تشخ) /ê0الربوبي¹/ فيمعرف¹ القلبي¹ (واردات),الواردات /ê1

فيالوجود/ رسال¹ (وجود), /ê2

Page 117: مقالات هانری کربن

ايÇراد فرانسه و ايران فرهنگي انجمن در 19ëë دسامبر ماه طي كه است سخنراني متن اصل, در مقاله اين /1فعلي متن است/ رسيده چاپ به (133ë دوم(آذرماه شمارة ل, او سال مردمشناسي, مجلة در آن ترجمة و شدهبحث از فشردهاي يافت, انتشار پاريس در Etudes Carmelitaines Vol. 1957 نشرية در فرانسه زبان به كهفهرست درج از جهت بدين رسيد/ چاپ به Mélanges Massignon Vol. I. در كه است لي مفص و مشروح

شد/ صرفنظر است, بوده نويسنده مراجعة مورد مĤخذ, و مصادر بهعنوان كه رسايلي و كتب

ثالث1 معلم يا ميرداماداصفهان الهي مكتب

سپهبدي عيسي ترجمة

2. Anthropologie

در بÇهمطالعه تنها كه ميشد اطالق علمي به "مردمشناسي"2 عنوان كه بود روزگاريقÇلمرو ايÇن در را خود فانه, متأس و ميپرداخت انسان طبيعي احوال و خصوصيات بابدانشÇمندان, و قان محق برخي كه نيست ترديد بود/ ساخته محصور و محبوس كوچك,اطÇالق از آنÇان غÇرض و مÇيكشيدند پÇيش را Anthropologie Philosophique عنوان,Naturalisation دÇض بÇر كه بود عكسالعملي بيان مردمشناسي, علم به "فلسفي" صفتو بÇهصورتها او هسÇتي ساختن محدود و انسان وجود نشاندادن طبيعي Gمنحصر يعني

ميدادند/ نشان خود از است, حيوانشناسي و فيزيك علوم شأن در تنها كه ي خواص

Page 118: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 104

مفهوم بر ي حد به مردمشناسي مفهوم امروزه, كه ميرسد بهنظر چنين خوشبختانه,مÇعاف آن, بهدنبال "فلسفي" صفت اضافه كردن از را ما كه است يافته غلبه قديم, ناقصعلم به "مردمشناسي" قان, محق و دانشمندان زعم به حاضر, زمان در تقدير هر به ميدارد/ي ادÇم زنÇدگاني شÆÇون كÇلية در را انسÇاني وجÇود كه ميشود اطالق پردامنهاي و جامعاليتهاي عÇف و تÇظاهرات ف عرÇم و ن بيÇم كÇه را آنÇچه و باطني معنوي حيات و ظاهريبررسي مطالعهو است, معنا صورتو عوالم يعني شهود, غيبو عوالم انساندر گونا گون

ميكند/و پÇرزحÇمت كÇار "ايرانشÇناسي" و "مردمشناسي" عرصة پژوهشگران معنا, بدين

1. Homo iranicus

دهÇند, قÇرار مÇطالعه موضوع بايد را ايراني1 انسان نهتنها زيرا دارند; درپيش پردامنهاير تطو و ل تحو قرون, طي در كه را ايراني معنوي و روحي مقامات و مراتب كلية بايد بلكهجهات تمام داده, قرار ق تعم و تأمل و مداقه تحت ميپيمايد, را تكامل راه هنوز و يافتهو زنده را گذشته ارزشهاي كلية ميتوان بدينترتيب تنها نمايند/ تحليل و تشريح را آنالت تحو مبناي تا داد نجات غيرمستشعر ضمير و مغفول وجدان تنگناي از و نمود آزاد

گردد/ آينده براي ثمربخشي تكامل و جديددر الهيو حكمت زمينة در ايراني ذوق روحو چه آن به است اشارهاي حاضر, مقالة"مÇردمشناسي فÇصل در را آن ميتوان و است آورده بهوجود ما زمان به نزديك زماني

2. Anthropologie Théologique

كرد/ جايگزين الهي"2از پايه اين تا ع, تشي مذهب الهي حكمت باب در مطالعه كه است ف تأس نهايت جايدر كÇه است اين شك بدون آن علت است/ دورمانده اروپايي شرقشناس قان محق نظرو اسناد به دسترسي Hضمن و است عالقمند الهي حكمت و فلسفه به كسي كمتر آنان, بينايران, معنوي حيات از عمده فصل اين به مربوط نوشتجات و آثار خطي نسخ و مدارك

Page 119: مقالات هانری کربن

105 ثالث معلم يا ميرداماد

بÇهصورت نÇوشتجات ايÇن ا كÇثر زيÇرا است; محال گاهي بلكه مشكل, بسيار آنان برايكÇتابداران هÇوس دسÇتخوش مÇحقق, HالبÇغ و دانشÇمند و است موجود خطي نسخههايخÇطي كÇتب مÇجموعههاي اصÇلي صاحبان عواطف و سليقه يا خصوصي كتابخانههاي

ميباشد/بيابيم/ چارهاي راه و بيانديشيم موجود وضع وخامت به بايد همه جهات, اين تمام بانÇام ذ كÇر با هنوز و هنوز اسالم, فلسفة تاريخ مÆلفان كه نيست ب تعج و حيرت ماية آياامثال الهي حكمت و شخصيت به نسبت و بگذارند اسالم فلسفة به را تمت نقطة ابنرشد,سكÇوت ايران, ون اشراقي و ابنسينا مكتب شا گردان همچنين و اشراق شيخ سهروردي,است/ ف تأس نهايت ماية جهالت, و قصور اين كه ميفرماييد تصديق كنند? اختيار محضفÇصل در ميشود, برده شيرازي صدراي مال از نامي Hاحيان ا گر اينكه همه, از بدترو مÇيآيد بÇهميان ذ كري اسالمي فلسفة انحطاط دورة عنوان به گمراه كنندهاي و مغلوطصفويه دورة فلسفي پرارج آثار معتبر جهات به هيچوجه به مÆلف كه است معلوم درستو نقص كه كنيم اضافه بايد اينجا در است/ شنيده صدرا مال از نامي تنها و نداشته آشناييكÇه ميدانند تحقيق به همگي و نيست ع تشي الهي حكمت از فصل اين در تنها منقصت,كه ه اسماعيلي نهضت باب در را ناشايستي اطالعات و مهمالت چگونه خان, مور از برخي

پرداختهاند/ و بافته هم به است, ع تشي از عمدهاي بخشو غÇريق نÇجات سÇنگين وظÇيفة ايÇران, در فÇلسفي" "مردمشناسي وظيفة بنابراين,انÇديشة در است/ ايÇران مÇعنويت و فÇرهنگ از پÇÇرقيمتي و عÇÇمده نÇÇجاتبخشهايقوم سرنوشت و آينده ه متوج كه خطراتي از كمتر گذشته" آثار "امحاي خطر كوتهنظران,زنده و گذشتگان ميراث دريافتن كه است اين حقيقت ليكن ميكند, جلوه است, آينده در

است/ آينده راه همواركردن وسيلة تنها كهن, معرفت نگاهداشتنمÇعنوي "مكÇتب نÇامگذاري بÇاب در ايÇنجانب پيشنهاد ميشود, مالحظه چنانچه

طي كه است الهي حكمت فلسفي نهضت احياي براي اجتهادي و عالقه بهمنزلة اصفهان"

Page 120: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 106

يا ميرداماد شخصيت با هجري) يازدهم و دهم (قرون ميالدي هفدهم و شانزدهم قرونپيوست/ بهوقوع او شا گردان شا گردان و او شا گردان و ثالث معلم

كÇه است آن برازندة و اليق ايراني, تفكر اصفهان", "مكتب با اينجانب, عقيدة بهشÇناخته تا كنون مقام اين ا گر و كند احراز الهي حكمت و فلسفه تاريخ در شامخي مقاممكÇتب تÇنها زمÇان, اين در و اسالم عالم در كه است اين بابت از مانده, مجهول و نشدهمÇعنوياي, و فكري ارجمند آثار معاني, انشاي و تفكر قدرت با است توانسته اصفهان"يÇا كÇوب و بÇرونو" دانو "جيور مثل مجاهديني و دكارت چون دانشمنداني آثار مقارنبا دوران اين فلسفي مقايسة باب در اجتهاد هرگونه كه نيست ترديد آورد/ بهوجود بويمه"

بود/ خواهد بيارزش و ناقص اصفهان, مكتب آثار بهشكوفايي ه توج عدممدرس سرنوشت آن كنمو اشاره نكته مثالو يك به تنها ميخواهم اجازه جا اين درق تعم و ر تبح عدم بهواسطة و شده شناخته اروپا در ناقصي بهنحو كه ابنسيناست مكتب وايران, در مكتب همان آنكه حال استحالهشدهو اندلسي ابنرشد تفكر مكتبو در كافي,جÇديدي مÇعضالت و مسÇايل بÇا و يافته تازهاي رونق و جسته بيرون تاريكي از دوباره

است/ گرديده مواجهمشÇرقي حكÇمت يÇا اشÇراق حكÇمت چگونه كه شويم متذكر است الزم جا اين درو جديد جهت و مت س ميالدي) دوازدهم (قرن هجري ششم قرن در سهروردي نورانيبÇهنوبة ع يÇتش مذهب است/ بخشيده ايران معنويت روح و ذوق به تازهاي رونق و رنگرا ميرداماد معنوي سيماي نهج, بدين و است داشته ايراني معنويت در عمدهاي سهم خود,مÇذهب و سÇهروردي حكÇمت و ابنسينا مشرب از شايستهاي آميزة و تركيب ميتوانكÇه را مÇيراثÇي و اصÇفهان مكÇتب در را مÇعتبر عÇامل سه اين ما و كرد ي تلق ه امامي شيعة

دادهايم/ قرار مطالعه مورد است, گذاشته باقي خود پيروان براي ميردامادعامل سه همآهنگي و شكوفايي نتيجة Gمنحصر را ميرداماد مكتب ا گر اين, وجود بار صوÇت در ا گÇر زيÇرا ورزيدهايم; خيانت فلسفي مردمشناسي اصول به كنيم, ر تصو فوق

Page 121: مقالات هانری کربن

107 ثالث معلم يا ميرداماد

و ذوق بÇدون هرگز درآميزيم, هم با خيال ة قو با را فوق فلسفي و فكري عامل سه خود,ثمرة و بارور شجرة چنين به شيرازي صدراي مال و ميرداماد مانند تهايي شخصي اجتهادعالم و آفرينش از آنان قلبي شهودي ادرا ك و الهام نحوة زيرا رسيد; نميتوانيم پرقيمتيسه اجتماع و تركيب تأليفو به قادر كه است قدرتي تنها حيات, انسانو و وجود هستيو

باشد/ بوده ميتواند مستحكم و منسجم فلسفهاي و تفكر در فوق عاملمنشأ است ممكن خود, شكوفايي درنهايت ابنسينا فلسفة كه اين دربارة نيست الزمسÇرشت و خÇوي و خÇلق در كÇه است مسÇلم زيÇرا كنيم; بحث گيرد, قرار عرفاني تجربةف تصو مرتبة و روحاني انجذاب و خلسه فلسفة مقام و درجه به ابنسينا مشرب ميرداماد,كÇه روحÇاني اعÇترافنÇامة دو هر كه دارم ايمان اينجانب بدينجهت, است/ يافته ارتقاميرداماد اختصاصي نبوغ و ذوق ف معر گرفتهاند, قرار تحليل و تجزيه مورد مقاله, ضمنعÇرفاني" "مÇردمشناسي بÇحث بÇراي بÇينظيري و عالي نمونههاي خود, مقام در و بوده

ميدهند/ بهدستفرد هر ضمير در عميقي قلبي انعكاس گرديده, حادث قم مسجد در كه آنها لين اواز است/ يافته رواج Âكام شيعيان بين در حفظ" "دعاي بهنام آن متن و دارد خالص شيعةبرخي با س مقد تصاوير و شمايل تركيب بابت از هي توج قابل شباهت وجه ديگر, جهت

بردارد/ در بودايي مذهب Âمث ديگر, مذاهب عرفاني ه توج و تفكر موضوعاتدر ميرداماد خاص عبادتگاههاي از يكي در بعد سال دوازده كه خلسهاي خواب دررا عالم تشكيلوتركيب منظرة ا كمل, و اتم بهنحو است, داده دست وي به اصفهان حواليدرام يك بÇهصورت مÇزبور مÇنظرة مÇيكنيم/ مÇالحظه ابÇنسينا ل خيÇت و تÇفكر بهشيوةهÇنوز كÇه ميآموزد ما به فوق مراتب ميكند/ جلوه بيننده ضمير و قلب در هيجانانگيزشكنجآميز و بغرنج مسألة حل تكاپوي در ابنسينا مشرب خالل در ايراني وجدان و روح

پيامبر/ معناي به /1

يÇاري را او بÇزرگ, زرتشت وخشÇور1 اهÇورايÇي نÇيروي ا گر و ميزيسته فساد" و شر"

Page 122: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 108

مÇيماند/ گÇرفتار هÇمچنان بÇنبست, راه آن خÇم و پيچ در سال هزاران از بيش نميكرد,مÇيالدي, دوازدهÇم قÇرن در سهروردي ط توس اشراق و نور فلسفة احياي كه اينجاستدر عميقي انعكاس زيرا مييابد; ي خاص منزلت و معنا قديم, ايرانيان آسماني فلسفة همان

دارد/ ميرداماد شا گردان تفكررا منجي يا "ساÄوشيانت" زرتشتي و آريايي مفهوم اشكوري, ين قطبالد كه هنگاميمÇيكند, تÇطبيق عÇالم نÇجات بÇراي فÇرجÇه) لاهللا جÇع) عÇصر امام ظهور شيعي مفهوم باسÇر صÇادقانهاي گÇواهÇي چنين برابر در فروتني و خضوع كمال با منصف, شرقشناسجÇهت از مÇزبور تÇطابق كÇه ميكند پيشبيني بهخوبي اشكوري ميآورد/ فرود تكريمباب از كه ميكند تصديق Hقلب حال, عين در ولي گرفت, خواهد قرار ايراد مورد تاريخي

بود/ نخواهد اضطراب و ايراد قابل عرفاني, عوالم نشانة و باطني تجربة گواهياز مÇاع اينجانب, ايراني دوستان مقاله, فارسي متن قراÄت با دارم قلبي اميد ا كنونعميقي داليل به و دريابند عزيز ايران در را حقير اين طوالني اقامت رمز غيرآشنا, و آشنادارم ايمان من فرمايند/ التفات است, ساخته عتبهنشين آنان, بين در مرا درازي, ت مد كهآسÇتين در جهانيان براي گرانبهايي معنوي بشارت جهان, كنوني مقتضيات در ايران كهو وصول ه البت ندارد/ كامل وقوف و اشعار آسماني, بشارت و مژده بدان خود شايد و داردبشري فوق و خستگيناپذير مجاهدات و كوششها مستلزم معنوي, مرتبت چنين به نيلكمر بايد و است فراهم مشترك و مداوم همكاري براي آمادهاي زمينة دليل, اين به است/

برداريم/ استوار قدمهاي هم با طوالني, ولي مستقيم, صراط اين در بربسته, همتو فلسفي اطالعات حداقل كه اشخاصي كلية خاطر و ذهن در ميرداماد نام ايران, درو روحÇاني جÇوامÇع در دسÇتجات برخي حتي است/ مأنوس و آشنا دارند, الهي حكمتو قÇدس درجÇة بÇه را وي پايبندند, مذهبي اعتقادات و ايمان مراتب به كه وسيع خاليقمÇفرط, بÇدبيني اظÇهار بÇدون ليكÇن ميدارنÇد, ز معز و گرامي يسين, قد برابر روحانيت,ابÇراز مÇيردامÇاد شÇخصيت بÇه نسÇبت كه احترامي و قلبي ه توج كه داشت اعالم ميتوان

Page 123: مقالات هانری کربن

109 ثالث معلم يا ميرداماد

كشور ثغور و حدود از Gظاهر است, آورده بهدست وي كه اعتباري و شهرت و ميشوداست/ نكرده سرايت غيراسالمي يا اسالمي ملل ديگر به و تجاوز ايران

نوشتجات آثارو خطي نسخ بودن كمياب جهت, يك از موضوع اين نشانة عالمتوو علمي زبان بهعنوان فارسي زبان آنها در كه است ممالكي از خارج در حكمي و فلسفيدر آنكÇه عÇمدهتر و است بوده متداول و معمول هي توج قابل بهطور فلسفي و فرهنگيدانشمندان و قان محق همت و بهدست كه جهاني فلسفة تاريخ به مربوط تأليفات و كتببا بيافكنيم, نظري تطبيقي, فلسفة اعالم جداول و فهارس به ا گر است, شده تدوين غربيزمÇان از خاورميانه, به مربوط ستون كه كرد خواهيم مالحظه بهحيرت, آميخته حسرتيميالدي, 1ê9ë سنة از يعني ايران, شهير عارف و عاليقدر شاعر صاحبنفحات االنس,

است/ مانده سفيد و پا ك قانعكنندهاي, دليل هيچگونه بدون و فانگيز تأس بهنحوبهتحقيق, وي كه الهي فلسفيو مكتب ميرداماد, شخصيت احوالو به معرفت عدم باالهي مكتب را آن ما (و است بوده آن معنوي و فكري مقتداي و پيشوا نسل, چندين طيدر فÇلسفه و حكÇمت بÇه عÇالقهمندان و غيرايراني طالب براي ناميد) ميتوانيم اصفهان

است/ مانده ناشناس و مجهول ايران, از خارجقÇرن تÇا شانزدهم قرن از يعني ايران, در صفويه سلطنت دوران طي مزبور, مكتباز افغان وحشيانة تهاجم با اصفهان زيباي شهر كه 1722 مشÃوم تاريخ و ميالدي هيجدهماصفهان, الهي و علمي مكتب اينكه باالتر همه از است/ يافته امتداد و توسعه درآمد, پايبÇاقي گرانÇبهايي آثار و تأليفات و پرورده خود دامان در بلندپايهاي متفكران و قان محقمشهود محسوسو آن, انكار غيرقابل و زنده نفوذ تأثيرو حاضر, زمان كهتا است گذارده

ميباشد/

1. Descartes

دكÇارت1, مÇعاصران كÇه مزبور عاليقدر حكماي و برجسته دانشمندان از فانه متأس

Page 124: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 110

1. Leibniz

2. Gio-dano Bruno

3. Jacob Boehme

فهارس در نشاني و نام كمترين بودهاند, بويمه3 يا كوب و جيوردانوبرونو2 نيتس1, اليبآنÇان, آثÇار بÇه آشÇنايي عÇدم با آنچه نميشود/ يافت غربي و اروپايي فلسفة تواريخ وانساني معنوي تفكرات و روح تراوشات از بخشي نهتنها است, مانده ناشناس و مجهولو عÇلمي عÇنوان به الهي حكمت و فلسفه تاريخ از هي توج قابل و عمده باب بلكه است,احوال و معنويت از ممتازي نوع و عرفاني و مذهبي تفكر از ايي مصف فصل و كلمه فلسفياست/ شده گذاشته كنار يكباره به جهالت يا بياعتنايي روي از كه است باطني مقامات وهنگامآن بلكه است, بهدهانگزيدن انگشت مقام نه افسوسو جاي نه ديگر, ا كنونجÇبران و بيانديشيم داريم, درپيش كه به كاري تمام, دلگرمي و تعمق با كه است رسيدهتÇاريخ از پÇرارزش دورة ايÇن كÇه است درست گماريم/ همت وجه, بهترين به را مافاتبÇه نÇيز ديگÇري ادوار ليكÇن است, شÇده سپرده فراموشي بهدست Âكام ايران, معنويتبÇراون, ادوارد پÇروفسور مÇرحÇوم پÇيش, سال پنجاه گرديدهاند! دچار سرنوشت همينالهÇي حكÇمت فÇصول و ابÇواب اعÇتناترين قÇابل شرقشناسان, اينكه از را خود ف تأس

است/ كرده ابراز داشتهاند, دور نظر از را ع تشي مذهبنوع كه است آن بزرگ, نقصية اين وجود علت و غفلت اين دليل كه كرد اذعان بايدحوصلة و تربيت و تكنيك عهدة از مباحث, اينگونه در كامل استقصاي و اجتهاد و كارعرصة در اجتهاد و معاني اين در ورود بلكه است, خارج معمولي و ساده شرقشناس يكو استعداد به نياز بر عالوه ع, تشي مذهب الهي حكمت بهويژه اسالمي, حكمت و فلسفهو تÇعليمات واجÇد مÇختلف, جÇهات از كÇه است دانشÇمندانÇي شأن در تÇنها ذاتي, ذوق

باشند/ تاريخ و فلسفه و حكمت فنون در كامل ورزيدگي و تحصيالتدانشÇمندان از تÇقصير رفÇع و تÇبرÄه مÇحض نÇا گÇزيرم مÇقام, ايÇن در هÇمه, اين بابÇه دسÇترسي هÇمواره, كه كنم جلب نكته اين به را محترم خوانندگان خاطر شرقشناس,

Page 125: مقالات هانری کربن

111 ثالث معلم يا ميرداماد

غيرممكن بلكه مشكل, بينهايت زمينهها, اين در تحقيق اصلي اسباب و وسايل و منابعآنها به دسترسي اوقات, اغلب و است نرسيده چاپ به رسايل كتبو اين از بسياري است/سنگي, آنها چاپ چون ولي است, رسيده بهطبع آنها از ديگر برخي نيست! آسان كاريبÇا وقÇتي بÇينوا, مÇتتبع هست, نÇيز جÇداول و اعالم فهارس فاقد و است ناخوانا و ناقصو مÇيبيند سÇحرآمÇيز جÇنگلي در مÇحبوس را خÇود ميكند, پيدا سروكار آثار, اينگونه

ميگردد/ ناممكن برايش مستقيم صراط تشخيص و جهتيابي يكباره,تÇدارك و چÇاپ تجديد وظايف, عاجلترين و ضروريترين كه, آن كالم خالصةنسÇل و شÇرقشناسان و فÇالسفه مشÇترك مÇعاونت و بÇهمدد بايد كه است مĤخذ و منابعآن, بشÇارت و ارج و قÇدر كÇه را معنوي عالمي و گيرد انجام ايراني فيلسوفان از جديدي

رساند/ استحصال بهمرحلة ما عصر دنياي در دارد, هميشگي مقامي و منزلتحكÇيم و فيلسوف يك وقتي كه اين به دارم اذعان من موجود, احوال و اوضاع درشÇهر ايÇن در اصفهان, هنرمندان و خان مور و باستانشناسي علماي همراه به الهي علوماحساس واال ارزش واجد و غامض امري برابر در را خود شايد بپردازد, گردش و بهنظارهتبÇخش لذ و عالي ساية در صفاهان, گلستانهاي در كه است مطلع امر اين از وي كند,پرداخته تأمل و تفكر به كرده, زندگاني بسياري متفكران آن, كهنسال مكاتب و مدارساغÇلب, ولي است, مÇعروف و آشنا مزبور حكيم براي اينان نام و كردهاند تعلم و تعليم و

ميباشد/ دشوار و پرزحمت آنان, آثار به دسترسينÇخستين خزان, فصل پرلطف عصرهاي از يكي در كه كساني عموم نيز, ما ميان ازو پÇرشكوه مÇنظرة بÇا شدن مواجه براي و پيموده را صفاهان شهر جنوب سراشيبهاياين در را او نظر و گرديده هماهنگ گدار آندره با نمودهاند, ه توج جانب هر به آن عظمتمÇحسنات و جمال به علم حصول "بدون ايراني روح حقيقت و هنر كامل درك كه موردآندره گدار عبارات عين پذيرفت/ خواهند است, محال امري شهر" اين اثربخش و نافذ

است: چنين

Page 126: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 112

مÇانده, وحÇيد و مÇنفرد خÇلوت, صحاري ميان در اسرارانگيز, و مرموز اصفهان,از برتر و بهتر حتي و عظيم, تاريخي صاحب يافته, زيور و زيب اعجازآميز بهنحوي

1. Toléde

2. Aranchuez

است/ عزلت و خلوت عالم در هيجان و شور سيماي و تصوير خوÄز2 آران و تولدو1

م جسÇت براي عبارات برازندهترين خلوت" و عزلت عالم در هيجان و "شور عبارتبÇهنحو آن ماجراي از Gبعد كه است ميرداماد عرفاني تجارب نظير خصايلي, و خصايصدر خود الهي حكمت استاد بههمراه اندكي تا بكوشيم باري, راند/ خواهيم سخن مشروحو مÇصون آن مناظر و وجوه از بسياري هنوز كه معنوي" فاضلة "مدينة اين در اصفهان,

يابيم/ نفوذ است, مانده محروساز بايد ل, او وهلة در نيست/ امكانپذير اين, از به راهنمايي و هادي انتخاب ما, براياطالعات اين حصول كنيم/ حاصل اطالع او متعلمين و معلمين از مصنفات, و آثار و نامضÇروري گذارده, بهيادگار ما براي كه خلسهآميزي و پرشور اعترافنامة دو درك برايو زيباترين از يكي معنوي, فاضلة مدينة اين قلب در كه كرد خواهيم مشاهده آنگاه است/كرد/ نظاره عيان به و دريافت ميتوان را ايران روحانيت و معنويت اسرار صميميترين

آن در الهÇي حكÇيم و اسÇتاد اين شخصيت كه را پنهاني زمينة بايد چيز, هر از قبلكه است بديهي است/ ثالث" "معلم او مشهور و معروف كنية افكنيم/ طرح است, نموداركÇه است فÇيلسوف هÇمين و بود خواهد و بوده فارابي دوم" "استاد و ارسطو ل" او "استادداريم سروكار فلسفي متناوب دورانهاي با ما اينجا در است/ گشته رهنمون را ابنسينا

دارد/ تفاوت ميبينيم, زمين باختر در معمول شيوة بنابر آنچه با يكباره كهقرن, هفت يا شش فاصلة به فارابي از بعد ايران معرفت و فرهنگ ا گر حال, هر بهاين كه است آن علت به ميشمارد, گرامي است, سوم" "استاد ظهور مبين كه را حادثهايحÇاصل عميق اصالتي و عظيم اعتباري و اهميت مزبور, دوران طي معرفت, و فرهنگ

Page 127: مقالات هانری کربن

113 ثالث معلم يا ميرداماد

است/ گرديده هي توج شايان معنوي افكار منبع و كردهكÇرد/ تÇعريف بÇدينوجه مÇيتوان را مÇزبور اصÇالت حÇقير, ايÇن عقيدة و زعم بهابنسينا پيروان و فالسفه عداد در Hمجموع شا گردانش, شا گردان و شا گردان ميرداماد,آثار ديگر ميان در علوي, احمد د سي و شيرازي صدراي مال يعني آنان, از تن دو بشمارند/هÇر عÇظمت, و كيفيت نظر از كه نهادهاند بهيادگار كتابشفا از تفسيري كدام, هر خود,

ميشود/ محسوب اصيل و خاص تأليفي كتب, اين از يكمÇطالعه نيز را ين شهابالد شيخ سهروردي, آثار سينا, ابن پيروان همين عالوه, بهفÇلسفة پÇرتو در و يÇافتهانÇد رسÇوخ (اشÇراق) نور و لمعان فلسفة اين اعماق در و كردهدورة ايÇران بÇاستاني <فÇلسفة بايد كه بود آن نيت را دوازدهم قرن جوان استاد "اشراق",ايÇن و مÇيكرده تÇخلص "اشراق" به نيز خود ميرداماد بخشيد>/ نوين حياتي را زردشت

است/ كامل فصاحت داراي انتخاب, حسنمن, بهنظر هستند/ نيز ع تشي مذهب حرارت و پرشور بسيار پيروان از مزبور فالسفةخÇود, تشريح و تحليل در ما و است معناداري و پراهميت بسيار خصلت داراي امر اينزمينة در را آن عواقب و نتايج كلية بتوانيم كه نكردهايم حاصل پيشرفت حد آن تا هنوزمقصود كنيم/ پيشبيني است, مانده ناشناس و نيازموده بسيار بهحال, تا كه معنوي تجاربكÇه را خÇود فلسفة و الهي حكمت مورد بحث, متفكرين چگونه شود بيان كه است ايناشÇراقÇي مكÇتب و ابÇنسينا آيÇين پÇيكر و قÇالب در دارد, شÇيعي جنبة Hصرف و Hصريح

داشتهاند/ بيان و نهاده بنا سهرورديصفات و فضايل مظهر كه داريم سروكار معنوي سيماي و صورت آن با اينجا در مار يسÇم كÇلمه چند با آن تعريف كه نيست ترديد است/ هفدهم قرن ايران معنوي معرفتاصفهان مكتب مباني كشف با كه را سي تجس و تفحص نوع هر است شايسته ولي نيست,عرفاني, الهي حكمت بيبديل استاد انديشة از تبعيت با دارد, ارتباط آن تجلي و ظهور وو تفحص اين و دانست مرتبط است, ميزيسته سيزدهم قرن در كه اندلسي ابنعربي يعني

Page 128: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 114

است/ شده وارد ابيجمهور) ابن ط توس (باالخص ه امامي تفكر نحوة در س تجسديگر, گروهي و ميرسد تحريكآميز و شگفتانگيز جمعي, نظر در كه اظهار اينمسÇلم, و اصÇيل ف تصو> كه موضوع اين يعني ميكنند, استقبال حرارت و شور با را آنعاليقدر متفكر آثار در چگونه ميباشد> ف تصو همان واقعي, ع تشي و است ع تشي همانبه است? گرديده مندرج بهنامجامعاالسرار او كتاب در آملي, حيدر يعني پانزدهم, قرنوقت هنوز آورد/ بهزبان را مطلبي چنان ميتواند ايراني صوفي يك تنها اينجانب, زعمپÇختگي و آميزش به اصفهان مكتب در كه را اساسي مشي بتوان كه است فرانرسيده آنو داد تشÇخيص است, شده منتهي ه امامي ع تشي و اشراق و ف تصو و ابنسينا مشربهاي

نمود/ تقديرتÇرسيم را ميردامÇاد معنوي سيماي كه خطوطي با بزرگ خصايص اين حال, هر درفيلسوفي بهعنوان بهويژه پرابهام, فيلسوفي مانند ميرداماد, دارد/ تقارن و ارتباط ميكند,عÇبارت بÇه است/ داشÇته فÇيلسوف جÇز تي خصيÇش كÇه است آن مبين غامض, و مرموزفيلسوفي وي ا گر بگوييم بايد او, خاص مشرب با خود توافق حفظ بهمنظور صحيحتر,كرده هدايتش خلسهآميز, تجارب حد بهسر تا او فلسفة كه است آن علت به بوده, كاملتدوين تأليفو در ويرا او, تجربة كه است آن بهسبب بوده, عارفيكامل وي ا گر استومطلوب كمال و ايدهآل و است, بخشيده ياري است, مربوط جذبه و خلسه به كه فلسفهايفكر طليعة و آيت و مظهر ميتوان را ميرداماد است/ مكنون امر اين در Hدقيق سهروردي,

نمود/ ي تلق ايراني نبوغ ودر كه مختصري داستان از مرموز, و غامض فيلسوف يك عنوان به وي اشتهار امامÇعروف است/ شده معروف و مشهود است, جلوه گر ايراني فكاهي و شوخي روح آن,است استنطاقي و سÆال بشر, ابناي از يك هر براي مرگ از پس حادثة نخستين كه استدرگذشته كه انساني از اينان ميآيد/ بهعمل منكر و نكير بهنامهاي لك م دو جانب از كهميرداماد مورد در است? داشته ايمان خداوند كدام به و بوده چه او دين ميپرسند: است,

Page 129: مقالات هانری کربن

115 ثالث معلم يا ميرداماد

مÇانند است نÇميتوانسÇته وي كÇه است بÇديهي و بÇوده منوال همين بر موضوع اين نيزخÇود خÇداي بÇاب در او بÇدهد, روشÇن و سÇاده جوابهÇاي پرسشها, اين به ديگران,ر متحي و مبهوت لك, م دو آن عناصر)/// همة (عنصر فوقاالسطقسات اسطقس ميگويد:از و است, بوده بيسابقه و بينظير و غيرمترقبه معنا, تمام به پاسخ, طرز اين زيرا ميمانند;با خداوند مينمايند, مراجعه پروردگار حضرت به ناچار بكنند? بايد چه كه ميپرسند هم

ميگويد: ايشان به لطف كمالدر كÇه را هÇرچÇه نÇيز من ميشناسم, را خود بندة اين بيان و كالم طرز من آري,كسي و است درستكار انساني چون ولي نكردم, درك هرگز ميگفت, زندگاني سراسر

آريد/ بازش فردوس, گلشن به است شايسته است, نرسيده آزاري و رنجشي او از را

براي نبايد ما چيست? به مربوط او انديشههاي غامض و مبهم صورت واقع, در امانبايد نيز و كنيم ر تصو است, خود بر تسلط از مانع كه را صالبتي و استحكام عدم او, تفكرو ابÇهام اين بايد بلكه است, بوده ناتوان كامل و تمام بيان شيوة يافتن از وي كه بپنداريمعموم برابر در حكيم و فيلسوف اين از صيانت و حمايت براي وسيلهاي را بيان غموضوي شا گردان يا فالسفهو از هيچكدام كه بدانيم تعذيبهايي و تعقيبها قبال در دشمنانو

نبودهاند/ مصون آن ازغموض ابهامو آن ر مفس نو مبي خود, كه داريم دست در مورد اين در ديگري اطالعصدرا, الÇم است/ حكÇيمانه درسي حاوي ولي دارد, رÅيايي جنبة اطالع, اين است; بيان

ميپرسيد: او از كه ديد خواب در وي مرگ از پس را خود استاد ميرداماد,تكفير هرگز را شما كه درحالي ساختهاند, تكفير هدف مرا مردم, كه چيست سبب

نيست? تفاوتي شما مشرب با مرا خاص مشرب و مسلك گرچه نكردهاند,

ميگويد: پاسخ بدو ميردامادفقها كه داشتهام بيان بهطرزي را فلسفي مسايل من كه است آن موجب, را امر اينجÇز و كÇنند درك را آنÇها از چÇيزي كÇه نÇيست آن قÇÇدرت را رسÇÇمي مÇÇتألهين وراهÇي تÇو, كÇه درصÇورتي نيست/ مسايل آن فهم به قادر كسي حكيم, يزدانشناسان

Page 130: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 116

بÇيان روشÇن و صÇريح چÇنان را فÇلسفي مسÇايل تو پيمودهاي; من طريقت برخالفاطÇالعات آن از ميتواند كند, مطالعه را كتابهايت وقتي ساده, متعلم هر كه ميكنيمÇورد در ولي آوردهاند, تكفير معرض در را تو كه است جهت بههمين گردد/ باخبر

عاجزند! اهانتي و ايذا¾ هر از من,

او مÇعنوي زنÇدگاني تاريخچة به كه عباراتي تصريح موجب تفاصيل, برخي ا كنونو او اسÇالف مÇعنوي و روحاني عوالم ميرداماد, خانوادگي اصل ميگردد/ است, مربوطبÇهحساب بÇزرگي خÇاندانهÇاي عÇداد در را وي است, ديÇده شباب عهد در كه تعاليمينيمة يعني هجري, دهم قرن دوم نيمة در استرآباد در وي بودهاند/ ع تشي مظهر كه ميآورد

نيست/ معلوم قطع بهطور او تولد سال و گشت متولد ميالدي شانزدهم سدة دومد محم ين شمسالد او, پدر كنيت واقع در است, يافته شهرت بدان وي كه "داماد" نامثاني ق محق شا گرد "شيخ", شا گرد پدرش است/ وابسته مذهبي حوادث تاريخ به و بودهرÅيا, عالم در شيخ است/ ه امامي علماي تابنا ك و برجسته چهرههاي از اخير شخص است/شÇا گÇردش بÇراي را دخÇترش كÇه مÇيدهد دسÇتور بÇدو ل او امÇام و مÇيبيند را ل او امامآمد خواهد بهوجود فرزندي وصلت, اين از زيرا درآورد; منا كحت عقد به ين شمسالديÇن, مسالدÇش طÇريق, بÇدين گشت/ خواهد اطهار ة مÄا و انبيا علوم و معارف وارث كهداد/ انتقال خود فرزند به را آن سپس آمدو معروف كنيت بدين گرديدو خود شيخ "داماد"نÇصيبش تÇولد, از قبل همان از كه را وااليي سرنوشت ميرداماد, زندگاني گفت ميتوان

پوشانيد/ حقيقت جامة بود, گشتهبÇه شاهعباس سلطنت عهد در و داد انجام (مشهد) طوس در را خود تحصيالت ويآنجا در هميشه انتقال, و نقل نوبت چند جز به و شد او معاشرين از يكي و آمد صفاهانهمت مريدانش و شا گردان تربيت و تعليم به و گشت سرگرم خود به كارهاي و زيست1ì32 يا 1ì31 با مطابق هجري, 10ê1 سال در نجف, در اقدس, ارض در وي گماشت/بÇرميگرفت, چشم جهان از هميشه براي كه هنگامي پيوست/ ايزدي رحمت به ميالدي

Page 131: مقالات هانری کربن

117 ثالث معلم يا ميرداماد

راضي¹ ربك لي اء رجعي اء ¹نÃالمطم فس الن تها اي <يا بود: مجيد كالماهللا آيت اين سخنانش, آخرين(27 Ç 28 . (فجر مرضي¹>/

ايÇن است/ نرسيده بهچاپ آنها همة فانه متأس هنوز كه است بسيار مصنفات را وينيز وي كه شويم يادآور بايد است/ شده تفسير بعدها يا او بالفصل شا گردان بهدست آثارمÇينگاشت, چيز مذهبي" "زبان يعني عرب, زبان به فقط نه خود, همكاران عموم مانندو اصيل ايراني عالم هرگز نميسرود, شعر ا گر وي دارد/ تصانيفي نيز فارسي زبان به بلكهبوده آشنا و مأنوس اسالمي علوم صنوف و شعب عموم با وي گفت, ميتوان نبود/ مسلم

است/كÇار, عÇظيم قÇدرت واجÇد عÇاليمقام, متفكري ما, نظر در وي آنكه, كالم خالصةشا گردانÇي است/ بوده سختگير بسيار خود, دربارة حتي و فعاليت, و حرارت و پرشورعمر او, آثار تفسير بهخاطر و بودند نثار جان او آثار و به كار نسبت الزم, بهحد كه داشتمÇحبت و بود پرعاطفت و صاحبدل دوستي, و معاشرت در وي كردند/ صرف را خودنيز وي كه بهايي) (شيخ عاملي ين بها¾الد شيخ به نسبت زندگانيش سراسر در او برادرانةبراي خصلت دو همين است/ عا مد اين بر صادقي گواه است, شيعه معارف ركين اركان از

است/ كافي او مناقب و محاسن دادن نشانو پÇرشور يÇزدانپÇرست اين ممتاز خصايص نظر, فاق ات به احوال تراجم صاحبانجذبه حد بهسر و داده ياري را او عرفاني, انديشههاي كه را معنوي شديد فعاليت صاحبمÇطالعه كÇه متوني پرتو در نيز ما و كردهاند في معر وضوح كمال با بود, رسانيده خلسه و"معلم را او حق, به كه دانشمندي سيماي بود چنين شدهايم/ مÆمن حقايق, اين به كردهايم,

نهادهاند/ نام سوم"از كنيم, پافشاري مورد, اين در و آوريم ميان به سخن او مريدان و شا گردان از ا گراصفهان مكتب اينان, مجاهدات پرتو در اين, وجود با افتاد/ خواهيم دور به خود گفتارمÇعنا بÇهتمام انيÇروح و مÇعنوي نمونة و طراز اين آنان, مساعي بركت از و قوام و نضج

Page 132: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 118

شÇايد, و بÇايد كÇه آنسان بهحال, تا گرچه است/ گرفته خود به حقيقت صورت اب, جذهم به آن در ه, امامي و سهروردي اشراق دوگانة سنت ولي است, نگرفته قرار مطالعه موردتأمل و تفكر مورد را كامل انسان اعالي نمونة و اجلي فرد امام, سيماي وراي در و پيوستهخÇود اخÇالف بÇه را سنت اين و برده ارث دوگانه سنت همين از ميرداماد ميدهد/ قرار

است/ بخشيده قدرت و كمال را آن خود, فلسفي نبوغ با ولي داده, انتقالاو آثار شايد كه شيرازي صدراي مال برديم: نام را اخالف اين از تن دو هما كنون, ماو ميافكند محاق در را آنها ي, تاحد و است درك و هضم قابل استادش, مصنفات از بيشكÇه حÇقيري حÇجرة در خان, مدرسة در شيراز, در شخصي كه است ممكن هنوز امروز,ميرداماد پسرعموي علوي, احمد د سي و اندرشود; بهمراقبه و گزيند مسكن بود, او مدرسنيز را وي و گرديد او داماد سرانجام, و بود نيز وي شا گرد كه خود) مادري خالة ط توس (به

دارد/ حكمي و فلسفي جنبة كه است اعتبار و پرقدر تصنيفيكه ببرم نام نيز اشكوري ين قطبالد د محم از كه است آن جاي و دارم ميل اينجا, درباستان, حكماي شامل الهي, فلسفة تاريخ كتاب و فارسي و عربي زبان به عظيم منظومهايباقي خود از را ع تشي جهان برجستة چهرههاي و اطهار ة مÄا باالخره و اسالم عالم فالسفةسپس است/ پذيرفته كمال او, استاد كتاب با دستكم او, حيات در آن دورة و است نهادهالهيجي, اق ز عبدالر فيض, محسن نظير صدرا, مال بزرگ مريدان آنان, شا گردان از بايد

كنم/ ياد است, شيعه عرفان اقطاب از كه اخير شخص بهخصوص, و قمي سعيد قاضيآن مهم حوادث از يكي بايد هم باز كامل, جهات و مات مقد تنظيم براي درنهايت,اثÇر بÇر هÇند و ايÇران بÇين خارقالعÇاده مراودة و ذهاب و اياب يعني كنيم, ياد را دوراناشÇراق مشÇرب او, پÇيرامÇون در كÇه ا كÇبرشاه مÇذهبي شريف و جوانمردانه اصالحاتمشÇاهده را زردشتيان از گروهي ميتوان موقع, آن در يافت/ عميق نفوذي سهروردي,بÇزرگ, مÇوبد را ايشÇان رهÇبري و بÇودند كÇرده هÇجرت هندوستان به شيراز از كه كردمييافتند/ سهروردي آثار در را خود سعادت و خير نيز اينان داشت, عهده به آذركيوان

Page 133: مقالات هانری کربن

119 ثالث معلم يا ميرداماد

زبÇان از عÇهد آن در كÇه تÇرجÇمههايي امÇر در فندرسكي ميرابوالقاسم كه ميشود ديدهتفسيرهاي و ترجمه مانند مزبور, اقدام است/ كرده شركت ميشد, فارسي به سانسكريتبه و سرياني به يوناني زبان از دهم قرن در كه بود ترجمههايي يا و معنوي و روحاني آثار

ميگرفت/ انجام التين به عربي از يا عربيمطلوب و صحيح اسلوب طبق بتوانيم ما ا گر بپردازيم; تفكر به اندكي مورد, اين درزندگاني تا بكوشيم هم بهدوش دوش و كنيم مجاهدت مصالح و آثار اين روي به همگي,خÇواهÇيم را فواصÇل و مراحل عموم آن, در كنيم, تجديد ماست, خود حيات كه را آنهامعنوي ر تحي و اضطراب آنها, در كه را ع متنو آثار اين توانست خواهيم درنتيجه, و يافتاست, شده بيان بودايي جهان ظهور تا التين دنياي پيدايش آغاز از بشر, افراد روحي و

كنيم/ تطبيق

ميرداماد روحاني اعترافات و تشيع مذهب س مقد تصاوير يا سمبوليسم

بهمقصود, رسيدن براي گذشته, فصل اطالعات و مطالب عنوان جانب, اين زعم بهكÇه را آثÇاري و نÇامبرده شÇخصيتهاي اسÇامي تÇقدير, هÇر بÇه مÇينمود/ الزم و واجبوجود حاضر و حي همه, و همه ساختيم, روشن را مراحلي خود, راه سر در و برشمرديمدر را آنان ذيقيمت محتويات ساخته, منعطف هي توج نظر آنها, به است كافي تنها دارند/

سازيم/ وارد اخير قرون در ايران معنويت عظيم جويباردرصورتي ليكن نيست, بيش آرزويي حاضر, حال در مقصودي چنين حصول البتهقان محق از هاي عد است كافي گيرد, قرار مطمحنظر شدهو دقيقمطرح بهطور كار برنامة كهدقيقه, هر و شوند همگام ما با كرده, جزم را خود عزم معنوي, طريقت عاشقان و عالقمندخرسندي, با و تعالي عوناهللا به كار تمامي آنكه تا گذارند فراتر مقصود طريق در قدمي

پذيرد/ ق تحق صورتدر مÇغربزمين در ما آنچه موازات به كه بود خواهد آن راه, اين در مقصود كمال

Page 134: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 120

نيز ايران در دادهايم, انجام خود روحانيت معنويتو تاريخ و الهي حكمت و فلسفه زمينةگÇذشته, قÇرن تا ابنسينا زمان از را الهي حكمت و فلسفه تاريخ و تحقيقات رشتة بتواندر كÇه را بÇزرگي شكاف و كرد پيوند ه) سر س قد) سبزواري هادي مال حاج زمان يعنيمسÇتقيم و منظم طوري مزبور, پيوند بايد و نمود, ترميم دارد, وجود ايران فلسفة تاريخظÇهور آن گسسÇتن بÇراي خارجي عوامل و تأثيرات كه روزي بتوانيم ما كه پذيرد انجام

كنيم/ حاصل استشعار و اشعار آن, دقايق و اضطرابات به كلية ميكنند,مÇيردامÇاد, آن در كه كوتاهي متون كامل استدرا ك و ادرا ك براي ديگر, جهت ازو گزارش بود الزم است, كرده تأليف و ضبط را خود معنوي و باطني تجربة رموز و اسرار

داريم/ نگاه نظر در Hدقيق را گذشته فصل مطالبرا ع يÇتش مÇذهب س تقد كامل شكوفايي يكي ماست, موردنظر كه متني دو ميان ازايÇن نÇتيجة سÇاخت/ خواهد م مجس جذبه و خلسه حالت در باطني منظرة يك بهصورتاوصÇاف از ميرداماد تقرير كه است بوده عميق و پرمعنا ي بهحد روحاني و قلبي حادثةشيعيان زبان ورد كه درآمده حفظ" "دعاي بهنام معروفي دعاي صورت به روحاني, منظرة

است/ باايمانكÇه آفÇرينشي جلوة و عالم نظام مفهوم چگونه كه داد خواهد نشان ما به ديگر متننÇيروي بÇه است مÇمكن است, رسÇيده كمال مرحلة به او پيروان و ابنسينا فلسفة ط توسآن تÇا آنچه و گردد ل مبد روحاني منظرة و تابلو بهصورت معنوي عالقة و باطن پنهانيروحÇاني و مÇعنوي تÇجربة منشأ و مبنا ميداد, تشكيل را نظري حكمت تاروپود زمان,

گيرد/ قرار عميقنÇحو هر به را خود شهرت گرچه ما, فيلسوف كه زد حدس ميتوان لحظه, همين ازمذهبي معارف تعليم و فلسفي خم و پرپيچ و پيچيده نوشتجات و مباحثات پرتو در ممكنو داشÇته پÇنهان خÇويش فÇطرت در گرانبهايي جواهر حقيقت, در بود, آورده دست بهدرآورده لفظي تعقيدات و ابهام لباس در عمد و علم روي از را خود نگارش شيوة گويي,

Page 135: مقالات هانری کربن

121 ثالث معلم يا ميرداماد

ظÇاهر آنÇچه وراي تي خصيÇش مÇيردامÇاد, درحÇقيقت, نشود/ آشكار او درون راز تا بودداشت/ باطن در فلسفه, معلم يعني مينمود,

كÇتاب از زيÇر مÇتن بÇه ÂثÇم ميردامÇاد, آثار درخالل است كافي معنا, اين تأييد دراست: گرديده اقتباس سهروردي افكار تراوشات از Hعين گويي كه كنيم ه توج واشح الر

عالم مشاهدة با را محسوس عالم معاينة بتواند كه رسد مرتبتي به بايد انساني روحتا شكند درهم را طبيعت بندهاي و شود مخلوع بدن از باشد قادر و آميزد درهم غيبپرتو نوراني, مشارق از كه سي مقد ارواح با و نايل ملكوت قدس عالم اتحاد و اتصال بهدر دخÇول اذن را احÇدي گÇردد/ هÇمراز و محشور ميافشانند, وي بر را خود نورانيتجسم تخليع و طبيعت از شدن منفك قدرت آنكه مگر نيست, اوليا روحانيت ساحتاز يÇا بركند در پيراهني مانند را خود جسم بتواند كه ي حد تا باشد, آورده بهدست را

شود/ برهنه و سازد دور خود

بÇه ذهني, بهطريق آن ساختن دور و جسماني قالب از آمدن بيرون م تجس و تفكرجÇزÄيات او و مÇيدهد تشكÇيل را ميردامÇاد روحي اعترافنامة دومين موضوع تحقيق,روح بر باطني تجربة در آنچنانكه روحي, دقيق و روزانه مراقبت و دقت با را آن مراتبفاق ات سال دوازده بهفاصلة مزبور روحي حادثة دو است/ كرده تأليف و نقل گذشته, وي1ì02 Ç 1ì03) قÇمري هÇجري 1011 بÇهسنة قÇم س قدÇم شهر در آن لين او است/ افتادهيا اصفهان شهر در ميالدي) 1ì1ê (مقارن قمري هجري 1023 سال در دومين ميالدي)و

است/ داده رخ آن حواليرا بÇاايÇماني شÇيعيمذهب مÇعنوي و روحÇي خÇصلتهاي Hمخصوص حادثه, لين اومÇورد مÇبارك تÇمثالهاي و تصاوير باطني, منظرة در نا گهان بهطور و ميدهد بهدستدر عÇالم ر صوÇت و تÇفكر مÇنتهاي كÇه نيز دوم حادثة در ميسازد/ م مجس را قلبي ستايشايمان نشانة كامل, فصاحت با زمان تاريخ تقارن ميشود, محسوب ابنسينا فلسفة دستگاه

ميسازد/ آشكار را ع تشي مذهب سات مقد به قلبي ه توج واسÇتاد, شا گرد باوفاترين رسالة از را آن حديث است, مربوط ل, او حادثة به آنچه

Page 136: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 122

از يÇازده و هÇزار سنة رمضان ماه در آوردهام/ بهدست اشكوري ين قطبالد د محم يعنيدر و مÇيبرد بÇهسر جÇوانÇي ت دÇح در ميرداماد كه زماني ا كرم, رسول حضرت هجرتبد از ميگويد, خود چنانكه ميكند/ قم س مقد شهر به مسافرتي بود, شده متوطن اصفهانجÇنگ در عÇثماني تركية با زمان آن در شاهعباس (زيرا بود برده پناه آنجا به حوادثبÇه خÇود جاي در و ميماند مسجد در ديرگاه عصر, نماز از بعد روزي هميبود)/ سختاحسÇاس مÇخصوص حالتي در را خود آهسته آهسته ميكند, جلوس همچنان قبله سويخود اززبان اورا ا كنونوصفحال ميگردد/ خلسهمستغرق ناخودآ گاهدرحالت كردهو

بداريد: گوش ويو جالل با شعشعاني) (نور خيره كنندهاي و درخشان نور من, پيش در كرد ظهورنورانÇي شكل بههماننحو, باشد/ آرميده راست بال بر كه انساني بهصورت و عظمتبه او درخشش و ميدرخشيد خود زيبايي در كه كردم مشاهده بيشتري جالل با ديگريكه بودند خوانده من جان گوش در گويي كه بود همچنان بود/ ساطع جوانب و اطرافامÇام ابÇيطالب, ابن علي اميرالمÆمنين, حضرت مÆمنان, شاه شمايل نوراني, شبح آن

مينمود/ را رسولا كرم(ص) حضرت نشسته, يا آرميده شبح كه درحالي بود, ل او

خÇاطر ي الÇتس سÇرور, و شÇعف نÇهايت بÇا كÇه بÇرميآيد چÇنين ميرداماد, لحن ازقÇلب بÇراي روحاني خلسة اين بهواسطة امير حضرت كرامت و لطف از وصفناپذيريل, او امام كه است اين مزبور, حديث در مهم مطلب است/ شده حاصل او غمخيز و پردردوي به را حفظ" "دعاي و ميكند آشنا اشاراتي و بهرمز را وي الم) عليهالس) اميرالمÆمنين

ماند/ خواهد مصون مصايب گزند از آن, برخواندن از با كه ميآموزدرسولا كÇرم, حضرت يعني معصوم, بهچهارده ذهني تذكر از عبارت مزبور, دعايحÇراست را وي كÇرده, احÇاطه را حÇق بÇندة كه است امام دوازده و زهرا فاطمة حضرتو امام يازده چپ دست اميرالمÆمنين, موال راست دست پيغمبرا كرم, مقابل در ميكنند;دخت زهرا, فاطمة مركز, در و سر باالي گروه, اين بر مشرف و عبا, آل پنجتن سر عقبواليت/ نÇور و ت نبو نور يعني نور, منبع دو و تشعشع دو مقطع و مجمعالنورين رسول,

Page 137: مقالات هانری کربن

123 ثالث معلم يا ميرداماد

ميسازد/ عيار تمام را قدس دايرة تجلي و س مقد گروه مالÄك, از نوراني افسري باالخرهروانشÇناسي زمÇينة در روشÇن و لطÇيف دقايقي و نكات مقام, اين در و اينجا درحيات در اينكه ل او است/ مالحظه قابل بسيار كه ميكند خطور بهخاطر معنوي و مذهبيسالهاي طي كه است مطرح بيمثالي و حديثلطيف و مهم واقعة ميرداماد, شخص باطنييÇافته ظهور جلوة تفكر, و تذكر با مالزم و پيموده را خود Æ تهي و تكوين دورة متمادي,از پس ميرداماد كه است بوده عالي و شديد درجهاي به مشاهده, و حضور احساس است/

ميگويد: خلسه حالت از خروجخواهم بيمثال و دلپذير منظرة اين احياي و تجديد تمناي و آرزو به حشر روز تا

نشست/

خÇالصه ميتوان دقيق نكتة سه در را حديث اين خودشناسي جنبة ثاني, مرحلة درمحدود فرشتگان حلقة با كه دايرهاي درون تمثالها و تصاوير گروه اينكه نخست كرد:يÇاد بÇه است, مÇرسوم عÇرفاني مÇذاهب ديگÇر در كه را له" ند م" شكل Âكام است, شدهتمركز و رياضت در ي خاص مقام بودايي, آيين در كه ر مدو است شكلي مندله, ميآورد/تمثالهاي و تصاوير آن, داخل در كه است دايرهاي Gا كثر و دارد مشاهده و تفكر و روحم مجس طبيعي, فوق آسماني مخلوقات و وجود عالم مختلف سمبولهاي و بخشها خيالياز آهسÇتهآهسته دايÇره, درون بÇه شدن خيره با متفكر شخص و است گرديده مرتسم ورا خÇود آسÇماني و Çلوي ع هستي مركز, آن در و ميگردد ه متوج دايره مركز به حواشيبÇهدست نÇقطه آن در را خÇود وجÇود تعادل و خاطر جمعيت و امنيت و ميكند جستجو

ميآورد/وسط در مجذوب شخص يعني وي, شخص ميرداماد, روحاني دايرة در اينكه دومفاطمة بيمثال تمثال دايره, حقيقي مركز در او سر باالي كه تفاوت اين با است, گرفته قراروجÇود بÇنابرايÇن, دارد/ حÇا كÇميت و است مشرف گروه, تمامي و دايره تمامي به زهرا

ميدهد/ تشكيل را وجود ثقل مركز كه است اسالم عالم خاتون اين س مقد شخصيت

Page 138: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 124

ايÇن به ميرداماد, عرفاني انجذاب و خلسه تجربة در كنيم, التفات خوب ا گر اينكبÇهعنوان زهÇرا حÇضرت تمثال و تصوير ع, تشي مذهب در كه ميكنيم ه توج تشابه نكتةمظهر يعني مسيحيت, عرفان عالم در مريم حضرت تصوير برابر س, تقد مظهر عاليترينمختلف ق فر در س, تقد و تقديس نحوة اين است/ روحالقدس محمل و ق خال و كل عقل

است/ رايج و جاري ه اسماعيلي مذهب و اثناعشري شيعة از اعم ع, تشيدر را عالم نظام و فلسفي مباني ل تبد و تغيير دقيق معناي مقاله, اين طي ديگر, جايهÇر بÇه كÇرد/ خواهÇيم مطالعه معنوي و روحاني تجربة و ذهني بهصورت ابنسينا فلسفةامÇروزه, كÇه تÇحقيقاتي و تÇالشها نÇتيجة بÇا مÇعنوي شكÇل دايÇرهاي سÇمبول تÇقدير,

1. Archétype

آورده بهعمل ازلي1 وع) الن رب) مثال منشأ و اصل باب در بهويژه تحليلي, روانشناسياست/ هماهنگ Âكام است,

در درحÇقيقت اينجا در ما كه است اين ميرداماد, روحاني منظرة دربارة سوم نكتةايÇنجانب كه تحقيقاتي با و گرفتهايم قرار ازلي يا النوعي رب مÔثل از كاملي نمونة برابرشيعة مذهب در متداول دعاي كتب فاق بهات قريب ا كثر در حفظ" "دعاي آوردهام, بهعملتشكيل را مزبور دعاي منشأ و منبع ميرداماد, روحاني تجربة Hيقين و است مضبوط ه امامياز خروج از بعد ميرداماد كه است همان عين آن, كلمات و عبارات كه بهطوري ميدهد,

است/ كرده ديكته و تقرير روحاني, انجذاب حالتروحي حادثة تحليل و بيان بر مشتمل الهي, حكمت استاد روحاني اعتراف دومينمÇيالدي 1ì1ê برابر هجري, 1023 سنة در يعني ل, او حادثة از بعد سال دوازده كه استبÇار اين دارد/ تفاوت ل او حادثة با واقعه, اين مراتب و مقتضيات است/ پيوسته بهوقوعو رسÇيده عÇالي مÇراتب بÇه خود, استادي مقام در و قم در نه است, اصفهان در ميردامادنيز انجذاب و خلسه حالت است/ يافته بيشتري صفاي و عمق وي, معنوي و باطني تجربةات خصوصي از فانه متأس است/ داده دست وي به شخصي انزواي محل در مسجد, بهجاي

Page 139: مقالات هانری کربن

125 ثالث معلم يا ميرداماد

نيست/ دست در اثري خصوصي, انزواي محل آنجلب بهخود حادثه بيان و شرح قراÄت هنگام ل, او وهلة در را خواننده ه توج آنچهآمده بهعمل نويسنده طرف از آن دقيق تاريخ ذ كر در كه است تمامي و تام دقت ميكند,و تفكر عزيمت نقطة و مبنا "ذ كر", نوبت, اين در اينكه ديگر, ه توج جالب نكتة است/فÇلسفة و ع يÇتش الهÇي حكÇمت دوگÇانة جنبههاي فوق, نكتة دو است/ گرفته قرار تحليه

ميسازد/ مدلل س, تقد و فكر منبع دو آن به را ميرداماد بستگي و ص مشخ را ابنسينا1ì1ê) هÇجري 1023 سÇنة شÇعبان چÇهاردهم جÇمعه, روحاني, حادثة دقيق تاريخگويدو بدرود را فاني دار ميرداماد, كه آن از قبل سال هجده يعني است, شده ذ كر ميالدي)در مÇا الهÇي حكيم تاريخ, اين در است/ افتاده فاق ات مزبور رخداد بشتابد, باقي سراي بهبÇا مÇزبور تÇاريخ است/ مÇيكرده سÇير مطمÃنه نفس ت قو و معنوي كمال درجة برترينمÇاه بÇهمنزلة شÇعبان ماه ت عز و رجحان Hضمن و شده تصريح ي خاص وضوح و فصاحت

است/ ه توج قابل ميشود, برگزار ي خاص عبادات آن, طي كه سي مقد و عزيزمÇاه ايÇن مÇنزلت و ارج نÇهايت اثÇناعشري, شيعة ويژه, به ع, تشي ق فر كلية نزد درميكند, تقسيم نيمه دو به درست را قمري ماه كه ماه پانزدهم به چهارده شب در س, مقدتولد شب ميالدي, 8ì9 معادل هجري, 22ë سال در مزبور شب واقع, در است/ گرفته قرارخان, مور نظر طبق ماجدهاش والدة كه ميباشد فرجه) تعالي لاهللا عج) عصر امام حضرتو مهدي دوازدهم, امام غايب, شاه است/ بوده شرقي روم از مسيحي خانم شاهزاده يكدريد خواهد را ظلمت پردههاي خود, ظهور هنگام كه است شيعيان نجاتدهندة و منجي

ساخت/ خواهد نوراني را عالم و

اصÇخ قÇدر, شب و بÇيت اهÇل اصÇخ شÇعبان, پÇانزدهم شب ه, اسماعيلي فرقة نزدشب دو هÇر اسÇماعيليان, بهزعم كه تفاوت اين با ميشود, شناخته ا كرم رسول حضرتسي مقد شخصيت همان است; زهرا فاطمة سحضرت مقد اعالي فرد تجلي مظهر مزبور,

بود/ داده اختصاص خود به را شامخ مقام ميرداماد, خلسهآميز و ذهني منظرة در كه

Page 140: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 126

"تنزيل" روشنايي يعني ظلمت, از نور تفكيك نشانة شعبان, ماه نيمة ديگر, جهت ازاز امام واليت مقام و طرفي از رسول حضرت ت نبو مقام كه است "تأويل" پردهنشيني ازانÇجذاب و خÇلسه خواب تقارن بنابراين, ميدهند/ تشكيل را آن قرينة دو ديگر, سويو شÇريعت تأويÇل, و تÇنزيل فÇاصل و فارق المعظم, شعبان نيمة س مقد شب با ميرداماد

است/ ه توج جالب بسيار دين, حقيقتجÇهات از آن معناي و بوده ميرداماد انجذاب و ايمان ثمرة و ميوه ¹ الخلعي الرسال¹قابل باز است, آورده بهظهور را آن كه ديگري ات خصوصي و ات مقتضي و باطني جنبشاز و شده معنا اين وارد ذ كر, بهوسيلة بيبديل, عارف و حكيم فيلسوف زيرا است; تأملدو, هÇر كÇه است شده ل متوس "مغني" و "غني" بهاسماي باريتعالي, عظماي صفات بين

دارند/ ي خاص منزلت و شأن و بوده يكديگر ل مكماين وجهة دو و بسنجيم ابنسينا حكمت تفسير و توجيه با را فوق ل مكم نام دو ا گرنÇامتناهي و عÇظيم قÇدرت ديگÇري, و بÇاري مÇطلق بÇينيازي جÇنبة يكÇي, كه را اسما¾ن تعيÇم و ص خÇمش وجÇود, و امكÇان عÇالم بÇه عÇدم محض تاريكي از را الهي بخشندگيابنسينا تفكر دريچة از وجود متعالي حكمت و عالم نظام فلسفة آوريم, درنظر ميسازد,

ميگردد/ م مجس ما, خاطر و ضمير در پرشوري و هيجانانگيز بهنحوقÇرن در كÇه بÇحاراالنÇوار سÇنگي چÇاپ نسخة در اينجانب را مزبور رسالة نسخةبابت اين از حقير اين ر تحي و اعجاب جنبة آوردهام/ بهدست است, رسيده بهطبع هجدهمبه را ميرداماد صوفيه, مشرب سرسخت دشمن و شريعت مقتدر نمايندة مجلسي, كه استشا گرد به خواب در اجل استاد كه را آنچه گويي, است/ داشته گرامي و ز معز درجه, اينو احترامآمÇيز ه توج با بود, فرموده تلقين امانت رسم به شيرازي صدراي مال خود, عزيززيÇر كÇلمة چند با را مزبور رسالة مجلسي, زيرا ميپيوندد; تحقق عالم به مجلسي, خاص

ميكند: واردوي س قدÇت و تأله نشانة و عالمت حاضر, رسالة ميرداماد, غريب رسايل بين در

Page 141: مقالات هانری کربن

127 ثالث معلم يا ميرداماد

ميسازد! جلوه گر را وي باطني خلوص نحوة و قدس جنبة بهخوبي, و ميباشد

رشتة به پيچيده بس و مشكل زباني با ميرداماد, خاص انشاي و عربي به مزبور رسالةرفتهو به كار عالي مقاصد اداي اجتهادبراي دقتو نهايت آن, تحرير در درآمدهو تحرير

است: شده ترسيم و توصيف مناظر و مطالب جزÄياتشعبان رسولاهللا, شهر چهارده جمعه, روز تحقيق به حاضر, ماه جريان در روزيمبارك اسماي به ل توس با خود خلوتگاههاي از يكي در هجري 1023 سال از المعظممÇغني) يÇا غني (يا ذهني تكرار به همواره و بودم مشغول ذ كر به "المغني" و "الغني"آÄينة در او جز و بودم كرده فاني باريتعالي س مقد ساحت در را خود و ميپرداختمكه شدم فرو ي خاص انجذاب و خلسه در نا گاه نميپرستيدم/ و نميديدم قلبم و ضمير

بود/ ساخته منخلع و فارغ تن قيد از مرا الهي, رحمت بارقة گويي,روح شÇاهبال بÇه طÇبيعت, حÇبالة عقد از آزاد و مستخلص احساس, شبكة قيد ازمنخلع يكباره به تن جامة از خود من گويي هميكردم, پرواز حقيقت ملكوت بهسويخا كي كالبد از و داده جال و صفا را دل و كرده پرواز خود منزلگاه از روحم و گرديده

باشم/ گرديده بيزار خويشقÇدم ابديت عالم در درنورديده, را زمان اقليم گويي كه هميكردم پرواز همچنانكه كاملي انواع بين در مطلق" وجود "مدينة در را خود ناخودآ گاه, آنگاه باشم; نهادهو ابÇداعÇيات عÇالم در شÇناختم; باز و دريافتم ميدادند, تشكيل را "جملي" عالم نظامو دهÇريات و هÇيوالنيات و قÇدسيات و طÇبيعيات عالم بين در الهيات, و تكوينياتگذشته زنان و مردان از اسالم, و جاهليت ارباب و ايمان و كفر اقوام ميان در زمانيات,و امكÇان مجامع آحاد جمع در باري ابد; و ازل در ايشان جانشينان و آينده و حال وو رفتگان از نامردني, و مردني بزرگ, و كوچك صورتها, همة از ا كوان عوالم ات ذرچهرة نقصان, واحدي و هاي ذر بدون گروه, گروه و دسته دسته همه, و همه آيندگان,با و دوخته سلطانه جل "او" جبهة و بهسوي خود باطن نگاه و گردانيده او آستان به خودذوات نياز و فقر لسان به همه و نيافته و نداشته آ گاهي و ه توج بدان خود اين, وجودو مÇعترف, و مÇذعن خود هالك هويات ناچيزي و فقر به جملگي سخنگويان, خود

Page 142: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 128

مÇغني, يÇا غÇني يا دستهجمعي نداي به خود وجود ابتهال و هال كت حال در همگانو نÇعمت آسÇمان بÇه حÇاجت دست عسÇرت, و ع تضر حال در و مستدعي, و منادينداشتند/ آ گاهي و اشعار هم معاني و احوال بدين ليكن هميداشتند, دراز او موهبت

در هميبود, مسموع جان, و دل گوش به تنها كه پرشور الحاح و دعا اين در آنگاهبÇهخود بÇيخودي از و گÇرديده بÇيخود خÇود از مÇن غÇيبي, عÇظيم نÇداي اين خاللنÇفس ديدة از و باخته پا ك عاقله ذات جوهر دهشت, و له و ت شد از و هميپيچيدمو تغيرات اقليم و سرزمين از گويي نمط, بدين گرديدم; غايب يكباره به خود د مجر

بودم/ شده بيرون Hرأس وجود قطر سواحل از هميشه براي و كرده مهاجرت الت تبدجانبخش انجذاب و خالسه خلسة حالت آهسته, آهسته احوال, اين در كه افسوسهجران, خاص شيدايي و رغبت و تمني حال در مرا و هميگفت ترك مرا جان رباني,نÇهاد از سوزنا ك آه و شده خارج رباني و روحاني خلسة از اينچنين همينمود/ رهاسرزمين به دوباره و فرا گرفت مرا جان تمامي اندوه, و حزن هميآوردم; بر خويشو وهم و ريا و دروغ ماتمكدة و غرور قرية و فساد و زور بقعة و ضايعات و خرابيها

آمدم/ فرود تزوير

غيبي عظيم نداي

بÇهخاطر چÇه و هÇيجانات ت حد و ت شد نظر از چه ميرداماد, زيباي بسيار صحيفةمÆÇثر و جÇالب است, آن ر فسÇم و تÇرجÇمان كÇه لساني مĤخذ و منابع وسعت و بساطتاست/ گرفته انجام هوش گوش با هم و دل ديدة با هم آن, روحاني تجارب زيرا ميباشد;به تا ميبايد روحاني عارفو ري مصو و اش نق آن, مظاهر و تماثيل م تجس و تصوير برايايÇن, وجود با بخشد, پرطنين و مقتدر آهنگي بدان ماهر, موسيقيداني معاضدت و مدداز بعضي است توانسته مصطلحات, و لغات به كامل علم و بيپايان منابع پرتو در ميردامادو مشهود برايش خلسه, و جذبه حالت در كه را پرآهنگ و رÅيايي تصويرهاي جنبههاي

سازد/ ر مصو و م مجس است, افتاده مسموع

Page 143: مقالات هانری کربن

129 ثالث معلم يا ميرداماد

و مÇقايسات از حÇا كÇي كÇه را < âيÇ ن أÇك ف> عÇبارات از برخÇي تا يافتيم توفيق بدان مااست, برده به كار خود معنوي حالت الهام و تلقين بهمنظور ميرداماد كه است مشابهاتيعÇبارات بÇا كÇه را خÇلسه ايÇن بيان عبارات است, واجب و الزم ما بر سازيم/ خاطرنشانذ كرو وقتي امر, بدايت همان از گرديم/ متذكر دارد, مناسبت مطابقتو سهروردي شروحروحاني خاطرات بعضي ميشود, تعويق و تعليق حالت حصول موجب روحاني, تمركزدر كه ميافتد ابنسينا به منتسب داستانطير فكر به انسان مورد, اين در ميگردند/ متجلي

بود: شده گفته آندرآمدم/ طيران به و شكستم/// هم در را دام عقدههاي گسستم/// را حلقهها

روشنتر و صريحتر نيز آن از است, منقول كتابانÃاد در كه فلوطين معروف خلسةحكمت عربي متون خالل از را آن كه فرانسه عرفاي و معنويت ارباب نزد در و ميباشد

است: شده بيان چنين و بوده معروف نيز شناختهاند ارسطو به منسوب الهيمستخلص جسم, قيود از را خود و ميكنم صحو و بيداري احساس خود, در اغلبآن در و مÇيشوم بيگانه ديگر چيز هر از ميگردم, درون عالم در مستغرق ميسازم,

مييابم/ النظير عديم و اعجابانگيز جاللي و جمال خود, وجود اعماق در حال,

زندان و تن پيراهن از كه پنداشتم <چنين است: چنين مورد اين در ميرداماد عبارتو دارد وجود الهي حكمت كتب متون در Hدقيق و Hعين عبارت, اين و گشتهام> آزاد جسم,

است/ گرفته قرار مختصر, رقعة و رساله همين عنواندر كÇه فÇلوطين رÅياي و مشاهده است/ مشهود آنها ميان اختالفات وصف, اين باو نشاط با آميخته جذبهاي و خلسه است, درآمده تجربه به سهروردي ط توس خود, موقعمÇلكوت حÇريم در دخÇول از است عÇبارت يعني است; متعالي و پرجالل انبساط و فرحو تÇجلي كه كاÄناتي جمع در و ديگر عالمي در قبول و نوراني) (افال ك انوار و سماوات

است/ مشهود ناسوت, عالم ظلمات و كدورات وجود با آن, لمعانو مشÇاهده و رÅيÇا اثÇر بÇر كÇه است تعب و حزن اشتداد اوج نظير ميرداماد, خلسةو مكاشفه كه هماننحو به باشد, گرفته ت حد و ت شد كامل, و مطلق رنج و عذاب استماع

Page 144: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 130

ديگÇري به كه ذ كري مانند ذ كر, اين بود/ كرده فراهم را آن خاص, ذ كر تكرار و تأملبلكه ميراند, زبان بر را آن كه نبود ميرداماد تنها پس, اين از و آمد بهوجود كند, سرايتو مÇوجودات لÇك بÇا عوالم جميع تا درآمد سماعي و آهنگ بهصورت مناجات و ذ كررÅيا حال در كه كسي ذات عين صريحتر, عبارت به باشند/ جسته شركت آن در نات مكوگشت ارتعاش و اهتزاز مستغرق چنان و درآمد اسبابي و وسايل بهصورت است, شهود و

پيوست/ خلسه عالم به تامحسوس قواي ديگر احساس, و درك جوارح و وسايل اينجا, در كه است بديهيطنين است قادر كه بود فعال ل تخي قدرت بلكه نبود, دارد, انطباق ن, تعي عالم اشياي با كهو اعماق در هم او, عذاب و رنج ن مبي كه را غيبي عظيم نداي و روحاني آهنگهاي اين

دريابد/ است, مطلق وجود ذروة معالي در همكÇه همانطور برميدارد, پرده سÆال و پرسش اين از كاÄنات, مبادي و منابع اسرارعدم ارتقاي و رشد يعني است, كرده توصيف را آن هم ابنسينا مشرب طبق بر عالم نظامتشريح و توصيف بعد, به اينجا از است/ ما مسكن كه ناسوت عالم تا الست روز همان ازوجÇود بÇر آن, نا گÇهاني درك كه است درآمده نامتناهي تراژدي يك بهصورت منظره

ميآورد/ بيرون خود ذات مألوف مسكن از را او شده, مستولي عارفو مكنون غم, و حزن اين اعماق در متعالي, و پرجالل انبساطي و نشاط اين, وجود باميدارد, مصون عدم از را آنان حيات كه كسي وجود بر كاÄنات ا گر زيرا است; مضمونواقف و عالم وي مييابد, او محضر در را خود رÅيا, و شهود اهل دستكم نباشند, واقفطنينافكن عالم, در عبث و بيهوده غيبي, عظيم نداي اين دعوت كه است موضوع اين به

نميگردد/و عÇناصر برديم, نام آنان از Âقب كه ميرداماد مريدان از تن دو مصنفات در ا كنونآن, مÇعاونت بÇه و مÇييابيم را جÇواب و سÆال و دعوت يعني وجهه, دو نغمهاي اجزاياست, داشÇته سÇبقت ميردامÇاد معنوي و عرفاني تجربة بر كه را مفروضاتي و اطالعات

Page 145: مقالات هانری کربن

131 ثالث معلم يا ميرداماد

ميكنيم/ دركسÇلسلة است, نگاشته كتابشفا بر كه تفسيري در علوي احمد د سي طرف, يك ازكمال با و كرده تشريح فراست صاحب و حي موجودات و وجود باب در را ابنسينا افكارتكÇوين مورد در كه زرواني" "مذهب يعني ايران, باستاني مشرب به وضوح و صراحتو نور ظلمت, و عدم عرصات قضا, فرمان كه است آن بر و است معتقد قدر و قضا به عالمو مشÇابهت مÇيجويد/ اسÇتناد است, آورده بÇهوجود زمÇان يك در و هم با را روشناييايجاد شكل و زرواني آيين طبق بر عالم نظام و تكوين صور بين منوال, بدين كه مناسبتيمشرب در مكنون تراژدي ساختن جلوه گر براي ميشود, ديده ابنسينا مشرب بنابر عالم

است/ كافي ابنسيناÂبÇق مÇيسازد, م جسÇم را امر خاتمت و نهايي پردة پيشاپيش, كه سÆال اين جوابمÇا بÇراي مÇيردامÇاد, احوال ترجمة نويسندة و مريد اشكوري, ين قطبالد د محم ط توسدر كÇه عÇالم (مÇنجي سÇاÄوشيانت بÇاب در را زردشÇتي مشÇرب وي است; شÇده روشنامام موضوع در را ع تشي آيين و ساخت) خواهد دگرگون را عالم و كرده ظهور مان آخرالز

ميداند/ مشابه و موازي منتظر, امام غايب, امام دوازدهم,هم با را امور ما, عصر در كه شخصي عقلي نظر و مكاشفه از اثري مورد, اين در باريايمان شاهد و قبلي احساس از حا كي نظر, اين درواقع, بلكه ندارد, وجود ميكند, مقايسهيك ميتوانيم عصر, امام انتظار يعني ايمان, اين ضمن در ما است/ انكارناپذير و موجودو اهÇميت مÇيتوانÇيم نÇيز و كنيم; درك كهن بسيار اعصار از را ايران معنوي ثابت اصليعني است, شده متذكر را آن بالغت, و صراحت كمال با ميرداماد كه را تاريخي معنايعصر امام تولد شب شعبان, پانزدهم شب از عبارت كه او عرفاني و معنوي تجربة تاريخ

دريابيم/ كاملتر و بهتر باشد,انتخاب با كه كرديم اميدواري اظهار كوتاه, و موجز استقصاي و تتبع اين آغاز در مامعنوي فاضلة مدينة مركز و قلب در توانست خواهيم مرشد, و هادي عنوان به ميرداماد

Page 146: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 132

آن جÇوار و قÇرب مÇقام در را خÇود باشيم داشته حق ا كنون شايد يابيم/ رسوخ اصفهانو قÇرب ايÇن احساس ميكرديم, مشاهده امر, بدايت از كه نهج همان به و كنيم; احساسبÇود, مÇانده مجهول ما براي زماني دير كه است معنوي راز همان درك و احساس جوار,ع يÇتش آيÇين و ابÇنسينا مشÇرب اختالط چگونه كه ميبينيم مبهم طور به دور از ا كنون

است/ گرديده امكانپذيربهصورت و يافته ل تحو عالم, نظام فلسفي دستگاه يك از بذاته نيز ابنسينا مشربهمين و است درآمده زنده و موجود تجارب شكل به روحاني, و معنوي زندگاني مشرببÇاختر قان حقÇم و ب طال براي اوقات بعضي Gظاهر كه است ابنسينا آيين جنبة و وجهه

ميرسد/ بهنظر صعباالدرا ك و فهم غيرقابل زمين,تجزيه قابل بهسهولت آن ر تطو و مشي كه ميكنيم مالحظه تأمل, هو توج قدري با اماابÇنسينا مÇعرفت و حكÇمت دسÇتگاه تÇمامي بر واحدي سيماي و چهره است/ تحليل ومفهوم همان مزبور, اصل است/ يافته عنوان " كل "عقل يا فعال" "عقل كه ميكند حكومتبا اوست, مشرب پيروان ارسطاطاليسو كهن مكتب معرفت دستگاه Noùsدر poïetikos

عقل يونان, كالسيك مشا¾ حكمت برخالف ابنسينا, و فارابي سيستم در كه تفاوت اينمÇراتب سÇلسلة در كه است ملكوتي روح آن, و است جدا گانهاي و مستقل جوهر فعال,فرشتة سهروردي, به گفتة و است نزديك ما به بيشتر اعال, عرش خانهزادگان فرشتگانو

ميسازد/ م مجس را ما انسانيتدر و كردهاند تعبير روحالقدس به غرب فالسفة را فعال عقل همين كه شد متذكر بايدس قدÇم مÇريم در روح دمÇيدن مأمÇور و جبرÄيل يعني ب, مقر ملك به كريم وحيقرآندر را عرفان و مكاشفه نيروهاي روحالقدس, يا فعال عقل كه هنگامي است/ شده في معربÇهخود انسÇاني گوهر خالل در روحالقدس كه ميافتد فاق ات چنين ميدمد, انساني روحاز شكÇلي و مÇيپردازد خÇويش جÇالل مظهر بهجستجوي خا كدان اين در و ميانديشدنبوغ و هوش و ميزاياند گويي و ميآورد والدت عالم به خا كي وجود در را خود اشكال

Page 147: مقالات هانری کربن

133 ثالث معلم يا ميرداماد

ميآورد/ فعل به ه قو از بهتدريج را اومÇولود مÇيرانÇند; سخن و ميزنند دم معنوي" "ولد از معرفت اهل كه اينجاست ازآهسته و ميكند رشد ما خا كي وجود در طلب و جهد و جد به كه حقيقي وجود و نوآمدهو موضوع ميرداماد, ميآيد/ در پرواز به عشق و معرفت پرعظمت آفاق سوي به آهستهنÇزول تÇوصيف با انجذاب و خلسه حالت در خود معنوي تجربة هنگام را مزبور محمل

است/ كرده عنوان س مقد مريم بر روحالقدسو شÇهودي تصوير در كه را فاطمه حضرت مبارك چهرة منزلت و شأن هما كنون,تشÇابهات HمنÇض و نمود دريافت ميتوان است, گشته ظاهر ميرداماد بر قم مسجد غيبيغÇرب, مسÇيحي مÇعنويت بÇا نÇيز را فÇوق مÇعنوي مسايل غيرمكشوف و انكار غيرقابلو ل خيÇت در مÇيردامÇاد كÇه را آنÇچه دريافت/ يقين به نزديك گمان و حدس به ميتوانمايستر مانند غربي, عرفان و معنويت معتبر نمايندگان است, كرده ادرا ك معنوي مشاهدة

1. Maître Echhart

2. Angelus Silesus

كردهاند/ بيان بينظيري تعمق و ايمان با سيلسوس2 انگليوس و آلماني1 ا كهارتفÇلسفة ل حوÇت رسÇيدن ثÇمر به باب در و است ميان به بحث معنا, اين از كه ا كنونمÇورد به و بجا Âكام ميگوييم, سخن معنوي حيات دكترين نوع يك از ابنسينا معرفتفعال" عقل "همين زمينة در تأمل و تفكر زمين, مغرب در چگونه كه شويم متذكر است,و شÇاعر دانÇته, هÇمراهÇان روحالقدس, تابنا ك چهرة و ابنسينا مكتب و ارسطاطاليسو آسماني "خرد" ملكوتي صورت بازشناختن به را الهي كمدي مÆلف و ايتاليايي عارفس قدÇم نÇام بÇه را آن آنÇها و است كÇرده هÇدايت ملكوت, آسمانهاي خردمندي ملكة

ساختهاند/ ملقب عقل, فرشتة يا "مادونااينتليجنسا"مÇعنوي راز تÇنها ميرداماد, كه كنيم اعالم يقين به ميتوانيم برويم, پيش قدري ا گرراز بÇلكه است, نساخته آشكار خويش ذهني لة" ند م" و جذبه حالت توصيف در را خود

Page 148: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 134

كامل جلوة ميرداماد, وصف مراتب ميكند/ بيان عيار تمام بهنحو را انساني طايفة معنويتسوم دفتر در رومي ين جاللالد موالنا كه است مريم حضرت بر روحالقدس نزول صحنةوقت بÇه مÇريم بÇر آدمي صورت به روحالقدس شدن <پيدا عنوان تحت مثنويمعنوي,و است درآورده نÇظم رشÇتة بÇه را آن خÇود, مÇعجزهآساي بÇيان بÇا بÇرهنگي> و غسÇليÇاد داسÇتان آن از اصÇفهان شريف مكتب و مدرس استاد كه ميرسد نظر به غيرممكن

باشد/ نگرفته قرار آن تأثير تحت يا نكردهاست عرفاني معنوي تجربة اعالي فرد و كامل نمونة بيانمثنوي, در مريم حضرتبÇا را عÇارف عاشق و طالب روح نا گهان تخمير, و Æ تهي طوالني دوران يك از پس كهو مكÇاشفه بÇيان يعني او", ديگر "خود و او" "خود حال, عين در كه سي مقد "شخصيت"او, بÇرابÇر در و ميدهد قرار مقابل است, شخص دوم ضمير با شخص ل او ضمير معاشقةدست صÇورت, آن امÇحاي و فÇرار احتمال از كه است هراسي و بيم روح, حركت لين اوشهودي ادرا ك به صورت آن فرار و امحا¾ از قبل كه است اين او وجود تمناي و ميدهد

همان/ و است همان او, حقيقي پناهگاه و مأمن تنها كه دريابدنسÇبت بÇه و مÇيگردد صÇورتپذير مÇعنوي والدت انسÇاني, وجÇود در نهج بدينوجÇود و اعÇال مÇعنويت همان درحقيقت, معنوي ولد مييابد/ شكوفايي اني رب نامحدودقÇديم مÇزدايÇي مÇذهب در مزبور معناي و مراتب است/ شخص دوم ضمير به او حقيقيوضÇوح, و ت وÇق لحÇاظ از و شده بيان عالي بسيار بهنحو رتي" و رÖف" عالي مفهوم با ايرانبه ل توس با امروزه ميخواهد جديد نفس معرفت كه است توجيهي و توصيف از گوياتر

كند/ بيان تمثل و تمثيلفرود باب در سوممثنويمعنويرا دفتر از چند ابياتي ميخواهم اجازه اساس, اين بربيان لطف به تا كنم نقل اينجا در مريم حضرت بر روحالقدس شدن پيدا و جبرÄيل آمدن

گردد: مكشوف ما بر معنا حقيقت رومي, ين جاللالد موالنا ر تصو قدرت وخÇÇال در دلربÇÇايي جÇÇÇÇانفزايÇÇÇي جÇانفزا بس صÇورتي مÇÇريم ديÇÇد

Page 149: مقالات هانری کربن

135 ثالث معلم يا ميرداماد

روحاالمين/// خورشيدآن و مه چون زمÇين روي از رست بÇÇر او پÇÇيشدل ز سÇر بÇرآرد كÇه خÇيالي چÇÇون گÇل ز آن بروييد پيشش گÔل همچو

قرار (حق) هو لطف پناه در را خود و شده بيخود خود از او نظارة از مريم چون وميپردازد: سخن وي با نمط بدين روحاالمين ميدهد,

مÇاهيان بÇر زمÇين بÇÇر هÇÇمچنانكه شديكزمان مريممضطرب كه چونم/// رÇم مÇن از حÇضرتم امÇÇين كÇÇرم كÇÇه نÇÇمودار زد وي بÇÇر بÇÇÇانگعÇلم صÇاحب و شÇاهم مÇن عدم در عÇÇدم? در مÇÇيگريزي وجÇÇودم ازاست تي س پيش من نقش يكسواره است نيستي در من نگاهÔب و بÔنه خوددلم انÇÇدر خÇÇيال هÇÇم هÇÇاللم هÇÇم مشكÇلم نÇÇقش كÇÇه بÇÇنگر مÇÇريماهست! تÇو بÇا ميگريزي كه كجا هر نشست آمÇد دلت در خÇيالي چÇونآفÇلي كÇاذب صÇبح چÇون بÇود بÇÇاطلي كو ارضيÇÇع خÇÇÇÇيالي جÇÇÇÇزشب/// هÇيچ روزم گÇرد نگÇردد رب كه نÇور از صÇادقم صÇبح چÇو مÇنسÇÇبق در پÇÇناهم نگÇÇاريدة مÇÇÇÇن حÇق بÇه مÇن از پÇناه هÇميگيري تواعÇوذ آن خÇود من و آري عوذ ا تو بÇود Çخلصهات م كÇه مÇن پÇناهم آن

بيم كنيم, اين جز ا گر كنيم/ فوقختم سحرانگيز ابيات با را خود مقال كه است آن بهترهÇر بÇه باشيم/ ساخته ضايع را آن زيبايي و لطف خود, توجيه و تفسير با كه ميرود آنبيرون مقاله اين عهدة از دارد, نهفته و ملحوظ ابيات اين در موالنا كه معاني عمق تقدير,حÇيات كÇتاب سرانجام كه است الزم تمام كتابي نوشتن وظيفه, چنان ايفاي براي و است

است/ ل محو ما خود عهدة به آن نگاشتن مسÆوليت كه كتابي بود; خواهد ما خودمكشÇوف با اصفهان الهي مكتب استاد يعني ميرداماد, كه عبرتي رمز جهت, بدينتاريخ شمردن جدا و جدا كردن كه است اين ميآموزد, ما به خود معنوي حيات ساختنتفكيك راه در لجاج و جد به آنانكه و ناروا, و خطا است امري معنويت, تاريخ از فلسفه

ميكنند/ سير جبرانناپذيري و عظيم گمراهي و اشتباه در ميگذارند, قدم معنا دو اين

Page 150: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 136

Page 151: مقالات هانری کربن

كÇتاب مة قدÇم عÇنوان بÇه سÇپس و شÇده ايراد سخنراني بهصورت سوربن دانشگاه در نخست فوق, مقالة /1از تÇعليق و تÇصحيح و مه قدÇم عاملي, علوي احمد ميرسيد مه عال تأليف مسيحيت) كالم نقد (در صفا مصقل

است/ رسيده چاپ به 1373 ش . ق 1ê1ë تهران, اصفهاني, ناجي حامد

آينةمصقلصفا1 در علوي احمد سيد

اصÇفهان در مسيحيت و ع تشي" را امسال كنفرانس خطب و تحقيقي رسايل موضوععلوي احمد د سي از بزرگي اثر اينجا در منظور و مقصود كردهايم/ انتخاب هفدهم" قرنبه ميالدي 1ìë0 . 1ìêê Ç ه / ق 10ì0 . 10ëê سالهاي فاصلة در را آن كه است اصفهاني

است/ ميرداماد شا گردان مشهورترين از يكي وي است, كشيده تحرير رشتةاصÇفهان مÇتألهين الهÇي Ç فÇلسفي مكÇتب در درخشÇان چهرهاي علوي, احمد د سيدوم جÇلد در را آثÇارش از مجموعهاي تا داد دست فرصتي گذشته, سال ميآيد/ بهشمار

بعد/ به 183 صفحات ج83 , سالنامه, به رك /2

و كشيشان بدانيم بخواهيم ا گر داريم2/ عرضه الهيايران منتخباتآثارحكماي سالنامةراتÇي صوÇت و تÇصوير چه اسالم, توحيد و خداشناسي از هفدهم, قرن اروپاي در ون الهيبÇود, خواهد سÆال اين پاسخگوي كه داريم دراختيار فراواني كتابهاي و منابع داشتند,

نداريم/ دراختيار كافي مدارك سÆال, اين عكس سÆالي به جوابگويي براي وليميدهد/ ما بهدست اينباره در لي او دست سند علوي, احمد د سي آثار خوشبختانه,از بيشتر اسناد, اين اعتبار ارزشو است/ مانده باقي نشده چاپ امروز, به تا Hآثارتمام اين

Page 152: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 138

ميتوانÇيم اسناد اين از ميدارد/ ارزاني ما به را چند اتي حدسي توفيق كه است جهت اينشخصي ارتباط هم با درجهاي تا كه اين از متضاد, آراي و عقيده صاحبان كه كنيم استنباطگفتگو و بحث و مراوده به ميگرفت, قرار انتقادشان مورد كه كساني با حتي و باشند داشته

نميكردند/ كوتاهي و نداشته پروايي بپردازند, جدل ومكÇتب مÇتأله فÇيلسوف و عÇالم اين كه است اين ميان, اين در جالب بس موضوععتيق عهد كتاب متن عين كه جايي تا است ميدانسته را عبري زبان Âكام اصفهان, الهياتبÇه كÇلمه سپس و مينويسد عربي حروف به را عبري متن آن ميكند, شرح را (تورات)نمونههاي مختلفو اقسام داده, خرج به ظرافتكاري حتي ميكند, ترجمه فارسي به كلمهبدين تا عصر آن در ايراني شيعي الهي عالم يك كه مطلب اين ميكند/ معين را گونا گونتÇوضيح در مÇيرسد نÇظر بÇه است/ شگÇفتآور ميدانسته, بهخوبي را عبري زبان , حداحÇبار و يÇهود عÇلماي بÇا را پنهاني و محرمانه ارتباطاتي بايد امر, اين امكان چگونگي

داد/ قطعيت ميتوان را فرض اين حتي و نمود فرض ايشانآن انجيلي رسمي منابع به عبري, زبان دانستن بر عالوه اصفهاني, علوي احمد د سينÇقل زيÇاد انÇاجيل ايÇن روايÇات از وي است/ داشÇته كامل آشنايي و دسترسي روزگار,فصول كدامانجيلاست; و ترجمه كدام براساس او نقل كه نميگويد متأسفانه ولي ميكند,امروزي چاپي نسخههاي با ميكند, ذ كر وي كه بندهايي و فقرهها و فصول شمارههاي و

دارد/ اساسي و كلي فرق كليسا, بهوسيلة شده شناخته رسمي اناجيلهي, وجÇت و تÇقدير شÇايان و دقÇيق و عميق اطالعات چنين بودن دارا با علوي د سيو روال شÇود, تاريخي محا كمة نوع يك به تبديل كه اين جاي به مناظراتش و مباحثاتميگيرد/ بهخود مسيحياش مخاطب برابر در را انجيلي ژرف تدقيق و تحقيق يك مشيتفسيري دهد, نشان خود مسيحي مخاطب به كه است اين در مÆلف كوشش و سعي تمام

است/ غيرممكن و ف محر كردهاند, اناجيل از مسيحيان كهو مسÇيح تÇعاليم و دسÇتورات بÇين فÇاصلة در ليÇه او يكانجيل بايد ديگر طرف از

Page 153: مقالات هانری کربن

139 آينةمصقلصفا در علوي احمد سيد

نيست/ دست در امروز اينانجيل, ه البت كه باشد داشته وجود رسمي انجيل چهار نگارشبرابر مÆلف, كه است ليه همانانجيلاو روي از ازانجيلدارد, مÆلف كه تفسيري و تعبير

ميگذارد/ مسيحي عالمعنوان با آنها از كه مسيحي و يهودي اديان پيروان به نسبت مÆلف عميق احساسآن به وينسبت تفاهم تفهيمو برداشتو ادرا كو نحوة همچنين ميبرد, نام كتاب" "اهلجامعة نصراني" Ç "يهودي تعاليم به را الهي فقيه و شيعي اني رب عالم اين كه اين براي اديان,از وصÇفناپذير تي دÇح و حرارت و شور با او است/ كافي كند, راهنمايي اورشليم لية اوو نكÇنند مذمت را اسراÄيل اوالد كه ميطلبد شهادتشان و يمين به و ميخواهد مسيحيانخاطر به دارند/ را خدا فرزندان عنوان مسيحيان, همچون نيز آنان زيرا ننمايند; سرزنشچشÇمنواز آثÇار, ايÇن و مÇينهيم ارج و ميكنيم تحسين را او آثار امروز, كه است همين

ماست/و گفتهها با آشنايي نوع هيچ ايراني, شيعي عالم اين كه است محقق موضوع, اين ه البتبرنابا ازانجيل ي حت وي است/ نميشناخته و نخوانده را آنها نداردو " كلمانتين" نوشتههايايÇن جÇريان است/ نبرده نصيبي كمترين "توبينگن" متألهين مكتب از و است بياطالع( كه امت تو نبو حقيقت يا "ابيونيت" به نسبت نصراني" Ç "يهودي عقيدة فكرو كه است

گرديد/ اسالم) ت نبو (يعني آن وارث كرد) انكار و رد را آن عاقبت مسيحيت,دايÇرة كه شد پابرجا و مستقر و ماند برجاي استوار و ثابت و نافذ چنان عقيده, اينشد/ داده بسط ديني اجتماعيو و سياسي از اعم دنيوي, حيات جنبههاي كلية به آن شمولحكمت كل كه آن تا كرد كسب فراوان سود و بهره امامشناسي از پيغمبرشناسي اينجا درفÇارقليطي اسÇاس و بÇرپايه امت و ت بوÇن و پÇيغمبرشناسي برپاية توانست اسالمي الهي

است/ كرده انكار و رد را آن مسيحيت, كه چيزي همان گردد; استواربهتازگي, كه ÇÇ برنابا درانجيل كه داد دست موفقيت اين اينجانب, براي بار چندينÇÇ است داده انÇجام آن دربÇارة مÇالحظهاي قابل و بزرگ بس كار چيريلو, لوايجي آقاي

Page 154: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 140

دهم/ نشان و كنم پيدا علوي احمد د سي مستندات با را مشتركي موارددربÇارة مÇجموعهاي بÇر مشÇتمل فÇلسفه, در كÇه اثÇري بر عالوه علوي, احمد د سيچهار صاحب است, نوشته ميرداماد رسايل از يكي بر تفسيري نيز و ابنسينا متافيزيكهر اوست/ آثار اسرار كاشف و ميبرد نام آنها از خود كه است ل مفص رسالة يا مجموعهشيرين و فصيح و زيبا مفردات تركيباتو از سرشار غنيو زباني با فارسي, به رساله چهاراحاديث بهآياتو مستند قويو منطقي وبا است, بديع نوو و ازتركيباتتازه مشحون كهتا كنون رساله چهار اين از هيچكدام است/ شده وانجيلوتوراتنوشته اسالمي روايات و

است/ نرسيده بهچاپبا مÆلف خط به آن نسخة كه است رسالهلطايفغيبيه چهار اين از ل او رسالة عنواناصولي و ماتي مقد مجموعهاي شامل نوعي, به و است موجود وي حواشي و اصالحاتالهي حكمت با مÆلف است/ معنوي و الهي حكمت بهنحو قرآني آيات تفهيم براي علمي

است/ داشته آشنايي ه, مÄا احاديث و عربي ابنعنوانصواعق@الرحمان نيست, دردست آن از نسخهاي هيچ امروز, كه رساله دومينفسÇادهايي و تحريفات از كاشف و يهود مذهب دربارة بحثي حاوي رساله, اين دارد/ را

است/ داده روي كتب, ساير و درتوراتومزامير كه استموسوم آوريم, بهدست مÆلف خط به را آن از نسخهاي ميزنيم حدس كه سوم رسالةقطعي پايههاي دينو اصول تناقضات تا است برآمده درصدد مÆلف ربانياست/ بهلوامعرا لوقا مرقسو متي, يوحنا, انجيلهاي ساختههاي و تحريفات و مسيحيان مذهب مسلم و

دهد/ نشانرسالةلوامع در Hمخصوص ÇÇ انجيل چهار اين به Gا كثر مÆلف خود, چهارم رسالة دراست/ داده بيشتري بسط كرده, اقامه كه ادلهاي به رساله اين در چه ميكند, اشاره ÇÇانيرببÇه و داشت دوازدهÇم امام با رÅيا عالم در وي كه ديداري درنتيجة چهارم, رسالة اين اماانÇتشار فارسي به آÄينةحقنما عنوان تحت "پادري" مسيحي مبلغ يك كه كتابي مناسبت

Page 155: مقالات هانری کربن

141 آينةمصقلصفا در علوي احمد سيد

نكرده را ت عف رعايت مسيحي مبلغ خود كتاب, نامگذاري در است/ شده نگاشته بود, دادهدر او لذا است, پوشانده غبار Âكام را آÄينه كه دارد عقيده علوي احمد د سي اينرو از است/وي نوشت/ آÄينةحقنما وتصفية تجليه در لمصقلالصفا مطو عنوان با كتابي آن, برابرخود مراجع ما رساند/ اتمام به (1ì22 دسامبر Ç (نوامبر ه / ق 1032 م محر در را كتاب اين

دادهايم/ اختصاص كتاب اين تفسير و ترجمه به را

صفحه/ 1ì3 داراي 72ë شمارة] [به مجلس خطي نسخة /1

شÇده تقسيم نيستند, مساوي بودن, طوالني حيث از كه طوالني فصل سه به قل1 Öص ماز بÇعضي بÇا GاهرÇظ) پÇادري كÇتاب از فÇصل سÇه ايÇرانÇي, مÆلف فصول, اين در است/ميكند نقل را پادري عبارت متن Hعين دفعه, هر در و ميگيرد را شده) حذف قسمتهايمÇتين و مÇحكم بسيار ولي انه, دبÆم هميشه كالم, لحن ميدهد/ جواب آن به تفصيل به وفصل موضوع كنيد>/ پا ك را آÄينهتان و <بياييد ميكند خطاب مسيحيان به اغلب است;

است/ خدا ذات شناختن ل, اوپادري, مسيحشناسي برابر در و است, مسيح شناختن آن, خاص موضوع دوم, فصلو درك شيعي متفكر يك كه بهنحوي هم آن و ميبندد, به كار را فارقليط پيغمبرشناسيفصل, آخرين و سومين دارد/ بيشتري اهميت فصول, ساير از فصل اين ميكند/ استنباطرا كÇتاب نÇتيجه, يا خاتمه در است/ معاد و مبدأ اوامرانجيلو و تعاليم و احكام پيرامون

ميكند/ ختم را مطلب امامي, دوازده شيعة امامشناسي از دورنمايي اراÄة با و خالصهدر نصراني خلفاي انجمن اعتبار (به ميشود شروع تثليث بحث با كتاب ل او فصل اما

2. NICE

ابÇتدا از بلكه ميكنند, مناظره و مشاجره اسالمي جدليهاي اغلب كه بهنحوي نه نيسه2)معرفتي ميگويند: نصاري كه اصل اين برابر در ميبرد/ وجود متافيزيك سطح به را مسألهخÇداي از متمايز شخصيت يك مانند خويش) به خدا (معرفت دارد خودش از خدا كهاز كه را عالي حكمت و كيهانشناسي يك شيعي, فيلسوف است, خويش به عارف فاعل

Page 156: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 142

فÇعل, واحÇد, آن در مÇيتوانÇد الهي ذات ميدارد/ ابراز است, گرفته الهام نوافالطونيهاكه اين بدون باشد, معقول عاقلو عقل, ديگر, عبارت به باشد, خود ادرا ك مفعول فاعلو

گردد/ متمايز نفرات كثرت به منتهي امر, اينقايل "معرفت" براي فقط الهي, بيشمار صفات از را مزيت اين دليل, چه به عالوه بهبÇه كÇه كÇرد شÇماره را هم از متمايز افراد و اشخاص اندازه, همان به بايد درواقع شويم?شود/ يافت خدا" "فرزند بايد الهي صفتهاي اندازة به پس متصفاند, الهي ذات صفاتمسÇيح با باشد, "معرفت" كه را ممتاز و متمايز شخص اين ميتوان چگونه گذشته, اين ازيÇا (نÇاصره نÇازارس شÇهر در كÇه عÇيسي بÇا را او مسيحيان, كه (مسيحي دانست يكسانواجب, و نشÇود زماني ابدي, خداي اين, وجود با و ميدانند) يكي شد, متولد ناضريه)پيامبران ساير نظير نيز را عيسي كه نيست اين رفت, بايد كه راهي تنها آيا نگردد? ممكن

بودهاند? پيامبراني آنها از پيش عصري هر در ت نبو دايرة در كه بدانيم بزرگيرا پيغامآور و واقعي پيغمبر نظر از پيغمبرشناسي Gد مجد علوي احمد د سي اينجا دراصÇرار بÇه و مÇيكند پÇافشاري خÇدا" "پسÇر عبارت واقعي معناي بر وي ميكند/ بررسيپدر, يعني ثالثه, اقانيم اتحاد (مراد, "اتحاد" بر داللت Gابد عبارت اين كه ميدهد توضيحصوفيانه متافيزيك بر نيز نميكندو فرد جوهر و ه ماد وحدت و است) روحالقدس و پسرتمام آن, بنابر و است جمع معناي مراد, كه ميدهد گواهي آياتانجيليوحنا از بعضي كهف تأس سخن, ضمن در مÆلف, مسيحشناسي, دربارة هستند/ خدا" "فرزند مسيح, اصحابابتدايي مستقيم طبع و سليم فطرت كه است كرده وادار را مسيحيان "سنپل" كه ميخورد

شمارند/ پست و حقير را ل تعق و قضاوت حق بنابراين و انساندر بالبداهه مÆلف ميگيرد, بر در را كتاب نصف از بيش بهتنهايي كه دوم فصل درفصل و حل غيرقابل تناقضات اسالمي, خداشناس عالم يك نظر از لي, مفص گفتگوي طيعيسوي روحاني مجامع كه آنگونه "تناسخ" اصل كه را دشواري نقيضگوييهاي و ضد واين از بتوانيم اميدواريم ما ديگر, جاي در ميدهد/ شرح ميكند, ايجاب كردهاند, تعريف

Page 157: مقالات هانری کربن

143 آينةمصقلصفا در علوي احمد سيد

1. Logos

به كه را لوگوس1 خداشناسي اصل اتحاد, تناسخو اصل مقابل در مÆلف كنيم/ گفتگو مقوله

2. Arius

است/ ميدانسته را آريوس اسم وي ميدهد/ قرار ميرسد, آريوس2 خداشناسي نحوةمÇالكيون, ÇÇ مسÇيحيت اصلي دستة سه از بردن نام هنگام مÆلف, كه بگوييم Hضمنپيشتر ما ميدهد/ نشان عالقه درجهاي تا نسطوريها به نسبت ÇÇ نسطوريها و يعقوبيهاامÇامشناسي و نسÇطوري مسيحشناسي بناي بين كه گنجانيدهايم را مطلب اين موردي, درمانندي" "شيعي بودن", "نسطوري در ديگر بهعبارت دارد; وجود شباهتي عرفاني, شيعي

داد/ نشان ميتوان راشده آماده (فارقليط) پارا كله پيغمبرشناسي تقرير و بيان براي مات مقد همة ا كنونپÇيروان ون, يÇراقÇاش كÇه نÇموداري در را روحالقÇدس عÇمل و مÇنزلت ابÇتدا د, سي است/بÇياني (در مÇيكند يادآوري كردهاند, طرح (فرشتهشناسي) المالÄكه علم در سهروردي

ميكند/) توصيف مشرق را مسيح" س مقد "روح سهروردي پرمعنا, و عميققابل كه نمونهاي هيچ امروز, به تا كه مÆلف خود, فارقليطي استدالل برهانو اقامة درمتونتÇوراتو از كه عميقي شناسايي بر را اساس نميشناسيم, باشد, او روش با مقايسهمعاني كرده, قديم كتب متون از كه تفسيري در وي است/ گذارده گرفته, ل او انجيلدست(فÇصل ميدهد ربط هم به است, شده گفته قÖليط فار دربارة كه را آياتانجيليوحنا تمامو (81 تا 1ë آية از 18 (باب آيات تثنية سفر كتابعهدعتيق, از همچنين و (1ì ,1ë ,1êپيشين آيات مÆيد و ميكند حكايت الهي تجلي سه ظهورو سه از كه را 33 باب از دوم آيةبه اشاره ترتيب, به ظهور سه اين كه ميدهد شرح را آيات اين معناي ميكندو ذ كر است,از ديگري زياد آيات اين, عالوه بر است/ د(ص) محم عيسيو موسي, مأموريت بعثتو

ميدهد/ توضيح مطلب اين اتكاي به انجيلرااسالم پيغمبر به تعبير آن از و ميكند قÖليط" فار" كلمة از علوي احمد د سي كه تفسيري

Page 158: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 144

مÇهارت بÇا است/ شÇده طÇي كه است راه نيمة اين و نميشود ختم جا همين به ميآورد,نÇيز يهودي تفاسير و رموز در كه حروف معرفت علم در عددي ارزش از د, سي ي, خاصكتابعÇهد از 17 باب 20 آية در را پيغمبر اسم و ميكند استفاده است, شده برده به كار

اصÇخ اسÇم صÇورت بÇه را "مĤدمĤد" عبري كلمة ميآورد; دست به پيدايش سفر عتيق,است/ "92" مساوي آن عددي ارزش كه ميكند ترجمه

كه ميخواندهاند اشباع به را الف عبري, اصل در كه اين جز است, 90 مساوي مĤدمĤدرا د حمÇم اسÇم كÇه حÇروفي عÇددي ارزش شÇبيه يعني ميشود; ظ تلف الف دو صورت به

/1ì تا 13 آيههاي ,2ë باب پيدايش, سفر /1

به كه هستند ابراهيم دورة امام دوازده همانا اسماعيل1 اوالد از امير دوازده اما ميسازند/"قÇدمه" اميران, آن دوازدهمين دارند/ اشاره دي محم دورة امام دوازده يعني آنها, نظاير

المهدي/ د محم شيعيان, دوازدهم امام خود, نظير به است اشاره نيزمسÇيحيان, طÇرفي, از ا گر كه است اين ميشود, درك د سي بيانات مجموع از آنچهكيست, است, شده اعالم درانجيليوحنا كه قÖليط فار بدانند تا نداشتهاند را اين فهم اختيارمستقر را قÖليط فار سلطنت تا است نداده اجازه د محم پيغمبر, به نيز اجتماع وضع گفت بايداز كه واليت آسمان آفتاب <طلوع با مگر آمد نخواهد سلطنت اين نمايد/ تثبيت و داشتهروايÇات در كÇه مÇان احبالزÇص يÇعني شد>, خواهد پديدار بلندي و رفعت با غيبت افق

"غايب"/ حاضر امام است, دوازدهم امام مراد شيعي,گسترش د المهدي" محم" او, وصي آخرين و پيغمبر بين فارقليطي امر طريق, بديندر احمد د سي است/ آن رموز حامل كه است دوازده جمع تمام فاصله, اين در است, يافتهاز يكÇي در مÇا مÇيكند/ رجÇوع قÖليط ارÇف پÇيغمبرشناسي ايÇن به تفصيل به لطايفغيبيهبÇا را يÇوحنايي قÖليط فار شيعي, متفكران از هاي عد كه دادهايم نشان خود, سابق مطالعات

دانستهاند/ يكي دوازدهم اماماين به عالوه, كنم/ مطالعه را آن تفصيل, به كه نداد اجازه وقت كتاب, سوم فصل اما

دارد/ كمتري اهميت ماست, بحث و فحص و تحقيق مورد كه موضوعي براي فصل

Page 159: مقالات هانری کربن

از الوجÇود, معرف¹ في النقود نقد رسالة انضمام به نوار, Ñاال منبع و االÑسرار جامع كتاب مة مقد از خالصهاي و برگرفته /1تÇرجÇمة يحيي, اسماعيل عثمان و كربن هانري مة مقد دو و تصحيحات با آملي, حيدر سيد شيخ تصنيفاتفÇرهنگي, و علمي انتشارات شركت و فرانسه ايرانشناسي انجمن طباطبايي, دجواد سي از مهها مقد فارسي

/13ì8 دوم, چاپ

آملي1 حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

طباطبايي جواد سيد ترجمة

دارد تي لذ اوست, از نشانهاي اثر آن كه معنوي عالمي آن, با همراه و اثر يك احيايبارز نمونة آملي, حيدر د سي اثر ميكند/ جبران را جستجوگر آهنگ دراز كوشش رنج كهد يÇس نÇام شÇود/ آنها صرف بسياري سالهاي كه دارند را آن شايستگي كه است آثاريوي اثÇر ا ام شده, جاري فيلسوفان زبان بر تكرار به گذشته سدههاي طول در آملي حيدرمانند آملي, حيدر اثر كه نميدانستيم را نكته اين ا گر است/ مانده باقي ناشناخته كلي بهطورآن جاي است, برده رنج شيعي فلسفة به نسبت طوالني هي بيتوج از ديگري, بسيار آثار

شويم/ ب متعج وضعي چنين در كه داشتاز انÇدكي شÇمار تÇا كÇنون ايÇن, وجÇود بÇا بود, ه توج قابل آملي حيدر آثار شمارةاست/ شÇده پÇيدا مÇيباشد, شده شناخته عناوين ششم يك حدود كه او دستنوشتههايآثار بر اما عربي/ زبان به ديگر مهم بخش و بود شده نوشته فارسي به آثار اين از بخشي

Page 160: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 146

مÇرحÇوم ديگÇري, مورد در كه است برازنده وضعي همان طبرستان, بزرگوار د سي عربي

1. Lingua arabica mente persica.

ايراني>1/ گفتار شيوة از انباشته اما جاافتاده, عربي زبان <اين بود كرده بيان و/مينورسكيمÇتفاوت وجÇوه مÇيان در كÇه مÇيكند يادآوري ما به را نكته اين ضرورت, به سخن اينفيلسوفان, متكلمان, آثار از كه دارد وجود زبان عربي ايراني ادبيات نوعي ايراني, ادبياتعÇلوم و فÇلسفه ق حقÇم براي و است عظيم بسيار مجموعهاي و آمده فراهم عرفا و حكما

نيست/ بياهميت آثار آن از يك هيچ ديني,ه باتوج و است شده پيدا تا كنون كه آثاري دستنوشتههاي اهميت ابعادو به ه باتوجحيدر د سي آثار گسترة كه زد حدس ميتوان نشدهاند, پيدا هنوز كه رسالههايي عناوينو بهصفويان دورة در شيرازي صدراي مال آثار گسترة معادل صفويان, از پيش دورة در آمليقÇابل صدرا مال آثار اهميت با فلسفي ديدگاه از آملي حيدر د سي آثار اهميت است/ بودهبدون كلي, بهطور اسالمي فلسفة ي حت و شيعي فلسفة در بحث پس, اين از است/ مقايسه

بود/ نخواهد امكانپذير آملي حيدر آثار به ه توججÇهت در كÇه بÇيروني تÇاريخ شÇرايÇط و وضÇع به محدود مالحظات برخي چهبسانسبت كلي بهطور گرفتهو قرار تفسير مورد و شده بازسازي زمانما حا كم ايدÄولوژيهايصÇفويان دورة سÇياسي فرآوردة را ايراني شيعي مذهب بيگانهاند, شيعي انديشمندان بهدرك امÇور, كنه در جستجو با كه را فيلسوف نميتواند مالحظاتي چنين كردهاند/ في معرسÇعيد قÇاضي شيرازي, صدراي آثار مانند شيعي, انديشة بزرگ آثار چگونه كه نميكندمÇجراي از يك هÇر درونÇي سÇاختار و ويÇژگيها بÇه نÇظر بÇا مÇيتوانÇد ديگران و قمي

كند/ راضي شود, تبيين صفوي سلسلة بلندپروازيهايكÇه كنيم پيدا را صفحاتي ميان, آن در و خوانده را نويسندگان اين آثار است كافيبا توأم هرگز جهان, اين در معنويت اهل انديشمندو كهوضعيت دارد واقعيت اين از نشانيك از بÇيش كÇه است امر اين ن مبي آملي حيدر آثار اين, افزونبر است/ نبوده آسايش

Page 161: مقالات هانری کربن

147 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

كه نهد بنيان انديشه از رفيعي كاخ چنان بود قادر شيعي انديشة صفويان, دورة از قبل سدهنيست/ بررسي قابل آن به ه توج بدون صفوي دورة بزرگ آثار

پÇنجم و چÇهارم سÇدههاي در را خود مهم آثار اسماعيلي, حكمت كه نيست شكيآوردن بهوجود در نيز امامي ع تشي دوره, همين در كه است درست بود/ آورده بهوجودروايÇات و احÇاديث جمعآوري به بيشتر مهم, آثار اين اما ميكرد, كوشش مهم آثاريي اصÇخ اهÇميت از شÇيعي انÇديشة آيÇندة براي گردآوري همين و ميشد مربوط امامانكÇه بÇود شÇده پذيرفته نظر اين طوالني, زماني ت مد كه شويم متذكر بايد بود/ برخوردارمÇيكنم فكÇر مÇن است/ شÇده بيان اسماعيلي آثار در وجهي بهترين به اسالمي حكمتاسماعيلي حكمت از كمتر هيچوجه به امامي شيعي حكمت اهميت گفت ميتوان امروزه

دهيم/ قرار بررسي مورد توأمان بهصورت را دو آن پس, اين از است بهتر و نيستحÇيدر آثار انتشار با نا گهان امامي, شيعي حكمت و عرفان كه نيست اين ما منظوربÇا آمÇلي حÇيدر كÇه احاديثي بهويژه و امامان احاديث از بسياري است/ شده ظاهر آمليايÇن, افزونبر است/ شيعي حكمت تمام حاوي ميپردازد, آنها تفسير به ي خاص عالقةتاريخ از طرحي ميتوان است, آمده حيدر د سي آثار در كه قولهايي نقل به ه باتوج ي حتانÇتقادي HيقÇدق تÇاريخي فÇلسفه, تاريخ طرح اين كرد/ اراÄه آملي حيدر روايت به فلسفهبÇه بÇازگشت بÇا بزرگي انديشمندان چگونه كه ميدهد نشان حيدر د سي زيرا بود; خواهد

كردهاند/ اجتناب فلسفي شكست از ميدهد, تعليم او كه شيعي عرفانميشود/ ظاهر بلند مرتبهاي در (ì72 گذشته (در طوسي ين نصيرالد نام ترديد, بدوندر بود/ (72ì (درگذشته حلي مة عال او, شا گرد پرآوازهترين فرزند شا گرد حيدر, د سيتÇركة يÇن صدرالد نام ميكند, اشاره آنان به آملي حيدر كه شيعي انديشمندان ديگر مياننÇظر از كÇه است عÇرفاني فÇيلسوفي يÇن, درالدÇص است; برجستهتر ديگران از اصفهانينÇوشته فيالوجÇودالمÇطلقرا رسالة و ميكرد زندگي آملي حيدر از پيش اندكي زماني,

است/

Page 162: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 148

ما اثر به ك/ ر/ /1Histoire de la philosophie islamique, Paris, Gallimard 1964 vol.I P.54-6.

كردهايم: پيشنهاد امامي شيعي انديشة ر تطو براي مرحله چهار ما ديگري1 جاي درآنان/ بالواسطة پيروان و معصوم امامان دورة Ç 1

مييابد/ پايان طوسي ين نصيرالد با و آغاز (329 (درگذشته كليني با كه دورهاي Ç 2يازدهم/ سدة در اصفهان مكتب و ميرداماد تا طوسي ين نصيرالد ميان دورة Ç 3

ميشود/ آغاز جديدي دورة شايد كه ما زمان تا ميرداماد زمان از Ç êدورة شيعي انديشة مضمون و شكل كه حادثهاي <مهمترين كه سÆال اين پاسخ درايÇن كÇه گÇفت بÇتوان خÇالصه بهطور ميرسد بهنظر است?> كدام ميكند, ن متعي را سومتعليمات كه دارد وجود پرسش اين است/ شيعي انديشة در عربي ابن انديشة ادغام حادثه,صد عناوين يحيي عثمان آقاي است? شده گرفته شيعي تعليمات از ي حد چه تا ابن عربيط توس شروح, اين ميان در اثر سي و صد است/ كرده ذ كر شرحفصوصالحكمرا پنجاه وو دارد سلطه اسالمي انديشة تاريخ بر كه است تي واقعي امر, اين است/ شده نوشته ايرانياننÇميتوان كÇامل بÇهطور شروح اين تطبيقي تحليل مجراي از جز را اسالمي فلسفة تاريخ

فهميد/مÆÇثرترين و مهمترين از يكي همچون آملي حيدر النقود, ونقد االÑسرار جامع درفلسفة تمامي بود)/ خواهد ابيجمهور ابن بعد, سدة (در ميشود ظاهر ادغام اين عامالنمظاهر و الهي اسماي دربارة ظاهري, و باطني توحيد دربارة او نظرية آملي, حيدر وجودوجود با آملي, حيدر مورد, يك در اما دارد/ قرار ابنعربي تعليمات تتميم و ادامه در آن,و تفصيل به امامت و ت نبو براي پراهميت مسألهاي مورد در ابنعربي, به عميق احترامو مÇيشود مÇربوط واليت" "خÇاتم شÇخص بÇه كه مسألهاي ميكند; انتقاد او از ت شد به

پرداخت/ خواهيم آن به پايينترميان ارتباط مسألة ميآورد, كه شواهدي به ه باتوج ا گرچه آملي, حيدر بدينترتيب,

Page 163: مقالات هانری کربن

149 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

در رايÇج مÇقوالت بÇه ه اتوجÇب امÇا مÇيكند, طÇرح تي نÇس بÇهشيوهاي را ع يÇتش و ف صوÇتشÇيعي تعريف است/ اصالت درنهايت طرح شيوة اين گفت ميتوان غربي اسالمشناسيبهاي به اما ميسازد, دگرگون را ابنعربي تعليمات اصلي خطوط از برخي واليت, خاتمشÇيعي حكمت در امروز تا ابنعربي تعليمات كه است اصالح بگوييم بهتر يا تغيير ايناست/ ل تحو اين در اس حس لحظهاي ن مبي آملي, حيدر آثار دليل, همين به و شده ادغام

مسألة در كÇه اصÇالحي علت به كه است اهميت داراي نظر اين از آملي حيدر آثاركه ميدهد قرار سÆالي برابر در را ما مينمايد, وارد عربي ابن تعليمات در ت نبو و امامتبسيار ابعاد با نوشتههايي در كه ابنعربي تعليمات چگونه كه: اين آن و كرديم طرح باالترشÇيعي, انÇديشة كÇه گÇويي است شÇده ادغام شيعي انديشة در بهراحتي شده, طرح بزرگبÇايستي كÇه است مسألهاي ايÇن است? كÇرده ي تلق خود از جزÄي را عربي ابن تعليماتدربÇارة پÇرسشي مسأله, ايÇن دهÇد/ پÇاسخ آن بÇه شÇيعي فÇلسفة در بعدي پژوهشهايع تشي نفوذ به مسأله اين ميكند/ طرح آندلس در ابنعربي منابع و آغازين آموزشهايكÇه دارد ه وجÇت ريه الم مكتب و ابنمسره بهويژه و آندلس عرفان در امامي و اسماعيلي

1. Asin Palacios

را آنÇان تÇعليمات اساس ابن عربي, نقلقولهاي به ه توج با توانست پاالسيوس1 آسيننمايد/ بازسازي

غÇربي مرز تا كه شيعي انديشة است; داشته وجود بزرگي دايرة كه ميشود احساساين آن علت و شد بازآورده مشرق به ابن عربي ط توس بود, كرده پيدا نفوذ اسالمي دنيايوجÇود حكÇمت اهÇل انÇديشمندان و زيسÇتن بÇراي مساعدي شرايط آندلس, در كه بودبÇه تÇا ابÇنعربي پÇاي بÇود, نشÇده مÇانع مÇغوالن يÇورش آشوبهاي ا گر شايد نداشت/ايراني, د سي يك دمشق, در وي مرگ از بعد سده يك درست اما بود/ رسيده ايرانزميندر و رفته عراق عاليات عتبات به تا كرد ترك را خزر درياي سواحل و آمل خود, زادگاهعرفان وجه, بهترين به كه شارحي گردد; ابن عربي اثر شارح بزرگترين ÇÇ شايد ÇÇ آنجا

Page 164: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 150

نمود/ هدايت است, آن خاستگاه ميكرد ر تصو او كه آنچه به را ا كبر شيخبه خاص هي توج شيعي, فلسفة ق محق چرا اينكه توضيح براي مجمل مالحظات ايناشÇارات كÇه مÇقياسي به كه كنيم اضافه ميكند/ كفايت است, داده نشان آملي حيدر آثارچهرة ميسازد, ممكن را وي شخص شناخت آملي, حيدر آثار در احوال شرح به مربوط

ميآيد/ بهنظر ابتر جذ وي معنويارجاعات و نقلقولها به را ما پيش, سالها از شيعي انديشة و ابن عربي آثار به ه توجرأس در آملي حيدر د سي آثار كه ميآمد نظر به بود/ كرده اس حس شيعي حكماي پرا كندةايراني اسالم معنويت و فلسفه نشانگر كه را شيعي انديشة به شدن نزديك كه بود آثاريديگÇر جÇاهاي در كÇه كرد جهشي شيعي انديشة كه بود ايران در ميسازد; ممكن است,نÇقد و االسÇرار جامع رسالة دو تنها ايران, در خود تحقيقات جريان در ما بود/ ناشناختهعالي مدرسة ديني علوم بخش در ما 19ì3 و 19ì0 سالهاي فاصلة در كرديم/ پيدا را النقودل او كتاب داديم/ اختصاص آملي حيدر آثار توضيح به را خود درسهاي سوربن, تتبعاتمةشرحفصوص مقد و واليت و ت نبو در دوم كتاب توحيد; كيفيت بيان در جامعاالسرار

1. cf. Eco le p ra t ique des ha u tes é tudes, Se ction science s re ligieuse s, Annua ir e

1961-62, P. 75 sq.; 1962-63, P. 77 sg.; 1963-64. P. 77 sq.

ميپردازد1/ واليت خاتم در بحث به بيشتري تفصيل با كه ابن عربياز برخي سويس) (آسكونا, ارانوس حلقة در سخنراني دو ضمن در ديگر سوي از

2. Cf. Le combat spirituel shi'isme (Eranos-Jahrbuch xxx), Zurich 1962 P. 69-125 et De

la philosophie prophétique en Islam Iranien , Livre IV ch. I.

كÇه وجÇوهي داديÇم;2 تÇوضيح آمÇلي حÇيدر نÇزد در را شÇيعي فلسفة ه توج جالب وجوه

3. actualité

دانشگاه در سخنراني يك ضمن در Gاخير كه بود چنان آن فلسفي) معناي (در "فعليت"3

در: فرانسه متن ,19ì7 سال نوامبر 13 تهران, دانشگاه ادبيات دانشكدة در سخنراني /êActa Iranica I, Téhéran, Bibliothéque Impériale Pahlavi 1968.

/13ê7 تهران ,ê شمارة اسالمي, معارف در زاد نادر بزرگ فارسي ترجمة

بÇرجسÇته را وجÇوه همان بود كافي ايران"4 در تي سن فلسفة "فعليت در بحث براي تهران

Page 165: مقالات هانری کربن

151 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

اراÇÄه كلي طرحي تا بود فرصتي Mélanges offerts Henri Massé ة تهي باالخره سازيم/

1. Cf. notre é tude Surseyyed Haydar Amoli, théologien shi'ite du soufisme in Mélanges

Henri Massé publiés par I'Université Téhéran 1963.

است1/ داده دست از را خود اهميت امروزه كه نماييماو آثار ميكند, اراÄه مÆلف خود كه حال شرح به مربوط توضيحات به ه توج با وقتيآن در مÆÇلف كÇه محيطي كه ميآيد بهوجود عالقه اين ميكند, پيدا بيشتري برجستگياست; ممكن ر متأخ فيلسوفان مورد در امر اين شود/ شناخته بهتر است, انديشيده زيستهوو كرده تدريس آنجا در صدرا مال يا ميرداماد كه را مدرسهاي ميتوانيم ما مثال, بهعنوانپÇايينتر نÇيست/ چنين آملي حيدر مورد در كنيم/ پيدا پرداختند, دانشجويي به ديگرانبخش آملي, حيدر كرد, تقسيم بخش دو به را او زندگي كه فاقي ات از پيش كه ديد خواهيمزمانه خم و پيچ اثر در گذراند/ طبرستان ايالت در آمل, در را خود درخشان جواني بزرگاثر ويراستاران اين, وجود با است/ نمانده باقي قديمي آثار از نشانهاي مغوالن, يورش و

بنمايند/ خزر درياي سواحل و آمل به سفري هم با تا بودند عالقمند آملي حيدرالبرز كوههاي سلسله ميان از و شده افتتاح اخير سالهاي در كه جديدي جادة طريق ازجسÇتجوي مÇا قصد رسيد/ تهران شمال كيلومتري دويست در آمل به ميتوان ميگذرد,مشاهده و گذاشته قدم آنها در ميتوانست خود حيات زمان در حيدر د سي كه بود آثاريد" سي "سه نامهاي به Áمعمو كه دارد وجود امامزادهاي مورد در فقط احتمالي چنين نمايد/آن ساختمان و دارد قرار جويباري كنار در باغي در مقبره ميشود/ خوانده "ميرحيدر" ياايÇن حÇيدر, د سي كه دارد احتمال بنابراين است/ گرفته انجام هشت يا هفت سدههاي دروجود احتمالي چنين موجود, آثار از يك هيچ مورد در كه درحالي باشد, شناخته را مقبره

ندارد/شده شهرسازي دلپذيري بهصورت ميگذرد, آمل از كه هزاررود كنارههاي امروزهاست? داشته تي وضعي چه بود, طبرستان اميرنشين آمل, كه زماني در كنارهها اين است/

Page 166: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 152

كÇه جÇنگلي است; شÇهر عمومي منظرة مانده, باقي زمان آن از آنچه كه نيست ترديديمÇازندران وسÇيع دشت به كه ميگذرد جادهاي آن ميان از و ميپوشاند را كوه دامنههايكÇه آسÇماني و مÇيزند ايران علياي فالت خشكي سينة بر رد دست كه طراوتي ميرسد;بÇا را چشÇمانÇدازهÇا اين ميتوانست حيدر د سي ميشود/ دگرگون دريا تغييرات با همراهبا را چشماندازها اين باشد الزم شايد ميبينيم/ امروز ما كه ببيند همانگونه اختالفي, اندكچÇيز هÇمه از سÇالگي سي در كه كنيم درك را جواني پرشور اعترافات طنين تا ببينيم او

باشد/ اهللا" الي "زاÄر تا كرد اعراضگÇذشته در كه طبرستان (شامل مازندران تاريخ در دردنا ك لحظهاي با تصميم اينمÇازندرانÇي را آمÇلي حÇيدر د يÇس تÇذكرهها در مÇيشد; اطالق كوهستاني بخش به بيشترجواني در آملي حيدر كه مشاغلي و خانوادگي وضعيت به ه باتوج شد/ مصادف ناميدهاند)خÇاندانهÇاي پÇرآوازهتÇرين از يكي با حيدر د سي زندگي داشت, عهده به امير دربار درخÇاطرة تÇجديد بÇا آملي حيدر دارد/ پيوند باونديان خاندان يعني مازندران, فرمانرواييهمينطور ميرساند/ ساسانيان به را او نسب افتخار, با است, بوده او خدمت در كه اميريدر است, شÇده گÇرفته ملي حماسة پهلوانان نامهاي از كه خاندان اين تبار ايراني نامهاي

دارند/ قرار همديگر پهلوي به پهلو آنان اسالمي نامهاي با سدهها, طولآمÇد, خÇواهÇد پÇايينتر كÇه را حÇالي شرح به مربوط كلي طرح بتوانيم اينكه برايحوادثي و اسامي از آملي حيدر ميشويم/ متذكر را اساسي نكتة چند باشيم, كرده دقيقتره تÇالب نميكند/ تطبيق برميآيد, ديگر منابع از كه آنچه با موارد, تمامي در كه ميكند يادبÇاشد, داشته حوادث اين از دقيق خاطرهاي ميبايست آملي حيدر كه پذيرفت ميتوانطÇبرستان در سده هفت باونديان سلسلة شد/ وارد بحث اين در نميتوان اينجا در وليو انوشيروان يزدگرد, طريق از آنان نسب هجري)/ 7ë0 تا êì (سالهاي كرد فرمانرواييسومين برميگرفت/ در را شاخه سه متواتر, بهطور سلسله اين ميرسد/ ساسانيان به پرويزآنÇان, دÇج و كÇرد فÇرمانروايÇي 7ë0 تÇا ì3ë سÇالهاي فÇاصلة در كÇينهخواريÇه شاخه,

Page 167: مقالات هانری کربن

153 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

و اردشÇير وله, امالدÇحس جÇانشين هشÇتمين داشت/ نÇام كينخوار بن اردشير وله حسامالدشÇانزده كÇه بود يزدگرد بن كيخسرو شاه بن حسن وله فخرالد سلسله, فرمانرواي آخرين

كرد/ حكومت (73ê Ç 7ë0) سالوزارت بÇه را او سÇپس و خÇوانÇد خÇود نزد به را آملي حيدر د سي كه بود امير همينجانشين وله فخرالد است/ كرده ياد نيكي به پدرش و امير اين از حيدر د سي كرد; منصوباما كوتاه, حكومتي سال شش ت مد كه بود شده كيخسرو شاه بن الملك اشرف خود, برادريÇا چÇهارده جوانÇي حيدر, د سي زمان, اين در كرد/ وفات 73ê سال در و داشت كاميابجاي بسته, نقش او ذهن در امير اين از كه دقيقي خاطرة دليل, بههمين و بود ساله پانزدهدر كÇياافÇراسÇياب گÇرفت, زني به را چلبي كياافراسياب خواهر وله فخرالد نيست/ ب تعجو بÇاشد وي قÇتل بÇراي بÇهانهاي تÇا كرد وارد وله فخرالد بر دروغين هامي ات "علما" برابروي پيروان از تن دو ط توس يا خود زن برادر دست به هجري 7ë0 م محر 27 در وله فخرالدتقدير اسفنديار, نام حماسي, تاريخ زمان از گويي كه ميرسد نظر به چنين رسيد/ قتل بهيك و پسر چهار وله فخرالد از است/ زده رقم خاÄن نگين نقش ايفاي براي را آن صاحبسال شش پدر, مرگ زمان در كاووس ملك به معروف آنان بزرگترين كه ماند باقي دخترخÇاندان اسÇفنديار, و شÇوند مسلط آمل بر نتوانستند وله فخرالد طرفداران نداشت/ بيشتر

كرد/ تأسيس مازندران در را اسفنديار بني خاندان بهنام جديديحيدر د سي شخصيت و آثار كشف به را ما كه ميگيرند قرار مسيري در جزÄيات اينقتل به امير كه هجري) 7ë0) سالي همان در كه آن شگفت و زيرا ميكند; هدايت آملياين و موفق زندگي به تا گرفت تصميم آملي حيدر رفت, ميان از باونديان خاندان و رسيدو اوضاع جزÄيات از او ا گرچه اين, وجود با برود/ خدا بهسوي و داده پايان خود جهانيرفتن ميان از به منجر كه اندوهباري فاق ات به اما ميگويد, سخن خدا به ه توج معنوي احوال

نميكند/ اشارهاي شد, باونديان خاندانكرد استنباط چنين ميتوان احوال شرح دربارة وي توضيحات واژههاي در دقت با

Page 168: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 154

وله خرالدÇف كه زماني شد; گرفته اندوهبار حوادث از پيش اندكي آملي, حيدر تصميم كهنوشت, خود حال شرح از گزارشي بار دو آملي حيدر بعدها كه زماني بود/ آمل امير هنوزايÇن و او مÇيان بÇاشد/ كÇرده اشاره ماجرا پايان به بيآنكه كرد, ياد زياد احترام با امير ازمازندران خود, تولد محل به ديگر بار آملي حيدر آيا بود/ شده ايجاد فاصلهاي حوادث,در Çالعي اط او مÇرگ از بÇازگشت? بود, گرفته قرار تيمورلنگ سواران يورش مورد كهاست/ كرده ترك هجري) 787 (سال العالي¹ نوشتنرسال¹العلوم با را ما او نيست; دست

پÇايينتر كÇه آمÇلي حيدر شخصيت و احوال شرح از طرحي بر را راه مات, مقد اينميكند/ باز آمد, خواهد

آملي حيدر سيد شخصيت و احوال شرح از طرحي

زنÇدگي از انÇدكي بسÇيار اطÇالعات نبود, دسترس در تذكرهها جز منابعي كه زمانيخÇود احÇوال شÇرح در آمÇلي حيدر كه گزارشي دو به ه توج با اينك داشتيم/ آملي حيدرمÇا كÇه گÇزارشهÇا ايÇن نÇخستين زمÇاني, نÇظر از داريم/ بيشتري اطالعات است, نوشتهعÇرفاني بÇزرگ تÇفسير مة مقد پايان در كه است گزارشي ميناميم, Autobiographie A

جÇزÄيات گزارش, اين رساند/ بهپايان 777 سال در آملي حيدر كه المحيطاالعظمآمدهخÇود در را آمÇلي حÇيدر مهم تصميم داعيههاي و جواني آموزش", "سالهاي به مربوطترك قم در شيعي س مقد اما كن بهسوي را ايران سرزمين كه تنهايي زاÄر به را او كه داردكه ميرسد بهپايان ورقي پايين در نا گهان گزارش اين ف, تأس كمال با كرد/ تبديل ميكرد,ميكند/ نقل اصفهان در را خود طوالني اقامت جزÄيات مكه, بهسوي مهاجرت در مÆلفداشت قÇصد آمÇلي حÇيدر كÇه مÇيكند محروم اطالعاتي از را ما ناتمام, گزارش اينAutobiographie B مÇا كÇه گÇزارش دومÇين دهÇد/ اراÇÄه خÇود زنÇدگي دوم نيمة دربارةكÇه است آمده ابن عربي تفسيرفصوص الحكم مةنصالنصوصيعني مقد در ميناميم,آمد/ خواهد پايينتر گزارش, اين ترجمة برد/ بهپايان نجف در 782 سال در آملي حيدر

Page 169: مقالات هانری کربن

155 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

بÇحران و جÇوانÇي دورة خÇاطرات از خÇالصهتري بهصورت گزارش اين در آملي حيدرايÇن عÇوض, در مÇيگويد/ سÇخن كÇرد, هدايت س مقد اما كن زيارت به را او كه روحيخود نوشتههاي فهرست و نويسندگي فعاليتهاي آن, در مÆلف و نيست ناقص گزارشگزارشها, اين قراردادن هم كنار در با است/ بسياري اهميت داراي ما براي كه ميآورد را

ميشود/ رسم ما برابر در حيدر د سي حيات منحني7ë0) خÇدا" بÇه ه وجÇت" زمÇان تÇا ايرانÇي دورة ميان ما يحيي, عثمان آقاي با همراهتÇمايز هجري) 7ë1) ميشود, آغاز س مقد اما كن به ورود با كه عراقي دورة و هجري)بخش دو به كتابشناختي مالحظات به ه توج با ميتواند نيز عراقي دورة ميشويم/ قايلسÇه اين ما دهيم; تميز هم از آملي حيدر زندگي در را دوره سه بايد بنابراين شود/ تقسيم

ناميد/ خواهيم ج و ب الف, دورههاي بهترتيب, را دورهدر را دحيدر سي تولد تاريخ ميتوانيم (Autobiographie B) دوم گزارش به ه باتوج/(720 زياد بهاحتمال اما هجري, 719 (شايد 720 نماييم, معلوم سال يك اختالف با آملآمÇل د يÇس بزرگ خانوادههاي از يكي به آملي حسيني عبيد حيدر بن علي بن دحيدر سيمÇيان سالة يك فاصلة ا گر بودند/ شيعي آغاز همان از آن سا كنان كه شهري دارد; تعلقميتوانيم نياوريم, بهحساب را 7ë1 سال در اسالم س مقد اما كن به ورود و آمل از حركت

است/ بوده هجري 8ë0 تا 720 سال از دحيدر سي ايراني دورة بگوييماو امير كه سالي همان در كرد; ترك هجري 7ë0 سال در را آمل دحيدر, سي بنابرايندحيدر, سي فاصله, اين در است/ بوده سيساله زمان, اين در ميگويد او خود رسيد/ قتل بهدرجامع او بود/ كرده كسب زندگي از را خود تجربة نخستين و ديده را اصلي آموزشهايعرفان مطالعة به فراوان عالقة با ÇÇ كودكي حتي و ÇÇ جواني آغاز همان از ميگويد االÑسراراسÇاسي خÇطوط وجÇه, بÇهبهترين نÇخست گÇزارش است/ پرداخÇته امامي دوازده شيعيرا آن مÇطالب اينجا در ما و است كرده ترسيم را حيدر د سي معنوي و اخالقي شخصيت

ميكنيم/ خالصه

Page 170: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 156

خÇود شجرهنامة بيان به آغاز همان از آملي حيدر د, سي خانوادهاي به تعلق علت بهحسÇين(ع), امÇام فÇرزند زينالعابدين(ع) امام چهارم, امام به شجرهنامه اين ميپردازد/زمÇان از مÇيگويد آمÇلي حÇيدر االÑسÇرار مانندجامع نيز اثر اين در ميرسد/ كربال شهيدخÇود مÇعصوم" اجÇداد عقايد "تحصيل به شريعت ظاهر ديدگاه از سالگي سي تا كودكيابتدا ميشود, مشغول منقول و معقول علوم تحصيل به سپس آملي حيدر است/ پرداختهاز و مÇيرود خÇراسÇان استراباد به تحصيل جهت سپس و ميپردازد تحصيل به آمل در

ميافكند/ اقامت رحل زماني ت مد و رفته اصفهان به آنجادر وي بنابراين و است كشيده طول سال بيست حدود حيدر, د سي تحصيالت دورةفÇرمانرواي زمÇان, ايÇن در بÇرميگردد/ آمل خود, زادگاه به سالگي پنج و بيست حدوددر را او جايگاه باال در كه بود يزدگرد بن كيخسرو شاه فرزند حسن, وله فخرالد طبرستان,است/ كرده اشاره سلسله اين اصل به صراحت به حيدر د سي كرديم/ معلوم باونديان سلسلةميرسد, اسالم از پيش ايران ساساني پادشاهان به كه اميران اين نسب به حيدر د سي افتخارنسب بÇه نسبت ايراني شيعة وفاداري است/ ايراني وجدان نشانگر هي توج جالب بهطورجعل يك صرف ميشود, گفته اوقات گاهي چنانكه باستان, ايران پادشاهان تبار امامانوزمÇرة در را او مÇيداشت, گÇرامÇي بسÇيار را حÇيدر د سي وله, فخرالد ملك نيست/ سياسي

كرد/ خود وزير را آملي حيدر سرانجام, و داد قرار راز محرمان و نزديكانباشد; كرده استفاده جهاني اين زندگي مواهب همة از زمان اين در د سي ميآيد نظر بهيÇاران و دوسÇتان مÇجلل, اقÇامتگاه روابÇط, قÇدرت, ثروت, افتخار, خانوادگي, موقعيتچنانچه اما است/ نبوده محروم چيز هيچ از حيدر د سي اينكه بر هستند نشانههايي موافق,زندگي اين اوج در آملي حيدر است, شده ديده تكرار به احوال تغيير اينگونه تاريخ در

ميكند/ احساس را آن پوچي و تلخي دارد, درخشان آيندهاي از نشان كه مرفهزيارت براي و نميدارد نگه ژنده خرقهاي جز دنيا مال از چيز, همه ترك با ما زاÄرحيدر راه, سر در ميگذارد/ راه در قدم مكه و س المقد بيت سپس و ع تشي س مقد اما كن

Page 171: مقالات هانری کربن

157 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

اقÇامت آنجا در تي مد گذشته در كه شهري ميكند; گذر اصفهان و ري قزوين, از آمليمراوده صوفيان با جز حيدر د سي بار اين بود/ شده برخوردار شباب ايام مواهب از و گزيدهين نورالد شيخ به ي خاص بهطور حيدر د سي ميبندد/ ت مود پيمان ت فتو اهل با و نميكندرا او خÇواص كÇه بÇود زاهÇدي و بÇزرگ عÇارفي شÇيخ, <ايÇن مÇيورزيد/ ارادت تهراني

ميرسد/ بهپايان گزارش ناتمام, عبارت اين با ف تأس كمال با ميشناختند///>دو مگر نداريم, زيادي اطالع نيز اصفهان در حيدر د سي روحاني تجربههاي دربارة(Autobiographie دوم گÇزارش مضمون از كرد/ خواهيم اشاره بدان پايينتر كه رÅياييو فÇعاليت كÇه دانست خواهيم ميشود, مربوط مهاجرت به تصميم از بعد دورة به كه B)

است/ بوده چه زندگياش از دوره اين در حيدر د سي آثارآغاز ب) (دورة دوره اين مرحلة نخستين بگوييم بهتر يا عراقي دورة ترتيب, بديناقÇامت رحÇل آن, در داشت قÇصد كه جايي ميرود; مدينه و مكه به حيدر د سي ميشود/وضÇع عÇلت بÇه Çا ام ميكند) ذ كر هجري 7ë1 سال را زيارت اين تاريخ او (خود افكندسال رسالةنقدالنقود, شدن نوشته تاريخ كه آنجا از ميگردد/ باز عراق به نا گزير مزاجي,دستكم ÇÇ تعيين براي شاخصي عنوان به را تاريخ همين ما ميباشد, نجف در هجري 7ì8

كرد/ خواهيم قبول ج) عراقي(دورة دورة مرحلةدوم ÇÇ حيدر د سي كتابشناسي مورد در

ص ,2 ج و ëê شمارة ,30 ص ,1 ج ريحان¹االدب, است/ كرده ياد مÆلف از مورد دو در تبريزي دعلي محم /1نخست مورد آثار كه نميدهد توضيح (تبريزي است لتر مفص نخست, مورد از دوم مورد شمارة892 / ,ê98/2ëë Ç 2ëì صص بمبÃي, سنگي چاپ مجالسالمÆمنين, شوشتري, ين نورالد قاضي ك/ ر/ نه?) يا دارد ياد به را/119 ص و 10ê Ç ë صص ,1 ج الحقايق, طراÄق /203 Ç ê صص قمري, 130ì تهران الجنات, روضات خوانساري,

/3ë9 شمارة ,202 ص ,ê ج االدب, ريحان¹ امامي/ متكلم و فقيه Ç ر مكر

شيخ دو تعليمات از حيدر د سي دوره, اين مرحلة نخستين در ميگويند تذكرهنويسان1د محم ين فخرالد شيخ و هجري) 77ë (درگذشتة حلي كاشاني ين نصيرالد موالنا بزرگوار,

/319 شمارة ,197 Ç 9 صص ,ê ج االدب, ريحان¹ /2

كرد2/ استفاده هجري) ì82 Ç 771) قين فخرالمحق به معروف حلي ر مطه بن حسن بنكرديم ياد او از باالتر كه بود هجري) ìê8 Ç 771) حلي مة عال فرزند قين, المحق فخر

Page 172: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 158

اساطين از يكي خود, و ديد تعليم قزويني كاتبي و طوسي ين نصيرالد نزد در كه بود همو و

/190 شمارة ,10ì Ç 11ì صص اثر, همان /1

اجÇازه قين حقÇخرالمÇف از هÇجري 7ì1 سال در دحيدر سي بود/1 دوره اين در شيعي كالم

حيدر, سيد ط توس شده نوشته اوراق /70 ص ل, او ج مشكوه, اهدايي كتابهاي فهرست منزوي, علينقي ك/ ر/ /2آملي حيدر به قين المحق فخر (7ì1 خة مور) "اجازة" شامل دستنوشته, دارد/ خود بر را هجري 7ì2 تاريخ

/31 شمارة كتابشناسي ك/ ر/ است/(1ì شÇمارة كتابشناسي ك/ ر/ Ç چاپ جدا ,11 ص Mélanges H.Massé ) ما مقالة در كه همانطوري /3

/9 ص اثر, همان حلي, كاشاني ين نصيرالد خواهش به بوديم گفته اشتباه به چنانكه نه و است آمده

بÇراي و نÇوشت را رسالةرافع¹الخÇالف3 قين, المحق فخر درخواست به و كرد2 دريافتكه اعتمادي قابل اطالع يگانه كه بگوييم نيز را اين پرداخت/ او با علمي مكاتبة به تي مدگزارش در حيدر د سي خود كه است همان داريم, دست در دحيدر سي كتابشناسي دربارةيعني العالي¹ رسالةالعلوم تحرير به تاريخ آخرين كه ميشويم يادآور است/ آورده دومهفت و (شصت پنج و شصت حيدر, د سي زمان, اين در ميشود/ مربوط هجري 787 سالزمانو چه در نميدانيم نداريمو آملي حيدر از اطالعي ديگر پس اين از بود/ ساله قمري)

است/ گفته ترك را دنيا شرايطيهÇرگونه است, مÇيان در آمÇلي حÇيدر د سي مانند استثنايي شخصي از صحبت وقتياين در او روح كه نكند تي شخصي به اجمالي اشارهاي دستكم ا گر آثار, دربارة توضيحيگزارشي دو به ه توج با دليل بههمين آمد/ درنخواهد آب از درست ميكند, پيدا تجلي آثاردر كه را اثري از فقراتي ميكند, معلوم ما بر را دحيدر سي تفكرات و زندگي معنوي, افق كهو حÇيدر د يÇس هÇدف و "شÇيوه" فÇقرات ايÇن زيرا ميكنيم; اضافه ميكنيم, في معر اينجاهشتم, سدة شيعي اسالم بارز نمايندة تنها نه كه ميكند آشكار ما بر را تي شخصي همينطور

4. Philosophia Perennis

هست/ نيز خالده"4 "حكمت بلكهشرحفصوصالحكم مة مقد در (Autobiographie B) دوم گزارش كه گفتيم باالترآملي حيدر زمان, اين در رساند/ بهپايان 782 سال در آملي حيدر كه است آمده ابن عربي

Page 173: مقالات هانری کربن

159 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

وي بود/ كرده ترك را ايران خود, زادگاه كه بود سال دو و سي و داشت سال دو و شصتمينويسد:

را ه توج واژة اينجا /conversio التيني و épistrophé يوناني واژة ك/ ر/ سوي/// به حركت يعني ه توج /1ه وجÇت آن بÇه كÇه است امÇري بÇه كامل كردن روي بهمعناي كه كرد درك آن لغوي ريشة با ارتباط در بايستي

ميشود/

و مقام ( كذا) بطلب ألهمني التوجه1, حق اليه ه والتوج ماسواه, بترك أمرني ا لم تعالي اهللا ان

أعلي اليكون (مكان) Ç اشارته, و أمره بموجب طاعته, و عبادته الي ه أتوج و فيه أسكن منزل

العالم/ هذا في أشرف, ال و منه

والوالد والجاه والمال والرياس¹ الوزار¸ ترك بعد ÇÇ تعالي اهللا فها شر ÇÇ مك¹ الي فتوجهت

خرجت و لها/ قيم¹ ال ,Hخلق ملقا¸ خرق¹ لبست و واالصحاب/ واالخوان االقارب جميع والوالد¸,

خراسان/ طرف من الطبرستان, و مل Ðاال هو الذي بلدي من

اعظم من كان النه الفرس, ملوك أعظم من كان و البلد, بهذا (هو) الذي للملك Gوزير كنت و

طÇاب ÇÇ كÇتخدا شاه المرحوم الملك بن الدول¹ فخر السعيد الملك اسمه كان و كسري, أوالد

سن¹/ ثالثين الحال¹ هذه في عمري كان و ÇÇ مثواهما الجن¹ جعل و ثراهما اهللا ( كذا)

أصناف و البليات, من انواع الصور¸, هذه في مك¹, الي الوصول حين الي علي جري قد و

لساني علي Hجاري الحاالت كانأ كثر ذلك مع و دات, بمجل اال شرحها يمكن ال المجاهدات, من

وقÇع فقد الموت يدركه ثم رسوله و اهللا الي Gمهاجر بيته من يخرج من <و ذ كره: جل Ç اهللا قول

قوله: هو و مثلي, المشتاق العارف قول و ,<Hرحيم Gغفور اهللا كان و اهللا علي أجره

أرا كÇÇا لكÇÇي العÇÇيال أيÇÇتمت و رضÇا كÇا فÇي طÇرا الخÇلق تÇركت

سÇÇوا كÇا الي الفÆÇÇاد نÇÇح لمÇÇا Hفأرب أربÇÇÇا قÇÇÇÇطعتني فÇÇÇÇلو

قÇمت و /HوبÇوج حÇججت و /¹Çمك الي وصلت حتي شأني) هكذا زال (ما الجمل¹, علي و

و الهÇجر¸/ مÇن ¹Äما سبع و خمسين و احدي سن¹ غيرها, و المناسك من النوافل, و بالفراÄض

ÇÇ اهللا رسول زرت كنت ما فاني بالمدين¹; المجاور¸ الي شوق لي فحصل بها, المجاور¸ أردت

أصحابه/ و أوالده ال و ÇÇ سلم و آله و عليه اهللا صلي

عÇلي عزمت و ÇÇ سلم و آله و عليه اهللا صلي ÇÇ اهللا رسول وزرت المدين¹, الي هت فتوج

Page 174: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 160

الي الرجوع وجب بحيث الصوري, المرض أعظمها الموانع, من مانع أيضأ لي فحصل المجاور¸/

فه/ شر Ôم علي اهللا سالم Ç س المقد الغروي المشهد هو الذي المألوف المكان (الي) و العراق,

ال التي والعباد¸, الطاع¹ و والخلو¸ بالرياض¹ Âمشتغ فيه, سكنت و اليه, بالسالم¹ فرجعت

حضراته (من) و تعالي, اهللا من قلبي علي ففاض أعظم/ ال و أشد ال و منها, أبلغ يكون) (أن يمكن

در مÇا است/ آ گÇاهي مÇراتب بÇا آن ارتÇباط در تجلي و وجود مراتب حضرات, از منظور غيبيه: حضرات /1غيبيه حضرات كربن كه ميشويم (يادآور بود گرفته لولبه كار رامون كه ميكنيم استفاده اصطالحي از اينجا

م)/ ميكند/ ترجمه Dignités suprasensibles به را

المعارف و المعاني من الفصوص, شرح و القرآن تأويل من ماقلته غير ,¸ المد هذه في الغيبي1¹,

القÇابل¹ الغير اهللا كلمات من النها الوجوه, من بوجه تفصيلها ال يمكن التي والدقاÄق, الحقاÄق و

االنقطاع/ و واالنتها¾ والعد للحصر

مÇعلوم مÇا بÇر را روحاني ماجراي يك گاهشناسي و خارجي قلمرو فقط فقرات, ايناصÇالت و صÇالبت درنÇهايت كه ميكند آشكار را مردي دروني راز و سر بلكه نميكند,آمÇلي حÇيدر ويÇژة قريحة و استعداد ن مبي كه است هيجاني از سرشار فقرات, اين است/ق خال خيال به ميتوان است, او شخصيت مبين وجه, بهترين به آنچه توضيح براي است/از مرتبهاي به ه قو اين كرد/ اشاره مثال عالم مرتبة در معقول عالم مشاهدة توانايي يعني او,آمÇلي حÇيدر ميكند/ عمل مثال عالم در گاهي و رÅيا در گاهي كه ميرسد شهودي درككه خوابي دو گزارش بهويژه است, نوشته خود خلسههاي و رÅياها دربارة گزارشهايي

ديد/ شيعي متبر ك اما كن به طبرستان خود, زادگاه از سفر جريان در اصفهان درالمقدس¹ المشاهد لزيار¸ بغداد الي Hعازم كنت و باصفهان, السلوك حال¹ في كنت اني اعلم

هو و بالطول Gممدود علياالرض/// جسمي اشاهد و ( كذا!) به البزازين سوق وسط في لالÄم¹///

انا كيف و واقف انا كيف باني هذا: من اتعجب و عليه اتفرج انا و االبيض بالكفن ملفوف ميت,

اني اصفهان, في ,Hايض اخري مر¸ رايت و انتبهت/// حتي الحال¹ هذه علي الزلت و ? مرمي ميت

بÇعض كÇظرف المÇذهب, الرصاص من ظرف كتفي علي و االصحاب/// بعض دكان علي قاعد

و هÇنا ك ( كذا!) الحاضرون اسقي انا و يسقونهم/// و الناس علي يدورون هم الذين السقاÄين

نفسي/// علي اتفرج

Page 175: مقالات هانری کربن

161 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

حاالت با رابطه قطع از بعد حيدر د سي دروني حالت ن مبي خوابها, اين از يك هرچشÇم به را تجربهاي خواب, در آملي حيدر بدينترتيب, خداست/ عبادت براي جوانيآملي, حيدر از ميشود/ ناميده نو انسان معنوي والدت عرفاني, النفس علم در كه ميبيندد سي) بغداد شبابة آسمان در شعلهور جدولي خواب بهويژه و ديگر, خوابهاي گزارشاست دست در مثال) عالم در يا افتاده فاق ات خواب در واقعه اين كه نميكند تصريح حيدربا شده نوشته معصوم چهارده اسامي ميكند; پيدا تجلي آنها ويدر شيعي شور اشتياقو كهزيÇر در بÇزرگي چهارگوشة در شده تعبيه و الجوردين دوايري روي بر آتشين حروفي

ما اثر به ك/ ر/ است/ فصوصآمده ماتشرح مقد در رÅيا اين شرح /1Aspects spisituels de I'Islam iranien , Livre IV.

پرستاره1/ آسمانرا كسي هر بنابراين و ميورزد> كه ارزد همان كس <هر بگوييم كه است درست ا گرپس فÇهميد, مÇيتوان او زنÇدگي مÇعناي و وجÇودي عÇلت و او عشÇق بÇه ه اتوجÇب فÇقطرا مÇيردامÇاد///) و الهÇيجي شÇمس روزبÇهان, او: هÇمفكران (و آملي حيدر خوابهايايÇن به را خود اسرار محرمانهترين زيرا داد; قرار تفسير مورد او آثار به ه توج با بايستيآن با طرح آن بيان عنوان به او عشق كه آملي حيدر طرح بدينترتيب است/ سپرده آثارو اسالم تمامي ع, تشي او براي و است امامي شيعي يك وي است/ روشن Âكام دارد, پيوندو طÇريقت شÇريعت, مÇبناي بÇر كه است اسالم تمامي نظر, اين از ع تشي است/ آن باطنحÇقيقت, كÇه است اسÇالم باطن نظر, اين از ع تشي همينطور است; شده گذاشته حقيقتخÇازن هÇم و گÇنجينه خÇود, كÇه كسÇاني و است حقيقت ظاهر شريعت, و شريعت باطن

معصوماند/ امامان هستند, باطني معرفتو صÇوفيان از شÇيعيان كÇه است چÇنين دارد, قرار آملي حيدر برابر در كه تي وضعيو ميكنند بسنده ديانت) (ظاهر شريعت صرف به شيعيان ميگويند/ شيعيانبد از صوفيانو شÇيعيان مÇيكنند/ رهÇا ÑالÇخ در را حقيقت خود, خرقة اصل كردن فراموش با صوفيان

Page 176: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 162

حال و ÇÇ نميشود مربوط عاليه علوم به معصوم امامان تعليمات اينكه به قول با صوفيانميشوند/ خطا مرتكب ÇÇ بودند عاليه علوم تعليمدهندگان آنان آنكه

تÇمامي به معصوم امامان تعليمات و آرمان به اعتقاد با كه است كسي ممتحن مÆمنبسنده شريعت به كه شيعهاي برابر در دليل بههمين دارد/ باور حقيقت طريقتو شريعت,فÇرامÇوش را خÇود خرقة اصل كه عارفي برابر در اما است, صوفي حقيقي, شيعة ميكند,

1. shi'ite intégral

است/ حقيقي صوفي ,1 تام شيعة است, كردهو صÇوفي گروه دو ساختن قانع مصروف االÑسرار جامع در آملي حيدر كوشش همةكÇتاب بحث اساسيترين كند/ صرفنظر ديگري از نميتواند يكي كه بود خواهد شيعهبا جز آن معناي كه عبارتي صوفياناند; حقيقي, شيعيان كه است اين االÑسرار بزرگجامع

شيعياناند/ حقيقي, صوفيان نميشود; فهميده آن عكس به نظردر كه آنجا از است/ ه توج جالب بسيار هم, بهدنبال كتاب اين خاتمة و فاتحه قراÄت

/ Mélanges H.Massé در ما مقالة ك/ ر/ /2

را كتاب) (خاتمة پاياني صفحات اينجا در كردهايم, ترجمه را كتاب2 فاتحة ديگر, جايهر از بهتر صفحاتي چنين دارد; را معنوي تنامة وصي صورت كه ساخت خواهيم برجستهاو, معنوي جهان ساختن آشكار با و است حيدر د سي شخصيت ف معر ديگري, مالحظة

مينماياند/ ما به را او طرح بودن جسورانه و اهميتميگويد: حيدر د سي

والجدال, ¹العصبي غيرك مع و معك البحث هذا من مرادنا ليس أنه أيضا تعرف أن ينبغي و

<ال تعالي لقوله ه حق الي منكم واحد كل ايصال و البين, ذات اصالح المقصود بل منه! باهللا نعوذ

و اهللا بعناي¹ اال, و الناس>, بين اصالح أو معروف أو بصدق¹ أمر ن م اال نجواهم من كثير في خير

هÇي مÇا علي الحال Ôشاهدت سن¹, عشرين منذ الني, ذلك, أمثال من فارغ فأنا توفيقه, حسن

أي الدركÇات, هÇذه عÇن Ôخرجت و الظلمات, هذه من خلصت و المقدم¹/ في Ôذ كرت كما عليه,

الذي <الحمدهللا ذلك علي والحمدهللا والجدال, ¹العصبي دركات و والمجادل¹, المعارض¹ ظلمات

Page 177: مقالات هانری کربن

163 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

العظيم>/ ذوالفضل واهللا يشا¾ من لنوره اهللا <يهدي اهللا> هدانا أن ال لو لنهتدي كنا ما و لهذا هدانا

(في) هو و لحالي, مناسب فانه ,(Hسابق) قيل قد ما أقول عليه) أنا الذي الحال هذا في (أن فيه و

شعر: لساني, علي جار االوقات أ كثر

لذا كÇÇÇا أهÇÇÇÇل النك HبÇÇÇÇح و الهÇÇوي حب حÇÇÇبين أحÇÇÇÇبك

بهروشني نا گهان آملي حيدر شخصيت ديگر, فقرات در همچنانكه سطور, اين دربه خطاب مÆلف آن, در كه ميآوريم را كتاب خاتمة از عباراتي پايينتر, ميشود/ آشكاربياني آنان به و دارد ه توج ميان, آن از كساني چه به كه ميدهد توضيح شيعيان و صوفيان

آورده بود/ كتاب مة مقد در كه ميگردد متذكر راقواعÇدهم, و أصولهم علي االطالع قبل بذكرهم سمع اذا ,¹ الصوفي من م اليتوه أن منها و

HضÇأي الزمÇان هÇذا كعلما¾ ,¹ بصوفي فيالحقيق¹ ليسوا النهم الزمان, هذا في هم الذين ¹الصوفي

ر يتصو أحوالهم, الكتب من طالع أو غيره من سمع أو بخاطره خطر اذا بل , ¹حقيق بعالمين ليسوا

الذيÇن ,¹ الصف أهل و القرني ويس Ôا و الفارسي سلمان مثل أعظمهم, و أعلمهم و أقدمهم منهم

حسابهم من عليك ما وجهه يريدون والعشي بالغدا¸ ربهم يدعون الذين تطرد ال <و فيهم ورد

و المقداد كذلك و الظالمين/> من فتكون فتطردهم شي¾ من عليهم حسابك من ما و شي¾ من

البغدادي, والجنيد البسطامي أبويزيد و النخعي زياد بن كميل بعدهم و أمثالهم, و ار عم و أبوذر

مÇودعي و مÇريديهم ( كÇانوا) و ÇÇ Çالم ليهمالسÇع ÇÇ المعصومين ¹ مÄلال تالمذ¸ كانوا الذين

ل/ االو الفصل في عرفته كما سرارهم, أ

دوازده شيعيان او, منظور كه ميدهد توضيح شيعيان به خطاب آملي حيدر همينطورآنان اصول كه هستند كساني امامي شيعيان زيرا ع; تشي شاخههاي ديگر نه و است امامياست/ امامان و پيامبر از صحيح نقل مبتني بر آنان فروع و امامان عصمت و نص بر مبتنيو هم يحب بقوم اهللا يأتي <فسوف است: شده وارد آيه اين آنان, حق در كه هستند كساني اينانكه ميكند خالصه را آنان نظرات االÑسرار صفحاتجامع آخرين ترتيب, اين به ونه>/ يحب

را آنها ميتوان كه دارند وجود كساني آنان, ميان در است/ آمده تفصيل به كتاب متن درهÇمديگر ل مÇمك اينكه به علم با بايستي دو اين ناميد; صرف شيعيان و محض صوفيان

Page 178: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 164

آن, بÇرمبناي كÇه است مرحÇله نخستين فقط اين اما بگذارند/ احترام يكديگر به هستند,

1. intégral

به را مباحث تمامي كامل1 شيعي و حقيقي شيعي از دوباره تعريفي ادامة با كتاب, خاتمةميآورد/ اختصار

حÇقيقتهما, بل منزلتهما و (¹الصوفي و ¹االمامي الشيع¹ (أي المذكورتين الطاÄفتين شرف و

و االنÇبيا¾ الن ,HاطنÇب و GاهرÇظ ÇÇ الم الس عليهم ÇÇ االوليا¾ و االنبيا¾ أسرار حامال بأنهما (هو)

و أحكÇامهم بÇحمل قاموا فالشيع¹ /Hباطن و Gظاهر ¹لهي Ðاال االسرار لجميع جامعين كانوا االوليا¾

الباطن بحسب حقايقهم و أسرارهم بحمل قاموا ¹الصوفي و الشريع¹, و الظاهر بحسب أسرارهم

و الممتحن المÆمن بحث عند عرفته كما الشيع¹, هي Hأيض بالحقيق¹ الصوفي¹ كانت ان و والحقيق¹,

الممتحن/ غير

تفصيل به كتاب متن در را اساسي بحثي امامان, سنت بر يه تك با آملي حيدر واقع, دربه و شد اشاره بدان باالتر كه صرف شيعة نه استو كامل شيعة ممتحن, مÆمن است/ آوردهبÇدگوي " حضÇم "صÇوفي ممتحن, مÆمن همينطور ميكند/ بسنده ديانت ظاهر به عملبÇودهانÇد, امÇامان مريدان صوفيان, نخستين كه را اين و خود خرقة منشأ كه نيست شيعهاو است/ گفته سخن حقيقي صوفيان از باالتر سطر چند آملي حيدر است/ كرده فراموشرا او نام ديگري جاي در زيرا كند; اضافه نيز را حمويي سعد نام اسامي, آن به ميتوانستآ گاهي غايب امام با او شخصي و معنوي پيوند به ميبايستي آملي حيدر و است آورده

باشد/ داشتهخاستگاههاي ساختن برجسته با تا ميدهد اجازه كه است ممتحن" "مÆمن مفهوم اينبÇيان ايÇن از كه كاملي شيعة معنوي, فرد رويم/ فراتر آنان رويارويي از ع, تشي و ف تصونمايندة را خود آ گاهانه آملي حيدر كه است شخصي همان كتاب, مة مقد برابر برميآيد,شخصي چنين به او اطرافيان كه ميداند آملي حيدر همينطور ميداند/ جهان اين در آنشدهاند, خواستار او از را االÑسرار كتابجامع تحرير برادران, از بعضي ا گر و دارند ه توج

Page 179: مقالات هانری کربن

165 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

او نÇاصية بÇر را حقيقت و شريعت جامع كامل, شيعة معنويت آنان كه است دليل اين به

/ê Ç ë صص االسرار, جامع /1

نميپردازد1/ معصوم امامان تعليمات تدوين به جز كه ديدهاندنوعي به ( كه سنيرا صوفيان صرفو شيعيان پيشداوريمشترك بايستي اينجا درامÇامان اينكه مبني بر هستند) ع تشي نمايندگان سنت, اهل ميان در بدانند, خود بيآنكهسخنگوي عنوان به آملي حيدر گذاشت/ سر پشت نداشتند, آ گاهي عاليه علوم به معصوم

ميگويد: شيعي عرفاي تماميوجود ي سر باشد; نگرفته سرچشمه امامان از كه ندارد وجود معرفتي درحقيقت,اقطاب و طريقت, اهل شريعت, رÅساي امامان, باشند/ نبوده سر آن كان آنان, كه ندارد

م/ /19 فصل ,1ê فصل رك/ /3 و 2

حقيقتاند2/ اساطين

تÇاريخي ظهورگذاري و امامان جسماني شخص نه بيان, اين از شيعي حكيم منظورمينويسد: آملي حيدر است/ دي محم حقيقت عالم به آنان تعلق و ازلي وجود بلكه آنان,و مÇلك در او جÇالل و كÇبريا مÇظاهر و آسÇمان و زمÇين روي بÇر خÇدا خÇلفاي <آنÇاناز كÇه را معنوي كامل فرد نتواند كه زماني تا شيعي كه است دليل همين به ملكوتاند/>3خود حقيقت به نميتواند بخشد, تحقق خود در است, شده طرح امامان ط توس آغاز همان

شود/ نايلكتابهاي در او كه احاديثي يگانه/ خود حد در نه و است نوآور فردي نه آملي حيدرمينمايد/ في معر امامان كامل تعليمات امانتدار و بيانگر همچون را او است, آورده خودجÇهت در دردنÇا ك تصميمي كه زماني حتي وي, شخص و زندگي در او معنوي آرمانوجود با ايراني, ع تشي در آن نمايندگان كه است معنوي فرد همان ميگيرد, خود اهدافقمي, سعيد قاضي فيض, محسن شيرازي, صدراي ميرداماد, همچون افرادي آن, تشتت

هستند/ ديگران و احسايي احمد شيخ

Page 180: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 166

طنين نوايي بهمثابة عربي ابن اشعار مشهورترين از يكي تكرار صفحه, آخرين درباشد: رسيده خود اوج به قوي موسيقي قطعة يك در كه مياندازد

و البدايات, الي الرجوع هي النهايات الن له, أو في Ôقلت قد ما الكتاب آخر في Hأيض أقول و

هذا: هو و عليه, الكتاب أقطع

دان ديÇÇنه الي قÇÇلبي يكÇÇÇن لم اذا صÇاحبي أنكÇر اليÇوم قÇبل Ôكنت لقد

لرهÇبان GرÇÇودي لغÇÇزالن فÇÇمرعي صÇور¸ لÇك ÂابÇق قÇلبي صÇار لقÇد

قÇÇرآن مÇÇصحف و تÇÇورا¸ والواح طÇÇاÄف كÇÇعب¹ و الوثÇÇان HيتÇÇÇوب

19 صص ,1911 لندن نيكلسون, چاپ ك/ ر/ است/ شده گرفته االشواق يازدهمترجمان قصيدة از اشعار اين /1ما: كتاب به ك/ ر/ اينباره در /ì7 و

L'imagination créatrice dans le soufisme d'ibn' Arabi, Paris, Flammarion 1958 P. 103-4,

235-6.

ايÇماني1 و ديÇني ÔلتÇأرس ركÇÇاÄبه Öهت وجÇت أنÇي الحب بÇÇدين أديÇÇن

از نشÇانهاي ابÇن عÇربي, معروف شعر اين حيدر, د سي براي كه ميآيد نظر به چنينحكÇمت بÇه ابن عربي پيوستن از نشانهاي و كامل" "شيعة ممتحن", "مÆمن باطني ايمانحكÇمي و فÇلسفي خشك مباحث شامل كه كتابي خاتمة در شعر اين تكرار است/ شيعياسلوب ناآ گاهانه شد, گفته چنانكه كه "شيوهاي" است; آملي حيدر "شيوة" خاص است,شعر تكرار از مالحظهاي بيهيچ كه كسي جواب در ميگيرد/ به كار را موسيقيايي تحريركÇه مÇيپردازد چيزي آن بيان به و است نوايي همچون تكرار اين كند, سÆال ابن عربي

عاجزاند/ آن گفتن از كلماتزنÇدگي در دوره سÇه باشيم گفته دقيقتر يا دوره دو يحيي, عثمان آقاي با همراه ماو دوم دورههÇاي است/ ايرانÇي دورة نخست, دورة ميدهيم/ تشخيص آملي حيدر فعالد يÇس مÇهاجرت بÇا كÇه كرد وارد عراقي دورة در كتابشناسي, ديدگاه از ميتوان را سومزاده آمل در 720 سال در حيدر د سي كه ميدانيم ميشود/ آغاز سيسالگي در آمل از حيدرشÇهر آن در هÇجري, 7ë0 سÇال سيسالگي, سن تا تحصيلي مسافرتهاي از بعد و شده

Page 181: مقالات هانری کربن

167 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

وضع اما شود, سا كن آنجا داشتدر رفتوقصد مدينه مكهو به آملي حيدر گزيد/ اقامتاز سÇرشار و پÇربار دورهاي دوره, ايÇن كÇرد/ مÇجبور عÇراق به بازگشت به را او مزاجي,

بود/ الهاماتپيامبر زيرا بود; شده الهام اثري عربي, ابن آملي,فصوصالحكم حيدر د سي نظر بهچنين شيعي, حكمت بود/ كرده منتقل ا كبر شيخ به رÅيا در و دريافته ملكوت در را آن

ميدهد/ توضيح و پذيرفته نبوت دايرة شدن بسته از بعد را الهام از موارديآملي حيدر الهي حكمت تمامي از خالصهاي االلهي¹ رسالةالعلوم كه نيست ترديددر آملي حيدر از اثري هجري, 787 از پس است/ شده نوشته او پختگي اوج در كه استدليلي و نيست دور مازندران به تيمورلنگ حملة زمان از دوره, اين نمييابيم/ جهان اينوظيفة آملي حيدر حال, هر به است/ بازنگشته خود زادگاه به هرگز حيدر د سي كه نداريمبلندترين از يكي شيعي, حكمت بود/ رسانده انجام به كامل بهطور جهان اين در را خود

اوست/ مديون را خود معنويت و انديشه كاخهاي

آملي حيدر سيد كتابشناسي از طرحي

و دارد خود در اجمال به گذشت, كه را اشاراتي مجموعة ميآيد, پايينتر كه فهرستيكلي بهطور فهرست اين دارد/ مطابقت است, كرده ه تهي يحيي عثمان آقاي كه فهرستي باعÇالقمند و ÇÇ نميداند عربي هنوز يا ÇÇ نميداند عربي كه است شده ه تهي فيلسوفي برايشده تنظيم الفبايي بهطور فهرست, اين باشد/ داشته آملي حيدر آثار از كلي ري تصو استو نÇيست بيش جدولي است, شده تنظيم اينجا در كه بهصورتي كتابشناسي اين است/آثاري دستنوشتههاي كه مقياسي به نشود/ ي تلق تمام و نهايي جدول, اين كه اميدواريمتكميل تصحيحو ميتواند كتابشناسي اين شوند, كشف نيستند, بيش عنواني ما براي كهسي از است) ترديد محل آن, انتساب احتسابكشكولكه (با ما كنوني, شرايط در گردد/ذ كر چهل را آنها شمار خود, آثار دربارة توضيح ضمن آملي حيدر ميبريم/ نام اثر پنج و

Page 182: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 168

شد/ خواهد كشف ديگري آثار Áاحتما و است كردهاالركانفيفروعشرايعاهلااليمان/ Ç 1

و شÇريعت شÇرح بÇه دارد اخÇتصاص كÇتاب اين الحقيق¹/ انوار و الشريع¹ Çاسرار 2والحÇقيق¹ افÇعالي والطÇريق¹ اقÇوالي <الشريع¹ نبوي حديث به ه توج با يك هر اهل و حقيقتكÇنتم <و واقعه: سورة 7 آية و منهاجا> و شرع¹ منكم جعلنا <لكل ماÄده: سورة ë2 آية و احوالي>

ثالث¹>/ Hازواج

Çاصطالحاتالصوفي¹/ 3لمÇعاتشÇاعر رسالة مانند رساله اين فارسي/ به التجريد, ابني¹ و امثل¹التوحيد Ç êبحث مورد نيز جامع@االÑسرار در ( كه توحيد انواع از بحث به عراقي ين فخرالد معروف,يÇافته اخÇتصاص افعال و صفات و اسما¾ از الهي ذات ذهني تجريد و است) گرفته قرار

است/فيتفسيرالقرآن/ م ضالبحرالخÇ ëÇتلخيصاصطالحاتالصوفي¹/ ì

شيعي/ فلسفة كليات در بزرگي اثر منبعاالنوار, و جامعاالسرار Ç 7

1. théosophie shi'ite

است/ شيعي1 حكمت در نوشتهاي نيز اثر اين Gظاهر فارسي/ به جامعالحقايق, Ç 8روزه, (نÇماز, اسÇالمي ديانت پنجگانة اركان اثر, اين در مÆلف االركان/ رسال¹ Ç 9است/ داده قرار تفسير مورد حقيقت, و طريقت شريعت, ديدگاه از را جهاد) حج, زكات,

كرد/ مقايسه ركن پنج اسماعيلي تأويل با را آملي حيدر تأويل ميتوانالي لهامناالشخاصاالنساني¹منآدم وتعيينالمظاهر االلهي¹ االسما¾ رسال¹ Ç 10

2. formes épiphaniques

است/ امامي شيعي حكمت مباحث مهمترين از يكي مظاهر2 مسألة محمد/احزاب/ سورة 72 آية عرفاني تفسير الرباني¹, الخالق¹ فيتعيين االمان¹ رسال¹ Ç 11

Page 183: مقالات هانری کربن

169 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

از يكÇي كه ميرسد بهنظر و ميآورد االÑسرار جامع در تفصيل به را مطلب همين مÆلف,پذيرفتن از كاÄنات ساير و پذيرفت انسان كه امانتي بار باشد/ وي عالقة مورد موضوعاتانسان آيه, در ا گر دارد/ اشاره ع تشي باطني بنياد و معصوم امامان راز به كردند, اعراض آنچÇنين اوست/ از ستايش بلكه نيست, طعن باب از است, شده توصيف جهول" و "ظلوممÇنهاج فÇتحاهللا, الÇم مÇثال, بÇهعنوان شÇيعي, ران فسÇم برخي نزد در ميتوان را تفسيري

متن/ در مذكور آية ذيل ,2 ج هجري, 1309 تهران, /1

ايÇن از مگÇر بكشد/ دوش به را الهي امانت بار نميتواند انسان اما يافت/ باز الصادقين1( كذا!)/ دارد وجود خدا جز غيري نميداند انسان كه حيث

2. via negationis

تنزيه2/ در رسالهاي فارسي/ به فيالتنزيه, اتنيه رسال¹ Ç 12رسال¹التوحيد/ Ç 13

رساله اين در بمدارجالسالكينفيمراتبالعارفين/ رسال¹الجداولالموسوم¹ Ç 1ê

3. stations principales

4. degré dérivé

مÇرتبة شش داراي مÇقامي هÇر كه است شده ياد فرعي4 مرتبة هزار و اصلي3 مقام صد ازدارد/ شباهت انصاري عبداهللا خواجه كتابمنازلالساÄرين به رساله اين است/ فرعي

32 آيÇة دربÇارة است تÇحقيقي رساله, اين الكتب/ خالص¹ الحجبو رسال¹ Ç 1ëالف سبعين تعالي هللا <ان ت: نبو حديث و فاسلكوه> Hذراع سبعون ذرعها سلسل¹ في <ثم حاقه: سورةمÇهم مسÇايل از يكي حجاب, هزار هفتاد مسألة كه ميشويم يادآور ظلم¹>/ و نور من حجب

است شÇده نÇوشته زمÇينه ايÇن در بسÇياري آثار دليل, همين به و است عرفاني حكمتو///)/ قمي سعيد قاضي اسفرايني, حمن عبدالر شيرازي, بقلي (روزبهان

رفتار توجيه رسالةرافع¹الخالفعنوجهسكوتاميرالمÆمنينعنالخالف, Ç 1ìشÇده نوشته حلي قين فخرالمحق درخواست به رساله اين ل/ او خليفة سه قبال در ل او اماموي بÇراي و بÇود آمÇلي حÇيدر د سي استاد (771 (درگذشتة قين فخرالمحق كه گفتيم است/

Page 184: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 170

هجري)/ 7ì1 (سال نوشت روايت اجازةبÇحثهاي و دو آن ميان فرق نفس, و عقل در رسالهاي العقلوالنفس, رسال¹ Ç 17

آن/ به مربوطبهطريق علم تحقيق در رسالهاي رسال¹العلموتحقيقهبطريقالطواÄفالثالث, Ç 18

علم/ مسايل و مبادي در بحث و متكلمين و حكما عرفا, مكتبآملي حيدر اثر آخرين رساله, اين كنوني, اطالعات برابر العالي¹/ رسال¹العلوم Ç 19حكمت كليات آن, مÆلفدر است)و داشته سال زمان,شصتوپنج درآن ( كهوي است

است/ آورده اجمال به را خود شيعيحديث سه باطني معناي تطبيقي بررسي رساله, اين وتحقيقالفكر/ رسال¹الفقر Ç 20

است: نبويالمرسلين/ و االنبيا¾ ساÄر علي افتخر به و فخري الفقر Ç الف

عرفا كه ميشود مربوط سياه نور موضوع به حديث اين الدارين, في الوجه سواد الفقر Ç بعÇنوان به آمدهاند/ نايل هي توج جالب مكاشفات به گاهي و پرداخته تأمل به آن دربارةدرگÇلشنراز الهÇيجي يÇن شمسالد ط توس شده گزارش شخصي تجربههاي ك/ ر/ مثال,مستقل موجودات آنهاست; وجودي فقر همان موجودات, وجه سواد شبستري/ محموداز عÇبارت كه سيهرويي <پس هستند, وجود به نيازمند كردن, پيدا وجود براي و نيستنداز شÇي¾ انفكا ك چون نباشد, جدا ممكن از هرگز است, امكانيت وجه نيستي و ظلمتو او بهصورت است واجب وجود ظهور از عبارت ممكن, هستي استو محال خود نفس

است/> باقي كه است وجه آنعÇارف حكيم يك كه زد حدس ميتوان نيز اينجا در ,Gكفر تكون ان الحاج¹ كادت Ç جكردن لحاظ نوراني, روي از سياه روي كردن جدا كند; تفسير را حديث ميتواند چگونهميتواند مظاهر, مظهريت نفي بنابراين و ميشود ظاهر آنها در كه ذاتي از جداي مظاهر,

باشد/ كفر دركات پايينترين

Page 185: مقالات هانری کربن

171 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

رسالةكنزالكنوزوكشفالرموز/ Ç 21قÇيامت سÇه معناي از رساله اين در آملي حيدر العباد/ فيعروج المعاد رسال¹ Ç 22در قيامت موضوع ا گرچه كبري/ قيامت و وسطي قيامت صغري, قيامت است: گفته سخنتوضيح مÆلف است/ شخصي Âكام آملي حيدر رسالة موضع اما است, متداول حكما نزدمعناي در بايستي قيامت انواع زيرا دارد; وجود مقوله دوازده قيامتها, اين در كه ميدهدقيامت, انواع از يك هر ترتيب بدين شود/ لحاظ انفس و آفاق عالم در و باطني و ظاهري

1. dodécadique

در كÇه است وجهي1 دوازده طرح همان اين كه ميشود مالحظه ميكند/ پيدا وجه چهاراست/ شده گرفته به كار االÑسرار جامع

آملي حيدر وآياته/ كلماته و اهللاوحروفه كتاب بيان رسالةمنتخبالتأويلفي Ç 23او است/ گÇفته سÇخن چهاربخشي ل مفص تفسير يك از بخش آخرين بهمثابة اثر اين ازبÇهتÇورات, نسبتقرآن نخست بخش سه به نسبت تفسير بخش چهارمين اين ميگويد

وانجيلميباشد/ مزاميرعرف <من معروف حديث به ه باتوج رساله عنوان , معرف¹الرب رسال¹النفسفي Ç 2êمعكم هو <و حÇديد: سورة ê آية با را حديث اين مÆلف, ميشود/ روشن ربه> عرف فقد نفسه

نيز مطلب اين ميداند/ مرتبط تبصرون> افال انفسكم في <و ذاريات: سورة 21 آية و كنتم> اينما

است/ عرفا ميان در متداول مباحث از يكيفيمعرف¹الوجود/ رسالةنقدالنقود Ç 2ë

رسÇاله هÇمين از خالصهاي رسالةنقدالنقود معرف¹المعبود/ في رسال¹الوجود Ç 2ìاست/

پنج داراي رساله اين كتاباالصولواالركانفيتهذيباالصحابواالخوان/ Ç 27قرار بحث مورد حقيقت و طريقت شريعت, ديدگاه از يك هر كه است فرع پنج و اصل

است/ گرفته

Page 186: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 172

مقامات مراتب سلسله تعيين رساله, اين موضوع كتابتعييناالقطابواالوتاد/ Ç 28عبارتاند نزولي قوس در كه گفتهاند سخن مقامات نمود از حديث چندين است/ معنويمعنوي مقامات مراتب سلسله رأس در كه قطبي سه سپس و چهار هفت, چهل, سيصد, از:

مراتب"/ "سلسله واژة ذيل فهرست, همينطور و 73 ص ,3 فصل اسماعيلي/ رسالة سه ك/ ر/ /1

را اقطاب و اوتاد شمار آملي حيدر دارد1/ قرار االقطاب قطب آنان رأس در و دارند قرارپÇيامبر هÇفت هسÇتند; مÇعنوي مÇقامات مÇجموعة اصÇل كه ميكند محدود نفر نوزده به

امام/ دوازده و اولواالعزمرا كتاب اين فهرستها, تمامي ا گرچه ماجريعليآلالرسول, في Çالكشكول 29جالبي مالحظات حاوي كتاب, است/ ترديد محل انتساب, اين اما ميدانند, حيدر د سي ازدر مسعودي از خالصهاي كه است اولواالعزم پيامبر هفت از يك هر و امام دوازده دربارةزمÇان, ايÇن در و بÇاشد شده نوشته 73ë در كتاب اين ميآيد نظر به است/ الوصي¹ اثبات

است/ بوده ساله پانزده جواني آملي حيدركتاب, اين اهللالعزيزالمحكم, كتاب فيتأويل االشم Çالمحيطاالعظموالطود 30است, كÇرده بÇيان آن در را خÇود انÇديشة ژرفÇاي حيدر, د سي كه است عرفاني تفسيري

است/ آورده االلهي¹ رسالةالعلوم در را خود نبوي حكمت خالصة كه همانطوريشÇده الهام اثري كهفصوص, ميكند اشاره نكته اين به حيدر د سي درنصالنصوص,ÇÇ بود كرده دريافت را آن ملكوت, عالم در خود كه ÇÇ پيامبر ط توس كتاب اين زيرا است;آملي حيدر عربي, بافصوصابن تفسير مقايسة با است/ شده منتقل عربي ابن به خواب دركه شده الهام است كتابي بلكه باشد, شده صادر وي از كه نيست اثري وي تفسير ميگويد

است/ باز ت نبو دايرة شدن بسته بهدنبال آن باب عرفا, نظر ازساختار با ميدهد, توضيح آملي حيدر چنانكه تفسير, مة مقد ساختار ديگر, سوي ازكÇلي بÇهطور كÇه امام دوازده و پيامبر هفت دارد; مطابقت معنوي مقامات مراتب سلسلةبه فكر اين ميآيد نظر به ميگويد, سخن دواير از د حيدر سي وقتي ميشود/ وجه نوزده

Page 187: مقالات هانری کربن

173 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

را آنچه اهميت پايينتر, است/ داده ترتيب او خود كه ميشود مربوط پيچيدهاي جداول

1. art diagrammatique

شÇود, ناميده جدولسازي"1 "هنر آملي حيدر آثار توصيف براي ميكنيم پيشنهاد ما كهكرد/ خواهيم يادآوري

ميگويد: خود بزرگ تفسير دربارة آملي ازنصالنصوصحيدر ديگر جاي درالمÇعروف رازي, نجمالديÇن االعظم الشيخ تأويل بازا¾ كبار, مجلدات ست علي المرتب

ببحرالحقايقو تسميته بعد كبار, مجلدات ست علي كتابه رتب فانه سره, اهللا س قد بدايه,

الحديث بمقتضي و الوجوه/ كل من قرنه علي [ كتاب] لنا يكون ان اردنا نحن و منبعالدقايق/

حÇرف اصطالحات) فهرست ك/ (ر/ است الحواميم حا¾ منظور /22 شمارة ,39 ص عربي, مة مقد ك/ ر/ /2حواميم جمع در "حم" عالمت است/ آمده êì تا ê0 سورههاي يعني قرآني, سورة هفت آغاز در بار هفت حا

است/ آن در حيات و روح سريان و هفتگانه آسمانهاي در عرش ساق امتداد رمز حا¾ات اين است/

غير و المعلوم2¹ السبعات علي اشتماله و أبطن سبع¹ الي Hبطن و Gظهر للقران ان :Hايض فيه الوارد

اعاظم عند صورته تحقق و البلدان و االقاليم في ذلك واشتهر عليها/ ترتيبه اوجب مما ذلك

انÇه و القرآن علوم في سيما [ال] النظير و المثل عديم انه بينهم تقرير و والعرفان التحقيق اهل

الرحمن/ حضر¸ من الكشف بطريق غيبي¹, افاضه بل اجتهاد, ال و بكسب ليس

جÇا ايÇن در مÇينماياند/ مÇا به را آن محتواي راز و عرفاني تفسير طرح آملي حيدرذ كر با آملي حيدر كنيم/ شناسايي ميگيرد, قرار آن در آملي حيدر اثر كه را افقي ميتوانيمبÇه مÇربوط آثÇار مÇيگردد/ بÇاز عرفاني تفسيرهاي مجموعة به رازي داية ين نجمالد اثراست; نگرفته قرار منظم مطالعة و طبقهبندي مورد هنوز و است زياد بسيار عرفاني تفسيرميتوانÇد ديني و فلسفي علوم در صي تخص پژوهشهاي ه توج با Hصرف مطالعهاي چنينو عÇرفانيقÇرآن تأويÇل بÇه مÇجموع در شÇيعي تفسيرهاي اينكه بهويژه گيرد, صورتبهمعناي را ما و داده بهظاهرقرآنعمق تفسيرها اين زيرا دارد; تعلق عام بهمعناي "عرفان"

3. sens caché

مÇراتب تÇمامي بÇر و شÇده مÇربوط امÇام شخص به كه معنايي ميدهد; ارتقا¾ آن باطني3دارد/ شمول ميگيرد, قرار آن در امام امامشناسي كه وجودي

Page 188: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 174

كÇرده سعي و پذيرفته اسوهاي همچون را دايه ين الد نجم آملي, حيدر ترتيب بدينوي باشد/ مقايسه قابل خود, سلف اثر با جهات تمامي از كه آورد بهوجود اثري تا استكرده ياد مجلد هفت در آن تحرير از و دنبال دايهبحرالحقايقرا ين نجمالد تفسير الگويبÇهروشني را حÇيدر شÇيخ مÇنظور تÇوانست خواهÇيم تفسير دستنوشتة مطالعة با است/

دريابيم/فقه و كالم مختلف مسايل در پرسش يازده حاوي رساله, اين ملي¹/ Ðاال ÇالمساÄل 31

است/الشريع¹/ منتخباتانوار Ç 32

بهعنوان آن از آملي حيدر كه معاد در رسالهاي العباد/ فيمرتقي المعاد منتقي Ç 33ميكند/ ياد خود كتابالمعاد خالصة

كه اثري ابن عربي; برفصوصالحكم شرح Çنصالنصوصفيشرحالفصوص, 3êاز يكÇي و شده نوشته آن بر شرح پنجاه و صد حدود يحيي, عثمان آقاي شمارش بنا برلترين مفص از يكي شايد آملي حيدر شرح است/ اسالمي عرفان حكمتو آثار مهمترين

باشد/ شيعي شرحهاي شاخصترين وويÇژهاي اهÇميت داراي شيعي, فلسفة تاريخ نظر از اثر اين شد, گفته باالتر چنانكهو شيعي حكمت موقعيت ارزيابي وجه, بهترين به كه است آثاري شمار در اثر اين است/اثر االÑسرار جامع كه است درست ميسازد/ ممكن يكديگر برابر در را عربي ابن عرفانبÇر وي شÇرح و برقرآن آملي حيدر تفسير اما است, شيعي عرفان و حكمت در جامعي

است/ بلند كاخي درواقع فصوصالحكمنيزمتن ا گر حيدر, د اعتقادسي كهبرابر برميآيد مطلب اين از بهويژه شرح مياندو پيوندابنعربي بر پيامبر ط توس رÅيا متنفصوصدر است, شده القا¾ پيامبر بر لك م ط قرآنتوسبÇهطور زيÇرا است; تفسيرقرآن بهترين بدينترتيبفصوصالحكم است/ گرديده القا¾شرحفÇصوصدر و عرفانيقرآن تفسير بنابراين, است/ شده الهام پيامبر ط توس مستقيم

Page 189: مقالات هانری کربن

175 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

دو ايÇن كامل شناخت با كه دارد امكان و ميدهند تشكيل را واحدي كل دحيدر, سي نظرميرداماد با و آغاز طوسي ين نصيرالد با كه دورهاي در آملي حيدر آثار آن, كليت در شرح

آيد/ بهنظر شيعي انديشة در مسلط عنصري همچون ميرسد, پايان بهاز بخشي پيشتر, ميشود/ شامل را كامل مجلد يك تنهايي به مات مقد ل مفص متنواليت, خÇاتم دادهايÇم; قÇرار بÇررسي مÇورد ميپردازد, واليت خاتم مسألة به كه را آناالÑسرار درجامع آن از پيش سال سي آملي حيدر استو شيعي امامشناسي بحث مهمترين

بود/ پرداخته بحث به مسأله اين دربارةنكÇتة يك نميتواند است, قايل عربي ابن به كه احترامي وجود با آملي حيدر د سيپيامبر, ا گرآن ي حت باشد, يكپيامبر نميتواند خاتمواليت كند; برگزار بهمسامحه را مهممعناي و است ت نبو باطن واليت, زيرا باشد; امام ميتواند واليت خاتم باشد/ بوده عيسيداده بسط را احتجاجاتجامع@االÑسرار شرحفصوص, مات مقد متن نيست/ اين جز امامتاسÇتدالل, بÇزرگ بÇخش مÇيآورد, واليت خÇاتم شيعي دريافت تأييد در را شواهدي وكÇه برفصوصنÇوشته خود شرح بر لي مفص مة مقد نيز او كه است قيصري داوود ه متوج

نيست/ قبول قابل امامي يك نظر در آن, واليت خاتم به مربوط فقراتبرجسته ناميد, آملي حيدر جدولسازي" "هنر ميتوان كه را آنچه ظرافت ما باالتر,معماري آنها, ظريف ساختمان در آملي حيدر كه است جدولهايي ه متوج ما نظر ساختيم/نيز اسماعيلي فيلسوفان كه همانطوري است, داده نشان وجه, بهترين به را خود انديشةتفسير العالي¹, رسالةالعلوم براي آملي حيدر يافتهاند/ دست عالي بهمرتبهاي كار اين دركÇتاب اين جدولهاي كه است داده ترتيب ماتنص النصوصجدولهايي مقد و بزرگ(پيامبران, عربي ابن حكمت چهرههاي جدولها, اين و است متجاوز سي رقم از اخير,آنÇها شيعي متن در را و///) دوازده گانه اقطاب غيب, رجال مراتب, سلسله اوليا, امامان,

ميدهد/ جاينيست, التيني مدرسيان خاطرسپاري به فن پشتوانة صرف جدولسازي" "هنر اين

Page 190: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 176

ناشي انفسي" " كتاب و آفاقي" " كتاب تشابه از كه است درونيسازي فن از صورتي بلكهخارجي طرح است, شده نقاشي گونا گون رنگهاي با كه آملي حيدر جدولهاي ميشود/

1. objectivité intérieure

است/ مثالي تصوير خاص دروني"1 "عينيت مÆيد و مثالي تصوير فضاي در دروني عالمنÇزد در شÇايد را خÇود صورت كاملترين كه ميگيرد قرار هنري قلمرو در جدولها اين

است/ كرده پيدا برونو جوردانوبداي¹التجريد/ نهاي¹التوحيدفي Ç 3ë

چÇهار و سÇي بگوييم دقيق (يا ماست برابر در عنوان پنج و سي مجموعة بدينسانمعاصر و همنام به را اثر اين بايستي زيرا كنيم; كم آن از 29,كشكولرا شمارة ا گر عنوانيÇاد آن از مÆÇلف كه اثري چهل حدود از رقم اين نماييم) منسوب آملي حيدر جوانترپÇژوهشگران, امÇيدواريÇم نÇيست/ كÇامل فÇهرست كه چند هر نيست, دور است, كردهفي معر با نشدهاند, فهرست كه مجموعههايي كتابداران و خصوصي مجموعههاي صاحبانآثÇار مÇجموعة حيات تجديد بهتدريج, تا بشتابند ما بهياري موجود نسخههاي احتمالي

شود/ ممكن آملي حيدر

االÑنوار منبع و االÑسرار جامع دربارة

انتخاب است/ باال كتابشناسي در شده ياد اثر هفتمين االÑنوار منبع و االÑسرار جامعمقايسه مÆلف آثار ساير عناوين مجموعة با را آن ميتوان و نيست تصادف به اثر عنوانتأويل و است شريعت ظاهر زير در شده پنهان باطني وجه و شريعت مستلزم اسرار كرد/يعني باطن, آموزة كه باطني نظرات مجموعة سازد/ رها شريعت از را اسرار آن ميتواندو حÇقيقت بÇه اسÇرار دارد/ وضÇعي چÇنين ميدهد, تعليم را ديانت ظاهر باطني حقيقتكه است حقيقي انوار همان اسرار ميپردازد/ كشف به كه ميشود مربوط ي فراحس حقايق

ميكند/ آغاز را درخشيدن معنوي, افق در ميسازد, رها را شريعت اسرار تأويل وقتي

Page 191: مقالات هانری کربن

177 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

اثÇر ايÇن مÇضمون كÇردن ص مشخ براي را شيعي" "فلسفة اصطالح ما وقتي بنابراينمÇعادل بÇهعنوان الهÇي" "حكÇمت اصÇطالح كÇه است بÇهمعنايي ميگيريم, به كار بزرگاصطالح شيعي, محيط در كه بهمعنايي بگوييم دقيقتر يا دارد بر در يوناني theosophia

تأويلي كاربرد بيان براي فلسفه يا حكمت واژة همينطور و دارد, ولوي و نبوي حكمتميدهد/ اراÄه را آن از دي متعد نمونههاي االÑسرار كهجامع است

در واژهها اين رايج بهمعناي ات الهي و فلسفه دقيق, بهطور موردبحث موضوع پسانسÇان كÇه سازيم محدود بهمفهومي را "فلسفه" معناي كه نيست منطقي اما نيست/ غربانسÇان ايÇنكه بÇهانة به اينصورت, در است/ كرده متوقف آن بر را خود ما زمان غربيطÇرد فلسفه تاريخ از قلمروها اين مييابد, بيگانه را خود فلسفه, از قلمروهايي در غربياشÇاره بÇه نÇيست/ بيش مسخرهاي است, شده انجام عمد به كه طردي چنين شد/ خواهدميان ثنويت و نيست واژهها اين دقيق بهمعناي ات الهي و فلسفه شيعي, عرفان كه بگوييمهر وجود شرط همچون درازي زمان ت مد كه ثنويتي ميبرد; ميان از را ات الهي و فلسفه

است/ شده ي تلق دو آن از يكتÇاريخ در االÑسÇرار جÇامع و بÇود چه كتاب تحرير از هدف كه شديم يادآور باالتراعÇتقاد ايÇن بر عرفا تمامي مانند مÆلف دارد/ مقامي چه ف, تصو و ع تشي ميان مناسبات

ميگويد: او است/ شيعه حقيقي, عارف و عارف حقيقي, شيعة كه استشيعيان, مانند گروهي هيچ محمدي, مختلف طوايف و اسالمي فرقههاي ميان ازمأخذ, آنكه حال و است نشده شيعيان منكر صوفيه, طايفة مانند و ه صوفي طايفة منكرشيعيان بهويژه ÇÇ شيعيان همة مرجع درواقع, نيست/ بيش يكي آنان مرجع و مشربفرزندان فرزندان و فرزندان وي, از پس و الم) عليهالس) علي مÆمنان امير جز ÇÇ اماميخود خرقة و اميرمÆمنان به مستند را خود علوم حقيقي, صوفيان همينطور نيست/// او(فصل ميدانند ديگري از بعد يكي او, فرزندان فرزندان و فرزندان و او به منسوب را

/(ê

بÇههمين و شÇد مÇتذكر را آنان مشترك خاستگاه شيعيان, و صوفيان به بايستي پس

Page 192: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 178

موافق صوفيه, /// دين موح قاعدة ن مبي> كه است كرده تأليف كتابي مÆلف, كه است علتكÇه بÇهطوري بÇاشد, آنان از يك هر قواعد و اصول مطابق و امامي دوازده شيعة مذهبهÇيچ /(ê (فصل نيافتد> نياز ديگري كتاب به را آنان و برخيزد ميان از اختالفات تماميكÇه است كÇافي ايÇنجا در نÇمايد/ بÇيان اين از روشنتر را خود اهداف نميتواند مÆلفي

1. Somme de la philosophie shi'ite

كنيم/ اراÄه شيعي"1 فلسفة "جامع از طرحياست/ كرده دنبال را طرح آن كتاب, متن و اراÄه را آن از طرحي اثر, مة مقد در مÆلففصل چهار به كتاب هر است/ شده ص مشخ اصل عنوان با كه است كتاب سه شامل اثر, اينيافته سامان دوازده, عدد مبناي بر اثر مجموعة ساختار بنابراين, و ميشود تقسيم قاعده يا

است/اين است/ شده داده اختصاص آن حقيقت ماهيتو توحيد, بررسي به نخست كتاب

2. monothéisme exotérique

مÇيپردازد/ وجÇود وحدت يعني وجودي, توحيد و الوهي2 توحيد ميان تمايز به كتابتÇوحيد دارد/ پنهان خود در را خفي شرك نوعي الوهي, توحيد كه ميدهد نشان مÆلفشد اشاره بدان باالتر كه 72 . 33 آية تفسير با و شده بيان عربي ابن نظرية مطابق وجودي,كه امانتي بار كه برميآيد چنين آن از كه تفسيري دارد; پيوند (11 شمارة ( كتابشناسياءن گفتهاند: تكرار به خود كه است امامان راز همان ميكشد, دوش بر را آن "ديوانه" انسان(فÇصل يمان لالء قلبه اهللا متحن اء مÆمن أو مرسل, نبي أو مقرب, ملك اءال يحتمله ال مستعصب, صعب أمرنا

امÇامان حÇقيقي مÇعرفت به كه صوفياني كه برميآيد چنين مات, مقد اين تمامي از /(ë9امÇامان تÇعليمات تÇماميت بÇه كه شيعياني همينطور و هستند حقيقي شيعة دارند, ه توج

حقيقياند/ صوفيان و ممتحن" "مÆمن ميگذارند, گردنو ولوي روايات نبوي, احاديث قرآني, آيات بر يه تك با را توحيد تحليل دوم, كتاب

ميگيرد/ پي بزرگ مشايخ سخنان

Page 193: مقالات هانری کربن

179 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

از سوم كتاب فصل چهار از يك هر است/ هي توج جالب توازن داراي سوم, كتاباصطالحات همساني نشانگر كه ميكند بحث به گونهاي شيعي عرفان بنيادين مفهوم سه

است: چهارگانه پاية سه از يك هرحقيقت/ طريقت, شريعت, (1

اهللا)/ ولي) واليت ت, نبو رسالت, (2كشف/ الهام, وحي, (3ايقان/ ايمان, اسالم, (ê

كÇه حÇيدرآمÇلي د يÇس است/ ي خاص اهميت داراي واليت, و ت نبو به مربوط فصلچرا كه ميدهد توضيح است, ابن عربي ستايشگر كرديم, يادآوري تكرار به همچنانكهمÇريم, بن عيسي كه پذيرفت را ابن عربي سخن اين نميتوان ماهوي, و تاريخي نظر ازرا ابن عربي مريدان از برخي سخن اين نميتوان همينطور و است مطلقه واليت خاتمخÇاتم است/ دي محم واليت خاتم يا ده مقي واليت خاتم ابن عربي, شخص كه پذيرفتمÇيتوانÇد فÇقط ديه, محم واليت خاتم و باشد نميتواند امام نخستين جز مطلقه, واليتفرزند غايب, امام و موعود مهدي دوازدهم, امام را او امامي, دوازده شيعة كه باشد كسي

ميداند/ عسكري(عج) حسن امامشد خواهد مةنصالنصوصتكرار مقد در بعد سال سي حدود احتجاج, اين تفصيلمفاهيم از واليت مفهوم كه آنجا از شد)/ داده توضيح كتابشناسي 3ê شمارة در (باالترقبال در شيعي عرفاني موضع ف معر آملي, حيدر موضع است, شيعي امامشناسي بنياديننميتوان آنها با آشنايي بدون شرحهايفصوص@الحكمكه انبوه ميان در است/ عربي ابن"فÇلسفة از روشني شاخص همچون آملي حيدر اثر نوشت, را اسالمي فلسفة كامل تاريخ

ميشود/ ظاهر نبوي"پÇرآوازهتÇرين از يكÇي واليت, مشكÇل مسألة بÇاب در حيدر د سي كه كرديم اشارهانÇتقاد, لحÇن امÇا مÇيدهد, قرار انتقاد مورد را قيصري داوود شرح يعني سني, شرحهاي

Page 194: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 180

امامان قبال در مخالفين هي بيتوج برابر در ف تأس و ب تعج است/ اعتدال با توأم پيوستهتمامي بر آملي حيدر اثر كه آنجا از كرد/ مشاهده ميتوان انتقاد مجموعة در را معصومعطف نقاط مهمترين از يكي دارد, اشراف است, ت نبو باطن واليت كه مطلب اين نتايجگرفته قرار اشاره و نقل مورد پيوسته دليل, بههمين و است اسالم عالم در نبوي" "فلسفة

است/

فيمعرف¹الوجود نقدالنقود رسالة دربارة

را آن مÇيتوان و است, بÇاال كÇتابشناسي رسÇالة پÇنجمين و بÇيست النÇقود نÇÇقداثر, اين درنص النصوصميگويد آملي حيدر ناميد/ وجود معرفت در رسالة بهاختصار,معبود معرفت رسالة بهمثابة وجود معرفت آن در كه است لتري مفص رسالة از خالصهاي

/(2ì شمارة ( كتابشناسي است شده بيان

/ì20 Ç ì21 صص ,2 فصل /1

مÇباحث به ل مفص بهطور رساله در ميگويد: حيدر د سي رسالةنقدالنقود1 مة مقد دروجÇود وحÇدت بÇه قÇايل كÇه را حكما و متكلمان اختالفنظر آن, در و پرداخته وجوداينكه تا بودم آورده را اوليا و پيامبر سخنان و الهي كالم از شواهدي و كرده بيان هستند,خالصهاي كه كرد خواهش بود, عزيزتر من نزد در چشم مردمك از كه برادران از <يكي

دهم>/ ترتيب آن از پرمعنا اما كمحجم, و مفيدركÇن هر و ركن سه در مهاي مقد بود; ل مفص بسيار وجود, فلسفة در آغازين رسالةخود, كه بود االÑسرار طرحجامع همان داراي رساله اين بدينترتيب, مسأله/ چندين شاملخواهش به كه رسالهاي در دقت به را طرح همين مÆلف, بود/ اصل سه و مه مقد يك شاملدر مهاي مقد شامل نخست, رسالة كه فرق اين با است, گرفته به كار نوشته, برادران از يكيبÇه نÇيازي مÆÇلف, ايÇنكه بهدليل كه نيست شكي بود/ حقيقت و طريقت شريعت, بابرسÇالة در مÇزبور مة مقد است, نميديده بنيادين مفهوم سه اين دربارة خود گفتار تكرار

Page 195: مقالات هانری کربن

181 آملي حيدر سيد آثار و شخصيت احوال,

ميشود/ وجود فلسفة در بحث وارد Hمستقيم و ندارد معادلي خالصه,است: زير قرار به كتاب طرح

واژة آن/ اطÇالق و بÇداهت در بÇحث و نÇزاع حلÇم تحرير وجود, بحث ل: او اصلامكÇان عÇدم ايÇنجا, در آن مÇعناي و است improvisation و surprise بهمعناي بداهتدارد? ترجيح عدم بر وجود چرا است: ترجيح مسألة به كافي جواب اراÄة و وجود استنتاج

وجود/ وحدت و وجوب در بحث دوم: اصلوجود/ كثرت و ظهور در بحث سوم: اصل

سÇه از را وجÇود فلسفة در بحث كه ميشود يادآور (ë (فصل آغاز همان از مÆلفاثر در كه روشي و مÆلف خاص موضع با امر اين ميكند/ دنبال كشف و نقل عقل, ديدگاهكتاب, عنوان طرح با حيدر د سي است/ مطابق است, شده گرفته به كار االÑسرار جامع مهم"فطرت صاحبان تام"و ذ كا¾ كاملو استعداد "ارباب به را رساله آن كه ميسازد خاطرنشان

/(3 (فصل ميكند تقديم أهله" و الحق عن المبعدين الجاحدين, من "أحد نه و حقيقي"نيازي كرد/ اراÄه پرارزش رسالة اين از كوتاه چند هر تحليلي نميتوان سطور اين درر صوÇت مÇديدي تهاي دÇم فÇلسفه, تÇاريخنويسان كه اسالمي فلسفة اهميت بر تأ كيد بهبه يا و سينا ابن شيوة به آملي حيدر نيست/ رسيد, بهپايان آندلس در رشد ابن با ميكردندبررسي مورد را مشكلي همان اين, وجود با نميكند/ بحث وجود فلسفة از رشد ابن شيوةبÇه وجود, فلسفة با آملي حيدر رويارويي اما است/ يوناني فلسفة ميراث كه ميدهد قرارعÇربي, ابÇن آثار ژرف شناخت از وي كه ميگيرد انجام ي خاص منابع به ه باتوج و شيوه

است/ كرده اخذ شيعي امامان سنت و خدا كتاب در مداوم تأمل"فلسفة عنوان ميتواند كه است شيوهاي به وجود فلسفة در وي بحث اينكه خالصهآمÇلي حÇيدر شÇخصي تجربة كند/ توجيه است, شده گذاشته حاضر مجلد بر كه را شيعي"

1. théologie

الهيات1 فلسفهو ميان دوگانگي است) تجربه اين اصالت بر دليلي خود وي, احوال (شرح

Page 196: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 182

متألهين با آملي حيدر نظر, اين از بود/ كرده غيرممكن است, رايج زمين مغرب در كه را

1. théologiens néoplatoniciens de la renainance

دارد/ پيوستگي نوزايش1 دورة نوافالطوني

2. triade

تأمل مورد را اهللا بسم سه گانة2 وجوه نوافالطوني, يك عنوان به آملي حيدر درواقعيا امام عقل, متكثر, واحد به رحمان كه درحالي است, مطلق واحد مبين اهللا, ميدهد/ قرار

3. I'Eve métaphysique

حيدر چنانكه شيعي, فلسفة دارد/ اشاره حقيقيه3 حواي كلي, نفس به رحيم و حقيقي آدمديگران و قمي سعيد قاضي شيرازي, صدراي مال بهوسيلة بود, آن تماميت نمايندة آمليداراي ديني, وجدان پديدارشناسي براي ما نظر به فلسفه اين يافت, خواهد بيشتري بسط

است/ بيحد تي اهميو كÇرديم بÇيان را آمÇلي حÇيدر به مربوط مطالعات كنوني وضع مقاله, اين آغاز درجايي آملي, حيدر اثر فرانسوي ترجمة نزديك, آيندة در اميدواريم كه گفتيم همينطورعÇربي آثار فارسي ترجمة به نيز ما ايراني دوستان اميدواريم كند/ باز خود براي مناسبضروري ايران در فلسفه تاريخ درك براي آثار اين شناخت زيرا بزنند; دست آملي حيدرداشت/ خÇواهÇد بهدنبال را تي سن فلسفة پژوهشهاي تجديد آثار, اين همينطور است;رسالةالعلوم و عرفاني تفسير آملي, حيدر بزرگ اثر دو نگهداري كه است علت بههمين

باشد/ داشته تمثيلي معنايي ميتواند نجف, در امام(ع) ر مطه مرقد گنجينة در العالي¹

Page 197: مقالات هانری کربن

انگÇليسي ترجمة و رسيده بهطبع (13êì ,1 (شمارة ايرانشناسي نشرية در مقاله اين فرانسوي متن اصل /1فارسي برگردان باالخره و شده درج (13êì زمستان Studies(لندن, in Comparatiue Religinةمجل در آن

است/ رسيده بهچاپ (13ê7 فروردين ,ë اسالمي(شمارة معارف مجلة در آن

آن1 امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

نادرزاد بزرگ ترجمة

فÇيلسوف يك بÇهمثابة بلكه فلسفه", خ مور" يك بهعنوان Hصرف نه را صفحات اينهم و است فيلسوف هم كه دارد را غربي مردي نوشتة حكم من, مقالة اينرو از مينگارم/منجر انزوا بهنوعي و نيست راحتي موجب ه البت ص, تخص دو اين ميان جمع ايرانشناس/دو در ص تخص نيست/ بسيار بفهمند, را شما گفتههاي كه شنوندگاني شمار زيرا ميگردد;كÇل بÇتوانÇد تا ببرد باال را خود ديد افق پژوهنده, مرد كه است اين مستلزم مزبور, رشتةديرپايي ذهني عادت آن از و بنگرد يكزمان در و يكديگر با مقارن را مطالب و مسايلپيوسته مجموعة كلو رÅيت درنتيجه, ميكردو جدا يكديگر از را امور آن, بهموجب كه

بكشد/ دست ميساخت, غيرممكن رافÇلسفة تÇاريخ در تÇحقيق حدود به خواننده دادن ه توج مطلب, اين ذ كر از غرضممÇتون بÇه نسبت دوران, آن در بود/ رايج غرب در مديد تي مد كه آنگونه است, اسالمياسÇالمي ن مدÇت به يونان فلسفة كه ميراثي به نيز و عربي و سرياني به شده ترجمه يوناني

Page 198: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 184

بدانجا عالقهمنديتا التفاتو اين ميشد/ احساس بسياري عالقهورغبت بود, وا گذاشته

1. Toléde

باعث و برگردانده التين به عربي متون طليطه1 شهر در و مسيحي دوازده قرن در كه رسيداز يÇابد, انÇتقال اروپا التين و وسطي قرون حكمت به ابنسينا تأليفات از بخشي كه شدآنÇچه وراي از را اسÇالمي فÇلسفة بÇه رغبت ميزان كه بودند كرده عادت قان محق اينرو,

بسنجند/ بود, دريافته آن از مدرسي فلسفةشÇناخته را آن اروپÇا وسطاي قرون علماي كه محدود صورت آن به اسالمي فلسفةآن دانستهو مسيحي) (دهم هجري چهارم قرن از بعد را آن خاستگاه كه بود چيزي بودند,ا گر نيست بي تعج مذكور, شرايط در ميپنداشتند/ اسالمي ن تمد طاليي" "عصر را دوران

كند/ پيدا را عتيقهشناس نوع يك حكم بيش, و كم اسالمي, فلسفة در محققگÇفته يا و اعتراض طاليي" "عصر آن امتياز و برتري به نسبت كه اين محض به اماايÇران, در بÇهخصوص و كشÇورها سÇاير در اسالمي فلسفة عرب, بالد از غير به كه شودكه اين مثل درست است, داده ادامه خود اعتاليي سير به و كرده پيدا درخشان سرنوشتيدل در بÇاشيد, زده هم بر را فلسفه خ مور و محقق فالن برگيزة از پر كشوهاي نسق و نظم

برميانگيزيد/ ظريف خشمي خود, مخاطبيÇعني ÇÇ ابÇنرشد وفÇات از بÇعد كÇه بداند بايد مزبور خ مور گذشت, آنچه وصف بابر ÇÇ انگارند شده تمام را اسالم فلسفة بودند كرده عادت قان محق كه همانجا در درستمسÇلمان انÇديشمندان تÇفكر در الت حوÇت امÇا است/ گذشته داستانها اسالمي فلسفة سرو گشÇته حÇادث بهنحوي آن, از بعد چه و صفوي دوران حيات تجديد از قبل چه ايران,طرز در تأمل كه است كرده پيدا هي توج شايان همگرايي چنان آن, گونا گون جريانهايميكند; جلب بهخود را متفكر فيلسوف انسان Hصرف و نيست خ مور كار ديگر آن, وقوعهÇم و زمÇان يك در هÇم بÇتوانÇد كÇه است ديدگاهي داشتن مستلزم آن, در تأمل منتهي

كند/ نظاره را مسايل و امور تطبيقي, بهصورت

Page 199: مقالات هانری کربن

185 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

و افÇتاد مÇذكور كÇه است مÇطالبي بÇابت از شده, داده صفحه چند اين به كه عنوانيپيداست نا گفته نبود/ اين جز كهچاره چرا ميخواهد, عذر اشارت, اين اختصار از نگارندهكه روز اخبار و حوادث بودن كنوني يا فعليت امروز", "اهميت لفظ استعمال از غرض كهبودن امروزي از مراد دقيق, بهطور بلكه نيست, ميگردد, منعكس سينما و مطبوعات در

1. Energeia

2. Actualitas

مÇعادل يÇا تÇرجÇمه آ كتواليتاس2 كلمة كه است يوناني انرگيا1ي همان داشتن, فعليت يااست/ آن درست كم و بيش

باشد, آثار برخي مصدر ميتواند كه است بالفعل يا ه بالقو نيرويي مزبور, لفظ مفهومقوي صفت ميزندو سر زبان) دستور علم در ي متعد (فعل قوي فعل از عمل كه همانطور

3. nérgétiqueة

از وقتي است, يافته اشتقاق انرگيا مزبور, لفظ از كه ميگويند انرژيتك3 را نيروزاينده يا

4. Traditionnel

اضافه ديني"4, يا تي سن" لفظ ميگوييم, سخن سنت مبتني بر و ديني يا تي سن فلسفة فعليتميكند/ پيدا نيز را يوناني "انرگيا"ي كلمة مفهوم خود, متعارف معناي بر

در تي سن و سنت واژههاي از كه را نادرستي رات تصو تا كنيم كوشش بايد پس, اين ازاز سنگين مفاهيمي همچون كلمه, دو اين اوقات, غالب ببريم/ ميان از كمكم داريم, ذهنبرميانگيزند ذهن در را بيحاصلي وزنة ر تصو و ميگردند نمودار گذشته, روزگاران بار" گذشته" اعتقادكهاز اين به باشد, "پيشرفت" خواهان ا گر انساننو, ميبندد/ ترقيرا كهراهعادي بيان طرز اين بخشد/ رهايي سنگين بار اين از را خود Hالزام ميخواهد است, گذشتهوخيمتر بهمراتب چيزي ف معر ه البت و است آميخته گذشته به نسبت تحقير با و بوده مردم

است/ آ گاهي عدم آن و است سو¾ تفاهم نوعي ازنÇداشÇته آ گÇاهي امر اين به هيچوقت دارد, آسانگرايانهاي ر تصو چنين كه انسانيكنونيو امور در متمكن مضمرو يك, هيچ حال, و آينده گذشتهو مرگ زندگيو كه است

Page 200: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 186

ذهن, يا روح و روحاند ات كيفي و صفات حكم در مزبور مفاهيم نيستند/ آينده و گذشتهعشÇق بÇودن موجود علت به كه هستند زندهاي ارواح دارد/ قرار حال" "زمان در هميشهميسازند منتقل ميكنند, پيدا برخورد آنها با كه چيزهايي همة به را حيات آنها, در بالفعلو مÇيزند يخ يابد, تماس آنها با چه هر ولي زندهاند, بهظاهر كه هستند مردهاي ارواح و

ميميرد/در كه ميكند احساس عالمي در را خود كه انساني ميان روشنبين, فيلسوف نظر بهنفس در موجود دنيايي همچون را عالم كه انساني و است شده كشيده زندان به روح آن,قياس, همين بر است/ عظيم فرقي ميانگارد, روح از زنده و روح در زنده جهاني خود,منزل و آن, در خود كردن محبوس و فلسفي مكتب يك در گزيدن نشيمن ميان است فرقگذشت/ بتوان آن از كه نيست چيزي گذشته, خويشتن/ نفس در فلسفي مسلك آن دادنو ساخته ممكن را گذشته موجوديت عاملي چه كه است مطلب اين ادرا ك غرض,تا استو روح ذاتي ممكن, به التفات است/ زده نقش را آن آيندة و گشته آن وقوع باعثروح بÇردارد/ در را آيÇنده حاضر, حال در نيز خود درمييابد, را ممكن روح, كه موقعي

شود/ برداشته آن روي از ميگردد, گذشته سنگيني باعث آنچه كه ميشود باعثپذيرفتن, مسÃوليت يا امتناعورزيدنو گرفتن, تصميم هرگونه شد, ذ كر آنچه بنابردر و ماست روح در بلكه اشيا¾, و امور در نه حادثه, وقوع محل و است حادثه نوعي بذاتهروح والدت ديگر, عبارت به و د مجد والدت نوع يك شده, گرفته تصميم صورت, اينباري حامل امر, درواقع دارد, را بيجان گرانباري حكم سنت, ذهنشان در آنانكه است/

آنهاست/ خود معنوي و باطني مرگ از ناشي آن, سنگيني كه هستنده متوج امر, اين مسÃوليت ل, او درجة در هستند? وضعي چنين مسÃول كساني چه اماصف دنبالهروي همانا سنت, از غرض ميكنند گمان كه است "سنتگرايان" از دسته آنآن كه است فرض است, ديگري چيز بر موقوف سنت ميدانند آنانكه بر است/ مشايعاننÇوزايÇي يÇا نو والدتي بهمثابة را خود موردنظر سنت و بپرا كنند و بريزند درهم را صف

Page 201: مقالات هانری کربن

187 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

خود در را سنت افتاد, مذكور كه طريقي به اينان ا گر و كنند درك تجربه به خود معنويصÇف و رفت خواهند بهشمار جنازه (مشايعان) دنبالهروان زمرة از هرآينه نكنند, زنده

كرد/ خواهند درازتر را آنهادر سÇنت حÇيات تجديد باززايي, هر و است باززايي بذاته, سنت, كه ميبينيم پسانجام مستلزم (=انتقال) سنت فعل ميبينيم كه است رهگذر همين از و است, حال" "زمانسÇال هÇر يÇا و 19ì7 يا 13êì سال نه حال, زمان از غرض و است حال" "زمان در شدن

1. Carolingiens

قرن در كارولنژيها1 سلطنت زمان در غرب باززايي مثل فينفسه, حال زمان بلكه ديگر,شانزدهم قرن در رنسانس به معروف باززايي يا و دهم قرن در بيزنطيه باززايي يا هشتممسÇتقر Gد جدÇم را آن و نÇميكردند زنÇده دوبÇاره كÇردند, احيا كه را آنچه ا گر كه استمÇيان از و مÇيشد سپرده فراموشي به باستان عهد اطالل همچون چيزها آن نمينمودند,

ميرفت/زمÇينة در HخصوصÇم و Hمستقيم كه است نوزاييهايي در تعمق مقال, اين از غرضخ مور نهفقط و فيلسوف ا گر ولي است, پيوسته بهوقوع ايران محيط در فلسفه و حكمتغير بهنحوي ديگر بهعبارت و دهد گواهي و شهادت مزبور امور باب در بخواهد فلسفه,انÇحا¾, از بÇهنحوي بÇايد بگÇويد, سخن آن از ماضي, حالت به آن از يادكردن طريقة از

باشد/ گرفته صورت نيز وي باطن در فلسفي والدت تجديدمÇتفكران بÇه خÇطاب گفتههايي از عبارت هم عينحال, در موجود مقالة اينرو, ازمعناي باب در او نظر بيانگر غربيو فيلسوفي گواهينامة حكم در هم و است ايراني جواننÇيز و دارد) بسÇيار ع نوÇت و نÇيست يكپارچÇه ميدانيم كه (فلسفهاي ايران قديم فلسفةافÇق بÇهحال, تÇا كÇه فلسفه اين كشف براي من غربي همكاران ما, روزگار در كه معنايي

ميشوند/ قايل بود, مانده بيگانه بدان نسبت غرب معنويتمتفكر جوانان از بعضي به خطاب دعوتنامهاي ميدهم, اينجا در من كه گواهياي

Page 202: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 188

زودگÇذر مÇد, هÇمچون كه فلسفي ايدÄولوژي فالن شيفتة يكباره, كه است امروز ايرانغرب, فلسفة موضوعات در ايشان تحقيقات كه كنند ه توج حقيقت اين به و نشوند است,آبشخور درواقع, كه را خود تي) سن) قديم فلسفة كه باشد سودآور برايشان ميتواند زمانيغÇرب فلسفة سيل قبال در سپري همچون آن, از و بشناسند خوب است, ايران فرهنگ

كنند/ استفادها گÇر ولي مÇيخواهÇد, فراوان مطالعة و بسيار وقت هدفي, چنين به بخشيدن تحققجان پيكار, اين در كه ميرود آن بيم نباشد, ايران انديشمند جوانان دست در سپري چنين

گردد/ غربي ن تمد مغلوب ايران, فرهنگ و بگذارند را خودشش بÇود, 19êë سپتامبر ماه آمدم, ايران به كه بار نخستين پيش, سال دو و بيستااللهي¹ فيالحكم¹ لمجموع¹ او جلد چاپ و برده بهسر استانبول در را آن از پيش سالرا ون يÇاشراق پاي رد ايران, در كه داشتم اميد رسانيدم, بهپايان را اشراق شيخ سهروردي,مÇوضوع بÇاب در آنان با ميتوانستم كه يافتم را ارجمند شيوخي وقت, آن در و يابم بازسال چند از كه ايراني امروز, ايران در آنچه باشم/ داشته ي جد صحبتهاي عالقهام, موردنÇويددهنده سÇخت است, شÇده بÇرخÇوردار خارقالعÇاده پيشرفتي از طرف اين به پيشبلكه كرده, پيدا امكان نهتنها ما, موردنظر مسايل در جوانان با بحث كه است اين مينمايد,آقاي دوستم, و همكار شاهد, بهعنوان اينجا در و است, نموده باز خود براي جايي Âاص

بزنم/ مثال ميتوانم را نصر حسين د سي پرفسورامروزه شود, آشكار صداقت به مطالب, اين بيان از من هدف اينجا, در دارم ميلاز و ميكنند سفر بهخارج كشور يك شيمي و فيزيك و نجوم علماي كه است اين بر رسمايÇن مÇيگردند/ خÇبر بÇا ديگÇر مÇمالك در هÇمكارانشÇان ات جربيÇت و تحقيقات نتيجة

خاص موضوعات در را خود معلومات خويش, مملكت به مراجعت موقع در دانشمندانبه را مطالبي آنها, خارجي همكاران شايد و كردهاند زيادتر ه البت شيمي, و فيزيك و نجوماين در و بودهاند غافل آن از اينان كه ميآموزند رشان تبح مورد علم موضوع باب در آنان

Page 203: مقالات هانری کربن

189 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

روا شك هÇيچكس مÇيكنند, تÇحقيق خÇود اصÇخ مÇوضوع در Hواقع مزبور, علماي كهنميدارد/

مزبور دانشمندان با را طبيعت ماوراي عالم يا فيلسوف فالن ماجراي و وضع ا كنونمÇتفكر هÇمكاران ات تجربي و تفكرات حاصل از كه قصد اين به مزبور, حكيم بسنجيم/داشته اطمينان ميتواند آيا فيلسوفي, چنين ميكند/ سفر ايران به برچيند, خوشهاي خود,مافوق عوالم باب در آنان از بيش مختصري كه كند اظهار خويش همكاران به ا گر كه باشدمÇفهوم شÇرط, ايÇن بÇه گÇفتهاش شك, بÇدون مÇيدانÇد, مÇعنوي عÇالم يÇا و محسوساتاجتماعي معناي از بهتر, عبارت به يا و تاريخي معناي از كه شد خواهد واقع همكارانشسÇيستمهاي ايÇن زيÇرا برانÇد; سخن آموختهاند, او به همكارانش كه فكري سيستمهايخود خاص اجتماعي محيط "در و آنها" خود خاص "زمان در بايد اينان, نظر به را فكري

است/ تحصيلي" "علوم طريقة روش, اين و قرارداد دوباره آنها"تحقيقات براي بهانهاي امر, واقع در ميرانند, سخن آن از حكما كه معنوي عالم امارا مي منج حكم ما, موردنظر فيلسوف آنكه كالم خالصة و ميشود جامعهشناسي نوع ازدر كشورش از خارج در كه كاملي ادوات و آالت به كمك كنند ايراد او به كه ميكند پيدااو به نخست اما كند/ كشف را ناشناخته ستارگان از تودهاي است نتوانسته داشته, دسترسآن و مثبت و جالب مسألة كه آن سپس و نشد يافت ديگري ستارة كه داد خواهند جواب

است/ ستارهشناسان حادية ات اجتماعي مسايل دارد, علمي اعتبار كه

1. Agnostique

كمي غرب, امروزين فلسفة الادري1 ة روحي از ناشي نتايج ذ كر در جمله, چند اين درايÇن مÇثال و نيفتادهام دور واقعيت بيان از زياد كه است اين حقيقت ولي كردهام, مبالغه

ميگويد: كه يافتهام سهروردي خود كتب در نيز را نكته

2. Hipparque

3. ptolemée

اعتماد ميتوان بطلميوس3 و ابرخس2 مشاهدات و ارصادات به نجوم علم در ا گر

Page 204: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 190

اطمينان نيز يافتهاند را ملكوت عالم در دخول فيض كه كساني مشاهدات به بايد كرد,نمود/

است/ عرفاني Âكام مسايل, با سهروردي برخورد نحوة ميبينيم كه اينجاست درفÇرهنگ و فÇلسفه در معلومات رشتة "الادري" حكماي نظر در آنكه كالم حاصلولي است, يافته تشكيل جنازه مشايعين از كه بود خواهد صفي حكم در سنت, مبتنيبربار هر تي, سن علم كه است معتقد عارف, فيلسوف الادري, حكيم خالف جهت در درستزيرا است; جديد والدتي با مقارن شخص, آن ذهن در ميشود, آموخته كسي بهوسيلة كهو بÇاشد يÇافته آبشÇخور ملكوت يا معنوي عالم در ريشهاش اينكه مگر نيست علم علم,باشد, نكرده رخنه ملكوت عالم در كه كسي است, فرموده آملي حيدر د سي كه همانطورو بÇاززايÇي بÇهشرط فÇقط يابد, حدوث د مجد والدت او در و شود زاده دوباره نميتواندا گÇر مÇييابد, انÇتقال ديگÇر كسي به كسي از تي سن فلسفي دانش كه است جديد والدتاز را محمول بارو شدن بهدست دست و انتقال صورت علم, انتقال نگردد, حادث باززايي

ميكند/ پيدا ديگر رواني به بيجان روحي از و ديگر دست به دستياخÇالقي رات قرÇم بÇا سهروردي كه آنطور اشراق, فلسفة عميق معناي من, نظر بهروحانيو بهكمال منتهي ا گر كه است فلسفي دانشي از عبارت نمود, تأسيسش آن, خاصا گÇر Çا ام بÇود/ خواهد فرصت دادن دست از و خودبيني و عÔجب نگردد, سالك معنويوادي در سÇالك نÇباشد, فلسفي معلومات و معارف بر متكي معنوي, تجارب در سلوك

برد/ نخواهد سالمت به جان و شد خواهد گرفتار ذهني و رواني بيماريهايزاده الهي" "حكمت روحاني, تجربة و فلسفي دانش تأليف از كه جاست همين نكتهكند/ تجديد را ايران معنويت است خواسته سهروردي كه بوده آن به ل توس با و ميگرددخسرواني" حكمت "احيا كنندة بهعنوان خود شخص از ر مكر بهطور جهت همين به ويبÇه ميگويد, سخن آن از سهروردي كه رستاخيزي و حيات تجديد ولي است, كرده ياداسÇالم, آن, پرتو در بلكه نيست, اسالم معنويت عليه عصيان حكم در نهتنها و هيچوجه

Page 205: مقالات هانری کربن

191 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

را سازنده كار اين و ميكند پيدا را معنوي تفسير حكم تأويل, روش و ميشود فياض منبعانجام شد, منتهي حلب در شهادتش به سرانجام كه خود ت كوتاهمد زندگي طي سهروردي,و مÇعقوالت) (بÇهمعناي سنت انگاشتن برابر نمونة بهترين سهروردي, آثار است/ داده

است/ حيات تجديدكÇه بÇاشد نشÇده نكÇته ايÇن ملتفت هيچكس سهروردي, زمان تا كه ميرود احتمالايÇران مÇجذوب پادشاه و كيخسرو بهنام سهروردي را حكما (اين باستان ايران حكمايمسÇلمان ايران ون" اشراقي" يا الهي حكماي پيشتازان امر, درواقع مينامد) ون" خسرواني"

بودهاند/سهروردي حيات بخواهيم شده, طور هر پافشاريكنيمو امر اين در ا گر حال, هر در

ساخت? روشن را وي زندگي محيط و زمان ميتوان چگونه هستيم, دچارش كه مداركي فقدان با تازه /1

حقيقت اين باز كنيم1, توجيه وي زمان و زندگي محيط اجتماعي شرايط اساس بر Hصرف رااست, داشته خود زمانة و زمان باب در سهروردي كه عقايدي و نظرات كه ميماند باقيانساني ميبايست باالخره كه چرا نيست; توجيه و تبيين قابل فوق, عوامل به كمك HصرفمÇيداشت دارد, وي آنÇچه نÇظير مÇعنوي, فÇرديت و مÇييافت وجÇود سهروردي بهناميا نيست) معلولي و علي روابط درهمتنيدگي نامش استو پيشبيني غيرقابل كه تي فردي)بÇه ون) يÇراقÇاش) اشÇراقÇي حكÇماي نسب كÇه كÇند كشÇف را حÇقيقت ايÇن ميتوانستاين ر تأخ و م تقد ميتوانست نيز و هستند ون اشراقي پيشتازان آنها و ميرسد ون خسرواني

كند/ قلمداد تاريخي فاقي ات همچون را امر دوسهروردي نا گهاني ظهور و ميگردد, حادث دگرگوني زمان, لحاظ از كه اينجاست

2. Historicisme

را تÇاريخي)2 امور (اصالت تاريخزدگي مسلك وزن سنگيني و تاريخ تاريخ, عرصة دررونق ايران, باستاني گذشتة شد باعث كه بود سهروردي آثار انتشار زيرا ميشكند; درهمشده حاصل ايران اسالم از بعد فرهنگ و آن ميان كه انقطاعي و يابد باز را رفته دست از

Page 206: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 192

و كÇند پيدا معنا دوباره قديم, فرزانگان حكمت و معنويت درنتيجه, و برود ميان از بود,يابد/ اهليت حق,

ايÇران فÇالسفة ساللة از مسلمان ايران اشراقي حكماي كه اين به قول با سهرورديكه است همين هم واقع و نمود باز ايران معنويت اندام عرض براي را آينده هستند, قديمكÇار زيÇرا مÇيروند; بÇهشمار ون يÇاشراق پيشتازان خسرواني, حكماي سهروردي, از بعدو حامل وي, خود بلكه نيست, قديم ايران فلسفة تاريخ بيان و نقل به محدود سهروردي,حكÇماي "وارث" را خود سهروردي ديگر, بهعبارت و است باستان ايران تاريخ م تجس

ميكند/ قلمداد ون خسرواني يا قديم ايران الهيكافي كردهام, اراÄه سهروردي نظرات از مقال اين در من كه توجيهي نحوة تأييد درقÇرن در كÇه حÇيدرآمÇلي د سي شيعه, ايراني متفكران بزرگترين از يكي تأليفات به است

فرانسه/ و ايران انستيتوي انتشارات از ,93ë ص االسرار, جامع به شود رجوع /1

بÇهنحوي حÇيدر د سي كنيم1/ مراجعه ميزيست, ميالدي چهاردهم با برابر هجري, هشتمارثÇي عÇلوم و خÇارج) از شده كسب (معلومات كسبي علوم ميان اختالف ستايشانگيز,بÇه احÇتياج نخست, دستة است/ كرده روشن را فطري) ميراث راه از مكتسب (معلوماتظواهر به Hاساس و است پژوهش و كوشش محتاج و دارد آموزنده و آموزگار و آموختنميشود/ تعبير نيز رسمي" "علوم به آن از و است معروف ظاهر" "علم به و ميپردازد اموردارد, برعهده را معارف انتقال و كسب وظيفة كه انسان قواي از ه قو آن رسمي, علوم در

است/ نقل ميپردازد, تاريخي روايات انتقال به Hصرف آنچه و عقلعبارت به و تاريخي علوم و فلسفي علوم به امروزه كه است همان نقل, و عقل علومهÇمين است/ شÇده مÇعروف منقول) و (معقول مثبته ات الهي و نظري فلسفة به درستترامÇا كرد/ تعبير تي" سن علوم و عقلي "علوم سادهتر عبارت با ميتوان من, نظر به را مطلب"معارف بهمعناي منقول لفظ معناي حدود از ميدهد, "سني" لفظ به آملي كه دقيقي معناياز مÇانع بايد سنت لفظ دقيق معناي كه همينروست از و درميگذرد سنت" راه از منقول

Page 207: مقالات هانری کربن

193 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

را دقيقي معناي آملي, حيدر كند/ پيدا را جنازه مشايعين صف حكم "سنت", كه شود ايناطالق قابل است, فطري ميراث بهمثابة كه معارفي يعني دوم, نوع از معارف به ديديم, كه

است/ مذكور مقولة از مثال بهترين نيز سهروردي مورد و ميداندتأ كÇيد مÇيراث نوع دو و قرابت نوع دو ميان اختالف بر آملي حيدر كه اينجاستو ميدهد نام صوري نسب آن به و است خارجي Âكام كه هست قرابتي ميگويد و ميكندHرفÇص كÇه هست مÇيراثÇي مÇينامد/ مÇعنوياش نسب كه معنوي Hصرف هست قرابتي نيزمÇيراث بÇه كÇه مÇعنوي هست ميراثي و است معروف صوري ميراث به و است خارجي

دارد/ اشتهار معنوييÇا كالم و فلسفه يعني است, رسمي علوم همان ل, او دستة به مربوط ميراث و نسبنسب معروفاند/ منقول و معقول به Hمجموع كه معارفي آن همة خالصه, و ظاهري علومتعلق ظواهر زير در مخفي جواهر به كه است بهمعرفتي مربوط Hذات دوم, مقولة ميراث وهÇم را ايÇن دارد/ شهرت باطن علم به و است باطني و دروني معرفت, نوع اين ميگيرد/است/ فÇنومنولوژي فÇني اصطالح براي معادلي درواقع, مذكور, لفظ كه نگذاريم نا گفتهزير در كه نمايشي و غرض تحليل بر است متوقف ميناميم, "فنومنولوژي" كه را آنچهكشÇف هÇمان درحÇقيقت, (پÇديدارشÇناسي) فÇنومنولوژي دارد/ قÇرار آشكÇار و ظاهر

است/ االسرار كشف و المحجوببÇاطني, عÇلوم در است, نقل و عقل شناسنده, اعضاي ظاهري, علوم در كه درحالينوع است/ قلبي واردات باطنيو بصيرت شهودي, ادرا ك الهام, كشفو شناسنده, اعضاييا ات قلبي به علم بلكه كالم, و فلسفه نه ميگردد, حاصل شناخت اينگونه راه از كه معرفتي

فرزانگي)/ و (حكمت Sophia و (خدا) Theos از Theosophia /1

عÇلم اصطالح است/ حقيقت اين مÆيد تÃوسوفيا1 لفظ اشتقاق و است خداوندي حكمتآن غÇرض, و معناست همين به ناظر مييابيم, آملي حيدر نوشتههاي در را آن كه ارثيالهامات و شهود و كشف طريق از بلكه برهان, و ل تعق راه از نه كه است معارف از دسته

Page 208: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 194

ميگردد/ حاصل باري ذات از صادرهشهود و الهام حقيقت صحتو حدوثو امكان كه داشت ه توج بايد نيز امر اين به اما(واليت, مÇيبخشد نÇظم هÇم و مÇيكند تضمين هم حال, عين در واليت به اعتقاد امر رابه نزديك و خداوند درگاه ب مقر امام, آن, درنتيجة كه است باري ذات به نسبت قرابترا امام آملي, حيدر ه, امامي عرفان فكري دستگاه در كه همينروست از و است), بشريتمÇاوراي و مÇعنوي حÇقيقي, (آدم ميانگÇارد آن راستين بهمعناي و نخستين آدم بهمثابةداده را صفت اين مذكور, نوع از معرفت به آملي كه است رهگذر همين از نيز و طبيعي)داده كسÇي بÇه فÇطري ميراث بهموجب كه است ي حق معرفت, نوع اين <تملك كه است

ميشود>/زيرا ميدانند; وي وارث را خود آنها و دارد را عرفا راستين پدر حكم معنوي, آدمدر را انساني معارف نهتنها كه است نهفته معارف از خزينهاي ايشان" دل اندرون "در آدممÇيراث, ايÇن تÇملك بÇراي ا گرچه اما ميگردد/ شامل نيز را الهي علوم بلكه برميگيرد,نÇيز و نÇيست كÇوشش مÇحصول گنجينه, به دستيابي ولي است, الزم تالشي و كوششيÇا راسÇتين بÇهمعناي وارث تنها نميدهد/ تغيير را آن طبيعت و ماهيت مساعي, صرفتوانايي اين و است آن درآوردن و كاويدن و گنجينه بهيافتن قادر كه است معنوي وارثتفويض او به مزبور گنجينة كه بيابد امر اين به تام آ گاهي كه ميكند پيدا زماني از هم راHذات و نÇيست عقلي برهان و استدالل محصول امر, اين از يافتن آ گاهي ولي است, شده

است/ روحاني) (والدت معنوي تولد نوعيآن بنابر است/ (نوزايي) جديد تولدي Hذات آن, تملك و معنوي ميراث در ف تصرسنت وديعة كه اين مگر نيست عملي خداوندي, وديعة انتقال بهمعناي سنت شد, ياد چهكه ميگردد مالك زماني را امانت آن ذيحق, و وارث و گردد وا گذار ذيحق و وارث بهمعنوي وارث انسان, كه است د مجد والدت بركت از تنها باشد/ يافته د مجد والدتي خوددر نÇيست/ او مÇيل بÇه بسÇته و انسÇان ارادي صÇفت, ايÇن بÇه اتÇصاف ه تÇالب و مÇيگردد

Page 209: مقالات هانری کربن

195 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

تي" سن "علوم دقيق مفهوم همان آملي, حيدر نزد در ارثي" "علوم مفهوم ا گر اينصورت,نÇيستند, مÇعنوي وراث HعÇواق كÇه مÇردماني هÇروقت كه بود خواهد اين نتيجهاش باشد,

گردد/ ل مبد جنازه مشايعان صف به سنتگرايان صف كنند, دراز دست سنت به سويايÇن آغÇاز از كه را قوياي معناي همان قديم" فلسفة "فعليت عنوان كه جاست ايندر معنوي انتقالميراث امر ا گر ميكند/ پيدا كنم, ص مشخ روشنو آنرا ميخواستم بحثشدن, وارث ا گر نيز و است (نوزايي) جديد تولدي موجد هم و الزم شرط هم حال, عينمÇييابد, د" جدÇم "تÇولد كÇه وارثي صورت, اين در است, نوزايي مرحلة از عبور مستلزموارثÇي هÇر باطن در دارد/ قرار حال" "زمان در Hذات و نيست " گذشته" به معطوف انسانو خÇالصه و مÇييابد, اسÇتقرار حال" "زمان در و ميشود زنده دوباره سنت خود, بهنوبة

حاضر"/ حال "در و زنده است سنت خود سنت, وارث امر, درواقعكردم انتخاب را آملي حيدر شخص شيعي, عرفان مرجع و منبع عنوان به علت, اين بهبگيرد قرار كساني سرمشق بايد كه متفكري عنوان به را سهروردي موقعيت بتوانم بهتر تا

بنمايانم/ ميكنند, درك را ايران قديم فلسفة اهميت كهنوشتههاي در سهروردي چگونه كه است اين به معطوف بيشتر اينجا, در من نظرسÇلوك و طÇلب مÇراحÇل نÇظير شاهنامه, و اسÇتعارههاياوستا برخي معناي عرفانياش,كرده درك را رسالةعقلسرخ) (در اسفنديار مرگ و زال والدت خسرو, مزدكي معنويبÇه پÇهلوانÇي حÇماسة انÇتقال نحوة ميتوان رسالةعقلسرخ در تأمل با من نظر به است/تحقيق با كرد/ درك است, ايران معنوي فرهنگ در اساسي مسألهاي كه را عرفاني حماسةمÇغاير و مÇخالف سÇنت, كÇه رايÇج عÇقيدة اين بيهودگي به ميتوان سهروردي رسالة در

برد/ پي است, نو" "آفرينشسنت پيوستن زيرا باشد; سنتگرا سهروردي, از بيش كه نمييابيد را حكيمي هيچميبينيم حال عين در و اوست, فكر بركت از ايران, باستاني سنن به مسلمان ايران اشراقينبود, او ا گر زيرا باشد; داشته آفرينندگي سهروردي, از بيشتر نميتواند متفكري هيچ كه

Page 210: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 196

نميگشت/ حادث د مجد تولد و نوزايي و نميآمد بهوجود اشراقي سنتو د جدÇم آفÇرينش مسÇتلزم سÇنت, گÇفت ميتوان كه است مذكور مطالب براساسدر آفرينش به ل مبد سنت صورت, اين غير در و است د مجد والدت و مستمر نوآفرينيمشÇايعين "صف لفظ با باال سطور در كه است همان اين و ميگردد وجود عكس جهتآفريده دوباره نيز سنت خود د, مجد آفرينش اين عرض در كرديم/ تعبير آن از جنازه"تÇازهاي جÇان دهانش در ميخواند, بر از را آن ال, نق كه حكايتي كه همانطور ميشود,كÇه ايÇنجاست و ميگردند يكي منقول, و ناقل گويي و ميشود آفريده نو از و ميگيرد

كرد/ پيشبيني را عرفاني حماسة به پهلواني حماسة انتقال ميتواندر و داشته سهروردي مسلك مشابه مشربي كه اصفهان مكتب متفكر مشهورتريندر كÇه است شÇيرازي صدراي الÇم ميزيسته, صفويه زمان فرهنگي حيات تجديد زماناست/ بسيار اصالت داراي كه نوشته برقرآن عظيم تفسيري جنبحكمتاالشراقخود,با و آميخته ايران تي) سن) قديم فلسفة با كه ي مواد و عناصر ميبينيم كه است طريق اين بهحكÇمي آراي است جÇمله آن از كÇه پÇيچيده, درهÇم سخت و بسيارند شدهاند, يكي آنكه اطهار ة مÄا حديثهاي مجموعة و عربي ابن الهي حكمت سهروردي, اشراق ابنسينا,و علل خود شد, ذ كر كه همه اين و است, بوده شيعيان تفكر و ل تعق مأخذ و منبع آغاز, ازايران در مسيحي) (شانزدهم هجري دهم قرن در كه است حياتي تجديد ظاهري عوامل

نگشت/ حادث آن, مشابه چيزي اسالم, بالد ساير در آنكه حال و افتاد اتفاققاضي و صدرا مال نظير متفكراني بهوسيلة كه است فلسفي عظيم آثار عا, مد اين گواهدرون در كÇه است قي الÇخ و وقÇاد اذهان نمودار كتب, اين است/ آمده پديد قمي سعيدمÇثال, عÇنوان به ميشود/ آورده حال زمان به و ميشود زنده ميگيرد, جان سنت آنها,وي اعتقاد ولي است, اشراقي حكماي زمرة در فكري, مشرب لحاظ از ا گرچه صدرا, مالبهوجود هستي فلسفة زمينة در عميق Hحقيقت انقالبي كه است نشده اين از مانع اشراق, بهآ گÇاه آن بÇه و بداند اشراقي طبيعت ماوراي مقتضيات از را دگرگوني اين ايجاد و آورد

Page 211: مقالات هانری کربن

197 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

باشد/و بود ماهيت اصالت احترام مورد فلسفة به معتقد هنوز سهروردي, كه نماند نا گفتهآن, در كÇه سÇاخت را وجودي اصالت طبيعي ماوراي دستگاه لي, تعق روش به صدرا مالتا ميتواند بودن, عمل دانست/ ماهيت بر اولي و م مقد را داشتن" "وجود يعني بودن, فعلحال, عين در بودن, فعل ت خف تو شد درجة و كند پيدا ت خف و ت شد درجات بينهايت,

است/ آن ماهيت يعني بودن, حال در موجود تغييردهندة هم و نكننده معي همتمام وجود, ت شد آن, در كه ميآيد پيش نهايت و بيحد فكرياي قلمرو درنتيجه,بÇه وجÇود فلسفة برميگيرد/ در را عالم اين فوق وجود و عالم اين از قبل وجود درجاتچÇنان آن شاهد, زيرا است; شهادت فلسفة حضور, فلسفة و ميگردد بدل حضور فلسفة

دارد/ حضور چيزي برابر در يا است "حاضر" چيزي براي كه است كسيكردهام, ترجمه و طبع را آن من كه (@كتابالمشاعر) صدرا مال تصنيفات از يكي دروجÇودي فÇلسفة بÇه مÇا روزگÇار در آنÇچه بÇا را او وجÇود فÇلسفة مÇيان اسÇاسي اختالفبودن, موجود درجة ا گرچه صدرا, مال نزد كردهام/ بيان است, موسوم (ا گزيستانسياليزم)آن, اعÇالي غÇايت كÇه عÇالم اين در حضور حضور, از او غرض ولي است, حضور تابع

نيست/ است, مرگ" به معطوف "هستي در وجود كردن غوطهوربÇر بÇتوانÇد كÇه مييابد حضور خود براي حد بدان تا موجود يك صدرا, مال نظر دراست, فÇاصله و زمÇان و حÇجم و بعد به د مقي خود كه عالم اين محدوديتهاي و مضايقاز را خÇود بÇيشتر كÇند, جÇدا جهان اين از بيشتر را خود هرچه موجود, يك آيد/ پيروزبيشتر و ميدارد نگاه دور ناآ گاهي و تاريكي دوران امام, غيبت آورندة بهوجود عواملشÇديدتر حضور درجة هرچه كند/ وارسته نيستي" به "معطوف وجود از را خود ميتواند"وجÇود بÇه مÇعطوف بÇيشتر وجود همينرو, از و مييابد فزوني وجود فعل ت شد باشد,از بيش كه نيست حضوري حضور, بهمثابة وجود ميگردد/ مرگ" وراي عالم به معطوفبÇهعنوان وجÇود كÇه است علت اين به آن و باشد شده د مقي و "درگير" عالم اين در پيش

Page 212: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 198

كÇه شÇده حÇضوري به ل مبد و بسته خود روي به را ما عالم مراتب سلسلة ابواب حضور,است/ مرگ ماوراي عوالم در حاضر

و تفسير ميشود, ديده صدرا مال آثار در قيامت" "فلسفة عنوان تحت كه مطالبي تمامتشكيل را صدرا مال تفكرات سرچشمة كه منابعي در تأمل است/ اصلي فكر همين تبييندÇح دو ميان غرب, در وجود فلسفة سرنوشت ميآموزد/ ما به را نكات برخي ميدهند,فعل و بودن فعل صدرا, مال چون حكمايي نظر در است/ بوده نوسان در موجود و وجود(حÇالت وجÇود از بÇرتر هÇم و اسÇمي) (حالت موجود از برتر چيزي هم داشتن, وجود

است/ مصدري)

/actus essendi التين در /1

امري, حالت اين در يافت/ بايد " كن") عربي (در آن امري حالت در را وجود1 فعلآسماني وحي ( كه س مقد كتاب درنتيجه, ميآيندو مترادف ابد تا معنا يا عالمروح كالموبÇاطني معناي و ظاهري معناي س, مقد كتاب و كالم رابطة به مربوط مسايل تمام است),بÇه مربوط مسايل و موضوعات طرح كه اينجاست از ميكند/ مطرح را معنوي) (معنايحكماي نظر در كه بهطوري است, گرفته انجام شيعه متفكران بهوسيلة Hصرف ه, مÄا و انبياخÇودي مÇحيط همين در و ميكند "خودي" احساس "شيعه" محيط در فقط فلسفه شيعي,معنويت ادرا ك بگيرد/ بهخود را ه" مÄا به معطوف "فلسفة عالي صورت ميتواند كه استآن/ گنجوران و ( كهقرآنباشد) گنجينه برابر در داشتن حضور حال, عين در يعني قرآن,ميرساند نتيجه اين به را صدرا مال ربه>, عرف فقد نفسه عرف <من مشهور قول در تأملكÇار ايÇن و كÇند مشاهده امام در را نفس حضور و امام حضور خود, يا نفس وراي از كهو فÇلسفي تÇفكرات ثÇمرة و مÇحصول بÇهعنوان ه مÇÄا به اعتقاد كردن باطني امر, درواقع

است/ خويشتن معنوي ات تجربيو گÇواهÇي فÇلسفة نÇوعي به صدرا مال حضوري فلسفة گفتيم, كه بود جهت همين بهاصلي مظاهر بهعنوان معصوم" "چهارده آن, اصلي چهرههاي كه ميگردد راهبر شهادت

Page 213: مقالات هانری کربن

199 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

برايش كه هستند خدايي براي حاضر و ابدي شاهدان اينان, ميروند/ شمار به حق تجليآنÇان, بÇرابÇر در كه است حاضر كساني براي آنان, وسيلة به خداوند و ميدهند شهادتاو بÇراي شÇاهدان كÇه كسÇي بÇراي اخير, اشخاص همينطور, و ميدهند گواهي او براي

حاضرند/ ميدهند, شهادتصدرا مال از چند صفحاتي بود الزم نشد, فراهم تفصيل و شرح فرصت مقال, اين درقÇديم فÇلسفة كÇه است نكÇته اين تفهيم و دادن نشان اينجا, در ما غرض ولي شود, نقل

باشد/ داشته ما روزگار و ما براي ميتواند معنايي چه ايران, (سنتي)با حال, اين در كه صدرا مال مكتب در را اساسي انديشة دو بايد كه است جهت اين ازچÇند, شÇواهÇدي و قرايÇن پاية بر كنيم/ روشن هستند, مرتبط سخت او, وجودي فلسفةبه و كرده شكوفه امروز, غربي متفكران از برخي نزد مزبور, انديشة دو بگويم ميتوانمفلسفي ات واقعي با مزبور دوگانة انديشههاي مطابقت مبين خود, اين و نشست, خواهد بار

است/ امروز اروپايدر آن ضرورت و وظيفه و مثال عالم وجود به اعتقاد صدرا, مال انديشة نخستين امارا آن رتبة و شد مثال عالم ض متعر كه بود متفكري لين او سهروردي, است/ عوالم ساختارمÇثال, عالم مفهوم بيان براي خود, سهم به نيز ما نمود/ تثبيت و تعيين وجود, مراتب در

1. Mundus Imaginalis

بÇه را التÇين1 لفÇظي و رفÇتيم التين لغتنامة سراغ به نا گزير و نداشتيم دردست واژهاي

2. Imaginaire

لي خيÇت بهمعناي كه التين2 ديگر لفظ با معنا خلط از تا برگزيديم مثال عالم معادل عنوانباشيم/ كرده احتراز است,

مأنÇوس آن بÇا و كÇرده عادت آن مفهوم و لفظ اين معناي به كمكم ما خوانندة البتهعالم ميان واسطة كه است روح عالم يعني ملكوت, عالم با همسطح مثال, عالم شد/ خواهدسطوح كهميان عوالمي بهاندازة مثال عالم ميباشد/ (مÔلك) محسوس ادرا كات عقلوعالم

Page 214: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 200

روحÇاني, حÇوادث عÇرصة مÇثال, عالم است/ معنا واقعيت واجد است, گرفته قرار آنهاجسÇماني, عÇالم حÇوادث مÇانند درست كه اموري يعني است, قيامت و معاد مشارقات,حوادث به مربوط سطح از غير سطحي در مثال عالم به مربوط حوادث اما دارند/ واقعيت

ميبندند/ صورت جسماني عالمعالم سطح در كه است خاص ادرا كي عضو داشتن مستلزم عالم, اين ادرا ك درنتيجه,سÇطح در ي حس ادرا ك و عقلي ادرا ك كه همانطور ميدهد, انجام را خود وظيفة مثال,اين از پرداختيم, صدرا مال ل او انديشة بيان به اينجا تا ميگيرند/ صورت خود مخصوص

دارد/ او نخستين فكر با تام ارتباط ه البت كه ميپردازيم وي دوم انديشة بهبيان پسمرسوم, بهطور آنچه با نبايد ه البت كه است فعال ل تخي ة قو گفتگو, مورد مدرك عضوچه صدرا, مال شود/ اشتباه برميخيزد, جنون آن از و ميشود ناميده فانتزي" يا خيال ة قو"است/ "انقالبي" نوآوري اندازه, بهيك خود, وجودي فلسفة باب در چه و مورد اين درو ميانگارد معنوي و جاويد و آن از مستقل بل جسماني, نه عضوي را ق خال ل تخي ويكه نتايجي و صدرا مال انديشة دو اين ميكند/ قلمداد روح اثيري" "جسم حكم در را آن نيز

گفتهايم/ كم بگوييم, آن باب در هرچه كه دارد اهميت آنقدر ميگردد, مترتب آن برابراز دكارت از بعد اروپايي حكماي اعتقادات مخالف جهت در درست عقيده, اينمراجعه به محتاج مثال, عالم معادل فرانسوي لفظ ساختن براي ا گر نيست بيسبب و شدهغÇرب حكÇمت در مصداقي Âاص آن, مفهوم و لفظ اين زيرا شدهايم; التين لغتنامة بهات كيفي انگاشتهو يكديگر با متضاد را ه ماد روحو بÔعدو و فكر غرب, فلسفة است/ نداشتهدر گشتهو دوگانه گرايي دچار جهت, اين به و كرده قلمداد ي ماد ات كيفي با مغاير را روحيامكان اروپايي, فلسفة براي است/ مانده عقيم اقداماتش و زده پا و دست عظيم گردابيو راسÇتين جواهÇري با آن) مي تجس بهمعناي (فرم معنوي فرمهاي به اعتقاد كه نبود اينو صدرا الÇم آنكÇه حÇال و بÇاشند, خÇودشان خاص "ابعاد" واجد كه كند پيدا ات بالذ قاÄم

برداشتهاند/ ميان از را روح و ه ماد تضاد بهراحتي, او اصحاب

Page 215: مقالات هانری کربن

201 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

معنوي" ة ماد و "مايه نوعي كه است اين مستلزم عالم, كل و انسان مرگ از بعد ل تحوفÇالسفة نÇحلة از حكÇيمي در فÇلسفه, تÇاريخ در بار لين او را فكر اين باشد/ داشته وجود

1. Proclus

مسÇلمان حكÇماي بÇين در كÇه انباذقلس به منسوب آثار و پروكلوس1 بهنام نوافالطونيانÇديشة بÇه بيشتر مزبور, انديشة كه است اين حقيقت ولي كردهاند, پيدا است, معروف

2. Spissitudo Spiritualis

صدرا الÇم روزگÇار مÇقارن HقريبÇت كÇه كÇمبريج افالطوني حكماي فرقة روحاني2 ترا كمدارد/ شباهت ميزيستهاند,

3. Spiritualiste

در روحيون3 كاذب مكتب ما, روزگار در است, بسيار وضعي چنين بر مترتب نتايجبههمين و است معنوي امور ادرا ك از ناتوان و گرفته قرار ماديون دروغين مكتب مقابلكÇردن پÇا ك مسألة شبه ما, عصر اروپاي الهي حكماي از برخي ميبينيم كه است سببدر را خود پاي و دست و كرده مطرح خود براي را اساطيري شاÄبة و رنگ از دين حقايق

گذاشتهاند/ گردو پوستبÇر كÇه قÇمي سÇعيد قÇاضي نÇظير مÇتفكري بÇراي مسألهاي, شÇبه چÇنين چÇرا امÇÇابعد كه ندارد اين به احتياج شيعه, حكيم نميآيد? پيش مينويسد, تفسير حديثالغمامهسعي ميكند, رهبري ملكوت سوي به را خويش انصار و اعوان كه امامي حديث شنيدن ازاز نه مزبور, حادثة يا حديث كه چرا كند; آن اساطيري داستاني و تمثيلي رنگ زدودن درمÇزبور, حÇادثة آن/ مÇعمول و متعارف معناي به تاريخ جنس از نه و است اساطير مقولةآن سÇواي مÇيگيرد, انجام ديگر زماني و ديگر سطحي در آن وقوع ولي دارد, واقعيتبدان ما ميشوندو پديد آن در ظاهر) حواس) محسوس واقعيو حوادث كه زماني سطحو

كردهايم/ عادتدر آمدهو بهوجود اديان" "فلسفة محدودة در امروزه كه تخالفي تضادو امر, بادي دركÇه است كÇرده طÇرح را سÆÇال ايÇن است, ديÇني تÇاريخ بÇه متعلق Hصرف كه اموري باب

Page 216: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 202

مشكل و ميشود حل مثال عالم به اعتقاد راه از معمولي, تاريخي امور يا هستند اساطيريبرميخيزد/ ميان از

اينجا, در يعني آن; نه و است اين نه كه ميدهد پاسخ مثال, عالم بر مبتني وجود علمدوگÇانة عÇقايد بهخصوص, كه ميآيد بهنظر اينطور اسطوره/ نه و است تاريخ مسألة نهاو فلسفة بودن امروزين فعليتو توجيه كنندة عالممثال, قو خال ل تخي به مربوط صدرا مالحÇال, عÇين در كÇه بودهانÇد صدرا مال فكري مكتب به شبيه حكمايي هم غرب در باشد/كÇه رسÇمياي مكاتب ماندهاند; فلسفه رسمي مكاتب حاشية در خوشبختانه و بدبختانه

كردهاند/ قبول اجتماعي علوم و انساني علوم سيل مقابل در را فلسفه استعفاي فانه, متأسحكÇماي از مÇيانÇديشيدهانÇد, اروپÇايي فكري سنت محدودة در كه مزبور فالسفة

1. Platoniciens hermétistes

2. Jacob Boehme

لويÇي و آلمÇاني يÇا كÇوببويمة2 شا گردان تا گرفته رنسانس دوران هرمسي1 افالطوني

3. Louis Claude Saint Martin

حكما اين نوشتههاي فانه, متأس ميگرفتهاند/ بر در را همگي فرانسوي, مارتن3 كلودسنبه كه نميشود پيدا بيش نفري چند و نيست دسترس در و مانده باقي پرا كنده بهصورت

بيانديشد/ نقيصه اين جبرانوجÇودي فÇلسفة كÇه دريافت ميتوان راه چه از و چگونه كه گفتم پيشين سطور درمÇفهوم و اروپÇا امÇروزين وجود" "اصالت حكمت با اختالفاتي چه شيرازي صدراي مالحكÇومت دوران كÇه كÇند ايÇراد مÇن به كسي شايد دارد/ است, آن مالزم كه انسان دلهرةكÇه است گشته آن جانشين ديگري فكري مكتب و شده سپري ديگر ا گزيستانسياليزم

4. Structuralisme

شÇد, چÇنين كÇه حÇال مÇيكند/ غوغا محافل از بسياري در "ساختگرايي"4 عنوان تحتآوريم/ ياد به را تأويل مكتب

بÇهوسيلة مÇتمادي قÇرون يÇط كÇه است تأويÇل زمÇينة در آثاري اينجا در غرضم

Page 217: مقالات هانری کربن

203 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

حÇيدر د يÇس سمناني, ولة عال¾الد شيرازي, بقلي روزبهان نظير ايراني, عرفاي و متفكراناست/ آمده فراهم غيره و صدرا مال خود و ميرداماد) (داماد علوي احمد د سي آملي,

اساس ميكردهاند, مزبور متفكران كه طريق آن معنويقرآنبه تفسير يعني تأويل,

1. Structure

است/ بوده استوار ميشود, ناميده "ساختمان"1 امروز كه آنچه ادرا ك و مطابقه علم بر آنمتن در كه عوالمي گونا گون سطوح در معنوي حقيقت دريافت تفسير, نوع اين از هدفهر موردنظر, سطوح از يك هر در زيرا است; بوده ميرفته, سخن آنها معناي از كتاب

است/ معنوي حقيقت يك واجد لفظي, حقيقتيكسÇان انÇجام تا آغاز از نغمه يك آهنگ كه است موسيقي مثال مذكور, امر مثالكه آن تشكيلدهندة عناصر آنكه حال استو واحد آن ساختمان كه علت اين به ميماند,

ميشوند/ دگرگون مقام, و لحن تغيير موقع در باشند, اصوات همانو تÇدقيق مÇوردبحث, مÇتفكران بÇهوسيلة آن اعمال نحوة و تأويل باب در كه آناناين در اما نيست/ تازهاي چندان حرف "ساختگرايي" كه ميدانند نيك كردهاند, تفكرفضيلت است/ مشهود اساسيوپرمعنا اختالف يك ا گزيستانسياليزم, مورد نيزنظير موردعÇنكبوت تÇار از فÇارغ و يÇوغ از نÇظر قÇطع را مسÇايل كÇه است ايÇن در ساختگرايÇيزمان در را مسايل كه فكري سيستمهاي ق متفر انبوه مقابل در و كرده مطرح تاريخگرايي

2. Diachronisme de l'histoire

3. Synchronique

وجود با است/ كرده اراÄه را همزمان3 تاريخي ادرا ك مينگرند, لحظات2 سلسلة بهعنواناحوال بر معرفت از ناتوان را خود و مانده باقي الادري Hفطرت ساختگرايي فضيلت, اين

ميگيرد/ نظر در را محتوا از عاري (فرم)هاي صورت فقط و ميانگارد اشيا¾

4. Formalisme

تفاوت اين با است, كانت صورتپردازي4 همان تكرار امر, واقع در ساختگرايي

Page 218: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 204

1. Transcendantal

چÇهارچÇوب در كÇه ميرسد بهنظر اينطور ندارد/ باور كانت, اعتقاد مورد تعالي1 به كهفÇرو بÇيننده, انسان اينكه بدون بريزد, فرو است ممكن ساختمان ساختگرايي, فكري

است/ رÅيت قابل و ما پيشاپيش ريزنده, فرو سانحة كه درحالي ببيند, را آن ريختنميبرم نام قمي سعيد قاضي از اينجا در باشم, كرده بيان را اختالف كه منظور اين بهو بوده ه مÄا تفكر موضوع كه "ساختماني" بهمثابة االنسان> وجه و اهللا <وجه مسألة باب در كهرا اسالم در خدا اسما¾ مسألة است/ كرده ق تعم و تفكر داشته, آنان نزد سابقهاي و سنتدرواقÇع, مÇزبور مسألة كه است علت اين به آن و كردهاند روشن بهخوبي الهي حكمايسوي از و ميگردد فاش انسان بر سو يك از كه دارد را جوهرياي دوگانة قطبيت حكمديگÇري بÇدون يكÇي مÇيسازد/ هويدا را خود ميشود, ظاهر كه خدايي بر انسان ديگر,تجلي هرگونه ماوراي كه خداوند ذات ميدانيم كه آن حال و باشد داشته وجود نميتواند

است/ مبر انساني ايجاب و سلب نوع هر از است,بگÇويد نيچه كه شده باعث وي, خاصيت همين و انتهاپذير است موجودي انسان,انسÇان بÇراي خدا كه ميشود خدايي آن ض متعر فقط گفتهاي, چنين و است" مرده "خداديگÇر, طÇرف بÇدون طÇرفين, از يكÇي كÇه بÇود طÇوري سÇاختمان, ا گر اما است/ بودهمÇاند? خواهد زنده خدايش "مرگ" از بعد انسان چگونه پس بماند, پايدار نميتوانستكند/ زندگي دراز تي مد توانست نخواهد خدا مرگ از پس انسان است; روشن مسأله حلمشهور انساندوستي و انسان به چه آن كه شدهاند معتقد متفكران از گروهي Gاخيركس هيچ كه است رÅيايي انسان, پاييد/ نخواهد ديري و است اخير قرن چند اختراع شده,تأويل از عيب نيست/ آسماني كتاب تأويل نقصيدر ديگر اينجا در و است, نديده را آنآسÇماني كÇتاب ادرا ك در ديگÇر مÇتفكران, كÇه علت اين به هم آن و است انسان خود

نشنيدهاند/ سخني كامل, انسان "طولي" بÔعد از ديگر اينكه يا و ندارند ممارستهÇم سÇعي و كرد اختصار به مطالب كردن برگزار از نا گزير مرا مكان, و زمان ضيق

Page 219: مقالات هانری کربن

205 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

زيرا بياورم; خالصه صورت به نتيجه گيري قصد به اينجا در را مذكور مطالب كه نميكنمهستند/ خالصه و فشرده خود صفحات, اين

مÇا بÇراي هم ايران, قديم فلسفة بودن امروزين و فعليت كه گفتم مقال, اين آغاز درايÇن شÇايد پيشين, صفحات و ايراني, همكاران براي هم و است ارجمند غربي متفكرانرا ايÇران جÇوانسÇال متفكران نظر ميخواهم نتيجه, عنوان به اما كردهاند/ روشن را معنا

1. Gilbert Durand

پيروان از كه كنم (فرانسه) گرنوبل دانشگاه برناي استاد ژيلبردوران1 همكارمان ه متوج

2. Gaston Baehelard

است/ باشالر2 گاستون مرحوم فكري مكتب درخشانمكÇتب صÇورتپردازي يكسو, از و حال عين در خود, اخير تحقيقات در ژيلبرهÇمزمان و مÇتقارن ادرا ك به نسبت را آن اعتقاد و ميگيرد انتقاد باد به را ساختگراييبÇخشيدن مÇفهوم و مÇحتوا آن, هدف كه تفسير نوع آن به ديگر, سوي از و نميپذيرد,مستغرق دوباره را آن زيرا ميتازد; است, ساختگرايي مقبول معناي از تهي بهصورت

مييابد/ تاريخزدگي مكتب زمانمندي دربه معتقد را خود و ورزد مخالفت مزبور جريان دو هر با كه است اين فلسفه وظيفةامكان به اعتقاد درضمن, و دارد امكان مافيها و عالم بر معرفت حصول كه بداند امر ايناز را فÇلسفه سرانÇجام گونا گون, مضايق و شهامت عدم باشد/ داشته حقيقت اين "تعليم"فÇلسفه است, انداخته الادري تنگناي به عالم, شناخت امكان بر داير خود, لية او اعتقاد

دهد/ نشان خود از عقيده اين نشاندن كرسي به در بيشتري جرأت بايدامÇور واقعي, امور كه است نكته اين از شدن آ گاه به موظف فلسفه ديگر, سوي ازواقÇعي, امÇر و حÇادثه نيستند/ كلمه معمول بهمعناي تاريخي امور يا و محسوس و ي مادايÇنجا در "ملكوت" لفظ د مجد استعمال مييابد/ وقوع ملكوت حريم در و بوده نامرÄيو صدرا الÇم آ گÇاهانة و مستقيم بارز, تأثير ژيلبردوران, انديشة در زيرا نيست; بيسبب

Page 220: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 206

است, آمÇوختÇه مÇا بÇه ق الÇخ Çل خيÇت و مÇثال عÇالÇم بÇاب در كÇه مطالبي و وي مكتÇبهويداست/

گÇفتم, بهاخÇتصار كه بيابم مطلبي از بهتر مقاله, اين ختام حسن براي نميكنم ر تصوو تÇعاليم در چگÇونه ايÇران, قÇديم فÇلسفة بÇودن امÇروزين و فعليت كه مطلب اين يعني

است? آشكار ما روزگار فرانسوي فيلسوف يك تفكراتامÇام از كÇه فشÇردهاي و ع تنوÇم و وافÇر احÇاديث در كÇه كنم اضافه هم را نكته اينمÇعناي <ا گÇر است: فÇرموده بÇزرگوار آن جÇايي, در رسيده, ما به پنجم امام دباقر, محمنازل گونا گون مناسب موقعيتهاي در و گونا گون اشخاص با متناسب سورههايقرآن,حقيقت ولي بود>, داده دست از را خود معناي و مرده كهقرآن بود ديرزماني ميگرديد,به متدين مسلمان يك از آن معناي و ماند خواهد زنده قيامت روز تا كهقرآن است اين

شد/ خواهد منتقل ديگر مÆمن مسلمانبه را تاريخزدگي از ناشي خطرات يادشده, قول بيان با دباقر محم امام گفت ميتوانو آمÇوخته ديگران به خود نوشتة در را معنوي تفسير رموز اينرو, از و دريافته فراستطريقهاي عنوان به آن از نيز و دانسته باطنيقرآن و مضمر معاني افشاي وسيلة تنها را آندر و درميآورد فعليت به را سنت يك مكنونات پيوسته, و دايم بهطور كه است كرده ياد

نمينشيند/ آن دامن بر " گذشته" غبار كه تي سن ميدمد; حيات نغمة آن,روزگÇار, ايÇن در هÇم مÇا آيÇا كÇه است اين ميشود, مطرح جا اين در كه مسألهايمÇاوراي مÇعناي مÇيتوانÇيم آيا دهيم? انجام كرد, سهروردي كه را كاري نظير ميتوانيماست, نشده تدوين و استخراج هنوز كه را امروز انساني علوم و فيزيك فلسفي و طبيعيغÇيرفيلسوف عÇلماي نÇارساي تÇحقيقات به عا بياد را نبرد ميدان كه اين يا و درآوريم?

گذاشت? واخواهيماز بيتي ميكنم ر تصو كردم, نقل را دباقر محم امام فراموشناپذير گفتة پيش, اندكيزيÇرا بÇردارد; در را پÇنجم امÇام گÇفتة از انÇعكاسي است, مÇن مÇعنوي سرمشق كه حافظ

Page 221: مقالات هانری کربن

207 آن امروز اهميت و ايران قديم فلسفة

است: اين بيت آن و كردم مطرح جا اين در من كه است مسايلي جوابگويفÇرمايد مÇدد بÇاز ار روحالقدس فيض

ميكرد مسيحا آنچه بكنند هم ديگران

Page 222: مقالات هانری کربن
Page 223: مقالات هانری کربن

سÇپس و است شÇده ايÇراد فÇرانسÇه راديÇوي از فÇرانسÇه فرهنگ سازمان برنامة در نخست سه گفتار, اين /1مجلة در گرفته, قرار مذا كره و بحث اساس فلسفه, دكتري دورة در سخنران ط توس كه آن از پس آنها ترجمة

است/ شده منتشر (1337 (مهر 1 شمارة , ìسال تهران, دانشگاه ادبيات دانشكدة

ايران1 معنويت تاريخ باب در گفتار سه

ل او گفتاراسماعيليه و مذاهبشيعه

سپهبدي عيسي ترجمة

2. Shiism

متذكر افكار, و اذهان "شيÃيسم"2, بهاصطالح ه تفو با زمين مغرب محافل در امروزهممالك ديگر مذاهب از را ايران رسمي مذهب كه ميشود اسالم از ي خاص مشرب و فرممÇذهب شÇيعه, مذهب كه است قرن پنج به قريب زيرا ميكند; ممتاز و ص مشخ اسالميليÇة او نسÇلهاي در بÇايد را آن منشأ درحقيقت, ميباشد/ ايران محروس ممالك رسميايراني شخصيتهاي و ذوق عوامل كه نيست انكار قابل اين, وجود با كرد/ جستجو اسالمداراي شيعه مذهب بهعالوه, كردهاند/ بازي را اساسي نقش آن, لمشدن ع و تكوين امر درتحرير بهرشتة پارسي و عربي زبان دو هر به كه ميباشد غني بسيار الهي حكمت و فلسفه

Page 224: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 210

است/ بوده تحقيق اهل التفات مورد كم خيلي تا كنون فانه متأس و درآمدهمذهب برابر فرانسوي زبان به مزبور اصطالح كه شد متذكر بايد "شيÃيسم" بابت از امااقتباس واحد هدف يا فكر پيروان دستة يعني شيعه, كلمة از و شده اختيار شيعه مكتب يامÇيباشد/ التÇين زبÇان در فÇرقه يعني ,Secta كلمة با مترادف بهتحقيق, و است گرديدهبÇن عÇلي حضرت بهشخصيت كه است مكتبي پيروان يا فرقه از عبارت "شيعه" بنابراينو اولويت و روحÇانيت و فضل مقام بابت از ل, او امام و رسول حضرت داماد ابيطالب,اوالي نقطة آمالو كعبة را او معنوي بارز شخصيت گرويدهاندو او بيمثال و يكتا مولويتامام بهشخصيت خاص ارادت و خلوص و صدق همين بهواسطة دادهاند/ قرار خود قلوبه" اميÇام "شÇيعة به ايران خاص شيعة كه است موال) و مرشد و راهنما و رهبر با (مترادفسÇيرة و سÇياق در ايÇن, وجÇود بÇا است/ گرديده ممتاز شيعه ق فر ساير از و يافته اشتهار"مÇذهب عÇنوان تÇحت كÇه را مÇذهب اين از ديگري مهم شعبة مذاهب, علمي مطالعات

نمود/ جدا شيعه مذهب از نميتوان است, شده معروف ه" اسماعيليرا معنوي و مذهبي پديدة يك ميخواهند همواره كه است چنين ما عصر كلي تمايلبÇر را زيÇادي زحÇمات قين, محق و علما برخي نمايند/ توجيه غيرمذهبي عوامل و علل باسÇياسي, ات قتضيÇم و علل با را شيعه مذهب قوام و پيدايش كردهاند سعي و هموار خود

دهند/ توضيح و كرده تفسير آن نظير عللي و جغرافيايي اجتماعي,ا گÇر كÇه است اين آن و كردهاند فروگذار را مهم امر و نكته يك تنها بدينترتيب,يÇا مشÇرب آن پÇيروان وجÇود آن, دليل آخرين و لين او دارد, وجود مذهبي يا مشربشيعي مردمان وجود شيعه, مذهب توجيه و اثبات وجه آخرين لينو او پس است/ مذهبتÇوجيهات عÇاليترين و ات قتضيÇم و داليل كلية ا گر است/ آنان افكار و آرا¾ و مذهبرا مÇذهب شÇيعي فÇرد يك بÇتوانÇيم نÇيست ممكن بياوريم, كاغذ صفحة روي را نظرياز انكÇاري غيرقابل حقيقت و شكل واقع, عالم در بهتحقيق آنكه مگر آوريم, بهدستباشد/ داشته وجود زمين كرة مردمان بين در شيعه مذهب بهعنوان خاص مذهبي وجدان

Page 225: مقالات هانری کربن

211 اسماعيليه و شيعه مذاهب ل: او گفتار

وجÇدان و ديÇني شÇعور از خÇاص نوع اين خصايص كه است ر ميس ما براي ا كنونمحض كنيم/ يادداشت وضوح بهطور آن حيات تاريخ طي در دارد, نام شيعه كه را مذهبياصيل قالب اينجانب, بهزعم كه را آن عمدة خصيصة دو كالم, اطناب از احتراز و اختصارذ كر مقاله اين در ميكند, ممتاز و ص مشخ را ه اسماعيلي و شيعه مذهب دو هر مشترك و

ميكنم:بÇه HادتÇع و ÁعموÇم انسان كه صفاتي كلية بين از كه است اين خصايص, آن لين اويك, هيچ درحقيقت, ÇÇ يگانهپرستي و توحيد مذاهب در حتي ÇÇ ميدهد نسبت خداوندادرا ك قابل انسان ط توس باري ذات نيست/ او حقيقت ادرا ك و باريتعالي ذات ف معربه و كند اراده او خود كه صورتي و وجه بدان مگر داشت, نميتوان رابطهاي او با و نيستشكل و او خاص ارادة وفق بر Gاضطرار و Hالزام صورت, آن و سازد ظاهر و بنمايد انسانهمين و كمال, صفت در است انساني صورت هيأت, و صورت آن و اوست, ارادة خاص

ميشود/ اطالق "امام" شخصيت به شيعه مذهب در كامل انسان و اجلي فردمفهوم با نبايد را مفهوم اين ه البت اوست/ ذات تجلي و باريتعالي وجود مظهر امام,اينجا گرفت/ اشتباه است, مقبول و مذكور مسيح, دين الهي حكمت در كه خداوند د تجسرا ما بدان, اعتقاد و "تجلي" مفهوم چند هر است, مطرح ذات تجلي و "مظهريت" موضوعاست, گرفته قرار رسمي مسيحيت حاشية در به كلي امروز كه قديم مسيحيت از بهنوعي

1. La Gnose

ميكند/ نزديك عرفاني1 مسيحيت يعنيشÇيعه مÇذهب س قدÇم كÇتاب و ل نزÇم وحي كه متنقرآنكريم اينكه دوم خصيصةو بÇاطني مسÇتتر, مÇعنايي حÇاوي ظاهري, و اصطالحي معناي از غير ميشود, محسوبجديد, زندگاني به روح زندهشدن با مترادف باطني, معني اين به دستيافتن است/ معنويو وارث ليÇن او كÇه است اين حقيقت است/ آزادگي و آزادي و رستگاري و جان حياتمستقيم سلسلة او از پس و ل او امام شخصيت اسالم, پيامبر معنوي امانت صاحب نخستين

Page 226: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 212

نه است, امام شخصيت و ذات معنوي, وديعة اين ديگر, عبارت به ميباشند/ وي فرزندانمأمÇوريتي و بÇعثت التÇباس بÇه مفتخر كه او ضمير سر بلكه او, تاريخي د متفر شخصيتمÇعرفت بهمنزلة امام, ذات و شخصيت به تام معرفت جهت, بدين است/ گرديده جهاني

ميباشد/ روح نجاتدهندة و آزاديبخشاز شÇيعه اقÇليت معتقدات و مذهب ماهيت تميز و تشخيص براي فوق خصيصة دوو قÇرابت دريÇافت بÇراي هÇمچنين و اسÇالم در جماعت و سنت يعني ا كثريت, مذهبذ كر "عرفان" مذهب بهعنوان ديگر جاي در كه مذهبي خاص شكل با آن خويشاونديم مقد ولي شده, پيدا مسيحيت بطن در عرفان (مشرب ميرسد بهنظر وافي كافيو كرديم,

است)/ بوده نيز اسالم بر م مقد ميدانيم امروز همچنانكه بوده, آن برفÇلسفي بÇهتفكر اخÇالص بÇا مÆمنين بواطن و ضماير در كه هي توج و تمركز ت قو"صÇورت بÇهمقام را شÇخصيت آن و بÇخشيده قوام امام, معنوي شخصيت باب در عميقرا فكري وحدت ميدهد اجازه ما به است, داده ارتقا ذات تجلي و حق مظهريت يا نوعي"شÇيعة نÇزد در دريÇابيم/ است, يافته تداوم و استمرار شيعه مذهب در افتراق درخالل كهدر آنÇها آخÇرين كه است امام دوازده س مقد شخصيتهاي در مزبور مظهريت ه, اماميكÇه را اهريمني قدرتهاي تالش خود, غايبشدن با ميالدي 87ê سال در كودكي سنينآب بÇر نÇقش بودند, بسته كمر زمين كرة روي در امامت معنوي ثروت ساختن بهنابود

ساخت/مطلق نور حكومت برقراري بهمنظور مان آخرالز در دوازدهم امام كه است معروفامام كبراي غيبت زمان در ا كنون ما چند هر كرد/ خواهد ظهور آسمان و زمين احياي وشيعيان كلية امروزه ماستو زمان حاضر و پنهان سرور غايب, امام ليكن ميكنيم, زيسترا او قÇلب, صÇميم از و دارنÇد دوخÇته وي نورانÇي صورت و او بهسوي دل روي ايران,

هستند/ ه متوج او به و ميدارند دوستسنن شيعه, تفكر ميالدي, دهم و نهم قرون طي يعني عصر, امام غيبت آغاز همان از

Page 227: مقالات هانری کربن

213 اسماعيليه و شيعه مذاهب ل: او گفتار

و شÇيعه الهÇي حكÇمت خÇادمان بÇين در و مÇيكرد طÇرحريزي را خÇود عقايد اصول وابوجعفر و ابنبابويه كÔليني, مانند ايراني بزرگ شخصيتهاي مزبور, مشرب پايه گذاران

برد/ نام بايد را طوسيايشان زحمات پاس ايرانيو مجاهدان حق ما كه ندارد دليلي نيستو فاقي ات امر, اينشÇيعه فداÇÄيان ه متوج كار, آغاز در كه مصايبي و آالم زيرا نداريم; محفوظ اينكار در رااوايل در يعني مديدي, ت مد از پس تنها نيست/ انكار قابل و بوده سخت بسيار است, شدهو دشÇمنان شكÇنجة و تÇعقيب از تÇوانسÇتند صÇفويه سلسلة استيالي با ميالدي, 1ì قرن

شوند/ برخوردار مصونيت نعمت از و يافته رهايي بدخواهانتجربة و حوادث نتيجة نيز س مقد عدد اين كه شد متذكر بايد دوازده, عدد باب در اماعدد ميكند/ في معر را كامل اعداد نوعي صورت كه ممتاز است عددي بلكه نيست, زمانه اميÇام شيعة از ه اسماعيلي شيعة امتياز وجه و ممتاز جهت همين به خود بهنوبة نيز هفت

ميباشد/ديني مخصوص شعور موزون مشي و خلقت ناموس ن مبي حال, عين در مزبور اعداداخير, شعبة مينامند/ امامي هفت و اثناعشري را معتبر شعبة دو دليل, همين به ميباشند/از بÇيش را تأويل و اهللا كالم باطني جنبة كه است ه اسماعيلي فرقة امامي, هفت شيعة يعنيو است اسÇالم در عÇرفاني جÇنبة ف معر فرقه, اين ميدهد/ قرار ه توج مورد ه امامي شيعةكرد ه توج بايد باز و نيست صباح حسن ابداع و اختراع هيچوجه به مشهور, نظر برخالفو بÇهدست الموت قلعة در آن ستاد مركز استقرار و حيات تجديد كه ه اسماعيلي فرقة كهفÇرقة و مÇاجراجÇو دستة يك بهعنوان غرض روي از و غلط به بود, صباح حسن قدرتقرون طي زمين, مغرب در كه است تاريخي فاحش خطاي يك اين و شده في معر آدمكشقÇيام و تالش ماهيت از امروز ما كه اطميناني قابل و دقيق اطالعات است/ گرديده شايعشريك تعبد, روي از ناخودآ گاه تا كند بيدار را اذهان بايد داريم, دردست صباح حسناين از است, مانده پاينده امروز تا كه را ه اسماعيلي فرقة و نگردند عباسيان تبليغات جرم

Page 228: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 214

دارند/ مصون بيحرمتيفÇرزند اسماعيل, خود, جوانمرگ امام مديون را خود شهرت و نام ه, اسماعيلي فرقةجواني آغاز در ميالدي 7ìë حدود در كه ميباشد صادق(ع) جعفر امام ششم, امام ارشدو پرمغز الهي حكمت جوان, امام معنوي نفوذ بهواسطة ولي است, گفته بدرود را فاني دارق رÇف بÇا اسÇماعيل خÇواص از هاي دÇع آمÇد/ بهوجود او خاص پيروان بين در پرمعناييو فكÇري مÇراودة نسطوري مسيحيان و مانويها برديصاني, غنوصيهاي و غيرمسلماننهضتي اسماعيل, حواريون مشتعلترين و مÆمنترين بين در شك بدون داشتند/ فلسفيو تاريك دوران سپس ميدهد/ تشكيل را ه اسماعيلي مركزي هستة كه است آمده بهوجود909) رسÇيد خÇالفت بÇه قÇاهره در ه فاطمي سلسلة كه زماني تا پيوست بهوقوع خاموشيميرسد/ بهظهور دي متعد فلسفي آثار اوان, اين در كه ميشود مشاهده نا گهان و ميالدي)اغÇيار از دور و مÇخفي اسÇماعيلي كÇتابخانههاي در متمادي قرون طي مزبور, آثارنوشتجات آن از برخي مطالعة كه نيست بيش سال چند ا كنون است/ ميشده نگاهداريهمطراز شخصيتهايي كه شويم يادآور بايد اينجا در باز و است گرديده ر ميس ما برايدر مÇيالدي يÇازدهم و دهÇم قرون طي اعجابآميز, و بكر آثار تأليف به قادر ابنسينا,و نÇاصرخسÇرو حكÇيم شÇيرازي, مÆيد سجستاني, ابويعقوب مانند كردهاند, ظهور ايران

كرماني/ ين حميدالدنوعي افتاد, فاق ات ميالدي) 109ê) باهللا المنتصر امام مرگ پي در كه افتراقي از بعدكÇه گرديد احيا الموت قلعة در صباح حسن لواي تحت مستقل, بهطور اسماعيلي مذهبكÇرد/ مÇيتوان ي لقÇت فردي روح نجات و رستاخيز اصل به ه توج را آن تفكر ثقل مركزدرهم ميالدي 12ëì در را الموت ة اسماعيلي فرماندهي سازمانهاي طومار مغول, طوفاندر ه اسماعيلي مذهب بركند/ ايران خا ك از باره يك به را آن ريشة نتوانست ولي پيچيد,و عÇقايد اصÇول لحÇاظ از پس, آن از و يافت حيات ادامة ايران در صوفيه مذهب لباسكÇه گÇرفت صÇورت مÇذهب دو اين بين هي توج قابل آميختگي و دادوستد ايدÄولوژي,

Page 229: مقالات هانری کربن

215 اسماعيليه و شيعه مذاهب ل: او گفتار

است/ مبرهن و واضح تحقيق, اهل بر امروزهكه ميشود روشن Âكام ما بر افتاد, معروض كه مختصري توضيحات با ترتيب بدينمذاهب, تاريخ از و عام بهطور آن مفهوم و معنا از ايران براي شيعه مذهب مفهوم و معناراه در را ايراني نبوغ و فكر عاليم و آثار خود, اعماق در و نيست تفكيك و تجزيه قابلاست, مسÇتتر انسÇاني طÇايفة ديني شعور در عام بهطور كه حقيقت جستجوي بيانتهاي

1. gnose

ذ كر اشاره به نيز عرفان1 مشرب با جهتي از را آن رابطة است/ كرده بيان و داشته محفوظنموديم/

پÇيامبر مÇفهوم با تجلي و مظهريت جنبة با امام مفهوم كه ميشود مالحظه همچنينس مقد يعقوب لواي در كه ليه او مسيحيت پيروان يعني مسيحي, يهودو مذهب در حقيقياو, ظهور و دوازدهم امام مفهوم است/ مقايسه قابل كرد, ظهور س بيتالمقد در حواريبÇاالخره و مÇيباشد "ساÄوشيانت" روح و منجي باب در زردشت مذهبي فكر احيا كنندةچهارده س مقد گروه زهرا, فاطمة حضرت طريق از پيامبر به منسوب امام دوازده گروهاحيا كÇنندة فاطمه, حضرت درخشان سيماي اخير, گروه در ميدهند/ تشكيل را معصومو مÇقام بÇه خÇود ديÇني شÇعور در مسيحيان كه است مريم حضرت طهارت و قدس مقام

نكردهاند/ ه توج آن حقيقي مرتبتكÇوتهنظران, تÇفسير و تÇعبير عÇليرغم شيعه, مذهب كه ميكنيم مالحظه بدينساندر جÇماعت و سÇنت دموكراتيك اصل جانشين را امام حا كميت تنها كه نيست مذهبياعتبار و قدس جنبة غايب, امام به اعتقاد ايمانو برعكس, بلكه باشد, كرده اسالمي جامعةقلب, حضور با مÆمن شيعة فرد هر كه بدينمعنا ميبخشد/ شيعه بهمذهب ي خاص معنويادرا ك و احسÇاس خÇود, مÇعنوي طÇريقت حي پيشواي و امام همعنان و همراه را خودو Çاني رب "هÇمزاد مÇفهوم در ديگÇر بهعبارت و ديگر بهنحو فالسفه را معنا اين و ميكند

Page 230: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 216

1. Alter ego

اعÇتبار نميشود, جدا او از هيچگاه و ميكند زندگي بشر فرد هر با همواره كه آسماني"1بخشيدهاند/

Page 231: مقالات هانری کربن

دوم گفتارميالدي دوازدهم سدة در زمين ايران در حكمتاشراق

دهشيري ين ضيا¾الد سيد ترجمة

بÇه مÇعروف دانشÇمندان از نÇاچيزي تعداد امروز, به تا كه است بسيار ف تأس جاييÇا درحقيقت دانشمندان اين شدهاند, في معر مغربزمين مردم به خاورشناس" "فالسفةهر مستجمع كه يافت توان را اينان از كسي بهندرت و خاورشناس, يا و بودهاند فيلسوفاز كه عصر علمي مبادالت كه است اين مذكور وضع نتيجة نخستين باشد/ مزبور صفت دوجÇهته يك مÇبادلة درواقÇع مÇيپذيرد, انÇجام غÇرب و شÇرق بين حسننيت كمال رويقرن ر تصو مغربزمين, در فلسفه جوان متعلمين نظر در ا گرچه اينكه دوم نتيجة ميباشد/ميسازد, م مجس را اعجازآميزي مكاتب و د متعد اسامي هيجدهم, و شانزدهم يا و سيزدهمقرن مقام و شأن باب در Âمث وقتي برده, نام متعلم كه داشت بيم امر اين از بايد درعوضو لنگ كÔميتش آيد, پيش سÆالي معنويت, و فلسفه تاريخ نظر از زمين ايران در دوازدهم

بماند/ قاصر ادرا كشواجد مغول, تهاجم آستانة در ايران معنوي فلسفة و روحاني معرفت وصف, اين بامشÇرب خÇوارزم, در ايÇران, خاوري نقاط اقصا در است/ عظيم عي تنو و بيكران غنايي

Page 232: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 218

نوين راهي كبري ين نجمالد شيخ طريقت, بزرگ مقتداي عنايت هدايتو ظل در ف تصوموجب امر, همين بود/ پرداخته نظري عرفان مباحث در تأمل و غور به گرفته, درپيشنهاده خود بر صوفي نام كه اسالمي لية او قرون مرتاضان و زهاد ساير از مذكور عارف شد

گردد/ ممتاز و متمايز بودند,اشÇعار تÇدوين بÇه عطار د محم ين فريدالد گرانمايه, شاعر نيشابور, در خراسان, درايÇران, بÇاختري شÇمال در مÇيورزد/ اشتغال پارسي زبان به خود عرفاني جليل و جزيليÇعني كÇبري, قÇيامتي و عظيم رستاخيزي ميالدي) 11ìê) الموت در ه اسماعيلي مذهبفÇارس, خطة در ايران, باختري جنوب در ميدارد/ اعالم را محض روحاني اسالم ظهورايÇن در و مÇيپردازد عشق موشكافانة و دقيق تجزية و بهتحليل شيرازي بقلي روزبهانعشÇق ماتي مقد تمرين بهعنوان را مقامي نفس, معرفت و انساني و زميني عشق تحليل,

ميشود/ عرفاني عشق براي ضروري مهاي مقد آن و ميكند, احراز اني رببÇهطرح بÇيبا كÇي و شÇهامت كÇمال بÇا سهروردي يحيي ين شهابالد شيخ باالخرهجÇديد حÇيات را اسÇالم از قÇبل و كهن ايران مذاهب و مشارب وي ميپردازد; نقشهايزمÇرة در كÇه بÇدينطريق ميسازد, سپر راه نوين طريق در را ابنسينا فلسفة و ميبخشدبÇاستان ايÇران فÇلسفة اسÇالم, در يونان فلسفي ميراث و اسالمي حكمي و فلسفي مسايلبزرگ متفكران آثار و افكار در حتي حيات, تجديد اين نتايج و مينمايد حيات تجديد

ميگردد/ مشهود و محسوس ما, عصر ايرانيبر زير مسألة سه به كوشيد خواهم بينظير, مجاهدت اين مكان و محل تعيين براياست? خÇواسÇته چÇه سÇهروردي است? بÇوده كÇه سÇهروردي دهÇم: پاسخ ايجاز سبيل

است? بخشيده نفوذي و تأثير چه سهرورديسÇرنوشت زيÇرا است; متجلي جواني جذبات بهعموم ما نظر در سهروردي سيمايبوده او الهام و شور مولود كه وي مقاصد از شباب عنفوان در را او اسفبارش, و غمانگيزقديم سرزمين در جبال واليت در ميالدي 11ë3 سال در سهروردي ميسازد/ دور است,

Page 233: مقالات هانری کربن

219 ميالدي دوازدهم سدة در زمين ايران در اشراق حكمت دوم: گفتار

از كه همانطور صحيحتر, بهتعبير و نهاد وجود عالم به قدم ايران, باختري شمال در ماد,عهد در شهر اين گشود/ جهان به ديده سهرورد كوچك شهر در ميگردد, مستفاد او نامو تÇعلم بÇه آذربايجان, در مراغه, شهر در شباب مطلع در وي گرديد, ويران مغول هجومهمانجا در و گشت عازم ايران مركز اصفهان, بهصوب سپس و پرداخت فضايل تحصيلدر چÇند سÇالياني پس آن از گرديد, مواجه ابنسينا مكتب پايندة و زنده سنت با كه بود

صغير/ آسياي /1

امÇيران اقÇبال و اسÇتقبال حسن مورد آنجا در و برد بسر عمر آناتولي1 خاوري جنوبگرفت/ قرار روم سلجوقي د متعد

آن در ننمود/ رجعت آنجا از ديگر و رفت حلب به سوريه, به درنهايت سهرورديرا او قشÇريون, داد, قÇرار ايÇذا¾ مÇورد حÇقيقت بÇه را او قشري, مجتهدين ب تعص ديار,د حمÇم آيÇا ايÇنكه: آن و دادنÇد قÇرار حÇمله مÇورد اسÇاسي و اصولي نكتة يك بهخاطربÇهزعم بÇهخصوص و صÇوفي يك بÇهعقيدة بÇاري نÇه? يا هست ين خاتمالنبي رسولاهللا,سÇلوك و سÇير هÇمان اعÇالي مÇثل و نخستين مرحلة پيامبر, آسماني معراج سهروردي,بهمقام خود بهنوبة تا پردازند بدان خود سهم به بايد عارفان از يك هر كه است روحاني

گردند/ مفتخر انبيا خاتميتپÇيشواي Çوبي, اي يÇن الحالدÇص نÇزد در بÇدينطريق ب, تعصÇم و قشÇري مجتهدينيÇن, الحالدÇص فرزند تآميز مود روابط حتي امري هيچ آمدند, پيروز صليبي مجاهدينبÇهنحوي وي و بخشد نجات هال ك از را سهروردي نتوانست حلب حا كم ظاهر, ملكبه قدم تازه او هنگام, اين در فرمود, رحلت حلب قلعة در م 1191 ژوÄية 29 در اسرارآميزتÇراجÇم صÇاحبان نÇزد در Hعموم سهروردي بود/ نهاده خود عمر مرحلة هشتمين و سيشهيد" "شيخ را وي دارند خوشتر او اشياع و اتباع و است مقتول" "شيخ به ملقب احوال,

بخوانند/است, مانده بهجا او از هي توج قابل مصنفات و آثار بود, كوتاه بس عمرش گرچهو فÇارسي بÇهزبان جÇزواتÇي نÇيز و عÇربي بÇهزبان تÇعليماتي رسايل مشتملبر آثار, اين

Page 234: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 220

و سÇرگذشت كÇه است عÇرفاني كÇوتاه حكايات از كامل دورة يك متضمن بهخصوص,رمÇان بÇهصورت و بÇخشيده مÇوزون آهÇنگ آن, يÇط در را خÇود نفس معنوي حديث

ميباشد/ ادبيات نوع اين مبدع و ق خال خود, و است درآوردهكÇتاب عشÇق, بÇهطريقت مÆمنين براي و الهامبخش خود نيز مصنفات اين عناوينو ابÇداع بÇه مصنف رسالةعقلسرخ/ و الغربيه الغرب¹ قص¹ نظير ميرود; بهشمار فهارسو سÇير مÇعناي و مÇفهوم تÇمثيلي, صور قالب در و يافته توفيق آثار اين در تماثيل خلققصص و حكايات دورة بدينطريق, است/ نموده مضمر را خود روحي و باطني سلوك

است/ او آثار ديباچة و سرآغاز بهترين عرفاني,كمال با بارها نموده, دنبال مزبور مصنفات در كه را موضوعي و مبحث سهروردي,

كه: ميدارد اعالم وي مثال, برسبيل است, داشته بيان وضوح و صراحتدر ظÇلمت و نÇور بÇاب در را ايران باستان حكماي مذهب و مشرب خواستم منو مÇقتدايÇان طÇريق, ايÇن در و سÇازم زنÇده ديگر بار و كنم عطا جديد حيات آثارم,

نداشتهام/ پيشرواني

ايران معنويت عالم در انقالبي و ل تحو ايجاد بهجانب را او مقصود, و مقصد هميناز پس آن از عرفان و فلسفه وي, مساعي پرتو در و او نظر در كه معنا بدين نمود, هدايت

گشتند: انفكا كناپذير يكديگرو خÇلسه بÇا و نباشد توأم طبيعت ماوراي و روحاني سلوك و سير با كه فلسفهايو متكي ا گر عرفاني سلوك و سير ميباشد, عبث كرداري و لغو عملي نپيوندد, جذبه

است/ بنياد و بياساس نباشد, فلسفي مكتسبات مبتنيبر

با جوهرهاش روحو كه را مشا¾ فلسفة اصولي مباحث شيخ, كه گرديد موجب امر اينحكما و فالسفه كه را آنچه سازد/ منهدم نداشت, توافق صريح و يقين بهطور آيين چناناصطالحات با سهروردي ميكردند, بيان "عدم" و "وجود" عبارات و اصطالحات طي درÇبيعه اورا¾الطÇم هÇيأت و ماهيت حتي هنگام, آن از و است نموده بيان "ظلمت" و "نور"

است/ گرديده رهنمون مكاشفه و اشراق و سلوك و سير بهجانب

Page 235: مقالات هانری کربن

221 ميالدي دوازدهم سدة در زمين ايران در اشراق حكمت دوم: گفتار

و ساخته ن مدو را خود خاص مشرب آن, در سهروردي كه اساسي و عمده تصنيفتحت نموده, ابداع خارقالعاده روزي در خودش روايت طبق و آني الهامات اثر بر را آنهمان صحيح, و صريح بهطور "حكمت" از مقصود است/ عنوانحكم¹االشراقمعروفاست/ كÇلمه لغÇوي بÇهمفهوم عÇرفان" و ف تصو" و "خرد" از عبارت بلكه نيست, فلسفهمشرقي نور بهمعني فن, ارباب نظر از ولي لمعان, و تابش شدنو نورباران بهمعني "اشراق"

است/ طلوع بههنگام خورشيد بامدادي جالل و شعشعه و فجر مطلع فروغ وشرقي, ف تصو و عرفان ل او است: مدلول و مفهوم دو واجد طريق, بدين عقيده اينو لمÇعان مÇظهر كÇه بدانجÇهت مشرقي و اشراقي ديگري و ميباشد شرق به متعلق زيراو مÇعنوي نÇظر از ميباشد: وجهه دو واجد بذاته مشرق, مفهوم زيرا است; الهام و تابشبÇعضي از و است معرفت نوعي و ضمير و روح شدن نورباران و اشراق بهمعني روحانيجÇغرافÇيا و زمان و مكان نظر از واژه اين روح/ رستاخيز مطلع و "بامداد" به شبيه لحاظ,و اعÇال بÇهنحو عقال و حكما اين زيرا است; ايران باستان حكماي و ايران كشور بهمعنيحكماي فني قاموس سراسر بدينترتيب, و بودهاند عرفاني حكمت خزاين خازن ا كمل,

است/ شده آراسته نوين حيات بهخلعت باستان ايرانعÇالم اجزاي از جزÄي روحاني, اجرام و اشباح جملة و سراير و ضماير عوالم عمومليÇالي و مÇطلق تيرگي و اظالم بهجهان متعلق ي, ماد اجرام و اجسام عالم نورند/ و اشراقبÇهجاي و است ممتنع و غيرمقدور طبيعت, و جسم وجود ديگر اينجا در است/ محضو مÇتجلي را ظÇلمات ايÇن جميع لحظه, يك در كه نوراني كاينات و موجودات عالم آن,شناختن جز مفهومي طبيعي, "نوع" يك به معرفت است/ گرديده متمكن ميسازد, مرتفعكÇيش فÇرشتهشناسي و افÇالطونيان آيين اتصال و اتحاد ندارد/ "نوع" آن فرشتة و ملكمÇالÄك صÇور قاطبة ميپذيرد; انجام ناخودآ گاه و بهخود خود بدينطريق, ه" شترÔت ر ز"

است/ گشته متظاهر سهروردي نظر از تكوين اصول در زردشت, دين ب مقربهطور است, زرتشتي نوافالطوني مشرب جوالن عرصة كه نور عالم اين منشأ و مبدأ

Page 236: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 222

مزديسنا آيين بنابر ه" خور" اصطالح در مختص و خاص بهنحو كه است امري همان قطع,اشياي و كاينات پيرامون در كه جاللي و عظمت نور همان يعني است, مندرج و منطوياست/ افكنده هاله اهورهمزدا مكونات و مخلوقات به گرد و اشراق و نور بهجهان متعلقاز كه جهت آن از ابنسينا استو شرقي" عرفان فو تصو" منبع و منشأ كه است نور همينتÇدوين در را خÇود اصÇخ مÇنظور و مÇقصود نÇتوانست بÇود, بÇيخبر اصل و منشأ اينواقف مبدأ و منشأ بدين كه كس آن درعوض, برساند/ توفيق منزل بهسر حكم¹ مشرقيه

گشت/ مستخلص ظلمات زندان از ميتوان طريق چه به كه دانست گرديد,مÇعنوي و روحاني حقيقت و امر يك به ين شهابالد شيخ فلسفة و حكمت سراسربه و ميباشد, اظالم زندان از استخالص خلسهآميز فضيلت و سبقت آن و ميگردد منجرعقالي و حكما به متعلق است, حكمروا اشراق مشرب بر كه پرعظمتي صور سبب, همينميكنند) اشتباه افالطون با را او Gاخير ( كه فلوطين هرمس, نظير انجذاب, خلسهو به معتقدو زردشت و افالطون اتحاد ميباشد/ كيخسرو شاه يا زرتشتره)و (يعني پيغمبر زردشت و

1. Gèmiste Pléthon

پÇلهتون"1 "ژمÇيست نزد در زمين باختر در رنسانس مطلع در كه را اعجازانگيزي اقتراندوازدهÇم قرن در ايراني حكمت زة ممي صفت بايد است, جلوه گر شرقي روم فيلسوف

آورد/ بهشمارو تأثÇير چÇه سهروردي عظيم طرح اينكه باب در سوم مسألة به دادن جواب برايتÇنها ولي بپردازيÇم, ايران در حكمت تاريخ سراسر بهبيان بايد است, بخشيده انعكاسيخود براي اعصار و قرون طي در ران مفس و مقتدايان كه ميكنيم قناعت نكته اين بهذ كردرجÇه اعÇال به دوراني بهخصوص, سهروردي فلسفة و حكمت كردهاند/ ايجاد مدارجيحكمت, اين است/ ديده بهخود صفويه, معاصر فلسفي حيات تجديد عصر در ثمربخشطلق ملك عنوان بهحق, و داده قرار نفوذ و سيطره تحت را زرتشتي جوامع و محافل حتيگرديده بزرگتري مصنفات پيدايش موجب قاجار, سلطة عهد در آن از باالتر و يافته آنان

Page 237: مقالات هانری کربن

223 ميالدي دوازدهم سدة در زمين ايران در اشراق حكمت دوم: گفتار

است/ برخوردار حيات نعمت از هنوز نيز ما عصر در وو مÇختوم خÇود بÇهخاتم را ايÇرانÇي معنويت عالم سراسر فلسفه, اين كه آن خالصهرمÇز و اعÇظم اسÇم هÇم هÇنوز كÇه بÇود تÇوانÇد بسÇا و است سÇاخته مÇوشح خود, بهنشانمÇجاهدات بÇاشد/ داشÇته نÇهفته و مÇضمر خÇود در را پÇيشبينيناشدني رسÇÇتاخيزهايايÇن و است بÇهشمار قطعي عامل ايراني, ادرا ك و وجدان از صيانت امر در سهرورديآنجا در و ميشود بيان خارقالعاده سنت يك و حديث يك ضمن در وقوف, و وجدان

فرمود: كه ميباشد منتسب اسالم پيامبر به ذيل كالمبود پيامبري زردشت, زيرا مگوييد; سخن زردشتيان از خصمانه عبارات با هرگز

بود/ كرده هبوط و نزول ايران به محبت و عشق پروردگار جانب از كه

آتش, مÇعبد و بÇاشد اسÇالم پÇيامبر از كÇلمات اينگونه كه داريم مسألت خداوند ازاسالم عهد در كه باشد تي محب و عشق مذهب مظهر و نمود زردشت, كهن مذهب آتشكدةدو و هفتاد جنگ و ندارند سروكاري عقايد اختالفات و ها تضاد با كه صوفيان جانب ازتÇاريخ رمÇز بÇهحقيقت, امÇر همين شايد و است, گشته ابراز نهادهاند, عذر را همه ملت,

باشد/ اسالم ظهور از پس ايران مذهبي

Page 238: مقالات هانری کربن
Page 239: مقالات هانری کربن

سوم گفتارصفويه عصر در الهيشيعه حكمت

دهشيري ين ضيا¾الد سيد ترجمة

و خلوت عالم در هيجان و شور "مظهر آندره گدار قول به يا و صفاهان خطة عبارتدر تفكر و تأمل و پرجالل شهر اين از صريحي و صحيح الهام كه ميگردد موجب انزوا"مÇيان در طÇواف عÇزم انÇديشه, و خÇيال عÇالم در خود بهنوبة نيز ما شود/ ايجاد ما ضميركه نشانهايي و آثار ولي ميكنيم, صفاهان مينانشان گنبدهاي ساية و سرسبز گلستانهاياين در كه بود خواهد مشايخي و طريقت پيران به متعلق ماست, تفحص مورد آنجا درهÇمه آن يÇادگارهاي و آثÇار و پرداختهاند تفكر به و برده بهسر عمر عاليقدر, مدارسمÇنظور را مÇا بودهاند, ناپايدار و سپنج عالم باب در افكارشان كردار به كه فاني اشخاصتاريخ آن از بلكه نيست, هنر تاريخ به مربوط تنها صفاهان" "مكتب ر تصو زيرا نميباشد;و روحي مدينة رمز به قرب حصول ما, مقصود و مقصد و هست نيز معنويت و حكمت

است/ معنويفيلسوف كه هنگامي باشد, خاورشناس فيلسوفي درخور مهم اين ا گر وصف, اين باماجرايي بكشاند, خود بهدنبال را صاحبنظر مستمعين از جمعي كه دارد آن سر مزبور,

Page 240: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 226

بدان وصول و قرب بهمنظور سابقين فعاليت آثار فاقد كلي بهطور زيرا بود; خواهد دشوارسازيم/ مربوط بدان را مراجع و اتكا نقاط سلسله يك بتوانيم تا هستيم رمز

عظيم و جليل آثاري از سرشار كتابخانههايي بهجانب ميگذريم, آن از كه آستانهاييÇا و خÇطي نسÇخ بÇهصورت مÇصنفات, و آثÇار ايÇن از بسÇياري تعداد ولي ميشود, بازرا مصنفات اين نسل, به نسل ايراني دانشمندان شدهاند/ كمياب كه است سنگي چاپهايو مÇنشأ كÇه فÇلسفي مسÇايل جÇميع از Hتقريب زمين باختر ولي دادهاند, انتقال بهيكديگراسÇالمي ق رÇف ساير با كه بهطريقي را آن و بوده مذهب شيعي ايران تفكرات الهامبخش

است/ مانده بيخبر داده, سوق دارد, تفاوت

1. Jacob Boehme

نيتس" "اليب و بويمه1" "يا كوب و "دكارت" معاصران كه دانشمندان و رجال اين ازرا نفر بيست به قريب آنان, از نيست/ بهميان نامي حتي اروپا فلسفة تواريخ در بودهاند,عÇجيب و عبث هجاهايي فقط ص, غيرمتخص افراد براي نامها اين ولي ببرم, نام ميتوانمبوده انساني سلوك و سير آن ناظرين و شهود نام اسامي, همين وصف, اين با بود, خواهداطالع عدم بهخاطر فين مصن از بعضي اما ماست/ كامل عالقة مورد بدان, معرفت كه استميرانند, سخن معنويت عمومي تاريخ از خود آثار در وقتي موصوف, اشخاص از خوداربÇاب عÇالقة مÇورد كÇه امري هيچ قاجار, و صفوي عصر ايران در كه ميانگارند چنين

است/ نپيوسته بهوقوع باشد, عرفان اصحاب و فلسفهدر درحÇقيقت كÇه بÇپردازم نكÇته ايÇن بÇهذ كÇر ايجاز برسبيل دارم ميل بسيار باريبÇراي هÇم هÇنوز كه است داده رخ عظيم جريانات و حوادث قدري به مزبور دورانهايو مكاتب آن ع تنو و هستيم اشكال دچار آنها اصول توصيف و مذكور مكاتب طبقهبنديمÇذهب Hسابق كه اثناعشري ع تشي دوران ظهور انتظار در بايست كه است ي بهحد عقايدنÇامبرده, مÇذهب ايÇنكه تÇا بÇمانيم است, بÇوده تÇعذيب و تÇعقيب مورد و كشور اقليتبا آنگاه نمايد/ احراز را كشور رسمي مذهب مقام و گذرانيده سر از را حوادث بزرگترين

Page 241: مقالات هانری کربن

227 صفويه عصر در شيعه الهي حكمت سوم: گفتار

مواجه هستند, سهروردي معنوي سنت نمايندة و مظهر معنا, بهتمام كه طريقت پيشوايانقرين ف, تصو اهل عرفاني سلوك و سير با را حكمي و فلسفي تفحصات اينان, ميگرديم/

ميسازند/ توأم وميباشد, 1ì31 م) سال به (متوفي ميرداماد سيماي پيشرو, و جليل سيماي اينجا درجامع و عاليقدر متألهين با ولي است, ايران خلق از نسل چندين تفكر استاد و مقتدا ويشÇديدترين ف, صوÇت بÇه نسÇبت ايÇن, وجÇود با كه ميگرديم روبرو نيز منقول و معقولبÇه (مÇتوفي مÇجلسي ل, او درجة شخصيت قسمت, اين در ميدارند/ ابراز را خصومتهاهÇمه, و مانده بهجا وي از دي متعد و عظيم مصنفات كه است كسي او است/ (1711 سالو موجود نيز ما عصر در هنوز آثار, اين ميباشد/ پرخشونت و بآميز تعص ع تشي مظهرشاهدي داشتهاند, وجود مÆمن شهودي ايران, در زمان و عصر هر در ولي است, مشهوراصيل ف تصو متقابل, بهنحو و است ف تصو همان واقعي, ع تشي كه حقيقت اين بر صادق

بود/ نتواند ع تشي جز به چيزي راستين, وداد خاتمه صفويه سلطنت دوران به كه افغانها هجوم طوفان از پس دليل, همين بههجدهم سدة پايان در و يافت معنوي نوين حيثيت و كرد حيات تجديد ف, تصو (1722)اعتالي و ارتقا بود, ايران مقيم هندي صوفيان از يكي مريد خود, كه نورعليشاه ظهور باتازه حياتي و رونق ع, تشي ارباب الهي حكمت عهد, همان در يافت/ حشمتي و پرجاللدر هنوز كه ه شيخي مكتب يعني او, مكتب و احسايي احمد شيخ تعاليم پرتو در و گرفتشيعي عرفان نوين, انظاري با است, فعال و زنده معنا تمام به امروز ايران در نيز ما عصرناقص, بسيار و موجز تلميحات و اشارات اين باري, ديد/ بهخود ديگر ساماني و سر ليه اواز بسÇياري نÇاچار قÇاجاريه, و صÇفويه عÇهد در كÇه دهد نشان ما به تا است كافي ديگر

است/ بوده جاري و ساري اساسي و عمده حوادث و جرياناتقÇادر وي قÇطع, بÇهطور زيÇرا برگزينيم; راهنما و هادي عنوان به را ميرداماد باري,و اهÇميت كÇند/ عÇطا را اصفهان عرفاني مدينة قلب در نفوذ و ورود رخصت ما به است

Page 242: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 228

به قديم از كه معمول لقب دروراي است, قايل ايراني وقوف ادرا كو براي وي كه منزلتيآداب و سÇنن بÇرحسب كه داشت نظر در بايد است/ هويدا سوم" "معلم يعني دادهاند, اوو هÇادي كÇه فÇيلسوفي و حكÇيم يÇعني فÇارابÇي, دوم" "معلم و ارسطو ل" او "معلم معهود,

است/ بوده است, ابنسينا راهنمايدر ايÇرانÇي حكيم يك ص مشخ و ف معر ا كمل, و اتم بهنحو سوم" "معلم شخصيتولي كرده, درك را ابنسينا آثار كامل, بهنحو كه است فيلسوفي وي ميباشد/ جديد اعصاراشراق و ف تصو احيا گر يعني سهروردي, تعاليم رسوخ و نفوذ با آثار, اين تحليل و دركو فÇراست او, ضÇمير در سبب همين به و است بوده توأم دوازدهم قرن در باستان ايراناستو پذيرفته كمال نضجو عرفاني سلوك سيرو بهصورت پژوهش استداللو اهل عقلمسلط خود الهي حكمت مباحث و سنن بر Hعميق كه است پرشور شيعة يك وي باالخرهرا عناصر و عوامل اين جميع وي, اصيل و بديع شخصيت دارد/ طواليي يد آن, در و استزمينة در هم وي, خصوصيات نشاندهندة شخصيت, اين است/ داده التصاق پيوندو هم بااستعداد با متعلمين به كه تعاليمي مورد در هم و او, شخص روحاني و معنوي سلوك و سير

ميباشد/ است, ميفرموده افاضه خود ممتاز ومشروح داستان كه است پرشوري خلسهآميزو اعتراف دو سلوك, سيرو اين بر گواهقم حرم مسجد در را وي حال, دو آن از يكي است: نهاده يادگار به ما براي ميرداماد را آنهاورد اين در است/ بوده نوراني صور و اشباح واسطة بدون مشاهدة از عبارت و داده دستو نگهبان فرشتگان كردار به خود پيرامون در را معصوم چهارده ذوات ميرداماد, ذ كر, واني رب وجودهاي طرح در چنان شيعه, عقايد و آيين است/ نموده مشاهده محافظ, مالÄكورد و ذ كÇر دعÇا, اين امروزه كه ميباشد ص مشخ و مسلم است, مشهود دعا اين در كه

است/ مÆمنين از بسياريكه است شورانگيزي حال وجدو سيرو از حا كي ميرداماد, ديگر خلسهآميز اعترافآيÇين آن, از و است داده دست را او 1ì1ê سÇال در صÇفاهان عزلتگاههاي از يكي در

Page 243: مقالات هانری کربن

229 صفويه عصر در شيعه الهي حكمت سوم: گفتار

در بÇايد مÇا HطعÇق است/ عÇيان خلسه, و پرجذبه طبيعي ماوراي عقايد بهصورت ابنسينامÇوضوع ميرانÇيم, سخن دوران, آن ايران در ع تشي ارباب الهي حكمت از وقتي اينجادر عÇهد, آن در كÇه بÇود مÇتذكر بايد دهيم/ قرار خود نظر مطمح و ه توج مركز را مذكورمÇا نظرات بود/ گشته عظيم خمود و سكوت دچار فلسفه, ايران, بهجز اسالم عالم سراسركÇه آنجا در و غرب جهان در آن انعكاس باب در تنها Hعموم ابنسينا, مشرب باب دربÇودهانÇد, واقÇف ابÇنسينا آثار از قسمتي به فقط التين, وسطاي قرون مكاتب اصحاب

ميباشد/ مقصور و محدودبا را خود جاي سينا ابن حكمت نفوذ و تأثير زمين, مغرب در كه باشد صحيح ا گرحكمت براي وضعي چنين نظير هرگز ايران, در ولي سپرده, رشد ابن مشرب به سرعتظÇهور مÇنصة بÇه قÇدم سهروردي رشد, ابن بهجاي ايران در است/ نشده حادث سينا ابن

آن از تأثÇير ايÇن مÇيافÇتاد, مشÇهود غربي اسالم رسوخ و تأثير ايران, در ا گر و مينهدسيزدهم, دوازدهمو قرن در اندلس اعاظم از ديگري شخص به متعلق بلكه نبوده, ابنرشدو ادوار همة در عرفان عالم چهرههاي مقتدرترين از يكي كه است بوده عربي" "ابن يعنيمشÇرب بهصورت رشد ابن مشرب مغربزمين, در كه حال همان در و ميباشد, اعصارمÇغاير و مباين معنا بهتمام امري ميپذيرفت, ل تحو چهاردهم, قرن در ابن رشد سياسيمشÇرب از مÇركب ع, يÇتش آيين كه بدينمعنا ميپيوست/ بهوقوع ايران در مذكور, وضعگÇردآوري كÇهن ايران ميراث بهعنوان سهروردي بهدست كه اشراق حكمت و ابنسينا

ميآمد/ بهوجود بود, شدهو ارواح از را سÇينا ابÇن عÇقايد و افكÇار آثار رشد, ابن نظر از عالم تكوين حكمتمحض محر ك عقول تابع فرشتگان, مراتب سلسله و ميكرد زايل آسماني و رباني ضمايراميال ل تخي جهان فعالو ر تصو و تفكر منزل سر ارواح, عالم اين باري, ميگشتند/ افال كدر كه بود تمثيلي رÅياهاي و توهمات و الهامآميز و مكاشفه سوانح مكان يعني اهوا¾, ومشÇهود مÇراقÇبه, و مكاشفه عالم در اطهار ة مÄا Âمث و اجال افراد و عليا امثال آن, عرصة

Page 244: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 230

مÇدرك, و ل, خيÇت عÇالم و مÇحسوس عÇالم بين برزخ و واسطه عالم عالم, اين ميافتادند/است/ ذاتي و حقيقي عوالم, اين دوي هر به كردار

و تÇفرقه دچÇار را مÇغرب جهان كه مشاجراتي و منازعات به وقتي است خوب چهو فÇلسفه, اربÇاب و الهÇي حكÇمت اصÇحاب مشÇاجرات بÇه يعني ساخته, نفاق و تشتتبرزخ عالم اينكه به و تاريخ, اهل تمثيلو اهل مجادالت و ايمان, اهل علمو اهل مناقشاتواسطة به عالم فناي و اضمحالل ميانديشيم, تضادهاست, اين فصل و حل محل مزبور,ضÇرورتي ديگر عوض, در مزبور, عالم وجود يمن از كنيم/ تقويم و قياس نيز را مذكوروجÇود الهÇي حكÇمت اجÇباري وجود يا و فلسفه استداللي وجود انتخاب و اختيار براينهجي همان به ف تصو حكمت طريقت آن, و گرديده افتتاح ديگر طريقي بلكه ندارد,استفسار ميرداماد مريدان و پيروان از يكي از ا گر است/ نهاده بنيان سهروردي كه استامÇر, درنهايت كه عواملي و عناصر انتظام در وي خاص شيوة جوهر به ميتوانيم كنيم,

گرديم/ واقف است, آورده بهوجود عالم باب در را ايران علماي مختص و خاص دركمÇريدان از تÇن سÇه دو نام ميتوانم فقط اينجا در وي ابدال و پيروان جميع از منيعني وي, شا گردان معجزنماترين و بزرگترين نام همه, از قبل كنم/ ذ كر را او بالفصلمسÇند بÇر خÇود بÇهنوبة صدرا الÇم مÇيشويم/ يÇادآور را (1ìê0 بهسال (متوفي صدرا مالو پرداخت افاضه و تعليم به شيراز در بهويژه و زد تكيه طريقت پيشوايي و شيخوخيتبه بود, وي تدريس محل كه مدرسهاي ر محق حجرة در ميتوان هم هنوز كه آنجاست درتفسير و مطالعه مورد Hدايم ما عصر به تا كه وي مصنفات شد/ اندر مراقبه و مكاشفه حالرا صدرا الÇم مÇيتوان كÇه مÇيباشد سع تÇم تÇركيبي و تÇصنيف چÇنان داراي است, بÇوده

1. Saint-Thomas

كÇه است مÇقدور و مÇيسور درصÇورتي ه تÇالب امÇر, ايÇن و نÇاميد ايÇران "سÇن تÇوماس1"

2. Swedenborg

Hقطع و باشد سوÄدنبورگ2 و بويمه يا كوب كماالت و فضايل جامع بتواند "سن توماس"

Page 245: مقالات هانری کربن

231 صفويه عصر در شيعه الهي حكمت سوم: گفتار

است/ رپذير تصو ايراني جامعة در فقط امر, ايندر سهروردي فكر و روح بقاي بر گواهي ميرداماد, ديگر ممتاز مريد و شا گرد دونيز شا گردوي كه ميرداماد جوان عم پسر علوي, احمد د سي نخست ايراناند/ معنويت عالمو نهاده برجا خود از ه توج جالب تصنيفاتي نيز وي است/ گرديده وي داماد سپس و بودهنÇظر از عÇالم تكÇوين اصول با را آنها و پرداخته ابنسينا آثار از فقرات بعضي تفسير بهاهÇالي از اشكÇوري يÇن طبالدÇق بÇاالخره و است; نÇموده قÇياس زردشت, كهن مذهبآن در و است نگÇاشته فلسفه باب در مبسوطي و مشروح تاريخ كه آذربايجان سرزمين

ميدهد/ نشان را شيعه عقايد و آرا ا كمل, بهحدشيعه, تفكر دورهها, آن ميان از و است شده تدوين دورههايي صورت به تاريخ اينحكماي و فالسفه آراي و تسنن اهل اسالم از حال عين در كه ميدهد تشكيل را دورهايخطوط وراي در خويش, رتبة در و خود بهنوبة نيز وي است/ متفاوت اسالم از پيش عهدآيين و اصول با موافق را غايب امام و منجي صات مشخ و زات ممي دوازدهم, قرن زة ممي

است/ داشته اذعان بدان و داده تميز مزديسنا,آيÇنده در گÇرديد, رعÇايت مÇزبور مÇطالب بيان در كه ايجازي و اجمال دارم آرزوHقيقتÇح بÇخشد/ نوين سازماني را فلسفه تعليم است درصدد تهران دانشگاه گردد/ جبراناز نسل يك ايجاد دارد/ ضرورت فلسفي حيات تجديد صوري, حيات تجديد بهموازاتخÇطر بÇه را كشÇور امÇر, ايÇن حصول عدم و مينمايد عاجل امري ايراني, جوان فالسفةورود طريق از نبايد حيات تجديد اين ولي كرد, خواهد دچار خود سرنوشت از بيخبريفÇرنگ, و ايÇران فلسفي سنن و الت تحو پذيرد/ انجام ايران فلسفة در غرب فلسفة كليبÇيماري خطر مجعول, و تصنعي اقدام چنان درنتيجه, و بودهاند متباين و متفاوت Hاساسنيز مشترك حد و تالقي نقاط سرزمين, دو فلسفة ميان ولي دربردارد, را العالجي روحي

دارد/ وجودميبندد, به كار خود گذشتة مفهوم درك براي عصرما غربدر فلسفة كه شيوهاي ا گر

Page 246: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 232

اصÇخ كÇهنسال حكمت و فلسفه در تا افتد كار مدد و يار را ما ايراني دوستان ميتواندشكي صورت, آن در دريابند, است, بنفسه انسان درك جوياي كه را بشري مفهوم خود,"معلمثالث" عنوان شايستة پيش, سهقرن در ميرداماد ا گر كه داشت نخواهد نداردو وجودبرازندة كه بود خواهيم ايران در كسي ظهور شاهد نزديك, آيندة در هم ما است, گرديده

باشد/ چهارم" "معلم نام

Page 247: مقالات هانری کربن

(Histoire de la philosophie islamique, Paris, 1964) اسالمي فلسفة كتابتاريخ از ل او فصل ترجمة /1اسÇالمي, مÇعارف مجلة در آن ترجمة و شده نوشته يحيي عثمان آقاي و نصر حسين سيد دكتر همكاري با كه

است/ رسيده چاپ به (13ê9 (خرداد 11 شمارة

اسالم1 معنوي حكمت و قرآن تأويل

داوري رضا ترجمة

HخصوصÇم) نÇيست فÇلسفي افكÇار و مÇعاني درقرآن كÇه ميكنند گمان Áمعمو Ç 1در عÇارفان و فÇالسفه و دارنÇد) رأيي چنين كردهاند, مطالعه زمينه اين در كه غربيهاييقÇول ايÇن آيا كه ديد و كرد بررسي را مطلب اين بايد نبردهاند/ آن از بهرهاي خود آرايدرقرآن عرفاني و فلسفي معاني چه اسالمي حكماي نيست, درست ا گر و است درست

يافتهاند/ديني حوزة به وابسته كه است متفكراني تفكر حاصل چيز, هر از قبل اسالمي فلسفةبه شده وحي و آسمان از ل منز كتاب كتاب, از منظور و كتاباند اهل بهاصطالح و هستند

است/ پيامبرهÇمگي كÇه ايÇن آن و است مشÇترك اسÇاسي, امÇر يك ديني, حوزههاي همة بينو دنيا حيات به مربوط احكام ن متضم كتاب, اين و هستند آسماني س مقد كتاب صاحبوجÇه و است كÇتاب مÇضامين حقيقي معناي دريافتن اساسي, و مهم كار اما است, عقبي

Page 248: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 234

معاني آن دريافت درصدد كه است كسي تلقي نحوة و نظر وجهة تابع معانيقرآن, درايتدرايت و دريÇافت وجÇه از ناشي نيز مÆمن كردار و رفتار و اعمال تمام مقابل, در است;با را خويش زندگي حقيقت باشدو كرده پيدا الفت و معانيقرآنانس با ا گر مÆمن اوست,و تفسير با او كار و سر يعني دارد; (هرمنوتيك) زندا گاهانه وضعي باشد, درآميخته آنجÇهت و زندگي معناي عينحال, در كه حقيقيقرآن معناي وضع, اين در و است تأويل

ميشود/ آشكار وي بر هست, نيز او وجوديميكند, پيدا همبستگي مÆمن, حيات حقيقت با ترتيب اين به معانيقرآنكه حقيقتپرتو در بايد را معاني اين همة و حقيقي است االمري نفس و االمري نفس است حقيقتي"حÇقيقت" تعبير آن و كرد روشن است, ديگر تعبيرات همة مفتاح كه اساسي تعبير يك

است/و است الهي وحي حقيقت بهمعناي اينجا در دارد, بسيار معاني كه "حقيقت" تعبيرمÇعناي آنجÇا از و الهÇي وحÇي كÇينونت و ذات است, حقيقت اينكه عين در معني اينمعنايي به انسانشناسي ن متضم منزل, كتاب گفت ميتوان كه اينجاست است/ آن معنويمبناي و عمل راهنماي حال, عين در و است ن معي معنوي فرهنگ بهنوعي ناظر و خاصوقرآنهست, جديد عهد و عتيق عهد ميان مشتركي وجوه حيث, اين از حكمت/ نوعيبيان و تحليل در اختالف وجوه و مشابهات اين بود, غافل نبايد نيز اختالف وجوه از اما

ميشود/ معلوم بنياني و اصلي اصطالحاتنيز را قول اين گويي يابيم, وقوف معنوي بهمعناي كه است اين غايت و غرض وقتيهم مراتبي معني, دو اين ميان شايد و دارد هم غيرمعنوي معناي كهقرآنيك پذيرفتهايم

ميرسيم/ معني بهچندين آن مدد به و معاني آن طريق از كه باشدراز تماشا گه محرم خودآ گاه, مÆمن كه است اين به بسته زمينه, اين در توفيق پسطريق از است/ آن بر حا كم همواره قرآني اسرار كه بگشايد خويش فراروي افقي و شودو سÇازمان بايد كه هم جهاني بلكه ميشود, گشوده تأويل افق نهتنها شدن, راز محرم اين

Page 249: مقالات هانری کربن

235 اسالم معنوي حكمت و قرآن تأويل

ميگردد/ آشكار شود, برقرار آن مراتب سلسلة و يابد ساماندرخÇور بÇنيانهاي اسÇالم, در و مسÇيحيت عÇالم در آسماني كتاب گاه, نظر اين ازي تلق نحوة كه مقياسي همان در عوض در است, آورده بهوجود و شده موجب را خويش

ميشود/ متفاوت جانب دو هر مشكالت و وضعيتها ميكند, فرق حقيقي معنايدر است/ اسالم عالم در كليسا سازمان فقدان اسالم, و مسيحيت امتياز وجه لين او Ç 2در مÇيشود, مÇردمان حال شامل ميانجيها و وسايط با نه و Hمستقيم الهي عنايت اسالم,ن عيÇم را كÇيش احكÇام و مÇيخرند را كسÇان گÇناه كه مراجعي و ديني مقتدايان از اينجا

نيست/ خبري ميكنند,اقÇتدار مÇونتانيستها, نÇهضت سÇركوبي با ميالدي دوم قرن از مسيحيت جهان درو پÇيغمبر وحÇي جÇاي ازعهدعتيقوعهدجديد, آنان عانة متشر تفسير و كليسا ارباب

گرفت/ را معنوي تفسير و تأويل در آزادي كلي بهطورخÇودآ گÇاهي رشÇد و بÇيداري Hذات خودآ گاهي, ل تحو سير و بسط ديگر, سوي ازمبدأ ل او سال در كه است واقعهاي ه متوج مسيحي تفكر واقع, در ميداد/ نويد را تاريخيورود آن, ديگر تعبير كه است مسيح در خدا حلول آن و است افتاده فاق ات مسيحي تاريخ

است/ تاريخ در خدا حلول ومÇعناي بÇا كÇه را تÇاريخي معناي روزافزوني, دقت و ه توج با ديني وجدان درنتيجهمÇيدهد/ قÇرار نÇظر مطمح است, گرديده ي تلق كتاب معناي و شده يكي ظاهري و لفظينميتوانيم نيز را كتاب معني چهار باب در معروف تÃوري گسترش و بسط كه نيست شكو ظاهري معناي است: شده خالصه صورت اين به قديم از معني چهار اين و شويم منكر

تأويلي/ معناي و اخالقي و عملي معناي مجازي, معناي (تاريخي), لفظيمطالعات از مستنبط نتايج براساس كه ميخواهد جسارت خيلي امروز اين, وجود بابدهيم, معنوي" "تفسير عنوان آن به و كنيم تفسير را منزل كتاب تاريخي, و باستانشناسيالاقÇل كليسا كه است شده چه كه اين آن و هستيم مواجه مشكلي مسألة با درواقع اينجا

Page 250: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 236

و گرفته قرار كتاب تاريخي و اللفظي تحت معناي استيالي تحت خود, رسمي درصورتگويي است; شده مجاز مثالو اشتباه به منجر كه يافته راه آن در انحطاطي اشتباه, اين بهتبعامر, واقع آنكه حال و است مجازي معني به دادن اصالت همان معنوي, معناي در تحقيق

است/ ديگري چيزترتيب اين به است, انقالبي كه بسا معنوي معناي اما نيست, اثري هيچ منشأ مجاز,آمده, پديد حواشيكليسا در است, گرفته صورت مسيحيت در معنوي تفسير تأويلو ا گرمكاشفات مهاجرت, تكوين, مانند مسايلي م تفه نحوة در است/ يافته ادامه و شده تجديدشÇيعيان و طÇرف, يك از سوÄدنبورگ و بويمه ميان احاديث, مقرآنو تفه و و/// يوحناسÇوي از عÇربي ابÇن حوزة عارفان و الهي حكماي و امامي) (دوازده ه امامي و اسماعيليمÇراتب سÇلسلة كه است افقي همان مشترك, وجه اين دارد/ وجود مشتركي وجه ديگر,

است/ ديگر عوالم مثال عوالم, اين از بعضي كه است گرفته قرار آن در عالممابعد امري براساس بلكه نيست, تاريخي امر يك بر مبتني اسالم, ديني خودآ گاهيبر م مقد كه امر اين دارد/ قرار تاريخ) از بعد نه آن, مافوق تاريخو معنايوراي (به تاريخيكينونتي كه است مطرح آدميان ارواح برابر در كه است پرسشي همان است, تجربي تاريخايÇنصورت بÇه اعراف سورة 171 آية در پرسش اين و است داشته ناسوت عالم از قبلمÆمنانه ازلي عهد يك تجديد سÆال, اين بهجتآميز جواب و بربكم///> <ألست است: آمدهدور در و است عهد اين تجديد يادآوريو براي دوري, هر در نيز پيامبران بعثت كه است"شÇريعت" كÇه دارد ظÇاهري صورت گفتهاند, آنچه اما آمدهاند, پياپي پيامبراني ت, نبوو حÇقيقي مÇعناي تÇحقيق درصÇدد يا كرد ا كتفا ظاهر اينصورت به بايد آيا ولي است,

مينويسد: پنجم قرن اسماعيلي معروف فيلسوف ناصرخسرو بود? الهي كالم حقيقتشÇريعت, شÇريعت; باطن جنبة حقيقت, و است حقيقت ظاهر صورت شريعت,باطن, اما ميپذيرد, تغيير اعصار و ادوار طي در ظاهر ممثول/// حقيقت, و است مثال

نيست/ راه را صيرورتي هيچگونه آن در كه است الهي قدرت به مربوط

Page 251: مقالات هانری کربن

237 اسالم معنوي حكمت و قرآن تأويل

رسÇمي مراجÇع طرف از دستورالعمل يك صورت به كه نيست امري حقيقت, Ç 3بÇه قÇوم راهÇبر و كÇنند هدايت آن به را خلق كه باشند بايد كساني بلكه شود, معين دينياين به آمد, نخواهد پيامبري ديگر و است آمده سر به ت نبو دور ا كنون باشند/ حقيقتخÇواهÇد چگونه بشر تاريخ سير بيين, خاتمالن از بعد كه ميشود مطرح سÆال اين ترتيبخÇود نÇيز تÇفكر ايÇن كه دارد ارتباط اسالمي شيعي تفكر با دو هر جواب و سÆال بود?

ميشود/ مطرح آن تبع به امامت و است ت نبو دربارة تفكر مبتني برقÇطب دو بÇه قول كه است جهت بدان شيعيان نظرگاه از ت نبو فلسفة دربارة اصرارو وحي حقيقت تحقيق عهدهدار ع, تشي و آنهاست تفكر مبادي جز¾ حقيقت, و شريعتنÇيز اسÇالم مÇعنويت حفظ و بقا¾ ضامن و است كالماهللا باطني معناي نگاهداري و حفظو اجتماعي ايدÄولوژيهاي بهصورت مسيحي و يهودي ات الهي ميبينيم ا گر است/ همين

است/ بوده اين جز اسالم در وضع است, يافته غيرديني جنبة و درآمده سياسيگرفته قرار تهديد مورد اسالم حقيقت مختلف, احوال و اوضاع شرايطو در بيترديدع تشي عامل Hتقريب و كنند تحليل عميق بهنحو را اوضاع آن كه فالسفهاي بودهاند كم استوو اسالمي فلسفة سرنوشت آنكه حال و است گرفته قرار غفلت مورد به كلي زمينه اين درداد, قÇرار تÇفكر مÇورد ع يÇتش معناي از مستقل نميتوان را ف تصو معناي آن, با متناظرزبÇان و آورده پÇيش را بÇزرگي مسÇايل و گÇرفته نشأت ع يÇتش از كÇه اسÇماعيلي عÇرفان

است/ آمده بهوجود آيد, بهدنيا ابنسينا حتي اينكه از قبل دارد, را بهخود مخصوصنبوده مواجه است, تاريخي خودآ گاهي از ناشي كه مسايلي با اسالم در فلسفي تفكردرحقيقت, يعني است, بازگشته معاد به و كرده آغاز مبدأ از را خود سير تفكر اين است,نه است, گرفته قرار تفكر مورد مكان در طولي ساحت در صور و داشته مضاعف حركتينميدانند, ل تحو در مستقيم خط يك روي و افقي جهت در را جهان ما متفكران زمان/ درو مÇاست پاي زير بلكه نيست, ما سر پشت گذشته, قايلاند/ عروج و طولي سير به بلكهو روحاني سير به مربوط معاني اين و دارد قرار محور اين روي الهي وحي معاني سلسلة

Page 252: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 238

به فكر اينجا در است/ تاريخ ماوراي آستانة آن, افق كه است عوالمي مراتب و معنويندارد/ مقامي ديني, رسمي مرجع و ميكند سير آزادي

حÇقيقت مقابل در باشد, حقيقت نافي و منكر كه درصورتي را شريعت بايد اينجاو افÇقها و مÇذهبانÇد قشÇري كÇه هسÇتند كسÇاني شÇريعت, اهÇل از مÇÇراد و داد قÇÇرار

ميكنند/ انكار را بشر عروج چشماندازهايپيامبر رحلت روز فرداي از كار اين بلكه نگشودهاند, فالسفه بار لين او را افقها اينعÇصر در دهÇم قرن در چگونه كه دريابيم را نكته اين ميخواهيم ا گر و است شده آغازتعاليم اين كنيم/ تأمل اطهار ة مÄا تعاليم در بايد كرد, حيات تجديد اسالمي فلسفة صفويه,از فلسفي مسايل از بسياري و بوده حقيقت اهل راهنماي و هادي هميشه قرون, طول درÇ (روحالقÇدس جÇبرÄيل هÇمان فÇعال عÇقل ايÇنكه به قول است/ گرفته نشأت تعاليم آنايÇن و ابنسينا و فارابي المعرفة بحث در نبوي علم و معرفت بحث و است روحاالمين)فكر حتي و است بوده ت نبو انوار مشكات از پرتوي هم يونان حكماي حكمت كه فكراست, لفظ متداول بهمعناي فلسفه نه و (الهيات) تÃولوژي نه كه (تÃوسوفي) الهي حكمت

آيد/ بهحساب جمله اين از بايدÇبيعه) ابعدالطÇم) مÇتافيزيك سÇاختن غÇيرديني نشانة لين او بگوييم: درست سخنامÇر همين و ميرسد مدرسه اهل به غرب در سابقهاش كه است فلسفه از الهيات جداييرشد ابن بهوسيلة دوگانه حقيقت فكر و است شده علم و ايمان دوگانگي به منجر كه استاسÇاسي و مهم نكته, اين به ه توج اما است, آمده بهميان رشدي ابن فلسفة نوعي الاقل يابÇه و مÇيكند قطع اسالم در ت نبو فلسفة با را خود پيوند درست رشد ابن فلسفة كه است

ميشود/ نابود و ميرود بهتحليل رو جهت همينرسانده بهتماميت را اسالمي فلسفة رشد, ابن كه كردهاند ر تصو كساني ترتيب اين بهاز ناشي و عرضي واقعة يك رشد, ابن ظهور آنكه حال و است گفته را آن كالم آخرين و

است/ اسالم شرق متفكران تفكر به نسبت غفلت

Page 253: مقالات هانری کربن

239 اسالم معنوي حكمت و قرآن تأويل

معطوف اطهار ة مÄا تعاليم از محدود متن چند به Gمنحصر را خود ه توج اينجا در Ç êچگونه دريابيم تا ميرساند مدد ما به كه هست تعاليمي بزرگواران, اين كلمات در ميكنيم/فرمودة اين نمونه, عنوان به است/ شده مربوط و پيوسته هم به فلسفي تفكر تأويلقرآنو

دهيم: قرار تأمل مورد را ششم امامعالم به مربوط ( كه لطايف اشارات, عبارات, است: امر چهار ن متضم خدا كتابو است مÆÇمنان عÇوام بÇراي عبارت معنوي)/ (عوالم حقايق و است) محسوس فوقدارد/ اختصاص انبيا به آن حقايق و اوليا به قرآني لطايف خواص; مخصوص اشارت,

را لطايف ميشود, دريافت معنوي م تفه و درايت با اشارت و است مسموع عبارت,اسÇالم مÇعنويت تمام و تام ق تحق ضامن قرآني, حقايق و ميكنند رÅيت و مشاهده اوليا

است/است: ل او امام فرمايش اين از ديگري بيان مالحظات, اين

نقل براي ظاهر مطلع/ و حد باطن, ظاهر, است: معني چهار متضمن آيةقرآن, هرالهÇي امÇر همان مطلع و حرام از حالل تشخيص براي حد و باطني م تفه براي باطن و

ميكند/ بشر افراد در آن تحقق به اراده قرآني آيات طريق از خداوند كه است

مذكور التيني عبارت در كه است معنايي چهار معادل تعداد, جهت از معني چهار اينمعاني, در اختالف اينكه آن و ميرسد بهنظر ديگري مطلب اينجا اما بود/ آمده فوق دراز مÇرتبهاي چÇه در ايÇنكه بÇرحسب كدام هر و است مردمان معنوي مراتب سلسله تابع

ميشوند/ واقف معاني اين به باشند, باطن اهل حد چه تا و معنويتو قراÄت وجه نه و وحيقرآن و نزول وجه هفت به همچنين صادق(ع) جعفر امامچÇيزي باطنيقÇرآن, معناي از بحث درحقيقت, پس ميكند/ اشاره اهللا كالم متن درايتاز استو اطهار ة مÄا تعاليم به آن بازگشت زيرا باشد; شده مطرح ر متأخ دورة در كه نيستپÇيامبر, مÇعروف صحابة از يكي عباس, بن عبداهللا Âمث است/ گرفته نشأت آنها كلمات12 آية به اشاره با بودند, آمده گرد عرفات در كه مردم از كثيري جمع حضور در روزي

ميگويد: آنها به خطاب است, زمين هفت و آسمان هفت خلق به راجع كه طالق سورة

Page 254: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 240

بگÇويم, شÇما براي شنيدهام, پيامبر از كه آنطور را آيه اين تفسير ا گر مردم, ايميكنيد/ سنگسارم

و ميسازد ممثل Âكام باشد, شريعت كه آن ظاهر به نسبت را اسالم وضع قول, اينايÇن همة اصل و ميفهماند بهتر است, شده مطرح ع تشي در كه بهصورتي را ت نبو مسألةبهموجب است, باطن اهل همة راهنماي حكم در درحقيقت كه است نبوي حديث اقوال,

حديث: اينمÇعناي يك و ظÇاهري مÇعناي يك يÇا خفي عمق يك و دارد ظاهر يك قرآنبÇاطن (اين است ديگري باطني معناي ن متضم خود, بهنوبة باطني معناي اين باطني/محوي ديگران و همه حاوي يكي كه ميبينيم افال ك در چنانكه دارد, باطني خود نيز

دارد/ خفي و باطني معني قرآنهفت ترتيب, اين به هستند), او در

بÇخواهÇيم ا گÇر و دارد بسÇيار و اساسي اهميت شيعيان, و عارفان براي حديث اينمطرح را ع تشي مذهب به مربوط آراي همة بايد نا گزير برآييم, آن كردن روشن درصدد

كنيم/قابل ميكنند, كليسا ارباب كه كاري با است, امام خاص كه خلق ارشاد كار يعني تعليم,حقايق با طريق اين از و است غيبي الهامات از برخوردار و خدا مرد امام, نيست/ قياسامام ظهور با مان آخرالز در و است باطن معاني و حقايق تعليم Hذات او تعليم و ميشود آشنا

ميگردد/ آشكار حقايق همة و ميشود كامل وحي منتظر,آثار هم ع تشي محيط از خارج در است, ع تشي بنياد اصلو كه باطني حقيقت فكرو Ç ëمطرح زمينه اين در را مسايلي و كرده ه توج آن به نيز فالسفه و عارفان و داشته ثمراتي وبÇاطني تÇجربة در را اصيلقرآن بيان راز كالماهللا, تالوت در ميخواهد عارف كردهاند/در ميتوان را آن بارز مثال بلكه نيست, مصطلح عارفان ابداع امر, اين اما دريابد, خويشو عÇبادت و نÇماز سÇاعتها از پس روزي صÇادق(ع) جÇعفر امÇام ديد; ششم امام مورد

ميگويد: شا گردانش به خلسه با توأم سكوتبÇود, كÇرده نÇازل پÇيامبر بÇر كه ملكي از را آن كه كردم تكرار آنقدر را آيه اين

Page 255: مقالات هانری کربن

241 اسالم معنوي حكمت و قرآن تأويل

شنيدم/

بÇا كÇه مÇحادثاتي و شÇيعه ة مÇÄا تÇعاليم به معنويقرآن تفسير سابقة ترتيب, اين بهه توج مورد را معنوي تفسير اين اصول فه, متصو منتهي ميرسد, داشتند, خود شا گردان

آوردند/ گرد را آنها و دادند قرارعÇرفاني بزرگ تفسير مة مقد در شد, نقل ششم امام و ل او امام از باال در كه كلماتيقرن در يعني او از قبل است/ آمده ميالدي) 1209 هجري ì0ì) شيرازي بقلي روزبهانفÇارسي بÇه عرفانيقÇرآن تأويل و تفسير ن متضم بزرگي شرح ميبدي ين رشيدالد ششم,بÇزرگ شÇارح كÇه كاشاني زاق عبدالر عرفاني, تفسير دو اين عالوهبر است/ كرده تأليفبÇزرگ تÇفسير سÇه هÇر ايÇن و مÇيپردازد تأويلقرآن به است, عربي ابن عرفان حوزة

است/ عرفانيقرآن علم روشنگر عرفاني,هجري 731 سال در باطنيقرآن, معناي هفت به مربوط حديث باب در نيز كتابيدر مندرج آراي بنابر ندارد/ عنواني و نام فانه متأس كه است شده نوشته ميالدي) 1331)ديگÇر, عبارت به و است معني اهل از گروه هفت به متعلق معنيقرآن هفت كتاب, اينمقامشان و مرتبه باشند, رسيده معني هفت اين از كداميك به اينكه برحسب باطن اهلبÇا مرتبط و زندگي وجه يك به مربوط معاني, مراتب اين از يك هر زيرا ميشود; معينهÇفت به ناظر كه معني هفت اين به قول تبع به سمناني ولة عال¾الد و است باطني احوال

نوشت/ را خود تفسير است, معنوي حيات مرتبةسÇوره يك حÇقيقت دربÇارة بÇهتأمل كÇه هسÇتند عÇارفاني يا فالسفه اين, عالوهبرتي اهمي مجموع, در اينها و و///) نور سورة Âمث) كردهاند تأويل و تفسير را آن و پرداختهدر كه است كرده تفسير را سورقرآن از سوره چندين ابنسينا مثال, بهطور دارند, خاص

ميآوريم: فلق سورة از را او تفسير سرآغاز نمونه, بهعنوان اينجاوجÇود نور با را الوجود ظلمت كه مرجعي به ميبرم پناه يعني الفلق, برب أعوذ قل

فلق اين و است بنفسه واجبالوجود و چيز همه مبدأ و اصل كه اوست و ميكند روشن

Page 256: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 242

صÇادر او از كه ل او موجود هست; او هويت در اوست, مطلق جمال ذات صفت كهنÇور انÇبساط تحت در مكتوم آنچه مگر ندارد, وجود آن در شر ل) او (عقل ميشود

ميشود/ ناشي آن ذات از كه است تي ماهي الزم كه كدورتي يعني است; ل او موجود

مÇنابع ميان در تفسيرقرآن چگونه و چرا كه دهد نشان تا است كافي سطر چند ايندر كرد/// ذ كر نمونه برسبيل ميتوان نيز را ديگر مثال چند دارد/ مهمي مقام اسالمي تفكرفقط كه هست عرفاني تفسير يك هجري) 10ë0) شيرازي صدراي مال بزرگ آثار مياناحمد د سي ميرسد, هفتصد به آن صفحات تعداد اين, وجود با ميشود, سوره چند شاملميرداماد شا گرد دو هر صدرا مال و احمد د سي) صدرالمتألهين همدرس و معاصر علوي,هجري) 1138) اصفهاني عاملي ابوالحسن است, برقرآننوشته فلسفي تفسيري بودهاند)تفسير بر است مهاي مقد Hحقيقت كه است كرده تصنيف عنوانمرآتاالنوار تحت تأويليرا آيات و سور از بعضي نيز ه شيخي حوزة از كساني شيعي/ عرفان تأويلقرآنبراساس ودحسين حمÇم د يÇس بزرگ تفسير از بايد اينها از بعد و كردهاند, تفسير عرفاني بهصورتي

(تفسيرالميزان)/ كرد ياد طباطباييجÇعفر بÇهنام شيعه الهي حكيم يك هجري) سيزدهم (قرن نوزدهم قرن ابتداي درمعنوي تفسير او كند, ص مشخ را معنوي تفسير موقع و مقام كه پرداخت امر اين به كشفي

تفهيم/ و تأويل تفسير, ميداند: مرحله سه شامل راكÇار ايÇن و است عÇبارت تÇحتاللÇفظي معناي بيان كلمه, دقيق بهمعناي "تفسير"به اصل در كه "تأويل" ميآيد/ عمل به باشد, شريعت كه اسالمي رسمي علوم براساسعلمي است, رساندن آن نوعي صورت يا ل او اصل به را چيزي يا اصل به رجوع معنايفالسفهاي مقام و مرتبه اين و است, غيبي الهامات و معنوي ه توج آن, اساس كه استاعليمرتبة كه "تفهيم" باالخره و باشند, كرده سلوكي راه اين در نسبي بهطور كه استدل در خدا كه است علمي نور است, دريافتن فعل آن, اساس كه است علمي و تفسيرو متعلق و فاعل حال, عين در خداوند كه است الهاماتي درحقيقت, و ميتاباند شخصخÇواست و او بÇهوسيلة و ميگيرد سرچشمه او از الهامات اين يعني است; آن غايت

Page 257: مقالات هانری کربن

243 اسالم معنوي حكمت و قرآن تأويل

عÇاليترين ايÇن و اوست, هÇم آن غايت و غرض باالخره و ميرسد ما به كه اوستاست/ فلسفه مرتبة

مÇقامات و مÇراتب تÇبع بÇه را فلسفي حوزههاي مÆلف, اين كه اينجاست در نكتهميكند: تقسيم م, تفه

مشاÄي فلسفة با متناسب حقيقت, با ارتباط در اما نيست, فلسفه ن متضم تفسير, علم(در ميباشد رواق و حجاب به مربوط زيرا است; رواقي فلسفة نظير تأويل, علم است/اسالم عالم در تا كنون داشتهاند, فلسفه اين از مسلمين كه ري تصو و رواقي فلسفة بابحكمت يا اشراق (حكمت شرقي علم عالي, تفسير يا تفهيم علم است/) نشده تحقيقي

است/ شيرازي) صدرالمتألهين و سهروردي حكمت يعني مشرقي,

اسÇاسي مسايل كه ميكند كمك ما به شد, ياد آن از باال در كه بيعنواني وجيزة Ç ìزيÇر مسÇايل كتاب آن در كنيم, مطرح دادهاند, تعليم شيعه ة مÄا را آن قواعد كه را تفسيرپيامبر بر زمان از ني معي برهة در و خاص زبان به كه الهي كالم چگونه است: شده مطرحبÇه چگÇونه ابدي و ازلي حقيقت اين و است ابدي و ازلي حقيقت مبين است, شده نازل

ميگيرد? بهخود زباني صورت چگونه الهي وحي و است? آمده بيان و تعبيرمÇمكن ميكند, مطرح را سÆاالتي چنين آن در عارف فيلسوف كه متن اين مطالعةحدوثقرآن دربارة معتزله كه را صدايي و پرسر جدال آن, مÆلف كه بفهماند ما به استقرآنقديم آيا كه مسأله اين هجري, سوم قرن (در ميكند/ ي تلق چگونه بودند, كرده برپا

بود/) داده تكان را اسالمي عالم حادث, يا استدر عÇباسي خÇليفة مأمون, را قول اين و است حادث قرآن معتزلي, متكلمان نظر ازو وحشت دورة وقت, آن از و كرد اعالم رسمي عقيدة و رأي بهعنوان ميالدي 833 سالرا وضÇع مÇتوكل بÇعد, سÇال پÇانزده ايÇنكه تÇا شÇد, شروع قول اين منكران براي عذابنيست, درست آن طرح كه است مسألهاي اين عارف, فيلسوف براي حال هر به برگرداند/رابÇطة كه است اين مهم و نيست واقعيت مرتبة يك به ناظر باال حكم در قديم و حادث

دريابيم/ را الهي كالم و بشري كالم يعني دو, اين حقيقي

Page 258: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 244

بود گرفته را مقابل رأي جانب ديگر, بار رأيو اين جانب بار يك كه خالفت قدرتحد از كه نداشتند فلسفي اطالع آنقدر بودند, منكر را قول دو اين از يكي كه متكلمان وبه بازگشت مصروف بزرگ, متكلم اشعري, ابوالحسن سعي تمام بروند, فراتر مسأله اينطÇرح امÇا است, ر يسÇم طريق چه از و چگونه بازگشت اين بپرسد بيآنكه است, ايمانو فيلسوف خوشايند كمتر نباشد, متكلمان طبع موافق اندازه هر عارف, فيلسوف مسألةتÇفسير كÇند, حÇل را مسألهاي چنين ميخواهد وقتي غربي فيلسوف است/ غربي محققكÇه مÇيكند مطرح زمينهاي در را مسأله تاريخي, بحث طرح با و ميشود منكر را معنويفلسفة مات مقد از منتج درواقع كه ميدهد قرار افقي در را آن و نيست آن حقيقي زمينة

است/ معاني قبيل اين با بيگانه و غربي جديدو ميكنند مطرح را مسايل چگونه غربي قان محق كه بدانيم تا ميآوريم نمونه دو Âذيدربارة ميخواهند وقتي مثال, بهطور دسته يك چيست/ مسايل طرح در خاطرشان تعلقاو استعداد و نبوغ و تربيت و تعليم و محيط شناختن طريق از بپردازند, مطالعه به پيامبربايد آنكه حال و كنند فلسفه تاريخ تابع را فلسفه ميخواهند ديگر دستة و ميشوند, وارد

است? حقيقت تاريخ چگونه و است? تاريخي امر حقيقت آيا پرسيدكه دهد نشان تا ميدهد قرار را نبوي علم ل, او خاطر تعلق برابر در عارف فيلسوفعرفاني, تأويل و تفسير واقع در و است كرده پيدا بشري كالم صورت الهي, كالم چگونهبا پيامبر رابطة به بيآنكه و است اسالم پيامبر Hمخصوص و پيمبران احوال تفهيم به ناظرتي كيفي و است وحي صدور محل كه ازلي منبع با او رابطة وجه به بيانديشد, خويش زمان

ميپردازد/ ميكند, وحي تقرير و بيان آن با كه

1. historicisme.

است, درگير آن با تاريخي1 امور اصالت كه تعارضي يعني دوم, خاطر تعلق برابر دركÇالم حقيقتقÇرآن, ابدي ( كينونت) ذات كه ميكند طرح را نكته اين عارف فيلسوفمÇنفك آن از كÇه دارد الهي باطني كه است اين در دوامش راز و است حق كلمة و الهي

Page 259: مقالات هانری کربن

245 اسالم معنوي حكمت و قرآن تأويل

است/ ابدي و ازلي يعني بيانجام, و بيآغاز و نيستازلي امور و حوادث هست, هرچه صورت اين در كه كرد خواهند ايراد كه پيداستو ابÇراهÇيم رفÇتار و اطÇوار چگونه و كنيم چه را حادثه مفهوم وقت آن اما است, ابدي وميدهد جواب مÆلف دريابيم? گزافه و ل بيتمح آيند, دنيا به آنكه از قبل Âمث را موسيمعاصر كه سمناني وانگهي است, موهوم Âكام ر تصو نوع يك بر مبتني ايراد, نوع اين كهو مÇعمولي) تاريخ مستمر و همجنس كمي (زمان آفاقي زمان ميان فني, زبان با اوست,بعد و قبل و ميگذارد فرق محض كيفي زمان و معنوي و باطني زمان يعني انفسي, زمانميكند, پيدا متفاوت معاني باشد, مربوط زمانها اين از كداميك به اينكه به بسته ديگرتاريخ حوادث واقعيت نوع از تش واقعي اما است, واقعي Âكام كه هست حوادثي آنوقت

نيست/ تجربياين گذشت, ذ كرش كه هجري) يازدهم (قرن علوي احمد د سي هم باز اين, عالوه برنÇظام آن, در كÇه مÇيرسد ابÇدي بÇنيان يك ادرا ك به آنجا از و ميكند مطرح را مسألهرا زمÇان جÇاي مكÇان, ترتيب, اين به و ميشود متوالي صور جايگزين صور, همزماني

زمان/ در نه هستند, مكان در صور كه درمييابند ما متفكران يعني ميگيرد;حقيقيقرآن معناي تفسير اصل كه را درايت مو تفه روش شد, ذ كر كه مالحظاتي Ç 7اسÇماعيليان و HمومÇع شÇيعيان است/ "تأويÇل" روش همان اين و ميسازد روشن است,فكÇر بÇيشتر امÇروز هرچÇه و هستند تأويل بزرگ استادان اصل, از و آغاز از ,HخصوصاقÇتضاي آيÇد, نظر به زاÄد و بيهوده رايج, و متداول روشهاي و عادات به نسبت تأويلجنبة وجه هيچ به كنيم, منظور آن خاص عالم در را آن ا گر و ميشود بيشتر آن به ه توج

ندارد/ ساختگينÇيز يكÇديگر ل مÇمك هسÇتند, مÇتقابل كه حال عين در تنزيل, كلمة با تأويل تعبيرالهي كالم كه است اين آن از مراد و است مربوط شريعت به Hمخصوص "تنزيل" ميباشند/برگرداندنو برعكس, "تأويل" است/ شده نازل پيامبر بر باال عالم از وحي فرشتة وسيلة به

Page 260: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 246

پس است; كتاب اصل و حقيقي معني به بازگشت آن, از مراد و است اصل به دادن رجعتپير) ( كالم آن حقيقت به تا ميكند اعراض بيان, ظاهر از ميپردازد, تأويل به كه كس آن

است/ رمزي و باطني و دروني تفسير مثابة به درواقع تأويل بازگردد,(عقل هاديه حقيقت و فكر باطن, در نفوذ و ظاهر از خروج حقيقت و فكر تبع بهبÇه هÇجرت فكر التين, Exegesis كلمة با و ميگشايد رخ شيعيان) نظر از امام يا هدايتظاهر به نسبت بردگي و مجاز از خروج رمز كه مصر از خروج فكر يعني ميآيد; خاطرو ديÇدار مشÇرق قصد به ظاهر عالم يعني مغرب, و تبعيدگاه از خارج به هجرت و كتاب

است/ باطني و اصيل تفكرايÇن بÇه است, روحÇاني والدت يك با توأم تأويل كار اسماعيلي, عرفان نظرگاه ازو تÇفسير اين اما نيست, ممكن روح مهاجرت و خروج بدون كتاب متن تفسير كه معنياز موردي ان, حي بن جابر كيميا گري روش نظرگاه, اين از است, ميزان علم نوعي تأويل,

است/ خفي باطن انكشاف و ظاهر اختفاي آن, اصل كه است تأويل اطالق مواردبÇه نÇميتوان آنها بيمدد كه هست اصطالحات و كلمات اين از ديگري زوجهايو است اسÇتعاره و ظاهر صورت مجاز حقيقت; برابر در مجاز مانند برد, پي تأويل عمقپس حقيقي, است نفساالمري و نفساالمري است حقيقتي حقيقت, از مراد آنكه حالن متضم كتاب, ظاهر بلكه نيست, استعاره و ظاهر كرد, كشف بايد كه را باطني معناي ايناست, كتاب لفظي و مادي متن و شريعت و لفظي كالم همان ظاهر, است; فكر و حقيقتبين تقابل بهخوبي كرديم, نقل را آن باال در كه ناصرخسرو متن است/ نامكشوف باطن اما

است)/ باطن عنوان (ظاهر, ميدهد نشان را باطن و ظاهرتنزيل و باطن و ظاهر حقيقت, شريعتو يعني زير, عربي اصطالح زوج سه خالصهقويم همبستگي اين و يكديگرند مالزم است, ممثول و مثال نسبت نسبتشان كه تأويل وصورت يك مجاز, كند/ حفظ مجاز و مثال ميان خطرنا ك اشتباه از را ما ميتواند كه استقابل Âكام ديگري طرق از دو هر اين كه است انتزاع و تعميم از حاصل سطحي بيش و كم

Page 261: مقالات هانری کربن

247 اسالم معنوي حكمت و قرآن تأويل

مÇمثول وقÇتي و است مÇمثول مÇمكن بÇيان و تعبير تنها مثال, هستند/ تبيين و شناساييو روشن هميشه براي و باره يك هرگز معني اين و است مثال مدلول همان مراد ميگوييم,

است/ نشده واضحميكند ايجاد لفظي) (محسوس, بيواسطه معلومات در استحاله نوعي مثالي, ادرا كاز بÇتوانÇيم كÇه است مÇحال نباشد, استعال اين ا گر ميآورد/ در مظهر بهصورت را آن وا گر اينكه آن و دارد تقابل ديگري امر با امر اين اما كنيم, سير ديگر مرحلة به مرحلهايميشود منتفي هم مثالي تأويل نباشد, گرفتهاند, قرار طولي سلسلة يك در كه كثيري عوالم

است/ شده اشاره معني اين به هم باال در ميدهد, دست از را خود معناي و اثر ووجود عوالمي حكمت, بنابراين كه است الهي حكمت يك مبتنيبر تأويل اين پسيÇا كÇبير عالم معنوي, و غيرمحسوس عوالم است: ديگري مثال آنها از كدام هر كه داردبلكه است, نشده بيان اسماعيلي الهي حكمت در تنها معاني اين صغير/ عالم و كبير انسان

دادهاند/ بسط را مثالي صور فلسفة اين او حوزة و صدرا مالوجه و نحوه و ميانجامد تأويل به كه تفكري سير كه شد متذكر بايد نيز را نكته اينمÇعنوي فÇرهنگ و فÇلسفه كلي صورت يك به است, مبتني آن بر معني اين كه ادرا كيمÇيبينيم, صدرا الÇم فÇلسفة در HخصوصÇم و اشÇراق حكمت در چنانكه و است, مربوطHخصوصÇم و اشÇراقÇي فÇالسفة كÇه مÇيآورد بهميان را خيالي خودآ گاهي مسألة تأويل,

ساختهاند/ مبرهن را آن عقلي ارزش و برتر سهم و كاركرد قدرت, و ت قو با صدرا مالمÇورد در مÇيسازد; مواجه تحويل غيرقابل امر اين با را ما كه نيست فقطقرآن اينمسايل در وقتي خوانندگان از بسياري اينكه آن و است, منوال همين به وضع توراتهميك اين و درمييابند كتاب از ظاهري معناي از غير معنايي ميكنند, قرآنياتوراتتأملو شدن اسرار محرم طريق از است ادرا كي بلكه نيست, روح سطحي پرداختة و ساخته امراز بزرگي قسمت است/ تحويل غيرقابل رنگ يا آهنگ يك ادرا ك اندازة به ادرا ك اينعرفانيو حماسة مانند مختلف, زمينههاي در استو مورد همين به مربوط فارسي ادبيات

Page 262: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 248

است/ شده ظاهر بزمي شعرابÇنسينا را آن نÇمونة كÇه دانست سÇهروردي مÇثالي ههاي قص بايد را امر اين آغازكÇالم در مÆÇمن عÇاشقان يÇاسمين است/ رسÇيده كÇمال به سهروردي در و داده بهدستخÇود و است مÇوجودات سÇراسÇر زيبايي و جمال نبوي معناي مÆيد شيرازي, روزبهانكÇالم مÇعناي كÇه كسÇي مÇيكند/ تأويÇل مÇدام و بنيادي بهطور را محسوس صور بهخود,ب تعجÇم مÇعني ايÇن از نÇيست, مجاز ديگر مثال, كه ميداند و است دريافته را روزبهاننوعي شيرازي, حافظ شعر از ايراني خوانندگان از بسياري مثال, بهعنوان كه شد نخواهد

مييابند/ در عرفاني معنايمورد آن در كتاب متن كه مرتبهاي ر تقر است, موجز بسيار مالحظات اين هرچندباالخره سازد/ متبادر بهذهن اسالم فلسفي تفكر در سهمقرآنرا ميتواند است, بوده م تفهدليل به باشد, دخيل فلسفي برهان يك اقامة در ميتواند ترتيب اين به قرآني آيات ا گر(عرفي فلسفه از دين جدايي لحاظ, بدين است; نبوي علم المعرفة بحث مرجع كه است آندر يافت, التين اسكوالستيك تفكر در بايد زمين مغرب در را آن ريشة كه فلسفي) شدن

است/ نيامده بهوجود اسالمآن تاروپود است, منشأشقرآن كه دارد نبوي كيفيت يك فلسفه, اين ا گر ا كنوناين به متعلق آثار و ميدهد اصيلي بسط و تازه حيات آن به كه است گذشتهاي كلي ميراثسرياني از سريانيو به يوناني (از برگرداندهاند بهعربي مترجمان از نسل چندين را گذشته

عربي)/ به يوناني از بيواسطه يا عربي به

Page 263: مقالات هانری کربن

و (تÇابستان 11 و 10 پياپي ,3 و 2 شمارة سوم, سال فرهنگ, نامة مجلة در و ترجمه زير مأخذ از مقاله اين /1است: شده چاپ (1372 پاييز

Henry Corbin on Imagination: Mundus Imaginalis Or The Imaginary and the Imaginal .

Golgonoozu Press, 1976.

مثال1 عالم

آويني محمد سيد ترجمة

عÇنوان براي مثال) (عالم Mundus Imaginalis التيني كلمة دو انتخاب از من قصدادرا ك شÇيوة بÇا كÇه را هسÇتي مÇتمايز ÂامÇك مÇراتب از يكي كه است اين حاضر, مقالةمأخÇذي كÇه دارد را امÇتياز اين التيني, اصطالحات كنم/ تشريح است, متناظر صي مشخدر را آنÇها مÇبهم بÇيش و كÇم مÇعادلهاي ميتوانيم ما و مينهد ما اختيار در فني و ثابت

كنيم/ قياس آن با غربي جديد زبانهايكÇلمه دو ايÇن انÇتخاب پÇيش, چÇندي كÇنم/ اعتراف نكتهاي به بايد سخن آغاز در

2. Imaginary

بÇايستي آنÇچه در "خÇيالي"2 كÇلمة از اسÇتفاده كÇه چرا شد, اجتنابناپذير برايم بهتدريجGدÇاب مÇن, مÇقصود كÇند/ راضÇي مرا نميتوانست وجه هيچ به ميكردم, وصف يا ترجمهل وسÇت كلمه اين به تا ميسازد وادارشان زبان, متعارف كاربرد كه كساني از خرده گيري

Page 264: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 250

رغم به اما كنيم/ ارزيابي را آن ثبوتي معناي ميكوشيم Hصرف ما همة زيرا نيست; جويند,و مÇتعارف تÇعبيري بÇه "خيالي", كلمة كه شويم آن از مانع نميتوانيم تالشهايمان همةامÇري بÇا ÁماÇاج و دارد, قÇرار هسÇتي حÇيطة از خÇارج كÇه "غيرواقعي" امر با نسنجيده,

1. Utopian

شود/ انگاشته يكي "اوتوپيايي"1

طي درونيام, انگيزة و حرفه كه چرا بيابم, ديگري اصطالح بودم نا گزير Hمطلق منكلمة به تنها ا گر بپردازم/ عربي و فارسي متون تفسير به ميكرد ايجاب متمادي, سالهايدر ترديد بدون احتياط, حزمو جوانب همة مراعات وجود با حتي ميكردم, ا كتفا "خيالي"كÇردن گمراه از پرهيز براي بودم مجبور همچنين ميرفتم/ خطا به متون آن معناي دركبÇه تÇا شÇود داشته برحذر خود ريشهدار و قديمي فكري روش از بايد كه غربي مخاطب

كنم/ پيدا تازهاي تعبير بگشايد, چشم واقعيت از ديگر مرتبهايو "غÇيرواقÇعي" كلمات مترادف را "خيالي" كلمة انگليسي), (و فرانسه زبان در ا گركه هستي از مرتبهاي با كه است چيزي عارضة شك, بدون امر اين ميدانيم, "اوتوپيايي"

2. Eighth Clime

هشÇتم"2 "اقÇليم را آن اسÇالم, الهÇي حكÇماي و مينامم Mundus Imaginalis را آن منهاي قو مطالعة به واقعيت, مرتبة اين از مجمل شرحي بيان از پس دارد/ تعارض ميخوانند,

3. Imaginative Consciousness

4. Cognitive Imagination

خÇواهÇيم ادرا كÇي"4 ل تخي" يا له) مخي) خيالي"3 "ادرا ك يعني ميكند, ادرا ك را آن كهچند نتايجي بودهاند, عالم آن در Hحقيقت كه آنان تجارب از سخن, پايان در و پرداخت/

گرفت/ خواهيم

هشتم اقليم يا نا كجاآباد Ç 1

در مÇا موردنظر مÆلفان كه است عجيب بردم/ به كار را "اوتوپي" كلمة سخن, ضمن

Page 265: مقالات هانری کربن

251 مثال عالم

است; اوتÇوپي زبÇانشناختي معادل Gظاهر كه ميكنند استفاده اصطالحي از فارسي زبانيك جÇز بÇه است چÇيز هÇمه سÇرزمين حال, عين در كه المكان سرزمين "نا كجاآباد",

اوتوپي/

1. Spiritual Iniliation

روحاني1, رازآموزي از حا كي هم و مكاشفهآميزند هم كه زيبايي بسيار حكايات بهايÇران در و بود باستان" ايران حكمت "احيا كنندة كه جواني شيخ "سهروردي", ط توس وآغÇاز در سالك بيافكنيم/ نظري شدهاند, نگاشته ميزيست, م/) دوازدهم (سدة اسالمياو از و مÇييابد زيÇبا فÇوقالعÇاده و فÇراطÇبيعي وجÇودي حضور در را خود حكايت, هرعÇارف مكÇاشفة حكÇايتها, ايÇن HاسÇاس مÇيآيد? كجا" "از و " كيست" او كه ميپرسد

2. Gnostic

بÇه بÇازگشت شوق كه اسيري "غريب", سرگذشت قالب در كه ميگويند باز را غنوصي2ميشود/ بيان دارد, وطن

وجÇوه ايÇرانÇي, اسÇالم دربÇارة مÇجموعة در فرانسه زبان به سرخ عقل رسالة ترجمة / Crimson Archangel /3براي است/ آمده 1971 پاريس( گاليمار), ايران, افالطونيان و سهروردي دوم: كتاب دوم, جلد فلسفي, و معنويغÇايب" "امÇام دربÇارة مجموعه همين چهارم جلد از هفتم كتاب به خاص بهطور زمينه اين در بيشتر مطالعة

شود/ رجوع ( عج)

از بهتازگي كه اسير است, ناميده عقلسرخ3 را آن سهروردي كه حكايتي آغاز دردر را خود ÇÇ است كرده ترك را ي حس تجربة عالم Hتموق يعني ÇÇ گريخته خود موكالن بنداينرو از است/ جواني مواهب همة واجد گويي او ديد از كه مييابد كسي حضور در صحراخطاب اين فرزند, <اي ميشنود: پاسخ در و ميآيي?> كجا از جوان, <اي ميپرسد: او از

4. Protokistos

جÇوان مÇرا تÇو ل4) او مÇخلوق غنوصي, تعبير (به آفرينشم فرزند لين او من خطاست/ بهمÇيكند; داللت اسÇرارآمÇيزش سرخÇي علت يافتن مسير در را ما او مبدأ هميخواني?>حا كم سياهي بهواسطة تابندگياش و است د مجر نور كه است وجودي رنگ سرخ, رنگميآيم/// قاف كوه پس <از است/ يافته تقليل شفق سرخي به زميني, مخلوقات جهان بر

Page 266: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 252

رفت/> خواهي جايگه آن به يابي, خالص بند از چون تو و بود/// جايگه آن نيز تو آشيانرا يكديگر كه فلكهايي از ه, در به ه در و قله به قله كه است كيهاني كوهي قاف, كوهچÇه كÇجاست? مÇيكند, عÇبور آن از كÇه راهÇي پس است/ شده تشكيل ميگيرند, بر دررسÇيدن>, تÇوانÇي ل او مÇقام به باز روي, <چندانكه گفتهاند: شود? پيموده بايد مسافتيمعناي آيا ميكند/ پيدا گرايش مغناطيس قطب سوي به همواره كه قطبنما عقربة همچونايÇن در زيÇرا ,ÂامÇك نه بازگردي? خود به تا ميكني ترك را خود كه است آن سخن ايندر آنجÇا, در شÇخص كه "خود"ي ميدهد/ تغيير را همهچيز خطير, بس حادثهاي ميان,قÇرار (مÇخاطب) "تو" مقام در كه خودي است; برتر خودي ميكند, پيدا قاف, كوه پسچشمة در همزاد) يا ابدي آوارة ايليا, مرموز; (پيامبر خضر همچون بايد رهرو ميگيرد/

يابد: شستشو حيات آبيافت, استعداد برآمد, چشمه از چون رسد/ چشمه بدان يافت, حقيقت معني كه هركÇف بÇر روغن آن از قطرهاي و بداري آفتاب برابر كف, ا گر كه بلسان روغن چون

گذشتن/ تواني آسان قاف كوه از شوي, خضر ا گر درآيد/ به دست پشت از چكاني,

نشÇده وارد فارسي زبان فرهنگهاي در تعبير اين است/ غريبي تعبير "نا كجاآباد"فÇارسي زبÇان ريشÇههاي از اسÇتفاده بÇا سÇهروردي خود ميدانم, من كه آنجا تا و استالمكان (آباد) سرزمين يا شهر آن, تحتاللفظي معناي است/ كرده وضع را آن خالص,كلمة دقيق معادل ل, او نگاه در است ممكن اصطالح اين جهت, همين به (نا كجا)ست/زبان كالسيك فرهنگهاي از يك هيچ در خود بهنوبة هم آن كه برسد نظر به "اوتوپي"

انگليسي/ نويسندة و سياستمدار 1ê78م/) Ç 1ë3ë)Thomas More /1

فقدان بر دال انتزاعي, مفهومي عنوان به را آن مور"1 "توماس و است نشده وارد يونانيكنترل و كشف قابل ما حواس سوي از كه فضايي در ص مشخ موقعيت يا موضع هرگونه

است/ كرده جعل باشد,صÇحيح لغÇات اشتقاق علم برپاية و Hلفظ است ممكن اوتوپي, به نا كجاآباد ترجمة

Page 267: مقالات هانری کربن

253 مثال عالم

و اصطالح, اين در نهفته مقصود و مفهوم از برداشتي سو¾ كار, اين كه معتقدم من اما باشد,اهميت فوقالعاده مسأله اين من, نظر به بود/ خواهد آن تجربي معناي از تعبيري سو¾ نيز

است/ اشتباه ترجمه اين چرا بفهميم كنيم سعي الاقل كه داردو توپوگرافيك اطالعات انبوه تأثير و حقيقي مفهوم است الزم اينجا در من نظر بهÁمعمو و است مرتبط غايب" امام "سرزمين با شيعه روحانيان ديد از كه اخباري جمله ازروشن ما ذهن در است, آمده دست به بيداري) و خواب ميان (حالت مكاشفه حالت در

باشد/درنتيجه, و نفس خالص قلمرو به كه ميدهد ما به شاخصي مسأله, اين شدن روشنهÇدايت زيÇر پÇرسشهاي طÇرح به را ما و ميشود, مربوط معنوي خالص فرهنگ يكتحت ميخوانيم, "اوتوپيست" كه را انساني نوع و ميناميم "اوتوپي" ما كه را آنچه ميكند:از واقÇع در مÇن ميآيد? پديد انساني چنين چگونه و چرا ميشود? ممكن شرايطي چه

شد? جويا ميتوان تي" سن" اسالمي تفكر در را "اوتوپي" نظير چيزي آيا ميپرسم خودهمين بر يا دهم, قرن در فارابي اثر مدينةفاضله كه نيستم معتقد من نمونه, عنوان بهچيزي همان م تجس دوازدهم, قرن در باجه" "ابن اندلسي, فيلسوف نمط,تدبيرالمتوحداثربÇراي مÇيترسم ميناميم/ سياسي يا اجتماعي اوتوپي يك را آن امروز, ما كه است بودهو مÇنطقي مات قدÇم از را آنÇها شÇويم نÇاچار اوتÇوپي, و اوصÇاف ايÇن بين انطباق ايجادÇا ام كÇنيم/ تحميل آنها بر را خود برداشتهاي آن, بهجاي و ساخته منتزع زمينههايشانرضايت خيالي شهري با معنوي" "مدينة ميان خلط به شويم نا گزير ميترسم همه, از بيش

دهيم/فضا در امتداد بÔعدو فاقد گرفتهو شكل نقطه يك مانند كه چيزي بر "نا كجاآباد" كلمةتوسعه منطقهاي است; "شهر" مفهوم به "آباد" فارسي كلمة واقع, در نميكند/ داللت باشد,به را آن سهروردي آنچه بنابراين, برميگيرد/ در را وسعتي درنتيجه, كه مسكوني و يافتهسÇنت كل براي او طريق از و ÇÇ او براي ميكند, وصف قاف" كوه "پس در محلي عنوان

Page 268: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 254

و جابرسا جابلقا, مانند رمزي شهرهاي همة كه است چيزي همان بيانگر ÇÇ اسالم اشراقيميشوند/ شمرده آن مظهر هورقليا

ب" حدÇم "سÇطح از توپوگرافÇيك نظر از فوق منطقة كه است شده روشن نكته اينآغÇاز است, كÇرده احÇاطه را كيهان كل كه فلكي همان يا االفال ك فلك يعني نهم, فلكهمة كه را اعال فلك شخص, كه ميشود آغاز لحظهاي از منطقه اين كه معنا بدان ميشود/

1. Orientation

به نسبت شدهايم) واقع آن در ما كه عالم از سويي در (يا عالم اين در اتجاه1 ممكن انواعسÇر پشت دارد, رجÇوع بدان اصلي جهت چهار كه را فلكي همان ميكنند, پيدا معنا آن,

مينهد/

2. Ubi

خود, معناي " كجا"2 استفهام كلمة ميشود, نهاده پشتسر اينمرز وقتي است بديهي"نا كجاآباد" تعبير ميدهد/ دست از دارد, ي حس تجربة قلمرو در كه را معنايي دستكم, و" كجا" پرسش بتوان كه ديگري مكان در كه فضا از خارج مكاني ميگيرد; نشأت اينجا از

است/ نشده واقع گفت, پاسخ دست اشارة با آن در راچÇيست? مقصودمان Hدقيق ميگوييم, سخن مكان" نهادن سر "پشت از ما وقتي اما

چÇند هÇر و است نموداري اشارهاي بطلميوسي, يا ارسطويي هيأت علم در االفال ك فلك طرح بنابراين /3يÇا مÇوشك ط وسÇت شما نميكند تفاوتي كه معنا بدين دارد/ اعتبار همچنان ولي است, شده منسوخ علم اين

نرفتهايد/ پيش بهسوينا كجاآباد هم اينچ يك نگذشتهايد, "آستانه" از كه مادامي برويد; باال چقدر ماهواره

محل به محلي از جسماني انتقالي ديگر3, مكان به مكان يك از گذر مقصود, شك بدوننماد از كه همچنان نيست/ متجانس فضاي يك مختلف مكانهاي در حركت نظير ديگر,سÇهروردي حكÇايت در آفÇتاب" بÇرابÇر در دست كÇف بر بلسان روغن قطرة "چكاندنبه ميرود, "درون" به شخص وقتي اما كرد/ نفوذ داخل به و رفت درون به بايد برميآيد,ب" محد سطح "بر ما موردنظر مÆلفان تعبير به يا "بيرون", در را خود تناقضآميز, شكلي

مييابد/ قاف" كوه پس "در نهم فلك

Page 269: مقالات هانری کربن

255 مثال عالم

"ظاهر"/ عربي در و Taexo يوناني زبان در /1

امر لي1به ج محسوسو خارجي, امر نسبت ميشود, مطرح اينجا در كه نسبتي Hاساس

"باطن"/ عربي زبان در و Taeso يوناني زبان در /2

مقولة از گذشتن است/ روحاني عالم به طبيعت عالم نسبت يا خفي2 و نامحسوس دروني,را پنهان و دروني واقعيتهاي كه است طبيعي يا خارجي ظواهر از عبور معناي به مكان,يÇا "غÇريب" بÇراي گÇام اين است/ پنهان آن پوستة در بادام مغز چنانكه است, پوشانده

است/ مسير اين در كوششي دستكم, يا "وطن" به بازگشتي نشانة غنوصي, حكيمتا كه تي واقعي مييابد, پايان سفر وقتي اما برسد, نظر به عجيب است ممكن چند هردر مÇينمود, مشÇهود و خارجي نخست, كه را تي واقعي بود, پنهان و دروني آن, از پيشواقÇعيت از شÇخص كشÇيدن", درون "به درنتيجة ميشود/ شامل و كرده احاطه برگرفته,در را ي ادÇم اصÇطالح به واقعيت روحاني, واقعيت پس, اين از ميشود/ خارج "بيروني""مكان" در نميتوان را روحاني واقعيت بنابراين, ميشود/ شامل و كرده احاطه برگرفته,

دارد/ جاي آن در مكان درحقيقت, كه چرا كرد; جستجوجايي در واقعيت اين است/ چيز همه "مكان" خود روحاني, واقعيت ديگر, تعبير بهبÇه مكÇان مقولة زيرا ندارد; مصداق آن دربارة " كجا" استفهام كلمة و است نگرفته قرار"نا كجا"ست; ي, ماد واقعيت قياسبا "آبادي"اشدر دارد/ اشاره محسوس فضاي محليدر

است/ "همهجا" دارد, قرار محسوس فضاي در آنچه با نسبت در آن "جا"ي زيراتÇوپوگرافÇي فهم توان ما به كه را چيزي مهمترين شايد دريابيم, را نكته اين هرگاه

/Sens فرانسه زبان به /3

از چÇه را راه3 است مÇمكن نÇماييم; درك ميبخشد, را مكاشفهآميز شهودي تجربههايتا كند كمك ما به است ممكن امر اين بهعالوه, كنيم/ كشف مسير نظر از چه و معنا جهتموجود تحقيرآميز تعابير از را سهروردي نظير متأله, حكماي شهودي تجربة كه را آنچه"خÇيالپردازيهÇاي يÇعني "خÇيالبافي", و ذهÇني" "اوهÇام مÇانند مÇا, جÇديد واژگان در

كنيم/ ادرا ك ميسازد, متمايز اوتوپياپي"

Page 270: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 256

را آن بÇتوانÇيم شÇايد كÇه آنÇچه بÇر تا آوريم عمل به ي جد كوششي بايد جا اين در

1. Agnostic Reflex

افتراق مسبب وا كنش, اين زيرا آييم; فاÄق بناميم, غربي بشر گرايانة"1 الادري "وا كنشاست; نÇهفته آن در اخÇير تÃوريهاي از انبوهي پنهان منشأ و است هستي و تفكر ميانو تجربهها بهواسطة كه واقعيت "ديگر" ساحت از گريز در را ما ميرود انتظار كه وا كنشيواقÇعيت ايÇن از مÇيكنيم سÇعي دهد/ ياري است, گرفته قرار ما برابر در خاص شواهديو زيÇركانه وصÇفهاي انÇواع شÇدهايÇم/ آن مÇجذوب خفا, در كه آنگاه حتي بگريزيم,ايÇن مÇاهيت بÇر كÇه را وصÇفي همان درست ولي ميدهيم, اراÄه آن باب در را ابتكاري

مينهيم/ كنار دارد, داللت واقعيتكه باشيم داشته كيهانشناسي دانش نوعي بايد تقدير, هر به داللت, اين درك براي مانباشد; مقايسه قابل ي ماد جهان خصوص در جديد علم ا كتشافات برجستهترين با حتيايÇن "در هستي نحوة به است, ي ماد جهان به معطوف Gمنحصر ما ه توج كه زماني تا زيرااسالمي, الهي حكماي كيهانشناسي صة مشخ صفت ماند/ خواهيم د مقي قاف" كوه سوييعني قاف", كوه پس "در واسط و برزخي جهانهاي مختلفو عوالم از كه است ساختاريسÇاختار ايÇن درك بÇه قادر هستي از شكلي تنها است/ يافته تشكيل ي, ماد جهان ورايعوالم بهعكس, باشد/ عوالم اين در آن "حضور" بيانگر آن, بودن" " كيفيت كه بود خواهد

كنيد/ رجوع صدرا مال كتابالمشاعر بر مÆلف مة مقد به "حضور" معناي اين خصوص در /2

كÇه بÇودن" علÇف" اين گسترة پس دارند2/ حضور آن در بودن, فعل اين بهواسطة مذكورمÇاست, طÇبيعي فضاي از "بيرون" عوالم "مكان" آينده, آفرينشهاي طي در يا ا كنون,

هستند? عوالمي چه اينها چيز, هر از پيش و چيست?نفوس حا كميت (تحت خا كي دنياي هم كه است محسوس و ي ماد جهان نخست,جÇهان مÇيشود/ شÇامل را فÇلكي) نÇفوس حا كميت (قلمرو كوا كب عالم هم و بشري)ملكي" "نفوس يا "نفس" ي فراحس جهان همچنين است/ (مÔلك) پديدارها عالم محسوس,

Page 271: مقالات هانری کربن

257 مثال عالم

فÇلك ب حدÇم "سطح از و شدهاند واقع آن در رمزي شهرهاي كه دارد وجود (ملكوت)از يك هر كرد/ ياد بايد ب) مقر (فرشتگان محض عقول عالم از نيز و ميشود/ آغاز نهم"عÇوالم با منطبق عقل; و خيال , حس داراست: را خود خاص ادرا كي عضو عالم, سه اينبÇا و شÇده آغÇاز جهان اين از كه انسان سير سه گانة مراحل عقل/ و نفس جسم, سه گانة

ميپذيرد/ صورت مجموعه اين در مييابد, ادامه ديگر جهانهاي در او رستاخيزيك و "بÇÔعد" و "تÇفكر" نحلÇالي تÇقابل بÇه ديگÇر مسأله, كÇه درمييابيم بيدرنگمنحصر انتزاعي تفكر عالم و ي حس تجارب عالم به محدود معرفتشناسي كيهانشناسيورا آن ما, مÆلفان و واسطه, هم و است واسط هم كه دارد قرار جهاني دو, اين بين نميشود/

1. Mundus Imaginalis

واقعي قدر همان هستيشناسي, نظر از كه جهاني مينامند; خيال1 صور عالم مثال", "عالميعني خود, خاص ادرا كي ة قو مستلزم جهان, اين معقول/ عالم و محسوس جهان كه استاندازة به كه است معرفتي منزلت و ادرا كي وظيفة نوعي داراي كه هاي قو است; ل تخي ة قورايج مفهوم به ل تخي با را ه قو اين كنيم, دقت بايد است/ واقعي عقلي, شهود و ي حس ادرا كاشÇتباه مÇيشود, انگÇاشته يكÇي واهي پندارهاي و اوهام فوران يعني "خيالبافي", با كه

ميكند/ هدايت اصطالحشناسي مشكل نيز و مسأله قلب به را ما مطلب, اين نكنيم/كÇرديم, يÇاد آن از هشÇتم" "اقÇليم عنوان با اين از پيش كه عالمي واسطه, عالم اين

مزدايي ايران از رستاخيز: روز در انسان كالبد و ملكوت كتابأرض به ميشود, مطرح پس اين از آنچه درخصوص /2چÇاپ فÇرهنگها, مÇطالعة ايرانÇي مركز دهشيري, ين ضيا¾الد سيد ترجمة كربن, هانري نوشتة شيعي ايران تا

كنيد/ رجوع 13ë8 ل, او

بÇه مÇتعلق اقÇليم هفت از مركب ما, موردنظر متفكران ديد از محسوس جهان چيست2?از برخوردار عالمي بهصورت كه دارد وجود نيز ديگري اقليم اما است/ تي سن جغرافيايحواس, كمك به نميتوان را ويژگيها اين چند هر است, يافته ظهور رنگ و شكل بÔعد,ايÇن خير, كرد; ادرا ك ميكنيم, درك را طبيعي اجسام خواص كه طريقي همان به يعنياست/ روحي) Ç (نفساني باطني " حواس" يا خيالي ادرا ك متعلق رنگها و اشكال و ابعاد

Page 272: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 258

وجÇود مÇحسوس جÇهان در آنچه هر آن, در كه واقعي و (ابژكتيو) عيني Âكام عالم اينخÇوانÇده هشÇتم" "اقÇليم نÇميشود, درك واسÇح سوي از كه است مابازايي داراي دارد,مكÇاني اقÇاليم, همة از خارج اقليمي بر زيرا گوياست; خود خودي به تعبير اين ميشود/

ميكند/ داللت (نا كجاآباد) مكان بيرون و اما كن همة از بيروننيز نخستين" نوعي صور "عالم ميتوان را عربي زبان در المثال" "عالم فني اصطالحهÇمين زيرا نشود; اشتباه ديگري اصطالح با تا كنيم دقت اينكه بر مشروط كرد, ترجمهپÇاية بÇر را آن سÇهروردي ( كÇه افÇالطوني" ÇثÔل Ôم" تÇرجÇمة بÇراي عÇربي زبان در تعبيروقتي كه تفاوت اين با تنها ميشود, گرفته به كار است) كرده تفسير زرتشتي فرشتهشناسي"مÇÔثل ص خÇمش قيد با هميشه Hتقريب ميشود, استفاده افالطوني مÔثل معادل مذكور, تعبير

است/ همراه نوراني" افالطونينوعي "صور" بر سو يك از رود, به كار هشتم اقليم وصف براي اصطالح اين هرگاهيÇا هشÇتم اقليم "شرقي" ناحية مقصود, صورت, اين در كه دارد اشاره منفرد اشياي ازليپيش از شكل به محسوس, جهان با نسبت در نوعي صور اين آن, در كه جابلقاست شهر"غÇربي" نÇاحية به فوق اصطالح سو, ديگر از و ثبوتاند, و ر تقر داراي ر, مقد و موجودارواح كه است برزخي عالم ناحيه, اين ميشود/ اطالق نيز جابرسا شهر يعني هشتم, اقليميا افكار صور كه عالمي ميشوند; سا كن درآن خا كي, جهان خوددر موقت اقامت از پسثبوت و ر تقر آن در دادهايم, انجام زمين در آنچه و اعمال و رفتار ما, دلهرههاي ما, اميال

1. Mundus Imaginalis

است/ تجليات و مظاهر اين همة از مركب مثال1 عالم دارد/بÇهعنوان مÇثال عالم كه مييابيم در موردنظر, متفكران فني زبان به رجوع با هم بازيك را مÇÔثل تعليق حالت او, حوزة و سهروردي است/ شده شناخته نيز معلق" "مÔثل عالمرا عÇالم ايÇن مÇا دارد/ تÇناظر بÇرزخÇي عÇالم اين واقعيتهاي با كه ميدانند وجود نحوه

Page 273: مقالات هانری کربن

259 مثال عالم

1. Imaginalia

تÇجارب بÇر دارد, روشÇني تÇعريف كÇه وجودي شأن اين مينهيم/ نام خيال"1 "سرزمينيا "هيپارك" مشاهدات اندازة به سهروردي ديد از كه است استوار مكاشفهآميزي معنوي

است/ معنا حاÄز و ذيربط نجوم, علم در "بطلميوس"ي حس واقعيتهاي ر تقر و ثبوت سنخ از مثال عالم هيا كل و صور ر تقر و ثبوت ه البتمÇا مÆÇلفان كنند/ درك را آنها داشتند حق همه صورت, اين غير در نيست, ي ماد جهانداشته ثبوت محض عقالني درعالم نميتوانند هيا كل صورو اين كه شدند ه متوج همچنيننÇوعي از مÇحسوس, جÇهان بÇا قياس در بوده, بÔعد و امتداد داراي Hحقيقت اينكه و باشند,نحوي و خاص كالبد داراي مذكور, صور اين, بر عالوه برخوردارند/ ي" غيرماد" يت ماد

2. Spissitudo spiritualis

ط توس كه را لطيف"2 روحاني "جسم اصطالح مايلم اينجا (در هستند/ نيز مكان در ر تقردقيق معادل كنم/ يادآوري است, شده ابداع " كمبريج", افالطوني فيلسوف "هنريمور",يافت/) ميتوان افالطون پيرو ايراني فيلسوف شيرازي, صدراي آثار در را اصطالح اينمحمل يگانه واحد, ذهني كه دانستند منتفي را امكان اين ما, متفكران دليل, همين بهكÇنار نÇيز باشند محض نيستي و واقعي غير آنها اينكه احتمال باشد/ پيكرها و صور اينآنÇها ارزيÇابي يÇا درجÇهبندي و تشÇخيص براي راهي صورت, اين در كه چرا شد; نهادهضÇرورت يك بÇه مÇثال, عÇالم يÇا بÇرزخÇي, جÇهان اين وجود بنابراين, نداشت/ وجود

شد/ ل مبد متافيزيكيمرتبهاي در هستيشناسي نظر از مثال عالم است/ عالم اين خاص ادرا ك ة قو ل, تخيجÇهان از عÇالم, ايÇن دارد; قÇرار محض عقل عالم از پايينتر و محسوس جهان از باالتراز ي لقÇت ايÇن نÇيست/ د مجر محض, عقل عالم اندازة به اما است, يتر غيرماد محسوس,تÇصديق بÇراي مÇبنايي داشت, را اهÇميت كمال همواره ما, متأله حكماي براي كه خيالاثÇبات هÇمچنين و آسÇمان" "وقايع بازگويي و وصف در شهودي گزارشهاي و رÅياها

Page 274: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 260

هÇنگام كÇه را امÇا كÇني واقعيت ي, تلق اين نهاد/ آنان اختيار در نمادين مناسك انيت حقو كيهانشناسي نظامهاي الهامگونه, خيالي مشاهدات اعتبار ميشوند, تجربه شديد مراقبةدر مÇنطوي ل خيÇم اطÇالعات " انيÇروح" مÇعناي انيت قÇح همه, از مهمتر و خداشناسي,

ميكرد/ تصديق را پيامبران الهاماتواسÇط حلقة درك براي كه است لطيف" " كالبدهاي عالم مثال, عالم اجمال, بهطوراز بÇنابرايÇن, باشيم/ داشته آن از ري تصو بايد نا گزير به ي, ماد كالبد و محض روح ميانهÇمچون وجÇودي, حÇالت ايÇن است/ شده تعبير "تعليق" به كالبدها اين وجودي حالتبهنحو گويي كه محملي از و ميدهد تشكيل را خود "مادة" صورت, يا مثال وجودي حالت

ميباشد/ مستقل است, آن در حال عارضي,رنگ Âمث كه نيست سنخي همان از مثال, يا صورت ثبوت و ر تقر ديگر, عبارت بهبÇهطور مÇا مÆلفان دارد/ ثبوت و ر تقر است, آن در حال كه سياهي جسم واسطة به سياهميكنند/ تشبيه آينه در ر تقر و ظهور هنگام معلق, صور وجودي حالت به را آن معمول,Hصرف صورت, جوهر نيست; صورت جوهر باشد, كاني چه فلزيو چه آينه, ي ماد جوهرصورت" ظهور محل" تنها جوهر, باشد/ يكسان آينه جوهر با است ممكن عارضي بهنحويÇا مÇتجلي صÇور و مÇحلها دربارة عمومي تÃوري يك سوي به ما كه است چنين است/

مينمايد/ متمايز را سهروردي اشراق" "حكمت كه ميشويم هدايت "مظاهر"كÇه همينروست از است/ ازلي عالم صور مجالي و آينه" كامل "نمونة فعال, ل تخيو ميانه جايگاه بهدليل كه ÇÇ خيال ة قو و ل تخي بهواسطة ادرا ك نظرية با مثال عالم تÃوريخيال, ة قو دارد/ نزديك پيوند ÇÇ است ميانجي و مركزي هاي قو Hحقيقت مثال, عالم ميانجيعÇنوان بÇه و كÇنند داللت هم بر Âمتقاب كه ميآورد فراهم عوالم همة براي را امكان اينبÇا مÇتناظر صÇورتهايي جÇوهري, واقÇعيت هر كنيم ر تصو كه ميسازد قادر را ما مثال,جهان عناصر با متناظر عالملطيف, در جابرسا و جابلقا Âمث) ميپذيرد ديگر واقعيتهاي

است)/ افال ك با متناظر هورقليا آنكه حال ياند, ماد

Page 275: مقالات هانری کربن

261 مثال عالم

اين ميكند/ فراهم را پرمايه و غني تمثيلي دانش يك مبناي خيال, ادرا كي كاركرديكي انتخاب در Hصرف را ما كه رايج راسيوناليسم بالتكليفي از تا ميدهد امكان ما به دانشاجتماعي "جنبة كنيم/ پرهيز ميسازد, ر مخي "ذهن" يا ه" ماد" مبتذل ثنوي اصطالح دو ازيا ه ماد" اي معم جاي به ديگري اي معم شدن جايگزين به Hضرورت آ گاهي, به بخشيدن"مÇنجر اسÇطوره" يÇا "تÇاريخ اي عمÇم يÇعني بود, نخواهد مصيبتبار آن از كمتر كه ذهن"

ميشود/" كÇالبدهاي يÇا لطÇيف" " كÇالبدهاي قÇلمرو يعني هشتم, اقليم در سير با كه كسانيGاهرÇظ اي عمÇم ايÇن دام در هرگز مأنوساند, ÇÇ نفس عالم يا ملكوت آستانة ÇÇ روحاني"اعÇال" فÇلك ب محد "سطح از هورقليا عالم ميگويند آنان نميشوند, گرفتار حلناشدنيعÇالم كه معناست بدين اشاره براي رمزي طريقي سخن, اين است بديهي ميشود/ آغازيÇا "درون" قÇيد بÇا كÇه بودن" "درون نسبت آن, در كه است گرفته قرار مرزي در مذكوريك كÇه هÇماننحو بÇه روحاني, ذوات يا كالبدها ميگردد/ وارونه ميشود, بيان "داخل"عوالم يا خود عالم "درون" ميگيرد, قرار ديگر كالبدي داخل يا خود جاي در ي ماد كالبد

آنهاست/ "درون" در عالمشان برعكس, بلكه نميشوند, واقع ديگرسه عربي نسخة (همان است شده داده نسبت ارسطو به كه كتابثÃولوجيا همينرو ازرا آن ما, موردبحث متفكران همة و نوشته حاشيه آن بر ابنسينا كه فلوطين اثر آخر انÃادد جرÇم ذوات از يك هÇر كÇه مÇيدهد تÇوضيح دادهانÇد) قرار تأمل مورد و كرده مطالعهر تقر يكديگر از مستقل ذوات, اين همة البته دارد/ قرار خويش" آسمان كل " در روحاني

است/ ديگري در محاط يك هر و بوده موجود هم با همزمان ولي دارند, ثبوت ودرحÇقيقت, كنيم/ ر تصو بيشكل و يكپارچه را ديگر عالم اين كه خطاست Âكام بÇا هÇمانقدر روحÇاني, فÇضاي در نسÇبي مواضع اما دارد, وجود آن در دي متعد اشكالبÇودن طÇشراي كه است متفاوت پرستاره آسمانهاي در محاط فضاي در موجود مواضعميتوان اساس, اين بر دارد/ تفاوت خويش" آسمان كل " در بودن با كالبد يك "درون"

Page 276: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 262

وجود آسماني انسان, و گياهان جانوران, دريا, زمين, آسمان, عالم, اين پس <در گفتمÇعادل آنجÇا, در ر متقر روحاني ذوات آسمانياند; آن در موجود ذوات همة اما دارد,

باشند/> زميني كه معنا اين به نه ولي انساناند,در بÇتوان شايد غرب, الهي حكمت سنت در را آرا¾ اين ن مدو صورت دقيقترين

م/)/ 1ì88 Ç 1772)Emanuel Swedenborg /1

حكÇيم اين سخنان تطابق وسعت از ميتوان بهسختي كرد/ جستجو "سوÄدنبورگ"1 آثارشگÇفتزده شيرازي صدراي يا عربي ابن و سهروردي آراي با سوÄدي شهودي و الهي

ميگويد: چنين سوÄدنبورگ نشد/اين در كه ميشود ظاهر فضا و مكان در همانگونه آسمان, در چيز همه چند هرواقÇع, در ندارنÇد/ فضا و مكان از ايدهاي يا ر تصو فرشتهها اما ميرسد, نظر به جهاندرنتيجه, ميشود/// ناشي درون حالت الت تحو از روحاني, عالم در پيشروي هرگونهمÇتفاوت حÇالتشان كه آنان و دارند مشابهي حالت كه نزديكاند يكديگر به آنهاييحاالت با كه نيست بيروني حاالتي جز چيزي آسمان, در فضاها و دورند, هم از است,از كسي وقتي/// است/// يكديگر از آسمانها تمايز وجه تنها اين, دارد/ انطباق درونيزودتر باشد, آن به رسيدن مشتاق ا گر ميكند/// حركت ديگر محل بهسوي محل يكHغالب من ميشود/// كوتاهتر يا طويلتر اشتياق, تناسب به مسير ميرسد/ ديرتر وگرنهآشكار ديگر بار واقعيتها, اين برپاية ماندهام/ درشگفت آن از و بودهام امر اين شاهددرونيشان حاالت با مطابق ÂÔك فرشتهها براي فضاها, درنتيجه, و فواصل, كه ميشودشود, انديشههايشان وارد نميتواند فضا مفهوم يا ر تصو اينچنين, و ميكند, پيدا معنا

لنÇدن, سÇوÄدنبورگ, انÇجمن ترجمة شنيدهها و ديدهها برمبناي برزخ, و دوزخ همچنين آن, شگفتيهاي و آسمان /2نشود, داده بها نظريه اين به ا گر است/ كرده مكانتأ كيد و زمان دربارة نظريه اين بر بارها سوÄدنبورگ /187ëنÇوع ايÇن گÇفت/ پÇاسخ بياعÇتبار, و پوچ كه سادهاند همانقدر كه داليلي اقامة با ميتوان را وي تجربههايلياند, تخي Ç علمي داستانهاي محصول كه اوهامي با را معنا عالم به مربوط روحاني مكاشفات استداللها,

ميكند/ جدا يكديگر از را دو اين بيپايان, ورطهاي ميگيرند/ اشتباه

موجودند/2 آنها نزد موجودند, جهان اين در كه همانگونه فضاها چند هر

چنين Áاجما ميكند/ تطبيق آن مرموز شهرهاي و نا كجاآباد بر بهخوبي وصف اين

Page 277: مقالات هانری کربن

263 مثال عالم

بÇه يكÇي از انÇتقال دارد/ وجÇود جسÇماني مكÇاني و روحاني مكاني كه ميشود استنباطفÇضاي مÇيپذيرد/ انÇجام ي ادÇم متجانس فضاي همين قوانين طبق بر نوعي به ديگري,نا كجاآباد به كه آنان ديد از همهچيز و "نا كجا"ست جسماني, فضاي با قياس در روحانينفس در مكان پس, اين از زيرا است; ي ماد فضاي در معمول ادرا كات وارونة ميرسند,آن حÇامل و بدن بر محيط نفس است, روحاني جوهر در ر متقر ي ماد جوهر دارد, قراربÇهجاي واقÇع در كه چرا است; گرفته قرار كجا روحاني مكان گفت نميتوان پس است/

است/ "همهجا" آن, "جا"ي ميبخشد"/ "استقرار و ميدهد" "قرار گرفتن", "قراريكي و دارد وجود توپوگرافيك تطابقهاي مثال, عالم و محسوس جهان ميان ه البتنÇيست/ ر يسÇم انÇقطاع, بدون ديگري, به يكي از عبور همه, اين با است/ ديگري مظهرنÇقطهاي, در ولي ميشود, عازم شخص ميكنند/ تأييد را نكته اين بسياري, گزارشهايه متوج "سالك" اينكه بدون ميريزد, درهم ما نقشههاي در موجود جغرافيايي ات مختصسÇالك, ا گر ميشود/ واقف آن بر حيرت يا ترس با كه است واقعه از بعد تنها شود; آننشÇان ديگÇران بÇه را راه يÇا بازگردد خود اختيار به ميتوانست ميشد, تغيير اين ه متوجديگÇران راهÇنمايي بÇه قÇادر و است بÇوده كجا كه كند وصف است قادر فقط او اما دهد,

نيست/

د مجر خيال Ç 2

ساخته آماده آن طرح براي را ما شد, گفته آنچه كه ميپردازيم مسألهاي به اينجا درمدد به هشتم اقليم به سفر و مثال عالم درون به رسوخ كه است هاي قو يا عضو آن, و استاز بÇازگشت مستلزم كه را حركتي ميتواند كه است عضوي چه اين ميپذيرد/ انجام آن,عÇضو, ايÇن كÇند? ايÇجاد است, تÇوپوگرافÇيك موضع ساختن وارونه و درون به بيروننيست, نيز محض عقل اولي, طريق به نيست; ي ماد ارگانيسم قواي يا حواس از هيچيك

فعال/ خيال يعني دارد, وساطت نقش چيز, هر از قبل كه است واسط نيرويي بلكه

Page 278: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 264

ة وÇق يÇا عÇضو كÇه شÇويم مÇتذكر بايد را نكته اين سو¾تفاهم, از پيشگيري براي اماوقايع به بيروني, حاالت به را دروني روحاني حاالت تبديل كه است عضوي ما, موردنظردر رفتن پيش هرگونه ميسازد/ ممكن ميبخشند, تمثل را دروني حاالت اين كه ديداريبÇهتر, تÇعبير بÇه يÇا ميپذيرد, صورت مذكور استحالة يا تبديل بهواسطة روحاني فضايكÇه را فÇضايي اسÇتحاله, ايÇن مÇيبخشد/ هويت فضا, به كه است استحاله و تبديل همين

ميكند/ ايجاب را "دور" مكانهاي و "فواصل" "نزديكي", نيز و آنجاست,از مسÇتقل مÇحض, روحÇي ة وÇق يك خÇيال, كÇه است ايÇن نÇخست, موضوع اصلدهÇد/ ادامÇه خÇود حÇيات به آن نابودي از پس ميتواند درنتيجه و بوده ي ماد ارگانيسم

كتاب اين دوم فصل كنيد/ رجوع اصفهان, مكتب پنجم, كتاب چهارم, جلد ايراني, اسالم دربارة مÆلف اثر به /1است/ يافته اختصاص صدرا مال نوشتههاي به Âك

است1/ كرده تأ كيد نكته اين بر د متعد موارد در كه است كساني از يكي شيرازي, صدرايكÇالبد از مسÇتقل مÇعقوالت, ادرا ك براي عقالنياش توان زمينة در كه همانگونه روح,بهعالوه, است/ مستقل نيز خويش لي تخي فعاليت و توان زمينة در است, طبيعي و ي مادبÇهره فÇعال خÇيال ة قو از ميتواند همچنان ميكند, مفارقت جهان اين از روح كه آنگاه

بگيرد/كÇه ÇÇ را انÇضمامي اشÇياي است قÇادر ه, قو اين و خود ذات بهواسطة روح بنابراين,وجÇودي صÇورت است, شÇده مÇحقق ل خيÇت و ادرا ك در كÇه آنگÇونه آنÇÇها, هسÇÇتيدر آن موضوع و آ گاهي ديگر, عبارت به كند/ ادرا ك ÇÇ ميدهد تشكيل را انضماميشاناز مÇفارقت از بÇعد روح قÇواي همة است/ تفكيك غيرقابل هستيشناسي نظر از اينجادر ل خيÇم ادرا ك هنگام, آن در زيرا ميشوند; متمركز و جمع فعال ل تخي ة قو در جسم,ديگر ا كنون كه آنجا از بود/ نخواهد ق متفر ظاهري, پنجگانة حواس مختلف آستانههايخÇارج جÇهان ل متحو شرايط به كه طبيعي كالبد از محافظت براي ل مخي ادرا ك وجود بهبÇر را خÇود حÇقيقي بÇرتري ميتوانÇد سرانجام ه قو اين نيست, نيازي است, شده سپرده

Page 279: مقالات هانری کربن

265 مثال عالم

دهد/ نشان ي حس ادرا كمينويسد: شيرازي صدراي

"تصوير" ة قو همان كه ميشوند ل مبد واحد هاي قو به گويي نفس, قواي همة آنگاهل مبد غيب) (عالم محسوس فوق امور از ي حس ادرا كي به نفس تخيل است/ "تمثيل" وشنوايي, حس اينچنين, اوست/ ي حس رÅيت همچون نفس, خيالي رÅيت ميگردد/خÇود مÇتناظر ي حس قواي مانند Âكام خيالي) حواس) نفس المسة و چشايي بويايي,در كÇه درحالي مييابند/ انتساب محسوس فوق عالم به خيالي حواس اين اما هستند,بÇدن در خÇود خاص عضو داراي يك هر كه دارد وجود ي حس ة قو پنج خارج" "عالمتركيب هم با مشترك) حس) واحد ي حس قالب در درون" "جهان در حواس اين است,

ميشوند/

يÇوناني: (بÇه Currus Subtilis و ل خيÇت انگÇاشتن يكسÇان بÇا شÇÇيرازي صÇÇدرايدر كÇاملي فيزيولوژي متون, اين خالل در نفس, لطيف كالبد يا محمل يعني ,(Okhema

حÇتي اسÇاس, اين بر وي ميدهد/ اراÄه اخروي" " كالبد نتيجه در و لطيف" " كالبد زمينةزنÇدگي در آنÇچه بÇا را آنجÇهاني مÇخيل ادرا ك كÇنشهاي كÇه مÇيكند هم مت را ابنسيناة وÇق كÇه است عي دÇم صدرا مال است/ دانسته يكسان ميشود, واقع رÅياها در اينجهانيتأثير دارد, جريان ي ماد كالبد در كه ارگانيكي تهاي فعالي از خواب, هنگام حتي خيال,

ميپذيرد/فعاليت, و كمال حدا كثر از ه قو اين تا است الزم فراواني مات مقد و شرايط بنابراين,جÇهان در بÇيداري نÇوعي Hصرف خواب, اينصورت, در شود, بهرهمند خلوص و آزاديل او امÇام بÇه مÇواردي در و پÇيامبر(ص) بÇه كÇه حÇديثي پÇاية بÇر اما بود/ خواهد ديگررسÇد, سÇر مÇرگشان چون خفتهاند, <مردمان نيست: چنين شده, داده نسبت شيعيان(ع)

ميشوند/> بيدارعضوي ادرا كيو نيرويي حقيقت, در د, مجر خيال كه است اين ديگر, موضوع اصلÇÇ خود خاص عالم حيطة در خيالي آ گاهي و ادرا ك است/ حقيقي معرفت به وصول براي

Page 280: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 266

مكان و ميشود وارونه زمان كه آنجا هورقليا, نظير رمزي شهرهاي عالم مثال, عالم يعنيو ن معي وظيفة داراي ÇÇ ميگردد خلق اختيار به است, باطني حالتي ظاهري وجه Hصرف كه

است/ خويش خاص (ادرا كي) معرفتي ارزشتمثيل خيال, عالم و گرفته قرار ديگر ادرا كي ة قو دو "محور" بر خيال ة قو بنابراين,خيال, ة قو ديگر, بهعبارت است/ عقلي) يو حس (ادرا ك ديگر ة قو دو با متناسب عوالميبÇيمباالتي روي از يÇا رود, گمراهي به اينكه از را آن كه دارد قرار نظارت نوعي تحتخويش حقيقي وظيفة به ميتواند خيال ة قو كه است چنين ميكند/ محافظت گردد, ضايعنقل ديگران و سهروردي مكاشفهآميز حكايات در كه را حوادثي وقوع زمينة و پرداختهانÇجام خÇيال ة وÇق مÇدد به بايد هشتم اقليم به جستن ب تقر زيرا آورد; فراهم است, شدهرا ايراني عرفاني حماسههاي زبان در فوقالعاده متانت و اعتدال وجود دليل شايد پذيرد/از HمÄدا يكساني, ازلي صور آنها در كه نورعليشاه) تا همچنان و جامي, تا گرفته عطار (از

كرد/ جستجو بايد نكته همين در مييابند, تفصيل و بسط تازه, تمثيلهاي طريقرا تمثيلهايي توليد و درك وظيفة نتواند و گردد, ضايع و شده منحرف خيال, هرگاهمثال عالم كه انگاشت چنين ميتوان رساند, انجام به ميشود, منتهي باطني معرفت به كهآيين كه شد آغاز هنگامي از غرب در انحطاط و زوال اين است/ شده ناپديد (ملكوت)از مÇركب واسÇطه, رشتگانÇف مÇراتب سلسله با همراه را سينوي كيهانشناسي "ابنرشد",

شمرد/ مردود فلكي, نفوس يا نفوسمÇرتبة در ملكي عقول به نسبت فرشتگان, مراتب سلسله در ( كه فلكي نفوس اينآن, صÇورت خÇالصترين بÇه خÇيال ة وÇق مÇوهبت از حقيقت در دارد) قرار پايينتريكوچك و گرديد مختل نيز خيال ة قو شد, ناپديد نفوس اين عالم كه آنگاه بود/ برخوردار

آلماني/ پزشك و كيميا گر م/) 1ê93 Ç 1ëê1)Paracelsus /1

و شÇد صÇادر "پÇاراسÇلسوس"1 سوي از بعدها كه را هشداري ترتيب, اين به شد/ شمرده

Page 281: مقالات هانری کربن

267 مثال عالم

1. Imaginatio Vera

با را بودند) نهاده خيال بر كيميا گران كه (نامي حقيقي"1 "خيال تا داشت برحذر را ديگران

/179 ص ,19ì9 لندن, پرينستون, ابنعربي, ف تصو در ق خال عنوانتخيل با كربن هانري كتاب به كنيد رجوع /2

دريافت2/ ميتوان نكنند, اشتباه است, ديوانگي" "شالودة كه واهي خيال يا پندارچرا گرفت/ ناديده را اصطالحشناسي مسألة نميتوان كه است دليل همين به درستمثال" "عالم مفهوم براي اقناع كنندهاي Âكام و رايج معادل انگليسي), (و فرانسه زبان دراز تا كردهام پيشنهاد را Mundus Imaginalis التيني اصطالح آنرو, از من ندارد? وجودجلوگيري ميشود, ناميده "خيالي" معمول, بهطور آنچه و خيالي ادرا ك قمتعل ميان خلطامÇر گويي دهند, قرار هم برابر در را خيالي و واقعي كه دارد وجود تمايل اين Hغالب كنم/

/Allegory معادل ادبيات, در رايج مفهوم به "تمثيل" /3

تأويل يا تمثيل3, با را رمز است مرسوم كه همچنان است; اوتوپيايي و غيرواقعي خيالي,شمارند/ يكسان تمثيلي تفسير با را روحاني معناي

دستكÇم يÇا مÇيدانÇيم پÇيش از كÇه است چÇيزي هجوآميز, تقليد يا لفاف تمثيل,مÇيتوانÇد كÇه مÇثالي صورت يك ظهور آنكه حال بفهميم, ديگري طريق از ميتوانيم

4. Primordial Phenomenon (Urphaenomen)

بالشرط هم مثالي, صورت اين ظاهر است/ ازلي4 پديدهاي شود, وصف رمز يك بهمثابةطÇريق بÇه را خÇود نميتوانÇد عالم, اين در كه است چيزي و بوده تحويل غيرقابل هم و

سازد/ متجلي ديگري"سÇرزمين به نيل حكايت كه شيعي سنت در موجود قصص و سهروردي حكاياتزيرا نيستند; تمثيلي يا غيرواقعي واهي, خيال يك, هيچ ميگويد, باز را (عج)" غايب امامهشÇتم اقÇليم ميناميم/ اوتوپيا Áمعمو ما كه نيست چيزي همان نا كجاآباد, يا هشتم اقليمعÇالمي است, خÇارج جÇديد عÇلوم تÇجربي نÇظارت و كÇنترل حيطة از كه عالمي بهمثابةدر كه را حوادثي و كرد درك را آن ميتوان ل, مخي ادرا ك مدد به تنها كه است ي فراحس

نمود/ تجربه ميتوان ل, مخي آ گاهي بهياري Hصرف ميپيوندد, وقوع به آنجا

Page 282: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 268

مفهوم همان اينجا, در خيال از مراد كه كنم تأ كيد نكته اين بر ديگر بار دهيد اجازهخيال و است, صادق خيال و باطني ديدار مقصود, بلكه نيست, ما امروزي زبان در رايجقادر ديگر اينكهما گردد/ ي تلق تام ادرا كي يا معرفتي ارزش حاÄز امري بهمثابة بايد صادق

خÇانه" ديوانÇة "زن آن, تحتاللفظي معناي و ميرود به كار "خيال" كلمة معادل فرانسه, زبان در تعبير اين /1است/

دليل اين به شايد بگوييم, سخن خيال دربارة 1 La folle du logis جز تعابيري با نيستيم

ادرا كÇي عÇملكرد ضامن كه را محوري" "سازمان و نظام قواعد, و معيارها آن ما كه باشد

2. Imaginatrice

سپردهايم/ فراموشي به است, خواندهام) خيال"2 "ملكة را آن گاه من ( كه خيالتÇحقيق و مكÇاشفه بÇه آن در اشراقي حكماي اين كه عالمي ميكنم, تأ كيد هم بازعÇالم از منسجمتر و ابطالناپذيرتر عالم, اين واقعيت است/ "واقعي" Âكام ميپرداختند,ضÇمن عÇالم, اين شاهدان ميشود/ ادرا ك حواس بهواسطة آن تواقعي كه است تجربيشÇيزوفرنيك نÇميتوان را آنÇها بÇودهانÇد/ ديگÇر" "جاي در كه آ گاهاند Âكام بازگشت,

ت قطعي دروراي را آن بايد و است پنهان ي, حس ادرا ك كنش پس در خيال عالم پنداشت!را عالم اين نميتوانيم ترديد بدون بنابراين, كرد/ جستجو ي حس ادرا ك ظاهري و عيني

كنيم/ وصف ر نامتقر و غيرواقعي يعني كلمه, متداول بهمعناي "خيالي" بهنعتو ابÇتكاري) (اصÇلي, Original (بÇومي), Originaire چÇون كÇلماتي كه همانگونهاشتقاق سرچشمه) (مبدأ, origo التيني كلمة از فرانسه زبان در ازلي) (نخستين, Originel

Imaginary مشÇتق كÇلمة عالوه بÇر ميتواند نيز خيالي) (صورت Imago كلمة يافتهاند,دهد/ دست به نيز را خيالي) (مثالي, Imaginal كلمة غيرواقعي), (خيالي,

عÇالم مÇيان بÇرزخÇي عÇنوان به (Imaginal World) مثال عالم از ميتوانيم اينگونهلطيف" " كالبد بهمعناي مثالي" "جسم عربي تعبير با هرگاه و گفته سخن معقول و محسوسدر كنيم/ ترجمه ÇÇ Imaginary Body نه ه البت و ÇÇ Imaginal Body به را آن شويم, روبهرودشواري با "تاريخي"اند, نه و "اساطيري" نه كه صوري موضع تعيين در شايد اينصورت,

Page 283: مقالات هانری کربن

269 مثال عالم

به كه مسيري در تا نهد اختيارمان عبوريدر جواز شايد ترجمه, اين شويم; مواجه كمتريگيريم/ قرار ميشود, منتهي گمشده" "اقليم

بÇپرسيم: خود از بايد نا گزير به كنيم, پيدا را مسير اين پيمودن شهامت آنكه برايبه مينهيم, سر پشت را واقعيت اين كه آنگاه تا چيست? ما" ديد از "واقعيت ما, "واقعيت"بپرسيم: بايد اين, عالوه بر كنيم/ پيدا دست اوتوپيا يا غيرواقعي عالم يك از بيش چيزيبرايشان را نا كجاآباد هشتم, اقليم به نيل كه چيست سنتي اشراقي متفكران اين "واقعيت"پشت واقÇعيت, از انفصال بدون را محسوس عالم ميتوانند چگونه آنها ميسازد? ر ميسحقيقي واقعيت به كار اين انجام با فقط آنان, كه است چگونه بهتر, بهتعبير يا نهند? سر

مييابند? دستمراتب سلسله به نسبت كه است وجودي مراتب سلسله يك وجود متضمن امر, اينما نيا كان كه بپذيريم بهسادگي و بپرهيزيم اشتباه از بياييد دارد/ بيشتري مراحل ما, هستية قو داشتهاند/ خيال از خردانگارانه و راسيوناليستي حد, از بيش ري تصو زمين, مغرب دربيپايان سرچشمة قدرت, به معطوف ارادة با آن مستمر پيوند و رفته انحراف به ما خيالو سÇاختار لحÇاظ از كÇه كÇيهانشناسي نوعي به آنكه مگر بود, خواهد وحشت و خوفنظامي قالب در را دي متعد عوالم و بوده تي سن اشراقي فالسفة كيهانشناسي مشابه مراتب,جسÇتجوي به را خود ما صورت, اين غير در باشيم/ داشته دسترسي برگيرد, در متصاعد

كرد/ خواهيم محدود خيال, از جديدي نظامبÇه واقÇعيت از گÇرفتن "فÇاصله" براي روشي در كه زماني تا نظامي, چنين يافتن امابÇهمحض حÇال, بود/ خواهد دشوار ميشود, خالصه آن بر نهادن تأثير و متداول مفهومكÇه درمييابيم كنيم, قياس سنتي متأله حكماي موردنظر واقعيت با را واقعيت اين آنكهديگري اصطالح است/ ساخته ل متنز را واقعيت نفس تحديد, اين و شده محدود بيجهت"خÇيالپردازي" مÇيشود, اراÄه واقعيت كردن محدود براي بهانهاي بهعنوان همواره كه

اجتماعي/ خيالپردازي امروزيتر, بهتعبيري يا ادبي خيالپردازي Âمث است,

Page 284: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 270

شده مفقود مثال, عالم داشت ضرورتي چه كه نيست گريزي پرسش, اين طرح از اما"مÇثال", كÇه ميكرد ايجاب ضرورتي چه بسپارد; "خيالي" و واهي امر به را خود جاي وهÇيواليي, خوفانگيز, موهوم, آنچه و يابد ل تنز واهي" "پندار مرتبة به و شود ناسوتيفرهنگ در ل تخي و هنر برعكس, كند? جلوهفروشي است, عبث و بيهوده پست, مرگبار,مÇتمايز مÇعنا و شيوهپردازي وقار, يت, جد قداست, چون ويژگيهايي با اسالمي, تي سن

ميشود/

1. Omega Point

در هيچيك ما, شوم امگاپوينت1 حتي نه و لي تخي Ç علمي ههاي قص نه اوتوپياها, نهجعل به شناختند, را هشتم اقليم آنانكه ندارند/ توفيقي نا كجاآباد بهسوي عالم اين از عبورسياسي Ç اجتماعي خام خيال يك تحقق نيز شيعي تفكر غايت چنانكه نپرداختند, اوتوپياو هÇما كÇنون اينچنين, و است, انتظار نوعي است, معادشناسي يك تفكر, اين نيست;

ميدهد/ شهادت عالم, آن بر و دارد داللت ديگر عالم در حقيقي حضوري بر همينجاروانشÇناسان, نÇيز و سÇنتگرا غÇير و سÇنتگرا مÇتافيزيسينهاي كÇه نيست شكييك مÇقام در ايÇنجا در مÇن ولي كÇنند, بÇيان دي تعدÇم نÇظرات زمينه, اين در ميتوانند

ميكنم: ا كتفا جزÄي سÃوال سه طرح به موقت, نتيجه گيريكه ميكنيم زندگي علمي ني تمد در ما نيستيم/ شريك سنتي فرهنگي در ديگر ما Ç 1و سينما ت, مجال) تصوير" ن تمد" عنوان اطالق است/ يافته غلبه تصاوير بر حتي ميگويندتÇعبير اين كه بود مطمÃن نميتوان اما است/ شده رايج Âكام امروز, ن تمد به تلويزيون)بÇار به را تمام و تام كجفهمي و فاحش سو¾ تفاهم نوعي مشهورات, ساير همچون رايج,و شود داده ارتقا دارد, تعلق بدان كه عالم از مرتبهاي به آنكه بهجاي تصوير زيرا نياورد;ادرا ك مرتبة به Hصرف كند, پيدا است, باطني معاني سوي به راهبر كه رمزي" "عملكرديسير اين قدر, هر كه است اين جز آيا ميشود/ شمرده خوار Hصراحت و يافته ل تنز ي حساز بÇيش و شده بيگانهتر مثالي امر به نسبت ميزان, همان به مردم كند, پيدا تداوم نزولي

Page 285: مقالات هانری کربن

271 مثال عالم

شد? خواهند "داستان" توليد به محكوم پيش,حقيقت بدون اشراقي, حكايات اين مراياي و مناظر و خيال صور مجموعة آيا Ç 2نا گÇهاني ظهور و داشته غيرعقلي منشأ كه مثالي صورتهاي تقليلناپذير و عيني ازلي,

ميكرد? پيدا وجود امكان است, پيشبيني غيرقابل ما جهان در آنهاافراد برخي سوي از كه نيست مثال عالم تعيني موضوع اصل همان Hدقيق اين آيا Ç 3

1. Hermetists

2. Cabalists

3. Mandalas

بÇر سحرآمÇيز تأثيري كه لهها3) ند م) رمزي عاليم پارهاي و كاباليستها2) (هرمسيان1,يÇا القÇا¾ مÇا بÇه ميبخشند, عيني واقعيت آنها به كه به گونهاي دارند, ذهني صورتهاي

ميشود? تحميل"عÇيني" واقÇعيت بÇه مÇربوط سÃÇوال محتمل پاسخهاي از يكي به آنكه براي مايلمخارقالعاده مكتوبي به را خواننده شود, اشارهاي آنها با برخورد و طبيعي فوق موجودات

فرانسوي/ نويسندة ,(1838 Ç 1889)Villiers de L'lsle-Adam /ê

سÇفالين چشÇماني كه را مرموز پيامبر چهرة آدام"4 Ç ليل دو "ويليه آن در كه دهم ارجاعميكند: توصيف دارد,

آن در نهفته نيروي تنها زنده, موجودات كند/ ادرا ك را او چهرة است قادر ذهنميكنند/ حس را وبي كر ذات

ميگويد: اوآرمان با واقعيت كه جايي برين, آسمانهاي آزاد و مطلق فضاي در تنها مالÄك,موجد خود و آنهاست ذاتي كه جذبهاي در فقط آنها دارند/// جوهري ر تقر دارد, اتحاد

ره)/ خÆم) L'Annonciateur آدام, Ç دوليل ويليه /ë

ميسازند5/ ظاهر را خويشتن آناند,

افيتي فÇش و وضÇوح مÇن, نÇظر از ÇÇ آنÇهاست" ذاتي كه جذبهاي "با ÇÇ اخير كلماتالادريگرايانه" "وا كنش شكسته, هم در را ترديد صخرة ميتواند كه چرا دارد, الهامگونه

Page 286: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 272

وجÇود, و تفكر آ گاهي, موضوع و آ گاهي متقابل خلوت در كه معنا بدان كند; خنثي راميشود/ ل مبد هستيشناسي به پديدارشناسي اينجا در ميكند/ رسوخ

مثالي, امر دربارة ما مÆلفان تعاليم در كه است موضوعي اصل همان اين شك, بدوناست: شده اشاره آن به Hتلويح

هÇمان فÇرشته, ندارد/ وجود تجلي نفس جز ملك, تجلي براي خارجي مناط هيچحكÇايت مÇا وجÇودي حالت در لي تحو از كه ماست شدن بدر خود از همان "جذبه",

ميكند/

"امÇام طÇبيعي مÇاوراي وجÇود راز كه ميدارد بيان همچنين فوق, كلمات اينرو, ازبه قادر نباشد, روحي حال آن در كه كسي چيست/ شيعي آ گاهي و ذهن در (عج)" غايب

بود/ نخواهد او مشاهدةاز او مقصود و داشته اشاره نكته همين به حكايتعقلسرخخويش در سهرورديقاف, كوه از شوي, خضر <ا گر است: همين كرديم, نقل او از سخن آغاز در كه جملهاي

گذشتن/> تواني آسان

Page 287: مقالات هانری کربن

روزبهان شيخ تصنيف ايراني(12), نوشتههاي گنجينة شطحيات, كتابشرح مة مقد از خالصهاي و برگرفته /1انÇتشارات ي, عزÇم امÇير دعلي حمÇم دكÇتر از مه مقد ترجمة كربن, هانري مة مقد و تصحيح با شيرازي بقلي

چهارم/ چاپ ,2003 . 1382 تهران طهوري,

پارادوكسهايصوفيانه1

ي معز امير محمدعلي ترجمة

اغÇلب كÇه بÇقلي نÇام آنكÇه حÇال نÇيست, نÇاآشنا Âكام نام اين كنيم/ خطاب "روزبهان" را شيخ است بهتر /2روزگار آن طريق از جواني در چندي وي كه است سبزيفروشي دكان آن كردهاند(علت استفاده مستشرقان

است/ ناشناخته Âكام ايران در ميگذرانيده)

اصÇلي مÇنبع است, ج الÇح آثار برخي حامل تنها كه جا آن از روزبهان2 نوشتههايبهعنوان "روزبهان به را مستقلي بخش بودم مايل مه, مقد اين در آنهاست/ شناخت برايمÇعضل مÇتون تفسير در فارس اهل عارف آنچه ا گر زيرا دهم; اختصاص ج" حال شارحاز غير زاويهاي از Hقطع متون اين شود, بررسي پيگيريو سطر به سطر است, نوشته ج حالرا مطلب اين مطالعة ناچارم Âفع اما شد/ خواهد روشن غربي ر مفس و پژوهشگر ديد زاويةميشود, مربوط ج حال به كه را آنچه بتوانم اميدوارم آنجا و كنم ل محو ديگري بهنوشتة

كنم/ بررسي روزبهان آثار باقي با همراهشد/ خواهد شرحشطحياتبسنده با ارتباط در موضوع چند به تنها آينده سطور طيمفهوم دربارة اين از پس ه البت كنيم/ شروع شطحيات يعني كتاب, اصلي مضمون از نخست

Page 288: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 274

سÇخن آن فÇرانسÇة تÇرجÇمة دربÇارة نÇيز و كرده, معني خود روزبهان چنانكه واژه, اينظÇاهر پس در شÇده باعث كه است بوده روزبهان عارفانة نبوغ اين گفت بايد ميگوييم/و قول نقل با شود/ پيدا آنها پنهان اما راستين معناي شطحات, اين كفرآميز و گستاخانهطÇي در را اسÇالمي عرفاني حيات قرن چندين مÆلف, بارز, شخصيتهاي كلمات شرحعرصة روزبهان, عرفاني نبوغ اثر, اين در است/ كرده احيا پرمحتوا و بيشمار صفحاتيويژه, مابعدالطبيعة اين اما است/ برگرفته پرده آن از و درنورديده را ف تصو مابعدالطبيعةباشكوه, تصاويري ميكند; خودنمايي تصوير با بلكه نيست, بيان قابل فلسفي مضامين باغربت/ احساس و اندوه از اسرارآميز هالهاي در پيچيده حال عين در و خيره كننده مجلل,

1. Mundus Imaginalis

نÇاميدهام; مÇثال1 عÇالم من آنچه در ميكند, سير ملكوت در Hاساس روزبهان انديشةÂكام همه, اين با اما عقلي, مضامين عالم نه استو ي حس ادرا ك عالم نه كه سومي" "جهان

Cahiers نشÇÇريÇÇة در Mundus imaginalis ou l'imginaire et l'imaginal بÇÇÇÇنÇÇÇÇده: مÇÇÇÇقالÇÇÇÇة /2/19ìë ,ì شمارة ,internationaux du Symbolisme

عÇالم به بيشتر روزبهان ادرا كات و انديشهها خود2/ خاص واقعيت واجد و است واقعيكه همانگونه درست هستند, توهم زاييدة كه نيست معنا بدان Âاص اين و دارند تعلق مثالجهت, اين از است/ ملكوتي صور يتجل مشاهدات محل ملكوت نيست, توهم مثال عالمزمÇينة در امÇروزه كه بود ميتواند فيلسوفاني و پژوهشگران به پاسخي روزبهان, كتاب

3. imaginal

در تناقضي رمز, هر Á او كه ميدهد نشان آشكارا چون هستند; مطالعه به مشغول "مثالي"3نيست/ جايز استعاره و رمز ميان خلط Hثاني و دارد نهفته خود

اين كه زد حدس آساني به ميتوان است/ نوشته عربي به را خود اثر ابتدا روزبهانخود بهخودي كه موضوعي فهم در را زبان فارسي و ايراني شا گردان كار عربي, روايتهمة زبان از Hشيرازقطع در مريدان از يكي علت, همين به و نميكرده راحت است, دشواربنويسد/ خويش كتاب بر فارسي به شرحي كه درخواسته شيخ از شا گردان, و دوستداران

Page 289: مقالات هانری کربن

275 صوفيانه پارادوكسهاي

از بيش بهمراتب كاري آن, بخشهاي از بسياري در كردو خلق جديد اثري روزبهان پسزيÇادي گسÇترش قسمتها برخي ترتيب, اين به داد/ انجام فارسي به عربي ترجمة يكصÇفحات و افزوده ل او متن به مÆلف دروني تجارب به دي متعد اشارات آنكه يا يافت,

شد/ اراÄه خواننده به معنوي" "زندگينامة يك بهعنوان بسياريعربي روايت حجم برابر سه Hتقريب حجمي فارسي, يافتة گسترش روايت درنهايت,است/ عÇربي متن از مستقل Hتقريب و جديد كتابي فارسي, متن گفت ميتوان پس يافت/مÆÇلف خÇود ط وسÇت عÇربي اصÇلي مÇتن دوم چÇاپ ميتوان بهنوعي را شرحشطحيات

آن نهايي صورت يا نخست نوشتة از مستقل اثري را آن حال عين در و آورد بهحسابادب در بلكه ايران, عرفاني ادبيات در نهتنها يگانه, است شرحشطحياتاثري انگاشت/

پيداست/ آن عنوان از هم امر اين و كلي بهطور عرفانيروايت, دو هر در ه البت ا ام است, يافته تغيير كتاب عنوان فارسي, متن به عربي متن ازشÇرح فارسي متن عنوان و بوده شطحات جمعآوري نويسنده, هدف است/ يكي سخنبÇه نÇيز و دارد واژه ايÇن مÇفهوم به بستگي كلي بهطور كتاب فهم است/ آمده شطحيات

را معناهايي تمامي ياالمكان حت كه كلمهاي باشد; آن برگردان فرانسه زبان در كه كلمهايبار هر كه باشد متداول اندازه آن تا حال عين در و دربرگيرد داشته, درنظر روزبهان كه

نباشد/ توضيح محتاجآنÇچه ه البت ندادهاند/ وافي توضيح فرهنگها "شطح" عربي واژة مورد در فانه متأسبÇاعث آنچه و است واژه اين از صوفيان نزد مصطلح مفهوم است, اهميت حاÄز ما برايخود توضيحات برگردانم, الهامي) متشابه ( كالم "paradoxe inspiré" به را آن من كه شدهكÇه مÇينمايد چÇنين شÇد, خواهÇد داده شرح اين از پس كه عللي به است/ بوده روزبهانمتشابه كلمات "شرح عبارت كتاب, عنوان اصلي نيت رساندن براي عبارت مناسبترين

باشد/ صوفيان"را او Hروزبهانقطع كه نامدار ف متصو مÆلف م) 988 . ه / 378 (متوفي اج سر ابونصر

Page 290: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 276

,191ê لندن, ,(22 گيب, يادنامه (مجموعة نيكلسون الين رينولد تصحيح ف, التصو في اللمع اج, سر ابونصر /1/37ë Ç 377 صص

نوشتة به بنا است1/ داده شطح دربارة چند توضيحاتي خويش, كتاباللمع در ميشناخته,سخن نوعي از است شطحعبارت داد: پاسخ او به بايد پرسيد, معنايشطح از كسي ا گر وي,درون آن, فÇورانÇي نيروي كه وجدآميز تجربهاي توصيف در نامعهود و غريب بياني باعÇربي در واژه مÇتداول مÇعناي از بÇرگرفته مفهوم, اين ميكند/ لبريز و تسخير را عارفو جÇنب حÇركتي, كÇه مÇيرود به كار وقتي طح Öشي حط ش ريشة حركت/ يعني شطح است/بوده, نيز آرد انبار كه را نانوايي دكان عرب, Âمث باشد/ كار در پاشي و ريخت يا جوشيبÇههمراه فراوان جوش و جنب و حركت گندم, كردن آرد عمل زيرا ميخوانده; مشطاح

ميپاشد/ و ميريزد همهجا و ميشود لبريز آرد سو هر از آن طي و داردكÇه جÇوششي و حركت يعني شطح دادهاند, لفظ اين به ه صوفي كه مجازي معناي دراز برميآيند, حالت اين بيان پي در عرفا وقتي ميآورد/ پديد عارف سر در وجد حالتبه زبان شنونده چنانچه اما ميشود/ حيران شنونده كه ميگيرند بهره غريب چنان سخنانيوجود از خود كه افتاده دامي در كه دارد آن از نشان بگشايد, سخنان اين مالمت و انكاربا انكار, بهجاي ا گر است رسته سالمت به دام اين از گفت ميتوان ولي است, بيخبر آنغريب سخنان اين نهفتة معناي فهم پي در است, شطح علم به عالم كه شخصي از استمداد

برآيد/است/ جاري تنگ زياده بستري در كه ميكند مقايسه نهري با را شطح اج, سر ابونصرعÇرب نÇيز وضعيت اين در و ميشود لبريز و ميآيد در به بستر از آب صورت اين درل حمÇت بÇه قادر ديگر مجذوب, سالك دل وقتي همچنين ميگيرد/ به كار را شطح ريشةزبان از و ميرود در به درون بستر از انوار اين سيالب نيست, معنوي حقايق انوار هجومعÇادي شÇنوندة بÇراي كÇه مÇيگيرد به كÇار را كلماتي زبان, حال, اين در و ميشود لبريزبÇراي آنكÇه حÇال مÇينمايد, گسÇتاخانه و فÇضاحتبار و تناقضآميز كلمات بهصورت

Page 291: مقالات هانری کربن

277 صوفيانه پارادوكسهاي

است/ ديگرگونه حكايت باشد, كلمات اين نهفتة و عميق محتواي فهم به قادر كه شخصي

شطحات/ جمع: Ç شطح¹ مفرد: /1

ميگويند1/ شطح بدان اصطالح به كه است سخنان اينگونهاجازة را قين متحق و ميگشايد را خويش اولياي قلوب خداوند, كه دارد تأ كيد اج سرمراتب كشف به مرحله هر در و كنند طي را روحاني صعود درجات هپله پل كه ميدهد آنتجربه و چشيده كه را آنچه حقيقت اوليا, از يك هر كه است علت اين به آيند/ ناÄل تازهميكند, توصيف كرده, تجربه خويش سر كÔنه در كه را آنچه وي ميآورد/ زبان به كرده,نيست قادر لحظه آن در زيرا اوست; شخص به منحصر كه بهنحوي خودو خاص بيان با امارا مÇرحÇله اين بايد او باشد/ داشته وجود ميتواند او مرحلة از باالتر مرحلهاي كه بپذيردت دÇش او در بÇعدي مرحلة به رسيدن ميل شد, چنين اينكه بهمحض و كند "هضم" Âكام كÇه آنجÇا تÇا مÇرحÇله به مرحله و منزل به منزل مييابد, ادامه همچنان سلوك و ميگيرد

است/ اهداف همة از برتر آنچه به برسد, غايي هدف به سالكÂكام روزبهان نزد اج, سر چون بزرگ استادي قلم به ظريف توضيحات اين انعكاسدراخÇتيار ديگري بزرگ استاد بهعنوان خود كه اندوختههايي با وي اما است, محسوسفصل طي كتاب, ابتداي در وي ميدهد/ اراÄه و ميپردازد را آنها خود, ويژة بهطرز دارد,چÇون عÇربيت در وجهش كه شطح لغت ظاهر معني <در عنوان با بعد) به 89 (جز¾ دهم

مينويسد: چنين گويند>, شطح را آن صوفيان چرا و استآرد كه را خانه آن و است حركت شطح تحر ك, اذا ; Ôشطحي طح ش گويند عربيت درسÇخن در پس بÇاشد/ او در كÇه حÇركت بسÇياري از گÇويند مشطاح كنند, خرد آن درتجلي نور و شود قوي وجد چون دلشان, اسرار حركات از است مأخوذ شطح صوفيان,انوار در ارواح استحكام و مكاشفت و مباشرت بهنعت شود, عالي ايشان سر صميم درتا ازلي, معشوق به ايشان شوق آتش برانگيزاند شود, حادث (را) ايشان عقول كه الهامو غيب نظايرات ببينند چون كنند/ جوالن بها عالم در و كبريا سراپردة عيان به برسند

Page 292: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 278

صÇاحب از درآيÇد/ ايشÇان در مستي بياختيار عظمت, اسرار و غيب غيب مضمراتآن ظÇاهر كه مقامات علوم در روح ارتفاع و احوال تلهب از شود صادر كالمي وجد,در نشÇناسند وجÇهش چÇون يÇابند/ غريب را كلمات آن باشد عبارتي و باشد, متشابه

/ 89 جز¾ /1

شوند1/ مفتون قايل از طعن و انكار به نبينند, آن ميزان و ظاهر, رسوم

دارد, كامل تطابق و هماهنگي آمده, اج سر نزد آنچه با نكات اين پيداست, چنانكهسطحي بر پاي روزبهان, است/ افكنده آنها بر ويژهاي روشني روزبهان, خاص سخن اماجلوه بزرگتر بسيار شطح يك از بخشي همچون عرفا شطحات آنجا از كه گذاشته باالترآن علت است/ آمده نبوي احاديث در سپس و قرآن نص در شطح آنكه نخست ميكند/طريق از يعني ميدهد, قرار خطاب مورد را آدميان شطح, طريق از تنها خداوند كه استرا شنيدنش طاقت آدميان, آنچه و مخلوقات بيان حد از آن, جوشش و حركت كه نيرويياست متشابه دومعناست, حاوي المحاله خداوندي كالم جهت, اين به است/ خارج دارند,

سطحه/ چند و پهلو دو واحتراز براي ا گر و متشابه, بياني ازطريق مگر نيست ممكن خداوند, صفات از سخنيك بÇه تÇبديل را خدا كنيم, اجتناب خداوند صفات دربارة گفتن سخن از تشابه, اين ازخÇود ايÇن و افتادهايم "تعطيل" دام در و رفته تفريط به افراط از و كرده انتزاعي مضمونميشود/ پنهان عانه متشر بهانههاي پشت آنگاه استدالل خشكي كه است بيايماني نوعيدر نهفته باطني يا رويهها پشت در نهفته است تي واقعي وجود رد بيايماني, نوع اين اصل

است/ تأويل مضمون رد بيايماني, ريشة ديگر, عبارت به ظاهر/ وراياو سخن ميگويد, سخن حادث پديدهاي طريق از قديم وجود بار هر آنكه خالصهدوپÇهلويي و تشÇابه و التÇباس رمÇز اصÇلي قÇاعدة شÇطح, جÇهت, هÇمين به است/ شطحنÇيز آنÇها وجودي شايستگي و مناعت پاية تناقضآميز, تشابه اين اما است/ موجوداتحÇادث, هÇر كÇه آنجا از نباشد, ديگري چيز رمز كه نيست حادثي موجود هيچ هست/

Page 293: مقالات هانری کربن

279 صوفيانه پارادوكسهاي

از است/ روزبهان كتاب اصلي موضوعهاي از يكي مطلب, اين است/ ديگري چيز شاهدمحوري نقشي "التباس" مضمون درعبهرالعاشقين, همچنانكه متن, اين در كه اينجاست

دارد/و التÇباس ايÇن رمزگشايي به قادر كه هستند علم" در "راسخان تنها كه است درستتوجيه نيز را ه صوفي شطح روزبهان, استدالل قدرت اما بود, ميتوانند شاهد كشف و تشابهكÇه خÇداونÇدي اسÇتثناي از است جÇزÄي ايشان, بودن استثنايي و ه صوفي غرابت ميكند/و قÇضاوت يÇاراي را مÇردم عÇامة و شريعتمداران و فقها سركوبگر و بÔعدي يك احكام

ميدهد: ادامه چنين روزبهان نيست/ آن سنجشانكÇار از زبÇان شÇود, صايب نظرش تا را صاحبنظري مر دهد ياري توفيق ا گرآورد, ايÇمان مÇتشابه كالم در ايشان صدق به نكند, شطح اشارات در بحث و برگيردو حديث/ و متشابهقرآن چون است, متشابه ايشان شطح كه زيرا انكار; آفت از برهدنمودن پيغمبر, كالم در و است, صفات متشابه صفات, در بيتغير شطح اصل بدانكاز قÇدم بحر چون اوست/ عشق غايت آن و افعال, رسوم در صفاتي مكاشفات اسرارت لذ از بنمود, مجهول لباس در اسامي و نعوت و صفات جواهر بگذشت, عدم ساحلمÇتشابه, بÇحر از شÇده, مÇتحر ك مÇحبت لباتÇغ رياح به عاشقش جان شقشقة عشق,تا آمد امتحان را امت مÆمنان نبوي, و رباني متشابه دو هر برانداخت/ عشق شطحياتبÇه صفات تعطيل و خيال و تشبيه در تا نكنند, باطن تفتيش و ظاهر, به آورند اقرارنگÇويند تأويÇل مÇتشابهات در بÇحث نيست, روا كه زيرا نهافتند, در متشابهات انكارايÇمان جÇز حديث متشابه, طرف در همچنين و برخوانند, آمنا> ربنا <يقولون عاميان/ايشان و ايمان را ديگران العلم> في اسخون والر اهللا اال تأويله Ôعلم ي ما <و كه Ç اوليا ندارند,

/90 جز¾ /1

متشابه1/ مشكالت در معرفت رامÇعدن است: مÇعدن سÇه از شطح در متشابه اصول كه بدانستيم است, چنين چونو است صفات ذ كر قرآنآمد, در آنچه اما اوليا/ الهام معدن و حديث معدن و قرآن

Page 294: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 280

اوليÇاست, الهÇام در آنچه و است; التباس رÅيت حديث, در آنچه و ي; تهج حروفدر نكÇرات و مÇعرفت در تÇوحيد حقيقت و عشق مقام در التباس رسم به حق نعوت

غÇريب ل, او نÇظر در و است روزبÇهان اصÇخ زبÇان بÇه مÇتعلق آمÇده, قÇطعه اين پايان در كه واژهاي سه /1در و 80ì جÇز¾ بÇه "نكرات" مورد در است/ آمده كتاب ديگر بخشهاي در آنها توضيح فيالواقع مينمايد/سر به را خود آنها طريق از خداوند كه صفاتي ميان ارتباطي مÆلف, شود/ رجوع 978 جز¾ به "مكريات" موردو تÇنزيه طÇريق از بÇايستي عارف كه مكري است; كرده برقرار خداوندي مكر مضمون و مينماياند عارف

است/ آمده 80ì جز¾ در 91 جز¾ قسمت آخرين توضيح بنابراين بازشناسد/ خود جهل به اعتراف/91 جز¾ /2

مكريا2/1

چÇارچÇوبي در ه, صوفي نزد شطح مسألة حل است, آورده روزبهان كه داليلي بنابردو به اشاره اينجا در برميگيرد/ در نيز را حديث كهقرآنو ميشود مطرح وسيعتر بسياربÇطن در را ف تصو معرفتشناسي كه است هاي نظري مورد در لي او است/ ضروري نكتهكه است آن بر داير روزبهان, عرفاني معرفتشناسي ميدهد/ قرار نبوي معرفتشناسيانسÇان و خÇدا مÇيان پÇيوسته و مسÇتقيم ارتÇباط ت" بوÇن "دايÇرة شÇدن بسته از پس حتيزيÇرا مÇيگيرد; قÇرار تÇضاد در تسÇنن اهÇل جزمي عقايد با نظريه اين است/ امكانپذيرجز چيزي انبيا, رسالت حتي اين, عالوهبر و نيست ر متصو ارتباطي چنين عقايد, بنابراين

است/ نبوده شرعي احكام و متون تعدادي انتقال و اخذف صوÇت بÇطن در مسأله تÇحليل بÇه كه مستشرق همه اين ميان كه است بآور تعجاز پس خداوند از الهام دريافت امكان مضمون كه نشدهاند ه متوج يك هيچ پرداختهاند,ميتوان باب اين در است/ ع تشي نبوي معرفتشناسي در كليدي مضمون يك ت, نبو ختماز نÇوعي شÇيعه, امÇامان ه, وفيÇص از پÇيش كÇرد/ بسÇنده كÇليني كافي كتاب در قي تور بهتÇنها فرشته, طريق از پيامبر به منÔزل وحي آن, طبق كه كردهاند عنوان را معرفتشناسيمÇطرح قÇدسي" "حديث مورد در فيالمثل ديگر طريقة است/ وحي طريقة چند از يكيصادق(ع) جعفر حضرت ششم, امام كه شده نقل همچنين الهامي/ حديث يعني ميشود,"شÇطح" ايÇن شÇنيد/ خداوند زبان از را آن سرانجام آيةقرآن, يك بيشمار تكرار اثر بر

Page 295: مقالات هانری کربن

281 صوفيانه پارادوكسهاي

شيعه تعاليم از اساسي جزÄي بلكه نيامده, ه صوفي كتب در عبرتآميز حكايتي بهصورتاست/

بدون كرده, مطرح روزبهان كه عظيمي مطالب تحليل و تجزيه من, نظر به بنابراين,در نÇيست/ امكÇانپذير كردهاند, عنوان را مطالب اين او از پيش كه شيعه متون به اشارهاهÇميت از نÇميتوان بÇنده نظر به نيز عرفاني عشق و خدايي عشق چون مضاميني موردف, صوÇت زاويه, اين از نياورد/ ميان به سخني ع تشي در محبت مفهوم به واليت مضموننميشود/ روشن مسيحي Ç يهودي سنت با تنها آن معنوي خطوط كه مييابد تازه چهرهايبشري زبان با كه خداوندي كلمة ديگر, عبارت به يا اهللا, كالم مسألة اينكه دوم نكتةو حكÇما هÇمواره كÇه است مسألهاي است, كÇتاب هم و كالم هم كه كلمهاي يا شده, بيانبÇه مÇيتوان نÇمونه بÇهعنوان باب اين در است/ داشته مشغول خود به را اسالمي عرفاي

Ç تÇهران ,(10 شÇمارة ايÇرانÇي, نÇوشتههاي ( گÇنجينة كÇربن هانري تصحيح المشاعر, شيرازي, صدراي مال /1فرانسه)/ ترجمة و فارسي روايت عربي, (متن بعد به 121 قطعة ,19ìê پاريس,

كرد/ متشابهاتقرآنرجوع دربارة او رسالة به يا و درمشاعر1 صدرا مال ژرف انديشههايرا آن بلكه نداشته, برخورد نظري مضامين و منطقي استدالل با مسأله اين با روزبهان البتهو حÇركت بÇه را روح كÇه شÇطحي طÇريق از الهامي كالم استماع و تجربه وقوع لحظة درمÇضامين طريق از نه شطح, توصيف جهت, اين از است/ گرفته درنظر آورده, جوششمÇيكند, سÇرايت ديگري به يكي از شرارشان كه تصاويري گداختگي در بلكه عقالني,كند مالحظه خود ميتواند كتاب طي در خواننده نمونه, بهعنوان بود/ ميتواند امكانپذيرميافكند/ طنين ابراهيم(ع) ربي> <هذا در (ع) موسي× به خداوند تراني> <لن پاسخ چگونه كهآنها شرر كه است آذرخش دو بلكه نيست, جدلي و منطقي مضمون دو از سخن اينجا در

است/ آميخته درهمشده في معر نيز عرفاني تأويل سرچشمة و منبع عنوان به شطح روزبهان, انديشة درمتني مورد در كه قواعدي است; استوار تأويلي قواعد بر شطح حقيقي معناي فهم است/

Page 296: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 282

كÇتاب, دقÇيق بÇررسي باشد/ "باطني" داراي "ظاهر" وراي و پشت در كه مييابد مصداقدر كرده, عمل خويش البيان تفسيرعراÄس در همچنانكه روزبهان, كه است آن نشانگرشطحيات با كه دارد را تأويلي برخورد همان نبوي, احاديث و قرآني آيات با نيز اينجايعني گشود, من برابر را كتاب عنوان ترجمة راه شد, نقل روزبهان از پيشتر آنچه صوفيان/مÆلف/ ات ني با مطابق و مناسب هم و باشد متداول و معمول هم كه واژهاي يافتن در سعياوقÇات, اغÇلب بÇرگردانÇد/ گسÇتاخي) (جسارت, outrance به ميشد Âمث را شطحماسينيون لويي كردهاند/ ترجمه وجدآميز) ( كلمات propos extatiques به را شطحاتاين بنماياند/ زده) خدا (سخنان locutions théopathiques عبارت با را آن داشت دوسترا مفهومي تماميت يك, هيچ كه است اين آنها اشكال اما صحيحاند, همگي البته عباراتاز منابع كه شطحيات از بسياري آنكه نخست دربرنميگيرند/ دارد, نظر در روزبهان كهو حÇاالت يÇا سÇخنان بÇلكه نيامدهانÇد, زبان به جذبه حالت در كردهاند, نقل مشايخ قولدر HطعÇق آنÇها هÇمة ه تÇالب شدهاند/ واقع خونسردي و آرامش كمال در كه هستند اعماليخدا "سخنان نه و وجدآميز" " كلمات نه بروز, هنگام اما داشتهاند, ريشه عرفاني تجربهاي

بودهاند/ زده"داده بسÇط نيز حديث و متنقرآن به را شطح قلمرو روزبهان, چون ديگر, سوي ازصفات بيان مورد در روزبهان آنچه كرد/ پيدا آن ترجمة براي تر عام واژهاي بايد است,

1. paradoxes

وجÇدآميز"/ " كÇلمات نÇه و است مÇتشابه1 كÇلمات Hدقيق است, قايل بدان درقرآن خداخÇدا "سخنان نه و است متشابه" "جمالت محمد(ص) حضرت احاديث برخي همچنينبÇه را خÇويش پÇروردگار يÇعني الصÇور¸>, أحسن في ربي Ôرأيت> حÇديث از غير (شايد زده"عباراتي شطح, ترجمة براي كه رسيد نظرم به چنين علل, اين به ديدم/) صورت زيباتريندر الهامي), متشابه (سخنان paradoxes inspirés يا و متشابه) (سخنان paradoxes چون

است/ رساتر ديگر عبارات از داشته, درنظر روزبهان كه مفاهيمي همة رسانيدن

Page 297: مقالات هانری کربن

283 صوفيانه پارادوكسهاي

بياني يعني "ملتبس", و "متشابه" است بياني شطح, صة مشخ كه دارد تأ كيد روزبهانآنجا از دارد, وجود عميق ارتباطي متشابه, بيان شطحو ميان سطحه/ چند و دوپهلو Hاساسالمحاله سخنش ميگويد, سخن خاليق زبان به الغيب غيب و غيب و قدم وجود بار هر كهجز باطن اين و باطني و مخفي معنايي و دارد ظاهري رويهاي زيرا دوپهلوست; و متشابهروية جداييناپذيرند/ يكديگر از جنبه دو اين بود/ نميتواند گفتني ظاهر, آن طريق ازروية اين بدون هم باطن يعني حقيقي, معناي اما نيست, حقيقي معناي همان ه البت ظاهري

نيست/ شناخت قابل ظاهري,شطح پس است/ ناشدني بيان كه است چيزي آن بيان Hدقيق متشابه" "سخن يا شطحكه باطني و مخفي معنايي و حيرتآور و مبهوتكننده ظاهري با متشابه است سخني Hذاتعقايد با مخالف جملهاي يعني paradoxos واژة يوناني, زبان در است/ سخن آن حقيقتايÇن پشت آن, واقÇعي مÇعناي كÇه فضاحتآميز باورنكردني, غريب, جملهاي متداول,بÇراي روزبÇهان و اج سر كه است خصايصي Hدقيق اينها است/ شده پنهان نامطبوع, ظاهرزمÇين را شÇنونده paradoxe كÇه بگويند است رايج اصطالح به ي حت) برشمردهاند شطحزمين به را كسي يعني ,Hتشطيح Ôحط شÔي طح ش مصدر نيز عربي در ÇÇ renversant ÇÇ ميزند

انداختن)/چنين شده, ايجاد درونش در كه جوششي و حركت اثر در كه است عارفي "شطاح"را آنÇچه ا كنون ميخواند)/ فارس" "شطاح را خود (روزبهان ميآورد/ زبان به را سخنيبود/ نميتواند شطح جز سخنش شود, گويا حادث, زبان به قديم چون خالصهكنيم: گفتيم,زبان با كه خداوندي كلمة يا اهللا كالم يعني است, پروردگار شطح شطح, نخستين بنابراينشÇطح شÇده, پرداخÇته آن به سراسرعبهرالعاشقين در كه شطحي است/ شده بيان بشرياست, يكي عشق دو هر اين كه آنجا از انساني/ عشق چه و رباني عشق چه است; عشقو يعنيتأويل, خواندن, سواد اين آموختو را خواندنآن سواد كهبايد يگانه است كتابي

هستند/ دارا معنوي شوق راه مردان فقط را تأويل طاقت

Page 298: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 284

هست/ ارتÇباطي شÇده, نÇاميده قÇدسي حÇديث ÁعموÇم كÇه آنچه و شطح زبان ميانالهامي) متشابه (سخنان paradoxes inspirés عبارت شطح, برگردان دقيقترين بنابراين,سه با واحد مضموني بهعنوان را شطح خود, نبوغآساي انديشة با روزبهان باشد/ ميتواندشطح و حديث در نبوي شطح درقرآن, خداوندي شطح است: كرده عرضه مختلف جلوةنكÇاح نÇوعي بÇيانگر مÇيكند, تراوش عرفا الهامي شطحات از آنچه عرفان/ در عاشقانهبود/ ميتواند آن نشانگر روزبهان, بهوسيلة قدم" "عروس عبارت تكرار كه است قدسييÇا و مشÇابه) (سÇخنان paradoxes بÇه شÇطحات برگردان با كه ميرسد بهنظر چنين پسمعمولي روال هم و حفظ روزبهان ات ني هم الهامي) متشابه (سخنان paradoxes inspirés

است/ شده مراعات زبانه تÇالب بÇرگزيده, فÇارسي روايت عÇنوان بÇراي روزبهان كه "شطحيات" جمع صفتشÇرح يÇعني كÇتاب, عÇنوان فÇرانسÇة بÇرگردان درنÇتيجه, است/ شÇطح مصدر از برگرفتهمتشابه سخنان (تفسير Commentaire sur les paradoxes des soufis Hطبع شطحيات,

لفÇظ ضÇمن, در و گÇوياست ÂامÇك زبان, فرانسه شخص براي عنوان اين است/ ه) صوفيمتشابهاتقرآن بلكه ه, صوفي دوپهلوي كلمات نهتنها كه هست عام كافي بهقدر paradoxe

قÇرآنÇي شÇطحات دربÇارة روزبهان انديشة كه دارد آن جاي شود/ شامل نيز را حديث وشÇطحات و مÇيكنند) وصÇف است, وصÇفناپذير كÇه را آنÇچه الهي, صفات كه (آنجافصل پايان در روزبهان خود آنچه به تنها ناچارم اينجا در شود/ بررسي جدا گانه حديث,

كنم: ا كتفا مينويسد, كتاب دهمبÇا و گÇويد شÇريعت زبÇان بÇه بÇندگان عÇموم با ÇÇ تعالي و سبحانه ÇÇ حق بدانكدر تا معامالت, مدارج در بطلبند را او تا فرمود را عموم و حقيقت, زبان به خصوصكاين عجيب اسرار در اشارات حقيقت از ليكن بيابند, عميمش عطاي كريمش جواررباني علم راسخان صفت انبا¾, كه زيرا بيگانهاند; درافتد, را وصلت و معرفت اهل كهاست; وغر رسوم سال ك بر طرقشان مفاوز است/ قدم مشاهد ايشان, مقامات كه راستاست نبي¾ Ôم كه متشابهي آن ندارند/ صفاتي متشابه رموز ادرا ك استعداد ايشان كه زيرا

Page 299: مقالات هانری کربن

285 صوفيانه پارادوكسهاي

سبحانه ÇÇ حق كه است علمي را مقام آن كه عشق مقام در صفات التباس و جمع عين ازمشتهران كند خطاب بدان اوست, شطح آن و بود, موصوف ازل در علم بدان ÇÇ تعالي وغÇيب اسÇرار در غيب غيب نور در و غيباند, غيب عرايس شاهد كه آنها را, اق عش

كتاب با شود مقايسه مينشينند/ آن دورادور كه اشخاصي هم و ميكنند پهن كه است پارچهاي هم "سفره" /1االخوان/ خوان نام به ناصرخسرو مشهور

/92 جز¾ /2

اوليا2/ ند Ôج و انبيا¾اند سفرة1 مينگرند, غيببودندي, ايشان نه ا گر شاهداند, ازل در سابق قدر حكم و قدم علم غرايب به كه آنهاو "وجÇه" و "اسÇتوا" مÇثل نكردي, متشابهات خطاب خلق, عموم با ربوبيت ملك درقاطبة بدان كه گزيده حروف و خاص صفات اظهار و جل"; ر" و "يد" و "سمع" و "عين"صفات اسرار معادن كه ي تهج حروف جملة و "المص" و "الم" چون كند, خطاب را قومعرش غيب بساتين مزار پرندگان مر است اشارت حق از است, قدمي اسامي و نعوت وحÇقيقت و صÇفات اسÇرار از را ايشان داد خبر بدان حق/ كرسي دارالملك مالزمان وسرمديت عين و توحيد و معرفت و محبت عين و شوق و عشق منازل انقالب و ذاتكÇه است مجهول علم از اين و جمال/ و جالل لباس در فردانيت سر و ازليت عين و

مÇقايسه جدايÇيناپذيرند/ فرشته سه اين Áمعمو زيرا است; انداخته قلم از را ميكاÄيل نام كاتب, پيداست /3لوح اسرافيل, ميكاÄيل, جبرÄيل, است: برده نام موجود پنج از اسالم پيامبر آن, در كه مختلفي روايات با شود

قلم/ و

ÇÇ جبرÄيل3 و اسرافيل و عيسي و موسي و ابراهيم و آدم و د محم است مخصوص بداناولياي و تابعين و صحابه مثل يقان صد خواص همچنين و ÇÇ اجمعين عليهم اهللا صلواتحÇول صفات, اجنحة به كه د موح شايقان و محب عارفان و فه متصو مشايخ و ب مقرخÇزايÇن در قÇدم سر البسان محبتاند, نور ملتبسان ميپرند, بقا قوام و كبريا سرادق

(يعني "البسان" و دوپهلو) متشابه, مبهم, (يعني "ملتبسان" لفظ دو ميان كلمة با بازي و تعادل به شود ه توج /êاست/ كليدي مضموني اينجا در دوپهلويي و تشابه مضمون حال, هر به ميپوشاند)/ و ميكند مبهم آنچه

/93 جز¾ /ë

مكتوم5/4 سناي و غيب

شÇده, يÇادآور كتاب آغاز در خود روزبهان آنچنانكه كليشرحشطحيات, طرح

Page 300: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 286

كÇه هÇمانطور دربردارد/ است, آمده ده فصل در كه آنگونه را, شطح از مفهومي چنينطور به شطح جلوههاي از يكي ه, صوفي شطح روزبهان, تعريف به بنا شد, ذ كر اين از پيشامر هر كه تبديلي و تغيير يعني حديث; و ازقرآن پس آن سوم جلوة Hدقيق يا است كليبÇيان, ايÇن مÇيكند/ پÇيدا مÇيشود, بيان بشري زبان به كه آنگاه غيبي, واقعيت يا اني رباو, كتاب در خداوند زبان يعني است; خداوند شطح آن اعالي نمونة است/ دوپهلو المحالهوحÇي فÇرشتة را سÇخن ايÇن و مÇيگويد سÇخن خود نعوت و صفات و خود از كه آنگاه

ميدهد/ انتقال خدا رسول به متني بهصورتهر كه است داده توضيح روزبهان (883 تا 880 (اجزاي دورتر كه است علت اين بهسÇخن واصف از اصل در ميدهد, قرار موصوف را او و ميكند خداوند از وصفي آنكهآن بÇه باال متن در چنانكه الست, روز از اوست ازلي تقدير راز عمل, اين و است گفتهو تأويÇلقÇرآن بÇا فÇرقي Hاساس ه, صوفي شطحات تأويل جهت, اين به است/ شده اشارهبÇا همراه بايد روزبهان پسشرحشطحيات ندارد/ آنها پنهان معناي كشف براي حديث

بÇه شÇود رجÇوع اثÇر, ايÇن چÇاپهاي و دستنÇوشت نسÇخ مÇورد در القÇرآن/ حقاÄق في البيان عراÄس تفسير /1بعد/ به 80 صفحات مه, مقد عبهرالعاشقين,

عÇرفاني عشÇق راز تأويÇل در او وعبهرالعاشقين تأويلقرآن1 در او تفسيرعراÄسالبيانگيرد/ قرار مطالعه مورد

فÇارسي مÇتن جÇهاني, عÇرفاني ات يÇادب در كه شوم يادآور بايد بخش اين پايان درسÇباستيان آثÇار آن و دارد غÇربي همزاد نوعي فارس, شطاح و ايراني عارف روزبهان,آلمان پروتستان عرفان چهرههاي بارزترين از يكي ميالدي), 1ëê2 تا 1ê99) فرانكعÇرفاني تأويÇل كه نوشتهام ديگر جايي در نگارنده نيست/ تصادفي نزديكي اين است/مسألة يك برابر در را كيش دو هر عرفاي مسيحيان, س مقد كتاب عرفاني تأويل قرآنو

را خÇود آثÇار از يكي Hدقيق فرانك سباستيان است/ داده قرار يگانه" "شطح يك و واحدمÇعناي هÇمان س, قدÇم كÇتاب حÇقيقي مÇعناي او, عقيدة به زيرا است; ناميده Paradoxa

Page 301: مقالات هانری کربن

287 صوفيانه پارادوكسهاي

متشابه صورت به تنها است, شده بيان معنا اين طريق از كه الهي حكمت و است عرفانيميان دنيا, خداوندو ميان رابطة زيرا شد; ميتواند جلوه گر عامي عالمو از دنيا اهل چشم بهيك تنها ميرا, گذراي موجود و ابدي وجود ميان بشري, سفلي زبان و علوي خدايي روححÇقيقت با بگيرد, ناديده را واقعيت اين كه ديني سنت هر و باشد ميتواند متشابه رابطة

است/ گرفته قرار تضاد در خويشاو مقايسة و ه صوفي و حديث شطحاتقرآنو عرفاني تأويل استاد روزبهان, مطالعةبÇرابÇر در را خÇود "شÇطحات" كه س مقد كتاب عرفاني تأويل استاد فرانك, سباستيان بامÇعنوي نÇاشناختة سرزمين يك از پرده برافراشته, جامعهاش بÔعدي يك و جزمي عقايدبÇه سفر سعادت كه باشد است/ گرفته شكل مكان و زمان وراي كه سرزميني برميگيرد;

شود! ما نصيب سرزمين اين/(19 تا 17 (اجزاي ميگويد سخن نخست فصل طي كتاب, شكلگيري از روزبهاناشÇاره عÇرفان راه در گÇامهايش نÇخستين و ف رÇتش به خود خاص واژههاي با ابتدا وياختصاص او دروني احوال به كتاب طول در كه ديگري صفحات و صفحات اين ميكند/شود/ بررسي كتابكشفاالسرار يعني وي, معنوي" "زندگينامة با همراه بايد است, يافتهبÇطنان از دادنÇد آواز حÇق (<غÇيوران مÇيگويد دروني نداهايي از 19 جز¾ در روزبهانكتابي تا انوار>) مشكات اي و اسرار شاهد (<اي دادهاند قرار مخاطب را وي كه غيب>)از كه نادان جمعي افتراي و انكار برابر در دفاع برخيزد; عرفا از دفاع به آن با و كند تأليفبÇه كÇلي آنÇهاست, درون غريب حقايق و معنوي تجارب بيان كه ايشان شطحات درك

عاجزند/ و ناتوانمÇجبور سÇپس است, داشته مشغول خود به را روزبهان تي مد كتاب, تأليف انديشةدر طوالني زماني ميلش, برخالف و برود فسا شهر خويش, اصلي موطن به شيراز از شده

/ 8ê ص مه, مقد عبهرالعاشقين, /1

مينويسد: چنين آنگاه بماند1/ آنجا

Page 302: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 288

زبÇان بÇه فه متصو الفاظ به را آن و كنم, جمع مشايخ شطحيات كه آمد خاطرم درچون آن/ جمع در كردم توكل وي بر و خواستم حق از استعانت بگويم/ شرحي عربيسلطان آن از شطحيات, بيشترين كردم, مطالعه ايشان ديوان و كردم خوض علم آن درمشكلتر همه از آن يافتم/ ج حال منصور بن حسين عشق, مرغان شاه و بايزيد عارفان,اين تخليص براي از شدم, غمنا ك وي رنجانيدن به ج/ حال آن از عليالخصوص ديدم,فÇضل به شطح علم غرايب در مفرد كتابي تا كشيدم, بسيار رنج حاسدان, طعن از علم

كÇرده تÇرجÇمه چÇنين را عÇنوان ايÇن مÇذكور مÇقالة در مÇاسينيون لويÇي االنÇوار, ببيان االسرار منطق عربي: به /1"Elocution intime des coeurs explicitant extases" است:اسرار) (جمع: سر لفظ كه داشت درنظر بايد وجدها)/ شرح در دلها صميمانة كلمات اللفظي: تحت (ترجمةهمچنين هست/ نيز غيب جهان اسرار يعني رازها, اين خود بلكه انسان, ضمير در رازها ادرا ك عضو نهتنها"مشكات و اسرار" "شاهد ميكند: استعمال دروني نداهاي استماع مورد در روزبهان كه عباراتي به شود ه توجاست/ آمÇده عÇبارات ايÇن در "انÇوار" و "اسرار" يعني عربي, روايت عنوان اصلي واژة دو /(19 (جز¾ انوار"

است/ داشته دي تعم امر, اين در Hقطع روزبهان

و آمدم شيراز به چون نهادم/ نام ببياناالنوار1 منطقاالسرار را آن و كردم جمع حق<اين كه كرد تقاضا من از قرابتي عزيزي مريدان, و ياران جملة از كردم, تمام كتاب آنخÇود بÇر او صÇحبت قÇح بÇنگرستم, چون بگوي>/ شرحي پارسي به را شطح كتابخواستم, ياري حقتعالي از و كردم, خوض شرح اين در را او حق اسعاف ديدم, واجبزباني به تا داد, ياري مرا قديم لطف و عميم كرم به شأنه جل تعالياهللا نعت اين اتمام در

/20 جز¾ /2

بگفتم2/ آن در شطح رجال اسماي و كردم, شرح را كتاب اين لطيف

از پس كه اين جمله از گرانبها, اما محدود, چند هر است اطالعاتي حاوي سطور, اينمÇريدان از يكÇي بوده, رسيده پايان به عربي متن تأليف كه درحالي و شيراز به بازگشتوي از ميگفته, سخن نيز مريدان ديگر زبان از البد كه قرابتي" "عزيزي روزبهان نزديكشا گردان براي عربي دشوار متن فهم Hحتم كند/ شرح فارسي به را عربي متن ميكند تقاضاخاطر, طيب با روزبهان كه است اين است/ داشته همراه به فراواني مشكالت فارسيزبان,بگوييم ا گر نيست درست چندان ه البت است/ نوشته نو از را كتاب درواقع و كرده موافقت

Page 303: مقالات هانری کربن

289 صوفيانه پارادوكسهاي

Hتقريب حجمي فارسي, روايت بهعالوه است, عربي متن از روشنتر سادهترو فارسي متندارد/ عربي روايت حجم برابر سه

نÇتيجة HتقيمÇمس طÇرح ايÇن مÇيپردازد/ كÇتاب طÇرح اراÄة به روزبهان اين, از پسفصل وراي از گذشته صفحات در را آن ما و دارد شطح مضمون از وي كه است برداشتييعني ميپردازد, خداوند" "شطح به اجمال به ابتدا روزبهان كرديم/ بررسي او كتاب دهمرا نخستين شطح بشري, زبان طريق از خدا كلمة جوشش كه آنجا پروردگار متشابه كالممÇيگيرد/ بÇهره مÇتشابه المÇحاله زبÇاني از الهÇي صÇفات توصيف براي و ميدهد شكلو داشÇته مÇبذول سورههايقÇرآن برخي آغاز ي تهج حروف به خاص هي توج روزبهان

است/ كرده بيان را آنها پنهان معانيشيعيان, ششم امام نقش نيز و اسالمي عرفان در حروف علم اهميت بايد اينجا دربÇه عÇلم ايÇن سنت شود/ يادآوري علم اين باني عنوان به صادق(ع) جعفر امام حضرتشرح به روزبهان سپس ميرسد/ ماركوس) عرفاني انديشة (بهويژه قديم غنوسي كيشميكند في معر شطح چشمة دومين بهعنوان را حديث و ميپردازد نبوي احاديث در شطح

ميكند/ بررسي را راشدين خلفاي شطحات آنگاه وبÇراي بÇاشد تÇوضيحي شÇايد ايÇن و مذهب, شافعي سني يك است, سني روزبهانرا وي Âمث ميكندو ابيطالب(ع) بن علي حضرت شيعيان, ل او امام از كه ي بيحد ستايشتنها اين مشاهداتكشفاالسرار از يكي در همچنين ميخواند/ بيت" اهل شاهان "شاهاست/ بÇرخÇوردار اسÇرارآمÇيز دريÇاي يك از عبور روحاني قدرت از كه است علي(ع)خÇود مÆÇلف است/ يافته اختصاص ه صوفي ات شطحي شرح به كتاب اعظم قسمت سپس

است: نوشته چنين كتاب كلي طرح دربارةاحكÇام و بگÇفتم, ي هجÇت حروف اسرار و ÇÇ اسمه جل ÇÇ گرفتم حق شطح از ابتداÇÇ عليهم اهللا رضوان ÇÇ اربع خلفاي شطح آن, از بعد كردم/ بيان حديث متشابهات شطحبعد شطح/ مقالت ت حج به و باشد, كتاب تمهيد تا تابعيان رمز از چند كلماتي با بگفتمو سندي ابوعلي و ادهم بن ابراهيم كالم به ابتدا و بگفتم, عاشقان شطحيات شرح آن از

Page 304: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 290

سه در بود قسم سه آن كه زيرا كردم; شرح همه آخر به ابوالمغيث آن از كردم/ ابويزيدديگÇر و غريب, اسانيد يكي بود: آن خود كتاب غرض و بود, مشكل سه هر و علم,سبحانه ÇÇ حق بود/ مشكلتر همه از قسم آن و طواسين, شرح ديگر و شطحيات الفاظشرح و اسخين الر كالم من اليه اشرنا ما فهم ايا كم و اهللا نفعنا داد, ياري مراد به ÇÇ تعالي و

/21 جز¾ /1

الشطاحين1/

است: گفته سخن علم" سه و قسم "سه از روزبهان آمد, آن ذ كر باال در كه 21 جز¾ درشÇطح, هÇر آنÇها در كه است ج حال روايات قسم, اين از غرض غريب"/ "اسانيد نخستاز بÇايد كه حديث اسناد برخالف اما است, كي مت سناد ا يك بر نبوي, احاديث همچونمÇابعدالطÇبيعي مÇوجودات بÇرخÇي را روايات اين اسناد باشد, متشكل ثقه رجال هاي عداست كرده وصف "غريب" صفت با را اسانيد اين روزبهان جهت اين به دادهاند/ تشكيلگرانسنگ شروح در است)/ ناميده "غريب" اوقات از بسياري در نيز را ج حال (روزبهان,اراÇÄه تÇوضيح چند ج, حال اسرارآميز اشارات و مبهم واژههاي از يك هر براي روزبهان

است/ شدهدر چÇنانكه كÇلي بÇهطور ه البت) ميشود مربوط ج حال شطحيات" "الفاظ به دوم قسم

ناميد)/ شطحيات ميتوان را مشروح قسم سه هر آمده, ê81 فصلحق, به روزبهان كه طواسين" "شرح از است عبارت سوم, علم و سوم قسم باالخره

است/ دانسته مشكلتر همه از را آنسوم يك از بيش روزبهان, كتاب فارسي روايت در ج حال آثار به مربوط بخش پساز نيمي Hتقريب ج حال به مربوط بخش عربي, روايت در است/ داده اختصاص خود به را اثرقايل ج حال آثار براي روزبهان كه است بنيادي اهميت نشانة اين و كرده اشغال را كتاب

است/ ساخته آثار اين بيبديل و گرانقدر شارح را او كه است امر همين و بودهاز است بزرگي مجموعة است, كرده منتقل ما به خويش عظيم اثر با روزبهان آنچه

Page 305: مقالات هانری کربن

291 صوفيانه پارادوكسهاي

است/ بوده مطرح هجري ششم قرن در كه آنطور شطح, خاص نظرگاه از صوفيانه تعاليمبا است متن اين مقايسة مقابلهو از نا گزير ف, تصو تاريخ دربارة مطالعه هرگونه آينده, در

جامي/ و عطار ين فريدالد و اج سر و هجويري و سلمي آثار چون متونيخاطرنشان ماسينيون مييابد/ خاتمه ه صوفي اصطالحات قاموس با شرحشطحيات

عربي, ابن هجويري, ازآثار مراتب به قاموس, اين تعاريف كهدقت (79 است(ص كردهتأليف براي كه داشته تأ كيد خود روزبهان است/ بيشتر جرجاني يا و كاشاني زاق عبدالرو تعاريف كنار در عربي, روايت در است/ گرفته بهره حكما رموز و عرفا عبارات از آناج, رÇس نÇوري, (جÇنيد, آمÇده ايشان اسامي با مشايخ از نقلقولهايي آنها, توجيه برايايÇنجا در است/ شده حذف فارسي روايت در نقلقولها اين شبلي///)/ ج, حال واسطي,

/333 Ç 37ê صص اللمع, اج, سر /1

ايÇن بÇه HريحÇص خÇود و گرفته بهره درلمع1 اج سر اصطالحات قاموس از Hعلن روزبهاندرست بهعالوه است/ برده نام ه صوفي مشايخ ديگر و اج سر از Hعلن و كرده اشاره موضوعهÇر بÇراي Hتقريب روزبهان اينجا در اما شده, حذف نقلقولها فارسي, متن در كه است

است/ گفته باز را واژه هر محتواي "حقيقت" و آورده شخصي نكتهاي تعريف,او تÇرك بÇه قÇادر ديگÇر شÇود, دمخور روزبهان انديشة با بار يك تنها كه كس آنامكانپذير او عرفاني عقايد جزÄيات به پرداختن مقاله, اين محدودة در البته بود/ نخواهدعصر هم بيشتر, سن كمي با فارس, شطاح كه شوم يادآور بايد تنها پايان در است/ نبودهعÇرفاني نÇظرگاه از را شÇيراز حÇافظ كÇه آنÇان بÇراي است/ بوده سهروردي اشراق, شيخروزبÇهان, است/ بÇوده عÇاشقانه شطح در الغيب لسان پيشكسوت روزبهان, ميخوانند,سÇرزمين و شÇيراز كÇه بÇودهانÇد بزرگاني ديگر, بسياري آنان كنار در و صدرا مال حافظ,

كردهاند/ پرآوازه و سربلند را فارسكشف براي كمكي چاپعبهرالعاشقين, دنبال به حاضر كتاب كه است آن بر ما اميداز يكÇي بÇهعنوان وي بÇازشناسي و ايÇران عÇرفاني ات يÇادب در روزبÇهان آثÇار عÇظمت

Page 306: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 292

ÂامÇك آن, ويÇژة عÇرفان و كÇتاب ايÇن لحÇن باشد/ جهاني عرفان متفكران برجستهترينروزبهان, نزد ندارد/ رومي بلخي ين جاللالد لحن به ربطي هيچ Âمث است/ فرد به منحصرنميكند, حل را ا معم رمز نيست/ كاري استعاره با را رمز است/ جداييناپذير شطح از رمز

ميرساند/ گسستگي سرحد تا را آن اغلب كه ميبخشد تنشي و كشيدگي آن به بلكهبرخورد محسوس, هيجاني و شوق با آنها, در كه است متوني نادر شرحشطحياتاز

است شده بيان است, دستنيافتني آنچه با برخورد سختي و است نيافتني دست آنچه باالتباس است)/ گرفته به كار ات كر به را نايافت" درد" يا "نايافت" چون عباراتي (روزبهان(عÇين جÇز¾ در لÇك رويت قاعدة رمز, در گنجيده شطح يا و شطح عنوان به رمز تشابه ودر دسترس از خارج الهوت و دسترسي قابل ناسوت بودن جداييناپذير و است جمع)نه است, دل عالم در تجلي <ظهور شهود اين روزبهان, قول به عرفاني/ شهود تجربة حينتجلي" "نظرية نمايندگان بارزترين از يكي بيترديد روزبهان طبيعت>/ مكان در حلول

است/ اسالمي عرفاي بين در

Page 307: مقالات هانری کربن

امÇامي), دوازده (شيعة ل او جلد ,1971 پاريس, , En Islam Iranien ايراني, اسالم دربارة كتاب از ترجمه /1(مÇجموعة ايÇران عÇرفان در آقÇاخاني نوذر دكتر آقاي ط توس اصالح و مقابله از پس مقاله اين /1ë Ç 22 صص1382 پاييز حقيقت, انتشارات تهران, آزمايش, مصطفي سيد دكتر تدوين: و گردآوري ,17 شمارة مقاالت),

است/ رسيده چاپ به

تشيع1 دربارة پيشداوريهايي

همداني مرسده ترجمة

است اسالمي تفكر و فلسفه نمايانگر كه آنچه و ع تشي كلمة بر هرگاه كه است چگونهبه معطوف آنها ذوق و تحقيقات كه اشخاصي در هشداردهنده احساسي ميكنيم, تأ كيدبه متمايل زود خيلي احساس اين و ميشود ايجاد است, اسالمي بهخصوص ديني مسايلايÇن مÇيكنند, مطرح اشخاص اين كه مسألهاي لين او ميگردد? آن انكار و پذيرش عدمدارنÇد, مسÇايل عÇملي كاربرد به نظر كه آنجا از و است اسالم حاشية در ع تشي كه است

ميكنند/ اعالم نمايندگانش و ا كثريتي برداشتهاي به را خود تمايلكÇند, زندگي ع تشي با ايران در دراز ساليان كه كسي بگوييم: ميتوانيم آنان پاسخ درمÇعنوي حقيقت يك قلب و مركز در را خود بلكه ندانسته, اسالم حاشية در را آن هرگزاين است, رنجآورتر منفي موضعگيري اين در كه آنچه ولي كرد, خواهد حس قوي بسيارچÇنين ايÇن مÇا عÇصر در كه معنوي حقيقت اين ا كثريت, ميل و سليقه بهخاطر كه است

Page 308: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 294

توده) و (قدرت ظاهري پديدارهاي رديف در و يافته ل تنز است, شده شكننده و ظريفبيان و توجيه آماري بهصورت را خود بايد چيز همه ما دوران در گويي است/ گرفته قرار

كند/انÇديشة يك عÇليه را بزرگ اشتباه يك نشانة موضعگيري اين در مايلم بدينسبب,قاطعانه كه رسيدهاند هدف اين به مذكور اشخاص كه بگويم بايد وانگهي كنم/ بيان معنويرا ما ايراني شيعي دوستان بگويم, بتوانم ا گر آن, منفي جنبة ولي كنند, بيان را خود افكارديÇن يك بÇه را اسÇالم مستبدانه, بخواهيم كه است اين مثل درواقع است/ كرده ناراحت

كنيم/ تبديل محض (شريعت) فقهيدوقطبي اسالم, دين حقيقت كمال كه بگوييد و كنيد اعتراض افراد اين به شما ا گراسالم اين كه داد خواهند پاسخ ميكند, اقتضا را حقيقت و شريعت قطب يعني آن, بودندارد, وجود عرفا و فقها بين اسالم درون در كه اختالفنظري باوجود نميآيد/ بهشماراسالم از عرفا كه كند عا اد ندارد حق عنوان هيچ به ميكند, نگاه بهاسالم برون از كه كسيجنبة امامان, واليت ا گر دارد/ وجود آمادهاي و حاضر جواب باب, اين در و هستند جداعÇرفان اولي× بÇهطريق بÇنامند, شÇيعي عÇرفان ميخواهند كه را آنچه است, ت نبو باطني(زيÇرا كÇند هراسÇانشان است كافي "عرفان" كلمة تنها كه افراد همين خود است/ اسالميبه را شيعه مجازند كه ميكنند گمان است) معنا آن از دور خيلي دارند, آن از كه ري تصوپÇا ك چÇهرههاي اجمالي, قضاوت اين با كه كردهاند فراموش كه درحالي برانند, حاشيه

ميسازند/ خارج اسالم از را حقيقت راه شاهدان انبوه آن, همراه و امام دوازدهاسالم را معنوي اسالم آنان كه است اين بگويم, بايد سختيش همة با كه را مسألهايميان اسالم كردن محصور ميخواهيم? Hعميق ما كه است چيزي همان اين آيا نميدانند/از خÇروج بÇهمثابة معنوي تجربة هرگونه كه بهصورتي شرعي احكام سرحدات و مرزهاكمال و تمام به اسالم باطن در را معنويت اين عرفا تمام اينكه از غافل شود? تلقي اسالممذهب و آرا¾ به مÆمنين نزد واقعي ع تشي نشاندهندة كه است چيزي همان اين و يافتهاند

Page 309: مقالات هانری کربن

295 تشيع دربارة پيشداوريهايي

است/ معصوم امامانغرب در گرچه ميشود/ مطرح ف تصو و ع تشي ميان ارتباط مسألة اينجا در نا گزيرو داشتهاند آن از تقريبي شناخت اشخاصي و است شده انجام تحقيقاتي ف, تصو دربارةدرعÇوض است, كÇرده جÇذب بÇهخود را طالب افراد از بسياري هم ناقص معرفي هميناين در است/ نشده انجام هم تحقيقاتي چنين حتي ع تشي به مربوط مسايل دربارة بدبختانهاشÇتباه به را ديگران و است ناقص بيش و كم نيز داريم ف تصو از كه شناختي خصوص,و ع يÇتش مÇيان رابÇطة بخواهÇيم كه است مشكل بسيار توضيحات مقدار اين با مياندازد/با شيعه عرفاي از بعضي برخوردهاي و انتقاد فهم آن, از مشكلتر و كنيم درك را ف تصو

است/ ف تصو مسألةدر است, شده مطالعه و شناخته تسنن اهل محافل در آنچنانكه ف, تصو كلي بهطورمشÇروعيت احساس يك با را ع تشي آنان و است فقهي دين جايگزين تنها غربيان, نظربÇهطور شود/ ه توج "سياسي" كلمة مختلف معاني به اينكه بدون ميكنند, تعريف سياسيكه ه مÄا اصحاب معنوي و فكري محافل بين فرق كه هستيم اين قيد در كمتر همچنين كليتمام در كه را آشوبزدگان و آشوبطلبان با است كرده رشد آن در ع تشي مذهبي تفكركه نمانده چيزي درنتيجه كنيم/ التفات برند, سود موضوع اين از توانستهاند مشابه موارد(شÇافعي, تسÇنن اهÇل ديگÇر فÇرقة چهار كنار در اسالم مشروع فرقة پنجمين به را ع تشي

مسيحي/ كليساهاي همة اتحاد مبتنيبر عقيدهاي (اوكومنيسم): Oecuménisme /1

مÇحافل اوكومنيسم1 در كه است تمايلي همان اين و كنيم تبديل مالكي) و حنبلي حنفي,عليه مخالفتي ع تشي ا گر كه كرد خواهند همگانباور درنتيجه ميكند, خودنمايي اهلسنتجÇا هÇمين از و مÇيكنند ابÇراز تسنن اهل كه است داليلي بههمان ميدارد, ابراز ف تصو

است/ بوده اشتباه آغاز از برخورد نوع اين كه ميشود معلومصدراي الÇم و آمÇلي حيدر مانند شيعي, متفكران از بسياري ميبينيم ما كه هنگاميبهنظر دشوارتر هم باز موقعيت اين فهم هستند, جبهه دو در رويارويي به مجبور شيرازي

Page 310: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 296

ديگر طرف از و ميكنند ايستادگي ه صوفي از بعضي مقابل در طرف يك از آنها ميرسد/كÇه شÇدهانÇد غرق شريعت در چنان ه, صوفي همين ترس از كه شيعيان از برخي برابر در

كردهاند/ فراموش را ع تشي اصل و جوهردوازده شيعة زمان آن در است, آمده بهوجود صفويان عصر در Hاساس برخورد, اينايÇن نشد, اشاره آن به گذشته سطر چند در كه چيزي شد/ ايران مردم رسمي دين امامي,خود معنوي انتساب ه, صوفي سلسلههاي يعني طريقتي, سلسلههاي بيشتر درواقع كه استو ابÇيطالب ابÇن علي شيعيان, ل او امام بهخصوص ميرسانند, شيعه امامان از يكي به راشجرهنامهها اين تاريخي جنبة جزÄياتو به ا گر حتي الرضا/ موسي ابن علي امام, هشتمينوانگهي نميكند/ وارد شجرهنامهها اين در شده مطرح اصلي نيت در خللي كنيم, اعتراضخÇود همÇم دركÇتاب آمÇلي حÇيدر است, مشÇترك ف صوÇت و ع يÇتش بÇين كÇه را چه آنمÇفهوم و طريقت و شريعت و واليت و ت نبو قطب دو Hاساس و كرده بيان جامعاالسرارجا همين در نيز است اختالف باعث كه آنچه است/ داده قرار بررسي مورد را آن معنوي

ميشود/ ظاهرو ظاهر بين تقارن و اعتدال حفظ به ميل هميشه شيعي عرفان و امامي دوازده شيعةاز بعضي نزد برعكس, تعادل اين و است داشته سمبليزه) و (سمبل نمادينه و نماد و باطنسلسلههاي از برخي كه است آن تعادل عدم اين نشانة يك است/ افتاده بهمخاطره ه صوفييا مرÄي م تجس است ممكن Âعم كه دارند فوقالعاده ارادت قطب, يا شيخ يك به ف تصوارادت حÇمويه, سÇعدالديÇن مÇانند صÇوفي, شÇيخ يك ا گÇر و شÇود, ي لقÇت امام جانشينبرداشتي ه, صوفي از ديگر برخي نزد برعكس دارد, دوازدهم امام به نسبت فوقالعادهايچيزي همان اين و شود, امام جايگاه تقليل باعث است ممكن دارند, شيخ شخصيت از كهنÇوعي HالبÇغ كÇه ف صوÇت اين زيرا است; ل تحم غيرقابل شيعي ناب تفكر براي كه استرا امÇام غيبت از ناشي مسايل ميآورد, همراه به قطب بهشخص نسبت را افراطي احترام

انجامد/ طول به ما دوران پايان تا بايد كه غيبتي ميسازد; خدشهدار

Page 311: مقالات هانری کربن

297 تشيع دربارة پيشداوريهايي

مابعدالطبيعة كردن بهدنيوي متمايل ف, تصو كه است اين ميشود, مطرح كه تناقضياين و شده امامشناسي مبحث بهتضعيف منتهي چنين اين ف تصو درواقع است/ شده ع تشيو ظÇاهر بÇين اعتدال است/ شده منجر آن به سني ف تصو Hنهايت كه است نتيجهاي همانحفظ ميتواند امامشناسي و پيامبرشناسي و واليت و ت نبو بين تعادل بهوسيلة فقط باطنايÇن دهÇيم, انتقال پيامبر شخص به سادگي به را امامان ويژة واليت و جذبه ا گر و شود,غÇيرممكن را توحيد اصل كنيم, چشمپوشي امامت از ا گر چنانچه ميرود; بين از تعادل

باشد)/ تشبيه و تعطيل از مصون همزمان, بهطور كه (توحيدي ميسازيمچشÇم بÇه طÇرف يك از تسنن اهل صوفي چگونه كه ميفهميم بيش و كم بنابرايناست, كÇرده فÇرامÇوش را خÇود اصÇل كÇه ميكند جلوه خاطي نوعي مانند شيعي, متفكركÇنندة مÇتزلزل را شÇيعي صوفي است ممكن شيعي متفكر ديگر, طرف از كه همانطور

بداند/ شيعه مسألة گرانبهاترينو طÇريقت ف, صوÇت بÇه نÇيازي شÇيعي مÇتفكر عمل, در Gظاهر كه است چنين ايندر خÇود بÇهخودي ةاطهار مÄا با خود شخصي و باطني ارتباط با او زيرا ندارد; مشايخشف تصو بهسلسلههاي نيازي Hالزام اينكه بدون برميدارد, گام طريقت و معنوي راه يكفÇرق از فÇرقهاي هÇيچ بÇه ايÇن, وجود با ميكند, استفاده ف تصو زبان از او باشد, داشتهخÇود عÇصر ة وفيÇص عليه جدي رسالهاي شيرازي صدراي مال Âمث ندارد, اتصال ف تصو

است/ نوشته ف تصو از دفاع در فارسي زبان به را اصل رسالةسه وي /1

و ج حال چون برجستهاي صوفيان مورد در ديگر شايد دانستيم, را اين كه حال مينويسد/1متوقف اشتباه برداشت است, داده رخ گذشته در كه طور آن عربي محيالدين با ارتباطش

شود/عرفان با كاري هيچ و است ب متعص سني يك ج حال> كه عقيده اين از كه هنگاميعرفان معناي مورد در اولي طريق به و عرفان دربارة كلي بهطور ميكنيم, حمايت ندارد>به كه درحالي است, غربي روشي مسايل, به كردن نگاه طريقة اين كردهايم/ اشتباه اسالمي

Page 312: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 298

مÇتون كه گرفتند تصميم پيشاپيش كنند/ پنهان را خود پيشفرضهاي ميتوانند زحمتعربي ابن اينكه مثل باشد, عربي ابن و ج حال بين تباين نشاندهندة كه شوند تفسير طوريوجودي وحدت دو هر يا (درحقيقت است نبوده ج حال ولي بوده, وجود وحدت به قايلغÇربي مÇفهوم به فني, نظر از را وجود وحدت كه درصورتي نبودهاند/) هيچكدام يا بوده

1. monist

است/ بهتر دوم فرض دهيم, ربط يكتانگر1 كلمةكÇه عربي ابن مانند است, ج حال افكار درك براي راهنما بهترين شيرازي روزبهاناز نخواستند عربي ابن نه و ج حال نه است/ كرده درك را آن ما از بهتر خيلي خود بهنوبةكÇردن وارد بÇراي غÇزالي كوشش كه همانطور شوند, خارج آن از يا كرده تجاوز اسالمو كÇرده زندگي اسالم با آنها كرد/ ر تصو اسالم از خروج نبايد را تسنن در عرفاني حياتبگذرند, آن از ميخواهند آنها كه آنچه و درآوردهاند بهفعاليت را آن فكري قواي تمامنابودي باعث درواقع كه است اسالم از اجتماعي و سياسي و فقهي Hمطلق برداشتي HنÃمطماو وسÇواس و ج حال تراژدي درك براي را جايگاه بهترين ع تشي معنويت ميشود/ اسالم

است/ داشته عربي ابن آثار پيچيدگي مورد در كه همانطور دارد, ابليس مورد درمÇعنا بدان اين دهيم, قرار بررسي مورد جا اين در را مسيحشناسي كه مجبوريم ا گردرحقيقت, است/ گرويده مسيحيت به و داده تغيير را خود دين مخفيانه ج, حال كه نيستدارد/ مسÇيحيت در مسيحشناسي معادل كاربردي الهي, علوم نظر از ع تشي در امامشناسيو امام شخص بين ارتباط ات كر به كه است بوده عالقمند ع تشي امامشناسي, دليل بههمينحضرت آدم, حضرت واليت خاتم بهعنوان عيسي مثال, (بهعنوان دهد/ نشان را مسيحخارقالعادهاي خطبههاي در دي, محم واليت خاتم دوازدهم امام كليه, واليت خاتم عليع تشي امامشناسي كه زماني اينحال, با است)/ كرده اعالم دوم مسيح خودرا امام, درآن كهل متوس مفاهيمي به Hدقيق ميگيرد, قرار مسيحشناسي مشكالت نظير مشكالتي مقابل در

Page 313: مقالات هانری کربن

299 تشيع دربارة پيشداوريهايي

و ميشد تشكيل ديني Hعموم مساÄلي حل براي خاص موارد در كه مسيحي روحانيون انجمن :Concils /1مترجم/ Ç داشت ادامه طوالني بسيار ت مد به گاهي

بودند/ شده رد شوراها1 بهوسيلة مفاهيم آن كه ميشودپيشداوري يك است مناسبتر كه را آنچه شيعي امامشناسي آنكه: نتيجه حداقلهمچنين و ميسازد, خرآميز تمس يا غيرممكن ابتدايي, و مختصر طبقهبندي يك تا بناميمدر و طرف يك در را (عقلي) طبيعي عرفان يا الهيات كه است عي مد كه را عقيدهاي آنعÇرفان كه است سادهانديشي دهد/ قرار را طبيعي ماوراي عرفان يا الهيات ديگر, طرفآن به ربطي هيچ كه عرفاني يا معنوي مكتبهاي ديگر با را يوگا نوع از عرفان يا طبيعي

درآوريم/ نام يك تحت ندارد,بÇهوسيلة درونش خÇداي بÇا يÇافتن ارتÇباط بÇراي انسÇان كÇوشش به طبيعي عرفانكه الهي يا طبيعي ماوراي الهيات كه درصورتي ميشود, مربوط او خود دروني نيروهاي

2. Grâce.

دو داشتن با اسالمي فلسفة دارد/ درنظر انسان براي ديگري آيندة است, مبتني لطف2 بربÇخشي دو اين از ميتواند كه است غنايي و وسعت آنچنان داراي عملي, و نظري جنبة

3. Dichotomie.

بگذرد/ بهسادگي بودن3بتوانيم كه نيست مفهومي رسالت, و ت نبو اسالمي مفهوم كه نيست يادآوري به الزمكÇتاب در پÇيامبران دوران تÇمامي برگيرندة در مفهوم, اين دهيم/ ل تنز يوگا حد تا را آنبÇه زياد تالش با چنين اين كه مييابد ادامه د(ص) محم حضرت زمان تا و است س مقدانسان كوشش بهعنوان طبيعي دين ا گر ميپردازد/ خود از پيش اديان تجربههاي احيايامÇامان و پيامبران مورد در الهي واليت و جذبه است, شده تعريف خويش نجات برايميكند تكرار شيعي خداشناسي كه است دليل بههمين و ندارد كوششها اين به ربطي هيچتأسيس مذهبي دستگاهي يا كنند انتخاب دولتي رهبري بتوانند است ممكن انسانها كه

كنند/ انتخاب را امام يا پيغمبر يك نميتوانند هرگز ولي نمايند,

Page 314: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 300

الهÇي مÇوهبت يك و پيشبيني غيرقابل مالقاتي غايب, امام با مالقات همينطوربا انسان كه است چيزي آن از بيشتر و ندارد انسان كوشش و سعي به بستگي هيچ كه استاسÇتحاله كÇه است زماني" و "طبيعي مفاهيم اين اينجا در كند/ برقرار ارتباط خود درونتÇمام به روحانيون كه است شده باعث قرآني تفكرات كه است همين براي ميكند; پيداي تÇح كÇه شÇوند مÇعتقد ÂثÇم) بÇاشند داشÇته اشÇراف اديÇان و پيامبري دورة و پيامبران

كردهاند)/ اقتباس ت نبو مشكات از را خود دانش و خرد هم, يوناني دانشمندانكلي الهيات يك تأسيس در سعي مسيحيت كه هنگامي كه است زيادهروي اين آياو گÇرفتاريها از دارد, قرآنÇي مكاشفات و وحي تا س مقد كتاب حقيقت مبتنيبر اديانديگÇر مÇيآيد? پيش مسايلي چنين چرا آوريم? ميان به سخن مسيحي تفكر مشكالتميپرسيم خود از كه زماني همان از نيست/ شرافتمندانه و ممكن آن, كردن مخفي امروزانÇجام آنها براي و آنها با بايد چه و بياموزيم ايراني روحانيون و متفكرين از چيزي چهاست/ شده مطرح اينجا در كه همانطور است, اجتنابناپذير سÆاالت اين طرح دهيم,سÆÇاالت ايÇن مÇقابل در كÇه درحÇالي كÇنيم, رفتار اسالم روحانيت يا معنويت با چگونهطريقت و شريعت قطب دو داشتن به اسالم فكري زمينة حال, هر در ميكنيم? سكوتضروري آن معنويت و اسالم رسيدن كمال به براي فكري زمينة اين است/ شده توصيف

است/بÇايد امÇامي دوازده شÇيعة عÇرفاي تÇفكر بÇه نسبت وفاداري با كه ميكنم گمان منقطب دو اين از يكي ا گر آنها نظر از كه سازيم خاطرنشان كنيمو ص مشخ را آنها موقعيتحقيقت, كه چرا است/ شده لغو كمال و تمام به كه است اسالم حقيقت اين شود, منسوخفكر بيبندوباري منشأ و است آن متضمن و است الهي دين يك حقيقت همان بهدرستيحالل چيز يك به را آن و است حرام همان حرام, عرفاني و پنهاني معناي نيست/ روح ونيست خالي پوستة يك جز چيزي حقيقت, از مانده جدا شريعت Âمتقاب نميكند, تبديلروحاني امت يك ناب تفكر شود, منسوخ دين باطني جنبة ا گر و رفت, خواهد بين از و

Page 315: مقالات هانری کربن

301 تشيع دربارة پيشداوريهايي

سيستم و دين مفهوم بنابراين ميرود/ بين از ميدهد, نامشهود همبستگي يك آن به كهبÇهطور تي نÇس جÇامعة يك بÇنياد كÇه است روزي هÇمان ايÇن و شÇده يكÇÇي اجÇÇتماعي

ميانجامد/ شكست به نيز دين مفهوم و شد خواهد متزلزل جبرانناپذيرياز تأثرآوري گواه كه را قضيه اين بحث, به دادن خاتمه بهمنظور كه است همين براياست, سÇنت اهÇل اسÇالمي كشÇورهاي در روحÇاني تÇفكر يك كÇردن اجÇتماعي نتايجشيعي اسالم موقعيت آيا بپرسيم خود از كه واميدارد را ما Hدقيق زيرا ميكنيم; يادآوريو امامت كه است اين اساسي اختالف بگوييم ميتوانيم نگاه نخستين در نيست? متفاوتيÇا الهÇي مأمÇوريت نيز و ت, نبو الزم ادامة و جداييناپذيرند و مكمل مفاهيمي واليت,

ميباشند/ است, شده آورده او بهوسيلة كه وحي و پيامبر رسالتآن, شيعي بهمفهوم امامت هستند/ مشترك منشأ داراي ت, نبو و امام دوازده امامتبÇراي را قÇرآن مÇيبخشد, جÇان شريعت به كه است حقيقت حامل و هميشگي پشتيبانتشÇريح و مÇحافظت آيÇندگان براي را آن كه همانگونه ميكند, تفسير و تأويل جهانيانامامت, كه چرا ميانجامد, خطا به حقيقت بهطرف كوششها تمام امامت, بدون مينمايد/ورطÇة دو بÇين از كÇوشش بÇهوسيلة انسان ميدهد اجازه كه است شاخصي و مرجع تنهابÇر دال كÇه عÇقيدهاي از است عبارت (تعطيل نمايد عبور سالم و صحيح تشبيه, و تعطيلبهعبارت خدا, م تجس و د تجس به اعتقاد يعني تشبيه و است مطلق هستي ماندن ناشناخته

سادهانديشانه)/ انسانخدايي ديگر,نيستند حاضر دنيا در ديگر جسمي يو ماد نظر از امامان كه است توضيح قابل هم بازكه درحالي شود, مقايسه مبهم فكري قدرت يك با حتي نميتواند آنها سلطة و اقتدار وشÇخصيت نشÇانگر يÇا ف معر سلطه, اين نميكنند/ اعمال افراد بر هم فشاري و الزام هيچو ظÇاهري شكÇل ف عرÇم خÇود, حÇقيقت با و است, ما وجدان و درون راهنماي معنويشÇاهد و قÇطب راهÇنما, بÇهعنوان امام مفهوم همان اين است, طبيعت ماوراي دورنماي

است/

Page 316: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 302

پيامبر يك دين است, آهن عصر مشخصات داراي پيش از بيش كه جديد دنياي دريÇا حÇقيقت از انÇه مستبد اينكه مگر نميشود, نابودي به تهديد د(ص)) محم (حضرت

1. Historicisme.

تكÇرار هÇمواره تÇاريخزدگي1 از پÇيشگيري بÇراي امامان شود/ جدا خود معنوي تفسيربهترتيب آنها بهمناسبت كه شرايطي و اشخاص به آيههايقرآن معناي ا گر كه كردهانداخÇتصاص گذشته به فقط و بود مرده بايد بهحال تا قرآن ميشد, محدود است, شده نازل

داشت/دارد سريان و جريان انسانها روان در همواره كه چرا است, زنده هنوز كتاب اين اماهميشگي و زنده هدايت كه است آن مستلزم اثر, اين و بود خواهد باقي قيامت روز تا وبستگي خاص زمان و مكان و اجتماعي سيستم و تاريخي لحظة يك به وجه بههيچ قرآنزيرا بگويند; و ببينند كنند, درك ميتوانند كساني كمتر را موضوع اين ولي باشد, نداشتهحقيقت تنها كه معناست اين به بماند, زنده حقيقت با جز نميتواند شريعت كه سخن اينتحريف از و آورده بهوجود شريعت در را الزم تغييرات ميتواند كه است باطني و معنوي

كند/ جلوگيري اجتماعي سياستهاي بهوسيلة آنو مهلكه در مسيحيت جمله از و اديان همة بلكه نيست, اسالم ه متوج تنها خطر, ايندرونÇي Gبدو كه مهلكهاي است; افراطي شدن اجتماعي و اجتماع بهوسيلة شكست خطركساني برميگردد/ ما دوران از قبل روزگار به اجتماعي" و "مذهبي كلمة خلط زيرا است;رفÇتهانÇد, پÇيش خÇود زمÇان با كه قين محق كردهاند, مقابله مهلكه اين با پيروزمندانه كهمقابل در كه شاهداني داشتند; را خود زمان با مقابله قدرت كه بودند كساني بلكه نبودهاند,است/ پيامبران رسالت واقعي و اصلي مفهوم آنها شهادت و بودند كرده قدعلم خود زمانولي بÇرانگÇيزانÇند, را شÇهيدانÇي چÇنين كÇه ندارند را اين قدرت كتابها و انسانهاشÇايستة كÇه بÇرگزيدهاي افراد آيا كه كنند مطرح را سÆاالتي چنين كه است آنان برعهدةجهان, در اسالمي ناب تفكر مفهوم تا آمد خواهند باشند, اسالم حقيقت گرفتن بهعهده

Page 317: مقالات هانری کربن

303 تشيع دربارة پيشداوريهايي

و تÇجربيات بÇا رابÇطهاي كÇوچكترين حÇقيقت ايÇن ايÇنكه بÇدون سازد, نمايان را خودشÇيعي تÇفكر ه توجÇم اولي بهطريق سÆال واين باشد? داشته سياستمداران جاهطلبيهاييك مفهوم داراي مذهبي, سال هر آغاز در كربال غمانگيز واقعة يادآوري كه چرا است,بر كه او ظهور انتظار و غايب امام به اعتقاد زيرا است; جهان اين نظام عليه دايمي اعتراضاست پرسشي اينجا در شده مطرح سÆال كه معناست بدين يافته, تسلط شيعي اسالم تفكركمي ة عد فقط كه زمانهايي مانند توانست خواهد آينده آيا است/ بوده مطرح آغاز در كه

برساند? جهانيان گوش به را حقيقت اين بودند, امامان اطراف در مÆمنان از

Page 318: مقالات هانری کربن
Page 319: مقالات هانری کربن

/1337 شهريور و مرداد تير, شمارة دوم, دورة مردمشناسي, مجلة /1

دوازدهم1 امام باب در

سپهبدي عيسي ترجمة

كه را جشني مراسم شعبان, ماه پانزدهم شب در ايران شيعة ملت افراد تمام ساله, هرامام غايب, امام دوازدهم, امام والدت ميكنند/ برگزار ميباشد, خودشان به متعلق HصرفواقÇع ميالدي 8ì8 با مطابق هجري 2ëë سال در ( كه پانزدهم شب منتظر, امام ما, عصرو تماشا براي محلي دكان, هر برابر در و مغازهها جلوي كوچهها, اغلب در ميباشد/ شده)ههاي خدÇم زيÇبا, فÇرشهاي و قÇاليها مÇيشود/ داده تÇرتيب جشن بهعنوان استراحتاغلب محرابها اين فراز بر و ميدهند زينت شده, برپا كه را محرابهايي شده, گلدوزيدر الوان چراغهاي حال, همان در و ميكند/ جلوه گري ابيطالب, بن علي ل, او امام تمثالدرخشÇندگي و جÇالل و شكÇوه شب, دل در و مÇينمايد پÇرتوفشاني تÇمثال آن اطÇرافحكÇايت مÇراقÇبه و آرامش و صÇلح از و ميسازد م مجس را پريان و فرشتگان جشنهاي

ميكند/اطراف در تعمق و تفكر از عبارت جشن, اين معناي و مفهوم باب در تأمل و تفكراين تشريح و بهتوصيف ميتوان چگونه اينجا در اما ميباشد/ شيعه مذهب عميق مفهوم

Page 320: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 306

كه است كنايات و اشارات از بسياري تعداد شامل امر, اين زيرا پرداخت? تأمل و تفكركه است اين آن علت يگانه گذارد/ نامفهوم را بيان و كالم و نباشد آسان آنها فهم شايداسÇالم, ديÇن شعب و ق رف ديگر با تمايزش و اختالف و خود اصالت نظر از ع تشي عالمهمين و است گرفته قرار تحقيق و مطالعه مورد غرب بزرگان جانب از كمتر كلي بهطوررا غمانگيزي عواقب بتوان آينده صفحات طي در كه ميشود بدان منجر اهمال, و غفلت

زد/ حدسكÇه شويم يادآور كه است اين حاضر زمان در هميشه از مبرمتر و ضروريتر نكتةبه مربوط كه سياسي تظاهرات يك با نه و اصولي ايدÄولوژي يك با نه را اسالمي عقيدةاست اين ضروري نكتة خالصه, بهطور دانست/ متشابه نميتوان باشد, نژادي عقيدهايو كÇم بهطور مذهبي, عقيدة يك به عوامانه جنبة دادن كه دهيم نشان را موضوع اين كهعي مد عمل, اين عاملين و است شده انجام اسالم مورد در كامل بيش و كم يا و آشكار بيش

بردهاند/ بهارث آن از را مزايايي كه هستندمÇمتاز و كÇردن ي جزÇم اسالمي فرق ساير از را ايراني مذهبي عالم ديگر, جانب ازآن دانسÇتن رابطه و واسطه و نمودن ي تلق ي خاص معنوي جهان بهعنوان را آن و دانستنو امÇور واقعيت به بايد كه است ماتي مقد ي حق خود هندوستان, عالم و عرب جهان بين

شد/ قايل آن براي بايد كه است حقيقتي و داد معنوي حقايقكÇه گÇرديم مÇبتذل طÇبقهبنديهاي منجالب گرفتار ما ا گر بود خواهد ف تأس جايبÇهعنوان است/ مÇعنوي خاندانهاي تكثر و ع تنو بردن بين از آن, حاصل آشكارترينعالم در چيز همه رشد, ابن ظهور با گويي دهيم, ادامه را عرب فلسفة باب در بحث نمونه,مدارس اصحاب واقعيت همان با نيز ما عصر در توصيف اين گويي و شده متوقف اسالمي

است/ داشته مطابقت و موافقت ما كشور سيزدهم قرنسÇال بÇه متعلق ظاهر به است, آمده بهعمل هندوستان و ايران باب در كه مطالعاتيقشون حمالت و هجوم برابر در ساسانيان حكومت انقراض و سقوط ف معر كه است ìë1

Page 321: مقالات هانری کربن

307 دوازدهم امام باب در

1. Le Plérôme

خود سلطة و قدرت با ايراني فرهنگي1 فكريو تماميت بهبعد, زمان آن از ميباشد/ اسالمو خصايص ايراني, اسالم عالم يك ديگر پس اين از گويي ميگردد, منقسم بخش دو بهبقا مظهر آن, تاريخ سراسر وصف, اين با ندارد/ بهخود مخصوص سازماني و صات مشخنام اعتالي و پرعظمت ادوار از يكي و است عالم اين د مجد استيالي حتي و پايداري ورا اسالم سرانجام, كه است رستاخيزي و احيا دوران يعني شانزدهم, قرن سپيدهدم در آن,

درآورد/ ميباشد, ايران به مختص و عموم معروف كه خاص مذهبي بهصورتو زماني احوال و اوضاع با چگونه نميدانيم را الت تحو درخالل مجموع وحدت اينرا ايي مجز و ص مشخ فصل هيچگونه ما, معمول طبقهبنديهاي زيرا دهيم; ارتباط مكانيبا مطابق و ساده بهطور كه نميكنند پيشبيني شده, اسالمي ايرانيان يا و ايراني اسالم براي

باشد/ اسالم از قبل ايران دنبالة منطقي, موازينو بديع معني بهتمام معنوي پديدة يك وجود باب در ا گر كه ميافتد فاق ات همچنينمÇيدهد, تشكÇيل را مسÇتقل و خÇودمختار مذهب نوع يك بهتنهايي, و بنفسه كه اصيلو كنايات نوع هيچ علت, بههمين بود/ خواهد شگفتآور امري خود شود, اظهارنظريمأنÇوس و ي ادÇع امÇري ايران, مردم براي اينحد تا كه دوازدهم امام بهموضوع اشاراتيبسط و آيد پيش قبلي تفسيرهاي و توضيحات بدون اروپاييان ما نزد در نميتواند است,

يابد/از كه ( كسي "مهدي" باب در سخناني اروپاييان, ما از بسياري يقين, و قطع بهطورولي شنيدهايÇم, است) هادي و راهنما خود سبب, بههمين و ميشود هدايت يزدان جانباز Hاساس است, مهم بسيار الهي حكمت نظر از كه موضوع اين انديشة و ر تصو كلي, بهطورانÇديشه ايÇن و دارد نÇيز ديگÇري مÇنابع و مÇبادي گرچÇه ميگيرد, سرچشمه تسنن عالماميدواريهاي مورد, اين در مردم ميافكند/ عالم در اضطرابانگيزي طنين بهسهولت,مÇمكن بÇهآساني و داشته مشغول بهخود را اذهان هميشه كه دارند ابهامآميزي و مرموز

Page 322: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 308

گردد/ خلق طغيان و خشم يا و هيجان و هذيان برانگيختن موجب استمÇقام داراي را دوازدهÇم امÇام شÇيعيان, وقÇتي كÇه نÇباشد زاÇÄد شايد نكته اين تذكراخÇتالفات تسÇنن, اهÇل عÇقايد با مهدي امام باب در ايشان نظريات ميدانند, مهدويتيا شنيدهايمو فاق ات برسبيل گاهي ما كه ميرسد بهنظر مفيد نيز مطلب اين ذ كر دارد/ عميقمÇناسك از يكي منتظر, مهدي بهوجود اعتقاد ا گرچه كه خواندهايم نشريات و كتب در

نيست/ چنين سنيان بهعقيدة ولي است, شيعيان نظر از ايمانبÇه مÇنوط مÇذهبي انيت قÇح و حÇقيقت شÇيعيان, نظر از كه است آن امر, اين علتتسÇنن, اربÇاب بÇهعقيدة كÇه درصÇورتي است, مÇوال و مقتدا يك دستورات و تعليمات

1. Consensus

و است دسÇتيابي قÇابل اجÇماع1, و مردم عموم مجاهدت پرتو در Hصرف مزبور, حقيقتمÇتابعت و تÇقليد خÇود مÇقتداي از ع, يÇتش اهÇل آنكه خالصه نيست/ مرجع به احتياجيميباشند/ "اجتهاد" اصل يعني خود, فردي مجاهدت تابع برعكس, تسنن ارباب ميكنندواحوال اوضاعو كه نمود درك را نكته اين بتوان تا شد آشنا اندكي ع تشي عالم با است كافي

است/ مختلف Âكام تسنن اصول با مذهب آناز كه استقصا و تفحص اهل يعني مجتهد, نفر يك و ندارد وجود مفتي ع, تشي عالم درمÆمنات, و مÆمنين از يك هر نميدهد/ فتوا هرگز ميباشد, منيع مقامي داراي علمي نظرمÇجال چÇون مÆÇمن فرد درحقيقت, ميباشد/ شدن مجتهد قدرت و استعداد داراي بذاتهديگÇر از بيش كه ميگردد مجتهدي اجتهاد تابع خاطر, طيب به ندارد, تفحص و اجتهادمÇقرون بÇهصواب ديگÇران عÇقيدة از بÇيش را او عقيدة و اوست تكريم مورد مجتهدينبلكه نيستيم, ون روحاني داراي ما ميگويند اغلب كه است متداول ايران, مردم بين مييابد/

گفت/ خواهيم سخن Gبعد است, حقيقت سبيل هادي كه امام مورد در داريم/ خدا مردانظÇهور بÇراي را راه كÇه نÇيست مÇطلبي يگÇانه اجÇتهاد, و تقليد موضوع فانه متأس امااغلب سو¾تفاهمات اين و است كرده باز سني و شيعه بين نظرها اختالف و سو¾تفاهمات

Page 323: مقالات هانری کربن

309 دوازدهم امام باب در

مÇعكوس و مÇنقلب بÇهيكباره گÇاهي را احÇوال و اوضÇاع كه است عظيم و خطير چنانميسازد/

بلكه مان, آخرالز موضوع فقطدر نه كه مزبور سو¾تفاهمات از بخواهيم ا گر همچنينشده ع تشي اهل به ه" امامي" نام اطالق موجب و آمده پيش امام بهوجود عقيده اصل باب درعبارت باشد, منظور افكار و امور در تعمق كه درصورتي ليه او شرط كنيم, اجتناب است,و گÇرفتن سÇرسري را خÇود وظÇيفة مه, قدÇم بÇدون و امÇر بÇد¾ در كÇه بود خواهد آن ازندانيم/ الهي حكمت اين ظهور و ايجاد در ايراني عامل اساسي اهميت كردن پردهپوشي

ات, رÇم و ات رÇه كÇب پرداختهاند, بهنگارش سوانح و حوادث باب در كه خيني موردر نÇمودهانÇد/ تÇحليل و تشريح را هجري لية او قرون ايراني مذهبي نهضتهاي ماهيتو اثÇر تÇعيين مسÆÇول و دارنÇد منشĤتي عقايد, و افكار موضوع در كه خيني مور عوض,و علل كه شدهاند متمايل گويا گاهي بودهاند, عرفاني و الهوتي و حكمي مضامين ارزشو اهميت شايد, و بايد چه آن از كمتر را مزبور نهضتهاي ايراني محر كهاي و موجباتبحرالميت, حوالي در كتب مكشوفة دستنويس نسخ جديد مطالعات ا گر شوند/ قايل اثر

1. Essenophobie

يك افراد بهتمام مربوط و دارد نام اسا¸"1 فرقة با "مخالفت آنچه از برافتادن پرده موجببراي سÆال اين است, شده ميباشد, مذهبي فقهاللغ¹ علماي و لغوي فقهاي سلسلة و نسلاسالمي, علماي از بعضي آيا بپرسد: خود از باال مطالب بهموازات كه ميآيد پيش انسان

نبودهاند? ايراني ضد احساسات و روحانيت دارايدر آنها طي در سهروردي كه صريحي اظهارات اهميت دامنة و ارزش اينكه براينشان را خود بديع و اصيل معني بهتمام و ع متنو آثار موضوع ,Hشخص خود دوازدهم قرنمÇوضوع بود/ خواهد الزم بسياري مجاهدت گردد, واقع اذعان و قبول مورد است, دادهاست/ بÇاستان ايÇران عÇقالي و حكÇما فÇلسفة د جدÇم احياي و استقرار به مربوط مزبور,در اسÇالمي يÇزدانشÇناسي كÇه كÇوشيد بايد نكته اين به عموم اقناع براي شايد همچنين

Page 324: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 310

و وظÇيفه و مÇقامي و مÇحل است الزم شÇرعي, تواريخ دورة در و انبيا احوال به معرفتشود/ قايل باستان ايران پيامبر و مزديسنا مذهب براي تأثيري

ايÇرادات و اشكÇاالت مÇورد, ايÇن در است مÇمكن تÇاريخي منتقد كه است بديهيو هدف ه متوج هرگز زيرا ماند; خواهد بيتأثير ايرادات اين ولي آورد, درنظر را سادهايمعارف دورههاي به اسالمي نظريات طبق را ايراني ت نبو كه اصولي نيت و قصد و منظور

نيست/ ميداند, پيوسته و ملحق پيامبران,آنÇها احÇوال و اوضÇاع نÇه و شÇده واقÇع مفهوم نه كه است حوادثي منظور درواقع,و مÇداوم طبيعي دوران به مربوط و نظرند اين از تشخيص قابل نه و است گشته ص مشخرا آن علي روابط مجموعة و زده حدس را آن قبل, از ما تاريخي نظرات كه هستند دي مجرو ميباشد فردي و خصوصي كيفيت, نظر از كه است دوراني مزبور, دوران است/ دريافتهظهور ميكند/ تعيين را بشري فرد هر جهاني عمل و خاص موازين دقيق, و صحيح بهنحوآداب و مراسÇم طبق بر گويي مذهبي, و س مقد تاريخ زمينة در اشخاص اين از يك هرتÇاريخ بÇه و ميدهد تشكيل را خود دوران بنفسه خود و است شده تنظيم جهاني مذهبيوقÇايع چÇنين تÇركيب و سÇاختمان مÇيباشد/ مÇنظور تاريخ همين بلكه نميرسد, ني معينشÇان را مÇختلف تهاي نبو اصولي توازي و تشابه نيز و مفهوم باطني, و كيفي تاريخي

ميدهد/از را بشر منجي و ميدهد بشارت ساÄوشيانت آمدن به زردشت آيين كه همانطورآخÇرين در را عÇالم الت تحو آخرين مزبور, منجي كه است معتقد و ميداند خود ساللةامÇام آمÇدن از نÇيز دي حمÇم ديÇن غÇيبگويي بخشيد, خواهد تحقق بشر عمر هزارسالةبه را قيامت و رستاخيز و دارد نام قاÄم كه شريعت اين مولود و كامل فرزند يعني دوازدهم,

ميدهد/ خبر آورد, خواهد حقيقت مرحلةميگويد: زرتشتره يا و زردشت

من و است من خود او و هستم او خود من كرد, خواهد ظهور من نژاد از زمان امام

Page 325: مقالات هانری کربن

311 دوازدهم امام باب در

مضمرم/ او وجود در

ميگويد: نيز د(ص) محم حضرتاست من رخسارة رنگ به رخسارش رنگ و من نام نامش كه است كسي زمان امامبÇهجانب خÇلق هÇادي و راهÇنما و كرد خواهد صيانت مان آخرالز در را الهي اوامر و

است/// حقيقت

ميگويد: زردشتكÇيفي ارتÇباط از حا كي بلكه نيست, زمان مقدار و ميزان مبين هزارسالهها, تعداد

است/ مذهبي مراسم و مناسك

در هÇفدهم, قÇرن وسطالنهار تا ما كه امر اين مفهوم و اهميت و ارزش تعيين برايتÇالمذة نÇامدارتÇرين از يكÇي كÇه اشكÇوري يÇن قطبالد آثار در ايران, كشور سرزمينصاتي مشخ و <خصايل كه مييابيم را اظهارات اين است, اصفهان بزرگ حكيم ميرداماد,و شخصيت به دقيق, و صحيح بهنحو برده, به كار ساÄوشيانت توصيف براي زردشت كه

1. Aion

است, شده توصيف ه امامي شيعيان ط بهتوس زماني1 دورة اين پايان در كه منتظر امام ذاتمشابه كه باشيم موضوع اين ه متوج كامل, بهنحو و كنيم درك Âكام بايد ميدهد>, بشارتيك عÇمل بلكه نيست, ما دوران مقايسه كنندة يك كار قاÄم, امام و ساÄوشيانت دانستنتÇركيب و مÇصنوع يك ايÇنكار, و مÇيباشد هÇفدهم قÇرن در اصفهان شيعة الهي حكيمنميباشد/ انكار و تكذيب مورد كه است مسلمي ايمان شاهد و گواه بلكه نيست, تاريخيكÇه نÇميدهد اجÇازه مÇا به معاالسف معدود, صفحات اين كوتاه اشارات و تذكراتباب در نماييم/ توصيف و تعريف را دوازدهم امام بهوجود اعتقاد يا و ع تشي كنه و جوهرجوابÇي با را خود نميتوان است, تسنن و ع تشي ارتباط و مناسبت به مربوط كه سÆاالتيكه اسالم پيروان مجموع از اين از كمتر هم هنوز شايد يا و پانزدهم (يك آمار مبتني بردر را شÇيعه افتخارآميز اقليت مزيت بخواهيم اينكه مگر كرد, قانع ميباشند) ع تشي اهل

Page 326: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 312

دهيم/ نشان اسالم پيروان بينالهي و حكمي مناسبات به كه است اين بهتر طوالني, فني تعاريف به ل توس بهجايع تشي كه امر اين داشتن درنظر با كنيم/ ه توج است, موجود سني و شيعه عقيدة دو بين كههر تاريخ مانند نيز اسالم تاريخ مورد در ميباشد, نيز پيامبر يونس تاريخ شامل اسالمي,تÇاريخ سÇر بÇر شاهد زيرا است; الزم تاريخي روايت از حقيقيتر روايتي ديگر, پيامبر

است/ تمثيليشريعتگرا مذهب مثل و مظهر ميبرد, فرو خود كام در را يونس كه دريايي هيوالي

1. Légalitaire

حÇنيف و راسÇخ اعتقاد آنكه خالصه است/ شريعت دقيق تعبير و تفسير و (ظاهرگرا)1

2. Initié

نفي از ديگر بار است, اسماعيليه رمزآ گاه2 مريد نمونة و مظهر يونس, كه درحالي تسننميگردد/ منبعث حقيقي مذهب با مذهب اين تطابق

از مÇاع خÇود, شÇيعة غÇير يا و شيعه دوستان با مصاحبت و معاشرت در كه هنگاميحالت شويم, آشنا شد, ذ كر آنچه نظير تعبيراتي با كافي حد به غيرمسلمان, يا و مسلمانمراجعت وقت در كه است حيرتي و بهت از عظيمتر كه ميدهد دست ما به حيرتي و بهتفقط مذهبي, مشاجرات جنجالهاي و جار ميان از كه ميكنيم مالحظه خودمان كشور بهبهاندازة كم دست اسالم, مذهبي جهان گويي كه بهطوري ميرسد, به گوش آهنگ يكاين استتار و پردهپوشي علت به ولي است, نبوده داخلي اختالفات داراي مسيحيت, عالمآن كÇلي خÇصلت سÇاختن عÇاميانه بÇراي ناخواه و خواه آدمي عقايد, تمايز و اختالفاتمÇذهبي نÇظرية يك جÇايگزين را نÇژادي نÇظرية يك سرانجام, و ميشود آماده عقايد,را قرآني عربي زبان و عرب مذهب سابق عظمت عمل, همين بهموجب تنها و ميسازد,

كند/ رقابت عربي زبان با نظر اين از ميتواند فارسي زبان زيرا /3

آداب زبÇان و مÇدنيت3 يك زبÇان بگوييم كه است آن بهتر و نيست ملي زبان يك كهميكشاند/ قهقرايي و انحطاط بهجانب ميباشد, شرعي و مذهبي

Page 327: مقالات هانری کربن

313 دوازدهم امام باب در

فÇلسفه و الهÇي حكمت از اطالعي نوع هيچ صفحات, اين خوانندة اينكه فرض بهشÇعبة دو و ع يÇتش از كÇه است شنيده وي كه است آن حقيقت ظاهر به ولي باشد, نداشتهعشري اثنا ع تشي اسماعيليه)و (مذهب امامي هفت شيعة مذهب يعني آن, اساسي و اصلي

نÇام از اسماعيليه كلمة و است مريدان و مكتب (دسته) فرقه بهمعني كه "شيعه" عربي واژة از تشيع كلمة /1جعفر امام فرزند اسماعيل, است/ شده گرفته كرد, فوت خود پدر از قبل و نابههنگام كه اسماعيل جوان, امامشيعة و ميگيرد, سرچشمه اسماعيل نام از عشري اثنا شيعة و امامي هفت شيعة بين اختالف بود/ صادق(ع)

ميداند/ امام هفتمين را موسيكاظم(ع) امام اثناعشري,

دو اين از يك هر ميشود/1 مذا كراتي دارد, ا كثريت اولويتو ايران كشور امروزهدر كهبودهاند/ تعذيب و تعقيب و شكنجه تحت دراز, ساليان ع, تشي فرقة

از او غÇامض م جسÇت و تÇوصيف كه است آمده پيش آنجا از امامي هفت شيعة نامتسلسل و ساله هزاران ت نبو اصول و معارف از نيز و عالم, هيأت و تكوين اصول جهان,شيعة مذهب كه درصورتي ميباشد, سال هفت و هفت عدد اساس و مبنا بر همه امامها,ايÇن و مÇيگذارد بÇنياد امامي دوازده هيأت يك براساس را خود عقايد نظام اثناعشري,تشكÇيل را مÇعصوم چهارده زهرا) (فاطمة فاطمه او دختر و پيغمبر اضافة به امام دوازدهششم, امام بهخصوص و اطهار ة مÄا بالفصل اطرافيان از منبعث شيعه فرقة دو هر ميدهند/اخÇتالفات گÇرچÇه هسÇتند, مشÇترك اسÇاسي صة مشخ خطوط داراي و صادق(ع) جعفر

دارند/ هم با نيز عميقيامكÇانناپذير ديگري از مستقل فرقه, دو اين از يك هر عميق مطالعة حال, هر بهو صالحيت فاقد اجتماعي نويسندگان از بعضي اطالع عدم و جهل شك, بدون (و استتبليغات ناآ گاه جرم شركاي بهصورت را آنان فقه, و الهي حكمت از ما عصر غيرمسÆولقÇرنهاي بÇه مÇربوط را ايÇران المÇوت اسÇماعيليان درنتيجه, كه است درآورده عباسياناين در كه درصورتي ميدانند, اشين حش صباح حسن پيروان نظير و سيزدهم و دوازدهمدادن خاتمه براي و است آمده پيش كلمات بين مشكوكي لفظي مشابهت و جناس مورد,شÇده تبديل تسنن اهل و تركان عليه مذبوحانه مقاومت نهضت يك به كه اهانت اين به

Page 328: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 314

بود)/ پا ك ايمان و نيت حسن داراي بايد است,دوازده و هÇفت پÇيروان بين اختالف ميشود, فهميده باال مطالب از كه همانطورگروه دو اين كه است تي مزي علت به بلكه نيست, زماني سادة برخورد يك از ناشي امام,امري آنان بين توافق ايجاد الهي, معرفت و عرفان نظر از و شدهاند قايل عالم اوضاع برايبسياري الهي حكمتهاي و عرفان موضوع اينجا در فقهاللغه نظر از زيرا نيست; دشواردر ف صوÇت و عÇرفان و الهÇي حكمت به مربوط نظريات و ما اصطالحات است/ مطرح

دهد/ نشان را آنان نيت و قصد يا و منظور و موضوع نميتواند اينجا

1. Initiatique

خÇطا و خÇبط مÇرتكب بÇدانÇيم, باطني1 اسرار تعليم شريعت و مذهب را اسالم ا گر

2. Solidalite

و ابÇداع اساس بر اسالمي, همبستگي2 مفهوم و ساختمان و تركيب درعوض, گشتهايم/اسÇرار تÇفسير يÇعني تأويل, به مشروط كه است مبتني احيايي و والدت تجديد و ابتكارنÇظام همان داراي اثناعشري شيعة مذهب ا گر و است, الهام و وحي و مرموز و محرمانهحكمت و عرفان سراسر دستكم ولي نيست, باطني اسرار به آشنا كردن تربيتي و تعليم

است/ تأويل مبتني بر نيز آناسالم و معنوي اسالم و حقيقي و واقعي اسالم را خود ع, تشي مذهب كه است بديهياهÇل راسÇخ اعÇتقاد بالطبع ميداند/ الهي معارف به عارفين و صميمي و حقيقي مسلمينمشروعيت و انيت حق قبول آيا ولي بخشد, اعتباري و ارزش عا مد بدين نميتواند تسنن

ميباشد? آن از سهلتر امري ف, تصوشÇريعت خالف ف تصو از حنيف و حق بر ف تصو تميز و تشخيص براي ميتواناز ما براي كه آنطور را اسالم رسمي واقعيت تا است كافي امر همين آيا نمود/ جهد بذلنشان دارند, خصومت ف تصو و عرفان روح با ي حت كه با اخالص مÆمنين جماعت جانببا را ابنعربي عظمت با ف تصو و عرفان ا گر كه درصورتي دهد? تغيير است, شده دادهاين تحريف و تغيير موجب شد, ذ كر آنچه از بيش بدانيم, مشابه اسالم حنيف دين اصول

Page 329: مقالات هانری کربن

315 دوازدهم امام باب در

مÇنفك و ا جزÇم هÇم از را ف صوÇت و اسÇالم و داشت شÇهامت بايد ولي نشدهايم, مذهبعÇقايد هÇم و پÇذيرفت را معنوي اخراج و طرد هم حال, عين در نميتوان زيرا دانست;قÇطع و فÇيصله مÇوجب امÇر, هÇمين شايد و برد, به كار مذهب تقويت براي را اجتماعيايÇن بÇر راسخ اعتقاد پيش, قرنها از را ايران فة متصو عموم كه طرز بدين گردد, تصميمهمان حقيقي, اصيلو ع تشي متقابل, منهج بر ميباشدو ع تشي همان واقعي ف تصو كه است

ميباشد/ ف تصوامر دو شدن مشتبه عليه بديع و عجيب بهنحوي شيعه اقليت شهادت اينصورت, درشور شرو پر ناشدنيو حل تضادهاي قبال در ميتوان زيرا بود; خواهد پرارزش شده ذ كركه كرد استفاده سهروردي سخنان از است, موضوع اصل از دور كه مشاجراتي همچنين و

ميگويد:قبل از گرچه بازگشت, انديشة و ر تصو بازگرد, خود وطن به ميگويند تو به وقتيوطن, از منظورت ا گر تو, حال به بدا اما ميآيد/ بهوجود باشي, بوده خود وطن در تو

باشد/ عالم ممالك از ديگر كشور هر يا و بغداد يا و دمشق

تأثرانگيز سيماهاي خود, كه هستيم اطهار ة مÄا تعليمات پيرو و مطيع ما بدينطريق,و ميباشند, ديدهاند, شكنجه كه ي حق بر و عادل اشخاص و وطنكردگان جالي از نافذي وتاريخي انتقادات مستلزم هميشه ا گر آنان, زندگاني شرح به مربوط مستندات و مداركو هÇدف Hممسل است? بوده ايشان جانباز اتباع تخيالت نتيجة و محصول اصالت نباشد,

است/ نبوده علي(ع) خاندان مشروع سياسي حقوق مطالبة فقط آنان, منظوركÇه نÇبوده تاريخي منازعة يك و قضايي دعواي و مجادله يك موضوع, اين آري

1. Le Plérôme

چÇهارده و امÇام دوازده كامل1 مجموعة است/ شده قرنها طي در ه امامي صيانت موجبميباشد/ عرفا و فه متصو كامل جمع Hاساس و Hذات معصوم,

و توصيفات از هيچيك است/ شناخت غيرقابل ابد براي بذاته غيب, و ملكوت عالم

Page 330: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 316

كه غيرمخلوق ذاتخالق به كنه نميتواند موجب, يا سالبو مثبت, منفيويا تعريفاتما,كند درك را الهي د مجر ذات نيست قادر بشر برسد/ دارد, سبقت و م تقد نيز وجود بر حتيمعرفت است, متجلي انساني عالم صور وراي در كه ملكوت عالم بهمظاهر ميتواند فقط ويعني است, امام ذات و وجود همان الهي, مظاهر انعكاس و عكس اين و نمايد, حاصلاست/ شده متكثر د, متعد ة مÄا بهصورت كه ابد و ازل براي وحيد و يگانه امام شك, بدونكه شنيدم اخير ايام در محترم صوفي يك و محترم شيخ يك با صحبت ضمن در منباشد شناخته را او بهحال تا كه است كسي چه كيست? <خداوند ميگفت: صوفي به آخوندبايد ميشناسم/> را خود امام فقط من بشناسد?! را او ادوار و اعصار از يكي در بتواند يا و

آورد: درنظر را شدن) غيب محل) دوازدهم امام حرم زاÄرين زيارتنامة اينبهجاي را احدي هستي, من موالي و من هادي هستي, من امام تو كه مسرورم منرا دوسÇتانم هÇمة من ندارم/// قبول موال عنوان به تو بهجاي را احدي و نميجويم تو

گفتهام/// ترك تو زيارت به آمدن براي را خود وطن من كردهام/ رها تو بهخاطر

بهمراتب است, منظور اينجا در كه موضوعي گشت/ اشتباه دچار نبايد مورد اين درانÇجام ايÇنعالم در استحاله و حلول بلكه است, انسان فرد در يزدان ذات حلول از باالترذاتكاينات حلولدر مو تجس يك موضوع اينجا است/ له مخي ا كةآن, عضودر ميشودوكامل نوع در الهي عالم وجود نميباشد/ بين در مشهودند, و مسلم و محسوس كه عالم اينيك در چراغ شعلة يا و تصوير يك وجود و تجلي از عبارت امام, ذات در يعني بشري,

نيست/ مختلف اقانيم اتصال از عبارت هيچوجه, به و هرگز و ميباشد آينهنÇوع يك وجÇود و ظÇهور مÇوجب فÇقط ه, مÇÄا احÇوال بÇه مÇÇعرفت بÇÇدينطريق,

1. Christologie

2. Gnose

از را ما امر اين Hاحيان ا گر و ميگردد/ عرفاني2 تأويل و فلسفه امر صة مشخ مسيحشناسي1نيستيم, ر تصو به قادر ديگر ما درواقع, كه است آن علت به سازد, منحرف حقيقت طريق

Page 331: مقالات هانری کربن

317 دوازدهم امام باب در

و ر تصو در تصوير و ر تصو يك قراردادن از عبارت واقع, به ر تصو كه نميدانيم ديگر واست/ ديگر تصويري

ميگردد حاصل نتايجي امام, احوال به معرفت اساسي عرفاني عقيدة و نظريه از امادر چيز, همه بر م مقد و ل او مرحلة در و است نگرفته قرار تأمل و ق تعم مورد هرگز كهدارد/ مدخليت مان آخرالز عصر مفهوم و بشر خلقت غايي علل به معرفت و تاريخي درك

1. Shelling

د مجر توحيد را آن بايستي شلينگ1 آنچه تجلي عنوان به است ممكن مذكور, نتيجة لين اوگردد/ واقع تحليل مورد باشد, ناميده يكجانبه يا و

طبيعت ماوراي بتپرستي دام اعجابانگيز, بهنحوي اسالمي عالي حكمت و فلسفهبه توحيد, نوع اين كه نظر اين از است, مخفي دقيق, توحيد ظاهري عقيدة وراي در كه راتشخيص است, مخلوقات به مربوط Hالزام كه ميدهد نسبت را صفاتي غيرمخلوق, خالقالهÇي مÇظاهر و الست روز و ازلي خلقت به مربوط نفساالمر در صفات اين است/ دادهميآيد, پيش اينجا در كه موضوعي شدن عكس و انعكاس است/ قدسي مالÄك و ليه اوعÇنوان بÇه ظÇواهÇر بهوجود معرفت و وجدان كه خدايي كه است عمومي و كلي ي بهحدهÇمان دارد امكÇان ÂامÇك صÇورت, آن در مÇيدهد, گواهÇي وجودش بر حقيقي خدايبه كÇار "ظواهر" كلمة اينكه به نظر بود/ برده فرو خود به كام را يونس كه باشد هيواليياحÇوال به معرفت به راجع را ديگري تعليمات خود, مطالب از قسمت اين از بايد رفت,

دهيم/ نشان ه مÄار تصو اين انتشار موجب است, متداول Hنسبت اسالمي جامعة در كه "سنت" به عقيدهاست, مÇربوط بÇدان مÇذهبي وجÇدان كه فردي و شخصي ارتباطات نظرية كه است شدهنÇظرية ولي دارد, اسÇطورهاي و افسÇانهاي جنبة و است دوم درجة و كمتر اهميت دارايو م قدÇت است, علم در راسخان به مربوط حقيقت كه غيرصوري جهاني و طبيعي ماوراي

دارد/ برتري

Page 332: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 318

ع يÇتش سÇنت به باشيم, سنتها بين در نظريات اين بناي جستجوي در اينكه بدونبÇدون كÇه دارنÇد وجÇود آسماني يا و ملكوتي افرادي ع, تشي مذهب نظر از ميپردازيم/اين پذيرد/ بهخود وجود صورت نميتواند مذهبي وجدان آنها, با ارتباط و آنان وجودآنان فقط يقين, و قطع بهطور ولي ميدهند, بشارت آن به و هستند باال عالم مظهر افراد,عالم و باريتعالي ذات ميتوان ايشان وجود در فقط و آورند, بشارت باال عالم از قادرندعالم عظمت مظهر و آن مظاهر در يزدان ذات معرفت موجب امر, همين و شناخت را باال

آناند/ از آيتي افراد اين كه است باالقرار اهميت دوم درجة در ف تصو و عرفان نظر از تنها نه شخصي, و فردي موضوع

1. Coincidentia Oppositarum

است/ طبيعي ماوراي خصلت داراي كه است اضداد1 جمع يك مستلزم خود بلكه ندارد,در است? شÇده فÇردي تÇالقي ايÇن قÇبول از امÇتناع موجب معنوي, و روحي ل تحو آيابÇدان را مÇعني اهÇل و عÇارفان كÇه غÇيرفردي و طÇبيعت ماوراي عالم اين از اينصورتفرو هيوال به كام كه يونس سرنوشت نظير سرنوشتي آنان, براي است ممكن و ميخوانند

داشت/ ترس بايد سازد, فراهم رفت,خداوند به وصول امر در مذهبي راسخ اعتقاد عاهاي اد تأويل و تفسير بدينترتيب,و مردود شيعه, مذهب نظر از محرمانه و نهاني فلسفة يك وجود عاهاي اد و د مجر و مطلقمÇوضوعات از مÇيرود/ برتر آن مظاهر طبق بر يزدان معرفت حدود از و است مطرودحÇلول, عÇقيدة بÇا نظرات آن تضاد از يعني ميشود, ناشي ثانوي نتيجة يك اخيرالذ كر,

2. Conciles

شده مأنوس و عادي كمكم ما براي و كردهاند تأليف و تدوين مذهبي2 مراجع كه آنطورفÇاصله بÇهقدري ما تاريخي نظريات و عقيده اين ميان ميگردد/ حاصل نتيجه اين است,

3. Conceps-type

4. Cyclique

ادواري4 نÇظرية مÇخالف نÇقطة نÇمونهاي3 نÇظرية يك بÇهعنوان را آن كÇه دارد وجÇÇود

Page 333: مقالات هانری کربن

319 دوازدهم امام باب در

1. Soteriologie

داراي كه طولي تاريخ نوع يك نظرية با را نجات1 علم انديشة و دادهاند قرار يونانشناسيدانستهاند/ مرتبط است, انجامي و آغاز

ادواري نÇظرية يك و داشÇته وجÇود حقيقي نجات علم نوع يك كه درصورتي اماچه باشد, متفاوت آن با حال عين در و حكمروا يونانيان نظر از توصيف و م تجس با مشابهاست ناچيز بسيار انتشارش و اشاعه كه است علمي مذاهب, تاريخ آيا آمد? خواهد پيشبÇايد مÇورد اين در آنچه است? نيامده پيش ي جد بهطور سÆال اين بهظاهر, را احدي واتحاد و اتصال بهعنوان حلول ر تصو و انديشه چگونه كه است اين داد, تميز و تشخيص

2. Hypostatique

و مÇداوم بÇهطور طÇولي, تكÇامل و رشد و نجات علم بين ميتواند مخلوق2 و خالق ذاتنمايد? د مقي و مشروط را ما تاريخي ذوق و درك كه سازد برقرار ارتباطي پيوسته,

است بينظيري نادرو حادثة حلول, انديشة كه دارد وجود جهت بدان امر اين امكاندر بÇهخوبي چÇنان و مÇيشود واقÇع تاريخي معلوم اطالعات محسوس امور طراز در كه

3. Continuum

صكنندة خÇمش و آنهÇا مÇركز خÇود, كه است وارد تاريخي معلوم اطالعات اين ظرف3تÇا كرد درك هرچيز از قبل بايد را امر همين اين, وجود با است/ آنها اهميت و مفهومصÇورت حÇلول, نظرية و است مرده خدا كه ميشود اظهار وقتي چگونه كه فهميد بتوانروحÇي عÇذاب تحت ما درميآيد, اجتماعي حلول بهصورت و ميگيرد بهخود عوامانهبعضي كه ميگيريم قرار تاريخي مفهوم داراي روحي عذاب يعني تاريخ, فلسفة نوع يكبÇا را مÇا كÇه است ايÇن مÇنظورشان و دارنÇد دراخÇتيار را آن رموز و اسرار هستند عي مد

نمايند/ مستأصل و سازند فرسوده خود علماالساطيرنÇظرية بÇا را حÇلول مذهبي مرسوم و راسخ نظرية روحي, نظر از چنانچه درعوض,

4. Théophanies

ل تحو فلسفة نوع يك نيستند قادر ديگر كه ميكنند مشاهده سازند, جايگزين الهي4 تجلي

Page 334: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 320

و مقام زيرا آورند; بهوجود ر تطو و ل تحو مبتني بر تاريخ حتي نه و تاريخ باب در ر تطو وو ات خصوصي آن, محل بلكه نيست, جهاني حوادث و تاريخ صحنة الهي, تجلي جايگاه

ميباشد/ ارواح نهاني شخصيتنافذ بسيار ذ كاوت, نظر از كه دارد وجود اسالمي نصوصكتب موضوع, اين مورد دراز هرگز امام بشري, ماهيت نظر از چيست? عالم آن از امام آمدن از منظور است/ جالب ودوران در عالم آن برگزيدة ارواح با او ارتباطات لحاظ از ولي نميآيد, و نيامده عالم آن

1. Epiphanie

ميباشد/ ظهورهايي1 و تجليها داراي مان, آخرالزو جÇوان كÇودكي زمÇاني است/ فرزند هم حال عين در و پدر هم امام نهج, همين بهآن بر امام كه روحي هر ميباشد/ سالخورده موقعيهم شبابو عنفوان در نوجواني گاهيبÇه مربوط احساسات اين عين (ميتوان است عالم اين در امام ظهور خود گردد, متجلي

2. Théophaniques

كه ميكنيم حس وقتي ما يافت)/ مسيحي مجعول س مقد كتب از بعضي در را الهي2 تجليبÇاري, كÇه: كÇنيم سÆال شايد كردهايم, فرار تاريخ ي ماد و مشهود حوادث عالم چنگ از

ميباشد? است, من شخص به مربوط كه توهم اين انيت حق و حقيقت ضامن چهچيزامام وجود حقيقت ميگويد: و دارد آماده و حاضر جوابي باره, اين در اسالمي ع تشيكه نيست خارجي مصاديق بعض بالعكس, ولي ميسازد, حقيقي را مزبور توهم كه استامÇام را معيار و مصداق يگانه آن, از باالتر و ميدهد حقيقت را امام وجود دربارة توهمخÇواهÇد مرا شناخت, ابد و ازل از قبل عالم در مرا هركس ميگويد: و كرده تدوين خود

شناخت/امÇر, همين و خود عصر خاص امام تصديق و قبول يعني او, وجود تصديق و قبول

3. Salvifique

فرض مريدي و معتقد هر بر و واجب مÆمني هر بر آن قبول كه است نجاتبخش3 شرطدرنÇظر ا گÇر است/ يكي اثناعشري ة امامي براي هم و ه اسالمي براي هم آن تعبير و است

Page 335: مقالات هانری کربن

321 دوازدهم امام باب در

1. Théophanique

است, چگونه جماعت دو اين الهي1 تجلي به مربوط مشترك احساسات كه باشيم داشتهسرگرداني و حيرت معرض در كمتر آنها امتياز وجه و اختالف تشخيص مورد در آنگاهبه معرفت نظر از دهد, رخ مذهب كبير عالم حيطة و ز حي در كه امري هر زيرا بود; خواهيممÆمنو فرد هر روح يعني ميپيوندد; وقوع به نيز آدمي وجود صغير عالم در انسان احواليكي شيرازي, صدراي مال كه همانطور درميآيد, خود صغير عالم امام بهصورت مريد

ميگويد: هجري دوازدهم قرن در ايراني ع تشي فلسفة نمايندگان معروفترين ازا مبر و ه منز علياالطالق كه رباني و آسماني حقيقت و واقعيت يك بشر, ات ذر در

است/ "امانت" از عبارت واقعيت اين و دارد وجود است,

2. Théophanie

3. Epiphanie

4. Occultation

را غيبت4 دورههاي و ظهور3 و تجلي دورههاي از دوره يك اسالمي, الهي2 تجلياخÇالف و اعقاب بهتدريج, و است آسمان در منازعه آن, مبدأ و منشأ كه ميدهد نشانمÇا جÇهان در فساد و شر ميدارد/ محسوب خود دودمان و تبار جز¾ را اهريمن و ابليستاريخي, و معروف آدم حضرت از قبل كه است موجباتي و علل و منشأها و مبدأ دارايخÇروج از بعد يعني فاجعه, از بعد روز در فقط و داشته وجود وقرآن احاديثتورات درو مÇوزون هÇفتگانه, ت نبو يك با غيبت فعلي دورة است/ شده جلوه گر بهشت از آدمشده تكميل ه مÄا سبعة جماعات يا سبعهو جماعت با خود اينها از يك هر گشتهو تكميلهÇر كÇه امامي يعني ميباشد, قاÄم امام سبعه, جماعات اين از يك هر امام آخرين است/كامل را قيامت كه كسي يعني بزرگ, دورة امام آخرين تا ميرساند بهپايان را مذهبي دورةايÇن سراسر قيامتها) (دورة مريد و مÆمن هر معنوي زندگي دوران بنابراين, مينمايد/

ميآورد/ بهوجود ديگر بار خود, خاص صغير عالم با متناسب را دورهدر ولي نÇيست, مÇبهم و غامض دورهسازيهاي اين داراي اثناعشري شيعة مذهب

Page 336: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 322

ازتورات خارج پيامبريتوراتو سيماهاي و صور اينگونه براي محلي و مقام حال, عينفين مصن انسان, وقتي و ميماند, پايدار هم باز امام شخصي تظاهر مو تجس ولي است, قايلمÇذهب كÇه مÇيشود اشÇتباه دچÇار مورد, آن در چنان بشمارد, خود فكري قاÄد را سني

1. Autoritarisme légalitaire

ظهور از عبارت Hضرورت و Hاساس امام, ظهور زيرا مينمايد; مشتبه را عانه1 متشر استبدادحÇفظ را مÇحرمانه تأويÇل اسÇرار كÇه كسÇي يعني است; حقيقت موالي و طريقت هادي

ميكند/

2. Apocalypsis

فقهاللÇغوي (بهمعناي وحي2 و الهام نهاني و خفي و معنوي مفهوم تأويل, از منظور(و آن قيود تعبداتو شريعتو مذهب لغو نسخو يعني اسرار, اين ظهور ميباشدو كلمه)مذهب استقرار حاضر)و و حي بشر نوع جسماني احوال اوضاعو قيود و تعبدات جمله از

معنوي/ بيشاÄبة و خالص شرايط و بيآاليش و محضداراي خÇود, خاص اصطالحات و عبارات با جديد زمين و جديد آسمان اينجا در

شر اضمحالل محوو موجب بايد عالم اين جواني تجديد بنابراين, ميباشند/ صحيح معادلنسÇبت انسان ذات به كه آدم حضرت گناه از ناشي جهان در بهمراتب كه گردد فسادي وو است, داشته وجود انسان خلقت از قبل فساد, و شر اين زيرا است; اساسيتر ميدهند,اصÇول بÇين ارتÇباط و مشÇترك وجÇه ميتوان مناسبت بدين و مورد اين در شك بدونع تشي اخالقي اصول با است ساÄوشيانت وجود ر بهتصو منوط كه را زردشت دين اخالقي

اسالمي كتب نصوص در و دارد وجود رستاخيز كلمة ميانه, فارسي يعني پهلوي, و فارسي قديم لغت در /3فÇرشوكرت انÇديشة مÇحتوي كÇلمه, ايÇن مÇيباشد/ عÇرب زبÇان در قÇيامت لغت مÇعادل كلمه, اين فارسي,

هست/ نيز عالم صورت تغيير و جواني تجديد يعني (Frashokart)

نمود/3 كشف و داد تشخيص است, متجلي آمد, خواهد كه قاÄم امام به عقيده در كهاهريمن, يعني ابليس, دخول و نفوذ اثر بر كه است دوزخي حاضر, عصر در ما جهان

4. Eschatologique

تفسير مورد حاضر, عصر آخرتشناسي4قرآندر مظاهر و مات تجس است/ گشته آلوده

Page 337: مقالات هانری کربن

323 دوازدهم امام باب در

جانب از آسمان در كه جهادي آن در كه هستند احوالي و اوضاع ن مبي و شده واقع تعبير ودنÇبال دارنÇد, شÇركت آن در او وابسÇتگان عموم و گشته شروع ب, مقر ملك ميكاÄيل,شÇايد كÇه اجÇتماعي عÇدالت حدود از نامتناهي بهنحوي جهاد اين باخت و برد ميشود/كرد, خواهد حل را ما جهان مسايل عموم آن, ارضاي و تحصيل ميكنيم ر تصو بهسهولت

ميكند/ تجاوزدرون در حتي و ميداند نزديك خود بهوجود را اهريمن و ابليس فردي هر اينكهتوهم ايجاد با كه اجتماعي علوم به امر اين نتيجة است/ آخرين و لين او شرط مييابد, خودبغرنج و غامض حالت كدام نيست معلوم اماره, نفس و دروني اهريمن بر فرد غلبة باب دربÇاطن ابÇليس است مÇمكن آدمÇي زيÇرا نÇدارد; بستگي ميكند, پيشبيني را خطا كاري

كند/ كمك را ديگرانوجود است, جسارت و جواني از تركيبي كه پرجالل عاليو كلمهاي فارسي, زبان درزبÇان بÇه آن تÇرجÇمة و تÇعبير بهترين من, بهنظر كه است "جوانمردي" كلمة آن و داردقهرماني اصول اين است, معنوي" ت فتو "اصول يعني Chevalerie Spirituelle فرانسه,اطهار ة مÄا و اوليا¾اهللا و قديسين ادبيات و تاريخ منشأ و سرچشمه آن, پارسايي و زهد كهامÇام شÇمايل و سÇيما جÇاذبة تÇحت بÇهخصوص و است, شÇده نيز آنان راه نثار ميباشد,كÇمال و رشد را ايراني ع تشي مذهب خود, تقواي و زهد با امام اين و دارد قرار دوازدهماست/ نموده بيان را ع تشي مذهبي وجدان روشن و صريح شكل و كرده تقويت و بخشيدهچگونه البته و نمردهاند, طبيعي و عادي مرگ به امام دوازده از هيچكدام قطع, بهطور

1. Théophanique

مرگ دادهاند, سيما تغيير خود, الهي1 تجلي عمل اثر بر كه بشري افراد مرگ است ممكن

2. Plérôme

تكÇميل را اثÇناعشري شيعة مذهب آسماني 2 Ñمال كه امامان آخرين سيماي باشد? عاديطراوت دوران در ه مÄا اين باشد/ جالب ابو جذ ديگر, ة مÄا سيماي از بيش شايد ميكنند,

Page 338: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 324

سن در عسكري حسن امام حضرت يازدهم, امام بربستهاند; جهان اين از رخت شباب,سÇال در يعني سالگي, هشت و بيست سن در و رسيد امامت مقام به سالگي دو و بيستنثار سراسر, كه كوتاه عمر يك از پس سامره شهر در ميالدي 873 با مطابق هجري, 2ìëپÇليسي تÇعقيبات شكÇنجهديدگان و مÆÇمنين مÇهام و تفكر و اشراق و مكاشفه و علم راه

شتافت/ دارالقرار به بود, شده عباسيانديگر نوع از اسلحهاي آنها, بر كردن غلبه و تعقيبات و شكنجهها اين با مبارزه برايزندگاني سوانح و حوادث بود/ الزم ميبردند, به كار شكنجهها اين عاملين آنچه جز به ونÇه كÇه شكÇنجهاي و تÇعذيب خارقالعادة عاقبت از كماهميتتر جوان, امام اين شخصو شكنجه به را او بشر, نوع ايجاد و خلقت از قبل كه است فسادي و شر عالمت بلكه علت,

نميباشد/ است, ميكرده پيشبيني را آن ع تشي مذهب و بود ساخته مبتال عذابيك مÇيپيمود, را Çني س كÇمال و رشÇد راه و بود شباب عنفوان در امام كه هنگاميعÇالم در را نرجسخÇاتون يا و نرگس به موسوم بيزانس, اهالي از مسيحي خانم شاهزادهة مÄا مادر يعني زهرا, فاطمة حضرت جانب از خواب عالم در بزرگ بانوي اين ديد/ رÅياقبول را مذهبي يعني پذيرفت, را معنويت كيش اين و يافت ف تشر اسالم دين به اطهاربرقرار صفا و صلح نوين, فلكي زير در و نوين جهاني در افراد عموم بين روزي كه كرد

نمود/ خواهدو قسÇمت كه را نامزدي تا ميكند, زيارت را جوان امام رÅيا عالم در خاتون نرجساعÇلي دÇرحÇس بÇه الهامي رÅياهاي سلسله يك موقع, آن در بشناسد, بود, شده او نصيبمواجه را رÅياها اين نرجسخاتون, و درميآيد منقلبكننده توهماتي بهصورت و رسيدهقيافة يافتهاندو انعكاس آÄينهاي در ه مÄا سيماهاي تصاويرو مانند به كه ميبيند يكديگر باميسازند/ متجلي را اثناعشر ة مÄا و مرتبت ختمي حضرت اوو حواريون مسيحو حضرتو مÇيدهد د(ص) حمÇم حÇضرت بهذرية را خود دختر مسيح(ع) حضرت موقع, اين در

ميپذيرد/ انجام اني رب الهام و وحي جوان, زوجة و زوج اين وجود اعماق در آنگاه

Page 339: مقالات هانری کربن

325 دوازدهم امام باب در

هيجان و تألم به و بشنود را احاديث اين مسيحي نفر يك نيست ممكن قطع, بهطورمسيح و اسالم دين تفسير مورد در غامض مسايل كه موقعي در علت چه به ولي درنيايد,جÇالل و عظمت و معنا و مفهوم آيا نميشود? معطوف هي توج امور بدين است, مطرحرا اسÇالم و مسÇيح آÄين بين ارتباط كه نيست جهت اين از دستكم شيعه مذهب بينظيرمباحثات تا است كافي امر همين ولي است? كرده بيان رÅيا عالم در و غيرمستقيم بهطورنÇيز و بگÇيرد بÇهخود غيرمنتظرهاي وضع اوقات, اغلب ايران, سرزمين در باب, اين درعÇالم در كÇه آيندهاي از لبنان مانند كشوري در مسيحيان و شيعيان بين برادري و ت اخو

شود/ متظاهر است, نموده تجلي خاتون نرجس بر خوابنبودو الزم بيشوقت سالي چند ره, مطه زوجة پا كو زوج اين اتصال برايوصالوديده رÅيا عالم در كه امامي به يعني خود, نامزد به پيوستن براي خاتون نرجس آن از پسبÇيزانس بهجانب كشتي با كه بازرگاناني به اسيران, جز¾ را او داد رضا خاطر بهطيب بود,فرزندي نهاد; وجود عرصة به قدم فرزندي مسعود, وصلت اين از بفروشند/ بودند, آمدهحÇتي عÇيبجو, خين ورÇم و او سني هميشگي مخالفين او, مخالفين انواع كه اسرارآميز

ميگردند/ منكر نيز را او وجود

1. Le Plérôme

معصوم چهارده و امام دوازده جمع1 كه است سيمايي و دوازدهم امام فرزند, هميندچÇار را عÇالم حكÇومتهاي نÇيز او غÇايب وجÇود كه است قاÄم امام او ميكند/ كامل رايÇا پÇنج فÇقط وي گفت, بدرود را جهان جوانش پدر كه هنگامي است/ ساخته اضطرابايفاي براي و گرفت برعهده را خطيري مسÆوليتهاي هنگام, اين در و داشت سال ششحÇجاب وراي در خÇفي مالÄك و فرشتگان فقط كه وجداني و معرفت با قطعي, وظايفپردة پس در سپس و پرداخت بهمجاهدت آناند, اجراي به قادر خردسال, كودكي وجودو عالم در قدم و بخشد خالص خويش ابدي مخالفين چنگ از را خود تا گشت نهان غيبتو س قدÇم كÇتب حوصلة در فقط آن از بحث و شرح كه نهاد اسرارآميز احوالي و اوضاع

Page 340: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 326

ميباشد/ اهللا اوليا¾ احوال تراجمآغÇاز تÇاريخ هÇمين از مينامند, صغري" "غيبت عصر را آن شيعيان كه دوران اينت, مد آن طي در و انجاميد بهطول ميالدي) 9ê0 الي 8ì9 (از سال هفتاد قريب و گشتايÇنان گÇرفتند, به كÇف را شيعه مذهب مهام زمام ديگري, از پس يكي شخصيت, چهارشÇروع كÇبري" "غÇيبت دوران بهبعد, اين از داشتند/ مرابطه او با و بودند زمان امام اب نوكه طرز همان (به است قاÄم و حي ولي ميماند, مخفي و نامرÄي دوازدهم امام و ميشود

1. Elie Enoch

همانطور و ميباشند) زنده كردند, صعود حيات حال در عالم اين از كه اخنوخ1 و الياسبهنام مرموز و اسرارآميز مدينة يك در نيز عصر امام است, زنده تريه) Öي م (يعني بودا كه

ميكند/ زندگي است, عالم جبال دنگار زمر مداين از يكي كه جابلسادوران فÇريضة او, بÇه مÆÇمنين از يك هر بهعقيدة و است ما عصر امام غايب, امامحضور فيض مÆمنين, از بعضي ميباشد/ خود عصر قاÄم امام جستجوي از عبارت زندگي,ديگر او زيارت زيرا نمودهاند; زيارت رÅيا عالم در را او و كرده درك را او به وصول وخود امام, كه فردي هر كه است اين بر جمعي عقيدة ولي دارد, امكان خواب عالم در فقطزندگاني كيفيت بدينطرز, بود/ خواهد عالم بدين امام مرسلين از يكي دهد, نشان بدو را

ميگردد/ مكشوف كنايت و تعريض برسبيل اسرارآميز بهطور ايراني مÆمن شيعيانرقعهاي نوشتن با ميتواند ماند, محروم زمان امام ديدار از خواب عالم در كسي ا گرطÇش در بايد را رقعه اين سازد/ برقرار ارتباط او با خاص آداب و مراسم طبق بر مختصرمÇوجب اغÇلب زمÇان, امÇام و مÆمن بين رابطة اين و افكند چاه در يا و دريا در يا و آبسÇراسÇر بر چنان عقيدت, و سنت اين برسد/ اجابت هدف به مÆمن حاجات كه ميشودو نگÇهبان تÇنها خÇود ايران, سالطين سلسلة قاÄد كه است حكمفرما ع تشي اجتماع هيأت

بود/ خواهد برقرار منتظر قاÄم رجعت تا وضع اين و است كشور غيرمذهبي حافظنÇمايد, خالفت مطالبة كه غيرروحاني جاهطلب حكومت هر وجود علت, همين به

Page 341: مقالات هانری کربن

327 دوازدهم امام باب در

امر, اين ر تصو حتي و است, ر تصو غيرقابل ع تشي عالم در تسنن, مذهب ق رف بعضي مانندمÇداوم عÇقيدة جÇهت, و مÇناسبت بههمين و ميشود محسوب زندقه و الحاد نوعي خوداضطراب و بيرويه و اعتدال از خارج اعمال از ايران, اجتماع هيأت در غايب امام وجودمصون است, شده مشاهده سال هزاران طي در شكل هر به و صورت هر به آنچه نوع از

1. Eschatlologique

محافظت را آن آخرتشناسي1 قصواي غايات به معرفت منظرة وضعو هميشه و ميداردامÇام بÇا مشÇابهت به منجر كه بهاÄيه) توهمات (نظير مذهبي توهمات نوع هر مينمايد/و ميشود ي تلق زمان امام به نسبت ايمان عليه مذهبي ضد سو¾قصد بهعنوان گردد, منتظرو تÇناقضات بÇيشتر مÇردم بكÇوشند, مÇردم اقÇناع بÇراي مÇريدان و اتباع از جمعي هرچهجهان و كند ظهور هادي امام كه هنگامي زيرا ميسازند; برمال و رسوا را ايشان تضادهايكذب و شقاوت و جبر و ظلم از امروز كه منهج همان به سازد, پر حقيقت دادو عدلو از راخود غايب, امام اعمال و داشت نخواهد وجود امري اثبات به احتياج ديگر ميباشد, پراز قبل عالم در آن مة مقد كه درام نوع يك سرانجام بود اين بود/ خواهد او انيت حق دال بر

است/ گشته تمهيد پروردگار محضر در ابديتو گردآوري دارد, وجود مÆمنان نزد در قاÄم امام باب در كه توهماتي تخيالتو ا گر

2. Rapsodie

بهتر لي2 تغز شعر و تاريخ هر از مراتب به كه شد خواهد تأليف عظيم كتابي گردد, تدوينبود/ خواهد

بÇهعنوان و ابÇدي و ازلي جÇمال قدرتهاي جميع واجد معصوم, چهارده مجموعةÇربخش تأث و هيجانانگيز معنا بهتمام شواهد و مظاهر از يكي و ميباشد, آن برتر نمونةدر كه اصفهان در الهي حكمت عظيمالشأن استاد ميرداماد, خلسهآميز اعترافات در را آننÇيز او اتÇباع و مريدان از بعضي كه درحالي يافت, ميتوان است, ميزيسته هفدهم قرنبÇودند, نÇموده ذ لمÇت سهروردي اشراق مكتب در خود كه را ابنسينا فلسفة خود, بهنوبة

Page 342: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 328

ميكردند/ تأويل و تفسير

1. Parousie

و انتساب ظفر ظهور1 و نموده احيا ديگر بار را ايران باستاني "زرواني" مذهب اينانرا اصÇفهان نÇام ميداشتند/ محسوب آن سرانجام و خاتمه بهعنوان را منتظر امام پرجاللنيز بلكه است, متعالي هنري مهد شهر, اين كه جهت آن از نهفقط ساخت, خاطرنشان بايدعÇهد تÇا ابÇنسينا يÇعني كهن, استاد عهد از ايراني نبوغ و روح عالي كانون كه علت بدان

ميباشد/ ميرداماد تالمذة و مريدانو درآمده قاÄم امام خدمت در كه معنوي" ت فتو "اصول اين پردة پشت و اعماق در

2. Coincidentia Oppositarum

ميتوان را اضداد2 جمع نوع يك بغرنج و غامض احساسات ميكند, صيانت را او وجود

3. Desperatio Fiducialis

ترجمه و بيان لوتر3 نوميدي عين در توكل با را آن كه است آن ارجح و ساخت مكشوفو بدان واثق رجاي و اعتماد حال, عين در و عالم اين از كامل يأس و نوميدي يعني كنيم;

نميگردد/ مأيوس هرگز كه هدف اينو معلول كه است تقوايي و زهد اعظم اسم و بديع راز االمر, نفس و درحقيقت امر اينامام جستجوي معرفت, و عرفان طريق سالك به و است دوازدهم امام سيماي از منبعثاعتماد عدم و نهاني هيجان و وجد نوع يك از عبارت و مينمايد, تكليف را خود عصر

ميگردد/ شعبان پانزدهم شب چراغاني ÆلÑتال و شعشعه موجب كه است موثقميگردد: بيان چنين زردشت دين ادعية از يكي در صحت و دقت كمال با امر هميندر نيز و ساخت? خواهند دگرگون را عالم سيماي كه باشيم كساني زمرة در دارد امكان آيافرجه! تعالي اهللا ل عج نظير ميشود, ديده است, منتظر امام به مربوط كه ذ كري و ورد هرعÇموم بÇرابÇر در است مÇمكن انسان كه است آينده اين وسعت و عظمت بركت از زيرااين حضور در را خود نگردد/ آنان تسليم و ورزد مقاومت عالم اين اهريمنان و شياطينكه گذشتههايي در شياطين آن وجود طرد و انكار يعني دادن, قرار آينده قاÄم و غايب امام

Page 343: مقالات هانری کربن

329 دوازدهم امام باب در

گÇذشته از درگÇذشتن و تÇجاوز يگÇانه خÇود امÇر, هÇمين و است رفته بين از و شده محوميگردد/ محسوب

Page 344: مقالات هانری کربن
Page 345: مقالات هانری کربن

كربن, هانري نوشتة جوانمردي, آيين كتاب آغاز در كه جوانمردان كتابرسايل بر كربن هانري تحليلي مة مقد /1است/ آمده 13ì3 تهران, نو, نشر نراقي, احسان ترجمة

آيينجوانمردان1 از تحليلي

نراقي احسان ترجمة

از مÇيشود, اطÇالق آن بر "جوانمردي" فارسي لغت و ت" فتو" عربي واژة كه آنچهپژوهندگان عالقة و ه توج مورد هم كه است اسالمي معنوي ن تمد و فرهنگ ات خصوصيمرتضي آقاي وقتي اينرو از جامعهشناسان/ فيلسوفانو نظر مطمح هم و است, ديني علومكرد, پيشنهاد ما به است تنامه فتو هفت مشتمل بر كه چاپرساÄلجوانمردانرا اف, صراسÇتقبال آن از مÇا و داشت مÇطابقت حÇيث هÇر از داشتيم كه برنامههايي با پيشنهاد ايناست گرفته قرار ه موردتوج كنوني ايران در ت, فتو به مربوط تحقيقات كه بهويژه كرديم;توانستهاند بهتازگي كه هستيم محجوب جعفر د محم آقاي مديون ما همة مورد, اين در وبÇوديم, آن راه بÇه چشÇم تها دÇم كه كاشفي واعظ حسين مال تنامه پرحجمفتو كتاب ازفÇرهنگ بÇنياد كه بدارند عرضه ÇÇ مشروح تاريخي مة مقد يك همراه به ÇÇ تازهاي چاپ

است/ كرده منتشر را آن ايرانÇÇ شانزدهتاسيسالگي از ÇÇ مفهومجواني بر است, فتيان جمعآن كه "فتي" واژةعربي

Page 346: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 332

است/ Juvenis التÇينياش, مÇعادل و "جÇوان" واژه, ايÇن فÇارسي مÇعادل ميكند/ داللتآن, لغوي دقيق مفهوم و است جواني همان است, ت فتو فارسي معادل كه "جوانمردي"است معنوي زاير يا "سالك" آن مجازي معناي اما است, جسماني حيث از جواني دورةمرحلة به درنتيجه و كرده درك را انسان باطني حقيقت يعني باشد; رسيده دل منزلگه به كه

باشد/ گرديده نايل روح جاودانة جوانيجسÇماني و ظاهري شكفتگي و كمال به رسيدن معناي به جسماني لحاظ از جوانيبه اوست/ دروني نيروهاي و خصلتها كامل شكوفايي مفهوم به معنوي لحاظ از و انسان

شÇعاير و آداب ژرمن, اقوام نظامي سنتهاي از بود آميزهاي شواليه گري Áاصو (شهسوار)/ chevalier /1قÇرون اواسÇط در شÇواليÇه گÇري بود/ يافته راه اروپا به باستان ايران و اسالم عالم از كه رسمهايي و مسيحيو ذوقÇي زمÇينههاي و سياسي روابط اجتماعي, زندگي در بعد قرنهاي در و گرفت شكل تدريج به وسطي

گذاشت/ جا به فراوان تأثير اروپاييان هنريدر كه ميساخت موظف را شواليه بود, آمده بهوجود فÃودالي رژيم تحكيم براي كه شواليه گري اصولبه ورود كند/ شرط بال دفاع ضعفا و زنان ناموس و شرف از و باشد پايبند فÃودالي دات تعه به و شجاع جنگآمÇاده شÇواليÇه گÇري خÇدمت بÇراي را او خÇانوادهاش كه جواني داشت, قواعدي و مراحل شواليهها جرگةبÇا را خود روح و جسم و ميكرد تحمل را شديد انضباط و مرارت رنج, طوالني دوران بايستي ميساخت,جرگة به آموزشها, تكميل از پس مينمود/ تقويت خطرنا ك بدني تمرينهاي و مسابقهها در شركت و كارشوالية او به سبب اين به و ميكرد طاهر را خود روح و جسم استحمام, با نخست ميشد/ پذيرفته شواليههامفتخر عنوان اين به جنگ, در جانفشاني پاداش به كه ميشد گفته كسي به شمشير شوالية ميگفتند/ گرمابه

ميگرديد/جÇبهاي سÇفيد, نÇيمتنهاي شÇواليÇه, بÇود/ هÇمراه كÇليسا در مÇراسÇمي با جرگه اين به ورود حال, هر درراه در خÇونفشاني آمادگي عالمت سرخ, اخالق, نشانةپا كي سفيد, ميكرد/ تن بر سياه ردايي و سرخرنگدعا با كليسا در را شب لباس, اين با شواليه بود/ متانت و باوقار توأم مرگ پذيرفتن نشانة سياه, و شرف, يا خدااخÇالقي, وظÇايف بÇه مÇيسپرد د تعه و مينمود اعتراف كشيش نزد خود گناهان به ميكرد, صبح عبادت وتا بود آويخته گردنش به كه شمشيري با آنگاه كند/ عمل ميكرد, موعظه كشيش كه نظامي و اجتماعي ديني,او گÇردن بر دوباره و مينمود تبر ك ميكرد, باز گردنش از را شمشير كشيش, ميرفت/ پيش كليسا محراب

ميآويخت/جرگة به ميخواهي سبب چه به ميپرسيد: وي از داشت, حضور مراسم آن در كه نامداري شوالية سپسآن زيبندة آنكه بدون عنوان آوردن بهدست يا تنآساني يا است مالاندوزي تو قصد آيا شوي? وارد شواليههاÑ

فÇارسي واژة بÇراي GاهرÇظ مÇيگويند/ شواليه1 فرانسه, زبان در و جوانمرد يا فتي جوان,

Page 347: مقالات هانری کربن

333 جوانمردان آيين از تحليلي

Ø

مال و جان ايثار كه شواليه گري بزرگ آرمان به خدمت قصد به بلكه كدام, هيچ ميداد: پاسخ شواليه باشي?در حÇاضر شواليههاي است/ ديني و اخالقي د تعه اجراي راه در مرگ شمردن ناچيز و ديگران راحت برايبÇر را فÇوالدين بÇازوبندهاي مÇيبستند, او بÇر نÇيمتنه و زره مÇانند را رزم پيرايههاي بانوان, همراه به مراسم

ميسپردند/ بدو را شواليه گري مهميزهاي و شمشير و آهنين دستپوشهاي ميپوشاندند, بازوانشسÇيلي و ميزد او شانة يا گردن بر بار سه شمشير, پهناي با و برميخاست جاي از بزرگ شوالية سپسشÇواليÇه بايستي كه بود توبهاي آخرين نشانة سيلي, و شمشير ضربههاي مينواخت/ وي گونة بر محكميخÇدا, نÇام <به ميراند: زبان بر را عبارت اين مراسم, پايان در بزرگ شوالية نمايد/ تحمل تالفيجويي بدونو كالهخود يك زوبين, يك شده, شواليه تازه به هنگام اين در ميكنم/> شواليه را تو قديس, ژرژ و ميكاÄيلكشÇيده بيرون نيام از را شمشير و ميداد حركت هوا در را زوبين كه درحالي او و ميشد بخشيده اسب يكشÇركت بÇودند, داده تÇرتيب دوستانش كه ضيافتي مجلس در و ميرفت بيرون سواره كليسا صحن از بود,

ميكرد/ني, مدÇت و ذوقÇي هÇنري, نÇظر از ا گر نهاد/ سر پشت را مختلفي مراحل شواليه گري قرنها, گذشت بااز بÇرخÇي عÇقيدة بÇه آورد/ بهبار نيز بسياري جورهاي و ظلم و خشونتها كرد, ايجاد را لطايفي و ظرايفتÇوانست زيادي اندازة تا كليسا ميرفت/ بهشمار خشونتها تعديلكنندة عامل دو زن, و كليسا تاريخدانان,اخالق تلطيف در عذرا مريم پرستش كند/ ه متوج صليبي جنگهاي به را شواليه گري خشونت و جنگطلبيچرا بودند; ر ثÆم بسيار نجيب و شريف اصيل, افرادي به جنگجويان ل تحو در زنان و داشت تأثير شواليههاشÇواليÇة كÇه بÇود پÇررنجي خÇدمات خÇريدن جÇان بÇه و ادبي كماالت به رسيدن الزمهاش زن, به عشق كه

م/ ÇÇ ميگرفت/ قرار خود دلخواه بانوي مقبول تا ميكرد استقبال آن از بايستي عاشقپيشه

هست; نيز ايراني دوستان خاطر موردپسند و است معادل مناسبترين شواليه جوانمرد,بÇه Áاحتما شواليه, برابر در آن كاربرد و دارد طوالني پيشينهاي كلمه, اين استعمال زيرا

1. Hammer Purgstall

ميگردد/ باز نوزدهم سدة معروف خاورشناس پورگشتال1 هامرشÇده اشÇتباههايي مÇرتكب پÇيشكسوتان, از بسياري همانند او كه نيست ترديدينشÇده خطا دچار گرفته, ت فتو معادل را شواليه گري كه مورد اين در ما نظر به اما است,اهللا لدين الناصر احمد ابوالعباس زمان به را ت فتو مبدأ و منشأ كه كردهاند انتقاد او از است/پÇيدايش ت, توÇف ايÇن آنكÇه حال و است داده نسبت عباسي خليفة ه / ق) ë77 Ç ì20)

است/ نپاييده چندان نيز دوران آن در كه بوده زودگذري عارضة دوبارةدهم . ه / ق چهارم سدة آغاز در فتيان ظهور كه ميدهد نشان تاريخي پژوهشهاي

Page 348: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 334

شÇهرت "يÇاغيان" يÇا سÇرگردانÇان اران", يÇع" به وقت آن در فتيان و است بوده ميالديدر جوانمردي اصول Gظاهر نميبينيم/ ارتباطي جوانمردان و ايشان ميان ما البته داشتهاند/فاند, تصو و ت فتو پيوندگاه كه تأليفهايي در آن آثار و يافته تكوين ه / ق پنجم سدة

ميشود/ ديدهبازسازي به گونهاي را تاريخي پژوهشهاي ما عصر در كه است اين از بسيار ب تعجشÇهود حÇال, عÇين در و است; بÇوده بÇدينسان تÇاريخي واقعيتهاي گويي كه ميكنند

ميانگارند/ ناديده آنهاست, مÆيد نيز تاريخي اصيل اسناد كه را ما وجدانيكÇه بÇودند اراني عي سواره) چه و پياده (چه "سپاهيان" و "پهلوانان" همة گذشته, درتÇغيير به كلي جوانمردان كه پذيرفت بايد بنابراين ناميدهاند/ "جوانمردان" را خود بعدهاعرفانيو معنويو شواليه گري به جنگي و نظامي شواليه گري يعني كردهاند; پيدا ماهيتويژگيهاي از عرفاني, حماسة به پهلواني حماسة از گذار است/ يافته تبديل جوانمرديپÇهلوانÇان اشÇراق) (شÇيخ سÇهروردي يÇن الد شÇهاب هÇمچنانكه است; ايراني فرهنگ

است/ برده اسالمي عرفان عرصة به را باستان ايران حماسيدارد; نيز ديگري نمونههاي كه است ميان در اساسي و معنوي موضوعي حال, هر بهدÇح تÇا مÇيكوشيدند و بÇودند جÇهاد گÇرم سخت مسلمين, نسلهاي نخستين همچنانكهاسالمي) (سرزمين داراالسالم حدود امنيت و دهند گسترش عالم بالد به را اسالم امكان,و شاهدان از خود, جان ايثار با و داشتند شركت جهاد آن در هم صوفيان كنند, تضمين راگفته كه گرويدند اسالم(ص) پيامبر سخن اين به سپس صوفيان بودند/ آن راستين شهيدان

االÑ كبر/ الجهاد اءلي االÑصغر الجهاد من رجعنا و /1درون انÇدر بÇتر خÇصمي آن از ماند بÇرون خÇصم مÇا كشÇتيم شÇهان اينÇيست خÇرگوش خرة Ôس باطن شير نيست هوش و عقل كار اين, كشتنا كÇÇبريم جÇÇهاد انÇÇدر زمÇÇان ايÇÇن صÇغريم اال جÇهاد مÇن رجÇعنا قÇÇد

م/ Ç (مولوي)

سالح يعني اصغر, جهاد است/>1 ا كبر جهاد هنگام اينك برگشتيم, اصغر جهاد از <ما بود:

Page 349: مقالات هانری کربن

335 جوانمردان آيين از تحليلي

آزادي به بتواند انسان تا اماره نفس با نبرد يعني جهادا كبر, و ار, كف با جنگ و برداشتنبرسد/ معنوي كمال و حقيقي

معنوي ت فتو به جنگي و نظامي شواليه گري از گذار چگونگي بر پيامبر(ص) سخنراه و آرمÇان ايÇن كÇرديم, يÇاد آن از كه مجموعهاي رسالههاي و دارد داللت عرفاني و

ميدهد/ نشان را آن به رسيدنهمة و است معنوي شواليه گري قواعد و اصول از مجموعهاي بر مشتمل تنامه فتو

كÇه است ايÇن بÇر ديگÇري گÇواه و است بÇرخÇوردار مشÇتركي وجÇوه از آن رسÇالههاياراÇÄة يÇا و تÇاريخي دعاوي دربارة جدل و بحث مراد, دارد/ كهن پيشينهاي شواليه گريگÇروهي جوانÇمردانÇة حميت و همت بيان منظور, بلكه نيست, مضبوط مدارك و اسنادكÇه است بÇرداشÇتي و نگÇرش چÇنين پرتو در يازيدهاند/ دست معنوي د تعه به كه استبÇاشيم, آورده خÇود نÇاحية از تفسيري يا توجيه آنكه بدون و بررسي اين با ميخواهيم

سازيم/ آشكار را ت فتو ويژگيهايابÇراهÇيم حضرت به كه است تاريخي سابقهاي داراي عرفاني, لحاظ از جوانمرديشيث, به ف تصو سابقة دارد/ بنيادي و نزديك بسيار پيوندي ف, تصو با ت فتو ميرسد/مÇطلبي اين و است يكتاشناسي و ف تصو از شاخهاي ت, فتو شناخت ميرسد/ آدم پسردر ابراهيم حضرت اقدام ميشود/ آغاز آن با كاشفي واعظ تنامه لفتو او فصل كه استزندگاني شيوة همچون ت فتو يعني است; زندگي وجوه كلية به ت فتو اصول تعميم جهت

برگزيند/ را راهش خود, موقع و وضع حسب به كسي هر تا ميگردد في معرÇÇ اندكشمار هاي عد جز ÇÇ اسالمي م متقد فيلسوفان چرا كه ميشوند درشگفت HغالبآرمÇانهاي و اخالق فلسفة درواقع, نكردهاند/ وضع اخالق" "فلسفة عنوان به را اصوليدر كÇه زنÇدگاني شÇيوة و نÇوع يÇافت/ مÇيتوان تنامهها توÇف در را فÇلسفه ايÇن مÇÇتعالي

دارد/ كامل انطباق نبوي دين اصول با ميكنند, اراÄه تنامهها فتوپÇيامبر رسÇالت هÇمانا كÇه ت نبو يكي است: استوار اعتقادي اصل دو برپاية اسالم

Page 350: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 336

انوار و عصمت مظهر كه اهللا" "اوليا¾ است/ امامان در آن تجلي كه واليت ديگري و است,

م/ Ç است/ دايم واليت اين قيامت تا است قاÄم اي ولي دوري هر به پس /1

پس پيامبرانÇند1/ راه ادامهدهندگان يعني معنوي, و روحاني رهبران كامل نمونة الهياند,پايه گذارش اينهاست, هردوي جامع كه ت فتو و ميشود آغاز واليت دور ت, نبو دور از

است/ ت(عج) حج حضرت آن, خاتم و علي(ع) امام آن قطب ابراهيم(ع), حضرتاز شيعه برداشت و شيعي انديشة با كامل بستگي ت, فتو انديشة كه پيداست اينجا ازبرخاستهاند, ت فتو دربارة پژوهش به كه سنت اهل پژوهشگران همچنانكه دارد; امامتاز پيامبران رسالت ت, فتو ديدگاه از كردهاند/ عمل شيعي قان محق چون خود, ميل رغم بهنمونة ابراهيم, حضرت يعني است; شواليه گري خدمت همانند ابراهيم(ع) حضرت عصر

است/ شواليه كامل نمونة علي(ع) امام و (جوانمرد) فتي

2. Eugenio d'ors

انجاميده شواليه گري نظام به زرتشتي اخالقي اصول كه است عي مد دورس2 ايوگنيووجÇوه دوازدهÇم, امÇام ياران و زرتشتي ساÄوشيانت ياران ميان كه گفتهايم نيز ما و استديد/ بهخوبي را ايراني روح مستمر خصوصيت اين ميتوان اينجا در و هست مشتركيعÇرفاني حماسة به پهلواني حماسة از گذار دربارة سهروردي بار, نخستين كه گفتيم Âقبميتوان ا كبر جهاد به اصغر جهاد تبديل و انتقال در را گذار اين بود/ آورده بهميان سخن

ديد/عÇالم در كه تي معنوي است; معنويت برگيرندة در شواليه گري آرمان آنكه خالصهميبخشد/ روح آن به و دربرميگيرد را زندگي وجوه و احوال همة و كرده نفوذ روحانيبÇزرگ عÇارفان نÇزد جÇذبه, و حÇال و روح اين ميالدي, چهاردهم سدة زمين مغرب در

3. Rhenan

4. J. Echhart

جان ا كهارت4, جان چون عارفاني نزد ميشود; ديده رناني3 واليت در بهويژه و آلماني

Page 351: مقالات هانری کربن

337 جوانمردان آيين از تحليلي

1. J. Tauler

2. H. Suso

ميشدند/ ناميده خدا" "دوستان كه زوزو2 هنري و تاولر1

3. Rolman Merswin

گذارد, بنياد استراسبورگ شهر در را خود سبز جزيرة مرسون3 رولمن آنكه از پيشپÇاسخگوي بتوانÇد تا بايد ديگري چيز و است شده سپري صومعهها عصر كه بود گفتهمطلوب كه آرماني آن بلكه غيرروحانيون, روحانيونو آرمان جز آرماني باشد; ما آرمانهÇمان بÇودهانÇد; آن طلب در عرفا كه است همان ديگر" "چيز اين است/ معنوي شوالية

ت/ فتو نوين" "آرمان يعني ميخواستند, ابراهيم حضرت از مردم كه آرمانينÇيز ديگÇر صÇنفهاي در مÇردم سÇاير بÇلكه ف, تصو اهل نهتنها كه اينروست ازكرديم, ياد آن از كه مجموعهاي در مثال براي داشتند/ خود براي ويژهاي تنامههاي فتوهفتم رسالة كه برميخوريم تنامةچيتسازان نامفتو به استثنايي و كمياب بسيار متني بههÇر كÇه عاست دÇم ايÇن گÇواه رساله, اين ميدهد/ تشكيل را مجموعهرساÄلجوانمردان

است/ داشته ي خاص تنامة فتو صنفي,درهم اسالم در ت فتو آيين با مسيحيت در معنوي شواليه گري كه ديد خواهيم Gبعداز چÇون است/ كرده جلب خود به را خان مور ه توج همواره موضوع, اين است/ آميختهخÇاطرة مÇيآيد, بÇهميان سÇخن عÇرفاني شÇواليÇه گÇري بÇه نÇظامي شواليه گÇري ل تحو

قÇرون در كه است نظامي و ديني فرقة چند عنوان (templiers) پرستشگاه شواليههاي يا پرستشگاهيان /êديÇني, نقشي مغربزمين تاريخ در قرن چند طي در و شدند تشكيل صليبي جنگهاي جريان در و وسطيجوانمردانه خدمات براي كه بودند اندكشماري گروه اصل, در پرستشگاهيان كردند/ ايفا نظامي و اجتماعيتÇجاوزهاي و يÇورشها بÇا و مÇيشدند اورشÇليم راهÇي كÇه مسÇيحي زاÇÄران از نظامي پشتيباني بهمنظور وامÇا آمÇدند/ هم گرد تهيدستان و بيچارگان بيماران, به ياري بهجهت نيز و ميگرديدند روبهرو غيرمسيحيانو صÇادقانه نÇهچندان هÇدفهايي بÇا و اجÇتماعي فÇرادست طÇبقات از زيادي گروههاي كه نگذشت چنديهويها به زدند, دست مالاندوزي به كردند, پيدا وسيعي تشكيالت و سازمانها و پيوستند بدانان مخلصانهبÇهصورت فÇرقهها ايÇن از بÇازماندهاي شÇدند/ تبهگن زمان گذشت با و گرديدند آلوده دنيوي هوسهاي وÑ

جÇنگهاي در پÇرستشگاهيان كÇه هÇنگامي ميشود/ زنده زمين مغرب پرستشگاهيان4

Page 352: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 338

Ø

بÇه پÇيش از بÇيش امÇا دادنÇد, ادامه خود فعاليتهاي به اروپا مختلف نقاط در گونا گون نامهاي با و پرا كندهم/ Ç گرديدند/ نابود و متالشي جديد, قرون و وسطي قرون در بهتدريج و گراييدند انحطاط

سخن Gظاهر بودند, گزيده مأوا سليمان, پرستشگاه ويرانههاي در و جسته شركت صليبي

1. esoterisme (باطنيگري)

چند پرستشگاهيان وصف, اين با نبود/ ميان در عرفاني مكتب و (باطني) روشي1 نهانرفتند/ روشي نهان پي از آن از پس گاهي

اثر بر مغربزمين روشي نهان كه عقيدهاند و گمان اين بر ايراني دوستان از بسيارياثر غربي مكتبهاي در ه صوفي مكتب چه است/ آمده پديد اسالمي روشي نهان با تماساسالم از پيش ايراني سرچشمة روش, كيشو دو اين اسماعيليه, چهمذهب باشدو گذاشتهمÇيشود, ديÇده فرقهها اين در افراد عضويت مدارج در كه مراتبي سلسله و مراسم دارد/

است/ يافته راه زمين مغرب روش نهان گروههاي به Hعيناست بيشتري بحث به نياز كنيم, بررسي را تأثير اين ميزان و چگونگي بخواهيم ا گراين پاسخ اندازهاي تا ميتوان ما زعم به اما ندارد/ را آن گنجايش مقاله, اين فانه متأس كهتطبيقي بررسي به تا ميكنند كمك ما به تنامهها فتو يافت; تنامهها فتو در را پرسشهابپردازيÇم; اسالم و مسيحيت ن تمد در عرفاني شواليه گري به نظامي شواليه گري ل تحو

St Bernard de كلرووÄي برنار يس قد را آن رات مقر كه است پرستشگاهيان از فرقهاي نويسنده, مراد /2Ç م/ ميشود/ شناخته او نام به سبب همين به و است كرده تنظيم Clairvaux

افسÇانههاي در كÇه است س قدÇم جامي نام انگليسي, زبان در Grail گريل و فرانسه زبان در Graal گرال /3نÇيز ايرانÇي عامة فرهنگ در و ايران باستاني فرهنگ در دارد/ بلند بس جايگاهي اروپا وسطاي قرون ديني

است/ بسيار تمثيلها و داستانها سرگذشتها, آنها, س مقد جنبههاي بهويژه و گونا گون جامهاي دربارةو است, نوشيده آن از آخر شام در مسيح عيسي كه ميدانند ظرفي را س مقد جام مسيحي, افسانههاي دراين Gظاهر است/ ميچكيده خون جام آن در كردهاند, مجروح آن با را عيسي تن كه نيزهاي از ديگر, روايت بهمÇضمون جÇام, ايÇن جÇوي و جست است/ گÇرديده نÇاپديد آنÇجا در و شÇده بÇرده اروپا به اورشليم از جامكÇه آرتÇوري افسÇانههاي است/ گرفته قرار فراوان شواليه گريهاي و برخوردها هدف و بسيار داستانهايشواليههايي خواندني ماجراهاي شرح است, مشهور ميزگرد دالوران و آرتورشاه به فارسي زبان در آن از كتابيÑ

گÇرايش روشي نهان به كه است لي تحو گرال3 و برنار2 يس قد پرستشگاهيان همچنانكه

Page 353: مقالات هانری کربن

339 جوانمردان آيين از تحليلي

Ø

افسÇانههاي بÇرپاية وا گÇنر پÇارزيفال مشهور اپراي بودند/ بسته همت كمر س, مقد جام يافتن براي كه استو ايراني فرهنگ در چه س, مقد جام افسانة ريشههاي حال, هر به است/ شده تصنيف س مقد جام به مربوط

م/ Ç پرمعناست/ بسيار و كنايي تمثيلي, عميق, مسيحي, فرهنگ در چه

است/ نزديك ت فتو اصول با قرابتش و دارداز هيچگاه زمين مغرب در پرستشگاهيان و س بيتالمقد خاطرة كه ميدانيم خوبايÇن نÇدارد, س قدÇبيتالم و فلسطين جغرافيايي موقعيت به ارتباطي و است نرفته يادهااين مثال, براي ميگيرد/ نشأت است, داشته ادامه قرنها طي كه باطني معتقداتي از خاطرهجا به خود از آثاري و كرده ظهور پرستشگاهيان روشي نهان با هجدهم سدة در خاطره

است/ گذاشتهبÇراي كÇرد, اتكÇا مÇدارك و اسناد به تنها نميتوان ت فتو شناخت براي همچنانكهاسÇناد بÇه تنها نميتوان نيز آزاد بنايان سنتهاي انتقال در اسكاتلند نحلة نقش شناختسدة ميانة در روشي نهان شيوة با پرستشگاهي شواليه گري پيدايش نمود/ اتكا تاريخينÇهان رواج و عرفاني شواليه گري به جنگي شواليه گري ل تحو آشكار نمونة هيجدهم,بر در خود حد در را زندگي آرمانهاي همة ت, فتو مانند به روشي نهان چه است/ روشي

1. opérative

روشÇي نÇهان بÇه وقتي بنا, صنف عملي1 روشي نهان كه نيست توضيح به الزم ميگيرد/

2. symbolique

سÇازندة مÇعماران وحÇدت به شباهت درست گرديد, استحاله آن در و شد ل مبد تمثيلي2داشت/ س بيتالمقد شهسواران با وسطي قرون در كليساها

مانند به ميشود, ديده آزاد بنايان جرگة در كه استاد" يار, "شا گرد, سه گانة درجاتبÇنايان, صÇنف در افÇراد عÇضويت است/ جوانمردي اصول در استاد" و صاحب "تربيه,هÇر زمÇين, مشرق در اما داشت, زمين مغرب در شواليه گري سازمان به زيادي شباهتو تي نÇس معماران تنامة فتو بتوانيم روزي اميدواريم بود/ تنامهاي فتو را صنفي و حرفهاز ايراني, مساجد بيروني نماي كاشيكاريهاي آوريم/ بهدست را كاشيسازان تنامة فتو

Page 354: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 340

رمز ما كه هستند انديشههايي و حالتها "تمثيل" بيانگر اصفهان, (شاه) امام مسجد جملهكردهايم/ گم را آنها

1. Tour de France

فÇرانسÇه در را گÇرد1 فرانسÇه ياران جريان ميتوانستند ايراني پژوهشگران ايكاشبرده پي برميگيرد, در را مسلمان و نصارا و يهود كه جهاني همبستگي به تا كنند بررسياديÇان شÇواليÇههاي هÇمة پÇدر و ابÇوالفÇتيان ابراهيم, حضرت كه بپذيريم ا گر چه شود/جهاني پيوند به ميتوان اينجا از و ميآيد بهشمار نيز كتاب اهل همة پدر است, ابراهيمي

برد/ پي اديانكÇاشفي واعÇظ رسÇالة از پيش آن, نخست رسالة شش تنامه, فتو هفت مجموع ازتاريخ دقيق تعيين ولي است, پذيرفته تأثير بسيار كاشاني زاق عبدالر از او كه شده تأليفرسÇالة شش تÇدوين تÇاريخ نÇيست/ مÇمكن يÇقين بهطور تنامةچيتسازان تدوينفتوين شهابالد شيخ فارسي متن دو است/ قمري هجري نهم تا هفتم قرنهاي ميان نخست,است; برخوردار ويژگيهايي از ه / ق) ë39Çì32) سهروردي د محم بن عمر ابوحفصخÇليفه آن مÇيدانÇيم, چÇنانكه و بÇود عباسي خليفة اهللا, لدين الناصر ديني مشاور او چههمة ميخواست او ميپروراند/ سر در جهان سراسر در را ت فتو اصول برقراري آرزويسخن درباري ت فتو از ي حت زمينه, اين در آورد/ پرچم يك زير را جوانمردان تشكيالتجÇوانÇمردان جÇرگة بÇه بÇغدادي عبدالجبار ط توس به عباسي خليفة و است آمده ميان بهبÇا خÇليفه اين بزرگ رÅياي است/ گرفته او دست از را ت فتو مخصوص جامة و پيوستهما نظر از كه است مطلبي اين و داد ادامه خود راه به ت فتو اما شد, سپرده خا ك به او خود

برند(م) خانه آن به كزينخانه است چراغي اين خاموش نگردد مرگ از پس عشق آتش /2

است2/ مهمخÇوانÇندگان كÇه است ايÇن بگÇيريم, مÇختصر مÇقالة اين از ميخواهيم كه نتيجهايكÇاملي ترجمة رسالهها, اين همة از چون برگيرند/ بهرهاي مجموعه اين از هم غيرايرانيفي عرÇم و كنيم بيان را يك هر مهم نكتههاي و مطالب ميكنيم كوشش نيست, دست در

ميكنيم/ وا گذار ديگران به را كدام هر منشأ و اصل

Page 355: مقالات هانری کربن

در آن فÇارسي ترجÇمة و زوريخ در 19ìë شمارة , Eranos Jahrbuch مجلة در فرانسه زبان به مقاله اين /1رسيده چاپ به (13ëê Ç ëë)2ë و 2ê و 23 شمارة نيز و (13ê7 Ç ê8)8 و 7 و ì شمارة اسالمي, معارف مجلة

است/

قمي1 سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

نادرزاد بزرگ ترجمة

م) 1ì91 ه , 1103) قمي سعيد قاضي كه آنگونه كعبه, مكعب شكل و نقشه در تأملو مÇوردنظر ساختمانهاي آن, بهموجب كه ميآورد چشم پيش را موردي است, كردهپابهپاي مقاله, اين در ميگيرند/ قرار ادرا ك مورد هندسي بهنحوي آن به مربوط تشابهاتچÇه فعال, ل تخي ة قو بهوسيلة كعبه رÅيت از بفهميم تا كرد خواهيم كوشش سعيد, قاضيعÇالم چگÇونه كÇعبه خانة و چيست, آن ساخت معاني و علل و ميگردد حاصل ري تصوو قدسي عالم ماهيت خالصه, و ميكند مرتبط يكديگر با را حس فوق عوالم و محسوسمناسك به كردن عمل با چيست; خدا خانة طواف و حج ي سر و باطني معناي درنتيجه,چيزي چه به روح عالم در يا ملكوت عالم در ميدهيمو انجام كاري چه خا كي كعبة در حجدارد, زاويÇه كÇه سÇنگي عنوان به كعبه, سياه سنگ راز طريق, چه به ميبخشيم; صورتعارف, زاÄر نظير كعبه, خانة در ورود سرانجام, و است, انسان در مضمر ملكوت سر هماناو ارتÇقا و معرفت به معنوي انسان آن, كمك به كه است كليدي بر دستيافتن حكم در

Page 356: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 342

ميگردد/ موفق خود نفس اعتاليو مÇيگردد بÇدل ايÇمان نÇامرÄي مÇعبد بÇه خÇدا خÇانة كعبه, شمايل فوقاني طبقة دراز و است شده) رانده خود خانة از كه مÆمني (بهمعناي غريب انسان ملجأ كه همانجاستذات كÇه است جÇا آن وراي از و ميگردد مربوط علوي عوالم با غريب كه همينجاستآن با و مينگرد را عالم ديگر, بياني به و ميكند نظاره را جهان است, هنوز كه هنوز باري,

ميگردد/ مربوطمقاله اين موضوع پيچيدگي و غموض از را خواننده اختصار, به بايد بحث آغاز دراست/ نÇاهموار سÇخت راه, و يÇافته رواج تازه آن در كاوش و تحقيق كه چرا كرد, آ گاهمÇباني و اصÇول مÇيخواهÇيم كÇه كرد تعريف اينگونه بتوان شايد را مقاله اين از غرضعÇلم بÇه را آلمÇاني) زبان به Gestalt (يا صورت به معطوف فنومنولوژي فكري مكتبسوÄدنبورگ نيز و شيعه الهي حكماي و ران مفس و دارد بسيار سابقة اسالم در كه تطابقات

ميگفتهاند)/ "تأويل" عمل اين به شيعه الهي (حكماي كنيم اعمال پرداختهاند, آن به

1. Champ de Perception

ادرا ك مÇيدان مفهوم به را خود ادرا ك1, ميدان معروف مفهوم از بايد بدينمنظور

2. Champ de Intuition

اما دهيم/ راه بهخود ترديدي آن موضوعيت و واقعيت در اينكه بدون برسانيم, شهودي2بÇه را علوي عوالم و عالم اين حوادث و واقعيات و است مثالي ادرا ك شهودي, ادرا ك

3. Mundus Imaginalis

مينماياند/ مثال3 عالم يا برزخي عالم در آنهاست, نمايشگر كه صورتهاييميكند: پيدا ضرورت چند ماتي مقد ذ كر مطلب, اين فهم براي

داده اسناد شيÃي به كه است شكلي مقال, اين در صورت از غرض پنداشت نبايد Ç 1يÇا وظايف به ناظر معني و تعريف به معطوف بيشتر اينجا در صورت از مراد ميشود,

ميشود/ پيشنهاد Fonction براي كاروري /ê

ة قو به آنرا ميتوان كه است 5Gestalt آن آلماني بهمعناي هم صورت,آن لفظ كاروري4

Page 357: مقالات هانری کربن

343 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

ادرا ك, ,P.Cnittaume فÇرضية بÇهموجب است/ كÇالبد) و كÇليت نÇيز (و سÇاخت بهمعني Gestalt لفظ /ëميگيرد/ تعلق كلي و يكپارچه ساختهاي سلسله به بلكه جزÄيات, و مفردات به نه نخست

6. Visconpiguratrix

نمود/ تعبير تشكيلدهنده اصل و بخش6 صورتمحسوس, تجربة عرصة وراي مكاني در بخشي صورت مفهوم كه كرد قبول بايد Ç 2

ميكند/ پيدا كاربرد يا استعمال مورد

7. Transposition

موقع در صورتها اصل, اين بهموجب كرد/ قبول را جابجايي7 يا انتقال اصل بايد Ç 3

8. Mêlodie

كه ميكنند پيدا ملودي8 يك وضع نظير وضعي ديگر, طبقة به (مرتبه) طبقه يك از عبورباز كند, استفاده موسيقي گونه گون تناليتههاي يا مقام در آن از كه هم هرقدر موسيقيدان

ميدارد/ نگاه نخورده دست را خود ويژة ساخت ملودي, اين همو مجموعه يك در موجود داخلي روابط كه است اين از ناشي خود امري چنين Ç ê

9. Fonctionnei

كه همانگونه هستند, كارور9 روابط نوع از Hذات ديگر, مجموعهاي با مجموعه يك روابطكÇعبه مكعبوار صورت تكوين در قمي سعيد قاضي كه نوعي از (روابط هندسي روابطعالم از سطح و شكل يك از ميتوانند اينرو از هستند, كارور Hذات روابطي ميكند) بيانصÇورت فÇنومنولوژيكي تفكر با چون تطابقات, تي سن علم كنند/ گذر آن ديگر سطح بهو مÇيپردازد صورتها استحالة و تغيير در تأمل به كه گشته علمي به بدل است, آميخته

افتاد/ مذكور كه عالم سه گانة مراتب تأويل و تفسير درخور ميشود دانشيهÇنوز كÇه القÇدر جÇليل كÇتابي در قÇمي سعيد قاضي يعني ما, موردنظر شيعة حكيممكÇعبي صÇورت آمÇدن بهوجود نحوة و علل باب در مانده, باقي خطي نسخة بهصورتاصÇالت اوست, خود ويژة كه جهت اين از او تفكر نحوة و است كرده تأمل كعبه شكل

ميباشد/ اهميت حاÄز و داردشÇيعي كÇتب ميان در و است اثناعشري شيعة بلكه اسماعيلي, نه قمي, سعيد قاضي

Page 358: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 344

اخباري است, پيامبر خود عهد تا قدمتشان كه احاديثي ميكندو تفسير او كه امامي دوازدهكه مكلفاند اينان و بيشتر, نه و است دوازده امامان تعداد آن, بهموجب كه ميشود يافتشده معلوم ديگر جاي در باشند/ الهي وحي باطني معناي مبين و بالقرآن) م قي) مقرآن قيدوازدهم, امام كه است اين مستلزم دوازده, رقم به امامان تعداد كردن محدود امر كه است

باشد/ منتظر امام يا و غايب امام ما, روزگار امام يعني(و دوازده ضرورت ميخواهد تطابقات, علم مباني و اصول به ل توس با سعيد قاضيو كند پيدا وجود عالم همين تشكيالت و سازمان باطن در را امامان تعداد بودن بيشتر) نهبÇرهان آن به برميخورد, كه مثال) عالم و وجود عالم (ميان تطابق اين عالمت لين او بهشكÇل مÇطابق و معادل عرش, شكل كه ديد خواهيم بعد صفحات در ميدهد/ نام عرشي

است/ كعبه معبددر كÇه موجودي لين او كه ميشود رهنمون مطلب اين به را ما نكته, اين در تحقيقاست ديگر انوار همة حاوي كه است اصلياي نور ميكند, فيضان اعلي اصل از علوي عالمبÇه نÇيز و ميشود خوانده نوراالنوار و ميگردد) زاده اصلي نور آن از روشنايي نوع (هرمشترك عقل اسم به كه است نور همين استو معروف دي نورمحم عقلو و عرش اساميو حÇضرت آن دخÇتر فÇاطمه, و د(ص) حمÇم صورت ÇÇ چهارده گانه نوراني انسانهاي

ميگردد/ فايض و نازل خا كي عالم بر ÇÇ امام دوازدهلحÇاظ از كÇه است ليÇه او آب مÇيگردد, نازل خا كي عالم بر كه موجودي لين او اماÇÇ جسماني عالم تشكيلدهندة چهارگانة عناصر از يكي بهعنوان ÇÇ آب از قبل وجودي,مÇحتوي هÇمانا كه ي ماد و معنوي مخلوقات مجموعة به ليه او آب لفظ است/ گرفته قراروحدت معقول, و عقل كه حيث اين از و ميگردد, اطالق باشند, فردي (معلومات) تعقلÇا ام مÇيخوانÇند/ نÇيز عرش بهنام را مذكور آب اوقات گاهي ميدهند, تشكيل را ي خاصمركز در عقل ديگر, بهعبارت و كردهاند احاطه را عقل معقول) (مفاهيم معقوالت ا گرچهآنها حاوي و ميكند احاطه را معقوالت نيز عقل خود حال, عين در ولي است, معقوالت

Page 359: مقالات هانری کربن

345 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

دربرميگيرد/ را آنها و استتأمل آن دربارة تأ كيدو آن بر سعيد قاضي ميآيدو پيش اختالفي كه جاست اين درآن مÇيدانÇد/ است مÇنسوب ارسÇطو بÇه كه الهياتي رسالة به متكي را خود نظر و ميكندمركز كه درحالي است, آن پيرامون در "محاط" مادي, مدارات مركز كه است اين اختالفكÇند/ احÇاطه را چيزي يعني باشد, "محيط" كه دارد را ذاتي خاصيت اين معنوي, مداراتو ه ادÇم بÇه تبديل غيرقابل واحد, نقطهاي بهعنوان معرفت, يا و مركز يا نور همان عقل,يÇا چÇيزي آن, كÇلي محيط و ليه او آب حال, عين در نور همين ولي است, اندازهناپذيربهعنوان خود با مركز عنوان به عقل كه رابطهاي درميآورد/ تعقل به كه است چيزهاييو ميآورد گرد را خود ل تعق موضوعات تمام يعني معقوالت, تمام و ميكند پيدا پيرامونبهوسيلة رابطه اين و است آب" روي بر عرش "استقرار تعبير همان ميكند, احاطه را آنها

ميدهند/ تشكيل را بي مكع صورت كاروري, نسبت دوازدهمÇعبد مÇحسوس صورت و جهاني معبد مثالي صورت حال, عين در مكعب فرم اماعين در دي محم نور عرشيا كه اين براي ديگر, عبارت به است/ كعبه جهاني اين خا كيوبر <عرش كه اين براي ديگر, بيان به يا و باشد آن برگيرندة در و محيط و عالم مركز حال,نسبت دوازده آن بايد كند, استوار آب فراز بر را خود حال عين در و گردد> مستقر آبشخص دوازده يا نوري بشر دوازده را دوازده گانه مناسبات اين و باشد ميان در كاروريطÇريق اين به ميكنند/ تأمين هستند, خدا مردان از كه امام دوازده خالصه يعني س, مقدپÇيدا را بÇخشندهاي صÇورت ة وÇق يÇا صورت حكم شيعيان, دوازده گانة ة مÄا كه ميبينيمف عرÇم آب, و نÇور سÇمبول) = (رمÇز نماد دو و ميسازند را عالم تشكيالت كه ميكنند

ميباشند/ عالم اين سازندة عواملقرار تفسير مورد مكعب, شكل كمك به عرش مدار شكل تي كيفي چه به ببينيم حال

ميگيرد?آن پيرامÇون سوي به خطوطي آن, مركز از و بياوريم درنظر را دايرهاي شكل ا گر

Page 360: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 346

آن, جنبة چهار ميگردند/ ظاهر دايره اين گونه گون ابعاد جهاتو كه ديد خواهيم بكشيم,مÇيكنند عÇبور دايÇره مÇركز از كÇه هم بر عمود خط دو تقاطع از و دارند اساسي اهميتقطر نيم چهار به را دايره كه است جهت اين از جنبه چهار اين اهميت ميآيند/ بهوجوداز و عالم مخلوقات (متافيزيكي) طبيعي ماوراي حد چهار طريق, اين به و ميكنند تقسيم

ميكنند/ نمودار را عرش خود جملهزيرا دارند; قرار يكديگر مقابل در حد چهار اين و است محدود حد چهار به عرش(دهر) كلي زمان كشش حكم در ل او حد دو است/ ظاهر و باطن آخرو لو او داراي عرشاصÇل نÇقطة طÇريق, بدين هستند/ آن كلي فضاي كشش حكم در ثانوي حد دو و عرشمÇيشوند نÇاميده تكيه گاه و پايه بهنام كه ميگردد منتهي نقطه چهار به عرش يا معرفتدر و است چÇهار تÇعداد بÇه عرش حامالن يا پايهها كه است معروف ببينيد) را 1 (شكلرنگ و مينمايانند عرش چهارگانة انوار همچون را حامل چهار اين شيعي, كتب از برخيآن به كه است وجود نواحي از يكي منشأ و اصل گوياي چهارگانه, انوار اين از يك هرمسألة سفيد/ و زرد سبز, قرمز, از: عبارتاند چهارگانه رنگهاي ميگردد/ مربوط رنگ

است/ شيعي الهي حكمت مهم مباحث از يكي رنگ,بÇهدست وتÇر چهار كنيم, وصل يكديگر به را مذكور چهارگانة نقاط چنانچه باري,

مخلوق عالم چهارگانة حدود Ç 1 شكل

Page 361: مقالات هانری کربن

347 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

بÇه مÇوفق آن, به كمك سعيد قاضي كه استداللي سه گانة مراحل آن ببينيم حال ميآيد/مبني بر موردنظر, استدالل كداماند? است, شده معبد يا عرش يا مكعب صورت استخراج

1. Projection

عالم در آنچه از است انعكاسي1 يا تصوير مييابيد, سفلي عالم در هرچه كه است اصل اينمÇتجلي مÇحسوس عالم در كه اين از قبل چهارگانه, حدود بنابراين, و دارد وجود علويحس فوق عالم در است, آن از ناشي انتقال, يا جابجايي اصل كه تطابقي بهموجب گردند,

مييابند/ تجلي غيب) (عالمD و C و B و A نÇقاط بهوسيلة آن حدود كه را 1 شكل دايرة در شده ترسيم مربعمÇربع ايÇن بگÇيريم, درنÇظر است, غÇيب) (عالم حس فوق عالم نمودار و شده ص مشخ(عالم محسوس ظواهر عالم نمودار كه عالم سفلي سطح در خود از كه تصويري بهوسيلةD¨ و C¨ و B¨ و A¨ نÇقاط بÇهوسيلة مÇحسوس عÇالم ميكند/ ل تنز مياندازد, است, شهادت)سطح زاوية چهار بهترتيب, D¨ D و C¨ C و B¨ B و A¨ A قاÇÄم خط چهÇار است/ شÇده ص مشخ

ببينيد)/ را 2 (شكل ميكنند متصل تحتاني سطح زاوية چهار به را فوقانيچهار رقم از و ميشوند برابر دو ÇÇ باشد معرفت همان كه ÇÇ عرش پايههاي اينجا درخواهند تو خداي عرش حامل پايه, هشت روز, آن <در قرآني آية و ميرسند هشت به

/17 . حاقه /2

معناست/ همين به ناظر بود>2

مكعب Ç 2 شكل

Page 362: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 348

كÇه CD و AC و BD و AB قÇاÄم خط چهار كه داشت درنظر بايد كه اين دوم مطلبعالم پيوستگي و وحدت باعث ميكنند, مرتبط يكديگر به را غيب عالم چهارگانة حدودكثرت منسجم امتداد علوي, عالم وحدت از كه ميشود سبب خود اين و ميگردند معنوي

گردد/ امكانپذير سفلي عالم ويژةچهارگانه قاÄم خطوط تحتاني, سطح در كه است اين آورد, درنظر بايد كه سومي نكتةو مÇيدهند ربÇط يكÇديگر بÇÇه را سÇÇطح آن چÇÇهارگانة حÇÇدود (B¨ D, A¨ C, C¨ D, A¨ B)

ذهني, فعل يا مرحله سه اين از ميگردند/ تحتاني عالم انسجام و تشكل باعث بدينطريق,شش و خط دوازده نيز و هستند عرش پايههاي حكم در كه ميگردد نتيجه زاويه هشت

ميگردند/ پديد ميباشند, خط دو به محدود آنها از يك هر كه سطحانوار يا و طبيعي ماوراي حدود يا چهارگانه نقاط كه ميگويد سعيد قاضي اينجا دريÇا عÇرش بي عÇمك صورت منشأ درنتيجه و گرفتهاند سرچشمه مركزي نقطة از چهارگانهبÇاعث زاويÇه, هشت و سÇطح شش و خÇط دوازده عÇرشي)/ مكعب (اصول هستند معبدقرار آب روي بر <عرش كه ميشوند سبب و ميگردند مكعب صورت تثبيت و استقرار

يابد>/چÇه و مÇيگردد عÇايدمان نÇتيجهاي چÇه فÇلسفي استدالالت همه اين از ببينيم حالغÇايت شÇيعيان, بيان به و ميآيد? بهوجود ذهنمان در ويژهاي ساختهاي و رات تصوكه كعبه صورت در تأمل به را خواننده سعيد, قاضي خود چيست? رمزي تفسير و تأويلمÇيآورد, جÇمع خÇود در و مÇيدهد پÇيوند بÇهيكديگر را ي ادÇÇم و مÇÇعنوي ات عيÇÇواقعبارت به و ميكند قلمداد باري ذات واحد تجلي يا فيضان همچون را آن و فراميخواندتواناي پروردگار نايب يا وكيل حكم در كه كامل انسان يا و آدم يك نظير را آن ديگر,ة مÇÄا و انبيا نمايشگر امر, درواقع كعبه معبد شكل كه آن خالصه مينماياند/ است, عالم

دارد/ وجود كاروري روابط خدا) مردان و كعبه (يعني دو اين ميان و است شيعيانكه است اين موردنظر مسألة طرف, يك از بگيريم, نظر در بايد را نكته دو جا اين در

Page 363: مقالات هانری کربن

349 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

است معنوي مدارات شكل تقليدكنندة يا نمايشگر حجراالسود, خارجي شكل نحو, چه بهدرنظر بايد ديگر سوي از و هستند) يكي محيط و مركز معنوي, مدارات در كه (ميدانيممسألة در نÇصرانÇيان, نÇزد در چÇه و يÇهوديان نزد در چه نبي, و ت نبو مفهوم كه داشت

1. Veruspropheta

مÇنتقل ديگÇر پÇيامبر بÇه پÇيامبر يك از مدام حقيقت, اين و است نهفته نبوي1 حقيقتنÇايل آسÇايش بÇه و برسد بيين خاتمالن يعني پيامبر, آخرين بهدست سرانجام تا ميگردد

گردد/پيامبر رسالت اينجا در كه است اين ع تشي در ت نبو مسألة مهم و جوهري خصيصةهÇمين و معناست بههمين ناظر واليت مفهوم است, نبوي پيام و باطني حيات بر مبتنيمÇعناي نگاهبانان همچون را ه مÄا و ميبخشد قدسيت را "اوليا¾اهللا" كه است الهي" "عشقبÇه باشد, ت نبو همان كه پيامبري وظيفة انبيا, نزد در ميگمارد/ به كار انبيا وظيفة باطنيزيÇرا مÇيشود; افÇزوده دارد, اولويت آن بر و است ت نبو منبع و مبدأ كه واليت مفهومGختصرÇم گÇفتيم, آنÇچه و دارد قÇرار خدا) (دوست "ولياهللا" هر باطن "مركز" در واليت

ميكند/ روشن را واليت و ت نبو ميان رابطةكÇعبه بÇاب در تÇفكر به را خود خوانندة سعيد, قاضي وقتي كه است علت همين بهعالم امور همة در خليف¹اهللا و الهي فيضان لين او كامل) (انسان انسان به را آن و ميخواندصفت و اسم همه, اين ذ كر از غرضش كه دارد تصريح نكته اين به ميكند, تطبيق مخلوقاعÇتبار بÇه كÇه اوست و است ت) خاتمالنبو) شريعتگذار ت نبو خاتم كه است كسي آن

2. Plêrôme

ت" نبو "خاتم شيعه لحاظ از است/ نخستين 2 Ñمال كالم يا عقل و دي محم نور مظهر مذكور,از و است, ت نبو دايرة خاتم همان وي, كه چرا آنهاست; اصالت سابقو انبياي همة جامعاست, شده ترسيم دايره شكل به انبيا سلسلة آملي, حيدر نزد Âمث كه است رهگذر همينو ميشود نمودار نخستين, دي نورمحم "دورهاي" وظيفة فقط هم شكل اين در اينكه گو

Page 364: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 350

هم حال, عين در داردو مالزمه دي نورمحم مفهوم با مفهومواليت كه ميدانيم حال هر دراست/ ت نبو معبد پيرامون هم و مركزي نقطة

و دارد را مضاعف واحد حكم درواقع دي محم نور جوهر ميبينيم كه اينجاست دركه است نور از سمتي آن بيانكنندة پيامبر, ميگردد/ ص متشخ امام و پيامبر شخص دو درامام, و ميگردد) متحقق خارج از پيامبر يا نبي (وظيفة است گشته معطوف مردم سوي بهبه اصل, به رجوع اين (يعني است ه متوج خدا بهسمت كه است نور از جهتي آن نمودارمÇركز بÇهعنوان دي ورمحمÇن مÇيگيرد/) انجام الهي وحي پنهان و باطني معناي استعانتÇبيين خاتمالن نهايي ت نبو در كه است پيامبراني همة باطني حقيقت درواقع ت, نبو دايرةميگردد/ ص متشخ امام صورت به باطني حقيقت همين شيعيان, نزد در و گشتهاند خالصهبÇر امام دوازده شارع, نبي هر از بعد و بوده معنايي واجد Âعم پيامبري هر رسالتباطن يعني امام, يك پيشين, انبياي از هريك با اينوصف, با ولي گشتهاند, ظاهر مردمانتنها و است ميشده ظاهر خلقاهللا ميان در وي همراه و مأمور مخفيانه بهطور نيز حقيقتگشته متظاهر و متجلي دوازده گانه ة مÄا شخصيت در امامت مفهوم كه است ت نبو خاتم درت بوÇن بÇاطÇن معنÇاي مركز عنÇوان به دوازده گانÇه ة مÄا شخصيت در همينطور و استبوده عالمگير نبوي مذهب معبد محيط و مركز حال, عين در دي نورمحم كه بÇوده نهايÇي

است/درواقÇع بودهانÇد, ت نبو قبلي دورة جانشين كه واليت فعلي دورة دوازده گانة ة مÄابا دورةواليت دين و انبيا خاتم از قبل دورة نبوي دين يكديگر, مقارن كه ميشوند باعثصورت كه بخشيهستند صورت ة قو حكم در دوازده گانه, ة مÄا كنند/ پيدا ارتباط يكديگرنبوي وحيهاي باطني معناي آنها امامت كه چرا ميدهد; ابدي نبوي دين معبد به را خودمحدود خود, ماهيت سبب به اصلي نقطة ديديم, پيشتر كه همانطور طريق, اين به است/

ببينيد)/ را 1 (شكل است آورده بهوجود خود كه است جهتي يا حد چهار بهجهت يا حد چهار است, دي نورمحم همان كه اصلي نقطة اينجا در منوال همين بر

Page 365: مقالات هانری کربن

351 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

شخص چهار در جهت چهار اين و ميكند محدود را ت نبو قبلي دورة كه ميسازد را بعد ياو ميگردد ص متشخ عيسي(ع) و موسي و ابراهيم و نوح يعني اولواالعزم, پيامبران ميان ازميكند; محدود را امامت دورة كه ميآورد بهوجود را بعد يا جهت چهار نقطه, همان نيزغرض اينجا در بود/ شده گشوده انبيا خاتم با ت نبو دورة بستن بهوسيلة كه دورهاي همانيÇا و تÇجربي شخصيت پيامبر, از مراد ه البت) است پيامبر خود موردنظر, جهت چهار ازعلي/ بن حسين و علي بن حسن ابيطالب, بن علي سه گانه: ة مÄا و اوست) عنصري وجود

عرش هشتگانة پايههاي Ç 3 شكل

پايههاي مكعب صورت هشتگانه, زواياي پيش, سطور در كه همانطور درنتيجهديÇن كه دي نورمحم عرش پاية هشت با نيز اينجا در كردند, پيدا را عالم معبد يا عرشمÇيان كه ديديم پيشتر كه همانطور نيز و داريم كار و سر است, بشريت جاودان و نبويدوازده بÇر رابطه اين و است موجود بروني و دروني رابطة تحتاني, سطح و فوقاني سطحمÇنوال, هÇمين بر ميدهند, را مكعب شكل تشكيل كه ميباشد استوار سطح شش و خطمكعب صورت تا ميگيرند برعهده را كاروري روابط همين تأمين امام, دوازده نيز اينجا

Page 366: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 352

گردد/ حفظ ت نبو معبدنÇور كÇه عÇرش است, ت بوÇن قÇلب حكم در و باطني مفهوم كه امامت دستياري بهعÇدد ايÇن بÇه بÇتوان كÇه است محال ميكند>/ پيدا استقرار آب <روي بر است, دي محمهÇندسي شكÇل كه همانطور باالخره و كرد, كم آن از چيزي يا و افزود چيزي دوازده,تÇحويل ذيÇل بÇهقرار اسÇم شش به نيز دوازده گانه ة مÄا اسامي دارد, سطح شش مكعب,تÇن يك و حسÇن تÇن دو علي, تن چهار داشتهاند, د محم نام امامان, از تن سه ميگردد:

موسي/ تن يك و جعفر تن يك حسين,به وي كه سعيد قاضي هندسي استدالل كه ديديم اختصار به گذشت, كه سطوري درضÇرورت نÇحو, چÇه بÇه بÇرهان اين بهموجب و چيست ميدهد, نام عرشي" "برهان آن

مينشيند/ كرسي به امامت مفهوم بودن امامي دوازدهحكماي قاطبة كه ميپردازد ديگر مسألة دو باب در تأمل به سعيد قاضي پس, اين از

كرد: خواهيم ياد آن از اختصار به اينجا در و پرداختهاند آن به شيعهاز البÇروج مÇنطق¹ دوازده گÇانة عÇالÄم و بÇرين آسÇمان مÇيان كه اين نخست مسألةدر الزامي تطابق ديگر, سوي از دوازده گانه ة مÄا تو نبو اعالي آسمان ميان و يكطرفسÇفلي عÇالم در چه آن كه است تغييرناپذير اصل اين است/ موجود كاروريشان روابطهست, هرچه (علوي) عالم اين در علوي/ عالم محتوي از است تصويري و پرتو است,

دارد/ وجود سفلي عالم در كه است چيزي آن حقيقت و روحكه ميكند صادر خود از (انرژي)اي قوا نهم) (فلك نجومي آسمانهاي برين سما¾هÇمين بÇر و مÇيكند ص مشخ را آسمان ماه و خورشيد مسير خود, عالÄم ميان بهتناسبهمان و برميگيرد در را محسوس و معقول عوالم كل كه علوي عالم پرفروغ آسمان روال,در كÇه مÇيسازد نورانÇي كوشك دوازده بهناچار است, الهي كلمات اصلي جواهر عرشباطني جنبة حكم در و ÇÇ آن نهايي نبوي رسالت و ÇÇ خورشيد منزلگاه, يا ايستگاه حكم

بود/ خواهد ماه باشد, امامت همان كه آن

Page 367: مقالات هانری کربن

353 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

دي" مشهد المحم وجود "تقاسيم كه هستند دوازده گانه ة مÄا همان نوراني, عالÄم اينبÇه مÇيتوانÇد كه است عرش همان نجومي) (آسمان آسمان ميگيرد/ صورت آنها دركه نقطهاي از يعني ÇÇ آسمان اين در خورشيد موقعيت باب در ا گر و درآيد ي حس ادرا كآن به ماه دوازده از پس كه نقطهاي تا برميخيزد جاي آن از ربيعي اعتدال در خورشيدانجام ماه يك خالف در را خود قمري گردش آسمان, ماه ت, مد اين در ه البت و ميرسد

بود/ خواهد موردنظر دوم مسألة همانا تحقيق اين گيرد, صورت تحقيقي ÇÇ ميدهدشدن پيدا راه از آن تظاهر و ميكند طريق طي نهايي ت نبو خورشيد قياس, همين بردور يك با امامي هر طريق, اين به باشد/ امام دوازده همان كه است دوازده گانه ماههايآسÇمان مÇاه امÇام, و است ات اطنيÇب غÇروب امÇامت, كه چرا ميكند, برابري ماه گردشباشد/ ت نبو باطن همان كه دارد قرار شبانگاه آسمان در امام ديگر, عبارت به و واليت,

از يÇا تÇطابقات در مÇراتب تأسÇيس راه از يعني تفسير, به ل توس با ديديم, چنانكهبÇلكه محسوس, و تجربي امور عرصة نه آن, عملكرد ميدان كه مكاشفه به ل توس طريقتأمل صورتها" "انتقال اصل استعمال موارد درباب ميتوانيم است, مثالي معنوي ادرا ك

1. Homologiedes ponctionnelles

ميمانند/ برقرار نحو چه به (فنكسيونل)1 كاروري روابط كه بفهميم و كنيم(و مÇيرسيم امÇامت و ت بوÇن رابÇطة بÇه مكÇعب هندسي ساختمان از كه موقعي دريا ميدهند) تشكيل را ت نبو بر استوار ديني معبد يكديگر, با امامت و ت نبو كه ميدانيممÇنطق¹ دوازده گانة عالÄم و اعلي آسمان رابطة به امامت و ت نبو ميان رابطة از كه زمانيميشويم, دوازده گانهاش ماههاي سالو ميان رابطة ملتفت كه موقعي يا ميرسيمو البروجتاريخ در كه ميدهد اسالم دوازده گانة ة مÄا مسألة به ي خاص شكل ماه, و سال ميان رابطة

2. Theologie de l' Aiôn

است/ معروف زمان"2 به معطوف ات الهي" به مذاهببه اعتقاد شيعه, الهي حكمت در كه گفت جرأت به ميتوان را نكته اين جهت, هر به

Page 368: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 354

و اشكال صورت بخش, قدرت اين است/ بخشيدن شكل كارش كه هست عظيم قدرتيبيشتر ق تعم براي ولي كرديم, بسنده آن ذ كر به مقال اين در كه مينماياند ما به را تطابقاتي

1. Gestalt

سÇنتي علم در و نگريسته آن به صورت1 به معطوف فنومنولوژي ديدگاه از بايد آن, درشود/ يافت آن در تازهتر نكات و دميده نو روحي تطابقات,

مركز دور طواف معناي به كعبه طواف و خدا خانة زيارت كه ميدانيم مقدار اين ÂفعكÇعبه, صورت بردارد, در را موجود مخلوقات همة خا كي, عالم اين و است خا كي عالمو عالم اين ملكوت كه است امامت صورت او هم استو عالم معبد عرشو صورت همانميگيرد, انجام كعبه معبد در كه مناسكي و حج است/ آن محسوس بÔعدوراي باطنو معنايكلي شكل يعني ميكند, تأثير وي جسم ملكوت در و ميبخشد صورت را زاÄر نوري جسمآن بر محيط و ذاتيش وجود مركز حال, عين در نوريش جسم كه ميسازد اينطور را وي

كنيم/ نظر بصيرت چشم به كعبه ساختمان و نقشه و طرح در بايد پس اين از باشد/صÇفحة چÇند در سÇعيد قÇاضي رفت, پيشين سطور در ذ كرش كه عظيمي كتاب دركÇتاب قÇبلي مÇطالب به ه توج عطف با و شده كعبه نقشة مسألة ض متعر فشرده, بهغايتدهÇد/ شÇرح را خÇدا خÇانة دور طÇواف و زيÇارت باطني معناي تا است كوشيده خويش,ديانت معنوي معبد به عالم معبد از ميتوان چگونه كه ديديم سابق اشكال در كه همانطورنÇيز و هسÇتند دوازده گÇانه ة مÄا همان معبد, اين سطوح و تيغها كه ديديم و رسيد پيامبرثÇابت بÇا مÇنوال هÇمين بÇر است, خÇا كÇي عالم ي حس فوق جنبة يا ملكوت معبد, هميناشكال ميان مشترك ساختار از ميتوانيم (فنكسيونل) كاروري روابط همان نگاهداشتنكعبه, چرا كه بفهميم راه اين از و برسيم كعبه جهاني اين معبد نقشة به عالم, تكوين اصلي

دارد/ مكعب صورت برميآيد, عربي زبان در نامش از كه همانطوردر عÇالي, صÇور يÇا نÇوري صÇور كÇه ميبينيم دستاندركار را اصل اين همهجا درآينهاي حكم در جهان, اين ات واقعي و گذاشتهاند باقي نقشي خود از خا كي, عالم ات واقعي

Page 369: مقالات هانری کربن

355 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

مقاله اين در كه هندسي توجيهات نماند (نا گفته ميكنند/ منعكس را نوري صور كه هستندباقي خود صحت تو قو به شود, اعمال هم يوناني معابد بوددربارة ا گرقرار كرديم, عنوان

ميماند)/بÇهمثابة طÇبيعت بÇلكه مÇيكنيم, زنÇدگي آن در كه خا كي عالم عنوان به نه طبيعت

1. Realites - Archetypes

شده تشكيل وعي)1 الن رب) مثالي حقايق مجموعة از باري, ذات ارادة تجلي از صورتيمتافيزيكي چهارگانة حدود با كه دارد وجود حد چهار مثالي, حقايق اين فراز بر و استبه حد چهار اين ببينيد)/ را ê (شكل ميكند/ مطابقت شد, ياد آن از پيشين صفحات در كه

2. Intelligence Universelle

3. Ame Universelle

4. Nature Universelle

5. Matiere Universelle

يÇعني كلي, ة ماد كلي5/ ة ماد و كلي4 طبيعت كلي3, نفس كلي2, عقل از: عبارتاند ترتيبحاالت تمام ولي نيست, (تكويني) جهاني عالم مصدر و منشأ تحقيق, به خود كه هاي ماد

6. Materia Prima

برميگيرد/ در نيز را اولي)6 (هيوالي ه لي او ة ماد معنوي و ظريفميفرمايد: قمي سعيد قاضي

در و گردند ظاهر الهيه انوار تا ميتابند القابلي¹ أرض بر عاليه انوار ابعاد يا جنبههاميگيرند/ شكل خود به كعبه س مقد و مبارك چهارگانة زواياي كه است موقعي چنين

تاي دو الهي, وعي) الن رب) مثالي حقيقت چهار اين از كه كرد اضافه بايد نيز را اينكلي نفس و كلي عقل به معطوف يعني حقيقت), (مشرق ذهني واقعيت شرق ه متوج آنهادو هر انوار, اين و هاند منز انوار عالم به متعلق دو هر حقايق, اين كه چرا (ê (شكل استدو ميكند/ طلوع اسرار) (شمس باطني معاني خورشيد آن از كه هستند مشرقي حكم درنÇخستين تاي دو با همراه دارند/ قرار كلي ة ماد و كلي طبيعت يعني مغرب, در ديگر تايهستند, آن ايزدي روز يا نور آن مشرق دو, اين و ميگردد, ساطع نوري نفس), و (عقل

Page 370: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 356

(جهانزايي) عالم پيدايش شبانروز Ç ê شكل

پنهان دايره يا دوره آخر تربيع دو در و ميكند غروب و ميگرايد پايين به نور آن سپسبرابري شب با دارند, قرار نور آن مغرب در كه كلي ة ماد و طبيعت طريق, اين به و ميشود

ميكنند/و جهان زايش شبانروز به كه ميدهند را چيزي آن تشكيل حد, چهار اين مجموعةخواهد طالع جديد نوري كه است مغرب افق يا شبانگاه اين از است/ معروف عالم تكويناز كه ودرقرآنكريمآنجا برد, خواهد ازميان را ما ( كثيف)عالم مترا كم زمانتارو شدو

/17 . حمن الر /1

آفÇاق و مشÇرق دوگÇانة آفÇاق هÇمان غرض ميرود1, سخن مغربين" و مشرقين "مالكاست/ مغرب دوگانة

متناسب اركان, يا زوايا كعبه, نقشة در بايد تطابقات قانون موجب به و اساس اين برقÇرار مشÇرق در زوايا اين از تا دو باشند/ داشته قرار واحد نسبتي برحسب و يكديگر باركن و عراقي ركن به زاويه دو اين و شده نشانده دو آن ميان در حجراالسود و گرفتهاندركÇن و مÇغربي ركÇن بÇه و مÇيدهند تشكيل را مغرب ديگر, زاوية دو موسوماند/ يماني

/(ë (شكل معروفاند سوري

Page 371: مقالات هانری کربن

357 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

و دهيم انجام هم اينجا در ببينيد) را 2 (شكل داديم انجام Âقب كه را عملي همان حالكÇعبه خÇانة بÇر وعي) الن رب) مثالي حقايق انعكاس يا ل) تنز) آمدن پايين امر كه ببينيم

ميشود/ واقع چگونه

قمي سعيد قاضي نظر برحسب كعبه نقشة Ç ë شكل

وارد وي بÇر شÇمال سÇمت از كÇه زاÇÄري بÇه ه متوج است انساني بهمثابة كعبه خانةدارد/ قرار فوق شكل چپ جهت در مشرق طريق, بدين ميشود/

كنيد (مراجعه زمزم چاه = Z ابراهيم/ مقام = A جبرÄيل/ مقام = G اسماعيل/ هجر = H

مقاله)/ همين ê بخش مطالب بهاز يكÇي نÇمودار كÇه قاÄم خط يك بهوسيلة نقشه علياي قسمت زواياي از يك هرايÇن ميكند/ پيدا مطابقت نقشه سفالي قسمت زواياي از يك هر با است, اربعه عناصرادرا ك ة وÇق بÇه ا گر هستند/ خيالي معبدي جدارهاي حكم در خود (اركان) قاÄم خطوطبه زمين كه ميشود سبب معبد اين جدارهاي رفعت كه ميبينيم بنگريم, معبد اين به مثالي

گردد/ متصل آسمان

Page 372: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 358

كÇه گÇرفته قÇرار زاÇÄري مÇقابل در كÇه انگÇاريم شخصي منزلة به را كعبه حال الف)حكم در خدا خانة كه ديديم پيشين سطور (در شود وارد آن بر شمالي جبهة از ميخواهدرخ زاÇÄر بÇر كÇه خداست چهرة خود اين است)/ شخص يك در ت نبو خاتم الهي تجلي

معناست/ همين به ناظر نگر) رويم (در وجهي> ستقبل <اء بر داÄر خداوند فرمان و مينمايدايستاده زاÄر مقابل كه شخصي بهعنوان خدا خانة قاÄم خط جنب در وضعي, چنين درعراقي ركن يا زاويه شمال) سمت به رو و شرقي جهت در يعني وي, چپ سمت در ه البت)هÇمين كÇه ديÇد خواهÇيم بعد صفحات در و شده مستقر سود Ñحجراال آن در كه دارد قرارعÇلت بÇه نÇيز و است, انسان معنوي حيات و خدا خانة رموز سمبل يا نهاد سود, ÑحجراالصÇفت ايÇن بÇه و است خÇداونÇد" "قاÄم حكم در دارد, معبد بناي در كه ي خاص موقعيتزاويه, همين در كلي عقل با جسماني عالم يعني طبيعت, ميان تطابق نيز و دارد, شهرت

/(ì (شكل ميگيرد صورت عراقي ركن در يعني

النوعي) رب) مثالي حقايق نقشة با كعبه نقشة تطابق Ç ì شكل

Page 373: مقالات هانری کربن

359 قمي سعيد قاضي نظر از آن معنوي راز و كعبه خانة

و مÇحتويات سÇمبل يÇا نÇماد مÇثالي, و حÇقيقي ازلي, آب كÇه ديديم قبل سطور درميشود, عايد گفتهها اين از كه نتيجهاي است/ اعلي نور آن انوار حكم در عقلو معقوالتهÇمان در آب عÇنصر جسÇماني, عالم تشكيلدهندة چهارگانة عناصر ميان كه است ايناستو مثالي) ادرا ك طريق از ه البت) عقل به طبيعت پيونددهندة كه ميآيد بهوجود ركنيوصل) (يعني مزبور "فنكسيونل" رابطة مينماياند, معبد مكعب در را آن كه عمودي خطمعاني واجد حال, عين در است, اركان آن جمع كه ركن عربي (واژة مينمايد/ ص مشخ رااز ميبينيم كه اينروست از است)/ چهارگانه عناصر از يك هر و ستون و پيلپايه و زاويه

ميجهد/ بيرون زمزم چاه كه است زاويه همين خاللكÇه است شخصي بهمثابة معبد (پشت كعبه جنوب به متمايل شرقي قسمت در ب)نفس به را طبيعت كه است جهتي با منطبق آن و دارد قرار يماني ركن دارد) زاÄر به رويزاويÇة بÇه كÇه دارد قÇرار جÇهتي مÇنتهياليÇه در يÇماني ركÇن ايÇن مÇيسازد/ متصل كليكلي عقل اني" رب "جنبة از كه چرا است; پيوسته دارد) انطباق كلي عقل با ( كه سود ÑحجراالعÇرش راست سÇمت در نيز يماني ركن كه ميبينيم پس ميگردد/ منبعث نفس كه استجسÇماني عÇالم بÇه جÇهتي از آتش عÇنصر ديگÇر, سÇوي از دارد/ قÇرار (يمين العرش)ركÇن را فÇنكسيونل رابÇطة اين و ميكند وصل كلي نفس به را طبيعت كه دارد پيوستگي

ميكند/ ايجاد يمانيدارد را شخصي حكم گرفته, قرار معبد چپ سمت در مغرب در كه سوري ركن پ)معبد به روي زاÄر كه وقتي ميشود, واقع معبد راست سمت در ولي كرده, زاÄر به روي كهميپيوندد, كلي ة ماد به را ما جسماني عالم طبيعت كه جنبهاي با ركن اين (ì (شكل داردبه برميگيرد) در را ي ماد و معنوي مخلوقات كل ( كه كلي ة ماد اين كه چرا است; منطبقسبب به نفس كه سياقي همان (به ميگيرد/ نشأت كلي عقل از خود مخلوقي" "جنبة علت

ميگردد)/ زاده آن از عقل اني" رب "جنبةآمÇده بهوجود كلي ة ماد و طبيعت رابطة سبب به جسماني عالم در خا ك عنصر اما

Page 374: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 360

را اين توانايي همه, از بيش كه ميآيد پديد چيزي پيوند, اين از ما خا كي عالم در است/جنبهاي با سوري ركن كند/ متجلي ثابت صورتي به را النوعي) رب) مثالي حقايق كه داردحقايق سطح در كلي طبيعت درحكم كه ÇÇ خود به را جسماني عالم طبيعت كه دارد انطباق

ميدهد/ پيوند ÇÇ است النوعي) رب) مثاليادرا ك راه از را آن ميتوان ( كه معبد فنكسيونل فضاي در ركن اين موقعيت دركمÇيان آن, در ( كÇه سÇوري ركÇن ميان ركن, اين كه چرا است/ ساده كاري فهميد) مثاليطبيعت ميان آن, در ( كه يماني ركن و ميشود) برقرار پيوند كلي ة ماد و خا كي طبيعتاين به خود امر, اين پيدايش و است, شده واقع ميآيد) بهوجود ارتباط كلي نفس خا كيوعالم روح دميدن از ناشي خود است, معروف طبيعت به ما جهان در چه آن كه است سببعنوان به طبيعت رابطة طرف يك از ميبينيم كه اينروست از ميباشد/ كلي ة ماد كالبد بهسوي از و ميگردد هوا عنصر پيدايش باعث كلي, طبيعت عنوان به خود با خا كي طبيعترابطه اين متجليات ميگيرد, انجام ه ماد در طبيعت زندة آثار تجلي كه اين به ه توج با ديگر

ميگردد/ بارز سوري ركن درباد شمال, باد جنوبو باد ميوزد; سوري ركن سوي از باد كه است آمده احاديث درچه تابستان, در چه و زمستان در چه يماني, ركن كه همينروست از مشرق/ باد و مغربطبيعت, و ميگيرد سرچشمه الرحمن نفس از باد است; لرزش در روز, در چه و شب در

است/ رحمن) (يعني اسم اين جسماني تجلي صورتنموديم, بازگو بهتفصيل را آنها عقلي مباني و كرديم پيدا كه تطابقاتي راه از خالصهدر اعÇلي" "عÇرش تÇجلي صÇورت خود كه ميبندد نقش ذهن در كعبه معبد از تصويريهندسي استدالالت كمك به سعيد قاضي را تطابقات اين است/ كلي" "جسم كلي طبيعتقÇاضي بهنظر است/ گذاشته كعبه شكل مكعبي صورت بر را خود براهين بناي و دريافته

است/ نهفته آن خود در كعبه خانة معناي تبيين و توجيه سعيد,

Page 375: مقالات هانری کربن

,1997 ا كÇتبر 29 Ç 20 هÇمايش سÇخنرانÇيهاي مÇجموعة نها, مدÇت گÇفتگوي و غربي انديشة كتاب از برگرفته /1/1379 تهران, فرزان, نشر ناقد, خسرو و پرهام باقر بدرهاي, فريدون ترجمة

نيهيليسم1 براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

بدرهاي فريدون ترجمة

است? كار در گفتوگو وقت, چه و چگونه كجا, /1

بÇحث مÇوضوع بÇا مÇن پÇيشنهادي مÇوضوع كÇه كÇرد روشÇن بÇايد سخن, آغاز درمÇيان واقÇعي گÇفتوگوي امكÇان و غÇربي انديشة جهانگير "تأثير يعني ما, نشستهايموضوع اصل بهعنوان نكته سه ماتي, مقد روشنگري اين در دارد/ رابطهاي چه نها", تمد

است? كار در گفتوگو وقت, چه و چگونه كجا, ميشود: مطرحواژة است? داشته هم سابقهاي آيا نها, تمد گفتوگوي است: اين مسأله نخستين (1انÇتزاعÇي و د جرÇم مÇفاهيمي بهعنوان ن"ها تمد" است/ انتزاعي واژهاي واقع, در ن" تمد"هستند نها تمد سخنگويان تنها كنند, گفتوگو هم با ميتوانند كه نيستند " كلي"ها) (يعنيرا "واقعي" صفت من كنند/ مشاركت گفتوگو در واقعي همصحبت بهعنوان ميتوانند كهمÇعنا هÇمين بÇه است, آمÇده نشستهÇا ايÇن بحث موضوع در گفتوگو واژة از بعد كه

ميفهمم/

Page 376: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 362

طي كه را آثار ترجمة به مربوط اقدامهاي بايد كنيم, نگاه موضوع به كه جنبه اين از

ترتيب به اينها كرد/ حساب نها تمد گفتوگوي سوابق جز¾ است, گرفته صورت قروناز: بود خواهند عبارت زماني

دوم قÇرن در اشكÇاني شهريار (دو چيني به سانسكريت زبان از ترجمههايي الف)

1. Sukhavati

ميكنند)/ ترجمه را تي1 هو سوكه يعني پا ك, سرزمين بوديسم بنيادي متن ميالدي,ايران/ در ساساني عهد اواخر در پهلوي به يوناني از شده انجام ترجمههاي ب)

زبÇانهاي بÇه فلسفي متون تداخل با همراه التيني, زبان به عربي از ترجمههاي ج)اسالمي/ قرنهاي نخستين در عربي و عبري

پÇربار اصÇالحات كÇه شÇانزدهم قÇرن در فارسي زبان به سانسكريت از ترجمه د)بود/ آن ق مشو ا كبرشاه,

مÇيگيرد, صورت امروزه كه بسياري ترجمههاي در ميتوان جنبه همين از هم بازادامه مشروع بهصورت ميتواند كي تا خوشبيني اين ولي يافت, خوشبيني براي دليليبه نوزدهم قرن از غرب كه شورانگيزي عالقة بر چيز هر از قبل بايد همينجا باشد? داشتهاز مرده شهرهاي آوردن بيرون و كشيدن بر باستانشناختي, ات كشفي زمينة در سو, ايناسÇرار كÇردن روشÇن براي موجود خطي نسخههاي از مجموعههايي تدوين خا ك, زير

كرد/ تأ كيد است, داده نشان خود از مذهبي و فلسفي نظامهايايجاد مقابل نقطة كه است كرده تبعيت پژوهشي خط از زمينه, اين در غربي وجدانربطي هيچ كه ميكند ويژهاي ذهني مشغلههاي از حكايت و گفتوگوست, راه سر در مانعميدهند, نسبت وي به مسأله ابعاد همة به كافي ه توج بدون Áمعمو كه ي ماد انگيزههاي بهبار, هر و نيست قانع خود دستاوردهاي به كه داراست را قابليت اين پژوهش, اين ندارد/آيا ولي ميدهد, قرار سÆال معرض در شده, كشف بهتازگي انديشههاي پرتو در را آنهانسبت مشابه, عالقهاي شرق, در آيا حد? چه تا و است كرده را كار همين هم مقابل طرف

Page 377: مقالات هانری کربن

363 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

اين به مثبتي پاسخ نميكنم جرأت كه من است? شده ابراز غرب معنوي بلندپاية سنن بهدر نا گزير است, نبوده كار در هم "واقعي" گفتوگويي چون دليل, همين به و بدهم, سÆال

بÇه بÇردهايÇم, به كار ميكنند, ترجمه تكگويي به را آن Áمعمو كه مونولوگ جاي به را خود" با " گفتوگو /1م/ Ç گفتوگويي/ خود با و جويي لب حافظ: از پيروي

ماندهايم1/ باقي خود با گفتوگو حدهميشه گفتوگو كه آنجا از ولي نيست, طرف يك گردن به فقط مسÆوليتها ه البتكÇه است الزم گÇيرد, صÇورت گÇفتوگويي آنكÇه بÇراي ميگيرد, انجام "اشخاص" ميانميان كه است چيزي گفتوگو, باشد/ داشته هم با مشتركي وجه گفتوگوكنندگان, پايگاهدوش به ت وليÆمس بار حامل دو هر "من" و "تو" كه است الزم پس ميگذرد/ "من" و "تو"ايÇن در كÇنيم, مطرح بدينسان را شخصي مسألة ا گر باشيم/ خود شخصي تقدير گرفتنمÇيكنم, پÇيشنهاد من كه مفهومي به موضوع معناي ادرا ك سوي به بلندي گام صورت,

برداشتهايم/وضÇعيت بÇه چÇيز هÇمه واقع, در باشد, كار در "واقعي" گفتوگويي آنكه براي (2بÇيان وجه در ضمني بهصورت كه نگراني آن است/ وابسته گفتوگو در شركتكنندگاننهاي تمد رفتن بين از واقعيت مشاهدة همانا ميخورد, بهچشم ما نشستهاي موضوع

ميشود/ ناميده نيهيليسم كلي, بهطور كه است جرياني تأثير زير تي, سن به موسوم

2. Agnosticisme

الادريگÇري2 نÇوعي بÇر بÇنيادش كه است متافيزيكي نيهيليسم سر بر Hاساس سخننÇهاده عقلي, يقينهاي و تجربي افق ماوراي تي واقعي "پذيرفتن" از ذهن امتناع بر قاطع,پÇا از و شÇده نÇيهيليسم ايÇن طعمة آنها, از بعضي كه همصحبتاني ميان باري, است/ شدهمÇقاومت آن بÇرابÇر در مÆÇثري بÇهصورت هÇنوز ديگÇر, بعضي كه درحالي درآمدهاند,

باشد? داشته وجود "واقعي" گفتوگويي ميتواند آيا ميكنند,بحث جلسات برگزاري يعني ساالران, فن ميان عادي ديدارهاي ما, روزگار در البتهآيا ميشويم: روبهرو پرسش اين با بيدرنگ ولي نيست, كم تكنولوژيك, گفتوگوي و

Page 378: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 364

دربردارنÇدة تكنولوژي, مفهوم آيا است? كافي ن تمد مفهوم كردن پر براي تكنولوژيكه نيرويي نه; يا هست ناميد, معنوي" "نيروي را آن بايد كه ناديدني پنهانيو نيروي نوعيكÇه بÇاشد ماتي قدÇم دÇح از فÇراتÇر عنوان, همين به و كند تعيين را مفهوم مقصد و محتوا

مينهد? پيش فينفسه تكنولوژيفقدان با حتي سطحو اختالف با باشد, نداشته بر در را نيرويي چنين تكنولوژي, ا گرمÇاشينهاي بÇه باشيم ناچار كه است اين باال دست آمد; كنار بهنحوي ميتوان اشخاص,ولي شويم, ل متوس باشند, شده ساخته منظور همين براي درست كه ويژهاي انفورماتيكيپÇايگاه مسألة صÇورت, ايÇن در باشد, ديگري چيز دربردارندة تكنولوژي, مفهوم ا گربشر شخص فقط كه ميآيد ميان به چيزي پاي يعني ميشود, مطرح همصحبتان شخصيآن براي يا آن از پاسخگويي مقام در است قادر خويش, انتقالناپذير معنوي فرديت درپديد را مش تقد امكان كه چيزي فقدان صورت در چيزي, چنين فقدان صورت در باشد/هÇيچكس ديگÇر كÇه يعني هستيم, روبهرو الادريگري از برخاسته نيهيليسم با ميآورد,

نيست/را راسÇتش مÇيكند/ پÇيدا طÇرح مÇجال من, پيشنهادي موضوع كه همينجاست (3فعلي سياسي Ç اجتماعي فكري دستگاههاي ديدهام كه نيستم كسي نخستين من بخواهيد,شÇدة دنيايي شكل كنند, پر را زمين كرة همهجاي تا ميشوند سرازير امروز غرب از كهكه ماند بدان ضمني بهطور مالحظهاي چنين قبلياند/ يزدانشناختي فكري دستگاههاييكÇي شÇدن, دنÇيايي جريان اين با ساده و صاف نميتوان را غرب كامل مفهوم بگوييم

گرفت/جهان زيرا نيست; غرب مختص موردبحث, پديدة كه برميآيد آن از هم نكته اينبÇههمين ميشود/ ناميده "غربزدگي" كه است چيزي آن طعمة امروزه, خود هم شرقيتÇراز در كÇه است نÇبوده اين نيازمند امروز, حد به هيچگاه "غرب" و "شرق" تضاد دليل,در سهروردي و سينا بوعلي چون ايراني, فيلسوفان كه ترازي همان در يعني متافيزيك,

Page 379: مقالات هانری کربن

365 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

گيرد/ قرار داشتهاند, قرار چشماندازشحÇقوقي يÇا تÇاريخي, جغرافÇيايي, يا قومي, سنخ از ديگر , تضاد چشمانداز, اين در

1. Sacralisation

2. Sécularisation

مراد است/ دنيايي كردن2 و كردن1 قدسي ميان تضاد ميرسد, نظر به اساسي تضاد نيست/و نÇمودها وراي قÇدس, عالم بهوجود بشر قلبي احساس كه است اين كردن, قدسي از ما

باشد/ داشته اذعان خا كي, عالم اين ظواهرآن ماست, بحث مورد كه كردني دنيايي بدانيم و باشيم مواظب بايد اينصورت, درنقطة است/ جهان متافيزيكي دورنماي كردن نابود آن, هدف كه است كردن دنيايي نوعسÇياسي و اجÇتماعي نÇهادهاي قÇدسيكردن وجه, هيچ به كردن دنيايي نوع اين مخالفس مقد امر كه باشد اين مستلزم درست, است ممكن نهادها اين كردن قدسي زيرا نيست;

3. Profacnation

كÇردن دنÇيايي ,ÂتقابÇم كÇند)/ پÇيدا يت ماد (يعني درآيد ناسوتي3 بهصورت الهوتي يانهادها همان كردن قدسي شبه به فقط كÔشنده, آميختگي نوعي راه از است ممكن نهادها

بيانجامد/

آمد ÖالفÇخ چنين به همواره شرق, در ما جوان همكاران كه است اين من, آرزوي

4. Paradoxe

پديدة يعني غرب, مذهبي تاريخ ويژة پديدة مثال, عنوان به باشند/ داشته آ گاهي عادتي4ق حقÇت عامل ه, البت آمده, پيش كه جا هر دولت, و كليسا جدايي بگيريد/ درنظر را كليسا

است/ شده سياسي حيات شدن دنيايي و سزدايي تقدمتافيزيكي, چشمانداز هرگونه نفي مبتني بر Hاساس سزدايي, تقد اين كه آنجا از اماعÇنصر هر بيدرنگ, ميكند, عمل اساس همين بر و است پرده پس جهان هرگونه نفيكه اينجاست شود/ دستاندركار بشري نهادهاي وجود در دوباره است قادر سي مقد شبه

ميگيرد/ توتاليتر دولت ساده, خيلي را كليسا پديدة جاي

Page 380: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 366

در نه ابتدا, كه هستند پديدههايي از كردن, دنيايي كردنو قدسي كه آنروست از اينجÇاي و آمÇده بهجا بشري روانهاي دروني جهان در نخست بلكه بيروني, صور جهانبÇراي جÇهان, نÇمود ساختن براي بشر كه بشرند دروني بود وجوه از اينها دارند/ را خودبÇردگياش يÇا آزادي بÇه نسبت وي آن, در كه جهاني خويش, جهان نمودهاي ساختنآ گاهي بشر, كه ميآيد پيش هنگامي نيهيليسم, ميافكند/ بيرونشان به ميگيرد, تصميماعÇالم بÇيقيدي, يÇا نوميدي با و ميدهد دست از را ارتباط اين در خويش مسÆوليت به

بستهاند/ همه ÇÇ است بسته را آنها خودش كه درهايي ÇÇ درها كه ميداردامÇر كÇه ميگيرد صورت هنگامي جامعهشناختي, امر به يزدانشناختي امر از گذر

1. Théos

نشمرند, اتش الهي خدمتكار اينكه وحشت از فلسفه ميگيرد/ را الهي1 امر جاي اجتماعي,نخواهÇد ديگر جامعهشناسي, فانه متأس برميخيزد/ جامعهشناسي خدمتكاري به شتاب بامÇبتني بÇر يزدانشناسي يعني يزدانشناسي, دوگانة وجوه كه را گريزي راه آن توانست

2. Apophatique

يزدانشناسي و فارسي) و عربي زبانهاي در تنزيه مفهوم (همان منفي ات الهي يا تنزيه2

3. Kataphatique

ميداشت, نگاه محفوظ وي براي داد) خواهيم توضيح پايينتر را مفهوم دو (اين اثباتي3دهد/ نشان وي به

ما اينكه به داشت خواهد بستگي ما, سوي به نيهيليسم قلمرو از نيستي در شدن بازپÇذيرش يÇا آنها, از يك هر حضور باب در يزدانشناسي, از وجه دو اين رابطة باب دراجتماعي وجه جز چيزي فرهنگي, نيهيليسم بگيريم/ تصميمي چه وجه, آن يا اين غيابسÇرانÇجامي آن مÇنظورم, نÇيست, ديالكتيك اين دسترفتة از يا نافرخنده سرانجام شدةشده نهاد ات جزمي كه شود نابود چنان تنزيه, بر مبتني يزدانشناسي م تقد آن, در كه استدليÇل و بÇنياد از شÇدن محروم علت به ات, مطلقي عنوان به تشريعي يزدانشناسي ط توس

درآيند/ لرزه به خويش, توجيهي

Page 381: مقالات هانری کربن

367 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

كÇه را آنÇچه سرنوشت و ميخورد, گره شخص سرنوشت با سرانجامي چنين آري,بÇه آنجا از و ميكشد, خود دنبال به است, آن موضوع اصل بشر, شخص واقعي هستيحÇقيقي بÇلكه غÇيرواقÇعي, نه گفتوگوي يك احتمالي همصحبتان اشخاص, سرنوشتبه منفي "يزدانشناسي من, سخنراني موضوع در كه است انگيزه همين به ميشود/ منتقل

است/ شده پيشنهاد نيهيليسم" پادزهر عنوانهسÇتيم/ ميگيرم, نظر در را آن من كه صورتي به مسأله قلب در به گمانم, ما ا كنون

1. Personnalisme

شويم/ رويارو "نيهيليسم" و "شخصگرايي"1 مفاهيم با بايد نخست آن, گره گشودن برايفرانسويمان فيلسوف و عاليمقام همكار اخير مقاالت از يكي حاشية در را كار اين منعنوان به را آن و ميتازد غربي انديشة شخصگرايي به هندشناس, فيلسوف عنوان به كه

ميدهم/ انجام ميكند, افشا نيهيليسمبه كلي ما زيرا باشد; كامل سو¾تفاهم يك از ناشي برداشتي, چنين كه است اين ترسم

2. Impersonnalisme

يÇا رفÇتن دست از در نÇا كÇفايتي, در ناشخصگرايÇي2, بينش در برداشت, اين برعكساين از موضوع و ميبينيم; را نيهيليسم مولود هم و علت هم كه است شخص بيخويشتنياز ابÇراهÇيمي ديÇن سÇه خانوادة نظر از كه را مفهومي سرانجام, كه است وخيمتر جهت,

ميبرد/ سÆال زير به است, بنيادي مفاهيمكنيم: بررسي را زير موارد كه ماست بر صورت, اين در

مفهومي چه مقصود, ميشود, شمرده نيهيليسم عامل شخص, مفهوم كه هنگامي (1چÇه در نÇظر ايÇن از نيهيليسم و پرسوناليسم ديد بايد ديگر, عبارت به است? شخص از

وضعياند/كه چيزي آن كه است نهفته امر اين در پرسوناليسم دانستن متهم دليل من, نظر به (2عنوان به غربياش) بخش در فقط نه بنابراين, (و خويش مجموع در ابراهيمي سنت در

Page 382: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 368

غÇفلت مÇورد بود, شده گرفته نظر در منفي يزدانشناسي يا تنزيه بر مبتني يزدانشناسيو تÇنزيه بÇر مÇبتني يÇزدانشÇناس وضÇع پÇرسيد بÇايد اسÇاس, ايÇن بر است/ گرفته قراركÇه دهيم تشخيص ميتوانيم گرفت, انجام مقابله اين آنكه از پس چيست? پرسوناليسم

كجاست/ در نيهيليسماصل يك نيهيليسم, با همبسته علمي ي تلق مقابل در ميتوانيم بعد, به لحظه اين از (3

1. un principe de réalité rival

ايراني فيلسوفان صداي به تا بود خواهد فرصتي نيز اينجا در بگذاريم/ رقيب1 واقعيت وبسپاريم/ گوش ه) 10ë0 = 1ìê0 (م شيرازي صدراي مال همه, رأس در و خودمان سنتي

نيهيليسم و پرسوناليسم /2

بÇه را مÇا و است بسيار آن در انديشگي نيروي و ميكنيم استناد بدان ما كه مقالهايموافق آن تشخيص با چرا كه باشيم ف متأس ا گر بهويژه و حتي واميدارد, فراوان انديشةپÇروفسور تÇطبيقي, فÇلسفة عÇاليقدر فÇيلسوف مÇا, دوست و هÇمكار مÆÇلفش نيستيم,

2. Georges Vallin

برخورد بهدرستي او ات ني با نتوانستهام من كه است كرده ر تصو وي ا گر است/ ژرژوالن2مÇقاله, عÇنوان بÇزدايÇم/ دوسÇتانه را سÇو¾تفاهم اين كه است آسان من براي باشم, داشته

3. Le tragique et l'Occident à la lumière du non-dualisme asiatique

بنگريد: زير منبع به (Nancy Ç نانسي دانشگاه فلسفة (استاد ژرژوالن مقالة براي /êRevue Philosophique , Paris, Juillet-Septembre 1975, PP.275-228.

كنيد: نگاه زير صات مشخ با نيز او از ديگري مقالة بهPourquoi le non-dualisme asiatique? (Eléments pour une théorie de la philosophie

comparée) . Ibid, No 2/1978, PP. 157-175.

از:عنصرتراژيكوغربدرپرتونادوگانهانديشيآسيايي4/3 است عبارتو متافيزيكي نيهيليسم ما, نظر از كه درحالي است: اين است, عادت خالفآمد آنچهسÇرچشÇمة مÇا, هÇمكار نÇظر از كÇه مÇيبينيم است, شÇخص انحالل مالزمات از اخالقي

Page 383: مقالات هانری کربن

369 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

نÇهفته معنوي, فرديت مفهوم در Hاساس يعني شخص, مفهوم خود در برعكس نيهيليسم,ميان, اين در و برسد, يزدانشناسي تراز به تا ميكند آغاز انسانشناسي از ما همكار است/عÇنوان بÇه را دو هÇر تÇا مÇيدهد ربط هم به را شخصي خداي فكر و شخصي من فكرت

كند/ افشا نيهيليسم برآمدن ذات از نشانهايو انسÇانشناسي كÇه است ايÇن در مÇوضعگيري ايÇن وخامت كه گفتم پيش, اندكيجÇهان و يونان معنوي جهان آنها, با همراه و ابراهيمي, بزرگ دين سه هر يزدانشناسيايÇن از هسÇتند, انسÇانها و خدايان شخصيت و محافظت قالع از دو هر كه ايران معنويزيÇادي حÇدود تا ه البت غرب, و شرق ميان تضاد ميگيرند/ قرار اتهام معرض در رهگذرهمچنان گفتوگو, يك در همصحبت اشخاص سرگذشت ولي ميشود, گذاشته سر پشت

ميكنيم: پيشنهاد را زير تحليل ما است/ مطرح بسيار فوريت باو ميدهد تشكيل را بحث مورد مقالة شروع نقطة كه بنياديني انگيزة انسانشناسي/ /1

1. J. M. Domenach

دومنا ك1 ژان از كتابي در كه است اتي فرضي خالصة شده, اشاره آن به هم مقاله عنوان در

2. Le retour du tragique

خالصه, آن در است/ آمده شد, منتشر عنوانبازگشتتراژدي2 با پيش سال ده حدود كهميشود: گفته

ويÇژگيهاي از بشÇري, هسÇتي اسÇاسي مÇقولة بÇهعنوان تÇراژدي, ميبينيم اينكه

3. J. M. Domenach, Le retour du tragique, Paris, 1967, P. 292, cit. ibid, P. 275.

است3/ معنادار پديدهاي ديگر, فرهنگي هيچ نه و است اروپايي فرهنگ

مات قدÇم جÇا هÇر كÇه دهÇد نشان و كند ثابت را ه قضي اين ميخواهد مقاله نويسندةا گر ولي نيست>, ر تصو قابل Hاساس> تراژدي پيدايش باشند, غايب غربي فرهنگ بنيادياز Âاص تراژدي كه بگوييم داريم حق هم ت شد و ت قو همين به ما عقيدة به باشد, چنين

نيست>/ بشري هستي بنيادي <مقولههايفلسفة ذاتي نشانههاي از آنرو از گويا تراژدي, فكرت كه ميشود گفته ما به باري,

Page 384: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 370

در من است/ فردگرايي موضوع اصل بر مبتني فلسفهاي خودش فلسفه, اين كه است غربيعنوان به آناند, گوياترين و فشردهترين عينحال, در كه را مقاله اين از بندهايي اينجا,

ميگويد: مقاله مÆلف ژرژ والن, ميكنم/ نقل مثاليÇا فÇردي عنصر واقعيت به اعتقاد از است عبارت غربي, انسان داÄمي ايدÄولوژيسÇنت در بÇنيادي ايÇدÄولوژي مÇقابل نÇقطة ايÇن, و فÇرديت, و واقÇعيت دانستن همانندچÇرخ بوديسم و تاÄوÄيسم در يا ودانته, غيردوگانه گراي آيين در كه بهنحوي آسياست,

است/ بحث مورد مÆلف خود از .1تأ كيدها Ibid., P. 267.

ميبينيم1/ بزرگ

2. L' Universel

امر با يا عام2 امر با را واقع ذات شرقي, انسان كه بگيريم نظر در ميخواهند ما از پس

3. Le Supraformel

بشري انديشة ميآيد: پيش سÆال اين ما, براي اينجا ولي ميداند, همانند صوري3, فوقپاسخ در كند? بيان چيزي منفي, صورت به جز صوري, فوق امر باب در ميتواند چگونهمطلق <آن ميگويد: كه ميكنند استناد هستي) تو آن =) tat tvam asi مشهور بيان به ما,

4. égo

كه نميآيد پيش هم سÆال اين بيان, اين در و هستي> آن خود همانا تو تو4, شخصي, فوقباشد, égo يا تو ميتواند همچنان ميشود, اشاره آن به اينجا در كه égo يا تو, اين چگونه

است/ شده شمرده برابر مطلق) (يعني شخصي فوق امر با كه درحاليبÇا ايÇن, با <من بگويد: كه دارد را اين قدرت كه "Je" يا "من" آن ديگر, عبارت بهچÇون بÇماند, بÇاقي "Je" يÇا "مÇن" ميتواند همچنان هستم>, همانند شخصي, فوق مطلقواقÇعي بشÇر آيÇا مÇيدهند? قرار égo فكرت مقابل در را واقعي بشر فكرت كه ميبينيمتا اينم> <من بگوييم است كافي آيا اينم>? <من ميگويد: كه است موهوم égoي آيا است,

نباشد? موهوم ديگر égo

Page 385: مقالات هانری کربن

371 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

1. négativité

égo بÇودن1 مÇنفي يÇا سلبي وجه اينجا, در كه داد خواهد توضيح البته ما, همكار

2. éxotérique

3. originiaire

4. dérivéc

معنا اين به است, مشتق4 بلكه نيست, خودآغاز3 امري ,égo ظاهرنگر2 يا جاري بهمعناياست; نÇهفته égo ايÇن واقÇعيت بÇه اعÇتقاد در بودن, منفي يا سلبي وجه آن سرآغاز كه

5. obnubilation

مناش است>/ شخصي فوق مطلق و من ذاتي <هويت بر پردهپوشي5 همانا كه اعتقادياست: چنين Hعين كه متن خود به برگرديم است/ مسÆول خويش, خودي در

امكÇان ايÇن از او زيÇرا است; خÇويش فردانيتپذيري مسÆول معنا, يك به فرد"نامتناهي" يا "عام" ساحت كه است برخوردار خويش وجود دل در شده حك دايمي

6. Ibid., P. 278.

بيابد/6 دوباره است, نبوده جدا آن از واقعيت در هرگز كه را وجود

گÇردن بÇه خÇودش هسÇتي گناه است, هستيداشتن گناهكار فرد, ديگر, عبارت بهبÇرابÇر در را فكر اين چون است, نگرانكننده اعال حد به و بهراستي كه هاي قضي اوست;گÇناه مسÆوليت رفع <خود از كه كرد وادار را فرد بتوان كه رسد فرا بايد لحظهاي كه داردمÇا بÇه خÇالصه خÇويش/ نÇامتناهي> يÇا <عام ساحت بازيافتن براي نه ديگر گيرم كند>,دوپارگي احساس در آن اوج كه بشري هستي هرگونه نيمي دو دل يا دوپارگي, ميگويندبشر كه شد خواهد احساس نيمي دو دل يا دوپارگي بهصورت هنگامي فقط است, مرگ

كنيم/ همانند égo با را واقعي

7. treت

8. Le vide

يكÇي تÇهيبود8 بÇا égo 7 ودÇب است, رنÇج هÇمانا égo هستي> بودايي, فلسفة زبان بهپرسيد: خواهد خود از باشد, هم عارف يا فيلسوف بيآنكه غربي, آدم يك ولي است>,برخاسته معنوي فرديت شدن ثله Ôم از رنج ا گر چه?و باشد, درست ه, قضي عكس ا گر حاال

Page 386: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 372

امري همچون را égo كه باشد ه قضي اين توجيه عامل تنها ثلهشدگي, Ôم همين ا گر و باشد,

رشاريÇس به را égo دوباره كه باشد اين مهم, امر نكند بنابراين, و چه? بپنداريم, موهومنه شخص, مثلهشدن تراژدي به ا گر شد خواهد چه ديگر, عبارت به برگردانيم? آغازينشآن تمامي با خالصه, تاريكي, نيروهاي ضد بر نور ابناي پيكار با بل تهيبود, پذيرش با

دهيم? پاسخ باستان ايران زرتشتي اجتماعي اخالق نواميسهمان از عبارت است, گرفته قرار سÆال معرض در آنچه كه مييابيم در هما كنون از

1. Principe d'individuation

ميشود/ ياد آن از تپذيري"1 فرداني "اصل عنوان با فلسفه در سنتي بهطور كه است چيزيميگويد: برگرديم, مقاله به دوباره

روي بÇر درست غÇربي, بشÇر انسÇانشناسي و نÇتولوژي Ôا طلÇمس وجه كه ميدانيمفÇردي صÇور واقÇعيت و آن) صÇور تمامي (در égo ت واقعي شكستناپذير تصديقكÇنيم, مÔثله را وجود كه ماند بدان ما, نظر به اعتقادي چنين است/ متمركز كلي بهطوراصÇل يÇا سÇلبيت هÇÇمانا اعÇÇتقادي, چÇÇنين ذات و خÇÇاستگاه آنكÇÇه بÇÇراي چÇÇرا?

است/ واقعيت اصل با شده دانسته همانند تپذيريفرداني

اين در ما بردارد/ در وخيمي عواقب ما, گمان به دوباره نظري, چنين بر گذاشتن بناسينا بوعلي مكتب پيرو ايراني متافيزيكدانان كه آميختگي همان از هاي لك و نشان نظر,

نك: تنكابني, حسين و اصفهاني علوي محمد سيد بهويژه /2Ashtîyânî et H. Corbin, Anthologie des philosophes iraniens depuis le XVII siècle jusqu'à

nos jours, tome II (Bibliothéque Iranienne, Vol. 19) Téhéran-Paris, 1975, PP. 7à 31 et

77à 90 de la partie francaise.

بنگريد: نيز ما از زير بررسي بهLe paradoxe du monothéisne in "Eranos-Jahrbuch" 45-1967.

وحدت دانستن يكي از برخاسته آميختگي يعني ميبينيم2, بودند, گذاشته انگشت آن بر

3. Etre

4. tantة (= ens (التين

مÇورد آمÇيختگي فيلسوفان, اين موجود4/ موهوم و متناقض ناممكن, وحدت و وجود3

Page 387: مقالات هانری کربن

373 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

ژرژ كه ميكنند دفاع موضعي همان از نظر اين از كه ÇÇ صوفيان از برخي نزد در را بحثآن بÇه و كÇرده بÇرمال ت هشدÇب ÇÇ است كÇرده تÇعريف شÇرقي انسان موضع را آن والن,

تاختهاند/نÇزد در وجود متافيزيك با نكته اين در ما, بحث مورد ايراني فيلسوفان عوض, در

1. Proclus

2. Hénade

و "هناد"هÇا 2" هناد" ميان رابطة آن, و همعقيدهاند, پروكلوس1 يعني بزرگ, نوافالطونيامر, اين با بودناندو امر در آنها برنهادة كه است بسيار يكهاي وحدتبخش "هناد"هايبسÇياري در جÇز نÇميتوانÇد وجÇود زيÇرا ميكنند; تبديل موجود يك به را كدامشان هر

باشد/ موجود فردي, موجودهايكلي به بلكه نيست, وجود كردن ثله Ôم وجه, هيچ به فردي صور واقعيت تصديق پسسÇنخ شÇمردن يكي و آميختن است/ آن كامل شكوفايي و وجود تجلي همانا برعكس,حكÇم در تپذيري, يÇردانÇف اصل است/ مرگبار آميختگيهاي از موجود, سنخ با وجودراه در گÇام نÇبينيم, سÇلبي وجÇه جÇز چيزي برنهادن, اين در ا گر است/ موجود برنهادن

نهاد/ خواهيم متافيزيكي فاجعهايبÇر تپذيري فرداني اصل گفت بتوان ساده خيلي كه نميكنيم فكر ما گذشته, اين از

3. G. Vallin, art. cit., 1975, P. 280.

تعبير دو اصل, اين خود از زيرا است; بوده مسلط سارتر3 تا ارسطو از غربي انديشة تماميبرگرداند/ ديگري به نميتوان را كدام هيچ نتايج كه دارد وجود متضاد آنچنان

4. hylémorphisme

پÇيش زير سÆال شود, مطرح هيوال4 به نگرش قالب در ا گر تپذيري, فرداني اصل

5. matière

6. Forme

معنوي, فرديت باشد, ه ماد ا گر صورت6? استيا ه5 ماد تپذيري, فرداني اصل آيا ميآيد:ايÇن باشد, صورت ا گر نباشد/ چيزي موهوم, امري جز شايد بود, يك فكرت صورت,

Page 388: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 374

1. Fravarti

رتي1 و رÖف اوستا در است; انتقالناپذير و فسادناپذير معنوي فرديت خود همان صورت,

2. Forühar

3. Neshama

عÇين ابÇنعربي نÇزد در نشÇامه3, يÇهودي كبال در ميشود, ناميده فروهر2) (فارسياش

4. heccéité éternelle

5. hermétiste

6. théosophie

7. Nature Parfaite

مÇانند و تام7, طباع اسالمي الهي6 حكمت هرمسي5 سنت و سهروردي نزد در و ثابت4,اينها/

<بÇه نيهيليسم جريان كه ميخوانيم همكارمان مقالة در كه هنگامي تفاصيل, اين بااز égo و زده تكÇيه سلطنت تخت به تپذيري فرداني اصل كه برميگردد اين به وي نظركشف در ما, نظر به غرب تراژيك Hاساس تقدير> يا است> يافته س تقد متافيزيكي, لحاظدارد, تÇالقي نÇيز غربي انسان بنيادي پرومته گرايي با كه سيابي تقد اين نتايج تدريجيوي, نÇزد در سÇلبيت كÇه چرا است, تراژيك انساني Hاساس غربي, انسان كه است; نهفتهآن در نظراتي چنين به كه هنگامي آري, مشتق>, و فرعي حالتي نه است, آغازين امريقضايا اين از ما بيواسطة و خودانگيخته تلقي كه كنيم اذعان ناچاريم برميخوريم, مقاله

اينهاست/ مقابل نقطة به كلي,تراژدي, كلي بهطور و عنصر اين كه چرا نيست; غربي انسان خاص تراژيك, عنصر(هÇجوم همزدايÇي ورÇه ا تÇراژدي پÇرومتهاي, تÇراژدي مÇقابل در است/ بشر ذات همانا

بÇه روشÇنايي, ايÇرانÇي تÇلقي دروني تجربة از احساسي خويش, وجود كنه در كه مني را پرومته اسطورة /8بنگريد: زير شرح به ما مطالعة به ميكند/ حس ندارد, چيزها واقعيت از سركش انحرافي عنوان

Réalisme et symbolisme des, couleurs en cosmologie shîite, "Eranos Jahrbuch", 41-1972,

PP. 170 sq.

كنيد: نگاه هم زير مقايسة بهJean Brun, Sisyphe, enfant de Prométhée , in "Eranos-Jahrbuch" 45-1977.

تراژيك عنصر است/8 متفاوت كلي به دو هر نشانههاي و طبع كه داريم هم را اهريمن)

Page 389: مقالات هانری کربن

375 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

معنوي جريان از اعم موجود, هرگونه قانون و آغازين اصل عنوان به تپذيري فرداني دربÇر م قدÇم معنوي فرديتهاي كه است فاجعهاي يا هبوط در بلكه نيست, ي ماد جهان يادر است/ آورده بÇار بÇه فÇجيعي عواقب و كشانده خود بهدنبال را خا كي عالم اين وجود

1. gnose

عÇرفان1هÇاي و ابراهÇيمي عرفانهاي در كه جهان تكوين دراماتيك نظريههاي تماميبيان نظر همين ميبينيم, مشترك بهطور افالطوني" "رازهاي و مانوي) (زرتشتي, ايراني

است/ شدهجÇهت, هÇر از بÇلكه نÇيست, ثانوي اشتقاق نوعي اينجا, در تپذيري فرداني پس

2. ontogenése de L'être

تپذيري يÇردانÇف اصل ميآيد/ پيش وجود وجودي2 تكوين با همراه كه است آغازينرا تپذيري فرداني اصل كه است همان تراژيك, عنصر است, تراژيك عنصر كه نيست

است/ آن از شبحي و نيست, وفادار بدان مياندازد, كار از ميكند, مثلهاز غÇربي انسان تفاوت ماية تپذيري, فرداني اصل ا گر كه است چندان مطلب, اينژرژ ما, همكار اين چگونه كه نيست فهم قابل درست ما براي باشد, سنتي آسيايي انساناز جزÄي بايد پس اين از كه منطقهاي عنوان به را امروزي دور خاور چهرة ميتواند والنما كه آنجا تا زيرا سازد; برمال شود, شمرده غرب شدة جهاني ن تمد در فرهنگي قلمروبÇازشناسي از حكايت كه ي خاص نشانة امروزي, دور خاور فرهنگي قلمرو در ميدانيم,

3. Cf. G.Vallin, art. cit, 1975, P. 280, note 3.

بگÇوييم اينكه مگر نميشود3/ ديده آن, عكس برخالف باشد, داشته فردي égoي حقفرهنگ ذاتي نشانههاي از يا غربي, انسان ذاتي نشانههاي جمله از ي, حق چنين بازشناسي

نيست/ شده, جهانگير امروز آن, عواقب و آثار كه غربيباشد, همراه فردي حقوق تباهيپذيري و انحطاط نوعي با غرب جهانگير نفوذ ا گرغÇرب ذاتÇي نشÇانههاي از را فÇردي" امÇر سيابي تقد" ميتوان چگونه صورت, اين دركه كرد اعتراف بايد يا است, غربي نفوذ از بيشتر چيزي سر بر سخن گفت بايد يا دانست?

Page 390: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 376

ميشود/ گفته ما به كه نيست چيزي آن غربي, انديشةماست, جلسات بحث موضوع كه ميگيريم قرار موضوعي آن قلب در ما بدينسان,بÇاشد? ميتوانÇد گفتوگويي چگونه بنيادي, مات مقد در توافق بدون گفتوگوي زيرادرست من, كوشش بود/ خواهد شبيه بيشتر ناشنوايان, بحث يا نزاع به گفتوگويي چنيننزديك همصحبتان ميان گفتوگو شرايط به كه بگيريم قرار راهي در ما كه است آن براي

سرنوشتاند/ هم كه باشند همصحبت رو آن از كه همصحبتاني باشد;ايÇن كÇنيم فÇرض ا گر كه است آنچنان بشري, ذات با تپذيري فرداني اصل رابطةغرب نشانة فقط تراژدي, كه پذيرفت بايد صورت آن در است, تراژدي ذات همانا اصل,كوشيدهاند آتشين چشمهاي با عارفان كه است معنوي عوالم آن تمامي نشانة بلكه نيست,

1. descente

پي است, بوده خا كي عالم اين به عوالم آن از نزولش و بشر "هبوط"1 بر م مقد كه رازي بهببرند/

ضÇمن مÇا, فÇيلسوف همكار كه است آنچنان تپذيري, فرداني اصل بÔرد واقع, درنÇيهيليسم سÇرچشÇمة نÇوع بÇه فردي ذات با واقع ذات آميختن به را وي كه خيزي ادامةي تلق افشاي به يزدانشناسي, به انسانشناسي از گذر با خويش, راه ميانة در بود, واداشته

ناختيÇزدانشÇي نÇيهيليسم مسÆوليت كه امري بهعنوان شخصي خداي مسيحي Ç يهوديميپردازد/ نيز است وي عهدة بر خدا" "مرگ اعالمدارندة

حكم در ما, نظر به فردانيت اصل افشاي كه قبلي مورد مانند درست نيز اينجا در اماعرفا نزد در جهان تكوين توصيفي مباحث در كه ميآمد چيزهايي آن همة گرفتن ناديدهنيهيليسم, سرچشمة بهعنوان شخصي خداي مسيحي Çيهودي ي تلق افشاي است, گفتهشدهيزدانشناسي ابراهيمي, الهي حكمتهاي و عرفانها مجموعة در كه را آنچه كه ماند بدانايÇن گÇرفتن نÇايده كه درحالي گذاريم, مسكوت عامدانه ميشود, ناميده تنزيهي يا منفي

است/ وخيم بينهايت موضوع,

Page 391: مقالات هانری کربن

377 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

آن, بر اساس كه برميخوريم ضمني پيشفرضي به نيز زمينه اين در يزدانشناسي/ /2بÇه خÇودآغاز, امÇري عÇنوان به من تسلبي و شخصي خداي فكرت ميان گفت ميتوانو نفي" فعاليت افراطي "صورت گويا كه مني همان فكرت به نسبت درونبود امري عنواننÇيهيليسم نÇوعي بÇهاصÇطالح, (يÇا ازلي نÇيهيليسم نÇوعي ازلي سÇÇرچشÇمة بÇÇنابرايÇÇن,

1. Urnihilismus

دارد/ وجود پيوندي است, سرآغازين1)امÇري وجÇه, هÇيچ بÇه سلبيت اين كه ميكنيم دفاع نظر اين از برعكس, Âكام ما امانÇوعي بÇا بÇايد را تÇراژيك عÇنصر و نيست, من درونبود وجه هيچ به نيست, خودآغازهÇمانا كÇه شرايطي باشد, égo كنوني زندگي شرايط همان كه حادث يا پيشآمده تسلبي

دانست/ ارتباط در است, فاجعه يك نتيجة و خا كي جهان اين در او هستي شرايطعرفان در روان تكوين چگونگي بشرو تكوين چگونگي به مربوط مباحث همة دربÇا كه égo شدن ثله Ôم بلكه است, تراژدي كه نيست égo است/ شده تأييد نكته همين نيزتراژدي كه است خا كي عالم به égo "فرود" خالصه, است, شده جبران بيمارگونه مي تور

2. exil

در ( كه را خويش2 اصل از دورافتادگي يا تبعيد احساس كه است همين ميآورد/ پديد رامÇيكند: تÇوجيه است) ادÇح چÇنين ايÇن اسÇالمي, الهي حكمت و يهودي الهي حكمت

3. Démesure

égo يا روان, همين آنچه و هست, حاضر حال در égo يا روان, آنچه ميان بايد را "افراط"3بدان دارد, آن از احساسي روان, كه خويش جهاني اين هستي بر م مقد خاستگاه پرتو در

ديد/ ميشود, فراخواندهبÇهتر فلسفي دستگاههاي از حتي عرفاني, حماسههاي در افراط, اين اعتراض, اينفÇصل ميشود, فراخوانده بدان روان كه وضعي و كنوني وضع ميان (زيرا است شده بيانرا تراژدي همين هميشه الهي, حكمتهاي و عرفاني حماسههاي ندارد/) وجود مشتركيآن Çفاق ات جÇاي روان, جÇهان كÇه روان تراژدي اين رويداد, اين ولي كردهاند, حمايت

Page 392: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 378

1. divinité

آمدنش, پيش جاي كه الوهيت1 درون در رويدادي يا نبود, هم الهي رويدادي ا گر است,است موضوع همين خود ميشد/ نشدني ادرا ك نبود, هم است الوهيت ذات در جايش واست دليلي همان اين و ميكند, آشكارش و است آن دنبال به تنزيهي يزدانشناختي كهمربوط ما به هميشه براي و هنوز يعني مينگرد, ما به هنوز آن, براي شخصي خداي كه

است/هم, خودش شخصي, خداي شخصي صورت خدا, شخص بگوييم كه ماند بدان ايننÇتيجة عنوان به اما است/ الوهيت در ابدي فرايندي ابدي نتيجة نيست; خودآغاز مطلقتأمل به راز همين باب در ا گر خودآغاز/ هم و است مشتق هم جاودانه, فرايندي جاودانةنÇيست/ نÇيهيليسم سÇرچشÇمة وجه, هيچ به شخصگرايي كه كرد خواهيم درك بنشينيم,كه است آن نرسيدن سامان به و شخص شكست شخصگرايي, رفتن دست از برعكس,

2. Eo ipso

نميتواند شخصي فوق خود2, ذات حد در ميكشاند/ نيستي به را وجوديش تكوين فرايندي تلق بشري من الوهيتو شخصي صورت از برتر Gوجود ذاتي همچون بشري, انديشة در

شود/يا حالت يك به مشكل برگرداندن باشد, شر خاستگاه سر بر سخن ا گر اساس, اين بر

3. alternative

كÇه يوناني تراژدي اسطورة يا گفت: نميتوان و ميرسد, نظر به نارسا به كلي آن3 يا اينكÇه مسÇيحي Ç يÇهودي تاپرستيÇيك به اعتقاد يا دارد, بشر دادن نشان بيگناه به گرايشمÇوجود بشÇر, آزاد ارادة <فقط گويا كه معنا اين به دارد, خدا دادن نشان ا مبر به گرايش

4. Ibid., P. 282.

نيز ظاهرنگر Hاساس يكتاپرستي يك در شايد است/>4 شر خاستگاه كه است خدا آفريدةبه خويش تفصيل در كه تنزيهي يزدانشناسي ولي باشد, سان بههمين است قرار چيز همهميگيرد, انجام ظاهرنگري قالب در كه را مسأله طرح نوع اين ميانجامد, الهي حكمت

Page 393: مقالات هانری کربن

379 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

ميرود/ فراتر Hدقيق آن از و ميزند پسمÇقابل در تي نÇس آسÇيايي بشر سخنگوي گويي, كه است چنان فانه متأس چيز, همهمÇحافظ سÇپر از چون كه ظاهرنگر اثباتي يزدانشناسي موضع جز ديگري موضع خود,

فكرت آن ادرا ك از دليل, همين به درست است, محروم منفي يا تنزيهي يزدانشناسيتبديل واحد پيكار يك همرزمان و همصحبتان به را مÆمنانش و شخصي خداي كه بنياديدرگÇير تÇراژدي يك در هم با همه كه قهرماني همرزمان نميبيند; است, عاجز ميكند,سلب نوعي حكم در گرچه نيست, كدامشان هر شخص جز چيزي آن, خاستگاه كه باشند

1. une négativité a résorber

2. une positivité à conquérir

آورد2/ چنگ به بايد كه ايجابند نوعي برعكس, اما شود1, رفع بايد كه بود خواهند

گÇرفته روان مÇعادل را آن پيشتر, اندكي مÆلف, خود زيرا ميگيريم, نفس معادل را égo بعد به اينجا از /3م/ Ç است

اين از پيش كه خود بهخودي نفس3 گناهكاري برنهاد مقابل در ميرسد نظر به پسو است خÇويش وجÇود " ناهكارÇگ " نÇفس, ايÇنكه بÇر مÇبني شÇد, مÇطرح هÇÇمينجا درنفس, كه ميدهد حواله خود شخصي فوق ساحت به را ما ي, حد در هم تپذيري فردانيمÇقابل در آري, خطا, حكم در بود, نخواهد متمايز آن از موهوم وجهي به جز سرانجامهستي در گناهكاري دهيم: اراÄه نهاد برابر دو ميتوانيم فقط خود, سهم به ما نظري, چنيندر يعني مياندازد, كار از ميكندو ثله Ôم را نفس كه است شكستي نا كاميو در نيست, نفسو تÇهيبود در م ورÇت نÇوعي بÇيانگر اغÇلب, كÇه نÇابودياي است; نÇفس نÇابودي در واقعنيست, شخصي فوق مطلق قبال در نفس "موهوم" تمايزيابي در توهم و است/ هيوالواريميشود/ نابود و برميخيزد ميان از مطلق, با برابر معادلهاي در نفس كه است اين در بلكهكه دارد امكان بشري براي فقط تراژيك, <عنصر ميگويد كه برنهادي آن برابر در

4. Mesure

بÇماند, وفÇادار خÇويش, تناهي در محبوس بشر بينش به يعني يونان, كذايي "معيار"4 به

Page 394: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 380

1. Ibid., P. 284.

در ميشود>1, همانند خويش, نفس با يعني بشريت, سازندة محدوديتهاي با كه بشريايÇن از گÇذار بÇرعكس, مÇيگويد كه ميدهيم قرار را زير برنهاد ما برنهادي, چنين برابرگسستن با كه ميشود ظاهر عاملي همچون عرفاني, حماسههاي در كه محدوديتهاستمحدوديتهاي كه فاجعهاي است; كرده تعيين را جهان اين هستي قبلي, فاجعهاي زنجير

است/ آن نتايج از خا كي جهان اين در كارافتاده از پا و دست و شده ثله Ôم مننÇه هسÇتند, مÇن ايÇن تÇبعيد و اسÇارت مÇحدوديتهاي هÇمانا مÇحدوديتها, ايÇنو هÇبوط بÇاشند/ او "مÇوناد" وحدت يا او وجود جاودانة تعيينكنندة كه محدوديتهاييكردن رها نيست/ نابودي رهايي, از مقصود ولي تراژدياند, اين بزرگ پردة دو رهايي,رها كردن, وجود/ آن اصلي و سرشار د" تفر" احياي فرديت, احياي يعني فردي, وجودامÇري عÇنوان بÇه آن افشاي روي, بههيچ نه است, فردي وجود اين حقيقت احيا كردن

پندارين/شخص گرفتن درنظر با كه داريم قرار جهتي آن از متفاوت كلي به جهتي در ما ا كنوننيهيليسم دربردارندة بهعنوان را دو هر آسيايي" "نادوگانه گرايي ديدگاه از شخصگرايي وموكول است, شخص عهدة به نيهيليسم با مقابله كه است اين برعكس, ما نظر ميكرد/ افشافوق خود يك سايههاي نه باشند, واقعي اشخاص گفتوگو, همصحبتان كه است اين به

بود/ نخواهد چيزي موهوم, پندار جز فرديتشان كه شخصيبياندازد راهي در را ما تا است كافي شد, گفته زمينه اين در كه سخن ماية اندك همينآن عي مد كه را برنهادي هما كنون, از كه راهي است; تنزيهي يزدانشناسي تعميق راه كهاز ديگÇري صÇورت اسÇالمي, Ç مسÇيحي Ç يÇهودي يعني ابراهيمي, يكتاپرستي كه استرد است, فردي عنصر و نفس "تقديس" عامل بهعنوان غربي فرهنگ درونبود تراژديهستند ديگري برنهاد دنبالههاي از كه را نيهيليسمآوري برنهادهاي اينكار, با ما ميكند/نوعي يافتن راه در تراژدي, اين بنياد ميگويد كه است همان اخير, برنهاد كردهايم/ رد نيز

Page 395: مقالات هانری کربن

381 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

است/ آدمي درون در شخصي فوق مطلق مقام و جا در شخصي مطلق به اعتقادبا مطلق آميختن هرگونه از را ما كه دارد را هنر همين درست تنزيهي, يزدانشناسيمÇيدارد/ بÇاز شÇخصي, خداي ضرورت و مطلق نناپذيري تعي آميختن شخصي, خدايرا آسيايي" "نادوگانه گرايي سخنگويي نقش كه ما همكار اين كه جايي همان در درنتيجه,Ç مسيحي Ç يهودي يكتاپرستي شخصي و زنده خداي افشاي به دست است, گرفته بهعهده

1. Ibid., P. 285.

هÇمينجاست در درست آري, است, زده خدا"1 مرگ مرحلة "نخستين بهعنوان اسالمي

2. nihilitude

دهيم/ قرار آن درست مسير در را آن و كنيم عوض را نفيانگاري2 معناي بايد ما كهمعادلسازي و اختالط حاصل خدا" مرگ مرحلة "نخستين اين كه ميشود گفته ما بهاثباتي, يزدانشناسي كار كه پذيرفت ميتوان بهآساني است/ شخصي خداي و مطلق ميانمÇحافظ سÇپر هÇرگونه از و دارد گÇرايش بÇهظاهر به كÇلي كه كليسا جزمي يزدانشناسيهمينگونه ميكند, محروم آن از را خويشتن خود يا است, محروم تنزيهي يزدانشناسي

باشد/ بايداز جÇنبه هÇمين درست بحث, مورد مقالة در والن ژرژ ما, دوست منظور هم شايدحكÇمت مبتني بر يزدانشناسي وضع درعوض, ولي است, بوده "رسمي" يزدانشناسيمطلق كه معنا اين به بهدرستي و است, شده نهاده تنزيهي يزدانشناسي بر بنيادش كه الهي

است? چگونه لحاظ اين از دارد, ه توج متفاوتاند, ذات دو شخصي, خداي وفيلسوف همكار درست به گفتة كه غايب" خداي" درباب كه يزدانشناسي آن چون,

3. B. Pascal

4. Kierkegaard

5. Barth

<مÇوضوع دارد, استناد بارت5 و كييركه گور4 پاسكال3, به آشكارا مورد, اين در كه ما

6. conscience malheureuse

نÇوعي مÇينشيند, تأمÇل به است, ب6> معذ وجدان در پربار و شكوفا هجران درد نوعي

Page 396: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 382

بÇه كÇاش اي مÇيگويد, چنين كه كسي است/ الهي حكمت انوار از محروم يزدانشناسيدر دستكÇم كÇه مÇينمايد ناممكن ما, نظر به و ÇÇ ميكرد ه توج گفتيم, كه نكتهاي همينكساني به و باشد همصدا ما با ميبايست كه درمييافت و ÇÇ باشد نكرده ه توج بدان نهان,

1. Jean Scot Erigène

2. Isaac Louria

استناد اينان مانند و لوريا2, ايسا ك عربي, ابن بويمه, يا كوب اريژن1, اسكات ژان چون كند/

واژه ايÇن از ÁعموÇم كÇه ازلي و نÇخستين جنبة آن بيانگر مطلق, كه است اين واقع

3. nomen agentis

است, فاعلي3 اسم نيازمند وجودش كه است مفعولي اسم مطلق, نيست/ ميشود, استنباط

4. absolvens

5. absolve

هÇر از ا برÇم نوعي آن, از و كند جذب5 را مطلق كه است شوندهاي4 جذب نيازمند يعني

6. absolutum

از برخاسته مطلق ميكند, ا نيمبر تعي هرگونه از مطلقرا جذبشونده, ا گر بسازد/ صورتي6سو¾تفاهمها از بسياري بتواند شايد نكته, اين زدود/ بايد هم را نيافتگي ن تعي همين خود

كند/ رفع راصÇاحب "اديÇان شÇخصي خÇداي مفهوم برآمدن ميگويد كه برنهادي آن برعكستشكÇيل را خÇدا" مÇرگ مرحلة "نخستين كه است ابراهيمي اديان از گروه سه در كتاب"كه نيست معنا بدين خدا" "مرگ اين با مقابله كه نهيم پيش را نهاد برابر اين بايد ما ميدهد,كÇه است نكÇته ايÇن درك بÇلكه بزداييم, شخصي فوق مطلق مقابل در را شخصي خدايمÇطلق, همين ننيافتگي تعي از يعني ميشود, زاييده مطلق از كه شخصي خداي خودزاييدر اين ه البت خداست/ جاودانة تولد همين "مرگ"; نه است, اين مسأله آري ميشود; ا مبر

است/ نمودشناسانه تحليل باژگونگي حكم"رويÇدادي دستكÇم, يÇا بود خواهد خدا" مرگ "دومين مدرنيته والن, ژرژ نظر از

Page 397: مقالات هانری کربن

383 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

دادن دست از بÇا بشÇري, نÇفس كه بود خواهد اين مدرنيته, خدا"/ مرگ دومين از ناشياز الي فع "فرايند در آن, ناديده گرفتن با و است آن كنه در كه سلبي وجه امكان هميشگيوي و انÇجاميد خÇواهÇد تپذيري" فرداني اصل "سلطة به كه ميشود وارد تماميتگرايي"

جمعي"/ قالب آدمي, و ميكند پيدا الهي مقام "تاريخ, كه اينجاست ميگويدما به ژرژ والن كه تحليلي منطقي كردن دنبال و سخنان اين مفهوم درك بگوييم ا گر

قالب چون نگيرند; خرده ما بر ايشان كه اميدواريم است, دشوار ما براي ميكند, پيشنهادرابÇطة شÇخص, رابطة كه است اين مستلزم برعكس, ما, نظر به آدمي, پيدا كردن جمعي

بريزد/ فرو سطوح همة در فردي, "موناد"مÇا مÇيشود, افشÇا واهي پنداري همچون نفس, عنوان به نفس كه هنگامي درست

1. collectivisation

مقاومت جمعيشدن1 جريان برابر در ميتواند نفسي چنين چگونه كه دريابيم نميتوانيميك با مقايسهاش اعتبار به نفس بودن واهي كه بگذارند اين بر را فرض ا گر حتي كند,

است! شخصي فوق خودايÇن سÇازندة عÇوامÇل است الزم كند, پيدا الهي" "مقام تاريخ, آنكه براي همچنين,نÇوعي قÇالب در يگÇانه, سÇاحتي از دارنÇد, جÇريان آن در كÇه رويÇدادهÇايي و تÇÇاريخ

2. unidimensionalité

ساحت اين پذيرش از كه بگذرند نيهيليسمي صافي از يعني شوند, ادرا ك تكساحتي2ايÇن زيÇرا دارد; امÇتناع اشÇخاص, از يك هÇر سÇاحت از بÇنابرايÇن شÇخص, ماورا¾نگر

است/ ساحت اين در رقيب واقعيت اصل يك پيدايي از آثاري مشاهده گر نيهيليسم,عÇنوان, بههمين تنزيهي, به موسوم يزدانشناسي آن لحاظ, چه از صورت, اين درهÇم و خÇدا شÇخص مÇحافظ سÇپر هم است; نيهيليسم برابر در شخص براي محافظي سپرمحافظي شده, محافظت بدينسان شخص از چگونه پرسش, اين بهتبع و آدمي? شخص

3. épiphanie

جÇاودانÇة شÇخص 3

يجلÇت مÇيان تفاوتي چه صورت, اين در ميسازد? نيهيليسم ضد بر

Page 398: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 384

1. Urgrund

آزمÇون كÇورة كÇه تصديقي الهي, شخص جزمي تصديق و سرآغاز1 يا اصل از برخاستهدارد? وجود است, نگذرانده را تنزيهي

شخصگرايي و تنزيهي يزدانشناسي /3

2. Kataphatique

مÇفهوم در تأمÇل با كه است يزدانشناسي از نوعي اثباتي2, يزدانشناسي از منظورالوهيت مفهوم شايستة وي, نظر به كه را كمالي و عملي صفات ذاتي, صفات همة خدا,همان اين و مييابد, تعالي خود, كمال حد سر تا بشري صفت هرگونه ميپذيرد/ است,

3. via eminentiae

كÇه نÇميدهد انجام اين جز كاري راه, اين همه, اين با ميشود/ ناميده تعالي3 راه كه استروش ايÇن در دهÇد/ نسÇبت خÇدا بÇه را آنÇها تÇا بÇخشد تÇعالي را مخلوق مختلف صفاتاز ديگري جاي در خود كه شود بتپرستياي تسليم كه دارد قرار خطر اين يكتاپرستي,

است/ ناليده آنمخلوق, به خدا تشبيه پرتگاه اين از قاطع پرهيز براي تنزيهي, يا منفي يزدانشناسيسÇخن مÇنفي وجÇه بÇه جÇز الوهÇيت, باب در و ميكند انكار خدا براي را صفتي هرگونه

4. via negationis

را آن اعالي وجه كه است راهي اين است/ نفي4 راه يا تنزيه همان روش, اين نميگويد;

مÆلف /19ê9 پاريس, Ç تهران ,1 ج ايراني, نوشتههاي گنجينة سجستاني, ابويعقوب المحجوب, كشف نك: /ëنه و محدود نه نچيز, نه و است چيز نه <آفريدگار ميگويد: وي ميكند/ دنبال را دقيقي بحث اينباره در رسالهدرسه را آن ما كه الينابيع كتاب رسالة به و///> مكان, در نا نه و مكان در نه و زمان, در نا نه و زمان, در نه نامحدود,

كنيد/ نگاه نيز (9 ج ايراني, نوشتههاي كردهايم( گنجينة ترجمه عربي از اسماعيلي رسالة

در مÇن مÇنظور مÇيبينيم/ امامي دوازده شيعة چه و اسماعيلي5 شيعة چه شيعي, اسالم درو درخشÇان بÇهنحو را آن قÇمي, سÇعيد قاضي كه است مرو در هشتم امام موعظة اينجا,مكÇتب و تبريزي, رجبعلي مكتب به همچنين من است; كرده تفسير ستايشانگيزي

Page 399: مقالات هانری کربن

385 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

زيÇر نÇمايه, ,ê ج ,1971 Ç 72 گÇاليمار, پاريس, فلسفي, و روحاني جنبههاي ايراني: اسالم در ربن, Ôك هانري نك: /1اختصاص عناوين اين به مجلد همين در كه فصولي به شيخيه, مكتب قمي, سعيد قاضي دربارة توحيد/ عنوان

كنيد: مراجعه فرانسه, بخش زير, منبع به نيز تبريزي رجبعلي باب در بنگريد/ است, يافتهAnthologie des philosophes iraniens , tome. I, PP 98-116.

به: بنگريد نيزPhilosophie iranienne philosophie comparée , Th é h é r a n , Aca dé mie ir a n ie n n e , de

philosophie, 1977, Paris, Buchet-Chastel.

ياد بويمه يا كوب از بايد سنتغرب, در دارم/ نظر اينها مانند احسايي1و احمد شيخيشيختÇبيين كÇردن سÇادهتر براي پس است/ مكتب اين نمايندة مهمترين من, بهنظر كه كرد

پرداخت/ خواهيم بويمه يا كوب همين به Hاساس مطلب,كÇه مÇيبيند نا گزير را خود ميكوشد, جهان تام تبيين براي كه متافيزيكي آيين هر

2. rien

از را چيز همه كه ميبيند نا گزير را خود بگوييم, بهتر يا بكشد, بيرون هيچ2 از را چيزي

كنيد: نگاه است, كرده حفظ را خود فعليت هم هنوز كه كويره از زير ماندني ياد به اثر به /3A. Koyré, La philosophie de Jacob Boehme, Paris, 1929, PP. 303-305.

مÇيبايد و بÇرميخيزد آن از جÇهان كÇه خÇودآغاز اصÇل آن زيÇرا بكشÇد3; بيرون هيچو بÇاشد, بÇردارد, در جÇهان ايÇن آنچه نوع از نبايد روي هيچ به باشد, جهان تبيينكنندةبراي كه باشد چيزي آن همة بردارندة در خودآغاز, اصل اين است الزم اين, با همزمان

لÇاص آن ودÇخ پس دارد/ ضÇرورت است, آن در هÇرچÇه و جÇهان ذات و وجود تبيينوجود همين تبيين سر بر بحث زيرا باشد; وجود از بخشي يا وجود نميتواند خودآغاز,

است/چيزهاي به نسبت اصل, اين پس است; وجود نفي خودآغاز, اصل آن جنبه, اين از

4. néant

ولي است, نيستي مطلق4, اين است; نيافته تعيين Hمطلق همانا انديشه, به نسبت جهانو اينباشد; داشته برميخيزند, آن از كه چيزهايي با رابطهاي بايد نيستي همين ديگر, سوي از

5. similitude

پس باشد/ داشته آنهاست, سرچشمة خود كه چيزهايي با شباهت5 نوعي است الزم يعني

Page 400: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 386

1. A. Koyré

ميكرد, تحليل عالي بهنحوي كويره1 الكساندر مرحوم چنانكه بايد, خودآغاز اصل اينكÇه هÇمينجاست از مÇا بÇحث مورد يزدانشناسي دو باشد/ "هيچ" و "همه" عينحال در(تنزيه) نفي راه يا اثباتي, يزدانشناسي و (تنزيهي) منفي يزدانشناسي ميشوند; ساخته

تعالي/ راه واز جÇنبه دو آنجÇا از و دوگÇانه, هيچ يك داريم, دوگانه نيستي يك آغاز, در پساز چÇيز همه كه داريم هيچي يك محض/ نفي ديگري مثبت, بهاصطالح يكي نيهيليسم;

2. nihil a quo omnia fiunt

يك و است, انÇديشه و وجÇود از برتر الهي مطلق ذات عدم همان اين, برميخيزد2/ آن

3. nihil a quo nihil fit

مغا ك در برگرددو بدان كه است آن بر همهچيز و برنميخيزد3, آن از چيز هيچ كه هيچيبه كه است اين ما ترس است/ انديشه و وجود از پستتر عدم بنابراين, و ريزد, فرو آن

شود/ گرفته ناديده زيادي اغلب نيستي, نوع دو اين تفاوت نيهيليسم, از صحبت هنگامبه گرايش ابراهيمي, شاخة سه بين در چه و يونانيان نزد در چه نوافالطوني, سنت درخود كه چرا سازند; آن تابع را اثباتي راه و دهند, تنزيهي راه به را م تقد كه بود خواهد اينم قدÇت بدون كرديم/ اشاره موضوع اين به پيش لحظه چند همين است/ مطلق تابع وجود,ميتوان كه كاري تنها برميخيزد) آن از چيز همه كه عدمي آن به (يعني تنزيه به دادنآن از چÇيز هÇيچ كÇه عÇدمي آن (يÇعني مÇخلوق صÇفات بÇيشتر چÇه هÇر انباشتن كرد,

پيروزي در يكتاپرستي كه اينجاست است/ الوهيت به آنها دادن نسبت و برنميخيزد)در بÇود, آن از پÇرهيز خÇواسÇتار بيصبرانه, كه بتپرستي همان به و برميافتد خويش

ميغلتد/تÇنزيهي يÇزدانشÇناسي قÇلعة از كه هنگامي تشريعي, يزدانشناسيهاي سرنوشتبر حق به ژرژ والن ما, نظر به كه است سرنوشت همين و بود چنين افتادند, جدا و بريدندهيچ به كه ميكند لم ع را خودش مطلق اينجا, در منفي يزدانشناسي ولي است, تاخته آن

Page 401: مقالات هانری کربن

387 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

همين (نيهيليسم فروبريم آن مغا ك در و كنيم داخل آن در را چيز همه نيست قرار وجه,مÇطلقي همان اين, و كشيد بيرون آن از بايد را چيز همه برعكس, بلكه ميكند), را كار

ميدارد/ نگاه وجود در را موجودات همة كه استيگانه چنان كه وجود از ساختماني چنين به ظاهرگرا يكتاپرستي در اينكه خالصهچÇنين بÇه ايÇن از پÇيش مÇا بÇرميخوريم; است, مÇوجود يگانگي همان گويي, كه استبا نيافته ن تعي مطلق رابطة موجود, با وجود رابطة ولي كردهايم, اشاره مرگباري آميختگيبسÇياري جÇهت در شÇود, جÇذب مÇطلق در بايد كه معدوميتي جهت در شخصي, خدايهمان جهت در بلكه نيست, شوند, آميخته هم به وجود وحدت در بايد كه موجودهايي

1. Positivité

بسÇط بÇهتفصيل زيÇر نوشتة در را آن مطالب كه ما خود نوشتة Le paradoxe du monothéisme نك: /2دادهايم:

Nécessité de l'angélologie (Colloque de l'Institut de philosophie de Tours, mai 1977), in

Les Cahiers de l'hermétisme.

است2/ آن سرچشمة و اصل مطلق, كه است ايجابي1 وجهالهي حكمت در آنها اوج كه اسالم در باطني الهي حكمتهاي كه معناست همين بهمخلوقات شوم, شناخته ميخواستم كه بودم < گنجيپنهان مشهور حديث است, عربي ابنخداي اثباتي ارزش كه نيهيليسمي آن فهميدهاند/ را ببرند> پي وجودم به همه تا آفريدم ران عيÇت طلقÇم) پÇنهان گÇنج نگذاريم كه ميماند اين مثل ميبرد, بهانحطاط رو را شخصي

شود/ موجود موجودها, بسياري در وجود نگذاريم شود, آشكار خود تعين با نيافته)مÇيان تفاوتگذاري محور بر عارفانهاش الهي حكمت كه بردم نام عربي ابن از من

3. absconditum

4. Rabb

شده (ظاهر خداي شخصي, خداوندگار يا رب4 و مستور3 يا نشناختني و نيافته ن تعي مطلق

5. Deus revelatus

دÇح خودش كه چرا بگويد, سخن او از است قادر بشر كه خدايي تنها وحي5, طريق) از

Page 402: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 388

چرا است, چنين وضع نيز اسماعيلي الهي حكمت در است/ شده نهاده است, آن همبستة

1. Intelligence

است مه مقد همين از ميشود/ اطالق عقول بارگاه در عقل1 نخستين به واقع در ناماهللا كه

2. En-sôf

3. Sephiroth

4. Métatron

5. Chérubin

عÇرفان در عÇرش بÇر نشسÇته 5 وبيان رÇك و متاترون4 يا سفيروط3 ده و ن سوف2 ا رابطة

6. Sébastien Franck

7. Valentin Weigel

وايگل7 والنتن فرانك6, سباستين مانند پروتستاني, بزرگ عرفاي همة Áاصو يا يهودي,كÇه است مÇخلوق بÇا رابÇطه در مÇا, بÇا رابطه در تنها اينان, همة نظر از زيرا اينها; مانند و

8. déité

ميشود/ ظاهر اينها مانند و كنش اراده, توانمندي, نيرو, چون (الوهيت)8 ربوبيت

9. via Positionis

است, تشريع9 راه اقتضاي كه ن متعي وحي خداي به هنگامي تنها نيافته, ن تعي Hمطلقشود/ گرفته درنظر باشد, خالقش وحي, خداي آن كه مخلوق با رابطه در كه ميشود تبديلHشخص او, خود كه شخصي مخلوقي و شود, خارج خود اطالق از مطلق كه است الزم پسآن وجه, هيچ به شخصي خداي كه است چنان امر اين كيفيت و بيافريند, است, آن خدايبلكه خداست", مرگ "نخستين حكم در شنيديم پيشتر ما كه نيست آغازيني سلبي وجهميآيد/ پيش شخص به مطلق از گذار اين در كه زايشي است; الهي زايش برعكس, به كليشÇده, خÇلق مÇوجود بÇا را خÇالق بايد چرا باشد? بايد خروج اين <چرا بپرسيم ا گريا كÇوب استثنايي آثار در بايد هم را پرسش اين براي پاسخ بهترين دانست?>, همبستهپرسشي به او شخصي پاسخ است, وي طلب راز نشاندهندة كه عظيمي آثار يافت/ بويمهتمامي زيرا باشد; كار در نميتواند شخصي پاسخ جز هم ديگري پاسخ و گفتيم, كه استني بيتعي از ا مبر يعني است>, مطلق شخص امكان شرايط از <تحليلي بويمه, يزدانشناسي

Page 403: مقالات هانری کربن

389 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

1. absconditum

ا مبر ني تعي هرگونه از مطلق چون ميگفتيم: (باالتر مستور1 ساحت از ه منز آغازين, مطلقشود)/ ا مبر هم آن از بايد كه است باقي بودنش مطلق ن تعي هم هنوز شود,

اين توانست كه بود كساني معدود از وي كه بود اين در كويره الكساندر شايستگيراهمان سر از را دامهايشان او كه است وي پيشينيان همة از بويمه متمايزكنندة كه را جنبهمÇورد كÇه است اسÇاسي آنرو از جÇنبه, اين و كند, درك را اساسي جنبة اين برميدارد,الزم شرايط موضوع آن, خالل از و ما موضوع كه را آنچه ميكند كمك ما به استثنايياش

دريابيم/ ميبرد, سÆال زير را ما گفتوگوي برايآيين تمامي آنچه ميجويد, آنچه دارد, باور بدان آييني هر از پيش بويمه, آنچهباالتر, حتي و است, شخصي بودي خدا, كه است اين است, آن توجيه به معطوف او,

2. Ibid., P. 315.

كامل/2 شخصي عملكننده, شخصي خود, خويشتن به آ گاه زنده, شخصي است, شخص

خÇداي مÇيجويد///> او <آنچه كنيد: دقت نقلقول, اين در رفته به كار واژههاي بهكه س) مقد جام طلب (مثل است طلب يك پايان در نيست, شده داده آغاز, در شخصيگÇويا كÇه خÇلطي شÇخصي, خداي و مطلق ميان خلطي هيچ پس ميدهد/ دست ديدارشنÇيهيليسم, سÇرچشÇمة بÇهعنوان ديديم, چنانكه و باشد آن مسÆول غربي, شخصگرايي

نيست/ كار در گردد, اعالم خدا" "مرگ عاملاز برخاسته نيهيليسم با سو يك از دارد: تضاد همتراز نيهيليسم دو با دايمي طلب اينمقام به مطلق, مقام به يكباره را خود جزمي اعتقاد موضوع كه اثباتي يزدانشناسي يكبÇا ديگÇر سÇوي از و مÇيبرد; بÇاال كرد, جستوجو نميتوان را چيزش هيچ كه ماوراييمÇطلق, نناپذيري عيÇت به جز گويا كه (تنزيهي) منفي يزدانشناسي از برخاسته نيهيليسمبرميخيزد آن از چيز همه كه است نيستياي همان كه ميبرد ياد از گويا و ندارد گرايشيداريم/ سروكار تجلي, بدون يزدانشناسي با سو هردو از شده)/ ياد درحديث پنهان ( گنج

Page 404: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 390

پي ميبريم خودمان روزگار تا قرون طول در پاينده نگرش دو به كه اينجاست ازبويمه يا كوب عرفاني الهي حكمت چهاردهم)و (قرن ا كهارت مايستر عرفاني آيين كه

است: داده نشان بهخوبي كوتاهي تحليل در را تضاد اين كويره, مرحوم /1Ibid., P. 316 note 2.

است كافي نيهيليسم, دامهاي با مقابله براي هستند/ آنها بارز كلي نوع دو 1(1ë7ë Ç 1ì2ê)عÇميق احساس به ه, البت اينان, دوي هر نزد در كنيم/ مالحظه را استثنايي مورد دو همين

يÇاودانگÇج در حÇركتناپذير و بيحركت ننيافته, تعي مطلق همچون عرفاني, الوهيتميگيرند/ فاصله هم از استاد دو هر بعد, به اينجا از ولي برميخوريم, خويش

2. Deitas = Gottheit

آن از بÇايد آنچه و است فراتر شخصي خداي از ربوبيت2 ا كهارت, مايستر نظر ازبÇا بشÇري روان در تÇعبير اين زيرا است; شخصي خداي همين رفت, فراتر و درگذشتعارف سير در مرحلهاي فقط بشري, خداي پس دارد/ همبستگي مخلوق و جهان تعابير

3. non-étre

<ميشود است: شدن و نبود3 سلبيت, و محدوديت گرفتار شخصي, خداي اين زيرا است;

4. Er wird und entwird

كويره/ فرخندة ترجمة به بنا /ë

ميشود>5/4 باز وتا است شخصي خداي اين از شدن رها جستوجوي در بنابراين, ا كهارتي" "روانكه چيزي آن گرفتارهر تناهي, محدوديتو نيستي گرفتار وجود, محدوديتهاي گرفتاردر تا شود رها هم خويش خويشتن از بايد روان اين پس نشود; است, آن تثبيت به قادر

6. Abgrund

7. Nunc aetemitatis

دستيÇافتني آن, كÇنه7 هÇرگز خÇود, ذات به كه ژرفنايي6 در رود, فرو الوهيت مغا كنيست/

در خود, اثبات در را رهايي او است/ متفاوت به كلي بويمه يا كوب نگرش و ي تلق

Page 405: مقالات هانری کربن

391 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

1. Idée

و عربي ابن ثابت عين همان ( كه خويش ازلي "مثال"1 به حقيقي, من به بخشيدن ق تحقهÇمه پس ميبيند/ ميگيرند) الهام وي از اسالمي الهي حكمت در كه است كساني همةمطلق سوي به ربوبيت, سوي به مرحلهاي كه نيست شخصي خداي ميشود; مقلوب چيزسÇوي به ن, Öكو سوي به مرحلهاي كه است مطلق همين برعكس, بلكه است, نيافته ن تعي

است/ شخصي خداي جاودانة زايش

بيانگر او, براي اين ولي ميشود>, باز و ميشود < كه ميپذيرد البته بويمه يا كوب

يستÇن يانگرÇب بÇرعكس, Âكام نيست/ شخصي, خداي نيستكنندة نيستكننده, نيستيگانة يك در پنهان!) ( گنج نپذيري تعي به شدن, آشكار به گرايشش در كه است مطلق

2. Nunc aetemitatis

ميپذيرد/ تمايز (ewiges Nu) جاودانه2 ا كنون

3. Intradivine

نوعي به بلكه كلمه, جاري بهمعناي تاريخ نه خدايي3, درون تاريخ نوعي به بدينسان

4. simul tota

تÇمامي در و صÇور تمامي در كامل4 سراسر جاودانة و تمام جاودانة زمان, از آزاد تاريخ<هÇرگونه شÇخصي خÇداي ايÇن ميرسيم/ شخصي خداي عنوان به خودزايياش مراحلالزمة كه ني تعي آن پس اوست/> در حركت و است حركت در (///) دارد خود در را تمايزبÇاشد, مÇعدوميت گÇرفتار ديگÇر, كÇه ني تعي نيست; "خودآغاز" اينجا در است, شخص

خودآغاز/ نناپذيري تعي بر نيستي راه از و نيستي روي است پيروزياي نيست,شرايطي تشريÇح با بويمه است/ همين باشد, ميتواند ميان اين از ما همة بهرة آنچهتÇمامي كÇه (شرايطي ازلي هيچ غلبة و پيروزي چونان را مطلق شخص تحقق امكان كهخدا كه را هاي جاد خود همانا ميسازند, ر ميس ميدهند) تشكيل را الهي ارگانيسم ساختشÇرح بسÇازد, را خÇود و كÇند تÇوليد را خود تا ميگذرد جاودانه همچنان و گذشته آن از

ميدهد/

Page 406: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 392

صورت همان شخصي, خداي جاودان توليد خدايي درون جاودان تاريخ اين آري,شخص مرتبة به تا ميگذارد تماشا به خود را آن از نمونهاي هم بشري روان كه است ازليزمينة چون است, صورت <برترين وجود شخصي صورت آنكه براي چرا? يابد/ دستن تعي با مگر نميشود, آشكار و نمييابد ق تحق وجود و است, خود شدن آشكار تحقق

1. Ibid., P. 319.

شدن/>1 آشكار و يافتنظÇهور چون تعابيري قالب در خودمان, ايراني فيلسوفان نزد در كه روابطاند همين

2. théophanie

بدانها تپذيري) فرداني) ص تشخ متجلي), (صورت مظهر الهي2, تجلي شدن) (آشكارتطبيقي فلسفة بحث يك براي را كافي زمينهاي ميتوان تعابير, اين بيان با برميخوريم/

كرد/ فراهم

3. nihil a quo nihil fit

نÇيهيليسم3, خÇالصة بÇا مÇقابله بÇراي ضÇروري برديÇراه وسÇايل بÇه ما اينجا, ازيÇا الادريگÇري قÇالب در غÇيرمذهبياش بÇهصورت را خÇود امÇروزه, كÇه نÇÇيهيليسمياسÇتعداد در فÇقط شخصگرايÇي مييابيم/ دست ميكند, عرضه تخواه تمامي جمعگراييهÇمينطور هÇم ايرانÇي جهان شخصگراست, كه نيست يوناني جهان فقط نيست; غربي سد شخصگرايي, اين هم چنيناند/ كتاب" صاحب "اديان معنوي افقهاي همة و است,عÇلل و خاستگاهها جستوجوي نابودكننده/ و منفي نيروهاي همة هجوم برابر در استخÇواهÇد درازا بÇه را مÇا بحث اينجا, در شخصگرايي, اين نا كارآمديهاي و نا كاميها

كشاند/هدف كه گرفتم كساني مثال از موردي عنوان به را بويمه يا كوب مورد من خالصه,

4. Ens nullo modo determinatum

ايÇن ا گÇر ي حت) نيست نيافته4 ن تعي وجه هيچ به موجود جهان, اين در طلبشان نهاييبÇه كÇلي بÇلكه كÇنيم) في معر تي سن آسياي آرمان حكم در را نيافته" ن تعي سراپا "موجود

Page 407: مقالات هانری کربن

393 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

1. Ens determinatum omni modo

حÇد ايÇن از خÇارج در است/ نيافته1 تعي سراپا موجود طلبشان, نهايي هدف برعكس,ايÇن بÇود/ خواهÇد "سايه"ها گفتوگوي فقط, گفتوگو نيست>, كار در شخصي <ديگر

ناسيÇزدانشÇي يÇعني: مÇيپذيرم, پÇيشنهاديم مÇوضوع بÇراي مÇن كه است معنايي همانزايش اصÇالتدهندة مÇنفي, يزدانشÇناسي اين زيرا نيهيليسم; پادزهر همچون تنزيهي,

است/ شخص جاودانة

يرمذهبيÇغ لنگÇة كÇه جÇمع در شدن محو يا الوهيت, در شدن محو راه از بشر پسعالم در او وجودي پاية كه شخص بهعنوان خود موجوديت ترك راه از است, آن موهومبرعكس بلكه كند, ايفا الهي تجلي جريان در را خود نقش ميتواند كه نيست است, وجودكÇه است خÇويش وجÇودي جÇنبههاي عÇميقترين و شخصيترين به بخشيدن تحقق باذات حÇامل و خدا ذات از تمثيلي الهي, ذات بيانگر يعني برسد, مقصود اين به ميتواند

باشد/ الهيرا آنÇها ما كه التيني قاعدة دو در ميدهد, قرار انتخاب برابر در را ما كه ي تضاد آن

2. Franz von Baader

بÇيان ميتواند بهخوبي بويمهايم, بزرگ ر مفس و تعبيرگر بادر2, فن فرانتس نبوغ مديونشود:

3. Omnis determinatio est negatio

نيهيليسم ريشة كه است برنهاد (همين است3 نفي تعيني, هر كه برنهاد اين برابر درهر كه ميدهد قرار را اعتقاد اين ضمني, بهنحوي بويمه ميبيند), شخصگرايي در را

4. Omnis determinatio est positio

است/ Fr. von Baader از او خود كه هستيم (319 ص كويره(همان, مديون را التيني تعابير /ë

است5/4 اثبات ني تعي

برنهاد دو اين ميان موجود تضاد در دهيم, نشان اينجا در ميكوشيم ما آنچه تماميدر را, آينده يا بگيريم بهدوش را گذشته مسÆوليت چه اينصورت, در است/ شده جمع

كنيم/ مقابله كجاست?> <نيهيليسم پرسش با ميتوانيم صورت, هر

Page 408: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 394

كجاست? نيهيليسم /ê

كه تپذيري فرداني اصل در نيهيليسم بگوييم ميتوانيم ا كنون پرسش, اين پاسخ دردر محافظ سنگر برعكس, اصل, اين نيست/ بود, شده متهم نيهيليسم خاستگاه بهعنوان

1. ego intégral

به بنا كه نفسي آن نه باشد, جامع1 نفس نيهيليسم, آماج آنكه بهشرط است, نيهيليسم برابر

2. normal

اصÇل ودبيگانگيÇخ از در ديگÇر, عÇبارت بÇه مÇيشود/ خوانÇده عادي2 بدمان, عاداتنهتنها ني, تعي هر كه دليل اين به هم آن و ميشود, ظاهر نيهيليسم كه است تپذيري فردانيوجود, شخصي صورت كه اين دليل به است; مثبت ني تعي بلكه نيست, سلبي وجه متضمن

است/ آن برين آشكارشدگي كه دليل اين به و است, آن برين ن تعييÇا مÇيكوشد, بÇرين آشكارشدگي اين لغو جهت در كه چيزي هر صورت, اين درصور نقاب زير است ممكن تهديد, اين و آن; از عارضهاي يا است نيهيليسم از تهديديميخواهم همساناند/ و همانند باطن, در صور آن هرچند بماند, پوشيده متفاوت ظاهر بهلباسهاي است, شده ناميده اعظم" "مستنطق داستايفسكي, كتاب در كه قهرماني بگويم

كند/ تن به بخواهد كه را كدام هر ميتواند كه دارد بسياري كل حدالش متبÇه روانشÇناس يك از كÇه خÇطي چند اين در مثال, عنوان به عوض, در را هشدار

3. Théodore Roszak

مÇا بÇه سطور اين بجاي نقل با روزا ك يافت; بايد ميكنم, نقل روزا ك3 تÃودور روايتصÇورت, هÇر <در حÇقيقي ذهÇني سالمت يا ذهني سالمت جامعيت كه ميدهد توضيحاز اجÇتماعي واقÇعيت بÇا كÇه دروغÇين نÇم ايÇن عÇادي, نÇفس كÇه است آن دربردارندةسÇر مÇعناي بÇه ايÇن و شÇود; انحالل دستخوش است, يافته انطباق عالمانه ما خودبيگانةبÇه مÇرگ ايÇن انجاميدن بهمعناي الهي, توانمندي ميانجي "دروني" ازلي صور بركشيدنوجÇود از نشÇانهاي آن, در مÇن كÇه است نفس از تازهاي نقش دوبارة آفرينش و زايش

Page 409: مقالات هانری کربن

395 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

1. Théodore Roszak, Vers une contre-culture , trad. Claude Elsen, Paris 1970. P. 68.

است>1/ آن خدمتگزار بلكه نيست, الهي عنصرخÇود ل عقÇت تÇرازوي در درست را فشÇرده بسÇيار سÇطر چند اين تعابير از يك هرآن نÇخست ميخواهد, ما از كه دارد وجود فآور تشر تعليم يك بÔرد اينها, در بسنجيم/زايش بÇه دوباره تا بميرانيم, را خويش خودبيگانة از اجتماعي واقعيت با شده ثله Ôم نفسخدمتگزاري و ل تحم اليق و الهي كاركردي امانت بار حامل تولديافته, دوباره من يك<شخص كه بكشيم پيش را اساسي پرسش اين داريم حق ما بعد, به اينجا از برسيم/ آن,كÇه پÇژوهشهايي از بسياري در امروزه ضمني, بهطور كه است پرسشي اين چيست?>در پژوهشها اين ولي ميشود, مطرح هستند, نوميد كه چرا ترتيباند, و بينظم گوييخودآ گاهي ارزشنهان يعني نهايي, راز كه قبلياند احساس اين در موجود تابعنظم عمل,بÇه آ گاهي در بايد بلكه يافت, طبقاتي آ گاهي فالن در نبايد مثال, عنوان به را, شخصي

ديد/ است, آ گاهي راز آشكاركنندة كه آ گاهيايفلسفة سة سÆم سوي از كه همايشي در كه داشتم را فرصت اين گذشته, مه ماه در من

2. Institut de philosophie de l'Université de Tours

طÇرح كÇنم/ شÇركت بود, فرشته" و "انسان آن, موضوع و بود, شده برگزار تور2 دانشگاهو پÇذيرفته مسلمات خواندن چالش به حكم در ميتواند ما, روزگار در موضوعي چنينخÇوانÇدن چالش به نوعي آنكه براي درست موضوعي, چنين البته شود/ ي تلق مكتسبمÇيرساند: كشÇيديم, پيش كه پرسشي پاسخ به را ما كه است پنهاني راه آن بيانگر است,بسيار پيش, تها مد از كه خودمان ايراني فيلسوفان به من راه, اين در چيست?> <شخصبر و ميآيد, چگونه من بهنظر پاسخ اين كه بگويم تا شد خواهم ل متوس هستم, مديونشان

چيست/ سرانجام همايش, اين در ايراني فلسفة پيام من, نظر به اساس, هميناز پيش مزدايي ايران انسانشناسي در بنيادي مفهوم يك به استناد با را پيام اين منفÇارسي يÇا فÇرهوشي لفÇظ درست وجه ( كه است رتي" و رÖف" مفهوم آن و مييابم, اسالم

Page 410: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 396

مÇوجود هÇر آسÇماني ازلي صÇورت بÇيانگر زرتشتي, آيين در واژه اين است)/ فروهراز ي حت و اوست وجود از جزÄي كه چرا است; آن حامي فرشتة آن, برين من يعني نوراني,

است/ آن آسماني لنگة كه آنروخود حكم در زيرا دارد; بنيادي بسيار تي اهمي زرتشتي, شخصگرايي در مفهوم اينمÇورد (در فÇرشتگانش Ç ايÇزد و امÇهرسپندان خودش, همزدا هور ا كه است وجود قانونرتي و رÇÖف كÇدام هر نيز كنيد) مراجعه پروكلوس نزد در Dii-Augeli مفهوم به ايزد مفهوممÇيكند/ عطا را حقيقياش ساحت شخص, به كه است رتي و رÖف همين دارند/ را خودشاناين در ازلي, صورت مبتني بر ساحت اين در آسماني, ساحت اين در فقط بشري شخصبدون كه قطبي اوست, آسماني قطب كه ساحتي است, شخص خويش, فرشتهوار ساحتو گÇمراه و مÇيگردد هرز بيقطبنماست, به كلي بشر وجودي ساحت زميني قطب آن,

است/ خويشتنباختهبÇود; خواهÇد آسماني ساحت همين قطب, همين دادن دست از حقيقي, درام پسدرام به ما كه هست هم همينجا در و است/ درام اين درگير شخص, سرنوشت تمامي زيرامÇوضوع و دربÇرميگيرد, را شÇرق از وسÇيعي نواحÇي كه غربي امروزين, غرب زندگي

كنيد: نگاه كرديم, استناد آن به پيشتر كه خودمان مطالعة به /1Le paradoxe du monothéisme

ميرسيم1/ همانجاست, در نيز ما نشستهايكهن مفهوم اين پيرامون در را گردهمايي ناقوس كه است الزم ما بر صورت, اين دردر اندكي متفاوت, نامهاي با گرچه را, آن معادل ما زيرا درآوريم; بهصدا زرتشتي ايران

كنيد: نگاه زير آثار فهرست به /2Avicenne et le récit visionnaire, Terre céleste et corps de résurreoction, En Islam iranien...,

L' Archange empourpré , etc.

نك: نيزGershon Scholem, Von der mystischen Gestalt der Gottheit , Frankfurt amM., 1973, PP.

249-271.

را كاركردياش معادل يوناني2/ جهان در چه ابراهيمي, جهان در چه مييابيم, باز همهجا

Page 411: مقالات هانری کربن

397 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

ابوالبركات و دارد اساسي تي اهمي سهروردي, فلسفة در كه تام طبيعت هرمسي مفهوم درميبينيم/ است, كرده تبيين را آن ستايشانگيزي, بهنحو نيز بغدادي

ين نجمالد نزد در پنهاني, شخصي راهنماي يا الغيب" "شيخ آسماني", "شاهد مفهومآيÇين در دارد/ بÇاستان ايÇران رتي و رÖف همين به اشاره نيز نسفي عزيز و سمناني كبري,او بÇه مÇريد يÇا پÇيرو ف رÇتش مÇاجراي در كه نوري شكل به را مفهوم همين ه, اسماعيلي

1. Paraclet

مÇاني فÇرشتة يÇا فÇارقليط1 (بÇه است مانوي مفاهيم دقيق يادآور كه ميبينيم ميپيوندد,بنگريد/) پيامبر,

يا معنوي, اثيري جسم لطيف, جسم تصوير در ميتوان ضمن, در را فكرت همين

2. Tselem

تسÇلم2 مÇفهوم در يا توماس) پردههاي در مرواريد" ("ترانة آسماني پوشش تصوير درجÇمع يكجÇا در گÇفتيم, كÇه را ايÇنها همة واقع, در كه يهودي كبال در صورت) (يعني

يافت/ باز ميكند,

من همين شناختن", را خود "خويشتن يا ديدن" را خود خويشتن" چون قواعدي دراست بريني ازلي صورت صورت, اين آنكه براي چرا? ميكند/ تجلي كه است آسماني"فرشتة فرشتهاش, بگوييم بهتر يا خدا كه است آينهاي شده, آفريده آن روي از بشر كه

3. ange de la Face

كنيد: نگاه ضرورتفرشتهشناسي عنوان با ما مطالعة آخر بخش به صورت" "فرشتة دربارة /êLe paradoxe du monothéisme

پÇاسخ پيامبري به كه است فرشته همين ميشود/ پديدار بينشگران بر آن در صورت3"4در صورتها به زيباترين را او گواهي ما همه, اين با و (7.139 (قرآن لنتراني بود: داده

بنگريد: آن, يادداشتهاي در شده ترجمه متون و زير صات مشخ با اثرمان آخر فصل به /ëL' lmagination créatrice dans te soufisme d'Ibn Arabî, 2e èd., Paris, Flammarion, 1977.

ربي5/ رأيت داريم: دست

Page 412: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 398

عÇين در يگانة همين بودگي", تا "دو همين است, همين جامع, شخص جامع, خود

1. unus ambo

2. mundus concentratus

پيشفرض بر فشرده2 جهان بهعنوان بشري موناد هر مونادشناختي تلقي است/ دو1 حالبÇودن جÇامع بÇراي كانون, اين زيرا است; شده نهاده بشر" و "فرشته دوگانة كانون همينباشد/ داشته بر در را دو هر زميني, جهان همقطب و آسماني جهان همقطب بايد خويش,عÇقلي, عالم اصطالح با را آن هم هنوز سينوي, سنت فيلسوفان كه است همان اين,مÇيكنند/ بÇيان است, شده برگردانده saeculum intelligibile به التين در كه اصطالحيمعنوي", "جهان يك تمامت يا خويش, اوج در معنوي فردانيت اخير, اصطالح از منظور

3. Aiôn

EonsهÇا رفانيÇع نامگذاري معنادار, بهنحوي كه سينوي اصطالحي است; "عيون"3 يك

بنگريد: زير اثر به /êH. Corbin, Philosophie iranienne et philosophie comparée .

ميكند4/ زنده را عرفان معنوي گوهرهاي يا (Aions)

5. Ens omni modo determinatum

تÇبديل تعين5 از وجهي هر باشندة بهنوعي كه است آن بر بهتدريج جامع خود پسمطلق با آن ساختن همانند خواستار كه را ويژهاي پژوهشي مشي آن بدينسان, و گردداين, از كهپيش بويمه موضع سادة يادآوري همين روكند/ زيرو به كلي است, نيافته تعيين

كجاست/ در نيهيليسم تهديد كه دهد نشان ما به تا است كافي كرديم, اشاره بدانو مÇاورايÇي مÇعنوي, سÇاحت كه مييابد واقعيت جايي در درست نيهيليسم, تهديدنÇهادينه, يانجيÇم بÇدون كه شخص رتي و رÖف خالصه, يعني, شود, گم شخص, فرشتهساناصل كه ساحت اين كه هنگامي برود/ دست از ميكند, عطا او به را وي جهاني آن ساحتنيست الزم اينجا در ميگردد/ آغاز نيهيليسم هجوم شود, گم است, تپذيري فرداني برينواقÇع, در ايÇن شÇده; آغاز هجوم اين كه است ديري بپردازيم/ موضوع اين تاريخچة به

است/ رتي" و رÖف بدون بشر" تاريخ

Page 413: مقالات هانری کربن

399 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

اهÇريمن بÇا شÇدن رويÇارو توانÇايي كه كسانياند از زرتشتيان كه آنجا از بيگمانسÇلبيت هÇجوم تهديد توانستهاند داشتهاند, است, فعال معدوميت اصل كه را دهشتنا كايÇن در فÇرد هر كنند/ احساس پيشاپيش را روشنايي اهورايي آفرينش اين به اهريمنينميتوانسته گويا آنان, ياري بدون است; خوانده خويش مدد به را رتيها و رÖف همة هجوم,زرتشتي ايران انديشة ذاتي ويژگيهاي از اين زيرا كند; دفاع آسمان سنگرهاي از استدهشتآور تهديد كه چرا دارد; نياز يارانش تمامي ياري به روشنايي خداي كه است كهن

است/مزدا يعني فرد, خداوندگار ميان شهسوارانه, همبستگي پيمان نوعي كه اينجاست ازپÇيكار يك هÇمسنگران طÇرف, دو هÇر مÇيشود/ بسÇته آسمانيش شهسواران تمامي وخداوندگارو مربوب, و رب عرفاني همبستگي در شهسوارانه, پيمان اين فكرت واحدند/"جوانمردي" بدان فارسي در ( كه ت فتو از نشاني كه جا هر در و عربي, ابن نزد در بنده,

پيداست/ ميشود, ظاهر ميگويند)همانا كه شخص آسماني ساحت شدن محو با كه ميآيد پيش پرسش اين جا, اين درفاق ات آنچه ميافتد? فاقي ات چه ميدهد, تشكيل را وي بيرون ت فرداني و شخص وجودمÇناسبات تÇمامي ايÇنصورت, در است/ متقابل د تعه گسيختن و پيمان گسستن ميافتد,در كه همبسته مناسباتي ديگر مناسبات, اين ميشوند/ دگرگون بشر, و خدا ميان موجودمناسبات چونان تقابلجويانه, مناسباتي به و بود نخواهند باشند, هم مدافع واحد, پيكاريديÇدگاه از شÇود/ نÇابود بÇايد طÇرف دو از يكÇي شÇد/ خواهÇند تبديل برده, و خدايگانمزدايÇي, بينش نظرگاه از كه درحالي شد, خواهد ربوده زور به س مقد آتش پرومتهاي,در آسماني نيروهاي جانب از امانتي كه ساند مقد آتش اين پاسداران بشري, موجوداتشكلهاي همة برسد, خود مقاصد به آنكه براي پرومتهاي, بينش آن و بوده, آنان دست

گرفت/ خواهد خود به را بزرگ مستنطق ممكنجÇرأت آزادانÇه دادن, انÇجام شخصي كار خود, ابتكار به انديشيدن, خود اتكاي به

Page 414: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 400

بخواهند شايد بشر, افراد از بسياري كه است كاري داشتن, را پرومتهاي ماجراي در ورودميگيرد, بهعهده را آنان وظيفة بزرگ, مستنطق كه اينجاست بدارند/ معاف آن از را خودحتي راستا, همين در كنند/ صرفنظر خويش بودن خويشتن حق از آنان آنكه شرط بهداشÇته نهادي و فطري عنصري خود, ذات در بشري فرديت كه شد خواهند اين از مانعجريان از محيطزيست, از كه است چيزهايي فرديت, اين چيز همه گفت خواهند باشد/

هستند? فاشيستها اختراعات از كروموزومها بگويند كه نرفتند پيش اينجا تا مگر /1

است/1 شده گرفته است, آورده بار را وي كه تربيتي و تعليم نيرومندانÇجاميده نÇيستي بÇه خÇويش ودÇخ كÇه درحالي بود, خويش خود ميتوان چگونه

2. Alexandre Zinoviev, Les hauteurs béantes, Lausanne, L' Age d' homme , 1977.

در بشر, ميرود/ فرو سزدوده تقد جهان در سر با معدوميت كه است بدينسان است?2هنوز توانست خواهد چگونه است, انجاميده نيستي به پس اين از كه خودش شخص نبودايÇن جÇز راهي ديگر او, براي مييابد? ص تشخ او در كه باشد داشته ديدار خدايي با هم

باشد/ داشته خارجي وجود خدا, اين تا كند دعا كه نميماند باقيالادريگÇرانÇه قÇاطع فÇرمانهاي و چÇيره الادريگÇري, صور تمامي كه اينجاستوجÇودي تواقعي بيانگر اين, و شد; خواهند ظاهر نيهيليسم پيروزي نشانههاي بهعنوانبÇه مÇحدود است شÇناختي قيقتÇح بÇيانگر آزمÇون, جÇهان بÇÇه مÇÇحدود HرفÇÇص استكه است چيزهايي آن تمامي به محدود خالصه, فهم; مجرد قوانين و ي حس اندريافتهايهم, رويداد واقعيت كه اينجاست از و است; حا كم عيني و علمي به موسوم جهانبيني بربراي گريزي راه ديگر, چندانكه شد, خواهد تاريخ در پيشآمده رويدادهاي به محدودآن تÇوانÇاي ديگÇر, بشÇر, زيرا داشت; نخواهد وجود تاريخ" يا "اسطوره دوراهة از فرار

باشد/ داشته آسماني" "رويدادهاي از قلبي احساسي كه نيستعرفي صورت ما, امروزي حا كم ايدÄولوژيهاي همة كه گفتيم سخن, اين آغاز درايÇن ما, منظور درآمدهاند/ پا از خود پيروزي در كه گذشتهاند اتي الهي دستگاههاي يافتة

Page 415: مقالات هانری کربن

401 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

سياسي Ç اجتماعي يا اجتماعي معناي در حلول بهصورت كلمه الهي بهمعناي حلول كه بودوخامت بيانگر كه است حلول اين فكرت نفس فقط ديگر, بعد, به اينجا از است/ درآمدهكه است نبوده اين امكان ديگر رسمي, جزمي اعتقاد براي گويي است/ آن عواقب و آثاربوده الزم گويي دارد/ نگاه سرپا همچنان را الهي طبع و بشري طبع ميان تناقضدار تعادلبشÇري نهاد از آه الهي, عنصر آنكه يا كند نابود را الهي عنصر بشري, عنصر يا كه استو است اخير مقولة همين از عيسي حلول در واحد گوهر به اعتقاد يا مونوفيزيسم برآرد/جÇز چÇيزي دو, هر آن, از برخاسته توتاليتاريسم و شدن اجتماعي پديدة گفت ميتوان

بنگريد/ Christos Angelos فصل و Le paradoxe du monothéisme عنوان با ما اثر به /1

نيستند1/ اعتقاد همين وارونة شكلبÇه را آن ودÇخ ميخواهÇند كه شخصگرايياند نابودي و نا كامي نتايج از اينها همةماست بر پس دارد/ حقيقت كه است ه قضي عكس كنند/ في معر ما به نيهيليسم عامل عنواناصل نيهيليسم, مقابل در رقيبي بهعنوان بنابراين و نيستكننده, واقعيت اين مقابل در كه

بيفتد/ كار به دوباره و شود برپا دوباره كه كنيم كاري يا داريم, برپا را رقيبي تواقعي

باشد نيهيليسم رقيب كه واقعيتي و اصل دنبال به /ë

جÇامع, شÇخص بÇه اعÇتقاد ساحت در كه گفتوگويي مبناي بر درست را اصل اينزبÇان بÇه يÇعني زمينياش, قطب و آسماني قطب ميان بايد كه گفتوگويي است, مستتركÇه آنجÇا از يÇافت/ مÇيتوان گÇيرد, صورت روان و فرشته) (يا رتي و رÖف ميان ايرانيان,امكÇانپذير قطبيت دو همين نا گهاني گسست در نيست معدوميت هجومآميز بازگشت

2. inversion

كÇند; ناممكن را برگشت2 همين كه كنيم احيا يا نهيم بنا را تي واقعي اصل ماست بر است,زايÇيدة هÇم و نÇيافته, ن تعي مطلق با شخصي خداي آميختگي زاييدة هم كه شوم برگشتي

است/ كلمه اجتماعي معناي به حلول سطح در ننيافته تعي مطلق عرفيشدن

Page 416: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 402

ميشود) خوانده غيب الغيوب اسالمي, عرفان و ه اسماعيلي آيين در ( كه رازها" "راز

1. manifestativum sui

كه است آن بر خود ذات به ديديم, عربي ابن و بويمه نزد در چنانكه است/ خودمتجلي1دÇح مينهد; پيش هم را دومي حد خودبهخود, تجلي اين فكرت شود/ جلوه گر خود برالهÇي, مÇطلق تÇا مÇيشود سÇبب كه خودزايي اين ميان پس اوست/ براي تجلي كه كسيتÇاريخ و خÇدايÇي درون تاريخ اين ميان كند, تجلي خويشتن بر شخصي خداي همچون

2. Idée

"مÇثال"2 آن سÇرانÇجام, تÇا مÇيشود كÇنده بÇيروني سÇركوبهاي و فشÇارها از كه روانيهمبستگي نوعي خودبهخود, شود, شكوفا اوست, يگانة شخص راز همانا كه جاودانهاي

دارد/ وجوددÇح دو ميان را متقابل همبستگي نوعي و هموابستگي نوعي رشتة همبستگي, اينخود هستي به نميتواند ديگري بدون حد, دو از يكي چندانكه ميزند, گره بحث مورد

يانÇم گÇردد/ نÇيست طعمة ديگر, حد تا شود نابود حد دو از يكي است كافي دهد/ ادامهشهسوارانهاي همبستگي پيمان از ما است/ برقرار متقابل رابطة بشر, مرگ و خدا" "مرگولي گفتهايم, سخن ميبينيم, كهن زرتشتي ايران آسماني ت فتو در را فكرتش نخستين كهاز سÇنخ چÇه و حقيقت از سنخ چه به منوط قطبيت, دو اين اندريافت كه است پرسيدنيوجود جهان از منطقهاي چه در شناسايي اين و است, شناسايي از نوع چه يعني واقعيت,

دارد? را خود جاي و ميآيد پيش كه استتÇنزيهي يÇزدانشÇناسي آزمÇون از هÇنوز كÇه تنزيهي يزدانشناسي از كه قضايايييزدانشÇناسي جانشين جامعهشناسي از برخاسته قضاياي نيز و برميآيد, است, نگذشتهيÇزدانشÇناسي خدمتگزار ميشد ر تصو كه آن از پس فلسفه, كه حالتي در هم آن شده,به كه دارند شكلي همگي قضايا, اين آري, ميماند, باقي جامعهشناسي خدمتگزار است,

3. dogmes

هÇميشه بÇراي بÇار يك شده, اثبات قضايايي بهصورت يعني جزمي3اند, اصول صورت

Page 417: مقالات هانری کربن

403 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

شكÇل, يك قÇالبي در و مرجÇع عنوان به كه قضايايي بهصورت درنتيجه و شده, ر متصوبÇاقي گÇفتوگو بÇراي جÇايي جÇزم, بÇه مÇعتقدان مÇيشود/ آنÇها قÇبول به وادار هركس,

است/ درگيري هست, آنچه و نميگذارند,

يانÇم يگانه بار هر نسبت اين سازندة عناصر عنوان به اندريافته حقايق عوض, دراين كه شخصي و شده) گفته صورت فرشتة درتورات, ( كه شخص همچون متجلي خداياز نسÇبتي نسÇبت, اين آري برميكشد, شخص مقام به را او وي, بر خويش تجلي با خدا

1. existentielle

2. dogma

بيان جزم2 صورت به نميتواند نسبت اين جزمي/ روي هيچ به نه و است, وجودي1 بنياد,مشتق dakéo يوناني فعل از واژه, دو هر اين ميشود/ بيان dokêma بهصورت بلكه شود,پذيرفتن و انديشيدن داشتن, باور و شدن, نمايان شدن, پديدار عينحال در كه ميشوندميكند تجلي آنچه صورت ميان موجود, هموابستگي پيوند بيانگر dokéma ميدهد/ معناهÇمين بÇيان يÇوناني, dokêsis از مÇقصود مÇيگيرد/ انجام او براي تجلي كه است كسي و

است/ متقابل همبستگيكÇه است شÇده سÇبب غÇرب, در جÇزميات تÇاريخ قرنها مألوف عادات بدبختانه,

3. docétisme

ريشÇه همين از است, ظاهري و ناواقع, خيالين, با مترادف كه هم را مظهريت3 اصطالحنÇقد واقÇع, در مظهريت, كرد; زنده دوباره را نخستين معناي بايد كه اينجاست بگيرند/از پÇرسش بÇا كÇه نÇقدي است; ديني معرفت وسوفيكÃت بگويم, بهتر يا يزدانشناختيديدني اين علل و طبيعت باب در نامÆمن, براي ناديدني ولي مÆمن, براي ديدني عناصركÇه پÇيشآمده رويÇداد بگويد ميخواهد كه عللي و طبيعت برميخيزد; تحقيق به بودن

ميبريم/Ç م/ يبه كار حس دريافت بهمعناي رگشناسي) رسالة (در سينا بوعلي از تبعيت به را اندريافت /ê

در نÇه است, اندريافت4 جهان در نه جايش ماست, موردبحث همبستگي آن از عبارترا رابطه اين هستيشناسي, لحاظ از كه داريم الزم ديگري جهان پس فهم/ انتزاعي جهان

Page 418: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 404

نيست, جزمي و مفهومي منطقي, كه رابطهاي داد; نسبت آن به كامل مشروعيت با بتوان

1. apparence

ظاهر1 آن در كه بينشدار رÄاليسمي بردارندة در الهي, يتجل بر مبتني است رابطهاي بلكه

2. apparition

ميشود/ تبديل پيدايي2 به

3. intermonde

فيلسوفان از همه اين خاطر مشغلة پيش, قرنها از كه است همان مياني3, جهان اينو م) 1êì0 (وفات شيرازي صدراي مال تا گرفته م) 1191 (وفات سهروردي از را, ايرانيعÇالم يانجيÇم است جهاني اين, ميدهد/ تشكيل آشتياني ين جاللالد د سي ما, روزگار تا

4. monde de l'image

ناميده متافيزيكي مثال بلكه محسوس, مثال نه مثال4, عالم نام با كه اندريافت جهان و عقلميشود/

به Mundus Imaginalis التيني اصطالح از استفاده با دليل, بههمين را مفهوم اين من

5. monde imaginal

6. imaginaire

دانسÇته هÇمانند ناواقع, با كه موهوم عالم يا پنداره6 از را آن تا كردهام ترجمه مثال5 عالمعالممثال كه الادريگري مغا ك در دوباره نميبود, چنين ا گر كه چرا كنم; متمايز ميشود,

درميغلتيديم/ بدارد, محفوظ آن از را ما برعكس, بايددر مÇيكنند> پÇيدا جسم ارواح, و مييابند روحانيت اجسام, آن <در كه جهان اينقÇوانÇين از آزاد اثيري, روحاني ة ماد نوعي جهان است, لطيف اجسام جهان خود, ذاتاز رياضي)كه ( گستردگيجامدات گستردگيدرفضا از ولينه خا كي, فسادپذيرعالم ة مادبÇرخÇوردار فسÇادناپذير, حالتي در گيرم اعال, حد به محسوس جهان كيفي غناي تماميجÇايگاه عÇرفا, و پÇيامبران بÇينش شهودي, رويدادهاي جايگاه مياني, جهان اين است/ديگÇر بÇحث, مÇورد رويدادهاي مياني, جهان اين بدون است/ معادشناسانه رويدادهاي

ندارند/ جايگاهي

Page 419: مقالات هانری کربن

405 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

1. littéralisme

كه قشريت1 از ميتوانيم آن, طريق از ما كه است راهي بنابراين, مثال, عالم همينايÇن كÇنيم/ پرهيز بودهاند, آن به شدن تسليم وسوسة در همواره كتاب", داراي "مذاهبمÇعناي بÇه آنجÇا در وحÇيها روحاني معناي كه است هستيشناختي تراز همان جهان,

2. Sacramentelle

آ گاهي نوعي به يا قدسي2 اندريافتي به ما كه است تراز اين در زيرا ميشود; تبديل قشريعالم زيرا ميبريم; پي آنها تجليگونة نقش به يعني ميرسيم, اشيا¾ و موجودات از قدسي

3. icône

4. idole

جهان اين ا گر كنيم/ اشتباه بت4 با را متافيزيكي تصوير Hدقيق يا تمثال3, كه نميگذارد مثالآزموني رويدادهاي تكساحتي تاريخ در حلول به فقط كه آنيم به محكوم ما نباشد, ميانيما به ديگر مثال) عنوان به روان, تولد و الهي (زايش آسمان" "رويدادهاي باشيم/ پايبند

نداريم/ آنها سوي به نگاهي ديگر خود ما, كه چرا نميشوند; مربوطدر آنيم, طعمة امروزه ما كه را نيهيليسمي نشانة بارزترين من, نظر از صورت, اين دردكارت شيوة به دوگانه گرايي برابر در كه ديد بايد آ گاهي و انديشه از مناطقي آن تمامياز خروج به قادر و درآمده پا از ي) ماد گستردگي جهان با انديشه جهان گذاشتن تقابل (در

5. corps spirituel

هاي ماد و روحاني5 جسمي دريافت كه است ي حد به دوگانه گرايي اين تأثير نيستند/ آن

6. matière spirituelle

خجوالنة جستار كه ميكند دشوار چندان باري ناممكن, نگويم ا گر ما, براي را روحاني6

7. W. James

8. H. Bergson

زمÇان در زمينه, همين در برگسن8 پهلوانانهتر جستار سپس و اينباره, در جيمز7 ويليام

/3 يادداشت ,113 ص همان, بنگريد: ميكند, يادآوري كويره كه مطالبي به /9

از مردمشناسان كه بود اين حدا كثرش كرد/9 برافروخته زيادي حدود تا را همه خودشان,

ي تلق يك سر بر بحث آنكه حال و ميگفتند سخن "بدوي" ي تلق يك عنوان به ه قضي اين

Page 420: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 406

از كÇه است ي لقÇت از نÇوعي سر بر سخن بلكه نيست, آن مردمشناختي معناي به "بدوي"است/ ازلي ي تلق هستيشناسي, ديدگاه

از بسياري بر افزون است/ شده عوض اوضاع تا كنون, روزها آن از ميكنم گمان من

1. psi

سهم به فلسفه است, گرفته انجام روان1 قلمرو به موسوم مرزگاه اين در كه پژوهشهاييبماند/ درامان دكارت فلسفة زاييدة راهة دو اين از تا است كوشيده خود,

هÇماهنگ به آن از بهتر بل مقايسه, به فقط نه ما, كه است فرارسيده آن وقت پسبپردازيمو شيرازي صدراي مال بويمهو يا كوب چون كساني همگراي كوششهاي كردن ة ادÇم و لطيف اجسام مياني جهان خاص اندام كه فعال خيال متافيزيك نوعي بدينسان,

2. quarta dimensio

3. exister

خارج3, جهان در داشتن حضور امر تشديد آوريم/ پديد است, چهارم2 ساحت يا روحانيو جسÇم پايگاه بركشيدن عامل است, آن مبلغ خود, متافيزيك در صدرا مال كه بهنحوي

ميشود/ الهي جسم حتي روحاني, جسم حد به آن رساندن

4. transmutation

هر صدرا, مال و بويمه نزد در روحاني, جسم زايش اين جهش4, اين براي الزم اندامنيرو, اين زيرا است; Imago-Magia جادويي استعداد برترين همان يا ل تخي نيروي دو,است/ گÇرفته" "جÇان آسÇمانيش, قÇطب از خÇويش, " تام "طبيعت از كه است روان خود

5. Entzauberung

ايÇن "افسونزدايÇي"5 در ما نظر به نيهيليسم ويرانگر جنبههاي از يكي ا گرچه بنابراين,نمودار است, يافته كاهش ماورايياش بيمقصود سودمندانة ل تحص حد به فقط كه جهانما ميشود, برافراشته نيهيليسمي چنين برابر در كه ي سد ميبينيم, بهخوبي ا كنون ميشود,

است/ كشانده كجاها به راكه گفتهام سخن بسيار ميانجي جهان از و مثالي عنصر متافيزيك از كتابهايم در من

Page 421: مقالات هانری کربن

407 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

از بيش اينجا در بنابراين و باشد, ايران فلسفة فعلي پيام ذاتي عناصر از ميرسد نظرم به

بنگريد: زير آثار به /1En Islam iranien..., tome IV; L' Archange empourpré

به ضمن در شدهاند; ترجمه عربي و فارسي از كه است سهروردي از رساله 1ë از مجموعهاي اخير, كتاببنگريد: هم نوشتهايم عربي ابن دربارة ما كه كتابي فهرست

L Imagination crétrice dans te soufisme d'Ibn 'Arabî, 2e èd., Paris, Flammarion, 1977.

باشم/ داشته زمينه همين در ديگري سخنراني بايد باشد, الزم ا گر نميپردازم/1 بدان اينيÇادآوري بÇا را سÇخنانم ميخواهم بلكه برنميگردم, گفتهام, آنچه تكرار به دوباره پس

برسانم/ پايان به نكته يكچÇنين وجÇود بÇا ايÇنكه و غÇرب جÇهانگير تأثير فعلي, همايش بحث موضوع درپيش نه, يا ميماند باقي تي سن به موسوم نهاي تمد با گفتوگو براي امكاني آيا تأثيري,مÇيتوان آن, به كمك كه را ازلي پديدة آن تا كوشيدم تحليلم در من است/ شده كشيدهدر "ماترياليسم", نوعي مسÆوليت بار كه چرا است, آن به متهم غرب كه را گناهكارياي

كنم/ ص مشخ كرد, جابهجا مينهند, وي گردن به را شرق معنويت" "اصالت مقابلذات بÇايد كÇه چÇيزي آن از بÇحث مورد گناهكاري كه بود فكر اين القاي منظورم,ذات بÇه نسÇبت HيقÇدق كه است خيانتي از ناشي بلكه برنميخيزد, دهد, تشكيل را غربجغرافيايي معاني در غرب و شرق ميان تضاد حاضر, حال در است/ گرفته صورت غربناميده "ماترياليسم" كه چيزي آن نه زيرا است; شده منسوخ ديگر واژه, دو اين قومي ياكسي انحصار در كدام هيچ ميخوانند, معنويت" "اصالت را آن كه چيزي آن نه ميشود,تÇوجيهپذير مÇيشود, نÇاميده شÇرق " ربزدگيÇغ" امروز كه پديدهاي آن وگرنه نيست/

خود گفت نميتوان آيا است? غرب "غربزدگي" اين مسÆول آيا خالصه, بود/ نخواهداست? آن مسÆول شرق,

در هسÇتيم/ روبÇهرو واحÇدي مسÇايل بÇا هÇم بÇا غÇربي, و شÇرقي از ما, همة باري,يا سياسي جغرافيايي, معاني جز ديگري معناي بايد غرب و شرق واژههاي اينصورت,

Page 422: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 408

شايد نيست" رم در ديگر "رم كه است نوشته هجونويسي چنانكه زيرا باشند; داشته قوميشÇرق شÇرق, ايÇن از هم ما منظور نيست/ شرق در ديگر شرق كه گفت بتوان هم را اينو بÇوعلي سÇنت پÇيرو ايÇرانÇي فÇيلسوفان مÇوردنظر كÇه است كÇلمه متافيزيكي بهمعنايآسماني قطب همان قدسي, عالم همان شرق, آن داشتند/ باور بدان آنها و بوده سهرورديميدهند, دست از را قطب اين كه آنان است/ وابسته بدان بشري شخص تمامت كه استلحÇاظ از خÇواه كÇلمهانÇد, مÇتافيزيكي مÇعناي بÇه "شرق" مقابل نقطة در غرب ولگردان

غربي/ يا باشند شرقي جغرافياييبه دست ميخواهد دلمان آيا است/ نهفته همينجا در هم گفتوگو امكان موضوع

امÇت احتÇس سÇازندة كه آسماني قطب اين جستوجوي به هم با همه و دهيم هم دستكÇه اشÇخاصي مÇيان جز كلمه, حقيقي بهمعناي گفتوگو برخيزيم? است, بشري شخصربطي هيچ اين (و نيست ممكن باشند, داشته واحدي معنوي ساحت به واحدي گرايشرا بشري شخص تام ساحت اين ندارد)/ باشيم, داشته تعلق نسل يك به اينكه به فيالمثلايÇن زيÇرا واحد", " گرايش گفتيم يافت/ ميتوان بويمه يا كوب تعاليم چون تعاليمي در

ندارد/ وجود هنوز بشري شخص تام ساحتبشري شخص نهتنها كه فرايندي يافت, ق تحق فرايند يك پايان در فقط ساحت اين

طي كه را فرايندي بلكه نميكند, هدايت شخصي فوق مطلق با موهوم شدن همانند به راسÇرانÇجام بÇه وي در است, آمÇده پÇديد الهÇي شÇخص عنوان به خود مستور, مطلق, آنو دارد چÇهرهاي كÇه است شÇخص تنها ندارد, صورت) (يا چهره مطلق, زيرا ميرساند;كÇه است شÇدن چهره به چهره همين در و ميآورد, پديد را شدن چهره به چهره امكان

ميشود/ بسته ت) فتو) شهسوارانه همبستگي پيماننÇوعي بشري, سرنوشت نشيبهاي و فراز در ميشود, ناميده مطلق آنچه كشاندنشÇركاي هÇمچون مÇا, نÇظر به او همصحبت و شخصي خداي عوض, در است/ گمراهيهÇمجواب خÇيانت با جز كه شخصي خداي اين صورت, اين در آمدهاند/ واحد تقديري

Page 423: مقالات هانری کربن

409 نيهيليسم براي پادزهري همچون تنزيهي, شناخت يزدان

عميق معناي و ميكند; عطا را حقيقياش معناي بشري, حادثة به بميرد, نميتواند خويشو است جÇاري مÇورمونها يÇعني غÇرب, مشهور معنوي فرقههاي از يكي در كه سخنيشÇد> خÇواهÇيد چÇنان شما هست, خدا چه هر بوده, چنان خدا هستيد, <هرچه ميگويد:ما بود, نخواهيم گفتوگو يك همصحبتان ديگر, ما صورت, اين در بس/ و است همين

بود/ خواهيم گفتوگو آن خود

Page 424: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 410

Page 425: مقالات هانری کربن

عÇلياصÇغر كÇوشش بÇه آشÇتياني, يÇن الد جÇالل سÇيد اسÇتاد جشÇننامة جÇاودان, خÇرد كÇتاب از برگرفته /1/1377 تهران, فرزان, نشر عرب, سيد حسن و دخاني محم

سهروردي1 مةحكمتاالشراق مقد اشارات

ولياني فاطمه ترجمة

طÇريق از Hعمدت كرده, اعمال ايراني اسالم تفكر بر تا كنون سهروردي كه تأثيريوجÇه بÇهبهترين را خÇود شخصي هدف و طرح آن, در كه بوده كتابحكمتاالشراقاست/ بÇوده اثر اين عربي متن از ما انتقادي چاپ بررسي, اين مرجع است/ كرده روشناثر فارسي متن ق), هفتم (قرن شيرازي ين قطبالد و شهرزوري ل مفص شرح از بهعالوهتعليقات نيز و داده بهدست ق) دهم (قرن هروي بن شريف د محم كه آن فارسي شرح واست, ه توج درخور و بديع اثري بهتنهايي خود كه ق) يازدهم (قرن شيرازي صدراي مالبÇه عÇنايت بÇا قرون, خالل در را ون اشراقي سنت ر تطو بدينترتيب, برديم/ فراوان بهرة

گرفتيم/ پي آن, جزÄياتوهÇلة در آنÇچه ميكند/ فراهم پژوهشي زمينة سه براي را الزم ة ماد اثر, كلي مة مقدشخصياش نظر مه, مقد اين در سهروردي كه است اين ميكند, جلب خود به را ه توج ل, اوكÇردن زنÇده يÇعني نظرش, مورد هدف و عصر آن معنويت خود, پيشين آثار دربارة را

Page 426: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 412

مÇطرح را آن كÇه است كسÇي نÇخستين ميداند خود كه اسالم در باستان ايرانيان حكمترا مÇا بررسي آغاز نقطة و مبنا اينجا در كه معنويي و مذهبي زمينة ميكند/ بازگو كرده,

است/ سهروردي برداشتهاي و تعابير همان ميدهد, تشكيلبÇهدليل و است شÇرقي بودن, اشراقي دليل به كه نوري حكمت احياي در او هدفو اشÇراقÇي شÇرق, و اشÇراق اصÇطالحات سÇهروردي, قاموس (در اشراقي بودن, شرقيمÇعنوي تبار آن جستجوي در چيز هر از پيش تا ميدارد آن بر را ما معادلاند), مشرقيقÇرار آرا¾ كدام با پيوند در را خود آيين او اينكه است; بوده قايل خود براي او كه باشيمچÇه مÇيدانست, آن از گÇرفته نشأت را آيين اين كه فكري سنت آن از و است ميدادهسÇرچشÇمة يك هÇر زرتشت و افÇالطون سÇنت, ايÇن در است/ داشته ذهن در برداشتيدهد/ پيوند واحد بستري در را آنها ميخواست اشراق حكمت كه بودند فكري جرياني

هرمس, آن سرمنشأ كه دارد درنظر را فكري سنتي سهروردي, گفت ميتوان ÁاجماقÇديم حكÇماي سويي از آن, نمايندگان كه يافت تداوم هرمتيسمي در و بود حكما پدرصوفيان نخستين از بعضي و بودند (خسروانيون) باستان ايرانيان ديگر, سوي از و يونانمشترك دارايي درواقع, كه جالبي اطالعات تثبيت در شارحان گرفتند/ پي را راه همان نيزو يÇوناني قÇديم حكماي از عصر آن تلقي از را ما كه اطالعاتي سهيماند; است, زمانشان

ميكند/ باخبر و///) زرتشت فرشوشتر, ب, Öجاماس) ايرانيو تمثيل دربارة عمومي هاي نظري ميشود, بحث آن از مه مقد در كه ديگري مضمونظلمت و نور آيين مبنايي چه بر سهروردي كه امر اين درك براي كه است تمثيلگراييبÇه كه را نظر اين سهروردي است/ ضروري كرد, طرح و ارزيابي دوباره را باستان ايرانتعبير و تمثيل همچون است, الشرق) (قاعد¸ ايراني يعني "شرقي" حكمت اساس او زعمشدهاند, قايل بنفسه بودن از ناتواني و بودن ضرورت ميان فالسفه, كه تمايزي از تمثيلي

است/ برده به كارانديشة تداوم مبتني بر ايراني شيعي حكمت كه است تمثيلي بينش همين مبناي بر

Page 427: مقالات هانری کربن

413 سهروردي مةحكمتاالشراق مقد اشارات

همين بر كرد/ فعال و زنده دوباره را ايران باستاني آيينهاي سهروردي, آراي در ابنسينارا ابنسينا استنتاج هجري, يازدهم قرن در ميرداماد, شا گرد علوي, احمد د سي كه بود مبنااز ولي كرد, تفسير و تعبير زروانيان عقايد چارچوب در (فرشتگان) عقل اعالي Ñمال ازخÇود ريشÇة و اصÇل در را آنÇها ا گÇر كه ميكند بروز معضالتي كه همينجاست در قضامÇالحظة بÇه HرفÇص تها دÇم تا كه مذهبي تفكري تكامل كه شد خواهيم ه متوج دريابيم,دسÇتي يك از عاري و ع تنو ن متضم حد چه تا بوديم, كرده بسنده آن مختصر و اجمالي

است/ بودهكه سهروردي نظر به زروانيان, عقايد احياي و طرح كه نيست مسلم هيچوجه به Âمثسبب بگوييم دقيقتر يا و داده وسعت را ابنسينا كيهانشناسي كلي طرح كيهانشناسياشون اشراقي گرايش بايدداليل Gبعد باشد/ رضايتبخش چندان آنشد, خيره كنندة گسترشعواقب حال هر به بود, هرچه امر اين داليل كنيم/ روشن عقايدي چنان به را ابنسينا پيروعÇقايد چÇارچÇوب اسÇماعيليه, مانند ابنسينا, پيروان چند هر زيرا داشت; پي در مهميتغييري آن در بودند ناچار اسماعيليه, هم و ابنسينا پيروان هم ولي پذيرفتند, را زروانيان

كنند/ ايجادوجÇود زايÇيدة را ظÇلمت و نور باستان, زروانيان همچون نيز آنان كه است درستاعلي Ñمال فرشتگان از يكي بلكه لي, او وجود نه ديگر وجود اين ولي ميدانستند, واحدي

1. Zone d'ombre

سوم عقل و ابنسينا پيروان نظر در ل) او فلك جنس از سايه گون1 (ساحت ل او عقل بود;مÇيدهد, ل نزÇت وهم ردة به را آن كه است حركتي مبدأ كه عقلي (يعني اسماعيليه بهزعمانسان Ç جبرÄيل ون, اشراقي بشر فرشتة ابنسينا, پيروان فعال عقل همان رده, اين در عقل

باشد)/ مانداÄيان آراي يادآور شايد كه است حق اهلكÇه مÇيگيرند خÇرده تي نÇس متكلمان بر كه همانطور تفكري, چنين با اسماعيليانمبدأ از ماندن غافل بهجهت نيز را فالسفه ميتوانند كردهاند, مشتبه مطلق با را لي او وجود

Page 428: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 414

از ميتواند كامل Hمطلق اواليي وجود تنها و است وجود از فراتر كه مبدأيي كنند; مالمتكÇتاب مة قدÇم مÇييابد/ ق حقÇت كÇه است بÇعدي مراحل در ظلمت ظهور گيرد/ نشأت آنمÇيتوان بÇهراحÇتي كه معضالت مجموعة اين بر بينظير است مدخلي حكمتاالشراق

است/ برانگيخته را وا كنشهايي چه و داشته اسالمي انديشههاي بر تأثيري چه دريافتاست; كÇامل" "حكÇيم مÇوضوع مÇيرود, سÇخن آن از مه مقد در كه سومي مضموناز بÇخش ايÇن آميختهاند/ هم به وجودش در عرفاني تجربة و فلسفي معرفت كه آنكسكه ميگويد سخن چيزي آن از ميكند, تأ كيد "قطب" يا امام وجود ضرورت بر كه مه مقدكليدي مفهوم همان زيرا است; داشته نگه زنده ايران در حال زمان تا را سهروردي انديشةو كÇرده مÇطرح تÇازه بÇهصورتي عÇصري هÇر در ع تشي كه ميكند طرح را تأثيرگذاري و

مييابيم/ باز ه شيخي آراي در جديد دوران در را آن نمونة آخريننÇظر, ايÇن اثبات در شهرزوري, يعني سهروردي, شارحان از يكي كه است جالبدر شيعي متكلم آملي, حيدر د سي و است كرده اراÄه را علي(ع) حضرت خطبههاي از يكيف صوÇت هÇمان حقيقي ع تشي كند ثابت تا كرد استناد خطبه همان به نيز هجري نهم قرنقدرتي از برخورداري جاي به كه قطب يا امام مفهوم ع/ تشي همان حقيقي ف تصو و استدر نÇيز آن كÇه مÇعنوي مÇراتÇبي سلسله ر تصو و دارد, نامرÄي و عرفاني اقتداري دنيوي,دربÇارة مÇختصري تÇحقيق بÇه را مÇا است, مبتني آن بر دارد, نامرÄي حضوري بشريت,از اعم ميخورد, چشم به قطب و ابدال اوتاد, اصطالحات آنها در كه منابعي قديميترين

واداشت/ شيعيان يا ف تصو اهل آثاركه است مطرح ابدي امامي مفهوم اسماعيليه, آثار در يعني امامشناسي, سرچشمة دربه كه آنان وجود در ميشود, متجلي انسانهايي وجود در اما نميآيد, جهان اين به خودتÇجلي و مÇيكنند م تجسÇم را اعÇظم) (اسم آسماني قطب آن و ميشوند, برگزيده امامتراهگشÇا ما آتي پژوهشهاي در آن به ه توج كه نكتهاي انسانياند/ درصورتي ربوبيتملشيزدك شده, داده ابدي موجود اين به كه نامهايي از يكي هم كه است اين بود, خواهد

Page 429: مقالات هانری کربن

415 سهروردي مةحكمتاالشراق مقد اشارات

قايلاند, بدان ملشيزدكيان بهنام فرقهاي كه آنگونه مسيحشناسي, به امامشناسي هم استودارد/ تام شباهت

كÇه است نÇتايجي فشÇردة HرفÇص كÇتابحكÇمتاالشÇراق از بخش نخستين چونبه بيدرنگ كه است شايستهتر بود, يافته دست بدان اÄيان مش نقد در پيشتر سهروردينÇخست فÇصل شش است/ شده تقسيم كتاب پنج به خود كه بپردازيم دوم بخش بررسي

است/ شده ترجمه كامل بهطور صدرا مال تعليقات نيز و ل او كتاببÇيان اصÇلي نكÇتة دو در فشÇرده بÇهصورت بÇرگرفتيم, بخش اين از كه را تعاليميجÇمله از GاهرÇظ است/ ظÇلمت و نÇور ميان تقابل از سهروردي تلقي ل, او نكتة ميكنيم/كه است داليلي در اختالف ميكند, متمايز سهروردي از آغاز در را صدرا مال كه عوامليحكم وجود م تقد به صدرا مال تفكر در و ميشود ماهيت م تقد سبب سهروردي انديشة درآن وجود هست, كه است چيزي همان زيرا هست; ماهيت سهروردي, اعتقاد به ميكند/وجÇود فÇعل صدرا, مال نظر در اما اعيان/ در چه و تفكر در چه اعتباري, است امري تنهاجز نيست هيچ نيز وجود فعل هست/ كه باشد چيزي آن وجود, ميگردد سبب كه استاين و است ص مشخ و ن معي وجودي بلكه نيست, عام وجود دارد, وجود آنچه ناب/ نورسÇاده قÇضيه سهروردي, نگاه در است/ ظلمت يعني عدم, با آن آميختگي مستلزم تعين,

نبود/ و جسم يعني ظلمت, يا و است بود و معنوي يعني نور, يا ماهيت, است:ر تصو بينشي, چنين در محض/ نفي و مطلق لختي مستلزم و است برزخ اخير, حالتهمين به و است ناممكن عدم, نه و باشد هستي نه ظلمت, نه باشدو نور نه كه بينابين چيزياز نÇيز جÇوهري صÇورت مÇفهوم Âمتقاب ميشود/ نفي آن در ه" قو" مشاÄي مفهوم دليل,هست, هرچه نيستند/ متمايز يكديگر از نوع لحاظ به برزخها است/ بيرون آن چارچوبدر مÇيدهند/ انÇعكاس را آن آيÇنهوار آنÇها و ميشود حادث آنها بر كه است نور نتيجةات طبيعي و انواع به علم چارچوب, اين در نيست/ ميان در ماده و صورت تركيب برزخ,كÇه نÇورانÇي هسÇتيهاي آن بÇه عÇلم است; فرشتهشناسي ممكن, علم تنها ندارد, وجود

Page 430: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 416

نÇوافÇالطونگرايÇي چÇرا كÇه دريÇافت مÇيتوان مÇطلقي رأي چنين از انواعاند>/ <اربابصدرا مال است/ طلبيده نوزرتشتيگري برمبناي فرشتهشناسياي بهخود خود سهروردي

است/ آرا¾ اين در ي تضاد و معضل هر مراقب دقت به خود تعليقات درذات بÇه كÇه است امري بهمثابة آن تعريف و نور دربارة سهروردي نظر دوم, نكتةل, او كÇتاب در "شرقي" حكمت كه است دليل همين به است/ غير مÔظهر و ظاهر خويششرايطي خواند; نمودشناسي را آن ميتوان معنايي, ريشة به عنايت با كه مييابد صورتيمظهر نموده اين و باشد داشته وجود نمود, يعني آشكار, و ظاهر امري ميشوند سبب كهذات بÇه بودن "ظاهر بودن مترادف كه بود خواهد آن تحليل هدف اساس, اين بر باشد/

كند/ ثابت را خود" ذات به "عالم بودن و خود"آن بÇهموجب كÇه است قÇايل قاعدهاي و اصل به ميداند, نور را وجود كه حكمتيموجب و ميكند ظاهر را وجود كه است علم زيرا است; نور همين ذات, به علم و معرفتانÇاÄيت و شÇخصي ذهÇنيت آيÇين بÇه سÇرانÇجام آيين, اين باشد/ موجود وجود, ميشودمباحث اين باب در سهروردي آنچه دارد/ وجود لنفسه و بنفسه كه امري يعني ميرسد,كه ميكند روشن خود بحث در او است/ برخوردار استثنايي غنايي و ايجاز از ميكند, بيانكه عارفانهاي تجربة بهسوي را فلسفه آغاز, همان از كامل حكيم ضرورت به اعتقاد چرا

مييابد/ پايان تجربه اين توصيف با او كتاب چرا و ميكند هدايت است, انوار مشاهدةاحساس وجود, فعل م تقد به اعتقاد همان دليل به درست صدرا, مال كه ميرسد بهنظرآن در كÇه خÇود نÇوشتة از بÇخشي در او است/ كرده متحقق را سهروردي هدف ميكردبا را سهروردي نور حكمت تطابق ميكند, عرضه را گسترده و تازه مالحظاتي و نظراتدر كÇرده, بÇرقرار دو ايÇن ميان صدرا مال كه پيوندي است/ داده نشان عربي ابن حكمت

است/ داشته حياتي تأثير اسالم, معنويت تاريخ

Page 431: مقالات هانری کربن

فهرستها

ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست É

كتابها نام فهرست É

اما كن فهرست É

Page 432: مقالات هانری کربن
Page 433: مقالات هانری کربن

ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست

الف17 . آتروپاتن

271 . دوليل ويليه آدام,,19ê ,182 , 87 ,70 ,ì8 ,ì7 ,29 . آدم

33ë ,322 ,321 ,298 ,28ë118 . آذركيوان

1ê3 . آريوس293 . مصطفي د سي آزمايش,

,ê2 ,ê1 ,3ì . ين جاللالد د سي آشتياني,ê0ê ,ê01 ,99 ,ê7

9ë . مهدي ميرزا آشتياني,39 . آصف

293 . نوذر آقاخاني,10 . كبير آلبرت

,97 ,7ê ,73 ,72 ,ìê . حيدر د سي آملي,

,1ìë تا 1ì1 ,1ë9 تا 1êë ,11ê ,99تÇا 179 ,17ì تÇا 17ê ,172 تÇÇا 1ì7,29ë ,203 ,19ë تا 192 ,190 ,182

ê1ê ,3ê9 ,29ì2ê9 . د محم د سي آويني,

,19ì ,1ê0 ,118 ,11ì . اطهار(ع) ة مÄا,2ê3 ,2ê1 ,239 ,238 ,229 ,198,3ê8 ,32ê ,323 ,31ì ,31ë ,297

3ëê ,3ë3 ,3ë0 ,3ê9,281 ,2êë ,1êê ,ì7 ,29 ,2ë . ابراهÇيم

3ë1 ,3ê0 ,337 ,33ì ,33ë ,28ë289 . ادهم بن ابراهيم

189 . ابرخس9 . ابسال

323 ,322 ,321 ,298 . ابليس

Page 434: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 420

1ê8 ,11ê . ابيجمهور ابن213 ,39 ,37 . بابويه ابن

2ë3 ,11 . باجه ابن,1ë ,1ê ,13 ,12 ,11 ,10 ,3 ,1 . رشد ابن,10ì ,10ë , 8ì , 82 ,77 ,71 ,êê

30ì ,2ìì ,238 ,229 ,18ê ,181,11 ,10 ,9 , 8 ,ì ,ë ,ê ,3 ,2 ,1 . سينا ابن,101 ,78 ,ìê ,ë7 ,27 ,1ê ,13 ,12,11ê ,113 ,112 ,107 ,10ì ,10ë,129 ,12ì ,12ë ,12ê ,121 ,120,181 ,1ê0 ,133 ,132 ,131 ,130,222 ,219 ,218 ,21ê ,19ì ,18ê,2ê8 ,2ê1 ,238 ,237 ,229 ,228,ê03 ,372 ,3ìê ,328 ,327 ,2ìë

ê13 ,ê0811 . طفيل ابن

,113 ,9ê , 81 ,7ì ,ìê ,1ë . عربي ابن,1ë8 ,1ëê ,1ë0 ,1ê9 ,1ê8 ,1ê0,178 ,17ë ,17ê ,172 ,1ì7 ,1ìì,2ê1 ,23ì ,229 ,19ì ,181 ,179

31ê ,298 ,297 ,291 ,2ì21ê9 ,11 . ه مسر ابن

290 . ابوالمغيث

1ì3 . ابوذر99 . ين اثيرالد ابهري,

,92 ,90 ,ë7 ,38 . احÇمد شيخ احسايي,38ë ,227 ,1ìë

,333 . ابوالعباس اهللا, لدين الناصر احمد3ê0

32ì ,28 . (ادريس) اخنوخ89 ,38 . الصفا اخوان

1ë3 . اردشير,ê9 ,38 ,3ì ,2ì ,13 ,11 ,8 . ارسÇÇÇطو,2ëê ,228 ,133 ,132 ,129 ,112

373 ,3êë ,2ì1139 . اسراÄيل28ë . اسرافيل

1ì9 . حمان عبدالر اسفرايني,19ë ,1ë3 . اسفنديار

33 . اسكندر313 ,21ê ,1êê . اسماعيل

,2êë ,70 ,38 ,1ë ,12 . اسÇÇÇÇÇماعيليان3ê3 ,313

,12ë ,12ê ,10ë ,38 ,ë ,ê . ه ماعيليÇاس,218 ,21ê ,213 ,211 ,210 ,209,ê13 ,ê02 ,397 ,338 ,313 ,312

Page 435: مقالات هانری کربن

421 ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست

ê1ê,10ë ,ì3 ,3ì ,3ê ,33 ,30 . ون يÇراقÇاش

ê13 ,ê11 ,192 ,191 ,188 ,1ê31ë3 . كيخسرو شاه بن الملك اشرف

2êê . ابوالحسن اشعري,ë9 . اشعيا

3ì2 . شهريار اشكاني,,20 ,19 . د حمÇم ين الد قطب اشكوري,,231 ,131 ,122 ,118 ,108 , 89

3119ë ,9ê ,92 . اسماعيل مال اصفهاني,

9ê . صفا ميرزا اصفهاني,,38 ,3ì ,33 ,2ì ,22 ,21 ,19 . افالطون

ê12 ,2ë9222 ,221 ,ì3 ,28 . افالطونيان

17ë . دوازده گانه اقطاب3ì2 ,118 . ا كبرشاه33ì . جان ا كهارت,

390 ,133 . مايستر ا كهارت,10 . ا گوستين

ëë . خان وردي اهللا1ì3 . المقداد

1ë9 . كتخدا شاه المرحوم الملك

32ì . الياس21ê . باهللا المنتصر امام

,ìë ,ë7 ,ë3 ,ê9 ,39 ,38 ,2ê . امÇÇامان,77 ,7ì ,7ë ,7ê ,71 ,70 ,ì9 ,ìì,1ì2 ,1ì1 ,1ëì ,100 , 88 , 87 ,78,180 ,178 ,17ë ,1ìë ,1ìê ,1ì3,297 ,29ì ,29ë ,29ê ,280 ,181,3êê ,33ì ,303 ,302 ,301 ,299

3ë2,11ì ,73 ,ì9 ,ì7 ,ë3 . ل(ع) او امÇÇÇام,211 ,210 ,179 ,177 ,1ì9 ,122,30ë ,29ì ,289 ,2ìë ,2ê1 ,239

ê1ê ,3ë1 ,33ì20ì . باقر(ع) امام

,239 ,21ê ,ìì . صÇادق(ع) جعفر امام3ë2 ,313 ,289 ,2ê1 ,2ê0

32ê ,179 ,ì8 . عسكري(ع) حسن امام3ë2 ,3ë1 . مجتبي(ع) حسن امام3ë2 ,3ë1 ,1ëì . (ع) حسين امام

,70 ,ì9 ,ì8 ,ëê . دوازدهÇم(عÇج) امام,1ìê ,1êê ,1ê0 ,131 ,12ë ,108,2ì7 ,2ê0 ,231 ,21ë ,212 ,179,307 ,30ë ,303 ,298 ,29ì ,272

Page 436: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 422

,323 ,322 ,31ì ,311 ,310 ,30833ì ,328 ,327 ,32ì ,32ë

38ê ,29ì ,39 ,38 . رضا(ع) امام1ëì ,73 . العابدين(ع) زين امام

2137 ,19ê ,118 ,11ì ,100 . ه اميÇÇÇام320 ,31ë ,309 ,23ì

ëì . خان اهللا امان19 . امهرسپندان

273 . دعلي محم ي, معز امير9ì . انا كساغورس

201 ,9ì , 81 . انباذقلس,198 ,1ìê ,11ì ,ì9 ,ì8 ,ìì ,ë2 . انبيا,3ê8 ,310 ,28ë ,280 ,239 ,219

3ë0 ,3ê91ì9 . عبداهللا خواجه انصاري,

1ë2 . انوشيروان28 . رودلف اوتو,

81 . فريدريك اوتينگر,382 ,7ì ,1ë . اسكات ژان اوريژن,

,17ë ,1ìê ,121 ,77 ,ì8 ,ë3 . اوليÇÇÇÇا,28ë ,280 ,279 ,277 ,239 ,180

3ê9 ,33ì ,32ì ,323399 ,323 ,322 ,321 . اهريمن

39ì ,37ê ,222 . اهورهمزدا32 . ايزد

27 ,2ì . ايزدان23 . مغول ايلخانان

219 . ين الد صالح وبي, اي

ب100 . باخ

381 . بارت20ë . گاستون باشالر,1ëì ,1ë2 . باونديان

ين نظامالد بن د محم عبدالعلي العلوم, بحر100 .

110 . ادوارد براون,ê0ë . برگسن

17ì ,110 ,10ì . جيوردانو برونو,290 ,288 ,1ì3 . بايزيد بسطامي,

2ë9 ,2ëê ,189 . بطلميوس397 . ابوالبركات بغدادي,3ê0 . عبدالجبار بغدادي,

,1ì9 ,1ì1 ,ê8 . روزبهان شيرازي, بقلي,27ë تا 273 ,2ê8 ,2ê1 ,218 ,203

298 ,292 تا 28ë ,283 تا 277

Page 437: مقالات هانری کربن

423 ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست

. (مÇولوي) يÇن الد جÇالل رومÇي, بلخي292 ,13ë ,13ê

32ì ,70 . بودا92 ,20 . بوشه

,10ì , 81 ,ë9 ,ë8 ,1ë . يا كوب بويمه,,382 ,23ì ,230 ,22ì ,202 ,110,398 ,392 ,391 ,390 ,389 ,388

ê08 ,ê0ì ,ê029ê . د محم آقا بيدآبادي,

پ1ìì . پاراسلسوس

381 . پاسكال1ê9 . آسين پاالسيوس,

373 ,201 ,38 ,2ì . پروكلوس1ë2 . پرويز

3ì1 . باقر پرهام,2ì7 . پرينستون

1ê2 . سن پل,3ê . پلوتن

222 ,22 ,11 . ژميست پلهتون,1 . مرلو پونتي,

,238 ,180 ,172 ,1ì7 ,1ì3 . پÇÇÇيامبر

,279 ,2ìë ,2êë ,2êê ,2ê3 ,2ê03ëê ,33ë ,313 ,297 ,280

, 83 ,73 ,ìì ,30 ,2ë ,2ê . پÇÇÇÇيامبران,302 ,300 ,299 ,2ì0 ,23ì ,22ë

ê0ê ,33ì ,3103ë1 . اولواالعزم پيامبران

32 . يوناني پيامبرانê1 . رفيع د محم پيرزاده,

ت337 . جان تاولر,

,39 ,3ì ,18 ,17 . رجبعÇلي تÇبريزي,38ë ,38ê , 89 ,ê2 ,ê0

1ë7 ,êë . دعلي محم تبريزي,,3ë تا 31 ,30 ,18 ,17 . ودود تبريزي,

ê11ê7 . ين صدرالد اصفهاني, تركة313 ,22ì ,132 , 87 ,12 . ع تشي

78 ,77 ,12 . ف تصوêë . د محم ميرزا تنكابني,

,230 ,ë8 ,1ê . سÇن آ كÇوÄيني, توماس397

1ë7 . ين نورالد شيخ تهراني,

Page 438: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 424

1ì7 ,1ëê . لنگ تيمور

ج2êì . ان حي بن جابر

89 . باقر محسن ناÄيني, جابري,22ì . احÇمد بÇن حÇمان بدالرÇع جامي,

291,28ë ,238 ,13ê ,132 ,27 . جÇÇÇبرÄيل

ê13291 . جرجاني

89 . اهللا نعمت د سي جزايري,99 . ابوالحسن ميرزا جلوه,

27 ,2ì . مستتر جمزدار38 . صليبا جميل

291 ,1ì3 . بغدادي جنيدê0ë . ويليام جيمز,

چ1ë3 . كياافراسياب چلبي,

,198 ,1ì1 ,122 ,7ì . مÇعصوم چهارده327 ,32ë ,31ë ,313 ,228 ,21ë

139 . لوايجي چيريلو,

ح(حÇافظ د حمÇم يÇن الد شÇÇمس حÇÇافظ,,291 ,2ê8 ,20ì ,ê8 . شÇÇÇÇيرازي)

3ì3êë . الحسن بن د محم العاملي, الحر

ë9 . حزقيال313 ,21ê ,213 . صباح حسن

99 . هادي حسيني,,ì9 ,ì8 ,ì7 ,29 . د(ص) محم حضرت,1êê ,1ê3 ,127 ,12ì ,12ë ,122,237 ,233 ,219 ,211 ,210 ,1ë9,32ê ,311 ,302 ,299 ,28ë ,282

3ë2 ,3ë1 ,3ë0 ,3ê9 ,3êê,13ê ,132 ,12ê . مÇريم(س) حضرت

21ë ,13ë9ë . آقاعلي حكيم,

,273 ,33 ,32 . منصور بن حسين ج, حال298 ,297 ,291 ,290 ,28829ì ,1ìê . ين سعدالد حمويه,

1ê ,13 . يقظان بن حي

خ19ë . خسرو

Page 439: مقالات هانری کربن

425 ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست

ê12 ,191 ,31 ,22 . ون خسرواني. عبدالحÇميد ين شمسالد خسروشاهي,

91272 ,2ë2 . خضر289 . اربع خلفاي

1ê1 . نصراني خلفاي1ë7 . خوانساري

êë . د محم خوانساري,88 . حيدر مال خوانساري,

د39ê . داستايفسكي

133 . دانته90 ,ë9 ,ëë . تقي د محم دانشپژوه,

29 . داود(ع)233 . رضا داوري,

17ê . ين الد نجم دايه,,200 ,109 ,10ì , 82 . رنÇÇه دكÇÇارت,

ê0ì ,ê0ë ,22ì3ë1 ,3êë ,21ë ,212 ,122 . امام دوازده

ë1 . انكتيل دوپرون,20ë ,ê1 . ژيلبر دوران,

33ì . ايوگنيو دورس,

10 . اولريك دوسترازبور,83 . تايالرد دوشاردن,

3ì9 . ژان دومنا ك,,22ë ,217 . ين ضيا¾الد د سي دهشيري,

2ë7

ر88 . ميرزا ناÄيني, رفيعي

12 . ارنست رنان,13ë . مين Ñاال روح

,77 ,70 ,3ë ,3ê ,27 ,10 . القدس روح207 ,1ê2 ,13ê ,133 ,132 ,12ê

ê1 . پل ريكور,

ز19ë . زال

221 . زرتشتره,ê1 ,27 ,2ì ,2ê ,22 ,20 ,19 . زرتشت

ê12 ,107 ,ì3,222 ,221 ,21ë ,113 ,11 . زردشت

328 ,322 ,311 ,310 ,231 ,223328 ,131 . زرواني

ë9 . زكريا

Page 440: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 426

9ë . ميرزا ترك, زكي7ë . زمخشري

9ê , 88 . ابراهيم ميرزا زنجاني,, 89 ,30 . عÇبداهللا الÇم تبريزي, زنوزي

9ê337 . هنري زوزو,

ژ333 . قديس ژرژ

332 . ژرمن9 . اتين ژيلسون,

س,310 ,21ë ,131 ,108 ,70 . ساÄوشيانت

33ì ,322 ,311373 . پل ژان سارتر,

,98 ,97 ,9ë , 89 . هادي مال سبزواري,120 ,100

,30ë ,209 ,103 ,1 . عÇيسي سÇپهبدي,338

ê7 . جعفر د سي ادي, سج38ê ,21ê ,ê . ابويعقوب سجستاني,

291 ,278 تا 27ë . ابونصر سراج,

32 . سقراط9 . سالمان

291 . حمن عبدالر ابوعبداهللا, سلمي,39 . سليمان

397 ,2êë ,203 . وله الد عال¾ سمناني,289 . ابوعلي سندي,

,2ì2 ,23ì ,230 , 81 . سÇÇÇÇوÄدنبورگ3ê2

عمر ابوحفص ين الد شهاب سهروردي,3ê0 . د محم بن

,10 . يÇحيي يÇن الد شÇهاب سهروردي,تا 3ê ,32 تا 21 ,19 ,18 ,17 ,1ë ,12,ë7 ,ë0 ,ê9 ,ê7 ,êì ,ê2 تÇا ê0 ,37,101 ,9ì , 89 ,79 تÇا 77 ,ìê تا ì1,118 ,11ê ,113 ,108 ,10ì ,10ë,193 تا 188 ,1ê3 ,132 ,129 ,121,223 تا 218 ,20ì ,199 ,197 تا 19ë,2ëë تا 2ë1 ,2ê8 ,2ê3 ,231 تا 227,272 ,2ì7 ,2ìì ,2ì2 ,2ì0 تا 2ë8,33ì ,33ê ,327 ,31ë ,309 ,291,ê11 ,ê07 ,ê0ê ,397 ,37ê ,3ìê

ê1ì تا ê12ê11 . حسن عرب, د سي

Page 441: مقالات هانری کربن

427 ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست

3ë . سيگما133 . انگليوس سيلسوس,

ش92 ,20 . شاستل

29ë . شافعي9ë . دعلي محم ميرزا آبادي, شاه

ë0 . ا كبر شاهëì . ل او صفي شاهêë . طهماسب شاه

122 ,11ì . عباس شاهëë . ل او عباس شاه3ì . دوم عباس شاه1ë3 . كيخسرو شاه

170 ,38 . محمود شيخ شبستري,92 . مشهد مال شبستري,

291 . شبلي11ì . د محم ين الد شمس

1ë7 . ين نورالد قاضي شوشتري,83 . فريتهوف شووان,ê9 . ثاني ين الد شهابë0 . ا كبر علي شهابي,

ê1ê ,ê11 . شهرزوري

33ë ,ì8 . شيث9ì . آقابزرگ شيخ

29 ,2ë . شخيناê1ê ,38ë ,2ê2 ,227 , 83 ,ë7 . ه شيخي

ê11 . ين الد قطب شيرازي,,100 ,7ì ,ìë ,ìê ,ë1 ,38 ,11 ,ë . شيعه,210 ,209 ,178 ,12ë ,12ê ,10ì,313 ,29ì ,293 ,21ë ,212 ,211,33ë ,32ì ,323 ,321 ,318 ,31ê

38ê ,3ê3,120 ,70 ,ì8 ,ì7 ,29 ,2ê . شÇÇÇÇيعيان,177 ,1ìë ,1ì3 ,1ì2 ,1ì1 ,12ë,2ê0 ,237 ,23ì ,212 ,19ì ,178,308 ,29ì ,289 ,2ìë ,2êì ,2êë,38ê ,3ë0 ,3ê8 ,3êë ,32ì ,32ë

ê1ê

ص. ين الد قطب بن ين الد نظام مال صالحي,

99331 . مرتضي اف, صر

,1ë7 ,99 ,9ì ,78 ,77 ,72 . صÇÇÇوفيان,227 ,223 ,178 ,177 ,1ìë تا 1ì1

Page 442: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 428

,373 ,33ê ,297 ,282 ,277 ,27ëê12

,21ê ,178 ,177 ,12ì ,70 . صÇÇÇÇوفيه,287 ,28ì ,28ê ,281 تا 279 ,27ì

338 ,297 ,29ë ,291 ,289

ط1êë . جواد د سي طباطبايي,

,ë3 ,êë . دحسين حمÇم د يÇس طباطبايي,2ê2 ,9ê

213 . ابوجعفر طوسي,,1ê8 ,1ê7 ,91 . يÇن صيرالدÇن طÇÇوسي,

17ë ,1ë8

ع,ê9 . بÇهايي) (شÇيخ يÇن بها¾الد عاملي,

1172ê2 . ابوالحسن اصفهاني, عاملي

239 ,7ê . عباس ابن عبداهللا,1ì8 ,1ì7 ,1ê8 ,1êë . يÇحيي عÇÇثمان

233 ,17ê ,1ëë1ì8 . ين فخرالد عراقي,

, 8 . ابراهÇيم بن د محم نيشابوري, عطار

291 ,2ìì ,2ê1 ,218,1ê7 . قين) حقÇالم (فÇخر حÇلي مة الÇع

1ì9 ,1ë8 ,1ë7,113 ,101 . احمد د سي اصفهاني, علوي,1ê3 تا 1ê0 ,138 ,137 ,131 ,118

ê13 ,72 ,2êë ,2ê2 ,231 ,20330 . ين الد عماد

1ì3 . ار عم,17ë ,1ê3 ,1ê2 ,ì7 ,3ê ,29 عيسي(ع)

ê01 ,3ë1 ,298 ,28ë ,179

غ17 . د محم غروي,

298 , 83 ,10 ,3 . ابوحامد الي, غز

ف,112 ,78 ,ê9 ,38 ,3 . ابÇونصر فارابÇي,

2ë3 ,238 ,228 ,1321ì3 . سلمان فارسي,

,12ë تÇا 122 ,ì9 . زهÇرا(س) فÇÇاطمة3êê ,32ê ,313 ,21ë

1ë9 ,1ëì ,1ëê ,1ë3 . وله الد فخر388 ,287 ,28ì . سباستيان فرانك,

Page 443: مقالات هانری کربن

429 ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست

17 . ابوالقاسم فردوسي,ê11 ,3ì1 . فرزان

309 . اسا¸ فرقة31 ,2ë . فريدون

2ì1 ,222 ,129 ,3ì ,3ê . فلوطين393 . فرانتس بادر, فن

,ë0 ,38 ,37 . ميرابوالقÇاسم فندرسكي,119

9ì . فيثاغورس, 88 ,ëë ,ëê . محسن مال كاشاني, فيض

1ìë ,118 ,99 ,92 , 8927 . فيلون

ق1ì3 . اويس قرني,

30 . اورتوق بن ارسالن قره9ë ,9ê . آقا مال قزويني,

100 ,9ë ,9ê . درضا محم آقا قمشهاي,,ëê ,39 ,37 ,10 . سÇعيد قÇاضي قÇÇمي,,182 ,1ì9 ,1ìë ,1êì ,118 , 89,3êë تا 3ê3 ,3ê1 ,20ê ,201 ,19ì,3ë7 ,3ëë ,3ëê ,3ë2 ,3ê9 تا 3ê7

38ë ,38ê ,3ì0

êë . د محم قمي,9ê . محمود ميرزا قمي,

88 . احمد ين الد قوام38 . ين صدرالد قونوي,

179 ,17ë . محمود بن داود قيصري,

ك1ë8 . قزويني كاتبي

3ê0 ,291 ,2ê1 . زاق عبدالر كاشاني,91 . حسين ر مظف كاشاني,

مرتضي شاه بن د محم ين نورالد كاشاني,88 .

,1ë7 . يÇن نصيرالد موالنا حلي, كاشاني1ë8

20ê ,203 . ايمانوÄل كانت,397 ,218 . ين الد نجم شيخ كبري,

,ë3 ,ë0,ê3 ,3ì ,21,20 هانري. كÔربن,,281 ,273 ,2ì7 ,2ë7 ,1ë9 ,ì1

38ë ,33121ê ,ê . ين الد حميد كرماني,

1ë9 . كسري2ê2 . جعفر كشفي,

338 . برنار قديس كلرووÄي,

Page 444: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 430

139 . كلمانتين,37 اسحاق. بن يعقوب بن د محم كليني,,92 , 88 ,7ë ,71 ,ìì ,ìë ,ë7 ,ê8

280 ,213 ,1ê8 ,100 ,98 ,971ì3 . النخعي زياد بن كميل

3 . كندي,389 ,38ì ,38ë . الكسÇÇاندر كÇÇويره,

ê0ë ,393 ,390222 ,191 ,31 ,2ë . كيخسرو

1ë2 . خواريه كينه381 . گور كييركه

گ38ë ,2ë1 ,ìì ,23 . گاليمار

22ë ,111 . آندره گدار,ë7 ,êê . گوبينو

91 , 88 . شمسا مال گيالني,. هاشم ميرزا اشكوري, رشيدي گيالني

ل170 ,1ì1 ,38 . ين الد شمس الهيجي,

118 , 88 . زاق الر عبد الهيجي,

88 . حسن مال قمي, الهيجي22ì ,110 ,7ì . نيتس اليب

9ê . دجعفر محم مال لنگرودي,328 . مارتين لوتر,

382 . ايسا ك لوريا,1ê0 . لوقا

م2ê3 ,39 . مأمون

21ê . شيرازي مÆيد202 . كلود لويي مارتن,

289 . ماركوس9ë . مهدي شيخ مازندراني,

88 . صالح مال مازندراني,9ê . رضي د سي ميرزا مازندراني,

1 . هنري مازنو,ìê . هنري ماسه,

291 ,288 ,282 . لويي ماسينيون,271 ,133 ,20 . له ند م

397 . ماني2ê3 . متوكل

1ê0 . متيê3 . كريم مجتهدي,

Page 445: مقالات هانری کربن

431 ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست

,12ì , 89 , 88 . بÇاقر د حمÇم مÇجلسي,227

331 . جعفر د محم محجوب,11ì . ثاني ق محق

ê11 . اصغر علي دخاني, محمê11 . هروي بن شريف د محم

99 ,9ë , 89 . آقاعلي زنوزي, س مدر337 . رولمن مرسون,

1ê0 . مرقس399 . مزدا

172 . مسعودي38 . بحريطي احمد بن مسلم¹

,138 ,ìê ,3ê ,28 ,27 ,2 . مسÇÇÇيح(ع),32ê ,298 ,23ë ,211 ,1ê3 تا 1ê1

32ëê1ë ,ì3 ,3ì . مشاÄين

9ë . آقابزرگ شهيدي, مشهدي1ì3 . مقداد

د حمÇم شÇيرازي, يÇن صدرالد) صدرا مال,ê1 تا 39 ,37 ,3ì ,10 . ابراهيم) بن72 ,ì8 ,ìë ,ìê ,ì2 تا ë0 ,ê8 تا ê3,118 ,11ë ,113 ,107 ,10ë ,101 تاتا 19ì ,182 ,1ìë ,1ë1 ,1êì ,12ì

,2ê7 ,2ê3 ,2ê2 ,230 ,20ë ,203,281 ,2ìë ,2ìê ,2ì2 ,2ë9 ,2ëì,ê0ê ,3ì8 ,321 ,297 ,29ë ,291

ê1ì ,ê1ë ,ê11 ,ê0ì1ì9 . اهللا فتح مال

ê1ë ,ê1ê . ملشيزدك9ì . طالس ملطي,219 . ظاهر ملك

1ëì . وله الد فخر ملك1ë3 . كاووس ملك

1ë8 . نقي علي منزوي,ë1 . شاه موبد

2ë2 . توماس مور,2ë9 , 81 . هنري مور,

,2êë ,1ê3 ,ì7 ,3ë ,29 . مÇÇÇÇوسي(ع)3ë2 ,3ë1 ,28ë ,281

99 . ميرزا مولوي2ê1 . ين الد رشيد ميبدي,

, 88 ,ì1 ,ëê ,ë0 ,ê9 ,19 ,10 . ميرداماد,10ì ,101 ,98 ,97 ,9ë ,92 , 89,132 تا 118 ,11ì تا 112 ,109 ,107,1ì1 ,1ë1 ,1ê8 ,1ê0 ,13ë ,13êتا 230 ,228 ,227 ,203 ,17ë ,1ìë

Page 446: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 432

ê13 ,328 ,327 ,311 ,2ê2 ,23289 ,ê3 . الملك بديع وله, الد عماد ميرزا

333 ,323 ,28ë . ميكاÄيل1êì . و/ مينورسكي

ن3ê1 ,183 ,1ë0 . بزرگ نادرزاد,

28ë ,2êì ,23ì ,21ê . ناصرخسرو20 . ه /س/ نايبرگ,331 . احسان نراقي,

9ê . مهدي مال نراقي,32ê . خاتون نرجس

32ê . نرگس1ê3 ,29 . نسطوريان

397 . عزيز نسفي,,ëë ,ë0 ,ê9 ,êë ,ê3 . حسين د سي نصر,

233 ,188 ,99 ,92 ,73 ,ëì11ê . نكير

32ì . زمان امام اب نو1ê2 ,ìë ,ì3 . نوافالطونيان

3ë1 ,ì7 ,29 . نوح(ع)2ìì ,227 . نورعليشاه

291 . نوري

101 ,100 ,9ë ,9ê . علي مال نوري,9ê . جمشيد بن علي مال نوري,

20ê . نيچه27ì ,1ìì . رينولدالين نيكلسون,

و291 . واسطي

,331 ,32ë . حسÇين الÇم كاشفي, واعظ3ê0

381 ,37ë ,373 ,370 ,3ì8 . ژرژ والن,38ì ,383 تا

ëë . يوسف د محم قزويني, واله388 . والنتن وايگل,ê11 . فاطمه ولياني,

ه291 . هجويري

êë . قليخان رضا هدايت,ê12 ,222 . هرمس

172 . اولواالعزم پيامبر هفت7ì . هگل

32 . هورخش33 . هومر

Page 447: مقالات هانری کربن

433 ق فر و قبايل اشخاص, نام فهرست

2ë9 . هيپارك

ي1ëì ,1ë3 ,1ë2 . يزدگرد

21ë . يعقوب70 . يواخيم

23ì ,1ê0 ,ê2 . يوحنا318 ,317 ,312 . يونس

Page 448: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 434

Page 449: مقالات هانری کربن

كتابها نام فهرست

الف78 . سهروردي عرفاني و فلسفي آثار

338 . ميزگرد دالوران و آرتورشاه2ì2 . آن شگفتيهاي و آسمان

27 . جبرÄيل پر آواز331 . جوانمردي آيين

ì3 . تمثيلي حكايات و سينا ابن37 . واجب اثبات

172 . الوصي¹ اثبات91 . المساÄل أجوب¹

91 . الخمس¹ المساÄل أجوب¹91 . النصيري¹ المساÄل أجوب¹

روز در انسÇان كÇÇالبد و مÇÇلكوت ارضايÇران تÇا مزدايÇي ايران از رستاخيز:

2ë7 ,92 , 88 ,20 . شيعي

. االيÇمان أهÇل شرايع فروع في االÑركان1ì8

91 . االÐيات أسرار1ì8 . الحقيق¹ أنوار و الشريع¹ أسرار

9ë ,9ê ,90 ,89 ,ë8 ,ë1 ,êë ,êê . اسفار9 . اشارات

1ì8 . صوفيه اصطالحات3ë . بهشت تصوير اصفهان,

,7ë ,71 ,ìë ,ë7 ,ê8 ,37 . كÇافي اصول280 ,100 ,98 ,97 ,92 , 88

االÑصحاب تهذيب في االÑركان و االÑصول171 . خوان االء و9ì . العارفين ا كسير

31 ,30 . عماديه الواح1ì8 . التجريد أبني¹ و التوحيد أمثل¹

Page 450: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 436

êë . االÐمل أمل2ì1 ,129 ,3ì . انÃاد

,1ê3 ,1ê1 ,1ê0 ,139 ,138 ,23 . انجيل171

139 . برنابا انجيل1êê تا 1ê2 ,31 ,28 . يوحنا انجيل

17ê . الشريع¹ أنوار19ë ,2ê ,19 . اوستا

ب23 . مرواريد بازرگانان12ì , 88 . نوار Ñاال بحار

173 . الدقايق منبع و الحقايق بحر1ì8 . القرآن تفسير في م الخض البحر

89 . الحكم¹ بدايعقÇرن از ايÇرانÇي فيلسوفان آثار برگزيدةê2 تا ê0 ,38 تا 3ì . امروز تا هفدهم

ت38 . تأويالت

مركزي آسياي فلسفههاي و اديان تاريخë7 .

233 ,ìì . اسالمي فلسفة تاريخ

2ì7 . عربي ابن ف تصو در ق خال ل تخي2ë3 . المتوحد تدبير

1ìì . شواق Ñاال ترجمانشÇيرازي ين الد قطب تفسير بر تعليقات

101 . شراق االء حكم¹ بر. الشفا¾ كتاب من لهيات االء علي تعليقات

101. شÇراق االء حكÇم¹ كÇتاب عÇلي تعليقات

101172 . االÑوتاد و االÑقطاب تعيين

100 . التفسير1ì8 . الصوفي¹ اصطالحات تلخيص

101 . التنقيه39 . توحيد

,1ìì ,1ê3 ,1ê0 ,138 ,2ë . تÇÇÇÇوراتê03 ,322 ,321 ,2ê7 ,171

ث2ì1 . ثÃولوجيا

ج,1ê8 ,1êë ,11ê ,ìê . االÑسÇÇرار جÇÇامع,1ì8 ,1ìë تا 1ì2 ,1ëì ,1ëë ,1ë0

Page 451: مقالات هانری کربن

437 كتابها نام فهرست

,180 ,177 ,17ì تا 17ê ,171 ,1ì929ì ,192 ,181

1ì8 . الحقايق جامعاسÇالم در فÇلسفي و روحÇاني جÇنبههاي

37 ,2ì ,23 . ايراني

چافريقا مختلف قسمتهاي در سالي چند

ëì . بزرگ آسياي وêê . روح سياحت چهار

êê . كتاب چهار

ح92 . السماوي¹ الرواشح حاشي¹

,77 ,ë7 ,ê7 ,31 ,21 . شÇراق االء حكÇم¹,ê1ê ,ê11 ,221 ,19ì , 8ê , 83 ,78

ê1ë90 . اشراقي¹ حكم¹

92 . العرشي¹ الحكم¹ربÇع¹ Ñاال سÇفار Ñاال فÇي المÇتعالي¹ الحكÇم¹

92 ,ë3 . العقلي¹222 ,ìê . مشرقي¹ حكم¹

8 . يقظان ابن حي

خ2ì . افالطون خداشناسي

ê11 . جاودان خرد28ë . االخوان خوان

دë1 . المذاهب دبستان

293 ,2ìê ,2ë1 . ايراني اسالم دربارة2ì . علل دربارة

و ديÇدهها مÇÇبناي بÇÇر بÇÇرزخ, و دوزخ2ì2 . شنيدهها

92 . التقديس عرش ديباچة92 . اشعار ديوان

ذ9ì . ذريعه

رسكÇÇوت وجÇÇه عÇÇن الخÇÇالف رافÇÇع¹,1ë8 . الخÇالف عÇن أميرالمÆÇمنين

1ì91ì8 . االÑركان رسال¹

المÇظاهر تÇعيين و لهي¹ االء االÑسما¾ رسال¹

Page 452: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 438

آدم مÇن نسÇاني¹ االء االÑشخاص من لها1ì8 . د محم لي اء

39 . صفي¹ Ðاال االÑصول رسال¹. الرباني¹ الخالف¹ تعيين في مان¹ Ñاال رسال¹

1ì81ì9 . التنزيه في اتنيه رسال¹

1ì9 . التوحيد رسال¹بÇÇمدارج المÇÇوسوم¹ الجÇÇداول رسÇÇال¹1ì9 . العارفين مراتب في السالكين1ì9 . الكتب خالص¹ و الحجب رسال¹

12ì , 89 ,ë0 . الخلعي¹ الرسال¹ë0 . سيناÄيه رسالة

170 . والنفس العقل رسال¹الطÇوايÇف بÇطريق تحقيقه و العلم رسال¹

170 . الثالث170 ,1ëê . العالي¹ العلوم رسال¹

170 . الفكر تحقيق و الفقر رسال¹9ì . مام¹ االء في رسال¹

9ì . والمعقول العاقل اتحاد في رسال¹9ì . بالوجود الماهي¹ اتصاف في رسال¹

101 . والتصديق ر التصو في رسال¹9ë . العالم حدوث في رسال¹

92 . الحشر في رسال¹

97 . االÑعمال خلق في رسال¹. البشر أفعال في والقدر القضا¾ في رسال¹

9997 . الجسماني المعاد في رسال¹

98 . المعراج في رسال¹102 . الوجود في رسال¹

الحسي¹ النقط¹ أسرار في القدسي¹ الرسال¹99 . الهوي¹ أسرار اءلي المشير¸

171 . الرب معرف¹ في النفس رسال¹1êë . الوجود معرف¹ في النقود نقد رسالة

171 . المعبود معرف¹ في الوجود رسال¹ê03 . رگشناسي

121 . الرواشح1ë7 ,ê9 ,êë . الجنات روضات

êë . الصفا روض¹1ë7 , 89 , 88 ,ë0 ,êë . االÑدب ريحان¹

ز88 . تصانيف زبدة

س. الموجودات في الحق وجود نور سريان

99

Page 453: مقالات هانری کربن

439 كتابها نام فهرست

9 . ابسال و سالمان,9ì ,92 ,7ë تا 73 ,ë0 ,ê9 ,êë . اصل سه

297 ,99172 ,ì8 . اسماعيلي رسالة سه

23 . ايران افالطونيان و سهروردي

ش19ë . شاهنامه

92 . آسماني شبنمهاي100 ,9ì , 81 ,77 . كافي اصول شرح

ê7 . صدرا مال فلسفي آراي و حال شرحتÇا 28ê ,27ë ,273 . شÇÇطحيات شÇÇرح

291 ,28ì,1ë8 ,1ë0 ,ìê . الحكÇم فÇصوص شرح

1ì1 ,1ì099 . ثيري¹ Ñاال الهداي¹ شرح

131 ,101 ,ë7 ,ë . شفا. واليÇقين الحق معرف¹ في اليقين شمس

88

ص1ê0 . الرحمان صواعق

ط1ë7 . الحقايق طراÄق

129 , 8 . طير

ع,287 ,28ì ,283 ,279 . العاشقين عبهر

29128ì . القرآن حقاÄق في البيان عراÄس

293 . ايران عرفان,2ë1 ,19ë ,27 ,2ì ,2ê ,21 . سرخ عقل

272172 ,1ì7 . لهي¹ االء العلوم

182 ,17ë ,1ë8 . العالي¹ العلوم23ë ,23ê . جديد عهد

23ë ,23ê ,1êê ,1ê3 ,ì8 . عتيق عهد

ف33ë ,331 . فتوتنامه

,1ì7 ,1ëê ,1ê8 ,9ê . الحكÇم فصوص179 ,17ë ,1721 . مشهور فالسفة

. مشكÇو¸ اهÇدايÇي كÇتابهاي فهرست1ë8

Page 454: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 440

1ê7 . المطلق الوجود في

ق,73 ,ë7 ,ê9 ,32 ,2ë ,22 ,12 . قÇÇÇرآن,101 ,100 ,98 ,97 , 87 ,7ì ,7ë,17ê ,173 ,171 ,1ìì ,1ì0 ,132تا 239 ,23ì ,23ê ,233 ,198 ,19ì,280 تا 278 ,2ê8 ,2ê7 ,2êë ,2ê3,301 ,289 ,287 ,28ì ,28ê ,282

3ëì ,3êê ,322 ,321 ,302êë . العلما¾ قصص

ك3ì ,23 . ايراني كتابخانة

, 88 ,72 ,ë7 ,ëë . الجاهلي¹ أصنام كسر9ì

289 ,287 . االÑسرار كشف17ì ,172 ,1ì7 . كشكول

21 . ف التصو كلم¹133 . الهي كمدي

171 . الرموز كشف و الكنوز كنز

گ170 ,38 . راز گلشن

ل1ê1 ,1ê0 ,101 . ه غيبي لطايف291 ,27ì . التصوف في اللمع

1ì8 . لمعات89 . الهي لمعات

1ê0 . اني رب لوامع

م7ê ,72 . شيعي معنوي مبارزة

97 . والمعاد المبدأ281 ,98 . القرآن متشابهات

1ë7 . المÆمنين مجالس188 . لهيه االء الحكم¹ في مجموع¹

89 ,20 . القلوب محبوب172 ,1ëê . االÑعظم المحيط

2ë3 . فاضله مدينة2ê2 . نوار Ñاال مرآت171 ,1ê0 . مزامير

17ê . ملي¹ Ðاال المساÄل38 . مسلمه

,99 ,98 ,9ì ,90 ,79 ,ì3 ,ê3 . مشÇاعر281 ,2ëì ,197

. شÇيرازي ين صدرالد فلسفة مصطلحاتê7

Page 455: مقالات هانری کربن

441 كتابها نام فهرست

آÇÄينة تÇصفية و تÇجليه در الصÇفا مصقل1ê1 ,137 . حقنما

. العقلي¹ العلوم أسرار في لهي¹ االء المظاهر98 ,ê7

17ê . المعاد171 . العباد عروج في المعاد

ê1 . ه الهي معارف97 . الغيب مفاتيح

البÇروج مÇنطق¹ اختصاص لمي¹ في مقال¹97 . الفلك من معين بموضع

89 . الجنات مقاماتصÇدرالمÇتألهين المشÇÇاعر بÇÇر مه قدÇÇم

ê3 . شيرازي1ì9 . الساÄرين منازل

137 . ايران الهي حكماي آثار منتخباتو اهللا كÇتاب بÇيان فÇي التأويÇل مÇÇنتخب

171 . آياته و كلماته و حروفه17ê . العباد مرتقي في المعاد منتقي

288 . نوار Ñاال ببيان االÑسرار منطق8 . الطير منطق

1ì9 . الصادقين منهاج2ê2 ,90 . الميزان

ن98 . گيالني شمسا مال به صدرا مال نامة

98 . ميرداماد به صدرا مال نامة,179 ,17ë تا 172 ,1ëê . النصوص نص

180109 . االÑنس نفحات

,1ë0 ,1ê8 . الوجود معرف¹ في النقود نقد180 ,171 ,1ë7

17ì . التجريد بداي¹ في التوحيد نهاي¹

و102 . الربوبي¹ معرف¹ في القلبي¹ الوارادت

ه99 . الهداي¹

ê7 . عرفان و فلسفه نظر از هستي27 . نوريه هيا كل

يë0 . ماسينيون لويي يادنامة

ê7 . صدرا مال يادنامة2ê8 . عاشقان ياسمين

Page 456: مقالات هانری کربن
Page 457: مقالات هانری کربن

اما كن فهرست

الف2ì . آتن

17 . آذرابادگان,38 ,3ì ,30 ,29 ,23 تا 17 . آذربايجان

231 ,219 , 89 ,ê2 ,ê11ë0 . آسكونا

370 . آسيا28ì ,3ê ,30 . آلمان

,1ë9 ,1ëì ,1ëë ,1ë3 ,1ë1 ,1ê9 . آمل1ìì

219 ,30 . آناتولي,199 ,18ê ,137 ,10ì , 83 , 80 . اروپا

338 ,332 ,22ì ,20211 ,3 . اسپانيا

188 ,ë1 . استانبول

1ëì ,11ì . استراباد337 . استراسبورگ

339 . اسكاتلند27 ,2ì . اسكندريه

,ë3 ,ë0 ,ê9 ,ê8 ,18 ,10 ,ë ,ê . اصفهان111 ,109 ,107 تا 10ë ,9ê ,72 ,ëì,132 ,12ê ,122 ,121 ,117 ,11ê تا,1ëì ,1ëê ,1ê8 ,138 ,137 تا 13ê,311 ,2ìê ,227 ,219 ,19ì ,1ì0

32819 . البرز

313 ,218 ,21ê ,213 . الموت1ë1 . (ميرحيدر) د سي سه امامزاده

ëê . معصوم امامزاده229 ,181 ,1ê9 , 8ì ,ìê ,11 . اندلس

Page 458: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 444

338 ,337 . اورشليمتا êì ,2ë ,23 ,19 ,1ë ,1ê ,10 ,ê . ايران,91 , 8ë ,71 ,ìê ,ë8 ,ëì ,ë3 ,ê9,113 ,112 ,110 تا 108 ,10ë ,10ê,1ë2 ,1ë0 ,1ê9 ,131 ,120 تا 118,192 تا 187 ,18ê تا 182 ,1ë9 ,1ëêتا 217 ,21ë ,21ê ,212 ,209 ,19ë,232 تا 229 ,227 ,22ì ,223 ,221,311 ,308 تا 30ì ,30ë ,29ì ,273,332 ,331 ,327 تا 32ë ,31ë ,313,397 ,39ë ,372 ,3ì2 ,338 ,33ê

ê1ê تا ê12 ,ê07 ,ê02 ,399

ب22ì ,222 ,132 ,112 . زمين باختر

309 . الميت بحرê . بخارا

ë7 . بصرهê9 . بعلبك

31ë ,1ì1 ,1ì0 . بغداد19 . بلخ

1ë7 . بمبÃي339 ,21ë ,1ëì . س المقد بيت

32ë ,32ê ,22 . بيزانس187 . بيزنطيه

پ,78 ,ê7 ,3ì ,23 ,21 ,20 ,1 . پÇÇاريس,38ê ,293 ,281 ,2ë1 ,103 ,92

38ë

ت23 . تبت

17 . تبريز3ë . سليمان تخت

122 ,êì . تركيه139 . توبينگن112 ,3 . تولدو

,ë0 ,ê7 تÇا êë ,ê3 ,ê2 ,3ì ,1 . تÇهران,9ê , 89 , 88 , 8ê , 83 ,78 ,ìê ,ë3,273 ,231 ,1ì9 ,1ë7 ,1ë1 ,1ë0

ê11 ,38ê ,3ì1 ,331 ,293 ,281

جëê . جمكران

Page 459: مقالات هانری کربن

445 اما كن فهرست

چ3ë9 ,3ë7 . زمزم چاه

ح219 ,191 ,êì ,23 . حلب

خ23 . دور خاور

109 . خاورميانه318 ,1ë9 ,1ëì ,ë0 . خراسان

217 . خوارزم

د91 . ادبيات دانشكدة91 . حقوق دانشكدة91 . تهران دانشگاه

1ë1 ,1ê9 . خزر درياي31ë ,1ê9 ,ë0 . دمشق

ر3ì0 ,3ë9 . سوري ركن

3ë8 . عراقي ركن3ì0 ,3ë9 . يماني ركن

10 . رن رودخانةê08 ,222 ,219 ,12ë ,11 . روم

1ë7 . ري

ز3ê1 . زوريخ

ژ3ë . ژنو

س32ê . سامره19 . سبالن2ì2 . سوÄد

1ë0 . سوÄيس1ë0 ,137 . سوربن

219 . سوريه219 ,18 . سهرورد

ش,230 ,ëì ,ëë ,ê8 تÇÇا êë ,20 . شÇÇيراز

291 ,288 ,287 ,27ê3ë ,18 . شيز

Page 460: مقالات هانری کربن

كÔربن هانري مقاالت 446

ص228 ,22ë ,11ì ,111 . صفاهان

ط1ì0 ,1ë9 ,1ëì ,1ë2 ,1ë1 . طبرستان

18ê . طليطه11ì . طوس

ع1ì7 ,1ì0 ,1ê9 . عراق

239 . عرفات

ف,28ì ,283 ,273 ,218 ,ëì ,ëë . فارس

39ì ,291,92 ,ì1 ,ë0 ,ê8 ,ê2 ,33 ,30 . فرانسÇه,209 ,20ë ,192 ,1êë ,129 ,103,27ë ,27ê ,2ì8 ,2ì7 ,2ë1 ,2ë0

38ë ,3ê1 ,3ê0 ,338 ,332 ,28ê231 . فرنگ

287 . فسا339 . فلسطين

ق21ê . قاهره

8ì ,12 ,11 . قرطبه1ë7 . قزوين

82 ,2ì . قسطنطنيه,121 ,107 ,9ê ,90 ,ëì ,ëê ,ë3 ,êë . قم

228 ,1ëê ,133 ,12ê ,122

ك3ëì,3ëê,3ê8,3ê33تاê1,1ìì.كعبه

3ì0 تا2ë9 . كمبريج

72 ,ìê ,ì2 ,ì0 ,ëê ,ë3 . كهك

ل32ë . لبنان

27ì ,2ì7 ,2ì2 ,183 ,1ìì ,ëì . لندن

م218 . ماد

38 . مادريد1ì7 ,1ëê تا 1ë2 . مازندران

ê . النهر ماورا¾

Page 461: مقالات هانری کربن

447 اما كن فهرست

1ì7 ,1ë9 ,1ë7 . مدينه219 ,21 ,18 . مراغه

8ì . مرا كش38ê ,39 . مرو

3ê0 . اصفهان (شاه) امام مسجد11ì ,ë0 ,ê7 . مشهد

21 ,20 . مغان3ë7 . ابراهيم مقام

3ë7 . جبرÄيل مقام1ì7 ,1ë9 ,1ë7 ,1ëì ,1ëê . مكه

ن1ê2 . نازاس

182 ,1ë7 ,1ëê ,11ì . نجف1ê1 . نيسه

218 . نيشابور

ه3ë7 . اسماعيل هجر

1ë1 . رود هزارë ,ê . همدان

30ì ,118 ,ë0 ,êì ,38 ,20 . هند

ي379 ,3ì9 . يونان