˘ˇˆ ˙ ( ˛˚ ˜ !˚ )profdoc.um.ac.ir/articles/a/1031484.pdf · ˘ˇˆ ˙ « » ( ˛˚ ˜ !˚ )...

31
و اﻛﺎوي ﻣﻘﺎﻟﺔ» درﺑﺎرة ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ« ﺑﻪ ﻗﻠﻢ راﻟﻒ واﻟﺪو اﻣﺮﺳﻦ) ﮔﺰارﺷﻲ از دﻳﺪﮔﺎه اﻣﺮﺳﻦ درﺑﺎر ة ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ( ﻣﺤﻤﻮد ﻓﺘﻮﺣﻲ رودﻣﻌﺠﻨﻲ1 * ، زﻫﺮه ﺗﺎﺋﺒﻲ ﻧﻘﻨﺪري2 1 . اﺳﺘﺎد ﮔﺮوه زﺑﺎن و ادﺑ ﻴﺎت ﻓﺎرﺳﻲ ، داﻧﺸﻜﺪة ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ، داﻧﺸﮕﺎه ﻓﺮدوﺳﻲ ﻣﺸﻬﺪ، ﻣﺸﻬﺪ ، اﻳﺮان2 . داﻧﺸﺠﻮي دﻛﺘﺮي زﺑﺎن وا دﺑ ﻴﺎت ﻓﺎرﺳﻲ ، داﻧﺸﻜﺪة ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ، داﻧﺸﮕﺎه ﻓﺮدوﺳﻲ ﻣﺸﻬﺪ، ﻣﺸﻬﺪ ، اﻳﺮان درﻳﺎﻓﺖ: 2 / 5 / 90 ﭘﺬﻳﺮش: 14 / 6 / 90 ﭼﻜﻴﺪهﺎت ﻓﺎرﺳﻲ در ﻏﺮب، ﻳﻜﻲ از در ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت زﺑﺎن و ادﺑﻴ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﭼﻬﺮه ﻫﺎي ادﺑﻲ آ ﻣﺮﻳﻜﺎ راﻟ واﻟﺪو اﻣﺮﺳﻦ) 1882 - 1803 ( اﺳﺖ1 ﻛﻪ ﻋﻼﻗﻪ اش ﺑﻪ ﺷﻌﺮ و اﻧﺪﻳﺸﺔ ﺷﺎﻋﺮان اﻳﺮاﻧﻲ، ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪ ﻋﻼوه ﺑﺮ اراﺋﺔ ﺗﺮﺟﻤﻪ از اﺷﻌﺎر ﺷﺎﻋﺮان اﻳﺮاﻧﻲ ﺑﻪ زﺑﺎن اﻧﮕﻠﻴﺴﻲ، ﺗﺤﺖﺎت ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ و ﺑﻪ ﺧﺼﻮص ﻏﺰﻟﻴ ﺣﺎﻓﻆ، ﺷﻌﺮﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﮔﺮاﻳﺶ ﻫﺎي ﺷﺮﻗﻲ ﺑﺴﺮاﻳﺪ. اﻓﺰون ﺑﺮ آن، اﻣﺮﺳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ اي ﺑﺎ ﻋﻨ ﻮان» درﺑﺎرة ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ« 2 ﻧﻮﺷﺘﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻃﻼع از ﻣﺤﺘﻮاي آن در روﺷﻦ ﻛﺮدن ذﻫﻨﻴﺖ او درﺑﺎرة ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ و ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮي ﺷﻨﺎﺧﺖ وي از ﺷﺎﻋﺮان اﻳﺮاﻧﻲ ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ دارد. اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎه ﺷﺎﻋﺮان اﻳﺮاﻧﻲ را در ﻧﮕﺎه او ﻧﻤﺎﻳﺎن ﻛﺮده و ﺑﺮداﺷﺖ اﻣﺮﺳﻦ را از ﺷﺨﺼﻴ و اﻧﺪﻳﺸﻪ ﺣﺎﻓﻆ در ﻣﻘﺎم ﺷﺎﻋﺮي آزاد اﻧﺪﻳﺶ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ. ﻫﺪف اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ واﻛﺎوي ذﻫﻨﻴ ﺖ اﻣﺮﺳﻦ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻣﻘﺎﻟﺔ» درﺑﺎرة ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ« اﺳﺖ. اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺷﻨﺎﺧﺖ وي از ادب ﺷﺮق و ﺷﻌﺮ ﻓﺎرﺳﻲ ﻣﻲ ﭘﺮدازﻳﻢ، ﺳﭙﺲ ﻣﺒﺎﻧﻲ درك او از اﻓﻖ ﻫﺎي ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ اﺷﻌﺎر ﻋﺎرﻓﺎﻧﺔ ﺷﺎﻋﺮان اﻳﺮاﻧﻲ ﻣﻄﺮح ﻣﻲ ﺷﻮد و در ﭘﺎﻳﺎن ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﮕﺮش ﺗﺤﺴﻴﻦ آﻣﻴﺰ وي ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻴ ﺖ و اﻧﺪﻳﺸﺔ ﺣﺎﻓﻆ اراﺋﻪ ﻣﻲ ﺷﻮد، از ﺟﻤﻠﻪ آزادﺺ، ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎي دوﻻﻳﻪّ اﻧﺪﻳﺸﻲ، اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ ﻋﺸﻖ اﺳﺘﻌﻼﻳﻲ، اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺨﻠ اي ﺷﻌﺮ ﺣﺎﻓﻆ و ﻣﻮاردي از اﻳﻦ دﺳﺖ ﻗﺮار داده ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ در ﺟﺎي ﺧﻮد ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﺧﻮاﻫ ﺪ ﮔﺮﻓﺖ. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ* ﻧﻮﻳﺴﻨﺪة ﻣﺴﺌﻮل ﻣﻘﺎﻟﻪ: Email: [email protected] آدرس ﻣﻜﺎﺗﺒﻪ.: ﻣﻴﺪان ﻣﺸﻬﺪ، آزادي داﻧﺸﮕﺎه ﻓﺮدوﺳﻲ ﻣﺸﻬﺪ، داﻧﺸﻜﺪة ادﺑﻴﺎت و ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ دﻛﺘﺮ ﻋﻠﻲ ﺷﺮﻳﻌﺘﻲ، ﮔﺮوه زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت ﻓﺎرﺳﻲ، ﻛﺪﭘﺴﺘﻲ: 9177948974 . 1-Ralph Waldo Emerson (1803-1882) 2- “on Persian Poetry” (1858) ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﺔ ﭘﮋوﻫﺶ ﻫﺎي زﺑﺎن و ادﺑﻴﺎت ﺗﻄﺒﻴﻘﻲ د2 ، ش4 ) ﭘﻴﺎﭘﻲ8 ( ، زﻣﺴﺘﺎن1390 ، ﺻﺺ91 - 121

Upload: others

Post on 07-Feb-2020

20 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

به قلم رالف والدو امرسن»دربارة شعر فارسي«اكاوي مقالة و

) شعر فارسيةگزارشي از ديدگاه امرسن دربار( 2، زهره تائبي نقندري∗∗∗∗1محمود فتوحي رودمعجني

، ايرانمشهد، دانشگاه فردوسي مشهد، دانشكدة علوم انساني،يات فارسيگروه زبان و ادب استاد. 1

، ايرانمشهد، دانشگاه فردوسي مشهد، دانشكدة علوم انساني،يات فارسيدبدانشجوي دكتري زبان وا. 2

14/6/90: پذيرش 2/5/90: دريافت

چكيده ف مريكا رالآادبي هاي چهرهترين برجستهدر تاريخ مطالعات زبان و ادبيات فارسي در غرب، يكي از

به شعر و انديشة شاعران ايراني، موجب شد عالوه بر اش كه عالقه1است) 1803 -1882(والدو امرسن تأثير شعر فارسي و به خصوص غزليات ارائة ترجمه از اشعار شاعران ايراني به زبان انگليسي، تحت

. هاي شرقي بسرايد حافظ، شعرهايي با گرايش نوشته است كه اطالع از محتواي آن 2»دربارة شعر فارسي«وان با عناي افزون بر آن، امرسن مقاله

گيري شناخت وي از شاعران ايراني نقش كردن ذهنيت او دربارة شعر فارسي و چگونگي شكل در روشنت و برداشت امرسن را از شخصيكردهاين مقاله جايگاه شاعران ايراني را در نگاه او نمايان . مهمي دارد

.دهد ميانديش نشان مقام شاعري آزادو انديشه حافظ در ابتدا به بررسي . است» دربارة شعر فارسي«ت امرسن بر اساس مقالة هدف اين پژوهش واكاوي ذهني

معنايي اشعار هاي سپس مباني درك او از افقپردازيم، ميمنابع شناخت وي از ادب شرق و شعر فارسي ت و انديشة آميز وي نسبت به شخصي بررسي نگرش تحسيندر پايان و شود ميعارفانة شاعران ايراني مطرح

اي انديشي، اعتقاد به عشق استعاليي، استفاده از تخلّص، ساختارهاي دواليه آزاد شود، از جمله حافظ ارائه مي . د گرفتنشعر حافظ و مواردي از اين دست قرار داده كه هر يك در جاي خود مورد بررسي قرار خواه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

Email: [email protected] :نويسندة مسئول مقاله∗

گروه زبان و ، ادبيات و علوم انساني دكتر علي شريعتي آزادي دانشگاه فردوسي مشهد، دانشكدة مشهد، ميدان:. آدرس مكاتبه .9177948974: ادبيات فارسي، كدپستي

1-Ralph Waldo Emerson (1803-1882)

2- “on Persian Poetry” (1858)

شوهپژة امصلن

ف

ييقطبت ت

يادبو ان زباي

ها

2د ش

،4

) ياپپي

8(ن تاسزم ،

1390

ص ص ،

91-121

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

92

فرهنگي، گاهي خطاهايي در برداشت وي از زباني وهاي دهد كه به دليل تفاوت ي ماين بررسي نشان موضوع بعدي مورد بحث در اين جستار، بررسي دليلخورد، به همين ميشعر شاعران ايراني به چشم

زياد اين به احتمال .است شده ايجادهاي امرسن از بعضي از اين مفاهيم ترجمه خطاهايي است كه در .اند باشد كه از تنگناي چند زبان عبور كردههايي ند ناشي از مراجعه امرسن به ترجمهنتوا مي ها خطا

.، ادبيات تطبيقي، مقالة دربارة شعر فارسي، حافظغنايي شعر ،امرسن :ژگان كليدي وا

مقدمه. 1به طور مريكايي است كه آ نخستين اديب است كهدر تاريخ ادبيات امريكا، رالف والدو امرسن

ترين دانست مهم نميجدي به ادبيات فارسي توجه نشان داده است، وي با اين كه زبان فارسي .مريكا برداشته استآة ادبي معاجگام را در راه معرّفي شاعران ايراني و شعر فارسي به

شناخت ةيكي از سندهاي معتبر ادبي است كه سرچشم» دربارة شعر فارسي« مقالةآشكار كرده و جايگاه واالي حافظ را در نگاه اين فارسي و شاعران ايراني راامرسن از شعر

مجموعة آثار واكاوي اين مقاله كه در جلد هشتم، . كند شاعر و فيلسوف امريكايي روشن مي

پذيري امرسن از فرهنگ و هاي معمول در زمينة تأثير قرار دارد، به بسياري از پرسشامرسن :گويد، سؤاالتي از اين قبيل ايراني پاسخ ميادب شرق و شعر شاعران

گيرد؟ شناخت امرسن از شعر فارسي از كجا سرچشمه مي - برداشت امرسن از شعر فارسي چگونه شكل گرفته است؟ - اند؟ شرقي امرسن سهمي به عهده داشتههاي آيا شاعران ايراني در گرايش - توجه وي قرار گرفته است؟ موردتر يك بيش از ميان شاعران ايراني كدام- آيا امرسن از حافظ تأثير پذيرفته است؟ چگونه؟ -

در اين پژوهش با توجه به اطالعات موجود در زندگينامه و آثار امرسن و با استناد به ويژه شعر حافظ ارائه كرده است، فارسي به شعردربارةنظرهاي مستقيمي كه امرسن اظهار

اين بررسي به روشن . خواهيم پرداخت» دربارة شعر فارسي« مقالةبه واكاوي عناصر مهم هاي شرقي امرسن، كمك ادبي امرسن پژوهان در زمينة گرايشهاي كردن حدس و گمان

.كردشاياني خواهد كرد و سهم شعر و ادب فارسي را در آثار امرسن مشخص خواهد

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

93

1اف گي يار.گوي پيشنهادي امدر اين مقاله از روش تطبيق فرانسوي بر پاية ال: روش كار )1374(خان محمدي اكبر را علي 2ادبيات تطبيقيكتاب گي يار با عنوان ( استفاده شده است

).از زبان فرانسه به زبان فارسي ترجمه كرده است

پيشينة آشنايي امرسن با شاعران ايراني. 2از طريق آثـاري كـه در اروپـا بـه با ادبيات شرق و شاعران ايراني ها پيش از امرسن، امريكايي

3ساالنة آسـيايي دفتر شناسان انگلستان به نام رسيد، نشرياتي مانند مجلّة انجمن شرق مي چاپ كه با كوشش سـر شرقيهاي مجموعه و )1( به سردبيري سر ويليام جونز جنگ آسيايي و مجلّة

مريكـايي نيـز آدر نـشريات ادواري . يافت، آشـنايي پيـدا كـرده بودنـد مي انتشار )2(ويليام اوزلي اشـعار شـاعراني چـون فردوسـي، ةدربـارة شـاعران ايرانـي و ترجمـ هايي نظر و اظهار ها بحث

هـاي گـذاري شـعر فارسـي و رواج مـضمون امـا نفـوذ و اثـر ،رسيد مي سعدي و حافظ به چاپ ، زيـرا رفـت شعري شاعران ايراني در ادبيات امريكا، در سايه همت و تـالش امرسـن صـورت گ

كـه امرسـن در حـافظ اي شيوة نگرش و انديـشه ويژه ي شعر فارسي، و به فضاي فكري و معنو وي بـه دليـل بـه همـين و كشف كرده بود با نگرش تعالي گرايانة او همخـواني نزديكـي داشـت

به طوري كـه ؛ در زمينة شعر و ادب فارسي روي آورد اي تحقيق و مطالعات وسيع و موشكافانه يافتنـد اي هاي الهام او، جايگاه ويـژه شاعران ايراني به عنوان يكي از سرچشمه «هايش تهدر نوش

انگليسي و امريكايي از دورة امرسن به بعـد پـيش از آشـنايي بـا آثـار وي بـه ةو هيچ خوانند ... .)153: 1385 يوحنان،(» رفت نميسراغ ادبيات فارسي

در دانشگاه هاروارد اش دوران دانشجويي شرق ازةمندي امرسن به ادب و انديش عالقه شروع مطالعات وي با گرايش به ادبيات ، آثار امرسنة اما شارحان اولي،آغاز شده بود

: از جمله .اند دانسته 1837و در سال فارسي را در فهرست مطالعات اتشت، از زر زند اوستا، اسرارمانيزمين مانند دربارة مشرقهايي كتابوي به طور مرتّب

مجلّة و ترجمة اشعاري از شاعران ايراني در ويشنوسرانا و قرآن ،وداها، سخنان بودا

اين دورة امرسن به هاي يك از اين آثار در نوشته ولي نامي از هيچ،كرد ميرا مطالعه آسيايي .) Carpenter,1930:12 (خورد نميچشم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. M.F.Guyard 2. La Literature Comparee; 5ed. Paris(1969 ) 3. asiatic annual register

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

94

. سي آشنايي چنداني نداشتسالگي با ادبيات فار به هر حال امرسن تا پيش از چهل بـوده اسـت كـه امرسـن مطالعـه هـايي كتاب آثار سعدي و حافظ در فهرست1841از سال «» .خورد مي حافظ، فردوسي و سعدي در نخستين مجموعة مقاالت وي به چشم هاي كرده، نام مي .)154: 1385يوحنان، (

شـاهنامة فردوسـي را در ، نـام امرسـن هـاي خواندهيكي ديگر از امرسن پژوهان در كتاب كه امرسن هايي كتاب گزارش كرده و با مراجعه به فهرست 1847فهرست مطالعات وي در سال

شـاهنامه را از دو هـاي وي دو نـسخه از ترجمـه «: نويـسد از كتابخانه به امانت گرفته بـود، مـي .)Cameron, 1941: 49( در فاصلة چهار ماه به امانت گرفته بود 1كتابخانه در باستن

حماسي شـاهنامه و قهرمانـان آن هاي دهد با اينكه وي جنبه مي امرسن نشان هاي اما نوشته عالقـة « امـا ،مختلفي از شاهنامه را مورد بررسـي قـرار داده بـود هاي را تحسين كرده و ترجمه

.)154: 1385يوحنان، (» چنداني به اين اثر ابراز نكرده است بـه نظـر . خـورد مـي شاعران ايراني در آثار امرسن به چـشم نام سعدي و حافظ بيش از ديگر

اش گرايانـه تعاليهاي رسد آشنايي وي با سعدي و حافظ باعث شد بسياري از مفاهيم و انديشه ميآل و حتّي توصـيف چهـرة ايـده . را در لباس شعر و در انديشه اين دو شاعر ايراني بازشناسي كند

در امرسـن . ات ايـن دو شـاعر بـسيار همخـواني دارد وصي نيـز بـا خـص آرماني امرسن از شـاعر گـر توصـيف كـرده و كه از سعدي بـه عمـل آورده او را شـاعري موعظـه هايي تحسينو اشارات

تحـسين دوستانه او و لحن نشاط بخش حاكم بـر فـضاي شـعرش را مـورد حكمت عملي، نگاه بشر : نويسد ميديهايش در مورد سع يادداشتدفتر چنانكه در ؛قرار داده است

امرسـن نـشان هـاي در عين حـال بررسـي نوشـته .سعدي شاعر دوستي، صلح و صفا و مشيت الهي است تنها بـه خـاطر پروازهـاي خيـال شاعر ايراني در نگاه امرسن بوده و بارها از وي نه ترين برجستهدهد، حافظ مي

وي از سـعدي و البتّـه بـيش هاي تحسين .تانديش تجليل كرده اس اش، بلكه به عنوان صاحب فكري آزاد شاعرانه دربـارة «خـورد اختـصاص دادن بـيش از نيمـي از مقالـه ميهايش به چشم آثار و نوشته ةاز او از حافظ در كلي

به توضيح دربارة شعر حافظ گواه روشني بر اين نكته است كه وي شعر و انديـشة حـافظ را بـر » شعر فارسي .)153 :همان( اده استد ميساير شاعران ايراني ترجيح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. Boston

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

95

آشنايي امرسن با حافظةپيشين. 3ها و خـاطرات امرسـن و بـا اسـتناد بـه يادداشتدفتر العات موجود در زندگينامه، با توجه به اط

توان پي برد كـه آشـنايي او بـا حـافظ ميهاي شاعران ايراني داشته، اشارات مستقيمي كه به نام بـه « :اي از امرسن پژوهان تصريح كـرده انـد عده. ته استصورت گرفاش چهارم زندگي ةدر ده

فـرد ه ذهن خلّاق و منحـصربه امرسن متوج نايي با اشعار حافظ، از همان ابتداي آش رسد نظر مي ) Ekhtiar, 1979: 24; Almansour, 2005:41( ».اين شاعر ايراني شده بود

بار نـام حـافظ در ليناو. كند مي تامرسن، حقيقت اين امر را ثاب هاي اندكي تأمل در نوشته )3(آمده است » تاريخ«مقالة

. 1 اولةمجموعـه مقـاالت دور بعـدها در كـه اين مقاله در امرسن گيـري مفهـوم تـاريخ توسـط بزرگـان ادب جهـان چنـين شـكل ة چاپ شد، هنگام بحث دربـار

از ذهـن و قلـم تجارب شخصي خـود، بـا اسـتفاده ةآنان، يكي پس از ديگري، بر پاي «: گويد مياند، مانند ايـزوپ، هـومر، حـافظ، اريـستو، چاسـر و خويش، تعبير خود را از حقيقت ارائه داده

واقع جايگاه واالي حافظ را در نگـاه امرسـن اين جمله در) Emerson, 1903-4, II: 30(.»اسكات و هـومر )4(پدهد، وي نام حافظ را كنار بنيانگذاران شعر و ادب در جهان مانند ايـزو مي نشان

هـا و يادداشـت . در انگلستان آورده است )8( و اسكات )7( چاسر )6( اريستو در ايتاليا، )5(در يونان، : دهد مياشارات بعدي امرسن نشان

شود، امـا در سـال مي امرسن ديده هاي نام حافظ به طور جسته و گريخته در يادداشت 1841در سال در همـين سـال امرسـن در جـستارهاي خـود در ادب ... اسـت ها نظم بيشتري يافتـه اين نوشته 1845

.)154: 1385يوحنان، (جوزف فُن هامر پرداخته است هاي دوجلد كتاب از ترجمهةفارسي، به مطالع

و ترجمـة ) 1813 (ديوان حـافظ ةشناس اتريشي با ترجمـ شرق 2جوزف فن هامر پورگشتال ةواقـع سرچـشم به زبان آلمـاني، در ) 1818 (تاريخ فن سخنوري فارسي كتاب ديگري با عنوان

1846به همين دليل ازسـال . تري را با شعر و ادب فارسي براي امرسن فراهم كرد آشنايي عميق چنانكه وي پس ؛شود مي ديدهتر بر آثار امرسن بيش ،ويژه حافظ به ،ثير شاعران ايراني أبه بعد ت

دو شعر بـا عنـوان . ه انگليسي ترجمه كند حافظ را ب ةنام ساقيتصميم گرفت تر از مطالعات بيش هـا وي در همـين سـال . حافظ هستند نامه ساقيامرسن از هاي ترجمه» حافظ دو «و » حافظ يك «

نـاقوس ةديگر از حافظ نيز ترجمه كرد كه در نشري في حافظ به هموطنانش، چند شعربراي معر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. essays, lst series(1841), “history” 2. Joseph von Hammer Purgstall (1774-1856)

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

96

. به چاپ رسيدها ان ترجمهعنو مجموعه آثارش، زيرجلد نهم منتشر شد و بعدها در 1آزاديتمام خورد كه يكي نيمه مي به چشم 2»الهه شراب «در ميان اشعار امرسن دو شعر با عنوان

امرسـن را از ةاين شعر دريافت عارفان. منتشر شد با همين عنوان 1846مانده و ديگري در سال تـا 1845هـاي ين سـال ب امرسن .دهد مي خوبي نشان عرفاني حافظ، به ةبخش و باد شراب نشاط

از هـايي قـول فرهنـگ و ادب شـرق و اسـتفاده از نقـل ة، عالوه بر مطالعات وسيع در زمين 1860شاعران ايراني مثل حافظ و سعدي در مقاالتش، شـروع بـه سـرودن اشـعاري بـا رنـگ و بـوي

در اين دوران دنياي شـاعرانه امرسـن چنـان بـا اشـعار حـافظ درآميختـه بـود كـه . شرقي كرد درواقـع اشـعار امرسـن چنـان رنـگ و بـوي . كـرد مـي حافظ را تـداعي هاي هايش، غزل رودهس

كه او سروده بـود، تـصور هايي حافظانه گرفته بود كه دوستان و آشنايانش هنگام خواندن شعر براي نمونه، در جلد نهم مجموعـة ؛اند رو شده هاي حافظ روبه ديگري از غزل ةكردند با ترجم مي

: مربوط به اشعار آمده است3»هاي يادداشت«، در آثار امرسن، كه او را مثـل خـواهر 4 خطاب به اليزابت هور 1846 جوالي 27از فيالدلفيا، در اي وي در نامه

را بـه او هـا آنخواهد ميصبرانه دانست، نوشته است به تازگي اشعاري سروده و بي مي خودوجه ترجمة اشعار حـافظ را كه به هيچ » اب شر ةاله«نشان دهد، به خصوص اشعاري با عنوان

.)Emerson 1903- 4, IX, Notes: 444( نيستند

ماهنامـه نوشت كـه در 5» شعر فارسي ةدربار«مفصل با نام اي امرسن مقاله 1858در سال

شعر فارسي است، اما محتواي اصلي آن بر ةچه عنوان مقاله دربار گر. به چاپ رسيد 6آتالنتيكت در محتـواي مقالـه و اندكي دق چرخد مي هنري اشعار حافظ هاي ويژگيگارش و محور شيوة ن

حـافظ درگيـر بـوده كـه بـيش از دو ةت انديش هد كه ذهن امرسن به قدري با شخصي د مي نشانبـا اينكـه امرسـن زبـان . سوم مقاله را به اظهارنظر دربـارة شـعر حـافظ اختـصاص داده اسـت

ة در زمينـ شا ان سفر نكرده بود، از طريق مطالعـات گـسترده دانست و هيچگاه به اير نمي فارسيهـا، تـصويرهاي شـعر فارسـي، عرفـان و ادبيـات هـا، مـضمون ، با اسطوره شرقفرهنگ و ادب

بـراي امرسـن فرصـت » دربارة شعر فارسي «مقالة . پيدا كرده بود توجهي صوفيانه آشنايي قابل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. the liberty bell

2.“ bacchus” (1946)

3. “notes” on poems

4. Elizabeth Hoar

5.“ on persian poetry” (1858)

6. atlantic monthly

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

97

و در اختيـار آن كنـد بنـدي ر فارسـي جمـع شـع ةمناسبي به وجود آورد تا دانش خود را دربـار .مند بودند كه به ادب شرق عالقه قرار دهددسته از هموطنانش

دهد وي در شش سـال آخـر عمـرش ميروزانه و خاطرات امرسن نشان هاي يادداشتدفتر گونـه يادداشـتي بـه هـايش را نداشـته و هـيچ قدرت پاسخ دادن به نامه به دليل مشكالت جسمي،

او هـاي رسد حافظ يكي از همدمان خلوت و تنهايي مي اما به نظر ،دفترش نيفزوده است صفحات :نويسد ميكه اختيار چنان؛بوده است

اش، امرسن همواره با فلسفة هندي، نوافالطـوني، عرفـان شـرقي و شـعر تا پايان زندگي 1864از سال بخش شـعر وي فضاي نشاط. قي ماندفارسي دمخور بود و تا اواخر عمرش، حافظ شاعر محبوب او با

كـه مجموعـة چنان ،روزانه و خاطراتش ستوده است هاي يادداشتدفتر هاي حافظ را در آخرين مدخل ــوان ــا عن ــاالت او ب ــوت و اجتمــاع«مق و اطالعــات هــا نامــه« و 2»اهــداف اجتمــاعي وهــا نامــه«، 1»خل

). Ekhtiar, 1976 :41( نمايانگر اين مطلب هستند3»اي نامه زندگي

»دربارة شعر فارسي«نگاهي به مقالة . 4ان ايرانـي و از آن شـناخت خـود را از شـاعر ةسرچشم» دربارة شعر فارسي « ةدر مقال امرسن

نـام ،شـناس اتريـشي شـرق ،هامر پورگـشتال وي در ابتداي مقاله از . كند مي فيميان حافظ معر البته زماني كه مقاله منتـشر شـد . داند مي اوبرده و دانش خود را دربارة ايرانيان مديون تأليفات

ديـوان ةترجمـ اشاره شد، امرسن غيـر از تر كه پيش آنچنان)9(. گذشت مي دو سال از مرگ هامر

در تـاريخ فـن سـخنوري فارسـي شناس بزرگ با نام ، كتاب ديگري از تأليفات اين شرق حافظ

ةتـذكر براسـاس -تن از شاعران فارسي از اشعار دويست اي كه در آن، گزيده. )10(اختيار داشت

را به همراه معرّفي كوتاهي از آنان به زبان آلمـاني ترجمـه كـرده و از - به قلم دولتشاه الشعراه عنـوان هفـت اسـتاد الدين، سعدي، حافظ و جـامي را بـ آن ميان فردوسي، انوري، نظامي، جالل

اله، به تقليد از هامر از اين هفـت اسـتاد امرسن نيز در اين مق .)11(في كرده بود سخن فارسي معر اشعاري از عطّار و خيام را كه تا آن زمان هنـوز ةبرد و عالوه بر آن ترجم مي سخن فارسي نام نيز «كند كه اين دو شاعر مي بيني ها شناخته شده نبودند، ارائه داده و پيش زبان در ميان انگليسي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. society and solitude

2. letters and social aims

3. letters and biographical sketches

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

98

). Emerson, 1903-4, VIII:237(» پيـدا خواهنـد كـرد به زودي جايگاه خود را نزد اديبـان غربـي . سرچشمه گرفته بود، محقّق شداش بيني او كه از قريحة شاعرانه طولي نكشيد كه اين پيش

او . خورد ميآميز امرسن نسبت به شاعران ايراني از ابتداي مقاله به چشم لحن تحسينهاي ي بيانش نيازمند نوشتن كتاب كه ديگران براهمة موضوعاتي ةمعتقد است فشرده و عصار

د هستند، در شعر شاعران ايراني موجود است و مطالعة ديوان شاعران ايراني مانند متعد . كند ميهاي يك تلسكوپ قوي، عمق ديد و بصيرت انسان را تقويت عدسي

:كند ميگونه توصيف امرسن ساختار انديشه شرقي را اينناپذير و محتوم را سرنوشتي تغييرها آن مذهب به.ست اها ن آنمذهب و شعر اساس تمد

كند، روز تولّد او و روز كس فقط دو روز را متمايز مي مذهب در زندگي هر. دهد آموزش مي ر شده است ايمان وي را تبيينچه براي او مقدشجاعت و تسليم محض در برابر آن. رستاخيز

.)Emerson, 1903-4, VIII: 238-9(كند ميآسـتن هنـري هـاي توضيح جايگاه شـعر در زنـدگي شـرقي، بخـشي از نوشـته سپس براي

ايـن مـورخ انگليـسي در كتـابي بـه نـام . كنـد مـي نقـل را شناس انگليسي مورخ و باستان ،1لياردزمـين لي از زنـدگي و فرهنـگ مـشرق شرح مفـص 2)1853 (نينوا و بابل هاي كشفياتي از خرابه

خـواني و بـه شـعر را برگـزاري مجـالس بديهـه هـا ندي شـرقي م اصلي عالقه ة داده و ريش ارائهشـورانگيز شـعر طبق باور او يك فرد شرقي از كـودكي بـا تـأثير . داند ميتي شرقيسنهاي بزم

بيتـي يـك دو «شـود كـه در نظـرش مـي آشنا شده و زندگي و احساساتش چنان با شعر عجـين ك جرعه از آن است و در عين حـال گل به مثابه نوشيدن ي اي همچون يك شيشه شراب و شاخه

.)240: همان(» فاقد تأثيرات منفي آن : كند ميرا از اعراب و ايرانيان جداها هاي اقوام شرقي، حساب هندي في ويژگيامرسن هنگام معر

اصالت شرقي دارند و در زمينـة ها را كه بيش از ساير ملّتها در بحث حاضر، نبوغ و ذوق هندي رسد، از دايرة بحث حذف خواهيم كرد و در جاي ديگـر بـه آن نميها آن به پاي اخالق هيچ ملّتي

.)240: همان(رداخت پخواهيم شايد از نظر او نقطة مشترك در پيوند اعراب و ايرانيان، پايبنـدي آنـان بـه فرهنـگ اسـالمي

از هــايي ايــران و بخــش،روشــن اســت كــه مــراد امرســن از شــرق در ايــن مقالــه. اســتبــوده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. Austen Henry Layard (1817-1894)

2. discoveries among the ruins of Nineveh and Babylon (1853)

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

99

شخصيت اصـلي در تلميحـات شـعر «: نويسد مي در اشاره به سليمان . هاي عربي است رزمينست شـعر و لـذت آن در ميـ از تأكيـد بـر اه پس امرسن .)241 :همان(» .مشرق زمين سليمان است

و تـصويرهاي رايـج در شـعر فارسـي هـا ها، افسانه ميان اعراب و ايرانيان، به توصيف اسطوره ايـران باسـتان ماننـد جمـشيد، هاي وي عالوه بر اسطوره ،دهد مي ت او نشان پردازد و اشارا مي

كه ريشه در تاريخ يهود داشته و در ادب فارسـي نيـز وارد هايي با اسطوره ،افراسياب و سيمرغ صـبا و حـضرت ةمانند ملكـ هايي رسد آشنايي او با اسطوره اند نيز آشنا بوده و به نظر مي شده

اسالمي مثل خضر، درخـت هاي ها و افسانه همچنين اسطوره و زير فرمانش هاي سليمان و اجنّه ، از ... و ليلـي و مجنـون ، خسرو و شيرين فارسي مثل ةعاشقانهاي طوبي و آب حيات، و رمان

) ع(هـاي حـشمت سـليمان يكـي از نمونـه «. طريق اشعار شاعران ايرانـي صـورت گرفتـه اسـت هـاي بـه آن اشـاره نـشده، ولـي در افـسانه ب مقـدس كتا و قرآن مجيد انگشتري اوست كه در

.)322: 1366مشاهي، خر(» .ر ادب فارسي وارد شده استمربوط به سليمان داي شبيه به تـصويري كـه امرسـن از سـليمان و داسـتان گمـشدة انگـشتري داده، در نمونه

: نيز آمده استديوان حافظـيچ نـستانم من آن نگين سليمان به ه

بر او دست اهـرمن باشـد گاه كه گاه

:و يا در اين بيتـليماني نباشـــد گـــر انگـــشت ســ

ــي ــش نگين ــد نق ـيت ده ــه خاصـ چ

شناخت امرسن از ساختار شعر فارسي. 5قهرمانـان هـاي و روايـت هـا امرسن بحث مربوط به شـاعران ايرانـي را بـا اشـاره بـه اسـطوره

هـاي ضـمن اينكـه برخـي روايـت و مـد نا مي »هومر ايران «او فردوسي را . كند مي شاهنامه آغاز هـاي ايرانيان به قطعه ة كند، بر عالق شعر فارسي را به اختصار بازگو مي هاي حماسي و اسطوره

انـد، آموز، شعرهاي اخالقي و آيين زندگي كه با اسـتفاده از صـورخيال زنـده بيـان شـده حكمتوي در ايـن بخـش از . پـردازد و به مقايسة شعر فارسي و انگليسي در اين باب مـي كند ميتأكيد بـه اسـتقالل بيـت در دهد؛ مينقد دقيقي بر فقدان ساختار در شعرفارسي و عربي ارائه اش مقاله

:كند ميشعر فارسي اشارهبـه اشـعار كوتـاه و تر هاي فراواني هستند ولي بيـش ها داراي اشعار حماسي و روايت ايراني

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

100

اخالقي و آئين زنـدگي بـا اسـتفاده از صـور خيـال شعرهاي . آموز عالقه دارند حكمتهاي قطعه، چنين ساختاري هميـشه در 1هم در يك بند اند مخصوصاً در صور بصري و آن زنده بيان شده

. ت نظـر دارد آن براي خواننده غربـي نيـاز بـه دقـ و درك . شعر مشرق زمين مرسوم بوده است وابستگي به هم، به دنبال هـم قـرار اي است از اشعاري كه بدون اگر شعر طوالني باشد مجموعه

قـديمي در هـاي ارتباط بين بندها شبيه به ارتباطي است كه بين ترجيع بندهاي قـصيده . گرفته اند .)244 :همان(شعر انگليسي وجود دارد

باكي حافظ آزادانديشي و بي. 6عر فارسي، اي دربارة فرهنگ شرق، مضامين و ساختار ش هشت صفحهةمامرسن پس از اين مقد

:كند ميكرده و چنين آغاز ت حافظ متمركز سخنش را بر شعر و شخصيمندي از خصوصيات شاعراني ماننـد پينـدار، شاعران فارسي است كه ضمن بهره ةحافظ شاهزاد

يـك از ايـن از هـر تر است كه گاهي نگاه وي را عميق اي داراي درك عارفانه آناكرئون، هوراس و بِرنز، .)245: همان(دهد ميباكي مورد خطاب قرار موضوعات را با بيةزد، او همسا ميشعرا

دهد آنچه توجه امرسن را در شخصيت حـافظ جلـب كـرده، مي همين معرّفي مقدماتي نشان حـافظ بـا الگـوي ويژگـي ايـن دو ،)16( باكي او بوده اسـت گرا و جسارت و بي نگرش تعالي ةشيو

شـاهزاده «با چنين ذهنيتي اسـت كـه وي حـافظ را . بسيار داشت آل امرسن همخواني شاعر ايده شـعر در جهـان مثـل برجـستة گـذاران در مقايسه بـا پايـه او را يه و حت ناميد» شاعران فارسي

. دهد ميپيندار و هوراس نيز در جايگاه برتري قرار ابيـات سرايي حافظ، از غزل ةامرسن در تأييد صحت اظهارنظرهايش در مورد نگرش و شيو

گـاهي بـا اينكـه آلماني عبور كـرده و هاي ابياتي كه از صافي ترجمه ؛آورد مي هاي او شاهد غزل : مثل؛ ولي از رنگ و بوي مفاهيم حافظانه برخوردارند،يك از ابيات حافظ ندارند شباهتي با هيچ

. »سـت من يكي بـوده ا ) اقبال(كه راهنماي من و سرنوشت / كنون نفهميده بودم افسوس كه تا اند، كه از تنگناي چند زبان گذر كرده اين باامرسن از حافظ به زبان انگليسي هاي گاهي نيز ترجمه

انـد، يعني از فارسي به تركـي و از تركـي بـه آلمـاني و از آلمـاني بـه انگليـسي برگردانـده شـده : مانند؛ اند ر خيال اصلي خود را از دست ندادهاستحكام انديشه و زيبايي صو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. stanza

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

101

كـه برگردانـي از » اش بايد جان را تقديم كـرد كه به ازاي مهريه / عروسي است آراسته دنيا« . اين بيت از غزل حافظ است

» كه پيوست بدو عمر خودش كـاوين داد هر/ عروسي است جهان از ره صورت ليكن خوش« ). 87: 1382حافظ، (

چنانكـه بيـت ؛ شـده اسـت امرسن در ابياتي كه به حافظ نسبت داده، گاهي دچار اشتباه نيـز : است معروف عمارة مروزي را به نام حافظ ثبت كرده

خـواني بوسـه مـي كه از لبان تـو وقتـي ايـن غـزل را / كردم مي كاش خود را در غزلم پنهان .)داده خواهد شدتر باره در بخش خطاهاي امرسن توضيح بيش در اين. (»بگيرم

شعر حافظاي ساختار دواليه. 7 و 1»ميخانـه « اين مقاله، به خالقيت حافظ دركاربرد زبـان رمـزي و نمادهـايي ماننـد امرسن در

زيـرين ايـن مفـاهيم كـه معنـايي متفـاوت از معنـي ظـاهري و ة اشاره كرده و از الي 2»حرمسرا« در امـا گرچـه ناپـسندند، هـايي او دريافته است چنين مكان . گويد كنند، سخن مي مي القااي كليشههـا، راهـي بـه سـوي حـضور در ايـن مكـان و داراي جايگاهي واال هـستند حافظ نديوافضاي

ويـژه هنگـامي اين تأويل امرسن، بـه . كند مي فراهمها آن را براي ساكنان تر بصيرت و بينشي بر . شـود ميتر دهد، روشن مي قرار» عبوسهاي مكان«را در مقابل ساير » ميخانه«و » حرمسرا«كه در » عبـوس هـاي مكان« ولي در باب مقايسه، ،كند نمي ي ياد اش از مكان خاص ه وي در اشار البته

. كننده صومعه و خانقاه باشد تواند تداعي مي»حرمسرا«و » ميخانه«مقابل و دريافت صـحيح او از ... امرسن از نمادهايي مثل خرابات، حرمسرا، ميخانه و هاي برداشت

وجود تفـاوت زبـاني و فرهنگـي، با كه ويدهد مينشان ها ساكنان اين مكانتر اخالق و منش بر و گفتمـان اي اليـه توانايي رمزگشايي نمادها و زبان كنايي اشعار حافظ را داشـته و سـاختار دو

متعـارف نـشان او رفتار غيـر در همين راستا. را درك كرده استاوات ليزمنسجم حاكم بر كلّ غ كنـد به عنوان واكنشي تعبيرمـي فظ ران گام برداشتنِ حاتأييد ديگرا دادن و برخالف قوانين مورد

كنـد امرسن تأكيد مـي . كردن حقايق پنهان زندگي، بروز داده است كه اين شاعر ايراني براي فاش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. wine shops

2. harems

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

102

زيـر پـا گذاشـتن قـوانين . بـسيار دارد ةقيدي فاصـل گري و بي رفتار غيرمتعارف حافظ با الاُبالي : شود ميگونه تفسير نزد حافظ از نظر امرسن همين) شده يقوانين نه(شرعي، منهيات و منكرات

شود، بلكه طبق بيـنش حـافظ نميدانند، در نظر حافظ غلط محسوب عرف غلط ميآنچه ديگران در پريـدن از ةوسوسـ بـه او شده، بيش از آنكه او را از انجام كاري ممانعـت كنـد، يك موضوع نهي .)249-50: همان (كند ميروي مانع را القا

قانون عشق در شعر حافظ . 8هـاي نمـادين، بـر گيـري ارزش كار انديشي و خالقيت حافظ در به آزادهاي افزون بر جنبه امرسن

دنياي حافظ مجوز انجام هر قانون عشق در اشعار حافظ نيز تأكيد كرده و معتقد است عشق در شاه و گدا و مست و هوشـيار در كه چنان ؛ تمام مراتب است ةكنند كند و تعديل مي كاري را صادر

اي كه حافظ خطاب بـه سـاقي وي سپس به مضامين جسورانه . نگاه او از يك مرتبه برخوردارند يا محبوب خود سروده و در آن بهشت را به حجله خانه و اهللا را به دامـاد تـشبيه كـرده، اشـاره

گفتنـي اسـت . دانـد انگليسي ميات در ادبيسليمانهاي غزلتطبيق با منظومه كند و آن را قابل مي عـشق ة كـه بـر هـر دو جنبـ دارداي ش، گفتمان عاشـقانه ا قه معشو سليمان به هاي مجموعه غزل

وي بافـت معنـايي دهـد كـه نـشان مـي امرسـن ةايـن مقايـس . انطباق است زميني و آسماني قابل : گويد مي چنانكه؛حافظ را درك كردههاي تنيده و ارتباط دروني عناصر غزل درهم

سـليمان پيرايـة قداسـتي عارفانـه هاي يا به غزل )17(ما نبايد روي عنكبوت در شيشه شكر بپاشيم انگيـز كنـيم آميز و شهوت تحريكهاي ببنديم و همچنين ما نبايد از اشعار عاشقانه حافظ برداشت

مفاهيم و عاشـق شيفتة بازي رندانه با ] او... [گري همراه نيست عشق يا شراب حافظ با الابالي ... ومند به عياشي بپنداريم، بـه طلب و عالقه بنابراين اگر او را به اشتباه شاعري لذّت . شور غزل است

.)250: همان(ايم خطا رفته او عالوه بر دريافت كهدهد ميگونه توضيحات و اظهارنظرهاي صريح امرسن نشان اين

بر لحن عارفانه و مضامين رايج در شعر ،ساختار و هماهنگي معنايي اجزا و عناصر شعر حافظ توضيح او دربارة اشعار جسورانه حافظ ثابت. كافي داشته استآگاهيعرفاني فارسي نيز

كند كه وي با اين قالب شعر عرفاني فارسي كه در آن عاشق براي بازگو كردن ديدار با مين اين راز از چشم اغيار و داشت بازي پنهان در خلوتگه راز و پوشيده نگه معشوق اَزلي و عشق

آشنايي داشته و از قانون عشقي كه طبق آن عارف خود را ) فروشان و رياكاران زهد(نامحرمان

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

103

برد آگاه بوده ميبيند كه براي بيان حال خود گفتماني گستاخانه به كار ميآنقدر به خدا نزديك در بررسي اشعار كهكند ميوريزبان يادآ في حافظ به خوانندگان انگليسيدر معر زيرا ،)18(است

:عاشقانه حافظ بايد با دقْت و احتياط عمل كنندي از گيـرد و حتـ مـي عـشق آسـماني و زمينـي را بـا هـم دربـر ] حافظ[ شور و احساس او ةدامن

اين درآميختگي عالم جسم و روح و . كند مي كفرآميز پيدا اي گذرد و جلوه مي مرزهاي اخالقي نيز ... مرسوم در شـعر حـافظ اسـت هاي مرزهاي ممنوعه شعري، از شيوه خيال تا گيري پرواز اوج

حافظ براي بيان اشتياق و اثبات عشق خود به يار و معـشوقش، هـيچ ممانعـت مـذهبي يـا سـنّت .)Emerson ,1903- 4, VIII:260(كند نميمتعارفي را آنقدرها مقدس يا دور از ذهن تلقي

تـر حـافظ در توضـيحات بعـدي وي بـيش ة اشعار عاشقان موشكافي دقيق امرسن از مفهوم دانـد معنـي بعـضي ميخوبي آشنا است و دهد او با فن بيان حافظ به مي نشان شود و مي آشكار

ه بـه همـين دليـل ضـمن اينكـه از توجـ .شـود مياز اشعار او به گفتمان ساده و روزمره مربوط مذهبي ة ديگر شعر او نيز كه زمين ة جنب كند، از مي حافظ به احساسات و عاليق جسماني صحبت

عشق در شـعر حـافظ گـاهي نيـز بـا كهشود ميماند و در صفحات بعدي يادآور نمي دارد غافل آيـا تـو «مانند ؛كند ميارائههايي نمونهاش شود و براي اثبات عقيده ميرنگ و بوي مذهبي همراه

اي /تـو نـزد خـدا چـه واال مقـامي / تهكه عشق و رحمتش را به تو ارزاني داشـ / خدايي ةنظركرد .)263: همان(» نيكوترين آفريدة خدا

آلود و حاكي از دهد كه عشق در شعر حافظ گاهي با لحني بغض مياو همچنين توضيح : ارائه شده است» طرد شدن«و 1رانده شدن

اما / و هيچ مسافري به سالمت از آن نگذشته است/ بيم و بالست دانم كه كوي عشق پر مي« .)262: همان(» دارد ميمرا، خيال بوي زلف تو زنده

2تخلّص، راهي براي دفاع از حقّ مؤلف. 9وي سخت شيفتة ابياتي شده است . افكند اي مي نگاه تازه» تخلّص«امرسن به عنوان يك شاعر به

: مانند؛تخلّص خود را آورده و گاهي هنر خويش را ستوده استها آنكه حافظ درتا / كشيد از رخ انديشه نقابنكس چو حافظ «و يا » كنند مين گويي كه شعر حافظ از براقدسي«

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. “passionate abandonment”

2. mode of establishing copyright

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

104

: نويسد مياو. »سر زلف عروسان سخن شانه زدنددهد تا به نحوي زيبا و گاهي اي است، به او فرصت مي استفاده از تخلّص براي حافظ كار ساده

براي مثال ،ود را در آخر شعرش بياوردطبعانه و گاهي نيز با ظرافتي هنري نام خ اوقات شوخ ).253: همان (.)19(كنند ميفرشتگان آسمان گويي كه شعر حافظ از بر«: گويد مي

ريزند، در آن هنگام كه هاي خود را بيرون مي ماهيان دريا از روي ميل و اشتياق مرواريد« )همان ()20(».كند كشتي حافظ بر روي دريا حركت مي

داند و معتقد است ذكر نام شاعر و ميتخلّص را نوعي دفاع از حقّ مؤلفامرسن استفاده از سپس موارد معدودي از تخلّص در ونيستاي آن با موضوع شعر، كار سادهكردنسازگار

در 2 شعر چاسر، روي سنگ قبر پسرش1 مانند شعر بن جانسن؛دهد مينشانشعر انگليسي را براي سنگ قبر خودش سروده3 شعري كه كوليو يا» خانة شهرت«تحسين شعر خودش در

افزودن نام شاعر در خطوط پاياني شعر و متناسب بودن آن با موضوع شعر را، او .است .رساند داند كه مهارت هنري شاعر را به اثبات مي ميهمچون آزموني

مخاطبان شعر حافظ. 10 ؛اطبـان او اشـاره دارد بـودن شـعر حـافظ و مخ مردمـي ة بحـث خـود، بـه جنبـ ةدر ادام امرسن

هـا ساالراني هـستند كـه هنگـام عبـور از بيابـان مخاطبان او از يك طرف شترسواران و كاروان فرهنگ هستند كه اشـعار هاي فرهيخته و با كنند و از طرف ديگر ايراني مي اشعار حافظ را زمزمه

هـا هنگام عبور از بيابـان ساالران سواران و كاروان ترش«: او معتقد است. خوانند مياو را از حفظ انگيـزي و لحـن آن، نـه بـه به خاطر اعتدال، طـرب تر خوانند البتّه بيش اشعار حافظ را به آواز مي

دانـست كـه موسـيقي شـعر نمـي امرسن زياد به احتمال .)255: همان(» نهفته در آن ة انديش دليل زيـرا كـرد، نمـي اوتي وگرنـه چنـين قـض ،حافظ تفاوت چنداني با ديگر شـعرهاي فارسـي نـدارد

به دليل تناسب بلكه ، وزن و آهنگ آن نيست دليلمقبوليت شعر حافظ در ميان عارف و عامي به ، »دم را غنيمـت شـمردن «دقيق آن با روح فرهنگ ايراني و مسائل جاري در زندگي مردم، ماننـد

پـر از حـافظ ديـوان مـشاهي به قـول خر . و غيره است » خواهي ديشا«، »ريا و تظاهر اجتماعي «

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. Ben Jonson

2. Chaucer in “house of fame”

3. Abraham Cowley

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

105

به هر حـال .)25: 1366خرمشاهي، (است » بيني ايراني بيني و جهان آيينة جان نامه، نامه، روح دل«ه زيادي به ارزش واالي شعرش نداشت و رد كه با اين همه، خود حافظ توج خو مي امرسن دريغ

. پژوهان انجام شد پس از وفاتش توسط حافظها گردآوري ديوان او سالپس براي اثبات نظرات خود دربارة محسنات شعر حافظ ترجمة دو نمونه از امرسن س

ققنوسي است كه روي درخت طوبي آشيانه ة دهد كه يكي دربار ميحافظ را ارائههاي غزلدربارة اين شعر در بخش خطاهاي (1بخش است، با نام فنيكس سعادتاش دارد و سايه

بيا كه قصر امل سخت « غزل مشهوري با مطلعو ديگري ) خواهد آمدتر امرسن توضيح بيشامرسن معتقد ). 29: 1382حافظ، (» ...بيار باده كه بنياد عمر برباد است/ سست بنياد است

ه دليل وي بر اين ادعا البت(مندند ين غزل بسيار عالقهفرهنگ به افرهيخته و باهاي است ايراني ). معلوم نيست داند، مي عالقة ايرانيان فرهيخته كه غزل مذكور را مورد

ديگري كه امرسن در نگاه هنرمندانه حافظ كشف كرده و در اين مقاله از آن سخنةجنب بيان هنري او در استفاده از تصاوير گل و گياه و تأثير شورانگيزي است كه بر ةگويد، شيو مي

نشسته بر سرو، بيد و مرغان هاي بوستان، درختان صنوبر، گل. گذارد ميخواننده باقينشاند كه در هر غزلش گويي ميشاخساران اين درختان را حافظ چنان هنرمندانه در كنار هم

را با مطلع ديوانامرسن غزل ديگري از . اند ها و گياهان در كنار هم رديف شده فهرستي از گل). 228: همان(» ...دل كنم عالج دماغ كه تا چو بلبل بي/ سحر به بوي گلستان دمي شدم در باغ«

در اين . از ظرافت هنري حافظ در چيدمان انوع گل در كنار هم استاي نمونهكه زند مثال مي . شقايق به زيبايي كنار هم چيده شده اند وگلستان، گل سوري، نرگس رعنا، الله، سوسن

اشعار حافظ مربوط به مضمون دوستي است كه اگر دوستي ة امرسن دربارةآخرين اشاركني، هيچ رازي را در جهان درك نخواهي كرد و پس از آن ترجمة ابياتي از اشعار را تجربه ن

كه از جامي نقليبراي مثال شعر. يمين و جامي را نيز با مضمون دوستي، ارائه كرده است ابنكند ناظر بر اين مضمون است كه دوست آن كسي است كه اگر سنگش بزني يا نيزه به ميشده، بنيان ش پرتابيكه به سوهايي فاده از همان نيزه و سنگش پرتاب كني، با استيسو

خردنامة «، هفت اورنگ شبيه به اين شعر از جامي در .كند مياش بنا تري براي دوستي محكم :است» اسكندري

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. Phoenix

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

106

ـير چو دشمن به دست تـو گـردد اس

ــر ـتي وامگيــ ـاية دوســـ از او ســـ

شه آن دان كه رسم كرم زنـده كـرد

م بنـــده كـــردصـــد آزاد را از كـــر

)945: 1366ديوان جامي، (

مقاله، امرسن چند شعر تمثيلي از ميان اشعار شاعران ايراني در سه صفحه پاياني اينعالقة امرسن به گفتمان عرفاني شاعران ايراني و ها انتخاب اين بخش. ترجمه كرده است

براي ؛دهد ميي او را نشان و فلسفة استعاليانهگراي تعاليهاي همسويي اين اشعار با انديشه) 58حكايت (از مخزن االسرار » حكايت بلبل و باز«مثال، ترجمة ابياتي از اشعار نظامي با عنوان

كند چرا من با چنين آواز دلكشي، خوراكم چند را آورده است كه در آن بلبل به باز شكايت ميخوري؟ مينشيني و دل كبك كرم است و جايگاهم خار است، اما تو روي ساعد پادشاهان مي

كنم، ولي تو كاري نميدهم و يكي را فاش ميكار انجام دهد چون من صد ميباز به او جواب . گويي نكرده، هزار بار مي

سـرودة انـوري در » 489قطعة «،شعر بعدي كه امرسن از ميان اشعار فارسي انتخاب كرده شـود كـه نقّاشـان مـي كه در آن داستان دو ديواري روايت » روح و جسم «حكمت موعظه به نام

انـد و ديـوار هـايي ترسـيم كـرده چيني روي آن نقّاشـي كردنـد، چنانكـه روي يـك ديـوار نقـش نصيحت شـاعر . روي آن را چنان صيقل دادند كه نقش ديوار روبه رو در آن منعكس شود روبه

نقـش و نگـار، زيبـا باشـد، نند آن ديوار پـر تواند ما نمي در آخر اين شعر اين است كه اگر انسان . حداقل دلش را آنقدر صيقل دهد كه زيبايي را منعكس كند

است دربارة اينكه زندگي اين دنيا هر ديوان ابن يمين از قطعات 39شعر سوم ترجمة قطعة پي قدر هم كه بپايد، باز فاني است، پس انسان بايد براي آخرت خود منزلي بسازد كه خرابي در

.نداشته باشدمرغ در پيشگاه بخش سي.آخرين شعر عرفاني كه امرسن انتخاب و ترجمه كرده است

:بيتار نيشابوري است كه با عط الطير منطقسيمرغ، در ــا ــشوير و حي ــان ز ت جــان آن مرغ

شد حياي محض و جان شد توتيـا

از اين شعر است، ترين بخش عارفانه،كه امرسن ترجمه كرده استاي صحنهشود آغاز ميرسند كه خود را مي و به مقاميشوند مي بسيار، پاكهاي جايي كه مرغان پس از تحمل سختي

:شود بينند و خط پاياني قسمت انتخابي امرسن با اين بيت تمام مي ميسيمرغ

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

107

ــر دوام ــر بـ ــشتند آخـ ــو او گـ محـ

سايه در خورشيد گم شد والـسالم

).235: 1348 ار،عط ( دهد ميذرا به مضمون اشعار فارسي كه امرسن انتخاب و ترجمه كرده، نشاننگاهي گ

ها، حكايات و پند و اندرزهاي ادب فارسي صورت گرفته گزينش و انتخاب وي از ميان تمثيلتواند گوياي اين نكته باشد كه امرسن به تفاوت ميان غزليات ميچنين انتخابي، در عمل. است

ران ايراني پي برده و بر همين اساس است كه اشعار او را بر ديگر حافظ با اشعار ديگر شاعبا مالحظة چنين تفاوتي بارها حافظ را از اين نظر كه امرسن . شاعران ايراني ترجيح داده است

شاعرانه و هاي دهنده نيست، تمجيد كرده و نگاه متعالي، نازك خيالي گر و اندرز شاعري موعظه . تحسين قرار داده استانديشي او را مورد آزاد

خطاهاي امرسن. 11

ايراني و ساميهاي درآميختن اسطوره .1-11

امرسن دربارة شعر فارسي گاهي با اشتباهاتي از سوي هاي نظر در بررسي اظهار:قارون) لفافي معرهنگامِ براي مثال وي ؛شويم ميرو به روهاي ايراني و سامي مثل درآميختن اسطوره ،وي

:نويسد ميكند و مي محسوبشاهنامه، قارون را يكي از قهرمانان هشاهنامپادشاهان پيشين سـرزمين خـود را هاي ، اساطير و قهرماني شاهنامهفردوسي، هومر ايران، در

كران اسـت او اسطوره ثروت بي . برد مي نام )21()كريسوس ايران (نگاشته است، از جمله از قارون يش در كنار دريايي با نام خودش، نزديك اهـرام مـصر بـه قعـر زمـين طالهاي كه با تمام گنجينه

.)Emerson, 1903- 4,VIII: 242(فرو رفت

مطرح نـشده، شاهنامهاو در هاي كه اسطورة قارون و گنج استبرداشت اشتباه امرسن اين ،ون را بـا قـار شـاهنامه نـام قـارن، يكـي از پهلوانـان ،اساس شباهت لفظـي احتمال دارد وي بر

قـارون ثروتمنـد يهـودي در . نيازي در ادب فارسي، اشتباه گرفتـه باشـد اسطورة توانگري و بي قـصص ة سـور درقرآن مجيـد . با اسم قارون آمده استقرآنناميده شده و در » قورح «توراتپـايي از ايـن ردشـاهنامه اما در ، به داستان قارون و گنج بدفرجامش اشاره دارد 82 تا 76آيات

سـرودة ،ويـس ورامـين ه در پيـشينة شـعر فارسـي در البت. خورد طورة سامي به چشم نمي اس اي كه مـال و ثـروت فـراوان عنوان چهره نام قارون به ،) هجري 446ف (ين اسعد گرگاني فخرالد

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

108

نيـز ديوان حـافظ در همچنين . »از كسري و قارون تر به مال افزون «است؛ مانند ذكر شده دارد، ماننـد ؛ج او كه به امر خدا به زير زمين فرو رفت و محو شـد، اشـاره شـده اسـت به قارون و گن

: ابيات زير رود از قهر هنوز گنج قارون كه فرو مي

خوانده باشي كه هم از غيرت درويشان است

:و در اين بيت ايام داد بر بـاد ه احوال گنج قارون ك

با غنچه باز گوييد تا زر نهان ندارد

، بـه ثـروت ديـوان حـافظ قاله اشارة امرسن بـه قـارون ماننـد تـصوير قـارون در در اين م .استهايش به قعر زمين رفتن گنج اي او و فرو افسانهكه امرسن در شعر فارسي ديده و با پرندة شـبيه بـه ديگر از عناصر اساطيري : سيمرغ) ب

بـراي ؛ به نام سيمرغ دارد در اين مقاله چند مورد اشاره وي . او، ققنوس درآميخته، سيمرغ است بـه سـيمرغ ،زمين تلميحات شعر مشرق ت اصلي در گام معرفي سليمان به عنوان شخصي مثال هن

: نويسد مي وكند ميكند اشاره ميبه عنوان مرغي كه سليمان را همراهيا در قلّـه زيسته و اكنون تنه مي دانا كه از اول خلقت اي مشاور او سيمرغ بود، سلطان پرندگان، پرنده

سـيمرغ زبـان پرنـدگان را بـه سـليمان . او را نديده بـود اي كند، هيچ انسان زنده مي كوه قاف زندگي .)241: همان(شد مي از اسراري آگاه،زد ميهايش سر گاه به باغ كه هراي گونه به،آموخت

يمرغ در كه امرسن در اشاره به س را كوي البرز است، كوه قافي شاهنامهجايگاه سيمرغ در عطـار برداشـت كـرده الطير منطق از تصوير سيمرغ در زيادداستان سليمان آورده، به احتمال

كند، هدهـد اسـت و در مي در روايات قرآني مربوط به سليمان، مرغي كه او را همراهي . )22(است بيت مانند. تلميحات مربوط به سليمان، در ادب فارسي، به هدهد و مرغ سليمان اشاره شده است

:از حافظزير ـليمان اسـت صبا به خوش خبري هدهد س

كه مـژدة طـرب از گلـشن سـبا آورد

از و اسـت در يـك تـصوير جمـع كـرده و را درهـم ادغـام ها به هر حال امرسن اين تصوير .كند ميياداي با عنوان مرغي افسانهسيمرغ

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

109

خطا در انتساب اشعار.2-11

ه حافظامرسن بهاي انتساب سروده) الف

ترجمه كرده و شكوه و » ققنوس«امرسن در جاي ديگري از اين مقاله شعري را با عنوان را » فنيكس«يا » ققنوس«وي . جاودانگي سيمرغ را در تصوير ققنوس بازسازي كرده است

: كند ميگونه معرّفي اينور لهدر اين شعر روح به ققنوسي تشبيه شده كه بر روي درخت طوبي يا درخت حيات شع«

. ) 262: همان ()23(». كند ميشده و رشد : كند ميسپس ترجمة شعر ققنوس را از حافظ ارائهاو

هاي دور ققنوس من درگذشته خود را بر طاق آسمان بنا كرده ةآشيان

.بود محبوس در قفس تن،

از اميد به زند گي تهي گشته بود

گرداگرد اين توده خاكستر زند، ميخهر لحظه با تمام قوا چر

و درجايگاه معطّر ملكوتيش .سازد ميدوباره آشيانه را بنا

اگر به سوي باالپر بِكشد

.كند بر شاخسار زرين طوبي النه مي باغ بهشت مĤوي اوست

باغي كه سعادتمندان روي زمين از .شوند ميآن متنعم

My phoenix long ago secured

His nest in the sky- vault's cope;

In the body's cage immured, He was weary of life's hope.

Round and round this heap of

ashes Now flies the bird a main, But in that odorous niche of

heaven Nestles the bird again.

Once flies he upward, he will

perch On Tuba's golden bough; His home is on that fruited arch Which cools the blest below.

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

110

اگر ققنوس من بر اين جهان خاكي بال بگشايد

بخش او فيضةسايعادتي نصيب برّ و بحر خواهد چه س

.كرد

او در هر دو جهان مسكن داردگاهي چرخش سيارات را زير بال

.بيند ميخويش تنش پر از هواي متراكم

.و جانش از عشق به اهللا سرشار است

If over this world of ours His wings my phoenix spread, How gracious falls on land and

sea The soul-refreshing shade!

Either world inhabits he, Sees oft below him planets roll;

His body is all of air compact, Of Allah's love his soul" (Emerson 1903-4, VIII: 262)

دهـد مـي حافظ است ساختار آن نـشان هاي كند اين شعر يكي از غزل مي گرچه امرسن ادعا از غزل حافظ باشد، شعري است كه امرسـن اي اين شعر بيش از آنكه ترجمه . گونه نيست اينكه

آن دت ارگانيك موجود در ايـن شـعر كـه در وح .با الهام از گفتمان شاعرانه حافظ سروده است و شـيوة هـا مختلف عنوان كرده و سـاختار بنـدها، قافيـه هاي شاعر يك موضوع واحد را در بند

ند از ارائة يك موضوع واحد در پنج بند و بيـست سـطر، هـيچ شـباهتي بـا ا بيان مطلب كه عبارت . حافظ نداردهاي غزلةشد ساختار شناخته

اهري شعر بگذريم، شـعر نمـادين ققنـوس چگـونگي دريافـت امرسـن را از اگر از ساختار ظ بـه عبـارت ديگـر وي معنـاي نهفتـه در ؛كند مي خوبي نمايان ساختي اشعار حافظ، به مفاهيم زير

زدن روايات مشترك در اساطير غـرب را از شعر حافظ برداشت كرده و با گره » نماد مرغ «عمق شود و از خاكـسترش ميتر افكند، خاكس ميه خود را در آتشك(اي شرق دربارة مرغي افسانه و

.)24(كند مي، تصويري از ققنوس را ترسيم)شود مييكي مانند قبلي متولّد با درآميختن ،كاركرد هنري و نمادين تصوير مرغي كه امرسن در اين شعر ترسيم كرده

» ققنوس«، »هماي سعادت «،»مرغ باغ ملكوت «؛ همخواني داردديوان حافظحداقل چهار مرغ در گنبد « مرغي كه باالي ، مثل به توصيفات امرسن از ققنوس در بند اول اين شعرنگاه با. »عنقا«و

ها اين تصوير كهيابيم در مي،»خسته درمانده«و » وس در ققس تنمحب«آشيانه دارد، » آسمان

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

111

: زير شباهت دارند حافظ در ابيات »مرغ باغ ملكوت«به ملكـوتم نـيم از عـالم خـاك مرغ بـا غ

انـد بهـر تـنم چند روزي قفسي ساخته

.»آيد صفيرم ميزبانگ عرش/ من آن مرغم كه هر شام و سحرگاه «و همچنين اين تصوير اگر بر اين جهان خاكي بال بگشايد (در بند چهارم از تصوير شعر ققنوس توصيفات امرسن

ديگري به اي با پرندة اسطوره،)حر خواهد كردچه سعادتي نصيب برّ و ب/ بخش او فيضةساي/ . همخواني دارد-آورد ميبر سر كسي افتد سعادت به او روياش كه اگر سايه-» هما«نام

: مانند اين بيت؛ تكرار شده استديوان حافظتصوير هما، بارها در ــد ــا افت ــه دام م همــاي اوج ســعادت ب

ــد ــا افت ــام م ــر مق ــذري ب ــرا گ ــر ت اگ

:تو اين بي گــاه طايراقبـال گــردد هـر كجــا جلـوه

ـاي تـو ـاي چترگـردون س سايه اندازد هم

، نام سيمرغ نيز چند بار تكرار شده ديوان حافظهمچنين در ميان تصاوير مختلف مرغ در نشان مكان و بي نيافتني بودن اين مرغ، بي به دستتر بيشديوان حافظتصوير سيمرغ در . است

در اي در قصيدهديوان حافظ براي نمونه در ؛داللت دارداو بلند داشتن بودن و آشيانه بر جايي : مدح شاه منصور آمده است

تر كـه نيـست بال و پري ندارم اين طرفه

ـيمرغ در سـرم غير از هـواي منـزل س

تر حافظ با همين تعبير، گاهي واژة عنقا را نيز به كار برده است كه مترادف با حقيقتي بر : است، مانندتر نينيافت و دست

ـليمان اسـت صبا به خوش خبري هدهد س

كه مـژدة طـرب از گلـشن سـبا آورد

ــه ــر ن ــي دگ ــر مرغ ــن دام ب ــرو اي ب

ــيانه ــد اســـت آشـ ــا را بلنـ ــه عنقـ كـ

جايگاه «؛كند مياست كه امرسن توصيفاي اين تصاوير شبيه به تصوير جايگاه پرندهطاليي درخت طوبي هاي جايگاه بلندش شاخه/ يدكش مياگر به سوي باال پر «،»معطّر ملكوتي

.»بيند ميچرخش سيارات را زير بال و پر خويش«يا » بود دريافـت كـه دهد ميآورد، نشان ميشمار حافظ به يها كه امرسن اين شعر را يكي از غزل اين

ه دوي همراه شـده و بـه خلـق معنـايي جديـد انجاميـ هاي دانسته ات حافظ با پيش امرسن از غزلي وي معاني نهفته در غزل حافظ را تا اعماق شعر آن دنبـال كـرده و بـا اسـتفاده از ذخيـرة .است

مشترك موجود در ادب شرق و غرب را به هم پيونـد زده و بـا هاي اطّالعات شرقي خود، روايت

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

112

بـه كـار گرفتـه اي گونـه بندي ابعاد مختلف آن در تصوير فنيكس يا سيمرغ اين تصوير را به جمعتـي غربـي از كننـدة ذهني حـافظ باشـد و هـم القـا هاي غزل» مرغ نمادين «كنندة كه هم تداعي استت جامعـه خـودش كـه بـا بافـ ارائـه كـرده اسـت اي سـپس آن را بـه گونـه و اي افسانهاي پرنده

. سازگاري داشته باشديقـي نگـاه ست، اما اگر از منظر مطالعات تطب اگونه اشعار وي به حافظ خطا گرچه انتساب اين

. اسـت شـاعرانة امرسـن در برداشـت از اشـعارحافظ هـاي تاي از خالقيـ نيم، اين شعر نمونـه كمريكـايي وي را نـسبت آ امرسن بود كه توجه و عالقة مخاطبـان هاي گونه نوآوري واقع همين در

نفـوذ و بـراي به شعر فارسي و شاعران ايراني جلب كـرد و فـضاي فكـري و معنـوي جديـد را ..دبيات فارسي در آمريكا فراهم كردگسترش ا

خطا در انتساب اشعار ديگران به حافظ ) ب

امرسن پس از ذكـر ابيـاتي چنـد از .ذكر است قابل ديگر ة نمون ر،در بخش خطا در انتساب اشعا كـه از لبـان تـو وقتـي ايـن غـزل را / كـردم مـي كاش خود را در غزلم پنهان «: حافظ بيت هاي غزلكند، اما اين بيت از حافظ نيست، از عمـارة مـروزي مي به حافظ منتسب را »گيرم خواني بوسه ب مي

يـك روز قـوال پـيش شـيخ مـا «: اين گونـه نقـل شـده اسـت التوحيد اسرار» باب دوم «است كه در تا بر دو لبت بوسـه / اندر غزل خويش نهان خواهم گشتن «خواند، مي العزيز اين بيت اهللا روحه قدس

شـيخ . عمـاره گفتـه اسـت ،شيخ از قوال پرسيد كه ايـن بيـت كراسـت؟ گفـت » بخوانيدهم چونش ).267: 1366، منور محمدبن(» برخاست و با جماعت صوفيان به زيارت خاك عماره شد

اسـت چنين خطايي وجود داشـته ،رود در منابعي كه هامر به آلماني ترجمه كرده مي احتمالبه هر حـال گرچـه امرسـن . از اعتبار چنداني برخوردار نبودند كه در دست داشته هايي يا نسخه

در برداشت از شعر حـافظ دچـار خطاهـايي شـده اسـت، ولـي ايـن موضـوع از اهميـت كـار او شصت سال پـيش مطـرح كـرده اسـت، بـا نظـرات محققّـان و كاهد، آنچه امرسن حدود صد نمي

دن نكات مبهم شـعر خواجـة شـيراز ايراني و منتقدان ادبي معاصر مطابقت دارد و در روشن كر .كند ميتوجهي كمك قابل

نتيجه گيري. 12توجـه وي را بـه اش شـاعرانه ةدهد ذوق و قريح مي امرسن نشان هاي بررسي آثار و انديشه

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

113

گرايانـة وي اشـتياق شاعران ايراني جلب كرده و همخواني بينش عارفانة آنان با نگرش تعالي » دربــارة شــعر فارســي«مقالــة . ر فارســي تقويــت كــرده اســت شــع او را نــسبت بــه مطالعــة

را او دربـارة شـاعران ايرانـي هـاي برداشتشناخت امرسن از شعر فارسي و هاي سرچشمه شـاعران ايرانـي بـين از توجه و عالقة امرسن نـسبت بـه حـافظ، در اين مقاله . كند آشكار مي

.واضح استيـت اهم» دربـارة شـعر فارسـي «، مقالـة امرسن از شعر فارسـي هاي برداشتدر بررسي

ترين سندي است كه تأثير شاعران ايراني و بيش از همـه تـأثير اين مقاله روشن . دارد فراوانيشناسـانه از آزادانديـشي، ادراك زيبـا . كند مي حافظ را در بنياد فلسفة استعاليي آمريكا نمايان

در اشعارحافظ كـشف كـرده و كه امرسن هستندهستي، عشق متعالي و نمادگرايي عناصري . تعالي گراي ذهنيت خود همسو يافته استهاي مفاهيم آن را با بنيان

تفـاوت زبـاني و فرهنگـي بـا وجـود دهـد مـي نـشان » دربارة شعر فارسي «واكاوي مقالة موجود در بينش شـرقي حـافظ و نگـرش غربـي امرسـن، وي در مواجهـه بـا اشـعار حـافظ،

در اشـعار موجـود شـعري هاي پردازي و ساير صنعت ح، ايهام، نماد معاني، تلمي هاي پيچيدگيدرك كرده و به بسياري از معاني نامحـسوس شـعر او دسـت اي مالحظه طور قابل حافظ را به و گاهي اقتباس آزاد امرسن از مضامين شاعران ايرانـي، بـه ها توضيحات، ترجمه . يافته است

. اين ادعا هستندويژه حافظ، در اين مقاله شاهدان گوياي »دربارة شعر فارسي«كه عنوان آن اي نظرهاي امرسن در مقاله حجم باالي اظهارهمچنين

زند، ميت و انديشة حافظ دوربر محور شخصياي مالحظه قابلطور است، ولي موضوع آن بهير دهد و تأث ميترين شاعر ايراني، در نگاه امرسن، نشان جايگاه حافظ را به عنوان شاخص

.سازد بخش حافظ را بر روح و ذهن امرسن نمايان مي جهت

ها نوشت پي. 131. (1746-1794) Sir William Jones:شناس انگليسي كه براي معرّفي زبان فرهنگ شرق

شناسي و شعر و ادبيات فارسي منتشر ها و نشريات زيادي در زمينة زبان فارسي كتابدستور زبان افزون بر كتاب . داده بودند» انيجونز اير«كرد، به طوري كه به او لقب

لين فرهنگ فارسي به مختلف از شعر شاعران ايراني، اوهاي و ترجمه) 1771( فارسي

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

114

ريزي كرد و بعدها دستيارش اين طرح را انگليسي را نيز با حمايت كمپاني هند شرقي طرح .)41: 1385يوحنان، (به اجرا درآورد

2. William Ouseley 1Sir:فرا گرفت و زندگي خود را وقف هلندان فارسي را در زب

هايي از گزيدهو 2هاي شرقي مجموعه ة از جمله كارهاي او نشري.مطالعات شرقي كرد

.)35:همان( استادب فارسي

حكايات حيوانات، قرن ششم قبل از ميالد؛ در مورد زندگي او اطالعات ة نويسند:3ايزوپ .3. سينه نقل شده است به هاي متمادي سينه ش قرندقيقي در دست نيست، اما حكايات

نامه اشخاص در اين مدخل و در بقية موارد در اين مقاله از يگاطالعات مربوط به زند( :كتاب ذيل گرفته شده است

Clavin S, Brown. (1956). World Literature. New York: Dryden Press, Inc.

(Brown, 1956: 13) ).

زيست و خالق قبل از ميالد مي850 يونان كه به طور تقريبي در سال هومر، پدر ادبيات .4 .)223: همان( بوداوديسه و ايلياد مشهور يوناني ةدو حماس

اُرالند « رنسانس ايتاليا، شاهكار او شعري با نام ةنويس دور شاعر و نمايشنامه:4اريستو .5 ) 25: همان.(است »5خشمگين

.)86: همان( است 7كانتربري هاي داستان كتاب پدر شعر انگليسي و صاحب:6چاسر .6

گذار رمان تاريخي درابتداي قرن نوزده است نويس انگليسي و پايه شاعر و رمان:8اسكات .7 .)407: همان(

هاي شرقي در وين زبانده سالگي تحصيالت خود را در مدرسة هامر پورگشتال از سيز .8از پايان تحصيالت در بيست سالگي از پس . هاي عربي، فارسي و تركي آغاز كرد در زبان

به سمت 1810سال در. طرف دولت به عنوان مترجم به دربار عثماني فرستاده شدكنسول و مستشار سفارت اتريش در پاريس منصوب شد، فرانسواي اول او را به لقب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. 1769-1842

2. oriental collection 3. Aesop 4. ludovico ariosto, 1474-1533

5. orlando furioso 6. Geoffrey Chaucer, 1340-1400 7. Canterbury tales

8. Sir Walter Scott, 1771-1832

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

115

هاي علمي و ادبي هاي او گنيجنه در ابتداي قرن نوزدهم، ترجمه. مفتخر ساخت1بارن .2)1220: 1380بين، نيك(هاي شرقي را به روي اروپاييان گشود ادي از سرزمينزي

قدرت نفوذ ة، دربار4هايش در مدخلي در يادداشت 3اوايل تابستان همين سال در امرسن .9 : نويسد ميحافظ

ترين موضوعات روح ببخشد، اگر به او نكتة او اين قدرت را دارد كه به پيش پا افتادهچيز را از او بگيري، نشان دهي و يا او را در شرايط نامناسبي قرار دهي و همهتي رااهمي بي

افتاده قراردهي كه از اساس با اي دور از طبيعت، كوي، دخمه، يا نقطهاي ولي او را در گوشهآميز، نور ماه و حقارتةهنر و فرهنگ و ذوق تناسبي نداشته باشد، حافظ براي آن نقط

ان خواهد آورد و عشق، تجلّي زيبايي و هنر را چنان به آن اهدا خواهد ستارگان را به ارمغ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. Baron كارش « به پايان رسيد، گرچه مترجم در پيشگفتار ترجمه ديوان تأكيد كرده است 1813 در سال ديوان حافظ هامر از ةترجم. 2

، دو ترجمه از )1806 -1799(در طول اقامتش در قسطنطنيه وي .)3-1: 1813هامر، (» را از چهارده سال قبل آغاز كرده بوداو شامي به كار (، )schami ( و شمعي)soruri (هاي سروري ند از ترجمها حافظ به زبان تركي را مطالعه كرده بود كه عبارت

چهار : نويسد كي ميهاي ديوان حافظ به زبان تر سعيد نفيسي در مقدمة شرح سودي بر حافظ، دربارة ترجمة شرح( )برده استدر (و شرح مصطفي بن شعبان متخلّص به سروري ) 1000درگذشته در حدود سال (شرح شمعي : اند شهر به زبان تركي نوشته

ترديدي نيست كه شرح ). 1006متوفي در حدود سال (و دو شرح مختصر و مفصل از سودي بسنوي ) 969گذشته به سال هر دو متعلّق به )).2-3: 1372شرح سودي، . (كنون تأليف كرده اند اشعار حافظ، تاترين كتابي است كه دربارة سودي مهم

او همچنين تأكيد كرده كه كتاب شرح و تفسير سودي را كه خود مالك آن بوده . اند هسلطان عبدالحميد در استانبول بودكتابخانه رباعي و يك تخميس از 72 قطعه، 44ي، دو قصيده، مثنوشش غزل، 576 در كل هامر .)5 :همان(نيز در دسترس داشته است

هاي ويليام جونز نيز نام ، از ترجمهديوان حافظدر پيشگفتار ترجمة خود از هامر ) پانويس مقدمه: همان(حافظ را ترجمه كرد .)102: 1379تفضّلي، (برد مي

: نويسد رجمه وي ميت تامر به زبان آلماني، دربارة كيفيهاي ه حميد تفضّلي پس از بررسي ترجمههامر . ترجمه از سوي ديگر استةسو و كيفيت برجست اشعار از يكةها، روش ترجم شاخصه مهم اين ترجمه

ها با استفاده از تلميحات و خود ضميمه كرده است كه در آنةهايي به شكل توضيح و يادداشت در ترجم بخش التين و يوناني، كوشيده است دنياي شاعرانه حافظ را براي ها با موضوعات مشابه در ادبيات ارجاعات و تطبيق آن

هايش انتقال صورت و محتواي شعر حافظ را وي در ارائه ترجمه. درك و تجربه كند قابل عصر خود مخاطبين هم ). ايرانيكا: 2002تفضلي، ( داشته است درنظر

و شيرين كه بر مبناي خسرو) 1809(» شيرين«اي بود به نام نمايشنامه،ويژه با شعر فارسي ارتباط داشت نخستين اثر او كه به«هايي از اشعار فارسي با عنوان هاي ديگر او از آثار ادبي فارسي، گزيده ترجمه.)9: 1383شيمل، (»نظامي نوشته شده بود

ةه ترجم از شبستري است كه همراگلشن راز ةو همچنين ترجم) 1836 (هاي معطّر دانهو ) 1813 (هاي سرخ عطر گل . لي فارسي آن نيز ضميمه شده استآلماني اين كتاب، متن اص

3. June, 1841 4. the journals

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

116

جا به چنانكه از همه،كاري، غزلسرايي و آذين بستن كند كرد كه آن را در خور نقاشي، كنده .1ديدار آن نقطه بشتابند

، هامر Geschichte der Schoenen Redekuenste Persiens (1818) اين كتابةدر مقدم .10 : ادبيات فارسي اين گونه بيان كرده استة خود را دربارديدگاه

.)Hammer, 1818: iv(» .توان در شعر فارسي ديد كل تاريخ ايران را مي«

فرانسه، انگليسي، آلماني، لهستاني، اسپانيايي، هاي عالوه بر اين سه زبان، وي به زبان .11بار باب تحقيق و مطالعه در يوناني جديد و التيني هم مسلّط بود و او بود كه نخستين

.)1222: 1380بين، نيك(مباحث اسالمي و ادبيات فارسي را در اتريش و آلمان باز كرد بلكه ،تنها از نظر حجم كار نه؛شناسي بسيار عالمانه بود شرقةليفات فن هامر در زمينأت

و ادبيات تاريخ هاي از نظر موضوع نيز او اولين كسي بود كه در بسياري از زمينه با معموالًهامر هاي پژوهش. فارسي، تركي و عربي تحقيقات آكادميك انجام داد

اخالقي و هاي از ديد او فرهنگ، آموزهزيراموضوعات ادبي و تاريخي سروكار دارند، از آثار . )Iranica: 645(انعكاس يافته است ها آنمذهب يك ملّت در اشعار شاعران

شاعر 2200جلد تاريخ شعر تركي است كه شامل گلچيني از مشهور ادبي هامر چهار حكيم و 9915علوم و ادبيات عرب نيز هفت جلد كتاب در شرح حال در تاريخ او. ترك است

را ها آنيك از شاعر و نويسنده، اديب و سخنور اسالمي با منتخبي از نظم و نثر هرتاريخ فن ارسي را با عنوان وي همچنين گلچيني از اشعار ف. گردآوري و ترجمه كرد

بعضي از اشعار شاعران فارسي ةدر ايران به همراه ترجم )1818( سخنوري فارسيالزم به يادآوري است، گرچه هامر در شناساندن ادبيات شرق به . گردآوري كرده است

اروپا نقش كليدي داشته است،

نارسا و هاي ت، از قبيل ترجمهاو وارد شده اسهاي در بعضي از موارد ايراداتي هم بر ترجمهيكي از منتقدين جدي او در اين . گاهي غلط و استفاده از مĤخذي كه چندان اعتباري نداشته اند

.)همان(است 2هاينريش فردريك فن ديزها زمينه

الت ر شرايط بحراني و در اوج تحوشاعر غزلسراي يوناني كه د) م. ق518 -438( پيندار .12سرود و در شعرش شكوه گذشته و حال را در هم ادغام شعر ميسياسي يونان و روم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. emerson’s journals, VII; 457- 8 2. H.F.von Deiz

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

117

هاي اخالقي و مذهبي به همراه زبان شعري زيبا جايگاه كرده و با درآميختن آن با درس . (Brown ,1956: 344)خود را در شعر جاودانه كرد

شاعر غزلسراي يوناني، اشعار او در وصف عشق و شراب ) م. ق527 -488(آناكرئون .13ل ايرادي ندارند، اختار هنري شعر و استفاده از تخي گرچه از نظر س،جلس و بزم استو م

.)17: همان( با اين حال از عمق چنداني برخوردار نيستند

هايش از كوتاهي شاعر رومي بود و ذهن فلسفي داشت و در قصيده) م. ق65-8(هوراس .14او انسان را به . كند شكايت ميبودن مرگ به انسان از نزديك و عمر و ناپايداري زندگي

).214: همان (كند دعوت مي» دم را غنيمت شمردن«

از . روح شعر اسكاتلندي استةشاعر اسكاتلندي و نمايند) م1759-95(رابرت برنز .15 عشق به ودوستي، انتقاد از دورويي و رياكاري مضامين اشعارش عشق به طبيعت، بشر

.)64 :همان(توان نام برد آزادي را مي

دولتشاه اسـت يالشعراةتذكرقديم فارسي چون هاي رفته اين كتاب تقليدي از تذكره هم روي . 16

صدها قطعـه العات مؤلف را در گزينش و ترجمةاست كه وسعت اط به اين دليل و اهميت آن ه از تجزيه و تحليل واقعي مطالب دراين كتـاب اثـري يافـت البت. دهد مي از شعر فارسي نشان

سـودمند بـراي شناسـاندن اي اسـت كـه مقدمـه ايـن ترين مزيـت كتـاب اما بزرگ ،دشو نمي تجليل امرسن .)11: 1383شيمل، ( در شعر حافظ است ژه وي بهخيال در شعر فارسي و صور

مـة ترجمـة ديـوان هـامر از حـافظ در مقد اي كـه دهد، چهـره مي از حافظ در اين كتاب نشان : بوده استتوجه امرسن مورد،ترسيم كرده

دوران زندگاني حافظ پيوسته وضع سرزمين پارس دستخوش انقالب بود، اميران و درپادشاهان پياپي سركار آمدند و از سر كار رفتند و در هر آمدن و رفتن سيل خون روان ساختند و با اين همه حافظ آرامش طبع و حسن خلق خويش را از دست نداد و همچنان نغمه

نشئه شراب و زيبايي عشق را ستود و از تكريم جمال در هر صورت كه آن بلبل و عطر گل و .)24: 1343شفا، (را متجلّي ديد، فرو ننشست

هاي تحميلي خود را بر اين تشبيه امرسن به اين معني است كه خواننده نبايد برداشت .17را دعوت به مĤبانه تعبير كرد و نبايد آن شعر حافظ القا كند، نبايد شعر حافظ را مقدس

.راني تلقي كرد طلبي و شهوت عشرت

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

118

. آمده است) 425. ف( اين تجربه در سخنان ابوالحسن خرقاني ة بارزترين نمون .18

و ابوالعباس ) 258. ف( از صوفياني مثل يحيي معاذ رازي االولياةتذكرعطّارنيشابوري در

. د كرده استيا» گستاخ درگاه«و ابوالحسن خرقاني با تعبير ) 424. ف(قصاب آملي ، 43: 1384شفيعي كدكني، (ترجمه كرده است » مقام انبساط« آن را االوليا تذكرهمترجم

). 6: و پاورقي 46

: شبيه به مصرع دوم اين بيت در غزل حافظ .19

آمد خروشي عقل گفت صبحدم از عرش مي

كننـد قدسيان گويي كه شعر حافظ از بر مـي

: ر غزل حافظ شبيه به مصرع دوم اين بيت د .20

درر ز شوق برآرند ماهيان به شـمار

اگـر ســفينه حــافظ رسـد بــه دريــايي

آخرين پادشاه ) قبل از ميالد 546(كريسوس . نامد مي1امرسن قارون را كريسوس ايراني .21 .)Collins Dictionary, 2005( فراوان شهرت داشت ليدي بود كه به داشتن ثروت

، شعري كه امرسن در پايان اين مقاله ترجمه كرده استالزم به يادآوري است، آخرين .22و تصويري است عطّار الطّير منطقاز » مرغ در پيشگاه سيمرغ سي«مربوط به بخشي از

. روحاني و شكوهمند از سيمرغ را ارائه كرده است

ةيونانيان اين پرند«. شرق است يكي از اساطير مشترك در ادب غرب و 2ققنوس يا فنيكس .23براي مردم باستان فنيكس نماد ... پرستيدند اي را كه خاستگاه آن مصر بود، مي افسانه

درنگ آغاز يافت، بي جاودانگي روان يا حتّي جاودانگي سال بود كه پس از آنكه پايان ميهاي هرودوت ترين ارجاع به ققنوس در گزارش قديمي). 276-8: 1383اسميت، (» شد مي

هاي مقدس است كه هر پانصد سال يك بار از سرزميناي آمده است كه طبق آن پرندهاي در بلنداي بسيار نادر است و جفت ندارد و هنگام مرگ آشيانه... آيد عربي به مصر ميكند و سرود عزاي خويش را سر هايي درون النه جمع مي سازد، هيزم درخت نخل مي

شود، يگر متولّد ميشود و از خاكسترش ققنوسي د دهد، در آتش خود خاكستر مي مي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. Persian Croesus 2. Phoenix

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

119

داد و به را بر مي) ققنوس پدر(وقتي به اندازة كافي قدرت گرفت، خاكستر بر جاي مانده .)Ferber, 2007:153(كشد در مصر پر مي 1سوي شهر خورشيد

هاي مختلف مربوط به ققنوس در اساطير يوناني، از ميان روايتامرسن رسد مي به نظر .24 . است داشتهدرنظرحي مربوط به ققنوس يا فنيكس را نيز مصري و ايراني، روايت مسي

: ذيل مدخل فنيكس يا ققنوس آورده است،فرهنگ نمادهاي ادبيكه نماد بازگشت ... شود مي فنيكس تشبيهة روح به تولّد دوبارةدر متون مسيحي احياي دوبار

اشعار كهن شعري با همين نام در ميان. ت به زندگي است مسيح و روح مسيحيةدوبارخورد كه در آن مرغي در بهشت مسكن دارد كه با هر طلوع مانند ميانگليسي به چشم

كند، پس از هر هزار سال به سمت غرب و به سوي ميچكاوكي شروع به خواندن در بهشتسوزد و دوباره روي ميسازد، در آتش ميروي آناي كند، النه ميپروازاش درخت آشيانهاين . كند ميشود، پاك و فارغ از هر گناهي ودوباره به سوي بهشت پرواز ي مسيبي متولّد

.)Ferber, 2007: 153( باشند ميپرنده نماد بندگان خاص و پاك مسيح

منابع. 14

به تصحيح . سرارالتوحيدا). 1366 (.)ابي سعيد ميهني(ابوسعيد ابوالخير، محمد بن منور •

.ارات آگاهانتش: تهران. و تعليق شفيعي كدكني

: تهران. ترجمة شهال برادران خسرو شاهي. فرهنگ اساطير يونان و رم). 1383. (اسميت، ژوئل •

.فرهنگ معاصر

. 2ج . به اهتمام محمد تقي مدرس رضوي. ديوان انوري). 1376. (انوري، محمد بن محمد •

.انتشارات علمي و فرهنگي: تهران

. » غربي از گوته–ه حافظ در ديوان شرقي نگرشي بر جايگا«). 1379(تفضّلي، حميد، •

.)2/18 (،70 ش.ايران نامه

به تصحيح مرتضي مدرس .ديوان جامي). 1366 (.جامي خراساني، نورالدين عبدالرحمن •

.انتشارات سعدي: تهران. 2چ . گيالني

. ي قاسم غن-به تصحيح محمد قزويني . ديوان حافظ). 1371. (الدين محمد حافظ شيرازي، شمس • ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. Heliopolis

...»دربارة شعر فارسي«واكاوي مقالة و همكار محمود فتوحي رودمعجني

120

. سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمي: تهران

.شركت انتشارات علمي و فرهنگي : تهران. ج 2. نامه حافظ). 1366. (خرمشاهي، بهاءالدين •

انتشارات : تهران). چ دوم. (به تصحيح طاهري شهاب). 1348 (ديوان حكيم عسجدي مروزي •

.ابن سينا

. 7چ . زاده عصمت ستّارةترجم. شرح سودي بر حافظ). 1372. (سودي بسنوي، محمد •

.انتشارات نگاه و زرين : تهران

.انتشارات اميركبير: تهران. منتخبي از شاهكارهاي شعر جهان). 1331. (شفا، شجاع الدين •

.انتشارات سخن: تهران. نوشته بر دريا). 1384. (شفيعي كدكني، محمد رضا •

ايرانيان در جهان حضوربه نقل از » تأثير شعر فارسي در غرب «).1383. (شيمل، آنه ماري •

.13 -10ص ص مرداد ماه، 26 و25 .روزنامه اطّالعاتدر اسالم

بنگاه : تهران. به اهتمام صادق گوهرين. منطق الطّير). 1348. (عطّار نيشابوري، فريدالدين •

.ترجمه و نشر كتاب

به تصحيح حسينعلي . ابن يمين فريومديديوان اشعار). 1344. (يمين فريومدي، ابن •

.انتشارات سنايي: تهران. راد باستاني

.زمين فرهنگ جامع خاورشناسان مشهور و مسافران مشرق) . 1380. (بين، نصراهللا نيك •

.آرون : تهران

ةترجم. امريكا شعر فارسي در ادبيات انگلستان وةگستر). 1385. (يوحنان، جان دي •

.انتشارات روزنه: رانته. داري احمد تميم

• Almansour, Ahmed Nidal. (2005). “The Middle East in Antebellum America:

The Case of R. W. Emerson, N. Hawthorn, and E. A. Poe”. Dissertation for

Ph.D. in the Ohio State University.

• Clavin S, Brown. (1956). World Literature. New York: Dryden Press, Inc.

• Cameron, Kenneth Walter. (1941). Ralph Waldo Emerson’s Reading. Raleigh,

N. Carolina: The Thistle Press.

• Collins Dictionary & Thesaurus. (2005). 4 th ed. Glasgow: Harper Collins

1390 رمستان، )8پياپي (4 ة شمار،2ة دور هاي زبان و ادبيات تطبيقي پژوهش

121

Publishers.

• Ekhtiar, Mansur. (1979). Emerson & Persia: Emerson's developing interest in

Persian mysticism. Tehran University Press.

• Emerson, Edward Ealdo, ed. (1912). The Journals of Ralph Waldo Emerson. 10

Vols. New York: Centenary Edition.

• Ferber, Michael. (2007). A Dictionary of Literary Symbols (2nded.). Cambridge:

Cambridge University Press.

• Gladwin, Francis. (1865). The Gulistan Or Rose Garden. With an essay on

Sadi’s Life and Genius by James Ross and a preface by Ralhph Waldo Emerson.

Boston: Ticknor & Fields.

• Joseph von, Hammer Purgstall. (1812-13). Mohammad Schemsed- din Hafis. Der

Diwan, 2 Vols. Stuhgart and Tubingen: Cotta. Sites visited:

• Tafazoli, Hamid. (2002). ”Translations of Hafiz in German”. In Encyclopeadia

Iranica / file: // H: / poem/ gfgfh.html. http://www.britanica.com/EB checked/

topic / 305993

• Emerson, Ralph Waldo. (2006). The Complete Works of Ralph Waldo Emerson.

Edward Waldo Emerson. http://quod.lib.umich.edu/e/emerson/ . Last updated on

March 28, 2006. A digital edition of the Complete Works of Ralph Waldo

Emerson, Centenary Edition, edited and with notes by Edward Waldo Emerson.