default normal template · web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را...

582

Upload: others

Post on 16-Jan-2020

1 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود
Page 2: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کيفيت خلقت عالم و آدم

2

Page 3: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اشاره:

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند:.«»حكمت گمشدة مؤمن است

تاريخ بشريت شاهد تكاپويي مستمر و دشوار براي دستيابي به حكمت هاي هستي است. آن چنان كه تمامي فالسفه و

انديشمندان در آثار بسيار متعدد خود تالش كرده اند، پرده از اسراري بردارند كه در پس پشت هستي نهفته است. اما هر يك

از اين آثار تنها توانسته اند نمي از اقيانوسي عظيم را پيش چشمان حيرت زدة مخاطبينشان تصوير كنند. و پاسخگوي بخش

كوچكي از شبهاتي باشند كه از سوي برخي مكاتب مطرحگرديده است.

كتاب حاضر اثري علمي و استداللي بر مبناي اصول عقل و حكمت است كه به بيان اسراري پرداخته كه از اعماق مفاهيم

بلند قرآن كريم استخراج گرديده و با سند احاديث عترت ضميمه گشته است. و اينك در اختيار اهل تفكر و انديشه قرار مي گيرد.

اثري كه آنچنان حكمت ها را بيان مي كند كه با محك دقيق عقل و برهان منطبق گشته و انديشة حقيقت جويان را اقناع مي نمايد.

عبادی اين كتاب حاصل سلسله درس هايي است ك[[ه اس[[تاد غف[[اري رحم[ه الل[ه علي[[ه در طي س[[ال هاي هش[تاد و پنج ت[[ا اس[[فند م[اه هشتاد و شش يعني درست چند روز قب[[ل از ارتحالش[[ان در يكي از كالس ه[[اي درسش[[ان ك[[ه ب[[ه ط[[ور منظم هفته اي ي[[ك جلس[[ه تشكيل مي گرديده است؛ ارائه نموده اند و اكنون به همت جمعي از ش[[اگردان ايش[ان و ب[[ه قص[[د تق[رب ب[[راي چ[اپ آم[اده ش[[ده

است.

3

Page 4: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آخرين س[خنان، هميش[ه مهم[ترين و ج[دي ترين حرف ه[ايي اس[[ت ك[[ه زده مي ش[[ود. و اين دروس ب[[ه راس[[تي حكيم[[انه ترين دروسي است كه تا به ح[[ال خوان[[ده ايم. گوي[[ا اس[[تاد رحم[[ه الل[[ه علي[[ه ب[[ه خ[[وبي مي دانس[[ته اند ك[[ه اين يكي از آخ[رين فرص[[ت ها براي ارائة اسراري است كه در سينة مباركشان داشته اند. لذا با حوصله و دقت تمام، به بيان اسرار حكمت آميزي نشس[[ته اند ك[[ه ب[[ا خوان[[دنش دري ب[[ر روي خوانن[[ده گش[[وده خواه[[د ش[[د ك[[ه

ان شاء الله ما را به شهر بهشت هدايت مي نمايد. به اميد ظهور موالي تمام خوبان كه ب[[ا آم[دنش دي[دارمان ب[[ا استاد عزيز تازه مي گردد. باشد كه در آن روز در محض[[ر ايش[[ان سربلند باشيم و سبب سربلندي استاد عزيزمان در محض[[ر ام[[ام

عصر)عج( قرار گيريم. )ان شاءالله تعالي( روح اين استاد فرزانه متعالي و در جوار فاطمة زهرا سالم

الله عليها محشور باد.

جمعي از شاگردان استاد غفاريرحمه الله عليه

1389 بهار

4

Page 5: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حکمت چیست؟

خداوند متعال در قرآن به کلمه حکمت و انس[[ان حکیم خیلی اهمیت داده است. بهترین وصفی که از خودش و کت[[اب خ[[ودش

همین کلم[[ه »حکیم« اس[[ت ک[[ه چ[[ه،و شاگردان خودش می کند قدر در قرآن خود را به حکیم بودن تعریف می کند و می فرمای[[د: »خدای علیم و حکیم« و هم چنین قرآن را با کلمه حکیم تعری[[ف می کند و آن را »ذکر حکیم« می داند. هم چنین پیغمبر صلي الل[[ه عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السالم را با کلمه حکمت تعریف

می کند و آنها را حکیم می داند. می فرماید:ك لتلقى القرآن من لدن حكيم عليم 1و إن

یا می فرماید:ه في أم الكتاب لدينا لعلي حكيم 2و إن

تو ای پیغمبر قرآن را از کسی می گ[[یری ک[[ه او در ذات خ[[ود بسیار دانا و حکیم است و موال عليه السالم را تعریف می کند که

در مکتب خدا علی عليه السالم بسیار برتر و حکیم است. حکیم آخرین وصف از عالم است. حکیم به عالمی می گوین[[د که تمامی اسرار خلقت و تربیت را می داند و در شناخت ع[[الم و آدم مجهولی ندارد. کسانی که حکیم هس[[تند ه[[ر مخل[[وقی و ه[[ر موجودی از نظر آنها چهار کتاب است. در ص[[ورتی حکیم هس[[تند ک[[ه در تعری[[ف ه[[ر ص[[نعتی و ه[[ر مخل[[وقی بتوانن[[د چه[[ار کت[[اب

بنویسند. کلمات حکمت بر چهار قسم اس[[ت. هیچ مخل[[وقی در ع[[الم

مگ[[ر ب[[ر م[[دار چه[[ار،وجود ندارد و هیچ حادثه ای ظاهر نمی شود کلمه حکمت که اگر یکی از این چه[[ار کلم[[ه نباش[[د، پی[[دایش آن

6- سوره نمل،آيه 114- سوره زخرف،آيه 22

5

Page 6: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مخلوق یا مص[[نوع مح[[ال اس[[ت. این چه[[ار کلم[[ه ب[[رای پی[[دایش موجودات ع[الم، علت اص[لی ب[[ه حس[[اب می آی[[د ک[ه اگ[ر ب[[ا هم فراهم شدند و موجود بودند آن مخلوق قابل ظهور اس[[ت و اگ[[ر

یکی از این چهار کلمه نباشد پیدایش آن محال است. اگر چه علما می گویند اگر خالق نباشد، مخل[[وق قاب[[ل ظه[[ور نیست و تنه[[ا کس[[ی ک[[ه مخل[[وق را می س[[ازد خ[[الق اس[[ت و ب[[ه طوری خالق و مخلوق را تعریف می کنند که تنها خالق اس[[ت ک[[ه اگر باشد مخلوق هست و اگر خالق نباش[[د مخل[[وق هم نیس[[ت و نخواهد بود. وجود خالق یکی از عوام[[ل اص[[لی پی[[دایش مخل[[وق است. وجود خالق یکی از این چهار اصل و چهار کلمه اس[[ت ک[[ه با بودن آن مخلوق هم پیدا می شود. ولیکن همان طور که وج[[ود خالق در ایج[[اد خالی[[ق، اص[[ل اس[[ت. آن س[[ه کلم[[ة دیگ[[ر هم در

پیدایش خالیق، اصل است.

6

Page 7: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

چهار کلمة حکمت چيست؟

چهار کلمة حکمت که هر کدام کتابی اس[[ت بس[[یار ب[[زرگ و یکی این اس[[ت ک[[ه ه[[ر مص[[نوعی ص[[انع الزم دارد و ه[[ر،قط[[ور

نباشد، پیدایش مخلوق محال است.خالقمخلوقی خالق، اگر مواد و مصالحکلمه دوم حکمت این است که هر مخلوقی

س[[اختمانی الزم دارد. اگ[[ر م[[واد و مص[[الح نباش[[د مص[[نوع ی[[ا مخلوقی قابل ظهور نیست، خواه سازنده خدا باشد یا خلق خدا. پس خداوند اگر بخواهد برگ گل یا درختی بسازد، ب[[دون م[[واد و مصالح اولیه قابل ظه[[ور نیس[[تند. ابت[[دا م[[وادی الزم دارد ک[[ه در ارتباط ب[ا یک[[دیگر جس[میت پی[دا کنن[د و ب[ه ص[ورت ب[رگ گ[ل و درخت ظاهر شوند. و نظر به این که مواد اولیه این برگ ی[[ا گ[[ل از یکدیگر جدا هستند و خود ب[[ه خ[[ود ب[[ه هم نمی چس[[بند ک[[ه ب[[ه صورت برگ گل یا درخت درآیند، یک »رشته اتصالی« الزم دارند تا این ذرات به یکدیگر متصل شوند و پیوسته و وابس[[ته ش[[وند و یکدیگر را کن[[ار هم نگ[[ه دارن[د ت[[ا ب[ا این اتص[[ال و ارتب[[اط از این ذرات مختلف جسمی ساخته شود ک[ه قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل لمس باشد و باز رنگی الزم دارد که به صورت برگ سبز ی[[ا گ[[ل س[[رخ درآید و زیبایی پیدا کند و جالب و جاذب باشد. پس هر مص[[نوعی و هر مخلوقی به همان دلیل که خالق و سازنده و آفرینن[[ده الزم دارد، مواد اولی[[ه هم الزم دارد ت[[ا س[[ازنده ب[[ا اس[[تعمال آن م[[واد بتواند موجودی بس[[ازد و ش[[کل و قی[[افه ای داش[[ته باش[[د و قاب[[ل

استفاده گردد. پس اصل اول یا کلمه اول، وجود سازنده و آفریننده اس[[ت و اصل دوم، وجود مواد و مصالح سازندگی، تا آفریننده با آن م[[واد

و مصالح مخلوقی بسازد، دارای شکل مخصوص و قیافة معین.

7

Page 8: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

هندسة س<<اخت واصل سوم که کلمه سوم حکمت است، مخلوقی است که می خواه[[د س[[اخته ش[[ود. م[[واد اولی[[ه درساز

صورتی به یک صورت مطلوب و قاب[[ل اس[[تفاده ظ[[اهر می ش[[ود که روی قانون و قاعده و فن و فرمول معین ساخته ش[[ود. زی[[را هر مخلوقی شکل مخصوصی الزم دارد تا قابل نامگذاری و قابل استفاده باشد. بدون شکل و قیافه و بدون قانون و قاعده چیزی

در عالم قابل رؤیت و استفاده نیست. پس هر مخلوقی »هندسه« مخصوصی الزم دارد ک[[ه خداون[[د

در قرآن می فرماید: .3 و كل شيء عنده بمقدار

موجودیت هر صنعتی و هر مخلوقی نتیجه قانون و قاع[[ده ایاست که بر اساس آن ساخته می شود.

ق[[انون و قاع[[ده، هم[[ان نقش[[ة س[[اختمانی اس[[ت ک[[ه ابت[[دا مهندس سازنده و دانشمند آفریننده، آن نقشه را در ذهن خود یا روی کاغذ ترسیم می کند و بر پای[[ه هم[[ان نقش[[ه ص[[نعت خ[ود را می سازد. بدون نقش[[ه و ق[[انون و قاع[[ده، چ[[یزی در ع[[الم قاب[[ل س[[اخت و س[[از و قاب[[ل اس[[تفاده نیس[[ت. مش[[اهده می ک[[نیم ه[[ر مخلوقی ش[[کل مخصوص[[ی و هندس[[ه خاص[[ی دارد و ب[[ر اس[[اس همان شکل و هندسه نام مخصوصی پیدا می کند. زمین و آسمان هر دو از یک ماده یا اصول دیگ[[ر س[[اخته ش[[ده اند، اگ[[ر ش[[کل و قیافه را از آنها بگیریم به یک اصل ب[[ر می گردن[[د، ام[[ا آس[[مان را آسمان می نامند، ب[[رای این ک[[ه ش[[کل مخص[[وص دارد و ب[[ر پای[[ه علم و قاعدة معینی ساخته شده است. نقشه ساخت آسمان در ساخت زمین بکار نرفت[[ه و نقش[[ه س[[اخت زمین هم در آس[[مان،

8- سوره رعد،آيه 33

8

Page 9: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بلکه هر کدام بر پایة هندسة مخصوصی ک[[ه دارن[[د، اس[[م معی[[نی پیدا کرده اند.

پس کلمه سوم حکمت، قاعده و قانون ساخت و ساز ص[[نایع است، که از علم سازنده سرچشمه می گیرد. اگر س[[ازنده ع[[الم

نباشد، نمی تواند صنعت قابل استفاده ای بسازد. کلم[[ه چه[[ارم حکمت ک[[ه اگ[[ر آن هم نباش[[د مخل[[وقی ی[[ا مصنوعی قابل ساخت و س[[از نیس[[ت و ظه[[ور آن ممتن[[ع اس[[ت،

اس[[ت. یع[[نی الزم اس[[ت ه[[رعلت غ<<ائی نتیج[[ه نه[[ایی و ی[[ا مخلوقی برای فایده و نتیجه مخصوصی ساخته ش[[ود و موج[[ودی سودمند باشد تا محتاجان، به وسیله آن ب[[ه ح[[وائج خ[[ود برس[[ند. موجود بدون نتیج[[ه و ب[[دون فای[[دة عقالنی قاب[[ل س[[اخت و س[[از نیست. اگر از سازنده بپرسی به چه منظوری ماشین را س[[اختی او در جواب فوائدی را گ[[زارش می ده[[د ک[[ه از آن ماش[[ین قاب[[ل ظهور است. می گوید برای این که مرکب س[[واری باش[[د و خان[[ه را برای این که محل سکونت باشد و هر چیزی ب[[ه همین کیفیت. پس همان طور که »فاعل« اصل سازنده اس[[ت ک[[ه اگ[[ر نباش[[د چ[[یزی قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت »هندس[[ه خلقت« هم اص[[ل س[[ازنده است که هیچ صنعتی بدون هندسه و قانون قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت. فوائد نهایی و نتایج عقالیی هم اصل سازنده است که اگر نباش[[د خلقت انسان و ه[[ر چ[[يز ديگ[[ر لغ[[ویت پی[[دا می کن[[د. پس خلقت

بدون »علت غائی« قابل ظهور نیست. این چهار کلم[[ه ب[[ا هم موج[[ودیت موج[[ودات و مص[[نوعات را بوج[[ود می آورن[[د. اگ[[ر یکی از این چه[[ار کلم[[ه نباش[[د، پی[[دایش مخلوق محال است. این چهار کلم[[ه را حکمت می نامن[[د. »حکیم به کسی می گویند که هر صنعتی از صنایع ط[[بیعی ی[[ا انس[[انی را بر مدار همین چهار کلمه می داند و می شناس[[د.« »آفرینن[[ده« را

9

Page 10: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

چنان که هست تعریف می کند، »م[[واد و مص[[الح س[[اختمانی« را که چه بوده و چه شده تعری[ف می کن[د، »هندس[ه خلقت« را ک[ه چگونه ساخته شده تعریف می کند، »علت غائی و فای[[ده نه[[ایی« را که به چه منظوری ساخته شده و هدف سازنده از این ساخت و ساز چه بوده نیز تعریف می کن[[د. ه[[ر کس توانس[[ت خالی[[ق ی[[ا صنایع را بر مدار همین چهار کلمه تعریف و تشریح کند، یک عالم

حکیم است که تمامی اسرار خلقت و تربیت را می داند. بنا بر اين الزم است در اطراف ه[[ر ی[[ک از این چه[[ار کلم[[ه بحث ک[[نیم ت[[ا حقیقت ص[[نایع و خالی[[ق را بشناس[[یم و از مس[[یر ساخت و ساز آنها عظمت خدا را بشناس[[یم ک[[ه این خداشناس[[ی اصل است. کسی که خدا را ش[[ناخت و بن[[دگی او را اختی[ار ک[رد همه چیز را دانسته و شناخته، صاحب ث[[روت و ق[[درت نامتن[[اهی می شود و کسی که خدا را نشناخت و نتوانس[[ت ب[[ه خ[[دای خ[[ود مربوط شود، موجودیت و ارزش او ب[[ه ص[[فر و زی[[ر ص[[فر ت[[نزل

کند و تمام سرماية خود را از دست می دهد. پیدا می اولين نكته اي ك[[ه در اين بحث باي[[د دانس[[ت آن اس[[ت ك[[ه موجودیت این چهار اصل در ایجاد خالیق و صنایع با ی[[ک قض[[اوت عقلی ممكن می باشد.و اصوال عقل در انسان ، نیروئی اس[ت ک[[ه همین چهار کلم[[ه را در خالی[[ق و ص[[نایع ک[[امال می دان[[د و کش[[ف

می کند.

10

Page 11: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اقسام دليل)عقلي و نقلي(

برای تعریف هر مخلوقی دو قسم دلیل بوجود آمده و این دو قسم به نام دلیل عقلی و نقلی، شناخته شده است. این دو ن[[وع

دلیل مالزم یکدیگر هستند. كه گفته اند: کل ما حکم به العقل حکم به الشرع وكل ما حكم به الشرع

حكم به العقلیا جای دیگر فرموده اند:

اس حجتين حجة ظاهرة و حجة باطنة فاماإ ه على الن ن للسل الظاهرة فالر

.4و اآلنبياء و األئمة عليه السالم و اما الباطنة فالعقول همه جا حادثه ها و گفته ها و شنیده ها و حق و باطل ب[[ر م[[دار عقل و شرع سنجیده می شود. هر حکمی که از خدا و پیش[[وایان دین صادر می شود، الزم است عقل سالم به ص[[حت آن ش[[هادت دهد. اگر عق[[ل س[[الم آن حکم را قب[[ول نک[[رد، رس[[میت ش[[رعی ندارد. لذا خداوند تعالی در قرآن همه جا انسان ها را تش[[ویق ب[[ه عقل و تعقل می کند. چه قدر فراوان در اواخ[ر بس[ياري از آی[ات می فرماید: افال تعقلون، افال تتدبرون، افال ت[[ذکرون، از این قبی[[ل کلماتی ک[[ه انس[[ان را ه[[دایت می کن[[د ت[[ا از عق[[ل و ش[[عور خ[[ود استفاده کند و آن چه خوانده یا شنیده است را به عقل و ش[[عور

خود عرضه نماید. عقل در وجود انسان مانند ترازوئی است که اجناس مختل[[ف را ب[[ا آن وزن می کنن[[د و کم و زی[[ادی آن را می س[[نجند. آن چ[[ه مردم می گویند و یا خدا و پیغمبران و امام ه[ا گفته ان[د حکم نقلی و یا حکم ظاهری به حساب می آی[[د و آن احک[[ام ظ[[اهری و نقلی

386 – تحف العقول صفحه 137،صفحه 1 – بحار االنوار،جلد16، صفحه 1 - اصول کافی،جلد 43

11

Page 12: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ادعایی بیشتر به حساب نمی آید و ادعاها در ص[[ورتی ب[[ه حقیقت و حقانیت شناخته می شود که عق[[ل س[[الم و ی[[ا انس[[ان عاق[[ل و سالم آن را تأیید کند و قبول نماید. مثال اگر در بازار ت[[رازو نب[[ود، هر کس مي توانست اجناسی را که می فروخت م[[دعی ش[[ود ک[ه از نظر وزن و میزان هر کدام از کیسه ها صد ی[[ا ه[زار کیل[و وزن دارد. هیچ کس حاضر نیست جنس[[ی را ک[[ه ب[[ه مش[[تری می ده[[د بگوید وزنش کم است. تمامی کیسه های بزرگ و کوچ[[ک را مث[[ل هم حساب می کنند. تنها حاکم و قاضی ب[[رای تص[[دیق ی[[ا تک[[ذیب این ادعاها ترازوها یا متراژها می باشد که ط[[ول و ع[[رض و وزن اجناس با آنها معین می شود، پس قاضی درس[[ت، همین ترازوه[[ا

و متراژها می باشند. عقل هم در وجود انسان در حکم همین ترازو و متراژ اس[ت. وقتی شما ادعا می کنید كه پارچة من صد متر است، ادعای ش[[ما در صورتی قب[[ول اس[[ت ک[[ه چ[[وب م[[تر تأیی[[د کن[[د. ی[[ا اگ[[ر ادع[[ا می کنی[[د ك[[ه طال و ج[[واهری ص[[د گ[[رم اس[[ت، ادع[[ای ش[[ما در صورتی قبول می شود که ترازو آن را تأیید کند. همین ترازو ه[[ا و مقیاس ه[[ا را هم عق[[ل انس[[ان بوج[[ود آورده. اگ[[ر در جامع[[ة انسان ها عقل و عاق[[ل نب[[ود، این مقیاس ه[[ا و ترازوه[[ا هم قاب[[ل ظهور نب[[ود. عق[ل ن[یروئی اس[ت ک[[ه هم[ه چ[یز را ب[[ه حس[اب و هندسه قبول می کند، نه فقط بر اساس ادعا. همه کس در زمینة ادعای بدون دلیل، خود را خدا و پیغمبر مع[[رفی می کنن[[د و هم[[ه کس خود را بهترین ها معرفی می کنند، فقط ن[[یروی عق[[ل اس[[ت که هر کس و هر چ[[یز را ب[[ه آن وزن و مقی[[اس واقعی ی[[ا ارزش حقیقی می شناس[[د. مب[[دأ پی[[دایش عق[[ل و نق[[ل، خداون[[د متع[[ال اس[[ت، زی[[را ه[[ر دو، مخلوقن[[د و ه[[ر مخل[[وقی خ[[الق الزم دارد.

12

Page 13: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کلمات امام و پیغمبر و ی[[ا کلم[[ات خ[[دای تع[[الی و هم[[ه کتاب ه[[امخلوق هستند، و مخلوق بدون خالق قابل ظهور نیست.

پس خدای تعالی که خالق همه کس و همه چیز است، خ[[الق کالم و بیان هم هست. اگر خدا سخن نمی گفت و حرفی نمی زد، کتاب و بیانی در عالم قابل ظهور نب[[ود. پی[[دایش کالم و بی[[ان هم دو اصل الزم دارد، یکی گوین[[ده و دیگ[[ری ش[[نونده. اگ[[ر گوین[[ده نباشد کالم و بیانی پی[[دا نمی ش[[ود و اگ[ر ش[[نونده نباش[[د گوین[[ده سخن نمی گوید. پس تمامی گفته ها و نوش[[ته ها از وج[[ود خداون[[د متعال سرچشمه گرفته است. خداوند با بن[[دگان ص[[الح و مص[[لح به نام پیغمبر و امام سخن گفته و آنها سخن خ[[دا را ش[[نیده اند و آن چه را شنیده اند در کتاب ه[[ا نوش[[ته اند. مجموع[[ة این کتاب ه[[ا دالئل نقلی شناخته می شود. این کلم[[ات و عب[[ارات و کتاب ه[[ا از وجود خ[[دای تع[[الی سرچش[[مه گرفت[[ه و ن[[ازل ش[[ده و در وج[[ود بن[[دگان مخلص او ثبت و ض[[بط ش[[ده و تم[[امی این نوش[[ته ها را دلی[[ل نقلی می دانن[[د و ی[[ا حجت ظ[[اهری می شناس[[ند، ک[[ه اگ[[ر خداوند کسی را محکوم کند که چرا خیانت ک[[ردی و آدم کش[[تی، آن محکوم نتواند عذری بیاورد که کسی یا کتابی نبود م[[را از این ک[[ار ب[[ازدارد. روز قی[[امت اف[[راد ظ[[الم و ک[[افر در براب[[ر همین کتاب ها و دالئل نقلی محکوم می شوند که چرا بد عم[[ل کردن[[د و

بد گفتند و امثال آن. ولیکن در این جا تنها میزان و ترازو برای شناختن آن چ[[ه در کتاب ها ضبط شده یا در سینه ها ثبت ش[[ده عق[[ل انس[[ان اس[[ت. اگر عقل نبود خدا نمی توانست به دلیل وجود کتاب ها و نوش[[ته ها افراد کافر و ظالم را محکوم کند یا افراد مؤمن و صالح را حاکم نماید، به ط[[ور کلی می گ[[وئیم این دو ن[[وع دلی[[ل یکی ب[[اطنی در وج[[ود انس[[ان و دیگ[[ري ظ[[اهری و نقلی در کتاب ه[[ا، حجت ه[[ای

13

Page 14: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خداوند متعال است که با همین دو نوع دلیل، افراد بد ب[[ه ب[[دی و افراد خوب به خ[[وبی ش[[ناخته می ش[[وند. انس[[ان ها ب[[ه دو فرق[[ه

تقسیم شده اند، فرقه ای اهل بهشت و فرقه دیگر اهل جهنم. پس در این بحث الزم است بدانیم دلیل ص[[حت و س[[قم ه[[ر ادعایی و هر حادثه ای همین عقل و نقل اس[[ت. مخصوص[[ا عق[[ل که هرگز اشتباه نمی کند. ممکن است دالئل نقلی اشتباه یا دروغ باشد، ولیکن دالئل عقلی در ذات خ[[ود مص[[ون و ايمن از دروغ و اشتباه است. الزم است در تعریف این دو نوع دلی[[ل ک[[امال بحث ک[[نیم ت[[ا ش[[اید م[[اهیت و حقیقت ه[[ر دو را چن[[آن ک[[ه هس[[ت

بشناسیم. انسان ها در تعریف دالئل عقلی نمی توانند ب[[ا یک[[دیگر اختالف پی[[دا کنن[[د. زی[[را عق[[ل س[[الم در ه[[ر ح[[ادثه ای براب[[ر آن حادث[[ه یکنواخت قضاوت می کند. مثال عقل انسان یا عق[[ل س[[الم هرگ[[ز ظلم ظالم را به ص[[حت و حق[[انیت قب[[ول ن[[دارد. هم[[ه ج[[ا عق[[ل عاقل، ظلم و ستم را خواه به انسان یا حیوان، محک[[وم می کن[[د. اگر انسانی در بیابان و صحرا ب[[ا ب[[ازیگری خ[[ود بوت[[ه علفی را از زمین بکند و کنار اندازد و یا حشره یا حی[[وانی را ب[[دون دلي[[ل ب[[ه قتل برساند، فورا خودش با عقل خودش خود را محکوم می کن[[د که چرا این گیاه را از زمین کنده یا آن حشره و حی[[وان را از بین

برده است. ولیکن همین حشره و حیوان اگر موجب آزار باشد، عق[[ل ب[[ه او اج[[ازه می ده[[د آن را بکش[[د. حکم ش[[رعی هم مط[[ابق همین

حکم عقلی وارد شده است که امام یا پیغمبر فرموده اند:اقتلوا الموذی قبل ان یوذی

14

Page 15: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حیوانات موذی وقتی وارد زندگی شما می شوند و شما را به وحشت و زحمت می اندازند، پیش از آن ک[[ه ش[[ما را اذیت کنن[[د،

آنها را بکشید. از یک طرف خداون[د متع[ال حیوان[[ات م[وذی را مانن[د م[[ار و عق[[رب و حش[[رات و میکروب ه[[ای مض[[ر را خل[[ق می کن[[د و از ط[[رفی ب[[ه م[[ا انس[ان ها اج[ازه می ده[د ك[ه آنه[ا را بکش[[یم و از زندگی خود خارج نماییم. اگر سؤال شود كه چ[[را خداون[[د م[[ار و عقرب را خلق می کند و به انسان ها اجازة کشتن آنها را می دهد، بهتر این بود که حیوان موذی را خلق نمی کرد، ج[[واب این اس[[ت که خداوند برای این که نیروی عقل و علم را در انس[[ان پ[[رورش دهد، حیوانات موذی را خلق می کند و به انسان اجازة کشتن آنها را می دهد تا در این میان عقل انسان فعال شود و قض[[اوت کن[[د که حیوان موذی یا انسان موذی حق حیات ندارد. فقط موج[[ودی

باش[[د، خ[واه از جنس انس[ان باش[د ی[ا حق حی[ات دارد ک[ه ن[افع حیوان. یا خداوند تعالی درختی را پرورش می دهد و گ[[اهی ش[[اخ و برگ زیادی در آن می آفریند و ی[[ا میوه ه[[ای بیش[[تر از اس[[تعداد درخت ب[[ه آن می ده[[د و ب[[ه باغب[[ان اج[[ازه می ده[[د ک[[ه ش[[اخ و برگ های زیادی را قطع کن[[د و میوه ه[ای زی[[ادی را بری[[زد. در این میان برای باغبان و افراد متفکر، ن[[یروئی ب[[ه ن[[ام عق[[ل پ[[رورش پیدا می کند که می گوید همه چیز الزم است در حد اعتدال باشد. کمتر از حد اعتدال یا زیادتر، جایز نیست. ابتدا خداون[[د در وج[[ود انسان نیروئی به نام عقل می آفریند و بع[د این زیادی ه[ا و کم ه[ا را که در طبیعت هست برای پرورش هم[[ان ن[[یرو خل[[ق می کن[[د. برای پرورش عقل حشرات موذی را خل[[ق می کن[[د و ب[[ه انس[[ان اجازة کشتن می دهد و هم چنین حیوانات مفید را خلق می کن[[د و به انسان دستور پرورش آنها را می دهد. با این پ[[رورش ی[[ا ن[[ابود

15

Page 16: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کردن، نیروی عقل انسان باال می رود و قض[[اوت می کن[[د ک[ه ه[[ر چ[[یزی در ع[[الم در ص[[ورتی ح[[ق حی[[ات دارد ک[[ه ن[[افع ب[[ه ح[[ال

انسان ها باشد و اگر مضر باشد، حق حیات ندارد. پس هر انسانی در وجود خود یک چنین نیروئی ب[[ه ن[[ام عق[[ل ذخیره دارد که با قضاوت آن، آن چه نافع است برای خود ذخیره مي كن[[د، و آن چ[[ه مض[[ر اس[[ت از خ[[ود دور می س[[ازد. کس[[ی

خلقتنمی تواند منکر یک چنین نیرویی به نام عقل شود. ولیکن این نیرو در وجود انسان مانند سایر اعضا و ج<<وارح ب<<ا خداوند متعال و استفاده از آن و ب<ه ک<<ار بس<<تن آن ب<ه

. مثال خداوند چشم و گ[[وش را می آفرین[[د وارادة انسان است به انسان می گوید كه هر کس و هر چیز را نگاه کن ت[[ا بشناس[[ی یا هر سخنی را گ[وش ب[ده ت[ا ب[دانی. دس[ت و پ[ا ب[رای او خل[[ق می کند و کار و کاسبی برای دست و پای او می سازد تا با به ک[[ار زدن آنها اعضاء و جوارح او نیرو و قوت بگ[[یرد. مثال ک[[ودکی ک[[ه تازه به دنیا آم[[ده اس[[ت اگ[[ر دس[[تمالی را ب[[ه چش[[م او ببندن[[د و نگذارن[[د چن[[د س[[الی ب[[ه چ[[یزی نگ[[اه کن[[د و بع[[د آن دس[[تمال را بردارند، با این که چشم کودک سالم اس[[ت، ام[[ا نمی توان[[د نگ[[اه کند یا نگاهش بسیار ضعیف است. خدای تعالی برای ه[[ر عض[[وی از اعضاء بدن انسان کار و کاسبی درس[[ت ک[[رده و او را مجب[[ور به کار و فعالیت می کند تا بدن و اعض[[اء ب[[دن او رش[[د کن[[د و ب[[ه

ثمر برسد. از جمله چیزهایی که خداوند در وجود انسان آفریده و آن هم با بکار زدن رشد می کند و با بیکاری و تعطیلي متوقف می ش[[ود، همین ن[[یروی عق[[ل اس[[ت. خداون[[د این هم[[ه درس و کت[[اب و حادثه ها و منفعت ها و ضررها در عالم آفری[[ده ت[[ا زمین[[ة فع[[الیت

16

Page 17: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

برای عقل انسان فراهم شود. همه جا اص[[رار می کن[[د در خلقت آسمان ها و زمین ها فکر کنید تا حکمت خلقت را بشناس[[ید. هم[[ه جا می گوید ش[[ما را گ[اهی ب[ه فق[ر مبتال می کن[د و گ[اهی ث[روت می دهد. گاهی سالمتی مي دهد و گاهی شما را مریض می کند. و نمونة اینها، این همه ض[[د و نقیض و مض[[ر و ن[[افع در زن[[دگی م[[ا آفریده. همه اینها زمینه اي براي به کار افتادن عقل انسان است. به مریض می گوید چرا به خود اجازه دادی غ[[ذایی را بخ[[وری ک[[ه تو را مریض کند یا با کسی زندگی کنی که تو را گمراه کند. هم[[ه جا کلمات لعلکم تعقلون، به معنای کار زدن عقل است تا انسان در میان این همه حوادث و حقایق نفع و ض[[رر خ[[ود را تش[[خیص ده[[د. ب[[دی و خ[[وبی را چن[[آن ک[[ه هس[[ت بشناس[[د و بدان[[د. این قضاوت ها همه و همه از نیروی عقل سرچشمه می گ[[یرد. بعض[[ی می گویند خدا به فالنی عقل داد و ب[[ه دیگ[[ری ن[[داد. آن ک[[ه عق[[ل دارد، خود را به سعادت و خوش[[بختی می رس[[اند و آن ک[[ه ن[[دارد بدبخت می شود. یا در تعبیرات خود می گویند: خدایا به کسی ک[[ه عقل دادی همه چیز دادی، چه چیز ن[[دادی؟ و ب[[ه کس[[ی که عق[[ل

ندادی چیزی ندادی و او را در صفر مطلق قرار دادی.

17

Page 18: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آيا خداون<<د متع<<ال فق<<ط ب<<ه ب<<رخي از م<<ردم نعمتعقل را عطا نموده است؟

این تعبیرات مطابق خلقت و طبیعت انسان نیست ک[[ه عق[[ل دادن و ندادن را به دست خدا می دانند که در نتیجه خوش[[بختی و ب[[دبختی خ[[ود را ب[[ه گ[[ردن خ[[دا می اندازن[[د و خ[[دا را مس[[ؤول سعادت و شقاوت خ[[ود می دانن[[د. خ[[دا ب[[ه هم[[ه کس عق[[ل داده ولیکن عده ای از نیروی عقل استفاده نمی کنند، عقل خ[[ود را ب[[ه کار نمی برند نه این که عقل ندارند. نیروی عقل مانند دست و پا و چشم و گوش در وجود انسان خلق شده و او م[[أمور ش[[ده آن چنان که از چشم و گ[[وش اس[[تفاده می کن[[د از ن[[یروی عق[[ل هم استفاده کن[[د ت[[ا س[[عادت و ش[[قاوت واقعی را بشناس[[د و بدان[[د. کلمات لعلکم تعقلون به معنای این است که ش[[ما عق[[ل خ[[ود را به کار بیاندازید نه به معنای این که عقل داشته باشید یا نداش[[ته باشید. عقل همراه گوشت و خ[[ون و اعض[[اء ب[[دن خل[[ق ش[[ده و انس[[ان م[[أمور اس[[ت از این ن[[یرو اس[[تفاده کن[[د. ت[[ا زم[[انی ک[[ه کودک[[[ان ب[[[ه عق[[[ل و ش[[[عور نرس[[[یده و دوران کودکی خ[[[ود را[[ف ب[[ه تکلی[[ف الهی نیس[[تند. ن[[ه معص[[یت آنه[[ا می گذرانن[[د مکل معصیت و نه اطاعت آنها اطاعت شناخته می ش[[ود ولیکن وق[[تی به عقل و شعور رسیدند و نیروی عقل در وجود آنها زنده شد که[[ف ب[[ه تکلی[[ف می توانند بدی ها و خوبی ها را تش[[خیص دهن[[د، مکل

الهی می شوند. پس نیروی عق[[ل هم[[ان ت[[رازوی ش[[ناخت ب[[دی ها و خوبی ه[[ا می باشد که خداوند در وج[[ود ه[[ر انس[[انی آفری[[ده ولیکن تف[[اوت انسان ها محصول و نتیجة استفاده كردن ی[[ا اس[[تفاده ننم[[ودن از

18

Page 19: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

این نیرو است. نه این که بگوییم خدا به بعضی اف[[راد عق[[ل داده و به بعضی نداده. کسانی که فاقد عقل هس[[تند مانن[[د کودک[[ان و[[ف ب[[ه تک[[الیف الهی هم نیس[[تند. و در غ[[یر این دو دیوانگان، مکل طایفه، تمامی انسان ها مخصوصا بعد از سال های بیس[[ت و س[[ی[[ر عمر، دارای عقل می ش[[وند و خ[[دای عق[[ل آف[[رین این ن[[یروی پ

برکت را در وجود آنها می آفریند. پس عق[[ل را ک[[ه در وج[[ود انس[[ان مانن[[د پیغم[[بر و ام[[ام در جامع[ه می باش[[د، خداون[د ب[[ه هم[ه کس داده و کس[ی نمی توان[[د اعتراض کند که من عقل ندارم یا خدا به من عقل ن[[داده اس[[ت. منظور از این تعریفات این است ک[[ه ب[[دانیم درس ه[[ای آین[[ده در مسیر ش[[ناخت آن چه[[ار کلم[[ة حکمت هم[[ه ج[[ا ب[[ا ن[[یروی عق[[ل شناخته می شود. از یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می ده[د ک[ه علم خ[ود را ب[ه حکمت برسانند و این چهار کلم[[ه حکمت را در ه[[ر مخل[[وقی و ح[ادثه ای بشناسند، از طرف دیگر پیغمبران هم آمده ان[[د ت[[ا علم انس[[ان را تبدیل به حکمت کنند. یعنی آن چهار کلم[[ه را ک[ه دلی[[ل ف[[اعلی و دلیل وج[[ود فاع[[ل، و م[[واد اولی[[ه خلقت و هندس[[ه مخلوق[[ات، و علت غائی که هدف خدا از خلقت و هدف انسان از تربیت است

هندس<ة خلقترا با عقل و شعور خ[[ود بدانن[[د و بفهمن[[د و ب[[ه آگاهی پیدا کنند.

در مقدمه بحث گفته شد که علم کامل، شناخت چه[[ار کلم[[ه در ه[[ر مخل[[وقی و ه[[ر ح[[ادثه ای می باش[[د. مخلوق[[ات مانن[[د موجوداتی هس[[تند ک[ه ب[[ه اراده خ[[دا ی[[ا ب[[ه اراده انس[[ان س[[اخته شده اند، حوادث هم مانند باد و طوفان و امراض و مرگ و حیات و امثال آن می باشد که ب[[ه وس[[یله مخلوق[ات ی[[ا ب[ه اراده خ[دای تعالی حادث می شود. خدا گاهی هوا می سازد و گاهی به وس[[یلة

19

Page 20: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

هوا طوفان ایجاد می کند. هوا را مخلوق خدا می دانن[[د و طوف[[ان را حادثه ای می شناسند که به وسیله این مخلوق پیدا شده یا مثال دریا می سازد و به وسیله دری[[ا و ه[[وا، ب[[اران و ب[[رف و تگ[[رگ و امثال آن خلق می کند یا خورش[[ید و م[[اه و س[[تاره، و ب[[ه وس[[یله اینه[[ا این هم[[ه ح[[وادث در ط[[بیعت بوج[[ود می آورد. پس ع[[الم هستی عبارت اس[[ت از آن چ[[ه خ[[دا آفری[[ده و ی[[ا حوادثی ک[[ه ب[[ه وسیله آفریدگان بوجود آورده. ما انسان ها از یک ط[[رف مخل[[وق خدا هستیم و از طرف دیگر منشأ این همه حادثه ها و کشتارها و

نفع و ضررها می باشیم که از ما صادر می شود.

20

Page 21: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

فايدة دانستن چهار كلمة حكمت

انسانی ک[[ه این چه[[ار کلم[[ه را در خالی[[ق و ح[[وادث می دان[[د عالم کامل است. کسی است که عقل و علمش به کمال رسیده و او صد در صد بهشتی و خوشبخت است. خودش به دلیل عق[[ل کام[[ل و ایم[[ان کام[[ل و علم کام[[ل اه[[ل بهش[[ت اس[[ت و س[[عی می کند مردم را مانند خود به عقل کامل و زندگی کامل برس[[اند. پس در این بحث ه[[ا ک[[ه مرب[[وط ب[[ه کیفیت خلقت ع[[الم و آدم است، ابتدا الزم اس[[ت کیفیت خلقت ع[[الم و آدم را ب[[دانیم، ک[[ه خدای تعالی آنها را از چه اصولی و م[[وادی می س[[ازد و چگون[[ه و چه طور می سازد، یا به چه منظور و هدفی آنها را خلق می کن[[د. وق[[تی این س[[ه کلم[[ه را در خلقت خ[[ود دانس[[تیم ص[[د در ص[[د می کوشیم ک[ه اعم[ال و اخالق م[[ا براب[[ر خلقتم[[ان باش[د. هم[ان طور که مخلوق خدا هستیم بنده و مطیع خدا هم باشیم و هم[[ان طور که از جسم و روح خلق شده ایم ق[[در جس[[م و روح خ[[ود را بدانیم. جسمانیت خود یا روحانیت خود را ضایع نکنیم که خ[[ود را ضایع کرده ایم. و همان طور که از نظر هندسه خلقت به ص[[ورت انسان خلق شده ایم و با این هندسه، اش[[رف مخلوق[ات ش[ناخته شده ایم و خداوند آن چه در دنیا و آخرت آفریده برای ما آفریده، قدر این صورت و این هندسه خلقت و شرافت را هم بدانیم. م[[ا که به صورت انسان خل[[ق ش[[ده ایم مانن[[د حیوان[[ات و موج[[ودات دیگر نباشیم. بد است که خداوند م[ا را ب[ه ص[ورت انس[[ان خل[[ق کند و ما در اخالق و رفتار مانند حیوان باشیم و ص[[ورت انس[[انی

خود را ضایع کنیم. و یا این که بدانیم خداوند دو نوع زندگی برای ما آفریده، ی[[ک زندگی ابتدایی به نام دنیا که در واقع کالس درس و کالس تربیت

21

Page 22: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

است، که برای یادگرفتن و دانستن است و ب[[راي اين اس[[ت ك[[ه م[[ا دوره ببی[[نیم و ي[[اد بگ[[يريم ک[[ه چگون[[ه باش[[یم و چگون[[ه زن[[[دگی کنیم. وق[[[تی این کالس درس را ب[[[ه خ[[[وبی دی[[[دیم و گذراندیم، ب[[ر اس[[اس دانش[[ی که در این کالس بدس[[ت آورده ایم، زندگی دوم ما که آخرت است، ظهور پیدا می کند، که این آخرت کلمه چه[[ارم حکمت اس[[ت. یع[[نی هیچ موج[[ودی در ع[[الم ب[[رای ن[[ابود ش[[دن خل[[ق نش[[ده، هم[[ه مخلوق[[ات ب[[ه این منظ[[ور خل[[ق شده اند که باشند و برای انسان و در خ[دمت انس[ان باش[ند. این اب[[دیت موج[[ودات را علت غ[[ائی می نامن[[د. یع[[نی ه[[دف خ[[دا از

خلقت عالم و آدم.

22

Page 23: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اصول خلقت چيست؟

ابتدا الزم است درباره اصول خلقت بحث ک[[نیم. یع[[نی م[[واد اولیه ای که از ترکیب و ارتباط آنها با یکدیگر خداوند مخلوقات را می سازد. مخلوقات خدا مانند صنایع ما انسان ها است. م[[ا ب[[رای خانه سازی مواد اولیه الزم داریم و آن مواد، آب و خاک و س[[نگ و آجر است. اگر اینها نباشند ساخت و ساز ممکن نیست و بلک[[ه ممتنع است. برای تهیه لباس پش[[م و پنب[[ه الزم داریم و چیزه[[ای دیگر به همین کیفیت. چیزی ب[[ه دس[[ت م[[ا ی[[ا ب[[ه دس[[ت خداون[[د متعال ساخته نمی شود، جز این که اص[[ول خلقت ی[[ا م[[واد اولی[[ه الزم دارد. وقتی به عظمت و قدرت خدا آگاهی پیدا می ک[[نیم ک[[ه[[ه بشناس[[یم کیفیت خلقت عالم و آدم را از اصول و از م[[واد اولی که چگونه خدای تعالی اصول اولیة بی خاصیت ع[[الم و آدم را ب[[ه یک چ[نین ش[[کل هايي درآورده ک[[ه این هم[[ه منش[[أ خ[[یر و ب[[رکت برای خود و دیگران می باشند. پس بحث ابت[[دایی م[[ا درب[[ارة این

اصول است. ع[الم خلقت مانن[[د همین درخت ه[ا و خانه ه[ا و ص[نایع دیگ[[ر، ترکیبی از اص[[ل و ف[[رع اس[[ت. اص[[ل، آن حق[[ایق ب[[دون نم[[ایش است یعنی اصول و موادی که به خودی خود و به تنه[[ایی نم[[ایش ندارن[[د و قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل اس[[تفاده نیس[[تند، بلک[[ه در مس[[یر س[[اخت و س[[از قاب[[ل رؤیت و اس[[تفاده می باش[[ند. مثال ن[[ور و روشنایی در حالی که خود را و همه چیز را به نمایش می گ[[ذارد، این نمایش ها و روشنایی ها در صورتی ممکن اس[[ت ک[ه خداون[د، خورشیدی از ماده و نور بس[ازد ی[ا س[تاره ای و م[اهی از م[اده و نور با یکدیگر ترکیب کند. اگ[[ر ن[[ور خورش[[ید را از ج[[رم آن ج[[دا کنند یا نور ماه و ستاره را از جرم اینها بگیرن[[د ی[[ا مثال روش[[نائی

23

Page 24: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ش[[مع را از آن م[[ادة چ[[ربی ش[[مع بگیرن[[د ن[[ه آن چربی ه[[ا ک[[ه روشنایی می دهند دیده می شوند، ن[[ه روش[[نائی ب[[ه تنه[[ایی قاب[[ل رؤیت است. اگر نور خورش[[ید را از ج[[رم آن بگیرن[[د ن[[ه ن[[ور آن قابل رؤیت است که روشنگر باشد نه جرم خورشید قاب[[ل رؤیت اس[[ت ک[[ه خ[[ود را ی[[ا چ[[یز دیگ[[ری را ب[[ه نم[[ایش بگ[[ذارد. پس خورشید که از م[[اده و ن[[ور ت[[رکیب ش[[ده، م[[اده و ن[[ور اص[[ل آن هستند و بعد از ترکیب، فرعیت پیدا می کنند، مثل این اس[[ت ک[[ه ماده و نور خورشید مث[[ل گی[[اه از زمین رویی[[ده اس[[ت. ب[[ه ط[[ور کلی اصول خلقت به تنهایی فاقد اث[[ر و خاص[[یت هس[[تند. ام[[ا در مس[[یر س[[اخت و س[[از و ت[[رکیب، خاص[[یت و اث[[ر پی[[دا می کنن[[د. می گوئیم اص[[ول ع[[الم خلقت در لب[[اس ف[[روع و س[[اخت و س[[از قابل رؤیت و استفاده می شود ولیکن پیش از آن که ساخته شود و ظاهر گردد ب[ه تنه[ایی قاب[[ل رؤیت و اس[تفاده نیس[ت. مثال م[ا انسان ها در صورتی انسان شناخته می شویم و خاص[[یت انس[[انی داریم که خداوند اصول اولیة وج[[ود م[[ا را ک[[ه آب و خ[[اک و روح اس[[ت ب[[ه این ص[[ورت بس[[ازد و مهندس[[ی کن[[د. ام[[ا پیش از این ساخت و ساز و پیدایش این صورت، خاص[[یت انس[[انی ن[[داریم و به نام انسان ش[[ناخته نمی ش[[ویم. ب[[ه ط[[ور کلی ب[[ر اس[[اس ی[[ک قاعدة علمی و عقلی می گوییم كه همه جا اصول در لباس فروع و س[[اخت و س[[از قاب[[ل اس[[تفاده اند و پیش از آن قاب[[ل اس[[تفاده نیستند. در این جا ی[[ک ی[[ک اص[[ولی را ک[[ه در خلقت ع[[الم و آدم بکار رفته و به صورت این همه عجائب درآم[[ده اس[[ت را توض[[یح

می دهیم. که در ساخت و سازندگی جس[[مانیت پی[[دااصل اول، ماده

می کند و شکل می گیرد.

24

Page 25: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

تنها اصلی از اص[[ول خلقت ک[[ه ب[[رای انس[[ان ها و ب[[ه وس[[یله انسان ها قاب[[ل شناس[[ایی می باش[[د و از طری[[ق ح[[واس پنجگان[[ه قابل کشف است، همین موادی است که از اجتماع و ترکیب آنها با یکدیگر اجسام ساخته می شوند. در عالم موجودی و مخل[[وقی منه[[ای جس[[مانیت قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل شناس[[ایی نیس[[ت و تنه[[ا جسم است که به موجودات عالم ش[[کل و قیاف[[ه می ده[[د و ه[[ر مخلوق و موجودی با شکل و قیافه ای که دارد قابل رؤیت و قابل

شناسایی می باشد. خدای تعالی به این دلیل قابل رؤیت نیس[[ت و ب[[ه وس[[یله م[[ا دیده نمی شود که جسمانیت ندارد و از مواد عالم ساخته نش[[ده، کسی نبوده و کسی پیدا نشده که مواد عالم را به یکدیگر متصل

کند و جسمی بسیار بزرگ بسازد و نام آن را خدا بگذارد. لذا خداوند در ذات خود جسمانیت و مادیت ندارد و ن[[ه قاب[[ل لمس است که کسی باشد دس[[ت روی تن خ[[دا بگ[[ذارد و وج[[ود خدا را لمس کند. فقط مواد عالم ک[[ه بع[[د از ت[[رکیب ب[[ا یک[[دیگر جس[[مانیت پی[[دا می کنن[[د ب[[ه دلی[[ل همین جس[[مانیت قاب[[ل لمس هستند و قابل رؤیتند. با حس المسه شناخته می شوند و ب[[ا حس باصره دیده می شوند و با حس سامعه سر و صدای آنه[[ا ش[[نیده می شود و همینطور با حواس دیگر. پس تنها چیزی که مخلوقات را به نمایش می گذارد و خدا قدرت پیدا می کند آن را به نم[[ایش بگذارد ، مواد ع[[الم اس[[ت ک[[ه از طری[[ق اتص[[ال ب[[ه یک[[دیگر و از طریق ترکیب با یکدیگر در شکل مخصوصی در ابعاد ثالث[ه ط[[ول و عرض و عمق قابل نمایش هستند. اگر کسی و چیزی در دنیا و آخرت جسمانیت پیدا نکند به وسیلة حواس پنجگانه انسان قاب[[ل کشف نیست. لذا می گوییم اولین اصل در ع[[الم خلقت ک[[ه خ[[ود

25

Page 26: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

را و مخلوقات دیگ[[ر را ب[[ه نم[[ایش می گ[[ذارد و ب[[ه آنه[[ا ش[[کل وقیافه می دهد مواد عالم است.

مواد عالم همان ذرات کوچک و بزرگی است که خداوند ابتدا به اراده قاهره خود آنها را ایجاد نموده و بعد از ایجاد آن ذرات و مواد را به یکدیگر اتصال داده و از ترکیب آنها به یکدیگر اش[[کال مختلفی بوجود آورده، یک جا فضای آسمان و جای دیگر خورشید و م[[اه و س[[تاره، ج[[ای دیگ[[ر جم[[ادات و نبات[[ات و حیوان[[ات و انسان ها و همه چیز. هر چیزی در دنیا و آخرت ک[[ه قاب[[ل لمس و قاب[[ل رؤیت باش[[د ب[[ه این دلی[[ل قاب[[ل لمس و رؤیت اس[[ت ک[[ه جسمانیت دارد، از ارتباط مواد مختلف ب[[ا یک[[دیگر درس[[ت ش[[ده است. هم[[ان ط[[ور ک[[ه م[[ا انس[[ان ها در س[[اخت و س[[ازندگی ب[[همه می س[[ازیم ی[[ا ب[[ه آنه[[ا ش[[کل خاک ه[[ا ش[[کل می دهیم و مجس[[ می دهیم و یخ درست می کنیم، همینطور ب[[ه م[[واد دیگ[[ر ش[[کل و ص[[ورت می دهیم ت[[ا قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل اس[[تفاده باش[[د. خ[[دای تعالی هم اگر بخواهد چیزی بسازد که برای ما قابل رؤیت باش[[د ب[[دون م[[اده ممکن نیس[[ت. خ[[دا هم ذرات ع[[الم را ب[[ه یک[[دیگر اتصال می دهد، ماده به اضافه م[[اده و ب[[ه اض[[افه م[[اده و ب[[ا این ارتباط و اتصال مواد عالم با یک[[دیگر ش[[کل های مختل[[ف درس[[ت می کند که برای ما انس[[ان ها قاب[[ل رؤیتن[[د و خ[[دای تع[[الی هم از طریق همین ساخت و سازها خود را به ما معرفی می کن[[د. زی[[را خدا به دلیل ذات خود به وسیلة ما انسان ها قابل کش[[ف و رؤیت نیست. اگر چیزی نسازد و مخلوقی را خل[[ق نکن[[د، از ازل ت[[ا ب[[ه ابد اسمی از او قابل ظهور نیست و کسی پیدا نمی شود كه خ[[دا را به عنوان خدائی بشناسد. همه ج[[ا خداون[[د متع[[ال خ[[ود را ب[[ه وسیله خالیق و آثاری که دارد به بن[[دگانش مع[[رفی می کن[[د. پس

26

Page 27: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

همان طور که ما انسان ها بدون ماده، جسمانیت پیدا نمی کنیم و قابل شناس[[ایی نیس[[تیم تم[[امی موج[[ودات ع[[الم ن[[یز در زمین و آسمان بدون جسمانیت قابل رؤیت و شناسایی نیستند. در ظاهر و ب[[اطن ع[[الم، خداون[[د متع[[ال اش[[کال مختلفی، لطی[[ف ی[[ا غ[[یر لطی[[ف می س[[ازد و ب[[ه وس[[یله همین ش[[کل و قیافه ه[[ا و س[[ر و صورت ها ی[[ک ج[ا ب[[ه ن[[ام انس[[ان، ج[ای دیگ[[ر ب[ه ن[ام حی[وان ی[[ا موج[[ودات دیگ[[ر خ[[ود را ب[[ه م[[ا مع[[رفی می کن[[د. ل[[ذا در ح[[دیث قدسی می فرماید: خلق را آفریدم تا ب[[ه وس[[یله همین خالی[[ق در

برابر بندگان عارف و عالم خود شناخته شوم. پس الزم اس[[ت این حقیقت را ب[[دانیم ک[[ه تم[[امی مخلوق[[ات قابل رؤیت و قابل شناسایی در دنیا و آخ[[رت، جس[[مانیت دارن[[د. هر کدام به صورت مخصوصی شناسائی می ش[[وند و خ[[دا اس[[ت که در عالم خلقت منهای جسمانیت و منه[[ای م[[ادیت موج[[ودیت دارد و در ذات و وجود او ذره ای یا م[[اده ای قاب[[ل ظه[[ور و قاب[[ل شناس[[ایی نیس[[ت. الزم اس[[ت ب[[دانیم جنس[[یت م[[اده در ابت[[دای خلقت چیس[[ت و چگون[[ه اس[[ت و خداون[[د ب[[ا چ[[ه بی[[انی م[[اده را معرفی ک[[[رده و این م[[[اده ک[[[ه در ابت[[[دای خلقت شناس[[[نامه مخصوص[[ی دارد در جری[[ان خلقت و س[[اخت و س[[از چگون[[ه ب[[ه ص[[ورت های مختل[[ف ظ[[اهر می ش[[ود و در ه[[ر ص[[ورتی اس[[م

مخصوصی پیدا می کند.

27

Page 28: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آشنايي با آثار ذاتي و آثار تركيبي ماده

الزم اس[[ت در اط[[راف خص[[ایص و آث[[ار ذاتی م[[اده، و آث[[ار عرض[[ی و ترکی[[بی م[[اده بحث خ[[ود را ادام[[ه دهیم. این بحث در دنی[[ای علم مانن[[د الفب[[ا می باش[[د ک[[ه اگ[[ر دانش آم[[وز، الفب[[ا را

نشناسد در آینده کلمات و عبارات را هم نمی تواند بشناسد. می توانیم ماده را در خلقت ابتدایی ک[[ه خداون[[د متع[[ال آن را به صورت مخصوصی ظاهر نساخته، الفبای عالم خلقت بدانیم و این الفبا را هر چه بیش[[تر چن[[ان ک[[ه هس[[ت ب[[دانیم و بشناس[[یم. مواد ع[[الم ک[[ه جس[[م مخلوق[[ات از آن س[[اخته می ش[[ود در ذات خ[[ودش و در وض[[ع ابت[[دایی خ[[ودش ص[[فاتی دارد و در مس[[یر س[[اخت و س[[ازندگی ص[[فات دیگ[[ری پی[[دا می کن[[د. آن ص[[فات و خاصیت ها که همراه ماده بوجود می آید و موجودیت مواد عالم به آنها بستگی دارد چند چیز است، اول این که مواد عالم در ابتدای خلقت آن ق[[در کوچ[[ک و کوچ[[ک هس[[تند ک[[ه ش[[اید ب[[ا بزرگ[[ترین میکروسکپ ها قابل رؤیت نباش[[ند. م[[واد را در ابت[[دای خلقت ب[[ه عن[[وان ذرات غ[[یر قاب[ل تجزی[ه تعری[ف کرده ان[د. گفته ان[د ذراتی است غیر قابل تقسیم و غیر قابل تجزیه. مثال یک دانه ع[[دس ی[[ا خشخاش قابل تقسیم و قابل خرد شدن می باشد. یک ع[[دس ب[[ه دو قسمت تقسیم می شود و باز هر قسمت به دو قسمت، همین طور قابلیت تقس[[یم ادام[[ه دارد ت[[ا ب[[ه ج[ائی می رس[[د ک[ه قاب[[ل تقسیم و قابل تجزیه نیست. اگ[[ر کس[[ی از خ[[دا بخواه[[د ک[[ه این ماده را که در انتهای کوچکی قرار گرفته ب[[ه دو قس[[مت تقس[[یم کن تا کوچک تر ش[[ود؛ خداون[[د از قب[[ول این پیش[[نهاد ع[[ذرخواهی می کند. می گوید این ذره )ماده( به جایی رسیده که قابل تقسیم

، تعری[[ف کرده ان[[د.نقطه موه<<ومنیست. ماده را در این حال،

28

Page 29: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

یع[[نی ذره ای ک[[ه در وهم انس[[ان و در فک[[ر انس[[ان قاب[[ل ظه[[ور نیست. ماده در این حال حجمش با حدش یکی شده. حجم ماده آن جسمانیت است ک[[ه قاب[[ل لمس اس[[ت و اگ[[ر انس[[ان دس[[ت روی آن بگذارد می فهمد که دست او ب[[ه این م[[اده متص[[ل ش[[ده اس[[ت. پس این جس[[مانیت قاب[[ل لمس را ب[[ه ع[[ربی »حجم« می گوین[[د و ه[[ر حجمی دارای ابع[[اد ثالث[[ه اس[[ت. دارای ط[[ول و عرض و عم[[ق. ح[[د ط[[ولی ب[[دون حجم اس[[ت و قاب[[ل رؤیت هم نیس[[ت. ح[[د عرض[[ی هم ب[[ه همین کیفیت، ح[[د عمقی هم همین طور. هر ذره ای و هر جسمی در ابتدای خلقت دارای ابع[[اد ثالث[[ه است که آن ابعاد را به نام طول، عرض و عمق معرفی می کنند. نمی توانید جسمی پیدا کنید یا بسازید که فاقد ابع[[اد ثالث[[ه باش[[د. طول و عرض و عمق نداشته باشد. فقط ذات مقدس خدا است ک[[ه فاق[[د جس[[مانیت و ابع[[اد اس[[ت. زی[[را ی[[ک حقیق[[تی اس[[ت نامتن[[اهی، جس[[مانیت ن[[دارد ک[[ه مح[[دودیت داش[[ته باش[[د، مث[[ل موج[[ودات دیگ[[ر ک[[ه در جس[[مانیت خودش[[ان مح[[دود ب[[ه ابع[[اد ثالثه اند، دارای طول و عرض و عمق. طول و عرض هر جس[[می کنارة آن جسم است. ولیکن عم[[ق آن، جس[[مانیت آن می باش[[د. نمی توانیم جسمی پیدا کنیم که طول و عرض داش[[ته باش[[د، ام[[ا عمق نداشته باشد یا عمق داشته باشد اما طول و عرض نداشته باشد زیرا ابعاد ثالثه الزمة ذاتی جسم است. اگر از خدا بخواهیم

بساز که ابعاد ثالثه نداشته باشد یا یکی ازجسمیکه پروردگارا این ابعاد را نداشته باشد، خدا از قب[[ول این پیش[[نهاد ع[[ذرخواهی می کند و می گوید مواد عالم در ذات خود محدودند. هر مح[[دودی

اول و آخر دارد. پس ابعاد ثالثه الزمه ذاتی م[[واد ع[[الم اس[[ت. ه[[ر ج[[ا جس[[م است، ابعاد ثالثه هست و هر جا ابعاد ثالثه هست، جسم هس[[ت.

29

Page 30: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جسمانیت و محدودیت مالزم یکدیگر هس[[تند ن[[ه این ک[[ه خداون[[د اول جسمی بسازد و بعد طول و عرض ب[[رایش درس[[ت کن[[د. ب[[ا همان ساخت اول و اراده او که مواد عالم به اراده خ[دای تع[الی موجودیت پیدا می کنند، مح[[دودیت هم پی[[دا می کنن[[د، مح[[دودیت همان ابعاد ثالثه است که طول و عرض و عم[[ق باش[[د. م[[اده در انتهای کوچکی یا در ابتدای خلقت آن قدر کوچک است ک[[ه ابع[[اد ثالثه اش به صورت ی[[ک بع[[د جل[[وه می کن[[د. یع[[نی هم[[ان ج[[ا ک[[ه عرض است، طول است و هم[[ان ج[[ا ک[[ه ط[[ول، عم[[ق اس[[ت و همان جا که عم[[ق، ط[[ول و ع[[رض اس[[ت و دیگ[[ر قاب[[ل تقس[[یم نیست. اگر از خدا خواهش کنیم که پروردگ[[ارا ت[[و ب[[ه ه[[ر ک[[اری قادر هستی، این ماده را هم در انتهای ک[[وچکی کوچک[[تر کن، ب[[ه دو قسمت تقسیم کن تا کوچکتر شود. خدای تع[[الی ع[[ذرخواهی می کند و می فرماید آن قدر کوچک است که ن[[ابود می ش[[ود. ام[[ا ب[[ه دو قس[[مت تقس[[یم نمی ش[[ود. م[[اده را در این ح[[ال »نقط[[ه موهوم« می نامند. یعنی نقطه ای یا خالی که در فکر انسان قابل

ظهور است نه برابر چشم انسان. ماده اولین اص[[لی اس[[ت ک[[ه خ[[دای تع[[الی س[[اخته ت[[ا هیک[[ل موجودات خود را از آن بس[[ازد و ب[[ه نم[[ایش بگ[[ذارد. این ص[فت محدودیت یا جسمانیت، الزمة ذات ماده است ک[ه از م[اده قاب[ل سلب نیست. نمی توانیم از خدا بخواهیم که جس[[مانیت جس[[م را بگ[[یرد ی[[ا مح[[دودیت آن را از بین ب[[برد. خ[[دا ج[[واب می ده[[د محدودیت و جسمانیت همراه م[اده بوج[ود آم[ده و هم[[راه آن از بین می رود. م[[اده را می ش[[ود چن[[ان ن[[ابود ک[[رد ک[ه نباش[[د، ولی نمی شود جسمانیت آن را گرفت که جسم نباشد. یا مح[[دودیتش را سلب نمود که ابعاد ثالثه نباش[[د. این مح[[دودیت و جس[[مانیت،

30

Page 31: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خود ماده است که به اراده خدا ایجاد شده و ی[[ا اگ[[ر بخواه[[د ب[[هاراده او اعدام می شود.

انسان ها قدرتشان به این جا نمی رسد که مواد عالم را ایجاد کنند یا آنها را نابود کنند. صورت اجس[[ام را می توانن[[د بهم بزنن[[د، چنان که هیزم را می سوزانند یا م[[واد دیگ[[ر را، ولی ذات آنه[[ا را نمی توانند نابود کنند، بلکه آنها را تبدیل به دود و بخار و خاکس[[تر می کنند. این جسمانیت و محدودیت، صفت ابت[[دایی م[[واد اس[[ت

که به اراده خدا خلق می شود. یا اگر بخواهد نابود می گردد. صفت دیگر ماده بعد از خلقت، س[[یاهی و ت[[اریکی می باش[[د. ماده همان طور که در خلقت ابتدائی خود بسیار کوچک است که قابل تقسیم نیست، بی نهایت سیاه و تاریک اس[[ت ک[[ه ذره ای در ذات خود روشنائی ندارد و اگر تمامی چراغ های عالم را در زمین و آسمان خاموش کنند، تم[ام ع[الم خلقت ب[ه ت[اریکی و س[یاهی برمی گردد. ستاره ها در جای خود هستند، اما سیاهند. خورشید ها و ماه ه[[[ا همین ط[[[ور، بع[[[د از س[[[لب روش[[[نائی ب[[[ه س[[[یاهی برمی گردند. سیاهی و تاریکی یک حقیقت اس[[ت. ه[[ر چ[[یزی ک[[ه سیاه باشد تاریک است و هر جایی که تاریک باش[[د س[[یاه اس[[ت. مثال ش[[ما وارد اط[[اق می ش[[وید، ات[[اق ش[[ما تاری[[ک اس[[ت، رن[[گ سفیدی یا سرخی یا زردی و هیچ رنگی قابل رؤیت نیس[[ت. هم[[ه چیز تاریک و سیاه است وق[[تی چ[[راغ را روش[[ن می کنی[[د از ن[[ور چراغ رنگ های مختلف هم پیدا می شود. به طور کلی فضای اتاق و زمین و سقف آن به وسیله نور رنگ سفیدی یا زردی می گیرد. برای پیدایش روش[[نائی ن[[ور چ[راغ الزم داری[[د، ام[[ا ب[[رای ظه[ور تاریکی چ[[یزی الزم نداری[[د، ب[[ه محض این ک[[ه چ[[راغ را خ[[اموش

کنید تاریکی خود به خود هست.

31

Page 32: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حقيقت تاريكي چيست؟

[[ر در این جا علمای طبیعی و فالسفه در تعریف ت[[اریکی متحی شده اند. می گویند تاریکی عدم اس[[ت وق[[تی ن[[ور نباش[[د ت[[اریکی خود به خود هست. م[[ا ب[[رای ایج[[اد روش[[نایی الزم اس[[ت ک[[اری انجام دهیم، چراغی روشن کنیم. خداوند متع[[ال هم ب[[رای ایج[[اد روشنایی الزم است چراغی بسازد مثل خورشید و ماه و ستاره. اما برای ایجاد تاریکی ن[[ه خ[[دا الزم اس[[ت ک[[اری انج[[ام ده[[د ن[[ه انس[[ان ها. فق[[ط ک[[افی اس[[ت چراغ ه[[ا را خ[[اموش کنن[[د، وق[[تی خاموش کنند الزم نیست کار دیگری انجام دهن[[د ت[[ا ت[[اریکی پی[[دا شود. عدم نور برای پی[[دایش ت[[اریکی کف[[ایت می کن[[د، ام[[ا ع[[دم ت[[اریکی ب[[رای پی[[دایش روش[[نایی کف[[ایت نمی کن[[د. الزم اس[[ت چ[[راغی روش[[ن ک[[نیم ت[[ا ت[[اریکی برط[[رف ش[[ود. ل[[ذا فالس[[فه و علمای طبیعی گفته اند سیاهی چیزی نیست که خ[[دا خل[[ق ک[[رده باشد، بلکه خدا فقط روشنائی می آفرین[[د و ت[[اریکی خود ب[[ه خ[[ود

هست. از این طرف مشاهده می کنند ک[[ه خداون[[د ادع[[ا می کن[[د ک[[ه روشنائی و تاریکی هر دو را خلق کرده و آفری[[ده اس[[ت. پیش از این که مخلوقات را خلق کند ابتدا دو چیز به ن[[ام ن[[ور و ظلم[[ات خلق نموده و بعد، از ت[[رکیب ن[[ور ب[[ا ظلم[[ات، خالی[[ق را درس[[ت کرده است. فالسفه که می گویند ظلمات، عدم نور است و خ[[ود ب[[ه خ[[ود چ[[یزی نیس[[ت، خ[[دا ب[[ه آنه[[ا می گوی[[د اش[[تباه می کنی[[د، ظلمات، مادة بی نور یا جسم بی نور است. جسمی که ن[[ور ن[[دارد سیاه و تاریک است. پس ظلمات، ماده تاری[ک اس[[ت ن[ه این ک[ه

32

Page 33: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ع[[دم مطل[[ق باش[[د. در س[[وره انع[[ام می فرمای[[د: من ابت[[دا ن[[ورآفریدم و بعد ظلمت آفریدم.

یع[نی م[اده ظلم[انی آفری[دم. م[اده س[یاه را ب[ا ن[ور ت[رکیب نمودم، ماده سیاه و تاریک، روشنایی پی[[دا ک[[رد. از این م[[اده ک[[ه در ذات خود روشن شده است تمامی اجسام و ابدان و حیوانات و زمین و آسمان و هر چه هست را آفریدم. ماده به اضافه ماده به اضافه ماده ت[[ا آخ[[ر اجس[[ام را بوج[[ود می آورد. ن[[ور م[[اده ب[[ه اضافه نور ماده به اض[[افه آن رن[[گ و روش[[نائی و زیب[[ایی بوج[[ود

می آورد. ط[[بیعیون مش[[اهده می کنن[[د ک[[ه ه[[ر م[[اده ای در ذات خ[[ود نورانیت دارد. وقتی سنگی را به س[[نگی می زنی[[د جرق[[ه ن[[ورانی پیدا می ش[[ود. پس ن[[ور در ذات م[[واد ع[[الم و اجس[[ام آن ذخ[[یره شده است. می گویند همان طور که جسمانیت، خود ماده است، ابعاد ثالثه هم خود ماده است، ن[[ورانیت و زیب[[ایی هم خ[[ود م[[اده است، نه چیزی غیر از ماده. آنها خبر ندارند که نور به اراده خ[[دا در ذات ماده قرار می گیرد. اما ماده پهلوی ماده ق[[رار می گ[[یرد. لذا جسم ن[[ورانی ب[[ه دو عم[[ل احتی[[اج دارد و خداون[[د روی م[[اده

م[[ادهاض<<افةنورانی دو عمل انجام می دهد. عمل اول، ماده به ن[[ور ک[[هافاضهکه جسمانیت پیدا می کند. عم[[ل دوم، م[[اده ب[[ه

روشنائی پیدا می کند. زمانی که نور در دل ماده قرار می گیرد ب[[ا افاضة نور ماده بزرگ و کوچک نمی شود. مثال وقتی ن[[ور در آین[[ه قرار می گیرد، آینه بزرگتر یا کوچک[[تر نمی ش[[ود. ام[[ا اگ[[ر قطع[[ه شیشه ای به آینه متصل گ[[ردد، حجمش بزرگ[[تر می ش[[ود ی[[ا اگ[[ر قطعه ای کم شود کوچکتر می گردد. زیرا نور از مج[[ردات اس[[ت، جسمانیت ندارد. همان طور ک[[ه روح وارد ب[[دن انس[[ان می ش[[ود ب[[دن بزرگ[[تر نمی ش[[ود، ام[[ا اگ[[ر غ[[ذا وارد ش[[ود ب[[دن بزرگ[[تر و

33

Page 34: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

سنگین تر می شود. از این جا کشف می کنیم نور وقتی وارد ماده شود ماده بزرگتر نمی شود، اما نورانی می شود، ولیکن اگر ماده کن[[ار م[[اده ق[[رار گ[[یرد م[[اده بزرگ[[تر می ش[[ود. پس س[[اخت و سازندگی از دو راه و به دو عمل قاب[[ل ظه[[ور اس[[ت ک[[ه یکی از

می نامند یعنی ماده به اضافه ماده، ب[[رای پی[[دایشاضافهآنها را ن[[ور و ن[[یرو ب[[رای پی[[دایشافاضهاجسام. عم[[ل دوم، م[[اده ب[[ه

روشنائی و زیبایی. به همین کیفیت خداوند عالم خلقت را، جهان و انسان را از ترکیب دو اصل با یکدیگر ساخته است. اصل ماده

به اضافه ماده و اصل ماده به افاضه نور. نظر به این که نور یا روح در ذات ماده قرار می گیرد و حجم آن را بزرگتر نمی کن[[د، علم[[ای ط[[بیعی و فالس[[فه گفته ان[[د م[[اده همان طور که خود به خود جسمانیت و محدودیت دارد، خ[[ود ب[[ه خود زیبایی و روشنایی هم دارد. اما خبر ندارند که ماده خ[[ود ب[[ه خود سیاه و تاریک است. ولیکن از نور، روش[[نائی و زیب[[ائی پی[[دا می کند. همان طور که روشنائی و زیبائی به مواد عالم و اجس[[ام داده ان[[د و آنه[[ا را روش[[ن و زیب[[ا نموده ان[[د، می توانن[[د از اجس[[ام بگیرند و آنها را به تاریکی برگردانند. پس عالم خلقت ترکی[[بی از دو اصل است: اصل ماده ک[[ه مب[[دأ پی[[دایش جس[[م ها و ش[[کل ها می شود و اصل نور ک[ه مب[دأ پی[دایش حی[[ات و ح[رکت و زیب[ایی می گردد. ب[[ه همین کیفیت الزم اس[[ت ب[[دانیم از طری[[ق ن[[ور چ[[ه شکل ها و قیافه هایی در عالم پیدا می شود، و از طریق ماده چ[[ه

شکل ها و قیافه هايي؟ یکی دیگ[[ر از ص[[فات ذاتی م[[اده ک[[ه قاب[[ل انفص[[ال نیس[[ت، انفصال مواد از یکدیگر است. یعنی مواد ع[[الم در ابت[[دای خلقت آن قدر کوچک هستند که قابل تجزی[[ه و تقس[[یم نمی باش[[ند و هم

34

Page 35: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

چنین در ذات خود از یکدیگر منفصل و جدا هستند. اتصال آنها به یکدیگر احتیاج به اصلی دارد که مواد منفصل ب[[ه یک[[دیگر متص[[ل شوند. همان طور که در خانه سازی آجرها و خش[[ت ها از یک[[دیگر فاصله دارند و به یکدیگر چسبیده نیستند، اتصال آنها ب[[ه یک[[دیگر مالطی مانند گل و سیمان و چیزهای دیگر الزم دارد، مواد ع[[الم خلقت هم در ابتدای آفرینش، ذرات بسیار کوچکی هستند ک[[ه از یکدیگر فاص[[له دارن[[د )ب[[ه یک[[دیگر متص[[ل نیس[[تند(. اگ[[ر خداون[[د بخواهد این ذرات بسیار کوچک را به یکدیگر متصل کند تا از آنه[[ا جس[[می بس[[ازد، ی[[ک رش[[تة اتص[[الی الزم دارد. اگ[[ر آن رش[[تة

پودراتصالی نباش[[د ذرات ع[[الم مانن[[د گ[[رد و غب[[ار ب[[ه ص[[ورت روی همدیگر قرار می گیرند و ذره ای استحکام و اتصال بهسیاه

یکدیگر ندارند. اگر بادی ب[[وزد آنه[[ا را مانن[[د گ[[رد و غب[[ار ب[[ه ه[وا پراکنده می کند. پس خداون[[د ک[[ه می خواه[[د از این ذرات کوچ[[ک کوهی بسازد، سنگ های محکم بسازد یا به صورت فل[[زات و آهن آالت درآورد یا به صورت درخت ها و سنگ ها و چیزهای دیگر، این ذرات کوچک خود به خود به یک[[دیگر نمی چس[[بند ک[[ه ب[[ه ص[[ورت جسمی محکم ظاهر شوند. بلکه ی[ک رش[[ته اتص[[الی الزم دارن[د. مثال مانند دانه های تسبیح یا مهره ه[[ای دیگ[[ر ک[[ه از یک[[دیگر ج[[دا هستند و به یکدیگر نمی چسبند و متصل نمی شوند، مگ[[ر این ک[[ه ب[[ا نخی ی[[ا س[[یمی این دانه ه[[ای ج[[دا ش[[ده از یک[[دیگر را ب[[ه هم متصل کنند. همان طور که خشت و آجره[[ا ب[[ه وس[[یله معم[[اران مالطی الزم دارد تا دیواری محکم شود و سقف را نگه دارد، این ذرات کوچک ماده هم که خدا می خواهد آنها را به صورت انس[[ان یا حیوان یا گیاه و درختی درآورد یک رشته اتصالی الزم دارن[[د ت[[ا

به صورت این اجسام محکم یا غیر محکم ظاهر شوند.

35

Page 36: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

روح استمساك يعني چه؟

ام[[ام علي[[ه الس[[الم آن رش[[ته اتص[[الی را تعری[[ف می کن[[د.می فرماید:

»خداوند ابتدا روح استمساک به دل این ذرات می دواند و با این روح استمساک در مواد عالم جاذبه پیدا می شود و با آن

جاذبه موادی که از یکدیگر جدا بوده اند جذب یکدیگر می شوند و با این جذبو انجذاب ذرات عالم به یکدیگر متصل می شوند و با

5اتصال خود اجسام را بوجود می آورند.«

هر چه نیروی جاذبه قوی تر باش[[د، اتص[[ال ذرات ب[[ه یک[[دیگر محکم تر و ق[[وی تر و ه[[ر چ[[ه ض[[عیف تر، اتص[[ال آنه[[ا ب[[ه یک[[دیگر ض[[عیف تر اس[[ت. مش[[اهده می کنی[[د ذرات آهن و فل[[زات دیگ[[ر ش[دیدا ب[ه یک[دیگر متص[[ل ش[[ده، جس[می بس[یار محکم تش[کیل داده اند که قابل خرد شدن نیست. ولیکن ذرات خاک ها و سنگ ها چنان اتص[[ال ش[[دید و محکمی ب[[ا هم ندارن[[د. ب[[ه محض کوبی[[دن متالش[[[ی می ش[[[وند. ب[[[ه همین کیفیت این هم[[[ه اجس[[[ام ب[[[ه صورت های مختلف ساخته شده اند. بعضی قابل نفوذند و بعض[[ی قابل نفوذ نیستند. مثال هوا و آب جسمند، ذرات هوا و آب هم ب[[ه یکدیگر متصلند ولیکن اتصال آنها آن قدر س[[خت و ش[[دید نیس[[ت که غیر قابل نفوذ باشد. ما انس[[ان ها در فض[[اها و هواه[[ا ح[[رکت

44 ، باب 46، ص67- بحار األنوار ،الجامعة لدرر ،أخبار األئمة األطهار،ج55 أن اإلنسان في بدو األمر عند كونه نطفة جماد و لها صورة جمادية ثم يترقى إلى درجة النباتات

فتتعلق به نفس نباتية ثم يترقى إلى أن تتعلق به نفس حيوانية هي مبدأ للحس و الحركة ثم يترقى إلى أن تتعلق به روح آخر هو مبدأ اإليمان و منشأ سائر الكماالت ثم يترقى إلى أن

يتعلق به روح القدس فيحيط بجميع العوالم و يصير محال لإللهامات الربانية و اإلفاضات السبحانية و قال بعضهم بناء على القول بالحركة في الجوهر إن الصورة النوعية الجمادية

المنوية تترقى و تتحرك إلى أن تصير نفسا نباتية ثم تترقى إلى أن تصير نفسا حيوانيا و روحا حيوانيا ثم تترقى إلى أن تصير نفسا مجردا على زعمه مدركة للكليات ثم تترقى إلى أن تصير

نفسا قدسيا و روح القدس و على زعمه يتحد بالعقل.

36

Page 37: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می کنیم. هواپیماها ملکول های ه[[وایی را کن[[ار می زنن[[د و ح[[رکت می کنن[[د، ی[[ا در آب ش[[نا می ک[[نیم ه[[ر جس[[می وارد آب ی[[ا ه[[وا می شود به آسانی در آنها نف[[وذ می کن[[د، ولیکن در خ[[اک و س[[نگ نمی توانیم نفوذ کنیم. زیرا اینها با یک ن[[یروی ق[[وی تر ب[[ه یک[[دیگر متصل شده اند که ذرات آن از یک[[دیگر فاص[[له نمی گیرن[[د. ولیکن آب و ه[[وا و گ[[رد و غب[[ار و امث[[ال آن ک[[ه رش[[ته اتص[[الی آنه[[ا ضعیف تر است، قابل نفوذ می باشند. ما ب[ا اب[دان خ[ود در ه[وا و فضا و آب و گرد و غبار نفوذ می کنیم و وارد می شویم مزاحم[[تی برایمان پیدا نمی شود، ولی در دل سنگ ها و فلزات سر س[[وزنی نفوذ نمی کنیم. زیرا رش[ته اتص[[الی آنه[ا ک[ه ن[[یروی جاذب[ه باش[[د بسیار قوی و محکم است. با جاذبه خود، جسمی غیر قابل نف[[وذ س[[اخته اس[[ت و ب[[ه همین کیفیت. در این ج[[ا می گ[[وییم اتص[[ال ذرات عالم به یکدیگر خود به خود ممکن نیست، بلکه ی[[ک رش[[ته اتصالی الزم دارد که آن را نیروی جاذب[[ه می نامن[[د و در تعب[[یرات

می نامند. یع[[نی ن[[یرویی ک[[ه مانن[[دروح استمساکدینی آن را برق وارد سیم ها می شود جاذب[[ه در آنه[[ا بوج[[ود می آورد و ذرات منفصل را به یکدیگر متصل می کند و این همه اجس[[ام ض[[عیف و قوی ی[[ا سس[[ت و محکم می س[[ازد. پس روح استمس[[اک غ[[یر از

مواد عالم است. روح استمساک مانن[[د روح حی[[ات م[[ا انس[[ان ها می باش[[د ک[[ه وقتی وارد ب[دن می ش[ود زن[ده هس[تیم و بی[داریم و چ[ون خ[ارج می شود می میریم و نمی توانیم با یکدیگر ارتباط پی[[دا ک[[نیم. پس اولین روحی ک[[ه خداون[[د در ذات م[[واد ع[[الم می دوان[[د و در آنه[ا جاذبه بوجود می آورد تا یکدیگر را جذب کنند و اجسام مختلف را تش[[[کیل دهن[[[د، این اولین رش[[[ته اتص[[[الی را روح استمس[[[اک می نامند و این روح در دل ذرات وارد می ش[[ود. ن[[ه این ک[[ه الزم

37

Page 38: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

است این ذرات مانند دانه های تسبیح س[[وراخی داش[[ته باش[[ند ت[ا رشته اتصالی از آن عبور کند. مواد را به یک[دیگر متص[ل می کن[[د مانند روح که در ذات ب[[دن وارد می ش[[ود و م[[ا را بی[[دار ی[[ا زن[[ده می کند. پس اولین رشته اتصالی و اولین روحی ک[[ه در دل ذرات ع[[الم دی[[ده می ش[[ود و این ذرات منفص[[ل را ب[[ه یک[[دیگر متص[[ل

می کند، را روح استمساک می نامند. به همین کیفیت با اضافه این روح در دل مواد ع[الم، اجس[ام مختلفی سبک و سنگین ظاهر می گردد. و برای تغی[[یرات دیگ[[ری که انسان به صورت مطلوب ظاهر شود افاضة روح الزم است. از جمله صفات ذاتی م[[اده س[[کون می باش[[د. یع[[نی م[[اده ی[[ا اجسامی که از ماده ساخته می شوند در جای خود و در ذات خود ساکن هستند، نمی توانند از جایی ب[[ه ج[[ایی ح[[رکت کنن[[د. هم[[ان طور که ماشین های ما در ساخت ابتدایی خود بدون برق و بنزین ساکن هستند و اگر بخواهیم آنها را به حرکت درآوریم الزم است نیروئی به آنها بدهیم که با داشتن آن نیرو بتوانند حرکت کنند. ما به وسیله برق و ب[نزین ب[ه این ماش[[ین ک[ه س[اکن اس[[ت ن[یروی حرکت وارد می سازیم، ماش[[ین ب[[ه وس[[یله آن ن[[یرو از ج[[ائی ب[[ه

جایی بر طبق اراده ما حرکت می کند. پس این ن[[یروی ح[[رکت ج[[زء ذوات آهن آالت نیس[[ت، بلک[[ه چیزی است که بر آن عارض می ش[ود ب[ه وس[[یله ب[[رق ی[[ا ب[نزین نیرو تولید می کنیم و آن نیرو بر بدنه ماشین و اسباب و اب[[زار آن وارد می گ[[ردد آن را ب[[ه ح[[رکت درمی آورد و از ج[[ائی ب[[ه ج[[ایی منتقل می کند. تا زمانی که نیرو باشد ماش[ین متح[رک اس[ت ب[ه محض این ک[[ه ن[[یرو قط[[ع ش[[ود ماش[[ین ب[[ه س[[کون اولی[[ه خ[[ود برمی گردد. پس می گوئیم ماشین هم[ان ط[[ور ک[ه خ[ود ب[ه خ[ود

38

Page 39: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جسمانیت دارد و خود به خود شکل و قیافه دارد و خ[ود ب[ه خ[ود ابعاد ثالثه طول و عرض و عمق دارد و قطعات آن در ش[[کل های مختلف ظاهر شده به یکدیگر متصل شده اند، خود به خود جس[[م است و قیافه و ابعاد است، اما خود به خود داراي نیروی ح[[رکت نیست. برای حرکت ی[[افتن، س[[ازندگان ماش[[ین از اص[[ل دیگ[[ری استفاده می کنند. از نیروی ب[[رق ب[[ه ماش[[ین ن[[یرو می دهن[[د ی[[ا از ن[[[یروی گ[[[از و ب[[[نزین و ن[[[یروی آتش ماش[[[ین را ب[[[ه ح[[[رکت درمی آورند. پس در این جا می گوییم یکی از خاصیت ها و ص[[فات ذاتی اجسام، سکون است. جس[[م ها خ[ود ب[[ه خ[ود س[[اکنند و ب[[ه دلیل جسمانیت حیات و ح[[رکت نیس[[تند. اگ[[ر خ[[دا ی[[ا خل[[ق خ[[دا بخواهند جس[[می را ب[[ه ح[رکت درآورن[[د و آن را ج[[ا ب[[ه ج[ا کنن[[د بایستی نیروئی به آن جسم بدهند. گاهی انسان ها از نیروی بدنی و ذاتی خود ب[[ه جس[[می ن[[یرو می دهن[[د آن را ه[[ل می دهن[[د و ب[[ه حرکت در می آورن[[د و گ[[اهی ب[[ه کیفیت دیگ[[ر. پس ن[[یرو در ذات ماشین آالت نیست و در ذات ماده وجود ندارد، بلک[[ه الزم اس[[ت از اصل دیگری که آن را نیرو یا قوه می نامند، استفاده کنند. پس در این جا می گوئیم مواد عالم و اجسام جهان خود به خود ب[[دون نیرو متحرک نیستند، بلکه هر چیزی در جای خود س[[اکن اس[[ت و سکون و بی حرکتی مساوی با مرگ است. موج[[ود س[[اکن م[[رده است و موجود متحرک زنده می باشد. خداون[[د متع[[ال ب[[ا افاض[[ه فیض حیات و حرکت در دل اجسام عالم، نیرو وارد می کن[[د و ب[[ا این نیرو و هندسه دیگ[[ری ک[[ه خ[[ودش می دان[[د موج[[ودات ع[[الم

متحرک می شوند. اآلن کره زمین و ستاره های آسمان در وج[[ود خ[[ود دو قس[[م حرکت دارند. یک حرکت، حرکت به دور خود و ب[[ا این ح[[رکت در وجود خود شب و روز تولی[[د می کنن[[د. در این ح[[رکت وض[[عی در

39

Page 40: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

هر زمانی یک دوم کره زمین ب[[ه ط[[رف خورش[[ید اس[[ت و از آن نور می گیرد و روشن می شود و چند ساعت دیگ[[ر ط[[رف تاری[[ک زمین رو به روی خورشید قرار می گیرد روشنایی پی[[دا می ش[[ود. به انسان ها اجازه خ[[روج از خان[[ه و ح[[رکت می ده[[د و ب[[از همین ک[[ره زمین ب[[ه ط[[وری ک[[ه دانش[[مندان حس[[اب کرده ان[[د در ه[[ر ثانیه ای سی کیلومتر خودش را و اهل خودش را جا به جا می کند ک[ه این ج[ا ب[ه ج[ائی را ح[رکت انتق[الی می نامن[د. م[ا انس[ان ها همراه زمین در هر ثانیه ای سی کیلوم[[تر ب[[ه آن ط[[رف می رویم. در ثانیه سی کیلومتر و در دقیقه ضرب در عدد شص[[ت در س[[ی، هزار و هشتصد کیلومتر و در س[[اعت چ[[ه ق[[در؟ در ظ[[رف س[[ال دای[[ره بس[[یار وس[[یعی را ب[[ه دور خورش[[ید ترس[[یم می کن[[د و می چرخد. بعضی قطعات آن به خورش[[ید نزدی[[ک اس[[ت تابس[[تان می ش[[ود و قس[[مت دیگ[[ر ک[[ه از خورش[[ید دور اس[[ت کم[[تر از حرارت خورشید استفاده می کند، زمس[[تان می ش[[ود و ب[[ه همین کیفیت، از مسیر حرکت انتقالی فصول سال ظاهر می گ[[ردد. دو فصل معتدل به نام بهار و پ[[اییز و دو فص[[ل غ[[یر معت[[دل ب[[ه ن[[ام تابستان و زمستان، با این حرکت انتقالی خود برف و باران و ابر و بخار و میوه ها و حیوانات رشد می کنند و به ثمر می رسند. اگ[[ر زمين ح[رکت انتق[الی نداش[[ته باش[[د چ[یزی در ک[[ره زمین تولی[د نمی شود، نه حیوان[[ات و ن[[ه نبات[[ات و ن[[ه چیزه[[ای دیگ[[ر. بعض[[ی خی[[ال می کنن[[د ح[[رکت زمین ب[[ه این کیفیت اس[[ت ک[[ه خ[[دا ی[[ا فرش[[تگان زمین را ه[[ل می دهن[[د و از ج[[ائی ب[[ه ج[[ایی ح[[رکت می دهند. این خی[[االت اش[[تباه اس[[ت. بلک[[ه خداون[[د در ذات ک[[ره زمین و در دل آب و خاک نیرویی قرار می ده[د ک[ه ب[ا آن ن[یرو و حرکات وضعی و انتقالی را ظاهر می سازد بعض[[ی می گوین[[د این

40

Page 41: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

نیرو نیروی جاذبه است. خورشید با جاذب[[ه خ[[ود زمین را ب[[ه دور خود می چرخاند و اگر جاذبه نباشد زمین از دایره خورش[[ید ف[[رار می کند. خواه نیروی جاذبه باشد خواه نیرویی که خدا در دل زمین ایجاد می کند و زمین را ب[[ا ن[[یرو ش[[ارژ می کن[[د، آن را ب[[ه م[[یزان معی[[نی ک[ه همین بیس[ت و چه[ار س[[اعت باش[د در فض[[ا گ[ردش

می دهد و به حرکت درمی آورد. پس مواد عالم و اجسام جهان خواه از نوع کوه ها و کرات، و خ[[واه از ن[[وع جم[[اد و حی[[وان و درخت ه[[ا در ذات خ[[ود از نظ[[ر خاصیت ذاتی، ساکنند و اگر همه چیز ساکن شود عالم خلقت به موت برمی گردد و می میرد. حی[[ات ع[[الم مول[[ود ح[[رکت اجس[[ام عالم است. از این نیروی حرکت در زبان عرب تعب[[یر ب[[ه ق[[وه و قدرت می شود. و در زبان فارسی تعبیر ب[[ه ن[[یرو می گ[[ردد. روح حیات و حرکت در ذات خود یکی و یک جنس است که به اجسام[[ه و حیات و حرکت می دهد. مانند نیروی برق است که وق[[تی پنک ماش[[ین های دیگ[[ر را می چرخان[[د، می گ[[وییم ن[[یروی ح[[رکت، و چراغ ها را که روشن می کند می گوییم نیروی روشنائی، با این که نور و نیرو از نظر جنسیت ذاتی یک حقیقت بیشتر نیستند، نور از

جنس نیرو و نیرو از جنس نور است.

41

Page 42: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

عامل حيات و حركت، افاضة ن<<ور از ج<<انب خداون<<دمتعال است

در این ج[[ا الزم اس[[ت ب[[دانیم ک[[ه اجس[[ام ع[[الم ب[[ه دلی[[ل جسمانیت و مادیت، متحرک نیستند، بلکه خداوند با افاضه ن[[ور و نیرو، اجسام عالم را به ح[[رکت درمی آورد و اگ[[ر بخواه[[د ن[[ور و ن[[یرو را از آنه[[ا می گ[[یرد و موج[[ودات متح[[رک را ب[[ه س[[کون برمی گرداند. از این جا کش[[ف می ک[[نیم ک[[ه موج[[ودات ع[[الم ب[[ه دلیل جسمانیت متحرک نیستند. اگر به دلی[[ل جس[[مانیت متح[[رک می بودن[[د، واژه و لغ[[تی ب[[ه ن[[ام س[[کون در افک[[ار م[[ردم پی[[دا نمی شد. پس این نیرو ک[[ه از اجس[[ام ع[[الم قاب[[ل اثب[[ات و قاب[[ل س[[لب اس[[ت نش[[انگر این حقیقت اس[[ت ک[[ه خداون[[د موج[[ودات متحرک عالم را از دو اصل بوجود آورده و یک اصل تنها خ[[ود ب[[ه خود نمی شود. یک جا ساکن و یک جا متحرک باشد. بلکه خود ب[[ه خود ساکن است. با افاضه نیرو ح[رکت پی[[دا می کن[[د و ب[[ا س[[لب

نیرو به سکون برمی گردد. از جمله خصایص ذاتی م[[اده ک[[ه ب[[ه دلی[[ل م[[ادیت ی[[ک چن[[ان صفتی دارد، موت و میت است. ماده در ابت[[دای خلقت ب[[ه دلی[[ل جس[[مانیت و م[[ادیت، میت اس[[ت. از خ[[ود و ب[[ه دلی[[ل ذات خ[[ود حیات و حرکت ندارد، بلک[[ه حی[[ات و ح[[رکت از اص[[ل دیگ[[ری در ذات ماده پیدا می شود و به آن حیات و ح[[رکت می ده[[د. به[[ترین جائی که موت و حیات در آن جا بسیار واض[[ح و روش[[ن اس[[ت و

قابل شک و تردید نیست وجود انسان و حیوان است. م[[ا انس[[ان ها ب[[ه روش[[نی و حقیقت می بی[[نیم و می دانیم ک[[ه گاهی زنده هستیم و حیات و حرکت داریم از ص[[ادرات و واردات

42

Page 43: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

وجود خودم[[ان ب[[ا خ[[بر می ش[[ویم. این هم[[ه ع[[وارض مختل[[ف از طبیعت در وجود ما انسان ها ظاهر می شود، می گ[[وئیم زمس[[تان است، تابستان است، باد و طوفان و برف و باران است و... اگر زنده نباش[[یم از این ص[[ادرات و واردات وج[[ود خ[[ود آگ[[اهی پی[[دا نمی کنیم. ما می دانیم از وجود ما به مردم چه ب[[دی ها و خوبی ه[[ا

رسیده است یا از وجود مردم به ما. هر شبانه روزی میلیون ها رقم صادرات و واردات داریم، ه[[ر مخلوقی از مخلوقات خدا در زمین و یا آسمان آثار وجودی خ[[ود را به ما انسان ها می رسانند و ما هر مخلوقی را به آث[[ار وج[[ودی خودش می شناسیم. ماه و خورشید در وجود ما چه آثاری بوج[[ود می آورند و ستاره ها هم چنین. نیرویی که ما را به این صادرات و واردات آگ[[اه می کن[[د، حی[[ات می نامن[[د ک[[ه از مب[[دأ روح پی[[دا می شود. اگر خداوند روح حیات را از م[[ا انس[[ان ها و ه[[ر موج[[ود دیگر بگیرد، آن موجود زنده به مرگ برمی گردد و میت می ش[[ود. در این ج[[ا هم فالس[[فه و ط[[بیعی م[[ذهب ها در ش[[ناختن م[[وت و حیات به اشتباه رفته اند و گفته ان[[د هم[[ان ط[[ور ک[[ه جس[[مانیت و ابعاد ثالثه، ذاتی ماده است و م[[اده ب[[ه دلی[[ل ابع[[اد و جس[[مانیت ماده است. حیات و حرکت هم صفت ذاتی ماده است. م[[اده ب[[ه دلیل مادیت جسم است. به دلیل مادیت ابعاد است و از یک[[دیگر منفصلند و به دلیل مادیت س[[کون اس[[ت، و هم ب[ه دلی[ل م[ادیت ظلمت و سیاهی است. گفته اند به دلیل مادیت، حی[[ات و ح[[رکت است. الزم نیست چیزی به ماده بدهن[[د ت[[ا حی[[ات و ح[[رکت پی[[دا کند یا چیزی را از آن بگیرند تا به م[[وت برگ[[ردد. ب[[ه عقی[[ده آنه[[ا مواد عالم و اجسام جهان احتیاج به کسی و چیزی ندارند ک[[ه ب[[ه آنها حیات و حرکت بدهد، بلکه خود به خود زن[[ده هس[[تند. گ[[اهی این حیات و حرکت را از وجود خود به نمایش می گذارن[[د، م[[ا ب[[ه

43

Page 44: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آنها می گوئیم زن[[ده، و گ[[اهی این حی[[ات و ح[[رکت را ب[[ه نم[[ایشنمی گزارند و ما می گوییم مرده هستند.

ولیکن بزرگترین مظهر موت و حیات، انسان و حیوان اس[[ت که گاهی زنده هستند و از صادرات و واردات وجودی خود با خبر می ش[[وند و گ[[اهی م[[رده، ک[[ه از ص[[ادرات و واردات وج[[ود خ[[ود بی خبر هستند. اگ[[ر آن چن[[ان ک[[ه جس[[مانیت م[[ا ص[[فت ذاتی م[[ا است که نمی توانیم آن را از خود سلب کنیم، حیات و حرکت هم صفت ذاتی م[[ا باش[[د ک[[ه نت[[وانیم آن را از خ[[ود ج[[دا ک[[نیم. الزم است که همیشه حیات و حرکت داش[[ته باش[[یم و هرگ[[ز م[[وت و سکون بر ما عارض نشود، یا این که خداوند در ه[[ر ش[[بانه روزی چند مرتبه حیات و حرکت را از ما می گیرد ب[[ه خ[[واب می رویم و

باز آن را به ما می دهد، بیدار می شویم. پس به دلیل این که صفات ذاتی ماده ک[ه جس[مانیت و ابع[اد است از ماده و جسم ما قابل سلب نیست، حی[[ات و ح[[رکت هم اگر صفت ذاتی بدن ما باشد ممکن نیست از ما سلب شود و دو مرتبه به ما داده ش[[ود. ذوات هرگ[[ز از ذات خ[[ود قاب[[ل س[[لب و اثبات نیستند، هر چیز که قابل سلب و اثب[[ات اس[ت، ب[ه م[ا داده می شود و از ما گرفته می شود. پس خداوند متعال برای س[[اختن یک موجود زنده دو اص[[ل الزم دارد. یکی اص[[لی ک[[ه از آن، ب[[دن انس[[ان را می س[[ازد و جس[[مانیت او را ظ[[اهر می کن[[د و دیگ[[ر، اص[لی ک[ه از آن حی[[ات و ح[رکت در انس[[ان ی[ا موج[ودات دیگ[[ر

بوجود می آورد. در این جا است که می گوییم م[[واد ع[[الم و اجس[[ام جه[[ان از جمادات و نباتات و حیوانات همه ج[[ا در دو ح[[ال ق[[رار می گیرن[[د که در یک حال میت هستند که حی[[ات و ح[[رکت ندارن[[د و در ی[[ک

44

Page 45: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حال زنده که حرکت دارند. پس به دلیل اثب[[ات و س[[لب حی[[ات و حرکت در موجود زنده، قضاوت می ک[نیم ک[ه حی[ات و ح[رکت از لوازم ذاتی ماده نیست. خداوند از اصل دیگری که مب[[دأ و منش[[أ حیات و ح[[رکت اس[[ت ب[[ه انس[[ان ها و حیوان[[ات حی[[ات و ح[[رکت می دهد، زنده می شوند و ب[[از آن را می گ[[یرد آنه[[ا را ب[[ه م[[وت و

سکون اولیه برمی گرداند. اص[[ول ع[[الم خلقت ب[[ر دو قس[[مت اس[[ت: قس[[م اول چیزهایی که قابل رؤیت و قابل لمس و تم[[اس اس[[ت. چیزه[[ایی که با حواس پنجگانه قابل کشف است. انسان با چشمش آنها را می بیند با ب[[دنش وجودش[[ان را لمس و ب[[ا گ[[وش ص[[دای آنه[[ا را می شنود، با ذائقه مزه آنها را می چشد و ب[[ا ش[[امه عط[[ر و ب[[وی آنها را کشف می کند. تمامی چیزهایی که با حواس پنجگانه قاب[[ل کشف است و انسان همه آنها را می بیند و می داند و در عالم دو نفر پی[[دا نمی ش[[وند ک[[ه یکی اق[[رار ب[[ه دی[[دنی ها داش[[ته باش[[د و دیگری منکر آنها باشد. آن چ[[ه ب[[ه وس[[یله ح[واس پنجگان[[ه قاب[ل کشف و قابل رؤیت است، مواد عالم است چون م[[ادیت و ابع[[اد و جسمانیت دارد با حواس پنجگان[[ه انس[[ان قاب[[ل تم[[اس و قاب[[ل کشف است. اگر ماده و مادیت ی[[ا جس[[م و جس[[مانیت در ع[[الم

نبود چیزی هم قابل رؤیت و قابل کشف نبود. شما هر چه را در دنیا و آخرت ببینید و با آن تماس بگیری[[د از ن[[وع اجس[[ام و م[[واد اس[[ت خداون[[د ک[[ه دی[[دنی نیس[[ت و انس[[ان نمی تواند با حواس پنجگانه وجود خدا را کشف کند ب[[ه این دلی[[ل است که خداوند جسمانیت و مادیت و ش[[کل و قیاف[[ه ن[[دارد. در ذات خود ماده و جسم نیست بلکه حقیق[[تی اس[[ت ک[[ه مج[[رد از ابعاد و جسمانیت است. در ذات خود نامتناهی است، فاقد شکل و حدود و ابعاد است به دلیل این ک[[ه از جنس م[[اده نیس[[ت و از

45

Page 46: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مجردات است، جسمانیت ندارد که قابل لمس باشد. و هم چنین ابعاد ثالثه ندارد که در شکل و قیافه ای ظاهر ش[[ود. پس آن چ[[ه در ع[[الم قاب[[ل کش[[ف و لمس و رؤیت اس[[ت م[[واد ع[[الم خلقت است و آن را ع[[الم ط[[بیعت می نامن[[د. ع[[الم ط[[بیعت یع[[نی ه[[ر چیزی که با انسان تماس پی[[دا می کن[[د و انس[[ان آن را می بین[[د و می داند و رابطه برقرار می کند. نظر به این که ماده و مش[[تقات ماده که موج[[ودات دی[[دنی و ش[[نیدنی هس[[تند ب[[ه وس[[یله انس[[ان قابل کشف و قابل رؤیت می باشند، این دی[[دنی ها و ش[[نیدنی ها و لمس کردنی ها را ع[[الم ط[[بیعت می نامن[[د. ع[[الم ط[[بیعت یع[[نی چیزهایی که انسان با حواس پنجگانه می تواند با آنها تماس بگیرد

و آنها هم می توانند با انسان تماس بگیرند. پس تمام این دیدنی ها و ش[[نیدنی ها جس[[مانیت دارن[[د، دارای شکل و ابعادند و به وسیله انسان قابل کشف هستند، اگر چه در لباس نور و روشنایی دیده می شوند یا در لباس روح و روح[[انیت حرکت می کنند. اما روشنائی ها که دیده می شوند در لباس م[[اده قابل کشفند. مثال خورشید را مالحظه کنید از دو قسمت تش[[کیل شده است یکی جرم خورشید که به صورت دایره یا کره ای دی[[ده می شود، یکی هم نور خورشید. نور خورشید به وس[[یله ج[[رم آن قاب[ل رؤیت اس[ت. اگ[ر ج[رم خورش[ید نباش[د ن[ور آن هم قاب[ل رؤیت نیست. یا اگر جسم کره ماه نباشد نور چهره ماه هم قابل

رؤیت نیست. پس آن چه در عالم طبیعت دیده می شود و به وسیله حواس پنجگانه قابل کشف است همه اینها ترکیبی است از م[[اده و ن[[ور و ی[ا از جس[م و روح و غ[[یر ذل[ک. اگ[ر خداون[د متع[ال روح را از ابدان بگیرد و یا نور و روشنائی را از اجرام نورانی بگیرد، نه نور

46

Page 47: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

به تنهایی قابل رؤیت اس[[ت و ن[[ه هم م[واد ع[الم و اجس[ام. پس عالم طبیعت ترکیبی اس[[ت از مج[[ردات و مادی[ات. مج[[ردات ب[[ه وسیله مادیات و مادیات به وسیله مجردات قابل کش[[ف اند. اگ[[ر بدن نباشد روح نمایش پیدا نمی کند. اگ[ر م[اده نباش[د ن[ور قاب[ل رؤیت نیست. همین طور هر چیزی که قابل رؤیت اس[[ت ب[[ه این دلیل است که از نور و ماده ترکیب شده، ماده نور را به نم[[ایش می گذارد، نور هم ماده را. از این جهت که ن[[ور تنه[[ا ب[[دون م[[اده قابل کشف نیست، و هم چنین ماده بدون نور. ط[[بیعیون اش[[تباه کرده اند که ماده را عین ن[[ور و ن[[ور را عین م[[اده ش[[ناخته اند. ی[[ا ب[[دن را عین روح و روح را عین ب[[دن. خ[[بر ندارن[[د ک[[ه خداون[[د برای نمایش دادن روح مجرد یا نور مج[[رد، این روح و ن[[ور را ک[[ه از مجردات است با م[[اده ت[[رکیب می کن[[د. ن[[ور ب[[ه وس[[یله م[[اده صورت می گیرد و ماده هم به وسیله نور نمایش پیدا می کند. اگر این ترکیب نباشد نه نور قابل نمایش اس[ت ن[ه م[اده. پس ع[الم ط[[بیعت ترکیبی اس[[ت از مادی[[ات و مج[[ردات. بحث خ[[ود را در تعریف مجردات ادامه می دهیم پیش از آن که با مادی[[ات ت[[رکیب

شود. برای توضیح بیشتر که ب[[دانیم ن[[ور ب[[ه تنه[[ایی قاب[[ل ظه[[ور و رؤیت نیست و ماده هم به تنه[[ایی قاب[[ل ظه[[ور و رؤیت نیس[[ت، بلکه ظهور نور به وسیله م[اده ممکن اس[ت ظه[ور م[اده هم ب[ه وسیله نور. می گوئیم مثال ش[[ما ش[[ب ها ب[[ه فض[[ای آس[[مان نگ[[اه کنید با این که نور همه جای فضا را پر کرده و نمی ت[[وانیم ج[[ایی را پیدا کنیم که از نور خالی باشد با همه اینها فقط ن[[ور خورش[[ید در چهره ماه و ستاره قابل ظهور است. به هر جا نگاه کنیم اگ[[ر ستاره باشد نور خورشید را به نمایش می گذارد و اگ[[ر س[[تاره و م[اه نباش[[د فض[[ای خ[الی تاری[ک مطل[[ق اس[[ت. فض[[انوردان ک[[ه

47

Page 48: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

توانسته اند خود را از هوای کره زمین خارج نماین[[د و ب[[ه فض[[ایی که خالی از هوا است وارد شوند، می گوین[[د فض[[ا تاری[[ک مطل[[ق است. ما اگر رو به روی خورشید بایستیم رو ب[[ه روی م[[ا تاری[[ک مطلق اس[[ت. هم[[ه ج[[ا س[[یاه و چ[[یزی قاب[[ل رؤیت نیس[[ت. پس فضای خالی که ه[[وا و ذرات دیگ[[ر در آن نیس[[ت ک[[ه بتوان[[د ن[[ور خورشید را منعکس کند تاریک مطلق است. اآلن که ما روی کره زمین هستیم این هوای زمین است که نور خورشید را به نمایش می گذارد. اگر ه[[وا نباش[[د ن[[ور خورش[[ید ب[[رای م[[ا قاب[[ل نم[[ایش نیست. نور وارد ه[[وا می ش[[ود ملکول ه[[ای ه[[وا ن[[ور خورش[[ید را منعکس می کنند. نظر به این که هوای کره زمین جس[[م اس[[ت و می تواند نور را منعکس نمای[[د و ب[[ه نم[[ایش بگ[[ذارد روز روش[[ن همه جای زمین روش[[ن اس[[ت. هم س[[طح ک[[ره زمین و دریاه[[ا و کوه ها و هم هوای آن. زیرا س[[طح زمین و کوه ه[[ای آن و هواه[[ا و گازه[[ایی ک[[ه در اط[[راف زمین اس[[ت ن[[ور خورش[[ید را از خ[[ود منعکس می کند و به طرف ما برمی گرداند. در نتیجه تمام سطح زمین و هوای آن روشن می شود و روشنایی همه جا قاب[[ل رؤیت است. اما زمانی که خورشید غروب می کند مشاهده می کنید ک[[ه هوا و دریا و کوه و سطح زمین همه جا تاری[ک اس[[ت. در این ج[ا از خود می پرسیم که چه چیزی از سطح زمین کم شده که هم[[ه ج[[ا تاری[[ک اس[[ت. س[[اعتی پیش کوه ه[[ا نم[[ایش داش[[تند. هواه[[ا روش[[ن و س[[طح دریاه[[ا و ک[[ره زمین روش[[ن بودن[[د. و اآلن ک[[ه خورش[[ید غ[[روب ک[[رده و چن[[د س[[اعتی از ش[[ب گذش[[ته اس[[ت مشاهده می کنیم كه هوا تاریک و کره و دریا و تمام س[[طح زمین تاریک است و روشنی ندارد. از این جا کشف می کنیم که نور ب[[ه تنهایی قابل رؤیت و نمایش نیست، بلک[[ه این ه[[وای زمین اس[[ت

48

Page 49: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

که نور خورشید را به نمایش می گذارد و یا کوه ها و س[[طح زمین است که نور را به نمایش می گذارد. اگر فضا خالی بود مانند جو فضای خارج از هوای زمین، در آن فضای خالی که جسمی وجود ن[[دارد، ه[[وا هم موج[[ود نیس[[ت ب[[ا این ک[[ه ن[[ور خورش[[ید هس[[ت روشنایی نمی دهد. ما شب ها که به آسمان نگاه می کنیم همه ج[[ا تاریک است، مگر چهرة ماه و ستاره ها که این چهره ها روش[[نائی می دهند و قابل رؤیت هستند ولی فضایی که ماه و ستاره ن[[دارد تاریک مطلق است. در این جا از خود می پرسیم نور خورشید که فضایی را به م[[یزان ده س[[ال ن[[وری پ[[ر ک[[رده اس[[ت و هم[[ه ج[[ا هست؛ چرا شب ها فضا تاریک است و روش[[نایی نمی ده[[د، مگ[[ر این ک[[ه م[[اه و س[[تاره ای باش[[د. می فهمیم ک[[ه ن[[ور خورش[[ید ب[[ه تنه[[ایی قاب[[ل رؤیت نیس[[ت و در ص[[ورتی می توان[[د خ[[ود را ب[[ه نمایش بگذارد که به جسمی برخ[[ورد کن[[د و بع[[د از برخ[[ورد، ب[[ه طرف ما برگردد و فضای زندگی ما را روشن کن[[د و خ[[ود را هم

به نمایش بگذارد. پس می فهمیم که نور به تنهایی و به خودی خ[[ود قاب[[ل رؤیت نیست در فض[[ای خ[[الی ن[[ور وج[[ود دارد، ولیکن روش[[نائی وج[[ود ندارد. زیرا جسمی در فضای خالی نیست که نور را منعکس کند و به طرف ما برگرداند. ولی آن جا که س[[تاره ای و م[[اهی وج[[ود

دارد، نور خورشید را به نمایش می گذارد. پس می گوییم نور که در ذات خود روشن اس[[ت، در ص[[ورتی قاب[[ل رؤیت و نم[[ایش اس[[ت ک[[ه ب[[ه جس[[می برخ[[ورد کن[[د و ب[[ه نمایش درآید. اگر در مسیر ت[[ابش آن جس[[می نباش[[د ک[ه ن[[ور را منعکس کند تمام فضا با این که نور هست تاری[[ک اس[[ت. بن[[ا ب[[ر این حکما که نور را این طور تعریف می کنند ک[ه ب[[ه خ[ودی خ[ود ظاهر است و غیر خود را هم ظاهر می کند، این تعریف برای نور

49

Page 50: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

درست نیست. زیرا نور خود به خود ظاهر نیس[[ت، مگ[[ر این ک[[ه به جسمی برخورد کند و منعکس ش[ود و ب[ه ط[رف م[ا برگ[ردد. جسم هم در تاریکی مطلق قابل ظهور نیست. مگر این ک[[ه ن[[ور خورشید آن را برابر ما به نمایش بگذارد. یک چنین مسأله ای ب[[ه ن[[ام روش[[نائی در ی[[ک اص[[ل مح[[ال اس[[ت. ن[[ور ب[[ه تنه[[ایی قاب[[ل نمایش نیست. مگر این که جسمی از قبیل هوا و زمین و س[[تاره آن را به نمایش بگ[[ذارد. بن[[ا ب[[ر این ی[[ک حقیقت و ی[[ک اص[[ل ب[[ه تنهایی قابل نمایش نیست. اصل ماده یا اجسام دیگر در ت[[اریکی مطلق اند و قابل نمایش نیستند. مگر این که ن[[ور ب[[ر چه[[ره آنه[[ا

بتابد و منعکس گردد تا آن را به نمایش بگذارد.

50

Page 51: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

تفسير صحيح »زوجيت« در قرآن كريم

پس خداوند برای نمایش مخلوقات و س[[اخت و س[[از خالی[[ق دو اصل آفریده، یکی اصل م[[اده ک[[ه اج[[رام ع[[الم از آن س[[اخته می شود و دیگر اصل نور ک[[ه می توان[[د اج[[رام را نم[[ایش ده[[د و خود را هم به وسیله اج[[رام نم[[ایش ده[[د. روح هم از جنس ن[[ور است اگر ابدان نباشد روح قابل نمایش نیست و اگر روح نباش[[د ابدان در سیاهی مطلق ق[[رار می گیرن[[د و ب[[ه خ[[ودی خ[[ود قاب[[ل

نمایش نیستند. در این رابطه خداوند متعال می فرماید:رون كم تذك 6و من كل شيء خلقنا زوجين لعل

ما همه چیز را از مسیر زوجیت به نمایش گذاشته ایم. یک اص[[ل ب[[ه تنه[[ایی قاب[[ل نم[[ایش ی[[ا قاب[[ل س[[اخت و س[[از نیست. مگر این که با اصل دیگری ترکیب گردد. اگر نور با م[[اده ازدواج نکند نمی تواند خود را و م[اده را ب[ه نم[ایش بگ[[ذارد. اگ[ر اجسام هم با روح یا نور ازدواج نکنند در سیاهی مطلق و تاریکی قرار می گیرند و نمی توانند خود را به تنهایی به نم[[ایش بگذارن[[د. پس همه چیز از مسیر تزویج و ترکیب قابل نمایش است. زن به زنانگی شناخته نمی شود، مگر این که مردی مقابلش باشد. م[[رد هم به مردانگی مگر این که زنی مقابلش باشد. تا جائی که خ[[دا هم به تنهایی قابل شناسایی نیست. مگر این ک[[ه خلقی را خل[[ق کند. مثال اگر خداوند بخواهد خود را به خدائی معرفی کند که چ[[ه قدر دانا و توانا است در جائی که به جز خ[[ودش کس[[ی و چ[[یزی

نیست چگونه خود را معرفی کند،

پس می فرماید:49- سوره ذاريات،آيه66

51

Page 52: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

7»كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق العرف«

من پیش از آن که خالیق را خلق کنم، مانند طال و ج[[واهرات زی[[ر خ[[اک ب[[ودم، کس[[ی نب[[ود م[[را بشناس[[د و از من خ[[واهش و تقاضایی داشته باشد. برای معرفی خ[[ودم انس[[ان های ع[[ارف را

آفریدم و خود را به آنها معرفی کردم، آنها مرا شناختند. پس قانون زوجیت که هر کسی و هر چیزی ب[[رای شناس[[ائی خود غیر خود را الزم دارد، کلیت دارد. یک حقیقت به تم[[ام معن[[ا در ح[[ال تنه[[ایی غ[[ایب مطل[[ق اس[[ت. مگ[[ر این ک[[ه کس[[ی را در مقابل خود ببیند و خ[[ود را ب[[ه آن مع[[رفی کن[[د. پس کس[[انی ک[[ه می گویند عالم خلقت از یک اصل به وجود آم[[ده و فق[[ط نم[[ایش ذات خدایی است، نه این که ی[[ک خ[[دا باش[[د؛ در اش[[تباهند. خ[[دا خالق موجودات است نه این که مخلوقات را از خ[ود ب[ه نم[ایش گذاشته باشد. مخلوقات صنعت خدایند و صنعت از یک حقیقت و یک اصل قابل ظهور نیست، ساخت و ساز نتیجه ترکیب و تزویج است و ترکیب و تزویج الاقل دو اصل مختلف الزم دارد که خ[[ود را به نمایش بگذارد. چنان که مش[[اهده می ک[[نیم ن[[ور ب[[ه تنه[[ایی قابل نمایش نیست مگر این که جسمی آن را به نمایش بگ[[ذارد. و اجسام به تنهایی قابل نم[[ایش نیس[[تند مگ[[ر این ک[[ه ن[[وری ب[[ر چهرة آنها بتابد و آنها را نمایش دهد یا روحی در وجود آنه[[ا ق[[رار

گیرد و آنها را زنده نماید. نتیجه بحث این که نه اصول خالیق به تنهایی قابل نمایش ان[[د و نه قدرت و علم خدا به تنهایی. این خالیق هستند که وجود خدا را و علم و قدرت او را به نمایش گذاشته اند و این وجود خداون[[د متعال است که خالیق را از مس[[یر س[[اخت و س[[از و ص[[نعت ب[[ه

- منهاج النجاح في ترجمة106 ، ص : 108- مصباح الشريعة-ترجمه عبد الرزاق گيالنى 7710 ، فصل 2مفتاح الفالح ،مقدمه

52

Page 53: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

نمایش گذاشته، نه جنسیت خالیق به جنسیت خدا شباهت دارد ونه جنسیت خدا شبیه جنسیت خالیق است.

خالیق از اجناس مختلف ترکیب شده اند و خود را ب[[ه نم[[ایش گذاشته اند. خداوند متعال هم ک[[ه غیب مطل[[ق اس[[ت ب[[ه وس[[یلة خالیق که آنه[[ا را آفری[[ده خ[[ود را ب[[ه نم[[ایش گذاش[[ته و مع[[رفی کرده. پس قانون الهی درست اس[[ت ک[[ه می فرمای[[د: و من ک[[ل شی خلقنا زوجین. یعنی ما همه چیز را از دو اصل مختلف ک[[ه ب[[ا

یکدیگر ترکیب و تزویج شده اند به نمایش گذاشته ایم.

53

Page 54: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

عقيده ماديون و فالسفه در باب اصول خلقت و منافات اين رأي با قرآن كريم

ط[[بیعیون و م[[ادیون ب[[رای این ک[[ه خ[[ود را از بن[[د اط[[اعت و بندگی آزاد کنند و خود را در آن چ[[ه می گوین[[د ی[[ا عم[[ل می کنن[[د مختار مطلق بشناسند، همه اصرار و تکرار می کنند که خالی[[ق از یک اص[[ل بوج[[ود آم[[ده و ب[[ه ی[[ک اص[[ل ب[[ر می گردن[[د. ط[[بیعیون می گوین[[د آن اص[[ل ک[[ه خ[[ود ب[[ه خ[[ود ب[[ه این ص[[ورت ها ظ[[اهر می شود و دو مرتبه صورت خود را از دست می ده[[د و ب[[ه اص[[ل اول برمی گ[[ردد م[[اده اس[[ت. م[[اده همین ذراتی اس[[ت ک[[ه در طبیعت از یکدیگر جدا هس[[تند و ب[[رای این ک[[ه ص[[ورت بگیرن[[د و خود را به نمایش بگذارند، یکدیگر را جذب می کنند و ب[[ه ص[[ورت جم[[اد و نب[[ات و حی[[وان و انس[[ان ظ[[اهر می گردن[[د و دو مرتب[[ه صورت خود را از دست می دهند و به اصل اول که م[[اده مطل[[ق

باشد برمی گردند. پس ط[[بیعیون ع[[الم می گوين[[د ی[[ک اص[[ل اس[[ت ک[[ه ب[[ه این صورت ها ظاهر می گردد و سازنده ای و ساخت و س[[ازی در ک[[ار نیست. مواد عالم خود به خود به این صورت ها ظاهر می ش[[وند، س[[[پس ص[[[ورت خ[[[ود را از دس[[[ت می دهن[[[د و ب[[[ه اص[[[ل اول

برمی گردند. فالس[[فه هم مانن[[د طب[[ییعون قائ[[ل ب[[ه ی[[ک اص[[ل هس[[تند. می گوین[[د اص[[ل اول، »وج[[ود« اس[[ت. ی[[ک حقیقت ث[[ابت ازلی منهای ص[ورت و قیاف[ه و منه[ای این ک[ه اس[م و رس[[می داش[ته باشد. بعد آن وجود مطلق که در ذات خود یک حقیقت اس[[ت ب[[ه صورت هاي مختلف ظاهر می شود. و اگر قیافه ب[[ه خ[[ود نگ[[یرد و صورتی پیدا نکند نه در فک[[ر انس[[ان قاب[[ل ظه[[ور اس[[ت و ن[[ه در

54

Page 55: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

برابر چشم انسان. می گویند همان اصلی که خود به خ[[ود ب[[ه این صورت ها نمایش پیدا می کند اگر خدایی هست همان اصل اس[[ت و اگر نیس[[ت ک[[ه نیس[[ت. اص[[ول خالی[[ق یکی بیش[[تر نیس[[ت. در

واجب الوج<<ود،نتیجه خالیق را به دو قسمت تقسیم کرده ان[[د: .ممکن الوجود

واجب الوجود یعنی همان اصلی که در ذات خود فاق[[د قیاف[[ه و صورت است، يعني فاقد شکل و هندسه و قد و قامت. و نظ[[ر به این که فاقد صورت و هندسه است قابل رؤیت نیس[[ت، براب[[ر

چشم یا در ذهن کسی ظهور پیدا نمی کند. پس همان یک حقیقت و اصل را منهای شکل و صورت و ق[[د و قیافه بدون جلوه و نمایش واجب الوجود، و در لباس نمایش وشکل و قیافه و قابل درک و قابل رؤیت، ممکن الوجود می دانند. واجب الوجود یع[[نی حقیقت ب[[دون نم[[ایش، و ممکن الوج[[ود یعنی همان حقیقت در لباس نمایش. مسلم است ک[[ه حقیقت در لباس نمایش به جز خود چیزی نیست. زیرا نمایش عبارت است از قانون و هندسه ای که ی[[ک اص[[ل ب[[دون نم[[ایش را ب[[ه نم[[ایش می گذارد. مثال خاک و آب ها چه لباسی الزم دارند که ب[[ه ص[[ورت ساختمان ها نمایش پی[[دا کنن[[د و ارزش داش[[ته باش[[ند. ی[[ا مع[[ادن سنگ و آهن و فلزات دیگر چه لباسی دارند تا به صورت ماش[[ین آالت درآین[[د و ارزش پی[[دا کنن[[د و مش[[تری برای آنه[[ا پی[[دا ش[[ود؟ کسانی که سنگ آهن و فلزات دیگر را به صورت ماش[[ین آالت و صنایع دیگر ظاهر می کنند چه چیزی بر سنگ ها و فل[[زات اض[[افه می کنند که به این صورت ها ظاهر شود و قاب[[ل اس[[تفاده باش[[د؟ آن چه بر ق[امت آهن ه[[ا و فل[[زات دیگ[ر اض[افه می ش[[ود ک[ه ب[[ه صورت ماشین و هواپیما ظاهر می شوند، به ج[[ز کمیت و کیفیت که طول و عرض و قانون و قاع[[ده و هندس[[ه س[[اختمانی باش[[د،

55

Page 56: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

چیزی نیست. آیا این هندس[[ه و قانون ه[[ا و ابع[[اد ثالث[[ه و ط[[ول و عرض ها و رنگ و رونق ها و کمیت و کیفیت ه[ا ک[ه فل[[زات را ب[ه صورت ماشین درآورده یک اصول مستقلند؟ یا به جز خود آهن ها چیزی نیستند. فقط شکل و قواره مخصوصی پیدا کرده ان[[د؟ این شکل و قواره ها و ق[[د و قامت ه[[ا ک[[ه ب[[ه اش[[کال مختل[[ف جل[[وه می کند در ذات خود چیست و از کجا بوجود آمده؟ طول و عرض و قد و قامت ها به جز نم[[ایش آهن اول، چ[[یزی نیس[[ت. س[[ازنده ماشین به جز آهن و فل[[زات دیگ[[ر چ[[یزی الزم ن[[دارد ک[[ه از آنه[[ا

صنایع ماشینی خود را بسازد. فالسفه می گویند آن چه حقیقت است وجود اصلی می باش[[د که به این صورت ها درآمده و صورت ها و قیافه ها چ[[یزی نیس[[تند که کسی آنها را خلق کند. یا از معدن دیگری درآورد و ب[[ه ق[[امت فلزات بپوشاند. آن چه حقیقت دارد واجب الوج[[ود اس[[ت ک[[ه آن را خدای عالم می دانیم بقیه، ص[[ورت ها و ق[[دو قیافه ه[[ائی اس[[ت

که خداوند خود را در آنها جلوه می دهد. عالم خلقت همین دو چیز است: واجب الوجود یع[[نی حقیقت مخلوق[[[ات، و دیگ[[[ر ممکن الوج[[[ود، یع[[[نی ص[[[ورت و قیاف[[[ة مخلوق[[ات. اگ[[ر حقیقت نباش[[د ص[[ورت ها قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت. ص[[ورت ها ممکن اس[[ت باش[[ند ی[[ا نباش[[ند و اآلن هم ک[[ه هس[[تند ممکن است نابود شوند ولیکن حقیقت ب[[ه ج[[ای خ[[ود و ب[[ه ح[[ال خود ث[[ابت اس[[ت. هرگ[[ز ن[[ابود نب[[وده و ن[[ابود نمی ش[[ود. آن چ[[ه حقیقت است واجب الوج[[ود، و آن چ[[ه ش[[کل و ص[[ورت و ق[[د و ق[[امت، منه[[ای حقیقت اس[[ت ک[[ه در واق[[ع چیزی نیس[[ت، ممکن الوج[[ود اس[[ت. این قانون ه[[ا و هندس[[ه ها و ش[[کل و ص[[ورت ها

56

Page 57: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می آید و مي رود ولیکن حقیقت، که واجب الوجود است ب[[ه ح[[الخود می ماند.

57

Page 58: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

رد نظرية فالسفه و ماديون

الزم است بحث کنیم که آیا یک حقیقت ممکن است هم خ[[دا خدا؟ اگ[[رصنعت خدا هستند یا جلوهباشد، هم خلق، آیا خالیق

جلوة خدا باشند الزم است خداوند خود را ب[[ه ص[[ورت مخلوق[ات ظاهر سازد و هر مخلوقی در حقیقت خود و در اصل وجود خود، خدا باشد. و اگر صنعت خدا باشند، الزم است مخلوقات در ذات و حقیقت خود و در وجود اصلی خود غیر از خدا باشند و خ[[دا ب[[ه عنوان آفریننده شناخته می شود نه به معنای حقیقتی ک[[ه خ[[ود را

به این صورت ها جلوه دهد. م[[ا ب[[ه فالس[[فه و م[[اديون ك[[ه قائ[[ل ب[[ه ي[[ك اص[[ل هس[[تند و مي گويند به جز »ماده« و به جز »وجود« چيزي در ع[[الم نيس[[ت و همين »وج[[ود« مطل[[ق ي[[ا »م[[ادة« مطل[[ق اس[[ت ك[[ه ب[[ه اين صورت ها ظاهر مي شود؛ مي گوييم اين وجود اصلي يا ماده اي كه اصل خاليق است در ذات خود حي[[ات و ح[[ركت اس[[ت ي[[ا ميت و ساكن؟ مجبورند بگويند وجود در ذات خ[[ود ي[[ا حي[[ات اس[[ت و ي[[ا

موت. ما مي گوييم اگر م[[اده ي[[ا وج[[ود در ذات خ[[ود حياتن[[د و زن[[ده پس مرگ از كجا ظاهر مي شود؟ يا اگر در ذات خود ميت، حيات از كجا پي[[دا مي ش[[ود؟ هرگ[[ز خاص[[يت ذاتي از ذات چ[[يزي قاب[[ل سلب نيست. مثال مواد عالم در ذات خود جسمند و در ذات خ[[ود محدوديت هستند. آي[[ا م[ا مي ت[[وانيم جس[[مانيت جس[[مي را از آن سلب ك[[نيم؟ ي[[ا مي ت[[وانيم ابع[اد و ح[دود را از م[[اده بگ[[يريم ك[[ه چيزي باشد بدون جسم و بدون ابعاد؟ پس ابعاد و جسمانيت ك[[ه الزمه ذاتي اجسامند از اجس[[ام قاب[[ل س[[لب نيس[[تند. نمي ت[[وانيم

58

Page 59: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

چيزي پيدا كنيم كه جسم باش[[د و مح[[دوديت نداش[[ته باش[[د. ولي مي توانيم جسمي پيدا ك[[نيم ك[[ه حي[[ات و ح[[ركت نداش[[ته باش[[د. مي توانيم به جسم مرده حيات و حركت بدهيم ت[[ا زن[[ده ش[[ود ي[[ا حيات و حركت را از آن بگ[[يريم ت[[ا بم[[يرد. اين س[[لب و اثبات ه[[ا دليل روشن و واضحي است كه موجودات از دو اصل ب[[ا يك[[دیگر تركيب شده اند و دو چيز با يكديگر تركيب شده كه موج[[ود زن[[ده ي[ا متح[[رك پي[دا ش[[ده، زي[[را خاص[يت هاي ذاتي از ذات كس[[ي ي[ا چ[يزي قاب[ل س[لب و قاب[ل اثب[ات نيس[ت. پس انس[ان مي توان[د حيات خود را از دست بدهد و بميرد و در صورت ديگ[[ر مي توان[[د روح حيات پيدا كند و زنده ش[[ود. اين ح[[االت مختل[[ف در اجس[[ام عالم و موجودات جهان برهاني است روشن و قاطع ك[[ه خداون[[د تعالي موجودات را از دو اصل به نام ن[[ور و م[[اده مي س[[ازد و ب[[ا يك[[ديگر ت[[ركيب مي كن[[د و در ق[[رآن هم در س[[وره مبارك[[ة انع[[ام

مي فرمايد:ه الذي خلق السماوات و األرض و جعل الظلمات و الحمد لل

هم يعدلون ، ذين كفروا برب ور ثم ال الن مس و القمر حسبانا يل سكنا و الش فالق اإلصباح و جعل الل

ذلك تقدير العزيز العليم من پيش ازخلقت خاليق اول نور را آفريدم و بعد از آن

ماده ظلماني را، و از اين ماده تاريك و نور روشن اجسام عالم را نوراني

و روشن كردمو موت و حيات بوجود آوردم.

اگر نور را از جسمي بگيريم آن جسم سياه و تاريك مي شودو اگر نور و روشنايي بدهيم روشن مي شود.

59

Page 60: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس حاالت مختلفي در اجسام عالم پيدا شده، كه ي[[ك جس[[م گاهي نوراني و گاهي ظلماني، گاهي زنده و گاه مرده، س[[اكن و يا متحرك اس[ت، اين ح[االت مختل[[ف در موج[ودات دليلي اس[[ت بس[[يار روش[[ن ك[[ه خالي[[ق از دو اص[[ل ايج[[اد ش[[ده اند. زي[[را ي[[ك حقيقت از ازل تا ابد به خودي خود قاب[[ل تغي[[ير نيس[[ت. ه[[ر ن[[وع تغييري از تاريكي به روشني يا از موت به حيات يا از س[[كون ب[[ه حركت بدون منها و اضافه قابل وقوع نيست. بهتر اين است ك[[ه عقي[[ده خ[[ود را كن[[ار بگذاري[[د و فرم[[ايش خ[[دا را بپذيري[[د ك[[ه مي فرمايد: همه چ[[يز در ذات خ[[ود جفت اس[[ت، ي[[ك حقيقت ب[[ه تنهايي به خودي خود بدون اضافه به چيزي يا منهاي چ[[يزي قاب[[ل تغيير نخواهد بود. مثال اگر از آب تنها بخواهيم يخ بسازيم يا از يخ تنها آب توليد كنيم، اين تغيير ساده و مختصر بدون منها يا اضافه چيز ديگر ك[ه غ[ير از آب باش[[د قاب[ل ظه[ور نيس[ت. در ص[ورتي مي توانيم از يخ آب بسازيم كه حرارت به آن اضافه ك[[نيم، ي[[ا در صورتي مي توانيم از آب يخ بس[[ازيم ك[[ه ح[[رارت را از آن س[[لب كنيم. يك چنين صنعت ساده اي بدون منها و اض[[افه قاب[[ل ظه[[ور نيس[[ت. مي ت[[وانيم بگ[[وييم خداون[[د آن ج[[ا ك[[ه مي خواه[[د ج[[رم خورشيد را از م[اده بس[ازد، م[ادة تنه[ا ب[ه خ[ودي خ[ود ن[ورانيت ندارد، و يا از نور تنها بخواهد خورشيد بسازد، نور تنه[[ا جرم[[انيت

و جسمانيت ندارد. پس براي ساخت خورشید و ماه و ستاره دو چ[[يز الزم دارد: ماده كه اجسام را از آن بس[[ازد، و ن[[ور ك[[ه ب[[ا آن اجس[[ام را ك[[ه

ساخته روشنايي بدهد. همين طور، ماده و انرژي، جس[[م و روح و امث[[ال آن، از ي[[ك

اصل قابل ظهور نيستند.

60

Page 61: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

61 حكمت

Page 62: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پاس<<خ ق<<رآن و ائم<<ه عليهم الس<<الم ب<<ه م<<اديون وفالسفه

در اينج[[ا الزم اس[[ت اص[[ول مختلفي را ك[[ه مب[[دأ ظه[[ور اين همه خالي[[ق متف[[اوت ش[[ده اس[[ت، ي[[ك ي[[ك طب[[ق آي[[ات ق[[رآن و فرم[[ايش ائم[[ه اطه[[ار عليهم الس[[الم روش[[ن س[[ازيم ت[[ا اين طبيعت پرستي كه در واقع يك ن[[وع بت پرس[[تي مي باش[[د و منش[[أ

اين همه مفاسد شده است، در افكار مردم باطل گردد. فالسفه يا طبيعيون مي گويند در صورتي ك[ه فض[[اي آف[رينش از يك اصل به نام خدا، يا چيز ديگر پر است و جاي خ[[الي وج[[ود ندارد، ما اين اصل دوم را در كجاي اين فضا خلق كنيم. زيرا ه[[ر چيزي در عالم، ج[[ا و مك[[ان الزم دارد. اگ[[ر چ[[ه ج[[ا و مك[[ان ي[[ك حقيقت واقعي نيستند، وليكن آن چيزي ك[[ه در اينج[[ا خل[[ق ش[[ده ي[[ك حقيقت واقعي اس[[ت. در همين ج[[ا ك[[ه من هس[[تم ي[[ا ش[[ما هس[[تيد و اين ظ[[رف ي[[ك م[[تر مكعب را پ[[ر كرده اي[[د چ[[ه ط[[ور مي شود در همين ظرف چيز ديگري خلق كنند كه اين دو مخلوق مزاحم يكديگر نباشند. آيا در ظرفي كه پر از آب اس[[ت مي ش[[ود آب ديگري را جاي داد يا در ظرف ديگري كه از مواد ديگ[[ري پ[[ر

است مي توانيم چيز ديگري را جاي دهيم؟ هر جسمي و يا هر ماده اي كه فضا را اشغال نموده، م[[زاحم چيز ديگري مي شود كه در آن ظرف ق[[رار مي گ[[يرد. ت[[زاحم بين اجن[[اس مختل[[ف از واض[[حات و مس[[لمات اس[[ت. ظ[[رفي ك[[ه از جنس[[ي پ[[ر باش[[د، جنس ديگ[[ري را ب[[ه خ[[ود راه نمي ده[[د. ه[[ر جسمي يا هر جنسي براي خود فضاي خالي الزم دارد. در اين جا فالسفه مي گويند كه خدا ي[[ك حقيق[[تي اس[[ت مج[[رد و نامتن[[اهي.

62

Page 63: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مي گويند خدا جسمانيت ندارد هم چ[[نين مح[[دوديت ن[[دارد، بلك[[ه يك حقيقتي است نامتناهي كه فضا را پر نموده، بر فض[[ا احاط[[ه وجودي دارد. شما مؤمنين مي گوييد نمي ت[[وانيم ج[[ايي پي[[دا ك[[نيم كه خدا در آن جا نباشد. اگر ج[[ايي باش[[د ك[[ه خ[[دا آن ج[[ا نباش[[د وجود خدا محدوديت پيدا مي كند. الزمه اش اين است ك[ه خ[دا در

جايي نباشد و در جاي ديگر باشد. اگر چنين باشد كه فضايي يا جايي از وجود خدا خالي باشد و خ[[دا در آن فض[[ا وج[[ود نداش[[ته باش[[د الزمه اش مح[[دوديت ذات خداوند متعال است كه در جايي هست و در ج[[اي ديگ[[ر نيس[[ت. چه طور موجودي كه جايي هست و ج[[ايي نيس[[ت، ممكن اس[[ت نامتناهي باشد. نامتناهي يعني موج[[ودي ك[[ه ح[[د و ح[[دود ن[[دارد، محيط به زمان و مكان است، وجودش اول و آخر ندارد، پيش از هر اولي موجود است و بعد از هر آخري موجود است. يك چ[[نين وجود نامتناهي كه فضاي عالم را احاطه نموده و همه جا هس[[ت چه طور مي تواند در فضايي كه خودش هست چ[[يزي خل[[ق كن[[د. زيرا هر مخل[[وقي ج[[اي خ[[الي و فض[[ايي الزم دارد ك[[ه در آن ج[[ا بگ[[يرد. نمي ش[[ود مخل[[وقي باش[[د ك[[ه احتي[[اج ب[[ه زم[[ان و مك[[ان نداشته باشد. پس خدا كه يك حقيقت نامتناهي است و همه جاي عالم حاضر و ناظر است و جاي خالي از وجود او پيدا نمي ش[[ود؛ چه طور مي تواند چيز ديگري در آن جا خلق كن[[د. بين دو موج[[ود مخلوق در يك جا تزاحم پيدا مي شود. همان جا ك[[ه ش[[ما هس[[تيد من نمي توانم باشم و هم[[ان ج[ا ك[ه من هس[[تم ش[[ما نمي تواني[[د باشيد. اگر هم مي خواهم جاي شما را بگيرم الزم اس[[ت ش[[ما را از آن جا خارج كنم، يا اگر ش[[ما بخواهي[[د ج[[اي م[[را بگيري[[د الزم

است مرا خارج كنيد.

63

Page 64: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

شما مؤمنين يا پيغمبران ي[[ا خ[[ود خ[[دا ك[[ه مي گوي[[د خ[[دا ي[[ك حقيقتي است نامتناهي و جايي پي[[دا نمي ش[[ود ك[[ه از وج[[ود خ[[دا خالي باشد، پس خدا خلق خود را در كج[[ا بيافرين[[د؟ ج[[اي خ[[الي پيدا نمي كند! الزمه اش اين است كه غير خدا قابل ايج[[اد نباش[[د، يا اگر مي خواهد چيزي خلق كند جاي خالي الزم دارد. ب[[ا اين ك[[ه

خودش بر همه زمان ها و مكان ها احاطه وجودي دارد. پس چه طور غير خود را خلق كند با اين كه براي آن مخل[[وق جا و مكان الزم دارد و مكان خالي پيدا نمي شود ك[[ه خلقي خل[[ق

كند. پس م[[ا فالس[[فه و م[[اديون مي گ[[وييم ي[[ك حقيقت در ع[[الم بيشتر نيست. هم[[ان حقيقت خ[[واه م[[اده ي[[ا ب[[االتر از آن ب[[ه ن[[ام وجود، همان يكي است كه خودش را به صورت مخلوقات نش[[ان

مي دهد. يك جا به صورت انسان ج[[اي ديگ[[ر حي[[وان و ج[[اي ديگ[[ر ب[[ه صورت چيز ديگر، پس چه ط[[ور مي تواني[[د دو حقيقت را ب[[ه ن[[ام

مخلوق و خالق در يك فضا جا بدهيد كه مزاحم يكديگر نباشند؟ ت[[زاحم هم[[ه ج[[ا بين دو جس[[م قاب[[ل جواب اين است كه اوال ظهور است. دو چيزي كه جسمانيت دارند. مانند دو قطعه س[[نگ يا دو ظرف آب يا اجسام ديگر. نظر به اين كه جس[[مانيت دارن[[د و جا و مكاني را پ[ر مي كنن[د و جس[م ديگ[ر را در ج[اي خ[ود راه نمي دهن[[د. بين دو جس[[م در ي[[ك ج[[ا ت[[زاحم پي[[دا مي ش[[ود. ام[[ا موجوداتي كه از جس[[مانيت و جرم[[انيت مجردن[[د؛ يع[[ني آن ق[[در لطيف و لطيفند ك[[ه جرم[[انيت و جس[[مانيت ندارن[[د مانن[[د ن[[ور و روشنايي منهاي ماده، يا مانند روح و حيات و حركت منهاي بدن. موجوداتي كه جرمانيت و جس[[مانيت ندارن[[د، م[[زاحم موج[[وداتي

64

Page 65: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

كه جرمانيت و جسمانيت دارند نمي شوند. نمونه ك[[وچكي ك[[ه ت[[ا اندازه اي براي انس[[ان قاب[[ل كش[[ف و رؤيت اس[[ت، ن[[يروي ب[[رق است. شما ب[ه وس[يله س[يم ها ك[ه جس[مند و در ذات خ[ود ج[اي خالي ندارند، نيروي برق را از يك سر عالم وارد سيم ها مي كنيد، فوري در طرف ديگر عالم ظاهر مي ش[[وند. اين س[[يم ها م[[زاحم نيروي برق نيست و برق هم مزاحم[[تي ب[[ا س[[يم ها ن[[دارد. ن[[ه ب[[ا ورود برق در دل سيم ها تنگي پيدا مي شود كه ج[[ايي ب[[راي ب[[رق نباش[[د و ن[[ه هم ب[[ا خ[[روج ب[[رق در دل س[[يم ها گش[[ادگي پي[[دا مي شود. ظرفيت سيم ها پر است، ولي در عين ح[[ال برق ه[[ا ب[[ه داخل سيم ها وارد مي شوند و م[[زاحمت ايج[[اد نمي كنن[[د و خ[[ارج

مي شوند و رفع مزاحمت ندارند. پس در دل چراغ و در دل س[[یم ها دو حقیقت موج[[ود اس[[ت. یکی جس[[مانیت س[[یم ها و دیگ[[ر ن[[یروی ب[[رق. و م[[زاحم یک[[دیگر نیستند. اما اگر بخواهیم سوزنی را وارد سیم کنیم سیم ب[[رق آن سوزن را به خود راه نمی دهد، مگر این که برای سوزن جایی باز

شود. برق از مجردات اس[[ت و فاق[[د جس[[مانیت اس[[ت. این مج[[رد منه[[ای جس[[مانیت در دل اجس[[ام وارد می ش[[ود، ولي م[[زاحمت بوج[[ود نمی آورد. ذات خداون[[د متع[[ال هم از مج[[ردات اس[[ت و جس[[مانیت ن[[دارد. ن[[ه اجس[[ام ع[[الم ب[[ا مج[[ردات م[[زاحمت بوجود می آورند و نه هم مجردات م[[زاحم اجس[[ام می ش[[وند. ی[[ک فرشته از دل کوه ها فوری از آن سر عالم به طرف دیگر می رود و با چیزی مزاحمت ن[[دارد و چ[[یزی م[[زاحم او نیس[[ت. پس الزم است ما انسان ها بحثی در اطراف مجردات و جسمانیات داش[[ته

65

Page 66: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

باشیم تا بدانیم چگونه اشیاء مختلف جسمانی و غیر جسمانی دریک ظرف قابل ظهور هستند و با یکدیگر مزاحمت ندارند.

این حقیقت را می دانیم ک[[[ه موج[[[ودات ع[[[الم در زمین ی[[[ا آسمان خواه بسیار کوچک باشند، مانند ملکول ه[[ای ه[[وا و ذرات گرد و خاک و عطر و امثالهم و خواه اجس[[ام ب[[زرگ، مانن[[د ک[[ره زمین و س[[تاره ها و خورش[[ید و م[[اه و امث[[الهم، تم[[امی اجس[[ام عالم، خواه کوچک ی[[ا ب[[زرگ از یک[[دیگر فاص[[له دارن[[د. اتص[[ال و انفص[[ال دو کلم[[ه اس[[ت ک[[ه نقیض یک[[دیگر هس[[تند. و دو ش[[يئ ممکن نیس[[ت هم ب[[ه یک[[دیگر اتص[[ال داش[[ته و هم از یک[[دیگر انفصال داشته باشند. اگر به یکدیگر متص[[لند، منفص[[ل نیس[[تند و اگ[[ر از یک[[دیگر منفص[[لند، متص[[ل نیس[[تند. اتص[[ال و انفص[[ال در ارتباط ب[[ا یک[[دیگر مانن[[د موج[[ود و معدومن[[د. اگ[[ر ش[[يئ موج[[ود باشد، معدوم نیست و اگر معدوم باشد، موجود نیست. نمی شود مخلوقی در یک آن هم باشد هم نباشد. زیرا وجود و ع[[دم نقیض یکدیگرند و در یک جا و در یک چیز مصداق پیدا نمی کنن[[د. من ی[[ا هستم یا نیستم و شما هم یا هستید یا نیستید. اگر نباشید، کلم[[ة »بودن« دربارة شما غلط اس[[ت. و اگ[[ر باش[[ید، کلم[[ة »نب[[ودن« دربارة شما غلط است. این جا فالسفه و دانشمندان ی[[ک ق[[انون علمی و قاعده عقلی به وجود آورده اند که می گویند: »النقیض[[ان ال یجتمعان و ال يرتفعان« یعنی دو مفه[[وم نقیض یک[[دیگر در ی[[ک چ[[یز و ی[[ک ج[[ا جم[[ع نمی ش[[وند ک[[ه هم باش[[ند و هم نباش[[ند. موج[[ودات ع[[الم در ارتب[[اط ب[[ا یک[[دیگر ی[[ا »ض[[د« یکدیگرن[[د ی[[ا

66

Page 67: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

»نقیض« یکدیگر. موج[وداتی ک[ه ض[د یکدیگرن[[د مانن[د دو جس[[م سرخ و سفید، کنار یکدیگر قرار می گیرن[[د، ام[[ا در ج[[ای یک[[دیگر قرار نمی گیرند. ممکن نیست پارچه ای هم سرخ باشد هم س[[فید یا رنگ دیگر. این دو پارچه سرخ و سفید ک[[ه ض[[د یکدیگرن[[د و در یک جا جمع نمی شوند را »ضدین« می نامند. ه[[ر دو هس[[تند، ام[[ا ه[[ر ک[[دام در ج[[ای خود. ام[[ا »نقیض[[ان«، ی[[ک حقیقت اس[[ت بین وجود و عدم. یک چیزی هم باشد هم نباشد. من ک[[ه ی[[ک موج[[ود هستم، هم باشم، هم نباشم. یکی از این دو درست اس[ت و اگ[ر باشد، ديگر نمي تواند كه همزمان، نباشد و اگ[[ر نباش[[د نمي توان[[د

كه همزمان، باشد . در این رابطه، »انفصال و اتص[[ال« نقیض یکدیگرن[[د ن[[ه ض[[د یکدیگر. اگر م[[اده ای ب[[ه م[[اده دیگ[[ر ی[[ا جس[[می ب[[ه جس[[م دیگ[[ر متصل است؛ مانند شاخه ب[[ه درخت ی[[ا ریش[[ه آن ب[[ه زمین، پس

مانند شاخه ای ک[[ه از درخت، منفصل نیست و اگر منفصل است قطع شده یا درختی که از زمین کنده شده، متص[[ل نیس[[ت. پس اتصال و انفصال که نقیض یکدیگر هستند در یک جا و در یک چیز

قابل ظهور نیستند. در این جا ما موجودات عالم را که هر کدام جرمی و جسمی دارند و از مواد عالم درست شده اند و از طریق حواس پنجگان[[ه قابل کشفند می بینیم که از یکدیگر فاصله دارن[[د و این فاص[[له ها کامال واضح و معلوم است. اجرام و اجسام عالم مانند انس[[ان ها و حیوانات هستند که هر کدام موجودی مس[[تقل و در ج[[ای خ[[ود

67

Page 68: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

قرار گرفته اند. همان طور ک[[ه آدم ه[[ا ب[[ه یک[[دیگر وص[[ل نیس[[تند، اجسام عالم هم به یکدیگر متصل نیستند. در زمان م[ا ک[ه دانش دانشمندان خیلی وسعت یافته است، توانسته اند با تلس[[کوپ ها و دوربین های فضایی آسمان و ستارگان آسمان را از نزدیک ببینن[[د و توانسته اند با میکروسکوپ ها و ذره بین ه[[ا ذرات بس[[یار کوچ[[ک را ببینند، هنوز با دو ذره از ذرات عالم و یا ب[[ا دو ج[[رم از اج[[رام آسمان روبرو نشده اند که آن دو ذره یا دو جرم به یکدیگر متصل باشند. تمامی دانشمندان علوم طبیعی اقرار و اعتراف دارند که مواد عالم در اج[[رام کوچ[[ک ی[[ا ب[[زرگ از یک[[دیگر فاص[[له دارن[[د. می گوین[[د اگ[[ر بت[[وانیم ک[[رة زمین را آن چن[[ان تحت فش[[ار ق[[رار دهیم که تمام اجزاء و ذرات آن به یکدیگر متصل ش[[ود و فاص[[له بین مواد آن به صفر برسد، کرة به این بزرگی به اندازة یک توپ بازی کوچک می شود که وزنش برابر وزن کرة زمین اس[[ت، ام[[ا حجمش به اندازة ی[[ک ت[[وپ فوتب[[ال اس[[ت. همین ط[[ور ب[[دن م[[ا انس[[ان ها اگ[[ر چ[[ه ظ[[اهرا اج[[زاء آن گوش[[ت و پوس[[ت و رگ و اعصاب به یکدیگر متصلند و ی[[ک ب[[دن پنج[[اه شص[[ت کیل[[ویی ب[[ه وجود آورده ان[[د، ام[[ا اگ[[ر آن را تحت فش[[ار ق[[رار دهن[[د ش[[اید به اندازة دانة خرمایی کوچک می شود که وزنش هم[[ان مق[[دار، ام[[ا

حجمش برابر دانة خرما یا چیز دیگری می شود. این عقیدة فالسفة طبیعی است. طبیعیون ع[[الم ک[[ه ب[[ه ج[[ز ماده چیزی را قبول ندارند و می گویند ماده در ذات خود و وج[[ود خود ازلی و ابدی می باشد و نه کسی آن را به وج[[ود آورده و ن[[ه

68

Page 69: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کس[[ی می توان[[د آن را اع[[دام کن[[د، و این اع[[دام ها ک[[ه می بی[[نیم انسان ها و حیوانات می میرند، درختان و نبات[[ات می میرن[[د، هم[[ه اعدام شکل است. ما قد و قامت آنها را اعدام می کنیم نه ذوات آنها را، و راست هم می گویند. تا امروز این همه کره زمین تبدیل به گیاه و علف و درخت و حیوان شده و باز به دل خاک برگش[[ته و اع[[دام ش[[ده، ذره ای از آن کس[[ر نش[[ده. و این هم[[ه دریاه[[ا مصرف شده ابر و بخار و باران و برف، و تا ام[[روز قط[[ره ای از آن کم نشده، زیرا آب ها تب[[دیل ب[[ه اب[[ر و بخ[[ار می ش[[ود و اب[[ر و بخار تبدیل به باران و برف و دو مرتبه از مسیر هوا یا کرة زمین

اول خود بر می گردد و تا ام[[روز مثق[[الی از آب دری[[ا کممبدأبه نشده.

به همین کیفیت، آب و خاک و اجسام دیگر تبدیل به نبات[ات و حیوان[[ات می ش[[ود و دو مرتب[[ه ب[[ه دل خ[[اک ب[[ر می گ[[ردد. آنه[[ا می گویند نه اعدام ذوات موج[ودات ممکن اس[[ت و ن[ه هم ایج[[اد آنها. کسی نیامده ذرات عالم و ماده جهان را ایج[[اد کن[[د. از ازل بوده است، و کسی هم نمی توان[د م[[اده جه[ان را اع[دام کن[[د آن

چنان که چیزی نباشد. در این رابطه ما به آنها می گوییم که آیا اجزاء ع[[الم خلقت و

ذوات آنها که ماده هستند به یکدیگر متصلند یا منفصل؟ گفتيم كه اتصال و انفص[[ال دو نقیض هس[[تند و در ی[[ک ج[[ا و یک چیز قابل اجتماع نیستند. اگر بگویند اجرام ع[[الم ب[[ه یک[[دیگر متصلند ک[[ه این عقی[[ده خالف حقیقت اس[[ت. زی[[را می بی[[نیم ک[[ه

69

Page 70: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اجرام و اجسام عالم مانند ما آدم ها از یکدیگر منفصلند و متصل نیستند. اگر ب[[ه یک[[دیگر متص[[ل باش[[ند تم[[امی ع[[الم ب[[ه ص[[ورت جس[[می و ج[[رمی بس[[یار محکم ظ[[اهر می ش[[ود ک[[ه قاب[[ل نف[[وذ نیس[[ت. مثال م[[ا انس[[ان ها در فض[[اها و دریاه[[ا ب[[ا این ک[[ه جس[[م هستند حرکت می ک[[نیم، ولیکن در دل کوه ه[[ا نمی ت[[وانیم ح[[رکت کنیم زیرا مواد کوه ها به یکدیگر متصل شده اند و جس[[می بس[[یار محکم و سنگین به وجود آورده اند که چیزی در آن نفوذ نمی کن[[د. پشه اي هم نمی تواند وارد آن شود چه برس[[د ب[[ه چیزه[[ای دیگ[[ر. اگر تمامی مواد عالم به این کیفیت به یکدیگر متص[[ل بودن[[د هیچ مخلوقی از جای خود نمی توانست ح[[رکت کن[[د و ب[[ه ج[[ای دیگ[[ر برود. مشاهده می کنیم که اجرام عالم از یکدیگر فاصله دارن[[د و م[[ا در این فاص[[له ح[[رکت می ک[[نیم. ملکول ه[[ای آب و ه[[وا از یکدیگر فاصله دارند و ما در این فاصله ها شناوری می ک[[نیم و ب[[ه طور کلی اجرام عالم کوچک یا بزرگ از یک[[دیگر فاص[[له دارن[[د و در این فاصله ها امکان رابطه وجود ندارد. دو جسم که از یکدیگر فاص[[له دارن[[د نمی توانن[[د روی یک[[دیگر اث[[ر بگذارن[[د. مش[[اهده می کنید ما آدم ه[[ا ب[[ا این ک[[ه از یک[[دیگر فاص[[له داریم یک[[دیگر را می بینیم و صدای یکدیگر را می شنویم و هر کدام از ما ب[[ا علم و عم[[ل خ[[ود روی دیگ[[ران اث[[ر می گ[[ذاريم. پس موج[[ودات ع[[الم خلقت با این که از نظر جسمانیت ب[[ا یک[[دیگر فاص[[له دارن[[د ام[[ا روی یکدیگر اثر می گذارن[[د. زمین روی م[[اه اث[[ر می گ[[ذارد. م[[اه روی زمين و ... دانش[[مندان می گوین[[د بین اج[[رام ع[[الم ن[[یروی

70

Page 71: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جاذبه حکم فرما است. جاذبه نیروئی است ک[[ه اجس[[ام منفص[[ل را به یکدیگر متصل نموده است. مانند مغن[[اطیس ک[[ه س[[وزن را از فاصله ای به خود نزدی[[ک می کن[[د و براده ه[[ای آهن را ب[[ه خ[[ود

جذب می کند.

71

Page 72: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بحثي در حقيقت رشتة اتصالي عالم

الزم اس[[[ت در اط[[[راف این »رش[[[تة اتص[[[الی« ک[[[ه تم[[[ام موجودات عالم را به هم وصل نم[[وده بحث ک[[نیم ک[[ه این رش[[ته اتصالی و به قول دانشمندان »جاذبه عم[[ومی« و ب[[ه ق[[ول آی[[ات

« چ[[هروح استمس<<اکق[[رآن و ائم[[ه اطه[[ار علي[[ه الس[[الم » حقیقتی است که این طور فاصله ها را از بین برده و اجرام عالم

را به یکدیگر متصل نموده است. شما طبيعيون می گویید رشتة اتصال در مواد ع[[الم از جنس همین مواد است. می گویید هم[[ان ط[[ور ک[[ه م[[اده خ[[ود ب[[ه خ[[ود مح[[دود اس[[ت و خ[[ود ب[[ه خ[[ود جس[[م اس[[ت و این جس[[مانیت و محدودیت از م[[اده قاب[[ل انفص[[ال نیس[[ت، ن[[یروی جاذب[[ه ی[[ا روح استمساک هم مانند جسمانیت مالزم ماده اس[[ت و از م[[اده ج[[دا نیست. پس ماده به دلیل م[[ادیت هم جس[[م اس[[ت و هم مح[[دود است و هم نیروی جاذبه و هم نور و روشنایی و سایر کماالتی که

در او هست، مي باشد. م[[ا ب[[ه ش[[ما می گ[[وییم اگ[[ر »ن[[یروی م[[اده« و ی[[ا »روح استمساک« ماده مانند جسمانیت و محدودیت م[[اده اس[[ت؛ پس یعنی جزء ذات ماده مي باشد نه این که کس[[ی ن[[یروی جاذب[[ه را به ماده داده باشد. همان طور که ماده خود به خود جسم اس[[ت و کسی به ماده جسمانیت نداده، خود به خ[[ود ن[[یروی جاذب[[ه هم هست و کسی به ماده ن[[یروی جاذب[[ه ن[[داده، خ[[ود ب[[ه خ[[ود رن[[گ

72

Page 73: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

است ولي کسی به آن رنگ را نداده است. می گوییم همان طور که جسمانیت از ماده قابل س[[لب نیس[[ت ی[[ا ابع[[اد ثالث[[ه از م[[اده قاب[[ل س[[لب نیس[[ت، پس در اين ص[[ورت الزم اس[[ت ك[[ه ن[[یروی جاذب[[ه هم از م[[اده قاب[[ل س[[لب نباش[[د. م[[ا ب[[ه خ[[وبی مش[[اهده می کنیم که نیروها مانند روح ها از اجسام عالم قابل سلب است. مثال ما انسان ها در ذات خود جسمانیت هستیم يعني قاب[[ل لمس و قابل رؤیت و داراي محدودیت مي باشيم. ب[[ه دلی[[ل جس[[مانیت، ابعاد ثالثه هم هستیم. کسی نمی تواند جسمانیت را از م[[ا بگ[[یرد یا ابعاد ثالثه را، اگر چه خدا باش[[د. اگ[[ر از خ[[دا بخ[[واهیم ک[[ه ای خدا تو که به هر کاری قدرت داری و بی نهایت دانا و توانا هس[[تي آیا می توانی جسمانیت جسم را از آن سلب کنی و ی[[ا مح[[دودیت اجسام را از آنها بگیری؟ خداوند جواب می دهد که مواد عالم ب[[ه خودی خود جسمند و ابع[اد ثالث[ه. من می ت[وانم اجس[ام را چن[ان نابود کنم که نباشند و یا ابع[[اد ثالث[[ه )ط[[ول و ع[رض و عم[[ق( را نابود کنم. ولی ابعاد ثالثه یا جسمانیت را من به اجس[[ام ن[[داده ام که بگیرم ماده خود به خ[[ود جس[[م اس[[ت و ابع[[اد ثالث[[ه. ولی من مواد عالم را از نور سرخ یا سفید رنگین ک[[رده ام، ل[[ذا می ت[[وانم

رنگی را که به اجسام داده ام از آنها بگیرم. مشاهده می کنید برگ های گل را روزی به رن[[گ س[[فید رنگین می کنم و باز روز دیگر س[[فیدی را می گ[[یرم و ب[[ه رن[[گ س[[رخ ی[[ا س[[بز رنگین می کنم. مش[[اهده می کنی[[د رن[[گ س[[بز را از برگ ه[[ا می گیرم، سفیدی یا سیاهی و زردی به آنها می دهم. پس آن چ[[ه

73

Page 74: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

به اجسام داده ام، می ت[[وانم بگ[[یرم. دادن و گ[[رفتن دو چ[[یز الزم دارد. یکی چیزی که می خواهد و یکی چیزی که می گیرد. برگ ه[[ا جس[مند. از من ک[ه خ[دا هس[تم رن[گ س[رخ می خواهن[د. من ب[ه وسیله ن[[ور س[[رخ برگ ه[[ا را رنگین می کنم. رنگ ه[[ا و جاذبه ه[[ا و اتصاالت مسائلی هستند ک[[ه ب[[ه اجس[[ام ع[[الم داده ام، می ت[[وانم بگیرم. جاذبه در موجودات عالم مانند روح حیات در وج[[ود ش[[ما انسان ها می باشد. همان طور که روح شما قابل س[[لب اس[[ت از شما می گیرم، می خوابید یا می میرید و باز به شما می دهم، زنده می شوید. اما جسمانیت شما را از شما نمی گیرم. زی[[را خودت[[ان

س[[لب وخود، از خ<<ود، قاب<<ل س<<لب نیس<<ت.جسم هستید. اثبات دو چیز الزم دارد. چیزی گرفته ش[[ود، می گویی[[د روح از من سلب شد. نیرو از من سلب شد. زیبایی از من سلب ش[[د. ش[[ما هستید نیرو ندارید، هستید، حیات و حرکت ندارید، و گاهی حیات و حرکت دارید. پس حیات و حرکت اگ[[ر چ[[ه در ذات ش[[ما ق[[رار می گیرد ولي از ذات شما قابل سلب هم هست. همان ط[[ور ک[[ه روح به شما می دهم و از شما می گیرم، رن[گ و زیب[ایی ب[[ه ش[[ما می دهم و از شما می گیرم، ن[یروی جاذب[ه و رنگ ه[ای مختل[[ف را

هم به مواد عالم می دهم و از آنها می گیرم. بنا بر این هر چیزی که از وجود شما یا مواد عالم قابل سلب است به آنها داده شده و از آنها گرفته می شود. مانند روح حیات و نیروی حرکت، و چیزه[[ایی ک[[ه از ش[[ما ی[[ا اجس[[ام دیگ[[ر قاب[[ل سلب نیست ب[[ه آنه[[ا داده نش[[ده و از آنه[[ا هم گرفت[[ه نمی ش[[ود.

74

Page 75: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جس[[مانیت و مح[[دودیت ب[[ه اجس[[ام ع[[الم داده نش[[ده ت[[ا از آنه[[ا گرفته شود. ولیکن جاذبه ها و زیبایی ها و رنگ ها و حیات و حرکت به آنها داده شده و گرفته می شود. به طور کلی پیدایش تغییر در یک حقیقت، بدون عامل ديگر و تنها از خود حقیقت محال است. مثال ساده ترین صنعت ها که از دست هم[[ه کس س[[اخته می ش[[ود این است که آب را تب[[دیل ب[[ه یخ و یخ را تب[[دیل ب[[ه آب می کنن[[د. همین تغییر کوچک سه اصل الزم دارد و بدون این سه اص[[ل ی[[ک چنین تغییری قابل ظهور نیست. اوال کس[[ی الزم اس[[ت ت[[ا از آب یخ بسازد و باید چیزی را که از جنس آب نیس[[ت از آن بگ[[یرد ت[[ا

تبدیل به یخ شود، یا به یخ ها بدهد تا تبدیل به آب شود. الزم است به یخ حرارت ب[[دهیم. و ح[[رارت از جنس آب و یخ نیست، بلکه از جنس آتش است. ب[[ه یخ ه[[ا ح[[رارت می دهیم آب می ش[[وند و ح[[رارت را می گ[[یریم، تب[[دیل ب[[ه یخ می ش[[وند و م[[ا

انسان ها هستیم که از آب یخ می سازیم. در صورتی که یک صنعت بسیار ساده که تبدیل آب ب[[ه یخ ی[[ا یخ به آب باشد، سه اصل متفاوت و مختل[[ف الزم دارد، پس چ[[ه طور ممکن است این همه تغی[[یرات عجیب و غ[[ریب مانن[[د زن[[ده شدن اجسام مرده یا روشن شدن هوای تاریک و یا رنگین ش[[دن برگ ها و گل های بی رنگ، تمامی این تغییرات عجیب و غ[[ریب، از

یک اصل سادة بسیط یکنواختی قابل ظهور باشد؟

75

Page 76: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

من<<اظرة علمي ام<<ام ب<<اقر علي<<ه الس<<الم ب<<ا ي<<كفيلسوف

در این رابطه امام محمد باقر عليه السالم ک[[ه ب[[ا فیلس[[وفی بحث می کنند و آن فیلس[[وف عقی[[ده دارد ک[[ه تم[[امی موج[[ودات عالم از یک اصل و یک حقیقت به وج[[ود آم[[ده و دو مرتب[[ه قاب[[ل برگشت به یک اصل می باشد، امام عليه السالم ب[[ه او می گوی[[د: اگ[[ر آن اص[[ل اول ک[[ه ش[[ما آن را »مب[[دأ المب[[ادی« و ی[[ا »علت العلل« می دانید و عقیده دارید که یک اصل و یک حقیقت بیش[[تر نیست، اگ[[ر آن اص[[ل در ذات خ[[ود حی[[ات و ح[[رکت اس[[ت، پس مرگ و سکون از کجا پیدا می شود؟ آن اصل اول که ب[[ه ص[[ورت انسان و حیوان و یا م[[اه و خورش[[ید در آم[[ده، اگ[[ر در ذات خ[[ود ماده تاریک است، روشنایی از کجا پیدا می ش[[ود و اگ[[ر آن اص[[ل روشن است تاریکی از کجا؟ ب[[ه همین کیفیت اگ[[ر اص[[ل اول در ذات خود حیات و حرکت است مرگ و سکون از کجا می آید و ی[[ا اگر در ذات خود مرگ و سکون است حیات و حرکت از کجا پیدا می شود؟ مگر ممکن است جسم مرده به دلیل جسمانیت حیات و حرکت پی[[دا کن[[د؟ و ی[[ا جس[[م زن[[ده ب[[ه دلی[[ل حی[[ات و ح[[رکت

گرفتار مرگ و سکون گردد؟ هرگز در یک حقیقت و از ی[[ک جنس دو ش[[یء مختل[[ف قاب[[ل ظهور نیست. مثال اگر ما به دانشمندی بگوییم از همین آب ساده که نه شیرین است و نه تلخ، شربتی بسازد که ش[[یرین ی[[ا رنگین

76

Page 77: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

باشد، و شربت دیگری که تلخ و سیاه، و شربت دیگ[[ری ت[[رش و سرخ، این حاالت مختلف از آبی که فاقد مزه های ترش و شیرین،

و رنگ های سرخ و سفید است، قابل ظهور نیست. اگ[[ر از آب بی م[[زه بخ[[واهیم ش[[ربت ش[[یرین بس[[ازیم ب[[دون اس[[تفاده از ش[[یرینی و ش[[کر، قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت. همین ط[[ور

تغییرات دیگر. این تغییرات مختل[[ف و متف[[اوت در ع[[الم خلقت ک[[ه ی[[ک ج[[ا جسمی به صورت خورشید و جای دیگر به صورت م[[اه و س[[تاره و جای دیگ[[ر ب[[ه ص[[ورت انس[[ان و حی[[وان در آم[[ده پی[[دایش این حاالت متفاوت از یک اصل قابل ظه[[ور نیس[[ت. اآلن دانش[[مندان تجربه کرده و گفته اند این روش[[نایی در ه[[وای زمین اث[[ر ت[[رکیب نور با هوای زمین است. ن[[ور خورش[ید ک[ه ن[[ور خ[الص اس[[ت از میلیون ها کیلومتر فضا وارد هوای زمین می ش[[ود و آن را روش[[ن می کن[[د و ب[[از از ه[[وای زمین خ[[ارج می گ[ردد، ه[[وای روش[[ن ب[[ه تاریکی برمی گردد، با این ک[[ه فض[[ای خ[[الی از ه[[وا و م[[اده، ن[[ور دارد، ولی روشنایی ندارد. وقتی از هوای زمین خ[[ارج می ش[[ویم و به فضای خالی از هوا وارد می شویم در آن ج[[ا ک[[ه ه[[وا نیس[[ت، اما نور خورشید هست، با بودن نور، تاریکی مطلق حاکم اس[[ت. اآلن ما در هوای کره زمین وقتی به فضای آسمان نگاه می ک[[نیم فقط روشنایی در چهره ماه و س[[تاره قاب[[ل رؤیت اس[[ت؛ ب[[ا این که فضایی که بین ماه و ستاره است از نور خورش[[ید پ[[ر اس[[ت، ولیکن روشنایی وجود ندارد. چه طور است ک[ه این روش[[نایی در

77

Page 78: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

هوای زمین یا در چهره ماه و ستاره قابل ظهور است، ولیکن در فضایی که خالی از هوا و ماه و ستاره است با این که نور هست قابل ظه[[ور نیس[[ت. ن[[ه چه[[ره م[[اه ب[[دون ن[[ور خورش[[ید روش[[ن می شود و نه هم نور خورشید بدون اتصال به چهره ماه و ستاره روشنایی و آثار خود را ظ[[اهر می س[[ازد. خ[[دای تع[[الی در ق[[رآن

می فرماید: هار فاذا هم مظلمون 8و آیة لهم اللیل نسلخ منه الن

یکی از آثار قدرت خدا این است که روشنایی خورشید را از هوای زمین می گیریم و زمین به تاریکی بر می گ[[ردد، و ب[[از ف[[ردا روشنایی خورش[[ید را ب[[ه ک[[ره زمین بر می گ[[ردانیم، ه[[وا روش[[ن می ش[[ود. زی[[را ن[[ه ه[[وای زمین ک[[ه م[[اده اس[[ت خ[[ود ب[[ه خ[[ود روشنایی می دهد و نه روشنایی خورش[[ید ک[[ه ن[[ور مج[[رد اس[[ت، خود به خود روشن می شود. این روشنایی ه[[وا محص[[ول ت[[رکیب نور با هوای زمین است. فضای بین زمین و س[[تاره ک[[ه خ[[الی از ه[[وا می باش[[د، ب[[ا این ک[[ه از ن[[ور خورش[[ید پ[[ر اس[[ت روش[[نایی نمی دهد، و اگر شما می گویید نور خورشید ماده اس[[ت، از جنس هوا و گازها و حرارت ها، با این که م[[واد از یک[[دیگر ج[[دا هس[تند، موقعی که نور خورش[[ید از ه[[وای زمین خ[[ارج می ش[[ود. آن هم[[ه

ذرات نورانی کنار می رود فوری زمین به تاریکی بر می گردد. مثال بوی خوش، ذرات متحرکی است که به مشام می رسد و انسان بوی خوش را احس[[اس می کن[[د. اگ[[ر در شیش[[ة عط[[ر را

37- سوره يس،آيه88

78

Page 79: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ببندیم ذرات بوی خوش که در ه[[وا پراکن[[ده ش[[ده ب[[ه ح[[ال خ[[ود باقی است و مدتی فضا یا لب[[اس خوش[[بو و معط[[ر اس[[ت، زی[[را ب[[وی خ[[وش ذرات متح[[رک اس[[ت ک[[ه از شیش[[ه عط[[ر خ[[ارج می شود. اگر نور ه[[وا هم ذراتی باش[[د ک[[ه از خورش[[ید ی[[ا چ[[راغ برق ها خارج می شود، ما اگر چراغ ها را خاموش کنیم ی[ا پ[رده ای روی چهره خورشید بیاندازیم، الزم است مدتی این ذرات نورانی ک[[ه بس[[یار زی[[ادتر از گازه[[ا و ه[[وای زمین اس[[ت، ب[[ه ح[[ال خ[[ود

باقی باشد و فوری چهره زمین روشنایی خود را از دست ندهد. پس نور خورشید ذرات نیست. اگ[[ر چ[[ه در ص[[ورتی نم[[ایش پیدا می کند که با ذرات ماده ترکیب شود و از آن منعکس گ[[ردد. نور و روح که منشأ روشنایی و حیات و حرکت است از مجردات مي باشد. امر مجرد جسمانیت ندارد که به انسان برخورد کند یا انسان به آن برخورد کند. شما فض[[ای ات[[اق را می توانی[[د از ه[[وا خ[[الی کنی[[د، چن[[ان ک[[ه نتوانی[[د نفس بکش[[ید. ولیکن این فض[[ا را نمی توانید از نور خالی کنید. ممکن اس[[ت ه[وای ات[[اق ک[[ه خ[الی شد، نور نمایش نداشته باشد که دیده شود؛ ولیکن انوار فضا ب[[ه حال خود باقی است، زیرا نورها به وسیله انس[[ان قاب[[ل تص[[رف نیست. فقط س[یم ها قاب[[ل تص[[رف هس[[تند ک[ه ن[ور ب[رق دارن[[د، ولیکن ب[[رق خ[[الی ب[[دون دین[[ام ی[[ا س[[یم ها ی[[ا چراغ ه[[ا در اختی[[ار انسان قرار نمی گ[[یرد. پس اع[[تراف کنی[[د این تغی[[یرات عجیب و غریب در خلقت از یک اصل قابل ظهور نیست و اجسام عالم به وسیله نور و نیرو که از جنس ماده نمی باشد، متصل ب[[ه یک[[دیگر

79

Page 80: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

شده اند. اگر رشته اتصالی اجسام عالم به یکدیگر از نوع ماده و جسم باشد، عالم خلقت به صورت جس[[می بس[[یار محکم ظ[[اهر می گردد که غیر قابل نفوذ مي باشد. بهتر این است که رأی خ[[ود را تکذیب کنی[[د و فرم[[ایش خ[[دا را قب[[ول کنی[[د ک[[ه می گوی[[د منخالیق را از دو اصل س[[اخته ام ک[[ه م[[اده ظلم[[انی و ن[[ور باش[[د.

)سوره انعام ، آيه اول(يء خلقن[[ا زوجينو جای دیگر می فرمای[[د: » [[ل ش[[ «.و من ك

همه چیز را از ترکیب و تزویج دو اصل ب[[ا یک[[دیگر س[[اختم ک[[ه از یک اصل تنها چیزی قابل ظه[[ور نمی باش[[د. بن[[ا ب[[ر این این هم[[ه تغییرات عجیب و عظیم در ع[[الم، مانن[[د ن[[ور و م[[اده، ت[[اریکی و

روشنایی، و یا حیات و حرکت از یک اصل قابل ظهور نیست. فرمایش حضرت باقر العلوم عليه السالم درس[[ت اس[[ت ک[[ه می گوید اگر اصل ماده در ذات خود حیات و حرکت ب[[وده، م[[وت و سکون از کجا پیدا ش[[ده و ی[[ا اگ[[ر در ذات خ[[ود میت و س[[اکن بوده، حیات و حرکت از کجا پیدا ش[[ده؟ از ی[[ک حقیقت و در ی[[ک

حقیقت ترکیب و تغییر قابل ظهور نیست. خداوند پیش از خلق خالیق اصول مختلف و متف[[اوت آفری[[ده و از ترکیب آن اص[[ول ب[[ا م[[اده این هم[[ه خالی[[ق عجیب و غ[[ریب خلق نموده است. الزم است انسان ها به دلی[[ل قض[[اوت عق[[ل و تجربه سه اصل را قبول کنند. اص[[ل اول: چیزی ک[[ه نب[[وده و پی[[دا شده، آفریننده الزم دارد. بدون خالق و صانع چیزی قاب[[ل ظه[[ور نیست. اصل دوم: این موج[[ودات و مخلوق[[ات مختل[[ف از مس[[یر

80

Page 81: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ترکیب و تزویج به وجود آمده اند و ترکیب و تزویج الاقل دو اصل مختلف الزم دارد و از یک حقیقت قابل ظهور نمی باشد. س[[اخت و ساز و صنعت در یک حقیقت قابل ظه[ور نیس[ت. نمی ت[وانم از مادة ظلم[[انی جس[[م روش[[ن بس[[ازیم و نمی ت[[وانیم از روش[[نایی

مطلق جسم نورانی بسازیم. پس به دلیل این که ذرات و مواد عالم مانند اجس[[ام زمین و آس[[مان از یک[[دیگر فاص[[له دارن[[د و در عین فاص[[له داش[[تن ب[[ه یکدیگر متصلند و روی یکدیگر اث[[ر می گذارن[د، این رش[[ته اتص[ال غیر از مواد عالم است. رشته اتصال موجودات به یکدیگر هم[[ان »روح استمساک« است که طبیعیون ع[[الم از این روح تعب[[یر ب[[ه »ن[[یروی جاذب[[ه« می کنن[[د. می گوین[[د بین اجس[[ام ع[[الم و ذرات جهان نیروی جاذبه حکم فرم[[ا اس[[ت و اگ[[ر ن[[یروی جاذب[[ه نباش[[د موج[[ودات ع[[الم متالش[[ی می ش[[وند و فض[[ای ع[[الم ب[[ه نیس[[تی

مطلق بر می گردد. شما می بینید ك[[ه ه[[وای ع[[الم از ملکول ه[[ا و ذرات مختل[[ف تشکیل شده و آن ذرات اص[[لی ه[[وا را ب[[ه س[[ه قس[[مت تقس[[یم کرده ان[[د ب[[ه نام ه[[ای اکس[[یژن، هی[[دروژن، ازت و ... البت[[ه ذرات دیگری هم داخل هوا هست که مربوط به اصل ه[[وا نیس[[ت. ی[[ک قسمت از هوای زمین بخار آب است. شما نمی توانید هوایی پیدا کنید که مخلوط به بخار آب نباشد، و یک قس[[مت از ذرات ه[[وای زمین عطرها و بوه[[ا و گازه[[ای مختلفی اس[[ت ک[[ه از جم[[ادات و

نباتات و حیوانات ساطع می شود و داخل هوا می گردد.

81

Page 82: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

این ذرات مختلف اگر به یکدیگر متص[[ل باش[[ند، ه[[وای زمین به صورت جسمی بسیار محکم ظ[[اهر می گ[ردد ک[ه هرگ[ز قاب[ل نفوذ نیست. هوای زمین از ماده درست شده، کوه ه[[ا و س[[نگ ها هم از م[[اده. این م[[اده در کوه ه[[ا ب[[ه یک[[دیگر متص[[ل اس[[ت و از یکدیگر فاصله ندارد و قابل نف[[وذ نیس[[ت. ممکن نیس[[ت حی[[وانی پرنده ای یا حشره ای در دل کوه ها حرکت کند، )زیرا م[[واد آن ب[[ه یکدیگر متصل شده و فاصله ن[[دارد( ولیکن ه[[وای ک[[ره زمین هم مانند کوه ها از ماده درس[[ت ش[[ده و جس[[مانیت پی[[دا ک[[رده، ام[[ا چون ذرات هوا از یکدیگر فاصله دارند به صورت جس[[می بس[[یار محکم و غیر قابل نفوذ ظاهر شده اند. در این فاصله ها پرن[[دگان،

هواپیماها، گرد و غبار و چیزهای دیگر حرکت می کنند. در عین حال که ذرات هوا و آب ها از یکدیگر فاصله دارند ب[[ه یکدیگر متصل هستند. شما نمی توانید ظ[[رفی بس[[ازند ک[[ه ک[[امال خالی باشد. هوا یا آب یا چیز دیگر نداشته باشد. اگر هوای ک[[وزه را خارج کنند فوری هوایی که خارج از کوزه است فشار می آورد ت[[ا آن را پرکن[[د. ملکول ه[[ای ه[[وا ن[[ه ذره ای از یک[[دیگر فاص[[له می گیرند و نه ذره ای از مق[[دار فاص[[له ای ک[[ه ب[[ا هم دارن[[د کم و کسر می شود. در عین این که از یکدیگر جدا هستند، ب[[ه یک[[دیگر متصلند. نمی توانیم قطعه ای از ه[[وای ک[[ره زمین را ج[[دا ک[[نیم و ظرفی را از هوا خالی نماییم. زیرا هواهای دیگر فشار می آورن[[د

تا جای خالی را پرکنند.

82

Page 83: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

این رشته اتصالی که تمام اجسام ع[[الم را ب[[ه هم مرب[[وط و متصل نموده و نمی گذارد قطعه ای از هواها ی[[ا آب ه[[ا ی[[ا اجس[[ام دیگ[[ر از اص[[ول خ[[ود ج[[دا ش[[ود، در اص[[طالح دین این رش[[ته را

»روح استمساک« می نامند.

83

Page 84: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

معناي دقيق »استمساك« چيست؟

استمساک از کلم[ه »امس[[اک« ب[ه معن[[ای نگه داش[تن چ[یزی می باشد. آن چنان که بدن ما دست م[[ا را نگ[[ه می دارد و دس[[ت ما انگشتان ما را، و یا انسان لباس های خود را بر تن خ[[ود حف[[ظ می کند )از این رشته اتصالی که اجسام را کن[[ار هم نگ[[ه می دارد ب[[ه ن[[یروی جاذب[[ه ی[[ا روح استمس[[اک تعب[[یر می کنن[[د(. مثال زمين کوه ها را روی خود نگه می دارد و نمی گذارد در اثر چرخش زمين بر اثر نيروي گريز از مركز فرار کنند و هواپیما ها را که از جاذب[[ه زمین فرار کرده اند و به آسمان رفته ان[[د، ب[[ه ط[[رف خ[[ود ج[[ذب می کند و هواپیما سقوط می کند. این وصل و جذب را استمساک

می نامند و طبیعیون آن را جاذبه می شناسند. ب[[ه آنه[[ا می گ[[وییم این جاذب[[ه چیس[[ت ک[[ه بین ک[[ره زمین و پرن[[دگان ه[[وا ی[[ا هواپیما ه[[ا ح[[اکمیت دارد. اجس[[ام را از ه[[وا ب[[ه طرف خود جلب و جذب می کن[[د. اگ[[ر س[[نگی را ب[[ه ه[[وا پرت[[اب کنیم کره زمین نمی گذارد آن سنگ از فض[[ای زمین خ[[ارج ش[[ود، فوری آن را به طرف خود می کشد و همین نیروی جاذب[[ه ی[[ا روح استمساک ب[[ر تم[[ام اجس[[ام ع[[الم، زمین ه[[ا و س[[تاره ها و م[[اه و خورشیدها، حاکمیت دارد. این چه رشته اتصالی عجیبی است که قاب[ل لمس و قاب[ل تص[رف نیس[ت و قاب[ل رؤیت نمی باش[د، آن چنان که انسان ها نمی توانند روح خود را در بدن خود پیدا کنن[[د و

84

Page 85: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ببینند، نمی توانند نیروی جاذبه یا روح استمساک را از مواد ع[[المبگیرند یا ببینند و تصرف کنند.

85

Page 86: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

معناي دقيق »امر مجرد« چيست؟

یک چنین چیزهایی که در ط[[بیعت هس[[ت، ام[[ا قاب[[ل رؤیت و تصرف نیست، از نوع مجردات است آن جا ک[[ه زمین هواپیم[[ا را به طرف خود جذب می کن[[د و از اختی[[ار خلب[[ان و دیگ[[ران خ[[ارج می شود، آن چنان هواپیم[[ا را ب[[ه زمین می کوب[[د ک[[ه قطع[[ات آن متالشی می شود و مسافرین در جا کشته می ش[[وند، این ن[[یروی جاذبه اگر قابل تصرف باشد و انس[ان ها بتوانن[[د مانن[د ریس[مانی آن را تص[[رف کنن[[د و آن را قط[[ع کنن[[د، می توانن[[د هواپیم[[ا را از س[[قوط و مس[[افران را از کش[[ته ش[[دن حف[[ظ کنن[[د و در فض[[ا

نگه دارند. مجردات به تنهایی قابل رؤیت و تصرف نیس[[تند. جرم[[انیت و جسمانیت ندارند. جایی از وجود آنها پر یا خ[[الی نمی ش[[ود. هم[[ه جا هستند و چون قابل تصرف نیس[تند از اختی[[ار انس[ان بیرونن[[د. همین نیروهای مج[[رد گ[[اهی ب[[ه ص[[ورت ن[[ور ظ[[اهر می ش[[وند و گاهی به صورت روح در حیوان و گاهی به صورت ن[[یروی جاذب[[ه در طبیعت. ظاهر و باطن طبیعت از وجود آنها پ[[ر اس[[ت، ولیکن قابل رؤیت و تصرف نیستند. زیرا جرمانیت و جسمانیت ندارند تا جایی از آنها پر یا خالی گردد. روح استمساک یا ن[[یروی جاذب[[ه آن چن[[ان ظ[[اهر و ب[[اطن م[[واد و اجس[[ام ع[[الم را ف[[را گرفت[[ه ک[[ه نمی توانیم از وجود آنها جای خالی پیدا کنیم. با این حساب دالئ[[ل واضح و روش[[ن اس[[ت ک[ه ع[الم ط[[بیعت ترکی[بی از دو اص[ل ب[ا

86

Page 87: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

یکدیگر است ک[ه اگ[ر این ترکیب[ات نباش[د، چ[یزی قاب[ل نم[ایش نیس[[ت. ذرات ع[[الم در ص[[ورتی جان پی[[دا می کنن[[د و یک[[دیگر را جذب می کنند که مجهز به نیروی جاذب[[ه باش[[ند. ی[[ا اج[[رام ع[[الم مانند س[[تاره ها در ص[ورتی روش[[نایی پی[[دا می کنن[د ک[[ه ب[[ا ن[ور و روش[[نایی ک[[ه آن هم از جنس روح و جاذب[[ه می باش[[د، ت[[رکیب شوند. نه نور تنها بدون ستاره و بدون جرم خورشید قابل ظه[[ور است و نه جرم ماه و خورشید و ستاره بدون ن[ور. هم[ه چ[یز در ذات خود ترکیبی از دو اصل ب[[ه ن[[ام مادی[[ات و مج[[ردات اس[[ت. ذات مق[[دس خداون[[د متع[[ال هم ک[[ه از ن[[وع مج[[ردات اس[[ت، جسمانیت و جرمانیت ندارد، آفریننده و سازنده موج[[ودات ع[[الم از این دو اصل می باشد. همه جا از طریق ترکیب نور و م[[اده ی[[ا وروح و بدن آن چه می خواهد می سازد، چن[[ان ک[ه می فرمای[[د: »

«. پس الزم اس[[ت ب[[ه خ[[ود انص[[افمن كل شيء خلقن[[ا زوجين دهیم و آن چنان که صورت م[[ادی ع[[الم را قب[[ول می ک[[نیم، روح کلی عالم را هم که این همه حیات و حرکت و نور و نورانیت ب[[ه وجود آورده باور کنیم و خدایی را هم ک[[ه ب[[ا ق[[درت ق[[اهره خ[[ود این هم[[ه خالی[[ق را ب[[ه وج[[ود آورده، ب[[اور ک[[نیم و ب[[ه رس[[میتبشناسیم و حق خدایی او را قبول کنیم تا محکومیت پیدا نکنیم.

در مب[[احث گذش[[ته ث[[ابت ش[[د ک[ه اولین اص[[ل قاب[ل رؤیت و قابل تصرف به وس[[یله انس[[ان ها م[[اده و مش[[تقات م[[اده اس[[ت. یعنی همین م[[واد ع[[الم ک[[ه در ذات خ[[ود جرم[[انیت و جس[[مانیت هستند و این جرمانیت و محدودیت الزمة ذات آنه[[ا اس[[ت. م[[اده

87

Page 88: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

به دلیل مادیت جس[[م اس[[ت و مح[[دودیت دارد ن[[ه این ک[[ه م[[اده چیزی باشد و به آن جسمانیت و مح[[دودیت بدهن[[د. ص[[فات ذاتی م[[اده ک[[ه ب[[ه دلی[[ل آن قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل نم[[ایش اس[[ت. یکی محدودیت است ک[[ه ابع[[اد ثالث[[ه: ط[[ول و ع[[رض و عم[[ق اس[[ت. دیگر جرم[[انیت و جس[[مانیت. این م[[واد ع[[الم در وض[[ع ابت[[دایی، یعنی آن جا که خداوند تعالی چیزی از ماده نساخته و جسمی ب[[ه وجود نیاورده، در این وضع ابتدایی خود به خود جسمند و خود به خود مح[[دودیت، و خ[[ود ب[[ه خ[[ود انفص[[الی هس[[تند. اگ[[ر خداون[[د بخواهد از این ذرات و مواد پراکنده جسمی بسازد الزم است ب[[ا یک رشته اتصالی ذرات عالم را به یکدیگر نزدیک و متصل کند تا به صورت جسمی قابل تصرف و قابل رؤیت ظ[[اهر ش[[وند و هم چنین ذرات عالم در وضع ابتدایی پیش از آن که خداوند روی این ذرات کاری کند و آنها را به ص[[ورتی ظ[[اهر س[[ازد، از نظ[[ر رن[[گ

بدون رنگ هستند و این بی رنگی را سیاهی و تاریکی می نامند. الزم اس[[ت ب[[دانیم رنگ ه[[ا و روش[[نایی ها از ن[[ور ع[[الم پی[[دا می شود. نوره[[ا در ذات خ[[ود هم رن[[گ و هم روش[[نایی هس[[تند و

اگر در جایی نباشند، قهرا تاریکی پیدا می شود.

88

Page 89: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حقيقت مفاهيم »عدم« و »تاريكي« در قرآن كريم

تاریکی در ذات خود چیزی نیست. خداوند نور آفریده، ولیکن تاریکی نیافریده است. ممکن است ش[[ما بگویی[[د اگ[ر ت[اریکی را خدا خلق نکرده پس چه کسی ت[[اریکی را آفری[[ده؟ چ[[را ت[[اریکی هست و روشنایی هم هست؟ گاهی فضا روشن است می گ[[وییم خداوند نور آفریده و فض[[ا را روش[[ن ک[[رده و گ[[اهی فض[[ا تاری[[ک اس[[ت. ت[[اریکی هم چ[[یزی هس[[ت ک[[ه خ[[الق الزم دارد. پس اگ[[ر خداوند تاریکی نیافریده از کجا پیدا می شود و فضا سیاه و تاریک

می گردد. در ج[[واب می گ[[وییم ت[[اریکی ع[[دم روش[[نایی اس[[ت. وق[[تي روشنایی ظاهر شود، هوا روشن است و چون غائب گ[[ردد، فض[[ا تاریک است. از این عدم نور تعبیر ب[[ه ظلمت می ش[[ود. هم[[ه ج[[ا درب[[اره ه[[ر چ[[یزی دو کلم[[ه قاب[[ل اس[[تعمال اس[[ت. مثال ش[[ما می گویید من هس[[تم، من نیس[[تم. بین هس[[ت و نیس[[ت چ[[ه چ[[یز حاکمیت دارد؟ شما که هستید مخلوقی هستید که خدا آفری[[ده و شما که نیستید چه کسی نیستی را آفریده؟ جواب این اس[[ت که نیستی خود به خود هس<<ت چ<<یزی نیس<<ت ک<<ه آفرینن<<ده

. فقط هستی را خدا خلق ک[[رده و نیس[[تی هاالزم داشته باشد چیزی نیستند که خدا خلق کند. مثال اآلن میلیون ها میلیون انسان هستند ک[ه خداون[د خل[[ق نم[وده و ب[از میلیون ه[ا میلی[ون انس[ان هستند که هنوز خلق نشده اند. خدا خالق انسان هایی می باشد که هستند و انسان هایی که نیستند خالق الزم ندارند. آنه[[ا نیس[[تند ت[[ا

89

Page 90: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کسی آنها را خلق کند. همه جا نیستی در برابر هستی معن[[ا پی[[دامی کند.

هس[[تم و نیس[[تم، دارم و ن[[دارم، زن[[ده ام و م[[رده ام و ... دارایی را الزم است ب[ه ش[ما بدهن[د ت[ا ث[روت پی[[دا کنی[د، ولیکن ناداری چیزی نیست ک[[ه ب[[ه ش[[ما بدهن[[د. پس هم[[ه ج[[ا در براب[[ر وجود، عدم وجود هم معنا پیدا می کن[[د. وج[[ود چ[[یزی هس[[ت ک[[ه خدا خلق کرده. اما عدم وجود، چیزی نیست که خ[[دا خل[[ق کن[[د. نور و ظلمت از این قبیل است. زمانی که ن[[ور ظ[[اهر می گ[[ردد، روشنایی موجود است. عملی الزم دارد تا انسان اتاق را روش[[ن کند. چراغی بسازد و برق را ره[[ا کن[[د. ولیکن ت[[اریکی س[[اخت و ساز الزم ندارد برای تاریک شدن ات[[اق فق[[ط روش[[نایی را ببری[[د کفایت می کند. الزم نیست روشنایی را ببرید و تاریکی را درست کنيد. به همین کیفیت برای هر چیزی که هست و موج[[ود اس[[ت، نیستی قابل تصور است. همه جا منفی در مقابل مثبت، و مثبت در مقابل منفی قرار می گیرد. مثبت از کلمه ثابت س[[اخته ش[[ده است یعنی آن چه هست و ثبوت دارد و منفی یعنی آن چه نیست

و نفي شده است. هس[[تی ها خ[[الق الزم دارن[[د ک[[ه آنه[[ا را ایج[[اد کنن[[د، ولیکن نیستی ها چیزی نیستند ک[[ه خ[[الق الزم داش[[ته باش[[ند. در این ج[[ا

تاریکی به جز عدم روشنایی چیزی نیست. م[[واد ع[[الم در ذات خ[[ود تاری[[ک هس[[تند و از نظ[[ر رن[[گ و بی رنگی ذاتا سیاه مي باشند. سیاهی رنگ نیس[[ت، بلک[[ه بی رنگی

90

Page 91: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اس[[ت. هم چ[[نین م[[واد ع[[الم از نظ[[ر ح[[رکت و س[[کون س[[اکن هستند. ساکن یعنی موجود بی حرکت، موجودی ک[[ه فاق[[د ن[[یروی حرکت می باشد. شما برای این که ماشین خ[[ود را ح[[رکت دهی[[د نیرو الزم داری[[د. مانن[[د ب[[رق و ب[[نزین ولیکن ب[[رای این ک[[ه آن را متوقف و ساکن کنید چیزی الزم ندارید. عدم ن[[یرو ب[[رای س[[کون چ[[یزی کف[[ایت می کن[[د. هم چ[[نین م[[واد ع[[الم در ذات خ[[ود میت است. حیات و حرکت ندارد. اگ[[ر خ[[دا ی[[ا انس[[ان بخواهن[[د م[[ادة میت را حیات و حرکت بدهند، الزم اس[[ت ب[[ه م[[اده روح ی[[ا ن[[یرو اضافه کنند. نیرو و روح از نظر جنسیت یکی هستند و زمانی ک[[ه وارد جسم می شوند از نظ[[ر این ک[ه احس[اس بوج[ود می آورن[[د، حیات نامیده می شوند و از نظ[ر این ک[ه ح[رکت ایج[اد می کنن[د، نیرو شناخته می ش[[وند. پس م[[واد ع[[الم در ذات خ[[ود در ابت[[دای خلقت حی نیستند، حی[[ات ذاتی ندارن[[د. جس[[مانیت ذاتی دارن[[د ، محدودیت ذاتی دارند؛ ولیکن حی[[ات ذاتی و ح[[رکت ذاتی ندارن[[د. ب[[ه همین کیفیت م[[واد ع[[الم در ذات خ[[ود مح[[دودیت دارن[[د و از تمامی موجودات عالم جدا هستند، بنا بر اين ب[[رای وص[[ل ش[[دن

به یکدیگر یک رشته اتصالی الزم دارند. پس م[[اده در ذات خ[[ود داراي س[[کون و ظلمت و س[[یاهي و م[[وت و انفص[[ال می باش[[د و ب[[راي ب[[ه دس[[ت آوردن ص[[فاتي در مقاب[[ل اين ص[[فات، )يع[[ني ح[[ركت، روش[[نايي، رن[[گ، حي[[ات و اتصال( اصل دیگری الزم است که با آن این نیستی ها بر ط[[رف شود. نور الزم است تا ماده روشن شود. نیرو الزم است تا ماده

91

Page 92: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حرکت پیدا کند. روح الزم است تا ماده حیات پیدا کند. رنگ الزم است تا ماده رنگین شود. )س[[رخ و س[[فید و غ[[یره( پس خداون[[د متع[[ال درس[[ت می گوی[[د ک[[ه می فرمای[[د من پیش از این ک[[ه مخلوقات را به این صورت ظاهر بسازم ابتدا دو اصل آفریدم به نام ماده و نور. از ت[[رکیب این دو اص[[ل ب[[ا یک[[دیگر مخلوق[[ات را خلق کردم. زیرا در یک اص[[ل و در ی[[ک حقیقت تف[[اوت و اختالف قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت. ش[[ما اگ[[ر بخواهی[[د از آب س[[اده ش[[ربتی بسازید، چیز دیگری الزم داری[[د ت[[ا ب[[ه آب بزنی[[د و آنگ[[اه ش[[یرین

گردد. پس طبیعیون و فالسفه ک[[ه می گوین[[د فق[[ط در ط[[بیعت ی[[ک اصل است که خ[[ود ب[[ه خ[[ود ب[[ه این ص[[ورت ها ظ[[اهر می گ[[ردد. اشتباه می کنند. زیرا آن یک اص[[ل اگ[[ر در ذات خ[[ود میت اس[[ت، حیات از کجا پیدا می شود؟ و اگر ساکن است حرکت از کج[[ا؟ و اگر از نظر رابطه ب[[ا یک[[دیگر منفص[[لند، اتص[[ال از کج[[ا؟ ی[[ا اگ[[ر بی رنگ است، رنگ های مختلف از کجا؟ از ی[[ک حقیقت، دو ش[[يئ مختلف قابل ظهور نیست. هم[[ه ج[[ا س[[اخت و س[[ازها از مس[[یر ترکیب و تغییر ظاهر می گردد و پی[[دایش تغی[[یر و ت[[رکیب در ی[[ک اصل ساده مح[[ال و ممتن[[ع اس[[ت. خ[[واه تغی[[یر دهن[[ده و ت[[رکیب

کننده یا سازنده، خدا باشد یا خلق خدا.

92

Page 93: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ظهور تمام آثار از طريق تركيب

الزم است بدانیم تمام ارزش ها در موجودات عالم از طری[[ق ساخت و ساز قابل ظهور است. اگر صنعت و س[[ازندگی نباش[[د، ارزشی در عالم قابل ظهور نیست و این ساخت و س[ازندگی ب[[ه این معنا است که هر سازنده، به کسی یا چیزی ک[ه فاق[د ام[[ري مي باش[[د، آن چ[[یز را می بخش[[د. هم[[ه ج[[ا س[[ازندگان بخش[[نده هستند. آن چه را به مصنوع خود داده اند باعث شده مصنوع آنه[[ا ب[[ه وس[[یله آن چ[[ه از س[[ازنده گرفت[[ه ارزش پی[[دا ک[[رده اس[[ت. سازنده به موجودی که قد و ق[واره ن[دارد، ق[[د و ق[واره می ده[د. مانند قد و قواره ای که خداوند در رحم م[[ادر ب[[ه نطف[[ه می ده[[د. هم چنین سازنده به موجودی که زیبایی ندارد زیبایی می دهد و یا سازنده به موجودی که نیروی حرکت ندارد، نیرو می ده[[د و او را به حرکت می آورد سازنده به چیزی که رنگ و رونق ندارد رنگ و

رونق می دهد. شما نطفه انسان و حیوان را مقابل خود بگذاری[[د، گ[[اهی ب[[ه خود نگاه کنید و گاهی به نطفه. می گویید من روزی نطفه ب[[ودم. چیزی نداشتم. متعفن و بد بو بودم. ن[[ه زیب[[ایی داش[[تم، ن[[ه ب[[وی خوش، نه قد و قواره، ن[ه ط[[ول و ع[رض و عم[ق، ن[ه ح[رکت و حیات، و به همین کیفیت میلیون ها و میلیاردها چیزه[[ایی ک[[ه اآلن دارم که وقتی نطف[[ه ب[[ودم نداش[[تم. پس س[[ازندگی هم[[ه ج[[ا از

93

Page 94: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مسیر بخش[ندگی قاب[ل ظه[ور اس[[ت. یع[نی س[[ازنده و آفرینن[[دهسرمایه هایی به موجوداتی می دهد که فاقد سرمایه هستند.

هستة درخت زرد آلو و میوه های دیگ[[ر ک[[ه در دل خ[[اک دفن می شوند، هر يك مانند فقیر و ن[[اداری هس[[تند ک[[ه دائم از خ[[دای بخشنده تقاضا و خواهش می کنند و ب[[ه زب[[ان ح[[ال می گوین[[د ای خدا ما را از این حبس خانه که در دل خاک دفن شده ایم، نج[[ات بده. در دل خاک، هوا و فضا و نور و روشنایی نداریم. ای خدا به ما فضایی بده تا در آن فضا آزاد باشیم و آزادانه حرکت کنیم. به م[[ا ه[[وایی ب[[ده ت[[ا بت[[وانیم تنفس ک[[نیم و هم چ[[نین میلیارده[[ا چیزهایی که الزم داريم، اما نداريم. از خدای بخشنده و آفرینن[[ده تقاض[[ای بخش[[ش دارن[[د. پس تم[[امی موج[[ودات ع[[الم، زمین و خورش[[ید و م[[اه و س[[تاره و جم[[اد و نب[[ات و حی[[وان و انس[[ان در اصل خلقت، صفر مطلق هستند. عدم مطلق نیستند، زی[[را ع[[دم مطلق همان طور که خودش نیست، خواهش های او هم نیس[[ت. عدم مطلق چیزی نیست که از خدا خواهش و تقاضا کند و بگوید به من حیات و ح[[رکت و ق[[درت م[[رحمت کن. ع[[دم مانن[[د خ[[ود عدم است. هرگز جایز نیست نیستی ها را در برابر هستی ها علم کنیم و بگوییم هم[[ان ط[[ور ک[[ه موج[[ود فق[[یر از خ[[دا خ[[واهش و تقاضا می کند، عدم مطلق هم از خدا خ[[واهش و تقاض[[ا می کن[[د، عدم مطلق مانند خود، عدم است. نیستی ها اگر چه نمایش[[ی در براب[[ر هس[[تی ها دارن[[د، ولیکن همین نم[[ایش را هم از هس[[تی ها گرفته اند. عدم وجود من به این دلیل در افک[ار م[[ردم پی[[دا ش[[ده

94

Page 95: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

که وجود من در افکار مردم پیدا شده. فالس[[فه در تعری[[ف ع[[دم بحثی دارن[[د ک[[ه م[[وال امیرالمؤم[[نین علي[[ه الس[[الم بحث آنه[[ا و

9عقیده آنها را باطل می داند.

اشتباه فالسفه در باب عدم

فالسفه می گویند تنها چیزی که هم عمر خداوند متعال اس[[ت و تنها چیزی که مانن[د خ[دا ازلی و اب[دی اس[[ت ع[دم وج[ود خ[دا می باش[[د. پس خ[[دا هم خ[[واهی نخ[[واهی رقی[[بی در مقاب[[ل خ[[ود مشاهده می کند. می گوید وجود من ازلی و ابدی اس[[ت. همیش[[ه بوده و خواهد بود. عدم وجود من هم ازلی و ابدی است. همیش[[ه بوده و خواهد ب[[ود. در نتیج[[ه ع[[دم وج[[ود خ[[دا را، هم عم[[ر خ[[دا دانسته اند. موال امیرالمؤمنین عليه السالم به آنها می گوید ع[[دم وجود خدا یک فهمی است که از وجود خدا پیدا شده. وق[[تی خ[[دا را شناختند که بوده و خواهد بود، به دلیل وجود خدا، ع[[دم وج[[ود خدا هم در فکر شنوندگان قرار گرفته اس[[ت. پس مفه[[وم ع[[دم وجود خدا بعد از وجود خدا پیدا شده نه همراه خدا بوده و نه هم

پیش از وجود خدا. عدم مفهومی است که در طبیعت مص[[داق ن[[دارد. ش[[ما ه[[ر چیزی را که هست، می توانید مصداقش را پیدا کنید و بشناس[[ید. اما چیزهایی که نیست چه طور می توانید پیدا کنی[[د و بشناس[[ید؟ مصداق عدم مطلق مانن[[د خ[ود، ع[دم اس[[ت. چ[یزی نیس[ت ک[[ه

، سبق األوقات كونه و العدم وجوده139، ص: 1- كافي، ج99

95

Page 96: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خودش باشد یا خدا خلق کرده باشد. هر جا مخلوقی یا موجودی ظاهر می شود، عدم آن هم در ذهن انسان ظهور پیدا می کند.

پس بهتر این است که در ش[[ناخت حق[ایق ع[الم و آدم کلم[ه عدم را از فکر خود حذف کنیم. جایز نیست یک دانشمند عدم را در برابر وجود مطرح کند. به قول ع[[ده ای از فالس[[فه ق[[دیم ك[[ه می گفتند هر چه خ[[یر اس[[ت خ[[دا آفری[[ده و ه[[ر چ[[ه ش[[ر اس[[ت، شیطان آفریده است. وجود شیطان را در براب[[ر وج[[ود خ[[دا علم کرده اند و به اصطالح برای خدا هم رقیب تراشیده اند که همیشه

با خدا در جنگ و مبارزه بوده و تا ابد هست. شاعری در جواب آنها می گوید:

ش[[ما اگ[[ر توانس[[تید ش[[ری پی[[دا کنی[[د ک[[ه موج[[ودی باش[[د و اهریمن آن را خلق ک[[رده باش[[د، م[[ا از ش[[ما قب[[ول می ک[[نیم ک[[ه خداوند متعال هم با اهریمنی که رقیب اوست رو به رو می باش[[د

10و نمی تواند او را نابود کند.

پس برای شناخت هستی های عالم و مخلوقات جهان بایستی کلم[[ه ع[[دم را از فک[[ر خ[[ود دور ک[[نیم و اع[[دام را ب[[ه می[[دان موجودیت عالم نیاوریم. بهتر است مخلوقات و موج[[ودات ع[[الم را ابت[[دا ریش[[ه یابی ک[[نیم و ه[[ر موج[[ودی را ب[[ه اص[[ل خ[[ودش برگردانیم و ببینیم و بدانیم موجودات در ابتدای خلقت ک[[ه مانن[[د بذری بوده و به این صورت ها در آمده اند، چه چ[[یزی ب[[وده و چ[[ه خواهش ه[[ایی از خ[[دای بخش[[نده داش[[ته و خ[[دا ب[[ه آنه[[ا چ[[ه

،» الشر اعدام فكم قد ضل من يقول باليزدان ثم االهرمن« ،141، ص: 1- كافي، ج1010 يعني : بديها نيست مىباشند و گمراه آنكه مىگويد: بود يزدان خدائى وزان پس هست اهريمن و

براى همين جواب آنها را دادهاند كه شرور عدمند و نياز به مبدأ ندارند.

96

Page 97: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

سرمایه هایی داده و به این صورت های زیب[[ا و قش[[نگ در آم[[ده ودر زمین و آسمان نمایش پیدا کرده اند.

97

Page 98: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بخشندگي خدا همان سازندگي اوست

در ابتدای بحث گفتیم که همه ساخت و سازندگی ب[[ه معن[[ای بخشش و بخش[[ندگی می باش[[د. یع[[نی خداون[[د متع[[ال ك[[ه دارا و دارنده است، به موجودی که ارزش ندارد، يعني حیات و حرکت، قوه و قدرت و میلیون ها رقم دیگر که الزم است داش[[ته باش[[د، اما ندارد، از آن چه دارد )به او( می بخش[[د. و ن[[ادار را از طری[[ق بخش[[ندگی و س[[ازندگی ب[[اال و ب[[اال می ب[[رد. ت[[ا او را ب[[ه ث[[روت و

قدرت و ارزش های دیگر که الزم دارد برساند. پس هم[[ه ج[[ا س[[ازندگی و آفرینن[[دگی ب[[ه معن[[ای بخش[[ندگی می باشد و بخشندگی سه اصل الزم دارد. در ص[[ورتی بخش[[ش و بخشندگی قابل ظهور است که این س[[ه اص[[ل باش[[د. اول وج[ود بخشنده. کسی که حیات و حرکت و نیرو و قدرت و مال و ثروت می دهد. اصل اول که وجود بخشنده اس[ت، اگ[[ر نباش[[د بخش[[ش قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت. اص[[ل دوم: فق[[یر و ن[[اداری ک[[ه مس[[تحق بخش[[ش می باش[[د. یع[[نی کس[[ی و چ[[یزی ک[[ه چ[[يزي را ن[[دارد و می خواهد به دارایی برسد. موجودی که رنگ و زیب[[ایی ن[[دارد، از خدای بخشنده رنگ و زیب[[ایی می طلب[[د. ق[[وه و ق[[درت ن[[دارد، از خداوند دانا و توانا قوه و قدرت می طلب[[د. همین ط[[ور میلیون ه[[ا میلیون رقم مال و ثروت و ارزش های دیگر كه ن[دارد و از خ[دای بخشنده می طلبد و خواهش و تمن[[ا می کن[[د. اص[[ل س[[وم: ارق[[ام

بخشش.

98

Page 99: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس در هر بخششي، غنی و بی نیازي الزم است که ببخشد و فقیری الزم است که به او ببخشند، و م[[ال و ث[[روتی الزم اس[[ت که غنی به فقیر ببخش[[د. ه[[ر ک[[دام از این س[[ه اص[[ل ك[[ه نباش[[د بخش[[ندگی و س[[ازندگی غ[[ير قاب[[ل ظه[[ور مي ش[[ود. مثال من ک[[ه انسان هستم فقیر و نادارم. خالق و س[[ازندة من غ[[نی و بی نی[[از اس[[ت و هم[[ه چ[[یز دارد. از خ[[دا تقاض[[ا می کنم از آن ثروت ه[[ا و ق[[درت ها و علم و هنره[[ا و زیبایی ه[[ا و خوش[[ی ها و خوبی ه[[ا ک[[ه دارد ب[[ه من فق[[یر ببخش[[د. ارزش م[[را ب[[اال و ب[[اال ب[[برد ت[[ا مانن[[د خودش غ[[نی و بی نی[[از ش[[وم. ش[[ما نمی توانی[[د ب[[ذل و بخشش[[ی منهای این سه اصل پیدا کنید. سازندگی و بخشندگی قابل ظهور نیست، مگ[[ر این ک[[ه ی[[ک ط[[رف بخش[[نده باش[[د و ط[[رف دیگ[[ر نیازمند و در این میان ثروت و قدرت و ارزش هایی ک[[ه ب[[ه فق[[یر ببخشند و ارج و ارزش او را ب[[اال ب[[برد. در این ج[[ا م[[ا مخلوق[[ات عالم را ریش[[ه یابی می ک[[نیم. اص[[ل دوم يع[[ني موج[[وداتی را ک[[ه نمود و نمایشی نداشته اند را پیدا می کنیم و بررسی می کنیم ک[[ه خداوند به این موجودات که فقیر مطل[[ق بوده ان[[د، چ[[ه چیزه[[ايي بخشیده که ارزش آنها را باال برده و ح[[اال ب[[ه ص[[ورت ی[[ک چ[[نین

انسان های خوب و يا ماه و ستاره هاي زيبا ظاهر شده اند.

99

Page 100: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

معن<<اي »اص<<ول« و »ف<<روع« در م<<ورد اص<<ل دوم،يعني فقير مطلق

به تعبیر دیگر الزم است بدانیم همه چیز، يعني تمام هستی ها خود به دو قسمت تقسیم می شوند، از این دو قس[[مت تعب[[یر ب[[ه »اصول« و »فروع« می کنند. آن چ[[ه اآلن در ع[[الم می بی[[نیم، در لباس فرعیت است و با چیزهایی رو به رو می شویم ک[[ه خداون[[د آنها را خلق فرموده و س[[اخته اس[[ت. هواه[[ا و آب ه[[ا و کوه ه[[ا و دریاها و هر چه می بینیم، اینها همه مخلوقند و همه جا مخلوق[[ات عالم به اصل و فرع تقسیم می شوند. می گوین[[د خداون[[د خاک ه[[ا را از چه چیزی ساخته؟ آب ها را از چه چیز؟ درخت ها را از چ[[ه؟ و ب[[ه همین کیفیت، آدم ه[ا و حیوان[[ات. آی[[ا ممکن اس[[ت ش[[ما در عالم چیزی پیدا کنید که »سازنده« روی آن کاری نکرده باش[[د و

آن را نساخته باشد؟ چنین چیزی وجود ندارد. خاک ه[[ا س[[اخته ش[[ده اند. کوه ه[[ا نبودن[[د و س[[اخته ش[[ده اند. خورشید ها و ماه ه[[ا و س[[تاره ها ب[ه همین کیفیت. ص[[نایع ط[[بیعت هم درست مانن[[د ص[[نایع انس[[ان ها می باش[[د. این هم[[ه انس[[ان ها خانه ساخته اند اسباب و ابزار زندگی س[[اخته اند؛ کم[[تر چ[[یزی را می بینید که ساخت انسان یا ساخت طبیعت نباش[[د. هم[[ان ط[[ور که صنایع انسان ها به اصل و فرع تقسیم می شود، صنایع طبیعت هم به اصل و فرع قابل تقسیم اس[[ت. ص[[نایع ط[[بیعت و انس[[ان مانند کلمات و سخنانی است که می گویند و می نویسند. به تعبیر

100

Page 101: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

دیگر همان طور که کلم[[ات و س[[خنان انس[[ان ف[[روعی اس[[ت از اصل پیدا شده و کلمات هم به اصل و فرع قاب[[ل تقس[[یم اس[[ت، ص[[نایع انس[[ان و ط[[بیعت هم اص[[ل و ف[[رع دارد. اص[[ل کلم[[ات حروف الفبا می باشد و فرعی که بر این اصل اس[[توار می ش[[ود، کلم[[اتی اس[[ت ک[[ه می گوین[[د ی[[ا می نویس[[ند. تم[[امی کتاب ه[[ا و سخنرانی ها و گفتگوها همه و همه کلم[[اتی اس[[ت ک[[ه از ح[[روف سرچش[[مه گرفت[[ه اس[[ت. انس[[ان ها ح[[روف الفب[[ا را ب[[ا یک[[دیگر ترکیب می کنند و از ترکیب آنها با یکدیگر کلم[[ات را می س[[ازند و می گوین[[[د. کتاب ه[[[ا را از آن کلم[[[ات پ[[[ر می کنن[[[د و این هم[[[ه سخنرانی ها و سر و صداها در عالم بوجود می آورند. پس حروف الفبا اصل کلماتی است که می گویند و می نویسند و کلم[[اتی ک[[ه گفته اند و نوشته اند فرع حروف الفب[[ا می باش[[د. هم[[ان ط[[ور ک[[ه علف ه[[ا و درخت[[ان از آب و خ[[اک می روین[[د و آب و خ[[اک اص[[ل نباتات و حیوان[[ات اس[[ت. کلم[[ات و عب[[اراتی هم ک[[ه می گوین[[د و

می نویسند از اصل خود که حروف الفبا باشد، می رویند. کسی نمی تواند صنعتی پیدا کن[[د ک[[ه از اص[[ل درس[[ت نش[[ده

باشد و یا صورتی پیدا کند که بدون اصل ساخته شده باشد. در این جا خوب دقت کنید که اصول به تنه[[ایی هیچ خاص[[یتی ندارند و ارزشی پیدا نمی کنند. مگر این که ب[[ه ص[[ورت کلم[[ات و عبارات ظاهر شوند. شما اگر تمامی صفحات عالم را از حروف الفبا پر کنید؛ این میلیون و میلیارد ح[[روف الفب[[ا ک[[ه ب[[ه ص[[ورت کلمه ای ظ[[اهر نش[[ده اس[[ت، هیچ ارزش[[ی ن[[دارد و هيچ علم و

101

Page 102: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

دانشي در اختیار شما نمی گذارد. از همین مثال ارتباط حروف با کلماتی که از این حروف ساخته شده، در مي يابيم که اص[[ول ب[[ه تنه[[ايي ب[[ه تم[[ام معن[[ا بی ارزش اس[[ت و هیچ خاص[[یتی بوج[[ود نمی آورد. بلکه تمام ارزش ها در کلماتی اس[[ت ک[[ه از این اص[[ول بوجود آم[ده، می فهمیم ک[ه ع[الم خلقت و ط[[بیعت هم ب[ه همین شکل است. یعنی اصول خالیق مانند حروف الفب[[ا اس[[ت ک[[ه ب[[ه خ[[ودی خ[[ود ارزش ن[[دارد و خاص[[یتی ب[[ه وج[[ود نمی آورد. بلک[[ه تمامی ارزش ها و فایده ها از فروعی پیدا می ش[[ود ک[[ه از اص[[ول سرچشمه گرفته است. این یک قاعده کلی است ک[[ه اص[[ول ب[[ه تنهایی ارزشی ندارد. مبدأ و مصدر فایده و خاصیتی نیستند، مگ[[ر گاهی که سازنده از آن اصول ابتدایی بدون ارزش، چیزی بسازد

که ارزش داشته باشد و قابل نام گذاری باشد.

102

Page 103: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حكمت حروف مقطعة قرآن

خداوند تعالی در کتابی که نازل فرموده و در آن کتاب اصول و فروع عالم خلقت را یادآوری کرده اس[[ت؛ اص[[ول ع[[الم خلقت را به صورت حروف در آورده و در کتاب خود ثبت کرده و آن چه را هم ساخته و آفریده به صورت کلمات و عبارات در کتاب خود

« ب[[هالم«، »کهیعصیادآوری کرده است. حروف قرآن مانن[[د »[[ة ع[[الم خلقت، پیش از س[[اخت و س[[از اش[[اره دارد. اص[[ول اولی کلمات و عبارات )آيات( قرآن هم به مخلوقاتی ک[[ه از آن اص[[ول ساخته شده است اشاره می کند. قرآن به این دلیل کتابی اس[[ت جامع تمام علوم و حقایق، چیزی در علم خدا وج[[ود ن[[دارد، مگ[[ر این که در این کتاب پی[[اده ش[[ده اس[[ت. ق[[رآن کت[[اب ج[[امع علم[[ه ع[[الم خلقت را الهی می باشد که با »حروف« خود اص[[ول اولی در اختی[[ار انس[[ان می گ[[ذارد و ب[[ا »کلم[[ات و عب[[ارات« خ[[ود هم

خالیق و موجودات عالم را در اختیار انسان می گذارد. لذا تنها کتابی که هم قد خدا، و هم وزن ع[[الم خلقت اس[[ت، همین قرآن است. ولیکن فقط کلمات و عبارات قرآن معن[[ا دارد و انسان را به حقایق عالم خلقت هدایت می کند و حروف ق[[رآن

یع[[نی ال[[ف و الم و میم والم«ب[[ه ج[[ز خ[ود معن[[ا ن[[دارد. مثال » یعنی کاف و ها و یا و عين و صاد. از این جا کش[[ف»كهیعص«

می کنیم که اگر این عالم خلقت در لباس اصول باقی می مان[[د و خدا از آن اصول چیزی نمی ساخت؛ کوچکترین مخلوقی در عالم

103

Page 104: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

»قابل نمایش« نب[[ود. زی[را اص[ول ب[ه تنه[ایی چ[یزی ب[ه حس[[اب نمی آیند. »اصول خالیق مانند صفر در اعداد است.« می دانیم که اع[[داد از ص[[فر س[[اخته می ش[[ود و ش[[مارش از ص[[فر ش[[روع می شود. آیا میلیارد میلیارد صفر ارزش دارند یا عدد یک و یا ی[[ک هزارم یک. یک صد هزارم یک، یک میلی[[ونیم ی[[ک؟ ش[[ما می دانی[[د که صفرها اگر چه نمایشی دارند و به نام صفر شناخته می شوند، ولیکن به خودی خود ارزشی ندارند. اگر میلیارد میلی[[ارد ص[[فر در اختیار کسی بگذارن[[د، ب[[ا ع[[دد ی[[ک و ی[[ا ی[[ک ه[[زارم ی[[ک براب[[ری نمی کند. از این جا کشف می کنیم که تم[[امی ارزش ه[[ا از مس[[یر

ساخت و ساز قابل ظهور است. خالی[[ق ع[[الم پیش از آن ک[[ه خداون[[د آنه[[ا را بس[[ازد در ح[[د صفرند نسبت به اع[[داد، ی[[ا در لب[[اس ح[[روف هس[[تند نس[[بت ب[[ه کلم[[ات. ن[[ه ح[[روف پیش از آن ک[[ه ب[[ه ص[[ورت کلم[[اتی درآین[[د، ارزش دارند؛ ن[[ه ص[[فرها پیش از آن ک[[ه ب[[ه ش[[کل اع[[داد ظ[[اهر

شوند، ارزش دارند. پس در این جا اعتراف می کنیم که اگ[[ر س[[اخت و س[[ازندگی در ع[[الم نب[[ود، موج[[ودی قاب[[ل ارزش ظه[[ور پی[[دا نمی ک[[رد. مخلوقات عالم در لباس حروف ص[[فر مطل[[ق هس[[تند. از مس[[یر ساخت و سازندگی ارزش پیدا می کنن[[د. آن موج[[ودی ک[[ه »فق[[ر مطلق« است و خداوند آن را از مس[[یر س[[اخت و س[[ازندگی ب[[ه بی نهایت ارزش باال می ب[[رد، ح[[روف ع[[الم خلقت هس[[تند. مانن[[د الفبا در برابر کلمات و یا صفر در براب[[ر اع[[داد. چ[[ه ط[[ور ب[[دون

104

Page 105: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

گویندگان و نویسندگان، حروف به صورت کلمات ظاهر ش[[وند وارزش پیدا کنند؟

پس کسانی که خالیق را محص[[ول س[[اخت و س[[ازندگی خ[[دا نمی دانند، بی نهایت جهل و ن[[ادانی ب[[ر آنه[[ا ح[[اکمیت دارد. مانن[[د نابین[[ایی هس[[تند ک[[ه چ[[ون خورش[[یدها و س[[تاره ها را نمی بینن[[د، می گویند موجودی در عالم نیست و ماه و ستاره ای وجود ن[[دارد.

منکر واضحات و بدیهیات شده اند. و در این جا الزم اس[[ت اص[[ول اولی[[ه آف[[رینش را ت[[ک و تنه[[ا مورد مطالعه قرار دهیم و از مس[[یر س[[ازندگی و آفرینن[[دگی این اصول ارزش ها را پیدا کنیم و در انتها بدانیم ک[[ه م[[ا انس[[ان ها در مسیر ساخت و ساز الهی ارزش پیدا می کنیم که خداون[[د تب[[ارک و تعالی آن جا که انسان را به کمال مطلق می رساند، در آن ج[[ا

با ذوق و شوق به خودش نشان و مدال می دهد و می گوید :ه أحسن الخالقين 11فتبارك الل

چه قدر زیاد با برکت است خدایی که از م[[ادة بی ارزش و ی[[ا از اصول فاقد ارزش ی[[ک چ[[نین انس[[ان ب[[ا عظم[[تی مانن[[د خ[[اتم االنبیاء صلي الله عليه و آله یا مانن[[د انس[[ان های کام[[ل دیگ[[ر ک[[ه

مبدأ این همه برکات هستند به نمایش گذاشته است.

14- سوره مومنون،آيه1111

105

Page 106: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

106 حكمت

Page 107: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

تقسيم بندي انسان ها در قرآن كريم

در این ج[[ا مختص[[ری از اقس[[ام انس[[ان ها بحث مي ك[[نيم. از برکات وجودی انسانی که به کمال مطلق رسیده و یا از وضعيت انسانی که هنوز در حد صفر است و ب[[ه کم[[ال نرس[[یده و ی[[ا ب[[ه سوی کسب کماالت حرکتی ننموده، و ی[[ا از ش[[رح ح[[ال انس[[انی که به طور معکوس و وارونه حرکت خود را شروع نم[[وده و ه[[ر

روز سرمایه ای را از دست داده و به چاه ویل پرت شده است. خداوند تعالی در قرآن مجید و مخصوصا در سورة حم[[د، ک[[ه مأموریم شبانه روز ده مرتبه یا بیشتر این سوره را تالوت کنیم و به معانی آن توجه نماییم، خبر می دهد ک[[ه انس[[ان ها اگ[[ر چ[[ه در ابتدای خلقت از مسیر ساخت و ساز الهی به ص[[ورت انس[[ان ب[[ا یکدیگر مساوی هس[[تند و ب[[ا هم ف[[رقی ندارن[[د؛ ولیکن در مس[[یر کسب کماالت و افاضة فیض خدا و یا عدم افاض[[ة فیض ب[[ه س[[ه دسته تقسيم می شوند. این سه قس[[مت انس[[ان ها را ب[[ا جمالت: »صراط الذین انعمت علیهم« و »غیر المغضوب علیهم« و »و ال الضالین« تعریف می کند. انسان ها در ابتدای تولد همه با یک[[دیگر در خلقت و آفرینش مساوی هستند. تماما انسانند و در خلقت با یک[[دیگر تف[[اوتي ندارن[[د. ولیکن در مس[[یر س[[اخت و س[[از الهی و تربیت خداوند متع[ال و ی[ا ع[دم ت[ربیت و ی[ا ب[ر اث[ر ناآگ[اهي از

اسرار خلقت خود، به سه قسمت تقسیم می شوند.

107

Page 108: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

[[د هم[[ه ب[[ه ص[[ورت انس[[ان هس[[تند. می توانن[[د در ابت[[دای تول ش[[اگرد مکتب خ[[دا باش[[ند و در مس[[یر ت[[ربیت و کس[[ب کم[[االت درجات عالی پیدا کنند. در این که آیا در مکتب خ[[دا اسم نویس[[ی می کنند و به خدای خود یا آموزگاران الهی آسمانی مانند انبی[[اء و اولیاء اجازه تعلیم و تربیت می دهند، یا اصال اسم نویسی نمی کنند و در حد صفر می مانند، یا به جاي کسب کماالت، هر روز کم[[الی را از دست می دهند تا ج[[ایی ک[[ه این ص[[ورت انس[[انی و هندس[[ة انسان بودن را هم از دست می دهند. تنزل می کنند و ب[[ه قهق[[راء می روند یا چنان می شوند که برابر حیوانی ارزش پی[[دا نمی کنن[[د،

به این اقسام سه گانه قابل تقسیم مي باشند.[ه ک[ه حاض[ر نش[ده اند در مکتب خ[دا ت[ربیت انس[ان های اولی شوند. دین خدا را که مکتب تکامل است و انبی[[اء و اولی[[اء را ک[[ه مربی و معلم هستند، نپذیرفته و وارد مکتب آنها نشده اند. چ[[نین طایفه ای در سورة مباركة حمد با عبارت: »و ال الضالین« تعریف شده اند. »ضالین« یعنی کسانی که انسانیت خود را گم کرده اند. حاضر نش[[ده اند از این ص[[ورت زیب[[ا و هندس[[ه موج[[ود ک[[ه قاب[[ل تکامل و ترقی هستند استفاده کنند. خود را ره[[ا کرده ان[[د. وج[ود خود را به لغویت کشانیده اند. حاضر نشده اند از این سرمایه های موجود و قدرت دانستن و فهمیدن، استفاده کنند. و اگ[[ر هم ک[[ار و فعالیتی از آنها سرزده به صورت اسباب و ابزار دیگ[[ران ب[[وده است. در اختیار دانش[[مندان ق[[رار گرفته ان[[د. ولی درس و دانش نیاموخته ان[[د و از دانش آنه[[ا اس[[تفاده نکرده ان[[د. ی[[ا در اختی[[ار

108

Page 109: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ظالمان و ستمکاران قرارگرفته اند، ولی مانند آنها با عمد و عن[[اد کسی را نکشته اند. اگر هم با نیک[[ان ع[[الم جنگیده ان[[د، اس[[باب و ابزار دست ستمکاران و قدرتمندان بوده ان[[د. ب[[ه ارادة خودش[[ان تصمیم نگرفته اند که به طور مستقل و آزاد راه حق و اه[[ل ح[[ق را بشناسند و برای کسب کماالت و ترقی و تکام[[ل از پیش[[وایان الهی آسمانی اس[[تفاده کنن[[د. اگ[[ر در اط[[اعت پیغم[[بر ی[[ا ام[[امی بوده اند، به صورت اسباب و ابزار دست آنها فعالیت کرده اند. ن[ه به صورت آزادی که ب[[رای کس[[ب علم و دانش باش[[د. ب[[ه هم[[ان کیفیت که اسباب و ابزار دست اهل حق بوده اند، مي توانس[[ته اند اسباب و ابزار اهل باطل هم باشند. مانند کسانی که به مکتب و دانش[[گاه وارد ش[[ده اند، ولیکن فق[[ط نظ[[افت چی و ی[[ا م[[أمور کاره[[ای دیگ[[ری غ[[یر از کس[[ب علم و دانش بوده ان[[د. ش[[ما وارد دانشگاهی می شوید و مشاهده می کنید یک ع[ده زن و م[[رد وارد کالس دانشگاه شده اند و از استاد درس و دانش می آموزند و در کنار آنها کارگرانی را می بینید که نظافت چی هستند یا به کارهای دیگر مانند باغبانی مش[[غولند، این دو طایف[[ه ه[[ر دو در دانش[[گاه هستند، ولی فقط آنهایی تکامل پیدا می کنن[[د ک[[ه در کالس درس

از استاد می آموزند. پس کسانی که در دانشگاه هستند، اما درس نمی خوانند و از استادان و آموزگاران چیزی نمی آموزند به صورت اسباب و ابزار

دست آنها هستند، نه به صورت آزادی و کسب علم و دانش.

109

Page 110: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

این کره زمین همان دانشگاهی اس[[ت ک[[ه خداون[[د ب[[ه وج[[ود آورده و انسان ها را از طری[[ق توال[[د و تناس[[ل وارد این دانش[[گاه نم[[وده و کالس درس ایج[[اد نم[[وده. معلم[[ان و آموزگ[[ارانی س[[ر کالس آورده که امام[[ان و پی[[امبران هس[[تند. ولیکن ش[[اگردان در این دانشگاه به دو قس[مت تقس[یم ش[[ده اند. ع[ده ای س[ر کالس درس حاضر می ش[[وند و دانش می آموزن[[د و ع[[ده ای ب[[ه ص[[ورت کارگر و نوکر ب[[ه کاره[[ا مش[[غول می ش[[وند. آنه[[ا ک[[ه س[[ر کالس می نش[[ینند ت[[رقی و تکام[[ل پی[[دا می کنن[[د و ب[[ا دانش ن[[امه ای از دانشگاه خ[[ارج می ش[[وند. ب[[ر اس[[اس فهم و دانش[[ی ک[[ه کس[[بص پی[[دا کرده ان[[د، از نعمت ه[[ای کرده اند و در علم و ه[[نری تخص[[ خداوند تعالی بهره مند می ش[[وند. ولیکن ع[[ده ای ک[[ه ب[[ه ص[[ورت کارگر یا اس[[باب و اب[[زار مش[[غول ک[[ار ب[[وده و از خ[[ود اس[[تقالل نداشته اند، عمر خود را هم در دانشگاه سپری کرده اند ولی درس

و دانش نیاموخته و تکامل نداشته اند. آنها ک[[ه دانش آموخته ان[[د از آن ط[[ایفه اي هس[[تند ک[[ه خ[[دای تع[[الی در وص[[ف ح[[ال آنه[[ا می فرمای[[د: »ص[[راط ال[[ذین انعمت علیهم«. آنه[[ا مش[[مول علم و حکمت الهی ش[[ده اند و ب[[ه خ[[دا و نعمت های دیگر نزدیک شده اند و آن عده دیگر که در خ[[ط علم و دانش نبوده و علمی نیاموخته اند و حق و باط[[ل را نش[[ناخته اند و معانی خالق و مخلوق و خدا و بندگی خدا را نفهمیده اند، از نظ[[ر تکامل و ترقی در حد صفر باقی مانده اند. آنه[ا ط[[ایفه ای هس[[تند

آنها را تعری[[ف می کن[[د. یع[[نیضالین«که خدای تعالی با کلمه »

110

Page 111: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کسانی ک[ه خ[ود را گم کرده ان[[د. در بیاب[[ان جه[ل و ن[[ادانی ق[رار گرفته اند و نتوانسته اند از موج[[ودیت خ[[ود ک[[ه ی[[ک انس[[ان قاب[[ل ترقی و تکامل هستند، استفاده کنند. اگر چه در خلقت و صورت انسان هستند، ولیکن تمام عم[[ر خ[[ود را ب[[ه خ[[وردن و آش[[امیدن

مانند حیوانات گذرانده اند. این دس[[[ته ک[[[ه فاق[[[د ح[[[ریت و آزادی هس[[[تند و دانش[[[ی نیاموخته اند، برای آنها فرقی ندارد که در دانشگاهی مشغول کار باشند که اساتید آن مانند امام و پیامبر باش[[ند، ی[[ا در دانش[[گاهی ک[[ه پیش[[وایان و اس[[اتید آن ظالم[[ان و ک[[افران باش[[ند. ن[[ه در دانشگاه ظالمان تنزل کرده اند که از انسانیت خ[ارج ش[[وند و ن[[ه در دانشگاه امام ها و پی[[امبران ترقی نموده ان[[د ک[[ه ب[[ه مق[[امی از

علم و دانش نائل شوند. در این جا طایفه اول که خداوند می فرمای[[د: »ص[[راط ال[[ذین انعمت علیهم« کس[[انی هس[[تند ک[[ه ب[[ا دانش نام[[ة علم و ایم[[ان تکامل یافته و مجهز به سرمایه علم و معرفت شده اند که ب[[ا آن سرمایه می توانند اه[[ل بهش[[ت باش[[ند و از لط[[ف و ک[[رم خ[[دا و اولیاء خدا استفاده کنند. و اما طایفه دوم که فقط در زندگی دنیا اسباب و ابزار دست اولیاء خدا ی[[ا دش[[منان خ[[دا بوده ان[[د، ن[[ه از روی فهم و دانش در راه حق حرکت کرده اند و نه از روی فهم و دانش در راه کفر و گناه، این ه[[ا ک[[ه ب[[ا کلم[[ه »ض[[الین« تعری[[ف شده اند، الزم است در آینده یا در عالم آخرت تحولی در آنها پیدا شود و درس و دانش بیاموزند و مجهز به سرمایه ای شوند که ب[[ا

111

Page 112: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آن سرمایه بتوانند با اهل بهشت زندگی کنند. و ام[[ا طایف[[ه س[[وم تعریف می کند. مغضوب علیهم«که خداوند تعالی آنها را »

طایفه سوم کسانی هستند که دانسته و شناخته و بر اس[[اس تدبیر و سیاس[[ت خ[[ود در راه کف[[ر و گن[[اه و ظلم و زور فع[[الیت می کنن[[د. در این راه مي رون[[د ت[[ا بتوانن[[د انس[[ان های ض[[عیف و ناتوان را در راه منافع خود استثمار کنن[[د. م[[ردم را ب[[ه ب[[ردگی و نوکری خود بکشانند. بار زندگی خود را به دوش آنها بگذارن[[د و از

آنها به عنوان اسباب و ابزار زندگی استفاده کنند. بدیهی است که انسان در فطرت خود به تم[[امی نعمت ه[[ایی که خداوند آفریده محتاج است. آن چ[[ه در زمین و آس[[مان خل[[ق شده و در کوه و دریا و صحرا، هر یک از اینها براي انسان ثروتي ب[[ه حس[[اب مي آي[[د. و اساس[[ا ارق[[ام نی[[از انس[[ان، براب[[ر تم[[امی موج[[ودات و مخلوق[[اتی اس[[ت ک[[ه خداون[[د در زمین و آس[[مان آفریده است. شما به زمین و آسمان و کوه و دریا و صحرا و باغ و جنگل نگاه کنید، اگر رقمی از آن چه می بینید، نباشد؛ به همان اندازه در زندگی شما کم و کسر بوجود می آید. آیا شما کوه ه[[ا را الزم نداری[[د ک[[ه منب[[ع و مخ[[زن آب و ارزاق باش[[د ی[[ا بیابان ه[[ا و زمین ه[[ا را الزم نداری[[د ک[[ه زمین کش[[اورزی ش[[ما و دام[[داری و

باغداری شما باشد؟ می توانید بگویید دریاها و صحراها را الزم ن[[داریم؟ می توانی[[د بگویید ستاره ها را الزم نداریم خورشید و ماه را؟ اگر یک رقم از تمامی ارقامی که در زمین و آسمان و دریا و صحرا خل[[ق ش[[ده،

112

Page 113: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

نباشد به همان میزان زندگی شما ناقص خواهد بود که چ[[را م[[اهو خورشید الزم داشته ایم و خدا خلق نکرده است.

از طرفی خداوند متعال م[[ا انس[[ان ها را مجه[[ز ب[[ه اس[[باب و ابزار ک[[ار و کاس[[بی خل[[ق ک[[رده اس[[ت. ع[[واملی در وج[[ود م[[ا و طبیعت ساخته که ما را مجبور به کار و فع[[الیت کن[[د و از مس[[یر کار و فعالیت بتوانیم ثروت ها و نعمت های خدا را بدس[[ت آوریم و زندگی کنیم. این کار و فعالیت ب[[رای ورزش و زن[[دگی م[[ا بوج[[ود آمده است؛ زیرا ما موج[[وداتی هس[[تیم ک[[ه الزم اس[[ت هماهن[[گ خدای خود به کار و فعالیت مشغول شویم و چنان ساخته ش[[ویم که خ[[دای م[[ا هس[[ت. آن چ[[ه الزم داریم تولی[[د ک[[نیم. ب[[ه خ[[ود و بندگان خدمت کنیم. تنها عاملی که ما را به صورت مال[[ک جه[[ان و انسان می سازد، کار و فعالیت است. انسان ها اگر اش[[تغال ب[[ه کار و فعالیت نداشته باشند در حد صفر مطل[[ق ب[[اقی می مانن[[د. دست و پای م[[ا در ص[[ورتی اس[[باب و اب[[زار زن[[دگی م[[ا ش[[ناخته می شود که به کار و فعالیت مشغول باش[[د. پ[[ای م[[ا در ص[[ورتی مرکب سواری ما شناخته می شود که به کار و فع[[الیت مش[[غول شود. اگر عضوی از اعضاء بدن ما بی کار بماند و ما آن را به کار نزنیم آن عضو به صورت عض[[و فلج ش[[ده اي درمی آي[[د. مثال اگ[[ر چشم های کودک را بعد از تولد ببندید که نتواند نگاه کند و نتوان[[د چشم یا گوش ی[ا عض[[و دیگ[ر خ[ود را ب[ه ک[ار بزن[د، چن[د س[الی کودک را در حال توقف نگه دارید و بعد چش[م و گ[وش او را ب[از کنید؛ ساختمان چشمش سالم است، اما نمی تواند ببیند. گوشش

113

Page 114: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

سالم است، ام[[ا نمی توان[[د بش[[نود، چ[[را ک[[ه در اث[[ر بیک[[اری فلجشده و از خاصیت افتاده است.

پس خداون[[د متع[[ال ب[[رای ورزش و ورزی[[دگی م[[ا زن[[دگی را طوری تنظیم کرده اس[[ت ک[ه آن را از مس[[یر ک[[ار و فع[[الیت ب[[ه دس[[ت آوریم ت[[ا از ی[[ک ط[[رف نعمت ه[[ا و ثروت ه[[ایی را ک[[ه بدس[[[ت آورده ایم و زحمت کش[[[یده ایم، ق[[[درش را ب[[[دانیم. و از طرف دیگر اعضاء بدن ما در مسیر کار و فعالیت رشد کند و ب[[ه

ثمر برسد و سالمتی کامل را به دست آورد. در این میان عده ای که نمی خواهند ترقی و تکامل پیدا کنند و از مسیر کار و کوشش به استقالل و آزادی برسند، فعالیت خ[[ود را از طریق استثمار دیگران شروع می کنن[[د. م[[ردم را اس[[باب و ابزار زندگی خود قرار می دهند. آنها را کار می زنند و من[[افع آنه[[ا

را مالک می شوند. در نتیجه انس[[ان های راحت طلب ب[[ار زن[[دگی خود را ب[[ه دوش

دیگران می گذارند و آنها را در راه منافع خود استخدام می کنند. تنها دین و ق[[انونی ک[[ه تم[[امی م[[ردم را وادار می کن[[د ك[[ه از مسیر کار و فعالیت زندگی خود را به ثمر برسانند و ضد استثمار و استخدام دیگران است، دین خداوند متعال است که از ابتدا ب[[ه

وسیله پیغمبران و پیشوایان دین تبلیغ شده است. خداوند تعالی زندگی طبیعی انس[[ان را ط[[وری تنظیم نم[[وده که همه کس از مسیر کار و فعالیت ب[[رای خ[[ود زن[[دگی بس[[ازند. تنبلی و بیکاری انسان را به تم[[ام معن[[ا از فض[[یلت و انس[[انیت و

114

Page 115: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کم[[[االت دیگ[[[ر ب[[[از می دارد و عقب می ان[[[دازد. در این می[[[ان استثمارگران که دین خ[دا را ض[[د اس[[تثمارگری می بینن[[د، ب[[ا دین خدا به جنگ و ستیز مشغول می شوند. پی[[امبران را می کش[[ند ی[[ا از کار بر کن[ار می کنن[د. دین عادالن[ه خ[دا را ک[ه عام[ل پ[رورش تمامی انسان ها می باشد از خاصیت می اندازند. به جای مقررات و قوانین حیات بخش آن، خرافات و موهومات بوج[[ود می آورن[[د. به جای خ[[دا ک[[ه عام[[ل اص[[لی پ[[رورش و ک[[ار و فع[[الیت اس[[ت، بت های بی خاصیت را برابر افکار مردم علم می کنند. مردم را از اط[[اعت خ[[دا خ[[ارج نم[[وده، در اط[[اعت بت ه[[ا ک[[ه اط[[اعت از استثمارگران است، قرار می دهند. در نتیجه مردم را ب[[ه ض[[اللت و گم[[راهی می کش[[انند. براب[[ر ه[[ر حقیق[[تی خ[[رافه ای را زن[[ده می کنن[[د و ب[[ه عن[[وان راهزن[[ان حقیقت، خراف[[ات و موهوم[[ات و

قطاع الطریق می سازند. همیشه بندگان خدا بین دو جناح ح[ق و باط[[ل قرارگرفته ان[د. از ی[[ک ط[[رف پیغم[[بران و پیش[[وایان الهی و م[[أمورین خ[[دا ک[[ه پیشوایان بر حق شناخته شده اند و مردم را ب[[ه ک[[ار و فع[[الیت و ح[[رکت در راه ه[[ای مثبت و ن[[تیجه بخش وادار می کنن[[د و آنه[[ا را چن[[ان می س[[ازند ک[[ه انس[[ان هایی وارس[[ته و م[[نزه از تم[[امی عیب های اخالقی یا تنبلی و بیکاری باشند و موجب تولید این همه ثروت ها و نعمت ها می شوند و آن جناح دیگر ک[[ه اس[[تثمارگران و زورگویان هستند و ب[[ر ض[[د پیغم[[بران الهی و آس[[مانی، هم[[ه ج[[ا

115

Page 116: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

طالب استراحت و راحتی خ[ود هس[تند و ب[ار زن[دگی خ[ود را ب[هدوش مردم گذاشته و آنها را استثمار می کنند.

بنا بر اين مردم به همین س[[ه گ[[روهی تقس[[یم می ش[[وند ک[[ه تعریف می کند. گروهی که مشمول لطفحمدخداوند در سوره

و کرم خدا واقع شده و مش[[مول نعمت ه[[ای خ[[دا قرارگرفته ان[[د. انسان های پاک و سالم و رستگار و وارس[[ته از تم[[امی عیب ه[[ا و نقص ها، گروه دیگر همان استثمارگران که زندگی خ[[ود را از راه ظلم و زور شروع می کنند و بار زن[[دگی خ[[ود را ب[[ه دوش م[[ردم می گذارند و همه جا بر ضد پیغمبران و دین خدا فعالیت می کنن[[د و م[[ردم را ب[[ه ض[[اللت و گم[[راهی می کش[[انند. این دو گ[[روه در جهت حق ی[[ا باط[[ل، در اقلیت مي باش[[ند. هم انس[[ان های پ[[اک و نجیب و وارسته و هم انسان های کافر و ظالم درج[[ه ی[[ک، ک[[ه از

طریق ظلم و زور حاکمیت پیدا می کنند. در میان این دو گروه انسان هایی که در اطاعت این ه[[ا ق[[رار می گیرند، اکثریت هستند ک[[ه ی[[ا نش[[ناخته و ندانس[[ته در اط[[اعت اهل حق هستند و یا در اطاعت اهل باطل. این اکثریت می[[ان دو گروه که حق را به حق[[انیت نش[[ناخته و در اط[[اعت اه[[ل ح[[ق ی[[ا[[تی ک[[ه باط[[ل هس[[تند، »ض[[الین« ش[[ناخته ش[[ده اند و آن دو اقلی بندگان خدا را به دین خدا هدایت می کنند و سعی می کنند م[[ردم را به حقیقت و خوشبختی برسانند، یا در جهت دیگر مردم را ب[[ه

گمراهی می کشانند در اقلیت مي باشند.

116

Page 117: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

روز قیامت آن اقلیت اول که بندگان صالح و م[[ؤمن هس[[تند، اهل بهشت و این اقلیت باطل که مردم را به گمراهی کشانده یا متوقف نموده اند، اهل جهنم و این اکثریت میان دو گروه ک[[ه ن[[ه حق را ب[[ه حق[[انیت و ن[[ه باط[[ل را ب[[ه باط[[ل ب[[ودن ش[[ناخته اند و اسباب و اب[[زار دس[[ت آن دو گ[[روه بوده ان[[د، ض[[الین و گمراه[[ان شناخته شده اند. آنها از نظر این که گول اهل باطل را خورده و از پیغمبران اطاعت نکرده اند مشمول عفو خدا ق[[رار می گیرن[[د. خداوند حكيم، گول خوردگان را می پذیرد و بعد هدایت می کن[[د و اما آن دو گروه اهل حق و باط[[ل ک[[ه س[[ران و ره[[بران ایم[[ان و تقوا یا کفر و گناه شناخته شده اند در بهشت یا جهنم اب[[دي ق[[رار

می گیرند. در نتیجه مردم در صحرای محشر به این س[[ه دس[[ته تقس[[یم

می شوند که خداوند تعالی آنها را تعریف می کند و می گوید:بون ابقون ،أولئك المقر ابقون الس 12و الس

و در مورد گروه دوم مي فرمايد:مال ، في سموم و حميم مال ما أصحاب الش و أصحاب الش

13

و گروه سوم را به عنوان اص[[حاب یمین و اص[[حاب المیمن[[هتعریف می کند و می فرماید:

14فأصحاب الميمنة ما أصحاب الميمنة

الی آخر تعریفات.11و10- سوره واقعه،آيه121242و41- سوره واقعه،آيه13138- سوره واقعه،آيه1414

117

Page 118: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خ[[واهی نخ[[واهی زن[[دگی دنی[[ا ب[[ه همین کیفیت خاتم[[ه پی[[دا می کند و زندگی آخرت در شعاع هدایت اهل ایمان و تقوا ت[[ا اب[[د ادامه دارد. الزم است بدانیم ک[[ه در زن[[دگی آخرت و قی[[امت چ[[ه برنامه ه[[ایی اج[[را می ش[[ود ک[[ه این س[[ه طایف[[ه از یک[[دیگر ج[[دا

می شوند و هر کدام در جای مناسب خود قرار می گیرند. یکی از مص[[یبت های ب[[زرگ ب[[رای بش[[ریت ک[[ه م[[انع تم[[دن و پیش[[رفت زن[[دگی می ش[[ود، مخل[[وط ش[[دن این س[[ه طایف[[ه در یکدیگر است. در زندگی دنیا هیچ کس نمی تواند این س[[ه طایف[[ه را با مشخصاتی که دارند، بشناسد. زیرا همه با یک[[دیگر مخل[[وط هستند و ب[[ا هم زن[[دگی می کنن[[د. نمی ت[[وانیم در دنی[[ا انس[[ان های خوب درجه یک را بشناسیم و آنها را به ره[[بری و پیش[[وایی خ[[ود انتخاب کنیم و همین طور نمی توانیم انسان های بد درج[[ه ی[[ک را که مظهر کفر و گناه مي باشند و بشریت را به بردگی می کشند، بشناسیم تا از آنه[[ا فاص[[له بگ[[یریم و گرفت[[ار آنه[[ا نش[[ویم. همین ط[[ور نمی ت[[وانیم آن اک[[ثریت مستض[[عف را ک[[ه عق[[ل و ش[[عور درستی ندارند و غالب[[ا در اس[[ارت آن دو طایف[ه ق[[رار می گیرن[د، بشناسیم تا آنه[[ا را ب[[ه خوش[[بختی و س[[عادت برس[[انیم. ه[[ر س[[ه طایفه با یکدیگر مخل[[وط ش[[ده اند. ولیکن روز قی[[امت ک[[ه دای[[ره والیت و حکومت خدا و اولی[[اء خ[[دا می باش[[د، آن چن[[ان آس[[ایش کام[[ل ب[[رای انس[[ان ها پی[[دا می ش[[ود ک[[ه ذره ای مح[[رومیت و گرفتاری ندارن[[د و ی[[ا آن چن[[ان در رنج و ع[[ذاب و ب[[دبختی ق[[رار

118

Page 119: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می گیرند که ذره ای برای آنها آسایش و آرامش پیدا نمی ش[[ود، واین هر دو زندگی به نام بهشت و جهنم شناخته شده است.

یکی از عوام[[ل ب[[زرگی ک[[ه می توان[[د ی[[ک چ[[نین آس[[ایش و آرامشي به وج[[ود آورد و زن[[دگی را از مص[[یبت ها پ[[اک و خ[[الص گرداند، دایرة حکومت و والیت خداوند متعال است. کس[[انی ک[[ه در مس[[ند حک[[ومت ق[[رار می گیرن[[د و ح[[ق دارن[[د ب[[ر انس[[ان ها حاکمیت پیدا کنند و در شعاع حاکمیت آنه[[ا زن[[دگی بهش[[تی دای[[ر می شود، بایستی مجهز به چنان علمی باشند که هر انسانی را با تمامی مشخصات وجودی بشناسند. علمشان کامل و محی[[ط ب[[ه افرادی باشد که بر آنها حکومت می کنند. ه[[ر ح[[اکمی ب[[ه م[[یزان علم و معرفتی که دارد می تواند آسایش و آرامش به وج[[ود آورد و به میزان جهل خود انسان ها را در رنج و زحمت قرار می ده[[د. کسانی که از جانب خدا به حکومت انتخ[[اب می ش[[وند مجه[[ز ب[[ه علم و قدرت الهی هستند. انسان ها را با تم[[امی مشخص[[اتی ک[[ه خوب ی[[ا بدن[[د می شناس[[ند و ذره ای در انسان شناس[[ی اش[[تباه و اختالف ندارند. آنها انسان های معصومند. مجهز و منزه از خطا و اشتباه. میلیون ها انس[[ان در دای[[رة حک[[ومت آنه[[ا مانن[[د ی[[ک نف[[ر هستند که به تمامی زوایای زندگی آنها آشنایی کامل دارند. دوره حکومت و والیت آنها را قیامت و آخرت نامیده اند. آخ[[رت، یع[[نی آخ[رین زن[دگی ک[ه انس[ان ها در اط[[اعت خ[دا و اولی[ا خ[دا ق[رار

می گیرند.

119

Page 120: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

همیشه آخرین ها کاملترین ها هستند. زندگی هم مانند طبیعت است که از نقص به کمال حرکت می کند. آن چه ناقص است در ابتدای زندگی و آن چه کامل است در انتهای آن، به این مناسبت ک[[املترین زن[[دگی را آخ[[رت نامیده ان[[د. یکی از نام ه[[ای زن[[دگی

آخرت »یوم الفصل« است، که خداوند تعالی می فرماید: 15هذا يوم الفصل جمعناكم و األولين

)و به آنها گفته مىشود:( امروز همان روز جدايى)حق ازباطل( است

كه شما و پيشينيان را در آن جمع كردهايم! فصل و فاص[[له ب[[ه معن[[ای ج[[دایی نیک[[ان از ب[[دان اس[[ت. در زندگی آخ[[رت ک[[ه ب[[ه وس[[یله خ[[دا و اولی[[اء خ[[دا دای[[ر می ش[[ود، خداوند نیکان درجه اول و دوم را از بدان و بدکاران ج[[دا می کن[[د و ب[[دکاران را از نیکوک[[اران، و آن چ[[ه ب[[رای ش[[ناخته ش[[دن آن اکثریت که مستضعف نامیده شده انجام می دهد. آنها که نه ح[[ق را به حقانیت شناخته اند تا تصمیم بگیرند و طرف حق را انتخاب کنن[د و ن[ه باط[[ل و کف[ر و گن[[اه را، ت[ا آن را ت[رک کنن[د، گرفت[ار ضعف و ن[[اتوانی بوده ان[[د و اس[[باب و اب[[زار دس[[ت آن دو طایف[[ه بوده اند. نه آنها که از معاویه ها اطاعت کرده اند، معاويه ه[[ا را ب[[ه کفر و گناه شناخته و نه آنها که از امامان اطاعت کرده اند، ائم[[ه

را به حقانیت و عصمت شناخته اند.موال امیرالمؤمنین عليه السالم می فرماید:

38- سوره مرسالت،آيه1515

120

Page 121: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

انسان ها یا »عالم ربانی« هستند یا »کسانی ک[[ه الاق[[ل آنه[[ا را به حقانیت ش[ناخته و اط[[اعت کرده ان[د« و ی[ا »همج الرع[اع«

يعني مانند پر کاهی ک[[ه از ه[[ر ج[[ا ب[[اد و طوف[[انی پی[[دا16هستند. می شود، آنها را به همراه خود می برد. مستحق عفو خدا هستند. ولیکن عق[[ل و دانش[[ی نداش[[ته اند ک[[ه بتوانن[[د نعمت ه[[ای خ[[دا را

بدست آورند. برای این که این سه طایفه از یکدیگر مش[[خص ش[[وند، ائم[[ه عليه السالم در حکومت خود اول س[[ران ح[[ق و باط[[ل را زن[[ده می کنند و به محاکمه می کشانند. آنها که اهل ایمان و تق[[وا ب[[وده و زندگی خود را به صداقت و ام[[انت و خ[[دمت ب[[ه م[[ردم س[[پری کرده اند، ابتدا زنده می شوند و وارد قیامت می شوند و هم چ[[نین سران کفر و گناه که تمام عم[[ر خ[[ود را ب[[ه کف[[ر و ظلم و س[[تم

گذرانده اند. این دو طایفه سران ایمان و تقوا یا کفر و گن[[اه ب[[ه محاکم[[ه کشیده می شوند تا نیکان دالئل حقانیت خود را و خدمات خود را بیاورند و داخل زندگی بهشتی شوند، سران کفر و گن[[اه هم اگ[[ر دلیلی برای سعادت خ[[ود دارن[[د، بیاورن[[د ت[[ا مش[[مول عف[[و الهی ش[[وند. مس[[لم اس[[ت ک[[ه س[[ران و ره[[بران کف[[ر و گن[[اه امث[[ال فرعون ها و شدادها و یزیدها و معاویه ها که سراسر زندگی خ[[ودعفا س[[پری کرده ان[[د، در آخ[[رت را به ظلم و س[[تم و اس[[تثمار ض[[ محکومیت پیدا می کنند. دلیلی ندارد که بتوانن[[د خ[[ود را از دای[[ره عذابی که نتیجه ظلم و ستم آنها بوده، نجات دهن[[د. قه[[را این دو

، الناس ثالثة عالم و متعلم و غثاء34، ص: 1- كافي، ج1616

121

Page 122: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

طایف[[ه یکی » محک[[وم« ب[[ه زن[[دگی جهنمی می ش[[ود و دیگ[[ری »حاکم« به زندگی بهشتی.

بع[[د از آن ک[[ه این دو طایف[[ه از اولین و آخ[[رین تکلیفش[[ان روش[[ن ش[[د و نیک[[ان در زن[[دگی بهش[[تی قرار گرفتن[[د، ب[[دان و ب[[دکاران هم در زن[[دگی جهنمی، آن طایف[[ه س[[وم ک[[ه مستض[[عف شناخته شده بودند و بدون این که حق را به حقانیت ی[[ا باط[[ل را ب[[ه بطالن بشناس[[ند، از آن دو طایف[[ه پ[[یروی کرده بودن[[د؛ زن[[ده می شوند. آنها ک[[ه نش[[ناخته و ندانس[[ته دنب[[ال انس[[ان های خوب و مؤمن بوده اند، قهرا ب[[ه ط[[رف رؤس[[ای خ[[ود ح[[رکت می کنن[[د و پذیرفت[[ه می ش[[وند و وارد زن[[دگی بهش[[تی می ش[[وند و آنه[[ا ک[[ه ندانس[[ته و نش[[ناخته در اط[[اعت فرعون ه[[ا و یزی[[د و ابن زیاد ه[[ا بوده اند، پس از آن که پیشوایان خود را در اعماق جهنم می بینن[[د پشیمان می شوند که چه قدر گول خ[[ورده و گم[[راه ش[[ده اند ک[[ه بدان و بدکاران را به ج[[ای نیک[[ان و نیکوک[[اران ش[[ناخته اند. داد و فریاد آنها بلند می شود که خدایا این طایفه ما را گ[[ول زدن[[د. این همه با نش[[ان و م[[دال خ[[وبی خ[[ود را تعری[[ف کردن[[د و نیک[[ان را تکذیب کردن[[د؛ در نتیج[[ه م[[ا را گ[[ول زدن[[د و اس[[یر خ[[ود کردن[[د. خداوند متعال هم می داند که آنها گول خورده اند و از اه[[ل باط[[ل اط[[اعت کرده ان[[د. راس[[ت می گوین[[د و بی گن[[اه بوده ان[[د. پس مشمول عف[[و الهی ش[[ده و ب[[ه اولی[[اء خ[[دا ملح[[ق می ش[[وند. در[[تی ک[[ه س[[ران کف[[ر و گن[[اه بوده ان[[د در جهنم ب[[اقی نتیج[[ه اقلی

می مانند.

122

Page 123: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ب[[ه این ت[[رتیب دوره قی[[امت در ابت[[دا ب[[ه دو قس[[مت تقس[[یم می شود: یک دوره حساب و رسیدگی به نیکوک[[اران و ب[[دکاران و دوره دیگ[[ر عف[[و و گذش[[ت از مستض[[عفان و گ[[ول خوردگ[[ان و عاقبت اکثریت مشمول لطف خداوند متعال قرار می گیرند و ب[[ه

زندگی ادامه می دهند.

123

Page 124: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کیفیت پیدایش بهشت و جهنم

الزم اس[[ت کیفیت پی[[دایش بهش[[ت و جهنم را هم ب[[دانیم و بشناسیم. چنان که گفته شد عالم خلقت از گذشته ها و آینده ها و موجودی ها سراسر صنعت و سازندگی است. نمی ت[[وانیم چ[[یزی در عالم پیدا کنیم که خود ب[[ه خ[[ود ب[[وده و کس[[ی آن را نس[[اخته باش[[د. اگ[[ر این ش[[کل ها و قیافه ه[[ا و س[[اخت و س[[ازندگی ها از چهره موجودات برداشته شود، همه چ[[یز ب[[ه »اص[[ول غ[[یر قاب[[ل رؤیت« و غیر قابل استفاده ب[[ر می گ[[ردد. ع[[الم خلقت ب[[ه ص[[فر مطلق بر می گردد. البته توجه داش[[ته باش[[يد ك[[ه در آن وض[[عيت عالم خلقت عدم مطلق نیست؛ بلکه ص[[فر مطل[[ق اس[[ت. ص[[فر موجودی است که ارزش بوجود می آورد، ولیکن خود به خود و ب[[ه تنه[[ايي فاق[[د ارزش اس[[ت. میلیون ه[[ا و میلیارده[[ا ص[[فر مطل[[ق برابر یک هزارم و یا یک میلیونیم عدد ارزش ندارد. مثال عدد ی[[ک مانند یک ع[[دس ی[[ا ی[[ک دان[[ه گن[[دم و ب[[رنج را اگ[[ر ب[[ه میلیون ه[[ا میلیون قسمت کنیم هر یک از آن قسمت ها براب[[ر خاص[[یت خ[[ود ارزش دارد. از ص[[فر ب[[االتر اس[[ت. ولیکن اگ[[ر ع[[دد را ب[[ه ص[[فر برگردانیم از نظ[[ر ارزش و خاص[[یت هم ص[[فر مطل[[ق می ش[[ود.

یعنی فاقد کمیت و کیفیت و خاصیت. فالسفه قانونی دارند که با فکر و دانش خود گاهی موجودات را از کثرت به وحدت بر می گردانند و گاهی از وحدت به ک[[ثرت. با حرکت دادن موجودات از کثرت ب[[ه وح[[دت و ی[[ا ص[[فر مطل[[ق

124

Page 125: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

همه جا ص[[ورت های کمی و کیفی قاب[[ل اش[[اره و ش[[ماره از بین می رود، حقیقت ها باقی می ماند. این اس[[ت ح[[رکت از ک[[ثرت ب[[ه وح[[دت. مثال میلی[[ون میلی[[ارد قطع[[ه آهن و فل[[زات داری[[د و ی[[ا میلیون ها میلیارد خشت و آجر و هم چنین میلیون ها میلیارد ب[[رگ و گل و گیاه و امث[[ال آن. تم[[امی اینه[[ا در لب[[اس کمیت و کیفیت آنقدر زیاد هستند ک[[ه اع[[داد ج[[واب آنه[[ا را نمی ده[[د و انس[[ان ها قدرت ندارند همه آنها را ت[[ا آخ[[ر بش[[مارند. موج[[ودات در لب[[اس کمیت و کیفیت آن قدر زیادند که خ[دای تع[الی ادع[ا می کن[[د ك[ه

فقط خودش شماره آنها را می داند.17لقد أحصاهم و عدهم عدا

مردم نمی توانند آخرین شماره را پیدا کنند. ولیکن اگر لباس کمیت و کیفیت و ش[[کل و قیاف[[ه و رن[[گ و رونق ه[[ا را از ق[[امت موجودات بگیرند، میلیون میلیارد جماد و نبات و حیوان و انس[[ان و ماه و ستاره و همه چیز تبدیل به یک واحد می ش[[ود. یع[[نی این میلیون و میلیارد شکل و قیافه ب[[ه ی[[ک حقیقت ب[[ر می گ[[ردد. آن قدر کمیت و کیفیت خ[ود را از دس[[ت می ده[د ک[ه ب[ه ی[ک واح[د

حقیقی هم قابل شمارش نیست. مثال میلیون ها میلیارد ساختمان به وسیله انس[[ان ها در مس[[یر ساخت و سازندگی از آب و خاک در آمده اند و اگر زلزله ای پی[[دا ش[[ود، تم[[امی این میلیون ه[[ا میلی[[ارد ش[[کل و قیاف[[ه ب[[ه ص[[ورت ساختمان به دل خاک بر می گردد و خاک مطل[[ق می ش[[ود. خ[[اک یک حقیقت بیش نبود. قاب[[ل نم[[ایش و ش[[مارش نب[[ود. ولیکن در

94- سوره مريم،آيه1717

125

Page 126: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

لباس ساخت و سازندگی آن قدر نمایش و شمارش پیدا کرد ک[[هشمارش آن از دایرة استعداد مردم خارج شد.

تمامی موجودات ع[[الم در لب[[اس س[[اخت و س[[ازندگی جل[[وه کرده اند و هر کدام اسم مخصوص دارن[[د. ک[[وه و دری[[ا و ص[[حرا، جمادات و نباتات و حیوانات اگر این لباس ساخت و سازندگی را که کمیت و کیفیت می نامند، از ق[[امت موج[[ودات بکنن[[د، تم[[امی این موج[[ودات غ[[یر قاب[[ل ش[[مارش ب[[ه ی[[ک واح[[د ب[[ر می گ[[ردد. واحدی که نه قابل رؤیت است و نه قابل لمس، فق[[ط ب[[ا ن[[یروی عقل قابل درک می شود. آن یک واحد را اصل می نامند و آن چ[[ه از آن ی[[ک واح[د ظ[[اهر ش[[ده ب[[ود، ف[[رع می نامن[[د. اص[[ل و ف[[رع مسأله ای است که عمومیت دارد. هیچ جا اصل بدون ف[[رع قاب[[ل

نمایش نیست و فرع بدون اصل هم قابل ظهور نیست. موجودات در مسیر حرکت به سوی اصول به صفر مطلق بر می گردند و این حرکت را حرکت از کثرت به وح[[دت می نامن[[د و باز همین موجودات در مسیر حرکت از اصول به فروع بی نه[[ایت یا نزدیک به بی نهایت ک[[ثرت پی[[دا می کنن[[د. ی[[ک چ[[نین حرک[[تی را »حرکات تکاملی« می نامند. یعنی تمامی موجودات از حالتی ک[[ه صفر مطل[[ق بوده ان[[د و هیچ ارزش[[ی نداش[[ته اند، قاب[[ل رؤیت هم نبوده اند در مسیر حرکت از اصول ی[[ا ص[[فر مطل[[ق، ب[[ه ف[[روع و اعداد حرکت کرده اند و این حرکات تکاملی از وحدت به کثرت یا حرکت تنزلی از کثرت به وحدت از ازل تا به ابد ادامه دارد. تنه[[ا عاملی که خالیق را از اص[[ول و از ح[[التی ک[[ه ص[[فر مطلقن[[د ب[[ه

126

Page 127: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

فروع و کثرت باال می برد و به هر کدام ارزش مخصوص می دهد، خداوند متعال است. این حرکت را ساخت و س[[ازندگی می نامن[د

و به زبان عربی » جعل« و »خلق« می شناسند. است، یعنی به ه[[ر موج[[ودی ک[[ه در وض[[عجاعل«خداوند »

ص[[فری قرارگرفت[[ه و فاق[[د ارزش اس[[ت ارزش ذاتی و حقیقی هم ب[[ه معن[[ای تغی[[یر قیاف[[ه و ص[[ورت اس[[ت.خلق«می ده[[د. »

خداوند ابتدا به مواد اولیه موجودات از مسیر افاضه ن[[ور و ن[[یرو ارزش ذاتی می ده[[د و بع[[د م[[وادی ک[[ه ارزش ذاتی دارن[[د را ب[[ه صورت مخلوقات دیگر ظاهر می سازد. این عمل خداوند تبارک و تعالی است. تقریبا حرکت موج[[ودات از اص[[ول ب[[ه ف[[روع مانن[[د حرکت حروف الفبا از صورت حرف، به کلمات و عبارات اس[[ت. و باز حرکت از فروع به اصول مانند اوراق کلم[[ات و عب[[ارات از فروع به اصول است. کلمات هم[[ه ج[[ا در لب[[اس کمیت و کیفیت ارزش پیدا می کند و معنا دارد و در صورتی که اوراق ش[[د معن[[ای

حس<<ن و حس<<ین، علی، خود را از دست می دهد. مثال کلمات ..... اگ[ر اوراق ش[[ود و ح[روف آن را ت[ک ت[ک بنویس[ند،فاطمه

عین، علی و فاطمهمعنای خود را از دست می ده[د. در کلم[ه تنها و تنها معنا ندارد و چون ترکیب شود، معنا پی[[دایاء تنها و الم

می کند. کتاب طبیعت هم همین طور است. اگر لب[[اس س[[اخت و ساز را و کمیت و کیفیت را از ق[امت موج[ودات بک[[نیم و آنه[ا را اوراق کنیم ارزش خود را از دست می دهند. این است حرکت از کثرت به وح[[دت، ی[[ا از وح[[دت ب[[ه ک[[ثرت ک[[ه ح[[رکت تک[[املی و

127

Page 128: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

»خلق« و »جعل« نامیده می شود. همان طور ک[[ه ب[[دون گوین[[ده حروف الفبا تبدیل به کلم[[ات نمی ش[[ود، اص[[ول ع[[الم خلقت هم بدون »اراده خ[[دا« تب[[دیل ب[[ه مخلوق[[ات نمی ش[[ود و ارزش پی[[دا

نمی کند. از همین راه می توانید ب[ه اص[ول و ف[روع ع[الم خلقت و ه[ر چیزی آگاهی پیدا کنید. بهشت و جهنم هم یک صنعت است که از یک وضعیت فاقد نام و نش[[ان ح[[رکت نم[[وده و در وض[[عی ق[[رار

گرفته که دارای نام و نشان و ارزش یا ضد ارزش می شود.

128

Page 129: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

معناي »جعل« و »خلق« در قرآن

و تف[[اوتجعل« و »خل<<ق«الزم است در اط[[راف کلم[[ه » آنها با یکدیگر و اثبات این که جعل شیء فقط به اراده خدا قابلظهور است نه به دست انسان ها، جعل را این طور تعریف کنیم:

ترکیب ذوات با یکدیگر یا ترکیب اصول با یکدیگر. ترکیب بر دو قسم است: گ[[اهی ب[[ه معن[[ای ت[[رکیب م[[اده ب[[ا مادة دیگر یا جسمی با جسم دیگر. مانن[[د: ت[[رکیب آب و خ[[اک ی[[ا ت[[رکیب ش[[کر و روغن ی[[ا آرد گن[[دم و آرد ب[[رنج. این ترکیب[[ات را »خلق« می نامند. در این ترکیب[[ات م[[واد مختل[[ف کن[[ار یک[[دیگر و متصل به یکدیگر قرار می گیرند. در ذات یکدیگر وارد نمی شوند. مثال ش[[کرها م[[واد ش[[یرین هس[[تند. آرد گن[[دم و ب[[رنج هم م[[واد نشاسته ای می باشند که فاقد شیرینی هستند. وق[[تی ش[[کر را ب[[ا آرد برنج و گندم مخلوط می کنیم، ذرات و مواد شیرین که ش[[کر نامیده می شود کنار ذرات و م[[واد گن[[دم و ب[[رنج ق[[رار می گیرن[[د ولي در ذات یکدیگر وارد نمی شوند. هم[[ان ط[[ور ک[[ه ب[[ا یک[[دیگر مخلوط شده اند، قابلیت دارند از یکدیگر جدا شوند. مثال یک کیلو شکر را با یک کیلو آرد مخلوط کنید. یک کیلو آب هم وارد کنی[[د و خمیری بسازید که به دلیل داشتن شکر شیرین است. می ت[[وانیم این یک کیلو شکر را از یک کیلو آرد جدا کنیم ت[[ا آرد ب[[ه وض[[عیت ابتدایی خود برگردد. شیرین نباشد یک کیلو آب را کنار بگ[[ذاریم و از شکر و آرد جدا کنیم به کیفیتی که رطوبتی ی[[ا نمی در ش[[کر و

129

Page 130: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آرد باقی نماند. خشک مطلق باشد. شکر را هم ج[[دا ک[[نیم. س[[ه کیلو آب و شکر و آرد که با یکدیگر مخلوط شده اند ب[[ه ح[[ال اول برگردند. از آردها همان آرد خشک، شکر هم شکر خشک شیرین و آب ها هم مایع سیالی که قابل آشامیدن اس[[ت. ب[[ه هم[[ان دلی[[ل ک[[ه ب[[ا یک[[دیگر ت[[رکیب ش[[ده اند، از يك[[ديگر قاب[[ل انفص[[ال هم

می باشد. یک چنین ترکیباتی را که ت[[رکیب م[[اده ب[[ه م[[اده دیگ[[ر باش[[د،

»خلق« می نامند. و اما جعل، جعل عبارت است از ترکیب مادیات و مجردات. مانند ترکیب بدن ما با روح ما. ب[[دن م[[ا در ابت[[دای خلقت ک[[ه ده کیلو آب و خاک بوده، نه حیات داشته، نه حرکت و نه هم زیب[[ایی و نه خاصیت های دیگر. فق[ط ده کیل[و آب و خ[اک ب[وده. خداون[د متعال این ده کیلو آب و خاک را ب[ا روح حی[ات و ح[رکت ت[رکیب نموده و هیچ کس قدرت ندارد یک چنین ترکیبی انجام دهد که به جسم مرده روح حیات بدهد یا به جسم سیاه، زیب[[ایی و س[[فیدی و رنگ های دیگر بدهد. یا به جس[[م ض[[عیف ن[[یرو بده[[د ک[[ه دارای

حیات و حرکت و زیبایی و نورانیت باشد. ی[[ک چ[[نین ترکی[[بی ک[[ه م[[اده جس[[مانی ب[[ا مج[[ردات ت[[رکیب می شود را »ترکیب ذاتی« و یا »جع[[ل« می نامن[[د. مثال روح وارد بدن مرده می شود، حیات و ح[[رکت پی[[دا می کن[[د. ام[[ا ذره ای ب[[ر وزنش اضافه نمی شود. بدن مرده ای که ده کیلو وزن دارد، فاقد زیبایی و نورانیت و حیات و ح[رکت می باش[[د ام[[ا ب[[ا افاض[ه روح

130

Page 131: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حیات و نیروی حرکت و نور و روشنایی زیبایی پی[[دا می کن[[د. این ده کیلو ابتدا یک بدن سیاه بود، حاال تبدیل ب[[ه ب[[دن س[[فید و زیب[[ا شده است یا در ابتدا حیات و حرکت نداشت و نمی توانست خود را تکان بدهد و بجنبد، ولی اکن[ون دارای حی[[ات و ح[رکت اس[[ت. وزنه ای را که چند براب[[ر وزن ب[[دنش باش[[د ب[[رمی دارد. این هم[[ه زیبایی و روح حیات و حرکت وارد یک جسم مرده ش[[ده اس[[ت و ذره ای بر وزن آن اضافه نشده. نه حجمش که روی هم ی[[ک م[[تر مکعب سه بعدی بوده اضافه شده است که الاق[[ل در ه[[ر بع[[دی یک هزارم میلیمتر اضافه شود. و ن[[ه هم وزنش ک[[ه ده کیل[[وگرم بوده اض[[افه ش[[ده ک[[ه الاق[[ل ب[[ا آم[[دن روح و حی[[ات و ح[[رکت و زیبایی یک گرم بر وزنش اضافه شود. اگر ی[[ک کیل[[و گ[[رم آب ی[[ا م[[واد غ[[ذایی وارد ب[[دن می ش[[د، ب[[ه هم[[ان م[[یزان ب[[ر وزنش و حجمش اضافه می شد. ولیکن روحی با این عظمت و ن[[ورانیت و زیبایی وارد بدن شده و این ب[[دن منفص[[ل از موج[[ودات دیگ[[ر را متص[[ل ب[[ه زمین و آس[[مان نم[[وده، ولي ذره ای ب[[ر حجمش ی[[ا

وزنش اضافه نشده است. ی[[ک چ[[نین ترکی[[بی را »جع[[ل« می نامن[[د. ت[[رکیب م[[اده ب[[ا مج[[ردات. مج[[ردات را در بحث ه[[ای گذش[[ته ب[[رای ش[[ما تعری[[ف کردیم که جسمانیت و ابعاد ندارند. اگ[[ر میلی[[ارد میلی[[ارد تن روح وارد بدن شود ذره ای گشادگی در ب[[دن پی[[دا نمی ش[[ود و ی[[ا اگ[[ر میلیارد میلیارد تن روح و زیبایی از بدن خارج گ[ردد، ذره ای ج[ای

131

Page 132: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خالی در بدن پیدا نمی ش[[ود. »مج[[ردات« ک[[ه عبارتن[[د از »ان[[وارپنجگانه« با رنگ های مختلف با مادیات ترکیب می شوند.

با این ت[[رکیب در م[[واد م[[رده و ب[[دن های بی ح[[رکت حی[[ات و حرکت و زیبایی پیدا می شود. یک چ[[نین س[[اخت و س[[ازی را ک[[ه حقیقت جسم عوض می شود و در جس[[م م[[رده حی[[ات و ح[[رکت

می نامن[[د. جع[[ل فق[[ط ب[[ه دس[[ت خداون[[د جعلظ[[اهر می گ[[ردد متعال است. انسان ها می توانند مواد مختلف را با یکدیگر ترکیب کنند و مخلوط نماین[[د، ولیکن نمی توانن[[د مج[[ردات را ب[[ا مادی[[ات

ترکیب کنند تا از این ترکیب حیات و حرکت بوجود آورند. پس جعل به معنای ت[[رکیب مادی[[ات ب[[ا مج[[ردات اس[[ت. ام[[ا خلق به معنای ترکیب مادیات ب[[ا یک[[دیگر اس[[ت. جع[[ل فق[[ط ب[[ه دست خداوند متعال اس[ت. اوس[[ت ک[ه در م[[واد ع[الم از مس[یر افاضه نور و نیرو و حیات و حرکت بوجود می آورد و با سلب آنه[[ا از یکدیگر حیات و حرکت را از بین می برد. لذا هر نوع جعلی ک[[ه پیدایش خاصیت های روانی و ذاتی باشد به دست خداون[[د متع[[ال

است. تا امروز دانش[[مندان ط[[بیعی س[[اخت و س[[از ص[[نایع خ[[ود ی[[ا طبیعت را از مسیر ماده ب[ه اض[افه م[اده و ی[ا جس[م ب[ه اض[افه جسم می دانند. اگر بخواهن[[د جس[[می را ب[[زرگ کنن[[د ی[[ا کوچک[[تر کنند از طریق ماده به اضافه ماده اجسام ب[[زرگ می ش[[ود. حجم زیادتری پیدا می کند و از مسیر ماده و منهای م[اده حجم اجس[ام کوچکتر و ضعیف تر می شود. کسانی که از ح[[د معم[[ولی بزرگ[[تر

132

Page 133: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

شده اند به مرض چاقی مبتال شده اند، چاقی از این راه پیدا شده که نیروی ج[[ذب آنه[[ا از ن[[یروی دف[[ع آنه[[ا بیش[[تر اس[[ت. اگ[[ر ب[[ه میزانی که آب و غذا می خوریم، مثال یک کیل[[و مص[[رف آن ج[[ذب بدن ما شود و چیزی دفع ننماید، بدن ما هر روز به م[[یزانی چ[[اق می شود و بزرگ می گردد که غذا و آب استفاده کرده ایم. اگر هر روز دو یا سه کیلو آب و غذا مصرف کنیم به همان میزان بر بدن ما اضافه می شود. ماده ب[[ه اض[[افه م[[اده، ولیکن خداون[[د متع[[ال بدن انسان را طوری ساخته که از آب و غذا نیرو می گیرد و بع[[د از ن[[یرو گ[[رفتن، م[[واد اولی[[ه ک[[ه وارد ب[[دن ش[[ده از آن خ[[ارج می گردد، به صورت ادرار و مدفوع و چرک و ع[[رق و امث[[ال آن. مشاهده می کنیم بعضی نه چاق می ش[[وند ک[[ه حجم ب[[دن ب[[زرگ شود و نه الغر، که حجم بدنشان کوچک گردد با این که هر شبانه روزی با خوردن و آش[[امیدن و نفس کش[[یدن دو س[[ه کیل[[و م[[واد غذایی وارد بدن آنها می شود. این چند کیلو مواد غ[[ذایی ب[[ه ب[[دن نیرو می دهد و بعد دفع می گ[[ردد. ن[[یروی ب[[دن و ق[[وه انس[[ان ب[[ه حال خود باقی است و ی[[ا زی[[ادتر می ش[[ود. ولیکن حجم ب[[دن ب[[ه حال خود باقی است این ساخت و ساز از مسیر م[[اده ب[[ه اض[[افه ماده انجام می گیرد. در دل این ساخت و س[[از م[[ادی، س[[اخت و ساز دیگری وجود دارد که از آن تعبیر به افاضه می شود. افاض[[ه از کلمه فیض گرفته ش[[ده، و اض[[افه از کلم[[ه ض[[یف و ض[[یافت. ماده به اضافه ماده حجم بدن را زیاد می کند، بدن ها ب[[ا م[[اده ب[[ه اضافه ماده بزرگ می شود و یا ماده منهای ماده، کوچ[[ک. ولیکن

133

Page 134: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

م[[اده ب[[ه افاض[[ه ن[[ور و ن[[یرو، ق[[درت ب[[دن و زیب[[ایی آن را زی[[اد می کند. گ[اهی ب[دن های ض[[عیف و الغ[ر ن[[یروی بیش[تری از حجم بدنشان دارند و گاهی یک ب[دن ک[ه ب[ه اض[افه م[اده چ[اق ش[ده، نیروی کمتری نسبت به چاقی خ[ود دارد. ی[ک ب[دن س[ی کیل[[ویی صد کیلو بار برمی دارد، و گاهی یک بدن ص[[د کیل[[ویی س[[ی کیل[[و بار. حجم بدن اضافه شده ولی نیروی بدن کم شده، و یا ن[[یروی

بدن اضافه شده، ولي حجم بدن کمتر شده است. طبیعت هم به همین شکل است. بعضی اجسام جاذبه بیشتر دارند. با این که حجمشان کوچک اس[[ت، و اجس[[ام دیگ[[ر ن[[یروی کمتری دارند با این که حجمشان بزرگتر است. یک کیل[[و س[[نگ و خ[[اک را در براب[[ر ی[[ک کیل[[و آهن رب[[ا و مغن[[اطیس ق[[رار دهی[[د مشاهده می کنید كه یک کیلو آهن رب[ا از ی[ک کیل[و س[نگ و خ[اک

جاذبه بیشتر دارد. ب[[ه همین کیفیت هم[[ه ج[[ا س[[اخت و س[[از ص[[نایع ط[[بیعی از مسیر ماده به اضافه ماده و از مسیر نیرو به افاضه ن[[یرو انج[[ام می گیرد. در این رابطه علما می گوین[[د: »ک[[ل ش[[یء من االش[[یاءیء زوج ازواج ترکیبی[[ات« ی[[ا ب[[ه تعب[[یر دیگ[[ر می گوین[[د »ک[[ل ش[[ ترکیبی«. خداوند متعال هم در قرآن، در سوره ذاري[[ات و در آي[[ة چهل و نهم مي فرمايد »و من كل شيء خلقنا زوجين« همه چ[[یز در ذات خ[[ود زوجن[[د. دو حقیقت هس[[تند ک[[ه ب[[ا یک[[دیگر ازدواج نموده اند. این ازدواج معمولی که در عالم انس[[ان و حی[[وان دای[[ر است، در کل موجودات طبیعت دایر است. ماده به افاض[[ه ن[[یرو

134

Page 135: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

دو چیز است. نیرو با ماده ترکیب می شود، ماده نیرومن[[د ظ[[اهرمی گردد. امام صادق عليه السالم می فرماید:

همه چیز در عالم )طبيعت( روح دارد که از این روح، حی[[ات و حرکت پیدا می شود. خدا اگر روح ماده را بگیرد ماده تبدیل ب[[ه

پودر سیاه می شود که فاقد حیات و حرکت است. پس ساخت و ساز خداوند در طبیعت هم[[ه ج[[ا ب[[ا اج[[رای دو ق[[انون و دو قاع[[ده قاب[[ل ظه[[ور اس[[ت. ق[[انون اول، م[[اده ب[[ه »اضافة« ماده تا هیکل موجودات و شکل آنها ساخته ش[[ود و هم چنین ماده به »افاضة« نور و نیرو تا در آن اتصاالت و ارتباط[[ات و زیبایی ها و رنگ و رونق و حیات و ح[[رکت ظ[[اهر گ[[ردد. از این دو خاص[[[یت تعب[[[یر ب[[[ه »کمیت« و »کیفیت« می ش[[[ود. کمیت مرب[[وط ب[[ه حجم اجس[[ام و هیک[[ل آنه[[ا و وزن آنه[[ا اس[[ت ک[[ه از طریق ماده به اضافه ماده ظاهر می گردد و اما کیفیت از مس[[یر م[[اده ب[[ه افاض[[ه ن[[ور ظ[[اهر می گ[[ردد. افاض[[ه از فیض گرفت[[ه می شود، تم[[امی ارزش ه[[ا در موج[[ودات ع[[الم از مس[[یر افاض[[ه فیض خ[[[دا ظ[[[اهر می گ[[[ردد. حی[[[ات و ح[[[رکت و زیبایی ه[[[ا و روشنایی ها و رنگ و رونق ها و هر چیزی که ب[[ه اش[[یا و اش[[خاص ارزش می دهد را کیفیت می نامند. کیفیت ها فیض الهی است که به اجسام عالم تعلق می گیرد. و کمیت ه[[ا هم حجم موج[[ودات ووزن آنها می باشد که از مسیر ماده به اضافه ماده پیدا می شود. علوم بشری توانسته است ساخت و ساز حجم موج[[ودات را که ماده به اضافه ماده است، کشف کند. ولی نتوانس[[ته س[[اخت

135

Page 136: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

و س[[از فیض الهی را ک[[ه مب[[دأ کیفیت ه[[ا و ارزش ه[[ا می باش[[دکشف نماید.

پس کمیت و کیفیت از ی[[ک اص[[ل س[[ادة بس[[یط قاب[[ل ظه[[ور نیست. اصلي الزم است که از آن کمیت ها و شکل ها پیدا شود و اصل دیگ[[ری ک[[ه از آن کیفیت ه[[ا و ارزش ه[[ا و زیبایی ه[[ا ظ[[اهر[ل شود. ب[ه همین مناس[[بت خداون[د تع[الی می فرمای[د: »و من ك شيء خلقن[[ا زوجين« يع[[ني هم[[ه چ[[یز از مس[[یر ت[[زویج و ازدواج

ظاهر می گردد و ارزش ها بوجود می آید.[ات. مب[[دأ، مبدأ کیفیت ها مجردات است و مبدأ کمیت ها مادی آن اص[[لی را می گوین[[د ک[[ه در ذات خ[[ود فاق[[د کمیت و کیفیت اس[[[ت. ولیکن از مس[[[یر س[[[اخت و س[[[ازندگی کمیت و کیفیت بوجود می آید. اصول اولیه یا مب[[دأ کمیت ه[[ا و کیفیت ه[[ا آن چن[[ان صاف و س[[اده اس[[ت و آن چن[[ان فاق[[د ش[[کل و قیاف[[ه و رن[[گ و رونق اس[[ت ک[[ه گ[[ویی نیس[[ت. اگ[[ر لب[[اس کمیت و کیفیت را از قامت طبیعت بگ[[یریم، آن لباس[[ی ک[[ه ط[[ول و ع[[رض ب[[ه وج[[ود آورده و آن لباسی که رنگ و رونق و حی[[ات را بوج[[ود آورده، اگ[[ر این لباس ها و شکل و قیافه ها یا کمیت و کیفیت ه[[ا را از ق[[امت طبیعت بگیریم، تمامی موج[وداتی ک[ه خل[[ع لب[اس ش[[ده اند و ب[[ه بی لباسی و برهنگی منتقل شده اند، به صفر مطلق برمی گردن[[د. یعنی در وضعی قرار می گیرند ک[[ه ن[[ه قاب[[ل لمس ان[[د و ن[[ه قاب[[ل رؤیت و نه هم سر و صدایی از آنه[[ا احس[[اس می ش[[ود. ط[[بیعت

136

Page 137: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بدون لباس در وضعی قرار می گیرد که اگ[[ر ع[[دم مطل[[ق نباش[[دنزدیک به عدم مطلق است.

انسان به هر جا نگ[[اه می کن[[د ظلمت اس[[ت. ب[[ا این ک[[ه ن[[ور هست، اما روشنایی نیست. مواد عالم هستند. ام[[ا جس[[مانیت و قد و قامتی وجود ندارد. روح حیات و حرکت هست، اما حی[[ات و حرکتی قابل ظهور نیست. خدای عالم که خالق هم[[ه موج[[ودات می باشد هس[[ت، ام[[ا کوچک[[ترین اث[[ری از وج[[ود خ[[دا قاب[[ل درك نیست. آفرینش از مسیر خلع لب[[اس و س[[لب کمیت و کیفیت ب[[ه عدم مطلق برنمی گردد، ولیکن به صفر مطلق برمی گردد. ص[[فر مطلق نه عدد قابل شمارش است و نه هم عدم مطلق. میلی[[ارد میلی[[ارد ص[[فر ب[[ه ت[[وان میلی[[ارد میلی[[ارد ب[[از هم هیچ اس[[ت و کوچکترین ارزشی ندارد. ولیکن اگر چند عدد صفر مطل[[ق را ب[[ه یکدیگر متصل کنیم و خط کوچک عمودی بسازیم، این ص[[فرهای مطلق که گویی نبودند ارزش وجودی پیدا می کنند. برابر عدد یک

یا دو یا سه و ... ارزش پیدا می کنند. پس صفر مطلق از مسیر ت[[زویج و ت[[رکیب ب[[ه ص[[ورت ع[[دد ظاهر شد و ارزش پیدا کرد، ولیکن در حالی که فاقد لباس[[ی ب[[ه نام عدد بود، فاقد ارزش بود. اصول طبیعت بدون ساخت و ساز صفر مطلق است. ولیکن در مسیر ساخت و ساز به صورت های اع[[داد ب[[زرگ و کوچ[[ک نم[[ایش پی[[دا می کن[[د و ارزش ب[[ه دس[[ت

می آورد.

137

Page 138: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اصول آفرينش، هفت اصل مي باشد

سابقا گفته شد که اصول آفرینش یعنی همان ص[[فرهایی ک[[ه لباس عدد به قامت آنها پوشیده نشده، هفت اص[[لند. اص[[ل اول، ماده که در ذات خود ظلم[[انی و س[[یاه اس[[ت و ب[[ه ج[ز ظلمت و ت[[اریکی چ[[یزی نیس[[ت. از این اص[[ل پیک[[ره موج[[ودات س[[اخته می شود و اجسام قابل رؤیت به نام زمین و آسمان و کوه و دریا و ص[حرا ظ[[اهر می گ[ردد. اص[[ل دوم و س[[وم و چه[ارم و پنجم و

ششم، »انوار مجرد« هستند. مجرد یعنی چیزهایی که فاقد حدود و جسمانیت می باشند. از نظر این که فاقد حدود و جسمانیت هستند، فاقد ش[[کل و قیاف[[ه هم می باشند. اصولی هستند ک[[ه در وض[[عیت ابت[[دایی و جنس[یت اولیه نامتناهی هستند و نامتناهی یع[[نی فاق[[د ش[[کل و ص[[ورت و قیافه و حدود، زیرا شکل در صورتی قابل ظهور است که چ[[یزی محدودیت پیدا کند. تا محدودیت پیدا نکند، شکل و قیافه به خ[[ود نمی گیرد. پس اصول مجرد ک[ه پنج اص[ل مي باش[ند، ب[ه نام ه[ای نور سفید، نور سبز، نور زرد، نور سرخ و نور بنفش، مبدأ رنگ ها و کیفیت ها و زیبایی ها در مواد عالم هستند. خداوند متعال هم در ذات خود یک حقیقت مجرد نامتن[[اهی می باش[[د ک[[ه در ذات خ[[ود حد و حدود و شکل و قیافه و صورت ن[[دارد. ی[[ک حقیقت مطل[[ق منهای رنگ و رونق و شکل و قیاف[ه. در ذات خ[ود علم مطل[[ق و حیات مطلق و قدرت مطلق می باشد. اگر چه در تعریف خ[[ود از

138

Page 139: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خداون[[د س[[ه کلم[[ه ب[[ه ک[[ار می ب[[ریم و می گ[[وییم: علم، ق[[درت، حیات. ولیکن این سه، ی[[ک حقیقت بیش[[تر نیس[[تند. حقيق[[تي ك[[ه محیط به همه زمان ها و مکان ها می باشد. آن اصول مجرد را که مبدأ پیدایش رنگ ها و زیبایی ها می شوند در اختیار خ[[ود دارد و از ترکیب آن اصول مجرد با م[[اده ای ک[ه در ذات خ[ود جس[مانیت و سیاهی می باشد، این همه شکل ها و قیافه ها و صورت ها ب[[ه ن[[ام جم[[[ادات و نبات[[[ات و حیوان[[[ات و انس[[[ان ها و زمین و آس[[[مان

می سازد. پس اصول مجرد، از جمله ذات مقدس خداون[د تع[الی ب[دون این که در ساخت و سازندگی مصرف شود، قابل نمایش و قابل رؤیت نیست. تمامی نمایش ها و خوبی ها و خوش[[ی ها و نعمت ه[[ا و لذت ها در دنیا و آخرت از مسیر ترکیب اص[[ول مج[[رد ب[[ا م[[واد عالم پیدا می شود. لذا عالم خلقت همه ج[[ا س[[اخت و س[[ازندگی خداوند متعال اس[[ت. اگ[[ر س[[اخت و س[[ازندگی نباش[[د چ[[یزی در ع[[[الم قاب[[[ل رؤیت و قاب[[[ل نم[[[ایش نیس[[[ت. و این س[[[اخت و سازندگی هم به دو طریق قابل ظه[[ور اس[[ت ک[[ه یکی از این دو

تعری[[ف می کنن[[د و س[[ازندگی دوم را ب[[اجعلطریق را ب[[ا کلم[[ه نمایش می دهند. در تعریف جعل و خلق بحث خ[[ود راخلقکلمه

ادام[[ه می دهیم ت[[ا ش[[اید بت[[وانیم ب[[ه کمیت و کیفیت س[[اخت وسازندگی آشنایی پیدا کنیم.

139

Page 140: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بحث تكميلي در باب »جعل« و »خلق«

دانستیم که اص[ول شش[گانه یکی م[اده ک[ه در ذات خ[ود ب[ه عنوان ظلمت و تاریکی شناخته شده است و دیگر انوار پنجگان[[ه مي باشند كه آنها نیز در ذات خود اگ[[ر چ[[ه ن[[ور هس[[تند و رن[[گ و زیبایی و ... مي باشند، ولیکن به تنهايي قابل نمایش نیستند. نظر به این که قابل نمایش نیستند صفر مطلق ب[[ه حس[[اب می آین[[د و ارزش وجودی ندارند. رنگند ولی بدون نمایش، نورند ولي ب[[دون روشنایی، نیرو هستند اما بدون حرکت، روحند ولي بدون حیات، چیزی هستند اما مثل این که نیستند. اگر خداوند ع[[الم خلقت را به صفر برگرداند همان طور که این همه انسان و حی[[وان را بع[[د از مرگ به صفر بر می گرداند، اگر لباس ساخت و ساز از ق[[امت عالم کنده شود و به صفر مطلق بر گردند، کسی و چیزی نیس[[ت كه آنها را بشناسد یا از وجود آنها استفاده کند. خداوند از مس[[یر ساخت و سازندگی این همه ارزش ها و خاصیت ها را بوجودآورده است. مثال نور که خود ب[[ه خ[[ود روش[[ن اس[[ت، چگون[[ه می توان[[د روشنایی خود را ظاهر سازد؟ فقط از مسیر ترکیب با ماده. نور در ذات ماده قرار می گیرد آن چنان که روح در ذات بدن ما قرار گرفته است. یا رنگ ها و زیبایی ه[[ا در ذات ب[[دن م[[ا ق[[رار گرفت[[ه است. یعنی ما انسان ها نمی توانیم زیبایی را از خود س[[لب ک[[نیم یا نمی توانیم حیات و ح[[رکت را از وج[[ود خ[[ود خ[[ارج ک[[نیم و هم چنین عقل و شعور و فهم و دانش، اما می توانیم آب بدن خود را

140

Page 141: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

از بدن خود خارج کنیم یا می توانیم مواد غذایی را که جذب ب[[دن ما شده خارج ک[[نیم. می ت[[وانیم خ[[ون ب[[دن خ[[ود را از ب[[دن خ[[ود خارج کنیم. اما نمی توانیم رنگ خون را از خون بگیریم ی[[ا ن[[یروی حیات و ح[رکت را ک[[ه ب[[ه وس[[یله خ[[ون در ب[[دن م[[ا جری[[ان پی[[دا می کند از خون بگ[[یریم. تم[[امی زیبایی ه[[ا و حی[[ات و حرکت ه[[ا و عقل و شعورها و رن[[گ و رونق ه[[ا در ذات ب[دن م[[ا قرارگرفت[[ه و انسان ها به اراده خود نمی توانند این کیفیت ها را به ن[[ام حی[[ات و حرکت و رنگ و زیبایی در وجود خ[[ود متمرک[[ز کنن[[د و ث[[ابت نگ[[ه دارند و نمی توانند آن را از وجود خود خارج نمایند. زیرا کیفیت ها در ذات کمیت ها قرارگرفته است. یعنی مادة تن و بدن ما که در ابتدای خلقت ظلمت و تاریکی بوده، اآلن در ذات خ[[ود زیب[[ایی و روشنایی و سفیدی و سرخی شده است. پس با ترکیب مجردات در مادة وجود ما ذات ما عوض شده است. ذات م[[ا م[[وت ب[[وده اآلن حیات شده. سکون بوده، حرکت شده. ض[[عیف ب[[وده، ق[[وی شده. فاقد رنگ بوده، رنگین ش[[ده. و از این قبی[[ل خاص[[یت هایی که کیفیت خلقت ما را تشکیل داده است. ترکیب به این ص[[ورت را ک[[ه مج[[ردات در ذات م[[ا ق[[رار گرفت[[ه اس[[ت، ب[[ه ط[[وری ک[[ه خودم[[ان نمی ت[[وانیم این زیبایی ه[[ا را از خ[[ود بگ[[یریم چن[[ان ک[[ه نمی توانیم آنها را به خودمان بدهیم و فقط خدا است ک[[ه ب[[ه م[[ا حی[[ات و ح[[رکت می ده[[د و این حی[[ات و ح[[رکت را اگ[[ر بخواه[[د

می نامن[[د. یع[[نیجعلمی گ[[یرد، ی[[ک چ[[نین س[[اخت و س[[از را

141

Page 142: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مجردات با مادیات در ذات یکدیگر و وجود یکدیگر قرارگرفته ان[[دو قابل سلب نیستند.

ب[ه معن[[ای این اس[[ت ک[ه م[اده ای ض[میمة م[ادةخلق و اما دیگر قرار می گیرد. خون ما که ماده است در کنار رگ های م[[ا و اعصاب م[[ا قرارمی گ[[یرد. ی[[ا آبی ک[[ه آش[[امیده ایم در کن[[ار م[[واد

می نامند.خلقغذایی ما قرارگرفته، سازندگی به این کیفیت را خداوند تعالی ابتدا از مسیر س[[اخت و س[[از اص[[لی ک[[ه جع[[ل باشد مواد اولیه را به ص[[ورت های مختل[[ف می س[[ازد. ی[[ک ج[[ا از ترکیب نور با ماده آب می س[[ازد و ج[[ای دیگ[[ر از ت[[رکیب ن[[ور ب[[ا ماده هوا می سازد و جای دیگر خاک و سنگ و ج[[واهرات و امالح دیگر. میلیون ها میلی[[ون ن[وع جس[م می س[[ازد. لطی[ف و ک[ثیف و مایع و جامد و غیر ذلک. این همه حقایق و خالیقی که در طبیعت پیدا شده یک جا کوه و یک جا دریا و جای دیگر آب و هوا و خ[[اک و سنگ و امثال آنها هم[[ه این ه[[ا از مس[[یر جع[[ل ب[[ه وج[[ود آم[[ده

است. ل[[ذا انس[[ان ها ه[[ر چن[[د ک[[ه پیش[[رفته و دانش[[مند باش[[ند، نمی توانند ذوات اشیاء را تغییر دهند. مثال خاک را تبدیل به س[[نگ و آب کنند یا آب را تبدیل به خاک، جمادات را تبدیل به نبات[[ات ی[[ا درخت ه[[ا را تب[[دیل ب[[ه یک[[دیگر، از دس[[ت آنه[[ا س[[اخته نیس[[ت. انسان ها در صنایع خود از اص[[ولی اس[[تفاده می کنن[[د ک[[ه خداون[[د تعالی با ارادة جاعلیت خود آن اصول را بوج[[ودآورده اس[[ت. ام[[ا انسان ها از آب و ه[[وا ی[[ا خ[[اک و س[[نگی ی[[ا آب و علفی ک[[ه خ[[دا

142

Page 143: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ساخته است استفاده می کنند. جعل موجودات یعنی تغی[[یر ذوات از مسیر ترکیب مجردات ب[[ا مادی[[ات از دس[[ت انس[[ان ها س[[اخته نیست و انسان ها نمی توانند از اصول اولی[[ه آف[[رینش پیش از آن که خداوند چیزی بسازد استفاده کنند. خداوند ابتدا اص[[ول مج[[رد را که انوار پنجگانه باشند با ماده ظلمانی ت[[رکیب می کن[[د، یع[[نی ذات ماده را که ظلمت و تاریکی بوده تبدیل ب[[ه ن[[ور و روش[[نایی می کند، یا ذات ماده را که در وضعیت ذاتی خود میت بوده، حیات و حرکت نداشته، به آن حیات و حرکت می دهد، این تغی[[یر ذوات را جعل می نامند و خداوند گ[[اهی خ[[ودش ذوات مختل[[ف را کن[[ار یکدیگر می چیند و اشکال مختلف می سازد، کوه و دری[[ا و ص[[حرا

و آب و هوا و ... و گاهي انسان... پس آب و هوا با یکدیگر ترکیب نمی شوند که ذواتشان تغی[[یر کند، آب تبدیل ب[[ه ه[[وا ی[[ا ه[[وا تب[[دیل ب[[ه خ[[اک و آب گ[ردد. ولی انسان ها می توانن[[د از ت[[رکیب آب و ه[[وا ی[[ا آب و خ[[اک چیزه[[ای مختل[[ف بس[[ازند. در این رابط[[ه دانش[[مندانی ک[[ه ق[[دری ب[[ه دل طبیعت راه یافته اند، مواد عالم را به دو قسمت تقسیم کرده اند.

)معدنی( و قسمت دیگر را مواد آلیاستقاللی قسمتی را مواد موادی است که در طبیعت تغییر ش[[کلآلی نام گذاری کرده اند.

می دهد. مانند گیاه و عل[[ف و حش[[رات و حیوان[[ات. از خ[[اک ب[[اال می آیند و دو مرتبه خواص ذاتی خ[[ود را از دس[[ت می دهن[[د و ب[[ه خاک بر می گردند. موادی که این طور مقابل چشم م[[ردم تغی[[یر می کند، را مواد آلی می نامند و موادی را که در یک وض[[ع و ح[[ال

143

Page 144: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ثابت است و قابل تغییر نیست، مانن[[د خاک ه[[ا و آب ه[[ا و هواه[[ا،چنین موادی را مواد استقاللی نام گذاری می کنند.

ساخت و ساز صنایع طبیعی همه ج[[ا از مس[[یر جع[[ل و خل[[ق قابل ظهور است. نه جعل تنها که وضعیت ذاتی آن تغییر نکن[[د و نه خلق تنها تا چیزی بدون جعل صورت پیدا کند. همه جا س[[اخت و ساز طبیعت توأم با جعل و خلق اس[[ت. ولیکن س[[اخت و س[[از

انسان ها همه جا از مسیر خلق و ترکیب قابل ظهور است. به همین دلیل صنایع ط[[بیعی ح[[رکت و حی[[ات و ش[[عور دارد، ولیکن ساخت و ساز انسان ها ت[وأم ب[ا ح[رکت و حی[[ات و ش[[عور نیست. زیرا تصرف به کیفیت جعل تا بتوانند ذات کسی یا چ[[یزی را تغی[[یر دهن[[د از دس[[ت آنه[[ا س[[اخته نیس[[ت. ولیکن خلقت و آفرینش که از مسیر ترکیب مواد استقاللی و مواد مجعول ظهور

پیدا می کند به دست انسان ها قابل ظهور است.

144

Page 145: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

افعال اختصاصي خداوند متع<<ال در ح<<ديثي از ام<<امباقر عليه السالم

در این رابطه که جعل اشیا و اشخاص از اختیار انسان خ[[ارج و مختص به ذات مقدس خداون[[د متع[[ال اس[[ت، ح[[دیثی از ام[[ام

باقر عليه السالم روایت شده که می فرماید: سه عمل اختصاص به ذات مقدس خدا دارد. این س[[ه عم[[ل خصوصيت ذاتی و وجودی خداوند متعال است. نه از دس[[ت خ[[دا ساخته است که یکی از این سه عم[[ل ی[[ا ه[[ر س[[ه را ب[[ه انس[[ان تعلیم دهد نه از دست انسان ساخته است که از مسیر تعلیم[[ات

18خدا اين اعمال را یاد بگیرد.

اعمال سه گانه ای که مختص به ذات مقدس خداون[[د متع[[الاست این است که می فرمایند:

لن یخرج االشیاء من العدم اال الله، و لن یخرجه الی العدم االالله،

و لن یجعل الشی شیئا اال الله ب[[ه ج[[ز خداون[[د متع[[ال كس[[ي چ[[یزی را از ع[[دم ب[[ه وج[[ود نمی رساند. فقط خ[[دا اس[[ت ک[[ه در فض[[ا ی[[ا محیطی ک[[ه چ[[یزی وجود ندارد، آن چ[[ه می خواه[[د ایج[[اد می کن[[د. هم چ[[نین ب[[ه ج[[ز خداوند متعال کسی نمی توان[[د ذوات موج[[ود را ب[[ه ع[[دم مطل[[ق

بوبية22 ، ص : 46 ،54- بحار األنوار، الجامعة لدرر أخبار األئمة األطهار،ج1818 ، قال في الريء من جوهريته يء ال من شيء إال الله و ال ينقل الش العظمى و اإللهية الكبرى ال يكون الش

يء من الوجود إلى العدم إال الله إلى جوهر آخر إال الله و ال ينقل الش

145

Page 146: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

برگردان[[د و هم چ[[نین ب[[ه ج[[ز خ[[دا نمی توان[[د در ذوات اش[[یاءتغییراتی ایجاد کند که متباین با جنسیت ابتدایی آنها باشد.

اگر تمام عالم و دانشمندان عالم جمع شوند و افکار خ[[ود را در کمک یکدیگر قرار دهند، در فض[[ا ی[[ا ج[[ایی ک[[ه چ[[یزی نیس[[ت نمی توانند قطره آبی یا شعله نوری ایجاد کنن[[د. بلک[[ه الزم اس[[ت بروند مواد اولیه آب را از جایی بیاورند و از آنه[[ا چ[[یزی بس[[ازند. پس در فضا و ج[[ایی ک[[ه خأل مطل[[ق و ع[[دم مطل[[ق اس[[ت، اگ[[ر انسان ها تشنه یا گرسنه باشند نمی توانند م[[واد غ[[ذایی برای خ[[ود ایجاد کنن[[د. بلک[ه مجبورن[د از م[وادی اس[تفاده کنن[د ک[ه خداون[د

متعال قبال آفریده باشد. به همین دليل است ک[[ه ط[[بیعیون و م[[ادیون ك[[ه از ش[[ناختن حقیقت اشیاء عاجزند؛ می گوین[[د همین م[[واد ع[[الم ازلی و اب[[دی بوده و این ها خود به خود و بدون س[[ازنده و آفرینن[[ده ش[[کل های مختلف به خود می گیرد. یک جا تبدیل به آب و جای دیگر به خاک و هوا و چیزهای دیگر می شود. فرضیه های آنها از دو جهت باطل و غلط است، زیرا اوال از ی[[ک حقیقت و از ی[[ک اص[[ل تنه[[ا ممکن نیست دو شيئ مختلف ساخته شود، بلکه ساخت و ساز همه ج[[ا از مسیر ترکیب اصول مختلف قابل ظهور است. مثال انسان اگر به جز آب چیزی در اختیار نداشته باشد، یا به ج[ز م[[اده ظلم[[انی پراکنده چیزی در اختیار نداشته باشد، آی[[ا می توان[[د از آب س[[اده که ظاهرا مزه مخص[[وص ب[[رای آن قاب[[ل تص[[ور نیس[[ت، دو ن[[وع شربت بسازد، ترش و شیرین؟ البته ممکن نیست. مگ[[ر این ک[[ه

146

Page 147: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

از اصل دیگری ک[[ه از جنس آب نیس[[ت ب[[ه ن[[ام س[[رکه ی[[ا ش[[کر استفاده کند. تا جایی که ساده ترین صنعت ها مانند تب[[دیل آب ب[[ه یخ یا یخ به آب، قابل ظهور نیست. اگر بخواهن[[د یخ را تب[[دیل ب[[ه آب کنند، الزم است از اصل دیگری که از جنس یخ نیست به نام حرارت استفاده کنند. گرما و حرارت به یخ ها بزنند ت[[ا تب[[دیل ب[[ه آب شود یا حرارت را از آب بگیرند ت[[ا تب[[دیل ب[[ه یخ گ[[ردد. و ب[[از این صنعت ساده بدون یک سازنده و یخ ساز قابل ظه[[ور نیس[[ت. هر نوع حادثه ای در هر جا باشد، عامل یا ف[[اعلی الزم اس[[ت ک[[ه آن حادثه را ایجاد کند. هیچ حادثه ی[ا ص[نعتی خ[ود ب[ه خ[ود قاب[ل

ظهور نیست. پس آنها که عقیده دارند فقط ی[[ک اص[[ل در ط[[بیعت ب[[ه ن[[ام ماده بیشتر وجود ندارد که آن اصل خود به خود یک جا تب[[دیل ب[[ه آب و ج[[ای دیگ[[ر تب[[دیل ب[[ه خ[[اک و حی[[وان و انس[[ان و غ[[یره می شود، باید بدانند که اصل ماده اگر در ذات خ[[ود زن[[ده اس[[ت، چگونه می میرد و حیات خود را از دست می ده[[د؟ ی[[ا اگ[[ر م[[رده است چگونه بدون اضافه چیز دیگر حی[[ات پی[[دا می کن[[د؟ ی[[ا اگ[[ر م[اده در ذات خ[ود متح[رک اس[[ت، چگون[ه ب[دون ح[ذف ح[رکت ساکن می گردد؟ یا اگر ساکن است ، چگونه بدون اضافه ن[[یروی

حرکت متحرک می شود؟ هرگز اصول اولیه آفرینش بدون منها یا اض[[افه چ[[یزی تغی[[یر پیدا نمی کند. اگر ساکن اس[ت بخواه[د متح[رک ش[[ود، ن[یرو الزم دارد که از جنس ماده نیست. یا اگر متح[[رک اس[[ت و مي خواه[[د

147

Page 148: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ساکن گردد سلب نیرو الزم اس[[ت ت[[ا ب[[ه س[[کون برگ[[ردد. همین طور تغییرات دیگر، رنگ و بی رنگی یا موت و حیات و ن[[ورانیت و ظلمانیت و امثال آن. پس این تغییرات مختلف در طبیعت آن هم تغییر ذوات و حقیقت اشیاء و اشخاص اصول مختل[[ف الزم دارد. از یک اصل تنها قابل ظهور نیست و عالوه فاع[[ل و ج[[اعلی غ[[یر

از خود الزم دارد تا به این صورت ها درآید. بنا بر این، فرضیه مادیون و طبیعیون که می گویند ماده ازلی است و کسی آن را خلق نکرده و خود ب[[ه خ[[ود ب[[وده و خ[[ود ب[[ه خود خواهد بود، غلط است و قابل قب[[ول نیس[[ت. زی[[را این هم[[ه تغییرات، اصول دیگری غیر از ماده الزم دارد و هم چنین ف[[اعلی که این تغییرات را بوجودآورد. به عالوه می گوییم شيئی ک[[ه خ[[ود به خود هست و جاعل و فاعل الزم ندارد، در ذات و هستی خ[[ود الزم است کامل باشد و نیاز به چیزی نداشته باشد و قابل تغی[[یر

بودنبه صورت دیگر نباش[[د. زی[[را می گوین[[د موج[[ود کام[[ل ب[[ه و موج[[ود ن[[اقص ب[[ه س[[اختهساخته ش<<دننزدیکتر است تا به

شدن نزدیکتر است ت[[ا ب[[ه ب[[ودن. م[[اده ک[[ه در ذات خ[[ود ن[[اقص است و به خودی خود حیات و حرکت و رن[[گ و زیب[[ایی نیس[[ت و هزاران رقم چیزهای دیگ[[ر الزم دارد ت[[ا ب[[ه ص[[ورت ی[[ک موج[[ود کامل درآی[[د، چگون[[ه می توان[[د ازلی و اب[[دی باش[[د و ب[[ه س[[ازنده

احتیاج نداشته باشد؟ ادعاهای آنها بدون دلیل و مدرک است. ب[[ا این حس[[اب م[[اده به دلیل نقص ذاتی و وجودی ک[[ه دارد؛ نمی توان[[د ب[[دون فاع[[ل و

148

Page 149: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جاعل خ[[ود ب[[ه خ[[ود موج[[ود باش[[د. موج[[ود ن[[اقص در ذات خ[[ود نیازمند به یک موجود کامل است تا آن را ایج[[اد کن[[د و ب[[ه کم[[ال

برساند. با این حساب ایجاد اصول خالیق بدون سابقه به اراده

ابداعی خداوند متعال مي باشد. یکی از صفات خداوند متعال بدیعاست. چنان که در قرآن كريم خود را چنين تعریف می کند:

ما يقول له كن بديع السماوات و األرض و إذا قضى أمرا فإن19فيكون

ى يكون له ولد و لم تكن له بديع السماوات و األرض أنصاحبة و خلق كل شيء 20و هو بكل شيء عليم

و ب[[ديع در اين آي[[ات يع[ني ایج[[اد کنن[[ده آس[[مان ها و زمین ه[[ابدون سابقه و بدون نقشه.

فاطمة زهرا سالم الل[[ه عليه[[ا آن ج[[ا ک[[ه آفرینن[[دگی خ[[دا راتعریف می کنند، می فرمایند:

21ابتدأ االشیاء ال من شی کان قبلها

خداوند در فضایی که عدم مطلق بوده و چیزی نبوده، اصول خالیق را بدون سابقه ایجاد کرده و از آن اصول این همه عجایب

و خالیق آفریده است.

، هستى بخش آسمانها و زمين اوست! و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را117- بقره،آيه1919صادر كند، تنها مىگويد: »موجود باش!« و آن، فورى موجود مىشود.

، او پديد آورنده آسمانها و زمين است؛ چگونه ممكن است فرزندى داشته101- أنعام، آيه 2020باشد؟! حال آنكه همسرى نداشته، و همه چيز را آفريده؛ و او به همه چيز داناست

- خطبه حضرت زهرا سالم الله عليها در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله )خطبه فدك(2121

149

Page 150: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس به دالئل عقلی و به دالئل قرآنی و ح[[دیثی از معص[[ومين عليه السالم، خداون[د تع[الی اص[ول و ف[روع موج[ودات را ب[دون سابقه ایجاد کرده اس[[ت. و در این رابط[[ه خ[[ود را ب[[دیع و مب[[دع

معرفی می کند.

150

Page 151: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

شبهة ب<<رخي از فالس<<فه و منج<<ر ش<<دن ب<<ه نظري<<ة»تجلي«

مسأله ای که در این جا مورد ایراد فالسفه و طبیعی ه[[ا واق[[ع شده است، این است که می گویند اگر خالی[[ق از اص[[ول مختل[[ف س[[اخته ش[[ده باش[[ند آن اص[[ول مختل[[ف ب[[ا یک[[دیگر ت[[زاحم پی[[دا می کنند و هیچ یک از آن اصول دیگری را در ذات خود یا در مکان خود ج[[ا نمی ده[[د. ممکن نیس[[ت در ی[[ک ج[[ا دو حقیقت متمرک[[ز شود. دو حقیقت در یک جا قرار نمی گیرند، بلکه م[[زاحم یک[[دیگر می شوند. اگر من بخواهم در جای شما بنشینم الزم اس[[ت ش[[ما را از آن جا خارج کنم. یا اگر شما در ج[[ای من ق[[رار گیری[[د الزم است مرا از آن جا خ[[ارج کنی[[د. هم چ[[نین اگ[[ر م[[اده ای در ج[[ای ماده دیگر قرار گ[[یرد، م[[زاحمت پی[[دا می ش[[ود. مگ[[ر این ک[[ه آن ماده را از جای خود خارج کند. الزم است بدانیم که ع[[الم خلقت در ذات خود از نظ[[ر ج[[ا و مک[[ان ی[[ک حقیقت اس[[ت تم[[ام ع[[الم خلقت را اگر جای مخلوق[[ات ب[[دانیم در این ج[[ا و مک[[ان ک[[ه ی[[ک حقیقت بیش[[تر نیس[[ت، دو حقیقت ی[[ا دو اص[[ل در ی[[ک ج[[ا قاب[[ل ظهور نیستند؛ بلکه مزاحم یکدیگر هس[[تند. پس در فض[[ای ع[[الم که از نظر جا و مک[[ان ی[[ک حقیقت اس[[ت، دو ش[[یء ی[[ا دو اص[[ل

قابل ظهور نیستند. فالسفه در این جا بر گفته پیغمبران و امامان ی[[ا علم[[ای دین ایراد می گیرند و می گویند خدا ی[[ک حقیقت نامتن[[اهی اس[[ت. ی[[ک

151

Page 152: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حقیقت است که همه جا ظاهر و باطن عالم را پر ک[[رده و ج[[ای خالی ب[[رای چ[[یزي دیگ[[ر ب[[اقی نگذاش[[ته اس[[ت. ش[[ما می توانی[[د[[ل تمامی عالم خلقت را از نظر جا و مکان به یک م[[تر مکعب مث بزنید. همان ط[[ور ک[[ه در ی[[ک م[[تر مکعب س[[ه بع[[دی دو حقیقت متباین جا نمی گیرن[[د، بلک[[ه آن ی[[ک م[[تر فق[[ط ج[[ای ی[[ک حقیقت است که اگر من آن جا را پر ک[[رده ام ش[ما نمی توانی[[د در آن ج[ا وارد شوید، یا اگر شما آن جا را پر کرده ای[[د، من نمی ت[[وانم وارد شوم، کل فضای آف[[رینش هم ک[[ه در ذات خ[[ود نامتن[[اهی اس[[ت اول و آخر ندارد، این فضای نامتناهی را وج[[ود خ[[دا پ[[ر نم[[وده و خدا ب[[ر این فض[[ا احاط[[ه دارد و م[[ا ک[[ه می گ[[وییم خ[[دا هم[[ه ج[[ا هست، پس من و شما که خدا نیستیم در کجا باشیم؟ همه جا را

خدا پر کرده و برای غیر خدا جایی باقی نمانده است؟ پس ما می گوییم همان یک حقیقت به نام خدا می توان[[د خ[[ود را به صورت های مختلف ظاهر س[[ازد مث[[ل آب دری[[ا ک[[ه ی[[ک ج[[ا بخار می شود. یک ج[[ا ب[[اران و ج[[ای دیگ[[ر ب[[رف و یخ و چیزه[[ای دیگر خدا هم که یک حقیقت است و همه جا را فرا گرفته و جای خالی از وجود خود باقی نگذاش[[ته، می توان[[د خ[[ود را ی[[ک ج[[ا ب[[ه صورت خورشید در آورد و جای دیگر به صورت ماه و ستاره و یا چیزه[[[ای دیگ[[[ر. اگ[[[ر خ[[[ود را ب[[[ه ص[[[ورت خورش[[[ید در آورد مانعی ندارد، زی[[را خورش[[ید جل[[وه ای از وج[[ود خ[[دا اس[[ت. ج[[ای مخصوص غیر از جای خدا الزم ندارد و اگر خورشید یا موجودات دیگر چیزی غير از خدا باشند و با ذات خ[دا تب[این داش[ته باش[ند؛

152

Page 153: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

یع[[نی دو ش[[يئ مختل[[ف باش[[ند مانن[[د ن[[ور و م[[اده، این دو چ[[یز مختلف دو ج[ای متف[[اوت الزم دارن[[د ت[[ا ه[[ر ک[دام در ج[[ای خ[ود باشند. و ثابت کردیم که دو جای مختل[[ف در ع[[الم وج[[ود ن[[دارد. فضای عالم یک حقیقت است. یک جا و یک مکان است. اگ[[ر این یک جا را خدا فرا گرفته است، برای غیر خدا جایی نمانده و اگ[[ر

غیر خدا فرا گرفته برای خدا جایی نمانده. با این حساب نمی توانم در فضای ع[[الم خلقت ک[[ه ی[[ک ج[[ا و یک مکان بیشتر نیست، دو اصل مختلف با یکدیگر را یا دو ش[[یء مخالف با یکدیگر را در یک جا متمرکز سازیم. اگر خ[[دا هم[[ه ج[[ا را گرفته برای غیر خدا جایی نمانده و اگ[[ر غ[[یر خ[[دا هم[[ه ج[[ا را گرفته برای خدا جایی نمانده است. چاره ای ن[[داریم ج[[ز این ک[[ه بگوییم یک حقیقت در ع[الم ب[[ه ن[[ام »وج[ود« ی[ا ب[[ه ن[[ام »خ[[دا« هست که همان یک وجود در هر جایی جلوه مخصوصی دارد. یک جا ب[[ه ص[[ورت آس[[مان، ی[[ک ج[[ا ب[[ه ص[[ورت انس[[ان و حی[[وان ی[[ا

هر لحظه ب<<هچیزهای دیگر. شاعر آنها در این رابطه می گوید» ...« یعنی این معشوقه ما و دوست م[[اشکلی بت عیار درآمد

هر جایی جلوه مخصوصی دارد. روی این حس[[اب می گوین[[د ی[[ک حقیقت ب[[ه ن[[ام خ[[دا بیش[[تر نیست که در هر جایی خود را به صورت زیب[[ا ی[[ا غ[[یر زیب[[ا جل[[وه

داده است.

153

Page 154: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پاسخ ائمة اطهار عليهم السالم به شبهة فالسفه ورد نظرية تجلي

جواب هایی که ائمه عليه السالم به این سؤاالت داده ان[[د یکی این اس[[ت ک[[ه اوال از ی[[ک حقیقت دو ش[[ئ مختل[[ف قاب[[ل ظه[[ور نیست. اگر آن یک حقیقت در ذات خود حی است، پس م[[وت از کجا آمده؟ و اگر در ذات خود میت، حیات از کجا آم[[ده؟ اگ[[ر آن یک حقیقت در ذات خ[[ود ن[[ور و روش[[نایی اس[[ت، ظلمت از کج[[ا آمده و اگر ظلمت و تاریکی است، روشنایی از کجا آمده است؟ ممکن نیست که یک حقیقت دو جلوه مختل[ف داش[ته باش[د. چ[ه برس[[د ک[[ه میلیون ه[[ا میلی[[ارد جلوه ه[[ای مختل[[ف. روی هم[[ان قاعده ای که خود فالسفه می گویند يعني قاعدة عقلي »الواحد ال يصدر عن[[ه اال الواح[[د« از ی[[ک حقیقت ب[[ه ج[[ز ی[[ک حقیقت قاب[[ل ظهور نیست. آن یک حقیقت اگر آب است، خاک از کج[[ا آم[[ده و اگ[[ر خ[[اک اس[[ت، آب از کج[[ا آم[[ده اس[[ت؟ جلوه ه[[ای مختل[[ف موجودات برهانی است قاطع و واجب که این اختالفات از اصول مختلف به وجود آمده است. اصلی که در وجود خ[[ود میت اس[[ت بايد با اصلی که در ذات خود حیات است ترکیب شود تا در نتیجه دو موجود زنده يا مرده قابل ظهور باش[[د، ی[[ا اص[[لی ک[[ه در ذات خود روشنایی است باي[[د ب[[ا م[[اده ای ک[[ه در ذات خ[[ود س[[یاهی و تاریکی اس[[ت ت[[رکیب ش[[ود ت[[ا در نتیج[[ه دو ش[[یء مختل[[ف و دو

154

Page 155: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جسم تاریک و روش[[ن قاب[ل ظه[ور باش[د. همین ط[ور اختالف[اتدیگر.

اصلی که در ذات خود بی رنگ است بايد با اصلی ک[[ه در ذات خود رنگ اس[[ت ت[[رکیب ش[[ود ت[[ا از ت[[رکیب این دو اص[[ل رن[[گ و

بی رنگی، دو شیء مختلف قابل ظهور باشد. پس اختالف موج[[ودات ب[[ا یک[[دیگر بره[[انی اس[[ت ق[[اطع و روشن بر این که مب[[دأ موج[[ودات و اص[[ولی ک[[ه مب[[دأ مخلوق[[ات شده با یکدیگر مختلف است. ی[[ک اص[[ل مب[[دأ روش[[نایی و اص[[ل دیگر مبدأ تاریکی، یک اصل مب[[دأ حی[[ات و ح[[رکت و اص[[ل دیگ[[ر

مبدأ موت و سکون، به همین کیفیت.

155

Page 156: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آيا تركيب اصول گوناگون سبب تزاحم مي شود؟

اکنون که ثابت شد از ی[ک اص[ل واح[د، اش[یاء مختل[ف قاب[ل ظه[[ور نیس[[ت و چ[[اره ای ن[[داریم ج[[ز این ک[[ه اعتق[[اد ب[[ه اص[[ول مختلف و متفاوت پیدا کنیم؛ الزم است درب[[ارة این س[[ؤال تأم[[ل کنیم که چگونه اصول مختلف در ی[[ک ج[[ا ق[[رار می گیرن[[د، ب[[دون

این که مانع و مزاحم یکدیگر شوند. برای تبيين اين مسأله الزم است بدانیم که مخلوق[[ات ب[[ه دو کیفیت ب[[ا یک[[دیگر اختالف دارن[[د، ك[[ه می ت[[وانیم از این دو ن[[وع

تعبیر کنیم. گاهی دو جس[[ماختالف صوری و ذاتی اختالف به با یکدیگر اختالف صوری دارن[[د. مانن[[د جس[[م مس[[تطیل و جس[[م مربع یا مانند جسمی که به صورت کره و دایره اس[[ت ب[[ا جس[[م دیگری که مسطح است. مثال از نظر ابعاد می گوییم جس[[می ک[[ه ابعاد ثالثه آن برابر یکدیگر است، طول و ع[[رض و عم[[ق آن ی[[ک متر است، یک چنین جس[[می را مکعب می نامن[[د. ارتف[[اعش ی[[ک متر و عرض آن هم یک متر و عمق آن نيز یک متر به صورت یک تخت مرب[[ع و مکعب. و جس[[م دیگ[[ر در ط[[ول و ع[[رض و عم[[ق اختالف دارد. ارتفاع جسم یک متر و عرض آن دو متر و عمق آن پنجاه سانتی متر. این دو جسم از نظر صورت ب[[ا یک[[دیگر اختالف دارند که ما یکی از آن دو را مکعب مستطیل می ن[[امیم و جس[[م دیگر را مكعب مربع. ب[[ه این ش[[کل تم[[امی اجس[[ام ع[[الم ممکن است از نظر شکل که همان ابع[[اد ثالث[[ه يع[[ني ط[[ول و ع[[رض و

156

Page 157: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

عمق باشد، با یکدیگر اختالف داش[[ته باش[[ند. ی[[ک ج[[ا دو م[[تر در سه متر در چهار متر و جای دیگر ده متر در دو متر و جای دیگ[[ر[[رة کوچ[[ک باش[[د و ده متر در دو متر در یک متر. یک جا ش[[کل ک یک جا به شکل کره بزرگ. یک جا شکل کوه بزرگ و ج[[ای دیگ[[ر

به شکل کوه کوچک یا دریای بزرگ و دریای کوچک. تمامی اختالفاتی که از طریق ابعاد ثالثه قاب[[ل ظه[[ور اس[[ت، کوچک و بزرگ از موادی که از نظر کوچکی در حد یک میلی متر مکعب هستند یا اجسامی که از نظر بزرگی و ابعاد ثالثه میلی[[ون کیل[[و م[[تر مکعب می باش[[ند، اختالف[[ات ص[[وری هس[[تند. اختالف[[ره ی[[ا مرب[[ع و مس[[تطیل و اجسام در اشکال مختلف به ش[[کل ک غیره، ک[امال واض[ح و روش[[ن اس[[ت. این اش[[کال مختل[[ف از ی[[ک حقیقت قابل ظهور است. می توانیم آب تنها ی[[ا خ[[اک تنه[[ا را ب[[ه صورت ه[زاران ش[کل کوچ[ک و ب[زرگ ظ[[اهر س[ازیم چن[ان ک[ه طبیعت به همین وضعیت پر است از اجسام بس[[یار ب[[زرگ مانن[[د کوه ه[ا و س[[تاره ها و ی[ا اجس[ام بس[یار کوچ[ک مانن[د حش[رات و حیوانات ذره بینی و یا ذرات اولیه ای که با یک[[دیگر ت[[رکیب ش[[ده ب[[ه ص[[ورت اجس[[ام مختل[[ف ظ[[اهر ش[[ده اند، این اختالف[[ات را

اختالف صوری می نامند. مثال انسان ها یک حقیقت مي باشند، ولیکن از نظر قد و باال و کوتاهی و بلندی اشکال مختلف دارن[[د و ب[[ه ص[[ورت های مختل[[ف ظاهر می شوند. اختالفات ص[وری و ش[[کلی از ی[ک حقیقت قاب[ل

ظهور است.

157

Page 158: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اما گاهی موج[[ودات ب[[ا یک[[دیگر اختالف ذاتی دارن[[د مانن[[د دو موجود زنده و مرده یا دو جس[[م متح[[رک و س[[اکن. ی[[ا دو جس[[م ن[[[ورانی و ظلم[[[انی. ی[[[ک چ[[[نین اختالف[[[اتی را »اختالف ذاتی«

می نامیم. دو موجود زنده و م[[رده ممکن اس[[ت از نظ[[ر ق[[د و قیاف[[ه و طول و عرض و سبک و سنگینی یک جور و یک نواخت باشند، ه[[ر دو یک متر و نیم طول و پنجاه سانتی متر ع[[رض، ولیکن یکی از این دو جسم زنده است و حیات دارد. آزادانه می فهمد و فعالیت می کند. و جس[[م دیگ[[ر م[[رده اس[[ت و ح[[رکت و فع[[الیت ن[[دارد.[[ره می گوییم این دو جسم ب[[ا یک[[دیگر اختالف ذاتی دارن[[د. مثال ک م[[اه در آخ[[ر م[[اه، تاری[[ک و س[[یاه اس[[ت و قاب[[ل رؤیت نیس[[ت. ولی خورش[[ید هم[[ه وقت روش[[ن و ن[[ورانی اس[[ت، قاب[[ل رؤیت می باشد هر دو به شکل کره هس[[تند ک[[ه می گ[[وییم ک[[ره م[[اه ی[[ا زمین یا کره خورشید. هر سه از ماده درست شده اند و ه[[ر س[[ه جس[[م مي باش[[ند ب[[ه دلی[[ل این ک[[ه ب[[ه ش[[کل مخصوص[[ی ظ[[اهر

شده اند. ولی کره خورشید جسمی بسیار ن[[ورانی و درخش[[نده اس[[ت ولیکن ک[[ره م[[اه و زمین اجس[[امی تاری[[ک و ظلم[[انی و ب[[دون درخشش مي باشند، این دو جسم با یک[[دیگر اختالف ذاتی دارن[[د. مانند چراغ برق روشن و چراغ برق تاریک یا تلویزیون روش[[ن ی[[ا خاموش، هر دو از نظر شکل و حجم و طول و عرض و عمق ب[[ه

یک اندازه هستند، اما یکی روشن و دیگری خاموش است.

158

Page 159: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس این دو دس[[تگاه ی[[ا آن دو جس[[م تاری[[ک و روش[[ن ی[[ا دو جسم مرده و زنده با یکدیگر اختالف ذاتی دارند و در ذات خود با یکدیگر مختلفند، یک جسم عالوه بر جسمانیت، حیات و حرکت و عقل و شعور دارد و آن جسم دیگر فاقد حیات و حرکت و عق[[ل و شعور است. یک جسم ظلمانی و تاریک و جسم دیگر نورانی و روشن و از این قبیل. موجودات عالم گاهی با هم اختالف صوری دارند. در شکل و قیافه کوچک و بزرگ مي باشند و گاهی اختالف ذاتی دارند. یکی سیاه و دیگری سفید، یکی زرد و دیگری سرخ و

غیره. الزم اس[[ت ب[[دانیم اگ[[ر خواس[[ته باش[[یم ی[[ک حقیقت را در شکل های مختلف ظاهر سازیم. ظهور آنيك شيء از نظر بزرگی و کوچکی و ابعاد ثالثه ممکن اس[[ت. ی[[ک حقیقت ه[[زاران ش[[کل پیدا می کند. مثال تمامی انسان ها از نظر جس[[مانیت، خ[[اک و آب ساده بوده اند. ولیکن در شکل های مختلف کوچک و بزرگ ظ[[اهر شده اند. برای این ک[[ه بت[[وانیم ی[[ک جس[[م را ب[[ه ابع[[اد مختل[[ف و صورت های متفاوت ظاهر سازیم به جز همان جسم اول یا خ[[اک و گل اول به چیز دیگر احتیاج نداریم. ولی اگر بخ[[واهیم از خ[[اک ساده دو مجسمه درست کنیم که یکی زنده و دیگری مرده، یکی سفید و دیگری سیاه، یا یکی نورانی و دیگری ظلمانی باشد؛ ی[[ک چ[[نین اختالف[[ات ذاتی از ی[[ک حقیقت و ی[[ک اص[[ل قاب[[ل ظه[[ور نیست. مثال سازنده و آفریننده فقط م[[اده س[[یاه در اختی[[ار دارد، مواد سیاه و ظلمانی. می خواهد از این مواد دو مجس[[مه بس[[ازد

159

Page 160: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

که یکی سفید و نورانی و دیگری سیاه و ظلمانی باشد، هرگ[[ز از این ی[[ک م[[اده س[[یاه و ظلم[[انی جس[[می س[[فید و ن[[ورانی ظ[[اهر نمی شود. مگ[[ر این ک[[ه آن جس[[م س[[فید و ن[[ورانی غ[[یر از م[[اده

سیاه با چیز دیگری که نور و روشنایی باشد ترکیب شود. خداوند از ماده س[[یاه دو جس[[م تاری[[ک و ظلم[[انی می س[[ازد. یکی از آنها را به نور، روشن می کن[[د و رن[[گ س[[فید در آن ایج[[اد می کند و دیگری را با همان ماده سیاه و جسم سیاه به حال خود واگ[[ذار می کن[[د. پس در این ج[[ا س[[ازنده و آفرینن[[ده از دو اص[[ل استفاده کرده، یکی اصل م[[اده س[[یاه ک[[ه از آن جس[[م س[[یاه ب[[ه وجود آورده و دیگر اصل نور و روشنایی که با آن جسم س[[یاه را س[[فید و روش[[ن گردانی[[ده اس[[ت. م[[ا مش[اهده می ک[نیم خداون[د متعال از آب و خاک ساده دو حیوان زنده و مرده به وجود آورده که هر دو از نظر جسمانیت یکی هستند. هر دو جسم مي باش[[ند،

ولیکن یکی از آنها زنده و دیگری مرده است. در این ج[[ا می گ[[ويیم ب[[دن این دو موج[[ود ک[[ه از آب و خ[[اک درست شده مانند یکدیگر است، اما این یکی که حیات و حرکت دارد با آن که مرده است تفاوت ذاتی دارد. قد و ط[[ول و ع[[رض و وزن آن دو به یک اندازه، هر دو بدنشان یک ج[[ور و یک ن[[واخت است، اما یکی زنده و دیگری مرده است. پس این دو با یک[[دیگر

اختالف ذاتی دارند. می گوییم بدن این دو حیوان از آب و خاک س[[اخته ش[[ده و از نظر شکل و جسمانیت مساوی یکدیگرند، ولیکن این حی[[وان ک[[ه

160

Page 161: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

زنده است ، سفید و نورانی و متح[[رک اس[[ت و آن حی[[وان دیگ[[ر که مرده، سیاه و ظلمانی مي باشد، پس ب[[ا یک[[دیگر اختالف ذاتی دارند. می گوییم این حیوان زنده و نورانی عالوه بر جسمانیت که مس[[اوی ب[[ا آن حی[[وان م[[رده اس[[ت، از نظ[[ر حی[[ات و ح[[رکت و

سفیدی و روشنایی با آن یکی فرق دارد. اكنون مي پرس[يم ك[ه آن موج[ود زن[ده س[[فیدی و روش[نایی خ[[ود را از کج[[ا ب[[ه دس[[ت آورده اس[[ت؟ در این ج[[ا اس[[ت ک[[ه می گوییم دو چیز که با یکدیگر اختالف ذاتی دارن[[د مانن[[د م[[رده و زنده و ظلمانی و نورانی از یک اصل قابل ظهور نیستند. بلکه دو اصل الزم است که با یکدیگر ترکیب شوند و حیات و حرکت پیدا کنن[[د. جس[[م زن[[ده و روش[[ن عالوه ب[[ر جس[[مانیت، روح حی[[ات و حرکت دارد و آن جس[[م م[[رده حی[[ات و ح[[رکت ن[[دارد. ب[[ه همین کیفیت اجس[[[ام ع[[[الم دو ن[[[وع اختالف ب[[[ا هم دارن[[[د، »اختالف صوری « و ظاهری در جسمانیت و ابعاد ثالثه و »اختالف ذاتی« و باطنی از نظر حرکت و سکون یا از نظر موت و حیات یا از نظر

تاریکی و روشنایی. پس اختالفات ذاتی و باطنی از یک اصل قابل ظه[[ور نیس[[ت. بلکه دو اصل یا بیش[[تر الزم دارد ت[[ا دو جس[[م ب[[ا یک[[دیگر اختالف ذاتی پیدا کنن[[د. این فرض[[یه مض[[مون فرم[[ایش ام[[ام ب[[اقر علي[[ه السالم است. یک فیلسوف که می گوید یک حقیقت بیشتر نیست که به شکل های مختلف ظ[[اهر ش[[ده اس[[ت، ام[[ام علي[[ه الس[[الم می فرماید اگر آن یک حقیقت در ذات خود زنده است، پس مرگ

161

Page 162: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

از کج[[ا ظ[[اهر می ش[[ود ت[[ا موج[[ود زن[[ده بم[[یرد؟ و اگ[[ر آن ی[[ک حقیقت در ذات خود مرده است، حیات از کج[[ا پی[[دا می ش[[ود ت[[ا

زنده شود و حرکت پیدا کند؟ در این جا امام عليه السالم ثابت می کند که مخلوقات همه و همه ص[[نعت خ[[دا هس[[تند. مانن[[د ص[[نایع انس[[ان ها ک[[ه از فل[[زات

هر صنعتي با صانع خود،مختلف اجناس مختلف می سازند و . هیچ صانعی خود را ب[[ه ص[[ورت ص[[نعت»تفاوت ذاتی« دارد

ظاهر نمی سازد. ب[[ا این حس[[اب فرض[[یه فالس[[فه ک[[ه خالی[[ق را جل[[وه خ[[دا می دانن[[د، ن[[ه این ک[[ه ص[[نعت خ[[دا باش[[ند؛ باط[[ل ب[[وده و خالف

حقیقت است.

162

Page 163: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

كشف اصول خلقت و تركيبي بودن آنها، راهي به سوي معرفت خداوند متعال

در این جا الزم است از طریق اختالفات ذاتی ک[[ه موج[[ودات عالم با یکدیگر دارند به اصول اولیه خلقت و کیفیت ت[[رکیب آنه[[ا با یکدیگر آشنایی پیدا کنیم و با همین آشنایی، علم و قدرت خ[[دا

را کشف کنیم و معرفت به خداوند متعال پیدا کنیم. به[ترین و بزرگ[ترین س[[رمایه ک[[ه ب[[ه انس[[ان، ارزش و مق[[ام می دهد علم و معرفت است. انسان ها براب[[ر علم و ش[[عوری ک[[ه دارن[[د، ن[[زد خ[[دا و خل[[ق خ[[دا مق[[ام و محب[[وبیت پی[[دا می کنن[[د. سرمایه های دیگر نظیر آب و غذا و لباس و مسکن همه اینها بعد از علم و معرفت برای انسان ارزش پیدا می کن[[د. دلی[[ل عظمت خدا با آن عظمتی که دارد، و دليل احاطه خدا بر همه موج[[ودات عالم، علم خداوند متعال اس[[ت. ب[[ه دلی[[ل این ک[[ه علم و حکمت است و همه چیز را می دان[[د، می توان[[د. س[[رمایه توان[[ایی انس[[ان

توانا ب<<ود ه<<ر ک<<ه دان<<ادانایی او می باشد.چنان که می گ[[وییم . به هر میزان که رقم دانایی انسان باال برود، رقم توانایی اوبود

هم باال می رود. هر چه دانایی بیشتر باشد توانایی زیادتر اس[[ت و هر چه توانایی زیادتر باشد، رنج و زحمت انسان در تهی[[ه آن چ[[ه می خواهد کمتر است. در آخ[[رین درج[[ه تکام[[ل ک[[ه انس[[ان ها ب[[ه کمال مطلق می رسند، علم مطلق الهی را بدست می آورند و در مکتب خ[[دا ف[[ارغ التحص[[یل می ش[[وند. در این وض[[عیت، ق[[درت

163

Page 164: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

انسان ها برابر علم آنه[[ا بی نه[[ایت اس[[ت و رنج و زحمت آنه[[ا در تهیه آن چه الزم دارند، صفر مطلق است. توانایی بی نهایت، رنج و زحمت صفر مطلق. در همین زندگی دنیایی خودمان مش[[اهده می کنیم به هر میزانی که دانایی انسان ب[[اال رفت[[ه توان[[ایی او هم بیشتر و بیشتر شده و در مقابل رنج و زحمت او بسیار کم ش[[ده است. اآلن در زمان ما این همه کارخانه ها می گ[[ردد و می چرخ[[د و این همه ماشین آالت و صنایع دیگر برای ما می سازد. اگ[[ر این ساخت و ساز مانند قدیم ارتباط به زحمت انس[[ان داش[[ته باش[[د ک[[ه خ[[ودش ک[[ار کن[[د و ب[[ا رنج و زحمت خ[[ود ماش[[ین بس[[ازد ی[[ا چیزهای دیگر، خواهید دانس[[ت ک[[ه چ[[ه ق[[در رقم رنج و زحمت او باال می رود و رقم تولیدات و منافع او پایین می آید. قدیم ها که ب[[ا چکش و داغ کردن فلزات می خواستند شمش[[یری ی[[ا ن[[یزه ای ی[[ا کاسه و ک[[وزه ای بس[[ازند، س[[اعت ها زحمت می کش[[یدند و ع[[رق می ریختند، با پتک و سندان و چکش از آهن چاقو یا شمشیری ی[[ا ظرفی می ساختند. ولیکن در زمان ما ک[[ه رقم علم و دانش ب[[اال رفته و فهم و شعور م[[ردم زی[[اد ش[[ده، چ[[ه ق[[در ص[[نایع مختل[[ف ب[[[دون رنج و زحمت تولی[[[د می کنن[[[د و این هم[[[ه ماش[[[ین آالت می س[[ازند. ای[[ام ق[[دیم ک[[ه می خواس[[تند ب[[ا نفت و گ[[از چ[[راغی روشن کنند یا با هیزم غذایی بپزند چه قدر زحمت زیاد ب[[ود. چ[[ه قدر دود در هوای زندگی خود تولید می کردند ت[[ا چ[[راغی روش[[ن کنند و غذایی بپزند. سر و صورت و لباس خود را س[[یاه و ک[[ثیف می کردند. ولی زم[انی ک[ه درج[ه علم آنه[ا ب[اال رفت و توانس[تند

164

Page 165: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اس[[رار ط[[بیعت را کش[[ف کنن[[د و ب[[رق و ب[[اطری از ط[[بیعت بوجود آوردند ی[[ا مس[[ائل ط[[بی و غ[[یره، ب[[ا ی[[ک ح[[رکت میلیون ه[[ا میلیارد کارخانه ها به کار می افتد و چراغ ها روش[[ن می ش[[ود و از

این قبیل. به هر میزان که علم و دانش ب[اال رفت[[ه و توانس[[ته اند اس[[رار ط[[بیعت را کش[[ف کنن[[د رنج و زحمت م[[ردم پ[[ایین آم[[ده اس[[ت. تولی[[[دات و من[[[افع خیلی زی[[[اد، و رنج و زحمت خیلی کم ش[[[ده است. به همین میزان در مسیر ترقی و تکامل هر چه بیش[[تر ب[[ه اسرار خلقت و طبیعت آگاهی پیدا کنند، تولی[[دات آنه[[ا ک[[امل تر و زیادتر و رنج و زحمت کمتر و کمتر مي شود، تا در انتها گفته ان[[د: رقم نعمت و ثروت و تولی[[دات بی نه[[ایت و رقم رنج و زحمت در حد صفر قرار می گیرد. یک نفر از امام س[[ؤال می کن[[د. می گوی[[د چه قدر خدا یا فرشتگان زحمت کشیده اند که این کوه ها و دریاها و ص[[حراها و خالی[[ق دیگ[[ر را س[[اخته اند؟ ام[[ام علي[[ه الس[[الم در جواب می فرمای[[د نظ[[ر ب[[ه این ک[[ه علم و ق[[درت خ[[دا بی نه[[ایت

22است، رنج و زحمت خدا و فرشتگان در حد صفر است.

، هو أجل من أن يعاني األشياء بمباشرة و معالجة ألن ذلك صفة85، ص: 1- كافي، ج2222 المخلوق الذي ال تجيء األشياء له إال بالمباشرة و المعالجة و هو متعال نافذ اإلرادة و المشيئة

فعال لما يشاء

165

Page 166: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

انواع سازندگي خداوند متعال

خداون[[د س[[ازندگی خ[[ود را ب[[ه دو کیفیت تعری[[ف می کن[[د سازندگی ارزاق و نعمت ها و انس[[ان ها و مخلوق[[ات دیگ[[ر در این زندگی دنیا و سازندگی و صنعت خ[[دا ی[[ا س[[اخت و س[[از خ[[دا در

عالم آخرت. خداوند آن چه »در دنیا« می سازد »به تدریج« در م[[دت چن[[د ساعت و چن[[د روز و چن[[د س[[ال می س[[ازد. س[[اخت بچ[[ه در رحم مادر نه ماه طول می کشد. ساخت میوه ها و برگ ها و موج[[ودات دیگر گاهی یک سال و بیشتر و کمتر. آن چه می س[[ازد ب[[ه ت[[دریج می س[[ازد. ولیکن خداون[[د متع[[ال در »زن[[دگی آخ[[رت« آن چ[[ه می سازد »فوری و آنی« می سازد. در یک ثانیه یا کمتر میلیون ه[[ا انسان را که تبدیل به خ[[اک ش[[ده اند، زن[[ده می کن[[د و ب[[ه ص[[حنه زندگی می آورد. یا در یک آن و یک اراده بیابان خشک و خش[[ن را

تبدیل به باغ بهشت می کند. پس سازندگی خدا در دنیا با سازندگی خدا در آخ[[رت تف[[اوت دارد. در دنیا آن چه می سازد به تدریج در مدت زمان کم ی[[ا زی[[اد می س[[ازد. ولیکن در آخ[[رت آن چ[[ه می س[[ازد، ف[[وری می س[[ازد. دلیل این سازندگی تدریجی در دنیا این است ک[[ه انس[[ان ها را در جریان خلقت و طبیعت قرار دهد و به آنها بفهماند و نشان بده[[د که چگون[[ه از آب و خ[[اک ، میوه ه[[ا و درخت ه[[ا را می س[[ازد و از خ[[ون و نطف[[ه، انس[[ان ها را، و حبوب[[ات را تب[[دیل ب[[ه درخت و

166

Page 167: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

زراعت می کن[[د. این س[[ازندگی ت[[دریجی ب[[رای این اس[[ت ک[[ه انسان ها را در جریان خلقت و طبیعت قرار دهد تا ت[[ربيت ش[[وند و آموزش ببينند و به آنها یاد بدهد که چگون[[ه نطف[[ه را تب[[دیل ب[[ه انسان و حیوان می کند و چگونه حبه و دانه را تبدیل ب[[ه درخت و

زراعت. ولی در زندگی آخرت که انسان ها پیشرفته هستند و ب[[ه علم و دانش مجهز شده اند، ساخت و س[[ازندگی ب[[ه دس[[ت انس[[ان ها مانند ساخت و سازندگی به دست خداون[[د متع[[ال اس[[ت. هم[[ان ط[[ور ک[[ه خداون[[د متع[[ال آن چ[[ه می خواه[[د ف[[وری می س[[ازد؛ انسان ها نیز که به علم الهی مجه[[ز ش[[ده اند، آن چ[ه می خواهن[[د فوری می سازند. پس طبیعی است که به هر میزان علم و دانش ب[[اال رود س[[اخت و س[[ازندگی او هم ب[[االتر و ب[[االتر می رود و در براب[[ر، رنج و زحمت او ب[[رای آن چ[[ه می خواه[د پ[[ایین تر و کم[[تر

می شود. در حدیث قدسی، خداوند صنایع انس[[ان ها را در ع[[الم آخ[[رت تعری[[ف می کن[[د. معن[[ای فارس[[ی ح[[دیث قدس[[ی این اس[[ت ک[[ه

خداوند می فرماید: بندگان مؤمن من همه جا و همه وقت از طریق فهم و شعور و درس و دانش، به من که خدای آنها هستم، نزدیکتر و نزدیکتر

.23می شوند از مسیر اط[[اعت و بن[[دگی ک[[ه ب[[ه مع[[نی ش[[اگردی خداون[[د متعال است، درس و دانش می آموزند. درجات علمشان ب[[االتر و

701- الجواهرالسنيه،کليات حديث قدسی،صفحه2323

167

Page 168: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

باالتر می رود و به هر میزان ک[[ه علم و دانش آنه[[ا ب[[االتر می رود به خدای خود نزدیکتر می شوند، آن چنان که ش[[اگردان از مس[[یر

درس خواندن و دانا شدن به استاد خود نزدیک می شوند. خداوند متعال در ادامة این حدیث می فرماید:

عاقبت مؤمنین و مؤمنات که به علم و دانش الهی مجهز شده اند، اسرار خلقت و طبیعت و ساخت و سازندگی را بهتر و بهتر دانسته اند؛ چنان می شوند که مانند خدای خود آن چه را

بخواهند چنان می شود که می خواهند. همان طور که خدای آنها آن چه می خواهد ب[[ه محض این ک[[ه اراده می کند ساخته می شود و همان طور که خدای آنه[[ا ب[[ه علم و قدرت خود بر همه کائنات در زمین و آسمان محی[[ط و مس[[لط است، بندگان مؤمن او هم به همین کیفیت ب[[ر زمین و آس[[مان و طبیعت محیط و مسلط می شوند. به هر میزان که علمشان ب[[اال می رود ق[[درت س[[ازندگی آنه[[ا هم ب[[اال می رود ت[[ا ع[[اقبت مانن[[د خ[[[دای خ[[[ود آن چ[[[ه می خواهن[[[د ف[[[وری ب[[[دون رنج و زحمت

می سازند. پس این خاصیت طبیعی علم و دانش است که هر چه بیشتر بدانند بهتر می توانند و هر چه بهتر و بیشتر بتوانن[[د، رنج و زحمت آنها در آن چه می خواهند کمتر می شود. پس الزم است انسان ها از مسیر هدایت و راهنمایی قرآن و ائمه اطهار عليه الس[[الم ب[[ه ساخت و ساز صنایع طبیعی و الهی آگ[اهی و آش[[نایی پی[[دا کنن[د.

168

Page 169: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

زیرا هدف خداوند از خلقت انسان همین اس[[ت ک[[ه انس[[ان ها ب[[ه علم و دانش مجهز شوند و رنج و زحمت و مص[[یبت های دیگ[[ر از آنها بر طرف گردد، چنان شوند و چنان باشند که خدا بهشتیان را

تعریف می کند. در این رابطه الزم است با تفکر و مطالعه با س[[اخت و س[[از صنایع طبیعی آشنایی پیدا کنیم تا در نتیجه به علم و ق[[درت خ[[دا آشنایی پیدا کنیم. بهترین آرزوها برای انس[[ان های کام[[ل و خ[[دای مهربان این است که انسان ها به علم و دانش کامل مجهز شوند تا رنج و زحمت و مصیبت از آنها ب[[ر ط[[رف گ[[ردد و ی[[ک زن[[دگی بس[[یار ب[[ا ش[[کوه و مجل[[ل ب[[دون رنج و زحمت ب[[رای آنه[[ا آم[[اده گردد، که خداون[د متع[ال از آن زن[[دگی تعب[یر ب[[ه »جن[[ات ع[دن« مي فرمايد و در آيات بسياري از قرآن ب[[ه آن اش[[اره دارد . از آن

جمله :ات عدن تجري من تحتها األنهار خالدين فيها و ذلك جزاء جن

ى 24من تزك

ات عدن تجري من تحتها األنهار« را به صورت بعضی ها »جن باغی مانند باغ های دنیا در نظر می گیرند که از زیر درختان آن نهر جاری می شود. زیرا مسلم است كه یکی از عوامل حیات

بخش باغ ها و زراعت ها آب است. باغ و زراعت و تولیدات طبیعی دیگر بدون آب قابل ظهور نیست. اگر آب نباشد

درخت ها می خشکد. زراعت ها هم به همین کیفیت، حیوانات نيزهمین طور، خداوند در قرآن آب را تعریف می کند. می فرماید:

76- طه ، آيه 2424

169

Page 170: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

25و جعلنا من الماء كل شيء حي

یعنی حی[[ات تم[[امی موج[[ودات از آب و ب[[ه وس[[یله آب اس[[ت. ب[[ه ط[[وری ک[[ه ام[[روز دانش[[مندان عل[[وم ط[[بیعی تجرب[[ه کرده اند و چ[[نین فهمیده ان[[د ک[[ه جم[[ادات و نبات[[ات و حیوان[[ات و انس[[ان ها و ه[[وا و فض[[ا ب[[دون آب حی[[ات پی[[دا نمی کنن[[د. همین سنگ ها و کوه ها که ظاهرا خشک و خشن است و آب و رط[[وبت در آنها نمایشی ن[دارد، ولیکن عام[ل اص[لی ارتب[اط م[واد ک[وه و سنگ، آب است. داستان سنگ و س[[یمان ب[[ه همین کیفیت اس[[ت که وقتی بخواهن[[د س[[نگ ها را تب[دیل ب[[ه س[[یمان کنن[[د، ب[[ا آتش و حرارت آب سنگ ها را می گیرند و تبدیل به پودر سیمان می شود. این سیمان همان سنگ های محکمی بود که از کوه ها در آوردند و به کوره آتش سپردند، آب آن را گرفتند تبدیل ب[[ه س[[یمان ش[[د و اگر دو مرتبه به آن آب بدهند تب[[دیل ب[[ه س[[نگ اول می ش[[ود. ب[[ه همین کیفیت خداوند آب را منشأ حی[[ات تم[[امی موج[[ودات ق[[رار داده و می فرماید: »و جعلنا من الماء كل شيء حي« حی[[ات ه[[ر

چیز از آب و به وسیله آب است.

30- سوره انبيا، بخشي ازآيه 2525

170

Page 171: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حيات آب كه ماية حيات است، ناشي از چيست؟

در این جا الزم است بدانیم كه اگر حیات هر چیزی به وسیله آب است، حیات آب به وسیله چیست؟ آب ها به چه وسیله حیات پیدا نموده و زنده شده و موجودات دیگ[[ر را هم زن[[ده می کنن[[د؟

آب ها به وسیله روح حیات، حیات پیدا کرده است. در بحث های گذشته حاالت ابتدایی ماده و روح را ب[رای ش[[ما تعریف کردیم. ماده که از اجتماع آنها اجس[[ام درس[[ت می ش[[ود، در ابتدای خلقت چیست و چه طور است؟ خداون[[د وض[[عيت ذاتی مواد عالم را پیش از ساخت و ساز تعبیر به »ظلمت و س[[یاهی« می کند. می گوید ماده که از اجتماع آنها و ارتباط آنه[[ا ب[[ا یک[[دیگر اجسام درست می شود، در ابتدای خلقت به ص[[ورت پ[[ودر س[[یاه است. یعنی ذرات بسیار کوچک و سیاه ک[[ه روی هم مانن[[د دودي سیاه است و اجزاء آن هیچ ارتباط و اتصالی به یکدیگر ن[[دارد ت[[ا

ظلمتبتواند به صورت جسمی در آید، خداوند از آن تعریف ب[[ه می کن[[د. چن[[ان ك[[ه در بخش[[ي از آي[[ة نخس[[ت س[[ورةو ظلمات

انعام می فرماید:ور و جعل الظلمات و الن

خدا کسی است که نور روشن و ماده ظلمانی را خلقنموده است.

171

Page 172: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بعضی می گویند ظلمات عدم مطلق اس[[ت، یع[[نی هیچ. ام[[ا خداوند می فرماید ظلمات »ماده سیاه و ظلمانی« است نه عدم

مطلق. خداوند ابتدا این ماده سیاه ظلمانی را ک[[ه وق[[تی ب[[ا یک[[دیگر ترکیب می شوند و به یکدیگر متصل می شوند، به صورت جسمی ظاهر می گردند، به وسیله نور و نیرو به یک[[دیگر متص[[ل می کن[[د. »رشته اتصالی« بین تمام مواد عالم نور و نیرو می باشد. س[[ابقا گفتیم یکی از راه های کشف مجردات که از آنها تعب[[یر ب[[ه روح و ن[[ور می ش[[ود، همین رش[[ته اتص[[الی بین ذرات ع[[الم و اجس[[ام است. خاص[[یت م[[اده و جس[[م این اس[[ت ک[[ه ب[[ه خ[[ودی خ[[ود از یکدیگر جدا هستند و رابطه ندارند. خداوند به وسیله ن[[ور و ن[[یرو این ذرات پراکنده را به یک[[دیگر ارتب[[اط می ده[[د. م[[واد ع[[الم در طبیعت و هوا و فضا مانند بدن ما انسان ها می باشد. ما از مسیر بدن و جسم از یک[[دیگر فاص[[له داریم من ج[[دای از ش[[ما و ش[[ما[دان خ[ود ب[ا ج[دا از من و تم[امی انس[ان ها ی[ک ی[ک از مس[یر اب یک[[دیگر فاص[[له دارن[[د و متص[[ل نیس[[تند. ولیکن از نظ[[ر روحی و فکری ، که از جنس نور است، به یکدیگر متصل هستند. من شما را می بینم و شما مرا. چنان اتصالی به یکدیگر داریم که اگر ی[[ک نفر در مشرق کشته شود یا بمیرد، دیگ[[ران در مغ[[رب، از م[[رگ او متأثر می شوند. اگر چه ما انسان ها از نظر ساخت و ساز بدن از یکدیگر فاصله داریم و هر یک در جای معین، ولی از نظر روح

و فکر و نورانیت و عقالنیت به یکدیگر متصل مي باشیم.

172

Page 173: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

تمام ذرات ع[الم ب[ه همین کیفیت. خداون[د این »م[واد س[یاه پراکنده« را که به صورت ظلمت و تاریکی نمایش پیدا ک[[رده ب[[ه وسیله نور شارژ می کن[[د. ب[[ه وس[[یله ن[[ور ک[[ه در دل م[[اده ق[[رار می دهد، سیاهی ماده را تبدیل به سفیدی می کند. با همین ن[[ور و روح ک[[[ه در دل م[[[اده ق[[[رار داده، در م[[[اده، حی[[[ات و ح[[[رکت بوجود می آورد. آب ها از نظر مواد ابتدایی و م[[ادیت و جس[[مانیت از یکدیگر جدا هستند و در ابتدا پودر س[[یاه ی[[ا مانن[[د دود و دوده، سیاه )يعني بدون هيچ نوع اثر و خاصيت( بوده اند. خداوند متع[[ال در ذات مواد عالم، نور و روش[[نایی ق[[رار داده و ب[[ا همین ن[[ور و روشنایی تمام مواد را به یکدیگر مربوط و متصل کرده اس[[ت، و مواد گوناگون صفا و طراوت و زیبایی پیدا کرده اند. در عین حال که ملکول های آب از یکدیگر جدا هستند به یکدیگر متصلند. مانند ما انسان ها که از نظر ساخت و س[[از ب[[دنی از یک[[دیگر منفص[[ل،

ولی از نظر ساخت روحی و فکری متصل هستیم. به همین کیفیت همه ج[[ا خداون[[د اب[[دان را خ[[واه ب[[ه ص[[ورت حیوان یا کوه یا ستاره و اجسام دیگر، که در ابتدا »پ[[ودر س[[یاه« بوده اند، در ذات آنها حیات و حرکت و نورانیت قرار داده اس[[ت. تمام موجودات در زمین و آسمان در حالی که از یکدیگر منفصل بوده اند، متصل شده اند و یک چنین جهان زیبایی ب[[ه وج[[ود آم[[ده اس[[ت. پس ن[[ور و روح در وج[[ود ه[[ر مخل[[وقی س[[رمایه ب[[زرگی است ک[ه اگ[ر باش[[د ارزش پی[دا می کن[د و حی[[ات و ح[رکت پی[[دا

می کند و اگر نباشد »پودر سیاهی « بیش نیست.

173

Page 174: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

174 حكمت

Page 175: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

افاض<<ة علم از س<<وي خداون<<د، ماي<<ة حي<<ات اب<<ديمؤمنين در بهشت

) معناي حقيقي جنات عدن (

خداوند ما انسان ها را از مسیر اطاعت و بن[[دگی ب[[ه ص[ورتی ظاهر می سازد که این انسان ها با »افاضه« روح علم و عص[[مت و قدرت تبدیل به باغ بهشت می شوند. بهشتیان چنین نیستند ک[[ه[[ر از می[[وه و نهره[[ایی ک[[ه در هر کدام باغی داش[[ته و درخت[[انی پ میان آن جاری باشد؛ اگر چنین باغی در اختیار آنها باشد هر کدام[[ره زمین در ب[[اغ خ[[ود محب[[وس مي ش[[وند و [[نی در ک در جای معی نمی توانن[[د ب[[ه ج[[ای دیگ[[ر برون[[د. ب[[ا این ک[[ه خداون[[د ب[[ه انس[[ان می گوید ای انسان تو را در وضعی ق[[رار می دهم ک[[ه ب[[ه ه[[ر ج[[ا بروی بهشتی و هر جا كه باشي همان جا برای تو بهش[[ت اس[[ت. از جمله در فضای آسمان و اعم[[اق دری[[ا و ص[[حرا، زی[[را خ[[ودت بهشتی. و خودت مجهز به علم و قدرت خدا هس[[تی هم[[ان ط[[ور که خداوند به محض این که بخواه[[د فض[[ا را تب[[دیل ب[[ه ب[[اغ کن[[د، چن[[ان می ش[[ود ک[[ه می خواه[[د؛ ت[[و هم اگ[[ر بخ[[واهی بیاب[[ان و صحرایی را تب[[دیل ب[[ه ب[[اغ بهش[[ت ک[[نی ، چن[[ان می ش[[ود ک[[ه ت[[و

می خواهی. انس[[ان مجه[[ز ب[[ه علم و ق[[درت خ[[دا می ش[[ود. م[[ا از ش[[ما می پرس[[یم تم[[امی این میوه ه[[ا و گل ه[[ا و برگ ه[[ا از درخت[[ان ب[[ه وجود آمده، پس درختان و باغ ها از کجا به وجود آمده و این همه

175

Page 176: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

طراوت ها و زیبایی ها از آب، پس حی[[ات آب ه[[ا از کج[[ا ب[[ه وج[[ود آمده؟ این همه زینت آالت از طال به وجود آمده، طال از کجا پي[[دا شده است؟ بزرگترین »جن[[ات ع[دن« ارادة خ[[دا و ارادة انس[[ان است. نمونه اش معجزاتی است که از پیغم[[بران مش[[اهده ش[[ده است. اگر پیغمبران مجهز به علم و قدرت خ[[دا نبودن[[د و ق[[درت سازندگی فوری و آنی نداشتند، چه طور می توانستند بر دشمنان خود غلبه کنند و مسیر کفر و گناه را تغی[[یر دهن[[د؟ پیغم[[بران ک[[ه مجهز به علم و قدرت خ[[دا هس[[تند، مانن[[د خ[[دا آن چ[[ه بخواهن[[د

می سازند. به محض این که بخواهند آن چه بخواهند می شود.ات عدن تجري من تحتها األنهار« علم و قدرتی است که »جن در وجود مرد و زن مؤمن پیاده می شود. همان ط[[ور ک[[ه در دنی[[ا هر كس كه بخواهد کاری انجام دهد، بایستی علم و اراده داش[[ته باشد، در زندگی آخ[[رت هم س[[اخت و س[[ازندگی خ[[دا ب[[ه دس[[ت

انسان بهشتي ظهور پیدا می کند.ات ع[[دن تج[[ري من تحته[[ا پس انس[[ان ب[[ه خ[[ودی خ[[ود »جن األنهار« است. یعنی به علم و قدرت خدا مجهز می شود. آن چ[[ه می خواهد فوری برایش آماده می شود. همان ط[[ور ک[[ه خ[[دا ه[[ر

چه بخواهد برایش آماده می شود. در اح[[ادیث مرب[[وط ب[[ه ظه[[ور ام[[ام زم[[ان علي[[ه الس[[الم فرموده اند ک[[ه در زم[[ان او ش[[یر و عس[[ل و ش[[ربت ها و مایع[[ات دیگر که حیات بخش جامعه بشریت است، مانند نهر جریان پی[[دا می کند. خداوند متع[[ال در س[[وره محم[[د ص[[لي الل[[ه علي[[ه و آل[[ه

176

Page 177: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می فرماید بهشتی که من به شما وعده داده ام، تم[[ام نعمت ه[[ا و لذت ها و شیر و شربت و ... در آن مانن[[د نه[[ر در جری[[ان اس[[ت. نهر عسل یا شیر یا شربت های دیگر که برای اهل بهشت جری[[ان دارد.حال مي پرسيم كه آیا اين نهرها مانند چشمه هاي آب در دنيا است که از دل کوه ها و خاک و سنگ ها می جوشد و جری[[ان پی[[دا می کند؟ یا ارادة انسان اس[[ت ک[[ه آن چ[[ه الزم دارد و می خواه[[د

فوری برای او آماده می شود؟ حقيقت اين است كه در آخ[[رت انس[[ان م[[ؤمن ب[[ا اراده خ[[ود[[ره حاکم ب[[ر ط[[بیعت و کائن[[ات می ش[[ود. اآلن م[[ا انس[[ان ها در ک زمین »محک[[وم« ب[[ه جاذب[[ه زمین هس[[تیم. زمین م[[ا را در خ[[ود حبس نموده و نمی گذارد به آسمان پرواز کنیم یا ب[[ه ه[[ر ج[[ا ك[[ه می خواهیم بدون زحمت برویم. زیرا جاذبه زمین بر م[[ا انس[[ان ها

مسلط است. ولی در زندگی آخرت م[ا انس[[ان ها مجه[ز ب[[ه ن[[یرو و ق[[درتی می شویم که »حاکم« بر کره زمین هس[[تيم. اگ[[ر ب[[ه ه[[وا ب[[رویم سقوط نمی کنیم. ی[[ا اگ[[ر در فض[[ا پ[[رواز ک[[نیم جاذب[[ه زمین و ی[[ا هوای اطراف آن فش[[ار ب[[ر م[[ا وارد نمی س[[ازد. ب[[ه همین کیفیت جاذبه ها در ارتباط با انسان صفر می شود و انسان مجهز به ب[[ال و پری می شود که به محض این که بخواهد از مشرق ب[[ه مغ[[رب

یا از زمین به آسمان می رود. خداوند نمونه ای از آن چه را كه در ق[[رآن وع[[ده داده اس[[ت، در همین زندگی دنیا ظ[[اهر س[[اخته ت[[ا م[[ا ب[[ا دی[[دن این نمونه ه[[ا

177

Page 178: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

وع[[ده های خ[[دا را ب[[اور ک[[نیم. مثال می فرمای[[د انس[[ان هایی ک[[ه مرده اند و از دنیا رفته اند ن[[ابود نش[[ده اند. بلک[[ه ذات آنه[[ا و فک[[ر آنها و معلومات آنها در دل خاک دفن شده است. این ک[[ره زمین مانند انباری است که خداوند تمامی بندگان خ[[ود را مانن[[د ک[[اال و اجناسی که در انبار ذخیره می کنن[[د و روز معی[[نی از انب[[ار خ[[ارج می کنند و به ب[[ازار می برن[[د، ب[[ه آن س[[پرده اس[[ت. انس[[ان ها هم هم[[ان اجن[[اس تج[[ارتی خداون[[د متعالن[[د ک[[ه در دل زمین ذخ[[یره شده اند. روز قیامت همه آنها را چنان که هست بیرون می آورد و به نمایش می گذارد. و اما نمونه اي كه گفتيم جريان زن[[ده ش[[دن مردگان در تاريخ است. مشاهده می کنیم که به وسیله پیغم[[بران بعضی انسان هایی که در دل خاک مرده اند و خاک ش[[ده اند زن[[ده شده و به زندگی برگشته اند. پس چیزی در ع[[الم ن[[ابود نش[[ده و

آن چه به وجود آمده به حال خود باقی است.

178

Page 179: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

كيفيت زن<<<<دگي آخ<<<<رتي در دورة ظه<<<<ور ام<<<<امزمان)عج(

در اخبار و روایات مربوط ب[[ه دورة ظه[[ور ام[[ام زم[[ان علي[[ه السالم آمده است که آن حضرت گاهی میلیون ه[[ا انس[[ان را ب[[ه فضای آسمان ب[[اال می ب[[رد ت[[ا در می[[ان س[[تاره ها گ[[ردش کنن[[د و خورشید و ماه و ستاره و چیزه[[ای دیگ[[ر را از نزدی[[ک ببینن[[د. در سطح کره خورشید پیاده می شوند و مشاهده می کنند که چگونه دائم مواد انفجاری آن نور و روشنایی تولید می کند. در این موقع که می خواهد میلیون ها نفر را ب[[ه فض[[ا ب[[برد و آنه[[ا را در فض[[ای ستارگان به گردش دعوت کند، منادی ایشان صدا می زند ک[[ه ای کسانی که می خواهيد با امام خ[[ود س[[فر فض[[ایی داش[[ته باش[[ید، کسی در این سفر طوالنی برای خود آب و غذا و ملزومات دیگر ب[[ر ن[[دارد. این س[[فرها ک[[ه ب[[ه اراده ام[[ام علي[[ه الس[[الم انج[[ام می گ[[یرد، مانن[[د س[[فرهای ش[[ما در ک[[ره زمین ب[[ا ماش[[ین آالت نیست ک[[ه ه[[ر ک[[دام چم[[دانی و کوله ب[[اری از آب و غ[[ذا ب[[ا خ[[ود بردارید. این سفر به قدرت خدا انجام می گیرد و ش[[ما مجه[[ز ب[[ه آن نیرویی می شوید که حضرت رسول اک[[رم ص[[لي الل[[ه علي[[ه و آله با آن به معراج رفته است. به ه[[ر ج[[ا بخواهی[[د بروی[[د ف[[وری

می روید. مرکب های دنیایی را الزم ندارید و به هر جا بروید و بخواهی[[د استراحت کنید و از آب و غذا استفاده کنی[[د، آن چ[[ه بخواهی[[د در اختیار شما قرار می گیرد. در این س[[فر فض[[ایی ک[[ه در حک[[ومت

179

Page 180: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

امام عليه السالم انجام می شود، می بینید كه میلیون ه[[ا نف[[ر را به فضا حرکت می دهد و به هر جا رفته و به هر جا كه مي رس[[ند آن چه الزم دارند نقد و آماده ب[[دون رنج و زحمت در اختی[[ار آنه[[ا

هست. در اينجا سؤالي كه پيش مي آيد اين است كه چ[نین امکان[[اتی چگونه پیدا می شود؟ و چگونه و با چه مرکبی انس[[ان ها ب[[ه فض[[ا می رون[[د؟ از ی[[ک چ[[نین حرک[[ات ف[[وری و آنی تعب[[یر ب[[ه »طیماء« می کنن[[د. چن[[ان ک[[ه خداون[[د تع[[الی االرض« و »طی الس[[

می فرماید:جل للكتب كما بدأنا أول خلق ماء كطي الس يوم نطوي الس

ا فاعلين ا كن 26نعيده وعدا علينا إن

روزی خواهد شد که شما انسان ها را فوری به فضای آسمان ها یا از مشرق به مغرب می بریم و هر جا بوديد و هر چه

خواستید در اختیار شما قرار می دهیم. اگر انسان یک چنین حاکمیتی پیدا نکند، هيچ ي[[ك از وع[[ده های خداون[[د متع[[ال حقیقت پی[[دا نمی کن[[د و دروغ از ک[[ار درمی آی[[د.

خدای تعالی در قرآن می فرماید: ماء و ة عرضها كعرض الس كم و جن سابقوا إلى مغفرة من ربه يؤتيه من ه و رسله ذلك فضل الل ذين آمنوا بالل األرض أعدت لل

ه ذو الفضل العظيم 27يشاء و الل

- در آن روز كه آسمان را چون طومارى در هم مىپيچيم، )سپس(104- سوره انبيا،آيه2626 همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را بازمىگردانيم؛ اين وعدهاى است بر ما، و قطعا آن

را انجام خواهيم داد. - به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه21- سوره حديد، آيه 2727

پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است و براى كسانى كه به خدا و رسوالنش ايمان آوردهاند؛

180

Page 181: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بهشتی برای شما آفریده ام که فضای آن و وس[[عت آن براب[[ر وس[[عت آس[[مان ها و زمین ه[[ا اس[[ت. ش[[تاب کنی[[د و خ[[ود را ب[[ه بهشتی که برایتان ساخته ام برسانید. »بهشتی است ک[[ه وس[[عت

آن برابر وسعت آسمان ها و زمین ها می باشد.« یک چنین فضای وسیعی و یک چنین بهشتی با چه مرک[[بی در اختیار انسان قرار می گیرد؟ اگر انسان خواسته باشد ك[[ه ب[[ا این مرکب های عادی دنیایی یا با سفینه های فض[[ایی خ[[ود را از زمین به ماه و يا مریخ برساند که همسایه های نزدیک به زمین هس[[تند، یک سال و يا چند سال طول می کش[د. پیغم[[بر اک[رم ص[[لي الل[ه عليه و آله با چه مرکبی به معراج رفته اس[[ت ک[[ه خداون[[د س[[یر معراجی او را در ق[[رآن تعری[[ف می کن[[د؟ مرکب ه[[ائی اس[[ت ک[[ه وقتی انسان مجهز به آنها می شود خیلی سریع تر از سرعت ن[[ور

و برق خود را از جایی به جایی می رساند. این است وضعیت بهشتیان در دوره حکومت امام زمان عليه الس[[الم ک[[ه انس[[ان ها ح[[اکم ب[[ر ط[[بیعت و ق[[وای ع[[الم ط[[بیعت می شوند. زمین و آسمان در اختیار آنها قرار می گ[[یرد و محک[[وم به حکم آنها می شود. نه این که انسان در حاکمیت طبیعت باش[[د که نتواند بدون مرکب در فضا پرواز کند. آن چه اآلن انسان ها در آرزوی خود می پرورانند ک[[ه از جمل[[ه س[[فرهای فض[[ایی اس[[ت و بعضی دولت ها سفینه های فضایی می سازند و چند کیلوم[[تری ب[[ه آسمان مي روند و میلیون ها دالر در هر سفری خرج می کنند، در

آماده شده است، اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد مىدهد؛ و خداوند صاحب فضلعظيم است!

181

Page 182: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حکومت امام زمان عليه السالم صدها هزار برابر این ه[[ا ب[[دون رنج و زحمت و م[[رکب و ب[[دون ب[[ودجه ای ک[[ه در اختی[[ار داش[[ته باش[[ند، انج[[ام می دهن[[د. کاره[[ای بهش[[تیان همیش[[ه ب[[ه ص[[ورت معجزه است، نه به ص[[ورت ط[[بیعی و اس[[تفاده از آب و خ[[اک و طبیعت. داستان حضرت مریم سالم الله عليها مشهور است که وقتی ایشان بر اساس قضاوت دینی و ن[[ذر م[[ادر م[[أمور ش[[د در مس[[جد زم[[ان خ[[ود ش[[بانه روز مش[[غول عب[[ادت باش[[د، اط[[اقی برایشان آماده کردند. زکریای پیغمبر، ش[[وهر خ[اله اش را هم ب[ه عنوان کفیل و خدمتگزار او معین کردند تا آب و غ[[ذا و ل[[وازم را در اختیار او قرار دهد، حضرت مریم سالم الله عليها ک[[ه بس[[یار با عفت و با حجاب بودند دوست نداشتند از اطاق مخصوص خود خ[[ارج ش[[وند و م[[ردانی ک[[ه در مس[[جد بودن[[د، هیک[[ل ايش[[ان را مشاهده کنند. در آن زمان زنان را به مسجد راه نمی دادن[[د، ولی چون مادر مریم ن[[ذر ک[[رده ب[[ود ك[[ه بچ[[ه او در مس[[جد مش[[غول عبادت باشد، چاره ای جز قبول ن[[ذر او نداش[[تند. پس اط[[اقی در مسجد برایش ساختند و شبانه روز مش[[غول عب[[ادت ب[[ود. زکری[[ا برایش آب و غذا می برد ولی مشاهده می ک[[رد ك[[ه به[[ترین آب و غذاها در اختیار او است. می گفت مریم این غذاها از کجا است؟ می گفت از جانب خدا. غذای بهشتی برایش فراهم می ش[[د. غ[[ذا و آب بهشتی مانند غذایی که دیگران دارن[[د نیس[[ت. آنه[[ا ب[[ه ج[[ز نیروی خالص چیزی نیست. از آب بهشتی ادرار پی[[دا نمی ش[[ود و از غ[[ذای بهش[[تی م[[دفوع پی[[دا نمی ش[[ود ک[[ه انس[[ان احتی[[اج ب[[ه

182

Page 183: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

شستشو و تجدید وضو پیدا کند. تمام اوقاتی که در خانة خود بود احتی[[اج ب[[ه طه[[ارت و شستش[[و نداش[[ت و الزم نب[[ود ك[[ه کس[[ی

برایش آب و غذایی ببرد و نذر و نیازی برایش بکند. چه قدر مشهور است در تاریخ پیغم[بران ک[ه مائ[دة آس[مانی ب[[رای آنه[[ا ن[[ازل ش[[ده اس[[ت. ب[[ه محض این ک[[ه آب و غ[[ذایی خواسته اند، سفره آماده در برابرش[[ان گس[[ترده ش[[ده اس[[ت. ب[[ا این که در زندگی دنیا بوده اند، از غ[[ذا و لب[[اس بهش[[تی اس[[تفاده کرده ان[[د. )و اين هم نم[[ونه اي ديگ[[ر از تحق[[ق وع[[ده هاي الهي

مي باشد.( انسان ها در حک[[ومت ام[[ام زم[[ان علي[[ه الس[[الم آزاد مطل[[ق هستند. هر کس به هر ج[[ا ك[[ه بخواه[[د در زمین و آس[[مان باش[[د فوری می رود و هر جا باشد هر چه الزم داشته باش[[د، ف[[وری در اختیار او قرار می گیرد. در بعضی روایات آمده که یک خ[[انم زیب[[ا در حکومت امام زمان عليه السالم در تمام ک[[ره زمین گ[[ردش می کند و هر جا می رود هر چه می خواه[[د در اختی[[ارش هس[[ت و کس[[ی م[[انع آزادی او نمی ش[[ود و کس[[ی نگ[[اه ب[[د ب[[ه او ن[[دارد. میلیون ها نفر در حکومت ایشان زن[[دگی می کنن[[د، ب[[دون این ک[[ه نیاز به مأمور دولتی باشد که امنیت بوجودآورد. زیرا تمام م[[ردم مجهز به علم و قدرت الهی هستند و نیت گناه ندارند چ[[ه برس[[د که مرتکب گناه شوند. این وضعیت بهشتیان است ک[[ه ب[[ا ظه[[ور امام زمان علي[[ه الس[[الم ب[[رای نیک[[ان دای[[ر می ش[[ود و ب[[دان و

بدکاران در محرومیت کامل قرار می گیرند.

183

Page 184: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

184 حكمت

Page 185: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

سرمايه هاي مؤمنين در بهشت چيست؟

در این جا الزم است بدانیم که اولیاء خدا و انسان های مؤمن در زندگی آخرت به چه نیروها و سرمایه هایی مجه[[ز می ش[[وند و چه قدرت هایی در وجود آنها پیاده می شود ک[[ه ح[[اکمیت ب[[ر ک[[ره

زمین و همه کائنات پیدا می کنند. اگر چه انسان ها ظاهرا از نظر ساخت و ساز بدنی و گوشت و خون و شکل و قیاف[[ه ش[[بیه یک[[دیگر هس[[تند و چن[[دان ف[[رق و تفاوتی ب[[ا یک[[دیگر ندارن[[د، ولیکن از نظ[[ر س[[رمایه های فک[[ری و روحی و علم و ایمان خیلی با یکدیگر تفاوت دارند. برای شناختن س[[رمایه های وج[[ودی انس[[ان ها و تف[[اوت روحی و روانی آنه[[ا ب[[ا یکدیگر الزم است به آن س[[رمایه ها توج[[ه ک[[نیم ک[[ه ب[[ا ب[[ودن آن سرمایه ها انسان ها چه قدر زیاد با یک[[دیگر تف[اوت پی[دا می کنن[[د. خداوند تبارک و تعالی در عالم خلقت دو اصل به نام نور و م[[اده خلق نموده و تم[[امی موج[ودات ع[الم را از جم[ادات و نبات[[ات و حیوانات از این دو اص[[ل می س[[ازد. این دو اص[ل مص[[الح و م[واد س[اخت و س[[از ع[الم خلقت هس[تند. هم[ان ط[[ور ک[ه ص[نایع م[ا انسان ها بدون مواد و مصالح قابل ظه[[ور نیس[[ت، ص[[نایع خ[[دا و مخلوقات خداوند متع[[ال هم ب[[دون م[[واد و مص[[الح قاب[[ل ظه[[ور نمی باشد. ما اگر بخواهیم کاغذ بسازیم، پنبه یا الی[[اف دیگ[[ر الزم داریم ت[[ا از آنه[[ا کاغ[[ذ بس[[ازیم. ی[[ا اگ[[ر بخ[[واهیم ماش[[ین آالت

بسازیم، فلزاتی الزم داریم که خداوند در معادن آفریده است.

185

Page 186: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خداون[[د ابت[[دا م[[واد و مص[[الح ص[[نایع انس[[ان ها را در ط[[بیعت آفریده و ما صنایع خود را از آن مواد و مصالحی که خ[[دا آفری[[ده می سازیم. مثال یکی از صنایع م[[ا لباس ه[[ای م[[ا و فرش ه[[ای م[[ا می باشد. خداوند مواد اولیه آن را که پشم و پنب[[ه باش[[د، آفری[[ده است و ما انسان ها از آن مواد اولی[[ه ب[[رای خ[[ود ف[[رش و لب[[اس می سازیم. پس هیچ مخلوق و مصنوعی ب[[دون م[[واد اولی[[ه قاب[[ل

ظهور نیست. عالم خلقت از جماد و نبات و حیوان و زمین و آسمان همه و هم[[[ه ص[[[نایع خ[[[دا هس[[[تند ک[[[ه از کارخانه ه[[[ای س[[[ازندگی و بافندگی خ[[دا بوجودآمده ان[[د. الزم اس[[ت ب[[دانیم م[[واد و مص[[الح ابتدایی خداون[د متع[ال چیس[ت؟ خ[دا انس[ان و حی[وان را از چ[ه چ[[یزی می س[[ازد؟ ک[[وه، دری[[ا و ص[[حرا را از چ[[ه چیزه[[ایی خل[[ق می کند؟ قرآن در بیانات خود کیفیت خلقت آدم و عالم را و مواد و مصالح ساخت و ساز عالم و آدم را در اختیار ما انسان ها قرار داده اس[[ت. خداون[[د می فرمای[[د ابت[[دا دو اص[[ل را آفری[[دم و از ترکیب این دو با یکدیگر موجودات عالم را خلق ک[[ردم. از آن دو اصل تعبیر می کند به مادیات و مجردات. مادیات همین چیزه[[ایی هستند که از ترکیب آنها با یکدیگر اجسام عالم و بدنه موج[[ودات ساخته می شود. مجردات چیزهایی هستند ک[[ه از ت[[رکیب آنه[[ا ب[[ا مواد عالم و اجسام جهان حیات و حرکت و ن[[ورانیت و زیب[[ایی و

اتصاالت بوجود می آید.

186

Page 187: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خداوند ابتدا ذرات عالم را که از یکدیگر جدا هستند ب[ا ن[ور و نیرو که از مجردات هستند، شارژ می کن[[د و این ذرات و اجس[[ام پراکنده و مختلف را که در وضع ابت[[دایی و در وض[[ع ذاتی خ[[ود از یکدیگر جدا هستند، ب[[ه یک[[دیگر متص[[ل می کن[[د ک[[ه س[[ابقا ب[[رای کشف مج[[ردات قاع[ده و ق[[انونی را ب[[رای ش[[ما گف[[تیم ک[ه اگ[ر می خواهی[[د س[[وای م[[واد ع[[الم مج[[ردات را پی[[دا کنی[[د ک[[ه چ[[ه چیزهایی هستند و در کجا هستند به اتصاالت اجسام ع[[الم توج[[ه کنید. زی[را م[واد ع[الم و ذرات جه[ان و جس[م ها در ذات خ[ود از یکديگر جدایند و فاصله دارند. ملکول ه[[ای آب از یک[[دیگر فاص[[له دارند. ملکول ه[ای ه[وا هم چ[نین. ذرات خ[اک و س[نگ و فل[زات دیگر همین طور. و این ذرات و اجسام عالم در عین ح[[ال ک[[ه از

رشته اتص<<الیکدیگر فاصله دارند به یکدیگر متصل می باشند. آن چیست که ذرات آهن و فلزات دیگ[[ر را ب[[ه یک[[دیگرچیست؟

اتصال داده یا ملکول های آب و هوا را کنار یکدیگر به هم اتص[[ال داده است؟ اگر این رشته اتصالی بین اجسام عالم و مواد ع[[الم نباش[[د، ع[[الم خلقت ب[[ه ص[[ورت جس[[می بس[[یار محکم ظ[[اهر می گردد که قابل نفوذ نیست. این رشته اتصالی از نوع مجردات است و جسمانیت ندارد. از این رشته های اتصالی که تمام ع[[الم را به هم مربوط ساخته و انسان ها را در حالی که از یکدیگر جدا هستند به هم دیگر مربوط نموده، و فاقد جس[[مانیت و جرم[[انیت اس[[ت، تعب[[یر ب[[ه »مج[[ردات« می ش[[ود. اص[[ول ع[[الم را ب[[ه دو قس[[مت تقس[[یم کرده ان[[د. مج[[ردات و مادی[[ات، مادی[[ات م[[وادی

187

Page 188: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

هستند ک[[ه هیک[[ل ع[[الم از آنه[[ا س[[اخته می ش[[ود و مج[[ردات هم نیروه[[ایی هس[[تند ک[[ه حی[[ات و ح[[رکت و ن[[ورانیت و زیب[[ایی موجودات به وسیله آنه[[ا ظ[[اهر می گ[[ردد. از مج[[ردات ک[[ه فاق[[د جرمانیت و جس[مانیت هس[تند، تعب[یر ب[ه روح و ن[ور و فرش[[ته و مالئکه و رنگ و زیبایی و روشنایی می شود. هر موج[[ودی س[[وای جس[[مانیت و جرم[[انیت خ[[ود روح و روانی دارد ک[[ه ارزش او را تشکیل می دهد. اگر خداوند مجردات بدن انس[[ان را از جس[[م او جدا کند بالفاصله بدن انسان به صورت »پودر سیاه« روی زمین می ریزد که نه جسمانیت دارد نه حیات و حرکت، نه زیبایی و ن[[ه رنگ و نه چیز دیگ[[ر. بزرگ[[ترین س[[رمایه ای ک[ه ب[[ه م[[واد ع[الم و

است.مجرداتاجسام جهان ارزش و زیبایی می دهد مج[[ردات روح ع[[الم و حی[[ات ع[[الم و ق[[وه ع[[الم و زیب[[ایی و روشنایی عالم می باشد. مادیات هم جسمانیت عالم و جرم[[انیت آن می باشد. آن چه با حواس پنجگانه در عالم قابل کشف اس[[ت م[اده و مش[تقات م[اده می باش[د ک[ه ب[ه ص[ورت اجس[ام ظ[[اهر می گردد. ولیکن مج[[ردات ک[[ه جرم[[انیت و جس[[مانیت ندارن[[د ب[[ا حواس پنجگانه قاب[[ل کش[[ف نیس[تند. آنه[[ا در »م[[اوراء ط[[بیعت« هستند. یعنی » در ذات موجودات« ع[[الم. ش[[ما می توانی[[د اج[[زاء بدن خود را ک[[ه ه[[ر ک[[دام ش[[کل مخص[[وص و ج[[ای معینی دارن[[د ببینید و لمس کنید، ولی روح و روان خود را، نورانیت خود و فهم و شعور و حیات و ح[[رکت خ[[ود را نمی توانی[[د در ب[[دن خ[[ود پی[[دا کنید. اگر قطره آبی بیاشامید می توانند آن قطره آب را در خ[[ون

188

Page 189: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

و بدن شما پیدا کنند، ولی حیات و حرکت و نیروی شما و روح یا علم و ش[[عور ش[[ما ک[[ه این هم[[ه ارزش و قیمت دارد ب[[ا ح[[واس

پنجگانه شما قابل رؤیت و قابل کشف نیست.

189

Page 190: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ش<<ناخت »روح« و »عق<<ل« در انس<<ان مش<<روط ب<<هشناخت »مجردات« است

الزم اس[[ت در اط[[راف روح و روان و عق[[ل و ش[[عور خ[[ود بحث کنیم که خداوند هر چه میزان حی[[ات و ح[[رکت م[[ا و روح و روان م[[ا و عق[[ل و ش[[عور م[[ا را ب[[اال ب[[برد، م[[ا انس[[ان ها ارزش

بیشتری پیدا می کنیم و مقام باالتری داریم. در اطراف مجردات که منشأ حیات و حرکت و رنگ و زیبایی در وج[[ود م[[ا هس[[تند، بحث خ[[ود را ادام[[ه می دهیم ت[[ا ب[[دانیم انسان های باال و واال و بزرگان عالم از این سرمایه های مجرد ب[[ه نام روح و روان چه قدر بهره دارن[[د و انس[[ان های ع[[ادی ب[[ه چ[[ه م[[یزانی مجه[[ز ب[[ه این س[[رمایه ها هس[[تند. ت[[ا از این راه بت[[وانیم تفاوت وجودی بین انسان های معمولی و اولیاء خدا را بشناسیم و از خدا بخواهیم که ما را در اطاعت خود و اولیای خود قرار ده[[د و ما را به این س[[رمایه هایی ک[[ه منش[[أ حی[[ات و ح[[رکت و علم و

حکمت است مجهز کند. الزم است بدانیم مجردات در جنسیت و ذات خ[[ود جرم[[انیت و جسمانیت ندارند. به این دلیل آنها را مجرد می نامن[[د ک[[ه فاق[[د شکل و قیافه و حدود و ابعاد می باشند. شکل و قیافه و ح[[دود و ابعاد و قابليت انفصال و اتصال خاصیت مواد ع[[الم اس[[ت. م[[واد عالم که اجسام از آنها ساخته می شود در ذات خ[[ود جرم[[انیت و جسمانیت دارند، حدود و ابعاد دارند، قابلیت دارند که از یک[[دیگر

190

Page 191: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جدا شوند یا به یکدیگر متصل گردن[[د. خداون[[د م[[واد ع[[الم را ب[[ه یکدیگر اتصال می دهد و از این اتص[[االت ک[[وه و دری[[ا و ص[[حرا و اجسام دیگر درست می کن[[د. ه[[ر چ[[یزی ک[[ه خ[[ود را در ش[[کل و قیافه نم[[ایش می ده[[د، این نم[[ایش، خاص[[یت ذاتی م[[واد اس[[ت. مواد عالم کوچک یا بزرگ به وسیله حواس پنجگانه قاب[[ل کش[[ف مي باشند. با چشم دیده می شوند و با گ[[وش ص[[دای آنه[[ا ش[[نیده می شود، جسم و جرم آنها با بدن انسان قاب[[ل لمس اس[[ت و ب[[ا قوه المسه کشف می شوند. حرکت آنها ب[[ا ذائق[[ه و ش[[امه قاب[[ل لمس است. وقتی شما غذایی میل می کنید، مزة آن را احس[[اس می کنید و می گویید شیرین است یا ترش ی[[ا مزه ه[[ای دیگ[[ر. این شیرینی و ترشی خاصیت حرکت موادی است که خداوند متع[[ال به صورت غذا در اختیار شما قرار داده اس[[ت. ه[[ر م[[اده غ[[ذایی ح[[رکت مخصوص[[ی دارد و این ح[[رکت را هم[[ه ج[[ای ب[[دن ش[[ما کشف نمی کند بلکه سقف دهان و زبان کشف می کند. اگر ش[[کر یا عسل را روی دست یا جای دیگر از بدن خود بریزید نمی فهمید مزه آن چیست؟ ولی ب[[ا س[[قف ده[[ان و س[[طح زب[[ان و اط[[راف دهان خود می فهمید که این ماده غ[[ذایی ش[[یرین ی[[ا ت[[رش ب[[وده است. همان طور شامة شما حرکت بس[[یار لطی[[ف عطری[[ات را کشف می کند. خداوند از مسیر بینی شما در انتهای سوراخ بی[[نی نزدیک به مغز غدة کوچکی قرار داده که آن غده بوهای خوش یا ناخوش را کشف می کن[[د. می گوین[[د این غ[[ذا خوش[[بو ی[[ا آن یکی

بدبو است.

191

Page 192: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

تمامی خواص پنجگان[[ه ک[[ه ب[[ه وس[[یله ح[[واس پنجگان[[ه قاب[[ل کشف است از نوع مادیات است. مادیات در ذات خود به اج[[زاء کوچک و بزرگ قاب[[ل تقس[[یم و تجزی[[ه هس[[تند و در ذات خ[[ود از یکدیگر منفصلند. ولی خداوند این اجسام یا ذرات منفص[[ل را ب[[ه

وسیله نور و نیرو به یکدیگر اتصال می دهد. پس همه جا ماده و مشتقات م[[اده در لب[[اس ش[[کل و قیاف[[ه نمایش پیدا می کند. اگر ماده نبود در عالم، ش[[کل و قی[[افه ای ب[[ه صورت س[تارگان ی[ا زمین و آس[مان قاب[ل ظه[ور نب[ود. ش[کل و قیافه که همه جا به متر و م[[تراژ ان[[داره گیری می ش[[ود، خاص[[یت مواد عالم است که با یکدیگر ارتباط پی[[دا می کنن[[د و ب[[ه ص[[ورت حیوانی و انس[[انی و م[[اه و خورش[[ید ی[[ا آب و خ[[اک نم[[ایش پی[[دا می کنند. اگر مواد عالم نباشند نه انوار عالم قابل رؤیت اس[[ت و

نه ارواح عالم، نه فرشته و مالئکه و نه چیزهای دیگر. اش[[کال و قیافه ه[[ای قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل لمس در زمین و آسمان شکل و صورتی است که از م[[واد ع[[الم و ت[[راکم آنه[[ا ب[[ا یکدیگر ظاهر می گ[[ردد. اگ[ر م[[وادی ک[ه اجس[[ام از آنه[[ا درس[[ت می شود و قیافه ه[[ا و ص[[ورت ها از آنه[[ا س[[اخته می ش[[ود نبودن[[د، عالم خلقت در تاریکی مطلق قرار می گرفت؛ زیرا مج[[ردات ک[[ه روح و عقل و ش[عور و حی[ات و رنگ ه[ا و روش[[نایی و فرش[تگان هستند، قابل نمایش نبودند. اگر چه علما نور را این طور تعری[[ف می کنند که نور خود ب[[ه خ[[ود ظ[[اهر اس[[ت و غ[[یر خ[[ود را ظ[[اهر می س[[ازد و می گوین[[د ن[[ور ب[[رای نش[[ان دادن روش[[نایی خ[[ود ب[[ه

192

Page 193: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

چیزی احتیاج ندارد. هر جا نور باش[[د روش[[نایی هم هس[[ت، و این نور و روشنایی. همان طور که خود را به نمایش می گ[[ذارد م[[واد ع[[الم و اجس[[ام ع[[الم را هم ب[[ه نم[[ایش می گ[[ذارد. پس ن[[ور و روشنایی را این طور تعریف می کنند که خود به خود ظاهر است

و غیر خود را که مواد عالم است ظاهر می سازد. 28ظاهر بنفسه مظهر لغیره

این تعریف برای نمایش نور اش[[تباه اس[[ت. ن[[ور اگ[[ر چ[[ه در ذات خ[[ود روش[[ن و روش[[نایی اس[[ت، ولیکن این روش[[نایی ب[[ه وسیله ماده قابل ظه[ور اس[ت. اگ[ر جس[[می در ع[الم نباش[[د ی[ا شکل و قیافه ای از اجسام عالم نباشد ن[[ور ب[[ه تنه[[ایی نمی توان[[د خ[ود را نم[ایش ده[د. ن[ور در ص[ورتی قاب[ل رؤیت اس[ت ک[ه ب[ا جسمی ترکیب شود. وق[[تی ن[[ور ب[[ه جس[[می تعل[[ق می گ[[یرد، آن جسم نور را به نمایش می گذارد و نور هم جسم را. برای اثب[[ات این ادعا که نور به تنهایی خود را نمایش نمی ده[[د و قاب[[ل رؤیت نیست و جسم هم ب[ه تنه[ایی قاب[ل رؤیت نیس[ت، می توانی[[د این ادعا و بحث را از منظرة ماه و ستارگان کشف کنید. مثال فض[[ای عالم از نور خورشید پر است. نور خورش[[ید را گفته ان[[د دای[[ره ای برابر ده سال نوری را پر می کند یع[[نی فض[[ایی را ک[[ه س[[طح ی[[ا حجم آن فضا میلیاردها میلیارد کیلومتر ضرب در میلیارد میلی[[اردکیلومتر و حاصل ضرب، ضرب در میلیارد میلیارد کیلومتر است.[[روی ک[[ه به تعبیر دیگر فضایی را به نظر بیاورید به صورت ک قطر آن چن[[دین میلی[[ارد کیلوم[[تر اس[[ت و ش[[عاع آن از مرک[ز ت[[ا

130 ،ص :64- بحار األنوار، الجامعة لدرر أخبار األئمة األطهار، ج2828

193

Page 194: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

محیط چندین میلیارد کیلومتر. حجم این کره فضایی را از طریق ضرب و تقسیم بدست آورید. فضایی اس[[ت بس[[یار وس[[یع ک[[ه در این فضا میلیون ها کره مانند زمین و ماه و ستارگان وجود دارند. شما به این فضای کروی عظیم و عجیب توجه کنید. این فض[[ا از نور خورشید پر است. خورشید مانند چراغی است که ی[[ک چ[[نین فضای وسیعی را روشن کرده اس[[ت. الزم اس[[ت هم[ه ج[ای این فضا روشن باشد، نه فقط چهره ماه و ستارگان. همان طور ک[[ه نور خورشید به چهره ماه می تابد و چهره ماه را نمایش می دهد، اط[[راف ک[[ره م[[اه هم ک[[ه فض[[ایی بس[[یار وس[[یع اس[[ت از ن[[ور خورشید پر است. چ[[ه دلیلی دارد ک[[ه ش[[ب ها این فض[[ای وس[[یع تاریک است و روزها روش[[ن، ب[[ا این ک[[ه ن[[ور خورش[[ید ش[[ب ها و

روزها در فضا هست؟ دلیل روشنایی روز و تاریکی شب چیست؟ روشنایی فضا در روز به این دلیل ظاهر می شود ک[[ه ن[[ور خورش[[ید ب[[ا ه[[وای ک[[ره زمین ترکیب می شود. اگر هوای کره زمین نباش[[د، م[[ا انس[[ان ها روز روشن یکدیگر را نمی بینیم و روز روشن و شب تاریک ب[[رای ما یکسان اس[[ت. ام[[ا ه[[وای ک[[ره زمین ن[[ور خورش[[ید را ب[[ه م[[ا نمایش می دهد. نور خورشید هوا را روشن می کند و هوا هم ن[[ور

خورشید را به نمایش می گذارد. پس نور خورشید به تنهایی جایی را روشن نمی کند، مگر این که آن جا هوا یا جسم دیگری باشد تا نور را نم[ایش ده[[د. هم[[ان طور که نور به چهره ماه می تاب[[د چه[[ره م[[اه را ب[[ه ش[[ما نش[[ان

194

Page 195: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می دهد، به فضای اطراف ماه هم می تابد ولی مشاهده می کنی[[د كه فضا تاریک است؛ زیرا فضا اگر از هوا خ[[الی باش[[د روش[[نایی خورشید نمایش پیدا نمی کند. شب تاریک مشاهده می کنی[[د هم[[ه جای فضا غیر از چهره ستارگان تاریک است؛ زیرا ن[[ور خورش[[ید را ستارگان به نمایش می گذارند و از چهره خود ب[[ه ش[[ما نش[[ان می دهند. اگر ستاره ای یا هوایی نباشد میلیون ها میلیون خورشید هم در فضا باشد، ذره ای روشنایی قابل ظهور نیس[[ت، زی[[را ن[[ور وقتی خود را نشان می دهد که به جسمی برخورد کن[[د؛ خ[[واه آن جسم از نوع شفاف مثل آب و هوا باشد یا ماه و ستاره. اگ[[ر در فضا جسمی وجود نداشته باشد و ه[[زاران خورش[[ید در گوش[[ه و

کنار عالم باشد ذره ای نور و روشنایی به وجود نمی آید. با این حساب می گوییم مادیات و اجس[ام ع[الم، مج[[ردات را که انوار و ارواح باش[[د ب[[ه نم[[ایش می گذارن[[د، ان[[وار و ارواح هم مادیات و اجسام را. پس نور به تنهایی جایی را روشن نمی کن[[د، مگر این که به جسمی برخورد کند. جسمی هم به تنهایی خود را

نمایش نمی دهد مگر این که در معرض تابش نور قرارگیرد. به طور کلی نه مجردات به تنهایی قاب[[ل ظه[[ور هس[[تند و ن[[ه هم اجسام و مادیات ب[ه تنه[ایی قاب[[ل نم[[ایش هس[[تند. ت[رکیب و

تزویج همه جا از لوازم صنایع طبیعی و انسانی می باشد. پس در این ج[[ا الزم اس[[ت مج[[ردات را بشناس[[یم ک[[ه چ[[ه اجناسی هستند که اگ[ر ب[دن م[ا از این مج[ردات س[هم بیش[تری

195

Page 196: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

داشته باشد، چگونه ما ارزش زیادتری پیدا می ک[نیم و اگ[ر س[[همکمتر، ارزش کمتری بدست می آوریم.

الزم است در اطراف ارزش ها و مج[[ردات ک[ه ث[واب اعم[[ال نیک است بحث کنیم. شاید بیشتر از این سفره طم[[ع خ[[ود را درخانة خدا بیاندازیم تا بهتر و بیشتر ما را به نور و نیرو مجهز کند.

الزم است بیشتر از این مج[[ردات را بشناس[[یم و ب[[دانیم ک[[ه تمامی زیبایی ها و ارزش ها و حیات و حرکت ها و قوه و ق[[درت ها که در بدن ما پیدا شده اند، از مسیر مجردات اس[ت. اص[ل م[اده را در ابتدای خلقت برای شما تعریف کردیم که مواد عالم ک[[ه از ترکیب آنها با یکدیگر اجس[[ام و اب[[دان تش[[کیل می ش[[وند در ذات خود چه هستند و چ[ه فیوض[[ات و برک[اتی از ج[انب خ[دا ب[ه آنه[ا

تعلق می گیرد. تعری[[ف می کن[[د.ظلم<<اتم[[واد ع[[الم را خداون[[د ب[[ا کلم[[ه

ظلمات همین مواد و ذراتی هستند ک[ه وق[[تی ب[[ا یک[[دیگر ارتب[اط پیدا می کنند و با یکدیگر ترکیب می شوند از ترکیب و ارتباط آنه[[ا با یکدیگر بدن ها و کوه ها و اجسام درست می شود. ماده بدن در ابت[[دا، ظلمت محض اس[[ت. از نظ[[ر این ک[[ه فاق[[د رن[[گ اس[[ت و رنگین نیست سیاه است و از نظر این که روشنایی ندارد، تاریک است. و از نظر این که نیروی ح[[رکت ن[[دارد، س[[اکن اس[[ت و از نظر این که حیات ندارد و زنده نیست، میت است و از نظ[[ر این

که به مواد دیگر اتصال پیدا نمی کند، منفصل است.

196

Page 197: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خوب دقت کنید تا بدانید این بدن زیبای ما ب[[ه چ[[ه دلی[[ل زیب[[ا شده و رنگ و رونق پیدا کرده است. ابتدا خداوند متعال به م[[واد بدن ما »روح استمساک« داده، یعنی در مواد ب[دن م[ا نیروه[ایی قرارداده تا این مواد به یکدیگر متصل شوند و از اتص[[ال آنه[[ا ب[[ه یکدیگر جسمی بوجودآید. اگر این رشته اتصالی از مواد ب[[دن م[[ا گرفته شود، بدن به صورت »پودر سیاهی« روی زمین می ری[[زد. به همین دلیل مشاهده می کنید كه بدن مردگان داخل قبر بعد از مدتی تبدیل به گرد و خاک می شود. پس خداوند در آخرین مرتبه »روح استمساک« را از بدن ما می گیرد و لذا ب[[دن م[[ا تب[[دیل ب[[ه گرد و غب[[ار می ش[[ود. همین ط[[ور زیب[ایی ب[[دن م[[ا از ن[[ور و روح است که به بدن تعلق می گیرد. تمامی رنگ ه[[ای مختل[[ف ک[[ه ب[[ه گل ها و برگ ها و چیزهای دیگر تعل[[ق می گ[[یرد و ب[[ه آنه[[ا زیب[[ایی می دهد، همه از مسیر نور وارد می شود. نور به ه[[ر چ[[یزی بتاب[[د عالوه بر روشنایی، رنگ مخصوصی هم تولید می کند. رنگ س[[رخ

از نور سرخ و رنگ سفید از نور سفید و......پیدا می شود. خداوند تبارك و تعالی پنج نور آفریده ک[[ه از ه[[ر ک[[دام از این رنگ های انوار، رنگ و روشنایی در اجسام پیدا می ش[[ود. خداون[[د از مسیر ترکیب ان[[وار مختل[[ف ب[[ا م[[واد ع[[الم میلیون ه[[ا میلی[[ون رنگ های مختلف و متفاوت ایجاد می کن[[د. پس زیب[[ایی ص[[ورت و[[ق ن[[ور و ن[[یرو ب[[ه آن می باش[[د. خداون[[د ب[[دن م[[ا از مس[[یر تعل می تواند ارقام سرسام آوری از زیبایی و رنگ به وسیله ان[[وار در صورت و بدن ما ظاهر سازد. همین طور حیات و حرکت بدن ما

197

Page 198: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

از مسیر تعلق نور ب[[ه آن پی[دا می ش[[ود. ه[[ر چ[[ه افاض[ة ن[ور ب[ه قدرت خدا در بدن ما بیشتر باشد، حی[[ات و ح[[رکت م[[ا بیش[[تر و

قدرت ما زیادتر می شود. به طور کلی الزم است ب[[دانیم ک[ه تم[امی ارزش ه[ای وج[ود مانند حیات و حرکت و قوه و قدرت و زیبایی و قش[[نگی هم[[ه از مسیر تعلق نور به ماده ب[[دن م[[ا پی[[دا می ش[[ود و این تعلق[[ات ب[[ا ترکیب انوار با بدن ما تا بی نهایت قابل گسترش است. ش[[ما ب[[ه چه دلیل می بینید؟ به دلیل نوری که در چش[م ش[[ما ق[رار گرفت[ه است. اگر خداوند نور چشم ما را بگ[[یرد، در ح[[الی ک[[ه چش[[م از نظ[[ر س[[اختمان س[[الم اس[[ت ذره ای بین[[ایی ن[[دارد. چ[[را وق[[تی می خوابید نمی بینید؟ چشم افراد خوابیده سالم است، اما چ[[یزی را نمی بیند. زیرا نور چشم ما همراه ن[[ور حی[[ات و ح[[رکت م[[ا از بدن ما خ[[ارج ش[[ده و ح[[واس پنجگان[[ه م[[ا تعطی[[ل ش[[ده اس[[ت. چشم ها نمی بین[[د و گوش ه[[ا نمی ش[[نود و ب[[دن ها لمس نمی کن[[د.

مگر این که روح ما به جای خود برگردد و ما را بیدار کند. پس الزم است بدانیم که ما انسان ها چند کیلو »پودر س[[یاه« هستیم که خداون[[د از مس[[یر ش[[ارژ آن ب[[ا ان[[وار ع[[الم، این هم[[ه حیات و حرکت و زیبایی و قوه و قدرت به ما می ده[[د. چ[[ه ق[[در خوب است انسان ها سر ارزش های وج[[ودی خ[[ود را بشناس[[ند و دست به دامن خدای خود شوند و از او بخواهند که هر چه بیشتر از مسیر شارژ بدن ما با این نور و نیروها ارزش ما را باال ببرد و قدرت ما را بیشتر و زیادتر کند. ما در س[[اخت و س[[از ب[[دن خ[[ود

198

Page 199: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حجرة تجارتی خداوند متعال هستیم ک[[ه خداون[[د از ه[[ر مت[[اعی و جنس ارزشمندی که آفریده نمونه ای مفت و مجانی لب طاقچ[[ة وجود ما به ودیعه گذاشته است ت[[ا م[[ا را مش[[تری خ[[ود گردان[[د. همه جا خداوند به صورت یک تاجر ثروتمن[[د و قدرتمن[[د متاع ه[[ای ارزشمندی که آفریده است را در وجود ما به نمایش می گذارد تا با این تبلیغات و نمایشات ما را مشتری خود گرداند. شما گ[[اهی در خیابان و بازار که ح[[رکت می کنی[[د ت[[اجری را می بینی[[د ک[[ه در حج[[رة تج[[ارتی خ[ود نشس[[ته و از ه[[ر مت[[اعی ک[[ه در انب[[ار خ[ود ذخیره کرده، نمونه کوچکی را به آن حجره آورده تا مش[[تریان را جلب کن[[د. ممکن اس[[ت بگویی[[د این چ[[ه ت[[اجری اس[[ت ک[[ه هم[[ه اجناس او در حجره هزار تومان و صد تومان بیشتر ارزش ن[[دارد و چرا خودش را یک ثروتمند معرفی می کند. کسی که آگاهی ب[[ه ثروت آن تاجر دارد به شما می گوی[[د آن چ[[ه ش[[ما در این حج[[ره تجارتی می بینید ی[ک نمون[ه کوچ[ک مج[انی اس[ت ک[ه می خواه[د

مشتری پیدا کند. ثروت مهم او در انبار ذخیره شده است. خداوند متع[ال هم[[ان ت[اجری اس[[ت ک[ه بی نه[ایت ثروتمن[[د و قدرتمند است که اگر از ازل تا به ابد ببخشد، ذره ای از ثروت او کم نمی شود. زیرا ثروت او از نوع سازندگی مال و متاع است و این ق[[درت س[[ازندگی هرگ[[ز متوق[[ف نمی ش[[ود. خداون[[د در این زندگی دنیا همین بدن م[[ا را ب[[ه ص[[ورت حج[[ره تج[[ارتی خ[[ود در آورده و از هر ن[[وع م[[ال و ث[[روت ک[[ه در انب[[ار خ[[ود دارد، نمون[[ة مختصر و ک[[وچکی ب[[ه این حج[[ره آورده ت[[ا مش[[تری جلب کن[[د و

199

Page 200: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

انسان های محتاج را به خود مربوط کند. آنها را به انبار خ[[ود ک[[ه زندگی بهشتی است ببرد و بی نهایت ق[[درت و ث[[روت خ[[ود را در

اختیار آنها قرار دهد. پس ما انسان ها الزم است این نمونه های ق[[درت و ث[[روت را که خداوند در وجود ما بخشیده است بشناس[[یم و از او خ[[واهش کنیم كه این نمونه های کوچک را کامل کند، حیات کام[[ل، زیب[[ایی کامل، قدرت کام[[ل و از ه[ر چ[ه نم[[ونه ای از آن را در وج[ود م[ا

قرار داده، کامل گرداند تا احتیاج و کمبودی نداشته باشیم.

200

Page 201: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

معنا و مصداق »ثواب عمل« چيست؟

ثواب اعمال همین نمونه هایی است که از مج[[ردات در ب[[دن ما قرار می گیرد. قدرت م[[ا زی[[ادتر می ش[[ود. عق[[ل و ش[[عور م[[ا بیشتر می گردد. همین طور زیادتر و زیادتر می شود ت[[ا م[[ا چن[[ان شویم و چنان باشیم که انسان های بهشتی را تعریف می کنند. در این جا به سراغ انسان های کامل می رویم تا ببی[[نیم و ب[[دانیم ک[[ه آنها از این نمونه ها چه قدر در اختیار دارند و ما که هنوز مشتری

نشده ایم چه قدر در اختیار خود داریم. تمامی نعمت ها و ثروت های خداوند متع[[ال از ن[[وع س[[اخت و سازندگی می باشد. چه قدر نیرو در بدن شما پیاده ک[[رده ک[[ه ب[[ا برداش[[تن ب[[اری س[[بک و س[[نگین می توانی[[د ن[[یروی ب[[دن خ[[ود را اندازه گیری کنید. یکی می گوید من پنج کیلو بار می توانم ب[[ردارم و یا یک ساعت و دو س[[اعت در این می[[دان می ت[[وانم ب[[دوم و آن دیگ[[ری می گوی[[د من ده کیل[[و ب[[ار می ت[[وانم ب[[ردارم. مش[[اهده می کنید انسان ها از نظر ق[[درت و ح[[رکت و فع[[الیت و برداش[[تن بار س[[بک و س[[نگین ب[[ا یک[[دیگر تف[[اوت دارن[[د. وزن[[ه ب[[رداران در میدان مسابقه با یک[[دیگر رق[[ابت می کنن[[د و کس[[ی ک[[ه می توان[[د وزنه های س[[نگین تر از ص[[د کیل[[ویی و دویس[[ت کیل[[ویی ب[[ردارد و بگذارد قهرمان وزنه برداری شناخته می شود و هم چ[[نین س[[امعه و گوش انسان ها از نظر شنوایی با یکدیگر تفاوت دارد. بعضی ها ص[[داهای س[[بک و خفی[[ف را از راه ه[[ای دور می ش[[نوند و بعض[[ی

201

Page 202: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

صداهای شدید را از نزدیک نمی ش[[نوند. ب[[ه همین کیفیت ص[[فات وجودی ما که از مسیر ساخت و ساز بدن ما و یا ساخت و س[[از

روحی ما پیدا می شود، با یکدیگر تفاوت دارد. پس خداوند از طریق همین نمونه های کوچک ب[[اربرداری و ی[[ا بینایی و شنوایی ، از نظر تربیتی خود را به ما معرفی می کند ک[[ه به ما بگوید اگر می خواهی شنوایی تو آن قدر زی[[اد و زی[[اد باش[[د که صداهای خفیف را از آن طرف عالم بشنوی و یا بینایی ت[[و آن[[ره زمین ی[[ا آس[[مان ها اس[[ت قدر زیاد و زیاد باشد تا آن چه در ک ببینی؛ همان خدایی که از هر نعم[[تی نمون[[ه ک[[وچکی ب[[ه ت[[و داده است می تواند این ارقام کوچ[ک را بیش[[تر و بیش[[تر ی[ا بزرگ[تر و بزرگ[[تر در اختی[[ار ت[[و ق[[رار ده[[د. انس[[ان های پیش[[رفته مانن[[د پیغمبران و ائمه اطه[[ار علي[[ه الس[[الم ک[[ه این ق[[در در بین[[ایی و دان[[ایی و ش[[نوایی ق[[وی هس[[تند، کس[[انی هس[[تند ک[[ه از طری[[ق اط[[اعت و بن[[دگی خداون[[د متع[[ال مش[[تری نعمت ه[[ای ب[[زرگی شده اند که خداوند در انب[[ار وج[ود خ[[ود ذخ[[یره نم[[وده و ب[[ه آنه[[ا وع[[ده داده اس[[ت. مثال چش[[م انس[[ان از مس[[یر س[[رعت ن[[ور و روشنایی ممکن است چنان قوی شود که م[[ا بت[[وانیم س[[وزنی را در اعماق دریا ببینیم و پیدا کنیم و یا گوش ما از نظر شنوایی ب[[ه همین کیفیت. این همه، خداوند در این زندگی دنیا نعمت های خود را به مسابقه گذاشته و همه جا مردم را دعوت می کند ک[[ه به[[تر و بیشتر فعالیت کنند و خود را جل[[و ببرن[[د. ش[[ما وس[[عت می[[دان زندگی خود را در این دنیا با وسعت میدان زندگی خود در آخ[[رت

202

Page 203: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مقایسه کنید تا ببینید و بدانید در این میدان نامتن[[اهی ک[[ه فض[[ای مخلوقات است، چه قدر از آن در اختیار شما است. اگ[[ر س[[طح کره زمین را یا هوا و فضای آن را بر اهل زمین قسمت کنیم هر انسانی برابر حجم بدن خود و یا بیشتر از می[[دان ک[[وچکی به[[ره او نمی شود که در آن میدان کوچک فعالیت داشته باشد. خداون[[د

در قرآن می فرماید: ة عرضها السماوات و كم و جن و سارعوا إلى مغفرة من رب

قين 29األرض أعدت للمت

به انسان ها می فرماید این میدان زندگی که در دنی[[ا ب[[ه ش[[ما داده ام بسیار کم و کوچک است. بی[[ا در می[[دان مس[[ابقه ه[[ر چ[[ه بیش[[تر از مس[[یر دانس[[تن و فهمی[[دن و اط[[اعت از خ[[دای خ[[ود فعالیت خود را زیادتر کن ت[[ا این ک[[ه می[[دان زن[[دگی ت[[و براب[[ر ب[[ا

وسعت عالم خلقت باشد. به هر جا بخواهی بروی ف[[وری ب[[روی و برس[[ی و ب[[ه ه[[ر ج[[ا رفتی و رسیدی مال تو باشد. مانند جایزه ای باشد که با س[[رعت خود ص[[احب آن ج[[ایزه ش[[ده باش[[ی. ابت[[دا ب[[ه انس[[ان در مس[[یر حرکت و فعالیت و عبادت و دانشجویی وعدة مغفرت می ده[[د و

كم«. به معن[[ایمغفرتمی گوید: »و سارعوا إلى مغفرة من رب نیروها و قدرت هایی اس[[ت ک[[ه در وج[[ود انس[[ان پی[[اده می ش[[ود. همان طور که باطری از مسیر افاضه نور برق ش[[ارژ می ش[[ود و قدرت پیدا می کند، بدن انسان هم از مس[[یر افاض[[ه فیض علم و

- و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى133- سوره ال عمران،آيه 2929كه وسعت آن، آسمانها و زمين است؛ و براى پرهيزگاران آماده شده است.

203

Page 204: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ق[درت ش[ارژ می ش[[ود. ب[ه ه[ر م[[یزان درج[ه ق[درت ب[اال ب[[رود، سرعت حرکت بیشتر و زیادتر می گردد تا ع[[اقبت خ[[ود را چن[[ان می بین[[د ک[[ه ب[[ر فض[[ای نامتن[[اهی زمین و آس[[مان مس[[لط ش[[ده است. آن چه دور است برای او مانند همان چیزه[[ایی اس[[ت ک[[ه به او نزدیک است. همان طور ک[[ه ظ[[رف ی[[ک ثانی[[ه می توان[[د ده متر و بیست متر س[[رعت ح[[رکت داش[[ته باش[[د، در ی[[ک ثانی[[ه از نظ[[ر س[[رعت ح[[رکت می توان[[د خ[[ود را ب[[ه انته[[ای آس[[مان ها و

زمین ها برساند. بعضی ها خیال می کنند که انسان نمی تواند مانند سرعت ن[[ور حرکت کند و خود را از جایی به جایی برساند. خداوند متعال این ارقام بزرگ و کوچک ث[[روت را ب[[ه وس[[یله پیغم[[بران و امام[[ان و بندگان صالح خود ب[[ه نم[[ایش درآورده ت[[ا انس[[ان ها ب[[ا دی[[دن این نمونه ها وعده های خدا را ب[[اور کنن[[د و مس[[ابقه را ج[[دی بگیرن[[د.

شاید جوایز بزرگی را که خدا وعده داده است بدست آورند. یکی از معجزات پیغمبران و ائمه عليه السالم »طی

االرض« و »طی السماء« است. ابتدا خداوند در قرآن وعده می دهد که به شما چنان سرعتی بدهم که در یک آن بتوانید خود

را به میلیاردها کیلومتر آن طرف فضا برسانید. می فرماید: ه حق قدره و األرض جميعا قبضته يوم القيامة و ما قدروا الل

ات بيمينه سبحانه و تعالى عما يشركون 30و السماوات مطوي

67- سوره زمر،آيه 3030

204

Page 205: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ببینید قدرت خدا و سرعت حرکت بر پایه این قدرت چه قدر زیاد است که بنده خود، پیغمبر اسالم را شب معراج در یک ثانیه ب[[ه انته[[ای ع[[الم خلقت رس[[انیده و در خ[[ارج ع[[الم خلقت ب[[ا او جلسه ای تشکیل داده و چه ق[[در اس[[رار علم و حکمت ک[[ه ب[[ه او آموخته اس[[ت. این س[[رعت ح[[رکت را مع[[راج می نامن[[د. مع[[راج یکی از معجزات مشهور پیغمبر اسالم است. یعنی خداوند چن[[ان قدرتی به او داده که ب[[ا ی[ک ح[رکت خ[ود را ب[[ه آن ط[[رف ع[الم رسانیده است. اآلن امام زمان علي[[ه الس[[الم اگ[[ر چ[[ه از نظ[[ر ساخت و ساز بدنی فقط در یک ج[[ای ک[[ره زمین، ی[[ک م[[تر و دو متر می تواند بنشیند و برخیزد، ولکین از نظر نیروها و قدرت ها و نور و روشنایی ها که به اراده خدا در وجود او قرار گرفته اس[[ت؛ تمام ک[[ره زمین در قبض[[ه تص[[رف او اس[[ت. انس[[ان هایی ک[[ه در انتهای کره زمین هستند را همان طور می بینی[[د و ص[[دای آنه[[ا را می شنود که انسان های نزدیک خودش را در یک م[[تری می بین[[د و

صدایشان را می شنود. دین اسالم و آیات قرآن م[[ا انس[[ان ها را ب[[ه همین مس[[ابقه ها دعوت می کند. می گوی[[د ه[[ر چ[[ه به[[تر و بیش[[تر در اط[[اعت خ[[دا باشی نیروها و قدرت هایی که در وجود تو ذخیره می کنم و ب[[ا آن نیروها روح تو را شارژ می کنم بیشتر و بیشتر می شود تا ع[[اقبت مشاهده می کنی ک[[ه ب[[ه تم[[امی اج[زاء ع[الم در زمین و آس[[مان مس[[لط ش[[ده ای و هم[[ه چ[[یز را در اختی[[ار خ[[ود ق[[رار داده ای.

تکرار شدهاستغفارمغفرت در آیات قرآن که این همه با کلمه

205

Page 206: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

است به معنای پی[[اده ش[[دن همین نیروه[ا از مس[یر مج[[ردات در وجود انسان ها است که خداوند او را به بال و پری مجهز می کن[[د

که می تواند بر اجزاء عالم محیط و مسلط باشد. اآلن از طریق صنایعی ک[[ه انس[[ان ها دارن[[د از مس[[یر ص[[نعت برق و تولید برق و باطری، خداون[[د کیفیت تس[[خیر نیروه[[ا را ب[[ه انسان ها نم[[ایش می ده[[د. انس[[ان ها می توانن[[د ص[[نایع خ[[ود را از مسیر ارتباط با نیروی برق شارژ کنن[[د. باطری ه[[ا آن ق[[در پ[[ر از نیرو می شوند که می توانند ماش[[ین و قط[[اري را ح[[رکت دهن[[د و چراغ ها را روشن کنند. به همین کیفیت انسان از طریق اط[[اعت خدا مجهز به چنین نیروهایی می شود که ع[اقبت ب[[ر هم[[ه کس و همه چیز مسلط می شود. این نیروها ک[[ه از مس[[یر مج[[ردات ب[[ه انسان تعل[[ق می گ[[یرد، هم[[ان مغفرت ه[[ایی اس[[ت ک[[ه از مس[[یر استغفار، قلب انسان ها پر از نیرو و پر از قدرت می شود، تا آنجاکه عاقبت یک انسان مي تواند از جهانی بزرگتر و بزرگتر گردد.

206

Page 207: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خواص ماده و نور

الزم است قدری در اطراف خواص ماده و نور بحث کنیم ت[[ااین دو جنسیت را کامال به آن حقیقتی که دارد بشناسیم.

مس[[لم اس[[ت ک[[ه مخلوق[[ات ی[[ا ع[[الم ط[[بیعت و تم[[امی موجوداتی که خداوند آنها را آفریده و به نم[ایش گذاش[[ته اس[[ت، از طریق ترکیب دو اصل با یک[[دیگر ظه[[ور پی[[دا می کنن[[د. هم[[ان طور که صنایع ما، ماشین آالت و صنایع دیگ[[ر، ی[[ک اص[[ولی الزم دارند تا از مسیر ساخت و ساز به صورتی ظاهر شوند ک[[ه قاب[[ل استفاده باشند؛ صنایع خداوند متعال هم ب[[ه همین کیفیت اص[[ول اولیه الزم دارد تا از طریق ترکیب آن اصول با یکدیگر مخلوق[[ات خدا ساخته شوند و برای خ[[ود و دیگ[[ران قاب[[ل اس[[تفاده باش[[ند. خداوند در قرآن می فرمای[[د من پیش از خلقت ع[[الم و آدم ابت[[دا دو اصل آفریدم و از ترکیب این دو اصل با یکدیگر عالم و آدم را ب[[ه این ص[[ورت ها درآوردم. آن دو اص[[ل عب[[ارت اس[[ت از ن[[ور و ماده. مواد عالم چیزهایی است که از مسیر ماده به اضافه ماده هیکل ها و بدنه مخلوقات ساخته می شود. مواد ع[[الم در س[[اخت ابت[[دایی خ[[ود بس[[یار کوچ[[ک هس[[تند و در ذات خ[[ود جس[[ماني مي باشند و قابل رؤیت و قابل لمس هستند. ماده به اضافه ماده به این صورت های موجود ظهور پیدا می کند. ی[[ک ج[[ا ب[[ه ص[[ورت زمین و جای دیگر به صورت کوه ها و دریاها و هواها و حیوانات و

207

Page 208: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حشرات، که از این ساخت و ساز مادی ع[[الم تعب[[یر ب[[ه ط[[بیعتمی کنند. می گویند عالم طبیعت، عالم خلقت.

هر چ[یزی ک[ه از مس[یر ح[واس پنجگان[ه ب[رای انس[[ان قاب[[ل کشف است و انسان می تواند آن را ببیند یا لمس کند یا صدایش را بشنود یا ح[[رکتش را احس[[اس کن[[د، تم[[امی آن چ[[ه از مس[[یر حواس پنجگانه قابل کشف است ماده شناخته می شوند. نظر به این که جسم هستند، قابل کشف مي باشند. هوا از ماده درس[[ت شده است. هم چنين آب ها، خاک ها و کوه ه[[ا و تم[[امی چیزه[[ایی که قابل کشفند، از مسیر ماده به اضافه م[[اده س[[اخته ش[[ده اند. هر جسمی خواه لطیف باشد مانند هوا ی[[ا عط[[ر گل ه[[ا، و خ[[واه غلیظ و کثیف باشد مانند جمادات و نباتات همه از مسیر ماده به اضافه ماده به این صورت ها در آمده است. ولیکن مواد عالم در ذات خود چنان که گفته شد انفصالی هستند. از یک[[دیگر جداین[[د. همان طور که اجسام بزرگ مانن[[د کوه ه[[ا و س[[تاره ها از یک[[دیگر فاصله دارند، ذرات بسیار کوچ[[ک هم از یک[[دیگر فاص[[له دارن[[د و این ذرات و م[[[واد ک[[[ه از یک[[[دیگر فاص[[[له دارن[[[د ی[[[ک رش[[[ته اتصالی الزم دارند که به یکدیگر متصل شوند و به صورت اجسام قابل نمایش درآیند. اگر موجودات عالم در وضعیت ابتدایی خ[[ود که مواد منفصل هستند، ظاهر شوند و خداوند آن رشته اتص[[الی را از آنها بگیرد، تمامی اجسام عالم به صورت پودر سیاه ظ[[اهر می شوند. به طوری که ساختن قطعه سنگی یا سفالی یا گلی از آنها قابل ظهور نیست. این ذرات س[[یاه ی[[ک رش[[ته اتص[[الی الزم

208

Page 209: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

دارند تا به یکدیگر بچسبند و به صورت جسمی ب[[زرگ ی[[ا کوچ[[ک در آیند. رشته اتصالی بین مواد عالم و ذرات جه[[ان، ن[[ور اس[[ت، که خداوند پیش از خلقت عالم و آدم، دو اصل ساخته که »م[[واد

عالم« و »نور عالم« باشند. نور در ذات خ[[ود جس[[مانیت و جرم[[انیت ن[[دارد. مانن[[د م[[اده نیس[[ت ک[[ه قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل لمس باش[[د. م[[واد ع[[الم ک[[ه جسمانیت و جرمانیت دارند، قاب[[ل لمس[[ند. ولی ان[[وار ع[[الم ک[[ه فاقد جسمانیت و جرمانیت هستند قابل لمس نیستند. نمی توانیم نور را مانند مواد عالم با دست خود تصرف ک[[نیم و هم[[ان ط[[ور که خاک و سنگ را در یک جا جمع می کنیم، نمی توانیم انوار را به این کیفیت تصرف کنیم و آن را در خانه ی[[ا انب[[ار ذخ[[یره نم[[اییم. نور در عالم، یک رشته اتصالی است. کل آفرینش را ب[[ه یک[[دیگر متصل نموده است. زمین با نیروی جاذبة خ[[ود ک[[ه از جنس ن[[ور است، به آسمان و ستارگان متصل شده. ستارگان هم ب[[ه همین کیفیت با نور و ن[[یروی جاذب[[ه از میلیون ه[[ا س[[ال ن[[وری ب[[ه ک[[ره زمین متصل شده اند. پس نور یک رشته اتصالی است و جاذبه ها و حیات و حرکت ها و نیروها از نور پیدا می شود. خداوند ه[[ر ذره از ذرات عالم را با نور و نیرو شارژ نموده، و همان ط[[ور ک[[ه م[[ا آدم ها ترکی[[بی از ب[[دن و روح می باش[[یم، تم[[امی ذرات ع[[الم هم ترکیبی از ماده و نیرو هس[تند و ب[ا ن[[یروی داخلی خ[ود ک[ه از آن

تعبیر به جاذبه می شود، متصل به یکدیگرند.

209

Page 210: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس تمامی موجودات عالم غیر از هیکل و ب[[دنی ک[ه دارن[د و قابل نمایش است، در داخل هیکل خود مجهز ب[[ه روح و ن[[یرو ی[[ا نور هستند که این ن[[ور و ن[[یرو اج[[زای داخلی آنه[[ا را ب[[ه یک[[دیگر مربوط نموده است. اآلن عالم خلقت ترکیبی از دو اصل اس[[ت. اصل جسمانیت و م[[ادیت و اص[[ل ن[[ور و روح[[انیت. ن[[ه روح تنه[[ا قابل ساخت و ساز اس[ت ک[[ه ب[[ه ص[[ورتی ظ[[اهر ش[[ود و ن[ه هم ماده تنها قابلیت دارد که به صورت جسمی یا بدنی ظاهر گ[[ردد. همه جا موجودات ع[[الم ترکی[[بی از مادی[[ات و مج[[ردات هس[[تند. ماده همین چیزهایی است که به صورت اجسام ب[[زرگ و کوچ[[ک ظاهر می گردد و می توانیم آن را ببینیم و لمس ک[[نیم، ام[[ا ن[[ور و مجردات چیزهایی هستند که به وسیله مادیات یا حواس پنجگان[[ه قاب[[ل لمس و تص[[رف نیس[[تند. انس[[ان ها نمی توانن[[د ن[[ور را ب[[ه تصرف خود درآورند، مگر از مسیر موادی ک[ه خداون[د آنه[ا را ب[ا

نور و روح شارژ می کند و به نمایش می گذارد. پس اص[[ول اولی[[ه ع[[الم ک[[ه خداون[[د از آن اص[[ول این هم[[ه مخلوقات و موجودات را می سازد و به نم[[ایش می گ[[ذارد، اص[[ل ن[[ور و اص[[ل م[[اده اس[[ت. از م[[اده جس[[مانیت اجس[[ام س[[اخته می ش[[ود و از ن[[ور و روح در اجس[[ام ع[[الم حی[[ات و ح[[رکت و

روشنایی و اتصال و ارتباطات پیدا می شود. الزم اس[[ت خاص[[یت این دو اص[[ل را ک[[ه مص[[الح س[[اختمانی ع[[الم و آدم هس[[تند، ک[[امال بشناس[[یم ی[[ا ب[[دانیم و ببی[[نیم چگون[[ه مخلوقات عالم در عین حال که از یکدیگر جدا هستند به یک[[دیگر

210

Page 211: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

متصلند و تمامی عالم خلقت به صورت ط[[بیعت و اجس[[ام قاب[[ل رؤیت، نم[[ایش یافت[[ه اس[[ت. الزم اس[[ت مج[[ردات و مادی[[ات را چنان که هستند بیشتر از این بشناسیم تا به کیفیت خلقت خود و

موجودات دیگر آشنایی پیدا کنیم. مواد عالم که اجزاء کوچک و بزرگ و مح[[دود ب[[ه ابع[[اد ثالث[[ه هس[[[تند و در ذات خ[[[ود جس[[[مانیت قاب[[[ل لمس و قاب[[[ل رؤیت می باش[[ند، ه[[ر ی[[ک براب[[ر حجم ب[[دن خ[[ود ج[[ا الزم دارن[[د. در محاصره زمان و مکان هستند. پشه ای ک[ه ب[ه اراده خ[دا س[[اخته می شود، یا مگس و حشره ای که خل[[ق می ش[[ود، از نظ[[ر زم[[ان ح[[ادث مي باش[[ند. يع[[ني اول نبوده ان[[د و بع[[دا پی[[دا ش[[ده اند. در طبیعت ساخته شده اند و از طبیعت متولد ش[[ده اند. نظ[[ر ب[[ه این که نبوده اند و پیدا شده اند، می گویید حادث هستند. از نظر مکان هم برابر حجم بدن خود که ابع[[اد ثالث[[ه اس[[ت مک[[ان الزم دارن[[د. اگر فضای عالم از چیزی پر شده باشد جایی برای مخلوقات خدا پیدا نمی شود که آن چه می خواهد خلق کند، در آن جا خلق کن[[د. پس م[[اده و مش[[تقات م[[اده ب[[زرگ باش[[ند ی[[ا کوچ[[ک، اجس[[امی هستند که جا و مکان الزم دارند. در ج[[ایی می توانن[[د خ[[ود را ب[[ه نمایش در آورند که خالی باشد. لذا می گویید طبیعت و مش[[تقات طبیعت ک[[ه همین اجس[[ام قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل لمس هس[[تند، در زمان و مکان خلق می شوند. اگ[[ر زم[[انی ی[[ا مک[[انی نباش[[د،کج[[ا خلق شوند. همان طور که ما انس[[ان ها وق[[تی می خ[[واهیم ج[[ایی بنشینیم، الزم است خالی باشد تا بتوانیم بنشینیم و اگر پر باش[[د

211

Page 212: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جایی برای ما پیدا نمی شود. این خاصیت ماده و مش[[تقات م[[اده است که از نظر زمان نبوده اند و پیدا شده اند و از نظر مکان هم کوچک باشند یا بزرگ، جایی را اشغال کرده اند و در همان ج[[ایی که آنها اشغال کرده اند و به تصرف در آورده ان[[د، چ[[یز دیگ[[ری را راه نمی دهن[[د. زی[[را بین آنه[[ا و اجس[[ام دیگ[[ر م[[زاحمت پی[[دا

می شود.) اصل تزاحم بين مواد( این خاصیت مادیات است ک[[ه در ذات خ[[ود جس[[می هس[[تند، قابل لمس و قابل رؤیت و فاقد تمامی کم[[االت هس[[تند. در ذات خود رنگ و روشنایی ندارند، حیات و حرکت ندارند. قوه و قدرت ندارند. ص[[فر مطل[[ق هس[[تند. وق[[تی ص[[فر را ب[[ا اع[[داد مقایس[[ه می کنند می گویند صفر چیزی هست اما مثل این که نیس[[ت. اگ[[ر میلیاردها صفر را در اختیار شما ق[[رار دهن[[د براب[[ر ی[[ک میلی[[ونیم ع[[دد نمی ش[[ود. ام[[ا در عین ح[[ال این ص[[فرها لی[[اقت و آم[[ادگی دارند كه ب[ه یک[[دیگر متص[ل ش[وند و ب[ا اتص[[ال خ[ود کم و زی[اد، اعدادی بسازند که ارزش داش[[ته باش[[ند. م[[وادی ک[[ه خداون[[د در عالم ساخته است از نظ[[ر ارزش براب[[ر ص[[فرند ، ولیکن آم[[ادگی دارند که از مسیر ترکیب و اتصال با یک[[دیگر ش[[کلی بس[ازند ک[ه ارزش داشته باشد و قابل نامگذاری باشد و این اعداد ک[[ه ص[[فر مطلق مي باشند، از مسیر مجردات که روح نامی[[ده می ش[[وند ی[[ا ن[ور ش[[ناخته ش[ده اند، ب[ه یک[دیگر اتص[ال پی[دا می کنن[د و از این

اتصاالت اشکال موجود و قابل رؤیت در عالم پیدا می شود.

212

Page 213: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اكنون الزم است بدانیم که مجردات مانند مادیات برای خ[[ود جا و مکان الزم ندارند. مجردات از نظ[[ر جنس[[یت چنانن[[د ک[[ه در دل کوه ها و خاک ها و اجسامی که بس[[یار س[[خت و محکم اس[[ت همان طور آزادانه حرکت می کنند ک[[ه در فض[[ای خ[[الی آزادن[[د و ح[رکت می کنن[د. مثال فرش[ته ها ک[ه ان[وار مجردن[د از دل کوه ه[ا ف[[وری از این ط[[رف ع[[الم ب[[ه آن ط[[رف می رون[[د و در رفتن و آمدن مزاحم مواد عالم نمی ش[[وند. مثال ن[[یروی ب[[رق را در نظ[[ر بگیرید. ب[[رق نم[[ونه ای از مج[[ردات اس[[ت ک[[ه خداون[[د در اختی[[ار انسان می گ[[ذارد. این ن[[یرو ب[[ا س[[رعت از دل س[[یم ها و آب ه[[ا و خاک ه[[ا عب[[ور می کن[[د ولي ذره ای در عب[[ور خ[[ود م[[زاحم چ[[یزی نمی شود. نه سیم ها می توانند راه عبور را بر آن ببندند و نه ب[[رق می تواند در عبور از دل سیم ها مزاحم سیم ها شود و راه عبوری برای خود پیدا کند. پس مواد ع[[الم ب[[ا یک[[دیگر ارتب[[اط جس[[مانی پیدا می کنند. هر کدام در جای خ[[ود ق[[رار می گیرن[[د و نمی توانن[[د جای یکدیگر را اشغال کنند. گاهی جای آنها گش[[اد اس[[ت ک[[ه ب[[ه آسانی می توانند عب[[ور کنن[[د و گاهی تن[[گ ک[[ه کوچک[[ترین حرک[[تی برای آنها پیدا نمی شود. ولیکن مجردات که به نام های نور و روح و فرشته و حیات و نیرو شناخته شده اند، برای خ[[ود ج[[ا و مک[[ان الزم ندارند همه جا آزاد مطلق هستند. یک فرشته به امر خدا در دل سنگ ها و کوه ها حشره ای و حیوانی می سازد و یا در دل دریا آن همه م[[اهی و نهن[[گ می س[[ازد. ن[[ه فرش[[ته ها م[[زاحم مادی[[ات می شوند و نه مادیات مزاحم فرشته ها، مجردات در ذات مادیات

213

Page 214: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جای می گیرند. مثال اگر جسمی را در نظر بگیرید که یک میلیم[[تر مکعب باشد، جسم کوچک یا بزرگی مانند قطعه سنگی یا آهن و فلزی دیگر، در وجود این قطعه سنگ یا آهن، وارد نمی شود. ی[[ک قط[[ره آب ب[[ه خ[[ود راه نمی ده[[د ی[[ا ه[[وا را ب[[ه وج[[ود خ[[ود راه نمی دهد. جسمی است بس[یار محکم ك[ه ب[رای ورود م[واد دیگ[ر راه ورودی ندارد. اگر نوک سوزنی را بخواهند در این قطعه آهن یا فلز دیگر وارد کنند مزاحمت پی[[دا می ش[[ود و ب[[ه ن[[وک س[[وزناجازه نمی دهد که تن آن را سوراخ کند و وارد قطعه آهن شود.

ولی مجردات ب[[ه آس[[انی و ب[[دون زحمت هم[ان ط[[ور ک[ه در فض[[ا آزادن[[د، در دل آهن و ک[[وه و ص[[حرا و دری[[ا هم آزادن[[د. ن[[ه مجردات مزاحم مادیات می شوند که آنها را از جای خ[[ود ب[[یرون کنند و جای آنها را بگیرند و نه اجسام و مادیات ع[[الم م[[انع ورود مجردات و فرشته ها می شوند ک[[ه در ج[[ای آنه[[ا وارد ش[[وند و در جای آنه[[ا بنش[[ینند. بین مج[[ردات و مادی[[ات ت[[زاحم قاب[[ل ظه[[ور نیست. اگر ن[[وک س[[وزنی وارد دری[[ا ش[[ود ب[[ه ان[[دازه حجم خ[[ود مزاحم دریا می شود. اما اگر میلیاردها میلیارد برابر نور خورشید فرشته وارد عالم طبیعت شود، مزاحم کسی و چ[[یزی نمی ش[[ود

و در ورود و خروج جایی الزم ندارد . این خاصیت مجردات است. اگر فضای عالم را در ارتباط ب[[ا مجردات در نظر بگ[[یریم، در ح[[الي ك[[ه این فض[[ا مانن[[د جس[[می بس[[یار محکم در دل خ[[ود کس[[ی ی[[ا چ[[یزی را راه نمی ده[[د، ام[[ا

نمی تواند مزاحم ورود فرشته ها و مجردات گردد.

214

Page 215: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

لذا فالسفه می گویند اگر خدا همه جا هست پس م[[ا آدم ه[[ا و کوه ها و دریاه[ا کج[[ا هس[تیم؟ ه[ر فض[ایی ب[رای هرکس[ی و ه[ر چیزی یک جا و يك مكان حساب می ش[[ود. من و ش[[ما ی[[ا ک[[وه و دری[[ا همگي ج[[ا و مك[[اني را پ[[ر ک[[رده ایم؛ پس خ[[دا چ[[ه ط[[ور می تواند در دل کوه ها و دریاها وارد شود و ب[[ا ورود خ[[ود م[[زاحم کسی و چیزی نگردد و جایی را برای خود تنگ و گشاد نماید. اين فالسفة مادي گرا چون به حقیقت مجردات آگاهی ندارند و وجود آنها را نمی توانند ببینند یا احساس کنن[[د، منک[[ر خ[[دا و فرش[[تگان می شوند. می گویند فضای عالم پر از مواد و اجسام شده و جای خالی برای خ[[دا و فرش[[تگان پی[[دا نمی ش[[ود. پس ع[[الم ه[[ر چ[[ه هست ماده است و مشتقات آن. و اين مواد برای غیر خود جایی

باقی نگذاشته است. نظر به این که خدا و فرشتگان را نمی بینند و خی[[ال می کنن[[د آنها هم مانند مواد عالم هر کدام جا و مک[[انی الزم دارن[[د، منک[[ر مجردات به نام خدا و روح و فرش[[ته ش[[ده اند و گفته ان[[د ب[[ه ج[[ز ط[[بیعت و م[[وادی ک[[ه ط[[بیعت را بوج[[ودآورده چ[[یزی در ع[[الم نیست. الزم است آنها یا حقیقت مجردات را ببینن[[د ک[ه چگون[[ه و چه طور است تا اقرار به وجود آنها داشته باشند، و ی[[ا از آن ج[[ا که نمی توانند مجردات را لمس کنند و ببینن[[د، منک[[ر آنه[[ا ش[[وند. می گویند به ج[[ز ط[[بیعت و مش[[تقات آن چ[[یزی در ع[[الم هس[[تي

نیست.

215

Page 216: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ل<<<<زوم توج<<<<ه ب<<<<ه ع<<<<دم اتق<<<<ان اس<<<<تدالل هايتمثيلي)قياس به نفس(

یکی از مسائلی که طبق دس[[تور ائم[[ه اطه[[ار علي[[ه الس[[الم اس[[ت.بطالن قیاسالزم اس[[ت در مکتب آنه[[ا رع[[ایت ش[[ود

در اينجا به معنای این است که آن چه را ب[[ه چش[[م خ[[ودقیاس نمی بی[[نیم و نمی دانیم از راه تمثي[[ل مانن[[د چیزه[[ایی ب[[دانیم ک[[ه می بینیم و می دانیم. مثال ما انسان ها را می بینیم و می دانیم، ام[[ا فرشته ها را ک[[ه از مجرداتن[[د نمی بی[[نیم و نمی دانیم ک[[ه جنس[[یت آنها چیست. هر وقت فرش[[ته ای ب[[ه نظ[[ر م[[ا می آی[[د او را مانن[[د انسانی می دانیم که دست و پ[[ایی و هیک[[ل و ق[[د و ق[[امتی دارد. وقتی به ما می گویند فرشته از آس[[مان آم[[ده و ب[[ر پیغم[[بر ن[[ازل شده، فوری به آن فرشته ای که به صورت انس[[ان در فک[[ر خ[[ود پرورش داده ایم، بال و پری می دهیم. مشاهده می کنید که وق[[تی از فرشته ای عکسی می سازند آن عکس را به ص[[ورت آدم ب[[ال و پر دار و يا دختر پر دار می کشند. عالوه بر دست و پایی که برای آن فرشته درست کرده اند، دو بال هم مانن[[د ب[[ال و پ[[ر پرن[[دگان ب[[رای او درس[[ت می کنن[[د. می گوین[[د این عکس جبرائی[[ل و آن میکائیل و آن يكي عکس فرشته ای دیگر. یک چنین استدالل هايي

. یعنی فرشته ها را مث[[ل آدم ه[[ا ب[[ه حس[[اب31 می گویندقیاسرا می آورند یا آدم های خوب را مث[[ل فرش[[ته ها ب[[ال و پ[[ر می دهن[[د.

- قياس در اينجا در اصطالح فقه و محاورات آمده است، نه در اصطالح علم منطق . اين3131تعريف از قياس در علم منطق همان استدالل تمثيلي مي باشد.

216

Page 217: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پیغمبر اکرم به مسلمانان فرمودند من به معراج رفتم و خدا مرا از زمین به آسمان ها باال برد. در تمام ع[[الم خلقت گ[[ردش داد و من بهشت را دیدم و جهنم را دیدم. فرش[[تگان را دی[[دم. تم[[امی موج[[ودات ع[[الم براب[[ر چش[[م من نمای[[ان ش[[دند و نم[[ایش پی[[دا کردند. وق[[تی از او پرس[[یدند ب[[ا چ[[ه وس[[یله اي ب[[ه آس[[مان ها ب[[اال

تعری[[فب<<راقرفتی و مرکب تو چه بود، ایشان مرک[[بی ب[[ه ن[[ام کرد و سرعت حرکت آن مرکب را ب[[ه این کیفیت تعری[[ف ک[[رد و

مرکبی بود که س[[رعت32فرمود مرکبی بود: »خطاه مد بصره« قدمش برابر سرعت چشمش بود. شما س[[رعت دی[[د خ[[ود را ب[[ا سرعت رفتن خود مقابله کنید. به محض این که به آس[[مان نگ[[اه می کنی[[د س[[تاره ای را می بینی[[د ک[[ه میلیارده[[ا ب[[ه ت[[وان میلی[[ارد کیلوم[[تر از ش[[ما دور اس[[ت. آن س[[تارة بس[[یار دور را ف[[وری می بینید. اگر سرعت حرکت شما برابر سرعت دیدن شما باشد، همان طور که با یک نگاه هزارها سال ن[[وری آن ط[[رف ع[[الم را دیده اید، به آن ط[[رف ع[الم رفته ای[[د. ی[[ا مثال ش[[ما ک[ه در بیاب[[ان هستید خورشید و ماه طلوع می کند، فوری آن را می بینی[[د ب[[ا این که خورش[[ید سیص[[د میلی[[ون کیلوم[[تر از ش[[ما فاص[[له دارد. اگ[[ر حرکت شما آن قدر سریع باشد که هر چه را دیدید ف[[وری ب[[ه آن جا رسیدید و سرعت رفتن شما برابر سرعت دی[[دن ش[[ما باش[[د پس تمامی عالم خلقت را در یک آن می بینید و به همان س[[رعت

در یک آن به آخر عالم می رسید. ا أسري به نزل83، ص : 1- الخرائج و الجرائح، ج3232 ، أن أبا جعفر ع قال إن رسول الله ص لم

جبرئيل ع بالبراق و هو أصغر من البغل و أكبر من الحمار مضطرب األذنين عيناه في حوافره خطاه مد بصره له جناحان يحفزانه من خلفه عليه سرج من ياقوت فيه من كل لون أهدب

فه العرف األيمن فوق

217

Page 218: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

در این جا که شنیده اند پیغمبر سوار مرکبی به نام براق بوده فوری برای ایشان اسب بال داری تصور کرده اند که ایشان سوار آن اسب شده و به معراج رفته و به انتهای عالم رس[[یده اس[[ت. ی[[ک چ[[نین مس[[أله ای را قی[[اس می گوین[[د ک[[ه ش[[ما آن چ[[ه را نمی دانید و نمی بینید، ش[[بیه چیزه[[ایی بدانی[[د ک[ه می بینی[د. ع[الم غیب را مانند عالم ظاهر بدانید. فرشته ها را که موجودات غی[[بی هستند، مانند موجوداتی بدانید که در ظاهر عالم و در سطح کره زمین ب[[ه نم[[ایش درآمده ان[[د. هرگ[[ز آن چ[[ه نمی بینی[[د ب[[ا آن چ[[ه می بینید قابل قیاس نیست. پس کسانی که موجودات غیبی را به موجودات حاضر و ناظر قیاس می کنند، بی شک در غیب شناس[[ی گرفتار اشتباهات بزرگی می شوند. مثال خداوند می فرماید بهشت ب[[اغی پ[[ر از درخت و مع[[دن تم[[امی نعمت ه[[ا و برک[[ات الهیات عدن تجري من تحتهم األنهار« ظ[[اهر می باشد. می گوید: »جن آیه نشان می دهد بهشت باغی پر از درخت اس[[ت ک[[ه از زی[[ر آن نهر جاری می شود. پس بهشت برای ش[[ما ب[[ه ص[[ورت ب[[اغی پ[[ر درخت نم[[ایش پی[[دا می کن[[د ک[[ه از زی[[ر درخت[[ان نه[[ر آب ج[[اری

می گردد. در آیه دیگر می فرماید: بهشتی که به شما وعده داده ام به وسعت فضای تمامی عالم

33خلقت است.

یعنی تم[[ام ع[[الم خلقت زمین ه[[ا و آس[[مان ها و این فض[[اهای نامتناهی همه آنها برای بندگان مؤمن خدا بهشت است. پس اگر

133- سوره آل عمران،آيه3333

218

Page 219: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بهشت به صورت باغی باش[[د ک[[ه م[[ا فک[[ر می ک[[نیم، تم[[ام ع[الم خلقت بایستی پر از درخت باشد و همه ج[[ا نه[[ر آب جری[[ان پی[[دا کند. بهشت خدا را که غیب است به این باغ ه[[ا و جنگل ه[[ایی ک[[ه قابل رؤیت است قیاس می کنیم. مانند باغ من و شما. می گوین[[د غربی ها برای خود چنین بهشت و تفریحگاهی درست کرده اند که پای درختان و برگ و بار آن، و همه جا لوله کشی کرده اند. گ[[اهی برگها را آب می دهند و میوه ها و گل ها را می شویند و ب[[ه عقی[[دهات ع[[دن تج[[ري من تحتهم األنه[[ار« درس[[ت خ[[ود می گوین[[د »جن کرده ایم. بهشتی ساخته ایم مانند بهشت خدا. ولی آن بهشت ک[[ه خدا ساخته ب[[ا این باغ ه[[ای دنی[[ا قاب[[ل قی[[اس نیس[[ت. در زن[[دگی آخرت آدم ها خودشان بهشتند. هر جا می روند و هر جا می نشینند خواه در فضاها یا زمین ها یا قله کوه ه[[ا، ب[[ه محض این ک[[ه اراده می کنند آن چه می خواهند از باغ و بوستان و میوه، در اختیار آنها قرارمی گیرد. اراده آنها توأم با اراده خدا است. هم[[ان ط[[ور ک[[ه خداوند آن چه می خواه[[د ف[[وری می س[[ازد، بهش[[تیان هم آن چ[[ه می خواهن[[د ف[[وری می س[[ازند، ب[[رای س[[اخت و س[[از نعمت ه[[ا و لذت ها احتیاج به کار و کاسبی ندارند. آن چ[[ه می خواهن[[د ف[[وری برایش[[ان آم[[اده اس[[ت. نظ[[یر معج[[زاتی اس[[ت ک[[ه پیغم[[بران داشته اند که وقتی از آنها خواسته اند که اگر پیغم[[بر خ[[دا هس[[تی فوری این مرده خاک شده را زنده کن تا برخیزد و خودش را ب[[ه ما معرفی کن[د، ب[ه محض این ک[ه پیغم[بر آن م[رده را ص[دا زده،

219

Page 220: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

زودتر از کسی که از خواب بی[[دار می ش[[ود، زن[[ده ش[[ده و ب[[ه اوسالم داده است.

یک چنین علم و ق[[درت ک[[ه آن چ[[ه می خواهن[[د ف[[وری آم[[اده می شود، بهشت انسان هایی است ک[[ه در اط[[اعت خ[[دا بوده ان[[د. پس کسانی که بهش[[ت را ب[[ه ص[[ورت ب[[اغ دنی[[ا تعری[[ف می کنن[[د زندگی آخرت را با دنیا قیاس می کنن[[د و هرگ[[ز از طری[[ق قی[[اس کسی نمی تواند حقایق عالم غیب را بداند و بشناس[[د و ب[[ه همين دليل است كه جبرائیل و میکائیل را ب[[ه ص[[ورت آدم ه[[اي ب[[ال دار

نقاشی می کنند. فالس[[فه و ط[[بیعیون هم ک[[ه می گوین[[د زمین و آس[[مان از مخلوقات خدا پر شده و آدم ها همه جا را گرفته اند، پس خ[[دا در کج[[ا می توان[د بنش[یند و برخ[یزد ک[ه کس[ی م[زاحم خ[دا ی[ا خ[دا م[[زاحم کس[[ی نش[[ود، می گوین[[د ع[[الم خلقت همین اس[[ت ک[[ه می بینیم. اگر غیر از اینها خدایی و فرشتگانی هس[[تند خ[[ود را ب[[ه ما نشان دهند و اال به دلیل این که فضای عالم پ[[ر از مخلوق[[اتی مثل کوه و دریا و ستاره ها می باشد، خدا چیست و اگر هست در

کجای عالم می تواند باشد. چ[[ون از راه قی[[اس وارد می ش[[وند و موج[[ودات غی[[بی را ب[[ه موج[[ودات ظ[[اهري و محس[[وس قی[[اس می کنن[[د و خ[[دا را مث[[ل مخلوقات می دانند، می گویند اگر خدا هم باشد در کج[[ا می توان[[د بنشیند و برخیزد که او م[[زاحم کس[[ی نش[[ود و کس[[ی م[[زاحم او

نگردد. )تزاحم پيش نيايد.(

220

Page 221: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

عالم غیب را به عالم ظاهر و فرش[[تگان غیب را ب[[ه ص[[ورت آدم ها و حیوانات دیگر می پندارند. می گویند همه ج[[ا را عالم ه[[ا و آدم ها پ[[ر کرده ان[[د و ج[[ایی ب[[رای خ[دا و فرش[[ته ها ب[[اقی نمان[[ده است. قیاس در مذهب اسالم باط[[ل اس[[ت علمی ک[[ه از طری[[ق قیاس پیدا می شود قابل اعتم[[اد و اطمین[[ان نیس[[ت. ه[[ر چ[[یز را چن[[ان ک[[ه هس[[ت الزم اس[[ت انس[[ان ببین[[د و بدان[[د و بع[[د آن را تعریف کند. تعلیم[[ات خداون[[د از طری[[ق نم[[ایش دادن معلوم[[ات اس[[ت، خ[[دا فرش[[تگان را ب[[ه پیغم[[بران نش[[ان می ده[[د. روح و فرشته را به آنها نشان می ده[[د. بهش[[ت و جهنم را در نظ[[ر آنه[[ا نمایان می سازد و در انتها که انسان کامل مانند امامان معص[[وم عليه السالم شدند خداوند خودش را هم به آنها نشان می ده[[د و حالت لقاءاللهی برای آنها فراهم می سازد. پس پیغمبران آن چ[[ه می گوین[[د، می بینن[[د و آن چ[[ه می بینن[[د، می گوین[[د. ع[[الم غیب را مانند عالم شهود می بینند و می دانند. به این دلیل معصومند و در

گفتن و نوشتن اشتباه نمی کنند. در مب[[احث گذش[[ته نش[[اني موج[[ودات غی[[بی را ک[[ه هم[[ه ج[[ا هستند، ولیکن قابل رؤیت نیستند به شما گزارش دادیم ت[[ا ش[[ما بدانید آن چه را به چشم خود می بینید در مقابل آن چه نمی بینید،

به معن[[ای خ[[الی ب[[ودن و چ[[یزیخألصفر است. در عالم خلقت نبودن محال است، فضای آفرینش از مجردات مأل است. مادیات در مقاب[[ل مج[[ردات ص[[فر ب[[ه حس[[اب می آین[[د. ص[[فر در مقاب[[ل بی نهایت قابل نمایش نیست. مج[[ردات ک[[ه جس[[مانیت و م[[ادیت

221

Page 222: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ندارند، یک موجودات نامتناهی هستند. خداوند همان طور ک[[ه در فضای عالم ماده را آفریده و از تراکم مواد با یکدیگر اجس[[ام را آفریده است، در مقابل م[[واد ع[[الم ک[[ه جس[[مانیت دارن[[د، قاب[[ل تصرفند، قابل لمسند، دیده می شوند، جا و مکان دارند، در براب[[ر مادی[[ات، مج[[ردات را هم خل[[ق نم[[وده اس[[ت. مج[[ردات یع[[نی موجوداتی که جس[م نیس[تند. ب[ه وس[[یله انس[ان ها قاب[ل تص[[رف

نمی باشند. از نظر این که جسمانیت ندارند ج[[ا و مک[[ان هم ندارن[[د. ی[[ک چنین موجوداتی را ک[[ه جس[[مانیت و ج[[ا و مک[[ان ندارن[[د و قاب[[ل تصرف نیستند، مجردات می نامند. مجردات یعنی چیزهایی که به جز خود چیزی نیستند. نه محدودیت دارن[[د ن[[ه رن[[گ و رون[[ق، ن[[ه طول و ع[رض، ن[ه کوت[اهی و بلن[دی. هيچ ي[ك از ص[فاتی ک[ه در مواد عالم و در اجسام جهان می بینیم در مجردات وجود ندارن[[د. فضای عالم از مجردات پر است. م[[ا اگ[[ر گل[[وله ای را در فض[[ای عالم از جایی به جایی بپرانیم، یا موشکی را در هوا حرکت دهيم كه با سرعت هزاران کیلومتر در ثانیه، این موش[[ک ح[[ركت كن[[د، اگر به هوایی یا جسم و ماده ای برخ[[ورد کن[[د، س[[رعت ح[[رکتش کم می شود. زیرا ب[[ا م[[اده ای برخ[[ورد ک[[رده ک[[ه م[[زاحم ح[[رکت موش[[ک ش[[ده اس[[ت ولی همین موش[ک در مس[یری ک[ه ح[رکت می کند بی نهایت نور و روح و فرشته و مجردات دیگر سر راهش هست. نه موشک با مج[[ردات برخ[ورد می کن[[د ک[ه س[رعتش کم شود نه مجردات مزاحم حرکت موشک می ش[[وند ت[[ا از س[[رعت

222

Page 223: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ح[[رکتش بکاهن[[د. زی[[را مج[[ردات م[[انع و م[[زاحم ح[[رکت چ[[یزی نمی ش[[وند. جس[[مانیت ندارن[[د ک[[ه ب[[ا هواپیم[[ا برخ[[ورد کنن[[د و از

سرعت حرکت آن بکاهند. نور از مج[[ردات اس[[ت، روح از مج[[ردات اس[[ت، ن[[یرو هم از مجردات است. همه جای بدن ما، روح و نیروی ما هست. گ[[اهی روح یا نیروی ما از بدن م[[ا خ[[ارج می ش[[ود ک[[ه م[[ا می م[[یریم ی[[ا می خوابیم و گاهی هم روحی که از بدن ما خارج شده به بدن ما بر می گردد. ما بیدار می شویم و زنده می شویم. م[[ا اگ[[ر قط[[ره آبی بخوریم آن قطره آب به اندازه خ[[ودش در ب[[دن م[[ا ج[[ا الزم دارد. ل[[ذا خداون[[د ب[[رای غ[[ذاهايی ک[[ه می خ[[وریم و آبه[[ایی ک[[ه می آشامیم، کیسه ای به نام معده برای ما درست ک[[رده ت[[ا ج[[ای آن باشد، ولیکن روح و عقل و شعور و نیروی بدن ما ک[ه چن[[دین میلیون برابر بدن ما وسعت دارد، ب[[دون این ک[[ه احس[[اس ک[نیم، وارد بدن ما می شود یا خارج می شود. وارد بدن ما می شود ولي جایی را پر نمی کند و خارج می شود اما جایی را خ[[الی نمی کن[[د. اگر بگوییم چیزی وارد بدن ما نش[[د ک[ه بی[[دار ش[[دیم و چ[[یزی از بدن ما خارج نشد که خوابیدیم یا مردیم، خالف حقیقت گفته ایم. آن چیست که وق[[تي وارد ب[[دن م[[ا می ش[[ود، بی[[دار می ش[[ویم ی[[ا وقتي خارج می شود، می خوابیم؟ آن چیست که وارد س[[یم ها ك[[ه می شود، چراغ ها روشن می شوند یا خارج ك[[ه می ش[[ود، چراغ ه[[ا خ[[اموش می ش[[وند؟ م[[ا نمی ت[[وانیم ن[[وک س[[وزنی را وارد س[[یم کنیم، زیرا سیم اجازه ورود به آن نمی دهد. ولیکن این همه ن[[یرو

223

Page 224: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

و برق وارد می شود بدون اين كه جا و مک[[ان الزم داش[[ته باش[[د. نيروي برق نه با ورود خود جایی را پر می کند و نه با خروج خ[[ود جایی را خالی می کند. روح و نیروی برق از مجردات هستند و جا و مکان الزم ندارند. تمام فضای ع[[الم خلقت از ن[[ور و فرش[[ته و مجردات پر است. اما مثل این که خالی است. مادی[[ات ج[[ا الزم دارند که با ورود خود جایی را بگیرند و با خروج خود جایش[[ان را رها کنند. اما مجردات که این هم[[ه روش[[نایی و رن[[گ و زیب[[ایی و قدرت و توانایی در بدن ما یا در عالم به وجود آورده اند، جایی را پر نمی کنند و جایی را خالی نمی کنند. زیرا جسم نیس[[تند. هم[[ان طور که فرشته ها یا روحی که وارد بدن ما می شود ما را زنده یا بیدار می کن[[د و ج[[ا و مک[[ان الزم ندارن[[د، خداون[[د متع[[ال هم ک[[ه بی نهایت لطیف تر از مجردات است، جایی الزم ندارد که م[[زاحم

کسی یا چیزی شود یا کسی و چیزی مزاحم او گردد. به طبیعیون یا فالسفه ای ک[ه می گوین[[د اگ[ر خ[دایی باش[د در کجای عالم جا می گیرد؟ ما می گوییم درست است که ش[[ما خ[[دا را نمی بینید تا جای او را پیدا کنید، اما روح خود را که می بینن[[د و می دانید نیرو یا روحی مانند ب[[رق وارد ب[[دن ش[[ما می ش[[ود و ج[[ا الزم ن[[دارد ی[[ا خ[[ارج می ش[[ود و ج[[ایی را خ[الی نمی کن[[د و ش[[ما

نمی شوید که روح وارد بدن ش[[ما ی[[ا خ[[ارج ش[[ده اس[[ت.ملتفت مانند برق است که سیم ها نه مانع ورودش می ش[[وند و ن[[ه م[[انع خروجش. اگر می توانی[[د منک[[ر روح ش[[وید ک[[ه ش[[بانه روزی چن[[د مرتبه بدن شما را روشن یا خاموش می کند، می توانید منکر خدا

224

Page 225: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

هم بشوید که این همه حوادث و عجایب در بدن شما یا در ع[[الم خلق می کند. بنا بر اين خداون[[د و روح و علم و حکمت و عق[[ل و

شعور که وجودشان کامال واضح و روشن است، از مجرداتند. مجردات جسمانیت و مادیت، ندارند که قابل لمس و تصرف باشند. اگر می توانید منکر نیروی برق شوید که در فضا و سیم ها هستند، اما قابل رؤیت نیستند، می توانید منک[[ر خ[[دا و فرش[[تگان

هم بشوید. پس شما نمی توانید مج[[ردات را ک[[ه فرش[[ته ی[[ا خ[[دای ع[[الم است، به مادیات که جسمانیت دارند و قابل رؤیت هستند قی[[اس کنید و چنین فکر کنی[[د ک[[ه نمی توانن[[د ج[[ای مادی[[ات را بگیرن[[د و

مزاحم آنها شوند. چن[[ان ک[[ه در مب[[احث گذش[[ته روش[[ن ش[[د اص[[ول خالی[[ق و موجودات متعدد است. زیرا از یک اصل دو چیز مخ[[الف یک[[دیگر قابل ظهور نیست. همه جا تغییرات از اصول مختلف قابل ظهور است. مثال شما از آب تنها که ظاهرا فاقد تلخی یا ش[[یرینی و ی[[ا مزه های دیگر است، نمی توانید شربتی بسازید که ش[[یرین باش[[د یا مزه های دیگر، مگر این که برای شربت س[[ازی از اص[[ل دیگ[[ری که شیرینی بوجود می آورد استفاده کنید. آب را با ش[[کر مخل[[وط

کنید یا با میوه های دیگر. گفته شد که انسان ها از يخ تنها بدون استفاده از چیز دیگری ب[[ه ن[[ام ح[[رارت نمی توانن[[د ب[[رای خ[[ود آبي بس[[ازند. يع[[ني اگ[[ر بخواهند یخ را تبدیل به آب کنند الزم است از اصل دیگری به نام

225

Page 226: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حرارت استفاده کنند و یا اگر بخواهند آب را تبدیل به یخ کنن[[د از اصل دیگری که حرارت است اس[[تفاده کنن[[د و ح[[رارت را از آب بگیرند تا تبدیل به یخ شود یا به یخ بدهند ت[[ا تب[[دیل ب[[ه آب گ[[ردد. عالوه بر این دو اصل که آب یا حرارت باشد عام[[ل دیگ[[ری الزم اس[[ت ک[[ه از آب یخ بس[[ازد ی[[ا از یخ آب، ب[[ا این ک[[ه این تب[[دیل ساده ترین صنعتی است که مانند صنایع دیگر عقل و شعور و کار و کارگر الزم ندارد، چه برسد به این اختالفات فاحشی که در دل مخلوق[[ات ع[[الم ی[[ا ظ[[اهر و ب[[اطن آنه[[ا موج[[ود اس[[ت. هم[[ان فرمایش امام باقر عليه السالم به کرسی می نشیند ک[[ه ب[[ا ی[[ک طبیعیدان سخن می گویند. می فرمایند اگر ماده و یا اجسام عالم در ذات خود حیات و حرکتند چنان ک[[ه در ذات خ[[ود جس[[مانیت و ابعادند، هرگز خاصیت ذاتی از ذات کسی ی[[ا چ[[یزی قاب[[ل س[[لب نیست. کسی نمی تواند جس[[مانیت را از جس[[م بگ[[یرد و ی[[ا ابع[[اد ثالثه را از ماده و اجسام سلب کند، اما می تواند حیات و ح[[رکت آن را از آن بگیرد یا بخواهد، حیات و حرکت را به جسمی بده[[د. می توان[[د روش[[نایی را از چراغ ه[[ای روش[[ن بگ[[یرد و فض[[ا را ب[[ه ت[[اریکی برگردان[[د و ب[[از ب[[ه چراغ ه[[ای روش[[ن روش[[نایی بده[[د و

فضای تاریک را روشن کند. این سلب و اثبات ه[[ا در ع[[الم ط[[بیعت بره[[انی اس[[ت بس[[یار واض[[ح و روش[[ن ک[[ه ط[[بیعت و خالی[[ق ع[[الم از اص[[ول مختل[[ف سرچشمه گرفته اند. اصل ماده که طبق فرم[[ایش ق[[رآن در ذات خ[[ود تاری[[ک و س[[یاه اس[[ت، روش[[نایی خ[[ود را از اص[[ل دیگ[[ری

226

Page 227: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می گ[[یرد و این اجس[[ام و م[[واد ع[[الم ک[[ه در ذات خ[[ود تاری[[ک و ظلم[[انی هس[[تند، روش[[نایی خ[[ود را از اص[[ل دیگ[[ری اس[[تفاده می کنند. پس اختالف موج[[ودات ع[[الم در س[[یاهی و س[[فیدی، ی[[ا س[[[یاهی و س[[[رخی، ی[[[ا س[[[یاهی و زردی و س[[[بزی، ت[[[اریکی و روش[[نایی، س[[کون و ح[[رکت، م[[وت و حی[[ات، زیب[[ایی و زش[[تی، انفص[[الی و اتص[[الی، تم[[امی این تغی[[یرات، بره[[انی اس[[ت خیلی واضح و روشن که هر یک از این تغی[[یرات اص[[ل ج[[داگانه ای الزم دارد. مثال آن ن[[وری ک[ه در م[[اده س[[رخی بوج[ود می آورد، ممکن نیست در ذات خود س[[فید باش[[د ی[[ا آن ن[[وری ک[ه در م[[واد ع[[الم سفیدی بوجود می آورد، ممکن نیست سرخ یا زرد یا رنگ دیگری باشد. موجودات عالم در ذات خود مستقلند. رنگ س[[رخ در ذات خود مستقل است. تبدیل به رن[[گ دیگ[[ر نمی ش[[ود. روح حی[[ات و حرکت در ذات خود مس[[تقل اس[[ت و تب[[دیل ب[[ه م[[وت و س[[کون نمی ش[[ود و همین ط[[ور ن[[ور و روش[[نایی در ذات خ[[ود مس[[تقل است و تبدیل به ظلمت و تاریکی نمی گردد. و ی[[ا م[[واد ع[[الم در جسمانیت و ابعاد خود مس[[تقلند و جس[[مانیت و ابع[[اد خ[[ود را از

دست نمی دهند. با این حس[اب ظه[ور تغی[[یرات و اختالف[[ات در ع[الم ط[[بیعت برهانی است کامل که این اختالفات از اصول مختلف سرچشمه می گیرد. از یک اصل ک[[ه در ذات خ[[ود میت اس[[ت، حی[[ات قاب[[ل ظهور نیست و یا اگر در ذات خود حیات است، موت قابل ظهور نمی باشد و عالوه اصولی که در ذات خود فاق[[د علم و دانش[[ند و

227

Page 228: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جهل مطلق هستند، نمی توانند منشأ حرکات عقالنی باشند و این اصول که در ذات خود فاقد علمند نمی توانند موجودی بسازند که علم و دانش داشته باشد. به طور کلی مبدأ خالی[[ق ع[[الم اص[[ول مختلفی می باش[[د ک[[ه از ت[[رکیب آن اص[[ول ب[[ا یک[[دیگر این هم[[ه عج[[ایب و اختالف[[ات ظ[[اهر می ش[[ود. و هم چ[[نین عقالیی ب[[ودن حوادث عالم برهانی است روشن بر این که یکی از مبادی ع[[الم و آدم، علم و دانش است. اگر علم و دانش نبود هرگز یک صفت عقالیی قابل ظهور نبود. مثل همان جام شیش[[ه ای ک[[ه از دس[[ت انسان می افتد و قطعه قطعه می شود و جام شیشه اي دیگر ک[[ه در اختیار مهندس قطع[[ه قطع[[ه می ش[[ود. وض[[عیت نظ[[ام ع[[الم نمایشگر علم عالمی است که آنها را به قطعات، قسمت نم[[وده اس[[ت. ش[[ما در تم[[امی ع[[الم وج[[ود گ[[ردش کنی[[د، نمی توانی[[د قطعه ای پیدا کنید که خود به خود بوجودآمده باشد و برای کس[[ی و چیزی قابل استفاده نباشد. به ک[[ره زمین نگ[[اه کنی[[د. سلس[[له جب[[ال در ج[[ای خ[[ود، بیابان ه[[ا و زمین ه[[ا در ج[[ای خود، دریاه[[ا و صحراها همین طور. نمی توانید ای[راد بگیری[د ک[[ه چ[را در این ج[ا جنگل به وج[[ود آم[[ده و ج[[ای دیگ[[ر ص[[حرا و دری[[ا س[[اخته ش[[ده[[ه ک[[وهی است. جای دیگر مشاهده می کنی[[د قطع[[ه س[[نگی از قل سقوط نموده و ب[[ه ه[[زاران قطع[[ه غ[[یر قاب[[ل اس[[تفاده قس[[مت شده است. می گویید این سنگ یا این جام شیشه ب[[ه ی[[ک عام[[ل طبیعی خورد ش[[ده و قطع[[ه قطع[[ه ش[[ده، ولیکن این درخت[[ان و

228

Page 229: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

میوه ها و گل ها به یک عام[[ل ارادی و علمی ب[ه این ص[ورت ها درآمده است.

پس از مسیر اختالفاتی که در عالم خلقت قابل رؤیت است، می توانیم اصول اولیه آف[[رینش را پی[[دا ک[[نیم و از این مس[[یر ک[[ه این هم[[ه س[[اخت و س[[از علمی و عقالیی در ع[[الم پی[[دا ش[[ده می توانیم به وجود آفریننده عالم یقین پیدا کنیم که فاعلی اس[[ت

بسیار دانا و توانا که این همه خالیق را آفریده است.

229

Page 230: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

راه کشف اصول خالیق از فروع آنها

برای پیدا کردن اصول اولیه عالم خلقت می توانیم مخلوق[[ات و موج[[ودات را در مس[[یر تجزی[[ه و ت[[رکیب ق[[رار دهیم. ب[[ه ق[[ول دانش[[مندان، اش[[کال موج[[ودات را ب[[ه هم ب[[زنیم و بدن[[ة آنه[[ا را[[ه اوراق کنیم تا بعد از اوراق بدنه مخلوقات عالم، به اص[[ول اولی آنها آگاهی پیدا کنیم. مثال برگ گیاهی را در نظ[[ر بگیری[[د و ببینی[[د چه چیزهايي از این برگ گیاه قابل سلب است و چه چیزهايي از آن قابل سلب نمي باشد. مشاهده می کنی[[د رن[[گ این ب[[رگ قاب[[ل سلب است. رنگ سبز از برگ گی[اه گرفت[[ه ش[د، تب[دیل ب[ه رن[گ سیاه یا رنگ زرد و يا رنگي دیگر گردید. وقتی که رنگ س[[بز را از برگ گیاه بگیریم آن چن[[ان ک[[ه رن[[گ س[[بز را از پارچ[[ه س[[بز رنگ می گ[[یریم، در انته[[اي اين تجزي[[ه ب[[رگی داریم ب[[دون رن[[گ. روی قاعده طبیعی از هر جسمی که رنگ آن را بگیریم به س[[یاهی ب[[ر می گردد. رنگ ها در اجسام عالم مانند روش[[نایی در فتیل[[ه چ[[راغ است. می ت[[وانیم چراغ ه[[ایی ب[[ه رنگ ه[[ای مختل[[ف بس[[ازیم. ی[[ک چراغ روشنایی زرد بوجود می آورد و چراغ دیگ[[ر روش[[نایی س[[رخ ایجاد می کند و ب[[از آن چ[[راغ دیگ[[ر ب[[ه رن[[گ س[[فید نم[[ایش پی[[دا می کند و آن دیگری به رنگ سرخ و بنفش. از هر چراغی که رنگ آن را بگیریم به تاریکی بر می گردد. نور سفید را از چراغ س[[فید بگیریم به سیاهی و تاریکی ب[[ر می گ[[ردد. ن[[ور زرد را بگ[[یریم ب[[ه سیاهی. همین طور نور سبز و سرخ و بنفش. رنگی که در ب[[رگ

230

Page 231: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

سبز یا برگ گل ظهور پیدا می کند، مانند روشنایی هایی است ک[[ه از چراغ های سرخ و سفید و زرد ظاهر می گردد. همان ط[[ور ک[[ه ب[[ا س[[لب روش[[نایی از چ[[راغ روش[[ن ب[[ه س[[یاهی و ت[[اریکی ب[[ر می گردد، با سلب رنگ سبز از برگ درخت یا رنگ س[[رخ از ب[[رگ گل هم به سیاهی و تاریکی برمی گردد. رنگ ه[[ر پ[[ارچه ای را ک[[ه از پارچه بگیریم بعد از سلب رنگ های مختلف آن پارچ[[ه ی[[ا ب[[رگ درخت ی[[ا ب[[رگ گ[[ل ب[[ه س[[یاهی برمی گ[[ردد. و ام[[ا س[[یاهی از پارچه ای که سیاه است یا از برگ گل سیاه قاب[[ل س[[لب نیس[[ت. لذا اين جمله كه می گویند »باالتر از سیاهی رنگی نیست.« كامال جمله اي علمي مي باشد. در هر جا که ب[[رگ گلی ی[[ا پ[[ارچه ای ب[[ه رنگ ه[ای مختل[[ف نم[ایش پی[دا کرده و ی[[ا چراغ ه[ایی ب[[ه نوره[ای مختلف نمایش پی[[داکرده اس[[ت، ه[[ر ی[[ک از آن رنگ ه[[ا را ک[[ه از پارچ[ه ی[ا ب[رگ درخت بگیری[د ی[ا آن روش[[نایی ها را از چراغ ه[ای سرخ و سفید بگیرید، بعد از سلب رنگ ه[[ا ی[[ا روش[[نایی ها پارچ[[ه شما یا چراغ شما به سیاهی برمی گردد و س[[یاهی خاص[[یت ذاتی م[[اده اس[[ت. م[[اده در ابت[[دای خلقت بی رن[[گ اس[[ت. و بی رن[[گ، یعنی س[[یاهی. خداون[[د از م[[اده تعب[[یر ب[[ه ظلمت می کن[[د. فض[[ای

سیاه را ظلمانی می نامند. مواد سیاه را هم ظلمت می نامند. مثال روزها هوای کره زمین از نور خورشید روشنایی می گیرد و به روشنایی سفید ظاهر می گردد ام[[ا ش[[ب ها ک[[ه روش[[نایی از قامت هوا گرفته می شود، به تاریکی بر می گردد. پس بر اساس قضاوت قرآن و تجرب[ه علمي دانش[مندان م[[واد ع[الم در ابت[[دای

231

Page 232: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خلقت س[[یاهند. س[[یاهی و ظلمت ی[[ک حقیقت اس[[ت ب[[ه معن[[ای بی رنگی. هر چیز که رنگین نباشد، سیاه است و اگر رنگین باشد به رنگ سفید یا سرخ یا زرد یا سبز یا بنفش نمایش پیدا می کند.

رنگ ها از نور پیدا می شوند. ه[[ر ن[[وری هم[[ان ط[[ور ک[[ه در ذات خ[[ود روش[[نایی دارد و روشنایی خود را به نمایش می گذارد، رنگ خود را هم به نم[[ایش می گذارد. روش[[نایی و رن[[گ ی[[ک حقیقت اس[[ت. در این ج[[ا م[[وال

امیر المؤمنین عليه السالم نور را تعریف می کند. می گوید: خداوند متعال نوره[ای مختل[ف ب[ه رنگ ه[ای مختل[ف آفری[ده است.رنگ سرخ در اجسام ع[[الم از ن[[ور س[[رخ ظ[[اهر می گ[[ردد. رنگ سبز در اجسام عالم از نور سبز ، سفید از نور سفید و رنگ

34زرد و سرخ از نورهای زرد و سرخ سرچشمه می گیرد.

بی رنگی مطل[[ق ب[[ه ج[[ز س[[یاهی و ظلمت چ[[یزی نیس[[ت. س[[یاهی و ظلمت هم یع[[نی بی رنگی. ن[[ه این ک[[ه خداون[[د متع[[ال رنگ مخصوصی به نام رنگ س[[ياه خل[[ق کن[[د و موج[[ودات فاق[[د

سیاهی را به رنگ سیاه رنگین نماید. پس ائمه اطهار عليه الس[[الم ابت[[دا از اختالف ذاتی اجس[[ام عالم در تاریکی و روشنایی، اصول ع[[الم را ب[[ه دو اص[[ل تقس[[یم می کنند. می گویند ابتدا خداوند مواد ع[[الم را خل[[ق ک[[رد، ک[[ه این مواد در ذات خود سیاه و تاریکند و از یکدیگر جدا هس[[تند. ب[[رای

1،ص : 10 ،55- بحار األنوار الجامعة لدرر أخبار األئمة األطهار، ج3434ت الحمرة و نور أخضرإ ن العرش خلقه الله تبارك و تعالى من أنوار أربعة نور أحمر منه احمر

فرة و نور أبيض منه ابيض البياض ت الص ت الخضرة و نور أصفر منه اصفر منه اخضر

232

Page 233: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

این که از مواد عالم جس[[م مخلوق[[ات را بس[[ازد ب[[ه وس[[یله ن[[ور مواد عالم را به یکدیگر متصل نمود و از اتص[[ال آنه[[ا ب[[ه یک[[دیگر اجسام عالم را ساخت. نظر به این که ذرات ع[[الم در ذات خ[[ود انفصالی هستند، مانند دانه های تسبیح از یکدیگر ج[[دا می باش[[ند، اتصال ذرات عالم به یکدیگر ت[[ا ب[[ا این اتص[[ال ب[[دن ها و جس[[م ها ساخته شود، یک رشته اتص[[الی الزم دارد ت[[ا ذرات منفص[[ل را ب[[ه یکدیگر متصل کند و از این اتصال اجسام بزرگ و کوچک س[[اخته شود، از آن رشته اتصال تعبیر به نور یا روح می کنن[[د. روح ع[[الم یا نور عالم یا نیروی ع[[الم ی[[ک حقیقت بیش[[تر نیس[[ت. وق[[تی در اجسام نمایش پیدا می کند از آن تعب[یر ب[ه روش[نایی می کنن[د. از این که ذرات عالم را به یکدیگر متصل می کند تا جس[[می بوج[[ود آید، تعبیر به روح می کنند و در جایی که در اجسام ع[[الم ح[[رکت

بوجود می آورد از آن تعبیر به نیرو و حیات می کنند. هر موجودی که متحرک اس[[ت ب[[ه وس[[یله روح حی[[ات تح[[رک پیدا نموده است. پس قرآن می گوید ابتدا دو اصل ب[[ه ن[[ام ن[[ور و ظلمت در عالم خلق کرده ام و از ترکیب این دو اصل موج[[ودات

دیگر را آفریده ام. در جای دیگر موال عليه السالم می فرماید:

اصل نور که عامل پیدایش روشنایی ها و حیات و حرکت ها و رنگ ها و زیبایی ها می باشد، این اصل در ذات خود پنج نور است:

نور سفید، زرد، سبز، سرخ و نور بنفش.

233

Page 234: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس اصول ابت[[دایی ع[[الم ش[[ش اص[[ل اس[[ت. از این ش[[ش اصل موجودات عالم ساخته می شود. یکی اصل ماده ک[[ه پیک[[ره مخلوقات و جسم آنها از آن ساخته می ش[[ود. یکی هم پنج اص[[ل نور که از آن در مواد عالم حیات و ح[[رکت و رن[[گ و روش[[نایی و زیبایی بوجود می آید. اصل ماده یکی و اصل ن[[ور پنج اص[[ل، روی هم شش اصل است که مبدأ مخلوقات ش[[ده و اص[[ل هفتم ذات مقدس خداوند متعال است که از مسیر ترکیب اص[[ول شش[[گانه با یکدیگر خالی[ق را س[[اخته و س[اخت و س[[از او هم چن[ان ادام[ه

دارد. پس در این جا می گوییم اصول اولیه عالم خلقت هفت اص[[ل است. یک اصل آفریننده که خداوند متعال است و پنج اصل دیگر اصل نور و روشنایی است که مبدأ اتصاالت و ارتباطات و حی[[ات و حرکت و رنگ ها و زیبایی ها شده و اصل هفتم، م[[واد ع[[الم ک[[ه

از ترکیب و اجتماع آنها با یکدیگر پیکره عالم ساخته می شود.

234

Page 235: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

كيفيت تركيب اصول خاليق با يكديگر

بنا بر این اصول ابتدایی پیش از خلقت مخلوقات هفت اص[[ل است که از این اصول هفتگانه این همه خالیق و عج[[ایب س[[اخته می شود و بحث آینده در اطراف کیفیت ترکیب اص[[ول خالی[[ق ب[[ا

یکدیگر است. اصول نام برده به تنهایی قابل نمایش نیستند. ان[[وار پنجگان[[ه در صورتی نمایش پی[دا می کنن[د ک[ه ب[ا م[اده ت[رکیب ش[[وند و از ماده منعکس گردند. مثال رنگ ها در صورتی نمایش پی[[دا می کنن[[د که با ماده ترکیب شوند. وقتی نور سرخ ی[[ا رن[[گ س[[رخ ب[[ا م[[اده س[[یاه ت[[رکیب می ش[[ود، هم م[[اده ب[[ه وس[[یله رن[[گ نم[[ایش پی[[دا می کند و هم رنگ به وسیله م[[اده. اگ[[ر رن[[گ را از م[[اده بگ[[یریم ماده ب[[ه س[[یاهی مطل[[ق برمی گ[ردد ک[[ه از آن تعب[[یر ب[[ه ت[[اریکی می شود. رنگ هم به اصل خود که نور باشد برمی گردد. پس ن[[ور به تنهایی، یا رنگ به تنه[ایی قاب[ل رؤیت و نم[[ایش نیس[ت. م[[اده هم به تنهایی قابل نمایش نیست. اگر بتوانیم تم[[امی موج[[وداتی را که در عالم هستند، از یکدیگر ج[[دا ک[[نیم و رنگ ه[[ا را از م[[واد عالم بگیریم و حیات و حرکت را از موجودات عالم بگیریم، عالم آفرینش به تاریکی مطلق بر می گ[ردد و در ت[اریکی چ[یزی قاب[ل

نمایش نیست. دو چیز در عالم، تاری[[ک مطل[[ق اس[[ت. یکي »ع[[دم مطل[[ق« یعنی جایی که چیزی وجود ندارد و نور و روشنایی قاب[[ل نم[[ایش

235

Page 236: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

نیست، آن جا ک[[ه ظ[[اهرا خأل مطل[[ق ی[[ا ع[[دم مطل[[ق اس[[ت، ب[[ه سیاهی نمایش پیدا می کند که از آن، تعبیر به ظلمت می کنند. دو چیز در عالم، ظلمانی است. این هم که می گوییم دو چیز از باب مسامحه است، چرا که لغتی نداریم به کار ب[[بریم. ع[[دم مطل[[ق، سیاه است. ماده فاقد نور و حیات و حرکت هم سیاه است. اگر فض[[ایی بس[[ازیم ک[[ه در آن چ[[یزی نباش[[د، و چ[[یزی قاب[[ل رؤیت نباشد، آن فضای خالی به سیاهی برمی گ[[ردد. س[[یاهی و ت[[اریکی یک حقیقت بیشتر نیست. سیاهی یعنی عدم مطل[[ق، ت[[اریکی هم یعنی عدم مطلق. ممکن است بگویند اگر آن ج[[ا چ[[یزی نیس[[ت، چرا تاریکی و سیاهی هست؟ اگر چیزی نیست الزم است اسمی و لغتی و کلمه ای هم قابل استعمال نباشد. زیرا کلمات در جایی قابل استعمال است که معنائی وجود داش[[ته باش[[د. اگ[[ر خ[[اک و سنگ نباشد کلمات خاک و سنگ هم قابل ظهور نیست. اگر ن[[ور و روشنایی نباشد، کلمات نور و روشنایی هم قابل ظهور نیست. آن جا که عالم خلقت عدم مطلق بوده و خدا چیزی خلق نک[[رده اس[[ت، در آن ج[[ا لف[[ظ و کالم هم قاب[[ل اس[[تعمال نیس[[ت. اگ[[ر تاریکی عدم مطل[[ق اس[[ت، چ[را ب[[رای مع[[رفی آن کلم[[ه ظلمت درست کرده اند؟ بهتر این بود که عدم مطلق اسمی هم نداش[[ته باشند. زیرا عدم چیزی نیست که اسمی برایش بس[[ازیم و ب[[ا آن اسم آن را معرفی ک[[نیم. اگ[[ر ظلمت ع[[دم مطل[[ق اس[[ت، کلم[[ه ظلمت از کجا آمده که یک اسم بدون معنا باشد. اگر معنا نباش[[د

236

Page 237: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اسم و لفظی هم برایش قابل ظهور نیست. پس چرا آن ج[[ا ک[[هچیزی نیست، ظلمت هست؟

ج[[واب این اس[[ت ک[[ه هم[[ه ج[[ا مثبت و منفی مالزم یک[[دیگر هستند. هر جا چ[[یزی باش[[د، هم[[ان ج[[ا هم تص[[ور اينك[[ه آن چ[[یز نباشد، قابل ظهور است. همه جا می گوییم هس[[ت، نیس[[ت. اگ[[ر کسی باشد می گوییم هست و اگر کسی نباشد می گوییم نیست. می پرسيم کلمه »نیس[[ت« از کج[[ا آم[[ده؟ چ[یزی ک[ه نب[وده چ[را کلمه ای ب[[رای آن درس[[ت کنن[[د. هس[[تی ع[[الم مالزم نیس[[تی آن می باشد. زیرا هر چ[[یزی قاب[[ل فن[[ا و ن[[ابودی اس[[ت. نیس[[تی ب[[ر هستی ع[ارض می ش[ود، و هس[تی ب[ر نیس[تی ع[ارض می گ[ردد. وجود و عدم دو کلمه هستند كه مالزم یکدیگرن[[د. ه[[ر ج[[ا چ[[یزی

هستی و باشد، عدم آن هم قابل نمایش است. مفاهيم کلمات ، براي تمامی موجودات به جز خداوند متعال قابل تصورنیستی

است. نور هست. نور نیس[[ت. آدم هس[[ت. آدم نیس[[ت. کوه ه[[ا و دریاها هستند، نیستند. هر جا کلمه هس[تی قاب[ل اس[تعمال باش[د هم[[ان ج[[ا کلم[[ه نیس[[تی هم قاب[[ل اس[[تعمال اس[[ت. پس کلم[[ه نیستی، به برکت کلمه هستی وارد زندگی انسان شده است. م[[ا در این جا که کلمه هستی را بکارمی بریم، می گوییم ن[[ور هس[[ت، نیست. نیرو هست، نیست. ب[[رای نیس[[تی ها گ[[اهی ظلمت را ب[[ه کار می برند. فالسفه می گویند ظلمت به جز نیستی چیزی نیست و در این جا که ظلمت به جز نیستی ها چیزی نیست، چرا خداون[[د

237

Page 238: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

متعال ادعا دارد که من نور آفریده ام، و ب[[از می گوی[[د من ظلمتآفریده ام.

در آی[[[ه اول س[[[وره انع[[[ام می فرمای[[[د: من ن[[[ور و ظلمت ن[[ور وجاعل و خ[[ود را »جعل الظلمات و النور«آفریده ام.

يع[[ني خ[[دا کس[[ی اس[[ت ک[ه ن[[ور و ظلمت را.ظلمت ه[[ا مي داند آفریده است. می گوییم پروردگارا نور چیزی هست که روش[[نایی می دهد و تو بایستی آن را خلق کنی. اما ظلمت چیزی نیست که آن را خلق کرده باش[[ی. ع[[دم چ[[یزی نیس[[ت ک[[ه قاب[[ل آف[[رینش باشد. اگر ظلمت ع[[دم مطل[[ق اس[[ت، چ[[را خ[[دا می فرمای[[د من

ظلمت را آفریده ام. جواب این است که کلمه ظلمت در دو جا قابل ظهور اس[[ت یک جا به معنای »م[[اده تاری[[ک« و ج[[ای دیگ[[ر ب[[ه معن[[ای » ع[[دم نور«. وقتی روشنایی باشد، تاریکی نیست، و اگر روشنایی نباشد تاریکی هست. این تاریکی که از عدم روشنایی پیدا می ش[[ود، در ذات خ[[ود چ[[یزی نیس[[ت، ع[[دم مطل[[ق اس[[ت منفی ن[[ور اس[[ت. می گوییم نور هست و باز می گوییم نور نیست. ام[[ا مع[[نی دیگ[[ر ظلمت که به اراده خدا ساخته شده ماده تاریک است، ن[[ه فق[[ط ع[[دم روش[[نایی. خداون[[د ب[[رای س[[اخت مخلوق[[ات ع[[الم دو چ[[یز آفری[[ده ک[[ه آن دو را ب[[ا یک[[دیگر ت[[رکیب می کن[[د و مخلوق[[ات را می سازد. یکی ماده تاری[[ک ک[[ه ب[[ا آن جس[[م موج[[ودات و هیک[[ل مخلوقات ساخته می شود و مخلوقات ب[[ه دلی[[ل جس[[مانیت قاب[[ل

238

Page 239: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

رؤیت هستند. آن چه را می بینیم در ذات خود جسم اس[[ت ک[[ه ازترکیب مواد با یکدیگر ساخته شده است و یکی هم نور.

پس در این آیات، ظلمت به معنی عدم مطل[[ق نیس[ت، بلک[ه به معنای ماده تاریک است. مواد عالم که در ذات خود تاریکند به عنوان ظلمت معرفی شده اند که خداوند آنها را آفری[[ده ت[[ا پیک[[ر عالم را بسازد. در این ج[[ا ظلمت معن[[ا دارد یع[[نی م[[اده تاری[[ک. معنای دیگر ظلمت عدم نور است. روشنایی اگ[[ر ب[[رود، ت[[اریکی هست، و این تاریکی عدم مطلق است. جای دیگر اگر روش[[نایی برود مواد سیاه و تاریک هستند و این مواد تاری[[ک و س[[یاه، ع[[دم مطلق نیست. پس ظلمات و ظلمت و ت[[اریکی در ع[الم ط[[بیعت دو معنا دارد، یکی عدم روشنایی و عدم مطلق، که از نبودن نور پیدا می ش[[ود و معن[[ای دیگ[[ر م[[ادة تاری[[ک ک[[ه از اجتم[[اع آنه[[ا ب[[ا

یکدیگر بدن ها ساخته می شود. فالسفه می گویند همه جا ت[[اریکی، ع[[دم مطل[[ق اس[[ت. و در این جا معطل مانده اند ک[[ه چ[[را خ[[دا ادع[[ا می کن[[د ع[[دم مطل[[ق آفریده است. عدم مطلق که تاریکی باشد قابل آفرینش نیس[[ت. فالسفه جواب می دهند هر چیزی كه هست، نیستی آن هم قاب[[ل تص[[ور اس[[ت. هم[[ه ج[[ا هم[[راه کلم[[ات هس[[تی، نیس[[تی هم بکارمی بریم. با این که نیستی، نیست. ولیکن به برکت هستی در فکر انسان نمایش یافته است. می گویند خدا به تبع روشنایی که وجود مطلق است، کلمه ظلمت را هم که عدم روش[[نایی اس[[ت به کار برده است. مثل این است که این ع[[دم مطل[[ق را هم ک[[ه

239

Page 240: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

تاریکی باشد خدا آفریده است. ولیکن ما ب[ه آنه[ا می گ[وییم خ[دا هرگز نمی تواند ادعا کن[[د ك[[ه »ع[[دم« را آفری[[ده اس[[ت. بلک[[ه از نظر این که »م[[اده تاری[[ک« را آفری[[ده و از ت[[رکیب آن ب[[ا ن[[ور و روشنایی مخلوقات را خلق کرده است، ادعا می کند ماده تاری[[ک را آفریده ام و ماده تاریک، عدم مطلق نیست، بلکه م[[واد تاری[[ک است. مجعول به جعل خداوند متعال اس[[ت و خ[[دا آن را آفری[[ده است، ماده در ذات خود تاری[[ک اس[[ت، ن[[ه این ک[[ه ع[[دم مطل[[ق

باشد. خدا از مواد عالم، اجسام عالم را می س[[ازد و از ان[[وار ع[[الم به اجسام نور و روشنایی و زیبایی و حیات و حرکت می دهد. بن[[ا بر این هم نیستی ها را ظلمت ناميده ان[[د، و هم م[[واد ع[[الم را در

عالم هستی، ظلمت گفته اند. آن چه مسلم است این حقیقت است که از ی[[ک جنس س[[اده و بسیط که به جز خود چیزی نیست، ساخت و ساز و آفرینندگی قابل ظهور نیست، خواه آفریننده خدا باشد یا خلق خدا، همه ج[[ا ساخت و س[[از از طری[[ق منه[[ا و اض[[افه تحق[[ق پی[[دا می کن[[د. در مطالب گذشته گفتیم که ساده ترین صنعت ها آب است که تبدیل به یخ می شود، و ی[[ا یخ اس[[ت ک[[ه تب[[دیل ب[[ه آب می گ[[ردد، همین تبدیل و تغییر ساده پیش از این که آب را تب[[دیل ب[[ه یخ، ی[[ا یخ را تبدیل به آب نماییم، سه چیز الزم دارد. بدون هر ی[[ک از این س[[ه

اصل پیدایش یک چنین صنعت ساده محال و ممتنع است.

240

Page 241: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اولین اص[[ل، »عام[[ل س[[ازنده« یع[[نی کس[[ی ی[[ا چ[[یزی ک[[ه می خواهد از آب یخ بسازد یا یخ ها را تبدیل به آب کند. وجود ی[[ک چ[[نین عام[[ل س[[ازنده اي پیش از آب س[[ازی و مایع س[[ازی الزم است. اصل دوم، آب که تبدیل به یخ گردد و یا یخی که تبدیل ب[[هیال اس[[ت و م[[واد آب شود. آب به دلیل آب بودن که یک مایع س[[ آن به یکدیگر اتصال و ارتباط ندارند، به دلیل همین س[[یال ب[[ودن آب شناخته ش[[ده و قاب[[ل اس[[تفاده اس[[ت. و ام[[ا یخ ی[[ک موج[[ود جامد است که سیالن ن[[دارد، مانن[[د س[[نگی محکم اس[[ت و قاب[[ل استفاده نیست. اگر بخواهیم یخ را تبدیل به آب ک[[نیم، غ[[یر از یخ چیز دیگ[[ری الزم داریم ک[[ه ب[[ه آن اض[[افه نم[[اییم. آن را ح[[رارت می نامیم. الزم است به یخ ها حرارت بدهیم تا تبدیل به آب شوند و باز اگر بخواهیم آب ها را تبدیل به یخ کنیم، الزم اس[[ت ح[[رارت داخلی آن را که ذرات متحرک اس[[ت، از آب بگ[[یریم ت[[ا ذرات آن به یکدیگر اتصال پیدا کنن[[د و تب[[دیل ب[[ه یخ ش[[وند. اگ[[ر در قطب شمال یا جن[[وب ک[ه هم[[ه چ[[یز منجم[[د اس[[ت و آب ه[[ا تب[[دیل ب[[ه کوه های یخی شده اس[[ت، انس[[ان تش[[نه باش[[د، نمی توان[[د ب[[دون ایجاد حرارت قطعه یخی را تبدیل به آب کند و خود را از تشنگی

نجات دهد. یک چنین صنعت ساده بدون این س[ه اص[ل )عام[ل س[ازنده، حرارت، یخ( محال است. چه برسد به این خالیق عجیب و غریب که تغییرات آن چه قدر با یکدیگر تف[[اوت دارن[[د. مثال ی[[ک انس[[ان م[[رده را ب[[ا انس[[ان زن[[ده مقایس[[ه کنی[[د. ه[[ر دو در جس[[مانیت

241

Page 242: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مشترکند. هر دو جسمند. پنجاه کیل[[و وزن دارن[[د. ام[[ا یکی زن[[ده است و حیات و حرکت دارد، و دیگری مرده است و فاق[د حی[[ات و حرکت. در این جا می گوییم اگر حیات و حرکت عین جسمانیت است و به جز ماده و جسم چیزی نیست؛ پس این دو نفر كه هر دو جسمند چرا یکی از آنها ح[[رکت و حی[[ات دارد و دیگ[[ری فاق[[د آن است. پس آن جسم دارای حی[[ات و ح[[رکت و عق[[ل و ش[[عور عالوه ب[ر جس[مانیت و م[ادیت ک[ه ب[دن او را تش[کیل داده، چ[یز دیگری دارد که مبدأ حیات و حرکت ش[[ده اس[[ت. خداون[[د متع[ال در ق[[رآن می گوی[[د من از ی[[ک اص[[ل م[[رده و فاق[[د حی[[ات، زن[[ده بوجودمی آورم. یعنی موجود زنده می سازم و باز موجود زن[[ده را

به اصل مرده بر می گردانم. می گوید: ت من الحي و يحي ت و يخرج المي يخرج الحي من المي

35األرض بعد موتها و كذلك تخرجون

از موج[[ود م[[رده، زن[[ده می س[[ازم، و از موج[[ود زن[[ده م[[رده می سازم. می گوییم پروردگارا، این جس[[م م[[رده ک[[ه حی[[ات پی[[دا کرده، حیات از کجا آمده و داخل وجود مرده ش[[ده و آن را زن[ده نموده اس[[ت؟ خداون[[د ج[[واب می ده[[د من ب[[ه جس[[م م[[رده روح می دهم و با دمیدن روح زنده می شود. پس از موج[ود م[رده ک[ه روح تنه[[ا ی[[ا ب[[دن تنه[[ا باش[[د زن[[ده بوج[[ودمی آورم، ک[[ه می گوی[[دت« و باز این موجود زنده را که ترکی[[بی از »يخرج الحي من المي روح و بدن است، این دو اصلی که به نام روح و ب[دن ب[ا یک[دیگر

19- سوره روم،آيه3535

242

Page 243: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ترکیب شده را از یکدیگر جدا می کنم. هر دو که زن[[ده بودن[[د ب[[ه موت مطلق بر می گردند. نه روح به تنهایی زنده است که حی[[ات و حرکت داشته باشد و نه بدن به تنهایی زن[[ده اس[[ت. وق[تی این دو اصل با یکدیگر ترکیب می ش[[وند، از ت[[رکیب آن دو ب[[ا یک[[دیگر

حیات و حرکت پیدا می شود. همین طور است روشنایی و تاریکی. نور به تنهایی روش[[نایی نمی دهد. ماده سیاه هم به تنهایی تاریک مطلق است و روشنایی نمی دهد. در این جا من ن[[ور را ب[[ا م[[اده ت[[رکیب می کنم و از این ترکیب جسمی روشن پیدا می شود. نور تاریکی ماده را برط[[رف می کند و ماده هم روشنایی نور را به نمایش می گذارد. هر دو ب[[ا

هم تبدیل به جسمی روشن می شوند. پس این تغی[[یرات عجیب و غ[[ریب، از م[[وت ب[[ه حی[[ات و از حیات به موت، از حرکت ب[[ه س[[کون و از س[[کون ب[[ه ح[[رکت، از روشنایی به تاریکی و از تاریکی ب[[ه روش[[نایی، از ی[[ک اص[[ل تنه[[ا قابل ظهور نیست. خدا اگر بخواهد جسمی روشن بس[[ازد، ابت[[دا باید چیزی به نام نور خلق کند و جای دیگر چ[[یزی ب[[ه ن[[ام م[[اده. این جسم تاریک را با ن[[ور روش[[ن ت[[رکیب کن[[د ت[[ا از این ت[[رکیب روشنایی پیدا شود. سازنده خدا باشد یا خلق خ[[دا، از ی[[ک اص[[ل س[[ادة بس[[یط نمی توان[[د، ی[[ا بگ[[وییم نمی ش[[ود، اش[[یاء مختلفی بسازد. اختالف موجودات عالم با یکدیگر برهانی اس[[ت واض[[ح و روشن که این موجودات مختلف مانند موت و حی[[ات و ن[[ورانی و ظلمانی و یا ساکن و متحرک از اصول مختلف با یکدیگر س[[اخته

243

Page 244: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

شده اند. با این حساب از مسیر اختالفات می توانیم اص[ول اولی[ه را که منشأ اختالف شده پیدا کنیم و هم چنین خ[دای آفرینن[ده را که از این اصول فاقد خاصیت و فاقد حیات و حرکت و روشنایی و تاریکی موجوداتی زن[[ده و تاری[[ک و روش[[ن خل[[ق می کن[[د. پس موجودات دو چیز را که در وضع ابتدایی قابل نم[ایش نیس[تند ب[ه نمایش می گذارند. یکی اصول اولیه که با یکدیگر ترکیب شده اند و به صورت ماه و ستاره و انسان و حیوان در آمده اند. زی[[را این مخلوقات و موجودات که از مس[[یر ف[[رعیت پی[[دا ش[[ده اند، ف[[رع بدون اصل قابل ظهور نیست. و هم چنین موجوداتی ک[[ه در ذات خود فاقد عقل و شعور و علم و دانش می باشند، نمی توانند خود را یا موجودات دیگر را بسازند، بلکه در آن ج[[ا موج[ودی ع[الم و ق[[ادر و حکیم و دان[[ا و توان[[ا الزم اس[[ت ک[ه این موج[[ودات فاق[[د هس[[تی و فاق[[د ارزش را ب[[ه ثم[[ر برس[[اند و اص[[ول اولی[[ة فاق[[د

خاصیت را به صورت موجودات پر برکت و پر خاصیت درآورد. با این حساب ادعای فالسفه یا طبیعیون ع[[الم ک[[ه می گوین[[د موجودات از یک اصل بسیط و ساده که به جز خود چیزی نب[[وده است، پیدا شده؛ قابل قبول نیست. اص[ول م[رده علم و دانش[ی ندارن[[د ک[[ه خ[[ود را بس[[ازند و حی[[ات و ح[[رکت پی[[دا کنن[[د. پس موجودات عالم و اختالفاتی ک[[ه ب[[ا هم دارن[[د س[[ه اص[[ل را ث[[ابت می کنند که قابل انکار نیست. اصل اول، »س[[ازنده و آفرینن[[ده«. وجود عالم و دانا و توانا که قدرت دارد این همه عجایب و خالیق بسازد. اصل دوم و سوم، الاقل دو اصل مختلف به نام »روح« و

244

Page 245: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

»ماده« و یا نور و ظلمت که با یکدیگر ترکیب شوند و به صورت این همه خالیق عجیب و غریب جلوه کنند. هر کس بخواه[[د ادع[[ا کند که آفرینش عالم منهای این سه اصل قابل ظهور است، بايد به می[[دان علم و منط[[ق وارد ش[[ود و ادع[[ای خ[[ود را ب[[ه کرس[[ی بنشاند، در اين صورت خواهد دانست ك[[ه ب[[ه ج[[ز ب[[اطل خوانی و

یاوه گویی چیزی در بساط خود ندارد.

245

Page 246: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ائم<<<<ه اطه<<<<ار عليهم الس<<<<الم، ش<<<<اهدان خلقتمي باشند

ائم[[ه اطه[[ار عليهم الس[[الم ک[[ه ش[[اهد خلقت ع[[الم و آدم بوده ان[[د، خالی[[ق را از اص[[ول ابت[[دایی آن ب[[رای م[[ا انس[[ان ها ب[[ه نمایش گذاش[[ته اند. ابت[[دا خداون[[د در ق[[رآن آنه[[ا را ش[[اهد خلقت عالم و آدم معرفی می کند. می فرماید: آن جا ک[[ه من انس[[ان ی[[ا حی[[وان ی[[ا چ[[یز دیگ[[ری می س[[ازم، این امام ه[[ای معص[[وم علي[[ه السالم که شاگردان فارغ التحصیل مکتب من هس[[تند، مش[[اهده می کنند و می بینند که چگونه و چه طور من که خدای آنها هس[[تم انس[[ان و حی[[وان می س[[ازم. و چ[[ون س[[اخت و س[[از خالی[[ق را می بینند و مشاهده می کنند، عاقبت مانند خ[[دای خ[[ود س[[ازنده و آفرینن[[ده می ش[[وند. زی[[را به[[ترین تعلیم[[ات ک[[ه ک[[امال در فک[[ر شاگردان چنان که هست ثابت می شود، مشاهدة ص[نایع ط[[بیعت و یا صنایع انسان ها می باشد. اگر هزار سال روی کاغذ و قلم ب[[ه شاگرد خودت بگویی و بنویسی که خاک چیست و چه طور است و آب ها چیست و چ[[ه ط[[ور اس[[ت. ب[[ا این قلم و کاغ[[ذ و گفتن و ش[[نیدن هرگ[[ز ش[[اگرد ش[[ما نمی توان[[د جنس[[یت آب و خ[[اک را بشناسند مگر زمانی ک[[ه آب و خ[[اک را ببین[[د. انس[[ان های دان[[ا و دانشمند پیش از آن ک[[ه در محض[[ر اس[[تاد حاض[[ر ش[[وند و قلم و کاغذ بدست گیرند، الزم است به معانی آشنا شوند. اول بایس[[تی خاک را ببینیم بعد از دیدن نام آن را بر زبان جاری ک[[نیم ی[[ا روی

246

Page 247: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

.بزرگ<<ترین عام<<ل دانس<<تن، دی<<دن است کاغ[[ذ بنویس[[یم. کودکی که هنوز آب و غذا نخورده و مزه آن را نچشیده، هرگز با گفتن و شنیدن نمی فهمد که آب و غذا چیس[[ت، مگ[[ر زم[[انی ک[[ه تشنه شود و آب بیاشامد یا گرسنه شود و غذایی بخ[[ورد. بع[[د از آشامیدن آب و خوردن غذا می توانیم بگوییم این آب اس[[ت و این غذا. اول پ[[در و م[[ادر را می بین[[د و مش[[اهده می کن[[د، بع[[د ب[[ه او می گویند این خانم مادر است و این آقا پ[[در. اگ[ر پ[[در و م[ادر را ندی[[ده باش[[د ب[[ا گفتن کلم[[ه پ[[در ی[[ا م[[ادر، آش[[نایی ب[[ه آنه[[ا پی[[دا نمی کن[[د. خداون[[د متع[[ال ابت[[دا انس[[ان را وارد مکتب ط[[بیعت می کند. از همان ابتدا که در رحم مادر س[[اخته ش[[ده، رحم م[[ادر مکتب ط[[بیعت اس[[ت. بع[[د ک[[ه ب[[ه دنی[[ا می آی[[د کم کم ن[[ور و روشنایی را می فهمد. شب و روز، آب و غذا و انسان و حیوان را می فهم[[د. تقریب[[ا در س[[نین هفت س[[الگی پیش از آن ک[[ه قلم و کاغذ بدست گیرد یا معلمی سر کالس داشته باشد تم[[امی اش[[یاء و اشخاص را در طبیعت مشاهده می کند و یاد می گیرد. می گوی[[د

این آسمان است و آن زمین و آن کوه و دریا و چیزهای دیگر. به طور کلی الزم است بدانیم آیا طبیعت را از مس[[یر گفتن و شنیدن و نوشتن یاد می گیریم؟ یا گفتن و شنیدن و نوش[[تن را از مسیر طبیعت یاد گرفته ایم؟ اول زمین را دیدیم و شناختیم و بعد به ما گفتند این زمین است. آب و غ[[ذا را خ[[وردیم و ش[[ناختیم و بعد به ما گفتند این آب و نان است. به همین کیفیت، بهترین راه دانس[[تن و ش[[ناختن، دی[[دن اس[[ت. دی[[دن ک[[ار خ[[دا اس[[ت. مثال

247

Page 248: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

انس[[ان ها فرش[[ته ها را ندیده ان[[د. ش[[نیده اند و نوش[[ته اند، ام[[ا ندیده اند. هم چنین خداون[د متع[ال را ش[[نیده اند و نوش[[ته اند، ام[[ا ندیده اند. بهشت و جهنم را همین طور. هرگز نمی توانن[[د فرش[[ته را که ندیده اند برای دیگران تعریف کنند، زیرا این تعریف زم[[انی

ممکن است که فرشته ها را ببینند. چه ق[[در زی[[اد فرش[[ته ها را و خ[[دا را گفته ان[[د، ام[[ا ندیده ان[[د. بهشت و جهنم را گفته اند، اما ندیده اند و همین طور حقایق دیگر

را. اگ[[ر گفتن و نوش[[تن دلی[[ل ش[[ناختن و دی[[دن ب[[ود تم[[امی انسان هایی که قرآن خوانده اند یا در محض[[ر اس[[تادی و پیغم[[بری درس خوانده اند، الزم است مانند پیغمبران خدا را و فرش[[ته ها و بهشت و جهنم را آن چنان که پیغمبران شناخته اند، بشناس[[ند؛ ب[[ا

این که نمی شناسند. چرا شما برادر و خواهر خود را می شناسید، اما فرش[[ته ها را نمی شناسید؟ زیرا برادر و خواهر را می بینی[د و می شناس[[ید، ام[ا فرشته ها را نمی بینید که بشناسید. یکی از دالئل این ک[[ه ب[[ه ج[[ز امامان و پیغمبران کسی نمی تواند قرآن را تفسیر کن[[د و مع[[انی آن را بداند، همین اس[[ت ک[[ه خداون[[د تم[[امی مس[[ائل غی[[بی غ[[یر قاب[[[ل رؤیت را در ق[[[رآن می گوی[[[د. م[[[ا آن مس[[[ائل غی[[[بی را می ش[[نویم، ام[[ا نمی دانیم و آن چ[[ه هم می دانیم خالف حقیقت اس[[ت. ام[[ا امام[[ان و پیغم[[بران آن چ[[ه را می خوانن[[د، می بینن[[د. فرشته ها را می بینند و ب[[ا آنه[[ا ح[[رف می زنن[[د و ب[[ه آنه[[ا دس[[تور

248

Page 249: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می دهند. روح را می بینند و آن را به تصرف خود در می آورند. ب[[ا روحی که می بینند مرده را زنده می کنند، هم[[ان ط[[ور ک[[ه روح و ماده در اختیار خدا است و خداوند از مسیر ت[[رکیب روح و م[[اده انسان را می سازد، حضرت عیسی هم به همین کیفیت م[[رده را زنده می کند. قدرت دارد جان کس[[ی را بگ[[یرد و دو مرتب[[ه ب[[ه او برگردان[[د. ب[[ه ط[[ور کلی هم[[ه ج[[ا دانس[[تن های حقیقی و واقعی بدون اشتباه از مسیر دیدن ث[[ابت می ش[[ود. چ[[یزی را ک[[ه ببی[[نیم خوب می شناسیم. اما چ[[یزی را ک[[ه نمی بی[[نیم ه[[زاران س[[ال در مدرسه ها درس بخوانیم با خواندن و نوشتن نمی توانیم آن چه را

خوانده ایم و نوشته ایم، بشناسیم. چرا شما انسان ها را خ[[وب می شناس[[ید، ولیکن فرش[[ته ها را نمی شناسید؟ چرا پدر و مادر خ[[ود را می شناس[[ید، ولیکن پ[[در و مادر دیگران را که ندیده اید نمی شناسید؟ پس بهترین علم علمی است که از راه دیدن حاصل می شود. وق[[تی کس[[ی ی[[ا چ[[یزی را دیدن[[د و ش[[ناختند، می توانن[[د درب[[اره آن کت[[اب بنویس[[ند و ب[[رای

دیگران تعریف کنند. پس به طور کلی این مسأله حقیقت دارد که به[[ترین علم ه[[ا علومی اس[[ت ک[[ه می بی[[نیم و می شناس[[یم. کوه ه[[ا را می بی[[نی و می شناسی. دریاها را هم چنین. اما کودکی که کوه و دریا ندی[[ده هر چه برایش تعریف کنید، نمی تواند بداند و بشناسد. خداوند در آیه اي از قرآن امامان را این طور تعریف می کند ک[[ه آنه[[ا ش[[اهد خلقت عالم و آدم هستند. می بینند خدا چگونه انسان و حیوان را

249

Page 250: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می سازد. می بینند چگونه خدا حیات و حرکت به انسان می دهد و همین طور تمامی آن چه می دانن[[د، می بینن[[د. فرش[[ته ها را چن[[ان می شناسند که آدم ها را، بهشت و جهنم را چنان می شناس[[ند ک[[ه

گویی خودشان ساخته اند و از این قبیل. اختالف بین امام[[ان و دیگ[[ران در علم و دانش از همین ج[[ا پی[[دا می ش[[ود ک[[ه امام[[ان تم[[امی حق[[ایق غی[[بی را می بینن[[د و می گویند. غیب و شهود در نظر آنها یکسان است. ولیکن در نظر سایر مردم تفاوت دارد. آن چه را مش[[اهده می کنن[[د، می دانن[[د و

آن چه را مشاهده نمی کنند، نمی دانند. اين بحث به طور کلی این معن[[ا را ث[[ابت می کن[[د ک[[ه انس[[ان چیزی را می تواند بداند که ببین[[د. اگ[[ر نبین[[د ب[[ا گفتن و ش[[نیدن و

نوشتن نمی تواند بداند.در این رابطه خدای تعالی می فرماید:

ما أشهدتهم خلق السماوات و األرض و ال خلق أنفسهم و ماين عضدا خذ المضل كنت مت

من شیاطین و ظالمین را شاهد خلقت عالم و آدم و شاهد خلقت خودشان ننموده ام و هرگز ظالمان و ستمکاران و36شیاطین را به خدمت نمی گیرم و به آنها چیزی نمی آموزم.

پس این آیه که خداون[[د در آن می فرمای[[د : ش[[یاطین ش[[اهد خلقت ع[[الم و آدم نبوده ان[[د، دلی[[ل اس[[ت ک[[ه انس[[ان های ض[[د شیاطین که انبیاء و ائمه باشند، شاهد خلقت عالم و آدم هستند.

51- سوره کهف،آيه3636

250

Page 251: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مث[[ل این ک[[ه اگ[[ر خ[[دا بگوی[[د من ک[[افر را ب[[ه بهش[[ت نمی ب[[رم، معنایش این است که مؤمن را به بهشت می برم. آن چه از کافر

نفی می شود، برای مؤمن اثبات می گردد. الزم اس[[ت ب[[دانیم ک[[ه دی[[دن ها و ش[[نیدن ها ی[[ا ب[[ه ط[[ور کلی ارتباط ب[[ا محسوس[[ات ب[[ه وس[[یلة ح[[واس پنجگان[[ه ب[[ر دو قس[[م است: دیدن ظواهر عالم و دیدن باطن عالم، و باز ب[[اطن ب[[اطن عالم. ظاهر و باطن با یکدیگر فرق دارن[[د. خ[[ود م[[ا انس[[ان ها در ظ[[اهر ی[[ک جس[[م متح[[رک ب[[ا ق[[د و ب[[االی معین هس[[تیم. جس[[م یکدیگر را، زنده باشد ی[[ا م[[رده، می بی[[نیم. ولیکن روح انس[[ان را خواه زنده باشد یا نباشد، نمی بینیم. پس زمانی که انس[[ان زن[[ده را می بینیم، فقط بدن و جسم او ب[[رای م[[ا قاب[[ل نم[[ایش اس[[ت. ولی میلیون ها قانون و قاعده در ساخت بدن او به کار رفته یا در ارتب[[اط روح او ب[[ا ب[[دن ب[[ه ک[[ار رفت[[ه، آن قانون ه[[ا و قاع[[ده ها و ارتباط روح با بدن، با دیدن بدن برای ما قابل کش[[ف نیس[[ت. در عین حال که بدن را می بینیم، قانون و قاعده هایی که روی م[[اده خاکی و آبی بکار رفته تا آب و خاک ساده تبدیل به بدن انسان یا حیوان شده را نمی بینیم ت[[ا ب[[دانیم و مخصوص[[ا کیفیت ورود روح به بدن که حیات بوجودمی آورد یا با خروج آن مرگ پیدا می شود، این ورود و خ[[[روج روح را هم نمی بی[[[نیم ت[[[ا ب[[[دانیم. تم[[[امی دانشمندان عالم موت و حیات را به خصوص ورود و خ[[روج روح را می دانند. می گویند روح از بدن خارج می شود، بدن می م[[یرد و داخل می گردد، بدن حیات پیدا می کند. با این ک[[ه م[[وت و حی[[ات

251

Page 252: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ب[[ه دلی[[ل »ورود و خ[[روج« روح در ب[[دن نیس[[ت. بلک[[ه ب[[ه دلی[[ل »قطع رابطة« روح از ب[[دن اس[[ت. رابط[[ه روح ب[[ا ب[[دن ی[[ا قط[[ع رابطه آن، عامل موت و حیات انسان است. آی[[ا آن ج[[ا ک[[ه خ[[دا جان انسان را می گیرد، به معنای این است که جان انس[[ان را از بدن »خارج می کند«، یا رابطه روح را از بدن قطع می کن[[د؟ روح و ن[[ور از موج[[ودات نامتن[[اهی هس[[تند. نامتن[[اهی موج[[ودی را می گویند که به خ[[ودی خ[[ود ش[[کل و قیاف[[ه پی[[دا نمی کن[[د. ح[[د و ح[[دود نمی پ[[ذیرد. کوچ[[ک و ب[[زرگ نمی ش[[ود. این ش[[کل ها و محدودیت ها که در عالم پیدا شده خاصیت م[[واد ع[[الم و اجس[[ام جهان است. ولیکن روح و نور و فرشته ها جسم نیستند که شکل و قیافه داشته باشند. اگر هم خدا بخواهد نور یا روح یا فرشته ها را در شکل مخصوص[[ی ظ[[اهر کن[[د ت[[ا ب[[رای انس[[ان قاب[[ل رؤیت باشد، آن را با هوا و فضا ترکیب می کند و از مس[[یر ت[[رکیب روح

با هوا یا آب،آن امر مجرد نمایش پیدا می کند. اآلن دانشمندان به تجرب[[ه این حقیقت را دانس[[ته اند ک[[ه ن[[ور خورش[[ید در ج[[رم خورش[[ید قاب[[ل نم[[ایش اس[[ت. ج[[رم ن[[ورانی خورشید همه جا دیده می شود. نور خورش[[ید هم در می[[ان ه[[وای زمین یا کره زمین دیده می شود، اما نور خورشید در فضایی ک[[ه هوا نیست و ستاره هم وجود ندارد، هس[[ت ام[[ا دی[[ده نمی ش[[ود. شما شب ها که به آسمان نگ[[اه می کنی[[د، فق[[ط ن[[ور خورش[[ید از ستاره ها قاب[[ل نم[[ایش اس[[ت. چ[[را فض[[ای ع[[الم ک[[ه پ[[ر از ن[[ور خورشید است، روشنایی ندارد و ن[[ور خورش[[ید دی[[ده نمی ش[[ود؟

252

Page 253: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

نور خورشید در چهرة ستاره که جسم است نمایش پیدا می کند، در چه[[ره زمین و ه[[وای آن ک[[ه جس[[م اس[[ت ن[[يز نم[[ایش پی[[دا می کند، ولیکن در فضای بین زمین و ستاره ها که هوا نیست، نور خورشید وجود دارد، ام[[ا روش[[نایی وج[[ود ن[[دارد. ش[[ب ها فض[[ای عالم بین زمین و ستاره ها پر از نور خورش[[ید اس[[ت. ام[[ا ذره ای روشنایی وجود ندارد، مگر در چهره ستارگان و هوای کره زمین، پس نور به تنهایی قاب[[ل رؤیت نیس[[ت. روح و فرش[[ته هم ک[[ه از جنس نورن[[د آنه[[ا هم ب[[ه تنه[[ایی قاب[[ل رؤیت نیس[[تند، مگ[[ر در صورتی که از طریق ترکیب با هوا و فضا شکل پیدا کنند و قاب[[ل رؤیت باشند. پس ما اگر بخ[[واهیم ه[[ر چ[[یز را چن[[ان ک[[ه هس[[ت ببینیم و بشناسیم، این دیدن و شناختن در ص[[ورتی ممکن اس[[ت که جنس آن را پیش از ترکیب و ارتباط با هوا و جس[[م ببی[[نیم ت[[ا بشناسیم. اگر چه بدن ما دارای روح است، ولیکن ما اثر ترکیبی روح را که حیات است در بدن می بینیم. خود روح را نمی بینیم ت[[ا بشناسیم. فرشتگان دائم در بدن ما کار می کنند. مواد بدن م[[ا را جا به جا می کنند و به بدن ما نیرو می دهند ی[[ا ن[[یرو را می گیرن[[د، ولیکن ما آثار وجودی فرشتگان را در بدن می بی[[نیم ک[[ه ق[[وی ی[[ا ض[[عیف ش[[ده ایم، ولیکن فرش[[تگان را نمی بی[[نیم. پس آن قاع[[ده ابتدایی که گفتیم هر چیزی را در صورتی می شناسیم ک[[ه ببی[[نیم؛ کلیت دارد. خدا مواد عالم و اجسام جهان را مقابل چشم م[[ا ب[[ه نمایش می گذارد ولیکن روح عالم و نور جهان به تنهایی برای م[[ا قابل نمایش نیستند تا آنها را چنان که هستند ببینیم و بشناس[[یم.

253

Page 254: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

الزم است انسان در مسیر اطاعت خدا خ[ود را ب[[ه جه[ان روح و نور برساند تا نور و روح را در جنسیت ابتدایی بشناسد. انسان ها نور عالم را به عنوان برق تص[[رف می کنن[[د، ک[[ه این تص[[رف ب[[ه وس[[یله ماش[[ین های تولی[[د ب[[رق انج[[ام می ش[[ود، ولیکن ب[[رق و روشنایی را با این که در اختیار خود گرفته اند، از نظر جنس[[یت و م[[اهیت نمی شناس[[[ند. ن[[[ور را ک[[[ه در دل م[[[واد ع[[الم و ذرات می بینند، می گوین[[د ن[ور هم از جنس م[[اده اس[[ت و ذرات اس[[ت. زیرا در لباس ماده، آن را دیده اند. انسان هایی که ش[[اگرد مکتب خدا هستند از مسیر ایمان و تقوا، خود را به خدا مربوط می کنند و خداوند آنها را از صورت عالم طبیعت، ب[[ه ب[[اطن ع[[الم انتق[[ال می ده[[د. فک[[ر آنه[[ا را ب[[ه ع[[الم مج[[ردات می کش[[اند. در آن ج[[ا فرش[[ته ها را ی[[ا مج[[ردات دیگ[[ر را چن[[ان ک[[ه هس[[تند، می بینن[[د و

کس<<انی ک<<ه ایم<<ان ب<<ه خ<<دا ندارن<<د، تکام<<لمی شناس[[ند. جس<<می و فک<<ری پی<<دا می کنن<<د، ولیکن تکام<<ل روحی

. روح و فرش[[ته را و ب[[االتر از هم[[ه، خ[[دا را نمی بینن[[د ت[[ا ندارند بدانند. خیال می کنند هر چه هست همین م[[اده و مش[[تقات م[[اده می باشد. می گویند روح و فرشته افسانه ای بیش نیست. ل[[ذا ن[[ه

در دنیا توفیق ایمان پیدا می کنند و نه در آخرت. خداوند تعالی می فرماید همان طور که آدم نابینا چش[[م خ[[ود را بایستی از خدا بگیرد تا ببیند کسانی هم که چشم باطن ندارند

آن چشم باطن بینی را از خدا بایستی بگیرند تا ببینند.

254

Page 255: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس این حقیقت را الزم است ب[[دانیم ک[[ه موج[[ودیت اجس[[ام موجود و خالیق موجود، از دو اصل با یکدیگر ترکیب شده است. یعنی هر چیزی که در ع[[الم نم[[ایش دارد در ذات خ[[ود م[[رکب از دو اصل است. دو اص[[ل غ[[یر قاب[[ل رؤیت و غ[[یر قاب[[ل لمس، ب[[ا یکدیگر ترکیب شده و از ترکیب خود این همه اشکال و صورت ها

را به نمایش گذاشته اند. فالس[[فه می گوین[[د: "ک[[ل ش[[یء فی ذات[[ه و وج[[وده موج[[ود ترکیبی". هر چیزی از دو اصل به وج[[ود آم[[ده اس[[ت، دو اص[[ل و دو چیز با یکدیگر ت[[رکیب ش[[ده و از ت[[رکیب خ[[ود ب[[ا یک[[دیگر این صورت ها و شکل ها را به وجود آورده اند. به طور کلی و بر طبقی ی[[ک حقیقت ص[[ورت های مختل[[ف پی[[دا ق[[وانین عقلی و حس[[ نمی کن[[د. آن ی[[ک حقیقت اگ[[ر م[[اده اس[[ت ه[[ر چیزی ک[[ه از آن بسازیم به جز جسم و ماده چیزی نیست و یا اگر آن یک حقیقت در ذات خود نور و روشنایی است، هر چه از آن بس[[ازیم ب[[ه ج[[ز نور و روشنایی چیزی نیس[[ت ی[[ک حقیقت نمی توان[[د ص[[ورت های مختلف پیدا کن[[د و در ش[[کل های مختل[[ف نم[[ایش پی[[دا کن[[د. مثال شما خرمنی از پودر سیاه در اختیار دارید، نمی توانید از این پودر سیاه جسمی را که سفید یا س[[رخ ی[[ا زرد باش[[د، بس[[ازید. از این پ[ودر س[[یاه آن چ[ه بس[ازید ب[[ه ج[ز س[[یاهی چ[یزی نیس[ت. اگ[ر بخواهید از این پودر سیاه جسم سفیدی بسازید، رنگ سفید الزم دارید تا به آن جسم سیاه بدهید و سفیدی پیدا کند. به ط[[ور کلی

255

Page 256: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

یک اصل و یک حقیقت ب[[ه دو ش[[کل و دو خاص[[یت قاب[[ل نم[[ایشنیست.

مشاهده می کنیم كه چه قدر موجودات مختلف و متفاوت در ع[[الم هس[[تند. اختالف موج[[ودات در رن[[گ و بی رنگی ی[[ا م[[وت و حی[[ات و ی[[ا ح[[رکت و س[[کون بره[[ان این حقیقت اس[[ت ک[[ه این موجودات مختلف از اصول مختلف ساخته شده اند. هم[[ان ط[[ور كه قبال نيز اشاره كرديم، امام باقر عليه السالم با یک دانشمند طبیعی بحث می کند و آن دانشمند طبیعی عقی[ده دارد ک[ه فق[ط یک حقیقت به نام ماده در عالم هس[[ت ک[[ه از آن یکی، این هم[[ه شکل و قیافه ها و قد و قامت ها ساخته می شود و آن یک حقیقت خود به خود و بدون دخالت کسی به نام خدا، این شکل ها را پیدا می کند و به جز خود چیزی الزم ندارد که به این صورت ها درآی[[د. امام علیه السالم به او می گوید: اگر آن ی[[ک حقیقت ک[[ه ب[[ه ن[[ام م[[اده ش[[ناخته ش[[ده در ذات خ[[ود حی[[ات و ح[[رکت دارد، پس موجودی از آن قابل ظهور نیست که فاقد حیات و ح[[رکت باش[[د و اگ[ر آن ی[[ک حقیقت و ی[[ک اص[[ل ک[[ه ش[[ما آن را ب[[ه ن[[ام م[[اده می دانید و می خوانید در ذات خود ساکن است، پس حرکت ه[[ا از کجا پیدا می شود؟ یا اگر در ذات خود متح[[رک اس[[ت، س[[کون از کجا پیدا می شود؟ اگر آن ی[[ک حقیقت در ذات خ[[ود میت اس[[ت، حیات از کجا پیدا می شود و اگر در ذات خود حیات اس[[ت، م[[وت از کج[[ا پی[[دا می ش[[ود. نمی ش[[ود ی[[ک حقیقت و ی[[ک اص[[ل منش[[أ پیدایش این هم[[ه اختالف[ات باش[د. م[ا اگ[ر آب س[[اده و ی[[ا خ[اک

256

Page 257: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ساده در اختیار داشته باشیم نمی توانیم از این یک حقیقت س[[اده چیزی بسازیم که در ذات خود چ[[یز دیگ[[ری باش[[د. آب را ب[[ه ه[[ر شکلی در آورند آب است. اگر بخواهیم از آب ساده چیزی به نام یخ بسازیم، الزم است ح[[رارت را از آن بگ[[یریم ت[[ا تب[[دیل ب[[ه یخ شود یا حرارت به یخ بدهیم تا تب[دیل ب[ه آب گ[ردد. اگ[ر ح[رارتی نباشد از تشنگی می میریم و نمی توانیم از یخ ها آب بسازیم ی[[ا از آب ه[[ا یخ درس[[ت ک[[نیم. از ی[[ک حقیقت ش[[کل های مختل[[ف و قیافه های متفاوت قابل ظهور نیست. آن یک حقیقت اگر در ذات خود حیات باشد، م[[وت قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت و اگ[[ر م[[وت باش[[د، حیات قابل ظهور نیست. اگ[[ر س[[اکن باش[[د، ح[[رکت ظه[[ور پی[[دا

نمی کند و اگر حرکت باشد، سکون قابل پیدایش نیست. اختالف موج[[ودات ع[[الم در م[[وت و حی[[ات ی[[ا در س[[کون و حرکت یا رنگ و بی رنگی یا علم و جهل برهان این حقیقت است که موجودات عالم از اصول مختلف و متفاوت با یکدیگر س[[اخته شده اند. خداوند از مواد عالم جسم جهان و انسان را می سازد و از روح حیات و حرکت به آن چه ساخته حیات و حرکت می ده[[د. از م[[واد ع[[الم اجس[[ام را می س[[ازد و از ن[[ور و روش[[نایی ب[[ه آن اجسام کدر و تاریک نور می دهد. پس این اختالفات اساس[[ی ک[[ه در موجودات عالم قابل مشاهده است برهان این حقیقت اس[[ت که موجودات مختلف از یک اصل قابل ظهور نیس[[تند. بلک[[ه الزم است اصول مختلف باشد تا از ت[[رکیب آنه[[ا ب[[ا یک[[دیگر این هم[[ه

موجودات مختلف ظهور پیدا کند.

257

Page 258: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

در این جا الزم است کیفیت ترکیب آن اص[ول مختل[ف را ب[ا یکدیگر به نمایش بگذاریم تا از طریق آشنایی به مخلوق[[ات خ[[دا

قدرت و عظمت خدا را درک کنیم. بحث ما تا این جا مربوط به اصول مختلفی است که خداون[[د تعالی در عالم ساخته و از ترکیب آنها با یکدیگر این هم[[ه خالی[[ق و عج[[ایب را می س[[ازد. و گفت[[ه ش[[د ك[ه اص[[ول مختل[[ف پیش از ساخت و ساز قابل رؤیت ی[[ا قاب[[ل لمس و تص[[رف نیس[[تند. ه[[ر چیزی در صورتی برای انسان نمایش پیدا می کند که شکل بگیرد و قیافه پیدا کند. در لباس محدودیت و ابع[[اد ثالث[[ه قاب[[ل رؤیت و قابل لمس مي باشد. اصول اولیة آفرینش پیش از آن که خداون[[د از آنها چیزی بسازد، فاقد شکل و قیافه ان[[د. قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل تص[رف نیس[تند. فق[ط خ[دا ک[ه هم[ه چ[یز را خ[ودش آفری[ده از حقیقت آنها خ[[بر دارد. و ن[[يز گفت[[ه ش[[د ك[[ه نظ[[ر ب[[ه این ک[[ه آن اصول فاقد شکل و قیافه و فاقد ابع[[اد ثالث[[ه هس[[تند، خداون[[د در قرآن از آنها تعب[[یر ب[[ه ح[[روف می کن[[د. م[[ردم س[[وال می کنن[[د و می گویند چه فایده از این حروفی که خدا در قرآن آورده است و

و ... فق[[ط ح[[روف را در ق[[رآنالم، ص، حم، عسقمی گوید: ذکر می کند. حروف هم که خود به خود معن[[ا ندارن[[د. اگ[[ر کت[[ابی بنویسیم و میلیون میلیون از حروف الفبا در آن کتاب بیاوریم، به اندازه یک کلمه کوچک معنا ندارد. آن کتاب پ[[ر از ح[[روف را هیچ دانشمندی نمی تواند بخواند و بداند جز این که اسم آن حروف را

بر زبان خود جاری کند.

258

Page 259: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

امام علیه السالم در یک مجلسی که با فالسفه بحث می کند،می گوید:

37حروف خود به خود به غیر از خود معنایی ندارند.

الف، یعنی ال[[ف و» ب، س، د« هم[[ان »ب، س، د« اس[[ت. اگر میلیون جلد کتاب بنویس[ند ک[ه هم[[ه ج[ای آن ح[روف باش[د، کوچکترین ارزشی پیدا نمی کند و چیزی ب[[ه آدم نمی فهمان[[د. پس خداوند چ[[را در ق[[رآن ح[[روف را ذک[[ر ک[[رده اس[[ت. ح[[روف چ[[ه معنایی دارد که خداوند در ابت[[دای ب[[رخي از س[[وره ها ح[[روفي را

آورده است؟ ح[[روف در ق[[رآن نمایش[[گر »اص[[ول آف[[رینش« در ط[[بیعت است. این عالم خلقت »کتاب تکوینی« خداوند متعال اس[[ت. م[[ا آدم ها و موجودات دیگر هر کدام کلم[[اتی هس[[تیم ک[[ه در ص[[فحه عالم نوشته ش[[ده ایم. انس[[ان ها کلم[[ات ص[[فحات ع[[الم هس[[تند. درخت ها کلم[[ات، حیوان[[ات و هم[[ه چ[[یز س[[اخته ش[[ده، »کلم[[ات تکوی[[نی خ[[دا« هس[[تند ک[[ه در ص[[فحه ع[[الم نوش[[ته ش[[ده اند. بیابان های ساده ک[ه ب[ه ج[ز خ[اک و س[[نگ چ[یزی نیس[تند، مانن[[د صفحه کتاب هستند که ب[[ه ج[[ز کاغ[[ذ چ[[یزی نیس[[ت. فص[[ل به[[ار مش[[اهده می کنی[[د ك[[ه این بیاب[[ان خش[[ک و خ[[الی پ[[ر از گل ه[[ا و گیاه[[ان و حش[[رات و حیوان[[ات ش[[ده اند. این گل ه[[ا و گیاه[[ان کلماتی هستند که به دست قدرت خدا در صفحه بیابان کاش[[ته و نگاشته شده اند. همین طور به دریا و اقیانوس نگاه می کنیم، ب[[ه

، هاه هاه إن هاهنا و أشار بيده إلى صدره لعلما جما لو أصبت له249- أمالي المفيد، ص: 3737حملة

259

Page 260: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جز آب ساده چ[[یزی نیس[[ت. ف[[ردا مش[[اهده می ک[[نیم س[[طح آب دریا پر از اقسام مختلف ماهی ها و ج[[انوران دیگ[[ر ش[[ده اس[[ت. حیوانات دریایی مانند کلماتی هستند که روی صفحه دری[[ا نوش[[ته شده اند. همین طور درختان و نباتات صحرایی کلماتی هستند که

روی صفحه صحرا نوشته شده اند. کلم[[ات در ص[[فحه ع[[الم، ک[[ه مخلوق[[ات خ[[دا هس[[تند، مانن[[د کلمات و عبارات قرآن روی ص[[فحه کاغ[[ذ هس[[تند. این کاغ[[ذهای روزنامه و کتاب ها پیش از این ص[[اف و خ[[الی بودن[[د و چ[[یزی در آن نوشته نشده بود و امروز مشاهده می کنیم كه پر از کلمات و

عبارات هستند. هم[[ان ط[[ور ک[[ه کلم[[ات از ح[[روف درس[[ت ش[[ده اند و ه[[ر کلمه ای معنای مخصوصی دارد، ولیکن حروفی ک[[ه کلم[[ات از آن ساخته شده، خود به خود معنا ندارد، کلمات طبیعت و مخلوقات جهان مانند همین کلمات و عبارات نگاشته شده در صفحه کاغ[[ذ است. همان طور که کلمات لفظی از حروف س[[اخته ش[[ده اند و حروف خود به خود معنا ندارد، کلمات طبیعت هم مانند آدم ه[[ا و حیوانات و درخت ها از اصولی ساخته شده اند که آن اصول خ[[ود به خود فاقد صورت و قیافه است. شکل و شمایل ن[[دارد، ح[[د و حدود ن[[دارد. چیزه[[ایی هس[[تند، ام[[ا قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل لمس و تماس نیستند. نور به تنهایی پیش از آن که با ماده ترکیب شود و شکلی پیدا کند، نه روشنایی می دهد و نه قابل رؤیت اس[[ت و ن[ه

260

Page 261: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

هم ارزش پیدا می کند. تم[[ام ع[[الم پ[[ر از ن[[ور اس[[ت. ام[[ا ذره ای روشنایی پیدا نمی شود که انسان بتواند خود را ببیند.

هم چنین تمام عالم پر از ماده است، اما چ[[یزی قاب[[ل رؤیت نیس[[ت، نمی ت[[وانیم جس[[می پی[[دا ک[[نیم ک[[ه آن را ببی[[نیم و لمس ک[[نیم. زی[[را م[[واد ع[[الم ک[[ه از آن ش[[کل ها و قیافه ه[[ا درس[[ت می شود، در ساخت و ساز ابتدایی خ[[ود فاق[[د ش[[کل و قیافه ان[[د.

آن چنان کوچک و کوچکند که قابل رؤیت و لمس نیستند. پس ع[[الم خلقت در وض[[ع ابت[[دایی خ[[ود ک[[ه خداون[[د چ[[یزی نس[[اخته، ب[[ه ن[[ام »اص[[ول« مع[[رفی می ش[[وند. هم[[ان ط[[ور ک[[ه کلمات در وضع ابتدایی خود به ن[[ام »ح[[روف« ش[[ناخته می ش[[وند

که حروف هم خود به خود معنا ندارند.

261

Page 262: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

چرا خداوند متعال قابل رؤيت و لمس نمي باشد؟

از آنچ[[ه ت[[ا كن[[ون گفت[[ه ش[[د مي ت[[وان ب[[راي ش[[ناخت و فهم حقيقت وجود خداوند متعال، چنين نتيجه گرفت كه خداوند متعال به این دلیل قاب[ل رؤیت و قاب[ل لمس نیس[ت ک[ه فاق[د ش[کل و قیافه است. فاقد حد و حدود است. با چ[[یزی غ[[یر خ[[ود مرب[[وط نشده است. از ازل تا به ابد به یک حال و یک وضع است. مانن[[د موجودات دیگر با چیزی قابل ترکیب نیست تا شکلی پی[[دا کن[[د و قاب[[ل رؤیت باش[[د. ل[[ذا خداون[[د متع[[ال را تنه[[ا و تنه[[ا ب[[ا »دلی[[لي و از طري[[ق رؤیت. زی[[را عقلي« می شناسیم، نه با دالئ[[ل حس[[ هر مخلوقی همان طور که خود را نمایش می دهد، خالق خ[[ود را هم به نمایش می گذارد چرا که مخلوق بدون خالق هرگ[[ز ممكن

نمی باشد. در این ج[[ا بح[[ثي هم راج[[ع ب[[ه اص[[ول خلقت پیش از آن ک[[ه شکلی بگیرند و قابل نمایش باش[[ند بي[[ان می ک[[نیم و بع[[د کیفیت خلقت عالم و آدم را به نمایش می گذاریم. اين مباحث درس ها و بحث ه[[ایی اس[[ت ک[[ه ک[[امال اص[[ول خلقت و کیفیت خلقت را در

اختیار علم و دانش می گذارد. گفته ش[[د ک[[ه موج[[ودات ع[[الم ابت[[دا ب[[ه دو قس[[مت تقس[[یم می شوند و این تقسیمات مربوط به وض[[عیت ذاتی اص[[ول اولی[[ة ع[[الم خلقت اس[[ت. اس[[می اس[[ت ک[[ه از مس[[ما بوجودآم[[ده و کلماتی است که نشانگر وضعیت وجودی حق[[ایق اس[[ت. به[[ترین

262

Page 263: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اسم ها و وصف ها اسماء و اوصافی هس[[تند ک[[ه در ذات مس[[ما و موصوف، ریشه داشته باش[[ند. مثال کس[[ی را می ت[[وانیم ب[[ا کلم[[ه

ن[[ام گ[[ذاری ک[[نیم ک[[ه حقیقت[[ا خ[[ود را از این زن[[دگی دنی[[ابتول منقطع کرده باشد و به آن بی اعتن[[ا باش[د. اگ[ر ذره ای تمای[ل ب[ه این زندگی داشته باشد و آن را ه[[دف خ[[ود ق[[رار ده[[د، ديگ[[ر ب[[ا

نامگ[[ذاریعلی قابل نامگذاری نیست. یا دیگ[[ری را بتولکلمه می کنیم که در ذات خود بر هم[[ه مخلوق[[ات و موج[[ودات برت[[ری داشته باشد. باالتر از همه کس و همه چیز باشد. اگر نباش[[د، ب[[ه

قابل نامگذاری نیست. اسمائی که برای اصول گفت[[هعلی کلمه می شود از این قبیل است. ابتدا اصول هستی با کلمه مادی[[ات و مج[[ردات تعری[[ف می ش[[وند. یع[[نی اص[[ولی هس[[تند ک[[ه دی[[ده می شوند و قابل لمس و رؤیت هستند و اصول دیگ[[ری ک[[ه دی[[ده نمی شوند و قابل لمس و تصرف نیستند. و فقط به دلیل عقل و شعور شناخته می شوند یا دیده می ش[[وند. در ابت[[دا اص[[ول اولی[[ه خلقت را از نظر این که قاب[ل تص[[رف و قاب[[ل تم[[اس هس[تند ی[ا نیس[[تند ب[[ه مادی[[ات و مج[[ردات تعری[[ف می کنن[[د. مادی[[ات یع[[نی چیزهایی که قاب[[ل رؤیت و تص[[رف هس[[تند. مح[[دودیت زم[[انی و مکانی دارند. یک چنین اصولی را م[[اده و جس[[م می نامن[[د ک[[ه از مس[[یر م[[اده ب[[ه اض[[افه م[[اده، اجس[[ام ع[[الم و هیکل ه[[ا و ق[[د و قیافه ها درست می شود و در برابر، اصول دیگری هستند ک[[ه ب[[ه وس[[یلة انس[[ان قاب[[ل تص[[رف و قاب[[ل لمس نیس[[تند و هیک[[ل و قیافه ای ندارند. شکل و مح[[دودیت در آنه[[ا قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت.

263

Page 264: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مح[[دودیت زم[[انی و مک[[انی در آنه[[ا پی[[دا نمی ش[[ود. ب[[ا خ[[ود و موجودات دیگر م[[زاحمت ایج[[اد نمی کنن[[د، قاب[[ل لمس و تم[[اس نیستند. هستند و آث[[ار وج[[ودی دارن[[د، ب[[دون این ک[[ه قاب[[ل رؤیت باشند. یک چنین اصولی را که با چشم های مس[[لح و غ[[یر مس[[لح قابل رؤیت نیستند و به جز خداوند تبارک و تعالی که آنها را خلق نم[[وده، کس[[ی از م[[اهیت و حقیقت آنه[[ا آگاهی ن[[دارد، مج[[ردات می نامند. مجرد یعنی موجودی لخت و عور که به جز خود چ[[یزی همراه خود ندارد. انس[ان برهن[[ه را مج[[رد می نامن[د. زن ی[ا م[[رد بدون همسر را مجرد می نامند. این مجرد و ع[[دم تج[[رد از لمس موجودات قابل رؤیت شروع می شود تا برسد ب[ه موج[وداتی ک[ه

قابل رؤیت نیستند و مجردند. مج[[ردات در فض[[ای آف[[رینش از نظ[[ر م[[زاحمت دادن ب[[ه موجودات متح[[رک ی[[ا ع[[دم م[[زاحمت، ب[[ود و نبودش[[ان مس[[اوی است. مثال اگر موش[[کی را ب[[ه فض[[ا پرت[[اب کنن[[د و س[[ر راه آن، هوایی یا آب و جسمی و ماده ای نباشد، تا ابد یک ن[[واخت ح[[رکت می کند و هرگز در حرکت ضعیف تر و قوی تر نمی ش[[ود. ام[[ا اگ[[ر آن موجود متحرک در ح[[رکت خ[[ود ب[[ا ذره ای و م[[اده ای برخ[[ورد کند، به میزان برخورد خود، در حرکت خود ضعیف تر می ش[[ود. و یا اگر به جسمی برخورد کن[[د، متوق[[ف می گ[[ردد. پس مادی[[ات و جس[[مانیات در برخ[[ورد ب[[ا یک[[دیگر م[[زاحم یک[[دیگر می ش[[وند و حرکت یک[[دیگر را متوق[[ف می کنن[[د، ولیکن مج[[ردات ن[[ه ح[[رکت ذاتی دارند که از جایی به جای بروند و نه هم در برخورد با کسی

264

Page 265: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

و چیزی مزاحمت بوجود می آورند. فضای طبیعت از وج[[ود خ[[دا و [ر اس[[ت و خأل مجردات دیگر به ن[ام روح و فرش[ته و امث[ال آن پ فضایی از وجود خدا و فرشته ها محال اس[[ت و در عین ح[[ال ک[[ه فضا از مجردات پر است. از نظر این که مزاحمت برای یک[[دیگر یا مواد عالم ایجاد کنند، مثل این است که نیستند. ل[[ذا م[[اديون و طبیعیون می توانند فضایی را از مواد عالم خالی کنند که ماده ی[[ا جسمی از هر نوع مثل هوا و آب در آن نباشد، ولیکن نمی توانن[[د فضا را از مجردات خالی کنند، یا مجردات را در ج[[ایی ض[[عیف و جای دیگر قوی و متراکم نمایند. مجردات ک[[ه فاق[[د جس[[مانیت و مح[[دودیت هس[[تند، قاب[[ل لمس و تص[[رف نمی باش[[ند. انس[[ان ها می توانند کیسه ای و ظرفی را از م[[واد ع[[الم پ[[ر ی[[ا خ[[الی کنن[[د، ولیکن نمی توانن[د آن ظ[رف را از مج[[ردات پ[[ر ی[[ا خ[الی نماین[[د. مجردات برای انسان ها قابل تص[[رف و رؤیت نیس[[تند. میلیارده[[ا فرشته در دل کوه ه[[ا و س[[نگ ها و اجس[[ام محکم چن[[ان آزادن[[د و حرکت می کنند که در فضای خالی آزادند و ح[[رکت می کنن[[د. این مج[[ردات قاب[[ل درک ام[[ا غ[[یر قاب[[ل لمس و تص[[رف، اص[[ل دوم هس[[تند ک[[ه خالی[[ق از ت[[رکیب آنه[[ا ب[[ا م[[اده س[[اخته می ش[[وند. و نمایش پیدا می کنند. از مادیات اجس[[ام ع[[الم و هیکل ه[[ا درس[[ت می ش[[ود. ولی از مج[[ردات حی[[ات و ح[[رکت و رن[[گ و زیب[[ایی و کم[[االت دیگ[[ر در اجس[[ام پی[[دا می ش[[ود. ن[[ه از مج[[ردات تنه[[ا، مخلوقی یا موجودی قابل ظهور است و نه هم از ماده و مادیات جسمی و هیکلی قابل ظهور می باشد. هر موجودی از موجودات

265

Page 266: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ع[[الم کوچ[[ک ی[[ا ب[[زرگ، ترکی[[بی از مادی[[ات و مج[[ردات اس[[ت. مادیات به هیکل و ذات و جس[[مانیت خ[[ود قاب[[ل رؤیت و تص[[رف هس[[تند. ولیکن مج[[ردات جس[[مانیت و هیک[[ل و ش[[کل و قیاف[[ه ندارند که قابل لمس و تصرف باشند. به ج[[ز خداون[[د متع[[ال ک[[ه یک حقیقت فوق مجردات است، کسی نمی تواند این مجردات را که مبدأ پی[[دایش حی[[ات و ح[رکت هس[تند، تص[[رف کن[[د و از آنه[ا

چیزی بسازد. پس تا این جا الزم است بدانیم که اصول اولیة ع[[الم، یع[[نی وج[[ودات و هس[[تی هایی ک[[ه خ[[دا آفری[[ده ب[[ه دو اس[[م نامگ[[ذاری می ش[[[وند. اس[[[م اول، م[[[اده و مادی[[[ات و اس[[[م دوم، روح و مجردات. خالیق ترکیبی از این دو اسم هس[[تند. ن[[ه مج[[ردات ب[[ه تنهایی قابل ساخت و ساز هستند که خدا از آنها چ[[یزی بس[[ازد و نه هم ماده و مادی[[ات، ک[[ه خ[[دا از آنه[[ا چ[[یزی بس[[ازد. هم[[ه ج[[ا پیدایش خالیق از مسیر تزویج و ترکیب قابل ظهور اس[[ت. م[[اده ب[[ه وس[[یله روح ح[[رکت و حی[[ات پی[[دا می کن[[د و خ[[ود را ظ[[اهر می سازد و مجردات هم به وسیله مواد عالم خ[[ود را ب[[ه نم[[ایش می گذارند. خداوند متعال هم به این کلمه تزویج و ترکیب اش[[ارهيء خلقن[[ا زوجين« تم[[امی [[ل ش[[ می کن[[د. می فرمای[[د: »و من ك مخلوقات را از طریق ت[[رکیب و ت[[زویج ب[[ه نم[[ایش می گ[[ذاریم و اگر تزویج و ترکیب نباشد، اص[[ول اولی[[ه خلقت ب[[ه تنه[[ایی قاب[[ل

نمایش نیست.

266

Page 267: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

شناخت اسماء و صفات مجردات، راهي به سوي شناخت خداوند تبارك وتعالي

الزم است اسماء و صفاتی را که برای مج[[ردات گفت[[ه ش[[ده اس[[ت ی[[ادآوری کنیم و دالئ[[ل این اس[[ماء و ص[[فات را هم روش[[ن کنیم تا بهتر و بیشتر مجردات را بشناسیم. مج[[ردات موج[[وداتی هس[[تند ک[[ه اگ[[ر نت[[وانیم آنه[[ا را بشناس[[یم هرگ[[ز نمی ت[[وانیم موجودیت خدا را بشناس[[یم و قب[[ول ک[[نیم. ذات مق[[دس خداون[[د متعال ب[[رای انس[[ان ب[[ا ق[[درت فک[[ر و علم انس[[ان قاب[[ل کش[[ف نیست. خدا از ازل تا به ابد غیب مطلق است. همه ج[[ا آث[[ار علم و ق[[درت خ[[ود را ک[[ه خالی[[ق و مخلوق[[ات هس[[تند، ب[[ه نم[[ایش می گذارد و مردم را دعوت می کند که از مسیر ارتباط با این آثار و ی[[ا از مس[[یر فک[[ر و اراده خودش[[ان ک[[ه بزرگ[[ترین اث[[ر علم و قدرت خدا هستند، وج[ود خ[[دا را بشناس[[ند و قب[[ول کنن[[د. ولیکن برای نمونه که خدا چ[[ه جنس[[یتی می باش[[د ک[[ه هم[[ه ج[[ا هس[[ت، ولیکن نه خدا مزاحم کسی یا چیزی می ش[[ود و ن[[ه هم کس[[ی ی[[ا

چیزی برخورد به ذات خدا دارد، مجردات را آفریده است. صفات خدا را که تعریف می کنند می گویند:

»نه مرکب بود و نه جسم و نه مرئی و نه محل

267

Page 268: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

بی شریک اس[[ت و مع[[انی، 38تو غنی دان خالق«.

خداوند مانند موجودات یک وجود ترکیبی و صنعتی نیست ک[[ه از اجزا و اجناس مختلف ترکیب شده باشد و شکل و قیافه پی[[دا کند. خدا یک واحد احدی الذات است. از قدرت خ[[دا خ[[ارج اس[[ت که در وجود خود تصرف کند و چیزی بر وجود خود اضافه کن[[د ی[[ا چیزی از وجود خود بکاهد. از ازل تا به ابد یک حقیقت غ[[یر قاب[[ل تص[[رف و دس[[ت نخ[[ورده می باش[[د. چ[[یزی در ذات خ[[دا اث[[ر نمی گذارد. مثال در شرایط میلیون ها درج[[ه ح[[رارت ی[[ا ب[[ه عکس آن برودت، احساس س[[ردی و گ[[رمی نمی کن[[د. ب[[ه علم خ[[ودش می داند که جهنم چند درجه حرارت اس[[ت و ی[[ا کوه ه[[ای یخ چن[[د درجه زیر صفر برودت است ی[[ا این جس[[م س[[نگین و آن دیگ[[ری سبک و یکی محکم و دیگری غیر محکم است. هم[[ه کس و هم[[ه چیز را به علم خودش می داند ب[[دون این ک[ه ب[ا کس[ی ی[ا چ[یزی برخورد کند. پس از ازل تا به ابد ذره ای از وجود او کم نمی شود و اضافه هم نمی گردد. در ذات خود قابل تجزیه و ترکیب نیست. فاقد شکل و قیافه و محدودیت و جسمانیت اس[[ت. ولیکن ب[[رای آشنایی افکار مردم به ی[[ک چ[[نین حقیق[[تی ک[[ه از ازل ت[[ا ب[[ه اب[[د چیزی از وج[[ود او کم نمی ش[[ود و ی[[ا چ[[یزی ب[[ر وج[[ود او اض[[افه نمی گردد، برای نمونه، همین مج[[ردات را آفری[[ده اس[[ت. ن[[ور در

، هو أجل من أن يعاني األشياء بمباشرة و معالجة ألن ذلك صفة85، ص: 1- كافي، ج3838 المخلوق الذي ال تجيء األشياء له إال بالمباشرة و المعالجة و هو متعال نافذ اإلرادة و المشيئة

فعال لما يشاء

268

Page 269: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

عالم جنسیتی است که فاقد جرمانیت و جس[[مانیت و مح[[دودیت است. نور هم در ذات خود فاقد ش[[کل و قیاف[[ه می باش[[د. چن[[ان نیس[ت ک[ه در ج[ایی کم باش[د و در ج[ای دیگ[ر زی[اد و این کم و زیادی که در نور دیده می شود، چراغ های ض[[عیف و کم ن[[ور و ی[[ا قوی و پر نور، یک جا مانن[[د چه[[ره خورش[[ید و ج[[ای دیگ[[ر مانن[[د چهره ستاره، قوی و ضعیف است، این شدت و ض[[عف از مس[[یر ترکیب نور با ماده ظ[[اهر می گ[[ردد. مثال خداون[[د متع[[ال ک[[ه ی[[ک حقیقت بدون تغییرات است در برابر عقل انس[[ان ها ب[[ا ش[[دت و ضعف نمایش دارد. بعضی انس[[ان ها خیلی ض[[عیف وج[[ود خ[[دا را ادراک می کنند و بعضی خیلی قوی، چن[[ان ک[[ه هس[[ت می بینن[[د و می دانند. پس این شدت و ضعف معرفت خداوند متعال از مسیر ارتباط انسان با خدا و شدت و ضعف معرفت انس[[ان اس[[ت، ن[[ه

این که خدا در ذات خود یک جا ضعیف و یک جا قوی باشد. مج[[ردات هم در ارتب[[اط ب[[ا مادی[[ات ش[[دت و ض[[عف پی[[دا می کنند. یک نفر انسان دارای روحی بس[[یار ق[وی و پ[[ر ق[درت و انسان دیگر دارای روحی بسیار ضعیف و کم قدرت. مانند نیروی برق که از مسیر ساخت و ساز وسائل برقی شدت و ضعف پیدا می کند. نه این که در ذات خود یک جا ضعیف و ج[[ای دیگ[[ر ق[[وی باشد. پس همان طور که مجردات در جنسیت ابتدایی خود هم[[ه جا یک جور و یک نواخت هستند، ولی در ارتباط با ص[[نایع ی[[ک ج[[ا مانند چهره خورشید و یک جا مانن[[د م[[اه و س[[تاره؛ ذات مق[[دس خدا هم در ارتباط با خالیق و از مسیر استعداد بندگان با شدت و

269

Page 270: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ضعف نمایش پیدا می کند. انوار چنانند که اگ[ر کس[[ی بخواه[[د در یک جا خورشیدی بس[[ازد، الزم نیس[[ت ان[[وار بیش[[تر را از جاه[ای بیشتر جمع آوری کند ت[[ا بتوان[[د خورش[[یدی ن[[ورانی بس[[ازد. مانن[[د مواد عالم نیس[[ت ک[[ه اگ[[ر بخ[[واهی دری[[ای ب[[زرگی بس[[ازی الزم اس[[ت آب ه[[ای بیش[[تری از اط[[راف ع[[الم جم[[ع ک[[نی. ی[[ا دری[[ای کوچ[[ک، آب ه[[ای کم[[تر و جاه[[ای کم[[تر. ان[[وار و ارواح ک[[ه از مجردات هستند در وضعیت ذاتی خود چنان نیستند که یک جا کم باشند و یک جا زیاد، همه جا یک جور و یکن[[واخت هس[[تند. ام[[ا از مسیر تعلق و ت[[رکیب ب[[ا م[[واد ع[[الم ب[[ر اس[[اس س[[اخت و س[[از جسمی ک[[ه می خواه[[د ن[[ور را ب[[ه نم[[ایش بگ[[ذارد، ی[[ک ج[[ا زی[[اد نمایش پیدا می کند و بسیار قوی می نمای[[د و ی[[ک ج[[ا کم نم[[ایش پی[[دا می کن[[د. این کم و زی[[اد مرب[[وط ب[[ه کیفیت س[[اخت و س[[از اجسامی است که نور را به نمایش می گذارد، نه این ک[[ه ن[[ور ی[[ا روح در جنسیت ذاتی خود یک ج[[ا زی[[اد باش[[د و ی[[ک ج[[ا کم. مثال نیروی برق از مسیر چراغ های مختلف صد شمعی و هزار شمعی و بیشتر و زیادتر و یا از مسیر ج[ذب ن[[یروی ب[[رق از ط[[بیعت ب[[ه وس[[یله دینام ه[[ای مختل[[ف ش[[دت و ض[[عف پیدا می کن[[د. ولی در جنسیت ذاتی خود چنان نیست که یک جا ضعیف باشد و ی[[ک ج[[ا قوی و یک جا کم و جای دیگر زیاد. مج[[ردات در ذات خ[[ود فاق[[د جسمانیت و محدودیت هستند. نامتناهی هستند، ولیکن برخورد با کس[[ی و چ[[یزی ندارن[[د. کس[[ی و چ[[یزی هم ب[[ا آنه[[ا برخ[[ورد پیدا نمی کند. پس اگر ما مجردات را که غالبا ش[[عاعی از آنه[[ا ب[[ه

270

Page 271: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

نام روح یا به وسیله چراغ ها در اختیار ما هستند، چنان که هستند بشناسیم، می ت[[وانیم ب[[ا ذات مق[[دس خ[[دای خ[[ود آش[[نا ش[[ویم و معرفت بیشتر به خدا پیدا کنیم. لذا خداون[[د در کت[[اب خ[[ود هم[[ان ط[[ور ک[[ه موج[[ودات قاب[[ل رؤیت را ک[[ه م[[اده و مش[[تقات م[[اده باشند، مانند اجرام ماه و خورشید و س[[تاره، هم[[ه را ب[[ه نم[[ایش می گذارد، مجردات را هم به ن[[ام »مالئک[[ه« ی[[ا ب[[ه ن[[ام »ن[[ور« و »روح« ی[ا ب[ه نام ه[ای »ع[رش« و »کرس[ی« در کت[اب خ[ود ب[ه نمایش می گذارد و ما انسان ها را دعوت می کند که چن[[ان ک[[ه در مادیات و اجسام عالم مطالعه داریم، مج[[ردات را هم بشناس[[یم تا بهتر و بیشتر معرفت به خدا پیدا کنیم. خدا یک حقیق[[تی اس[[ت که اگر او را شناختیم و تسلیم او شدیم تمامی عالم در اختیار ما قرار می گیرد و اگر نشناختیم و تسلیم نشدیم، قدرت و ثروت ما

به صفر و زیر صفر تنزل پیدامی کند. مشاهده می کنید که پیغمبران و اولیاء خدا چگونه خ[[ود را ب[[ه ذات خدا متصل نموده ان[[د. هم[[ه ج[[ا مرب[[وط و متکی ب[[ه خداون[[د

متعال هستند. از جمل[[ه نام ه[[ایی ک[[ه نمایش[[گر مج[[ردات اس[[ت، »ن[[یروی حرکت« است که خداوند در ذات هر جسمی و هر بدنی ن[[یرویی قرار داده تا با آن ن[[یرو بتوان[[د ح[[رکت کن[[د و از ج[[ایی ب[[ه ج[[ایی برود. حرکت در عالم طبیعت یک اصل بزرگ و یک اصل حاکم بر مخلوقات و موج[[ودات اس[[ت. این هم[[ه دانش[[مندان در ظ[[اهر و ب[[اطن ط[[بیعت کش[[ف و کوش[[ش نموده ان[[د، هن[[وز ب[[ه ذره ای ی[[ا

271

Page 272: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ماده ای یا جسمی بزرگ یا کوچ[[ک برخ[[ورد نکرده ان[[د ک[[ه س[[اکن باشد و حرکت نداشته باشد. همه چیز در ذات خود متحرک است و سکون اشیاء و اشخاص، مس[[اوی ب[[ا م[[وت اس[[ت. میت را ب[[ه این دلیل میت می نامند ک[[ه از ح[[رکت افت[[اده و اج[[زاء و ابع[[اض بدن او ساکن و ساکت مانده است. خداوند در ق[[رآن می فرمای[[د شما ب[[ه کوه ه[[ا نگ[[اه می کنی[[د و خی[[ال می کنی[[د س[[اکن هس[[تند و

حرکت ندارند:و ترى الجبال تحسبها جامدة و هي تمر مر السحاب

ه خبير بما تفعلون ذي أتقن كل شيء إن ه ال 39صنع الل

شما به کوه ها نگاه می کنید خیال می کنید در یک جا ساکن و صامتند و حرکت ندارند، با این که کوه ها مانند ابرها در حرکتند و

جا به جا می شوند. همین کوه ها دو ن[[وع ح[[رکت محس[[وس دارن[[د ک[[ه اگ[[ر دقت کنیم این دو حرکت را می توانیم کشف کنیم. یکی حرکت ج[[ا ب[[ه جایی که حرکت انتقالی مي باشد. دانشمندان ث[[ابت کرده ان[[د ک[[ه کره زمین همراه کوه ها در هر ثانیه ای سی کیلوم[[تر انس[[ان ها را جا به جا می کند. یک دقیقه ك[ه شص[[ت ثانی[[ه اس[ت را ض[[رب در سي كنيد تا ببينيد در هر دقيقه چند كيلومتر مي شود. در ه[[ر ی[[ک دقیق[[ه ه[[زار و هشتص[[د کیلوم[[تر. یع[[نی اآلن ک[[ه مثال در ته[[ران هستید، در یک دقیقة دیگر ش[[ما وارد نقطه اي مي ش[[ويد ك[[ه ي[[ك دقيقه قبل، شرق هندوستان در آنجا بوده است و باز هندوس[[تان

88- سوره نمل،آيه3939

272

Page 273: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ب[[ه ج[[ای آمریک[[ا می رود. این ح[[رکت انتق[[الی اس[[ت ک[[ه ب[[ا این حرکت برف و باران و گیاه و موجودات دیگ[[ر س[[اخته می ش[[وند. اگر کره زمین یک جا ساکن و بی ح[[رکت ش[[ود، تم[[ام موج[[ودات داخ[[ل آن س[[اکن و بی ح[[رکت می ش[[وند و می میرن[[د. زراعت ه[[ا رشد نمی کنند و حیوانات می میرند. هم چنین انسان ها، تم[[ام این نمایش ه[[ا و رویش ه[[ا و خالی[[ق ک[[ه زن[[ده می ش[[وند و ج[[ا ب[[ه ج[[ا می شوند، تمامی این تحوالت و تغییرات مولود حرکت انتق[[الی و جا به جایی کرة زمین است. از یک طرف فص[[ول مختل[[ف ب[[رای ما می سازد و از ط[[رفی ب[[ا پش[[ت و رو ش[[دن مقاب[[ل خورش[[ید، شب و روز برای ما درست می کند. ح[رکت دوم ح[رکت تک[[املی کوه ها است. کوه ها مانند درخت ها و گیاه ها می روین[[د و ب[[زرگ و کوچک می شوند و قد می کشند. اگر چنین نباشد ظرف میلیون ها و میلیاردها سال که عمر کرده اند الاقل هر سالی شاید برابر یک سانتی متر به وسیله شس[[ته ش[[دن ب[[ا ب[رف و ب[[اران از ق[[د آنه[ا کاسته می شود و الزم است ظرف چند میلیون سال برابر سطح زمین شده باشند. این همه ریگ ه[[ا ک[[ه در بیابان ه[[ا و ص[[حراها و نهرها پیدا می شود، تراشی است که از کوه ها بوجودآم[[ده ی[[ا ب[[ه وسیله باران ها و تگرگ ها شستشو ش[[ده اس[[ت. اگ[[ر س[[الی ی[[ک میلی متر هم از قد کوه ها کاس[[ته ش[[ود، ظ[[رف میلیون ه[[ا س[[ال بايد محو گردند، و اگر کوه ها محو ش[[ود نظ[[ام ط[[بیعت زمین هم

به هم می خورد و برف و باران و امثال آن قابل ظهور نیست.

273

Page 274: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

به همین کیفیت ما همه می گوییم کوه ه[[ا س[[اکنند، ب[[ا این ک[[ه خدا می فرماید در ه[ر ث[انیه ای س[ی کیلوم[تر ش[ما را ج[ا ب[ه ج[ا می کنند یا قد می کشند. ح[[رکت در موج[[ودات ع[[الم ی[[ک مس[[أله عمومی و ابدی اس[[ت. س[کون مس[[اوی ب[[ا م[رگ اس[[ت. تم[امی ذرات کوچک و بزرگ دارای حرکت هستند و با حرکات خود برای ما زندگی می سازند. این مواد غذایی داخل بدن ما می شود و ب[[ه ما نیرو می دهد و باز از ب[[دن م[ا دف[ع می گ[ردد. ب[ه همین کیفیت چیزی در عالم پیدا نکرده اند که ساکن و ص[[امت باش[[د و ح[[رکت نداشته باشد. نیروی حرکت در ذرات و مواد ع[[الم مانن[[د ن[[یروی حرکت در صنایع ماشینی انسان ها می باشد که اگر بنزین ی[[ا نفت و نیروی حرکت نداشته باشد و مانند آب باشد ماشین را ح[[رکت نمی دهد. این نیروی ح[[رکت از مج[[ردات اس[[ت. م[[ا انس[[ان ها در بدن خود دارای » نیروی حرکت« هستیم که جا به ج[ا می ش[ویم و تغییر مکان می دهیم. مثال مواد نفت و بنزین از نظر مادیت مانند مواد آب و هوا هستند، اما خداوند »نیروی حرکتی« ک[[ه در م[[واد آتش زا قرار داده است، خیلی قوی تر و زی[[ادتر از ن[[یرویی اس[[ت که در ذرات آب و خاک ق[[رار داده اس[[ت. در تعری[[ف همین ن[[یرو

می فرماید:40عليها مالئكة غالظ شداد

بر این مواد آتش فرشته هایی مس[[لطند ک[[ه بس[[یار خش[[ن و شدید هستند. مشاهده می کنید یک کیلوگرم م[[واد انفج[[اری، ی[[ک

، يا أيها الذين آمنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارا وقودها الناس و6- سوره تحريم ،آيه4040الحجارة عليها مالئكة غالظ شداد ال يعصون الله ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون

274

Page 275: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ساختمان بزرگ را به هوا پرتاب می کند. صد گرم ب[[نزین و م[[واد آتش زا که منفجر شود قط[[ار و ماش[[ین را ح[[رکت می ده[[د. پس نیروی حرکت در موجودات ع[[الم مانن[[د همین ن[[یروی ح[[رکت در بدن انسان اس[[ت. م[ا اگ[ر ن[یروی ح[رکت نداش[ته باش[یم مانن[د ماشینی هستیم که ماده انفجاری نداشته باشد. خداون[[د ب[[ا همین نیرو میلیاردها عالم و آدم را حرکت می دهد تا آنه[[ا را ب[[ه مقص[[د واقعی برساند. پس نیروی حرکت از مجردات اس[[ت، و هیکل ه[[ا و جس[[م ها و م[[واد ع[[الم، کوچ[[ک باش[[ند ی[[ا ب[[زرگ، ب[[دون ن[[یرو نمی توانن[[د ح[[رکت کنن[[د و ج[[ا ب[[ه ج[[ا ش[[وند. ح[[رکت و »ن[[یروی حرکت« آن چنان در جهان خلقت عمومیت دارد و گسترش یافته است که بعضی از دانشمندان و فالسفه گفته ان[[د اگ[[ر خ[[دایی در عالم هست، همین ن[[یروی ح[[رکت اس[[ت ک[[ه ع[[الم خلقت را ب[[ه س[[وی کم[[ال ح[[رکت داده اس[[ت. ولیکن خ[[بر ندارن[[د ک[[ه ن[[یروی حرکت اسباب و ابزار دس[[ت خداون[[د متع[[ال اس[[ت. خداون[[د ک[[ه موج[[ودات ع[[الم را ح[[رکت می ده[[د ب[[ه این کیفیت نیس[[ت ک[[ه خودش جسمی را بجنباند و هل بدهد. خداوند در ذات خود ساکن و ص[[امت اس[[ت. ولیکن ن[[یرویی در دل موج[[ود متح[[رک ق[[رار می دهد که آن نیرو جسم را حرکت می دهد و از ج[[ایی ب[[ه ج[[ایی انتقال پی[[دا می کن[[د. کس[[انی ک[[ه می گوین[[د همین ن[[یروی ح[[رکت خ[دای ع[الم اس[[ت، مانن[[د کس[[ی هس[[تند ک[ه ح[[رکت ماش[[ین را می بیند، اما رانندة ماشین را که فرمان حرکت به دس[[ت اوس[[ت نمی بین[[د و نمی دان[[د ک[[ه ن[[یروی ح[[رکت از ب[[رق و ب[[نزین اس[[ت،

275

Page 276: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ولیکن خدای ماشین که آن را ح[رکت می ده[د، کس[ی اس[ت ک[ه فرمان حرکت به دست او است. به همین کیفیت ن[[یروی ح[[رکت نیرویی است که در تمام اجزاء و موجودات عالم ق[[رار گرفت[[ه و حاکمیت دارد. اآلن که دانشمندان عالم از یک ط[[رف ب[[ه فض[[ای آسمان ها رفته اند و توانسته اند ماه و ستاره ای را از نزدیک ببینن[[د ی[[ا ب[[ه دل اجس[[ام ع[[الم رفته ان[[د و ب[[ا میکروس[[کوپ های خ[[ود اتم شکافی کرده اند، هنوز به جسمی و ماده ای برخورد نکرده ان[[د که ساکن و بی حرکت باشد. پس این نیروی ح[[رکت در دل م[[واد ع[[الم از مج[[ردات اس[[ت. موج[[ودات جس[[مانیت دارن[[د، ولیکن »نیروی حرکت« جسمانیت و مادیت ندارد. مثال شما دست خ[[ود را حرکت می دهید و گاهی وزنه سنگینی صد کیلویی یا بیش[[تر را حرکت می دهید. آیا فقط دست ش[[ما اس[[ت ک[[ه وزن[[ه را ح[[رکت می دهد یا نیروی دست شما؟ مسلم است که نیروی دست ش[[ما وزنه را حرکت می ده[[د. اگ[[ر دس[[ت ش[[ما ن[[یرو نداش[[ته باش[[د و ضعیف باشد، خودش را هم نمی تواند باال و پایین ببرد، چه برس[[د که وزنه ای را. پس این نیروی دست شما غیر از گوش[[ت و خ[[ون و استخوان شما است. ن[[یرویی اس[[ت مج[[رد ک[[ه از جنس م[[اده

نیست، بلکه از جنس نور و روح است. یکی دیگر از اسماء مجردات، »روح« است که خداوند متعال

می فرماید: 41 فقعوا له ساجدينو نفخت فيه من روحيفإذا سويته

29 و سوره حجر،آيه72 - سوره ص،آيه4141

276

Page 277: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

همان مجردات را از نظر این که جسمی را حرکت می دهند، نیرو می نامند. یع[نی ق[وه ای ک[ه اجس[[ام را ح[[رکت می ده[[د و از نظر این که در وجود انسان و حیوان آرامش و آسایش و راح[[تی بوجود می آورن[[د، روح می نامن[[د. حی[[وان از ی[[ک ط[[رف ح[[رکت می کن[[د و نیرومن[[د اس[[ت و از ط[[رف دیگ[[ر حی[[ات و احس[[اس و راح[[تی و آس[[ایش دارد. ب[[ه دلی[[ل احس[[اس و راح[[تی و ش[[وق و نشاط فکری روح می نامند و به دلی[[ل این ک[[ه موج[[ود را ح[[رکت می دهد، ن[[یرو می نامن[[د. ولیکن روح و ن[[یرو ی[[ک حقیقت اس[[ت و تفاوت ذاتی و جنسی با هم ندارند. جمادات دارای حرکت و ن[[یرو هستند. ولیکن احساس و شعور ندارند که از ص[[ادرات و واردات بدن خود آگاه شوند. جمادات سرما و گرما نمی فهمند. ولیکن در داخ[[ل وج[[ود خ[[ود جاذب[[ه دارن[[د، ولیکن حیوان[[ات از ص[[ادرات و واردات بدن خود آگاه می شوند به دلیل این که احساس و شعور پیدا می کنن[[د و این احس[[اس و ش[[عور را روح می نامن[[د. خداون[[د

متعال هم در قرآن می فرماید:42فإذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين

به فرشتگان می گوی[[د وق[[تی آدم روح حی[[ات و ح[[رکت پی[[دا کرد شما فرشتگان تس[[لیم او باش[[ید و او را س[[جده کنی[[د. و ب[[از همین روح حیات و حرکت را از نظ[[ر این ک[[ه مب[[دأ علم و ش[[عور می شود و در وجود انسان علم و شعور بوجود می آورد به نام های علم و عق[[ل، ن[[امگزاری می کنن[[د. انس[[ان ی[[ا حی[[وان در ص[[ورتی ممکن است چیزی بفهمد یا بداند که دارای روح حی[[ات و ح[[رکت

- همانجا4242

277

Page 278: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

باشد. اگر روح نداشته باشد که زنده باشد و حرکت کند، عق[[ل و شعور هم پیدا نمی کند که از سرما و گرما فرار کن[[د و پناهگ[[اهی

برای خودش پیدا کند. و همین روح حیات و حرکت را در صورتی که نمایش پیدا کند و تاریکی را بر طرف کند نور می نامند. ن[[ور از جنس روح اس[[ت و روح هم از جنس نور، و این هر دو از جنس ن[[یرو هس[[تند و ب[[ه مناس[[بت های مختل[[ف و ظه[[ورات متف[[اوتی ک[[ه دارن[[د، اس[[ماء مختلف پیدا می کنند. مانن[[د انس[ان ها ک[ه ی[ک موج[ود و ی[ک ن[وع مخلوق بیشتر نیس[[تند. ق[[د و قیاف[[ه و ش[[کل و ش[[مایل آنه[[ا یکی

می نامن[د ک[[ه زمین ب[[ه وج[ود آنه[اآدم است ولیکن گاهی آنها را می نامن[[د ک[[ه از نظ[[ربشرب[[رکت یافت[[ه اس[[ت و گ[[اهی آنه[[ا را

ساخت و ساز وجودی خود انس[[ان ها را ب[[ه آین[[ده خ[وبی بش[[ارت می دهد. چنان جنسی است که بایستی خداون[[د ب[[رای او بهش[[تی

می نامند که ب[[ا یک[[دیگر انسانسانبسازد. و باز همین آدم ها را و آش[[نایی پی[[دا می کنن[[د و ب[[ا یک[[دیگر مه[[ر و محبت دارن[[د. ی[[ک موجود است، اما شاید در حدود بيست یا سي اسم داشته باشد. مجردات هم از این قبیلند. آنها را مج[[رد می نامن[[د، زی[[را ب[[ه ج[[ز خود چیزی نیس[[تند. مانن[[د اجس[[ام نیس[[تند ک[[ه اعض[[اء مختل[[ف و

می نامن[[د از نظ[[ر این ک[[هروحلباس های مختلف داش[[ته باش[[ند. می نامن[[د ک[[ه روش[[نایینورراح[[تی و آس[[ایش بوجود می آورن[[د.

می سازند.

278

Page 279: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

به همین کیفیت، مجردات در جنسیت نوری خود یک حقیقتند. از این جهت که در اختیار خدا هستند و خدا به وس[[یله آنه[ا نظ[ام

می نامند. مثال نیروی ب[[رقفرشتهطبیعی بوجودمی آورد، آنها را اگر به اختیار خودش باشد و انس[[ان دس[[ت ب[[ه س[[یمی بزن[[د ک[[ه نیروی برقی دارد، آن نیرو انس[[ان را می کش[[د. مهن[[دس خ[[ودش هم اگر اشتباه کند و دست به سیم برق بزن[[د کش[[ته می ش[[ود. و همین ب[[رق اگ[[ر در اختی[[ار علم و دانش باش[[د ک[[ه ب[[ه وس[[یله آن چراغ س[[اخته می ش[[ود ی[[ا وس[[ائل ب[[رقی دیگ[[ر، از این جهت ک[[ه کاره[[ای عقالنی انج[[ام می ده[[د، ت[[اریکی را ب[[ر ط[[رف می کن[[د و ماش[[ین ها را ح[[رکت می ده[[د و وس[[ایل ب[[رقی را می چرخان[[د و می گرداند، مفید و سازنده است. در ط[[بیعت، این نیروه[[ا را ک[[ه به اراده خدا صنایع عالم و آدم را می چرخانن[[د و کاره[[ای عقالنی انجام می دهند، گیاه و عل[[ف را می پرورانن[[د، حی[[وان و انس[[ان را رشد می دهند، از این جهت ک[[ه مج[[ردات کاره[[ای علمی عقالنی انج[[ام می دهن[[د و پی[[ام آور بین خ[[دا و خل[[ق خ[[دا هس[[تند، آنه[[ا را

فرشته می نامند. درست مجردات در عالم مانند ن[[یروی ب[[رق در ص[[نایع ب[[رقی می باش[[[ند. آن ج[[[ا ک[[[ه کالم و بی[[[ان انس[[[ان ها را ب[[[ه یک[[[دیگر می رسانند، بر روي همان نیروی برق که پیام رس[[ان اس[[ت، تلفن

و تلگراف و اسم های دیگر می گذارند. ب[[[ه ط[[[ور کلی مج[[[ردات ی[[[ک حقیقت هس[[[تند. ی[[[ک جنس نامتناهی، که اگر انسان خود را بتواند به عالم مجردات برس[[اند،

279

Page 280: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کل ع[[الم آف[[رینش را پ[[ر از ن[[ور و ن[[یرو و جبرائی[[ل و میکائی[[ل و اسرافیل می بیند. موال امیرالمؤمنین عليه الس[[الم در تعریف[[اتی

که از فرشتگان دارند می فرمایند: که ش[[ما43فرشتگان افراد قابل شماره و قابل اشاره نیستند

با اشاره ب[[ه آنه[[ا بگویی[[د آن جبرائی[[ل اس[[ت و آن اس[[رافیل و آن عزرائی[[ل. ک[[ل آف[[رینش از نظ[[ر پی[[ام رس[[انی جبرائی[[ل ش[[ناخته می شود و باز کل آفرینش از نظر این که با ورود خود در ب[[دن ها حیات و حرکت می سازد و با خ[[روج خ[[ود موج[[ودات زن[[ده را ب[[ه

خوان[[دهمیکائیلمرگ می کش[[اند، ب[[ه مناس[[بت ورود در اب[[دان، . ب[[ه مناس[[بتعزرائیلمی شود و ب[[ه مناس[[بت خ[[روج از اب[[دان

شناخته می شود و به مناسبت این که پی[[امجبرائیلپیام رسانی ش[[ناخته می ش[[ود. هم[[اناسرافیلخدا را به کائنات می رساند

طور که نیروی برق هم ب[[ه ن[[ام رادی[[و، هم تلفن، هم تلویزی[[ون و صنایع برقی دیگر اس[[ت فرش[[تگان هم در ع[الم ط[[بیعت ب[[ه ی[[ک مناسبت جبرائیل و به یک مناسبت ديگر اسرافیل نامیده ش[[ده و به مناسبت های دیگر اسم های دیگر دارن[[د. م[[ردم خی[[ال می کنن[[د كه عزرائیل مانند قاتلی است که جان آدم ه[[ا را می گ[[یرد و از او می ترسند. عزرائیل همان جبرائیل و میکائیل اس[[ت. از نظ[[ر این که رابطه اش با انسان قطع می شود و انسان می م[[یرد عزرائی[[ل است و از نظر این ک[ه رابط[[ه بوج[[ودمی آورد و حی[[ات و ح[[رکت

می دهد، جبرائیل نامیده می شود.

موات العال فمألهن أطوارا من مالئكته18،فراز1- نهج البالغه، خطبه 4343 ، ثم فتق ما بين الس

280

Page 281: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس مجردات یک حقیقتند، ولیکن در عالم طبیعت و در می[[ان ابدان و اجسام نمایش های مختلف دارند. به تناس[[ب نمایش ه[[ای مختلف، اسماء مختلف و متف[[اوت پی[[دا می کنن[[د. آن چ[[ه مس[[لم است خداوند که این همه انسان ها را متوج[[ه فرش[[تگان می کن[[د، برای این است که مردم بدانند فرشتگان اس[[باب و اب[[زار دس[[ت خدا هستند که خداوند با به کار ب[ردن آنه[ا افع[ال مختلفی انج[ام می دهد. زیرا عده ای از فالس[[فه می گوین[[د همین ع[[املی ک[[ه این همه حیات و حرکت و رنگ و زیبایی و عقل و شعور در انس[[ان ها ایجاد می کند، همین خدا است. روح انسان یا نیروی ب[[دن انس[[ان ی[[ا زیبایی ه[[ای ع[[الم را خ[[دای ع[[الم می دانن[[د. خداون[[د ب[[ه آنه[[ا می گوی[[د این حی[[ات و ح[[رکت و ن[[یرو و ق[[درت، اس[[باب و اب[[زار دست من هستند که با به ک[ار ب[ردن آنه[ا حی[[ات و ح[رکت ایج[اد

می کنم و مخلوقات را می سازم. پس ماده و روح یا به تعبیر دیگر مادیات و مجردات که همین اجسام و فرشتگان باشند، اینها مواد و مص[[الح س[[اختمانی ع[[الم هس[[تند، زی[[را ه[[ر ص[[نعتی م[[واد و مص[[الح س[[اختمانی الزم دارد. انسان ها اگر بخواهند خانه و ساختمان بسازند، خاک و سنگ الزم دارند. میز و مبل بسازند، چوب و تخته، و یا لباس بس[[ازند پش[[م و پنب[[ه. خداون[د متع[ال هم ک[ه بخواه[د انس[[ان ی[ا حی[[وان ی[[ا ه[ر

موجودی را بسازد اصول اولیه و مصالح ساختمانی الزم دارد. همان طور که ما به ماشین آالت برقی به وس[[یله ب[[رق ن[[یرو می دهیم و آنها را به حرکت می آوریم خداوند متعال هم ب[[ا روح و

281

Page 282: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

فرشته در ابدان و اجسام عالم حی[[ات و ح[[رکت ایج[[اد می کن[[د و آنها را زنده می کند. نه این که خودش وارد ابدان ش[[ود و آنه[[ا را

زنده کند یا وارد کره زمین شود و زمین را بچرخاند و بگرداند. لذا خدای تعالی در قرآن اصرار دارد ک[[ه ش[[ما م[[ردم هم ب[[ه خدا ایم[[ان بیاوری[[د ک[[ه ع[[الم و آدم را می س[[ازد و هم ب[[ه روح و

44فرشته و نور و نیرو، که مواد و مصالح عالم و آدم هستند. بنا بر این در تاریخ فکر و فرهنگ انسان ها، همه جا اس[[باب و ابزار آفرینش از آفریننده جدا است. آفریننده کسی است ک[[ه ب[[ا آن اسباب و ابزار و یا مصالح ساختمانی صنایع خود را می س[[ازد و به نمایش می گذارد. نه این که ذات خ[[ود ی[[ا وج[[ود خ[[ود را ب[[ه

صورت صنایع و مخلوقات نمایش دهد. دو طایف[[[ه از متفك[[[رين در جامع[[[ه بش[[[ریت )فالس[[[فه و طبيعيون( که غالبا با فکر و دانش خود افکار بش[[ریت را مس[[خر نموده و به اختیار گرفته اند همه جا خالیق خدا و یا ص[[نایع خ[دا را به صورت نمایشي از ذات خداون[[د جل[[وه داده ان[[د. گفته ان[[د خ[[دا همان کسی است که یک جا خود را به ص[ورت انس[ان ها نم[ایش می دهد و جای دیگر به ص[[ورت حی[[وان و ج[[ای دیگ[[ر ب[[ه ص[[ورت آس[[مان و زمین و ک[[وه و دری[[ا. این خالی[[ق عجیب و غ[[ریب ک[[ه صنعت خدا هستند و خداوند با ساخت و س[[از آنه[[ا علم و ق[[درت

سول بما أنزل إليه من ربه و المؤمنون كل آمن بالله و285- سوره بقره،آيه4444 ،آمن الرق بين أحد من رسله و قالوا سمعنا و أطعنا غفرانك ربنا و إليك مالئكته و كتبه و رسله ال نفر

المصير ، پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. )و او، به تمام سخنان خود، كامال مؤمن مىباشد.( و همه مؤمنان)نيز(، به خدا و فرشتگان او و كتابها و

فرستادگانش، ايمان آوردهاند؛ )و مىگويند:( ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمىگذاريم)و به همه ايمان داريم(. و)مؤمنان( گفتند: »ما شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا!

)انتظار( آمرزش تو را)داريم(؛ و بازگشت)ما( به سوى توست.«

282

Page 283: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خ[ود را ب[ه نم[ایش می گ[ذارد، این خالی[ق را نم[ایش وج[ود خ[دا می دانند، نه صنعت خدا به اراده خدا. فالسفة یونان که آفرینن[[ده مکتب ب[[زرگ فلس[[فه هس[[تند و افک[[ار میلیون ه[[ا میلی[[ون انس[[ان دانشمند را به انحراف کش[[یده اند و موج[[ودیت خ[[دا را در افک[[ار مردم به لغویت کشانیده اند، قائل ب[[ه »اش[[تراک وج[[ود« هس[[تند. می گویند موجودات ع[[الم از نظ[[ر وج[[ود ی[[ک حقیقتن[[د و از نظ[[ر صورت و قیافه مختلف می باشند. می گویند در دل عالم خلقت و در وض[[ع ابت[[دایی ی[[ک حقیقت اس[[ت ب[[ه ن[[ام وج[[ود ک[[ه آن ی[[ک حقیقت، خود را به صورت های مختلف نمایش می دهد. یک جا به صورت کوه و دریا و یک جا ب[[ه ص[[ورت م[[اه و س[[تاره. می گوین[[د مانند آب که یک حقیقت است، اما یک جا به ص[[ورت دری[[ا و ی[[ک جا به صورت برف و باران و جای دیگر به ص[[ورت یخ و تگ[[رگ و امثال آن. آب های عالم از نظر صورت هایی که پیدا می کنند و از نظر شکل و قیافه ای که به نم[[ایش می گذارن[[د، ه[[زاران اس[[م و رسم پیدا می کنند با این که همه اینه[[ا آب هس[[تند، ولیکن اس[[ماء مختلف دارند. مانن[[د اس[[ماء مختل[[ف ن[[ور و ن[[یرو و روح حی[[ات و حرکت. یخ ها همان برف ها هستند و برف ها هم[[ان ابره[[ا و ابره[[ا هم[[ان بخاره[[ا و بخاره[[ا هم[[ان باران ه[[ا و امث[[ال آن. ب[[ه دلی[[لشکل های مختلفی که پیدا می کنند نام های مختلف پیدا کرده اند.

وقتی که ما آب ها را تعریف می کنیم در تعریف آب ها دو کلمه به کار می بریم. می گ[وییم آب ب[[اران، آب ب[رف، آب نه[ر، ج[وی، ک[[وزه و امث[[ال آن. پس آب، خ[[ود را ب[[ه این ص[[ورت ها نم[[ایش

283

Page 284: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می دهد؛ نه این که این صورت ها ص[[نعت آب باش[[ند و آب آنه[[ا را بسازد. آیا دریا باران می سازد، ی[[ا ب[[رف و یخ می س[[ازد؟ ی[[ا دری[[ا باران و تگرگ درست می کند؟ یا خداوند متعال از آب دریا ب[[اران و ابر و برف و یخ بوجود می آورد؟ یا این که خ[[اک و آب ب[[رای م[[ا گیاه و علف و میوه و برگ می سازند؟ یا خدا از آب و خاک ب[[رای م[[ا گی[[اه و عل[[ف می س[[ازد؟ ب[[دیهی اس[[ت ک[ه گی[[اه و علف ه[[ا و میوه ها نمایشی از آب و خاک هستند، ولیکن ص[[نعت آب و خ[[اک نیستند. بلکه صنعت خدایند. خداوند از ت[[رکیب م[واد خ[[اکی و آب ب[[رف و ب[[اران و نیروه[[ای مرم[[وزی ک[[ه در ط[[بیعت آفری[[ده، از ترکیب اینها برای ما گیاه و علف و میوه و دانه می سازد و م[[ا را تغذیه می کند. اگر بخواهد تشنگی ما را برطرف کند برای م[[ا آب تولید می کند، به وسیله آب تشنگی را و به وسیله غ[[ذا گرس[[نگی

را برطرف می کند. پس نمایش مصالح ساختمانی غیر از مواد و مصالحی اس[[ت که به این صورت ها ظاهر می شوند. خداوند اصول ساخت و ساز صنایع خود را به صورت های مختلف و متفاوت ظاهر می سازد ت[[ا ما را به علم و قدرت خود آگاه کند و عظمت خود را ب[[ه ص[[ورت این صنایع برابر افکار ما به نم[[ایش بگ[[ذارد. چ[[ه اش[[تباه ب[[زرگی است که می گویند خدا خود را به ص[[ورت آب و خ[اک و حی[[وان و گیاه و علف درآورده و خود را به این صورت ها نم[[ایش می ده[[د. در واقع صنایع خدا را به جای خدا در آورده و پرستش نموده ان[[د. مانند کسی که ه[[دیه ای و تحفه ای ب[[رای ش[[ما بی[[اورد و ش[[ما ب[[ه

284

Page 285: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کس[[ی ک[[ه هدی[[ه آورده اعتن[[ا نکنی[[د، ولی آن هدی[[ه را ببوس[[ید و سجده و تشکر کنید. شما بایستی هدیه را سجده کنی[[د ی[[ا کس[[ی که برای شما هدیه آورده است؟ فالسفه یونان یک چ[[نین خ[[دایی با افکار خود ساخته اند و بشریت را در این فک[[ر و فرهن[[گ غل[[ط سرگردان کرده اند )که گفته اند خدا خود را به ص[[ورت مخلوق[[ات درآورده و به نمایش گذاش[[ته اس[[ت. ( می گوین[[د خالی[[ق از نظ[[ر شکل و قیافه، خ[[دا نیس[[تند، ولیکن در ذات و حقیقت خ[[ود، خ[[دا هستند. مانند برف و باران که از نظر شکل و قیافه دریا نیستند،

ولیکن در ذات و حقیقت خود همان آب دریا هستند. پس فالس[[فه هم[[ان ش[[رک و بت پرس[[تی را ک[[ه انس[[ان های جاه[[[ل مجس[[[مه ای درس[[[ت می کردن[[[د و آن را خ[[[دای خ[[[ود می دانستند، به صورتي دیگر مطرح کرده ان[[د. تم[[امی ش[[کل ها و مجسمه ها يي را که در طبیعت پیدا شده خدای خود ش[[ناخته اند و گفته اند ما به صورت ها و قیافه ه[[ا ک[[اری ن[[داریم. م[[ا ب[[ه ذوات و

يع[[ني ايناشتراک وج<<ودوج[[ود آنه[[ا اح[[ترام می گ[[ذاریم. این عقي[[دة فالس[[فه ك[[ه می گوین[[د تم[[امی موج[[ودات نم[[ایش خ[[دا مي باشند نه این که صنایع خدا، یک بت پرس[[تی عم[[ومی و ش[[رک علمی و فنی برای انسان های تاریخ به وجود آورده است، ک[[ه ای انسان ها شما خود را خدا بدانید و خود را پرستش کنید. زیرا اگر چه از نظر شکل و قیافه زن و مرد و انسان به حس[[اب می آیی[[د، ولیکن در حقیقت خ[[دا هس[[تید ک[[ه ب[[ه این ص[[ورت ها نم[[ایش

یافته اید.

285

Page 286: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اين فلس[[فه ش[[اخه اي از دانش بش[[ري اس[[ت ک[[ه تم[[امی دانشمندان عالم را از توحید و خداپرستی واقعی، به دایره شرک و بت پرستی می کشاند. خداوند اصرار دارد که تمامی موجودات قابل رؤیت و قابل نمایش، صنعت خدا هستند. که خداوند تب[[ارك و تعالي ابتدا اصول اولیه و مصالح ساختمانی آن ها را به نام ن[[ور و ماده آفریده و از ترکیب نور و ماده این همه خالی[[ق را س[[اخته اس[[ت. آن چ[[ه می خوانی[[د و می بینی[[د و ی[[ا می ش[[نوید و می دانی[[د صنعت خدا بدانید نه نمایش وج[[ود خ[[دا. خداون[[د م[[واد و مص[[الح ساخت و ساز مخلوقات خود را به نام های نور و ماده و جس[[م و روح و امث[[ال آن تعری[[ف می کن[[د. می گوی[[د من ب[[رای س[[اختن هیکل ها و ابدان، م[[اده س[[اخته ام ک[[ه آنه[[ا را ب[[ه یک[[دیگر مرب[[وط می کنم و از اجتماع مواد عالم بدن ها و هیکل ها را می سازم و به وسیله نور و روح که از مجردات هستند، جرم[[انیت و جس[[مانیت

ندارند، به این هیکل ها رنگ و رونق و زیبایی می دهم. پس مخلوقات به تمام وج[[ود و ص[[ورت غ[[یر از خ[[دا هس[[تند. ص[[نعت خ[[دا، و خل[[ق خ[[دا می باش[[ند، ن[[ه این ک[[ه در ذات خ[[ود جنسیت خدایی داشته باشند. خداوند به تمام وجود غیر از خالی[[ق می باش[[د. بین وج[[ود خ[[دا و وج[[ود خالی[[ق تب[[این ذاتی و جنس[[ی حکم فرما شده است. خالیق شباهت ذاتی و جنسی با خدای خود ندارند. خدا هم شباهت ذاتی و جنسی با خالیق خود ن[[دارد. بلک[[ه خدا آفریننده است و تم[[امی خالی[[ق ص[[نعت خ[[دا هس[[تند ک[[ه ب[[ه اراده خود آنه[[ا را می س[[ازد و می پروران[[د. پس این هم[[ه اص[[رار

286

Page 287: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خ[[دا در ق[[رآن و بیان[[ات پیغم[[بران ک[[ه از جس[[م و م[[اده و روح و فرشته و حیات و حرکت سخن می گوید ب[[رای این اس[[ت ک[[ه م[[ا انسان ها خدا را منزه بدانیم از این که خدا شباهت ب[[ه مخلوق[[ات خ[[ود داش[[ته باش[[د. نش[[ان خ[[دایی را ب[[ه مخلوق[[ات ن[[دهیم و مخلوقات را در شأن خدا و شبیه وجود خ[[دا نشناس[[یم ت[[ا موح[[د

خالص باشیم. در این رابطه ب[[د نیس[[ت ک[[ه ش[[عر ش[[اعری را ک[[ه قائ[[ل ب[[ه اشتراک وجود است، بازگو کنیم تا بدانیم که چگونه گ[اهی ش[عرا و گ[[اهی دانش[[مندان گرفت[[ار مکتب فلس[[فه ش[[ده اند و قائ[[ل ب[[ه اشتراک وجود بین خلق و خالق هستند. می گویند خالیق با خ[[الق از نظر هستی و شکل و قیافه و قانون و هندسه فرق دارند غ[[یر خدا هستند، ولیکن در اصل حقیقت و هستی و یا در اص[[ل وج[[ود با خ[دا یکی هس[تند و ی[ک حقیقت هس[تند. این ش[[اعر وق[تی ک[ه ادع[[ای خ[[دایی نم[[وده و م[[ردم او را مالمت کرده ان[[د ک[[ه چ[[را خودش را خدا می داند ی[[ا در اص[[ل وج[[ود مث[[ل خ[[دا می دان[[د، در جواب آنها داستان ش[[جره ن[[ورانی ک[[ه از آن ش[[جره، خداون[[د ب[[ا

موسی سخن گفته است را در شعر خود می آورد. می گوید: روا باشد »اناالحق« از درختی چرا نبود روا از

نیک بختی؟! شبی که خداون[[د ب[[ا حض[[رت موس[[ی س[[خن گفت[[ه و او را ب[[ه ط[[رف خ[[ود جلب و ج[[ذب نم[[وده و ب[[ه او گفت[[ه اس[[ت ك[[ه اي

موسي:

287

Page 288: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

أنا فاعبدني و أقم الصالة لذكري ه ال إله إال ني أنا الل 45إن

از آن شجره خداوند به موسی می گوید ای موسی من که تو را به این جا کش[انده ام و ب[ا ت[و ح[رف می زنم، من خ[دا هس[تم. خدایی به جز من نیست. پس تو ای موس[[ی بن[[دة من ب[[اش و از من اط[[اعت کن. نم[[از را بخ[[وان ت[[ا ب[[ه ی[[اد من باش[[ی و م[[را

فراموش نکنی. داستان تماس گرفتن خدا با موسی چنین است که موسی با همسر خود به همراه گوسفندان زیادی ک[[ه داش[[تند از م[[دائن ب[[ه طرف فلس[[طین ح[[رکت کردن[[د. زی[[را موس[[ی از اوالد یعق[[وب و ابراهیم است و فلسطین هم سرزمینی اس[ت ک[[ه اب[[راهیم آن را ساخته و آباد نم[[وده و ب[[ه ص[[ورت ب[[اغ و زراعت درآورده اس[[ت. موس[[ی ب[[ه ط[[رف فلس[[طین ح[[رکت می کن[[د. وس[[ط راه ک[[ه در بیابان هستند، شب تاریک همسر او گرفتار درد زایمان می ش[[ود. هوا قدری سرد بوده و موسی به فک[[ر می افت[[د ك[ه آتش[[ی ب[رای همسرش روشن کند. قدیم ها که وسیله آتش زایی مانند ک[[بریت و برق در اختیار نداشته اند، هرجا آتش[[ی روش[[ن ب[[وده، از آن ج[[ا

آتشی به خانه خود می آورده اند. خداون[[د ک[[ه مق[[در می کن[[د ب[[ا موس[[ی س[[خن بگوی[[د و او را مأموریت بدهد كه به جنگ فرع[ون ب[رود، ب[رای جلب و ج[ذب او در آن شب تاریک یک شجره نورانی مانند درختی که آتش گرفته باشد، به نظر موسی می آورد. موسی به همس[[رش می گوی[[د آن

14- سوره طه،آيه4545

288

Page 289: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جا آتشی روشن است، بروم پاره ای آتش بی[[اورم و ت[[و را در این حال گرم کنم. فوری به طرف آن درخت نورانی حرکت می کن[[د. وقتی ب[ه پ[ای درخت می رس[[د، می بین[د درخت س[[بزی ن[[ورانی و روشن اس[[ت، ب[[دون آن ک[[ه آتش گرفت[[ه باش[[د، روش[[ن اس[[ت و شعله ور. در حالی که تعجب می کند ك[[ه چ[[ه ط[[ور درخت س[[بزی ب[[دون آتش ش[[عله ور اس[[ت، ص[[دایی از درون آن ش[[جره بلن[[د می شود که می گوید موسی مرا بشناس. من خدای تو هستم. تو را به این جا کشانیدم تا ب[ه ت[و م[أموریت ب[دهم. از ح[اال ب[ه بع[د مأموریت داری كه به طرف مصر برگردی و با فرعون جنایت کار که این همه بندگان خدا را بی گناه به قتل می رساند، بجنگی و او

را از سلطنت برکنار کنی. در این جا خداوند برای این که موسی را از گوش[[ة بیاب[[ان در شب تاریک به ط[[رف خ[[ود جلب کن[[د، ب[[رای ج[[ذب او ک[[ه دنب[[ال آتش[[ی می گ[[ردد ت[[ا زن و بچ[[ة خ[[ود را از س[[رما نج[[ات ده[[د، آن شجرة ن[[ورانی را ب[[ه نم[[ایش درآورده ت[[ا موس[[ی خیال کن[[د آتش است و به طرف آن جلب و جذب شود و خدا با او سخن بگوی[[د. آن درخت به منزلة بلندگویی بوده تا خداوند موسی را به ط[[رف خود جلب کند و از آن طریق با او سخن بگوید و به او نبوت داده است. شاعر می گوید همان درخت با موسی سخن گفته و همان درخت خدا بوده که خود را به نمایش درآورده است. مثل این که ما می گوییم رادیو ق[[رآن می خوان[د ب[[ا این ک[ه رادی[[و و تلویزی[ون اسباب و ابزار پخش صدای قرآن است، نه این ک[[ه ق[[اری ق[[رآن

289

Page 290: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

باش[[د. آن درخت ن[[ورانی هم اس[[باب و اب[[زار پخش ص[[دای خ[[دا بوده است، نه این که خودش خدا باشد. بر پایة فلسفه ک[[ه هم[[ه چیز و همه مخلوقات را نمایش خدا می دانند نه ص[[نعت خ[[دا، آن درخت نورانی هم مانند درخت های دیگر نمایش وجود خدا اس[[ت و شاعر فیلسوف ب[[ا ش[[عر خ[[ود می خواه[[د ب[[ه م[[ردم بگوی[[د من شاعر را مالمت نکنید که چ[[را ادع[[اي خ[[دایی می کنم؛ آن درختنی انا الله...« با این هم در مقابل موسی به موسی می گوید: »ان که موسی می دانست آن درخت یک بلندگو )مثل رادیو( است که با موسی سخن می گوید. صدای خدا را پخش می کند ن[[ه این ک[[ه خودش خدا باشد. ولیکن شاعر برای اثبات ادعای خ[[ود می گوی[[د مگر من از درخت کمتر هس[[تم. در ص[[ورتی ک[[ه درخت می گوی[[د من خدا هستم، من هم حق دارم بگویم من خدا هستم. در حالي که درخت مثل ابزار است که صدای خدا را پخش می کند ن[[ه این که خدا باشد. ) روا باشد انا الح[[ق از درخ[تي چ[را نب[[ود روا از

نيكبختي( پس طبق نظر ايشان از این راه که ما ع[الم و مخلوق[[ات آن را نم[[[ایش خ[[[دا ب[[[دانیم و مخلوق[[[ات را در اص[[[ل وج[[[ود خ[[[دا بشناسیم، خالیق را مانند همان درخت می شناسیم که خ[[دا ب[[وده که خود را به ص[[ورت درخت جل[[وه داده اس[[ت. هم[[ان ط[[ور ک[[ه خداوند خود را به صورت درخت نمایش داده و با موس[[ی س[[خن گفته است، تمامی موجودات عالم هم حق دارن[[د و می توانن[[د در

290

Page 291: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

اصل وج[[ود، خ[[ود را خ[[دا بدانن[[د و فق[[ط در هندس[[ه و ت[[رکیب وشکل و شمایل خدا را غير خود بدانند.

از این راه که فالسفة يونان خالیق را جل[[وة خ[[دا دانس[[ته اند، ن[[ه ص[[نعت خ[[دا؛ میلیون ه[[ا انس[[ان را ب[[ه ض[[اللت و گم[[راهی کشانیده اند. گفته اند ی[[ک حقیقت در ع[[الم ب[[وده ک[[ه خ[[دا ب[[وده و خود را به صورت فرشته و درخت و به ص[[ورت مخلوق[[ات دیگ[[ر به نمایش درآورده است. هر کس مخل[[وقی را س[[جده کن[[د مث[[ل این است که خدا را سجده کرده است. همان طور كه ه[[ر کس آب باران را تعریف کند، مثل این است که دريا را تعری[[ف ک[[رده است. و هر كس كه شاخ و برگ درخت را تعریف کن[[د، مث[[ل این است که درخت را تعریف نم[[وده اس[[ت. ب[[ه این کیفیت اک[[ثریت بندگان خدا را از خداپرستی به خلق پرستی کشانیده اند. و خدا را اصل مخلوقات دانسته اند که خود را به این صورت ها جل[[وه داده

است. [[ة مخلوق[[ات را ک[[ه پس در این جا الزم است م[[ا اص[[ول اولی خداوند از آن اصول مخلوقات را می سازد به نم[[ایش درآوریم ت[[ا بدانیم ک[[ه خ[[ود م[[ا و س[[ایر مخلوق[[ات ص[[نعت خ[[دا هس[[تیم، ن[[ه نمایش خدا. الزم است بدانیم که هر صنعتی و هر مصنوعی مواد اولیه الزم دارد تا به شکل مخصوص[[ی درآی[[د. م[[واد اولی[[ه هم[[ان چیزهایی را می گویند که به صورت های مختلف ظ[[اهر می ش[[وند.[[ل الزم داریم، ی[[ا اگ[[ر اگ[[ر بخ[[واهیم خش[[ت بس[[ازیم، خ[[اک و گ بخواهیم میز و مبل بسازیم، چوب الزم داریم تا ب[ه ش[کل م[یز و

291

Page 292: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مبل درآوریم. و اگر بخ[[واهیم ماش[[ین و هواپیم[[ا و وس[[ائل نقلی[[ه بسازیم، آهن و سنگ آهن الزم داریم تا به آنها شکل ب[[دهیم. پس هر مصنوعی مواد اولی[[ه الزم دارد. خالی[[ق خ[[دا هم ص[[نعت خ[[دا هستند. ما انسان ها ماشین و هواپیما می سازیم. خدای تع[[الی هم اسب و پرنده می سازد. آن چه در عالم می بینیم مصنوعات خ[[دا هستند. یک جا آب ساخته و یک ج[[ا ه[[وا و ی[[ک ج[[ا ک[[وه و دری[[ا و جنگل و حیوان و انسان و چیزهای دیگر. هیچ صنعتی بدون م[[واد اولیه قابل ظهور نیست. اگر کسی به ش[[ما بگوی[[د لباس[[ی ب[[رای من بساز، قالی برای من بب[[اف، ش[[ما می گویی[[د پارچ[[ه بی[[اور ت[[ا برای تو لباس بدوزم. پشم و پنبه بیاور تا برایت قالی بب[[افم. هیچ مصنوعی بدون اصول و مواد اولیه قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت. خداون[[د متعال پیش از آن که خلقی را خلق کند، زمین و آسمان و کوه و دریا بسازد که همه این ها صنایع خدا هستند، ابتدا اصول اولی[[ه را که از ترکیب آنها با یکدیگر این همه مخلوقات را می سازد، ایجاد

می کند. در قرآن می فرماید: ب[[رای خل[[ق مخلوق[[ات ک[[ه دانس[[تم ه[[ر مخل[[وقی ش[[کل و قیافه ای الزم دارد تا به صورت مخصوصی نمایش پیدا کند، ابت[[دا مواد عالم را ایجاد کردم ت[[ا از این م[[واد ک[[ه قاب[[ل لمس و قاب[[ل

46رؤیت هستند، هیکل مخلوقات را بسازم. زیرا هرگز صورت و جسمی بدون ماده قاب[[ل ظه[[ور نیس[[ت. م[[اده از هم[[ان ابت[[دای خلقت جس[[م اس[[ت. قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل

، و لقد خلقناكم ثم صورناكم11- سوره اعراف،آيه 4646

292

Page 293: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

لمس و قابل تصرف است. اگر مخلوقی فاقد جسم و جسمانیت باشد قابل رؤیت نیست و نمی تواند خود را در ج[[ایی ب[[ه دیگ[[ران نمایش دهد. لذا خداوند این همه شکل و ص[[ورت ها و قیافه ه[[ا را از ماده که جسمانیت دارد ساخته است. ماده در ابتدا که بس[[یار کوچک است، جسم است. ماده به اضافه م[[اده اجس[[ام ب[[زرگ و کوچک را می سازد و آن ماده اصلي است که بدن ها و شکل ها را مانند خورشید و ماه و آب ها و هواها از آن می س[[ازد و از اين رو است كه شکل ها نمایش پیدا می کنند. اگر ماده نباشد جسمی ي[[ا هيكلي پر کاه باشد یا کوه، قابل س[[اخت و س[[از و قاب[[ل نم[[ایش

نیست. [دان و اجس[ام و هیکل ه[ا م[اده اص[ل اول اس[ت ک[ه از آن اب درس[[ت می ش[[ود. م[[اده در ابت[[دای خلقت ذره ای س[[یاه و بس[[یار کوچ[[ک اس[[ت. از نظ[[ر بی رنگی س[[یاه اس[[ت، و از نظ[[ر فق[[دان روشنی، تاریک، و از نظر فق[[دان حی[[ات، میت و از نظ[[ر فق[[دان نیرو، ساکن است. برای بدست آوردن رنگ و روش[[نی و حی[[ات و حرکت، اص[[ل دیگ[[ری الزم دارد. م[[اده ذات[[ا س[[اکن اس[[ت، ب[[رای حرکت دادن به آن، قوه و نیرويي الزم اس[[ت ت[[ا ب[[ه آن ب[[دهیم و ح[رکت کن[[د. انس[[ان هم وق[[تی می م[[یرد ی[[ا می خواب[[د، جس[[م او موجود است، اما چون حرکت و حیات ندارد، س[[اکن اس[[ت. اگ[[ر خدا بخواهد به جسم ساکن، حیات و حرکت بدهد، نیرو الزم دارد تا ب[[ه ب[[دن ها اض[[افه کن[[د ت[[ا موج[[ودات س[[اکن و م[[رده حی[[ات و

حرکت پیدا کنند.

293

Page 294: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس از یک طرف برای ساختن مخلوقات خود که قابل رؤیت و شماره باشند، ماده الزم دارد تا بدن ها را از آن بسازد، و برای پیدایش حیات و ح[[رکت و رن[[گ و زیب[[ایی اص[[ل دیگ[[ری ک[[ه ن[[ور شناخته شده الزم دارد تا با نیرو و نور به موجودات ع[[الم حی[[ات

و حرکت و قوه و قدرت بدهد. صنایع خدا مانند صنایع برقی ما انسان ها می باش[[د. م[[ا ب[[رای ساختن رادیو، فلزاتی الزم داریم که هیکل آن را بس[[ازیم، و بع[[د از آن که بدنه را ساختیم نیروی برق الزم داریم تا به آن حی[[ات و حرکت بدهیم. خدای تعالی هم همین طور. بدن جمادات و نباتات و حیوان و انسان مانند هیکل رادیو تلویزیون است که مواد اولیه الزم دارد، و حیات و حرکت و زیب[[ایی و رن[[گ و رون[[ق و روش[[نی آنها نور الزم دارد تا به هیکل ها بدمد و موجودات س[[اکن و م[[رده

حیات و حرکت پیدا کنند. در قرآن می فرماید: من ابتدا پیش از خلق خالیق، برای ساختن آنها دو چ[[یز و دو اصل ایجاد کردم: ماده ظلمانی، و نور روش[ن. از م[اده ظلم[انی بدن ها را و از نور روشن به آن اب[[دان حی[[ات و ح[[رکت و رن[[گ و

47زیبایی و روشنی دادم. با این حساب مخلوقات خدا از ابتدا که ایجاد اصول اولیه آنها است تا انتها که این همه ش[[کل و ص[[ورت پی[[دا می کنن[[د، هم[[ه و همه صنعت خدا هس[[تند ک[[ه ب[[ا علم و ق[[درت خ[[ود آنه[[ا را ایج[[اد نم[[وده و ه[[ر لحظ[[ه میلیون ه[[ا میلی[[ون مخل[[وق را می س[[ازد و

1- سوره انعام،آيه4747

294

Page 295: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می پروراند و به ثمر می رس[[اند. چ[[ه ق[[در احمقان[[ه اس[[ت ح[[رف کسانی که می گویند خ[[دا خ[[ود را ب[[ه این ص[[ورت ها نم[[ایش داده اس[[ت و ه[[ر مخل[[وقی از نظ[[ر ص[[ورت ک[[ه ن[[ام مخصوص[[ی پیدامی کند، در اصل وجود همان خدای عالم است که خ[[ود را ب[[ه صورت زمین و آسمان و غیره جلوه داده اس[[ت! ادع[[ای آنه[[ا در علم و دانش هرگ[[ز قاب[[ل قب[[ول نیس[[ت. هم[[ان ط[[ور ک[[ه ی[[ک مهندس، صنایع خود را از اصول اولیه تا رسیدن به شکل و قیافه به ارادة خود می سازد ن[[ه از ذات خ[[ود، خ[دای تع[الی هم خالی[[ق خود را از اصول و مواد اولیه تا انتهای حیات و حرکت و ش[[کل و

صورت به اراده خود می سازد. موجودات در اصل و فرع غ[یر از خ[دا هس[تند و ص[نعت خ[دا هستند نه جلوة خدا. در سوره انع[ام آی[ه اول ب[ا کلم[ات: »جع[ل الظلمات والنور« خبر می دهد که ابتدا نور و ماده را س[[اخته و از

ترکیب آنها با یکدیگر این همه خالیق را درست کرده است.

295

Page 296: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

فرق ساخت و ساز خداوند با ساخت و ساز انسان

در این رابطه الزم است بدانیم ساخت و ساز خداون[[د تب[[ارک و تعالی با ساخت و س[[از خالی[[ق در دو جهت ف[[رق دارد و این دو از نظر ذاتی و آفرینشی با یکدیگر تفاوت دارند. امام ب[[اقر علی[[ه السالم تفاوت ذاتی و روانی مخلوقات را از ابتدای آفرینش برای ما توض[[یح می ده[[د. می فرمای[[د: در آفرینن[[دگی و س[[ازندگی س[[ه عمل مخصوص ذات مقدس خداوند متعال است. فقط او مجه[[ز

به این سه عمل است که می تواند انجام دهد. می فرماید: لن یخرج االشیاء من العدم اال الله، ولن یخرجه الی العدم اال

الله، و لن یجعل الشئ شیئا اال الله این سه عمل از دست مخلوق ساخته نیس[[ت. ن[[ه می توانن[[د سر آن را بدانند و نه می توانن[[د یکی از این س[[ه عم[[ل را انج[[ام دهند. از امتیازات خصوصی ذات مق[[دس خداون[[د متع[[ال اس[[ت. اگر خدای دیگری قابل ظهور باشد، کسی است که این سه عمل

از دست او برمی آید. عملی اختصاصی است.

296

Page 297: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

تبديل ذوات به يكديگر محال است

هر چیزی با ذات و وجود خود مختصاتی دارد که مال خ[[ود او است. اختصاصات ذاتی این اس[[ت ک[[ه مثال خانم ه[[ا در ذات خ[[ود صفات و حرکاتی دارند که م[[ردان ندارن[[د و م[[ردان همین ط[[ور. جم[[اد و نب[[ات و حی[[وان هم همین ط[[ور. ه[[ر ک[[دام در ذات خ[[ود وض[عیت مخص[[وص و ص[فات مخصوص[ی دارن[د. ب[ه همین دلی[ل ذوات موجودات قابل تبدیل به یکدیگر نیستند. ه[[ر ک[[دام موج[[ود مس[[تقلی می باش[[ند و ص[[فات مخصوص[[ی دارن[[د. می گوین[[د خ[[دا قدرت دارد مردی را تبدیل به زن کند یا ب[[العکس. نمی دانن[[د ک[[ه هندسه مخصوصی که براساس آن مردها مرد ساخته می شوند و زن ها زن، قاب[[ل تغی[[یر و تب[[دیل نیس[[ت. م[[ردی ک[[ه زن می ش[[ود تمامی خصایص مردانگی او چه به ظ[[اهر و چ[[ه وض[[عیت ب[[اطن، مح[[و می ش[[ود و ج[[ای آن ص[[فات زنان[[ه پی[[دا می ش[[ود. هرگ[[ز نمی ش[[ود م[ردی ب[ا حف[ظ ص[فات مردان[ه زن ش[[ود و ب[العکس. تبدیل دو ذات و دو شیء مختل[[ف ب[[ه یک[[دیگر از مح[[االت اس[[ت. محال یعنی نشدن نه به معنی نکردن. دانشمندان اعتراف دارن[[د ک[[ه »اجتم[[اع نقیض[[ین« ی[[ا »اجتم[[اع مثلین« و »طف[[ره« مح[[ال

نیس[[ت. مثال می گوین[[د خ[[دانش<<دن ب[[ه معن[[ای نک<<ردناس[[ت. موجودی بسازد که هم باشد و هم نباشد. این تقاضا غلط اس[[ت.

سازنده الزم دارد و خ[[داهستی هر مخلوقی یا هست یا نیست. ، نیست که خدا بسازد. درست نیس[[ت ک[[هنیستیمی سازد. اما

297

Page 298: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

از خدا بخواهیم نیس[[تی و ع[[دم را بس[[ازد. هس[[تی، مخل[[وق خ[[دا است و خدا می سازد. انس[[ان ها هم بخواهن[[د، چ[[یزی می س[[ازند. پس این سؤال و تقاضا، سؤال و تقاضايي غلط و سفیهانه است. اجتماع مثلین هم همین طور. یعنی دو نف[[ر را ج[[وری بس[[ازد ک[[ه

. از یک طرف دو نفرند و با نگاه دیگر یکیک باشند و هم دوهم نفر.

امتیازات باعث دو نفر شدن است. اگر امتیازی نباشد دو نفر نیستند. هر یک امتیازی دارد که غیر آن یکی است. دو دانه گندم، دو عدد میوه، اجب[[ارا ه[[ر ک[[دام امتی[[از مخصوص[[ی دارن[[د ک[[ه ب[[ه

، این اس[[ت ک[[هاجتماع مثلینخاطر آن امتیاز دو عدد شده اند. از خدا بخواهیم نیستی بیافریند. امتیاز باشد که دو ع[[دد باش[[ند و

شیئی موجود است. خدا ب[[هامتیازامتیاز نباشد تا یک نفر باشد. هم ب[[ه معن[[ایعدم امتی<<ازهر عددی امتیاز مخصوص[[ی داده و

نیستی می باشد. نیستی قابل آفرینش نیست.

298

Page 299: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

»طفره« محال است

هم از این قبیل اس[[ت. یع[[نی کس[[ی از مب[[دأ ح[[رکتطفره بدون عبور از وسط در انتها قرار گیرد. من بدون این که فاص[[له را طی کنم جای شما باش[[م ی[[ا ش[[ما ج[[ای من. این خ[[ط وس[[ط است که مبدأ و منتها را به نمایش می گذارد. اين سؤال هم مث[[ل »اجتم[[اع نقيض[[ین« و »اجتم[[اع مثلین« اس[[ت. ک[[ه بگ[[ویی خ[[ط وسط باشد و نباشد. اگر خ[[ط وس[[ط باش[[د، مب[[دأ و منته[[ا قاب[[ل ظهور است و اگر خط وسط نباشد، مبدأ و منتها هم قابل ظهور

.نشدن می گویند، یعنی محالنیست. یک چنین اعمالی را

299

Page 300: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ایجاد بدون سابقه محال نيست

اما ایجاد ب[[دون س[[ابقه قاب[[ل تص[[ور اس[[ت. مث[[ل این ک[[ه م[[ا انسان ها کلمات را از حروف می سازيم و حروف را بدون سابقه ایج[[اد می ک[[نیم. اول ح[[روف را می س[[ازیم، و بع[د ب[[ا آن ح[[روف کلم[[ات و مکتوب[[ات را می س[[ازیم. خ[[دای تع[[الی هم اول اص[[ول خالیق را که نور و م[[اده باش[[د، ب[[دون س[[ابقه خل[[ق می کن[[د و از ترکیب آن اصول با یک[[دیگر ب[[ه مخلوق[[ات خ[ود ش[[کل می ده[د و می سازد. پس ایجاد اصول خالیق به دس[[ت خ[[دا اس[[ت و انس[[ان شاید نتواند به حقیقت آن آگاه شود ت[[ا بس[[ازد. »اع[[دام خالی[[ق« هم همین طور است. يعني اين كه خداوند مخلوقی را چنان نابود کند که چیزی از آن نمان[[د. البت[[ه اع[[دام هايي ك[[ه در اين ط[[بيعت مادي مي بينيم، اعدام ص[[ورت ها اس[[ت ن[[ه ذوات. ص[[ورت آب را اعدام می کنند تب[[دیل ب[[ه بخ[[ار می ش[[ود و ص[[ورت بخ[[ار را مح[[و می کنند، تبدیل به برف و باران می شود. ذات شیء را کسی ج[[ز خدا نمی تواند اعدام کند. همان طور ک[[ه ذوات را آفری[[ده اس[[ت،

مي تواند آنها را اعدام کند. مسأله سوم که فقط از دس[[ت خ[[دا س[[اخته اس[[ت و خالی[[ق ش[[اید نتوانن[[د ب[[ه س[[ر و حقیقت آن آگ[[اهی پی[[دا کنن[[د، »جع[[ل ماهیت« یا »جعل ذوات« اس[[ت. مثال مردگ[[ان در ذات خ[[ود روح حی[[ات ندارن[د و خ[دا روح حی[ات را در ذات آنه[ا ق[رار می ده[د و

300

Page 301: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

زنده می شوند. اجسام در ذات اولیه خود سیاه هس[[تند و خ[[دا درذات آنها نور قرار می دهد و سفید می شوند.

301

Page 302: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

كيفيت تعلق نور به اجسام

نور به دو کیفیت بر اجسام می تاب[[د. اول ب[[ه ص[[ورت ت[[ابش. چراغ را روشن می کنید، ه[[وای ات[[اق ن[[ورانی می ش[[ود، خ[[اموش می کنید، نور اتاق به جای اول برمی گردد. خداوند با نور خورشید هوا را روشن می کند، سپس نور هوا را می گیرد، تاریک می شود. آفرینش به کیفیت تابش را »خل[ق« می نامن[د. زی[را ن[ور در ذات ماده قرار نگرفته است. مثال تلویزیون و رادیو که داتا نور برق را ندارند، بلكه نور به صورت تابش بر آنها وارد می شود و باز خارج می شود. اگ[[ر بت[[وانیم ن[[ور ب[[رق را در ذات آنه[ا ث[[ابت نگه[داریم، احتیاج به برق نداریم و تاریکی و خاموش[[ی آنه[[ا هم ديگ[[ر ممکن

نخواهد بود. نور عالم، اول به صورت »ثبوت« در ذات ماده ثابت می ماند و کس[ی نمی توان[د م[[اده ن[ورانی را ب[[ه ت[[اریکی برگردان[[د. مانن[د

تمام اينها در ابتدا م[[ادة ظلم[[انی بوده ان[[د وبلور، شیشه، آب. سپس خدا در ذات آن مواد نور قرار داده و آنها س[[فید و ن[[ورانی شده اند. در ذات آب هم چون خدا ن[[ور و روش[[نی ق[[رار داده، ب[[ا ص[[فا ش[[ده اس[[ت و ب[[اطنش از ظ[[اهرش قاب[[ل رؤیت اس[[ت و ظاهرش از باطنش. روح را در ذات حیوان ثابت نموده است. نه خودشان می توانند روح خود را از وجود خود بیرون کنند تا بمیرند نه دیگری می تواند روح موجود زنده را از ذات او بیرون کند. این ک[[ه روح وارد ذات می ش[[ود و زن[[ده مي ش[[ود و از ذات خ[[ارج

302

Page 303: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می شود، مي ميرد، فقط به دست خدای تعالی اس[[ت و از دس[[ت انسان برنمی آید و کیفیت آن را هم نمی توان[[د بدان[[د و برگردان[[د.

جع<<ل«آن هم از ق[[درت انس[[ان خ[[ارج اس[[ت. این عم[[ل را » می نامند. جعل حیات و روشنی، جعل ماده و جعل نور. این عمل مخصوص ذات خداوند است چرا ک[[ه فق[[ط خ[[دا ب[[ر ن[[ور مس[[لط است. می تواند بدهد یا بگیرد. انس[[ان نمی توان[[د خ[[ود را ب[[ر ذات ن[[ور و جنس روح مس[[لط کن[[د. فق[[ط از م[[واد ن[[ورانی اس[[تفاده می کند. اولین مرتبه خداوند ذات مخلوقات را با افاضة نور حیات تغییر می دهد و ذوات مرده را زنده می کن[[د و این ذوات م[[رده را که دارای اثر و خاصیت شده اند و به صورت آب و س[[نگ و خ[[اک و فلزات در آمده اند، در اختیار انسان می گذارد تا از آن اس[[تفاده

کنند. پس این مسأله اختصاص به خدا دارد مواد عالم را از سکون به حرکت و از موت به حیات و از بی رنگی به رن[[گ، و از انفص[[ال به اتصال تغییر می دهد. و موجوداتی که در ابتدای خلقت مرده و بدون خاص[[یت هس[تند، زن[ده و ب[ا خاص[[یت می ش[[وند. این تغی[[یر ذاتی را جعل می نامند، ک[[ه م[[اده ظلم[[انی مانن[[د ج[[رم خورش[[ید

نورانی می شود، مردگان به حیات بر می گردند. الزم است بدانیم که انوار عالم و ذات مقدس خداوند متعال از ن[[وع مج[[ردات هس[[تند. مج[[ردات ک[[ه فرش[[ته و ن[[ور و روح و روشنایی از آنها پیدامی شود، جسمانیت و جرم[[انیت ندارن[[د. بین آنها و مواد عالم تزاحم پیدا نمی شود که مثال ماده نور را در ذات

303

Page 304: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خود راه ندهد و یا نور، ماده را در ذات خود ج[[ای نده[[د. چنانچ[[ه گفته شد مواد عالم و اجس[[ام جه[[ان کوچ[[ک باش[[ند مانن[[د ذرات اولی[[ه ی[[ا ب[[زرگ، مانن[[د ک[[رات و کوه ه[[ا، این اجس[[ام از یک[[دیگر »انفصال ذاتی« دارند. از یکدیگر جدا هستند و در عین ح[[ال ک[[ه انفصال ذاتی دارند، خداون[د تم[[امی اجس[[ام ع[الم را ب[[ه یک[[دیگر متصل نموده است. در حالی که منفصلند، متصلند. اتص[[ال م[[واد عالم و اجسام جه[[ان ب[[ه این کیفیت نیس[[ت ک[[ه ه[[ر جس[[می ب[[ه جسم دیگر بچسبد و به آن متصل گردد. اگر مواد عالم به کیفیت چسبیدن به یکدیگر به هم متصل ش[[وند. تم[امی ع[[الم خلقت ب[[ه صورت جسمی غیر قابل نف[[وذ ظ[[اهر می گ[[ردد ک[[ه دیگ[[ر کس[[ی نیست كه بتواند در فضای عالم حرکت کند. مشاهده می کنیم که س[[تاره ها از یک[[دیگر فاص[[له دارن[[د و در عین فاص[[له ب[[ا ن[[ور و روشنایی و حیات و حرکت به یکدیگر متصلند. م[[ا آدم ه[[ا از نظ[[ر ب[[دن از یک[[دیگر فاص[[له داریم، ولیکن از نظ[[ر فک[[ری و روحی ب[[ه یک[[دیگر متص[[ل مي باش[[یم. انفص[[ال ب[[دنی آدم ه[ا مانن[[د مردگ[ان قبرستان است که پهلوی هم خوابیده اند و از یکدیگر خبر ندارن[د. ولی ما زن[دگان در ی[ک ط[[رف ک[ره زمین ب[ه انس[ان های ط[رف

دیگر متصل هستیم. این نیروی اتصال را نور مجرد یا روح مجرد می نامن[[د ک[[ه در ذوات اجس[ام و ب[دن ها وارد می ش[[وند و ج[ای خ[الی ب[رای ورود خود الزم ندارند. اگر شربت آبی بیاش[[امیم، هم[[ان ش[[ربت آب و لقمه غذا در بدن ما جایی الزم دارد ک[[ه خداون[[د ب[[رای آب و غ[[ذا

304

Page 305: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کیسه ای ب[[ه ن[[ام مع[[ده درس[[ت ک[[رده اس[[ت، ولیکن روح ب[[ا این عظمت و فکر و معلوم[[ات م[ا در ب[دن م[[ا وارد می ش[وند، تم[ام ذرات ب[[دن م[[ا زن[[ده می ش[[ود و م[[زاحمت پی[[دا نمی ش[[ود. پس مجردات جرمانیت و جسمانیت ندارند که ه[[ر ک[[دام ج[[ایی را پ[[ر کنند و دیگری را به جای خ[[ود راه ندهن[[د. ولیکن اجس[[ام و م[[واد عالم جرمانیت و جسمانیت دارند. هر کدام جایی را پر می کنند و

در جای یکدیگر وارد نمی شوند. خداوند به وسیله نور و روح، مواد عالم و اجسام جهان را ب[[ه تصرف خود درآورده است. به وسیله روح ما بدن م[[ا را و قیاف[[ه ما را و زشت و زیبایی ما را تغییر می دهد. ولی م[[ا انس[[ان ها ب[[ه وسیله بدن می توانیم روح را ب[[ه اختی[[ار خ[[ود درآوریم. اگ[[ر ب[[دن

نبود، روح حیات و حرکت در اختیار ما قرار نمی گرفت.

305

Page 306: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

معناي عرش و كرسي و ارتباط اين مفاهيم با روحو نور و مجردات

ل[[ذا مج[[ردات دو جهت دارن[[د. از ی[[ک جهت در اختی[[ار خ[[دای متعال هستند و خدا در آنه[[ا تص[[رف می کن[[د و ب[[ا افاض[[ة آنه[[ا در ابدان حیات و حرکت بوجود می آورد. این روح حی[[ات و ح[[رکت و یا نور و روش[[نایی که از مج[[ردات اس[[ت، جس[[مانیت و جرم[[انیت ندارد، »عرش« خدا شناخته شده است که خدا ب[[ه وس[[یله همین انوار و ارواح بر موجودات عالم حاکمیت پیدا می کند و همه چ[[یز را به تصرف خود در می آورد و این همه تغییرات از ن[[وع م[[وت و حیات و ح[[رکت و س[[کون و رن[[گ و بی رنگی و روش[[نی و ظلمت بوج[[ود می آورد. م[[ا انس[[ان ها ک[[ه جس[[مانیت داریم، ب[[ه وس[[یله جسممان، روح ما به اختیار ما درمی آید و با این جس[[مانیت خ[[ود در روشنایی ها و روح تصرف می ک[[نیم. روح و ن[[ور در ارتب[[اط ب[[ا انسان »کرسی « شناخته می شود، و همین روح و نور در ارتب[[اط

با خدا عرش خدا شناخته می شود. یک جا می فرماید:

ه السماوات و األرض 48وسع كرسي

کرسی عظمت خدا همه چیز را ب[[ه اختی[[ار خ[[ود در آورده، وجای دیگر می فرماید:

حمن على العرش استوى 49 الر

255- سوره بقره،آيه48485- سوره طه،آيه4949

306

Page 307: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خ[[دا ب[[ر ع[[رش عظمت خ[[ود، ک[[ه مج[[ردات ع[[الم و ن[[ور و روشنایی می باشد، تسلط دارد و با نور به موجودات عالم حی[[ات

و حرکت می دهد. مجردات به وسیله انسان ها ی[ا از راه ح[واس پنجگان[[ه، قاب[[ل کشف نیستند؛ زیرا جسمانیت ندارند که به تصرف انسان درآیند. بلکه به وسیله اجسام از مجردات استفاده می کنند. آن چنان ک[[ه ب[[ه وس[[یله س[[یم ها ی[[ا آب و آتش، ب[[رق را ب[[ه تص[[رف خ[[ود

درمی آورند. پس چون خداوند موجودیت مادی و جسمی ن[[دارد بلک[[ه ن[[ور علم است و باالتر از مجردات اس[[ت ب[ه وس[[یله ح[[واس پنجگان[ه قابل کشف و قاب[[ل رؤیت نیس[[ت. بلک[[ه ب[[ه دلی[[ل عق[[ل ش[[ناخته می شود که هرگز مخلوقی بدون خالق یا مصنوعی بدون ص[[انع و

یا اثری بدون مؤثر قابل ظهور نیست. همان طور که ص[[نایع انس[[ان ب[[دون انس[[ان پی[[دا نمی ش[[ود و س[[اخته نمی گ[[ردد، ص[[نایع خ[[دا هم ب[[دون اراده خ[[دا س[[اخته نمی شود. پس همان طور که با عقل خ[[ود بش[[ر را خ[[الق ص[[نایع خود می دانیم، با عقل خ[[ود خ[[دا را خ[[الق ط[[بیعت می شناس[[یم. کسانی که منکر خدا می شوند عق[[ل و وج[[دان خ[[ود را س[[رکوب می کنند و اعتنا به قضاوت وج[[دان ندارن[[د. ه[[ر ظ[[المی ک[[ه ظلم می کند یا هر قاتلی که بی گن[اهی را می کش[د، وج[دانش ن[اراحت می شود. همین وجدان عقل او است که چرا بی گن[[اهی را کش[[ته

یا به او ستم کرده است.

307

Page 308: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

پس کف[[ار ک[[ه منک[[ر خ[[دا و فرش[[تگان و منک[[ر روح و ع[[الم آخرت می شوند. وجدان خود را سرکوب می کنن[[د. عق[[ل خ[[ود را کنار می گذارند، و چون عقل خود را کنار گذاش[[ته اند پیغم[[بران و ائمه اطهار و دین را کنار گذاشته اند و خبر ندارند با کنار گذاشتن اینها نمی توانند سرنوشت بد خود را که همان جهنم است، تغی[[یر

دهند عاقبت گرفتار بدکاری و بدراهی می شوند. پس همان طور که اجسام و مواد عالم را قب[[ول داریم، زی[[را که می بینیم؛ حیات و حرکت و عقل و شعور را و خ[[دای ع[[الم را که فوق نور و روح و عق[[ل و ش[[عور اس[[ت را هم بایس[[تی قب[[ول

کنیم و نمی توانیم منکر واقعیت ها و حقیقت ها شده باشیم. خدایانی که به فکر انسان ها ساخته شده و ساخته می شود و توانسته اند فکر دانشمندان عالم را مسخر کنند، همین ط[[بیعت و مصالح ساخت و ساز عالم طبیعت است. الزم است بدانیم عالم خلقت از نظر ذات و جنسیت س[ه اص[ل متب[[این اس[[ت. این س[ه اصل در ارتباط با یکدیگر مانن[[د ارتب[[اط روح ب[[ا ظلمت و ارتب[[اط روح با بدن می باشد. این س[[ه اص[[ل قاب[[ل تعری[[ف کن[[ار یک[[دیگر مانند سه جسم یا سه بدن یا سه ماده کنار یکدیگر نیستند که هر کدام جای معینی داشته باشند و مانع ورود یکدیگر شوند و یا بین

این سه اصل از مسیر جای گیری تزاحم پیدا شود. سه اصل کنار یکدیگر که هر کدام جای معینی دارن[[د و ب[[رای دیگری حجاب می شوند، مانند سه نفر انسان است یا سه قطعه جسم کنار یکدیگر است که هر جسمی جای معینی دارد و جس[[م

308

Page 309: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

دیگر را در جای خود راه نمی دهد و باز هر جسمی پ[[رده ای کن[[ار جسم دیگر می شود که مانع رؤیت جسم دیگر می گردد. این س[[ه جسم که کنار یکدیگر هستند هر کدام جای معینی دارند؛ اما س[[ه اصلی که موج[[ودیت ع[[الم خلقت را تش[[کیل داده و هم[[ه کس و همه چیز از این سه اصل به وجود آمده و شناخته ش[[ده اند مانن[[د روشنایی از شعاع خورشید در هوای کره زمین اس[[ت. ش[[ما روز روشن به هوای روشن نگاه کنید. همه جا هوا و همه جا روشنایی

است. هر جا روشنایی خورشید است هوای روشن هم هست و ه[[ر جا هوا هست نور هم هست. ظاهرا شما ی[[ک حقیقت می بینی[[د و می گویید روشن است؛ اما در واقع روشنایی ه[[وا غ[[یر از ه[[وا، و موج[[ودیت ه[[وا غ[[یر از روش[[نایی اس[[ت. روش[[نایی ه[[وا از ن[[ور خورشید است که داخل هوا شده، موجودیت هوا هم، فقط ماده هوایی و جسمانیت هوا است که انسان ها از آن تنفس می کنند و

خود را با آن سرد یا گرم می کنند. یا مثال به آینه شفاف نگاه می کنید، و به آب صاف، ک[[ه مانن[[د آینه باطنش از ظ[[اهرش دی[[ده می ش[[ود و ظ[[اهرش از ب[[اطنش. صفحه آینه یا ص[[فحه آب ص[اف جس[[م اس[[ت و قاب[ل لمس، ام[[ا صفای آینه و آب صاف، از نور است. همه جا نگ[[اه می کنی[[د و در قض[[اوت خ[[ود می گویی[[د هم[[ه ج[[ا آب و هم[[ه ج[[ا آین[[ه می بینم. می گویید آب و نور یک حقیقت است با این که آب در جنس خ[[ود دو حقیقت است که در یکدیگر ادغام شده است. اول جسمانیت

309

Page 310: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آب و آینه که در این جس[[مانیت ب[[ا اجس[[ام دیگ[[ر ش[[ریک اس[[ت. س[[نگ و آهن هم جس[[م اس[[ت، پارچ[[ه هم جس[[م اس[[ت؛ ام[[ا این خاک و سنگ صفا و روشنایی ندارند ک[[ه باطنش[[ان از ظاهرش[[ان دیده شود، ولیکن آین[[ه و آب و ه[[وا غ[[یر از جس[[مانیت ک[[ه ب[[رای انسان قاب[[ل تص[[رف و قاب[[ل لمس اس[[ت، ص[[فا و روش[[نایی هم دارن[[د. آن چن[[ان روش[[نایی ظ[[اهر و ب[[اطن آب را فراگرفت[[ه ک[[ه ماهی ها و موجودات دیگر در اعماق آن دی[[ده می ش[[وند. و چن[[ان روش[[نایی ظ[[اهر و ب[[اطن ه[[وای ک[[ره زمین را ف[[را گرفت[[ه ک[[ه پرندگان و موجودات دیگ[[ر در اعم[[اق ه[[وا قاب[[ل رؤیت ان[[د، و هم چنین این ه[[وای روش[[ن ک[[ه ح[[دود ص[[د کیلوم[[تر ض[[خامت دارد، پرده ای نیست که جلو ستاره ها را بگیرد، بلکه س[[تاره ها و م[[اه و خورشید را به نمایش می گذارد، پس م[[ا می گ[[وییم آب و ه[[وا در ذات خود یک حقیقت اس[[ت، فق[[ط جس[[م اس[[ت ن[[ه چ[[یز دیگ[[ر، ولیکن خداون[[د متع[[ال ک[[ه آب و ه[[وا س[[اخته، دو حقیقت را ب[[ا یکدیگر ترکیب نموده و از ترکیب این دو اص[[ل متب[[این آب و ه[[وا ساخته است. اصل اول نور است که صفای آب و هوا از آن پی[[دا شده و اصل دوم ماده، ک[[ه جس[[م آب و ه[[وا از آن بوج[[ود آم[[ده است. اگر روشنایی آب و هوا را از آن بگیرن[[د، آب و ه[[وا تب[[دیل به پودری سیاه می شود که نمی تواند چیزی را به نمایش بگذارد. خداوند تعالی در دل ذرات آب و هوا ن[[ور و روش[[نایی ق[[رارداده، آب و هوا را از ماده و نور ترکیب نموده، روشنی و ص[فای آن دو

از نور است و جسمانیت و جرمانیت آنها از ماده.

310

Page 311: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

آی[[ا ش[[ما می توانی[[د آب را چن[[ان ببینی[[د ک[[ه جس[[مانیتش از نورانیتش جدا باشد؟ یا نه هر جا جسم آب باشد، صفا و نورانیت آن هم هست. و هر جا صفا و روشنایی آن هس[ت، جس[م آن هم هس[[ت. پس این ص[[فا و جس[[مانیت آب دو اص[[لند، آن چن[[ان در یکدیگر ادغام شده اند ک[[ه هم[[ه ج[[ای آب جس[[مانیت آب اس[[ت و همه جای آن صفا و روشنایی آب. دو اصلند در یک ظرف، ب[[دون

این که مزاحم یکدیگر باشند. مانند روح ما و بدن ما. همه ج[[ای ب[[دن م[[ا روح اس[[ت و ب[[از همه جای آن بدن. نمی توانیم سر سوزنی در بدن خود جایی پی[[دا کنیم که روح ما نباشد. وق[[تی ک[[ه ن[[وک س[[وزن را ب[[ه ب[[دن خ[[ود فشار می دهیم، دو اثر در بدن ظاهر می ش[[ود. یکی اث[[ری ک[[ه در پوست بدن ما ظ[[اهر می ش[[ود و دیگ[[ر، احس[[اس درد، ک[[ه از آن نوک سوزن درد گرفته است. اما اگر سوزن را به بدن مرده فرو

اس[[ت ظ[[اهر می ش[[ود.سوراخبریم اثر اول بر روی پوست که اس[[ت ظ[[اهر نمی گ[[ردد و م[[رده درد را حسدرداما اثر دوم که

نمی کند. این اثر دوم که درد است، خاص[[یت روح اس[[ت. روح در بدن ما حیات و حرکت بوجود آورده است. اگر خاری به پاي شما ف[[رو رود، درد آن را احس[[اس می ک[[نیم و عکس العم[[ل نش[[ان

می دهیم. پس همه جای بدن ما روح، و همه ج[[ای ب[[دن روح اس[[ت. دو اصلند در یک جا، و به صورت یک اصل. هر کس شما را می بیند، فقط شما را می بیند نه روح شما را. در همین جا اصل س[[وم در

311

Page 312: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

دل آب ها و هواها و دریاها و صحراها ذات مقدس خداوند متع[[ال است که او به آن چه بر شما وارد ش[[ده ع[[الم اس[[ت، و ش[[ما را نهی می کند که زخمی بر بدن خود وارد سازید. پس همین جا ک[ه نوک سوزن بر بدن ما وارد می شود سه اث[[ر ظ[[اهر می ش[[ود ک[[ه هر یک از این آث[[ار س[[ه گانه مرب[[وط ب[[ه اص[[لی معین و مش[[خص

است. اثر اول: سوراخ در پوست. این اثر مربوط به بدن اس[[ت ک[[ه

جسمانیت دارد. اثر دوم: دردی است که در روح بدن من پیدا ش[[ده و ص[[دای نال[[ه من بلن[[د می ش[[ود، ک[[ه اگ[[ر روح نباش[[د دردی احس[[اس

نمی کنم. اثر سوم: علم به این حادثه اس[[ت. کس[[ی ک[[ه آن زخم را ب[[ر بدن شما وارد کرده نمی تواند انکار کند که زخم زده است و بع[د از مدتی زخم بهب[[ودی پی[[دا می کن[[د، درد زخم هم از بین می رود، ولیکن علم به این حادثه همیش[[ه ب[[ه ج[[ای خ[[ود محف[[وظ اس[[ت. زخم زننده اگر منکر شود، دو نفر شاهد عادل اقرار می کنن[[د ک[ه این شخص زخم زده است: یک شاهد، نفس شما که درد زخم را احساس کرده و یادش مانده، و دیگری خداوند متعال. اگ[[ر ش[[ما فراموش ک[[رده باش[[ید، خ[[دا فرام[[وش نمی کن[[د، و خ[[دا ش[[ما را مظلوم می داند که زخم خورده اید، و کسی را که زخم زده ظالم

می شناسد و او را مجازات می کند.

312

Page 313: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

در این جا سه اثر قابل ظهور است که هر یک از این سه اثر مربوط به یکی از این اصول سه گانه اس[[ت. اص[[ل اول م[[ادیت و جس[[مانیت ب[[دن ش[[ما، ک[[ه زخم دارد. اص[[ل دوم درد و رنج ب[[دن ش[[ما، ک[[ه مرب[[وط ب[[ه روح ش[[ما اس[[ت، و اص[[ل س[[وم، علم ب[[ه چاقوکش[[ی ک[[ه جنایتک[[ار اس[[ت و ع[[اقبت او را ب[[ه دای[[ره انتق[[ام می کشاند. این اصل سوم مربوط به ذات مقدس خداوند متع[[ال است. کسی قدرت ندارد آثار س[[ه گان[[ه را آن چن[[ان از بین ب[[برد ک[[ه گ[[ویی واق[[ع نش[[ده اس[[ت. اگ[[ر انس[[ان درد و رنج چ[[اقو را

فراموش کند، خداوند متعال فراموش نمی کند. شما در هر جا باشید در فضا، دریا و صحرا یا وجود خودت[[ان، نمی توانی[[د منک[[ر این اص[[ول س[[ه گانه باش[[ید. اص[[ل م[[ادیت و جسمانیت، اصل روح و روحانیت، و اصل وجود خداوند متعال که

حاکم و محکوم می شناسد و محکوم را مجازات می کند. و باز در این رابطه الزم است بدانید که اصول س[[ه گان[[ه ب[[اال بر اس[[اس س[[ه ن[[وع خاص[[یتی ک[[ه دارد ب[[ه س[[ه اس[[م نامگ[[ذاری می شود. اص[[ل اول: جس[[مانیت و م[[ادیت مخلوق[[ات اس[[ت. ه[[ر مخلوقی و هر موجودی به دلیل جسمانیت و م[[ادیت قاب[[ل رؤیت و قابل مشاهده و قابل تصرف است. تمامی موجودات ع[[الم در زمین و آسمان و همه جا به دلی[[ل جس[[مانیت و ب[[ه دلی[[ل م[[ادیت قابل لمس و قابل رؤیتند. در زمان ما که دانشمندان عالم مجهز ب[[ه چش[[م های مس[[لح ش[[ده اند. تلس[[کوپ ها و میکروس[[کوپ ها درست کرده اند. بسیاری از موجوداتی که خیلی زیاد دور هستند،

313

Page 314: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

در فضای آسمانند و به چشم های معمولی قابل رؤیت نیس[[تند ب[[ا تلسکوپ ها قابل رؤیتن[[د. تلس[[کوپ ها ب[[ر اس[[اس س[[اخت و س[[از مختلفی که دارند چشم و دید انسان را بسیار قوی تر و روش[[ن تر از چش[[م ع[[ادی و معم[[ولی می کنن[[د. اآلن تلس[[کوپ هایی بس[[یار قوی ساخته اند که دید انسان و رؤیت را چندین میلی[[ون براب[[ر از دیدن معمولی بیشتر می کنند. ستاره هایی ک[[ه در اعم[[اق فض[[ا از بسیاری فاصله، به صورت ذرات پراکنده و به صورت کهکشان ها دیده می شوند با تلسکوپ های قوی می بینند که این کهکشان هاي ب[[ه ص[[ورت گ[[رد و غب[[ار، در ج[[ای خ[[ود میلیارده[[ا خورش[[ید و س[[تاره اند. خورش[[ید ها از ک[[ثرت دوری ب[[ه ص[[ورت ذرات کوچ[[ک

دیده می شوند. از آن طرف ب[[ه ب[[اطن ع[[الم و ب[[ه دل اجس[[ام و ذرات س[[فر می کنند تا آن چه در ب[[اطن موج[[ودات اس[[ت ببینن[[د و بشناس[[ند. میکروسکوپ ها ذرات بسیار کوچک را ک[[ه ب[[ا چش[[م ع[[ادی قاب[[ل رؤیت نیستند، چندین میلیون و میلی[[ارد بزرگ[تر می کنن[[د ت[ا قاب[ل رؤیت باشد. یک پشه زی[[ر میکروس[[کوپ آن ق[[در ب[[زرگ نم[[ایش می دهد که از فیل و شتر بزرگ[[تر اس[[ت. حش[[رات ذره بی[[نی ک[[ه میکروب نامی[[ده می ش[[وند و هرگ[[ز ب[[ا چش[[م ع[[ادی قاب[[ل رؤیت نیس[[تند ب[[ا میکروس[[کوپ ها قاب[[ل رؤیتن[[د. ی[[ک قط[[ره آب زی[[ر میکروسکوپ به صورت حوض بزرگی دیده می شود که پر از آب و ماهی می باشد. میکروب های ذره ای هر کدام به صورت م[[اهی بزرگی جلوه می کنند. دانشمندان زمان با چش[[م های مس[[لح، هم

314

Page 315: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

به فضای عالم سفر کرده اند، موج[[ودات فض[[اهای بس[[یار دور را دیده اند و هم به دل ذرات و اعماق زمین و موجودات ری[[ز س[[فر کرده اند. دل و روده ی[[ک پش[[ه و کوچک[[تر از پش[[ه را ب[[ه ص[[ورت ریس[[مانی، و پش[[م و م[[وی تن آنه[[ا را دیده ان[[د. ب[[ه ط[[ور کلی می توانیم بگوییم که دانشمندان زمان ما با چشم های مسلح خود به ظاهر و باطن عالم سفر کرده و هر چیز را از نزدیک دیده ان[[د و در عین حال اعتراف دارند که نتوانسته اند در سفرهای فضایی خود را به آخر ع[[الم برس[[انند و نتوانس[[ته اند در س[[فرهای درونی ع[[الم، خ[[ود را ب[[ه مب[[دأ موج[[ودات برس[[انند. خداون[[د متع[[ال هم

می فرماید: تنها کسی ک[[ه تم[[امی ع[[الم خلقت در تص[[رف او اس[[ت من هستم که به ظاهر و باطن عالم احاطه دارم و آن چه بخواهم از حش[[رات و کوچک[[تر از آن در ب[[اطن ع[[الم می س[[ازم و آن چ[[ه

50بخواهم از خورشید و ماه و ستاره ها در ظاهر عالم می سازم.

بشریت با چنین چشم های قوی و مس[[لح آن چ[[ه می بین[[د، در لباس جسمانیت و مادیت است یعنی باطن بدن انس[[ان را مانن[[د ظاهر بدن دیده اند. حیوانات ذره بی[[نی داخ[[ل خ[[ون را دیده ان[[د و پیداکرده اند. یک قطره خون را مانند حوض آبی بزرگ دیده ان[[د و میکروب های ذره بینی داخل خون را به ص[[ورت م[[اهی ک[[ه در آن حوض شناورند. با یک چنین چشم های مسلح نتوانسته اند ب[[ه ج[[ز مواد عالم چیزی پیدا کنن[[د. فق[[ط جس[[مانیت جه[[ان و انس[[ان در نظ[[ر آنه[[ا نم[[ایش پی[[دا می کن[[د. روح[[انیت ع[[الم، و ب[[االتر از آن،

6- سوره طه،آيه5050

315

Page 316: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

خدای عالم در برابر چنین تلس[[کوپ ها و میکروس[[کوپ های ق[[وی قابل رؤیت نیس[[ت. زی[[را مج[[ردات ک[[ه ب[[ه نام ه[[ای روح و ن[[ور و فرشته شناخته شده اند، جسمانیت ندارند که قابل لمس و قاب[[ل رؤیت باشند، بلکه آنها مجرداتند. مجرد یعنی موجودی که لباسي به نام جسم و ماده در تن خود ندارد. روح صرف اس[[ت. روح در ماده به دلیل آثاری که بوج[[ود می آورد ب[[ه ن[[ام حی[[ات و ح[[رکت و روشنایی قابل کشف است. انسان مجبور می شود موجودیت آن را قبول کند، اگر چ[[ه نمی بینی[[د. چ[[ه ط[[ور می ت[[وانیم منک[[ر روح شویم که در بدن ما حیات و حرکت بوج[[ودآورده، ک[[ه اگ[[ر باش[[د زنده ایم و همه چیز هستيم، و اگر نباشد صفر مطل[[ق، چ[[ه ط[[ور می توانیم منکر روح شویم که حی[[ات و ح[[رکت بوج[[ود می آورد ی[[ا منکر نور شویم که این همه روشنایی در خورشید و ماه و ستاره و چراغ های برق ما بوجودآورده است، زیرا روشنایی در چراغ ه[[ا

مانند روح حیات لباسی است بر تن اجسام. پس نمی توانیم دوگانگی موجودات عالم را یا به تعب[[یر ق[[رآن زوجیت اصول آفرینش را منکر شویم. به هر چیزی که نگاه کنیم در ذات خ[[ود زوج اس[[ت و دو موج[[ودیت دارد. یکی تن و ب[[دن و یکی روح حیات و حرکت، و اصل س[[وم را ک[[ه ذات مق[[دس خ[[دا است، همین ساخت و سازها ثابت می کند. ما هر ص[[نعتی را ک[[ه ببینیم غ[[یر از حی[[ات و حرک[تی ک[ه دارد، مهن[دس و آفرینن[ده هم دارد ک[[ه آن را س[[اخته و ب[[ه این ص[[ورت ها ظ[[اهر نم[[وده اس[[ت. همان طور که در ص[[نایع انس[[انی س[[ازنده ها را قب[[ول می ک[[نیم و

316

Page 317: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حق آنها را رعایت می ک[[نیم، در ص[[نایع ط[[بیعی هم الزم اس[[ت سازنده آنها را که خداوند متعال اس[[ت، قب[[ول ک[[نیم و ح[[ق او را

رعایت کنیم. نتیجه این ک[ه ظ[[اهر ع[الم، ب[اطن ع[الم را ک[ه روح حی[[ات و ح[[رکت باش[[د نم[[ایش می ده[[د و ب[[از این ظ[[اهر و ب[[اطن ک[[ه موجودات زن[ده هس[تند و نبوده ان[د و پی[دا ش[[ده اند و ه[ر زم[انی برابر چشم ما س[[اخته می ش[[وند و نم[[ایش پی[[دا می کنن[[د، هم[[ان ط[[ور ک[[ه هیک[[ل خ[[ود را و حی[[ات و ح[[رکت خ[[ود را ب[[ه نم[[ایش می گذارن[[د، س[[ازنده خ[[ود را ک[[ه خداون[[د متع[[ال اس[[ت نم[[ایش

می دهند. این خیلی بی انصافی می باشد که صنایع خود را با سازنده آن قبول می کنیم و حق سازنده را رعایت می کنیم، اما حق س[[ازنده

صنایع طبیعت را که خدا است رعایت نمی کنیم. خداوند متعال برای دیدن و دانستن دو سرمایه در اختی[[ار م[[ا گذاشته اس[[ت ک[[ه ب[[ا ی[[ک س[[رمایه می بی[[نیم و آن چ[[ه می بی[[نیم، می دانیم. با سرمایه دیگر آن چه را نمی بینیم ، می ت[[وانیم ب[[دانیم. سرمایه ای که با آن می بینیم و می دانیم، همین حواس پنجگان[[ه و تفکر مغزی ما می باشد. با حواس پنجگانه خ[[ود موج[[ودات ع[[الم در قیاف[[ه و ش[[کل ب[[رای م[[ا نم[[ایش پی[[دا می کن[[د؛ آس[[مان ها و زمین ها کوه و دریا و صحرا، آن چه در ظ[[اهر ع[[الم ی[[ا ب[[اطن آن است همه و همه دارای شکل و قیافه هستند و هر کدام ص[[نعتی الهی هستند که به اراده خود ساخته و برابر چشم ما ب[[ه نم[[ایش

317

Page 318: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

گذاشته اس[[ت. ح[[واس پنجگان[[ه م[[ا هم[[راه تفک[[ر م[[ا و عملی[[ات مغزی ما تمامی موجوداتی را که در شکل و قیافه قاب[[ل رؤیتن[[د، می بینند و با همین دی[[دن می دانن[[د. ف[[رق انس[[ان و حی[[وان همین اس[[ت ک[[ه حیوان[[ات می بینن[[د، ام[[ا نمی دانن[[د. ولیکن انس[[ان ها

می بینند و می دانند. حواس پنجگانه م[[ا ب[[ا تفک[[رات مغ[[زی م[[ا فق[[ط چیزه[[ایی را می بین[[[د و کش[[[ف می کن[[[د ک[[[ه دارای ش[[[کل و ان[[[دام باش[[[ند. موجوداتی که در ماوراء طبیعت هستند و هن[[وز ش[[کل و ان[[دامی پیدا نکرده اند، در نظر انسان ها و از مسیر حواس پنجگان[[ه قاب[[ل

دیدن و دانستن نیستند. در این جا خداوند ن[یروی دیگ[ری ب[ه ن[ام عق[ل در اختی[ار م[ا گذارده که با اس[[تفاده از این ن[[یرو می ت[[وانیم م[[اوراء دی[[دنی ها و ش[[نیدنی ها را ب[[دانیم و بشناس[[یم. موج[[ودات م[[اوراء ط[[بیعت را چندین مرتبه در این کتاب گفته ایم و تک[[رار ک[[رده ایم. ب[[ا این ک[[ه دیده نمی شوند، دانسته می شوند. در بحث های گذشته گفتیم ک[[ه موج[[ودات ع[[الم خلقت ک[[ه از طری[[ق ح[[واس پنجگان[[ه قاب[[ل کشف اند، همه در لب[[اس م[[اده و در لب[[اس ش[[کل و قیاف[[ه قاب[[ل کش[[فند و این ش[[کل و قیاف[[ه از ل[[وازم م[[اده و جس[[م اس[[ت. موجودات مادی هر ک[دام در س[ه بع[د ک[ه جس[مانیت آنه[ا را ب[ه

قابل کش[فند و گفت[[هطول و عرض و عمقنمایش می گذارد، شد که موجودات عالم در لباس جس[[مانیت و م[[ادیت و ش[[کل و قیافه دیده می شوند و از یکدیگر فاصله دارند. همین طور که م[[ا

318

Page 319: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

انس[[ان ها از نظ[[ر ب[[دن و ش[[کل و قیاف[[ه ب[[ا هم فاص[[له داریم و متصل نیس[[تیم، تم[[ام موج[[ودات ع[[الم در زمین و آس[[مان هم از نظر جسمانیت با یکدیگر فاصله دارند. ولیکن در عین این فاصله طبیعی، که در جایی هستند و جایی نیستند، ب[[ا ی[ک ن[[ور و ن[[یروی مرموز به یکدیگر اتصال دارند. یک موجود در انتهای ع[[الم خلقت ب[[ه موج[[ودات دیگ[[ر ک[[ه در ابت[[دای ع[[الم اس[[ت مرب[[وط اس[[ت. داستان مخابرات و شنیدن ص[[داها از جاه[[ای دور رش[[ته اتص[[الی بین موجودات را به نمایش می گ[[ذارد، اگ[[ر چ[[ه دی[[ده نمی ش[[ود. مثال افرادی که به فضا رفته اند و صدها ه[[زار کیلوم[[تر از زمین و اهل زمین فاصله گرفته اند ب[[ا اه[[ل زمین س[[خن می گوین[[د، اه[[ل زمین صدای آنها را می شنوند و آنها هم به همین صورت. آنه[[ا از زمین عکسبرداری می کنند، زمین هم از فضا. این شنیدن صداها از راه ه[[ای دور بره[[انی اس[[ت محکم ک[[ه گوین[[ده و ش[[نونده ب[[ه یکدیگر اتصال دارند، با این که بدن آنه[[ا از یک[[دیگر فاص[[له دارد. هم[[ه ج[[ا ث[[ابت ش[[ده اس[[ت ک[[ه گفتگ[[وی آدم ه[[ا و ش[[نونده ها و گوینده ها، مرکب الزم دارد. مثال اگر بین من و ش[[ما ه[[وا نباش[[د، نه شما سخن مرا می شنوید و نه من. سخنان من به وسیله ه[[وا ب[[ه گ[[وش ش[[ما می رس[[د و ب[[العکس، ولیکن گوین[[ده و ش[[نونده زمانی که از یکدیگر دور باشند، و سخنانش[[ان ب[[ه گ[[وش یک[[دیگر نمی رسد، در عین حال با وسائل مختلف مخابراتی مثل بلن[[دگو و

رادیو، سخنانشان به گوش یکدیگر می رسد.

319

Page 320: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مرکبی که سخنان شما را از راه دور به گوش من می رساند و بالعکس، نور است. گاهی این نور در اختیار ما ق[[رار می گ[[یرد، مانند نور برق، و گاهی در طبیعت موجود است که سخنان م[[ا را از راه دور به گوش یکدیگر می رساند. م[[رکب س[[خن در این ج[[ا

نور است. ن[[ور ب[[دون این ک[[ه رؤیت ش[[ود و قاب[[ل دی[[دن باش[[د، تم[[امی موج[[ودات دور و نزدی[[ک را ب[[ه یک[[دیگر متص[[ل نم[[وده و اج[[ازه نمی دهد عالمي و آدمی از سایر آدم ها و عالم ه[[ا ج[[دا باش[[د. این رشته اتصالی را مجردات می گویند. جسم و ماده نیست، بلکه از جنس روح و نور اس[[ت. ن[[ور اگ[[ر در جس[[می ق[[رار بگ[[یرد قاب[[ل رؤیت است. اما به طور آزاد ب[[دون تعل[[ق ب[[ه جس[[م قاب[[ل رؤیت

نیست.

320

Page 321: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حقيقت عقل

دوگانگی موجودات عالم که ماده و نور یا بدن و روح اس[[ت، خیلی واضح است. و نیرویی که این مجردات را به ش[[ما نم[[ایش می دهد، )همان طور ک[[ه چش[[م ش[[ما ص[[ورت ها و هیکل ه[[ا را در زمین و آسمان به شما نشان می دهد،( این نیرو حی[ات و ح[رکت و روح و بال و پر فرشته ها و رشته اتصال عالم را به شما نشان

نامیده می شود. عقلمی دهد، این نیرو، در مغ[ز م[ا متص[[ل ب[ه روح م[اعقلخداوند نیرویی ب[ه ن[ام

قرار داده که با این نیرو آن چه غیب اس[[ت مانن[[د آن چ[[ه ظ[[اهر اس[[ت ب[[رای م[[ا قاب[[ل کش[[ف می ش[[ود. ب[[دن ها ب[[ا چش[[م دی[[ده می شوند. اما روح ما و علم ما و باالتر، وج[[ود خ[[دا، ب[[ا عق[[ل م[[ا رؤیت می شود. عقل، روح و فرشته ها را و عالم آخرت و خ[[دا را به ما نمایش می دهد و اما چشم ما و حواس دیگر ما، موجوداتی

را به ما نشان می دهد که شکل دارند و قابل رؤیت مي باشند. کفار همان طور ک[[ه پیغم[[بران را و اولی[[اء خ[[دا را در زن[[دگی کنار گذاشته اند و به حرف آنها اعتنا ندارند، عقل خود را هم کنار گذاشته و به قضاوت آن اعتنا نمی کنند. وقتی که ک[[افري انس[[انی را ب[[ه قت[[ل می رس[[اند، عق[[ل و وج[[دان او، او را نهی می کن[[د و می گوید چرا بنده خدایی را کشتی ی[[ا م[[ال م[[ردم را می دزدی ی[[ا چرا دروغ می گویی، خودش[ان هم اع[تراف می کنن[د ک[ه فالنی را کشتم یا پدر و مادرم را اذیت کردم و وج[[دانم ن[[اراحت ش[[د. این وجدان که انسان را در براب[[ر جن[[ایت و گن[[اه و معص[[یت ن[[اراحت

321

Page 322: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می کن[[د و ی[[ک پیغم[[بر داخلی و وج[[ودی اس[[ت ک[[ه انس[[ان را ب[[ه نیروی عقلخوبی ه[[ا ام[[ر می کن[[د و از ب[[دیها نهی، این هم[[ان

است. عقل انس[[ان ن[[یرویی اس[[ت ک[[ه مج[[ردات و فرش[[ته ها را ک[[ه دارای قیافه و شکل نیستند و قاب[[ل رؤیت نمی باش[[ند ب[[ه انس[[ان نمایش می ده[[د. پس هم[[ان ط[[ور ک[[ه آن چ[[ه را ب[[ه چش[[م خ[[ود می بینیم قبول می کنیم، الزم اس[[ت آن چ[[ه را هم ب[[ه عق[[ل خ[[ود می دانیم، قبول ک[[نیم. کس[[انی ک[[ه عق[[ل و وج[[دان خ[[ود را کن[[ار می گذارند و به این باور که در باطن آنه[[ا اس[[ت اعتن[[ا نمی کنن[[د، قهرا پیغمبرانی را هم که در عالم ظ[اهر آنه[ا را ه[دایت می کنن[د کنار می گذارند و به آنها اعتنا نمی کنند؛ در نتیجه زندگی آخرت را و آن همه نعمت ها و ثروت ها را که خدا به آنها وعده داده اس[[ت، قبول نمی کنند. کافر از دنیا می رون[[د و ب[[االخره ب[[رای خ[[ود جهنم

می سازند. پس همان طور که آن چه می بینید قبول دارید آن چ[[ه را ک[[ه به عقل خود در می یابید قبول کنید پیغمبران و ائمه اطهار علي[[ه السالم صرف نظر از یک چ[[نین ن[[یروی ه[[دایت گری ک[[ه خ[[دا در وجود شما قرار داده است؛ این همه درس و بحث و کتاب و علم و دانش هم در اختیار شما گذاشته اند. چه قدر زیاد افراد ک[[افر و ظالم که عقل خود را کنار می گذارند و به مقدرات خ[ود بی اعتن[[ا

هستند و عاقبت گرفتار عوارض ظلم و جنایت خود می شوند.

322

Page 323: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حس ظاهري و حس باطني

در همین رابط[[ه ث[[ابت می ش[[ود ک[[ه انس[[ان ها دارای دو حس حس ظ<<اهری وهس[[[تند ک[[[ه از این دو، تعب[[[یر می ک[[[نیم ب[[[ه

. حس ظ[[اهری، همین ح[[واس پنجگان[[ه ب[[ا تفک[[ر مغ[[زیباطنی می باشد ک[[ه تم[[امی انس[[ان ها، ک[[افر ی[[ا م[[ؤمن، این پنج حس را همراه تفکرات مغزی و نیروی حافظه ای که در مغ[[ز خل[[ق ش[[ده قب[[ول دارن[[د و ب[[ر پای[[ه این ح[[واس شش[[گانه،ب[[ه عن[[وان انس[[ان

شناخته می شوند. ح[[واس پنجگان[[ه ش[[کل ها و قیافه ه[[ا را نم[[ایش می ده[[د، ام[[ا حس تفکر که عمل مغز انسان است رابطه اشیاء و اش[[خاص را

می گویند. علمبه نمایش می گذارد. کشف این رابطه ها را وقتی انسان با کسی و چیزی روبرو می شود، مغ[ز او رابط[ه آن را با دیگران و رابط[ه دیگ[ران را ب[ا آن چ[ه دی[ده ب[ه نم[ایش می گ[[ذارد. مثال زنی ی[[ا م[[ردی را می بین[[د، ولی رابط[[ه او را ب[[ا دیگران گاهی می داند و گاهی نمی داند. می گوید او پسر فالنی یا

می گوین[[[د.علمدخ[[[تر فالنی اس[[[ت. کش[[[ف این رابطه ه[[[ا را طبیعیون از مسیر کشف عوامل طبیعت و روابط آنها ب[[ا یک[[دیگر این همه صنایع را به وجود آورده اند. هوا را می بینند و رابط[[ه آن را با طبیعت کشف می کنند. کره زمین و رابط[ه آن را ب[ا فض[ا و هوا و خورشید و ماه می دانن[[د و پی[[دا می کنن[[د و از طری[[ق همین

توانس[[ته اند ص[[نایع ب[[رقی و ماش[[ینی بس[[ازند.کشف رابطه ها

323

Page 324: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

می فهمند که کره زمین جاذبه دارد، اجسام و اشخاص روی خ[[ود را حفظ می کند. نمی گذارد به جایی پ[[رت ش[[وند و از ک[[ره زمین خارج شوند؛ ولیکن با کشف این جاذبه که پرنده ها و هواپیماها را به سمت خود می کشد و ساقط می کند، مجبورند یک عوامل ضد جاذبه در طبیعت پیدا کنند تا بتوانند خود را با صنایع خود از جاذبه زمین آزاد کنند. در طبیعت گشته اند تا ن[یروی ض[د جاذب[ه را پی[دا کنند و بتوانند توسط هوا و فضا از جایی به جایی بروند. مشاهده می کنند تنها نیرویی که می تواند با جاذبه زمین مبارزه کند و خود را از اختی[[ار آن خ[[ارج نمای[[د ن[[یروی آتش اس[[ت. می بینن[[د م[[واد آتش زا مجهز به نیرویی است که اگر در فضای آزاد قرار گیرد به آسمان می پرد و از جاذبه زمین خارج می گردد. در تاریخ می بینیم که همه جا دنبال نیروی آتش زا رفته اند و توانس[[ته اند آن را پی[[دا کنند و از آن استفاده کنن[[د. خداون[[د متع[[ال هم در ق[[رآن ح[[رکت

مواد آتشین را تعریف می کند و می فرماید:51عليها مالئكة غالظ شداد

در این آی[[ه خداون[[د آتش را تعری[[ف می کن[[د و می فرمای[[د نیروهای بس[[یار ش[[دید و خش[[ن ب[[ر م[[واد آتش مس[[لط هس[[تند و آتش به نیروهای بسیار قوی مجهز است ک[[ه س[[ر راه خ[[ود هم[[ه چیز را نابود می کند. در آیات س[[وره ذاری[[ات، ن[[یروی آتش را ب[[ه

این صورت تعریف می کند که:

6- سوره تحريم،آيه5151

324

Page 325: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

ار يفتنون، ذوقوا فتنتكم هذا الذي كنتم به يوم هم على الن52تستعجلون

ای پیغم[[بر از ت[[و می پرس[[ند ک[[ه روزگ[[ار آخ[[رت و روزگ[[ار حاکمیت دین چه زمانی است که در آن زمان مردم گرفتار جهنم می شوند؟ در جواب آنها بگو روزگار پیدایش جهنم هم[[ان زم[[انی است که کفار فریفته قوای آتشین می شوند و به فکر این هستند که برای غلبه بر طبیعت و انسان ها از نیروی آتش استفاده کنند. در نتیجه این همه س[[رمایه گذاری می کنن[[د ت[[ا آتش را از ط[[بیعت استخراج کنند و صنایعی بسازند که به نیروی آتش مجهز ش[[ود و با سرعت حرکت کند و در مسیر حرکت خود هم[[ه چ[[یز را ن[[ابود کند. و از سر راه خود بردارد. تم[[امی دانش[[مندان ط[[بیعی ب[[رای غلب[[ه ب[[ر انس[[ان ها از ن[[یروی آتش اس[[تفاده کرده ان[[د و این هم[[ه اسلحه های آتشین و آدم کش مانند گلوله ه[[ا و انفج[[ارات درس[[ت کرده اند و صنایع دیگری هم مثل حرکت ماشین ها و کارخانه ها، و کم کم توانسته اند از ن[[یروی خ[[الص آتش ب[[ه ن[[ام ب[[رق اس[[تفاده کرده، و با صنایع برقی این همه کارخانه ها و روشنایی را بس[[ازند و آخرین نتیجه ای که به نظ[[ر خودش[[ان از ن[[یروی آتش می گیرن[[د ک[[ه می توان[[د ط[[بیعت و ک[[ره زمین را ن[[ابود کن[[د آتش هس[[ته ای می باشد. این آتش، نیروی خالص آتش است. خداوند می فرمای[[د من آتش را در ط[[بیعت مه[[ار ک[[رده ام ه[[ر م[[ادة آتش زا را ک[[ه مخرب و نیرومند است با مواد دیگر کنترل می کنم ت[[ا ن[[یروی آن مهار و ضعیف باشد و انس[[ان ها بتوانن[[د از ن[[یروی آتش اس[[تفاده

13- سوره ذاريات،آيه5252

325

Page 326: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

کنند. اتم ش[[کافان و اس[[تخراج کنن[[دگان آتش هس[[ته ای، کس[[انی هستند که آتش های مهار شده را از کنترل مواد کن[ترل کنن[دة آن آزاد می کنند تا نیروی بیشتر و بزرگتری تولید شود و بیشتر به[[ره ب برند. در نتیجه بمب های هس[ته ای می س[ازند و زن[دگی خ[ود را در معرض نابودی قرار می دهند و خبر ندارند که همین آتش ه[[ای هسته ای و یا استفاده های نامشروع دیگر، به صورت اس[[لحه های انفجاری ک[[ه م[[ردم بی گن[[اه را می کش[[د و می س[[وزاند، هم[[ه این آتش ها ذخیره آخرت آنها می شود و همان جهنمی است ک[[ه خ[[دا

خبر داده است. در هر صورت، استفاده های نامش[[روع از ط[[بیعت و اس[[تفادة ظالمان[[ه از آتش هم[[ان جهنمی اس[[ت ک[[ه در حک[[ومت الهی ب[[ه کسانی برمی گردد که آن را ساخته اند و انسان های بی گناه را ب[[ه قتل رسانده اند. در هر صورت خداوند برای م[[وفقیت انس[[ان، در ساختن یک زندگی عالمانه و عادالنه، قدرت تفکر ب[[ه او بخش[[یده تا بتواند از نیروهای ذخیره شده در طبیعت که خدا آن را آفری[[ده اس[[ت ب[[ه کیفیت مش[[روع اس[[تفاده کن[[د و زن[[دگی خ[[ود را ب[[ه ص[[ورت های به[[تر و ع[الی تر در آورد. ولیکن آنه[ا از این قوه ه[[ا و قدرت ها که در طبیعت ذخیره شده به ط[[ور نامش[[روع و خائنان[[ه استفاده می کنند و عاقبت زندگی خ[[ود را ب[[ه هالکت می کش[[انند. در همین رابط[[ه ک[[ه انس[[ان ها از مس[[یر ق[[وای ذخ[[یره ش[[ده در خودشان، یا در طبیعت، در مسیر ترقی و تکامل قرار می گیرن[[د، اگر از این نیروها ب[[ه ط[[ور مش[[روع اس[[تفاده کنن[[د و در خ[[دمت

326

Page 327: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

یکدیگر باشند برای خود زندگی بهشتی می سازند و اگر نامشروع و ظالمانه و خائنانه اس[[تفاده کنن[[د ب[[ه ج[ای بهشت س[[ازی، ب[[رای خود جهنم می سازند و به عذاب آن مبتال می شوند؛ بحث آینده در کیفیت حرکات تکاملی انسان ها و یا تنزلی و تسافلی آنها خواه[[د ب[[ود ت[[ا ب[[دانیم چگون[[ه انس[[ان از طری[[ق فع[[الیت مش[[روع ی[[ا نامشروع، می تواند بهترین زندگی را ب[[ه ن[[ام بهش[[ت، ی[[ا ب[[دترین

زندگی را به نام جهنم برای خود بسازد.

327

Page 328: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

كيفيت حركات تكاملي و تسافلي انسان ها

خداوند متعال برای پیدایش نظام عادالن[[ه ط[[بیعی و انس[[انی که انسان ها همه جا در خدمت به یکدیگر باشند نه در خی[[انت ب[[ه یکدیگر، دو عامل آفریده است. یکی عام[[ل داخلی وج[[ود انس[[ان به نام عقل و معرفت، و دیگر عامل خارجی طبیعی به نام خدا و اولی[[اء خ[[دا. خ[[دا و اولی[[اء خ[[دا و انس[[ان های م[[ؤمن و متقی و دین دار، اینه[[ا عوام[[ل ط[[بیعی و اجتم[[اعی ع[[الم هس[[تند. ب[[رای پیدایش نظ[[ام انس[[انی و ع[[دالت، هم[[ه ج[[ا م[[ردم را ب[[ه خ[[دمت یکدیگر امر می کنند و از خیانت به یکدیگر ب[از می دارن[د. انبی[اء و اولیاء خ[[دا و ائم[[ه اطه[[ار علي[[ه الس[[الم و انس[[ان های م[[ؤمن و صالح و متقی و خداشناس و خداپرس[[ت، این انس[[ان ها هم[[ه ج[[ا عوامل صلح و ع[[دالت و ام[[نیت و تق[[وا هس[[تند و توانس[[ته اند ت[[ا ان[[دازه ای نظ[[ام اجتم[[اعی و انس[[انی بوج[[ود آورن[[د و تم[[امی انسان ها را در خ[[دمت ب[[ه یک[[دیگر ق[[رار دهن[[د ن[[ه در خی[[انت ب[[ه یک[[دیگر. خداون[[د متع[[ال هم پش[[ت ک[[ار این انس[[ان های ص[[الح و م[[ؤمن را می گ[[یرد. آنه[[ا را می پروران[[د و ب[[ه ثم[[ر می رس[[اند. محبوبیت اجتماعی پیدا می کنند و عاقبت کل بش[[ر و کس[[انی ک[[ه در خط ظلم و کفر و گناه هستند، در مسیر کف[[ر و گن[[اه زن[[دگی خ[[ود را فلج می کنن[[د و ب[[ه زان[[و در می آین[[د و ع[[اقبت مجب[[ور می شوند دست از کفر و گناه بردارند و در نظام ایمان و ع[[دالت

و خدمت به یکدیگر قرار گیرند.

328

Page 329: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

لذا طبق وع[[ده هایی ک[[ه خداون[[د متع[[ال ب[[ه انس[[ان ها داده و آینده زندگی را در نظر آنها به نمایش در آورده، ع[[اقبت ایم[[ان و عدالت و علم و معرفت و عقل و شعور انسانی بر کفر و گناه و ظلم و س[[تم غلب[[ه می کن[[د و در ک[[ره زمین ی[[ک اجتم[[اع الهی و

انسانی بوجود می آورد. این عوام[[ل اجتم[[اعی ارک[[ان ایم[[ان و ع[[دالت هس[[تند. اگ[[ر جامعه انسانی را به ساختمانی تشبیه کنیم، انس[[ان های الهی ک[[ه مجه[[ز ب[[ه ایم[[ان و تق[[وا هس[[تند، پایه ه[[ای محکم این س[[اختمان هستند و نمی گذارند. بشریت و زندگی او نابود شود تا روزی ک[[ه به صالح و عدالت کامل نائل شوند. این عوامل اجتماعی اص[ل و اساس ایمان و تقوا هستند. از ی[ک ط[[رف ب[ه خ[دای خ[ود و دین خدا مربوط هستند و از طرف دیگر به جوام[[ع انس[[انی و دع[[وت آنها به ایمان و تقوا و عدالت و ض[[دیت ب[[ا ظلم و س[[تم و کف[[ر و گناه. ولیکن این عوامل اجتماعی که انبیاء و اولی[[اء و انس[[ان های صالح و مؤمن هستند، بر پایه عوامل ط[[بیعی ک[[ه عق[[ل و ش[[عور

باشد می توانند فعالیت کنند.

329

Page 330: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

حواس هفتگان<<ه و اولي<<اء خداون<<د، وس<<ائل ني<<ل ب<<هتكامل

گفته شد که عوامل ایجاد تمدن و ع[[دالت و پی[[دایش زن[[دگی بهشتی دو چیز است: یکی عوامل اجتماعی ک[ه انبی[[اء و اولی[[اء و مؤمنین و متقین هستند، یکی عوام[[ل وج[[ودی انس[[ان، ک[[ه از آن تعبیر به عقل می شود. عق[[ل در وج[[ود ه[[ر زن و م[[ردی، پیغم[[بر باطنی او به حساب می آید که گفته شد خداوند تعالی برای ایجاد ترقی و تکامل انسان و برای این که بتوان[د از عوام[ل ط[[بیعت و نعمت های خ[[دادادی اس[[تفاده کن[[د و خ[[ود را از ع[[ذاب ها و باله[[ا نجات دهد، هفت عام[[ل در وج[[ود او آفری[[ده اس[[ت. این عوام[[ل

حس ب[[رای ارتب[[اط ب[[ا ط[[بیعت، و ح<<واس پنجگانهعبارتن[[د از به نام علم برای نظام دادن به عوامل طبیعت و استفادهششم

به نام عقل ب[[رای نظ[[ام دادن ب[[ه ح[[واسحس هفتماز آنها، و پنجگانه و حس ششم و ارتباط یافتن با عوالم غیب به نام خدا و

دین خدا. حواس پنجگانه همان چیزهایی را می بیند و می داند که بتوان[[د با آنها ارتباط وجودی پیدا کند. شنیدنی ها و دیدنی ها و چشیدنی ها و بوییدنی ها و لمس شدنی ها مج[[اری ارتب[[اط انس[[ان ب[[ا ط[[بیعت هستند. این حواس پنجگانه در وج[[ود انس[[ان ب[[ه منزل[[ة نهره[[ایی هستند ک[ه علم و دانش را از ط[[بیعت ب[ه وج[ود انس[ان س[[رازیر می کنند و انسان ها را به ط[[بیعت و نعمت ه[[ایی ک[[ه خ[[دا آفری[[ده

330

Page 331: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

مربوط می کنند. هر حسی از این حواس پنجگان[[ه مانن[[د نه[[ر آبی است که علم و دانش در وجود انس[[ان بوج[[ود می آورد و ع[[اقبت

او را به دریای علم و دانش مربوط می کند. در این میان حس هفتم که عقل انسان اس[[ت، انس[[ان را ب[[ه خدا و ماوراء طبیعت مربوط می کند. زیرا حواس پنجگانه و حس ششم که عامل کشف روابط موجودات با یکدیگر است، انس[[ان را به ظاهر عالم مربوط می کن[[د. انس[[ان را ب[[ه همین ش[[کل ها و قیافه ها که قاب[[ل رؤیت و قاب[[ل لمس هس[[تند ارتب[[اط می دهن[[د و نمی توانند انسان را به باطن ع[[الم ک[[ه عوام[[ل ط[[بیعت و خ[[دای آفریننده هستند، مربوط کنند زیرا آن چه در ظاهر ع[[الم نم[[ایش پیدا می کند، از ب[[اطن ع[[الم، ب[[ه ظ[[اهر ع[[الم س[[رازیر می ش[[ود. ماوراء طبیعت و باطن ع[[الم مانن[[د دریاه[[ای ک[[ره زمین اس[[ت و

ظاهر طبیعت مانند برف و باران و تگرگ و... حی[[ات ک[[ره زمین ب[[ه آب ب[[اران بس[[تگی دارد. ولیکن مب[[دأ پیدایش باران ها، دریاها هستند. به همین کیفیت آن چه با ح[[واس پنجگانه در عالم دیده می شود، مانند برف و ب[[اران اس[[ت ک[[ه در ظ[[اهر ع[[الم نمای[[ان می ش[[ود و م[[اوراء ط[[بیعت و ب[[اطن ع[[الم

اقیانوس حیات و حرکت و علم و دانش است. مثال می گوییم باران ها از دریاه[[ا بوج[[ود آمده ان[[د. الزم اس[[ت بپرسیم دریاها از کجا بوجود آمده اند. این جا می گوییم حیوانات و نباتات و میوه ها و رزق و روزی ها از ب[[اران پی[[دا ش[[ده اند، ولیکن

الزم است بپرسیم ابر و باران و دریا از کجا آمده اند.

331

Page 332: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

عواملی ک[[ه دری[[ا می س[[ازد و م[[واد اولی[[ه زن[[دگی را بوج[[ود می آورد و این عوامل س[[ازنده ک[ه دی[[ده نمی ش[[وند، ام[[ا اص[[ل و اساس حیات و حرکت در عالم هستند، نیروهای م[[اوراء ط[[بیعت هستند که به نام های حیات و ح[[رکت و ن[[یرو و فرش[[ته و مالئک[[ه شناخته شده و فرمان[[ده ک[[ل آنه[[ا خداون[[د متع[[ال اس[[ت. ن[[یروی

را ب[[ه انس[[انعوام<ل م<اورائی عق[[ل در وج[[ود انس[[ان همین نمایش می دهد. مثال انسان گاهی خ[[ود را زن[[ده می بین[[د و گ[[اهی خوابیده یا مرده. از خود می پرسد یا از دانشمندی، ک[[ه آن زم[[ان که زنده بودم چه چیزی در من بود که با آن زنده ش[[ده و زم[[انی که مرده یا خوابیده ام، چه چیز از بدن من خارج شده است؟ این آمد و شد حیات و علم و شعور و زیبایی ها در ط[[بیعت از م[[اوراء ط[[بیعت سرچش[[مه می گ[[یرد و آن موج[[ودات م[[اورائی را عق[[ل

انسان به انسان نمایش می دهد. پس تنها عاملی که وجود انسان را به ماوراء طبیعت یعنی جایی که خدا

. کافرها ک[ه فریفت[[هو فرش<<تگان هس<<تند مرب<<وط می کن<<د »عق<<ل« است همین طبیعت هستند نیروی عقل را در وجود خود کنار می گذارند و به قض[[اوت عق[[ل اعتن[[ا نمی کنن[[د. آن ج[[ا ک[[ه از مس[[یر ظلم و ستم، بندگان خدا را می کشند، عقل و وجدان آنها به آنها هش[[دار می دهد و آنها را از ظلم و س[[تم نهی می کن[[د ولیکن آنه[[ا ب[[ه این نیرو که روح حیات و حرکت را نم[[ایش می ده[د و خ[دای ع[الم و آدم را به نمایش می گذارد و انسان را متوجه باطن عالم و عالم آخرت می کند، به این نیروی عقل، در خود و عوامل این ن[[یرو در

332

Page 333: Default Normal Template · Web viewاز یک طرف خداوند در قرآن حکمت را تعریف می کند و به انسان ها دستور می دهد که علم خود

حكمت

جامعه، که پیغمبران و نیکان هستند اعتنا نمی کنند و زندگی خ[[ود و بش[[ریت را ب[[ه فس[[اد و تب[[اهی می کش[[انند و ع[[اقبت، ب[[رای موفقیت خود متوسل به آتش ها و انفجارات آتشین و خطرناک تر از همه اینها، بمب های هسته ای می شوند که هم[ان جهنم موع[ود

است. پس این دو عامل در وج<<ود انس<<ان و در جامع<<ه ک<<ه می تواند آنها را از این خطر بزرگ نجات دهد و به جای

و دیگرعقل جهنم سازی، بهشت س<<ازی بی<<اموزد، یکی وخداپرس<<<<تان و مؤم<<<<نین و متقین و اولی<<<<اء خ<<<<دا

هستند. ولیکن عاقبت این دو عامل نج<<اتخداشناسان بخش مخفی، بر عوامل کفر و گناه غلبه خواهن<<د ک<<ردو زندگی بشریت را به صلح و عدالت خواهند کشانید.

ان شاء الله تعالي

والسالم عليكم و رحمه الله و بركاته محمد علي صالح غفاري

333