حکومت انتصابی

318

Upload: mohsen-kadivar

Post on 14-Mar-2016

243 views

Category:

Documents


5 download

DESCRIPTION

مجموعه‌ی اندیشه‌ی سیاسی در اسلام (۳)، ویرایش دوم، ۳۱۶ صفحه، اردیبهشت ۱۳۹۳

TRANSCRIPT

Page 1: حکومت انتصابی
Page 2: حکومت انتصابی

)3(انديشة سياسي در اسالم

حكومت انتصابي

محسن كديور

1393

Page 3: حکومت انتصابی
Page 4: حکومت انتصابی
Page 5: حکومت انتصابی

كتاب شناسنامة

)3(انديشة سياسي در اس م: عنوان مجموعه حكومت انتصابي: عنوان كتاب محسن كديور :نويسنده

1380تا اسفند 1379آذر ): مقا/ت ماهنامة آفتاب(تاريخ تحرير سوم 1389خرداد : ايش دومتاريخ وير

1393 ارديبهشت: )صورت كتاب الكترونيكي به(انتشار تاريخ صفحه 316 :تعداد صفحات

سايت رسمي محسن كديور وب: ناشر

www.kadivar.com

[email protected]

Page 6: حکومت انتصابی

فهرست

7 .............................................................................................................. شگفتاريپ

17 ................................................................................................................ مقدمه

25 ................................................................................... ابانتص يتصور يمباد: اول بخش

29 .............................................................................. لغت در انتصاب .اول فصل

31 ............................................................................. قرآن در انتصاب .دوم فصل

49 ........................................................................... سنت در بانتصا .سوم فصل

57 ....................................................................... اتياله در انتصاب .چهارم فصل

63 ............................................................................. فقه در انتصاب .پنجم فصل

79 ........................................................................... عام نصب ضاحيا .ششم فصل

101 .................................................................... انتصاب يوقوع امكان يبررس: دوم بخش

107 .................................................................. امر يول نييتع يمبان .هفتم فصل

111 .................................................................. امر يول نييتع طرق .هشتم فصل

135 ...................................................... امر يول كنندگان نييتع طيشرا .نهم فصل

159 ........................................................................يانتصاب يزمامدار .دهم فصل

179 ............................................ يانتصاب حكومت در زمامدار رييتغ .ازدهمي فصل

Page 7: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 6

191 ............................................................................... انتصاب يقيتصد يمبان: سوم بخش

201 ............................................. سنت در يمطابق داللت با نصب .دوازدهم فصل

223 .............................................. سنت در يالتزام داللت با نصب .زدهميس فصل

239 ....................................................... قرآن و يانتصاب حكومت .چهاردهم فصل

245 ........................................................ اجماع و يانتصاب حكومت .پانزدهم فصل

249 ................................................ عقل ليدل و يانتصاب حكومت .شانزدهم فصل

261 ..................................................................... يانتصاب حكومت ديبازتول: چهارم بخش

267 ....... رانيا ياسالم يجمهور سيتأس تا يانتصاب حكومت ةشياند. هفدهم فصل

301 ................................................................................................... منابع فهرست

309 ................................................................................................ يليتفص فهرست

315 ...................................................................................................... قلم نيهم به

Page 8: حکومت انتصابی

تـم ز رويت حاجب اسـمنصـبي كان 1عين معزولي است، نامش منصب است

پيشگفتار

سـوم تحريـر يادداشـت و دوم ويـرايش يادداشت كتاب، ةچكيد شامل ارپيشگفت اين .است

چكيدة كتاب

ياسـ يس يشـة اند چهارگانـة مراحـل از مرحلـه نيدوم ياساس ميمفاه از» انتصاب«. باشـد يمـ » هيـ فق مطلقـة يانتصـاب تيـ و/« يـة نظر دوم نكر و بتيغ دوران در عهيشـ ا به ييگو پاسخ دار عهده» يانتصاب ومتكح« چـه بـه شـارع :اسـت ياصـل سـؤال ني

يا رابطـه چه شارع با ياله مكحا اي( است؟ دهيرسان ومتكح به را ياله مكحا يا نحوه باشـد يمـ مـردم با ياله مكحارابطة نحوة تيو/. است تيو/ از ريغ انتصاب) دارد؟

طبـع در .4437 شـماره ،199 ص 6 ج اسـتع مي، محمـد دكتـر تصحيح ششم، دفتر ،مولوي مثنوي. 1 ).29 سطر ،417 ص. (است شده ضبط محجب حاجب، جاي به خاور ك له

Page 9: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 8

ومـت كح بخـش نينخسـت . است شارع با ياله مكحا رابطة نحوة ،انتصاب هك يدرحال .دارد اختصاص» انتصاب يتصور يمباد« يبررس هب يانتصاب

مقابـل . اسـت مقـام ضيتفـو و شـغل ياعطا ،گماشتن يمعنا به لغت در انتصاب يسـو از همـواره انتصاب. است نشيگز و انتخاب آن ليبد وي ناركبر و عزل نصب يانتصاب ومتكح در. شود يم حاصل نپايي از انتخاب هك يدرحال ،رديگ يم صورت با/

.باشد يم يديتصع قدرت يانتخاب ومتكح در هك يدرحال ،است يليتنز ياسيس قدرت

بـا امـا ،اسـت نشـده اسـتعمال گماشتن يمعنا به نصب واژة اگرچه ميرك قرآن در ،نبـوت يعنـ ي يالهـ منصـب هفـت ،تـاء يا و اصطفاء ،بعث ،جعل يها واژه از استفاده. اسـت شـده شـناخته تيمرسـ به ملوكيت، و تيو/ ،نقابت ،وزارت ،خ فت ،امامت .است نشده مطرح ميرك قرآن در هيفق تيو/ منصب

نصـب ،اءياوص و اءيانب يبرا يقرآن گانة هفت مناصب حيتشر بر ع وه اتيروا در نصـب ،اتيـ روا يبرخ در. است شده مطرح ليتفص به تيو/ و امامت به) ع(بيت اهل

و) ص(رمكـ ا رسـول جانـب از ياجتمـاع امـور يبعض يتصد به افراد يبعض خاص يبعضـ بـه ) ع(ائمـه جانـب از هكـ يصـنف تنهـا . اسـت شـده اشـاره ) ع(نيرالمومنيامفقهـا ،اند شده منصوب )است قضاوت منصب ها آن نيتر مهم هك( ياجتماع يها متس

اسـتنباط حاصل هكبل ،است نشده ركذ حايصر اتيروا در مردم بر فقها تيو/. هستند .ستا اتيروا يبعض از فقها يبرخ

يگـر يد يالهـ منصـب چيهـ ،امامـت و نبـوت منصـب دو از ريغ ،عهيش مك در افراد نصب از يسخن ،بتيغ مبحث در ي مك تبك در. است نشده شناخته تيرسم به .است امدهين انيم به يزمامدار اي مردم بر تيو/ به يخاص صنف اي

ينـوع ،شـارع يوسـ از مكحـا شرايط انيب از فراتر يامر ،فقه در انتصاب از مراد موضوع بر يشرع مكح جعل و فيلكت انشاء از فراتر يامر ،ردنكجاديا و جعل انشاء

Page 10: حکومت انتصابی

9 پيشگفتار

انـه كملو انشـاء و يومتكـ ح فرمان ،يسلطان جعل ،انتصاب. است يشرع يفةوظ انيب و .ابدي يم صدور شرف مادون امور تيتمش يبرا مافوق از هك است

مكحـا اگـر :است تصور قابل زين گريد صورت هشت به شارع و مكحا نيب رابطة ايـ :سـت ين رونيـ ب حـال چهار از رابطه نيا ،ميبدان مقدس شارع با عقد طرف را ياله مكحـا رابطـة اگـر . تيوصا اي ،هيعط و هبه اي ،ابتين و التكو اي است امانت و عهيود دوگونـه ،نـدارد مكحـا رشيپـذ و تيرضـا به يازين هك ميبدان قاعيا را شارع و ياله

را آن ،نباشـد قـاع يا و عقـد شـارع و مكحـا رابطـة اگـر . ضيتفو و اذن :ستا متصور انتصـاب . نصب با/خره و موضوع بر مكح جعل ،وراثت :ردك ميترس توان يم گونه سه .موضوع بر مكح جعل نه و است قاعيا نه است عقد نه

بـودن ينـ يد و خداونـد بـه ومتكح انتساب طرق از يكي شارع يسو از انتصاب جانـب از انتخـاب بـا شارع يسو از انتصاب. آن يانحصار قيطر نه ،ستا ومتكح

شـده منصوب مردم بر تيو/ به يخاص صنف اي فرد قب اگر. ستين جمع قابل مردم نصـب :اسـت قسم دو بر يشرع نصب. ماند ينم يباق مردم انتخاب يبرا ييجا ،باشد مـراد و است اتيروا يخبر از برداشت در فقها اركابت ،عام نصب. عام نصب و خاصـ بـه مقـدس شارع جانب از نيمع طيشرا نيواجد نصب ،آن از اسـت خـاص متس .

نصـب ،طيشـرا واجـد هانيفق همة نصب :است تصور قابل صورت سه به عام نصب سراسـر در هـان يفق همة افضل نصب با/خره و ييايجغراف منطقة هر در هانيفق افضل .جهان

در و دارد اختصـاص انتصابي حكومت وقوعي امكان بررسي به كتاب دوم بخش چـون ؛اسـت امر ولي تعيين طرق ،اول مسئلة. گيرد مي قرار بحث مورد مسئله سه آن

و منطقـه در يعموم حوزة در مردم بر تيو/ و متعددند غالبا ،عام نصب به منصوبان يبـاق وبمنصـ اءياول نيب از نفر يك نييتع جزاي چاره ،دارد نميبر تعدد خاص زمان ،قرعـه ،صيتشـخ و شـف ك اسـت؛ نيـي تع قابـل وهيشـ شش با نفر يك نيا. ماند نمي

Page 11: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 10

يگروهـ تغلب با/خره و يكراتكدمو انتخابات ،يشخص تغلب و تياسبق ،يتعهديو/ يـك، راتكدمو انتخابـات هكـ داد نشانها وهيش نيا ليتحل. ياضطرار انتخابات با همراه بـا را جهـان نيمسـلم ولـي امـر ،اسـت يبانتصـا ومتكح ضوابط و يمبان از خروج تنهـاراه شـدن تغلـب منطـق ميتسـل و اسـت /زم وزانت فاقد ردنك نييتع يشك قرعه .است يانتصاب ومتكح

. شـوند مـي خوانـده خبرگـان هكـ هستند هانيفق از يجمع ولي امر، نندگانك نييتعـ ا از يكـي در. ديبرگز توان مي وهيش پنج با را خبرگان ـ مكـ ح نـابر بهـا وهيشـ ني ياول واسـطه يـك بـا اي شوند مي منصوب ولي امر توسط مايمستق خبرگان مجلس ياعضا يسـازگار و يقگيسـل هم و ييهمسو مهم شرط. شوند مي نصب يو نيمنصوب توسط

.است منصوب خبرگان نشيگز ياصل كم ولي امر، با

يابانتصـ ومـت كح در. اسـت مسئلة دوم ايـن بخـش موضوع يانتصاب يزمامدار طيشـرا از فـارغ آن مقامـات يتصد و ستين /زم امري ول ردكعمل بر نهينهاد نظارت سـه بـه يانتصـاب ومـت كح در امري ول رييتغ. ستين يخاص تيمل به مشروط يمذهب

لـذا ،سـت ين رفتـه يپذ تيتوق اما. استعفا و عزل از شفك ،مرگ :افتد يم اتفاق صورت موضـوع ،منصـوب ولـي امـر يريگ كناره طرق. است العمر مادام و يدائم ،هيفق تيو/ .است بخش اين سوم مسئلة بحث

. است شده انجام سوم بخش در يانتصاب حكومت ينقل و يعقل مستندات يبررس. اسـت ) ع(بيـت اهل و) ص(امبريپ از منقول تيروا ده يانتصاب ومتكح ادلة نيتر مهم يفقهـ اعتبـار از يسـند فضـع ايـ سـند فقـدان واسطة به تيروا پنج اتيروا نيا از

،ييخلفـا ارحم مايت اللهرو سه. الواقعه الحوادث اما عيتوق :است جمله نيازا ،ساقطند امـا ،سـتند ين يسـند مناقشـة از يخـال اگرچـه ،جـه يخد ياب خبر و حنظله عمربن خبر

يريتدب تيو/ به ،شهرت اي اصحاب عمل با يسند ضعف جبران و اغماض برفرض .ندارند لتد/ مردم بر هانيفق

Page 12: حکومت انتصابی

11 پيشگفتار

خبـر دو و نـد ك يمـ اثبات را امكاح غيتبل و ميتعل در هانيفق ينيجانش اول تيروا هيـ مكح شـبهات در قضـاوت يبـرا را هـان يفق تيص ح ،جهيابوخد و حنظله عمربن به و عاجزند زين قضاوت به هانيفق عام نصب اثبات از تيروا دو نيا. ندينما يم اثبات

بـه هانيفق عام نصب اثبات به برسد چه؛ ندارند د/لت ،مكيتح يقاض و مكح از شيبـ بـه زين قداح يحةصح و يونكس موثقة يعني معتبر تيروا دو اما. مردم بر تيو/ شيب. نندك ينم د/لت يشرع امكاح ميتعل و غيتبل و جيترو در هانيفق وراثت و يامانتدار از

اتيـ روا در يانتصـاب تومـ كح يعنـ ي مـردم بـر تيـ و/ به هانيفق عام نصب نيبنابرا .است معتبر مستند فاقد) ع(ائمه و) ص(امبريپ

نه يعني. است يعقل و ينقل معتبر مستند فاقد مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب ايـ مسـتقل عقـل مكح و اجماع نه و) ع(ائمه و) ص(امبريپ ثياحاد نه و يقرآن اتيآ انتصـاب عـدم اصـل تحت ،وردم لذا؛ نندك ينم اثبات را يانتصاب ومتكح رمستقليغ. انـد نشـده منصـوب مـردم بـر تيـ و/ بـه شارع جانب از هانيفق يعني ،ماند يم يباق عـام نصـب بـر يليدل چيه اصو/ هكبل ،است ينيد موجه ليدل فاقد يانتصاب ومتكح هـان يفق يبرخـ حـل راه مـردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب. ستين دست در هانيفق

متشـرعه يهـا حـل راه زمـرة در بـوده نيد از خارج فرهنگ زتاببا ،نيد اقامة جهت ،ردكـ قلمـداد استيس حوزة در شارع حل راه را آن توان ينم هرگز و ديآ يم حساب به .يشرع فرد همنحصرب حل راه هم آن

مـورد ياسـ م يجمهـور در يانتصـاب ومتكح ديبازتول ،كتاب بخشآخرين در ياسـ يس يرةسـ و آرا در يانتصاب ومتكح يررسب با بحث نيا. است گرفته قرار بحث مراحـل قسمت نيا در. شود يم آغاز رانيا ياس م يجمهور انگذاريبن ينيخم اهللا تيآ تـا ياسـ م انقـ ب دوران در و ياسـ م انقـ ب شـروع از قبل شانيا آراي گانة سه

.است گرفته قرار يانتقاد ليتحل مورد ياس م يجمهور استقرار

Page 13: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 12

نيفـرورد ( يزمامـدار دوران يابتـدا تا آغاز از ينيخم اهللا تيآ ياسيس يشةاند در همـواره ،شـان يا مطلـوب ومـت كح او/ :گرفـت جـه ينت توان يم را ريز اتكن) 1358 .است بوده يانتصاب ومتكح يعني هيفق عامة يانتصاب تيو/

رشيپـذ يآمـادگ مـردم هكـ يطيشـرا در يعنـ ي فقهـا يـد بسط عدم زمان در ايثان بـه هيـ فق ميمستق تيو/ از شانيا ،ندارند را) هيفق عامة يانتصاب تيو/( ياله متوكح

.است ردهك تفاكا هيفق نظارت

ومـت كح ينـوع ،مـردم يآمـادگ عـدم و دي بسط عدم احراز با يو ،مقطع دو در نظارت و اذن با يسلطنت مشروطة ومتكح يكي ،است ردهك زيتجو را محدود يانتخاب .57 سال در هيفق نظارت با ياس م يجمهور يگريد و 1322 سال در فقها

بـاب از تيـ ثركا آراي ايـ مـردم يرأ به رجوع زين و يانتخاب ومتكح زيتجو ثالثا يآمـادگ مردم هك يطيشرا يعني ،بوده ياضطرار و يعيرطبيغ طيشرا در و يثانو مكح باب از نه ،باشند نداشته را) هيفق عامة يانتصاب تيو/( ينيد مطلوب ومتكح رشيپذ .فقها دي بسط طيشرا در و ياول مكح

براسـاس يعمـوم آراي و انتخـاب بـه كتمسـ يگاه ،يعيرطبيغ طيشرا در رابعاـ انيمـدع با جدل اي يعموم اركاف اتكاس ،الزام قاعدة و مطلـق لكشـ بـه يالمللـ نيب ديـ بسـط عدم شرط به را آن دبودنيمق همواره ديبا يم هك است گرفته صورت ديرمقيغ

آراي و يعمـوم اركـ اف يجةنت هيفق يول هرگاه هك است واضح اال و ؛ردكن فراموش فقها .ندارد آن ابطال در يديترد ،دهد صيتشخ نظام مصلحت برخ ف را انتخابات و يمل

حكومـت يابيـ شـه ير :از عبارتنـد انتصـابي حكومـت كتـاب نشدة منتشر فصول ،انگـذار يبن ينيجانشـ تـا مطلقه تيو/ از ،ينيخم اهللا آيت يزمامدار دوران در يانتصابـ نسـبت ،ياسـ م يجمهور رهبر نيدوم يزمامدار در انتصاب ظيتغل و انتصـاب نيب

.تيجمهور

***

Page 14: حکومت انتصابی

13 پيشگفتار

يادداشت ويرايش دوم

هنـوز 1»اسـ م در ياسـ يس شـة ياند« مجموعة از كتاب نيسوم ،يانتصاب حكومت تـا 1379 آذر از قسـمت 9 يط ،آفتاب ماهنامة در آن سوم ريتحر. است يناقص كتاب 2.شد منتشر 1381 نيفرورد

»ياسـ م يجمهـور عصر در يانتصاب حكومت ديبازتول« كه نهم قسمت انتشار با »آفتــاب«. بازمانــد مطلــب ادامـة انتشــار از و گرفــت قــرار فشـار تحــت مجلــه ،بـود تيـ محكوم ادلـة از يكي و شده فيتوق يانتصاب حكومت مأموران توسط هاست مدت .بود مقا/ت سلسله نيهم انتشار ،دادگاه در» عيسي سحرخيز« آن مسئولريمد

ـ نشـر « توسـط »آفتـاب « در منتشرشده بخش نيهم بود قرار جلـد دو ناشـر ( »ين آفتـاب تـابش مانع كه ينيسنگ يابرها كه افسوس. شود منتشر) مجموعه نيا نينخست كتـاب انتشـار به يديام گريد نكهيا تا فتديب قيتعو به انتشار نيا كه شدند باعث بودند. اسـت شده انتخاب يمجاز يفضا ،كتاب متن به يدسترس يبرا نكيا. نماند رانيا در .شود منتشر »خانه« در ناشر همان توسط كتاب ي،آفتاب فضايي در كه ديام نيا به

.1377 ،وإلئي حكومت: دوم جلد ؛1376، شيعه فقه در دولت هاي نظريه: اول لدج. 1 :تهران در آفتاب ماهنامة در منتشرشده قسمت نه مشخصات. 2

؛13تا 8 ص ،1 ، شمارة1379 آذر انتصابي، حكومت. 1 ؛51تا 44 ص ،2 ، شمارة1379 دي انتصابي، حكومت ميومفه تبيين. 2 ؛71 تا 66ص ،3 ، شمارة1379 اسفند نتخاب،ا و انتصاب انتساب،. 3 ؛49 تا 40ص ،5 ، شمارة1380 خرداد امر، ولي كشف. 4 ؛65 تا 58ص ،6 ، شمارة1380 مرداد منصوب، خبرگان. 5 ؛65تا 58ص ،7 ، شمارة1380 شهريور فقيه، ولي عملكرد بر نظارت. 6 ؛69 تا 60ص ،11 ، شمارة1380 دي انتصابي، حكومت روايي مستندات بررسي. 7 ؛69تا 64ص ،12 ، شمارة1380 بهمن شارع، حل راه نه متشرعه ابتكار انتصابي حكومت. 8 سياسـي انديشة گانة سه مراحل انتقادي تحليل( اس مي جمهوري در انتصابي حكومت يابي ريشه. 9

.61 تا 54ص ،14 ، شمارة1381 فروردين ،)زمامداري از قبل ايران، اس مي جمهوري بنيانگذار

Page 15: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 14

و بخـش چهـار بـه كتـاب كـه تفاوت نيا با ؛است سوم ريتحر همان ،ريتحر نياـ ن آن مقدمـة وگرديـده حيتصح يمطبع اغ ط و هشدتقسيم 1فصل هفده شيرايـ و زي

.شود ملحق آن به يزود هب هماندياقب فصول كه ديام نيا به. است شده يمختصر

؛انتصـاب يتصـور يمبـاد :است شده ليتشك بخش چهار از »يانتصاب حكومت« يانتصـاب حكومـت ديبازتول با/خره و انتصاب يقيتصد يمبان ؛امكان وقوعي انتصاب

ـ ا در آن نينخست فصل تنها ،چهارم بخش از. ياس م يجمهور در آمـده مجموعـه ني .رسد يم انيپا به گريد فصل چهار الحاق با كتاب كل و بخش نيا. است

حكومـت كارمنـدان برخـي طـرف از غالبـا يانتصاب حكومت مختلف يها بخش قسـمت ،طلـب حاصـ محتـرم دوستان برخي 2.است گرفته قرار انتقاد مورد ،يانتصابنقـد و مـورد هـم را) اس مي جمهوري در انتصابي حكومت يابي ريشه( مقا/ت اخير

3.دادند قرار بررسي

در ،فصـل چهـارده و بخـش شـش در »انتصـابي حكومـت « 1389 سـال در كـه اسـت ذكر به /زم. 1 .است شده منتشر نويسنده سايت وب

اسـ مي هـاي پـژوهش مركـز : )مقا/ت منتشرشده در آفتـاب (و سوم دوم اول و هاي قسمت نقد -. 2 ،13 شـمارة انديشه، بازتاب ماهنامة انتصابي، حكومت طه، فرهنگي مؤسسة همكاري با صداوسيما

.66 تا 42ص ،1380 فروردين :قم انديشـه، رواق ،1382 خـرداد كديور، آراء در انتصابي حكومت نقد سيف، اميررضا: دوم قسمت نقد -

.116 تا 109ص ،18 شمارة كشـف طـه، فرهنگـي مؤسسـة همكاري با صداوسيما اس مي هاي پژوهش مركز: چهارم قسمت نقد -

.28تا 20، ص 16 شمارة انديشه، بازتاب ماهنامة ،1380 تير امر، يول رسـالت، ، تهـران، روزنامـة 1380 شهريور 14و13 منصوب، خبرگان ايماني، ناصر: پنجم قسمت نقد -

.2 صص ،15 شمارة آفتاب، ، ماهنامة1381 ارديبهشت جمهوريت، پرچمدار امام، زاده، تاج سيدمصطفي -. 3

انتصـابي حكومـت زنـدان در ناحق به 1388 خرداد از زاده تاج مصطفيسيد گرامي دوست( .8تا 1 ← .)خواستارم بزرگ خداي از را سبز جنبش سرفراز سياسي زندانيان ديگر و او رهايي. است

Page 16: حکومت انتصابی

15 پيشگفتار

گـذرد، نويسـنده هايي كه از نگارش تحرير سوم مي /زم به ذكر است در طي سالايـن آراء . اي رسـيده اسـت در برخي آراء ك مي خود تأم تي داشته و به نكات تـازه

اميـدوارم در زمـان تكميـل فصـول . ك مـي در ايـن كتـاب وارد نشـده اسـت جديد فقهـي نويسـنده صـورت گيـرد، باقيمانده، تحرير جديدي مبتني بر آراء متأخر ك مـي

.انشاءاهللا 1389 خرداد

***

سوم ريتحريادداشت

ـ ا. دارد يا پرغصهقصة » اس م در ياسيس شةياند مباحث« نونكتـا نـه را قصـه ني و ميگـو يمـ اشـاره به تنها. دارم را ردنشك بازگو يبنا نونكا نه ،ام ردهك فيتعر ييجا .گذرم يم

كي قالب در» عهيش فقه در دولت يها هينظر« عنوان تحت مبحث نيا اول قسمت يمباد« عنوان تحت مباحث نيا دوم قسمت. شد منتشر تهران در 1373 سال در مقاله امـا ،درآمـد ريـ تحر رشتة به 73 تابستان در» هيفق مطلقة يانتصاب تيو/ ةينظر يتصور

ـ اوا در. نشـد بشينص» انتشار قيتوف« حكومـت «فصـلنامة دعـوت بـه 75 تابسـتان لي ،ريـ اخ مقالـة از يبخش دوم ريتحر ،)مجلة دبيرخانة مجلس خبرگان رهبري( »اس مي

پـس هكـ نيا تا ماند بينص يب» انتشار حق« از باز اما ،شد نگاشته» انتصاب يمبنا« منا هب) 1377 تابسـتان و بهـار ،كيـ و صـفر يهـا شـماره ( »گفتمان« فصلنامة در سال دو از

→ تهـران، ،1381 خـرداد 21 امـام، سياسي فلسفة از كديور و مصباح مشترك قرائت كواكبيان، مصطفي -

.125 شمارة /ري،روزنامة مردمسا .57تا 52ص ،19 شمارة آفتاب، ، ماهنامة1381 مهـر خميني، امام نزد جمهوريت بركـچيان، محمود -

Page 17: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 16

نـام بـه نيشيپ ريتحر دو از تر فربه ،مباحث نيا سوم ريتحر 77 وريشهر در. شد منتشر راه« نامـة هفتـه در آن بخش نينخست هك ،شد آغاز» يانتصاب ومتكح مباحث سلسله« افتـادن زنـدان بـه و »نـو راه« توقـف با. شد منتشر) 1377 وريشهر 21 ،21 شمارة( »نو

.افتاد ريتأخ به» يانتصاب ومتكح« انتشار ،قلم نيا صاحب

ومـت كح مباحث سلسله« سوم ريتحر هك رمكشا را خداوند سال دو از پس نونكاـ ا در هكـ هـا آن همة از. رميگ يم سر از را» يانتصاب و موانـع جـاد يا بـا سـال هفـت ني را مباحث نيا گسترش و قيتعم فرصت ،شده ريخ سبب ناخواسته ،لفمخت قاتييتض

ـ ا راقـم بـه كمـ ك نيمتـر ك. سپاسـگزارم آوردند فراهم و انتقـادات ارائـة ،سـطور ني .است سنج تهكن خوانندگان شنهاداتيپ

باهللا الإ يقيتوف ما و

1379 آبان

Page 18: حکومت انتصابی

مقدمه

.شـود يم ميتقس زيمتما م اك دوران دو به اس م در ياسيس ةشياند ،انيعيش دگاهيد ازــ حضــور دوران ،اول دوران ــ بــتيغ دوران ،دوم دوران؛ جامعــه در اهللا يول از اهللا يول .جامعه

چهـار بـه ،عصـر هر غالب گفتمان براساس بتيغ دوران در عهيش ياسيس شةياند :شود مي ميتقس مرحله

ـ اوا تا چهارم قرن لياوا از( عهيش يمذهب تيهو نيوكت عصر :اول مرحلة قـرن لي ).دهم

).زدهميس قرن آخر تا دهم قرن لياوا از( تيو/ و سلطنت عصر :دوم مرحلة

.)چهاردهم قرن( تيمشروط و نظارت عصر :سوم مرحلة

.)پانزدهم قرن اول از( ياس م يجمهور عصر :چهارم مرحلة با/خره و

يجمهور استقرار از پس اما ،است دوم مرحلة ياساس ميمفاه از» انتصاب« اگرچه هكـ آنجـا تـا . افتي توسعه يديتزا روبه لكش به و شد مطرح دوباره ،رانيا در ياس م. شـود مـي يمعرفـ ياسـ م ومـت كح نكـ ر نيدوم ،»تيو/« از پس» انتصاب« امروز از پـس ،معاصر ياس م ومتكح تيماه شناخت يبرا هك است يعيطب اريبس نيبنابرا نصـب دربـارة قيـ تحق و تأمـل بـه ،ييو/ تومكح و تيو/ مختلف ابعاد با ييآشنا .ميآور انيم به سخن» يانتصاب ومتكح« گوناگون جوانب از و ميبپرداز

Page 19: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 18

از مـا جامعـة يرسم ةينظر عنوان به امروز هك(» هيفق مطلقة يانتصاب تيو/« ةينظر .فقاهت و اط ق ؛انتصاب ؛تيو/ :است نكر چهار بر يتنبم) شود مي ادي آن

فقيه طلقةم انتصابي وإليت ةنظري اركان :1 شمارة نمودار

تيمشـروع « يانـ برمب ياصـل سؤال چهار به پاسخ درواقع يديلك مفهوم چهار نيا :هستند 1»ب واسطه ياله

ومـت كح ؟اسـت ردهك ضيتفو ياله مكحا به يومتكح نوع چه ،شارع :اول سؤال دارد؟ يا رابطه چه مردم با ياله مكحا ؟است يومتكح چگونه ياله

مكحـا ؟اسـت دهيرسان ومتكح به را ياله مكحا يا نحوه چه به شارع :دوم سؤال دارد؟ يا رابطه چه شارع با ياله

قلمـرو ؟اسـت داده اريـ اخت يالهـ مكحـا بـه يا محدوده چه در شارع :سوم سؤال ؟جاستك تا ياله ومتكح

چـه يالهـ مكحـا ؟اسـت ردهكـ مكحـا مردم بر را يسانك چه شارع :چهارم سؤال دارد؟ يطيشرا

.حكومت مشروعيت در مردم دخالت عدم، يسا/ر يربان. 1

Page 20: حکومت انتصابی

19 مقدمه

ـ ا. شـوند مـي آغـاز شارع با سؤال چهار هر و گرنـد يدكي از مسـتقل تسـؤا/ ني. مـؤثر هم در و ندا مرتبط هم به هكنيا نيع در ،ندك ينم ازين يب يگريد از را ما كي چيه

عرضـه عهيشـ فقـه در دولت باب در هينظر چهار» ب واسطه ياله تيمشروع« يبرمبنا :است شده

و) اتيشرع( هيحسب امور در هانيفق يانتصاب تيو/ اي ،مشروعه لطنتس ةينظر. 1 ).اتيرفع در( تكشو يذ مسلمان سلطنت

.هانيفق عامه يانتصاب تيو/ ةينظر .2

.ديتقل مراجع يشورا عامة يانتصاب تيو/ ةينظر .3

1.هيفق مطلقة يانتصاب تيو/ ةينظر .4

يـي و/ ومـت كح و تيـ و/ )تومـ كح نـوع ( اول سؤال به هينظر چهار هر پاسخ )يالهـ مكحـا دنيرسـ ومـت كح بـه نحـوة ( دوم سـؤال به هينظر چهار هر پاسخ. است

معتقد انتصاب به نيس ط ةيناح در هم و فقها ةيناح در هم ،اول ةينظر. است انتصاب .است

هيـ نظر نيا .است متفاوت )ياله ومتكح قلمرو( سوم سؤال به هينظر چهار پاسخ و دوم ةيـ نظر( يعمـوم امـور ؛هيحسب امور :بيترت به را ياله مكحا تاراياخت محدودة مكحا طيشرا( چهارم سؤال به هينظر چهار هر پاسخ. دانند يم مطلق اراتياخت و) سوم. اسـت معتبـر زيـ ن تيـ مرجع شـرط ،آن بـر ع وه سوم هينظر در. است فقاهت )يالهـ ن را خود ياختصاص ائلمس ،ياصل بحث چهار نيا به ع وه سوم و اول يها هينظر زي 2.هستند دارا

،قلـم نيهمـ بـه ،»شـيعه فقه در دولتهاي نظريه« :به دينك رجوعها هينظر نيا با ياجمال ييآشنا يبرا. 1 .111تا 57 ص

هـرم رأس يچگـونگ ،اتيـ عرف در تكشـو يذ مسـلمان سلطنت :از عبارتند ياختصاص مسائل نيا. 2 .ييشورا تيو/ يوةش نييتع اي ترتب اي رييتخ ،)ييشورا تيو/( تعدد و انفراد ثيح از قدرت

Page 21: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 20

ـ ا ،مـا زمان در» هيفق مطلقة يانتصاب تيو/« ةينظر تياهم به باتوجه را هيـ نظر ني ميخـواه بحث ،ياصل ةينظر نيا ةيحاش در گريد ةينظر سه از و داده قرار بحث محور .ندكرمشـت اتيـ نظر نيا ،فقاهت و انتصاب ؛تيو/ يعني ياصل مسئلة در هرچند. ردك

مبحـث چهـار ضـمن در را» هيـ فق مطلقة يانتصاب تيو/« ةينظر اربعة انكار از بحث بـوده تيو/ يعني اول نكر از بحث دار عهده» ييو/ ومتكح«مبحث . ميا داده سامان

دربـارة بحـث بـه » مطلقـه ومتكح« مباحث سلسله 1.ه استديرس انيپا به بحمداهللا هك مباحـث سلسـله بـا/خره و پـردازد مـي )مسـو نكـ ر( يالهـ مكحـا اراتياخت و قلمرو

نكر« يعني ياله مكحا طيشرا نيتر مهم از بحث به» هيفق يزمامدار اي يفقه تيريمد« .پرداخت خواهد »چهارم

ييگـو پاسخ دار عهده» اس م در ياسيس ةشياند مباحث« از مبحث نيسوم نيبنابرا دهيرسـان ومـت كح بـه را ياله مكحا يا نحوه چه به شارع« :است ياصل سؤال نيا به

ـ ا پاسـخ هكـ آنجـا از »دارد؟ يا رابطه چه شارع با ياله مكحا ؟است هيـ نظر چهـار نيـ ازا ،اسـت انتصاب سؤال نيا به» هيفق مطلقة يانتصاب تيو/« ةينظر ژهيو به ـ ا رو ني ني

2.نهادم نام» يانتصاب ومتكح« رامبحث

بـا يالهـ مكحـا رابطة نحوة تيو/. است تيو/ از ريغ ،انتصاب هك است واضح گـر يد عبارت به. است شارع با ياله مكحا رابطة نحوة ،انتصاب هك يدرحال ،است مردم مباحـث نيا ادامة در. را با/ با رابطه ،انتصاب و ندك مي نيتأم را نييپا با رابطه تيو/ نمـودار بـه توجه. گرنديدكي ملزوم و /زم »تيو/« و» انتصاب« هك داد ميخواه نشان ؛دهـد مـي نشـان » يانتصـاب ومـت كح« با را» ييو/ ومتكح« مباحث زيتما ،2 مارةش

.ستندين شتريب ومتكح كي جنبة دو ،دو هر اگرچه

.قلم نيهم به ،وإليي حكومت :به دينك رجوع. 1 ترجمـة علـي رامـين، ،ليـ م اسـتوارت جان نوشتة ،»انتخاباتي حكومت در تأمإلتي« ينةقر به را نام نيا. 2

.ام دهيبرگز

Page 22: حکومت انتصابی

21 مقدمه

:2 شمارة نمودار

بإلواسطه الهي مشروعيت بر مبتني مردم؛ و الهي حاكم شارع، رابطة

اول بخـش . شـود مـي ليكتشـ ياصـل بخـش چهـار از» يانتصاب ومتكح« بحث مختلـف جهات از انتصاب ياديبن مفهوم. است انتصاب يرتصو يمباد ارائة دار عهده .رديگ مي قرار موردبحث فقه و مك ،ثيحد ،قرآن ،لغت ازجمله

ـ ا در. دارد اختصـاص امكان وقوعي حكومـت انتصـابي از بحث به دوم بخش ني. عـادل اول، طرق تعيين ولي منصوب از بين فقهاي. شود از سه مسئله بحث مي بخش

گـاه يجا و خبرگـان نيـي تع نحـوة ،آن ليبد طرق زين و شفك قةيطردر اين مسئله از يزمامدار ،وممسئلة د در. ردك ميخواه بحث ،منصوب يول تيمسئول زين و آنان يفقه

مهـم مسئلة ع وه هب منصوب يول يزمامدار وةيش از ايييزوا. شود مي حيتشر يانتصاب طرق ،ممسئلة سو در. رديگ مي قرار موردبحث بخش نيا رد او تيمل و يو بر نظارت

،آغـاز از طيشـرا فقـدان از شـف ك ،اسـتعفا . شـود مي مطرح منصوب يول يريگ نارهك ياصـل مباحـث ازجمله ،تيتوق و ريسوءتدب ،شوفكم يول از افضل يفقها شدن افتي .است مسئله نيا

Page 23: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 22

انتصاب نيبراه و ادله. است انتصاب يقيتصد يمبان يبررس دار عهدهسوم، بخش از خبرگان نييتع نحوة ليد/ زين و) شفك( منصوب يول نييتع نحوة مستندات زين و اسـتنباط و يبررسـ مـورد ياجتهـاد ضوابط و يمبان با اجماع و عقل و سنت و تابك

.رديگ مي قرار

مطالعـه مـورد ياسـ م يجمهور در يانتصاب حكومت ديبازتول ،چهارم بخش در قـانون در ؛ياسـ م انقـ ب رهبـر ياسـ يس شـة ياند در انتصاب گاهيجا. رديگ مي قرار نحـوة ؛ينـ يخم اهللا تيآ يزمامدار دوران در ؛آن يبازنگر و ياس م يجمهور ياساس فصول نيعناو نيتر مهم ،هيفق يول نيدوم يزمامدار دوران در با/خره و يو ينيجانش انتصـاب و تيـ جمهور نسـبت ،چهارم بخش فصل نيآخر. بود خواهدچهارم بخش .بود خواهد

. ميگـرفت شيپـ را ينيپسـ ليتحل وةيش» يانتصاب ومتكح« گانةچهار يها بخش درـ ا دنبال به هكبل. نديبگو ديبا چه هانيفق اي» ؟گفت ديبا چه« انتصاب دربارة ميا نگفته ني چـه و انـد گفتـه چـه ) هيفق يانتصاب تيو/ ةينظر رانكمبت عنوان به( هانيفق هك ميا بوده ،مـات مقو انـد؟ شـده قائل انتصاب به يعلل اي ليد/ چه به اند؟ داشته انتصاب از يتلق ليـ تحل روش با هانيفق آراي مطالعة در ؟ستيچ هانيفق نظر در انتصاب لوازم و وديق

.ميا ردهك بحث يانتقاد

روشـن را بحـث يهـا عقبه وها بزنگاه. ميا ردهك سهيمقا گريدكي با را هانيفق آرايـ با ميتوجه شود، انتصاب ركمن و قائل يا مخالف و موافق به هكآن از شيب. ميا ردهك دي يپاسـخ هـا آن بـه و ننـد ك تيـ عنا شود مي مطرح مباحث سلسله نيدرا هك يتسؤا/ به

ـ ،ردكـ ميخواه قيتصد هك چنان آن مباحث نيا. دهند درخور و يتعبـد هكـ آن از شيبـ با مـي ،باشـد ينظـر هكآن از شيب و است يتعقل ،باشد يقيتوف و عمـل نحـوة بـه دي يـي گرا تيـ وذهن ييگرا آرمان از و شود توجه آن از يناش تكمش و يخارج تيواقع ،يريتفس ،ي مك زين و( يفقه اول دست منابع بر ما بحث ةيكت. شود اجتناب شدت به

Page 24: حکومت انتصابی

23 مقدمه

ينـ يد علوم عرف در هك شود مي استناد يعالمان يآرا به تنها و است) يرجال و ييروا بـه ،صـالح سلف راثيم به رجوع بر ع وه. شوند مي شمرده معتبر هيعلم يها حوزه و

توجـه شانيا شاگردان و )سره قدس(ينيخم اهللا تيآ مرحوم ژهيو به معاصر يفقها آراي زيـ ن و ياساسـ قـانون يبازنگر و ياساس قانون خبرگان آراي. است شده مبذول ژهيو

خواننـده ميدواريام. ميا نداشته دور نظر از را باشد شده شرمنت يرهبر خبرگان از آنچه .آورد دست به مقا/ت نيا از را انتصاب نكر از يواضح و روشن ريتصو ،تينها در

ـ يا هك» اس م در ياسيس شةياند مباحث« نگارش از هدف آن مبحـث نيسـوم كن نسـبت شيپـا/ و حيتنقـ ،قيتعم ،امكاستح ،اتقان ،تيشفاف ،شود يم نظر ارباب ميتقد و بـارورتر مباحث گونه نيا به زدن دامن با اس م ياسيس شةياند. است استيس و نيد .شود مي وفاتركش

ياساسـ حقوق يفن مباحث ،نامند مي »شبهه« را شهياند باب ديجد مسائل هك آنان يعيشـ و ياس م نيمواز از را جامعه وشندك مي ليالح فيلطا با و پندارند مي توطئه را در نيـز و نقـد و بحـث و ركـ ف به بهادادن يجا به و دارند نگه دور استيس عرصة رد

و محـض ،مطلقـه اطاعـت بـه را جامعـه ،پاسخ بي تسؤا/ انبوه به دادن پاسخ عوض و مقـام دادن ازدسـت تـرس از هكـ ،ماننـد مي ييدخداك به ،خوانند يفرام وچرا چون بيـ ا هكـ آن از فارغ ،ندك مي يريجلوگ روستا گسترش و رشد از ،خود تيموقع روسـتا نيـ ا ديرش شهروندان و دارد را آزاد و آباد يا نهيمد به ليتبد تيقابل تيـ رعا بـا شـهر ني و دارها يتوانـاي ،خـود يبشـر تجربـة بـه تيعنا با و خدا نيد امكاح و اهداف املك

.دارند را خود شهر تيهدا

اند ردهك استوار مكمح نيبراه رب را خود يادعاها و دارند نانياطم خود از هك آنان ،شـه ياند آوردگـاه در حضـور از ترس. ندارند يكباها شهياند مصاف در ييارويرو از يعـ يطب ،دارنـد يبتـ يههـا اط ع بي و انيناآشنا انيم در تنها هك پرمدعا خردان مك يبرا

.است

Page 25: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 24

مـردم يونيـ ليم دييتأ با هك ينيخم اهللا تيآ اركابت به احترام ضمن ،سطور نيا راقم هكـ يهـرز يهـا علـف هك است معتقد ،افتي استقرار» ياس م يجمهور« نام به رانيا

ـ ا ،اسـت سـاله پانصـد و هـزار دو اسـتبداد زنگار و رسوب حاصل را نوپـا نهـال ني جامعة قرن كي مبارزات راثيم هك را زيعز نيا هك دارند نيا قصد و اند ردهك محاصره .شانندكب فيتحر به ماست

نيمـواز سـتبر يهـا شـه ير و انقـ ب نيا نةيشيپ با هك يجوانان هك رود مي آن ميب روش و راه هكـ يسـان ك ردكعمل و اظهارنظر از ،ستندين آشنا ياس م ميتعال در ياسيس

از زنگـار هكـ است يعيطب لذا. شوند زانيگر نيد از ،اند ردهك يمعرف نيد نيع را خود نـام بـه را »صـالح يتـاتور كيد« هكـ آنان اسدك متاع و مييبزدا ياس م يجمهور چهرة .ميساز رسوا نندك مي قالب ،خلق به »خدا نيد«

در هكـ اسـت يكاند ،شود گفته ديبا هك ستين آن همة ،ديآ ميكتاب نيا در آنچه خـود ركتذ و انتقاد و شنهاديپ با هك ينظر صاحب هر از. است ريحق نيا مختصر وسع .مينك مي استقبال ديافزيب شهياند تنور نيا يگرم بر

Page 26: حکومت انتصابی

:اول بخش

انتصاب تصوري مبادي

:اول بخش

انتصاب تصوري مبادي

Page 27: حکومت انتصابی
Page 28: حکومت انتصابی

ـ با مـي ، منصوب يول نييتع طرق و نصب ادلة و نيبراه به پرداختن از قبل ريتصـو دي هـان يفق يانتصـاب تيو/ به نيمعتقد شود معلوم تا مينك ارائه نصب از يروشن و منقح بخـش نيا مباحث. نندك مي اركان را يامر چه ،نيمنتقد و نندك مي اثبات را يزيچ چه .انتصاب بحث در نزاع محل ريتحر يبرا است يوششك

در نصـب يبررسـ به آنگاه ،مينك مي يبررس لغت در را نصب ابتدا ،بخش نيا در نصب ي مك يمبان نييتب به نوبت سپس. پرداخت ميخواه ثياحاد سپس و ميرك قرآن هكـ آنجا از. تداش ميبرخواه پرده فقه در مختلف يها منصب از آن از بعد و رسد مي

يبرا )ستين نكمم رابطة تنها اما( ،است شارع و ياله مكحا نيب رابطه ينوع ،منصب شـارع و مكحـا نيب روابط انحاء از گريد نوع ده به يانتصاب ومتكح با شتريب ييآشنا .مينك مي اشاره

و انتصـاب ،سـو كيـ از عـام نصب و خاص نصب يها تفاوت انيب به نوبت آنگاه انتصاب چرا ردك ميخواه مشخص بخش نيا انيپا در و رسد مي گريد يازسو انتساب بـا شـارع يازسو انتصاب و. ستندين جمع قابل ،مردم يازسو انتخاب و شارع يازسو .دارد ييها تفاوت چه يشرع طيشرا انيب

:بنابراين اين بخش، شش فصل به شرح زير دارد

Page 29: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 28

لغت در انتصاب. اول فصل

قرآن در انتصاب. دوم فصل

سنت در انتصاب. سوم فصل

الهيات در انتصاب. چهارم فصل

فقه در انتصاب. پنجم فصل

عام نصب ايضاح. ششم فصل

Page 30: حکومت انتصابی

فصل اول انتصاب در لغت

يمعنـا بـه يءشـ نصب .1 :است رفته ارك به معنا سه به) بنصي ،صبن مادة از( نصب آن تلفـظ ايـ نصـب ع مـت الحـاق يمعنـا به لمهك نصب .2 ؛ثابت وضع ،اقامه ،رفع در كشـ بي 1.گماشتن يمنصب به :ريام از جانب مشخص نصب .3 ؛منصوب صورت به

هكـ نديگو يا عهده و رتبهبه ييمعنا نيچن در منصب. است مراد سوم يمعنا ما بحث 2.شود مي مرحمت يسك به پادشاه از جانب

يشيندين شانيدرو حال از يمنصب صاحب تو

3يينبخشا دارانيب چشم بر يا آلوده بخوا تو

،شـغل ياعطـا ،نصـب مطاوعـة ،ردنك نصب ،گماردن ،گماشتن يمعنا به انتصاب .است شده استعمال منصب ضيتفو

مقابـل . اسـت شده ضيتفو يو به يشغل هكآن ،شده گماشته ارك به يعني منصوب نشيگـز ،ابانتصـ و نصب ليبد و يمواز انيجر اما. است ردنكناركبر و عزل ،نصب .است انتخاب و

ومـت كح ،اصـط ح در. رديـ گ مي صورت يعالبا/ و از سوي از همواره انتصاب

.يالجوهر حماد بن لياسماع ،)إليالعرب صحاح و اللغإل تاج( الصحاح به دينك رجوع زين ،المنجد .1

.طباءاأل ناظم از نقل به ،دهخدا نامه لغت. 2 .يرازيش يسعدغزليات، . 3

Page 31: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 30

و خداونـد ،عـت يطب مـاوراء ،مـافوق يازسـو آن زمامدار هك است يومتكح ،يانتصاب .شود مي نييتع شارع

هكـ آن حـال . اسـت يلـ يتنز ايـ يتنـازل و نييپـا بـه با/ از يسياس قدرت نيبنابرا ،شـود مـي انتخـاب مـردم يازسو يزمامدار هك ،با/ به نييپا از ومتكح به حااصط يديتصـع ياسيس قدرت يانتخاب ومتكح در نيبنابرا. شود مي گفته يانتخاب ومتكح

.است

حكومت مقايسة :3 شمارة نمودار

انتخابي حكومت و انتصابي

:4 شماره نمودار

زا و پايين به باإل از حكومت مقايسة باإل به پايين

Page 32: حکومت انتصابی

دومفصل قرآن در انتصاب

رنج، 1)فانصب فرغت فاذا( وششك ليازقب يمختلف يمعان به نصب مادة ميرك قرآن درـ ،2)اهللا ليسـب يف /مخمصإل و /نصب و ظمأ بهميصي/ نهمأب كذل( تعب و نمـا إ( تب

حـظ و رهبه، 3)فاجتنبوه طانيالش عمل من رجس ز/مواأل نصاباأل و ريالمس و الخمرـ نق النـاس ؤتـون ي/ ذاإف كالمل من بينص لهم مأ( فـ أ( ثابـت وضـع و اقامـه و 4)راي 5)نصـبت فيك الجبال يلإ و رفعت فيك السماء يلإ و خلقت فيك ا/بل يلإ نظروني

.است شده استعمال

امـا ،اسـت كيـ نزد مـا بحـث بـه ) جبال نصب و كمل از بينص( رياخ مورد دو تنها .است نشده استعمال هم مورد كي يحت ماده نيا از صاشخا نصب درمورد

.7 انشراح، »وشكب يافتي فراغت چون پس«. 1

فيهـا /يمسهم« نيز و. 120. توبه ، »نرسد آنان به خدا راه در گرسنگي و رنج و تشنگي هيچ كه چرا«. 2 ؛35فـاطر، »لغـوب فيهـا و/يمسـنا نصب فيها /يمسنا« ؛48 ،رحج »بمخرجين منها هم ما و نصب

ذا فرناس من لقينا لقد غداءنا آتنا لفتاه قال جاوزا فلما« ا هـب62كهف، »نص. ـ ما »كنيـد پرهيز آن از است، شيطاني عمل و پليد از/م و ها بت و قمار و شراب مؤمنان اي«. 3 ؛90 ده،ئ

.3 ه،دمائ »النصب علي ذبح ما و ذكيتم ما إ/ السبع أكل ما« نيز و

»بخشـند نمـي مـردم بـه نـاچيزي ذرة اندازة به هم باز كه است فرمانروايي از اي بهره را آنان مگر يا«. 4 .53، ءنسا

شـده برافراشـته چگونـه كـه آسـمان بـه نيز و است؟ شده آفريده چگونه كه نگرند نمي شتر در آيا«. 5 .19 تا 17 غاشيه، »است؟ گرديده برقرار چگونه كه ها كوه به نيز و است؟

Page 33: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 32

و نبـوت منصـب ،اول :خـورد مـي چشـم به ياله منصب شش ،ميرك قرآن در اما منصـب ،دوم ؛اسـت شـده اسـتعمال »جعل و اصطفاء ،بعثت« يها واژه با هك ،رسالت بـا زيـ ن آن هكـ خ فـت منصب ،سوم ؛است رفته ارك به »جعل« يها واژه با هك امامت

»جعـل « واژة بـا زيـ ن آن هكـ وزارت منصـب ،چهـارم ؛اسـت شده افاده »جعل« مةلك واسـت شـده اسـتعمال »بعثـت « واژة با هك نقابت منصب ،پنجم ؛است شده استعمال .است رفته ارك به »بعثت و اصطفاء ،تاءيا ،جعل«هاي واژه با هك ملوكيت نصب ،ششم

،تـاء يا ،1جعـل « يهـا واژه از ،نصـب يجـا بـه ميركـ قـرآن گفت توان مي نيبنابراـ قرآ مناصب نيا ما. است ردهك استفاده »بعثت و تاءيا ،اصطفاء مـورد بيـ ترت بـه را ين :ميده مي قرار يبررس

رسالت و نبوت منصب .اول

تواننـد ينم انيآدم. ستين نييتع قابل خداوند يازسو جز هك است يمقام يامبريپ علم و عصمت صفت دو. شود مي منصوب ندخداو جانب از امبريپ .ننديبرگز را امبريپ بـه . باشـد انتصـاب و صيصـ نت قيطر در منحصر امبريپ نييتع هك شود مي باعث يلدن

:مينك مي اشاره نبوت منصب اتيآ از يا نمونه

:رسل بعثت .الف

در هكـ يراست به و( 2الطاغوت اجتنبوا و اعبدواهللا نأ رسوإل مةأ لك يف بعثنا لقد طـاغوت از و ديبپرست را خداوند هك نديبگو تا ميختيبرانگ يامبريپ يامت هر انيم

).دينك زيپره

لكـم جعـل الـذي « مثل است، شده استعمال آفرينش و ايجاد يعني تكويني جعل معناي به غالبا جعل. 1 جعـل و« مثـل اسـت رفته كار به گردانيدن و دادن قرار معناي به نيز گاهي ؛22 بقره، »فراشا األرض تشـريعي جعـل بحـث ايـن در مـا مراد ؛40 ه،بتو »العليا هي اهللا كلمإل و السفلي كفروا الذين كلمإل .است گماشتن و كردن منصوب يعني

.36 نحل،. 2

Page 34: حکومت انتصابی

33 انتصاب در قرآن

ـ تلواي منهم رسوإل نييماأل يف بعث يالذ هو ـ و اتـه يآ هميعل علمهـم ي و هميكزيـ م از يامبريپ ،تابك بي قوم انيم در هك وستا( 1مةكالح و تابكال خودشـان اني

تـاب ك آنان به و دارد مي شان زهيكپا و خواند مي آنان بر را او اتيآ هك ختيبرانگ ).آموزد مي متكح و

2»ي مـ كب و يبرسا/ت الناس يعل كتيفطصأ ينإ يموس اي قال« :اءيانب اصطفاء .ب ).دميبرگز مردمان بر شيخو مك وها اميپ به راو ت من يموس اي: فرمود(

دانـد مـي بهتر خداوند( 3»رسالته جعلي ثيح علمأ اهللا« :رسالت و نبوت جعل .ج ).دهد قرار جاك در را شيخو رسالت هك

عقـوب ي و اسحاق ]ميابراه[ او به( 4»اينب جعلنا ك و عقوبي و اسحاق له وهبنا و« ).ميديگردان امبريپ را همه و ميديبخش را

امامت منصب .دوم

:است) ع(الرحمن ليخل ميابراه امامت ،ميرك قرآن در امامت ةيآ نيتر مهم

مـن و قـال ،ماماإ للناس كجاعل ينإ قال فاتمهن لماتكب ربه ميبراهإ ياذابتل و يلمـات ك بـه پروردگـارش را ميابراه چون و( 5نيالظالم يعهد ناليإل قال يتيذر

گفـت ، گمارم مي مردم امام راو ت من فرمود، ديرسان انجام به را ها آن او و، آزمود .)رسد ينم ارانكستم به من عهد فرمود ؟من ةيذر از و

.2 جمعه،. 1 عمـران، آل »العـالمين علـي عمران آل و ابراهيم آل و نوحا و آدم اصطفي اهللا إن« نيز و. 144 اعراف،. 2

و اصـطفيك اهللا إن مـريم يـا «: است رفته كار به ماده همين از نيز مريم حضرت درمورد ضمنا ؛33 .42 عمران، آل »العالمين نساء علي اصطفيك و طهرك

.124 انعام،. 3 .49 مريم،. 4 .124 بقره،. 5

Page 35: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 34

منصـب از بعـد ،دشوار ييها شيآزما پس از و سن در كبر هك) ع(ميابراه حضرت استير يمعن به و است نبوت از تر عيرف يمنصب امامت نيا ،ديرس امامت مقام به نبوت ع مـه . اسـت انيـ آدم يبـرا يالهـ منصـب نيبا/تر هكبل 1.ستين ايدن و نيد امور در

ـ امامـت « ،فهيشر ةيآ نيا ريتفس در ييطباطبا مهـم مسـئلة هفـت بـر يمبتنـ را »يقرآن :از عبارتند مسائل نيا .شمارد مي

.شود مي حاصل ياله جعل و نصب به. است ولعمج امر امامت :اول مسئلة

ـ آ. باشـد يالهـ عصـمت به معصوم هك است واجب امام :دوم مسئلة و« فةيشـر ةي تاءيا و £الص قامإ و راتيالخ فعل هميلإ نايوحأ و مرناأب هدوني ئمإلأ هم جعلنا .ندك مي د/لت مسئله نيهم به زين 2»نيعابد لنا انواك و ا£كالز

.ستين يخال ،حق امام از هرگز ،آنند در مردم هك نيزم :سوم مسئلة

.باشد خداوند از جانب ديمؤ هك است واجب ،امام :چهارم مسئلة

.ستين پنهان امام علم از بندگان اعمال :پنجم مسئلة

و معـاش امـور در مـردم احتياجـات همـة بـه هك است واجب ،امام :ششم مسئلة .باشد عالم معادشان

افـت ي يانسان ليفضا در امام فوق يفرد مردم انيدرم هك است محال :هفتم مسئلة 3.شود

الوصايإل، أو الرئاسـإل أو الخ فإل بمعني آخرون فسره و مطلقا، المطاعيإل و التقدم و بالنبو£ :قوم ففسره«. 1 ص 1 ج ،القرآن تفسير في الميزان طباطبايي، ع مه» ...يكن لم ذلك كل و... في أمور الدين و الدنيا

.بقره 124 آية ذيل ،271 و نمـاز برپاداشـتن و نيكوكاري آنان به و گردانيديم نمودند، مي راه ما فرمان به كه يامامان را آنان و«. 2

.73 انبياء، »بودند ما پرستندگان از و كرديم وحي را زكات پرداختن .275 تا 274 ص ،1 ج ،القرآن تفسير في الميزان طباطبايي، ع مه. 3

Page 36: حکومت انتصابی

35 انتصاب در قرآن

منصب خالفت .سوم

؛فـه يخل :اول نكـ ر :دارد نكر چهار ،خ فت. است يقرآن مهم مباحث از خ فت :سـوم نكـ ر ؛)عنه منصوب ،شود مي او نيجانش ،فهيخل هكآن( عنه مستخلف :دوم نكر

.خ فت حوزة :چهارم نكر ؛ندك مي منصوب خ فت به را فهيخل هكآن ،فهيخل جاعل

،اسـت خداونـد زيـ ن عنـه مستخلف. است خداوند ،خ فت جاعل ،ميرك قرآن در سـه به »يآنقر فةيخل«. است نيزم ،خ فت حوزة .است خداوند نيجانش ،فهيخل يعني

خ فـت . دوم ؛مانيسـل و داوود) ع(آدم خاصـة خ فت. اول :است ميتقس قابل دسته .انسان نوع عامة خ فت. سوم و صالح مؤمنان عامة

خاصه خالفت .اول دستة

در. شـود منصـوب خ فـت بـه يخاصـ فرد هك است نيا خاصه خ فت از مراد :تاس شده بحث امبريپ سه خ فت از تنها ميرك قرآن

).ع(آدم .الف

بـه پروردگـارت چون و( 1ةفيخل رضاأل يف جاعل ينإ ةكللمإلئ كرب قال ذإ و ).هستم نيزم در ينيجانش گمارندة من هك فرمود هكم ئ

:است قول دو ؟ستيك فوق ةيآ در فهيخل هكنيا در

بر منحصر و مقصور خ فت ،دوم قول بنابر .آدم نوع :دوم قول ؛)ع(آدم :اول قول. نـد ا كيشر ابوالبشر آدم با ،خ فت امر نيا در زين آدم يبن هكبل ؛ستين) ع(مآد شخص 3.اسـت ييطباطبا ع مه يرأ دوم قول و 2است طبرسي ا/س م نيام مختار ،اول قول تيـ و/ مـوارد از هيآ ،دوم قول بنابر و است خاصه تيو/ موارد از هيآ ،اول قول بنابر

.30 بقره،. 1 .سورة بقره 30 آية ذيل ،القرآن تفسير في البيان مجمع طبرسي، ا/س م امين. 2 .سورة بقره 30 آية ذيل ،القرآن تفسير في الميزان طباطبايي، ع مه. 3

Page 37: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 36

بنـابر . گفـت ميخـواه سـخن شتريب يبعد اتيآ تريت ضمن در نهيزم نيدرا. است عامه ياجـرا و نيزمـ بـر تيـ مكحا ،خداوند از ابتين به نيزم بر خداوند فةيخل ،اول قول .دارد عهده به را عدل اقامة و خداوند ينواه و اوامر

.)ع(داوود .ب

مـا داوود يا ( 1بالحق الناس نيب مكفاح ،رضاأل يف فةيخل كجعلنا ناإ داوود اي .)نك قضاوت حق به مردم نيب پس، ميگماشت نيزم در نيجانش راو ت

.)ع(مانيسل .ج

).برد ارث دوداو از مانيسل و( 2ودودا مانيسل ورث و

از مانيسـل وارث ؛اسـت بـوده خداونـد فةيخل ،قبل ةيآ طبق در دوداو هك آنجا از چـون هم زيـ ن مانيسـل هكـ گرفـت جهينت توان مي پس .است مطلق هيآ نيا طبق دوداو .خداونداست فةيخل دوداو

صالح مؤمنان مةعا خالفت .دوم دستة

:دارند يمدلول نيچن ليذ ةيآ دو

ــ ســتخلفنهميل الصــالحات عملــوا ومــنكم آمنــوا نيالــذ وعــداهللا رضاأل يف بـدلنهم يل و لهـم يارتض يالذ نهميد لهم ننكميل و قبلهم من نيالذ مااستخلفك

يارهـا ك و انـد آورده مـان يا هكـ شما از يسانك به خداوند( 3مناأ خوفهم بعد من، گردانـد نيجانشـ نيسـرزم نيا در را آنان هك است داده وعده، اند ردهك ستهيشا

هك را نشانيد و ديگردان نيجانش زين بودند آنان از شيپ هك را يسانك هك همچنان

.24 ص،. 1 .16 نمل،. 2 .55 نور،. 3

Page 38: حکومت انتصابی

37 انتصاب در قرآن

امـان و امن آنان به شان يكمنايب از بعد و دهد گاهيپا آنان يبرا، پسندد مي آنان بر .)ببخشند

ـ استضـعفوا نيالذ يعل ننم نأ دينر و نجعلهـم و ئمـة أ نجعلهـم و رضاأل يف، انـد شـده دهيشـ ك يزبون به نيزم يرو در هك يسانك بر ميخواه يم ما( 1نيالوارث ).ميگردان وارثان و امامان را شانيا و مينه منت

ريناپـذ خلـف ت خداونـد وعـدة اما ؛است ندهيآ درمورد و وعده ،هيآ دو هر اگرچه نـه و هيـ آ دو نيا در نه البته. است يحتم اساس نيبرا صالح مؤمنان استخ ف و است صـنف در يعمـوم صـفات فيتوص از فارغ ،صالح مؤمنان ميرك قرآن اتيآ گريد در

و امامـت دوم ةيآ در اگرچه. اند نشده منحصر ماكح اي لمانكمت اي فقها ليازقب يخاص صـالح مـؤمن از ريـ غ يعنـوان مستضعف و گرفته قرار بحث مورد نيمستضعف ثتارو

،بـود نخواهـد وارث و امـام يمستضعف هر هك ميابي يدرم اول ةيآ به باتوجه اما ؛است .دارند يتيص ح نيچن ،باشند صالح مؤمن هك يمظلومان و مستضعفان تنها

است واضح. شد اول ةيآ توسط دوم ةيآ صيتخص به قائل توان مي ياصول انيب به را امامـت و وراثـت تيص ح، باشد مستضعف و مظلوم اگر يحت صالح رمؤمنيغ هك

.داشت نخواهد

انسان نوع عامة خالفت .سوم دستة

:است شده كتمس نهيزم نيدرا هيآ چند به

:اول ةيآ

شـفقن أ و اهحملني نأ نيبأف الجبال و رضاأل و السموات يعل مانةاأل عرضنا ناإ و نيزمـ و ها آسمان بر را امانت ما( 2جهوإل ظلوما انك نهإ اإلنسان حملها و منها

.5 قصص،. 1 .72 احزاب،. 2

Page 39: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 38

انسان و دنديهراس آن از و زدند باز سر آن رفتنيپذ از يول، ميداشت عرضهها وهك ).بود نادان ياركستم شيخو حق در او هك، رفتيپذ را آن

:است ليذ قرار به انسان نوع عامة خ فت اثبات يبرا هيآ نيا به استد/ل

و سرنوشـت بـر تيـ مكحا و خ فت شامل ياله تيو/ همان ،امانت: لاو مقدمة .باشد مي جامعه ريتدب

نيچنـ او ريـ غ و دارد را يالهـ امانـت حمـل تيصـ ح انسـان نـوع :دوم مقدمة .است فاقد را يتيص ح

و نفـاق بـه و اسـت جهـل و ظلـم سر از ياله امانت نيا در انتيخ :سوم مقدمة .زند مي سر مؤمن از و عدل و علم سر از امانت يادا و ،انجامد مي تكشر

سرنوشـت و جامعه ريتدب در ياله امانت حامل عنوان به يانسان هر :چهارم مقدمة )يبدل عام نه و يراقاستغ عام نه ،يمجموع عام صورت به(. است حق يذ خود

:دوم ةيآ

ـ ( 1فةيخل رضاأل يف جاعل ينإ ةكللمإلئ كرب ذقالإ و و بـه و چون پروردگار ت ...)»من در زمين جانشيني خواهم گماشت«: فرشتگان گفت

:است ليذ قرار به يانسان نوع عامة خ فت اثبات يبرا هيآ به كتمس

.كلم و جن و گذشته يها نسل نه است خداوند عنه فمستخل :اول مقدمة

).ع(ابوالبشر آدم نه ،است بشر نوع ،فهيخل :دوم مقدمة

و نيزمـ بـر تيـ مكحا ،خداونـد از ابتين به نيزم در دخداون فةيخل :سوم مقدمة .دارد عهده به را خود سرنوشت نييتع حق و عدل اقامة، ينواه و اوامر ياجرا

ريتدب و سرنوشت نييتع در ياله يخلفا از يكي عنوان به يانسان هر :چهارم مقدمة

.30 بقره،. 1

Page 40: حکومت انتصابی

39 انتصاب در قرآن

عـام نـه و يراقاسـتغ عـام نـه است يمجموع عام آن از خ فت(. است ميسه جامعه )يبدل

:سوم ةيآ

مكبلـو يل درجـات بعض فوق مكبعض رفع و رضاأل خإلئف مكجعل يالذ هو و و گماشـت نيزمـ يرو بـر ينانيجانشـ را شما هك است يسك او( 1مكاتآ ما يف

شـما بـه آنچـه در را شـما تـا داد يبرتـر يدرجـات به گريد يبعض بر را يبعض .)ديازمايب است دهيبخش

:از عبارتند نندك مي افاده را مضمون نيهم هك ياتيآ گريد

ـ جعلي و السوء شفكي و دعاه ذاإ المضطر بيجي منأ ـ ( 2...رضاأل خلفـاء مك ايگرفتـاري و ندك مي اجابت، بخواند] وي را[ چون را درمانده هك كس آن] ستيك[

)...؟دهد قرار مي نيزماين نانيجانش را شما وگرداند را برطرف مي

در نانيجانشـ را شـما هكـ است يسك او( 3رضاأل يف خإلئف مكجعل يالذ هو ).گماشت نيزم

:است ليذ قرار به انسان نوع يعموم خ فت اثبات يبرا اتيآ نيا به كتمس

.نيشيپ يها ناانس نه است خداوند عنه فمستخل :اول مقدمة

هيقيحق ةيقض(. گذشته امم از خاص يقوم نه است يانسان نوع ،فهيخل :دوم مقدمة )هيخارج ةيضق نه

ـ ن را يعيتشـر جعل و ستين ينيوكت منحصرا ،جعل از مراد :سوم مقدمة شـامل زي .شود مي

.165 انعام،. 1 .62 نمل،. 2 .39 فاطر،. 3

Page 41: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 40

.شود مي سرنوشت نييتع حق و نيزم ريتدب شامل ياله خ فت :چهارم مقدمة

نه است يمجموع عام نحوة به يانسان نوع افراد درمورد ياله خ فت :پنجم مقدمة نـه است انتخاب يمبنا )اثبات درصورت( يانسان نوع عامة خ فت .يبدل و يراقاستغ

.يخاص صنف اي فرد انتصاب

يجـا در انتخـاب يمبنـا ادلة ضمن در سوم دستة گانة سه اتيآ از يليتفص بحث ادلـة مقـدمات يبرخـ هكـ است مشخص الجمله يف هرچند 1،شد خواهد مطرح خود .است مناقشه قابل و ستين تمام فوق

زارتو منصب .چهارم

ـ بـار ينيسـنگ هك يسك يعني) نيسنگ بار يمعنا به( زرو از ريوز لدوش بـه را كم وزارت منصب ميرك قرآن. است جامعه ادارة در سلطان اريدست و معاون اوري ،شدك مي :است شناخته تيرسم به هارون يبرا را

و( 2يمرأ يف هكشرأ و ،يزرأ به دشدأ ،يخأ هارون ،يهلأ من رايوز يل واجعل رومندين را ام پشتوانه او با و، را هارون برادرم، بگمار ياريدست ميبرا ام خانواده از

.)گردان كيشر ارمك در را او و، گردان

:ندك مي اجابت گونه نيا را يموس يدعا خداوند

يموسـ بـه يراسـت به و( 3رايوز هارون خاهأ معه جعلنا و تابكال يموس نايآت لقد ).ميديگرداناو اريدست و همراه را هارون برادرش و ميداد تورات تابك

30 و احـزاب 72 آيـات ذيل ،القرآن تفسير في الميزان يي،طباطبا ع مه :به كنيد رجوع مجال اين در .1 اهللا آيـت ا/سـتاد شـيخنا ؛الحيـاv يقـود اإلسـإلم صـدر، سـيدمحمدباقر شهيد اهللا و آيت .سورة بقره سـيدكاظم اهللا آيـت اسـتاد ؛1 ج ،اإلسـإلمية الدولة فقه و الفقيه وإلية في دراسات منتظري، حسينعلي .178 تا 175 و 121تا 114 ص ،الغيبة عصر في مراأل وإلية حائري، حسيني

.29 طه،. 2 .35 فرقان،. 3

Page 42: حکومت انتصابی

41 انتصاب در قرآن

نقابت منصب .پنجم

ضـامن و ليفك مكح در قوم بينق. است نقباء آن جمع و ؛مهتر ،سا/ر يعني بينق نقبـاء نصـب ،لياسرائ يبن قصة در ميرك قرآن در .است باخبر آنان اسرار از ؛ستها آن

:است شده داده نسبت خداوند به گانه دوازده

از خداونـد و( 1بـا ينق عشـر يثنا منهم بعثنا و ليسرائإ يبن ثاقيم اهللا خذأ قدل و ).ميبرگماشت سا/ر دوازده آنان انيم از و گرفت مانيپ لياسرائ يبن

.بودند يموس حضرت زمان در گانه دوازده اسباط يرؤسا ،نقباء نيا درواقع

ملوكيت منصب .ششم

مت ميرك قرآن. است جامعه سيرئ و شاه ،ريام ،سلطان ،كلآن از را بالذات ملوكي . دهد مي نسبت خود به زين را آن اخذ و سلطنت ياعطا گريد يازسو ؛داند مي خداوند :از عبارتند خداوند ملوكيت بر دال اتيآ از يا نمونه

آنچـه و نيزمـ و ها آسمان ييفرمانروا( 2نهمايب ام و رضاأل و السموات كمل هللا ).است خداوند آن از ستها آن نيب

يفرمانروا، مردم پروردگار به برم مي پناه بگو( 3الناس كمل ،الناس برب عوذأ قل ).مردم

تعـز و ،تشاء ممن كالمل تنزع و ،تشاء من كلالم تؤتي ،كالمل كمال اللهم قل خداوندا بگو( 4ريقد ءيش لك يعل كنإ ،ريالخ كديب، تشاء من تذل و تشاء من هكـ سكهـر از و يبخشـ ييفرمانروا يخواه هك سكهر به يهست يفرمانروا يا

.12 مائده، .1 .17 مائده،. 2 .2 و 1 ناس،. 3 .20 عمران، آل. 4

Page 43: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 42

و يدار يگرامـ يخـواه هكـ سكهـر هكـ ييتـو و يبازستان ييفرمانروا يخواه يارك هر بر تو، است تو دست به ريخ سررشتة، ينك خوار يخواه هك را يسكهر ).ييتوانا

و طـالوت و وسـف ي ،ميابـراه آل ييفرمـانروا و ملوكيت ميرك قرآن در هرحال به :است گرفته قرار بحث مورد ياله نصب به مانيسل و داوود

ميابراه آل ملوكيت .اول

خانـدان بـه مـا ( 1مـا يعظ اكلم هم نايتآ و مةكالح و تابكال ميابراه آل نايتآ فقد ).ميديبخش يبزرگ ييفرمانروا آنان به و ميا داده متكح و تابك ميابراه

ـ اهللا نعمـة رواكاذ قوم اي لقومه يموس قال ذإ و ـ جعـل ذإ مكيعل ـ انب مكيف و اءي بـه يموس هك بود نيچن و( 2نيالعالم من حداأ ؤتي لم ما مكيآت و اكملو مكجعل

ـ آور ادي هب خود بر را خدا نعمت، من قوم يا :گفت قومش شـما انيـ درم هكـ دي هك ديبخش ييزهايچ شما به و ردك پادشاهرا شما از يبعض و ختيبرانگ يامبرانيپ ).است نداده انيجهان زا سك چيه به

:شود استفاده مي ليذ اتكن هيآ دو نيا از

ــه عــ وه. 1 ــوت ب ــانروا ،نب ــت و ييفرم ــلطنت و ملوكي ــن س ــراه آل در زي و مياب .است شده حاصل ياله نصب با لياسرائ يبن

ـ انب گـروه دو لياسـرائ يبن اي ميابراه آل در. اند نبوده يكي لزوما ،كلم و ينب .2 و ايـ انب هكنيا بر يليدل چيه. اند شده منصوب خداوند جانب زا كلوم ـ م اي ـ انـد بـوده كل ايدر ،منصب دو نيا جمع هرچند ؛ستين دست در ،اند بوده ايانب ،كلوم زيـ ن واحـد فرد

.است ب مانع

.54 نساء،. 1 .20 مائده،. 2

Page 44: حکومت انتصابی

43 انتصاب در قرآن

وسفي ملوكيت .دوم

ـ حاداأل ليتأو من يعلمتن و كالمل من يتنيآت قد رب مـن بـه ، پروردگـارا ( 1ثي ).يآموخت خواب ريتعب از يا بهره من به و يديبخش ييفرمانروا زا يا بهره

:است ليذ ةيآ به ناظر ييفرمانروا از يا بهره به وسفي حضرت اشارة

ـ و ،ميعل ظيحف ينإ رضاأل خزائن يعل ياجعلن قال ـ وسـف يل نـا كم كذلك يف 2نيالمحسن جرأ عيإلنض و نشاء من برحمتنا بينص شاءي ثيح منها أبوتي رضاأل و. اردانمكـ ينگهبـان مـن هكـ ، بگمـار نيسرزم نيا خزائن بر مرا: گفت وسفي( خواهد هك هرجا ،آن در هك ميديبخش نكتم نيسرزم نيا در را وسفي سان نيبدـ او بـر شيخـو رحمـت ميخـواه را هكـ هر، رديـ گ قرار ـ دار يارزان پـاداش و مي .)ميگذارنفرورا ارانكوكين

،گرفته صورت مصر زيعز يازسو) ع(وسفي نصب هكنيا احتمال ،فوق ةيآ دو درـ ا پـس در هك است ينيد قيعم نشيب از يناش ،خداوند به مسئله نسبت و ،ظـواهر ني

؛اسـت ياقو ،ستندين شيب يا لهيوس گرانيد و است خداوند ا/ط ق يعل يقيحق فاعلـ ا از حـداقل هكـ آنجـا از اما ـ ا از را خداونـد تيرضـا ،اتيـ آ ني انـه كملو نصـب ني .ميردك ركذ قرآن ياله مناصب ازجمله زين را وسفي منصب لذا ،ميابي يمدر

طالوت ملوكيت .سوم

ـ مل لنا بعثا لهم يلنب قالوا ذإ يموس بعد من ليسرائإ يبن من المأل يلإ تر لمأ اكـ أ قالوا اكمل طالوت مكل بعث قد اهللا نإ همينب لهم قال و... اهللا ليسب يف نقاتل ين

نإ قال ،المال من سعة ؤتي لم و منه كلبالم حقأ نحن و نايلع كلالم له ونكي و شـاء ي من هكلم يؤتي اهللا و الجسم و العلم يف بسطة زاده و مكيعل هياصطف اهللا

.101 يوسف،. 1 .56و 55 يوسف،. 2

Page 45: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 44

آنگاه ؟يا ندانسته يموس از پس را لياسرائ يبن بزرگان داستان ايآ( 1ميعل واسع اهللا جهاد خدا راه در او فرمان به تا ربگما ييفرمانروا ما يبرا گفتند امبرشانيپ به هك شـما ييفرمـانروا بـه را طـالوت خداونـد : گفـت شـان يا به امبرشانيپ و... مينك

بـه او از مـا هكـ آن حـال ، نـد ك ييفرمـانروا مـا بر چگونه گفتند، است برگماشته شما بر را او خداوند گفت. ندارد زين يچندان ومنال مال و ميسزاوارتر ييفرمانروا شا يفرمانرواي خدا و است دهيبخش اريبس ييتوانا و ييدانا او به و تاس دهيبرگز .)داناست يشگريگشا خدا و دارد يم يارزان بخواهد سكهر به را

:است استفاده قابل ريز اتكن فوق اتيآ در

)اسـت ردهكـ ن يمعرف را او قرآن هك( مردم انيم در خدا امبريپ حضور وجود با .1ت و نبوت گريد عبارت به. هستند سلطان و كلم بالدن به لياسرائ يبن بزرگان ايـ ملوكيـ

ميركـ قرآن و نداشته هم با يت زم روزگار آنشة ياند در ياسيس ييفرمانروا و يامبريپ ،اسـت نفرمـوده يا ينهـ چيهـ هـا تيمسئول زيتما نيا از ،واقعه نيا گزارش ضمن زين دارند هم با يت زم نه هك است جداگانه منصب دو ،ييفرمانروا و نبوت گريد عبارت به .يتمانع نه البته و

يبنـ مـن المأل (. مردم تودة نه ،بودند لياسرائ يبن بزرگان ،فرمانروا نييتع طالبان .2 )ليسرائإ

امبرشـان يپ نـزد هكبل ،ردندكن مبادرت كلم انتخاب به خود لياسرائ يبن بزرگان .3 .دينما منصوب را )يفرمانده اي( فرمانروا شانيبرا او تا رفتند

ييفرمـانروا بـه خداونـد از جانـب طـالوت هكـ دهد مي خبر لياسرائ يبن امبريپ .4ـ پ به را يفرد خداوند ،واحد انكم و زمان در پس. است شده منصوب فـرد و يامبري

زيتما جواز(. است ردهك منصوب ياسيس زعامت و ييفرمانروا به )طالوت( را يگريد )گذشت قب هك ملوكيت و نبوت

.247 و 246 بقره،. 1

Page 46: حکومت انتصابی

45 انتصاب در قرآن

)مكيعل هياصطف اهللا ان - اكمل طالوت مكل بعث قد اهللا ان(

5. ركـ ذ او ييتوانـا و ييدانا ،يفرمانده و ييفرمانروا عنوان به طالوت نييتع كم ينفـ قـرآن يازسـو مكحا يدار مال كم ) الجسم و العلم يف بسطإل زاده( است شده .است شده

داوود ملوكيت .چهارم

،داوود( 1شـاء ي ممـا علمـه و مـة كالح و كالملاهللا هاآت و تجالو داوود لتق وـ پ و ييفرمـانروا او بـه خداونـد و شتك را جالوت ـ يامبري از و داشـت يارزان ).آموخت او به خواست هرآنچه

اسـتوار را او ييفرمـانروا و( 2الخطـاب فصـل و مةكالح ناهيآت و هكمل شددنا و ).ميبود دهيبخش بخش لهصيف ي مك نفوذ و يامبريپ او به و ميداشت

ـ ن را منصب دو هر و كلم هم و است امبريپ هم داوود ـ او بـه خداونـد زي يارزان .ندارد زين يتمانع ،واحد فرد در منصب دو نيا جمع نيبنابرا ،است داشته

مانيسل ملوكيت .پنجم

ـ إ من بعـدي إلحد ينبغيإل اكمل يل هب و ياغفرل رب قال 3الوهـاب نـت أ كن مـن از پـس سك چيه سزاوار هك ببخش ييفرمانروا من به و امرزيب مرا خداوندا(

).يشگريبخشا تو هك نباشد

و ييفرمـانروا نيبزرگتـر او ملوكيت و ييفرمانروا و شده مستجاب مانيسل يدعا .است ردهك گزارش ميرك قرآن هك است يانسان سلطنت

.251 بقره،. 1 .20 ص،. 2 .35 ص،. 3

Page 47: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 46

و ميگفت سخن ميرك قرآن در تيو/ منصب از ليتفص به ييو/ ومتكحكتاب در .مينك ينم راركت گريد

***

قرآن در انتصاب بحث جةينت

:ديآ مي دست به ليذ جينتا ميرك قرآن در انتصاب بحث از

از فراتـر ،يالهـ امبريپ نييتع و خداوند تيص ح در صرفا ،رسول و ينب نصب .1 .است انسان تيص ح و توان

. اسـت شده منصوب امامت عيرف ممقا به خداوند يازسو ،نبوت از پس ميابراه .2 .است عصمت، امامت شرط

مؤمنـان خ فـت ،اسـت داده خبـر ) ع(داوود و) ع(آدم خ فـت از ميرك قرآن .3 منحصـر يخاصـ صـنف در قـرآن در صالح مؤمنان هرچند ؛است يقرآن وعدة ،صالح )ميتواگذاش ندهيآ به را بحث نيا(. است بحث قابل زين انسان نوع خ فت. اند نشده

.است آمده قرآن در زين لياسرائ يبن اسباط نقابت و هارون وزارت منصب .4

و خداونـد آن از بالـذات او/ و را جهـان در سلطنت و ييفرمانروا ميرك قرآن .5 .داند مي است ردهك منصوب سمت نيا به او هك يسانك

،طـالوت ،)ع(فوسـ ي ،لياسرائ يبن و ميابراه آل از يكملو ييفرمانروا ميرك قرآن .6 خـود از جانـب منصـوب كملو را آنان و است شناخته تيرسم به را مانيسل و داوود .است ردهك يمعرف

Page 48: حکومت انتصابی

47 انتصاب در قرآن

امبريـ پ ياسيس زعامت منصب 1»نفسهمأ من نيبالمؤمن يولأ يالنب« فةيشر ةيآ از .7ـ نمـا إ« فةيشـر ةيآ از هك چنان آن. است استفاده قابل) ص(اس م منصـب 2»...اهللا مكيول .است استفاده قابل )ع(نيرالمؤمنيام تيو/

حضور وجود با. يتمانع نه دارند يت زم نه ييفرمانروا و نبوت ،ميرك قرآن در .8 هـم اند بوده امبريپ هم ،داوود و مانيسل ،شود مي منصوب ييفرمانروا به طالوت ،امبريپمكل.

ارث به داوود از را خود يها منصب مانيسل. است دنيرس ارث به قابل ملوكيت .9 .است برده

نقابت ،هارون وزارت ،ميابراه امامت ،خاصه و عامه نبوت يها منصب از ريغ .10ت ،صـالح مؤمنـان و داوود و آدم خ فـت ،اسباط تيـ و/ و مانيسـل و داوود ملوكيـ

نشـناخته تيرسـم بـه يگـر يد ياله منصب ميرك قرآن) ع(نيرالمؤمنيام و) ص(امبريپ .است نشده مطرح ميرك قرآن در »هيفق تيو/« منصب گريد عبارت به. است

.6 احزاب،. 1 .55 مائده، .2

Page 49: حکومت انتصابی
Page 50: حکومت انتصابی

ومسفصل تسن در انتصاب

،شـده استفاده انتصاب واژة از مترك اگرچه) ع(ائمه و) ص(امبريپ از منقول اتيروا در اتيـ روا. اسـت شـده اسـتفاده ،آن ريـ غ و جعـل ليـ ازقب يلماتك قالب در آن مفاد اما

:شود مي ميتقس دسته چهار به انتصاب

يقرآن مناصب حيتشر .اول دستة

هك چنان آن. هستند يقرآن يها منصب نييتب و حيتشر ،حيتوض مقام در هك ياتيرواـ ا. است شده شناخته تيرسم به ياله منصب هفت ،ميرك قرآن در ،1گذشت هفـت ني بحث مورد ليتفص به اتيروا در ،هستند) ع(اءياوص و اءيانب مختص يهمگ هك ،منصب .اند تهگرف قرار

ـ انب رسـالت و نبـوت :از عبارتنـد گانه هفت يها منصب حضـرت ژهيـ و بـه ) ع(اءي و) ع(داوود ،)ع(آدم خ فـت ، )ع(ميابـراه امامـت ،)ع(عبـداهللا محمـدبن مرتبت يختم

ت ،)ع(هـارون وزارت ،لياسـرائ يبنـ اسـباط نقابـت ،صالح مؤمنان و) ع(داوود ملوكيـ انفـاق وعكـ ر هنگـام در هكـ يمـؤمن و) ص(رمكا رسول تيو/ با/خره و) ع(مانيسل ).ع(نيرالمؤمنيام يعني ندك مي

.قرآن در انتصاب دوم، بند. 1

Page 51: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 50

در ،1ييروا ريتفاس در يكي :گرفت سراغ توان مي جا دو در را اتيروا از دسته نيا ليـ ازقب يـي روا بـزرگ جوامـع در گـر يد و گانـه هفـت مناصـب بـا مرتبط اتيآ ليذ

ـ انب خيتـار به هك ييها بخش در 2بحارا/نوار ـ ا از مـا .دارد اختصـاص اءيصـ او و اءي ني ؛مينـ ك مي اشاره مورد دو به تنها )دارد نما ياصل بحث در هك يريتأث جهت از( اتيروا تيـ و/ اتيـ روا از يا نمونـه ،گريد و صالح مؤمنان خ فت اتيروا از يا نمونه يكي :)ع(نيرالمؤمنيام

ـ و مكمـن آمنـوا نيالذ وعداهللا« فةيشر ةيآ دربارة) ع(ائمه از الصـالحات واعمل) ع(بـاقر امام ،شد سؤال 3»قبلهم من نيالذ استخلف ماك رضاأل يف ستخلفنهميل

4.ميهسـت »مـا «ها، آن و هستند) ص(امبريپ از بعد امر وإلت تنها مراد :اند فرموده 5.هستند) ع(ائمه شانيا :نديفرما مي )ع(صادق امام

نيالـذ يعلـ نمن نأ ديرن و« فةيشر ةيآ ريتفس در بإليالغ تابك در )ره(يطوس خيش تيـ روا) ع(نيرالمؤمنيام از 6»نيالوارث نجعلهم و ئمإلأ نجعلهم و رضاأل يف استضعفوا

:ندك مي

جهدشـان از بعـد را شـان يا يمهـد خداونـد ،هسـتند ) ص( محمـد آل، شانيا

البحرانـي، الحسيني سليمان بن سيدهاشم ؛نورالثقلين تفسير الحويزي، العروسي جمعإل بن عبدالعلي شيخ. 1 تفسير في الميزان طباطبـايي، ع مه ؛الصافي تفسير كاشاني، فيض م محسن ؛القرآن تفسير في البرهان .اند داده قرار تحليل و بحث مورد را مرتبطه روايات ،آيات از دسته هر ذيل ؛ درالقرآن

)ص(اكـرم رسول روايات دربارة و. 14 تا 11 ج النبو£، كتاب ،نواراأل بحار مجلسي، محمدباقر ع مه. 2 .20 تا 15 ج

.55 ،نور. 3

بعـد مـن األمـر لو/£ كتابه في عزوجل اهللا قال لقد ،617 و 616 ص ،3 ج ،نورالثقلين تفسير حويزي،. 4 .هم نحن و... خاصإل) ص(محمد

،3 حديث أرضه، في اهللا خلفاء) ع(األئمه إن باب الحجإل، كتاب ،الكافي من صولاأل كليني، ثقإلا/س م. 5 .616 ص ،3 ج ،نورالثقلين تفسير ؛)ع(األئمإل هم قال ،194ص ،1 ج

.5 ،قصص. 6

Page 52: حکومت انتصابی

51 انتصاب در سنت

1.ندك مي ليذل را دشمنانشان ،دهيبخش عزت شانيا به پس ،زنديانگ يبرم

نمـا إ« فةيشـر ةيـ آ ريتفسـ در) ع(صـادق امام از يافك لاصو در ،ينيلك ثقإلا/س م :است فرموده 2»آمنوا نيوالذ رسوله و اهللا مكيول

رسول و خداوند ،اموالتان و خودتان از امورتان و شما به احق و سزاوارتر يعني سـپس ؛امتيق روز تا) ع(او اوإلد و) ع(يعل يعني اند آورده مانيا هك آنانو ؛او

ؤتـون ي و الصـلوv مـون يقي نيالذ«. »ندك مي فيتوص را شانيا وجلعز خداوند و بود جاآورده به را عتكر دو ظهر نماز در نيرالمؤمنيام و» عونكرا هم و اvكالز و بـود نـار يد هـزار مـتش يق هك بود يا هحل شانيا دوش بر ،بود وعكر حال درـ هد) ص(امبريپ به ينجاش را هحل نيا ،بود ردهك عطا يو به را آن) ص(امبريپ هيـ ك يا و ،خدا يول يا تو بر سإلم :ردك عرض ،آمد يسائل، بود ردهك ـ يس از هك

ـ هر به ،يسزاوارتر خودشان به مؤمنان ـ ) ع(امـام . بـده صـدقه ينيكمس را هحلـ ا خداوند ،بردارد را آن هك ردك اشاره دستش با و انداخت او يسو به ـ آ ني را هي

3. ...ردك نازل

تيوال و امامت به بيت اهل نصب .دوم دستة

. اسـت شـده وارد تيـ و/ و امامت به ،الس م هميعل بيت اهل نصب در هك ياتيروا ائمـة بـه نسـبت يامـام هر و) ع(نيرالمؤمنيام و) ص(رمكا رسول از غالبا اتيروا نيا

.184 ص ،143 حديث ،الغيبة كتاب طوسي، شيخ. 1

.55مائده، . 2 األئمـإل علـي رسـوله و عزوجـل اهللا نص ما باب الحجإل، كتاب ،الكافي من صولاأل كليني، ثقإلا/س م. 3

إنمـا « عزوجـل اهللا قـول فـي ) ع(عبـداهللا أبي عن .289 و 288 ص ،1 ج ،3 حديث ،فواحدا واحدا و فسـكم أن من بأموركم بكم و أحق بكم أي أولي يعني إنما: قال »آمنوا و الذين رسوله و اهللا وليكمو راكـع هـو و ركعتين صلي قد و الظهر صلو£ في أميرالمؤمنين كان و »راكعون هم و الزكا£ يؤتون: فقـال سائل فجاء له، اهدا النجاشي كان و اياها اعطاه) ص(النبي كان و دينار، ألف قيمتها حلإل عليه و إليه الحلإل فطرح ،مسكين كل علي تصدق أنفسهم، من بالمؤمنين أولي و ولي اهللا يا عليك الس م .»...هذه اآليإل اهللا فأنزل أحملها، أن إليه بيده أومي

Page 53: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 52

و امامـت به ،خاص نص به خداوند از جانب) ع(ائمه اتيروا نيا مطابق. است يبعد. اسـت ردهكـ ابـ غ مـردم به را ياله نصب نيا) ص(امبريپ و اند شده منصوب تيو/

هر نصب اتيروا هك است يافك اصول در »الحجإل تابك« اتيروا نيا منبع نيمعتبرتر تيـ و/ به ائمه نصب اتيروا 1.است ردهك يگردآور جداگانه فصل در را ائمه از كي دربارة يكي ،نمونه عنوان به تيوار دو به تنها ،همه نيازا ما. است فراوان اجد امامت و اشـاره فرجـه يتعـال اهللا عجـل امـام نيآخـر دربارة يگريد و) ع(نيرالمؤمنيام ،اول امام :مينك مي

در ردهكـ گـزارش را مخـ ريغـد مهـم واقعة ليتفص به يافك در ،ينيلك ثقإلا/س م :است آمده گونه نيا) ص(امبريپ شيفرما ،آن ضمن

:ردندك عرض مردم ؟است يولا شما به خودتان از و ماش يول يسك چه مردم ياـ پس ،هستم او يموإل من هك يسك :فرمود) ص(امبريپ. رسولش و خداوند يعل

بدار دشمن و دارد مي دوست را او هكآن بدار دوست اخداوند. اوست يموإل زين 2.دارد مي دشمن را او هكآن

دربـارة عمـومي روايات :286 تا 168 ص ،1 ج، الحجإل كتاب، الكافي من صولاأل، كليني ثقإلا/س م. 1 مخـتص نصوصي ا جداگانه ابواب طي 329 تا 286 صفحه از. است شدهتبويب و گردآوري ائمه ا/ئمـإل علي رسوله و عزوجل اهللا نص ما باب: ابواب اين عناوين. است شده نظيمت ائمه تك تك به

؛ بـاب 292 ص) ع(اميرالمـؤمنين علـي النص و £ا/شار باب ؛286 ، صفواحدا واحدا الس م عليهم) ع(علـي بـن الحسـين علـي و النص ا/شار£ ؛ باب297 ص) ع(علي بن الحسن علي النص و £ا/شار علـي الـنص و ا/شـار£ ؛ بـاب 303 ص) ع(الحسـين بـن علـي علي النص و ا/شار£ ؛ باب300 ص؛ 306 ص) ع(الصـادق محمـد جعفربن عبداهللا ابي علي النص و ا/شار£ ؛ باب305 ص) ع(جعفر ابيــاب ــنص و ا/شــار£ ب ــي ال ــي عل ــاب307 ص) ع(الحســن موســي اب ــنص و ا/شــار£ ؛ ب ــي ال عل ا/شار£ ؛ باب320 ص) ع(الثاني جعفر ابي علي صالن و ا/شار£ ؛ باب311 ص) ع(الرضا الحسن ابي؛ 325 ص) ع(محمـد ابـي علـي الـنص و ا/شار£ ؛ باب323 ص) ع(الثالث الحسن ابي علي النص و

.328 ص) ع(الدار صاحبعلي النص و ا/شار£ باب ،)ع(اميرالمـؤمنين علـي الـنص و ا/شـار£ بـاب الحجـإل، كتاب ،الكافي في صولاأل كليني، ثقإلا/س م. 2

: فقـال رسوله، و اهللا: فقالوا م؟كسأنف من بكم أولي و وليكم من الناس أيها يا«. 295 ص ،3 حديث ← .»)...مرات ث ث( عاداه من عاد و وا/ه، من وال اللهم مو/ه، فعلي مو/ه كنت من

Page 54: حکومت انتصابی

53 انتصاب در سنت

:ندك مي تيروا) ع(باقر امام از يطوس خيش

1.است قائمشان ،نينهم .نفرند هن ،نيحس از دبع ائمة

ائمه و امبريپ خاص نصب .سومدستة

حسـن امـام و) ع(نيرالمـؤمن يام و) ص(امبريـ پ خـاص يهـا نصب به هك ياتيروا .اند ردهك اشاره) ع(ائمه گريد و) ع(يمجتب

جبـل معاذبن .ردندك منصوب يخاص يها تمس به را يافراد نهيمد در) ص(امبريپ از يجمع ؛ردندك يمعرف مؤذن عنوان به را ب ل ؛فرستادند مني به نيد غبلم عنوان به را

مختلـف بـ د بر يوال عنوان به را يافراد ؛ودندب يوح ابتك شانيا از جانب ،اصحاب عنـوان بـه را يجمعـ ؛گماشـتند هكم امارت بهرا دياس بن عتاب مث ،فرمودند منصوب مناصـب ؛سپردند گريد يبعض به را تيامن و نظم و ازارب امر ؛فرمودند منصوب يقاض در. اسـت شده ضبط خيتار و ريس تبك در ليتفص به ايسرا و غزوات در امبريپ يياعطا و هيـ جز عامل عنوان به يبعض. است ينب ركلش ريام) ع(نيرالمؤمنيام ،غزوات نيتر مهم

2.اند شده شناخته شانيا از جانب صدقات

را يافـراد ،خـود ماهـة شـش و سـال چهـار وتـاه ك زمان در زين) ع(نيرالمؤمنيامـ و ركب ياب محمدبن ازجمله ؛فرمود منصوب مختلف ب د در يوال عنوان به اشـتر كمال

يني،ام احمد عبدالحسين ع مه: به كنيد رجوع آن نصوص و خم غدير مختلف ابعاد با آشنايي براي→ .اول جلد ،دباأل و السنة و الكتاب في الغدير

»مهمئاقـ عهمتاسـ الحسين، بعد ائمإل تسعإل يكون« 140 ص ،1044 حديث ،الغيبة كتاب طوسي، شيخ. 1 صـدوق، شـيخ : بـه كنيد رجوع ازجمله) عج(محمد آل قائم امامت بر دال نصوص با آشنايي براي ثقإلا/سـ م ؛الغيبـة كتـاب نعمـاني، ابـراهيم محمـدبن ينبز ابي ابن شيخ ؛النعمة تماما و الدين كمالا

اهللا آيـت ؛الهـداv اثبـات عـاملي، حر شيخ ؛343 ص ،1 ج الحجإل، كتاب ،الكافي من صولاأل كليني، ج ،نواربحـاراأل مجلسـي، ع مه ؛عشر الثاني الحجة معرفة في ثراأل منتخب ،گلپايگاني صافي اهللا لطف .جلد 7 ،المهديام اإلم احاديث معجم و 53 تا 51

.اول جلد ،اإلدارية التراتيبب المسمي النبوية الحكومة مانظ الكتاني، عبدالحي شيخ به كنيد رجوع. 2

Page 55: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 54

؛بصـره ياستاندار به را عباس بن عبداهللا و فيحن بن عثمان ؛مصر ياستاندار به را ينخع عامـل سيقـ بـن اشـعث ؛وفـه ك يقاضـ حارث بن حيشر ؛تيه عامل ينخع اديز بن ليمك

عبـاس بـن قـثم ؛ نيصـف جنگ در يعلو سپاه فرماندة ياحير سيق بن معقل ؛جانيآذربا) ع(نيرالمـؤمن يام نيمنصـوب از هرخريردشـ ا عامـل ،يبانيشلا ر£يهب مصقلإلبن ؛هكم عامل 1.اند بوده

:است آمده نيچن اشتر كمال به) ع(نيرالمؤمنيام يخيتار فرمان آغاز در

او با هك يعهد در حارث پسر اشتر كمال به رمؤمنانيام يعل از است يفرمان نيا فـراهم را آن خراج تا ،گمارد مي مصر ومتكح به را يو هك يهنگام ،رداگذ يم

آبـاد را آن يشـهرها و دهد سامان مصر مردم ارك ،ندك اركيپ دشمنان با ،آورد 2.ندك

ائمه از جانب خاص اصناف انتصاب .چهارمدستة

يهـا سمت يبعض يتصد به ائمه از جانب يخاص اصناف انتصاب بر هك ياتيروا يزنـدگ در آن ريتأث اما ،است كاند اريبس اتيروا نيا تعداد ،نندك مي د/لت ياجتماع عصـر در چـه و حضـور زمـان در چـه هكـ چرا ،است اديز اريبس مسلمانان ياجتماع

.هستند معتبر مناصب نيا ،بتيغ

و ينـ يد يهـا سـمت يبعضـ به ائمه از جانب هك يصنف تنها ،اتيروا مجموعة در ثابـت يمقامـات نيچنـ ،اصـناف گريد دربارة و هستند فقها ،اند شده منصوب ياجتماع و ح لنـا يفـ نظـر و ثنايحـد يرو مـن « به غالبا فقها از ،اتيروا در البته. است نشده و ح لـه يعلـ ا/منـاء ،بـاهللا مـاء لالع« ايـ » حرامنا و ح لنا عرف قد رج « اي» حرامنا

.ها نامه بخش ،البإلغه نهج رضي، سيد به كنيد رجوع. 1 فـي األشـتر الحـارث بـن مالك اميرالمؤمنين علي عبداهللا به أمر ما هذا« ،426 ص ،53 نامة ،البإلغه نهج. 2

.»ب دها عمار£ و أهلها ستص حا و عدوها جهاد و خراجها جبايإل مصر، و/ه حين إليه عهده

Page 56: حکومت انتصابی

55 انتصاب در سنت

.شود مي ريتعب» ثنايحد روا£« اي» حرامه

ازجملـه . خـورد مـي چشـم بـه ) ع(بيت اهل اتيروا در قضاوت منصب فقها يبرا ،اسـت جـه يخد ياب و حنظله عمربن تيروا دو ،قضاوت به فقها منصب بر دال اتيروا :است شده تيروا نيچن) ع(صادق امام از اول تيروا در

عـرف و حرامنـا و حإللنا يف نظر و ثنايحد يرو قد ممن مكمن انك من نظراني از يفرد به نيمتخاصم( 1ماكحا مكيعل جعلته قد يفان ماكح به رضوايفل امناكاح

و حإلل در و ندك مي تيروا را ما ثيحد هك يسك ؛نندك مي مراجعه انيعيش شماـ مكح بـه ديبا پس ؛شناسد مي را ما امكاح و ندك يم نظر ما حرام ـ او تي يراض ).ام ردهك نصب شما بر قضاوت به را او من هك يدرست به ؛شوند

:است شده تيروا) ع(صادق امام از زين دوم اتيروا در

ـ جعلتـه قد يفان ،حرامنا و حإللنا عرف قد رجإل مكنيب اجعلوا ـ در( 2ايقاض نيب را او من هك يدرست به ؛ديده قرار شناسد مي را ما حرام و حإلل هك يمرد خودتان

).دادم قرار يقاض

نـص » ايقاضـ مكيعلـ جعلته قد يفان« و» ماكحا مكيعل جعلته قد يفان« عبارت دو .است قضاوت در فقهاء نصب در

اتيـ روا يبرخـ از فقهـاء . اسـت نشـده حيتصـر يگـر يد منصـب به ،اتيروا در آن بـه نـده يآ مباحـث ضـمن در هكـ اند ردهك استنباط هانيفق يبرا يگريد يها منصب فيوظـا از يشـرع امكـ اح اسـتنباط و افتـاء هك است ركذ به /زم. ردك ميخواه اشاره

،اتيـ روا در امـا 3،انـد ردهكـ ركـ ذ فقها منصب عنوان به را آن يبعض اگرچه و فقهاست

تهذيب ؛5 حديث ،412 ص ،7 ج ،الكافي من الفروع ؛10 حديث ،671 ص ،1 ج ،الكافي من صولاأل. 1 .845 حديث ،301 ص ،6 ج و 514 حديث ،218 ص ،6 ج ،حكاماأل

مـن ؛4 حـديث ،412 ص ،7 ج ،الكـافي مـن الفـروع ؛53 حـديث ،303 ص ،6 ج ،حكاماأل تهذيب. 2 .1 حديث ،2 ص ،3 ج ،الفقيه إليحضره

.545 ص ،3ج ،المكاسب انصاري، شيخ. 3

Page 57: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 56

.خورد ينم چشم به است منصب ،افتاء فةيوظ هكنيا بر يليدل

ـ ا بـه ،فقـه در انتصاب بحث ضمن در ما همه نيباا . پرداخـت ميخـواه همسـئل ني اتيروا در مترادف يمعنا ثيح از نه ،لفظ ثيح از نه مردم بر تيو/ به فقها انتصاب

يبرخـ از عظـام يفقهـا اسـتنباط و برداشـت و اركـ ابت حاصل هكبل ،است نشده ركذ متعـدد مقـدمات ردنك مهيضم و آن مانند و عيتوق و مشهوره و مقبوله ازجمله اتيرواـ ا د/لـت و سند به ليتفص به انتصاب يقيتصد يمبان از ،ثبح ضمن در هك. است ني .پرداخت ميخواه اتيروا

جمـع هكـ نداشـت يلـ يدل ،بـود شده ركذ اتيروا در حايصر يمضمون نيچن اگر .شوند فقها يبرا يمنصب نيچن اثبات ركمن هيامام هانيفق از يريثك

اتيروا در انتصاب بحث يبند جمع

.اند شده حيتشر اءياوص و اءيانب يبرا يقرآن گانة هفت مناصب ،اتيروا در .1

مطـرح ليتفصـ بـه تيـ و/ و امامـت به) ع(بيت اهل منصب بحث ،اتيروا در .2 .اند شده

يتصـد بـه افـراد يبعض خاص نصب به الب غه نهج ازجمله اتيروا يبرخ در .3 .ستا شده اشاره) ع(نيرالمؤمنيام و) ص(رمكا رسول از جانب ياجتماع امور يبعض

منصـوب ياجتمـاع يهـا سـمت يبعضـ بـه ) ع(ائمـه از جانب هك يصنف تنها .4 .هستند فقها ،اند شده

.است شده ركذ حايصر ،قضاوت به فقها نصب ،اتيروا در .5

نشده مطرح حايصر اتيروا در ،مردم بر تيو/ ازجمله فقها يها منصب گريد .6 .است اتيروا يبعض از عظام يفقها يبرخ استنباط حاصل هكبل ؛است

Page 58: حکومت انتصابی

فصل چهارماتانتصاب در الهي

بحـث در يكـ ي ،اسـت شـده مطرح موضع دو در انتصاب يمبنا ،ياعتقاد مباحث درـ با مي امبريپ هك داستانند هم مسلمانان همة .نبوت نصـب متعـال خداونـد از جانـب ديـ و ابـ غ يبـرا امبريـ پ هكـ چرا ،است امبريپ نييتع قيطر تنها ياله نص و ،شود يتلق يخف يامر ،عصمت هك آنجا از و 1باشد معصوم ديبا مي ياس م معارف ميتعل و يوح يالهـ با نص تنها معصوم امبريپ نييتع لذا. استآگاه آن بر خداوند تنها است يباطن و

نيـي تع مردم تودة يازسو انتخاب اي عقد و حل اهل يازسو انتخاب با امبريپ و 2است .شود ينم

امبريپ نةاگ سه شئون

:است انتزاع قابل ليذ گانة سه نيعناو) ص(امبريپ در

.ياس م معارف ميتعل و يوح اب غ و حفظ ،يتلق .اول

. است نظرهايي اخت ف آن جزئيات در اما اند متفق فريقين) ص( پيامبر عصمت لزوم اصل در اگرچه. 1 بـه اهـل سـنت قوشـچي، بـه نظـر .359 ص ،دالعقائ تجريد شرح قوشچي، م علي به كنيد رجوع عصـمت شـيعه امـا ،قائلنـد دباش داشته معجزه مقتضاي با منافات كه اي حوزه در عصمت وجوب .شمارند مي نبوت شرط را مطلقا

حلـي، ع مـه النبـو£؛ فـي الرابـع المقصـد ،تجريداإلعتقاد طوسي، نصيرالدين خواجه: به كنيد رجوع. 2 .350 تا 346 ص ،اإلعتقاد ريدتج شرح في دالمرا كشف

Page 59: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 58

.اعمال باطن در يمعنو امامت .دوم

.مردم منازعات در يداور و جامعه ادارة .سوم

هـاي مقـام فاقـد امبرانيپ از يبرخ رو نيازا ،است اول مقام تحقق به يامبريپ قوامـ پبـه هك يزمان و داراست را مقام سه هر) ص(امبراس ميپ .اند بوده سوم و ومد يامبري

.است شده اعطا يو به مقام سه هر ،است شده مبعوث

امامت شئون

و اتيـ آ توضـيح و ليتفصـ و نيـي تب يبرا هك است معتقد عهيش ،امامت بحث درـ خف امـور از عصـمت هك آنجا از و هستند »معصوم امام« ازمندين مردم امبريپ ميتعال ةي از جانب نص ،امام نييتع قيطر رو نيازا ،ستين مطلع آن از خداوند جز ،است هيباطن

بـا او امامـت هكـ اسـت يامام از جانب نص اي) ص(امبريپ از جانب نص اي ،خداوند1.باشد شده اثبات ينبو اي ياله نص

معارف انيب در امامت ،اول :است انتزاع قابل عنوان سه امبريپ مانند زين) ع(امام در منازعات در يداور و جامعه ادارة در امامت ،سوم و اعمال باطن در امامت ،دوم ؛ياله

)شـود مي تمام نعمت و املك نيد ،آن اب غ با هك( امامت قوام هك است واضح 2.مردم نصـب بـا . شود مي محقق اول مقام در زين عترت و تابك ت زم ؛است اول مقام همان .شود مي اثبات شانيا يبرا مقام سه هر واقع در) ع(ائمه

و يالهـ معـارف انيـ ب در امامـت يعنـ ي( دوم و اول مقـام دو سنت اهل ،مقابل در

حلـي، ع مه ا/مامإل؛ في الخامس المقصد ،اإلعتقاد تجريد طوسي، نصيرالدين خواجه: به كنيد رجوع. 1 ،الصـدق كشـف و الحـق نهج حلي، ع مه ؛367 تا 362 ص ،اإلعتقاد تجريد شرح في دالمرا كشف الثالـث الفصل ،عشر الحادي الباب رحش مقداد، فاضل ؛171 تا 164 ص ا/مامإل، في الخامسإل المسألإل .44 تا 39 ص ا/مامإل، في

.126 تا 109 ص ،اسإلم در شيعه طباطبايي، ع مه: به كنيد رجوع. 2

Page 60: حکومت انتصابی

59 ات انتصاب در الهي

و جامعـه ادارة يتصـد در منحصـر را امـام و سـتند ين قائل را) اعمال باطن در امامت بـر متوقـف ،قضـاوت و جامعـه ادارة هكـ آنجـا از 1.شناسـند مـي منازعات در يداور

سـنت اهـل نظر به اما ،است افضل موضوع دو هر در معصوم هرچند ،ستين عصمت ايــ خداونــد از جانــب پندارنــد مــي ضــمنا ،ســتين معصــوم يفــرد) ص(امبريــپ جــز و خ فـت امـر در لـذا ؛اسـت نشـده منصوب خ فت و امامت به يفرد) ص(رسول را امامـت مسـئلة و اند شده معتقد اجماع اي عقد و حل اهل يازسو انتخاب به امامت

.ياعتقاد اصول از نه اند دانسته يفقه فروع از عهيش برخ ف

امامت در تسنن و عيتش يها ديدگاهت تفاو

يمحورهـا در امامـت امـر در را ياس م بزرگ مذهب دو نيا يها دگاهيد تفاوت :ردك خ صه توان مي ليذ

شـأن در خ فت يعني قضاوت و يمرانكح در منحصر سنت اهل ازنظر امامت .1 شـأن سـه هـر خ فـت ،عهيشـ ازنظـر امامـت هكـ آن حـال . اسـت ) ص(امبريپ يويدن امامـت و اعمـال باطن در امامت ؛ياله معارف انيب در امامت يعني ،است) ص(امبريپ ازنظـر امامـت تـراز عيوسـ مراتـب بـه عهيش ازنظر امامت لذا. قضاوت و يمرانكح در 2.است سنت اهل

عصـمت بـدون ،امامت اول شأن دو. است عصمت ،امامت شرط عهيش نظر به .2 رمعصـوم يغ زعامـت بـه نوبـت ،معصـوم وجود با زين سوم شأن در و شود ينم محقق شـرط عصـمت ،)قضاوت و يمرانكح يعني( امامت در سنت اهل نظر به اما. رسد ينم .ستين

ا/مامـإل؛ فـي الرابـع المرصـد السـادس، الموقـف ،المواقف ايجي، عضدالدين قاضي: به كنيد رجوع. 1 .344 ص ،8 ج ،المواقف شرح جرجاني، ميرسيدشريف

.رهبري و امامت مطهري، مرتضي شهيد استاد: به كنيد وعرج. 2

Page 61: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 60

ئمـة ا ايـ رمكـ ا رسـول ايـ خداونـد از جانب نصب با تنها ،امامت عهيش نظر به .3 شـناخت قابـل مـردم از جانـب عصـمت شـرط هك آنجا از و شود مي حاصل منصوب

انتخـاب بـا امام سنت اهل نظر به اما. شود انتخاب مردم يازسو تواند ينم امام ،ستين .شود مي نييتع مردم از جانب

ينبو و ياله نص با نيمعصوم ائمة و) ع(نيرالمؤمنيام امامت است معتقد عهيش .4 ينصـ چيهـ امبريـ پ و خداونـد از جانـب پندارد مي سنت اهل اما ؛است هگرفت صورت و امامـت بـه راجـع صـادره نصوص هكنيا اي است نشده صادر شانيا از پس درمورد .ستين يزمامدار

تيهـدا و يالهـ معـارف انيـ ب شـأن بـه تيعنا با ژهيو به( امامت ،عهيش نظر به .5 بـه امامـت تنـزل واسطة به سنت اهل هكآن حال ؛است اعتقادات اصول از) عالم يمعنو .پندارند مي يفقه فروع از را خ فت و امامت ،قضاوت و يزمامدار شأن

انتصاب و عصمت ارتباط چهارگانة قواعد

ـ هكـ ميابي يدرم ،امامت و نبوت در نيقيفر ي مك مباحث در تأمل با اشـتراط نيب :هك يمعن نيا به ؛است برقرار ت زم ،انتصاب به قول و عصمت

آن خداونـد از جانب انتصاب بدون ،باشد آن شرط 1»عصمت« هك يمقام هر .اوإل .ديآ ينم دست به مقام

/زم خداونـد از جانـب انتصاب ،نباشد شرط عصمت يمقام يتصد در اگر .ايثان .ستين

بـا يدرصـورت ؛اسـت نشـده شـرط عصمت ،آن يتصد در هك يمقام نييتع .ثالثا منصـوص امـام و رسـول و خـدا از جانـب نص هك است جازم مردم يازسو انتخاب

.است شده گزارش مشهور تلقي براساس بحث اين. 1

Page 62: حکومت انتصابی

61 ات انتصاب در الهي

.باشد نشده واردسي ك درمورد

عصـمت بـه مشـروط عهيشـ ازنظـر امامت و نيفريق ازنظر نبوت ،اول قاعدة بنابر .شد ينم حاصل خداوند از جانب انتصاب بدون لذا ،است

پندارنـد مي لذا ؛ستين عصمت به مشروط سنت اهل ازنظر امامت ،دوم قاعدة بنابر .ستين /زم آن در انتصاب

،سـت ين شرط عصمت امامت در ،او/ پندارند مي سنت اهل چون ،سوم قاعدة بنابر مجـاز را مـردم يازسـو انتخـاب اسـت؛ دهينرس رسول و خدا از باره نيدرا نص ايثان .دانند مي

:شرح نيا به ،ميابي مي دست يچهارم قاعدة به اساس نيبرا

در ،او/ هك است مجاز يوقت مقام كي يتصد در انتخاب به كتمس :چهارم قاعدةـ ،نباشـد عصـمت بـه مشروط يمقام اگر يحت ،ايثان ؛نباشد شرط عصمت آن از ينص

نشـده صـادر يخاصـ صنف اي فرد نييتع بر ،منصوص امام اي رسول اي خداوند جانب .باشد

هك رسد مي انتخاب به نوبت يوقت 1.است انتصاب از متأخر انتخاب گريد عبارت به لـذا . خاص نص يگريد ؛عصمت اشتراط يكي :باشد يمنتف امر دو ،آن قدممت رتبة درـ ا احـراز در هـم رايز ؛ستين حيصح امامت مسئلة در سنت اهل يرأ ،عهيش نظر به ني

نصـوص نـه يزم نيـ درا رسـول و خـدا از هـم و اسـت شرط »عصمت« ،عيرف منصب .است شده واصل يمعتبر

يگـر يد يالهـ منصـب چيهـ ،امامـت و نبـوت منصـب دو از ريـ غ عهيش مك در افراد نصب از يسخن ،بتيغ مبحث در ي مك تبك در. است نشده شناخته تيرسم به تيـ و/ از اصو/. است امدهين انيم به ،يزمامدار اي مردم بر تيو/ به يخاص صنف اي

.1 ج ،اإلسإلمية الدولة فقه و الفقيه وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت ا/ستاد شيخنا. 1

Page 63: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 62

تيـ و/ ،يلمـ كمت هكـ نيا بـه برسد چه تا ،است نشده بحث ي مك تابك چيه در هيفق بـت يغ عصـر در هيفق تيو/ و امامت ت زم به اي بشمارد امامت اصل فروع از را هيفق

.شود قائل

.است رياخ هاي هده مباحث از هيفق تيو/ يبرا ي مك يابي شهير

Page 64: حکومت انتصابی

مپنجفصل فقه درانتصاب

نيـ ا جاعـل هكـ آنجـا از. اسـت گرفتـه قـرار بحث مورد يمناصب هانيفق يبرا فقه درـ ا از يبعضـ هكـ نيا در. نامند يم هيفق يشرع مناصب را ها آن، است شارع ها صبمن ني

فـه يوظ از اخـص ،منصـب . اسـت نظر اخت ف، هيفق منصب اي است هيفق فةيوظ موارد و جعـل نيچنـ بـه فـه يوظ در امـا ؛است يسلطان نصب و جعل ازمندين منصب. است ياجمـاع ،يشـرع مناصـب نيا ،مسئله نيا از فارغ. ستين يازين شارع يازسو ينصب .است ياخت ف يهمگ ،آمد خواهد هك يمناصب يتمام. افتاء و قضاوت از ريغ ،ستين

هيفق يشرع مناصب

واتكـ ز و اخمـاس اخذ .4 ؛سرپرستان يب اموال بر تيو/ .3 ؛قضاوت .2 ؛افتاء .1 از يمراتبـ .6 ؛راتيتعز و حدود ياجرا. 5 ؛معارفشان در ها آن صرف و عامه اوقاف و

و جمعـه اقامـة .7 ؛اسـت قتل و جرح و ضرب به منجر هك ركازمن ينه و معروف امربه دفاع و مرزها حفظ و ب د نظم .10 ؛ييابتدا جهاد .9 ؛ه ل تيرؤ به مكح .8 ؛نيديع انفس و اموال بر تيو/ .11 ؛يعموم مصالح به مرتبط امور يتمام و دشمنان مقابل در

1.باشد سابق امور مروقل از خارج اگر يحت مطلقا

ـ أ شـيرازي، مكـارم اهللا آيت :به كنيد رجوع مناصب اين از برخي با آشنايي براي. 1 كتـاب ،الفقاهـة وارن .465 تا 447 ص ،1 ج البيع،

Page 65: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 64

از. اسـت نظر اتفاق زين فقها قضاوت منصب در. فقهاست ياجماع فيوظا از افتاء ثـر كا نظـر در ييابتـدا جهـاد . اسـت يفقهـ ياخت فـ مباحـث از هشتم تا سوم مورد عامه تيو/ همان همد مورد. است معصوم امام حضور به مشروط ،فقها اتفاق به بيقرـ ،قضاوت منصب از ريغ. است مردم بر مطلقه تيو/ همان ازدهمي مورد و مردم بر هن

از فيوظـا نيـ ا ياجـرا در فقهـا هكـ نيا نه فقهاست فةيوظ ،اثبات فرض بر ،اول موردـ ا تـوان يمـ هرچنـد . باشند شده منصوب شارع جانب ة جامعـ فـة يوظ را فيوظـا ني

.نندك يم نظارت مردم يازسو ها آن ياجرا بر مردم منتخب يفقها هك دانست يس ما

ـ ا بحـث مـورد مردم بر مطلقه تيو/ و عامه تيو/ مورد دو مقـا/ت سلسـله ني مـردم بـر مطلقـه ايـ عامـه تيـ و/ به شارع يازسو فقها ايآ هك است نيا سؤال. است

مـردم بـر مطلقـه ايـ عامـه تيـ و/ بـه هانيفق نصب از مراد و نه؟ اي اند شده منصوب ست؟يچ

و ريـ ز رضفـ سـه بـه ،يانتصاب ومتكح از مراد و صبن قيدق يمعنا كدر يبرا :دييفرما توجه آن يها تفاوت

. سـت ين زيجـا هـان يفق يازسـو جـز يعمـوم امـور حـوزة تيريمـد يتصد .اول .است فقاهت يعموم حوزة ريتدب شرط گريد عبارت به

. شـوند دار عهـده يعمـوم حـوزة در را امـور ريتـدب اسـت واجب هانيفق بر .دوم .است هانيفق فيلكت و فهيوظ ،يعموم امور در مردم بر تيو/ گريد عبارت به

ها ناكم و ها نازم همة در را هانيفق ،مكح نيا موجب به ،شارع عنوان به من .سوم .نمك يم منصوب يعموم امور حوزة در مردم بر تيو/ به

طيشـرا انيب. است ردهك را جامعه تيريمد» طيشرا انيب« تنها شارع ،اول رضف درـ ا. انتصـاب و نصب با يت زم نه ،دارد فهيوظ مكح با يا م زمه نه ليـ ازقب رضفـ ني هـان يفق يبـرا يشرع فيلكت كي دوم رضف در. است نماز بحث در نمازگزار طيشرا

Page 66: حکومت انتصابی

65 انتصاب در فقه

شـده نيـي تع شـان يبرا شـارع يازسـو هك يا فهيوظ به موظفند هانيفق. است شده ابراز .است يشرع باتواج گريد ليازقب رضف نيا. نندك عمل است

زين موضوع بر مكح جعل. است شده جعل خود موضوع بر يمكح گريد عبارت به عنـوان به را يهيفق مردم اگر دوم و اول رضف در .ستين شارع يازسو نصب يمعنا بهـ ي، انـد ردهكن خ ف ،نندك انتخاب جامعه ادارة در خود ليكو فقاهـت شـرط هـم يعنـ ا در ،اند ردهك عمل يعموم امور ريتدب فيلكت به هانيفق هم ه وشد تيرعا فـرض ني كيـ از بحـث ،سـوم رضف در اما. شارع منصوب نه است مردم ليكو و منتخب هيفق

ـ ب« از با/تر رضف نيا در است» يسلطان جعل« يفقه اصط ح به اي يومتكح فرمان اني اممقـ ضيتفو و انشاء كي ،»يشرعفة يوظ انيب« و» موضوع بر مكح جعل« اي» طيشرا .است گرفته صورت تمس كي به گماشتن و

قابل زين ياختصاص انشاء كي ،يشرع امكاح ةهم يعموم انشاء از ريغ انتصاب در قابـل خـاص و عـام انشـاء دو آن از امـا ، ستين شتريب انشاء كي اگرچه( است انتزاع و ومد انشـاء . اسـت قانونگـذار عنـوان بـه شـارع انشاء :عام و اول انشاء .)است انتزاع ؛اسـت يشـرع مكـ ح ،اول انشـاء حاصل. است مكحا و سلطان يازسو انشاء :خاص واجـب نمازجمعـه :ليـ ازقب يشـرع مكـ ح. اسـت يشـرع منصب ،دوم انشاء حاصل بـه نيرالمـؤمن يام يازسو ينخع اشتر كمال نصب ليازقب يشرع منصب. است يرييتخ .مصر بر تيو/

چـرا ،است مكحا يشرع طيشرا انيب از فراتر مردم بر تيو/ به هانيفق نصب پس در. اسـت نشـده منصـوب يزمامـدار و تيو/ منصب به لزوما يطيشرا حائز هر هك نـه ،داراسـت را يتصـد تيـ قابل و تيصـ ح صرفا ،طيشرا حائز فرد ،»طيشرا انيب« يشـرع فيـ لكت از فراتـر مـردم بر تيو/ به هانيفق نصب. را يتصد تحقق و تيفعل مردم. ستين منصوب يلفكم و موظف هر. است يا فهيوظ نيچن يارد عهده به هانيفق شـارع منصـوب امـا ،آورنـد جا به را يشرع امكاح از ياريبس موظفند لفكم عنوان به

Page 67: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 66

ـ ب از شـتر يب يا تـه كن، نصب در. شوند ينم محسوب فيالكت انجام يبرا و طيشـرا اني و يسلطان جعل نوانع به ينيد سمت كي انشاء آن و است نهفته فيلكت و مكح جعل .است يومتكح فرمان

انتصاب مقومات

:ردك نييتب ليذ اتكن با را انتصاب توان يم اساس نيبرا

.است شارع يازسو مكحا طيشرا انيب از فراتر يامر ،انتصاب .1

.است ردنكجاديا و جعل و انشاء ينوع ،انتصاب .2

انيـ ب و موضـوع بـر يشرع مكح جعل و فيلكت انشاء از فراتر يامر ،انتصاب .3 .است يشرع فةيوظ

مـافوق از هكـ اسـت انـه كملو انشاء و يومتكح فرمان ،يسلطان جعل ،انتصاب .4 .ابدي يم صدور شرف ،مادون امور تيتمش يبرا

.است يشتريب حيتوض محتاج شارع يازسو هانيفق انتصاب همه نيباا

شارع و ينيد مكحا رابطة انحاء گريد

. سـت ين نكـ مم ةرابطـ تنها اما ؛است شارع و ياله مكحا نيب رابطه ينوع انتصابـ رابطـة ب واسطه ياله تيمشروع يمبنا بنابر انحـاء بـه را شـارع و يالهـ مكحـا نيب شـارع و يالهـ مكحـا رابطـة مختلـف انواع با ييآشنا. ردك تصور توان يم زين يگريد

گـر يد بـا نصب خلط از و ميبشناس را آن مقدمات و انتصاب تر قيدق ما شود يم باعث .مينك اجتناب محتمله صور

صـورت ازدهيـ بـه يالهـ مكحـا عيرف شأن حفظ با شارع و ياله مكحا نيب ةرابط تـوان يم يفقه جيرا ماتيتقس براساس را مختلف صور نيا. است تصور قابل مختلف

Page 68: حکومت انتصابی

67 انتصاب در فقه

:ردك ميتقس دسته سه به

.وندش يم محسوب ياله مكحا و شارع نيب عقد ينوع هك يروابط :اول دستة

.نديآ يم حساب به مقدس شارع از جانب قاعيا ينوع هك يروابط :دوم دستة

.قاعيا نه و عقدند نه هك يروابط :سوم دستة

عقد يبرمبنا شارع و مكحا رابطة .اول

ـ ا ؛ميبـدان مقـدس شارع با عقد طرف را ياله مكحا اگر حـال چهـار از رابطـه ني .تيوصا اي و هيعط و هبه اي ابتين و التكو اي است امانت و عهيود اي .ستين رونيب

امانت و داعيا .اول صورت

تـا اسـت ريغ نزد ئش وضع گريد عبارت به. است حفظ در ابتين ديمف عقد عهيود و يودعـ ريـ غ آن به و) گذار عهيود( عمود ئش صاحب به. ندك حفظ كمال يبرا را آن

شـارع :گفـت تـوان يمـ 1.نـد يگو يمـ عـه يود ئش آن و) امانتدار ،ريپذ عهيود( مستودع تـا است نهاده عادل هانيفق ارياخت در عهيود و امانت عنوان به را مرحومه امت ،مقدس .نندك حفظ نياطيش وساوس شر از را امت

مكحـا . انـد عـه يود مردم و مستودع ،عادل هانيفق ؛مودع ،مقدس شارع اساس نيبرا شا ياصـل صـاحب بـه ،دهنمو حفظ را ياله امانت نيا است موظف )هيفق يول( ياله يبرمبنـا امـت امـور يتصد با تنها يهلا امانت نيا حفظ. دهد ليتحو) عج(عصر امام .است ياله مكحا و شارع نيب زيجا يعقد عهيود. است سريم انور شرع

:باشد صورت نيا يفقه مستندات ازجمله تواند يم ليذ نصوص

ص ،1 ج الوديعـإل، كتاب ،الوسيلة تحرير اهللا خميني، آيت: به كنيد رجوع وديعه احكام با آشنايي براي. 1 .607 تا 596

Page 69: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 68

الناس نيب متمكح اذا و اهلها يال ا/مانات تؤدوا ان مكمرأي اهللا ان« فةيشر ةيآ .اول هك آنگاه و ديبسپار اهلشان به را ها امانت هك ندك يم امر خداوند( 1»بالعدل اومكحت ان ،هيـ آ موردبحـث امانت هك است واضح ).دينك مكح عدالت به دينك يم مكح مردم نيب

امانات از يكي ،2فهيشر ةيآ ليذ اتيروا به باتوجه. است يمعنو و يماد امانت از اعم يالهـ امانـت نيا يتصد تياهل هك يسانك نقيمت قدر. است جامعه يزمامدار ،يمعنو .باشند يم لعاد يفقها ،دارند را

دخلوايـ لم ما الرسل امناء قهاءفال« :)ص(رمكا رسول از منقول يونكس موثقة .دوم فقهـا يامانتـدار . »اند نشده داخل ايدن در هك يمادام ،امبراننديپ نيام هانيفق« 3»ايالدن يف

را مـردم امبرانيـ پ است قرار اگر. شود يم موردنظر عةيود شامل كش يب و است مطلق هان؟يفق از تر نيام يسانك چه ،بسپارند يسانك به

ـ الو/ احسـنت فلقـد « :يمخزومـ ةسـلم ياب عمربن به نيرالمؤمنيام نامة .سوم و إلي ).يردك ادا را امانت و يداد انجام نحو نيبهتر به را يزمامدار قيتحق به( 4»ا/مانإل تياد

.است مقصود ديمؤ، امانت و تيو/ توأمان استعمال

سيلـ كعمل ان و« جانيآذربا عامل سيق بن اشعث به) ع(نيرالمؤمنيام نامة .چهارم عهـدة بـه هكـ ياركـ ( 5»كفوق لمن يمسترع انت و امانإل كعنق يف نهكل و بطمعإل كل

اركـ آن بـه را وتـ هكـ اسـت يامـانت گردنـت بـر هكبل ؛ستين تو خورش نان ،توست .است واضح مقصود بر آن د/لت ).است گذارده ات عهده به را امانت ينگهبان ؛گمارده

.58 نساء،. 1

،3 ج ،البيـان مجمـع طبرسي، ا/س م امين ؛497 ص ،1 ج ،الثقلين نور تفسير حويزي،: به كنيد رجوع. 2 .63 ص

.46 ص ،1 ج ،5 حديث ،13 باب العلم، فضل كتاب ،الكافي من اإلصول كليني، ثقإلا/س م. 3

.414 ص ،42 نامة ،البإلغه نهج رضي، سيد. 4

.366 ص ،5 نامة ،البإلغه نهج .5

Page 70: حکومت انتصابی

69 انتصاب در فقه

جعلي نبأ /إ قومي / و« :)ع(الرضا يموس بن يعل امام از عيالشرا علل تيروا .پنجم قـائم ،امـت اركـ ( 1»هميعلـ حظـر مـا يف الدخول و يالتعد من همعمني نايام هيف هميعل در واردشـدن و تجاوز از را آنان هك شود منصوب ينيام شانيا بر هكنيا مگر شود ينم

ـ نام نيامـ ،يالهـ مكحـا ، امام لسان در ).دارد باز است ممنوع شانيا بر آنچه شـده دهي .است

ابتين و التكو .دوم صورت

از ها نآ سرزدن هك يامور در التكو. است ليكو و لكمو نيب زيجا يعقد التكو فعـل مكح در ه ومنزل به ليكو فعل ،التكو در. باشد يم سريم است زيجا شرعا لكمو ليـ كو. شـود يمـ عـزل ليكو و ساقط التكو ،لكمو موت با. شود يم محسوب لكمو اسـت سـپرده او بـه را هـا آن انجـام لكمو هك را يافعال لكمو از ابتين و يندگينما به 2.است لكمو يليزتن وجود ليكو. رديگ يم عهده به

را امـت امـور ادارة و تيـ و/ ،)ع(ائمـه يازسـو التكو به عادل يفقها مبنا نيبرا ي كـ و نه( شانيا ي كو، عادل هانيفق و ،)ع(ائمه لكمو صورت نيدرا. دارند عهده به

توان يم، باشد اتيح ديق در لكمو ديبا يم التكو يبقا يبرا هك آنجا از. هستند) مردم بـه را عادل هانيفق) عج(عصر امام لذا ،ردك فرض) فرجه اهللا عجل( زمان ماما را لكموـ ا زين هانيفق و نموده امت امور يمتصد ،خود يازسو التكو . انـد رفتـه يپذ را مهـم ني

يشـتر يب تيـ اهم شـان يا از فقهـا التكو ،اجتماع صحنة از) عج(امام بتيغ به باتوجه .ابدي يم

بـار نينخسـت يبرا) ق 1250 م( يمراغ نيحس حرعبدالفتايم ،هيفق تيو/ مسئلة در

.95 ص ،1 ج ،9 حديث ،182 باب ،الشرايع علل صدوق، شيخ. 1 ج الوكالـإل، كتـاب ،الوسيلةتحرير اهللا خمينـي، آيت: به كنيد رجوع وكالت احكام با بيشتر آشنايي براي. 2

.48 تا 39 ص ،2

Page 71: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 70

زيـ ن) ق 1285 م( يدربنـد فاضل 1.است ردهك مطرح را معصوم از فقها ليكتو احتمال هرچنـد 2.اسـت ردهكـ ركـ ذ را) عج(زمان امام از جانب التكو احتمال بار نياول يبرا را ادشـده ي احتمال ،هيفق دو نيا هك اندينما يم ديبع خزائن و نيعناو تابك دو در تأمل تـاب ك يانتها در) ق 1266 م( جواهر صاحب ينجف محمدحسن خيش. باشند رفتهيپذ

ريتحر يواف نحو به اصحاب مك در هيفق تيو/ مباحث هكنيا از هيگ ضمن ،خمس :سدينو يم ،است نشده

ـ آ حسـبه باب ريغ در مكحا تيوإل هك اند ردهكن مشخص و ـ وإل انشـاء اي و تي التكو و ابتين عنوان به اي است) عج(زمان امام لسان بر خداوند از جانب نصب

3.او از

.ندك يم بحث) ع(امام از جانب التكو اقسام در سپس ،ماهر هيفق نيا

از مـراد . اسـت » ابـت ين« شـود يمـ استعمال التكو با مترادف گاه هك يگريد واژة امـت امـور يتصد در خود بينا و نيجانش را عادل هانيفق شارع هك است نيا ابتين

زيـ ن شـان يا عامـة نـواب و اند بوده نفر چهار) عج(زمان امام خاصة نواب. باشد نموده .باشند يم عادل يفقها

يحـ از حـج در ابتين :ازجمله ؛است شده مطرح يموارد در ابتين ،عهيش فقه در عمـل انجـام بـا 4.يو شـدة فـوت روزة و نمـاز در تيم ابتين زين و كمناس از عاجز سـاقط عنـه وبمنـ از عبادت عمل ،باشد اجرت با اي يتبرع تواند يم هك ايبن يازسو ابـواب در و انـد ردهكـ اسـتفاده ابـت ين واژة از غالبا عبادات ابواب در هانيفق. گردد يم

ص ،2 ج الشـرعي، الحـاكم و/يإل في سبعونلا و الرابع العنوان ،العناوين مراغي، حسيني ميرعبدالفتاح. 1577.

).سنگي چاپ( الفقهاء و/يإل بحث ،اإلحكام خزائن دربندي، م آقا. 2 .180 ص ،16 ج الخمس، كتاب ،اإلسإلم شرائع شرح في الكإلم واهرج نجفي، محمدحسن شيخ. 3 £صـ فـي القـول الصـلو£، كتـاب ،الوسـيلة تحريـر خمينـي، اهللا آيـت : به كنيد رجوع نمونه عنوان به. 4

.391 ص ،1 ج النيابإل، في القول الحج، كتاب و ؛228 ص ،1 ج ا/ستيجار،

Page 72: حکومت انتصابی

71 انتصاب در فقه

» بينا« زين يگاه هيفق تيو/ بحث در ضمنا. اند ردهك استعمال را» التكو« شتريب گريد 1.است شده استعمال» منصوب« يمعنا به

:است خوانده التكو را اتكز نيعامل ارك) ع(نيرالمؤمنيام الب غة نهج در

ـ وصلهي يحت نيالمسلم بمال رافقا نهيدب تثق من اإل هايعل تأمنن إل و ـ يال هميولـ غ ظـا يحف نـا يام و قايشـف ناصحا اإل بها لكتو إل و نهميب قسمهيف إل و معنـف ري

ـ روانه يسك با را مسلمانان مال چون( 2»إلمتعب و إلملغب و مجحف ،يدار يم انيم او و رساند مسلمانان يول به تا يدار نانياطم او ينداريد به هك بسپار بدان هك نگاهبان ياركدرست و مهربان يرخواهيخ جز مگمار آن بر. گرداند پخش آنانـ خسته نه و سازد شان مانده نه و رساند انشانيز نه و ندك يدرشت آنان به نه انش

.)گرداند

الـت كو تواند يم) ع(ائمه جانب از يتمس هر هك گرفت جهينت توان يم مناط حيتنق با .ندارند يتيخصوص ،اتكز نيعامل هك چرا ،باشد شانيا از جانب

هيعط و هبه .سوم صورت

ـ ن نحلـه و هيـ عط بـه آن از. عوض بدون و مجانا است ئش كيتمل مفهوم به هبه زي يعقـد هبـه . باشـد رمعوضهيغ و معوضه تواند يم »هبه« صط حا در اما شود يم ريتعب .ندك تيرضا بر د/لت هك يقبول و جابيا به محتاج است

هبـه و )رديپذ يم را هبه هكآن( له موهوب ،)دهنده هبه( واهب :از عبارتند هبه انكار. اسـت مسـتحب لتيفضـ صـاحبان و ارحـام بـه ژهيـ و بـه هبه. )هيعط و هيهد همان( عـادل يفقهـا بـه يالهـ يمـوهبت عنوان به را امت بر تيو/ مقدس شارع اساس نيبرا و اسـت واهـب ،شـارع لـذا . ننـد ك سامان را مردم ارك روان شرع يمبنا بر تا سپارد يم

ص 21 ج و 421 ص ،15 ج ،الكـإلم جواهر ،ينجف دحسنمحم خيش :به دينك رجوع نمونه عنوان به. 1 .ءالفقها يإلو/ بحث ،حكاماأل خزائن ي،دربند م آقا زين و ؛399

.381 ص ،25 نامة ،البإلغه نهج رضي، سيد. 2

Page 73: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 72

. شـود يمـ محسـوب هيـ عط و ياله موهبت ،امت بر تيو/ و له موهوب ،عادل يفقها اسـت يا هيـ هد نيمسلم يراب هيفق تيو/«. است رمعوضهيغ ،هبه نيا هك است واضح

1.»است داده يتعال و كتبار خداوند هك

تيوصا .چهارم صورت

ـ انب وارث را عادل هانيفق اگر تـوان يمـ را شـان يا صـورت نيـ درا ،ميدانسـت ) ع(اءي فـرض يوص اي» هيلإ يموص« را عادل هانيفق و» به يموص« را مرحومه امت و» يموص« عـادل هـان يفق بـه را مرحومـه امـت امـور يدتص مقدس شارع هك اعتبار نيا با ؛ردك

مقـدس شـارع يازسـو مردم امور ميق ،عادل هانيفق صورت نيدرا. باشد ردهك تيوص ثيـ ح از. نـد كن قبول اي رديبپذ را تيوصا دارد حق يوص هك است واضح 2.باشند يم

3.ميردك درج عقود زمرة در را تيوصا ،يوص قبول اعتبار

عقد يمبنا بر عشار مكحا رابطة نقد و يبررس

،تيوصـا بـا/خره و هيـ عط و هبـه ؛ابتين و التكو ؛داعيا و امانت صورت چهار ،هـان يفق يبعض يازسو صور نيا از يبرخ ركذ و ثبوت مقام در بودن محتمل رغم يعل :هستند مبت ياختصاص و يعموم يا/تكاش به

هـان يفق يازسو جاك و يك قبول نيا. است قبول محتاج ،جابيا از فارغ عقد .اول عقـد رشيپـذ بـه موظـف ايـ قبولند به مجاز عادل هانيفق ايآ است؟ شده ابراز عادل

،ب واسـطه يالهـ تيمشـروع بـر يمبتنـ دولت يها هينظر در هكنيا به باتوجه هستند؟

.161 ص ،6 ج ،نور صحيفة خميني،اهللا آيت. 1

و فـه يوظ لحاظ از صغار ميق اب ملت ميق«؛ 41 و 40 ص ،فقيه وإليت ،ينيخم اهللا آيت :به دينك رجوع. 2 .»ندارند يفرق چيه تيموقع

إليالوصـ ان يفـ الكاشـ /« :5 مسـئلة ،إليالوصـ تـاب ك ،تحريرالوسيلة ،اهللا خميني آيت :به دينك رجوع. 3 اصـل يفـ / تهيوصافي نكل ،قبوله من /بد ذهايلتنف ايوص نيع لو نعم ،قبول يال /تحتاج إليالعهد .94 ص ،2 ج ،»...إليالوص

Page 74: حکومت انتصابی

73 انتصاب در فقه

و اسـت » فـه يوظ« كيـ هانيفق يازسو امت امور يتصد و مردم بر ياله مكحا تيو/ لكمشـ با عقود نيا» قبول« نكر ،باشد ينم فهيوظ و فيلكت از سرباززدن حق را يسك

هكـ قبول نه و است دست در فقها يازسو قبول وقوع بر يليدل نه. است مواجه يجد .است جمع قابل تيو/ ياستعفا رقابليغ فةيوظ با است زيجا يفعل حدنفسه يف

گـاه هر ،نيطرف از كي هر زيجا عقد در. هستند زيجا عقود از ،عقد چهار هر .دوم امـا . نـدارد يلكمشـ شـارع يازسـو عقد جواز. دينما فسخ را عقد تواند يم ردك ارادهـ ا. است مواجه يجد الكاش با هيفق يول و ياله مكحا يازسو عقد جواز بـا جـواز ني .ندارد يسازگار است استعفا رقابليغ فةيوظ مردم بر هيفق تيو/ هكنيا

صـورت ادلة. ستين يافك شارع و مكاح رابطة عقدبودن يبرا شده ارائه ادلة .سوم رابطـة هكـ نيا اثبـات از و نـد ك يمـ اثبات ياله مكحا يبرا را يامانتدار صفت تنها اول و اتيـ آ از كيـ چيهـ در. اسـت عاجز باشد ياصط حعة يود و امانت ،شارع و مكحا انتام ،مردم ارك يدار عهده و يزمامدار؛ اند نشده مطرح امانت عنوان به مردم ،اتيروا

عـه يود هكـ نيا ايـ و اسـت تيمسـئول و تمس عهيود هكنيا( دو نيا نيب و شده شمرده .است اريبس توفات) مردمند

د/لـت الـت كو ياصـط ح يمعنـا به ،يلغو يمعنا از فارغ التكو مستند تيروا زين يهيفق چيه ع وه به. است نشده اقامه يليدل اصو/ چهارم و سوم صورت بر. نداردـ لـذا انـد ندانسـته يمنتفـ را احتمالش اگرچه ؛نشده قائل صورت هارچ نيا به از شيب

.ندارند ارزش يثبوت احتمال چهار

يشناسـ انسـان بـر يمبتن ،شوند يمعرف امانت و عهيود عنوان به مردم هكنيا .چهارم امانـت و عـه يود. نـدارد يسـازگار ياس م يشةاند يمبان بسياري با هك. است يا ژهيو

نحـوة و خود شئون در مردم. اشخاص نه ندك يم صدق اءياش باب در نهات ي،اصط ح ارياخت يب اءياش همچون را ها آن توان ينم و هستند حق يذ شرع چارچوب در آن ادارة و امانـت در عـ وه بـه . سپرد رمعصوميغ هم آن كسي دست به انحراف از حفظ جهت

Page 75: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 74

نيبـا/تر هكـ تيو/ يا هابطر نيچن با. ستين مجاز تصرف و است /زم حفظ ،عهيود هرگـز مـردم بـر هيـ فق تيـ و/ لـذا ؛شود ينم اثبات ،است مردم امور در تصرف نحوة .شود يتلق فقه در مصطلح يعةود باب از تواند ينم

مواجـه لكمش با ما بحث در اما ،است يفقه جيرا ابواب از اگرچه تيوصا .پنجم. اسـت شـده سـپرده يفراموشـ بـه انـه يم نيدرا) ع(معصوم امامان نقش هك چرا. است تـوان ينمـ ) فيالشر فرجه يتعال اهللا عجل( خدا حجت نيآخر اتيح به باتوجه ژهيو به

يقـة طر از جـز را) ص(امبريـ پ تيوصا و ثتارو عهيش. نمود مطرح را يح از تيوصا عـادل هـان يفق مومتيق و تيوصا بر ع وه به؛ است نشناخته تيرسم به) ع(يهد ائمة .است نشده ارائه هم يليدل چيه

.ستين» عقد« ،شارع و) هيفق يول( ياله مكحا رابطة :نتيجه

قاعيا يمبنا بر شارع و مكحا نيب رابطة .دوم

. است يقاعيا روابط ،مقدس شارع و ياله مكحا روابط محتملة صور از دوم دستة بـه يازيـ ن و گـردد يمـ جاديا و انشاء مقدس شارع يازسو هك جانبه كي يروابط يعني

؛اذن :اسـت متصـور گونـه دو يقـاع يا روابـط . سـت ين ياله مكحا رشيپذ و تيرضا .ضيتفو

اذن .اول صورت

هانيفق ،آذن عنوان به مقدس شارع. است مأذون و آذن نيب يقاعيا رابطة ينوع اذن يبرمبنـا . اسـت ردهك امت امور يتصد و يعموم حوزة در تصرف در مأذون را عادل. هسـتند ياجتمـاع تيريمد يفايا و عامه امور در دخالت به مجاز نهايفق ،ياذن نيچن

واضـح . بـود حـرام و ممنوع يعموم امور در هانيفق تصرف ،ياذن نيچن صدور بدون مرتبة نازلـة اذن. است »ليكو« از ريغ مأذون و »تيو/ به نصب« از ريغ ،اذن هك است

Page 76: حکومت انتصابی

75 انتصاب در فقه

تصـرف در اذن اما ،است مندرج تصرف در اذن ،تيو/ به نصب هر در. است نصب .ستين تيو/ به نصب با م زم مردم يعموم امور در

ضيتفو .دوم صورت

شـارع ،ضيتفـو در. اسـت هيلإ مفوض و مفوض نيب يقاعيا رابطة ينوع ضيتفو شـان يا هك ينحو به. است سپرده عادل هانيفق به را امت امور يتصد) مفوض( مقدس ،ضيتفـو . شـوند يمـ دارا آنان مصالح يفايتاس جهت در را امت امور در تصرف حق ضيتفـو امور يتمام زمام هيلإ مفوض آن يبرمبنا و است يقاعيا رابطة نوع نيدتريشد نصـب و ضيتفـو يفقهـ استعما/ت يبعض در. دارد دست به وجه نيبا/تر به را شده

ضيتفـو هكـ بل ؛سـت ين مراد يترادف نيچن نجايا در هك 1؛اند شده استعمال هم مرادف، .است شده اراده تيو/ به نصب با ريمغا

مبـت ياختصاصـ و كمشـتر يا/تكاش به شارع و مكحا رابطة يقاعيا احتمال دو :هستند

چيهـ اسـتناد مـورد ،ياثبـات الكاش نيا به ابت واسطة به و معتبرند ليدل فاقد .اوإل .اند نشده واقع يهيفق

الـت كو و اجـازه و اذن مقابـل در ضيتفـو واژة معـام ت ابواب در اگرچه .ايثان يمعنا به غالبا ،هيفق تيو/ بحث در اما ،دارد ها آن همة از تر عيوس ييمعنا و رفته ارك به

يفقه خاص بار لذا 2؛است شده اراده آن از يلغو يمعنا همان اي شده استعمال ،نصب .ديآ ينم دست به آن از

درمجمـوع و هسـتند يفقهـ بـار دفاقـ اي احتمالند صرف اي يقاعيا صور جهيدرنت .شوند واقع شارع و ياله مكحا رابطة مستند توانند ينم

.، اول بحث و/يت فقيه545 ص ،3 ج ،المكاسب كتاب ،يانصار خيش :به دينك نگاه نمونه عنوان به. 1 .578 ص ،2 ج ،العناوين مراغي،: به كنيد رجوع نمونه عنوان به. 2

Page 77: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 76

نصب و مكح يمبنا بر شارع و مكحا رابطة .سوم

تـوان يمـ گونـه سه را آن ؛نباشد قاعيا و عقد ،مقدس شارع و ياله مكحا رابطة اگر .نصب و موضوع بر مكح جعل ؛وراثت :ردك ميترس

وراثت: اول صورت

. برنـد يمـ ارث ،مورث از نيوارث ،آن براساسكه است يشرع مكح ينوع توراث يتصـد در) ص(امبريـ پ وارثـان ،عادل هانيفق هك است نيا ما بحث در وراثت از مراد :است) ص(امبريپ از يثيحد ،صورت نيا مستند. هستند امت امور

:است دهش ركمتذ ثيحد نيا حيتوض در ينيخم امام 1.»اءيا/نب ورثإل العلماء«

در) ع(يعلـ هكـ نيا. است» ثيتور و« انتقال قابل و ياعتبار يجعل امور از تيو/« قابـل تيـ و/. اسـت تيـ واقع نيهم به اشاره 2»نهبا يتراث يار« :ديفرما يم الب غه نهج امبريـ پ يبـرا يزيـ چ يوقتـ . رسد يم ارث به جور اهل سلطنت هك آنچنان ؛است انتقال ماننـد و اطاعـت وجـوب ليـ ازقب ؛شود يم اثبات زين هيفق يابر» وراثت« با ،شد اثبات 3.»آن

و يجهتـ وراثـت مـراد هكـ بل ؛سـت ين شخص وراثت ،شانيا مراد هك است واضح كملـ ،خمس هك آنچنان ؛رسند يم ارث به رياخ قسم در امامت و تيو/. است يعنوان شـان يا يشخصـ وارثـان بـه لـذا و امام يشخص كمل نه ،است امامت عنوان و جهت .رسد يم ارث به امامت در شانيا وارثان به هكبل ؛رسد ينم

.باشد ثيتور بر يمبتن تواند ينم ليذ ليد/ به شارع و ياله مكحا رابطة

.34ص ،1، ج الكافي من صولاأل كليني، ثقإلا/س م. 1 .4 ص ،3 خطبة ،البإلغه نهج. 2 ،1373: تهـران ،فقيـه وإليت: به كنيد رجوع نيز و 485 و 483 ص ،2 ج ،البيع بكتا اهللا خميني، آيت. 3

.90 ص

Page 78: حکومت انتصابی

77 انتصاب در فقه

ـ انب تيو/ ثيتور بر» اءيا/نب ورثإل العلماء« فيشر ثيحد .اوإل فقهـا از جانـب اءي ليـ ذ. اسـت علـم نيطـالب و تعلم و علم لتيفض انيب ،تيروا نيا لسان. ندارد يد/لت اخـذ منـه اخذ فمن ،العلم ورثوا نكل و درهما / و نارايد ورثواي لم اءيا/نب ان« تيروا .است معارف علوم در وراثت بر هيقطع متصلة نةيقر» وافر بحظ

عالمـان يبـرا را تيو/ ازجمله اءيانب شئون رگيد توان ينم يمكمح نةيقر نيچن با غيتبل ،اند بوده كمشتر آن در) ع(ياله امبرانيپ همة آنچه ع وه هب. نمود اثبات هانيفق و

ـ انب همـة يبـرا تيـ و/ اثبـات بـر يليدل اما ؛است بوده امكاح و معارف دسـت در اءيـ تبل به يواحد منطقة و عصر در هك يامبرانيپ ژهيو به ؛ميندار مشـغول يالهـ امكـ اح غي 1.لياسرائ يبن امبرانيپ از ياريبس مانند اند بوده

) ع(معصوم امامان نقش يوراثت نيچن در ،گذشت تيوصا بحث در هك آنچنان. ايثانـ باعنا. اسـت شده سپرده يفراموش به نيب نيا در خـدا حجـت نيآخـر اتيـ ح بـه تي از وراثت عهيش. نمود مطرح را يح از وراثت توان ينم) فيالشر فرجه يتعال اهللا عجل( .شناسد ينم تيرسم به) ع(يهد ائمة قةيطر از جز را) ص(امبريپ

مـورد شـارع و مكحا نيب رابطة نيا ،ياثبات الكاش به وراثت يابت واسطة به. ثالثا نصـب بـه قائل ،تيدرنها زين ينيخم اهللا تيآ يحت .است نشده واقع يهيفق چيه استناد .گريد زيچ نه است تيو/ به هانيفق

موضوع بر مكح جعل: دوم صورت

مكـ ح هكـ اسـت نيا ،مكح انيب از اشفك عنوان به موضوع رب مكح جعل از مراد و خداوند ،جاعل. است شده جعل عادل هانيفق بر امت امور يتصد و تيو/ وجوب مخبـر ) ع(ائمه. باشند يم عادل هانيفق ،مكح نيا موضوع. است تيو/ ،مكح مجعول

از امـا ،تهسـ جعل و انشاء اگرچه صورت نيدرا) يمنش نه( هستند ياله جعل نيا از

.268 ص ،وإليي حكومت: به كنيد رجوع. 1

Page 79: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 78

ـ ا. ستين يخبر نصب نيعنـاو «در يمراغـ ينيحسـ فتاحعبـدال ريم مختـار صـورت ني :يو نظر به. است» امكا/ح

ـ ي :اسـت نكمم نحوه سه به يگريد به يامر ضيتفو ـ كتو مثـل ابـت ين يك ،لي يشـرع مكح انيب قيطر به سوم و تيوإل موجب ضيتفو يمعن به نصب يگريد اما. گردد يم عزل ليكو ،لكمو مرگ با. است تيوإل مشكح موضوع نيا يعني و بقاء در ،فرع ،سوم قسم در اما. شود ينم عزل يول و منصوب ،ناصب مرگ با

ـ معزول بالمره) يعنوان( وصف از خروج با و ستين اصل تابع ،عدم ؛شـود ينم ،شد هكسر يوقت خمر مثل ؛گردد يم باز زين مكح ،بازگشت وصف زمان هر هكبل

و اسـم مدار بر مكح رايز. گردد يم حرام شد خمر دوباره چون و شود يم حإلل انيب ليازقب يشرع مكحا تيوإل هك است نيا مطلب ظاهر .است موضوع عنوان

1.باشد نصب اي ليكتو ليازقب هكنيا نه است آن از اشفك ،جعل و است مكح

بـه هـان يفق نصـب اثبـات در استناد مورد اتيروا همان قول نيا در يمراغ مستندـ « عبـارت اسـت معتقـد يو. باشـد يم حنظله عمربنمقبولة ليازقب تيو/ جعلتـه يان نيا جز يمراغ. باشد يم آن از اشفك جعل و است مكح انيب مقام در 2»ماكحا مكيعل

. اسـت ردهكـ ن اقامـه نصـب به قول نقض و خود يمدعا بر يليدل ،تيروا از استظهار ،شـارع و) عـادل هيـ فق( ياله مكحا نيب رابطة نحوة نيمشهورتر و نيتر مهم هرحال به

.است تيو/ به نصب

.578 و 577 ص ،2 ج ،العناوين مراغي،. 1

.10 ح ،ثيالحد اخت ف باب، 67 ص ،1 ج ،الكافي من صولاأل ،ينيلك. 2

Page 80: حکومت انتصابی

ششمفصل عام نصب ايضاح

:گيرد مي قرار بحث مورد مهم مسئلة شش فصل، اين در

؛ابانتس و انتصاب .اول

؛انتخاب و انتصاب .دوم

خاص؛ نصب و عام نصب .سوم

عام؛ نصب هاي ويژگي .چهارم

عام؛ نصب مختلف صور .پنجم

.نصب نظرية در بشري انتخاب نيازمند گانة پنج نواحي .ششم

انتساب و انتصاب. بحث اول

قيـ طر تنهـا ايـ آ و است؟ نيد و شرع به انتساب همان ،شارع يازسو انتصاب ايآ نيا به ييپاسخگو يبرا است؟ شارع يازسو مكحا انتصاب ،نيد به ومتكح انتساب ايـ است ينيد اي ومتكح. ميندار» انتساب« از مراد حيتشر جز يا چاره ،ياساس سؤال براسـاس ؛اسـت مشـروع ينـ يد لحـاظ بـه هك است يومتكح ينيد ومتكح. ينيرديغ

بـه موظـف ينـ يد ميتعـال چهـارچوب در مـردم و دارد امـور ادارة حق ينيد ضوابط انتسـاب . است نيد به انتساب از ريناگز ينيد ومتكح نيبنابرا. هستند آن با ياركهم

Page 81: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 80

چگونه ومتكح بودن ينيد اما ؛است ومتكح بودن ينيد وجه همان ،نيد به ومتكح است؟ ينيد يومتكح چه اي شود؟ يم نيتأم

بـه شـارع يازسـو مكحـا انتصاب هك باورند نيا بر يانتصاب ومتكح به معتقدان ينـ يد ومـت كح پس ؛است نيد به ومتكح انتساب يانحصار قيطر ،مردم بر تيو/. نـدارد انتصـاب جز يمصداق ،انتساب و است يفقه يانتصاب ييو/ ومتكح يمساو .است يطاغوت و يرالهيغ ،ينيرديغ ،يرانتصابيغ ومتكح يعني

خدا اي، است طاغوت ،نباشد ارك در هيفق تيوإل. نباشد ارك در هيفق چنانچه اگرـ يتعال و كتبار يخدا امر به هك رود يم نيب از يوقت طاغوت ،...طاغوت اي كي 1.شود نصب يسك

ومـت كح از يگـر يد برداشـت هـر ،يانتصاب ومتكح يشناس نيد يانمب براساس :است كشر ينوع ينيد

ـ گ يم سرچشمه ياله يعيتشر تيوإل از هيفق ومتكح و تيوإل تيمشروع و ردي و ابدي ينم تيمشروع ياله اذن و نصب به انتساب با جز يتيوإل گونه چيه اساسا

ـ ازا جز يومتكح دانستن مشروع هرگونه ـ طر ني ـ ربوب در تكشـر يعنـو ،قي تي و ومـت كح مقـام ،متعـال يخدا ،سخن گريد به ؛رود يم شمار هب ياله يعيتشر را طشـراي واجد هيفق هك اوست و فرموده عطا معصوم امام به را مردم بر تيوإلـ نصـب بتيغ زمان در چه و دي بسط عدم و حضور زمان در چه و اسـت ردهك

مخالفت او با مخالفت هكچنان ؛است معصوم امام از اطاعت درواقع او از اطاعت 2.است ياله يعيتشر تيوإل اركان منزلة به و امام با

بر يمبتن شارع يازسو خاص يصنف انتصاب در نيد به ومتكح انتساب انحصار

.251 ص ،9 ج ،نور صحيفة خميني، اهللا آيت .1

حكومـت فصلنامة ،)مرزها از خارج در فقيه ولي اختيار( مقالة يزدي، مصباح محمدتقي شيخ اهللا آيت. 2 .88 قم، ص ،1375تابستان ،1شمارة اس مي،

Page 82: حکومت انتصابی

81 ايضاح نصب عام

ياسـ يس نظـام اتيـ جزئ و اتيلك يتمام نيد آن براساس هك است يخاص يشناس نيد از جـز ياسيس نظام نيمتع لكش هك است واضح ،داشته عرضه را ومتكح لكش يحت :باشد تواند ينم انتصابراه

نظـام بـر مكحا يارزش اصول زين و ياخإلق و يعباد امور هكآن از گذشته نيدـ داشته عرضه زين را ومتكح لكش ،نموده حيتشر را ياجتماع نظـام همـان هك خداونـد نصب با ياسإلم مكحا ،يومتكح نظام نيا در و است تيوإل و امامت 1.ابدي يم تومكح حق

اذن« به است ينيد ومتكح به قائ ن همة قبول مورد هك نيد به ومتكح انتساب بـا يمسـاو را يالهـ اذن ،يانتصـاب ومـت كح بـه معتقدان. است ريتفس قابل زين» ياله

:دانند يم انتصاب

ـ اذن به مگر ،ندارد را گرانيد بر ومتكح حق يانسان چيه يخـدا اگـر و ياله آنـان مكحـا يو، فرمود منصوب و نيمع مردم بر تيمكحا يبرا را يسك متعال 2.نخواهند چه ،بخواهند چه ،بود خواهد

متعـال يخـدا به ،انحاء از ينحو به هكنيا مگر ندارد ارزش و اعتبار يقانون چيه صورت متعال يخدا ازطرف واسطه يب و مباشرتا قانون ياجرا اما. ابدي انتساب

ـ يقاض اي مكحا خدا ستين نكمم. رديگ ينم اگـر نيبنـابرا ،باشـد جامعـه كي و ميرمسـتق يغ انتسابش شود يم داده نسبت متعال يخدا به يقضاوت اي ومتكح

ـ اي مكحا هك يدرصورت انتساب نيا و بود خواهد باواسطه ـ منصـوب ،يقاض اي 3.است يابصانت ،باشد خداوند يازسو مأذون

اذن و انتسـاب تحقـق قيرط تنها يانتصاب ومتكح به معتقدان هك است واضح اما

.66 ص ،عدالت و فقاهت وإليت فقيه وإليت آملي، جوادي عبداهللا شيخ اهللا آيت .1

.220 ص ،قرآن در سياست و حقوق يزدي، مصباح اهللا آيت .2 .227 ص پيشين، .3

Page 83: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 82

:دانند يم انتصاب را

ـ چيه. اوست تيربوب شئون از و استخد حق اصل در ها ناانس بر ومتكح سك؛ باشـد مأذون متعال يخدا طرف از هكآن مگر ،ندارد را يگريد بر تيمكحا حق

1.است مشروع باشد شده نصب خدا ازطرف هك يسك ومتكح يعني

:نيبنابرا

آن يـي اجرا مقـررات و نيقـوان همـة تنهـا نه هك ستا يومتكح ينيد ومتكح ،منصوبند خدا ازطرف مايمستق زين آن انيمجر هكبل؛ است ينيد امكاح از برگرفته

ـ يد ومتكح يومتكح نيچن .اند شده منصوب معصوم عام اي خاص اذن به اي ين مكح پشتوانة از اتيخصوص نيا با يومتكراحيز ؛است مطلوب مالك و لآ دهيا

2.است گرفته لكش خدا يعيتشر ارادة براساس و است رخوردارب ياله

جـز يسـ ك زين مكحا .ندارد را شرع امكاح ياجرا جز يا فهيوظ ومتكح نيبنابراـ با يسك چه« دغدغة تنها هك دهد يم نشان دگاهيد نيا در تأمل. ستين منصوب هيفق دي سـپرده لعـاد هـان يفق دسـت به» ردنك ومتكح چگونه«و است مطرح» ند؟ك ومتكح

زمامـدار و روش فعـل يبـرا هكآن يب ،نندك عمل دانند يم مصلحت هك گونه آن تا شده .شود نييتع يا ضابطه

:ردك خ صه گونه نيا نهيزم نيدرا توان يم را يانتصاب ومتكح دگاهيد

.او از جانب اذن اي خداوند به انتساب با ومتكح يعني ينيد ومتكح .1

.است منصوب ومتكح ،مأذون و منسوب ومتكح تنها .2

محسـوب يربـوب كشـر ينـوع و نامشـروع و طاغوت ،رمنصوبيغ ومتكح .3 .شود يم

.17 ص ،1 ج ،نو مفاهيم و دين فقيه، وإليت ها، پاسخ و ها پرسش يزدي، مصباح اهللا آيت .1 .46 و 45 ص پيشين،. 2

Page 84: حکومت انتصابی

83 ايضاح نصب عام

دوم يهـا گـزاره متأسفانه و است حيصح و تمام اول گزارة تنها ،فوق گزارة سه از ،يانتصـاب ومتكح، شود اثبات شارع يازسو نصب هك يدرصورت. است ناتمام سوم و

انكـ ام در بحـث تمام اما. بود خواهد خداوند نباز جا مأذون و نيد به انتساب قابل .است انتصاب اثبات ،آن از تر مهم و بتيغ عصر در انتصاب

بـر تيـ و/ بـه شـارع يازسو را هانيفق انتصاب ،نيد عالمان از يتوجه قابل جمع معتقدنـد خداونـد بـه ومـت كح انتسـاب شرط رشيپذ ضمن و دانند يم ناتمام مردم

ومـت كح لـذا .آن يانحصار قيطر نه است ياله اذن و ابانتس طرق از يكي انتصاب يعنـ ي نـد ك تيرعا را ينيد ضوابط يتيمكحا هك نيهم. باشد يرانتصابيغ تواند يم ينيد

،باشـد نداشـته شـرع بـا يمنافات آن نيقوان و ندك يريگيپ را نيد يمتعال اهداف عماز انتصـاب بـا و شـد نبا هيـ فق يومتكح نيچن زمامدار هكنيا ولو ؛است ينيد ومتكح

و شـده زمامـدار مـردم انتخـاب بـا مث هكبل ؛باشد دهينرس قدرت به زين شارع جانب .مردم بر يول نه باشد مردم از جانب ليكو

بـا مرانـان كح ردكـ عمل يسـازگار و يزمامـدار روش و فعـل بـه بودن ينيد پس، موثق و اردانك منانمؤ نيب از مردم ،دگاهيد نيا در. است تحقق قابل زين ينيد ضوابط

تيـ رعا بـا و يبشر يجمع عقل براساس تا نندك يم انتخاب را ينيدجامعة زمامدارانـ ا در هكـ است واضح. شوند فلكمت راعمومي خدمات ،ينيد يارهايمع از دگاهيـ د ني

و امكـ اح يعنـ ي شـان يتخصص حوزة در متخصصان گريد همانند زين هانيفق مشورت مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب به اعتقاد بدون پس. شود يم استفاده يشرع فيالكت يمنتفـ نيد به ومتكح انتساب، انتصاب ينف با لذا. داشت ينيد ومتكح توان يم زين هكـ بل قسـم كيـ ،سـت ين نيـ د ومـت كح يمساو يانتصاب ومتكح هك چرا ،شود ينم .است آن قسم نيتر قيمض

شـود يم حاصل ومتكح يسواز ينيد ضوابط تيرعا بادين به ومتكح انتساب و باشـد شـده منصـوب تيـ مكحا بـه يخاص صنف اي فرد خداوند از جانب هكآن يب

Page 85: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 84

آن تيـ رعا از فـارغ هكـ بل ؛باشـد شده زيتجو ومتكح يبرا يخاص صورت و لكش انكـ م و زمـان اتيمقتضـ بـه توجه و مردم انتخاب به ياسيس امور همة ،عام ضوابط ينـ يد روش و مـنش رپانهـادن يز ،ندك يم يغوتطا را ومتكح آنچه. باشد شده سپرده در انتصـاب ادلة دانستن مخدوش با يانتصاب ومتكح رانكمن هك است واضح و. است نيچنـ تـوان يم نيبنابرا. نندك يم نيتأم يگريد قيازطر را نيد به انتساب ،بتيغ عصر :گرفت جهينت

.شود يم حاصل ينيد معتبر طرق از خداوند به انتساب با ومتكح بودن ينيد .1

بـودن ينـ يد و خداوند به ومتكح انتساب طرق از يكي شارع يازسو انتصاب .2 .آن يانحصار قيطر نه است ومتكح

زيـ ن يانتخاب ومتكح كي يازسو ينيد ضوابط تيرعا قيازطر نيد به انتساب .3 .است نيتأم قابل

انتخاب و انتصاب. بحث دوم

انتصاب ايآ دارد؟ ييها تفاوت چه ردمم از جانب انتخاب با شارع يازسو انتصاب يمعنـا تـر قيـ دق كدر يبـرا اسـت؟ جمع قابل مردم ازطرف انتخاب با شارع يازسوـ ا. مينـدار يانتخـاب ومـت كح بـا آن سـة يمقا جـز يا چـاره ،يانتصـاب ومتكح دو ني يمبتنـ يشناسـ انسـان مختلـف يمبنـا دو و متفاوت يشناس نيد يمبنا دو بر ومتكح

اشـاره دگاهيد دو نيا يشناس نيد يمبانبه اجما/ ،انتساب و انتصاب بحث در. هستند ،ينـ يد اهـداف و ضـوابط تيرعا با انسان اصو/ ايآ ،يشناس انسان لحاظ به اما. ميردك

دارد؟ را خود امور ريتدب تيص ح

و دهنـد ينمـ صيتشـخ را خـود شر و ريخ مردم او/ هك است معتقد اول دگاهيد ريتـأث تحت يسادگ به ،كدر و صيتشخ برفرض ،ايثان ؛نندك ينم كدر را خود مصلحت

امـور حـوزة اصـو/ ،ثالثـا . شـوند يم منحرف و خورده بيفر ،رنديگ يم قرار نياطيش

Page 86: حکومت انتصابی

85 ايضاح نصب عام

ـ ا موظفند مردم و الناس حق نه است اهللا حق يعموم .بسـپارند اهلـش بـه را حـوزه ني هـان يفق بـه شـارع جانـب از يعمـوم حوزة ريتدب هكنيا جز ماند ينم يا چاره نيبنابرا .شود سپرده منصوب عادل

:باشد ديمف تواند يم يانتصاب ومتكح به معتقدان اناتيب از يا نمونه ركذ

ـ ز ،گذاشت مردم عهدةبر را ومتكح و يقانونگذار انيمتصد انتخابات دينبا راي يسـان ك نه و شناسند يم را خودشان مصالح خودشان نه مردم اتفاق به بيقر ثركا اشــخاص ردنكــ انتخــاب رايــز ،باشــند شــناس مصــلحت هكــ ننــديگز يمــ را

حاصـل مـردم همه يبرا شناخت نيا و است آنان شناخت فرع شناس مصلحت 1.ستين

ـ وإل و خداونـد يازسو هيفق نصب ،هيفق تيوإل ينقل ادلة از مستفاد داشـتن تيـ كو و مردم يازسو انتخاب به خداوند دستور نه اوست ـ فق بـودن لي يازسـو هي

2.نآنا

نيـي تع و ستندين مند بهره زمامدار» انتخاب حق« از مردم هك است مشخص نيبنابرا و اسـت يدائمـ مـردم تيصـ ح فقدان نيا. ستين مردم عهدة به نظام يلك يمش خط

تحـت ،خود ضعف جبران يبرا همواره هك است نيا گرو در ها آن يسرا دو سعادت .ستين نيا جز يزيچ ،نصب متكح اصو/ و باشند عادل يفقها تيو/

و ريـ خ توانـد يمـ يضوابط تيرعا با انسان. است نيب خوش انسان به دوم دگاهيد اعتمـاد قابـل انسان. دينما كدر را خود جامعة مصلحت و دهد صيتشخ را خود شر يعمـوم امـور حوزة . است افتهي نيزم يرو بر را خداوند ينيجانش تيص ح و است ضـوابط تيرعا با دارند حق عق و شرعا مردم آحاد كت كت يعني ،است» الناس حق« يعني( حق صاحبان اجازة بدون سك چيه و بزنند رقم را خود ياسيس سرنوشت ،ينيد

.219 ص ،قرآن در سياست و حقوق يزدي، مصباح اهللا آيت .1

.22 ص ،عدالت و قاهتف وإليت ،فقيه وإليت آملي، جوادي اهللا آيت .2

Page 87: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 86

انتخـاب را يسـ ك خـود انيـ م از مـردم . ندك تصرف حوزه نيا در ستين مجاز) مردم ليـ كو ،منتخـب فرد. دهد سامان را يعموم امور آنان جانب از يندگينما به تا نندك يم

موظـف ينـ يد ضوابط چهارچوب در و شود يم محسوب يعموم امور حوزة در مردم .ندك رفتار خود نكمو تيرضا براساس و ديد ص ح مطابق است

يمبـان رايـ ز ؛سـت ين جمـع قابل مردم از جانب انتخاب با شارع از جانب انتصاب از جانـب زمامـدار انتخـاب به وانت يم يزمان. گرنديدكي يمناف ،دگاهيد دو نيا ينظر در هكـ شـد قائـل مـردم ازطرف نظام يلك يها استيس و ها يمش خط انتخاب اي مردم. ميباشـ شـناخته تيرسـم بـه مردم يبرا را ياسيس سرنوشت نييتع حق آن مقدم رتبة كدر تـوان مـردم معتقدنـد و داننـد ينم محق يعموم امور حوزة در را مردم هك آنان

اعتمـاد قابـل ياسـ يس نك ماتيتصم در و ندارند را خود ياجتماع اسدمف و مصالحـ با يمـ هـان يفق همواره هك رسند يم نجايا به يخاص يشناس نيد با لذا ؛ستندين يبـرا دي

.بزنند انتخاب از دم توانند ينم ،باشند جامعه استيس يمتول ،انحراف از يريجلوگ

ايـ ننـد كب انتخاب را يفرد آزادانه دبتوانن مردم هك رسد يم انتخاب به نوبت يزمان قـب اگـر . ننـد ك رد اي رنديبپذ ينيد ضوابط چهارچوب در را ياستيس؛ نندكن انتخاب مـردم انتخاب يبرا ييجا ،باشد شده منصوب مردم بر تيو/ به يخاص صنف اي فرد نـه ،شـرط عنـوان بـه نه مردم انتخاب ،يانتصاب ومتكح يمبان براساس. ماند ينم يباق .ندارد ينقش ينيد ومتكح تيمشروع در جزء عنوان به

ميبگوي مثإل ،ميبده دخالت تيمشروع در را مردم نظر ميبخواه هك صورت هر بهـ ؛است هيفق تيمشروع يبرا نندهك نييتع جزء ياله نصب با همواره مردم يرأ ايـ دخ جزء نه است هيفق ومتكح تيمشروع شرط مردم يرأ ميبگوي هكنيا ؛آن ليـ نصب، بتيغ زمان در هيفق ومتكح تيمشروع ياصل عامل هكنيا با يعني ياله

ـ فق ،نباشد مردم يآرا تا است ردهك شرط خداوند يول ؛است ـ مكحا حـق هي تيـ ك به تا بود مردم حق تيمكحا ايآ هك ميشو يم مواجه الكاش نيا با ،ندارد يس

مـان اما و اسـت خداونـد حـق فقـط تيمكحا هك ميگفت تر شيپ نند؟ك واگذار

Page 88: حکومت انتصابی

87 ايضاح نصب عام

در مـردم نظـر اگـر . انـد افتـه ي مـردم بر تيمكحا حق خدا يازسو) ع(معصومـ فق نخواسـتند مردم هك زمان هر ديبا ،باشد داشته دخالت ومتكح تيمشروع هي

حـق بتيغ زمان در هيفق هك ميگفت يول ؛باشد نامشروع او ومتكح ،باشد مكحا واگـذار يسك به را آن بخواهند تا ستين مردم حق تيمكحا پس... دارد تيوإل 1.ندينما ليكو را يسك اي نندك

موارد يانتصاب ومتكح به قائ ن هك شد خواهد مطرح ليتفص به ندهيآ مباحث درـ رشيپـذ فيـ لكت و صيتشـخ ،شـف ك ليـ ازقب ينيعناو با را عام نصب ةينظر خأل رپ ـ البتـه . ندارنـد باور يا مرحله چيه در را انتخاب و نندك يم اجـ هـر در منصـوب يول

ـ امور يبعضد توان يم باشد داشته نانياطم جهينت از و بداند مصلحت يرأ بـه را يجزئ خواهـد ولي امر ذيتنف به يشرع اعتبار دگاهيد نيا در هك است مشخص ؛بگذارد مردمـ ا ،ردهكن ذيتنف را مردم يرأ يو هك يزمان تا و بود ارزش يبـ خـود يخـود هبـ يرأ ني يناچـار و ياضطرار طشراي در انتخابات و ردمم يرأ به رجوع هك است واضح. است .گفت ميخواه سخن شتريب ندهيآ در انتخاب دربارة .دارد يگريد مكح

عام نصب ،خاص نصب. بحث سوم

قتيحق ،اص ح دو نيا. عام نصب و خاص نصب :است قسم دو بر يشرع نصب بنصـ يعنـ ي خاص نصب. نديآ يم حساب به متشرعه اصط حات از و ندارند يشرع ابـر ك تيـ و/ توانـد يم تمس نيا. خاص تمس به جاعل جانب از نيمع شخص كي ايـ ) خـاص يا منطقه يفرماندار و ياستاندار ليازقب( اصغر تيو/ اي) لك يزمامدار( .باشد خاص يفعل انجام يبرا جاعل از جانب التكو

از هرگـز هك ينحو به است يخاص زمان به موقت و محدود همواره خاص نصب ريغـد روز در) ع(طالـب ياب بن يعل ،عهيش اعتقاد به مث . ندك ينم تجاوز منصوب مرع

)تلخيص با. (24 تا 21 ص ،1 ج ،ها پاسخ و ها پرسش يزدي، مصباح اهللا آيت .1

Page 89: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 88

ـ پ از جانـب خداونـد دسـتور بـه ) يهجر 10 سال حجةيذ 18( خم ) ص(اسـ م امبري بـه ) ع(نيرالمـومن يام از جانب ينخع اشتر كمال اي. شد منصوب نيمسلم امام عنوان به

ليـ عق بن مسلم) ع(نيحس امام اي. شد وبمنص) خاص يا منطقه يوال( مصر ياستاندار .ردك منصوب خود ندةينما و ليكو عنوان به را

خـاص منصـوب يفـرد چيهـ ) ص(رمكـ ا امبريپ رحلت از پس سنت اهل دةيعق به از اعـم يفـرد چيهـ ) عج(زمان امام يبراك بتيغ عصر در عهيش دةيعق به. ستين امبريپ) عـج (عصـر امـام خاص منصوب ازجمله و معصومان خاص منصوب هيرفقيغ و هيفق سـال از نيبنـابرا . ندارد را) ع(ائمه يازسو خاص نصب يادعا زين يهيفق چيه. ستين

.است يمنتف مطلقا ،يشرع خاص نصب مسئلة) يبرك بتيغ آغاز( 329

نصـب بـرخ ف و اسـت اتيـ روا يبرخـ از برداشـت در فقها اركابت ،عام نصب از مـراد . اسـت متشـرعه خـاص صـط حات ا از و ندارد معادل ق ع رةيس در خاصـ بـه شـارع از جانـب نيمعـ شـرايط نيواجـد نصب يعني عام نصب سخـاص تم، ـ ا بـه . مشخص جهت و عنوان تبع به افراد نصب گريد عبارت به در يافـراد هكـ نحـو نيـ بـه يشـرع طيشرا احراز مجرد به ها ناكم و ها نازم يتمام سمنصـوب مـوردنظر تم .شوند يم

بـه ) ع(صـادق جعفـر امـام يازسـو عـادل هـان يفق ،مشهور قول بنابر مثال عنوان به و فقاهـت شـرط دو حائز را خود هكنيا مجرد به يفرد هر لذا. اند شده نصب قضاوت بـه شـرعا توانـد يمـ و شـود يمـ محسوب قضاوت به) ع(امام منصوب افتي عدالت چيه و است نافذ زين يو قضاوت و ندك اقدام آنان منازعات رفع و مردم نيب قضاوت

گـر يد هيـ فق يازسـو يو مكح نقض يعني ،ندارد را يو با مزاحمت حق يگريد هيفق .ستين زيجا يو مكح مستند در خطا به نيقي با جز

Page 90: حکومت انتصابی

89 ايضاح نصب عام

عام نصب يها يژگيو. بحث چهارم

هكـ بل ،اسـت نشـده منصـوب شـارع از جانـب يخاص شخص عام نصب در .اول. شـوند يمـ محسـوب منصوب يغراقاست معا صورت به جهت و عنوان تبع به شخاصا ،خـدا توسـط خـاص طـور بـه شخصا هك ندك ادعا تواند ينم نيمنصوب از كي چيه لذا .است شده منصوب) عج(زمان امام اي) ص(امبريپ

زمـان از لذا. شود ينم محسوب موقت و ندارد يزمان تيمحدود ،عام نصب .دوم .است معتبر نامحدود طور به جعل

و عنـوان يدار اشـخاص و شـرايط نيواجـد اسـت نكـ مم واحد زمان در .سومبـه منحصـر شرايط نيواجد يزمان در هكنيا. باشند متعدد اي واحد ،نيمنصوب جهيدرنت در نيمتعـ را عـام نصب به نيمنصوب هكبل ؛ندك ينم خاص را عام نصب باشد نفر كي .ندك يم نفر كي

،منصـوبند » بالفعـل « عنـوان صاحبان و شرايط واجدان همة ،عام نصب در .چهارم نصـب . باشند شده منصوب هينشأ سمت به اي باشند شده سمت صاحب بالقوه هكنيا نه

.است يشرع شرايط انيب از فراتر بالفعل

. نـدارد يبرتر يگريد بر نصب ثيح از نيمنصوب از كي چيه عام نصب در .پنجم اركـ در ينصب و اند شرايط فاقد اي ،بالفعل منصوب جهيدرنت و اند شرايط واجد اي افراد ثيـ ح از عـام نصب به نيمنصوب نيب در. است اثبات و ينف نيب ريدا امر يعني. ستين

يشـرع مـرجح اعتبـار بـا . دارد يبرنم كيكتش ،نصب يعني ؛ستين يتفاوت چيه نصب اساسـا حيتـرج نيفاقـد و شوند يم منصوب معتبر حيترج صاحبان تنها نصب نيدرح

آنجـا در يفرد چيه و منصوبند شرايط واجدانهمة زين واقع وحل در. ستندين منصوب .ميبرآي آن شفك مقام در تا ندارد يتيشاخص زين

شـرع طـة يح در را منصـب هك منصوب اشخاص از كي هر ،عام نصب در .ششم

Page 91: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 90

نـدارد را يو با مزاحمت حق گريد منصوب شخص ،است ردهك اقدام و گرفته عهده به .بدارد ترممح را او منصب ديبا يم و

در عـادل هانيفق هك معتقدند عهيش هانيفق از يجمع ادشدهي يها يژگيو به باتوجه بـه شـارع يازسـو ،)ع(معصـوم بـه يدسترس عدم دوران در يلكطور به اي بتيغ عصر يفـرد هـر نيبنـابرا . انـد شده منصوب عام نصب به يعموم حوزة در مردم بر تيو/ بـه عـام نصـب بـه منصوب را خود تواند يم ،تعدال و فقاهت شرايط احراز مجرد به .ندك تيو/ اعمال به اقدام و بداند مردم بر تيو/

يرهبر و قضاء ،افتاء يبرا فقه در مقرر شرايطال جامع هيفق نييتع يعني عام نصب هك است روشن. معهود عصر اي معلوم عصر اي ينيمع شخص به اختصاص بدون شخص رايز ؛خاص نصب نه است عام نصب به مزبور شرايطال جامع هيفق نصب

1.است نشده منصوب) ع(معصوم امام طرف از ينيمع

عام نصب مختلف صور. بحث پنجم

جـاد يا يلكمشـ ،زمان كي در منصوب قضاوت تعدد اي ديتقل مراجع تعدد اگرچه امـور حـوزة در هيشرع تيو/ بالفعل يهمگ هك ،يشرع متعدد اءياول تعدد اما ندك ينم

يزمامـدار و ومـت كح مسـئلة طبـع رايـ ز ؛زاست لكمش واحد زمان در رنددا يعموم فساد و ومرج هرج به ولي امر ثرتك با يزمامدار و دارد يبرنم تعدد هك است ينحو به يمقتضـ عـام نصـب ييسو از نيبنابرا. ستين شارع تيرضا مورد قطعا هك انجامد يم

.وحدت يمقتض تيو/ و يزمامدار گريد يازسو و است نيمنصوب تعدد

انـد؟ شـده منصـوب مردم بر تيو/ به مقدس شارع يازسو عادل هانيفق همة ايآ تيـ و/ بـه عادل هانيفق اعلم تنها هكنيا اي ؛شود يم گفته نيچن قضاوت در هك همچنان اعلـم عـادل هيفق تنها اگر شوند؟ ينم محسوب منصوب ،مفضول هانيفق و شده نصب

.392 ص ،عدالت و فقاهت وإليت فقيه، وإليت آملي، جوادي اهللا آيت .1

Page 92: حکومت انتصابی

91 ايضاح نصب عام

در اعلـم ( اسـت؟ » البلـد يف من اعلم« مراد ايآ ،باشد شده منصوب مردم بر تيو/ به دهيسـنج آن در هانيفق اعلم هك يا منطقه يمرزها صورت نيدرا) شورك كي در اي شهر جاست؟ك شود يم

در. نيزمـ يرو عـادل هانيفق اعلم يعني است» ا/رض يف من اعلم« مراد هكنيا اي ايـ آ ردكـ ن تيـ و/ اعمال ا/رض يف من اعلم اي البلد يف من اعلم اگر صورت دو هر تيـ اعلم اريمع در اقوال هكنيا به باتوجه شوند؟ يم محسوب منصوب ،ضولفم يفقها

تعـدد درصـورت ت؟يـ اعلم يمـدع ايـ اسـت منصوب يواقع اعلم ايآ ،است متفاوت دربرابـر مـردم فـة يوظ هسـتند؟ مـردم بر تيو/ به منصوب كي دامك تياعلم انيمدع ست؟يچ تياعلم انيمدع

اي است ردهك نصب تيو/ به را عادل هانيفق همة مقدس شارع ايآ گريد يسو از احـراز نحـوة اسـت نصب شرط ياسيس شعور و ريتدب اگر را؟ رمدب عادل هانيفق تنها ننـد ك يمـ نييتع گرانيد اي ندك يم احراز را رشيتدب عادل هيفق خود است؟ چگونه آن انـد؟ شـده نصـب شـارع از جانب ياسيس ريبتد واسطة به عادل هانيفق از كي دامك هك

است؟ مرجع يسك چه نظر ،ريتدب شرايط احراز در نظر اخت ف درصورت

جانب از مدبر عادل هانيفق همة ايآ ؟يظاهر شرط اي است يواقع شرط ،ريتدب ايآ يفقهـ اعلـم ايآ صورت نيدرا مدبر؟ عادل هانيفق افضل تنها اي اند شده نصب خداوند و عـدالت ،فقاهت نيانگيم هكآن اي است داناتر ياسيس ريتدب در هكآن اي است منصوب

ـ ثان و اول درجـة در ريتـدب اصـل صيتشـخ هكـ نيا بـه باتوجـه اسـت؟ افضل ريتدب اي و متفاوت ينظرها با، دشوار يامر) يريتدب اعلم چه و يفقه اعلم چه( اعلم صيتشخ كي دامك و است منصوب هيفق دامك گفت توان يم قاطعانه چگونه است مختلف اقوال

ست؟ين منصوب

يانتصـاب ومـت كح و نصـب يمبنا يفرارو هك هستند يستبر سؤا/ت ،فوق امورـ هكنيا يكي :ردك بحث ديبا يم هيزاو سه از نهيزم نيدرا .دارند قرار ينقلـ و يعقلـ ةادل

Page 93: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 92

بـه قـائ ن و نصـب يمبنـا بـه معتقـدان هكـ نيا گريد نند؟ك يم اثبات را صورت دامك و نيـي تع ،احـراز نحـوة هكنيا سوم و دارند؟ ييادعا چه نهيزم نيدرا يانتصاب ومتكح

است؟ چگونه منصوب ولي امر صيتشخ

امـا . ردكـ ميخـواه مطرح يانتصاب ومتكح يقيتصد يمبان ضمن در را اول بحث هكـ نيا يعنـ ي. است يانتصاب ومتكح قائ ن يادعا از سخن ،تصور مقام در آن از قبل از پـس انـد؟ شـده نصب شارع از جانب يمشخصات چه با يسانك چه دپندارن يم آنان نيـي تع، احراز نحوة به نوبت ،تيمعقول اثبات از بعد شد مشخص قايدق ادعا نيا هكنيا .ديرس خواهد منصوب ولي امر صيتشخ و

ردك مشخص و ردك يبررس را نصب يمبنا به معتقدان يادعا ديبا يم ناآل نيبنابرا و داسـتانند هم اند شده منصوب مردم بر تيو/ به يسانك چه هكنيا در نهايفق همة ايآ و است؟ نظر اخت ف نهيزم نيدرا هكنيا اي است اجماع و نظر اتفاق نيمنصوب شرايط در هكـ نيا ايـ است ادلة از برداشت تفاوت از يناش اخت ف نيا ايآ است نظر اخت ف اگر است؟ يومتكح نيچن يرونيب تحقق تكمش از ياسكانع

نييتب در متأسفانه هك است نيا ديآ يم دست به نهيزم نيدرا فقها آثار مطالعة از آنچه عـام نصـب قـول به و است نگرفته صورت يافك ارك ،يانتصاب ومتكح ينظر يمبان مبـذول يافكـ توجه آن تحقق مختلف يها صورت زين و لوازم و امدهايپ به شده تفاكا

.است نشده

هـان يفق همـة نصـب اسـت استخراج قابل نهيزم نيدرا هك ييرأ نينخست هرحال به ياسـ يس تيريمد و ريتدب نام به يسوم شرط هكنيا بدون ،است مردم بر تيو/ به عادل هـان يفق كتـ كت يعني ،باشد شده شرط ينسب تيافضل اي يفقه تياعلم اي شود مطرح عـادل هانيفق هك انهمچن ،اند شده منصوب سمت نيا به ياستغراق عام صورت به عادل ادلـة هكـ جـواهر صـاحب همچـون يهانيفق. اند شده نصب قضاوت به وهيش نيهم به

Page 94: حکومت انتصابی

93 ايضاح نصب عام

شـرط افتـاء در تنهـا را تيـ اعلم ،عـروه صـاحب هماننـد اي 1دانند يم مطلق را نصبـ با يمـ 2ننـد ك يم حيتصر تيو/ در تياعلم اشتراط عدم به و دانند يم ـ ا از دي زمـره ني

.دانست

يفـ مـن تيـ اعلم« اطيـ احت بنابر هانيفق يبرخ يقاض شرايط ئلةمس در هك آنجا از در بتـوان بسـا چـه ،3اند دانسته شرط دارد اجتهاد به ازين هك يامور در حداقل را» البلدــفق ــه منصــوب عــادل هي ــو/ ب ــن تي ــاعلم زي يرأ. دانســت شــرط را منطقــه در تي :ردك حمل نظر نيا بر توان يم را لهيرالوسيتحر

نـواب ) فيالشـر فرجه يتعال اهللا لعج( عصر سلطان و ي امرول بتيغ عصر در ريسا و اساتيس ياجرا در ،قضاوت و فتوا شرايط جامع يفقها يعني شانيا عامة 4.هستند شانيا مقام قائم ،ييابتدا جهاد در مگر ،)ع(امام اراتياخت

ريمـد عادل يفقها به ياله نصب ةريدا ،رانيا در ياس م ومتكح استقرار از پس قييتضـ رانيـ ا ياسـ م يجمهـور ياساس قانون در يرهبر طيشرا با هماهنگ مدبر و ةريـ دا از ياسـ يس تيريمـد نداشـتن و ريتدب فقدان واسطة به هانيفق تيثركا و شود يم

:شوند يم دانسته خارج ياله نيمنصوب

بـه اختصـاص ،ياسـإلم جامعـة بر تيوإل و يرهبر يبرا هانيفق بودن منصوبـ ب بـر عـإلوه و باشند استيس به آشنا هك دارد يهانيفق ييتوانـا ،ياسـإلم نشيـ فق شـرايط . باشـند داشته را جامعه ادارة يبرا إلزم تيريمد يبـرا منصـوب هي

،باشند نداشته يشرايط نيچن هك يهانيفق اما ،است آمده ياساس قانون در يرهبر

.ص ،40 ج ،سإلماإل شرائع شرح في الكإلم جواهر نجفي، محمدحسن شيخ .1 .68 مسئله التقليد، في ،الوثقي العروv يزدي، طباطبايي سيدمحمدكاظم .2 لوالق القضاء، كتاب ،الوسيلة تحرير اهللا خميني، آيت .9 و 8 ص ،3 ج ،1 مسئله القضاء، كتاب پيشين، .3

.407 ص ،1 مسئله القاضي، صفات في

ص ،1 ج ،2 مسـئله ختـام، المنكر، من النهي و بالمعروف األمر كتاب ،الوسيلة تحرير خميني، اهللا آيت .4482.

Page 95: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 94

1.اشندب منصوب قضا و افتاء يبرا است نكمم يول ،ستندين يرهبر يبرا منصوب

قـانون نهـم و صـد كي و هفـتم و صـد كي ،پـنجم اصول در يرهبر شرايط اگرچه. خـورد ينمـ چشـم بـه آن در انتصـاب ةينظر به يحيتصر چيه اما ،است آمده ياساس و يفقهـ نشيـ ب يدارا هكـ يشخص ،گانه سه شرايط نيواجد تعدد درصورت« هرچند

ـ ا هك آنجا از 2»است مقدم باشد تر يقو ياسيس منطقـة بـه مربـوط ياساسـ قـانون ني نـه بـود خواهـد ينسـب زيـ ن آن موضوع تيافضل اي تياعلم ،است رانيا نام به يخاص .مطلق

را مطلـق تيافضـل ايـ ا/رض يف من تيافضل ،يانتصاب ومتكح قائ ن يبرخ اما :اند دانسته شرط ياله نصب در

و تيريدم قدرت ازنظر هم و تقوا ازنظر هم و فقاهت ازنظر هم هك يهيفق نصب از اسـتفاده با را جهان مسلمانانهمة امور يتصد انكام و باشد افضل آن لوازم امـام ومـت كح ياصـل طـرح به اقرب ،باشد داشته يمحل عمال و امكح نصب

يجهان عدل ومتكح و ياسإلم امت وحدت بر ريدا ياله هدف و است معصوم شـور ك نيچن ليكتش يبرا يجهان شرايط هك يدرصورت اما ،ندك يم نيتأم بهتر را

فاإلقرب اإلقرب تيرعا با يگريد يها لكش به ديبا باشد نداشته وجود يواحد 3.ردك تنزل

شـرايط در »البلـد يفـ مـن افضـل « بـه »ا/رض يفـ مـن افضل« از تنزل نيبنابرا .يعاد شرايط نه افتد يم اتفاق ياضطرار

:هرحال به

.399 ص ،عدالت و فقاهت وإليت فقيه، وإليت آملي، جوادي اهللا آيت .1

.نهم و يكصد اصل ،1368 بازنگري ايران، اس مي جمهوري اساسي قانون .2

شـمارة اس مي، حكومت فصلنامة ،)مرزها از خارج در فقيه ولي اختيار( مقالة يزدي، مصباح اهللا آيت .3 .92 ص ،1

Page 96: حکومت انتصابی

95 ايضاح نصب عام

ـ است آن اول ضفر :دارد احتمال فرض دو ،عصر كي هانيفق درمورد ـ هك كي ياتق ،است يرهبر به مربوط هك ياتكمل و يرهبر در است گرانيد از اعلم هيفق نشيــب ،اســت اســتمدارتريس ،اســت مــدبرتر ،اســت رتريمــد ،اســت اعلــم و عصر در او ،ياسإلم ضوابط برابر فرض نيا در ،است شتريب شا ياجتماع ياسيس نـه ،عام نصب به البته ؛است دهيگرد منصوب يرهبر يبرا» نييتع« نحو به بتيغ

و افقـه و اعلـم ،عصـر هانيفق از كي چيه هك است آن دوم فرض. خاص نصب در چه ،يرهبر مسائل در چه ؛باشند هم يهمتا يهمگ و نباشند گرانيد از اعدلـ ثابـت نقل اي عقل لةيوس به... ييتقوا مسائل در چه ،يفقه مسائل ـ شـود يم هك هر يبرا انطباق قابل هك شرايطال جامع هيفق عنوان يابر را يرهبر تمس خداوند

1.است فرموده نصب است آنان از دامك

قابـل عـام نصـب يبـرا ليـ ذ يها صورت حداقل ،اقوال مينگوي اگر فوق آراء از :است استخراج

؛مردم بر تيو/ به عادل هانيفق همة نصب .1 ؛منطقه هر در اعلم عادل هانيفق همة نصب. 2 ؛مدبر و ريمد عادل هانيفق همة نصب .3 ؛منطقه هر در مدبر و ريمد عادل هانيفق افضل نصب .4 .جهان در مدبر و ريمد عادل هانيفق افضل نصب .5

:است صيتلخ قابل ،ليذ تر يلك صورت سه به صورت پنج نيا

؛شرايط واجد هانيفق همة نصب .اول ؛ييايجغراف منطقة هر در شرايط واجد هانيفق افضل نصب .دوم .جهان در شرايط واجد هانيفق مطلق افضل نصب .سوم

بـا مـا واحـد منطقة در و واحد زمان در اول صورت در ،يلك صورت سه نيا در

.392 و 391 ص ،دالتع و فقاهت وإليت فقيه، وإليت آملي، جوادي اهللا آيت .1

Page 97: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 96

صـورت در. برخوردارند هيفعل تيو/ از يهمگ هك بود ميخواه مواجه نيمنصوب تعدد درصـورت منطقـه هـر در اما ،متعددند جهان در نيمنصوب واحد زمان در هكنيباا دومـ ي. بـود خواهد واحد يا منطقه هر در منصوب ،واحد فرد در افضل بودن نيمتع بـا يعن

.بود ميخواه مواجه )رانيا مث ( خاص منطقة نيمسلم ولي امر

و ريمـد عادل هانيفق افضل فقط جهان تمام در واحد زمان در سوم صورت در اما ولي امـر او واحد فرد در افضل نيتع درصورت و است شده منصوب تيو/ به مدبر) رمسـلمان يغ و مسـلمان از اعـم ( عـالم نانكسـا يتمـام ولي امر هكبل جهان نيمسلم نيمنصوب تعداد .است متفاوت هم با جدا صورت سه نيا هك است واضح. بود خواهد صورت نيمنصوب تعداد گونه نيهم و دوم صورت نيمنصوب برابر ها ده اول صورت در هك ميابي يدرم صورت سه نيا سةيمقا در. است سوم صورت نيمنصوب برابر ها ده دوم

.است سوم صورت از اعم دوم صورت و دوم صورت از اعم اول صورت

خداونـد از جانـب ينـ يد مكحا هك باورند نيا بر يانتصاب ومتكح قائ ن هكنيا با و صيتشـخ ، يرأ از فارغ زين دگاهيد نيا در يحت هك رسد يم نظر به ؛است شده نصب يپـا بـا/خره ،عـام نصب بنابر يحت يعني. ستين تحقق قابل ومتكح يبشر نشيگز

.ندك يم تنزل شرايط انيب زانيم به عمل در عام نصب و ديآ يم وسط به يانسان مؤلفة

ياله انتصاب ةينظر در ،يبشر انتخاب مندازين ةگان پنج ينواح. بحث ششم

اشـاره اسـت ازيـ ن يبشـر يرأ بـه معـا نصـب ةينظر در هك يموارد به ادامه، در :شود يم

يمبنـا كيـ دامكـ عـام نصـب مختلف يها صورت يجد اخت ف به باتوجه .اول. دارنـد ليـ دل خـود يمدعا بر قول هر قائ ن كش يب رد؟يگ يم قرار يانتصاب ومتكح صـورت معصـوم اءيـ اول اي خداوند هك است واضح است؟ حيصح واقعا صورت دامك

را گانـه پـنج صـور از كيـ دامكـ هكنيا در پس ،اند نفرموده اب غ را عام نصب حيصح

Page 98: حکومت انتصابی

97 ايضاح نصب عام

انتخـاب و صيتشـخ جـز يا چـاره ،مينيبرگز بتيغ عصر در فقها عام نصب عنوان به .ستين يانسان

هكـ ( سـت ين اجتماع و نظر اتفاق باره نيدرا هيعلم يها حوزه و يفقه جامعة در اگر يمبنـا هك دارد را آن تيص ح كي دامك عام نصب مختلف يها صورت نيا از )ستين صاحبان هك يا هينظر هر ،ستين ارك در شتريب حل راه دو رد؟يگ قرار يانتصاب ومتكح ايـ ،شدن» غلب لمن الحق« ةينظر ميتسل يعني برخوردارند يشتريب فشار و زور از آن هيـ علم يها حوزه در هك يا هينظر يعني ،دادن تيمقبول و انتخاب به تن عمل در هكنيا. دارد يشـتر يب ياجتمـاع تيصـ ح ،اسـت برخوردار يشتريب اقبال از مردم نيب در اي .است انتصاب يمبنا از خروج تيمقبول و انتخاب رشيپذ

؛فقاهـت :است شده استفاده واژه چهار از عام نصب مختلف يها صورت در .دوم مفهـوم دو در اگرچـه . تيافضل و تياعلم با/خره و ياسيس تيريمد و ريتدب ؛عدالت در آرا تشـتت اما ،خورد يم چشم به فقها نيب ينظر كاشترا الجمله يف عدالت و فقاهت .است اغماض رقابليغ جدا رياخ مفهوم دو

آن در بـودن ياقـو هكـ بل قـوت چگونـه و ستيچ ياسيس تيريمد و ريتدب كم يصـول ا تيـ اعلم اي است استنباط در تياعلم ،يفقه تياعلمضابطة شود؟ يم يابيارز كمـ دامكـ ميمفـاه نگونـه يا در نظـر اخـت ف در ؟...ايـ و يعرف فهم در تياعلم اي

اسـت؟ ارك در يانسان نشيگز و صيتشخ ،يرأ جز يا چاره ايآ است؟ شارع موردنظر همـة بـا انتخـاب جـز يا چـاره ايـ آ ياصل ميمفاه نيا در مختلف ضابطة چند نيب در

ماند؟ يم يباق لوازمش

را آن و ميرفتيپـذ يلـ يدل هر به را عام نصب يها صورت از يكي مينك فرض .سوم احـراز چگونـه اسـت شـرايط حـائز يفرد هكنيا ؛ميداد قرار يانتصاب ومتكح يمبنا دهـد يم تيو/ اعمال مجوز شرعا او به هك است فرد خود يادعا اول قيطر شود؟ يم بـه مبـادرت دارد حـق شـرعا دانـد يمـ افضل مدبر عادل هيفق را خود يسك اگر يعني

Page 99: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 98

قيـ طر. اسـت شرايط تيحائز خبرة دو حداقل يادعا :دوم قيطر .ندك امور وفتق رتق اتفـاق يياستثنا شرايط در جز و است نادرالوقوع اريبس سوم قيطر. است وعيش ،سوم ،دارد اتفـاق انكـ ام يمتعـدد يفقها دربارة يراحت به دوم و اول قيطر دو اما. افتد ينم ادعاها نيب در ايآ. يا خبره اهل شهادت نيچنهمو باشد ارك در ييادعا نيهمچن يعني ماند؟ يم يباق يانسان صيتشخ و نشيگز ،انتخاب جز يراه ،متعدد يها شهادت و

ـ متعـدد قضات و ديتقل متعدد مراجع ،ضوابط نيهم با ميباش داشته ادي هب دسـت هب در هكـ آنجا از اما ،بود خواهد يعيطب زين منصوب متعدد اءياول هك است واضح. ديآ يم

ـ با ناچـار هب ،ستين واحد ولي امر جز يا چاره ،واحدمنطقة و زمان نيـي تع را يكـ ي دي .ياله نه است يانسان هك ينييتع. ردك

،صـور ياريبسـ در بالفعـل نيمنصوب وجود ،افراد بر شرايط قيتطب از فارغ .چهارم واضـح ،مـدبر عـادل يفقهـا همـة اي عادل يفقها همة نصب بنابر. است يعيطب يامر اي يا منطقه تياعلم هك يصور در. باشند متعدد توانند يم تيو/ به نيمنصوب هك است اگـر ؛باشـد شـده شرط، شرايط يتمام در تيافضل اي يفقه تيافضل اي مطلق تياعلم بـه نسـبت و باشـند يمسـاو ام ك شرايط در ريتدب و عدالت اي يفقه لحاظ به يافراد نيمنصـوب نيب از و اند شده متعدد، نيمنصوب باز ،شوند محسوب افضل و اعلم گرانيد

صيتشـخ ايـ شفك به قائل تا ندارد يگريد بر يرجحان واقع لوح در كي چيه ،متعدد .ماند ينم يانسان نشيگز و انتخاب جز يا چاره لذا ،ميشو تيمز آن

اعلـم ( اسـت آمـده انيم به ييايجغراف قلمرو يپا عام نصب صور يبعض در .پنجم يجهان واحد دولت ،معصوم حضور عدم عصر در هك آنجا از) قربهي ما او البلد يف من ييايجغراف قلمرو نصب ةينظر در عم ،است تيواقع از دور فاضله نةيمد كي حد در

شـناخته تيرسـم به ييايجغراف مرز چيه ينيد متون در چون ضمنا .شد خواهد مطرح مقدمـة عنـوان بـه ييايـ جغراف قلمـرو نييتع يبرا ،است شدهن زين ينف هك آنچنان نشده يانسـان نشيگز و صيتشخ ،تيفعال جز يا چاره) صور يبعض در حداقل( ياله نصب

Page 100: حکومت انتصابی

99 ايضاح نصب عام

فـرد رييـ تغ يجد انكام ييايجغراف قلمرو نيا قييتط و توسعه با هك ينحو به ،ماند ينم .دارد وجود منطقه اعلم عنوان به منصوب افراد اي

هيـ ناح پـنج در حـداقل يانتصاب ومتكح كي عام نصب ةينظر در خ صه طور به .ديآ يم شيپ يانسان انتخاب و نشيگز ،صيتشخ يپا

؛عام نصب مختلف صور از يصورت نييتع .1 ؛عام نصب در يديلك يها واژه يمفهوم يمرزها نييتع .2 ؛عام نصب شرايط واجد افراد نييتع .3 ؛دمتعد نيمنصوب نيب از فرد كي نييتع .4 منصـوب نهـا يفق افضل اي اعلم است قرار هك يا منطقه ييايجغراف قلمرو نييتع .5 .شود

باتوجه ،گانه پنج يها نييتع از كي هر در آراء اتفاق عدم و نظر اخت ف درصورت پـس و ستها آن بودن مستدل و بودن مبرهن بر فرض مختلف آراء از كي هر هكنيا به يا هيـ نظر ايـ هكـ مانـد ينمـ يا چاره ،است يباق نظر فاخت باز ،مقابل ادلة استماع از ةيـ نظر بـه دادن تـن ( اسـت برخوردار يشتريب قدرت و زور پشتوانة از هك شود مكحا

انتخـاب ،هانيفق آراء نيب در و شود اتخاذ كيراتكودم يها روش عم هكنيا اي) تغلب عم يموارد در هكنيا اي) يفقه يراسكستويآر بر يمبتن انتخابات ينوع( رديگ صورت

.شود مراجعه يعموم يرأ و تيمقبول ،اقبال به

هـم محـور كيـ در اگـر يحتـ هك دهد يم نشان فوق گانة پنج يمحورها در تأمل اخـس تـابع جـه ينت هك آنجا از ،باشد /زم يبشر انتخاب و صيتشخ و يرأ به رجوع صددرصـد نه آمد ددرخواه ارك از يبشر و يانسان ،يانتصاب ومتكح ؛است نيمقدمت ضـوابط تيـ رعا از فـارغ ،رديـ گ يمـ دست به را ينيد جامعة امور زمام هك يفرد. ياله هكـ ينحو به ،است دهيرس قدرت به يبشر انتخاب و صيتشخ با نوبت چند در ،ينيد

افـراد و شـدند يمـ عـوض انتخابگران و دهندگان صيتشخ اگر گفت توان يم حايصر

Page 101: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 100

رونيـ ب يگـر يد فرد بسا چه آنان صيتشخ و نشيگز، ابانتخ يصاف از ،بودند يگريد در يانسـان انتخـاب و صيتشخ نوع هر و است ريخطاپذ بشر هك است واضح. آمد يم

.خطا معرض

به باتوجه ياله نيمنصوب عنوان به يهانيفق نييتع در هك ميندار دست در يليدل چيه نسـبت خداونـد به توان ينم هرگز را خطا و اشتباه و ندهد رخ اشتباه فوق محور پنج در عـام نصـب بـه يانتصـاب ومـت كح مينـ ك اعتـراف هكنيا جز ماند ينم يا چاره. داد

انتخـاب روش بـا يزمامـدار نييتع /محاله و است يانسان و يبشر متعدد يمحورها .ننامند انتخاب را گرفته انجام فعل هرچند ؛است گرفته صورت

شـده دهيـ نام صيتشـخ ايـ شـف ك آنچـه هكـ داد ميخـواه نشـان ندهيآ بخش در بـه دادن تـن جـز يا چـاره دهنـدگان صيتشـخ و اشـفان ك نيب نظر اخت ف درصورت راه ،شـوند ميتسـل تغلب و زور به خواهند ينم اگر ها ومتكح نيبنابرا. ندارد انتخاب هك است نيا يانتخاب و يانتصاب ومتكح فرق تنها. گرفت خواهند شيپ در را انتخاب

يانتصـاب ومتكح و ندك يم دنبال را انتخاب روش اراكآش و حايصر يانتخاب ومتكح شـف ك و صيتشـخ و يالهـ نصـب ،است ردهك نييتع يبشر انتخاب با واقعا را آنچه

چگونـه ارشناسـان ك شهادت يتناف اي ها نهيب تعارض در اال و .نامد يم خداوند منصوب رفت؟ شيپ انتخاب روش بدون توان يم

يبـرا يحتـ و مـردم يبـرا انتخـاب حـق نشناختن تيرسم هب با يانتصاب ومتكح يبشـر فعـل حاصل. است ردهك مسدود و لكمش را خود رفت برون راه عم ،هانيفق تـوان ينمـ ييتنهـا بـه عـام نصـب با. ستين لكمش لح دنينام خداوند منصوب را گرفـت جـه ينت تـوان يمـ پـس . شوند ميتسل انتخاب روش به هكنيا مگر ردك ومتكح يبشـر نشيگز و انتخاب روش به دنيازي دست بدون عام نصب به يانتصاب ومتكح

يانتقـاد ليتحل مورد را منصوب يول نييتع طرق ندهيآ بخش در. است يوقوع ممتنع .داد ميخواه قرار

Page 102: حکومت انتصابی

:دوم بخش

امكان وقوعي انتصاببررسي

:دوم بخش

بررسي امكان وقوعي انتصاب

Page 103: حکومت انتصابی
Page 104: حکومت انتصابی

ايشـان ميـان از ،صمشـخ نفـر يـك تعيـين بـه تـا مردم بر و/يت به فقها عام نصب ولـي تعيـين نحـوة ،بخش اين اول مسئلة. شود نمي محقق انتصابي حكومت ؛نيانجامد مختلـف مقامـات وي. است منصوب ولي زمامداري شيوة ،دوم مسئلة. است منصوب تغييـر نحـوة ،سوم مسئلة ؟دارد اي رابطه چه ها آن با و گزيند برمي چگونه را حكومتي چگونـه و شود مي عوض چگونه امر ولي. است حكومتي چنين در سياسي هرم رأس ؟رسد مي جديد معين منصوب امر ولي به نوبت

؛شـود ينم انتخاب مردم يسو از زمامدار هك باورند نيا بر يانتصاب ومتكح به قائ ن نصب به عادل هانيفق. شود مي منصوب مردم بر تيو/ به مقدس شارع از جانب هكبل نصب در. طيشرا واجدان همة بالفعل انتصاب يعني عام نصب. منصوبند لتد/ به عام .متعددند نيمنصوب غالبا ،عام

ستوانـد مـي قضـاوت و افتـاء هماننـد اول گونـة :است گونه دو ،يانتصاب مقام و تم مراجـع هكـ همچنان ؛شوند مشغول يانتصاب فةيوظ يفايا به زمان هم يمتعدد نيمنصوب بـه هكـ آن بـي ؛دارند تيفعال انكام منطقه كي در زمان هم متعدد قضات اي متعدد ديتقل .شود منجر ومرج هرج

و سـت ين تعـدد قابـل خـاص انكـ م و زمـان كيـ در هكـ ييها سمت ،دوم گونة يزمامـدار و ومـت كح طبـع . است يحتم نظم اخت ل و ومرج هرج ،تعدد درصورت

Page 105: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 104

كيـ تنهـا ،زمـان هـر در و خاص ةمنطق هر در و دارد يبرنم تعدد هك است يا گونه به بـر تيـ و/«، يعمـوم حـوزة تيريمـد و يزمامدار اگر. است نكمم زمامدار و يوال

بـه )عـادل هـان يفق( يخاصـ صـنف ،عام نصب به شارع از جانب و شود ريتعب» مردم آنجـا از و متعددنـد غالبا عام نصب به منصوبان چون ؛شوند منصوب مردم بر تيو/ ،دارد يبرنمـ تعـدد ،خاص زمان و منطقه در يعموم امور حوزة در مردم بر تيو/ هك

.ماند ينم يباق ،منصوب ايياول نيب از نفر كي نييتع جز يا چاره

شـود؟ مي نييتع يسانك چه يسو از و يا وهيش چه با نفر كي نيا :است نيا سؤال بـه پاسـخ جهت ،بخش نيا. است پيش در بحث سه ،اصلي سؤال اين به پاسخ جهت

ليـ تحل مـورد را نيـي تع يمبـان ابتدا. است گرفته لكش قسمت سهاز ياصل سؤال نيا قيـ طر هـر بـا و ردهك كيكتف گريدكي از را ولي امر نييتع طرق سپس ؛ميده مي قرار و ردكارك ،طيشرا از رفته نندگانك نييتع سراغ به قسمت نيسوم در و شد ميخواه آشنا .شد مياهخو مطلع يانتصاب ومتكح در آنان نقش

مقامـات اول،: است اساسي پرسش سه به گويي پاسخ بخش، اين ديگر مهم مسئلة چنـين مقامات تعيين در مردمي، انتخاب آيا شوند؟ مي تعيين چگونه انتصابي حكومت معـين، منصـوب امـر ولي بر بشري نظارت آيا دوم، دارد؟ اعراب از محلي حكومتي، اسـت، امـام يـا رسول يا خدا عازل، و ناصب اگر يگرد بيان به است؟ ضروري يا مجاز حكومـت مقامـات تصـدي در افـراد مليـت آيـا سوم، دهد؟ مي معني چه بشري ناظر

در حكـومتي چنين مقامات است آيا /زم ديگر عبارت به نه؟ يا دارد مدخليتي انتصابي .نيست مليت براي جايي تصدي، شرايط در يا باشند ايراني مث ايران

هـايي روش چـه و شود مي تعويض چگونه زمامدار انتصابي، حكومت در /خرهبا بـا گيـري كنـاره هـاي روش اين. است شده بيني پيش سياسي، قدرت رأس تغيير براي

دارد؟ هايي شباهت چه و ها تفاوت چه انتخابي حكومت

Page 106: حکومت انتصابی

105 بررسي امكان وقوعي انتصاب : بخش دوم

آزمـون را انتصـابي حكومت وقوعي امكان فوق، اساسي مسئلة سه انتقادي تحليل در بخـش ايـن است؟ ممكن اصو/ بشري انتخاب بدون انتصابي حكومت آيا. كند مي فصـل پنج شامل و است شده منعقد حكومتي چنين وقوعي پذيري امكان تحقيق مقام :است زير شرح به

امر ولي تعيين مباني. هفتم فصل

امر ولي تعيين طرق. هشتم فصل

امر ولي كنندگان تعيين شرايط. نهم فصل

انتصابي زمامداري. دهم فصل

انتصابي حكومت در زمامدار تغيير. يازدهم فصل

Page 107: حکومت انتصابی
Page 108: حکومت انتصابی

فصل هفتم ولي امر نييتع يمبان

عنـوان بـه يمسـتقل مرحلـة بـه يازين ،يمردم انتخاب از فارغ يانتخاب ومتكح در .1 يحـاجت ،شـارع يسـو از يخاص فرد نصب از پس زين خاص نصب در. ستين نييتع نصـب در اما. دارد خود بطن در را ياله نييتع، خاص نصب هك چرا ؛ستين نييتع به» نيـي تع« نـام به يدوم مرحلة، تيو/ و طيشرا واجدان همة بالفعل نصب از پس ،عام خاص شخص يزمامدار ،آن بدون و بود خواهد /زم) عام نصب( اول مرحلة از پس .شد نخواهد سريم

محقـق شـارع جانـب از انتصـاب بـا هاتن ،يانتصاب ومتكح ،بتيغ عصر در پس جانـب از انتصاب پس. ستين يافك شرط اما ؛است /زم شرط» عام نصب«. شود ينم

نيچنـ ياصـل مسـئلة . ستين مردم بر تيو/ و يزمامدار مسئلة به يافك پاسخ ،شارع از ريـ غ ،نيـي تع او/ نيبنـابرا . اسـت متعـدد منصوبان انيم از امر يول نييتع ،يومتكح

نيـي تع، عـام نصـب بـه تيو/ در ثالثا. است نصب بر متأخر ،نييتع ايثان. است نصب .است ممتنع يانتصاب ومتكح تحقق ،آن بدون و است يالزام يامر

تيـ و/ بـه شـارع يسـو از هك يافراد نيب از ،آن يط هك است يروند ،نييتع .2ولي و ردهك تيو/ لعماا تا شود مي دهيبرگز نفر كي ،اند شده منصوب مردم بر بالفعل فـرد كي آن انيپا و متعدد منصوبان ،روند نيا آغاز. شود محسوب جهان نيمسلم امر

؛ننـدگان ك نيـي تع :دارد نكـ ر سـه ،نيـي تع. بـود خواهـد منصوب ولي امر نام به متعين .نييتع نحوة ؛شوندگان نييتع

Page 109: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 108

ـ زا را ولـي امـر ردنكـ نيـي تع شـرعا هك هستند يسانك نندگانك نييتع اييـ اول نيب هـا آن انيم از هك هستند منصوب ايياول همان شوندگان نييتع. دارند عهده به ،منصوب

يبرا نندگانك نييتع يسو از هك است يروش ،نييتع نحوة. بود خواهد ولي امر نفر كي دو ،نيـي تع بحـث در. رفـت خواهـد اركـ به ولي امر نام به ،واحد فرد نييتع و نشيگزـ از ولـي امـر دةننـ ك نييتع اي نندگانك نييتع ،اول :است حمطر ياصل السؤ ي ايـ اول نيب

نيب از چگونه و يا وهيش چه با ولي امر ،دوم هستند؟ يسك چه اي يسانك چه منصوب واقـع در ،شـوندگان نييتع يعني ،سوم محور شود؟ مي مشخص متعدد منصوب ايياول .هستند عام نصوبانم همان شوندگان نييتع يعني ،است كمشتر نصب بحث با

مسـئلة فيـ لكت ايـ آ دهـد؟ مـي پاسخ يسك چه ،نييتع بحث ياصل سؤال دو به .3 مراجعـه بـا ،باشد مثبت پاسخ اگر ؟است شده مشخص شارع يسو از ولي امر نييتع ايثان و هستند يسانك چه ولي امر دگانننك نييتع او/ هك ميابي يدرم ،اتيروا و اتيآ به هك دهد مي نشان ينيد متون در يصتفح اما. است چگونه ولي امر نييتع يشرع قيطر آن سـخن نيا يمعنا. است نشده ينيب شيپ ،نييتع باب در يخاص يشرع حل راه چيه

يتعبد ،يفيقتو يامر ،شارع يسو از يو عام انتصاب برفرض زمامدار نييتع هك است .ستين يسيتأس و

يهـا حـل راه يهمگـ هكـ بل ؛سـتند ين يشـرع دامك چيه ،نييتع ياحتمال يها حل راه ،نباشـد اركـ در يشـرع خاص قيطر و ينقل نصب يا مسئله در يوقت. هستند متشرعه

يهـا حـل راه ينيگزيجـا و نقـد قابل ،قداست هرگونه فاقد يبشر موجود يها حل راه نصـب يمـدع هك يانتصاب ومتكح هك است نيا سخن نيا يمعنا. بود خواهند ليبد

در چـه ولـي امـر نيـي تع مرحلـة در ،اسـت مكحا بودن ياله و ارعش يسو از زمامدار شـود مي ادعا هك يولي امر تنها نه. است يرالهيغ و يبشر ام ك ،عمل در چه و هينظر

آن بـه هكهم يروش و شود مي انتخاب انيآدم يبرخ جانب از ،است خداوند منصوب .منزل يوح نه ،است انيآدم ذهن دةييزا، شود مي استناد

Page 110: حکومت انتصابی

109 مباني تعيين ولي امر

نظـر اتفاق منصوب زمامدار نييتع باب در يانتصاب ومتكح به معتقدان نيب ايآ .4 اشـاره مـورد توبكم نيهم در هك( يانتصاب ومتكح نيقائل آراي مطالعة ؟نه اي است. ياتفـاق نه است يعاجما نه ولي امر نييتع نحوة هك دهد مي نشان )گرفت خواهد قرار اسـت مسـتحدثه لئمسا از) شارع يسو از يو انتصاب برفرض( ولي امر نييتع بحث نـه يزم نيـ درا يجـد اخـت ف ،مختلـف طـرق شـدن مطرح با ساله ده وتاهك عمر در و

،يمرانـ كح و يزمامـدار هكـ دارد د/لـت مهم نيا بر اخت فات نيا. شود مي مشاهده .است يتجرب و ييق ع ؛باشد يفيتوق و يتعبد ،ينقل هكآن از شيب

» حق« ولي امر نييتع ايآ دارد؟ يتيماه چه منصوب ايياول نيب از رولي ام نييتع .5 خاص نندگانك نييتع عهدة به شارع هك است يفيلكت هكنيا اي است نندگانك نييتع ژةيو

شـارع جانـب از تيـ و/ بـه نصـب يراستا در هك است يروند» نييتع« ؟است نهاده است واضح .شارع يسو از انتصاب نه ،است حق مردم بر تيو/ نه. رديگ مي صورت

.نندگانك نييتع ژةيو حق نه است مردم آحاد حق نه زين نييتع هك

لكشـ يالهـ جعـل براسـاس و اسـت نييپا به با/ از ومتكح ،يانتصاب ومتكح يوجـود فلسـفة بـرخ ف ولي امـر نييتع مانند يمهم مسئلة تواند مي چگونه. گرفته دسـت در نيـي تع بـودن »حـق « بـر يلـ يدل تنها نه شود؟ با/ به نييپا از ،يومتكح نيچن .اسـت تضـاد در يانتخـاب ومـت كح يمبان با نييتع بودن حق ،آن از با/تر هكبل ؛ستين

را منصـوب اييـ اول انيـ م از ولي امر نييتع ديبا مي ناچار به يانتصاب ومتكح معتقدان. سـت ا نهـاده ننـدگان ك نيـي تع برعهـدة مقدس شارع هك يا فهيوظ. بدانند يشرع مكح .بود خواهد ييفاك وجوب يفيلكت مكح با م زم هك است يوضع يمكح نييتع

بـه اجمـال بـه ،ننـدگان ك نيـي تع و نييتع انحاء به پرداختن از قبل است مناسب .6ــيتع ــوندگان ني ــرداز ش ــيتع. ميبپ ــوندگان ني ــان ش ــارعند منصــوبان هم ــع در. ش واق معتقدان ،گذشت هك آنچنان. ندنصب مرحلة به نييتع مرحلة وصل حلقة شوندگان نييتع را متفاوت آراي نيا. ستندين داستان هم ،ستيك منصوب هكنيا در يانتصاب ومتكح به

Page 111: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 110

دوم ؛طيواجدشـرا هـان يفق همه نصب ،اول. ردك يبند دسته ياصل قول سه در توان مي در هـان يفق مطلـق افضـل نصـب سوم و ييايجغراف منطقة هر در ،هانيفق افضل نصب متفـاوت جـدا ريـ اخ قول دو با اول قول در نييتع انحاء ،آمد خواهد هك آنچنان .جهان .است

پاسخ ،است تأمل ستةيشا آنچه ،منصوب ايياول نيب از ولي امر نييتع بحث در .7 به توسل بدون يانتصاب ومتكح در ولي امر نييتع ايآ هك است ياساس پرسش نيا به

كتمس عدم درصورت ع وه به ؟نه اي است تحقق قابل ،تيثركا يرأ و انتخاب روش ايـ آ گـر يد عبارت به ؟نه اي است سريم زور و تغلب بدون ولي امر نييتع ايآ ،انتخاب به

؟سـت ين تغلـب به دادن تن م زم ،تيثركا يرأ و نييپا از انتخاب وةيش به پازدن پشت در را سـتبر سؤال نيا به پاسخ ؟ميبگذار يشرع نييتع و ياله نصب را آن نام هرچند .گرفت ميخواه يپ يبعدفصل

Page 112: حکومت انتصابی

فصل هشتم ولي امر نييتع طرق

؛شـف ك :اسـت متصـور متفاوت صورت پنج به منصوب ايياول انيم از ولي امر نييتعـ ن انيپا در. يگروه تغلب و تياسبق ؛يشخص تغلب و تياسبق ؛يعهد تيو/ ؛قرعه زي .گفت ميخواه سخن زمامدار كيراتكودم انتخابات دربارة

بـاب در گانـه سه اقوال همة با لزوما ،گانه پنج طرق نيا از كي هر هك است واضح اتقـان و اعتبـار از طـرق نيا وهع به .ستندين سازگار شوندگان نييتع و ياله منصوب يبرخـ ةيـ كت و ناداست مورد صراحتا طرق نيا از يبعض. ستندين برخوردار زين يواحد گـر يد يبرخـ يعملـ وةيشـ از گـر يد يبعض و اند گرفته قرار يانتصاب ومتكح قائ ن .است شده استنباط يانتصاب ومتكح نيمواز مطابق

را قيـ طر هر نخست ردك ميخواه وششك ،قيطر هر جداگانة يبررس ضمن در ما بـاب در گانـه سـه ياقـدام با آن يسازگار زانيم آنگاه و ردهك نييتب آن قائ ن زبان از

مـورد را قيطر هر لوازم و امدهايپ وها تيمحدود ،يوقوع انكام ،اعتبار درجة ،نصب .ميده قرار يانتقاد ليتحل

شفك .كي

بـه را منصـوب اييـ اول انيـ م از ولـي امـر نيـي تع غالبا يانتصاب ومتكح معتقدان :شانيا نظر به. نندك مي ريتعب» صيتشخ« اي» شفك«

Page 113: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 112

طيالشرا جامع هيفق به مجعول مقام آن ياعطا اي يرهبر مقام جعل ،خبرگان فةيوظـ فق شـخص در مزبـور طيشرا تحقق صيتشخ فقط او فةيوظ هكبل... ستين و هي

در مزبـور طيشـرا اجتمـاع شفك يعني ،است باره نيدرا يارشناسك نظر اعإلمـ فق ...انحصار عدم اي انحصار نحو به خاص شخص نـه يب عنـوان بـه ...شناسـان هي مجموع تا نندك يم صادر يناسارشك يرأ خبره اهل عنوان به اي دهند مي شهادت

،است شده هئارا خبر عنوان به ها آن حدس اي شهادت عنوان به آنان حس از آنچه 1.باشد داشته يحقوق و يفقه فراوان دفواي و آثار

ـ و دادن شهادت نقش ،واقع در خبرگان نقش ،انتصاب ةينظر طبق ـ يمعرف ردنك ادارة يبـرا اصـلح هيفق يول يزمان هر در هك است نيا فرض يعني ؛است رهبر

مردم منتها ؛است شده منصوب )هيعل اهللا سإلم( زمان امام طرف از ياسإلم جامعة هم و يشرع ادلة به هم ،نندك ييشناسا را او هكنيا يبرا .است يسك چه دانند ينم 2.نندك سؤال خبرگان از ديبا ناچار شان ييقإلع ذوق به

فقـط نه ،ياسإلم جامعة يتمام گسترة رد هم آن( است يشناس نخبه خبرگان اركـ اهم يدارا هـا آن) صيتشـخ ( شـف ك ليدل نيهم به )خاص يا عده محدودة تي

3.است

بـر تيـ و/ بـه مقدس شارع جانب از يخاص هيفق زمان هر در ،شفك قيطر بنابر مطالعـة با هانيفق ،باشد ناشناخته مردماي بر بسا چه فرد نيا. است شده منصوب مردمـ آن هكـ دهنـد مي صيتشخ ،طيشرا واجدان كياكي احوال يسـ ك چـه ،منصـوب يول شـده منصـوب مردم بر تيو/ به) عج(عصر امام جانب از هك را يشخص يعني ؛است مـردم بـه را شـوف كم فرد ،شفك و صيتشخ از پس آنگاه و نندك مي شفك را است

حكومـت فصـلنامة ،)خبرگـان جلـس م حقـوقي فقهـي جايگـاه ( آملي، جوادي عبداهللا شيخ اهللا آيت. 1 .22 و 14 ص ،1377 تابستان: قم ،8 شمارة اس مي،

.44 ص پيشين، ،)خبرگان مجلس حقوقي فقهي جايگاه( يزدي، مصباح محمدتقي شيخ اهللا آيت. 2

.74 ص ،1378 ،ها پاسخ و ها شپرس يزدي، مصباح اهللا آيت .3

Page 114: حکومت انتصابی

113 طرق تعيين ولي امر

.نندك اطاعت او از مردم تا نندك مي يمعرف

اطـ ع به توانند مي نحوه دو به را خود ريخط شفك) اننندگك نييتع( هيفق خبرگان فن اهل و ريخب عنوان به گريد ؛بدهند شهادت نهيب و شاهد عنوان به يكي :برسانند مردم جانـب از مـردم بـر تيـ و/ بـه هانيفق نصب هك همچنان. نندك صادر يارشناسك يرأ

شـارع طـرف از زين ولي امر نيمتع مصداق شفك و صيتشخ ،رديگ مي صورت شارع هـا آن ؛سـتند ين ولي امـر مصداق نندةك نييتع و جاعل هيفق ،خبرگان .است گرفته انجام .دهند مي خبر افتاده اتفاق آنچه از تنها

. ننـد ك مـي شـف ك را يالهـ منصـوب ،اجتهـاد ةيقدس ةكمل و يفقاهت شم با هانيفق و ييخـدا ،زيـ ن نييعت ،است يبشر يماورا و ياله ،يفعل نصب هك گونه همان نيبنابرا انجـام ،صادق شاهد اي ارشناسك ريخب عنوان به تنها عظام يفقها .است يانسان يماورا نشسـته هيـ فق دامكـ دوش بر ،تيو/ بال فرخ يماه هك دهند مي خبر و نندك مي فهيوظ شـهادت خبرگان چه ،ستين زمامدار نييتع اي مكحا انتخاب هرگز خبرگان ارك. است واقـع لـوح از پـرده تنها خبرگان ؛است نيمتع واقع لوح در ولي امر ،دندهن چه بدهندـ الغطا اشفك تنها ها آن يعني ؛رنديگ يبرم جاعـل هكـ نيا نـه ؛هسـتند ارتسـ األ اشـف كا ي .دباش ولي امر مصداق نيمتع ،تيو/

،شود مي نيمتع مرحله كي در ياله نصب با تنها ولي امر يانتصاب ومتكح در لذا مرحلـة قـت يدرحق نيـي تع. شـود نيمتع ولي امر نييتع و نصب مرحله دو در هكنيا نه. شـود مـي ريـ تعب صيتشـخ و شفك به آن از لذا ؛است ياله منصوب از اط ع و علمـ پا بـه اول مرحلـة همان در ولي امر مصداق نييتع در ياله نصب پس .رسـد مـي اني

ـ ا بـا . است يلها منصوب شفك و ينكف پرده و ييراززدا مرحلة دوم مرحلة ،نيـي تب ني منصـوب مصداق از اط ع و علم هرچند. است يفراانسان و ياله ام ك ولي امر نييتع

يضـرور امكاح استنباط و ريتفس هك همچنان ؛رديگ مي صورت هيفق ختگانيفره توسط .است شانيا عهدة به زين نيد

Page 115: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 114

كشف قيطر اشكاالت

:رواست يتأم ت ولي امر شفك قيطر دربارة

يعني اشفانك. است منصوب ولي امر بودن نيمتع ،ولي امر شفك قيطر /زمة .اول از قبل ديبا مي پس ؛نندك مي شفكو داده صيتشخ را نيمتع مصداق آن ،هيفق خبرگان

. باشـد شـده منصـوب تيـ و/ به اصلح و افضل هيفق تنها ،واقع لوح در ،شانيا شفك اتفاقـا هك( مردم بر تيو/ به عادل هانيفق همة نصب به قول با قطعا افضل هيفق نصب

در رايـ ز ؛دارد منافـات )است يانتصاب ومتكح باب در قول نيتر جيرا و نيمشهورتر مـردم بـر تيو/ به شارع جانب از )يتفاوت چيه بي( عادل هانيفق يتمام ادشدهي قول

تـا نـد ندار گريگـد ي بـر يازيامت چيه ،نصب ثيح از واقع لوح در و اند شده منصوب نصـب ،شـف ك قيطر فرض شيپ نيبنابرا. ميده صيتشخ اي مينك شفك را آن ميبخواه .است مردم بر تيو/ به هانيفق افضل

بخـش در هكـ ( هـان يفق افضـل نصـب يفقه مستندات و ادله ضعف از فارغ .دوم قسـم دو بـر افضـل )گرفت خواهد قرار بحث مورد يانتصاب ومتكح يقيتصد يمبان يعنـ ي ؛يا منطقـه افضـل ديگـري و جهان تمام هانيفق افضل يعني ؛مطلق افضل :است هـان يفق افضـل مث ،باشد مراد يا منطقه افضل اگر. ييايجغراف منطقة هر هانيفق افضل

و يانسان يارك هك( ييايجغراف يها يبند ميتقس تابع را ياله نصب صورت نيدرا ،رانيا هـر قلمـرو رييـ تغ بـا هكـ ينحـو به .ميا نموده )است يباركاست و ياستعمار يحت گاه

رايـ اخ ،انـه يم يايآسـ يشـورها ك يبند ميتقس چون مث . ندك مي رييتغ منصوب، منطقهـ ا در ياله نصب پس ؛ردهك رييتغ ـ ن منطقـه ني خواهـد قـرار يدگرگـون دسـتخوش زي

.گرفت

انيب از ازين بي ،ندك مي يبشر ارادة تابع را ياله فعل هك ييمبنا نيچن بودن مخدوش همة احوال در تفحص او/ ؛باشد شده دهاار جهان تمام هانيفق مطلق افضل اگر. استـ ا لزوما هك ميندار يليدل چيه ايثان. است /زمها تيمل يتمام از هانيفق افضـل هيـ فق ني

Page 116: حکومت انتصابی

115 طرق تعيين ولي امر

را عـالم تمام ادارة ييتوانا هك يريتدب تحقق !باشد يرانيا مث خاص يتيمل از هموارهـ ا دهيـ د شـور ك كي ادارة در را رشانيتدب زانيم هك يسانك انيم در باشد دارا يجـا ،مي هكـ گفـت ميخـواه ) يانتصـاب ومـت كح يقيتصـد يمبـان ( خـود يجا در. دارد تأمل فاقـد و ستين شيب يا نهاافس انيجهان ولي امر هكبل جهان نيمسلم ولي امر شهر آرمان .است بتيغ عصر در يشرع مستند هرگونه

بـر يليدل چيه ،واقع لوح در مردم بر تيو/ به هانيفق افضل نصب فرض بر .سوم ام كـ طيشـرا در نفـر نيچنـد هكـ نيا انكـ ام. ستين واحد فرد در افضل نيا انحصار ژهيـ و بـه ؛ستين يمنتف ،باشند شده منصوب مردم بر تيو/ به شارع جانب از يمساو نينخسـت شفك اب او/ لذا. خاص نصب نه است مطرح عام نصب ،بتيغ عصر در هك

،تفحـص اتمـام بـا هكـ نيا مگـر ؛دانست فرد منحصربه مصداق را آن توان ينم مصداق .شود احراز يو در نصب انحصار

كـه اسـت يبـاق لكمشاين باز ،منصوب هانيفق افضل مصداق تعدد فرض با ايثان هب خود شفك نديفرآ در هيفق خبرگان ؟است ولي امر بالفعل منصوبان نيا از كي دامك

قيـ طر پـس ؟انـد يمسـاو گريدكـ ي بـا ثيح هر از هك اند دهيرس بالفعل منصوب چند يعنـ ي يبعـد طرق به رجوع جز يا چاره و ستين لكمش ح ل ،فرض نيا در شفك

نيـ ا چنـدوچون دربـارة . بـود نخواهـد كيراتكودم انتخاب اي تغلب و تياسبق ،قرعه احـراز ،شـف ك قيطر بودن مامنات تنها نجايا در. ردك ميخواه بحث خود يجا در طرق .شود مي

هيـ فق خبرگـان ،مـردم بـر تيـ و/ بـه نيمتعـ هيـ فق نصب تحقق فرض بر .چهارم نـه يب عنـوان به شانيا ،تر قيدق انيب به دهند؟ مي صيتشخ و نندك مي شفك را يزيچ چه را يزيـ چ چـه ،ارشـناس ك و ريـ خب و خبـره عنـوان به و دهند مي شهادت يزيچ چه به

سكـ چيهـ كش بي .باشد تواند مي محسوس امور شامل تنها شهادت ند؟ده مي گزارش

Page 117: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 116

متعلـق قطعـا لـذا . اسـت دهيشـن ايـ دهيـ د را يخاص فرد نصب هك ندك ادعا تواند ينم .باشد تيو/ به ينيمتع هيفق نصب تواند ينم شهادت

شـهادت ؛اجتهـاد و فقاهت به شهادت، دنده شهادت آن به توانند مي هانيفق آنچه يو از مدبرانـة جزئـي امـور سـرزدن به شهادت و يو از ظالمانه فعل تيروا عدم به

گـزارش . خـاص فـرد در گانـه سه طيشرا تحقق به شهادت ،لمهك كي در يعني. است از يطيشـرا واجـد هـر هكنيا. باشد تواند ينم طيشرا تحقق بر جز زين ريخب يارشناسك ومـت كح ادلـة تيـ تمام درگـرو باشـد شـده منصوب مردم بر تيو/ به شارع يسو

اجمـا/ امـا . گرفـت خواهد قرار يانتقاد ليتحل مورد خود يجا در هك است يانتصاب طيشرا تحقق تنها يارشناسك گزارش و شهادت و صيتشخ و شفك هك شد مشخص

.رديگ ينم تعلق خاص فرد ياله نييتع و نصب به مايمستق و ندك مي اثبات را

يميمفـاه اصو/. ستندين داستان هم اصلح و فضلا يبروك ضوابط در هانيفق .پنجم هكـ بل ؛سـتند ين منضـبط و روشـن ،مشـخص يميمفـاه ،تياصـلح و تيافضل ليقب از دسـت به ياضاف و ينسب يميمفاه اهآن از، مجمل و مبهم يمرزها از مختلف يها يتلق يدنيپرسـ ؛ميبـدان ريتـدب و عـدالت ،فقاهت مفهوم سه نديبرآ را افضل گرا. است داده چقـدر تياصـلح و تيافضل در گانه سه ميمفاه نيا از كي هر دخالت زانيم هك است ؟است

تيـ اعلم ضوابط در نظر اخت ف اما ،شده بحث اريبس تياعلم و تيافقه از هكنيباا يهـا ييتوانـا ايآ. است يجد اريبس ،شود مي محسوب ديتقل مرجع طيشرا از غالبا هك

هـان يفق نيب در ؟يرجال يها قوت اي اتيروا از يعرف فهم قدرت اي است بهتر ياصول از كيـ هـر يراسـت . اسـت يردنكاديـ قـم و نجف تبكم دو ضوابط تفاوت ،معاصر بـه مقـول عـدالت ايـ آ دارند؟ نقش تياعلم تحقق در زانيم چه به گانه سه يمحورها

، تـر مهـم همه از ؟ستيچ يواقع عدل مشخص ضوابط صورت نيدرا ؟است كيكتش و مشـخص ضـوابط نبـودن ؟اسـت دامكـ ريتـدب در بـودن ياقو يها كم و ضوابط

Page 118: حکومت انتصابی

117 طرق تعيين ولي امر

،يا قهيسـل يبرخوردهـا بـه منجـر گانـه سـه طيشـرا سـنجش يبـرا يعلم يها كم در نظـر اتفـاق عـدم جـز يزيـ چ آن حاصـل و است شده ميتعم رقابليغ و رمنضبطيغ

.بود نخواهد هانيفق اصلح و افضل يبروك صيتشخ

بـه ضـابطه دامكـ براسـاس اسـت يدنيپرسـ ،يبـرو ك رنظ اخت ف نيچن وجود با ضابطة چند وجود با شد؟ خواهد اقدام منصوب يول شفك و طيشرا وجود صيتشخ

) آن نيقـائل يسـو از ضابطه هر ادلة ئةارا از پس( طيشرا وجود صيتشخ در مختلف يبـرا واحـد ضـابطة آن. بـود نخواهـد واحد ضابطة ارياخت جز يا چاره عمل مقام در شد؟ خواهد نييتع چگونه امرلي و شفك

كي هر چندوچون در. تيثركا يرأ به رجوع و تغلب ،قرعه ؛ستين شتريب راه سه ينـاتوان ،شـود مـي حاصـل نجـا يا تا آنچه. ردك ميخواه بحث ادامه در ،راه سه نيا از بـه كتمسـ هك است يطرق به اجياحت و منصوب يول صيتشخ از شفك قيطر يعمل .دارد را خود اصخ تكمش كي هر

. است نادرالوقوع يامر هانيفق افضل صيتشخ يصغرا و يبرك در نظر اتفاق .ششمـ ي. ابت سـت مـورد و يعيطب اريبس يامر ،افضل مصداق در نظر اخت ف برفـرض يعن در هـان يفق و نظـران صـاحب هكـ اسـت يعـاد اريبس ،يبروك ضوابط در اخت ف عدم از يگروهـ هـر و نباشـند داسـتان هـم ،اصلح قمصدا بر طيشرا قيتطب و افضل نييتع .بدانند افضل را يفرد شانيا

ـ ا بارز نمونة ،دارند هيفق يول از يمترك مراتب به دي بسط هك ديتقل مراجع تعدد ني هـان يفق افضـل صيتشـخ به نسبت هك مجتهدان اعلم صيتشخ در يوقت. است مسئله

،افضـل و اصـلح مصـداق صيختشـ در نظـر اخت ف ،دارد يمترك مراتب به يدگيچيپ افضـل را نفـر چنـد ،طيشـرا اشـفان ك و شناسان هيفق اگر ؛است الوقوع يحتم و يعيطب مطالعـة جـة ينت ،عدالت مالك در و داد شهادت خود شوفكم بر زين دامك هر و افتندي يالهـ منصـوب ولـي امـر كي دامك ؛ردك اع منظر را دربارة فرد موردخود يارشناسك

Page 119: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 118

،ارشناسانك يها شرگزا يتناف و ندك مي ساقط اعتبار از را ها آن ،ها نهيب تعارض ؟است .اندازد مي تيحج از را ها آن

ميتسـل تغلـب بـه اي ،ردك يشك قرعه ديبا اي خداوند منصوب امرولي نييتع يبراـ ا از كيـ هر دربارة. ميشو تيثركا يرأ تابع اي شد بحـث ادامـه در حـل راه سـه نيولـي يعملـ نييتع از شفك قةيطر يناتمام يعني ها آن كتمس به ازين اما. ردك ميخواه .ياله منصوب امر

چگونـه ،طيشـرا تحقق خبرگان و شاهدان و ياله منصوب امرولي اشفانك .هفتم در هكـ آنچنان ؛مشخصند خود خودبه ،خبره اهل هك داد پاسخ توان يم شوند؟ مي نييتع در. فراواننـد ،تيـ و/ يتصـد طالبـان و فقاهـت انيعمد اما. است نيچن يا نهيزم هر از متـر ك اريبس فقاهت و تيو/ طلب يها زهيانگ هك ينراق م احمد زمان در هك يحد انيمدع قبال در مسئله ردنك منضبط يبرا را هيفق تيو/ بحث يو ؛است بوده ما زمان وانتـ ينمـ هكـ است يعيطب 1.است درآورده ريتحر رشتة به ،آن تيص ح فاقد فراوان .است /زم يقيتطب و ضابطه پس .رفتيپذ را فقاهت و تيخبرو يمدع هر

از يجمعـ نظـر ايـ اسـت كم عهيش هانيفق قاطبة نظر ايآ ،طيشرا احراز برفرض ميينگـو اگر ؛ستين ساده يامر ،عهيش هانيفق قاطبة ردنك جمع هك است واضح ؟شانيا

ياله منصوب امرولي داقمص صيتشخ مسئلة ،هانيفق از يجمع .است يوقوع ممتنع شـود؟ مـي نيـي تع چگونه ،جمع نيا است نيا يجد سؤال. گرفت خواهند عهده به را

نيـي تع اگر .ردك خواهد رييتغ آنان شوفكم مصداق ،جمع نيا رييتغ با هك است واضح يمبنـا از خـروج ،آمـد خواهـد هكـ آنچنـان ،مينك ولكمو مردم انتخاب به را خبرگان و است يانتصاب ومتكح معتقدان نزد در مردود و ليدل بي يامر به دادن تن و انتصاب

.ميرس مي شفك قيطر يناتمام به گريد بار

.530 ص ،54 عائد£ ،ياماأل عوائد نراقي، م احمد. 1

Page 120: حکومت انتصابی

119 طرق تعيين ولي امر

ا/تكاشـ بـه ،گذشت هك آنچنان منصوب ولي امر صيتشخ و شفك قيطر :جهينت .ستين مقصود به يواق يبعد طرق به آن ردنك مهيضم بدون و مبت ست متعدد

قرعه .دو

يا قاعـده عنـوان به و گرفته قرار شارع يامضا مورد هك است يعرف يحل راه ،قرعه مجهول ،مجهول از مراد. رود مي ارك به لكمش و مشتبه ،مجهول امور نييتع يبرا يفقه بـدون ( هيعمل اصول يحت نه و يظن ليدل نه ،يقطع ليدل نه هك آنجا يعني ؛است مطلق .ديگشا ينم ها آن معرفت به يراه )محذور

هيموضـوع شـبهات بـه مخـتص و شـود ينم يجار هيشرع امكاح در قرعه قاعدة اختصـاص قرعـه قاعدة ياجرا ،نباشد چه باشد ارك در يمجهول ثابت واقع چه. است انيـ جر قابـل لكمشـ و مشـتبه ، مجهول موارد يتمام در و ندارد مخصوص موارد به

1.است

گانـة سـه رادوا سيئـ ر و( ياس م يجمهور ياساس قانون يبازنگر يشورا سيئر 2.اسـت دانسـته ولي امـر نييتع معقول طرق از يكي را قرعه) يرهبر خبرگان مجلس در قرعـه و اسـت مشتبه و مجهول ،منصوب ايياول نيب در امرولي چون اساس نيبرا ؛اسـت يجـار ،باشد ارك در لكمش و مشتبه و مجهول هك يا هيموضوع شبهات يتمام. شـود مـي يشـ ك قرعـه ،طيشـرا نيواجد نيب از يلها منصوب ولي امر نييتع يبرا لذا

ق، 1389: نجـف القرعإل، قاعد£ ،قهيةالف القواعد بجنوردي، موسوي سيدحسين اهللا آيت: به كنيد رجوع. 1 .60 تا 46 ص ،1 ج

يجمهـور ياسـ اس قـانون يبـازنگر يشـورا راتكمذا مشروح صورت ،ينكيمش يعل خيش اهللا آيت. 2 معقـول وجـوه ،شـان يا نظـر بـه . 293 و 292 ص ،1 ج، 21/2/1368 ،هشتم جلسة ،رانيا ياس م راه«. قرعـه و سـابق رهبر يسو از انتخاب ،عقد و حل اهل انتخاب از عبارتند يفرد يرهبر نييتع

او و درآورنـد قرعـه نهايا از يكي نام به خبرگان نيهم شود مي ،است قرعه راه از انتخاب هم هفتم .»ابت ست محل هم مسئله نيا و ميدار معقول قيطر سه نهايا انيم از... نندك انتخاب يرهبر به را

Page 121: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 120

. بـود خواهـد جهـان نيمسـلم ولي امر او ،ردك اصابت هك ها آن از كي هر نام به قرعهـ ب بـه . رنديگ عهده به توانند مي نيشيپ ولي امر اي هيفق خبرگان را قرعه قاعدة ياجرا اني :ردك كتمس قرعه قاعدة به توان مي ليذ موارد در تر قيدق

عهـده بـه را مردم بر تيو/قيد قرعه، به عادل هانيفق از يكي ،نصب قول بنابر .1 .رديگ مي

مصـداق تعـدد برفـرض و مـردم بـر تيـ و/ به هانيفق افضل ،نصب قول بنابر .2 .بود خواهد ولي امر ها آن از يكي قرعه با ،افضل

بـه ضوابط از يكي ،تياصلح و تيافضل ضوابط در خبرگان اخت ف درصورت .3 .گرفت خواهد قرار ولي امر شفك كم قرعه ديق

،طيشـرا واجدان از يكي ،هانيفق افضل مصداق در خبرگان اخت ف درصورت .4 .بود خواهد ياله منصوب ولي امر قرعه ديق به

ريـ خط فـة يوظ هـا آن از يتعـداد قرعه ديق به ،تيخبرو طيشرا واجدان انيم از .5 .گرفت خواهند عهده به را ياله منصوب ولي امر شفك و صيتشخ

قرعه قيطر نقد

:رواست ريز شرح به يتأم ت ،قرعه قيطر از ياله منصوب ولي امر نييتع در

تياصـلح و تيافضـل ضوابط نييتع يعني سوم صورت ،فوق صورت پنج از .اول .شود ينم يجار قرعه قاعدة با/جماع ،هيمكح شبهات در و است هيمكح شبهه

ليدل چيه هك ردك كتمس قرعه به توان مي يدرصورت ،گريد صورت چهار در .دوم عـدم بـر متوقـف ،شـرط نيـ ا ليتحص. نباشد ارك در لكمش رفع يبرا ينيقي و يقطع وجـه كيـ حد در يحت را يمردم اقبال يعني ،است كيراتكدمو انتخاب وةيش تيتمام

.مياورين حساب به زين رجحان

شرعا و عق قرعه رايز ؛ميابي ينم دست واقع به لزوما ،قرعه قاعدة يااجر با ضمنا

Page 122: حکومت انتصابی

121 طرق تعيين ولي امر

نيبنـابرا . اسـت ياتفـاق ،واقـع بـا مطـابقتش هكبل ؛شود ينم محسوب واقع بر يا اماره يالهـ ارادة بـه نيـي تع را قرعه متعلق اي دانست واقع از اشفك اي قيطر را آن توان ينم

1.است تنازع حل و لكمش رفع يبرا صرفا آن به كتمس هكبل ؛ردك اع م

و تغلـب وةيش نحلي/ تكمش و شفك قيطر دةيعد ا/تكاش به توجه با .سوم جـز يا چـاره ظاهرا ،يانتصاب ومتكح يمبان با كيراتكودم انتخابات وةيش يناسازگار ولـي امـر نيـي تع همچـون يريـ خط امر يواگذار اما. ماند ينم قرعه قاعدة به كتمس

.دارد يجد تأمل يجا يشك قرعه به ياله منصوب

يتعهديوال .سه

شـخص در هكـ يصفات اع م با اي نايع را خود نيجانش ،زمامدار يعني يتعهديو/ چـه ؛رديـ بگ عهـده بـه را يزمامـدار وفـاتش از بعد تا ندك نييتع است نيمتع يخاص ريـ غ و يتـ وراث از اعـم يتعهـد يو/ نيبنـابرا 2.نباشـد ايـ باشد او بستگان از ،نيجانش در امـا ؛ابـد ي مـي ادامه سلطان وركذ اعقاب در يزمامدار ،يوراثت يتعهديو/ در. استـ از زمامـدار يروراثتيغ يتعهديو/ و اقربـا از اعـم ( يزمامـدار طيشـرا نيواجـد نيب .ندك مي نييتع را نفر كي )گرانيد

نيـي تع يتعهديو/ وةيش به غالبا زمامداران ،زور و تغلب وةيش زا ريغ ،اس م از قبل بـه را خطـاب عمربن يعني دوم فةيخل ،قحافه ياب ربنكابوب زين اس م از پس .اند شده مي فةيخل نييتع ارك ،نفر شش نييتع با زين دوم فةيخل 3.ردك نييتع يتعهديو/ وةيش نيهم

العقـ ء يلـد / الواقع يعل £امار ستيلالقرعإل ان والظاهر« ،352 ص ،1 ج ،الرسائل ،ينيخم اهللا آيت. 1 بـاراد£ يثركا/ او يالدائم التصادف و ،تهياشفك و تهيلطريق ي/معن... واضح، و / لدي الشرع كذل و ».به ا/لتزام نكمي/ بل ،تهيغا ديبع نهكل كنامم انك ان و إليبيالغ ا/سباب و يتعال اهللا

.680 ص ،6 ج ،ادلته و اإلسإلمي الفقه ،يليزح وهبه. 2 بـه ليـ ذ عهدنامـة يطـ را خطـاب عمـربن يهجر 13 سال هيالثان يجماد در توم رضم در ركابوب. 3

←يال اهللا رسول إلفيخل ركابوب عهد ما هذا ،ميالرح الرحمن اهللا بسم« :ردك نييتع خود زا بعد خ فت

Page 123: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 122

يتعهـد يو/ وةيشـ ،نيراشد يخلفا از پس 1.ردك واگذار ها آن به وهيش نيهم به را سوم ،سـنت اهل هانيفق. است بوده ياس م جوامع در زمامدار نييتع وةيش نيتر جيرا يوراثت شانيا نظر به .اند دانسته زمامدار نييتع زيجا يها وهيش از يكي را تيوص اي يتعهديو/ـ ي ؛انـد شـده نييتع آن براساس فهيخل دو ايثان ؛شده منعقد اجماع او/ وهيش نيا بر يعن

2.اند ردهكن ينه آن از و ردهك عمل نآ به مسلمانان

در اما ؛بود نشده شناخته تيرسم به يتعهديو/ وةيش به زمامدار نييتع عهيش فقه در سيئـ ر. شـد واقـع تيعنا مورد وهيش نيا ،رانيا در هيفق تيو/ استقرار دوم دهة آغاز نيـي عت) يرهبر خبرگان مجلس گانة سه ادوار سيئر و( ياساس قانون يبازنگر يشورا از گـر يد يكي 3.دانست يرهبر نييتع معقول طرق از يكي را نيشيپ رهبر توسط رهبر :ردك حيتصر رانيا در هيفق يول نيدوم نييتع انيجر در زين شورا نيهم عضو هانيفق

ميكعلـ اسـتعملت قـد يفـان ،بعـد اما ،اهللا ميكال احمد يفان ،ميكعل س م. نيوالمسلم نيالمؤمن→ 136 ص ،2 ج ،يعقـوب يال خيتار» .والس م ،حاصن مكالوت ما انا و ،عواياط و فاسمعوا ،خطاب عمربن

.137 و

فـه يخل نييتع يشورا عنوان به را) ص(اهللا رسول اصحاب از نفر شش ،23 سال آخر در خطاب عمربن. 1 ،عــوام ربنيــزب ،عــوف بــن عبــدالرحمن ،عفــان بــن عثمــان ،)ع(طالــب يابــ بــن يعلــ. ردكــ منصــوب او بـه و گماشت ها آن بر را يانصار سهل دبنيز ابوطلحه سپس. وقاص ياب سعدبن ،عبداهللا طلحإلبن اگـر و بـزن را نفر دو آن گردن ،ردندك مخالفت نفر دو و شدند يراض نفر چهار اگر داد تيمأمور در عـوف عبـدالرحمن هك ينفر سه آن گردن ،ردندك مخالفت گريد نفر سه و شدند يراض نفر سه خيتار. بزند را شان همه گردن ،ردندكن نييتع را يفرد و گذشت روز سه اگر و بزن ستين انشانيم .160 ص ،2 ج ،يعقوبيال .10 ص ،السلطانية حكاماأل ،يماورد. 2 ،اسإلمي جمهوري اساسي قانون بازنگري شوراي مذاكرات مشروح صورت مشكيني، علي شيخ اهللا آيت. 3

انتخـاب سـابق رهبـري كـه اند گفته تسنن علماي از اي عده«: 293 و 292 ص ،1 ج هشتم، جلسة است، راه يك هم اين. ندارد حق هم ديگر كسي و خبرگان ديگر بعد ،كند انتخاب بايد او كند، مي محـل هـم مسـئله ايـن و داريـم معقـول ) 7 و 6 و 5 طـرق ( طريـق سـه اينها ميان از... ششم راه

».ابت ست

Page 124: حکومت انتصابی

123 طرق تعيين ولي امر

1.باشد مي دارا را خود از بعد يبرا رهبر نييتع حق هيفق يول

سـر يم يشـرع مكحا نياول تيمكحا از پس تنها يتعهديو/ وةيش هك است واضح ،نيشـ يپ مكحا هك آنجا از. شود نييتع وهيش نيا با تواند ينم هيفق يول نينخست و است از بهتـر ،داشته را جامعه ادارةها سال تجربة ع وه به ،بوده ياله منصوب ولي امر خود ريبتـد و او راه ادامة توان گرانيد از بهتر يسك چه هك دهد صيتشخ تواند مي يسك هر و اصـلح فرد ،ياله منصوب ايياول انيم از يو هك است معقول لذا. دارد را مردم امور .ندك نييتع را افضل هيفق

يبـرا توانـد مي هك همچنان او منصوب هيفق مطلقة تيو/ به باتوجه گريد ةيزاو از براسـاس زين خود ممات از بعد يبرا است مجاز ،ندك فيلكت نييتع خود اتيح زمان انكـ ام يو بـه زمان گسترة در تيو/ اط ق گريد انيب به. رديبگ ميتصم نظام تمصلح اراتيـ اخت يتمـام هيـ فق مطلقة يانتصاب تيو/ اگر. داد خواهد را خود نيجانش نصب نيـي تع حـق او/) ص(امبريـ پ هكنيا به تيعنا با ،باشد دارا را) ص(اهللا رسول يومتكح

اسـت يعيطب، ردك نصب زين را خود نيجانش عهيش دگاهيد از ايثان و داشته را نيجانش خود از بعد ولي امر باشد مجاز )ص(رمكا رسول از يتأس به زين هيفق مطلقة تيو/ هك آن تيـ رعا و است مطلقه تيو/ كنفي/ لوازم از يتعهديو/ نيبنابرا. دينما نييتع را .ديافزا مي يانتصاب ومتكح قوام و ثبات به

آحـاد همـة بـر لذا. است حرام شرعا هيفق يول نيفرام با مخالفت هك است واضحـ ن را امـر ولـي امـر نيا هك است واجب عظام يفقها يحت مردم اوامـر گـر يد ماننـد زي ياقربـا از يكي اي فرزند ،ياله منصوب امر ولي اگر ضمنا. بخرند جان به يو يومتكح

:قـم ،فرهنگـي و اجتماعي سياسي مذهبي هاي پاسخ و ها پرسش قمي، آذري احمد شيخ اهللا آيت مرحوم. 1 بـراي را فقيهـان نصب حق فقيه ولي عنوان به) قده( راحل امام« :201 و 200 ص دارالعلم، ،1372 از بعـد و خـود زمـان فقهـاي ) ع(صـادق امام كه طور همان است؛ داشته رهبر عنوان به خود از بعدالبته ايشان در چهار سال آخـر عمـر خـود از ايـن نظـر ».اند فرموده تعيين حاكم، عنوان به را خود

.، به همين قلم1392، فراز و فرود آذري قمي: كنيد به رجوع. برگشت

Page 125: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 124

شـود ينمـ اعـث ب او ابـوت و قرابـت ،داد صيتشـخ افضل هيفق را خود طيشرا واجد را اصـلح اسـت واجـب يو بر هكبل ؛دينما محروم اصلح تيريمد نعمت از را جامعه .نترسد سرزنشگران سرزنش از و دينما نييتع هست هك هر

باتوجه. است يروراثتيغ يتعهديو/ درهرحال ،است مشروع آنچه هك است واضح خبرگـان توسـط يهـ ال منصـوب امـر ولـي شـف ك قيطر در هك يا دهيعد ا/تكاش به

نيـي تع ؛يشـ ك قرعـه قيـ طر از يالهـ مكحـا نيـي تع وزانت عدم به تيعنا با و گذشتيبـا/تر نـان ياطم بيضـر و ثبـات و مترك زمان و نهيهز با يتعهديو/ وةيش به امر ولي داده سـوق مطمـئن وةيشـ نيـ ا سـمت بـه عمـ يانتصاب يها ومتكح و است همراه يمجـار بر جيتدر به يقبل امر ولي يپشتگرم و مساعدت با عهديول هك ژهيو به ؛شوند مي

قدرت يمجار تصرف با عم او ،يقبل زمامدار فوت مجرد به و شود مي مسلط قدرت .ندينما مخدوش را او تيو/ ستندين مجاز شرعا هانيفق گريد و دينما مي تيو/ اعمال

يتعهديوال قيطر نقد

:رواست ريز تأم ت يتعهدي/و وةيش به منصوب ولي امر نييتع در

ومـت كح بحـث در مـا . است ليدل فاقد رمعصوميغ زمامدار مطلقة اراتياخت .اول فـرض بـر . ردكـ ميخواه اثبات را مطلقه تيو/ يفقه مستندات بودن مخدوش ،مطلقه تأمل يجا هيفق يول اتيح از پس به نسبت يحت يزمان اط ق ،مطلقه تيو/ رشيپذ نيشـ يپ امـر ولـي . گريدكـ ي طـول در نـه هستند هم عرض در هارامولي . دارد يجد

،اوسـت اراتيـ اخت يدارا قـا يدق و او عـرض هم هك را يبعد ولي امر تواند مي چگونه .است آن خ ف بر ليدل ايثان ؛است ليدل فاقد ،يتعهديو/ او/ نيبنابرا. ندك نييتع

و شـتر يب نـه دارد را هادتشـ و يارشناسك كي ارزش هانت يقبل ولي امر نظر .دوم ،نباشـد سازگار يو نظر با عقد و حل اهل نظر هك يدرصورت. ستين نندهك نييتع هرگز تعـارض در هكـ بل. مينـدار ارشناسـان ك گـر يد يرأ بر يو نظر رجحان بر يليدل چيه

Page 126: حکومت انتصابی

125 طرق تعيين ولي امر

انتخــاب ضــوابط رشيپــذ جــز يا چــاره عقــ ،ارشناســانك نظــر اخــت ف وهــا نــهيب .يانتصاب ومتكح نيمواز از خروج يعني نيا ندهرچ ،ستين دموكراتيك

نيـي تع ايـ هـان يفق از يكي به قرعه اصابت ،خبرگان يسو از ولي امر شفك .سوم حـوزة در عمـ هك يمادام ؛ندك ينم ولي امر را نيمتع هيفق ،يتعهديو/ وةيش به يهيفق

ولـي او ،طيشرا واجد فرد يسو از تيو/ عمالا با يعني ؛است ردهكن تصرف يعموم .نه اي باشد شده نييتع ادشدهي طرق از يكي به چه. شود مي محسوب امر

اركـ در يواقعـ ولـي امـر ،قدرت يمجار بر طرهيس و تغلب بدون ،گريد عبارت به يگـر يد هيفق ،ادشدهي طرق از يكي از يهيفق نييتع رغم يعل ،است يافك. بود نخواهد

او است نكمم چگونه. شود مسلط قدرت يمجار بر ،داند مي طيواجدشرا را ودخ هك ا/ و نـدارد يلكمش ،شود همراه تغلب با يتعهديو/ اگر نيبنابرا. ندانست ولي امر راتـوان ينمـ تغلـب بدون هك است آن يمعنا به نيا و ندك ينم تيفاك يتعهديو/ رفص .گرفت ميخواه يپ هدنبال در را مهم نيا. ردك نيتأم را يانتصاب ومتكح قوام

يشخص تغلب و تياسبق .چهار

يشخصـ علـم و نيقـ ي ،قطـع ،مـردم بر تيو/ طيشرا تحقق احراز طرق از يكي او بـر ديـ تقل ،شـده واصـل اجتهـاد ةيقدس ةكمل به هك ردك دايپ نيقي يهيفق اگر. است گناهـان بـر و سـرنزده او از يا رهيـ بك گنـاه هك افتيدر اهللا نيوب ينيب اگر و است حرامـ ا بـه يشرع حجت با اگر و بداند عادل را خود تواند مي ،نداشته صرارا زين رهيصغ نيـ ا بـه نايقي ،است واجد را تيرمدب و تيريمد لةيجم صفات هك ديرس جهينت جـه ينت ني

و اسـت شـده منصـوب مردم بر تيو/ به مقدس شارع جانب از او هك ديرس خواهد .است ياله منصوب ايياول از يكي حداقل

ـ نا انتصـاب شـرف بـه شـارع جانـب از هـان يفق افضل تنها هك شدبا معتقد اگر ليـ يدعـا بـا و يالهـ تفضـل بـه اتفاقـا هكـ ديرسـ جهينت نيا به منصفانه و شود مي يول

Page 127: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 126

تيتمشـ و امور زمام گرفتن دست به يبرا اقدام ،است هانيفق افضل او خود) عج(عصر را خـود هكـ يهـ يفق نيچن اگر حال. بود خواهد ينييتع و ينيع واجب او بر مردم ارك

يتصـد و ومـت كح ليكتش به اقدام هانيفق گريد از قبل ،داند مي يشرع طيشرا واجد يشـرع ولـي امـر او ،افـت ي زيـ ن دي بسط و ردك قدرت يمجار بر طرهيس و امت امور جانـب از پـس ؛انـد د مـي يشرع طيشرا واجد را خود او/ هك چرا ؛شود مي حسوبم

گـران يد بـر اسـبق يعموم حوزة در ايثان ؛است شده منصوب مردم بر تيو/ به شارعدارد غلبه امور يمجار بر و ردهك تيو/ عمالا.

او هكـ چرا ؛نندك ياري مهم نيا انجام در را او ديبا مي مردم يتمام و هانيفق گريد دوش از يبـار و جسـته سـبقت است حق دولت اقامة همانا هك راتيخ نيتر مهم در. اسـت گرفته عهده به داوطلبانه را مردم بر تيو/ يفرسا طاقت فةيوظ و برداشته ها آن يو بـا تواننـد ينمـ شـرعا ،جامعـه تيريمـد و يعمـوم امـور حوزة در هانيفق گريد

جـواز صـورت تنهـا ،مكحـا مكـ ح نقـض حرمت ادلة مطابق هك چرا ؛نندك مزاحمت .باشد مي مكح مستند در مكحا يخطا به قطع ،اطاعت عدم يشرع

حـوزة در تيـ و/ اعمـال بـه اقـدام يهـ يفق اگر ،يانتصاب ومتكح يمبان براساس ندارنـد حق ،نداشتند نيقي يو در تيو/ طيشرا يانتفا به هانيفق گريد و ردك يعموم خـود هيـ فق قيطر نيا در. ستندين يو با مزاحمت به مجاز و نندك نيمسلم يعصا شق واضـح . پردازد مي نيد امكاح اقامة به ،لبتغ و گرانيد بر سبقت با و ندك مي نييتع را

يافكـ تغلب و قدرت استقرار بدون تيو/ عمالا در تقدم و تياسبق رفص هك است .است قدرت يمجار بر طرهيس و تغلب، است مسلم آنچه. ستين

حـوزة در تصـرف مجـوز هكـ است نيا ،بخشد مي تيمشروع قيطر نيا به آنچه قابـل يشخصـ قطـع بـا زين يشرع حجت و تاس يشرع حجت ،داشتن يعموم امور تيو/ ،طيواجدشرا فرد هك است نيا مهم ،يانتصاب ومتكح در ع وه به. است احرازـ ا بـه يقـ يطر چـه از و يروش چه با هكنيا ؛رديگ عهده به را مردم ـ نا مهـم ني شـده لي

Page 128: حکومت انتصابی

127 طرق تعيين ولي امر

گرفتـه اركـ به ينيد فةيوظ اعمال يراستا در زور و قدرت و تغلب اگر. ندارد يتياهم نظـر به هرحال به. است مقبول و رفتهيپذ يانتصاب ومتكح چارچوب در كش بي ،شود طيشـرا واجد را خود هك يفرد تغلب و ي ياست ،يانتصاب ومتكح ضوابط با رسد مي .است لكمش بدون ،داند مي

يشخص تغلب و تياسبق قيطر نقد

:رواست يم حظات يشخص تغلب و تياسبق قيطر از ولي امر نييتع در

،باشد فرد منحصربه روش بسا چه ومتكح سيتأس آغاز در اگرچه روش نيا .اول يقبلـ ولـي امـر يريگ نارهك اي رحلت زمان در چه و ومتكح سيتأس زمان در چه اما يانتصـاب ومـت كح يمبـان طبـق دو هر هك( عادل هيفق دو اگر. ستين ارسازك ييتنها به )داننـد مـي تيص ح صاحب مردم بر تيو/ يتصد در را خود و دارند هيفعل تيو/ طبـق بـر كيـ هـر و نندك اقدام تيو/ اعمال اي ياس م ومتكح اقامة يبرا زمان هم ولـي امـر كي دامك ،داند مي امر تيو/ يتصد تيص ح فاقد را يگريد ،يشرع يمبان

ند؟ينما تيتبع ديبا كي دامك از مردم و است خداوند منصوب

خـروج با و آمده انيم به انتخاب يپا باز ،مينك ولكمو ردمم اقبال به را مطلب اگر فقهـا تيثركا اقبال به را مطلب اگر. ميا ردهك كتمس ليدل فاقد امر به انتصاب يمبان از در چـه ( تيـ ثركا يرأ و انتخاب اعتبار ،شود مي راركت يقبل لكمش باز ،ميينما ولكمو تـا نشـده اثبـات يانتصـاب ومتكح در) فقها مانند خاص يصنف در چه و جامعه تمام ولكـ مو يينها تغلب به را ولي امر نييتع اگر. ردك حل را تكمش آن به اكات با بتوان يالهـ منصـوب ولـي امـر چگونـه ردهك تيو/ يتصد ،قهر و غلبه با هك يفرد ،مينك

.گريد زيچ نه و است خود يبازو قدرت نيره او شود؟ مي خوانده

. شود مي منجر تياصلح و تيافضل ضابطة رپاگذاشتنيز هب غالبا تغلب روش .دوم و طرهيسـ امور بر ،گرفته سبقت گرانيد بر مردم بر تيو/ يتصد در سك هر هك چرا

Page 129: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 128

را خـود ،يفرد صيتشخ به او. ستين مانكحا اصلح و هانيفق افضل لزوما ،افتهي غلبه .است ردهك اقدام فهيوظ انجام يبرا منصفانه و دانسته افضل

يبـرا مقدمات ديتمه ازجمله. دارد يتبعات هانيفق نيب در روش نيا رشيپذ .سوم يافـراد ردنكـ فشل و قدرت يمجار بر تسلط و آن در گرفتن سبقت و تيو/ يتصد متصـور زين عدالت ةكمل فرض با امور نيا همة. تنديص ح فاقد شرعا ،يو نظر به هك

مجـاز روش كيـ عنـوان به تغلب بر گذاشتن يشرع صحة ،امور نيا به تيعنا. است .ندك مي مواجه لكمش با را ولي امر نييتع در ينيد

دموكراتيك انتخابات .پنج

انتخـاب خـود نـدگان ينما عنـوان بـه را يتعـداد ،طيواجدشرا يفقها نيب از مردم. نندك مي انتخاب را زمامدار ،مردم جانب از التكو به طيواجدشرا يفقها نيا. نندك مي از منتخـب زمامـدار . شـود مـي محسـوب مـردم ليكو ،واسطه كي با شده انتخاب فرد منتخب گريد يازسو و است خداوند منصوب پس ؛است يشرع طيشرا واجد سو كي

.شود مي محسوب مردم

يانتصاب حكومت در انتخاب قيطر امكان عدم

:است ناسازگار هيفق تيو/ و يانتصاب ومتكح يمبان با ليذ ليد/ به وهيش نيا

آحـاد انتخـاب حق آن از شيپ هك ردك عمل يمردم انتخاب به توان مي يزمان .وإلا فارغ يشهروند حقوق در مردم يتساو آن /زمة ؛باشد گرفته قرار رشيپذ مورد مردم كملـ ،يعمـوم حـوزة هكـ يمعنـ نيا به. باشد مي تيمل و تيجنس و دهيعق و نيد از

اجـازة بدون ينيد ضوابط ارچوبچ در آن در يتصرف هرگونه و شود محسوب مردم نـه بـود خواهـد »يانتخـاب « ييمبنـا نيچن بر يمبتن ومتكح. باشد ممنوع آن صاحبان

مـردم يبـرا را يحقـ نيچنـ هرگـز يـي و/ ومـت كح اي يانتصاب ومتكح. »يانتصاب«

Page 130: حکومت انتصابی

129 طرق تعيين ولي امر

را خود ولي امر انتخاب حق هرگز هميعل يمول عنوان به مردم. است نشناخته تيرسم به .داشت نخواهند خود ايياول از اطاعت جز يا فهيوظ انآن. ندارند

بـوده ها آن انجام به مجاز ،او لكمو هك دارد دخالت حق يامور در تنها ليكو .ايثان بـه را هانيفق چگونه ؛باشند فاقد شرعا را خود سرنوشت نييتع حق مردم يوقت .است نـه ،نندك مي ياقدام فقها اگر نيبنابرا. نندك مي انتخاب زمامدار نييتع يبرا خود التكو گـذارده ها آن عهدة به خداوند هك است يا فهيوظ واسطة به هك ،مردم يسو از التكو به

.است

را يفـرد تيـ ثركا يرأ ليـ ازقب دموكراتيك ضوابط با خود نيب در فقها هكنيا .ثالثا اراعتبـ تيـ ثركا يرأ اگـر . اسـت ينتصـاب ا ومتكح يمبان از خروج باز ،نندك انتخاب رشيذپـ ؟اسـت شده اثبات يانتصاب ومتكح در جاك و چگونه شرعا اعتبار نيا ،دارد در و سـت ين بـردار ضيتبعـ هكـ اسـت خود خاص يمبان بر يمبتن تيثركا يرأ اركابت

كتمسـ آن به دينبا جاك چيه در اي شود مي يجار اي يياستثنا چيه بدون يعموم حوزة .ردك

اريبسـ زمامدار رييتغ احتمال ،نندك مي انتخاب را امدارزم هك يهانيفق رييتغ با .رابعا ايـ آ ،گرفته صورت مردم انتخاب و اراده با ،نخست رييتغ هك است واضح. است يجد عـن اهللا يتعال ؟است مردم انتخاب تابع يونصب و خداوند ارادة هك رفتيپذ توان مي يزمامـدار . ميمـان ب عـاجز اش هيقاف در هك مييبگو يشعر هك دارد يليدل چه پس !كذل واجد ،ستين خداوند منصوب ،شود مي نييتع مردم انتخاب با واسطهبا اي ب واسطه هك

.است بودن ياله منصوب از ريغ بودن ينيد طيشرا

ولـي مرجحـات از يمساو ام ك طيشرا در تواند مي ثركحدا ،يمردم اقبال .خامسا جا؟ك يمردم انتخاب و جاك نيا اما ؛ديآ حساب به منصوب امر

دموكراتيـك انتخـاب بـه توانـد ينمـ يا مرحلـه چيهـ در يانتصاب ومتكح :جهينت فاصـله خـود يمبان از ،ندك استفاده وهيش نيا از ناچار به هك زانيم هر به و شود متوسل

Page 131: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 130

يراسـ كودم يمبـان رشيپـذ ،است تيثركا يرأ به كتمس از تر مهم آنچه. است گرفته .است يانتصاب ومتكح با املك تضاد در يمبان نيا .است

ياضطرار انتخاب با همراه يگروه تغلب .شش

حـل راه بـه زمامدار نييتع مخمصة از رفت برون جهت يانتصاب ومتكح معتقدان در هكـ اسـت تغلب ،قيطر نيا گوهر .اند دهيازي دست نيشيپ طرق از بكمر يمختلط شوند مي ريمخ مردم ،ولا مرحلة در. است شده دهيچيپ يمردم انتخاب از قيرق يا هي/ را يافـراد ،هسـتند همسـو ولـي امـر صيتشـخ و نيـي تع مسئلة در هك ييفقها نيب از

.نندك انتخاب

از قـب هكـ نـد ك مـي يمعرفـ مـردم بـه را فقهـا از يتعـداد يانتصـاب ينهاد مث ،ديـ درآ به تعداد نيا از هك يگروه هر .باشد شده حاصل نانياطم آنان يها يريگ جهت با/ يتعداد مردم انتخاب با چه ؛شود نشيگز /زم تعداد يشك قرعه با چه. ندارد يفرق فارغ منتخب يفقها تعداد نيا ،اند شده غربال ام ك قب چون ؛است هيالسو يعل ،نديايب آنـان .دارند را ولي امر صيتشخ تيص ح، اجتهاد ةيقدس ةكمل واسطة به مردم يرأ از الـت كو از هـا آن ارك اعتبار لذا .اند هاوردين دست به مردم يرأ از را خود تيص ح نيا اسـ م دشمنان زيدستاو مردم يرأ به رجوع با اما 1.است نشده حاصل مردم جانب از

.شود مي گرفته

كننـد؛ انتخـاب را رهبر كه اند گرفته وكالت مردم طرف از واقع در خبرگان انتخاب نظرية در سؤال«. 1 پاسـخ انـد؟ گرفتـه وكالـت اصـلح شـهادت براي مردم طرف از خبرگان هم انتصاب نظرية در آيا اينكـه بـراي اند كرده انتخاب را خبرگان مردم فقط. نيست كالتيو چنين ابدا: يزدي مصباح اهللا آيت

» ...اسـت خبرگـان بـه دادن رأي همان واقع در كارشناسان روي بر توافق اين... نيايد پيش اخت في .56 ص ،2 ج ،ها پاسخ و ها پرسش و. 48 ص ،77 تابستان ،8 شمارة اس مي، حكومت فصلنامة

و هـا پرسش» .نماينـد وكيل را كسي يا كنند واگذار كسي به را آن ندبخواه تا نيست مردم حق حاكميت« .24 ص ،1 ج ،ها پاسخ

Page 132: حکومت انتصابی

131 طرق تعيين ولي امر

براسـاس يمردم انتخابات به توسل و تيثركا يآرا به رجوع اگرچه هكآن حيتوض ينفـ هكـ يزمـان ،ياضـطرار طيشـرا در امـا ؛است شرع خ ف يانتصاب تيو/ يمبان نظـام وهـن موجـب و اسـ م دشـمنان زيدسـتاو مـردم يرأ به رجوع عدم و نتخابا

يرأ بـه اضـطرارا تـوان مـي تهيم لكأ باب از و يثانو عنوان به بنا ،شود يتلق ياس م 1.ردك رجوع مردم

را يدفـر ء،انحـا از ينحـو بـه خـود انيـ م از ،منتخـب يفقها نيا دوم مرحلة درـ بـا مـردم منتخـب هكـ رو ازآن نه نيمتع فرد نيا. نندك مي نييتع ولي امر عنوان به كي

شـارع جانب از ،است طيشرا واجد هك آنجا از او هكبل ؛دارد تيمشروع ،است واسطه دشـمنان غـات يتبل با مقابله يبرا هرچند ؛است شده منصوب مردم بر بالفعل تيو/ به

مـردم منتخـب واسـطه كي با ياس م جامعة زمامدار هك شود مي غيتبل گونه نيا اس م و اسـت خداونـد منصـوب او ؛ستين مردم از برخاسته او تيو/ تيمشروع اما است .هستند اواز اطاعت به موظف مردم

و تيـ و/ عمـال ا بـا همسـو يفقهـا از جمـع آن پشـتوانة با يو ،سوم مرحلة در گـر يد ،يو غلبـة بنـابر . شـود مـي مسـلط رامـو بر گرفته سبقت قدرت گرفتن دست به ندارنـد را شده نييتع هيفق با مزاحمت حق ،اند نداشته تكشر نييتع نيا در هك يهانيفق .بشناسند تيرسم به را او تيو/ ستيبا مي عم و

و/يـت اينكـه بدون ،خواند به خود مي را ما و كند ميرا اقتضا انتخابامر ثانويه عناوين گاهي ،بله«. 1براي دفـع ]از سوي مردم فقيه يانتخاب ولدادن به صورت تن در اين[ باشدمنوط به آن شرعا فقيه بـراي ]از سوي مـردم انتخاب[ ع وه به است؛ ايشان رضايت ونبد مردم بر هلطس و استبداد تهمت بـه شاناعتماد و] تعيين ولي فقيهدر يعني [در اين امر مشاركتشان طريق ازايشان مساعدت جلب

امـا ؛و امور ديگر اسـت هستند اس مي حكومتكه معاندين شياطين هاي وسوسه دفع و حكومت بربنـا ] فقيـه ولـي [ انتخاب شرعي وجوب بر كجا] ثانويه عناوين باب از امور گونه اين به تمسك[

انوار شيرازي، مكارم ناصر شيخ اهللا آيت ».والحمدهللا است، واضح مطلب كند مي د/لت اوليه احكام امـر ولي انتخاب شرع خ ف و منفي پيامدهاي با آشنايي براي. 516 ص. 1 جكتاب البيع، ،الفقاهه .رهبري و وحي پيرامون آملي، جوادي اهللا آيت: به كنيد مراجعه مردم جمهور توسط

Page 133: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 132

محور هرچند ؛است شده جمع هم با انتخاب و تغلب ؛شفك طرق ،قهيطر نيا در شـده عرضـه يمردم انتخاب از يلعاب در هك فقهاست از يگروه تغلب ،آن ةيما جان و

ـ بسط همسو يفقها نيا هك يعاد طيشرا در هك است واضح .است كـ و افتنـد ي دي ام و انـداخت خواهنـد ينـار ك بـه را انتخـاب لعـاب ،گرفتنـد دست به را قدرت يمجار .ردك خواهند عمل) يرانتخابيغ( اريع تمام ياس م ومتكح عنوان به

ياضطرار انتخاب با همراه يگروه تغلب قيطر اشكاالت

.مبت ست يجد ي تكمش به معتقدانش غيبل يسع رغم يعل قيطر نيا

اعـ م ولـي امـر عنوان به را يگريد هيفق زمان هم هانيفق از يگريد جمع اگر .اول صـورت نيـ درا. دارد تيو/ عمالا حق ،اول جمع نيمتع ولي امر زانيم به زين او ،كنند انگـر يد از زودتـر هكـ اسـت يهيفق آن از امر تيو/. است تغلب و تياسبق ،راه تنها هر در و بخشد تحقق را تغلب و تياسبق ،امور بر طرهيس با اي ندك جلب را مردم اقبال .است يباق الكاش صورت دو

صورت در و انتخاب مردود قيطر به دادن تن و انتصاب يمبنا از خروج ،يكي در .)غلب لمن الحق( مقدس شارع منصوب يول نييتع در زور و غلبه بر بتناا قبح گريد

مجلـس در حضـور از همسـو يفقها ياستصواب نظارت واسطة به هك يهانيفق .دوم ولـي امـر عنـوان بـه را او ،يشـرع معتبـر ليدل هر به اي اند شده محروم ولي امر نييتعـ ا. ندينما تيو/ عمالا به داماق يو با زمان هم اي قبل توانند مي ،رنديپذ ينم هـان يفق ني

تنهـا ،سـتند ين اطاعـت بـه موظـف شـرعا بـاز ،نندكن هم تيو/ عمالا هك يدرصورت ردهكـ ن عـدول عدالت ريمس از يو و بدانند طيشرا حداقل واجد را يو هك يدرصورتـ و ستندين مسلط ولي امر با مزاحمت به مجاز تنها ،باشد ـ ا نيب فـراوان تفـاوت دو ني .است

ننـد ك مي مبادرت ياله منصوب ولي امر نييتع به هك همسو هانيفق از يجمع .سوم تبـادل از پـس هك يدرصورت افضل مصداق صيتشخ زين و تيافضل، ها كم نييتع در

Page 134: حکومت انتصابی

133 طرق تعيين ولي امر

و يريـ گ يرأ و انتخـاب جز يراه )است نيچن غالبا هك( دندينرس نظر وحدت به نظر يبـرا تواننـد مي مصداق صيتشخ در اگرچه ها نآ. ندارند تيثركا يرأ به شدن ميتسل شـبهة هكـ تيافضـل يها كم نييتع در اما ؛نندك كتمس زين قرعه به ،انتخاب از فرار جز يا چاره مورد نيدرا هرحال به. نندك حل قرعه با را مسئله توانند ينم ،است هيمكح

.تاس يتناف در يانتصاب ومتكح يمبان با هك يانتخاب. ندارند انتخاب

دسـت بـه يبـرا ،دارنـد را ولي امر نييتع قصد هك همسو هانيفق از يجمع .چهارمـ . دارنـد شيپـ در راه دو موردنظرشـان فرد تيو/ عمالا و قدرت گرفتن يبرمبنـا اي انتخـاب در خـود ي كـ و را شـان يا بقبو/ننـد مردم به و نديبرآ يمردم قبالا ليتحص

دادن تن يعني نيا و نندك قلمداد مردم منتخب ،هواسط كي با را رهبر و بدانند زمامدار هكنيا اي. است شده اع م مردود يانتصاب ومتكح در آن مقدمات هك انتخاب يمبان به قـدرت ةيسـا در تـا آورنـد يرو فشـار و ارعاب و تغلب ،قدرت زكمرا بر طرهيس به گـردن دنظرشـان مور ولي امـر نيفرام به و نندك اطاعت شانيا از همگان ،يتيامن ينظام .نهند

ظـاهر به. است دور به صداقت از لذا ؛ندارد يسانكي واقع و ظاهر قيطر نيا .پنجمبـر ابتنـا و تغلب جز يتيواقع قتيدرحق اما ؛زند مي يمردم تيمشروع و انتخاب از مد

اسـت معاصـر يعيش شةياند در يرسم وةيش هك قيطر نيا دربارة ادامه در. ندارد زور .گفت مياهخو سخن شتريب

منصوب يول نييتع طرق جةينت

نييتع ريخط مرحلة در يانتصاب ومتكح هك دهد مي نشان گانه شش طرق در تأمل :ندارد رو شيپ شتريب راه سه ،ياله منصوب ولي امر

خروج يعني نيا و دهد تن تيثركا يرأ و كيراتكودم انتخابات نديافر به .اول راه .يانتصاب ومتكح امتناع رشيپذ و يانتصاب ومتكح يوجود فلسفة از

Page 135: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 134

ردنكـ مشـخص را ياله ولي امر ،قرعه اصابت با و يشك قرعه به دادن تن .دوم راه يلكطـور بـه و انتخاب به كتمس بدون يموارد در وزانت عدم از فارغ ،قيطر نيا هك

.است /زم يياجرا ضمانت فاقد ،تغلب به دنيازي دست بدون

ـ بـه را يطيواجدشـرا يمـدع هـر و شـدن تغلـب منطـق ميتسـل .سوم راه رفص ولي امر را شده ليتحم مردم بر متغلبانه هكآن و رفتنيپذ، زور و قدرت از يبرخوردار .دنينام خداوند منصوب

.است يقسر ومتكح و تغلب يانتصاب ومتكح مĤل

يالهـ منصـوب ولـي امـر » ننـدگان ك نييتع« نقش و ردكارك ،طيشرا ندهيآفصل در .گرفت خواهد قرار بحث مورد

Page 136: حکومت انتصابی

منهفصل كنندگان ولي امر شرايط تعيين

خداوند منصوب ايياول نيب از را ولي امر نييتع شرعا هك هستند يسانك نندگانك نييتع) ننـده ك نييتع اي( نندگانك نييتع است؛ نيچن قسمت نيا در ياصل سؤال. دارند عهده به

ـ ا بـه پاسـخ هسـتند؟ ) يسـ ك چه اي( يسانك چه ياله منصوب ايياول نيب از ولي امر ني .ستين سانكي ،نييتع وةيش شش در الؤس

در. رديـ گ مـي صورت يقبل ولي امر جانب از ولي امر نييتع ،يتعهديو/ وةيش در احـراز يبـرا را خـود هك است شخص خود واقع در ،يشخص تغلب و تياسبق وةيش ننـده ك نيـي تع عمـ يشـ ك قرعه وةيش در. است ردهك نييتع و ليتحم ريخط متس نيا

ايـ باشـد يگـر يد سكـ هـر ايـ يقبل ولي امر تواند مي قرعه نندةك خارج. ندارد ينقش .رديگ صورت گردونه مث ،يبشر ريغ يدستگاه توسط يشك قرعه اصو/

. هسـتند مردم ،ياله منصوب ولي امر نندگانك نييتع ،كيراتكدمو انتخاب وةيش در وةيشـ دو در امـا ؛اسـت يانتصـاب ومـت كح ضـوابط و يمبان از خروج ،وهيش نيا اما و شـف ك وةيشـ يكـ ي. برخوردارنـد يمهم گاهيجا و نقش از نندگانك نييتع ،ماندهيباق

ـ ا اتفاقـا و. ياضـطرار انتخاب با همراه يگروه تغلب وةيش يگريد و صيتشخ دو نيـ ا از كيـ هـر در. نـد يآ مي حساب به ولي امر نييتع يها وهيش نيتر مهم از وهيش دو ني :است طرح قابل ليذ شرح به يتسؤا/ ،وهيش

Page 137: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 136

طيشـرا احـراز دارنـد؟ يطيشـرا چه و هستند؟ يسانك چه امرولي نندگانك نييتع ولـي امـر نيـي تع ريـ خط امر در طيشرا واجدان همة ايآ رد؟يگ مي صورت چگونه آنان

نييتع ريخط رام طيشرا واجدان از يمحدود تعداد اگر نند؟ك مي تكشر ياله منصوب توسـط و يروش چه با محدود تعداد نيا ،رنديگ مي عهده به را جهان نيمسلم ولي امر

شوند؟ مي نشيگز يسانك چه

از يلـ يدل چه به ،اند نشده داده دخالت ،نييتع ريخط امر در هك يطيشرا واجد افراد هـا آن راگ محرومند؟ يگريد ولي امر نييتع حق اي شده نييتع مصداق به اعتراض حق جهـان نيمسـلم امـر ولي ،نفر دو نيا از كي دامك ردندك نييتع را يگريد ولي امر زين

بـا ننـدگان ك نييتع دوم؟ جمع شدة نييتع فرد اي اول جمع شدة نييتع فرد بود؟ خواهند منصـوب ولي امـر نييتع جز نندگانك نييتع ايآ دارند؟ يا رابطه چه شده نييتع ولي امر

ـ ا بـه پاسـخ ضاح؟ياست و سؤال ،عزل ،نظارت ليازقب ؟دارند برعهده يا فهيوظ ياله ني .است بحث از قسمت نيا عهدة به تسؤا/

يمقـدمات تـة كن چند به ديبا مي ،فوق تسؤا/ كت كت به يليتفص پاسخ از قبل اما .ردك اشاره

يانتصـاب ومـت كح مختلـف ابعـاد ميترسـ يبرا فوق تسؤا/ به ييگو پاسخ .اول دم تـوان ينم مناسب پاسخ ارائة وها پرسش نيا كي كي در تأمل بدون. رددا ضرورت

مسـئلة ،اتيلك يبرخ انيب با و زد دور راها پرسش نيا توان ينم لذا. زد ياله نصب ازـ ا بـه پاسـخ . دانسـت اسـت يس عرصـة تكمشـ يتمام ح ل را عام نصب گونـه ني .يانتصاب متوكح ةينظر ييتوانا يابيارز يبرا است يكمحها پرسش

معتقدان آثار در ها آن از يبرخ. هستند مستحدثه لئمسا زمرة در تسؤا/ نيا .دوم هكـ هـا آن از يبرخ. نندك افتيدر مناسب پاسخ تا است نشده مطرح يانتصاب ومتكح و يمبان براساس ما. است گرفته مختلف و متفاوت يها پاسخ ،است شده مطرح راياخ

ـ ا بـه آن معتقـدان يعملـ رةيس و يبانتصا ومتكح ةينظر ضوابط پاسـخ تسـؤا/ ني

Page 138: حکومت انتصابی

137 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

نيتـر مهـم در تأمـل و گفتگو باب فتحها پاسخ و پرسش نيا هك ديام نيا به. ميده مي .آورد فراهم را معاصر ياسيس فلسفة لئمسا

شـده ئـه ارا يها حل راه ،سنت و تابك در مباحث نيا طرح عدم به تيعنا با .سوم يبشـر ييها حل راه لذا .اند همتشرع اراتكابت هكبل ؛دشون ينم محسوب يشرع كي چيه و ليبـد يهـا حـل راه تـوان مـي همچنـين .باشند مي يابيارز و نقد قابل و اند يانسان و

ولـي امـر نييتع هك است نيا گزاره نيا يمنطق جةينت. ردك تصور را ها آن از تر مناسب. اسـت يالهـ ريـ غ و يبشر ام ك يامر )نندگانك نييتع ثيح از قلاحد( ياله منصوبـ ا هرچند ؛شود مي انتخاب )يبشر ييها وهيش با( انيآدم يبرخ توسط زمامدار گونـه ني .گشت خواهم باز دوباره مهم نيا به. است خداوند منصوب يو هك شود مي قلمداد

ـ ا ايـ آ هكـ اسـت نيا است نظر وجه آنچه نندگانك نييتع بحث در .چهارم امـر ني تيـ ثركا يأر بـه دادن تـن و بـا/ بـه نييپا از انتخابات روش هب توسل بدون را ريخط يا چاره كيراتكدمو انتخابات وةيش رشيپذ عدم درصورت و نه؟ اي داد سامان توان مي نه؟ اي ماند مي يباق شدن زور و تغلب ميتسل جز

تغلـب و شـف ك وةيشـ دو در را ولـي امـر نندگانك نييتع بحث تسؤا/ به پاسخ .مينك مي دنبال جداگانه ياضطرار انتخابات اب همراه يگروه

منصوب ولي امر اشفانك. اولمبحث

منصـوب ولي امـر يسك چه هك دهند مي صيتشخ نندگانك نييتع ،شفك قيطر در .نندك مي يمعرف مردم به را شوفكم فرد سپس ،است ياله

اعـ م خبـره و ارشـناس ك عنـوان بـه ايـ نهيب و شاهد عنوان به اي را خود يرأ آنان اطـ ق هرچنـد . شـود مـي اطـ ق »خبرگان« نندگانك نييتع به اصط حا لذا. دارند مي

ـ در »خبرگان« اصط حا هك آنجا از اما ؛است ب مانع شانيا بر زين شهود معتقـدان نيب خبرگان واژة از »نندگانك نييتع« واژة يجا به زين ما ،است شده جيرا يانتصاب ومتكح

Page 139: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 138

بـر را بحـث نـون كا ،ميردك بحث ليصتف به قب شفك قيطر دربارة. مينك مي استفاده :مينك مي زكمتمرضمن شش مطلب ذيل ) ها آن عمل وةيش نه و( خبرگان خود

خبرگـان؛ از اي گزيـده يـا خبرگـان تمامي ؛خبرگان طايشر احراز خبرگان؛ طيشرا .امر ليو و خبرگان با/خره و مردم و خبرگان ؛خبرگان مجلس اعضاي گزينش طرق

خبرگان طيشرا. يك

ـ با مـي اشـفان ك. اسـت برقرار تيسنخ ،شوفكم ولي امر و اشفك خبرگان نيب دي علـم از يا بهره خود هك يسك. باشند است /زم شوفكم در هك يطيشرا يتمام واجد. دهـد صيتشـخ را مدبر عادل عالم مصداق تواند مي چگونه ،ندارد ريتدب و عدالت و ؛اسـ م ؛بلـوغ ؛عقـل ؛اتيـ ح :از اسـت عبـارت اجما/ ياله صوبمن ولي امر طيشرا 1.يزادكپا و تيوركذ ؛ريتدب ؛فقاهت ؛عدالت ؛مانيا

. عقـل و اتيـ ح شـرط ليـ ازقب ؛سـت ين يديترد ،صفات نيا از يبرخ اشتراط در ،عهيشـ اگرچـه . هستند يزمامدار تيص ح فاقد مجنون و هيسف ،تيم هك است واضح كـودك ،رمعصوميغ افراد انيم در هك ستين يديترد اما ؛داند ينم امامت شرط را بلوغ اس م شرط از مراد. يزمامدار توان نه و قضاوت يستگيشا نه دارد افتاء تيص ح نه .باشد رمسلمانيغ تواند ينم ياس م جامعة زمامدار هك است نيا

از يكي ياله منصوب امرولي هك يمعن نيا به ؛است عيتش ،مانيا شرط از مقصود ،فقاهـت از مقصـود . اسـت فسـق و ظلم ينف عدالت از مراد. باشد مي عهيش مسلمانان شـجاعت و جامعه ادارة ييتوانا يعني ريتدب. است مطلق اجتهاد ةيقدس ةكمل تيواجد

و مفتـي شـرايط بـا آشـنايي بـراي . است يكسان موارد غالب در والي و قاضي تي،مف شرعي شرايط. 1 ص ،1 ج التقليـد، في ،الوثقي العروv يزدي، طباطبايي سيدمحمدكاظم اهللا آيت: به كنيد رجوع قاضي بحـث بـراي . 5 و 4 ص ،3 ج القاضـي، شـرايط فـي ا/ول الفصـل القضاء، كتاب و. 22 مسئلإل ،9

الفقيـه وإلية في دراسات منتظري، حسينعلي اهللا آيت استاد: به كنيد نگاه والي طشراي دربارة تفصيلي .398 تا 259 ص ،1 ج الوالي، و ا/مام شرايط في الرابع الباب ،اإلسإلمية الدولة فقه و

Page 140: حکومت انتصابی

139 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

؛ندارند را يزمامدار تيص ح زنان ،تيوركذ شرط بنابر. يرهبر يبرا يافك قدرت وـ قطعـا ،ياله منصوب ولي امر لذا و مولـد طهـارت ،يزادكپـا از مقصـود . اسـت ردم

.است يزادگ ح ل

طيشـرا از يا مرتبـه خودشان ديبا ،نندك مي نييتع را رهبر هك يخبرگان« هك آنجا ازـ با« يعني 1»باشند داشته را يرهبر تناسـب ،خبرگـان و شـرايط ال جـامع هيـ فق انيـ م دي نـازل حـد در يتيجـامع نيچن يادار ديبا زين خبرگان« گريد عبارت به 2»باشد تيجامع اع حد« هك يطيشرا آن يعني 3».دهند صيتشخ را شرايطال جامع هيفق بتوانند تا باشند زين خبرگان 4»باشد ديبا زين خبرگان در تر نازل رتبة در ،است رهبر در املشك مرتبة و .باشند زادكپا و مرد ،مدبر ،هيفق ،عادل ،عهيش ،مسلمان ،بالغ ،عاقل ،يح ديبا مي

نيتر مهم ؛است فقاهت ،منصوب ولي امر شرط نيتر مهم هك همچنان ،او/ نيبنابرا عالمان ليازقب جامعه متخصصان گريد لذا. است فقاهت زين يو اشفك خبرگان شرط ،تيريمـد عالمـان ،شناسـان روان ،شناسـان جامعـه ،اقتصـاددانان ،حقوقدانان ،استيس

را فقاهـت عنصـر تواننـد ينم رايز. ستندين ولي امر نندةك نييتع... و انكپزش ،مهندسان 5.است هانيفق در منحصر خبرگان. دهند صيتشخ

هك همچنان زنان و است هيفق ردانم در منحصر خبرگان ،يانتصاب ومتكح در ،ايثان ژهيو هب. باشند زين شناس يول توانند ينم ،ندهست تيو/ و قضاوت ،افتاء تيص حفاقد يمجلسـ ،اشـف ك خبرگـان مجلس لذا. است امر تيو/ در دخالت امرولي نييتع هك

.است مردانه

.92ص ،1 ج ،نو مفاهيم و دين فقيه، وإليت ،ها پاسخ و ها پرسش يزدي، مصباح محمدتقي شيخ اهللا آيت. 1

.457ص ،عدالت و فقاهت وإليت فقيه وإليت آملي، جوادي عبداهللا شيخ اهللا تآي .2

.456 ص ،پيشين. 3

.92 ص ،1ج ،ها پاسخ و ها پرسش يزدي، مصباح اهللا آيت. 4

اهللا آيت و. 457 و 456 ص ،عدالت و فقاهت وإليت فقيه وإليت آملي، جوادي اهللا آيت :به كنيد رجوع. 5 .94 تا 91ص ،1 ج ،ها اسخپ و ها پرسش يزدي، مصباح

Page 141: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 140

زيـ ن ياس م مذاهب و ياله انياد گريد روانيپ است نكمم جامعه در اگرچه ،ثالثا رمـؤمن يغ مسـلمانان ايـ يذمـ و يتابك ارفك به امر تيو/ هك همچنان اما ؛نندك يزندگ در منحصـرا زيـ ن يالهـ منصـوب تيـ و/ داقمصـ شفك و صيتشخ ذاكه ،رسد ينم در ياسـ م مـذاهب گريد يفقها اي انياد گريد عالمان و است مؤمن مسلمانان ارياخت .ندارند ينقش مهم نيا

خبرگان طيشرا احراز. دو

يمـدع ،طيشـرا فاقـد يافـراد بسـا چـه ،خبرگـان گـاه يجا وافر تياهم به باتوجه. افتـد مـي ازين خبرگان طيشرا احراز نام به يا لهمرح به ناچار به .شوند طيشرا تيواجد اقـرار ايـ ادعا هك يحد تا .است ساده آن شرط هفت احراز ،خبرگان شرط ده انيم از

احـراز اما ؛ندك مي تيفاك ها آن احراز يبرا يظاهر امارات اي است يافك شخص خود .دارد يشتريب دقت به ازين ،تيريمد و عدالت ،فقاهت شرط سه

شـناخته قيـ طر سـه از اجتهـاد و فقاهـت ليـ ازقب يمسـائل ،يفقهـ وابطض مطابق خبـره اهـل از فـرد خود هك يدرصورت شخص اجتهاد و يوجدان علم با ،اول :شود مي شـهادت بـه مبـت هكـ يدرصـورت خبـره اهـل از عـادل شاهد دو شهادت ،دوم ؛باشد

ـ ا در هكـ است واضح 1.باشد علم ديمف هك يوعيش ،سوم ؛نباشد معارض از مسـئله ني اسـت حجـت شخص خود يبرا تنها ،قيطر نيا چه. ردك استفاده توان ينم اول قيطر طرق ،علم ديمف شهرت و خبره نةيب شهادت يعني گريد قيطر دو لذا. گرانيد يبرا نه

2.ديآ مي حساب به خبرگان طيشرا احراز يشرع

.10 مسئلإل ،8 ص ،1 ج التقليد، في ،الوثقي العروv يزدي، سيدمحمدكاظم اهللا آيت. 1 شـوراي فقهـاي ،59 مهـر 10 مصـوبة ( ايـران رهبـري خبرگـان مجلس انتخابات قانون نخستين در. 2

اسـتادان از نفـر سـه گـواهي با شرايط بودن واجد تشخيص«: است آمده 1 تبصرة ،2 مادة) نگهبان نـزد يـا و علمـي مجامع در كه كساني... ،2 تبصرة. باشد مي علميه هاي حوزه خارج درس معروف مـورد دو ».باشـند نمـي مـذكور گواهي ارائة به نيازمند دارند، اجتهاد به شهرت خويش بلد علماي .شد حذف) 1369 تير 25 و( رهبري خبرگان اول دورة ساليانة اج سية هشتمين در فوق

Page 142: حکومت انتصابی

141 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

سـ مت بيرضـ از و است يانتصاب ومتكح و ولي امر از مستقل ،قيطر دو نيا اسـت؛ شـده مطـرح زين گريد قيطر دو ،قيطر دو نيا نارك در. است برخوردار ييبا/ ينهادهـا از يكي هكنيا گريد و باشد ولي امر شخص ،طيشرا احراز مرجع هكنيا يكي

ولـي امـر منصوب مايمستق هك نگهبان يشورا يفقها ،مثال عنوان به( ولي امر منصوب 1.باشند خبرگان طيشرا احراز مرجع )هستند

و ديـ آ ينم ارك هب ،ولي امر نياول نييتع درمورد او/ ،قيطر دو نيا هك است واضح قسـ ي و ديـ د صواب با ختهيآم و رمستقليغ عم ،قيطر دو نيا به طيشرا احراز ايثان

يتعهـد يو/ قيطر يواد به ،حاصل و جهينت در را شفك قيطر و بود خواهد ولي امر دو بـا چـه و اول وةيشـ دو بـا چـه خبرگان طيشرا احراز هرحال به. داد خواهد سوق .معصومانه و ياله نه ،است ريخطاپذ و يبشر ام ك يامر ،رياخ وةيش

خبرگان؟ از يا دهيگز اي خبرگان يتمام. سه

ولي امر نييتع تيص ح ،هانيفق از ياديز تعداد القاعده يعل ،طيشرا احراز از پس طيشـرا نيواجـد يتمـام از »خبرگان مجلس« ايآ. بود خواهند واجد را ياله منصوب

وجـود به را يمجلس نيچن شانيا از محدود و مشخص يتعداد تنها اي شود مي ليكتش كتـ كتـ هكـ ستين گونه نيا لذا ؛ستين هانيفق حق »نييتع« سو كياز آورد؟ خواهند

اييـ اول انيـ م از ولي امر نييتع هكنيباا گريد يازسو ؛شوند شناخته محق نآ در هانيفق بـا مـ زم هكـ يوضـع يمـ كح ،اسـت هانيفق ياله فةيوظ و يشرع يمكح ،منصوب

واجـب هكـ ستين گونه نيا يعني ،ستين ينيع واجب نييتع اما ،است يفيلكت يمكح نيـي تع گـران يد و ردكـ ن دخالـت نيـي تع در اگـر وكند تكشر آن در يهيفق هر باشد

: 1 تبصـرة ،3 مـادة : است ذيل شرح به خبرگان شرايط احراز نحوة ايران در فقيه ولي دومين عصر در. 1: 2 تبصـرة . باشـند مـي اساسـي قانون نگهبان شوراي فقهاي فوق، شرايط دارابودن تشخيص مرجع علمي نظر از باشد، كرده تأييد را آنان اجتهاد) ضمنا يا صريحا( خط انق ب معظم رهبر كه كساني دورة سـاليانة اجـ س هشـتمين مصـوب . (داشت نخواهند نگهبان شوراي فقهاي تشخيص به نياز )تهران ،69 تير 25 و 24 رهبري، خبرگان مجلس اول

Page 143: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 142

از آن انجـام بـا و اسـت ييفاك واجب ،نييتع يعني ؛دشو شمرده اركتيمعص او ،ردندك از كيـ چيهـ اگـر البتـه .شـود مي برداشته هانيفق گريد دوش از بار ،فقها يبرخ يسو اگـر .انـد هردكـ تيمعصـ يهمگـ ،ردنـد كن نييتع را ياله منصوب ولي امر زين هانيفق واجدان يمتما از خبرگان مجلس ستين /زم صورت نيدرا باشد ييفاك واجب ،نييتع مجلـس توانـد مـي زين شانيا از محدود و مشخص يتعداد هكبل ،شود ليكتش طيشرا

.دهد ليكتش را خبرگان

خبرگـان يتمـام از نـه خبرگان از يبرخ از خبرگان مجلس ليكتش( پاسخ نيا اما :است مبت الكاش به هيناح دو از) طيشرا واجد

يهـا واجـب . دارد تفاوت ييفاك يها واجب گريد با ييفاك واجب نيا .اول ةيناح را آن يسـ ك هر لذا. ستين يعموم رغبت مورد آن انجام هك است يفيالكت ،جيرا ييفاك از يبـار هكـ شـوند مـي خوشـحال هكـ بل ؛ننـد ك ينم اعتراض گرانيد ،گرفت عهده به

يعموم بودجة از يمتقاض نبودن درصورت توان مي يحت. است شده برداشته دوششان .يعاد اموات دفن و فنك همانند. دهند انجام را امور گونه نيا تا ردك رياج را يافراد

ـ بـا ازدواج اي مصفا و آباد باغ كي از ينگهدار اگر اما باجمـال جـوان دختـر كي فاسـتبقوا « بـاب از مؤمنـان هكـ اسـت واضـح ،باشـد يشـرع ةفـ يوظ نـت كم صاحب منـافع و لذائـذ از يخـال هك ييفاك وجوب و يشرع فةيوظ نيچن انجام در 1»راتيالخ خواهند متعدد ،انيمدع صورت نيدرا. گذاشت خواهند مسابقه هم با ستين هم يويدنـ در يا ضـابطه نبودن و بود خواهد مواجه گرانيد اعتراض با كي هر اقدام و بود ،نيب .شد خواهد منجر ومرج هرج به قطعا

؛اسـت ياسـ يس قـدرت در تكمشـار ينحو به ياله منصوب ولي امر نييتع اتفاقا چـه هكـ بل ؛ستين زانيگر آن از تنها نه هانيفق عموم طبع و دارد فراوان طالب هك يامر

.48 مائده، و 148 بقره،. 1

Page 144: حکومت انتصابی

143 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

خـدا خلق به خدمت و يويدن مشروع منافع ليتحص يبرا چه و ياخرو ثواب باب از ،نيـي تع انيمـدع و انيمتقاضـ هك است نكمم اگرچه. دارد فراوان اقياشت آن به نسبت تيـ موقع از طيشـرا واجـد انيمتقاضـ همة شرعا اما ؛نباشند طيشرا واجد هانيفق همه منصـوب ولي امر نييتع ضةيفر در شدن گرفته دهيناد درصورت و برخوردارند يمساو مجلـس بـه رجـوع سخن نيا يمعنا. دارند را نيمتع فرد تخطئة و اعتراض حق ،ياله

.است طياشر واجد يمتقاض هانيفق يتمام از لكمتش يخبرگان

يتعداد چه توسط نييتع ييفاك واجب ،اول الكاش واردنبودن برفرض .دوم ةيناح اسـت؟ نگرفتـه انجـام واجب تعداد آن از مترك هك ينحو به ؟رديگ مي انجام هانيفق از و اتفاق متشرعه جانب از يمشخص عدد بر اي شده هئارا شارع يسو از ينيمع عدد ايآ

است؟ شده اجماع

چـه شـهادت ميپرسـ مـي ،نـد ك مي نانياطم افادة آنان يرأ هك يتعداد مييبگو اگرـ با مـي ينوع نانياطم نيا ايآ ند؟ك مي نانياطم افادة هانيفق از يتعداد جامعـة يبـرا دي ايـ خبرگان از يجمع شهادت براساس ديبا هك هستند مردم نيا اي شود حاصل هانيفق خداونـد منصـوب ولـي امـر همـان شده نييتع فرد هك شوند متقاعد شانيا يارشناسك

است؟

را يفرد و دادند ليكتش خبرگان نام به يمجلس طيشرا واجد هانيفق از يجمع اگر شده نييتع مصداق به نسبت هك هانيفق گريد ،ردندك نييتع ياله منصوب ولي امر نام به

چه به ،ندا رفتهيپذ را هانيفق از دسته نيا يارشناسك نظر هك ها آن ذاكه و دارند مناقشه ياله منصوب ولي امر عنوان به را خبرگان از يجمع توسط شده نييتع فرد ديبا مي ليدل رند؟يبپذ

ولـي امـر نندگانك نييتع يبرا ينيمع عدد :گفت توان مي فوق تسؤا/ به پاسخ در اتفـاق و اجمـاع يخاص عدد بر زين متشرعه و نشده هئارا شارع يسو از ياله منصوب

ـ ارا تـوان ينم مطلق بخش نانياطم عدد نام به يخاص عدد چيه ع وه هب. است ردهكن هئ

Page 145: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 144

.ندك نانياطم افادة مردم تيثركا يبرا ديبا مي خبرگان يرأ. ردك

خـود منتخب و دندينام خبرگانرا خود جمع طيشرا واجد هانيفق از يگروه اگر مصـداق بـه نسـبت هـان يفق گـر يد هكـ يدرصـورت ،دانسـتند ياله منصوب ولي امر را يارشناسك هك يمردم گونه نيهم و ندانند افضل را او و باشند داشته الكاش شده نييتع ندارند اول جمع نيمتع فرد رشيپذ بر يليدل چيه ،اند ردهك قبول را هانيفق از دسته نيا جمـع نيمتع فرد اندازة به هك نديبنما يگريد فرد انتخاب به اقدام زين خود توانند مي و نيچنـ ،يشياند چاره بدون هك است واضح. ندك تصرف يعموم حوزة در تواند مي اول يرمضبوطيغ جمع هك است نيا سخن نيا يمعنا. ديانجام خواهد ومرج هرج به يروال همـة بـه رجـوع جـز يا چاره و دهند ليكتش را خبرگان مجلس توانند ينم هانيفق از .بود نخواهد يمتقاض هانيفق

مـث ( يوتاهك زمان در جهان گوشةچهار از يمتقاض رگانخب يتمام ردنك جمع اما با يا جلسه نيچن ع وه به .است دشوار يخاص انكم در )يقبل ولي امر فوت محض به عـ وه بـه . سـت ين ثابت يمتقاض خبرگان عدد هك ژهيو به ابد؟ي مي تيرسم يتعداد چهـ با( يا جلسه نيچن در يريگ ميتصم ممتنـع عمـ )نـده نك تكشـر هـزار مـث از شيب معتقـدان يمتقاضـ خبرگـان يتمام به رجوع يعمل تكمش هرحال به. است يوقوع .است داده سوق خبرگان از محدود يتعداد نشيگز يسو به را يانتصاب ومتكح

خبرگان مجلس ياعضا نشيگز طرق. چهار

را نيـي تع يمتقاض طيشرا واجد هانيفق از كي چيه ميندار حق ييسو از هك آنجا از انيمتقاض يتمام از خبرگان مجلس ليكتش گريد يازسو و مينك محروم فهيوظ انجام از

يبـاق هانيفق از يمحدود جمع نشيگز جز يا چاره ؛است يوقوع ممتنع طيشرا واجدـ ا .او/ :شود مي مطرح سؤال دو صورت نيدرا. ماند ينم نفـر چنـد ،محـدود جمـع ني

تـوان مي دوم سؤال به پاسخ در شود؟ مي نشيزگ يقيطر چه به جمع نيا .ايثان است؟ :است قرار نيا به خبرگان نشيگز محتمل صور هك گفت

Page 146: حکومت انتصابی

145 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

طيشرا واجد انيمتقاض انيم از قرعه ديق به خبرگان از يمحدود تعداد. قرعه .اول .شوند مي نشيگز

بـه ولي امر توسط خبرگان از يمحدود تعداد. يقبل ولي امر جانب از نصب .دومامر نييتع متس را نفـر شـش دوم فـة يخل هكـ همچنـان . شوند مي منصوب يبعد ولي 1.ردك منصوب سوم فةيخل نييتع يبرا

ولـي نيـي تع يبرا را محدود يتعداد خود نيب از طيشرا واجد هانيفق يتمام .سوم نيتر صالح انتخاب به وهيش نيا. نندك مي انتخاب خبرگان مجلس عنوان به منصوب امر .است با/تر آن در يارشناسك صحت بيضر و جامدان مي هانيفق

انتخـاب خـود از الـت كو بـه را يتعداد ،طيشرا واجد هانيفق نيب از مردم .چهارم باعـث يا وهيشـ نيچن اتخاذ. رنديبگ عهده به را ياله منصوب ولي امر نييتع تا نندك مي .شد خواهد نيمتع ولي امر يمردم پشتوانة تيتقو

يمجـار بـر غلبـه و گـران يد بـر سـبقت بـا طيشرا واجد هانيفق از يجمع .پنجمـ ا. نندك مي تصرف را خبرگان مجلس عم ،قدرت زور و تغلـب بـر يمبتنـ وهيشـ ني .جوامع ثركا در يمتماد قرون طول در جيرا وةيش .است

خاص بيمعا و ايمزا كي هر اول قيطر چهار هك است واضح ،رياخ وةيش از فارغ عنـوان بـه هـا وهيشـ نيا از كي دامك .شود مي مطرح يديجد سؤال نونكا. دارد را خود ،ردهكـ ن فيـ لكت نيـي تع نـه يزم نيـ درا شـارع شـود؟ اتخاذ ديبا خبرگان نشيگز وةيش

نـدارد؛ وجود شتريب راه دو رسد مي نظر به. ندارد نظر اتفاق يخاص وةيش بر زين متشرعه .زور و تغلب يگريد و هانيفق توافق يكي

.160 ص ،2 ج ،اليعقوبي تاريخ. 1

Page 147: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 146

ـ ي. بود خواهد زين خبرگان تعداد از سؤال پاسخ ،راه دو نيهم هـم بـا هـان يفق يعن بـر تغلـب با تعداد نيا اي ،شود ليكتش هيفق صد از خبرگان مجلس هك نندك مي تفاهم .شود مي ليتحم جامعه

بـر ولـي امـر نييتع يمتقاض طيشرا واجد هانيفق ةيلك هك است نيا توافق از مراد اند شده نشيگز وهيش آن با هك يافراد رنديبپذ و ندنك تفاهم خبرگان نشيگز وةيش كي مـورد وةيشـ آن با هك يافراد و داشت خواهند عهده به را ولي امر نييتع يشرع فةيوظ

شـده نشيگـز هـان يفق بـه را نيـي تع يشـرع فةيوظ داوطلبانه ،اند نشده نشيگز ،توافق نيمتعـ فـرد بـه و ردكـ نخواهنـد اقدام يگريد ولي امر نييتع به جداگانه و اند سپرده اسـقاط شيشـاپ يپ را خود اعتراض حق يعني ردك نخواهند اعتراض زين دهيگز خبرگان

.اند هردك

يفقهـا همـة يعنـ ي. ستين فقها نيب قرارداد و معاهده ينوع جز يزيچ توافق نيا بـه باتوجـه ،هسـتند يالهـ منصوب ولي امر نيتع به لفكم هك طيشرا واجد يمتقاض شـوند مي متعهد ديآ مي شيپ نييتع امر در آنان يتمام دخالت ورتدرص هك ي تكمش ه؛ك

.رنديگ عهده به را نييتع ريخط امر شانيا از يمشخص و محدود تعداد .اوإل

ولـي جانـب از نصـب ،قرعه يها وهيش از يكي( يمشخص وةيش با تعداد نيا .ايثان .شود نشيگز) مردم يسو از انتخاب ،فقها خود يسو از انتخاب ،يقبل امر

را شـده نشيگـز خبرگـان ميتصـم ،انـد نشده نشيگز وهيش نيا با هك يافراد .ثالثا اقـدام يگـر يد ولي امر نييتع به خود ،ردهك ساقط را خود اعتراض حق ،داشته محترم .ردك نخواهند

امضـا يقرارداد هانيفق يعني. است هانيفق نيب ياجتماع قرارداد ينوع معاهده نيا. شـود انجـام خبرگان مجلس توسط ياله ولي امر نييتع هك شوند مي متعهد و نندك مي از خـارج هـان يفق ،باشـد /زم عقـد اگـر ز؟يجـا اي است /زم ،عقد و معاهده نيا ايآ

Page 148: حکومت انتصابی

147 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

زيجـا عقـد اگـر امـا ؛باشند ملتزم را خود تعهد سه هر موظفند شرعا خبرگان مجلس .بازگردند خود تعهدات زا دارند حق خبرگان مجلس از خارج هانيفق ،باشد

يتمـام توسط هك يدرصورت معاهده نيا ،يعقد نيچن لزوم اثبات يدشوار از فارغ حاضـر يمتقاضـ هـان يفق از يبرخ اگر اما است معتبر ،باشد شده امضا يمتقاض هانيفق

تيـ ثركا يرأ تابع و زنند سرباز قرارداد نيا يامضا از و بسپارند يتعهد نيچن نشوند است؛ شيپ در راه دو تنها ،نشوند

قـرارداد و يـي ق ع نظـم ،شـان يا اعتـراض به تيعنا بدون فقها جامعة هكنيا يكي و زور بـه توسـل بـا هكـ نيا گـر يد. دنبدان عمل كم را خود تيثركا نظر و ياجتماع رشيپـذ و تيـ ثركا يرأ بـه رجـوع هكـ آنجـا از. نـد ينما ليتحم را خود يرأ ،تغلبـ با مـي ميرفتيپـذ را آن اگر و ستين رياستثناپذ ييق ع نظم و ياجتماع قرارداد را آن دي ومـت كح يمبـان بـا وهيشـ نيـ ا تنـ يمبا به باتوجه و مينك يجار مشابه موارد همة در

.بود نخواهد زور و تغلب به توسل جز يا چاره ،يانتصاب

و تعهـد درصـورت يحتـ و خبرگان نشيگز از پس هكنيا به باتوجه گريد يازسوآنـان ؛شوند مي نائل اجتهاد ةيقدس ةكمل به جيتدر به يگريد افراد ،هانيفق گريد قرارداد

هيـ فق آن از بعـد و اند نبوده طيشرا واجد و هيفق اي اند نبوده موجود اي نشيگز زمان هك معاهـدة و قرار رشيپذ به يتعهد چيه آنان ،شوند مي محسوب يمتقاض طيشرا واجد .ندارند هانيفق گريد

هكـ شـان يا هكـ يدرصـورت و اسـت يبـاق يلكمشـ چيهـ بدون ها آن اعتراض حق ،نيشـ يپ يفقهـا يجيتـدر رفتن ايدن از به باتوجه و دباي مي شيافزا جيتدر به شمارشان ژهيـ و بـه ،شـود مي شتريب اريبس ،توافق و معاهده در نندهك تكشر يفقها از شانيا تعداد لـذا ؛رديـ گ مـي صـورت موت و ترحل با غالبا ولي امر رييتغ يانتصاب ومتكح در هك شـتر يب مراتـب به خبرگان مجلس يها توافق به رمتعهديغ هانيفق تعداد هك است يعيطب

Page 149: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 148

سـر يم زور و تغلـب وةيشـ بـا جـز زين شانيا ردنك تكسا .شود آن به متعهد يفقها از .بود نخواهد

از صـادره يرأ بـا خبرگـان مجلس از خارج هانيفق يآرا ياحتمال تعارض مسئلة گـزارش تعـارض ايها هنيب تعارض به يفقه لحاظ به هك خبرگان مجلس ياعضا يسو ياعتبـار بي به هك است آن يمنطق جةينت متعارض يآرا تساقط و شود مي ريتعب رانيخب ومـت كح معتقـدان از يبرخـ ،انجامـد مـي خبرگـان مجلـس يسـو از ولي امر نييتع

:است دهيشانك ليذ موضع به را يانتصاب

ـ اند ردهك متقابل تعاهد و نموده تعهد همگان ـ مكحا حـق هك در را شيخـو تي خود هك يخبرگان و نندك اعمال خبرگان مجلس راه از فقط نظام يرهبر رشيپذ

ـ نما نيـي تع ،داده صيتشخ را طيشراال جامع هيفق تا اند ردهك انتخاب ـ و دي نيچنـ مهه در هك يهمگان متقابل تعاهد نيچن و ينيد ،يمل تعهد نيچن و دينما يپرس

ـ ...يرهبـر طيالشرا جامع هيفق يامضا به ،است ردهك ظهور ياساس قانون دهيرسـ و اختإلف يبرا يمجال چيه لذا . ...است ـ و تخلـف يبـرا يا نـه يزم چيه چيه

همـة و سـو كي از مردم همة چون ؛داشت نخواهد وجود مخالفت يبرا يا نهابه تعهد نيا بر مردم يسو از يرهبر ارشناسانك همة و گريد يازسوها نهيب و شهود اتفـاق است شده واقع نيمسلم ولي امر ذيتنف مورد هك متقابل تعاهد و يهمگان ادلة روشن موارد از و »بالعقود اوفوا« بارز قيمصاد از يتعهد نيچن و اند نموده 1.بود خواهد شرط و ثاقيم و عهد به يوفا

تعـارض ليـ ازقب يفقهـ ت كمش حل يبرا يانتصاب ومتكح پردازان هينظر هكنيا آن يحقـوق لـوازم و ياساسـ قـانون ،ياجتمـاع قـرارداد به كتمس جز يا چارهها هنيب

:رايز ،است مواجه اي يجد تكمش چه با هينظر نيا هك ندك مي اثبات ،ندارند

،8 شـمارة اس مي، حكومت فصلنامة ،)خبرگان مجلس حقوقي فقهي جايگاه( آملي، جوادي اهللا آيت. 1 .445 ص ،عدالت و فقاهت وإليت ،فقيه وإليت و 23 ص ،1377تابستان

Page 150: حکومت انتصابی

149 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

يمبـان بـا هكـ باشـد مـردم يرأ از برخاسـته اگر ياساس قانون يشرع اعتبار ،اوإل بـه هك يهانيفق ،است ولي امر ذيتنف از برخاسته اگر و ستين رسازگا يانتصاب ومتكح بـه يتعهد ،دانند ينم ولي امر مصداق را يو اي ستندين معتقد شرعا هيفق تيو/ ةينظر ولي امـر نييتع بحث در هك ژهيو به. شود كتمس آن به تا ندارند يو ذيتنف مورد قانون ).ورد لكمش( ردك استناد يو ذيتنف به توان ينم

ي كـ و به را آن تا ستين مردم حق »تيمكحا« ،يانتصاب ومتكح يمبان بنابر ،ايثان آن فيـ لكت و امرالنـاس نـه اسـت امراهللا يعموم حوزة ريتدب. ندينما ضيتفو شيخو

.است شده نييتع شارع توسط

ـ انـد داده يمنفـ يرأ ياساسـ قـانون يپرسـ همـه در هكـ يهـان يفق ،ثالثا ـ ا در اي نيـ اند نداده يرأ هكنيا از اعم ،اند ردهكن تكشر يپرس همه طيشـرا واجـد زمـان آن در اي ضـوابط بـا ژهيـ و بـه يفقه ليدل دامك به ،باشند شده متولد بعدا اصو/ اي اند نبوده يرأ را خبرگـان مجلـس توسـط شـده نيـي تع ولـي امـر با مخالفت حق يانتصاب ومتكح

بـه يوفا به موظف تا شده متعقد ،افراد گونه نيا جانب از يعقد و عهد دامك ندارند؟ باشند؟ خود عقد و عهد

و تيـ ثركا يرأ بـه رجـوع لكمشـ ديبا ياساس قانون به كتمس از قبل هرحال به از يانتصـاب ومـت كح ،آن رشيپذ با هك يامر .ردك حل را ياجتماع قرارداد به دادن تن .زدير مي فرو اديبن

مردم و خبرگان. پنج

نيـ ا سؤال نونكا. هستند ياله منصوب ولي امر اشفك برگانخ ،شفك وةيش بنابر شـوند مي ليكو مردم جانب از خبرگان ايآ دارند؟ ينسبت چه مردم با خبرگان هك است يارشناسـ ك گـزارش ،خبـره عنـوان بـه اي دهند شهادت ولي امر در طيشرا وجود به تا

مـردم توافـق و اعتمـاد مـورد تنهـا هكـ بل ؛سـتند ين مردم ليكو خبرگان هكنيا اي دهند؟ از متفـاوت پاسـخ دو باشـد؟ شـده منعقـد هـا آن نيب التكو عقد هكنيا بدون ،هستند

Page 151: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 150

.است شده داده پرسش نيا به يانتصاب ومتكح معتقدان جانب

.مردم جانب از خبرگان التكو .اول وثـوق مورد يعمل و يعلم جهت از هك هستند يسانك خبرگان مجلس ياعضا

دربـارة يمشـورت نظر تبادل و يبررس يبرا را آنان مردم ودةت و مردمند جمهور گـزارش طيشـرا واجـد بـالقوه شهود هك ها آن تا اند ردهك ليكو معاصر يفقها تيمشـروع و اعتبـار ...دهنـد رانـه يخب گزارش بالفعل اند خبره اهل ارشناسانهك

تيمشروع و اعتبار نكيل ...است وابسته يعموم يآرا به خبرگان مجلس ياعضا آن تيمشـروع و خبرگـان مجلـس اصل انعقاد همانند خبرگان مجلس ياعضا 1.بود نخواهد يرهبر دييتأ و بيتصو ،ذيتنف به محتاج

را هـا آن ابكـ ارت حـق بالمباشـره لكـ مو هك است يامور ،التكو قلمرو هكازآنجا يتخصصـ ياركـ قطعـا ،امـر تيـ و/ طيشرا واجدان صيتشخ و يشناس يول و 2دارد نيبنـابرا ؛اسـت هـان يفق در منحصـر صـرفا يانتصـاب ومـت كح يمبان مطابق هك است خـود ي كـ و بـه را آن تـا ستين مردم تيص ح در شفك و صيتشخ و يشناس يول لكـ مو آن از يريـ گ ميتصـم و يرأ اصـالت ،الـت كو حوزة هك ژهيو به. ندينما ضيتفو قلمـرو در و ندك عمل او صيتشخ به و لكمو نظر براساس است موظف ليكو و است .بدارد مقدم ،خود شخصاو را بر نظر نظر ،التكو

بـه ازيـ ن هك آنجا از ولي امر نييتع هك ماند ينم يباق يديترد ،فوق يمبان به باتوجه خـود جانـب از الـت كو بـه را يسـ ك تـا سـت ين مردم ارياخت در ،دارد يفقه تخصص مردم جانب از خبرگان التكو ،يانتصاب ومتكح ضوابط برابر نيبنابرا. دينما منصوب

.ستين رفتهيپذ

،8 شـمارة ،ياس م ومتكح فصلنامة ،)خبرگان مجلس حقوقي فقهي جايگاه( آملي، جوادي اهللا آيت. 1 .31 و 30 ص

.165 ص ،رهبري و وحي پيرامون آملي، جوادي اهللا آيت. 2

Page 152: حکومت انتصابی

151 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

.التكو بدون ارشناسانك بر توافق .دومـ انـد گرفتـه التكو مردم طرف از واقع در خبرگان انتخاب ةينظر در .سؤال هك يبـرا مـردم طـرف از خبرگان هم انتصاب ةينظر در ايآ ،نندك انتخاب را رهبر

اند؟ گرفته التكو ،اصلح شهادت

ـ انتخاب را خبرگان مردم فقط ؛ستين يالتكو نيچن ابدا .پاسخ يبـرا انـد ردهك ،ننـد ك معاملـه را يكمل خواهند مي يسانك هكنيا مثل ،دياين شيپ ياختإلف هكنيا

ارشـناس كهـا ده اسـت نكمم چون. نندك توافقها سارشناك يرو بر ديبا ابتدا توافق نيا .نندك توافق ارشناسك دو يرو بر ديبا نيطرف اما ،باشد داشته وجود

هـا آن به ما يعني. است خبرگان به دادن يرأ همان واقع در ،ارشناسانك يرو بر تيصإلح هك را يسانك مردم پس. بدهند شهادت اصلح به آنان تا ميده مي يرأ

را توافق نيا(. دياين شيپ ياختإلف ،شاهدان در تا نندك مي انتخاب دارند شهادت خود توافق با آنان هك ستين نيا ارك نيا يامعن) دانست ياجتماع عقد توان ينمـ ا به هكبل ،بخشند مي اعتبار و تيمشروع ،خبرگان نظر به ـ معناسـت ني نظـر هك 1.رنديپذ مي را ارشناسك

از خبرگـان الـت كو ،اسـت سازگارتر يانتصاب ومتكح يمبان با هك دگاهيد نيادر و رنـد يپذ مي را ناسانارشك نظر هك نندك مي اع م صرفا مردم .است يمنتف مردم جانبـ اكـه اسـت يدنيپرسـ امـا . دارند مي اع م يو با را خود مصالحة و توافق توافـق نيـ خبرو و يارشناسـ ك بـر اجماع و نظر اتفاق شود؟ مي احراز چگونه هكـ افـراد نيـ ا تي .مردم تيثركا يرأ ماند مي يباق ؛است يوقوع ممتنع

است؟ معتبر مردم تيثركا يرأ ليدل چه به ،يانتصاب ومتكح يمبان مطابق يراست يمتـر ك يعمـوم يآرا از هكـ يگـر يد خبرة بر را او ،خبره كي به تيثركا وعجر چرا

!نـه يدوم و شود مي خبرگان مجلس عضو ياول جهيدرنت ؟ردهك ارجح است برخوردار

.49 و 48 ص ،8 شمارة اس مي، حكومت فصلنامة دي،يز مصباح اهللا آيت. 1

Page 153: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 152

انتخـاب مـردم بـه شـده يمعرف طيشرا واجدان نيب از تنها خبرگان هكنيا به تيعنا با .شود مي

خــ ف ردنكــ يريــگ يرأ و انتخــاب بــه ريــتعب مصــالحه و توافــق از هرحــال هبـــ ا از مـراد هكـ اسـت واضح و است ياسيس جيرا اصط حات و الـت كو ،انتخـاب ني

يانتصاب ومتكح يمبان براساس زين مردم تيثركا اي يعموم توافق و ستين يندگينما .ردك ميخواه اشاره ليصتف به يبعد قسمت در مهم نيا به. است يفقه اعتبار فاقد

رابطـة ،اسـت عـالم و جاهـل رابطـة يانتصـاب ومتكح در خبرگان و مردم رابطة هك فهمند مي خبرگان قيطر از مردم. ليكو و لكمو رابطة نه ،است اءياول و هميعل يمولـ با و سـت ها آن ولي امر يسك چه و نندك تيتبع ديبا يسك چه از . ردكـ عـت يب او بـا دي

ـ ا بـه . هستند مردم از رندگانيگ عتيب درواقع خبرگان ميخـواه بـاز يزود بـه مهـم ني .گشت

ولي امر و خبرگان. شش

شـوند؟ مـي محسوب يو عازل و ناصب ايآ ؟دارند ينسبت چه ولي امر با خبرگان ائمة به حتينص فةيوظ و ركازمن ينه و معروف امربه باب از يعموم نظارت از فارغ ايآ

مقابـل در ولـي امـر ايـ آ ؟دارنـد ولي امر عمالا بر ارتنظ يبرا يخاص حق ،نيمسلم مـردم نـدگان ينما مقابـل در يجمهور سيرئ هك همچنان ؟است مسئول خبرگان مجلس

درصـورت دارد حـق خبرگـان مجلـس ايـ آ اسـت؟ مسئول) ياس م يشورا مجلس( د؟ينما ضاحياست را او ،ولي امر يها پاسخ نبودن يفكم

:يابانتص ومتكح يمبان بنابر

ـ فق بـه مجعـول مقـام آن ياعطا اي يرهبر مقام جعل ،خبرگان مجلسفة يوظ هي طيالشرا جامع هيفق يبرا يمقام نيچن ،نصب ادلة طبق هكبل ؛ستين طيالشرا جامع از آن ياعطـا و مقـام اصـل جعـل يعني ارك دو نيا از كي چيه و... شده جعل تحقق صيتشخ فقط وا فةيوظ هكبل ؛ستين خبرگان مجلس فيوظا اي اراتياخت

Page 154: حکومت انتصابی

153 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

ـ ي ؛اسـت بـاره نيدرا يارشناسك نظر اعإلم و هيفق شخص در مزبور طيشرا يعن 1.خاص شخص در مزبور طيشرا اجتماع شفك

ولـي امـر شـاهد ايـ اشفك تنها را خبرگان مجلس ،يانتصاب ومتكح به معتقدان عمـ خبرگـان هكـ شد مشخص گذشت آنچه بنابر هكآن حال ،دانند مي ياله منصوب رابطـة دربارة. نندك عتيب يو با تا ندينما مي يمعرف مردم بهو ردهك انتخاب را يرهبر در) نيـي تع و شـهادت و شـف ك از پس اي( انتخاب از پس ولي امر با خبرگان مجلس احـداث از بحـث مقـام در تنهـا فعـ . گفـت ميخـواه سخن ليتفض به ندهيآ مباحث .آن از پس امدارزم با خبرگان رابطة نه ميهست زمامدار

منصوب خبرگان .دوممبحث

نقـش ،ياضـطرار انتخـاب بـا همـراه يگروهـ تغلـب وةيش به ولي امر نييتع در چنـد ضـمن در را خبرگـان گاهيجا مختلف ابعاد. است مهمو برجسته اريبس خبرگان اعضـاي گـزينش روش ؛خبرگـان طشراي احراز ؛خبرگان طشراي: مينك مي دنبال ،بحث .منصوب خبرگان و امر ولي با/خره و منصوب خبرگان و مردم ؛انخبرگ مجلس

خبرگان طيشرا. اول

ـ ا در آنچـه امـا ؛دارند /زم را شفك وةيش طيشرا يتمام خبرگان ،وهيش نيا در ني ريـ تعب خبرگـان بـودن همسو به توان مي آن از هك است يا تازه شرط ،است مهم وهيش حزب كي همچونرا يلكتش و نديآ مي دهمگر همدل و همسو هانيفق از يجمع. ردك را قدرت مواضع آنان. اركرآشيغ و پنهان اما اريع تمام يحزب .دهند مي ليكتش ياسيس لـذا ؛داننـد مـي نكـ مم قـدرت سـب ك پناه در تنها را يشرع فيوظا انجام و نديپا مي

بواج نيا يفايا يبرا و شمارند مي فيلكت يادا /زم شرط را قدرت يها قله تصرف

،8 شـمارة اس مي، حكومت فصلنامة ،)خبرگان مجلس حقوقي فقهي جايگاه( آملي، جوادي اهللا آيت. 1 .15 ص

Page 155: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 154

.دانند مي واجب راها قهيسل هم و رانكف هم با يزنيرا و ياركهم ،واجب مقدمة باب از انجـام يبـرا يرسـم قـدرت ليتحص لزوم در نظر كاشترا به توان مي را ييهمسو نيا .ردك ريتعب ينيد فيالكت

؛طلـب قـدرت هانيفق همة لزوما نه اما ؛طلبند قدرت يهانيفق نانيا ،تر ساده زبان به قبـول و قـدرت گرفتن دست به يبرا و اند شناخته را گريدكي هك شانيا از يجمع هكبل

ـ ا هكـ اسـت واضـح . نندك مي احساس خود در را /زم يآمادگ ،آن لوازم بـه شـرط نيـ ب« به آن از هكبل ؛شود ينم ابراز تيشفاف و صراحت ريـ تعب »ياجتمـاع و ياسـ يس نشي

بـا ييهمسـو هكـ اسـت »خـاص يتمـاع اج ياسيس نشيب« آن از يواقع مراد و شود مي .باشد قدرت خواهان هانيفق ةياول هستة

خبرگان طيشرا احراز. دوم

،يفـان دار وداع و سـن برك واسطة به جيتدر به چون طلب قدرت هانيفق ةياول هستة افـراد شـرط نيتـر مهـم . شود اضافه ها آن به يديجد افراد ديبا مي ،دارد ميترم به ازين

طيشـرا گـر يد. اسـت گفتـه شيپـ ييهمسـو ،شـوند مي ملحق اول جمع به هك يا تازه فقاهت يمحور شرط يحت هك ييجا تا دهند مي دست از را خود تيموضوع جيتدر به در ليتحصـ سـال چنـد بـه يمتجز اجتهاد از و يمتجز اجتهاد به مطلق اجتهاد از زين

.ندك ميپيدا تنزل ،خارج مرحلة

و برخاسـته ،دارد عهـده بـه را خبرگـان طيراشـ احـراز ريـ خط فـة يوظ هكـ ينهاد جانـب از هكـ يفـرد اي يعني ؛است طلب قدرت هانيفق ةياول هستة همان مجموعةريز مايمسـتق و شخصـا ،گرفتـه دسـت بـه را جامعـه زمـام شانيا يپشتگرم با و گروه نيا

در( يو نيمنصـوب ايـ نـد ك مـي دييتأ خبرگان مجلس به ورود يبرا را افراد تيص ح. رنـد يگ مـي عهـده بـه را طيشـرا نيا احراز رسما )نگهبان يشورا يفقها ليازقب يهادن

بـودن طيشـرا واجـد هكـ شـود مـي قيتطب ينحو به »ياجتماع و ياسيس نشيب« شرط

Page 156: حکومت انتصابی

155 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

شـوند مي طيشرا رازحا يافراد تنها هكبل ؛شود ينم احراز رهمسويغ هانيفق از كي چيه .باشند داشته يسازگار و توافق طلب قدرت يهمسو يفقها همان اي ولي امر با هك

بـه يازيـ ن هكـ شـود مـي انجـام ينحو به نشيگز ،طيشرا احراز مرحلة در درواقع ،احـراز مرحلـة يبرگـزار وةيشـ درحقيقت . افتد انتخاب مردم نمي يعني يبعد مرحلة .ندك مي ينتيز و يفاتيتشر را يبعد مرحلة

خبرگان مجلس ياعضا نشيگز روش. سوم

طيشـرا و يعـاد طيشرا در باشند همسو يفقها همان هك خبرگان مجلس ياعضا يطيشـرا يعاد طيشرا از مراد. شوند مي نييتع متفاوت ظاهر به روش دو به ياضطرار ايـ هيـ تور اي هيتق به توسل بدون ،شانيا با سازگار ولي امر و همسو افراد نيا هك است محقـق جامعـه در را هيـ فق يانتصاب تيو/ توانند مي ياضطرار طيشرا در گرفتن قرار ،ياول مكح بنابر و شود مي يجار ياول مكح ،يعاد طيشرا در هك است واضح. سازندـ بـا ايـ شوند مي منصوب ولي امر توسط مايمستق خبرگان مجلس ياعضا واسـطه كي منصـوب هك نگهبان يشورا يفقها مث (. شوند مي نصب يو ميمستق نيمنصوب توسط .)ندينما مي نصب را خبرگان ياعضا ،دنولي امر

ييهمسـو مهم شرط و دارد يبستگ ولي امر نظر به خبرگان مجلس ياعضا تعداد. اسـت منصـوب خبرگـان نشيگـز ياصل كم ،ولي امر با يسازگار و يقگيسل هم و ولـي امـر نظـر بـه موقتنـد ايـ دارند را منصب نيا العمر مادام ،منصوب خبرگان هكنيا

منصـوب هـم )سـال ده ايـ هشـت مث ( موقت لكش به شانيا اگر يحت. اردد يبستگ يلـ يدل هـر بـه را شـان يا از يبرخـ هكـ زمـان هر هك است مجاز ولي امر ،باشند نشده ديـ نما عزل يانتصاب متس نيا از را ها آن ،ندانست ص ح را ارشانك ادامة و دينپسند

نحـوة هكـ اسـت واضح. نمايند ستعفااو شده قدم شيپ خود هك دهد ركتذ شانيا به ايو شـده ميتنظـ ولي امر توسط يهمگ ،منصوب خبرگان نيا فةيوظ انجام حوزة و ارك

.شود مي اب غ شانيا به يو دفتر توسط

Page 157: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 156

ايـ مـردم و سـت ين هيـ فق يانتصـاب تيـ و/ رشيپذ آمادة ،ياجتماع طيشرا اگر اما يهـا وهيشـ به يعموم ليتما و ندارند را فقها تيموميق رشيپذ يآمادگ ،مردم تيثركا

يانتصـاب ومـت كح به معتقدان ،است جامعه ادارة در يهمگان تكمشار و كيراتكدمو يمخفـ يعمـوم اركـ اف از را خـود مـوردنظر وةيشـ و رنـد يگ مـي شيپ در را هيتق راهـ ي. نـد يگو مي سخن خودشان مقبول وةيش به مردم با و ندينما مي . يجـدل وةيشـ بـه يعن يا گونـه بـه را طيشرا اما ،نندك مي انتخاب را خبرگان مردم هك نندك مي دوانمو گونه نيا

.باشد نداشته انتصاب با يتفاوت چيه شده انجام انتخاب هك نندك مي فراهم

يعنـ ي يانتصـاب نهـاد كي به را داوطلبان طيشرا احراز مسئلة ،او/ هك وهيش نيا بهـ ثان ؛)نگهبـان يشـورا يفقها مث ( سپارند مي ولي امر منصوب يفقها ـ ا ،اي يفقهـا ني

جـز هكـ نـد يفرما مـي ريتفسـ يا گونـه بـه را ياجتماع و ياسيس نشيب شرط ،منصوب داده صيتشـخ ،طيشـرا واجد يسك ،ولي امر با همسو افراد وها قهيسل هم و رانكف هم اي ستا ازين مورد اندازه همان به قايدق اي شوند مي يمعرف مردم به هك يافراد. شود ينم تفـاوت چيهـ هكـ يافراد ؛شود مي ينيب شيپ نامزد سه اي دو ثركحدا ،يعضو هر يبرا ،ندارنـد يفرقـ يگريد با شوند انتخاب مردم جانب از كي هر و ندارند هم با يماهو .ردك نخواهد يتفاوت جهينت ،مينك واگذار زين قرعه به را نشيگز اگر يحت

سرنوشـت در يريتـأث چيهـ هـا آن انتخـاب هكـ شود ينم داده اط ع مردم به البته زمامـدار و آمـده بـا/ ها آن انتخاب با خبرگان پندارند مي مردم. ندارد خبرگان مجلس

مـردم منتخب واسطه كي با زمامدار لذا ؛شود مي انتخاب منتخب خبرگان جانب از زين .است

ـ و از دم زين هيتق و هيتور باب از زين يانتصاب ومتكح معتقدان بسا چه منتخـب يل در و يثانو مكح باب از تنها مردم يرأ به رجوع يانتصاب ومتكح در اما ؛بزنند مردمـ بن مـردم يرأ اعتبـار رشيپـذ ع وه به 1،است تهيم لكأ ليازقب و ياضطرار طيشرا ادي

.516 ص ،1 جكتاب البيع، ،هةالفقا انوار شيرازي، مكارم ناصر شيخ اهللا آيت. 1

Page 158: حکومت انتصابی

157 كنندگان ولي امر شرايط تعيين

تنهـا يو نيمنصـوب ايـ ولي امـر ،يفقه لحاظ به لذا ؛دهد مي برباد را يانتصاب ومتكح رو نيازا و هستند املك طيشرا واجد ها آن زعم به هك نندك مي يمعرف مردم به را يافراد بـودن همسـو هكـ ياله منصوب يفقها نيا و اند شده نصب تيو/ به شارع جانب از از قـب باشـد مـردم يسو از انتخاب به يازين هكآن بي ،است شده احراز دقت به ها آن

يبـرا تنها خبرگان انتخاب يبرگزار لذا .اند هشد منصوب متس نيا به ولي امر جانب .است اط ع مك مردم ردنك يراض زين و اس م دشمنان دهان بستن

يفقهـا و ولي امـر اريع تمام طرةيس و طيشرا شدن يعاد محض به هك است واضح وةيشـ بـه خبرگـان و رود مـي نـار ك بـه انتخابات پردة ،قدرت يمجار يتمام بر همسو بـا مـأنوس جامعـة يبرا هك است يورق زر انتخابات. ندشو مي نييتع يانتصاب خالص يمحتـوا هكـ يپسولك همانند .ندك مي يمخف را يانتصاب ومتكح يتلخ ،يغرب ظواهرـ ارا روپـوش بـدون دارو اگـر اما است شفابخش تلخ يدارو ،آن از مـاران يب ،شـود هئ

.زنند مي باز سر آن استعمال

منصوب خبرگان و مردم. چهارم

چـه ،بدهنـد يرأ مـردم چه .ستندين شانيا ندةينما و مردم ي كو قعدروا خبرگان. هسـتند دارا را متس نيا) ولي امر با همسو يفقها همان يعني( خبرگان ،ندهند يرأ

عـت يب مـردم از تـا انـد شده منصوب ميرمستقيغ اي ميمستق ولي امر جانب از خبرگان يبعـد ولـي امـر يبـرا عـت يب ذاخـ و يفعلـ ولـي امـر با عتيب ديتجد يعني ؛رنديبگ .)يفعل ولي امر رحلت درصورت(

بـه اذعـان ؛اسـت مطاوعه ؛است تيو/ رشيپذ و يتول به اقرار ،عتيب مبنا نيا بر و خبرگـان يأر رشيپـذ عـدم . هسـتند يامر نيچن گستر نهيزم خبرگان. است اطاعت

و جـرم زين ايدن در هبود تيمعص شرعا شانيا توسط شده نييتع ولي امر با ردنكن عتيب يانتصـاب ومتكح يفقها يسو از يافراد نيچن با و ديآ مي حساب به ينابخشودن گناه .شود مي برخورد امبريپ و خدا دشمنان نيتر كخطرنا عنوان به

Page 159: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 158

منصوب خبرگان و ولي امر. پنجم

آنجـا از ييسو از اما ،ندارند ولي امر بر يشرع ژةيو حق ،خبرگان هك است واضح و اند دهيرسان قدرت به را ولي امر هك اند بوده) همسو يفقها( خبرگان نيا الواقع يف هك نيـ ا چـون گـر يد يازسو. است شانيا وامدار ولي امر ،اند گرفته عتيب او يبرا مردم از

غلبـة و ينظـام قـدرت بـه ياكـ ات جـز يا چاره ،هستند يمردم پشتوانة فاقد خبرگان ولـي امـر بـه هكـ يخـدمت واسـطة به همسو يفقها. رندندا جامعه بر ولي امر يشخص

از و شـوند مـي گماشـته مختلف مواضع در يو منصوب ندگانينما متسه ب ،اند ردهك در امـا ؛گردنـد مـي مند بهره ياجتماع و ياسيس ،ياقتصاد مختلف اناتكام و ازاتيامت

دهنـد مي دست از را خود ياجتماع گاهيپا ،ازاتيامت نيا از يبرخوردار زانيم به عمل ليتبـد يانتصـاب ومتكح يعاد ارگزارانك به عم و شوند مي تر وابسته ولي امر به و .شوند مي

واضـح لـذا ؛ستندين برخوردار ياستق ل چيه از ولي امر قبال در منصوب خبرگان عزل ييتوانا اي يواقع نظارت ،ولي امر ردكعمل بر هك رود ينم انتظار ها آن از هك است .باشند داشته تخلف درصورت را يو

جيتـدر به »ياضطرار انتخاب با همراه يگروه تغلب«وة يش بنابر يانتصاب ومتكح زورمـدار ومـت كح كيـ به ليتبد جز يانيپا و رود مي شيپ» يشخص تغلب« يسو به است نفر كي دست در يعموم مقدرات يتمام نيد نام به هك يومتكح. ندارد سا/ر هكي تصـرفات يتمـام هرچنـد . ندارد زور عمالا جز يا چاره خود طرةيس يقاب يبرا او و

انجـام منصـوب خبرگـان نام به يمعاونان يضمن تيحما با و نيد عنوان تحت را خود .دهد مي

Page 160: حکومت انتصابی

دهمفصل يانتصاب يزمامدار

تيـ اهم رغـم يعلـ . است دهيفرارس منصوب يول يزمامدار دربارة بحث نوبت نونكا يبعض يحت اي و اند پرداخته آن به مترك يانتصاب ومتكح به ائ نق ،مبحث نيا فراوان .اند هنگفت سخن باره نيدرا اصو/ ها آن از

ـ ،هينظر نيا بنابر هك چرا ؛ستين يمخف چندان يتيعنا مك نيا راز در منصـوب يول چيهـ نيـي تع ،يو ييتقوا و يعلم مراتب به باتوجه و دارد مطلقه اراتياخت يزمامدار همگـان از بهتـر را مـردم و جامعـه ،نيد مصلحت او. ستين /زم يو يبرا يا ضابطه ،هـا روش از نـدارد يلزومـ نيبنابرا. ردك خواهد عمل بداند ص ح را هرچه و داند مي

.مينك بحث هيفق يول يمرانكح و يمامدارز قواعد و ضوابط

مسـئله چنـد ) آن اطـ ق ايـ تيو/ ةيزاو از نه و( انتصاب ةيزاو از تنها همه نيباا نظـارت ايـ آ ،دوم ؛يانتصـاب ومـت كح در مقامـات نييتع نحوة يكي. است طرح قابل. يانتصـاب مقامـات تيمل مسئلة ،سوم است؟ يضرور اي مجاز ،منصوب يول بر يبشر ومـت كح ابعـاد بـا شـتر يب ييآشـنا يبـرا سـؤال سه نيا به ييگو پاسخ رسد مي نظر به

ـ ا طـرح بـه يلـ يهردل به ريخط ةينظر نيا به قائ ن ولو ،باشد /زم يانتصاب مسـائل ني .باشند نپرداخته

Page 161: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 160

يانتصاب ومتكح در مقامات نييتع نحوة

؛ييقضـا ؛يـي اجرا مقامـات ليازقب يمتعدد مقامات وجود يا جامعه هر ادارة يبرا ارتبـاط نحوة ؛مقامات نيا نييتع يچگونگ است مهم آنچه. است /زم ينظام و ينيتقن زين يانتصاب ومتكح در. است شانيا عمل وسعت و استق ل زانيم و گريدكي با ها آن يمبنـا بـه باتوجـه . اسـت شده شناخته تيرسم به مقامات تعدد ها ومتكح همة مانند نهـاده منصوب يول عهدة به شارع جانب از يعموم حوزة ريتدب ،هينظر نيا تيمشروع يبعد اجازة اي يقبل اذن با هاتن حوزه نيا در يدخالت و تصرف هرگونه لذا. است شده

.بود خواهد مشروع ولي امر

نسـبت ياسـتق ل چيه ازتنها نه يانتصاب ومتكح مقامات هك است واضح نيبنابرا خـدمات يمتصـد ،ولـي امـر اذن ايـ نصب با تنها هكبل ؛ستندين برخوردار ولي امر به

هيـ فق يولـ يسـو از مايمسـتق ايـ يانتصـاب ومـت كح مقامات يعني. شوند مي يعمومـ نيمنصـوب جانب از هكنيا اي شوند مي منصوب مراتـب سلسـله تيـ رعا بـا هيـ فق يول .شوند مي گماشته باواسطه اي ب واسطه

مقامـات از اعم يانتصاب ومتكح مقامات يتمام ياول مكح به و يعاد طيشرا در ومـت كح تمقاما رايز ؛هستند يانتصاب يهمگ رهيغ و ينظام ،ييقضا ،يياجرا ،ينيتقن

از يـي اجرا امـور يبـرا هيفق يول 1.شوند مي محسوب منصوب يول يبازوها ،يانتصاب و يقانونگـذار امـور يبـرا ،نـد ك مـي ادهفاست يياجرا معاون يعني خود يياجرا يبازو امـور يبـرا 2.ديـ جو مـي سـود يقانونگـذار معاون يعني ينيتقن يبازو از يزير برنامه يبـرا . برد مي بهره ييقضا معاون يعني خود ييقضا يزوبا از ييقضا و يفريك ،ييجزا

شـيخ اهللا آيـت ؛»اسـت فقيـه ولـي اختيـار و ديد وابص و اراده از ناشي نظام و حكومت تشكي ت«. 1 .11 ص ،جديدv مسائل في سديدv كلمات قمي، مؤمن محمد

رأي بـه موقوف و/يت، نظام در مختلف دواير ساير مانند قانونگذاري و تشريع مجلس مشروعيت«. 2را وي خداوند كه است كسي او. است مسلمين ولي ص پيشـين، ؛»...اسـت داده قرار مردم بر ولي 20.

Page 162: حکومت انتصابی

161 زمامداري انتصابي

منصـوب را ينظـام معـاون يعني ينظام يبازو ،يتيامن و يانتظام ،ينظام ،يدفاع امور ييشورا ،محوله فيوظا انجام جهت معاونان نيا از كي هر هك است واضح. دينما مي

منصـوب هيـ فق يول توسط مايمستق اي يانتصاب يشوراها نيا. دهند مي ليكتش يانتصاب. شـوند مـي اركـ به مشغول شانيا منصوب معاونان توسط يو اذن با هكنيا اي شوند مي را نـه يابك ايـ رانيـ وز ئـت يه فيوظـا يـي، اجرا يانتصاب يشورا ،يانتصاب ومتكح در .دارد عهده به

اي شورا مجلس معادل ،يقانونگذار معاون تيريمد با يقانونگذار يانتصاب يشورا بـا ييقضـا يانتصـاب يشـورا . اسـت يانتخـاب و كيـ راتكدمو يها ومتكح در نگرهك. رديـ گ مـي عهـده بـه را ييقضـا و يفريك ،ييجزا امور تيتمش ييقضا معاون تيريمد

،يدفـاع ،ينظـام امـور يسـامانده ينظـام معـاون تيريمـد با ينظام يانتصاب يشورا يفرهنگـ معاون تيريمد با فرهنگ يانتصاب يشورا. دهد مي انجام را يتيامن و يانتظام تـاب ك ،نمايسـ ،روزنامه ،ونيزيتلو ،ويراد ليازقب جامعه يهنر و يفرهنگ امور تيهدا .دهد مي انجام را... و

يانتصـاب مختلف يشوراها فيوظا و تعداد ،هيفق يول مختلف معاونان يمش خط مقامـات ةيـ لك وها سمت يتمام. شود مي اب غ شانيا به و نيتدو ولي امر دفتر توسط زمـان مدت شانيا مكح در يعني. شوند مي منصوب موقت طور هب يانتصاب ومتكح در

ـ در منصوب مأمور يبقا البته. است شده مشخص ،منصوب مأمور فةيوظ انجام متس ـ امـر تيـ و/ خـاطر تيرضـا سـب ك بـه منـوط شده نييتع زمان در يحت هشد نييتع اي

.است مافوق نيمنصوب

ـ بـه سال چهار مدت به مث يفرد اگر لذا يقانونگـذار يشـورا تيعضـو متس از فاصله نيا در و شود منصوب) يانتخاب يها ومتكح در شورا مجلس ليكو معادل(

ايـ شود مي عزل اي مورد برحسب ب فاصله ،ندك يتخط يو يبرا شده نييتع يمش خط .ديانم ميتقد را خود ياستعفا محترمانه هك شود مي داده دستور يو به

Page 163: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 162

منصـوبان تيـ مأمور اسـت مجـاز ردهك نييتع خود هك دوره هر انيپا در هيفق يول مـأمور فـة يوظ انجـام حسـن بـر د/لـت انتصـاب زمـان ديتمد. دينما ديتمد را خود

.ندك مي منصوب

ـ يعنـ ي ؛هستند مسئول ولي امر مقابل در يانتصاب ومتكح مقامات ةيلك هيـ فق يول مقامـات . هسـتند ييگـو پاسـخ بـه موظف ها آن و ندك السؤ شانيا از دارد حق شرعا تحـت و نـد ينما تيـ رعا مـو موبـه را ولي امر اتيمنو لفندكم شرعا يانتصاب ومتكح

.نندك عمل شانيا ياستصواب نظارت

و فيوظـا انجـام يچگـونگ ،تيـ مأمور حـوزة وسـعت ،ارتبـاط نحـوة نامة نييآ ميترسـ ،امر تيو/ عيرف مقام سطتو يانتصاب ومتكح مختلف مقامات نيب يهماهنگ در ياساسـ قانون معادل هيفق يول يميتنظ نامة نييآ نيا. شود مي اب غ شانيا بهو شده 1.است قانون مكح در هيفق يول يآرا اصو/. است يانتخاب يها ومتكح

/زم ،اسـت افتـه ي صـدور شـرف تيو/ مقام يسو از هك آرا نيا هك است واضح توانـد مـي مـورد برحسب بداند ص ح ولي امر اگر. باشد يعلن اي يتبك يهمگ ستين و شـوند مـي محسـوب قـانون ها آن همة هك دينما صادر زين يرعلنيغ اي يشفاه يآرا

امـور بـا مـرتبط نيقـوان البتـه . بود خواهند ا/جرا /زم منصوب مقامات و مردم توسط .بود خواهد يتبك غالبا يعلن

معاونـان سـطح در ،ردنـد ك دايپ اخت ف يمورد در يابانتص ومتكح مقامات اگر مـأمور ايـ مربوطـه معاون توسط تر نييپا سطوح در و هيفق يول خود توسط هيفق يول هكـ يانتصـاب ومـت كح در لـذا . شـد خواهد اخت ف رفع مورد حسب ،منصوب ژةيو ريتـدب جةسـرپن بـا هك ماند ينم يباق يلكمش ،است يليتنز و نييپا به با/ از يومتكح

.نباشد رفع قابل ،ولي امر

.شاهرودي هاشمي سيدمحمود اهللا آيت ؛»است قانون حكم در فقيه و/يت رأي«. 1

Page 164: حکومت انتصابی

163 زمامداري انتصابي

زيـ ن يا نـده ينما ،يمتـول بـر عـ وه ،مصـلحت ايـ تياهم واسطة بهها حوزه يبرخ بـا مـورد برحسـب تا شود مي منصوب يو منصوبان اي ولي امر يسو از ناظر عنوان به

يمتـول يهمـاهنگ نحـوة . ديـ نما فهيوظ انجام ياستصواب نظارت اي ياستط ع نظارت .شود مي نييتع ولي امر دفتر يسو از دقت به منصوب ناظر اب منصوب

هـا حوزه از يبرخ در تصرف اذن افراد يبرخ به هيفق يول بسا چه يعاد طيشرا در را مـردم يبعضـ يسو از شده انجام يقبل يها دخالت و تصرفات هكنيا اي ندك اعطا را

امـا . اسـت شده صادر لحتمص مطابق زينها اجازه و اذن گونه نيا كش بي .دهد اجازه آن صـدور و شـود مـي صـادر يرعاديغ طيشرا در انتصاب يحت و اجازه و اذن يگاه

شـده ليـ تحم يو بر عم هكبل ؛ستين همراه زين ولي امر رغبت و تيرضا با چندان انتصـاب هكـ ينحو به ،است نفوذ صاحب يا منطقه در يعالم اگر مثال عنوان به. است اذن يو بـه ولـي امـر ،شـود مـي همـراه مقاومت و ادبار با مردم يسو از يگريد فرد .بود خواهد ولي امر مأذون ندةينما او و دهد مي

بـه ليـ تما و تابد ينمبر را يانتصاب ومتكح ضوابط هك است يا گونه به جامعه اگر انتخابـات قيـ طر از جامعـه ةيـ عال مقامـات نيـي تع خواهـان و دارد يانتخاب ومتكح

عضـو يجـا بـه و خواهد مي جمهور سيئر ،يياجرا معاون يجا به يعني ،است يعموم امكـ اح و اوامـر يجـا بـه و طلبد مي شورا مجلس ليكو ،يقانونگذار يانتصاب يشورا طلـب ،ملت مصوب ياساس قانون ،ولي امر دفتر يسو از ياب غ بخشنامة و هيفق يول ،موقـت مصلحت بنابر اي يثانو مكح به و ياضطرار طيشرا در صورت نيدرا. ندك ميـ ا ،دهـد مـي تـن يداتيتمه با مردم منتخب مقامات به يانتصاب ومتكح داتيـ تمه ني

:از عبارتند

انتخابـات بـر نظـارت و داوطلبان طيشرا يبررس به مأمور را يانتصاب ينهاد .اوإل هكـ يمـوارد در ايـ نـد ك تيص حرد شيشاپيپ داند ينم مناسب هك را ها آن تا ندك مي .شود ابطال انتخابات نبوده مطلوب جهينت

Page 165: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 164

ـ ذيـ تنف بـه هكـ داشت خواهد تيمشروع يزمان مردم منتخب مقام .ايثان هيـ فق يول با اي ندك ادهاستف ذيتنف اهرم لوازم از تواند مي هيفق يول ردك مي اقتضا طيشرا اگر ،برسد يقـانون چيهـ ) ولـي امـر منصـوب نگهبان يشورا ليازقب( يانتصاب ينهادها ينيب شيپ

.شد نخواهد بيتصو هيفق يول دييتأ بدون

ـ با يانتخاب مقامات گونه نيا اراتياخت قلمرو ،ثالثا ايـ يمـواز ينهادهـا ينـ يب شيپ در تنهـا يانتخـاب مقامـات هكـ يا گونـه بـه ؛شود مي محدود شدت به يانتصاب متداخل .افتي خواهند اندام عرض انكام رمؤثريغ عم و محدود يا حوزه

بـه و ياضـطرار طيشرا در تنها يانتصاب ومتكح در مردم منتخب مقام هرحال به يهـا تيمحـدود بـا هـم آن طيشرا ليتحم واسطة به و تهيم لكأ باب از و يثانو مكح

ادامة مردم منتخبان از يكي هك نداند مصلحت هيفق يول هك زمان هر. است نكمم فوق نـار كبر را او توانـد مـي ،باشد امدهين سر به يو فةيوظ انجام يقانون زمان ولو ،دهد ارك

دو از يكـ ي به يانتصاب ومتكح در مردم منتخبان يخدمتگزار تيمشروع ضمنا. سازدـ منصـوبان ايـ هيفق يول ياستصواب نظارت يگريد ؛ولي امر ذيتنف يكي :است امر يول .يو بر هيفق

منصوب يول بر نظارت مسئلة

:است يتر مهم مسئلة بر فرع منصوب يول بر نظارت مسئلة

لـوازم از يكـ ي ،نظـارت هك چرا شود؟ مي محسوب مسئول مقام ،منصوب يول ايآـ بـر نظـارت مسئلة دربارة بحث از قبل لذا. است بودن مسئول مقام از ،منصـوب يول .ميپرداز مي منصوب يول بودن مسئول مقام دربارة بحث به مقدمه باب

است؟ لمسئو مقام ،هيفق يول ايآ

ييگـو پاسـخ به موظف او و ردك سؤال او از توان مي هك است يمقام ،مسئول مقام پاسخ اگر و پرسند؟ مي چه از دارند؟ پرسش و سؤال حق يسانك چه اي يسك چه. است

Page 166: حکومت انتصابی

165 زمامداري انتصابي

پاسـخ گونـه سه توان مي اول سؤال به دارد؟ ييامدهايپ چه افتندي يافكنا اي نادرست را .داد

گـر يد يسـرا در ياله مأموران از يخاص كم ئ اي خداوند دربرابر تيمسئول .اول مسـئول خداونـد دربرابـر را انيـ آدم همة خداپرستان و ندارانيد اگرچه. آخرت يعني يتيمسـئول هكـ بل ؛ستندين يمستثن قاعده نيا از تنها نه زين زمامداران كش يب و 1دانند مي

از مراد اما ؛شد خواهد يحسابرس شانيا از دقت به يعموم حقوق از و دارند مضاعف و ياخـرو تيمسـئول ،مسـئول مقـام از يعني ؛ستين نيا استيس علم در مسئول مقام

.شود ينم اراده يوجدان تيمسئول يحت اي يفراانسان

نـد ك سؤال زمامدار از تواند مي مردم آحاد از كي هر. مردم دربرابر تيمسئول .دوم زيـ ن و ركـ ازمن ينه و معروف امربه ليزقبا ينيد ميتعال. است ييگو پاسخ به موظف او و زمامـدار نيبنـابرا . اسـت يعمـوم حـق نيا لوازم از نيمسلم ائمة به حتينص ضةيفر

.است مسئول مردم دربرابر

و ديـ مف زيـ ن دهيچيرپيغ و طيبس جوامع در و حيصح معنا كي به پاسخ نيا اگرچه تيمسـئول يامـروز عجوامـ در ياسـ يس و ياجتمـاع روابط يدگيچيپ اما ،بوده ارآمدك

را نيمسـلم ائمـة بـه حتينصـ ضـة يفر و ركـ ازمن ينه و معروف امربه و مردم دربرابر نـدة ينما آن ياعضـا هكـ يقانون نهاد كي دربرابر زمامدار هك معنا نيا به ؛ردهك نهينهاد

ريـ اخ يمعنـا نيهمـ ياسـ يس علوم عرف در مسئول مقام از مراد. است مسئول مردمند در عنـه مسئول از مستقل و مردم منتخب يبشر نهاد كي دربرابر تيمسئول يعني ؛است و نـد ك مـي ضـاح ياست را زمامـدار بدانـد /زم هكـ يمـوارد در نـاظر نهـاد . ايدن نيهم يانتخـاب يهـا ومـت كح در. ديـ نما مـي عـزل را او ،مردم يعني نكمو از يندگينما به .است مسئول امعن نيهم به شورا مجلس و پارلمان مقابل در جمهور سيرئ

.23 انبياء، ،»يسئلون هم و يفعل عما /يسئل« ؛24صافات، ،»مسئولون إنهم هموقفو«. 1

Page 167: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 166

يهـا ومـت كح در. خـاص گـروه ايـ طبقـه ،قشـر كيـ دربرابـر تيمسـئول .سوم ليازقب خاص گروه اي قشر ،طبقه كي ندةينما زمامدار) يسا/ر اشراف( كيراتكستويآر

مسئول شانيا دربرابر /محاله و است هانيفق و ف سفه ،ونيروحان ،داران نيزم ،ساداتـ ا توسط هك همچنان زمامدار. ندك نيأمت را شانيا نظر ديبا مي و است نصـب طبقـه نيـ ا. شـود مي عزل زين طبقه نيهم جانب از يمقتض زمان در ،شود مي قشـر ايـ طبقـه ني

»مسـئول مقـام « از يا گونه اما ،شود ينم محسوب يقانون نيمع نهاد كي اگرچه خاص .دهد مي سامان را

شـمرده مسـئول مقام ،يبانتصا ومتكح در منصوب يول ايآ است يدنيپرس نونكا مسـتقل و يمردمـ منتخب نهاد كي دربرابر منصوب يول ايآ تر قيدق لكش به شود؟ مي ياخـرو تيمسئول( است؟ مسئول) خبرگان مجلس مث ( هانيفق قشر دربرابر اي يو از

گذشت هك يليد/ به مردم آحاد دربرابر نهيرنهاديغ يويدن تيمسئول و خداوند دربرابرـ هك است واضح.) است رونيب بحث از تخصصا دربرابـر تـوان ينمـ را منصـوب يول .دانست مسئول ،مردم منتخب ندگانينما از لكمتش ،دموكراتيك ينهاد

يومتكـ ح نيچنـ در هك چرا. است يانتصاب ومتكح ضوابط يناف يتيمسئول نيچن. سـت ا يعمـوم حـوزة ريتدب و سامان فلكمت ،يشرع يول و هستند هميعل يمول ،مردم يحقـوق لـوازم بـا دموكراتيك و منتخب نهاد كي يبرا سؤال حق شناختن تيرسم بهـ نيبنابرا. است ياله عام نصب و يشرع تيو/ ينف يمعنا به ،آن مقـام منصـوب يول

.شود ينم محسوب دموكراتيك نهاد دربرابر مسئول

يبستگ) انخبرگ مجلس مث ( هانيفق از يبرخ اي هانيفق همة دربرابر تيمسئول اما قيـ طر از منصـوب يول اگر. دارد منصوب يول نييتع نحوة و خبرگان نييتع نحوة به هـان يفق دربرابـر يتيمسـئول ،شود نييتع يشخص تغلب اي يتعهديو/ اي قرعه اي شفك

عمـ توانـد ينمـ زمامـدار ،باشـند ياجتماع وزن يدارا هانيفق گريد هرچند و ندارد

Page 168: حکومت انتصابی

167 زمامداري انتصابي

تيمسـئول از ريـ غ ياجتمـاع اقتـدار بـه دادن تن اما ؛رديبگ هديناد را آنان يرأ و سؤال .است يقانون نهاد كي دربرابر يحقوق

قـدرت بـه ياضـطرار انتخابـات با همراه يگروه تغلب قيطر از زمامدار اگر اما انـد دهيرسـان تيـ و/ مقـام به را يو هك هانيفق از يگروه دربرابر قاعدتا ،باشد دهيرس هكـ جيتـدر به ،گذشت هك آنچنان اما ؛است امر آغاز در نيا البته. باشد گو پاسخ ديبا مي

ـ دربرابـر را خـود استق ل آرام آنان ،ديآ ميدر هيفق يول طرةيس به قدرت مواضع يول .)منصوب خبرگان( شد خواهند سؤال از ناتوانو داده دست از هيفق

فسـاد مـ زم را تقدر زكتمر جامعه هك باشد يا گونه به ياجتماع طيشرا اگر يآر ،نـد ك يتلق تيمكحا س مت شرط ياسيس قدرت بر را يويدن نةينهاد نظارت و بداند طالـب هـان يفق همان ،ظاهر در و ياضطرار طيشرا در و يثانو مكح به صورت نيدرا

و سـؤال حق يدارا نهاد عنوان به ،اند شده بدل منصوب خبرگان به جيتدر به هك قدرت بـه باتوجـه هكـ اسـت يهيبـد . شـد خواهنـد يمعرفـ مسـئول مقام عنوان به هيفق يول

و شـود ينمـ دهيپرسـ يواقعـ يسـؤال هرگز ،هيفق يول به نسبت نهاد نيا استق ل عدم .بود خواهد استبداد تهمت دفع يبرا يفاتيتشر يعنوان تنها مسئول مقام عنوان

هرچنـد د؛شـو ينمـ شمرده مسئول مقام هيفق يول ،يانتصاب ومتكح در هرحال به و اسـت مسئول خداوند دربرابر تنها خداوند فةيخل. مسئولند يو دربرابر مقامات همةـ ردكـ عمل از سـؤال حـق يدارا يبشـر نهاد چيه و حاسبا به يفك ـ ا در هيـ فق يول ني .است نشده ينيب شيپ ومتكح

فقه در نظارت اقسام

ـ بـر نظـارت مسـئلة يبررسـ بـه ،يمقدمات بحث نيا از پس نونكا منصـوب يول نهـاد ،يانتصاب ومتكح در ايآ :است نيا بحث از قسمت نيا ياصل سؤال. ميپرداز مي

ـ ن ،عيـ رف مقـام نيا هكنيا اي دارد برعهده را هيفق يول بر نظارت امر يمشخص بـه يازي

Page 169: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 168

ـ با را نظـارت از مـراد ،مهم سؤال نيا به پاسخ از قبل ندارد؟ يبشر نةينهاد نظارت دي .ردك نييتع

ثيـ ح از نظارت ميتقس يكي. خورد مي چشم به نظارت از يبند ميتقس ود ،فقه در يسـو از هكـ است يناظر يشرع ناظر 1.يوضع و يجعل اي است يشرع اي ناظر. ناظر يفقها يعني ؛نيمع يشرع يول فقدان در هيحسب امور يمتصد. است شده نصب شارع يفـ النـاظر « ايـ »نيالمسـلم امور يف الناظر« اصط ح دو با هك است ليقب نيا از عادل قـرار اسـتعمال مورد فراوان ،تيوص بحث در و شود مي ادي آنان از »نيالمسلم مصالح 2.است گرفته

،)يوضـع ( يجعل ناظر. است تصرف جواز اي تيو/ ياخرا عبارت ينظارت نيچن منصـوب حـق يذ اييـ اول ايـ يشـرع يمتول ،حق يذ ،كمال يسو از هك است يناظر يمتـول نصـب بـر عـ وه واقـف . اسـت وقـف بحث به مختص يجعل ظرنا. شود ميـ ا به نظارت 3.دينما نصب ناظر ،وقف اداره حسن بر تواند مي تيـ و/ مقابـل معنـا ني .است

گونـه دو ،يجعلـ نـاظر نظارت. ياستصواب و ياستط ع به نظارت ميتقس يگريد نـاظر اط ع به وقف در را خود تصرفات يمتول ،ياستط ع نظارت در. باشد تواند مي در نـاظر بـه اطـ ع لـزوم هكـ اسـت واضـح . ستين /زم ناظر بيتصو اما ،رساند مي

يمخفـ ناظر ديد از دينبا يتصرف چيه هرحال به. ندك درخواست يو هك است يموارد زيجـا نـاظر بيتصـو از پـس تنهـا ،يمتـول تصرفات ،ياستصواب نظارت در اما. بماند

ـ التاسع المبحث الوقف، كتاب ،ءالغرا ةالشريع مبهمات عن ءالغطا كشف جعفر، شيخ به كنيد رجوع. 1 يف ).سنگي چاپ( 371 ص الناظر،

.657 ص ،المقنعة مفيد، شيخ: به كنيد رجوع نمونه عنوان به. 2 بالنـاظر، يتعلـق فيمـا : السـادس الفصل الوقف، كتاب ،يقالوث العروv يزدي، طباطبايي سيدمحمدكاظم. 3

.231ص ،3 ج ،12 مسئلإل

Page 170: حکومت انتصابی

169 زمامداري انتصابي

1.است

هيفق يول بر نظارت

ـ بـر نظارت جهت يمشخص افراد اي فرد ،فقه در ايآ هك است يدنيپرس نونكا يول حـوزة در هكـ نيا ايـ ميبـدان يشـرع ناظر را ها آن تا اند شده نصب شارع يسو از هيفق داشتهرا هيفق يول بر يجعل ناظر نصب يحق يذ ايآ يعموم حوزة در ،مردم بر تيو/

است ياستصواب ،هيفق يول بر ناظران نيا نظارت ،پاسخ بودن مثبت درصورت و باشد؟ :گفت توان مي مهم يها سؤال نيا به پاسخ در ؟ياستط ع اي

ـ بـر نظارت جهت شارع يسو از ينهاد اي فرد چيه .اوإل نشـده نصـب هيـ فق يول .است يمنتف هيفق يول بر يشرع ناظر نيبنابرا ؛است

حـوزة در مـردم ،يانتصـاب ومتكح يمبان و يشرع تيو/ ضوابط به باتوجه .ايثان حـوزة يمتـول بـر يجعلـ نـاظر باشـند مجـاز تا شوند ينم محسوب حق يذ ،يعموم عنوان به شارع يسو از يعموم دادن حوزة سامان ،دگاهيد نيا از. ندينما نصب يعموم مـردم و انـد شده منصوب امت بر تيو/ به شانيا و شده سپرده فقها به يشرع فةيوظ هكـ نيا بـه برسـد چـه تـا شوند ينم شمرده ديرش يعموم حوزة در هميعل يمول مثابة به .باشند هيفق يول بر ناظر نصب به مجاز اي باشند حق يذ

و دهـد مـي صيتشـخ شـان يا خود از بهتر را مردم مصلحت هيفق يول اساس نيبرا وزةحـ در مـردم ييسو از هرحال به. است هيفق يول نصرت و اطاعت مردم فةيوظ تنها. ندارند را هيفق يلو بر يجعل ناظر گماشتن حق گريد يازسو و ستندين حق يذ يعموم .است يمنتف زين هيفق يول بر يجعل ناظر نيبنابرا

تحريـر خمينـي، اهللا آيـت و. 231 ص ،3 ج ،الوثقي العروv و ؛371 ص ،ءالغطا كشف: بـه كنيد رجوع. 1 .84ص ،2 ج ،86 مسئلإل الوقف، كتاب ،الوسيلة

Page 171: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 170

ـ ،نظـارت نوع دو هر شدن يمنتف با .ثالثا ايـ ياستصـواب نظـارت كـه اسـت يهيدب ايـ ياستصـواب ارتنظـ چيه ،فقه در يعني. است موضوع انتفاء به سالبه زين ياستط ع خود ردكعمل است /زم نه هيفق يول پس. است نشده ينيب شيپ هيفق يول بر ياستط ع

بـه يافـراد ايـ فـرد بيتصو از پس است /زم نه و برساند يافراد اي فرد اط ع به را .ندك اقدام يعموم حوزة در ريتدب

:ميبشنو هك ستا موجه تيو/ ضوابط و يانتصاب ومتكح يمبان براساس نيبنابرا :هكـ نيا ايـ 1»اسـت؟ نظارت محتاج) عج(زمان امام بينا و هيفق مطلقة تيو/ چگونه« پشـت يمخفـ رهبـر شـوند مـي ،باشـند داشته را يرهبر بر نظارت حق خبرگان اگر«

دسـت در ياصـل قـدرت يعني نيا ،اند شبهه طرف خودشان هك يافراد هم آن ،صحنه اسـت متـر ك لغزشـش انكـ ام هك رهبر در ؛ستين ناظر ،نيمسئول از كي چيه در. ها آن 2.»است يرهبر شأن دون نظارت اص ،ياول قيطر به

. ندك مي ازين بي ينظارت هر از را هيفق يانتصاب تيو/ ،عدالت و اجتهاد ةيقدس ةكمل عادل هيفق اما. نشوند منحرف تا ناظرند ازمندين اند بهره بي عدالت و فقاهت از هك ها آنـ ) عج(مراأل صاحب حضرت ةيخف الطاف ژهيو به ؟نظارت به هچ را هـر از را هيـ فق يول

منصـوب يول ،يانتصاب ومتكح يمبان بنابر لذا. سازد مي ازين بي يبشر نةينهاد نظارت .ستين ردكعمل بر نظارت ازمندين

طيشرا يبقا بر نظارت به تفاكا

را مـردم تيـ و/ يطيشـرا واجـد هيـ فق هكـ برفرض. ديآ مي شيپ يسؤال نجايا در و بمانـد يبـاق ثابـت ،زمـان طول در طيشرا نيا هك است ينيتضم چه ؛رديبگ عهده به

ص ،3ج ،ايـران اسـإلمي جمهـوري اساسـي قانون بازنگري مذاكرات مشروح صورت: بـه كنيد رجوع. 11270.

.1263 و 1262ص ،3 ج پيشين،. 2

Page 172: حکومت انتصابی

171 زمامداري انتصابي

ييسـو از زمامـدار ،يرييـ تغ نيچنـ برفـرض كش يب نشود؟ تحول و رييتغ دستخوش فقدان به اقرار زين خود موارد يبعض در گريد يازسو و ندارد را تيو/ ادامة تيص ح .ماند ينم يباق ينظارت نهاد كي ينيب شيپ جز يا چاره نيبنابرا. ردك نخواهد تيص ح

ـ نييتع در صيتشخ و شفك روش به قائ ن ـ ا بـر ،منصـوب يول هكـ باورنـد ني 1.دارنـد برعهده را ياله عزل از شفك و ياله نصب از شفك فةيوظ ،اشفك خبرگان از مراد .است هيفق يول بر نظارت همانا هك دارد /زم يا مقدمه يشرع فةيوظ نيا انجام. شـود مـي محسـوب شـف ك مقـدمات از و است طيشرا يبقا بر نظارت ،نظارت نيا .شود ينم محقق ،نظارت گونه نيا بدون ياله عزل از شفك فيلكت هك ينحو به

وغـم هـم ) اشفك خبرگان( ناظر نهاد هك است نيا طيشرا يبقا بر نظارت از مراد طيشـرا يبقـا در اصـل البتـه . ندك مي هيفق يلو طيشرا يبقا يبررس مصروف را خودـ طيشرا از يكي رييتغ بر دال يا نهانش اي نهيقر ،اماره اگر اما ؛است مشـاهده هيـ فق يولـ حاتيتوض با اگر. گذارد مي انيدرم هيفق يول با را مورد ،ردك الكاشـ رفـع هيـ فق يول صيتشـخ ننـده ك قانع هيفق يول حاتيتوض اگر اما. شود مي طيشرا يبقا از شفك ،شد .شود مي فراهم يو عزل از شفك يبرا راه ،نشد داده

ردكـ عمل بـر نظـارت نازلة مرتبة ،طيشرا يبقا بر نظارت هك است حيتوض به /زم حـوزة در را زمامـدار اعمـال يتمـام ،ناظر نهاد ،ردكعمل بر نظارت در هك چرا ؛است بـا متضـاد ايـ نيد يمناف ،لتعدا خ ف هك را يو ميتصم هر و دارد رنظريز يعموم ،دانسـت مـبهم ايـ كوكمشـ گانه سه يمحورها به نسبت اي داد صيتشخ عامه مصالح .است ييگو پاسخ به موظف زمامدار و دارد زمامدار از سؤال حق

مصـباح محمـدتقي شـيخ اهللا آيـت و آملي جوادي عبداهللا شيخ اهللا آيت: به كنيد رجوع نمونه عنوان به. 1: قـم ،8 شـمارة اسـ مي، حكومـت فصـلنامة ،)خبرگـان مجلـس حقـوقي فقهـي جايگـاه ( يزدي، .74ص ،1378: قم ،ها پاسخ و ها پرسش يزدي، مصباح اهللا آيت و 44 و 22 ،14 ص ،1377تابستان

Page 173: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 172

رهيـ بك بكمرت ،باشد مجتهد يعني باشد يباق يفرد لحاظ به زمامدار طيشرا بسا چه عمـل حاصـل امـا ؛باشـد مدبر و ريمد يفرد ،فسهن حد يف و نباشد رهيصغ بر مصر و رمدبرانهيغ و رعاد/نهيغ ،يو يزمامدار درمجموع و يو تيريمد تحت ستميس و يو

تيمعص يعمد ابكارت از مانع تنها عدالت .ندكن نيتأم را نيد يمتعال اهداف و باشد در هيفق تيو/ عيوس اريبس اراتياخت به باتوجه. ستين اشتباه و خطا از مانع اما ،است يخطا واسطة به جامعه هك يا نهيهز هك است واضح ،مطلقه تيو/ يعني يعموم حوزة مانع زمامدار طيشرا يبقا به تفاكا نيبنابرا. است با/ اريبس شود مي متحمل هيفق تيو/ .ستين تيريمد در اشتباه و خطا و انحراف وقوع از

گرو در تنها را تيمكحا س مت ،طيشرا يبقادر نظارت به تفاكا به قائ ن درواقع يسـنت سـؤال بـه پاسخ و دانند مي زمامدار در يشخص ليفضا و صفات يبرخ تيرعا نظـارت لزوم بنابر هكآن حال. دانند مي مقصود به يواف را »ندك ومتكح ديبا يسك چه« را تيريمـد صـحت تيـ مكحا و سـ مت هرگز ،رانيمد يشخص ليفضا ردكعمل بر

.است يتيريمد مجموعة داد برون و ردكعمل يابيارز است مهم آنچه. دنك ينم نيتضم

نيـ د يمتعال اهداف و يعموم مصالح نندةك نيتأم و عاد/نه ،تيمكحا ردكعمل اگر بـر قيـ دق نظارت ازمندين تيمشروع عدم نيا احراز و شود مي نامشروع تيمكحا ،نبود نظارت گفت توان مي .شود يمن نيتأم طيشرا يبقا بر نظارت با هرگز و است ردكعمل »ردنكـ ومـت كح چگونـه « را اسـت يس ياصـل سـؤال هك است نيا /زمة ،ردكعمل بر باشد؟ مكحا يطيشرا چه با يسك چه هكنيا نه ميبدان

حاصـل ،ردكـ عمل بـر نظارت قيطر از لزوما ،طيشرا يبقا بر نظارت گريد يازسو يول در طيشرا يبقا به باشد تبرمع خودشان نزد هك يقيطر هر از ناظران اگر .شود ينم يبـاق يو طيشـرا ننـد ك احـراز ايؤر و خواب قيطر از ولو ؛است يافك ،دنديرس هيفق

هكـ نيا ايـ دارد استمرار انكماك له معظم ريتدب هك دهند شهادت عادل شاهد دو اي است و اسـت مـدبر عادل هانيفق افضل گذشته چون هيفق يول هك دنباش داشته نيقي شخصا

Page 174: حکومت انتصابی

173 زمامداري انتصابي

. نباشد يمبتن زين علم اهل به عرضه قابل ياستد/ل نيمت ةيپا چيه بر يشخص نيقي نيا .ستين يمنتف ردكعمل بر نظارت قيطر از طيشرا يبقا بر نظارت حصول انكام البته

بـر نظـارت هكـ اسـت نيا ردكعمل بر نظارت با طيشرا يبقا بر نظارت سوم فرق امـا ،برخاسـته ياسـ يس فلسـفة گونـه كي از آن لزوم و دارد تيموضوع خود ردكعمل

دةييـ زا و ندارد ياستق ل و شده /زم شفك مقدمة باب از تنها طيشرا يبقا بر نظارت و عـادل ،هيفق زمامدار اگر پندارد مي هك اي ياسيس فلسفة. است يگريد ياسيس فلسفة يو تيريمـد تحـت مجموعـة داد برون و ردكعمل سنجش به يازين گريد ،باشد ريمد .شود ينم صادر ريخ جز يرهبر نيچن از چون ،ستين

آن بـر و اسـت ياسـ يس روابط يها يدگيچيپ كدر از برخاسته ردكعمل بر نظارت و رانيمـد ردكـ عمل مسـتمر يابيـ ارز جـز يراهـ جامعـه تيريمـد سـ مت هك است ،نازلـه مرتبـة طيشـرا يبقا بر نظارت. ندارد تيريمد تحت مجموعة نك ماتيتصم و مثبـت اتكـ ن هرگـز نييپا مرتبة تيرعا با و است ردكعمل بر ظارتن قيرق و يادن .شود ينم ليتحص با/ مرتبة اتكبر

صيتشـخ و شفك قيطر به معتقدان ژهيو به يانتصاب ومتكح به قائ ن هرحال به هيـ فق تيـ و/ مقـام عيـ رف نأشـ يمناف را ردكعمل بر نظارت منصوب يول نييتع يبرا

هماننـد طـرق گـر يد بـه قائ ن اما 1.اند هرفتيپذ را طيشرا يابق بر نظارت تنها ،دانسته

اساسـي قـانون يبازنگر شوراي اول كميسيون در ايران جمهوري اساسي قانون 108 اصل اص حية .1 و رهبـري وظـايف انجـام حسـن بـر نظارت منظور به«: بود شده تصويب گونه اين 1368 سال در

بـه آگاه و عادل مجتهدين از تعدادي قانون، اين در وظايف ساير انجام و 111 و 107 اصل اجراي يمخفـ و مسـتقيم رأي بـا باشند رهبري صفات و شرايط احراز و تشخيص قدرت داراي كه زمان ،اساسي قانون بازنگري شوراي مذاكرات مشروح صورت ؛»...شوند مي انتخاب خبرگان عنوان به مردم شـوراي تصـويب بـه فـراوان گفتگوهـاي و بحـث از پـس اصـل اين. 1259 ص ،3 ج ،31 جلسة

شـرايط بقـاي بـر نظـارت مسـتند تنهـا كه اساسي قانون 108 اصل. 1275 همان نرسيد، بازنگري نـاتوان خود قانوني وظايف انجام از رهبر هرگاه«: باشد مي ذيل شرح به است انونق اين در رهبري ←آغـاز از شود معلوم يا گردد نهم و يكصد و پنجم اصول در مذكور شرايط از يكي فاقد يا شود

Page 175: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 174

ـ ا در .اند هگفت سخن مترك باره نيدرا يتعهديو/ و قرعه ينـ يب شيپـ عـدم بـا طـرق ني قـة يطر دو در امـا . نـدارد ييمبنـا زين يقلحدا نظارت نيهم يحت خبرگان نام به ينهاد بحـث اصـو/ ،يطراراضـ انتخاب با همراه يگروه تغلب و يشخص تغلب و تياسبق

هكـ يزمـان هكـ چـرا ؛اسـت يمنتفـ ،ردكـ عمل بـر چـه ،طيشـرا يبقـا بر چه نظارت اش ادامـه ،شود مي قلمداد مشروع ،زور با و يفرد صيتشخ به قدرت به دنيازي دست

.بود خواهد مشروع روش و منش نيهم با زين

صـحنة ،تـر بر قـدرت بـا مواجهـة با تنها و است ريناپذ نظارت يتيمكحا نيچن لذا منصوب خبرگان. داد خواهد ييق ع و عاد/نه ضوابط به تن اي ندك مي كتر را قدرت

را ولي امـر بر نظارت توان هرگز ،است منصوب يول نييتع در تغلب قةيطر /زمة هك .داشت نخواهند

ـ بر نظارت ،ينظر يمبان از فارغ صيتشـخ و شـف ك قيـ طر همـان در هيـ فق يول :است عامل چند تحقق روگ در يعمل لحاظ به

منظور مورد از استق ل بدون ناظر نهاد. هيفق يول از خبرگان مجلس استق ل .اول نظـارت بـه را خـود يجـا يواقعـ نظارت ياستق ل نيچن بدون. ندارد نظارت انكام

نشيگـز انكـ ام خبرگـان مجلس استق ل /زمة. دهد مي يفاتيتشر و يظاهر ،يصور يفقهـا ليـ ازقب( يو نيمنصـوب ايـ هيفق يول دخالت بدون و قلمست طور به آن ياعضا نيمنصـوب توسـط آن ماننـد و طيشرا احراز ،نشيگز عمل اگر. است) نگهبان يشورا نه ،است نشانده دست و هيسا در خبرگان مجلس ،ارك حاصل ،رديبگ صورت هيفق يول

.ناظر و مستقل

عهـدة بـه امـر ايـن تشخيص. شد خواهد بركنار خود مقام از است، بوده شرايط از بعضي فاقد→ .»...باشد مي هشتم و يكصد صلا در مذكور خبرگان

Page 176: حکومت انتصابی

175 زمامداري انتصابي

ـ نيمنسوب و نيمنصوب از ديبا مي خبرگان مجلس ياعضا .دوم 1؛نباشـند هيـ فق يول به نسبت يطرف يب عدم تهمت موضع در حداقل فقه يول نيمنسوب و نيمنصوب هك چرا ،شـاهد و يقاضـ يطرف يب و است شهادت و قضاوت ينوع نظارت. هستند هيفق يول .است عنه مفروغ يامر

ـ ايـ ينسـب ايـ يسـبب ارتبـاط منازعـه اطـراف از يكي با يقاض هك يزمان و سيرئـ با يا شـبهه و كشـ هـر رفـع يبرا هك است يعيطب ،دارد يمرئوس بـه را قضـاوت دي

هكـ آن از شيب خبرگان مجلس در هيفق يول منصوب يفقها اديز تعداد. بسپارد يگريدـ و دقت عدم درصورت رايز ،است آن فيتضع باشد هيفق تيو/ به خدمت يطرفـ يب

.است هيفق تي/و خود نديب مي بيآس همه از شيب آنچه ،نظارت در

جامعـه تيريمد با مرتبط يها تخصص همة ديبا مي خبرگان مجلس ياعضا .سوم فقاهـت در تنهـا هكـ يياعضـا . ننـد ك نظـارت يواقعـ طـور بـه بتوانند تا باشند دارا را

يحقوق و ينظام ،يتيامن ،ياقتصاد ،يفرهنگ ،ياسيس ابعاد توانند مي چگونه متخصصند نظـارت و اسـت معتبـر فقـه در تنها هانيفق دييتأ. دهند ارقر يابيارز مورد را تيريمد عـدم مكـ ح در فاقدنـد را ياسيس تيريمد مختلف ابعاد در /زم تخصص هك يسانك

.نظارت لفظ به تفاكا و است نظارت

نظـارت مهـم فةيوظ يفايا يبرا را /زم اط عات و ابزار ديبا مي ناظر نهاد .چهارم هك است واضح. شد خواهد بدل يفاتيتشر يامر به نظارت الا و باشد داشته ارياخت در

هيئـت خبرگـان دوم دورة مصـوب اساسـي قـانون 111 اصل درخصوص رهبري خبرگان نامة آيين. 1 فقيـه ولـي شرايط بقاي بر نظارت وظيفة ظاهرا كه است كرده بيني پيش را نفر 7 از مركب تحقيقي

انجـام بـراي كـافي فراغـت بايد تهيئ و افراد« نامه آيين 1 مادة دو تبصرة مطابق دارند، برعهده را از و نبـوده رهبري مقام جانب از قضايي و اجرايي هاي سمت شاغل و باشند داشته محوله وظايف دورة اخيـر هـاي اج سـيه در فقيه، و/يت منصوبين نفي شرط» .نباشند نيز وي به نزديك بستگان .است شده حذف خبرگان دوم

Page 177: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 176

نيا به 1باشد يو اذن به منوط ،يو تيب اي هيفق يول به وابسته ينهادها بر نظارت اگر نظـارت ينفـ يمعنا به ،باشد يمنتف نظارت ندانست مصلحت يو هك زمان هر هك معنا .است يواقع

.باشد هيفق تيو/ از مستقل ةبودج يدارا ديبا مي ينظارت نهاد

يديـ د بـا و يعملـ لحاظ به ،ينظر فراوان تكمش از فارغ رسد مي نظر به .پنجم نظارت. افتد ينم اتفاق يسادگ به زين هيفق يول طيشرا يبقا بر نظارت يحت انهيگرا واقع مفقـود يانتصـاب ومتكح در آن /زم مقدمات هك دارد ييارهاكسازو به اجياحت يواقع 2.است

يانتصاب ومتكح مقامات تيلم مسئلة

يهـا كم با انيآدم و 3است اعتبار فاقد ييايجغراف يمرزها يانتصاب ومتكح در و يسن و عهيش به زين مسلمانان. شوند مي ميتقس گرانيد و تابك اهل ،مسلمان به ينيد ميتقسـ و عـدم آن هيـ فق يول با يسازگار و هيفق تيو/ به اعتقاد براساس زين انيعيشـ با سازگار و معتقد به جامعه ميتقس يعمل و ياصل ميتقس ندهرچ. شوند مي هيـ فق يول 4.است آن عدم و

.نيست فايده از خالي زمينه دراين 1380 سال در نظام مصلحت تشخيص مجمع مصوبة به رجوع. 1 بـه ،دينـي حكومـت هـاي دغدغـه : كتاب به كنيد رجوع رهبري بر نظارت ابعاد با بيشتر آشنايي براي. 2

.782 تا 685 ص هشتم، بخش قلم، همين و واقعـي مـرز آنچـه بلكـه نيسـت؛ هـا ملت و كشورها جداكنندة جغرافيايي مرزهاي اس م نظر از«. 3

،2ج ،هـا پاسـخ و هـا پرسش يـزدي، مصباح اهللا آيت» .است عقيده است، يكديگر از مردم جداكننده فصـلنامة ،)مرزهـا از خـارج در فقيه ولي اختيارات( يزدي، مصباح اهللا آيت: به كنيد رجوع. 23ص

.95 تا 81 ص ،1375 پاييز: قم ،1 شمارة اس مي، حكومت يعنـي دو؛ درجة شهروند و يك درجة شهروند يا غيرخودي و خودي به جامعه تقسيم اساس برهمين. 4

.وي با ناسازگار و مخالف و فقيه ولي با سازگار و معتقد به جامعه تقسيم

Page 178: حکومت انتصابی

177 زمامداري انتصابي

چيهـ ينظـر لحـاظ به يو تيمل و باشد عهيش مسلمان ديبا مي هيفق يول هرحال به گرفـت عهـده به را يا منطقه امور زمام ،هيفق يول عنوان به يفرد اگر لذا. ندارد يتياهم در رايـ ز 1.اسـت الكب اش يانتصاب ومتكح يمبان مطابق ،نباشد نيسرزم آن اهل ولو شـرط تيـ مل ،يگروهـ اي شخص تغلب و يتعهديو/ ،قرعه ،شفك طرق از كي چيه .است معتبر يشرط نيچن يانتخاب يها ومتكح در يآر. ستين منصوب يول

ـ و سـتند ين يخاصـ تيمل به مشروط زين يانتصاب ومتكح گرمقاماتيد هيـ فق يول معـاون اي ييقضا معاون اي يياجرا معاون عنوان به تواند مي بداند ص ح هك را يسكهر هيـ فق يول هكآن( يسا/ر ستهيشا در هك چرا. دينما نصب يتيامن ينظام معاون اي ينيتقن) باشـد داشـته هيـ فق يول به يشتريب ارادت هكآن( يسا/ر ارادت اي) باشد ستهيشا را او كيـ در مـث هكـ اسـت يعـ يطب لـذا . اسـت طـن و و تيمل ستين كم آنچه و/اص در يانتصاب ومتكح كي در اي باشد يرانيا ييقضا معاون ،عراق در يانتصاب ومتكح معـاون افغانسـتان در يانتصـاب ومـت كح كي در اي ،باشد يعراق يياجرا معاون ،رانيا

.ذاكه و باشد حجاز اهل ينظام

وطـن يجا به را يشرع ابطضو و نيد هك است آن يمدع يانتصاب ومتكح اصو/ يا منطقه و يمل و يقوم مصالح و مناسبات تيرعا اصو/ هك ژهيو به. نشاند مي تيمل و 2.ستين سازگار يجهان واحد ومتكح و جهان نيمسلم ولي امر يسودا با

تـابع و ا/صل ايراني بايد جمهوري رئيس ،115 اصل مطابق ايران، اس مي جمهوري اساسي قانون در. 1) 109 اصـل بـه كنيـد رجـوع . (اسـت نشـده بيني پيش شرطي چنين فقيه ولي براي اما باشد؛ ايران .نيست /زم شرطي چنين رعايت نيز له معظم منصوبان در ظاهرا

مرزهـاي و باشـيم داشـته واحـدي جهـاني حكومـت كـه اسـت ايـن آل ايـده اس م، نظر براساس«. 2. 23ص ،2ج ،هـا پاسـخ و ها پرسش يزدي، مصباح اهللا آيت ؛»...باشند نداشته دخالتي هيچ جغرافيايي،

قلمـرو كنـد، نمـي محـدود شـرعا را تقليـد مرجع و مجتهد فتواي جغرافيايي، اقليم كه گونه همان« روي اسـ مي جوامـع همة تواند مي شرعا فقيه ولي يك. سازد نمي تحديد شرعا نيز را فقيه و/يت ←كنـوني شرايط در ولي باشد، نداشته وجود خارجي محدوديت كه درصورتي كند، اداره را زمين

Page 179: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 178

و ارتجـاع ينـوع يا منطقه و يمل مباحث به توجه و تيرعا يانتصاب ومتكح در .شود مي محسوب تيجاهل

→ و فقاهـت وإليت فقيه وإليت آملي، جوادي اهللا آيت ؛»...نيست ميسر خارج، در امري چنين عم .400ص ،عدالت

Page 180: حکومت انتصابی

ميازدهفصل تغيير زمامدار در حكومت انتصابي

رييـ تغ يبـرا ييهـا روش چه و شود مي ضيتعو چگونه زمامدار ،يانتصاب ومتكح درـ ا است؟ شده ينيب شيپ ياسيس قدرت رأس ومـت كح بـا يريـ گ نـاره ك يهـا روش ني يهـا ومـت كح در قدرت ييجا هجاب بحث دارد؟ ييها شباهت وها تفاوت چه يانتخاب ومـت كح بـه قـائ ن توسط مسئله نيا اما. است برخوردار ييبسزا تياهم از يانتخاب صـورت چهـار به زمامدار ،مجموع در. است نگرفته قرار يجد تيعنا مورد يانتصاب انكـ ام درمـورد . تيـ توق و عزل ؛استعفا ؛مرگ :ندك يريگ نارهك قدرت از است نكمم

.ردك بحث دياب مي يانتصاب ومتكح در صورت هر وقوع يچگونگ و تحقق

منصوب يول مرگ. كي

ياسيس قدرت حوزة ازجمله يانسان يها حوزه يساز كپا وةيش نيتر يعيطب ،مرگ ديچشـ خواهند را مرگ طعم همگان 1»ترجعون نايلإ ثم الموت ذائقإل نفس لك«. است چـه و يعـ يطب مـوت صـورت بـه چـه مـرگ . گشـت خواهنـد باز خداوند يسو به وـ وهيشـ نيا. رسدب يبعد ولي امر به نوبت شود مي باعث ،قتل صورت به ومـت كح نيب

شـتر يب يانتصـاب يهـا ومـت كح در آن وقوع هرچند. است كمشتر يانتخاب و يانتصاب لذا. ستين العمر مادام و است موقت يزمامدار يانتخاب يها ومتكح در هك چرا ،است

.57 عنكبوت،. 1

Page 181: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 180

. عمـر دنيسررس به با نه شوند مي ضيتعو رانيمد ،يزمامدار دورة دنيسررس به با غالبا مقطـع هـر در مسـتمر طـور بـه قـدرت ييجـا هجاب هك يانتخاب يها ومتكح در ذاكه

در قـانون برابـر و زيـ آم مسـالمت طور به مردم همة و رديگ مي صورت يزمان مشخص. شـود مي زمامدار رييتغ زيدستاو مترك ترور و قتل ،دارند فعال تكمشار ياسيس اتيح چـه زمامدار مرگ 1ادشدهي تةكن دو بودن يمنتف به باتوجه يابانتص يها ومتكح در اما يهـا وهيشـ و اسـت يزمامـدار رييتغ وةيش نيتر پررونق ،يعيرطبيغ چه يعيطب طور به .افتد مي اتفاق مترك آن به نسبت گريد

استعفا. دو

يشخصـ ليـ د/ بـه است نكمم زمامدار. است داوطلبانه يريگ نارهك ينوع استعفا قبول ليازقب گريد ليد/ هب اي يافسردگ و يخستگ اي يماريب به ابت اي سن ربك ليازقب ايـ ننـد ك ادارهجامعـه را او از بهتر گرانيد بسا چه و نبوده موفق جامعه ريتدب در هكنيا از داوطلبانـه ،مهـم يامـر در ريتقص واسطة به اي امور يبرخ به اعتراض خاطر به هكنيا

پـس و شـود مي ميتقد مافوق مقام به استعفا يعاد مقامات در. ندك يريگ نارهك قدرت نيتـر يعال درمورد اما. شود مي ضيتعو عم قدرت ،نيجانش نييتع و يو رشيپذ از

ريـ وز نخست اي يجمهور سيرئ ياستعفا ،يانتخاب يها ومتكح در جامعه ياسيس مقام) نينماد جمهور سيرئ اي شاه مانند( ياسيس قدرت فاقد نينماد يعال مقام اي مجلس به .شود مي ميتقد

.اول :اسـت مواجـه سـؤال چند با منصوب يول ياستعفا يانتصاب ومتكح در اما د؟ينما رد اي قبول را آن يسك چه و شود ميتقد يسك چه به استعفا .دوم ؛استعفا انكام

طيشـرا واجـد اگر هك است يشرع فيلكت ينوع مردم بر تيو/. استعفا انكام اما

جـوادي اهللا آيـت ؛»نيسـت خاصي زمان به محدود و است العمر مادام كفايت با عادل مجتهد رهبري«. 1 .168 ،رهبري و وحي پيرامون آملي،

Page 182: حکومت انتصابی

181 تغيير زمامدار در حكومت انتصابي

واجـدان اگـر و ينييتع ينيع وجوب ،يو يمعرف و فهيوظ رشيپذ باشد فرد صربهمنح 1.داشت خواهد يرييتخ ييفاك وجوب ،باشند متعدد طيشرا

ردنكرهـا ،حالـت دو هـر در تيو/ يتصد از پس ،رهاكردن مسئوليت هرحال به خود صيتشخ به اگر لذا ؛است حرام يشرع عذر بدون ،يشرع فيلكت بار ريز از شانه يقبلـ انعزال از يكحا درواقع او ياستعفا و ندك استعفا تواند مي دارد يشرع عذر ،يو نـدارد يشـرع وجاهت خودش صيتشخ به يو ريمعاذ اگر اما. است شارع توسط يو. باشـد ينمـ اسـتعفا بـه مجـاز شـرعا ،است فهيوظ انجام از يدلزدگ و يخستگ تنها وـ خـود يشخصـ صيتشـخ ،اسـتعفا ننبود اي بودن مشروع ضابط هك است يهيبد يول

.است منصوب

از اشـفان ك بـه اسـتعفا ،شـف ك قةيطر در ؟شود ميتقد يسك چه به استعفا هكنيا اما هيفق يول حاتيتوض از پس و شود مي ميتقد خبرگان مجلس يعني ياله عزل و نصب تغلب و يهدتعيو/ ،قرعه قيطر در اما. نندك مي اقدام استعفا رد اي قبول به نسبت آنان شـان يا بـه را خود ياستعفا منصوب ولي امر هك است نشده ينيب شيپ ينهاد ،يشخص گـروه بـه اسـتعفا زين ياضطرار انتخابات با همراه يگروه تغلب قيطر در .ندك ميتقد اريبسـ يانتصـاب ومـت كح در اسـتعفا صـورت . شـود مي ميتقد ،قدرت طالب هانيفق

فيـ لكت يفـا يا در ،اتيـ ح ظةلح نيآخر تا دهند مي حيترج هانيفق و است نادرالوقوع .ندينما وششك ياخرو ثواب ليتحص جهت مردم بر تيو/ يشرع

عزل. سه

. دارد) نندهك عزل( عازل به ازين ،عزل. قدرت از دنيشكريز به و يناركبر يعني عزل هـاد ن كي توسط زيآم مسالمت طور به ،اول :دهد رخ تواند مي گونه دو به ،زمامدار عزل .شود ناركبر قدرت از زور و فشار با، دوم ؛شود مي عزل زمامدار ،مافوق مقتدر

.15 و 14 ص ،8 شمارة ،ياس م ومتكح ةفصلنام ،يآمل يجواد اهللا آيت. 1

Page 183: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 182

:دهد رخ تواند مي گونه چند ،عزل دوم نوع

ـ هكـ يدرصـورت . مـردم يعمـوم جنـبش ايـ اميق ،شورش ،انق ب .كي هيـ فق يول همـة و نـد ك جلـب را يعمـوم تيرضـا باشـد نتوانسـته ظلـم و ريتدب سوء واسطة به انفجـار ،باشـد ردهكـ مسـدود ياسـ يس تيريمد رييتغ يبرا را زيآم مسالمت ياارهك راه

قـدرت از را هيفق يول ،مردم و دهد مي رخ شورش و اميق ،انق ب صورت به ياجتماع. ردكـ خواهنـد اعمـال جامعـه در را خـود مطلـوب ياسـ يس نظـم و شـند ك مـي ريز بهـ خـاص يتلقـ عيـ مط كش يب و دارد را خود خاص منطق ،ياجتماع يها تكحر يول .بود نخواهد شرع و نيد از هيفق

از يبخشـ اي تمام توسط است نكمم قدرت از هيفق يول عزل. ينظام يودتاك .دو از و نـدارد يمردمـ پشـتوانة بـه يازين ينظام يودتاك. رديبگ صورت مسلح يروهاين

خـاص يقتل به افتادن انيجر به درصورت هك يمنطق همان. ندك مي يرويپ تغلب منطق را قـدرت ،خـود اسـت نكمم ،ينظام انيودتاچك. نهاد نخواهد يوقع ،هيفق يول ينيد يروشـ نيچنـ بـا يشخصـ تغلب .بسپارند يگريد هيفق به را قدرت اي رنديگ دست به .رود مي نارك قدرت از و رسد مي قدرت به

وقمـاف نهـاد كيـ يسـو از ينـار كبر فرمان يعني زيآم مسالمت و يقانون عزل اما صيتشـخ و شـف ك قيطر يكي ؛است منصوب ولي امر نييتع در روش دو با متناسب

.ياضطرار انتخاب با همراه يگروه تغلب قيطر يگريد و

ياله عزل از شفك

شيپـ را صيتشخ و شفك قيطر منصوب ولي امر نييتع يچگونگ در هك يسانك مصـداق تنهـا هـا آن نـد معتقد هكـ بل ؛داننـد ينم ولي امر ناصب را خبرگان واند گرفته

هك برآنند زين نجايا در ،دهند مي صيتشخ را منصوب يول و نندك مي شفك را منصوب شفك ،تيو/ /زم طيشرا فقدان صيتشخ با هكبل ؛نندك ينم عزل را ولي امر ،خبرگان

عنـوان بـه را خـود شفك جةينت لذا. است شده منعزل شارع توسط قب او هك نندك مي

Page 184: حکومت انتصابی

183 تغيير زمامدار در حكومت انتصابي

مطلـع مـردم تـا ننـد ك مي اب غ مردم به يفقه خبرة و ارشناسك اي يشرعة نيب و شاهد بـه ملـزم آنان گريد و شده نقض ،طيشرا دادن ازدست واسطة به يو با عتيبكه شوند .ستندين او از يرويپ و اطاعت

از اشـفان ك تنها خبرگان و است خداوند عازل و ناصب ،شفك دگاهيد در نيبنابرا هكـ همچنـان لـذا . ندارنـد يدخالت ،عزل و نصب در خود و ندهست ياله نصب و عزلـ ن او عزل ،رديگ مي صورت با/ از و شارع توسط ولي امر نصب از و شـارع توسـط زي عـزل و نصب. است وتاهك ولي امر عزل و نصب از يبشر دست و رديگ مي انجام با/

.است ياله يارك ،ولي امر

صيتشـخ را يرهبـر ينـار كبر ،حالـت چهـار در ،اشـف ك خبرگان هكآن حيتوض :دهند مي

ـ ا. زعامـت يشـرع فيوظا انجام از يناتوان .اول اتفـاق صـورت سـه در امـر ني :افتد مي

1 .يجسم يقوا دادن ازدست با هك ينحو به ؛سن برك، تيو/ يمتصد نتواند عم ؛باشد امت بر

2 . ؛فيوظا انجام از مانع /ع ج يماريب به ابت

.مدت يطو/ن شدن ربوده اي جنگ در شدن رياس ليازقب يقسر موانع. 3

ياصل شرط سه فقدان در زين امر نيا .امر تيو/ طيشرا از يكي دادن ازدست .دوم :افتد مي اتفاق هيفق تيو/

؛حافظه و مشاعر دادن ازدست واسطة به افتاء يعلم تيص ح دادن ازدست. 1

؛مردم حق در ظلم ژهيو به تيمعص ابكارت واسطة به تقوا و عدالت دادن ازدست .2

بـه باتوجـه . جامعه امور حيصح ادارة در يناتوان و تيريمد ضعف و ريسوءتدب .3 يولـ تيمسـئول ،اراتيـ اخت بـا تيمسئول تناسب قاعدة به اكات با و هيفق مطلقة تيو/

Page 185: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 184

ومتكح در هيفق يول هرچند(. بود خواهد مطلقه جامعه در يو اراتياخت همانند هيفق يهـا يينارسـا اساس نيبرا.) شود ينم شناخته تيرسم به مسئول مقام عنوان به يانتصاب همة در يعني( ينظام و يتيامن ،يحقوق ،ياجتماع ،ياسيس ،ياقتصاد ،يفرهنگ مختلف ياسيس يتيفاك بي و ريسوءتدب بر د/لت) دارد مطلقه اراتياخت هيفق يول هك ييها حوزه يو ضـعف نيبـا/تر و است تيريمد و ريتدب ،يزمامدار شرط نيتر يعيطب. دارد يو .تيريسوءمد و يتيفاك بي

يبرخـ بنـابر هك ميدان مي .يو از تر تيباص ح افراد اي فرد دنيرس عرصه به .سوم شـده منصـوب امـت بـر تيو/ به شارع يسو از هانيفق افضل ،زمان هر در اتينظر در يفعلـ هيـ فق يول از يافراد اي يفرد هك افتنديدر خبرگان ،يمقطع هر در اگر. است هكـ ننـد ك مـي شـف ك اسـت افضـل ريتـدب يا عدالت ،فقاهت طيشرا از يبرخ اي همه هيـ فق افتنيـ پس. است شده نصب افضل و عزل مفضول ،تيافضل نيا تحقق مجرد به

ـ عـزل از اشفك ،افضل هيفق افتني پس. است شده اشفك ،افضل مفضـول هيـ فق يول .است

امـر تيـ و/ /زم طيشـرا يبعضـ واجد هيفق يول ،آغاز از هك شود معلوم .مچهار .انـد هردكـ خطـا ،منصـوب يولـ شفك و مصداق صيتشخ در خبرگان و است نبودهـ هكـ شود مي شفك ،بردند يپ خود يخطا به هك يمجرد به نصـب اصـو/ ،هيـ فق يول

دو در مورد نيا. است زولمع هيفق يول ،اشتباه كدر لحظة از يعني ؛شود عزل تا نشده :فتديب اتفاق است نكمم صورت

گرفتـه صـورت خطـا يو شفك در و بوده /زم طيشرا فاقد ،آغاز از هيفق يول .1 مطلـق مجتهـد هكـ انـد ردهكـ متوه خبرگان و نبوده شيب يمتجز يمجتهد مث .استانـد پنداشـته لـط غ به خبرگان و بوده ظالم و انصاف بي ،مستبد ،جو نهيك يفرد اي. است را ديرشـ و شرفتهيپ جامعة كي تيهدا تيفاك و تيريمد توان اي. است عادل و يمتق

Page 186: حکومت انتصابی

185 تغيير زمامدار در حكومت انتصابي

و ياسـ يس حيصـح نشيـ ب يدارا و مـدبر و ريمـد را او نادرسـت به خبرگان و نداشته .ندا هردك مي تصور ياجتماع

يو از افضـل يگـر يد افـراد ايـ فـرد ،آغاز از اما ،بوده طيشرا واجد الجمله يف .2 عنـوان بـه را مفضـول يفـرد ،افضل قيمصاد اي مصداق از غفلت با خبرگان واند بوده

عـت يب يو تيـ و/ يبـرا مـردم از و ردهكـ يمعرفـ مـردم بـه ،داده صيتشخ ولي امر .اند هگرفت

و ياسـ يس امـور در مـدبرتر و ريمـد يااتقـ اعـدل اشجع افقه مجتهد هكنيباا مث ريتـدب و تقـوا ،فقاهـت از تـر نييپـا درجات در يردف خبرگان ،بوده موجود ياجتماع

.باشند ردهك يمعرف ،ياله منصوب ولي امر عنوان به و دهيبرگزرا ياسيس

. نـد ينما مـي شارع توسط ولي امر عزل از شفك خبرگان ،فوق گانة هشت صور در هيـ فق تيو/ طيشرا يبقا بر شانيا نظارت جةينت ،ولي امر ياله عزل از خبرگان شفك

.شد نخواهد محقق زين عزل از شفك ،ينظارت نيچن بدون هك است واضح و است

نكـ مم حالـت دو ،عـزل از شـف ك بر رداي ،خبرگان نظر استماع از پس هيفق يول :رديبگ شيدرپ است

كتـر را قـدرت ،زيـ آم مسـالمت لكشـ بـه و رديپذ مي را خبرگان صيتشخ .كي .ديگو مي

عزل از شفك در خبرگان است معتقد و اندد ينم صائب را خبرگان صيتشخ .دو هكـ داند مي خود يشرع فيلكت و است ياله منصوب يول همچنان او واند ردهك خطا حـوزة در را ريـ غ تصـرف و دخالـت هرگونـه و دهد ادامه انكماك را امت بر تيو/ تحـت ،برانـداز و محارب ،يباغ عنوان به را نيمتخلف و داند مي غصب و حرام يعموم هكـ يدرصورت نندك مي اخطار خبرگان به صورت نيدرا. دهد مي قرار مجازات و بيقتع منحـل را خبرگـان مجلـس ،ننـد ك يپافشار خود غلط صيتشخ و ناصواب شفك بر

Page 187: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 186

.ندك مي برخورد آنان باو 1ردهك

،ننـد ك ديـ كأت آن بـر و بداننـد حيصـح انكـ ماك را خود صيتشخ زين خبرگان اگر .رديگ مي قرار هم دربرابر ياله شفك دو و يشرع صيتشخ دو درواقع

مطابق هم يعموم اركاف و مردم و داند مي خدا ،است حيصح واقعا يك دامك هكنيا يگـر يد بر را يكي توان ينم لذا و شوند ينم محسوب مرجع ،يانتصاب ومتكح يمبان در هيفق كي صيتشخ بر هيفق چند صيتشخ حيترج بر يليدل چيه هك چرا. داد حيترج را خـود خاص ياسيس و يشناخت معرفت يمبان ،تيثركا يأر به كتمس. ستين دست .است نشده رفتهيپذ يانتصاب ومتكح در كي چيه هك دارد

نخواهـد تغلـب قاعـدة ردنك يجار و زور به توسل جز يا چاره ،عمل در نيبنابرا مجلـس ،اسـت نيچنـ غالبـا هكـ باشد برخوردار يشتريب قدرت از هيفق يول اگر .بود

گرفته قرار نياطيش القائات ريثأت تحت خبرگان هك شود مي اع م و شده منحل خبرگان بـدخواهان صـف بـه امروز ،حسنه سوابق رغم يعل واند شده منحرف حق ريمس ازو .اند هوستيپ

را او ،ردهكـ خلع را هيفق يول آنان ،باشند برخوردار يشتريب قدرت از خبرگان اگر يالهـ منصـوب يول عنوان به را يگريد فرد و ندينما مي يمعرف مردم هب خائن عنوان به يفـرد يهـا صيتشـخ دست به جامعه زمام هك يزمان اصو/. ندينما مي يمعرف مردم به ،مختلـف صيتشـخ دو معارضة درصورت هك است يعيطب ام ك ،شود مي سپرده فقها .نباشد زور به توسل جز يعمل يا چاره

محـذور فقيه، ولي توسط آن نمايندگان عزل و خبرگان مجلس انح ل« آملي جوادي اهللا آيت نظر به. 1 امـام نايـب كـه الشـرايط جامع فقيه براي حقي چنين وجود »ثبوتا« شرعي لحاظ به اما دارد؛ قانوني .458ص ،عدالت و فقاهت وإليت فقيه وإليت ؛».ندارد وريمحذ است،) عج(زمان

Page 188: حکومت انتصابی

187 تغيير زمامدار در حكومت انتصابي

عزل از كشف مشكالت

يمتعـدد ينظـر تكمش به ياله عزل از شفك ،فوق يعمل مهم الكاش از فارغ :مبت ست

وجـه چيهـ بـه و اسـت يبشـر يامـر ،مختلف مراحل در نصب همانند عزل .اوإل بـا هيفق تيو/ طيشرا يبررس با هانيفق از يجمع. داد نسبت خداوند به را آن توان ينم

نباشـد اجماع و نظر اتفاق نهيزم نيدرا اگر. دارند مي ابراز را خود يأر هيفق يول صفات داشـته مخـالف يأر خبرگـان ياعضـا از يكـ ي بسـا چه با/خره( است نيچن غالبا هك

ـ اقل يرأ بر عزل از شفك بر خبرگان تيثركا يأر ليدل چه به صورت نيدرا) باشد تيـ ا اسـت؟ ارجح ابقا از شفك بر ريدا علـم عـد قوا از يكـ ي بـر يمبتنـ يبشـر يأر ني .است يعرف استيس

نيچنـ زيـ ن نصـب از شـف ك در هكـ آنچنان ،ستين يمنتف آن در خطا احتمال .ايثان نصب از شفك در خطا به علم ،عزل نيا حا/ت از يكي اصو/ و بود يجار ياحتمال اخـس تـابع هجـ ينت ؟داد نسـبت خداوند به را الخطا محتمل امر توان مي چگونه. است

.است مقدمات

تا نشده نصب يسك ،واقع لوح در ،گذشت دوم بخش در ليتفص به هك آنچنان .لثاثا .دنبند او عزل از شفك به مرك خبرگان و شود عزل مرتبه آن در

از تـر تيباصـ ح افـراد اي فرد دنيرس عرصه به صورت بودن يجد به باتوجه .رابعا آزمـون ) سـال ده ايـ پـنج هـر مـث ( يزمان نيمع مقاطع درنظرگرفتن بدون ،هيفق يول واجـدان كتـ كتـ يدائمـ سـة يمقا فرض رايز. شد نخواهد محقق صورت نيا يعملـ ا داشـتن نظر از دور يمعنا به عم و است واقع از دور ،يفرض هيفق يول با طيشرا ني

.است احتمال

،ننـد ك مـي عـزل هكـ هسـتند ناخبرگـ نيا و ندارد يمستند عزل از شفك .خامسا عـوض خبرگـان بيكتر است يافك. نندك يمعرف ياله عزل از اشفك را خود هرچند

Page 189: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 188

يالهـ يأر ،واقـع لوح در هك رفتيپذ توان مي ايآ ،ابدي رييتغ ها آن يأر حاصل تا شود !است؟ افتهي رييتغ

قدرت خواهان هانيفق گروه توسط عزل

كمـ ياضـطرار انتخـاب بـا همـراه يگروه تغلب ،ولي امر نييتع بحث در اگرـ هكـ هـان يفق از يگروهـ همـان القاعده يعل ،باشد بوده عمل قـدرت بـه را هيـ فق يول و تغلـب منطق به باتوجه اما. سازند ناركبر ارك از را يو بود خواهند مجازاند دهيرسان

ول ،روش نيا در زور اصالتديوشك خواهد هيفق ي دسـت بـه را خبرگـان زمـام عم ياعضـا يجـا بـه ،خـود عيـ طم و هماهنـگ و همسـو افراد ردنك نيگزيجا با و رديگ .دهد سامان را منصوب خبرگان ،رفته خدا رحمت به

و ديتمج و مدح به تنها آنان. عزل نه زند ميسر يواقع نظارت نه يمجلس نيچن ازـ عـزل به اقدام ،نادر برفرض هك يدرصورت. پرداخت خواهند هيفق يول دييأت هيـ فق يول ولـي امـر شـرعا را خـود و نباشـد موافـق آنـان يأر بـا هيفق يول هك يدرصورت ،نندك

زور بـه توسل و قدرت جنگ جز يا چاره ،نيشيپ قيطر همچون ،بداند ياله منصوب ،نـدارد زور بـه توسـل جـز يا چـاره ،لكمشـ حلبراي هك يا هينظر هر. بود نخواهد يانتصـاب مـت وكح در عـزل ريـ خط مسـئلة . دارد هينظر آن نقض و يناتمام بر د/لت .ستين حل قابل زور بدون

1است منصب نامش است يمعزول نيع است حاجب تيرو ز انمك يمنصب

)تيوال دوران يزمان تيمحدود( تيتوق. چهار

مقامـات يتمـام هكـ بل ؛نـدارد وجـود العمـر مـادام مقام ،يانتخاب يها ومتكح درـ ن اراتيـ ختا حـوزة لحاظ به هك همچنان. است محدود و موقت يزمان لحاظ به يبـرا زي

).استع مي محمد دكتر تصحيح( 4437 شمارة ،199 ص ،6ج ششم، دفتر ،مولوي مثنوي. 1

Page 190: حکومت انتصابی

189 تغيير زمامدار در حكومت انتصابي

يتمـام فيوظـا هكـ بل ؛نشـده شـناخته تيرسـم به مطلقه اراتياخت هرگز يمقام چيهـ تق يعنـ ي تيـ توق. اسـت يقـانون مشـخص حدود به محدود جامعه رانيمد دوران دي

ـ پا در نيبنابرا. سال ده اي پنج مث يزمان مشخص محدودة كي به يزمامدار ،دوره اني منتخب زمامدار به زيآم مسالمت طور به را قدرت ،مرگ و ااستعف و عزل بدون زمامدار .سپارد مي يبعد

تيـ مكحا سـ مت اسـباب از ،بـدن در خـون گـردش همانند قدرت گردش نيا دكرا آب همانند العمر مادام مقامات هك باورند نيا بر يانتخاب ومتكح اصحاب. است قـدرت زكـ تمر از يمامدارز دوران بودن موقت. شوند مي ليتبد مرداب به و گندند مي و نشـاط ،يشـاداب باعـث و نـد ك مـي يريجلـوگ يتاتوركيد و استبداد و نقطه كي در

.شود مي ياسيس قدرت بهداشت

هيـ فق تيو/ دوران ردنكمحدود ايآ است؟ مجاز تيتوق ،يانتصاب ومتكح در ايآ ومـت كح بـه قائ ن پاسخ است؟ سازگار يانتصاب ومتكح يمبان با مشخص زمان به

نـه اسـت العمـر مادام و يدائم ،هيفق تيو/ هك باورند نيا بر آنان. است يمنف يانتصابـ ا ،است يباق عدالت و فقاهت نيعناو هك يزمان تا هك يمعن نيا به. موقت تيـ و/ ني .ستين زيجا ،يشرع تيو/ تيتوق لذا ؛دارد استمرار

بـا يعادل مجتهد يرهبر« .ندارد و/يت ،الا و ،دارد همواره ،دارد تيو/ يسك اگر ،سـال ده از بعـد عـ وه هب 1».ستين يخاص زمان به محدود و است العمر مادام تيفاك درسـت ،ننـد ك ديـ مق را رهبـر ،عـت يب ضـمن در خبرگـان هكنيا 2است شده تر اردانك تيـ و/ مسئلة 4خورد يبرم مقام قداست به تيتوق 3.ندارند شرط حق خبرگان ست؛ين

.168 ص ،رهبري و وحي پيرامون آملي، جوادي اهللا آيت. 1 .681 ص ،اسإلمي جمهوري اساسي قانون بازنگري شوراي مذاكرات مشروح صورت. 2 .699 ص قمي، مؤمن اهللا آيت ن،پيشي. 3 .1214 ص مشكيني، اهللا آيت پيشين،. 4

Page 191: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 190

زمـان بـه محـدود ،اسـت نيمعصوم ائمة تيو/ ادامة و است ياله يمنصب هك را هيفق تيـ توق 1.بـود خواهـد تيو/ مقام فيتضع موجب تيمحدود ،ديترد بدون هك نندكن

يمعن مدت ،مينك مي عتيب رهبر عنوان به هك يسك با... است شرع خ ف مطلقا يرهبر 2.است نيمسلم ولي امر ،دارد تيص ح هك يمادام ؛ندارد

يرهبـر بـودن يانتخـاب بـه ليـ متما غالبـا هكـ هيفق تيو/ به قائ ن از يجمع بتهال 3داننـد يم /زم و مشروع را سال ده مثل يمشخص زمان مدت به تيو/ تيتوق ،هستند

برابـر هرحـال بـه . اسـت يجد نظام به لطمه احتمال ،يرهبر بودن يدائم با معتقدند وـ العمـر مادام ،منصوب يول و ستين زيجا تيتوق ،يانتصاب ومتكح يمبان زبـان بـه اي منصـوب يول يريگ نارهك اسباب از توان ينم را تيتوق لذا. است طيالشرا مادام تر قيدق

.دانست در. اسـت عـزل و اسـتعفا ،مرگ به منحصر ،منصوب يريگ نارهك طرق نيبنابرا :جهينت رصـورت د هكـ ينحـو بـه اسـت مواجـه يجـد ي تكمشـ با عزل ،يانتصاب ومتكح

ف .ماند ينم زور به توسل جز يا چاره ،خبرگان با منصوب يول صيتشخ اخت

لنكرانـي فاضـل محمـد اهللا آيت آن وقت دبير امضاي به قم علمية حوزة مدرسين جامعة نامة پيشين،. 1 .1246 ص اساسي، قانون بازنگري شوراي به

.1279 كني، مهدوي اهللا آيت پيشين،. 2 ص ،2 ج ،اسـإلمي جمهـوري اساسي قانون بازنگري شوراي مذاكرات مشروع صورت: بـه كنيد رجوع. 3

رهبـري توقيـت ... و رفسنجاني هاشمي اميني، ابراهيم اهللا آيت هاي ديدگاه ازجمله ،1261 تا 1209 بـه و نرسـيد شورا تصويب به با/خره اساسي قانون بازنگري شوراي كميسيون مصوب سال ده به

.است العمر مادام الشرايط، جامع فقيه ولي رهبري قانون اين مطابق لذا. نشد تبديل قانون

Page 192: حکومت انتصابی

:سوم بخش

انتصابتصديقي مباني

:سوم بخش

انتصابيقي تصد يمبان

Page 193: حکومت انتصابی
Page 194: حکومت انتصابی

يبررسـ بـه نوبـت و امكان وقوعي انتصاب، انتصاب يتصور يمباد با ييآشنا از پس بـر يانتصـاب ومـت كح. رسد مي يانتصاب ومتكح يقيتصد يمبان و ياستد/ل يها هيپا به خود يمدعا اثبات يبرا يومتكح نيچن معتقدان است؟ استوار يا ادله و نيبراه چه ومـت كح لكتنهاشـ هك ندك مي اثبات ياتيروا و اتيآ چه اند؟ ردهك كتمس يامور چه است؟ »يعموم حوزة در مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب« ياس م

يانتصـاب ومـت كح بـر ايـ آ ست؟ا ياتفاق و ياجماع ،هانيفق يانتصاب تيو/ ةينظر ايآ اربعـه ادلـة در يانتصـاب ومـت كح مسـتندات درمجموع است؟ شده اقامه يعقل ليدل يمتـ يق و قـدر چـه از ادلـه نيـ ا گريد يازسو ست؟يچ) عقل و اجماع ،سنت ،تابك(

بـه يتلقـ زانيـ م چـه بـه هانيگرفقيد جانب از يانتصاب ومتكح ادلة است؟ برخوردار اسـت؟ شـده وارد يفنـ ا/تكاش و يعلم ينقدها چه يليدل هر بر است؟ شده ،قبول د؟يدرآ به سربلند يعلم نقد بوتة از هك دارد يليدل يانتصاب ومتكح ،مجموع در ايآ

. است آن يتصور يمباد از تر يغن مراتب به »انتصاب يقيتصد يمبان« بحث نةيشيپ امـور بـه و تاسـ امـور نيبـراه و ادله ،مباحث غالب در هانيفق همت جهةو هك چرا يتصور امور از ياريبس. شتريب نهاند پرداخته قيتصد /زم مقدمة باب از تنها ،يتصور رغـم يعلـ .انـد هافتين فحص و بحث ازمندين لذا .اند هردك فرض واضح اي يهيبد زين را اتينظر گريد اي و( »هيفق مطلقة يانتصاب تيو/« ةينظر بر شده ارائه ادلة در ،ازيامت نيا

Page 195: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 194

دييـ تق اي تيعموم اي( اط ق ،انتصاب ،تيو/ نكر چهار ادلة) هانيفق يانتصاب تيو/ .است نشده كيكتف گريدكي از ،معتقد هانيفق آراي در فقاهت و) تيو/ حوزة

. نـد ك ينمـ اثبات را نكر چهار هر لزوما شده اقامه ادلة از كي هر هك است واضح قـرار اثبـات و استد/ل مورد هانيفق يسو از مستقل لكش به انتصاب نكر گريد انيب به

شـارع يسـو از انتصاب يها ليبد نيمشهورتر از يكي رواج هك آنجا از. است نگرفته ،اسـت هـان يفق يبرخـ ريـ اخ قـرن ربع اركابت محصول »مردم جانب از انتخاب« يعني

ـ در آن بـه دادن سروسـامان يبـرا وشـش ك و تقابل نةيقر باب از انتصاب به توجه نيب ومـت كح ادلـة رد و نقـد مقـام در شتريب باز هرچند ؛است شده شتريب راياخ ،قدانمعت ،بحـث يسلب يها جنبه به يعني ؛يانتصاب ومتكح اثبات مقام در تا، اند برآمده يانتخاب

.آن يجابيا يها جنبه تا شده پرداخته شتريب

اعتبـار و د/لـت زانيـ م يبررسـ و يانتصـاب ومتكح ادلة يبند دسته گريد يازسو يتـر برجسته و تر قيدق لكش به يانتصاب ومتكح رانكمن و منتقد هانيفق آثار در ها آن

كيـ كتف بـدون ( »هانيفق يانتصاب تيو/« ادلة يگردآور هك همچنان. است شده مطرح در) ق 1245. م( ره ينراقـ م احمـد بـا ) گريدكي از فقاهت و تيو/ و انتصاب ادلة

ـ ن انتصـاب ادلـة نقد و يبند دسته ،يگردآور 1.شود مي آغاز اميعوائدا/ ـ آ بـا زي اهللا تيـ الفق إليـ و/ يفـ دراسـات « در يمنتظر ينعليحس شـروع »إليا/سـ م الدولـإل فقـه و هي 2.شود مي

از را يانتصـاب ومـت كح بـه قـائ ن يسـو از شده اقامه ادلة ،استاد راه ادامة در ماـ ا ردهكـ يبند طبقه ،تقسم چهار ضمن در را ها آن و ردهك استخراج آثارشان يعنـ ي. مي

را يقرآن ادلة و اجماع ؛يعقلادلة ؛ييروا ادلةدو گروه ،شده اقامه ادلة تياهم بيترت به

.536 تا 531 ص الو/يإل، فيه ما و الحاكم و/يإل بيان في 54 قاعدة ،ياماألعوائد نراقي، م احمد. 1 ،اإلسـإلمية الدولـة فقـه و الفقيـه وإلية في دراسات آبادي، نجف منتظري حسينعلي شيخ اهللا آيت استاد .2

.492 تا 425 ص ،1 ج عموما، الفقهاء بنصب القائلين ادلإل ذكر في الثالث الفصل الخامس، الباب

Page 196: حکومت انتصابی

195 مباني تصديقي انتصاب : بخش سوم

ازو ردهك مطرح است مرتبط ،انتصاب با را آنچه ليتفص بهايم دهيوشك وايم ردهك ارائهـ ثان .ميبگـذر اجمـال بـه فقاهـت و اط ق ،تيو/ به مربوط اتكن سـهولت جهـت اي

د/لت عدم و د/لت تاايم ردهك ميتقس يمنطق زيمتما مقدمات به را ادله يتمام ،استنتاج حيتصـر آن يفقهـ منبع به ،مقدمه هر هكبل ؛ليدل هر در. شود نييتب وضوح به ليدل هر .است شده

هـان يفق يسـو از هكـ مقدمـه هـر كيكتف به آن بر وارد انتقادات ،ليدل هر ليذ در ياجتهـاد يمبـان براساس ،ليدل هر انيپا در با/خره و. شود مي ركذ ،شده هعرض منتقد از بحث هك است روشن. شود مي پرداخته مختلف جوانب از ليدل اعتبار در يداور به آن ياصـل مخاطبـان ،حقوق و فقه از مطلعان و است يفن يبحث يانتصاب ومتكح ادلة

يزبـان بـه ،يفنـ مباحـث ارائـة از پس ليدل هر يانتها در شود مي وششك اما ؛هستند .ديآ ارك هب زين را مندان ع قه گريد تا شود عرضه بحث خ صة ،تر ساده

ليتفصـ به تيو/ يقيتصد يمبان بخش ،ييو/ ومتكح تابك در هكنيا به باتوجه چهـار هـر بـه اشـاره با هيفق مطلقة يانتصاب تيو/ ةينظر ادلة درواقع و 1شده اربرگذ در انكـ ا/م يحتـ ،راركـ ت از زيـ پره يبرا ،شده عرضه تيو/ محور بر هيكت با و نكر ليدل املك متن به يدرصورت تنها و مينك مي بحث انتصاب ياختصاص ادلة از تنها نجايا

از انتصـاب ادلـة كيـ كتف عدم هرچند. باشد آن درگرو ،انتصاب فهم هك مينك مي اشاره نيـ ا تيـ غا. اسـت ردهكـ /زم يمتعدد موارد در را ارجاع نيا ةينظر يها بخش گريد

.است يانتصاب ومتكح ياستد/ل يمبان اتقان زانيم يبررس ،بخش

يانتصاب ومتكح يقيتصد يمباد

پاسـخ يمقدمات سؤال چند به است /زم يانتصاب ومتكح ادلة به پرداختن از قبل :شود داده

.396 تا 221 ص و/يت، تصديقي مباني دوم، بخش ،وإليي حكومت. 1

Page 197: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 196

ليـ دل ازمنـد ين يعمـوم حوزة در مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب اصو/ ايآ .اول بـه معتقـدان از يبرخـ هكنيباا شود؟ مي شمرده يهيبد مسائل زمرة در هكنيا اي است؟ و شـود مـي قيتصـد موجـب تصـورش هكاند دانسته يموضوعات از را آن ،هيفق تيو/

ييادعـا نيچنـ امـا 1،اسـت يهيبـد و يضـرور يعنـ ي ؛ندارد اجياحت برهان به چندان نشـان اربعـه ادلـة بـه كتمسـ با آن اثبات يبرا ششوك. است نشده انتصاب درمورد .است ليدل محتاج و ستين يهيبد مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب هك دهد مي

عهيشـ فقه اي مذهب ،نيد اتيضرور از مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب ايآ .دوم نيـ د يضـرور شـود؟ مذهب از خروج و ارتداد موجب آن اركان هك ينحو به ؟است ليـ دل بـه محتاج ،بودنش نيد از و مكح آن ثبوت ،نيد ثبوت از بعد هك است يمكح

و يانتصـاب ومـت كح. آن /زم منزلـة به اي است نيد ممقو جزء اي يمكح نيچن .نباشد ؛سـت ين نيـ د اتيضـرور از ،او/ يعموم حوزة در مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب

.ستين هيامام فقه يضرور ،ثالثا ؛ستين مذهب يضرور ،ايثان

،دارند يشرع حجت ،خود اركان بر هك هانيفق نيب در آن مخالفان و رانكمن ثرتك اگرچه. است فقه و مذهب ،نيد در يانتصاب ومتكح نبودن يضرور ع مت نيبا/تر

1فقـه ايـ 2مـذهب يضـرور را هيـ فق تيـ و/ اصلاند دهيوشك هيفق تيو/ به معتقدان .اند هردكن حيتصر انتصاب درمورد ييادعا نيچن به اما ؛نندك يمعرف

احتيـاج برهـان به چندان و شود مي تصديق موجب ها آن تصور كه است موضوعاتي از فقيه و/يت«. 1 و/يـت به چون باشد، دريافته اجما/ حتي را اس م حكاما و عقايد هركسي كه معني اين به ندارد؛ خواهـد بـديهي و ضـروري را آن و كرد خواهد تصديق درنگ بي آورد، تصور به را آن و برسد فقيه

و 462ص ،2 ج ،البيـع كتـاب : بـه كنيـد رجوع نيز و 3 ص ،فقيه وإليت اهللا خميني، آيت. »شناخت467.

فصـل قابل و است) ع(معصومين ائمة و/يت و اس م به التزام همان فقيه و/يت به التزام ما نظر در«. 2 وابسـته اس مي انتشارات دفتر ،مراجع المسائل توضيح رهبري، مقام از استفتائات. »نيست جدايي و ← .65 سؤال ،38 ص ،1 ج ،1376: قم علمية حوزة مدرسين جامعة به

Page 198: حکومت انتصابی

197 مباني تصديقي انتصاب : بخش سوم

مـذهب انكـ ار از مـردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب و يانتصاب ومتكح ايآ .سوم يفقهـ فروع از اي است عهيش ياعتقاد مسائل از حداقل اي عيتش ياعتقاد اصول ،هيامام ومـت كح ؟يفقهـ ايـ است ي مك يا مسئله ،انتصاب ايآ گريد انيب به د؟يآ مي حساب به

مسـائل از و اسـت يفقهـ فـروع از يكي مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب و يانتصاب از ايـ عيتشـ ياعتقـاد اصول از هكنيا به رسد چه ؛شود ينم محسوب ياعتقاد و ي مك .ديآ شمار به هيامام مذهب انكار

تيـ و/ مسـئلة ،شـان يا با همسو هانيفق و منصبان صاحب يبعض ،رياخ دهة دو در بـاب از خداونـد بـر هكـ انـد شـده يمـدع وانـد ردهك يمعرف ي مك مسائل از را هيفق بـر تيـ و/ بـه را هانيفق ،ياس م ةجامع ادارة يبرا هك است واجب ،لطف و متكح

. است لفكم فعل آن /زمة هك است اهللا فعل عوارض از مسئله و ديفرما منصوب مردم. مـردم رشيپـذ و يتـول وجـوب و مـردم بـر هـان يفق تيـ و/ عمـال ا وجـوب يعنياند شده يمدع هكنيا اي 2يفقه لوازم با است ي مك يا مسئله هيفق تيو/ گريد عبارت به 3.است مذهب اصول و انكار از هيفق تيو/ هك

يمبـان با است يفقه يا مسئله هيفق تيو/ ،سكبرع هك ميردك اثبات خود يجا در خداونـد يسـو از مردم بر تيو/ به هانيفق نصب وجوب يادعا به هرحال به ؛ي مك .پرداخت ميخواه مفص ،يعقل ادلة ضمن در

→ را فقـه طعـم ) گـر وسوسـه ( انگـار بلكه است؛ غريب ه،فقي و/يت عموم در مردم از بعضي وسوسة«. 1

ا/مـر كتـاب ،اإلسـإلم شرايع شرح في الكإلم جواهر نجفي، محمدحسن شيخ» .است نچشيده اص .397 ص ،21 ج المنكر، عن النهي و بالمعروف

.144 تا 139 ص امامت، و و/يت مقالة ،رهبري و وحي پيرامون آملي، جوادي اهللا آيت. 2 مـذهب اركان از زمان و عصر هر در اجتماعي مسائل ادارة و اس مي جامعة رهبري در فقيه يتو/«. 3

امامـت و و/يـت شئون از فقيه و/يت«. »دارد امامت اصل در هايي ريشه كه است عشري اثني حقة اسـتنباط شـرعي ادلـة از فقهي احكام ساير مثل و/يت، به راجع احكام و است مذهب اصول از و .70 و 64 سؤال ،39 و 38 ص ،1 ج ،مراجع المسائل توضيح رهبري، مقام از استفتائات. »شود مي

Page 199: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 198

مفـاد ،ليـ دل ارائة از قبل هانيفق ست؟يچ يمقتض انتصاب مسئلة در اصول .چهارمـ ا ،اصـل سيتأس دةيفا. دهند مي قرار يبررس مورد مسئله در را اصل در هكـ اسـت ني خ ف موارد. شود مي كتمس اصل به ميشبا داشته كش انتصاب تحقق در هك يموارد هـان يفق انتصـاب در اگر. مانند مي يباق اصل تحت موارد گريد ؛خواهد مي ليدل ،اصل .است انتصاب عدم اصل ،ميباش داشته كش مردم بر تيو/ به

شـده اقامـه انتصـابش بـر معتبـر ليدل هك دانست شارع منصوب توان مي را يسك تـا سـت ين انتصـاب ،اصـل نيبنابرا. است انتصاب عدم معادل ،انتصاب در كش. باشد تيـ و/ عدم ،اصل هك همچنان ؛نخواهد ليدل ،انتصاب و باشد ليدل ازمندين انتصاب عدم .است استد/ل و ليدل و اثبات ازمندين مردم بر تيو/ و 1است

اثبـات را مـردم بـر تيـ و/ بـه هانيفق انتصاب ،هانيفق يسو از شده اقامه ادلة اگر نيا بر وارد ينقدها اگر و شود مي خارج انتصاب عدم اصل از يانتصاب ومتكح ،ندنك

نـاتوان ،صـدور جهـت در چـه ،سـند در چـه ،د/لت در چه ادله و باشند صائب ادله هـان يفق و شود مي كتمس »انتصاب عدم اصل« به يعموم امور حوزة در شوند يابيارز .باشند حوزه نيا در رفتص به مجاز تااند نشده منصوب شارع يسو از

مـورد انتصـاب عـدم اصـل ،تيـ و/ عدم اصل به هانيفق اذعان و حيتصر رغم يعل ،بحـث يفنـ يمبـان به توجه اما. است نگرفته قرار منتقد و معتقد از اعم ،هانيفق بحث بـر تيـ و/ بـه هـان يفق انتصاب و است انتصاب عدم ،اصل. ندك مي اقتضا را آن سيتأس ؛اصـل نيا از فرار يبرا است يوششك ادله اقامة. است يشرع معتبر ليدل ازمندين مردم .است يافك انتصاب عدم اصل تحت مورد يبقا يبرا زين اثبات در معتبر كش و

شـيخ ؛)سـنگي چـاپ ( 37 ص ،الغـراء الشـريعة مبهمات عن الغطاء كشف الغطاء، كاشف جعفر شيخ. 1 وي از پـس فقهاي تقريرات و حواشي و شروح كلية و 546 ص ،3 ج ،المكاسب انصاري، مرتضي

التقليـد، و ا/جتهـاد فـي رسـالإل ،الرسـائل اهللا خمينـي، آيـت : به كنيد رجوع نيز و خشي مكاسب بر .100ص

Page 200: حکومت انتصابی

199 مباني تصديقي انتصاب : بخش سوم

ـ ب بـه ننـد؟ ك اثبـات خواهند مي را يامر چه قايدق يانتصاب ومتكح ادلة .پنجم اني شود؟ مي قيتصد ،نصب از يتصور چه گريد

:گذشت اول بخش در هك آنچنان

ـ ا با ؛است شارع يسو از زمامدار طيشرا انيب از فراتر يامر انتصاب .او/ ادلـه ني .دارند را مردم بر تيو/ تيص ح شرعا يسانك چه مييبگو ميخواه ينم تنها

انشاء از فراتر يامر اما ؛است ردهك جاديا جعل و انشاء ينوع اگرچه انتصاب .ايثانـ ا بـا . است يشرع مكح انيب و ضوعوم بر يشرع مكح جعل و فيلكت تنهـا ادلـه ني هـان يفق فيـ لكت و فـه يوظ يعموم امور در مردم بر تيو/ هك مينك اثبات ميخواه ينم

.است

هك يمعن نيا به. است انهكملو انشاء و يومتكح فرمان ،يسلطان جعل ؛انتصاب .ثالثا مكح نيا موجب به ،شارع عنوان به من :مينك اثبات را مفهوم نيا ميخواه مي ادله نيا با امـور حـوزة در مـردم همـة بـر تيـ و/ بـه ها ناكم همة و ها نازم همة در را هانيفق

.نمك مي منصوب يعموم

منصـوب مـردم بر تيو/ به »بالفعل« عنوان صاحبان و طيشرا واجدان همة .رابعاـ بـه ايـ باشـند شده منصب صاحب بالقوه هكنيا نه) عام نصب(اند شده هيشـأن متس

.باشند شده منصوب

بـا مـردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب اثبات بر ع وه يانتصاب ومتكح ادلة .ششم :جمله از ؛داشت خواهد برعهده زين را يگريد امور بر استد/ل ،فوق حاتيتوض

؛عـادل هـان يفق همة نصب :ندك مي اثبات را ليذ صورت سه از كي دامك ادله .كي سراسـر در هـان يفق مطلـق افضـل نصب ؛ييايجغراف منطقة هر رد هانيفق افضل نصب جهان؟

Page 201: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 200

را كيـ دامكـ ،منصـوب هانيفق نيب از ولي امر نييتع مختلف صور نيب از ادله .دو و يشخصـ تغلـب و تياسـبق ؛يتعهـد يو/ ؛قرعـه ؛صيتشـخ و شفك :ندك مي ديكتأ

؟يگروه تغلب و تياسبق با/خره

چـه به مستند ،آن يچگونگ و زانيم و صوبمن يول ردكعمل بر نظارت اصل .سه است؟ يشرع ليدل

است؟ ردهك مطرح را يصور چه و ستيچ منصوب يول عزل يشرع ادلة .چهار

العمر مادام يزمامدار و منصوب يول يزمامدار تيتوق انكام عدم يشرع ادلة .پنج ست؟يچ طيالشرا جامع هيفق

معتقـدان يسـو از فوق مسائل اتفاق هب بيقر ثركا ،ميردك اشاره تر شيپ هك همچنان ريـ خط اتيمدع نيا بر متأسفانه و نگرفته قرار ياستد/ل بحث مورد يانتصاب ومتكح

ادلـة ،انتصاب ينظر يمبان براساس انكام حد در ميوشك مي ما. است نشده ليدل اقامة »قـال ي نأ نكـ مي مـا إليـ غا« هكـ را ادله نيا آنگاه ردهك اقامه را ياتيمدع نيچن مناسب ياسـتد/ل يمبان در است يباب فتح ،توبكم نيا. ميده قرار نقد و يابيارز مورد هستند از يا هاله با هك ينيسرزم. مبت اول گام يها تيمحدود به و يانتصاب ومتكح يايزوا

عمـق و وسعت در است قرار برهان و ليدل نكنوراف با كنيا و شده دهيپوشان قداست .رديگ صورت يابيارز آن

Page 202: حکومت انتصابی

فصل دوازدهم تنصب با داللت مطابقي در سن

هـان يفق. ردك جستجو اتيروا انيم در ديبا يم را يانتصاب ومتكح مستندات نيتر مهم را تيـ روا ده جيتـدر بـه قـرن و نـيم كيـ بـه كيـ نزد طول در ،هيفق تيو/ به معتقد به گانه ده اتيروا نيا ،انتصاب ةيزاو از .اند هردك انتخاب ييروا ادلة نيتر مهم عنوان به :شوند مي ميتقس دسته سه

يمطابق د/لت با گريد عبارت به ؛نصبند در حيصر شده ادعا هك ياتيروا ،اول دستة اثبـات را نصـب يالتزامـ د/تا بـا هكـ ياتيـ روا ،دوم دستة .نندك مي اثبات را انتصاب

.هستند نتصابا اثبات يپ در هيخبر ازجمله انشاء استفادةبا سوم دستة در و نندك مي

و دوم دسـتة اتيـ روا د/لـت از تر يقو اول دستة اتيروا د/لت هك است واضح خبـر و حنظلـه عمـربن خبر ؛رديگ ينم قرار شتريب تيروا دو ،اول دستة در. است سوم :مينك مي آغاز اخبار از دسته نيا با را بحث. جهيابوخد

حنظله عمربن خبر

ـ عن) ع(اباعبداهللا سألت :قال حنظله عمربن عن بسنده ينيلكال يرو مـن نيرجلـ او السلطان يال ماكفتحا ،راثيم او نيد يف منازعة نهمايب اصحابنا ،القضـاv يال

ـ هميال مكتحا من :)ع(فقال ؟كذل حليا ـ مكتحـا فانمـا باطـل او حـق يف يال مكبح اخذه إلنه ،له ثابتا حقا انك ان و سحتا أخذي فانما له مكحي ما و ،الطاغوتـ ري« :يتعـال اهللا قـال ،به فركي ان امراهللا قد و تالطاغو ـ مواكتحـا ي ان دوني يال

Page 203: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 202

ـ ( نظراني :)ع(قال صنعان؟ي فيك :قلت »به فرواكي ان امروا قد و الطاغوت ) يال ،امنـا كاح عرف و حرامنا و حإللنا يف نظر و ثنايحد يرو قد ممن مكمن انك من منـه قبلهي فلم مناكبح مكح فاذا ماكحا مكيعل جعلته قد يفان ،ماكح به لرضوايف

حـد يعل هو و ،اهللا يعل الراد نايعل الراد و ،رد نايعل و ،اهللا مكبح استخف فانما 1.باهللا كالشر

:ديگو مي و ندك مي نقل حنظله عمربن از ينيلك ا/س مثقإل

ـ سؤال) انيعيش از يعني( اصحاب از نفر دو دربارة) ع(صادق امام از ـ ردمك هك قضـات اي سلطان به يدگيرس يبرا و بود نشانيب ينزاع اثريم اي قرض درموردـ هـر « :فرمـود است؟ زيجا نيا ايآ؛ بودند ردهك مراجعه ـ حـق در هك باطـل اي هرچـه و است ردهك يدادخواه طاغوت به قتيدرحق ؛برد شانيا نزد يدادخواه

چـرا ،باشد او ثابت حق اگرچه ،است گرفته حرام به ،رديبگ ها آن مكح به هك را گرفتـه )بـورزد فرك آن به داده دستور خدا هك يسك( طاغوت مكح به را آن هك

حال ،برند طاغوت نزد يدادخواه خواهند يم« :است فرموده يتعال يخدا. است نندك نظر« :فرمود نند؟ك چه پس :دميپرس ».بورزند فرك او به هكاند شده امر هكآن نظـر مـا حـرام و حإلل در ،ردهك تيروا را ما ثيحد شما از هك يسك يسو بهـ ح و يقاض عنوان به را او ديبا پس ؛شناسد مي را ما امكاح و ردهك ؛رنـد يبپذ مك از و ردك مكح ما مكح به هك آنگاه پس ،ام داده قرار مكحا شما بر را او من رايزـ رد را مـا و است شده شمرده كوچك خدا مكح ،نشد رفتهيپذ او ،اسـت ردهك .»است خداوند به كشر حد در نيا و است ردهك رد را خدا ،ردهك رد را ما هكآن

،1ج ،10 حـديث الحـديث، اخـت ف بـاب العلم، فضل كتاب ،الكافي من صولاأل كليني، ثقإلا/س م. 1 عـن يحيـي بـن صـفوان عـن عيسـي محمـدبن عـن الحسـين محمـدبن عن يحيي محمدبن ؛67ص

نيـز القضـا كتـاب ،الكـافي من الفروع در را حـديث اين كليني. حنظلإل عمربن عن الحصين داوودبن آن نيـز طوسـي شيخ. 412 ص ،7 ج ،5 حديث الجور، £قضا الي ا/رتفاع كراهيإل باب: است آورده و 218ص ،6 ج ،514 حـديث : اسـت كـرده نقـل القضـاء، كتاب ،حكاماأل تهذيب موضع دو در را

.301ص ،6 ج ،845 حديث

Page 204: حکومت انتصابی

203 نصب با داللت مطابقي در سنت

در فقـه علـم در و حيتراج و دلاتع بحث در اصول علم در حنظله عمربن ثيحد مسـتندات نيتـر مهـم از يكـ ي و اسـت بوده استناد و بحث مورد ربازيد از قضا تابك بـه مراجعـه تيـ ممنوع و طيالشـرا جـامع قضـات عنـوان به عادل يفقها يشرع نييتع

و يعمـوم حـوزة در مـردم بـر هيـ فق تيـ و/ حوزة اما. ديآ مي حساب به جور قضاتـ ا هرگز و است نبوده فقها بحث مورد دهم قرن تا جامعه ياسيس تيريمد تيـ روا ني .شد ينم برده نام »هيفق تيو/« مستند عنوان به

تيـ روا بـه هيـ فق مةعا تيو/ بحث در بار نينخست يبرا) ق 940 م( يكرك محقق نيتـر مهـم حنظلـه عمربن تيروا رياخ قرن دو در هرحال به 1.ردك استناد حنظله ربنعم

تيـ و/ به معتقدان از ياريبس و 2است شده شمرده هيفق يانتصاب تيو/ ييروا مستند 3.اند هردك استناد آن به هيفق يانتصاب

جهيابوخد خبر

:فقـال اصـحابنا يلا) ع(ابوعبداهللا يبعثن :قال جهيخد ياب عن باسناده خيالش يرو و اإلخـذ مـن ءيش يف مكنيب يتدار او خصومة مكنيب وقعت اذا مكايا :لهم قل

عرف قد ممن رجإل مكنيب اجعلوا. الفساق هؤإلء من احد يال موكتتحا ان العطاءـ بعضـا مكبعضـ خاصـم ي ان مكايا و. ايقاض جعلته قد يفان حرامنا و حإللنا يال

.143 و 142 ص ،1 ج ،الجمعة صلوv في رسالة الكركي، المحقق لرسائ. 1

امـا شود؛ مي تمسك آن به فقيه عامة و/يت اثبات براي كه است دليلي بهترين حنظله عمربن روايت«. 2 اهللا آيـت قلـم بـه تقريرات ،البيع و المكاسب نائيني، ميرزاي ؛».كنند نمي د/لت مدعي بر آن ماعداي .336 ص ،2 ج ي،آمل محمدتقي شيخ

شـيخ ؛19 تا 17 ص ،40 ج و 395 ص ،21 ج ،الكإلم جواهر نجفي، محمدحسن شيخ مثال عنوان به. 3 ص ،2 ج ،البيـع كتـاب اهللا خميني، آيت ؛49 و 48 ص ،الشهادات و القضاء كتاب انصاري، مرتضي قلـم بـه ابحـاث ريـر تق ،الوإلية له من ليإ الهداية گلپايگاني، موسوي سيدمحمدرضا اهللا آيت و 476 .37 ص صابري، احمد ميرزا اهللا آيت

Page 205: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 204

1.الجائر السلطان

امـام هك ديگو مي جهيابوخد ؛ندك مي تيروا جهيابوخد از خود ندس با يطوس خيش :بگو شانيا به فرمود ،فرستاد اصحاب يسو به مرا) ع(صادق

ـ ،افتـاد اتفاق يخصومت شما نيب يوقت مبادا ،پرداخـت و افـت يدر درمـورد اي ،دينك مراجعه فاسق جماعت نيا از يكي نزد يدادخواه يبرا ،ديآ شيپ ياختإلف را او مـن رايز ،ديده قرار خودتان نيب در ،شناسد مي حرام و حإلل هك را يمردـ جائر سلطان به گريد يبعض هيعل شما از يبعض مبادا ،دادم قرار يقاض تياكش .ببرد

شـده مـي شـمرده ليـ دل عنوان به قضا تابك در ربازيد از اگرچه جهيابوخد تيروا شـده ركـ ذ هيفق تيو/ نداتمست زمرة در هانيفق يبرخ توسط رياخ قرن دو در ؛است حنظلـه عمـربن تيروا براساس استد/ل با تيروا نيا يمبنا بر استد/ل نحوة 2.است .است كينزد اريبس

مهـم منصـب دو مسـتند جـه يابوخد و حنظلـه عمـربن تيروا دو هكنيا به باتوجه تيـ و/ اثبـات و ديـ آ مـي حسـاب به) ياسيس زعامت( تيو/ و قضاوت يعني يشرعـ ا بـه ؛اسـت منصـوب يقاضـ اثبات به منوط تيروا دو نيا براساس هيفق يانتصاب ني رفتـه يپذ را يعمـوم حـوزة در هيـ فق تيو/ ،اتيروا نيا كمك به يهيفق هر هك يمعنـ ن را منصـوب يقاضـ ،تيروا دو نيهم يمبنا بر متقدم رتبة در ،است ردهكـ اثبـات زي

ج ،53 حـديث حكام،األ و القضايا في تالزيادا من باب القضاء، كتاب ،حكاماأل تهذيب طوسي، شيخ .1 سـعيد بـن الحسـين عن محمد احمدبن عن محبوب بن علي محمدبن عن باسناده الشيخ«. 303 ص ،6 كراهيـإل بـاب القضـاء، كتـاب ،الكـافي من الفروع كليني، مثقإلا/س ؛»خديجه ابي عن الجهم ابي عن

،1 حـديث ،الفقيه يحضره إل من صـدوق، شيخ ؛412 ص ،7 ج ،4 حديث الجور، قضا£ الي ا/رتفاع »قضايانا من شيئا يعلم« ،»حرامنا و ح لنا عرف قد« جاي به صدوق و كليني روايت در. 2ص ،3 ج .است شده ذكر

اهللا خمينـي، آيـت ؛20 تـا 17 ص ،40ج و 395 ص ،21 ج ،الكـإلم جواهر نجفي، محمدحسن شيخ. 2 .84 تا 81 ص ،فقيه وإليت و 479ص ،2 ج ،البيع كتاب

Page 206: حکومت انتصابی

205 نصب با داللت مطابقي در سنت

ـ ا د/لـت نحـوة بـه نخست هك رسد مينظر به مناسب ،است يقاضـ بـه تيـ روا دو ني به سپس و مينك اشاره قضاوت به هانيفق عام نصب به تر قيدق عبارت به اي و منصوب .ميبپرداز ياسيس زعامت و يريتدب تيو/ به هانيفق عام نصب به ها آن د/لت

قضاوت به هانيفق عام نصب .اول مقام

عـدم ايـ يمدع يدعو ثبوت به مكح و نيمتخاصم نيب خصومت فصل ،قضاوت و نـزاع مـوارد در هيشخصـ يايقضـا بـه مكـ ح ،قضاوت. است هيعل يمدع بر او حق

تخاصـم و اخـت ف مـورد بـر آن قيـ تطب و) هيلك امكاح انيب( افتو از بكمر ،مشاجره .است

:است قسم سه بر يقاض

زمـان در) ع(امـام ايـ ) ص(امبريـ پ جانـب از خاص نصب به منصوب يقاض .اول .شانيا حضور

عنـوان بـه را يفـرد ،خصـومت فصـل جهت دعوا نيطرف اگر .ميكتح يقاض .دوم يحتـ نيمتـرافع بـر مـش كح و شـود مـي محسـوب ميكتح يقاض او ،رنديبپذ يقاض

1.اسـت نافـذ شـان يا بـت يغ در چـه و) ع(امام حضور در چه منصوب يقاض باوجود يقاضـ در ،اذن ياسـتثنا بـه را امـام از منصـوب يقاضـ طيشرا يتمام ،مشهور اگرچه 3.است ميكتح يقاض در اجتهاد لزوم عدم حيصح 2،دانند مي معتبر ميكتح

معتقـد مشـهور . اسـت قول دو باره نيدرا). ع(معصوم بتيغ زمان در يقاض .سوم

قـاض هنـاك كـان إن و حكمـه لزمهمـا فحكـم إليـه فترافعا الرعيإل من بواحد الخصمان تراضي لو«. 1 .23 ص ،40 ج القضا، كتاب ،الكإلم جواهر ؛»امام كان إن و بل منصوب

.28 ص ،40 ج پيشين،. 2 سيدابوالقاسـم اهللا آيـإل ؛»للمشـهور خ فـا ا/جتهـاد فيـه /يعتبـر انـه فالصحيح التحكيم قاضي اما و«. 3

.9 ص ،1 ج ،المنهاج تكملة مباني خويي، موسوي

Page 207: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 206

1.انـد هشد منصوب قضاوت به عام نصب به) ع(امام جانب از عادل مجتهدان هك است يقاضـ « يجـا بـه و سـت ا ركمن مطلقا هكبل ،قضاوت درتنها نه را عام نصب دوم قول

2.است معتقد »مأذون يقاض« به بتيغ عصر در »منصوب

ـ ا تفاوت. است منصوب يقاض طيشرا مشابه مأذون يقاض طيشرا بـه قـول دو نيـ انـد ردهك يمعرف ييقضا تيص ح صاحب را عادل هانيفق) ع(ائمه ايآ هك است نيا اي

فاقـد افـراد ،قول دو هر به بنا ؟اند ردهك منصوب ،يقاض عنوان به را شانيا ،آن از با/تر ،اثبـات يبـرا منصـوب يقاضـ هك است واضح اما ؛ندارند قضاوت تيص ح ،طيشرا .دارد /زم يشتريب مؤونة

يقاضـ ،بتيغ عصر در ،دانند مي شرط را اجتهاد ،ميكتح يقاض در هك يهانيفق نزد يقاضـ ،بـت يغ عصـر در عـادل هـان يفق يتمام رايز ؛بود خواهد مصداق فاقد ميكتح

.شد خواهند محسوب) گريد قول در مأذون يقاض اي( منصوب

لزومـا قضـاوت ،بـوده محقق حضور عصر در ولو ،ميكتح يقاض هكنيا به باتوجه مـأذون يقاضـ بـه قـائ ن نـزد در قضات نبودن يانتصاب. شود ينم محسوب »منصب«

3.است تر واضح

تيروا در بتيغ عصر رد عام نصب به منصوب يقاض مستندات نيتر مهم از يكي ليـ ذ مقـدمات يتمـام رشيپـذ بر يمبتن استناد نيا ،است جهيابوخد و حنظله عمربن :است

و ا/يمـان و العقـل كمـال و البلـوغ السـ م علـيهم منهم نصبه يراد الذي القاضي اي فيه يشترط و«. 1 .12 ص ،40 ج ،الكإلم جواهر ؛»الذكور£ و العلم و المولد طهار£ و إلالعدال

و الحضـور، زمـان فـي ) ع(ا/مـام او) ص(النبي قبل من المنصوب القاضي: اقسام ث ثإل علي القاضي«. 2 شـريعتمداري، سيدكاظم اهللا آيت ،القضاء كتاب ؛».الغيبيإل زمان في المأذون القاضي و التحكيم قاضي .3ص ،1406 رجب تبريزي، اشرفي محمود خط به

.پيشين ؛».و/يإل فيه يكون ان و منصبا كونه /ت زم القضاء ماهيإل ان« .3

Page 208: حکومت انتصابی

207 نصب با داللت مطابقي در سنت

ليدل ريتقر

جـه يابوخد و حنظلـه عمـربن يعنـ ي مباشر يراو تا تيروا دو هر سند .اول مقدمة 1.است الكب اش رمكم بن سالم

تـب ك در ثيحـد مباشـر يراو حنظلـه عمـربن اگرچه اول تيروا در .دوم مقدمة عمل آن به و رفتيپذ توان مي الكاش بدون را او تيروا اما 2است نشده قيتوث يرجال بـه هكـ آنجـا تا. است بوده ها آن عمل مورد و فقها يفتوا يمبنا ،تيروا نيا رايز. ردك در ازجملـه اصـحاب يسو از تيروا نيا به عمل نيهم 3.است افتهي شهرت »مقبوله« 4.است سند ضعف جابر و بوده آن سند اعتبار ليدل نيتر بزرگ قضا تابك

فيتضـع رغـم يعلـ رمكم بن سالم جهيابوخد يعني مباشر يراو زين دوم تيروا درـ در تيـ روا نيـ ا شهرت ع وه هب 1.شود مي محسوب موثق 5،يطوس خيش يازسو نيب

،النجاشـي رجـال ؛»اسـت ثقـه الظاهر علي يقطيني، عبيد بن عيسي محمدبن حنظله، عمربن روايت در« .1. 817 ص ،1023 شــمارة الكشــي رجــال الرجــال معرفــة اختيــار و. 333 ص ،896 شــمارة

روايـت در«. 159 ص ،421 شـمارة ،النجاشـي رجـال ؛»اسـت موثـق نيـز اسدي حصين داوودبن« كـه اسـت فاخته ابي ثويربن و اعين بكيربن مشترك كنية ابوالجهم، تهذيب سند به بنا نيز ابوخديجه

اسـتاد ؛».اسـت ثقـه عائـذ احمـدبن نيز الفقيه إليحضره من سند در. است ممدوح دومي و ثقه اولي .430 ص ،1 ج ،و فقه الدولة اإلسإلمية الفقيه وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت

.342 ص ،2 ج ،المقال تنقيح ممقاني، ؛»بشيء الرجال كتب في الرجل علي ينص لم انه«. 2 اجتهـاد، و تفقه باب در و اند كرده قبول به تلقي را آن ما اصحاب و دارد شهرت مقبوله به روايت اين. 3

ايـن و انـد ناميـده مقبولـه را آن اصـحاب اسـت گفتـه ثـاني شـهيد كـه گونه آن... است عمده دليل. انـد نمـوده ديگـر روايـات بـه باتوجـه آن مضمون صحت به حكم كه است جهت ازآن نامگذاري م محمـدتقي ؛».اسـت برخـوردار معنـوي تواتر از كه است روايتي چون هم فقها، نزد در رو ازاين

ايـن قبـول بـر فقهـا زيرا كرد؛ درنگ نبايد مقبوله سند در«. 27 ص ،6 ج المتقين، روضإل مجلسي، .4ص ،10ج ،الكرامة مفتاح عاملي، سيدجواد» .دارند نظر اتفاق آن، طبق بر عمل و روايت

بالمقبولـإل، اتصـفت حتي بها ا/صحاب عمل و القضاء، رحي عليها دار التي المقبو/ت من الروايإل و« .4 وثاقته علي تدل لولم محله في المذكور£ الكثير£ الشواهد ان مع مجبور حنظلإل بعمربن سندا فضعفها ص ،2 ج ،البيـع كتاب اهللا خميني، آيت ؛».السند جهإل من اشكال ف حسنه، علي د/لتها من اقل ف476.

.79ص ،327 شمارة ،الفهرست طوسي، شيخ. 5

Page 209: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 208

يحتـ و »مشـهوره « بـه آن از هكتاآنجا ؛باشد مي مسئله در ابهام هرگونه رافع ،اصحاب 2.شود مي ريتعب »مقبوله« به يگاه

ح لنـا يف نظر و ثنايحد يرو قد ممن مكمن انك من« عبارت از مراد .سوم مقدمة ،»حرامنـا و ح لنـا عـرف قـد رجـ « عبـارت و حنظلـه عمربن تيروا در »حرامنا و برطبـق امكـ اح معرفـت و حـرام و حـ ل در نظر صاحب يعني ؛است »هيامام هانيفق«

.)ع(تيب لاه ضوابط

هيموضوع شبهات و هيمكح شبهات تيروا دو بحث مورد قضاوت .چهارم مقدمة و يشـرع يفتـوا و يلـ ك مكح در جهل از يناش يها نزاع هم يعني. شود مي شامل را وضـوعات و م قيمصـاد بـر معلوم يلك مكح قيتطب در اخت ف از يناش منازعات هم ؛رديـ گ مـي دربـر را شبهه دو هر و دارد قاط راثيم يا نيد در منازعه هك چرا. يجزئ قضـاوت و است مطلق »ايقاض جعلته قد يفان« اي »ماكحا مكيعل جعلته قد يفان« هكبل 3.شود مي شامل را هيموضوع و هيمكح شبهات در

و حنظلـه عمـربن تيـ روا در »ماكحا مكيعل جعلته قد يفان« عبارت .پنجم مقدمة يسو از هانيفق انتصاب در نص ،جهيابوخد تيارو در »ايقاض جعلته قد يفان« عبارت از مـراد رايـ ز. اسـت »منصوب يقاض« و مردم مرافعات در قضاوت به) ع(صادق امام

چـرا ،هستند هانيفق از تيرضا به ملزم مردم هك است نيا »ماكح به رضوايفل« عبارت

و دانسـته معتبـر را ابوخديجـه ،الشيعة لفمخت در ع مه حلي. 188 ص ،501 شمارة ،النجاشي رجال .1 .است دانسته عليه متفق را وي روايات به عمل اإلفهام مسالك در ثاني شهيد

،البيـع كتـاب . اسـت كـرده تعبيـر خديجـه ابي مشهورة به روايت اين از اهللا خميني آيت: نمونه براي. 2 عـن النهـي و بـالمعروف ا/مـر كتـاب ،الكإلم جواهر در نجفي محمدحسن شيخ ،479 ص ،2جلد

كتـاب ،اإلذهـان ارشاد شرح في البرهان و الفائدv مجمع در اردبيلي محقق و 394 ص ،21ج المنكر، .اند كرده تعبير خديجه ابي مقبولة به روايت اين از 546 ص ،7 ج بالمعروف، ا/مر

سـيداحمد اهللا آيـت : به ازجمله كنيد رجوع قضاوت در موضوعيه و حكميه شبهات بين تفاوت براي .3 .3 ص. 6 ج ،المدارك جامع خوانساري،

Page 210: حکومت انتصابی

209 نصب با داللت مطابقي در سنت

قـد ينفـا « جملـة نيبنـابرا .است ردهك منصوب شرع مكحا عنوان به را شانيا ،امام هك يعنـ ي ؛باشـد آن معلـول هكـ نيا نه 1،است تيرضا به الزام ليتعل »ماكحا مكيعل جعلته و تيـ مكح بـه موظفنـد مـردم ،اسـت ردهك نصب قضاوت به را هانيفق) ع(امام چون

مردم انتخاب و ارياخت به رياخ عبارت پس .باشند يراض و دهند در تن شانيا قضاوت ليـ دخ نيطـرف تيرضـا منصـوب يقاضـ در و نـدارد د/لت ميكتح يقاض نييتع در .اند هشد منصوب قضاوت به عادل هانيفق همة نيبنابرا 2؛ستين

زمـان در ،او/) ع(صـادق امـام جانـب از قضـاوت به هانيفق نصب .ششم مقدمة هكـ بل ؛شـود ينم نقض شانيا رحلت با ،ايثان ؛است بوده دهيفا ديمف آن از بعد و شانيا

نشـده نقـض زيـ ن يبعـد ائمة جانب از ،ثالثا ؛است يبعد مةائ جانب از نقض محتاج 3.شود مي محسوب معتبر بتيغ عصر در قضاوت به هانيفق نصب لذا ؛است

ليدل نقد

از گـر يد يبرخـ ،هـان يفق از ياريبسـ يسو از گانه شش مقدمات رشيپذ رغم يعل از نشـان فـوق مقـدمات در تأمـل .انـد هردك مناقشه ،فوق مقدمات از يبعض در شانيا .دهد مي ليذ جينتا

از نفـر دو فيتضـع رغم يعل ،مباشر يراو تا سند بودن الكب اش يعني .اول مقدمة و اسـت رشيپـذ قابـل تيروا دو هر در 4يثان ديشه توسط حنظله عمربن خبر انيراو .اند هندانست وارد يالكاش هيناح نيا از هانيفق اتفاق به بيقر ثركا

.7ص ،1 ج ،المنهاج تكملة مباني خويي، اهللا آيت .1 .479 ص ،2 ج ،البيع كتاب اهللا خميني، آيت .2

.65 ص ،4 ج ،الكإلم جواهر و 481 و 480 ص ،2 ج پيشين، .3 همـا و حصـين بـن داوود و) عيسـي محمـدبن الظـاهر و ا/صل، في كذا( عدي محمدبن طريقه في« .4

.44 ص ،الحديث مصطلح علم في الدراية ثاني، شهيد ؛»ضعيفان

Page 211: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 210

هكـ يهـ يفق نينخسـت ،حنظله عمربن درمورد ،ثيحد باشرم يراو يعني .دوم مقدمة ،حنظلـه عمـربن قيـ توث عـدم واسـطة به آن سند ضعف به حيتصر رغم يعل را خبر نيا

دانسـته سند ضعف جابر ،مضمونش به عمل در اتفاق يادعا واسطة به و دهينام مقبوله 1.است دهم قرن هيفق »يثان ديشه«

ـ ثان 2.است نشده ثابت ،اصحاب نيب تيروا نيا تيمقبول ،او/ اما يعلمـ ارزش ،اي وارد ينقدها يتمام لذا ؛ستين منقول اجماع و يعمل شهرت از شيب ،يعمل تيمقبول 3.است وارد حنظله عمربن تيروا به اجماع و شهرت به

وارد را او در الكاشـ فقهـا ياريبسـ اگرچه رمكم بن سالم جهيابوخد درمورد اما و در را اقـوال رايـ ز ؛ردهكـ توقـف جـه يابوخد درمورد يحل ع مة ،/او اما 4؛اند ندانسته يبعضـ در جـه يابوخد است معتقد ينينائ يرزايم ،ايثان 5.است افتهي متعارض او قيتوث خداونـد هكـ نيا تـا شـد »)معـروف ملحـد ( ابوالخطاب« تابع و منحرف حق از امشيا

.335 ص ،13 ج ،القضاء كتاب؛ و اإلفهام مسالك و پيشين ثاني، شهيد .1 توثيق وي حق در زيرا. شود مي محسوب ضعيف سندي لحاظ به حنظله عمربن واسطة به روايت اين« .2

آن اصـحاب كـه دليل اين به بسا چه شده، ناميده مقبوله وايتشر اگرچه است، نشده وارد مدحي و سيدابوالقاسـم اهللا آيـت ؛».اسـت نشده اثبات نيز) قبول به تلقي( اين اگرچه اند، كرده قبول به تلقي را

قلـم بـه ابحـاث تقريـر التقليـد، و ا/جتهـاد كتـاب ،الوثقي العروv شرح في التنقيح خويي، موسوي: بـه بنگريـد ايضا. 428 ص: به كنيد رجوع نيز و 143 ص تبريزي، غروي عليميرزا شهيد اهللا آيت

محاضرات الصوم، كتاب ،الوثقي العروv مستند و 27 ص ،13 ج ،8723 شمارة ،الحديث رجال جمعم ج ،المنهـاج تكملـة مباني در. 86 ص ،2 ج بروجردي، مرتضي شيخ اهللا آيت قلم به خويي، اهللا آيت ناحيـة از اينكـه ا/ است، تمام ابتدائا قاضي نصب بر د/لت حيث از روايت«: است آمده 7 ص ،1

.»است قاصر سند، تقريـر ،اإلصول مصباح: به بنگريد ازجمله عمليه شهرت حجيت عدم و اجماع حجيت ميزان درمورد. 3

و 143 و 141 ص ،2ج بهسـودي، واعـظ سـرور سيدمحمد اهللا آيت قلم به خويي، اهللا آيت ابحاث .»است ناتمام كبروي و صغروي لحاظ به مشهور عمل به ضعيف خبر انجبار به قول«: 203 تا 201

اسـت، صـحيحه روايـت « ؛8 ص ،1 ج ،المنهاج تكملة مباني خويي، اهللا آيت: به بنگريد مثال عنوان به. 4 ».است ثقه الظاهر علي ابوخديجه كه چرا

.5 الباب السين، باب الثاني، القسم ،الرجال خإلصة حلي، ع مه .5

Page 212: حکومت انتصابی

211 نصب با داللت مطابقي در سنت

رايـ ز ؛است لكمش ثشيحادا به اعتماد لذا. بازگشت ميمستق صراط به و ردك تشيهدا اگرچـه »يبعثنـ « عبـارت .اسـت ردهك نقل حالت دامك در را ثيحد نيا ستين معلوم اوسـت خـود حق در هك جهيابوخد جانب از شهادت اما ؛است س مت حال در ظاهر 2.است نشده ثابت تيروا نيا شهرت ،ثالثا 1.ستين رفتهيپذ هك است واضح

3،ستين نيا جز »مشهوره« حطاص از تفادمس هك ييروا شهرت ،ثبوت برفرض و سـند ضـعف جبـران در اصـح بنابر يعمل شهرت و ستين سند ضعف جابر با/تفاق 4.است اعتبار فاقد

و حنظلـه عمـربن تيـ روا يعملـ تيمقبول هانيفق غالب هكنيا به باتوجه همه نيباا مـا ،انـد ردهك نيع غمض يسند ا/تكاش از واند رفتهيپذ را جهيابوخد تيروا شهرت

.ميپرداز مي تيروا دو نيا د/لت يبررس به ،سند تيتمام برفرض زين

. است تمام جهيابوخد خبر از بيتهذ نقل و حنظله عمربن خبر درمورد سوم مقدمة »حرامنـا و ح لنـا عرف قد« يجا به »هيالفق حضرهي / من« در جهيابوخد خبر هرچندـ ا ظهور هك است آمده »انايقضا من ئايش« يافك در و »انايقضا من ئايش علمي« عبارت ني

.214 ص ،2 ج ،البيع و المكاسب و 326 ص ،2 ج ،المطالب منية نائيني، ميرزاي .1 عوائـد در نراقي محقق ثانيا، نشده؛ ارائه روايت اين مشهوريت يا مقبوليت ادعاي بر دليلي هيچ او/،. 2

روايـت « بـه ابوخديجـه برخ عنوان در كرده، تعبير مقبوله به حنظله عمربن خبر از كه درحالي ياماأل بحـث در بااينكـه نجفـي محمدحسـن شـيخ ). 533 ،األيـام عوائـد . (اسـت كرده اكتفا »ابوخديجه

اكتفـا »ابوخديجـه خبر« به تنها آن از القضاء كتاب در بود، كرده تعبير همقبول به آن از معروف امربه )16 ص ،40 ج ،الكإلم جواهر. (است كرده

الحـديث اهـل عنـد شـاع مـا هـو و المشهور«: 33 ص ،الحديث مصطلح علم في الدراية ثاني، شهيد .3 و عنـدهم او الصـناعإل اهـل ا/ القسـم هذا يعلم / و كثيرون روا£ منهم نقله بان غيرهم دون خاصإل .غيرهم عند

مرجحـات از مشـهور نزد اگرچه ندرت و شذوذ مقابل در آن نقل كثرت معناي به روايت در شهرت. 4 ج ،صولاأل مصباح. (نيست مرجحات از شهرتي چنين ا/صح علي اما شود؛ مي ردهشم تعارض باب فاقـد نيـز عملـي شـهرت . نيسـت سـند ضعف جابر شهرتي چنين هرحال به) 143 تا 141 ص ،2

).203 تا 201 و 143 ص ،2 ج ،صولاأل مصباح. (باشد نمي سند ضعف جابر است حجيت

Page 213: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 212

زيـ ن مطلع مقلد بر و است تر فيضع بيتهذ عبارت از فقاهت و اجتهاد در عبارت دو .است اظهر مجتهد در هرچند ،است قيتطب قابل

) ع(ائمـه از بعـد هكـ اسـت يامـر ،مصـطلح يمعنا به اجتهاد هك است ركذ به /زمـ ا د/لت اما 1شده حادث و مطلـق مجتهـد از اعـم ( هيـ فق توقضـا بـه را خبـر دو ني .رفتيپذ الكاش بدون توان مي )يمتجز

) هيموضـوع و هيـ مكح شبهات به نسبت تيروا دو شهرت يعني( چهارم مقدمة اما مختص تيروا نيا هك دهد مي نشان حنظله عمربن خبر در تأمل هكبل ؛ستين يرفتنيپذ مكح به جهل جهت از نيممتخاص اخت ف هك يموارد يعني( است هيمكح شبهات به

:ليدل چند به) است يشرع

رفتـه يپذ او از و ردكـ مكـ ح ما مكح به هك آنگاه پس« است آمده تيروا در .اوإل و »اهللا مكـ ح« از متبـادر هك است معلوم و »است شده شمرده كوچك خدا مكح ،نشد را تقضـا مكح هكآن رو نيازا. است هيمكح شبهات در هيلك امكاح »)ع(ا/ئمه مكح« است معلوم و »است خدا به كشر حد در نيا و است ردهك رد را خدا مكح« ،ندك رد) ع(ائمـه رد ايـ خداونـد بـه كشـر حـد در هيموضوع شبهات در يقاض مكح رد هك .است يعاد گناه كي ،يقاض يخطا به نيقي عدم درصورت هكبل ؛ستين

قـرار اسـتناد مـورد حيتـراج و تعـادل بحـث در هكـ حنظله عمربن خبر ليذ .ايثان هـر اگر« :پرسد مي يراو. است هيمكح شبهات به خبر انحصار هيقطع ادلة از ،رديگ ميـ ن را نفـر دو نيا و نندك ارياخت) مكح عنوان به( را اصحاب از يكي نيمتنازع از كي زي اخـت ف منشـأ و نندك اخت ف مكح در آنگاه ،نندك نظر نيمتنازع حق در هك رنديبپذ اركآشـ سؤال نيا از »رد؟ك ديبا چه نندك مي تيروا) ائمه( شما از هك باشد يثيدح زين

چـون و سـت ين) ع(ائمـه تيروا از جز مكح يمبنا باشد واحد مكحا اگر هك شود مي

خبـر اختصـاص اشـكال ،6 ص ،6 ج ،المـدارك جامع در خوانساري اهللا آيت ،89 و 88 ص پيشين،. 1 .است دانسته وجيه را حكميه شبهات به حنظله عمربن

Page 214: حکومت انتصابی

213 نصب با داللت مطابقي در سنت

و ردهكـ نييتع مكح عنوان به را اصحاب از يكي نزاع نيطرف از كي هر هك شده فرض و شـده دايپ) ع(امام از استفسار به ازين ،دان ردهك اخت ف مكح استناد مورد ثيحد درـ ا .ردنـد ك تيهـدا تيروا حاتيترج به را انيعيش زين) ع(صادق امام در جـز امـور ني

قيـ تطب هيـ مكح شـبهات در جـز ) ع(امـام جـواب لـذا ؛افتد ينم اتفاق هيمكح شبهات .شود ينم

ممن مكمن انك من نظراني( ردندك ارائه) ع(صادق امام هك يا ضابطه از متبادر .ثالثا رجـوع ) ماكح به رضوايفل امناكاح عرف و حرامنا و ح لنا يف نظر و ثنايحد يرو قد از آنچـه . اسـت هيشـرع امكـ اح حوزة در حرام و ح ل در نظران صاحب و انيراو به بـه مراجعـه اقيسـ كشـ بـي .ستين هيشرع امكاح جز يزيچ ديآ مي دست به اتيروا .اوست صصتخ حوزة در امكاح عالم و يراو

آن به هك ستين ياط ق ،تيروا در هك است واضح ،فوق ةيقطع نةيقر سه وجود با .شود كتمس

هيـ مكح شبهات تنها هك گفت توان مي سوم نةيقر به باتوجه زين جهيابوخد خبر در خبـر در انحصـار قـوت بـه هيـ مكح شـبهات در آن انحصار هرچند ؛است شده اراده .ستين حنظله عمربن

مـردم بـر قضاوت به) ع(صادق امام يسو از هانيفق انتصاب يعني پنجم مقدمة اما ؛ستين حيصح هستند منصوب يقاض در نص تيروا دو نيا هكنيا يعني ؛است ناتمام اسـتفاده مـأذون يقاضـ ثركحـدا ايـ ميكتح يقاض اي مكح تنها تيروا دو نيا از هكبل :ليدل چند به ،ندارند د/لت منصوب يقاض بر هرگز و شود مي

شود مي مشخص هيمكح شبهات به خبر دو اختصاص و چهارم مقدمة نقد از .اوإل هرگـز تيـ روا نقل و افتو در و تيروا نقل اي است افتو اي ها آن در مفروض مكح هك

. باشـد ينمـ انتصاب محتاج زين افتاء و ستين نصب مورد تيروا. ستين معقول نصب بـه را رهيمغ بن حارث اي مسلم محمدبن ،نياع بنزرار£ ،)ع(ائمه هك ياتيروا در هك آنچنان

Page 215: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 214

فيـ تعر ليـ ازقب هكـ بل ؛شود ينم استفاده نصب و جعل ها آن از 1،اند ردهك يمعرف مردم ،هسـتند تيـ روا اي افتو تيص ح يدارا هكنيا عنوان به شانيا نييتع و اصحاب يبعض بـه تيـ روا ايـ مكـ ح در اسـت واجب پس ،است موجود شانيا در /زم طيشرا رايزـ نها. شود رجوع شانيا دربـارة فـوق مـوارد همچـون ،فيـ تعر يگـاه هكـ نيا امـر تي

مـا روانيـ پ يبـرا :)ع(امام قول مث ؛است يلك نحو به يگاه و است خاص اشخاص 2.نندك مي تيروا ما از ما ثقات آنچه در كيكتش جهت ستين يعذر

و »ماكحا مكيعل لتهجع قد يفان« يعني ؛است ليقب نيا از ما بحث مورد تيروا دو و حرام و ح ل در ناظران و ثيحد انيراو همة نييتع يمعن هب »ايقاض جعلته قد يفان«

جـور امكـ ح و قضات به هك آنچنان ؛نندك رجوع شانيا به مردم تا است امكاح عارفان بـا لهكمشا اعتبار به شانيا بر مكحا و يقاض اط ق هك ستين ديبع و ردندك مي مراجعه .باشد ثيحد صدر در يورا سؤال

ستين معقول) ع(امام يسو از يقاض اي مكحا جعل از مقصود هكنيا بحث حاصل هكـ آنچنـان افتـو و تيـ روا در ،باشد )شود مي ريتعب ،نصب به آن از هك( يوضع جعل

3.ستين روا جعل گذشت

يبعضـ نظر توان مي ،است آن يلغو متعارف يمعنا به »جعل« فوق قول در هرچند هكـ نـد ك مـي نقل زجاج از العرب لسان در منظور ابن. ردك ركذ ديمؤ عنوان به را نييلغو

بـن لعبـداهللا قولـه و. اعـين زرار£بـن اي الجـالس بهـذا فعليك حديثا اردت فاذا عمر بن لمفضل قوله« .1. عنـه ئلنييسـ مـا كـل عنـدي لـيس و فيسئلني اصحابنا من الرجل ءييج: له يقول حيث يعفور ابي مـا ...؟مفـزع مـن لكـم امـا : يعقوب بن ليونس قوله و. الثقفي مسلم محمدبن من يمنعك ما): ع(فقال ،19 حـديث ،11 باب القاضي، صفات ابواب ،الشيعة وسائل. النصري المغير£ بن الحارث من عكميمن .145 تا 143 ص ،27ج. 24 و 23

ابـواب . 11 بـاب ،40 ح ؛».ثقاتنا في ما يرويه عنا يكالتشك في موالينا من /حد /عذر«): ع(زمان امام .2 .150 ص ،27 ج ،الشيعة وسائل القاضي، صفات

.92 و 91 ص شريعتمداري، پيشين، اهللا آيت. 3

Page 216: حکومت انتصابی

215 نصب با داللت مطابقي در سنت

در امـام شيفرما اساس نيبرا 1.»است شده استعمال زين فيتعر و قول يمعنا به جعل«ـ تنـازع رفـع يبرا صالح را هانيفق من« :شود مي يمعن گونه نيا حنظله عمربن خبر نيب) مـا كح به رضوايفل( ».دينك انتخاب را ها آن ،خود تيرضا با شما تا نمك مي اع م شماـ ا بـا . ردكـ استفاده را نصب بر د/لت توان ينم تيروا نيا از لذا »جعـل « از يمعنـ ني

بـودن ظـاهر خ ف واسطة به هرچند ،شود مي نيتأم گريد يقيطر از فوق قول مقصود ديـ مؤ نيا از مستقل لاو استد/ل و ميردكن ادي ليدل عنوان به آن از 2،جعل يمعنا نيا

.است شده اقامه

انيـ ب ليازقب را يشرع مكحا تيو/ هك يمراغ ينيحس رعبدالفتاحيم رسد مي نظر به داشـته نظـر ،گذشت آنچه اقيس به ياستد/ل به 3دانسته آن از اشفك را جعل و مكح

.است

،سكبـرع ؛ اسـت دشوار تيغا به ،تيروا دو نيا از »منصوب يقاض« استفادة .ايثانـ ن نه هك است ميكتح يقاض اي مكح ها آن در يقاض از مراد جانـب از نصـب بـه يازي :مطلب حيتوض. اذن به نه دارد) ع(امام

عبـارت رايـ ز سـت ين يقاض ييابتدا نصب به ناظر ،تيروا« جهيابوخد خبر در اما امـام مـن هكـ نيا يعني( است »مكنيب فاجعلوه« عبارت بر متفرع »ايقاض جعلته قد يفان«

يقاضـ را او قـب نزاع نيطرف هك است نيا بر متفرع ،دادم قرار يقاض را او) ع(صادق هكـ نيا جهينت ،ندارد نيمتخاصم جانب از مجعول يقاض جز ييمعنا نيا و) باشند ردهك

قـرار يقاضـ و مكـ ح عنوان به را او نزاع نيطرف هك يسك :است نيا تيروا از مستفاد

و القـول بمعنـي هنـا الجعـل الزجـاج قال اناثا عبادالرحمن هم الذين الم ئكه جعلوا و تعالي قوله و. 1 لسـان به، حكمت و بذلك وصفته قد اي الناس اعلم زيدا علتج قد: تقول كما الشيء، علي الحكم .الجعل ماد£ ذيل. 111 ص ،11 ج ،العرب

.454 ص ،1 ج ،و فقه الدولة اإلسإلمية الفقيه وإلية في دراسات منتظري، اهللا استادآيت .2 روايـت اگرچه وي كه است ذكر به /زم. 578 ص ،74 عنوان ،العناوين مراغي، حسيني ميرعبدالفتاح. 3

.است كرده اع م تدبر و تأمل مقام را مقام اما دانسته، قضا بر نصب بر دال را حنظله عمربن

Page 217: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 216

بـر يد/لت ،تيروا پس ،داده قرار يقاض را او زين) ع(ماما هك است يسك چون ،اند داده تيمشـروع جـز يمـدلول جـه يخدواب خبـر گريد عبارت به 1.ندارد يقاض ييابتدا نصب .ندك ينم افاده را ميكتح يقاض

ايـ مكـ ح دييتأ و منصوب يقاض ينفدر يجد ةنيقر دو حنظله عمربن خبر در اما :شود مي افتي ميكتح يقاض

از هكـ يمكح. است ميكتح يقاض اي مكح »ماكح به رضوايفل« رتعبا ظاهر .اول معنا نيا از شيب زين تيروا يقبل عبارات در مكحا لفظ. شود مي نييتع نيمترافع يسوـ ا به. ردك نصب استفادة توان ينم تيروا نيا از لذا ،ندك ينم افاده ) ع(امـام هكـ معنـا ني

بـه انيآشـنا و يشـرع امكـ اح به عارفان انيم از ،دينكن مراجعه جور يقاض به فرموده دادم قـرار يقاضـ عنـوان بـه را او زين من ،ديردك ارياخت شما از كي هر حرام و ح ل قـد يفـان « عبـارت هكنيا اما) شد اقامه جهيخد ياب خبر در هك ياستد/ل هيشب درست(

هاگرچـ ،شـود فـرض متقـدم رتبـة در »ماكح به رضوايفل« علت »ماكحا مكيعل جعلته تيـ روا ياحتمال نيچن قوت وجود با ثركحدا ،ستين ينيقي و مقطوع اما است محتمل

.شود مي استناد رقابليغ قضاوت بحث در و مجمل ثيح نيازا

هكـ بل الكاشـ از يخـال فيشـر تيـ روا نيا« هك است ردهك حيتصر يانصار خيش و خصـومت فصـل يبرا »ميكتح يقاض« در ظهور آن صدر هك چرا ؛ستين ا/تكاش هكنيا و( تعدد با يمناسبت پس) است واحد ميكتح يقاض هكآن حال(. دارد منازعه قطع 2».ندارد) دنك ارياخت گريد طرف مكح با متفاوت يمكح نيمتنازع از كيره

.8ص ،1 ج ،المنهاج تكلمة مباني خويي، اهللا آيت .1 فـي صـدرها ظهـور حيـث مـن ا/شـكا/ت بـل ا/شـكال من تخل لم ان و الشريفإل الروايإل هذه و« .2

المعارض عن الحكمين غفلإل / و التعدد ف يناسبها لمنازعإلا قطع و الخصومإل فصل /جل التحكيم علـي الحكمـين احـد مستند ترجيح في همامتحري و المترافعين اجتهاد / و حكمه لمدرك الواضح

الظـاهر ان مـع دفعـإل وقوعهمـا فرض بعد مع ا/خر حكم بعد احدهما من الحكم جواز / و خراآل ←شـيخ ؛»التـرجيح وجـوب فـي صـريحإل بـل £ظـاهر ثثال حكم الي الحاجإل و تساقطهما حينئذ

Page 218: حکومت انتصابی

217 نصب با داللت مطابقي در سنت

توسـط ارشدهياخت يقاض و مكح دوسة يمقا بر يمبتن تماما تيروا رياخ قسم .دوم مرافعـه هـر در يقاضـ اگرچـه . است شانيا ييقضا امكاح حيترج ضوابط و نيمترافع مـورد مكحـا و يقاض اما) ميكتح يقاض چه و منصوب يقاض چه( است واحد يفرد نـزاع اطـراف منتخب و مختار تيروا تمام در آن تبع به و تيروا بخش نيا در بحث ديـ ترد بـدون ،نـد كن اثبـات را ميكتح يقاض ،ليذ نيا اگر). ع(امام منصوب نه ،است تيــروا حــداقل ايــ نــدك ينفــ را منصــوب يقاضــ بــر د/لــت هكــ دارد را آن قــوت .سازد استناد رقابليغ و مجمل ،يدرون تعارض به ابت واسطة به را حنظله عمربن

ـ ا توان ينم ادشدهي اتكن به باتوجه هرحال به انتصـاب در نـص را تيـ روا دو ني 1.پنداشت

عصـر در) ع(ائمه يسو از يقاض خاص نصب هك ستين يديترد .ششم مقدمة اما خـاص نصـب اصـو/ و بـوده دهيـ فا ديمفاينكه هم و داده رخ الجمله يف هم ،حضور ،گذشـت ششـم مقدمـة نقـد در آنچه به باتوجه اما. است رونيب نزاع محل از قضات بـه آن يتسـر بـه ازمندين تا ميافتين منصوب يقاض بر يليدل ،تيروا دو نيا در اصو/ ،اسـت »موضوع انتفاء به سالبه« مسئله اصط ح به. ميباش ششم ةمقدم بنابر بتيغ عصر .است تمام نفسه حد يف ،باشد داشته موضوع هك يدرصورت ششم مقدمة يآر

بحث جةينت

از يخال ،مباشر يراو ثيح از يسند لحاظ به جهيابوخد و حنظله عمربن خبر .كي سـند و ردهكـ اغمـاض اول خبر يسند ضعف از هانيفق غالب هرچند ؛ستين الكاش .اند هرفتيپذ را دوم خبر

المقـام . التراجيح في الثاني المقام التراجيح، و التعادل في خاتمإل ،اإلصول فرائد انصاري، مرتضي→ .772 ص الثاني،

مسـئله مستندات در دوباره تأملي حاصل است، آمده وإليي حكومت در آنچه با مقايسه در نتيجه اين. 1 .والحمدهللا. است

Page 219: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 218

در منحصـر حنظلـه عمـربن خبـر در ژهيـ و بـه تيروا نيا بحث مورد قضاوت .دو .است هيمكح شبهات

مـورد يقاضـ و اسـت ميكـ تح يقاضـ ،جهيابوخد خبر در بحث مورد يقاض .سه ميكـ تح يقاض اي مكح به مشعر ،نبوده منصوب يقاض زين حنظله عمربن خبر در بحث .است

تـوان مي هكبل، هستند عاجز قضاوت به هانيفق عام نصب از تيروا دو نيا .چهار نشـده اثبـات يمعتبر يلفظ ليدل چيه با قضاوت به شانيا ريغ اي عالمان نصب« :گفتـ معتبـر مسـتند نـوع هـر فاقـد ،قضاوت به عام نصب گريد عبارت به 1».است و يقرآن .است ييروا

تيوال به هانيفق عام نصب .دوم مقام

جـه يابوخد خبر و حنظله عمربن خبر از را هانيفق يانتصاب تيو/ هك يهانيفق همة .انـد هرفتـ يپذ تيـ روا دو نيهمـ براسـاس زين را منصوب يقاض قب ،اند ردهك استفاده ،تيـ روا دو نيـ ا يمبنـا بـر قضاوت به هانيفق عام نصب به نيقائل همة لزوما هرچند در گرفـت جـه ينت تـوان مي نيبنابرا .اند هرفتينپذ را يريتدب تيو/ به هانيفق عام نصب يقاضـ اثبـات متقـدم رتبـة در هـان يفق يانتصـاب تيـ و/ /زمـة ،تيروا دو نيا حوزة

ـ ا در) ع(صادق امام يسو از قضاوت به هانيفق عام نصب اگر و است منصوب دو ني

دليـل باي يثبت لم هم لغير او للعلماء القضاء منصب) ع(ا/مام اعطاء ان المقام في الك م ملخص و« .1 و 88 ص ،2 ج الصـوم، كتاب ،الوثقي العروv مستند خويي، اهللا آيت ؛».باط قه ليمتسك معتبر لفظي آن بـر منظـا حفـظ توقـف دليـل بـه قضاوت چون ايشان نظر به. 6 ص ،1 ج ،المنهاج تكملة مباني قطـع است، الشرايط جامع مجتهد كفايي وجوب ثبوت در متيقن قدر اينكه از و است كفايي واجب متتقـين، قـدر براسـاس نصب قبول. (هستند مقدس شارع جانب از منصوب ايشان كه كنيم مي پيدا) ع(ائمـه جانـب از نصـب در منحصر قضاوت جريان و نظام حفظ كه است واضح) لفظي دليل نه

.نيست

Page 220: حکومت انتصابی

219 نصب با داللت مطابقي در سنت

زعامـت و يريتـدب تيـ و/ بـه هـان يفق عـام نصب ياول قيطر به ،نشد اثبات تيروا .شد نخواهد اثبات زين ياسيس

يانتصـاب تيـ و/ :اسـت واضح دوم مقام جةينت ،اول مقام جةينت به باتوجه نيبنابرا هكـ آنجا از اما ،ستين اثبات قابل جهيابوخد خبر و حنظله عمربن خبر براساس هانيفق و هفـتم قدمـة م ريتقر با ،نباشند داستان هم نگارنده با اول مقام جينتا در يسانك بسا چه عـام نصب ،قضاوت به هانيفق عام نصب رشيپذ با يحت هك داد ميخواه نشان آن نقد .ستين اثبات قابل تيروا دو نيا با ياسيس زعامت و يريتدب تيو/ به هانيفق

آن شـئون از قضـاوت هكـ اسـت يريتدب تيو/ هانيفق نصب متعلق. هفتم مقدمة لفـظ ،او/ شـود؛ مـي افـت ي حنظلـه عمربن خبر در ژهيو به يقرائن مطلب نيا بر. استاست يوال ،مكحا از مراد. قضاوت نه است تيو/ يمعن به ومتكح در ظاهر مكح.

يسـو از مكح انيب با تنها هك يمنازعات ،اول قسم. است قسم دو بر منازعات ،ايثان طرف دو زا يكي اما ؛است معلوم ،حق هك يمنازعات ،دوم قسم ؛ابندي مي صلهيف ،يقاض ،اول قسـم منازعـات مرجع. است قاهره قوة محتاج حق احقاق و رود ينم حق بار ريز

نيـ د در نزاع ركذ. هستند انيوال و نيس ط ،دوم قسم منازعات مرجع و است قضات شـناخته مرجع ،منازعات تمام در هانيفق. است مثال عنوان به تنها) اول قسم( راثيم و

داشـته يريتـدب تيـ و/ ،هـان يفق هكـ است نيا منازعات از دوم قسم /زمة واند شده ،مقابلـه نةيقر به .جور قضات فقط نه است جور نيس ط ،طاغوت از مراد ،ثالثا. باشند 1.يقاض هم است سلطان هم عادل هيفق

،جـه يابوخد و حنظلـه عمـربن تيـ روا دو بـا اصو/ هكنيا از فارغ :هفتم مقدمة نقدـ ا از و منصوب يول چه و منصوب يقاض چه ،شود ينم اتاثب هانيفق يبرا يمنصب ني عنـوان بـه يشـرع امكاح عالمان و حرام و ح ل به انيآشنا يمعرف از شيب تيروا دو

.481 تا 476 ص ،2 ج ،البيع كتاب در اهللا خميني آيت مبسوط توضيحات از برگرفته .1

Page 221: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 220

از هـان يفق يريتـدب تيو/ منصب استفادة به نسبت اما ؛ديآ ينم دست به ميكتح يقاض :است وارد الكاش سه حداقل تيروا نيا

سـؤال زمان آن در انيعيش ماتكمحا مرجع از) ع(صادق امام از يراو .اول الكاش و نيـ د عالمـان يمعرفـ .باشـد داده پاسـخ را سـؤال ديبا مي )ع(امام شيفرما. ندك مي در تيـ و/ بـه نصـب امـا . است سؤال نيا پاسخ ،شرع مكحا و يقاض عنوان به هانيفق

جـواب ونبـد سـؤال ردنكرهـا ) شـود مي شروع بعد قرنو نيم كي هك( بتيغ عصر .باشد مي حيقب مورد استثناء و است

امـام ،عهيشـ نظـر بـه بنـا هكـ ،باشـد يزمامدار و ابرك تيو/ ،تيو/ از مراد اگر معصـوم او/د ،قـرن كي تا زين آن از بعد و هستند تيو/ نيا صاحب خود) ع(صادق

،بالفعل ابرك تيو/ هانيفق نصب نيبنابرا ؛داشت خواهند عهده هب را تيو/ نيا شانيا عصـر مبت بـه لكمشـ ) ع(امـام هكنيا. است يمنتف بعد قرن كي تا هم زمان آن در هم در هـم آن ،بپـردازد بعـد قـرن كي ادارة جامعة نحوة به و ندك رها ردهكن حل را خود .است مستبعد اريبس جدا ،خود معاصر انيعيش لكمش از سؤال پاسخ

ولي امـر رنظريز يفرماندار و يداراستان ليازقب يصغر تيو/ ،تيو/ از مراد اگرــدار و ــ زمام ــد لك ــه ؛باش ــ اگرچ ــلغو الكاش ــل تي ــا و بالفع ــ ت ــرن كي ــد ق و بع زمـان آن در) ع(صـادق امـام ،او/ امـا سـت ين وارد آن بـه سـؤال گذاشـتن جـواب بي

ـ ثان ؛ديـ نما نصـب فرمانـدار و اسـتاندار تـا ستين ديال مبسوط بـه هـان يفق نسـل از ،اي ،لكـ يزمامـدار و ابـر ك تيو/ به را ها آن نصب توان ينم يجزئ تيو/ و ياستاندار

هيعل اميق درصدد /زم مقدمات نبودن آماده واسطة به) ع(صادق امام ،ثالثا. گرفت جهينتـ ،آن مقابـل در تااند نبوده خود زمان تيمكحا هكـ بل ؛نـد ينما نصـب اسـتاندار و يوال

.اند هبود ييقضا اخت فات و منازعات مسئلة در عهيش لكمش رفع درصدد

.انـد هفرمـود ينمـ دخالـت ،اسـتحقاق رغـم يعلـ زمان آن ياسيس مسائل در شانيا منصـوب را فقها ،ننديب ينم دخالت مساعد را يزمان ظرف ،خود هك يامر يبرا چگونه

Page 222: حکومت انتصابی

221 نصب با داللت مطابقي در سنت

ـ اقل در زمـان آن در عهيش هك ژهيو هب ند؟يفرما مي و دولـت تحقـق و بـوده محـض تي 1.است نبوده سريم طيشرا آن در ها آن يبرا تيمكحا

قضـاوت درخصـوص غالبا ،سنت و تابك در آن مشتقات و ومتكح .دوم الكاشـ بر مكحا اط ق. است شده استعمال ـ ازا زيـ ن يوال فصـل و قضـاوت هكـ روسـت نيـ « عبـارت . اسـت بـوده دوره آن در انيوال شئون اهم از خصومت مكيعلـ جعلتـه يان

،مكحـا يعنـ ي. است جهيابوخد خبر در »ايقاض جعلته يان« عبارت معادل قايدق »ماكحا .است يقاض يمساو

،سـنت و تـاب ك لسان و يعرب زبان در يزمامدار و تيو/ در ومتكح ظهور لذا يعنـ ي( قضـا از اعـم ارادة بـر ليـ دل ،تيـ روا در سـلطان واژة ركذ. است مردود قطعا ،سـلطان جانـب از صـوب من يقاضـ بـه رجـوع هك روست نيازا هكبل ؛ستين) تيو/ نيسـ ط خـود ،مهـم امـور در ژهيو به يگاه ضمنا. است سلطان به رجوع از يا نحوه از) نيمكح مأخذ در مرجحات( حنظله عمربن خبر ليذ .اند هبود قضاوت امر يمتصد 2.است فتوا و قضاوت به تيروا د/لت قرائن

متخصصـان و يشـرع امكـ اح بـه عارفان و ثياحاد اترو به رجوع .سوم الكاشـ ي. اسـت شـان يا تخصـص با مرتبط حرام و ح ل از آنچـه . اتيـ روا از اسـتنباط يعن طـة يح در يخارج موضوع صيتشخ اما ؛است يشرع امكاح ،شود مي استنباط اتيروا در هانيفق و ثيحد انيراو. شود داده ارجاع هيفق اي ثيحد يراو به تا ستين اتيروا يخـارج موضـوع نيـي تع در اما ؛هستند يشرع حجت ها آن از استنباط و اتيروا نقل .ستين يضرور هيفق به رجوع ،امور

،و فقه الدولة اإلسإلمية الفقيه وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت استاد هاي پاسخ و مناقشات از اقتباس .1 .447 و 446 ص ،1 ج

.پيشين. 2

Page 223: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 222

يجرئ امور فيلكت نييتع به غالبا يعموم امور ريتدب و ياسيس تيو/ و يزمامدار. شـود مـي مـرتبط هيـ مكح شـبهات به مترك و است مرتبط هيموضوع شبهات سامان و

حنظلـه عمـربن خبـر ژهيـ و بـه تيروا دو نيا ،گذشت چهارم مقدمة نقد در هك آنچنان افـزوده هيموضوع شبهات به يا حوزه در هك يزانيم به. است هيمكح شبهات در منحصرـ ن فقاهـت به اجياحت ،شود مي استهك هيمكح شبهات از و شود مي مكـ حـوزه آن در زي .شود مي

وند ا هيمكح شبهات به ناظر ،دهند مي ارجاع ثياحاد اترو هبرا مردم هك ياتيروا بـه ينظـر توانـد ينم هرگز ،اند هيمكح شبهات در منحصر هك ياتيروا هك است واضح سـپردن . باشـند داشـته انـد هيموضـوع شبهات ليازقب آن مسائل ثركا هك استيس حوزة مسـائل ثركا بودن يموضوع و هانيفق تخصص لوازم از غفلت ،هانيفق به استيس يتول .پرداخت ميخواه ليتفض به يفقه تيريمد بحث در مهم نيا به ؛است ياسيس

بحث جةينت

نصب اثبات از عاجز ،يسند ا/تكاش از فارغ جهيابوخد و حنظله عمربن اتيرواـ ا ،نيبنـابرا . اسـت ياسـ يس زعامـت و يريتـدب تيـ و/ به هانيفق عام تيـ روا دو ني .شوند واقع يانتصاب ومتكح مستند توانند ينم

Page 224: حکومت انتصابی

همسيزدفصل تي در سننصب با داللت التزام

د/لـت يادعـا ،بـاب اتيـ روا گـر يد در جـه يابوخد و حنظلـه عمربن اتيروا از فارغ و يالتزامـ د/لت با ظاهرا هكبل ؛است نشده مردم بر تيو/ به هانيفق نصب بر يمطابقگـروه دوم خـود . هستند انتصاب اثبات يپ در يخبر جم ت از انشاء استفادة با غالبا

يالتزامـ د/لت با نصب اثبات يپ در هك است ياتيروا اول تةدس. شامل دو دسته استدستة دوم روايـاتي اسـت كـه د/لـت . هستند) بدون استفادة انشاء از جم ت خبري(

.شده استتحصيل التزامي با استفادة انشاء از جم ت خبري

ةيـ ناح عيـ توق« بـه مشـهور عقـوب ي بن اسحاق خبر ،اتيروا نيا نيب از هك آنجا از ليـ دل عمـده ايـ 1نصب تيروا عنوان به هيفق يانتصاب تيو/ به نيقائل طرف از »همقدس :ميپرداز مي خبر نيا يبررس به نخست ،شده يمعرف 2نصب

دستة اول

)عيتوق( عقوبي بن اسحاق خبر .اول

يالعمر عثمان بن محمد سألت :قال عقوبي بن سحاقإ عن بسنده الصدوق يروـ التوق فـورد ،يعل لتكشأ مسائل عن هيف سألت قد تاباك يل وصلي نأ بخـط عي

.422 ص ،15 ج الزكا£، كتاب ،الكإلم جواهر نجفي، محمدحسن شيخ. 1 .289 ص ،14 ج الخمس، كتاب ،الفقيه مصباح همداني، آقارضا حاج. 2

Page 225: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 224

مـر أ من ،كثبت و اهللا كارشد عنه سألت ماماأ« :سإلملا هيعل الزمان صاحب موإلنا يلإ هايف رجعوااف ةالواقع الحوادث ماأ و... عمنا يبن و نابيت هلأ من يل نيركالمنv1.».هميعل اهللا حجة ناأ و مكيعل يحجت نهمإف ،ثنايحد روا

)عـج (زمـان امـام يبـرا يا نامـه عقوبي بن اسحاق هك ندك مي تيوار صدوق خيش يعمـر عثمـان محمـدبن ؛نـد ك مـي سؤال داده رخ شيبرا هك ي تكمش از و سدينو مي :شود مي صادر كمبار خط به نامه جواب ،رساند مي را نامه ،حضرت آن ندةينما

ـ نم امر از دينما قدمت ثابت و ندك ارشادت خداوند هك تو آنچه اما از مـن نيركـ راو بـه شـده واقع حوادث در اما... . يا دهيپرس ما يعموها پسر و بيت اهل اني بـر خـدا حجـت مـن و نديشما بر من حجت ها آن رايز ؛دينك رجوع ما ثيحد

...شانميا

تـاب ك در هكـ يريتـدب تيـ و/ و فقاهت به ثيحد د/لت و سند مباحث از فارغ د/لـت وجـه ؛نمكـ ينمـ راركـ ت و 2ام داده قـرار بحث مورد ليتفص به ييو/ ومتكح :است ليذ قرار به انتصاب به ثيحد

مرتبـة در تيـ حج هكـ يمعن نيا به ؛دارد ت زم شانيا نصب با هانيفق بودن حجت نصـب بـدون و دارد /زم را تيـ و/ و قضـاوت ،افتـاء ينيد مناصب به جعل ،سابقه در هـان يفق به رجوع به امر ع وه به. بود خواهد يمعن بي هانيفق خواندن حجت ،متقدمـ ا از گـر يد عبـارت بـه . است هانيفق گانة سه مناصب با م زم زين واقعه حوادث امـر ني

3.هستند دارا را واقعه حوادث در تيمرجع منصب ،هانيفق هك ميابي ميدر

د/لـت در نـص نيتر يقو خبر نيا اگرچه. است مناقشه مورد شدت به مقدمه نيا

حـديث ،الغيبـة بكتـا طوسي، شيخ. 483 ص ،2 ج ،4 حديث ،45 باب ،الدين مالاك صدوق، شيخ. 1 .293 تا 290 ص ،247

.338 تا 322 ص بيستم، فصل ،وإليي حكومت. 2 .475 ص ،2 ج. بيعال كتاب اهللا خميني، آيت: به كنيد رجوع. 3

Page 226: حکومت انتصابی

225 نصب با داللت التزامي در سنت

و قيدق لكش به نصب امر بر آن د/لتنحوة متأسفانه اما ،شده يمعرف هانيفق نصب برـ رجعواافـ « و »مكيعلـ يحجتـ نهـم إ« عبـارت دو. اسـت نشـده نييتب يجزئ روا£ يال .مدعاست از اعم »ثناياحاد

جعـل ليسـب بر تواند مي حجت. ندارد شانيا نصب با يت زم ،هانيفق بودن حجت يحتـ ايـ ) ع(معصـوم يسـو از الـت كو ايـ 1)ياغمر محقق نييتب با( موضوع بر مكح

هكـ نيا. شـود حاصـل 2)يمنتظـر اهللا تيـ آ حضـرت نيـي تب با( مردم جانب از انتخابـ نانـد شـده هـان يفق بـه رجوع به مأمور مسلمانان را هـان يفق بـودن منصـوب لزومـا زي

حـوادث در تيـ مرجع طيشـرا حـائز هـان يفق هكـ دهـد مـي نشان امر نيا. رساند ينم خبر نيا ،اند شده نصب زين تيو/ مقام به ،طيشرا تيحائز از فراتر هكنيا اما ؛دان واقعه تـا سـت ين يهيبـد ،نصـب بـر عقـوب ي بن اسحاق خبر د/لت. است آن اثبات از عاجز .باشند ازين بي ليدل اقامة از تيو/ به هانيفق نصب به نيقائل

)عيتوق( عقوبي بن اسحاق خبر يبررس جةينت

.است مبت يسند اغماض رقابليغ ضعف به رجال علم وابطض بنابر .اوإل

تيـ مرجع بـه ثركحـدا و نـدارد د/لـت هانيفق يريتدب تيو/ به تيروا نيا .ايثان. نـد ك مـي د/لت) يخارج موضوعات صيتشخ نه و( يشرع امكاح استنباط در هانيفق .ندك مي يمعرف دممر به يشرع امكاح استنباط مرجع عنوان هب را هانيفق) ع(امام يعني

اثبـات را تيو/ به انتصاب. است عاجز هانيفق انتصاب اثبات از تيروا نيا .ثالثا داشته شارع يسو از نصب به ازين تا ستين منصب زين يشرع امكاح استنباط ،ندك ينم

.باشد

.578 ص ،74 عنوان ،العناوين مراغي،. 1 .486 و 485 ص ،1 ج ،و فقه الدولة اإلسإلمية الفقيه وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت. 2

Page 227: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 226

حمزه ياب بن يعل خبر .دوم

عقـوب ي بـن اسـحاق خبـر هيشـب ،نصب بحث در زين يبطائن حمزة ياب بن يعل خبر .است

اإلسـإلم حصون الفقهاء نيالمؤمن ان :قولي جعفر بن يموس اباالحسن سمعت :قال 1.لها نةيالمد سور حصنك

يبرا را شهر يبارو و حصار نقش اسإلم يبرا و اسإلمند يدژها ،مؤمن هانيفق( ).دارند شهر

وجـه 2هيفق يانتصاب تيو/ اثبات در ،تيروا نيا به هانيفق يبرخ استناد به باتوجه ،اسـ مند حصـون فقهـا هكـ نيا. ردك نييتب توان مي ليذ لكش به ،نصب به را آن د/لت دو در اس م حفظ گريد عبارت به ؛دارد تيو/ به شانيا بودن منصوب به يالتزام د/لت .شود ينم نيتأم تيو/ به هانيفق نصب با جز نيد ياجرا و امكاح انيب مرحلة

هـان يفق انتصـاب »ا/سـ م حصـون الفقهاء« عبارت از. است مناتما مقدمه نيا اما 3.ديآ ينم دست به

ـ . اسـت نشـده اقامـه نصـب به نيقائل يسو از يا استفاده نيچن بر يليدل چيه نيب. شــود ينمــ مشــاهده يت زمــ زيــن بــودن) ع(امــام منصــوب و بــودن اســ م حصــونـ ن بـي ليـ دل امـة اق از انتصـاب به نيقائل تا ستين يهيبد فقها بودن منصوب . باشـند ازي مـردم هكـ نـد ك ينمـ رد را احتمـال نيـ ا تيـ روا ،ياسـ يس تيريمد بر د/لت برفرض 4.نندك انتخاب جامعه ادارة يبرا را نيد عالمان از يجمع مسلمان

.38 ص ،1 ج ،3 حديث العلماء، فقد باب العلماء، فضل كتاب ،الكافي من اإلصول كليني،. 1اهللا آيـت ؛34 ص ،الوإلية له من ليإ الهداية گلپايگاني، اهللا آيت ؛534 ص ،اإليام عوائد نراقي، م احمد. 2

.58 تا 54 ص ،فقيه وإليت و 472 تا 470 ص ،2 ج ،البيع كتاب خميني، .230 ص ،2 ج ،الفضيلة ابتغاء يزدي، حائري مرتضي شيخ اهللا آيت. 3 .474 ص ،1 ج ،دولة اإلسإلميةالفقيه و فقه ال وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت: به كنيد رجوع. 4

Page 228: حکومت انتصابی

227 نصب با داللت التزامي در سنت

اإلسإلم حصون ءالفقها خبر جةينت

معتبـر سـند فاقـد ،يبطـائن حمـزة ياب بن يعل اغماض رقابليغ ضعف واسطة به .اوإل .است

در هـان يفق شـأن ج لـت تنها هكبل؛ ندارد هيفق تيو/ بر يد/لت چيه تيروا .ايثان .رساند مي را فاتيتحر و يعلم شبهات از اس م حفظ

.ندارد هانيفق عام نصب و انتصاب با يت زم چيه تيروا .ثالثا

عـام نصـب اثبات از حمزه ياب بن يعل و عقوبي بن اسحاق تيروا دو : مك حاصل . هستند عاجز تيو/ به هانيفق

دوم دستة

اسـتفادة هكـ هسـتند تيروا شش ،هيفق يانتصاب تيو/ بحث اتيروا مجموعه در قالـب در اتيـ روا نيـ ا يتمـام در. اسـت يمبتنـ يواحـد مقدمـة بر ها آن از انتصاب ةاراد ،هيخبر جم ت نيا از. است شده ينيب شيپ هانيفق يبرا ينيعناو يخبر جم ت

تيـ و/ بـه قائ ن هرچند .نتيجه گرفته شده است انتصاباثبات و شدهاستفاده اءانش .اند هردكن نييتب دقت به را انتصاب به اتيروا نيا د/لت نحوة ،هانيفق يانتصاب

موراأل يمجار .اول تيروا

.است موراأل يمجار تيروا ،اتيروا نيا نيتر مهم

العلمـاء يديأ يعل امكحاأل و موراأل يمجار :)ع(يعل بن نيحس اإلمام عن يرو ياله دانشمندان دست به امكاح و امور انيجر( 1.حرامه و حإلله يعل مناءاأل باهللا ).باشد مي هستند نيام حرام و حإلل در هك

:است ليذ مقدمة رشيپذ بر يمبتن ،تيروا نيا از نصب ةاستفاد

.238 ص ،1 ج ،)ص(الرسول آل من العقول تحف شعبإلالحراني، ابومحمدبن. 1

Page 229: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 228

در امـا ،اسـت يخبر اگرچه »العلماء يديا يعل امكا/ح و ا/مور يمجار« عبارتـ ا به. است شده واقع فيلكت انيب و انشاء مقام امـور تيـ مرجع) ع(امـام هكـ معنـا ني دسـت بـه جامعه امور انيجر است واجب يعني ،است نهاده هانيفق عهدة به را نيمسلم .است دممر بر تيو/ به هانيفق تيمنصوب ياخرا عبارت امر نيا. باشد شانيا

يامـر ادشـده ي عبارت انشاءبودن مقام در اگرچه :گفت توان مي مقدمه نيا نقد در امـا ،ديـ آ مي دست به زين جامعه ادارة يدار عهده به هانيفق فةيوظ آن از و است حيصح و مدعاسـت از اعـم و سـت ين يافكـ تيـ و/ بـه هانيفق نصب اثبات يبرا مقدار نيا

ريتدب مقام احراز يابر هانيفق استحقاق ،ثركحدا عبارت نيا از. ندارد نصب با يت زم ،معصوم يسو از التكو اي است نصب به يتصد نيا هكنيا اما ؛ديآ مي دست به جامعه

،مـردم جانـب از انتخـاب بـا يحتـ اي) ع(امام از تيوصا و وراثت اي ،شانيا از اذن اي .است مجمل ثيح نيازا تيروا

عالمـان دسـت بـه ديبا مي امور انيجر هك شود مي استفاده تيروا از گريد عبارت به ؛ننـد ك اقامـه عادله دولت ،نيمسلم با تعاون و اتحاد با است /زم ها آن بر و باشد ياله .است تكسا نيا در تيروا ،انتخاب با اي است نصب با علما نييتع هكنيا اما

اإلمور يمجار تيروا يبررس جةينت

.است اعتبار بي يفقه لحاظ به لذا و است سند فاقد و مرسله .اوإل

و تيصـ ح ( نـد ك مـي اثبـات عامـه امور در را ينيد عالمان ياسيس زعامت .ايثان بـر هيـ فق يشـرع تيـ و/ به يد/لت اگرچه) يعموم حوزة ريتدب يبرا شانيا استحقاق .ندارد مردم

.ندارد يريتدب تيو/ اي ياسيس زعامت بر هانيفق نصب بر يد/لت چيه .ثالثا

Page 230: حکومت انتصابی

229 نصب با داللت التزامي در سنت

لناسا يعل امكح العلماء .دوم تيروا

مكحا دانشمندان :)ع(يعل امام( 1الناس يعل امكح العلماء :)ع(نيرالمؤمنيام قالـ ح العلماء و سالنا يعل امكح كالملو :)ع(الصادق قال و) .هستند مردم بر امك بـر مكحـا دانشـمندان و مردم بر مكحا شاهان :)ع(صادق امام( 2.كالملو يعل

).هستند شاهان

:است ليذ مقدمة رشيپذ بر يمبتن مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب

وجـوب انشاء از مراد. است انشاء مقام در اما ؛است يخبر فوق عبارت دو اگرچه بـه هـان يفق نصـب ،انشـاء از مـراد هكـ بل ؛ستين ومتكح يبرا فقها انتخاب و نييتع .است مردم بر تيو/

يمعنـو تيـ مكحا از شيب ،هيخبر جم ت نيا رايز ؛است مخدوش مقدمه نيا اماـ ،ايثان 3.است نشده اراده مردم يها دل بر ،ميبـدان انشـاء بـر دال را تيـ روا اگـر يحت

ـ ن مـردم طـرف از هانيفق انتخاب و نييتع وجوب ،تيو/ به هانيفق نصب درمقابل زي 4.ندارد نصب با يت زم و است يمدع از اعم ،ليدل يعني ،است مطرح

ـ ن را مـردم بـر شاهان تيمكحا ديبا الا و است يخبر قطعا دوم تيروا ،ثالثا بـه زيـ ا اقيسـ وحـدت لذا 5،است واضح امبن نيا فساد و ميبدان شارع نصب و انشاء دو ني تيروا دو نيا د/لت لذا. مينكن عدول اخبار از هك ندك مي اقتضا دوم تيروا در جمله

الدين محمد خوانسـاري، ، شرح جمال506 حديث ،مالكل درر و الحكم غرر آمدي، تميمي عبدالواحد. 1 ج ،17 حـديث ،11 بـاب القاضـي، صفات ابواب القضاء، كتاب ،لئالوسا مستدرك ؛137، ص 1ج .316 ص ،17

.183 ص ،1 ج. 92 حديث ،1 باب العلم، كتاب ،بحاراإلنوار ؛23 ص ،2 ج ،الفوائد كنز كراجكي،. 2 ،1 ج البيع، كتاب ،الفقاهة نوارأ؛ 145 ص ،اإلسإلمية الحكومة ساسأ حائري، حسيني سيدكاظم اهللا آيت. 3

.505 ص .484 ص ،1ج ،و فقه الدولة اإلسإلمية هالفقي وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت استاد. 4 .پيشين. 5

Page 231: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 230

.است مردود ،انتصاب به

. است يفقه اعتبار فاقد يسند مفرط ضعف علت به تيروا دو نيا ،همه از قبل اما مراد. ميندار فقها به دوباره ديتق يبرا يليدل ،نيد يعلما به علما ديتق رشيپذ برفرض

زعامـت و يـي و/ تيـ مكحا اثبـات و علماسـت و علـم لتيفض انيب ،ثياحاد نيا از بـه هـان يفق عـام نصـب اثبـات از اتيـ روا نيا با/خره 1.است مك اول ،فقها ياسيس .است عاجز مردم رب تيو/

اءياالنب ورثة العلماء ثياحاد .سوم تيروا

لم اءينباإل نإ ،اءياإلنب ورثة العلماء نإ :)ص(اهللا رسول قال: قال) ع(عبداهللا ياب عن 2.وافـر بحـظ خـذ أ منـه خذأ فمن العلم ورثوا نكل و درهما إل و نارايد ورثوايـ بل ؛گذارنـد ينم ارث به ناريد و درهم امبرانيپ. امبراننديپ وارثان دانشمندان( هك

برگرفتـه يفراوان بهرة ،رديگ مي بهره) علم( آن از هكآن ،نهند مي وراثت به دانش ).است

:رديگ مي صورت تيروا نيا از ليذ مقدمة براساس انتصاب اثبات

تيو/ به هانيفق نصب با و است ييانشا »اءينبا/ ورثإل العلماء نإ« عبارت مضمون هكـ آنچنـان اند؛ هشد منصوب هيجزئ خ فت به) ص(امبريپ جانب زا فقها. دارد م زمهـ فـرق فقهـا و) ع(ائمـه نيب جهت نيازا .اند هشد منصوب هيلك خ فت به) ع(ائمه نيب

3.است سلطان جانب از منصوب امراء و سلطان

در يظهـور چيهـ »اءيـ ا/نب ورثـإل العلماء« عبارت رايز ؛است ناتمام مقدمه نيا اما ينيوكـ ت يامر از يكحا هيخبر جملة هكبل ؛ندارد عيتشر و جعل متضمن ةيانشائ جملة

العلـوم، بحـر آل و 230 ص ،2 ج ،الفضيلة ابتغاء يزدي، حائري مرتضي شيخ اهللا آيت: به كنيد رجوع. 1 .230 ص ،3 ج ،الفقيه بلغة

.34 ص ،1 ج المتعلم، و العالم ثواب باب العلم، فضل كتاب ،الكافي من صولاأل كليني،. 2 .93 ص ،فقيه وإليت ؛485 486 ص ،2 ج ،البيع كتاب اهللا خميني، آيت: به يدكن رجوع. 3

Page 232: حکومت انتصابی

231 نصب با داللت التزامي در سنت

ـ ب مقـام در تنها اتيروا نيا و علماست به علم انتقال يعني نيـ د عالمـان لتيفضـ اني يسـخن ،نصـب با وراثت م زمت يادعا و 1ندارد شانيا نصب بر يد/لت چيه و است بـا تيـ و/ انتقـال ،ميريبپذ زين را تيو/ وراثت اصل اگر يحت ،ايثان. است ليدل بدون هـم ميقسـ وراثـت و نصب. دارد يجد تفاوت ،نصب قيطر از تيو/ انتقال با ،ارث .است يگريد ينف قطعا يكي اثبات و هستند

آن مضمون هم اتيروا و قداح حةيصح دربارة بحث حاصل

ـ . است يجد اريبس علماء از) ع(ائمه ارادة احتمال .اوإل در ظهـور ،علمـا عـ وه هب .ندارد فقها

تيـ و/ بـا يت زمـ لـذا ؛ريمش عنوان نه و است يعنوان وصف ،اءيانب از مراد .ايثان .است مجمل زين علما ارث مقدار و نحوه ثيح از تيروا ع وه به. ندارد

و معـارف و علـوم در وراثـت تنهـا تيروا نيا ،هيقطع متصلة نةيقر وجود با .ثالثا .ندارد د/لت قطعا فقها به يريتدب تيو/ در وراثت هب و رساند مي را غيتبل

؛علماسـت شأن علو و مقام ج لت آن مفاد و است يخبر ،تيروا مضمون .رابعا .شود ينم اثبات مردم بر تيو/ به هانيفق نصب قطعا آن با و ندارد يد/لت انشاء به

يونكس موثقة .چهارم تيروا

ـ لـم ما الرسل امناء الفقهاء :)ص(اهللا رسول قال :)ع(عبداهللا ياب عن ـ دخلواي يف فاذا ،نيالسإلط اتباع :قال ا؟يالدن يف دخولهم ما و :)ص(اهللا رسول اي ليق. ايالدن

ـ دن در هك يمادام ؛امبراننديپ نيام هانيفق( 2.مكنيد يعل فاحذروهم كذل فعلوا ايـ دن در شانيا دخول اهللا رسول اي :شد عرض .اند هنشد داخل :رمـود ف سـت؟ يچ اي

.470 ص ،1 ج ،و فقه الدولة اإلسإلمية الفقيه وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت استاد .1 ص ،1 ج ،5 حـديث بعلمـه، المستأكل باب العلم، فضل كتاب ،الكافي من صولاأل ثقإلا/س م كليني،. 2

46.

Page 233: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 232

).دينك حذر شانيا از خود نيد به نسبت ،ردندك نيچن اگر ،نيسإلط از تيتبع

:رديگ مي صورت ريز مقدمة براساس ،تيروا نيا از انتصاب استفادة

و جعـل و اسـت ييانشـا مضمون با يخبر يا جمله »الرسل امناء الفقهاء« عبارت بـا بـودن رسـو/ن نيامـ گـر يد عبـارت به. رساند مي را تيو/ منصب به هانيفق نصب .دارد ت زم ،تيو/ به نصب

اريبس انشاء در »الرسل امناء الفقهاء« عبارت ظهور رايز. است ناتمام مقدمه نيا اما 1.است فيضع

با بودن رسول نيام ،ايثان. است واقع از تياكح و يخبر جمله آن يعرف متفاهم و از نصـب بـه نيقـائل تـا ستين مه يهيبد مسئله ضمنا ؛ندارد يت زم تيو/ به نصب .باشند ازين بي ليدل اقامة

الرسل امناء الفقهاء ثيحد بحث جةينت

.ندارد جامعه بر يريتدب تيو/ با يت زم ،يامبريپ رسالت .اوإل

جيتـرو و غيـ تبل در رسـو/ن نيامـ هانيفق ،تيروا ليذ ةيقطع نةيقر واسطة به .ايثان .يگريد امر نه هستند امكاح

.ندارد مردم بر تيو/ به انتصاب با يت زم ،بودن رسو/ن نيام .ثالثا

ييخلفا ارحم اللهم .پنجم تيروا

و :اهللا رسول اي ليق. ييخلفا ارحم اللهم :)ص(اهللا رسول قال :)ع(نيرالمؤمنيام قال رسـول ( 2.يسنت و يثيحد يعن رووني يبعد من أتوني نيالذ :قال ؟كخلفاؤ من يخلفا ،خدا رسول يا :شد عرض. ندك رحمت مرا يلفاخ خداوند :فرمود خدا

.477 ص ،1 ج ،و فقه الدولة اإلسإلمية الفقيه وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت استاد. 1 .420ص ،4 ج ،5919 حديث النوادر، باب ،الفقيه إليحضره من صدوق، شيخ. 2

Page 234: حکومت انتصابی

233 نصب با داللت التزامي در سنت

مرا سنت و ثيحد و نديآ مي من از بعد هك ها آن :فرمود هستند؟ يسانك چه شما ).نندك مي نقل

:است ليذ مقدمة تيتمام بر يمبتن تيروا نيا از انتصاب اثبات

خـارج از يكحـا ةيـ خبر ةيقض) ييخلفا() ص(امبريپ مقدس نفس به خلفاء اضافةـ گـر يد عبـارت بـه . فقهاست يبرا خ فت انشاء مقام در هكبل ؛ستين و »ييخلفـا « نيب نيرحمـإلللعالم يسو از رحمت طلب بار سه. است ت زم »مردم بر تيو/ به انتصاب« .است شانيا بودن منصوب بر يگريد ليدل ،خود هيفق يخلفا يبرا

ةيـ خبر ةيقضـ تمـال اح ،ييخلفا عبارت اگرچه رايز ؛است مخدوش مقدمه نيا اما »ييخلفـا « همـه نيبـاا امـا ؛است ياقو ،انشاء بر آن حمل اما 1؛دارد را خارج از يكحا ،تيـ و/ بـه منصوب و مأذون ،يوص ،ليكو ،وارث ،نيام هك چرا ،است نصب از اعم .باشند امبريپ فةيخل توانند مي يهمگ

ثيحـد انيـ راو بـه امبريـ پ از تيو/ انتقال نحوة به نسبت خ فت گريد عبارت بهـ ثان. ديرسـ تيـ و/ بـه نصـب به فهيخل از توان ينم و است مجمل رحمـت طلـب ،اي

بـه يد/لتـ چيهـ امـا ؛رساند مي را ها آن شأن ج لت ،ثيحد انيراو يبرا) ص(امبريپ .ستين منصوب يمرحوم هر ،ندارد تيو/ به نصب

ييخلفا ارحم اللهم اتيروامجموعة بحث حاصل

.ستين سند در اقشهمن از يخال .اوإل

بـه نسـبت و است) ع(ائمه يعني) ص(رسول ب فصل يخلفا يمعرف مقام در .ايثان .است تكسا علما يعني) ع(ائمه يخلفا

عـدم بر و است ينبو امكاح غيتبل و ميتعل شأن در خ فت انيب مقام در تنها .ثالثا هيـ لفظ صـارفة ةيـ طعق نـة يقر تيروا در ،تيو/ جمله از) ص(امبريپ شئون گريد ارادة

.509 ص ،1 ج البيع، كتاب ،الفقاهة انوار: به كنيد رجوع. 1

Page 235: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 234

.است موجود

.ندارد يت زم چيه ،انتصاب با خ فت .رابعا

له يول ال من يول السلطان .ششم تيروا

1.له يول إل من يول السلطان :)ص(يالنب عن يرو

.ندارد يول هك است يسك يول سلطان

از يكـ ي) عيـ توق( عقـوب ي بن اسحاق خبر و حنظله عمربن خبر نارك در تيروا نيا 2.شود مي شمرده هيفق عامة تيو/ عمدة اتيارو

:است ليذ مقدمة ،انتصاب اثبات يبرا تيروا نيا به كتمس

توانـد مـي تنهـا انشـاء نيا ادفم. است انشاء مقام در يخبر جملة ،تيروا مضمون يانتصـاب يومتكح ،ييو/ ومتكح گريد عبارت به. باشد تيو/ به عادل هانيفق نصب .يانتخاب نه است

انشـاء مقام در هيخبر جملة عبارت نيا اگرچه رايز ؛است مخدوش مقدمه نيا اام جانب از التكو ليازقب انشاء طرق گريد. است تيو/ به نصب از اعم انشاء اما ؛است از عـادل سلطان انتخاب و شارع جانب از شرايط اع م و نييتع وجوب اي) ع(معصوم از اعـم ،ليـ دل. ا/سـتد/ل بطـل تمـال ا/ح جـاء اذا و. اسـت متصـور زين مردم يسو

ـ ا لـذا . سـت ين ارك در يت زم زين نصب و انشاء نيب و مدعاست اثبـات از تيـ روا ني .است عاجز مردم بر تيو/ به هانيفق انتصاب

ـ السلطان« تيروا بحث حاصل ـ / مـن يول و يجـد ضـعف از فـارغ ،»لـه يول :يسند اغماض رقابليغ

.534 ص ،ياماأل عوائد نراقي،. 1 .100 ص ،3ج ،المدارك جامع اري،خوانس سيداحمد اهللا آيت. 2

Page 236: حکومت انتصابی

235 نصب با داللت التزامي در سنت

.ندارد سلطنت در تفقاه شرط به يد/لت چيه .اوإل

و اسـت هيحسـب امور به منحصر اصو/ و ندارد يعموم حوزة به يد/لت چيه .ايثان .ندارد مردم بر تيو/ به يا اشاره

.ندارد تيو/ به انتصاب با يت زم چيه .ثالثا

بـه هـان يفق عـام نصـب بـر يد/لتـ چيه اتيروا نيا :اتيروا از سوم دستة جةينت .رندندا مردم بر تيو/

يانتصاب ومتكح ييروا مستندات يبند جمع

يفقهـ اعتبار از و بوده) سند فاقد( مرسله اصو/ تيروا سه ،تيروا ده نيا از .كي يعلـ او( النـاس يعلـ امكـ ح العلمـاء .دوم ؛له يول / من يول السلطان .اول :ساقطند اعتبـار اگـر ( رياخ تيروا. باهللا العلماء يديبا امكا/ح و ا/مور يمجار .سوم ؛)كالملو د/لـت عامـه امـور در هـان يفق) يشـرع تيـ و/ نه( ياسيس زعامت به) داشت يسند اثبـات را مـردم بـر تيو/ به هانيفق عام نصب ،تيروا سه نيا از كي چيه اما ؛داشت .نندك ينم

واسـطة به »ا/س م حصون الفقهاء« تيروا) سند يدارا( مسند تيروا هفت از .دو. اسـت يفقهـ اعتبـار فاقـد و فيضع يسند لحاظ به يبطائن حمزة ياب بن يعل فيتضع يراو تيـ مجهول واسـطة بـه زين) إلالواقع الحوادث اما عيتوق( عقوبي بن اسحاق تيروا

يسـند ضـعف از فـارغ . ستين يفقه استفادة قابل و شود مي محسوب فيضع ،مباشر عـام نصـب ،ايثان ؛ندارند تد/ل مردم بر هانيفق يريتدب تيو/ بر ،او/ تيروا دو نيا .نندك ينم اثبات زين را هانيفق

حنظله عمربن تيروا ؛ييخلفا ارحم مالله: تيارو سه ،ماندهيباق تيروا پنج از .سه جبـران و اغمـاض برفـرض امـا ؛سـتند ين يسند مناقشة از يخال ،جهيابوخد تيروا و

د/لـت مـردم بـر نهايفق يريتدب تيو/ به ،شهرت اي ،اصحاب عمل با يسند ضعف

Page 237: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 236

اثبـات را امكـ اح غيـ تبل و ميتعلـ در خ فـت »ييخلفـا ارحـم اللهم« ثياحاد. ندارند را قضـاوت در هـان يفق تيصـ ح ،»جهيابوخد و حنظله عمربن« تيروا دو و نندك مي عـام نصب اثبات از تيروا دو نيا و هيمكح شبهات در قضاوت هم آن ،نندك مي اثبات ؛ندارنـد د/لـت ،ميكـ تح يقاضـ و مكـ ح از شيب به و جزندعا زين قضاوت به هانيفق .مردم بر تيو/ به انيفقه عام نصب اثبات به برسد چه

.اسـت الكاش بدون يسند لحاظ به تيروا دو تنها ،اتيروا نيا مجموعة از .چهار ورثـإل العلمـاء « قـداح حةيصـح يگـر يد و »الرسـل امنـاء ءالفقها« يونكس موثقة يكي

و غيـ تبل ،جيتـرو در فقهـا وراثت و يامانتدار به تنها زين معتبر تيروا دو نيا .»اءيا/نب عام نصب اثبات و هيفق يشرع تيو/ به د/لت از و دارند د/لت يشرع امكاح ميتعل .هستند عاجز قطعا هانيفق

جهينت

رسـول اتيـ روا در يانتصـاب ومـت كح يعني مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب يبـاق انتصاب عدم اصل تحت ،مورد و است معتبر سند فاقد) ع(بيت اهل و) ص(رمكا

ومـت كح وانـد نشـده منصوب مردم بر تيو/ به هانيفق ،اتيروا بنابر يعن؛ يماند مي .است اعتبار فاقد ييروا لحاظ به يانتصاب

Page 238: حکومت انتصابی

237 نصب با داللت التزامي در سنت

نمودار 5 :

ت انتصابيت روايي حكوم

چكيدة مستندا

Page 239: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 238

Page 240: حکومت انتصابی

دهمچهارفصل و قرآن يانتصاب ومتكح

اقامـه خـود يمدعا بر يقرآن مستقل ليدل چيه ،هيفق قةمطل يانتصاب تيو/ به معتقدانـ ا مسـتندات انيـ م در مسـتقل ليـ دل عنوان به يقرآن ةيآ چيه گريد انيب به 1.اند هردكن ني

و اطـ ق ،انتصاب ،تيو/ يعني هينظر نيا انكار اگرچه. شود ينم افتي ،ريخط ةينظر مفـاد در تأمـل با اما ؛ستا نشده واقع هانيفق استد/ل و بحث مورد كيكتف به فقاهت بـر مطلقـه تيـ و/ بـه ها ناكم و ها نازم همة در هانيفق همة عام نصب يعني انتصاب :افتي دست ريز جينتا به توان مي ميرك قرآن اتيآ در تفحص و مردم

خـاص نصـب در. است شده شناخته تيرسم به ،خاص نصب ميرك قرآن در .اولـ ا. دهـد مي ياله منصب هفت از خبر قرآن. است خداوند ،ناصب ،يقرآن مناصـب ني ؛)ع(هـارون وزارت ؛)ع(ميابـراه امامـت خاصـه؛ و عامـه نبوت :از عبارتند گانه هفتت ؛)ع(داوود و) ع(آدم خ فت ل؛ياسرائ يبن اسباط نقابت و) ع(داوود ،طـالوت ملوكيـ يهمگ. )ع طالب ياب بن يعل تيو/ به اشاره و() ص(اس م امبريپ تيو/ و) ع(مانيسل و امامـت ،نبـوت شـرط و امبرنـد يپ) ع نيرالمـؤمن يام و( طـالوت از ريغ منصوبان نيا

كـه ) آن قائـل تـرين مهم( خميني اهللا آيت و) نظريه اين به قائل نخستين( نراقي محقق: نمونه عنوان به .1 را آيـه يـك حتـي انـد، پرداختـه فقيـه انتصـابي و/يت مستندات ذكر به فقيهان ديگر از تر گسترده

524 ص ،54 عائد£ نراقي، احمد ،األيام عوائد: به يدكن رجوع. اند نكرده ذكر »مستقل دليل« عنوان به .501 تا 459 ص ،2 جلد ،البيع كتاب خميني، اهللا آيت و 582 تا

Page 241: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 240

1.باشد مي عصمت زين تيو/

قابـل ياله وعدة كي عنوان به مستضعف صالح مؤمنان خ فت ميرك قرآن از .دوم فقهـا ليازقب يخاص صنف در قرآن در مستضعف صالح مؤمنان نيا اما 2.است استفاده

ـ ا به ؛است بحث قابل زين انسان نوع خ فت .اند هنشد منحصر لمانكمت اي ماكح اي ني جامعـه ريتـدب و سرنوشـت نييتع در ياله يخلفا از يكي عنوان به يانسان هر هك معنا 3.ستين يدشوار از يخال يا گزاره نيچن يقرآن اثبات اما ؛باشد ميسه

ـ قرآ مستند فاقد مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب .سوم ميركـ قـرآن . اسـت ين چـه ،ياسـ يس زعامـت و تيـ و/ چـه ،است ردهكن اثبات هانيفق يبرا را يمنصب چيه

تنهـا ،اسـت گرفته قرار ميرك قرآن اشارة مورد هانيفق ربارةد آنچه. آن ريغ و قضاوت همـان نيا. شود ينم استفاده نيد غيتبل و ميتعل از شيب آن از هك 4،است» انذار« فةيوظ دسـت بـه زين) ع(بيت اهل و) ص(امبريپ اتيروا جانبة همه يبررس از هك است يا جهينت

.ميآورد

ـ ةيـ پا ياسيس تيريمد /زم طيشرا از يكي عنوان به فقاهت .چهارم 5.نـدارد يقرآن .ندك ينم اثبات را يشرط نيچن يقرآن ةيآ چيه

ةيآ چيه. ندارد يقرآن ليدل ،يانتصاب ومتكح :گرفت جهينت نيچن توان مي نيبنابرا

.بحث شد باره دراين تفصيل به »كريم قرآن در انتصاب« عنوان ذيل. 1

.5 قصص، و 55 نور،. 2 .پيشين ،»كريم رآنق در انتصاب« بحث به كنيد رجوع. 165 انعام، ؛30 بقره، ؛72 احزاب،. 3 و الـدين فـي ليتفقهوا طائفإل منهم فرقإل كل من نفر فلو/ كافإل، لينفروا المؤمنون كان ما و«: 122 توبه،. 4

) جهـاد ( رهسپار همگي مؤمنان كه نيست سزاوار و »يحذرون لعلهم اليهم رجعوا اذا قومهم لينذروا نـزد بـه چـون و كننـد پژوهـي دين كه ندنشو رهسپار گروهي آنان از اي فرقه هر از چرا اما شوند، كنند؟ پيشه پروا تا دهند هشدار را ايشان بازگشتند قومشان

اهللا آيـت : بـه كنيـد رجـوع سياسي مدير در فقاهت شرط اعتبار بر دال آيات مجموعة با آشنايي براي. 5 فـي السـابع صـل الف ،302 و 301 ص ،1 ج ،اإلسإلمية الدولة فقه و الفقيه وإلية في دراسات منتظري، .آيد نمي دست به اصط حي فقاهت 247 بقره و 6 احزاب ،35 يونس آية سه از. الفقاهإل اعتبار

Page 242: حکومت انتصابی

241 حكومت انتصابي و قرآن

تيو/ به هانيفق عام نصب و يانتصاب ومتكح، آن براساس هك شود ينم افتي يقرآن .دينما اثبات را مردم بر

ييروا يقرآن مركب ادلة

مرحلـة در ؛سـت ين يمطلـوب امر ينيد گزارة كي در يقرآن ليدل فقدان هك آنجا از نصب ،اتيروا و نقرآ اتيآ از يبيكتر با توان مي ايآ هك شود مي مطرح سؤال نيا دوم ،است گفتن قابل باره نيدرا آنچه تيغا 1نمود؟ اثبات را مردم بر تيو/ به هانيفق عام :شود مي ريتقر ليدل سه قالب در

اول ليدل

و تصرفاتشان در مؤمنان بر مطلقه تياولو ،تيو/ صاحب) ص(امبريپ .اول مقدمة 2.است ياسيس زعامت

وارث هـان يفق ايـ امبرنـد يپ نانيجانش ياسيس تيو/ منصب در هانيفق .دوم مقدمة .اند هبرد ارث به شانيا از را يزمامدار و ياسيس زعامت منصب و امبراننديپ

.شود مي اثبات ياسيس زعامت و مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب :جهينت

زعامت و تياولو ،تيو/ هك باشد مي ياتيآ از برخاسته و است يقرآن ،اول مقدمة اتيـ روا از برخاسته و است ييروا ،دوم مقدمة. دينما مي اثبات را) ص(امبريپ ياسيس

قـرآن ديـدگاه از فقيـه وإليـت « نام به كتابي در) 1377 متوفي( قمي آذري احمد شيخ اهللا آيت مرحوم .1 ازقبيـل : كنـد مـي لـت د/ فقيه مطلقة و/يت به كريم قرآن آية شانزده حداقل كه شده مدعي »كريم در قـرآن صـراحت عـدم علـت ايشان نظر به... و معروف امربه ،)ص(پيامبر و/يت األمر، أولي آيات همـة مجمـوع در. است بوده فقيه و/يت منكرين سوي از قرآن رفتن زيرسؤال فقيه، و/يت مسئلة در عمـرش آخـر سـال چهار در ايشان. گيرد مي جا روايات و قرآن از ملفق ادلة در ايشان كوشش .قلم همين به، 1392 ،قمي آذري فرود و فراز :به بنگريد. كرد اساسي نظر تجديد آراء اين اكثر

: نيـز و. اسـت سـزاوارتر ها آن به مؤمنان خود از پيامبر »أنفسهم من بالمؤمنين أولي النبي«: 6 احزاب،. 2 .36 احزاب، ؛62 و 63 آيات نور،

Page 243: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 242

.است »اءيا/نب ورثإل العلماء« و »ييخلفا ارحم اللهم«

يبررسـ در هكـ آنچنـان رايـ ز ؛اسـت ناتمـام اتيـ روا و اتيـ آ از ملفق مستند نيا :گذشت يانتصاب ومتكح ييروا مستندات

.ستين يسند مناقشة از يخال »ييخلفا ارحم اللهم« اتيروا .اوإل

و خ فـت بـر د/لـت هك است موجود هيلفظ متصلة نةيقر ،تيروا دو هر در .ايثان شئون در وارث ينيجانش به وجه چيه به و نندك مي شرع امكاح غيتبل و ميتعل در وراثت .ندارند د/لت) ص(امبريپ يريتدب تيو/ و قضاوت

نبـوت يعنـوان وصـف ،امبريپ مطلقة تياولو در هك است شده احراز جاك از .ثالثا هك ميدار دست در يليدل چه يعني است؟ يوال به ريمش عنوان تنها ينب و ستين ليدخـ أ يالـوال « معادل» نفسهمأ من نيبالمؤمن يولأ يالنب« ةيآ » نفسـهم أ مـن نيبـالمؤمن يول

رد؟ندا دخالت تيو/ و تياولو نيا در امبريپ بيغ علم و عصمت ةكمل ايآ است؟

دوم ليدل

:يقرآن مراأل يولأ و) ع(ائمه تيو/ براساس

ـ أ ميرك قرآن نص به .اول مقدمة ) ع(نيمعصـوم ائمـة طاعـإل، ا/ واجـب ا/مـر يول 1.هستند

ـ مشـهورة و حنظلـه عمربن مقبولة مطابق .دوم مقدمة ةيـ ناح عيـ توق و جـه يخد ياب .اند هشد بمنصو مردم بر يريتدب تيو/ به) ع(ائمه جانب از فقها ،مقدسه

.شد اثبات مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب :جهينت

از اطاعـت لـزوم ،ديـ آ مـي دسـت بـه اتيـ آ نيا از آنچه .است يقرآن ،اول مقدمة عهيشـ مفسـران اجمـاع به. ندك ينم يمعرف را مراأل يولأ ميرك قرآن اما. است مراأل يولأ

.منكم األمر أولي و الرسول أطيعوا و اهللا أطيعوا: ازجمله ،83 و 60 تا 58 آيات نساء،. 1

Page 244: حکومت انتصابی

243 حكومت انتصابي و قرآن

1.است) ع(نيمعصوم ائمة در منحصر ،يقرآن مراأل يولأ

ومـت كح ييروا مستندات بحث در هك آنچنان مقدمه نيا. است ييروا ،دوم مقدمة :است ناتمام ،گذشت يانتصاب

رقابليغ ضعف به مبت ) الواقعإل الحوادث اما عيتوق( عقوبي بن اسحاق تيروا .اوإلـ خبـر و حنظله عمربن خبر و است يسند اغماض مناقشـة از يخـال زيـ ن جـه يخد ياب .ستندين يسند

بـه ثركحدا و ندارد د/لت هانيفق يريتدب تيو/ به عقوبي بن اسحاق تيروا .ايثان د/لت) يخارج موضوعات صيتشخ نه و( يشرع امكاح استنباط در هانيفق تيمرجع يمعرفـ مـردم به يشرع امكاح استنباط مرجع عنوان به را هانيفق) ع(امام يعني. ندك مي .است عاجز هانيفق انتصاب اثبات از تيروا نيا. ندك مي

در قضاوت يبرا هانيفق تيص ح به تنها جهيابوخد و حنظله عمربن خبر دو .ثالثا ندارنـد را قضـاوت بـه هـان يفق عـام نصب اثبات توان و دارند د/لت هيمكح شبهات مكح از شيب تيروا دو نيا از. مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب اثبات به برسد چه .ستين استفاده قابل ،ميكتح يقاض و

سوم ليدل

العمـل /زم ،اسـت فرمـوده او آنچـه . اسـت ا/طاعإل واجب) ص(امبريپ .اول مقدمة .است

.است ردهك نصب مردم بر تيو/ به را هانيفق امبريپ .دوم مقدمة

.هستند مقدس شارع يسو از ،مردم بر تيو/ به منصوب هانيفق :جهينت

تفسـير فـي البيـان مجمـع طبرسي، ا/س م امين ؛القرآن تفسير في التبيان طوسي، شيخ: به كنيد رجوع .1 .نساء سورة 59 آية ذيل ،القرآن تفسير في الميزان طباطبايي، ع مه ؛القرآن

Page 245: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 244

مكينهـ مـا و فخـذوه الرسول مكيتآ ما« ةميرك ةيآ مفاد و است يقرآن ،اول مقدمة .ستين آن اعتبار و صحت در يديترد و باشد مي 1»فانتهوا عنه

و) ص(امبريـ پ اتيـ روا مجموعة در ،گذشت هك آنچنان و است ييروا ،دوم مقدمة هـان يفق يريتـدب تيو/ منصب هك شود ينم افتي معتبر تيروا كي يحت) ع(بيت اهل .دينما اثبات را مردم بر

يـي روا ادلـة اعتبـار درگرو ،ادله نيا اعتبار هك دهد مي نشان فوق ليدل سه يبررس منقـول اتيـ روا مجموعة از. ندارند باب نيا اتيروا از شيب يارزش ،ادله نيا و است تـا شـود ينمـ افـت ي الد/لـإل تام و السند تام تيروا كي يحت) ع(ائمه و) ص(امبريپ از .دينما اثبات را يانتصاب ومتكح

ةمجموع در هكبل ؛است ملفق و مستقل يقرآن مستند فاقد يانتصاب ومتكح :جهينت .است معتبر مستند فاقد مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب ،اتيروا و اتيآ

.7 حشر،. 1

Page 246: حکومت انتصابی

فصل پانزدهم و اجماع يانتصابحكومت

،گذشـت هكـ آنچنـان اسـت؟ ياجمـاع مـردم بـر تيـ و/ به هانيفق عام نصب ايآ هيـ نظر نيـ ا چهارگانـة انكار دربارة كيكتف به ،هيفق مطلقة يانتصاب تيو/ به معتقدان اصـل بـر امـا . داد نسبت شانيا به را انتصاب بودن ياجماع بتوان تااند ردهكن استد/ل .اند هردك اجماع يادعا هانيفق يبرخ ،هيفق يانتصاب تيو/ ةينظر

محقق 1.است دانسته» اصحاب نظر اتفاق« مورد را آن) ق 940 يمتوف( يكرك محقق عمـوم زيـ ن جـواهر صاحب 2.است دانسته هيفق تيو/ ليدل نينخست را اجماع ،ينراقـ ن هيالفق مصباح صاحب 3.است داده نسبت اصحاب ظاهر به را مكحا تيو/ يمـدع زي از يواحـد ريـ غ هكـ تاآنجـا ،اسـت يبـاب هر در مسلمه امور از مطلب نيا« است شده

داده قـرار اجمـاع را اءياشـ گونـه نيا مانند در هيفق ابتين عموم مستند عمدة اصحاب ليـ دل نينخسـت باب نيا در را منقول و محصل اجماع يمراغ ينيحس رفتاحيم 4».است 5.است دانسته يشرع مكحا تيو/

.142 ص ا/ولي، المجموعإل الكركي، المحقق رسائل ،الجمعة صلوv في رسالة كركي، محقق. 1 .536 ص ،54 عائد£ ،األيام عوائد نراقي، م احمد. 2 .178 ص ،16 ج ،الكإلم جواهر نجفي، محمدحسن شيخ. 3 .291 ص ،14 ج الخمس، كتاب ،الفقيه مصباح همداني، آقارضا حاج. 4 .563 ص ،74 وانعن ،العناوين مراغي، يحسين ميرعبدالفتاح .5

Page 247: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 246

نقد ادعاي اجماع

:است يگفتن ادشدهي يها اجماع اعتبار زانيمدربارة

كيـ فاصـلة بـا ،اسـت نيمتـأخر متأخر هب مربوط ادشدهي يها اجماع يتمام .اوإل تيـ و/ .انـد هردكـ ن اجماع يادعا نيمتأخر نه و نيمتقدم نه ،نيمعصوم عصر از هزارهـ انفـس و امـوال بر يريتدب تيو/ اما ؛بوده مطرح ،فقه آغاز از هيحسب امور در هيفق اي

.است رياخ قرنو نيم كي مباحث از و مستحدث يا مسئله ،هيفق ياسيس زعامت

محسـوب ليـ دل و سـت ين) ع(معصـوم قـول از اشـف ك اجماع ،يمسائل نيچن در .شود ينم

يعقلـ ادلـة و يـي روا ادلـة از ريـ غ يمستند ،شده ادعا يها اجماع است ديبع .ايثان هسـتند يكمدر اجماع اي القاعده يعل اجماع ،ها اجماع گونه نيا گريد انيب به. باشد داشته .شوند ينم محسوب يمستقل ليدل و

موهـون هكبل ،مستعبد اريبس يتشرف اجماع اي يدخول اجماع ،بتيغ عصر در .ثالثاـ ا 1.اسـت رمسـلم يغ غالبـا زيـ ن يحدسـ اجمـاع و اسـت باطل يلطف اجماع؛ است ني

.باشد معصوم قول از اشفك تواند ينم اجماعات

يادعـا چگونـه 2،دارنـد نظر اخت ف هانيفق از يريثك جمع هك يا مسئله در .رابعا امور در چه ،ستين ياجماع يا مرتبه چيه در هيفق تيو/ باشد؟ معتبر تواند مي اجماع ،اسـت هـان يفق همة رشيپذ مورد آنچه. مطلقه تيو/ چه و عامه امور در چه ،هيحسب نـزد و اسـت قنيمتـ قـدر بـاب از ،يبرخـ نزد هك است هيحسب امور در تصرف جواز هيحسـب امـور در هيـ فق تيو/ ركمن يحت اصرمع هانيفق يبرخ. تيو/ باب از گرانيد

).ع البيت آل طبع( 289 ص ،صولاأل كفاية خراساني، آخوند: به كنيد رجوع .1 اصـل در هم بوده، بحث مورد مجتهدين خود ميان اول روز از است، سؤال مورد كه مجتهد و/يت« .2

كشـف خمينـي، اهللا آيـت ؛»او حكومـت دامنـة و و/يـت حدود در هم و نداشتن و و/يت داشتن .185 ص ،ارسراأل

Page 248: حکومت انتصابی

247 حكومت انتصابي و اجماع

در هيـ فق تيـ و/ ،هيحسب امور در هيفق تيو/ بر اجماع رشيپذ فرض بر حق 1.هستند ياجمـاع ديـ ترد بـدون ،هيفق يانتصاب تيو/ نيبنابرا ؛ستين ياجماع قطعا عامه امور .ستين

تـوان مي ،هيفق يانتصاب تيو/ بر اجماع اثبات عدم به باتوجه :فصل پانزدهم جةينت باب نيا در معصوم قول از اشفك اجماع ،باشد ينم ياجماع ،يانتصاب ومتكح گفت .شود ينم افتي

اتيـ روا ،قـرآن اتيآ در يانتصاب ومتكح اي مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب يانتصاب ومتكح گريد عبارت به. است معتبر ليدل فاقد اجماع و) ع(ائمه و) ص(امبريپ

بـر تيو/ به هانيفق انتصاب توان ينم ينقل ليدل با يعني. است ينقل معتبر دمستن فاقد .نمود اثبات را مردم

،الفقاهـة نهـج حكيم، سيدمحسن اهللا آيت ؛196 ص ،المكاسب كتاب حاشية خراساني، م محمدكاظم .1 ؛100 ص ،3 ج ،النـافع المختصـر شرح في المدارك جامع خوانساري، سيداحمد اهللا آيت ؛300 ص و ا/جتهـاد ،الـوثقي العـروv شرح في التنقيح و 52 ص ،5 ج خويي، موسوي سيدابوالقاسم اهللا آيت

.424 ص التقليد،

Page 249: حکومت انتصابی
Page 250: حکومت انتصابی

مفصل شانزده عقلدليل و يانتصاب ومتكح

در اگرچـه .اند هردك كتمس زين يعقل ادلة به هانيفق يانتصاب تيو/ به معتقدان يبرخ هكـ يعقل ادلة نيا از يبعض در اما ؛است نشده كيكتف هينظر انكار مستندات ادله نيا

افـت ي زيـ ن نصـب يمبنـا بـه ياشـارات ،شوند مي محسوب رمستقليغ يعقل ليدل غالبا مقـدمات كيكتف با ارائه زمان بيترت به را يانتصاب ومتكح يعقل ادلة نيا ما. شود مي :ميده مي قرار يانتقاد ليتحل و يابيارز مورد سپس ردهك اقامه يمنطق

اول ليدل

بـر هيفق يانتصاب تيو/ بر هك است يهيفق نينخست) ق1245 يمتوف( ينراق محقق .است ردهك اقامه يعقل ليدل مردم

ـ ا هكـ امور از يامر هر در ديترد بي .اول مقدمة مـردم يايـ دن و نيـ د بـا ( گونـه نيـ هكـ است) واجب ،لطف قاعدة باب از( ميكح رئوف خداوند بر ،باشد) ختهيآم ،يوال .دينما منصوب را آن يمتول و ميق

اي نيمع شخص نصب بر يليدل ،شارع جانب از هك است نيا بر فرض .دوم مقدمة .ميندار هيفق از ريغ ،خاص يگروه نصب اي نيرمعيغ

ـ ا و شـده وارد يلـ يجل يايمزا و ليجم اوصاف ،هيفق درمورد .سوم مقدمة همـه ني

Page 251: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 250

1.است يافك ،باشد شده منصوب) مقام نيا به( شارع جانب از هكنيا يبرا

هكنيا از پس يو. شود مي مشاهده زين جواهر صاحب مك در اول مقدمة مضمون ،دانسته /زم يانسان نوع نظام استقامت يبرا ،لطف قاعدة يمقتضا به را) ع(امام نصب نـوع نظـام هكـ است يموارد نصب) ع(امام بر واجب اساتيس ازجمله« :است افزوده خداونـد بـر هكـ آنچنـان « معاصـر هـان يفق يبرخ نظر هب 2».است متوقف آن بر يانسانـ و حجـت و امـام نصـب ،لطف قاعدة و متكح يمقتضا به ،ميكح بنـدگان بـر يوال

و است بيغا ها آن از هك ييشهرها در مقام قائم نصب زين يوال و امام بر ،است واجب دماتمقـ و يعقلـ اول مقدمة ،گانه سه مقدمات از 3».است واجب ،بتيغ عصر در زين

.است ينقل ،سوم و دوم

لطـف قاعـدة ايـ مـت كح يمقتضا به كتمس رايز ،است مخدوش اول مقدمة اما تمام يدرصورت مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب اثبات يبرا )آن تيتمام برفرض(

انتظام غرض اما. باشد شارع غرض شدن برآورده فرد منحصربه راه ،قيطر نيا هك است .است متصور زين گريد طرق به ينيد ومتكح اقامة اي نيد براساس مردم يايدن

ايـ و منتخـب يفقهـا نظارت با ياس م يانتخاب دولت ،هيفق دةيمق يانتخاب تيو/ نونكتـا . هسـتند ينـ يد ومـت كح زيـ ن) ياس م يسا/ر مردم( ينيد دموكراتيك دولت اقامـه ،هيـ فق لقةمط يانتصاب تيو/ بر عهيش دگاهيد از ينيد ومتكح انحصار بر يليدل

هيـ فق مطلقة يانتصاب تيو/ از ريغ يگريد قيطر از جامعه ينيد ادارة اگر. است نشده بـه هـان يفق نصب ،متكح يمقتضا به اي لطف باب از ،ميكح شارع بر ،باشد سريم زين

نشـده اثبـات زيـ ن يعقلـ طـرق از ينصب نيچن ع وه به ،ستين واجب مردم بر تيو/ .است

.538 ص ،54 عائد£ ،ياماأل عوائد نراقي، م احمد. 20. 1 .11 و 10 ص ،40 ج ،الكإلم جواهر نجفي، محمدحسن شيخ. 2 .12 ص ،الغيبة عصر في الفقهاء وإلية وأ الحكومة وجود ضرورv گلپايگاني، صافي اهللا لطف شيخ اهللا آيت. 3

Page 252: حکومت انتصابی

251 دليل عقلحكومت انتصابي و

بـت يغ عصـر در شـارع جانب از يعني ؛است تمام آن ليذ از فارغ دوم مقدمة اما يعنـ ي آن ليـ ذ ياسـتثنا امـا ؛انـد نشـده نصب خاص يگروه اي نيرمعيغ اي نيمع فرد مصادره(. گرفت مفروض را جهينت اثباتش در توان ينم و است بحث مورد هيفق نصب )مطلوب به

نصـب بـر ليـ دل ،ليجل يايمزا و ليجم اوصاف رايز ؛است ناتمام سوم مقدمة اما اتيروا نيا در. رساند مي را هانيفق مقام علو و شأن رفعت تنها اتيروا نيا. شود ينم و هيمكح شبهات در قضاوت ،عتيشر امكاح ميتعل و غيتبل فيوظا يادا يبرا هانيفق و سـند تيـ تمام برفـرض .انـد هشد يمعرف هيحسب امور انجام و مرافعات در تيمكح

و سـت ين يت زمـ ،نصـب بـا ليجم اوصاف نيب ،ياسيس زعامت تيحص بر د/لت سـر يم زين مردم يسو از انتخاب با امور نيا يتصد هك چرا ؛است يمدع از اعم ،ليدل

.است

.ندارد د/لت مطلوب بر ينراق يعقل ليدل هرحال به

دوم ليدل

عـام نصـب بـر يعقلـ اسـتد/ل ضـمن در) ق1351 يمتوف( يممقان عبداهللا خيش :است آورده مردم بر تيو/ به هانيفق

ـ ،بتيغ زمان در است إلزم) ع(امام بر هك ستين يديترد ،اوإل يبـرا را يمرجعـ ي ؛دارد شـأن دو) ع(امام. نديبفرما نصب شانيا از فساد و ظلم رفع و عباد يك ،فساد رفع شأن يگريد و است متوقف فشيشر وجود به هك اضائه و اشراق شأن

ـ اصـإلح و مظلـوم از حق يفاياست ،ظالم ردع و جور ،لمظ ردنك نك شهير اركـ تحقق اما ،ستين ابتين قابل املك حد در ،دوم شأن تحقق. مردم آن از يبخش ريپـذ ابـت ين هـا آن يآبـرو و مال ،جان حفظ و مردم يبعض از ظلم دفع ليازقب

)ع(امام جانب از بينا نصب لزوم به مستقل عقل ،رياخ بخش تحقق يبرا. است

Page 253: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 252

وركمذ نصب اگر. است خود بينا اعمال به ناظر فيشر وجود آن. ندك مي مكح .خورد مي هم به عالم نظم ،نباشد

نصـب . هستند) ع(امام از پس ،امت افراد اشرف ،عادل هانيفق هك آنجا از ،ايثان 1.باشد مرئوس از اشرف ديبا سيرئ هك چرا ،است نيمتع) ع(امام جانب از شانيا

:ليذ ليد/ به است ممنوع آن مقدمة نينخست رايز ؛است مامنات ،ليدل نيا

هـان يفق عـام نصـب بـه منحصر ،يبشر وسع حد در) ع(امام دوم شأن تحقق .اول .اسـت سـر يم زيـ ن گريد طرق از ينيد ومتكح استقرار و ياجتماع ريتدب هكبل ؛ستين

بـر مردم تخبمن هانيفق نظارت ،مردم جانب از هيفق التكو ليازقب ليبد طرق باوجود قاعـدة و ياله متكح ،ينيد يسا/ر مردم و منتخب اردانك مؤمن توسط جامعه ريتدب .ندك ينم جابيا مردم بر تيو/ به را عادل هيفق نصب ،لطف

تمـام مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب اثبات يبرا مستقل عقل به كتمس .دوم يگـر يد مكح ،لطف قاعدة و يماعاجت نظم بر يمبتن برهان از ريغ است ديبع و ستين عقـل بـه كتمسـ يناتمـام به. باشد شده ارائه مسئله نيا در محض و مستقل عقل از

.شد خواهد اشاره يبعد ادلة نقد در محض

نظـم ،نباشـد ) مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب( وركمذ نصب اگر« هكنيا .سوم امـور ريتـدب هكـ شورهاك گريد در هك است واضح .است بيعج» خورد مي هم هب عالم

نظـم در هكـ بل ؛نخـورده بـرهم نظـم تنهـا نـه ،سـت ين محترم هانيفق عهدة به ياجتماع .هستند جوامع گريد از تر يمترق اريبس ،يويدن امور سامان و ياجتماع

) ع(امام از پس امت افراد گريد بر هانيفق تياشرف. است ممنوع زين رياخ مقدمة اما فقاهتشـان ثيـ ح از هانيفق هكنيا اما ،است معتبر يشرع امكاح جيترو و ميتعل در تنها

141 ص سـنگي، چاپ ،)ع(اإلمام موالأ حكم في ناماأل هداية رسالة ،)ق1364 م(ممقاني عبداهللا شيخ. 1 .142 و

Page 254: حکومت انتصابی

253 دليل عقلحكومت انتصابي و

د استيس ،اجتماع ريتدب در ازجمله امور گريد در امت افراد اشرف يشـوردار ك و بـ ،ليـ دل هكـ بل ؛سـت ين دسـت در آن بر ينقل و يعقل ليدل و است مناقشه مورد ،هستند از يبرخـ . شـد خواهـد اشـاره آن بـه يفقهـ تيريمد محور در هك است آن برخ ف

رد ياجتمـاع ريتـدب و اسـت يس در مـردم گريد بر را هانيفق يبرتر صراحت به هانيفق 1.اند هردك

سوم ليدل

ادلـة دانسـتن ناتمام ضمن) ق1380 يمتوف( يبروجرد اهللا تيآ مرحوم ،متبحر هيفقـ هردك اقامه مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب بر نقل و عقل از ملفق يليدل ،ينقل .دان ليـ ذ شرح به است شانيا ليدل مقدمات نيتر مهم هك انتصاب محور با مرتبط مقدمة دو :باشد مي

ها نازم همة مبت به مسائل از ياجتماع امور ريتدب و ياسيس مسائل .چهارم مقدمة« در) ع(بيـت اهـل روانيـ پ تفـرق بـه باتوجه) ع(امامان حضور عصر در ،هاست انكم و

شـان يا بـه دائـم رجـوع از نكمـتم انيعيشـ ،شـان يا دي بسط عدم و مختلف يشهرها و مسلم محمدبن و نياع بنزرار£ ليازقب اصحاب بارك هك مينك مي دايپ قطع لذا ،اند نبوده ريتدب و استيس امور در هك يمرجع از و امور گونه نيا در عهيش فيلكت از شانيا امثال هكـ مينـدار يديـ ترد واند دهيپرس ردك مراجعه يو به ديبا) ع(ائمه ابيغ در ياجتماع مهمـل سـت ين يراضـ هـا آن اهمـال بـه شـارع هك را يرالبلويثك امور نيا زين) ع(ائمه

بـه ) ع(امـام بـه يدسترسـ از نيكتم عدم در عهيش ديبا هك را يسانك هكبل ؛اند نگذاشته

ص ،1 ج ،المكاسـب كتـاب حاشـية ) ق1364( اصفهاني غروي محمدحسن شيخ اهللا آيت جمله آن از. 1 و 23 ص ،5 ج نساء، 83 آية ذيل الميزان، طباطبايي، ع مه ايشان شاگرد دو و) سنگي چاپ( 214 ميرزاعلـي شهيد اهللا آيت قلم به ،الوثقي العروv شرح في التنقيح خويي، موسوي والقاسمسيداب اهللا آيت المكاسـب اراكـي، محمـدعلي شـيخ اهللا آيـت ،424 ص التقليـد، و ا/جتهـاد كتاب تبريزي، غروي

.94 ص ،المحرمة

Page 255: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 254

زا انيعيشـ نيكـ تم عدم به شانيا علم با ژهيو به .اند هفرمود نصب ،ندينما مراجعه شانيا بـه بارهـا خود هك بتيغ عصر در انيعيش نيكتم عدم با/خص و امامانشان به مراجعه

.بودند ردهك آن آمادة را انيعيش و بودند داده تنبه آن

قضـات وهـا طاغوت به رجوع از را عهيش) ع(امامان هك دهد مي احتمال ياحد ايآ ريتـدب در را يفـرد و باشند گذاشته مهمل را استيس همه نيباا ،باشند ردهك ينه جور سـت ين آنـان كتـر بـه يراضـ شارع هك يمهم امور گريد و خصومت رفع و استيسـ ا اصـحاب ميـ دار قطـع ما خ صه باشند؟ ردهكن نييتع امامـان از را مسـائل گونـه ني نيـ ا يتصـد يبـرا هك را يافراد واند ردهك مشخص را فيلكت زين شانيا واند دهيپرس جوامـع ازها جواب و سؤال نيا يمنته ،اند ردهك نصب ماناما نكتم عدم زمان در امور و حنظلـه عمـربن تيـ روا جـز هـا آن از و شـده ساقط است ما دسترس در هك ييروا

.است دهينرس ما دست به جهيابوخد

مقـام نيـ ا يبرا هيفق /محاله) ع(ائمه جانب از نصب لزوم به باتوجه. پنجم مقدمة عـدم نيب دائر امر نيبنابرا. است نشده قائل هيفقريغ نصب به ياحد رايز ؛است نيمتع

از هيـ فق نصـب ،شـد ثابـت اول شق بط ن چون ،است عادل هيفق نصب نيب و نصب 1».است مطلب نيا بر شاهد حنظله عمربن مقبولة و است يقطع امور

ياسـ يس امـور نيا در) ع(ائمه اصحاب هكنيا او/ .است ناتمام ،مقدمه نينخست اما دربـارة ياتيروا قطعا هكنيا ايثان. است تتبع محتاج ،اند ردهك مي مراجعه) ائمه( شانيا به ةيـ نظر اتيـ روا آن در قطعـا و اسـت بوده بتيغ زمان در استيس و ومتكح فيلكت

منصـوب تيـ و/ بـه هـان يفق اتيروا آن در قطعا و شده ابراز) ع(امام يسو از نصب قائـل هرچنـد ،ستين يفقه استناد قابل و ستا احتمال در احتمال در احتمال ،اند شدهـ آ. تابد يبرنم را ياحتما/ت نيچن ،ياصول يفقه ضوابط. باشد هانيفق استاد آن نيچنـ اي

قلـم به ابحاث يرتقر ،المسافر و الجمعة صلوv في الزاهر البدر بروجردي، طباطبايي سيدحسين اهللا آيت. 1 .79 تا 72 منتظري، ص اهللا آيت استاد

Page 256: حکومت انتصابی

255 دليل عقلحكومت انتصابي و

كيـ تنهـا ،نصـب يمبنـا نمـود؟ اثبـات احتما/ت گونه نيا با توان مي را يريخط امر بـا ) ع(ئمـه ا مـث ؛اسـت مطرح زين يگريد احتما/ت. است) ع(ائمه پاسخ در احتمال

واگـذار مسـلمانان به را جامعه امور ريتدب و استيس ،نيد يلك جهات تيرعا بر هيكت و انكـ م و زمـان طيشـرا بـه را نيمسـئول نييتع نحوة و ومتكح لكش و باشند ردهك .باشند ردهك ولكمو ق ع رةيس

است؛ حيصح مقدمه نيا ،باشد باإل از نصب در منحصر تيوإل انعقاد قيطر اگر بـودن ناتمام درصورت ميدانست ليدخ ينيد ومتكح در را مردم انتخاب اگر اما به را بتيغ عصر در ياسيس و يعموم امور) ع(ائمه بسا چه ميگوئ مي نصب ادلة

ـ با مي مردم منتخب ،ثركحدا ،باشند ردهك احاله مردم انتخاب طيشـرا واجـد دي 1.باشد يشرع

ركتـذ يقبل ليدل ضمن در ،آن نبود مخدوش ادلة ،است مخدوش زين رياخ مقدمة .شد داده

چهارم ليدل

در مـردم بـر تيو/ به هانيفق عام نصب ينقل ادلة از بحث از قبل ينيخم اهللا تيآ :اند نگاشته يعقل ليدل اقامة ضمن

2.است) عج(ولي امر بتيغ از بعد ومتكح لزوم بر ليدل نايع امامت ادلة

اسـتد/ل در شـان يا نظـر .انـد هدانسـت لعقـ واضـحات از را ليدل نيا مفاد شانيا ياسـ م ومـت كح ضرورت و ييازسو جامعه در ومتكح لزوم بر شتريب شان يطو/نـ رابطة ،او/ عقل هكنيا اما. است زكمتمر گريد يازسو ياس م امكاح ياجرا جهت نيب ؛شمارد مي مجاز را سلطه انحاء گريد اي ندك مي زيتجو تيو/ سنخ از را ملت و دولت

.460 ص ،1 ج ،و فقه الدولة اإلسإلمية الفقيه وإلية في دراسات منتظري، اهللا آيت .1 .461 ص ،2 ج ،البيع كتاب اهللا خميني، آيت .2

Page 257: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 256

هكـ نيا ،ثالثا ؛را مردم جانب از انتخاب اي ندك مي دييتأ را خداوند جانب از نصب ،ايثان و يشـرع امكـ اح بـه ديـ مق اي باشد مطلقه ديبا يعموم امور حوزة در ومتكح قلمرو فقاهـت و اجتهاد شرط جامعه ادارة و ومتكح هكنيا ،رابعا ؛مردم و خدا يمرض قانون ،نـه ايـ دارد /زم شرع امكاح به يبنديپا و خضوع و ينيد نينقوا از اط ع از فراتر راـ ا اثبات از آن مشابه ليد/ و ليدل نيا ضـرورت اثبـات از. ناتواننـد مطالـب گونـه ني .شود ينم اثبات مردم بر تيو/ به هانيفق نصب ،ياس م ومتكح

اسـتاد ةگفتـ شيپـ مكـ ليـ مكت و حيتشر در ،محترم هيفق نيا شاگردان از يبرخ :اند گفته نيچن

هيفق تيوإل هك است نيا همانا ،بود محض يعقل هك ادله از اول صنف يمقتضاـ ي. باشد مي )ع(معصوم امامان امامت تداوم عنوان به جـاد يا و نشيآفـر هـم يعن يمبنـا بـر ياله متكح يمقتضا به بتيغ عصر در طيشرا واجد هانيفق ينيوكت نـه اهللا عـن وجـوب نحو به يمنته ،است واجب لمانكمت لطف قاعدة اي مانيكح

ادشدهي يرهايتعب نيهم برابر آنان يعيتشر نصب و دستور هم و اهللا يعل وجوب ابـد ي راه عيتشر نيا اي و نيوكت آن اصل در يخلل ستين نكمم و باشد مي إلزم

لـة يجل سلسـلة در فتـرت دوران همانند ،گردد مشاهده ئيخأل يچندروز اگر و هك ادله از دوم صنف مفاد نيهمچن .رسد ينم ييجا به يدگزن هك است) ع(اءيانب هك است يامور جزو هيفق تيوإل هك است نيا همانا ،بود نقل و عقل از يقيتلف چون يجامع عتيشر در حتما و است دوزخ از يدور و خدا يسو به تقرب ةيما و شده ينيب شيپ... است دهيرس خود يينها مالك نصاب به هك ،اسإلم فيحن نيد

ـ ب را خـام مراد فقط هكآن نه. است شده ميترس آن ابعاد همة ـ اني و باشـد ردهكـ يطور به ،باشد داده قرار مردم ارياخت در را ها آن انسجام و يبند جمع فقـط هك 1.باشد نموده إلزم ملت بر را آن انتخاب و معلوم را يوال طيشرا

فحاتصـ بـه كنيـد رجوع نيز و 163 ص ،رهبري و وحي پيرامون آملي، جوادي عبداهللا شيخ اهللا آيت. 1 .147 و 146 ،142

Page 258: حکومت انتصابی

257 دليل عقلحكومت انتصابي و

ناتمـام مـردم بـر تيـ و/ به هانيفق عام نصب بر يعقل ليدل نيا ليذ ليد/ به اما :است

ايـ لطف قاعدة بر يمبتن شانيا محض يعقل ليدل با نقل و عقل از ملفق ليدل .اوإل شيب و است وجه بدون مورد نيدرا ادله ريثكت. ندارد يچندان تفاوت متكح يمقتضا .است نشده اقامه ،ليدل كي از

حيتقبـ و نيتحسـ به اگر ژهيو به( نيلمكمت ريتقر براساس حداقل لطف قاعدة .ايثان 1.است ناتمام) شود استناد ييعق

قيمصـاد از ،آن بـر مقـرب لطـف قيـ تطب جهت ژهيو به مردم بر هيفق تيو/ .ثالثا و معـروف امربـه فقهـا يبعضـ اگرچـه . شـود مـي محسوب ركازمن ينه و معروف امربه جمـع امـا 2،ندا شده قائل آن يعقل وجوب به و شمرده لطف قيمصاد از را ركازمن ينه و يكـ رك محقـق ،يطوس نيرالدينص ،سيادر ابن ،يدمرتضيس ازجمله هانيفق از يريثك

3.اند هردك اقامه ليدل ،آن مستند و يعقل وجوب ينف بر ،جواهر صاحب

بعثـت ازجملـه مقطـوع قيمصـاد بـر تنها ،آن يبراك تيتمام برفرض لطف قاعدة بـه باتوجـه ركـ ازمن ينهـ و معـروف ربـه ام 4.اسـت قيتطب قابل) ع(ائمه امامت و اءيانب

و معـروف امربه اگر. است لطف قاعدة كوكمش و ياخت ف قيمصاد از نيشيپ اخت ف هكـ هيفق يانتصاب تيو/ ،باشد لطف قاعدة ياخت ف و كوكمش قيمصاد از ركازمن ينه كوكمشـ قيمصـاد از ياول قيطر به است ركازمن ينه و معروف امربه يقطع قيمصاد از .بود خواهد قاعده آن يخت فا و

و اسـت مشـكل متكلمـين بـراهين مقـدمات اثبـات «: 37 ، صراهنماشناسـي اهللا مصباح يزدي، آيت. 1 .»نيست اثبات قابل راحتي به

شـرح فـي البهية الروضة ثـاني، شهيد ؛165 ،الشرعية الدروس اول، شهيد ؛147 ،اإلقتصاد طوسي، شيخ. 2 .419 ص ،الغراء الشريعة مبهمات عن الغطاء كشف عفر،ج شيخ ؛409 ص ،2 ج ،الدمشقية اللمعة

.358 تا 356 ص ،21 ج ،الكإلم جواهر نجفي، محمدحسن شيخ. 3 .55 ص ،اللطف قاعدv رسالة خرازي، سيدمحسناهللا آيت. 4

Page 259: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 258

منحصـر هكـ شود مي قيتطب يمورد در تنها ،متكح يمقتضا اي لطف قاعدة .رابعا بـر تيـ و/ بـه هانيفق عام نصب. شود فوت زين غرض ،آن فوت با يعني؛ باشد فرد به

يمبنـا بـر مـردم يايـ دن انتظام هك شود مي اثبات يعقل برهان نيا براساس يزمان مردم بـه هـان يفق عـام نصـب يعنـ ي ؛ابـد ين سامان مردم بر هيفق يانتصاب تيو/ با جز ،نيد ،باشـد ينـ يد ومـت كح ييبرپا و جامعه در نيد اقامة فرد همنحصرب راه مردم بر تيو/ هيـ فق دةيمق يانتخاب تيو/ ليازقب باشد تحقق قابل زين ليبد يها راه با مهم نيا اگر اما يسـا/ر مـردم اي هيفق نظارت با ياس م يانتخاب دولت اي مردم يسو از هيفق التكو اي .شود مي مخدوش برهان نيا ينيد

ـ ا برهان نيا عيبد اتكن از .خامسا ـ هكـ اسـت ني ـ امت بـر عـ وه هيـ فق يول ازاتي. اسـت ممتـاز مـردم گريد از زين نشيآفر و خلقت در يعني ينيوكت لحاظ به ،يعيتشر بـاب از مـردم بـر تيو/ به او نصب انندهم ،تيو/ طيالشرا جامع هيفق نشيآفر يعني

/زمـة نيبنـابرا . اسـت واجـب خداونـد بـر لسوفانهيف ياله متكح اي لمانهكمت لطف و يحقـوق يبرتـر آن از هكـ است مردم بر هانيفق ينيوكت رجحان ،يانتصاب ومتكح ازمنـد ين يعمـوم حوزة در مردم تيمحجور. شود مي گرفته جهينت زين شانيا ژهيو حق

ـ ا ازمندين كش بي هانيفق تيو/ و مومتيق و است شانيا ينيوكت تيمرجوح گونـه ني از يكحـا مـردم بـا هـان يفق ينيوكـ ت و يعيتشر تفاوت نيا. است لمانهكمت يها نييتب رجحـان نيا بر يمبتن زين ولي امر نييتع در شفك به قول. است يصنف ضيتبع ينوع .است ينيوكت

است نيا فرض شيپ آن و است فرض شيپ كي بر يمبتن يهمگ يعقل نيبراه نيا سـلطنت از هانيفق يبرخ» است سريم مومتيق و تيو/ روش با تنها جامعه ادارة« هك

يو نيگزيجـا را عـادل هيفق ،برداشته را ظالم شاه ،اند دهيشك نفس آن در هك يا مطلقه جـا ك يراسـت .انـد هردكن دنظريتجد يا ذره يمرانكح و ومتكح روش در اما ،اند ردهك

فـرد همنحصـرب روش ،يسـا/ر هكـ ي و تيـ و/ ،مومـت يق ،سـلطنت هكايم ردهك اثبات

Page 260: حکومت انتصابی

259 دليل عقلحكومت انتصابي و

سـت؟ ين سـر يم گـر يد يهـا روش بـه مردم با ومتكح رابطة ايآ است؟ ردنك ومتكح و يعقلـ اسـتنتاجات گونـه نيا در يومتكح يها روش گريد از يآگاه در هيفق تيذهن

.است ليدخ كش بي يجزم يحصرها

مسـتند هرگونـه فاقد مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب :همفصل شانزد ماحصل .است يعقل معتبر

سوم بخش جةينت

ينقل معتبر مستند فاقد يعموم حوزة در مردم بر تيو/ به هانيفق عام نصب .اول جانـب از هانيفق يعني ؛ماند مي يباق انتصاب عدم اصل تحت ،مورد لذا. است يعقل و

ومـت كح نيبنـابرا ؛انـد نشـده منصـوب يعمـوم حـوزة در مـردم بر تيو/ به شارع .است ينيد موجه ليدل فاقد يانتصاب

مفـاد ژهيـ و بـه يانتصـاب ومتكح ادلة مجموعة نقد ضمن هك آنچه به باتوجه .دوم و تيـ و/ به هانيفق عام نصب هك گرفت جهينت توان مي ،گذشت حنظله عمربن تيروا

دسـت در عـام نصب اعتبار بر يليدل چيه اصو/ هكبل ؛است معتبر ليدل فاقد قضاوت نصب اصو/ و است خاص نصب همان آن و ندارد شتريب صورت كي ،نصب. ميندار .است يمعتبر مستند هرگونه فاقد ،عام

نصـب ايـ هـان يفق همـة نصـب ليازقب يمتعدد تسؤا/ عام نصب يانتفا با .سوم جهـان سراسـر در هـان يفق قمطل افضل نصب اي ييايجغراف منطقة هر در هانيفق افضل

ـ از ولـي امـر نيـي تع نحـوة ذاكه ،بود خواهد موضوع يانتفا به سالبه زين هـان يفق نيب . ...و قرعه اي شفك ليازقب منصوب

بـر تيو/ به هانيفق عام نصب :گفت توان مي معتبر ليدل فقدان به باتوجه .چهارم و بـوده نيـ د قامـة ا جهـت عظـام هـان يفق از يبرخـ حـل راه يعمـوم حوزة در مردم

Page 261: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 260

را آن تـوان ينمـ هرگـز و ديـ آ مـي حسـاب به متشرعه يها حل راه زمرة در اصط ح به .يشرع فرد همنحصرب حل راه هم آن ؛ردك قلمداد استيس حوزة در مقدس شارع حل راه

چيه بتيغ عصر در يانتصاب ومتكح يبرا سنت و تابك يعني نيد متن در .پنجم ذهـن در نيد متن از خارج فرهنگ بازتاب يانتصاب ومتكح. افتي توان ينم يا شهير

ينـ يرديغ يامر درواقع. است گرفته خود به ينيد قالب و لكش هك است هانيفق يبرخ بـه گذشـت هكـ آنچنـان خـود ذات در و شـده ملـبس نيـ د و شرع لباس به هك است .مبت ست يجد ييها يناسازگار وها تناقض

Page 262: حکومت انتصابی

:چهارم بخش

تصابيان حكومت بازتوليد

:چهارم بخش

يانتصاببازتوليد حكومت

Page 263: حکومت انتصابی
Page 264: حکومت انتصابی

يمبـاد . بـود يانتصـاب ومـت كح يفقهـ ليتحل ،شد يبررس گذشته بخشسه در آنچه ابعـاد ،انتصـاب يقيتصـد يمبـان بـا/خره وامكان وقوعي انتصاب ،انتصاب يتصور هكـ شـد مشخص ييازسو ،مباحث نيا خ ل در. داد مي ليكتش را بحث نيا مختلف

گشـت اركآشـ گريد يازسو و است يتنمب يا ادله چه بر و چه يعني يانتصاب ومتكح نيـ د و شـرع بـه اسـتناد قابل و شدن ادهيپ قابل ،معقول يزانيم چه به يمراد نيچن هك

.است

يبرخـ . سـت ين دور گذشـتة ليـ تحل و يخيتـار يبحث ،يانتصاب ومتكح از بحث را هيـ فق مطلقـة يانتصـاب تيـ و/ گـر يد انيب به و يانتصاب ومتكح ،متشرعان و هانيفق ومـت كح انحـاء گـر يد و دانند مي عتيشر اقامة و ينيد ومتكح فرد هنحصربم قيطر تيـ و/ اعمـال در هيـ فق ديـ بسـط عـدم و ياضطرار طيشرا به متعلق ،ناقص را ينيد

.پندارند مي ياله اريع تمام ومتكح اقامة يسو به يقيطر اي يانتصاب

ـ ا در يرسم يتلق به و دارد وجود ما عصر در يتلق نيا گشـته بـدل معاصـر راني ،امـر بدو در» ياس م يجمهور« اگرچه. شود مي افزوده آن غلظت بر جيتدر به و است قرن ربع كي گذشت با اما ،ديرس مي نظر به ياس م ضوابط تيرعا با يانتخاب يومتكح نفع به كي كي آن در يقانون يانتخاب ينهادها ،شده ديبازتول آن در» يانتصاب ومتكح«

Page 265: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 264

و شـود مـي تـر تنگ و تنگ تيجمهور بر عرصه و شود مي مصادره ،يانتصاب ينهادها ييگو هك شود مي ريتفس چنان ياس م يجمهور در تياس م صفت و پسوند آرام آرام مطالعـة گفـت تـوان مـي پـس . اسـت نداشـته يانتصـاب ومتكح جز ييمعنا ،آغاز از مطالعة نه است روز بحث. ماست جامعة امروز ياسيس نظام ليتحل ،يانتصاب ومتكح .روزيد

:شود داده پاسخ ريز تسؤا/ به شود مي وششك بخش نيا در

اسـت؟ شده مطرح معاصر رانيا يعموم يفضا در يزمان چه از يانتصاب ومتكح ايـ آ دارد؟ يانتصـاب ومـت كح بـا ييهـا تفـاوت چه وها شباهت چه يسلطنت ومتكح اصـول و اهـداف از ردممـ بـر مطلقه تيو/ به هانيفق عام نصب اي يانتصاب ومتكح

يجمهـور از هيـ اول يتلقـ اسـت؟ بوده رانيا ياس م انق ب سپس و ياس م نهضت دگاهيـ د ايـ آ است؟ داشته ييجا ،يتلق نيا در يانتصاب ومتكح ايآ و بوده چه ياس م يانتصـاب ومـت كح دربـارة ياسـ م يجمهـور سيتأسـ از بعد و قبل ينيخم اهللا تيآ

است؟ بوده قائل يانتصاب ومتكح به شانيا ايآ اصو/ دارد؟ تفاوت

تيـ و/ و يانتصـاب ومـت كح بـه قـول با» است مردم يرأ ،زانيم« ليازقب يعبارات ياساس قانون در سكمنع ياس م يجمهور است؟ سازگار چگونه هيفق مطلقة يانتصاب 68 سـال يبـازنگر ايـ آ ؟يانتخـاب ايـ است يانتصاب يومتكح ،رانيا ياس م يجمهور دورتـر؟ ايـ سـاخت تـر كينزد ،يانتصاب ومتكح به را رانيا ومتكح ،ياساس قانون ،يرهبـر خبرگـان مجلس ،يرهبر يعني آن دوم دهة در ياس م يجمهور نظام انكار

ايـ قائلنـد يانتصـاب ومـت كح به... و نظام مصلحت صيتشخ مجمع و نگهبان يشورا است؟ ازگارس يانتصاب ومتكح با ياس م يجمهور ايآ ؟يانتخاب ومتكح

و يانتصـاب ومـت كح بـه ياسـ م يجمهـور اسـتحالة ارك در يعوامل و علل چه هيفق مطلقة يانتصاب تيو/ و يانتصاب ومتكح ايآ هستند؟ هيفق ةمطلق يانتصاب تيو/ بـا ردنكـ عرضـه ياسـ م يجمهـور و ينـ يد يسـا/ر مردم ،تيجمهور رورقز با را

Page 266: حکومت انتصابی

265 بازتوليد حكومت انتصابي: بخش چهارم

م صداقت و) ياسـ م يجمهور( يع ما استيس نيب تفاوت ايآ است؟ سازگار ياس و مـوردنظر آغـاز از) هيفق مطلقة يانتصاب تيو/ و يانتصاب ومتكح( يعمالا استيس

و جيتـدر بـه ،عمل و نظر نيب يتفاوت نيچن اي است بوده ياس م انق ب رهبران ارادة سـوم از دهـة اول ةمـ ين در را ياسـ م يجمهـور تـوان مـي ايآ شد؟ جاديا ناخواسته دانست؟ يانتصاب يومتكح ،استقرارش

. اسـت يضـرور رانيـ ا ياس م يجمهور شناخت در فوق تسؤا/ به ييگو پاسخ و ياسـ م انقـ ب رهبـر ) ره(ينـ يخم اهللا تيـ آ دگاهيد يبررس به ابتدا ،بخش نيا در ياسـ م انقـ ب از قبـل يانتصـاب ومـت كح دربارة رانيا ياس م يجمهور انگذاريبن انقـ ب دوران در ياسـ م يجمهـور يمعرفـ در را شـان يا اناتيب سپس .ميپرداز مي .مينك مي مطالعه ياس م

يجمهـور ياساسـ قـانون نيتـدو آغـاز از را يانتصـاب ومتكح ،فصلدومين در تيـ و/ در يانتصـاب ومـت كح سـپس . مينـ ك مي يبررس مطلقه تيو/ ابراز تا ياس م نيسـوم . رديـ گ مي قرار ليتحل مورد يماس يجمهور ياساس قانون يبازنگر و مطلقه دارد اختصاص بعد به ياس م يجمهور دوم دهة از يانتصاب ومتكح ظيتغل به ،فصل .پرداخت ميخواه انتصاب و تيجمهور نسبت مطالعة به ،فصل نيآخر در با/خره و

Page 267: حکومت انتصابی
Page 268: حکومت انتصابی

همهفد فصل تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران يانتصاب ومتكحانديشة

او يبعـد آراي فهـم در ،ياسـ م يجمهـور انگـذار يبن نيشيپ ياسيس يآرا با ييآشنا از قبـل ينـ يخم اهللا تيآ ياصول يفقه آثار يتمام هكآن خصوص به ؛دارد را ريتأث تينها

يبـاق وفادار خود يفقه يمبان بر آخر تابه شانيا و است درآمده ريتحر رشتة به ،انق ب ميتقسـ قابـل مرحلـه دو به ،ياس م انق ب زا قبل ينيخم اهللا تيآ ياسيس آراي. ماند :است

اول مرحلة

ـ ا اواخر در هك شانيا يزندگ اول قرن مين از يكـ ي »اهللا روح آقـا حـاج « ،مرحلـه نيـ ا در شـده نگاشته تابك نيتر شاخص ؛است قم هيعلم حوزة ةيعال سطوح نيمدرس نيـ پاسـخ در يشمسـ يهجـر 1322 سال در هك است »سراراأل شفك« مرحله جـزوة هب .است شده نوشته »زاده يمكح« نام به يفرد سالةهزار اسرار

سـرار األ شفك. دارد سال چهل از شيب ،تابك نيا نگارش زمان در ينيخم اهللا تيآ زيـ ن نونكتا و نشده منتشر رسما شانيا اتيح زمان در هك است ينيخم اهللا تيآ اثر تنها چاپ. است نشده آراسته طبع وريز هب ،ينيخم امام آثار نشر و ميتنظ مؤسسة يسو از تهـران در اول چـاپ از افست طور به يررسميغ طور به 1358 سال در تابك نيا دومـ ا از تياكح ،تابك نيا يرسم انتشار عدم. شد منتشر در مطروحـه آراي هكـ دارد ني

Page 269: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 268

لـذا . اسـت نبـوده يو شـة ياند تطور يبعد مراحل در سندهينو پسند مورد چندان ،آن .دانست سندهينو يينها آراي توان ينم را تابك نيا يصاصاخت آراي

ليـ ذ شـرح به توان مي ومتكح باب در را »سراراأل شفك« سندةينو دگاهيد رئوس :ردك صيتلخ

بدانـد سـته يشا هكـ سكـ آن به هك 1،است خداوند حق يقانونگذار و ومتكح .1 بـت يغ زمـان رد. اسـت يانتصـاب ومـت كح ،حق ومتكح گريد انيب به. ندك مي واگذار

از هكـ هيـ فق تيـ و/. اسـت ردهك نصب مردم بر تيو/ به را هانيفق ،شارع ،معصومان نـه اسـت يهيبـد نـه ،آن قلمرو و محدوده در چه آن اصل در چه ،است هيهفق فروع هيحسـب امور و قضاوت ،فتوا مجتهدان بحث مورد تيو/ ةمحدود 2.ياجماع و ياتفاق 3.ومتكح و سلطنت نه است

بايـد عقـل حكم به خدا و ندارد نيز قانونگذاري حق و ندارد كسي بر حكومت حق خدا جز كسي«. 1 كـه اسـت اس م قوانين همان قانون اما كند؛ وضع قانون و دهد تشكيل حكومت مردم براي خود، خـود بـا امـام و پيـامبر زمـان در حكومـت امـا . است هميشه و همه براي قانون اين... كرده وضع .184 ص ،1358 تهران افست ،1322: قم ،األسرار كشف خميني، اهللا روح اهللا آيت» ...هاست آن

اصـل در هم بوده، بحث مورد مجتهدين خود ميان اول روز از است، سؤال مورد كه مجتهد و/يت«. 2 يـه هفق فـروع از يكـي ايـن و او حكومـت دامنة و و/يت حدود در هم و نداشتن و و/يت داشتن شـده وارد امـام و پيـامبر از كـه اسـت احـاديثي آن عمدة كه آورند مي هايي دليل طرفين كه است .185 ص پيشين، ؛».است

ايـن كـه فرضـا نكردنـد، مخالفـت اس مي ممالك استق ل با و مملكت نظام با وقت هيچ مجتهدين. 3 بـا مخالفـت بـاز دهند، تشخيص جابرانه را حكومت و بدانند خدايي دستورات برخ ف را قوانين و/يـت حدود لذا و نبودنش، از دانند مي بهتر باز را پوسيده نظام اين كه زيرا كنند، نمي و نكرده آن در دخالـت و قضـاوت و فتـوا جهـت ز ا نيست، امر چند از بيشتر كنند مي تعيين كه را حكومت و

اسـمي سـلطنت از ابـدا و نيسـت حكومـت از اسمي هيچ ها آن بين در و قاصر و صغير مال حفظ جـز و است جور و مردم مصلحت برخ ف ها سلطنت همة خدايي، سلطنت جز آنكه با برند، نمي تأسـيس بهتر نظام تا هم را بيهوده همين ها آن ولي است، بيهوده و باطل قوانين همة خدايي، انونق

.186 ص پيشين،» .كنند نمي لغو و شمارند مي محترم كرد، نشود

Page 270: حکومت انتصابی

269 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

ومـت كح ،خداونـد ومـت كح رشيپـذ عـدم و مقـدمات نبودن آماده به اتوجهب .2 ياساسـ اصـل بـا و 1اسـت قبـول مـورد ياساسـ قانون در سكمنع يسلطنت مشروطة 2.ستين يمخالفت ،سلطنت

،او/ يعني. است هانيفق نظارت و اذن به يسلطنت مشروطة ومتكح تيمشروع .3 3؛باشـد هانيفق از لكمتش هك رديگ مي صورت يمؤسسان مجلس توسط سلطان انتخاب

4؛باشد هانيفق نظارت تحت اي شود ليكتش هانيفق از ديبا مي يمل يشورا مجلس ،ايثان

صـ ح كـه خـدايي قـانون با بايد حكومت گوييم مي بلكه باشد، فقيه با بايد حكومت گوييم نمي ما«. 1 دولـت چنانچـه . گيـرد نمـي صـورت روحـاني نظـارت بـي اين و شود اداره است، مردم و كشور

.222 ص پيشين،» .كرده تصديق و تصويب را امر اين نيز مشروطه البتـه ... ماسـت حـق سـلطنت، يا هستيم شاه ما كه ننوشته هم كتابي در و نگفته تاكنون فقيهي هيچ« .2

را آن اكنـون لكـن است، تشكي ت رينبهت شود تأسيس عدل و خدا احكام براساس كه تشكي تي نخواسـتند را حكومت اساس و نكرده مخالفت گاه هيچ تشكي ت نيمه اين با هم اينها. پذيرند نمي از بـوده شـخص همـان با مخالفت كردند، مخالفت سلطاني شخص با هم گاهي اگر و بزنند هم به

از تـاكنون سـلطنت اسـاس و لاص با وگرنه دادند تشخيص كشور ص ح مخالف را او آنكه بابت بـا مملكتـي تشـكي ت در مقـام عالي بزرگ علماي از بسياري بلكه نشده، ابراز مخالفتي طبقه اين

بهـايي، شيخ ثاني، محقق حلي، ع مه طوسي، نصيرالدين خواجه مانند كردند، مي همراهي س طين .187 ص پيشين،» ...ها آن امثال و مجلسي و داماد محقق

هـم و شاه هم فقيه بگوييم خواهيم نمي فقهاست، با زمان اين در و/يت و حكومت گوييم يم كه ما«. 3 تشـكيل مؤسسـان مجلـس يـك كه طور همان گوييم مي بلكه است، سپور هم و نظامي هم و وزير را خـدا احكـام هم كه ديندار مجتهدين از مجلسي همچو يك اگر... مملكت يك افراد از شود، مي

نباشـند آن رياست و دنيا به آلوده و باشند عاري نفسانيه هواهاي از هم و باشند دلعا هم و بدانند عـادل سلطان يك انتخاب و شود تشكيل باشند نداشته غرضي خدا حكم اجراي و مردم نفع جز و

و جـان و مـال به و باشد داشته احتراز جور و ظلم از و نكند تخلف خدايي هاي قانون از كه كنند .185 ص پيشين،» .كند مي برخورد مملكت نظام كجاي به نكند، تجاوز اه آن ناموس

چنانچه باشد، ها آن نظارت به يا شود تشكيل ديندار فقهاي از مملكت، اين ملي شوراي مجلس اگر«. 4 .185 ص پيشين،» .كند مي برخورد عالم كجاي به گويد مي را همين هم قانون

Page 271: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 270

/زم اما 1.است /زم زين هيمجر قوة بر فقها نظارت ،مقننه قوة بر نظارت بر ع وه ،ثالثا 2.باشد هيفق ،خود شاه ستين

عـام نصـب به هكبل ؛ستندين مردم انتخاب بر يكمت نظارت و تيو/ در هانيفق .4ـ ازن ت چند نييتع هرچند 3،نندك مي فهيوظ انجام ،شارع جانب از ابتين به هـان يفق نيب

.است مردم انتخاب بر متوقف عم ،طيشرا واجد

ـ اوا و يقاجـار عصـر هانيفق همانند اهللا روح آقا حاج ،مرحله نيا در از يپهلـو لي و اذن بـه تيـ مكحا تيمشـروع در و اوردهين انيم به يسخن ،هانيفق ميمستق يزمامدار 4.است ردهك تفاكا هانيفق نظارت

بـر هـان يفق نظـارت ايـ هـان يفق از نيسـ ط اذن ليتحصـ لـزوم كـه است واضح عمالا از دي بسط عدم واسطة به هك است هانيفق عامة تيو/ به قول با م زم ،ومتكحـ ا مقبول ةينظر گريد يازسو. ابدي مي ليتقل نظارت و اذن به ،ميمستق تيو/ مرحلـة ني ةيـ نظر« يعني الملإل هيتنز و األمإل هيتنب در ينينائ ةينظر همان توان مي را ينيخم اهللا تيآ

5.دانست» هانيفق نظارت و اذن با مشروطه دولت

و سرلشـكر و وزير و شاه بايد فقيه كه است آن نه باشد فقيه دست به بايد حكومت گويند مي اينكه« .1 داشـته اسـ مي مملكت مجرية قوة در و مقننه قوة در نظارت بايد فقيه بلكه باشد، سپور و سپاهي .232 ص پيشين،» .باشد

از ولـي باشـد نظـامي بايد شاه بداند، واجب مقدمة يا باشد فقيه بايد شاه كه نگفتيم و گوييم نمي ما«. 2 .233 پيشين، ص» .نكند تخلف است مملكت اساسي قانون كه فقه

»ندارد دليلي هيچ است، فقيه حق حكومت اينكه«: هزارساله اسرار در زاده حكمي ادعاي به پاسخ در .3 اسـت متصل هم آن كه است) ع(ائمه احاديث و است اخبار اش عمده مباني«: است شده داده پاسخ بحـث مـورد روايـت چهار در. 187 پيشين، ص» .است الهي وحي از هم آن و) ص(خدا پيامبر به

از بحثي األمور، مجاري روايت و حنظله عمربن خبر خلفايي، ارحم اللهم توقيع، يعني األسرار كشف .نيست مردم جانب از انتخاب

حكومـت هـاي دغدغـه كتـاب در نگارنـده قلم به »فقيه و/يت مسئلة در تأملي« مقالة به كنيد رجوع. 4 .152 تا 150 ص ،ديني

.126 تا 121 ص نگارنده قلم به ،شيعه فقه در دولت هاي نظريه به كنيد رجوع .5

Page 272: حکومت انتصابی

271 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

حوزة در هيناح چند در إلماأل هيتنب دگاهيد به نسبت سراراأل شفك دگاهيد همه نيباا :است تر عيوس فقها اراتياخت

بـه قاجار از سلطنت رييتغ به باتوجه اما ؛ردهكن بحث ،سلطان نييتع در ينينائ .اول ،فقهـا از لكمتشـ مؤسسـان مجلـس هكـ افتـه ي راه سراراأل شفك در تهكن نيا ،يپهلو

.دينما مي نظارت او برو ردهك انتخاب را سلطان

سـرار األ شفك در مقننه قوة بر تنظار بر ع وه هيمجر قوة بر هانيفق نظارت .دوم .است شده اضافه

و دانسته يافك مردم ي كو انيم در را مجتهدان از يتعداد وجود األمإل هيتنب .سوم قائـل آن لـزوم بـه و شـمرده مجاز ،اطياحت تيغا باب از را هانيفق از يجمع نظارت شـامل نـه ( هـان يفق از ديبا مي اي يمل يشورا مجلس ،سراراأل شفك در اما ؛است نشده .باشد شانيا نظارت تحت اي و) هيفق چند

نـدة ينما ،مقننه قوة ياعضا ليازقب ومتكح ارگزارانك ،انتخاب و انتصاب ةيزاو از خـود و شـود مـي انتخـاب مـردم ي كـ و توسـط ريوز نخست و هستند مردم ميمستق رد چـه هـان يفق خـود . اسـت هـان يفق از لكمتشـ مؤسسان مجلس منتخب زين سلطانـ با مـي القاعـده يعلـ زيـ ن هيمجر اي مقننه يقوا بر نظارت در چه و مؤسسان مجلس دي فقهـا ژةيـ و حق ،مرحله نيا در اگرچه لذا. باشند مردم ي كو منتخب اي مردم منتخب

ـ ا هكـ هـان يفق اما ،است محفوظ يعموم حوزة بر ياستصواب ةيعال نظارت در حـق ني توسـط ميرمستقيغ اي ميمستق ،تيو/ عمالا يبرا ،اند شده حائز ياله نصب به را ژهيو

.شوند مي انتخاب مردم

يمعن نيا به ؛منصوب واحد هيفق نه مطرحند منتخب منصوب هانيفق ،مرحله نيا در ،انيم نيا از. منصوبند تيو/ به شارع جانب از يشرع طيشرا واجد هانيفق يتمام هك

ولـو ،نظارت از زين شان فهيوظ و شوند مي انتخاب شاني كو اي مردم يسو از يتعداد قـدرت و نـد ك ينمـ تجـاوز قانون چارچوب در سلطان انتخاب ،ثركحدا اي ياستصواب

Page 273: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 272

ينـوع تـوان مـي لذا. است نشده زكمتمر ،واحد هيفق كي در سلطان انتخاب اي ينظارت هرحــال بــه. داد نســبت ســراراأل شــفك ســندةينو بــه را محــدود يانتخــاب ومــتكح ينـوع و دانـد ينمـ يعملـ را آن ايـ نـدارد بـاور را يانتصـاب ومـت كح ،ارسرألا شفك .داند مي مشروع منتخب هانيفق اذن و نظارت با را يانتخاب ومتكح

دوم مرحلة

از يكي عنوان به ينيخم اهللا تيآ زمان نيا در. 1356 تا 1331 از ؛سال پنج و ستيب ونيتو/سـ ياپك بـه . شود مي مطرح جوان مراجع از يكي و اصول و فقه خارج نيمدرس

نجـف سـپس و هيكتر يبورسا به 1342 سال خرداد 15 اميق يپ در و ندك مي اعتراض .شود مي ديتبع اشرف

هكـ اسـت دوران نيـ ا محصـول ينـ يخم اهللا تيـ آ ياصـول يفقه توبكم آثار تمام داستنا مورد عمرشان آخر تا هك شانيا ييفتوا تابك( لإليرالوسيتحر ها آن نيتر شاخص

هيـ فق تيـ و/ دروس شـدة ادهيـ پ( ياسـ م ومتكح يفارس تابك ،1343 نيتدو) بود هك عيالب تابك ،شانيا ياستد/ل فقه تابك نيتر مهم و ،1348 سال در) نجف در شانيا از صـفحه پنجاه به كينزد. شد منتشر نجف در يشمس يهجر 1352 در جلد پنج در ةيـ نظر هكـ اسـت » هـان يفق عامـة ينتصـاب ا تيـ و/ ةينظر« نييتب دار عهده ،رياخ تابك

.دهد مي ليكتش را يو ياسيس شةياند از مرحله نيا يمحور

:هك است ردهك حيتصر ديتبع از قبل خود ياصول يفقه آثار در ينيخم اهللا تيآ

و قضاوت منصب هك آنجا از... 1.فقهاست منصب مطلقا ،ومتكح هكبل قضاوت مكحـا مكح و يقاض قضاوت ،تاس ولجعم يامر ،ومتكح منصب طور نيهم دسـت بـه وضع و جعل هك يسك جانب از منصب دو نيا هكنيا مگر ستين نافذ

.111 ص ،2 ج ،الرسائل خميني، اهللا آيت. 1

Page 274: حکومت انتصابی

273 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

صـادر دارد رفع و نصب تيشأن هكآن جانب از ها آن يتصد و شود عطاا اوست 1.شود

امر كمال او هك چرا ؛است خداوند به مختص ،عقل مكح به ،تيوإل و سلطنت... و جعـل بـه رخداونديغ تيوإل و اوست آن از لجع بدون بالذات تيوإل. استـ وإل و خإلفت و سلطنت نيا. است ياله نصب ـ اعتبار ةيوضـع امـور از تي ةي خداونـد جانـب از شـان يا يبرا فروعش و شئون همة با سلطنت. است هيعقإلن زيجـا ياحـد يبـرا ،فرع و اصل در آن گرفتن دست به و آن در تصرف و است

،آن شـئون در و آن در تصـرف و اسـت غصـب آن گرفتن دست هب رايز ؛ستين 2.است ريغ كمل در تصرف ،باشد هك هرچه

3.ندارد يارزش اسإلم قبال در يمل بيتصو و رفراندوم اساسا...

يرأ بـار نينخسـت يبـرا ركـ ازمن ينهـ و معـروف امربه بحث در ،لهيرالوسيتحر در :است شده ابراز فتوا قالب در شانيا ياسيس

ـ حضـرت آن بـان ينا) عـج (عصـر سلطان و ي امرول بتيغ عصر در يفقهـا هكـ ،قضـاوتند و فتوا يبرا طيالشرا جامع ياجـرا در هسـتند حضـرت آن نيجانش

در مگـر ( اسـت ) ع(امام عهدة به هك يامور ريسا و يومتكح مسائل و اساتيس 4.)ييابتدا جهاد

:شود مي ركمتذ هيفق تيو/ تابك در

و شـود مـي قيتصـد موجـب ها آن تصور هك است يموضوعات از هيفق تيوإلـ اح و ديعقا سكهر هك يمعن نيا به. ندارد اجياحت برهان به چندان را اسـإلم امك

.143 ص ،3 ج سبحاني، جعفر شيخ قلم به ابحاث تقرير ،صولاأل تهذيب خميني، اهللا آيت. 1 .106 ص ،2 ج ،لمحرمةا المكاسب خميني، اهللا آيت. 15. 2 .23 ص ،1 ج ،نور صحيفة خميني، اهللا آيت .3 .443 ص ،1 ج ،2 مسئلة ازمنكر، نهي و معروف امربه مسائل خاتمة ،الوسيلة تحرير ،خميني اهللا آيت .4

Page 275: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 274

،آورد تصـور بـه را آن و برسـد هيفق تيوإل به چون ،باشد افتهيدر اجماإل يحت 1.شناخت خواهد يهيبد و يضرور را آن و ردك خواهد قيتصد درنگ بي

ـ ا در. اسـت مردم بر ياله نونقا ومتكح ياسإلم ومتكح ،ومـت كح طـرز ني اشـخاص يرأ... خداسـت مكح و فرمان قانون و خداست به منحصر تيمكحا همـه ،ندارد يدخالت گونه چيه قانون و ومتكح در) ص(رمكا رسول يرأ يحت 2.هستند ياله ارادة تابع

جعل نندما ،ندارد جعل جز يتيواقع و است ييقإلع ياعتبار امور از هيفق تيوإلـ تيموقع و فهيوظ لحاظ از صغار ميق با ملت ميق و صغار يبرا ميق ـ چيه يفرق

3.ندارد

ـ دن مـردم و فقها و علما همة بر و باشد مي مطلق ولي امر چون) ع(صادق امام اي نيهم و ندك نييتع يقاض و مكحا مماتش و اتيح يبرا تواند مي ،دارد ومتكح 4.است داده قرار فقها يبرا را منصب نيا و است ردهك هم را ارك

ـ الب تـاب ك« شا ياسـتد/ل فقه تابك نيتر مهم در ينيخم اهللا تيآ ردهكـ حيتصـر »عي :است

كمل و حق از ريغ ياعتبار هكبل ؛شود ينم محسوب حقوق از... تيتول و تيوإل و است مجعول بالذات هك است ياعتبارات از تيوصا و تيوإل. است سلطنت و 5.ستين مرتبط حق به

.3 ص ،فقيه وإليت خميني، اهللا آيت .1 .35 و 34 ص پيشين، .2 .41 ص پيشين، .3 .81 ص پيشين، .4 .23 ص ،1 ج ،البيع كتاب ميني،خ اهللا آيت. 5

Page 276: حکومت انتصابی

275 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

ولـي ،هيفق نيبنابرا ؛است داده قرار مكحا تيوإل و قضاوت در را هيفق) ع(امام 1.است حوزه دو هر در مكحا و امر

ـ يامور يتمام در) ع(نيمعصوم جانب از) هانيفق يبرا( تيوإل ـ وإل هك در تي 2.شود مي اثبات ،دارند سلطنت امت بر هك جهت ازآن ،است ثابت ها آن

مرحله دو در ينيخم هللا تيآ يها دگاهيد رئوس

وةيشـ بـه ،سـاله پـنج و ستيب مرحلة نيا در را ينيخم اهللا تيآ دگاهيد يها يژگيو :نمود گزارش توان مي ريز

گـر يد عبـارت بـه ،انـد شـده منصـوب مردم بر تيو/ به شارع جانب از هانيفق .1 .است يانتصاب و نيپائ به با/ از ومتكح

يسـلطان اراتيـ اخت معـادل يعمـوم حـوزة يتمـام هانيفق يومتكح اراتياخت .2ـ ا در امـا ) عامه تيو/( است) ع(ائمه و) ص(امبريپ از فراتـر ياراتيـ اخت از مرحلـه ني تيـ و/ ةينظر« به قول در ينيخم اهللا تيآ. ستين يخبر) يثانو و ياول( يشرع امكاح

صـاحب ( ينجفـ محمدحسـن خيشـ ،ينراقـ م احمـد هماننـد » هانيفق عامة يانتصاب 3.است ردهك كسلو ،يبروجرد اهللا تيآ و )رجواه

يحتـ يعنـ ي ؛ستين ارك در مردم توسط امكح انتخاب از يسخن مرحله نيا در .3 هكـ بل ؛اسـت نشـده يا اشـاره زمامدار انتخاب در مردم حق به هم بار كي ،نمونه يبرا

بنصـ شارع يسو از زين آن يمتول و ميق هك شده شناخته اهللا حق يعموم حوزة اصو/ .ندارد يفرق چيه تيموقع و فهيوظ لحاظ از صغار ميق با هك يميق ؛است شده

.479 ص ،2 ج پيشين،. 1 .497 و 496 ،490 ،486 ،483 ،472: صفحات به كنيد مراجعه نيز و 488 ص ،2 ج پيشين،. 2 و 359 ص ،21 ج ،الكـإلم جـواهر نجفي، محمدحسن شيخ ؛54 عائد£ ،األيام عوائد نراقي، م احمد. 3

ابحـاث تقريـر ،المسافر و الجمعة صلوv في الزاهر البدر بروجردي، اهللا آيت ؛155 ص ،22 ج و 398 .57 ص منتظري، اهللا آيت قلم به

Page 277: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 276

امـا ؛اسـت عتيشـر اقامة در شانيا از تيحما و هانيفق از اطاعت مردم فةيوظ .4 يا فـه يوظ ايـ حـق ،خـود يشرع ايياول نييتع و انتخاب در هميعل يمول عنوان به مردم .ندارند

هكـ بل؛ خـورد ينمـ چشـم بـه يدييـ تأ چيه همشروط سلطنت از ،مرحله نيا در .5كح ،عدالت و فقاهت فاقدان سلطنتم آن هيـ عل و شـده يمعرفـ يطـاغوت ومت اعـ ومـت كح كيـ در عـادل سـلطان اراتيـ اخت يتمام ،هيفق. شود مي ركازمن ينه و جهاد محـدودة در نيـ د اقامة و مردم مصلحت يفاياست يبرا هك داراست را سا/ر هكي يفرد اسـ م به مشروط يسلطنت قتيدرحق هيفق عامة تيو/. دارد املك اراتياخت ،عتيشر .ردك ريتعب توان مي زين »فقها سلطنت« اي »يشاه هيفق« به آن از هك است

اخت فـات و شـود مـي يمعرفـ يهيبـد ،اول مرحلة برخ ف هيفق تيو/ اصل .6 .شود مي ارجاع تيو/ قلمرو در اخت ف به آن در موجود

شود مي ياس م ومتكح ضرورت اثبات مصروف ينيخم اهللا تيآ ياصل تمه .7 .شود مي قلمداد ياس م ومتكح فرد همنحصرب لكش هانيفق عامة يانتصاب تيو/ و

و ديـ آ مـي شـمار بـه يانتصـاب ومتكح به قائ ن از مرحله نيا در ينيخم اهللا تيآ بـه هـان يفق ديـ بسـط عـدم و طيشرا ابودنيمه عدم واسطة به هك يقبل مرحلة برخ ف

ـ ام با مرحله نيا در ؛بود داده تيرضا هانيفق نظارت و اذن به ،مشروطه ومتكح و ديـ ا مطلـوب ومـت كح ميترسـ به ،فقها دي بسط طيشرا به اعتماد و پرداختـه طيشـرا ني. اسـت ردهكـ ميترس ينيد ومتكح مشروع تنهاصورت را هانيفق عامة يانتصاب تيو/ بـه مربـوط اول مرحلـة . ندارند يتناقض و است جمع قابل باهم دوم و لاو مرحلة لذا ومـت كح. اسـت ديـ بسـط طيشـرا بـا مـرتبط دوم مرحلة و فقها دي بسط عدم طيشرا هـان يفق اذن و نظـارت بـا يانتخاب ومتكح و است يشرع مطلوب ومتكح ،يانتصاب .يعاد طيشرا نه است دي بسط عدم ياضطرار طيشرا به مربوط

Page 278: حکومت انتصابی

277 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

نهضـت آغـاز از شيپـ يعنـ ي 1356 سـال از قبـل ينيخم اهللا تيآ ياسيس دگاهيد :ردك صيتلخ توان مي ريز اتكن در را رانيا در يس ما

و يانتصـاب ومـت كح يعنـ ي ؛مـردم بر عامه تيو/ به هانيفق نصب به اعتقاد .اول يمبـان بـه اكـ ات بـا ياسـ م ومـت كح مطلوب لكش عنوان به ،فقها ميمستق يزمامدار .يفقه ي/لاستد

نظـارت و اذن بـا يسـلطنت مشـروطة جمله از يانتخاب ومتكح زدانستنيجا .دوم تيـ مكحا رشيپذ يآمادگ مردم هك يزمان يعني ياضطرار طيشرا در هانيفق ياستصواب

.)فقها دي بسط عدم( ندارند را) يانتصاب ومتكح( ياله

مرحلة سوم

تـا 1356 سـال لياوا از ياس م نهضت ديجد دور ،ياس م انق ب عصر از مراد فرزنـد و يعتيشـر يعلـ تركد درگذشت با هك سال دو نيا در. است 1358 سال لياوا اميـ ق بـا ،شـود مـي آغـاز يالملل نيب ديجد طيشرا و )يمصطف آقا حاج( ينيخم اهللا تيآ

ينـ يخم اهللا تيـ آ از يطرفدار به روز چهل هر فاصلة در رانيا مختلف يشهرها مردم بـا با/خره و انجامد مي 1357 تابستان در سيپار به شانيا مهاجرت به و ابدي مي ادامه

ومتكح سقوط و ياس م انق ب يروزيپ و 57 بهمن در شانيا روزمندانةيپ بازگشت 11 و 10 در ياس م يجمهور رفراندوم يبرگزار با/خره و 57 بهمن 22 در يسلطنت نيـ ا 1358 نيفـرورد 12 در ياسـ م يجمهور ينظام يرسم استقرار و 58 نيفرورد .رديپذ مي انيپا مرحله

مـردم بـا يسـادگ و تيميصـم با ابدي مي فرصت ينيخم اهللا تيآ ،سال دو نيا در در سـرعت به ،نوار قالب در ياس م انق ب رهبر يها اميپ وها يسخنران. ديبگو سخن اقامـت زمـان در ،آن بر ع وه. شدند آشنا شانيا آراي با مردم و شد منتشر رانيا تمام رهبـر آراي ،يونيـ زيوتلويراد و يمطبوعـات متعـدد يها مصاحبه يط ،سيپار در شانيا

Page 279: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 278

ـ ا وهـا يسـخنران آن. شـد منتشـر ايـ دن تمام در رانيا ياس م انق ب هـا مصـاحبه ني .است ينيخم اهللا تيآ ياسيس شةياند از يديجد مرحلة دهندة اسكانع

ثـر كا و مانـده ن جـا هب امام از يتوبكم اثر ،يقبل مرحلة دو برخ ف ،مرحله نيا در نام. شود مي ابراز يفارس زبان به و يعموم مخاطب يبرا و يشفاه طور به شانيا آراي مهـر در ينـ يخم اهللا تيآ خود هك ينام ؛نهاد» ياس م يجمهور« توان مي را مرحله نيا

اهللا تيآ اناتيب يمامت. نديگز يبرم ياس م انق ب از برآمده ياس م ومتكح يبرا 57 در هكـ آنجـا تـا ؛اسـت ديجد محور نيا حيتوض و فيتعر در ،مرحله نيا در ينيخم اطـ ق شـان يا بـه زين» ياس م يجمهور انگذاريبن« عنوان ،ياس م انق ب رهبر نارك .شود مي

اسـتعمال سـتان كپا و يتانيمور شورك دو در آن از قبل اگرچه» ياس م يجمهور« و مـبهم ،رانيـ ا ياسـ يس و ينيد محافل در هم و يالملل نيب عرف در هم اام ؛بود شده

ـ ا ريـ اخ ماهة شش در ياس م يجمهور انگذاريبن تهم. بود ناشناخته مهـر ( دوران نيـ ا مختلف ابعاد يمعرف مصروف) 58 نيفرورد تا 57 مـردم . بـود ديـ جد ومـت كح ني

يرأ ،يو توسـط شـده يمعرفـ ومتكح به ،داشتند خود رهبر به هك ياعتماد براساس اهللا تيـ آ انـات يب بـر متوقـف اول درجـة در ياسـ م يجمهور شناخت. دادند اعتماد .است تازه ومتكح نيا يمعرف در ينيخم

اسـت؟ يومتكـ ح چگونـه ياسـ م يجمهـور ومـت كح :اسـت نيا سؤال نونكا يتصـاب ان تيـ و/ بـه ينـ يخم اهللا تيآ نيشيپ يرأ به باتوجه ؟يانتخاب اي است يانتصاب ياسـ يس آراي ايـ آ دارد؟ يگاهيجا چه ياس م يجمهور در هيفق تيو/ ،هانيفق عامة يتلقـ نـه؟ ايـ اسـت ردهكـ يتفـاوت شانيا يقبل آراي با مرحله نيا در ينيخم اهللا تيآ

ايـ بـود يانتصـاب يومتكـ ح ،ياسـ م يجمهـور از ينـ يخم اهللا تيآ اناتيب از يعموم .داراست را تياهم تينها ،تسؤا/ نيا به پاسخ ؟يانتخاب

Page 280: حکومت انتصابی

279 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

و انتخـاب ةيزاو از سوم مرحلة در ينيخم اهللا تيآ ياسيس شةياند يها يژگيو انتصاب

.مردم آحاد ياسيس سرنوشت نييتع حق به حيتصر .كي

يملت هر ةياول حقوق از 1ندك نييتع را خود ياسيس سرنوشت دارد حق يملت هر داشـته دست در را خود ومتكح نوع و لكش نييتع و سرنوشت ديبا هك است يعـاقل هـر . است يعقل مسئلة كي نيا ؛باشد مردم دست ،اراتياخت ديبا 2باشد

سرنوشت 3باشد خودش دست ديبا يسكهر مقدرات هك دارد قبول را مطلب نيا نيـي تع شما مناسبت چه به ميآمد مي ايدن نيا به شما از بعد سال ستيدو هك ييما اسـت نيا بشر حقوق ،است نيا عقل ،است نيا نونقا... پدربزرگ؟ يآقا ديردك سرنوشـت هك ميدار يحق چه ما... باشد خودش دست به يآدم هر سرنوشت هك يول ما يپدرها مگر ،است خودش با سرنوشتش سكهر 4م؟ينك نييتع را گرانيدـ سـال هشتاد ،نيا از شيپ سال صد در هك ياشخاص آن مگر هستند؟ ما از شيپ نييتع[ نندك مي دايپ وجود بعدها هك را يملت كي سرنوشت وانندت مي ،بودند نيا را خـودش سرنوشت خودش ديبا يملت هر هك است نيا بشر حقوق در 5]نند؟ك حـق ما ،مينك نييتع را خودمان سرنوشت ديبا خودمان ناآل ما يعني ،ندك نييتع

دشـان خو نـد يآ مـي بعـدا مـا اعقاب ،مينك نييتع را اعقابمان سرنوشت ميندار 6.شما و من دست به نه ،باشد ديبا خودشان دست به دارند يسرنوشت

شـما . باشـد خودشـان ضـرر به ولو ،است معتبر شانيآرا گفتند هرچه تيثركاـ مـا ،هست شما ضرر به و برخإلف نيا دييبگو هك ديستين شان يول ميخـواه ينم

.2 ص ،2 ج ،19/7/1357 ،نور صحيفة خميني، اهللا آيت. 1 .244 ص ،2 ج ،16/8/57 پيشين،. 2 .349 تا 341 ص ،2 ج ،22/8/57 پيشين،. 3 .160 ص ،3 ج ،57 دي پيشين،. 4 .205 تا 203 ص ،3 ج ،57 بهمن 12 زهرا، هشتب تاريخي سخنراني پيشين،. 5 .213 ص ،3 ج ،13/11/57 پيشين،. 6

Page 281: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 280

ـ آن يرو ،دارد مـا ملـت هك يريمس آن مينكب ]ليتحم[ ـ وبر راه ريمس ولـو ،دي خـوب . است صإلحش خإلف ،رفته ملت هك يريمس نيا هك است نيا تان دهيعق

صإلحش خإلف دارد؟ ارك هچ شما و من به ،ندكب طور نيا خواهد مي ملت ،باشدـ يـي رأ ،داده يرأ ملت ]بخواهد فرضا[ خواهد مي را متبـع يرأ ،داده ملـت هك

1.است

اهللا تيـ آ انـات يب در بـار نينخسـت يبـرا بشر حقوق اصل نيا و ييق ع قاعدة نيا آحـاد تيـ ثركا هكـ رديـ گ مي قرار استناد مورد يزمان ،قاعده نيا. شود مي ابراز ينيخم مسـئله اگـر ايآ .اند هردك دييتأ را )ياس م يجمهور( ينيد ومتكح ينوع ،رانيا مردم ردهكـ ادبـار ياسـ م ومـت كح بـه تيـ ثركا همان هك يطيشرا در يعني ،بود سكبرع ،باشـد يمنفـ پاسـخ اگـر بود؟ استناد قابل شانيا توسط يلك قاعدة نيا هم باز ،شندبا

ومـت كح ينظـر يمبنـا عنـوان بـه توانـد ينم و بوده يجدل يا قاعده نيچن به كتمس قابل قاعده نيا يزمان هك يمعن نيا به. شود شناخته تيرسم به شانيا شةياند در يانتخابـ مـي مطلـوب و حـق را آن ام هك يومتكح به مردم هك است كتمس ردهكـ اقبـال ميدان .ستين يمل ارادة و مردم ليم به تيحقان صورت نيدرا ؛باشند

ليـ ازقب ميدانـ ينمـ حيصـح و حـق را آن مـا هك يمرام و ومتكح به مردم اگر لذاـ آ ،باشـند ردهكـ رو ،كيـ /ئ و و/ركسـ ومـت كح ،يرمذهبيغ ومتكح نيچنـ بـاز اي

حـق يسـ ك اگـر ؟بود خواهد استناد قابل ،ها ملت شتسرنو نييتع حق يعني يا قاعده باشـد قائـل هـا آن يبرا ،نندك مي انتخاب چهها ملت هكنيا از فارغ را سرنوشت نييتع ،ننـد يبرگز را او مطلـوب هـا ملـت هك يدرصورت تنها اگر و دارد كيراتكدمو يا شهياند. كيـ راتكدمو نـه دارد كيدئولوژيـ ا يا شـه ياند ،شناسـد مـي تيرسـم به را يحق نيچن

در) 1358 پـائيز ( اساسـي قـانون خبرنگان مجلس انتخابات جريان در خميني اهللا آيت را سخنان اين. 1 موضـوع قرابت دليل به. است كرده ذكر كردند، مي مطرح را مردم اشتباه احتمال كه كساني به پاسخ داده تـذكر مرحلـه ايـن در است، ايشان سياسي انديشة چهارم مرحلة به متعلق سخنان اين هاگرچ .شد

Page 282: حکومت انتصابی

281 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

ـ ي ؛نباشـد مطلـق ،اصـل نيا به ينيخم اهللا تيآ استناد رسد مينظر به يردكـ يرو از يعن شـده ارائـه استد/ل هرچند ؛است گرفته صورت ياستناد نيچن ،يجدل و كيدئولوژيا .است ردهك كادرا عام و مطلق را آن زين شنونده و است يلك ها آن در

. اسـ م ضوابط بر يكمت است يومتكح )ياس م يجمهور( مطلوب ومتكح .دو طيشـرا حـائز ،آن انيمتصـد ؛است اس م امكاح يمجر ؛است اس م آن ياساس قانون هكـ است ياس م مسلم اصول ،ومتكح نيا يلك خطوط. هستند اس م در شده نيمع در) ع(يعلـ امـام و) ص(امبريپ وةيش ،آن يرفتار يالگو و شده انيب سنت و قرآن در 1.است تومكح

امـا ،است كمشتر ينيخم اهللا تيآ ياسيس شةياند مراحل تمام در اگرچه تهكن نيا يسـ ك. است شده يمتفاوت يها يتلق يعموم صحنة در اس م از رايز است؛ يلك اريبس بـه شدن قائل بدون و نييپا به با/ از و يانتصاب ام ك يومتكح را ياس م ومتكح هك

همانقـدر ،دانـد مـي نظـام نكـ يها يمش خط نييتع و ارزمامد انتخاب در مردم حق سكـ ،مقابـل طـرف در هكـ نـد ك اسـتناد ) اس م ضوابط بر اكات( تهكن نيا به تواند مي حـق بـر يمبتنـ بـا/ به نييپا از و يانتخاب ام ك يومتكح را ياس م ومتكح يگريد

.بداند استثنا بدون ياسيس مقدرات يتمام در مردم آحاد

ـ ا در را خـود مطلـوب يالگو تواند مي خود ظن از يمسلمان هر گريد بارتع به ني بـر زيـ ن شـنونده . باشد ردهك اراده يانتصاب ام ك ييالگو تواند مي ندهيگو. ابديب عبارات

. باشـد رفتهيپذ را عبارات نيا ،دانسته مي يانتخاب را ينيد مطلوب ومتكح هك مبنا آنـ ب ،ردكـ يرو دو نيمـ ه با فوق تةكن رسد مينظر به هرچنـد . باشـد شـده رفتـه يپذ و اني انـات يب يژگيو ار؛كان قابل نه ،است اثبات قابل نه اراده دو از دامك چيه ،ابهام واسطة به .است نيهم يلك

557 ،545 ،503 ،404 ،351 ،324 ،319 ،313 ،290 ،249 ،245 ،230 ،131 ،114 ص ،2 ج پيشين،. 1 .41 ص ،3 ج و

Page 283: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 282

توسـط تكـ ممل و يعمـوم يآرا بـر يكمت است يومتكح ياس م يجمهور .سه نيـي تع را يتـ كممل قامـات م مـردم نـدگان ينما. شـود مـي اداره مردم يواقع ندگانينما چيهـ . ننـد ك مـي نظـارت جامعه امور يتمام بر خود ندگانينما قيطر از مردم ،نندك مي بـه زيـ ن يشـنهاد يپ ومـت كح نوع يحت. شود ينم گرفته مردم مشورت بدون يميتصم :اساس نيا بر 1.شود مي گذاشته) رفراندوم( يعموم يرأ

ميرمسـتق يغ ايـ ميمسـتق هكـ شود يمن افتي يمقام چيه ياس م يجمهور در .اوإلـ با مـي زيـ ن ياسـ م يجمهـور رهبـران يحت 2.باشد آمده ارك سر بر ،انتخاب بدون دي 3.باشند يانتخاب

ســت،ا جمهــوري مــا حكومــت شــكل امــا« ؛482 ،351 ،349 ،319 ،244 ،162 ص ،2 ج پيشــين،. 1 اسـ م قـانون بـه متكي اينكه براي اس مي و است اكثريت آراي به متكي اينكه معناي به جمهوري عمومي آراي به متكي صددرصد او/ كه است حكومتي اس مي حكومت« ؛517 ص ،2 ج» .است خـود كشور و خود سرنوشت خود رأي با كه كند احساس ايراني فرد هر كه اي شيوه به باشد، ملت اس مي قواعد و موازين بايد كه است بديهي مسلمانند، ملت اين قاطع اكثريت چون و سازد يم را ص ،3 ج و 584 و 568 ،545 ص ،2 ج نيـز و 37 و 36 ص ،3 ج. شـود رعايت ها زمينه همة در .115 و 102 ،71 و 70 ،21 و 20

آزادانـه و آگاهانـه اتطبقـ همـة از ملـت عمـوم كـه كنـيم مـي ت ش ايم ديده تدارك كه طرحي با«. 2 انتخـاب را مقـامي هـر مسـئولين و را دولـت نمايندگان، سپس و كنند انتخاب را خود نمايندگان

.57 آبان ،250 ص ،2 ج پيشين،» .كنند آراء بـه متكـي و ملـت اعتماد مورد درصد صد و امين كاردان، كه كنند رهبري را ايران بايد كساني«. 3

پيشـين » .باشـد كـرده احـراز اسـ مي ضـوابط برحسـب ملـت را هـا آن شايسـتگي و باشند ها آن .37 ص ،3 ج ،12/10/57

ملـت قبـول مـورد دارنـد دسـت در را امور زمام كه ها آن همة و حكومت رئيس بايد است مهم آنچه« 75 ص ،3 ج. 18/10/1357 پيشـين، ). باشند( آن اجراي به متعهد و اس م به معتقد عميقا و باشند .78 تا

از اسـت عبـارت آن تـرين مهم كه باشد حاكم بايد حكومت اين در كه است ضوابطي است مهم نچهآ« كـه افـرادي يـا فـرد انتخاب در ملت آحاد تمامي كه اي گونه به باشد ملت آراء به متكي او/: اينكه ←دافـرا اين درمورد اينكه ديگر و باشد داشته شركت بگيرند دست را امور زمام و مسئوليت بايد

Page 284: حکومت انتصابی

283 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

،يسـلطنت نظام برخ ف. است مردم دست به ياس م يجمهور مقامات عزل .ايثان. سـت ا موقت و محدود ،مقامات از كي هر تيمسئول طول ؛ستين العمر مادام مقامات

از يكـ ي يمقـام هـر هم اگر. شود مي عوض چندسال هر ؛است يادوار ،مقامات يعني 1.شود مي ساقط ،داد دست از را طشيشرا

اسـ مي مـوازين و قواعـد كليـة و اجتمـاعي شـئون سـاير و اقتصـادي سياسي، مشي خط نيز→ .111 و 110 ص ،3 ج ،23/10/57 پيشين اندونزي، تمپو روزنامة با مصاحبه» .شود مراعات

» .اوسـت خـود دسـت هـم گـرفتنش اختيـار اسـت، كسي يك دست دادنش اختيار كه چيزي يك«. 1 .357 ص ،2 ج ،24/8/1387 پيشين،

بـه راجـع كه را چيزي يك بكند انتخاب خودش كه است اين اش اولي حق جمعيتي هر هركس،« يـك كنيـد فـرض مـث . كننـد تعيين را يكي خودشان مردم بايد... است خودش مملكت مقدرات نخواسـتند، را او وقـت هـر امورشـان، در كند دخالت او كه كند كار برايشان كنند تعيين را وكيلي بـيخ هسـت او ديگـر شـد سـلطان كه كسي يك كه است اينطوري سلطنت!... شو گم برو ويندبگ

را ايـن خـوف اسـت، باز دستش بكند بخواهد خ ف هرچه آدمي همچو يك. هست مردم ريش هشـت سـال، ده سال، پنج را نفر يك كه باشد بنا اگر اما... آخر تا هست او بكند، عزلش كه ندارد كـن، اداره را مملكت اين كارهاي باش، مث جمهور رئيس مملكت اين در ياب شما كه بگويند سال بـراي /اقـل . اسـت خـودش فكـر باشد، بد هم هرچه آدم اين كنند، تعيين را يكي آزاد مردم خود مـرا پـدر مـردم افتـادم وقتـي ام، افتـاده جمهـور رئـيس ديگـر سـال پنج من خوب گويد مي اينكه سـاير مثـل عادي هستم آدمي يك ديگر سال پنج از بعد است من دست قدرت حا/... آورند درمي ايـن عـاقلي هـر اسـت، عقلـي مسئلة يك اين. باشد مردم دست اختيار بايد... قهرا كند نمي مردم، و اسـت حـق جمهـوري در... باشـد خـودش دست بايد هركسي مقدرات كه دارد قبول را مطلب واضـح ديگـر كـه باشد اس مي جمهوري اگر كنار، برو ،كردي غلط تو نه، بگويند توانند مي مردم مـردم بـر و/يـت بكند، خواهد مي مردم براي سرپرستي كه كسي آن براي اس م اينكه براي است، تمـام و اسـت سـاقط خـود خودبه نباشد، شرطش يك وقتي كه است داده قرار شرايطي يك دارد، بـه بيجـا سيلي يك اگر اس م جمهور رئيس.. .اص بشوند، جمع مردم كه نيست /زم ديگر. است... خـواهيم مـي چيـزي همچـو يـك مـا . اش جمهوري رياست شد تمام است، ساقط بزند نفر يك خواهنـد مـي ا/ن مـردم است، مردم خود دست مردم مقدرات كه است اين معنايش جمهور رئيس ديگـر يكـي عملش، شود يم تمام ديگر سال پنج از بعد جمهور، رئيس را كسي يك دهند مي قرار بايـد كـه رئيسـي هـر منتهـي ... صـحيح ايـن و بوده غلط آن اوست، از بهتر اين دهند، مي قرار را

.349 تا 341 ص ،2 ج ،22/8/57 پيشين،» ...دارد اس م شرايطي يك مردم، بر كند حكومت

Page 285: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 284

چيهـ و ننـد ك مـي نظـارت جامعه امور يتمام بر ندگانشانينما قيطر از مردم .ثالثا ،مهـم نيـ ا /زمـة . شـود ينمـ گرفتـه مـردم نـدگان ينما بـا مشـورت بـدون يميتصم يتمام بر ،شورا مجلس شرافا و استيس حوزة يتمام بر يعموم نظارت شدن هنينهاد 1.است ياسيس ماتيتصم

و مقامـات عـزل و نصب هكنيا و يعموم يآرا بر ومتكح ايكات يعني تهكن نيا ينـ يخم اهللا تيآ ياسيس آراي در بار نينخست يبرا. باشد مردم دست به ها آن بر نظارت شـان يا ايـ آ هكنيا اما ؛است واضح يدولت مقامات ةيلك بر اصل نيا ميتعم. شود مي ابراز

يبررسـ مسـتلزم ،داننـد مـي امـور نيا مشمول ،يدولت مقامات زمرة در زين را ولي امرـ ا از يعمـوم اركاف هرچند. است يبعد اتكن چيهـ بـدون مطلـق ميتعمـ ،انـات يب ني

.ستا نيچن زين عبارات نيا ظهور هك آنچنان ؛ردندك كدر يياستثنا

جـا همـه در هكـ معنـا همـان به يجمهور. است يجمهور ،ومتكح لكش .چهار 2.هـا يجمهـور ريسـا مثـل اسـت يا يجمهـور »ياسـ م يجمهور« ،است يجمهور

هـا گيـري تصـميم در ملـت نماينـدگان بـا دائمـا امـور زمامداران بايد قطع طور به حكومت اين در«. 1 پيشـين، » .باشـند گيرنـده تصـميم تنهايي به توانند نمي نكنند موافقت نمايندگان اگر و كنند مشورت

.111 و 110 ص ،3 ج ،23/10/57» .كـرد خواهند اداره را مملكت امور مردم واقعي منتخبين از مركب ملي مجلس يك جمهوري اين در«

.160 ص ،2 ج پيشين، ،10/8/57 جمهـوري ايـران، در بايستي كه فرماييد مي حضرتعالي: 22/8/57 لوموند، فرانسوي روزنامة گارخبرن. 2

جمهـوري كـه زيـرا نيسـت، مفهـوم چنـدان هـا فرانسـوي ما براي اين و كند پيدا استقرار اس مي اسـت؟ سوسياليسـم پايـة بـر شـما جمهـوري چيست؟ شما نظر باشد، مذهبي پاية بدون تواند مي

است؟ چگونه است؟ دموكراتيك است؟ استوار انتخاباتي بر ؟است مشروطيت گـوييم مـي اس مي جمهوري ما اينكه است، جمهوري جا همه كه معنايي همان به جمهوري اما«: پاسخ

متكـي اس م بر اينها شده، جاري ايران در كه احكامي هم و منتخب شرايط هم كه است اين براي» .هسـت جـا همـه كـه اسـت جمهوري همان هم جمهوري طرز است؛ ملت با انتخاب لكن است، .351 ص ،2 ج پيشين،

سـاير مثـل اسـت جمهوري يك هم اس مي جمهوري حكومت«: 57 دي 15 سي، بي بي با مصاحبه در ←.41 ص ،3 ج پيشين،» .است اس مي قانون قانونش لكن ها، جمهوري

Page 286: حکومت انتصابی

285 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

؛دارد تياهم هك ستين ميرژ يحقوق لكش نيا :ندك مي حيتصر ينيخم اهللا تيآ هكنيباا... گرفـت مـدنظر را ياس م يجمهور كي توان مي عتايطب ،است مهم آن يمحتوا هكبلـ ا بسـته دل خـود نـدة يآ ياسـ يس ميـ رژ ياجتمـاع يمحتوا به ما زيچ هر از قبل و 1.مي امـا ؛دارد يبرتـر آن يحقـوق لكشـ بـر ،ميرژ ياس م يمحتوا هك است نيا شيمعنا همـان بـه ،هاسـت يجمهـور ريسا مثل ياس م يجمهور تيجمهور هكنيا به حيتصر .است با/تر يا مسئله ،است يورجمه جا همه هك يمعن

.دارد يلـوازم ،ياسـ يس عرف و يعموم اركاف و يعرف متفاهم در يجمهور يمعناـ ا و است داشته توجه لوازم نيا به ينيخم اهللا تيآ ايآ اسـت؟ ردهكـ اراده را لـوازم ني

يجمهـور انگـذار يبن يسـو از اتركـ بـه هكـ عبـارت نيا هك ستين نيا در يديتردـ ب مقام در ياصول اصط ح به گرفته قرار ديكتأ مورد ياس م آن يعرفـ فهـم ،بـوده اني يجمهـور جـا همـه در هكـ يمعن همان به يجمهور چگونه هكنيا. تابد يبرنم را دييتق

قـرار يبررس مورد يبعد تةكن در هك است ييمعما ،شود مي جمع هيفق تيو/ با است .رديگ مي

دانشـمندان و علمـا از ييشـورا 2است نيقوان بر نظارت اس م يعلما فةيوظ .پنج دولـت تيهدا و ارشاد نقش تيروحان 3.نندك مي نظارت ياس م يجمهور بر ياس م

لكـن هاسـت، جمهـوري سـاير مثل ياس م جمهوري«: 57 دي 18 فرانسه، تلويزيون با مصاحبه در→ .72 ص ،3 ج پيشين،» .است اس م قانون محتوايش

احكـام و هـا جمهوري ساير مثل است جمهوري حكومت،«: 57 دي 23 ايتاليا، تلويزيون با مصاحبه در ج پيشـين، » .موافق تمدن مظاهر همة با و پيشرفته و دموكراسي بر مبتني و مترقي احكام هم اس م .107 ص ،2

خمينـي اهللا آيـت كـه است باري نخستين اين. 36 ص ،2 ج ،22/7/57 پيشين، فيگارو، با مصاحبه در. 1 .كند مي استفاده اس مي جمهوري واژة از اس مي حكومت جاي به

.140 ص ،3 ج ،26/10/57 و 250 ص 2 ج ،16/8/57 پيشين،. 2 .111 و 110 ص ،3 ج ،23/10/57 پيشين،. 3

Page 287: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 286

ايـ امـل ك عضـو عنـوان به ونيروحان ،رانيا ندةيآ مجالس در 1داشت خواهد برعهده را در مـن . بـود نخواهـد ونيروحـان انحصار در مجلس اما 2داشت خواهند حضور ناظر و ارشـاد و اوضـاع بـر نظـارت ،تيهدا يعني ،دارم ناآل هك دارم را نقش نيمه ندهيآ

4.داشـت نخـواهم را شاه اراتياخت 3.ندارم را امور در ميمستق دخالت يبنا. ييراهنما آنچـه 5رميـ بگ دسـت بـه را شورك امور زمام هك معنا نيا به رفتيپذ نخواهم را يمقام

.گذاشت خواهم انيم در مردم با است ص ح

بـه بازگشـت درواقـع و اسـت نظـام تياسـ م يعني دوم تةكن نيتضم ،تهكن نيا كشـ بـي .اسـت شـان يا ياسـ يس شـة ياند تطور اول مرحلة در ينيخم اهللا تيآ دگاهيد ياسـ م يجمهور ميترس در هكنيباا شانيا و است» هيفق تيو/« از ريغ» هيفق نظارت« هيفق تيو/ واژة از هم بار كي يحت ،خيتار نيا تا نهضت آغاز از ،اند بوده انيب مقام در

تـة كن ضـمن در هرچند. ردكن اشاره هم هيفق تيو/ مضمون به يحت ؛ردندكن استفاده يطيشـرا حـائز ياسـ م يجمهـور انيمتصد هك ندك مي ديكتأ امر نيا بر همواره دوم

هـا دولـت ارشـاد روحـانيون، وظيفـة كنيم، نمي اشغال را پستي حكومت، در انيونروح ساير و من«. 1 .78 تا 75 ص ،3 ج پيشين، ،18/10/57» .دارم را هدايت نقش آينده حكومت در من. است

ديگـري چيـز شغلشـان روحانيون. شد خواهند حكومت متكفل روحانيون كه ام نگفته چيزي چنين من« ،3 ج پيشـين، ،26/10/57» .اسـت ملـت به هم روحانيون عهدة به هم هالبت قوانين بر نظارت. است .140 ص

.82 و 81 ص ،3 ج پيشين، ،19/10/57 لوموند، با مصاحبه در. 2ــين، ،16/8/57. 3 ــا 302ص ،2 ج ،19/8/57 ؛295 ص ،2 ج ،18/8/57 ؛257 ص ،2 ج پيشـ ؛304 تـ

،3 ج ،15/10/57 ؛477 ص ،2 ج ،7/9/57 ؛475 ص ،2 ج ،6/9/57 ؛315 ص ،2 ج ،20/8/57 .102 ص ،3 ج ،22/10/57 ؛93 ص ،3 ج ،20/10/57 ؛71 ص ،3 ج ،18/10/57 ؛41 ص

.115 ص ،3 ج ،24/10/57 پيشين،. 4 نمـود، خـواهيم اعـ م را خـود هاي برنامه /زم و ممكن زمان اولين در تعالي خداي خواست به ما«. 5

دوران نظيـر هـرروز و بگيـرم دسـت بـه را شـور ك امـور زمـام مـن كه نيست معني بدان اين ولي و دولـت عهـدة بـه . كـنم تحميـل هـا آن به ملت خواست رغم علي و بسازم اصلي شاه، ديكتاتوري هـدايتم و ارشـاد وظيفـة بـه هميشه من ولي بگيرند، تصميم امور اين در كه است ملت نمايندگان

.78 تا 75 ص ،3 ج ،18/10/57. پيشين ؛».كنم مي عمل

Page 288: حکومت انتصابی

287 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

بـا امـا ،دانسـت هيـ فق تيو/ به ياشعار بتوان را نيهم بسا چه. هستند اس م در نيمع عـدول خـود دوم مرحلـة دگاهيـ د از شـان يا يليهردل به هك ميابي يدرم ،نظارت به تفاكا .است حيتوض و شرح ازمندين ،ناظر مقام نيهم اما ،اند ردهك

دربـر را يعمـوم حـوزة يتمـام و اسـت ينيتقن نظارت از فراتر نظارت نيا .اوإل )عامه نظارت(. رديگ مي

هكـ يمعنـ نيا به ؛داشت خواهد يحقوق الزام ،يناظر نيچن راتكتذ كش بي .ايثانـ با مـي ،داند ينم مصلحت به يعال ناظر آنچه ،ينظـارت نيچنـ يمعنـا . شـود يملغـ دي بـا بـود خواهـد ياسـ يس مقـام نيتـر يعال ،يناظر نيچن و است» ياستصواب نظارت«

از متـر ك البتـه و مشـروطه سـلطنت در شاه از شتريب ياراتياخت قطعا و قدرت نيبا/تر .داشت خواهد مطلقه سلطنت در شاه

مردم دست به او عزل و نصب يعني است؟ يانتخاب يمقام ،يعال ناظر نيا ايآ .ثالثا مـردم بـا مشـورت با و يعموم نظارت تحت ،مشخص و محدود مدت يبرا و است ،طيشرا دادن ازدست با تنها و است مقدس شارع منصوب هكنيا اي ندك مي فهيوظ انجام او اذن بـا تنهـا يعمـوم حـوزة در يفعلـ و ميتصـم هـر و شود مي منعزل خود خودبه دگاهيد هك است دشوار اريبس است؟ گو پاسخ خداوند مقابل در تنها او و است مشروع هرچنـد ،ميده نسبت شانيا به ينيخم اهللا تيآ بودن منتخب رغم يعل را) يانتخاب( اول .است نشده انيب زين آن خ ف اما ،اند ردهكن حيتصر خيتار نيا تا دوم دگاهيد به

. اسـت امـور در دخالـت نيع اما ؛است تيو/ قةيرق مرتبة ،نظارت هكنيا با .رابعا .دارد يبستگ ناظر قةيسل به ام ك يعموم حوزة در دخالت زانيم البته

يجمهـور جـا همـه هكـ يمعن همان به يجمهور با ينظارت نيچن كش بي .خامسا تيرسـم بـه اي ياستصـواب نظـارت نيچنـ هـا يجمهور گريد در. ستين ارسازگ است تحت هك يجمهور ومتكح يعني ياس م يجمهور نجايا تا پس. است نشده شناخته در تيـ جمهور ضـوابط . شـود مـي اداره فقهـا و ونيروحان يعني ينيد مقامات نظارت

Page 289: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 288

ـ ا در البتـه . است يشرع ضوابط تابع ،ناظر بخش و است يجار ،ناظر بخش مادون ني .است امدهين انيم به يسخن چيه ينظارت بخش سميانكم از مرحله

خود يبرا هك داد نشان مهم اقدام دو يط ينيخم اهللا تيآ. دوگانه تيمشروع .شش اقـدام و ياسـ م انق ب يشورا نصب ،نخست اقدام. است قائل ناظر از فراتر ينقش يقـانون ينهادها زمان آن تا هكنيا به جهباتو. بود موقت دولت ريوز نخست نصب ،دوم :است آمده فوق اقدام دو امكاح در. بود موجه اقدام دو هر ،بود نشده مستقر رانيا در

نسـبت هك رانيا مردم قاطع تيثركا اعتماد يرأ براساس و يشرع حق موجب به نام به ييشورا ،ملت ياسإلم اهداف تحقق جهت در ،است شده ابراز نجانبيا به

مـورد و متعهـد و مسلمان و تيباصإلح افراد از بكمر ياسإلم انقإلب يشورا 1.ردك خواهند ارك به شروع ،شده نييتع موقتا ،وثوق

حق برحسب ،انقإلب يشورا شنهاديپ به بنا ،بازرگان يمهد مهندس يآقا جنابـ ا ملت اتفاق به بيقر قاطع تيثركا يآرا از يناش يقانون حق و يشرع ـ ،راني هك

يرهبر به نسبت رانيا سراسر در متعدد و عيوس تظاهرات و ميعظ اجتماعات يط تـب كم بـه شـما راسخ مانيا به هك ياعتماد موجب به و است شده ابراز جنبشـ ياطإلع و اسإلم مقدس ـ و ياسـإلم مبـارزات در سـوابقتان از هك ،دارم يمل مأمور ،خاص يهگرو به يوابستگ و يحزب روابط درنظرگرفتن بدون را يجنابعال

يآقا دولت به راجع را خودشان نظر... رانيا ملت. مينما مي موقت دولت ليكتش 2.نندك اعإلم ،است ياسإلم يشرع دولت كي ناآل هك بازرگان مهندس

:است شده ريتعب ينيخم اهللا تيآ يسو از زين ريز صورت به دوم اقدام

ـ دار حـق ما ونقان حسب به هم آنچه حسب به ميردك نييتع را دولت ما هـم ،مي يآرا حسـب به و ميدار هك يشرع تيوإل حسب به ما ،ميدار حق شرع حسب به

.105 ص ،3 ج ،57 دي 22 يشين،پ. 1 .228 ص ،3 ج ،57 بهمن 15 پيشين. 2

Page 290: حکومت انتصابی

289 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

دولت هك ميردك مأمور را بازرگان مهندس يآقا ،است ردهك قبول را ما هك ملت يشرع تيوإل به و است شده نييتع هك يدولت نيا... موقت دولت ،بدهد ليكتش ؛باشـد يقـانون ومتكح فقط نه ،است يشرع ومتكح كي و است شده نييتع ومتكح نيا از هك او بر است واجب سك همه .اإلتباع إلزم يشرع قدرت يعني

ـ بـه فرسـتاد مـي هيعل اهللا سإلم ريام حضرت هك را اشتر كمال رينظ ،ندك اتباع كي مكحا ،بود ياله مكحا يعني. بود اإلتباع واجب مكحا ،ردك مي منصوبش و ييجا

هـم يقانون ومتكح و او به ،ميداد هيشرع ومتكح را انشيا هم ما ،بود يشرعـ ق ،ياسـإلم ومـت كح بـرخإلف اميق ،است اإلتباع واجب نيبنابرا. هست هك امي

1.دارد مجازات و است حق برخإلف

حـق دو بـه انقـ ب رهبر ،بوده انق ب آغاز يها ضرروت از هك نصب دو نيا در ندك مي ريتعب زين عام تيو/ و يشرع تيو/ به را آن هك يشرع حق اول :ندك مي استنادـ ا ملت اتفاق به بيقر قاطع تيثركا يآرا از يناش يقانون حق دوم و بـه آن از هكـ راني .ندك مي ادي زين التكو

و داند مي مردم بر تيو/ صاحب را خود شارع جانب از هم شانيا گريد عبارت به يهـا ييمـا يراهپ و تظاهرات از صلحا اعتماد يرأ و مردم سابقة بي اقبال اعتبار به هم

هـم و دانـد مـي شارع منصوب را خود هم او ،گريد ريتعب به. است مردم ليكو ،متعدد :اسـت امر دو نيهم جمع يو نظر در هم ،ياس م يجمهور قتيدرحق. مردم منتخب يعمـوم يرأ و تيرضـا و است هيفق تيو/ ها آن رأس در هك ياس م امكاح ياجرا .شود مي ريتعب يجمهور به آن از هك

طيشـرا واجـد و هيشرع تيو/ صاحب او ،ينيخم اهللا تيآ يفقه دگاهيد براساس ليكو ،مردم ب منازع ندةينما ،تيمحبوب اوج در يو زمان آن در گريد يازسو ؛است آن ؛نـد ك مـي تيمشروع سبك ،قيطر دو از او افعال پس ؛هست زين انق ب رهبر و ملت

.251 ص ،3 ج ،57 بهمن 18 پيشين، .1

Page 291: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 290

و يعق نـ تيمشـروع و) ينـ يد( يسـنت تيمشروع دو از ، او1بروماكس ميتقس بنابر دوم نـوع از يعمـوم اركاف در يرهبر تيمشروع. است برخوردار) مردم يرأ( يقانون .ندك نييتع دولت دارد حق او پس ،دانند مي خود ليكو و ندهينما را او مردم ؛است

بـه مـردم هكـ سـت ا واضـح . اسـت با/ به نييپا از و يمل ارادة از يناش ،حق نياانتخـاب نيا يمعنا اما ؛اند ردهك خود ليكو و نيام را او ،داده اعتماد يرأ ينيد يمعال، تيمشـروع نـوع از مردم يتلق در فع ما بحث اما. است نبوده يشرع تيو/ رشيپذ

عبـارات در. اسـت يو خـود تيمشـروع نوع از يرهبر يتلق در هكبل ؛ستين يرهبر .ردك استناد تيمشروع دوگونه به انتوأم او گفته شيپ

ـ ا از كي دامك. است تصور قابل گونه سه ،دوگانه تيمشروع نيا مـورد ريتصـاو ني است؟ بوده ينيخم اهللا تيآ نظر

لك كي عنوان به يرهبر تيمشروع هك نحو نيا به ؛بكمر تيمشروع .اول صورت از نصـب همـان هك) ينيد( يسنت تيمشروع ،اول جزء :باشد شده ليكتش ءجز دو از

كيـ هر. مردم يرأ يعني ،يقانون و يعق ن تيمشروع ،دوم ءجز و باشد شارع جانب هكـ يعادل هيفق لذا. بود خواهد تيمشروع فاقد يرهبر ،شود يمنتف هك جزء دو نيا از فقاهـت شرط از هك يا المله هيوج فرد همانند ،نباشد برخوردار يعموم يرأ پشتوانة از

.ندارد را مردم يرهبر تيص ح شرعا ،ستين برخوردار

مـردم يرهبـر گـرفتن دسـت بـه جهت ييتنها به شارع جانب از نصب اساس نيبرا آراي تيثركا بودن حائز و يعموم اقبال ،آن بر ع وه. است /زم هرچند ،ستين يافك

بـر عـ وه ،است جزء دو از بكمر مبنا نيا بر ياس م يجمهور. است /زم زين مردم .هست زين يعموم اركاف ندةينما ،است يشرع طيشرا حائز زمامدار هكنيا

يبـرا ييتنهـا بـه ،تيمشروع نوع دو نيا از كي هر. يبدل تيمشروع .دوم صورت مضاعف تيمشروع يدارا او ،شد جمع يفرد در ،دو هر اگر. است يافك جامعه ادارة

1 . Max Weber ( 1864 - 1920 ) .

Page 292: حکومت انتصابی

291 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

تيمشـروع ،اسـت مـردم بر تيو/ به شارع منصوب هك طيالشرا جامع هيفق اما. است آراي منتخـب ذاكـ ه. نباشـد هـم مـردم ثركا يبانيپشت به مستظهر ولو ؛دارد يزمامدار نيچنــ حاصــل. نباشــد هيــفق ولــو ،دارد تيمشــروع جامعــه ادارة يبــرا زيــن يعمــوم يجمهــور ومــتكح و) يرجمهــوريغ( ياســ م ومــتكح ،يبــدل يهــا تيمشــروع

ياسـ م يجمهـور ،گريدكـ ي بـا تيمشروع دو هر جمع با تنها و است) يراس ميغ( .است استناد قابل مستق ،تيمشروع دو از كي هر و شود مي محقق

يكـ ي يرهبـر تيمشـروع . يظـاهر تيمشروع و يواقع تيمشروع .سوم صورت. اسـت مـردم بـر تيـ و/ به شارع يسو از عادل هانيفق عام نصب آن و ستين شتريب

ردهكـ سيتأس را ياس م ومتكح ،عتيشر اقامة يبرا هك يهيفق به مردم هك يدرصورت اقبـال اما ؛اند ردهك عمل خود يشرع فةيوظ به ،شدند يو دي بسط باعث و ردندك ياري يمعاضـدت نيچنـ ؛شـود ينم محسوب تيمشروع اسباب از يعموم آراي و مردم ثركا

.شود مي محسوب يشرع فيلكت به مردم عمل تنها

چـه ،بدهنـد يرأ او به مردم همة چه ،است ياله منصوب يول طيالشرا جامع هيفقـ عرف زين و مردم تيثركا هك يزمان در اما. ندهد يرأ او به سك چيه يرأ ،يالمللـ نيب

دانـد مـي ياله منصوب مكحا را خود هك يفرد و دانند مي تيمشروع كم را يعموم يتلقـ بنـابر دارد حـق او ،است برخوردار يعموم اركاف در يتيثركا نيچن از اتفاقا زين

ولـو ،مخاطـب مسلمات به استناد يعني( جدل باب از يالملل نيب عرف بنابر و يعموم كتمسـ ) يعمـوم يرأ يعنـ ي( يقانون و يعق ن تيمشروع به) ندارد قبول را آن ،خود .ندك

مـن اگرچـه يعني. يواقع نه است يظاهر كتمس ،يكتمس نيچن هك است واضح دارا مـن زيـ ن ديـ دان مـي تيمشروع شما آنچه اما ،دارم ينيد و يشرع تيمشروع واقعا واقعـا ،خـود ينواه و اوامر در من لذا ؛مندم بهره زين شما آراي تيثركا از يعني ،هستم ملـزم زيـ ن شما و نمك مي تيو/ عمالا اساس برآن و نمك مي استناد ينيد تيمشروع به

Page 293: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 292

بنـابر ،ديـ ندار باور ار ينيد تيمشروع شما ثركا هكنيا به باتوجه اما. ديهست اطاعت به اسـاس نيبـرا . ديـ ندار اطاعـت جـز يا چـاره ،ديـ دار قبول خود هك يقانون تيمشروع يعنـ ي. يواقعـ نـه اسـت يجـدل و يظـاهر يكتمسـ ،يقـانون تيمشـروع به كتمس

.»يقانون« ياع م و يظاهر تيمشروع و است» ينيد« ياعمال و يواقع تيمشروع

چهارم صورت يمشـروع يعني. است مسو صورت سكع، رمتصوآن از ،يواقعـ ت يتيمشـروع يشـرع تيـ و/ و ينيد تيمشروع و باشد مردم يرأ و يقانون تيمشروع دوم صـورت .سـت ين ينيخم اهللا تيآ به استناد قابل قطعا ياحتمال نيچن. باشد يظاهر مـردم منتخب ومتكح قطعا چه. است يمنتف شانيا شةياند در زين) يبدل تيمشروع( يبـاق 1.تيمشـروع فاقـد و است طاغوت ،يو نظر به نباشد هيفق يول آن رأس در هك .سوم و اول صورت ماند مي

يدرصـورت يمردمـ انتخـاب و يشرع نصب مجموعة يعني ،بكمر تيمشروع اما بـه و ميبـدان عـام نصـب بـه شـارع منصـوب را عادل هانيفق همة هك شود مي محقق

هكــ اســت واضــح. شــود يعمــوم دارةا يمتصــد شــانيا از يكــي يعمــوم انتخــاب ،اسـت يانتخـاب الجملـه يفـ گريد يازسو و يانتصاب سو كي از ومتكح صورت نيدرا .است هانيفق به محدود مردم انتخاب يعني

و يعمـوم تيرضـا يبـرا و ميبـدان يشرع تيو/ به را يواقع تيمشروع اگر اما ومـت كح هك است ضحوا ،ميباش قائل يجدل و يظاهر تيمشروع تنها يمردم انتخاب جـدل از فراتـر يارزشـ ،تيثركا انتخاب و بود خواهد يانتصاب يومتكح ،آن بر يمبتن

.داشت نخواهد

ـ ا بـه ،است يمجموع و بكمر تيمشروع» ياس م يجمهور« از يعرف متفاهم ني امـا . شـود تيـ رعا گريدكـ ي بـا يعموم يرأ و تيرضا با همراه ينيد طيشرا هك معنا

.پيشين. 1

Page 294: حکومت انتصابی

293 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

و يظـاهر اعتبـار بـه و دانسـتن يشـرع يانتصاب تيو/ از يناش را يواقع تيمشروع يجمهـور از يعرف متفاهم با شدن قائل يعموم تيرضا و يمردم انتخاب يبرا يجدل ،باشـد داشـته يمراد نيچن ياس م يجمهور از يسك اگر. است متفاوت جدا ياس م براسـاس تنهـا و اورديـ ن حساب به نظام تيمشروع جزء را» تيجمهور« درواقع يعني

ـ ا ،باشـد قائـل تيـ جمهور بـه يجـدل و يظاهر ياعتبار ظـاهر بـرخ ف را واژه ني .است ردهك استعمال

و يرأ از يناش آن تيمشروع هك ينظام بر ياس م يجمهور اط ق ،گريد انيب به ،شود ينم قلمداد هم آن تيمشروع جزءالعلإل يحت مردم يرأ اي و ستين مردم انتخاب .است صداقت برخ ف

ينـ يخم اهللا تيآ يعموم اناتيب توسط شده يمعرف ياس م يجمهور از مردم آنچه و العلـإل جزء عنـوان بـه نظـام تيمشـروع در يعمـوم يرأ و تيرضـا اعتبار ،افتنديدر يجمهـور از شـان يا آنچـه اما. بود تيمشروع گريد جزء عنوان به ينيد طيشرا تيرعا تيـ و/« :بـود سـوم صورت همان هكبل ؛نبود يقتل نيا ظاهرا ،بود ردهك اراده ياس م تيمشـروع وجـه عنـوان بـه يمردمـ انتخاب و يواقع تيمشروع وجه عنوان به يشرع .»يجدل و يظاهر

شـة ياند تطـور دوم مرحلـة بـا ،شـان يا ياسـ يس شـة ياند سوم مرحلة در يتلق نيا حـال . اسـت رسازگا ام ك زين هانيفق عامة يانتصاب تيو/ به قول يعني شانيا ياسيس و هيـ فق تيو/ از عدول منزلة به يمجموع و بكمر تيمشروع به شدن قائل /زمة هكآن

هرگـز ينـ يخم امام يعلم آثار هك يامر ؛است تيثركا يرأ به شدن قائل يشرع اعتبار حـوزة در مـردم تيـ ثركا آراي يشـرع اعتبـار قبـول . ندارد را آن تحمل و اثبات توان يانتصاب تيو/ يمبنا به پازدن پشت منزلة به تيمشروع لعلإلاجزء منزلة به يحت يعموم و اسـت نهـاده سر پشت آن اثبات يپ در را يعمر ينيخم اهللا تيآ هك يامر. است هيفق

Page 295: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 294

زين آن قلمرو توسعة به هكبل ،داد يگواه آن اعتبار به تنها نه زين شعمر سال نيآخر در .شد قائل

مـورد تيمشـروع دوگونه بر قيتطب ثيح از ،سوم مرحلة در شانيا اناتيب اگرچه دولـت سيرئـ يمعرفـ در هك ليذ اناتيب اما ؛است مجمل اي دوپهلو ،مبهم غالبا ،بحث

:است يانتصاب ومتكح و يشرع تيو/ ديمؤ است شده راديا ،منصوب

1.عام تيوإل و يشرع تيوإل به ميردك نييتع ريوز نخست ما

ـ عل اهللا سإلم زمان امام دولت و يشرع دولت هك بازرگان مهندس جناب دولت هيـ لكتايم آورده فراهم ما هك يدولت نيا با ردنك موافقت... است همـه يشـرع في 2.است حرام همه بر ردنك مخالفت و است

ـ نونكتا ديديد و دينيب مي ناآل شما هك يعمومآراي نيا به اءكات واسطة به ما هك همـه ،يرهبر عنوان به اي ديفرمائب التكو عنوان به را ما و ماست با يعموم آرايـ با مـن و... مينك مي يمعرف يدولت كي ما جهت نيازا ،دارند قبول ـ دي ـ كي هتنب

هستم يآدم نفر كي ،ام ردهك مكحا را شانيا هك من هكنيا آن و بدهم هم يگريد شانيا ،ام داده قرار را شانيا ،دارم مقدس شارع طرف از هك يتيوإل واسطة به هك ومتكح كي ،ندك اتباع او از ديبا ملت ،است اإلتباع واجب ام راردادهق من هك را

ـ ا بـا مخالفت ،نندك اتباع او از ديبا ،است يشرع ومتكح كي ،ستين يعاد ني ومـت كح ضـد بر اميق... است شرع هيعل اميق ،است شرع با مخالفت ،ومتكح

3.است فرك ،خدا ضد بر اميق ،خداست ضد بر اميق ،ييخدا

تيـ ثركا بـر يمبتنـ يقـانون حـق و يراسكدمو به كتمس در ينيخم هللا تيآ منطقـ پ از قبـل مشـروطه ياساسـ قـانون به كتمس در يو منطق همانند ملت يآرا يروزي

.236 ص ،3 ج ،57 بهمن 17 پيشين،. 1 .252 و 255 ص ،3 ج ،57 بهمن 19 پيشين،. 2 .227 و 226 ص ،3 ج پيشين، ،57 منبه 15 موقت، دولت وزير نخست معرفي مراسم. 3

Page 296: حکومت انتصابی

295 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

:است ياس م انق ب

ـ مقامـات ( شانيا با» انفسهم هيعل الزموا بما الزموهم« قيطر از ما بحـث ) يدولتـ بل ،باشـد تمام ما نظر در) يلطنتس مشروطة( ياساس قانون هكنيا نه ،مينك مي هكـ است نيا يبرا ،نندك صحبت قانون قيطر از علما اگر مـتمم دوم اصـل در هك

ـ و اسـت انداختـه تيقانون از را قرآن خإلف قانون ،ياساس قانون و مالنـا « اال و اسـإلمند علمـاء ،ميرك قرآن و اسإلمند علماء ،اسإلم قانون و ميمائ ؟»القانون موافـق هرچه ،السإلم هميعل اطهار ائمة ثياحاد و اسإلمند علماء ،ينبو ثياحاد

نيد مخالف هرچه و مينه مي گردن تواضع مالك با ما باشد اسإلم نيقوان و نيدـ نيب الزامات ولو باشد ياساس قانون ولو باشد قرآن و آن بـا مـا ،باشـد يالملل

1.ميمخالف

آنچـه بـه را هـا آن :انفسـهم هيعل مواالز بما الزموهم( الزام قاعدة براساس نيبنابرا ضـوابط بـه ملـزم را خـود هكـ مـردم آحاد با) دينك ملزم ،دانند مي ملزم آن به را خود جدل قيازطر ديبا و توان مي ،دانند مي يعموم انتخابات و تيثركا آراي و كيراتكدمو و يجدل استناد هك است واضح. ردك احتجاج ،ضوابط نيهم يمبنا بر خصم اتكاس و

.ستين يراسكدمو به يواقع و يقيحق اعتقاد يمعنا به يراسكدمو به يظاهر

،گذشـت آن از يا شمه هك يعلم ظرائف و ياصول يفقه يها يسنج تهكن به باتوجه و مييبگو سخن يا گونه به ،ميباش شده ذبك و دروغ تيمعص بكمرت هكآن بي توان مي يعرف متفاهم خ ف ما و بفهمند يزيچ عرفا آن از يخارج و يداخل مخاطبان و مردم واسـطة بـه و ستندين نطمتف فيظرا نيا به هك است مردم ريتقص نيا. ميباش ردهك اراده مغبـون بسـا چـه ،نـده يگو يصفا و صداقت به اعتماد و يعرف ظواهر به كتمس نيهم

.ردينپذ را يمجمل و چندپهلو و مبهم مك چيه و باشد ريبص ديبا شنونده يآر. شوند

يعمـوم آراي به را ياس م يجمهور ينيخم اهللا تيآ هك بود مرحله نيا اواخر رد

.17 ص ،1 ج پيشين،. 1

Page 297: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 296

:گذاشت

يرأ آن بـه نجانبيا آنچه... شد خواهد رفراندوم ومتكح لكش دربارة يزود به بـا شورك سرتاسر در رانيا فيشر ملت آنچه و است ياسإلم يجمهور دهم مي لمهك كي نه است بوده يسإلما يجمهور نيهم است نموده يبانيپشت آن از اديفرـ مختارند و آزاد هستند مخالف هك يسانك... مك لمهك كي نه و اديز اظهـار هك

1...ندينما مخالفت

يط ونيزيتلو در ياس م يجمهور رفراندوم از قبل روز دو يمطهر يمرتض استاد :ردك يمعرف مردم به بكمر تيمشروع يمبنا بر را ياس م يجمهور يا مصاحبه

ياسإلم لمةك و ندك مي مشخص را شده شنهاديپ ومتكح لكش يجمهور لمةكـ انتخـاب آن لكش هك يومتكح يعني ياسإلم يجمهور... را آن يمحتوا سيرئ

2.است ياسإلم آن يمحتوا و موقت مدت يبرا است عامه يسو از ومتكح

عمـإل و رديبگ قرار دولت رأس در خود هيفق هك ستين يمعن نيا به هيفق تيوإلـ يشورك يعني ياسإلم شورك كي در هيفق نقش. ندك ومتكح مـردم آن در هك

نقـش ،هسـتند متعهد و ملتزم آن به و رفتهيپذ يدئولوژيا كي عنوان به را اسإلم ،ننـد ك مـي انتخـاب مردم خود را هيفق اساسا. مكحا كي نه است دئولوگيا كي

ـ ا حيصـح و درسـت ياجـرا بـر هك است نيا دئولوگيا نيا فةيوظ ،يژدئولويـ خواهـد مي هك را يسك و قانون يمجر تيصإلح او .باشد داشته نظارت سيرئ و نظارت مورد برساند انجام به اسإلم يدئولوژيا ادرك در را يارك و بشود دولت تيوإل از ما مردم زين و )تيمشروط دورة( روز آن مردم تصور ،دهد قرار يبررس

؛رنديگ دست به را تكممل ادارة و دننك ومتكح فقها هك ستين و نبوده نيا هيفق هك آنجا از هك بوده نيا هيفق تيوإل از مردم تصور ،اعصار و قرون طول در هكبل

هر تيصإلح ،اسإلمند تبكم به وابسته مردم و است ياسإلم جامعة كي ،جامعه

.قم به تهران ترك آستانة در 57 اسفند 9 ،359 ص ،3 ج پيشين،. 1 .81 ص ،اسإلمي انقإلب پيرامون مطهري، استاد شهيد مرتضي. 2

Page 298: حکومت انتصابی

297 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

ـ دارد را ياسإلم يمل نيقوان ياجرا تيقابل هك نظر نيا از يمكحا ـ با ،نـه اي ديـ هيفق تيوإل... رديگ قرار هيفق دييتأ و بيتصو مورد ـ وإل كي ـ ا تي يكيدئولوژي 1. ...نندك مي انتخاب مردم خود را هيفق اساسا و است

كدر و يعرف فهم بر منطبق قايدق يمطهر استاد يسو از ياس م يجمهور حيتشر ازجملـه نظـام انكـ ار همـة بودن يانتخاب يعني ،بود ياس م يهورمج از يعموم اركاف و تيـ و/ و تيـ موميق يجـا بـه هيـ فق ينظارت فةيوظ ،يرهبر دوران بودن موقت ،ررهب محـدود ولـو يانتخاب يومتكح ،ياس م يجمهور از يمطهر ريتصو. ميمستق تيريمد .نبود يانتصاب هرگز و بود ناظر ريمد فقاهت شرط به مشروط و

ريصـو ت هماننـد يريتصـو ياسـ م يجمهـور از نخبگـان ژهيـ و به يعموم اركاف انگـذار يبن ينـ يخم اهللا تيـ آ انـات يب از يعموم برداشت بر ريتصو نيا. داشتند يمطهر .بود منطبق ام ك زين ياس م يجمهور

ـ يس شةياند سوم مرحلة مختصات ـ آ ياس ـ يخم اهللا تي ـ زاو از ين ومـت كح ةي يانتصاب

يا چاره ،موضوع يخيتار تياهم واسطة به هك ،مفصل نسبتا حاتيتوض نيا از بعد ومـت كح ةيـ زاو از ينيخم اهللا تيآ ياسيس شةياند سوم مرحلة مختصات ؛نبود آن جز

:است ارائه قابل نيچن نيا ،يانتصاب

مـراد . اسـت مرحله نيا ياسيس ركتف محور» هيفق نظارت با ياس م يجمهور« .1 موقـت طـور بـه آن انكـ ار يتمـام هك است يجمهور يومتكح ،ياس م يجمهور از

فـه يوظ انجـام مـردم نـدگان ينما و مـردم نظـارت تحت ،شوند مي ابانتخ مردم توسط هيـ فق نظـارت تحـت ،يجمهـور نظـام . هسـتند گو پاسخ زين مردم درمقابل و نندك مي

ـ ا. است يمذهب تيمشروع و ينيد وجاهت يدارا ،مردم منتخب ةيـ نظر بـا هيـ نظر ني

.86 ص ،نيشيپ. 1

Page 299: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 298

فراوان شباهت» افقه نظارت و اذن با يسلطنت مشروطة دولت« يعني شانيا اول مرحلة .دارد

يبـرا ينـ يخم اهللا تيـ آ ،شـان يا بـه مـردم اتفاق به بيقر تيثركا اقبال به باتوجه .2 انتخـاب . نـد ك مي ديكتأ شان ياسيس سرنوشت نييتع در مردم آحاد حق به بار نينخست ومـت كح ياسـ م يمحتـوا پرتو و هيسا در ومتكح لكش عنوان به تيجمهور قالب بـه و شـود مي داده حيتوض مترك ،محتوا نيا بر فراوان ديكتأ رغم يلع هك رديگ مي قرار .شود مي رها ،ابهام و تيلك

تيـ و/« آن مطلـوب حالـت در ،ومـت كح تياسـ م از ينـ يخم اهللا تيآ مراد .3 در موقت دولت سيرئ و انق ب يشورا نصب در تنها هك است» هانيفق عامة يانتصاب يجمهـور هرگـز امـا ؛شـود مي اشاره آن به يعموم يآرا از برخاسته يقانون حق نارك

تيـ و/ و تيريمـد تحـت و دارد قرار هيفق آن رأس در هك يومتكح عنوان به ياس م بـه يانتصـاب تيو/ يشرع حق از ينيخم اهللا تيآ. گردد ينم يمعرف ،شود مي اداره يو

قـة يرق ةمرتبـ و اسـت نامحدود ،نظارت نيا محدودة هرچند ،است ردهك تفاكا نظارت اي ييو/ ومتكح ،مرحله نيا در ينيخم اهللا تيآ رسد مينظر به اما. است تيو/ همان در تفرقـه و تشـتت موجـب را آن اركآش انيب و دانسته ينم يعمل را يانتصاب ومتكح

نظام تياس م در» لهك كتري/ لهك كدري/ ما« باب از لذا ؛دانسته مي ملت متحد صف يومتكـ ح هكـ ياس م يجمهور و ندك مي تفاكا هيفق نظارت به ،مشروطه عصر همانند در شـدن ادهيپ قابل ةينظر واقعا را است يانتصاب ومتكح و ييو/ ومتكح با متفاوت

.داند مي مرحله نيا

تيمشـروع و است يشرع تيو/ ،ينيخم اهللا تيآ شةياند در يواقع تيمشروع. 4 و يعمـوم اركـ اف اتكاسـ و مجادلـه ،الـزام قاعـدة باب از تنها) يعموم يرأ( يقانون تيمشـروع ،شانيا اناتيب از يعموم يتلق اگرچه. رديگ مي قرار استناد مورد يالملل نيب .است تيمشروع جزءالعلإل عنوان به يعموم يرأ رشيپذ و يمجموع و بكمر

Page 300: حکومت انتصابی

299 انديشة حكومت انتصابي تا تأسيس جمهوري اسالمي ايران

يواقعـ تيمشـروع در يدخلـ ينـ يخم اهللا تيـ آ يتلقـ در تيـ ثركا يرأ اگرچه .5 بـه اذعان و ومتكح رشيپذ به اقرار يمعنا به( عتيب عنوان بهرا نآ اما ؛ندارد ومتكح .داند مي /زم و معتبر يامر ،)يشرع فيلكت رشيپذ

شاگرد حاتيتوض و ياس م يجمهور انگذاريبن اناتيب از نخبگان و مردم آنچه .6 ياسـ م يجمهـور ؛ردنـد ك كدر ياس م يجمهور از يمطهر استاد ،شانيا اول طراز است يانتخاب يومتكح ،يجمهور ايدن همة در هك يمعن همان به بود يانتخاب يومتكح ژهيـ و بـه هيـ فق تيـ و/ يمعنـا به هرگز ياس م يجمهور در ياس م ضوابط تيرعا و .نبود هيفق ميمستق تيريمد و هيفق يانتصاب تيو/

ينيخم اهللا تيآانديشة سياسي رتطو

يزمامـدار دوران يابتـدا تـا ) 1281( زآغـا از ينـ يخم اهللا تيآ ياسيس شةياند در :گرفت جهينت توان مي را ريز اتكن) 1358 نيفرورد(

ومـت كح يعنـ ي هيـ فق عامـة يانتصـاب تيـ و/ همواره شانيا مطلوب ومتكح .1 .است بوده يانتصاب

ومـت كح رشيپذ يآمادگ مردم هك يطيشرا در يعني فقهايد بسط عدم زمان در .2 نظارت« به »هيفق ميمستق تيو/« از شانيا ،ندارند را) هيفق عامة يانتصاب تيو/( ياله ،مـردم يآمـادگ عـدم و دي بسط عدم احراز با يو ،مقطع دو در. است ردهك تفاكا »هيفق يسلطنت روطةمش ومتكح يكي ،است ردهك زيتجو را محدود يانتخاب ومتكح ينوع در هيـ فق نظـارت بـا ياسـ م يجمهور يگريد و 1322 سال در فقها نظارت و اذن با

.57 سال

بـاب از ،تيـ ثركا آراي ايـ مـردم يرأ به رجوع زين و يانتخاب ومتكح زيتجو .3 يآمـادگ مردم هك يطيشرا يعني ،بوده ياضطرار و يعيرطبيغ طيشرا در و يثانو مكح

Page 301: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 300

باب از نه ،باشند نداشته را) هيفق عامة يانتصاب تيو/( ينيد مطلوب ومتكح رشيپذ .فقها دي بسط طيراش در و ياول مكح

قاعـدة براساس يعموم يآرا و انتخاب به كتمس يگاه ،يعيرطبيغ طيشرا در .4 ديـ رمقيغ و مطلـق لكشـ بـه ،يالملل نيب انيمدع با جدل اي يعموم اركاف اتكاس ،الزام

فقهـا يـد بسـط عـدم شـرط بـه را آن دبودنيمق همواره ديبا مي هك است گرفته صورت يملـ آراي و يعموم اركاف جةينت هيفق يول هرگاه هك است حواض اال و. ردكن فراموش

.ندارد آن ابطال در يديترد ،دهد صيتشخ نظام مصلحت برخ ف را انتخابات و

ايران اسالمي جمهوري بنيانگذار سياسي انديشة تطور گانة سه مراحل 1358 تا زمامداري از قبل

ينـ يخم اهللا آيـت يزمامدار سالة ده دوران در را يانتصاب ومتكح ،ندهيآ فصول در تيو/ ابراز تا ياس م يجمهور ياساس قانون نيتدو آغاز از ،يعمل و ينظر لحاظ به

بـا/خره و انگـذار يبن ينيجانشـ مسـئلة در و ياساس قانون يبازنگر در سپس و مطلقه ،ردكـ ميخـواه بحـث ياسـ م يجمهور سوم و دوم دهة در يانتصاب ومتكح ظيتغل .شاءاهللا ان

1380 اسفند

نوع حكم نوع حكومت تشابه يا ابتكار محور انديشة سياسي كتاب محوري زمان ابراز مراحل

اول

نيم قرن،

تا 1281

1331

كشف األسرار

سلطنت مشروطه

ا اذن و نظارت فقيهان ب

منتخب

مشابه نائينيحكومت

انتخابي حكم ثانوي

دوم

،ربع قرنتا 1332

1356

واليت انتصابي فقيهان كتاب البيع مشابه نراقي،

صاحب جواهر و

بروجردياهللا آيت

حكومت

انتصابي حكم اولي

سوم

دو سال،تا 56پائيز

58فروردين

يها يسخنران نوار يها مصاحبه ،يعموم

نور ةفيصح س،يپار

2 و 1 جلد

جمهوري اسالمي با نظارت فقيه

منتخب

ابتكاريحكومت

انتخابي حكم ثانوي

Page 302: حکومت انتصابی

فهرست منابع

هاي عربي كتاب. الف

.قرآن كريم

.ق، تهران1403، بلغة الفقيهسيدمحمد آل بحرالعلوم،

خوانسـاري، محمـد الدين جمال شرح، غررالحكم و دررالكلمعبدالواحد تميمي آمدي، .تهران ،1342 ارموي، محدث تصحيح

.ق، قم1405، لسان العرب ،)مكرم محمدبن(ابن منظور

.ق، قم1413، مةالمكاسب المحرمحمدعلي اراكي،

.، قم1362 - 75 ،ذهانمجمع الفائدv و البرهان في شرح ارشاد األاحمد اردبيلي،

).چاپ سنگي(ق، قم 1408، حاشية كتاب المكاسبمحمدحسن غروي اصفهاني،

.، بيروتق1387 دب،الكتاب والسنة و األ الغدير في ،عبدالحسين احمد اميني

.، قم1385عبداهللا نوراني، ، تحقيق صولرائد األف مرتضي انصاري،

.، قم1373، كتاب القضاء و الشهادات ، ـــــــــــــ

.قم ،1378 األعظم، الشيخ تراث تحقيق، المكاسب ، ـــــــــــــ

.، بيروت]تا بي[ ،المواقف قاضي عضدالدين ايجي،

، تقرير ابحـاث البدر الزاهر في صلوv الجمعة والمسافرسيدحسين طباطبايي بروجردي، .ق، قم، چاپ سوم1416آبادي، به قلم حسينعلي منتظري نجف

.ق، نجف1389، ةهيفقالقواعد السيدحسين موسوي بجنوردي،

.تهران ،1334 البرهان في تفسير القرآن،سيدهاشم بن سليمان الحسيني البحراني،

Page 303: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 302

.قم، 1373، شرح المواقفميرسيدشريف جرجاني،

ـ ( الصحاحاسماعيل بن حماد الجـوهري، ، تحقيـق احمـد )اج اللغـإل و صـحاح العربيـإل ت .ق، بيروت1404عبدالغفور عطار،

.ق، بيروت1399، اساس الحكومة اإلسإلميةسيدكاظم حسيني حائري،

.ق، قم1414، وإلية اإلمر في عصر الغيبة ، ـــــــــــــ

ـ ،]تـا بـي [ول في المكاسب المحرمإل، ، الجزء األابتغاء الفضيلةمرتضي حائري يزدي، م؛ق اهللا آيـت كتابخانـة ،155 شـمارة عكسـي، خطي نسخة البيع، كتاب الثاني، الجزء .قم نجفي، مرعشي

ابوطالـب تصـحيح ،و المعجـزات بالنصـوص اثبات الهداv، عـاملي حر حسن محمدبن .قم ،]تا بي[ تبريزي، تجليل

،)ع(بيت، تحقيق مؤسسإل آل الوسايل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة ، ـــــــــــــ .قم ق،1414

،1363 غفاري، اكبر علي تصحيح، )ص(ن آل الرسولعتحف العقول الحراني، إلبن شعبا .قم

.، قم]تا بي[، الفقاهة نهجسيدمحسن حكيم،

.، نجف]تا بي[، قوال في علم الرجالخإلصة األ، )حسن بن يوسف(حلي ةع م

آملي، هزاد صحيح حسن حسنت كشف المراد في شرح تجريد اإلعتقاد، ، ـــــــــــــ .ق، قم1413

.قم ق،1413، مختلف الشيعة ، ـــــــــــــ

.قم ق،1407اهللا حسني ارموي، تصحيح عيننهج الحق و كشف الصدق، ، ـــــــــــــ

.ق، تهران1382تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعإل العروسي الحويزي،

.ق، قم1409، )ع(مؤسسإل آل البيت ، تصحيحصولكفاية األمحمدكاظم خراساني،

Page 304: حکومت انتصابی

303 فهرست منابع

.ق، تهران1406، حاشية كتاب المكاسب ، ـــــــــــــ

.ق، قم1413، رسالة قاعدv اللطفسيدمحسن خرازي،

.، قم]تا بي[، تحرير الوسيلةاهللا موسوي خميني، روح

.، قم1363، تقرير ابحاث به قلم جعفر سبحاني، صولاأل تهذيب ، ـــــــــــــ

.ق، قم1385، الرسائل ، ـــــــــــــ

.، قم]تا بي[ ،كتاب البيع ، ـــــــــــــ

.ق، قم1381، المكاسب المحرمة ، ـــــــــــــ

.ق، تهران1405، النافع جامع المدارك في شرح المختصرسيداحمد خوانساري،

.، بيروت]تا بي[،مباني تكملة المنهاجي، يسيدابوالقاسم موسوي خو

، تقرير ابحاث التنقيح في شرح العروv الوثقي، كتاب اإلجتهاد و التقليد ، ـــــــــــــ .ق، قم1410به قلم ميرزا علي غروي تبريزي،

.ق، بيروت1409، رجال الحديث جمعم ، ـــــــــــــ

، تقرير ابحاث به قلم شـيخ مرتضـي مستند العروv الوثقي، كتاب الصوم ، ـــــــــــــ .قم] تا بي[بروجردي،

، تقرير ابحاث به قلم سيدمحمد سرور واعـظ بهسـودي، صولمصباح األ ، ـــــــــــــ .ق، نجف1386

).چاپ سنگي( حكام،خزائن األ م آقا دربندي،

.ق، بيروت1387تصحيح صبحي صالح، البإلغة، نهجسيد رضي،

.دمشق ق،1405 ،دلتهأالفقه اإلسإلمي و وهبه زحيلي،

.هران، ت1365حقيق مهدي محقق، تلباب الحادي عشر، شرح افاضل مقداد سيوري،

.ق، قم1406خط محمود اشرفي تبريزي، ه ، بكتاب القضاء سيدكاظم شريعتمداري،

Page 305: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 304

.، قمق1414، الدروس الشرعية، )الدين محمد عاملي شمس(شهيد اول

.، نجف]تا بي[، الدراية في علم مصطلح الحديث، )زين الدين عاملي(شهيد ثاني

تحقيق سيدمحمد ك نتر، طبـع ،الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية ، ـــــــــــــ .، نجف2

.ق، قم1413 ،فهام في شرح شرائع اإلسإلممسالك األ ، ـــــــــــــ

، و وإلية الفقهاء فـي عصـر الغيبـة أضرورv وجود الحكومة اهللا صافي گلپايگاني، لطف .ق، قم1415

.قم، 1377 عشر، ثر في معرفة الحجة الثانيمنتخب األ ، ـــــــــــــ

.ق، بيروت1399، اإلسإلم يقود الحياvسيدمحمدباقر صدر،

اكبـر تصحيح عليتمام النعمة، إكمال الدين و إ، )محمد بن علي بن بابويه(شيخ صدوق .ق، قم1405غفاري،

.ق، نجف1385تحقيق سيدمحمدصادق بحرالعلوم، ع،ئعلل الشرا ، ـــــــــــــ

.ق، قم1392اكبر غفاري، تصحيح عليمن إليحضره الفقيه، ، ـــــــــــــ

.ق، بيروت1394 ،الميزان في تفسير القرآن سيدمحمدحسين طباطبايي،

تحقيق ميرزا ابوالحسن مجمع البيان في تفسير القرآن، ، )ابوعلي فضل بن حسن(طبرسي .ق، تهران1395شعراني،

تحقيـق ، )رجـال الكشـي (ختيـار معرفـة الرجـال ا، )محمد بن الحسـن (شيخ طوسي .ق، قم1404سيدمحمد رجائي،

.ق، تهران1400، لي طريق الرشادإاإلقتصاد الهادي ، ـــــــــــــ

.ق، قم1409 ، تحقيق احمد حبيب قصيرالعاملي،التبيان في تفسير القرآن ، ـــــــــــــ

.ق، تهران1390وي خرسان، تصحيح سيدحسن موسحكام، تهذيب األ ، ـــــــــــــ

.ق، قم1411تصحيح عباداهللا طهراني و علي احمد ناصح، ،كتاب الغيبة ، ـــــــــــــ

Page 306: حکومت انتصابی

305 فهرست منابع

.نجف ،]تا بي[ ، تصحيح سيدمحمدصادق آل بحرالعلوم،الفهرست ، ـــــــــــــ

.ق، قاهره1326، مفتاح الكرامة في شرح قواعد العإلمةجواد بن محمد حسيني عاملي،

.، بيروت]تا بي[تصحيح حسين اعلمي، تفسير الصافي، يض كاشاني، محسن ف

)چاپ سنگي( شرح تجريد العقائد، ،علي قوشچي

، 1409، تحقيـق محمـد حسـون، رسائل المحقق الكركيمحقق ثاني علي بن عبدالعالي، .قم

).چاپ سنگي(، الغراء ةعن مبهمات الشريع ءكشف الغطا شيخ جعفر،

.بيروت، ]تا بي[ الحكومة النبوية المسمي التراتيب اإلدارية، مانظ عبدالحي الكتاني،

.، قم]تا بي[، كنزالفوائدبن علي كراجكي، محمد

.ق، تهران1388اكبر غفاري، تصحيح عليالكافي، بن يعقوب كليني، محمد

.، بيروت18، چاپ العلوم األدب و المنجد في اللغة ولويس معلوف يسوعي،

.ق، قم1405 ،حكام السلطانيةألاماوردي، علي بن محمد

، تقرير ابحاث به قلم ميـرزا لي من له الوإليةإالهداية سيدمحمدرضا موسوي گلپايگاني، .ق، قم1383احمد صابري همداني،

.، تهران1363 ،طهارئمة األخبار األأنوار الجامعة لدرر بحار األ محمدباقر مجلسي،

.قم، 1387، يحضره الفقيهفي شرح من إل روضة المتقين محمدتقي مجلسي،

.قم ق،1417تحقيق مؤسسإل النشر ا/س مي، ،العناوينميرعبدالفتاح حسيني مراغي،

.، قمق1411مؤسسإل المعارف ا/س ميإل، ،)ع(المهدياإلمام معجم احاديث

.ق، قم1413، المقنعة، )ابوعبداهللا محمد(شيخ مفيد

.ق، قم1411، بيعكتاب ال نوار الفقاهة،أ ناصر مكارم شيرازي،

.ق، قم1415، في مسائل جديدv vكلمات سديدمحمد مؤمن قمي،

Page 307: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 306

).چاپ سنگي(، تنقيح المقال في معرفة علم الرجالعبداهللا ممقاني،

).چاپ سنگي(، )ع(موال اإلمامأنام في حكم رسالة هداية األ ، ـــــــــــــ

1408 ،ه الدولة اإلسـإلمية دراسات في وإلية الفقيه و فق، آبادي نجف حسينعلي منتظري .ق، قم1411تا

، تقريـرات بـه قلـم شـيخ محمـدتقي البيع المكاسب و ميرزا محمدحسين غروي نائيني، .ق، تهران1372آملي،

ق، قم 1373، تقرير ابحاث به قلم موسي نجفي خوانساري، منية المطالب ، ـــــــــــــ ).چاپ سنگي(

، تصحيح سيدموسـي شـبيري زنجـاني، النجاشيرجال بن علي نجاشي، ابوالعباس احمد .ق، قم1407

.ق، تهران1400، جواهر الكإلم في شرح شرائع اإلسإلم، محمدحسن نجفي

.، قم1375قم، ةعلمي ة، تصحيح دفتر تبليغات اس مي حوزيامعوائداألاحمد نراقي،

تصـحيح محمـدجواد حسـيني ج لـي، اإلعتقـاد، تجريـد خواجه نصيرالدين طوسـي، .ق، قم1407

تحقيـق فـارس حسـون كـريم، كتـاب الغيبـة، محمد بن ابراهيم نعماني، بنابن ابي زي .مق، ق1422

.قمق، 1408، )ع(مؤسسإل آل البيت، تصحيح مستدرك وسايل الشيعةميرزاحسين نوري،

.ق، قم1416، مصباح الفقيه، كتاب الخمسآقارضا همداني، حاج

.ق، تهران1399، وثقيال العروvسيدمحمدكاظم طباطبايي يزدي،

.بيروت، ]تا بي[، تاريخ اليعقوبياحمد بن ابي يعقوب،

Page 308: حکومت انتصابی

307 فهرست منابع

هاي فارسي كتاب. ب

، قم، 1372، هاي مذهبي سياسي اجتماعي و فرهنگي پرسش و پاسخاحمد آذري قمي، .العلم دار

.العلم ، قم، دار1371، كريم وإليت فقيه از ديدگاه قرآن ، ـــــــــــــ

، تهـران، 1369علي رامـين، ة، ترجمتأمإلتي در حكومت انتخاباتي جان استوارت ميل، .ني نشر

.، تهران، الزهراء1368، پيرامون وحي و رهبريعبداهللا جوادي آملي،

، تنظيم و ويرايش محمد محرابـي، وإليت فقاهت و عدالت ،وإليت فقيه ، ـــــــــــــ .، قم، نشر اسراء1378

، قم، دفتـر انتشـارات اسـ مي 1376، يح المسائل مراجعتوضاستفتائات از مقام رهبري، .قم ةعلمي ةمدرسين حوز ةوابسته به جامع

.مق، ]بي تا[، سراراأل كشفاهللا موسوي خميني، روح

.، تهران، چاپ دوم1374نور، ةصحيف ، ـــــــــــــ

.ي، تهران، مركز تنظيم و نشر آثار امام خمين1373 وإليت فقيه، ، ـــــــــــــ

.1373ان، ر، زيرنظر محمد معين و سيدجعفر شهيدي، تهنامه لغتاكبر دهخدا، علي

، اسـإلمي ايـران صورت مشروح مذاكرات شوراي بازنگري قانون اساسي جمهوري .، تهران، انتشارات مجلس شوراي اس مي1364

هـاي اسـ مي، سـي ر، قـم، مركـز بر 1356 شيعه در اسـإلم، ،سيدمحمدحسين طباطبايي .تهجر

.1368، بازنگري قانون اساسي جمهوري اسإلمي ايران

.، چاپ پنجم، تهران، نشر ني1387، حكومت وإلييمحسن كديور،

.، چاپ دوم، تهران، نشر ني1379، هاي حكومت ديني دغدغه ، ـــــــــــــ

Page 309: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 308

.، چاپ هفتم، نشر ني1387، هاي دولت در فقه شيعه نظريه ، ـــــــــــــ

، 1378، ها، وإليت فقيه، دين و مفـاهيم نـو ها و پاسخ پرسشيزدي، محمدتقي مصباح .خميني آموزشي و پژوهشي امام ةقم، مؤسس

معـارف قـرآن، هـاي ، جلد نهم سلسـله درس حقوق و سياست در قرآن ، ـــــــــــــ .پژوهشي امام خميني آموزشية ، قم، مؤسس1377نگارش محمد شهرابي،

.قم ةعلمي ة، قم، مركز مديريت حوز1376، سيراهنماشنا ، ـــــــــــــ

.، تهران، صدرا1364، امامت و رهبري مرتضي مطهري،

.، تهران، صدرا1368، پيرامون انقإلب اسإلمي ، ـــــــــــــ

، چـاپ 1374، تصـحيح محمـد اسـتع مي، مثنـوي ، )مولـوي (الدين محمد بلخي ج ل .زوار ،چهارم، تهران

مقاالت فارسي. ج

ةفصـلنام حقوقي مجلس خبرگان، جايگاه فقهي و محمدتقي مصباح يزدي، آمليجوادي ـ 1377 تابسـتان ،8 ة، شـمار حكومت اسإلمي مجلـس خبرگـان ة، قـم، دبيرخان

.رهبري

حكومت اسإلمي ةفصلناممرزها، فقيه در خارج از محمدتقي مصباح يزدي، اختيار ولي ، .ن رهبريمجلس خبرگا ة، دبيرخان1375يز ي، قم، پا1 ةشمار

اسناد. د

.1369ر اول مجلس خبرگان رهبري، تي ةدور ةمصوبات هشتمين اج س ساليان

.مجلس خبرگان رهبري ةنام ينئآ

.1380مصوبات مجمع تشخيص مصلحت نظام در سال

Page 310: حکومت انتصابی

فهرست تفصيلي

7 ................................................................................................................................... شگفتاريپ 7 ......................................................................................................................... كتاب ةديچك 13 ....................................................................................................... دوم شيرايو ادداشتي 15 .........................................................................................................سوم ريتحر ادداشتي

17 ........................................................................................................................................ مقدمه

25 ................................................................................... انتصاب يتصور يمباد: اول بخش 29 ................................................................................................. لغت در انتصاب .اول فصل

31 .............................................................................................. قرآن در انتصاب .دوم فصل 32 .............................................................................................. رسالت و نبوت منصب. اول 33 ............................................................................................................ امامت منصب. دوم 35 ......................................................................................................... خالفت منصب. سوم

35 ....................................................................................................... خاصه خالفت. اول ةدست 36 ................................................................................. صالح مؤمنان ةعام خالفت. دوم ةدست 37 ..................................................................................... انسان نوع ةعام خالفت. سوم ةدست 40 ........................................................................................................ وزارت منصب. چهارم 41 .......................................................................................................... نقابت منصب. پنجم 41 ...................................................................................................... تيملوك منصب. ششم 42 ......................................................................................................... ميابراه آل تيملوك. اول 43 ............................................................................................................... وسفي تيملوك. دوم 43 .............................................................................................................. طالوت تيملوك. سوم

45 ............................................................................................................. داوود تيملوك. چهارم 45 .......................................................................................................... مانيسل تيملوك. پنجم

46 ...........................................................................................قرآن در انتصاب بحث ةجينت

Page 311: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 310

49 ............................................................................................ سنت در انتصاب .سوم فصل

49 .................................................................................... يقرآن مناصب حيتشر. اول ةدست 51 ............................................................... تيوال و امامت به تيباهل نصب. دوم ةدست 53 ........................................................................... ائمه و امبريپ خاص نصب. سوم ةدست 54 ...................................................... ائمه جانب از صخا اصناف انتصاب. چهارم ةدست 56 ............................................................................... اتيروا در انتصاب بحث يبندجمع

57 ..................................................................................... اتياله در انتصاب .چهارم فصل 57 ........................................................................................................ امبريپ ةگونسه شئون 58 ....................................................................................................................... امامت شئون 59 .............................................................................. امامت در تسنن و عيتش يهاتفاوت 60 ..................................................................... انتصاب و عصمت ارتباط ةچهارگان قواعد

63 ............................................................................................. فقه در انتصاب .پنجم فصل 63 .......................................................................................................... هيفق يشرع مناصب 66 ..................................................................................................................انتصاب مقومات

66 ............................................................................ شارع و ينيد حاكم ةرابط انحاء گريد 67 ................................................................................ عقد يبرمبنا شارع و حاكم ةرابط. اول

67 ....................................................................................................................... امانت و داعيا. اول صورت 69 .................................................................................................................... ابتين و وكالت. دوم صورت 71 ....................................................................................................................... هيعط و هبه. سوم صورت 72 .............................................................................................................................تيوصا. چهارم صورت 72 ................................................................................. عقد يمبنا بر شارع حاكم ةرابط نقد و يبررس

74 ..................................................................... قاعيا يمبنا بر شارع و حاكم نيب ةرابط. دوم 74 ........................................................................................................................................ اذن. اول صورت 75 ................................................................................................................................. ضيتفو. دوم صورت

76 .............................................................. نصب و حكم يمبنا بر شارع و حاكم ةرابط. سوم 76 .................................................................................................................................... وراثت: اول صورت 77 ....................................................................................................... موضوع بر حكم جعل: دوم صورت

79 .......................................................................................... عام نصب ضاحيا .ششم فصل

79 ............................................................................................ انتساب و انتصاب. اول بحث 84 ............................................................................................ انتخاب و انتصاب. دوم بحث 87 ................................................................................. عام نصب خاص، نصب. سوم بحث

Page 312: حکومت انتصابی

311 فهرست تفصيلي

89 ................................................................................ عام نصب يهايژگيو. چهارم بحث 90 ............................................................................... عام نصب مختلف صور. پنجم بحث 96 ......... ياله انتصاب يةنظر در ،يبشر انتخاب ازمندين ةگانپنج ينواح. ششم بحث

101 .................................................................... انتصاب يوقوع امكان يبررس: دوم بخش

107 ................................................................................. امر يول نييتع يمبان .هفتم فصل

111 .................................................................................. امر يول نييتع طرق .هشتم فصل 111 ........................................................................................................................ كشف. كي

114 .......................................................................................................... كشف قيطر اشكاالت 119 ............................................................................................................................ قرعه. دو

120 ..................................................................................................................... قرعه قيطر نقد 121 ............................................................................................................... يتعهديوال. سه

124 .......................................................................................................... يتعهديوال قيطر نقد 125 ....................................................................................يشخص تغلب و تياسبق. چهار 127 .................................................................................. يشخص تغلب و تيسبقا قيطر نقد 128 ............................................................................................. كيدموكرات انتخابات. پنج

128 ................................................................ يانتصاب حكومت در انتخاب قيطر امكان عدم 130 ........................................................ ياضطرار انتخاب با همراه يگروه تغلب. شش

132 .............................................. ياضطرار انتخاب با همراه يگروه تغلب قيطر اشكاالت 133 .................................................................................. منصوب يول نييتع طرق ةجينت

135 ............................................................... امر يول كنندگان نييتع طيشرا .نهم فصل 137 ......................................................................... منصوب امر يول كاشفان. اول مبحث 138 ............................................................................................................ خبرگان طيشرا. كي 140 .................................................................................................... خبرگان طيشرا احراز. دو 141 ................................................................... خبرگان؟ از يادهيگز اي خبرگان يتمام. سه 144 ................................................................... خبرگان مجلس ياعضا نشيگز طرق. چهار 149 ........................................................................................................... مردم و خبرگان. پنج

150 .................................................................................................. .مردم جانب از خبرگان وكالت. اول 151 ........................................................................................... .وكالت بدون كارشناسان بر توافق. دوم 152 ..................................................................................................... امر يول و خبرگان. شش 153 ....................................................................................... منصوب خبرگان. دوم مبحث 153 ............................................................................................................ خبرگان طيشرا. اول

Page 313: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 312

154 ..................................................................................................خبرگان طيشرا احراز. دوم 155 .................................................................... خبرگان مجلس ياعضا نشيگز روش .سوم

157 ........................................................................................ منصوب خبرگان و مردم. چهارم 158 ..................................................................................... منصوب خبرگان و امر يول. پنجم

159 ....................................................................................... يانتصاب يزمامدار .دهم فصل

160 ...................................................................يانتصاب حكومت در مقامات نييتع ةنحو 164 ...................................................................................... منصوب يول بر نظارت ةمسئل 164 ...................................................................................... است؟ مسئول مقام ه،يفق يول ايآ

167 ............................................................................................................ فقه در نظارت اقسام 169 .............................................................................................................. هيفق يول بر نظارت 170 .......................................................................................... طيشرا يبقا بر نظارت به اكتفا 176 ....................................................................... يانتصاب حكومت مقامات تيمل ةمسئل

179 ................................................. يانتصاب حكومت در زمامدار رييتغ .زدهماي فصل

179 ................................................................................................. منصوب يول مرگ. كي 180 ......................................................................................................................... استعفا. دو 181 ........................................................................................................................... عزل. سه

182 ............................................................................................................... ياله عزل از كشف 187 ........................................................................................................ عزل از كشف مشكالت

188 ...........................................................................قدرت خواهان هانيفق هگرو توسط عزل 188 ......................................................... )تيوال دوران يزمان تيمحدود( تيتوق. چهار

191 ............................................................................... انتصاب يقيتصد يمبان: سوم بخش 195 ................................................................................ يانتصاب حكومت يقيتصد يمباد

201 ..................................................... سنت در يمطابق داللت با نصب .دوازدهم فصل 201 ................................................................................................................ حنظلهعمربن خبر 203 ...................................................................................................................... جهيابوخد خبر 205 ....................................................................... قضاوت به هانيفق عام نصب. اول مقام 207 ............................................................................................................................. ليدل ريتقر 209 ................................................................................................................................ ليدل نقد 217 ........................................................................................................................... بحث ةجينت 218 ........................................................................ تيوال به هانيفق عام نصب. دوم مقام 222 ........................................................................................................................... بحث ةجينت

Page 314: حکومت انتصابی

313 فهرست تفصيلي

223 ................................................... سنت در يالتزام داللت با نصب .زدهميس فصل

223 ......................................................................................................................... اول ةدست 223 .................................................................................... )عيتوق( عقوبيبناسحاق خبر. اول 225 .................................................................................. )عيتوق( عقوبيبناسحاق خبر يبررس ةجينت 226 .................................................................................................. حمزهياب بنيعل خبر. دوم 227 .................................................................................................... االسالم حصون الفقهاء خبر ةجينت 227 ......................................................................................................................... دوم ةدست 227 .................................................................................................... األمور يمجار. اول تيروا

228 ................................................................................................... االمور يمجار تيروا يبررس ةجينت 229 ................................................................................. الناس يعل حكام العلماء. دوم تيروا 230 .......................................................................... اءياالنب ورثة العلماء ثياحاد. سوم تيروا

231 ........................................................ آن مضمونهم اتيروا و قداح ةحيصح ةدربار بحث حاصل 231 ............................................................................................... يونسك ةموثق. چهارم تيروا

232 ........................................................................................... الرسل امناء الفقهاء ثيحد بحث ةجينت 232 ....................................................................................... ييخلفا ارحم اللهم. پنجم تيروا

233 ......................................................................... ييخلفا ارحم اللهم اتيروا ةمجموع بحث حاصل 234 ......................................................................... له يول ال من يول السلطان. ششم تيروا 235 ........................................................... يانتصاب حكومت ييروا مستندات يبندجمع 236 ..................................................................................................................................... جهينت 239 ............................................................... قرآن و يانتصاب حكومت .چهاردهم فصل 241 .................................................................................................ييروا يقرآن مركب ةادل

241 ................................................................................................................................ اول ليدل 242 ............................................................................................................................... دوم ليدل 243 .............................................................................................................................. سوم ليدل 245 ................................................................ اجماع و يانتصاب حكومت .پانزدهم فصل

246 ............................................................................................................ اجماع يادعا نقد

249 ....................................................... عقل ليدل و يانتصاب حكومت .شانزدهم فصل

249 .......................................................................................................................... اول ليدل 251 .......................................................................................................................... دوم ليدل 253 ......................................................................................................................... سوم ليدل 255 ..................................................................................................................... چهارم ليدل

Page 315: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 314

259 ........................................................................................................... سوم بخش ةجينت

261 ..................................................................... يانتصاب حكومت ديبازتول: چهارم بخش

267 ... ايران ياسالم يجمهور سيتأس تا يانتصاب حكومت ةشياند. هفدهم فصل 267 ........................................................................................................................ اول ةمرحل 272 ....................................................................................................................... دوم ةمرحل

275 ............................................................. مرحله دو در ينيخم اهللاتيآ يهادگاهيد رئوس 277 ...................................................................................................................... سوم ةمرحل 279 .... انتصاب و انتخاب يةزاو از سوم ةمرحل در ينيمخ اهللاتيآ ياسيس ةشياند يهايژگيو

297 ............. يانتصاب حكومت يةزاو از ينيخم اهللاتيآ ياسيس ةشياند سوم ةمرحل مختصات 299 ......................................................................... ينيخم اهللاتيآ ياسيس ةشياند تطور

301 ...................................................................................................................... منابع فهرست 301 ...................................................................................................... يعرب يها كتاب. الف 307 ..................................................................................................... يفارس يها كتاب. ب 308 ........................................................................................................... يفارس مقاالت. ج 308 ............................................................................................................................ اسناد. د

309 ................................................................................................................ يليتفص فهرست

315 ......................................................................................................................... قلم نيهم به

Page 316: حکومت انتصابی

همين قلم به 1393 فروردين

:شده منتشر كاغذي كتب. الف

223 ،1376 ني، نشر ؛)1(اس م در سياسي انديشة ،شيعه فقه در دولت هاي نظريه - .1387 :هفتم چاپ صفحه،

.1387 :دوم چاپ صفحه، 483 ،1377 اط عات، انتشارات ،لعق دفتر -

صـفحه، 431 ،1377 نـي، نشـر ؛)2(اسـ م در سياسـي انديشة ،وإليي حكومت - .صفحه 445 دوم، ويرايش ،1387 :پنجم چاپ

زهـرا كوشش به روحانيت، ويژة دادگاه در كديور محسن دفاعيات ،آزادي بهاي - ،دوم ويـرايش ،1379 :پـنجم چاپ صفحه، 207 ،1378 ،ني نشر ،)كديور( رودي .صفحه 248

اط عـات، انتشـارات ،طهرانـي مـدرس آقاعلي مؤسس حكيم مصنفات مجموعه - و رسـائل : مدو جلـد صـفحه؛ 782 سـفار، األ تعليقات: لاو جلد جلد، سه ،1378

تعليقـات قطعـات، تقريظـات، فارسـي، رسـائل : مسو جلد صفحه؛ 578 تعليقات، .صفحه 577 مناظرات، و اتتقرير نقليه،

سـ م، انتشـارات ،)كديور محسن و سروش عبدالكريم( ديني ليسماپلور مناظرة - .صفحه 103 ،1378

اط عـات، انتشارات جلد، 3 نوري، محمد همكاري با ،عقلي علوم مأخذشناسي - .صفحه 3418 ،1379

.1379 :دوم چاپ صفحه؛ 883 ،1379 ني، نشر ،ديني حكومت هاي دغدغه -

Page 317: حکومت انتصابی

حكومت انتصابي 316

خراسـاني م محمـدكاظم آخوند آثار در سياسي قطعات( خراساني ةنام سياست - ،)1(معاصـر ايـران در سياسـي اسـ م پيشـگامان منـابع مجموعة ،)كفايه صاحب .1387: دوم چاپ صفحه، 423 ،1385 كوير، انتشارات

439 كـوير، انتشـارات ،1387 مهـر تهـران، ، بشـر حقـوق و اسـ م :اسالن حق - .1387 بهمن :چهارم چاپ صفحه؛

:شده منتشر الكترونيكي كتب. ب

.1388 صفحه، 457 عمومي، حوزة در دين: سياست و شريعت -

.1392 دي صفحه، 406 ،منتظري العظمي اهللا آيت استاد پاكباز فقيه سوگنامة -

اهللا آيت زندگي پاياني هاي سال به نگاهي: انقإلب ناموس شدن شكسته از اسنادي - ،)1(منتقـد علمـاي با اس مي جمهوري مواجهة مجموعة شريعتمداري، ظمسيدكا .1392 دي صفحه، 427

قمي، آذري احمد اهللا آيت فكري مباني تحول در سيري: قمي آذري فرود و فراز - .1392 بهمن صفحه، 486 ،)2(منتقد علماي با اس مي جمهوري مواجهة مجموعة

.1392 بهمن صفحه، 382 ،منتظري العظمي اهللا آيت استاد آزاده فقيه محضر در -

والمسلمين ا/س م حجت رهبري مقام عيتجمر استيضاح: شيعه مرجعيت ابتذال - .1393 فروردين صفحه، 410 اي، خامنه سيدعلي

،)روحـاني سـيدمحمد اهللا آيـت قضـاياي ( اخإلقـي نقـد بوتة در نظام و بانقإل -ارديبهشـت صـفحه، 225، )3(منتقد علماي با اس مي جمهوري مواجهة مجموعة1393.

316 دوم، ويرايش سوم، تحرير ،)3(اس م در سياسي انديشة ،انتصابي حكومت - .1393 رديبهشتا صفحه،

Page 318: حکومت انتصابی