نودلخ نبا ۀمدقم - islam chat · )ینی( هبحص و هلآ و دمحم لآ و...

762
1 خلدون مقدمۀ ابن تألیف: عبد الرحمن بنحمد م بن خلدون ترجمه: گنابادیحمد پروین م( د اول جل) شامل: خستین از مقدمه و کتاب ن تابِ کِ الع ا ر بتردإ وُ ارُ یوانِ د ر وِ ر ِ ر ا ر وِ م ر ج ر الع ر وِ ب ر ر ر ارلعِ یام ر فی أ ن ر م ر وِ ر ر ب ر ل نِ م مُ ه ر ر عا ذر ی اِ و لطاُ ل اِ ن ر ک ر

Upload: others

Post on 26-Sep-2019

42 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

  • 1

    مقدمۀ ابن خلدون

    :تألیف خلدون بن محمد بن الرحمن عبد

    :ترجمه

    محمد پروین گنابادی

    (جلد اول)

    :شامل مقدمه و کتاب نخستین از

    ِ ور ِدیواُن ارمُلبتردإ ور االعِ کِتاب ِ َبر خلَبر

    ِم ور ا جر ِب ور العر رر ن فی أریاِم ارلعر ِر ور مر بر لَبر

    ُهم ِمن ر کَبر ِن الُّسلطاِوی اذر عاَصرألر

  • 2

    عالئم اختصاری سوره: س .آیه: آ .چاپ پاریس: پ .چاپ االزهر: ا

    .چاپ البهیه: ب چاپ الکشاف: ک نسخه بدل(: ب.ن( )ل.ن) نسخۀ خطی ینی جامع« ینی»

  • 3

    فهرست مطالب جلد اول مقدمه

  • 4

    بادیهه : ر میشود، چوندر طبیعت اجتماع بشری و پدیده هایی که در آن نمودا -کتاب نخست -

    نشینی و شهرنشینی و جهانگشایی و داد و ستد و معاش و هنرهها و دانشهها و ماننهد اینهها و بیهان موجبات و علل هر یک

    باب اولنخستین از کتاب نخست در اجتماع بشری بطهور کلهی و در آن چنهد مقدمهه ( مقدمه اول) -

    است: و اشاره به برخی از آنچه در آن هست چونمقدمه دوم درباره قسمت آباد و مسکون زمین -

    دریاها و رودها و اقلیم ها گفتاری در تکمیل مقدمه دوم -

    در اینکه ربع شمالی زمین آبادتر و پرجمعیت تر از ربع جنوبی آنست و بیان سبب آن

    تفصیل سخن درباره جغرافی -نگهای بشر و بسیاری از کیفیات و مقدمه سوم در اقالیم معتدل و منحرف و تأثیر هوا در ر -

    حاالت ایشان مقدمه چهارم درباره تأثیر هوا در اخالق بشر - یو آثار یگرسنگارزاق و یعمران و تمدن از لحاظ فراوان اتیفیاخالف ک در پنجم همقدم -

    دیآ یم دیکه از آن در ابدان و اخالق بشر پد

    یبگهو یدهند و غ ینهان خبر م اضت ازیاه راز ر ایکه به فطرت یانواع کسان در ششم همقدم میکن یگفتگو م ایو رؤ یوح هآن دربار بر کنند و مقدم یم

  • 5

    باب دومبادیه نشینی و جماعات وحشی و آنان که به صورت قبا ل می زنند و ( اجتماع)در عمران -

    کیفیات و احوالی که درین گونه اجتماعات استروی میدهد و در آن فصول و مقدماتی وفه عوامهل بهر کسهان یبطور نیو شهرنش نینش هیمردم باد یزندگان نکهیا کم دریفصل - .است یعیطب است یعیطب نش کامالًیجهان آفر نیدر اب نژاد عر یزندگان نکهیفصل دوم در ا -

    فصل سوم در اینکه زندگانی بادیه نشینی کهن تر و پیشتر از زندگانی شهرنشینی است وبادیهه منزله اصل و گهوارهنشینی ب

    اجتماع و تمدن است و اساس تشکیل شهرها و جمعیت آنها از بادیه نشینان به وجود آمده - است .فصل چهارم در اینکه بادیه نشینان بخیر و نیکی نزدیکتراند - فصل پنجم در اینکه بادیه نشینان از شهرنشینان دلیرتراند -در پیروی از فرمانها موجب تباهی سرسهختی و فصل ششم در اینکه ممارست دایم شهریان -

    دالوری ایشان می شود و حس سربلندی را از ایشان می زداید در این که بادیه نشینی جز برای قبایلی که دارای عصبیت اند میسر نیست: فصل هفتم -ومی در اینکه عصبیت از راه پیوند نسبی و وابستگی خاندانها به یکدیگر یا مفه: فصل هشتم -

    مشابه آن حاصل می شودفصل نهم در اینکه نسب خالص در میان وحشیان بیابان گرد دیده می شود از قبیل اعراب و -

  • 6

    قبایلی که مشابه آنانند فصل دهم درباره اینکه در آمیختگی انساب چگونه روی میدهد - تیعصهب خداونهدان از فرمهانروا یهمهواره بهه گروهه استیر نکهیا هبار ازدهم دریفصل -

    اختصاص داردفصل دوازدهم در اینکه ریاست بر صاحبان یک عصبیت برای کسیکه از دودمان آنان نباشد -

    امکان ناپذیر استفصل سیزدهم در اینکه خاندان و شرف حقیقتی و ریشه دار مخصهوص صهاحبان عصهبیت -

    است و از آن دیگران مجازی و غیرحقیقی استو تربیت یافتگان خانه زاد بسهته ( بندگان)ده و بزرگی موالی فصل چهاردهم در اینکه خانوا -

    به خواجگان آنهاست نه به انساب ایشان فصل پانزدهم در اینکه نهایت حسب در اعقاب یک نیا چهار پشت است - فصل شانزدهم در اینکه اقوام وحشی در کار غلبه و تسلط از دیگران تواناترند -ن متوجه است بدست آوردن فرمهانروایی و کشهورداری فصل هفدهم هدفی که عصبیت بدا -

    استفصل هیجدهم در اینکه حاصل آمدن فراخی معیشت و تجمل و فرورفتن در ناز و نعمت از -

    موانع پادشاهی و کشورداری استفصل نوزدهم در اینکه یکی از موانع رسیدن قبیله به پادشهاهی و کشهورداری اینسهت کهه -

    ع شود و مطیع و منقاد اراده دیگران گرددمورد ستم و خواری واقفصل بیستم در اینکه شیفتگی به خصال پسندیده از نشانه های پادشاهی و کشورداری است -

    و برعکس فصل بیست و یکم درباره اینکه هر گاه ملتی وحشی باشد کشور او پهناورتر خواهد بود -

  • 7

    یل ملتی بیرون رود ناچار به قبیله فصل بیست و دوم هرگاه پادشاهی از دست بعضی از قبا - دیگری از همان ملت باز می گردد و تا هنگامی که در آن ملت عصبیت باقی باشد سلطنت از

    کف آنان بیرون نمی رودفصل بیست و سوم در اینکه قوم مغلوب همواره شیفته تقلید از شعایر و آداب و طرز لباس -

    و مذهب و دیگر عادات و رسوم ملت غالب استفصل بیست و چهارم هرگاه ملتی مغلوب گردد و در زیر تسلط دیگران واقع شود به سرعت -

    رو به نیستی و انقراض خواهد رفتفصل بیست و پهنجم در اینکهه قهوم عهرب تنهها بهر سهرزمینهای همهوار و جلگهه ههای -

    غیرکوهستانی دست می یابددسهت یابهد بهه سهرعت آن فصل بیست و ششم در اینکه هرگاه قوم عرب بر کشهورهایی -

    ممالک رو به ویرانی می روندفصل بیست و هفتم در اینکه پادشاهی و کشورداری برای عرب حاصل نمی شود مگهر بهه -

    شیوه دینی از قبیل پیامبری یا والیت یا بطورکلی بوسیله آثار بزرگ دینی ی دورترندفصل بیست و هشتم در اینکه عرب نسبت به همه ملتها از سیاست کشوردار - فصل بیست و نهم در اینکه قبایل و جمعیت های بادیه نشین مغلوب شهریان اند -

    باب سوم از کتاب اولدرباره سلسله های دولتها و کیفیت پادشاهی وخالفت و مناصب دستگاه دولت و کیفیاتی کهه

    برای کلیه آنها روی میدهد و آن را چندین قاعده و متمم استینکه تشکیل دادن کشور و دودمان دولت از راه قبیله و عصبیت حاصهل فصل نخستین در ا -

    می آید

  • 8

    فصل دوم در اینکه هرگاه دولت استقرار یابد و شالوده آن مستحکم شود دیگر از عصهبیت - بی نیاز است

    پادشاهی ( نیروی فرمانروایی)فصل سوم در اینکه گاهی برای برخی از افراد طبقه مخصوص - ابد که در بنیان گذاری آن نیازی به عصبیت ندارنددولتی تشکیل می ی

    فصل چهارم در اینکه منشأ دولتهایی که استیال می یابند و کشورهای عظیم و پهناوری ایجاد - می کنند اصول و عقاید دینی است که به وسیله نبوت یا دعوتی به ح حاصل می شود

    نیروی عصبتی می افزاید کهه از فصل پنجم در اینکه دعوت دینی نیروی اساسی دیگری بر -مایه ها وبسیج های تشکیل دولت به شمار می رفت فصل ششم در اینکهه دعهوت دینهی بهی

    عصبیت انجام نمی یابدفصل هفتم در اینکه هر دولتی را بهره معینی از مرز و بوم و کشورها اسهت کهه بهه مرحلهه -

    فزونتر از آن نمی رسد و وسعت فرمانروایی و درازیفصل هشتم در اینکه عظمت دولت -فصل نهم در اینکه در مرز وبومهایی که دارای قبایل و جمعیت های فراوان و گوناگونسهت -

    به ندرت ممکن است دولتی نیرومند دوام یابد از امور طبیعی کشورداری است( حکومت مطل )فصل دهم در اینکه خودکامگی - ستیکشوردار یعیاز امور طب یهو تجمل خوا یتوانگر نکهیا ازدهم دریفصل - فصل دوازدهم در اینکه تن آسانی و سکون از امور طبیعی کشورداری است -و ( حکومت مطل )فصل سیزدهم در اینکه هرگاه امور طبیعی کشورداری چون خودکامگی -

    ناز و نعمت و تجمل و آرامش استحکام یابد دولت به سراشیب سهالخوردگی و فرتهوتی روی می آورد

    فصل چهاردهم در اینکه دولتها هم مانند مردم عمرهای طبیعی دارند -

  • 9

    فصل پانزدهم در انتقال دولت از بادیه نشینی به شهرنشینی - فصل شانزدهم در اینکه نازونعمت در آغاز نیرویی بر نیرویی دولت می افزاید - ندان دولت بهر فصل هفدهم در مرحله های دولت و اینکه چگونه احوال آن و اخالق خداو -

    حسب اختالف مرحله های مزبور تغییر می پذیردفصل هجدهم در اینکه کلیه یادگارها و آثار دولت به نسبت نیرومندی دولهت در اسهاس و -

    اصل آن استاز موالی و برگزیدگان دست پرورده بر ( سلطان)فصل نوزدهم در یاری جستن ر یس دولت -

    ویشضد خویشاوندان و خداوندان عصبیت خ فصل بیستم در احوال موالی و نمک پروردگان در دولت ها -فصل بیست و یکم در اینکه در دولتها گاهی سلطان محجور می شود و توانایی ضبط کارها -

    را از دست می دهدفصل بیست و دوم در اینکه کسانیکه بر سلطان مسلط می شوند و قدرت او را به دست می -

    ی با او شرکت نمی کنندآورند در لقب خاص پادشاه فصل بیست و سوم در حقیقت سلطنت و انواع آن -فصل بیست و چهارم در اینکه خشونت و شدت برای پادشاهی زیان بخش اسهت و اغلهب -

    مایه تباهی آن می شود فصل بیست و پنجم در معنی امامت و خالفت - نصب خالفتفصل بیست و ششم در اختالف نظر امت درباره احکام و شرایط م - فصل بیست و هفتم در مذاهب شیعه درباره حکم امامت - فصل بیست و هشتم در تحول و تبدیل خالفت به پادشاهی -

  • 11

    (عهد و پیمان) 1فصل بیست و نهم در معنی بیعت - فصل سی ام در والیت عهد - فصل سی و یکم در مشاغل و مناصب دینی مربوط به دستگاه خالفت -ر لقب امیرالمؤمنین و اینکه آن لقب از نشانه های خالفت است و از آغاز فصل سی و دوم د -

    عهد خلفا معمول شده است و پطرک در میان مسیحیان ونام کوهن در نزد یهود( پاپ)فصل سی وسوم در شرح نام بابا - فصل سی و چهارم در پایگاهها و مقامات درگاه پادشاه و سلطان و القاب آنها - جم در تفاوت میان مراتب شمشیر و قلم در دولتهافصل سی و پن - فصل سی و ششم در زیور و نشانهای ویژه پادشاه و سلطان -فصل سی و هفتم در جنگها و روشهای ملتهای مختلف در ترتیب و چگونگی آن فصل سی -

    و هشتم در خراج ستانی و علت کمبودی و فزونی آن در پایان دولت( ت و باجوضع مالیا)فصل سی و نهم در باج نهادن -فصل چهلم در این که بازرگانی سلطان برای رعایا زیان بخش و مایه تباهی خراج سهتانی -

    استفصل چهل و یکم در این که سلطان و کارکنان درگاه فرمانروایی او در اواسط یک دولت به -

    توانگری نایل می آینده فرمانروایی او در اواسط یک دولت به فصل چهل و یکم در این که سلطان و کارکنان درگا -

    توانگری نایل می آیند فصل چهل و دوم در این که اگر سلطان مستمری اندک بپردازد سبب کمبود خراج میشود - فصل چهل وسوم در این که ستم اعالم کننده ویرانی اجتماع وعمران است -سلطان پرده هایی حایل مهی فصل چهل و چهارم در این که چگونه در دولتها میان مردم و -

    شود و این که چگونه این پرده ها در مرحله فرسودگی و پیری دولت فزونی می یابد فصل چهل و پنجم در تجزیه یافتن یک دولت به دو دولت -به دولتی راه یابد ( بحران و انحطاط)فصل چهل و ششم در این که اگر فرتوتی و فرسودگی -

    به هیچ رو برطرف نمی شودبه دولتی راه یابد ( بحران و انحطاط)فصل چهل و ششم در این که اگر فرتوتی و فرسودگی -

    به هیچ رو برطرف نمی شود فصل چهل و هفتم در این که چگونه به دولت خلل راه می یابد -

  • 11

    مقدمه

    1بنام خداوند بخشندۀ مهربان

    بندۀ نیازمند به بخشایش پروردگار، و توانگر بمهر او، عبدالرحمن بن محمد بن ه ستتایش یددانتی را کت : خلدون حضرمی، که خدای تعالی وی را کامیاب کند، گوید

    در ید اوست، و او را صتاات و نامهتای 2عدت و جبروت ویژۀ او و ملک و ملکوتدانایی که هر چند به نجوی گاته میشود یا خاموشی نهتان میکنتد، از وی . 3نیکوست

    .4پنهان نیستتوانایی که هیچ چید در آستمانها و زمتین او را عتاجد نمیکنتد و از وی ناپیتدا

    نسان بیافریتد، و از نستلها و ملتهتای متتوالی بشتر ما را از خاک بر صورت ا. 5نیست، و روزی ما را از آن میسر ساخت، و در پناه خویشتاوندان 6آبادانی زمین را خواست

    و خاندانها ما را گرد یکدیگر آورد و روزی و خوراک ما را فراهم فرمود، گردش ایام

    (ینی)اللهم صلی علی سیدنا محمد و آل محمد و آله و صحبه ـ 1ۈئ ېئ ېئ ېئ ژ هآی و، ٨٨: المؤمنون ژۆئ ۆئ ۈئ ۈئ ېئ ېئ ژ هاشاره به آیه 2

    ٨3: یس ژىئ ىئ ٠٨١: األعراف ژڄ ڄ ڄ ڃ ڃڃ ژ ـ 3

    3: سبأ ژڍ ڌڌ ڎ ڎ ڈ ڈ ژ ژ ڑ ڑ ک ک ژ :اشاره بآیات بسیاریست چونـ 4ژ :آورده اند ثابت می کند و هم اشهاره بهه « فالیغرب»را که بجای آن ( ب)و ( ب)و در ضمن چاپ

    و بسی از آیات دیگهر کهه در سهور ٤٤: فتارر ژجث مث ىث يث حج مججح حت خت مت ىت يت .مختلف آمده است

    6٠: هود ژىئ ی ی ی ی جئ ژ اشاره به آیهـ 5 5٨: الارقان ژٹ ٹ ٹ ٹ ڤ ڤ ژ : هه اشاره به آی 6

  • 12

    او را . پردو روزگارها را سبب فرسودگی ما ساخت و سرنوشتمان را بدست مرگ ست .7بقا و پایداریست و اوست زنده ای که نمی میرد

    امتی عربتی بتاد، آنکته صو درود و سالم بر خواجه و سرور ما محمد پیامبر، و آنکه پیش از گردش متاه و ستال و ٠.صاتش در تورات و انجیل نوشته شده است

    استتی و ر 3، عتالم خلقتت از زاییتدن وی فتارد گردیتده 2جدایی میان کیوان و ماهی، و بر خاندان و یتارانش، آنانکته در 4دعوت او را کبوتر و عنکبوت گواهی داده است

    دوستی و پیروی وی بلنتدآوازه و در یتاری او یگانته و همداستتانند، و پراکنتده بتاد .دشمنان ایشان

    و تا هنگامیکه بخت نیک با سالم پیوسته و ریسمان پوسیدۀ کار گسستته استت اما بعد، تاریخ از فنون متداول در میان .بر پیامبر و یارانش باد درود و سالم بسیار خدا

    همۀ ملتها و نژادهاست، برای آن سارها و جهانگردیها میکنند، هم مردم عتامی و بتی نام و نشان بمعرفت آن اشتتیا دارنتد، و هتم پادشتاهان و بدرگتان بته شتناختن آن

    دانتان یکستانند، چته در رتاهر شیاتگی نشان می دهند و در فهمیدن آن دانایتان و نا روزگارها و دولتهای پیشین و سرگذشت قرون نخستتین، دربارۀ اخباری بیش نیست

    ڄ ڄ ڃ ڃ ڃ ڃ چ چ چ چ ڇ ژ : هه اشهههاره بهههه آیههه 7

    ٠57: األعراف ژڇ همانه 1نیهز مینامنهد و منظهور از آن « لوتیها »است که آنهرا « حوت»یا « نون»یا « یهموت» هه ماهی ترجم 2

    در « کیهوان )بر پشت آنست و پیداسهت کهه میهان زحهل ( پیشینیان هبعقید)ماهیی است که زمین هفتم (.نصر هورینی هاز حاشی)دوریست هآسمان هفتم و یهموت در زمین هفتم چه فاصل

    در . اول ما خل اهلل نوری، و جز اینها: کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین، یا: ه اشاره به احادیثی چون 3 .هم تمخض است« ینی»با ابوبکر بغارثور تا صو رفتن رسول 4١: التوبۀ ژۀ ہ ہ ہ ہ ژ : هه اشاره بآی ٤

    رجوع به حبیب السیر جزو سیم . بوت راکبوتر و پرده عنک هسه شبانه روز و دیدن کفار بر در غار بیض .و دیگر کتب سیر نبی صم شود 1مجلد

  • 13

    که گاتارها را با آنها میآرایند و بدانها مثل ها می زنند و انجمنهتای پرجمعیتت را بته .نقل آنها آرایش میدهند

    هتا منقلتب ما را بحال آفریدگان آشنا می کنتد کته چگونته او تاا و احتوال آن میگردد، دولتهایی می آیند و فرصت جهانگشایی می یابنتد و بته آبتادانی زمتین متی پردازند تا ندای کوچ کردن و سپری شدن آنان را در میدهند و هنگام زوال و انقراض

    .ایشان فرا میرسدبارۀ حوادث و مبادی آنها و جستجوی دقیتق اما در بارن، اندیشه و تحقیق در و

    کیایتات وقتایع و موجبتات و علتل دربتارۀ لل آنهاست، و علمی است برای یافتن عستت کته از یخ از حکمت سرچشمه می گیرد و سدا احقیقی آنها، و بهمین سبب تار

    .دانشهای آن شمرده شودبدرگ اسالم بطور جامع اخبار روزگار گذشته را گردآورده و آنهتا را و مورخان

    ته انتد، ولتی ریتده ختواران، آن اخبتار را در صاحات تواریخ نگاشته و بیادگار گذاشبنیرنگهای بارل در آمیخته و در مورد آنها یا دچار توهم شده یا به جعل پرداخته انتد و روایات زراندود عیای تلایق کرده و ساخته انتد، و بستیاری از آینتدگان ایشتانرا

    د بتی آنکته پیروی کرده و همچنانکه آن اخبار را شنیده اند برای ما بجای گذشتته انت .بموجبات و علل وقایع و احوال درنگرند و اخبار یاوه و ترهات را فرو گذارند

    از اینرو روش تحقیق اندک و نظر تنقیح اغلب کنتد و خستته استت و غلت و . گمان را آنچنان با تاریخ در آمیخته اند که گویی بمندلۀ خویشاوندان و یاران اخبارند

    شه دوانیده و میدان رایلی گتری و ریتده ختواری در تقلید در رگ و پیوند آدمیان ری .فنون بسیار پهناور شده است و چراگاه نادانی در میان مردم، زهرناک است

  • 14

    ه استت کت ٠اما در برابر سلطنت حق پایداری نتوان کرد و بصیرت چون شتهابی د، هرچند نقل کنندۀ اخبار تنها به بازگاتن و نقتل اکتاتا میکنت . اهریمن بارل را میراند

    ولی هر گاه بدان نگریسته شود دیدۀ بصیرت میتواند اخبار را انتقاد کند و صتحیح را .نیروی دانش میتوان صاحات صواب را روشن و تابناک ساخته برگدیند و ب

    باری مردم اخبار را تدوین کرده و آثاری فراوان بیادگار گذاشته و تواریخ ملتهتا ند، ولی آنانکه به فضیلت شهرت و پیشتوایی و دولتها را در سراسر جهان گردآورده ا

    وهی انتدک رگ. نامبردار شده و کتب پیشنیان را تتبع کرده و در آثار خویش آورده اند تمه، فتحته، کستره و )و انگشت شمار بیش نیستد و توان گات از حرکات عوامل

    ابن اسحا و ربتری و ابتن کلبتی و محمتدبن عمتر و : تجاوز نمی کنند مانند( جدمقدی و سیف بن عمر اسدی و مسعودی و دیگر نامورانی که در میان همۀ مورخان او

    .متمایدندو هر چند بطوریکه ندد ثقات و حافظان معتبر حدیث مشتهور استت در کتتب مسعودی و واقدی موارد عیبجویی یافت می شود ولی با همۀ ایتن، عمتوم مورختان

    .در تصنیف پیروی کرده اند اخبار ایشانرا پذیرفته و شیوه ها و آثار آنانراو انتقادکنندۀ بینا میتواند با مقیاس هوش خویش سره بودن یتا ناستره بتودن آن

    دارای ربایع خاصی است که میتوان اخبار را 2منقوالت را بسنجد، چه تمدن و عمران .بدانها رجوا داد و روایات و اخبار را بر آنها عر ه کرد

    آتشبازی بر فلهک دوان میشهود و آن رجهم شهیاطین اسهت هه چیزی ستاره مانند که به شکل شعل 1 (.غیاث)علهم »عمران را ابن خلدون در بیشتر ابواب و فصول این کتاب بعنوان دانهش مسهتقلی بنهام هه کلم 2

    ایهن کلمهه در اصهطالح . کار برده است و خویش را واضع و مبتکهران ایهن دانهش میشهمرد ب« عمران ←بمعنی اعم آنست و ما بجز در مواردی « اجتماع»و « تمدن»اومرادف

    ابهن « فلسفه»رجوع به . اجتماع یا تمدن را برگزیده ایم هآبادانی بکار برده است کلم»که آنرا بمعنی →تألیف ساطع الحصری، « دراسات عن مقدمه ابن خلدون»تر طه حسین، و تألیف دک« خلدون االجتماعیه

    .شود

  • 15

    از این مؤلاان برجتای مانتده استت برحستب تورایخی که گذشته از این بیشتر همین شیوه تنظیم شده و مو وا آنها تاریخ عمومی ملتها است و این و تع را بایتد

    کته در ٠به تسخیر ممالک و پایتختهای بسیار توس دو دولتت بتدرگ صتدر استالم .نخستین قرون پیدایش اسالم توسعه یافته بودند منسوب کرد

    ردن یا فروگذاشتن را بته آخترین حتد ختویش این سلسله ها قدرت تسخیر کدولتها و ملتهای پیش از دربارۀ گروهی از آنان هم بطور جامع و کامل . رسانیده بودند

    .اسالم سخن رانده اند مانند مسعودی و دیگر کسانی که وی را پیروی کرده انددستۀ دیگری پس از ایشان از روش کلی و عمومی عتدول کترده و بته نتواحی

    پرداخته اند، هدفهای دور و دراز یا مسائل کلی و عمومی را رها کترده و مخصوصیخصوصیات و نوادر و مطالبی را که از دسترس آیندگان خارج بود مقیتد کترده انتد، اخبار ناحیه و شهر خود را بکمال فراهم آورده و بتاریخ دولت و کشور خویش اکتاا

    ندلس و دولت اموی آن سترزمین و ابتن نویسندۀ تاریخ ا ٠چنانکه ابن حیان. کرده اند .و دولتی که در قیروان بوده، این شیوه را برگدیده اند 2الرقیق مورخ افریقیه

    آنگاه پس از این گروه که نام بردیم کسانی که پدید آمده اند جتد مشتتی مقلتد ذهن و کم خرد بیش نبوده اند که بعتین گتروه نخستتین را تقلیتد کترده و آنترا کند

    یش ساخته اند و بکلی از تحوالتی که روزگار پدید آورده و تغییراتی که سرمشق خو .بسبب عادات و رسوم ملتها و نسلها روی داده است غالت ورزیده اند

    دو دولهت مزبهور در آن روزگهار در نهزد مسهلمانان . ه مقصود در دولت بنی امیه و بین عباس است 1

    گویی دو دولت جهانی بوده اند و هنگامی که تاریخ آنها را می نوشته اند چنان بهوده اسهت کهه تهاریخ .ته اندجهان را می نوش

    .ه ابن ابی حیان و ابوحیان در چاپهای مختلف غلط است، درینی جامع نیز ابن حیان است 1شرقی اطالق میشده که هم (Mauritanie)افریقیه در تداول مورخان اسالمی بر موریتانی هه کلم 2

    ش، مغهرب اکنون بر شهرها و نواحی قبرس و طرابلس و قسطنطین تطبی میگردد، ولی الجزیره و مراک (.دسالن هحاشی)را تشکیل میداده است

  • 16

    از اینرو اخبار دولتها و حکایات مربوط بوقتایع قترون نخستتین را چنتان گترد ف و معلومتاتی و شمشیرهایی بی غتال 3آورده اند که گویی صورتهایی مجرد از ماده

    .آنها مشخص نباشد 4نامعلوم است و به نوا هایی میماند که جنس و فصلاین گروه بتقلید از پیشینیانی که آنها را سرمشق خود ساخته انتد اخبتار دستت بدست گشته را بعین و بی کم و کاست در خصوص حوادث تاریخ خود تکترار متی

    ۀ خودشتان غالتت میورزنتد، چته کنند و از یادکردن مسائل مربوط بته نستلهای دور تشریح و تاسیر آنها برایشان دشوار استت و در نتیجته اینگونته قضتایا را مستکوت

    دولتی به گاتگو پردازند اخبار مربوط به آنرا همچنان دربارۀ میگذارند، و بر فرض که که شنیده اند، خواه راست یا درود، نقل می کنند و به هیچ رو متعرض آغاز و منشتأ

    ل آن نمیشوند و علت رسیدن تاج و تخت به آن دولت و چگونگی پدید آمتدن تشکیآنرا یاد نمیکنند، و هم سبب توقف و بقتای آن را در مرحلتۀ نهتایی ستلطنت از یتاد

    چگونگی مقدمات دربارۀ میبرند، از اینرو خواننده همچنان پرسش کنان باقی میماند و و میپتردازد و ستبب هتای تتداحم و و مبادی تشکیل دولتها و مراتب آنها به جستتج

    دولتها را میجوید و دالیل مقنعی برای اختالفات یا سازشتکاریهای آنهتا متی ٠تعاقب . رلبد، همچنانکه ما در مقدمۀ این کتاب کلیۀ این مسائل را یاد خواهیم کرد

    از آن پس گروه دیگری از مورخان پدید آمتده انتد کته در اختصتار راه افتراط نها بیاد کردن نامهای پادشاهان اکتاا کرده و از انساب و اخبتار مربتوط پیموده اند و ت

    « کشاف اصطالات الفنون»رجوع بکتب حکمت و . ه صورت و ماده از اصطالحات حکمت قدیم است3 .و غیاث اللغات شود« تعریفات جرجانی»و .ه نوع و جنس و فصل نیز از اصطالحات منط است رجوع بکتب یاد کرده شود ٤ساطع الحصری منظور ابهن خلهدون قهوانین هاست که به عقید« ن تعاقبهااسباب تاحمها و» هه ترجم 1

    است که در حادثه هها (Lois de Succession et de Coexistence)تعاقب و همزمانی 33متهرجم در همهین کتهاب ص هدراسات عن ابن خلدون و مقدم 565رجوع به ص . تجلی می کند

    . شود

  • 17

    را بجای اعداد روزگار سلطنت ایشتان بکتار 2به آنها خودداری نموده و حروف غباربرده اند مانند روش ابن رشیق در میدان العمتل و دیگتر بیمایگتانی کته او را پیتروی

    است و نه مو وعی را بثبوت رستانیده این گروه را نه گاتاری قابل اهمیت. کرده اندو یا نقل کرده اند که شایسۀ مالحظه باشد، زیرا مطالب ستودمند را از دستت داده و

    .شیوه های معروف و عادات و رسوم مورخان را فرو گذاشته اندو چون کتب این جماا را مطالعه کردم و حقیقت گذشته و اکنون را بیتازمودم،

    غالت گشودم و چون مالس بودم در بتازار تصتنیف بچانته دیدۀ قریحه را از خواب زدن پرداختم و کتابی در تاریخ ساختم که در آن از روی احوال نژادها و نسلهای پتی در پی پرده برداشتم و آنرا از حیث اختبار و نظریات بابواب و فصولی تقسیم کردم و

    ساختم و آنرا بر ذکتر علل و موجبات آغاز تشکیل دولتها و تمدن ها را در آن آشکاررا آبتادان ستاخته و در ٠اخبار ملتهایی بنیان نهادم کته در قترون اخیتر بتاالد مغترب

    سرتاسر نواحی و شهرهای آن سکونت گدیده اند، و کلیۀ دولتهایی را که تشکیل داده اند خواه کوتاه و خواه پردوام و پادشاهان و سرداران ایشتان را کته پتیش از آن بستر

    د یاد کرده ام و ملتهای مدبتور عبتارت از عترب و بربرانتد، زیترا ایشتان دو میبرده اننژاداند که از دیرباز بتوالی قرون در مغرب سکونت گدیده اند، چنانکته گتویی در آن سرزمین جد آنان اقوام دیگری نیستند و مردم مغرب هم بجد این دو نژاد قوم دیگری

    ال تهتذیب کتردم و آن را در ختور فهتم را نمیشناسند، و مقاصد تاریخ خود را بکمت دانشمندان و خواص گردانیدم و در ترکیب و فصل بندی آن راهی شگات پیمتودم و

    و منظهور مؤلهف ( اقراب الموارد. )ت که بر اعداد داللت می کنندبه نام عالماتی اس« غ»ه غبرا، بضم 2

    .افراط در اختصار است: ه در عهد ابن خلدون دنیای عرب را اصطالح عامه و نویسندگان بدو بخهش اساسهی تقسهیم میشهد 1

    مینامیدند و مصر و دیگر « مغرب»کشورهایی را که میان مصر و اقیانوس امداد داشتند . مغرب ه مشرق و مردم مصر و شام و حجاز « مغربه»ساکنان مغرب را . میخواندند« مشرق»ک غربی پس از آن را ممالاندلس هرچند از لحاظ وضع جغرافیایی از کشورهای مغرب بشمار مهی رفهت . مینامیدند« مشارقه»را

    .ولی بطور کلی از انها جدا بود

  • 18

    از میان مقاصد گوناگون برای آن روشنی بدیع و اسلوب و شیوه ای ابتکارآمید اختراا کردم و کیایات اجتماا و تمدن و عوارض ذاتی آنها را کته در اجتمتاا انستانی روی

    هد شرح دادم، چنانکه خواننده را بته علتل و موجبتات حتوادث آشتنا میکنتد و میدبرخوردار میسازد و وی را آگاه میکند که چگونه خداوندان دولتها بترای بنیانگتذاری آنها از ابوابی که بایسته بوده داخل شده اند، بدانستان کته خواننتده دستت از تقلیتد

    .ذشته و آینده آگاه میشودبرمیدارد و براحوال نسلها و روزگارهای گ :این تألیف را بر یک مقدمه و سه کتاب ترتیب دادم

    در فضتتیلیت دانتتش تتتاریخ و تحقیتتق روشتتهای آن و اشتتاره بتتاغالط : مقدمتته .٠مورخان

    ( خواص و قتوانین )در اجتماا و تمدن و یادکردن عوارض ذاتی : کتاب نخستو دانشها و بیان موجبات کشورداری و پادشاهی و کسب و معاش و هنرها : آن، چون

    .و علل هر یکدر اخبار عرب و قبیله ها و دولتهتای آن از آغتاز آفترینش تتا ایتن : کتاب دوم

    روزگار و در آن اشاره ای است به برخی از ملتها و دولتهتای مشتهور کته بتا ایشتان نبطیتان و ستریانیان و ایرانیتان و بنتی استرائیل و قبطیتان و : همدمان بوده اند، مانند

    2یونانیان و رومیان و ترکان و فرنگانو و بیتان آغتاز حتال ٠ایشتان چتون زناتته 3در اخبار بربر و موالی: کتاب سوم

    . روایف ایشان و کشورها و دولتهایی که بویژه در دیار مغرب تشکیل داده اند

    هفتم آقای تقی زاده در دانشکده هخطاب ه رجوع به تاریخ عربستان در اوان ظهور اسالم و قبل از آن 1 .معقول و منقول شود

    .نیست( ینی)در ( االفرنجه)ه فرنگان 2آزاد شهده هه موالی جمع مولی است و در نزد عرب حد وسط میان بنده و آزاد است و اغلب بر بند 3

    و هر بنهده یها . داطالق می گردد و شبیه مفهومی است که در دولت روم بر بندگان آزاد اطالق می کردناسیری که خداوندش او را آزاد میکرد مهولی میشهد و آنوقهت بقبیلهه و خانهدان خداونهدش منسهوب میگردید و گاهی مولی را بشهری که در آن آزاد میشود نسبت دهند و گویند موالی مدینهه یها مهوالی

  • 19

    آنگاه سیاحت به مشر دست داد و در این سار بقصد خوشه چینتی از خترمن مکه )رکت کردم و فرض و سنت را در روافگاه و زیارتگاه آن معرفت آن سرزمین ح

    بگداردم، و از دفترها و کتب آن ناحیه بر آثار و اخبار سرزمین مدبور وقوف ( و مدینهپادشتاهان غیرعترب و دربتارۀ یافتم، و در این بالد نقصان و کمبود تتألیف ختود را

    م و ارالعتاتی را کته متصرفاتی که دولتهای ترک بدست آورده بودنتد بررترف کترد .بدست آوردم بر آن افدودم

    ملتهای : نوشتن ارالعات مربوط به معاصران نژادهای عرب و بربرچوندربارۀ و نواحی و شهرهای دیگر و پادشاهان و امرای ایشان راه اختصار و تلخیص ( مسلمان)

    باشتم برگدیده ام تا بجای شیوۀ پیچیده و دشوار، هدف و روش آسان را پیروی کرده و برای بحث در تاریخ، حوادث مخصوص انساب عمومی را بمندلتۀ متدخلی تلقتی

    از اینرو تاریخ مربوط به نوا بشر بطور جامع و کامل فراهم آمتد و بستیاری از . 2کنمحکمتهای پیچیده و دشوار سهل گردید و حوادث دولتها با ذکر علل و موجبات هتر

    د کته بمندلتۀ گنجینته ای از حکمتت و یک تشریح شد و این تألیف چنان فراهم آمت .مخدنی از تاریخ است

    و چون این کتاب متشمل بر اخبار عرب و بربتر، ختواه بادیته نشتینان و ختواه شهرنشینان آنان، میباشد و در آن و ع دولتهای بدرگ همدمان ایشان نید روشن شده

    و همسهایه و مکه، لیکن خویشاوندی مولی غیر صریح است و مولی بر دوست و نزدیهک و پسهر عهم ←همسوگند و کسیکه بقصد ماندن

    و ابوالبقها . سببی نیز به مجاز اطالق میگهردد هو تابع و وابست« مهمان»در میان قبیله ای وارد شود، →

    گوید مولی را بر عجمان از آنرو اطالق کنند که بیشتر بالد ایشان به قهر و زور فتح میشهود و مهردم آن (.کلیات)گردند بالد حقیقه یا حکماً آزاد می

    و در اینجها (. فهرسهت نخبهه الهدهر )ه شهری در افریقیه ه محل و ناحیه ای از ساراگوس در اسپانیا 1 .مقصود قبایلی از بربراند که در افریقیه سکونت دارند

    . انساب است: ه در ینی بجای اسباب در نسخ دیگر2

  • 21

    پرداختته متی و در ابتدا و پایان هر خبر به یادآوریها و عبرتهای حکمت آمیتد . است :شود، از اینرو آنرا به

    1کتاب العبر

    و دیوان المبتدأ و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر

    و من عاصرهم من ذوی السلطان االکبرنامیدم و دربارۀ آغاز نژادها و دولتها و همدمتانی ملتهتای نخستتین و موجبتات

    دولتت : ا پدید می آید از قبیلانقالب و زوال ملتها در قرون گذشته و آنچه در اجتماو ملت و شهر و محل اجتماا چادرنشینها و ارجمندی و ختواری و فدونتی و کمتی جماعات و دانش و کسب و گردآوری ثروت و از دست دادن آن و کیایات واژگتون شدن و پراکندن اقوام و دولتها و چادرنشینی و شهرنشینی و آنچه روی داده و آنچته

    وی دادن آن می رود، هیچ فروگذار نکردم، بلکته جملگتی آنهتا را احتمال و انتظار راز اینترو ایتن کتتاب . بطور کامل و جامع آوردم، و براهین و علل آنها را آشکار کردم

    و هم حکمتهای پوشیده، نددیتک 2تألیای یکتاو بیمانند است، چه در آن علوم غریبچتون »ز انظتار نهتان بتود بدرستی را که پردۀ غالت روی آنها را پوشتیده استت و ا

    ولی من با همۀ ایتن در میتام . ، گنجانیده ام«ستمگری که منشأ حادثه ای بعدی استمردم روزگار بقصور خویش یقین دارم و بناتوانی ختود از گذشتته در چنتین میتدان

    کرامتت و دانشتمندان متبحتر در آن پدیتدۀ صاحبانپهناوری معترفم و دوست دارم د نه بچشم ر امندی، و آنچه را که سداوار اصالح است اصالح انتقاد و اصالح نگرن

    در میان خداونتد دانتش مدجتات، و اعتتراف « من»و چشم پوشی کنند، چه بضاعت

    (.ینی. )ه کتاب عنوان العبر 1 .استه منظور کیمیا و جز آن 2

  • 21

    و از خداونتد . بسرزنش و عیبجویی رهایی بخش است، و از یاران امید نیکی میترود و او مترا مسئلت میکنم که اعمال ما را در پیشگاه ارجمند خویش خالص قرار دهتد

    .٠بس است و نیکو کارگداریستو پس از آنکه کوشش در تألیف این کتاب را بکمال رستانیدم و ماننتد شتمعی فروزان آنرا بر سر راه بینندگان فرا داشتتم و در میتان دانشتها روش و استلوب آنترا آشکار ساختم و دایرۀ آنرا در میان علتوم توستعه بخشتیدم و گرداگترد آن را دیتوار

    و اساس آنرا بنیان نهادم، این نسخته از آن 2«آن را از دیگر علمها جدا ساختم» کشیدمکتاب را بکتابخانۀ خداوندگارمان خواجه و پیشوا و مجاهد پیروز و پایه گذار تتاج و

    .4ارمغان داشتم 3...تخت

    ٠73: آل عمران ژىئ يئ جب حب خب ژ :آیه اشاره به. ه و هو حسبی و نعم الوکیل 1ه و این دلیل دیگری است که ابن خلدون تاریخ را بصورت دانش مستقلی در آوردهن است و از سطر 2

    .نیست( ینی)مطالب متن و حاشیه هیچکدام در 11بعد تا آخر ص سطر در ستایش ابوفارس است خودداری و فقط بنقل موضوع 11القاب مفصل که قریب هه از ترجم3

    (.م)ارمغان کتاب اکتفا کردم ه بجز چاپ پاریس که قریب یک صفحه و نیم در موضوع ارمغان کتاب تا مقدمه در آن حذف شهده ٤

    نسهخه » هدر نسخه ای بخط بعضی از فضالی مغرب پیش از جمل: چاپهای دیگر چنین است هدر حاشیو آنهرا »: اضهافاتی اسهت بدینسهان « اساس آنرا بنیان نهادم» هو پس از جمل« را ارمغان داشتمای از آن

    تأمل و دقت نگرد و معیار صهحیح و اصهول آن را بها فههم شهریف هکفوی جستم که در فنون آن بدیدخویش را هیگر کتب بازشناسد، پس طایر اندیشآنرا در میان علوم و معارف از د هخویش بسنجد و پای

    در فضای هستی به پرواز در آوردم و نظرم را در شبهای دراز زمستان با تحمهل رنهج بیهدارخوابی بهه رسوی جوالن دادم و در پیشگاه دانشمندان فروتن و دیندار و خلفای بخشیده و کریم جستجو کردم و ه

    آمهال بطهواف فراز و نشیبها را در پیمودم تا آزمایش و تجربه بساحت کمال رسید و افکار در سرمنزل رسید که انوار معارف و زیباییهها در آن یوششها پیروزمندانه به آستان محفلدرآمد و دست مساعی و ک

    میدرخشید و بوستانهای دانش در هر سوی آن باور و سایه افکن بود، از اینرو مرکب افکار خهویش را ایهوان هتم و آنهرا بکتابخانه در چمنزارهای آن فرو آوردم و شاهد نیکومنظر را برحجله گاه آن بیاراسه

    کتب او متجلی سهاختم، تها خردمنهدان را هوی ارمغان کردم و ستاره ای تابان در اف و گنجین همقصورانسانی را بشناسهد و هنشانه ای باشد که با نوار آن رهبری شوند و در آثار آن فضیلت تراوشهای اندیش

    خلیفه امیرالمهؤمنین المتوکهل علهی اهلل « آخر القابتا »... خداوندگارمان خواجه و پیشوا هآن کتابخانمقهدس امیرالمهؤمنین همها خلیفه هما امیرطاهر مقدس ابوعبداهلل خواجه هابوالعباس احمد فرزند خواج

    دیهن را اسهتحکام بخشهیدند و راه هابویحیی ابوبکر فرزند خلفای راشدین از ا مه موحدین، آنانکه پایه

  • 22

    امیرالمؤمنین ابوفارس عبدالعدید فرزند خواجۀ متا ستلطان معظتم شتهیر شتهید هیم فرزند خواجۀ ما سلطان مقدس امیرالمؤمنی ابوالحسن فرزند بدرگتان ابوسالم ابرا

    نامور از ملوک بین مرین، آنانکه پایۀ دین را استحکام نوین بخشتیدند و راه هتدایت سایۀ او بر سر ملتت . شوندگان را هموار ساختند و آثار ستمکاران تبهکار را بددودند

    .ز بادپاینده و آمال او در راه دعوت اسالم پیروو کتاب را بکتابخانۀ ایشان که وقف بر رالبان علم استت فرستتادم و کتابخانتۀ

    شهر فاس، درگاه پادشتاهی و مقتر ستلطنت ایشتان، واقتع ٠مدبور در جامع القروییناست، آنجا که آرامگاه راستی استت و بوستتانهای معتارف سرستبد و خترم استت و

    .فضای اسرار ربانی در منتهای پهناوری استکتریم و ارجمنتد بنظتر شتریف و فضتیلیت ٠انشاء اهلل مقام امامت فارستیت و

    مستغنی از تعریف خویش، در آن خواهد نگریست و آنرا مشمول عنایتت بیتدریو و مورد قبول کامل قرار خواهد داد و همین نظر قبول او دلیل و گواه بر رستوخ کتتاب

    زار معرفت او رواج دارد و من بشمار خواهد رفت، چه سرمایه های نویسندگان در باکاروانهای علوم و آداب در پیرامون بارگاه او فرود میآیند و بیاری بصیرت روشتن او

    .نتایج قریحه ها و خردها پدید میآیداهتب ت او برانگیتدد و بهتره منتدی از مو و یددان متا را بتر سپاستگداری نعمت

    متگداری او یاری دهتد بخشایش وی را بر ما فدونتر سازد و ما را بر ادای حقو خد

    هو آثار تبهکهاران از تجاوزکهاران و مجسهمیان را بزدودنهد، سهالل هدایت شوندگان را هموار ساختند جوان و تازه از آن دودمان پاک و اصیلی و اخگهر تابنهده از آن خورشهید هابوحفص و فاروق و شاخ

    مقید نساخته و هم در ایهن نسهخه بسهفر مشهرق « فارسیت»ولی در امامت را به ( )تا آخر... )فروزان (.اشاره نکرده است

    در شههر فهاس کهه در آن بهتهرین : مسجد جهامع بسهیار قهدیمی و مهمهی اسهت « مع القروییجا»ه 1شاهکارهای هنری و بدایع صنعت بکار رفته است، در پیرامون آن مدارس و کتابخانهه ههای متعهددی وجود داشته و در این کتابخانه ها کتب نفیس و آالت رصدی و کراتی که زمین و سهتارگان را مجسهم

    (.قاموس االعالم ترکی)د بوده است میکرده موجو .ه منسوب به ابوفارس 1

  • 23

    و بر رعایای او و آنچه . و در شمار مقربان وی، آنانکه در بارگاهش گرامیند، در آورددر حرم حکومت او از اسالم است جامۀ حمایتت و حاارتت بپوشتاند و از ختدای، درخواست میکنم که اعمال او را در راه بندگی و راعت خالص فرماید و از شتوائب

    .داند و او ما را بسنده و نیکوکارگداریستغالت و شبهه پاک گر

  • 24

    مقدمهدر فضیلت دانش تاریخ و تحقیق روشهای آن و اشاره به اغالط و اوهامی

    که مورخان را دست می دهد و یادکردن برخی از علتهای آنباید دانست که فن تاریخ را روشی است که هر کس بدان دستت نیابتد، و آنترا

    است، چه این فن ما را بسرگذشتها و خویهای ملتها سودهای فراوان و هدفی شریف و سیرتهای پیامبران و دولت ها و سیاستهای پادشاهان گذشته آگتاه میکنتد، و بترای آنکه جویندۀ آن را در پیروی از این تجتارب و در احتوال دیتن و دنیتا فایتدۀ تمتام

    بایتد وی را نصیب گردد، وی بمنابع متعدد و دانشهای گوناگونی نیازمند است و هم کته ( در صحت سند و چگتونگی روات )حسن نظر و پافشاری و تثبت خاصی باشد

    هر دو وقتی دست بهم داد او را بحقیقت رهبری کند و از لغدشتها و خطاهتا برهانتد چه اگر تنها بنقل کردن اخبار اعتماد کند، بی آنکه به قضاوت اصول عادات و رسوم،

    و کیایات اجتماعتات بشتری بپتردازد و حتوادث و قواعد سیاستها، و ربیعت تمدن، نهان را با وقایع پیدا، و اکنون را با رفته، بسنجد، چه بستا کته از لغدیتدن در پرتگتاه

    .خطاها و انحراف از شاهراه راستی در امان نباشدبارها اتاا افتاده که تاریخ نویستان و ماستران و پیشتوایان روایتات، وقتایع و

    د براوی یا ناقل خواه درست یا نادرست بتی کتم و کاستت حکایات را بصرف اعتمانقل کرده و مرتکب خب ها و لغدش های شده اند، چته آنتان وقتایع و حکایتات را براصول آنها عر ه نکرده، آنها را با نظایر هتر یتک نستنجیده، و بمعیتار حکمتت و

    نها نرستیده آگاهی بر ربایع کاینات و مقیاس تحکیم نظر و بصیرت نیازموده و بغور آاینگونته اغتالط . اند پس از حقیقت گذشته و در وادی وهم و خطا گمراه شتده انتد

    بویژه در بسیاری از حکایات هنگام تعیین اندازۀ ثروت یا شتمارۀ ستپاهیان روی داده در مظان درود و دستاوید یاوه گویی است ( یعنی قضیه آمار)زیرا که این بحث . است

    .صول بازگردانید و در معرض قواعد قرار دادو ناچار باید آنها را با

  • 25

    یکی از نمونه های اینگونه اشتباه کاریها شمارۀ لشکریان بنتی استرائیل استت و ٠هنگام آوارگی در، تیه ،چنانکه مسعودی و مورخان آورده اند پس از آنکه موسی

    گیترد، اجازه داد که هر که راقت و توانایی دارد، بویژه از سن بیست ببتاال، ستالح بر بشمردن سپاهیان بنی اسرائیل دست یازید، و عدۀ آنها را ششصد هدارتن یتا فدونتتر

    در صورتیکه اگر وسعت و گنجایش مصر و شام را در برابر چنین سپاه گرانتی . یافتبسنجیم مایۀ حیرت میشود، چه هر کشوری را در خور میدان معین و الزم در گذرند

    دازد، و اگر از میتدان معتین و الزم در گذرنتد مایتۀ مایۀ دشواری مستمری آنها را بپردشواری و مضیقۀ آن کشور میشوند، چنانکه عادات متداول و و ع معمولی ممالتک

    گذشته از این، اگر سپاهیانی را با این عدد افدون که دو برابر یا . گواه بر این امر استد بنظتر میرستد کته سه برابر مدنظر را صف آنها فرا خواهد گرفت، ترتیب دهند بعیت

    بتوان بسبب تنگی نبردگاه و دوری آن از لشگریان در لشگرکشتیها و جنگهتا از آنهتا استااده کرد، زیرا چگونه ممکن است چنین صاوفی بنبرد برخیدند یا صای بر دشمن 2غالب آید، در حالیکه یکسر صف ستر دیگتر را درک نمتی کنتد و روزگتار کنتونی

    و شباهت گذشته باینده از شتباهت آب بته آب هتم گواهن صادقی بر این امر است .بیشتر است

    کشور ایران از کشور بنی اسرائیل بدرجات عظیم تر و پهناورتر بود، بدلیل اینکه وایی را از آنان بازستد ربر بنی اسرائیل غلبه یافت و بالد آنانرا بلعید و فرمان ٠بختنصر

    یتران ستاخت، در صتورتیکه و بیت المقدس پایتختت متذهبی و پادشتاهی آنتانرا و بختنصر یکی از کارگداران کشور ایران بوده و گویند وی مرزبان مرزهای غربی ایران

    و در اصهطالح ... بیابانی که رونده در آن ههالک شهود ( : ملفوظ« »و سکون « ت»بکسر )ه تیه 1

    بیابانی که موسی، ع، با دوازده سبط بنی اسرا یل که در هر سبط پنجاه ههزار نفهر بودنهد در آن بیابهان (.غیاث)مدت چهل سال سرگردان بودند

    .ه مقصود نویسنده، عصر خود او است 2 Nabuchodonosorه 1

  • 26

    ممالک ایران در عرا عجم و عرب و خراستان و متاوراءالنهر و . بشمار میرفته استبدرجات از ممالک بنی اسرائیل پهناورتر و بیشتر بود، بته همتۀ اینهتا شتمارۀ 2ابواب

    یران هرگد باین میدان و حتتی نددیتک بتآنهم نرستیده استت و بدرگتترین سپاهیان الشکرهایی که در قادسیه فراهم آورده اند صدوبیست هدار تن بتود کته بنتا بته نقتل

    .4همۀ آنان سالح دار همراه داشته اند 3سیفوی گوید عدد آنان با سالحدارانشان روی هم رفته بیش از دویست هتدار تتن

    رستتم در مقابلتۀ بتا ستعد یشه و زهری روایت شده که لشتکریان بوده است و از عاو نید اگر ستپاهیان بنتی استرائیل . ن بوده ند و همه سالحدار داشته اندشصت هدار ت

    به چنین عددی میرسیدند قلمرو فرمانروایی آنان هم توسعه می یافت و دولتت آنتان ا به نستبت کمتی یتا بر منارق وسیعتری حکومت میکرد، زیرا نواحی و ممالک دولته

    فدونی لشکریان و شمارۀ گروهی از آنتان استت کته بانجتام دادن ختدمت ستربازی از کتاب اول ایتن مو توا را آشتکار ( دولتها)مشغول میباشند، و ما در فصل ممالک

    خواهیم کرد ولی بنا بر آنچه معروفست ممالک بتین استرائیل از اردن و فلستطین در .حجاز تجاوز نمیکرد شام، و بالد یثرب و خیبر در

    ، و اسرائیل بنابر آنچه محققان یاد کرده اند بیش از چهتار و نید میان موسی: پشت فاصله نیست، چه نسبت او چنانکه از تتورات مستتنااد میشتود عبارتستت از

    بکستر و فتتح )بتن الوی ( «هتا »باتح و کستر )موسی ابن عمران بن یصهربن قاهت .ابن یعقوب( «واو»

    .شهر معروف دربند که در کنار بحر خزر بوده است« باب»یا « ابواب»ه 2 .ه مقصود سیف بن عمر اسدی است3پاهیان قدیم رسهم است، چون دهگانان ایرانی هر یک دارای اتباعی بودند و در س« متبوع» هه ترجم ٤

    بوده است که هر سرباز جنگی یک تن سالحدار که سپر و گرز و دیگر وسیال جنگی او را حمل میکرد .در جنگ بدنبال خود داشته است

  • 27

    و مدت میان آنان چنانکه مسعودی نقل کرده چنین . رائیل خداستو یعقوب اس، و فرزندان ایشان بدیتدار یوستف ٠هنگامی که اسرائیل با نسل خویش، اسباط: است

    2بمصر در آمد هاتاد تن بودند و اقامت آنان در مصر تا هنگامیکه با موسی، ا، به تیته هان قبطتی یتا فراعنته بنتی در آمدند دویست و بیست سال بود و در این مدت پادشا

    بعید است که نسلی در چهار پشتت بته ، و بسیار 3اسرائیل را دست بدست می کردندچنین شماره ای برسد، و اگر گمان کنند این سپاهیان در روزگار سلیمان و پس از او بوده اند باز هم چنین افدایشی باور کردنی نیست زیرا میتان ستلیمان و استرائیل نیتد

    4سلیمان بن داود بن ایشا: ده پشت فاصله نبوده، چه نسبت او چنین استبیش از یازو بقولی ابن عوفدبن باعد، و گویند بوعد، بتن ستلمون بتن نحشتون بتن 5بن عوفید

    عمینوذب، و هم روایت شده حمیناذاب، بن رم بن حضرون، و بقولی حسترون، ابتن .بارس، و گویند بیرس، بن یهوذا بن یعقوب

    ده پشت بچنین عددی که گمان کرده اند نمیرستد، زیترا ممکتن لی در یازو نساست بصدها و هدارها تن منشعب شوند ولی گذشتته از ایتن مرحلته و رستیدن بته

    اعدادی که مورخان مدبور یاد کرده اند، بسیار دور از عقل است و بتا در نظتر ٠عقوداد کترده گرفتن و ع حا ر و مشاهدات نددیک، در می یابیم که گمتان مورختان یت

    .و منقوالت آنان درود است درین باره بارل

    و طایفه ای از فرزندان یعقهوب، ع، . فرزنده زاده، خواه پسر و خواه دختر( «س»بکسر )ه جمع سبط 1 (.غیاث) .در تیه مانده ه هم از تعطیل در تشبیه مانده چو قوم موسیم: ه عطار گوید 2 هه یعنی گروهی را بدین سوی و گروهی را بسوی دیگر می فرستادند و به بهانه انعقهاد نیهافتن نطفه 3

    .موسی، از همخوابگی آنان ممانعت میکردندینهاذاب عوفد بن باعزعمیناذاب ه حم . عوبذ. ایشا: نامهای خاص چنین است( ینی)در . «ل.ن»ه یشا ٤

    .ه رام خضرون .«ل. ن »ه عوفیذ ه عوبید 5منظور اینست که به صهدهزار و دویسهت (. اقرب الموارد)ه عقود اعداد از ده ه بیست ه سی ه تا نود 1

    .هزار و جز اینها نمیرسد

  • 28

    شتکریان خاصتۀ ستلیمان ثبت شده این است کته 2و آنچه در اخبار اسرائیلیاتدوازده هدار تن بوده اند و او هدار و چهارصد اسب اصیل داشته است که همواره در

    و نبایتد بنی اسرائیل همین استت دربارۀ اخبار صحیح . سرسراهای وی آماده بوده انددولتت آنتان در لیماندر روزگار پادشاهی س. بخرافات مردم عامی آنان اعتنا کرد

    گذشته از این هم اکنون می بینتیم . آغاز جوانی و کشور ایشان در مرحلۀ وسعت بودسپاهیان دولتهای معاصر یا روزگاری نددیتک دربارۀ که عموم مردم همدمان ما وقتی و از اخبتار لشتکریان مستلمانان یتا مستیحیان گاتگتو باین زمان به سخن میپردازند،

    میکنند، یا به شمردن میدان مالیاتها، و خراج پادشاه، و مخارج مردم تجمل پرستت و سرمایه ها و کالهتای ثروتمنتدان آغتاز میکننتد چگونته در اعتداد راه گدافته گتویی

    الهتای میسپرند و از حدود عادی در می گذرند و تسلیم وسوسه هتا و ختواب و خی صتحیح لشتکریان پرستیده شتود و شگاتی آور میشوند، چنانکه اگر از دیوانیان رقم

    مقدار سرمایه ها و سودهای توانگران بدرستی تحقیق گردد و عادات و رسوم تجمتل بخوبی روشن شود، آنوقتت هتدار یتک ارقتامی را کته ایتن گتروه میشتمرند پرست

    جا سرچشتمه میگیترد کته روح آدمتی و این عادت مبالغه گویی از آن. نخواهیم یافتشیاتۀ عجایب و غرایب است و نید چون بر زبان آوردن گدافه گویی آستان استت و مردم از پرسش تردید آوران و خرده گیری نقتادان غالتت میورزنتد و بیتاوه سترایی میپردازند، چنانکه اینگونه کسان حتی با خودشان هم حساب نمی کنند، نه بر خطتا و

    و سخنان خود را جدی و صحیح تلقی متی کننتد و در نقتل کتردن خبتر . نه بر عمدواسطۀ موثق و راوی عادلی هم نمیجویند و خود را به جستجو و تحقیق نیازمند نمی دانند، از این رو عنان زبان را می گستلند و آن را در چراگتاه درود آزاد میگذارنتد و

    بازار یاوه سترایی و ژآژختایی همۀ آیات خدا را بازی و عبث می پندارند، و خریدار

    در تفاسهیر [ ه اسرا یلیات بر اخبار و احادیثی اطالق می شود که از منابع یهودیان روایت شده و بویژ2رجوع به کشهف . را کتابی بهمین نام بوده است( ه 11٤متوفی بسال )و وهب ابن منبه یمانی . آمده است .شود 261ص 2الظنون ج

  • 29

    میشوند تا از راه خدا بکجروی میگرایند و در وررۀ گمراهی فرو میروند و آیا چنتین سودای خسران آمیدی آنانرا بس نیست؟

    ، ٠سرگذشتت تبابعته دربتارۀ دیگر از اخبار سست و بی اساس که همۀ مورخان پادشاهان یمن از قلمرو و جدیره العرب، ورایت کرده اند این است که پادشاهان یمن

    شده و بتا آنتان ممالک مغرب رهسپار بربر از فرمانروایی خویش بسرزمین افدیقیه وپیکارهتتا کتترده انتتد و افتتریقش بتتن صتتیای از بدرگتتترین شتتاهان نخستتتین روزگتتار فرمانروایی آنان، که همدمان موسی، ا، یا کمی پیش از وی میدیسته، بافریقیته لشتکر

    رها پیش رفت و با آنان به نبردهای خونین شدیدی دست یازید، کشید و تا وس بربو هم او کسی است که این قوم را بدین نام خوانده است چه هنگامیکه سخن گاتتن

    این بربره چیست؟ و از آن و روزگار لاظ بربتر از : آنانرا بدبان عجمی میشنود میگویدد و او وقتی از مغرب بازگشته این گاتار گرفته شده است و آنانرا بدین نام خوانده ان

    گذاشتته استت و آنتان در آن را برای پاستبانی در آنجتا ستاخلو ٠چند قبیله از حمیرسرزمین رحل اقامت افکنده و با متردم آن ناحیته آمیختگتی و اختتالط یافتته انتد و

    و از اینجاست که ربری و جرجتانی و مستعودی و . صنهاجه و کتامه از آن گروه اندبرآنند که صتنهاجه و کتامته از قبیلتۀ حمیتر هستتند ولتی نتژاد 2و بیهقیابن الکلبی

    و هتم مستعودی . شناسان بربر این انتساب را نمی پذرند و درست هم همتین استت آورده است که ذواالذعار ازملتوک یمتن پتیش از افتریقش فرمتانروایی داشتته و در

    استیال یافته استت و متی روزگار سلیمان، ا، با مردم مغرب پیکار کرده و بر آن بالد راهتی ادی الرمل رسیده و از بستیاری ریگ او بناحیه ای از ممالک مغرب بنام و: گوید

    از سلسله های ملوک یمن، و کسی را بدین لقب میخوانند ( مشدد« ب»و فتح « ت»بضم )ه جمع تبع 1

    (.متهی االرب. )که حضرموت و سبأ و حمیر در تصرف وی باشدو حمیربن سبأ بن یشحب پهدر . موضعی است در جانب غربی صنعاء یمن« ی»و فتح « ح»ه بکسر 1

    (.منتهی االرب)قبیله ایست از یمن .بیلی است: است در چاپهای مصر و بیروت( ینی)ه این نام از چاپ پاریس و 2

  • 31

    همچنتین در خصتوص تبتع دیگتر یمتن، استعد ابتوکرب، . و بازگشته استنجسته مورخان گویند وی معاصر گشتاسب پادشاه سلستلۀکیانی ایتران بتوده و برموصتل و

    رکان روبرو شده و با آنان به نبردی خونین پرداختته تا آذربایجان تسل یافته است، برهم با ترکتان جنگیتده استت و او کست داده است، سپس دو سه بار دیگو آنها را ش

    پس ازین وقایع سه تن از پسران خود را برای پیکار به کشور ایران و بتالد ستعد در در خستتینش پستر ن . ممالک ترکان و ماوراءالنهر، و کشتور روم گستیل کترده استت

    چین تاخته است، ایتن دو بترادر در کشتور ه نواحی سمرقند بر وی سبقت جسته و بچین جنگهای خونینی می کنند و غنایم بسیار بچنگ میآورند و با یکتدیگر بته یمتن بازمی گردندو هنگام بازگشت قبایلی از حمیر را در کشور چین وادار بستکونت متی

    .بسر میبرند کنند که تا این روزگار در آن کشوربرادر سوم به قسطنطنیه میرسد و آن شهر را واژگون میستازد و بتر کشتور روم

    .چیره می شود و سپس برمیگرددهمۀ این اخبار از صحت دور و براساس وهم و غل مبتنی است و بافسانه ها و

    دارد، زیرا تبابعه در جدیره العرب ستلطنت داشتته داستانهای ساختگی بیشتر شباهتپایتخت و مقر فرمانروایی آنان در صنعاء یمن بوده است و جدیتره العترب را از اندو

    از جنوب دریای هند، و از مشر دریای فارس کته :سه سوی دریا احاط کرده استاز دریای هند بطرف بصره منشعب می شود و از مغرب دریای سوئد که هم از دریای

    و . در نقشۀ جغرافی دیتده متی شتود هند به شهر سوئد از نواحی مصر میرود چنانکه تنها راهی که از یمن به بالد مغرب می رود راه میان دریای سوئد و دریای شام است

    و بعید بنظر میرسد که پادشاهی . که مسافت آن باندازۀ دو روز راه یا کمتر از آن استو عظیم با سپاهیان فراوانی از این راه بگذرد بتی آنکته آن نتواحی جتدء متصترفات ا

    چنین پیش آمدی برحسب عادت ممتنع استت، چته در نتواحی خت ستیر او . گرددعمالقه و کنعانیان در شام و قبطیان در مصر سکونت داشته اند و عمالقه مصر و بنتی اسرائیل شام را در حیطۀ اقتدار و تصترف ختویش در آوردنتد، در صتورتیکه هرگتد

  • 31

    ا هیچیک از این ملتها جنگیتده یتا مورخان اخباری روایت نکرده اند که تبابعۀ یمن بگذشته از این مسافتی کته بایتد از یمتن تتا . یکی از این نقاط را متصرف شده باشند

    مغرب پیمود بسیار دور است و سپاهیان به آذوقته و علوفته و توشته هتای بستیاری نیازمند میباشند، بنابراین اگر وی ممالک و نواحی سر راه خود را تصرف نکرده باشد

    واهد از آنها بگذرد ناگدیر باید از رریق غارت و دستبرد بمدارا و دهکده هتای و بخپیرامون راه بسیج سار و آذوقه سپاهیان خود را بدستت آورد و بنتابر عتادت چنتین روشی برای تأمین وسایل سار و نیازمندیهای سپاهیان عظیمی کافی نخواهتد بتود، و

    لشکریان خود را از نواحی متصترفی اگر فرض کنیم وی روریات و علوفه و آذوقۀخود نقل کرده باز هم این اشکال پیش میآید که او از کجتا اینهمته چهارپایتان بترای حمل کردن بسیج سارخود بدست آورده است؟ پس ناچار باید بگوییم او در سرتاسر مسیر خود از منارقی گذشته که مسخر او بوده است تا از این راه بسیج و توشۀ خود

    که این ستپاهیان بتی جنتگ و ختونریدی از بتالد مدبتور تأمین کند و اگر بگوییم را گذشته و توشۀ خود را از رریق مسالمت بدست آورده اند، این فرض از همۀ شقو دشوارتر و ممتنع تر است و باورکردنی نیست، پس وا ح است که این اخبار سست

    رزمینی کته از کثترت ریتگ و بی اساس و ساختگی است، و اما وادی الرمتل، یتا ست راهگذر را از پیمودن راه عاجد کند، سر تا پا جعتل استت، زیترا چنتین نتامی در آن سرزمین هیچگاه شنیده نشده و با اینکه همتواره مستافران بستیاری بمغترب میرونتد هیچکدام چنین نامی در آن خطه نشنیده اند و کاروانیانی که راههای گوناگون مغرب

    ده ها و مندلگاه های آنها را دیده اند در هیچ عصری از چنین ناحیته را پیموده و دهکو مطالب عجیتب )و جایگاهی نام نبرده اند، ولی چون مطلب غریب و شگات است

    .از اینرو مردم آنرا بسیار حکایت می کنند( انگیدۀ نقل فراوان استناحیته از و اما جنگیدن تبابعه با ممالک شر و سرزمین ترکان، هرچنتد راه آن

    راه های سوئد پهناورتر است، ولی از یمن تا نواحی مدبور مسافت دورتتری استت و و کسیکه ملتهای ایران و روم در سر راه رسیدن بناحیۀ ترکان متعرض مهاجم میشوند

  • 32

    بخواهد به سرزمین ترکان برسد باید پیش از تصترف ارا تی آنتان بتا ایتران و روم وایت نکرده که تبایعه این قوم در مرزهای کشور بجنگد، در صورتیکه هیچ مورخی ر

    عرا و بین بحرین و حیره و جدیره و نواحی ارراف دجله و فرات با ایرانیتان نبترد کرده اند و این جنگ میان ذواالذعار پادشاه یمن و کیکاوس پادشاه کیتانی روی داده

    ولی با بتودن صغر ابوکرب نید با گشتاسب پیکار کرده است، و هم گویند تبعا. استملوک روایف پس از جنگ با ترکان و رسیدن بتبت و چین امری است که بنابرعادت محال بنظر میرسد، چه جنگیدن با مللی که در سر راه چین قرار دارند بستیار ستخت است و هم نیازی فراوان بعلوفه و آذوقه و دیگر وسایل سار پیدا میشتود و بتا دوری

    بنتابراین خبرهتای . نین ساری دشتوار و ناشتدنی استت مسافت چنانکه یاد کردیم چمربوط به این قضیه نید نادرست و واهی و جعلیستت و بتر فترض کته مأختذ نقتل اینگونه اخبار درست باشد این انتقادات و عیوب بر آنها وارد است و چگونه ممکتن است درست باشد این انتقادات و عیوب بر آنها وارد است و چگونته ممکتن استت

    ت باشد در صورتیکه اخبار مدبور از منابع درستی هم روایت نشده استت؟ و در درسن اسحق در خبر یثرب و اوس و خدرج که تبع دیگری با مجاهتده و ستختی بگاتار ا

    بسیار بجانب مشر رفته است نید عرا و ایران منظور است ولی جنگ آنان با تترک پس در این باره بهر چته . نیدیمو تبت به هیچ رو درست نیست چنانکه به ثبوت رسا

    برمی خوریم نباید بدان اعتماد کنیم و باید در اخبتار بیندیشتیم و آنهتا را بتر قتوانین و . صحیح عر ه دهیم تا آنها را بهترین وجه دریابیم و صحیح را از سقیم بازشناسیم

    .خدا راهنمای انسان براستی است

  • 33

    فصلتتر، حکتایتی استت کته ماستران در و از خبرهای یاد کرده واهی تر و موهوم

    ژٿ ٿ ٹ ٹ ٹ ٹ ڤ ڤ ڤ ڤ ڦ ژ : تاسیر سوره والاجر، در قول خدای تعتالی ، نقل کرده و لاظ ارم را شهری دانسته اند که بداشتن ستون ها موصتوف ٠ 7 - 6: الاجر

    ید و یکتی شتد : بوده است و روایت میکنند که عاد بن عوص بن ارم دو پسر داشتته شدید جتان میستپارد و . دیگری شداد، آنها پس از مرگ عاد جانشین پدر گردیده اند

    مملکت پدر بر شداد مسلم میشود و او وصف بهشت را می شنود و می گوید همانتا من همچنان مکانی خواهم ساخت، از اینرو شداد دستور داد شهر ارم را در صتحاری

    ن شهر دوام یافت و شداد خود نید نهصتد عدن بنیان نهند و مدت سیصد سال بنای آسال عمرکرد و گاته اند شهر ارم بسیار عظیم بود، کاخهایی از زر داشت که ستونهای آنها از زبرجد و یاقوت بود و در آن انواا درختان و جویبارهای روان، بتود و چتون

    و وی آن شهر شتافت رفت شداد به همۀ مردم کشور خود بسیساختمان شهر پایان پذبانه روز فاصتله داشتت کته ناگهتان ختدای از آستمان صتیحه ای هنوز تتا آن یکشت

    ربری و ثعالبی و زمخشتری و دیگتر . برانگیخت و همۀ مردم آن در دم هالک شدند صماسران این حکایت را نقل کرده و از عبداهلل بن قالبته یکتی از صتحابۀ رستول

    ون رفته و بدان شهر رسیده تر خود بیرشروایت نموده اند که او روزی در جستجوی آنگاه خبر آن به . و بقدر توانایی خود مقداری از اشیاء آن را با خود حمل کرده است

    معاویه رسیده و وی را احضار کرده و او داستان را به معاویه باز گاته استت، ستپس آن شتهر ارم ذات : کعب االحبار را جسته و درین باره از وی پرسیده است، او گاتت

    د است و مردی از مسلمانان در روزگار تو، دارای گونه های سرخ گلگون، کوتاه المعاقد که خالی از بر ابرو و خالی بر گردن دارد در جستجوی شتر ختویش بتدان شتهر

    فریده نشده ماننهد ه آیا ندیدی که چگونه کرد پروردگارت بقوم عاد ارم، خداوند قامت های بزرگ آ 1

    (.تفسیر ابوالفتوح)آن در شهرها

  • 34

    داخل خواهد شد، سپس متوجه حا ران شد و ابن قالبته را دیتد و گاتت، بختدای .کس همین مرد است، همین مرد نسوگند آ

    در هیچیک از منارق زمتین از ایتن شتهر خبتری بدستت نیامتده و اما از آنروزصحاری عدن که گمان کرده اند شهر مدبور را در آن بنیان نهاده انتد، در میانتۀ یمتن است و یمن همچنان مسکون و آباد است و راهشناسان از هتر ستوی راههتای آنترا

    محتدثان و اخباریتان رو خبر نداده اند و هیچیتک از پیموده اند ولی از این شهر بهیچو اگتر . آن خبری نیاورده و هیچیک از افراد ملتها و امتها آنرا یاد نکرده انددربارۀ نید

    می گاتند مانند دیگر آثار مندرس، آنشهر از روی زمین محو گردیده است باز به قول . نددیک بود ولی راهر سخن آنان چنین می نماید که آن شهر هم اکنون موجود است

    و . ی گویند آن شهر دمشق است بنابراینکه قوم عاد آنرا متصرف شده بودنتد بعضی مهذیان گویی برخی از آنان بدین منتهی میشود که شهر مدبور از نظتر متا نهانستت و

    . ریا ت کشان و جادوگران از آن آگاه میباشند .همۀ اینها گمانهایی است که بخرافات شبیه تر است

    است باین ٠اسیری واداشته، اقتضای صنعت اعرابو آنچه ماسران را به چنین تکه کلمۀ ذات المعاد صات ارم باشد و عماد را به معنی ستونها تاسیر کرده اند، و در

    و قرائت ابن الدبیر، عتاد ارم، بطتور . نتیجه تعیین شده است که ارم بنا یا شهری است. ین معنی ستاخته استت ا افه و بی تنوین بنظر آنان پسندیده آمده و آنان را متوجه ا

    سپس برای توجیه آن بر این حکایات واقف شده اند که بته افستانه هتای ستاختگی شبیه تر و به دروغهای افسانه آمید خنده آور نددیکتر است و گرنه عمتاد عمتارت از

    رهم بدان ستونها اراده شتود، و اگ. است ٠(و بلکه خود خیمه ها)چوب میان چادرها عتبار اینکه بسبب شهرت قوم عاد بته نیرومنتدی آنتان را بتدین بدعتی نخواهد بود با

    .ه یعنی حرکات رفع و نصب و جر، و علم نحو را نیز علم اعراب گویند 1 .و چاپ پاریس نیست( ینی)ه این قسمت در 1

  • 35

    اند که بطور عموم اهل بنا و ستونها هستند، نه اینکه بنتای خاصتی در توصیف کرده .شهری معین یا نامعین است

    و اگر هم مانند قرائت ابن الدبیر ارم به ذات المعاد ا افه شتود از قبیتل ا تافۀ . قریش کنانه، و الیاس مضر، و ربیعه نتدار : نانکه گویندبه قبیله خواهد بود، چ 2فصیله

    و چه رورت ایجاب کرده که بچنان احتمال دوری متوسل گردیده اند، احتمالی که برای توجیه آن بتراشیدن چنین محملها و قصه هایی دست یازیتده انتد، و بته ستبب

    دوری از صحت، کتاب خدا از امثال آن منده است؟علتت دربتارۀ ختگی مورخان داستانیستت کته کلیتۀ آنتان دیگر از حکایات سا

    سرنوشت مذلت بار و شوم برامکه بدست رشید نقل میکنند و آنرا به افستانۀ عباسته خواهر وی با جعار بن یحی بن خالد غالم خلیاه نسبت می دهند و میگوینتد چتون

    اشتته هارون بسیار عالقه مند بود که جعار و عباسه در محال