گفت و شنود احد قربانی...

114
ت ف گ و ود ن ش احد ی ن ا رب ق ا ب ر مي ا ری ه وا ج

Upload: vuongdieu

Post on 06-May-2018

225 views

Category:

Documents


2 download

TRANSCRIPT

Page 1: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

با قربانی احد شنود و گفت

اميرجواهری

(٢٠٠١ ژوئن ١٧) ١٣٨٠ خرداد ٢٨گوتنبرگ

Page 2: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

,۲۲, ۱۴) ۱۳۸۰ خرداد ٢٣ و ٩, ٢ارديبهشت, ۲۵جلسه, چهار در پرکار و آشنا چهره جواهری امير ( با۲۰۰۱ ژوئن ۱۲ و مه ۲۹

داشتم. شنودی و انديشه, گفت فرهنگسرای , در گوتنبرگ ساکن های نشست. قفسه گفتگو به صميمی و مشرب, گرم خوش امير

ادبی, اجتماعی, سياسی, گوناگون های کتاب از پر فرهنگسرا هنر بزرگان های نگاره و ها عکس با ديوارها و فلسفی و اقتصادی

نشريات و ها بود. روزنامه شده تزئين جهان و ايران سياست و خارج و داخل سياسی و ادبی های جريان تمامی سياسی و ادبی تنوع از بود دلنشين و زيبا تصويری و بود چيده ميزها روی ايران

بهتر شناخت برای ما مردم فکری ريزان عرق و ايرانيان انديشهديگران. و خود

قربانی احد

2

Page 3: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

3

Page 4: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

کنيد! تعريف تان خانواده و کودکی دوران : ازاحد :پيش از شروع گفتگو بايد بگويم: برای من امروز صحبتامير

از خود کردن، فوق العاده دشوار می نمايد. ولی با توجه به هدفی که شما از قبل اين گفتگوها با فعالين فرهنگی، اجتماعی

ايرانی شهر برای خود برگزيديد، من هم در حد يک گفتگوی سيال و گذرا به پرسش هايت پاسخ مي دهم. اميدم بر اين است که: اين کار به روشنگری مورد نظرت ياری رساند. من هفتمين

فرزند از چهار خواهر و پنج برادر هستم. در بهمن ماه سال در »راه پشته« لنگرود متولد شدم. در دوران کودکی, تا آنجا که به يادم می آيد بچه ای۱۳۲۸

شيطان و شلوغ بودم. قبل از دبستان, در مکتب خانه خانم غروی، خواندن و نوشتن آموختم. کالس اول را در دبستان پهلوی شروع کردم. کالس دوم مرا به مدرسه داريوش که خيلی دور از خانه ما بود,

فرستادند. به اين خاطر بود که مدير آن مدرسه آقای کاشانچی با پدرم دوستی ديرينه داشت. از خاطرات اين دوره ناخنک زدن ميوه ها در روزهای بازار سنتی شنبه و چهار شنبه است که وقتی به

خانه می رسيدم قادر به نهار خوردن نبودم. اين دوره شلوغی و شيطنت عناصر زندگی ام بود. تا کالسخواندم.شش در دبستان داريوش درس

سالگی نهلنگرود فلکه جلو

: دبيرستان؟احد سال خواندم. پايان کبير امير دبيرستان در را اول : سالامير مدرسه بعد شدم. سال رد و نشد خوب رياضيات و انگليسی نتيجه

مهدويه ملی شدة باز تازه دبيرستان به مرا و کردند عوض مرا )رودسر, لنگرود, گيالن شرق ملی مدرسه تنها فرستادند. اين

انتخاب را ادبی کالچای( بود. رشته و الهيجان, املش, سياکل بودم. مدرسه آن موفق شاگردهای جزء ١٢ تا ٩ کالس از و کردمگرفتم. ديپلم ۱۳۴۸ سال

4

Page 5: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

عمو دختر عروسی در گرامافون مسئول

اعدام ۱۳۶۳ که جليل تولد جشن در۱۳۴۵ سال سنگين برفشد.

ديپلم؟ از : بعداحد : بعد از ديپلم به سپاهی بهداشت رفتم. شش ماه آموزشی را در عباس آباد تهران گذراندم وامير

بعد به کردستان, مهاباد تقسيم شدم. پس از مدتی مرا به سردشت منتقل کردند. در درمانگاه سردشت به اتفاق يکی از دوستان لنگرودی پزشکيار بوديم. به نوبت, بدون مرخصی به تهران و

شهرستان می رفتيم. هشت ماه خدمت در مهاباد, پيرانشهر, بانه و سقز و روستاهای اطراف فرصت خوبی بود آنجا را بشناسم. يک بار مسئولين پزشکی منطقه برای کنترل آمدند, من نبودم, اخطار شدم

5

Page 6: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

و به زورآباد خوی, منطقه مرزی ايران و ترکيه تبعيد شدم. فوق العاده دوران سختی بود. در زمستان رفت و آمد به شهر از راه های کوهستانی ميسر نبود. درمانگاه يک دکتر, دو دستيار و يک نگهبان

داشت. نگهبان خيلی انسان خوبی بود, هم با ما و هم با اهالی. تمام نيازمندی های ما را تامين می کرد. در زورآباد به خاطر دوری از شهر در تمام مدت مطالعه می کردم و خود را برای کنکور دانشگاه آماده

کردم.می

۱۳۴۸ سربازی

رفتيد, هيچ بهداشت سپاهی به ولی بوديد ادبی ديپلم : شمااحدنبود؟ تقسيم برای معياری

براساس بهداشت و دانش سپاهی سهميه برای سقف : يکامير سپاه نفر صد سهميه جزو داشت. من وجود ها ديپلمه تعداد

شدم. منتقل آباد عباس پادگان به و شدم گيالن استان بهداشت سپاهيان و پزشکان تقسيم و آموزش مرکز آباد عباس پادگان

کمک با نظامی آموزش با همراه ماه شش بود. مدت بهداشت معاينه شديم. حق آشنا گرفتن زدن, نبض آمپول مثل پزشکی

۱۲۰ تا ۱۰۰ بين شب هشت تا صبح شش از زورآباد نداشتيم. در داشتند. آمپول به زيادی اعتقاد کردند. روستائيان می مراجعه نفر

شود. روزانه تجويز آمپول خواست می دلشان دردی هر برای دستگاه با ها سرنگ استريل که شد می تجويز آمپول ۶۰ حدودبود. کننده خسته بسيار کاری گازی

داريد؟ ای خاطره زورآباد : ازاحد است، بسته نقش ذهنم در روزها آن از زيادی : خاطراتامير ماهيگيری، ديگر، روستاهای در زنی گشت مردم، به رسانی ياری

کرد سران از يکی سرد خيلی روز يک غيره. مثال: غروب و شکار دکتر از است پيش در سختی زايمان که فرستاد پيام منطقه آن

نمی بود. دلش نرفته زايمان سر زمان آن تا خواست. دکتر کمک مدتي از شد. پس فارغ برسيم ما افتاديم. تا راه به ولی خواست

6

Page 7: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

زدند. چادر بود ده بيرون که درمانگاه نزديکی و کردند کوچ عشاير عسل, پنير, نون, پر بزرگ های مجمه با نفر ۶ تا ۵ ديديم روز يک

شما زحمات پاس به خان را ها اين که درمانگاه . . . آمدند و کرهفرستاد! شب آن در

بودند؟ که شما تحصيل دوران : دوستاناحد همراه دبيرستان و دبستان دوران گوناگونی های آدم :باامير

در فرهنگی و اجتماعی فعاليت به امروز آنها از بودم. بخشی محمد با مهديه ملی دبيرستان مشغولند. در مختلف های حوزه

شمس وبا همکالس ديپلم تا ميرفطروس علی و لنگرودی شمسبودم. قرين سالها لنگرودی

بگوئيد! دانشگاه دوران و دانشگاه : ازاحد با آشنائی عدم علت به سراسری کنکور در ۱۳۵۰ : سالامير آن نمره و بود حقوق قصدم که اين رغم رشته, علی انتخاب نحوه

شدم. سال قبول ادبيات عمومی, دانشکده رشته در داشتم هم را که آنجائی گذشت. از برنامه فوق گسترده فعاليت با ۱۳۵۱

کوی در کردند می زندگی تهران اول, در درجه خواهرم, فاميل در دوباره ۱۳۵۲ بودم. سال نوبت در و ندادند اتاق من به دانشگاه

اين شدم. در قبول اجتماعی علوم رشته در و کردم شرکت کنکور رشته: جامعه چهار شامل و بود عمومی اول سال نيز دانشکده من که شد می تعاون و شناسی مردم شناسی، جمعيت شناسی،

از ای پاره انتقال به توجه با و شدم شناسی جامعه رشته واردگرفتم. را ليسانسم ۱۳۵۵ سال ادبيات دانشکده از واحدهايم

7

Page 8: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

۱۳۵۰ دانشگاه برای عکس۱۳۵۰

آورديد؟ روی سياسی فعاليت به : چگونهاحد و مطالعه پيشزمينه پيرامون، عمومی شرايط رابطه اين :درامير کمال، ياشار نسين، عزيز جمله از خواندن کتاب مطالعات بخشا سربازی ۱۳۴۹ سال من اجتماعی، محيط گذران و روابط ديگر، داشتم مرخصی روزها آمد. همان پيش سياهکل ماجرای که بودم

راهی دو از خوی, زنجان, و به زورآباد رفتم. از خانواده ديدار به و ماندم. يک منتظر خيلی رشت گرفتم. در را رشت اتوبوس قزوين ام دستی کيف توی سربازی رساند. لباس الهيجان تا مرا ماشين

بی چيز همه از من و بود سياهکل ماجرای قرق در بود. الهيجان را کاميون يک جلوی الهيجان-لنگرود جاده بودم. ابتدای خبر

روبروی و رفت متری ۱۰۰ بگيرد ترمز بود, تا تاريکی گرفتم. شب که دويدم می کاميون طرف به ايستاد. من ژاندارمری باشگاه

کيسه پشت از که شدم ها تفنگ متوجه و داد. ايستادم ايست يکی ها زمين. دست بگذار را بودند. "ساک گرفته نشانه مرا شنی های

کجائی؟" لنگرود. "پدرت؟" مير هستی؟" فالنی. "بچه باال! کی روی؟ می شهر. "کجا است؟" کاسب جواهری. "چکاره حسن

و رفتند. دفتر کيف سراغ دوئيدی؟" به می کاميون دنبال چرا خواستند, نشان مرخصی بود. برگه کردند. درست باز را لباس کرد. خيلي باز بود. در بيدار نماز برای رفتم. مادرم خانه به و دادم

بوديم. خوابيدم. صبح نديده را همديگر ها شد, مدت خوشحال

8

Page 9: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

کوه در را زيادی های بچه الهيجان کرد. از تعريف را ماجرا داداشم را خدای بنده هادی لنگرود هستند. از تعقيب تحت باقی گرفتندو

در بود. اعدامش دوست برادرم با هادی کردند. برادر اعدام محله چند بود. لنگرود هم کنار آنها و ما بست. محله نقش خاطرم

رفت و مجلس برگزاری جلوی نشد. ساواک خبری جسد است. از می بر آذربايجان به بودم. وقتي شهر در هفته گرفت. دو را آمد و

شد. برادر می ديده آ-چهار قطع در ها بچه عکس جا گشتم, همه سال ۱۵ کودتا بود. بعد توده حزب جوانان سازمان سمپات بزرگم نيروهای معروف حمله بود. در رشت زندان در سال چند و داشت

به منجر که۱۳۳۳ ارديبهشت در رشت شهربانی زندان به شاه ياران از ديگر تن دو و سرائی صومعه بلندی علی شدن کشتهبود. زندان در او انجاميد، حزب

بود سالم پنج فقط من اينکه با ماند، زندان در سال سه رويهم او ياران از يکی و است. او مانده خاطرم در آزادشدنش خاطره

و زياد آب با رسيدند شهر به وقتی ما ای محله هم و همشهری و بوديم رودخانه اينور شدند. ما روبرو شهرمان رودخانه سيالب را آنها طرف، آن به قايق بردن با کرديم. سرانجام می شادی ياد در هنوز او، روز آن آوردند. هدايای طرف اين به و کردند سوار

می آب آن در که گلی سوتکی است،. سوت مانده خاطرم وپاشيديم. می آب همبازی های بچه به و ريختيم

زندان به شاه رژيم عوامل تهاجم خاطره او از که بعد سالهای من کرد. می ياد آن از تمامتر چه هر صبوری با او پرسيدم، می را

بر سرکوبگر پاسبانهای توسط بود، جوش آب از پر که بند سماور کرد. از می ياد نيکی به بلندی علی شد. از سرازير زندانيان روی

نامه توبه خواست می او از گريه با که مادرش به او اينکه جمله به که نخواه من از وقت هيچ بود: "مادر گفته گردد، آزاد و بنويسد

سرا صومعه اطراف روستاهای به برو کنم. مادر خيانت مردم ظلم و زور زير چگونه روستاها زحمتکش مردم ببين و بزن سری

نکن." را خواهش اين من از ديگر کنند، می جان ها خان ستم و نمی دولتی سازمانی يا اداره هيچ در زندان از بعد برادرم اينکه

اين بود. هرچند برانگيز سوال برايم هميشه بگيرد کار توانست از که هست ماند. يادم می پاسخ بی پليس ترس از کنجکاوی

به کتاب بود, پای آشنا حزب سياست با که بزرگم داداش طريق تهران و خواندنيها مجالت از کاملی آرشيو شد. او باز ما خانه

به بود. آشنائی ما مراجعه مورد ها سال که داشت مصور نشريات آرشيو همين طريق از زيادی حد تا ها سال آن رويدادهای

آمد. فراهم

9

Page 10: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

کتابفروشی اطالعات نماينده بود، ما شهر در کتابفروشی دو اوائل صالح کتابفروشی ميرفطروس, بعد کتابفروشی و زاده، حسن افتادند. راه نيز ها مطبوعاتی ديگر بعدها – شد باز نيز فريد

های کتاب فروش بودمرکز آن مسئول فريد که فريد کتابفروشی می داشت. فکر ديرينه دوستی بزرگم برادر با پيشتر بود. او جيبی کتابفروشی،. رمان صاحب صالح، روزی بودم، دهم کالس کنم

سفارش و داد من به ميز زير از را ايليچ ليليان »خرمگس« اثر خواندم, نچسبيد. را کتاب فصل ندهم. دو کس هر دست کرد

کرد. برادرم شکايت برادرم شدم. به ندادم, بدهکار را پولش با رفتم که است. دانشگاه زود تو برای گفت گرفت من از را کتاب کتاب اون گفتم داداشم کردم. به »خرمگس« برخورد کتاب

اولين بيار. توی برايم هست يادت گرفتی من »خرمگس« ازسوخت. ديگر های کتاب با ۵۳ سال کتابسوزان

کالس بود. چهار مردم وثوق مورد و اجتماعی العاده فوق بابام پيش مشکلی هر مردم داشت. برای خوشی خط و سواد قديم برايشان و داد می گوش تامل کردند. با می مراجعه او به آمد می گير در خيلی زمان سياست نوشت. با می حسابی درست نامه خيلی بزرگم داداش شدن حزبی ويژه به و شدن سياسی از و نبود

بود. ناراضی

بگوئيد! آنجا سياسی فعاليت شروع وچگونگی دانشگاه : ازاحد مردم فقر ديدن و سپاهيگری و سربازی آموزش دوران : خودامير

دانشگاه وارد ۵۱ سال بود. من آموزگارم بزرگترين نزديک، از سال گشتم! بعد العاده فوق های فعاليت جذب سرعت به شدم،

هم آذربايجانی نفر سه گشتم. با آباد امير دانشگاه کوی وارد دوم برنامه فوق فعاليت در ديگر های بچه و ها اتاقی هم شدم. با اتاق

فعال کرد می عمل دانشگاه از مستقل که کوهنوردی اتاق و آن فعالين اکثر که سياسی حرکات با ۵۲۵۴ های شدم. سال

شدم. همراه گرفت، می بر در را سياسی مختلف خطوط ظفار, طلبان استقالل سرکوب در ايران ارتش کمک به اعتراض

کارهای نمونه دانشگاه کوی در آن وسيع توزيع و اطالعيه تنظيم نيروی وسيع و سريع العمل عکس با حرکت بود. اين دوره اين

دستگير نفر شد. چند روبرو اجتماعی علوم دانشکده حراست کوی فيلم اتاق ۵۴۵۵ های شدم. سال مخفی ماه شدند. دو راه ها دانشکده به سرعت به سينما کرديم. اين ايجاد را دانشگاه

)۴۵۱ پوتمکين, عروج, فارنهايت مادر, رزمناو های يافت. فيلمFahrenheit 451)فنی, علوم دانشگاه, دانشکده کوی , . . . در

10

Page 11: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

ارجمندی روز شد. يک داده نمايش صنعت و اجتماعی, علم بود قرار که کرد تهديد واقع در و احضار مرا دانشگاه رئيس معاون

از االن ولی دهيد نمايش فيلم دانشگاه کوی محوطه در فقط شما. . . ! آمديد بيرون کوی محدوده

فوق های فعاليت دانشجويان از جمعي همراه به ترتيب بدين مرکز و شد گسترده سرعت به که گرفتيم پی دانشگاه برنامه مجله دانشجويان از تن چند شد. با دوره آن نشريات و کتاب پخش

علت به کرديم منتشر اجتماعی علوم درجامعه«» نام به ای نيامد. بيرون بيشتر شماره سه دانشکده مسئولين مخالفت نادر دکتر دورة ويژه مقاطع, به برخی در اجتماعی علوم دانشکده

فوق فعاليت و نشريات از زنجانی دکتر و اديبی حسين افشار،شد. می حمايت دانشجويان برنامه

اولين شمالی آباد امير دانشگاه کوی از افتادم. بعد ای خاطره ياد علوم دانشکده اجتماعات سالن در خواستيم می که را فيلمی

فيلم پخش بود. البراتوار پوتمکين رزمناو بدهيم، نشان اجتماعی استاد و مصدق کشور )وزير صديقی غالمحسين دکتر کار اتاق از

ايران( می در شناسی جامعه رشته گذار پايه و دانشگاه ممتاز با گذشتيم دانشکده معاونت و رياست سد از گذشت. وقتی

کردند: اعالم شديم. آنها روبرو صديقی استاد اتاق کليد مشکل »جامعه درس پيشتر ما کنيد. جمع حل استاد با بايد خودتان و )استاد ما بين نيکی بوديم. رابطه گذرانده را ادبيات« او شناسی

از قبل کرد. صبح می صدا لنگرودی مرا بود. او شاگرد( موجود شد، پياده ماشين از گرفتم. وقتی جا او مسير در کالس شروع را اتاق کليد دادم. گفت: لنگرودی توضيح را ماجرا و کردم سالم

در گفتم: استاد شديد؟ همچنين. متوجه را اتاقم دهم، می شما به فهميدی می اين از غير دهيد. گفت: اگر می تحويلم را اتاق واقع

گرمی به را کردم! دستش می ترديد »گيلک« بودنت فهم در برساند. بمن را کليد فردا که گفت اش راننده به و فشردم

غالمحسين دکتر سد از ما کردند نمی گمان که دانشکده مسئولين مشکل برای ديدند اتاق کليد صاحب را ما وقتی شويم رد صديقی اين در ولی زدند، چندی اقدامات به دست بعدی های تراشی و بوديم آورده در نمايش به ها هفته طی را فيلم چندين ما فاصله

فعاليت آمد و رفت پر مراکز از يکی به اجتماعی علوم دانشکدهبود. شده بدل دانشجويان ديگر

کارهای از »عاشقالر« يکی حسن عاشق آذربايجانی گروه دعوت جلب شد. با روبرو دانشگاه شديد مخالفت با کار بود. اين ما

11

Page 12: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

کنسرت اين بودن فولکور بر مبنی شناسی مردم استادان حمايت نوشتن آذربايجانی, با های بچه اصرار بگيريم. با اجازه توانستم

گرداندم. ترکی-فارسی زبان با را جلسه آن تمرين و ترکی متن نيک عبدالحسين شد. دکتر روبرو سابقه بی استقبال با کنسرت

کرد تسخير را سالن خود ساز با عاشق بود. وقتی جمع در نيز گهر ۵۰۰آذربايجان, های عروسی رسم به رسيد, دکتر اوج به شور و

چسباند. حسن عاشق پيشانی به را شاباش تومانی بودم.با متمايل چريکی گرايش با ۵۵ سال تا سياسی لحاظ از

توده حزب با ام اوليه های آشنائی به توجه طريق از عمدتا به خويشاوندان، و دوستان ای پاره و بزرگم برادر مناسبات

حزب مماشاتگرانه های سياست و ها سال آن موجود جو تناسب انفعال به را خود درون مبارز نيروهای ،۳۲ مرداد ۲۸ کودتای از بعد

اجتماعی محيط با و آمديم خود به وقتی بود. ما داده سوق و توده حزب به نفرت از کوهی شديم، آشنا حدی تا خود پيرامون

حل راه ما نسل که بود. چرا گرفته را ما دامن سياسیآن مشی دانست می مردود را شاه رژيم با مبارزه خصوص در بينابينی های آن بود. در دوران اين محصول چريکی، مشی به ما آوری روی دستگاه عمله به که شهرياری نام به آدمی گی چهره هزار ها سال

و بود، آمده در ساواک نيز او که حزب های چهره از نيکخواه بعدا به ما نفرت گرديد، بدل رژيم امنيتی چهره و دستگاه خدمت به

چريکی مش با و بريديم او از که برانگيخت، آنچنان توده حزبشديم. همراه

( ببعد۱۳۵۵) ها سال آن مباحث و فکری تحول و مبارزه جريان در از جانبداری با ما فکری آميزه که گشتيم. چرا بر عقب به بار ديگر

)امپريالسيم داری سرمايه اردوی برابر در شوروی اردوگاه حزب دامن به بار ديگر که شد يافت. همين می باز را امريکا( خود

غلطيديم. توده تفکر سيستم بر بيگوند حيدر تورج جزوه انتشار ۵۵ سال در

به حزب برنامه تاريخ همان گذشت. در معين تاثير ما چريکی مربوط حوادث پيگيری و پيک راديو به کردن رسيد. گوش ما دست

به منجر حزب تا بود شوروی به بيشتر که سمپاتی شوروی, و بهشد. حزب با همراهی در را چپ مستقل هرات تظا بزرگترين ۵۶ عاشورای و تاسوعا

مشی فعالين همراه به شهر، مسلمان های بچه حرکت برابر و سازماندهی داديم. تمام سازمان لنگرود شهرمان در چريکی انزلی و محله قصاب محله، آنسر ما، محله های بچه با آن هدايت ميرفطروس, تقی علی شهرمان، سياسي بود. زندانيان محله

12

Page 13: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

از تازه که ها غبرائی و يکتاها ميرنوری، دامن، سمساری,خوش داشتند. در شرکت حرکت اين در بودند، شده آزاد شاه زندان از يکی توسط حزب برنامه مقدمه وسيع تظاهرات اين پايان

برده حزب از اسمی اينکه بدون شد خوانده ما نزديک دوستان آنان اکثريت که کنندگان اجتماع از تن هزاران بين در کار شود. اين

با ترتيب گذاشت. بدين منفی تأثير بودند، مسلحانه مشی طرفدار ای توده و آنان مشی به خائن ما جمع تصور به مطلب اين قرائت ما حق در را نشده اعالم بايکوت نوعی روز آن از و شديم قلمداد

گرفتند! بکار های بچه از بابائی شد, محمود کشته ما شهر در که کسی اولين

دانشگاه های بود. بچه تهران دانشگاه اجتماعی علوم دانشکده کنند. شرکت لنگرود در او گراميداشت مراسم در گرفتند تصميم پسر. با بقيه دختر نفر ۱۶ يا ۱۵ کردندو نويسی نام نفر ۵۰ نزديک حرکت پيشينه به توجه با رسيديم. لنگرود به شب اتوبوسی کرايه جمع برای دستمان آنجا در عاشورا و تاسوعا روزهای در مان

از جدا ای چريک مشی طرفدار ما که شد رو نيز دانشجو دوستان من که دانستند نمی دانشکده های بچه از خيلی نيستيم. هنوز توده

بعد بود. وقتی نشده روشن ها خط نيستم. هنوز ها چريک هودار خيز چريک ده رسيديم, يک ليالستان به محله به الهيجان شهر از

از شنيدند ايستاديم. وقتی خانه قهوه کنار لنگرود, و و الهيجان بين تا ۳۰رويم, می لنگرود به محمود گراميداشت برای تهران دانشگاه

در آنها شدند. شعار ماشين سوار باداس چايکار کارگران نفر ۴۰ می ترا کارگر, شاه پتک برزگر, با داس بود: »با اين مسير تمام

خيلی رسيديم. ايوان خانه به کشيم.« می خون و خاک کشيم, به بود. می آدم همه اين نگران وی«. مادرم داشتيم, »تنه بزرگی

اين به بايد چه آدم؟ همه اين با کنم چکار من )پسر(، پرسيد: زاک بالفاصله ها دارند. بچه خود با چيز همه اينها مادر گفتم بدهم؟ ها

تخم کتلت، سوسيس، کردند: املت، روبراه را آشپزی وسايل دادم. همه سفارش لواش نان تا ۵۰ساالد. زمينی، سيب مرغ، به ها بچه رل ميان اين کردند. در فراهم جمعی شکل به را امور نمود. مادرم می برجسته خواهرم با همراهی در دخترها ويژه

جالب برايش آشپزی امور در پسرها بود. دخالت صحنه گر نظارهبود. ما شهر چريکی مشی هوادار فکری بارهبران شام، از بعد شب آن شاه رژيم دو سياسی زندانی ميرنور، داشتيم. سيد داغی بحث ها و گذاشت زندانش ممتد های سال بيماری سر بر جانش که شيخ و که هوشياری خليل است، مانده يادگار به نويد نام به فرزندی او از

13

Page 14: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

محبی احمد گذاشت، آرمانش راه در را خود جان ۶۷ اعدامهای در شب آن بحث گير در های آدم شد، شهيد عراق و ايران جنگ در کهباد! گرامی آنان همه بودند. ياد ما

اطالعيه بنويسيم، متنی اينکه بر مبنی گرفت صورت توافقاتیغيره. و نکنيم پخش

نفره چند های گروه ماندند. در ها مهمان و رفتند ها بچه بحث بعد به و شمال عمومی جو من و کرديم می بحث شب از پاسی تا

دادم. می توضيح برايشان را لنگرود و سياهکل الهيجان، ويژهبخوابند. خواهند می چگونه ها بچه اينکه نگران مادرم

بياور. رختخواب ات عمه خونه از برو-دارند. رختخواب همه مادر-کجاست؟ پس-نباشيد. نگران مادر-

در که اتوبوس از را ها خواب کيسه پسرها و دخترها خواب، وقت دخترها و کشيدند بيرون بودند، کرده پارک منزلمان جلوی خيابان،

خوابيدند. و کردند باز جا ما سالن در پسرها و ايوان توی در پسرها و رديف يک در شد. دخترها راحت خيالش حدی تا مادرم اخالق از ای نمونه مادرم برای صحنه خوابيدند. اين ديگر رديفی

بود. بعدها الناس عوام قضاوت حد در جمعی روابط و برخورد نيک بهره قشری نيروهای و ها الهی حزب با برخورد در مشاهده اين از

و دخترها که ديدم خودم های چشم با گفت: من گرفت. می میخوابند! می چطور کمونيست پسرهای

باباپور محمود خانه سوی به ديشب، توافق به توجه شد. با صبح شد. خانواده جمع انبوهی جمعيت رسيديم افتاديم. وقتی راه

آمديم. تهران از و هستيم محمود همدانشکده شدند متوجه محمود پيام ها بچه از بود. يکی بزرگی خيلی رفتيم. حياط حياط به

خواند. را اجتماعی علوم دانشکده دانشجويان کن!«. کن! پاره برخاست: »جمع جمعيت ميان از فريادی ناگهان

– داداشم – هادی و من گرفتند، مرا يقه نفر دو-سه ميان اين در پخش اعالميه گفتند: آقا می تحکم بوديم. با آنها مخاطب بيشتر

»نگير! دستور جمع ميان در بوديد؟ نداده قول کنند. مگر می بوديم. واج و هاج بود. ما کننده تحريک کن!« بيشتر نخوان! پاره

را نفر دو-سه کردند؟ پخش اعالميه شهر توی دوباره کسانی چه بودند. رودسر آباد قاسم ای توده فعالين کردند. اينها روبرو آوردند شما شنيديم گفتند: رفيق بما گرفتند، قرار پرسش مورد وقتی

و درگيری از آمديم. ما آباد رحيم و آباد قاسم از داريد برنامه

14

Page 15: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

خبر شما توافق نکردند، چنين ولی کنيم می رعايت نداشتيم. حتماگرفتند! بهره خود تبليغ حق از

نيز شهر قبرستان توی و ما محله چوبی پل سر بار ديگر مجدداکردند. هوا . . . را و حزب حزبی- برنامه های کتابچه و اعالميه

رودر اولين اين شهر، عمومی سطح در قبلی برخوردهای از جدا بود. چپ شهر بود. جو شهر سطح در چريکی مشی با خطی روئی بيگوند، توده« حيدر از جدا چريکی »مشی کتاب من بعد، ماه چند

کرده آماده چاپ برای ديگری که را زينک کردم. فيلم تکثير باز را مقصدی رضا و ميرفطروس خريدم. علی تومان ۳۰۰ مبلغ به بود

داشتند. تهران متری سی خيابان در کار نام به انتشاراتی مشترکا می گفتم نداشتم کردم. پول چاپ پالتوئی قطع با نسخه هزار ۱۰

– شمال شهرهای تمام در کتاب دهم. اين می را پولش فروشم های مناسبت - به انزلی, رشت, رودسر فومن، سرا، صومعه شمالی شهرهای شد. جو پخش و گذاشته کتاب نمايشگاه مختلف می فروش کار شماره ۱۰۰۰ لنگرود و انزلی بود. در چريکی راه ما، محله در قيام از بيشتر. بعد سياهکل و الهيجان در رفت، از نفر ۸- ۷گذاشتيم. کتاب خيابانی نمايشگاه لنگرود، پشته

توی کردند پاره بود کتاب اين هرچه آمدند چريکها هواداران - ها ها, يکتا غبرائی– زندان های بچه به ريختند. ما رودخانه از يک کنيم. هر تکليف تعيين برخوردها اين با تا کرديم مراجعه

کردم. می کار تهران موقع آن کردند. من محکوم را کار اين آنان، نسل کمک با شهر تشکيالت دادن سازمان مسئوليت مدتی از بعد

به گيالن ايالتی کميته در بعد شد. چندی واگذار من به قديم )سياهکل، گيالن شرق فتق و رتق مسئوليت و پرداختم فعاليت

من . . . ( به و آباد قاسم کالچای، رودسر، لنگرود، الهيجان،شد. واگذار

بود؟ چگونه قديم نسل های حزبی : برخورداحد می برخورد حزب مشی به اعتمادی بي با قديم : نسلامير

تشکيالت در مرداد. همواره ۲۸ تجربه و نسل دو کردند. مشکل را خودش وقتی حزب کرد. رهبری می ايجاد تنش شهرستانها

حزب به قديم نسل از کشيد. بخشی باال را جوانان کرد محکم آوردند. می نمونه گذشته خطاهای از هميشه و داشتند انتقاد

در حزب جوانان سازمان وقتی چگونه که کردند می تعريف از يکی داشت تابستانی اردو چمخاله بندر در لنگرود شهرستان کودتا از قبل سالهای در شهر متعصب مردم تحريک با روحانيون

بی جماعت آخوند به مرداد تجربه با ها آفريد. قديمی فاجعه

15

Page 16: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

می فکر و پنداشتند می تاکتيکی را حزب دفاع بودند. اوايل اعتماد می برخورد احترام با ما است. با فرصت منتظر حزب کردند به نبايد و کنيد می اشتباه که کردند می تاکيد هميشه ولی کردند

همه حمايت و اعتمادی، بی همين بستر کرد. بر اعتماد آخوندها در فراوان, حزب تالش رغم علی خمينی، رهبری از حزب جانبه سنديکاهای و دهقانی تشکيالت با زمانی که وسيعی توده جذب

آنان بود. اغلب ناکام بودند همراه روستا و شهر در چای و کارگری تشکيالت با هيچگاه دانستند، می ای توده را خود اينکه عليرغم

نشدند. همراه کيانوری حزب

بگوئيد! دوره اين های فعاليت : ازاحد ها بود. همين چريکی شهر غالب : جوامير های گروه به بعدا

کارگر، راه رزمندگان، )پيکار، شدند بدل شهر سطح در ای عديده بشکنيم. را جو اين کرديم می . . . (. تالش ها کمونيست اتحاديه ايجاد سمپاتی يک جوانان بين ترجمه کار خاطر به شايان فريدون

نشده علنی اين و داشت معين مرزبندی يک حزب با بود. او کرده ايشان. گفتند دنبال تهران رفتيم و گذاشتيم سخنرانی بود. جلسه

اتاق آذر ۱۶ خيابان حزب دفتر است. برويد گرفتار شايان فريدون مي و کنم مي معرفي را کنيد!. خودم طلب را او و فالن شماره

مي لنگرود شهرستان در سخنران يک تاريخ اين براي گويم خاوري است!. علي ما نظر مد شايان فريدون البته صد خواهيم، و داريم وسيع جلسه روز اين در ما و داد: شايان جواب بالفاصله

تماس فرجاد فرهاد با فني دانشکده برويد هسـتيم درگير سخت کرد. گفت: مي صحبت پا و دست با گو بذله و شوخ بگيريد. فرهاد

دانش عسگر با مرا فردا؟ شهرستان؟ عمومي؟ جلسه کجا؟ کي؟کرد. آشنا

کتاب ۱۵۱۶ با و رفت آذر ۱۶ در حزب دفتر به عسگر مجله عمدتا راه شمال. تمام سمت به افتاديم راه ها مشورت ای پاره و دنيا

و ها پرسش برشمردن و شهر چريکي جو چگونگي توضيح می نشانه ها کتاب الی پرسش هر قبال در عسگر و بود ابهامات

بعد تا آمدند ها رسيديم. بچه لنگرود به وقت گذاشت. دير نشديم موفق اينکه از ها بچه کرديم. اغلب صحبت شب نيمه

ورزشی استاديوم بودند. در دلخور بياوريم را شايان فريدون حزب خط کردند. مخالفان شرکت زيادی گذاشتيم. عده جلسه

شنود و گفت ترتيب, جلسه شدند.بدين بسيج وسيع طور به هم

16

Page 17: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

شکل به ما حزبی نسالن هم که بود نمايشی اولين دانش عسگر و کردند برپا شهر در علنی جلسه اين در ها قديمی نسل از بخشا

کردند. جانبداری را جانش عراق و ايران جنگ در که بود حزبی اولين دانش عسگر

داد. دست از

را حزب علنی فعاليت دوران سياسی-اجتماعی : دستاورداحدکنيد؟ می ارزيابی چگونه امکان انضباط و دموکراتيک سانترالسيم بر تاکيد با : حزبامير

گرفت. می ها آن از را حزب های سياست بر اعضا تاثيرگذاری يا رفراندم, کردستان چون مهمی حوادث با رابطه در حزبی توده

مرکزيت سياسی نظرات راحتی به و بود تاثير بی صحرا ترکمن حزب در روزنامه يا پاسخ و پرسش طريق از اعضا برخورد بدون

افتاد. می جا در تامل و سياسی آموزش به ها بچه تشويق و دعوت حزب در

کرده از دفاع اين چند هر بود مثبت مجموع در سياسی حوادث بود اشتباه حزب سياست چارچوب در نگرش اين و نيست ما های

را غير با گی انديشه يا سياسی برخورد هرگونه راه شديد تحزب و می صدا پوک های تربچه را همه کيانوری، چون بست. ما می

سخت امروز و بود خودمان نسالن هم با افتراق اوج اين و کرديم در اول دور انتخابات در شهر، عمومی جو برابر در انتقاد. ما قابل و مانديم ناکام انتخابات در تالش همه با ها چريک و مجاهدين برابر

سازمان و مجاهدين حاليکه آورد! در رای ۲۸۴ ما مرکزی کانديد به هيچگاه ما دادند اختصاص خود به را رای ۱۰۰۰ از بةش چريکهانپرداختم! تاريخ آن در آراء آن از ارزيابی

زنان, سازمان دموکراتيک تشکيالت مثل حزب جنبی تشکيالت های جريان نسبت دهقانی و کارگری کمسيون و آموزی دانش با داشتند وسيعتری نيروی اينکه با ها پيکاری و ها چريک مثل ديگر در بود تالشی و بود فعالتر حزب در کار، و تجارب پيشيه به توجه زنان دموکراتيک تشکيالت آن ترين مردم. موفق با ارتباط جهت

و زنان مشکالت طرح زنان« برای »جهان نشريه حول که بود به کس هيچ روزها برداشت. آن هائی قدم ها آن کردن باسواد

زير را ها آن شد می تالش و کرد نمی فکر ها جنبش اين استقالل ضمن و کرد برخورد آن با شود می بسازند. امروز حزب مجموعه

مثبت هاتاثير تشکل اين موقع آموخت. آن گذشته آن از و آن نقد يا داشتند توجه مسائل اين به کمتر ديگر داشت. جريانات معينی داشتند. همين کمتر خود در را فعاليتها اينگونه عملی اقدام تجربه

17

Page 18: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

آموزی دانش و دهقانی کارگری، های فعاليت در کار مضمون حرکات اين استقالل به شرايطی هيچ تحت حزب که است مطرح بدنبال نيز را آنان شکست حزب، شکستن درهم نداشت. با توجه

که نبود کسی و شد تعطيل سرعت به اقدامات آن داشت! همه تا نبودند مستقل نهادی عنوان به اساس در زيرا کند، هدايت را آنها

اين و گردند بند خود پای روی حزب رهبری موجوديت بدون رسميت به و کارگری جنبش پيشرفت در انحراف بزرگترينبود! آن مستقل هويت شناختن

وجود سياسی-ايدئولوژيک مبارزه حزب سطح در : هرچنداحدبود؟ چگونه داخلي سياسی مخالفان با العمل نداشت, عکس

سياست با اعضاء از بخشي که آمد پيش بسياری : مواردامير ترکمن و کردستان دانشگاه, جنبش نبودند. حوادث همراه حزب تنظيم چگونگی و ج بند و ای ماده ۸ فرمان از جانبداری و صحرا

هاست. نمونه اين از گروهها ديگر با مناسبات هرکسی از بيش کيانوری آن آمد پی در تحقيق و ج بند با رابطه در

سراسر به دهقانی گرفت. کادرهای جدی را خمينی فرمان اين دکتر و آئين نيک نظر زير کمسيونی گيالن در گرديد، اعزام کشور دانشگاه در ام روستائی شناسی جامعه استاد )که خسروی خسرو در نيز من که حزب کادرهای از ای عده و شاندرمنی اکبر بود( و

کميسيون داشتم. اعضا شرکت آن تا رفتند روستاها به مستقيما کردند. من تهيه گزارش خمينی فرمان عملی تاثير از از عمدتا

همراه به الهيجان و رودسر, سياهکل مالکی بزرگ روستاهای که بود قرار اين از کردم. قضيه تهيه گزارش فعالين از چندتن

ها زمين خمينی، فرمان اين به استناد با مالکان و بزرگ زمينداران مکتوب گزارش ۵۰ از گرفتند. بيش می پس دهقانان شورای از را که بود اين خسروی حدی تا و آئين نيک شد. ارزيابی ارائه جلسه به

زمين کنند جرات بزرگ داران زمين که شد ای وسيله فرمان اين جنبش پيشرفت جلوی فرمان اين از دفاع با بگيرند. ما پس را ها

نظر و کرد می دفاع فرمان اين از گيريم. کيانوری می را دهقانی شد، می منتشر هفتگی ها پاسخ و پرسش طريق از که بود او

گردن و او تابع نيز ديگران بود، حزب مرکزی و غالب سياستها! سياست آن گزار

نام پوک های تربچه و رو چپ های برچسب با فکری مخالفان از می عملی بی به را ها آن و کاستند می آنها اتوريته از شد می برده

زندگی و کار به و داخل در االن افراد اين که آنجائی کشاندند. )ازبرم( نمی نام آنها از مشغولند،

18

Page 19: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

اين چگونه بود؟ چگونه حزب با اکثريت شدن همراه : رونداحدشد؟ حزب های سياست جذب سرعت اين با عظيم کميت از بود گسترده و ای توده اينکه رغم علی چريکی : جنبشامير فکری رهبران از نبود. بخشی برخوردار ای ريشه سياسی تجربه

نيز زندگان بين رفتند. در بين از زندان درون و مبارزه دوره در آنها ۵۷ بهمن انقالب از آمده بر حاکميت تحليل برای تالش اولين در

شد. ايجاد سازمان سراسر در عميق نظر اختالف های بچه از هردو پور طاهری جمشيد و نيری ايرج الهيجان در

شدند. نزديک حزب نظرات به بودند چريکها اول نسل از و زندان همراهی شدند. اين همراه گرايش دو با خود بعدها نيز آنان هرچند

اساسی نقش بود سازمان پايگاه ترين عمده از يکی که گيالن در »فرخ اکثريت گرايش ديدگاه به رساندن ياری در داشت. حزب

کرد. شائبه بی . . .« کمک و طاهری پور, جمشيد نگهدار, فتا کم که را ما نسل ويژه به کرد بسيج را خود امکان تمامی حزب

را ها آن تا واداشت سازمان اعضای با روزانه تماس در نبودند هم اشرف های جريان کنيم. خروج متقاعد حاکميت از حزب تحليل با چپ گرايش پيدايش با و ديگر سوی از اقليت گرايش سو, و يک از اين سازمان آذر« از ۱۶» به )هيبت( موسوم رودی هليل بعدتر و

شتاب آن به و کرد تسهيل را حزب با سازمان اکثريت همگرائی سطح در همکاری مرکزی، سطح در ها رايزنی از بخشيد. جدا شد: شروع مختلف عرصه سه در شهری و ايالتی تشکيالتهای

مشترک های نشست و طرف يک از زنان و کارگری, دهقانی و ها شهرستان در بعدها و ايالتی های کميته سطح در سياسی

اطالعات تبادل حوزه در تنگاتنگ همکاريهای شهری. بعدتر کميته شرح که مسائل ساير و مشترک کمسيونهای ای، منطقه شهری،

تا گوناگون های رايزنی و اطالعات است. تبادل کتاب يک خود آن و حزب به رژيم تهاجم که رفت پيش هم تشکيالت دو ادغام سطح شد. آن انجام مانع اکثريت، سازمان بعدا

شد؟ آغاز چگونه شما مخفی : زندگیاحد از قبل اول کرد. تهاجم بينی پيش حدی تا را تهاجم دو : حزبامير

احتمال کرد اعالم بود. حزب بهمن ۱۷ کيانوری, شب دستگيری حزب به دارد امکانی هر کس هر داد دستور و دارد وجود تهاجم

ها باشد. بچه بعدی فرمان منتظر و شود مخفی و دهد گزارش شد. رفع خطر کرد اعالم حزب گذشت هفته شدند. سه جابجا شروع را خودش تهاجم اسالمی برگشتند. جمهوری ها بچه همه

19

Page 20: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

بود. من کم العاده فوق شدن جابجا فرصت وقت اين کرد. در زد زنگ بار چندين رفعت ديدم رسيدم خانه به که شب ۱۱ ساعت

زنگ سرعت بزنم. به زنگ معينی شماره به رسيدی موقع هر که توی ۱۱ ساعت فردا کن حرکت گفت گفت: »دائی رمز زدم. با

رمز اسم بينيم.« دائی می را همديگر رشت سالمت رستوران ها بچه و رفت می سرکار که رفعت با بود. صبح شاندرمنی اکبر

نامه ديدم. بخش را شاندرمنی رشت در و کردم خداحافظی العاده فوق حالت گرفتم. حزب او از را داخلی خبر بولتن و حزبی را اسناد است. شبانه مسجد يک ما خونه بود. جلوی کرده اعالم

رفت. من مدرسه به بودم. رفعت کرده جاسازی آن هيزم انبار در محدوده بيرون. در کردم. آمدم جابجا را ها ماندم. کتاب خانه در

عليک و سالم ما با اغلب که است و بوده هائی مغازه ما خونه بودی؟ گذاشته جا مسجد باالی پرسيد: چيزی آنها از داشتند. يکی

به بخاری هيزم آوردن برای مسجد کفشدار همراه به فالنی شاگرد انها زد. پاسدارها زنگ کميته به برداشتند. فالنی را آنها و رفتند باال با پاسدار شماست. االن مال کنند می فکر و گرفتند تحويل را

خواستم می حال هر نشسته. به مشدی مغازه شخصی لباس رفعت بماند. برای ما بين که داد هستند. قسم تو دنبال بگويم

رفت. لو گذاشتيم آنجا که امانتی که گذاشتم خداحافظی يادداشت رنگ امروز تا تاريخ آن بود. از ۶۱ بهمن ۱۸باش. خودت مواظب سخت خيلی دهه، دو سال، ۲۰ حدود چيزی نديدم. يعنی را لنگرودباشی! محله و مردم فاميل، بين در نتوانی باورت بخاطر است،

تعريف اينگونه را فرارش بخير, ماجرای يادش شاندرمنی، اکبر وطن« صدای »جعفر حزب قديمی کادرهای از يکی کند. خونه می که مهمانی بود, به مرکزی تشکيالت های نازنين از يکی واقعا

کردند. می صدا دائی را شاندرمنی خونه، های بود. بچه نشسته بود. نشسته اتاقی توی شاندرمنی ريزند می خونه آن توی وقتی

)جعفر آنان تن دو کردند. هر دستگير را پسرش و خانه صاحب شدند. همه اعدام ۶۷ تابستان کشتار پسرش( در و وطن صدای

شاندرمنی به راجع خانه خانم کردند. از بازرسی را ها اتاق ماموريت ها آمد. آن ما پيش مهمانی ماست دائی پرسيدند. گفت

و پرس شاندرمنی نداشتند. از شاندرمنی دستگيری برای مشخص شهرستان آورده. از آب کند می درد چشمم که کردند. گفت جو

زنگ تهاجم فرماندهی دارم. به پزشکی چشم قرار آمدم. فردا کنيد. ولش را مرد پير دادند. گفتند را او مشخصات و زدتد

و بردم بسر اضطراب در شب ۱۰ کرد: تا می تعريف شاندرمنی آن شود. در خارج خانه از گرفت تصميم خود او رفتند آنها وقتی

20

Page 21: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

از روی پياده و سرگردانی ها ساعت از پس ماه بهمن سرد شب با و رساندم آزادی ترمينال به را خود پرت های راه و ها خانه پشت

شدم. شمال راهی سواری گذاشت. ارزيابی جريان در را ايالـتی کميته رسيد شمال به وقتی جان توانست که بود شد. خوشحال خيانت ما به که بود اين اش

شدند.به می خارج ضرب زير از بايد ها ببرد. بچه در سالم مسئولين و شهرستان« ها مسئولين »هئيت همت مسولين مخفی دارد را امکانش کس هر شد داده دستور جوانان سازمان

و آمدم تهران به شدند. من جابجا ها بچه از شود. تعدادی تقريبا اوضاع اينکه کردم. تا می آمد و رفت رشت و تهران بين سال يک و رشت, رودبار, قزوين اتوبان روی شد. کنترل تر تنگ و تر تنگ

کرد. اول پيدا معنی هم ما نشينی عقب و شد شديد بسيار کندوان بعد و کردم ترک را رشت شد. بعد قطع خانواده و لنگرود با رابطه

کارهای به و ماندم تهران در و نرفتم هم آنجا به ۱۳۶۲ فروردين از بودند. دور من از ام بچه و زن مدتی شدم. تا مشغول گوناگون

گيلک و پيوستيند من گيليار( به دخترم و )خانمم آنان تن دو بعدترماند! شهرستان در

بزرگ پدر با مادر و پدر از دور گيلک

داريد؟ ای خاطره مقطع اين : ازاحد

21

Page 22: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

به توده حزب رهبران که بودند کرده اعالم ها : روزنامهامير که بود اين اعضا عمومی تصور شب آن آيند. تا می تلويزيون کنند. وقتی می دفاع حزب مشی و خط از و آيند می حزب رهبران

تلويزيون پای جملگی ما شديم روبرو شکسته ای عده با شب ديد. نمی گونه بدين را اوضاع شد. کسی بد همه شکستيم. حال

شد. شروع گفتگو و بحث فردا داد. از دست همه به ای ويژه وضع دوم شق شد. من مخفی يا نمود معرفی را خود بايد کرد؟ بايد چه جوانان, کميته سازمان شد. با برقرار مجدد برگزيدم. ارتباط را

برقرار ارتباط تهران تشکيالت بخش يک و تهران, مازندران ايالتی خارج کشور از بايد را شاندرمنی که بود اين دستور شد. اولين سازمان را خروجش امکان و آمدم گيالن به سرعت سازيم. به

نموديم. روانه کرده ماشين سوار راهنما اتفاق به را دادم. او کند. ترک را ايران نبود حاضر بود. شاندرمنی دردناکی لحظات

بودند. زدگی بهت دچار نداشت. همه وجود ندامت از تحليلی هيچ به انزلی, آستارا, حيران از خروج مسير آمد و رفت بار چندين با

را او که کنيم می برخورد آدمی به انزلی شد. در شناسائی باکو و دهد می لو را ما او که کرد کفش يک توی را شناخت. پايش می از برگشـتيم. بعد موفقيت عدم از ناراحت برگرديم. خيلی بايد ما

بغايت او کردن مخفی امکان و شد تر تنگ محاصره حلقه مدتی اين ها آن و دارند امکان دادند خبر اکثريت های شد. بچه مشکل کردند. بعدها خارج ايران از را مرد پير و کردند تقبل را زحمت

دوباره خسروی امير بابک همراه را او ايروان در ۱۳۶۵ سالاست. ای ويژه ماجرای خود آن که کردم مالقات

گذشت؟ چگونه تهران در مخفی زندگی : دوراناحد زدم: مدتی مختلف کارهای به دست تهران در ۱۳۶۴ سال : تاامير

ها بچه بازی اسباب بازاريابی به دوره کردم. يک می نجاری کار و گرفتم می سفارش مختلف های فروشگاه بودم. از مشغول يک در سال يک داد. نزديک می % پورسانت۳۰ بمن جنس صاحب بودند, کرد و آذربايجانی شان همه که نفر ۸۹ با پزی الويه ساالد

آشپزخانه وسايل توليد کارگاه يک در ماهی ٨ کردم. مدتي می کار کارگر کردم. پنج می کار پارس تهران سفيد خاک منطقه در

کارگاه کردند. صاحب می کار آن در ايرانی کارگر سه و بنگالدشی معرفی او به تهران شبکه طريق از من و بود قديمی ای توده

مازندرانی را خودم بود. من الهيجانی آنجا کارگران از شدم. يکی کنم. کارگر صحبت گيلکی او با توانستم نمی کردم معرفی

آن چون و چند کند. از می دعوا کار صاحب با حقوق سر الهيجانی

22

Page 23: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

و کتاب ها تخته انبوه زير کارگاه در دانست داشت. می خبر آدم نانوائي بودم رفته ١٢ ساعت است. نزديک شده جاسازی اعالميه

بخرم. يکی داشت, نان طوالنی صف ظهر از بعد ۵ تا صبح ٩ از که و ايستاده کارگاه جلوی سپاه ماشين ديدم من نوبت به مانده تا دو

داشت، صف دو بود. نانوائی کرده پيدا ای ويژه وضعيت کارگاه کردم جابجا را ام صف من باال، به ۵ از صف و نان عدد ۵ زير صف

گرفتن از داشت. بعد در تا سه بيابم. کارگاه فکرکردن فرصت تا بروم. اولين کارگاه به گرفتم تصميم نهايت در تفتون، نان عدد ۱۰

در که بود کتم جيب توی که بود من جعلی شناسنامه آن دليل عجيبی شدم. قيافه کارگاه بود. وارد من هويت تنها و بود کارگاه

و کارگری بود. لباس گم آن در هايم سبيل که انبوه داشتم. ريش کی شما پرسيدند: برادر دستم. پاسداران توی تفتون نون تا ۱۰

بچه گفتم کجائی؟ کردند. بچه جواب و سوال ساعتی نيم هستيد؟ بود(. شهسوار من تولد محل من جعلی شناسنامه )در شهسوار

آدرس کنيد؟ می زندگی کجا هستيد؟ نفر خانواده, چند اعضاء کنی؟ می کار اينجا و نرفتی دانشگاه ديپلم. چرا دقيق! تحصيل؟

روزنامه. طريق از کردی؟ پيدا را کار اين بود. چطور کم معدلم ۳۰۰۰ گيری؟ می حقوق چقدر ماهی کنند؟ می چکار مادرت و پدر

پشت کنم. سؤال می کاری اضافه ساعت ۵ تا ۴ روزی تومان می جواب تأنی با ندهند. من من به را فکرکردن فرصت تا سؤال چندتن ندارم. آنها را سريع پاسخگوئی تجربه خيلی يعنی دادم، حواس با من و کردند می تکرار مرتب را سؤاالت همان بودند،

را نون دهيد می اجازه دادم. پرسيدم می را ها پاسخ همان جمع سرعت به و رفتم رختکن شود. به می خشک کنم جابجا

را شناسنامه و کردم قطعه قطعه را ها نون گرفتم، را شناسنامه خوردن برای و کردم پهن را ناهار گذاشتم. سفره ها نون الی

بکنم: سؤال يک تونم می نشستند. گفتم روئی پر زدم. با بفرما گردن از يکی شما کار صاحب اين که گفتند آمد؟ پيش چه اينجا

دادند خبر غيبی است. امدادهای منطقه هروئين توزيع های کلفت آمد, بابائی کرديم. يک پيدا مشروب و هروئين زيادی مقدار ما و

عجيب بودم. فرامين کوتوله کنارش بود. من بود. دکل مازندرانی کسی کنيد! آيا جدا را ها رسيد: بنگالدشی می سيم بی از غريب و خدا بالفاصله و نشود خارج کس هيچ شد؟ خارج خروجی در از

و کرديم می مونتاژ ها صبح کارگاه در رفتند. ما و کردند حافظی رنگ اتاق رفتم داشتم بر کار ۶ تا ۵زديم. می رنگ ظهرها از بعد

الهيجانی پسر فهميدم کار جريان در و شدم مشغول آنجا و ريزی من از آنها از يکی استراحت، فاصله داد. در لو را کار صاحب

23

Page 24: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

به غروب بود؟ مشروب خم چوبها آن زير که ميدانستی پرسيد: آيا گفتم: کار خود شدم. با کميته ماشين سوار کميته مسئول اتفاق آنها بود. ولی او خبری بی و رفعت ذکرم و فکر شد. همه تمام رفت و آمد خبر و کنم همکاری آنها با که خواستند من از آرام آرام

کرد. گفتم: فرار – کار صاحب – يارو دادند، اطالع و بدهم را ها برادر کنم. گفتند: نه کار فاسدی محيط چنين در نيستم حاضر من

تنها کنيم. تو پيدا دست آنها همه به بايد ما و اند شبکه يک اينها بخواهيد، شما کنی. گفتم: "اگر کمک توانی می که هستی کسی

و شد خارج ايران از کارگاه صاحب شنيدم ها مانم." )بعد می منرفت.( ترکيه به

دو اتوبوس ايستگاه پای به خود پيکان ماشين با مرا ترتيب بدين ولی گفتند: بفرمائيد و رساندند پارس تهران ۴ فلکه در طبقه طبقه در رسالت ميدان تا برادر! من برسانيد خبر که نرود يادتان

من پائيدم. خانه می را مسير کنجکاوی با و بودم اتوبوس دوم بسيجی ايستادم. دوتا سواری بود. صف لويزان تسليحات پشت من کنترل مامور داد می نشان صف. حرکاتشان توی آمدند

آباد حسين بودند. من شتابزده و بازيگوش و جوان هستند. خيلی به و شدند پياده تر طرف آن متر چند ها آن شدم. ديدم پياده

رساندم. خونه به را خودم کوچه پس کوچه آمدند. از من طرف غذا فاصله اين هراسانم. در که فهميد نداشتم. رفعت نای ديگر

وسيع کرديم. ارتباطات تعريف او برای را روز خورديم. جريان به مربوط بود. اسناد نزدم فراوان اسناد و نوار داشتيم. کتاب،

برديم. شراب بين از و کرديم خمير سرعت به را داخلی کميته زدم می کردم. حدس اش خالی و گذشتيم آن خير از بودم گذاشته

کردند، می پارس بيابانی سگهای شب بيايند. تمام ما وقت سر خونه صبح گرفتيم دادند. تصميم می پاس آنجاها نيز اينان انگاری

مهندس من بودم گفته خانه صاحب به برويم. پيشتر و بگذاريم را می يابی بازار نباتی، حشرات آفت ضد مواد و هستم کشاورزی

شدت به بود دربار ورزش معلم ماليری يک ما خانه کنم. صاحب فهميده ام روزانه برخوردهای از سلطنت. او طرفدار و آخوند ضد چهره هام سبيل با اش تنيدگی هم در و ريش انبوه اين زير بود

آميزش محبت برخوردهای از را است. اين پنهان ديگری انسانفهميدم. می

به خانه اين شد. از شروع ما خانمانی بی ديگر دوره ترتيب بدين رفعت دانشگاه. دوستان های بچه و قديمی خانه. دوستان آن

لنگرود در بود مخفی رفعت که اين رغم کردند. علی کمک خانه توانستيم پول آن با ما و ريختند می حسابش به را حقوقش

24

Page 25: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

روابط همه عيار خوردن محک دوران مخفی کنيم. دوران اجاره ای اش خانه در مدتها تا گيليار و من که لنگرودی شريف بود. آدم ها

های ميوه تمام داشت سختی زندگی اينکه وجود با بوديم مخفی بود. بچه و من وضعيت نگران شدت به خريد. زنش می را نوبری

بود تنگدست حدی تا کمونيست ضد مسلمانی که بستگان از يکی برخوردی رفتيم او خانه به شد تنگ خيلی ما بر عرصه که روز يک

ها انسان بود. برخورد رفعت و من گمان از دور که کرد گرم چنان امکانات که ديگری بود. فاميل آموز درس خيلی شرايط آن در

معرفی هم سياسی و رژيم ضد را خودش نوعی به و داشت وسيع آن در خواهيم. پدرم نمی دردسر ما که فرستاد پيام کرد می

به دعوت را ما و آمد می تهران در ما ديدار به دشوار شرايط بار بود, هر زحمتکش مردی که رفعت کرد. پدر می ايستادگی

آورد. از می ها بچه برای ميوه و برنج و سفيد ماهی آمد می تهران بسيار برايم پدرم تحمل به دعوت شد می که هائی کمک همه ميان

ارزش با با دوم دور در تلويزيون به طبری آمدن از بعد بود. اتفاقا همه کرد. اين را عمرش آدم گفت: اين می کردم می صحبت او

اين او و نکردند باز لب نکردند عمر هم او نصف نصف که ها بچه و افتاديد راه اينها دنبال شما که بودند رهبر زد. اينها حرف همه کاشانه و خانه آن و شهر اين آواره را تان بچه زن و خودت حاال را انسانی برخورد انگيزترين خاطره بخير، يادش رفعت پدر ايد؟

را گيلک صميميتی چه با هرکدام داشت. آنها ما با مخفی دوران در داشتند. ارزش می نگه خود نزد دربدری سالهای در ما نشانی به

کرد. توصيف را آنها توان نمی قلم با که هائی بود ها آوردند. مدت غذا رفـتيم ما مذهبی فاميل آن پيش که شبی بماند آنجا رفعت شد بوديم. قرار نخورده حسابی و درست غذای

از بود. بعد سرد خيلی کنيم. هوا عوض خانه گليار همراه به من و بگيرم. را باال سر خيابان خواستم اشتر( می )مالک گلی راه چهار

شخصی. »مستقيم مسافرکشی های ماشين بود. با خواب گيليار ماشين زدم. يک می چونه تومان دو و قران ۱۵ آذربايجان«. روی

بيمارستان. بفرمائيد مستقيم است. گفتم کميته ايستاد. فهميدم نبش آذربايجان خيابان در رويد؟ می کجا شينيد؟ می باال. کجا

برادر. نيست آوردم. گفتند: پولی در شدم. پول پياده بيمارستان بود. خواب خواب کردم. گيليار معطل درمانگاه توی ساعتی نيم سرنشينان فشرده ترکيب در شخصی کشی مسافر پيکان با بعد

به آلمان از که رفتيم جمهوری در دوستان از يکی خونه به ماشين مواقع در که بود ما امن های خانه از يکی و بودند برگشته ايران

رفتيم. می آنجا به ناگزير ويژه و حساس

25

Page 26: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

افتاديد؟ ايران از خروج فکر به که شد : چطوراحد گيالن در بود. همه بسيار مشکالت مخفی زندگی : دورانامير

فشار سنگينی و بودند کرده معرفی را خود ويا شده دستگير بودند. خارج شديد فشار تحت زندان توی ها بود. بچه من متوجه

می کمتر و کمتر ما داشت. امکانات را خودش مشکالت زندان از نداشتيم. را اروپا به رفتن بيشتر. پول شدن دستگير خطر و شد کرديم. روی پيدا افغانستان. قاچاقچی برويم کرديم فکر اول

فهميد کند. وقتی خارج کشور از را ما که کرديم توافق تومان هزار گفت و زد هستيم, جا نفر از است. بعد کم تومان هزار

هزار کدام هر ها بزرگ آدم گفت آمد طرف همان مدتی تومان هزار تا تومان. ما هزار کدام هر ها بچه و تومان ترتيب، کشيديم. بدين عقب ما و نپذيرفت بدهيم. او شدم حاضر

شد. منتفی افغانستان طريق از حزب داشتيم. به گيالن در را شوروی به خروج امکان

در ما زندگی امکان که داديم اطالع داشتيم آلمان با که ارتباطی را مشهد و گيالن شويم. ارتباطات خارج بايد ما و نيست ايران

همزمان مهر شد امکانات. قرار سراغ رفتم و کردم واگذار خارج کشور از نفری و بپيوندد ما به گيلک مدارس، شروع با

می مدرسه لنگرود و کرد می زندگی مادرم پيش شويم. گيلک در الله حزب فاميل از هائی بود. بچه او متوجه زيادی رفت. فشار

و پدر گفتند می او کردند. به می توهين او به محله و مدرسه شدت به فاميل اعضاء ما ابتکار به ندارند. زيرا دوست ترا مادرت

و بود ای ويژه زن رفتيم. مادرم آلمان مابه که بودند کرده شايع که روز داشت. يک وجود گيلک و او بين عجيبی پيوند و عالقه

و پدر که گفتند می او به و کردند اذيت خيلی را گيلک ها قشری معنی مادر و خواهر ها کمونيست برای و هستند کمونيست مادرت

را گيلک گريه صدای وقتی بود، محل مسجد در ندارد. مادرم و دخترها برخورد شکل مردم برای و کرد قطع را نمازش شنيد،

ما خانه در دانشجويان که شبی آن در را کمونيست پسرهای بودند، الهی حزب هی بچه اين گفت: اگر و داد توضيح را خوابيدند با و بود شجاعی بخير! زن رفتند. يادش می باال را مردم دخترهای

باور ما کارهای و ما به چشمش تخم اندازه به گريش عامی همه برای بلکه نيستيم مردم برابر در ما دانست می داشت. نيک

دربدريم. و آواره آنان سعادت

داريد؟ خاطره دوران اين در معينی افراد : ازاحد

26

Page 27: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

دو با نزديکی و ارتباط خانواده، اعضاء تنگ روابط از : جدااميرداشت. ويژه جايگاه برايم نفر

و بود شريفی انسان او حزبی، روابط از بود. جدا شاندرمنی يکی او از بارها من و حزب مشی به باور بی و آخوند ضد شدت به

با برد؟ می کجا به را ما و کند، می چه کيا اين دانم شنيدم: نمی شوروی به او رفتن با خورد! ارتباطم نمی تکان جايش از اينهمهداد. توضيح برايم را آنجا فضای نامه سه طی نشد. او قطع

زندگی در او از پيشتر که ام شهری هم شريفی انسان ديگری تولد شب در را شريف آدم اين با کردم. پيوندم صحبت مخفیام. نوشته داستانی طی تفصيل به ،۶۳ آبان ۱۳ در گيلزاد

داريد؟ علنی دوران ازفعاليت ای : خاطرهاحد خالی تلخ تجربه يک عنوان به امروز يکی اين نقل شايد :زياد،امير

خواست می بود. حزب مجلس انتخابات نباشد. اولين فايده از حزب کردند می فکر که ها قديمی از نفر کند. دو کانديد را کسی

کردند. دفتر می بحث ساعات آخرين تا کند می کانديد را ها آن سياسی کميته کرد. از می حساب مرکزی کادر روی عمدتا کانديد لحظات آخرين در را لنگرودی اعتماد رصدی احمد مرکزی که ها آن دادند. همه خبر لنگرود در حزب کميته به تلفنی و کردند مشکل که خوشحال شدند. ما دمق داشتند شدن کانديد انتظار کنيم. شروع را تبليغاتی فعاليت توانيم می ما و شد حل محلی گرفتيم تصميم هم ما و رسيد مرکزی تبليغات عکس و شعار

فعاليت و بيايد شهر به کانديدا بود کنيم. قرار چاپ ای اطالعيه آيد. می دارد رفيق که منتظر کنيم. همه شروع را تبليغاتی هماهنگ را کارها آمدن از قبل تا زديم زنگ آمدن از قبل ساعت

شهر در ای اعالميه جمله کرديم. از را کارها اين که کنيم. گفتيم خواندم. رفيق برايش را متن نوشتيد؟ کرديم. پرسيد: چه چاپ يک من اسم جلوی گفت: آقا تحکم لنگرودی. با رصدی احمد

و بوديم برخورد. چپ ما به نرود. خيلی دارد, يادتان »سيد« هم شد. گفت: چاپ اعالميه اين چيزها. گفتم: رفيق اين به باور بی

دارند. باور کلمه اين به مردم شده کنيد. يادآور چاپ ديگر يکی کنيد! قيد را سيد حتما

گذاشتيم. همه ميتينگ يک شهر مرکز در انتخاباتی، فعاليت در شد. بسيج تهاجم برای نيز اله کرديم. حزب بسيج را نيروها نام به زحمتکشی کارگر جمعيت گو. بين باند و روباز وانت ماشين

هم بر قصد بود معلوم و کردند تحريک را او بود. مرتجعين علی عمل برنامه داشت و بود صحبت حين در دارد. رصدی زدن

27

Page 28: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

علی مواظب دادم ندا ها بچه داد. به می توضيح را حزب انتخاباتی شما نماينده از سوالی من که داشت اصرار آقا باشيد. علی آقا

فاصله بکنم. به او از بايد خودم که دارم وبه آمد متری دو تقريبا به حرفونه ای دانی کون ايسی، لنگرودی اگه گفت: "آقا گيلکی ايستم؟" گفتم: علی لنگرودی مو که نکوونی مگه بزن، گيلکی

جير بی نوکر سال سی که داد: تو ادامه بريم؟ هم با شد تمام جان کار لنگرود مردم برای توانی می چطور بودی شوروی مواجب و

به ها حرف همين هستی لنگرودی که گوئی می راست اگر کنی؟ بابا اين بينی می آقا گفت: امير کرد من به بزن. رو گيلکی

است؟! ای نماينده چه فهمد. اين نمی لنگرودی رصدی توضيح برايش گفت. من می چی بابا پرسيد, اين بعدا

جدا آقا علی برخورد اين اند. ولی مردمی عجب دادم. گفت: اينها هم بود. هنوز آموز درس برايم مرتجع، بازاری مشت يک تحريک از

است. کرده مشغول خود به غربت در را ذهنم بود. لنگرود روزی بود. چند ۶۷ تابستان شدگان اعدام جزو رصدی

مالکين از و داشت خانه آنجا چمخاله. مادرش به رفتيم باهم برويم گفتند می و آمدند می شهر به بود. مردم منطقه قديمی های سازمان های بچه مقابل در ما های ببينيم. بچه را پسر ارباب رفتم. چمخاله در شان خانه به روز کشيدند. يک می خجالت ديگر می شنا خوب بود. خيلی آرام خيلی دريا و بود خوبی خيلی هوای

پرسيدم: رفيق دريا کرديم. وسط شنا باهم کيلومتری کرد. چند راحـتند. آن خيلی مردم طرف گفت: آن است؟ خبر چه طرف آن ها سياه دريا کنار را تعطيالت مردم کنند. اغلب می زندگی واقعا

و مشکل هيچ دارد. مردم را خودش پالژ کسی هر و گذرانند می طرف آن مردم خودم که ندارند. بعدها خود برابر در ای سختی

شرايطی چه تحت و چگونه اينها که فهميدم نمی ديدم، )باکو( را و شمالی آذربايجان مردم زندگی عريان واقعيت برابر در را خود

دادند، می نشان مدافع اينگونه جامعه، آن فرهنگی مشکالت آنهمهباشد؟ توانست می ايدئولوژيک دفاع جز منفعتی چه

شديد؟ خارج ايران از : چگونهاحد رفتن خارج با که بودم آنهائی جزو داخل کميته در : منامير

کرده سخت را زندگی تهران در پليسی شرايط بودم. ولی مخالف تصميم هستند، االن شاهدينش که زندان ايالتی کميته تاکيد بود. با به آذربايجان راه از حزب امکانات طريق شويم. از خارج گرفتيم های جاده مسير در من عکس که آنجائی برويم. از مرز آنطرف

اردبيل – زنجان – قزوين مسير از شد قرار بود، پخش گيالن

28

Page 29: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

انبوه ريشی رسيديم. من زنجان به آبان برويم. ظهر را ما خواست می که ما اسالمی. راهنمای حجاب رفعت و داشتم بود. در منصور که دانست می مرا مستعار اسم فقط کند خارج از بود. يکی کميته بااليش که رستوران يک توی رفتيم زنجان شهر چوب خط آن توی که ديديم آنجا در را شهرمان اکثريتی های بچه

می کشی همديگر ديدن شناخت. از را گيلک کرد. ظاهرا فکر گفت و کرد صدا اسم به مرا و زد مرا شديم. پشت خوشحال

دچار شدت به ما شدم. راهنما خارج کشور از من کرد می يکديگر از و کرد را ما ميز حساب جناب شد. آن سراسيمه

ماند. وا کار از دلش و دست ما کرديم. راهنمای خداحافظی توضيح کلی با شناخت؟ می اسم به ترا که بود کی آدم پرسيد: اين

سمت به و زديم شهر در دور کردم. چند متقاعدش استدالل و کبابی چلو يک رسيديم. توی اردبيل به افتاديم. شب راه اردبيل

حيران منطقه در محلی به بود افتاديم. قرار راه بعد خورديم شام ما کند. وسايل پياده را برويم. ما بود کرده عمل بار چند او که

کيف يک از بود عبارت گيلزاد, وسايل و ها بچه لباس دستی, عمدتا پس برداشتيم. او را چاقو و دست قوه, انبر خرما, چراغ پاکت يکرفت. و زد بوق برايمان و گشت بر قرارقبلی طبق دقيقه چند از

آمد می ريز بود. باران آمده باران شدت به هفته بود. آن آبان ماه منطقه رس خاک و گل بود. زمين پوشانده را جا همه غليظی مه و

دره. وقتی ته افتاديم شديم پياده ماشين از بود. وقتی خيس که دستی کيف که شديم متوجه کرد عادت تاريکی به ما چشم

بود آن در ها يادداشت بخشی و تحصيلی مدارک و ها شناسنامه دو که متری برگشتيم. مسيری کيف کردن پيدا نيست. برای

آور برويم. ياد باال تا کشيد طول ساعت آمديم, نيم پائين دقيقه گيليار( بودم و )گيلک هام بچه با که پيش ماهها طول در من بشوم

دادم. وقتی می توضيح آنها برای قصه شکل به را فرار سناريو و داشتيم است. طناب زياد خيلی آب ديديم رسيديم آب کنار

رساندم. طرف آن به را بود. گيلک آب من کمر بستيم. تا طناب را مرا بابائی نه گفت می کردم. گيلک يادآوری برايش را داستان

و گيليار و مامانی بروم که کردم راضی را او زحمت نگذار. به تنها رفتيم. انبوه جنگل توی متر تا نزديک بياورم. بعد را گيلزاد

ترديد و شک رسيديم. در خاردار سيم به متر حدود از پس تفنگ با زد. يکی چراغ يکی که نه يا هستيم ايران توی که بوديم

گرفتم. خدمت به آنرا فهميدم، می آذربايجانی حدی آمد. تا جلو ما بريدند را خاردار آمد. سيم نمی تر پائين روسی از آنها افسر سيم و گرفتند را ما دور مسلح سرباز شديم. حدود داخل

29

Page 30: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

گفتيم نفريد؟ چند شما گفت آمد کردند. يکی وصل را بريده های بوديد. بيشتر خيلی نفر از شما گفت کرد. می نمی نفر. باور

حساب به گشتيم می کيف پی که را ما های آمد و رفت آن همه را شما رد هستيد مطمئن پرسيدند بودند. می گذاشته افراد آمدن

پيدا گشتيد می اش پي که چيزی آن نگذاشتيد؟ جا چيزی ندارند؟ جور و جمع را خودشان ها آمد. سرباز طال دندان افسری کرديد؟

را ما کاميون پشت کند. از می برخورد احترام و عزت کردند. با نون و خرما, کشميش کيف توی ما فاصله آورند. توی می پائين

نگاه را کرديم. همديگر تعارف هم سربازها آورديم. به در داشتيم جلو افسر کردند. يک ارتشی جيپ سوار را ما کردند. بعدش

راندند. از مرزی نوار طول نيم و ساعت يک نشست. نزديک شوروی آستارای ديديم. به می را ايران آستارای اينطرف

می صحبت باهم ها کردند. آن می صحبت خودشان رسيديم. برای سليسی فارسی به کرد من به را رويش افسر لحظه يک کردند

بايد االن جاخوردم. گفتم اکثريتی؟ يا هستی ای پرسيد: توده من نيست. گفتم الزم بگی خوای نه, اگرنمی بدهم. گفت جواب

دهم. می جواب حزبی کميسر به داشت. گرم آب قديمی. حوض های حمام شبيه رسيديم جائی به

آوردند. خشک های ميوه با چای بزرگ ليوان دوتا مدتی از بعد برويم. بايد که در دم آمدند جديد نفر يک و آدم همان ساعت

ساعت برسيم جديد محل تا محل اين نشستيم. از جيپ توی نفر روستاها چقدر ديديم مسير طول بود. در شده شب نيمه بعد يک

زد. بوق ماشين که محلی به رسيديم ماست. تا روستاهای شبيه المپا چراغ بستند. يک را در و تو رفت ماشين و شد باز عظيمی در

در که شديم متوجه محيط کلر شديد بوی ما. از برای آوردند نفتی فنری تخت چند و بردند بزرگ اتاق يک به را هستم. ما بيمارستان

دراز مانده و خسته شب يک بودند. ساعت آن در هم نيکالی عهد سالمی؟ آمد. تو سرمان به زديم. چه می حرف هم کشيديم. با

کرد. ساعت می درد سرش نبود. رفعت هم برق سالمند؟ ها بچه يا گفتگو شما با خواهيم می زنند. بيداريد؟ می در ديديم

دو هر–کنيم. صحبت االن همين بايد نه فردا؟ شود نمی–کنيم. دو است! حدود کافی خانواده رئيس عنوان به شما - نه ما؟ تای

دنيا که روزی کردند, از سوال من زندگی تمام باره در ساعت کنيد. ما پر حزب آنکت بايد گرفتند. گفتند پی روز آن تا را آمدم

را حزب آنکت گفتم حزب. من به دهيم می را ها آنکت اين پر قبال دوباره و هستم حزب گيالن ايالتی شده شناخته کادر من و کردم

مرکزی کميته عضو . شاندرمنی توانند می من معرف کنم نمی پر

30

Page 31: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

داشته مالقات شاندرمنی با خواهم می که کردم باشد. تاکيد که است دهيم, حزب می حزب به را چيزها اين ما باشم. گفتند

که من زندگی آخر های, بخش صحبت مجموع گيرد. از می تصميم کردم می زندگی لويزان پادگان پشت لويزان در سال يک در

زخم گيلک صورت ديديم شد که بود. صبح جالب خيلی برايشان می صحبت خوب خيلی فارسی که روس جوان افسر است.. به

را سرش و برد بيمارستان به را افتاد. ما کوه از بچه که گفتيم کردکردند. پانسمان

از يکی شايد مدت مانديم. اين آنجا روزبود. آباد جليل محل اين تازه گيلزاد که دارم ياد بود. به ما زندگی دوران زجرآورترين

انطباق بازداشتگاه محيط با را کرد. خودش می باز زبان داشت دست را شکمش روی و در دم آمد می شد می که بود. ظهر داده و دار ميوه چای کشمش، قند، روز هر ايم. ما گشنه که کشيد مي و روز طول در و کرديم می جمع غذا سهميه از را روسی سياه نان

کرديم. می تقسيم ها بچه بين شب بوديم. نکرده حمام روز کرد. هفت-هشت مي بيداد گرما اتاق در

بردند. يک بيمارستان حمام به را کنيم. ما حمام بايد ما آقا گفتيم مثل دوباره و شستيم را ها بچه سرعت نيکالی. به عهد حمام

گرداندند. بر سوراخ همان توی را ما شام اسرای که داشتيم را پروگرس کتاب چندتا خواندن امکان تبليغ عمدتا

سوسياليستی" بود! "دستآوردهای از ها بود. آن دخترانه مدرسه يک ما مسکونی قرارگاه پشت می ها بچه به که انداختند می عسلی شکالت ها بچه برای پنجره

برای سرگرمی و تفريح هيچ و بوديم اتاق يک توی نفر داديم. پنجنبود. ها بچه

بيرون جهان با ما ارتباط بود. قطع کامال می کجا گويند برند. نمی می را شما فردا گفتند آمدند روز يک

يک بعد لحظه چند حياط توی آمد بوس مينی يک برند. ساعت سبيل و تراشيده ريش با ديگر نفر يک شدند. بعد سوار آقا و خانم شما زد. گفت صدا اسم به مرا ها آن از نشست. يکی ماشين توی

از کرديم، صحبت دری هر شناسم. از می حزب جلسه فالن از را شرح من که اينجا در اش بچه يک با هفتگی چند سخت روزهای تو کنم فکر گفت دادم. بعد توضيح او برای را ام بچه سه با گذران اطاقمان در داد ادامه هادی؟ گفتم: کدام بشناسی؟ را هادی پشت که برگرداندم را صندلی بودم، ها بچه با بازی حال در روزی

گلناز همسرم و جواهری هادی بود: من نوشته بازداشتگاه صندلی می بر ايران به را بوديم. ما اينجا فالن تاريخ در لنگرودی غبرائی

31

Page 32: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

رفعت و نويسم. من می يادگار به را جمالت اين گردانند. من تا سرکرديم چطور نشدم متوجه شد. ديگه سفيد گچ مثل رنگمان

خيلی هادی و گلی گفت ديديم را دوستان از رسيديم. يکی شهر به فهميدم بردند. بعد باکو به را ها آن صبح بودند. امروز شما نگران

نوشته صندلی زير که بود آنها تهديد برابر در هادی يادداشت که کار بود. همه سومگايت جا گردانند. آن می بر ايران به را بود: ما

ميزد. می دور خودشان کتابهای و حساب روی جماعت اين نگه آنجا آبان پايان تا مرداد از و است من داداش او که دانستند

انتقال را او رسيديم، می راه از ما که روزی درست داشتندش، و مشکالت گفتگوها، و حرفها و نبينيم را يکديگر ما که دادند

اش کردند. نمونه اينگونه ها خيلی نگردد. با بدل و رد مصائب بعد رساندند، می مرز طرف آن به را خودشان که آدمهائی است

می گونه آن از هم گلی و هادی نمونه شدند، می برگردانده هفته سه ها شدند. بچه روبرو هادی مقاومت با که باشد توانست

غذا ميز به گيلزاد ويژه بودند. به نديده شيرينی و ميوه رنگ بودشد. ور حمله

رهبران و موجود سوسيالسيم با برخورد اولين : سمگايتاحدبود؟ چگونه برخورد بود. اين ضربه از بعد حزب يک مثل روسی افسران برخورد و آباد جليل در هفته : سهامير بيشتر ايرانيان زبان از شديم سومگايت وارد بود. وقتی شوک

مسئولين برخورد و مردم زندگی با ماه چند از شنيديم. پس بيشتر آشنائی دندانپزشکی و بيمارستان به رفتن طريق از اردوگاه

آنرا توانستم نمی ولی فهميدم می حدی تا ترکی کرديم. زبان پيدا نداشتيم. اردوگاه ارتباطی بيرون با طرفی از گيرم بکار

بيرون با بود. ارتباط خانه سرباز شبيه جور يک سومگايت کامال قرار دريا حاشيه در که گاز عظيم لوله نزديکی بار بود. يک قطع

کند. می اشاره ها لوله پشت از يکی ديديم زديم می قدم داشت رسانديم. ديدم خاردار سيم به را خودمان هستند ما با فهميديم و هوا آمدند. حال ما ديدن باکوبه از ها بچه از يکی با داداشم موافقت با ديگر دادند. دسته شرح ما برای را باکو فضای

ديد از را مسائل و آمدند می حزبی ماموريت وبا حزبی مسئولين حزب مسئول الهرودی با بار يک اينجا دادند. در می شرح خودشان

من ذوق تو العاده فوق که کردم مالقات سياسی دفتر عضو وخورد. در مدتی و بود مريض گيلک ما بزرگ بود. پسر سختی خيلی دوران

آوردند. باکو به را ما بهمن بود. شب بستری بيمارستان

32

Page 33: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

زندگی آنجا در ايرانی يک حتی که دادند اسکان ای محله در را ما بنيانگذاری سالگرد جشن که بهمن ۱۹ برنامه کرد. برای نمی

کردند. جشن دعوت من از بود اکثريت سوی از فدائی سازمان بعد داد دست آمد جلو الهرودی جمعيت بود. وسط شلوغ اکثريت

در شرکت و ها بچه از ديدار برای من از همانجا آمد خوش از شناختم. می را ها بچه کرد. اغلب دعوت باکو مسئولين جلسه

اين جمع در برخورد در الهرودی هدف که بود اين ها بچه ارزيابی پای الهرودی دعوت دهد. با نشان خودشان به ترا انتصاب که بود و شد باز جلسه در مهمان عنوان به باکو شهری کميته به من

ايران, قطع در حزب وضعيت کردم. از شرکت آن در مرتب حزب ها, مواضع روزنامه و اخبار ها, نرسيدن کادر با حزب ارتباط

کردم. گزارش نبود، الهرودی آقای خوشايند که ملی راديو از از که ها بچه از يکی سراغ مسئولين هئيت جلسه به رفتن از قبل

لوله را کاغذ نوشتم يادداشتی نبود رفتم. خونه شناختم می ايران رازين در هادی خانه توی ها بچه گذاشتم. با کليدی جا توی کردم

از ديگر گفت و رساند ما به را خودش ما رفيق که بوديم نشسته يعنی فهميدم نمی ابتدا نگذاريد. در بجا خودتان از ردها جور اين

تا کردم می شرکت مسئولين هيئت جلسات در هفته طی چه. من تا خواست من از و خواست دفترش به مرا الهرودی روز يک اينکه

آن چرا بگيرم. پرسيدم عهده به را ها حوزه از يکی مسئوليت حضور در نداد. گفتم کننده قانع جواب داشتيد؟ بر را مسئول هم من و نکرد کنيم. قبول بررسی مسئله اين قبلی مسئول

نپذيرفتم. را مسئوليت و بود الهرودی خود با من برخورد چندمين سومگايت از بعد اين و

يادداشت جلسات در داشتم. من تشکيالت در معينی کار سبک من کردم. مي نقد را آنها نظرات يادداشت روی از و داشتم برمي

به مرا الهرودی ديگری داشتم. روز مي وا بحث به را ديگران يادداشت جلسه توی ندارد حق کسی گفت و خواست دفترش

می بر پروتکل نفر يک اينکه برای گفت بردارد. پرسيدم: چرا؟ دارد. گفت: برنمی فارسی زبان به پروتکل آقا آن که دارد. گفتم اگر و برند می ها حوزه به را دستورالعمل ها حوزه مسئولين

بکند. را کار اين تواند می دفتر در بخواند را پروتکل بخواهد کسی درستی قاعده اين است. گفتم قاعده اين درگرفت. گفت بحث

مهم رهنمودهای و ها بحث از خيلی که است همين برای و نيست می کجا از نداريد، حوزه که رسد. گفت: شما نمی ها حوزه به

و دارم ارتباط وشب روز طی زيادی رفقای با گفتم: من دانيد؟ آنها بينم می ندارند. اشراف مسئولين حوزه های بحث به اصال

33

Page 34: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

ببريد! برون را مسئولين حوزه مسائل نداريد حق گفت: شما نيستند. فعال گفتگو و بحث دنبال آنها که شد معلوم ترتيب بدين اعضاء گردند. گفتم: اگر می رام و مطيع های آدم دنبال بلکه

حوزه باشند، داشته خبر مسئولين حوزه های بحث از نبايد حزب می خودمان گفت: ما بگيرد؟ شکل بايد پايه چه بر حزبی های

بحث از که دانم می خودم حق هم کنيم. گفتم: من می چه دانيم در را کنم. اين نقد را آنان بتوانم تا بردارم يادداشت ديگران های

از عصبانيت با و دهم می ادامه و گرفتم ياد ام حزبی زندگیآمدم. بيرون اتاقش

شد؟ آغاز چگونه و بود چه عمده های : بحثاحد طرح الهرودی تمايل و ميل رغم علی شرايط همين : درامير

سند اين شد شد. گفته مطرح مسئولين هئيت در حزب برنامه ملی وسيع اجالس در است قرار و است اجرائيه هئيت مصوب را سند اجرائيه هئيت اگر کشيدم پيش را بحث شود. اين تصويب

جلسه در آن آوردن ديگر کرد تصويب مرکزی کميته امضاء بدون های حوزه در نويس پيش عنوان به سند دارد. بايد تشريفاتی جنبه

شوروی، حزب های تشکيالت همه و ها کمسيون و مسئولين حاصل و شود ارزيابی و گذاشته بحث به امريکا و اروپا افغانستان،

بحث شود. اين تبديل کنگره برای پيشنهادی سند به گفتگو و بحث در را بحث اين سرعت شد. به روبرو جلسه در نفر چند حمايت با

فکر اين سرعت همان به و کرديم مطرح باکو تشکيالت سطح سطح در کميسيونی شد مجبور الهرودی که گرفت, طوری نيرو

که شد تشکيل نفره سه کمسيون دهد. يک تشکيل مسئولين هيئت پيشنهادهای و نظرات کمسيون داشتم. اين شرکت آن در هم من

اختيار در و کرد تدوين جزوه يک در و آوری جمع را ها حوزه شد. ايجاد سياسی جدی بحث فضای يک حدی تا گذاشت الهرودی

دخالت، روحيه بار اولين برای مهاجرت سازمان در ترتيب بدين به تن سه کرد. ما پيدا معنی ها حوزه اعضاء برخورد و مشارکت

و شاندرمنی با ارتباط تحکيم به نشده، اعالم فراکسيون يک عنوان ديگر جاهای و شوروی ترکمستان در حزب دار مسئله فعالين

به معروف که اجالسی آستانه در برخوردها اين و برآمديم طوالنی آن ماجرای شرح که يافت وسعت شد، ملی کنفرانس

است.

مبارزه سياسی آرمان و هدف يک برای طوالنی مدتی : وقتیاحد تصوير که بود آنگونه ها آرمان نه يابی می در زمان يک و کنی می

34

Page 35: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

به احساسی بودند, چه سازگار انسان توقع با رهبران ونه شد میدهد؟ می دست انسان حزب کنگره با همزمان شوروی به ما : مهاجرتامير

و پروستريکا شوروی جامعه بود. فضا شوروی کمونيست راحت بود. ما همزمان شوروی جامعه در علنيت و گالسنوست

کنيم. در برقرار رابطه قديم نسل ايرانيان و مردم با توانستم می »سوسياليسم« در بنام که چيزی که شديم می متوجه ارتباط اين بوديم خوانده آن باره ندارد. زنان جايگاهی مردم زندگی در اساسا

به را علی و محمد الله، طالی گردنبند بودند حاضر آذربايجانی نام برابر بخرند. در بودنش اسالمی برای فقط گزاف قيمت برمی را من تعجب اين و شدند می خم کمر تا ها خيلی خمينی

نقشه بی جامعه، آن در ما روزمره سازوکارهای اين انگيخت. همه سرسپردگی حدی تا حزب، سرنوشت در اعضاء مداخله عدم گی،

و تاکتيک تبيين سياست تعيين باال، از تصميم مادر، حزب به هزاران که شد وسيله گذشته، به نقد کمترين بدون استراتژی

با ما راه و آمديم اشتباهی ما که گيرد قرار برابرمان در سئوال گفتنش يابد. شايد می معنی حزب اين با ارتباط قطع و جدائی

زندگی شرايط در حزب از جدائی به تصميم ولی باشد، ساده االن و جدائی به را ما بود، برابرمان در که مشکلی صدها و شوروی

از جمعی شکل به ۶۵ سال در ما واداشت. باری ها کرده به انتقاد بحث که کرديم علنی را خودمان ای بيانيه طی و شديم کنده حزب

ما حزبی زندگی گذشته به نقد با همه اين است. و ای جداگانه کارکردمان گذشته و توده حزب نقد قصدم اينجا گرفت. در شکل

نيست. حزب اين برون و درون در خودم حزبی زندگی ويژه به و در شما آنجائيکه از پرداخت، بدان نبايد که نظرم اين بر اينکه نه

در و نشديد متمرکز آن حول مشخص صورت به گفتگو اين آن به گذرا نيز من است، نداشته ای ويژه جای شما های پرسشداشتم. اشارتی

در کشوری سازمان سه از نفر ۵۰ باالی ترکيب در ما جهت بهر اروپا راهی تناوب به ما شديم. جمع جدا حزب )باکو( از شوروی

و گرديد دوره يک از شديم. بعد مستقر سوئد و آلمان در عمدتا نقد در سند چندين انتشار و گذشته نقد با گفتگو و بحث طوالنی

جمعی همراه به شديم. من تقسيم چندی گروههای به توده حزب با ۱۳۶۷ سال در سازمانها با مباحثه دوره يک از بعد جداشدگان از

نشريه در ما« که بيانيه پيوست »اطالعيه عنوان با سندی ارائه اين به يافت انتشار ۶۷ ماه دی در ۵۸ شماره کارگر راه مرکزی

35

Page 36: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

به کارگر راه هويت با آنان با پيوند در نيز پيوستيم. امروز سازمانمشغولم. سياسی فعاليت به عده آن همراه

افتاديد؟ دوم مهاجرت فکر به شد : چهاحد بودم. وقتی نشاط و شور پر آمدم سومگايت به : وقتیامير

ديدم را شوروی در حزب کل رهبر و سياسی دفتر عضو الهرودی گفتم و دادم حزبی های بچه روابط و ايران وضع از گزارشی نيمه هميشه حزب طرف از کرد؟ بايد چکار حاال مشکالت، همه اين

کار امکان عمل نکنيد. در عجله که شد می آرامش به دعوت پيشگفته مسائل به توجه شد. با می محدودتر و محدودتر سياسی

با و جداشديم حزب از ملی کنفرانس آستانه در باکو در جمعی ما علنی را جدائی سند مينسک، و ترکمنستان در کادرها از تعدادی گرفتيم. رهبری قرار فشارها شديدترين زير ترتيب بدين و کرديم ولی داشت را حزب به مان بازگردندن قصد زيادی تالش با حزب

مباحث و بوديم شده حزب از مبارزاتی انگيزه و فکر همه با ما جدائی داديم. وقتی ما« انعکاس »بيانيه سند در را نظرمان اثباتی

جمله گرفتيم. از قرار فشار تحت طرف همه از يافت قطعيت ما حزب و احمر هالل طرف از ديگر های خيلی و من خود به

دنبال برويد. وقتی سرکار آوردند می فشار آذربايجان کمونيست تا کنيد اقدام خودتان حزب طريق از بايد گفتند می رفتيم می کار

باقروف با که مالقاتی کنند. در تاييد را شما حزبی مسئولين با که بود اين آذربايجان کمونيست حزب تالش همه داشتيم

پس را مان انتقادهای که کند وادار را ما شيرينی و شالق سياستباشيم. حزب وبا بگيريم

خيلی سياسی فعاليت هم و روزمره گذران هم مدتی از پس بيان را خود اهداف سندی در و شديم جدا حزب از شد. ما مشکل

نيروهای ديگر با ارتباط ما« و »بيانيه سند اهداف کرديم. استمرار تر برجسته ما برای را اروپا به مهاجرت لزوم حزب از جداشده

نبود. آمدن يکسان ها آدم در اروپا به مهاجرت انگيزه هرچند کرد شرقی. مدتی آلمان معروف تونل شدن بسته با شد مصادف ما داد. از نمی ويزا ما به کشوری بوديم. هيچ بالتکليف مسکو در

و رفت بليط تهيه امکان تنها آنجا از و شديم ورشو راهی مينسکبود. سوئد به برگشت

داريد؟ خاطراتی چه دوم مهاجرت : ازاحد فعالين از تن چند و افتاديم راه باکو از بزرگ کاروانی : ماامير

ويزای گرفتن مشکل با مسکو در بودند. وقتی ما با هم اکثريت

36

Page 37: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

می مينسک توی که دادند خبر ها شديم, بچه روبرو شرقی آلمان از عجله رفت. با آلمان به آنجا از و گرفت را لهستان ويزای شود

آنجائی از و بوديم نفر ما رفتيم. خانواده مينسک به مسکو افتاديم. مضيقه در مالی نظر از شدت به شد طوالنی بالتکليفی

نبود. مشکلی رفتيم. اول مينسک توی حزبی های بچه خانه

(Öland) اولند جزيره ۱۹۸۷ ژانويه سوئد، در روزها نخسين

شد. تشکيل بزرگی جلسه اول کردند. شب استقبال ما از دوستان از جدائی داليل و داديم توضيح ما« را »بيانه مفاد ما جلسه آن در

شدند. همراه ما سند با ای عده شب آن برشمرديم. در را حزب شدند. اغلب آفريده مشکالت که کرديم احساس روز آن فردای از

در شديم موفق بدهند. خوشبختانه جا ما به داشتند مشکل ها بچه های بچه از يکی لهستان بگيريم. در را لهستان ويزای مينسک اسم به شريف بسيار آدم که حزب های قديمی آن از شمالی تلفنی و شديم اشنا او با امکانی يک کرد.با می زندگی آقا حسن جمعی ديد کرد. وقتی استقبال ما از گرمی گرفتيم. به تماس ورودما فردای از و کرد پيدا جا همه برای سرعت به هستيم بزرگ استکهلم به ورشو بليط شد. قيمت بکار دست بليط گرفتن برای برای که بود روبل ها بچه برای و روبل بزرگساالن برای

گوشواره و دستبند قبيل از فروش قابل بود. هرچه زيادی پول ما به دست ها آشنائی و امکانات همه با آقا فروختيم. حسن داشتيم،

استکهلم فرودگاه کرديم. در پرواز ورشو فرودگاه شد. از کار مدارک تمامی بودند گفته ما کردند. به ما با شديدی برخورد

37

Page 38: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

بليط و ها گردانند. پاس برمی را ما وگرنه ببريم بين از را خودمان کرديم. به جاسازی گيلزاد لباس در و گرفتيم را ها بچه همه های

مارا جلوی پليس که رفتيم متری شديم. صد فرودگاه وارد راحتی خواستند. می پاس ما کردند. از جدا هم از را ما گرفتند. سريع

بليط نکردند.دنبال پيدا چيزی و گشتند را جا نداريم. همه گفتيم جوراب توی بودند. از آورد را ما که هواپيمائی شرکت و برگشت

برخورد ها آن با فرودگاه پليس و کردند پيدا ها آن مدارک نفر دو ساعتی نمودند. چند داشت باز را ها آن و کردند عصبی و تند

کردند. می تابی بی بخوريم. کوچولوها تکان جا آن از نگذاشتند را ما اتوبوس يک با کردند. بعد مصاحبه ما با مترجم بدون همانجا

پيدا را ما استکهلم های بچه ساعت نيم از بردند. بعد هتلی به به ها آن و گفتيم ها آن به را دوستان دوتا بازداشت کردند. جريان

کردند. اقدام ها آن آزادی برای و گرفتند وکيل سرعت

دانمارک به سفری

مليت مهاجران از بزرگ اتوبوس يک بعد و بوديم هتل در روز پل بردند. از سوئد جزيره ترين جنوبی از يکی به را ما مختلف های

ماهشديم. مستقر اولند جزيره در و گذشتيم کالمار عظيم ترين سخت و سردترين از داشتيم. يکی سختی بسيار زندگی

توانستيم کشور داخل با سال ۲ از بود. بعد سوئد های زمستان او فوت کرد. خبر فوت ايران در رفعت بگيريم. پدر تماس تلفنی رساندم. رفعت به را خبر روز چند از بود. بعد مشکل خيلی برايم

موفق ماه از بود. بعد کشنده و سخت بغايت اولند در ما وضعيت

38

Page 39: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

پيدا جا يوتوبوری باالی ساعتی سفله کمپ به تالش با شديمکنيم.

آمديد؟ يوتوبوری به شد : چطوراحد به رفتن برای ولی برويم استکهلم به خواستيم : میامير

ما که داشتيم شهر آن در اول درجه فاميل بايد بزرگ شهرهای سال يک و گرفتيم قرار نوبت توی يوتوبوری به نداشتيم. برای

بدهند. مسکن يوتوبوری در ما به تا کشيد طول مهاجران با کمپ اين بود. در خصوصی کمپ يک سفله کمپ ها, شيليائی و ها, کردها عراقی جمله از مختلف های مليت

نيازهای تامين برای جمله داديم. از تشکيل پناهندگان شورای کودکان پزشکی, مدرسه لباس, احتياجات مثل مهاجران روزمرهکرد. موثر اقدامات

۱۹۹۱ پائيز مادر، با ديدار آخرين

ايران جنگ اوج با )سوئد( مصادف سفله کمپ در ما اقامت دوران از جمعی و عراقی کرد مهاجرين با بار اولين بود. برای عراق و

داديم. ترتيب جنگ عليه مشترک تظاهرات ها التين آمريکا فعالين ما قطعنامه داشتند. متن جدی سهم حرکت اين در نيز ها شيليائی

خواند. سوئدی به گيلک را

39

Page 40: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

کشيدن, دست رياضت جور يک ايران در سياسی : فعاليتاحد شمار بي دردسرهای خريدن و زندگي مواهب از خيلي از شستن

مستمر سياسی فعاليت است. يک نزديکان و خود, خانواده برای و انگيزه خواهد. اين می مدام تواندهی منبع يک و قوی انگيزه يک

چيست؟ در شما نيروی سرچشمه موقعيت و پايگاه به زيادی حد تا سياسی مبارزه : انگيزهامير

و فقر و محروميت گردد. من می بر من خانواده و من طبقاتی و کردم احساس خودم گوشت و پوست با ما جامعه در را تضاد استمرار نابرابری و تضاد اين تغيير الزامات از يکی کنم می فکر

است. من انگيزه ترين عمده است. اين مبارزه

گذاشت؟ تاثير شما سياسی مبارزه بر چگونه : مهاجرتاحد از دارد. مهاجرت جدی تاثير سياسی کار بر : مهاجرتامير

در )باکو( و آذزبايجان به تهران از سپس و تهران به شهرستان مبارزه محتوی و شکل )يوتوبوری( بر اروپا به آذزبايجان از نهايت بود. آن بودن ناگزير مهاجرت سه هر در مهم داشت. عنصر تاثير نبودند حاضر فرزندانم و همسر نه و من نه بود کار در اختياری اگر ما بر صاعقه مثل شوند.ضربه جدا ما مردم و خانواده, جامعه از

استمرار با رومهاجرت اين شد. از تحميل مهاجرت و آمد فرودخورد. می گره اجبار و تحميل اين به بخشيدن پايان تا مبارزه خيلی کشور از خارج و کشور درون مبارزه نوع است طبيعی

ها, آن با ارتباط ايجاد ميزبان جامعه با پيوند باشد. ايجا متفاوت و گذرد می ما کشور در آنچه معرفی و ما مهاجرت علت توضيح

دارد. ويژه جای ايران مردم مبارزه از ها آن حمايت جلب تقويت و جبهه پشت يک مثابه به کشور خارج مبارزات هماهنگی

شود. مبارزه مطرح تواند می کشور داخل سالم های انگيزه کشور خارج ما و دارد قرار داخل در مبارزه اصلی ستاد و اصلی

نيروی توانيم می کنيم حس سياسی و اجتماعی مسئوليت اگربگيريم. داخل مبارزه خدمت در را قوئی جبهه پشت

خودتان منفی خصوصيت دو و مثبت خصوصيت دو توانيد : میاحدبگوئيد؟ را

اش برجسته وجه گمانم به ولی است مشکل حدی تا : اينامير اينکه رغم دارم. علی مادرم از را ويژگی است. اين من صراحت

برخوردی خودش پيرامون های آدم با بود بيسواد و معمولی آدم می را خودش حرف و کرد می نگاه شان چشم توی و داشت رک

40

Page 41: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

در البته باشم صريح که کردم تجربه خود ساله زندگی زد. درپسندند. نمی را آن مردم و دارد منفی پيامدهای جاها خيلی و شتابزدگی از گذرد می عمرم از بيشتر چقدر ام, هر ويژگي ديگر

برابر کنم. در می پرهيز بيشتر عجوالنه و شتابزده های قضاوت منفی آثار خيلی که است من عصبانيت من منفی ويژگی از اينها به شود. همه می تبديل خود ضد به جاها خيلی گذارد. در می بجا

به مرا من های بچه و , همسر نزديک خيلی اطرافيان ويژه بر االن و بودم خونسرد خيلی کنند. زمانی می دعوت خونسردی

است. عکس قضاوت نيز برخوردم عصبيت اصطالح به همين که اين ديگر

کند. می همراه شتابزدگی نوعی با همواره من مورد در را ديگران

هستيد؟ همسری : چگونهاحد است اين من بدهد. تالش رفعت بايد را سئوالت اين : پاسخامير

مشترک زندگی و خانه کار در توان حد در فراغت اوقات تمامی در لباس. اين شستن و آن تهيه و غذا خريد در جمله از باشم موثر در شد بيشتر اخير های سال در خانه کارهای در شرکت نوع

را خودم های ضعف و افت هم من مجموع بود. در کمتر گذشته رسم می زندگی و خانه امور به کمتر و بيرونم درگير بيشتر دارم،

ديدند. من در ابتدا از را اين منزل های بچه و

است؟ چگونه هايت بچه با ات : رابطهاحد که زمانی داشتم. از دوستانه رابطه هايم بچه با هميشه : منامير نشينم. می صحبت به ها آن با شناختند را خودشان من های بچه

و دوستی سطح در است ای ويژه و تنيده هم در ترکيب ما رابطه مراتب نوشتم. به زياد رابطه اين باره در خودم برای رفقات. من

و شخصی ها, روابط دوستی باره در ها بچه با است آمده پيش مسائل و ها آن تحصيل رشته انتخاب تا ما پيرامون های آدم

می دنبال همواره ارتباط سطح اين نشستيم. و صحبت به سياسی اکتبر بزنم. حادثه گره هام بچه با را ام رابطه کنم می شود. سعی

هم در نوعی به گيلزاد دادن دست از و گوتنبرگ سوزی آتش و ۹۸کرد. بيشتر را روابط تنيدگی

41

Page 42: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

۹۸ اکتبر سوزی آتش فاجعه از بعد سالن

برخی است. گاه نشده بينی پيش حوادث از پر : زندگیاحد هم ها بينی پيش ترين بدبين يا و ترين خوشبين در حتی حوادث

بر شدی؟ پذيرا چگونه را سوزی آتش در گيلزاد گنجد. مرگ نمیگذاشت؟ تاثيری چه تو زندگی : واقعيت اين است که من هنوز مرگ گيلزاد را نپذيرفتم.امير

اين واقعه بی گمان يکی از بزرگترين حادثه زندگی ما بوده است. اين مرگ اساسا تحت هيچ شرايطی به گمان نمی رفت.

ما مرگ عزيزان زيادی ديديم: مرگ پدرم, پدر و مادر رفعت, مرگ رفقای ما به خاطر پايبندی به اعتقادات سياسی و

ايستادگی آن ها, اما مرگ گيلزاد خيلی ويژه و خيلی اسفناک بود. او رفته بود به اصطالح خودش چند ساعت با دوستانش

»خوش داشته باشد«.

42

Page 43: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

امير با سالگی ۱۴ در گيلزاد

بين تريبونال فعالين جلسه در آلمان نبودم. در يوتوبوری من من به واسطه با را خبر جا، همه از خبر داشتم. بی شرکت المللی

من سراغ به برادرم نگفتند. هادی من به را فاجعه عمق رساندند رسيديم که خانه آمديم. به اسن به کلن برويم. از بايد گفت و آمد

پرشون يوران آلمان تلويزيون از بود. وقتی عادی غير ها بچه وضع در را ديگر های شخصيت و يوتوبوری شهردار و سوئد وزير نخست عمق از خبر گذاشتند می گل دسته که ديدم حادثه محل روبروی

به اسن از ظهر از بعد حدود جمعه ظهر از داد. بعد می فاجعه باهم هادی من مسير طول افتاديم. تمام راه به يوتوبوری طرف

کردم. می تعريف بود ذهنم در گيلزاد از کرديم. هرچه می صحبت به من و خريديم تلفن کارت بنزين پمپ يک در هامبورگ نزديکيهای

هستم. هنوز المان برداشت. گفتتم را گوشی گيلک زدم زنگ خانه زدم. زنگ دوباره کرد. بالفاصله قطع بود نشده تمام ما صحبت

واقعيت دارم داشتم. دوست سوال من گذاشتی را گوشی گفتم سخت برايش خيلی کردم بگوئی. گفت: باشه. احساس من به را

ما جنس قلم يک خونه, اين کوچولوی تغاری, بچة است. گفتم: ته نه؟ يا هست بابائی. گفتم: نيست جنس قلم يک همين گفت: دقيقا

بود. گفتم: خودش ديدم رفتم گفت: آری ديديش؟ خودت تو داند. گفتم: فکر نمی هنوز باش. گفت: مامان مامانی مواظب

خودم کردم. با حافظی رسيم. خدا می صبح حدود کنم می

43

Page 44: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

بيرون کيوسک از وقتی بيستم. ولی خودم پای روی گرفتم تصميم گفتم: کردم بغل را کنم. هادی کنترل را خودم نتوانستم آمدم بود. جانفرسا و سخت خيلی شد. لحظاتي تمام ماجرا هادی

دانی؟ می کجا بود. گفت: از گيلزاد و هادی بين عجيبی رابطه آمديم. جوری چه نفهميدم کردم. خالصه صحبت گيلک گفتم: با

پليس برسيم. رسيديم زودتر تا راند می بيشتر و, هادی کرديم. با می گريه مدت گرفت. تمام را ما دانمارک. جلوی

شد. گفتند طرف معتاد های آدم با کرد می فکر پليس ما وضعيت کنترل دقت با و بردند اتاقی توی را کنار. ماشين بزنيد را ماشين

چه گشتند. هر دقت به را ما گرفتند. ساک را ما کردند. پاس افتاد. اتفاق سوزی آتش فاجعه يوتوبوری داريم. در عجله گفتيم گفت. با بيراه و بد شد عصبانی بود. هادی من بچه ها آن از يکی معطل ساعت يک شدند. نزديک تر آرام کمی هادی داد و جيغ

سوئد مرز افتاديم. در راه سوئد طرف کردند. به ما پليس مجددا رسيديم که کرد. خونه معطل را بچه ابتداء بود. در صبح تقريبا

کشيدند. می سيگار داشتند خيابان توی همه و همه سيگاری های پيدا قطعيت چيزی که کرد بدل يقين به را گمانم آدم همه اين

باال ها پله ريخت. از هری هستند. دلم اينجا صبح اول اينها که کرده جلو آمد. رفتم بيرون خواب اتاق از خانه. رفعت به رفتم. رسيدم

فهميد. نمی را ماجرا ديد من با را هادی کردم. وقتی بغلش به و است مرگ زندگی سوی آن پذيرم می بپذيرد. من توانست

اين مرگ پذيرش است, منتهی واقعی آدمی مرگ همگان قول است. سخت بغايت جوانمرگی است, پذيرش سخت خيلی گونه

است. من زبانحال که »جوانمرگی« نوشتم نام به مطلبی

داری؟ آرزوهائی چه فرزاندانت : برایاحد پا روی و باشند انسان که است اين من آرزو ترين : صميميامير

از ايستادن خويش پای روی و انسانيت بايستند. البته خودشان استقالل به چيز هر از بيش من است. ولی متفاوت ها آدم نگاه پيرامونشان آدميان و خود زندگی در بودنشان مؤثر و آنها عمل بهره نهايت خود زندگی است: از اين آنها با کنم. حرفم می فکر

اندوختن برای خود جوانی سالهای انرژی از و بکنيد را برداریآوريد. عمل به را استفاده نهايت اجتماعی دانش

کرديد؟ ازدواج : چگونهاحد کالس من و بود ۹ کالس بود: رفعت نوجوانی از ما : آشنائیامير

دوستی اين گذشت می زمان چه هر کرد پيدا ادامه ما . دوستی۱۰

44

Page 45: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

سپاهی به رفعت و رفتم سربازی گرفتم شد. ديپلم می تر عميق ما شد. دوستی معلم رفعت و رفتم دانشگاه به رفت. من دانش مخالف نزديکش بستگان ويژه به رفعت کرد. اطرافيان پيدا ادامه

و جوانی امور درگير من که بودند. چرا استمرارش و دوستی اين محيط در و معلم رفعت عوض در بودم، سالهايم آن خودسريهای

يک آدم من و دولت کارمند تنها خانواده اعضاء بين در و شهرستان . . . با واجور جور کارهای درگير و دانشجو بعد بيکار سپاهی، قبا ال

شديم نامزد هم با ۱۳۵۳ سال در عشق و دوستی سابقه به اينهمه شوهر و زن اينکه از بيش کرديم. امروز ازدواج ۱۳۵۴ سال و

داريم زيادی خاطرات دوران اين هستيم. از صميمی رفيقی باشيم و باشد می فاميل اعضاء و محل اهل دوستان، زبانزد حدی تا کهزبانهاست. سر بر همچنان شهرستان کوچک محيط در

داريد؟ آرزوئی : چهاحد و عمومی جنبه است. بيشتر شخصی کمتر : آرزوهايمامير

اينجا ديگر که است اين يم آرزو ترين دارد. بزرگ اجتماعی رنگ باشيم. دنيا خودمان محله در و خودمان مردم نباشيم. ميان

يابند، دست برابر و آزاد ای جامعه به ما مردم ببيند، را صفا و صلحنباشد! دربدر و برده اسير، اعتقاداتش و باور بخاطر هيچکس

لذت موسيقی نوع چه از است؟ چگونه تان ميانه موسيقی : بااحدکنيد؟ می گوش بيشتر و بريد می

موسيقی از دارم. هم دوست بيشتر را لور فولک : موسيقیامير برم. آرشيو می لذت شعر با همراه موسيقی از هم و کالم بدون

محلی هستند. موسيقی من همدم که دارم شاملو اشعار از کاملی نزديک موسيقی اين به بيشتر مهاجرت دهم. در می گوش زياد را

را نظرم است مردم حال زبان ها، آن مضامين بيشتر که چرا شدم رضا, کنم. پور می احساس ها آن عمق بيشتر و کرد جلب بخودکنم. می گوش بسيار را نوری و پور آشورکيست؟ شما محبوب : شاعراحد

او اينکه خاطر است. به حافظ من شاعر ترين : محبوبامير خانلری, شاملو, حافظ حافظ به بار هر کرد. من تمام را رندی ديد از جديد دريافتی کنم می مراجعه غنی حافظ يا و سايه حافظ

کنم. از می دوره زياد را کنم. نيما می پيدا زندگی های گره به او دهه دو در خوانم. او می بسيار را بهبهانی سيمين معاصر شاعران

جنگ, غزلياتش بود. در همراه ما مردم زندگی لحظه لحظه با اخير حميد شد. با سروده ما نسل بر فشار و نشيب و فراز ها, و اعدام

45

Page 46: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

کنم. به می سر خلوتم در را زيادی اوقات او اشعار و مصدق دارم. به دوست را نثرش و شعر دارم. هم ويژه ارادت شاملو شمس محمد و مقصدی رضا آثار به بومی و زبانی تعلق لحاظ

را لنگرودی پاينده محمود گيلکی اشعار و دارم ارادت لنگرودیکنم! می دنبال تأمل با را او تحقيقی کارهای و بودم طالب هميشه

در ايرانی مطالعات و اسناد »مرکز تکامل و آينده : برایاحد خارج و سوئد ساکن ايرانيان چگونه داريد؟ ای برنامه سوئد« چه

کنند؟ استفاده مرکز اين امکانات از توانند می سوئد جمعی ياری با نيست. من من آن از مرکز اين ديگر : امروزامير

آنرا بنای سنگ پله پله و ريختيم آنرا اوليه ايدة و طرح دوستان از می افزوده کتابها برموجوديت روز هر که بينی گذاشتيم. می کتب، ميزان به پاسخگوئی برای جا، حد اين ديگر شود. امروزه

گردد، می وارد مرکز اين به مرتب که مدارکی و اسناد نشريات، از ای گسترده حجم شود، می ريخته کتابها روی نيست. کتابها

است. نشده بندی طبقه امروز به تا تراکم همين بدليل نشريات پالستيکی جلدهای با هنوز مالی امکانات نداشتن دليل به کتابها

شدن دست به دست دليل به کتابها عمر از اين و نشده صحافیکند. می کم

ای پروژه طی بتوانيم سوئدی نهادهای کمک با که است اين تالشم اين بدهم، سامان و سر صحافی نظر از را کتابها اول مرحله در

کتابخانه در عضويت بکنم. امر هست که آنچه از تر وسيع را مرکز برای کرون ۵۰ و خانواده برای کرون ۱۰۰ سالی االن که را

سازم. بدل هزينه کمترين به است دانشجويان و پناهجويان حال در که دارم سر در را کتابخوانی انجمن و کتاب کلوپ گشايش

عالقمندان از تن چند با را اش اوليه گفتگوی و بحث زمينه حاضر آنرا گردد، آماده پروژه اين گردانم. اگر می فراهم فرهنگ و کتابکنم. می علنی

موجوديت از مردم از وسيعی بخش گردم: هنوز آور ياد نيست بد و دارند خبر کمتر سال ۱۰ به نزديک از بعد عمومی کتابخانه اين غير امروز، به است. تا ما شهر جمعی ارتباط وسايل مشکل اين از گزارش يک تهيه برای ديگری راديوی هيچ شهر، راديو يک از

چه بپرسد: آقا تا نيامده من سراغ به مرکزی همچنين يک آفرينش مردم چگونه شود؟ می يافت مرکز اين در چيزی چه کنی؟ می گيرند؟ بهره مرکز اين از توانند می اسناد مرکز چنين خير اساسا

و کتاب ما از دفعات به حاليکه در زسد؟ می کی به مطالعات و حال تا که هم اند. آنانی گرفته قرض خود های برنامه برای مجله

46

Page 47: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

برای ما که بنويسند خط يک نشده اند، برده بهره مرکز اين از کردن آماده و تحقيق نشريات کتاب، آرشيو از مان تحصيلی تز مثال

تا و دلسرد مرا همه ايم. اين گرفته بهره مرکز اين مطبوعات و بدان که اقدامی به که آنجائی از برد. ولی می پيش انفجار حد

کن نکردم. باور خالی شانه بار زير از دارم باور يازيدم، دست اين با خويش خويشتن با کننده مراجعه يک حتی بدون روزها شده است روشن من نياوردم. برای ابرو به خم ولی ام رفته ور کتابها

در است هزار ۵ تا هزار ۳ کتاب تيراژ وقتی ميليونی ۷۰ ايران در مراجعه عدم ،۱۰۰۰ تا ۵۰۰ بين کتاب تيراژ ميليونی ۴ کشور خارج

من اينهمه چه. با يعنی کتاب به ايرانی جامعه عمومی رويکرد وبگردد. چرخ اين تا بندم محکم پايم روی دوستداران ويژه به ايرانيان، که است اين اميدم همه اين، از جدا

با بتوانيم روزی ما و بدانند خود آن از را مرکز اين فرهنگ، و کتاب به را مطالعات و اسناد مرکز اين کتابخوان جامعه توان و همت

چراغ که روزی تا کنيم. من بدل ايرانيان ويژه بزرگ ای کتابخانه را کتاب اهل محفل شمع گذرد، )تبعيد( می خانه اين در عمرم همه گيرد. اين مددی آن از عمرم شعله تا دارم می نگه روشناست. دلم حرف اکتبر در کتاب و ضدفرهنگ انديشان تاريک دانيد می نيک شما مرکز اين کردن کور و من عمر شعله خاموشی برای ۹۴ سال

همت با آنرا من ولی زدند آتشش و کردند حمله بدان دزدانه با ای اطالعيه طی ماه چند از بعد کتاب و فرهنگ عالقمندان

انديشی تاريک و جهل برابر در فرهنگ و کتاب از دفاع »به عنوان هنوز سوزی آتش اين انداختم. پرونده براه باره کنيم!« دو اقدام

است. باز سوئد امنيتی پليس نزد در گذاشته او برای ۹۵ مارس در که اي برنامه در خوئی اسماعيل

و حق »آزادی کتاب پشت يادداشتی در کتابخانه محل در بودم، بر ننگ و تو همت بر جان! درود نوشت: "امير عدالت« خود

نويسندگان از گروهی زنند." بيانيه می آتش کتابخانه که کسانی »فرهنگسرای افروزی آتش با رابطه در سوئد مقيم ايرانی

جامعه فرهيختگان از تن دهها امضاء با ۹۴ اکتبر انديشه« در سماکار عباس عزيزم دوست که است همراه تبعيد در ما فرهنگی

گذارم می اختيارت در کرد، قرائت رسا صدای با نشستی در آنراکن. استفاده آن از ديدی الزم اگر

و تجاوز مورد دوبار سوئد در من هستی که بينی می ترتيب بدين حرمت اولی در است. که گرفته قرار افروزان آتش تهاجم

با روانم و تن جان، دومی در و شد گرفته آتش به ام کتابخانه

47

Page 48: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

هستی همه ام، ساله ۱۵ گيلزاد جان به آن دم و دود کردن کمانه نيامده در پا از هنوز زندگی به باور با من نشست. ولی گل به ام

ام. کتابداری کتاب، خاطره دوام پر راه ام، زندگی که است آن اميدم

و شايسته بشکلی بتواند را سوئد جامعه در مان فرهنگی هويت و اهالی مراجعات پاسخگوی مرکز اين و بگذارد بنمايش بايسته نيز من از بعد و باشد گوتنبرگ، شهرمان، ايرانی کتابخوان و کتاب

از امروز چون و نگهدارند سرپا آنرا خويش خويشتن چون ديگرانی آرزوی بلکه نيست ای طلبانه زياده خواست بدانند. اين همگان آن

سرمی باور اين با نهم. من می بجا خودم از که ايست کوچکی و ثابت مکانی به تبديل ام، ای اجازه کتابخانه روزی که کنم

گردد. فرهنگ و کتاب اهل مردم پايمردی، و همت با همگامی زنم کاری به دست آيد بر دست ز گر که آنم همت غالم

آيد سر غصه کههمين!

فراوان. تشکر : بااحد

48

Page 49: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

ها پيوست

49

Page 50: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

خانواده و . کار۱۱۳۲۸ : مردادتولد تاريخ: لنگرودتولد محل: گوتنبرگ, سوئدسکونت محل مطالعات و اسناد مرکز و انديشه فرهنگسرای : مديريتشغلايران. در دبيرستان دبير اين از گوتنبرگ, پيش در ايرانی

تهران دانشگاه شناسی جامعه : ليسانستحصيالت و )گيلک پسر دو )گيليار( و دختر )رفعت(, يک : همسرخانوادهگيلزاد(

سوزی آتش تابلوی از عکس نمايشگاهی با ۹۴ سوزی آتش از بعد کتاب المللی بين نمايشگاه در عکسها و سوخته کتابهای باقيمانده

گوتنبرگ

50

Page 51: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

. جوانمرگی۲گيلزاد ياد به امير از ای نوشته

۱۹۹۹ دسامبر اول گوتنبرگ روايات، ها، مرگی« سروده »جوان پيرامون مختلف فرهنگهای در

اند. نوشـته زيادی های رنجمويه و ها داستان نقل و نويسنده و سراينده زبان از درد اين شنيدن يا و خواندن

پذيرش و کردن باور شدن، ماجراست. همراه سوی يک آن، کننده چيز آدمی، سر بر زندگی آوار ترين سهمگين و ترين سنگين اين

ديگريست.

کمتر شايد بود، نيفتاده سرم بر پتکی چنين که امروز به تا من سالگی جوانمرگ بازماندگان خاطر رنجيدگی از مشترکی حس

رنج و نشستم ماتم در چنين اين داشتم. وقتی پيرامونم آدميان همه با اش، سالگی ۱۵ در را گيلزاد سختی جان با آدمی نداری

و من بر جانکاهی اتفاق چه فهميدم تازه کردم، حس وجودمافتاد. ديگران

تنها بردم می بسر بهت در بودم، نفهميدم. داغ اولش راستش سخته". "خيلی سخته"، بود: "خيلی کلمه يک روزهايم آن کالم نيست کار در برگشتی و رفته او اينکه بود. فکر همين کالمم جان گفت: می رسيد می راه از بود. هرکسی نزده سرم بر هنوز

51

Page 52: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

دهها، زبان از را کند. اين کمک شما به زمان گذشت اميدوارم يک شنيدم. آنان کالم گوناگونی با تن هزار هزاران از بيش و صدها

همگی کردند. تاکيد می دعوت بيشتر تحمل به را ما و مرا يک به کمک ماتمی چنين جانکاهی تسلی به زمان گذشت بود، براين آنانکردند؟ می آرزو آنان که شد چنين کند. آيا می

با را حادثه کل زمان، بگويم: گذشت توانم می جرئت به امروز زخم عمومی نمای و نمايد می باز برايم گيرش نفس عمق همه و نبودن ناداری، که کند. چرا می تر عميق را گيلزاد حضور عدم

دلچسبی با )گيلزاد( که آدم اين ساعت و دقيقه ثانيه، هر نديدن لحظه لحظه و بود واکرده همگان بين را خود جای ای، پيراسته چنان آن امروز داشت، منزل ما همه خيال در او حضور آرامش که برد می دستها دور تا خود با و گيرد می مان جان از را دريغی

نپرس. و نگو در کمکی هيچ اينجا، تا زمان آورم: گذشت بفرياد بلند صدای با بايد است نکرده پر ما بر در را عزيز اين مرگی جوان جای کردن پر

حضورش عدم و اش غيبت سنگينی گذرد، می زمان چه هر بلکه آن و در اين به او يافتن برای و کنيم می احساس پيش از بيش رازنيم. می در

اين از ويدئوئی های فيلم ها، بازمانده عکس، دنبال اوقات هميشه دريغ ای لحظه است، او به مربوط که هرچه آوری جمع و آن و

و مادران امروز، به تا ايام ترين گذشته از آيد می ورزيم. يادم نمی ديگر سوی از بيشماری برادران و خواهران طرف، يک از پدران

وسيع ای انگاره همواره خود، رفته دست از عزيز جوانمرگی در من برای هيچ همه دادند. اين نمی سر که ها مويه چه و گرفتند می

که ديگرانی آن و قابل هيچگاه بوديم، هم همراه عزيز آن با بخشا يکسان را رابطه يگانگی اين توانستيم نبود. نمی ملموس و فهم به دعوت را فاميل همگی آن، هر و همواره اينرو کنيم. از درک

نمی قضيه کل و جزء کرديم. در می خيال آسودگی و آرامش خانه آن بر ديگريست! نميشه جنس از مرگ اين که فهميديم

هفت، شب و سيم دفنی، يعنی داشت روا را عادی مرگ يک تکانی و ای سوره و حمد و سياه لباس آوردن در و سالی شب و چلمیتمام! شدن مرگ دارد. جوان خود با ديگری مايه جان مرگی، جوان

را کسان و خانه نبود و بود و هستی تمام انگار ای، خانه از عزيزی نوشته جابجای در که آنچه زمينه اين برد. در می همراه خود با

خود با جوانی مرگ که آنانی همه يعنی آمده، روزگاران های سالهای تا آنها، ناپذير پايان های رنجموره ها، نشان داشتند. يادها،

52

Page 53: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

اينهمه و است بوده همراه آنها دوستان فاميل، و کسان با سال کند حس آنرا بتواند که گردد می هموار آدمی جان و تن بر موقعی

دهد. تن مرگی چنين بيقراری و قرار با و کنم می اضافه ديگرم نوشته دهها بر را يادداشت اين که امشب ۶۲ و گيلزاد تنم پارة جوانمرگی از روز ۳۷۶ يعنی روز ۱۱ و يکسال

لحظه چند همين خبر و شدم خبر آن همين گذرد. انگار ديگرمی تنآنم. منگ و گيج مست، هنوز که رسيده بمن پيش

طرف اينکه شنيدم. با تلفنی را حادثه و خبر داغی که لحظه آن بزرگش داداش گيلک من زياد اصرار با بار اول اش کننده بازگو

ماجرا عمق به گفت. زياد می باز بمن آنرا ناباوری با که بود قلم يک گفت: همان پاسخم در بودم. او منگ نيانديشيدم. هنوز

شد. بی سست نيست. پايم ما جمع در و رفت تغاريت ته جنس گفت: ميگوئی؟ چه دانی داد. گفتم: می دست بمن عجيبی حسی

همين! متاسفانه بود. نداده دست بمن ـ گيلزاد ـ آدم اين نبود از حسی هيچ هنوز کجای هيچ در هنوز نيست، کار در گشتی بر و رفت او اينکه، باور گفتگوی يک از که بود تلنگری تنها و تنها بلکه نشده، جاگير تنم

بجا خود از فراگيری اثرپذيری هيچ و شده منتقل بمن تلفنی بر ای کننده بيحس کنم. شوک باور توانستم بود. نمی نگذاشته

چه که بودم نکرده هضمش هنوز ولی آمده فرود مغزم و روحنباشد. کار در برگشتی است ممکن و افتاد اتفاقی راحتی، اين به گيلزاد که نيست گفتم: ممکن می لب زير مرتب جان و هوشيار ايست. تيز، سمجی آدم نهد. او زمين بر را سرش تا هامبورگ از ـ راه شود. تمام نمی حريفش مرگ سخت،

می و رفتم می کلنجار خودم با ـ گوتنبرگ اشتباه گيلک گفتم: حتما تغاری ته جنس قلم اين که کنم قبولش تا ببينم خودم کند. بايد میشود. نمی يافت ديگر ما خانه بساط در

بجان را اش دائمی غيبت که شبان و روزان همه اين از بعد امروز بسختی من بويژه و ما همگی برای اش مرگی جوان باور خريديم،

بتواند، آدمی که نيست چيزی مرگ نمايد. بگمانم می دشوار هستی از بجاماندة ورطه از بخشی کند. مرگ انکار را موجوديتش

و نيستی فرداها و فردا و هستی امروز بودی، است. ديروز آدمی و شدی دود رفتی، شده نيستی به بدل ات نداری. هستی حضور نميدهی نيست. حالی متصور تو بر حياتی آيی، نمی سخن به چون به ترا اينرو گيری. از می نيز را خود اطرافيان و کسان حال بلکه

بخواب گردند. تن می جدا تو از ناگزير به و سپارند می خودت طلب در تو بر و سوزانند می برند، می زمين زير به ترا رفته

53

Page 54: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

ای گونه به يک هر و پاشند می خاک ای توده ناشدنی انکار حقيقتیبرند. می راه خود به

در بنمايش ايست نمائی ولی نيست يکسان هرچند آرايش اين آئين و مسلک مرام، هر با را آدمی جهان، کجای هر در که آمده

با آدمی جان بيقراری و سپارند. قرار می دائمی خاک به او نياکانی شود، می آغاز جداسری و کندن جان لحظه همان از جانش وصله می جان نصف البته صد و سوزاند می ترکاند، می را آدمی جان

يکسان آدمی مرگ از بجامانده فرسايندگی کند. فرسودگی، ترين گنانه سخت مرگی جوان يکطرف، به همه نيست. همة

سايه زندگی حيات و جان چيز همه بر که است زندگی جانکاهی. . . ! افکند می و قساوت نهايت وقتی ايران( حتی )شمال ما منطقه در

هيچگاه رانند، زبان بر خواهند می را جوانی با رابطه در سرسختی گويند: "جوان می بلکه دارند، نمی روا آفرين مرگ نفرين او بر

هيرنيه." اينه فعلن نوبو، مرگ جوان آرزوی خويش، بيان ترين توزانه کينه ادای برای حتی يا

می و رانند نمی زبان بر خود دشمنان حتی هيچکس برای را مرگی به عزادار زاکبه، جوان "خو که نکنه هيچکس قسمت گويند: خدا

مرگی کنند. جوان نمی طلب هيچکس برای آنرا اينرو بون". از چون تواند می شدنش حادث که است عميقی زخم نشانه خود اين از بجامانده زخم که بخورد. چرا را آدمی جان درون از خرهنيست. متصور پايانی را داغ و درد

يافته پايان آنرا ما که خواهند می معمول رسم به ای عده اينکه تن از را تيره لباس بشناسيم، عادی مرگ يک بمثابه و کنيم تلقی

نازل به داريم، می روا ای رفته هر حق در که نمائيم آن يا کنيم بدر همزاد آنرا و حادثه اين انگاشتن ريشه بی و مرگی جوان شناختن

از مرگی جوان آنکه شناسند. حال می يکسان دانستن، مرگها همهديگريست! جنس

تن ۶۲ و گيلزاد جان جانگيری نابهنگامی برای خودم، بسهم من پس ريشه بی تبعيدی به که غرب غريب غربت اين در ديگر

که نيست قائلم. دمی جوانمرگی برای معينی ويژگی ام، نشسته گره ساله ۲۱ تا ۱۲ از پسر و دختر نوجوانان آن همه با خيالم

را کشی شناسم. جوان نمی برابر عادی مرگ با را نخورد. آن را آن از مانده بجا عوازض همه و دانم می مرگی جوان معادلشناسم. می خود برای دائمی داغی برابر

که شود روشن ات همگنان و تو بر وقتی امروز به تا من نگاه از کردن فنا جنايتی، چنين مسببين و بود عمدی افروزی آتش اين

54

Page 55: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

خود آميز جنون سر کاسه در را نوجوان ۴۰۰ از بيش حيات بگذارند. عمومی بنمايش را فضاحتی چنين خواستند می داشتندو

و گرفتند را تن ۶۳ بيقرار جان کثيف کار اين در شوربختانه چند هر خود حيوانی زندگی به جامعه درون قانون، چشم از دور امروز به کردن ادا از را کسی انگيزه اينکه بدون دهند. من می ادامه بود! غدر" همين و "قضا کنيد، تمام را مصيبت زاری، گريه، اينکه

می نگاه ماجرا کل به افق اين با بينگارم بيهوده را نگاه اينگونه درد داشتن، سينه بر را او داغ و جوان دادن دست از کنم: که خواهيم خود با سال سالهای تا را آثارش که است جانکاهی

پذير امکان سادگی به آن از بجامانده زخم و داغ داشت. جبراننيست.

نمی خويش، دودمانی و فرهنگی نيای سهم به هم من همينقدر ذهن، در فکری شنيدن، برای گوشی دارم، بچشم نوری تا خواهم در آنرا و بشنوم ببينم، را عزيزی مرگی جوان کالم، برای زبانیکنم. متبادر ذهنم

از جوان هيچ ماندگان باقی تسليت برای کالمی توانم نمی من بدون را مرگی چنين سنگينی که رانم. چرا زبان بر ای داده دست

گيلزاد ام ساله ۱۵ عزيز دادن دست از با ای ناکرده جرم هيچ سينه در چرکين زخمی چون عمرم سالگی پنجاه در ام نازنين افتاده تقال به آوردنم در پای از برای درون از زخم اين و دارم

است! اين پيداکردن برای قانونمداری و قانون کند چرخه آنکه اميد

جوان ۹۸ اکتبر ۲۹ در که سال حادثه ترين چهره بی راهبردگان دلهامان بر و بردند ها خانه بدرون ای ناخواسته بشکل را مرگی

را جنايت اين مرتکبين ما و آيد در بحرکت نشاندند، را خونينی داغ مرگ جوان جان نيز لحظه آن من نگاه ببينيم. از قانون برابر در

اجتماعی امنيت حدی تا ولی گردد نمی باز ما به ما عزيزان شدهباد! نمايد. چنين می تأمين فردا و امروز برای را نسلی

درون های تصوير.٣گيلزاد ياد به امير از ای نوشته

۱۹۹۹ اکتبر گوتنبرگدلبندم ناز پسرک دقيقه پنج و پنج ساعت صبح چهارشنبه پيش، روز ۳۴۲ درست

در و پيچيدم می خود به بيماری شدت بودی. از آرميده تخت روی من تبدار های سرفه نگريستم. حتی می تو چهره به تب و هذيان

کدام هيچ که آن بی روز کند. آن بيدارت خواب از توانست نمی هم

55

Page 56: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

در تو که دانستم نمی من و بود تو زندگی روز آخرين بدانيم، ما از دنيا به آن در که ماهی همان در )آبان(، اکتبر لعنتی ماه همين در که مانا و سمج گر، ستم تصوير اين با مرا و روی می آمدی،

گذاری. می تنها شده حک من ذهن

و اتاق ای کرده اختيار را ناگريزت و دايمی سفر تو که مدت اين در اجزای تمام است. انگار شده آکنده کاهی جان رمقی بی از تختت

انگار اند، داده جای خود در را حضورت عدم خانه اين جان بینمانده. هستی از نشانی

نازنين! ست غريبی درد اين و خانه فضای در لحظه هر هايت گام خراميدن با تو حضور شکوه می خود به زيبايی و زندگی از هايی نشان افکند. چنان می طنين

و ماندی می آينه برابر ها مدت اختيار بی و وسواس به که گرفتی کشف کنجکاو کودکی حيرت در را خود ی رسيده ره از نوجوانی

کاکلت و قواره قدو شدن بلند بازوها، و سينه آمدن کردی. بر می

56

Page 57: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

از ايی جلوه چنان تو به خراميد، می طرف هر به لختی با که زير از آشپزخانه در ام هميشگی جای سر من که داد می زندگی نمی بروز خودم به و زد می غنج درونم و پاييدم می را تو چشماست! شده مردی خود برای هم که: گيلزاد دادم کردم. می صدا خانه کوچولوی بچه ترا هميشه من که هست يادت

ايی چاره و بودم دريافته نگاهم با را وجودت برازندگی که اين با و دانستم می خانه تغاری ته ترا نداشتم، ات برومندی پذيرش جز خانه ترين کوچک هم باز شدی می بزرگتر و بزرگ بزرگ، چه هر به و کردی می لوس را خودت آمدی. هميشه می حساب به ما ی

و عجز به مرا و آوردی می در را صدايم و پريدی می کولم و سر تو پس از توانم نمی ديگر که ديدم می من و انداختی می البه

گيلزاد! کن کردم: ولم می خواهش ناچار به و برآيم با و ديدی می مرا های افتادن نفس نفس به نبودی. تو کن ول تو و

جان لذتی تا دادی، می ادامه کولم و سر روی سواری به همه اينبگيری. من قرار بی جان از بخش

اکنون و بودم تو های نوازش اين بيمار نيز من که دانستی می هيچ فشارد نمی را گلويم تو دستان دلنوازی به دستی هرگز نيستی که در را صدايم و بگيرد را نفسم تا پرد نمی کولم و سر به کسی و

کنم باور بايد که دانستم می نيک کن! و ولم بگويم: گيلزاد که آورد شوخ من، تغاری ته که چرا شد، نخواهد چنين نيز عمرم آخر تا که است رفته بازگشت بی و دراز سفری به ما خانه کوچولوی شنگ و دچار ماليخوليا و کابوس به نبودش رنجوری در چنين اين ما و

شديم. ديوانه اين با را لذتی هيچ من که دلبندم ناز پسرک بدان را اين

کرد. نخواهم عوض تو با خلوتم گفتگوی و يادت و خيال سری خويش خويشتن با روز ۳۰۰ از بيش يعنی مدت اين تمام که کاری

از احساسی را چيز همه ناگهان چرا دانم نمی ام. اما داشته و اتاق تاريکی در را گيلزادم من و گيرد می فرا بيهودگی

می و زنم می صدا کرده پيدا شباهت غاری به که خانه راهروهای به ببر مرا شو! "يا آوا هم من با بخوان، من با گويم: گيلزادکم

ما". خونة به بيا يا ات خونه هوای که امروز نشنيدی. ولی را ترانه اين هرگز تو که دانم می

برای چقدر ترانه اين زمزمة است، سنگين قدر اين نبودنت از خانه در را نهانم و درون های حس تو است. ولی بخش آرامش من

نمی قدر اين من چرا که دريابی تا نيستی سوخته، پدر يابی. اصال و ايستی می گوشه يک و آيی برگردی. می خانه به که دارم اصرار و دهی می تاب و پيچ خودت به مرتب بجنبد لبت که اين بدون

57

Page 58: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

اين تو که بگويم نرفته يادم کنی. تا نمی مال بر را رازت و نقشه سر تو بدون ای لحظه ديگر من و ای شده گيرتر جا بيشتر روزها در چيز هر که بدانی خواهم کنی. می باور خواهم کنم. می نمی و آغشته تو نام با حرکت، و کالم در ش، آن و لحظه هر ما، ی خانه

هستی. ما ی همه تن نشدنی جدا ی پاره رود. تو می پيش يادت با کنيم. پيدايت که زنيم می سر خانه های پسله پس همه به مرتب

کنيم، می گيريمت, بويت می دستی دو آوريم می گيرت جا هر قرار جايی در و گردانيمت می دست به دست داريم، می نازت

ها، عکس نيستی که اين با االن تو و شوی ديده که دهيم می قفسه و ها طاقچه ديوارها، فضای بيشترين وسايلت و ها نقاشی

گوز". "جين کنی، می بچه روز هر و گرفته را ها خودت با مرتب بودی، گرفته ياد کجا از نبود معلوم را کلمه اين تو

به بدانی را اش معنی که آن بدون بيگاه و گاه و کردی می همراه خواهرت، و برادر زبان بر را آن که طوری گرفتی. به می کار

بودی. انداخته هم گيليارد و گيلک تو از تصويری همان به هم با همه نشستيم می هم دور وقتی ما

اين داريم. ولی خود ذهن در تو از جدا جدا کدام هر که نگريم می کوچولوی همان ما ی همه برای تو است. زيرا يکی همه تصوير و کنی تحکم مان کدام هر به توانی می که هستی نازی قلدر لوس

هميشه انگار نداريم. تو حرفی ما کن، تحکم نياوريم. خب بر دم ما کنيم می قبول و بپذيريم را برومنديت ما که کنی تحکم خواهی میبياوريم. حسابت به بايد که

گوزی هيچ "تو که راندم می زبان بر من هميشه آيد؟ می يادت گوزهام!" حاال رئيس من باش، آدم "امير گفتی می تو نيستی" و

می رخ و کشی می سرک کنی، می اصرار داری همچنان هم "رئيس تو گيلک قول است. به معلوم خوب هستم، من که نمايی

مايی". بی تو که بگويد ندارد اجازه هم دنيا قلب ترين ظالم حتی کس هيچخوری. می وول ميان اين خود از را خودت توانی نکن. نمی پنهان ما از را خودت بيهوده هم حاال

ته چرا ای. اما کرده النه جا مايی. آن درون در کنی. تو قايم ما و برخيز پسرکم، خيز ای. بر خفته آزار بی و آرام چنين اين ما قلب

بزن، مان آتش و کن پا به را وجودت شور ما درون اعماق دربرخيز!

و نبودنت سر بر و بايستيم استوار مجبوريم که دانيم می مابستيزيم. و بسازيم تصويرها با نداشتنت

سوئد گوتنبرگ، ،۹۹ اکتبر تلخ چهارشنبه اولين صبح

58

Page 59: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

تو های هميشه بابایامـيـر

59

Page 60: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

٤.Student * گيلزاد ياد به امير از ای نوشته

۲۰۰۲-۵-۳۱ جمعه گوتنبرگ پيشت ميام بود. هستی؟ شد. مادرش شروع تلفن يک با چيز همه

التحصيلی فارغ جشن امروز شده؟ خبر پيشش. چه بريم هم با تا(student )فرولوندا ميدان بود. نميدانی او (Frölunda) قيامت چه

کرد. ادا گريه با را بود. خبر شد، قطع وقتی نداشتم. تلفن گفتن برای ريخت. جوابی هری دلم

کرد. لرزيدن به شروع شدم. پاهام گير زمين و رفتم وا هم خودم روم، می فرو او فکر به کردم. وقتی پيدا اواخر اين را عادت اين

من چرا رفتم. پس فکر لرزد. تو می پائينم به زانو از نشستهنبود. ای مدرسه که مسيرم گفتم: در خود نديدم. با

با را شهر اخموی آسمان رسيد. انگاری راه از بعد دقيقه چند او شويم، می خاکشير و خيس نيافتاده، راند: راه آورد. بزبان خود او به را برداشتم. چتر را بارانی و چتر رفتم، پشت به داری؟ چتر

بود. حسب آمده مجهز خودش ميگم. زيرا تو دادم. گفت: برای و شمع ترديد بی بود، بدستش اش هميشگی گل بسته المعمول

در کبريت داراب مسير در که بود آمده جوری کيفش. اصالدهد. صورت را اش انتخاب تا باشد شهرمان گلفروش

درون ـ مسير طول در افتاديم. من راه و بستم »انديشه« را درب زندانها کتاب ماجرای خواندم. اين می زندان خاطرات ـ ۷ اسپور

عين برايم ـ باشد شده نوشته که عينکی هر با حال ـ خواندن را آن را ها شده گم همه رد آورد. انگاری می سرزندگی زندگی، خود

را ها خيلی پای رد جوئی، پی بدون حال تا اينکه کما يابم، می توبيابم. توانستم

و کدر يکسر، هم آسمان شديم، می نزديکتر او منزل به هرچه ظهر. با از بعد ۴ ساعت سال، پنجم ماه در نمود. آنهم می تاريک

رسيد. در راه از هم باران نظر، مورد ايستگاه به مان رسيدن و چند و آلمان به اخيرم سفر ماجرای او برای پياده، مسير طول پيرامون را شاعر رضای بويژه و لنگرود های بچه برخورد چون کم و صحبتی باب گشودن دادم. قصدم توضيح مفصل گيالن شب

افتاده گيلزاد نبود از ما دوی هر جان بر که بود دردی آالم کردناست.

بود. با ما براه چشم او انگار شديم، می نزديکتر گيلزاد به چه هر او به دادنم تکان سر پائيد. با می را مسير درشتش چشمهایمبارک! تو( student) نرفته رسيديم. يادمان که فهماندم

Page 61: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

کنديم. را او باغچه بهاری خاشاک و خس باران، خيال بی دو هر به و برافروخته را داديم. شمعش جال آب با را سنگش بار دگر

با هميشگی شد. گل پاره گل داديم. کاغذ جا فانوسش درون باره ريخت. دگر هم در را قلبم( student) کاله با همراهش آدمک سه شنگی و شوخ ياد کردم. به حس برابرم در را او حضور غليان گيج مرا آنروز در حرکاتش با که افتادم گيليار خواهرش پيش سال

بود. کرده منگ و که ميماندم ای مجسمه به ماليخوليائی آدمهای بمانند آنروز در من

و خودم بين توانستم بود. نمی شکسته هم در برونم و درون همه معمولی آدم الاقل تا زدم می را زورم کنم. همه ايجاد رابطه او

تر گيج من آمد، می بطرفم او موقع بودم. هر ناموفق ولی باشم و بود و بيداری و خواب دنيای بين نبود. من خودم دست شدم، می

سرزندگی، شادی، اينگونه با را کردم. يکی می سير نفر دو نبود، که ديگری آن و خواند می بخود مرا که ديدم می برم در شنگولی

راه از گيلزاد دوستان است. وقتی رفته بازگشت بی براهی قلبم همه کردند، گيليار گردن بر را عروسکی او ياد به و رسيدند

که کرد بيخود خود از مرا چنان درونم ريخت. سيالب هم درکنم. نظاره را همکالسی دختر دو آن طناز و جوان چهره نتوانستم

بکشم. بيرون يادآوری سنگينی اين از را خودم کردم تالش رو، بهر بيرون مادرش، کوتاه غيبت فاصله در را اشکم شدن جاری پهنای به خود با و خوردم فرو هميشه چون را بقيه او آمدن با و ريختم چه را نيما فرزاد، قبر سنگ به نگاهم با و نشستم سنگين آوازیراهم. در چشم من ديدم: ترا دلپذير

خفتگانند؛ ماران مرده چون ها دره جا، بر که آندم در شباهنگام،دام کوهی، سرو پای نيلوفربه دست بندد که نوبت آن در

چشم من پسرکم: ترا کاهم؛ نمی يادت از من نه، يا آوری ياد گرمراهم. در

دنباله گير، جان و کشنده و سخت بس نه بارانی افتاديم. در براه و مسير طول تمام گشتيم. من بر و گرفتيم پی را سفر ماجرای

نديدم؟( student) لباس در را او چرا که بودم گيلزاد با را شب اين در گيليارد قامتی شوخ و لباس اين در گيلک افراشته قامت سفارشی ميکرد. کيک جابجا لحظه که گشادش کاله آن با لباس مان، منزل در گيليار و گيلزاد چهارم تا اول کالس آموزگار و رفعت

نمود. می جاری درونم در را جانکاهی درد خاطرات خورشيد غروب و طلوع فقط امروز زمان، گذشت من دل برای

و تلخ های تجربه ها، خاطره تراکم از است عبارت نيست. بلکه برای ديگر اينرو ما. از دوران آميز فاجعه تغييرات و وقايع شيرين،

61

Page 62: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

طلب در من، بيقرار نيستم. دل قائل اهميتی زمان مفهوم اينبرد! اعماق به خود با آنرا که است سرشته آدمی جان

او با ساعتها تا هم خواب عالم خوابيدم. در ساعتی چه نميدانم نوشتن و اينترنت صبحانه، شدم. راديو، بلند سحر کاه بودم. صبح،

مسير رفتم. در بودم. بيرون گذاشته ناتمامش که مطلبی دنباله بيداد و داد آواز، و شادی کردم. يکهو سر زندان کتاب با خيابان بودند. ماشين قرمز چراغ کرد. پشت جلب را نظرم دور از جوانان

صدا، مسير بود. در شده آذين بادکنک و برگ و شاخه انبوهی با شدم. خودش خشک جا برداشتم. در را گرداندم. عينکم را سرم

همه بود. برای نشسته باز رو ماشين باالی( student) لباس بود. با آورد. می در بازی شلوغ هميشه داد. همچون می تکان دست

دو فاصله که ريخت هم در مرا چنان وجودش، زنه آتش سيمای کردم. گذر دقت بدون را(Järntorget) يرنتوريت ميدان چراغ قرمز چراغ از که کرد خطايم متوجه مرا ماشينی بلند سوت

شان گرديد. ماشيين سبز آنها جهت چراغ فاصله اين گذشتم. در ملنگی و مست و شادی سفيدپوش، پسران و افتاد. دختران براه گفتن تبريک بودم. برای آنها شادخواری منگ و گيج کردند. من می

اطراف های ماشين داشتم. همه می بر تند های قدم بوسيدنش و شادی در را خودشان مردم همه گوئی زدند. تو می بوق سو هر از

در من و بودند ايستاده تماشا به دانستند. رهگذران می سهيم آنهابودم. خيالم مبهوت و مات خود جای ای جاافتاده سوئدی ترکيدم. زن و کردم خراب لحظه چند برای

خيابان آنطرف از تعجب با آمد می روبرو از پاکوتاهش سگ با که دوست بودم. دورتر او نگاه خجل من و بود دوخته چشم من به

همچنان او کردم جور و جمع را خودم ديدم. بالفاصله را ايرانی آورد. انگار می در مرا شکلک و کرد می شيطانی ماشين روی گردنش، آويزان های کرد. گل می اشاره را دماغم هميشه چون و کرد بلند آنرا دست داشت. با خود درميان را ديروزمان گل انگار

حواله دستم با مهر و مهربانی از ای بوسه برايش داد. من نشانمدادم. می تکان دست آنها به دوردستها تا کردم

خود تعجب بر شد، می نزديک بمن خود هرگام با که سوئدی زن خيابانی ديوانه مرا او که دانم می جنباند. نيک می سر و افزود می

بوسه گاه و گريد می خود با گاه که پنداشت می خلی خارجی و قد با را ماشينی خويش، نگاه تيررس دوردسترين تا و فرستد می

کند. می تعقيب کشيدن بود. پرسيد: چه رسانده بمن را خودش ايرانی دوست ميان اين در

شد. انگار می(student) امروز گفتم: گيلزادم خرابی؟ چرا خبر؟

62

Page 63: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

ديدم. برای هايش همکالسی جمع در و ها ماشين فراز بر را او بغلم در را او نيز فشرد. من بغل در بودم. مرا او با لحظه چند

شد. لحظاتم آن بيکران اندوه بان سايه او های فشردم. شانه و يابد در مرا اينکه بدون پائيد. او می مرا همچنان سوئدی زن

نيز من و داد می سرتکان برايم بشناسد، را درونم غم ها خروار سگ با و برگرداند من از را نگاهش دادم. او تکان دست او برای

براه نيز گفت. من می چه پرداخت! نميدانم نجوا به پاکوتاهششدم. روانه خود

جهت بهر ديدم« گذاشتم. ولی را »او را قصه اين اسم من * است. قصه اين آور ياد(student) اسم

۲۰۰۲ مه لنگرودی اميرگوتنبرگ

63

Page 64: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

مطالعات و اسناد مرکز) انديشه فرهنگسرای .۵ (گوتنبرگ در ايرانی

– کتاب المللی بين نمايشگاه در انديشه مرکز سوزی آتش از بعد۹۴ سال گوتنبرگ

گوتنبرگ( در ايرانی مطالعات و اسناد )مرکز انديشه فرهنگسرای کتب و اسناد آوری جمع برای مستقل مرکزی برپائی هدف با

شکل ۱۳۷۱(۱۹۹٢) سال در و ايران اجتماعی مسائل به مربوط ها, دسته گروه ايران, نشريات خارج و داخل چاپ گرفت. کتب

های گذشته از گوناگون های ها, اطالعيه سازمان و ها, احزاب در و است شده بندی طبقه و آوری جمع مرکز اين در امروز تا دور

دارد. قرار عموم دسترس کتب و نامه هفته و نامه نامه, ماه کتاب, فصل جلد ۵۰۰۰ بر بالغ شناسی, زبان شناسی, روان جهان, جامعه و ايران تاريخ زمينه در

شناسی, فلسفه, منطق, اديان, موسيقی, شناسی, زيبائی يافت مرکز اين در کودک ادبيات و نقاشی, تئاتر, سينما, ادبيات

شود. می توجه بدون ايران سياسی های جريان نشريات همه مرکز دراين

شد. آوری گرد ها آن ايدئولوژيک و سياسی تعلق به

Page 65: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

و نشريات توانند می اشخاص و ها, احزاب سازمان و ها گروهبفرستند. مرکز اين به عموم استفاده برای را خود کتب

آتش به ناشناس ای عده دست به مرکز اين( ) سال در نوار نسخه هزاران و نادر نشريه و هزاران.کتب و شد کشيده پليس شد. تحقيقات حريق طعمه و ذوب آتش، گرمای در کاست

نرسيد. جائی به

65

Page 66: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

گوتنبرگ – انديشه فرهنگسرای های فعاليت تالش١٣٧١( ١٩٩٢فرهنگسرای انديشه از شروع کارش در سال )

های گوناگونی برای اشاعه و طرح موضوعات ادبی و فرهنگی و بردن کتاب ميان مردم نموده است. ازبرشمرد:آن ميان از تالش های زير می توان

خرداد ١١ جوالی )اول

٩٢)

توزيع و عکس نمايشگاه عروسکی، تئاتر اجرا برای گوتنبرگ مرکزی کتابخانه در کودک کتاب

کودک جهانی روز بزرگداشت نمايشگاه در يوسف سعيد خوانی شعر و گفتگو٩٢ سپتامبر ١٠

انگليسی( تحت )به گوتنبرگ کتاب المللی بينايران« امروز شعر در عنوان: »مدرنيسم

دانشگاه در يوسف سعيد خوانی شعر و گفتگو٩٢ سپتامبر ١٠ در عنوان: »مدرنيسم فارسی( تحت )به گوتنبرگ

ايران« امروز شعر گوتنبرگ مردم خانه در خرسندی هادی سخنرانی٩٢ اکتبر ١٠

(Folkethus Järntorget) »جان معروف خواننده نوری محمد کنسرت٩٢ دسامبر ۴

) بورگورد مدرسه سالن مريم« درBurgårdsskolan)

شعر عنوان با عسگری آقا ميرزا خوانی شعر٩٣ ژانويه ٩گوتنبرگ مرکزی کتابخانه در ايران معاصر

ابتکار به شناسی زيبايی و فلسفه های کالس آغاز٩٣ ژانويه ٣٠انديشه فرهنگسرای در شايان فريدون

فوتبال زمين در سوری چهارشنبه مراسم اجرای٩٣ مارس ١٦(Slottsskogen) اسلوتاسکوگن

و عنوان: شوروی تحت شايان فريدون سخنرانی٩٣ مارس ٢٧گوتنبرگ مرکزی کتابخانه در تاريخ

ساکن ايرانی نويسنده گاپی شوشا سخنرانی٩٣ سپتامبر ١٣گوتنبرگ کتاب المللی بين نمايشگاه در لندن

نويسندگان »کانون دبير سماکار عباس سخنرانی٩٣ اکتبر ١٦ در ها رسانه از عنوان: تبعيد تبعيد« با در – ايران(Hagabio) هاگا سينمای اجتماعات سالن

نوامبر ٢١-٢٣٩٣

و سپانلو علی محمد مجابی، جواد سخنرانی با گوتنبرگ مرکزی کتابخانه در حسامی هوشنگديگر انجمن چند همکاری

»جان معروف خواننده نوری محمد کنسرت٩٤ ژانويه ٢٢) بورگورد مدرسه سالن مريم« در

Burgårdsskolan) شعله شرکت ايران« با زن »جهان سمپوزيوم٩٤ فوريه ٦

Page 67: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

شهال دکتر امريکا، از ميالنی فرزانه دکتر ايرانی، در آلمان از نوايی شهين دکتر و فرانسه از شفيق

هامارکولن مردم خانه (Folkethus Hammarkulen)

امريکا از آغداشلو شهره اجرای با ديگر نيمه تئاتر٩٤ مارس ٨گوتنبرگ مرکزی کتابخانه در

رشد های عنوان: راه تحت فنی محمد سخنرانی٩٤ مه ٢٢ کتابخانه در جهانی جديد سيستم در توسعه و

گوتنبرگ مرکزی حميدرضا شعر باره در گفتگو و خوانی شعر٩٤ سپتامبر ٢٤

)م. پيوند( از فالحتی مهدی و آلمان از رحيمیگوتنبرگ مردم خانه در فرانسه

(Folkethus Järntorget ) ايران، عنوان: انقالب تحت مومنی باقر سخنرانی٩٤ اکتبر ٢١

) هامارکولن مردم خانه در سياست و مذهبFolkethus Hammarkulen)

و گفت و خوانی شعر – خوئی اسماعيل با شبی۹۵ مارس ١٠(Folkethus Järntorget) گوتنبرگ مردم خانه در شنود

تحريريه هئيت دبير سرکوهی فرج سخنرانی۹۵ آوريل ١ نويسنده عنوان: موقعيت تحت آدينه مجله

مردم خانه در امروز متحول جهان در پيرامونی(Folkethus Järntorget) گوتنبرگ

پيرامون: قازاريان سروژ گفتگو و سخنرانی۹۵ آوريل ٢٨ اشکال و داری سرمايه رژيم سرنگونی ضرورت

) هاگا سينمای اجتماعات سالن در آن،Hagabio)

سردوزآمی اکبر با شنود و گفت و خوانی داستان۹۵ مه ۶(Folkethus Järntorget) گوتنبرگ مردم خانه در

»اصغر مسئول مدير خرسندی هادی سخنرانی۹۵ مه ۲۴(Folkethus Järntorget) گوتنبرگ مردم خانه آقا« در

طيفور و حيدريان محسن آزاد بحث و مناظره۹۵ ژوئن ۱۰ تعيين حق يا ارضی عنوان: تماميت تحت

Folkethus) گوتنبرگ مردم خانه در سرنوشتJärntorget)

کو اس کريستيندال سالن در شاملو احمد با شبی۹۵ جوالی ۲(SKF Kristinedal) اف

تعيين حق يا ارضی تماميت روزه يک سمينار۹۵ سپتامبر ۱۷

67

Page 68: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

بطحائی طيفور و حيدريان محسن بين سرنوشت خانه در چپ اتحاد عنوان تحت برهان سخنرانی۹۵ سپتامبر ۲۲

(Folkethus Järntorget) گوتنبرگ مردم ايران سينمای جشنواره دومين تدراک در همياری۹۵ اکتبر ۱۳-۶

مرکزی کتابخانه در کتاب نمايشگاه و تبعيد در گوتنبرگ

ج.ا.ا. و عنوان: رژيم تحت مومنی باقر سخنرانی۹۵ دسامبر ۱) گوتنبرگ مردم خانه در اپوزيسيون وضعيت

Folkethus Järntorget) انتخابات عنوان: تحريم تحت آزاد بحث۹۵ دسامبر ۳

Folkethus) هامارکولن مردم خانه در فرمايشیHammarkulen)

استوار، ياور خوانی شعر طيفور، سخنرانی۹۶ فوريه ۱۷ ماه بهمن فيلم نمايش و خسروی زيور موسيقی

) گوتنبرگ مردم خانه در انقالب و قيامFolkethus Järntorget)

مردم خانه در ايران آينده و چپ کنفرانس۹۶ مه ۲۶ و ۲۵(Folkethus Hammarkulen) هامارکولن

ايران سينمای پيرامون سماکار عباس سخنرانی۹۶ ژوئن ۱۵ Folkethus) گوتنبرگ مردم خانه در تبعيد در

Järntorget) جهان عنوان تحت شايان فريدون سخنرانی۹۶ اوت ۲۳

هاگا سينمای اجتماعات سالن در فلسفه و امروز(Hagabio)

فرج از دفاع در فيلم نمايش و سخنرانی۹۶ نوامبر ۲۲ سالن در آدينه مجله تحريريه هئيت دبير سرکوهی(Hagabio) هاگا سينمای اجتماعات

فرشته و رياحی هرمز خوانی قصه و سخنرانی۹۶ دسامبر ۸) هاگا سينمای اجتماعات سالن در مولوی

Hagabio) فدائيان اتحاد سياسی دفتر از يدی سخنرانی۹۷ فوريه ۱۶

و سنگ بر جام طاهر خوانی شعر و کمونيست) هاگا سينمای اجتماعات سالن در اميدی بهروز

Hagabioبهمن انقالب سالگرد مناسبت ( به ضرورت و ايران در زنان وضعيت سمينار۹۷ مارس ۹

زنان مجالت نمايندگان با مستقل تشکيالت )در گردون مجله مدير معروفی عباس سخنرانی۹۷ آوريل ۱۲

68

Page 69: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

Folkethus) گوتنبرگ مردم خانه تبعيد( درJärntorget)

و اعدامی های خانواده با همبستگی شب۹۷ آوريل ۱۳ و موسيقی شعرخوانی، ايران، هنرمندان )در گردون مجله مدير معروفی عباس سخنرانی Folkethus) هامارکولن مردم خانه تبعيد( در

Hammarkulen) شعر معرفی در زاده وهاب پيمان با نشست۹۷ ژوئن ۲۰

در خسروی فريور موسيقی اجرای با مهاجرت(NBV) و ب ان موسسه

و خوانی لنگرودی: شعر شمس محمد با شبی۹۷ سپتامبر ۲۰ سالن در شعر تحليلی تاريخ پيرامون گفتگو

(Hagabio) هاگا سينمای اجتماعات است:کريم کدام آينده انداز چشم گرد ميز۹۸ ژانويه ۳۱

سروژ و بهگر حسن حيدريان، محسن منيری،) هاگا سينمای اجتماعات سالن در قازاريانHagabio)

با دوست: آشنائی معاون داريوش سخنرانی۹۸ فوريه ۱۳ ب ان موسسه در گفتار تا عارضه از پسيکاماغير

(NBV) و فليم نمايش سخنرانی، انقالب، و قيام ماه بهمن۹۸ فوريه ۱۳

اجتماعات سالن در شعرخوانی و اساليد و(Hagabio) هاگا سينمای

عنوان تحت نادرپور نادر شعرخوانی و سخنرانی؟ کتابخانه در ها تمدن گفتگوی ويترين پشت در

گوتنبرگ مرکزی باره در فرزانه محمدعلی استاد سخنرانی۹۸ دسامبر ۲۰

در آن فرهنگی و قومی ملی، مسائل و آذربايجان(Blåstället) بلواستلت سالن

عنوان: تحت فرزانه محمدعلی استاد سخنرانی۹۹ دسامبر ۱۸ مردم خانه در ماند ناتمام که ای افسانه صمد

(Folkethus Järntorget) گوتنبرگ سپتامبر ۲۳

۲۰۰۰ آب عنوان: وسنه تحت خرسندی هادی سخنرانی

) گوتنبرگ شهروندان خانه در کمدیMedborgarhuset SKF)

سپتامبر ۲۴۲۰۰۰

آب عنوان: وسنه تحت خرسندی هادی سخنرانی رسانی ياری برای خزر رستوران سالن در کمدی

69

Page 70: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

ترکيه پناهجويان به جشن در که ديگر وسيع های برنامه تدارک۲٠٠۲ مه ۵

از دعوت با که انديشه فرهنگسرای دهسالگی ارائه و مرزبان رضا قديمی نگار روزنامه

از گزارشی آن طی و آمد فراهم جوانان موسيقیگرديد. ارائه حاضرين به جواهری امير طرف

در ايرانی مطالعات و اسناد )مرکز انديشه فرهنگسرای نشانیگوتنبرگ(:

Andishe KulturhusetKunghögdsg 4411 20 GöteborgSweden

E-mail: [email protected]

Tel: +46 – 31 – 13 98 97Fax: +46 – 31 – 13 98 97

70

Page 71: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

71

Page 72: گفت و شنود احد قربانی باahad-ghorbani.com/my_writings/Writings_in_Persian/Amir... · Web viewدست ها بالا! کی هستی؟" فلانی. "بچه کجائی؟"

ماز نشر ۱۳۸۰ گوتنبرگ,

72