زال زر یا زرتشت - jamali  · web viewاینکه درشاهنامه ، داستان...

59
ی ل ما ج ر ه چ و ن م» ودن ب ز سب ه ش می ه« # ت س ه» ی# ت ی گ ی در گ د ن ر« ، در ران ی گ ا ن ه ر ف# ت ی ا غ ؟» # ت س ا وش ب ز سب رد ، خ« را خ ر ال ر ر» ِ # ت ی ا غ« # ت س ی ا# ت ی گ، در» ی گ د ن رِ ودن ب ز سب ه ش می ه« » ودن ب ز سب ه ش می ه«، # ت س# ت ر ر» # ت ی ا غ« ردد گ ن م ن ک م م) و ن ی م( # ت س ه ب ی،در# ت ی گ وی س را ف در1

Upload: others

Post on 02-Jan-2020

1 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

منوچهرجمالی

سـبـزبـودن» « هـمیشه « زندگی در ایران، غایتفرهنگ

هست « درگیتیسـبـزپـوش » ، خـرد چرا

؟ « استزر» « زال غـایـِت

» «، زندگی سـبزبودنِ همیشهدرگیتیاست

« همیشه» « ، زرتشت غایتسبزبودن « درفراسوی

) ممکن) مینو گیتی،دربهشتمیگردد

زرو » زال درفرهنِگرستم «

ســروشســبـزپـوش» «

1

Page 2: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

زنـدگـی » خـرِد درهرانسانی،است« پرور

» اژی » = زندگی ضد دربرابر کهمیایستد

که خدائی نخستین چرادرشاهنامه

سـروشِ » میشود، پدیداراست؟ « سبزپوش

همیشه جامه چرا،خـردانسان،؟ دارد سبز

« » واژهِ » حقیقی معنای که ، سبزبودن همیشه، « » « خُـجـسته است سروش ویژه صفت و است

. » این،غایت» میباشد درگیتی کردن زندگی غایت . این بود سیمرغیان و سام خانواده کردنِ زندگی

، زرتشتی الهیات ، را ایران فرهنگ بزرگ اندیشهاین ، گفت که ساخت منتفی و طرد بدینسان

« » همیشه » نماد که سرو درختِ که است زرتشت« » « نامش« که را، آذر و ، بودنست سبز

از« یعنی ، مینو یا بهشت از ، است سبزدرسبز. است آورده اهورامزدا نزد از ، گیتی فراسوی

گیتی فراسوی در فقط ، انوشگی ، سبزبودن همیشه « . سرو دواصطالح از بردن بهره با است ممکن » « » میان ها هزاره ، درسبز سبز آذرِ و سبز همیشه

2

Page 3: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

، درایران ، زرتشت وآموزه ، زری زال بینی جهان . که نبردی همان است بوده خونین و شدید نبرد

. » « اینکه میشود کرده سکوالریته برای امروزه » « » « از آذر و سرو آوردن داستان ، درشاهنامهرد بیان ، میشود آورده ، زرتشت بوسیله ، بهشت

سخنی » « . چنین است درگیتی زندگی اصالت کردناژی » = ، خودش خودی به ، رستم و زر زال برای= ( . » مون ژی زندگی اصل سلب بود زندگی ضد

) ( زندگی( از ومزه معنا گرفتن ، ژی زندگی از جی . ، نیست گیتی درفراسوی ، زندگی معنای میباشد

زندگیست . درون در و زندگی درخود بلکهو » « ، درگیتی سبزبودن همیشه میان جنگ،

» ،برغم» گیتی درفراسوی جاودانگی طلب ، ازهردوطرف مشترک اصطالحات کاربرد

« » و » زری زال فرهنگ میانِ همیشگی نبرِد » ، نیز امروزه و ، است بوده زرتشت دین

« » « و اسالم میان به ، جنگ میدان همان » است شده داده انتقال ، ایران اصیل فرهنگ

.نگهداری برای که خدائی نخستین ، درشاهنامه ) آگاهانیدن)= و آزار، و ازگزند کیومرث ژی جان

« پدیدارمیشود، ، زدارکامگان ازخطر انسان . » « در« تصویرسروش، اهورامزدا است،نه سروش

شده دستکاری زرتشتی موبدان زیرنفوذ که متونی ، سیمرغی فرهنگ در اصیل سروش تصویر ، است

پیش . بودند بند پای آن به ، سام خانوداه که نیست،سام خانواده دیگر، ای بشیوه و ، اززرتشت

زندگی) ( ) مسئله همان رستم زرو زال و گرشاسپ ) = ( ) ای= بشیوه را اژدها اژی زندگی ضد و ژی

3

Page 4: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

زرتشت که بودند گسترده و کرده طرح دیگر،میدهد . قرار خود رسالت گرانیگاه ، درگاتا

« که را بازی « سروشنقشی ، سام خانواده نزد ، » « زرتشت نزد سروش سپس راکه نقشی با ، میکرد . نخست بود بسیارمتفاوت یافت، زرتشتی الهیات و

، عیسویان، آنکه القدس روح مانند ، سروششخص برای آور پیام ، مسلمانان جبرئیل و

« . بلکه نبود استثنائی و ویژه و برگزیدهانسانی هرفـرد خوِد ازخردِ بخشی ، سروش

« بود« « پنجگانه. بخشهای جزو ، رشن و سروش ، میشد شمرده بطورکلی انسان بُن که بود، تخمی ، شده هرترتیبی به اند کوشیده ، زرتشتی موبدان که

« . کنند تحریف و بپوشانند -2و سروش-1آنراسیمرغ - 3و رشن که فرود و ارتا و رام- 4باشد

« بهرام- 5 پنجم گاهنبار که ، هم روزپیاپی پنج ، ، « باشد بود» انسان ازپیوند . تخم ، انسان

خدا پنج و » « »این میشدند، ی واحد بُن باهم که »، میشدند نامیده . میروئیدآذر و رشن و سروش

= سبزشوندگی ) = همیشه فروهر فرورد ارتا سیمرغ . ... ) میروئیدند ، انسانی درگوهرهر ، شوی وتازه

ویژگی ، زری زال درفرهنگ چیز، همه که همانسان ، داشت همزادی یا ویوغی «جفتی انسان» خرد

داشت باهم جفت دوبخش »نیز، بخش. یکی » « » بهمن پیدایش که ، بود سنگی خرد یا ، خرد آسننهفته وگنج هرانسانی بُن ، اسثناء بدون و ، باشد

ازسوی . » « خرد آسن واژه ترجمه بود درهرانسانیانحراف » « برای ، غریزی خرد به ، زرتشتی موبدان . اینهمانی بهمن با که گیاهی است خرد این ازگوهر

«. » « میشود نامیده اودی بغ حسن ازجمله ، دارد

4

Page 5: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

. » « » به هم درکردی است آسن معرب ، حسنمیشود » « . گفته بگی ن سه هه مهرگیاه

، است نخست بخش با جفت که ، خرد دوم بخش « » « زایاننده که ، هست رشن و سروش بخش

دم سپیده به ، انسان بهمنی ژرف بینش تجربه« تصویر « . به ، بررسی دراین درآغاز، هستند آگاهبود

» فرهنگ در زری- سروش زال پرداخته گرشاسپی . » میشود فردی خرد از بخشی ، سروش

است« . هرانسانی پیوند ، هرانسانی ، بدینسانو » جان و زمان بنیادی خرد با ، مستقیم و بالواسطه

. » است آبستن بدان که دارد بطورکلی هستیزرتشت، آموزه با کلی تفاوت ، جا ازهمین

. ، نمودارمیشود زری زال درفرهنگ سروشمظهرو ضد و رسول وضد پیامبر ضد اصلواسطه ضدِ و فرستاده ضد و برگزیده ضد

حقیقت. هست به رسیدن راه مستقیم ، هرانسانی» « . رهگشا ، را سروش ، مردم رو، ازاین دارد را

. به میخواندند که بود خردی ، سروشنهفته گنج به راه که میداد کلیدی ، هرانسانی

اژی » آنچه از ، هنگام به و بیابد را خود دربُنازآن= « را خود و شود آگاه است، زندگی ضد

آموزه . برضد بکلی اندیشه این بخشـد رهائیسرودهایشمیباشد .زرتشتدر

» « یا نیکخواه سروش، چرا؟« است »ُخجستههمیشه » را، زندگی که خردی

میکند« سبز

5

Page 6: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

« ، انسانی هر خرد یا ، سروش اصلی ویژگی. نیکخواهی « بود« چـیـسـت؟» که نـیـکـی

آنرا و میکند وآرزو میخواهد، را آن ، انسان خرد؟ هست وترازویش میجوید

میان » نباید انسان، ، زرتشت آموزه وارونه دراینجا » « » » » ، برگزیند را اژی اگر و ، برگزیند اژی و ژی

. » دیگر،» عبارتی به میشود میگوید دروند زرتشتشیوه » « کردار به را اژی ، میتواند ، انسان خرد که

» « . » « ، خرد از مفهومی چنین برگزیند اش زندگیاست . نادرست و مطرود بکلی ، سام و زر زال برای

) ( ناشدنی جدا دوچیز ، وخرد جان خرد و زندگی . هـستند ازجان ازهم بیواسطه که خرد

جان ضد را آنچه ، نمیتواند ، میتراود هرکسی . گوهریست ، زندگی بـرگـزیـنـد است، وخرد

، چشم یا خرد و ، میجوید را زندگی فقط کهزندگی گوهر ، است پیدایشجان نخستین که

» « . ، خرد زندگیست نگهبان و پرورنده و ، که هست اصلش نگاهبان پاسدارو ، درذاتش

.زندگیست » « ، میکند آرزو را نیک ، درگوهرش ، انسانی هر خرد ، یافت وقتی را ونیک ، ومیپرسد رامیجوید نیک و

« میخواهد. نگاهداشتن» سرسبز ، نیکی. است آن سبزنگاهداشتن همیشه و ، زندگی

« » « » جـامه» هردو ، سروش و به وای ( سبزپوشند،همیشه« میپوشند سـبـز

) هستند جوانند،خضرخندان .بهارند،همیشه ، نیکی درجستجوی که آنست ، زر زال نزد مسئله

ضد را وآنچه کژبرود، و بکند اشتباه میتواند انسان

6

Page 7: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

. جستجوو،آزمایش بپندارد زندگی ، زندگیست. درتاریکیست گشتن درهمیشه

نهفته خرد این ، روی کژ وهرگونه درهرآزمایشی ولیفراتر تا ، میآورد هوش به ، درلغزش اورا ، هنگام به

داستان. درهمان ، اشتباه به ، کیومرث بجویدولی میگیرد، دوست را اهریمن ، شاهنامه نخستین

ودشمنی ، زندگی ازخطر آگاهی ، هنگام به سروشمیآورد . است، کرده پنهان ، کین پوشه زیر را مهر که

برای یکباره و ای ضربه یک برگزیدن » « » « ، زرتشت که اژی و ژی میان ، همیشه

که دارد امکان درصورتی فقط ، میآموزد « چیز، ازهمه آگاهی به دسترسی ، انسان

. » باشد داشته اندیشه پیشاپیش ازاین« مفهوم ، بالفاصله که است زرتشت

اندازه وبی مطلق می« روشنی پیدایش ، ) ( اهورامزدا درهستیِ یکجا در که ، یابد

است » متمرکز سروش. تصویر ، بدینسانهرانسانی از مستقیم بینش مامای کردار به ، ورشنپدیده« . » همچنین میگردد تبعید و طرد اندازه ، بی

» بودن و« آگاهی، بودن اندازه بی ، روشنی در » که ، میآید بوجود چیز ازهمه آگاهی اصل» پیش

و« مخدوش هرانسانی، در را جویندگیمیسازد . متزلزل

، ازاین کمال » «فراتر و مفهوم زر زال نزد که ، « ، جی = = رستم بودن وهمزاد یوغ اندازه «اصل

روشنی » بودن اندازه بی و ، میکند تغییر ناگهان ، بودو « » ، کمال ، بینش اصل= = و سنجش واحد معیار

بدی و میشود « .نیکیبه » ، ودرشاهنامه درمتون که ای ، « نیکخواهواژه

واژه » ، میشود گوهر « . خجستهبرگردانیده است

7

Page 8: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

و پدیدارمیشود اش برجسته ازصفت ، سروش. » « میشود خوانده خجسته سروش بنام همیشه

اژدها ) = اژی ضحاک میخواهد فریدون هنگامیکه مثالفرامیرسد( فوری ، سروش ، بکشد را

کاو سروشخجسته بیآمود ، گفت مزن دمان ، زمان نیامد را

روایت » « ، است نیامده ضحاک مرگ زمان که این . و بعدیست کشتن برضد ، اساسا ، سروش

» = « اژدها ضحاک کشتن حتا ، است آزردناست کشتن از . نیز، دیگری مفهوم ، سروش این

زرتشت» = « . که ، دارد زندگی ضد ، اژی حتی اوو ، میکشد نه ، نیز را زندگی اصل یا ، اژدها ، اش ومسئله بکشند، دیگران که میگذارد نه

نیست » « اژی پیکاروستیزشبا و .جنگبلکه » « ، آزارد نمی و نمیکشد را زندگی ضد »کسی

« » خوردگی هم به ای گونه ، زندگی ضد » ، است زندگی ویوغیِ همآهنگی و اندازه

بُنش، و اش اندیشه و درونش ازسر، باید کهبشود یوغ و اندازه و خوردگی. همآهنگ هم به

بیمارشدن . انداخت دور و برید نمیتوان را گردونه یککه زندگیست، اجزاء و اندامها خوردن هم به ، انسان

کرد . رفع آنرا و باید بیماری ای گونه ، بودن اژیاست وضمیر روانی مزاج خوردگی .برهم

برای ، زرتشتی الهیات معنای به ، اهریمن و دروندو ناسنجیده سخن ویک تازه خرافه یک ، سام خانواده

. بود انسانی ضد= « » « اهریمن ، دشمن از ، زرتشت مفهوم این

. » ، زرتشت سخن این میساخت زندگی ضد اصل. بود آمیز فاجعه و خطرناک العاده فوق آنها برای

» « درسختدلیها ، دشمنی از اندیشه این پیآیند چنانکه

8

Page 9: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

، اسفندیار پسر بهمن اندازه بی توزیهای کینه ویافت . را ها جلوه ترین زشت

زندگیِ خـردمندانه غایتزندگیاست بودن سبز همیشه

» «، بود سروش گوهری صفت که خجسته « اندیشیدن » « غایت و ، انسان خـرد ویـژگی

انسان « » « زندگی غایت طبعا ،و انسان خردمشخصمیساخت همیشه . » را گیاه به ، خجسته

بهار = « . همیشه که گلی میشود گفته همیشک بهار . همیشه است شکفته و تازه سبزو همیشه ، است

، اردشیرجان ، العالم حی ، جوان همیشه بهار،» « ... سبز همیشه بیان ، انوشه ، جوان همیشک

است . بودن . » در » مثال داشت بسیارژرف معنائی ، سبز مفهوم

به قبای » « شوشتری ، قبا سوز ، کمان رنگینکمان . سبز رنگین به درکردی همچنین میشود گفته

» ... جفت» معنای به که میشود گفته سکوسور که+ « . سن دربندهش ، کمان رنگین سرخست سبزو

. بنامهای« ، کمان رنگین است سیمرغ زهدان یا ورخوانده زال کمان ، رستم کمان ، بهمن کمان

قاطع) (. برهان میشود » همین» نیز ، است سبز همیشه درخت که صنوبر . ) + ( بیست روز برای رو ازاین است ور سن واژه

» « باربد ، داشت جید رام با اینهمانی که وهشتم» « نوشین باده یا باده، نوشین بنام دستانیکمانست) ( . . رنگین نام ، نوشه قاطع برهان ساخت

« سغدیها که ، رام -raam«بغ –راد –رام همین

9

Page 10: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

raatux-Baghi « آثارمانی، در زندگی مینامند، =مادر . » ، سبزی میشود شمرده بخش آرام خدای

مادر و ، است سرشاری و تحول و تنوع و رنگارنگینوشین باده خودش ، باشد رام زنخدا که زندگیهمیشه زندگیش، ، بنوشد ازآن هرکه که است

.، سروش گل و ، زرد خیری ، رام گل سبزمیشود . است سرخ سبز خیری همیشه ، زندگی غایت

همیشه ، داشتن تنوع همیشه ، بودن= ( شدن تروتازه همیشه ، بودن رنگارنگ

است( . فرشگردرنگی به تحول ، روز هر ، زمان در زندگی چنانچه

. یابد می دیگر گلی با اینهمانی چون ، یابد دیگرمیگوناگون آهنگهای و ، رنگارنگ گلهای ، ایران خدایان

« بیان ، زمان خدای وسه سی این چون ، هستند. » بودند درگیتی زندگی خدایان اصل همه نام

بود سروش ، استثناء بدون ، »ایران همه. . » که روهست ازاین داشتند سروشی سرشت

ص) طوسی، اسدی که( 396گرشاسپ را ای نامه: آغازمیکند چنین ، مینویسد

و خدایسروشیسرشت بنام شهریور بهاردیبهشتمهرو

غنای و طیف و وتنوع رنگارنگی ، سبزی . میشد زندگیشمرده

« ، رو گیا ازاین ،« نوش را جان که بود داروئی ، رو، ازاین و میرهانید، آزاردهندگان و گزندگان ازهمه

دیگرش و – 1نامهای ، نوروزی - 2مخلصه گیاه . همیشه جوینده ، نیکی ننده جوی ، نیکخواه بودند

. میباشد زندگی ساختن رنگارنگ همیشه سبزبودن، . در است پوشیده سروش که ایست جامه ، واین

میگوید : ویس ، ورامین ویس کتاب

10

Page 11: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

سروشی آمد فراز اندر خواب بهپوشی سبز ، خوبروئی ، جوانی

، امشب کرد مرا رها تو زبند ، تنم کاندر نیازرد چنان موئی

فرا » ، سیمرغ یا ، فرورد است « .vartiورد + fraارتامعنای» « به ، شده فروهر واژه به تبدیل که ، فرورد

، وزاینده روینده فرا ازنو ، بالنده ازنوفرا همیشههمیشه دیگر عبارت به یا ، نوشونده همیشه

« . که دیگرش شکل پسوندِ البته است سبزشونده « » + گندم خوشه معنای به ، هست شی وه فره

. ... است و »وجو » معنای» همان ، سـبـزشدن » داشت را شدن در. روش که ازاینجاست

تصویر ، گوناگون برگ داستانهای که درختیچشم توتیای ، » سبزش وحتا ، بنیااست

نابینا چشم . سازنده در« میماند باقی ، استشهری به گرشاسپ ، توسی اسدی نامه گرشاسپ

. » با » ، مدینان خّر است بهار م خّر مانند که میرسدشهرمربوطه میکردندکه بیان ، ای اشاره چنین

. دارند زنخدائی فرهنگ شهروندانش که شهریستدراین . دارد درشاهنامه را روش همین هم فردوسی

درختی درمیانش که ایست خانه بت ، شهرخّرمنوکننده ) و زندگی دهنده تحول کیمیا بیخش که است

( ) = روشن و معرفت توتیا ، برگش و خلود زندگی « . ) درخت از ایران فرهنگ تصویر این است کنندهتصویر « با درتضاد کامال که ، بود باهم بینش و خلودادیان در ومعرفت خلود ازهم جداگانه درخت دو

است . ابراهیمیازبار، که سهی سرو چو درختی، میانش

تهی هرگزنگردد

11

Page 12: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

از خاستی بـیخهم چشم برگبُـدی کیمیااو، اوتـیـا را تـو

» « » و» ، دارد روشنی مفهوم با اینهمانی ، سبز برگ . برضد بکلی ، مفهوم این البته است روشنی اصل

اصالتش که ، است روشنی از زرتشت مفهوم . تائید همیشه ، زرتشتی درالهیات ازاهورامزداستبلکه » نیست، روشنی اصل تخم، یا آذر، که برآنست

. » ، اصطالح این میکند روشنی کسب ، تخم آذریا« » « خود ازمفهوم که است گیتی اصالت نفی بیان

« » روشنی = « . » یا آذر میشود معین ، آذر تخم زائیعبارت « . به میافریند ، مزدا اهورا را باهم سبزی و

« . از شیوه این برغم میگیرد ازآنها را اصالت دیگر،ی « ها اندیشه پای رد ، ایران فرهنگ انداختن اصالت

. دوم بخش ، بندهش در چنانچه میماند باقی پیشین... 22پاره « : با را کیومرث او اهورامزدا که میآید

. او آفرید زمین از سبزی گاو و روشنی ازنطفه ، آفرید آسمان فراز را گاوان و مردمان

. تخم« و ، باهمست وروشنی سبزی ، آسمان گوهر » = « آفریده سبزی روشنی ازاین ، زندگان همه

درحرکت . ) ، که هوائی آسمان خودِ این البته میشود ) همه ، دراثروزیدن که است میشود باد به تبدیل ،

، اهورامزدا ، واکنون ، میکرد آبستن را چیزها . » « ، آرام و ساکن هوای میشود روند این جانشین

آب ، و ، میشود نرینه ، شدن باد در ، است مادینه که ، ایران درفرهنگ که ، را ماهی و گیاه و زمین و

( پاره ، نهم بخش بندهش بودند مادینه درگوهرشان113 ) و ، میکند وبارور آبستن را همه همه،

میشوند روشن ، .درسبزشدن« » « » « با یا ، گیاه با بهاری باد شدن جفت این

« .... » باد » رقصیدن هم با این ، ماهی با یا ، انسان

12

Page 13: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» و سبزشدن اصل ، زنده موجودات همه با بهاری . ، درتمتمیتش اندیشه این میگردد آنها شدن روشن

خطاب . مولوی است مانده باقی مولوی غزلیات در: » میگوید » ، انسان به

گلی » سبزوشاد « شاخ زتو غ با ،تودراینرقص هست باد ،حریف

. است» « عاشق یارو و جفت معنای به ، حریفو، جبریل چو ، مریمی باد ، چون تو

زاد ، هردو ازاین ، گلروی عیسی ، هردو شما بقا رقص همیشه ) = کلید بقا ست

سبزبودن (باد رقص براین بسیار رحمت

هم به ، همه ، بهاری باد مانند که میکند آرزو ، مولوی، = زدنبزنند ) دراصل است، جن زن ازریشه که ،

) باهم ، است داشته شدن وجفت همخوابی معنایسبزشوند تا شوند جفت

رسید شادی و تابش ، آهن و سنگ درون تابزن آهن بر سنگ ، نیاید باور را گرتو

زیرک ، عقل آرو بر ، نشانپهلویشادی رابر جان سبک ، را بزن بادهروشن روشن

بهار باد از ، رقصانند سرمستو ها شاخهبزن برسوسن ، سرو ای ، و کن مستی ، سمن ای

غیب دکان بر ، ببریدند سبز های جامه= بدوز ) بزن سوزن ، دکان بر بنشین خیاط، ای خیز

کن ( جفتبودن » « تازه سبزوتـرو همیشه ، آرمان این

« عقل با ، عرفان ضدیت علت که ، است « » با واندیشه روان کردن خشک و خشک

» میگردد وجدلها «بحث « خود. سبزشدن باسبز نیز، بشریت و جهان که هست هرانسانی

13

Page 14: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

. «میشود « نوشدن و پیشرفت اندیشه « تری برآیند از ، ایران زری زال درفرهنگ

است « ناشدنی جدا شادابی و چیزی. وتازگیبکند . شاد و تروتازه که ، است حقیقی نو و پیشرفت

به را تغییری و انقالبی وهر پیشرفتی هر و هرنوی ، است نو وتغییرو انقالب و پیشرفت اینکه صرف

برنمیگزیند .دلیل و بحث طلب از دماغ ، تو کردی خشکبین برهان لمع ، و زفکر خویش بفشان

ضروریِ ) ( » متالزم ، بینشحقیقی روشنیروشن « . را مردم کسی است تازگی و سبزی

تازه سبزو ، باد وزش مانند آنهارا که میکندبزایاند . درونشان از را آنها گوهرخود و کند

میسنجی بدان ، و معینت میزان ، هستخشک ، وبد خوب سنجه یک و میزان یک درکاربرد

ای شدهبین میزان بی زرِ ، بگذارو میزان هله

وروان مغز انباشتن یا درتفکر، معیارخشکی چنین بادرجهان، هارا پدیده غنای ها، اندیشه گونه این از خود

بینی نمیجمله سبزشود ، سبزشدی سر تو چون

جهانبین ابدان و عرض در عجبی اتحاد

باشی کل مثل ، جهانی جزو ، تو زانکارکان » « از ، آنصفت ، صفتت نوشد چونک

بیناست » « . سبزبودن همیشه این ، نیز مولوی آرمان

که » « میماند بهاری باد همان ، خدا تصویر که اینستمیشود، جفت و میرقصد انسان، وجود گل با همیشه

میکند رویا و آبستن اورا همیشه و

14

Page 15: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

ایم تازه سبزو ، ازدوست ابد تارسد دی را کو ، نیست بهاری او

خزان در خوشم سبزو ، من که بلندم سروطواف بهارم گرد ، بود حشیشم چو نی

درخت هر سبزشود ، رخت بگشاد چو عشقباهمست وعشق جان سرچشمه باد،

تر شاخ هرنفساز ، بردمد برگجوان » « ، درویش تحفه است سبز برگ میشود گفته اینکه

« وارمغانی هدیه ، درویش که نیست آن معنای به » دادن « . » ، سبز برگ دادن بلکه ناچیزمیدهد حقیرو

روشنی» « » و بینش دادن ، سبزپوش سروش جامهمیکند « . روشن هم را کور که ایست تازه

» « » « فروردین ، فرورد ارتا نام علت همین بهاصل. که است قباد یا کواد ، فروردین دیگر نام است

این . ابداعست و آوری بهارکردن نو ازنو همیشه » « بود سیمرغی فرهنگ غایت »زندگی، .

بلکه« بهار ، ندارد هندی اصل ، میشود ادعا چنانکه ، که » سیمرغست خود هـره + نام یا« » وی وان+،

رو = «گه « » به وای به نای معنای به و ، میباشد = . » « گه هره است سبز اش جامه ، به وای و ، است

هستند . نی معنای به هردو ، آن رو ، انسان غایتبهار ، همیشه ، زندگی از ، خردش با که بود

+بسازد + ( . پیرو سیور سرو درختان ، رو ازاین = = = ( برگ ( بهشتان ماه رند غار و ، وصنوبر ، اردوج

. بودند ( غایتی چنین نماینده بودیگر ادیان و زرتشت غایت با بکلی ، غایت این

. ، برای کردن زندگی ، آنها غایت دارد فرق نوری، ، گذرنده گیتیِ درفراسوی بهشت به رسیدن

زرتشت . هست ملکوت در ، درمینو ، وجنت درآخرت» = « جسمانی استومند دوجهانِ ، درسرودهایش هم

15

Page 16: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

همیشه ) ( . » غایت دارد آسمانی و روحانی مینوئی و » در امروزه که است غایتی ، زندگی از بهارکردن

« ، تنگتری بنا « . سکوالریتهمحدوده میشود نامیده « ، و« براین راه جستجوی با ، نیکخواهی

برای انسان خود خرد بوسیله روش،دارد کار ، زندگی از . بهارساختن کردن بهار و

انداخت . فردا به نمیتوان را زندگی

» «، نـیک معنایِ ؟ چیست

بودن » « نیک چراانسان» « اصالت با

کاردارد « ، نیک اندیشه از دم امروزه ، بسیاری

» میزنند نیک کردار ، این. گفتارنیکلنین و موسی و عیسی و محمد که سخنیست

میزنند هم ومائو استالین هیتلرو همه و چون ، : نیکست گفتاروکرداری و اندیشه که میگویند اینها،

کرده ما االه یا ، ما آموزه یا ، ما خواست طبق ، که . ، بکنی خواستی چنین برضد که ی فکر و عمل شود

نیک . » معنای که داد نشان درآغاز، باید پس است بدطبق « گفتار، و اندیشه و عمل ؟ هست چه نیکی و

و حقیقت تنها خودرا که ، ها آموزه و خواستها ایننیکی ، میدانند نورجهان وتنها مطلق علم یا مقدس . برضد درست ، سروش ویژگی نمیکند تضمین را

16

Page 17: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» « . که است سروش چون است نیکی گونه اینمیشود فرمان که ای اندیشه ازژرفای نخستین

) = =( انسان فرد خود هومن بهمن خرد آسن » « . ، ایران درفرهنگ ، نیک واژه همین خودِ میآورد ، سپرده بیاد ، سام خانواده که را ژرفی تجربیات

است . داشته نگاه» نیک» » واژهِ اصل در ، wak+ne « » + vakیا

nad . »یا » « است نی بانگ معنای به واژه این » است» ازنی « رویش « ابزاربادی. هم ، نای

و میشود دمیده ازنی که باد و است، موسیقی ، میشود داده بانی آمیخته اینهمانی عشق و جان

هم نی . به بانگ = است بانگنی) = هو وانگ بـه )، انسان خود آفریننده ازبُن که وسرودیست آهنگ

که است سرود همین و ، میشود ، بلند سروشخرد- سرود گاهی گوش درپیشآ و ، میشنود

. ) میکند) زمزمه نهانی، ، آگاهی دم سپیده انسان « «vacپسوند « راندن« سخن و گفتن معنای به

. درشکل که نیزهست واژه این به vakhshاستبه » « . » است روئی برون و روئیدن «وحیمعنای

. » « وحی، میشود گفته وخش ، ایران درفرهنگو زاده ، انسانی هرفرد بهمنی ازبُن که ایست اندیشه

« . واژه است شده =وخشورروئیده ور= + وخش . » ، پس است ریشه ازهمین رویش وبُن زهدان

تجربه ، موسیقی تجربه ، زیبائی تجربه ، نیکیخود ازبُن زایش و رویش تجربه ، نواها همآهنگی

اندیشه . » « » معنای به واق واژه حتا هست انسان= « . » هومن + واژه پیشوند است آمده تفکر قوه گاهمعنای « » « » به ، یوستی بر بنا باشد، هو که بهمن

است « ) زائیدن و کردن میزایم (hunaamiایجاد منهو. » واژه واژه « » huاین است« hva=hvaaهمان

17

Page 18: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

. . است » = « تخم ، انسان خود دارد را خود تخم کهتخمه هرویسپ درخت به ویژه harvisp+tokhmaبه

) خوشه) ارتای یا سیمرغ ، فرازش خوشه که « پا هوه ، =hvapaهست apa+ hva » نیزگفته

« معنای به که ، به میشود «مادر « » کار نیکو یا . هوا این خواپ xvaخوا= hvaاست درهزوارش ،

khvap « واژه که است،« خـوب است شده مامعنای » بیشتر ، واژه این تا « زیـبـاودرادبیات، دارد

. » ها» واژه ودرپیشوند اخالقی معنای به ، نیکخود » = .. اصل از و ازسرچشمه ازخود معنای بیشتر

دارد« . » « »را که میشود نامیده خود ، وجودیهـسـت « . ازخـود

« روشن ازخود چیزی « hva+raokhshnaمثال است یا » = = « . ، ازخود که چیزی یا باشد تخم هوا خوا که

( آنرا دیگر، کسی است مقدس خودش خودی به ) نمیسازد . hva yaozdaمقدس مثال میشود نامیده

« روان نجات بستگی hvanhvi«=hva+nhvaاندیشه ، . بودن مهربان ، ازخود است ازخود یافتن رهائی به

hvaa+vant انسان خود مهرازوجود که آنستو وعیسی موسی از اطاعت و بگیرد سرچشمه

. ، اصالت این نباشد آنها دین از یا زرتشت و محمد» درانسان » ارتا و بهمن یوغی و جفتی یا سنگی ازبُن

زرتشت، همزاد بوسیله اندیشه این طرد با که میآید،معنای انسانی این - اصالت « ، روشن ازخود در را،

دست- « از ، بودن زیبا نیکوو ازخود، ، مهربان ازخودمیدهند .

» « بجای نیکی مفهوم دیگر برآیندهای ، درسغدی» « . کار پورنیان نیکوکار، به ازجمله است مانده

» « ی بُـرنا واژه همان که پورن و میشود، گفته . » کسی » هست ما پروسرشار همان ، باشد امروزه

18

Page 19: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» « پر سرشارولبریزو وجودی که ، هست بُـرنا ، روی وطبعا ، اوست افشانی خود ، واعمالش دارد،

. نیست دربهشت پاداش فکر به ، نیکوکارهایشکاردارد، انسان پُـری و سرشاری با ، نیکی

راستی » « را مرد بود زنیرو مفهوم همان کهمیباشد . درشاهنامه

، نیکخواه و دوست به shir-xize=shir-xwazeهمچنین. میشود گفته شیرخوازه یا خیزه نیکوکار شیر به

shirakte کمال و زیبائی و خوبی وبه ، شیراکتهshiraak. میشود گفته رفاه شیراک و خوشبختی به

shir+astyaa . میشود گفته شیراستیا « شیر اصطالحات،« shirپیشوند این درهمه که

» « پدید را دوستی و کمال و زیبائی و نیکی معنای » « سریره واژه همان دراوستا .sriraمیآورد، است

» « افروز بستان گل به ، باشد صریرا ،که آن معرباست » « . خجسته همان دیگرش نام که میشود گفته

» « میشود گفته اورنگ به هم قاطع برهان در ، سریره » گفته» = کمان رنگین به وهم است، بهروز بهرام که

) + ( بخوبی و است، ور سن فرورد ارتا که میشود « = ارتا و بهرام یوغ شیر، سریره که دید میتوان

« . سروش« دربررسی بزودی است فرورد » که شد خواهد دیده اسدی نامه درگرشاسپ

را » « دو این عشق خانه که است سروش درست » = « یکپارچه خانه و ، میباشد آباد خانه آبادیان که

است » « . دین اصل که میآورد، جهان به ، یاقوتیستمیگوید : رستم به کیخسرو که هست نیز رو ازاین

بسته بند را گشاینده کیان توئی سپهر،توئی خجسته ،

برویدتا خودش بُن از ، ازنو همیشه باید زندگیباشد . تروتازه =همیشه = سیمرغ » ورد فره این

19

Page 20: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

= = همیشه بهارشوی همیشه خجستگی » « » بود نیکخواهی ، . سبزشوی باید زندگی

بینش . » برسد نو بینش به ، بُنش از ، نو از همیشهبه « » « بینش ، تروتازه بینش ، اززندگی تازه به تازه

« ، شدگان فراموش و ، گمشدگان گزندِ و وآزار درد» ودرجهان دراجتماع پیدایان نا و ، افتادگان دور و

است . نوروز، فرارسیدن با ، کیخسرو که هست رو ازاین

دورترین در که را دردمندی و ، بیند می را گیتی جاممی و میجوید، ، است دربند چاهی در ، جهان نقطه

. بینش میکند روانه رهائیش به را رستم و یابد، « » سرشت » ، نوروزی سرشت همیشه ، جم درجام

دارد « . تازگی و است » « تری بینش ویژگی این ، حافظ غزلیات در بویژه ، ایران درادبیات که

. بینش گوهر نمیشود فراموش ، هیچگاههمیشه سبز، همیشه ، وتازگی تری ، باید

» « ، باشد همیشگی فرشگرد ، نوروزی » « در واعتباری ارزش ، بینش ، وگرنه

نخواهد و وندارد نداشته ، ایران فرهنگ .داشت

( فره سیمرغی و سروشی ، اش خانواده که رستمو ( » « ، چیست نیکخواهی که میداند و ، هست وردی

. » « درجام هست بسته های بند گشاینده که اوست« همان دیدن، ، دیدن کیخسرو درجام یا ، جم« » « » برای ، سروش که هست چراغی گوهرشب

. » میآورد هدیه به هرانسانی خرد

« » اصل» معنای به ، سـبـز؟ « است زندگی

20

Page 21: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

سبز به axshaena=ax+shaenaدراوستا،میشود گفتهسبز به میشود ax+senدرسغدی گفته

» ax اخ اخو همان » axvکه » اخوان وهمان باشد،axvan » معانی دارای ، » 1 است اصل- و زندگی

» و « 2زندگی « و- جهان و » 3وجود و- وجدان« » « » « . واژه« همان ، شاینه و شئنا است شعور

» « » سیمرغ که هست، سـئنا واژه همان و شاهین » « » مشتبه .» عقاب با عمد، به ، را شاهین میباشد

« خدای مهرو خدای که را، خدا این تا ، اند ساخته» پرخاشگر « » مرغ به تبدیل است بوده جان قداست » « ، گرگ و شیر مانند ، ایران درفرهنگ که سازند،

( دربندهش پایش رد است میشده شمرده آزار اصلپاره ، نهم است ( . 98بخش مانده

« = و تصویری مرغی ، شاهین سئنا یا سیمرغجانورمختلف « « سه بخش سه از مرکب ، انتزاعی

. ترکیب و یوغ ، سیمرغ یا شاهین درواقع است بودهاینهمانی . ، سیمرغ است بوده باهم جانور سه وسنتز

) =( پرنده ، درایران که میشد، داده خفاش شبکور بادرچین ) ( . همچنین است میشده شمرده مقدس ای

( پاره ، نهم بخش که میآید »97دربندهش : ) به ، دارند شیر که دوتایند ازایشان شبکور، ، یازدهم

. : چنین شبکور و سیمرغ دهند غذا را بچه پستانبه شبکور که سرده گوید سه آفریده همانندی

. است شکل- 3مرغ- 2سگ- 1شده ، وموشچون او، دندان دو وهر پروازکند، ، مرغ چون ، زیراموش « . چون ، است زی سوراخ و است، سگ

، همانندی یا اینهمانی ، سیمرغ که میشود دیده خوب » « بنامهای اورا ، ایرانیان که میشود داده شبکور با

21

Page 22: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» « . ، عیسی مرغ بنام ، ازجمله میخواندند متعدد . » « عیسی اینکه میشد خوانده القدس روح یعنی

گفته مطلب تحریف برای ، است کرده خلق اورا . است ، شده جانورباهم سه اندام آمیختگی

» « است نیروسنگ اندیشه صفات همان تا ، نسبت ، جانورگوناگون سه به که ، را عالی ویژه . درذهن جانوران تصاویرِ بیامیزند باهم میدادندامروزه ما که بود دیگری تصاویر ، زمان این مردمان

. » داریم » ، نوری اولویت دراثر بینش ازآنها ، آنهادرتاریکی بینش ، را کردن زندگی برای

« راه و ، میدانستند جستجو و آزمایشزندگی « رفتار همه که را راستی و مستقیم

خام خیال یک ، میکند روشن پیشاپیش را،چشم. باید کردن، زندگی برای میدانستند

در آزمایش و جستجو تاریکی در دیدن برایداشت .رویدادها

( پره شب یا شبکور که بود ( شـپـره این از یکی ، » « . ، هم کور پسوند بود بینشی چنین نمادهای برترین

» « به نه ، است تاریکی در بینی ژرف معنای بهچشم » « .» نداشتن معنای« معنای به ، شـبـکـور

بیند می وتاریکی، درشب . کسیستکه » در» ، انسان از که است حقیقی بینش ، دین

میشود . زائیده ، درتاریکیها چیزی» « جستجو ، دینبود روشن و راست راه ، نبود «که « دین.

» « راست راه و مستقیم صراط برضد مفهومی» « . یوزه شب ، پره شب ازنامهای یکی هست» « درتاریکی بوینده و جوینده معنای به که است،

« . او دیگر نام ، ازجمله که « پـرسـه است است، . » « در است جستن و پرسیدن معنای به باز

ه » وَ که میشود دیده وهو « » vah هزوارش همان که

22

Page 23: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» شپره= نام ، باشد که shaper+shaperبـه است. » « . است شهله دیگرش نام است پره شب

» « گویند که هست، شهالء همان ازسوئی ، شهلهشهال ) ( . و دهخدا نامه لغت انسانست چشم مشابه

. » « اینهمانی ، نرگس میشود گفته نرگس از نوعی بهمیبیند » « درتاریکی و است، آسمان چشم که ماه، با

ازسوئی و بهمن ) نرگسههست، پروین خوشه نام ، آفرینش+ ( سرچشمه ، باماه دراقتران که است ارتا

. عین یا مرزنگوش ارتا، گل میشد شمرده جهانتیزبین و زودشنو ، ارتا چون ، میشود نامیده الهدهد

« . میش به ، شهله علت همین به درتاریکیهاستکه « گویند را سیاهی چشم که ، میشود گفته چشم

. میباشد فریبنده و سرخی به دیگرشب مایل ناماست » « خُـلـد خفاش یا که) ( پره االرب منتهی

است ) ( . واهیشت ارتا بهشت باغ نام » « » گفته» = آل به نیزدرکردی هنوز ، و شه شب

همچنین . است بوده سیمرغ نام دراصل که میشود،نیست» « » « چوپان و چران گله معنای به هم شبان

» « سیمرغ که است شب نام همان درست بلکه ، شب) = ( . به رو ازاین شب پان خشه ، یوستی باشد . ) ( گوش ، سیمرغ میشد گفته شبان ، شپره پرههستی ، آنان درتصویر سگ چون ، داشت را سگ

. بود درد و دروغ برنده ازبین و پائید می را مردمبرد می ازبین را ناپاکیها همه ، چشم به سگ

پاره) ، نهم بخش ، در ( . 157بندهش هنوز ، موشدارد زیبا بسیار نامهای ، و. . گویشها تیزشنوی

« بینش نماد اورا ، گوشش العاده فوق حساسیت . » گل ، علت همین به بود ساخته درتاریکی

) ( نامیده ، مرزنگوش ، خوشت ارتا اردیبهشت . » « همین است موش گوش معنای به که ، میشد

23

Page 24: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

. مشهوربود » « میشود خوانده نیز، الهدهد عین ، گلتشخیص زیرزمین در را وقنات وجودآب ، هدهد که

= = = ( به نای توتک هو هدهد معنای میدهد » « .) و گل ، درتبری که موش سیمرغست

» « » « » « زربینکا و بانو گنجه و زربانو ، درگیلکی « سوراخ ، درتاریکی بینش بر افزوده ، میشود خوانده

سیمرغ « .» « بودن زی سوراخ میشد شمرده نیز زی. » « است آشیانه و خانه خدای که بود آن بیان ،

. ، رو ازاین میشد شمرده مدنیت بُن ، شاهینخانهشکل ، روی هیچ به ، جمشید تخت در سئنا یا

زنخدائی درفرهنگ که ، ندارد را عقاب« که میرفت بشمار درندگان جزو ، ایران

» بود « جانگزا « افزا جان در نه فقط و ، » « شده پذیرفته شیرشرزه همردیف ، میترائیسم

آگاه . همه خدایان که ، الله سپس و اهورامزدا با بودراه » ، زندگی راه و داشت اولویت روشنی و بودند،

خفاش « ) ( پره شب ، بود شده معین پیش از راست ) ( و ، شدند ساخته منحوس و زشت ، بوم جغد و

، میشد زده خفاش دیده و نورخورشید از دم همیشه( چون = ( که= شـب پـان خشه شـبـان خـفـاش

است شـیردهـنده و دایـِه ، بود سیمـرغ ، اندیـشـه خدای ، باشد بهمن که ، . جـغــد

پری شاه ، خفاش به ، ، درتبری میشود گفتهکه » « . » = « ، فری پری باشد ومهترپریان شاه که ( ، است فری ، دراوستا آنچه اند واژه یک

» « ) عشق معنای به ، میباشد پری ، درسانسکریت . پس ، است عشق خدای ، پری شاه ، خفاش

است میشده که. خوانده مرغیست چون خفاشرا مرغ تصویر ، شیرمیدهد خود پستان با را خود بچه

. ) ( این میزد گره دادن شیر و بودن دایه عشق با

24

Page 25: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

ولی ، افکند دور ازمطلب مارا هرچند ، روی حاشیهبود . ضروری

= = = ِمهرگیاه= پیزه سا سـپز سبزانسان بُن

. است سبز رنگ ، میشود بررسی که ای مسئلهسبز به .axshaena=ax+shaenaدراوستا، میشود گفته

سبز به . ax+senدرسغدی اخ میشود کهax گفته « اخو » axvهمان » اخوان همان و «axvanباشد،

معانی دارای ، و- » « 1 است زندگی اصل و زندگیو- » « 2 جهان و « . »3وجود است- » شعور و وجدان

همان « » « » « و شاهین واژه همان ، شاینه و شئنا . » « پس میباشد سیمرغ که هست سـئنا »واژه

و« » جهان، و ، زندگی و ، زندگی اصل ، سبز » از که ، است بینش و روشنی و وجود،

) = ( یابد می پیدایش به وهو ازخود. سیمرغ » « » = « ازآن گیتی و گیاه واژه که گی جی واژه » « وهم است، زندگی هم که دید میتوان ، برآمده

( و دارد ابلق پرهای که نامعلومی مرغی سیمرغ . ) میزنند پیکان + =برسر ( یانه گی گیان جان،

) است سیمرغ ،. آشیانه وگیتی وجود و جهانهستند . سبز وهمیشه ، سبزشدنی و روئیدنی همه

« امرداد» هرماه روزهفتم با که خدائیست کهبا » = یا بطورکلی ، گیاه با اینهمانی ، دارد اینهمانیکه « . میدانستند درختی را جهان آنها دارد هستی کل

و . جانور و گیاه و زمین و آب است روئیده تخم ازیک . همه میروئیدند تخم ازیک همه ، خدا و انسان

25

Page 26: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» « . ، امرداد که اینست داشتند گیاهی سرشتدارد . العاده فوق اهمیت

« امرداد واژه ،« ameretaatاین زرتشت موبدان را . وچنان اند ساخته منحرف اصلیش ازمعنای بکلی

مر » ا پیشوند که اند کرده از « a-mereتلقین مرکب + مارته» مارته « marateا و معنای marateهست به ،

« » + معنای» « » به ، مرته ا ، و است ومردن مرگامر « . » درحالیکه است یک« » « amereبیمرگ مـر و

این ، درایران ازگویشها دربرخی هنوز و ، اند واژهعدد » معنای ، درسانسکریت « . 33واژه ولی دارد را

اند . مانده باقی اصلیش، معانی« amereامر» معانی نوعی- 2ـ، 33عدد- 1دارای

کاج ( 3درخت = ( سیماب- جیوه جایگاه- 4زیبق. » «– 5اندر همداد ، امرداد به در وهمزاد جفت

. » « دارد را همزاد معنای همان که میشود گفته» = = « یوغ جفت همزاد باهم خرداد و امردادگیاه . ) ( ) = امرداد و خوشزیستی ، آب خرداد هستند

) زیستی » دیر درگیتی زندگی غایت «باهم« در ، انسان نخستین ، جمشید درست و ، هستند

) = =، را غایت این ، درشهرجم ورجم جمکرد . کردار به امرداد، و خرداد طرد بخشد می واقعیت

« داستان پیدایش سبب ، درگیتی زندگی غایتتصویر « مسخسازی وسبب درقرآن وماروت هاروت

گردید . اوستائی درمتون آنهاکه است ایران خدایان عدد ، وسه سی عدد

= بودند زمان در زندگی خدایان زمان .خدایان » = = جان» و وجهان زمان بُن ، سیان سین سه

سی و ماه 30است، روز سی به ، بُن این تحول بیان ، = ( . بُن ( 3میباشد = = روز، هر ، ساپیته ساپیزک

. میگیرد خود به نو و تازه و شکلی صنوبر و کاج

26

Page 27: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» « هستند سبز همیشه نماد ، . سرو ازنامهای روزگار، آن اذهان در را آن تصویر میتوان زیبق، دیگر

. ام ، اصل ، ابوالرواح ، الحیوان عین ، زیبق فهمیدو عطارد و روحانی و روح و الماء حی و االجساد

» است، .... . » ر اند جایگاه میشود نامیدع نیز سحابروح و ، باران موکل و آسمان و جو خدای که

پس . میباشد وبهترین ، اشرف و ونخستین، ، انسانی » خدایان» همه پیکریابی معنای به ، امرداد

مادرحیات سبزو همیشه و ، درجهان زمان ) است ) همزادی جفت گوهر دارای و .است،

یابی پیکر یا پیدایش ، درگیتی زندگی غایتکه انسانست درزندگی ، خدا وسه سی این

دارد گیاهی بُن . سرشت ، سبزی و تازگی بُن پس . ، بُن این نامهایِ از یکی است جان و مکان و زمان

= = بیزج سا پیزک سا پیزه سابیزک= SaabizajساSaabizak « سپز واژه در که است و Sapzبوده پهلوی،

. است « شده سبک ، امروزه فارسی یا سبز سبز،جنین سه ، اصل سه معنای به ، پیزه سا

است نای سه ، ونطفه . وتخم ، درکردی هنوز = ( جان گوسفند و وماده اصل معنای به پیز، ) + یعنی ( . ) بردی گیاه ، آل پیز پیزال است مقدسباشد . نی همان که باتالقیست گیاه ، پیزوک است نی . بیزه. است زهدان ، دان پیزه و است جنین ، پیزه

است . جنین معنای به هم«این بیزک» + سا « سه اصل سه معنای به که

» = = + ، هست سیمرغ سئنا نای سه »تخم نام است « ، . مهرگیاه اوستائی و پهلوی درمتون البته

به اهورامزدا تصویر برضد چون ، کلمه این ریشهونابود محو کامال ، است بوده آفریننده تنها کردار

. روز گل است شده »16ساخته با اینهمانی که

27

Page 28: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

نام« » با ، دربندهش نیز را ، دارد همیشه مهر گل. بشکفته » البته اند ساخته وتاریک پوشانیده ،«

» حقیقی مهر ، خدای میباشد سیمرغ که نیز را= = « مرداس میتراس و ، اند رانده و کرده تبعید

» « » خدای و ، شاهنامه ضحاک همان که مهراس» « بریدن برپایه پیمان بستن و ، خونی قربانی

= ( سا مهرگیاه مهرحقیقی خدای جانشینش ، است « . ) همیشه گل همان از ولی اند ساخته بیزک

. » این « » است پدیدار ، سبز همیشه معنای بشکفتهروز با اینهمانی که ، ایران درتقویم داشت 15روز،

+ ) سروش) ، ازآن و بود، زمان میانه ، مهر به دی » + + + ، پدیدارمیشدند بهرام رام فرورد ارتا رشن

. » « درمشوش موبدان طبعا هستند انسان بُن کهاز و اند، کرده فراوان تالش گاهنبار، این ساختنپی میتوان ، مانده پهلوی متون درمیان که تناقضاتی

برد . مسخسازی تالش این به= = « ساپیزه مهرگیاه روز مهر، روز ، هرحال به

. » = ازاین= است بوده سبز همیشه سبز سپز» = « روت زام زمـرد روز،با این که روهست

میشد . داده اینهمانی =( مردم میروید ازآن انسان که بُنیست ، مهرگیاه

= ) پیزک سا از همچنین و ، میشود نامیده نیز گیاهساپیته » = واژه با را اش اینهمانی میتوان ، ساپیزه» = « » = آسمان سقف به که ، دید سابات پیتک سا

. که اینست است میشده ، گفته ایرانیان برایشده آبی ما برای هرچند ، بود سبز ، آسمان

،. است سبزکوشک ، سبزکارگاه ، آسمان به آنها ، سبزطاوس ، زاغ سبز ، دِه سبز ، سبزخوان

اصطالح ازاین البته و ، میگفتند سبزباغ ، سبزطشتآسمان . میفهمیدند را تازگی و تری و رنگارنگی سبز،

28

Page 29: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» ازیاد » را اصلیش معنای ما که بود، فرش آنها برای « » دررنگارنگی . » تازگی معنای به ، فرش ایم برده

. میباشد« اصطالحات مهمترین از یکی که است ، انسان که است آن برای ، زیرپا فرش انداختن

شاد سبزو همیشه ، وزندگیش بشود تازه ترو همیشه . جزایر به گرشاسپ درسیر ، توسی اسدی باشد

» « رامنی جزیره به گذرش نیزخبراز ، گوناگونباشد » = « . رام رامنا که ، میدهد

راه سرش گرفته سیاه کوهی دیدند ی همانجاماه برچرخ

شاخش، ازانبوه کوه برشّخ شاخ گشن درختیستوه ستاره

ایوانی برش، بسر ساخته بهم زصندل و زعودافراخته

گرشاسپ ) ( بخت سپهدارپیروز ، ره دگردرخت کار ، پرسید ، زمالح

آن ، برشاخش چیست کاخکه برپای؟ کیست جای ، آسمان بَـرِ از چنین

راست سیمرغ جای کان ، گفت چنینپادشاست همه ، مرغان برخیل که

. ایوان یا کاخ و است شاهنامه داستان همان اینخدای ، سیمرغ که آنست معنای به ، درخت فراز ) = = ( شهرو اصل یا ئیالن هیل شیان آشیانه و خانه

است . مدنیتزمان در هم مرغ آن آمد پدید

آسمان فــرش، رنـگ چوصــد ، شد ازونگون سر ، درهوا ، روان باغی چو

گون گونه ، درو درختان شکفتهزار الله و گل پر کُـهی تازان چوهزار صد ، قوسقزح زباالش،

29

Page 30: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

اصل» « ، درواقع که بادیست همان ، سیمرغ پر باد وواین ، است درگیتی وجشن موسیقی و وعشق جانبانگ » که ، میشود تابیده باز مولوی غزل در اندیشه

اینهمانی « » « » « خدا خود با و پرهما بانگ با را نیمیدهد :

زپای را جهانی درآورده نای ای نگ نای با وبانگنای نگ وبا

را بوسه شیرین یار آن نی؟ چیستجای ، بوسه ، و جای ، بوسه ، و جای ، بوسه

زخلق بستد وپا، بیدست نی آنپای و دست و پای و دست و وپای دست

است نی برپای نه ، این ، است بهانه نی،همای آن پّر بانگ ، اال نیست

خدایست چیست !خود، پوش رو ، اینهمه ،خدای تا را خدا اهل میکشد

سه چون ، سبزاست باغ ، آسمانکیوان) + + باشد خّرم که مشتری بهرام سپهرفرازین

» = = « سبز= = ( سابیزک مهرگیاه همان کش کدبانو » « . گفته سبزباغ نیز، آدمی وبدن تن به هستند

) ( ، هم انسان بُن چون ، قاطع برهان میشود . ، سیمرغ یا هما به رو ازاین پیروز=مهرگیاهست

نیزهای فیروز رو،برفراز ازاین و ، میگفتندچون ، مینشاندند را سیمرغ ، پیروزی درفشها مرغ

. رنگ پیروزه جامه همه، ، کسی هر ودرمرگ بود . ، بُن با مجدد وصال و پیوست نشان این میپوشیدند

. اینکه بود سیمرغ با ، همیشه نوزائی اصل با یاانسانها درشاهنامه و جانوران درسوگ همه

، سیامک چون ، میپوشند پیروزه جامه ، سیامک ) + = + ( ، هست مغ سه مگا سیا سیمرغ خودش

است . پیروزی اصل و است سبز همیشه واصل

30

Page 31: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

» « » « که ، آذر و ، است سبز ، مهرگیاه» « ) ( سبزدرسبز است، درسه سه روزنهم

. است بدین ، سرود روز، این برای که لحنی باربد، ( . ایزد زنخدائی آوراصل یاد ، نام این نامید نامساخت( » « . نرینه آنرا زرتشت که است، بانوئیتخم ، مینو در مینوی درسبز، سبز دیگر، عبارت به

است ) ( ) ( . » است تخمدان در تخم است ، درتخم »، گفته زرتشت، آنچه برعکس ، درهزوارش ، آذر

» « زهدان معنای به هم ، زرتشتی متون وبرعکس . » « سخنی به است آزموزگار زن معنای به وهم

) ( » وهم » ، دوگیان آبستن زهدان هم ، آذر تر، دقیقباقی» « . که روز، این دیگر نام است وبینش روشنی

آذر، » « ) ( . قاطع برهان است زرفشان است مانده . » است» وخوشه زهدان این هست ها تخم افشانندهارتای . ) خوشت ارتا یا سیمرغ این میافشاند تخم که

) = درگیتی را خود که است پروین خوشه خوشهاین پیدایش و رویش ، انسانها و جانها و میافشاند،

. ، زرفشانی و افشانی خود این ،هستند ها تخمآفریننده خدای کردار، به ، اهورامزدا تصویر برضد

. روج ارت روز، این نام درست درسغدی + artبود روچ روچ+ aart rochآرته فرهنگ « ) aashآش است

» « .) آگر همان ، درفارسی ، آذر قریب سغدی،» آگر . » نیز درکردی است زهدان معنای به که است

» « نام وهم آتش نام هم ، آور و میشود، گفته آذر به « » « . یا وجهشی زهشی بیان ، آذر است آبستنی

« immanenceانبثاقی و هرجانی در جهان بُن بودن . بُن به بیواسطه ، انسان است بوده درهرانسانی

. » « غایت است آمیخته سبز همیشه بُن به ، جهانباید که ، هست هرانسانی درخود ، بهشت و سعادت

31

Page 32: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

رشن و سروش کار کار، این و بشود، زائیده ازاو. » هستند » هرانسانی مامای خرد که ، است

= همزاد ساختن متضاد و جداساختن با ، زرتشت= « ارتا در ، را جفت بن ، درست میبایستی ، جفتجفت = = = = سه تریا ثریا پروین دانه شش خوشه

= = وجفت « » دوتا آنکه آبستن، دوگیان آذر در و ، پیرو . » ، اصالت از آنها انداختن ، بود رو ازاین بزند است

. » « بود رو ازاین است بودن انبثاقی و زهشی از یا ، گشتاسپ زمان درهمان که تبلیغاتی نخستین که

، »آغازشد » « و سرو ، زرتشت که بود این ( » =، اهورامزدا ازنزد بهشت از ، را آذر آتش

این = ( . است آورده مینو از گیتی ازفراسویبود . ایران فرهنگ بنیاد کردن کن ریشه

» « » « پیرو یکی ، سرو نامهای که ، آورد بیاد بایدفرهنگ » « ) است پروین خوشه معنای به که هست،

= + = « ) تخم وج ارتا اردوج دیگری و ، شرفکندیسیور « » « » = باالخره و ، نوش دیگری و هست، ارتا

. » = = کار، این با است ماه تخم اندکوکا وره سیگیتی وازبُنِ انسان درون از ، خدا بُن که بود زرتشت

. پیداشدن باره در درشاهنامه شد کن ریشه ، که میآید ، اورا دین ، گشتاسپ پذیرفتن و زردشت

زردشت :همی یزدان تراسوی پیغمبرم گفت جهان بشاه

رهبرمازبهشت بگفت مجمرآتشبیاوردباز یکی

فراز آوریدمآسمان بدین کن نگه دین بپذیر که جهاندارگوید،

وزمینکه تا بدو کن نگه ام برآورده آبش و خاک بی که

ام کرده چون

32

Page 33: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

گشتاسپ که میآید سپسآئین » « چه تا بکشورنگر نهاد آذرمهربرزین نخست

نهاد» ازبهشت » بود درآذر، یکیسروآزاد پیش به

اندربکشتگشتاسپ پذرفت که سهی سرو زاد برآن نبشتش

بهی دین.... را داد خدا گستراند چنین را آزاد مرسرو کرد گوا

چون که کشورپیام به هرسو ،سروکشمرفرستادکدام بگیتی

مراگفت خدای من زی فرستاد زمینوبرآی مینو به ازاینجا

سرو سوی پیاده بشنوید پندمن این هرکه کنونروید کشمر

برآرید ، چین بت بسوی زدهشت ره یکسر بگیریدپشت

برمیان همه کشتی ببندید ایرانیان شاه وفر بنام» « » بن » سرو سایه بدین منگرید پیشینان آئین به

بغنویدراست پیغمبر بفرمان روی آرید آذر گنبد سوی

گویوسوی نامداران سوی اندرجهان فرمانش پراگنده

مهانکشمر سرو سوی اوی بفرمان تاجداران همه

روی نهادندبهشت ازآنسان گشت پرستشگده

زردهشت را دیو اندرو ببستارندانیهمی ، بهشتیشخوان

همی کشمرشخوانی سرو چرابهشت نهال ، کشنخوانی چرا

33

Page 34: زال زر یا زرتشت - jamali  · Web viewاینکه درشاهنامه ، داستان آوردن « سرو» و « آذر» از بهشت ، بوسیله زرتشت ، آورده

کشت که بگیتی سروکشمر چون که » « » از » سرو و آذر آوردن ادعای با ، زرتشت « و زهشی اندیشه ، بهشت از یا مینو،

بودن رویشی و زایشی و وجهشی انبثاقی » « انسان،« بن از ، را سبز همیشه اصل یا ، وانسان » « ، برکـَـنـد ، گیتی واز جانها وهمه

انداخت اصالت از را، زمان و » وگیتی . بُن . » بُن هستند اهورامزدا آفریده ، همه ، آذر و وتخمبُن ، اصلی معنای به دیگر ، دانه و هسته و وتخم

مفهوم . نشد برده بکار ، ومینو دانه و هسته و وتخمترازوو» « » اندازه ، ازخود ، شدن سعادتمند ، ازخود

« » « » ، ازخود ، شدن روشن ، ازخود ، بودن شاهین » « » این با ، نوشوی ، ازخود ، رستگارشوندگیدینی سازمان ازمیان ها هزاره برای ، آموزه ادعاو

گردید . ونابود محو ، ساسانی ازحکومت و زرتشتی

ادامه » « زرتشت زریا زال درباره بررسیدارد

34