up.nooriazbehesht.irup.nooriazbehesht.ir/download/506671/2-نهج... · web view(4361- 4357) آدم...

571
ى ؛ ؛ ص ت ش مه د ج ر ت/ ه لاغ ب ل ا ج ه ن31 هها طب خ ى، ص: ت ش مه د ج ر ت/ ه لاغ ب ل ا ج ه ن33 ه ب ط خ مه ج ر ت1 ) د ب ك ى م اد- ي سان ن ا ش ن- ي ر ف8 و ا ن- مي و ز مان س8 ا ش ن- ي ر ف8 ا ى از ن را ن خ س ن- يم دز ا لا س ل ه ا- ب ل عامام( 1 دا خ ات د ت خ ا ب ش از سان ن ا ز ج ع1 ( د ي ز جو عا ا ودن ت ش از وزانT ت خ س دى زا كه داوي اس خY ب ش1019 - 972 هاى ى م ع ن مازس س از ران گ ي سا خ، و) ( وان ت ا او ي1024 - 1020 ( . د دهاي و دزماي ا ق ح اداى از ران گ ش لا ي، و) 1029 - 1025 از ك ى كه اف- ن دا خ) ( د بT كن ى م نp او زا دزك ات ، د ش- ن د اي زف ز1034 - 1030 واهد خ ن ه او وم ب ل ع اى- دزي صان وا غ ت ش و د) ( . د- ب ش ز1039 - 1035 ( ازد د ود ي ح ى و رز م او خد و ات ف صراى تروزدگازى كهY ت) 1044 - 1040 ، و) ( ت ف ا- ي وان ى ى م ن ى مل كا ف- ي ز ع ن1048 - 1045 ن ي- ب ع ن وان ى ى م ن ص خ ش م مدى8 ر ا س ، و ن- عي م ى ت ف دا و راى خ ت و) ( . رد ك1056 - 1049 ( د- ري ف8 ود ا ح دزت ا ق زا ي ات وق ل خ م) 1059 - 1057 ه زا بدها ا ود ي ح ت م ج ا ز ، و ي) ( وزد8 دز ا ت ك ز ج1063 - 1060 رد. ك ل- ي د ب ت ش م زا8 ه ا زا ب ن- مي ز س رز ل و زات ط ض اها وه ك له- ب ش ه و و ب) ( 1068 - 1064 ) 1 ( 1 ى وز ل و م ن ش ن ي م: ا عل ه ازه ب . اش) EPISTEMOLOGY ) ى س ا ب ش ت ف ز مع ى، س ا ب ش ت خ ا ب ش(

Upload: trinhkhanh

Post on 28-May-2018

215 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

31نهج البالغة / ترجمه دشتى ؛ ؛ ص

خطبهها

33نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

1ترجمه خطبه

)امام عليه السالم در اين سخنرانى از آفرينش آسمان و زمين و آفرينش انسان يادمىكند(

1 عجز انسان از شناخت ذات خدا1

(، و حسابگران972- 1019سپاس خداوندى را كه سخنوران از ستودن او عاجزند ) (، و تالشگران از اداى حق او1020- 1024از شمارش نعمتهاى او ناتوان )

( خدايى كه افكار ژرف انديش، ذات او را درك نمىكنند1025- 1029درماندهاند. ) (1035- 1039( و دست غواصان درياى علوم به او نخواهد رسيد. )1030- 1034)

(، و تعريف1040- 1044پروردگارى كه براى صفات او حد و مرزى وجود ندارد ) ( و براى خدا وقتى معين، و سر آمدى1045- 1048كاملى نمىتوان يافت )

( مخلوقات را با قدرت خود آفريد )1049- 1056مشخص نمىتوان تعيين كرد. ) ( و به1060- 1063(، و با رحمت خود بادها را به حركت در آورد )1057- 1059

وسيله كوهها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.

(1068 -1064)

2 دين و شناخت خدا2

(، و كمال شناخت خدا، باور1069- 1071سر آغاز دين، خداشناسى است )(، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به يگانگى اوست؛ )1072- 1076داشتن، او )

(، و1082- 1086( و كمال توحيد )شهادت بر يگانگى خدا( اخالص )1077- 1081 (، زيرا1087- 1093كمال اخالص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است )

(، و هر موصوفى گواهى1094- 1099هر صفتى نشان مىدهد كه غير از موصوف ) (، پس كسى كه خدا را با صفت1100- 1106مىدهد كه غير از صفت است )

و با نزديك3(،1107- 1112مخلوقات تعريف كند او را به چيزى نزديك كرده ) (؛ و با طرح شدن دو خدا،1113- 1117كردن خدا به چيزى، دو خدا مطرح شده )

(؛ و با تصور اجزا براى خدا، او را1118- 1122اجزايى براى او تصور نموده ) ( و كسى كه خدا را نشناسد به سوى او اشاره1123- 1127نشناخته است. )

( و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده )1128- 1133مىكند )1 (1 : تمولوژى(. اپيس علم به (EPISTEMOLOGYاشاره شناسى ) معرفت شناسى، شناخت2 (2 : تيسم(. پايتى به (PIETYTHEISMاشاره شناسى ) ايزد3 (3. است(. كرده تصور خدا براى همتايى يعنى

( و آن كس كه بگويد »خدا در1140- 1144(، به شمارش آورده. )1134- 1139 (، و كسى كه بپرسد1145- 1150چيست؟« او را در چيز ديگرى پنداشته است )

»خدا بر روى چه چيزى قرار دارد؟« به تحقيق جايى را خالى از او در نظر گرفته (، در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چيزى به وجود نيامده1151- 1158است )

( با همه چيز هست، نه اينكه همنشين آنان1163- 1166( )1159- 1162است. ) (1167- 1177باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد. )

(،1178- 1183انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسيله ) (، يگانه و1184- 1190بيناست حتى در آن هنگام كه پديدهاى وجود نداشت )

تنهاست، زيرا كسى نبوده تا با او انس گيرد، و يا از فقدانش وحشت كند.

(1200 -1191)

راههاى خدا شناسى3

اول- آفرينش جهان

(، بدون نياز به فكر و1201- 1208خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بيافريد )(، بى آن كه حركتى ايجاد كند )1209- 1215انديشهاى، يا استفاده از تجربهاى )

(1220- 1225(، و يا تصميمى مضطرب در او راه داشته باشد. )1216- 1219 (، و موجودات1226- 1228براى پديد آمدن موجودات، وقت مناسبى قرار داد )

(، و در هر كدام، غريزه خاص خودش را1229- 1232گوناگون را هماهنگ كرد ) ( خدا پيش از آن كه1233- 1238قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد. )

(،1239- 1242موجودات را بيافريند، از تمام جزئيات و جوانب آنها آگاهى داشت )و حدود و پايان آنها را مىدانست،

______________________________ )شناخت شناسى، معرفت EPISTEMOLOGY(. اشاره به علم: اپيس تمولوژى1)

شناسى(

)ايزد شناسى( PIETYTHEISM(. اشاره به: پايتى تيسم2)

(. يعنى همتايى براى خدا تصور كرده است.3)

35نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( سپس خداى سبحان1243- 1250و از اسرار درون و بيرون پديدهها، آشنا بود. ) طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه

، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متالطم4(1251- 1261يافته را آفريد )آب(. 1) 4 سپس و هوا ابتدا بزرگ خداوند كه كرد اشاره آفرينش دقيق مراحل به علمى گفتار اين در السالم عليه امام

. پديد هيدروژن و اكسيژن از آب كه دارند قبول را حقيقت اين دانشمندان همه امروزه آفريد را پديدهها ديگر آنگاه و. است بوده بخار توده و هوا از آفرينش آغاز و آمده

آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مىنشست، آب را بر بادى طوفانى و شكننده (، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب1262- 1276نهاد )

( فضا را1277- 1286مسلط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود. ) ( سپس خداى1287- 1295در زير تند باد و آب را بر باالى آن در حركت بود. )

و امواج6(1296- 1301 بر انگيخت كه آب را متالطم ساخت )5سبحان طوفانى ( طوفان به شدت وزيد، و از نقطهاى1302- 1304آب را پى در پى در هم كوبيد. )

( سپس به طوفان امر كرد تا امواج درياها را1305- 1310دور دوباره آغاز شد. ) ( و با همان1319- 1321( و بر هم كوبد )1311- 1318به هر سو روان كند )

( از1322- 1326شدت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آبها حملهور گردد ) و آبهاى ساكن را به امواج سركش بر7اول آن بر مىداشت و به آخرش مىريخت،

( تا آنجا كه آبها روى هم قرار گرفتند، و چون قلههاى بلند1327- 1334گرداند. ) ( امواج تند كفهاى بر آمده از آبها را در هواى باز،1335- 1341كوهها باال آمدند. )

.8(1342- 1352و فضاى گسترده باال برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد ) (، و آسمانهاى باال را مانند1353- 1356آسمان پايين را چون موج مهار شده )

(، بى آن كه نيازمند به ستونى باشد )1357- 1363سقفى استوار و بلند قرار داد ) ( آنگاه فضاى1367- 1370( يا ميخهايى كه آنها را استوار كند. )1364- 1366

( و1371- 1377آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده زينت بخشيد ) در آن چراغى روشنايى بخش )خورشيد(، و ماهى درخشان، به حركت در آورد كه

همواره در مدار فلكى گردنده و بر قرار، و سقفى متحرك، و صفحهاى بى قرار، بهگردش خود ادامه دهند.

(1394 -1378)

دوم- شگفتى خلقت فرشتگان:

-1406سپس آسمانهاى باال را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود. ) ( و1407- 1410( گروهى از فرشتگان همواره در سجدهاند و ركوع ندارند )1395

( و گروهى در صفهايى1411- 1414گروهى در ركوعند و ياراى ايستادن ندارند ) ( و گروهى همواره تسبيح گويند و1415- 1418ايستادهاند كه پراكنده نمىشوند )

( و هيچ گاه خواب به چشمشان راه نمىيابد، و1419- 1422خسته نمىشوند ) (، بدنهاى آنان دچار سستى1423- 1430عقلهاى آنان دچار اشتباه نمىگردد )

(1431- 1438نشده، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمىشوند. )برخى از فرشتگان، امينان وحى الهى، و زبان گوياى وحى براى پيامبران مىباشند )

5 (2. : است(. باران بى و خشك كه تندى باد اعتقم6 (3 : سآلوژى(. علم به ( SEA LOGYاشاره لوژى ) كيماتو و شناسى (KYMATOLOGYدريا شناسى ) موج7 (4. : مشك(. محتواى كردن رو و زير السقاء مخض8 (5) ( : شناسى(. آب بخار اتمولوژى علم به اشاره

(، كه پيوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند. )1439- 1447 (، و جمعى1453- 1456( جمعى از فرشتگان حافظان بندگان )1448- 1452

( بعضى از آنها پاهايشان در طبقات1457- 1460ديگر دربانان بهشت خداوندند. ) (، و اركان1461- 1473پايين زمين قرار داشته، و گردنهاشان از آسمان فراتر )

(، عرش الهى بر دوشهايشان1474- 1478وجودشان از اطراف جهان گذشته ) -1486(، برابر عرش خدا ديدگان به زير افكنده )1479- 1483استوار است )

( ميان اين دسته از1487- 1489(، و در زير آن، بالها را به خود پيچيدهاند. )1484 فرشتگان با آنها كه در مراتب پايينترى قرار دارند، حجاب عزت، و پردههاى قدرت،

( هرگز خدا را با وهم و خيال، در شكل و1490- 1500فاصله انداخته است. ) -1510(، و صفات پديدهها را بر او روا نمىدارند )1501- 1504صورتى نمىپندارند )

1505،)

______________________________ (. امام عليه السالم در اين گفتار علمى به مراحل دقيق آفرينش اشاره كرد كه1)

خداوند بزرگ ابتدا هوا و سپس آب و آنگاه ديگر پديدهها را آفريد. امروزه همه دانشمندان اين حقيقت را قبول دارند كه آب از اكسيژن و هيدروژن پديد آمده و

آغاز آفرينش از هوا و توده بخار بوده است.

(. اعتقم: باد تندى كه خشك و بى باران است.2)

)دريا شناسى( و كيماتو لوژى SEA LOGY(. اشاره به علم: سآلوژى3)KYMATOLOGY )موج شناسى(

(. مخض السقاء: زير و رو كردن محتواى مشك.4)

(. اشاره به علم: اتمولوژى )بخار آب شناسى(5)

37نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و نه با همانند آوردن، به1511- 1514هرگز خدا را در جايى محدود نمىسازند )او اشاره مىكنند.

(1519 -1515)

سوم- شگفتى آفرينش آدم عليه السالم و ويژگىهاى انسان كامل.

سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمتهاى گوناگون زمين، از قسمتهاى سخت و نرم، -1541شور و شيرين، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد )

(، كه از آن، اندامى1542- 1546(، و با افزودن رطوبت، چسبناك گرديد )1520

. آن را9(1547- 1557شايسته، و عضوهايى جدا و به يكديگر پيوسته آفريد ) ( تا1558- 1564خشكانيد تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد )

(1565- 1569زمانى معين و سر انجامى مشخص، اندام انسان كامل گرديد. ) -1575آنگاه از روحى كه آفريد در آن دميد تا به صورت انسانى زنده در آمد )

( و داراى1576- 1579(، داراى نيروى انديشه، كه وى را به تالش اندازد )1570 به انسان اعضاء و10(1580- 1583افكارى كه در ديگر موجودات، تصرف نمايد. )

(، و ابزارى عطا فرمود، كه1584- 1586جوارحى بخشيد، كه در خدمت او باشند ) ( قدرت تشخيص به او داد تا حق و1587- 1589آنها را در زندگى به كار گيرد. )

، و حواس چشايى، و بويايى، و وسيله تشخيص11(1590- 1597باطل را بشناسد ) ( انسان را مخلوطى1598- 1609رنگها، و أجناس مختلف در اختيار او قرار داد. )

از رنگهاى گوناگون، و چيزهاى همانند و سازگار، و نيروهاى متضاد، و مزاجهاى ( سپس از1610- 1626گوناگون، گرمى، سردى، ترى، خشكى، قرار داد. )

فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدى را كه پذيرفتهاند (، و1627- 1644وفا كنند، اينگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند )

فرمود: »بر آدم سجده كنيد پس فرشتگان همه سجده كردند جز شيطان« ) ( غرور و خود بزرگ بينى او را گرفت و شقاوت و بدى بر او غلبه1645- 1651

كرد، و به آفرينش خود از آتش افتخار نمود، و آفرينش انسان از خاك را پست ( خداوند براى سزاوار بودن شيطان به خشم الهى، و براى1652- 1665شمرد. )

( و فرمود:1666- 1676كامل شدن آزمايش، و تحقق وعدهها، به او مهلت داد )»تا روز رستاخيز مهلت داده شدى«.

(1684 -1677)

چهارم- آدم عليه السالم و داستان بهشت

سپس خداوند آدم را در خانهاى مسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود. جايگاه او را ( پس1685- 1701امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمنى او ترساند. )

شيطان او را فريب داد، بدان علت كه از زندگى آدم در بهشت و هم نشينى او با ( پس آدم عليه السالم يقين را به ترديد، و1702- 1710نيكان حسادت ورزيد. )

( و شادى خود1711- 1716عزم استوار را به گفتههاى ناپايدار شيطان فروخت ) (1717- 1723را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براى او پشيمانى آورد )

آنگاه خداى سبحان در توبه را بر روى آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جارى ( آنگاه آدم را به1724- 1739ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. )

زمين، خانه آزمايشها و مشكالت، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزندانى پديد آورد )(، و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى برگزيد.1740- 1747

9 (1 : آنتروپولوژى(. علم به (ANTHROPOLOGYاشاره شناسى ) انسانرا(. 2) 10 قانونمندان و تدريجى پيدايش و تكامل كه شده مطرح هدفدار و مستقل گونهاى به انسان آفرينش ماجراى

» « » « كه نظريههايى ندارد، قبول را آن شده سازى باز و الماركيسم و داروينيسم نظريههاى و انواع تبدل اما دارد قبولپديد شناسى كروموزم و ژنتيك علم در كه انقالبى با و است گرديده حذف دنيا مهم دانشگاهاى دروس از نيز امروز

. شدهاند آشنا امام كالم عمق به بيشتر آمده11 (3. نمىدانند(. ممكن را شناخت كه پوچگرايى و نهيليسم تفكر رد و شناخت امكان اثبات

______________________________)انسان شناسى( ANTHROPOLOGY(. اشاره به علم: آنتروپولوژى1)

(. ماجراى آفرينش انسان به گونهاى مستقل و هدفدار مطرح شده كه تكامل و2) پيدايش تدريجى و قانونمندان را قبول دارد اما تبدل انواع و نظريههاى

»داروينيسم« و »الماركيسم« و باز سازى شده آن را قبول ندارد، نظريههايى كه امروز نيز از دروس دانشگاهاى مهم دنيا حذف گرديده است و با انقالبى كه در

علم ژنتيك و كروموزم شناسى پديد آمده بيشتر به عمق كالم امام آشنا شدهاند.

(. اثبات امكان شناخت و رد تفكر نهيليسم و پوچگرايى كه شناخت را ممكن3)نمىدانند.

39نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

- فلسفه بعثت پيامبران )نبوت عامه(4

( تا امانت رسالت را به مردم1748- 1759خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت ) برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليتها بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و

-1777حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روى آوردند )(، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد )1760 (، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با1778- 1786

( تا1787- 1793خواستههاى انسانها، رسوالن خود را پى در پى اعزام كرد ) را از آنان باز جويند و نعمتهاى فراموش شده را به ياد12وفادارى به پيمان فطرت

( و با ابالغ احكام الهى، حجت خدا را بر آنها تمام نمايند )1794- 1800آورند ) ( و1805- 1809( و توانمندىهاى پنهان شده عقلها را آشكار سازند )1801- 1804

(، مانند:1810- 1813نشانههاى قدرت خدا را معرفى كنند )

سقف بلند پايه آسمانها بر فراز انسانها، گاهواره گسترده زمين در زير پاى آنها، و (، و1814- 1827وسائل و عوامل حيات و زندگى، و راههاى مرگ و مردن )

مشكالت و رنجهاى پير كننده، و حوادث پى در پى، كه همواره بر سر راه آدميان ( خداوند هرگز انسانها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا1828- 1834است. )

(، پيامبرانى كه با1835- 1852برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است ) اندك بودن ياران، و فراوانى انكار كنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهى

( بعضى از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند و1853- 1863نكردند. ) ( بدين گونه قرنها1864- 1874برخى ديگر را پيامبران گذشته معرفى كردند. )

(، پدران رفتند و فرزندان جاى آنها1875- 1881پديد آمد، و روزگاران سپرى شد )را گرفتند.

وجودى( 1) 12 ابعاد از يكى را مذهبى بعد نيز امروز روانشناسى در و جوست، خدا فطرت و روان نظر از انسان چون. مىجويد جا همه در را خدا و دارد گرايش خدا به فطرت و روان نظر از انسان نباشد، موانعى اگر پذيرفتهاند، آدمى روح

(1887 -1882)

- فلسفه بعثت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم5

تا اين كه خداى سبحان، براى وفاى به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوت، حضرت محمد )كه درود خدا بر او باد( را مبعوث كرد، پيامبرى كه از همه پيامبران

(،1888- 1909پيمان پذيرش نبوت او را گرفته بود، نشانههاى او شهرت داشت ) و تولدش بر همه مبارك بود. در روزگارى كه مردم روى زمين داراى مذاهب

(: عدهاى1910- 1923پراكنده، خواستههاى گوناگون، و روشهاى متفاوت بودند ) خدا را به پديدهها تشبيه كرده و گروهى نامهاى ارزشمند خدا را انكار و به بتها

-1935(، و برخي به غير خدا اشاره مىكردند. )1924- 1931نسبت مىدادند ) ( پس خداى سبحان، مردم را به وسيله محمد صلى الله عليه و آله و سلم از1932

(1936- 1944گمراهى نجات داد و هدايت كرد، و از جهالت رهايى بخشيد. ) سپس ديدار خود را براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر گزيد، و آنچه نزد

( و او را با كوچ دادن از دنيا گرامى1945- 1955خود داشت براى او پسنديد )داشت، و از گرفتارىها و مشكالت رهايى بخشيد و كريمانه قبض روح كرد.

(1970 -1956)

* ضرورت امامت پس از پيامبران الهى6

رسول گرامى اسالم، در ميان شما مردم جانشينانى برگزيد كه تمام پيامبران (، زيرا آنها هرگز انسانها را1971- 1978گذشته براى امتهاى خود برگزيدند )

سرگردان رها نكردند و بدون معرفى راهى روشن و

______________________________ ( چون انسان از نظر روان و فطرت خدا جوست، و در روانشناسى امروز نيز1)

بعد مذهبى را يكى از ابعاد وجودى روح آدمى پذيرفتهاند، اگر موانعى نباشد، انساناز نظر روان و فطرت به خدا گرايش دارد و خدا را در همه جا مىجويد.

41نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

.13(1979- 1989نشانههاى استوار، از ميان مردم نرفتند )

* ويژگىهاى قرآن و احكام اسالم7

(، كه بيان كننده حالل و حرام، واجب1990- 1996كتاب پروردگار ميان شماست ) و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثلها، مطلق و

مقيد، محكم و متشابه مىباشد، عبارات مجمل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود

تئوكراسى(. 1) 13 حكومت به (THEOCRACYاشاره مذهبى ) حكومت

(، از واجباتى كه پيمان شناسايى آن را گرفت و1997- 2033را روشن مىكند ) ( قسمتى از احكام دينى در2034- 2043مستحباتى كه آگاهى از آنها الزم نيست. )

قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و بعضى از آن، در سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و14(،2044- 2054آمده )

(،2055- 2064سلم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است ) -2072بعضى از واجبات، وقت محدودى داشته كه در آينده از بين رفته است. )

محرمات الهى از هم جدا مىباشند، برخى از آنها، گناهان بزرگ است كه15(2065 (، و2073- 2086وعده آتش دارد و بعضى كوچك كه وعده بخشش داده است )برخى از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.

(2094 -2087)

- فلسفه و راه آورد حج8

خدا حج را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانهاى كه آن را قبلهگاه ( كه چونان تشنگان به سوى آن روى مىآورند، و2095- 2109انسانها قرار داده )

( خداى سبحان، كعبه را مظهر2110- 2117همانند كبوتران به آن پناه مىبرند. ) تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود

( و در ميان انسانها، شنوندگانى را برگزيد كه دعوت او را2118- 2126قرار داد ) ( و سخن او را تصديق نمايند و پاى بر جايگاه2127- 2134براى حج، اجابت كنند )

پيامبران الهى نهند.

(، و2135- 2146همانند فرشتگانى كه بر گرد عرش الهى طواف مىكنند ) سودهاى فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوى

( خداى سبحان، كعبه را براى2147- 2156وعدهگاه آمرزش الهى بشتابند. ) (،2157- 2165اسالم، نشانه گويا، و براى پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد )

اداى حق آن را واجب كرد و حج بيت الله را واجب شمرد و بر همه شما انسانها (، و فرمود: آن كس كه توان2166- 2174مقرر داشت كه به زيارت آن برويد )

رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند ازهمه جهانيان بى نياز است.

(2194 -2175)

______________________________)حكومت مذهبى( THEOCRACY(. اشاره به حكومت تئوكراسى1)

آيه(. 2) 14 :\15مانند نساء «\iسوره نسائكم» من الفاحشة يأتين الالتي تا) Eو كنيد زندانى خانهها در را كاره بد زنان. است( گرفته را آن جاى رجم و طالق و شده، برداشته حكم اين بميرند

آيه(. 3) 15 با و بود موقتى كه المقدس بيت طرف به خواندن نماز دستور نماز 144مانند و شده داشته بر آن حكم بقره\ گرديد واجب كعبه سوى *\iبه الحرام المسجد شطر وجهك .Eفول

)زنان بد »و الالتي يأتين الفاحشة من نسائكم« سوره نساء:15(. مانند آيه 2) كاره را در خانهها زندانى كنيد تا بميرند( اين حكم برداشته شده، و طالق و رجم

جاى آن را گرفته است.

144(. مانند دستور نماز خواندن به طرف بيت المقدس كه موقتى بود و با آيه 3) فول وجهك شطربقره حكم آن بر داشته شده و نماز به سوى كعبه واجب گرديد

.المسجد الحرام*

43نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1002)

2ترجمه خطبه

هجرى ايراد فرمود(38 در سال 16)پس از بازگشت از نبرد صفين

ستايش پروردگار1

ستايش مىكنم خداوند او را، براى تكميل نعمتهاى او و تسليم بودن برابر بزرگى او( و در رفع نيازها از او يارى مىطلبم )2195- 2227و ايمن ماندن از نافرمانى او. )

(؛ زيرا آن كس را كه خدا هدايت كند، هرگز گمراه نگردد، و آن را كه2228- 2232 خدا دشمن دارد، هرگز نجات نيابد و هر آن كس را كه خداوند بى نياز گرداند،

( پس ستايش خداوند گران سنگترين چيز2233- 2247نيازمند نخواهد شد. ) (، و گواهى2248- 2255است، و برترين گنجى است كه ارزش ذخيره شدن دارد )

مىدهم كه جز خداى يكتاى بى شريك، معبودى نيست، شهادتى كه اخالص آن آزموده و پاكى و خلوص آن را باور داريم و تا زندهايم بر اين باور استواريم، و آن

(، زيرا شهادت2256- 2281را براى صحنههاى هولناك روز قيامت ذخيره مىكنيم ) به يگانگى خدا، نشانه استوارى ايمان، باز كننده درهاى احسان، مايه خشنودى

خداى رحمان، و دور كننده شيطان است.

(2293 -2282)

ويژگىهاى پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم2

و شهادت مىدهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده خدا و فرستاده اوست. خداوند او را با دينى آشكار، و نشانهاى پايدار و قرآنى نوشته شده و

-2318استوار و نورى درخشان و چراغى تابان و فرمانى آشكار كننده فرستاد ) ، و با آيات17( تا شك و ترديدها را نابود سازد و با دالئل روشن استدالل كند2294

الهى مردم را پرهيز دهد، و از كيفرهاى الهى بترساند.16 (1 » « سال(. صفر در صفين جنگ آنجا در كه فرات رود كرانه بر بالس، و رقه نزديك سرزمينى بين 37صفين هجرى

) (. البلدان معجم است داده رخ شاميان و السالم عليه على امام

(2329 -2319)

شناخت عصر جاهليت3

خدا پيامبر اسالم را زمانى فرستاد كه مردم در فتنهها گرفتار شده، رشتههاى دين پاره شده و ستونهاى ايمان و يقين ناپايدار بود. در اصول دين اختالف داشته، و

-2353امور مردم پراكنده بود، راه رهايى دشوار و پناهگاهى وجود نداشت ) -2358(، چراغ هدايت بى نور، و كور دلى همگان را فرا گرفته بود. )2330 ( خداى رحمان معصيت مىشد و شيطان يارى مىگرديد، ايمان بدون ياور2354

مانده و ستونهاى آن ويران گرديده و نشانههاى آن انكار شده، راههاى آن ويران و ( مردم جاهلى شيطان را2359- 2377جادههاى آن كهنه و فراموش گرديده بود. )

اطاعت مىكردند و به راههاى او مىرفتند و در آبشخور شيطان سيراب مىشدند. ) ( با دست مردم جاهليت، نشانههاى شيطان، آشكار و پرچم او بر2378- 2384

( فتنهها، مردم را لگد مال كرده و با سمهاى محكم2385- 2390افراشته گرديد. ) ( اما مردم حيران و2391- 2401خود نابودشان كرده و پا بر جا ايستاده بود. )

سرگردان، بى خبر و فريب خورده، در كنار بهترين خانه )كعبه( و بدترين همسايگان ( خواب آنها بيدارى، و سرمه چشم2402- 2413)بت پرستان( زندگى مىكردند. )

آنها اشك بود، در سرزمينى كه دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامى بود.

(2424 -2414)

______________________________ (. صفين سرزمينى نزديك »رقه« و بالس، بر كرانه رود فرات كه در آنجا جنگ1)

هجرى بين امام على عليه السالم و شاميان رخ داده37صفين در صفر سال است. )معجم البلدان(

)پذيرش بدون دليل و برهان( در سراسر DOGMATISM(. نفى تفكر دگماتيسم2) نهج البالغه در واژههاى حجج، دليل، برهان، اين حقيقت را طرح مىفرمايد كه انسان

با دليل و برهان مىبايد چيزى را پذيرفته يا انكار كند.

45نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

ويژگىهاى اهل بيت عليهم السالم4

عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جايگاه اسرار خداوندى و پناهگاه فرمان الهى و مخزن علم خدا و مرجع احكام اسالمى، و نگهبان كتابهاى آسمانى و

( خدا به وسيله اهل بيت عليهم2425- 2451كوههاى هميشه استوار دين خدايند )

دگماتيسم(. 2) 17 تفكر ( DOGMATISMنفى ( حجج، واژههاى در البالغه نهج سراسر در برهان و دليل بدون پذيرش. كند انكار يا پذيرفته را چيزى مىبايد برهان و دليل با انسان كه مىفرمايد طرح را حقيقت اين برهان، دليل،

السالم پشت خميده دين را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از ميانبرداشت.

(2459 -2452)

سيماى فاسدان5

برابر فاسدانى كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فريب آبيارى كردند، ومحصول آن را كه جز عذاب و بدبختى نبود برداشتند!

(2472 -2460)

جايگاه آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم6

كسى را با خاندان رسالت نمىشود مقايسه كرد و آنان كه پرورده نعمت هدايت ( عترت پيامبر صلى2473- 2490اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. )

-2496الله عليه و آله و سلم أساس دين، و ستونهاى استوار يقين مىباشند. )( شتاب كننده، بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد )2491 (؛ زيرا ويژگىهاى حق واليت به آنها اختصاص دارد و وصيت پيامبر2497- 2503

صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به خالفت مسلمين و ميراث رسالت، به آنها ( هم اكنون )كه خالفت را به من سپرديد( حق به اهل2504- 2513تعلق دارد. )

آن بازگشت، و دوباره به جايگاهى كه از آن دور مانده بود، باز گردانده شد.

(2523 -2514( )1003)

3ترجمه خطبه

)معروف به خطبه شقشقيه كه درد دلهاى امام عليه السالم از ماجراى سقيفه و18غصب خالفت در اين خطبه مطرح است(

شكوه از ابا بكر و غصب خالفت1

آگاه باشيد! به خدا سوگند! ابا بكر، جامه خالفت را بر تن كرد، در حالى كه مىدانست جايگاه من نسبت به حكومت اسالمى، چون محور آسياب است به

( او مىدانست كه سيل علوم از2524- 2563آسياب كه دور آن حركت مىكند. ) دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشهها به بلنداى ارزش من

( پس من رداى خالفت رها كرده و دامن جمع2564- 2571نتوانند پرواز كرد. ) ( و در اين انديشه بودم كه آيا با2572- 2578نموده از آن كناره گيرى كردم )

دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم؟ يا در اين محيط خفقانزا و تاريكى كه18 (1 : كه( كردم مطالعه كتابهايى در را خطبه اين قسم خدا به مىگويد خشاب رضى 200ابن سيد تولد از قبل سال

(. ج الحديد ابى ابن شرح بود شده نوشته سره ج 206ص 1قدس الغدير (82ص 7و

( كه پيران را فرسوده، جوانان2579- 2591به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ )را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و مالقات پروردگار اندوهگين نگه مىدارد! )

( پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانهتر ديدم. )2592- 2605 ( پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى2606- 2613

( و با ديدگان خود مىنگريستم كه ميراث مرا به2614- 2622من مانده بود. )غارت مىبرند!.

(2625 -2623)

بازى ابا بكر با خالفت2

-2634تا اينكه خليفه اول، به راه خود رفت و خالفت را به پسر خطاب سپرد. ) مرا با برادر جابر،19( سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد:2626

»حيان« چه شباهتى است؟ )من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او ( شگفتا! ابا بكر كه در حيات خود از2635- 2648راحت و آسوده در خانه بود.!( )

چگونه در هنگام مرگ، خالفت را به عقد20مردم مىخواست عذرش را بپذيرند،( هر دو از شتر خالفت سخت2649- 2660ديگرى در آورد؟. )

______________________________ ( ابن خشاب مىگويد: به خدا قسم اين خطبه را در كتابهايى مطالعه كردم كه1)

سال قبل از تولد سيد رضى قدس سره نوشته شده بود. )شرح ابن ابى200(82 ص 7 و الغدير ج 206 ص 1الحديد ج

(. اعشى لقب ابو بصير، ميمون بن قيس است.2)

(. ابا بكر، بارها مىگفت: »اقيلونى فلست بخيركم« )مرا رها كنيد، و از خالفت3)معذور داريد زيرا من بهتر از شما نيستم(

47نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

دوشيدند و از حاصل آن بهرهمند گرديدند.

(2664 -2661)

شكوه از عمرو ماجراى خالفت:3

سرانجام اولى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى )عمر( سپرد كه (2665- 2680مجموعهاى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود )

19 (2. است(. قيس بن ميمون بصير، ابو لقب اعشى20 (3 (» «: شما(. از بهتر من زيرا داريد معذور خالفت از و كنيد، رها مرا بخيركم فلست اقيلونى مىگفت بارها بكر، ابا

نيستم(

زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد،پردههاى بينى حيوان پاره مىشود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مىكند. )

( سوگند به خدا! مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمى2681- 2692 (، و من در2693- 2703گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويىها و اعتراضها شدند )

-2710اين مدت طوالنى محنتزا، و عذاب آور، چارهاى جز شكيبايى نداشتم )21(، تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد.2704

شكوه از شوراى عمر:4

سپس عمر خالفت را در گروهى از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان ( پناه بر خدا از اين شورا! در كدام زمان در برابر شخص2711- 2720مىباشم!! )

اولشان در خالفت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم؟ كه هم ( ناچار2721- 2737اكنون مرا همانند آنها پندارند؟ و در صف آنها قرارم دهند؟ )

( يكى از آنها با2738- 2745باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. ) را بر حقيقت برترى23 و ديگرى دامادش22كينهاى كه از من داشت روى بر تافت،

.24(2746- 2757داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان )

* شكوه از خالفت عثمان:5

تا آن كه سومى به خالفت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين (، و خويشاوندان پدرى او از2758- 2768آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود )

بنى اميه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر عثمان آنقدر اسراف كرد25(،2769- 2780گرسنهاى كه بجان گياه بهارى بيفتد )

كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى اونابودش ساخت.

(2793 -2781)

* بيعت عمومى مردم با امير المؤمنين عليه السالم:6

بود، از هر طرف مرا احاطه26روز بيعت، فراوانى مردم چون يالهاى پر پشت گفتار (، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السالم لگد مال2794- 2808كردند )

سال(. 1) 21 در بكر سال 11ابا اآلخر جمادى در و رسيد بخالفت سال 13هجرى در عمر و درگذشت به 13هجرى هجرىسال الحجة ذى در و رسيد .23خالفت رفت دنيا از هجرى

22 (2. بود(. نفره شش شوراى از يكى كه وقاص ابى بن سعد23 (3 . » « در(. اختالفى اگر داد دستور عمر زيرا داشت شورا در وتو حق كه عثمان، خواهر شوهر عوف، بن الرحمن عبد

خود حكومت دوران در عمر سنت، اهل دانشمندان اعتراف طبق اينكه با است، عثمان داماد رأى مالك، آمد، پديد شورا «). (» «: ج الغدير، مىشد هالك عمر نبود على اگر عمر لهلك على ال لو كه كرد اعتراف ص 3بارها ،97»

24 (4. آوردند(. وجود به را جمل جنگ و شوريدند امام بر پستى، و رذالت از كه زبير، و طلحهخطبه(- 5) 25 پاورقى .43به شود مراجعهنام(. 6) 26 با بگويند را چيزى فراوانى مىخواستند اگر و بوده المثل ضرب او گردن پشم فراوانى كه حيوانى كفتار،

. مىكردند مطرح كفتار يال موهاى

( مردم چون گلههاى2809- 2815 و رداى من از دو طرف پاره شد. )27گردند، ( اما آنگاه كه به پاخاستم و2816- 2819انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. )

و گروهى از اطاعت من28حكومت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند -2830 و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند )29سرباز زده و از دين خارج شدند،

گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مىفرمايد: »سراى آخرت را30(،2820 براى كسانى برگزيديم كه خواهان سركشى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن

( آرى! به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده2831- 2852پرهيزكاران است« )بودند، اما دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشمهايشان را خيره كرد.

(2868 -2853)

______________________________ هجرى13 هجرى بخالفت رسيد و در جمادى اآلخر سال 11(. ابا بكر در سال 1)

23 هجرى به خالفت رسيد و در ذى الحجة سال 13درگذشت و عمر در سال هجرى از دنيا رفت.

(. سعد بن ابى وقاص كه يكى از شوراى شش نفره بود.2)

(. عبد الرحمن بن عوف، شوهر خواهر عثمان، كه حق »وتو« در شورا داشت.3) زيرا عمر دستور داد اگر اختالفى در شورا پديد آمد، مالك، رأى داماد عثمان است،

با اينكه طبق اعتراف دانشمندان اهل سنت، عمر در دوران حكومت خود بارها اعتراف كرد كه: »لو ال على لهلك عمر« )اگر على نبود عمر هالك مىشد.( »الغدير،

«97، ص 3ج

(. طلحه و زبير، كه از رذالت و پستى، بر امام شوريدند و جنگ جمل را به وجود4)آوردند.

مراجعه شود.43(- به پاورقى خطبه 5)

(. كفتار، حيوانى كه فراوانى پشم گردن او ضرب المثل بوده و اگر مىخواستند6)فراوانى چيزى را بگويند با نام موهاى يال كفتار مطرح مىكردند.

(- برخى از شارحان »الحسنان« را دو انگشت شصت پا گرفتهاند مثل ابن ابى7) هجرى بخالفت رسيد و در35الحديد، و به نقل از قطب راوندى. امام در سال

هجرى شهيد شد.40سال

(. ناكثين )اصحاب جمل( مانند: طلحه و زبير.8)27 (7. » « راوندى(- قطب از نقل به و الحديد، ابى ابن مثل گرفتهاند پا شصت انگشت دو را الحسنان شارحان از برخى

سال در سال 35امام در و رسيد بخالفت .40هجرى شد شهيد هجرى28 (8. : ) ( زبير(. و طلحه مانند جمل اصحاب ناكثين29 (9. » « ) ( آورد(. پديد را نهروان جنگ و بود مشهور الثديه ذو به كه زهير پسر حرقوص رهبرى به خوارج مارقين30 (10. كردند(. تحميل امام بر را صفين جنگ كه او ياران و معاويه قاسطين،

(. مارقين )خوارج( به رهبرى حرقوص پسر زهير كه به »ذو الثديه« مشهور بود9)و جنگ نهروان را پديد آورد.

(. قاسطين، معاويه و ياران او كه جنگ صفين را بر امام تحميل كردند.10)

49نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

* مسؤوليتهاى اجتماعى7

سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجت را بر من تمام نمىكردند، و اگر خداوند از علماء عهد و

پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خالفت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مىساختم، و آخر خالفت را

به كاسه اول آن سيراب مىكردم، آنگاه مىديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى.31(2869- 2918بزغالهاى بى ارزشتر است )

گفتند: در اينجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامهاى به دست امام عليه السالم داد و امام عليه السالم آن را مطالعه مىفرمود، گفته شد، مسايلى در آن بود كه

مىبايست جواب مىداد. وقتى خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا امير المؤمنين! چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مىكرديد؟ امام عليه

السالم فرمود:

-2973هرگز! اى پسر عباس، شعلهاى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست ) ابن عباس مىگويد، به خدا سوگند! بر هيچ گفتارى مانند قطع شدن32(،2919

سخن امام عليه السالم اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه(2974- 2995دوست دارد به سخن ادامه دهد. )

* مىگويم: )معناى سخن امام عليه السالم كه فرمود،

كراكب الصعبة،

اين است كه اگر سوار كار مهار شتر سركش را سخت بكشد، و مركب چموشى نافرمانى كند، بينى او پاره مىشود، و اگر مهارش را رها كند، چموشى كرده در

پرتگاه سقوط قرار مىگيرد و صاحبش قدرت كنترل او را ندارد. مىگويند »اشنق الناقه« يعنى بوسيله مهار، سر شتر را باال بكشد و »شنقها« نيز مىگويند كه ابن

سكيت در كتاب اصالح المنطق گفته است. اينكه فرمود

سكوالريسم( 1) 31 ( SECULARISMنفى تئوكراسى ) اثبات و سياست از دين جدائى حكومت ) THEOCRACYتفكرمذهبى(

32 (2 (. : بيرون(. او گلوى زير از شتر، خشم هنگام به كه بادكنك شبه چيزى شقشقه، است المثل ضرب هدرت شقشقة. ) آورديم ترجمه در كه است همان المثل ضرب اين پيام مىگردد ناپديد گرفتن آرام از پس و مىزند

»اشنق لها«

و نفرمود »اشنقها« براى آنكه اين كلمه را مقابل

»اسلس لها«

قرار داد، گويى فرموده باشد كه اگر سر او را باال كشد. يعنى آن را واگذارد تا سرخود را باال نگاه دارد(.

(1004)

4ترجمه خطبه

هجرى و كشته شدن طلحه و زبير36)گفته شد كه پس از فتح بصره در سال ايراد فرمود(

* ويژگىهاى اهل بيت عليهم السالم:1

شما مردم به وسيله ما، از تاريكىهاى جهالت نجات يافته و هدايت شديد، و به كمك( صبح سعادت شما با نور ما درخشيد )3086- 3122ما، به اوج ترقى رسيديد. )

(، و3128- 3132(، كر است گوشى كه بانگ بلند پندها را نشنود )3123- 3127آن كس را كه فرياد بلند، كر كند، آواى نرم حقيقت چگونه در او أثر خواهد كرد؟ )

( قلبى كه از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد!.3133- 3139 ( من همواره منتظر سرانجام حيلهگرى شما مردم بصره بودم، و3140- 3144)

( تظاهر به3145- 3154نشانههاى فريب خوردگى را در شما مىنگريستم. ) ديندارى شما، پردهاى ميان ما كشيد ولى من با صفاى باطن درون شما را

مىخواندم.

(3163 -3155)

ويژگىهاى امام على عليه السالم:2

من براى وا داشتن شما به راههاى حق، كه در ميان جادههاى گمراه كننده بود، به پاخاستم در حالى كه سر گردان بوديد و راهنمايى نداشتيد تشنه كام هر چه زمين

امروز زبان بسته را به سخن33(،3164- 3181را مىكنديد قطره آبى نمىيافتيد ) -3192( دور باد رأى كسى كه با من مخالفت كند! )3182- 3187مىآورم. )

( از روزى كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و ترديد نكردم! )3188 ( كناره گيرى من چونان حضرت موسى عليه السالم برابر ساحران3193- 3198

است كه بر خويش بيمناك نبود،

33 (3. است(. بيهوده تالش از كنايه المثل ضرب

______________________________ )تفكر جدائى دين از سياست( و اثبات SECULARISM( نفى سكوالريسم1)

)حكومت مذهبى( THEOCRACYتئوكراسى

(. شقشقة هدرت: ضرب المثل است. )شقشقه، چيزى شبه بادكنك كه به هنگام2) خشم شتر، از زير گلوى او بيرون مىزند و پس از آرام گرفتن ناپديد مىگردد( پيام

اين ضرب المثل همان است كه در ترجمه آورديم.

(. ضرب المثل كنايه از تالش بيهوده است.3)

51نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

ترس او براى اين بود كه مبادا جاهالن پيروز شده و دولت گمراهان حاكم گردد. ) -3220( امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطل قرار داريم )3199- 3213(، آن كس كه به وجود آب اطمينان دارد تشنه نمىماند.3214

(3225 -3221( )1005)

5ترجمه خطبه

)پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ماجراى سقيفه، عباس و ابوسفيان، پيشنهاد خالفت داده كه با امام عليه السالم بيعت كنند(

راههاى پرهيز از فتنهها1

(، و از3226- 3279 درهم بشكنيد )34اى مردم، امواج فتنهها را با كشتىهاى نجات (، و تاجهاى فخر و برترى جويى را3280- 3284راه اختالف و پراكندگى بپرهيزيد )

(، رستگار شد آن كس كه با ياران به پاخاست، يا3285- 3288بر زمين نهيد ) ( اين گونه3289- 3295كناره گيرى نمود و مردم را آسوده گذاشت. )

(، و آن كس3296- 3303، چون آبى بد مزه، و لقمهاى گلوگير است )35زمامدارىكه ميوه را كال و نارس بچيند، مانند كشاورزى است كه در زمين ديگرى بكارد.

(3312 -3304)

فلسفه سكوت2

در شرايطى قرار دارم كه اگر سخن بگويم، مىگويند بر حكومت حريص است )(، و اگر خاموش باشم، مىگويند:3313- 3321

34 (1 «: كشتى(. همانند من بيت اهل مثل فرمود كه سلم و آله و عليه الله صلى پيامبر معروف حديث به است اشاره.» است نجات

35 (2!! سفيان(. ابو پيشنهادى زمامدارى

( هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه3322- 3328از مرگ مىترسيد!! ) ( سوگند به خدا، انس و عالقه فرزند ابى3329- 3333جنگها و حوادث ناگوار؟! )

-3344طالب به مرگ در راه خدا، از عالقه طفل به پستان مادر بيشتر است! ) ( اين كه سكوت برگزيدم، از علوم و حوادث پنهانى آگاهى دارم كه اگر باز3334

گويم مضطرب مىگرديد، چون لرزيدن ريسمان در چاههاى عميق!.

(3358 -3345( )1006)

6ترجمه خطبه

هجرى در شهر مدينه آن گاه كه از امام خواستند طلحه و زبير را36)در سال تعقيب نكند، فرمود(

آگاهى و مظلوميت امام عليه السالم

-3391به خدا سوگند! از آگاهى الزمى برخوردارم و هرگز غافلگير نمىشوم ) (3396- 3399 كه دشمنان ناگهان مرا محاصره كنند )36(،3392- 3395( )3359

( من همواره با يارى انسان حق طلب،3400- 3402و با نيرنگ دستگيرم نمايند. )بر سر آن كس مىكوبم كه از حق روى گردان است،

______________________________ (. اشاره است به حديث معروف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود:1)

»مثل اهل بيت من همانند كشتى نجات است«.

(. زمامدارى پيشنهادى ابو سفيان!!2)

(. ضبع، يعنى »كفتار« كه در اغفال شدن ضرب المثل بود، با سر و صداهايى كه3) شكارچيان بوجود مىآوردند سر در النه فرو برده، از خطرات پيرامون خود غافل مىشد و به خواب مىرفت و شكار مىگرديد، سپس ضرب المثل براى انسان بى

اطالع گرديد.

53نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و با يارى فرمانبر مطيع، نافرمان اهل ترديد را درهم مىشكنم، تا آن روز كه دوران ( پس سوگند به خدا، من همواره از حق3403- 3420زندگانى من به سر آيد. )

خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تا امروزحق مرا از من باز داشته و به ديگرى اختصاص دادند.

36 (3 » « در(. سر مىآوردند بوجود شكارچيان كه صداهايى و سر با بود، المثل ضرب شدن اغفال در كه كفتار يعنى ضبع،براى المثل ضرب سپس مىگرديد، شكار و مىرفت خواب به و مىشد غافل خود پيرامون خطرات از برده، فرو النه

. گرديد اطالع بى انسان

(3441 -3421( )1007)

7ترجمه خطبه

شناخت پيروان شيطان

(، و شيطان نيز آنها را3442- 3454منحرفان، شيطان را معيار كار خود گرفتند ) (، و3459- 3463( و در دلهاى آنان تخم گذارد )3455- 3458دام خود قرار داد )

( با چشمهاى آنان3464- 3469جوجههاى خود را در دامانشان پرورش داد. ) ( پس با يارى آنها بر3470- 3474مىنگريست و با زبانهاى آنان سخن مىگفت. )

( و كردارهاى زشت را در نظرشان زيبا3475- 3477مركب گمراهى سوار شد ) (، مانند رفتار كسى كه نشان مىداد در حكومت شيطان3478- 3481جلوه داد )

( و با زبان شيطان، سخن باطل مىگويد.3482- 3488شريك است )

(3493 -3489( )1008)

8ترجمه خطبه

هجرى به بيعت زبير، اشاره دارد(36)در اين سخنان ارزشمند در سال

پيمان شكنى زبير

پس به بيعت با من37(،3494- 3520زبير، مىپندارد با دست بيعت كرد نه با دل ) (، بر او الزم است3521- 3526اقرار كرده ولى مدعى انكار بيعت با قلب است )

(، يا به بيعت گذشته باز گردد!.3527- 3530بر اين ادعا دليل روشنى بياورد )

(3536 -3531( )1009)

9ترجمه خطبه

شناخت طلحه و زبير )و اصحاب جمل(

(، اما كارى از پيش3537- 3557چون رعد خروشيدند و چون برق درخشيدند ) ( ولى ما اين گونه نيستيم، تا3558- 3562نبردند و سر انجام سست گرديدند! )

(، و تا نباريم سيل جارى نمىسازيم.3563- 3567عمل نكنيم، رعد و برقى نداريم )

(3572 -3568)

37 (1 . گرفت(. را امام دست زبير وقتى مىدادند سر بيعت، بيعت، فرياد مردم پيشاپيش در زبير، و طلحه بيعت، روز در »! « زمان از پس بود، درست امام نظر گردى وفا بى و بشكنى را خود بيعت كه مىترسم فرمود او به امام كند، بيعت تا

عمه صفيه عوام، بن زبير مادر صورتيكه در جنگيدند، جمل جنگ در امام با و پيوستند شورشيان به زبير و طلحه كوتاهى. بود السالم عليه على امام

______________________________ (. در روز بيعت، طلحه و زبير، در پيشاپيش مردم فرياد بيعت، بيعت، سر1)

مىدادند. وقتى زبير دست امام را گرفت تا بيعت كند، امام به او فرمود »مىترسم كه بيعت خود را بشكنى و بى وفا گردى!« نظر امام درست بود، پس از زمان

كوتاهى طلحه و زبير به شورشيان پيوستند و با امام در جنگ جمل جنگيدند، درصورتيكه مادر زبير بن عوام، صفيه عمه امام على عليه السالم بود.

55نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1010)

10ترجمه خطبه

آگاهى امام عليه السالم براى مقابله با اصحاب جمل

(، و سواره و3573- 3591 حزب خود را جمع كرده )38آگاه باشيد كه شيطان ( اما من آگاهى الزم به3592- 3596پيادههاى لشكر خود را فراخوانده است! )

(، نه حق را پوشيده داشتم، و نه حق بر من پوشيده3597- 3600امور را دارم ) ( سوگند به خدا، گردابى براى آنان به وجود آورم كه جز من3601- 3608ماند )

(، آنها كه در آن غرق شوند، هرگز3609- 3616كسى نتواند آن را چاره سازد )نتوانند بيرون آيند، و آنان كه بگريزند، خيال بازگشت نكنند.

(3623 -3617( )1011)

11ترجمه خطبه

جمادى اآلخر هنگام دادن پرچم به15 هجرى روز پنجشنبه 36)در جنگ جمل سال 39دست فرزندش محمد حنفيه فرمود(

آموزش نظامى

(، دندانها را3624- 3642اگر كوهها از جاى كنده شوند تو ثابت و استوار باش ) (،3646- 3648(، كاسه سرت را به خدا عاريت ده )3643- 3645برهم به فشار )

(، به صفوف پايانى لشكر دشمن بنگر )3649- 3652پاى بر زمين ميخكوب كن ) (، و بدان كه3657- 3659(، از فراوانى دشمن چشم بپوش )3653- 3656

پيروزى از سوى خداى سبحان است.

باشد( 1) 38 واقعى شيطان است ممكن مىگويد الحديد ابى ابن مىباشند، جمل شورشى سران شيطان، از امام هدف. است گرفته كار به را منحرف افراد كه

سال( 2) 39 اآلخر جمادى ماه در جمل جنگ و بود، قيس بن جعفر دختر خوله، مادرش حنفيه اتفاق 36محمد هجرىافتاد.

(3667 -3660( )1012)

12ترجمه خطبه

هجرى يكى از ياران امام عليه السالم36)پس از پيروزى در جنگ بصره در سال گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و مىديد كه چگونه خدا تو را بر دشمنانت

پيروز كرد!(

شركت آيندگان در پاداش گذشتگان )نقش نيت در پاداش اعمال(

( گفت:3668- 3703امام عليه السالم پرسيد: آيا فكر و دل برادرت با ما بود؟. )( امام عليه السالم فرمود: پس او هم در اين جنگ با ما بود )3704- 3705آرى. ) (، بلكه با ما در اين نبرد شريكند آنهايى كه حضور ندارند، در صلب3706- 3708

(، به3709- 3721پدران و رحم مادران مىباشند، ولى با ما هم عقيده و آرمانند )(، و دين و ايمان به وسيله آنان تقويت مىگردد.3722- 3724زودى متولد مىشوند )

(3728 -3725)

______________________________ ( هدف امام از شيطان، سران شورشى جمل مىباشند، ابن ابى الحديد مىگويد1)

ممكن است شيطان واقعى باشد كه افراد منحرف را به كار گرفته است.

( محمد حنفيه مادرش خوله، دختر جعفر بن قيس بود، و جنگ جمل در ماه2) هجرى اتفاق افتاد.36جمادى اآلخر سال

57نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1013)

13ترجمه خطبه

هجرى پس از پايان جنگ در مسجد جامع شهر در نكوهش36)روز جمعه سال مردم بصره فرمود(

عوامل سقوط جامعه )روانشناسى اجتماعى مردم بصره(

374 و پيروان حيوان »شتر عايشه« بوديد )40(،3729- 3743شما سپاه يك زن ) (، و تا دست و پاى آن3747- 3748(، تا شتر صدا مىكرد مىجنگيديد )3744- 6

.41(3749- 3751قطع گرديد فرار كرديد )40 (1. ) ( ناميدند( شتر جمل جنگ را جنگ آن بود، سوار عسكر بنام شترى بر عايشه چون41 (2 «. ج( الحديد ابى ابن شرح كشيد طول روز دو جمل «262ص 1جنگ

(،3754- 3756(، و پيمان شما از هم گسسته )3752- 3753اخالق شما پست )(، و آب آشاميدنى شما شور و ناگوار است. )3757- 3759دين شما دو رويى )

( كسى كه ميان شما زندگى كند به كيفر گناهش گرفتار مىشود )3760- 3762 (، و آن كس كه از شما دورى گزيند مشمول آمرزش پروردگار3763- 3768

( گويا مسجد شما را مىبينم كه چون سينه كشتى غرق3769- 3775مىگردد. ) شده است، كه عذاب خدا از باال و پايين او را احاطه مىكند، و سرنشينان آن، همه

( و در روايتى است: سوگند به خدا، سرزمين شما را3776- 3794غرق مىشوند. ) آب غرق مىكند، گويا مسجد شما را مىنگرم كه چون سينه كشتى يا چونان شتر

و در42(3795- 3812مرغى كه بر سينه خوابيده باشد بر روى آب مانده است. ) ( و در روايت ديگرى3813- 3820روايت ديگر: مانند سينه مرغ روى آب دريا. ) (، از همه جا به آب3821- 3829آمده: خاك شهر شما بد بوترين خاكهاست )

(، و نه دهم شر و فساد در شهر شما3830- 3836 و از آسمان دورتر )43نزديكتر -3844(، كسى كه در شهر شما باشد گرفتار گناه )3837- 3841نهفته است )

( گويى شهر شما3845- 3848(، و آن كه بيرون رود در پناه عفو خداست. )3842 ( چيزى از آن ديده3849- 3856را مىنگرم كه غرق شده، و آب آن را فرا گرفته. )

نمىشود، مگر جاهاى بلند مسجد، مانند سينه مرغ بر روى امواج آب دريا!.

(3869 -3857( )1014)

14ترجمه خطبه

)قبل از آغاز جنگ جمل در نكوهش شهر بصره و مردم آن ديار مانند خطبه پيشينفرمود(

نقش عوامل محيط در انسان

(، عقلهاى شما3870- 3884 و از آسمان دور است )44سرزمين شما به آب نزديك ( پس شما نشانهاى براى3885- 3889سست و افكار شما سفيهانه است )

(، و صيدى براى3893- 3895(، و لقمهاى براى خورنده )3890- 3892تيرانداز )صياد مىباشيد!.

(3898 -3896)

42 (3 : و( عباسى خليفه بالله القادر خالفت زمان در يكى شد غرق آب در بار دو بصره شهر كه است آمده تاريخ درروى از مرغى سينه چون بصره جامع مسجد باالى قسمت تنها داد خبر امام كه همانگونه الله بامر القائم زمان ديگرى

. بود پيدا آباكولوژى( 4) 43 علم به عوامل ECOHOLOGYاشاره كه است انسان اخالق و افكار در محيطى زيست عوامل تأثير

. دارد انسانها افكار و رفتار در متفاوتى أثرات زمين گوناگون مناطق در جغرافيايى44 (5«) ( است( بصره شهر مركز ابله منطقه النهار، معدل از زمين نقطه دورترين كه دريافتهاند كردن رصد با منجمان

ج الحديد ابى ابن «.468ص 1شرح

______________________________ ( چون عايشه بر شترى بنام عسكر سوار بود، آن جنگ را جنگ جمل )شتر(1)

ناميدند.

«262 ص 1( جنگ جمل دو روز طول كشيد. »شرح ابن ابى الحديد ج 2)

( در تاريخ آمده است كه شهر بصره دو بار در آب غرق شد: يكى در زمان3) خالفت القادر بالله خليفه عباسى و ديگرى زمان القائم بامر الله همانگونه كه امام

خبر داد تنها قسمت باالى مسجد جامع بصره چون سينه مرغى از روى آب پيدا بود.

تأثير عوامل زيست محيطى در افكار و ECOHOLOGY( اشاره به علم اكولوژى4) اخالق انسان است كه عوامل جغرافيايى در مناطق گوناگون زمين أثرات متفاوتى

در رفتار و افكار انسانها دارد.

( منجمان با رصد كردن دريافتهاند كه دورترين نقطه زمين از معدل النهار،5)«.468 ص 1منطقه ابله )مركز شهر بصره است( »شرح ابن ابى الحديد ج

59نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1015)

15ترجمه خطبه

)در باره اموال فراوان بيت المال كه عثمان به بعضى از خويشاوندان خود بخشيده هجرى اين سخنرانى را ايراد35بود. ابن عباس مىگويد: روز دوم خالفت در سال

فرمود.(

سياست اقتصادى امام عليه السالم

به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز (، زيرا3899- 3926مىگردانم، گر چه با آن ازدواج كرده، يا كنيزانى خريده باشند )

(، و آن كس كه عدالت بر او3927- 3930در عدالت گشايش براى عموم است )گران آيد، تحمل ستم براى او سختتر است.

(3938 -3931)45( 1016)

16ترجمه خطبه

فورماليسم( 1) 45 و رفورميست حركتهاى ( FORMALISMنفى و ) سازى ظاهر به تنها كه سازى ظاهر و پرستى ظاهر. دارند توجه كارى ريا

)پس از بيعت مردم مدينه با امام عليه السالم اين اولين سخنرانى آن حضرت در هجرى است(35سال

اعالم سياستهاى حكومتى1

-3969(، و خود به آن پاى بندم )3962- 3965آن چه مىگويم به عهده مىگيرم ) كسى كه عبرتها براى او آشكار شود، و از عذاب آن پند گيرد، تقوا و46(3966

( آگاه باشيد،3970- 3984خويشتن دارى او را از سقوط در شبهات نگه مىدارد. ) تيره روزىها و آزمايشها، همانند زمان بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بار

( سوگند به خدايى كه پيامبر صلى الله عليه3985- 3996ديگر به شما روى آورد. ) (، چون3997- 4002و آله و سلم را به حق مبعوث كرد، سخت آزمايش مىشويد )

(، يا غذايى كه در ديگ گذارند! به هم4003- 4005دانهاى كه در غربال ريزند ) (، تا آن كه پايين به باال، و باال4006- 4009خواهيد ريخت، زير و رو خواهيد شد )

(، آنان كه سابقهاى در اسالم داشتند، و تاكنون منزوى4010- 4016به پايين رود )بودند، بر سر كار مىآيند، و آنها كه به ناحق، پيشى گرفتند، عقب زده خواهند شد.

(4026 -4017)

فضائل اخالقى امام عليه السالم2

-4035به خدا سوگند، كلمهاى از حق را نپوشاندم، هيچ گاه دروغى نگفتهام ) -4043(، از روز نخست، به اين مقام خالفت و چنين روزى خبر داده شدم. )4027 ( كه4044- 4049( آگاه باشيد همانا گناهان چون مركبهاى بد رفتارند )4036

-4055سواران خود )گناهكاران( را عنان رها شده در آتش دوزخ مىاندازند. ) -4065( اما تقوا، چونان مركبهاى فرمانبردارى هستند )4056- 4059( )4050 (، وارد بهشت جاويدان4066- 4071( كه سواران خود را، عنان بر دست )4060

( حق و باطل هميشه در پيكارند، و براى هر كدام4072- 4073مىكنند. ) (، اگر باطل پيروز شود، جاى شگفتى نيست، از4074- 4079طرفدارانى است ) (، و اگر طرفداران حق اندكند، چه بسا روزى4080- 4084دير باز چنين بوده )

(، اما كمتر اتفاق مىافتد كه چيز رفته4085- 4091فراوان گردند و پيروز شوند )باز گردد.

( مىگويم: »كلمات امام عليه السالم پيرامون حق و باطل، از4092- 4096) -4114سخنان نيكويى است كه كالم كسى از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد )

(، و بيش از آن چه كه ما در شگفت شويم، شگفتى، برابر آن فرو مانده4097 (، در اين كلمات امام عليه السالم ريزه كاريهايى از فصاحت4115- 4124است )

است كه نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انسانى مىتواند از درههاى عميق آن (، اين اعتراف مرا كسانى كه در فصاحت پيشگامند و با4125- 4142بگذرد )

(4155- 4159( )4143- 4154سابقه، درك مىكنند.« )46 (2 : دپراتيزه( (DEPRATISEنفى عمومى ) افكار انحراف

______________________________ )ظاهر پرستى و ظاهر FORMALISM( نفى حركتهاى رفورميست و فورماليسم1)

سازى( كه تنها به ظاهر سازى و ريا كارى توجه دارند.

)انحراف افكار عمومى( DEPRATISE( نفى: دپراتيزه2)

61نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

سرگردانى مردم، و ضرورت تقوا3

(4165- 4181آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود دارد، در تالش است. ) -4184برخى از مردم به سرعت به سوى حق پيش مىروند، كه اهل نجاتند )

(، و ديگرى كوتاهى4185- 4188(، و بعضى به كندى مىروند و اميدوارند )4182( چپ و راست گمراهى )4189- 4193مىكند و در آتش جهنم گرفتار است. )

( كه قرآن و4198- 4202(، و راه ميانه، جاده مستقيم الهى است )4194- 4197 (، و گذرگاه سنت پيامبر صلى الله4203- 4208آثار نبوت، آن را سفارش مىكند )

( و سرانجام، بازگشت همه بدان سو4209- 4212عليه و آله و سلم است ).47(4213- 4216مىباشد )

(،4220- 4223(، و دروغگو زيان كرد )4217- 4219ادعا كننده باطل نابود شد ) ( نادانى انسان همين بس كه4224- 4228هر كس با حق در افتاد هالك گرديد. )

( آن چه بر أساس تقوا پايهگذارى شود، نابود4229- 4235قدر خويش نشناسد. ) -4247( كشتزارى كه با تقوا آبيارى شود، تشنگى ندارد. )4236- 4241نگردد. )

(، مسائل ميان خود را4248- 4250( مردم! به خانههاى خود روى آوريد )4242 -4258(، توبه و بازگشت پس از زشتىها ميسر است. )4251- 4254اصالح كنيد )

( و جز خويشتن4259- 4264( جز پروردگار خود، ديگرى را ستايش نكنيد )4255خويش ديگرى را سرزنش ننماييد.

(4270 -4265( )1017)

17ترجمه خطبه

)در اين خطبه مدعيان قضاوت را مىشناساند كه عهده دار قضاوت هستند وشايسته آن نيستند(

شناخت بدترين انسانها1

( مردى كه خدا او را به حال4294- 4301دشمنترين آفريدهها نزد خدا دو نفرند: ) (،4307- 4311(، و از راه راست دور افتاده است )4302- 4306خود گذاشته )

پلوراليسم( 1) 47 تفكر نقد كه دارد وجود ناروا و روا غلط، و صحيح باطل، و حق (PLURALISMراه ( گرايى كثرت. است حق و صحيح تفكرى هر كه كرد ادعا نمىشود پس است،

(، به فتنه انگيزى4312- 4317دل او شيفته بدعت است و مردم را گمراه كرده ) ( و4323- 4328( و راه رستگارى گذشتگان را گم كرده )4318- 4322مىكشاند )

( بار گناه ديگران4329- 4337طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته است. ) -4342( و گرفتار زشتىهاى خود نيز مىباشد. )4338- 4340را بر دوش كشيده )

(، و در ميان انسانهاى4343- 4348( و مردى كه مجهوالتى به هم بافته )4341 (، در تاريكىهاى فتنه فرو رفته4349- 4352نادان امت، جايگاهى پيدا كرده است )

( آدم نماها4357- 4361(، و از مشاهده صلح و صفا كور است. )4353- 4356) (، چيزى را بسيار جمع آورى مىكند كه4362- 4369او را عالم ناميدند كه نيست )

(، تا آن كه از آب گنديده سيراب شود، و4370- 4379اندك آن به از بسيار است )دانش و اطالعات بيهوده فراهم آورد.

(4390 -4380)

روانشناسى مدعيان دروغين قضاوت2

در ميان مردم، با نام قاضى به داورى مىنشيند، و حل مشكالت ديگرى را به عهده (، پس اگر مشكلى پيش آيد، با حرفهاى پوچ و تو خالى و4391- 4400مىگيرد )

رأى و نظر دروغين، آماده رفع آن مىشود.

(، عنكبوتى را مىماند كه در4401- 4414سپس اظهارات پوچ خود را باور مىكند ) (، نمىداند كه درست حكم كرده4415- 4422شبهات و بافتههاى تار خود چسبيده )

( اگر بر صواب باشد مىترسد كه خطا كرده )4423- 4427يا بر خطاست؟ ) -4442(، و اگر بر خطاست، اميد دارد كه رأى او درست باشد!. )4428- 44344435)

______________________________( راه حق و باطل، صحيح و غلط، روا و ناروا وجود دارد كه نقد تفكر پلوراليسم1)

PLURALISM كثرت گرايى( است، پس نمىشود ادعا كرد كه هر تفكرى صحيح و( حق است.

63نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، كورى است كه در تاريكى4443- 4445نادانى است، كه راه جهالت مىپويد )(، از روى علم و يقين سخن نمىگويد )4446- 4448گمشده خود را مىجويد )

(، روايات را بدون آگاهى نقل مىكند، چون تند بادى كه گياهان خشك4449- 4454 ( به4455- 4459را بر باد دهد، روايات را زير و رو مىكند، كه بى حاصل است. )

(، و نه براى4460- 4467خدا سوگند، نه راه صدور حكم مشكالت را مىداند ) ( آنچه را كه نپذيرد علم به حساب4468- 4473منصب قضاوت أهليت دارد! )

-4490(، و جز راه و رسم خويش، مذهبى را حق نمىداند )4474- 4480نمىآورد )

-4502(، اگر حكمى را نداند آن را مىپوشاند تا نادانى او آشكار نشود )4481 ( و فرياد4503- 4507(، خون بى گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش )4491

( به خدا شكايت مىكنم از مردمى4508- 4511ميراث بر باد رفتگان بلند است. ) (، در ميان آنها،4512- 4521كه در جهالت زندگى مىكنند و با گمراهى مىميرند )

(، و4522- 4531كااليى خوارتر از قرآن نيست اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند ) -4546متاعى سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف كنند )

(، و در نزد آنان، چيزى زشتتر از معروف، و نيكوتر از منكر نمىباشد.4532

(4557 -4547( )1018)

18ترجمه خطبه

)نكوهش از اختالف رأى عالمان در احكام قطعى اسالم(

نكوهش اهل رأى )خودمحورى در قضاوت(1

دعوايى نسبت به يكى از احكام اجتماعى نزد عالمى مىبرند كه با رأى خود حكمى پس همان دعوا را نزد ديگرى مىبرند كه او درست48(4582- 4595صادر مىكند. )

( سپس همه قضات نزد رييس خود4596- 4606بر خالف رأى اولى حكم مىدهد. ) ( او رأى همه را4607- 4614كه آنان را به قضاوت منصوب كرده، جمع مىگردند. )

.49(4615- 4617بر حق مىشمارد! )

(، و4621- 4623(، پيغمبرشان يكى )4618- 4620در صورتى كه خدايشان يكى ) (، آيا خداى سبحان، آنها را به اختالف، امر4624- 4626كتابشان يكى است )

( يا آنها را از اختالف پرهيز داد و4627- 4632فرمود، كه اطاعت كردند؟ )معصيت خدا نمودند؟.

(4636 -4633)

مبانى وحدت امت اسالمى2

آيا خداى سبحان، دين ناقصى فرستاد و در تكميل آن از آنها استمداد كرده است؟ ) ( آيا آنها شركاء خدايند كه هر چه مىخواهند در احكام دين بگويند و4637- 4648

.50(4649- 4659خدا رضايت دهد؟ )48 (1 : نس( علم به (NESSاشاره فتوى ) علممىكردند،( 2) 49 حالل را حرام و حرام را حالل گرفتند، فاصله عترت از سلم و آله و عليه الله صلى پيامبر از پس كه آنها

. خود ساله ده حكومت در عمر تنها دهند تغيير دلخواه به را دين احكام خود رأى و قياس با كه مىدادند اجازه خود به 94و (. : انا مىكنم اعالم حرام را آن امروز من بود، حالل ديروز تا گفت متعه و تمتع حج به نسبت و كرد، اعالم حرام را حالل

ج(!» رازى، فخر الغيب، مفاتيح تفسير ص 10احرمهما ،54»50 (3 ( » « » « بشرى( تفكر دين مىگويند، اينكه يا شريعت تئوريك بسط و قبض يا دين سازى باز و اصالح تفكر نفى در

. مىباشد( است

آيا خداى سبحان، دين كاملى فرستاد پس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در ( در حالى كه خداى سبحان مىفرمايد: »ما4660- 4672ابالغ آن كوتاهى ورزيد؟ )

(4673- 4682در قرآن چيزى را فروگذار نكرديم«. )

______________________________)علم فتوى( NESS( اشاره به علم: نس1)

( آنها كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از عترت فاصله گرفتند،2) حالل را حرام و حرام را حالل مىكردند، و به خود اجازه مىدادند كه با قياس و رأى

94خود احكام دين را به دلخواه تغيير دهند. تنها عمر در حكومت ده ساله خود حالل را حرام اعالم كرد، و نسبت به حج تمتع و متعه گفت: تا ديروز حالل بود، من امروز آن را حرام اعالم مىكنم. )انا احرمهما(! »تفسير مفاتيح الغيب، فخر رازى،

«54، ص 10ج

( در نفى تفكر »اصالح و باز سازى دين« يا »قبض و بسط تئوريك شريعت« يا3)اينكه مىگويند، )دين تفكر بشرى است( مىباشد.

65نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و ياد آور شديم كه:4683- 4687و فرمود: »در قرآن بيان هر چيزى است«. ) ( پس4688- 4699بعض قرآن گواه بعض ديگر است و اختالفى در آن نيست. )

خداى سبحان فرمود: »اگر قرآن از طرف غير خدا نازل مىشد اختالفات زيادى در ( همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و4700- 4712آن مىيافتند« )

(،4721- 4723(، مطالب شگفت آور آن تمام نمىشود )4713- 4720ناپيداست ) ( و تاريكىها بدون قرآن بر طرف4724- 4727و اسرار نهفته آن پايان نمىپذيرد )

نخواهد شد.

(4733 -4728( )1019)

19ترجمه خطبه

هجرى سخنرانى مىكرد، اشعث بن قيس به يكى38)امام در مسجد كوفه در سال ( و گفت اين سخن به4749- 4756( )4734- 4748از مطالب آن اعتراض كرد )

(، امام نگاه خود را به او دوخت و4757- 4764زيان شما، نه به سود تو است )(4765- 4771فرمود( )

سوابق تاريخى نكوهيده أشعث بن قيس

(4772- 4777چه كسى تو را آگاهاند كه چه چيزى به سود، يا زيان من است؟ )( اى متكبر متكبر زاده )4778- 4783لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد )

( سوگند به خدا، تو يك بار در4787- 4789 منافق پسر كافر! )51(،4784- 4786 (، و مال و4790- 4798زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسالم، اسير شدى )

( آن كس كه4799- 4807خويشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد. ) (، و مرگ و نابودى را به4808- 4814خويشان خود را به دم شمشير سپارد )

(، سزاوار است كه بستگان او بر وى خشم گيرند4815- 4818سوى آنها كشاند )( و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند.4819- 4822)

( مىگويم: )منظور امام عليه السالم اين است كه اشعث ابن قيس4823- 4826) -4840يك بار وقتى كه كافر بود اسير شد و بار ديگر آنگاه كه مسلمان شد )

(، مربوط4841- 4848( و شمشيرها را به سوى قبيلهاش راهنمايى كرد )4827 به جريانى است كه اشعث قبيله خود را فريب داد تا خالد بن وليد، آنها را غافلگير

( كه پس از آن خيانت او را با لقب4859- 4868كند و از دم شمشير بگذراند ) ( و اين لقبى4869- 4876»عرف النار« )چيزى كه آتش را بپوشاند(، مىناميدند )

بود كه به نيرنگباز مىدادند.(

(4881 -4877( )1020)

20ترجمه خطبه

علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ

(، ناشكيبا بوديد و4897- 4906آنچه را كه مردگان ديدند اگر شما مىديديد ) ( ولى4910- 4913(، و مىشنيديد و فرمان مىبرديد. )4907- 4909مىترسيديد )

(، و نزديك است كه4914- 4920آنچه آنها مشاهده كردند بر شما پوشيده است ) ( اگر چه حقيقت را به شما نيز نشان دادند، اگر4921- 4925پردهها فروافتد. ) (، و نداى حق را به شما شنواندند، اگر خوب4926- 4930بدرستى بنگريد )

( و به راه راست هدايتتان كردند اگر هدايت بپذيريد! )4931- 4934بشنويد! ) (، مطالب عبرت آموز اندرز دهنده4939- 4942( راست مىگويم )4935- 4938

(،4943- 4945را آشكارا ديديد )

______________________________ ( حائك: يعنى بافنده، كسى كه بر خدا و رسول خدا دروغ مىبافد، يا پارچه باف،1)

چون دور از مردم در انزواى كامل به پارچه بافى مشغول بودند تبديل به انسانهاى متكبر و مغرور مىشدند كه پيام ضرب المثل در ترجمه آمد و علت تندى امام عليه السالم اين بود كه، هر فتنه و توطئهاى در حكومت امام پديد مىآمد، ريشههاى آن

به اشعث بر مىگشت )كل فساد كان فى خالفة على عليه السالم فأصله األشعث(51 (1 : كامل( انزواى در مردم از دور چون باف، پارچه يا مىبافد، دروغ خدا رسول و خدا بر كه كسى بافنده، يعنى حائك

تندى علت و آمد ترجمه در المثل ضرب پيام كه مىشدند مغرور و متكبر انسانهاى به تبديل بودند مشغول بافى پارچه به ( كل مىگشت بر اشعث به آن ريشههاى مىآمد، پديد امام حكومت در توطئهاى و فتنه هر كه، بود اين السالم عليه امام

) خواهر با ظاهرى اسالم و اسارت از پس كه بود كافر مردى او األشعث فأصله السالم عليه على خالفة فى كان فساد. » « كرد ازدواج فروه ام بكر ابا

او مردى كافر بود كه پس از اسارت و اسالم ظاهرى با خواهر ابا بكر »ام فروه«ازدواج كرد.

67نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و پس از فرشتگان آسمانى، هيچ كس4946- 4950و از حرام الهى نهى شديد )جز انسان، فرمان خداوند را ابالغ نمىكند.

(4960 -4951( )1021)

21ترجمه خطبه

هجرى در آغاز خالفت ايراد35 است كه در سال 167)اين خطبه بخشى از خطبه فرمود(

راه رستگارى

( و مرگ در پشت سر، شما را مىراند. )4973- 4975قيامت پيش روى شما ) ( همانا آنان كه رفتند در4981- 4982 سبكبار شويد تا برسيد. )52(4976- 4980

انتظار رسيدن شمايند.

( مىگويم: )اين سخن امام عليه السالم پس از سخن خدا و پيامبر4983- 4986) صلى الله عليه و آله و سلم با هر سخنى سنجيده شود بر آن برترى دارد و از آن

-5019( و از جمله »سبكبار شويد تا برسيد« )4987- 5014پيشى مىگيرد ) ( چه كلمه5020- 5030( كالمى كوتاهتر و پر معنىتر از آن شنيده نشده! )5015

-5041( چه جمله پر معنى و حكمت آميزى است؟ )5031- 5036ژرف و بلندى! ) ( كه تشنگى را با آب حكمت مىزدايد ما عظمت و شرافت اين جمله را در5037

كتاب خود به نام »الخصائص« بيان كردهايم(

(5053 -5042( )1022)

22ترجمه خطبه

هجرى پس از بازگشت فرستادگان امام عليه السالم از جانب طلحه36)در سال (5054- 5063و زبير، در سرزمين »ذى قار« اين سخنرانى را ايراد كرد( )

امام عليه السالم و شناساندن ناكثين »اصحاب جمل«

( آگاه باشيد، كه همانا شيطان حزب و يارانش را بسيج كرده )5075- 5076) (، تا5084- 5086( و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است )5077- 5083

52 (1. : راندن( را شتر خواندن، سرود و آواز با يعنى اإلبل حدى از تحدوكم،

( و باطل به جايگاه خويش5087- 5090بار ديگر ستم را به جاى خود نشاند ) ( سوگند به خدا! ناكثين هيچ گناهى از من سراغ ندارند5091- 5095پايدار شود. )

(5102- 5108(، و انصاف را بين من و خودشان رعايت نكردند! )5096- 5101) (، و انتقام خونى را5111- 5116آنها حقى را مىطلبند كه خود ترك كردند )

( اگر شريك آنها بودم، پس آنها نيز در اين5117- 5120مىخواهند كه خود ريختند! ) (، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ريختند5121- 5128خونريزى سهم دارند )

( مهمترين دليل آنها به زيان خودشان5129- 5137پس كيفر مخصوص آنهاست )( مىخواهند از پستان مادرى شير بدوشند كه خشكيده )5138- 5143است. ) (، و چه5148- 5152(، بدعتى را زنده مىكنند كه مدتها است مرده )5144- 5147

51 و چه اجابت كنندگانى؟! )53(5156- 5157( )5153- 5155دعوت كنندهاى!؟ ) -5169( همانا من به كتاب خدا و فرمانش در باره ناكثين خشنودم. )5158- 60

-5176( اما اگر از آن سرباز زدند با شمشير تيز پاسخ آنها را خواهم داد )5161 (5177- 5185(، كه براى درمان باطل و يارى دادن حق كافى است. )5170

-5193شگفتا! از من خواستند به ميدان نبرد آيم و برابر نيزههاى آنان قرار گيرم ) ( گريه كنندگان بر5194- 5197( و ضربتهاى شمشير آنها را تحمل كنم! )5186

(5200- 5205( تا كنون كسى مرا از جنگ نترسانده )5198- 5199آنها بگريند! ) (، من به پروردگار خويش5206- 5209و از ضربت شمشير نهراسانده است )

( و در دين خود شك و ترديدى ندارم.5210- 5215يقين داشته )

(5220 -5216)

______________________________( تحدوكم، از حدى اإلبل: يعنى با آواز و سرود خواندن، شتر را راندن.1)

( دعوت كنندگان، طلحه و زبير و عائشه مىباشند.2)

69نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1023)

23ترجمه خطبه

تناسب نعمتها با استعدادهاى گوناگون1

پس از ستايش پروردگار، بدانيد كه تقديرهاى الهى چون قطرات باران از آسمان -5258به سوى انسانها فرود مىآيد، و بهره هر كسى، كم يا زياد به او مىرسد )

( پس اگر يكى از شما براى برادر خود، برترى در مال و همسر و نيروى5236 (، زيرا مسلمان5259- 5273بدنى مشاهده كند، مبادا فريب خورد و حسادت كند )

)تا زمانى كه دست به عمل پستى نزده كه از آشكار شدنش شرمنده باشد )53 (2. مىباشند( عائشه و زبير و طلحه كنندگان، دعوت

-5290( و مورد سرزنش مردم پست قرار گيرد( )5282- 5285( )5274- 5281 ( كه دوست دارد در همان5291- 5293 مىماند )54( به مسابقه دهندهاى5286

(5300- 5302( تا سودى به دست آورد )5294- 5299آغاز مسابقه پيروز گردد ) ( هم چنين مسلمانى كه از خيانت پاك5303- 5307و ضررى متوجه او نگردد. )

-5319( انتظار دارد و يكى از دو خوبى نصيب او گردد: )5308- 5314است ) ( يا دعوت حق را لبيك گفته عمر او پايان پذيرد »كه آنچه در نزد خداست5315

(، و يا خداوند روزى فراوان به او دهد و صاحب5320- 5327براى او بهتر است« )همسر و فرزند و ثروت گردد، و هم چنان دين و شخصيت خود را نگاهدارد. )

-5349( همانا ثروت و فرزندان، محصول دنيا و فانى شدنى )5328- 5342 (، گر چه گاهى خداوند،5350- 5354(، و عمل صالح زراعت آخرت است )5343

( از خدا در آن چه اعالم5355- 5360هر دوى آن را به ملتهايى خواهد بخشيد. ) ( از خدا آنگونه بترسيد كه نيازى به5361- 5367خطر كرده است بر حذر باشيد! )

( عمل نيك انجام دهيد بدون آن كه به5368- 5372عذر خواهى نداشته باشيد! ) (، زيرا هر كس، كارى براى غير خدا5373- 5380ريا و خود نمايى مبتال شويد )

( از خدا، درجات5381- 5390انجام دهد، خدا او را به همان غير واگذارد. )شهيدان، و زندگى سعادتمندان، و هم نشينى با پيامبران را درخواست مىكنيم.

(5400 -5391)

ضرورت تعاون با خويشاوندان2

اى مردم، انسان هر مقدار كه ثروتمند باشد، باز از خويشاوندان خود بى نياز نيست ( خويشاوندان انسان، بزرگترين5401- 5421كه از او با زبان و دست دفاع كنند. )

( و اضطراب و ناراحتى او را5422- 5428گروهى هستند كه از او حمايت مىكنند ) (، و در هنگام مصيبتها نسبت به او، پر عاطفهترين مردم5429- 5431مىزدايند ) ( كه خدا از شخصى در ميان5440- 5442( نام نيكى )5432- 5439مىباشند. )

( )قسمت5443- 5453مردم رواج دهد بهتر از ميراثى است كه ديگرى بردارد. )ديگرى از همين خطبه( آگاه باشيد، مبادا از بستگان تهيدست خود رو برگردانيد )

5464 -5454،)

______________________________ ( فالج ياسر: در دوران جاهليت شترى را مىكشتند و براى تقسيم گوشت آن به1)

مسابقه تير اندازى متوسل مىشدند، ده تير بود كه هفت عدد آن عالمتى مخصوص داشت و سه تاى آن بدون نشان بود هر كس كه تير او به هدف مىخورد سهم

بيشترى از گوشت شتر داشت. از اين رو هر كسى دوست داشت كه همان آغازينتيرى را كه رها مىكند به هدف زده برنده مسابقه باشد.

54 (1 : متوسل( اندازى تير مسابقه به آن گوشت تقسيم براى و مىكشتند را شترى جاهليت دوران در ياسر فالجهدف به او تير كه كس هر بود نشان بدون آن تاى سه و داشت مخصوص عالمتى آن عدد هفت كه بود تير ده مىشدند، . مىكند رها كه را تيرى آغازين همان كه داشت دوست كسى هر رو اين از داشت شتر گوشت از بيشترى سهم مىخورد

. باشد مسابقه برنده زده هدف به

71نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و از آنان چيزى را دريغ داريد، كه نگاه داشتن مال دنيا، زيادى نياورد و از بين ( آن كس كه دست دهنده خود را از5465- 5476رفتنش كمبودى ايجاد نكند. )

(، تنها يك دست را از آنها گرفته اما دستهاى5477- 5482بستگانش باز دارد ) (، و كسى كه پر و بال محبت5483- 5494فراوانى را از خويش دور كرده است )

را بگستراند، دوستى خويشاوندانش تداوم خواهد داشت.

( مىگويم: )غفيره، در اينجا به معناى فراوانى اموال است، چنانكه5495- 5502) (، و نقل شد كه بجاى5503- 5520جمعيت فراوان را نيز »الجم الغفير« مىگويند )

»الغفيره«، »عفوة من اهل او مال«، به كار مىبردند، و »عفوة« به معناى نمونه (، چنان كه گفته مىشود، »اكلت5521- 5532خوب از ميان يك جنس است )

( و چه زيباست5533- 5538عفوة الطعام« يعنى قسمتهاى خوب غذا را خوردم. )معنايى كه امام عليه السالم از جمله

»و من يقبض يده عن عشيرته«

(، زيرا كسى كه خير و نيكىهاى خود را از5539- 5555تا آخر كالم اراده فرمود ) (،5556- 5565خويشاوندان خود قطع كند، تنها سود يك تن را از آنها باز داشته )

( )5566- 5573اما به هنگام احتياج شديد، يارى تمام آنها را از خود دور كرده ) ( در اين صورت5577- 5580( كه آنها به نداى او پاسخ نمىگويند )5574- 5576

( و گروهى را از5581- 5584خود را از سود فراوان خويشاوندان محروم ساخته )يارى خود باز داشته است(.

(5588 -5585( )1024)

24ترجمه خطبه

)از خطبههاى امام كه در شهر كوفه ايراد فرمود(.

ضرورت آمادگى براى جهاد

(، و آنان كه در5613- 5621سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق )(، يك لحظه مدارا و سستى نمىكنم. )5622- 5624گمراهى و فساد غوطهورند )

( و از خدا، به5630- 5633( پس اى بندگان خدا! از خدا بترسيد )5625- 5629(، و از راهى كه براى شما گشوده برويد )5634- 5639سوى خدا فرار كنيد )

-5650(، و وظايف و مقرراتى كه براى شما تعيين كرده به پا داريد )5640- 5645( اگر چنين باشيد، على عليه السالم ضامن پيروزى شما در آينده مىباشد )5646(، گرچه هم اكنون به دست نياوريد.5651- 5654

(5658 -5655( )1025)

25ترجمه خطبه

هجرى زمانى ايراد فرمود كه گزارشهاى پياپى از40)اين خطبه را در سال ( و عبيد الله بن5659- 5673شكست ياران امام عليه السالم به كوفه مىرسيد )

عباس و سعيد بن نمران، فرمانداران امام در يمن از بسر بن ابى ارطاة، شكست ( امام براى سرزنش5680- 5696( )5674- 5679خورده به كوفه برگشتند. )

(، و مخالفت از دستورهاى5697- 5705ياران جهت كندى و ركود در جهاد )(5706- 5710رهبرى، خطبه را ايراد فرمود كه آخرين سخنرانى امام است( )

علل شكست ملتها )علل شكست كوفيان، و پيروزى شاميان(1

اكنون جز شهر كوفه در دست من باقى نمانده است، كه آن را بگشايم يا ببندم ) ( اى كوفه اگر فقط تو براى من باشى، آنهم برابر اين همه مصيبتها5711- 5718

( آنگاه به گفته شاعر مثال آورد: )به5719- 5727و طوفانها چهرهات زشت باد!. ) -5743 كه سهم اندكى از ظرف و پيمانه داشتم(. )55جان پدرت سوگند اى عمرو

( سپس ادامه داد:5728

(،5744- 5751 بر يمن تسلط يافته )56به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاةسوگند به خدا مىدانستم كه مردم

______________________________( شخص مورد نظر شاعر ابو جندب هذلى است.1)

( بسر بن ارطاة از فرماندهان خون ريز و سفاك معاويه بود كه به كسى رحم2) نمىكرد، به كاروان حاجيان خانه خدا حمله كرد، هر جا شيعيان امام على عليه

السالم را مىيافت مىكشت، به شهر يمن حمله برد و كودكان ابن عباس را سر بريدو سر انجام ديوانه شد و مرد.

73نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

زيرا آنها در يارى كردن57(5752- 5761شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد. ) -5768(، و شما در دفاع از حق متفرقيد! )5762- 5764باطل خود، وحدت دارند )

( و آنها امام خود5769- 5773( شما امام خود را در حق نافرمانى كرده )5765

55 (1. است( هذلى جندب ابو شاعر نظر مورد شخصخدا( 2) 56 خانه حاجيان كاروان به نمىكرد، رحم كسى به كه بود معاويه سفاك و ريز خون فرماندهان از ارطاة بن بسر

سر را عباس ابن كودكان و برد حمله يمن شهر به مىكشت، مىيافت را السالم عليه على امام شيعيان جا هر كرد، حمله. مرد و شد ديوانه انجام سر و بريد

57 (1 : پاتولوژى( به ( PATHOLOCGYاشاره سقوط ) يا مىرسد كمال به جامعهاى چگونه كه اجتماعى شناسى آسيبمىكند.

( آنها نسبت به رهبر خود امانت دار و5774- 5778را در باطل فرمانبردارند!. ) (، آنها در شهرهاى خود به اصالح و آبادانى مشغولند5779- 5785شما خيانتكاريد )

(، )آنقدر فرومايهايد( اگر من كاسه چوبى5786- 5791و شما به فساد و خرابى )( مىترسم كه بند آن را بدزديد.5792- 5796آب را به يكى از شماها امانت دهم )

(5800 -5797)

نفرين به امت خيانتكار2

خدايا، من اين مردم را با پند و تذكرهاى مداوم خسته كردم و آنها نيز مرا خسته (، آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دل5801- 5806نمودند )

-5814(، به جاى آنان افرادى بهتر به من مرحمت فرما )5807- 5810شكستهام ) ( خدايا، دلهاى5815- 5819(، و به جاى من بدتر از من بر آنها مسلط كن. )5811

( به خدا5820- 5827آنان را، آنچنان كه نمك در آب حل مىشود، آب كن!. ) 58سوگند، دوست داشتم، به جاى شما كوفيان، هزار سوار از بنى فراس بن غنم

( كه: »اگر آنان را مىخواندى، سوارانى از ايشان نزد تو5828- 5841مىداشتم ) ( آنگاه امام از منبر5842- 5850مىآمدند مبارز و تازنده چون ابر تابستانى« )

فرود آمد.

-5865( مىگويم: »آرميه« جمع »رمى« به معناى ابر است )5851- 5855) (، كه شاعر ابر تابستانى را ياد5866- 5870(، و »حميم« گرماى تابستان )5856

( از آن رو كه سبكبار و زود گذر است، و بارانى ندارد )5871- 5877كرده است ) ( زيرا ابرهاى سنگين به جهت تراكم بخار و پر آب بودنشان به كندى5878- 5887

( كه چنين ابرهايى بيشتر در فصل زمستان يافت5888- 5895حركت مىكنند ) ( در اينجا شاعر، سواران قبيله را به جهت شتاب آنان در5896- 5904مىشود. )

-5916پذيرفتن دعوت به هنگام فرياد رسى، به ابر تابستانى تشبيه كرده است )( كه گفت:5905

»هنا لك لو دعوت، أتاك منهم«

.

(5926 -5917( )1026)

26ترجمه خطبه

هجرى امام اين38)پس از كشته شدن محمد بن ابى بكر در مصر در سال سخنرانى را در كوفه ايراد كرد كه سيد رضى قسمتهايى از آن را آورده(.

58 (2. بودهاند( مشهور جرأت و دالورى به فراس بنى قبيله

شناخت فرهنگ جاهليت1

( خداوند، پيامبر اسالم، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم5944- 5946) (، تا امين و پاسدار وحى5947- 5953را هشدار دهنده جهانيان مبعوث فرمود )

(، آنگاه كه شما ملت عرب، بدترين دين را داشته، و در5954- 5957الهى باشد ) -5972(، ميان غارها، سنگهاى خشن )5958- 5968بدترين خانه زندگى مىكرديد )

(،5973- 5975( و مارهاى سمى خطرناك فاقد شنوايى، به سر مىبرديد )5969 -5980( و غذاهاى ناگوار مىخورديد )5976- 5977آبهاى آلوده مىنوشيديد )

(، و پيوند خويشاوندى را5981- 5983(، خون يكديگر را به ناحق مىريختيد )5978 (، و مفاسد5987- 5989(، بتها ميان شما پرستش مىشد )5984- 5986مىبرديد )

و گناهان، شما را فرا گرفته بود.

(5993 -5990)

مظلوميت و تنهايى على عليه السالم2

پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و بى وفايى ياران، به اطراف خود (، »كه اگر مرا يارى كنند،6000- 6007نگاه كرده ياورى جز اهل بيت خود نديدم )

( چشم پر از6008- 6011كشته خواهند شد« پس به مرگ آنان رضايت ندادم. ) (، و با گلويى كه استخوان6012- 6015خار و خاشاك را ناچار فرو به ستم )

( و خشم6016- 6019شكسته در آن گير كرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم ) ( و بر نوشيدن جام تلختر از گياه حنظل،6020- 6024خويش فرو خوردم )

( )قسمت ديگرى از همين خطبه(6025- 6030شكيبايى نمودم. )

معرفى عمرو عاص و ضرورت آمادگى نظامى3

______________________________ )آسيب شناسى اجتماعى( كه چگونه PATHOLOCGY( اشاره به: پاتولوژى1)

جامعهاى به كمال مىرسد يا سقوط مىكند.

( قبيله بنى فراس به دالورى و جرأت مشهور بودهاند.2)

75نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

عمرو عاص با معاويه بيعت نكرد مگر آن كه شرط كرد تا براى بيعت، بهايى (، كه در اين معامله شوم، دست6031- 6042)حكومت مصر( دريافت دارد )

( و سرمايه خريدار به رسوايى6043- 6046فروشنده هرگز به پيروزى نرسد ) (6051- 6053( اى مردم كوفه! آماده پيكار شويد )6047- 6050كشانده شود. )

(، زيرا كه آتش جنگ زبانه كشيده )6054- 6057و ساز و برگ جنگ فراهم آوريد )

(، صبر و استقامت6061- 6063( و شعلههاى آن باال گرفته است )6058- 6060( كه پيروزى مىآورد.6064- 6066را شعار خويش سازيد )

(6070 -6067( )1027)

27ترجمه خطبه

هجرى، و سستى38)وقتى خبر تهاجم سربازان معاويه به شهر انبار در سال 59(6071- 6090مردم به امام ابالغ شد فرمود( )

ارزش جهاد در راه خدا1

( پس از ستايش پروردگار، جهاد در راه خدا، درى از درهاى بهشت6109- 6110) (، كه خدا آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است.6111- 6118است )

(، و سپر مطمئن6123- 6130( جهاد، لباس تقوا، و زره محكم )6119- 6122)(، كسى كه جهاد را ناخوشايند دانسته و ترك كند )6131- 6133خداوند است )

(، و دچار6138- 6141(، خدا لباس ذلت و خوارى بر او مىپوشاند )6134- 6137 (، دل6145- 6149( و كوچك و ذليل مىگردد )6142- 6144بال و مصيبت مىشود )

-6158( و حق از او روى مىگرداند )6150- 6154او در پرده گمراهى مانده )(، به جهت ترك جهاد، به خوارى محكوم و از عدالت محروم است.6155

(6166 -6159)

دعوت به مبارزه و نكوهش از نافرمانى كوفيان2

( آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با6167- 6168) ( و گفتم پيش از آن كه آنها با شما بجنگند با6169- 6184شاميان دعوت كردم )

(، به خدا سوگند، هر ملتى كه درون خانه خود مورد6185- 6191آنان نبرد كنيد ) ( اما شما سستى به خرج داديد،6192- 6201هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد. )

و خوارى و ذلت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سر ( و اينك، فرمانده معاويه، )مرد6202- 6212زمينهاى شما را تصرف نمود. )

( و فرماندار من،6213- 6221 با لشكرش وارد شهر انبار شده )60غامدى( »حسان بن حسان بكرى« را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون

( به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه6222- 6233رانده است. )زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسالم بوده وارد شده )

(، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشوارههاى آنها را به غارت6234- 6247 (، در حالى كه هيچ وسيلهاى براى دفاع، جز6252- 6255( )6248- 6251برده )

( لشكريان شام با غنيمت فراوان6256- 6262گريه و التماس كردن، نداشتهاند. )در( 1) 59 شام و عراق بين مرزى شهرى .72انبار، ) ( بود هيت شهر مقابل فرات، شرقى كرانه در بغداد، مترى كيلو60 (2. است( يمن در قبيلهاى نام غامد بود، يمن اهل و معاويه سرداران از غامدى، عوف بن سفيان

( بدون اين كه حتى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره6263- 6265رفتند ) (، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى6266- 6275خونى از او ريخته شود )

(، و از نظر من سزاوار است!. )6276- 6288تأسف بميرد، مالمت نخواهد شد ) ( شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند، اين واقعيت قلب انسان را مىميراند6289- 6293

و دچار غم و اندوه مىكند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق(6294- 6313خود متفرقيد. )

______________________________ كيلو مترى بغداد، در كرانه شرقى72( انبار، شهرى مرزى بين عراق و شام در 1)

فرات، مقابل شهر )هيت( بود.

( سفيان بن عوف غامدى، از سرداران معاويه و اهل يمن بود، غامد نام قبيلهاى2)در يمن است.

77نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( كه آماج تير بال شديد!.6314- 6317زشت باد روى شما و از اندوه رهايى نيابيد ) ( با6322- 6326( به شما حمله مىكنند، شما حمله نمىكنيد؟! )6318- 6321)

( اين گونه معصيت خدا مىشود و6327- 6331شما مىجنگند، شما نمىجنگيد؟! ) ( وقتى در تابستان فرمان حركت به سوى6332- 6336شما رضايت مىدهيد؟ )

(، مىگوييد هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما6337- 6343دشمن مىدهم ) (، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ مىدهم، مىگوييد هوا6344- 6351بگذرد )

( همه اين6363- 6366( بگذار سرما برود. )6352- 6362خيلى سرد است ) ( وقتى شما از گرما و6367- 6373بهانهها براى فرار از سرما و گرما بود؟ )

(، به خدا سوگند كه از شمشير بيشتر گريزانيد!6374- 6380سرما فرار مىكنيد )

(6386 -6381)

مظلوميت امام عليه السالم، و علل شكست كوفيان3

(6395- 6396( اى كودك صفتان بى خرد )6389- 6394اى مرد نمايان نامرد! ) ( چقدر6397- 6400كه عقلهاى شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد! )

(6401- 6407دوست داشتم كه شما را هرگز نمىديدم و هرگز نمىشناختم! ) شناسايى شما- سوگند به خدا- كه جز پشيمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار

( خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر6408- 6415سر انجام آن شد. ) (6422- 6425(، و سينهام از خشم شما ماالمال است! )6416- 6421خون )

(، و با6426- 6430كاسههاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد ) (، تا آنجا كه6431- 6437نافرمانى و ذلت پذيرى، رأى و تدبير مرا تباه كرديد )

قريش در حق من گفت:

( ولى دانش نظامى6438- 6447»بى ترديد پسر ابى طالب مردى دلير است ) (، آيا يكى از آنها6454- 6455 را مزد دهد )61( خدا پدرشان6448- 6453ندارد« )

( يا در پيكار توانست از6456- 6462تجربههاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد؟ ) ( هنوز بيست سال نداشتم، كه در ميدان نبرد6463- 6467من پيشى بگيرد؟ )

-6482(، هم اكنون كه از شصت سال گذشتهام. )6468- 6474حاضر بودم )( اما دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رأيى نخواهد داشت.6475

(6489 -6483( )1028)

28ترجمه خطبه

)اين خطبه را در يكى از روزهاى عيد فطر ايراد فرمود(

دنيا شناسى

(، و وداع6513- 6517پس از حمد و ستايش الهى، همانا دنيا روى گردانيده ) (، و آخرت به ما روى آورده، و6518- 6520خويش را اعالم داشته است )

( آگاه باشيد! امروز، روز تمرين و6521- 6528پيشروان لشكرش نمايان شده. ) (، پاداش6534- 6536(، و فردا روز مسابقه است )6529- 6533آمادگى )

-6542(، و كيفر عقب ماندگان آتش است. )6537- 6539برندگان، بهشت ) -6549( آيا كسى هست كه پيش از مرگ، از اشتباهات خود، توبه كند؟ )6540 ( آيا كسى هست كه قبل از فرا رسيدن روز دشوار قيامت، اعمال نيكى6543

( آگاه باشيد! هم اكنون در روزگار آرزوهاييد، كه مرگ6550- 6556انجام دهد؟. ) (، پس هر كس در ايام آرزوها، پيش از فرا رسيدن6557- 6565را در پى دارد )

(، و6574- 6576(، بهرمند خواهد شد )6566- 6573مرگ، عمل نيكو انجام دهد ) (، و آن كس كه در روزهاى آرزوها، پيش6577- 6580مرگ او را زيانى نمىرساند )

( و6590- 6592(، زيانكار )6581- 6589از فرارسيدن مرگ كوتاهى كند )

______________________________( جمله دعائيه است كه گاه در نكوهش و كنايه زدن بكار مىرود.1)

79نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، همانگونه كه به هنگام ترس و ناراحتى براى6593- 6595مرگ او زيانبار است )( )6596- 6599خدا عمل مىكنيد، در روزگار خوشى و كاميابى نيز عمل كنيد. )

( آگاه باشيد! هرگز چيزى مانند بهشت نديدم كه خواستاران آن در6600- 6603 (، و نه چيزى مانند آتش جهنم، كه فراريان آن6604- 6611خواب غفلت باشند )

( آگاه باشيد! آن كس را كه حق6612- 6616چنين در خواب فرو رفته باشند! ) (، و آن كس كه6617- 6625منفعت نرساند، باطل به او زيان خواهد رساند )

61 (1. مىرود( بكار زدن كنايه و نكوهش در گاه كه است دعائيه جمله

( گمراهى او را به هالكت خواهد افكند. )6626- 6631هدايت راهنماى او نباشد، ) ( و براى6637- 6642( آگاه باشيد! به كوچ كردن فرمان يافتيد )6632- 6636

( همانا، وحشتناكترين6643- 6646جمع آورى توشه آخرت راهنمايى شديد. )( )6647- 6653چيزى كه بر شما مىترسم، هواپرستى، و آرزوهاى دراز است. )

( پس، از اين دنيا توشه برگيريد تا فردا خود را با6656- 6658( )6654- 6655آن حفظ نماييد.

( )اگر سخنى باشد كه مردم را به سوى6669- 6676( مىگويم: )6659- 6668) ( همين6687- 6691( و به عمل آخرت وادار سازد )6677- 6686زهد بكشاند )(، كه مىتواند عالقه انسان را از آرزوها قطع كند )6692- 6694سخن است )

-6706(، و نور بيدارى و تنفر از اعمال زشت را در قلب ايجاد كند )6695- 6700 -6711(، و از شگفت آورترين جملههاى مزبور اين جمله است كه فرمود: )67016707)

( و السبقة الجنة و الغاية6712- 6719»اال و ان اليوم المضمار و غدا السباق )النار«.

( »آگاه باشيد امروز روز تمرين و آمادگى، و فردا روز مسابقه6720- 6725) است و جايزه برندگان بهشت، و سرانجام عقب ماندگى، آتش خواهد بود«. زيرا با

(6731- 3734( و معانى گران قدر )6726- 6730اينكه در اين كالم الفاظ بلند ) ( سرى6738- 6740(، و تشبيه واقعى مىباشد )6735- 6737و تمثيل صحيح )

( و6743- 6745( و معنايى لطيف در آن نهفته شده است )6741- 6742عجيب )آن جمله

»و السبقة الجنة و الغاية النار«

(، امام بين اين دو لفظ »السبقة« و »الغاية« بخاطر اختالف6746- 6755است ) (6761- 6765(، نگفته »السبقة النار« )6756- 6760معنا جدائى افكنده است )

چنانكه

»السبقة الجنة«

(، زيرا سبقت جستن در مورد امرى دوست داشتنى6766- 6769گفته است ) (، و اين از صفات بهشت است و اين معنا6777- 6779( )6770- 6776است )

-6793( )6780- 6790در آتش »كه از آن بخدا پناه مىبريم« وجود ندارد )(، امام جائز ندانسته كه بگويد:6791

( بلكه فرموده است6794- 6800»السبقة النار« )

الغاية النار

(، زيرا مفهوم غايت )پايان( مفهوم وسيعى است كه در موضوعات6801- 6805) (6816- 6826( )6806- 6815مسرت بخش و غير مسرت بخش به كار مىرود )

( كه به معنى سر6827- 6833و در حقيقت مرادف »مصير« و »مآل« است ) »به كافران بگو و جعلوا لله أندادا ليضلوا عنانجام مىآيد چنانكه خداوند مىفرمايد:

( در اين خطبه6834- 6842بهره بگيريد كه سرانجام شما به سوى آتش است«. ) ( و عمقى زياد6858- 6859( كه باطنى شگفت آور )6856- 6857دقت كنيد )

-6868( و چنين است ديگر سخنان امام عليه السالم. )6860- 6863دارد )( و در بعضى نسخههاى اين خطبه چنين آمده است6864

»و السبقة الجنة«

( به جائزهاى گفته مىشود كه به پيشتازان و برندگان6869- 6883)به ضم سين( ) -6896( خواه وجه نقد باشد يا جنس ديگرى )6884- 6890مسابقه داده مىشود )

(، زيرا پاداش را6897- 6899( و معنى هر دو كلمه به هم نزديك است )6891برابر كار نيك مىپردازند نه بد(

(6908 -6900( )6916 -6909.)

(1029)

29ترجمه خطبه

هجرى به كاروان38)پس از آن كه ضحاك بن قيس از طرف معاويه در سال ( )6917- 6933حجاج بيت الله، حمله كرد و اموال آنان را به غارت برد، فرمود( )

6941 -6934)

علل شكست كوفيان

اى مردم كوفه! بدنهاى شما در كنار هم، اما افكار و خواستههاى شما پراكنده -6951(، سخنان ادعايى شما، سنگهاى سخت را مىشكند )6942- 6947است ) (، در6952- 6956(، ولى رفتار سست شما دشمنان را اميدوار مىسازد )6948

(، اما6957- 6962خانههايتان كه نشستهايد، ادعاها و شعارهاى تند سر مىدهيد ) ( آن6963- 6968در روز نبرد، مىگوييد اى جنگ، از ما دور شو، و فرار مىكنيد. )

(، و قلب رها كننده6969- 6973كس كه از شما يارى خواهد، ذليل و خوار است ) (،6980- 6981( بهانههاى نابخردانه مىآوريد )6974- 6979شما آسايش ندارد. )

( و براى6982- 6984چون بدهكاران خواهان مهلت، از من مهلت مىطلبيد )(6985- 6988مبارزه سستى مىكنيد. )

81نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-6992بدانيد كه افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمىتوانند ظلم و ستم را دور كنند ) (، شما كه از6993- 6998(، و حق جز با تالش و كوشش به دست نمىآيد )6989

( و با6999- 7003خانه خود دفاع نمىكنيد چگونه از خانه ديگران دفاع مىنماييد؟ ) (. به خدا سوگند!7004- 7009كدام امام پس از من به مبارزه خواهيد رفت؟ )

(، كسى كه به7010- 7014فريب خورده، آن كس كه به گفتار شما مغرور شود ) -7024اميد شما به سوى پيروزى رود، با كندترين پيكان به ميدان آمده است )

(، و كسى كه بخواهد دشمن را به وسيله شما هدف قرار دهد، با تيرى7015 (. به خدا سوگند! صبح كردم در7025- 7032شكسته، تيراندازى كرده است! )

(، و به يارى شما اميدوار نيستم )7033- 7038حالى كه گفتار شما را باور ندارم ) (7044- 7048(، و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمىكنم. )7039- 7043

( دارويتان چيست؟ و روش درمانتان7049- 7050راستى شما را چه مىشود؟ ) ( آيا7055- 7057( مردم شام نيز همانند شمايند؟ )7051- 7054كدام است؟ )

( و فراموش كارى بدون7058- 7061سزاوار است شعار دهيد و عمل نكنيد؟ )(، به غير خدا اميدوار باشيد؟7062- 7066پرهيزكارى داشته )

(7071 -7067.)

(1030)

30ترجمه خطبه

هجرى اين خطبه35)پس از پخش شايعات دخالت امام در قتل عثمان در سال افشاگرانه را ايراد كرد(.

پاسخ به شايعات دشمن

(، و اگر از7099- 7103اگر به كشتن او )عثمان( فرمان داده بودم، قاتل بودم ) (، با اين همه، كسى7104- 7108آن باز مىداشتم از ياوران او به شمار مىآمدم )

كه او را يارى كرد، نمىتواند بگويد كه از كسانى كه دست از يارىاش برداشتند بهترم و كسانى كه دست از يارىاش برداشتند نمىتوانند بگويند،62(،7109- 7121)

( من جريان عثمان را برايتان خالصه مىكنم:7122- 7133ياورانش از ما بهترند. ) (، و شما7139- 7141( عثمان استبداد و خودكامگى پيشه كرد )7134- 7138)

(، و خدا در خود كامگى و ستمكارى،7142- 7145بىتابى كرديد و از حد گذرانديد ) كه تحقق خواهد يافت.63و در بى تابى و تندروى، حكمى دارد

62 (1 ) ( آورد( مدينه به را او عثمان اما كرد تبعيد را او سلم و آله و عليه الله صلى خدا رسول كه است مروان شخص آن. داشت نقش او شدن كشته و انحراف در و شد او داماد و

سال( 2) 63 هزار 35در دو مصر از شدند، داستان هم عثمان عزل بر و كردند، مكاتبه يكديگر با عثمان مخالفان هجرىگروه بصره از و صوحان، بن زيد و اشتر مالك رهبرى به نفر هزار دو كوفه از و غافقى، حرب ابو فرماندهى به نفرمدينه مسجد در سپس و شدند جمع شهر اطراف در ابتداء آمدند مدينه طرف به زهير، بن حرقوص فرماندهى به زيادى

(7153 -7146( )1031)

31ترجمه خطبه

را براى پند دادن به سوى زبير64 هجرى، ابن عباس36)در آغاز جنگ جمل در سال (7154- 7172فرستاد و فرمود( )

65روانشناسى طلحه و زبير

(، زيرا در برخورد با طلحه، او را چون گاو7173- 7175با طلحه، ديدار مكن ) (، سوار بر7176- 7182وحشى مىيابى كه شاخش را تابيده و آماده نبرد است )

( بلكه با زبير ديدار كن7183- 7188مركب سركش مىشود و مىگويد، رام است. ) ( به او بگو، پسر دايى تو مىگويد:7193- 7195( كه نرمتر است. )7189- 7192)

( چه شد كه از7196- 7206در حجاز مرا شناختى، و در عراق مرا نمىشناسى؟! ) ( )جمله كوتاه »فما عدا مما بدا« براى7207- 7210پيمان خود باز گشتى؟!. )

نخستين بار از امام على عليه السالم شنيده شده و پيش از امام از كسى نقلنگرديد(.

(7227 -7211)

______________________________ ( آن شخص )مروان( است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را1)

تبعيد كرد اما عثمان او را به مدينه آورد و داماد او شد و در انحراف و كشته شدناو نقش داشت.

هجرى مخالفان عثمان با يكديگر مكاتبه كردند، و بر عزل عثمان35( در سال 2) هم داستان شدند، از مصر دو هزار نفر به فرماندهى ابو حرب غافقى، و از كوفه

دو هزار نفر به رهبرى مالك اشتر و زيد بن صوحان، و از بصره گروه زيادى به فرماندهى حرقوص بن زهير، به طرف مدينه آمدند ابتداء در اطراف شهر جمع

شدند و سپس در مسجد مدينه و آنگاه منزل عثمان را محاصره كردند، و پس ازدروغ و عهد شكنى او را كشتند.

( عبد الله بن عباس بن عبد المطلب است كه خلفاى عباسى به او منسوبند.3)

( زبير بن عوام پسر عمه امام بود زيرا مادرش صفيه، عمه امام على عليه4)السالم بود، و از خويشاوندان نسبى امام به شمار مىآمد.

. كشتند را او شكنى عهد و دروغ از پس و كردند، محاصره را عثمان منزل آنگاه و64 (3. منسوبند( او به عباسى خلفاى كه است المطلب عبد بن عباس بن الله عبدنسبى( 4) 65 خويشاوندان از و بود، السالم عليه على امام عمه صفيه، مادرش زيرا بود امام عمه پسر عوام بن زبير

. مىآمد شمار به امام

83نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1032)

32ترجمه خطبه

هجرى در مسجد كوفه در شناخت مردم و روزگاران پس از پيامبر37)در سال صلى الله عليه و آله و سلم ايراد كرد(

سير ارتجاعى امت اسالمى1

اى مردم، در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمتها، صبح كردهايم ) (، و ستمگر بر7262- 7265(، كه نيكوكار، بدكار به شمار مىآيد )7248- 7261

( نه از آن چه مىدانيم بهره مىگيريم7266- 7270تجاوز و سركشى خود مىافزايد. ) (، و نه از حادثه7275- 7279( و نه از آن چه نمىدانيم، مىپرسيم )7271- 7274)

مهمى تا بر ما فرود نيايد، مىترسيم!

(7286 -7280)

اقسام مردم )روانشناسى اجتماعى مسلمين، پس از پيامبر صلى الله عليه و آله2و سلم(

(- گروهى اگر دست به7287- 7293در اين روزگاران، مردم چهار گروهاند: ) فساد نمىزنند، براى اين است كه، روحشان ناتوان، و شمشيرشان كند، و امكانات

(- گروه ديگر، آنان كه شمشير كشيده، و7294- 7309مالى، در اختيار ندارند. ) شر و فسادشان را آشكار كردهاند، لشكرهاى پياده و سواره خود را گرد آورده، و

( دين را براى به دست آوردن مال دنيا7310- 7321خود آماده كشتار ديگرانند. ) تباه كردند كه يا رييس و فرمانده گروهى شوند، يا به منبرى فرا رفته، خطبه

-7343( چه بد تجارتى، كه دنيا را بهاى جان خود بدانى )7322- 7335بخوانند. ) (- گروهى7344- 7349(، و با آنچه كه در نزد خداست معاوضه نمايى. )7336

ديگر، با اعمال آخرت، دنيا را مىطلبند، و با اعمال دنيا در پى كسب مقامهاى(، خود را كوچك و متواضع جلوه مىدهند. )7350- 7362معنوى آخرت نيستند )

(، دامن خود7367- 7370( گامها را رياكارانه و كوتاه بر مىدارند )7363- 7366 -7379(، خود را همانند مؤمنان واقعى مىآرايند )7371- 7374را جمع كرده )

(، و پوشش الهى را وسيله نفاق و دو رويى و دنيا طلبى خود قرار مىدهند. )7375 (- و برخى ديگر، با پستى و ذلت و فقدان امكانات، از به دست7380- 7386

(، كه خود را به7396- 7402( )7387- 7395آوردن قدرت محروم ماندهاند ) -7410(، و لباس زاهدان را پوشيدهاند. )7403- 7405زيور قناعت آراسته )

( اينان هرگز، در هيچ زمانى از شب و روز، از زاهدان راستين نبودهاند.7406

(7419 -7411)

وصف پاكان در جامعه مسخ شده3

در اين ميان گروه اندكى باقى ماندهاند كه ياد قيامت، چشمهايشان را بر همه چيز(، و ترس رستاخيز، اشكهايشان را جارى ساخته است )7420- 7429فرو بسته )

-7438(، برخى از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگى مىكنند )7430- 7434 ( يا لب فرو بسته و7439- 7441(، و برخى ديگر ترسان و سركوب شده )7435

(، بعضى مخلصانه همچنان مردم را به سوى7442- 7444سكوت اختيار كردهاند ) -7450(، و بعضى ديگر گريان و دردناكند )7445- 7447خدا دعوت مىكنند )

-7453( كه تقيه و خويشتن دارى، آنان را از چشم مردم انداخته است )7448 ( گويا در درياى نمك فرو7454- 7456(، و ناتوانى وجودشان را فرا گرفته )7451

(، و قلبهايشان مجروح7461- 7462(، دهنهايشان بسته )7457- 7460رفتهاند ) (، از7466- 7469(، آنقدر نصيحت كردند كه خسته شدند )7463- 7465است )

( و چندان كه كشته دادند، انگشت7470- 7473بس سركوب شدند، ناتوانند )شمارند.

(7477 -7474)

روش برخورد با دنيا4

85نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و66(،7478- 7488اى مردم بايد دنياى حرام در چشمانتان از پر كاه خشكيده ) (، از پيشينيان خود7489- 7491تفالههاى قيچى شده دام داران، بىارزشتر باشد )

(، اين دنياى7492- 7502پند گيريد، پيش از آن كه آيندگان از شما پند گيرند ) (، زيرا مشتاقان شيفتهتر از شما را7503- 7505فاسد نكوهش شده را رها كنيد )

رها كرد.

( مىگويم: بعضى از نادانان اين خطبه را به معاويه نسبت دادهاند )7506- 7513) (، ولى بدون ترديد اين خطبه از سخنان امير مؤمنان عليه السالم7514- 7530

( آب گوارا و7542- 7546( »طال كجا و خاك كجا؟! )7531- 7541است. ) ( دليل بر اين مطلب سخن »عمرو7547- 7551شيرين كجا و آب نمك كجا؟!« )

-7566بن بحر، جاحظ« است كه ماهر در ادب و نقاد بصير سخن مىباشد ) ( و گفته7567- 7575(، او اين خطبه را در كتاب »البيان و التبيين« آورده )7559

( سپس اضافه كرده كه اين7576- 7581است: آن را به معاويه نسبت دادهاند. ) خطبه به سخن امام عليه السالم و به روش او در تقسيم مردم شبيهتر است. و

-7588اوست كه به بين حال مردم، از غلبه، ذلت، تقيه، و ترس واردتر است )

66 (1. مىكردند( دباغى را پوست آن با كرده خشك را آن برگ كه است درختى قرظ،

(، سپس مىگويد: »تا كنون چه موقع ديدهايم كه معاويه در7589- 7619( )7582يكى از سخنانش مسير زهد پيش گيرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب كند؟!«

(7636 -7620( )1033)

33ترجمه خطبه

هجرى به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين در36)در سال ، خدمت67سرزمين ذى قار، فرمود( »ابن عباس مىگويد در سرزمين »ذى قار«

(، تا مرا ديد، فرمود:7658- 7676امام رفتم كه داشت كفش خود را پينه مىزد ) (7683- 7686( گفتم بهايى ندارد. )7677- 7682قيمت اين كفش چقدر است؟ )

فرمود: به خدا سوگند، همين كفش بى ارزش نزد من از حكومت بر شما محبوبتر (7687- 7702است مگر اينكه حقى را با آن به پا دارم، يا باطلى را دفع نمايم. )

(«7703- 7707آنگاه از خيمه بيرون آمد و براى مردم چنين خطبه خواند )

آثار بعثت پيامبر اسالم1

-7715همانا خداوند هنگامى محمد صلى الله عليه و آله و سلم را مبعوث فرمود ) و ادعاى68(،7716- 7722( كه هيچ كس از عرب، كتاب آسمانى نداشت )7708

( پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مردم جاهلى7723- 7726پيامبرى نمىكرد. )( و به رستگارى رساند )7727- 7731را تا به جايگاه كرامت انسانى پيش برد )

(7735- 7736(، كه سر نيزههايشان كندى نپذيرفت و پيروز شدند )7732- 7734و جامعه آنان استحكام گرفت.

(7739 -7737)

ويژگىهاى نظامى و اخالقى امام على عليه السالم2

( تا آنجا كه7740- 7748به خدا سوگند! من از پيشتازان لشكر اسالم بودم ) ( هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم7749- 7751صفوف كفر و شرك تار و مار شد. )

(، پرده باطل را7757- 7761(، هم اكنون نيز همان راه را مىروم )7752- 7756)مىشكافم تا حق را از پهلوى آن بيرون آورم.

(7768 -7762)

شكوه از فتنه گرى قريش3

آنجا( 2) 67 نيز ايران با مسلمانان جنگ گذشته در كه واسط و كوفه، ميان بصره، شهر نزديكى در است محلى قار، ذى . مىگويد عباس ابن گرفت كوفه 15صورت از كه داد خبر ما به امام و مانديم آنجا در .6560روز مىآيند ما كمك به نفر

«» «: . شرح رسوله و الله صدق اكبر الله گفتم اختيار بى است درست ديدم كردم شمارش را آنها رسيد كوفه سپاه وقتىج الحديد ابى «187ص 2ابن

68 (3. » « بود( فرهنگ بى جاهلى عرب آنكه از كنايه نداشت را كتابى خواندن سواد يا

( به خدا سوگند، آن روز كه كافر بودند با آنها7769- 7775مرا با قريش چه كار. ) (7776- 7783جنگيدم، و هم اكنون كه فريب خوردهاند، با آنها مبارزه مىكنم. )

( به7784- 7791ديروز با آنها زندگى مىكردم و امروز نيز گرفتار آنها مىباشم. ) خدا سوگند! قريش از ما انتقام نمىگيرد جز به آن علت كه خداوند ما را از ميان

( ما هم آنان را در زندگى خود7792- 7802آنان برگزيد و گرامى داشت. )(7806- 7809(، پس چنان بودند كه شاعر گفته است: )7803- 7805پذيرفتيم )

______________________________( قرظ، درختى است كه برگ آن را خشك كرده با آن پوست را دباغى مىكردند.1)

( ذى قار، محلى است در نزديكى شهر بصره، ميان كوفه، و واسط كه در2) روز15گذشته جنگ مسلمانان با ايران نيز آنجا صورت گرفت. ابن عباس مىگويد

نفر به كمك ما مىآيند. وقتى6560در آنجا مانديم و امام به ما خبر داد كه از كوفه سپاه كوفه رسيد آنها را شمارش كردم ديدم درست است. بى اختيار گفتم: »الله

«187 ص 2اكبر صدق الله و رسوله« »شرح ابن ابى الحديد ج

( يا »سواد خواندن كتابى را نداشت« كنايه از آنكه عرب جاهلى بى فرهنگ بود.3)

87نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و سر7810- 7814»به جان خودم سوگند، هر صبح از شير صاف نوشيدى. ) ( ما اين مقام و عظمت را به تو7815- 7819شير و خرماى بى هسته خوردى. )

( و در اطراف تو با7820- 7827بخشيديم در حالى كه بلند مرتبت نبودى. )سواران خود تا صبح نگهبانى داديم و تو را حفظ كرديم«

(7833 -7828( )1034)

34ترجمه خطبه

هجرى براى بسيج38)اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج، در سال -7849كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در »نخيله كوفه« ايراد فرمود( )

7834( )7858 -7850)

نكوهش از سستى و نافرمانى كوفيان1

(7859- 7863نفرين بر شما كوفيان! كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم. ) -7870آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زود گذر دنيا رضايت داديد؟ )

-7875( و بجاى عزت و سر بلندى، بدبختى و ذلت را انتخاب كرديد؟ )7864 ( هر گاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مىكنم، چشمانتان از ترس در7871

-7887(، گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده )7876- 7882كاسه مىگردد )

(، حيران و7888- 7892( و چون انسانهاى مست از خود بيگانه شده )7883( گويا عقلهاى خود را از دست داده و درك نمىكنيد. )7893- 7896سرگردانيد. )

(، و شما7904- 7909( من ديگر هيچ گاه به شما اطمينان ندارم )7897- 7903 (، شما ياران شرافتمندى نيستيد كه كسى7910- 7915را پشتوانه خود نمىپندارم )

( به شتران بى ساربان مىمانيد كه هر7916- 7921به سوى شما دست دراز كند. )گاه از يك طرف جمع آورى گرديد، از سوى ديگر پراكنده مىشويد.

(7934 -7922)

علل عقب ماندگى مردم كوفه2

(،7935- 7941به خدا سوگند، شما بد وسيلهاى براى افروختن آتش جنگ هستيد ) (، سرزمين شما را7942- 7945شما را فريب مىدهند اما فريب دادن نمىدانيد )

(، چشم دشمن براى حمله شما7946- 7950پياپى مىگيرند و شما پروا نداريد ) ( بخدا سوگند،7951- 7958خواب ندارد ولى شما در غفلت به سر مىبريد. )

(7959- 7962شكست براى كسانى است كه دست از يارى يكديگر مىكشند. ) ( و حرارت و سوزش7963- 7972سوگند بخدا، اگر جنگ سخت درگير شود )

(، از اطراف فرزند ابو طالب، همانند جدا7973- 7975مرگ شما را در برگيرد ) ( به خدا سوگند! آن كه7976- 7983شدن سر از تن، جدا و پراكنده مىشويد. ) ( تا گوشتش را بخورد، و7984- 7991دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند )

(، عجز و ناتوانىاش7992- 7999استخوانش را بشكند، و پوستش را جدا سازد ) -8007( و قلب او بسيار كوچك و ضعيف است. )8000- 8001بسيار بزرگ )

(، اما من، به خدا سوگند از8008- 8012( تو اگر مىخواهى اينگونه باش )8002 چنان ضربهاى69پاى ننشينم و قبل از آن كه دشمن فرصت يابد با شمشير آب ديده

( كه ريزههاى استخوان سرش را بپراكند )8013- 8021بر پيكر او وارد سازم ) ( و از آن پس خدا8026- 8030(، و بازوها و قدمهايش جدا گردد )8022- 8025

هر چه خواهد انجام دهد.

(8037 -8031)

حقوق متقابل مردم و رهبرى3

( )8038- 8045اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقى واجب شده است ) -8054(، حق شما بر من، آن كه از خير خواهى شما دريغ نورزم )8046- 8049 (، و شما را8055- 8058( و بيت المال را ميان شما عادالنه تقسيم كنم )8050

(،8059- 8062آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد )

69 (1. ) ( : بود( معروف و مىساختند مشرف يمن، شهرهاى از يكى در كه است ديده آب شمشيرى بالمشرفيه ضرب

______________________________ ( ضرب بالمشرفيه: شمشيرى آب ديده است كه در يكى از شهرهاى يمن،1)

)مشرف( مىساختند و معروف بود.

89نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و اما حق من8063- 8066و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد. ) (، و در آشكار و8067- 8072بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد )

(، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت8073- 8078نهان برايم خير خواهى كنيد )( و فرمان دادم اطاعت كنيد.8079- 8082نماييد )

(8086 -8083( )1035)

35ترجمه خطبه

)پس از اطالع از ماجراى حكميت و نيرنگ عمرو عاص كه ابو موسى را فريب داد، و طبق شروطى كه براى حكميت قبول كردند عملى نشد امام اين خطبه را در

(8087- 8109 هجرى ايراد كرد(. )38سال

ضرورت ستايش پروردگار1

خدا را سپاس! هر چند كه روزگار دشوارىهاى فراوان و حوادثى بزرگ پديد آورد. ) ( شهادت مىدهم جز خداى يگانه و بى مانند خدايى نباشد و جز او8110- 8123

(، و گواهى مىدهم محمد صلى الله عليه و آله و8124- 8137معبودى نيست )سلم بنده و فرستاده اوست.

(8144 -8138)

علل شكست كوفيان2

پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا -8159و با تجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است. )

(،8160- 8167( من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميت به شما گفتم )8145 ( )اى كاش كه از8168- 8172و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. )

ولى شما همانند مخالفانى70(8173- 8177قصير پسر سعد اطاعت مىشد( ) (، تا8178- 8185ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد )

(، و از پند دادن8186- 8189آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد ) (، داستان من و شما چنان است كه برادر هوازنى8190- 8193خوددارى كرد )

70 (1 » « » « ملكه( با ازدواج از را او و بود جذيمه مخصوص مشاوران از سعد پسر قصير بنام شخصى است، المثل ضرب » كاش» اى مىگفت پس آن از قصير كه شد، كشته زن آن دست به و نداد گوش حرف او به اما كرد، منع زباء الجزيره

» «. طبرى تاريخ مىشنيد مرا حرف

( »در سرزمين منعرج، دستور الزم را دادم اما8194- 8201سروده است: )نپذيرفتند، كه فردا سزاى سركشى خود را چشيدند.«

(8211 -8202)71( 1036)

36ترجمه خطبه

38)براى هشدار و نصيحت خوارج نهروان و تذكر اشتباهات آنان در ماه صفر سال (8212- 8220هجرى فرمود( )

تالش در هدايت دشمن

شما را از آن مىترسانم! مبادا صبح كنيد در حالى كه جنازههاى شما در اطراف رود (، بدون آن كه8221- 8233 و زمينهاى پست و بلند آن افتاده باشد )72نهروان

(، و حجت و دليل قاطعى داشته باشيد.8234- 8238برهان روشنى از پروردگار ) ( و به دام قضا گرفتار شده8244- 8247( از خانهها آواره گشته )8239- 8243)

( ولى8251- 8257( من شما را از اين حكميت نهى كردم )8248- 8250باشيد. )(، تا به دلخواه شما كشانده شدم. )8258- 8261با سر سختى مخالفت كرديد )

8266 -8262)

______________________________ ( ضرب المثل است، شخصى بنام »قصير پسر سعد« از مشاوران مخصوص1)

»جذيمه« بود و او را از ازدواج با ملكه الجزيره »زباء« منع كرد، اما به او حرف گوش نداد و به دست آن زن كشته شد، كه قصير از آن پس مىگفت اى كاش

حرف مرا مىشنيد. »تاريخ طبرى«

( شعر باال از »دريد بن صمه« است كه برادرى بنام عبد الله داشت، با طايفه2) بنى جسم و بنى نصر در قبيله منعرج اللوى »گذرگاه پر پيچ و خم شنى« جنگ

كردند و غنائم فراوانى به دست آوردند. دريد، به برادر مىگفت زود از اين سرزمين برويم زيرا قبيله غطفان در پى ماست، اما برادرش نپذيرفت در آنجا ماند تا آنكه

سواران غطفانى هجوم آوردند و برادر دريد كشته شد و او در حالى كه مجروح بود با تأسف شعر باال را مىخواند. از آن پس هر جا كه فرصتها را از دست مىدادند اين

شعر را مطرح مىكردند.

71 (2 » « منعرج( قبيله در نصر بنى و جسم بنى طايفه با داشت، الله عبد بنام برادرى كه است صمه بن دريد از باال شعر . » اين» از زود مىگفت برادر به دريد، آوردند دست به فراوانى غنائم و كردند جنگ شنى خم و پيچ پر گذرگاه اللوى

هجوم غطفانى سواران آنكه تا ماند آنجا در نپذيرفت برادرش اما ماست، پى در غطفان قبيله زيرا برويم سرزمين . را فرصتها كه جا هر پس آن از مىخواند را باال شعر تأسف با بود مجروح كه حالى در او و شد كشته دريد برادر و آوردند

. مىكردند مطرح را شعر اين مىدادند دست از72 (3 » « : علت( همين به است بغداد و كوفه ميان حروراء صحراى كنار در كوفه، نزديكى در رودخانهاى دامنه نام نهروان

. » « » « شد معروف الثديه ذو به كه بود زهير بن حرقوص آنها رئيس و مىناميدند، حروريه را خوارج

( نهروان: نام دامنه رودخانهاى در نزديكى كوفه، در كنار صحراى »حروراء«3) ميان كوفه و بغداد است به همين علت خوارج را »حروريه« مىناميدند، و رئيس آنها

حرقوص بن زهير بود كه به »ذو الثديه« معروف شد.

91نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، اى ناكسان و8272- 8273( )8267- 8271شما اى بىخردان، و بىخردان ) ( و هرگز زيان شما را8274- 8280بىپدران، من كه اين فاجعه را به بار نياوردم )

نخواستم!.

(8285 -8281( )1037)

37ترجمه خطبه

هجرى در كوفه ايراد فرمود كه38)پس از فرونشاندن شورش نهروان در سال (8286- 8303شبيه يك سخنرانى است( )

ويژگىها و فضائل امام على عليه السالم1

-8307آن گاه كه همه از ترس سست شده، كنار كشيدند، من قيام كردم )(، و آن هنگام كه همه خود را پنهان كردند من آشكارا به ميدان آمدم )8304 -8315(، و آن زمان كه همه لب فرو بستند، من سخن گفتم )8308- 8311(، و آن وقت كه همه باز ايستادند من با راهنمايى نور خدا به راه افتادم. )8312 -8325( در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهستهتر بود )8316- 8321 (، زمام امور را به دست8326- 8328( اما در عمل برتر و پيشتاز بودم )8322

(، و پاداش سبقت در فضيلتها8329- 8330گرفتم، و جلوتر از همه پرواز كردم )( همانند كوهى كه تند بادها آن را به حركت در نمىآورد )8331- 8333را بردم. )

(، كسى8338- 8341(، و طوفانها آن را از جاى بر نمىكند )8334- 8337 (، و سخن چينى جاى عيب جويى در8342- 8346نمىتوانست عيبى در من بيابد )

( خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز8347- 8351من نمىيافت. ) (، و نيرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او8352- 8358گردانم )

باز ستانم.

(8366 -8359)

علت سكوت و كناره گيرى از خالفت2

(، و تسليم فرمان او هستم )8367- 8370در برابر خواستههاى خدا راضى ) (، آيا مىپنداريد من به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دروغى8371- 8374

( به خدا سوگند، من نخستين كسى هستم كه او را8375- 8381روا دارم؟ )

(، و هرگز اول كسى نخواهم بود كه او را تكذيب كنم.8382- 8387تصديق كردم ) (، ديدم پيش از بيعت، پيمان8394- 8396( در كار خود انديشيدم )8388- 8393)

اطاعت و پيروى از سفارش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را بر عهده (8402- 8407(، كه از من براى ديگرى پيمان گرفت. )8397- 8401دارم )

)پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود اگر در امر حكومت كار به جدال وخونريزى كشانده شود، سكوت كن(

(1038)

38ترجمه خطبه

هجرى پس از جنگ صفين و ماجراى حكميت در تعريف »شبهه«37)در سال را يك خطبه مىدانند(.41 و 38(، برخى خطبه )8408- 8423فرمود )

ضرورت شناخت شبهات

( اما نور8424- 8431شبهه را براى اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد. ) (، و راهنماى آنان8432- 8437هدايت كننده دوستان خدا، در شبهات يقين است )

(، اما دشمنان خدا، دعوت كنندهشان در8438- 8441مسير هدايت الهى است ) -8451(، و راهنماى آنان كورى است. )8442- 8448شبهات گمراهى است )

(، و آن كس كه8452- 8457( آن كس كه از مرگ بترسد نجات نمىيابد )844973(8458- 8463زنده ماندن را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند. )

______________________________ ( اشاره است به آنان كه بىتفاوت شده خواهان زندگى و رفاه بودند، مانند سعد1)

وقاص كه پس از آغاز فتنهها در خانه نشستند.

93نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1039)

39ترجمه خطبه

)پس از شنيدن تهاجم يكى از افسران معاويه، نعمان بن بشير به عين التمر، هجرى در كوفه39 و كوتاهى كوفيان در سال 74سرزمين آباد قسمت غربى فرات

فرمود(

در( 1) 73 فتنهها آغاز از پس كه وقاص سعد مانند بودند، رفاه و زندگى خواهان شده بىتفاوت كه آنان به است اشاره. نشستند خانه

معاويه،( 1) 74 مهاجم فرمانده و داشت اختيار در نيرو نفر صد كه بود السالم عليه امام فرماندار كعب، بن مالك آنجا درو خواند فرا او يارى به را مردم جهت همين به السالم عليه المؤمنين امير بود، كرده حمله او به سرباز هزار دو با نعمان

. كرد نكوهش و داد هشدار بىتفاوتى در را كوفيان

نكوهش كوفيان1

(، و چون8488- 8493گرفتار كسانى شدهام كه چون امر مىكنم فرمان نمىبرند )( اى مردم بىاصل و ريشه )8494- 8498آنها را فرا مىخوانم اجابت نمىكنند. )

( آيا8502- 8505(، در يارى پروردگارتان براى چه در انتظاريد؟ )8499- 8501 ( و يا غيرتى كه شما را به خشم8506- 8509دينى نداريد كه شما را گرد آورد؟ )

75(8510- 8513وا دارد؟ )

علل شكست و نابودى كوفيان2

(، و عاجزانه از شما يارى8514- 8516در ميان شما به پاخاسته فرياد مىكشم ) (، و8520- 8523( اما به سخنان من گوش نمىسپاريد )8517- 8519مىخواهم، )

(، تا آن را كه پيامدهاى ناگوار آشكار8524- 8528فرمان مرا اطاعت نمىكنيد ) (، و8535- 8538(، نه با شما مىتوان انتقام خونى را گرفت )8529- 8534شد )

( شما را به يارى برادرانتان8539- 8543نه با كمك شما مىتوان به هدف رسيد. ) (، و8544- 8551مىخوانم، مانند شترى كه از درد بنالد، ناله و فرياد سر مىدهيد )

( تنها8552- 8556يا همانند حيوانى كه پشت آن زخم باشد، حركتى نمىكنيد. ) -8563گروه اندكى به سوى من آمدند كه آنها نيز ناتوان و مضطرب بودند )

(، »گويا آنها را به سوى مرگ مىكشانند، و مرگ را با چشمانشان مىنگرند«.8557

(، از »تذاء8571- 8579( مىگويم: ) »متذائب« يعنى مضطرب )8564- 8570) (، و ذئب8580- 8586بت الريح« يعنى وزش باد گوناگون و مضطرب گشت )

)گرگ( را ذئب ناميدند چون در رفتن اضطراب دارد(

(8593 -8587( )1040)

40ترجمه خطبه

هجرى در38)آنگاه كه شعار خوارج را شنيد كه مىگويند، ال حكم اال لله در سال (8594- 8607مسجد كوفه فرمود( )

ضرورت حكومت

( آرى درست است،8608- 8614سخن حقى است، كه از آن اراده باطل شد! ) (، ولى اينها مىگويند زمامدارى جز8615- 8620فرمانى جز فرمان خدا نيست )

(، در حالى كه مردم به زمامدارى نيك يا بد،8621- 8628براى خدا نيست )(، تا مؤمنان در سايه حكومت، به كار خود مشغول )8629- 8638نيازمندند )

(، و مردم در استقرار8643- 8646( و كافران هم بهرمند شوند )8639- 8642 (، به وسيله حكومت بيت المال جمع آورى8647- 8651حكومت، زندگى كنند )

75 (2 : آپوليتيسم( تفكر (APOLOGISMآپولوژيسم ) APOLITISMنفى سياسى ) مسائل در شركت عدم و قيدى ال

-8659( و به كمك آن با دشمنان مىتوان مبارزه كرد. )8652- 8655مىگردد ) (، و حق ضعيفان از نيرومندان گرفته8660- 8663 جادهها أمن و امان )76(8656

( و از دست بدكاران،8670- 8672(، نيكوكاران در رفاه )8664- 8669مىشود ) ( ]در روايت ديگرى آمده، چون سخن آنان را در8673- 8676در امان مىباشند. )

باره حكميت شنيد فرمود[

______________________________ ( در آنجا مالك بن كعب، فرماندار امام عليه السالم بود كه صد نفر نيرو در1)

اختيار داشت و فرمانده مهاجم معاويه، نعمان با دو هزار سرباز به او حمله كرده بود، امير المؤمنين عليه السالم به همين جهت مردم را به يارى او فرا خواند و

كوفيان را در بىتفاوتى هشدار داد و نكوهش كرد.

)ال قيدى و عدم APOLOGISM)آپولوژيسم APOLITISM( نفى تفكر: آپوليتيسم2)شركت در مسائل سياسى(

)كه مىگويند جامعه بايد بدون حكومت اداره ANARCHISM( نفى: آنارشيسم3)شود(

95نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( ]و نيز فرمود:[ اما در8677- 8690منتظر حكم خدا در باره شما هستم. ) ( ولى در8691- 8698حكومت پاكان، پرهيزكار به خوبى انجام وظيفه مىكند )

( تا مدتش سر آيد )8699- 8705حكومت بدكاران، ناپاك از آن بهرمند مىشود )( و مرگ فرا رسد.8706- 8709

(8712 -8710( )1041)

41ترجمه خطبه

هجرى در كوفه ايراد فرمود(37)پس از جنگ صفين در سال

پرهيز از حيله و نيرنگ

(، كه سپرى8726- 8731( اى مردم! وفا همراه راستى است )8713- 8725) ( آن كس كه از بازگشت8732- 8737محكمتر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم. )

( اما امروز در8738- 8744خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد. ) محيط و زمانهاى زندگى مىكنيم كه بيشتر مردم حيله و نيرنگ را، زيركى مىپندارند

( چگونه8756- 8763(، و افراد جاهل آنان را اهل تدبير مىخوانند. )8745- 8755) ( چه بسا شخصى تمام پيش8764- 8767فكر مىكنند؟ خدا بكشد آنها را! )

76 (3 : آنارشيسم( (ANARCHISMنفى شود ) اداره حكومت بدون بايد جامعه مىگويند كه

( ولى8768- 8773آمدهاى آينده را مىداند، و راههاى مكر و حيله را مىشناسد ) (، و با اينكه قدرت انجام آن را8774- 8781امر و نهى پروردگار مانع اوست )

(، اما آن كس كه از گناه و8782- 8787دارد آن را به روشنى رها مىسازد )مخالفت با دين پروا ندارد از فرصتها براى نيرنگ بازى، استفاده مىكند.

(8796 -8788( )1042)

42ترجمه خطبه

هجرى امام وارد كوفه شد، مردم36 رجب سال 12)پس از پايان جنگ جمل در به استقبال آمدند. آن حضرت وارد مسجد جامع شد دو ركعت نماز خواند و

سخنرانى طوالنى ايراد كرد كه بخشى از آن اين خطبه است.(

پرهيز از آرزوهاى طوالنى و هوا پرستى

( هوا پرستى و8813- 8820اى مردم! همانا بر شما از دو چيز مىترسم: ) ( اما پيروى از خواهش نفس، انسان را از حق باز8821- 8825آرزوهاى طوالنى. )

-8837(، و آرزوهاى طوالنى، آخرت را از ياد مىبرد. )8826- 8831مىدارد ) ( و از آن جز باقى8838- 8844( آگاه باشيد! دنيا به سرعت پشت كرده )8832

-8849مانده اندكى از ظرف آبى كه آن را خالى كرده باشند، نمانده است. ) (،8854- 8859( بهوش باشيد كه آخرت به سوى ما مىآيد )8850- 8853( )8845

( بكوشيد از فرزندان آخرت8860- 8863دنيا و آخرت، هر يك فرزندانى دارند. ) (، زيرا در روز قيامت، هر فرزندى8868- 8873( )8864- 8867باشيد، نه دنيا )

( امروز هنگام عمل است نه8874- 8880به پدر و مادر خويش باز مىگردد. )(، و فردا روز حسابرسى است نه عمل.8881- 8887حسابرسى )

( مىگويم: ) »حذاء« به معناى شتابان و »جذاء« به معناى بريده از8888- 8893)نيك و بد، كه برخى نقل كردند(

(8904 -8894)

97نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1043)

43ترجمه خطبه

هجرى به طرف معاويه36)وقتى نماينده خود جرير بن عبد الله را در سال فرستاد و معاويه پاسخى روشن نمىداد ياران امام گفتند، وسائل جنگ را مهيا كن،

فرمود(

واقع نگرى در برخورد با دشمن1

را به رسالت به77مهيا شدن من براى جنگ با شاميان، در حالى است كه »جرير« ( و باز8942- 8943(، بستن راه صلح )8934- 8941طرف آنان فرستادهام )

( من مدت8944- 8950داشتن شاميان از راه خير است، اگر آن را انتخاب كنند. ) اقامت »جرير« را در شام معين كردم، كه اگر تأخير كند يا فريبش دادند و يا از

( عقيده من اين است كه صبر نموده8951- 8963اطاعت من سرباز زده است. ) (، گر چه مانع آن نيستم كه خود را براى پيكار8964- 8969با آنها مدارا كنيد )

آماده سازيد.

(8974 -8970)

ضرورت جهاد با شاميان2

(، و پشت و روى آن را8975- 8982من بارها جنگ با معاويه را بررسى كردهام ) (، ديدم راهى جز پيكار، يا كافر شدن نسبت به آن چه8983- 8987سنجيده )

(، زيرا8988- 8999پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آورده باقى نمانده است )در گذشته كسى بر مردم حكومت مىكرد كه اعمال او ]عثمان[ حوادثى آفريد )

(،9008- 9011( و باعث گفتگو و سر و صداهاى فراوان شد )9000- 900778(9012- 9015مردم آنگاه اعتراض كردند و تغييرش دادند. )

(1044)

44ترجمه خطبه

هجرى يكى از فرمانداران امام به نام مصقلة بن هبيرة، اسيران بنى38)در سال ( اما وقتى9029- 9043ناجيه را از فرمانده لشكر آن حضرت خريد و آزاد كرد )

(9044- 9052از او غرامت خواستند به طرف معاويه فرار كرد( )

تأسف از فرار مصقله

77 (1» « قيس( بن زهر بوسيله نامهاى امام السالم عليه المؤمنين امير با مردم بيعت از پس بود، همدان فرماندار جرير،اشعث به نامهاى و گرفت، بيعت امام براى همدان مردم از او داد، توضيح را مدينه سياسى ماجراهاى و نوشت او به

اكثر چون و رفت، كوفه به امام با مالقات براى سپس بگيرد، بيعت امام براى مردم از كه نوشت آذربايجان فرماندارفراوان بحثهاى از پس و بفرستد، شام به مذاكره بعنوان را او خواست امام از بودند شام در او شهرىهاى هم و بستگان

« . جزيره در را عمر مانده باقى ناچار كه بودند شده بين بد او به نسبت عراق مردم اما بازگشت مأيوس معاويه باسال« در و گذراند .» 45قرقيسا ج الحديد ابى ابن شرح كرد وفات «70ص 3هجرى

سال( 2) 78 در سال 24عثمان در و رسيد خالفت به . 35هجرى بازىهاى اسراف از مرحله يك تنها شد كشته هجرى : كه بزرگى زمين و سال، آن زكات فراوان شترهاى و درهم هزار حكم، بن حارث دامادش، به است زير شرح به عثمان

. هزار صد خود طايفه از اميه، بن عاص بن سعيد به بخشيد بود كرده مسلمانان وقف سلم و آله و عليه الله صلى پيامبر . . دو و سى طلحه به داد درهم هزار دويست سفيان ابو به و درهم هزار صد حكم، بن مروان ديگرش داماد به داد درهم

. داد درهم هزار صد هشت و مليون نه و پنجاه زبير به و درهم، هزار دويست و مليون . هزار پانصد اميه بن يعلى به گذاشت كنار دينار هزار پنجاه و سيصد و درهم، هزار پانصد و مليون سى خودش براى

«. ج الغدير داد دينار هزار شصت و پانصد و مليون دو خواهرش شوهر الرحمن عبد به و «.286ص 8دينار،

(، كار بزرگواران را انجام داد )9053- 9055خدا روى مصقله را زشت گرداند ) (، هنوز ثنا خوان9059- 9062(، اما خود چونان بردگان فرار كرد )9056- 9058

به مداحى او برنخاسته بود كه او را ساكت كرد، هنوز سخن ستايشگر او به پايان ( اما اگر مردانه ايستاده9063- 9073نرسيده بود كه آنها را به زحمت انداخت. )

( و تا هنگام قدرت و9074- 9078بود همان مقدار كه داشت از او مىپذيرفتيم )توانايى به او مهلت مىداديم.

(9082 -9079( )1045)

45ترجمه خطبه

)قسمتى از سخنرانى طوالنى امام كه در روز عيد فطر در كوفه ايراد فرمود( )9095 -9083)

ضرورت ستايش پروردگار1

-9110ستايش خداوندى را سزاست كه كسى از رحمت او مأيوس نگردد ) (، خداوندى كه9111- 9115(، و از نعمتهاى فراوان او بيرون نتوان رفت )9103

(،9116- 9120از آمرزش او هيچ گنه كارى نا اميد نگردد )

______________________________ ( جرير، فرماندار همدان بود، پس از بيعت مردم با امير المؤمنين عليه السالم1)

امام نامهاى بوسيله »زهر بن قيس« به او نوشت و ماجراهاى سياسى مدينه را توضيح داد، او از مردم همدان براى امام بيعت گرفت، و نامهاى به اشعث فرماندار آذربايجان نوشت كه از مردم براى امام بيعت بگيرد، سپس براى مالقات با امام به كوفه رفت، و چون اكثر بستگان و هم شهرىهاى او در شام بودند از امام خواست

او را بعنوان مذاكره به شام بفرستد، و پس از بحثهاى فراوان با معاويه مأيوس بازگشت. اما مردم عراق نسبت به او بد بين شده بودند كه ناچار باقى مانده عمر

هجرى وفات كرد. »شرح ابن ابى45را در جزيره »قرقيسا« گذراند و در سال «70 ص 3الحديد ج

هجرى كشته شد.35 هجرى به خالفت رسيد و در سال 24( عثمان در سال 2) تنها يك مرحله از اسراف بازىهاى عثمان به شرح زير است: به دامادش، حارث بن حكم، هزار درهم و شترهاى فراوان زكات آن سال، و زمين بزرگى كه پيامبر صلى

الله عليه و آله و سلم وقف مسلمانان كرده بود بخشيد. به سعيد بن عاص بن اميه، از طايفه خود صد هزار درهم داد. به داماد ديگرش مروان بن حكم، صد هزار درهم و به ابو سفيان دويست هزار درهم داد. به طلحه سى و دو مليون و دويست

هزار درهم، و به زبير پنجاه و نه مليون و هشت صد هزار درهم داد.

براى خودش سى مليون و پانصد هزار درهم، و سيصد و پنجاه هزار دينار كنار گذاشت. به يعلى بن اميه پانصد هزار دينار، و به عبد الرحمن شوهر خواهرش دو

«.286 ص 8مليون و پانصد و شصت هزار دينار داد. »الغدير ج

99نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( خدايى كه رحمتش قطع9121- 9125و از پرستش او نبايد سرپيچى كرد. )( و نعمتهاى او پايان نمىپذيرد.9126- 9130نمىگردد )

(9135 -9131)

روش برخورد با دنيا2

(، و كوچ كردن از9136- 9143دنيا خانه آرزوهايى است كه زود نابود مىشود ) -9151( دنيا شيرين و خوش منظر است )9144- 9147وطن حتمى است. )

(، و بيننده را9152- 9155( كه به سرعت به سوى خواهانش مىرود )9148 -9166(، سعى كنيد با بهترين زاد و توشه از آن كوچ كنيد )9156- 9159مىفريبد )

( و بيشتر از آنچه9167- 9172( و بيش از كفاف و نياز خود از آن نخواهيد )9160نياز داريد طلب نكنيد.

(9179 -9173( )1046)

46ترجمه خطبه

-9190 هجرى كه امام عليه السالم به سوى شام سفر آغاز كرد )37)در سال -9201(، اين نيايش را در حالى كه پا در ركاب نهاد مطرح فرمود( )91809191)7980

99نهج البالغة / ترجمه دشتى ؛ ؛ ص

دعاى سفر79 (1 : از( پس شد، خوانده جماعت به نماز رسيديم، كربال سرزمين به امام همراه شام سفر در مىگويد سليم بن هرثمة

: فرمود و بوييد را كربال خاك از مقدارى السالم عليه على امام نماز\iُ\» حساب» بغير الجنة يدخلون قوم منك ليحشرن تربة، يا لك Eواها

.) اين) صفين، جنگ از پس مىگردند بهشت وارد حسابرسى بدون كه مىآيند محشر روز تو از مردانى كربال، زمين اى آه : » « نمىگويد، سخن حق جز السالم عليه المؤمنين امير گفت او و رساندم، شگفتى با جرداء همسرم به را امام غيبى خبر

يادم به امام سخن كه رسيدم كربال به آنان با هم من مىرفت كربال سوى به زياد ابن لشكرهاى تا شد، سپرى روزگاربه. فرمود گفتم، امام به را السالم عليه على امام غيبى خبر و رسانده، السالم عليه حسين امام به را خود فورا آمددر ندهد يارى و بنگرد را ما شدن كشته كس هر زيرا شو دور پس فرمود كدام، هيچ گفتم ما؟ با جنگ يا آمدى ما يارى

«. ج الحديد، ابى ابن شرح بود خواهد ص 3جهنم ،169»دشتى، / 80 ترجمه البالغة نهج حسين، بن محمد الرضى، : 1شريف اول، - چاپ قم، ؛ ايران مشهور ش.1379جلد،

(، و9209- 9211(، و اندوه بازگشتن )9202- 9208خدايا! از سختى سفر ) -9220روبرو شدن با مناظر ناگوار در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه مىبرم. )

( و در وطن نسبت به9221- 9225( پروردگارا! تو در سفر همراه ما )9212 (، و جمع ميان اين دو را هيچ9226- 9230بازماندگان ما سرپرست و نگهبانى )

(، زيرا آن كس كه سرپرست بازماندگان9231- 9234كس جز تو نتواند كرد ) ( و آن كه همراه و هم سفر9235- 9239است نمىتواند همراه مسافر باشد )

است سرپرست بازماندگان انسان نمىتواند باشد.

( )چند جمله اول، از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است9240- 9244)كه على عليه السالم آن را با عباراتى رساتر به اتمام رساند(

(1047)

47ترجمه خطبه

(9281- 9288)در باره كوفه( )

خبر از آينده كوفه

-9296 كشيده مىشوى )81اى كوفه! تو را مىنگرم كه چونان چرمهاى بازار عكاظ (، و حوادث فراوان تو9297- 9298(، زير پاى حوادث لگد كوب مىگردى )9289

(، من به خوبى مىدانم، ستمگرى نسبت به تو قصد9299- 9301را در بر مىگيرد ) ( يا قاتلى9302- 9314بد نمىكند مگر آن كه خداوند او را به باليى گرفتار سازد )

82(9315- 9317بر او مسلط گرداند. )

______________________________ ( هرثمة بن سليم مىگويد: در سفر شام همراه امام به سرزمين كربال رسيديم،1)

نماز به جماعت خوانده شد، پس از نماز امام على عليه السالم مقدارى از خاككربال را بوييد و فرمود:

»واها لك يا تربة، ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب«

)آه اى زمين كربال، مردانى از تو روز محشر مىآيند كه بدون حسابرسى وارد بهشت مىگردند(. پس از جنگ صفين، اين خبر غيبى امام را به همسرم »جرداء« با

شگفتى رساندم، و او گفت: امير المؤمنين عليه السالم جز حق سخن نمىگويد،81 µµ(2راب از اولµµت و اعµµعكاظ، نام يكى از بازارهاى عرب در جاهليت بود كه بين» نخلة« و» طائف« قرار داش )

ماه ذى القعدة در آن گرد مىآمدند كه يكى از اجنµµاس معµµروف اين بµµازار، چرمهµµاى آن بµµود كµµه بµµه خµµوبى و محكمى شهرت داشت، در همين بازار شعرا شاهكارهاى ادبى خود را مىخواندند، و بهترين آن را بر ديوار كعبه مىآويختنµµد كµµه

به» معلقات سبع« مشهور شد.( زيرا كوفه همواره جايگاه شيعيان امام و مركز فعاليتهاى آنان بود كه فرمود:3) 82\iُ\هذه مدينتنا، و محلتنا و مقر شيعتنا E

«198 ص 3) كوفه شهر و جايگاه ما، و مركز شيعيان ماست(» شرح ابن ابى الحديد ج

روزگار سپرى شد، تا لشكرهاى ابن زياد به سوى كربال مىرفت من هم با آنان به كربال رسيدم كه سخن امام به يادم آمد. فورا خود را به امام حسين عليه السالم

رسانده، و خبر غيبى امام على عليه السالم را به امام گفتم، فرمود به يارى ما آمدى يا جنگ با ما؟ گفتم هيچ كدام، فرمود پس دور شو زيرا هر كس كشته شدن

، ص3ما را بنگرد و يارى ندهد در جهنم خواهد بود. »شرح ابن ابى الحديد، ج 169»

( عكاظ، نام يكى از بازارهاى عرب در جاهليت بود كه بين »نخلة« و »طائف«2) قرار داشت و اعراب از اول ماه ذى القعدة در آن گرد مىآمدند كه يكى از اجناس

معروف اين بازار، چرمهاى آن بود كه به خوبى و محكمى شهرت داشت، در همين بازار شعرا شاهكارهاى ادبى خود را مىخواندند، و بهترين آن را بر ديوار كعبه

مىآويختند كه به »معلقات سبع« مشهور شد.

( زيرا كوفه همواره جايگاه شيعيان امام و مركز فعاليتهاى آنان بود كه فرمود:3)

هذه مدينتنا، و محلتنا و مقر شيعتنا

ص3)كوفه شهر و جايگاه ما، و مركز شيعيان ماست( »شرح ابن ابى الحديد ج 198»

101نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1048)

48ترجمه خطبه

37 شوال سال 25)به هنگام حركت براى جنگ با شاميان، در نخيله كوفه در (9327- 9338( )9318- 9326هجرى قمرى ايراد فرمود( )

ضرورت آمادگى رزمى

ستايش خداوند را سزاست، هر لحظه كه شب فرا رسد، و پرده تاريكى فرو افتد ) (، ستايش مخصوص پروردگار است هر زمان كه ستارهاى طلوع و9339- 9345

(، ستايش خداوندى را سزاست كه نعمتهاى او پايان9346- 9353غروب كند ) (،9360- 9363(، و بخششهاى او را جبران نتوان كرد )9354- 9359نمىپذيرد )

83(،9364- 9368پس از ستايش پروردگار، پيشتازان لشكرم را از جلو فرستادم ) (، تا فرمان من به آنها9369- 9373و دستور دادم در كنار فرات توقف كنند )

(، زيرا تصميم گرفتم از آب فرات بگذرم و به سوى جمعيتى9374- 9376برسد )( )9377- 9386از شما كه در اطراف دجله مسكن گزيدهاند رهسپار گردم )

( امام عليه السالم زياد بن نصر و شريح بن هانى را با دوازده هزار سرباز به سوى جبههها اعزام كرد.1) 83

(، و از آنها براى9390- 9393( و آنها را همراه شما بسيج نمايم )9387- 9389كمك و تقويت شما يارى بطلبم.

( مىگويم: )منظور امام از »ملطاط« آنجايى است كه دستور توقف9394- 9399) (، »كنار فرات« كه به كنار فرات يا دريا »ملطاط« هم مىگويند.9400- 9411داد )

( و امام عليه السالم از كلمه »نطفه« آب فرات اراده كرده )9412- 9421)( كه شگفت آور است(9428- 9432

(9439 -9433( )1049)

49ترجمه خطبه

خدا شناسى

(، و9445- 9459ستايش خداوندى را سزاست كه از اسرار نهانها آگاه است ) (،9460- 9464نشانههاى آشكارى در سراسر هستى بر وجود او شهادت مىدهند )

( نه چشم كسى كه او را9465- 9469هرگز برابر چشم بينندگان ظاهر نمىگردد. ) (، و نه قلبى كه او را شناخت مىتواند9470- 9475نديده مىتواند انكارش كند )

( در وااليى و برترى از همه پيشى گرفته. پس،9476- 9481مشاهدهاش نمايد. ) (، و آنچنان به مخلوقات نزديك است كه از9482- 9488از او برتر چيزى نيست )

( مرتبه بلند او را از پديدههايش9489- 9496او نزديكتر چيزى نمىتواند باشد. ) (، و نزديكى او با پديدهها، او را مساوى چيزى قرار9497- 9503دور نساخته ) -9516( عقلها را بر حقيقت ذات خود آگاه نساخته )9504- 9510نداده است. )

پس84(9517- 9522(، اما از معرفت و شناسايى خود باز نداشته است. )9511 ( و9523- 9528اوست كه همه نشانههاى هستى بر وجود او گواهى مىدهند )

(، خدايى كه9529- 9533دلهاى منكران را بر اقرار به وجودش وا داشته است )برتر از گفتار تشبيه كنندگان و پندار منكران است.

(9539 -9534( )9544 -9540( )1050)

50ترجمه خطبه

هجرى در شهر كوفه ايراد38)پس از پايان جنگ صفين و ماجراى حكميت در سال فرمود(

علل پيدايش فتنهها

84 µµ(2نقد تفكر: راسيوناليسم )RATIONALISMد ازµµاصالت عقل( و اينكه شناخت عقل محدود است، با اينكه باي ( عقل بهره برد، اما نبايد به آن اصالت داد.

______________________________ ( امام عليه السالم زياد بن نصر و شريح بن هانى را با دوازده هزار سرباز به1)

سوى جبههها اعزام كرد.

)اصالت عقل( و اينكه شناخت عقل RATIONALISM( نقد تفكر: راسيوناليسم2)محدود است، با اينكه بايد از عقل بهره برد، اما نبايد به آن اصالت داد.

103نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و بدعت گذارى در احكام9550- 9568همانا آغاز پديد آمدن فتنهها، هوا پرستى ) -9575(، نوآورىهايى كه قرآن با آن مخالف است )9569- 9571آسمانى است )

(، و گروهى »با دو انحراف ياد شده« بر گروه ديگر سلطه و واليت يابند، كه9572( پس اگر باطل با حق مخلوط نمىشد )9576- 9584بر خالف دين خداست. )

(، و اگر حق از9592- 9595(، بر طالبان حق پوشيده نمىماند )9585- 9591 -9607( زبان دشمنان قطع مىگرديد. )9596- 9603باطل جدا و خالص مىگشت )

( و قسمتى از باطل را مىگيرند و به هم9608- 9613( اما قسمتى از حق )96049، آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مىگردد )85(9614- 9618مىآميزند )

( و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند9619- 623يافت.

(9631 -9624( )1051)

51ترجمه خطبه

هجرى پس از ورود به صحراى صفين براى در اختيار گرفتن آب فرات37)در سال خطاب به خط شكنان سپاه فرمود(

فرمان خط شكستن و آزاد كردن آب فرات

اكنون بر سر86(9650- 9652شاميان با بستن آب شما را به پيكار دعوت كردند. )( )9653- 9655دو راهى قرار داريد: يا به ذلت و خوارى بر جاى خود بنشينيد )

85 µ(1نقد تفكر التقاطى، آنانكه مىخواهند مكاتب شرقى يا غربى را با آب و رنگ اسالمى جلوهگر سازند، زيرا هر ) مكتبى و هر واژهاى جايگاه خاص خودش را دارد.

86 µ(2هµه بµµربازان معاويµد، سµفين برسµحراى صµه صµµه بµپاه كوفµµه سµµد: پيش از آنكµµل مىكنµعبد الله بن عوف نق ) فرماندهى» ابو األعور« رودخانه فرات را در اختيار گرفتنµµد، امµµام على عليµµه السµµالم» صعصµµعة بن صµµوحان« را بµµه سوى معاويه فرستاد كه چرا شريعه فرات را بستند؟ معاويه با ياران خµود مشµورت كµرد.» وليµد بن عقبµه« و» عبµد الله بن سعيد« گفتند آب را همچنان بسته نگهداريد تا سپاه كوفه از تشنگى بميرند، ولى» عمرو عµµاص« گفت» على مردى نيست كه تشنه بماند، او همان مردى است كه مىگفت اگر چهل نفر يµµاور داشµµتم حµµق خµµود را پس از سµقيفه مىگرفتم، اكنون كه بزرگان عراق و حجاز همراه او مىباشند!« معاويه هم چنان دستور داد كه آب را بسته نگµµه دارنµµد به فرمان امام عليه السالم خط شكنان سپاه به فرماندهى امام حسن عليµµه السµµالم حملµµه كردنµµد، آب را در اختيµµار گرفته، سپاه معاويه را كنار زدند، اما امام على عليه السµµالم دسµµتور داد كµµه آب بµµراى هµµر دو لشµµكر آزاد باشµµد، اين

عمل جوانمردانه امام، باعث بيدارى بسيارى از شاميان شد كه برخى از آنان به سپاه امام پيوستند.

(، و يا شمشيرها را از خون آنها سيراب سازيد تا از آب سيراب9656- 9658 -9670( پس بدانيد كه مرگ در زندگى توأم با شكست )9659- 9666شويد. ) ( آگاه9671- 9675(، و زندگى جاويدان در مرگ پيروزمندانه شماست. )9667

( و حقيقت را از9676- 9683باشيد! معاويه گروهى از گمراهان را همراه آورده ) (، تا كور كورانه گلوهايشان را آماج تير و شمشير9684- 9687آنان مىپوشاند )

كنند.

(9692 -9688( )1052)

52ترجمه خطبه

)در يكى از روزهاى عيد قربان اين خطبه را ايراد فرمود كه اكثر شارحان، خطبه را يكى مىدانند كه در خطبههاى قبل برگزيده مطالب آن آمده است(53 و 52

تعريف دنيا1

(، و وداع خويش را اعالم داشته9713- 9721آگاه باشيد، گويا دنيا پايان يافته ) ( به سرعت9725- 9727(، خوبىهايش ناشناخته مانده )9722- 9724است )

(، ساكنان خود را به سوى نابود شدن مىكشاند9728- 9730پشت كرده مىگذرد ) ( آنچه از9735- 9738(، و همسايگانش را به سوى مرگ مىراند. )9731- 9734)

(، و آنچه صاف و زالل بود تيرگى پذيرفت9739- 9745دنيا شيرين بود تلخ شده ) (، و بيش از ته مانده ظرف آب ريخته شده از آن باقى نمانده است9746- 9751) (، يا جرعهاى آب كه با آن عطش تشنگان دنيا فرو نخواهد نشست.9752- 9758)(9762 -9759( )9767 -9763)87

______________________________ ( نقد تفكر التقاطى، آنانكه مىخواهند مكاتب شرقى يا غربى را با آب و رنگ1)

اسالمى جلوهگر سازند، زيرا هر مكتبى و هر واژهاى جايگاه خاص خودش را دارد.

( عبد الله بن عوف نقل مىكند: پيش از آنكه سپاه كوفه به صحراى صفين2) برسد، سربازان معاويه به فرماندهى »ابو األعور« رودخانه فرات را در اختيار

گرفتند، امام على عليه السالم »صعصعة بن صوحان« را به سوى معاويه فرستاد كه چرا شريعه فرات را بستند؟ معاويه با ياران خود مشورت كرد. »وليد بن عقبه« و »عبد الله بن سعيد« گفتند آب را همچنان بسته نگهداريد تا سپاه كوفه از تشنگى

بميرند، ولى »عمرو عاص« گفت »على مردى نيست كه تشنه بماند، او همان مردى است كه مىگفت اگر چهل نفر ياور داشتم حق خود را پس از سقيفه

مىگرفتم، اكنون كه بزرگان عراق و حجاز همراه او مىباشند!« معاويه هم چنان دستور داد كه آب را بسته نگه دارند به فرمان امام عليه السالم خط شكنان سپاه

87 µµ(3ا آبµµد تµµرف آب مىكردنµل ظµµه در داخµنگريزهايى كµµسملة: ته مانده آب در ظرف، اداوة: ظرف و مقله: س ) كمترى بگيرد.

به فرماندهى امام حسن عليه السالم حمله كردند، آب را در اختيار گرفته، سپاه معاويه را كنار زدند، اما امام على عليه السالم دستور داد كه آب براى هر دو لشكر

آزاد باشد، اين عمل جوانمردانه امام، باعث بيدارى بسيارى از شاميان شد كهبرخى از آنان به سپاه امام پيوستند.

( سملة: ته مانده آب در ظرف، اداوة: ظرف و مقله: سنگريزهايى كه در داخل3)ظرف آب مىكردند تا آب كمترى بگيرد.

105نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( كه سرانجام آن نابودى است9768- 9774اى بندگان خدا! از سرايى كوچ كنيد ) (، مپنداريد كه9779- 9783(، مبادا آرزوها بر شما چيره گردد )9775- 9778)

عمر طوالنى خواهيد داشت!

(9789 -9784)

وااليى نعمتهاى قيامت2

(، و چونان9790- 9797به خدا سوگند! اگر مانند شتران بچه مرده ناله سر دهيد ) -9806(، و مانند راهبان زارى نماييد )9798- 9801كبوتران نوحه سرايى كنيد )

-9821(، و براى نزديك شدن به حق، و دسترسى به درجات معنوى )9802 ( و مأموران حق آن را9822- 9826(، و آمرزش گناهانى كه ثبت شده )9815

(، دست از اموال و فرزندان بكشيد سزاوار است )9827- 9829نگه مىدارند ) (، و9830- 9836( زيرا: برابر پاداشى كه برايتان انتظار دارم )9807- 9814

( بخدا سوگند، اگر9837- 9841عذابى كه از آن بر شما مىترسم، اندك است. ) (، و از چشمهايتان با شدت شوق به9842- 9849دلهاى شما از ترس آب شود )

(، و اگر تا9856- 9859(، يا ترس از او، خون جارى گردد )9850- 9855خدا ) ( و تا آنجا كه مىتوانيد در9864- 9866( )9860- 9863پايان دنيا زنده باشيد )

(، در برابر نعمتهاى بزرگ پروردگار،9867- 9870اطاعت از فرمان حق بكوشيد )بخصوص نعمت ايمان، ناچيز است.

(9880 -9871( )9884 -9881( )1053)

53ترجمه خطبه

را يك53 و 52، خطبه 461 ص 1)مرحوم صدوق در من ال يحضره الفقيه ج خطبه به حساب آورد(

وصف قربانى

( )9897- 9902كمال قربانى در اين است كه گوش و چشم آن سالم باشد ) (، قربانى كامل و9906- 9910(، هر گاه گوش و چشم سالم بود )9903- 9905

( و با9915- 9919(، گر چه شناخش شكسته باشد )9911- 9914تمام است ) ( )منظور امام از كلمه »منسك« در اينجا9920- 9923پاى لنگ به قربانگاه آيد )

»قربانگاه است«

(9930 -9924( )1054)

54ترجمه خطبه

88 هجرى به هنگام شروع جنگ صفين اين سخنرانى را ايراد فرمود(37)در سال

وصف روز بيعت

(، و ساربان9949- 9955مردم همانند شتران تشنهاى كه به آب نزديك شده ) (، و عقال )پاى بند( از آنها گرفته، بر من هجوم9956- 9959رهاشان كرده )

(، چنان كه گمان9960- 9962آوردند و به يكديگر پهلو مىزدند، فشار مىآوردند ) (، يا بعضى به وسيله بعض ديگر مىميرند و9963- 9966كردم مرا خواهند كشت )

( پس از بيعت عمومى مردم، مسئله جنگ با9967- 9971پايمال مىگردند. )معاويه را ارزيابى كردم، همه جهات آن را سنجيدم تا آن كه مانع خواب من شد )

(، ديدم چارهاى جز يكى از اين دو راه ندارم: يا با آنان مبارزه كنم )9972- 9982(، و يا9983- 9987

______________________________.144 ص 2( شرح ابن ميثم ج 1)

107نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-9994آن چه را كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم آورده، انكار مىنمايم ) (، پس به اين نتيجه رسيدم كه، تن به جنگ دادن آسانتر از تن به كيفر9988

(، و از دست دادن دنيا آسانتر از رها كردن9995- 10002پروردگار دادن است )آخرت است.

(10010 -10003( )1055)

55ترجمه خطبه

هجرى در آستانه جنگ صفين، برخى مدارا كردن امام را ديده و علت37)در سال را پرسيدند در پاسخ آنان فرمود(

.144 ص 2( شرح ابن ميثم ج 1) 88

توضيحاتى پيرامون جنگ صفين

(، بخدا10025- 10031اينكه مىگوييد، خويشتن دارى از ترس مرگ است ) -10041سوگند! باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم يا مرگ به سوى من آيد )

(،10042- 10048(، و اگر تصور مىكنيد در جنگ با شاميان ترديد دارم )10032 ( براى آن10049- 10053بخدا سوگند! هر روزى كه جنگ را به تأخير مىاندازم )

-10063است كه آرزو دارم عدهاى از آنها به ما ملحق شوند و هدايت گردند. ) -10067( و در البالى تاريكىها، نور مرا نگريسته به سوى من بشتابند )10054 -10076(، كه اين براى من از كشتار آنان در راه گمراهى بهتر است )10064(، گر چه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار مىگردند.10068

(10081 -10077( )1056)

56ترجمه خطبه

هجرى نسبت به تحركات معاويه در بصره، و37)برخى اين خطبه را به آغاز سال برخى در يكى از روزهاى جنگ صفين نسبت مىدهند(

ياد مبارزات دوران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در صفين

( و با10099- 10105در ركاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوديم ) (، كه10106- 10113پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مىكرديم )

(، و ما را در جاده وسيع10114- 10120اين مبارزه برايمان و تسليم ما مىافزود ) ( و10125- 10129( )10121- 10124حق و صبر و برد بارى برابر ناگواريها )

( گاهى يك10130- 10134جهاد و كوشش برابر دشمن، ثابت قدم مىساخت. ) (، مانند دو پهلوان نبرد مىكردند10135- 10143نفر از ما و ديگرى از دشمنان ما )

(، و هر كدام مىخواست كار ديگرى را بسازد و جام مرگ را به10144- 10146) (، گاهى ما بر دشمن پيروز10149- 10153( )10147- 10148ديگرى بنوشاند )

(10158- 10161( و زمانى دشمن بر ما غلبه مىكرد. )10154- 10157مىشديم ) پس آنگاه كه خدا، راستى و اخالص ما را ديد، خوارى و ذلت را بر دشمنان ما نازل

(، تا آنجا كه10169- 10172( و پيروزى را به ما عنايت فرمود )10162- 10168) ( و در سرزمينهاى پهناورى10173- 10177اسالم استحكام يافته فراگير شد )

( به جانم سوگند! اگر ما در مبارزه مثل شما بوديم )10178- 10180نفوذ كرد. ) (، و10188- 10191( هرگز پايهاى براى دين استوار نمىماند )10181- 10187

( به خدا سوگند، شما10192- 10196شاخهاى از درخت ايمان سبز نمىگرديد. ) ( و سرانجامى جز10197- 10201هم اكنون از سينه شتر خون مىدوشيد )

پشيمانى نداريد.

(10204 -10202)

109نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1057)

57ترجمه خطبه

هجرى، روزهاى آخر عمر شريف خود در نكوهش و هشدار كوفيان40)در سال ايراد فرمود(

خبر از سلطه ستمگرى بى باك

(، و شكمى بزرگ10219- 10226آگاه باشيد! پس از من مردى با گلوى گشاده ) -10231(، كه هر چه بيابد مىخورد )10227- 10228بر شما مسلط خواهد شد )

( او را10232- 10236 و تالش مىكند آنچه ندارد به دست آورد )89(،10229 (10238- 10240( ولى هرگز نمىتوانيد او را بكشيد. )10237- 10237بكشيد! )

-10248آگاه باشيد! به زودى معاويه شما را به بيزارى و بدگويى من وادار مىكند ) ( كه10249- 10251 بدگويى را به هنگام اجبار دشمن اجازه مىدهم )90(،10241

(،10255- 10257( و نجات شماست )10252- 10254مايه بلندى درجات من ) ( كه من بر فطرت توحيد10258- 10263اما هرگز در دل از من بيزارى نجوييد )

( و در ايمان و هجرت از همه پيش قدمتر بودهام.10264- 10267تولد يافتهام )

(10273 -10268( )1058)

58ترجمه خطبه

هجرى پس از ماجراى حكميت، و شنيدن شايعات فراوان در نكوهش38)در سال خوارج فرمود(

خبر از آينده شوم خوارج

(، چنانكه اثرى از شما باقى10282- 10293سنگ حوادث و بال بر شما ببارد ) (، و جهاد10299- 10302( آيا پس از ايمانم به خدا )10294- 10298نگذارد!. )

( به كفر10303- 10308كردنم در ركاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ) ( اگر چنين كنم گمراه شده و از هدايت10309- 10312خويش گواهى دهم؟ )

89 µµ(1ه وµµه و آلµµه عليµµلى اللµµفرد مورد نظر معاويه است، كه هر چه مىخورد سير نمىشد، او نفرين شده پيامبر ص ) سلم بود، زيرا چند بار او را فراخواند جواب داد مشغول غذا خوردن است، حضرت فرمود:

\iُ\»اللهم ال تشبع بطنه «E » خدايا هرگز شكم او را سير مكن« از آن پس معاويه فراوان مىخورد و مىگفت:» مللت و ما اشبعت«» از خµµوردن

خسته شدم ولى سير نشدم«90 µ(2هµتاد كµپس از آن كه معاويه به عراق تسلط يافت، به تمام شهرهاى اسالمى آن روز دستور العملى را فرس )

در خطبهها و نماز به امام على عليه السالم ناسزا بگويند و به تدريج براى بنى اميه عادت شد تا آن كه عمرو بن عبµµدالعزيز در دوران خالفت خود اين عادت ناپسند را ريشه كن كرد.

( پس به بدترين جايگاه رهسپار شويد )10313- 10321شدگان نخواهم بود. ) ( آگاه باشيد!10325- 10329(، و به راه گذشتگان باز گرديد. )10322- 10324

( و10330- 10335به زودى پس از من، به خوارى و ذلت گرفتار مىشويد ) (، و به استبدادى دچار10336- 10338شمشير برنده بر شما مسلط مىگردد )

خواهيد شد كه براى ديگر ستمگران راه و رسم حكومت قرار خواهد گرفت.

( مىگويم: )سخن امام على عليه السالم كه فرمود10339- 10344)

»و ال بقى منكم آبر«

(، اول- آنگونه كه ما آوردهايم )10345- 10357سه گونه روايت شده است )(، آبر، از باب »يأبر النخل« به معناى اصالح كننده آمده. )10358- 10362 ( يعنى باز گو كننده10372- 10374( دوم- »آثر« نقل شد )10363- 10371 (،10384- 10388(، و اين نقل به نظر من بهتر است )10375- 10383حديث )

-10395گويا امام عليه السالم مىفرمايد، از شما خبر دهندهاى باقى نماند. ) ( سوم- »آبز« با »ز« نيز روايت شد به معناى هالك شونده، پرش كننده،10389

كه به هالك شونده »آبز« گويند(.

(10403 -10396( )10409 -10404( )1059)

59ترجمه خطبه

هجرى به هنگامى حركت براى جنگ با خوارج، شخصى گفت، خوارج38)در سال (10410- 10425 عبور كردند، امام فرمود( )91از پل نهروان

خبر از قتلگاه خوارج

(، به خدا سوگند از آنها جز ده10426- 10428قتلگاه خوارج اين سوى نهر است )(، و از شما نيز ده نفر كشته نخواهد شد.10429- 10434نفر باقى نمىماند )

( كه10440- 10445( )منظور امام از »نطفه« آب نهر است )10435- 10439)از فصيحترين كنايه در رابطه با آب هر چند زياد و فراوان باشد(

(10456 -10446)

______________________________ ( فرد مورد نظر معاويه است، كه هر چه مىخورد سير نمىشد، او نفرين شده1)

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود، زيرا چند بار او را فراخواند جواب دادمشغول غذا خوردن است، حضرت فرمود:

در باره نهروان توضيح داده شد.36(. در پاورقى خطبه 3) 91

»اللهم ال تشبع بطنه«

»خدايا هرگز شكم او را سير مكن« از آن پس معاويه فراوان مىخورد و مىگفت:»مللت و ما اشبعت« »از خوردن خسته شدم ولى سير نشدم«

( پس از آن كه معاويه به عراق تسلط يافت، به تمام شهرهاى اسالمى آن روز2) دستور العملى را فرستاد كه در خطبهها و نماز به امام على عليه السالم ناسزا

بگويند و به تدريج براى بنى اميه عادت شد تا آن كه عمرو بن عبد العزيز در دورانخالفت خود اين عادت ناپسند را ريشه كن كرد.

در باره نهروان توضيح داده شد.36(. در پاورقى خطبه 3)

111نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1060)

60ترجمه خطبه

هجرى شخصى گفت، اى امير المؤمنين عليه38)در پايان جنگ با خوارج، در سال (10468- 10481السالم! خوارج همه نابود شدند. فرمود( )

خبر از تداوم تفكر انحرافى خوارج

( آنها نطفههايى در پشت پدران )10482- 10484نه، سوگند به خدا هرگز! ) (، هر گاه10490- 10492( و رحم مادران وجود خواهند داشت )10485- 10489

( تا اينكه آخرينشان10493- 10497كه شاخى از آنان سر برآورد قطع مىگردد )به راهزنى و دزدى تن در مىدهند.

(10502 -10498( )1061)

61ترجمه خطبه

هجرى، پس از پايان جنگ نهروان، نسبت به آينده خوارج فرمود(38)در سال

نهى از كشتار خوارج

(، زيرا كسى كه در جستجوى حق10503- 10509بعد از من با خوارج نبرد نكنيد ) ( مانند كسى نيست كه طالب باطل بوده و آن10510- 10514بوده و خطا كرد )

را يافته است.

( )منظور امام از گروه دوم معاويه و ياران او هستند(10515- 10518)

(10524 -10519( )1062)

62ترجمه خطبه

هجرى، روزهاى آخر عمر شريف امام عليه السالم در كوفه در پاسخ40)در سال (10525- 10533به برخى از تهديدها و كشته شدن ناگهانى فرمود( )

موضع گيرى امام عليه السالم برابر تهديد به ترور

-10540پروردگار براى من پوششى استوار قرار داد كه مرا حفظ نمايد )(، هنگامى كه عمرم بسر آيد، از من دور شده و مرا تسليم مرگ مىكند )10534 ( و نه زخم10548- 10551(، كه در آن روز نه تير خطا مىرود )10541- 10547

بهبود مىيابد.

(10555 -10552( )1063)

63ترجمه خطبه

روش برخورد با دنيا

113نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

آگاه باشيد! دنيا خانهاى است كه كسى در آن ايمنى ندارد جز آنكه به جمع آورى( و از كارهاى دنيايى كسى نجات نمىيابد. )10565- 10573توشه آخرت پردازد )

(، پس10580- 10583( مردم به وسيله دنيا آزمايش مىشوند )10574- 10579 هر چيزى از دنيا را براى دنيا به دست آورند از كفشان بيرون مىرود، و بر آن

(، و آنچه را در دنيا براى آخرت تهيه كردند10584- 10592محاسبه خواهند شد ) (، دنيا در نظر10593- 10602به آن خواهند رسيد، و با آن خواهند ماند )

( كه هنوز گسترش نيافته، كوتاه10603- 10608خردمندان چونان سايهاى است )(، و هنوز فزونى نيافته كاهش مىيابد.10609- 10613مىگردد )

(10617 -10614( )1064)

64ترجمه خطبه

شتافتن به سوى اعمال پسنديده

( و با10628- 10631( اى بندگان خدا! از خدا بپرهيزيد. )10618- 10628) (، با چيزهاى فانى شدنى دنيا10632- 10635اعمال نيكو به استقبال أجل برويد )

( از دنيا كوچ كنيد كه10636- 10643آنچه كه جاويدان مىماند خريدارى كنيد. )

( آماده مرگ باشيد كه بر شما10644- 10648براى كوچ دادنتان تالش مىكنند. ) ( چون مردمى باشيد كه بر آنها بانگ زدند و10649- 10653سايه افكنده است. )

(، و دانستند دنيا خانه جاويدان نيست و آن را با10654- 10659بيدار شدند )( خداى سبحان شما را بيهوده نيافريد )10660- 10667آخرت مبادله كردند. )

(، ميان شما تا10674- 10677(، و به حال خود وا نگذاشت )10668- 10673 ( زندگى10678- 10691بهشت يا دوزخ، فاصله اندكى جز رسيدن مرگ نيست. )

(، و مرگ آن را نابود10692- 10696كوتاهى كه گذشتن لحظهها از آن مىكاهد ) (10700- 10702(، سزاوار است كه كوتاه مدت باشد. )10697- 10699مىكند )

( به زودى پايان10703- 10710زندگى كه شب و روز آن را به پيش مىراند )( مسافرى كه سعادت يا شقاوت همراه مىبرد )10711- 10713خواهد گرفت. )

( از اين10721- 10723( بايد بهترين توشه را با خود بردارد. )10714- 10720 -10733خانه دنيا زاد و توشه برداريد كه فرداى رستاخيز نگهبانتان باشد. )

(، خود را پند10734- 10736( بنده خدا بايد از پروردگار خود بپرهيزد )10724 (، و بر شهوات10739- 10741( و توبه را پيش فرستد )10737- 10738دهد )

-10748(، زيرا مرگ او پنهان و پوشيده است )10742- 10744غلبه كند )(، و شيطان، همواره با اوست )10749- 10752(، و آرزوها فريبندهاند )10745 -10760( و گناهان را زينت و جلوه مىدهد تا بر او تسلط يابد )10753- 10756 -10764(، انسان را در انتظار توبه نگه مىدارد كه آن را تأخير اندازد )10757 ( واى10765- 10772(، و تا زمان فرا رسيدن مرگ از آن غفلت نمايد. )10761

(، و روزگار او10773- 10784بر غفلت زدهاى كه عمرش بر ضد او گواهى دهد ) ( از خدا مىخواهيم كه ما و شما را10785- 10790را به شقاوت و پستى كشاند. )

(، و چيزى ما را از اطاعت پروردگار10791- 10801برابر نعمتها مغرور نسازد ) (، و پس از فرا رسيدن مرگ دچار پشيمانى و اندوه10802- 10809باز ندارد )

نگرداند.

(10819 -10810)

115نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1065)

65ترجمه خطبه

هجرى پس از پايان جنگ صفين در مسجد كوفه اين سخنرانى را ايراد38)در سال كرد(

خدا شناسى »شناخت صفات خدا«

-10839ستايش خداوندى را سزاست كه صفتى بر صفت ديگرش پيشى نگرفته ) ( و10840- 10845( تا بتوان گفت: پيش از آن كه آخر باشد اول است )10832

( هر واحد و تنهايى جز10846- 10852قبل از آن كه باطن باشد ظاهر است. ) (، و10858- 10862(، هر عزيزى جز او ذليل )10853- 10857او، اندك است )

(، هر مالكى جز او10863- 10867هر نيرومندى جز او ضعيف و ناتوان است ) (،10873- 10877(، و هر عالمى جز او دانش آموز است )10868- 10872بنده )

(، هر10878- 10884هر قدرتمندى جز او، گاهى توانا و زمانى ناتوان است ) ( و برابر10885- 10892شنوندهاى جز خدا در شنيدن صداهاى ضعيف كر )

( و آوازهاى دور را نمىشنود. )10893- 10895صداهاى قوى، ناتوان است ) هر بينندهاى جز خدا، از مشاهده رنگهاى ناپيدا و اجسام بسيار92(10896- 10901

-10917 هر ظاهرى غير از او پنهان )93(،10902- 10912كوچك ناتوان است ) ( مخلوقات را براى10918- 10923(، و هر پنهانى جز او آشكار است. )10913

-10935(، و يا براى ترس از آينده )10924- 10929تقويت فرمانروايى ) (، و يا براى10936- 10941(، يا يارى گرفتن در مبارزه با همتاى خود )10930

(، و يا ستيزه جويى مخالفان نيافريده10942- 10945فخر و مباهات شريكان )( بلكه همه، آفريدههاى او هستند و در سايه پرورش او )10946- 10949است. ) ( خدا در10954- 10956(، بندگانى فروتن و فرمانبردارند. )10950- 10953

(، و دور از10957- 10963چيزى قرار نگرفته تا بتوان گفت در آن جاست ) ( آفرينش10964- 10971پديدهها نيست تا بتوان گفت از آنها جداست. )

(، و از تدبير پديدههاى10972- 10976موجودات او را در آغاز ناتوان نساخته ) (، نه به خاطر آنچه آفريده قدرتش10977- 10981آفريده شده باز نمانده است )

( و نه در آنچه فرمان داد و مقدر ساخت دچار ترديد10982- 10988پايان گرفته ) (، و علم او10998- 11000( بلكه فرمانش استوار )10989- 10997شد. )

(11004- 11006(، و كارش بى تزلزل است. )11001- 11003مستحكم ) (، و در نعمتها از او11007- 11009خدايى كه به هنگام بال و سختى به او اميدوار )

بيمناكند.

(11012 -11010( )1066)

66ترجمه خطبه

هجرى براى لشكريان خود37)در يكى از روزهاى آغازين جنگ صفين در سال ايراد فرمود(

آموزش تاكتيكهاى نظامى

) صوت شناسى(AKUSTIK( اشاره به علم: آكوستيك1) 9293 µ(2ائلµا وسµد بµµه بايµچشم انسان همه رنگها را نمىبيند، مانند رنگهاى موجود در نور خورشيد، و انواع اشعهها ك )

ارتعاش2000الكترونيك پيشرفته مشاهده كرد، و گوشها محدودند كه ارتعاشات خاصى را مىشنوند، گوش انسان تا ارتعاش صوتى را درك مىكند، اينها نكات علمى دقيقى است كه در عصر ما دانشمندان علµµوم7000و گوش سگ تا

به آن رسيدهاند، شگفت آور آن كه امام على عليه السالم چهارده قرن قبل بµµه اينگونµµه از واقعيتهµµا اشµµاره فرمµµودهاست.

-11037(، لباس زيرين را ترس خدا )11034- 11035اى گروه مسلمانان ) (11038- 11040(، و لباس رويين را آرامش و خونسردى قرار دهيد. )11036

( تا مقاومت شما برابر ضربات11041- 11044دندانها را بر هم بفشاريد )(، زره نبرد خود را كامل كنيد )11045- 11049شمشير دشمن بيشتر گردد )

(، پيش از آن كه شمشير را از غالف بيرون كشيد چند بار تكان11050- 11052 ( و11060- 11062(، با گوشه چشم به دشمن بنگريد )11053- 11059دهيد )

(، و با تيزى شمشير بزنيد11063- 11065ضربت را از چپ و راست فرود آوريد )(، و با گام برداشتن به پيش، شمشير را به دشمن برسانيد )11066- 11068)

( و پسر عموى11073- 11077(، و بدانيد كه در پيش روى خدا )11069- 11072(11078- 11083پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم قرار داريد. )

______________________________)صوت شناسى( AKUSTIK( اشاره به علم: آكوستيك1)

( چشم انسان همه رنگها را نمىبيند، مانند رنگهاى موجود در نور خورشيد، و2) انواع اشعهها كه بايد با وسائل الكترونيك پيشرفته مشاهده كرد، و گوشها محدودند

ارتعاش و گوش سگ تا2000كه ارتعاشات خاصى را مىشنوند، گوش انسان تا ارتعاش صوتى را درك مىكند، اينها نكات علمى دقيقى است كه در عصر ما7000

دانشمندان علوم به آن رسيدهاند، شگفت آور آن كه امام على عليه السالم چهاردهقرن قبل به اينگونه از واقعيتها اشاره فرموده است.

117نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(،11086- 11089( و از فرار شرم داريد )11084- 11085پى در پى حمله كنيد ) ( و مايه آتش11090- 11093زيرا فرار در جنگ، لكه ننگى براى نسلهاى آينده )

-11102(، از شهادت خرسند باشيد )11094- 11097روز قيامت است ) ( به آن گروه فراوان11103- 11108( و به آسانى از آن استقبال كنيد. )11098

( و طناب در هم افكنده )فرماندهى11109- 11113اطراف خيمه پر زرق و برق )(، و به قلب آنها هجوم بريد )11114- 11116معاويه( به سختى حمله كنيد )

(، دستى11119- 11123( كه شيطان در كنار آن پنهان شده )11117- 11118 -11132(، و پايى براى فرار آماده دارد )11124- 11128براى حمله در پيش )

( تا ستون حق بر شما آشكار گردد. )11133- 11134(، مقاومت كنيد )11129( »شما برتريد، خدا با شماست، و از پاداش اعمالتان نمىكاهد«.11135- 11142

(11149 -11143( )1067)

67ترجمه خطبه

-11168 هجرى ماجراى سقيفه را به امام رساندند )11 صفر سال 28)وقتى در ( پاسخ شنيد كه انصار گفتند:11169- 11173( پرسيد: انصار چه گفتند؟ )11150

زمامدارى از ما، و رهبرى از شما مهاجرين انتخاب گردد. پس امام عليه السالم(11174- 11182فرمود( )

94رد استدالل انصار و قريش نسبت به امامت در سقيفه

چرا با آنها به اين سخن رسول خدا استدالل نكرديد كه آن حضرت در باره انصار ( و از بدكاران11183- 11194سفارش فرمود: با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد )

را از95( ]پرسيدند چگونه اين حديث انصار11195- 11198آنها در گذريد! ) ( پاسخ داد:[ اگر زمامدارى و حكومت در11199- 11206زمامدارى دور مىكند؟ )

( ]سپس11207- 11216آنان بود، سفارش كردند در باره آنها معنايى نداشت ) ( جواب دادند: قريش11217- 11223پرسيد، قريش در سقيفه چه گفتند؟ )

( امام عليه السالم فرمود[ به11224- 11229مىگفتند ما از درخت رسالتيم، )( اما ميوهاش را ضايع ساختند.11230- 11233درخت رسالت استدالل كردند! )

(11236 -11234( )1068)

68ترجمه خطبه

هجرى شهيد شد فرمود:( )38)پس از آنكه محمد بن ابى بكر در مصر در سال 11252 -11237)

ستودن هاشم بن عتبه براى فرماندارى مصر »پس از شهادت محمد بن ابى بكر«

(، اگر او را11253- 11260مىخواستم هاشم بن عتبه را فرماندار مصر كنم ) (، و به11261- 11268انتخاب مىكردم ميدان را براى دشمنان خالى نمىگذارد )

(، نه اينكه بخواهم11269- 11272عمرو عاص و لشكريانش فرصت نمىداد ) (، كه او مورد عالقه و محبت11273- 11278محمد بن ابى بكر را نكوهش كنم )

( و در دامنم پرورش يافته بود.11279- 11282من بوده )

(11286 -11283)

______________________________ ( سقيفه، خانهاى بود در شهر مدينه كه قريش براى حل اختالفات خود در آنجا1)

گرد مىآمدند و به )سقيفه بنى ساعده( معروف شد، كه ابا بكر و عمر، و همپيمانهاى آنان كودتاى نظامى خود را از آنجا سامان دادند.

94 µµ(1نىµµ( سقيفه، خانهاى بود در شهر مدينه كه قريش براى حل اختالفات خود در آنجا گرد مىآمدند و به) سقيفه ب ساعده( معروف شد، كه ابا بكر و عمر، و هم پيمانهاى آنان كودتاى نظامى خود را از آنجا سامان دادند.

( آنها را كه از مكه هجرت كرده و در مدينه مسكن گزيدند» مهاجر« و آنها كه اهل شهر مدينه بودند و پيامبر و2) 95يارانش را كمك مىكردند» انصار« مىناميدند.

( آنها را كه از مكه هجرت كرده و در مدينه مسكن گزيدند »مهاجر« و آنها كه2)اهل شهر مدينه بودند و پيامبر و يارانش را كمك مىكردند »انصار« مىناميدند.

119نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1069)

69ترجمه خطبه

هجرى پس از شنيدن غارتگرىهاى فرماندهان معاويه در »عين التمر«39)در سال (11287- 11295در نكوهش كوفيان فرمود( )

علل نكوهش كوفيان

چه مقدار با شما كوفيان مدارا كنم؟ چونان مدارا كردن با شتران نو بارى كه از (، و مانند وصله زدن11296- 11301سنگينى بار، پشتشان زخم شده است )

جامه فرسودهاى كه هر گاه از جانبى آن را بدوزند، از سوى ديگر پاره مىگردد؟ ) ( هر گاه دستهاى از مهاجمان شام به شما11305- 11311( )11302- 11304

-11324يورش آوردند، هر كدام از شما به خانه رفته، درب خانه را مىبنديد ) (، و چون11325- 11330(، و چون سوسمار در سوراخ خود مىخزيد )11312

( سوگند به خدا! ذليل است آن كس كه11331- 11334كفتار در النه مىآرميد. ) (، كسى كه با شما تير اندازى كند11335- 11339شما يارى دهندگان او باشيد )

( به خدا سوگند، شما11340- 11347گويا تيرى بدون پيكان رها ساخته است. ) -11356(، و زير پرچمهاى ميدان نبرد اندكيد )11348- 11353در خانهها فراوان )

( و كجىهاى11357- 11361(، و من مىدانم كه چگونه بايد شما را اصالح )11354 (، اما اصالح شما را با فاسد كردن روح11362- 11364شما را راست كرد )

( خدا بر پيشانى شما داغ ذلت بگذارد )11365- 11371خويش جايز نمىدانم. ) (، شما آنگونه11375- 11377(، و بهره شما را اندك شمارد )11372- 11374

(، و در نابودى باطل11378- 11382كه باطل را مىشناسيد از حق آگاهى نداريد )تالش نمىكنيد آن سان كه در نابودى حق كوشش داريد.

(11388 -11383( )1070)

70ترجمه خطبه

(11389- 11397 هجرى سحر گاهى كه ضربت خورد، فرمود( )40)در سال

شكوهها با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم

رسول96(،11398- 11402همان گونه كه نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود ) (، پس گفتم اى رسول11403- 11407خدا صلى الله عليه و آله و سلم را ديدم )

-11420خدا، از امت تو چه تلخىها ديدم و از لجبازى و دشمنى آنها چه كشيدم! ) -11423( پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نفرينشان كن. )11408( گفتم:11421

(، و به جاى من شخص بدى را11424- 11429خدا بهتر از آنان را به من بدهد )بر آنها مسلط گرداند.

( و11436- 11440( )كلمه »أود« يعنى كجى و انحراف )11430- 11435)»لدد« يعنى دشمنى و خصومت، و اين از فصيحترين كلمات است(

(11448 -11441)

______________________________( در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى1)

121نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1071)

71ترجمه خطبه

هجرى و پس از فريب خوردن كوفيان از مكر و حيله عمرو عاص و38)در سال معاويه، هشدار گونه فرمود(

علل نكوهش اهل عراق

( همانا شما به زن11471- 11475پس از ستايش پروردگار! اى مردم عراق! )1148 كه در آخرين روزهاى بار دارى جنين خود را سقط كند )97بار دارى مىمانيد

(، و زمانى طوالنى بى شوهر11484- 11486(، و سرپرستش بميرد )11476- 3 -11492(، و ميراث او را خويشاوندان دور غارت كنند. )11487- 11489ماند )

(11493- 11498( آگاه باشيد! من با اختيار خود به سوى شما نيامدم )11490 (، به من خبر دادند كه11499- 11503بلكه به طرف ديار شما كشانده شدم )

-11513( خدا شما را بكشد )11504- 11510مىگوييد على دروغ مىگويد! ) ( آيا به خدا دروغ روا11514- 11516(، بر چه كسى دروغ روا داشتهام؟ )11511

( در حالى كه من نخستين كسى هستم كه به خدا ايمان11517- 11519داشتم؟ )

( در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى1) 9697 µµ(1،يروزىµµاى پµµرين لحظههµµفين در آخµµضرب المثل است: زيرا كوفيان پس از تحمل فراوان سختىهاى جنگ ص )

فريب قرآنهاى باالى نيزه را خوردند.

( در حالى كه من اول كسى بودم كه او11520- 11527 يا بر پيامبرش؟ )98آوردم، ( آنچه11532- 11534( نه به خدا هرگز! )11528- 11531را تصديق كردم! )

(، و شايستگى11535- 11538گفتم واقعيتى است كه شما از دانستن آن دوريد ) (، مادرتان در سوگ شما زارى كند »واى،11539- 11543درك آن را نداريد )

( پيمانه علم را به شما به رايگان بخشيدم )11544- 11545واى، سر دهد« ) (، و به زودى خبر11549- 11552(، اگر ظرفيت داشته باشيد )11546- 11548

آن را خواهيد فهميد.

(11557 -11553( )1072)

72ترجمه خطبه

)مردم را آموزش داد تا چگونه بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درود فرستند((11569 -11558)

* ويژگىهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم1

(، و اى نگهدارنده آسمانها11582- 11586بار خدايا! اى گستراننده هر گسترده ) (، و اى آفريننده دلها بر فطرتهاى خويش: دلهاى رستگار و11587- 11589)

( گرامىترين درودها و افزونترين بركات خود11590- 11597دلهاى شقاوت زده. ) -11610را بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستادهات اختصاص ده )

(، و گشاينده درهاى بسته )11611- 11613(، كه خاتم پيامبران گذشته )11598 ( دفع11618- 11621( و آشكار كننده حق با برهان است. )11614- 11617

(، و درهم كوبنده شوكت گمراهان است11622- 11625كننده لشكرهاى باطل ) -11632(، آن گونه كه بار سنگين رسالت را بر دوش كشيد )11626- 11629)

(، و به سرعت در راه11633- 11634(، و به فرمانت قيام كرد )11630(، حتى يك قدم به عقب برنگشت )11635- 11637خشنودى تو گام برداشت )

(، و در پذيرش و11642- 11646(، و اراده او سست نشد )11638- 11641 (، حافظ و نگهبان عهد و پيمان تو بود11647- 11648گرفتن وحى، نيرومند بود )

( تا آنجا كه11651- 11654(، و در اجراى فرمانت تالش كرد )11649- 11650)(، و راه را براى جاهالن روشن ساخت )11655- 11658نور حق را آشكار )

(، و دلهايى كه در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدايت شدند. )11659- 11662(11672- 11675( پرچمهاى حق را بر افراشت. )11663- 11671

با يك صد حديث از كتب اهل سنت اين حقيقت را اثبات247 تا 219 الغدير در صفحات 3( عالمه امينى در ج 2) 98مىكند. نويسندگان بزرگ اهل سنت و اصحاب رسول خدا اين روايت» بريده اسلمى« را نقل كردند و قبول دارند كه:

\iُ\»اوحى الى رسول الله يوم اإلثنين و صلى على يوم الثالثا «E روز دوشنبه بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم وحى نازل شد و روز سهشنبه على صلى الله عليµµه و آلµµه و سµµلم

.112 ص 3- و مستدرك حاكم ج 214 ص 2نماز خواند«. صحيح ترمذى ج

______________________________ ( ضرب المثل است: زيرا كوفيان پس از تحمل فراوان سختىهاى جنگ صفين در1)

آخرين لحظههاى پيروزى، فريب قرآنهاى باالى نيزه را خوردند.

با يك صد حديث از كتب247 تا 219 الغدير در صفحات 3( عالمه امينى در ج 2) اهل سنت اين حقيقت را اثبات مىكند. نويسندگان بزرگ اهل سنت و اصحاب

رسول خدا اين روايت »بريده اسلمى« را نقل كردند و قبول دارند كه:

»اوحى الى رسول الله يوم اإلثنين و صلى على يوم الثالثا«

روز دوشنبه بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم وحى نازل شد و روز سهشنبه - و214 ص 2على صلى الله عليه و آله و سلم نماز خواند«. صحيح ترمذى ج

.112 ص 3مستدرك حاكم ج

123نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، پس او پيامبر امين، و مورد11676- 11678و احكام نورانى را بر پا كرد ) (، و شاهد11682- 11685(، و گنجينهدار علم نهان تو )11679- 11681اعتماد )

-11692(، و بر انگيخته تو براى بيان حقائق )11686- 11689روز رستاخيز )(، و فرستاده تو به سوى مردم است.11690

(11696 -11693)

* دعا براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم2

پروردگارا! براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در سايه لطف خود جاى با (، و از فضل و كرمت پاداش او را فراوان11697- 11704وسعتى بگشاى )

-11717( خداوندا! كاخ آيين او را از هر بنايى برتر )11705- 11710گردان. ) ( و، نورش11718- 11721( و مقام او را در پيشگاه خود گرامىتر گردان )11711

(، و پاداش رسالت او را پذيرش گواهى و11722- 11725را كامل گردان ) (، زيرا كه11733- 11734( و قبول گفتار او قرار ده )11726- 11732شفاعت )

(، و راه جدا كننده حق از باطل بود. )11735- 11737داراى منطقى عادالنه ) ( بار خدايا! بين ما و پيغمبرت در نعمتهاى جاويدان، و زندگانى11738- 11740 (، و خواستههاى11752- 11754(، و آرزوهاى بر آورده )11741- 11751خوش )

(، و در11758- 11760(، در كمال آرامش )11755- 11757به انجام رسيده ) (، همراه با مواهب و هداياى با ارزش، جمع11761- 11763نهايت اطمينان )

گردان!

(11766 -11764( )1073)

73ترجمه خطبه

36( ]گويند در سال 11767- 11776)در باره مروان بن حكم در بصره فرمود( ) -11784هجرى وقتى مروان بن حكم، داماد عثمان، در جنگ جمل اسير شد )

(، امام حسين عليه السالم و امام حسين عليه السالم نزد پدر عذر او11777 ( و امام على عليه السالم او را11794- 11795( )11785- 11793خواستند )( گفتند: پدر، مروان با شما بيعت مىكند: فرمود[ )11796- 11797رها كرد. )

11805 -11798)

خبر غيبى از حكومت چهار فرمانرواى فاسد، از پسران مروان

( مرا به بيعت11806- 11812مگر پس از كشته شدن عثمان با من بيعت نكرد؟ ) -11820 است )99( دست او دست يهودى11813- 11817او نيازى نيست! )

-11825(، اگر با دست خود بيعت كند، در نهان بيعت را مىشكند )11818 (، آگاه باشيد، او حكومت كوتاه مدتى خواهد داشت، مانند فرصت كوتاه11821

( او پدر چهار11826- 11832سگى كه با زبان بينى خود را پاك كند. ) ( و امت اسالم از دست او و11833- 11837فرمانرواست »قوچهاى چهار گانه« )

پسرانش روزگار خونينى خواهند داشت.

(11846 -11838)100( 1074)

74ترجمه خطبه

هجرى پس از قتل عمر، در روز شورا آن هنگام كه مردم23)در ذى الحجه سال (11847- 11856به ناحق، براى بيعت كردن با عثمان جمع شدند، فرمود( )

ويژگىهاى امام على عليه السالم از زبان خود

(11857- 11864همانا مىدانيد كه سزاوارتر از ديگران به خالفت من هستم. ) سوگند به خدا! به آنچه انجام دادهايد گردن مىنهم، تا هنگامى كه اوضاع مسلمين

(، و جز من به ديگرى ستم نشود )11865- 11872رو براه باشد، و از هم نپاشد ) (، و پاداش اين گذشت و سكوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم11873- 11880

(، و از آن همه زر و زيورى كه به دنبال آن حركت مىكنيد، پرهيز11881- 11885)مىكنم.

99 µµ(1ارانµµان در آن روزگµµدست يهودى، كنايه از عهد شكنى مروان است، مروان هم يهودى زاده بود، و هم يهودي ) معروف به پيمان شكنى بودند.

- عبد2- عبد الملك مروان: حاكم مطلق العنان امت اسالمى بود 1( چهار فرزند مروان كه به خالفت رسيدند 2) 100 - محمد بن مµµروان كµµه حµµاكم الجزيµµره گرديµµد، بµµنى4- بشر بن مروان: حاكم عراق شد 3العزيز: كه حاكم مصر شد

اميه براى اينكه فرزندان يزيد» عبد الله و خالد« بزرگ شوند و حكومت در خاندان ابو سفيان بµاقى بمانµد بµا مµروان بيعت كردند كه سرانجام پس از ازدواج مروان با همسر يزيد» ام خالد« و پديد آمµµدن اختالفµµات داخلى بµµه دسµµت او

خفه شد.

(11893 -11886)

______________________________ ( دست يهودى، كنايه از عهد شكنى مروان است، مروان هم يهودى زاده بود، و1)

هم يهوديان در آن روزگاران معروف به پيمان شكنى بودند.

- عبد الملك مروان: حاكم مطلق1( چهار فرزند مروان كه به خالفت رسيدند 2) - بشر بن مروان:3- عبد العزيز: كه حاكم مصر شد 2العنان امت اسالمى بود

- محمد بن مروان كه حاكم الجزيره گرديد، بنى اميه براى اينكه4حاكم عراق شد فرزندان يزيد »عبد الله و خالد« بزرگ شوند و حكومت در خاندان ابو سفيان باقى

بماند با مروان بيعت كردند كه سرانجام پس از ازدواج مروان با همسر يزيد »امخالد« و پديد آمدن اختالفات داخلى به دست او خفه شد.

125نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1075)

75ترجمه خطبه

هجرى وقتى شنيد كه بنى اميه با تهمتهاى فراوان آن حضرت را در36)در سال (11894- 11908خون عثمان شريك مىپندارند، فرمود( )

دفاعيات امام برابر تهمتها

آيا شناختى كه بنى اميه از روحيات من دارند آنان را از عيب جويى بر من باز ( و آيا سوابق مبارزات من، نادان را بر سر جاى خود11909- 11918نمىدارد؟ )

( آنچه خدا آنان را بدان پند11919- 11926نمىشناسند كه به من تهمت نزنند؟ ) ( من مارقين )از دين خارج11927- 11934داد از بيان من رساتر است. )

( و دشمن ناكثين11935- 11937شدگان( را با حجت و برهان مغلوب مىكنم ) (، شبهات را11938- 11941»پيمان شكنان« و ترديد دارندگان در اسالم مىباشم )

( و بندگان خدا به آنچه در11942- 11947بايد در پرتو كتاب خدا، قرآن، شناخت )دل دارند پاداش داده مىشوند.

(11953 -11948( )1076)

76ترجمه خطبه

يكى دانستند(63 را با خطبه 76)برخى از شارحان خطبه

صفات بنده پرهيزكار

-11969خدا رحمت كند كسى را كه چون سخن حكيمانه بشنود، خوب فرا گيرد ) (، دست به دامن هدايت11970- 11974(، و چون هدايت شود بپذيرد )11964

(، مراقب خويش در برابر پروردگار باشد11975- 11979كننده زند و نجات يابد ) (، خالصانه گام بردارد11982- 11984(، از گناهان خود بترسد )11980- 11981) (، ذخيرهاى براى11987- 11989(، عمل نيكو انجام دهد )11985- 11986)

(،11992- 11994(، و از گناه بپرهيزد )11990- 11991آخرت فراهم آورد ) (، و درجات آخرت به11995- 11997همواره اغراض دنيايى را از سر دور كند )

(،12001- 12002(، با خواستههاى دل مبارزه كند )11998- 12000دست آورد ) و استقامت را مركب نجات خود101(12003- 12005آرزوهاى دروغين را طرد )

-12013( و تقوا را زاد و توشه روز مردن گرداند )12006- 12009قرار دهد. ) (، و از راه روشن12014- 12016(، در راه روشن هدايت قدم بگذارد )12010

( چند روز زندگى دنيا را غنيمت شمارد )12017- 12020هدايت فاصله نگيرد. ) -12025( و پيش از آن كه مرگ او فرا رسد خود را آماده سازد )12021- 12022(، و از اعمال نيكو، توشه آخرت برگيرد.12023

(12029 -12026( )1077)

77ترجمه خطبه

هجرى، سعيد بن عاص، حق مسلم امام33)آنگاه كه در زمان عثمان در سال على عليه السالم را جهت محاصره اقتصادى، از آن حضرت منع كرد، فرمود( )

12042 -12030)

هشدار به غاصبان بنى اميه

بنى اميه، از ميراث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جز اندك چيزى، به من (، سوگند به خدا اگر زنده ماندم، بنى اميه را از12043- 12050نمىپردازند )

حكومت دور مىكنم چونان قصابى كه شكمبه خاك آلوده را دور مىافكند.

(12060 -12051)

______________________________خيال پرستى. IDEALISM( نفى تفكر: ايده آليسم1)

127نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

مىگويم: )و »التراب الوذمة« نيز روايت شد، كه درست نيست و قلب در عبارت( سخن امام كه فرمود12061- 12070است. )

خيال پرستى.IDEALISM( نفى تفكر: ايده آليسم1) 101

»ليفوقوننى«

( يعنى اندك اندك از مال به من مىدهند، چونان كه بچه شتر را12071- 12076)( و يك بار شير از شتر مىدوشند. )12077- 12083اندك اندك شير مىخورانند )

( پارهاى از شكمبه12090- 12093( و »وذام« جمع »و ذمة« )12084- 12089( يا جگر است كه در خاك بيفتد و سپس آن را بردارند(.12094- 12098)

(12104 -12099( )1078)

78ترجمه خطبه

(12105- 12110)از دعاهاى آن حضرت است( )

نيايش امام

و اگر بار102(،12111- 12118خدايا! از من در گذر آنچه را از من بدان داناترى ) ( خدايا، آنچه از12119- 12123ديگر به آن باز گردم تو نيز به بخشايش باز گرد. )

-12136( )12124- 12130اعمال نيكو كه تصميم گرفتم و انجام ندادم ببخشاى ) (12137- 12144( خدايا، ببخشاى آنچه را كه با زبان به تو نزديك شدم )12131

( خدايا، ببخشاى نگاههاى اشارت12145- 12147ولى با قلب آن را ترك كردم. ) (، و خواستههاى بى12153- 12155(، و سخنان بىفايده )12148- 12152آميز )

(، و لغزش هاى زبان.12156- 12158مورد دل )

(12161 -12159( )1079)

79ترجمه خطبه

هجرى، شخصى با38)به هنگام حركت براى نبرد با خوارج، در ماه صفر سال ( اگر در اين ساعت12162- 12175پيشگويى از راه شناخت ستارگان گفت: )

(، پيروز نمىشويد و من از راه علم ستاره شناسى12176- 12187حركت كنيد )(، امام فرمود(12188- 12195اين محاسبه را كردم )

* پرهيز از توجه به غير خدا1

گمان مىكنى تو از آن ساعتى آگاهى كه اگر كسى حركت كند زيان نخواهيد ديد؟ ) ( و مىترسانى از ساعتى كه اگر كسى حركت كند ضررى دامنگير12196- 12210

( كسى كه گفتار تو را تصديق كند، قرآن را12211- 12221او خواهد شد؟ )102 µµ(1خنµµه سµµا جهت تعليم» چگونµµان مىدارد، يµµامام على عليه السالم معصوم است، اما آنچه را كه در دعاها بي )

گفتن« با خداست و يا خارج از محدوده گناهانى است كه براى انسانهاى عادى مطرح مىباشد، امµµام از آنچµµه كµµه بين خود و خداى خود روا نمىدارد طلب بخشش مىفرمايد. كµµه بµµا مطالعµµه مµµوارد يµµاد شµµده، در دعµµا اين حقيقت روشµµن مىشود. مانند ميزبانى كه همه تالشها را مىكند، و همه غذاها را براى مهمان مىآورد، باز هم پياپى از مهمان عزيز عذر

خواهى مىكند.

(، و از يارى طلبيدن خدا در رسيدن به12222- 12227تكذيب كرده است ) -12238هدفهاى دوست داشتنى، و محفوظ ماندن از ناگواريها، بىنياز شده است! )

(12239- 12249( گويا مىخواهى به جاى خداوند، تو را ستايش كنند! )12228 چون به گمان خود مردم را به ساعتى آشنا كردى كه منافعشان را به دست

( و از ضرر و زيان در امان مىمانند.12250- 12259مىآورند )

(12262 -12260)

* پرهيز دادن مردم از ستاره شناسى2

اى مردم، از فرا گرفتن علم ستاره شناسى براى پيشگويىهاى دروغين، بپرهيزيد ) (، جز آن مقدار از علم نجوم كه در دريا نوردى و صحرا نوردى به12269- 12274

(، چه اينكه ستاره شناسى شما را به غيب گويى و12275- 12282آن نياز داريد ) (، و ستاره شناس چون غيب12283- 12286غيب گويى به جادوگرى مىكشاند )

( و جادوگر چون12290- 12292(، و غيب گو چون جادوگر )12287- 12289گو ) ( با نام12296- 12299 در آتش جهنم است. )103( و كافر12293- 12295كافر )

خدا حركت كنيد.

(12303 -12300)

______________________________ ( امام على عليه السالم معصوم است، اما آنچه را كه در دعاها بيان مىدارد، يا1)

جهت تعليم »چگونه سخن گفتن« با خداست و يا خارج از محدوده گناهانى است كه براى انسانهاى عادى مطرح مىباشد، امام از آنچه كه بين خود و خداى خود روا نمىدارد طلب بخشش مىفرمايد. كه با مطالعه موارد ياد شده، در دعا اين حقيقت

روشن مىشود. مانند ميزبانى كه همه تالشها را مىكند، و همه غذاها را براى مهمانمىآورد، باز هم پياپى از مهمان عزيز عذر خواهى مىكند.

( منجم، از طريق ستاره شناسى پيشگويى مىكند و كاهن )غيب گو( با كمك2)گرفتن از شيطان و جن خبر مىدهد.

129نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1080)

80ترجمه خطبه

هجرى ماه جمادى36)پس از جنگ جمل و فرونشاندن شورش بصره در سال الثانى در مسجد شهر بصره فرمود(

103 µµ(2برµµيطان و جن خµµرفتن از شµµك گµµا كمµµب )( منجم، از طريق ستاره شناسى پيشگويى مىكند و كاهن) غيب گو مىدهد.

* بيان تفاوتهاى زنان و مردان1

اى مردم! همانا زنان در مقايسه با مردان، در ايمان، و بهرهورى از اموال، و عقل اما تفاوت104(،12327- 12328( )12325- 12326( )12319- 12324متفاوتند )

ايمان بانوان، بر كنار بودن از نماز و روزه در ايام »عادت حيض« آنان است ) (، و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن12329- 12339

(، و علت تفاوت در بهره ورى از12340- 12348برابر شهادت يك مرد است )اموال آن كه ارث بانوان نصف ارث مردان است.

(12358 -12349)

* مديريت خانوادگى2

(، در12359- 12367پس، از زنان بد، بپرهيزيد و مراقب نيكانشان باشيد ) (، تا در انجام12368- 12372خواستههاى نيكو، همواره فرمانبردارشان نباشيد )

منكرات طمع ورزند.

(12377 -12373)105( 1081)

81ترجمه خطبه

)برخى از شارحان گفتند اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد(

تعريف زهد و پارسايى

، و106(12385- 12389( اى مردم، زهد يعنى كوتاه كردن آرزو )12378- 12384) -12397(، و پرهيز در برابر محرمات. )12390- 12393شكرگزارى برابر نعمتها )

( پس اگر نتوانستيد همه اين صفات را فراهم سازيد، تالش كنيد كه حرام12394(، و در برابر نعمتها، شكر يادتان نرود. )12398- 12405بر صبر شما غلبه نكند )

( چه اينكه خداوند با دالئل روشن و آشكار، عذرها را قطع )12406- 12411(، و با كتابهاى آسمانى روشنگر، بهانهها را از بين برده است.12412- 12418

(12423 -12419( )1082)

104 µµ(1وئيمµµظاهر اين خطبه، و كلمه» نواقص« مخالف آيات قرآن كريم، و عقائد و فلسفه اسالمى است، اگر بگ ) كه خدا نيمى از انسانها» زنان« را ناقص آفريد( تنها راه جمع آن است كه در واژه» نواقص« تصµµرف كµµنيم و معنµµاى آن را» تفاوت« و» اختالف« بدانيم كه در لغت و واژههاى قرآن نيز به جµاى يكµµديگر اسµتعمال شµدهاند، آنگµµاه تضµµاد ظاهرى اين خطبه با قرآن كريم و مبانى اعتقادى بر طرف مىشود، كلمه» نواقص« در اينجا يعنى تفاوت و تفاوت در

يعنى نقص و كاستى، امام مىخواهد بفرمايد كه زن و مµµرد هµµرE» ما ترى في خلق الرحمن من تفاوت«\i ملك\3آيه كدام روحيات و صفات مخصوص به خود را دارند، و جايگاه هر كدام بايد حفظ گردد، پس عائشه را كه يك زن است،

سوار بر شتر، فرمانده خود قرار ندهيد كه شورش بصره را به پا كند، و آن همه خون مسلمانان را بر زمين ريزد. ) زن شناسى(WOMANLOGY( اشاره به علم: و من لوژى2) 105 ) زهد شناسى(ASCETICISM( اشاره به علم: استيسيسم3) 106

82ترجمه خطبه

)برخى از شارحان گفتند اين خطبه در شهر كوفه در شناساندن دنيا ايراد شد(

دنيا شناسى

(،12433- 12438چگونه خانه دنيا را توصيف كنم كه ابتداى آن سختى و مشقت ) -12444( در حالل دنيا حساب )12439- 12441و پايان آن نابودى است؟ )

( كسى كه ثروتمند گردد12445- 12448(، و در حرام آن عذاب است. )12442(، و آن كس كه نيازمند باشد اندوهناك است )12449- 12452فريب مىخورد )

(، و به رها12458- 12461(، و تالش كننده دنيا به آن نرسد )12453- 12457 ( كسى كه با چشم بصيرت به آن بنگرد او12462- 12466كننده آن، روى آورد. )

( و آن كس كه چشم به دنيا دوزد كور دلش12467- 12471را آگاهى بخشد، )مىكند.

(12476 -12472)

______________________________ ( ظاهر اين خطبه، و كلمه »نواقص« مخالف آيات قرآن كريم، و عقائد و فلسفه1)

اسالمى است، اگر بگوئيم كه خدا نيمى از انسانها »زنان« را ناقص آفريد( تنها راه جمع آن است كه در واژه »نواقص« تصرف كنيم و معناى آن را »تفاوت« و

»اختالف« بدانيم كه در لغت و واژههاى قرآن نيز به جاى يكديگر استعمال شدهاند، آنگاه تضاد ظاهرى اين خطبه با قرآن كريم و مبانى اعتقادى بر طرف مىشود،

»ما ترى في خلق ملك3كلمه »نواقص« در اينجا يعنى تفاوت و تفاوت در آيه يعنى نقص و كاستى، امام مىخواهد بفرمايد كه زن و مرد هرالرحمن من تفاوت«

كدام روحيات و صفات مخصوص به خود را دارند، و جايگاه هر كدام بايد حفظ گردد، پس عائشه را كه يك زن است، سوار بر شتر، فرمانده خود قرار ندهيد كه

شورش بصره را به پا كند، و آن همه خون مسلمانان را بر زمين ريزد.

)زن شناسى( WOMANLOGY( اشاره به علم: و من لوژى2)

)زهد شناسى( ASCETICISM( اشاره به علم: استيسيسم3)

131نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

مىگويم: )اگر صاحب انديشهاى درست در كالم امام كه فرمود:

»من أبصر بها بصرته«

(، و بينشى12491- 12495( در آن معناى شگرف )12477- 12490انديشه كند ) (، كه هرگز به پايان آن نتوان رسيد، و ژرفاى كالم12496- 12498ژرف مىنگرد )

( بخصوص كه جمله12499- 12506امام را نخواهد ديد. )

»و من أبصر اليها أعمته«

( خواهد ديد كه12507- 12517را هماهنگ با جمله قبل، به خوبى ارزيابى كند ) ( تفاوتى روشن و شگفتىآور و12518- 12526تفاوت اين دو كالم تا كجاست. )

( درود خدا و سالم او بر امام على عليه السالم باد(.12527- 12531آشكار )

(1083)

83ترجمه خطبه

)از خطبه هاى شگفت آور امام عليه السالم كه به آن خطبه »غرا« گويند.( )12542 -12532)

شناخت صفات الهى

(، و با12577- 12584ستايش خداوندى را سزاست، كه به قدرت، واال و برتر ) ( اوست بخشنده12585- 12587عطا و بخشش نعمتها به پديدهها نزديك است. )

-12598(، و دفع كننده تمام بالها و گرفتارىها. )12588- 12592تمام نعمتها ) ( و نعمتهاى12599- 12602( او را مىستايم در برابر مهربانىها )12593

( به او ايمان مىآورم چون مبدأ هستى و آغاز كننده12603- 12605فراگيرش. ) ( از او هدايت مىطلبم چون راهنماى نزديك12606- 12610خلقت آشكار است. )

-12618(، و از او يارى مىطلبم كه توانا و پيروز است )12611- 12614است ) -12623(، و به او توكل مىكنم چون تنها ياور و كفايت كننده است. )12615 ( و گواهى مىدهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده12619

-12634( او را فرستاده تا فرمانهاى خدا را اجرا كند )12624- 12631اوست. ) (، آنها را در برابر12635- 12637( و بر مردم حجت را تمام كرده )12632

اعمال ناروا بترساند.

(12640 -12638)

* سفارش به پرهيزكارى2

سفارش مىكنم شما بندگان خدا را به تقواى الهى، كه براى بيدارى شما مثلهاى پند -12654(، و سر آمد زندگانى شما را معين فرمود )12641- 12650آموز آورده )

(، و زندگى پر12655- 12657(، و لباسهاى رنگارنگ بر شما پوشانده )12651 (، و با حسابگرى دقيق خود، بر شما12658- 12661وسعت به شما بخشيده )

( در برابر كارهاى نيكو، به شما پاداش مىدهد )12662- 12665مسلط است. )

(، و با نعمتهاى گسترده و بخششهاى بىحساب، شما را گرامى12666- 12669 (، و با اعزام پيامبران و12674- 12676( )12670- 12673داشته است )

-12680دستورات روشن، از مخالفت با فرمانش شما را بر حذر داشته است. ) (، و چند روزى جهت آزمايش و12681- 12682( تعداد شما را مىداند )12677

-12692( )12687- 12689( )12683- 12686عبرت براى شما مقرر داشته ) (، و برابر اعمال خود12693- 12695(، كه در اين دنيا آزمايش مىگرديد )12690

محاسبه مىشويد.

(12698 -12696)

* دنيا شناسى3

-12707(، و گل آلود است. )12699- 12705آب دنياى حرام همواره تيره )( و سر انجامى خطرناك دارد. )12708- 12709( منظرهاى دل فريب )12706 ( نورى12713- 12714( فريبنده و زيباست اما دوامى ندارد. )12710- 12712

(، سايهاى است نابود شدنى )12715- 12717است در حال غروب كردن ) (، آن12721- 12723(، ستونى است در حال خراب شدن )12718- 12720

( و بيگانگان به آن12724- 12727هنگام كه نفرت دارندگان به آن دل بستند ) (، چونان اسب چموش پاها را بلند كرده، سوار12728- 12730اطمينان كردند )

(، و با دامهاى خود آنها را گرفتار مىكند )12731- 12732را بر زمين مىكوبد ) -12738(، و تيرهاى خود را به سوى آنان، پرتاب مىنمايد )12733- 12735 (، به سوى گور12739- 12743(، طناب مرگ به گردن انسان مىافكند )12736

( تا در قبر،12749- 12751( و جايگاه وحشتناك مىكشاند )12744- 12748تنگ ) (، و پاداش اعمال12752- 12754محل زندگى خويش، بهشت يا دوزخ را بنگرد )

(12755- 12757خود را مشاهده كند. )

133نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، نه مرگ از12758- 12762و همچنان آيندگان به دنبال رفتگان خود گام مىنهند ) ( و نه مردم از گناه فاصله مىگيرند!12763- 12766نابودى انسان دست مىكشد )

( كه تا پايان زندگى و سر منزل فنا و نيستى آزادانه به پيش12767- 12771)مىتازند.

(12775 -12772( )12776 -12774( )12782 -12777)

* وصف رستاخيز4

(، و روزگاران سپرى شود،12783- 12789تا آنجا كه امور زندگانى پياپى بگذرد ) (، در آن زمان،12793- 12795( و رستاخيز بر پا گردد )12790- 12792)

-12802(، و النههاى پرندگان )12796- 12799انسانها را از شكاف گورها )

-12808(، و ميدانهاى جنگ )12803- 12805(، و خانه درندگان )12800 -12811(، بيرون مىآورد كه با شتاب به سوى فرمان پروردگار مىروند )12806 (،12815- 12816(، و به صورت دستههايى خاموش )12812- 12814( )12809

(، چشم بيننده خدا آنها12817- 12818وصفهاى آرام و ايستاده حاضر مىشوند ) -12823(، و صداى فرشتگان به گوش آنها مىرسد. )12819- 12820را مىنگرد )

( درهاى حيله و فريب12824- 12831( لباس نياز و فروتنى پوشيده )12821 (، صداها12832- 12841بسته شده و آرزوها قطع گرديده است. دلها آرام )

(، عرق از گونهها چنان جارى است كه امكان حرف زدن12842- 12845آهسته ) -12851(، اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته )12846- 12848نمىباشد )

(، به12852- 12856(، بانگى رعد آسا و گوش خراش، همه را لرزانده )12849(، براى دريافت كيفر )12860- 12862( )12857- 12859سوى پيشگاه عدالت )

( و پاداش مىكشاند.12863- 12865

(12868 -12866)

* وصف احوال بندگان خدا5

(، و بى اراده12869- 12873بندگانى كه با دست قدرتمند خدا آفريده شدند ) (، سپس در گهواره گور آرميده12874- 12876خويش پديد آمده، پرورش يافتند )

( و12883- 12885( )12880- 12882( )12877- 12879متالشى مىگردند. ) (، و براى گرفتن پاداش به12886- 12888روزى به تنهايى سر از قبر بر مىآورند )

(، در اين چند12892- 12894( )12889- 12891دقت حساب رسى مىگردند ) روزه دنيا مهلت داده شدند تا در راه صحيح قدم بر دارند، راه نجات نشان داده

(، تاريكىهاى12904- 12907( )12895- 12903شده تا رضايت خدا را بجويند ) (، و آنها را آزاد گذاشتهاند تا12908- 12912شك و ترديد از آنها برداشته شد )

(، تا فكر و12913- 12916براى مسابقه در نيكوكارىها، خود را آماده سازند ) ( و در شناخت نور الهى در زندگانى12917- 12919انديشه خود را به كار گيرند )

دنيا تالش كنند.

(12929 -12920)

* مثلهاى پند آموز )سمبلهاى تقوى(6

-12938( )12930- 12935وه! چه مثالهاى بجا، و پندهاى رسايى وجود دارد ) (، و در گوشهاى شنوا جاى12939- 12942( اگر در دلهاى پاك بنشيند )12936

(، و با انديشههاى مصمم و عقلهاى با تدبير بر خورد كند. )12943- 12945گيرد ) ( پس، از خدا چونان كسى پروا كنيد كه12949- 12951( )12946- 12948

(، گناه كرد و اعتراف كرد )12952- 12957سخن حق را شنيد و فروتنى كرد ) (، پرهيز12961- 12963(، ترسيد و به اعمال نيكو پرداخت )12958- 12960

-12969(، يقين پيدا كرد و نيكوكار شد )12964- 12966كرد و پيش تاخت )

(، او را12970- 12972(، پند داده شد و آن را به گوش جان خريد )12967 (، به او اخطار شد و به خدا روى آورد12973- 12975ترساندند و نافرمانى نكرد )

(12978 -12976،)

135نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، بازگشت و توبه كرد، )12979- 12981پاسخ مثبت داد و نيايش و زارى كرد ) (،12985- 12987( در پى راهنمايان الهى رفت و پيروى كرد )12982- 12984

(، شتابان به سوى حق حركت كرده12988- 12990راه نشانش دادند و شناخت ) -12997( و از نافرمانىها گريخت، سود طاعت را ذخيره كرد )12991- 12992)

(، آخرت را آبادان )12998- 13000(، و باطن را پاكيزه نگاه داشت )12993 ( و زاد و توشه براى روز حركت، هنگام حاجت و جايگاه13001- 13003

(، و آن را براى13012- 13017( )13004- 13011نيازمندى، آماده ساخت ) ( اى بندگان خدا! براى13018- 13022اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد. )

(، و آن چنان13023- 13030هماهنگى با اهداف آفرينش خود، از خدا پروا كنيد ) (، تا13031- 13038كه شما را پرهيز داد از مخالفت و نافرمانى خدا بترسيد )

(، و از بيم روز قيامت بر13039- 13047استحقاق وعدههاى خدا را پيدا كنيد )كنار باشيد.

(13052 -13048)

* راههاى پند پذيرى )راههاى شناخت(7

(، و چشمهايى براى13053- 13063خدا گوشهايى براى پند گرفتن از شنيدنىها ) (، و هر عضوى از بدن13064- 13068كنار زدن تاريكىها، به شما بخشيده است )

( و هماهنگ عطا فرموده تا در تركيب ظاهرى13069- 13072را اجزاء متناسب ) (، با بدنهايى كه منافع13073- 13080صورتها و دوران عمر با هم سازگار باشند )

(، و قلبهايى كه روزى را به سراسر بدن با13081- 13083خود را تأمين مىكنند )(، و از نعمتهاى شكوهمند خدا برخوردارند )13084- 13087فشار مىرسانند )

(، و از13091- 13093(، و در برابر نعمتها شكر گزارند )13088- 13090 ( مدت زندگى هر يك از شماها را13094- 13096سالمت خدادادى بهره مندند. )

(، و از آثار گذشتگان13097- 13102مقدر فرمود، و از شما پوشيده داشت ) (، لذتهايى كه از دنيا13103- 13110عبرتهاى پند آموز براى شما ذخيره كرد )

(، و خوشىها و زندگى راحتى كه پيش از مرگ داشتند )13111- 13113چشيدند ) (، سر انجام دست مرگ گريبان آنها را گرفت و ميان آنها و13114- 13116

( آنها كه در روز13121- 13125( )13117- 13120آرزوهايشان جدايى افكند: ) (، و در روزگاران خوش13126- 13130سالمت چيزى براى خود ذخيره نكردند )

( آيا خوشىهاى جوانى را جز ناتوانى پيرى13131- 13136زندگى عبرت نگرفتند. )

( و آيا سالمت و تندرستى را جز حوادث بال و13137- 13144در انتظار است؟ ) ( و آيا آنان كه زندهاند جز فنا و نيستى را13145- 13151بيمارى در راه است؟ )

( و تپش13159- 13161( با اينكه هنگام جدايى )13152- 13158انتظار دارند؟ ) ( كه سوزش درد را13165- 13167( )13162- 13164دلها نزديك است )

(، و فرياد13171- 13173(، و شربت غصه را نوشيده )13168- 13170چشيده ) يارى خواستن برداشته، و از فرزندان و خويشاوندان خود، در خواست كمك كرده

( آيا خويشاوندان مىتوانند مرگ را از او دفع كنند؟ )13174- 13184است. )( و آيا گريه و زارى آنها نفعى براى او دارد؟13185- 13187

(13190 -13188)

* عبرت از مرگ8

(، و در تنگناى قبر تنها13191- 13197او را در سرزمين مردگان مىگذارند )( حشرات درون زمين، پوستش را مىشكافند )13198- 13202خواهد ماند. )

(،13207- 13210(، و خشت و خاك گور بدن او را مىپوساند )13203- 13206 (، و گذشت شب و روز،13211- 13214تند بادهاى سخت آثار او را نابود مىكند )

(، بدنها پس از آن همه13215- 13218نشانههاى او را از ميان بر مىدارد )(،13219- 13224طراوت متالشى مىگردند )

137نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-13229و استخوانها بعد از آن همه سختى و مقاومت، پوسيده مىشوند. ) (، و در آنجاست13230- 13234( و ارواح در گرو سنگينى بار گناهانند )13225

(، اما نه بر اعمال درستشان13235- 13237كه به اسرار پنهان يقين مىكنند )( و نه از اعمال زشت مىتوانند توبه كنند. )13238- 13242چيزى اضافه مىشود )

( آيا شما فرزندان و پدران و خويشاوندان همان مردم نيستيد؟ )13243- 13248 ( و از13260- 13261( كه بر جاى پاى آنها قدم گذاشتهايد؟ )13249- 13259

( و روش آنها را دنبال مىكنيد؟ )13262- 13264راهى كه رفتند مىرويد؟ ) -13271( اما افسوس كه دلها سخت شده، پند نمىپذيرد )13265- 13267 (، و راهى كه نبايد برود13272- 13274(، و از رشد و كمال باز مانده )13268 -13281(، گويا آنها هدف پندها و اندرزها نيستند )13275- 13278مىرود ) -13287( و نجات و رستگارى را در به دست آوردن دنيا مىدانند. )13279 ( بدانيد كه بايد از صراط عبور كنيد، گذرگاهى كه عبور كردن از آن13282

(، و پرتگاههاى وحشتزا )13288- 13300خطرناك است، با لغزشهاى پرت كننده )(، و ترسهاى پياپى!.13301- 13303

(13306 -13304)

* معرفى الگوى پرهيزگارى9

-13316از خدا چون خردمندان بترسيد كه دل را به تفكر مشغول داشته ) (، و شب زنده13317- 13320(، و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته )13307

(، و به اميد ثواب، گرمى روز را با13321- 13325دارى خواب از چشم او ربوده ) -13334(، با پارسايى شهوات را كشته )13326- 13330تشنگى گذارنده )

(13335- 13338(، و نام خدا زبانش را همواره به حركت در آورده. )13331 (، از13339- 13342ترس از خدا را براى ايمن ماندن در قيامت پيش فرستاده )

(، و بهترين راهى كه13343- 13348تمام راههاى جز راه حق چشم پوشيده ) ( چيزى او را مغرور نساخته13349- 13355انسان را به حق مىرساند مىپيمايد. )

(،13361- 13366(، و مشكالت و شبهات او را نابينا نمىسازد )13356- 13360) ( و13370- 13372(، و زندگى كردن در آسايش )13367- 13369مژده بهشت )

( و ايمنترين روزها، او را خشنود ساخته13373- 13375نعمت سراى جاويدان ) -13384( با بهترين روش از گذرگاه دنيا عبور كرده )13376- 13378است. ) (، و از ترس قيامت در13385- 13389(، توشه آخرت را پيش فرستاده )13379

(، ايام زندگى را با13390- 13393انجام اعمال صالح پيش قدم شده است ) (، و در فراهم آوردن13394- 13397شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده )(، از زشتىها فرار كرده )13398- 13401خشنودى خدا با رغبت تالش كرده )

(، و هم13406- 13410(، امروز رعايت زندگى فردا كرده )13402- 13405 ( پس بهشت براى پاداش13411- 13414اكنون آينده خود را ديده است. )

( و جهنم براى كيفر بدكاران مناسب است )13415- 13419نيكوكاران سزاوار ) -13431(، و خدا براى انتقام گرفتن از ستمگران كفايت مىكند )13420- 13425(، و قرآن براى حجت آوردن و دشمنى كردن، كافى است.13426

(13437 -13432)

* هشدار از دشمنى شيطان10

سفارش مىكنم شما را به پروا داشتن از خدا، خدايى كه با ترساندنهاى مكرر، راه (، و با دليل و برهان روشن، حجت را تمام13438- 13446عذر را بر شما بست )

(، و شما را پرهيز داد از دشمنى شيطانى كه پنهان در13447- 13450كرد ) (، و آهسته در گوشها راز مىگويد، گمراه و13451- 13457سينهها راه مىيابد )

(، وعدههاى دروغين داده، در آرزوى آنها به انتظار13458- 13465پست است ) (،13469- 13472(، زشتىهاى گناهان را زينت مىدهد )13466- 13468مىگذارد )

(، و آرام آرام دوستان خود را13473- 13476گناهان بزرگ را كوچك مىشمارد )(، راه رستگارى را بر روى در بند شدگانش مىبندد )13477- 13480فريب داده )

-13486(، و در روز قيامت آنچه را كه زينت داده انكار مىكند )13481- 13483 (، و از آنچه13487- 13490(، و آنچه را كه آسان كرده، بزرگ مىشمارد )13484

كه پيروان خود را ايمن داشته بود سخت مىترساند.

(13494 -13491)

139نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

* شگفتىهاى آفرينش انسان11

مگر انسان، همان نطفه و خون نيم بند نيست كه خدا او را در تاريكىهاى رحم و -13512( )13508- 13510( )13495- 13507خالفهاى تو در تو، پديد آورد؟ )

( تا به صورت چنين در آمد، سپس كودكى شيرخوار13513- 13515( )13511 (، سپس او13516- 13523شد، بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانى رسيده گرديد )

(، و چشمى بينا13528- 13530(، و زبانى گويا )13524- 13527را دلى فراگير ) (، و از13534- 13535( تا عبرتها را درك كند )13531- 13533عطا فرمود )

-13542(، و آنگاه كه جوانى در حد كمال رسيد )13536- 13538بدىها بپرهيزد )(، گردن كشى آغاز كرد )13543- 13545(، و بر پاى خويش استوار ماند )13539 (، و در بيراهه گام13548- 13550(، و روى از خدا گرداند )13546- 13547

(، و براى به دست آوردن لذتهاى13551- 13554نهاد، در هوا پرستى غرق شد ) (، هرگز13555- 13563دنيا تالش فراوان كرد، و سر مست شادمانى دنيا شد )

( و بر اساس تقوى فروتنى ندارد )13564- 13567نمىپندارد مصيبتى پيش آيد! ) (، ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه، مرگ او13568- 13571

(، او را كه در دل بد بختىها، اندكى زندگى كرده )13572- 13575را مىربايد )(، و آنچه را كه از دست داده عوضى به دست نياورده است )13576- 13580(، و آنچه از واجبات را كه ترك كرد، قضايش را بجا نياورد )13581- 13583 (، روزها در13588- 13593(، كه درد مرگ او را فراگرفت )13584- 13587

حيرت و سرگردانى، و شبها با بيدارى و نگرانى مىگذراند.

(13593 -13588( )13596 -13594)

* عبرت از مرگ12

(، و هر شب رنج و بيمارى به13597- 13598هر روز به سختى درد مىكشد ) (، در ميان برادرى غم خوار13605- 13609( )13599- 13604سراغش مىرود )

( و ناله كنندهاى بى طاقت13613- 13615(، و پدرى مهربان )13610- 13612) (13620- 13623( و بر سينه كوبندهاى گريان افتاده است. )13616- 13619)

(،13624- 13631اما او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ، و غم و اندوه بسيار ) (، با13635- 13637(، و درد جان كندن )13632- 13634و ناله دردناك )

(، دست به گريبان است.13638- 13640انتظارى رنج آور )

(، در حالى كه13641- 13645پس از مرگ او را مأيوس وار در كفن پيچانده )(، بر مىدارند، و بر تابوت مىگذارند. )13646- 13649تسليم و آرام است )

(، كه13656- 13658( خسته و الغر به سفر آخرت مىرود )13650- 13655

فرزندان و برادران او را به دوش كشيده تا سر منزل غربت، آنجا كه ديگر او را( )13659- 13661نمىبينند، و آنجا كه جايگاه وحشت است، پيش مىبرند. )

( و13674- 13677( اما هنگامى كه تشييع كنندگان بروند )13662- 13673 (، در گودال قبر نشانده، براى پرستش13678- 13680مصيبت زندگان باز گردند )

-13689(، و امتحان لغزشزا، زمزمه غم آلود دارد. )13681- 13686حيرت آور ) -13696( و بزرگترين بالى آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ )13687 ( و13700- 13702( و بر افروختگى شعلهها )13697- 13699( )13690

(، كه نه يك لحظه آرام گيرد تا استراحت13703- 13705نعرههاى آتش است ) -13712(، و نه آرامشى وجود دارد كه از درد او بكاهد )13706- 13708كند )

(، نه مرگى كه او را13713- 13716(، و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود )13709 (، و نه خوابى كه اندوهش را بر13717- 13720از اين همه ناراحتى برهاند )

( و13725- 13727(، در ميان انواع مرگها )13721- 13724طرف سازد )( به خدا پناه مىبريم.13728- 13730ساعتها مجازات گوناگون گرفتار است. )

(13733 -13731)

* پند آموزى از گذشتگان13

اى بندگان خدا! كجا هستند آنان كه ساليان طوالنى در نعمتهاى خدا عمر گذراندند؟ (، مهلتشان دادند13740- 13742( تعليمشان دادند و دريافتند )13734- 13739)

( از آفات و بالها دورشان داشتند اما13743- 13745و بيهوده روزگار گذراندند؟ ) -13750(، زمانى طوالنى آنها را مهلت دادند )13746- 13748فراموش كردند )

(، از عذاب دردناك13751- 13753(، نعمتهاى فراوان بخشيدند )13749(،13754- 13756پرهيزشان دادند )

141نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( اى مردم!13757- 13759و وعدههايى بزرگ از بهشت جاويدان به آنها دادند. ) (، از عيبهايى كه خشم13760- 13762از گناهانى كه شما را به هالكت افكند )

( دارندگان چشمهاى بينا، و13763- 13765خدا را در پى دارد، بپرهيزيد. ) ( آيا13770- 13773(، و سالمت و كاالى دنيا! )13766- 13769گوشهاى شنوا )

-13782( و جاى امنى، پناهگاهى )13774- 13778گريزگاهى هست؟ يا رهايى ) -13788( و جاى فرارى هست؟ آيا باز گشتى براى جبران وجود دارد؟ )13779 ( به كدام سو13789- 13790( نه چنين است؟ پس كى باز مىگرديد؟ )13783

(13794- 13797( و به چه چيز مغرور مىشويد؟ )13791- 13793مىرويد؟ )همانا بهره هر كدام از شما زمين به اندازه طول و عرض قامت شماست،! )

( اى13810- 13812( آنگونه كه خاك آلوده بر آن خفته باشد. )13798- 13809 بندگان خدا! هم اكنون به اعمال نيكو پردازيد، تا ريسمانهاى مرگ بر گلوى شما

(، و روح شما براى كسب كماالت آزاد است )13813- 13818سخت نشده ) (، و در حالتى قرار داريد كه13825- 13827(، و بدنها راحت )13819- 13824

( هنوز مهلت داريد )13828- 13830مىتوانيد مشكالت يكديگر را حل كنيد. ) ( و13837- 13839( و توبه )13834- 13836(، و جاى تصميم )13831- 13833

( عمل كنيد پيش از آن كه13840- 13842باز گشت از گناه باقى مانده است. ) (، پيش از13843- 13850در شدت تنگناى وحشت و ترس و نابودى قرار گيريد )

(، و دست قدرتمند خداى13851- 13855آن كه مرگ در انتظار مانده، فرا رسد )توانا شما را برگيرد.

( )وقتى كه امام اين خطبه را ايراد فرمود، بدنها به لرزه در آمد13856- 13859) (، كه13874- 13879(، اشكها سرازير و دلها ترسان شد )13860- 13873)

جمعى آن را غراء ناميدند(

(13887 -13880( )1084)

84ترجمه خطبه

هجرى در شهر كوفه در شناساندن عمرو عاص و38)پس از جنگ صفين در سال (13888- 13897رد شايعات بيهوده او فرمود( )

روانشناسى عمرو عاص:

ميان مردم شام گفت كه107(13898- 13900شگفتا از عمرو عاص پسر نابغه! ) ( و خوشگذرانى بوده، و13907- 13910( )13901- 13906من اهل شوخى )

-13916( حرفى از روى باطل گفت )13911- 13913عمر بيهوده مىگذرانم! ) (، مردم آگاه13917- 13919( و گناه در ميان شاميان از انتشار داد )13914

( عمرو عاص سخن مىگويد،13920- 13924باشيد! بدترين گفتار دروغ است. )(، وعده مىدهد و خالف آن مرتكب مىشود )13925- 13927پس دروغ مىبندد )

(، اما اگر13934- 13936(، در خواست مىكند و اصرار مىورزد )13928- 13930(، به پيمان خيانت مىكند )13931- 13933چيزى از او بخواهند، بخل مىورزد )

(، پيش13940- 13942(، و پيوند خويشاوندى را قطع مىنمايد )13937- 13939 ( نابغه: زن معروفه، آلوده دامن، كه اسم مادر عمرو عاص بود، زن اسيرى كه عبد الله بن جدعان او را خريد1) 107

چون فاسد و بى پروا بود او را رها كرد. وقتى عمرو عاص متولد شد، ابو لهب، امية بن خلف، هشام بن مغµµيره، ابµµو سفيان و عاص بن وائل، هر كدام ادعا داشتند كه عمرو، فرزند اوست. سرانجام عاص او را برداشت كه از دشµµمنان

إن شµµانئكiسر سخت رسول خدا بود، او بود كه پيامبر) ص( را ابتر ناميد كه خدا در سوره كوثر در جµµواب فرمµµود:\ در بµµاره او و يµµارانش نµµازل شµµد، و عمµµروE إنµµا كفينµµاك المسµµتهزئين\i) همانا دشمن تو ابتر است( و آيه\Eهو األبتر\

عاص، در مكه سر راه پيامبر) ص( سنگ و خار مىريخت! و او بود كه به كجاوه دختر پيامبر) ص(» زينب« حمله كµµرد و او را طورى كتك زد كه دچار سقط جنين شد، و پيامبر) ص( به او نفرين كرد، و او بود كه اشµعار فµراوانى بµر ضµد رسول خدا) ص( مىسرود و بچههاى مكه را تحريك مىكرد كه با صداى بلند براى آزار آن حضرت بخوانند، و او بود كµµه از طرف قريش مكه به دربار سلطان حبشه رفت تµµا مهµµاجران مسµµلمان را بµµه مكµµه برگردانµµد.) كتµµاب ربيµµع األبµµرار

زمخشرى(

از آغاز نبرد در هياهو و امر و نهى بى مانند است تا آنجا كه دستها به سوى قبضه ( اما در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشيرها،13943- 13956شمشيرها نرود. )

-13967بزرگترين نيرنگ او اين است كه عورت خويش آشكار كرده، فرار نمايد. )13957)108

ويژگيهاى امام على عليه السالم:

آگاه باشيد! به خدا سوگند كه ياد مرگ مرا از شوخى و كارهاى بيهوده باز مىدارد ) (، ولى عمرو عاص را فراموشى آخرت از سخن حق باز داشته13968- 13976 (، با معاويه بيعت نكرد مگر بدان شرط كه به او پاداش13977- 13984است )(، و در برابر ترك دين خويش، رشوهاى تسليم او كند.13985- 13993دهد )

(14000 -13994)

______________________________ ( نابغه: زن معروفه، آلوده دامن، كه اسم مادر عمرو عاص بود، زن اسيرى كه1)

عبد الله بن جدعان او را خريد چون فاسد و بى پروا بود او را رها كرد. وقتى عمرو عاص متولد شد، ابو لهب، امية بن خلف، هشام بن مغيره، ابو سفيان و عاص بن

وائل، هر كدام ادعا داشتند كه عمرو، فرزند اوست. سرانجام عاص او را برداشت كه از دشمنان سر سخت رسول خدا بود، او بود كه پيامبر )ص( را ابتر ناميد كه

)همانا دشمن تو ابتر إن شانئك هو األبترخدا در سوره كوثر در جواب فرمود: در باره او و يارانش نازل شد، و عمرو عاص، إنا كفيناك المستهزئيناست( و آيه

در مكه سر راه پيامبر )ص( سنگ و خار مىريخت! و او بود كه به كجاوه دختر پيامبر )ص( »زينب« حمله كرد و او را طورى كتك زد كه دچار سقط جنين شد، و پيامبر )ص( به او نفرين كرد، و او بود كه اشعار فراوانى بر ضد رسول خدا )ص(

مىسرود و بچههاى مكه را تحريك مىكرد كه با صداى بلند براى آزار آن حضرت بخوانند، و او بود كه از طرف قريش مكه به دربار سلطان حبشه رفت تا مهاجران

مسلمان را به مكه برگرداند. )كتاب ربيع األبرار زمخشرى(

( عمرو عاص در اين فكر بود كه در ميدان صفين روزى خودى نشان دهد، تا آن2) كه سوار نقاب دارى از سپاه امام على )ع( به ميدان آمد، عمرو فكر كرد حريف

اوست، با سرعت در مقابل سرباز نقاب دار ايستاد و گرد و خاك كرد، وقتى حمله آغاز شد دانست كه آن نقاب دار، على )ع( است، در مانده شد چه كند؟ مقاومت

كند كشته مىشود، فرار كند آبرويش مىرود، هنوز انتخاب نكرده بود كه حمله سريع و ناگهانى امام به او مهلت نداد از روى اسب سرنگون شد، مرگ را با چشم خود

( عمرو عاص در اين فكر بود كه در ميدان صفين روزى خودى نشان دهد، تا آن كه سوار نقاب دارى از سپاه2) 108 امام على) ع( به ميدان آمد، عمرو فكر كرد حريف اوست، با سرعت در مقابل سرباز نقاب دار ايستاد و گرد و خاك كرد، وقتى حمله آغاز شد دانسµت كµه آن نقµاب دار، على) ع( اسµت، در مانµده شµد چµه كنµد؟ مقµاومت كنµد كشµته مىشود، فرار كند آبرويش مىرود، هنوز انتخاب نكرده بود كµه حملµه سµريع و ناگهµانى امµام بµه او مهلت نµداد از روى اسب سرنگون شد، مرگ را با چشم خود ديد، ناگاه زشتترين حيله را به كار گرفت، كه عورت خود را آشكار كµµرد، و امام او را در پستى و رسواييش واگذارد، عمرو عاص با سرعت فرار كرد و خود را نجµµات داد، و در ميµµان دو لشµµكر

آن روز، و تاريخ بشريت آبروى خود را برد.

ديد، ناگاه زشتترين حيله را به كار گرفت، كه عورت خود را آشكار كرد، و امام او را در پستى و رسواييش واگذارد، عمرو عاص با سرعت فرار كرد و خود را نجات

داد، و در ميان دو لشكر آن روز، و تاريخ بشريت آبروى خود را برد.

143نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1085)

85ترجمه خطبه

* خدا شناسى1

(، آغاز، اوست14013- 14023و گواهى مىدهم كه خدايى نيست جز خداى يكتا ) (، و پايان همه اوست كه بى نهايت14024- 14027كه پيش از او چيزى نيست )

-14038( پندارها براى او صفتى نمىتوانند فراهم آورند )14028- 14032است. ) (، نه جزئى براى14039- 14045(، و عقلها از درك كيفيت او درماندهاند )14033

(، و نه چشمها و14046- 14051او مىتواند تصور كرد و نه تبعيض پذير است )قلبها مىتوانند او را به درستى فرا گيرند.

(14058 -14052)

* ضرورت پند پذيرى2

(، و از آيات14059- 14065اى بندگان خدا! از عبرتهاى سودمند پند پذيريد ) ( و از آنچه با بيان رسا شما را14066- 14069روشنگر عبرت آموزيد. )

(، و از ياد آورىها و اندرزها سود ببريد )14070- 14073ترساندهاند، بپرهيزيد ) -14083(، آن چنان كه گويا چنگال مرگ در پيكر شما فرو رفته )14074- 14078 ( و سختىهاى14084- 14088(، و رشته آرزوها و دلبستگىها قطع گرديده )14079 ( و آغاز حركت به سوى قيامت به شما هجوم آورده است.14089- 14092مرگ )

( آن روز كه »همراه هر كسى گواه و سوق دهندهاى است« )14093- 14097) -14108(، سوق دهندهاى كه تا صحنه رستاخيز او را مىكشاند )14098- 14104(، و شاهدى كه بر اعمال او گواهى مىدهد.14105

( )و قسمتى از اين خطبه(14109- 14113)

* وصف بهشت3

(، و14119- 14120( در بهشت، درجاتى از يكديگر برتر )14114- 14118) ( كه نعمتهايش پايان14121- 14123جايگاههايى گوناگون و متفاوت وجود دارد )

(،14127- 14130(، و ساكنان آن هرگز خارج نگردند )14124- 14126ندارد )

(، و گرفتار14131- 14134ساكنان بهشت جاويد، هرگز پير و فرسوده نگردند )شدائد و سختى ها نخواهند شد.

(1086)

86ترجمه خطبه

* علم الهى1

( و از باطن همه با خبر است )14157- 14159خدا به تمام اسرار نهان آگاه ) (، و بر همه چيز14163- 14166(، به همه چيز احاطه دارد )14160- 14162

(، و بر همه چيز تواناست.14167- 14170غالب و پيروز )

(14175 -14171)

* پندهاى ارزشمند2

(14177 -14176)

145نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-14183هر كس از شما در روزگارانى كه مهلت دارد به اعمال نيكو بپردازد ) (، و در ايام فراغت پاك14184- 14186( پيش از آن كه مرگ فرا رسد )14178

(، و در ايام رهايى نيكوكار14187- 14192باشد، پيش از آن كه گرفتار شود ) (، پس براى خود14193- 14199باشد، پيش از آن كه مرگ گلوگاه او را بفشارد )

(، و در اين دنيا كه محل كوچ كردن14200- 14204و جايى كه مىرود آماده باشد ) ( پس اى مردم! خدا14205- 14211است براى منزلگاه ابدى، توشهاى بردارد. )

( و حقوقى14212- 14219را! پروا كنيد، براى حفظ قرآن، كه از شما خواسته، ) (، پس همانا خداى سبحان شما را14220- 14223كه نزد شما سپرده است )

(،14230- 14233(، و به حال خود وا نگذاشت )14224- 14229بيهوده نيافريد ) (، كردارتان را بيان14234- 14241و در گمراهى و كورى رها نساخته است )

( و14245- 14247(، و از اعمال شما با خبر است )14242- 14244فرموده ) ( و »كتابى بر شما نازل14248- 14250سر آمد زندگى شما را مشخص كرد )

( پيامبرش را مدتى در ميان14251- 14257كرد كه روشنگر همه چيز است« ) ( تا براى او و شما، دين را به اكمال رساند، و14258- 14262شما قرار داد )

(14263- 14275آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضاى الهى است تحقق بخشد. )و با زبان پيامبرش، كارهاى خوشايند و ناخوشايند، بايدها و نبايدها را ابالغ كرد )

-14289(، و اوامر و نواهى را آموزش داد )14282- 14285( )14276- 14281

( و حجت را تمام كرد. )14290- 14293(، و راه عذر را بر شما بست )14286 (، و از14298- 14301( پيش از كيفر، شما را تهديد كرد )14294- 14297

( پس باز مانده14302- 14307عذابهاى سختى كه در پيش روى داريد ترساند. ) (، و صبر و بردبارى در برابر ناروايىها پيشه14308- 14310ايام خويش را دريابيد )

(، چرا كه عمر باقى مانده برابر روزهاى زيادى كه به غفلت14311- 14314كنيد )( )14315- 14319گذرانديد و روى گردان از پندها بوديد، بسيار كم است. )

( به خودش بيش از اندازه آزادى ندهيد )14325- 14328( )14320- 14324 (، و با14333- 14337(، كه شما را به ستمگرى مىكشاند )14329- 14332

( كه ناگهان در درون14338- 14340نفس سازشكارى و سستى روا مداريد )گناه سقوط مىكنيد.

(14345 -14341)

* ياد آورى ارزشهاى اخالقى3

( آن كس كه نسبت به خود خير خواهى او بيشتر14346- 14347اى بندگان خدا! ) (، و آن14348- 14353است، در برابر خدا، از همه كس فرمانبردارتر است )

-14359كس كه خويشتن را بيشتر مىفريبد، نزد خدا گناه كارترين انسانها است ) ( و آن14360- 14364(، زيانكار واقعى كسى است كه خود را بفريبد. )14354

-14370كس مورد غبطه است و بر او رشك مىبرند كه دين او سالم باشد. ) -14375( سعادتمند كسى است كه از زندگى ديگران عبرت آموزد )14365 -14382(، و شقاوتمند كسى است كه فريب هوا و هوسها را بخورد. )14371( آگاه باشيد! رياكارى و تظاهر، و هر چند اندك باشد شرك است )14376 (، و همنشينى با هوا پرستان ايمان را به دست فراموشى14383- 14388

( از14395- 14397(، و شيطان را حاضر مىكند. )14389- 14394مىسپارد ) ( راستگو در راه14398- 14402دروغ بر كنار باشيد كه با ايمان فاصله دارد. )

(، اما دروغگو بر لب پرتگاه هالك و14403- 14408نجات و بزرگوارى است ) ( كه حسد ايمان14416- 14418(، حسد نورزيد )14409- 14415خوارى است )

( )14419- 14422را چونان آتشى كه هيزم را خاكستر كند، نابود مىسازد. ) ( با يكديگر دشمنى و كينه توزى نداشته باشيد كه نابود كننده هر14423- 14426

( بدانيد كه آرزوهاى دور و دراز عقل را غافل )14427- 14431چيزى است. ) (14438- 14440( و ياد خدا را به فراموشى مىسپارد. )14432- 14437

( و صاحبش14441- 14444آرزوهاى ناروا را دروغ انگاريد كه آرزوها فريبندهاند )فريب خورده.

(14447 -14445)

147نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1087)

87ترجمه خطبه

)برخى از شارحان گفتند كه اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد(

* معرفى بهترين بنده خدا )الگوى انسان كامل(1

( همانا بهترين و محبوبترين بنده نزد خدا،14473- 14474اى بندگان خدا! ) (،14475- 14485بندهاى است كه خدا او را در پيكار با نفس يارى داده است )

(، و لباس رويين او ترس از14486- 14487آن كس كه جامعه زيرين او اندوه ) -14495(، چراغ هدايت در قلبش روشن شده )14488- 14490خداست )

( و وسائل الزم براى روزى او فراهم آمده و دورىها و دشوارىها را بر خود14491 ( حقايق دنيا را14506- 14508( )14496- 14505نزديك و آسان ساخته است. )

(، همواره به ياد خدا بوده و اعمال نيكو،14509- 14510با چشم دل نگريسته ) ( از چشمه گواراى حق سيراب گشته،14511- 14513فراوان انجام داده است. )

-14521چشمهاى كه به آسانى به آن رسيد و از آن نوشيده سيراب گرديد. ) -14527( راه هموار و راست قدم برداشته )14522- 14523( )14514 (، و جز يك غم،14528- 14531(، پيراهن شهوات را از تن بيرون كرده )14524

-14544(، و از صف كور دالن )14532- 14540از تمام غمها خود را مىرهاند ) (، كليد باز كننده14545- 14548( و مشاركت با هواپرستان خارج شد )14541

( و قفل درهاى گمراهى و خوارى گرديد. )14549- 14554درهاى هدايت شد ) (، و از همان14559- 14561( راه هدايت را با روشن دلى ديد )14555- 14558

( و از14565- 14567(، و نشانههاى آن را شناخت )14562- 14564راه رفت )( به استوارترين دستاويزها )14568- 14570امواج سركش شهوات گذشت. )

(، چنان به14576- 14579( و محكمترين طنابها چنگ انداخت )14571- 14575 (، در14580- 14586يقين و حقيقت رسيد كه گويى نور خورشيد بر او تابيد )

برابر خداوند خود را به گونهاى تسليم كرد كه هر فرمان او را انجام مىدهد )( و هر فرعى را به اصلش باز مىگرداند. )14595- 14599( )14587- 14594(، و روشنى بخش تيرگىها )14606- 14607( چراغ تاريكىها )14600- 14605 ( و بر طرف كننده14610- 14611(، كليد درهاى بسته )14608- 14609

(، و راهنماى گمراهان در بيابانهاى سرگردانى است. )14612- 14613دشوارىها ) (، سكوت14616- 14617( سخن مىگويد، خوب مىفهماند )14614- 14615

(، براى خدا اعمال خويش را خالص14618- 14620كرده به سالمت مىگذرد )(، از گنجينههاى آيين خدا )14621- 14624كرده آن چنان كه خدا پذيرفته است )

( خود را به عدالت14629- 14631( و اركان زمين است. )14625- 14628 ( و آغاز عدالت او آن كه هواى نفس را از دل بيرون14632- 14635واداشته )

-14647(، حق را مىشناساند و به آن عمل مىكند. )14636- 14642رانده است ) (، و در هيچ14648- 14653( كار خيرى نيست مگر كه به آن قيام مىكند )14643

( اختيار14654- 14658جا گمان خيرى نبرده جز آن كه به سوى آن شتافته. )

(، و قرآن را راهبر و پيشواى خود قرار14659- 14663خود را به قرآن سپرده ) -14671(، هر جا كه قرآن بار اندازد فرود آيد )14664- 14667داده است )

(، و هر جا كه قرآن جاى گيرد مسكن گزيند.14668

(14676 -14672)

* وصف زشتترين انسان »عالم نمايان«2

( و ديگرى كه او را دانشمند نامند اما از دانش بىبهره است )14677- 14678) -14690(، يك دسته از نادانىها را از جمعى نادان فرا گرفته )14679- 14686 -14694(، و مطالب گمراه كننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته )14687 ( و گفتههاى دروغين بر14695- 14701(، و دامهايى از طنابهاى غرور )14691

(، قرآن را بر اميال و خواستههاى خود14702- 14704سر راه مردم افكنده )(، و حق را به هوسهاى خود تفسير مىكند. )14705- 14709تطبيق مىدهد )

14714 -14710)

149نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و جرائم بزرگ را سبك14715- 14718مردم را از گناهان بزرگ ايمن مىسازد ) ( ادعا مىكند از ارتكاب شبهات پرهيز دارد اما در14719- 14722جلوه مىدهد. )

( مىگويد: از بدعتها دورم، ولى در آنها غرق14723- 14729آنها غوطه مىخورد. ) (، و14737- 14739( چهره ظاهر او چهره انسان )14730- 14736شده است. )

(، راه هدايت را نمىشناسد كه از14740- 14743قلبش قلب حيوان درنده است )(، و راه خطا و باطل را نمىداند كه از آن بپرهيزد )14744- 14748آن سو برود )

(، پس مردهاى است در ميان زندگان.14749- 14754

(14758 -14755)

* شناساندن عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان راستين عليه3السالم

( چرا از حق منحرف14761- 14762( مردم! كجا مىرويد؟ )14759- 14760) ( و نشانههاى آن14766- 14768( پرچمهاى حق بر )14763- 14765مىشويد؟ )

(، با اينكه چراغهاى هدايت روشنگر راهند )14769- 14771آشكار است ) ( چرا14775- 14777(، چون گمراهان به كجا مىرويد؟ )14772- 14774

( در حالى كه عترت پيامبر شما در ميان شماست )14778- 14780سرگردانيد؟ ) (، پيشوايان دين14785- 14788(، آنها زمامداران حق و يقينند )14781- 14784

(، پس بايد14792- 14794(، و زبانهاى راستى و راستگويانند )14789- 14791) ( و همانند تشنگانى كه به14795- 14798در بهترين منازل قرآن جايشان دهيد )

( اى مردم )14799- 14803سوى آب شتابانند، به سويشان هجوم ببريد. ) -14810( اين حقيقت را از خاتم پيامبران بياموزيد كه فرمود: )14804- 14805 ( و چيزى14811- 14818( هر كه از ما مىميرد، در حقيقت نمرده است )14806

-14831( پس آنچه نمىدانيد، نگوييد )14819- 14826از ما كهنه نمىشود. )(، زيرا بسيارى از حقايق در امورى است كه نا آگاهانه انكار مىكنيد.14827

(14836 -14832)

* ويژگىهاى امام على عليه السالم4

مردم! عذر خواهى كنيد از كسى كه دليلى بر ضد او نداريد، و آن كس من مىباشم (، مگر من در ميان شما بر اساس »ثقل اكبر« كه قرآن است14837- 14846)

( و ثقل اصغر »عترت پيامبر صلى الله عليه و آله14847- 14852عمل نكردم؟ ) ( مگر من پرچم ايمان14853- 14857و سلم« را در ميان شما باقى نگذاردم؟ )

( و از حدود و مرز حالل و حرام14858- 14862را در بين شما استوار نساختم؟ ) ( مگر پيراهن عافيت را با عدل خود به اندام14863- 14869آگاهيتان ندادم؟ ) ( و نيكىها را با اعمال و گفتار خود در ميان شما14870- 14874شما نپوشاندم؟ )

( و ملكات اخالق انسانى را به شما نشان ندادم؟ )14875- 14881رواج ندادم؟ ) ( پس وهم و گمان خود را در آنجا كه چشم دل ژرفاى آن را14882- 14887

(، و فكرتان توانايى تاختن در آن راه ندارد، به14888- 14895مشاهده نمىكند )(، برخى از همين خطبه است:14896- 14900كار نگيريد )

* اخبار غيبى نسبت به آينده بنى اميه5

-14913تا آن كه برخى از شما گمان مىبرند كه دنيا به كام بنى اميه شد ) ( و آنها را از14914- 14915(، و همه خوبىها را افزون به آنها سپرده )14903

(، و تازيانه و شمشيرشان از سر14916- 14918سرچشمه خود سيراب كرده ) ( كسانى كه چنين مىانديشند در14919- 14928اين امت كنار نخواهد رفت. )

(، زيرا سهم بنى اميه تنها جرعهاى از زندگى لذت14929- 14932اشتباهند ) ( سپس همه آنچه را كه14933- 14940بخش است كه مدتى آن را مىمكند )

نوشيدند بيرون مىريزند.

(14943 -14941)

151نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(14943 -14941( )1088)

88ترجمه خطبه

هجرى پس از قتل عثمان در36)به نقل برخى از شارحان، اين خطبه در سال 109مدينه ايراد شد(

عوامل هالكت انسانها

( پس از ستايش پروردگار، خدا هرگز جباران دنيا را در هم14944- 14955) ( مگر پس از آن كه مهلتهاى الزم و نعمتهاى فراوان14956- 14964نشكسته )

(، و هرگز استخوان شكسته ملتى را باز سازى نفرمود14965- 14969بخشيد ) ( مردم! در سختىهايى14970- 14981مگر پس از آزمايشها و تحمل مشكالت. )

( و مشكالتى كه پشت سر گذارديد،14982- 14988كه با آن روبرو هستيد ) ( نه هر كه صاحب قلبى14989- 14994درسهاى عبرت فراوان وجود دارد. )

(، و نه هر دارنده گوشى شنواست )14995- 15000است خردمند است ) ( در شگفتم15007- 15011(، و نه هر دارنده چشمى بيناست. )15001- 15006

(، چرا در شگفت نباشم؟! از خطاى گروههاى پراكنده با داليل15012- 15013) ( نه گام بر جاى گام15014- 15027مختلف كه هر يك در مذهب خود دارند! )

(، و نه از رفتار15028- 15031پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مىنهند ) -15040(، نه به غيب ايمان مىآورند )15032- 15036جانشين او پيروى مىكنند )

( به شبهات عمل15041- 15045( و نه خود را از عيب بر كنار مىدارند، )15037 (،15049- 15052( و در گرداب شهوات غوطهورند )15046- 15048مىكنند )

(، و زشتىها همان15053- 15056نيكى در نظرشان همان است كه مىپندارند )( در حل مشكالت به خود پناه مىبرند )15057- 15061است كه آنها منكرند. )

(،15067- 15072(، و در مبهمات تنها به رأى خود تكيه مىكنند )15062- 15066 ( كه به دستگيرههاى15073- 15078گويا هر كدام، امام و راهبر خويش مىباشند )

( و اسباب محكمى كه خود باور دارند چنگ مىزنند.15079- 15085مطمئن )

(15088 -15086( )1089)

89ترجمه خطبه

)اين خطبه طبق نقل برخى از شارحان در شهر كوفه ايراد شد(

* وصف روزگاران بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم1

خدا پيامبر اسالم را هنگامى مبعوث فرمود كه از زمان بعثت پيامبران پيشين مدتها -15116(، و ملتها در خواب عميقى فرو خفته بودند. )15106- 15111گذشته ) ( و اعمال زشت رواج15117- 15120( فتنه و فساد جهان را فرا گرفته )15112

(15125- 15128( آتش جنگ همه جا زبانه مىكشيد )15121- 15124يافته بود. ) -15134( و پر از مكر و فريب گشته بود. )15129- 15132و دنيا، بىنور )

( و از ميوه آن15135- 15139( برگهاى درخت زندگى به زردى گراييده )15133.249 و 251 ص 6( ارشاد شيخ مفيد و شرح منهاج البراعة خوئى ج 1) 109

( و15144- 15147(، آب حيات فروخشكيده )15140- 15143خبرى نبود ) ( پرچمهاى هالكت و15148- 15151نشانههاى هدايت كهنه و ويران شده بود. )

( و دنيا با قيافه زشتى به مردم مىنگريست )15152- 15155گمراهى آشكار )(، و با چهرهاى عبوس و غم آلود با اهل دنيا روبرو مىگشت. )15156- 15158 (، و15163- 15164( ميوه درخت دنيا در جاهليت فتنه )15159- 15162

-15170(، در درونش وحشت و اضطراب )15165- 15167خوراكش مردار بود )(، و بر بيرون شمشيرهاى ستم حكومت داشت.15168

(15173 -15171)

* عبرت آموزى از روزگار جاهليت2

______________________________.249 و 251 ص 6( ارشاد شيخ مفيد و شرح منهاج البراعة خوئى ج 1)

153نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و همواره به ياد زندگانى پدران و15174- 15176اى بندگان خدا عبرت گيريد )برادران خود در جاهليت باشيد، كه از اين جهان رفتند و در گرو اعمال خود بوده )

( به جان خودم15186- 15188(، برابر آن محاسبه مىگردند. )15177- 15185 سوگند! پيمانى براى زندگى و مرگ و نجات از مجازات الهى بين شما و آنها بسته

-15207(، و هنوز روزگار زيادى نگذشته )15189- 15197نشده است )(، و از آن روزگارانى كه در پشت پدران خود بوديد زياد دور نيست. )15198 به خدا سوگند، پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم110(15208- 15217

-15229چيزى به آنها گوشزد نكرد جز آن كه من همان را به شما مىگويم ) (،15230- 15236(، شنوايى امروز شما از شنوايى آنها كمتر نيست )15218

-15241همان چشمها و قلبهايى كه به پدرانتان دادند به شما نيز بخشيدند. ) ( به خدا سوگند، شما پس از آنها15250- 15257( )15242- 15249( )15237

(، و شما به چيزى15258- 15265مطلبى را نديدهايد كه آنها نمىشناختند ) (، راستى حوادثى به15266- 15271اختصاص داده نشديد كه آنها محروم باشند )

(، و15272- 15278شما روى آورده مانند شترى كه مهار كردنش مشكل است ) ( مبادا آنچه كه15279- 15280ميان بندش سست و سوارى بر آن دشوار است. )

( كه دنيا ]دامى است مانند[15281- 15287مردم دنيا را فريفت شما را بفريبد! ) سايهاى گسترده و كوتاه، ]كه[ تا سر انجامى روشن و معين ]يعنى مرگ آدميان را

رها نمىكند.[

سال( نگذشته بود كه مردم دگرگون شدند.25( يك ربع قرن) 1) 110

(15294 -15288( )1090)

90ترجمه خطبه

* خدا شناسى1

(، و15311- 15316سپاس خداوندى را، كه بى آن كه ديده شود شناخته شده ) (، خدايى كه15317- 15321بى آنكه انديشهاى به كار گيرد آفريننده است )

(، آنجا كه نه از آسمان داراى15322- 15326هميشه بوده و تا ابد خواهد بود ) (، و نه از پردههاى فرو افتاده اثرى به15327- 15331برجهاى زيبا خبرى بود )

( و نه دريايى15337- 15340(، نه شبى تاريك )15332- 15336چشم مىخورد ) (، نه15345- 15349(، نه كوهى با راههاى گشوده )15341- 15344آرام )

(، و15355- 15359(، نه زمين گسترده )15350- 15354درهاى پر پيچ و خم ) ( خدا پديد آورنده پديدهها و15360- 15364نه آفريدههاى پراكنده وجود داشت. )

(، خداى آنان و روزى دهنده ايشان است )15365- 15369وارث همگان است ) ( كه هر15375- 15381(، آفتاب و ماه به رضايت او مىگردند )15370- 15374

-15388(، و هر دورى را نزديك مىگردانند )15382- 15384تازهاى را كهنه ) (، و كردار و15389- 15390(، خدا، روزى مخلوقات را تقسيم كرد )15385

-15398(، از نفسها كه مىزنند )15391- 15395رفتارشان را بر شمرد ) (، و رازهايى كه در سينهها15399- 15401(، و نگاههاى دزديده كه دارند )15396

-15413( و جايگاه پديدهها را در شكم مادران )15402- 15407پنهان كردند. )( و پشت پدران تا روز تولد و سر آمد زندگى و مرگ، همه را مىداند. )15408 ( اوست خدايى كه با همه وسعتى كه رحمتش دارد، كيفرش بر15414- 15420

( و با سختگيرى كه دارد، رحمتش همه15421- 15429دشمنان سخت است ) (، هر كس كه با او به مبارزه بر15430- 15436دوستان را فرا گرفته است )

(، و هر كس دشمنى ورزد هالكش15437- 15439خيزد بر او غلبه مىكند )( هر كس با او كينه و دشمنى ورزد تيره روزش كند )15440- 15443مىسازد، )

(، هر كس به او15448- 15451(، و بر دشمنانش پيروز است )15444- 15447 (، و هر كس از او بخواهد، مىپردازد15452- 15455توكل نمايد او را كفايت كند )

(، و هر كس براى خدا به محتاجان قرض دهد وامش را بپردازد )15456- 15459)(، و هر كه او را سپاس گويد، پاداش نيكو دهد.15460- 15463

(15467 -15464)

* اندرزهاى حكيمانه2

______________________________ سال( نگذشته بود كه مردم دگرگون شدند.25( يك ربع قرن )1)

155نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( خود را بسنجيد قبل از آن كه مورد سنجش قرار15468- 15469بندگان خدا! ) (، پيش از آن كه حسابتان را برسند حساب خود را برسيد15470- 15475گيريد )

(، و پيش از آن كه راه گلو گرفته شود نفس راحت بكشيد )15476- 15481) (، و پيش از آن كه با زور شما را به اطاعت وادارند، فرمانبردار15482- 15486 ( بدانيد همانا آن كس كه خود را يارى نكند و پند دهنده و15487- 15491باشيد. )

(، ديگرى هشدار دهنده و پند دهنده15492- 15506هشدار دهنده خويش نباشد )او نخواهد بود.

(15516 -15507( )1091)

91ترجمه خطبه

( )مسعدة بن صدقه از امام صادق عليه السالم15517- 15524»خطبه اشباح« ) (، روزى در مسجد كوفه شخصى به امام على عليه15531- 15542نقل كرد )

السالم گفت خدا را آنگونه توصيف كن كه گويا با چشم سر او را ديدهايم ) (، امام به خطابه برخاست، مسجد پر از15551- 15573( )15543- 15550

(، در حالى كه خشمناك بود و15579- 15584( )15574- 15578مردم شد )111(15585- 15591رنگ صورت امام تغيير كرده بود فرمود( )

* خدا شناسى1

( و15607- 15614ستايش خدايى را سزاست كه نبخشيدن بر مال او نيفزايد، ) (، زيرا هر بخشندهاى جز او، اموالش15615- 15620بخشش او را فقير نسازد )

(، و جز او هر كس از بخشش دست كشد مورد15621- 15625كاهش يابد ) -15636( اوست بخشنده انواع نعمتها )15626- 15631نكوهش قرار گيرد. )

(،15637- 15641( و بهرههاى فزاينده و تقسيم كننده روزى پديدهها )15632 (، كه روزى همه را15642- 15643مخلوقات همه جيره خوار سفره اويند )

( به15646- 15648(، و اندازهاش را تعيين فرمود. )15644- 15645تضمين )مشتاقان خويش و خواستاران آنچه در نزد اوست راه روشن را نشان داد )

(، سخاوت او را در آنجا كه از او بخواهند، با15654- 15657( )15649- 15653 ( خدا اولى است15658- 15666آنجا كه از او درخواست نكنند، بيشتر نيست. ) (، و آخرى است كه15667- 15675كه آغاز ندارد، تا پيش از او چيزى بوده باشد )

( مردمك15676- 15684پايان ندارد تا چيزى پس از او وجود داشته باشد. ) ( زمان بر او15685- 15693چشمها را از مشاهده خود باز داشته است. )

(، و در مكانى قرار ندارد تا پندار15694- 15700نمىگذرد تا دچار دگرگونى گردد ) ( اگر آنچه از درون معادن كوهها15701- 15708جابجايى نسبت به او روا باشد. )

(، و يا آنچه از لبان پر از خنده صدفهاى دريا خارج15709- 15716بيرون مىآيد )

.48( توحيد شيخ صدوق ص 1) 111

-15726(، از نقرههاى خالص، و طالهاى ناب )15717- 15721مىشود ) (، و مرجانهاى دست چين، همه را15727- 15729، درهاى غلطان )112(15722 -15737(، در سخاوت او كمتر اثرى نخواهد گذاشت )15730- 15732ببخشد ) (، در پيش15738- 15743(، و گستردگى نعمتهايش را پايان نخواهد داد )15733

او آنقدر از نعمتها وجود دارد كه هر چه انسانها درخواست كنند تمامى نپذيرد ) (، چون او بخشندهاى است كه درخواست15753- 15754( )15744- 15752

(، و اصرار و15755- 15761نيازمندان چشمه جود او را نمىخشكاند )درخواستهاى پياپى او را به بخل ورزيدن نمىكشاند.

(15766 -15762)

______________________________.48( توحيد شيخ صدوق ص 1)

METALIOGY)فلز شناسى( و متالوژى TELTGLOGY( اشاره به علم: تلژلوژى2))استخراج فلزات(

157نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

* صفات خدا در قرآن2

(، آنچه را كه15771- 15773( اى پرسش كننده، درست بنگر )15767- 15770) (، و از نور15774- 15781قرآن از صفات خدا بيان مىدارد، به آن اعتماد كن )

(، و آنچه را كه شيطان تو را به دانستن آن15782- 15785هدايتش بهره گير ) (، و در سنت15786- 15796وامىدارد، و كتاب خدا آن را بر تو واجب نكرده )

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان هدايتگر عليه السالم نيامده، رها كن ) (، كه اين نهايت15807- 15811( و علم آن را به خدا واگذار )15797- 15806

( بدان، آنها كه در علم دين استوارند )15812- 15817حق پروردگار بر تو است. ) (، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشيده است و15818- 15823

تفسير آن را نمىدانند، و از فرو رفتن در اسرار نهان بى نياز ساخته است ) (، و آنان را از اين رو كه15833- 15840( )15830- 15832( )15824- 15829

به عجز و ناتوانى خود در برابر غيب و آنچه كه تفسير آن را نمىدانند اعتراف (، و ترك ژرف نگرى آنان در آنچه كه خدا15841- 15852مىكنند، ستايش فرمود )

(15853- 15863بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است. ) ( و خدا را با ميزان عقل خود15864- 15866پس به همين مقدار بسنده كن! )

113(15876- 15878(، تا از تباه شدگان نباشى. )15867- 15875ارزيابى مكن ) ( اگر وهم و خيال انسانها بخواهد براى15879- 15881اوست خداى توانايى كه )

) استخراج فلزات(METALIOGY ) فلز شناسى( و متالوژىTELTGLOGY( اشاره به علم: تلژلوژى2) 112113 µ(1دµه نقµµاره بµµه اشµالت داد كµµه آن اصµد بµµت و نبايµناخت اسµµاى شµاثبات اين حقيقت كه عقل يكى از ابزاره )

راسيوناليسم) اصالت عقل( دارد.

(، و افكار بلند و دور از15882- 15887درك اندازه قدرتش تالش كند ) (، بخواهد ژرفاى غيب ملكوتش را در15888- 15894وسوسههاى دانشمندان )

(،15902- 15905(، و قلبهاى سراسر عشق مشتاقان )15895- 15901نوردد ) (، و عقلها با تالش15906- 15909براى درك كيفيت صفات او كوشش نمايد )

وصف ناپذير از راههاى بسيار ظريف و باريك بخواهند ذات او را درك كنند، دست (، در حالى كه در تاريكىهاى15910- 15922قدرت بر سينه همه نواخته بازگرداند )

( و با نا15923- 15928غيب براى رهايى خود به خداى سبحان پناه مىبرند ) اميدى و اعتراف به عجز از معرفت ذات خدا، باز مىگردند، كه با فكر و عقل

(، و15935- 15942( )15929- 15934نارساى بشرى نمىتوان او را درك كرد ) ( خدايى15943- 15953اندازه جالل و عزت او در قلب انديشمندان راه نمىيابد. )

كه پديدهها را از هيچ آفريد، نمونهاى در آفرينش نداشت تا از آن استفاده كند ) (، و يا نقشهاى از آفرينندهاى پيش از خود، كه از آن در آفريدن15954- 15960

(، و نمونههاى فراوان از ملكوت قدرت15961- 15970موجودات بهره گيرد ) (، و شگفتىهاى آثار رحمت خود، كه همه با زبان گويا به15971- 15975خويش )

-15992( )15976- 15982وجود پروردگار گواهى مىدهند را به ما نشان داده ) ( در15993- 16000( كه بى اختيار ما را به شناخت پروردگار مىخوانند. )15983

( و نشانههاى حكمت او پديدار است )16001- 16006آنچه آفريده آثار صنعت )(، كه هر يك از پديدهها حجت و برهانى بر وجود او مىباشند )16007- 16009 (،16019- 16023(، گرچه برخى مخلوقات، به ظاهر ساكتاند )16010- 16018

(، و نشانههاى روشنى بر قدرت و16024- 16026ولى بر تدبير خداوندى گويا ) ( خداوندا! گواهى مىدهم، آن كس كه تو را به16027- 16031حكمت اويند! )

( و مفاصل به هم پيوسته16032- 16038اعضاى گوناگون پديدهها )

______________________________ ( اثبات اين حقيقت كه عقل يكى از ابزارهاى شناخت است و نبايد به آن اصالت1)

داد كه اشاره به نقد راسيوناليسم )اصالت عقل( دارد.

159نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-16045كه به فرمان حكيمانه تو در البالى عضالت پديد آمده، تشبيه مىكند ) (، و قلب او16046- 16051(، هرگز در ژرفاى ضمير خود تو را نشناخته )16039

-16060با يقين انس نگرفته است، و نمىداند كه هرگز براى تو همانندى نيست. ) -16068( و گويا بيزارى پيروان گمراه از رهبران فاسد خود را نشنيدهاند )16052 -16076( كه مىگويند: »به خدا سوگند ما در گمراهى آشكار بوديم. )16061 ( دروغ16077- 16080( كه شما را با خداى جهانيان مساوى پنداشتيم« )16069

( )16081- 16083گفتند مشركان كه تو را با بتهاى خود همانند پنداشتند )(، و با وهم و خيال خود گفتند پيكرى چون بتهاى ما دارد )16084- 16086 (، و با16092- 16096(، و با پندار نادرست تو را تجزيه كرده )16087- 16091

( خدايا! گواهى مىدهم16097- 16104اعضاى گوناگون مخلوقات تشبيه كردند. )آنان كه تو را با چيزى از آفريدههاى تو مساوى شمارند از تو روى بر تافتهاند )

( و آن كه از تو روى گردان شود بر اساس آيات محكم قرآن )16105- 16115 ( تو16125- 16130(، و گواهى براهين روشن تو، كافر است. )16116- 16124

( تا16131- 16139همان خداى نامحدودى هستى كه در انديشهها نگنجى ) (، و در خيال و وهم نيايى تا تو را16140- 16144چگونگى ذات تو را درك كنند )

محدود و داراى حاالت گوناگون پندارند.

(16152 -16145)

* وصف پروردگار در آفرينش موجودات گوناگون3

(، و با لطف و16153- 16159آنچه را آفريد با اندازه گيرى دقيقى استوار كرد ) ( هر پديده را براى16160- 16163مهربانى نظمشان داد، و به خوبى تدبير كرد. ) (، چنانكه نه از حد16164- 16166همان جهت كه آفريده شد به حركت در آورد )

( و نه در رسيدن به مراحل رشد خود16167- 16170و مرز خويش تجاوز نمايد ) (، و اين حركت حساب شده را بدون دشوارى به16171- 16177كوتاهى كند )

( پس چگونه16178- 16185سامان رساند تا بر اساس اراده او زندگى كند. ) ممكن است سرپيچى كند؟ در حالى كه همه موجودات از اراده خدا سرچشمه

(، خدايى كه پديد آورنده موجودات گوناگون است، بدون16186- 16192مىگيرند ) (، يا غريزهاى كه16193- 16200احتياج به انديشه و فكرى كه به آن روى آورد )

(، و بدون تجربه از حوادث گذشته )16201- 16206در درون پنهان داشته باشد ) (، و بدون شريكى كه در ايجاد امور شگفت انگيز ياريش كند،16207- 16213

-16224(، پس آفرينش كامل گشت )16214- 16221موجودات را آفريد ) (، دعوت او را16225- 16227( و به عبادت و اطاعت او پرداختند )16222

( و در برابر فرمان الهى سستى و درنگ نكردند )16228- 16231پذيرفتند ) (16237- 16240( و در اجراى فرمان الهى توقف نپذيرفتند. )16232- 16236

(، و مرزهاى هر يك را روشن16241- 16244پس كجىهاى هر چيزى را راست ) ( و با قدرت خداوندى بين اشياء متضاد هماهنگى ايجاد16245- 16247ساخت، )

-16256(، و وسايل ارتباط آنان را فراهم ساخت )16248- 16252كرد ) (، و غرائز، و16257- 16264(، و موجودات را از نظر حدود، اندازه )16253

(، و16265- 16268شكلها، و قالبها، و هيأتهاى گوناگون، تقسيم و استوار فرمود )با حكمت و تدبير خويش هر يكى را به سرشتى كه خود خواست در آورد.

(16272 -16269( )16279 -16273)

* چگونگى آفرينش آسمانها4

161نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

فضاى باز و پستى و بلندى و فاصلههاى وسيع آسمانها را بدون اينكه بر چيزى تكيه -16294( و شكافهاى آن را به هم آورد )16285- 16290كند، نظام بخشيد )

-16300(، و هر يك را با آنچه كه تناسب داشت و جفت بود پيوند داد )16291 (، و دشوارى فرود آمدن و برخاستن را بر فرشتگانى كه فرمان او را به16295

-16310( )16301- 16304خلق رسانند يا اعمال بندگان را باال برند آسان كرد. )( در حالى كه آسمان را به صورت دود و بخار بود به آن فرمان داد )16305 (،16317- 16319(، پس رابطههاى آن را بر قرار ساخت )16311- 16316

(، و بر هر16320- 16325سپس آنها را از هم جدا كرد و بين آنها فاصله انداخت ) -16333راهى و شكافى از آسمان، نگهبانى از شهابهاى روشن گماشت )

-16342(، و با دست قدرت آنها را از حركت ناموزون در فضا نگهداشت )16326 ( و16343- 16348(، و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسليم باشند. )16334

(، و ماه را، با نورى كم رنگ16349- 16354آفتاب را نشانه روشنى بخش روز ) (، و آن دو را در مسير حركت16355- 16360براى تاريكى شبها قرار داد )

(، و حركت آن دو را دقيق اندازه گيرى16361- 16365خويش به حركت در آورد ) ( كه بين شب و روز16366- 16371 تا در درجات تعيين شده حركت كنند )114كرد

(، و با رفت و آمد آنها شماره16372- 16377تفاوت باشد، و قابل تشخيص شود ) ( پس در فضاى هر16378- 16384سالها، و اندازه گيرى زمان ممكن باشد. )

(، و زينتى از گوهرهاى تابنده و16385- 16389آسمان فلك آن را آفريد ) (، و آنان را كه16397- 16399( )16390- 16396ستارگان درخشنده بياراست )

خواستند اسرار آسمانها را دزدانه دريابند، با شهابهاى درخشنده سوزان تير باران (، و تمامى ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بى قرار،16400- 16405كرد )

را، تسليم اوامر خود115فرود آينده و باال رونده، و نگران كننده و شادى آفرينفرمود.

(16413 -16411( )16416 -16414( )16420 -16417( )16424 -16421:)

* ويژگىهاى فرشتگان5

( سپس، خداوند سبحان براى سكونت بخشيدن در آسمانها )16425- 16429) -16440(، و آباد ساختن باالترين قسمت از ملكوت خويش )16430- 16434 (، و تمام شكافها و راههاى16441- 16444(، فرشتگانى شگفت آفريد )16435

(، و فاصله جو آسمان را16445- 16449گشاده آسمانها را با فرشتگان پر كرد ) (، كه هم اكنون صداى تسبيح آنها فضاى آسمانها16450- 16454از آنها گستراند )

) شناخت پديدههاى جوى(METROLOGY( اشاره به: مترولوژى1) 114 ( امروزه دانشمندان، اين حقيقت را به اثبات رساندهاند كه حركت ستارگان و انفجارهائى كه در كرات باال به2) 115

وجود مىآيد در شادى و نگرانى، و وضع روانى و عصبى مردم روى زمين أثر مىگذارد، كه در پديµµد آمµµدن اضµµطرابهاىروانى، درگيريها، و جنگ و زود خوردهاى اجتماعى مؤثر است.

-16468(، درون پردههاى حجاب )16455- 16465را پر كرده: در بارگاه قدس ) -16475( و صحنههاى مجد و عظمت پروردگار، طنين انداز است. )16466 -16479( در ما وراى آنها زلزلههايى است كه گوشها را كر مىكند )16469 -16485( و شعاعهاى خيره كننده نور، كه چشمها را از ديدن باز مىدارد )16476 ( خدا فرشتگان16486- 16489(، و ناچار خيره بر جاى خويش مىماند. )16480

-16497( و اندازههاى گوناگون آفريد )16490- 16494را در صورتهاى مختلف ) (، آنها كه همواره16498- 16499(، و بال و پرهايى براى آنها قرار داد )16495

(، و چيزى از16500- 16502در تسبيح جالل و عزت پروردگار به سر مىبرند ) ( و در آنچه16503- 16510شگفتىهاى آفرينش پديدهها را به خود نسبت نمىدهند )(16511- 16520از آفرينش پديدهها كه خاص خداست، ادعايى ندارند: )

______________________________)شناخت پديدههاى جوى( METROLOGY( اشاره به: مترولوژى1)

( امروزه دانشمندان، اين حقيقت را به اثبات رساندهاند كه حركت ستارگان و2) انفجارهائى كه در كرات باال به وجود مىآيد در شادى و نگرانى، و وضع روانى و

عصبى مردم روى زمين أثر مىگذارد، كه در پديد آمدن اضطرابهاى روانى،درگيريها، و جنگ و زود خوردهاى اجتماعى مؤثر است.

163نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، كه در سخن گفتن از او پيشى16521- 16523»بلكه بندگانى بزرگوارند ) ( خدا فرشتگان را امين16524- 16530نمىگيرند و به فرمان الهى عمل مىكنند« )

(، و براى رساندن پيمان امر و نهى خود به16531- 16538وحى خود قرار داد ) (، آنها را از16539- 16546پيامبران، از آنها استفاده كرد، و روانه زمين كرده )

(، كه هيچ كدام از فرشتگان از16547- 16551ترديد شبهات مصونيت بخشيد ) ( آنها را از يارى خويش بهرمند16552- 16557راه رضاى حق منحرف نمىگردند. )

(، و دلهايشان را در پوششى از تواضع و فروتنى و16558- 16561ساخت ) (، درهاى آسمان را بر رويشان گشود16562- 16567خشوع و آرامش در آورد )

(، و براى آنها نشانههاى روشن قرار16568- 16574تا خدا را به بزرگى بستايند ) ( سنگينىهاى گناهان هرگز آنها را16575- 16582داد تا به توحيد او بال گشايند. )

(، و گذشت شب و روز آنها را16583- 16586در انجام وظيفه دل سرد نساخت ) (، تيرهاى شك و ترديد خلل در16587- 16593به سوى مرگ سوق نداد )

(، و شك و گمان در پايگاه يقين آنها راه16594- 16600ايمانشان ايجاد نكرد ) -16614(، و آتش كينه در دلهايشان شعلهور نگرديد )16601- 16607نيافت ) ( و آنچه16615- 16623(، حيرت و سرگردانى آنها را از ايمانى كه دارند )16608

( و16624- 16634از هيبت و جالل خداوندى كه در دل نهادند جدا نساخت )وسوسهها در آنها راه نيافته، تا شك و ترديد بر آنها تسلط يابد.

(16643 -16635)

116* اقسام فرشتگان6

(، و در آفرينش16644- 16651گروهى از فرشتگان در آفرينش ابرهاى پر آب ) (، و خلقت ظلمت و تاريكىها نقش16652- 16656كوههاى عظيم و سر بلند )

(، و گروهى ديگر، قدمهايشان تا ژرفاى زمين پايين رفته )16657- 16661دارند ) ( دل فضا را16671- 16673(، و چونان پرچمهاى سفيدى )16662- 16670

(، و در زير آن بادهايى است كه به نرمى حركت16674- 16678شكافتهاند )كرده و در مرزهاى مشخصى نگاهش مىدارد.

(16689 -16679)

* صفات واالى فرشتگان7

-16693اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از ديگر كارها باز داشته ) -16701(، و حقيقت ايمان ميان آنها و معرفت حق، پيوند الزم ايجاد كرد )16690 (، نعمت يقين آنها را شيداى حق گردانيد كه به غير خدا هيچ عالقهاى16694( شيرينى معرفت خدا را چشيده )16709- 16718( )16702- 16708ندارند. ) (،16723- 16728( و از جام محبت پروردگار سيراب شدند )16719- 16722

( )16729- 16732ترس و خوف الهى در ژرفاى جان فرشتگان راه يافته ) ( و16736- 16740(، و از فراوانى عبادت قامتشان خميده )16733- 16735

شوق و رغبت فراوان،

______________________________ ( با طرح موجوداتى غير مادى چون فرشته، فرشتگان، روح و ارواح، تفكر1)

اصالت ماده )ماترياليسم( را مورد نقد قرار مىدهد و اين حقيقت به اثبات مىرسدكه موجوداتى غير مادى و جهانى فراسوى ماديات وجود دارند.

165نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( مقام واالى فرشتگان، از16741- 16748از زارى و گريهشان نكاسته است. ) (، و غرور و خود بينى16749- 16756خشوع و فروتنى آنان كم نكرد )

دامنگيرشان نگرديد، تا اعمال نيكوى گذشته را شماره كنند، و سهمى از بزرگى و ( گذشت16765- 16774( )16757- 16764بزرگوارى براى خود تصور نمايند. )

( با طرح موجوداتى غير مادى چون فرشته، فرشتگان، روح و ارواح، تفكر اصالت ماده) ماترياليسم( را مورد1) 116نقد قرار مىدهد و اين حقيقت به اثبات مىرسد كه موجوداتى غير مادى و جهانى فراسوى ماديات وجود دارند.

( و از شوق و16775- 16782زمان آنان را از انجام وظائف پياپى نرنجانده ) ( از16783- 16790رغبتشان نكاسته تا از پروردگار خويش نا اميد گردند. )

(، و اشتغال به غير خدا آنها را16791- 16797مناجاتهاى طوالنى، خسته نشده )تحت تسلط خود در نياورده است، و از فرياد استغاثه و زارى آنها فروكش نكرده )

( و در مقام عبادت و نيايش دوش به دوش هم همواره16798- 16806 (، راحت طلبى آنها را به كوتاهى در انجام دستوراتش16807- 16813ايستادهاند )

(، و كودنى و غفلت و فراموشى بر تالش و16814- 16822وادار نساخته ) (، و فريبهاى شهوت،16823- 16830كوشش و عزم راسخ فرشتگان راه نمىيابد )

( فرشتگان، ايمان به خداى16831- 16837همتهاى بلندشان را تيرباران نمىكند. ) ( و آن16838- 16844صاحب عرش را ذخيره روز بى نوايى خود قرار داده )

-16852هنگام كه خلق به غير خدا روى مىآورد آنها تنها متوجه پروردگار خويشند ) (، و شوق و16853- 16857(، هيچ گاه عبادت خدا را پايان نمىدهند )16845

-16864عالقه خود را از انجام اوامر الهى و اطاعت پروردگار سست نمىكنند ) (، آنچه آنان را شيفته اطاعت خدا كرده بذر محبت است كه در دل16858

( عوامل16865- 16875مىپرورانند، و هيچ گاه دل از بيم و اميد او بر نمىدارند. ) ( تا در انجام وظيفه16876- 16880ترس آنها را از مسؤوليت باز نمىدارد )

(، طمعها به آنان شبيخون نزده تا تالش دنيا را بر16881- 16883سستى ورزند ) (، اعمال گذشته خود را بزرگ نمىشمارند16884- 16892كار آخرت مقدم دارند )

(، و اگر بزرگ بشمارند اميدوارند، و اميد فراوان نمىگذارد تا از16893- 16898)پروردگار ترسى در دل داشته باشند.

(16907 -16899)

* پاك بودن فرشتگان از رذايل اخالقى8

فرشتگان در باره پروردگار خويش به جهت وسوسههاى شيطانى اختالف نكردهاند -16920(، و برخوردهاى بد با هم نداشته و راه جدايى نگيرند. )16908- 16915)

( و عوامل16921- 16925( كينهها و حسادتها در دلشان راه نداشته )16916 (،16926- 16930شك و ترديد و خواهشهاى نفسانى، آنها را از هم جدا نساخته )

( فرشتگان16931- 16935و افكار گوناگون آنان را به تفرقه نكشانده است. ) (، و طوق بندگى به گردن افكنده و هيچ گاه با16936- 16938بندگان ايمانند )

( در تمام16939- 16952شك و ترديد و سستى، آن را بر زمين نمىگذارند. )آسمانها جاى پوستينى خالى نمىتوان يافت مگر آن كه فرشتهاى به سجده افتاده )

( اطاعت فراوان16965- 16967(، يا در كار و تالش است. )16953- 16964 (، و عزت16968- 16973آنها بر يقين و معرفتشان نسبت به پروردگار مىافزايد )

خداوند عظمت او را در قلبشان بيشتر مىنمايد.

(16980 -16974)

* چگونگى آفرينش زمين9

(، و درياهاى16990- 16995( زمين را به موجهاى پر خروش )16981- 16989)(،16996- 16999مواج فرو پوشاند )

167نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

موجهايى كه باالى آنها به هم مىخورد و در تالطمى سخت، هر يك ديگرى را واپس (، چونان شتران نر مست، فرياد كنان17003- 17006( )17000- 17002مىزد )

پس، قسمتهاى117(17007- 17012و كف بر لب، به هر سوى روان بودند. ) ( و هيجان آنها بر اثر17013- 17018سركش آب از سنگينى زمين فرو نشست )

( زيرا زمين با پشت بر آن17019- 17025تماس با سينه زمين آرام گرفت. ) مىغلطيد و آن همه سر و صداى امواج ساكن و آرام شده، چون اسب افسار شده

-17044( )17037- 17038( )17033- 17036( )17029- 17032رام گرديد. ) (، و آب را از كبر17045- 17051( خشكىهاى زمين در دل امواج، گسترد )17039

(، و17059- 17064( )17052- 17058و غرور و سركشى و خروش باز داشت ) (، و بعد از آن همه حركتهاى تند17065- 17069از شدت حركتش كاسته شد )

(، و پس از آن همه خروش و سركشى متكبرانه به17070- 17072ساكت شد ) ( پس هنگامى كه هيجان آب در اطراف17073- 17077جاى خويش ايستاد. ) (، و كوههاى سخت و مرتفع را بر دوش خود17078- 17084زمين فرو نشست )

-17098(، چشمههاى آب از فراز كوهها بيرون آورد )17085- 17092حمل كرد ) -17105( و آبها را در شكاف بيابانها و زمينهاى هموار روان كرد )17093(، و حركت زمين را با صخرههاى عظيم و قله كوههاى بلند نظم داد )17099 (، و زمين به جهت نفوذ كوهها در سطح آن،17112- 17117( )17106- 17111

فرو رفتن ريشه كوهها در شكافهاى آن و سوار شدن بر پشت دشتها و صحراها، ازلرزش و اضطراب باز ايستاد.

(17127 -17118( )17131 -17128( )17138 -17132)

* نقش پديدههاى جوى در زمين10

(، و وزش بادها را براى ساكنان17139- 17144و بين زمين و جو فاصله افكند ) (، تمام نيازمنديها و وسائل زندگى را براى اهل17145- 17149آن آماده ساخت )

(، آنگاه هيچ بلندى از بلندىهاى17150- 17156زمين استخراج و مهيا فرمود ) ) شناخت طبقات زمين(GEROLOGY ) زمين شناسى( و گرولوژىGEROLOGY( اشاره به: ژئولوژى1) 117

( )17157- 17167زمين را كه آب چشمهها و نهرها به آن راه ندارد وانگذاشت )(، بلكه ابرهايى را آفريد تا قسمتهاى مرده آن احيا شود )17168- 17175 ( قطعات بزرگ و17183- 17185(، و گياهان رنگارنگ برويند. )17176- 17182

( تا سخت به17191- 17193( )17186- 17190پراكنده ابرها را به هم پيوست ) حركت در آمدند، و با به هم خوردن ابرها، برقها درخشيدن گرفت، و از درخشندگى

-17204( )17194- 17199ابرهاى سفيد كوه پيكر، و متراكم چيزى كاسته نشد. )( ابرها را پى در پى فرستاد )17212- 17214( )17205- 17211( )17200 (، و بادها شير باران17218- 17220( تا زمين را احاطه كردند )17215- 17217

-17227(، و به شدت به زمين فرو ريختند )17221- 17224را از ابرها دوشيدند ) (، و آنچه بر17228- 17232(، ابرها پايين آمده سينه بر زمين ساييدند )17225

( كه در بخشهاى بى گياه زمين انواع17233- 17241پشت داشتند فرو ريختند )(،17242- 17247گياهان روييدن گرفت )

______________________________ GEROLOGY)زمين شناسى( و گرولوژى GEROLOGY( اشاره به: ژئولوژى1)

)شناخت طبقات زمين(

169نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و در دامن كوهها، سبزهها پديد آمد.

(17252 -17248)

* زيبايىهاى زمين11

پس زمين به وسيله باغهاى زيبا، همگان را به سرور و شادى دعوت كرده ) (، با لباس نازك گل برگها كه بر خود پوشيد، هر بينندهاى را به17253- 17256

و با زينت و زيورى كه از گلو بند گلهاى118(17257- 17263شگفتى واداشت. ) -17271گوناگون، فخر كنان خود را آراست، هر بينندهاى را به وجد آورد )

(، و17272- 17276(، كه فرآوردههاى نباتى را، توشه و غذاى انسان )17264 ( در گوشه و كنار آن درههاى عميق17277- 17279روزى حيوانات قرار داد. )

(، و راهها و نشانهها براى آنان كه بخواهند از جادههاى17280- 17284آفريد )وسيع آن عبور كنند، تعيين كرد.

(17291 -17285)

* داستان زندگى آغازين آدم عليه السالم و اعزام پيامبران عليهم السالم12

) زيبا شناسى(AESTHEICS( اشاره به علم: ايستسكس1) 118

( و فرمان17292- 17294هنگامى كه خدا زمين را آماده زندگى انسان ساخت ) (، آدم عليه السالم را از ميان مخلوقاتش17295- 17297خود را صادر فرمود )

(، و او را نخستين و برترين مخلوق خود در زمين قرار17298- 17303برگزيد ) ( و17308- 17310( ابتدا آدم را در بهشت جاى داده )17304- 17307داد. )

( و از آنچه كه او را منع كرد پرهيز17311- 17314خوراكىهاى گوارا به او بخشيد ) -17328( و آگاهش ساخت كه اقدام بر آن، نافرمانى بوده )17315- 17320داد )

( اما آدم17329- 17331( و مقام و ارزش او را به خطر خواهد افكند. )17321 و علم خداوند در119(17332- 17336عليه السالم به آنچه نهى شد، اقدام كرد )

(، تا آن كه پس از توبه، او را از بهشت به17337- 17339باره او تحقق يافت ) (، و بدين17340- 17345سوى زمين فرستاد، تا با نسل خود زمين را آباد كند )

(، و پس از وفات آدم عليه17346- 17351وسيله حجت را بر بندگان تمام كرد ) ( و ميان فرزندان آدم17352- 17357السالم زمين را از حجت خالى نگذاشت )

-17368( )17358- 17362عليه السالم و خود، پيوند شناسايى برقرار فرمود ) (، و قرن به قرن، حجتها و دليلها را بر زبان پيامبران برگزيده آسمانى و17363

( )17377- 17380( )17369- 17376حامالن رسالت خويش جارى ساخت ) (، تا اينكه سلسله انبياء با پيامبر اسالم، حضرت محمد صلى الله17381- 17382

( و بيان احكام و انذار و17383- 17388عليه و آله و سلم به اتمام رسيد )بشارت الهى به سر منزل نهايى راه يافت.

(17394 -17389)

* آفرينش امكانات زندگى13

-17400روزى انسانها را اندازه گيرى و مقدر فرمود، گاهى كم و زمانى زياد ) ( تا17401- 17408(، و به تنگى و وسعت به گونهاى عادالنه تقسيم كرد )17395

(، و با17409- 17414هر كس را كه بخواهد با تنگى روزى يا وسعت آن بيازمايد ) ( پس17415- 17424شكر و صبر، غنى و فقير را مورد آزمايش قرار دهد. )

(، و تندرستى را17425- 17429روزى گسترده را با فقر و بيچارگى در آميخت ) (، دوران شادى و سرور را با غصه و17430- 17433با حوادث دردناك پيوند داد )

(، اجل و سر آمد زندگى را مشخص كرد،17434- 17438اندوه نزديك ساخت ) (، مقدم يا مؤخر17439- 17444آن را گاهى طوالنى و زمانى كوتاه قرار داد )

(، و براى مرگ، اسباب و وسائلى فراهم ساخت )17445- 17448داشت ) (17453- 17456(، و با مرگ، رشتههاى زندگى را در هم پيچيد )17449- 17452

و پيوندهاى خويشاوندى را از هم گسست تا آزمايش گردند.

(17460 -17457)

* تعريف علم خداوند14119 µ(2زندگى كوتاه مدت حضرت آدم عليه السالم در بهشت بود، كه امر و نهى الهى در آنجا همانند دنيا نيست تا )

گناه باشد، چون پيامبران از هر گونه گناه و اشتباهى مصون بوده و معصومند.

( و از نجواى آنان كه آهسته سخن17461- 17465خداوند از اسرار پنهانى مردم )( و از آنچه كه در فكرها بواسطه گمان خطور مىكند )17466- 17468مىگويند ) (، و از17473- 17476(، و تصميمهايى كه به يقين مىپيوندد )17469- 17472

-17480نگاههاى رمزى چشم كه از البالى پلكها خارج مىگردد، آگاه است. ) (، و از17481- 17485( خدا از آنچه در مخفى گاههاى دلها قرار دارد )17477

(، و آنچه را كه پردههاى17486- 17488امورى كه پشت پرده غيب پنهان است )(،17489- 17494گوش مخفيانه مىشنود )

______________________________)زيبا شناسى( AESTHEICS( اشاره به علم: ايستسكس1)

( زندگى كوتاه مدت حضرت آدم عليه السالم در بهشت بود، كه امر و نهى الهى2) در آنجا همانند دنيا نيست تا گناه باشد، چون پيامبران از هر گونه گناه و اشتباهى

مصون بوده و معصومند.

171نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و خانههاى زمستانى17495- 17497و از اندرون النههاى تابستانى مورچگان ) ( و17501- 17505(، از آهنگ اندوهبار زنان غم ديده )17498- 17500حشرات )

( خداى سبحان از جايگاه17506- 17508صداى آهسته قدمها، آگاهى دارد. ) (، و از مخفىگاه17509- 17515پرورش ميوه در درون پردههاى شكوفهها )

(، از17516- 17523غارهاى حيوانات وحشى در دل كوهها، و اعماق درهها ) (، از محل پيوستگى17524- 17531نهانگاه پشهها بين ساقهها و پوست درختان )

(، و از جايگاه نطفهها در پشت پدران، آگاه17532- 17536برگها به شاخسارها ) ( خدا از آنچه پرده ابر را به وجود مىآورد و به هم17537- 17542است. )

(، و از قطرات بارانى كه از ابرهاى متراكم مىبارند )17543- 17547مىپيوندند ) -17558(، و از آنچه كه گرد بادها از روى زمين برمىدارند )17548- 17553 -17562(، و بارانها با سيالب آن را فرو مىنشانند و نابود مىكنند )17554(، از ريشه گياهان زمين كه ميان انبوه شن و ماسه پنهان شده است )17559 -17576(، از النه پرندگانى كه در قله بلند كوهها جاى گرفته )17563- 17569 (، از17577- 17583(، و از نغمههاى مرغان در آشيانههاى تاريك )17570

(، و امواج درياهايى كه17584- 17587لؤلؤهايى كه در دل صدفها پنهان است ) ( خدا از آنچه كه17588- 17592آنها را در دامن خويش پروراندند آگاهى دارد. )

(، و يا نور خورشيد بر آن تافته )17593- 17597تاريكى شب آن را فرا گرفته )(، و آنچه تاريكىها و امواج نور، پياپى آن را در بر مىگيرد )17598- 17602 (، از17612- 17615(، از اثر هر قدمى )17609- 17611( )17603- 17608

(، و17620- 17623(، و آهنگ هر سخنى )17616- 17619احساس هر حركتى )

(،17628- 17631(، و مكان هر موجود زندهاى )17624- 17627جنبش هر لبى ) ( خدا17632- 17640و وزن هر ذرهاى، و ناله هر صاحب اندوهى اطالع دارد. )

( و برگهايى كه روى زمين17641- 17646هر آنچه از ميوه شاخسار درختان ) ( و بسته شدن17650- 17652( و از قرارگاه نطفه )17647- 17649ريخته )

(، و پرورش17653- 17657خون و جنين كه به شكل پارهاى گوشت است ) (، و براى اين همه آگاهى، هيچ17658- 17662دهنده انسان و نطفه آگاهى دارد )

( و براى نگهدارى17663- 17667گونه زحمت و دشوارى براى او وجود ندارد ) -17677اين همه از مخلوقات رنگارنگ كه پديد آورده دچار نگرانى نمىشود )

-17690(، و در تدبير امور مخلوقات، سستى و ماللى در او راه نمىيابد )17668 ( و همه آنها را17691- 17693(، بلكه علم پروردگار در آنها نفوذ يافته )17678

-17699(، و عدالتش همه را در بر گرفته )17694- 17696شماره كرده است ) ( و با كوتاهى كردن مخلوقات در ستايش او، باز فضل و كرمش تداوم17697

يافته است.

(17702 -17700( )17709 -17703)

* نيايش امير المؤمنين عليه السالم15

(، و بسيار و بى شمار تو را17710- 17715خدايا! تويى سزاوار ستايشهاى نيكو ) -17722( اگر تو را آرزو كنند پس بهترين آرزويى )17716- 17718ستودن ) ( خدايا! درهاى17723- 17727(، و اگر به تو اميد بندند، بهترين اميدى. )17719

( و بر اين17728- 17737نعمت بر من گشودى كه زبان به مدح غير تو نگشايم. ) (، و زبان را در مدح نوميد17738- 17744نعمتها غير از تو را ستايش نكنم )

كنندگان،

173نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( )17754- 17759( )17745- 17753و آنان كه مورد اعتماد نيستند باز نكنم. )( خداوندا! هر ثناگويى از سوى ستايش شده پاداشى دارد )17760- 17764 (، به تو اميد به ستم كه مرا به سوى ذخائر17776- 17779( )17765- 17775

( خدايا! اين بنده توست كه17780- 17789رحمت و گنجهاى آمرزش آشنا كنى. ) (، و جز تو17790- 17799تو را يگانه مىخواند، و توحيد و يگانگى تو را سزاست )

( خدايا! مرا به درگاه تو17800- 17808كسى را سزاوار اين ستايشها نمىداند. ) (، و آن نيازمندى را جز17809- 17817نيازى است كه جز فضل تو جبران نكند )

(، پس در اين مقام17818- 17826عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند ) (، و دست نياز ما را از دامن غير17827- 17832رضاى خود را به ما عطا فرما )

( كه »تو بر هر چيزى توانايى«.17833- 17839خود كوتاه گردان )

(17844 -17840( )1092)

92ترجمه خطبه

)پس از قتل عثمان آنگاه كه مردم هجوم آوردند تا با امام على عليه السالم بيعت -17860 هجرى در مدينه فرمود( )35 ذى الحجه سال 25كنند، در روز جمعه

17845)

علل نپذيرفتن خالفت

زيرا ما به استقبال120(،17861- 17864مرا واگذاريد و ديگرى را به دست آريد )حوادث و امورى مىرويم كه رنگارنگ و فتنه آميز است، و چهرههاى گوناگون دارد )

( و عقلها بر اين17872- 17875( و دلها بر اين بيعت ثابت )17865- 17871 (، چهره افق حقيقت را )در دوران خالفت17876- 17880پيمان استوار نمىماند )

(، و راه مستقيم حق17881- 17885سه خليفه( ابرهاى تيره فساد گرفته ) ( آگاه باشيد، اگر دعوت شما را بپذيرم، بر17886- 17889ناشناخته ماند. )

( و به گفتار اين و17890- 17898أساس آنچه كه مىدانم با شما رفتار مىكنم ) ( اگر مرا17899- 17907آن، و سر زنش سرزنش كنندگان گوش فرا نمىدهم. )

( كه شايد شنواتر، و مطيعتر17908- 17912رها كنيد چون يكى از شما هستم ) (، در حالى كه من وزير و17913- 17920از شما نسبت به رييس حكومت باشم )

مشاورتان باشم بهتر است كه امير و رهبر شما گردم.

(17928 -17921( )1093)

93ترجمه خطبه

)برخى از مورخان نقل كردهاند كه اين سخنرانى امام عليه السالم پس از حادثه هجرى ايراد شد(.38جنگ نهروان در سال

* ويژگىهاى علمى و سياسى امام على عليه السالم1

-17956(، اى مردم! )17948- 17954پس از حمد و ستايش پروردگار ) (، و جز من هيچ كس17957- 17960( من بودم كه چشم فتنه را كندم )17955

(، آنگاه كه امواج سياهىها باال17961- 17967جرأت چنين كارى را نداشت ) ( پس از من بپرسيد17968- 17974گرفت و به آخرين درجه شدت خود رسيد. )

120 µ(1 شكى نيست كه امام على عليه السالم از طرف خدا به امامت منصوب شد و )هزار حاجى از سراسر120 بالد اسالمى در غدير خم به امر خدا و ابالغ پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم با امام بيعت كردند، امµµا پس از

سال انحراف سياسى مردم در خالفت، و تغيير ارزشها، امام در اين سخنرانى اتمام حجت مىكند، كه مىفرمايد:»25 مرا واگذاريد« يعنى شما تحمل حكومت عدل را نداريد. امام، طلحه و زبير را در پيشاپيش جمعيت مىديµµد كµµه فريµµاد بيعت سر مىدهند، و مىدانست آنان از اولين گروههاى آشوب طلبى هستند كه پس از چند ماه، جنµµگ جمµµل را بµµر آن

حضرت تحميل خواهند كرد.

سوگند به خدايى كه جانم در121(17975- 17978پيش از آن كه مرا نيابيد. ) -17991دست اوست، نمىپرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت مىگذرد )

را هدايت يا گمراه مىسازد، جز آن كه شما122(، و نه از گروهى كه صد نفر17979را آگاه مىسازم و پاسخ مىدهم.

( و آن كه رهبريشان مىكند و17992- 18003و از آن كه مردم را بدان مىخواند )(،18004- 18007آن كه آنان را مىراند )

______________________________ ( شكى نيست كه امام على عليه السالم از طرف خدا به امامت منصوب شد و1)

هزار حاجى از سراسر بالد اسالمى در غدير خم به امر خدا و ابالغ پيامبر120 سال25اسالم صلى الله عليه و آله و سلم با امام بيعت كردند، اما پس از

انحراف سياسى مردم در خالفت، و تغيير ارزشها، امام در اين سخنرانى اتمام حجت مىكند، كه مىفرمايد: »مرا واگذاريد« يعنى شما تحمل حكومت عدل را نداريد. امام، طلحه و زبير را در پيشاپيش جمعيت مىديد كه فرياد بيعت سر

مىدهند، و مىدانست آنان از اولين گروههاى آشوب طلبى هستند كه پس از چندماه، جنگ جمل را بر آن حضرت تحميل خواهند كرد.

( همه مورخان و صاحب نظران اعتراف كردند، در طول تاريخ اسالم كسى جز2) امام على عليه السالم به هر پرسشى پاسخ نداد، و هر كس ادعا كرد و گفت ازمن بپرسيد تا پاسخ دهم، رسوا شد و نتوانست به هر سؤالى جواب الزم گويد.

( ابن ابى الحديد مىگويد چون كمتر از عدد »صد« چيزى بحساب نمىآمد، امام3)اين عدد را مطرح فرمود.

175نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و آن كه از آنها18008- 18013و آنجا كه فرود مىآيند و آنجا كه بار گشايند ) ( آن18020- 18024( و آن كه بميرد، خبر مىدهم. )18014- 18019كشته شود )

-18036روز كه مرا از دست داديد، و نگرانىها و مشكالت بر شما باريدن گرفت ) (، و بسيارى از پرسش كنندگان به حيرت فرو رفته مىگويند سر انجام چه18025

( كه گروه بسيارى از پرسش شوندگان از پاسخ18037- 18040خواهد شد؟ )دادن فرو مانند.

(18045 -18041)

121 µ(2همه مورخان و صاحب نظران اعتراف كردند، در طول تاريخ اسالم كسى جز امام على عليه السالم به هر ) پرسشى پاسخ نداد، و هر كس ادعا كرد و گفت از من بپرسيد تا پاسµخ دهم، رسµوا شµد و نتوانسµت بµه هµر سµؤالى

جواب الزم گويد.( ابن ابى الحديد مىگويد چون كمتر از عدد» صد« چيزى بحساب نمىآمد، امام اين عدد را مطرح فرمود.3) 122

* خبر از فتنههاى آينده2

-18050اين حوادث هنگامى رخ نشان مىدهد كه جنگ در ميان شما طوالنى شود ) -18059(، و دنيا چنان بر شما تنگ گردد كه )18051- 18054( )18046 (، تا روزى كه خداوند پرچم18060- 18064( ايام بال را طوالنى پنداريد )18055

فتح و پيروزى را براى باقى مانده نيكان شما به اهتزاز در آورد )زمان ظهور ( فتنهها آنگاه كه18065- 18070حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشريف( )

(، و چون پشت كنند حقيقت18071- 18075روى آورند با حق شباهت دارند ) (، فتنهها چون مىآيند شناخته18076- 18079چنانكه هست، نشان داده مىشود )

-18084(، و چون مىگذرند، شناخته مىشوند )18080- 18081نمىشوند ) (، از همه جا عبور18085- 18087(، فتنهها چون گرد بادها مىچرخند )18082

مىكنند، در بعضى از شهرها حادثه مىآفرينند و از برخى شهرها مىگذرند.

(18092 -18088)

* خبر از فتنههاى بنى اميه3

آگاه باشيد! همانا ترسناكترين فتنهها در نظر من، فتنه بنى اميه بر شما است )(، فتنهاى كور و ظلمانى كه سلطهاش همه جا را فرا گرفته )18093- 18102 ( هر كس18109- 18111( و بالى آن دامنگير نيكوكاران است. )18103- 18108

(، و18112- 18117آن فتنهها را بشناسد نگرانى و سختى آن دامنگيرش گردد )هر كس كه فتنهها را نشناسد، حادثهاى براى او رخ نخواهد داد.

( به خدا سوگند بنى اميه بعد از من براى شما زمامداران بدى18118- 18123) (، آنان چونان شتر سركشى كه دست به زمين كوبد18124- 18133خواهند بود )

-18143( )18138- 18140( )18134- 18137و لگد زند و با دندان گاز گيرد ) (، با شما چنين18144- 18146( و از دوشيدن شير امتناع ورزد )18141

برخوردارى دارند، و از شما كسى باقى نگذارند، جز آن كس كه براى آنها سودمند ( و بالى18157- 18160( يا آزارى بدانها نرساند. )18147- 18156باشد )

فرزندان بنى اميه، بر شما طوالنى خواهد ماند چندان كه يارى خواستن شما از ( يا تسليم18161- 18176ايشان چون يارى خواستن بنده باشد از موالى خويش )

( فتنههاى بنى اميه پياپى با چهرهاى زشت18177- 18180شده از پيشواى خود. ) (، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليت، بر شما فرود18181- 18185و ترس آور )

(، و نه پرچم18189- 18192( نه نور هدايتى در آن پيدا )18186- 18188مىآيد. )نجاتى در آن روزگاران بچشم مىخورد.

(18196 -18193)

* سرانجام تلخ و دردناك بنى اميه4

-18201ما اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از آن فتنهها در امانيم ) (، سپس خدا فتنههاى بنى18202- 18205( و مردم را بدان نمىخوانيم )18197

اميه را نابود، و از شما جدا خواهد ساخت مانند جدا شدن پوست از گوشت، كه با ( خدا با دست افرادى، خوارى و ذلت18206- 18211دست قصابى انجام پذيرد! )

(، و18212- 18217را به فرزندان اميه مىچشاند كه به سختى آنها را كنار مىزنند ) جام تلخ بال و ناراحتى و مصيبت را در كامشان مىريزند، و جز شمشير چيزى به آنها

-18230(، و جز لباس ترس بر آنها نپوشانند. )18218- 18225نمىدهند ) ( در آن هنگام، قريش دوست دارد آنچه در دنياست بدهد تا يك بار مرا18226(، گر چه لحظه كوتاهى )به اندازه كشتن شترى( باشد )18231- 18242بنگرد )

(، تا با اصرار چيزى را بپذيرم كه امروز پارهاى از آن را مىخواهم18243- 18247نمىدهند.

(18255 -18248)

177نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1094)

94ترجمه خطبه

وصف خداى سبحان1

برتر و بزرگ است خدايى كه انديشههاى ژرف، حقيقت ذات او را نمىتوانند درك (، آغازى18286- 18290(، و گمان زيركها آن را نمىيابد )18277- 18285كنند )

(، و پايانى ندارد تا ايام او18291- 18296است كه نهايتى ندارد تا به آخر رسد )سپرى گردد.

(18301 -18297)

وصف پيامبران آسمانى2

-18310( پيامبران را در بهترين جايگاه به وديعت گذارد )18302- 18306) ( از صلب18311- 18315(، و در بهترين مكانها استقرارشان داد. )18307

(، كه هرگاه18316- 18321كريمانه پدران به رحم پاك مادران منتقل فرمود )يكى از آنان درگذشت، ديگرى براى پيش برد دين خدا به پاخاست.

(18330 -18322)

وصف پيامبر اسالم و اهل بيت عليهم السالم3

( تا اينكه كرامت اعزام نبوت از طرف خداى سبحان به حضرت18331- 18335) ( نهاد اصلى وجود او18336- 18345محمد صلى الله عليه و آله و سلم رسيد. )

(، و نهال وجود او را در18346- 18350را از بهترين معادن استخراج كرد ) (، او را از18351- 18354اصيلترين و عزيزترين سرزمينها كاشت و آبيارى كرد )

-18360همان درختى كه ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد به وجود آورد ) (، و18365- 18367(، كه عترت او بهترين عترتها )18361- 18364( )18355

(، و درخت وجودش از بهترين درختان18368- 18371خاندانش بهترين خاندانها ) (، و در آغوش18376- 18378(، در حرم أمن خدا روييد )18372- 18375است )

(، شاخههاى بلند آن سر به آسمان18379- 18382خانواده كريمى بزرگ شد ) -18389( كه دست كسى به ميوه آن نمىرسيد. )18383- 18385كشيده ) -18393( پس، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پيشواى پرهيزكاران )18386 (، چراغى با نور18394- 18397(، و وسيله بينايى هدايت خواهان است )18390

(، و شعلهاى18401- 18404(، و ستارهاى فروزان )18398- 18400درخشان )(، راه و رسم او با اعتدال )18405- 18408با برقهاى خيره كننده و تابان است )

(، و18411- 18413(، و روش زندگى او صحيح و پايدار )18409- 18410( و باطل، و حكم او عادالنه است. )18414- 18416سخنانش روشنگر حق )

( خدا او را زمانى مبعوث فرمود كه با زمان پيامبران گذشته18417- 18419( و مردم از نيكوكارى فاصله گرفته )18420- 18425فاصله طوالنى داشت )

(، و امتها به جهل و نادانى گرفتار شده بودند.18426- 18429

(18433 -18430)

نصيحت به مردم4

123( خدا شما را بيامرزد، اعمال نيكو بر أساس نشانههاى روشن18434- 18435) (، زيرا كه راه، روشن است، و شما را به خانه أمن و18436- 18441انجام دهيد )

( هم اكنون در دنيايى زندگى مىكنيد كه18442- 18447أمان دعوت مىكند. )مىتوانيد رضايت خدا را به دست آوريد. با مهلت و آسايش خاطرى كه داريد. )

(، و قلم18457- 18459( اكنون نامه عمل سرگشاده )18448- 18456 -18465(، بدنها سالم )18460- 18462فرشتگان نويسنده در حركت است )

-18471(، توبه مورد قبول )18466- 18468( و زبانها گوياست )18463( و اعمال نيكو را مىپذيرند.18469

(18474 -18472)

______________________________( راه و رسم آشكار عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم1)

179نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص: ( راه و رسم آشكار عترت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم1) 123

(1095)

95ترجمه خطبه

دوران جاهليت و نعمت بعثت

خدا پيامبر اسالم را به هنگامى مبعوث فرمود كه مردم در حيرت و سرگردانى (، هوى و18490- 18493(، در فتنهها به سر مىبردند )18484- 18489بودند )

(، و خود بزرگ بينى و تكبر به لغزشهاى18494- 18496هوس بر آنها چيره شده ) (، و نادانيهاى جاهليت پست و خوارشان18497- 18499فراوانشان كشانده بود )

-18508(، و در امور زندگى حيران و سرگردان بودند )18500- 18503كرده ) ( پس پيامبر18509- 18512(، و بالى جهل و نادانى دامنگيرشان بود. )18504

-18516صلى الله عليه و آله و سلم در نصيحت و خيرخواهى نهايت تالش را كرد ) (، و از راه حكمت و18517- 18520(، و آنان را به راه راست راهنمايى )18513

موعظه نيكو، مردم را به خدا دعوت فرمود.

(18524 -18521( )18527 -18525( )1096)

96ترجمه خطبه

خدا شناسى1

(،18539- 18546سپاس خدا را كه اول است، و چيزى پيش از او وجود نداشت ) (، چنان آشكار18547- 18551و آخر است و پس از او موجودى نخواهد بود )

(، و چنان مخفى و پنهان است18552- 18556است كه فراتر از او چيزى نيست )كه مخفىتر از او يافت نمىشود.

(18561 -18557)

ويژگىهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم2

( قرارگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بهترين قرارگاه )18562- 18567) -18574( و محل پرورش و خاندان او شريفترين پايگاه است. )18568- 18570( و گاهواره سالمت رشد كرد )18575- 18577( در معدن بزرگوارى )18571 (، توجه18581- 18585(، دلهاى نيكوكاران شيفته او گشته )18578- 18580

( خدا به بركت وجود او كينهها را دفن18586- 18590ديدهها به سوى اوست. ) ( با او18595- 18598( و آتش دشمنىها را خاموش كرد. )18591- 18594كرد )

( و نزديكانى را از هم دور18599- 18601ميان دلها الفت و مهربانى ايجاد كرد ) ( انسانهاى خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزت يافتند18602- 18605ساخت. )

( گفتار او18609- 18612(، و عزيزانى خود سر ذليل شدند. )18606- 18608)(، و سكوت او زبانى گويا بود.18613- 18614روشنگر واقعيتها )

(18617 -18615( )1097)

97ترجمه خطبه

هجرى، كه براى نبرد38)پس از جنگ نهروان در نكوهش لشكريان خود در سال نهايى با معاويه سستى مىورزيدند ايراد كرد(

علل نكوهش و شكست كوفيان1

اگر خداوند، ستمگر را چند روزى مهلت دهد، از باز پرسى و عذاب او غفلت نمىكند -18644(، و او بر سر راه، در كمين گاه ستمگران است )18629- 18637)

-18650(، و گلوى آنها را در دست گرفته تا از فرو رفتن آب دريغ دارد. )18638 (،18651- 18655( آگاه باشيد! به خدايى كه جانم در دست اوست )18645

(، نه از آن رو كه از شما به18656- 18659شاميان بر شما پيروز خواهند شد )(18660- 18664حق سزاوارترند. )

181نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-18670بلكه در راه باطلى كه زمامدارشان مىرود شتابان فرمان بردارند. ) (، و هر آينه،18671- 18674( و شما در گرفتن حق من سستى مىورزيد )18665

ملتهاى جهان صبح مىكنند در حالى كه از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند ) (، من صبح مىكنم در حالى كه از ستمگرى پيروان خود وحشت18675- 18681 ( شما را براى جهاد با دشمن بر انگيختم، اما كوچ نكرديد18682- 18686دارم. )

-18694(، حق را به گوش شما خواندم ولى نشنيديد )18687- 18690) -18701(، و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم، اجابت نكرديد )18691 ( آيا حاضران غائب18702- 18706(، پند و اندرزتان دادم، قبول نكرديد. )18695

(18710- 18712( و يا بردگانى در شكل مالكان؟! )18707- 18709مىباشيد؟ ) (، و با18713- 18717فرمان خدا را بر شما مىخوانم از آن فرار مىكنيد )

(،18718- 18723اندرزهاى رسا و گويا شما را پند مىدهم از آن پراكنده مىشويد ) شما را به مبارزه با سركشان ترغيب مىكنم، هنوز سخنانم به آخر نرسيده، چون

187(، به جلسات خود باز مىگرديد )18724- 18739 متفرق شده )124مردم سبا، (، و در لباس پند و اندرز، يكديگر را فريب مىدهيد تا أثر تذكرات مرا18740- 42

( صبحگاهان كجىهاى شما را راست مىكنم،18743- 18746از بين ببريد. )(، چونان كمان سختى كه )18747- 18752شامگاهان به حالت اول بر مىگرديد )

( و18755- 18756( نه كسى قدرت راست كردن آن را دارد )18753- 18754124 µ(1ضرب المثل است، سبأ پدر اعراب يمن بود كه ده پسر داشت، قبل از جنگ آنها را در طرف راست و چپ )

خود قرار داد تا با نظم خاصى بجنگند، اما وقتى جنگ شروع شد همه فرار كردند و پµدر را تنهµا گذاشµتند از آن پس»تفرقوا ايادى سبأ« ضرب المثل شد.

( اى مردم كه18757- 18759نه خودش قابليت راست شدن را دارا است. ) ( و18764- 18766( و عقلهاى شما پنهان )18760- 18763بدنهاى شما حاضر )

( و زمامداران شما دچار18767- 18768افكار و آراء شما گوناگون است ) (، رهبر شما از خدا اطاعت مىكند، شما با او18769- 18771مشكالت شمايند ) (، اما رهبر شاميان خداى را معصيت مىكند، از18772- 18777مخالفت مىكنيد ) ( به خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با18778- 18786او فرمانبردارند. )

(، ده نفر18787- 18796نفرات خود مانند مبادله درهم و دينار با من سودا كند )از شما را بگيرد و يك نفر از آنها را به من بدهد!

(18804 -18797)

روانشناسى اجتماعى مردم كوفه2

( گرفتار شما شدهام كه سه چيز داريد و دو چيز18805- 18807اى اهل كوفه! ) (، گنگهايى18813- 18815( كرهايى با گوشهاى شنوا )18808- 18812نداريد: )

( نه18820- 18823(، كورانى با چشمهاى بينا. )18816- 18819با زبان گويا ) (، و نه به هنگام بال و سختى برادران18824- 18828در روز جنگ از آزادگانيد )

اى125(18835- 18836( تهى دست مانيد )18829- 18834يك رنگ مىباشيد. ) (، كه18837- 18842مردم! شما چونان شتران دور مانده از ساربان مىباشيد )

(18843- 18849اگر از سويى جمع آورى شوند از ديگر سو، پراكنده مىگردند. ) به خدا سوگند، مىبينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمى آن

(، پسر ابو18860- 18862( )18856- 18859( )18850- 18855سوزان ) طالب را رها مىكنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يك

( و من در پى آن نشانهها روانم كه18863- 18872به سويى مىگريزيد. ) ( و آن راه را مىروم كه رسول خدا18873- 18878پروردگارم مرا رهنمون شده )

(، و همانا من به راه روشن18879- 18882صلى الله عليه و آله و سلم گشوده )حق گام به گام ره مىسپارم.

(18889 -18883)126

181نهج البالغة / ترجمه دشتى ؛ ؛ ص

ضرورت اطاعت )از اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم »اهل بيت3عليهم السالم«

( ضرب المثل است،» تربت ايديكم«) دستهايتان خاك آلوده باد« يعنى تهى دست و فقير بمانيد.2) 125ش.1379جلد، مشهور - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البالغة / ترجمه دشتى، 126

-18898مردم! به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام بر مىدارند برويد ) (، آنها شما را هرگز از راه18899- 18901(، قدم جاى قدمشان بگذاريد )18890

(، و به پستى و هالكت باز نمىگردانند. )18902- 18905هدايت بيرون نمىبرند ) (، و اگر قيام18911- 18913( اگر سكوت كردند سكوت كنيد )18906- 18910

(، از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مىشويد )18914- 18917كردند قيام كنيد )(، و از آنان عقب نمانيد كه نابود مىگرديد.18918- 18921

(18926 -18922)

______________________________ ( ضرب المثل است، سبأ پدر اعراب يمن بود كه ده پسر داشت، قبل از جنگ1)

آنها را در طرف راست و چپ خود قرار داد تا با نظم خاصى بجنگند، اما وقتى جنگ شروع شد همه فرار كردند و پدر را تنها گذاشتند از آن پس »تفرقوا ايادى

سبأ« ضرب المثل شد.

( ضرب المثل است، »تربت ايديكم« )دستهايتان خاك آلوده باد« يعنى تهى2)دست و فقير بمانيد.

183نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

وصف اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم4

(، اما18927- 18931من اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم را ديدم ) (، آنها صبح مىكردند در18932- 18936هيچ كدام از شما را همانند آنان نمىنگرم )

(، شب را18937- 18941حالى كه موهاى ژوليده و چهرههاى غبار آلوده داشتند ) (، و پيشانى18942- 18947تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت مىگذراندند )

(، با ياد18948- 18952و گونههاى صورت را در پيشگاه خدا بر خاك مىساييدند ) ( بر18953- 18960معاد چنان نا آرام بودند گويا بر روى آتش ايستادهاند. )

-18968پيشانى آنها از سجدههاى طوالنى پينه بسته بود )چون پينه زانوهاى بزها( )( اگر نام خدا برده مىشد چنان مىگريستند كه گريبانهاى آنان تر مىشد. )18961 (، از18977- 18984( و چون درخت در روز تند باد مىلرزيدند )18969- 18976

(، يا براى پاداشى كه به آن اميدوار18985- 18987كيفرى كه از آن بيم داشتند )بودند.

(18990 -18988( )1098)

98ترجمه خطبه

هجرى در افشاى جنايات بنى اميه و معاويه ايراد38)پس از جنگ نهروان در سال (18991- 19001كرد( )

خبر از ستمگرى و فساد بنى اميه

سوگند به خدا، بنى اميه چنان به ستمگرى و حكومت ادامه دهند كه حرامى باقى (، و پيمانى نمىماند جز آن كه همه19002- 19012نماند جز آن كه حالل شمارند )

-19026(، و هيچ خيمه و خانهاى وجود ندارد )19013- 19017را بشكنند ) ( جز آن كه ستمكارى آنان در آنجا راه يابد، و ظلم و فسادشان مردم را از19018

(، تا آن كه در حكومتشان دو دسته بگريند: )19027- 19034خانهها كوچ دهد ) -19042( دستهاى براى دين خود كه آن را از دست دادهاند )19035- 19039 ( و19043- 19046(، و دستهاى براى دنياى خود كه به آن نرسيدهاند. )19040

يارى خواستن يكى از ديگرى، چون يارى خواستن برده از ارباب خويش است ) ( و در غيبت19058- 19060( كه در حضور ارباب اطاعت دارد )19047- 19057

( در حكومت بنى اميه هر كس به خدا19061- 19064او بدگويى مىكند. ) ( پس اگر19065- 19073اميدوارتر باشد بيش از همه رنج و مصيبت بيند. )

( و اگر به19074- 19078خداوند عافيت و سالمتى بخشيد، قدر شناس باشيد ) ( كه سر انجام، پيروزى19079- 19082بال و گرفتارى مبتال گشتيد شكيبا باشيد )

با پرهيزكاران است.

(19085 -19083( )1099)

99ترجمه خطبه

)زيد بن وهب، از اصحاب امام است، نقل مىكند كه اين خطبه در روز جمعه در1909 خدا را بر نعمتهايى كه عطا فرمود ستايش مىكنيم )127شهر كوفه ايراد شد(

( از او19099- 19105( و در كارهاى خود از او يارى مىجوييم. )19095- 8 ( آنگونه كه تندرستى بدن را از او19106- 19110سالمت در دين را خواهانيم )

(19111- 19115درخواست داريم. )

پرهيز از دنيا پرستى1

______________________________.411، ص 1- و- مستدرك الوسائل، ج 427، ص 1( من ال يحضره الفقيه، ج 1)

185نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، شما را به ترك دنيايى سفارش مىكنم كه شما19116- 19117اى بندگان خدا ) (،19118- 19128را رها مىسازد، گر چه شما جدايى از آن را دوست نداريد )

دنيايى كه بدنهاى شما را كهنه و فرسوده مىكند با اينكه دوست داريد همواره تازه -19141( شما و دنيا به مسافرانى مانيد )19129- 19136و پاكيزه بمانيد. )

-19146( كه تا گام در آن نهند، احساس دارند كه به پايان راه رسيدهاند )19137.411، ص 1- و- مستدرك الوسائل، ج 427، ص 1( من ال يحضره الفقيه، ج 1) 127

-19152(، و تا قصد رسيدن به نشانى كردهاند، گويا بدان دست يافتند )19142(، در حالى كه تا رسيدن به هدف نهايى هنوز فاصلههاى زيادى است. )19147 ( چگونه مىتواند به مقصد رسد كسى كه روز معينى در پيش19153- 19163

( مرگ به سرعت او را مىراند،19164- 19174دارد؟ و از آن تجاوز نخواهد كرد! )و عوامل مختلف او را بر خالف خواسته خود از دنيا جدا مىسازد.

(19180 -19175( )19187 -19181)

روش برخورد با دنيا2

(، و فريب زينتها19188- 19194پس در عزت و ناز دنيا بر يكديگر پيشى نگيريد ) ( و از رنج و سختى آن نناليد19195- 19200و نعمتها را نخوريد و مغرور نشويد )

(، زيرا عزت و افتخارات دنيا پايان مىپذيرد )19201- 19207و ناشكيبا نباشيد ) (، و رنج و19214- 19220(، و زينت و نعمتهايش نابود مىگردد )19208- 19213

(، و هر مدت و مهلتى در آن به پايان19221- 19226سختى آن تمام مىشود ) -19238(، و هر موجود زندهاى به سوى مرگ مىرود. )19227- 19232مىرسد ) ( آيا نشانههايى از زندگى گذشتگان كه بر جا مانده شما را از دنيا پرستى19233

( و اگر خردمنديد آيا در زندگانى پدرانتان آگاهى و19239- 19246باز نمىدارد؟ ) ( مگر نمىبينيد كه گذشتگان شما باز19247- 19256عبرت آموزى نيست؟ )

(19266- 19271( و فرزندان شما باقى نمىمانند؟ )19257- 19265نمىگردند؟ )مگر مردم دنيا را نمىنگريد كه در گذشت شب و روز حاالت گوناگونى دارند: )

(، و ديگرى باقى19284- 19285( يكى مىميرد و بر او مىگريند )19272- 19283(، يكى ديگر بر بستر بيمارى افتاده )19286- 19288مانده به او تسليت مىگويند )

(، و ديگرى در حال19292- 19294( ديگرى به عيادت او مىآيد )19289- 19291 (، و دنيا طلبى در جستجوى دنياست كه مرگ او19295- 19298جان كندن است )

(، و غفلت زدهاى كه مرگ او را فراموش نكرده19299- 19304را در مىيابد ) -19317(، و آيندگان نيز راه گذشتگان را مىپويند. )19305- 19310است )

( و شكننده19318- 19321( بهوش باشيد! مرگ را كه نابود كننده لذتها )19311 ( و قطع كننده آرزوهاست، به هنگام تصميم بر كارهاى19322- 19324شهوتها )

(،19332- 19338(، و براى انجام واجبات )19325- 19331زشت، به ياد آوريد )و شكر در برابر نعمتها و احسان بى شمار الهى، از خدا يارى خواهيد.

(19347 -19339( )1100)

100ترجمه خطبه

هجرى35)نوشتهاند كه اين سخنرانى را در جمعه سوم ايام خالفت خود در سال در روز جمعه ايراد فرمود(

شناخت خدا1

-19364ستايش خداوندى را سزاست كه احسان فراوانش بر آفريدهها گسترده )(19365- 19369( و دست كرم او براى بخشش گشوده است. )19359

187نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و براى نگهدارى حق الهى از19370- 19373او را بر همه كارهايش مىستاييم )( و گواهى مىدهيم جز او خدايى نيست.19374- 19378او يارى مىطلبيم )

(19384 -19379)

ويژگىهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم2

و گواهى مىدهيم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست. ) ( و نام19391- 19393( او را فرستاد تا فرمان وى را آشكار )19385- 19390

( پس با امانت، رسالت خويش را به انجام19394- 19396خدا را بر زبان راند. ) -19401(، و با راستى و درستى به راه خود رفت )19397- 19398رساند ) (، هر19402- 19406(، و پرچم حق را در ميان ما به يادگار گذاشت )19399

( و آن كس كه از آن عقب19407- 19409كس از آن پيشى گيرد از دين خارج )( و هر كس همراهش باشد رستگار شود. )19410- 19414ماند هالك گردد )

-19421( راهنماى اين پرچم، با درنگ و آرامش سخن مىگفت )19415- 19418 (، و آنگاه كه بر19422- 19423(، و دير و حساب شده به پا مىخاست )19419

(، پس چون در19424- 19426مىخاست سخت و چاالك، به پيش مىرفت ) (،19432- 19435(، و او را بزرگ داشتيد )19427- 19431اطاعت او در آمديد )

( پس از او19436- 19439مرگ او فرارسيد و خدا او را از ميان شما برد. ) چندان كه خدا خواهد زندگانى مىگذرانيد تا آن كه خدا شخصى را بر انگيزاند كه

(، و پراكندگى شما را جبران نمايد. )19440- 19450شما را متحد سازد ) (، و19454- 19458 مردم! به چيزى كه نيامده دل نبنديد )128(19451- 19453

(، كه آن پشت كرده اگر يكى19459- 19463از آن كه در گذشت مأيوس نباشيد ) ( شايد هر دو پا به جاى19464- 19474از پاهايش بلغزد، و ديگرى برقرار باشد )

خود برگشته و استوار ماند.

(19478 -19475)

تداوم امامت تا ظهور امام زمان عليه السالم3

آگاه باشيد، مثل آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم چونان ستارگان آسمان (، اگر ستارهاى غروب كند، ستاره ديگرى طلوع خواهد19479- 19487است )

( گويا مىبينم در پرتو19488- 19492كرد )تا ظهور صاحب الزمان عليه السالم(. )

( بسيارى نوشتهاند كه امام در اين قسمت از سخنرانى خود به ظهور حضرت مهدى عليه السالم توجه دارد.1) 128

خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نعمتهاى خدا بر شما تمام شده )( و شما به آنچه آرزو داريد رسيدهايد.19493- 19499

(19504 -19500( )1101)

101ترجمه خطبه

)از خطبههايى است كه در آن حوادث سخت آينده را بيان مىدارد، كه در شهر كوفه(19505- 19516ايراد شد( )

ستايش و اندرز1

( و آخر هر گونه19517- 19522ستايش خداوندى را كه اول هر نخستين است ) (، چون پيش از او چيزى نيست بايد كه ابتدايى نداشته19523- 19527آخرى ) (، و چون پس از او چيزى نيست پس پايانى نخواهد داشت19528- 19534باشد )

(، و گواهى مىدهم كه جز او خدايى نيست، و خدا يكى است، آن19535- 19541)( )19542- 19553گواهى كه با درون و برون و قلب و زبان، هماهنگ باشد. )

( اى مردم! دشمنى و مخالفت با من، شما را تا مرز گناه نراند )19554- 19556(، و نافرمانى از من شما را به پيروى از هواى نفس نكشاند )19557- 19561 (، و به هنگام شنيدن سخن من، به گوشه چشم، يكديگر را19562- 19565ننگريد.

(19573 -19566)

خبر از حوادث خونين آينده2

______________________________ ( بسيارى نوشتهاند كه امام در اين قسمت از سخنرانى خود به ظهور حضرت1)

مهدى عليه السالم توجه دارد.

189نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و جانداران را آفريد )19574- 19576سوگند به آن كس كه دانه را شكافت ) (، آنچه به شما خبر مىدهم از پيامبر امى صلى الله عليه و آله و19577- 19579

نا آگاه بود.130 نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده129(19580- 19587سلم است ) -19598 را كه )131( گويا مىبينم شخص سخت گمراهى19588- 19594)

( و پرچمهاى خود را در19599- 19601( از شام فرياد زند و بتازد )19595

( امى: يعنى كسى كه به مدرسهاى نرفت و از كسى علمى نياموخت) كه علوم او از طرف خداست(1) 129( شنونده شخص امام است.2) 130( برخى از شارحان نهج البالغه، و مورخين گفتهاند كه آن شخص عبد الملك مروان است.3) 131

(19608- 19610(، و چون دهان گشايد )19602- 19607اطراف كوفه بپراكند ) -19618( و جاى پايش بر زمين محكم گردد )19611- 19613و سركشى كند )

( و آتش جنگ19619- 19622(، فتنه فرزند خويش را به دندان گيرد )19614( روزها با چهره عبوس و گرفته ظاهر شوند )19623- 19626شعلهور شود. )

( و آنگاه19632- 19635( و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند. )19627- 19631 (، و چون19636- 19642كه كشتزار او به بار نشست، و ميوه او آب دار شد )

-19648(، و چون برق درخشيد )19643- 19645شتر مست خروشيد )( )19649- 19652(، پرچمهاى سپاه فتنه از هر سو به اهتزاز در آيد )19646 ( و درياى متالطم به مردم19653- 19656(، و چونان شب تار )19649- 19652

(، چه طوفانهاى19660- 19660( از آن بيشتر )19657- 19659روى آورند. ) (، و چه تند بادهايى كه بر آن19661- 19666سختى كه شهر كوفه را بشكافد )

(، و به زودى دستجات مختلف به جان يكديگر19667- 19671وزيدن گيرد ) -19680( آنها كه بر سر پا ايستادهاند درو شوند )19672- 19677يورش آورند: )

(، و آنها كه بر زمين افتادند لگد مال گردند.19678

(19683 -19681( )1102)

102ترجمه خطبه

)از سخنان امام است كه چونان خطبهاى جداگانه است و پس از جنگ جمل در(19684- 19691 هجرى در شهر بصره ايراد شد( )36سال

وصف روز قيامت1

( قيامت روزى است كه خداوند همه انسانهاى گذشته و آينده را19692- 19702) ( و رسيدن به پاداش اعمال، گرد19703- 19713براى رسيدگى دقيق حساب )

(، عرق از19717- 19718(، همه فروتنانه به پاخيزند )19714- 19716آورد ) (، و زمين زير19719- 19721سر و رويشان و كنار دهانشان جارى است )

(، نيكو حال ترين آنان كسى است كه جاى19722- 19725پايشان لرزان است ) ( يا جايى براى آسوده ماندن بيابد.19726- 19731گذاشتن دو پايش را پيدا كند )

(19734 -19732)132

خبر از آينده خونين بصره و رزم مجاهدانى پيروز2

( كه نيرويى نمىتواند برابر آن بايستد19739- 19744فتنههايى چون تاريكى شب ) (،19749- 19753(، و كسى نتواند پرچمهاى آن را پايين كشد )19745- 19748)

-19756به سوى شما مىآيد چونان شترى كه مهار شده و جهاز بر پشت آن نهاده ) ) جبر عملى(msilataF( نفى نظريه: فتاليزم4) 132

( و به سرعت مىراند. )19757- 19758( و ساربان آن را كشانده )19754 -19765( فتنه جويان كسانى هستند كه ضربات آنها شديد )19759- 19761 ( مردمى با آنان جهاد19766- 19767( و غارتگرى آنان اندك است. )19762

( و در روى زمين گمنام )19768- 19775مىكنند كه در چشم متكبران خوار ) ( در اين هنگام، واى19779- 19782( و در آسمانها معروفند. )19776- 19778

(،19783- 19793بر تو اى بصره! از سپاهى كه نشانه خشم و انتقام الهى است )

______________________________ ( امى: يعنى كسى كه به مدرسهاى نرفت و از كسى علمى نياموخت )كه علوم1)

او از طرف خداست(

( شنونده شخص امام است.2)

( برخى از شارحان نهج البالغه، و مورخين گفتهاند كه آن شخص عبد الملك3)مروان است.

)جبر عملى( msilataF( نفى نظريه: فتاليزم4)

191نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و چه زود133(19794- 19799بى گرد و غبار و صدايى به تو حمله خواهند كرد )( و گرسنگى غبار آلود دچار مىگردند. )19800- 19804ساكنانت به مرگ سرخ )

19807 -19805)134

(1103)

103ترجمه خطبه

روش برخورد با دنيا1

( )19817- 19824اى مردم! به دنيا چونان زاهدان روى گردان از آن، بنگريد. )( به خدا سوگند، دنيا به زودى ساكنان خود را از ميان مىبرد )19825- 19826 ( آنچه از19835- 19838( و رفاه زدگان ايمن را به درد مىآورد )19827- 19834

(، و آينده به19839- 19844دست رفت و پشت كرد هيچ گاه بر نمىگردد ) (، شادى و سرور19845- 19852روشنى معلوم نيست تا در انتظارش باشند )

(، و توانايى انسان به ضعف و سستى19853- 19855دنيا با غم و اندوه آميخته )( زيبايىها و شگفتىهاى دنيا شما را مغرور نسازد )19856- 19863مىگرايد. )

( خدا بيامرزد19870- 19873(، زيرا زمان كوتاهى دوام ندارد. )19864- 19869133 µ(1رد وµر آب، بى گµمىتوان فرازهاى آخر را به غواصان رزمنده ايران در عمليات كربالى پنج تفسير كرد كه زي )

غبار و صدايى به بصره حمله مىكردند.( اغبر، غبار آلود كه چهرهها از شدت گرسنگى بى درنگ و گرد آلود مىنمايند.2) 134

(، و آگاهى يابد، و بينا19874- 19878كسى را كه بدرستى فكر كند، و پند گيرد ) پس به زودى خواهيد دانست كه آنچه از دنيا وجود135(19879- 19881شود )

(، و آنچه از آخرت است جاويدان19882- 19891داشت از آن چيزى نمانده ) -19906(، هر چيز كه به شمارش آيد پايان پذيرد )19892- 19902خواهد ماند )

و136(،19907- 19910(، و هر چه انتظارش را مىكشيديد خواهد آمد )19903( )و از همين خطبه است(19911- 19915آنچه آمدنى است نزديك باشد. )

ارزش عالم و بى ارزشى جاهل2

(، و19918- 19923( دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد )19916- 19917) ( دشمن19924- 19930در نادانى انسان اين بس كه ارزش خويش نداند. )

-19943روىترين افراد نزد خدا كسى است كه خدا او را به حال خود واگذاشته )(، و بدون راهنما برود )19944- 19947( تا از راه راست منحرف گردد )19931(، اگر به محصوالت دنيا دعوت شود تا مرز جان تالش كند )19948- 19950 ( اما چون به آخرت و نعمتهاى گوناگونش دعوت شود، سستى19951- 19956 -19969(، گويا آنچه براى آن كار مىكند بر او واجب )19957- 19963ورزد )

( و آنچه نسبت به آن كوتاهى و تنبلى مىكند، از او نخواستهاند.19964

(19976 -19970)

سخنى از آينده3

( و اين روزگارى است كه جز مؤمن بى نام و نشان از آن رهايى19977- 19978) (،19991- 19994( در ميان مردم است او را نشناسند )19979- 19990نيابد: )

(، آنها19995- 19999و در ميان جمعيت كه نباشد كسى سراغ او را نگيرد ) (،20003- 20005(، و نشانههاى رستگارىاند )20000- 20002چراغهاى هدايت )

(، و نه سخنان ديگران و زشتى اين20006- 20007نه فتنه انگيزند و اهل فساد ) (، خدا درهاى رحمت را به روى آنان باز20008- 20011و آن را به مردم رسانند )

-20022( و سختى عذاب خويش را از آنان گرفته است. )20012- 20017كرده ) ( اى مردم! بزودى زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسالم چونان ظرف20018

(20023- 20035واژگون شده، آنچه در آن است ريخته مىشود. )

______________________________ ( مىتوان فرازهاى آخر را به غواصان رزمنده ايران در عمليات كربالى پنج تفسير1)

كرد كه زير آب، بى گرد و غبار و صدايى به بصره حمله مىكردند.

( اغبر، غبار آلود كه چهرهها از شدت گرسنگى بى درنگ و گرد آلود مىنمايند.2)

)عبرت آموزى و پند گيرى( APOLOGY( اشاره به: آپولوژى3) ) عبرت آموزى و پند گيرى(APOLOGY( اشاره به: آپولوژى3) 135( و آن مرگ حتمى است.4) 136

( و آن مرگ حتمى است.4)

193نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

اى مردم! خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است ) -20051( اما هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد )20036- 20045(، كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود:20046

)در جريان نوح، نشانههايى است و ما مردم را مىآزماييم.(

( مىگويم: )كالم امام عليه السالم كه فرمود:20052- 20065)

»كل مؤمن نومة«

(20076- 20082( يعنى كسى كه گمنام و شر او اندك است )20066- 20075) و »المساييح« جمع »مسياح« كسى است كه ميان مردم فساد كرده و سخن چين

(، و »مذاييع« جمع »مذياع« كسى است كه چون بدى20083- 20095است ) (، و »بذر« جمع20096- 20110كسى را شنيد در ميان مردم رواج مىدهد )

»بذور« كسى است كه بسيار نادان است و سخن بيهوده گويد(

(20122 -20111( )1104)

104ترجمه خطبه

هجرى وقتى امام به سوى شهر بصره حركت مىكرد در صحراى ربذه36)در سال هنگامى كه برخى از حجاج بيت الله نيز به سخنان آن حضرت گوش فرا مىدادند

ايراد فرمود(

ره آورد بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم

پس از ستايش پروردگار، همانا خداوند سبحان، حضرت محمد صلى الله عليه و آله (20128- 20142و سلم را مبعوث فرمود، در روزگارانى كه عرب كتابى نخوانده )

( پيامبر اسالم صلى الله عليه20143- 20149و ادعاى وحى و پيامبرى نداشت. ) ( تا آنان را20150- 20154و آله و سلم با يارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت )

(، و پيش از آن كه مرگشان فرا رسد20155- 20157به سر منزل نجات كشاند ) -20166( با خستگان مدارا كرد )20158- 20164آنان را به رستگارى رساند. )

( تا همه را به راه20167- 20169(، و شكسته حاالن را زير بال گرفت )20165راست هدايت فرمود، جز آنان كه راه گمراهى پيمودند. و در آنها خيرى نبود. )

(، و در جايگاه مناسب20180- 20182( همه را نجات داد )20170- 20179 (، تا آن كه آسياب زندگى آنان به20183- 20185رستگارى، استقرارشان بخشيد )

( به20188- 20190(، و نيزهشان تيز شد. )20186- 20187چرخش در آمد )خدا سوگند! من در دنباله آن سپاه بودم، تا باطل شكست خورد و عقب نشست )

(،20201- 20204(، و همه رهبرى اسالم را فرمانبردار شدند )20191- 20200 در اين راه هرگز ناتوان نشدم، و نترسيدم، و خيانت نكردم، و سستى در من راه

( به خدا سوگند! درون باطل را مىشكافم تا حق را از20205- 20215نيافت. )پهلويش بيرون كشم.

نيز33( مىگويم: )جمالت برگزيده اين خطبه را در خطبه 20216- 20225)(، چون در اين نقل اندك تفاوتى وجود داشت )20226- 20235آوردهايم )

( بار ديگر جداگانه آن را آوردهام(20236- 20249

(20253 -20250( )1105)

105ترجمه خطبه

روز پس از بدست گرفتن قدرت سياسى5)نوشتهاند كه امام اين سخنرانى را هجرى ايراد فرمود(35كشور در آخر ذى الحجه سال

ويژگىهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم1

تا اينكه خدا محمد صلى الله عليه و آله و سلم را برانگيخت، گواهى دهنده، بشارت ( پيامبرى كه بهترين آفريدگان در20271- 20282دهنده، هشدار دهنده. )

(، و در سن پيرى نجيبترين و بزرگوارترين مردم بود )20283- 20285خردسالى ) ( و باران20289- 20292(، اخالقش از همه پاكان پاكتر )20286- 20288

كرمش از هر چيزى با دوامتر بود.

(20296 -20293)

195نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

هشدار از آينده تلخ فرزندان اميه2

شما اى فرزندان اميه! زمانى از لذت و شيرينى دنيا بهرهمند شديد، و از پستان آن ( كه افسارش20311- 20315( )20305- 20310( )20297- 20304نوشيديد )

-20319(، و بند جهازش محكم نبود )در حكومت عثمان( )20316- 20317رها )(، تا آنجا كه حرام دنيا نزد گروهى چونان ميوه درخت سدر بى خار، آسان )20318 ( به خدا20328- 20332(، و حالل آن دشوار و غير ممكن شد. )20320- 20327

سوگند، دنيايى كه در دست شماست چونان سايهاى است گسترده كه زود به سر ( امروز زمين براى شما خالى و گسترده20333- 20341آمد خود نزديك مىشود. )

-20348(، و دستهايتان براى انجام هر رفتار نادرستى باز )20342- 20344) ( شمشير شما20349- 20353(، و دستهاى رهبران واقعى بسته است. )20345

( و شمشير آنان از شما باز گرفته شده است. )20354- 20357بر آنان مسلط ) (، و20362- 20367( آگاه باشيد! هر خونى، خونخواهى دارد )20358- 20361

(، انتقام گيرنده خونهاى ما،20368- 20371هر حقى را جستجوگرى است ) (، و او خداوندى20372- 20380چونان حاكمى است كه براى خود داورى كند )

(، و كسى از پنجه عدالت20381- 20388است كه از گرفتن كسى ناتوان نگردد ) ( اى فرزندان اميه! سوگند به خدا! زود باشد20389- 20393او نمىتواند بگريزد. )

204 و در خانه دشمنان خود بنگريد )137كه اين خالفت و دولت را در دست ديگران(، آگاه باشيد! بيناترين چشمها آن است كه در دل نيكىها نفوذ كند )20394- 08

(، و شنواترين گوشها آن كه پندها و تذكرات سودمند را در خود20409- 20417جاى دهد.

(20426 -20418)

اندرزهاى جاودانه، و توجه دادن مردم به اهل بيت عليهم السالم3

( اى مردم! چراغ دل را از نور گفتار گوينده با عمل روشن20427- 20428) ( و ظرفهاى جان را از آب زالل چشمههايى كه از آلودگىها20429- 20436سازيد )

( اى بندگان خدا! به نادانىهاى خود تكيه20437- 20445پاك است پر نماييد. ) (،20452- 20455(، و تسليم هواى نفس خويش نباشيد )20446- 20451نكنيد )

(، و بار سنگين هالكت و20456- 20463كه چنين كسى بر لبه پرتگاه قرار دارد )( )20464- 20469فساد را بر دوش مىكشد، و از جايى به جاى ديگر مىبرد )

(، و20476- 20481(، تا آنچه را كه ناچسب است بچسباند )20470- 20475 ( خدا را، مبادا شكايت20482- 20486آنچه را كه دور مىنمايد نزديك جلوه دهد. )

(، و توان گره20487- 20495نزد كسى بريد كه نمىتواند آن را بر طرف سازد ) ( همانا بر امام واجب نيست جز آنچه را20496- 20503گشايى از كارتان ندارد. )

(، و آن، كوتاهى نكردن در پند و نصيحت )20504- 20513كه خدا امر فرمايد ) (، زنده نگهداشتن20517- 20520(، تالش در خير خواهى )20514- 20516

(، جارى ساختن حدود20521- 20523سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ) ، رساندن سهمهاى بيت المال به طبقات138(20524- 20528الهى بر مجرمان )

( پس در فراگيرى علم و دانش پيش از آن كه20529- 20533مردم، است. ) (، و پيش از آن كه به خود مشغول20534- 20539درختش بخشكد تالش كنيد )

-20551گرديد از معدن علوم )اهل بيت عليهم السالم( دانش استخراج كنيد. ) -20558( مردم را از حرام و منكرات باز داريد، و خود هم مرتكب نشويد )20540 (، زيرا دستور داده شديد كه ابتدا خود محرمات را ترك و سپس مردم را20552

باز داريد.

137 µµ(1 بنى اميه تا سال )انى132µµلم خراسµµهجرى حكومت كردند، كه آخرين آنها» مروان حمار« به دست ابو مس و» احمد سفاح« نابود و دودمانشان بر باد رفت، آنگاه بنى العباس قدرت را به دست گرفتند، كه سµµفاح تنهµµا در يµµك

مرحله، هفتاد هزار نفر از رجال و بزرگان بنى اميه را قتل عام كرد.138 µ(2اشاره به مكتب: لگاليسم )LEGALISMانون ادارهµرز قµه در مµµاصالت دادن به قانون( كه همه افراد جامع (

شوند.

(20563 -20559)

______________________________ هجرى حكومت كردند، كه آخرين آنها »مروان حمار« به132( بنى اميه تا سال 1)

دست ابو مسلم خراسانى و »احمد سفاح« نابود و دودمانشان بر باد رفت، آنگاه بنى العباس قدرت را به دست گرفتند، كه سفاح تنها در يك مرحله، هفتاد هزار نفر

از رجال و بزرگان بنى اميه را قتل عام كرد.

)اصالت دادن به قانون( كه همه افراد LEGALISM( اشاره به مكتب: لگاليسم2)جامعه در مرز قانون اداره شوند.

197نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1106)

106ترجمه خطبه

)اين خطبه در شهر كوفه در نكوهش و هشدار كوفيان ايراد شد(

* ره آورد اسالم1

(، و راه20581- 20587ستايش خداوندى را سزاست كه راه اسالم را گشود ) ( ستونهاى20588- 20591نوشيدن آب زاللش را بر تشنگان آسان فرمود. )

( و آن را پناهگاه20592- 20597اسالم را در برابر ستيزه جويان استوار كرد ) (، و مايه آرامش براى وارد شوندگان20598- 20601أمنى براى پناه برندگان )

-20610( اسالم، حجت و برهان براى گويندگان )20602- 20605قرار داد. ) (، و نور هدايتگر20611- 20615(، و گواه روشن براى دفاع كنندگان )20606

(، و مايه فهميدن براى خردمندان )20616- 20620براى روشنى خواهان ) (، و نشانه20625- 20628(، و عقل و درك براى تدبير كنندگان )20621- 20624

(، و روشن بينى براى صاحبان عزم و20629- 20632گويا براى جويندگان حق ) (،20637- 20640(، پند پذيرى براى عبرت گيرندگان )20633- 20636اراده )

(، و آرامش دهنده20641- 20644عامل نجات و رستگارى براى تصديق كنندگان ) -20652(، راحت و آسايش توكل كنندگان )20645- 20648تكيه كنندگان )

(20653- 20656(، و سپرى نگهدارنده براى استقامت دارندگان است. )20649 -20662(، جادههايش درخشان )20657- 20659اسالم روشنترين راهها است )

(، چراغهايش پرفروغ20663- 20664(، نشانههاى آن در بلندترين جايگاه )20660 (، ميدان مسابقه آن پاكيزه براى20667- 20668( )20665- 20666و سوزان )

-20672(، سرانجام مسابقههاى آن روشن و بى پايان )20669- 20670پاكان ) -20676(، مسابقه دهندگان آن پيشى گيرنده )20673- 20674( )20671 ( برنامه اين مسابقه، تصديق كردن20677- 20678( و چابك سوارانند. )20675

(، پايان20681- 20683(، راهنمايان آن، اعمال صالح )20679- 20680به حق ) (، مركز گرد20687- 20689(، ميدان مسابقه، دنيا )20684- 20686آن، مرگ )

(، و جايزه آن بهشت است.20690- 20692آمدن مسابقه دهندگان، قيامت )

(20695 -20693)

* دعا براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم2

( تا آن كه خداوند با دست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم20696- 20701) (، و بر سر راه20702- 20705شعلهاى از نور براى طالبان آن بر افروخت )

( خداوندا! پيامبر صلى الله20706- 20709گمشدگان چراغى پرفروغ قرار داد. ) ( و گواه روز قيامت20710- 20712عليه و آله و سلم امين و مورد اطمينان )

( و20717- 20719(، نعمتى است كه بر انگيخته )20713- 20716است ) ( خداوندا! بهره فراوانى از20720- 20723رحمتى است كه به حق فرستادهاى. )

(، و از احسان و كرم خود فراوان20724- 20729عدل خود به او اختصاص ده ) ( خدايا! بناى دين او را از آنچه ديگران بر آوردهاند،20730- 20735به او ببخش. )

-20745( او را بر سر خان كرمت گرامىتر دار )20736- 20741عالىتر قرار ده. ) (، و وسيله20746- 20749(، و بر شرافت مقام او در نزد خود بيفزا )20742

(، و بلندى مقام و فضيلت او20750- 20752تقرب خويش را به او عنايت فرما ) (، و ما را از ياران او محشور فرما، چنانكه نه20753- 20757را بى مانند گردان )

(، نه دور از راه20764- 20766( و نه پشيمان )20758- 20763زيانكار باشيم ) (، نه گمراه20770- 20772( و نه شكننده پيمان )20767- 20769حق باشيم )

(، نه فريب20776- 20778( و نه گمراه كننده بندگان )20773- 20775باشيم )هواى نفس خوريم و نه وسوسه شيطان.

(20781 -20779)

* ره آورد بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم3

مردم! از سر نعمت بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و لطف خداوند بزرگ (، و20805- 20816به مقامى رسيدهايد كه حتى كنيزان شما را گرامى مىدارند )

(، كسانى براى شما احترام20817- 20820به همسايگان شما محبت مىكنند )( و بر آنها حقى نداريد )20821- 20827قائلند كه شما از آنها برترى نداشته )

(؛20828- 20832

199نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و20833- 20839كسانى از شما مىترسند كه نه ترس از حكومت شما دارند )نه شما بر آنها حكومتى داريد.

نيز وجود داشت، اما بدان72( مىگويم: )اين كلمات در خطبه 20840- 20844)جهت كه اضافات مفيدى داشت در اينجا نيز آوردهايم(.

* علل سقوط و سير ارتجاعى امت4

با آن همه بزرگوارى و كرامت، هم اكنون مىنگريد كه قوانين و پيمانهاى الهى (، در حالى كه اگر پيمان20845- 20852شكسته شده اما خشم نمىگيريد )

(، شما مردمى بوديد كه20853- 20858پدرانتان نقض مىشد ناراحت مىشديد ) ( و از شما به20859- 20864دستورات الهى ابتدا به دست شما مىرسيد )

-20870( و آثار آن باز به شما بر مىگشت. )20865- 20867ديگران ابالغ مىشد ) (، و20871- 20874( اما امروز جايگاه خود را به ستمگران واگذارديد )20868

(، و امور الهى را20875- 20878زمام امور خود را به دست بيگانگان سپرديد )( آنهايى كه به شبهات عمل مىكنند )20879- 20884به آنان تسليم كرديد! )

( به خدا20887- 20890(، و در شهوات غوطه ورند )بنى اميه( )20885- 20886 (،20891- 20898سوگند! اگر دشمنان، شما را در زير ستارگان آسمان بپراكنند )باز خداوند شما را براى انتقام گرفتن از ستمگران گرد مىآورد.

(20903 -20899( )1107)

107ترجمه خطبه

هجرى براى تشكر و تقويت روحيه37)در برخى از روزهاى نبرد صفين در سال (20904- 20912سربازانش ايراد فرمود( )

وصف نبرد ياران در صفين

(، فرومايگان20913- 20920از جاى كنده شدن و فرار شما را از صفها ديدم )( )20921- 20923گمنام، و بيابان نشينانى از شام، شما را پس مىراندند )

-20931(، در حالى كه شما از بزرگان و سرشناسان عرب )20924- 20927 (، برازندگى چشمگيرى20932- 20934( و از سران شرف مىباشيد )20928 (، سر20938- 20940( و قلههاى سر فراز و بلند قامتيد )20935- 20937داريد )

-20945انجام سوزش سينهام با مقاومت و حمالت دالورانه شما، تسكين يافت )(، كه ديدم شاميان را هزيمت داديد وصفهاى آنان را در هم شكستيد )20941 (، و آنان را از لشكرگاه خود رانديد، آنگونه20949- 20951( )20946- 20948

( مىديدم با نيزهها آنان را كوفتيد )20952- 20957كه آنها شما را كنار زدند. ) (، كه20960- 20962( و با تيرها، آنها را هدف قرار داديد )20958- 20959

فراريان و كشتگان دشمن روى هم ريختند، و بر دوش هم سوار مىشدند، چونانشتران تشنهاى كه از آبشخورشان برانند و به هر سو گريزان باشند.

(20975 -20963( )1108)

108ترجمه خطبه

)يكى از سخنرانىهاى امام در شهر كوفه كه حوادث سخت آينده را بيان فرمود( )20985 -20976)

* خدا شناسى1

ستايش خدايى را سزاست كه با آفرينش مخلوقات، بر انسانها تجلى كرد ) -20996(، و با برهان و دليل خود را بر قلبهايشان آشكار كرد. )20986- 20992 (، كه20997- 21001( مخلوقات را بدون نياز به فكر و انديشه آفريد )20993

فكر و انديشه مخصوص كسانى است كه دلى درون سينه داشته باشند و او چنين(،21002- 21015نيست )

201نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و به21016- 21020كه علم خداوندى ژرفاى پردههاى غيب را شكافته است ) ( )و از همين خطبه است كه21021- 21025افكار و عقايد پنهان احاطه دارد. )

پيرامون پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:(

(21031 -21026)

* وصف پيامبر اسالم )ص(2

-21413پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را از درخت تنومند پيامبران )(، از جايگاه بلند و بىهمانند )21032- 21038(، از سرچشمه نور هدايت )21410 از چراغهاى بر139(،21042- 21044(، از سرزمين بطحاء )21039- 21041

(، و از سر چشمههاى حكمت برگزيد. )21045- 21047افروخته در تاريكىها ) ( پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم طبيبى است كه براى درمان21048- 21050

-21061( مرهمهاى شفا بخش او آماده )21051- 21058بيماران سيار است. ) ( براى شفاى21062- 21064(، و ابزار داغ كردن زخمها را گداخته. )21059

(، و با داروى21065- 21078قلبهاى كور و گوشهاى ناشنوا و زبانهاى الل، آماده )خود در پى يافتن بيماران فراموش شده و سرگردان است.

(21082 -21079( )21085 -21083)

* علل انحراف فرزندان اميه3

(، و با21086- 21089بنى اميه، با نور حكمت، جان و دل خود را روشن نساخته ) (، چونان21090- 21095شعلههاى فروزان دانش، قلب خود را نورانى نكردهاند )

( سرزمين بطحا، بين دو كوه ابو قيس و احمر را مىگفتند كه محل زندگى قريش بود.1) 139

( و سنگهاى سخت و نفوذ ناپذيرند. )21096- 21100چهارپايان صحرايى ) -21108( به تحقيق رازهاى درون براى صاحبان آگاهى آشكار )21101- 21103 (، و21109- 21113(، و راه حق براى گمراهان نيز روشن است )21104

( و نشانههاى خود را براى21114- 21118رستاخيز نقاب از چهره بر انداخت. )زيركان و آنان كه طالب حقند نماياند.

(21122 -21119)

* نكوهش كوفيان4

(، و روحهاى بدون21123- 21128مردم كوفه! چرا شما را پيكرهاى بى روح )( چرا شما را عبادت كنندگانى بدون صالحيت )21129- 21132جسد مىنگرم؟ )

(، و21137- 21140(، و بازرگانانى بدون سود و تجارت )21133- 21136 -21146(، و حاضرانى غايب از صحنه )21141- 21143بيدارانى خفته )

(،21150- 21152(، شنوندگانى كر )21147- 21149(، بينندگانى نابينا )21144 ( پرچم گمراهى بر پايههاى21153- 21155و سخن گويانى الل، مشاهده مىكنم؟ )

-21164( و طرفداران آن فراوان گشته )21156- 21161خود بر افراشته شده )( )21165- 21166(؛ شما را با پيمانه خود مىسنجند و سركوب مىكنند )21162 -21173(، پرچمدارشان )معاويه(، از ملت اسالم خارج )21167- 21169( و بر راه گمراهى ايستاده است.21170

(21176 -21174)

* خبر از كشتار و فساد بنى اميه5

پس آن روز كه بر شما دست يابند جز تعداد كمى از شما باقى نگذارند، چونان ( يا دانههاى غذاى چسبيده در21177- 21184باقى مانده غذايى اندك در ته ديگ )

( شما را مانند پوستهاى چرمى به هم پيچانده21185- 21188اطراف ظرف ) -21195(، و همانند خرمن شما را به شدت مىكوبند )21189- 21191مىفشارند )

(، و چونان پرندهاى كه دانههاى درشت را از الغر جدا كند، اين گمراهان،21192(.21196- 21208مؤمنان را از ميان شما جدا ساخته نابود مىكنند )

* هشدار و سفارش به اطاعت از اهل بيت عليهم السالم6

با توجه به اين همه خطرات، روشهاى گمراه كننده شما را به كجا مىكشاند؟ ) -21216( تاريكىها و ظلمتها، تا كى شما را متحير مىسازد؟ )21209- 2121221213)

______________________________ ( سرزمين بطحا، بين دو كوه ابو قيس و احمر را مىگفتند كه محل زندگى قريش1)

بود.

203نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( از كجا دشمن در21217- 21219دروغ پردازيها تا چه زمانى شما را مىفريبد؟ )( و به كجا باز مىگرداند؟ )21220- 21223شما نفوذ كرده به اينجا آورده )

(، و21227- 21230( آگاه باشيد كه هر سر آمدى را پروندهاى )21224- 21226 ( مردم! به سخن عالم21231- 21234هر غيبتى را بازگشت دو بارهاى است. )

(، دلهاى خود را در پيشگاه او21235- 21237خداشناس خود گوش فرا دهيد ) (21241- 21245(، و با فريادهاى او بيدار شويد! )21238- 21240حاضر كنيد )

( و پراكندگى21246- 21249رهبر جامعه بايد با مردم به راستى سخن گويد ) (، و انديشه خود را براى پذيرفتن حق21250- 21252مردم را به وحدت تبديل )

( پيشواى شما چنان واقعيتها را براى شما شكافت21253- 21255آماده گرداند. ) (، و حقيقت را از باطل چون21256- 21261چونان شكافتن مهرههاى ظريف )

شيره درختى كه از بدنه آن خارج شود، بيرون كشيد.

(21265 -21262)

* خبر از مسخ ارزشها در حكومت بنى اميه7

پس در آن هنگام كه امويان بر شما تسلط يابند، باطل بر جاى خود استوار شود ) (، و21271- 21274(، و جهل و نادانى بر مركبها سوار )21266- 21270

(، و دعوت كنندگان به حق اندك و21275- 21277طاغوت زمان عظمت يافته ) ( روزگار چونان درنده خطرناكى21278- 21280بى مشترى خواهند شد. )

(، و باطل پس از مدتها سكوت، نعره مىكشد )21281- 21286حملهور شده )(، مردم در شكستن قوانين خدا دست در دست هم مىگذارند )21287- 21292 (، و در21298- 21301(، و در جدا شدن از دين متحد مىگردند )21293- 21297

( و در راستگويى دشمن يكديگرند. )21302- 21305دروغ پردازى با هم دوست )( و چون چنين روزگارى مىرسد، فرزند با پدر دشمنى ورزد )21306- 21309 (،21316- 21318(، و باران خنك كننده، گرمى و سوزش آورد )21310- 21315

(، نيكان و بزرگواران كمياب21319- 21322پست فطرتان همه جا را پر مىكنند ) (، و21327- 21332(، مردم آن روزگار چون گرگان )21323- 21326مىشوند )

-21338(، تهيدستان طعمه آنان )21333- 21335پادشاهان چون درندگان ) (، راستى از21339- 21341(، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود )21336

-21347(، و دروغ فراوان مىشود. )21342- 21344ميانشان رخت بر مىبندد ) ( اما در دل دشمن21348- 21351( با زبان تظاهر به دوستى دارند )21345 (، و از21356- 21359(، به گناه افتخار مىكنند )21352- 21355هستند )

(، و اسالم را چون پوستينى واژگونه21360- 21362پاكدامنى به شگفت مىآيند )مىپوشند.

(21368 -21363( )1109)

109ترجمه خطبه

)اين خطبه با نام الزهراء معروف است(

* وصف قدرت پروردگار1

(، و همه چيز با يارى او، بر جاى مانده21386- 21389همه چيز برابر خدا خاشع ) (، و21395- 21397( خدا بى نياز كننده هر نيازمند )21390- 21394است. )

-21405(، نيروى هر ناتوان )21398- 21401عزت بخش هر خوار و ذليل ) ( هر كس سخن گويد21406- 21409(، و پناهگاه هر مصيبت زده است. )21402

(، و هر كه ساكت باشد اسرار درونش را مىداند )21410- 21413مىشنود ) ( و هر كه بميرد به21419- 21423(، روزى زندگان بر اوست )21414- 21418

( خدايا! چشمها تو را نديده تا از تو خبر21424- 21428سوى او باز مىگردد. )(، كه پيش از توصيف كنندگان از موجودات، بودهاى. )21429- 21433دهند )

(،21440- 21443( آفرينش براى ترس از وحشت تنهايى نبود )21434- 21439 ( كسى از قدرت تو نتواند21444- 21447و براى سودجويى آنها را نيافريدى. )

(، و هر كس را بگيرى از قدرت تو نتواند خارج گردد )21448- 21452بگريزد ) (، و اطاعت21458- 21463(، گناهكاران از عظمت تو نكاهند )21453- 21457

(21464- 21470كنندگان بر قدرت تو نيفزايند. )

205نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-21477آن كس كه از قضاى تو به خشم آيد نتواند فرمانت را برگرداند ) -21485(، و هر كس كه به فرمان تو پشت كند از تو بى نياز نگردد. )21471 ( و هر پنهانى نزد تو هويداست.21486- 21489( هر سرى نزد تو آشكار )21478

(، و تو پايان21495- 21499( تو خداى هميشهاى و بى پايان )21490- 21494) ( وعدهگاه همه، محضر21500- 21505هر چيزى، كه گريزى از آن نيست. )

(، و زمام هر21506- 21513توست، و رهايى از تو جز به تو ممكن نيست ) (، و به سوى تو بازگشت هر21514- 21517جنبندهاى به دست تو است )

( پاك و منزهى اى خدا! چقدر بزرگ و واالست21518- 21522آفريدهاى است. ) (، و چه بزرگ است آنچه را كه از خلقت تو21523- 21526قدر و عظمت تو )

( و چه كوچك است هر بزرگى در برابر قدرت تو )21527- 21533مىنگرم! ) (، و چه با عظمت است آنچه را كه از ملكوت تو مشاهده مىكنم21534- 21541

(، و چه ناچيز است برابر آنچه كه بر ما نهان است از سلطنت21542- 21548) -21563(، و چه فراگير است در اين جهان نعمتهاى تو )21549- 21557تو )

(، و چه كوچك است نعمتهاى فراوان دنيا در برابر نعمتهاى آخرت.21558

(21569 -21564)

* وصف فرشتگان2

( شگفت آور است آفرينش فرشتگان تو كه گروهى از آنها را در21570- 21571) -21581( و از زمين باال بردهاى. )21572- 21577آسمانها سكونت دادى )

(، و بيشتر21582- 21585( آنها از همه آفريدگان نسبت به تو آگاه ترند )21578 -21591(، و به تو نزديكترند. )21586- 21588از همه نسبت به تو بيمناكند )

( و در رحم21592- 21594( فرشتگانى كه در پشت پدران قرار نگرفته )21589(، و از آبى پست خلق نشدهاند )21595- 21598مادران پرورش نيافتهاند )

(، و ناراحتى و مشكالت زندگى آنان را پراكنده نساخته. )21599- 21604 (، و از ارزشى21610- 21614( آنها با مقام و مرتبتى كه دارند )21605- 21609

(، و آنگونه كه تو را دوست دارند )21615- 21617كه در نزد تو برخوردارند ) ( كه اندك21622- 21625(، فراوان تو را اطاعت مىكنند )21618- 21621

( اگر آنچه بر آنان پوشيده است21626- 21630غفلتى در فرمان تو ندارند. ) (، و بر21631- 21639بدانند، همه كارهاى خود را كوچك و ناچيز مىشمارند )

(، و مىدانند آنگونه كه بايد، تو را عبادت21640- 21643خويش ايراد مىگيرند )(، و آن چنان كه سزاوار توست فرمانبردار نبودند.21644- 21650نكردهاند )

(21655 -21651)

* نعمتهاى خداوند و سوء استفادهها3

-21661( خدايا ستايش تو را سزاست، كه آفريننده و معبودى )21656- 21657) ( خانه آخرت را21662- 21665(، و بندگان را به درستى آزمايش كردى. )21658

-21671( و سفره رنگارنگ نعمتها را گستراندى )21666- 21667آفريدى ) (، همسران،21672- 21674(، و در آن انواع نوشيدنى، خوردنى )21668

-21686ميهمانداران، قصرها، نهرهاى روان، ميوهها و كشتزاران، قراردادى. )( سپس پيامبرى را فرستادى تا انسانها را به آن خانه و نعمتها دعوت كند. )21675 -21694( افسوس كه مردم نه آن دعوت كننده را اجابت كردند )21687- 21691 (،21695- 21699(، و نه به آنچه تو ترغيبشان كردى رغبت نشان دادند )21692

( بر الشه21700- 21706و نه به آنچه تو تشويقشان كردى مشتاق شدند. ) (، و در دوستى21707- 21712مردارى روى آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند )

آن همداستان گرديدند.

(21716 -21713)

* خطر عشق و وابستگىهاى دروغين4

(، و قلبش را21717- 21722هركس به چيزى عشق ناروا ورزد، نابينايش مىكند ) (، و با21726- 21730(، با چشمى بيمار مىنگرد )21723- 21725بيمار كرده )

( خواهشهاى نفس پرده عقلش را دريده )21731- 21735گوشى بيمار مىشنود. ) (، شيفته21740- 21743(، دوستى دنيا دلش را ميرانده است )21736- 21739

( و برده21748- 21750( و برده آن است )21744- 21747بى اختيار دنيا )(21751- 21756كسانى است كه چيزى از دنيا در دست دارند. )

207نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(،21761- 21765( )21757- 21760دنيا به هر طرف برگردد او نيز بر مىگردد ) ( از هيچ پند دهندهاى21766- 21770و هرچه هشدارش دهند از خدا نمىترسد. )

(، با اينكه گرفتار آمدگان دنيا را مىنگرد كه )21771- 21775شنوايى ندارد ) -21787( راه پس و پيش ندارند و در چنگال مرگ اسيرند. )21776- 21781( مىبيند كه آنها بالهايى را كه انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد )21782 -21801( و دنيايى را كه جاويدان مىپنداشتند از آنها جدا شده )21788- 21793 -21809( و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسيد )21794(، و آنچه بر آنان فرود آيد وصف ناشدنى است.21802

(21814 -21810)

* وصف چگونگى مرگ و مردن5

سختى جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا، به دنيا پرستان هجوم آورد. ) ( و21822- 21824( بدنها در سختى جان كندن سست شده )21815- 21821

(، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته )21825- 21828رنگ باختند ) (، و او در21834- 21839(، زبان را از سخن گفتن باز مىدارد )21829- 21833

( و با گوش مىشنود21840- 21845ميان خانوادهاش افتاده با چشم خود مىبيند ) ( و با عقل درست مىانديشد كه عمرش را در پى چه كارهايى21846- 21848)

( و21857- 21860( )21853- 21856( )21849- 21852تباه كرده؟ ) ( به ياد ثروتهايى كه جمع21861- 21864روزگارش را چگونه سپرى كرده؟ )

(، همان ثروتهايى كه در جمع آورى آنها چشم بر هم21865- 21868كرده مىافتد ) -21877( و از حالل و حرام و شبهه ناك گرد آورده )21869- 21871گذاشته ) ( كه21878- 21881( و اكنون گناه جمع آورى آن همه بر دوش اوست )21872

(، و براى وارثان باقى مانده21882- 21885هنگام جدايى از آنها فرا رسيده ) -21893(، و روزگار خود گذرانند )21886- 21890است تا از آن بهرمند گردند )

21891.)

( و كيفر آن بر دوش اوست )21894- 21896راحتى و خوشى آن براى ديگرى ) ( كه دست خود21901- 21906(، و او در گرو اين اموال است )21897- 21900

را از پشيمانى مىگزد به خاطر واقعيتهايى كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. ) ( در اين حالت از آنچه كه در زندگى دنيا به آن عالقمند بود بى21907- 21918

( آرزو مىكند، اى كاش آن كس كه در گذشته بر ثروت21919- 21926اعتنا شده ) ( اما مرگ هم چنان21927- 21939او رشك مىبرد، اين اموال را جمع كرده بود. )

بر اعضاى بدن او چيره مىشود، تا آن كه گوش او مانند زبانش از كار مىافتد ) (، پس در ميان خانوادهاش افتاده نه مىتواند با زبان سخن بگويد21940- 21949

(، پيوسته به صورت21956- 21959( و نه با گوش بشنود )21950- 21955) -21967(، و حركات زبانشان را مىنگرد )21960- 21964آنان نگاه مىكند )

(، سپس چنگال21968- 21972( اما صداى كلمات آنان را نمىشنود )21965 (، و چشم او نيز مانند گوشش21973- 21977مرگ تمام وجودش را فرا مىگيرد )

-21987(، و روح از بدن او خارج مىشود )21978- 21982از كار مىافتد ) -21991(، و چون مردارى در بين خانواده خويش بر زمين مىماند )21983 (، و از او دور21992- 21995( كه از نشستن در كنار او وحشت دارند )21988

( و نه22000- 22002( نه سوگواران را يارى مىكند )21996- 21999مىشوند. ) (، سپس او را به سوى منزلگاهش در22003- 22006خوانندهاى را پاسخ مىدهد )

-22016(، و به دست عملش مىسپارند )22007- 22012درون زمين مىبرند )( و براى هميشه از ديدارش چشم مىپوشند.22013

(22020 -22017)

* وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره6

(، و خواست الهى22021- 22026تا آن زمان كه پرونده اين جهان بسته شود ) -22034(، و آخر آفريدگان به آغاز آن بپيوندد )22027- 22029فرا رسد )

(22035- 22044(، و فرمان خدا در آفرينش دوباره در رسد. )22030

209نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و زمين را به22045- 22048آنگاه آسمان را به حركت آورد و از هم بشكافد )(، و تكان سخت دهد، كه كوهها از جا كنده شده )22049- 22053شدت بلرزاند )

( و در برابر هيبت و جالل پروردگارى بر يكديگر كوبيده و متالشى22054- 22058 ( سپس هر كس را كه در زمين به22059- 22068شده و با خاك يكسان گردد. )

(، و پس از فرسودگى تازهشان22069- 22072خاك سپرده شده، در آورد ) -22079(، و پس از پراكنده شدن، همه را گرد آورد )22073- 22075گرداند )(، سپس براى حسابرسى و روشن شدن اعمال از هم جدا سازد. )22076 ( به22092- 22094( آنها را به دو دسته تقسيم فرمايد: )22080- 22091

-22101( و از گروه ديگر انتقام گيرد. )22095- 22097گروهى نعمتها دهد ) ( اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خود جاى دهد و در بهشت جاويدان22098

2، خانهاى كه مسكن گزيدگان آن هرگز كوچ نكنند )140(22102- 22110قرار دهد ) (، در آنجا22115- 22119( و حاالت زندگى آنان تغيير نپذيرد )22111- 2114

(، و بيمارىها در آنها نفوذ نخواهد22120- 22123دچار ترس و وحشت نشوند ) (، و22128- 22132(، خطراتى دامنگيرشان نمىشود )22124- 22127كرد )

( و22133- 22136سفرى در پيش ندارند تا از منزلى به منزل ديگر كوچ كنند. ) (، و دست و پاى آنها22137- 22143اما گنه كاران را در بدترين منزلگاه در آورد )

(، چنانكه سرهايشان به22144- 22148را با غل و زنجير به گردنشان در آويزد ) -22156(، جامههاى آتشين بر بدنشان پوشاند )22149- 22152پاها نزديك گردد )

( )22157- 22159(، و در عذابى كه حرارت آتش آن بسيار شديد )22153 (، و صداى شعلهها22165- 22170( و بر روى آنها بسته )22160- 22164

-22182( )22177- 22179( )22171- 22176هراس انگيز است قرار دهد. ) ( جايگاهى كه هرگز از آن خارج نگردند، و براى اسيران آن غرامتى نپذيرند22180

(، مدتى22190- 22193(، و زنجيرهاى آن گسسته نمىشود )22183- 22189) ( و نه سر آمدى تا فرا22194- 22197براى عذاب آن تعيين نشده تا پايان پذيرد )

رسد.

(22202 -22198)

* پارسايى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم7

( پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دنيا را كوچك شمرد و در22203- 22204) ( آن را خوار مىشمرد و در22211- 22215چشم ديگران آن را ناچيز جلوه داد. )

( و مىدانست كه22216- 22220نزد ديگران خوار و بى مقدار معرفى فرمود. ) ( و آن22221- 22227خداوند براى احترام به ارزش او دنيا را از او دور ساخت )

( پيامبر صلى الله عليه22228- 22231را براى ناچيز بودنش به ديگران بخشيد. ) (، و ياد آن را در22232- 22235و آله و سلم از جان و دل به دنيا پشت كرد )

( دوست مىداشت كه زينتهاى دنيا از چشم او دور22236- 22240دلش ميراند. ) -22251(، تا از آن لباس فاخرى تهيه نسازد )22241- 22247نگهداشته شود )

(، و براى تبليغ احكامى22252- 22255(، يا اقامت در آن را آرزو نكند )22248 (، و امت اسالمى را با22256- 22259كه قطع كننده عذرهاست تالش كرد )

(، و با بشارتها مردم را به سوى22260- 22263هشدارهاى الزم نصيحت كرد )(، و از آتش جهنم پرهيز داد.22264- 22268بهشت فراخواند )

(22273 -22269)

* ويژگيهاى اهل بيت عليهم السالم8

) كيفر شناسى(PENOLOGY( اشاره به علم: پنولوژى1) 140

-22281(، و از جايگاه رسالت )22274- 22278ما از درخت سرسبز رسالتيم ) (، ما معدنهاى22282- 22284( و محل آمد و شد فرشتگان برخاستيم )22279 -22290( و چشمه سارهاى حكمت الهى هستيم )22285- 22287دانش )22288.)

( و دشمنان و22291- 22295ياران و دوستان ما در انتظار رحمت پروردگارند )كينه توزان ما در انتظار كيفر و لعنت خداوند به سر مىبرند.

(22301 -22296)

______________________________)كيفر شناسى( PENOLOGY( اشاره به علم: پنولوژى1)

211نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1110)

110ترجمه خطبه

)اين خطبه قبل از سيد رضى در ميان دانشمندان به خطبه ديباج معروف بود(.

ره آورد برخى از مبانى اعتقادى1

همانا بهترين چيزى كه انسانها مىتوانند با آن به خداى سبحان نزديك شوند )(، ايمان به خدا و ايمان به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم )22310- 22321 (، كه جهاد قله بلند22326- 22329( و جهاد در راه خداست )22322- 22325 ( بر اساس22333- 22335(، و يكتا دانستن خدا )22330- 22332اسالم )

( بر پاداشتن نماز آيين ملت اسالم )22336- 22337فطرت انسانى است. ) (، و22343- 22348(، و پرداختن زكات تكليف واجب الهى )22338- 22342

(، و حج و22349- 22356روزه ماه رمضان، سپرى برابر عذاب الهى است ) ( و صله22357- 22367عمره، نابود كننده فقر و شستشو دهنده گناهان است. )

(، و22375- 22378( و طول عمر )22368- 22374رحم مايه فزونى مال ) (، و صدقه آشكارا،22379- 22384صدقههاى پنهانى نابود كننده گناهان است )

(، و نيكوكارى، از ذلت و22385- 22391مرگهاى ناگهانى و زشت را باز مىدارد )( به ياد خدا باشيد كه نيكوترين ذكر است )22392- 22398خوارى نگه مىدارد. )

(22406- 22410(، و آنچه پرهيزكاران را وعده دادند آرزو كنيد )22399- 22405 (، از راه و رسم پيامبرتان22411- 22414كه وعده خدا راستترين وعدههاست )

-22421( كه بهترين راهنماى هدايت است )22415- 22418پيروى كنيد ) (، رفتارتان را با روش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تطبيق دهيد كه22419

هدايت كنندهترين روشهاست.

(22427 -22422)

ارزش قرآن2

(، و آن را نيك بفهميد22428- 22435و قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است ) ( از نور آن شفا و بهبودى خواهيد كه شفاى22436- 22441كه بهار دلهاست. )

(، و قرآن را نيكو تالوت كنيد كه سود22442- 22447سينههاى بيمار است ) (، زيرا عالمى كه به غير علم خود عمل22448- 22453بخشترين داستانهاست )

كند، چونان جاهل سرگردانى است كه از بيمارى نادانى شفا نخواهد گرفت ) ( و حسرت و اندوه22467- 22470(، بلكه حجت بر او قويتر )22454- 22466

( و در پيشگاه خدا سزاوارتر به نكوهش است.22471- 22474بر او استوارتر )

(22479 -22475( )1111)

111ترجمه خطبه

هشدار از دنيا پرستى1

( پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را از دنياى حرام22480- 22487) (، زيرا در كام شيرين، و در ديده انسان سبز و22488- 22492مىترسانم )

(، در شهوات و خواهشهاى نفسانى پوشيده شده22493- 22495رنگارنگ است ) (، با22498- 22500(، و با نعمتهاى زود گذر دوستى مىورزد )22496- 22497)

(، و در لباس آرزوها خود را نشان22501- 22503متاع اندك زيبا جلوه مىكند ) (،22507- 22509(، و با زينت غرور خود را مىآرايد )22504- 22506مىدهد )

(، و كسى از اندوه آن ايمن نيست.22510- 22512شادى آن دوام ندارد )

(22516 -22513)

213نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

شناخت ماهيت دنيا2

(،22517- 22518دنياى حرام بسيار فريبنده و بسيار زيان رساننده است ) -22522(، فنا پذير و مرگبار )22519- 22520دگرگون شونده و ناپايدار )

(، و آنگاه كه به دست22523- 22524(، و كشندهاى تبهكار است )22521 آرزومندان افتاد و با خواهشهاى آنان دمساز شد مىنگرند كه جز سرابى بيش نيست

( »زندگى چون22537- 22543( كه خداى سبحان فرمود: )22525- 22536) آبى ماند كه از آسمان فرو فرستاديم و به وسيله آن گياهان فراوان روييد سپس

( و خدا22554- 22555(، باد آنها را پراكنده كرد )22544- 22553خشك شده ) ( كسى از دنيا شادمانى نديد جز22556- 22562بر همه چيز قادر و تواناست«. )

(، هنوز با خوشىهاى دنيا22563- 22572آن كه پس از آن با اشك و آه روبرو شد )

( كه با ناراحتيها و پشت كردن آن مبتال22573- 22578روبرو نشده است )(، شبنمى از رفاه و خوشى دنيا بر كسى فرود نيامده )22579- 22583مىگردد ) -22594( جز آن كه سيل بالها همه چيز را از بيخ و بن مىكنند. )22584- 22589 ( هر گاه صبحگاهان به يارى كسى برخيزد، شامگاهان خود را به ناشناسى22590 (، اگر از يك طرف شيرين و گوارا باشد از طرف ديگر22595- 22604مىزند )

( كسى از فراوانى نعمتهاى دنيا كام نگرفت )22605- 22615تلخ و ناگوار است. ) -22626( جز آن كه مشكالت و سختىها دامنگير او شد )22616- 22621 ( جز آن كه22627- 22633(، شبى را در آغوش امن دنيا به سر نبرده )22622

(، بسيار22634- 22638صبحگاهان بالهاى ترس و وحشت بر سر او كوبيد ) (، فانى و22639- 22642فريبنده است و آنچه در دنياست نيز فريبندگى دارد )

141(22643- 22646زودگذر است، و هر كس در آن زندگى مىكند فنا مىپذيرد. )

روش برخورد با دنيا3

( كسى كه به قدر22647- 22654در زاد و توشه آن جز تقوا خيرى نيست. ) (، و آن كس كه در22655- 22660كفايت از آن بردارد در آرامش به سر مىبرد )

پى به دست آوردن متاع بيشترى از دنيا باشد وسائل نابودى خود را فراهم كرده ) ( بسا افرادى كه22668- 22672(، و به زودى از دست مىرود. )22661- 22667

( و23257- 23262به دنيا اعتماد كردند، ناگهان مزه تلخ مصيبت را بدانها چشاند ) ( چه انسانهاى22673- 22678بسا صاحب اطمينانى كه به خاك و خونش كشيد. )

(، و بسا فخر فروشانى22685- 22690با عظمتى را كه خوار و كوچك ساخت ) -22698( حكومت دنيا نا پايدار )22691- 22696را كه به خاك ذلت افكند. )

(، گواراى آن شور )22699- 22701(، عيش و زندگانى آن تيره و تار )22697 -22710(، غذاى آن زهر )22705- 22707(، و شيرينى آن تلخ )22702- 22704 (، زنده آن در22711- 22713(، و اسباب و وسائل آن پوسيده است )22708

-22720(، و تندرست آن گرفتار بيمارى است )22714- 22716معرض مردن ) (، و عزيزان آن شكست22721- 22722(، حكومت آن بر باد رفته )22717 ( و پناه آورنده22726- 22728(، متاع آن نكبت آلود )22723- 22725خورده )

آن و غارت زده خواهد بود.

(22731 -22729)

عبرت از گذشتگان4

آيا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمىبريد؟ كه عمرشان از شما طوالنىتر )( و آرزويشان درازتر )22741- 22743( و آثارشان با دوامتر )22732- 22740 ( و لشكريانشان انبوهتر22747- 22749( و افرادشان بيشتر )22744- 22746

141 µµ(1تروپىµµو آن )( با طرح اصل فنا پذيرى دنيا و زندگى، اصل دوم ترموديناميك) تبديل ماده به انرژىENTROPY سµµµير جهµµµان وجµµµود بطµµµرف پµµµيرى و نµµµابود شµµµدن( تأييµµµد مىگµµµردد، و اصµµµالت مµµµاده) ماترياليسµµµم( و اصµµµالت

طبيعت) ناتوراليسم( و اصالت انرژى) انرژيسم( ضربه پذير مىگردد.

( و آن را22753- 22756( دنيا را چگونه پرستيدند؟ )22750- 22752بودند؟ ) و سپس از آن رخت بر بستند و142(22757- 22760چگونه بر خود گزيدند؟ )

رفتند:

______________________________ ( با طرح اصل فنا پذيرى دنيا و زندگى، اصل دوم ترموديناميك )تبديل ماده به1)

سير جهان وجود بطرف پيرى و نابود شدن( تأييد ENTROPYانرژى( و آنتروپى مىگردد، و اصالت ماده )ماترياليسم( و اصالت طبيعت )ناتوراليسم( و اصالت

انرژى )انرژيسم( ضربه پذير مىگردد.

)تاريخ شناسى( CHRONOLOGY( اشاره به: كرونولوژى2)

215نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و22761- 22766بى توشهاى كه آنان را براى رسيدن به منزلگاه كفايت كند ) ( آيا شنيدهايد كه دنيا22767- 22770بى مركبى كه آنان را به منزلشان رساند. )

( يا به گونهاى يارى شان داده )22771- 22778خود را فداى آنان كرده باشد؟ ) ( نه22782- 22785( يا با آنان به نيكى به سر برده باشد؟ )22779- 22781

هرگز!! بلكه سختى و مشكالت دنيا چنان به آنها رسيد كه پوست و گوشتشان را ( و با22789- 22791(، با سختىها آنان را سست )22786- 22788دريد )

( و بينى آنان را به خاك ماليد )22792- 22794مصيبتها ذليل و خوارشان كرد ) ( و گردش روزگار را بر ضد22798- 22800( و لگد مال كرد )22795- 22797

( شما ديديد كه دنيا آن كس را كه برابر آن22801- 22805آنها برانگيخت. )(، و آن را برگزيد، و بر همه چيز مقدم داشت )22806- 22811فروتنى كرد )

(، كه گويا جاودانه مىماند، نشناخت و روى خوش نشان نداد تا آن22812- 22816 ( آيا جز گرسنگى توشهاى22817- 22821( )22812- 22816كه از دنيا رفت! )

-22830( آيا جز در سختى فرودشان نياورد؟ )22822- 22826به آنها سپرد؟ ) ( و سرانجامش جز22831- 22835( و آيا روشنى دنيا جز تاريكى )22827

پشيمانى بود؟

(22839 -22836)

پرهيز از دنياى حرام5

آيا شما چنين دنيايى را بر همه چيز مقدم مىداريد و بدان اطمينان مىكنيد؟ ) ( پس دنيا بد22846- 22848( يا در آرزوى آن به سر مىبريد؟ )22840- 22845

(، و يا از خطرات آن22849- 22853خانهاى است براى كسى كه خوشبين باشد ) ) تاريخ شناسى(CHRONOLOGY( اشاره به: كرونولوژى2) 142

(- كه آن را22861- 22864( پس بدانيد- و مىدانيد )22854- 22860نترسد. ) ( و پند گيريد از آنها كه22865- 22869ترك مىكنيد و از آن رخت بر مىبنديد! )

گفتند:

( سپس آنان را به22870- 22878»چه كسى از ما نيرومندتر است؟« ) (، و در22879- 22884گورهايشان سپردند بى آن كه سواره كارانشان خوانند )

-22890( بى آن كه همسايگانشان نامند )22885- 22887قبرها فرود آوردند ) -22900(، و از خاك كفنها )22891- 22896(، از سطح زمين، قبرها )22888 ( كه22901- 22904(، و از استخوانهاى پوسيده همسايگانى پديد آمدند )22897

( و هيچ ستمى را باز نمىدارند )22905- 22909هيچ خوانندهاى را پاسخ نمىدهند ) ( نه از باران22914- 22917( و نه به نوحهگرى توجهى دارند. )22910- 22913

-22926( و نه از قحط سالى نوميد مىگردند. )22918- 22921خوشحال ) (، همسايه يكديگرند اما از22927- 22930( گرد هم قرار دارند و تنهايند )22922

(، فاصلهاى با هم ندارند ولى هيچ گاه به ديدار يكديگر22931- 22935هم دورند ) ( بردبارانى22939- 22942( نزديكان از هم دورند )22936- 22938نمىروند. )

(، بى خبرانى كه حسد در22943- 22946هستند كه كينهها از دل آنان رفته ) -22954( نه از زيان آنها ترسى )22947- 22951دلشان فرو مرده است. )

( درون زمين را به22955- 22958(، و نه به دفاع آنها اميدى وجود دارد. )22952 ( و خانههاى تنگ و22959- 22962جاى سطح آن براى ماندن انتخاب كردند ) ( به جاى زندگى با22963- 22965تاريك را به جاى خانههاى وسيع برگزيدند. )

(، و به جاى نور، ظلمت را برگزيدند )22966- 22968خويشاوندان، غربت را ) (، به زمين باز گشتند چونان كه در آغاز آن را پا برهنه و عريان22969- 22971

(، و با اعمال خود به سوى22975- 22976( )22972- 22974ترك گفتند ) (، آنسان كه خداى22977- 22986زندگى جاويدان و خانه هميشگى كوچ كردند )

سبحان فرمود:

»چنانكه آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز مىگردانيم، وعدهاى بر ماست و همانااين كار را انجام خواهيم داد«.

(23001 -22987)

217نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1112)

112ترجمه خطبه

)در اين خطبه از فرشته مرگ و كيفيت گرفتن ارواح سخن ايراد كرد(

عجز انسان از درك فرشتگان )فرشته مرگ(

( آيا هنگامى كه فرشته مرگ به خانهاى در آمد، از آمدن او آگاه23002- 23019) ( آيا هنگامى كه يكى را قبض روح مىكند او را مىبينى؟23020- 23025مىشوى؟ )

( آيا23032- 23038( بچه را چگونه در شكم مادر مىميراند؟ )23026- 23031) ( يا روح به اجازه خداوند به23039- 23044از راه اندام مادر وارد مىشود؟ )

( يا همراه كودك در شكم مادر به سر مىبرد؟ )23045- 23049سوى او مىآيد؟ ) آن كس كه آفريدهاى چون خود را نتواند وصف كند، چگونه143(23050- 23055

مىتواند خداى خويش را وصف نمايد؟

(23064 -23056( )1113)

113ترجمه خطبه

پرهيز دادن از دنيا پرستى1

( شما را از دنيا پرستى مىترسانم، زيرا منزلگاهى است براى23065- 23071) -23082(، نه منزلى براى هميشه مانده است. )23072- 23078كوچ كردن )

( و با زينت و زيبايى23083- 23085( دنيا خود را با غرور زينت داده )23079( خانهاى است كه نزد خداوند بى مقدار است )23086- 23088مىفريبد. )

(، و خوبى آن با23093- 23095(، زيرا كه حالل آن با حرام )23089- 23092 (، و شيرينى23099- 23101(، و زندگى در آن با مرگ )23096- 23098بدى )

(، خداوند آن را براى دوستانش23102- 23104آن با تلخىها در آميخته است )( و در بخشيدن آن به دشمنانش دريغ نفرمود. )23105- 23109انتخاب نكرد. )

-23120(، و شر آن آماده )23116- 23117( خير دنيا اندك )23110- 23115(، و ملك آن غارت شده )23121- 23123(، و فراهم آمدهاش پراكنده )23118 ( چه23127- 23129(، و آبادانى آن رو به ويرانى نهاده است. )23124- 23126

( و عمر23130- 23135ارزشى دارد خانهاى كه پايههاى آن در حال فروريختن ) ( و چه لذتى دارد زندگانى23136- 23141آن چون زاد و توشه پايان مىپذيرد؟ )كه چونان مدت سفر به آخر مىرسد؟

(23146 -23142)

روش برخورد با دنيا2

(، و23147- 23153مردم! آنچه را خدا واجب كرده جزو خواستههاى خود بدانيد ) (، و پيش از آن كه23154- 23160در پرداختن حقوق الهى از او يارى طلبيد )

( همانا زاهدان اگر23161- 23169مرگ شما را بخواند گوش به دعوت او دهيد. ) ( و اگر چه شادمان باشند23170- 23178چه خندان باشند، قلبشان مىگريد )

143 µµ(1اشاره به: ميستى سيسم )MYSTICISMوم از درك آنµµرى و علµµاعتقاد به هر چيز اسرار آميز كه عقل بش ( عاجزند(

( و اگر چه براى نعمتهاى فراوان مورد23179- 23184اندوه آنان شديد است )غبطه ديگران قرار گيرند اما با نفس خود در دشمنى بسيارى قرار دارند.

(23193 -23185)

نكوهش از غفلت زدگان3

(، و آرزوهاى فريبنده جاى آن را23194- 23199ياد مرگ از دلهاى شما رفته )(23200- 23203گرفته است. )

______________________________ )اعتقاد به هر چيز اسرار آميز كه عقل MYSTICISM( اشاره به: ميستى سيسم1)

بشرى و علوم از درك آن عاجزند(

219نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و متاع زودرس دنيا23204- 23209و دنيا بيش از آخرت شما را تصاحب كرده ) بيش از متاع جاويدان آخرت در شما نفوذ كرده است و دنيا زدگى قيامت را از

-23222( همانا شما برادران دينى يكديگريد )23210- 23215يادتان برده است. )(، چيزى جز درون پليد و نيت زشت، شما را از هم جدا نساخته است )23216 -23236(، نه يكديگر را يارى مىدهيد، نه خير خواه يكديگريد )23223- 23231 -23242( و نه چيزى به يكديگر مىبخشيد و نه به يكديگر دوستى مىكنيد. )23232 ( شما را چه شده است كه با به دست آوردن متاعى اندك از دنيا شادمان23237

( و از متاع بسيار آخرت كه از دست مىدهيد اندوهناك23243- 23249مىگرديد! ) ( اما با از دست دادن چيزى اندك از دنيا مضطرب23250- 23256نمىشويد! )

-23267( كه آثار پريشانى در چهرهها آشكار مىگردد )23257- 23262شده ) (، گويا اين دنيا محل زندگى جاودان23268- 23274( و بى تابى مىكنيد )23263

-23282( و وسائل آن براى هميشه از آن شماست. )23275- 23277شما ) ( چيزى شما را از عيب جويى برادر دينى باز نمىدارد جز آن كه مىترسيد23278

( در بى اعتنايى به23283- 23298مانند آن عيب را در شما به رختان كشند. ) (، و هر يك از شما دين را23299- 23306آخرت و دوستى دنيا يك دل شدهايد )

(، و از اين كار خشنوديد همانند كارگرى23307- 23313تنها بر سر زبان مىآوريد ) ( و خشنودى موالى خود را فراهم23314- 23319كه كارش را به پايان رسانده )

كرده است.

(23323 -23320( )1114)

114ترجمه خطبه

ارزش ستايش و شهادت به يگانگى خدا1

(، و23333- 23337ستايش خداوندى را سزاست كه حمد و ستايش را به نعمتها ) ( خداى را بر نعمتهايش23338- 23340نعمتها را به شكرگزارى پيوند داد! )

( و23344- 23347( كه بر بالهايش. )23341- 23343آنگونه ستايش مىكنيم ) براى به راه آوردن نفس سركش كه در برابر اوامر الهى سستى مىكند و در

-23361ارتكاب زشتىها كه نهى فرمود شتاب دارد، از خدا يارى مىخواهيم ) ( و23362- 23367(، و از گناهانى كه علم خدا به آنها احاطه دارد )23348

(23368- 23370كتابش آنها را بر شمرده و ثبت كرده، طلب آمرزش مىكنيم: ) (، و كتابى كه چيزى23371- 23373علم خداوندى كه كمترين نارسايى نداشته )

( به خدا ايمان داريم، ايمان كسى كه غيبها23374- 23377را وانگذاشته است. )(، و بر آنچه وعده دادهاند آگاه است )23378- 23384را به چشم خود ديده )

( و23389- 23392(، ايمانى كه اخالص آن شرك را زدوده، )23385- 23388 ( و گواهى مىدهيم كه خدايى23393- 23395يقين آن شك را نابود كرده است. )

(، و گواهى23396- 23406نيست جز خداى يكتا، نه شريكى دارد و نه همتايى ) مىدهيم كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست »كه

( اين دو گواهى )شهادتين( گفتار23407- 23419درود خدا بر او و خاندانش باد« )(، و كردار و عمل را به پيشگاه خدا مىرسانند )23420- 23422را باال مىبرند )

-23430(، ترازويى كه اين دو گواهى را در آن نهند سبك نباشد )23423- 23425(، و اگر بردارند با چيزى ديگرى سنگين نخواهد شد.23426

(23436 -23431)

سفارش به تقوى2

اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم، كه زاد و توشه سفر قيامت ( تقوا توشهاى است كه به منزل رساند، پناهگاهى است23437- 23447است. )

( بهترين گوينده آن را به گوش مردم خوانده23448- 23452كه ايمن مىگرداند. ) ( و بهترين شنونده آن را فرا گرفت، پيامبرى كه بهتر از هر كس23453- 23456)

( پس خواننده، دعوت خود را به23457- 23460سخن را به گوش مردم رساند. ) ( اى بندگان23461- 23465خوبى شنواند، و شنونده خود را رستگار گرداند. )

-23474خدا! همانا تقواى الهى دوستان خدا را از انجام محرمات باز مىدارد ) (، تا آن كه23475- 23478(، و قلبهايشان را پر از ترس خدا مىسازد )23466

شبهاى آنان با

221نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و روزهايشان با تحمل تشنگى و روزهدارى، سپرى23479- 23481بى خوابى ) ( و23485- 23487(، كه آسايش آخرت را با رنج دنيا )23482- 23484مىگردد )

(23488- 23490سيراب شدن آنجا را با تحمل تشنگى دنيا به دست آوردند. )

(،23491- 23495اجل و مرگ را نزديك ديده و در اعمال نيكو شتاب كردهاند )آرزوهاى دنيايى را دروغ خواندند و مرگ به درستى نگريستند.

(23500 -23496)

شناخت دنيا3

( از دگرگونىها، و23501- 23507آرى همانا دنيا خانه نابود شدن، رنج بردن ) (، و از نشانه نابودى، آن كه: روزگار كمان23508- 23511عبرت گرفتن است )

(، و زخمش بهبودى23512- 23520خود را به زه كرده، تيرش به خطا نمىرود ) -23527(، زنده را با تير مرگ هدف قرار مىدهد )23521- 23524ندارد )

(، و نجات23528- 23530(، و تندرست را با بيمارى از پا در مىآورد )23525 ( دنيا خورنده ايست كه سيرى ندارد23531- 23533يافته را به هالكت مىكشاند. )

(، و23537- 23540(، و نوشندهاى است كه سيراب نمىشود )23534- 23536) -23549نشانه رنج دنيا آن كه آدمى جمع آورى مىكند آنچه را كه نمىخورد )

(، پس23550- 23554(، و مىسازد بنايى كه خود در آن مسكن نمىكند )23541 ( و نه خانهاى به23555- 23562به سوى پروردگار خود مىرود نه مالى برداشته )

( و نشانه دگرگونى دنيا آن كه، كسى كه23563- 23566همراه برده است. ) (23567- 23573ديروز مردم به او ترحم مىكردند امروز حسرت او را مىخورند ) (،23574- 23576و آن كس را كه حسرت او مىخوردند امروز به او ترحم مىكنند )

و اين نيست مگر براى نعمتهايى كه به سرعت دگرگون مىشود، و بالهايى كه ( و نشانه عبرت انگيز بودن دنيا، آن كه،23577- 23584ناگهان نازل مىگردد. )

آدمى پس از تالش و انتظار تا مىرود به آرزوهايش برسد، ناگهان مرگ او فرا -23598(، نه به آرزو رسيده )23585- 23595رسيده، اميدش را قطع مىكند )

( سبحان الله!23599- 23602(، و نه آنچه را آرزو داشته باقى مىماند. )23596 ( و سيراب شدن از آن، چه تشنگى23603- 23607شادى دنيا چه فريبنده )

( نه23611- 23613( و سايه آنچه سوزان است! )23608- 23610زاست! ) ( و نه گذشته را مىتوان باز گرداند23614- 23616زمان آمده را مىشود رد كرد )

(، پس منزه و پاك است خداوند! چقدر زنده به مرده نزديك23617- 23620) ( و چه دور است مرده از زنده كه از23621- 23629است براى پيوستن به آن )

آنان جدا گشته؟

(23636 -23630)

ارزيابى دنيا و آخرت4

(، و چيزى23637- 23644چيزى بدتر از شر و بدى نيست جز كيفر و عذاب آن ) ( همه چيز دنيا23645- 23652نيكوتر از خير و نيكى وجود ندارد جز پاداش آن. )

(، و هر چيز از آخرت ديدن23653- 23661شنيدن آن بزرگتر از ديدن آن است ) ( پس كفايت مىكند شما را23662- 23670آن بزرگتر از شنيدن آن است. )

-23678(، و خبر دادن از پنهانىهاى آخرت )23671- 23674شنيدن از ديدن ) (. آگاه باشيد، هر گاه از دنياى شما كاهش يابد و به آخرت افزوده گردد23675

بهتر از آن است كه از پاداش آخرت شما كاسته و بر دنياى شما افزوده شود. ) ( چه بسا كاهش يافتههايى كه سود آور است، و افزايش23679- 23698

(، همانا به آنچه فرمان داده شديد23699- 23705داشتههايى كه زيان آور بود ) (، و آنچه23706- 23714گستردهتر از چيزى است كه شما را از آن باز داشتند )

-23722بر شما حالل است، بيش از چيزى است كه بر شما حرام كردهاند ) -23727(، پس آنچه را اندك است براى آنچه كه بسيار است ترك كنيد )23715 (، و آنچه را بر شما تنگ گرفتهاند به خاطر آنچه كه شما را در گشايش23723

( خداوند روزى شما را ضمانت كرده )23728- 23732قرار دادند انجام ندهيد. ) (، پس23737- 23739( و شما را به كار و تالش امر فرموده )23733- 23736

(،23740- 23750نبايد روزى تضمين شده را بر آنچه كه واجب شده مقدم داريد ) -23760با اينكه به خدا سوگند آنچنان نادانى و شك و يقين به هم آميخته است )

(، و23761- 23768( كه گويا روزى تضمين شده بر شما واجب است )23751(23769- 23776آنچه را كه واجب كردهاند، برداشتند. )

223نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

، و از فرارسيدن مرگ144(23777- 23778پس در اعمال نيكو شتاب كنيد ) (، زيرا آنچه از روزى كه از دست رفته، اميد23779- 23782ناگهانى بترسيد )

(،23783- 23793بازگشت آن وجود دارد، اما عمر گذشته را نمىشود باز گرداند ) (23794- 23801آنچه را امروز از بهره دنيا كم شده مىتوان فردا به دست آورد )

(، به23802- 23811اما آنچه ديروز از عمر گذشته، اميد به بازگشت آن نيست ) (23815- 23818( و از گذشته نا اميد باشيد. )23812- 23814آينده اميدوار )

)از خدا بترسيد و جز بر مسلمانى نميريد(

(23830 -23819( )1115)

115ترجمه خطبه

)در خواستن باران از خدا در شهر كوفه ايراد فرمود(

دعا براى طلب باران

-23841( خداوندا! كوههاى ما از بى آبى شكاف خورده )23831- 23837) ( و دامهاى ما در آغلهاى خود23842- 23844( و زمين ما غبار آلود )23838

( و چون زن بچه مرده فرياد23848- 23851( )23845- 23847سرگردانند )144 µµ(1نقد مكتب ولونتاريسم )VOLUNTARISM،دµµبرى را نفى مىكنµµمكتب اصالت اراده و اختيار( كه هر گونه ج (

زيرا در اسالم انسان با كمك خدا عمل مىكند.

(، و از رفت و آمد بى حاصل به سوى چراگاهها و23852- 23857مىكشند ) ( بار خدايا! بر23863- 23866( )23858- 23862آبشخورها، خسته شدهاند! )

-23873( و فرياد و آه شتران ماده رحمت آور )23867- 23870ناله گوسفندان ) ( و نالههايشان در23874- 23878(، خدايا به سرگردانى آنها در راهها )23871

( بار خدايا! هنگامى به سوى تو بيرون23879- 23882خوابگاهها رحمت آور. ) (، و ابرهاى پر باران از23883- 23890آمديم كه خشكسالى پياپى هجوم آورده )

-23894ما پشت كرده و خشك و نامهربان بدون بارش قطرهاى باران گذشتند. ) ( و حل كننده مشكالت هر23895- 23897( خدايا! تو اميد هر بيچاره )23891

(، خدايا تو را مىخوانيم، در اين هنگام كه23898- 23900طلب كننده مىباشى ) -23907(، و ابر رحمت بر ما نمىبارد )23901- 23904همه نا اميد شدهاند )

(، ما را به كردار ما عذاب23908- 23910( و حيوانات ما نابود گرديدند )23905 ( خدايا!23914- 23917(، و به گناهان ما كيفر ندهى. )23911- 23913نكنى )

(23924- 23926( و بهار پر آب )23918- 23923رحمت خود را با ابر پر باران ) و گياهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما، بارانى درشت قطره بر ما فرو

( و آنچه از23932- 23936( كه مردگان را زنده )23927- 23931فرست ) خدايا! ما را با بارانى145(23937- 23942دست ما رفته به ما باز گرداند. )

(، فراگير و به همه23943- 23947سيراب كن كه زنده كننده، سيراب سازنده )(، گياه آن بسيار )23948- 23953جا رونده، پاكيزه و با بركت، گوارا و پر نعمت )

( و برگهايش23956- 23957(، شاخههاى آن به بار نشسته )23954- 23955 ( تا با چنان بارانى بنده ناتوان را توان23958- 23959تازه و آب دار باشد )

-23970(، و شهرهاى مردهات را زنده سازى )23960- 23964بخشى )(، خدايا! بارانى ده كه بسيار ببارد تا زمينهاى بلند ما پر گياه شود )23965 ( و نعمتهاى23977- 23980(، و در زمينهاى پست روان گردد )23971- 23976

(، تا با آن ميوههاى ما بسيار23981- 23984فراوان در اطراف ما گسترش يابد ) (، و سرزمينهاى23989- 23992(، گلههاى ما زنده و فراوان )23985- 23988)

(،23993- 23996دورتر از ما نيز بهرمند گردند )

______________________________ )مكتب اصالت اراده و اختيار( كه هر VOLUNTARISM( نقد مكتب ولونتاريسم1)

گونه جبرى را نفى مىكند، زيرا در اسالم انسان با كمك خدا عمل مىكند.

BIOGENESISM( با طرح اين حقيقت كه زنده كننده خداست، علم بيوژنسيز2) تأييد مىكند كه زنده از زنده و حيات از حيات پديد مىآيد و از ماده خود بخود چيزى بوجود نخواهد آمد، مثل وجود كرم در سيب كه انگلهاى كرم در شكوفهها ماندهاند

و رشد كردند و سپس تبديل به كرم شدهاند.

225نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص: 145 µµ(2با طرح اين حقيقت كه زنده كننده خداست، علم بيوژنسيز )BIOGENESISMده وµµتأييد مىكند كه زنده از زن

حيات از حيات پديد مىآيد و از ماده خود بخود چيزى بوجود نخواهد آمد، مثل وجود كرم در سيب كه انگلهµµاى كµµرم درشكوفهها ماندهاند و رشد كردند و سپس تبديل به كرم شدهاند.

( اينها همه از بركات23997- 24000و روستاهاى ما از آن نيرومند شوند. ) -24009گسترده و بخششهاى فراوان تو باشد كه بر سرزمينهاى فقر زده )

( خداوندا! بارانى24010- 24012( و حيوانات وحشى ما نازل مىگردد. )24001( دانه درشت كه پياپى براى سيراب شدن گياهان ما ببارد )24013- 24017ده! )

(، و24020- 24023(، چنانكه قطرات آن يكديگر را برانند )24018- 24019 (، نه رعد و برقى24024- 24028دانههاى آن به شدت برهم كوبيده شوند )

(، و كوچك و پراكنده24032- 24035(، و ابرى بى ثمر )24029- 24031بىباران ) -24043(، و نه دانههاى ريز باران همراه با بادهاى سرد. )24036- 24039)

( خدايا بارانى پر آب فرو فرست كه قحطى زدگان به نعمتهاى فراوان24040 ( كه24048- 24051( و آثار خشكسالى از ميان برود )24044- 24047رسند )

همانا، تويى خداوندى كه پس از نا اميد شدن مردم باران را فرو مىفرستى و رحمت خود را همه جا گسترش مىدهى و تويى سرپرست نظام آفرينش كه به

ستودن سزاوارى.

( مىگويم: )24052- 24065)

»انصاحت جبالنا«

(، و »انصاح24079- 24086يعنى كوهها بر اثر خشكى از هم شكافته است ) (24087- 24091الثوب« وقتى گفته مىشود كه لباس از هم شكافته باشد )

-24104»انصاح النبت و صاح و صوح« به هنگامى كه گياه خشك گردد مىگويند )( و جمله24105- 24106( و همه اين چند واژه به يك معنا است. )24092

»و هامت دوابنا«

( و24107- 24116از ماده »هيام« به معنى عطش است. )

»حدابير السنين«

جمع »حدبار« به معناى شترى است كه بر اثر راه رفتن ناتوان شده است. ) ( امام صلى الله عليه و آله و سلم سالهاى قحطى را به چنين24117- 24128

( »ذو الرمه« شاعر مىگويد: )24129- 24135شترى تشبيه كرده است. )24138 -24136)

على الخسف او نرمى بها بلداحدا بير ما تنفك اال مناخةقفرا

شتران ناتوانى كه هيچ گاه از هم جدا نمىگردند جز در خوابگاهها يا اينكه آنها را در( و جمله24139- 24150محيطهاى بى آب و علف قرار دهند. )

»و ال قزع ربابها«

(24157- 24162( يعنى از قطعات كوچك و پراكنده ابر نباشد )24151- 24156)و جمله

»و ال شفان ذهابها«

(24169- 24175( در تقدير »و ال ذات شفان ذهابها« است )24163- 24168) ( و »ذهاب« به معنى بارانهاى نرم24176- 24179»شفان« به معنى باد سرد )

( و كلمه »ذات« حذف گرديد زيرا شنونده به ان آگاه24180- 24183مىباشد. )بود(.

(24188 -24184( )1116)

116ترجمه خطبه

هجرى براى تشويق كوفيان به نبرد نهايى38)اين خطبه در شهر كوفه در سال (24189- 24197ايراد شد( )

ويژگىهاى پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم1

خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را فرستاد تا دعوت كننده به حق، و گواه ( پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بدون24198- 24205اعمال خلق باشد. )

(، و در راه24206- 24213سستى و كوتاهى، رسالت پروردگارش را رسانيد ) ( پيامبر صلى الله24214- 24223خدا با دشمنانش بدون عذر تراشى جنگيد. )

(، و روشنى بخش چشم24224- 24226عليه و آله و سلم پيشواى پرهيزكاران )هدايت شدگان است.

( )و از همين خطبه است(24227- 24230)

اندرز ياران2

-24240مردم! اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است با خبر بوديد ) -24244(، از خانهها كوچ مىكرديد، در بيابانها سرگردان مىشديد )24231 ( و چونان زنان مصيبت24245- 24247(، و بر كردارتان اشك مىريختيد )24241

( سرمايه خود را بدون نگهبان و24248- 24251ديده بر سر و سينه مىزديد ) ( و هر كدام از شما تنها به كار خود24252- 24261جانشين رها مىكرديد )

( افسوس، آنچه را به24262- 24271مىپرداختيد، و به ديگرى توجهى نداشتيد. )

(، و از آنچه شما را ترساندند،24272- 24276شما تذكر دادند فراموش كرديد ) (، و24281- 24283( گويا عقل از سرتان پريده )24277- 24280ايمن گشتيد! )

كارهاى شما آشفته شده است.

(24287 -24284)

227نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

تعريف يارانى كه به شهادت رسيدند3

-24295به خدا سوگند، دوست داشتم كه خدا ميان من و شما جدايى اندازد، ) -24302( و مرا به كسى كه نسبت به من سزاوارتر است ملحق فرمايد. )24288 (،24303- 24307( به خدا سوگند، آنان مردمى بودند، نيك انديش )24296

(، و24310- 24311(، گويندگان حق )24308- 24309ترجيح دهنده بردبارى )( پيش از ما به راه راست قدم گذاشته )24312- 24313ترك كنندگان ستم. )

( و در به دست آوردن زندگى24318- 24321( و شتابان رفتند )24314- 24317جاويدان آخرت و كرامت گوارا، پيروز شدند.

(24324 -24322( )24327 -24325)

خبر از خونريزى و شكمبارگى حجاج بن يوسف ثقفى4

آگاه باشيد، به خدا سوگند پسركى از طايفه ثقيف )حجاج بن يوسف( بر شما (، سبزه24328- 24336مسلط مىگردد كه هوسباز و گردن كش و ستمگر است )

( و چربى شما را آب24337- 24338زارهاى »اموال و داراييها« شما را مىچرد )146(24342- 24344( ابو وذحه: بس كن. )24339- 24341مىكند. )

(، چون ماجرايى با حجاج دارد، او را24345- 24348)وذحه، نوعى سوسك است )( )24349- 24355»ابو وذحه« خطاب فرمود، كه اينجا جاى آوردن آن نيست )

( »مىگويند وذحه، سوسك مخصوصى است حجاج را گزيد كه24356- 24364بدنش ورم كرد و مرد«(

(1117)

117ترجمه خطبه

سرزنش انسانهاى خود پرست

-24379نه اموال خود را در راه خدايى كه آن مالها را روزى شما كرد مىبخشيد ) -24386(، نه جانها را در راه خداى جان آفرين به خطر مىافكنيد! )24375

هجرى است.95 هجرى متولد و مرگ او در سال 41( حجاج بن يوسف ثقفى است كه در سال 1) 146

( اما24387- 24390( دوست داريد مردم براى خدا شما را گرامى دارند )24380 ( از فرود آمدن در24391- 24396خودتان مردم را در راه خدا گرامى نمىداريد! )

(، و از جدايى با نزديكترين24397- 24402خانههاى گذشتگان عبرت گيريد )برادران و دوستان پند پذيريد.

(24407 -24403( )1118)

118ترجمه خطبه

هجرى در ستايش از ياران ايراد كرد(36)پس از جنگ جمل در سال

ستودن ياران نيكوكار.

( و برادران دينى من24417- 24420( شما ياران حق )24408- 24416)(، در روز جنگ چون سپر محافظ دور كننده ضربتها )24421- 24424مىباشيد ) (، با كمك24429- 24432(، و در خلوتها محرم اسرار منيد )24425- 24428

(، و24433- 24435شما پشت كنندگان به حق را مىكوبم و به راه مىآورم ) (، پس مرا، با خير24436- 24439فرمانبردارى استقبال كنندگان را اميدوارم )

(، و سالم از هر گونه شك و ترديد، يارى كنيد. )24440- 24444خواهى خالصانه ) به خدا سوگند! من به مردم از خودشان سزاوارترم.147(24445- 24447

(24452 -24448)

______________________________ هجرى متولد و مرگ او در سال41( حجاج بن يوسف ثقفى است كه در سال 1)

هجرى است.95

( بر اساس نقل طبرى و واقدى اين سخنان را پس از جنگ جمل خطاب به2)اصحاب خود ايراد فرمود.

229نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1119)

119ترجمه خطبه

هجرى مردم را براى سركوبى معاويه38)پس از جنگ صفين و نهروان، در سال ( فرمود شما را چه شده، آيا الل24453- 24467فراخواند، سكوت كردند. )

( گروهى گفتند اى امير المؤمنين، اگر تو حركت كنى با24468- 24474هستيد؟ )(24652- 24654تو حركت مىكنيم(. )

( بر اساس نقل طبرى و واقدى اين سخنان را پس از جنگ جمل خطاب به اصحاب خود ايراد فرمود.2) 147

علل نكوهش كوفيان.1

( و به راه عدل24475- 24484شما را چه مىشود؟ هرگز ره رستگارى نپوييد! ) ( آيا در چنين شرايطى سزاوار است كه من از24485- 24491هدايت نگرديد! )

( هم اكنون بايد مردى از شما كه من از24492- 24495شهر خارج شوم؟ ) شجاعت و دالورى او راضى و به او اطمينان داشته باشم، به سوى دشمن كوچ

كند.

(24503 -24496)

مسئوليتهاى رهبرى2

و براى من سزاوار نيست كه لشكر و شهر و بيت المال و جمع آورى خراج و (، و گرفتن حقوق درخواست كنندگان را24518- 24536قضاوت بين مسلمانان )

(، آنگاه با دستهاى بيرون روم، و به دنبال دستهاى به24537- 24541رها سازم ) (، و چونان تير نتراشيده در جعبهاى خالى به اين سو و24542- 24547راه افتم )

( من چونان محور سنگ آسياب )24548- 24553آن سو سرگردان شوم! ) (، بايد بر جاى خود استوار بمانم تا همه امور كشور، پيرامون من24554- 24558

(، اگر من از محور خود دور24559- 24563و به وسيله من به گردش در آيد ) -24570( و سنگ زيرين آن فرو ريزد! )24564- 24567شوم مدار آن بلرزد )

( به خدا24571- 24575( به حق خدا سوگند كه اين پيشنهاد بدى است! )24568 سوگند! اگر اميدوارى به شهادت در راه خدا را نداشتم، پاى در ركاب كرده از ميان

-24602شما مىرفتم، و شما را نمىطلبيدم چندان كه باد شمال و جنوب مىوزد ) (، رويگردان از24603- 24604(، زيرا شما بسيار طعنه زن، عيب جو )24576

( ما دام كه افكار شما پراكنده است24605- 24606حق، و پر مكر و حيلهايد. ) (، من شما24613- 24616( )24607- 24612فراوانى تعداد شما سودى ندارد )

(، آن24617- 24627را به راه روشنى بردم كه جز هالك خواهان، هالك نگردند ) ( و آن كس كه24628- 24631كس كه استقامت كرد به سوى بهشت شتافت )

لغزيد در آتش سرنگون شد.

(24636 -24632( )1120)

120ترجمه خطبه

ياد آورى ويژگىهاى اهل بيت عليه السالم و اندرز ياران

(، وفاى به24647- 24651( به خدا سوگند! تبليغ رسالتها )24637- 24646) (، و تفسير اوامر و هشدارهاى الهى به من آموزش داده24652- 24654پيمانها ) (، درهاى دانش و روشنايى امور انسانها نزد ما اهل بيت24655- 24657شده )

( آگاه باشيد كه24664- 24666( )24658- 24663پيامبر عليهم السالم است. )

-24675( و راههاى آن آسان و راست است )24667- 24672قوانين دين يكى ) -24681(، كسى كه از آن برود به قافله و سر منزل رسد، و غنيمت برد )24673 -24688(، و هر كس كه از آن راه نرود گمراه شده پشيمان گردد. )24676 ( مردم! براى آن روز كه زاد و توشه ذخيره مىكنند، و اسرار آدميان فاش24682

(24689- 24697مىگردد، عمل كنيد. )

231نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

كسى كه از خرد خويش بهرمند نگردد براى پند گرفتن از عقل و فكر ديگرانعاجزتر است، كه آن غائب براى كمك كردن از عقل حاضر او ناتوان تر است. )

(، و24710- 24714( از آتشى بپرهيزيد كه حرارتش شديد )24698- 24709 (،24718- 24720(، و زيور آن غل و زنجير )24715- 24717عمق آن ناپيدا )

( آگاه باشيد! نام24721- 24723آشاميدنى آن زرد آب و چرك جوشان است. ) نيكى كه خدا براى كسى ميان مردم قرار دهد، بهتر از مالى است كه براى ديگران

148(24724- 24742باقى مىگذارد كه او را ستايش نمىكنند. )

(1121)

121ترجمه خطبه

گفت: ما را از حكميت نهى149)پس از پذيرش »حكميت« در صفين، يكى از ياران ( ما نمىدانيم كدام24751- 24764فرمودى، سپس پذيرفتى و داور تعيين كردى! )

( امام دست بر روى دست24765- 24769يك از اين دو كار درست است؟ )(24770- 24777كوبيد و با تأسف فرمود( )

علل شكست كوفيان و پذيرش »حكميت«1

اين سزاى كسى است كه بيعت با امام خود را ترك گويد، و پيمان بشكند. ) ( به خدا سوگند، هنگامى كه شما را به جنگ با معاويه فراخواندم،24778- 24782

-24798خوشايندتان نبود، ولى خداوند خير شما را در آن قرار داده بود ) ( و24799- 24801(، اگر مقاومت مىكرديد، شما را راهنمايى مىكردم )24783

(، اگر24802- 24805اگر به انحراف مىرفتيد شما را به راه راست برمىگرداندم ) (، در24806- 24809سر باز مىزديد، دوباره شما را براى مبارزه آماده مىكردم )

( اما دريغ، با كدام نيرو24810- 24811آن صورت وضعيتى مطمئن داشتيم. ) ( شگفتا، مىخواهم به24812- 24817بجنگم؟ و به چه كسى اطمينان كنم؟ )

-24824وسيله شما بيمارىها را درمان كنم ولى شما درد بى درمان من شدهايد ) (، كسى را مىمانم كه خار در پايش رفته و با خار ديگرى مىخواهد آن را24818

z\E\E به كز او ماند سراى زرنگار\z نام نيكو گر بماند ز آدمى\s\iُ( سعدى:\1) 148 ( اين شخص أشعث بن قيس بود كه همه جا، همواره روحيه اعتراض داشت و خود از عوامل پذيرش حكميت2) 149

بود.

در حالى كه مىداند خار در تن او بيشتر شكند و150(،24825- 24827بيرون كشد )( خدايا! طبيب اين درد مرگبار به جان آمده )24828- 24833بر جاى ماند. )

(، و آب رسان اين شوره زار ناتوان شده است.24834- 24840

(24845 -24841)

وصف ياران شهيدى كه وفادار بودند2

(، قرآن24846- 24852كجا هستند مردمى كه به اسالم دعوت شده و پذيرفتند ) (، به سوى جهاد بر24853- 24856تالوت كردند و معانى آيات را شناختند )

انگيخته شده چونان شترى كه به سوى بچه خود روى مىآورد شيفته جهاد گرديدند ) (، و گرداگرد24866- 24869(، شمشيرها از نيام بر آوردند )24857- 24865

(، بعضى24870- 24878زمين را گروه گروه، صف به صف، احاطه كردند ) ( هيچ گاه از زنده ماندن كسى در24879- 24883شهيد، و برخى نجات يافتند. ) (، و در مرگ شهيدان نيازى به24884- 24886ميدان جنگ شادمان نبودند )

(، با گريههاى طوالنى از ترس خدا، چشمهايشان24887- 24891تسليت نداشتند ) (، و از روزهدارى فراوان، شكمهايشان الغر و به پشت24892- 24895ناراحت )

-24903( لبهايشان از فراوانى دعا خشك )24896- 24899چسبيده بود. ) (، و بر24904- 24907(، و رنگهاى صورت از شب زندهدارىها زرد )24900

( آنان برادران24908- 24911چهرههايشان غبار خشوع و فروتنى نشسته بود. ) (، و بر ماست كه تشنه مالقاتشان باشيم24912- 24914من هستند كه رفتهاند )

(، و از اندوه و فراقشان انگشت حسرت به دندان بگيريم.24915- 24919)

(24924 -24920)

هشدار از فريب كارى شيطان3

(، تا24925- 24929 راههاى خود را به شما آسان جلوه مىدهد )151همانا شيطان، (، و به24930- 24936گرههاى محكم دين شما را يكى پس از ديگرى بگشايد )

(24937- 24940جاى وحدت و هماهنگى، بر پراكندگى شما بيفزايد. )

______________________________( سعدى:1)

به كز او ماند سراى زرنگارنام نيكو گر بماند ز آدمى

( ضرب المثل است براى كسانى كه بيهوده تالش مىكنند.3) 150151 µ(4انµالم را پريشµكر اسµاص لشµرو عµه عمµµر و حيلµµا مكµه بµمقصود امام در اينجا از شيطان، معاويه است ك )

ساخت.

( اين شخص أشعث بن قيس بود كه همه جا، همواره روحيه اعتراض داشت و2)خود از عوامل پذيرش حكميت بود.

( ضرب المثل است براى كسانى كه بيهوده تالش مىكنند.3)

( مقصود امام در اينجا از شيطان، معاويه است كه با مكر و حيله عمرو عاص4)لشكر اسالم را پريشان ساخت.

233نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و24944- 24948از وسوسه و زمزمه و فريب كارى شيطان روى گردانيد ) ( و به جان24949- 24954نصيحت آن كس را كه خيرخواه شماست گوش كنيد، )

و دل بپذيريد.

(24958 -24955( )1122)

122ترجمه خطبه

)پس از پافشارى خوارج در شورشگرى، امام عليه السالم به قرارگاهشان رفت و ( آيا همه شما در جنگ صفين24959- 24976خطاب به جمع خوارج فرمود:( )

-24992( گفتند بعضى بوديم و برخى حضور نداشتيم. )24977- 24983بوديد؟ )( فرمود: به دو گروه تقسيم شويد، تا متناسب با هر كدام سخن گويم. )24984 ( دو25006- 25010( )25001- 25005( )24996- 25000( )24993- 24995

( ساكت باشيد، به حرفهايم25011- 25014دسته شدند، امام ندا در داد كه: )( و با جان و دل به سوى من توجه كنيد )25015- 25020گوش فرا دهيد )

(، و هر كس را براى گواهى سوگند دادم با علم گواهى دهد. )25021- 25024 ( كه25031- 25035( آنگاه سخنان طوالنى مطرح فرمود )25025- 25030

(25036- 25040)برخى از آن خطبه اين است( )

سياست استعمارى قرآن بر سر نيزه كردن1

آنگاه كه شاميان در گرما گرم جنگ، و در لحظههاى پيروزى ما، با حيله و نيرنگ، و -25053مكر و فريب كارى قرآنها را بر سر نيزه بلند كردند شماها نگفتيد كه: )

( از ما25054- 25057( »شاميان، برادران ما و هم آيين ما هستند؟ )25041 -25064مىخواهند از خطاى آنان بگذريم. و راضى به حاكميت كتاب خدا شدهاند )

(، نظر ما اين است كه حرفشان را قبول كنيم و از آنان دست برداريم؟« )25058( اما من به شما گفتم كه:25065- 25070

-25079اين توطئه، ظاهرش ايمان و باطن آن دشمنى و كينه توزى است ) (، پس در25080- 25085(، آغاز آن رحمت و پايان آن پشيمانى است )25071

(، و از راهى كه در پيش25086- 25088همين حال به مبارزه ادامه دهيد )(، و در جنگ دندان بر دندان فشاريد )25089- 25091گرفتهايد منحرف نشويد )

(، و به نداى ندا دهند اى گوش ندهيد، زيرا اگر پاسخ داده شوند25092- 25096گمراه كنندهاند، و اگر رها گردند خوار و ذليل شوند، كه همواره چنين بود. )

( اما دريغ! شماها را ديدم كه به خواستههاى شاميان گردن25097- 25109 ( سوگند به خدا! اگر از آن سرباز25110- 25118نهاديد، و حكميت را پذيرفتيد )

(، و خدا گناه آن را در پرونده25119- 25126مىزدم مسئول پىآمدهاى آن نبودم ) ( به خدا سوگند! اگر هم حكميت را مىپذيرفتم به25127- 25131من نمىافزود. )

( زيرا قرآن با من است، از آن25132- 25140اين كار سزاوار پيروى بودم )هنگام كه يار قرآن گشتم از آن جدا نشدم.

(25148 -25141)

وصف ياران جهادگر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم2

(، و همانا جنگ و25149- 25154ما با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بوديم ) -25166كشتار گرداگرد پدران، فرزندان، برادران و خويشاوندان ما دور مىزد )

(، اما از وارد شدن هر مصيبت و شدتى جز بر ايمان خود نمىافزوديم )25155 (، و بيشتر در پيمودن راه حق، و تسليم بودن برابر اوامر الهى، و25167- 25175

شكيبايى بر درد جراحتهاى سوزان، مصمم مىشديم.

(25187 -25176)

هدف مبارزه با شاميان3

235نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

اما امروز با پيدايش زنگارها در دين، كژىها و نفوذ شبههها در افكار، تفسير و تأويل -25207دروغين در دين، با برادران مسلمان خود به جنگ خونين كشانده شديم )

-25215(، پس هر گاه احساس مىكنيم چيزى باعث وحدت ماست )25188 ( و به وسيله آن با يكديگر نزديك مىشويم، و شكافها را پر و باقى مانده25208

(، به آن تمايل نشان مىدهيم، آن را25216- 25222پيوندها را محكم مىكنيم )گرفته و ديگر راه را ترك مىگوييم.

(25228 -25223( )1123)

123ترجمه خطبه

-25239)به هنگام نبرد در جنگ صفين خطاب به سربازان خويش فرمود( )25229)

آموزش روانى در جنگ1

هر كدام از شما در صحنه نبرد با دشمن، در خود شجاعت و دالورى احساس كرد ) (، به25251- 25257(، و برادرش را سست و ترسو يافت )25240- 25250

-25270شكرانه اين برترى بايد از او دفاع كند، آنگونه كه از خود دفاع مىكند ) -25275(، زيرا اگر خدا بخواهد او را چون شما دالور و شجاع گرداند. )25258 ( همانا مرگ به سرعت در جستجوى شماست، آنها كه در نبرد مقاومت25271 (، و آنها كه فرار مىكنند، هيچ كدام را از چنگال مرگ25276- 25282دارند )

( و همانا گرامىترين مرگها كشته شدن در راه25283- 25286رهايى نيست ) ( سوگند به آن كس كه جان پسر ابو طالب در دست25287- 25290خداست. )

اوست، هزار ضربت شمشير بر من آسانتر است از مرگ در بستر استراحت، درمخالفت با خداست.

(25310 -25291)

هشدار از كوتاهى در نبرد2

گويى شما را در برخى از حملهها، در حال فرار، ناله كنان چون گلهاى از سوسمار ( كه نه حقى را باز پس مىگيريد، و نه ستمى را باز25311- 25317مىنگرم ) (،25325- 25328(، اينك اين شما و اين راه گشوده )25318- 25324مىداريد )

-25330نجات براى كسى است كه خود را به ميدان افكنده به مبارزه ادامه دهد )(، و هالكت از آن كسى است كه سستى ورزد.25329

(25333 -25331( )1124)

124ترجمه خطبه

-25343 هجرى در جنگ صفين براى تشويق ياران به جهاد فرمود( )37)در سال 25334)

آموزش نظامى )تاكتيكهاى رزم انفرادى(1

(، و آنها كه كاله25344- 25345زره پوشيدهها را در پيشاپيش لشكر قرار دهيد ) (، دندانها را در نبرد روى25346- 25348خود ندارند، در پشت سر قرار گيرند )

(، كه تأثير ضربت شمشير را بر سر كمتر مىكند )25349- 25352هم بفشاريد ) -25362(، در برابر نيزههاى دشمن، پيچ و خم به خود دهيد )25353- 25357 (،25363- 25365( كه نيزهها را مىلغزاند و كمتر به هدف اصابت مىكند )25358

( و دل را25366- 25371چشمها را فرو خوابانيد، كه بر دليرى شما مىافزايد. ) (، صداها را آهسته و خاموش سازيد كه سستى را25372- 25374آرام مىكند )

( پرچم لشكر را باال داريد و پيرامون آن را خالى25375- 25380مىزدايد. )

( و مدافعان25388- 25393( و جز به دست دالوران )25381- 25387مگذاريد )(،25394- 25397سر سخت خود نسپاريد )

237نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

زيرا آنان كه در حوادث سخت ايستادگى مىكنند، از پرچمهاى خود بهتر پاسدارى -25409( و آن را در دل لشكر نگاه مىدارند )25398- 25406مىنمايند )

-25413(، و از هر سو، از پيش و پس و اطراف، مراقب آن مىباشند )25407 ( و نه از25414- 25417(، نه از آن عقب مىمانند كه تسليم دشمن كنند )25410

( هر كس بايد برابر25418- 25422آن پيشى مىگيرند كه تنها رهايش سازند. ) ( و به يارى برادر خود نيز25423- 25425حريف خود بايستد و كار او را بسازد )

(، و مبارزه با حريف خود را به برادر مسلمان خود25426- 25429بشتابد ) ( كه او در برابر دو حريف، قرار گيرد، حريف خود، و25430- 25435وامگذارد )

حريف برادرش.

(25441 -25436)

آموزش معنوى سربازان2

به خدا سوگند! اگر از شمشير دنيا فرار كنيد از شمشير آخرت سالم نمىمانيد ) -25461(، شما بزرگان عرب و شرافتمندان برجستهايد )25442- 25454 ( و ذلت25462- 25466(، در فرار از جنگ، خشم و غضب الهى )25455

(، فرار25470- 25472( و ننگ جاويدان قرار دارد )25467- 25469هميشگى ) ( و بين خود و روز مرگش مانعى25473- 25479كننده بر عمر خود نمىافزايد )

( كيست كه شتابان و با نشاط با جهاد خويش25480- 25486ايجاد نخواهد كرد. )به سوى خدا حركت كند؟

( بهشت در سايه25487- 25493چونان تشنه كامى كه به سوى آب مىرود؟ ) (، امروز در هنگامه نبرد آنچه در دلها و25494- 25497نيزههاى دالوران است )

( به خدا سوگند كه من به ديدار25498- 25500سر زبانهاست آشكار مىشود. ) شاميان در ميدان نبرد شيفتهترم تا آنان بر بازگشت به خانههاشان! كه انتظار آن

( بار خدايا! اگر شاميان از حق روى گرداندند25501- 25509را مىكشند. )(، و در ميانشان اختالف و تفرقه بيفكن )25510- 25515جمعشان را پراكنده )

(، و آنان را براى خطاكاريشان به هالكت رسان.25516- 25518

(25521 -25519)

ضرورت جنگ بى امان براى شكست شاميان3

همانا شاميان، بدون ضربت نيزههايى پياپى هرگز از جاى خود خارج نشوند، ضرباتى كه بدنهايشان را سوراخ نمايد، چنانكه وزش باد از اين سو فرو شده بدان

-25536(، ضربتى كه كاسه سر را بپراكند )25522- 25532سو در آيد ) (، و بازوها و پاها را قطع و25537- 25539(، و استخوانهاى بدن را خرد )25533

( آنان دست بر نمىدارند تا آنگاه كه25540- 25544به اطراف پخش كند! ) -25550دستههاى لشكر پياپى بر آنان حمله كنند و آنها را تيرباران نمايند )

(، و سواران ما هجوم آورند، و صفهايشان را درهم شكنند، و لشكرهاى25545 آنها را تا شهرهايشان152(،25551- 25555عظيم، پشت سر لشكرهاى انبوه )

(، و تا اسبها، سرزمينشان را كه روى در روى25556- 25562عقب برانند )يكديگر قرار دارد، و اطراف چراگاهايشان، و راههاى آنان را، زير سم بكوبند.

(25574 -25570( )1125)

125ترجمه خطبه

)در پاسخ خوارج كه ماجراى حكميت را نمىپذيرفتند قبل از ورود به شهر در نزديكى(25598- 25610كوفه فرمود( )

علل پذيرش حكميت در صفين1

ما افراد را داور قرار نداديم، تنها قرآن را به حكميت »داروى« انتخاب كرديم! ) ( )كه آنها بر سر نيزه كرده و داورى آن را مىخواستند( اين قرآن،25611- 25618

(، زبان25619- 25626خطى است نوشته شده كه ميان دو جلد پنهان است ) (، و نيازمند به كسى است كه آن را ترجمه25627- 25629ندارد تا سخن گويد )

-25640(، و همانا انسانها مىتوانند از آن سخن گويند )25630- 25635كند )25636،)

______________________________ ( الخميس: لشكرى كه از پنج جهت آراسته باشد. عقب، جلو، راست، چپ، و1)

قلب سپاه.

239نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و هنگامى كه شاميان ما را دعوت كردند تا قرآن را ميان خويش داور گردانيم، ما (، در حالى25641- 25659گروهى نبوديم كه به كتاب خداى سبحان پشت كنيم )

كه خداى بزرگ فرمود: »اگر در چيزى خصومت كرديد آن را به خدا و رسول باز ( باز گرداندن آن به خدا اين است كه كتاب او را به25660- 25673گردانيد« )

(، و باز گرداندن به پيامبر صلى الله عليه و آله و25674- 25679داورى بپذيريم ) (، پس اگر از روى25680- 25686سلم اين است كه سنت او را انتخاب كنيم )

( الخميس: لشكرى كه از پنج جهت آراسته باشد. عقب، جلو، راست، چپ، و قلب سپاه.1) 152

-25696راستى به كتاب خدا داورى شود، ما از ديگر مردمان به آن سزاوارتريم ) (، و اگر در برابر سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تسليم باشند ما25687

( اما سخن شما كه چرا ميان خود و آنان25697- 25709بدان اولى و برتريم. ) ( من اين كار را كردم25710- 25720براى حكميت )داورى( مدت تعيين كردى؟ )

-25728تا نادان خطاى خود را بشناسد، و دانا بر عقيده خود استوار بماند )(، و اينكه شايد در اين مدت آشتى و صلح، خدا كار امت را اصالح كند )25721 ( و راه تحقيق و شناخت حق باز باشد، تا در جستجوى حق شتاب25729- 25739

نورزند، و تسليم اولين فكر گمراه كننده نگردند.

(25751 -25740)

سرزنش كوفيان و خوارج گمراه2

همانا برترين مردم در پيشگاه خدا كسى است كه عمل به حق در نزد او دوست داشتنىتر از باطل باشد، هر چند از قدر او بكاهد و به او زيان رساند، و باطل به او

( مردم! چرا حيران و25752- 25776سود رساند و بر قدر او بيفزايد. ) -25783( و از كجا به اينجا آورده شديد؟ )25777- 25779سرگردانيد؟ )

( آماده شويد براى حركت به سوى شاميانى كه از حق روى گرداندند و آن25780 (، و به ستمگرى روى آورده حاضر به پذيرفتن عدالت25784- 25792را نمىبينند )

(، و از25799- 25801(، از كتاب خدا فاصله گرفتند )25793- 25798نيستند ) ( افسوس اى كوفيان! شما وسيلهاى25802- 25804راه راست منحرف گشتند! )

(، و نه ياوران عزيزى كه25805- 25809نيستيد كه بشود به آن اعتماد كرد ) ( شما بد نيروهايى در افروختن آتش25810- 25815بتوان به دامن آنها چنگ زد! )

( چقدر از25821- 25822(، نفرين بر شما. )25816- 25820جنگ هستيد ) (، يك روز آشكارا با آواز بلند شما را25823- 25826دست شما ناراحتى كشيدم )

-25831به جنگ مىخوانم و روز ديگر آهسته در گوش شما زمزمه دارم ) -25836(، نه آزاد مردان راستگويى هستيد به هنگام فراخواندن )25827( و نه برادران مطمئنى براى راز دارى هستيد.25832

(25842 -25837( )1126)

126ترجمه خطبه

)به امام گفتند كه مردم به دنيا دل بستهاند، معاويه با هدايا و پولهاى فراوان آنها را جذب مىكند شما هم از اموال عمومى به اشراف عرب و بزرگان قريش ببخش و

153از تقسيم مساوى بيت المال دست بردار تا به تو گرايش پيدا كنند(

( علت آن بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بيت المال را به طور مساوى بين مسلمانان تقسيم1) 153 مىكرد، اما پس از وفات آن حضرت، ابا بكر و بخصوص عمر و عثمµµان اصµµل تقسµµيم عادالنµµه را رعµµايت نكردنµµد و بµµا انواع تبعيضها و بخششهاى نابجا مردم را به راه ديگرى كشاندند، حال كه امام على عليه السµµالم بµµه خالفت رسµµيد و چونان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مىخواست بيت المال را مساوى تقسيم كند، بسيارى بر آشµµفتند و سµµر بµµه

عدالت اقتصادى امام عليه السالم

( آيا به من دستور مىدهيد براى پيروزى خود، از جور و ستم در25843- 25853) به154(25854- 25862باره امت اسالمى كه بر آنها واليت دارم، استفاده كنم؟ )

(، و25863- 25870خدا سوگند، تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است )ستارگان از پى هم طلوع و غروب مىكنند، هرگز چنين كارى نخواهم كرد! )

( اگر اين اموال از خودم بود به گونهاى مساوى در ميان مردم25871- 25877 -25889( تا چه رسد كه جزو اموال خداست! )25878- 25883تقسيم مىكردم )

( آگاه باشيد!25884

______________________________ ( علت آن بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بيت المال را به طور1)

مساوى بين مسلمانان تقسيم مىكرد، اما پس از وفات آن حضرت، ابا بكر و بخصوص عمر و عثمان اصل تقسيم عادالنه را رعايت نكردند و با انواع تبعيضها و

بخششهاى نابجا مردم را به راه ديگرى كشاندند، حال كه امام على عليه السالم به خالفت رسيد و چونان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مىخواست بيت المال را

مساوى تقسيم كند، بسيارى بر آشفتند و سر به مخالفت بر داشتند.

كه مىگويند، هدف وسيله را mMACHIAVELLISM( طرد تفكر ماكياوليسم2)توجيه مىكند.

241نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-25900بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند، زياده روى و اسراف است ) (، ممكن است در دنيا مقام بخشنده آن را باال برد، اما در آخرت پست25890

( در ميان مردم ممكن است گرامىاش بدارند، اما25901- 25910خواهد كرد، ) ( كسى مالش را در راهى كه25911- 25918در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. )

خدا اجازه نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن كه خدا او را از (، و دوستى آنها را متوجه ديگرى25919- 25935سپاس آنان محروم فرمود )

(، پس اگر روزى بلغزد و محتاج كمك آنان گردد، بدترين25936- 25939ساخت )رفيق و سرزنش كنندهترين دوست خواهند بود.

(25952 -25940( )1127)

127ترجمه خطبه

مخالفت بر داشتند. كه مىگويند، هدف وسيله را توجيه مىكند.mMACHIAVELLISM( طرد تفكر ماكياوليسم2) 154

هجرى در رد اعتقادات خوارج ايراد كرد، خوارج37)قبل از جنگ نهروان در سال عقيده داشتند: كسى كه گناه كبيره انجام دهد كافر و از اسالم خارج شده است،

مگر توبه كند و دوباره مسلمان گردد(

افشاء گمراهى خوارج1

(، پس25972- 25980پس اگر چنين مىپنداريد كه من خطا كرده و گمراه شدم ) چرا همه امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به گمراهى من گمراه مىدانيد؟

( و25988- 25990( و خطاى مرا به حساب آنان مىگذاريد؟ )25981- 25987) ( شمشيرها را بر گردن25991- 25993آنان را براى خطاى من كافر مىشماريد؟ )

نهاده، كور كورانه فرود مىآوريد و گناهكار و بىگناه را به هم مخلوط كرده همه را ( در حالى كه شما مىدانيد،26002- 26008( )25994- 26001يكى مىپنداريد؟ )

155همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم زناكارى را كه همسر داشت (، سپس بر او نماز گزارد، و ميراثش را به26009- 26018سنگسار كرد )

(، و قاتل را كشت و ميراث او را به26019- 26024خانوادهاش سپرد ) (، دست دزد را بريد و زناكارى را كه26025- 26031خانوادهاش بازگرداند )

(، و سهم آنان را از غنائم مىداد )26032- 26039همسر نداشت تازيانه زد ) ( پس پيامبر26045- 26047( تا با زنان مسلمان ازدواج كنند. )26040- 26044

-26052صلى الله عليه و آله و سلم آنها را براى گناهانشان كيفر مىداد ) (، اما سهم26053- 26057(، و حدود الهى را بر آنان جارى مىساخت )26048

(، و نام آنها را از دفتر مسلمين26058- 26063اسالمى آنها را از بين نمىبرد ) ( شما26064- 26070خارج نمىساخت. )پس با انجام گناهان كبيره كافر نشدند( )

-26080( و آلت دست شيطان )26071- 26074)خوارج(، بدترين مردم )(، و عامل گمراهى اين و آن مىباشيد.26075

(26084 -26081)

پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام على عليه السالم2

به زودى دو گروه نسبت به من هالك مىگردند: دوستى كه افراط كند و به غير حق و دشمنى كه در كينه توزى با من زياده روى كرده به راه باطل در156كشانده شود،

( بهترين مردم نسبت به من گروه ميانه رو هستند. از آنها26085- 26105آيد. ) (، همواره با بزرگترين جمعيتها باشيد كه دست خدا با26106- 26113جدا نشويد )

(،26123- 26126. از پراكندگى بپرهيزيد )157(26114- 26122جماعت است )كه انسان تنها بهره شيطان است آنگونه كه گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود )

( محصن: مردى يا زنى را گويند كه همسر دارد و آلوده به زنا مىشود.1) 155( مانند» سبائيه« كه امير المؤمنين عليه السالم را خدا پنداشتند، و آن حضرت آنها را مجازات كرد.2) 156157 µµ(3نقد تفكر: انديويدوليسم )ANDIVIDULISMر اسكوپيسمµµد تفكµµرد( و نقµµالت فµµاص ( ESCOPISMرار ازµµف (

شركت در امور اجتماعى و دولتى( كه در تفكر امام) ع( فرد اصالت ندارد، بلكه بايد با جامعه زندگى كنµµد و از انµµزواپرهيز داشته باشد تا جامعه ساخته شود.

»تفرقه و158(، آگاه باشيد هر كس كه مردم را به اين شعار26127- 26137جدايى« دعوت كند او را بكشيد هر چند كه زير عمامه من باشد.

(26150 -26138)

______________________________( محصن: مردى يا زنى را گويند كه همسر دارد و آلوده به زنا مىشود.1)

( مانند »سبائيه« كه امير المؤمنين عليه السالم را خدا پنداشتند، و آن حضرت2)آنها را مجازات كرد.

)اصالت فرد( و نقد تفكر ANDIVIDULISM( نقد تفكر: انديويدوليسم3) )فرار از شركت در امور اجتماعى و دولتى( كه در تفكر ESCOPISMاسكوپيسم

امام )ع( فرد اصالت ندارد، بلكه بايد با جامعه زندگى كند و از انزوا پرهيز داشتهباشد تا جامعه ساخته شود.

( شعار را به شعار معروف خوارج، »ال حكم اال الله« كه نفى حكومت بود4) تفسير كردهاند كه حاصل آن تفرقه در امت است، ابن ابى الحديد مىگويد: شعار

خوارج آن بود كه موى ميان سر را مىتراشيدند كه تفكر: سكتاريانيسمSECTARIANISME .فرقه گرايى( را نفى مىكند(

243نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

علل پذيرش »حكميت«3

اگر به آن دو نفر )ابو موسى و عمرو عاص( رأى به داورى داده شد، تنها براى اينبود كه آنچه را قرآن زنده كرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بميرانند )

(، زنده كردن قرآن اين است كه دست وحدت به هم دهند و به26151- 26162 (، و ميراندن، از بين بردن پراكندگى و جدايى26163- 26166آن عمل نمايند )

(، پس اگر قرآن ما را به سوى آنان بكشاند آنان را پيروى26167- 26170است )(، و اگر آنان را به سوى ما سوق داد بايد اطاعت كنند. )26171- 26175مىكنيم ) (،26181- 26186( پدر مباد شما را! من شرى براه نيانداخته )26176- 26180

(، و چيزى را بر شما26187- 26191و شما را نسبت به سرنوشت شما نفريفته ) (، همانا رأى مردم شما بر اين قرار گرفت كه26192- 26195مشتبه نساختهام )

دو نفر را براى داورى انتخاب كنند، ما هم از آنها پيمان گرفتيم كه از قرآن تجاوز(، اما افسوس كه آنها عقل خويش را از دست دادند )26196- 26207نكنند )

(، حق را ترك كردند در حالى كه آن را به خوبى مىديدند )26208- 26209 (، چون ستمگرى با هوا پرستى آنها سازگار بود با ستم همراه26210- 26215

( شعار را به شعار معروف خوارج،» ال حكم اال الله« كه نفى حكومت بود تفسير كردهاند كه حاصل آن تفرقه4) 158در امت است، ابن ابى الحديد مىگويد: شعار خوارج آن بود كه موى ميان سر را مىتراشيدند كµµه تفكµµر: سكتاريانيسم

SECTARIANISME.فرقه گرايى( را نفى مىكند (

(، ما پيش از داورى ظالمانهشان با آنها شرط كرديم كه26216- 26221شدند )به عدالت داورى كنند و بر أساس حق حكم نمايند، اما به آن پاى بند نماندند.

(26237 -26222( )1128)

128ترجمه خطبه

هجرى پس از جنگ جمل در شهر بصره در بيان36)از اين سخنرانى در سال حوادث سخت آينده ايراد شد(

پيشگويى امام عليه السالم نسبت به حوادث مهم شهر بصره1

گويا من او را مىبينم كه با لشكرى بدون غبار و159( اى أحنف!26238- 26248) (، و26265- 26268(، و بدون حركات لگامها )26249- 26264سر و صدا )

(، به راه افتاده، زمين را زير قدمهاى خود چون گام26269- 26272شيهه اسبان )2629 پس واى بر كوچههاى آباد )160(،26273- 26278شتر مرغان در مىنوردند )

-26299( و خانههاى زينت شده بصره كه بالهايى چونان بال كركسان )26286- 1 ( واى بر اهل26300- 26303( و ناودانهايى چون خرطومهاى پيالن دارد! )26292

بصره كه بر كشتگان آنان نمىگريند، و از گمشدگانشان كسى جستجو نمىكند ) (، من دنيا را به رو، بر زمين كوبيده و چهرهاش را به خاك ماليدم26304- 26313

-26320(، و پيش از آنچه ارزش دارد، بهايش ندادهام )26314- 26317)(، و با ديدهاى كه سزاوار است به آن نگريستهام.26318

(26323 -26321)

وصف تركهاى مغول2

(26327 -26324)

______________________________ ( أحنف بن قيس از ياران رسول خدا )ع( است كه پيامبر در حق او دعا كرد.1)

مردى با هوش و عاقل بود، در هنگامه جنگ جمل به امير المؤمنين )ع( گفت: سوار براى يارى تو به لشكريان شما ملحق گردم؟ يا با200دوست دارى با

شمشير را از تو باز6000جمعيت »بنى سعيد« از جنگ كناره گيرى كنم؟ كه آنگاه

159 µ(1ود، درµاست كه پيامبر در حق او دعا كرد. مردى با هوش و عاقل ب )( أحنف بن قيس از ياران رسول خدا) ع سوار بµµراى يµµارى تµµو بµµه لشµµكريان شµµما ملحµق200هنگامه جنگ جمل به امير المؤمنين) ع( گفت: دوست دارى با

شمشµµير را از تµµو بµµاز مىدارم. امµµام) ع(6000گردم؟ يا با جمعيت» بنى سعيد« از جنگ كناره گيرى كنم؟ كه آنگµµاه فرمود از جنگ كناره بگير! پس از جنگ و فتح بصره خود را به امام رساند و به ياران آن حضرت ملحق شد.

(55 ص 1) سفينة البحار ماده حنف- و- اسد الغابة ج ( آيا واقعيتهاى ياد شده به عمليات غواصان رزمنده ايران در حمله به شهر بصره ارتباط ندارد؟ كه از زير آب2) 160

بدون سر و صدا و گرد و غبارى با پاهاى چونان پاى شتر مرغ پيش مىرفتند؟

مىدارم. امام )ع( فرمود از جنگ كناره بگير! پس از جنگ و فتح بصره خود را بهامام رساند و به ياران آن حضرت ملحق شد.

(55 ص 1)سفينة البحار ماده حنف- و- اسد الغابة ج

( آيا واقعيتهاى ياد شده به عمليات غواصان رزمنده ايران در حمله به شهر2) بصره ارتباط ندارد؟ كه از زير آب بدون سر و صدا و گرد و غبارى با پاهاى چونان

پاى شتر مرغ پيش مىرفتند؟

245نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-26334گويا آنان را مىبينم كه با رخسارى چونان سپرهاى چكش خورده ) (، كه اسبهاى اصيل26335- 26338(، لباسهايى از ديباج و حرير پوشيده )26328

( و آنچنان كشتار و خونريزى دارند كه مجروحان26339- 26342را يدك مىكشند ) ( و فراريان از اسير شدگان26343- 26352از روى بدن كشتگان حركت مىكنند )

( )يكى از اصحاب گفت: اى امير مؤمنان تو را علم غيب26353- 26358كمترند. ) ( امام عليه السالم خنديد و به آن مرد كه از طايفه بنى26359- 26369دادند؟ )

كلب بود فرمود(

(26377 -26370)

جايگاه علم غيب3

-26384اى برادر كلبى! اين اخبارى كه اطالع مىدهم علم غيب نيست ) ، علمى است كه از دارنده علم غيب )پيامبر صلى الله عليه و آله و161(26378

(، همانا علم غيب علم قيامت است، و آنچه خدا26385- 26391سلم( آموختهام ) ( »علم قيامت در نزد خداست، خدا26392- 26403در گفته خود آورده كه: )

باران را نازل كرده و آنچه در شكم مادران است مىداند، و كسى نمىداند كه فردا ( پس خداوند26404- 26432چه خواهد كرد؟ و در كدام سرزمين خواهد مرد؟« )

،162سبحان، از آنچه در رحم مادران است، از پسر يا دختر، از زشت يا زيبا (، و از آن26433- 26454سخاوتمند يا بخيل، سعادتمند يا شقى آگاه است )

( يا در بهشت همسايه و26455- 26460كسى كه آتشگيره آتش جهنم است ) (26461- 26465دوست پيامبران عليهم السالم است، از همه اينها آگاهى دارد. )

(26466- 26474اين است آن علم غيبى )ذاتى( كه غير از خدا كسى نمىداند. ) جز اينها، علومى است كه خداوند به پيامبرش تعليم داده )علم غيب اكتسابى( و او

(، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى26475- 26484به من آموخته است )

) علم غيب(PRESCIENCE( اشاره به: پرسانيس1) 161 ) زيبا شناسى(AECTHETICS( اشاره به علم: آ اس تيكس2) 162

-26490من دعا كرد كه خدا اين دسته از علوم و اخبار را در سينهام جاى دهد )( و اعضاء و جوارح بدن من از آن پر گردد.26485

(26494 -26491( )1129)

129ترجمه خطبه

)در اين خطبه امام عليه السالم در باره اندازهها و مقياسها صحبت فرمود ) (، چون سيد رضى بخشى از سخنرانى را آورده است همه26495- 26504

مباحث مربوط به مقياسها در اينجا نيامده است(

وصف جامعه مسخ شده مسلمين1

بندگان خدا! شما و آنچه از اين دنيا آرزومنديد، مهمانانى هستيد كه مدتى معين (، بدهكارانى هستيد كه مهلت كوتاهى26505- 26515براى شما قرار داده شده )

(، چه26516- 26523در پرداخت آن داريد، و اعمال شما همگى حفظ مىشود ) (، و زحمتكشانى كه26524- 26526بسيارند تالشگرانى كه به جايى نرسيدند )

( در روزگارى هستيد كه خوبى به آن پشت كرده و26527- 26530زيان ديدند. ) (، و طمع شيطان26531- 26547مىگذرد، و بدى بدان روى آورده، پيش مىتازد )

( هم اكنون روزگارى است كه26548- 26555در هالكت مردم بيشتر مىگردد. )(، نيرنگ و فريبش همگانى )26556- 26559ساز و برگ شيطان تقويت شده )

-26565(، و به دست آوردن شكار براى او آسان است. )26560- 26562 ( آيا جز فقيرى مىبينى26566- 26571( به هر سو مىخواهى نگاه كن! )26563

( يا ثروتمندى كه نعمت خدا26572- 26577كه با فقر دست و پنجه نرم مىكند؟ ) ( و با بخل ورزيدن در اداء حقوق الهى، ثروت26578- 26583را كفران كرده )

( يا سركشى كه گوش او از شنيدن26584- 26590فراوانى گرد آورده است؟ )پند و اندرزها كر است؟

(26598 -26591)

عبرت گرفتن از دنيا2

______________________________)علم غيب( PRESCIENCE( اشاره به: پرسانيس1)

)زيبا شناسى( AECTHETICS( اشاره به علم: آ اس تيكس2)

247نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( كجايند آزاد مردان و26599- 26602كجايند خوبان و صالحان شما؟ )( كجايند پرهيزكاران در كسب و كار؟ )26603- 26607سخاوتمندان شما؟ )

(26613- 26616( كجايند پاكيزگان در راه و رسم مسلمانى؟ )26608- 26612آيا جز اين است كه همگى رخت بستند و رفتند؟ و از اين جهان پست و گذران )

(26626- 26628( و تيره كننده عيش و شادمانى گذشتند؟ )26617- 26625 مگر نه اين است كه شما وارث آنها بر جاى آنان تكيه زديد، و در ميان چيزهاى بى

ارزش قرار داريد كه لبهاى انسان به نكوهش آن مىجنبد؟ تا قدر آنها را كوچك ( پس در اين26629- 26645شمرده و براى هميشه يادشان فراموش گردد. )

( فساد26646- 26652. ) »الذين إذا أصابتهم مصيبة قالوا إنا«نگرانىها بايد گفت: آشكار شد، نه كسى باقى مانده كه كار زشت را دگرگون كند، و نه كسى كه از

( شما با چنين وضعى مىخواهيد در26653- 26661نافرمانى و معصيت باز دارد. ) ( و26662- 26670خانه قدس الهى و جوار رحمت پروردگارى قرار گيريد؟ )

( هرگز خدا را نسبت به بهشت26671- 26675عزيزترين دوستانش باشيد؟ ) (، و جز با عبادت، رضايت او را26676- 26681جاويدانش نمىتوان فريفت )

( نفرين بر آنان كه امر به معروف مىكنند26682- 26687نمىتوان به دست آورد. ) (، و نهى از منكر دارند و خود مرتكب آن26688- 26693و خود ترك مىنمايند )

مىشوند.

(26699 -26694( )1130)

130ترجمه خطبه

هجرى وقتى كه عثمان، حضرت ابا ذر را به بيابان خشك ربذه تبعيد30)در سال مىكرد، فرمانى صادر كرد كه كسى حق ندارد او را بدرقه كند. امام عليه السالم و فرزندانش اعتنايى به آن نكرده و ابا ذر را بدرقه كردند. ايشان به هنگام بدرقه او

(26700- 26712فرمود( )

خدا گرايى در مبارزه با ستمگران

اى ابا ذر! همانا تو براى خدا به خشم آمدى، پس اميد به كسى داشته باش كه به (، اين مردم براى دنياى خود از تو26713- 26722خاطر او غضبناك شدى )

(، پس دنيا را كه26723- 26731ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدى ) (، و با دين خود26732- 26737به خاطر آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار )

( اين دنيا پرستان چه26738- 26743كه براى آن ترسيدى از اين مردم بگريز. ) (، و چه بى نيازى26744- 26748محتاجند به آنچه كه تو آنان را از آن ترساندى )

( و به زودى خواهى يافت كه چه26749- 26753از آنچه آنان تو را منع كردند. ) -26761كسى فردا سود مىبرد؟ و چه كسى بر او بيشتر حسد مىورزند؟ )

( اگر آسمان و زمين درهاى خود را بر روى بندهاى ببندند و او از خدا26754 (26762- 26779بترسد، خداوند راه نجاتى از ميان آن دو براى او خواهد گشود. )

آرامش خود را تنها در حق جستجو كن، و جز باطل چيزى تو را به وحشت نيندازد.

2 را مىپذيرفتى، تو را دوست داشتند )163( اگر تو دنياى اين مردم26780- 26788)(، و اگر سهمى از آن بر مىگرفتى دست از تو بر مىداشتند.26789- 6792

(26797 -26793( )1131)

131ترجمه خطبه

)اين خطبه در منبر كوفه ايراد شد و به خطبه »منبريه« معروف است كه در آن -26812علل پذيرش حكومت و صفات يك رهبر عادل را بيان مىدارد( )

26798)164

علل نكوهش كوفيان1

-26818(، و دلهاى پريشان و پراكنده )26813- 26815اى مردم رنگارنگ ) ( و عقلهايشان از آنها غايب و26819- 26820(، كه بدنهايشان حاضر )26816

( من شما را به سوى حق مىكشانم، اما چونان26821- 26824دور است! ) ( هيهات كه با26825- 26836بزغالههائى كه از غرش شير فرار كنند مىگريزيد! )

(، و كجىهاى را كه26837- 26842شما بتوانم تاريكى را از چهره عدالت بزدايم )در حق راه يافته است نمايم.

(26846 -26843)

______________________________( منظور امام در اينجا، عثمان و معاويه و امويان است.1)

.120( تذكرة الخواص، ابن جوزى، ص 2)

249نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

فلسفه حكومت اسالمى2

خدايا تو مىدانى كه جنگ و درگيرى ما براى به دست آوردن قدرت و حكومت ) (، بلكه مىخواستيم26859- 26865( و دنيا و ثروت نبود )26847- 26858

(، و در26866- 26871نشانههاى حق و دين تو را به جايگاه خويش باز گردانيم ) (، تا بندگان ستمديدهات در26872- 26876سرزمينهاى تو اصالح را ظاهر كنيم )

(، و قوانين و مقررات فراموش شده تو26877- 26880أمن و أمان زندگى كنند )بار ديگر اجراء گردد.

(26885 -26881)( منظور امام در اينجا، عثمان و معاويه و امويان است.1) 163.120( تذكرة الخواص، ابن جوزى، ص 2) 164

شرائط رهبر اسالمى3

خدايا من نخستين كسى هستم كه به تو روى آورد، و دعوت تو را شنيد و اجابت (، در نماز، كسى از من جز رسول خدا صلى الله عليه و آله26886- 26894كرد )

(، همانا شما دانستيد كه سزاوار نيست26895- 26901و سلم پيشى نگرفت ) بخيل بر ناموس و جان و غنيمتها و احكام مسلمين، واليت و رهبرى يابد، و امامت

(، تا در اموال آنها حريص گردد )26902- 26922مسلمين را عهده دار شود ) (، و نادان نيز لياقت رهبرى ندارد تا با نادانى خود مسلمانان را به26923- 26926

(، و ستمكار نيز نمىتواند رهبر مردم باشد، كه با26927- 26931گمراهى كشاند ) (، و نه26932- 26936ستم حق مردم را غصب و عطاهاى آنان را قطع كند )

كسى كه در تقسيم بيت المال عدالت ندارد زيرا در اموال و ثروت آنان حيف و (، و رشوه خوار26937- 26944ميل مىكند و گروهى را بر گروهى مقدم مىدارد )

در قضاوت نمىتواند امام باشد زيرا كه براى داورى با رشوه گرفتن حقوق مردم را (، و آن كس كه سنت26945- 26956پايمال، و حق را به صاحبان آن نمىرساند )

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ضايع مىكند لياقت رهبرى ندارد زيرا كه امتاسالمى را به هالكت مىكشاند.

(26962 -26957( )1132)

132ترجمه خطبه

ستايش پروردگار1

(، و بر26974- 26981خدا را ستايش مىكنيم بر آنچه گرفته، و آنچه بخشيده ) ( خداوندى26982- 26987نعمتهايى كه عطا كرده و آزمايشهايى كه انجام داد. )

( و در باطن هر چيزى حضور دارد )26988- 26990كه بر هر چيز پنهانى آگاه ) (، به آنچه در سينههاست آگاه و بر آنچه ديدهها دزدانه مىنگرد26991- 26994

(، و گواهى مىدهم كه خدا يكى است و جز او خدايى26995- 27002داناست ) ( و گواهى مىدهم كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله27003- 27008نيست )

(، آن گواهى كه با او درون و27009- 27015و سلم برگزيده و فرستاده اوست )بيرون، قلب و زبان، هماهنگ باشد.

(27023 -27016)

ضرورت ياد مرگ2

( به خدا سوگند، اين كه مىگويم بازى نيست، جدى و حقيقت27024- 27025) (، و آن چيزى جز مرگ27034- 27037( )27026- 27033است، دروغ نيست )

-27047نيست، كه بانگ دعوت كنندهاش رسا، و به سرعت همه را ميراند! )

-27053 پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فريب ندهند )165(27038 (، همانا گذشتگان را ديدى كه ثروتها اندوختند و از فقر و بيچارگى وحشت27048

داشتند و با آرزوهاى طوالنى فكر مىكردند در امانند، و مرگ را دور مىپنداشتند،ديدى كه چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟

( و از خانه أمن كوچشان داد؟27054- 27080و آنان را از وطنشان بيرون راند؟ )( كه بر چوبه تابوت نشستند،27081- 27084)

______________________________( حاديه: آواز خواندنى كه شتران را به شتاب مىراند.1)

251نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و بر دوش گرفته و با27085- 27092و مردم آن را دست به دست مىكردند؟ ) ( آيا نديديد آنان را كه27093- 27098سر انگشت خويش نگاه مىداشتند؟ )

(، و كاخهاى استوار مىساختند )27099- 27104آرزوهاى دور و دراز داشتند ) (، چگونه27108- 27110(، و مالهاى فراوان مىاندوختند )27105- 27107

( و اموال جمع آورى شدهشان تباه27111- 27114خانههايشان گورستان شد؟ ) ( و زنان27119- 27122( و از آن وارثان گرديد؟ )27115- 27118و پراكنده )

( نه مىتوانند چيزى به حسنات27123- 27126آنها با ديگران ازدواج كردند؟ )( و نه از گناه توبه كنند!27127- 27130بيفزايند )

(27135 -27131)

تقوا و روش برخورد با دنيا3

-27141كسى كه جامه تقوا بر قلبش بپوشاند، كارهاى نيكوى او آشكار شود ) ( پس در به دست آوردن27142- 27144(، و در كارش پيروز گردد. )27136

(، و براى رسيدن به27145- 27146بهرههاى تقوا فرصت غنيمت شماريد ) (، زيرا دنيا27147- 27150بهشت جاويدان رفتارى متناسب با آن انجام دهيد )

( گذرگاهى است تا در27151- 27157براى زندگى هميشگى شما آفريده نشده، ) (، پس با شتاب، آماده كوچ كردن27158- 27167آن زاد و توشه آخرت برداريد )

( و مركبهاى راهوار براى حركت مهيا داريد.27168- 27171باشيد )

(27175 -27172( )1133)

133ترجمه خطبه

( حاديه: آواز خواندنى كه شتران را به شتاب مىراند.1) 165

عظمت پروردگار1

دنيا و آخرت، خدا را فرمانبردار است، و سر رشته هر دو به دست او است. ) -27208( آسمانها و زمينها كليدهاى خويش را به او سپردند )27195- 27201 (، و درختان شاداب و سر سبز، صبحگاهان و شامگاهان در برابر خدا27202

(، و از شخههاى درختان نور سرخ رنگى شعلهور27209- 27216سجده مىكنند ) (، به فرمان او ميوههاى رسيده را به انسانها تقديم27217- 27223شده )

مىدارند.

(27229 -27224)

ويژگىهاى قرآن2

( سخنگويى است كه هيچ گاه27230- 27236كتاب خدا، قرآن، در ميان شما ) (، خانهاى27237- 27240زبانش از حق گويى كند و خسته، و همواره گوياست )

(، و صاحب عزتى27241- 27245است كه ستونهاى آن هرگز فرو نمىريزد )است كه يارانش هرگز شكست ندارند.

(27250 -27246)

ويژگىهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم3

خدا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را پس از يك دوران طوالنى كه ديگر ( زمانى كه ميان طرفداران مذاهب27251- 27259پيامبران نبودند، فرستاد: )

( پس او را در27260- 27263گوناگون نزاع در گرفته و راه اختالف مىپيمودند. ) پى پيامبران فرستاد و وحى را با فرستادن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ختم

( پس پيامبر صلى الله عليه و آله با تمام مخالفانى كه به27264- 27270فرمود. )حق پشت كردند، و از آن منحرف گشتند به مبارزه پرداخت.

(27278 -27271)

روش برخورد با دنيا4

-27291و همانا دنيا نهايت ديدگاه كور دالن است كه آن سوى دنيا را نمىنگرند ) (، اما انسان آگاه، نگاهش از دنيا عبور كرده از پس آن سراى جاويدان27279

-27303( پس انسان آگاه به دنيا دل نمىبندد )27292- 27300آخرت را مىبيند. ) ( بينا از دنيا27304- 27307( و انسان كور دل تمام توجهاش دنياست. )27301

( و نابينا براى دنيا توشه فراهم مىكند.27308- 27311زاد و توشه برگيرد )

(27315 -27312)

253نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

اندرزهاى جاودانه5

آگاه باشيد، در دنيا چيزى نيست مگر آن كه صاحبش به زودى از آن سير و ازداشتن آن دلگير مىشود جز ادامه زندگى، زيرا در مرگ آسايشى نمىنگرند. )

( حيات و زندگى چونان حكمت و دانش است كه حيات دل مرده27316- 27340 ( و مايه27351- 27354(، و بينايى چشمهاى نابيناست )27341- 27350)

( و آبى گوارا براى تشنگان مىباشد )27355- 27358شنوايى براى گوشهاى كر )( كه همه در آن سالم و بىنيازند.27359- 27361

(27367 -27362)

شناخت قرآن6

اين قرآن است كه با آن مىتوانيد راه حق را بنگريد و با آن سخن بگوييد و به وسيله( بعضى از قرآن از بعضى ديگر سخن مىگويد )27368- 27377آن بشنويد. )

(،27382- 27386(، و برخى بر برخى ديگر گواهى مىدهد )27378- 27381 (، و كسى را كه27387- 27391آياتش در شناساندن خدا اختالفى نداشته )

همراهش شد از خدا جدا نمىسازد.

(27397 -27392)

علل سقوط مردم7

(، و در رفتار27398- 27403مردم! گويا به خيانت و كينه ورزى اتفاق داريد ) (، در دوستى با27404- 27408رياكارانه، گياهان روييده از سرگين را مىمانيد )

(، و در جمع آورى ثروت به دشمنى27409- 27413آرزوها به وحدت رسيديد ) (، شيطان شما را در سرگردانى افكنده و غرور شما را27414- 27418پرداختيد )

(، براى خود و شما از خدا يارى مىطلبم.27419- 27426به هالكت مىكشاند )

(27433 -27427( )1134)

134ترجمه خطبه

هجرى با امام عليه السالم15)عمر براى شركت در جنگ با روميان در سال (27434- 27449مشورت كرد، آن حضرت فرمود:( )

مشاوره نظامى

خداوند به پيروان اين دين وعده داده كه اسالم را سر بلند و نقاط ضعف مسلمين (، خدايى كه مسلمانان را به هنگام كمى نفرات27450- 27461را جبران كند )

(، و آنگاه كه نمىتوانستند از خود دفاع كنند، از آنها27462- 27469يارى كرد ) -27479(، اكنون زنده است و هرگز نمىميرد. )27470- 27476دفاع كرد )

( هرگاه خود به جنگ دشمن روى و با آنان رو به رو گردى و آسيبى بينى،27477 ( و27480- 27495مسلمانان تا دورترين شهرهاى خود، ديگر پناهگاهى ندارند )

( مرد دليرى را به سوى27496- 27500پس از تو كسى نيست تا بدان رو آورند. ) (، و جنگ آزمودگان و خيرخواهان را همراه او27501- 27504آنان روانه كن )

(، اگر خدا پيروزى داد چنان است كه تو دوست دارى )27505- 27511كوچ ده ) (، و اگر كار ديگرى مطرح شد، تو پناه مردمان و مرجع27512- 27517

مسلمانان خواهى بود.

(27527 -27518)

255نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1135)

135ترجمه خطبه

)مشاجرهاى بين امام عليه السالم و عثمان در گرفت. مغيره پسر اخنس، كه يكى از منافقان بود به عثمان گفت من او را كفايت مىكنم، امام على عليه السالم به

(27528- 27552مغيره فرمود( )

شناخت دشمنان امام عليه السالم:

و درخت بىشاخ و برگ و166(،27553- 27556اى فرزند لعنت شده دم بريده ) ( به خدا27566- 27567(، تو مرا كفايت مىكنى؟ )27557- 27565ريشه )

(، و27568- 27575سوگند، كسى را كه تو ياور باشى، خدايش نيرومند نگرداند ) ( از نزد ما بيرون27576- 27581آن كس را كه تو دست گيرى، بر جاى نمىماند! )

(، پس هر چه خواهى تالش كن،27582- 27586رو! خدا خير را از تو دور سازد )خداوند تو را باقى نگذارد، اگر از آنچه مىتوانى، انجام ندهى!.

(27595 -27587( )1136)

136ترجمه خطبه

166 µ(1أخنس پدر مغيره از مشركين بود كه در روز فتح مكه به ظاهر مسلمان شد. برادر او» ابو الحكم« در جنگ ) أحد به دست امام على عليه السالم كشته شد، لذا همواره كينه امام را در دل داشت، حال در حكومت عثمµµان نفµµوذ كرده و به پول و مقام رسيده بود و تا آنجا دل گرم شد كµµه در برابµµر امµµام ايسµµتاد و جسµµارت كµµرد.» شµµرح ابن ابى

«.201 ص 8الحديد ج

)آنگاه كه همه با امام بيعت كردند و عبد الله بن عمر، سعد بن ابىوقاص، محمد بن مسلمه، حسان بن ثابت، و اسامة بن زيد از بيعت سرباز زدند امام عليه السالم

167(27596- 27603 هجرى ايراد كرد( )35اين سخنرانى را در مدينه در سال

بيعت بىهمانند:

(، و كار من و27604- 27608بيعت شما مردم با من بىمطالعه و ناگهانى نبود ) (، من شما را براى خدا مىخواهم و شما مرا27609- 27614شما يكسان نيست )

( اى مردم براى اصالح خودتان مرا يارى27615- 27621براى خود مىخواهيد. ) ( به خدا سوگند كه داد ستمديده را از ظالم ستمگر27622- 27626كنيد. )

بستانم، و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم، گر چه تمايل نداشتهباشد!.

(27645 -27627( )1137)

137ترجمه خطبه

-27659 هجرى در آستانه جنگ فرمود( )36)در باره طلحه و زبير در سال 27646)

شناسايى طلحه و زبير:1

به خدا سوگند )طلحه و زبير( و پيروانشان، نه منكرى در كارهاى من سراغ دارند (، و نه ميان من و خودشان راه انصاف27660- 27668كه برابر آن بايستند )

( آنها حقى را مىطلبند كه خود ترك كردهاند، و انتقام27669- 27675پيمودند. ) اگر من در ريختن اين168(27676- 27685خونى را مىخواهند كه خود ريختهاند. )

(، و اگر27686- 27693خون شريكشان بودم آنها نيز از آن سهمى دارند ) (27694- 27702خودشان تنها اين خون را ريختهاند، بايد از خود انتقام بگيرند. )

(، همانا آگاهى و27703- 27709اولين مرحله عدالت آن كه خود را محكوم كنند ) حقيقت بينى، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشتهام و نه بر من

(، همانا ناكثين )اصحاب جمل( گروهى سركش و27710- 27719پوشيده بود )

( از شگفتىهاى تاريخ آنكه حسان بن ثابت اولين شاعرى بود كه در روز غدير خم حضور داشت و پس از اعالم2) 167 و دستور بيعت از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با امام على عليه السالم بيعت كµµرد و اشµµعار بسµµيار جالبى سرود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سµµلم از او تشµµكر كµµرد و هشµµدار داد مµµادام كµµه بµµا اهµµل بيت من مىباشى فرشتگان تو را امداد خواهند كرد و اين معجزه رسول خدا بود، زيµµرا مىدانسµµت روزى از راه هµدايت فاصµµله

سال انزواى سياسى امام، كه همه مردم با او بيعت مجدد كردند، حسان بن ثµµابت مخµµالفت25مىگيرد، حال پس از ورزيد.!

168 µ(3طلحه در روز قتل عثمان، نقاب بر چهره زد تا او را نشناسند و چون درهاى منزل عثمان را بستند تا كسى ) نتواند وارد خانه او شود، طلحه مهاجمان را از خانه يكى از انصار كه در همسايگى خانه عثمان قµµرار داشµµت هµµدايت كرد تا از آنجا وارد شوند، و خود به طرف خانه عثمان تيراندازى مىكرد و او بود كه تا سه روز نگذاشت جنازه عثمان را دفن كنند، و مانع دفن عثمان در قبرستان مسلمانان شد حµال كµه مµردم بµا امµام على عليµه السµالم بيعت كردنµد

شگفت آن كه در صف خونخواهان عثمان قرار گرفت!!) تاريخ طبرى(

و شبهاتى چون شب ظلمانى در169ستمگرند، خشم و كينه، و زهر عقرب، ( در حالى كه حقيقت پديدار و باطل ريشه27720- 27730دلهايشان وجود دارد. )

(،27731- 27740كن شده )

______________________________ ( أخنس پدر مغيره از مشركين بود كه در روز فتح مكه به ظاهر مسلمان شد.1)

برادر او »ابو الحكم« در جنگ أحد به دست امام على عليه السالم كشته شد، لذا همواره كينه امام را در دل داشت، حال در حكومت عثمان نفوذ كرده و به پول و

مقام رسيده بود و تا آنجا دل گرم شد كه در برابر امام ايستاد و جسارت كرد.«.201 ص 8»شرح ابن ابى الحديد ج

( از شگفتىهاى تاريخ آنكه حسان بن ثابت اولين شاعرى بود كه در روز غدير خم2) حضور داشت و پس از اعالم و دستور بيعت از طرف رسول خدا صلى الله عليه و

آله و سلم با امام على عليه السالم بيعت كرد و اشعار بسيار جالبى سرود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از او تشكر كرد و هشدار داد مادام كه با اهل بيت من مىباشى فرشتگان تو را امداد خواهند كرد و اين معجزه رسول خدا

سال25بود، زيرا مىدانست روزى از راه هدايت فاصله مىگيرد، حال پس از انزواى سياسى امام، كه همه مردم با او بيعت مجدد كردند، حسان بن ثابت

مخالفت ورزيد.!

( طلحه در روز قتل عثمان، نقاب بر چهره زد تا او را نشناسند و چون درهاى3) منزل عثمان را بستند تا كسى نتواند وارد خانه او شود، طلحه مهاجمان را از خانه يكى از انصار كه در همسايگى خانه عثمان قرار داشت هدايت كرد تا از آنجا وارد

شوند، و خود به طرف خانه عثمان تيراندازى مىكرد و او بود كه تا سه روز نگذاشت جنازه عثمان را دفن كنند، و مانع دفن عثمان در قبرستان مسلمانان شد

حال كه مردم با امام على عليه السالم بيعت كردند شگفت آن كه در صفخونخواهان عثمان قرار گرفت!! )تاريخ طبرى(

( »حما« گل تيره و بد بو و »حمه« يعنى زهر عقرب4)

257نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( به خدا سوگند،27741- 27745و زبانش از حركت بر ضد حق فرومانده است. ) -27753حوضى برايشان پر از آب نمايم كه تنها خود بتوانم آبش را بيرون كشم )

(، و پس از27754- 27757(، به گونهاى كه از آب آن سيراب برنگردند )27746 ( )يعنى نقشهاى براى آنان طرح27758- 27763آن از هيچ گودالى آب ننوشند! )كنم كه راه فرار نداشته باشند(

(» حما« گل تيره و بد بو و» حمه« يعنى زهر عقرب4) 169

وصف بيعت بىهمانند2

)شما مردم!( براى بيعت كردن، به سوى من روى آورديد، همانند مادران تازه ( و پياپى فرياد27764- 27773زاييده كه به طرف بچههاى خود مىشتابند. )

( من دستان خويش فروبستم، اما شما27774- 27776كشيديد، بيعت! بيعت! ) به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز كردن، سرباز زدم، و شما دستم را

كشيديد.

(27783 -27777)

شكوه از طلحه و زبير3

خدايا! طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم كرده و بيعت مرا شكستند، و (، خدايا آنچه را بستند تو27784- 27795مردم را براى جنگ با من شوراندند )

-27804(، و آنچه را محكم رشتهاند پايدار مفرما )27796- 27798بگشا ) ( من27805- 27811(، و آرزوهايى كه براى آن تالش مىكنند بر باد ده! )27799

پيش از جنگ از آنها خواستم تا باز گردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان رامىكشيدم، لكن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.

(27826 -27812( )1138)

138ترجمه خطبه

(27827- 27836)در اين خطبه امام از تحوالت آينده سخن مىگويد( )

خبر از ظهور و سيستم حكومتى حضرت مهدى عليه السالم1

او )حضرت مهدى »عج«( خواستهها را تابع هدايت وحى مىكند، هنگامى كه مردم (، در حالى كه به نام27837- 27845هدايت را تابع هوسهاى خويش قرار مىدهند )

تفسير نظريههاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مىكنند، او نظريهها و انديشهها را ( )و از همين خطبه است( در آينده آتش جنگ27846- 27855تابع قرآن مىسازد. )

(، با27856- 27865ميان شما افروخته مىگردد، و چنگ و دندان نشان مىدهد ) (، كه مكيدن آن شيرين، اما پايانى تلخ و زهر27866- 27867پستانهايى پر شير )

( آگاه باشيد! فردايى كه شما را27868- 27871آگين دارد، به سوى شما مىآيد. ) (، زمامدارى حاكميت پيدا مىكند كه27872- 27881از آن هيچ شناختى نيست )

غير از خاندان حكومتهاى امروزى است )حضرت مهدى »عجل الله تعالى فرجهالشريف«( عمال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد )

(، زمين ميوههاى دل خود )معادن طال و نقره( را براى او بيرون27882- 27889 (، او27896- 27900(، و كليدهايش را به او مىسپارد )27890- 27895مىريزد )

(، و كتاب خدا27901- 27904روش عادالنه در حكومت حق را به شما مىنماياند )

و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كه تا آن روز متروك ماندند، زندهمىكند.

( )و از همين خطبه است(27905- 27910)

خبر از تهاجم خونين عبد الملك مروان به كوفه2

و با پرچمهايش پيرامون كوفه را170گويى او را مىبينم كه از شام فرياد بر مىآورد،(، و چونان شتر خشمگين به كوفه يورش مىآورد )27911- 27922پر مىكند )

(،27927- 27930(، زمين را با سرهاى بريده فرش مىكند )27923- 27926(، گامهايش را سخت و سنگين بر زمين مىكوبد )27931- 27933دهانش گشاده )

(، تاخت و تاز او بىامان و پايدار و هجوم او سخت و دشوار است.27934- 27938 ( به خدا سوگند، شما را در اطراف زمين مىپراكند، آنگونه كه27939- 27942)

اندكى از شما باقى خواهد ماند چونان باقى مانده سرمه در اطراف چشم. )27957 -27943)

______________________________ ( منظور امام از اين شخص، عبد الملك مروان خليفه اموى است كه به كوفه1)

لشكر كشى كرد، و مصعب بن زبير را كشت و مردم كوفه را به خاك و خونكشيد.

259نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-27966و اين وضع خونبار تداوم يابد تا آن كه عقل از دست رفته عرب باز آيد ) پس بايد بر سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم باقى مانيد كه171(،27958

برپاست، و بر اثار رسالت تكيه نماييد، كه آشكار است، به عهد نزديكى كه بستهايد (، و بدانيد اين27967- 27979وفادار مانيد كه يادگار پيامبر بر آن تكيه دارد )

شيطان است كه راههايش را هموار مىنمايد تا قدم بر جاى قدمهايش نهيد و راهشرا پىگيريد.

(27989 -27980( )1139)

139ترجمه خطبه

( منظور امام از اين شخص، عبد الملك مروان خليفه اموى است كه به كوفه لشكر كشى كرد، و مصعب بن1) 170زبير را كشت و مردم كوفه را به خاك و خون كشيد.

171 µ(1ابودµه را نµنى اميµيروان بµه پµاس كµنى العبµور بµاشاره به اتحاد و هماهنگى مردم در نابودى بنى اميه و ظه ) كردند.

هجرى وقتى در شوراى شش نفره تنها با تأييد داماد عثمان »عبد23)در سال -27997الرحمن« به عثمان رأى دادند و حقائق مسلم را ناديده گرفتند، فرمود( )

27990)

ويژگىهاى امام عليه السالم )و هشدار از حوادث خونين آينده(

مردم! هيچ كس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت، و چون من (، پس به27998- 28010كسى در صله رحم، و بخشش فراوان تالش نكرد )

(، كه در آيندهاى28011- 28015سخن من گوش فرا دهيد، و منطق مرا در يابيد ) (، و28016- 28027نه چندان دور براى تصاحب خالفت شمشيرها كشيده شده )

(، تا آن كه بعضى از شما28028- 28031عهد و پيمانها شكسته خواهد شد )( و پيرو جاهالن خواهيد شد.28032- 28037پيشواى گمراهان )

(28041 -28038( )1140)

140ترجمه خطبه

)در نهى از عيب جوئى مردم ايراد كرد(

172پرهيز دادن از غيبت و بدگويى

259نهج البالغة / ترجمه دشتى ؛ ؛ ص

( به كسانى كه گناه ندارند، و از سالمت دين برخوردارند، رواست28042- 2805 (، و شكر اين نعمت گزارند، كه28052- 28067كه به گناهكاران ترحم كنند )

(، چرا و28068- 28077شكرگزارى آنان را از عيب جويى ديگران باز دارد ) چگونه آن عيب جو، عيب برادر خويش گويد؟ و او را به باليى كه گرفتار است

( آيا به خاطر ندارد كه خدا چگونه او را بخشيد28078- 28085سرزنش مىكند؟ ) ( چگونه ديگرى را بر گناهى28086- 28102و گناهان او را پرده پوشى فرمود؟ )

( يا گناه ديگرى28103- 28109سرزنش مىكند كه همانند آن را مرتكب شده! ) ( به خدا سوگند! گر چه خدا28110- 28125انجام داده كه از آن بزرگتر است؟ )

را در گناهان بزرگ عصيان نكرده و تنها گناه كوچك مرتكب شده باشد، اما جرأت ( اى بنده28126- 28143او بر عيب جويى از مردم، خود گناه بزرگترى است. )

-28155خدا، در گفتن عيب كسى شتاب مكن، شايد خدايش بخشيده باشد ) (، شايد براى آنها28156- 28162(، و بر گناهان كوچك خود ايمن مباش )28144

( پس هر كدام از شما كه به عيب كسى آگاه28163- 28165كيفر داده شوى! )

ش.1379جلد، مشهور - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البالغة / ترجمه دشتى، 172

است، به خاطر آنچه كه از عيب خود مىداند بايد از عيب جويى ديگران خود دارى(،28166- 28176كند )

______________________________ ( اشاره به اتحاد و هماهنگى مردم در نابودى بنى اميه و ظهور بنى العباس كه1)

پيروان بنى اميه را نابود كردند.

261نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و شكر گزارى از عيوبى كه پاك است او را مشغول دارد از اينكه ديگران را بيازارد.

(28187 -28177( )1141)

141ترجمه خطبه

پرهيز از شنيدن غيبت1

( اى مردم! آن كس كه از برادرش، اطمينان و استقامت در دين28188- 28204)و درستى راه و رسم را سراغ دارد، بايد به گفته مردم در باره او گوش ندهد. )

( و28221- 28225( آگاه باشيد! گاهى تير انداز، تير افكند )28205- 28220 (، سخن نيز چنين است، در باره كسى28226- 28228تيرها به خطا مىرود )

( و گفتار باطل تباه شدنى است28229- 28231چيزى مىگويند كه واقعيت ندارد ) ( بدانيد كه ميان28236- 28240(، و خدا شنوا و گواه است. )28232- 28235)

حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست.

(28250 -28241)

شناخت حق و باطل2

)پرسيدند، معناى آن چيست؟ امام عليه السالم انگشتان خود را ميان چشم و ( باطل آن است كه بگويى »شنيدم« و28251- 28266گوش گذاشت و فرمود( )

حق آن است كه بگويى »ديدم«.

(28275 -28267( )1142)

142ترجمه خطبه

مىباشد(126)برخى از شارحان نوشتند كه اين خطبه بخشى از خطبه

شناخت جايگاه بخشش و احسان

-28299( براى كسى كه نا بجا به ناكسان نيكى كند بهرهاى )28276- 28284)(، تعريف سركشان و اشرار، )28300- 28302( جز ستايش فرومايگان )28285 (، و اينها نيز28306- 28308( و سخنان جاهالن بد گفتار ندارد )28303- 28305

( دست28309- 28315تا هنگامى كه به آنها بخشش مىكند ادامه دارد. ) -28321سخاوتمندى ندارد آن كس كه از بخشش در راه خدا بخل مىورزد! )

( آن كس كه خدا او را مالى بخشيد، پس »بايد« به خويشاوندان خود28316 -28334(، و سفره مهمانى خوب بگستراند )28324- 28330بخشش نمايد )

(، و مستمند را28335- 28340(، و اسير آزاد كند، و رنجديده را بنوازد )28331 (، و براى درك ثواب الهى،28341- 28346بهرمند كند، و قرض وامدار را بپردازد )

در برابر پرداخت حقوق ديگران، و مشكالتى كه در اين راه به او مىرسد شكيبا (، زيرا به دست آوردن صفات ياد شده، موجب شرافت و28347- 28355باشد )

بزرگى دنيا و درك فضائل سراى آخرت است »ان شاء الله«.

(28369 -28356)

263نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1143)

143ترجمه خطبه

-28376)اين سخنرانى را در مراسم نماز باران در شهر كوفه ايراد فرمود( )28370)

نظام آفرينش براى انسان1

آگاه باشيد، زمينى كه شما را بر پشت خود مىبرد، و آسمانى كه بر شما سايه (، و بركت آن دو به شما نه28390- 28401مىگستراند، فرمانبردار پروردگارند )

-28413( يا براى نزديك شدن به شما )28402- 28409از روى دلسوزى ) (، بلكه آن28414- 28418(، و نه به اميد خيرى است كه از شما دارند )28410

-28423دو، مأمور رساندن منافع شما بوده، اوامر خدا را اطاعت كردند )(، به آنها دستور داده شد كه براى مصالح شما قيام كنند و چنين كردند.28419

(28429 -28424)

فلسفه آزمايشها2

(، و28430- 28438خداوند بندگان خود را كه گناه كارند، با كمبود ميوهها ) (، و بستن در گنجهاى خيرات، آزمايش28439- 28441جلوگيرى از نزول بركات )

(،28446- 28447(، براى آن كه توبه كنندهاى باز گردد )28442- 28445مىكند )(، و پند گيرنده، پند گيرد )28448- 28450و گناهكار، دل از معصيت بكند )

-28456(، و باز دارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد )28451- 28453 (، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمى فرو ريختن28454

( و فرمود:28457- 28468روزى، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد )

»از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است، بركات خود را از آسمان بر شما فرو مىبارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را يارى مىدهد، و

( پس28469- 28492باغستانها و نهرهاى پر آب در اختيار شما مىگذارد«. ) (، و از گناهان28493- 28497رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود )

(، و پيش از آن كه مرگ او فرارسد، اصالح28498- 28500خود پوزش طلبد )گردد.

(28503 -28501)

نيايش طلب باران3

( پس از شنيدن ناله28504- 28512بار خداوندا! ما از خانهها، و زير چادرها )حيوانات تشنه، و گريه دلخراش كودكان گرسنه، به سوى تو بيرون آمديم، )

( و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را اميدواريم، و از28513- 28518( بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار )28519- 28531عذاب و انتقام تو ترسناكيم. )

( و با28535- 28539(، و ما را مأيوس بر مگردان! )28532- 28534 (، و با اعمال زشتى كه28540- 28543خشكسالى و قحطى ما را نابود مفرما )

بىخردان ما انجام دادهاند ما را به عذاب خويش مبتال مگردان، اى مهربانترين ( بار خداوندا! به سوى تو آمديم از چيزهايى شكايت28544- 28553مهربانها! )

( و اين هنگامى است كه سختىهاى28554- 28563كنيم كه بر تو پنهان نيست ) ( و خشكسالى و قحطى ما را به28564- 28567طاقت فرسا ما را بيچاره كرده )

(، و پيش آمدهاى سخت ما را ناتوان ساخته )28568- 28571ستوه آورده ) -28580(، و فتنههاى دشوار كارد به استخوان ما رسانده است. )28572- 28575(،28581- 28586( بار خداوندا! از تو مىخواهيم ما را نوميد بر مگردانى )28576

265نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و گناهانمان را28587- 28590و با اندوه و نگرانى به خانههايمان باز نفرستى ) (، و اعمال زشت ما را مقياس كيفر ما قرار28591- 28594به رخمان نكشى )

( خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و بركت خويش28595- 28598ندهى. )(، و روزى و رحمتت را به ما برسان )28599- 28604را بر ما بگستران )

(، و ما را از بارانى سيراب فرما كه سودمند و سيراب كننده و28605- 28608(، و آنچه خشك شده دوباره بروياند )28609- 28614روياننده گياهان باشد )

(، بارانى كه28620- 28625(، و آنچه مرده است زنده گرداند )28615- 28619 (،28628- 28629(، روياننده گياهان فراوان )28626- 28627بسيار پر منفعت )

(، و در درهها و رودخانهها، چونان28630- 28632كه تپهها و كوهها را سيراب ) (28636- 28638(، درختان را پر برگ نمايد )28633- 28635سيل جارى شود )

(، همانا تو بر هر چيز كه خواهى28639- 28641و نرخ گرانى را پايين آورد )توانايى.

(28646 -28642( )1144)

144ترجمه خطبه

فلسفه بعثت پيامبران1

( خداوند پيامبران را بر انگيخت و وحى را به آنان اختصاص داد )28647- 28653) -28667(، و پيامبران را حجت خود بر بندگان قرار داد )28654- 28661 (،28668- 28674(، تا استداللى يا جاى عذرى براى كسى باقى نماند )28662

-28680پس پيامبران انسانها را، با زبان راستگويى به راه حق فراخواندند. ) -28688( آگاه باشيد كه خداوند از درون بندگان پرده بر مىگيرد )28675 (، و بر28689- 28696(، نه آن كه بر اسرار پوشيده آنان آگاه نيست )28681

(، بلكه خواست آنان را28697- 28699آنچه در سينهها نهفته دارند بىخبر است ) (، و پاداش28700- 28705آزمايش كند، تا كدام يك، اعمال نيكو انجام مىدهد )

( و كيفر مكافات در خور بدىها باشد.28706- 28708برابر نيكوكارى )

(28711 -28709)

ويژگىهاى امامان دوازده گانه2

( كجا هستند كسانى كه پنداشتند دانايان علم قرآن آنان مىباشند28712- 28714) ( كه اين ادعا را بر أساس دروغ و ستمكارى بر ضد ما28715- 28722نه ما؟ )

(، خدا ما اهل بيت پيامبر عليهم السالم را باال آورد و28723- 28726روا داشتند ) (، به ما عطا فرمود و آنها را محروم28727- 28731آنان را پست و خوار كرد )

(، ما را در حريم نعمتهاى خويش داخل و آنان را خارج28732- 28735ساخت ) -28742(، كه راه هدايت را با راهنمايى ما مىپويند )28736- 28739كرد )

( همانا امامان28743- 28745(، و روشنى دلهاى كور را از ما مىجويند. )28740)دوازده گانه( همه از قريش بوده كه درخت آن را در خاندان بنى هاشم كاشتهاند )

-28759(، مقام واليت و امامت در خور ديگران نيست )28746- 28755(، و ديگر مدعيان زمامدارى، شايستگى آن را ندارند.28756

(28765 -28760)

شناساندن گمراهان و خبر از ستمكارى عبد الملك مروان3

( گمراهان، دنياى زودگذر را برگزيدند، و آخرت جاويدان را رها28766- 28767) ( و از آب28774- 28776( چشمه زالل را گذاشتند )28768- 28773كردند. )

(، گويا فاسق آنها را مىنگرم كه با منكر و28777- 28779تيره و ناگوار نوشيدند ) ( و28780- 28788زشتىها يار است )عبد الملك مروان( و با آن انس گرفته )

( تا آن كه موى سرش در گناهان سفيد گشته )28789- 28793همنشين مىگردد ) (، در28798- 28801( و خلق و خوى او رنگ گناه و منكر گيرد )28794- 28797

چنين حالى، كف بر لب به مردم يورش آورد، چونان موج خروشانى كه از غرق (، يا شعلهاى كه تر و خشك را28802- 28809كردن هر چيزى بىپروا باشد )

( و همه چيز را خاكستر گرداند!.28810- 28814بسوزاند )

(28818 -28815)

اندرزهاى جاودانه4

267نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و كجايند28819- 28823كجايند عقلهاى روشنى خواه از چراغ هدايت؟ ) ( كجايند دلهاى28824- 28829چشمهاى دوخته شده بر نشانههاى پرهيزكارى؟ )

( و در اطاعت خدا پيمان بسته؟ )28830- 28834به خدا پيش كش شده )( افسوس كه دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند )28835- 28839 (، و براى به دست آوردن حرام يورش آورده يكديگر را پس زدند28840- 28842

-28853(، نشانه بهشت و جهنم براى آنان بر افراشته )28843- 28846) ( و با كردار زشت خود به28854- 28857(، اما از بهشت روى گردان )28847

(، پروردگارشان آنان را فراخواند اما28858- 28862طرف آتش روى آوردند ) (، و شيطان آنان را دعوت كرد، پذيرفته28863- 28868پشت كرده، فرار كردند )

به سوى او شتابان حركت كردند.

(28874 -28869( )1145)

145ترجمه خطبه

دنيا شناسى1

( اى مردم! شما در اين دنيا هدف تيرهاى مرگ هستيد )28875- 28881) (، و در28893- 28896(، كه در هر جرعهاى، اندوهى گلوگير )28882- 28892

(، در دنيا به نعمتى28897- 28901هر لقمهاى استخوان شكستهاى قرار دارد ) (، و روزى از عمر28902- 28908نمىرسيد جز با از دست دادن نعمتى ديگر )

-28921سالخوردهاى نمىگذرد مگر به ويرانى يك روز از مهلتى كه دارد ) (، و بر خوردنى او چيزى افزوده نمىشود مگر به نابود شدن روزى تعيين28909

(، و اثرى از او زنده نمىشود مگر به نابودى اثر ديگر )28922- 28934شده ) (، و چيزى براى او تازه و نو نمىشود مگر به كهنه شدن چيز ديگر28935- 28943

(، و چيز جديدى از او نمىرويد مگر به درو شدن چيزى ديگر )28944- 28948) -28970(، ريشههايى رفتند كه ما شاخههاى آن مىباشيم )28949- 28964(، چگونه شاخهها بدون ريشهها برقرار مىمانند؟28965

(28976 -28971)

نكوهش از بدعتها2

( هيچ بدعتى در دين ايجاد نمىشود مگر آن كه سنتى ترك گردد )28977- 28978) (، و با راه راست و28988- 28989(، پس از بدعتها بپرهيزيد )28979- 28987

(، نيكوترين كارها سنتى است كه28990- 28992جاده آشكار حق باشيد ) (، و بدترين28993- 28996ساليانى بر آن گذشته و درستى آن ثابت شده باشد )كارها آنچه كه تازه پيدا شده و آينده آن روشن نيست.

(29000 -28997( )1146)

146ترجمه خطبه

)عمر با امير المؤمنين على عليه السالم مشورت كرد كه آيا در جنگ ايران شركت173(29001- 29016كند؟ پاسخ داد( )

علل پيروزى اسالم و مسلمين1

-29029پيروزى و شكست اسالم، به فراوانى و كمى طرفداران آن نبود ) (، و29030- 29035 اسالم دين خداست كه آن را پيروز ساخت )174(،29017

(، و رسيد تا آنجا كه29036- 29041سپاه اوست كه آن را آماده و يارى فرمود ) -29049(، در هر جا كه الزم بود طلوع كرد )29042- 29045بايد برسد )

( كه او به29050- 29055(، و ما بر وعده پروردگار خود اميدواريم )29046(، و سپاه خود را يارى خواهد كرد. )29056- 29059وعده خود وفا مىكند )

29062 -29060)

173 µµ(1 جنگ» قادسيه« در سال )رد، و16µµاهى يزدگµµهجرى بين اعراب به فرماندهى سعد وقاص، و ايران در پادش هµµزار سµµرباز از أهµµالى فµµارس را بµµا زنجµµير بµµه هم30فرماندهى رستم، در اطراف مدائن رخ داد، فرماندهان ايران

فيل حمله كردند كه خرطµوم آنهµµا را مسµلمانان بريدنµد و فيلهµµا فµرار33بسته بودند كه فرار نكنند، روز اول جنگ با نفر كشته شدند، روز سوم طوفان سختى در گرفت و جنµµگ ادامµµه داشµµت كµµه مسµµلمانان بµµه خيمµµه500كردند، كه

نفµµر30000فرماندهى سپاه ايران، رستم رسيدند و هالل بن علقمµµه او را كشµµت و تزلµµزل در سµµپاه ايµµران افتµµاد و كشته داده و فرار كردند كه بزرگترين غنائم جنگى نصيب مسµµلمانان شµµد، و دولت ساسµµانى فµµرو پاشµµيد، و قادسµµيه

«102- 96 ص 9 كيلو مترى كوفه قرار داشت.» شرح ابن ابى الحديد ج 31شهر كوچكى بود كه در جنوب عراق 174 µ(2 ،در جنگ قادسيه، تعداد لشكريان يزدگرد )ا120µه بµود كµهزار نفر و تعداد مسلمانان سى و چند هزار نفر ب

يارى خدا پيروز شدند.

______________________________ هجرى بين اعراب به فرماندهى سعد وقاص، و16( جنگ »قادسيه« در سال 1)

ايران در پادشاهى يزدگرد، و فرماندهى رستم، در اطراف مدائن رخ داد، هزار سرباز از أهالى فارس را با زنجير به هم بسته بودند كه30فرماندهان ايران

فيل حمله كردند كه خرطوم آنها را مسلمانان33فرار نكنند، روز اول جنگ با نفر كشته شدند، روز سوم طوفان سختى در500بريدند و فيلها فرار كردند، كه

گرفت و جنگ ادامه داشت كه مسلمانان به خيمه فرماندهى سپاه ايران، رستم نفر30000رسيدند و هالل بن علقمه او را كشت و تزلزل در سپاه ايران افتاد و

كشته داده و فرار كردند كه بزرگترين غنائم جنگى نصيب مسلمانان شد، و دولت كيلو مترى31ساسانى فرو پاشيد، و قادسيه شهر كوچكى بود كه در جنوب عراق

«102- 96 ص 9كوفه قرار داشت. »شرح ابن ابى الحديد ج

هزار نفر و تعداد مسلمانان سى120( در جنگ قادسيه، تعداد لشكريان يزدگرد، 2)و چند هزار نفر بود كه با يارى خدا پيروز شدند.

269نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

جايگاه رهبر چونان ريسمانى محكم است كه مهرهها را متحد ساخته به هم پيوند ( اگر اين رشته از هم بگلسد، مهرهها پراكنده و هر كدام29063- 29073مىدهد. )

( و سپس هرگز جمع آورى نخواهند شد. )29074- 29080به سويى خواهند افتاد ) ( عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندك، اما با نعمت اسالم29081- 29085

-29097(، و با اتحاد و هماهنگى عزيز و قدرتمندند )29086- 29095فراوانند ) (، و29098- 29099(، چونان محور آسياب، جامعه را به گردش در آور )29096

(، زيرا اگر29104- 29108( )29100- 29103با كمك مردم، جنگ را اداره كن ) تو از اين سرزمين بيرون شوى، مخالفان عرب از هر سو تو را رها كرده و پيمان

(، چنانكه حفظ مرزهاى داخل كه پشت سر مىگذارى29109- 29121مىشكنند )مهمتر از آن باشد كه در پيش روى خواهى داشت.

(29133 -29122)

واقع بينى در مشاوره نظامى2

-29143همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گويند اين ريشه عرب است ) (، و همين فكر سبب29144- 29146( اگر آن را بريديد آسوده مىگرديد )29134

( و طمع ايشان در تو بيشتر29147- 29151فشار و تهاجمات پياپى آنان مىشود ) ( اينكه گفتى آنان به راه افتادهاند تا با مسلمانان پيكار29152- 29154گردد. ) (، و خدا در29164- 29170(، ناخشنودى خدا از تو بيشتر )29155- 29163كنند )

( اما آنچه29171- 29177دگرگون ساختن آنچه كه دوست ندارند تواناتر است. )

(، ما در جنگهاى گذشته با فراوانى29178- 29183از فراوانى دشمن گفتى )(، بلكه با يارى و كمك خدا مبارزه مىكرديم.29184- 29190سرباز نمىجنگيديم )

(29197 -29191( )1147)

147ترجمه خطبه

فلسفه بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم1

( خداوند حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به حق29198- 29205) برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بتها رهايى بخشيده به پرستش خود

(، و آنان را از پيروى شيطان نجات داده به29206- 29217راهنمايى كند ) (، با قرآنى كه معنى آن را آشكار كرد و29218- 29223اطاعت خود كشاند )

(، تا بندگان عظمت و بزرگى خدا را29224- 29228اساسش را استوار فرمود ) (، و به پروردگار، اعتراف كنند پس از29229- 29233بدانند كه نمىدانستند )

(، و او را پس از آن كه نسبت29234- 29239انكارهاى طوالنى اعتراف كردند ) ( پس خداى سبحان29240- 29244به خدا آشنايى نداشتند به درستى بشناسند. )

در كتاب خود بى آن كه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به (، و اينكه29259- 29262(، و از قهر خود ترساند )29245- 29258همه نماياند )

( و29263- 29268چگونه با كيفرها ملتى را كه بايد نابود كند از ميان برداشت )آنان را چگونه با داس انتقام درو كرد.

(29273 -29269)

خبر از آينده تأسف بار اسالم و مسلمين2

( همانا پس از من در روزگارى بر شما فراخواهد رسيد كه چيزى29274- 29275) (، و فراوانتر از دروغ به خدا29276- 29293پنهانتر از حق، و آشكارتر از باطل )

(29294- 29302و پيامبرش نباشد. )

271نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و نزد مردم آن زمان كااليى زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را درست بخوانند و (، و متاعى پرسودتر از قرآن يافت نمىشود آنگاه كه29303- 29316تفسير كنند )

( در29317- 29324آن را تحريف كنند و معانى دلخواه خود را رواج دهند. ) -29337شهرها چيزى ناشناختهتر از معروف، و شناختهتر از منكر نيست )

( و حافظان قرآن، آن29338- 29341(، حامالن قرآن، آن را واگذاشته )29325 (، پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان29342- 29344را فراموش مىكنند )

(، و هر دو غريبانه در يك راه29345- 29350مردم رانده و مهجور مىگردند )

-29359(، و پناهگاهى ميان مردم ندارند. )29351- 29356ناشناخته سرگردانند ) -29370( پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند اما گويا حضور ندارند )29357 (، زيرا گمراهى و29371- 29375(، با مردمند ولى از آنها بريدهاند )29360

(29376- 29383هدايت هرگز هماهنگ نشوند گر چه كنار يكديگر قرار گيرند. ) (، و در اتحاد و29384- 29387مردم در آن روز، در جدايى و تفرقه هم داستان )

(، گويى آنان پيشواى قرآن بوده و قرآن29388- 29391يگانگى پراكندهاند ) (، پس از قرآن جز نامى و نزدشان باقى29392- 29398پيشواى آنان نيست )

-29411(، و آنان جز خطى را از قرآن نشناسند )29399- 29404نماند ) (، و سخن راست29412- 29419(، و در گذشته نيكوكاران را كيفر داده )29405

(، و كار نيكشان را پاداش بد29420- 29425آنان را بر خدا دروغ پنداشتند ) ( و همانا آنان كه پيش از شما زندگى مىكردند، به خاطر29426- 29431دادند. )

(، تا29432- 29442آرزوهاى دراز، و پنهان بودن زمان اجلها، نابود گرديدند )ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد، مرگى كه عذرها را نپذيرد )

(، و حوادث سخت29451- 29454(، و درهاى باز توبه را ببندد )29443- 29450و مجازاتهاى پس از مردن را به همراه آورد.

(29460 -29455)

پندهاى حكيمانه3

( اى مردم! هر كس از خدا خير خواهى طلبد، توفيق يابد )29461- 29462) (، و آن كس كه سخنان خدا را راهنماى خود قرار دهد به29463- 29469

(، پس همانا همسايه خدا در29470- 29478راستترين راه، هدايت خواهد شد ) (، آن كس29483- 29485(، و دشمن خدا ترسان است )29479- 29482أمان )

-29495كه عظمت خدا را مىشناسد سزاوار نيست خود را بزرگ جلوه دهد ) (، پس بلندى ارزش كسانى كه بزرگى پروردگار را مىدانند در اين است كه29486

(، و سالمت آنان كه مىدانند قدرت خدا چه29496- 29504برابر او فروتنى كنند ) (29505- 29513اندازه مىباشد در اين است كه برابر فرمانش تسليم باشند. )

-29521 گرفته )175پس، از حق نگريزيد چونان گريز انسان تندرست از فرد »گر« (، و بدانيد كه هيچ گاه حق را29522- 29526(، يا انسان سالم از بيمار )29514

( هرگز به29527- 29536نخواهيد شناخت جز آن كه ترك كننده آن را بشناسيد! ) -29545پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر آن كه پيمان شكنان را بشناسيد )

(، و هرگز به قرآن چنگ نمىزنيد مگر آن كه رها كننده آن را شناسايى كنيد.29537

(29553 -29546)

ويژگىهاى اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم )امامان دوازده گانه(4( گر، نوعى بيمارى پوستى كه با خارش شديد همراه است.1) 175

(، كه اهل بيت پيامبر29554- 29558پس رستگارى را از اهل آن جستجو كنيد )صلى الله عليه و آله و سلم رمز حيات دانش، و راز مرگ جهل و نادانى هستند )

(، و29565- 29570(، آنان كه حكمتشان شما را از دانش آنان )29559- 29564 (، و ظاهرشان از باطنشان، اطالع29571- 29574سكوتشان از منطق آنان )

(، نه با دين خدا مخالفتى دارند، و نه در آن اختالف مىكنند29575- 29578مىدهد ) (، و ساكتى29586- 29589(، دين در ميان آنان گواهى صادق )29579- 29585)

سخنگوست.

(29592 -29590)

______________________________( گر، نوعى بيمارى پوستى كه با خارش شديد همراه است.1)

273نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1148)

148ترجمه خطبه

-29601)اين خطبه در باره شهر بصره و مردمش و طلحه و زبير ايراد شد( )29593)

روانشناسى طلحه و زبير )در شورش بصره(

-29607هر كدام از طلحه و زبير، اميدوار است كه حكومت را به دست آورد ) -29612(، و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نمىآورد. )29602 ( و نه با29613- 29617 آن دو، نه رشتهاى الهى را چنگ زدند )176(29608

( هر كدام با كينه رفيق خود را بر29618- 29622وسيلهاى به خدا روى آوردند. )(، كه به زودى پرده از روى آن كنار خواهد رفت. )29623- 29628دوش مىكشد )

( به خدا سوگند! اگر به آنچه مىخواهند برسند، اين جان آن را29629- 29634 (، هم29645- 29649( و آن، اين را از پاى در مىآورد )29635- 29644مىگيرد )

( پس29650- 29653اكنون گروهى سركش و نافرمان به پا خاستهاند )ناكثين( ) ( سنت پيامبر صلى الله عليه و آله29654- 29655خدا جويان حسابگر كجايند؟ )( و اخبار امروز را به آنان گفتهاند )29656- 29659و سلم بر ايشان بيان گرديد )

و177(29664- 29667(، در حالى كه براى هر گمراهى علتى )29660- 29663 ( سوگند به خدا! من آن29668- 29671براى هر عهد شكنى بهانهاى وجود دارد. )

176 µµ(1ك روزµµد يµµا شµµه بنµµالت عائشµµطلحه و زبير قبل از آغاز جنگ براى خواندن نماز جماعت نزاع كردند و با دخ ) فرزند طلحه و روز ديگر فرزند زبير نماز بخواند، طلحه از مردم خواست او را با عنوان» امير« سالم دهند، زبµµير هم

همين درخواست را كرد. ) علت شناسى(TETIOLOGY( اشاره به: تتيولوژى2) 177

(، و بر سر و سينه زدن براى مرده،29672- 29677كس نيستم كه صداى گريه )و نداى فرشته مرگ را بشنود و عبرت نگيرد.

(29685 -29678( )1149)

149ترجمه خطبه

(29686- 29692 هجرى در بيستم رمضان قبل از شهادت فرمود( )40)در سال

ياد مرگ1

-29702اى مردم! هر كس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد ) (، و فرار از مرگ رسيدن به آن29703- 29705(، اجل سر آمد زندگى )29693(، چه روزگارانى كه در پى گشودن راز نهفتهاش بودم )29706- 29709است )

-29721( اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود )29710- 29717(، هيهات! كه اين، علمى پنهان است.29718

(29724 -29722)

وصيتهاى امام على عليه السالم2

-29731اما وصيت من نسبت به خدا، آن كه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد ) (، و نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين است كه، سنت و29725

( اين دو ستون محكم را بر پا داريد )29732- 29737شريعت او را ضايع نكنيد. ) ( و تا آن29741- 29744( و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد )29738- 29740

(،29745- 29750زمان كه از حق منحرف نشدهايد، سرزنشى نخواهيد داشت ) (،29751- 29755كه براى هر كس به اندازه توانايى او وظيفهاى تعيين گرديده )

( زيرا29756- 29759و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف داده شده است )كه:

( من ديروز29760- 29767پروردگار رحيم، و دين استوار، و پيشوا آگاه است. )( و امروز مايه پند و عبرت شما هستم )29768- 29770رهبر شما بودم )

( شد، خدا شما و29776- 29778(، و فردا از شما جدا خواهم )29771- 29775(29779- 29783مرا بيامرزد. )

______________________________ ( طلحه و زبير قبل از آغاز جنگ براى خواندن نماز جماعت نزاع كردند و با1)

دخالت عائشه بنا شد يك روز فرزند طلحه و روز ديگر فرزند زبير نماز بخواند، طلحه از مردم خواست او را با عنوان »امير« سالم دهند، زبير هم همين

درخواست را كرد.

)علت شناسى( TETIOLOGY( اشاره به: تتيولوژى2)

275نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-29790اگر از اين ضربت و در اين لغزشگاه نجات يابم، كه حرفى نيست ) (، اما اگر گامها بلغزد و از اين جهان بروم، ما نيز چون ديگران در سايه29784

شاخسار درختان، مسير وزش باد و باران، و زير سايه ابرهاى متراكم آسمان (، و آثارمان در روى زمين29807- 29810( )29791- 29806پراكنده مىشويم ) ( من از همسايگان شما بودم، كه چند روزى در29811- 29815نابود خواهد شد. )(، و به زودى از من جز جسدى بى روح )29816- 29822كنار شما زيستم )

( و ساكن پس از آن همه تالش، و خاموش پس از آن همه گفتار،29823- 29827 (، پس بايد سكوت من، و بى حركت دست و29828- 29834باقى نخواهد ماند )

(، كه از هر29835- 29842پا و چشمها و اندام من، مايه پند و اندرز شما گردد )( )29843- 29848منطق رسايى و از هر سخن مؤثرى عبرت انگيزتر است. )

( وداع و خدا حافظى من با شما چونان جدايى كسى است كه29849- 29851 (، فردا ارزش ايام زندگى مرا29852- 29857آماده مالقات پروردگار است )

-29865(، و راز درونم را خواهيد دانست. )29858- 29860خواهيد ديد ) ( پس از آن كه جاى مرا خالى ديديد و ديگرى بر جاى من نشست، مرا29861

خواهيد شناخت.

(29874 -29866( )1150)

150ترجمه خطبه

(29875- 29889)در اين خطبه به حوادث سخت آينده اشاره دارد( )

آينده بشريت و ظهور حضرت مهدى )عج(1

-29898به راههاى چپ و راست رفتند، و راه ضاللت و گمراهى پيمودند ) ( پس در باره آنچه29899- 29902(، و راه روشن هدايت را گذاشتند. )29890

(، و آنچه را كه در آينده بايد بيايد دير29903- 29908كه بايد باشد شتاب نكنيد ) (، چه بسا كسى براى رسيدن به چيزى شتاب مىكند29909- 29915مشماريد )

(، و29916- 29925اما وقتى به آن رسيد دوست دارد كه اى كاش آن را نمىديد ) (29926- 29932چه نزديك است امروز ما به فردايى كه سپيده آن آشكار شد. )

(، و29933- 29939اى مردم! اينك ما در آستانه تحقق وعدههاى داده شده )نزديكى طلوع آن چيزهايى كه بر شما پوشيده و ابهام آميز است، قرار داريم.

(29946 -29940)

ره آورد حكومت حضرت مهدى )عج(2

بدانيد آن كس از ما )حضرت مهدى »عج«( كه فتنههاى آينده را دريابد، با چراغى (، و بر همان سيره و روش پيامبر29947- 29956روشنگر در آن گام مىنهد )

-29962صلى الله عليه و آله و سلم و امامان عليهم السالم رفتار مىكند ) (، بردگان و ملتهاى اسير را آزاد29963- 29965( تا گرهها را بگشايد )29957

سازد، جمعيتهاى گمراه و ستمگر را پراكنده و حق جويان پراكنده را جمع آورى ( حضرت مهدى )عج( سالهاى طوالنى در پنهانى از مردم29966- 29975مىكند. )

( آن چنان كه اثر شناسان، اثر قدمش را29976- 29979به سر مىبرد ) (29980- 29987نمىشناسند، گر چه در يافتن اثر و نشانهها تالش فراوان كنند. )

سپس گروهى براى درهم كوبيدن فتنهها آماده مىگردند، و چونان شمشيرها صيقل -29997(، ديدههاشان با قرآن روشنايى گيرد )29988- 29994مىخورند )

(، و در29998- 30002(، و در گوشهاشان تفسير قرآن طنين افكند )29995178(30003- 30008صبحگاهان و شامگاهان جامهاى حكمت سر مىكشند. )

سرنوشت امت اسالمى پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم3

( روزگار آنان به طول انجاميد تا رسوايى آنها به نهايت رسيد )30009- 30010) (، و30018- 30020(، و خود را سزاوار بالى زمانه گرداندند )30011- 30017

(، گروهى در فتنهها آسودند )30021- 30024چون پايان مدت آنها نزديك شد )( و گروهى دست به حمله30025- 30029

______________________________ )آينده نگرى(، نظر امام )ع( يك آينده نگرى FUTURISM( اشاره به: فوتوريسم1)

مثبت است كه آينده جهان را روشن و متكامل و خوب مىشناساند، بر خالف نظريهپردازانى كه آينده را وحشتزا و تاريك معرفى مىكنند.

277نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و با شكيبايى كه داشتند بر خدا منت30030- 30034و پيكار با فسادگران زدند ) -30046(، و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند )30035- 30039ننهادند ) -30054(، تا آنجا كه اراده الهى به پايان دوران جاهليت موافق شد )30040(، شمشيرها در راه خدا كشيدند، و بينشهاى خود را بر شمشير نشاندند )30047 (، و طاعت پروردگار خود را پذيرفتند، و فرمان پند دهنده خود را30055- 30058

( تا آن كه خدا،30059- 30063شنيدند، و در پيروزى و سربلندى زيستند )پيامبرش را نزد خود برد، )افسوس( كه گروهى به گذشته جاهلى خود باز گشتند )

-30080(، و با پيمودن راههاى گوناگون به گمراهى رسيدند )30064- 30073178 µµ(1اشاره به: فوتوريسم )FUTURISMانµµآينده نگرى(، نظر امام) ع( يك آينده نگرى مثبت است كه آينده جه (

را روشن و متكامل و خوب مىشناساند، بر خالف نظريه پردازانى كه آينده را وحشتزا و تاريك معرفى مىكنند.

(، و به دوستان منحرف خود پيوستند و از دوستى با مؤمنان بريدند كه به30074 (، و بنيان اسالمى را تغيير داده در جاى30081- 30090آن امر شده بودند )

(، آنان كانون هر خطا و گناه، و پناهگاه هر فتنه30091- 30100ديگرى بنا نهادند ) ( كه سرانجام در سرگردانى فرو رفته، و در غفلت و30101- 30109جو شدند. )

(،30118- 30122( به روش و آيين فرعونيان در آمدند )30110- 30117مستى ) (، و يا پيوند خود را با دين30123- 30127يا از همه بريده و دل به دنيا بستند )

گسستند.

(30131 -30128( )1151)

151ترجمه خطبه

ارزش شهادتين1

( و نجات30143- 30152خداى را مىستايم، و در راندن شيطان، و دور ساختن ) ( و گواهى30153- 30158پيدا كردن از دامها و فريبهاى آن، از خدا يارى مىطلبم )

(، و شهادت مىدهم كه30159- 30165مىدهم كه جز خداى يگانه معبودى نيست ) حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده برگزيده و انتخاب شده

(، كه در فضل و برترى، همتايى30173- 30176( )30166- 30172او است ) ( شهرهايى به وجود او30177- 30183ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد. )

روشن گشت، پس از آن كه گمراهى وحشتناكى همه جا را فرا گرفته بود ) (، و جهل و نادانى بر انديشهها غالب و قساوت و سنگدلى بر دلها30184- 30189

-30199(، و مردم حرام را حالل مىشمردند )30190- 30195مسلط بود ) (، و جداى از دين الهى30200- 30202(، و دانشمندان را تحقير مىكردند )30196

زندگى كرده و در حال كفر و بى دينى جان مىسپردند.

(30209 -30203)

نكوهش مردم گمراه2

( شما اى عربها، هدف تيرهاى بال هستيد كه نزديك است. )30210- 30212) (، و از سختىهاى30221- 30223( از مستىهاى نعمت بپرهيزيد )30213- 30220

(، و در فتنههاى در هم پيچيده، به30224- 30227عذاب الهى بترسيد و بگريزيد ) ( و آشكار شدن30233- 30238( )30228- 30232هنگام پيدايش نوزاد فتنهها )

باطن آنها، و برقرار شدن قطب و مدار آسياى آن، با آگاهى قدم برداريد. ) -30251( فتنههايى كه از رهگذرهاى ناپيدا آشكار گردد )30239- 30247 (، آغازش چون دوران30252- 30256(، و به زشتى و رسوايى گرايد )30248

(، و آثارش چون آثار باقى مانده بر30257- 30259جوانى پر قدرت و زيبا ) (، كه ستمكاران آن را با30260- 30263سنگهاى سخت زشت و ديرپاست )

(، نخستين آنان30264- 30266عهدى كه با يكديگر دارند، به ارث مىبرند )پيشواى آخرين، و آخرين گمراهان،

279نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( آنان در به دست آوردن دنياى30267- 30273اقتدا كننده به اولين مىباشند. ) پست بر هم سبقت مىگيرند، و چونان سگهاى گرسنه، اين مردار را از دست

(، طولى نمىكشد كه پيرو از رهبر، و رهبر از30274- 30282يكديگر مىربايند ) (، و با بغض و كينه از هم جدا مىشوند، و به30283- 30293پيرو، بيزارى مىجويد )

هنگام مالقات، همديگر را نفرين مىكنند.

(30299 -30294)

خبر از آينده خونين عرب3

سپس فتنهاى سر برآورد كه سخت لرزاننده، در هم كوبنده و نابود كننده است ) (، و30310- 30313(، كه قلبهايى پس از استوارى مىلغزند )30300- 30309

(، و افكار و30314- 30318مردانى پس از درستى و سالمت، گمراه مىگردند ) (، و عقايد پس از30319- 30323انديشهها به هنگام هجوم اين فتنهها پراكنده )

( آن كس كه به30324- 30328آشكار شدنشان به شك و ترديد دچار مىگردد. ) (، و كسى كه در فرو30329- 30332مقابله با فتنهها برخيزد كمرش را مىشكند )

( در اين ميان فتنه30333- 30337نشاندن آن تالش مىكند، او را در هم مىكوبد. ) (، و رشتههاى30338- 30343جويان چونان گورخران، يكديگر را گاز مىگيرند ) (، و حقيقت امر30344- 30347سعادت و آيين محكم شدهشان لرزان مىگردد )

( حكمت و دانش كاهش مىيابد، ستمگران به30348- 30351پنهان مىماند. ) -30363(، و بيابان نشينها را در هم مىكوبند )30352- 30358سخن مىآيند )

( تك30364- 30366(، و با سينه مركبهاى ستم، آنها را خرد مىنمايند. )30359 (، و سواران با قدرت در30367- 30370روان در غبار آن فتنهها نابود مىگردند )

( فتنهها با تلخى خواستهها وارد مىشود )30371- 30375آن به هالكت مىرسند. ) (، نشانههاى دين30379- 30382(، و خونهاى تازه را مىدوشد )30376- 30378

( فتنههايى30387- 30390( و يقين را از بين مىبرد. )30383- 30386را خراب، ) (30391- 30396كه افراد زيرك از آن بگريزند، و افراد پليد در تدبير آن بكوشند. )

(،30399- 30401( و پر زحمت است )30397- 30398آن فتنهها پر رعد و برق ) (، و از اسالم جدا30402- 30404در آن پيوندهاى خويشاوندى قطع شده )

(، فتنهها چنان ويرانگرند كه تندرستها بيمار، و مسكن30405- 30408مىگردند ) (، در آن ميان كشتهاى است كه خونش به30409- 30413گزيدگان كوچ مىكنند )

(، با سوگندها30414- 30420رايگان ريخته، و افراد ترسويى كه طالب امانند )آنان را فريب مىدهند، و با تظاهر به ايمان آنها را گمراه مىكنند.

(30426 -30421)

رهنمودها در مقابله با فتنهها4

(،30427- 30433پس سعى كنيد كه شما پرچم فتنهها و نشانههاى بدعتها نباشيد ) (، و پايههاى طاعت30434- 30440و آنچه را كه پيوند امت اسالمى بدان استوار )

، و بر خدا، ستمديده179(30441- 30445بر آن پايدار است، بر خود الزم شماريد ) (، و از گرفتار شدن به دامهاى شيطان، و30446- 30455وارد شويد نه ستمگر )

(، و لقمههاى حرام به30456- 30462قرار گرفتن در وادى دشمنىها بپرهيزيد ) (، شما برابر ديدگان خداوندى قرار داريد30463- 30468شكم خود راه ندهيد )

( و راه اطاعت و بندگى را آسان فرمود.30469- 30474كه گناهان را حرام كرد )

(30479 -30475( )1152)

152ترجمه خطبه

هجرى در مدينه35)نوشتهاند كه اين سخنرانى را در روزهاى اول خالفت در سال ايراد فرمود(

خداشناسى )شناخت صفات خدا(1

(30493 -30480)

______________________________ )عقيده به اصالت كارهاى جمعى( كه COLLECTIVISM( اشاره به: كولكتيويسم1)

سعى دارند جامعه را با همكارى و مشاركت عمومى اداره كنند.

281نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

ستايش خداوندى را كه با آفرينش بندگان، بر هستى خود راهنمايى فرمود ) -30504(، و آفرينش پديدههاى نو، بر ازلى بودن او گواه است )30494- 30499(، و شباهت داشتن مخلوقات به يكديگر دليل است كه او همتايى ندارد )30500 (، حواس بشرى ذات او را درك نمىكند، و پوششها او را پنهان30505- 30511

(،30519- 30522(، زيرا سازنده و ساخته شده )30512- 30518نمىسازد ) (30523- 30530فراگيرنده و فرا گرفته، پروردگار و پرورده، يكسان نيستند. )

(، آفريننده است نه با حركت و تحمل30531- 30534يگانه است نه از روى عدد ) (، و30542- 30545(، شنواست بدون وسيله شنوايى )30535- 30541رنج )

(، در همه جا حاضر30546- 30550بيناست بى آن كه چشم گشايد و بر هم نهد )179 µ(1اشاره به: كولكتيويسم )COLLECTIVISMاµه را بµد جامعµعى دارنµه سµعقيده به اصالت كارهاى جمعى( ك (

همكارى و مشاركت عمومى اداره كنند.

(، و از همه چيز جداست، نه30551- 30554است نه آن كه با چيزى تماس گيرد ) (، آشكار است نه با30555- 30559اينكه فاصله بين او و موجودات باشد )

(، از30560- 30567مشاهده چشم، پنهان است نه به خاطر كوچكى و ظرافت ) (، و هر چيزى جز30568- 30575موجودات جداست كه بر آنها چيره و تواناست )

( آن كه خدا30576- 30584او برابرش خاضع و بازگشت آن به سوى خداست. ) (، و آن كه محدودش كند، او را به30585- 30588را وصف كند، محدودش كرده )

(، و آن كه خدا را به شمارش آورد، ازليت او را30589- 30593شمارش آورده ) (، و كسى كه بگويد: خدا چگونه است؟ او را30594- 30599باطل كرده است )

(، و هر كه بگويد: خدا كجاست؟ مكان براى او30600- 30605توصيف كرده ) ( خدا عالم بود آنگاه كه معلومى وجود نداشت30606- 30611قائل شده است. )

(، و توانا30616- 30620(، پرورنده بود آنگاه كه پديدهاى نبود )30612- 30615)بود آنگاه كه توانايى نبود.

(30625 -30621)

عظمت امامان دوازده گانه و قرآن2

(، و30628- 30631 آشكار شد )180( همانا طلوع كنندهاى30626- 30627) و آن كه از جاده حق181درخشندهاى درخشيد و آشكار شوندهاى آشكار گرديد،

(، خداوند گروهى را به30632- 30640منحرف شد به راه راست بازگشت ) -30648(، و روزى را برابر روزى قرار داد )30641- 30645گروهى تبديل )

(، و ما چونان مانده در خشكساالن كه در انتظار بارانند، انتظار چنين روزى30646 ( همانا امامان دين، از طرف خدا، تدبير كنندگان30649- 30654را مىكشيديم. )

(،30662- 30665(، و كارگزاران آگاه بندگانند )30655- 30661امور مردم ) -30674كسى به بهشت نمىرود جز آن كه آنان را شناخته، و آنان او را بشناسند )

(، و كسى در جهنم سرنگون نگردد جز آن كه منكر آنان باشد و امامان دين30666 ( همانا خداى متعال شما را به اسالم30675- 30683هم وى را نپذيرند. )

(، زيرا اسالم نامى از سالمت30684- 30691اختصاص داد و براى اسالم برگزيد ) (، راه روشن آن را30692- 30699است، و فراهم كننده كرامت جامعه مىباشد )خدا برگزيد، و حجتهاى آن را روشن گردانيد.

(30706 -30700)

ويژگىهاى اسالم3

(، نو آورىهاى آن30707- 30712اسالم ظاهرش علم، و باطنش حكمت است ) (30716- 30719( و شگفتىهايش تمام نمىشود. )30713- 30715پايان نگيرد )

( حكومت و امامت اهل بيت عليهم السالم.1) 180( اشاره به حكومت خود پس از بيعت مردم.2) 181

در اسالم بركات و خيرات چونان سرزمينهاى پر گياه در اول بهاران فراوان است ) -30725(، و چراغهاى روشنى بخش تاريكىها فراوان دارد )30720- 30722 (، و30726- 30730(، كه در نيكىها جز با كليدهاى اسالم باز نشود )30723

(،30731- 30736تاريكىها را جز با چراغهاى آن روشنايى نمىتوان بخشيد ) (، هر30737- 30742مرزهايش محفوظ، و چراگاههايش را خود نگهبان است )

(، و هر بىنيازى طلبى را كافى است.30743- 30745درمان خواهى را درمان )

(30748 -30746)

______________________________( حكومت و امامت اهل بيت عليهم السالم.1)

( اشاره به حكومت خود پس از بيعت مردم.2)

283نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1153)

153ترجمه خطبه

هجرى در مدينه وقتى مردم را براى جنگ با شورشيان بصره آماده36)در سال مىكرد ايراد فرمود(

وصف گمراهان و غفلت زدگان1

( چند روز از طرف خدا به گمراه، مهلت داده شد، و او با غافالن30749- 30755) (، و تمام روزها را با30756- 30764و بى خبران در راه هالكت قدم مىنهد )

(، بى آن كه از راهى برود تا به حق رسد30765- 30768گناهكاران سپرى مىكند ) ( و تا آن زمان كه30769- 30775و يا پيشوايى برگزيند كه راهنماى او باشد. )

(، و آنان را از پرده غفلت بيرون30778- 30785خداوند كيفر گناهان را مىنمايد ) (، به استقبال چيزى مىروند كه بدان پشت كرده بودند30786- 30790مىآورد )

(، و پشت مىكنند بدانچه روى آورده بودند )يعنى30791- 30795)يعنى آخرت( ) (، پس نه از آنچه آرزو مىكردند و بدان رسيدند سودى30796- 30801دنيا( )

بردند، و نه از آنچه حاجت خويش بدان روا كردند بهرهاى به دست آوردند )(، من، شما و خود را از اين گونه غفلت زدگى مىترسانم.30802- 30807

(30813 -30808)

درمان غفلت زدگىها2

(، و انسان بينا كسى است30814- 30816هر كس بايد از كار خويش بهره گيرد ) (، پس به درستى نگريست و30817- 30821كه به درستى شنيد و انديشه كرد )

(، سپس راه روشنى را پيمود، و30822- 30827آگاه شد، و از عبرتها پند گرفت )(، و گم شدن در كوره راهها، دورى كرد )30828- 30836از افتادن در پرتگاهها )

(، و كوشيد تا عدالت را پاس دارد و براى گمراهان جاى اعتراض30837- 30840 (، يا در سخن حق تحريف30841- 30849باقى نگذارد، كه در حق سختگيرى كند )

(30854- 30857(، يا در گفتن سخن راست بترسد. )30850- 30853روا دارد )( و از خواب غفلت بيدار شو )30858- 30864پس بهوش باش اى شنونده! )

(، و در آنچه از زبان30869- 30872(، و از شتاب خود كم كن )30865- 30868 پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر تو رسيده انديشه كن، كه ناچار به انجام آن

(، و با كسى كه رهنمودهاى30873- 30890مىباشى و راه فرارى وجود ندارد ) پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به كار نمىبندد و به جانب ديگرى تمايل دارد

( و او را با آنچه براى خود پسنديده رها كن. )30891- 30897مخالفت كن ) -30909( فخر فروشى را واگذار، و از مركب تكبر فرود آى. )30898- 30903 -30915( به ياد قبر باش كه گذرگاه تو به سوى عالم آخرت است )30904 -30919(، كه همانگونه به ديگران پاداش دادى به تو پاداش مىدهند )30910 (، آنچه امروز، پيش30920- 30923(، و آن گونه كه كاشتى، درو مىكنى )30916

(، پس براى خود در سراى30924- 30930مىفرستى، فردا بر آن وارد مىشوى ) ( اى شنونده!30931- 30935آخرت جايى آماده كن، و چيزى پيش فرست. )

-30944(، اى غفلت زده! بكوش، بكوش! )30936- 30939هشدار، هشدار )( »هيچ كس جز خداى آگاه تو را با خبر نمىسازد«30940

(30949 -30945)

صفات ناپسند و نابود كننده3

( كه بر آن پاداش و كيفر30950- 30956از واجبات قطعى خدا در قرآن حكيم ) (، اين است30957- 30966مىدهد، و به خاطر آن خشنود شده يا خشم مىگيرد )

كه اگر انسان يكى از صفات ناپسند را داشته و بدون توبه خدا را مالقات كند، هرچند خود را به زحمت اندازد، يا عملش را خالص گرداند فايدهاى نخواهد داشت. )

و آن صفات ناپسند اينكه: شريكى براى خداوند در عبادات182(30967- 30990(،30991- 30998واجب برگزيند )

______________________________)خصلت شناسى( CARACTROLOGY( اشاره به علم: كاراكترولوژى1)

285نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

) خصلت شناسى(CARACTROLOGY( اشاره به علم: كاراكترولوژى1) 182

(، يا بر بىگناهى30999- 31003يا خشم خويش را با كشتن بى گناهى فرونشاند ) (، يا به31004- 31008به خاطر كارى كه ديگرى انجام داده عيب جويى كند )

(، يا با31009- 31017خاطر حاجتى كه به مردم دارد بدعتى در دين خدا بگذارد ) (، و يا در ميان آنان با دو زبان31018- 31021مردم به دو چهره مالقات كند )

( در آنچه گفتم نيك بينديش كه هر مثال را همانند31022- 31025سخن بگويد. )فراوان است.

(31032 -31026)

روانشناسى4

(، و درندگان در31033- 31036همانا تمام حيوانات در تالش پر كردن شكمند ) (، و زنان بىايمان تمام همتشان31037- 31043پى تجاوز كردن به ديگران )

(، اما مؤمنان فروتنند31044- 31053آرايش زندگى و فساد انگيزى در آن است ) (، همانا مؤمنان از31057- 31059(، همانا مؤمنان مهربانند )31054- 31056)

آينده ترسانند.

(31062 -31060( )1154)

154ترجمه خطبه

)برخى از شارحان گفتند اين سخنرانى در شهر مدينه ايراد شد(

ضرورت پيروى از امامان دوازده گانه1

-31079( عاقل با چشم دل سر انجام كار را مىنگرد )31063- 31072) (، دعوت كننده31080- 31084(، و پستى و بلندى آن را تشخيص مىدهد )31073

حق، )پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم( دعوت خويش را به پايان رسانيد، و رهبر (، پس دعوت كننده حق را پاسخ31085- 31089امت به سرپرستى قيام كرد )

( گروهى در درياى فتنهها فرو31090- 31094دهيد و از رهبرتان اطاعت كنيد. )(، بدعت را پذيرفته، و سنتهاى پسنديده را ترك كردند )31095- 31098رفته )

( و گمراهان و31104- 31106(، مؤمنان كنارگيرى كرده )31099- 31103 ( مردم! ما اهل بيت پيامبر صلى الله31107- 31110دروغگويان به سخن آمدند. )

عليه و آله و سلم چونان پيراهن تن او، و ياران راستين او، و خزانهداران علوم و (، كه جز از31111- 31118معارف وحى، و درهاى ورود به آن معارف، مىباشيم )

هيچ كس به خانهها وارد نخواهد شد، و هر كس از غير در وارد شود، دزد183در،( اشاره است به حديث معروف نبوى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:1) 183

\iُ\»انا مدينة العلم و على بابها فمن اراد المدينة فليأت الباب «E» من شهر علم و على در آن است پس هر كس آهنگ شهر دارد بايد از در آن وارد شود« يا

\iُ\.»فليأتها من بابها «E(.122- و صواعق ابن حجر ص 48- و تذكرة الخواص ص 32- و- ارشاد مفيد ص 62 ص 1) ينابيع المودة ج

( مردم! در باره اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و31119- 31132ناميده مىشود. ) (، آنان گنجينههاى علوم31133- 31136آله و سلم آيات كريمه قرآن نازل شد )

(، اگر سخن گويند، راست گويند، و اگر سكوت31137- 31140خداوند رحمانند )كنند بر آنان پيشى نجويند.

(31148 -31141)

شرايط امامت و رهبرى2

-31154پس بايد امام و راهنماى مردم به مردم راست بگويد، و راه خرد پيمايد ) ( كه از آنجا آمده و بدانجا31155- 31159( و از فرزندان آخرت باشد )31149

( پس آن كه با چشم دل بنگرد، و با ديده درون كار31160- 31165خواهد رفت. ) (، آغاز كارش آن است كه بينديشد: آيا عمل او به سود او31166- 31169كند )

( اگر به سود است ادامه دهد، و اگر زيانبار31170- 31179است يا زيان او؟ ) (، زيرا عمل كننده بدون آگاهى چون روندهاى31180- 31190است توقف كند )

(، پس هر چه شتاب كند از هدفش دورتر31191- 31198است كه بيراهه مىرود ) (، و عمل كننده از روى آگاهى، چون روندهاى بر راه31199- 31208مىماند )

(، پس بيننده بايد به درستى بنگرد آيا رونده راه31209- 31215راست است )مستقيم است يا واپس گرا؟

(31222 -31216)

______________________________ ( اشاره است به حديث معروف نبوى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم1)

فرمود:

»انا مدينة العلم و على بابها فمن اراد المدينة فليأت الباب«

»من شهر علم و على در آن است پس هر كس آهنگ شهر دارد بايد از در آن واردشود« يا

»فليأتها من بابها«.

- و48- و تذكرة الخواص ص 32- و- ارشاد مفيد ص 62 ص 1)ينابيع المودة ج (.122صواعق ابن حجر ص

287نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

روانشناسى انسانى )تأثير جسم و روح در يكديگر(3

(، آنچه31223- 31230و بدان كه هر ظاهرى باطنى متناسب با خود دارد ) (، و آنچه31231- 31235ظاهرش پاكيزه، باطن آن نيز پاك و پاكيزه است )

(، و پيامبر راستگو صلى31236- 31241ظاهرش پليد، باطن آن نيز پليد است ) همانا خداوند بندهاى را دوست دارد اما كردار او184الله عليه و آله و سلم فرمود:

-31260را دشمن، و كردار بندهاى را دوست مىدارد اما شخص او را ناخوش. ) (، و هر رويندهاى از31261- 31266( آگاه باش هر عملى رويشى دارد )31242

(، و آبها نيز گوناگون مىباشند. پس هر درختى31267- 31274آب بىنياز نيست ) كه آبيارىاش به اندازه و نيكو باشد شاخ و برگش نيكو و ميوهاش شيرين است. و

آنچه آبيارىاش پاكيزه نباشد درختش عيب دار و ميوهاش تلخ است.

(31294 -31275( )1155)

155ترجمه خطبه

(31295- 31304)در اين خطبه شگفتىهاى آفرينش خفاش را بيان مىفرمايد( )

وصف پروردگار1

( ستايش خداوندى را سزاست كه تمامى صفتها از بيان حقيقت،31305- 31308)(، و بزرگى او عقلها را طرد كرده است )31309- 31316ذاتش در مانده )

-31327(، چنانكه راهى براى رسيدن به نهايت ملكوتش نيابد. )31317- 31320 ( او خداى حق و آشكار، سزاوارتر و آشكارتر از آن است كه ديدهها31321

( عقلها نمىتوانند براى او حدى تعيين كنند، تا همانندى31328- 31337مىنگرند. ) (، و انديشهها و اوهام نمىتوانند براى او اندازهاى31338- 31343داشته باشد )

( پديدهها را31344- 31351مشخص كنند تا در شكل و صورتى پنداشته شود. ) ( يا با مشاورى مشورت نمايد، و31352- 31356بى آن كه نمونهاى موجود باشد )

(، پس با فرمان او خلقت31357- 31364يا از قدرتى كمك و مدد بگيرد آفريد ) ( و پاسخ31365- 31370آن به كمال رسيد، و اطاعت پروردگار را پذيرفت )

مثبت داد و به خدمت شتافت، و گردن به فرمان او نهاد و سرپيچى نكرد.

(31379 -31371)

شگفتىهاى خفاش2

( از زيبايىهاى صنعت پروردگارى، و شگفتىهاى آفرينش او )31380- 31381) (، همان اسرار پيچيده حكيمانه در آفريدن خفاشان است، روشنى31382- 31388

روز كه همه چيز را مىگشايد چشمانشان را مىبندد، و تاريكى شب كه هر چيز را به (، چگونه چشمان31389- 31408خواب فرو مىبرد، چشمان آنها را باز مىكند )

-31419خفاش كم بين است كه نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنى گيرد؟ ) ) آسيب شناسى( نسبت به جسم و بيماريهاى بدنPATHOLOGY( اشاره به علم: پاتولوژى1) 184

( نورى كه با آن راههاى زندگى خود را بيابد، و در پرتو آشكار خورشيد خود31409 (، روشنى آفتاب خفاش را از31420- 31430را به جاهايى رساند كه مىخواهد )

(، و در خلوتگاههاى31431- 31439رفتن در تراكم نورهاى تابندهاش باز مىدارد ) -31448تاريك پنهان مىسازد، كه از حركت در نور درخشان ناتوان است )

31440،)

______________________________ )آسيب شناسى( نسبت به جسم و PATHOLOGY( اشاره به علم: پاتولوژى1)

بيماريهاى بدن

289نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و شب را31449- 31454پس خفاش در روز پلكها را بر سياهى ديدهها اندازد )چونان چراغى بر مىگزيند، كه در پرتو تاريكى آن روزى خود را جستجو مىكند )

(، و به31464- 31468(، و سياهى شب ديدههاى او را نمىبندد )31455- 31463 ( آنگاه كه31469- 31476خاطر تاريكى زياد، از حركت و تالش باز نمىماند. )

(، و النه31477- 31484خورشيد پرده از رخ بيفكند، و سپيده صبحگاهان بدمد ) (، شب پره، پلكها را31485- 31493تنگ سوسمارها از روشنى آن روشن گردد )

(، و بر آنچه در تاريكى شب به دست آورده قناعت31494- 31497بر هم نهد ) ( پاك و منزه است خدايى كه شب را براى خفاشان چونان31498- 31506كند. )

(، و روز را31507- 31514روز روشن و مايه به دست آوردن روزى قرار داد ) (، و31515- 31519چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب فرمود )

بالهايى از گوشت براى پرواز، آنها آفريد، تا به هنگام نياز به پرواز، از آن استفاده 185(31532- 31534(، اين بالها، چونان اللههاى گوشند )31520- 31531كنند )

( اما جاى رگها و نشانههاى آن را به خوبى31535- 31540بىپر و رگهاى اصلى، ) ( براى شب پرهها دو بال قرار داد، نه31541- 31547مشاهده خواهى كرد. )

-31556آنقدر نازك كه در هم بشكند، و نه چندان محكم كه سنگينى كند ) (، پرواز مىكنند در حالى كه فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه31548

(، اگر فرود آيند با مادر فرود مىآيند، و اگر باال روند با31557- 31563بردهاند ) (، از مادرانشان جدا نمىشوند تا آن هنگام كه31564- 31570مادر اوج مىگيرند )

( و بالها قدرت پرواز كردن پيدا كند )31571- 31575اندام جوجه نيرومند ) (، و بداند كه راه زندگى كردن كدام است؟ و مصالح خويش را31576- 31579

185 µµ(1افتµµواج و دريµµتادن امµµخفاش در پروازها و شكار كردنها از چشم خود استفاده نمىكند بلكه به وسيله فرس ) آن، موانع را تشخيص مىدهد درست مانند يك دستگاه رادار عمل مىكند كه امµµواج» مµµا وراى صµµوت« را بوسµµيله يµµك فرستنده قوى به فضا مىفرستد، امواج همµه جµا بµه پيش مىرود، وقµتى بµه مµانعى برخµورد، منعكس مىگµµردد بµه اين

بµµار امµµواج مµµا وراى60 الى 30ترتيب وجود هواپيماى دشمن را تشخيص مىدهند، خفاش در حال پرواز در هµµر ثانيµµه صوت از خود بيرون فرستاده كه پس از بازگشت امواج، راهها، موانع و غذا را به خوبى تشخيص مىدهد.

( پس پاك و منزه است پديد آورنده هر چيزى كه بدون31580- 31586بشناسد )هيچ الگويى باقى مانده از ديگرى، همه چيز را آفريد.

(31596 -31587( )1156)

156ترجمه خطبه

هجرى ايراد فرمود( )36)براى مردم بصره پس از پيروزى در جنگ جمل در سال 31609 -31597)

ضرورت اطاعت از رهبرى )و نكوهش از نافرمانى عايشه(1

مردم بصره! در پيدايش فتنهها هر كس كه مىتواند خود را به اطاعت پروردگار (، اگر از من پيروى كنيد، به31610- 31622عزيز و برتر، مشغول دارد چنان كند )

(، هر چند سخت31623- 31632خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد ) ( اما عائشه، پس افكار و خياالت31633- 31641و دشوار و پر از تلخىها باشد. )

(، و كينهها در سينهاش چون كوره آهنگرى31642- 31647زنانه بر او چيره شد ) (، اگر از او مىخواستند آنچه را كه بر ضد من31648- 31654شعلهور گرديد )

(، به هر حال31655- 31665انجام داد نسبت به ديگرى روا دارد سرباز مىزد ) ( و حسابرسى اعمال او با خداى31666- 31670احترام نخست او برقرار است )

بزرگ است.

(31675 -31671)

ره آورد ايمان2

(، با ايمان31676- 31683ايمان روشنترين راهها و نورانىترين چراغهاست )(، و با31684- 31687مىتوان به اعمال صالح راه برد )

______________________________ ( خفاش در پروازها و شكار كردنها از چشم خود استفاده نمىكند بلكه به وسيله1)

فرستادن امواج و دريافت آن، موانع را تشخيص مىدهد درست مانند يك دستگاه رادار عمل مىكند كه امواج »ما وراى صوت« را بوسيله يك فرستنده قوى به فضا مىفرستد، امواج همه جا به پيش مىرود، وقتى به مانعى برخورد، منعكس مىگردد به اين ترتيب وجود هواپيماى دشمن را تشخيص مىدهند، خفاش در حال پرواز در

بار امواج ما وراى صوت از خود بيرون فرستاده كه پس از60 الى 30هر ثانيه بازگشت امواج، راهها، موانع و غذا را به خوبى تشخيص مىدهد.

291نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، با ايمان، علم31688- 31692اعمال نيكو به ايمان مىتوان دسترسى پيدا كرد ) و با آگاهى الزم، انسان را از مرگ186(،31693- 31696و دانش آبادان است )

(، و با31701- 31704(، و با مرگ دنيا پايان مىپذيرد )31697- 31700مىهراسد ) (، و با قيامت بهشت نزديك31705- 31708دنيا، توشه آخرت فراهم مىشود )

-31716(، و جهنم براى بدكاران آشكار مىگردد )31709- 31712مىشود ) (، و شتابان به31717- 31724(، و مردم جز قيامت قرار گاهى ندارند )31713

سوى ميدان مسابقه مىروند تا به منزلگاه آخرين رسند.

(31730 -31725)

ياد آورى برخى از ارزشهاى اخالقى و ويژگىهاى قرآن3

( به سوى منزلگاههاى31736- 31741گويا مىنگرم، همه از قبرها خارج شده ) (، هر خانهاى در بهشت به شخصى تعلق دارد،31742- 31746آخرين در حركتند )

-31756كه نه ديگرى را مىپذيرند و نه از آنجا به جاى ديگر انتقال مىيابند. ) ( همانا »امر به معروف« و »نهى از منكر« دو صفت از اوصاف31747

( و نه31770- 31775( كه نه اجل را نزديك مىكند )31757- 31769پروردگارند )( بر شما باد عمل كردن به قرآن )31776- 31780روزى را كاهش مىدهد. )

( و31785- 31790(، كه ريسمان محكم الهى، و نور آشكار )31781- 31784 -31796(، كه تشنگى را فرونشاند )31791- 31793درمانى سودمند است )

( و31797- 31799(، نگهدارنده كسى است كه به آن تمسك جويد )31794 (، كجى ندارد تا31800- 31802نجات دهنده آن كس است كه به آن چنگ آويزد )

(، و گرايش به باطل ندارد تا از آن باز گردانده شود31803- 31805راست شود ) -31814(، و تكرار و شنيدن پياپى آيات، كهنهاش نمىسازد )31806- 31809)

( كسى كه با31815- 31817(، و گوش از شنيدن آن خسته نمىشود. )31810 -31826قرآن سخن بگويد راست گفته و هر كس بدان عمل كند پيشتاز است: )

( )در اينجا مردى بلند شد و گفت: اى امير المؤمنين ما را از فتنه آگاه كن31818 (، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم31827- 31837)

سؤالى نفرمودهاى؟ پاسخ داد(

(31851 -31838)

خبر از فتنهها و شهادت خويش4

سوره عنكبوت را نازل كرد كه:2 و 1آنگاه كه خداوند آيه

186 µµ(1ر: ساينتيسمµت بµµد اسµµنق ،)ع (امµµمند امµµاين سخن ارزش )SCIENTISMالت علم( و علم زدگى و علمµµاص ( گرايى را نقد مىكند كه تنها با علم نمىشود به سعادت و رستگارى رسيد، بلكه بايد با ايمان، علم را هدفدار كرد.

)آيا مردم خيال مىكنند چون كه گفتند ايمان آورديم، بدون آزمايش رها مىشوند؟( ) ( دانستم كه تا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در ميان ماست31852- 31870

( پرسيدم اى رسول خدا! اين فتنه و آزمايش31871- 31882آزمايش نمىگرديم. ) ( فرمود:31883- 31894كدام است كه خدا شما را بدان آگاهى داده است؟ )

-31901»اى على! پس از من امت اسالمى به فتنه و آزمون دچار مىگردند« ) ( گفتم اى رسول خدا مگر جز اين است كه در روز »احد« كه گروهى از31895

( و31902- 31923مسلمانان به شهادت رسيدند و شهادت نصيب من نشد ) سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى: اى على! مژده باد تو را كه شهادت در

( پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به من31924- 31933پى تو خواهد آمد. )فرمود: »همانا اين بشارت تحقق مىپذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟« )

( گفتم اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چنين موردى31934- 31941 ( بلكه جاى مژده شنيدن و شكر31942- 31950جاى صبر و شكيبايى نيست )

( و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:31951- 31957گزارى است. )

»اى على! همانا اين مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمايش مىشوند ) (، با اين31966- 31970(، و در ديندارى بر خدا منت مىگذارند )31958- 31965

(، و از قدرت و خشم خدا، خود را31971- 31973حال انتظار رحمت او را دارند )(، حرام خدا را با شبهات دروغين،31974- 31976ايمن مىپندارند )

______________________________ )اصالت SCIENTISM( اين سخن ارزشمند امام )ع(، نقد است بر: ساينتيسم1)

علم( و علم زدگى و علم گرايى را نقد مىكند كه تنها با علم نمىشود به سعادت ورستگارى رسيد، بلكه بايد با ايمان، علم را هدفدار كرد.

293نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، »شراب« را به بهانه اينكه31977- 31984و هوسهاى غفلت زا، حالل مىكنند ) -31990( و رشوه را كه »هديه« است )31985- 31987»آب انگور« است )

(31991- 31993( و ربا را كه »نوعى معامله« است حالل مىشمارند!«. )31988 (31994- 32002گفتم اى رسول خدا: در آن زمان مردم را در چه پايهاى بدانم؟ )

( پاسخ فرمود: »در پايهاى32003- 32008آيا در پايه ارتداد؟ يا فتنه و آزمايش؟ )از فتنه و آزمايش«

(32011 -32009( )1157)

157ترجمه خطبه

عبرت از گذشتگان1

(، و32021- 32027ستايش خداوندى را سزاست كه حمد را كليد ياد خويش ) (، و راهنماى نعمتها و عظمتش32028- 32032سبب فزونى فضل و رحمت خود )

( بندگان خدا! روزگار بر آيندگان چنان مىگذرد32033- 32038قرار داده است. ) -32052(، آنچه گذشت باز نمىگردد )32039- 32046كه بر گذشتگان گذشت )

(، پايان كارش با32053- 32058(، و آنچه هست جاويدان نخواهد ماند )32047(، ماجراها و رويدادهاى آن همانند يكديگرند )32059- 32061آغاز آن يكى است )

( گويا پايان32064- 32065(، و نشانههاى آن آشكار است. )32062- 32063زندگى و قيامت، شما را فرا مىخواند، چونان خواندن ساربان، شتر بچه را. )

( پس آن كس كه جز به حساب نفس خويش پردازد، خود را در32066- 32071 -32083(، و در هالكت افكنده است. )32072- 32079تاريكىها سرگردان )

-32089( شيطانها مهارش را گرفته و به سركشى و طغيان مىكشانند )32080 (، پس32090- 32094(، و رفتار زشت او را در ديدهاش زيبا مىنمايانند )32084

( و آتش جهنم، سرانجام32095- 32097بدانيد كه بهشت پايان راه پيشتازان )كسانى است كه سستى مىورزند.

(32101 -32098)

ضرورت تقوا و خود سازى2

-32109اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوا، دژى محكم و شكست ناپذير است )(، اما هرزگى و گناه، خانهاى در حال فرو ريختن و خوار كننده است )32102 (، و32115- 32117( كه از ساكنان خود دفاع نخواهد كرد )32110- 32114

( آگاه باشيد با32118- 32123كسى كه بدان پناه برد در امان نيست. ) (، و با يقين مىتوان32124- 32129پرهيزكارى، ريشههاى گناهان را مىتوان بريد )

( اى بندگان خدا،32130- 32134به برترين جايگاه معنوى، دسترسى پيدا كرد. ) -32142خدا را، خدا را، در حق نفس خويش! كه از همه چيز نزد شما گرامىتر )

( پروا كنيد، همانا خدا، راه32143- 32145( و دوست داشتنىتر است. )32135 -32155حق را براى شما آشكار كرده و جادههاى آن را روشن نگاه داشت )

(، پس يا شقاوت دامنگير يا رستگارى جاويدان در انتظار شماست )32146 (، پس در اين دنياى نابود شدنى براى زندگى جاويدان آخرت،32156- 32160

(، كه شما را به زاد و توشه راهنمايى كردند )32161- 32166توشه برگيريد ) (، و شما32171- 32173(، و به كوچ كردن از دنيا فرمان دادند )32167- 32170

( همانا شما چونان32174- 32177را براى پيمودن راه قيامت بر انگيختند. ) ( و نمىدانند در چه32178- 32181كاروانى هستيد كه در جايى به انتظار مانده )

( آگاه باشيد! با دنيا چه32182- 32186زمانى آنان را فرمان حركت مىدهند. ) ( و با اموال دنيا32187- 32193مىكند كسى كه براى آخرت آفريده شده است؟ )

(32194- 32201چه كار دارد آن كس كه به زودى همه اموال او را مرگ مىربايد )(32202- 32207و تنها كيفر حسابرسى آن بر عهده انسان باقى خواهد ماند. )

295نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( خيرى را كه خدا وعده داد رها كردنى نمىباشد )32208- 32209بندگان خدا! )(، و شرى را كه از آن نهى فرمود دوست داشتنى نيست! )32210- 32217 ( بندگان خدا! از روزى بترسيد كه اعمال و رفتار انسان وارسى32218- 32225 -32236(، روزى كه پر از تشويش و اضطراب است )32226- 32232مىشود ) ( اى بندگان خدا!32237- 32240( و كودكان در آن روز پير مىگردند! )32233

(، و ديدبانهايى از32241- 32248بدانيد كه از شما نگاهبانانى بر شما گماشتهاند ) ( و حافظان راستگويى كه اعمال شما را حفظ32249- 32252پيكرتان برگزيده )

-32260( و شماره نفسهاى شما را مىشمارند )32253- 32257مىكنند ) (، و نه درى32261- 32266(، نه تاريكى شب شما را از آنان مىپوشاند )32258

محكم شما را از آنها پنهان مىسازد.

(32273 -32267)

ياد تنهايى قبر3

(، و امروز با آنچه در آن است32274- 32279فردا به امروز نزديك است ) (، گويى32284- 32288(، و فردا مىآيد و بدان مىرسد )32280- 32283مىگذرد )

( و در32289- 32298هر يك از شما در دل زمين به خانه مخصوص خود رسيده )(، وه! كه چه خانه تنهايى؟ )32299- 32301گودالى كه كندهاند آرميدهايد )

-32312( و چه منزل وحشتناكى؟ و چه سيه چال غربتى؟ )32302- 32306 (، و قيامت32313- 32317( گويى هم اكنون بر صور اسرافيل دميدند )32307

(، و براى قضاوت و حسابرسى قيامت بيرون شدهايد32318- 32321فرارسيده ) (، بهانهها از32326- 32329(، پندارهاى باطل دور گرديده )32322- 32325)

-32337(، و حقيقتها براى شما آشكار شده )32330- 32333ميان برخاسته ) (، پس از32338- 32342( و شما را به آنجا كه الزم بود كشاندهاند )32334

(، و از32343- 32347عبرتها پند گيريد، و از دگرگونى روزگار عبرت پذيريد )هشدار دهندگان بهرمند گرديد.

(32350 -32348( )1158)

158ترجمه خطبه

)برخى از شارحان گفتند كه اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد(

ارزش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و قرآن1

( خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را هنگامى فرستاد32351- 32372)(، و امتها در خواب غفلت بودند )32373- 32378كه پيامبران حضور نداشتند )

-32387(، و رشتههاى دوستى و انسانيت از هم گسسته بود. )32379- 32383

( پس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ميان خلق آمد در حالى كه32384 (، و با »نورى« هدايتگر32388- 32392كتابهاى پيامبران پيشين را تصديق كرد )

(، و آن، نور قرآن32393- 32396انسانها شد كه همه بايد از آن اطاعت نمايند )كريم است.

(، اما32397- 32402از قرآن بخواهيد تا سخن گويد، كه هرگز سخن نمىگويد ) (، بدانيد كه در قرآن علم32403- 32406من شما را از معارف آن خبر مىدهم )

(، و حديث روزگاران گذشته است، شفا دهنده دردهاى32407- 32412آينده )(، و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است.32413- 32419شما )

(32423 -32420)

خبر از آينده دردناك بنى اميه2

پس از تسلط فرزندان اميه، خانهاى در شهر يا خيمهاى در بيابان باقى نمىماند جز (، و بال32424- 32442آن كه ستمگران بنى اميه، اندوه و غم را بدانجا مىكشانند )

( پس در آن روز براى32443- 32446و كينه توزى را در همه جا مطرح مىكنند. ) ( و نه ياورى در زمين باقى32447- 32453مردم نه عذر خواهى در آسمان )

(،32454- 32458خواهد ماند )

297نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و زمامدارى را به32459- 32462زيرا نا اهالن را به زمامدارى برگزيدهايد ) ( اما به زودى خداوند از ستمگران32463- 32466جايگاه دروغينى قرار دادهايد. )

(، خوردنى را به خوردنى، و نوشيدنى را32467- 32471بنى اميه انتقام مىگيرد ) (، خوردنى تلختر از گياه »علقم«، و نوشيدنى تلخ و32472- 32476به نوشيدنى )

( خداوند از درون ترس و32480- 32484جانگدازتر از شيره درخت »صبر« ) ( كه32485- 32491وحشت، و از بيرون، شمشير را بر آنها مسلط خواهد كرد )

187(32492- 32499آنان مركبهاى عصيان و نافرمانى و شتران بار كش گناهانند. ) من پياپى سوگند مىخورم كه پس از من بنى اميه خالفت را چونان خلط سينه

(، و پس از آن ديگر، تا شب و روز از پى هم در32500- 32509بيرون مىاندازند )گردش است مزه حكومت را براى بار ديگر نخواهند چشيد.

(32520 -32510( )1159)

159ترجمه خطبه

)امام در شهر كوفه خطاب به كوفيان فرمود( به نابودى بنى اميه و قتل عام شدن آنها اشاره گرديد.105( در پاورقى خطبه 1) 187

وصف كشور دارى خويش

(، و به قدر32531- 32534( با شما به نيكويى زندگى كردم )32521- 32530) ( و از بندهاى بردگى و ذلت32535- 32539توان از هر سو نگهبانى شما دادم، )

(، تا32540- 32547شما را نجات داده، و از حلقههاى ستم رهايى بخشيدم ) (، و چشم32548- 32551سپاسگزارى فراوان من برابر نيكى اندك شما باشد )

پوشى از زشتىهاى بسيار شما كه به چشم ديدم و با بدن لمس كردم.

(32556 -32552( )32562 -32557( )1160)

160ترجمه خطبه

هجرى به هنگام حركت دادن مردم بسوى صفين و37)در شهر كوفه در سال جنگ با شاميان ايراد كرد(

خدا شناسى1

(، و32570- 32573( فرمان خدا قضاى حتمى و حكمت )32563- 32569) (، از روى علم، حكم32574- 32578خشنودى او مايه امنيت و رحمت است )

(32581- 32583( و با حلم و بردبارى مىبخشايد. )32579- 32580مىكند ) (، و32584- 32593خدايا! سپاس تو راست بر آنچه مىگيرى، و عطا مىفرمايى )

(، سپاسى كه تو را رضايت32594- 32599شفا مىدهى يا مبتال مىسازى )(، و ممتازترين باشد )32605- 32608(، محبوبترين )32600- 32604بخشترين )

(، و32613- 32616(، سپاسى كه آفريدگانت را سرشار سازد )32609- 32612 (، سپاسى كه از تو پوشيده32617- 32620تا آنجا كه تو بخواهى تداوم يابد )

(، سپاسى كه32621- 32628نباشد، و از رسيدن به پيشگاهت باز نماند ) ( خدايا!32629- 32636شمارش آن پايان نپذيرد، و تداوم آن از بين نرود. )

(، جز آن كه مىدانيم كه تو زندهاى32637- 32640حقيقت بزرگى تو را نمىدانيم ) (،32641- 32652و احتياج به غير ندارى، خواب سنگين يا سبك تو را نمىربايد )

-32660( و هيچ ديدهاى تو را ننگرد )32653- 32656هيچ انديشهاى به تو نرسد ) -32665(، اما ديدهها را تو مىنگرى، و اعمال انسانها را شماره فرمايى )32657 -32670(، و قدمها و موى پيشانىها )زمام امور همه( به دست تو است )32661 (، خدايا آنچه را كه از آفرينش تو مىنگريم، و از قدرت تو به شگفت مىآييم32666

(، بسى32682- 32686( و بدان بزرگى قدرت تو را مىستاييم )32671- 32681)ناچيزتر است در برابر آنچه كه از ما پنهان، و چشمهاى ما از ديدن آنها ناتوان )

(32696- 32699(، و عقلهاى ما از درك آنها عاجز است، )32687- 32695

______________________________ به نابودى بنى اميه و قتل عام شدن آنها اشاره گرديد.105( در پاورقى خطبه 1)

299نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و پردههاى غيب ميان ما و آنها گسترده مىباشد.

(32707 -32700)

راههاى خدا شناسى2

پس آن كس كه دل را از همه چيز تهى سازد، و فكرش را به كار گيرد تا بداند كه: ( و پديده را چگونه32708- 32717چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساختهاى )

( و چگونه آسمانها و كرات فضايى را در هوا32718- 32721آفريدهاى؟ )( و زمين را چگونه بر روى امواج آب گستردهاى؟ )32722- 32727آويختهاى؟ )

(، و عقلش مات و32735- 32737( نگاهش حسرت زده )32728- 32734 (، و32741- 32743(، و شنواييش آشفته )32738- 32740سرگردان )

188(32744- 32746انديشهاش حيران مىماند. )

وصف اميدوارى به خدا3

( به گمان خود ادعا دارد كه به خدا اميدوار است! به خداى32747- 32749) (، چه مىشود او را كه اميدوارى32750- 32758بزرگ سوگند كه دروغ مىگويد )

( پس هر كس به خدا اميدوار باشد32759- 32765در كردارش پيدا نيست؟ ) (، هر اميدوارى جز اميد به32766- 32772بايد، اميد او در كردارش آشكار شود )

(، و هر ترسى جز ترس از خدا32773- 32781خداى تعالى ناخالص است ) ( گروهى در كارهاى بزرگ به خدا اميد بسته و32782- 32790نادرست است. )

(، پس حق بنده را32791- 32799در كارهاى كوچك به بندگان خدا روى مىآورند ) (، چرا در حق خداى32800- 32805ادا مىكنند و حق خدا را بر زمين مىگذارند )

(32806- 32816متعال كوتاهى مىشود؟ و كمتر از حق بندگان رعايت مىگردد؟ ) ( يا او را32817- 32824آيا مىترسى در اميدى كه به خدا دارى دروغگو باشى؟ )

( اميدوار دروغين اگر از بنده خدا32825- 32830در خور اميد بستن نمىپندارى؟ ) ترسناك باشد، حق او را چنان رعايت كند كه حق پروردگار خود را آنگونه رعايت

(،32846- 32850(، پس ترس خود را از بندگان آماده )32831- 32845نمىكند ) (، و اينگونه32851- 32857و ترس از خداوند را وعدهاى انجام نشدنى مىشمارد )

(، و ارزش و32858- 32864است كسى كه دنيا در ديدهاش بزرگ جلوه كند ) (، كه دنيا را بر خدا مقدم32865- 32869اعتبار دنيا در دلش فراوان گردد )

(، و جز دنيا به چيز ديگرى نپردازد و بنده دنيا گردد.32870- 32873شمارد )

(32879 -32874)

188 µµ(1ت، پراگماتيسمµµدود اسµµان محµµطرح اين واقعيت كه حواس و ابزار شناخت انس )PRAGMATISMالتµµاص ( ) اصالت تجربه( را نقد مىكنµµدEMPIRICISM ) اصالت حس تجربه( و امپريسيسمPOSITIVISMعمل( و پوزيتيويسم

زيرا كه تجربه مىتواند يكى از راههاى شناخت واقعيتها باشد، پس نمىتوان به آن اصالت داد.

189 سيرى در زندگانى پيامبران عليه السالم )براى انتخاب الگوهاى ساده زيستى(4

براى تو كافى است كه راه و رسم زندگى پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم (، تا راهنمايى خوبى براى تو در شناخت بدىها و32880- 32892را اطاعت نمايى )

-32905( و رسوايىها و زشتىهاى آن باشد )32893- 32900عيبهاى دنيا )(، چه اينكه دنيا از هر سو بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم باز داشته )32901 (، از پستان دنيا32910- 32913( و براى غير او گسترانده شد )32906- 32909

-32921(، و از زيورهاى آن فاصله گرفت. )32914- 32917شير نخورد )( اگر مىخواهى دومى را، موسى عليه السالم و زندگى او را تعريف كنم )32918(، آنجا كه مىگويد:32922- 32930

( به خدا32931- 32940»پروردگارا! هر چه به من از نيكى عطا كنى نيازمندم« ) سوگند، موسى عليه السالم جز قرص نانى كه گرسنگى را بر طرف سازد چيز

(، زيرا موسى عليه السالم از سبزيجات زمين32941- 32947ديگرى نخواست ) (، تا آنجا كه بر اثر الغرى و آب شدن گوشت بدن،32948- 32952مىخورد )

-32966( )32953- 32962سبزى گياه از پشت پردهى شكم او آشكار بود. )( و اگر مىخواهى: سومى را، حضرت داوود عليه السالم32963

______________________________( طرح اين واقعيت كه حواس و ابزار شناخت انسان محدود است، پراگماتيسم1)

PRAGMATISM اصالت عمل( و پوزيتيويسم(POSITIVISM و )اصالت حس تجربه( )اصالت تجربه( را نقد مىكند زيرا كه تجربه مىتواند يكى EMPIRICISMامپريسيسم

از راههاى شناخت واقعيتها باشد، پس نمىتوان به آن اصالت داد.

)توجه به اسطورهها و الگوها( كه در تمام ملل HISTORIA( اشاره به: هيستوريا2)و اقوام وجود دارد.

301نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-32979صاحب نىهاى نوازنده، و خواننده بهشتيان را الگوى خويش سازى ) (، و32980- 32985(، كه با هنر دستان خود از ليف خرما زنبيل مىبافت )32967

از همنشينان خود مىپرسيد چه كسى از شما اين زنبيل را مىفروشد؟ و با بهاى آن ( و اگر خواهى از عيسى بن32986- 32997به خوردن نان جوى قناعت مىكرد. )

(، كه سنگ را بالش خود قرار مىداد )32998- 33007مريم عليه السالم بگويم )(، لباس پشمى خشن به تن مىكرد، و نان خشك مىخورد )33008- 33011 (، و چراغش در33018- 33021(، نان خورش او گرسنگى )33012- 33017

(، و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمين بود )33022- 33025شب ماه ) (، ميوه و گل او سبزيجاتى بود كه زمين براى چهارپايان مىروياند33026- 33033

) توجه به اسطورهها و الگوها( كه در تمام ملل و اقوام وجود دارد.HISTORIA( اشاره به: هيستوريا2) 189

(، زنى نداشت كه او را فريفته خود سازد، فرزندى نداشت تا او33034- 33041) (، و آز و33042- 33055را غمگين سازد، مالى نداشت تا او را سرگرم كند )

(، مركب سوارى او دو33056- 33059طمعى نداشت تا او را خوار و ذليل نمايد )پايش، و خدمتگزار وى، دستهايش بود.

(33064 -33060)

راه و رسم زندگى پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم5

(، كه راه و رسم او33065- 33071پس به پيامبر پاكيزه و پاكت اقتدا كن ) (، و مايه فخر و بزرگى است33072- 33076الگويى است براى الگو طلبان )

(، و محبوبترين بنده نزد33077- 33080براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد ) -33090خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند، و گام بر جايگاه قدم او نهد. )

( پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند33081 (، دو33094- 33097(، و به دنيا با گوشه چشم نگريست )33091- 33093)

(، و شكمش از همه خالىتر33098- 33101پهلويش از تمام مردم فرو رفتهتر ) ( اما نپذيرفت،33107- 33109(، دنيا را به او نشان دادند )33102- 33106بود )

و چون دانست خدا چيزى را دشمن مىدارد آن را دشمن داشت، و چيزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزى را كه خدا كوچك شمرده كوچك و

( اگر در ما نباشد جز آن كه آنچه را خدا و33110- 33128ناچيز مىدانست. ) پيامبرش دشمن مىدارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند،

(، براى نشان دادن دشمنى ما با خدا، و سر پيچى33129- 33147بزرگ بداريم ) ( و همانا پيامبر »كه درود خدا بر او33148- 33156از فرمانهاى او كافى بود!. )

(، و چون برده،33157- 33163باد« بر روى زمين مىنشست و غذا مىخورد )(، و با دست خود كفش خود را وصله مىزد )33164- 33167ساده مىنشست )

(، و بر33172- 33175(، و جامه خود را با دست خود مىدوخت )33168- 33171 (، و ديگرى را پشت سر خويش سوار33176- 33179االغ برهنه مىنشست )

( پردهاى بر در خانه او آويخته بود كه نقش و تصويرها در33180- 33182مىكرد. ) آن بود، به يكى از همسرانش فرمود، اين پرده را از برابر چشمان من دور كن كه

(33183- 33206هر گاه نگاهم به آن مىافتد به ياد دنيا و زينتهاى آن مىافتم. ) (، و33207- 33210پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دل از دنيا روى گرداند )

(، و همواره دوست داشت33211- 33215يادش را از جان خود ريشه كن كرد ) (، و از آن لباس زيبايى33216- 33222تا جاذبههاى دنيا از ديدگانش پنهان ماند )

(، و اميد ماندن در33223- 33230تهيه نكند و آن را قرارگاه دائمى خود نداند ) (، پس ياد دنيا را از جان خويش بيرون كرد، و33231- 33235دنيا نداشته باشد )

(، و چنين است كسى33236- 33246دل از دنيا بر كند، و چشم از دنيا پوشاند ) كه چيزى را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، يا نام آن نزد او بر زبان آورده

( در زندگانى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى33247- 33259شود. ) -33273تو نشانههايى است كه تو را به زشتىها و عيبهاى دنيا راهنمايى كند )

(، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با نزديكان خود گرسنه به سر33260مىبرد،

303نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و با آن كه مقام و منزلت بزرگى داشت، زينتهاى دنيا از ديده او دور ماند. ) ( پس تفكر كنندهاى بايد با عقل خويش به درستى انديشه كند33274- 33285

كه: آيا خدا محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به داشتن اين صفتها اكرام فرمود -33299( اگر بگويد: خوار كرد، دروغ گفته )33286- 33294يا او را خوار كرد؟ )

(، و اگر بگويد: او را اكرام33300- 33304( و بهتانى بزرگ زده است )33295 كرد، پس بداند، خدا كسى را خوار شمرد كه دنيا را براى او گستراند و از

( پس پيروى كننده33305- 33324نزديكترين مردم به خودش دور نگهداشت. ) (، و به33325- 33327بايد از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پيروى كند )

(، و گر نه از33328- 33333دنبال او راه رود، و قدم بر جاى قدم او بگذارد ) (، كه همانا خداوند، محمد صلى الله عليه و33334- 33338هالكت ايمن نمىباشد )

(، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده33339- 33345آله و سلم را نشانه قيامت ) (، او با شكمى گرسنه از دنيا رفت و با33346- 33351از كيفر جهنم قرار داد )

(، و كاخهاى مجلل نساخت33352- 33359سالمت جسم و جان وارد آخرت شد ) و دعوت190(،33360- 33367)سنگى بر سنگى نگذاشت( تا جهان را ترك گفت )

( وه! چه بزرگ است منتى كه خدا با33368- 33371پروردگارش را پذيرفت. ) بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگى به ما

عطا فرموده، رهبر پيشتازى كه بايد او را پيروى كنيم و پيشوايى كه بايد راه او را ( به خدا سوگند آنقدر اين پيراهن پشمين را وصله33372- 33386تداوم بخشيم. )

( يكى به من گفت: »آيا آن33387- 33396زدم كه از پينه كننده آن شرمسارم. ) (،33406- 33408( گفتم: از من دور شو )33397- 33405را دور نمىافكنى؟« )

191(33409- 33413صبحگاهان رهروان شب ستايش مىشوند. )

(1161)

161ترجمه خطبه

اعتقادى، اخالقى

وصف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت عليهم السالم1190 µ(1سنگى بر سنگى نگذاشت، يعنى خانههاى با شكوهى نساخت و خانهاى ساده داشت، زيرا رسول خدا صلى )

الله عليه و آله و سµµلم در سµµاختمان مسµµجد شخصµا سµنگها را مىآورد، و بµµراى همسµµران خµµود خانههµµا و حجرههµµايىساخت.

( ضرب المثل است، يعنى آينده از آن استقامت كنندگان است.2) 191

(، و33432- 33440( خداوند پيامبرش را با نورى درخشان )33414- 33431) (، و كتابى33444- 33446(، و راهى روشن )33441- 33443برهانى آشكار )

( خانواده او نيكوترين خانواده، و درخت33447- 33449هدايتگر بر انگيخت. )( كه شاخههاى آن راست )33450- 33456وجودش از بهترين درختان است )

-33461( و ميوههاى آن سر به زير و در دسترس همگان است )33457- 33458 -33466(، زادگاه او مكه، و هجرت او به مدينه پاك و پاكيزه است )33459 -33473(، كه در آنجا نام او بلند شد و دعوتش به همه جا رسيد. )33462 ( خدا او را با برهانى كامل و كافى )قرآن( و پندهاى شفا بخش، و دعوتى33467

( با فرستادن پيامبر صلى الله عليه و آله و33474- 33482جبران كننده فرستاد. ) (، و ريشه بدعتهاى راه33483- 33486سلم شريعتهاى ناشناخته را شناساند )

(، و احكام و مقررات الهى33487- 33491يافته در اديان آسمانى را قطع كرد ) ( پس هر كس جز اسالم دينى را انتخاب كند به33492- 33496را بيان فرمود. )

-33506(، و پيوند او با خدا قطع )33497- 33503يقين شقاوت او ثابت ) (، و سر انجامش رنج33507- 33509(، و سقوطش سهمگين خواهد بود )33504

( بر خدا توكل33510- 33518و اندوهى بىپايان و شكنجهاى پردرد مىباشد. ) (، و از او راه33519- 33525مىكنم، توكلى كه بازگشت به سوى او باشد )

مىجويم، راهى كه به بهشت رسد و به آنجا كه خواست اوست بينجامد.

(33535 -33526)

سفارش به تقوا و عبرت از گذشتگان2

(33537 -33536)

______________________________ ( سنگى بر سنگى نگذاشت، يعنى خانههاى با شكوهى نساخت و خانهاى ساده1)

داشت، زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در ساختمان مسجد شخصاسنگها را مىآورد، و براى همسران خود خانهها و حجرههايى ساخت.

( ضرب المثل است، يعنى آينده از آن استقامت كنندگان است.2)

305نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-33544بندگان خدا! شما را به ترسيدن از خدا و فرمانبردارى او سفارش مىكنم ) ( خدا33545- 33550( كه نجات فردا و مايه رهايى جاويدان است. )33538

(، و چنانكه شايسته بود33551- 33552آنگونه كه سزاوار بود شما را ترسانيد ) (، و دنيا و بىاعتبارى آن و نابود شدنى بودن و33553- 33555اميدوارتان كرد )

( پس از آنچه در دنيا شما33556- 33565دگرگونى آن را براى شما تعريف كرد. )را به شگفتى وامىدارد روى گردانيد، زيرا كه مدت كوتاهى در آن اقامت داريد )

(، دنيا به خشم خدا نزديكترين و از خشنودى خدا دورترين جايگاه33566- 33573 ( پس اى بندگان خدا، از غم و اندوه و سرگرمىهاى دنيا33574- 33583است. )

( زيرا شما به جدايى و دگرگونيهاى امور دنيايى33584- 33590چشم برگيريد ) (، و چونان دوست مهربانى كه نصيحتگر و كوشا33591- 33599يقين داريد )

-33603براى نجات رفيقش تالش كند، خويشتن را از دنيا دور نگهداريد. )( و از آنچه بر گذشتگان شما رفت عبرت گيريد )33604- 33606( )33600 -33618(، كه چگونه، بند بند اعضاى بدنشان از هم گسست )33607- 33615 (، شرف و شكوهشان از33619- 33623(، چشم و گوششان نابود شد )33616

(، و همه ناز و نعمتها و رفاهها و خوشىها33624- 33628خاطرهها محو گرديد ) (، كه نزديكى فرزندان به دورى و از دست دادنشان33629- 33633پايان گرفت )

(،33638- 33641(، و همدمى همسران، به جدايى تبديل شد )33634- 33637) ديگر نه به هم مىنازند، و نه فرزندانى مىآورند، و نه يكديگر را ديدار مىكنند، و نه در

( پس اى بندگان خدا! بپرهيزيد، چونان33642- 33652كنار هم زندگى مىكنند! ) پرهيز كسى كه به نفس خود چيره، و بر شهوات خود پيروز، و با عقل خود به

(، زيرا كه جريان انسان آشكار، پرچم بر33653- 33662درستى مىنگرد )افراشته، جاده هموار، و راه، روشن و راست است.

(33674 -33663( )1162)

162ترجمه خطبه

هجرى در صفين، شخصى از طايفه بنى اسد پرسيد: چگونه شما را از37)در سال (33675- 33695مقام امامت كه سزاوارتر از همه بوديد كنار زدند؟ فرمود:( )

علل و عوامل غصب امامت1

( كه نابجا33696- 33702اى برادر بنى اسدى! تو مردى پريشان و مضطربى ) و حقى192(، ليكن تو را حق خويشاوندى است،33703- 33706پرسش مىكنى )

( و بىگمان طالب دانستنى. پس بدان كه: )33707- 33714كه در پرسيدن دارى ) ( آن ظلم و خود كامگى كه نسبت به خالفت بر ما تحميل شد، در33715- 33718

حالى كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندى با رسول خدا صلى الله عليه و آله و (، جز خودخواهى و انحصار طلبى چيز ديگرى33719- 33732سلم استوارتر بود )

نبود كه: گروهى بخيالنه به كرسى خالفت چسبيدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن (، داور خداست، و بازگشت همه ما به روز قيامت33733- 33744دست كشيدند )

( )در اينجا شعر امرء القيس را خواند كه:( »واگذار33745- 33751است. )

( زينب دختر جحش، يكى از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از قبيله بنى اسد بود.1) 192

(، و به ياد آور داستان شگفت33752- 33758داستان تاراج آن غارتگران را )193(33759- 33764دزديدن اسب سوارى را« )

شكوه از ستمهاى معاويه2

(، كه روزگار مرا به33765- 33771بيا و داستان پسر ابو سفيان را به ياد آور )(33772- 33776خنده آورد از آن پس كه مرا گرياند. )

______________________________ ( زينب دختر جحش، يكى از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از1)

قبيله بنى اسد بود.

( شعر از امرأ القيس است. وى پس از كشته شدن پدرش، به خالد بن سدوس2) پناهنده شد. مردم بنى جديله به او حمله كرده اموال و شترهايش را بردند. خالد به او گفت اسب سوارىات را به من ده تا اموال تو را باز پس گيرم. خالد بر اسب او سوار شده خود را به مردم )بنى جديله( رساند و اعالم كرد اين شتران و اموال از آن پناهنده من است آن را برگردانيد، مردم حمله كردند و اسب سوارى را هم از

دست او در آوردند! وقتى خبر به امرأ القيس رسيد اين شعر را سرود يعنى: غارت گذشته را واگذار، هم اكنون سخن از دزديده شدن اسب سوارى من بگو. امام

عليه السالم مىخواهد بفرمايد كه: واگذار صحبت از غصب خالفت در گذشته را و بهاين بينديش كه با معاويه چه بايد كرد؟

307نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

سوگند به خدا كه جاى شگفتى نيست، كار از بس عجيب است كه شگفتى را ( مردم كوشيدند نور خدا را33777- 33789مىزدايد و كجى و انحراف مىافزايد. )

در داخل چراغ آن خاموش سازند، جوشش زالل حقيقت را از سر چشمه آن ببندند -33808 كردند )194(، چرا كه ميان من و خود، آب را وبا آلود33790- 33801)

(، اگر محنت آزمايش از ما و اين مردم برداشته شود، آنان را به راهى33802(، و اگر به گونه ديگرى انجامد:33809- 33820مىبرم كه سراسر حق است )

( شعر از امرأ القيس است. وى پس از كشته شدن پدرش، به خالد بن سدوس پناهنده شد. مردم بنى جديله2) 193 به او حمله كرده اموال و شترهايش را بردند. خالد به او گفت اسب سوارىات را بµµه من ده تµµا امµµوال تµµو را بµµاز پس گيرم. خالد بر اسب او سوار شده خود را به مردم) بنى جديله( رساند و اعالم كرد اين شتران و اموال از آن پناهنده من است آن را برگردانيد، مردم حمله كردند و اسب سوارى را هم از دست او در آوردند! وقتى خبر به امµµرأ القيس رسيد اين شعر را سرود يعنى: غارت گذشته را واگذار، هم اكنون سخن از دزديده شدن اسب سوارى من بگو. امام عليه السالم مىخواهد بفرمايد كه: واگذار صحبت از غصب خالفت در گذشته را و به اين بينديش كه با معاويه چه بايد

كرد؟194 µµ(1 جاى شگفتى است كه امام عليه السالم در )رح14µµا« مطµµل» و بµµير انگµµد و تكثµµقرن قبل، آب را محل رش

مىكند كه پاستور پس از كشف ميكروب در تداوم تحقيقات خود با استفاده از كتاب صحيفه سجاديه از واژه و بى اينحقيقت را از نظر تجربى ثابت كرد.

)با حسرت خوردن بر آنها جان خويش را مگذار، كه خداوند بر آنچه مىكنند آگاهاست(

(33834 -33821( )1163)

163ترجمه خطبه

)برخى از شارحان نوشتند اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد(

خدا شناسى1

( سپاس خداوندى را سزاست كه آفريننده بندگان، و گستراننده33835- 33843) (، و جارى كننده آب در زمينهاى پست، و روياننده گياه در33844- 33850زمين )

(، نه اول او را آغازى و نه ازلى33851- 33856كوهها و تپههاى بلند مىباشد ) (، آغاز هر چيزى و جاويدان است، و33857- 33863بودن او را پايانى است )

( پيشانى بندگان برابر33864- 33872پايدار و ماندگار بدون مدت و زمان است. ) -33878عظمت او به خاك افتاده، و لبها در اعتراف به يگانگى او در حركتند. )

( به هنگام آفرينش، براى هر پديدهاى حد و مرزى قرار داد، تا براى وجود33873 ( گمانها خدا را به اندازهها و حركتها و33879- 33887بىنهايت او همانندى نباشد. )

اندامها و آلتها نمىتوانند اندازه گيرى نمايند.

-33908( نمىتواند گفت: خدا از كى بود؟ و تا كى خواهد بود؟ )33888- 33898) ( و33909- 33912( وجود آشكارى است كه نمىتوان پرسيد: از چيست؟ )33899

( نه جسم33913- 33917حقيقت پنهانى است كه نمىتوان پرسيد؟ در كجاست؟ )است كه او را نهايتى باشد، و نه پوشيدهاى كه چيزى او را در بر گرفته باشد )

(، به موجودات آنقدر نزديك نيست كه به آنها چسبيده، و آنقدر33918- 33924 ( بر خداوند، خيره نگريستن33925- 33934دور نيست كه جدا و بريده باشد. )

(، نزديك شدن به تپهاى،33935- 33946بندگان، و بازگشتن لفظى به زبان آنان ) -33954گام بر داشتن در تاريكى شب، يا راه رفتن در مهتاب كه نور مىافشاند )

(، و درخشش خورشيدى كه پس33962- 33965( )33955- 33961( )33947 از ماه طلوع مىكند، و با طلوع و غروبش، و آمدن شب و روز، چرخ زمان مىگردد و

(33980- 33987( )33966- 33979تاريخ ورق مىخورد، هيچ كدام پنهان نيست. )خدا پيش از هر نهايت و مدت، و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است )

(، خدا واالتر از آنچه مىباشد كه عقلهاى عاجز تشبيه كنندگان33988- 33997 تصور مىكند. واالتر از صفات پديدهها و اندازهها و قطرهاست كه براى موجودات

(، و جايگاههايى كه براى آن در نظر مىگيرند )33998- 34007مادى پندارند ) (، زيرا حد و مرز و اندازه، شايسته پديدههاست و به غير خدا34008- 34013

تعلق دارد.

(34020 -34014)

وصف آفرينش2

(، بلكه آنها را از نيستى34021- 34033پديدهها را از موادى ازلى و ابدى نيافريد )به هستى آورد،

______________________________ قرن قبل، آب را محل رشد و14( جاى شگفتى است كه امام عليه السالم در 1)

تكثير انگل »و با« مطرح مىكند كه پاستور پس از كشف ميكروب در تداوم تحقيقات خود با استفاده از كتاب صحيفه سجاديه از واژه و بى اين حقيقت را از

نظر تجربى ثابت كرد.

309نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و آنها را به34034- 34039و براى هر پديدهاى حد و مرزى تعيين فرمود ) (، چيزى از فرمان او سر34040- 34043نيكوترين صورت زيبا، صورتگرى كرد )

پيچى نمىكند، و خدا از اطاعت چيزى سود نمىبرد، علم او به مردگانى كه رفتند (، و علم او به34044- 34059چونان آگاهى او به زندگانى است كه هستند )

آسمانهاى باال چونان علم او به زمينهاى زيرين است.

(34070 -34060)

شگفتى آفرينش انسان3

اى انسان! اى آفريده راست قامت، اى پديده نگهدارى شده در تاريكىهاى رحمهاى ( آغاز آفرينش34071- 34083مادران، و قرار داده شده در پردههاى تو در تو! )

تو از گل و الى بود، و سپس در جايگاه آرامى نهاده شدى تا زمانى مشخص و سر (، و آنگاه كه در شكم مادرت حركت مىكردى،34084- 34099آمدى تعيين شده )

(34100- 34111نه دعوتى را مىتوانستى پاسخ دهى، و نه صدايى را مىشنيدى. ) سپس تو را از قرار گاهت بيرون كردند و به خانهاى آوردند كه آن را نديده بودى و

(، پس چه كسى تو را در مكيدن34112- 34124راههاى سودش را نمىتوانستى )شير، از پستان مادر هدايت كرد؟

-34139و به هنگام نياز جايگاههاى طلب كردن و خواستن را به تو شناساند؟ ) ( هرگز، آن كس كه در توصيف پديدهاى با شكل و اندازه و ابزار مشخص34125

درمانده باشد، بدون ترديد از وصف پر وردگارش ناتوانتر، و از شناخت خدا با حد ومرز پديدهها دورتر است.

(34160 -34140( )1164)

164ترجمه خطبه

هجرى مردم در اطراف امام جمع شده و از عثمان شكايت كردند و34)در سال -34183از او خواستند كه با عثمان صحبت كند تا از اشتباهات خود دست بردارد( )

34161)

هشدار دادن به عثمان

همانا مردم پشت سر من هستند و مرا ميان تو و خودشان ميانجى قرار دادهاند ) ( چيزى را34193- 34200(، به خدا نمىدانم با تو چه بگويم؟ )34184- 34192

(، تو را به چيزى راهنمايى نمىكنم كه34201- 34204نمىدانم كه تو ندانى ) ( ما به34212- 34215(، تو مىدانى آنچه ما مىدانيم. )34205- 34211نشناسى )

چيزى پيشى نگرفتهايم كه تو را آگاه سازيم، و چيزى ما در پنهانى نيافتهايم كه آن ( ديدى چنانكه ما ديدم، شنيدى چنانكه ما34216- 34226را به تو ابالغ كنيم. )

(، با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بودى34227- 34235شنيديم ) (، پسر ابو قحافه )ابا بكر( و پسر خطاب، در34236- 34242چنانكه ما بوديم )

(، تو به رسول خدا صلى الله34243- 34255عمل به حق، از تو بهتر نبودند ) (، و داماد34256- 34266عليه و آله و سلم در خويشاوندى از آن دو نزديكترى )

(، پس خدا را، خدا را، پروا كن! )34267- 34274او شدى كه آنان نشدند ) ( سوگند به خدا، تو كور نيستى تا بينايت كنند، نادان نيستى تا تو34275- 34278

(،34279- 34290را تعليم دهند )

311نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( پس بدان كه34291- 34299راهها روشن است، و نشانههاى دين برپاست. ) برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگران را

(، سنت شناخته شده را بر پا دارد، و بدعت34300- 34311هدايت مىكند )( سنتها روشن و نشانههايش آشكار است )34312- 34318ناشناخته را بميراند. )

(، و34325- 34330(، بدعتها آشكار و نشانههاى آن بر پاست )34319- 34324 بدترين مردم نزد خدا، رهبر ستمگرى است كه خود گمراه و مايه گمراهى ديگران

(، كه سنت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترك شده را زنده34331- 34342است ) ( من از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم34343- 34349گرداند. )كه گفت:

»روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياورى دارد و نه كسى از او پوزش (، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان34350- 34368خواهى مىكند )

-34381مىچرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود« )( من تو را به خدا سوگند مىدهم كه امام كشته شده اين امت مباشى )34369(، چرا كه پيش از اين گفته مىشد.34382- 34391

»در ميان اين امت، امامى به قتل خواهد رسيد كه در كشتار تا روز قيامت گشوده ( و كارهاى امت اسالمى با آن مشتبه شود، و فتنه و34392- 34407خواهد شد )

(، تا آنجا كه حق را از باطل34408- 34414فساد در ميانشان گسترش يابد )(، و به سختى در آن فتنهها غوطهور مىگردند«. )34415- 34420نمىشناسند )

چونان حيوان به غارت گرفته مباش كه تو را هر195( براى مروان34421- 34427 و تجربهاى كه به196جا خواست براند، آن هم پس از ساليانى كه از عمر تو گذشته

( )عثمان گفت »با مردم صحبت كن كه مرا34428- 34440دست آوردهاى. ) ( امام34441- 34456مهلت دهند تا از عهده ستمى كه به آنان رفته بر آيم«( )

عليه السالم فرمود: آنچه در مدينه است به مهلت نياز ندارد، و آنچه مربوط بهبيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند.

(34471 -34457( )1165)

165ترجمه خطبه

)برخى از شارحان نوشتند كه اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد(

شگفتى آفرينش انواع پرندگان1

( خداوند پديدههاى شگفتى از جانداران حركت كننده، و بىجان )34472- 34483) ، بعضى حركت كننده و بى قرار، آفريده197(، برخى ساكن و آرام34484- 34490 (، و شواهد و نمونههايى از لطافت صنعتگرى و قدرت34491- 34495است )

عظيم خويش بپاداشته، چندان كه تمام انديشهها را به اعتراف واداشته، و سر به (، و در گوشهاى ما بانگ براهين يكتايى او34496- 34515فرمان او نهادهاند )

. آنگونه كه پرندگان گوناگون را بيافريد،198(34516- 34522پيچيده است )

______________________________ ( مروان يهودى زاده، داماد عثمان و منشى او بود و در او نفوذ بسيارى داشت،1)

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او و پدرش را تبعيد كرده بود، در زمان عثمان آزاد و داماد و سپس همه كاره او گرديد كه او را عامل اصلى كشته شدن

عثمان مىدانند.

( عثمان هشتاد سال عمر كرد.2)

)حيوان شناسى( ZOOLOGY( اشاره به علم: زوئولوژى3)

195 µ(1مروان يهودى زاده، داماد عثمان و منشى او بود و در او نفوذ بسيارى داشت، رسول خدا صلى الله عليه و ) آله و سلم او و پدرش را تبعيد كرده بود، در زمان عثمان آزاد و داماد و سµµپس همµµه كµµاره او گرديµµد كµµه او را عامµµل

اصلى كشته شدن عثمان مىدانند.( عثمان هشتاد سال عمر كرد.2) 196 ) حيوان شناسى(ZOOLOGY( اشاره به علم: زوئولوژى3) 197 ) علم توحيد(MONOTHEISM(. اشاره به علم: منوتيسم4) 198

)علم توحيد( MONOTHEISM(. اشاره به علم: منوتيسم4)

313نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-34539و آنان را در شكافهاى زمين، و رخنه درهها و فراز كوهها مسكن داد ) (، كه34540- 34546(، با بالهاى متفاوت و شكل و هيأتهاى گوناگون )34523

زمام آنها به دست اوست، پرندگانى كه با بالهاى خود در البالى جو گسترده و ( آنها را از ديار نيستى در شكل و34547- 34560فضاى پهناور پرواز مىكنند. )

ظاهرى شگفت آور بيافريد، و استخوانهاشان را از درون در مفصلهاى پوشيده از ( برخى از پرندگان را كه جثه سنگين34561- 34575. )199گوشت به هم پيوند داد

(، آنگونه كه34576- 34585داشتند از باال رفتن و پروازهاى بلند و دور بازداشت ) ( پرندگان را با34586- 34589آرام و سنگين در نزديكى زمين بال مىزنند. )

لطافت قدرتش و دقت صنعتش، در رنگهاى گوناگون با زيبايى خاصى رنگ آميزى (، گروهى از آنها را تنها با يك رنگ بياراست كه رنگ ديگرى34590- 34600كرد )

(، دستهاى ديگر را در رنگ مخالف آن فرو برد،34601- 34612در آن راه ندارد )جز اطراف گردنشان كه چونان طوقى آويخته، مخالف رنگ اندامشان است.

(34624 -34613)

- شگفتىهاى آفرينش طاووس2

و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد، و رنگهاى پر و بالش را به نيكوترين رنگها

(، با بالهاى زيبا كه پرهاى آن به روى يكديگر انباشته و34625- 34641بياراست ) ( كه چون به سوى ماده پيش مىرود آن را چونان34642- 34648دم كشيدهاش ) ( و بر سر خود سايبان مىسازد، گويا بادبان كشتى34649- 34658چترى گشوده )

طاووس به رنگهاى زيباى خود مىنازد، و200است كه نا خدا آن را بر افراشته است. خوشحال و خرامان دم زيبايش را به اين سو و آن سو مىچرخاند، و سوى ماده

(، چون خروس مىپرد، و چون حيوان نر مست شهوت با34659- 34671مىتازد ) (، اين حقيقت را از روى مشاهده مىگويم،34672- 34681جفت خويش مىآميزد )

( اگر34682- 34692نه چون كسى كه بر اساس نقل ضعيفى سخن بگويد: ) كسى خيال كند: »بار دار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكى است كه در

( و طاووس ماده آن را مىنوشد آنگاه34693- 34707اطراف چشم نر حلقه زده ) -34721بدون آميزش با همين اشكها تخمگذارى مىكند« افسانه بى اساس است )

( ولى شگفتتر از آن نيست كه مىگويند: »زاغ نر طعمه به منقار ماده34708 مىگذارد كه همين عامل بار دار شدن زاغ است!«. گويا نىهاى پر طاووس چونان

) پرنده شناسى(ORNITHOLOGY( اشاره به علم: ارنيتولوژى1) 199200 µµ(2ا يكى ازµµد، امµµه كردهانµµرين ترجمµµف و بحµµواژه» دارى« را برخى به شهر دارين، شهر قديمى در كنار قطي )

معانى آن مالح است كه بادبان كشتى را نگه مىدارد.

شانههايى است كه از نقره ساخته، و گردىهاى شگفت انگيز آفتاب گونه كه به( )34722- 34728پرهاى اوست از زر ناب و پارههاى زبرجد بافته شده است. )

( اگر رنگهاى پرهاى طاووس را به روييدنىهاى زمين تشبيه كنى،34729- 34747 خواهى گفت: دسته گلى است كه از شكوفههاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده

(، و اگر آن را با پارچههاى پوشيدنى همانند سازى، پس34748- 34759است ) -34770چون پارچههاى زيباى پر نقش و نگار يا پردههاى رنگارنگ يمن است )

(، و اگر آن را با زيور آالت مقايسه كنى چون نگينهاى رنگارنگى است كه34760در نوارى از نقره با جواهرات زينت شده است.

(34782 -34771)

روانشناسى حيوانى طاووس3

طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه مىرود، دم و بالهاى زيبايش را بر انداز (، پس با توجه به زيبايى جامه و رنگهاى گوناگون پرو34783- 34791مىكند )

(، اما چون نگاهش به34792- 34798بالش قهقهه سر مىدهد )

______________________________)پرنده شناسى( ORNITHOLOGY( اشاره به علم: ارنيتولوژى1)

( واژه »دارى« را برخى به شهر دارين، شهر قديمى در كنار قطيف و بحرين2)ترجمه كردهاند، اما يكى از معانى آن مالح است كه بادبان كشتى را نگه مىدارد.

315نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

پاهاى او مىافتد، بانگى برآورد كه گويا گريان است، فرياد مىزند گويا كه دادخواه (، زيرا پاهاى34799- 34814است، و گواه صادق دردى است كه در درون دارد )

-34820 باريك و زشت )201طاووس چونان ساق خروس دو رگه )هندى و پارسى(( و در يك سو ساق پايش ناخنكى مخفى روييده است.34815

(34828 -34821)

شگفتى رنگ آميزى پرهاى طاووس4

بر فراز گردن طاووس به جاى يال، كاكلى سبز رنگ و پر نقش و نگار روييده ) (، و بر آمدگى گردنش چونان آفتابهاى نفيس و نگارين است، و از34829- 34836

رنگ آميزى شده، يا چون پارچه202گلوگاه تا روى شكمش به زيبايى وسمه يمانى ( در34837- 34854حرير براق يا آيينهاى شفاف كه پرده بر روى آن افكندند. )

201 µµ(1هµµد كµµت، و گفتهانµµاكى اسµµگ خµµه رنµµه بµµخروس خالسى: نوعى از خروس كه نه سفيد و نه سياه است بلك ) خروس فارسى- هندى دو رگه است كه پاهاى زشت دارد.

( وسمه: برگ گياهى به رنگ نيل، يا برگ نيل كه آن را در آب خيسانده و پارچه را با آن رنگ مىكردند.2) 202

( كه چون رنگ آن34855- 34859اطراف گردنش گويا چادرى سياه افكنده ) -34872شاداب و بسيار مىباشد، پندارى با رنگ سبز تندى در هم آميخته است )

( كمتر34873- 34882( كه در كنار شكاف گوش جلوه خاصى دارد. )34860 (،34892- 34900رنگى مىتوان يافت كه طاووس از آن در اندامش نداشته باشد )

يا با شفافيت و صيقل فراوان و زرق و برق جامهاش آن را جالى برترى نداده ( طاووس چونان شكوفههاى پراكندهاى است كه باران34901- 34911باشد. )

(، و34912- 34922بهار و گرماى آفتاب را در پرورش آن نقش چندانى نيست ) شگفتآور آن كه هر چند گاهى از پوشش پرهاى زيبا بيرون مىآيد، و تن عريان

مىكند، پرهاى او پياپى فرو مىريزد و از نو مىرويند، پرهاى طاووس چونان برگ ( و دوباره رشد مىكنند و به هم مىپيوندند،34923- 34942خزان رسيده مىريزند )

(، بى آن34943- 34950تا ديگر بار شكل و رنگ زيباى گذشته خود را باز مىيابد )كه ميان پرهاى نو و ريخته شده تفاوتى وجود داشته باشد يا رنگى جابجا برويد )

(، اگر در تماشاى يكى از پرهاى طاووس دقت كنى، لحظهاى به34951- 34961سرخى گل، و لحظهاى ديگر به سبزى زبرجد، و گاه به زردى زرناب جلوه مىكند.

(34979 -34962)

عجز انسان از درك حقائق موجود در پديدهها5

راستى، هوشهاى ژرف انديش و عقلهاى پر تالش چگونه اين همه از حقائق موجود در پديدهها را مىتوانند درك كنند؟ و چگونه گفتار توصيف گران، به نظم كشيدن اين

( و در درك كمترين اندام34980- 34995همه زيبايى را بيان توانند كرد؟ )طاووس، گمانها از شناخت درمانده و زبانها از ستودن آن در كام ماندهاند؟ )

( پس ستايش خداوندى را سزاست كه عقلها را از توصيف34996- 35007 (، پديده35008- 35016پديدهاى كه برابر ديدگان جلوهگرند ناتوان ساخت )

محدودى كه او را با تركيب پيكرى پر نقش و نگار، با رنگها و مرزهاى مشخص (، باز هم از تعريف فشردهاش زبانها عاجز و از وصف35017- 35022مىشناسد )

)حال چگونه خدا را مىتوانند درك203(35023- 35034واقعى آن در ماندهاند! )كنند؟(

- شگفتى آفرينش جانداران كوچك6

-35044پاك و برتر است خدايى كه در اندام مورچه، و مگس ريز، پاها پديد آورد )، و جانداران، بزرگتر از آنها،204(35035

______________________________ ( خروس خالسى: نوعى از خروس كه نه سفيد و نه سياه است بلكه به رنگ1)

203 µµ(3وچى: نيهيليسمµµد پµµان، و نقµµتى و انسµµام هسµµدارى نظµµات هدفµµاثب )NIHILISMم وµµوچگرايى( و اوتوپيسµµپ ( ) پوچگرايى(.UTOPIANISM -UYOPISMاتوپيانيسم

204 µµ(4وژىµµه علم: انتومولµµاره بµµاش )ENTOMOLOGYوژىµµى( و علم هرپتولµµره شناسµµحش ( HERPETOLOGY ) خزنده شناسى(

خاكى است، و گفتهاند كه خروس فارسى- هندى دو رگه است كه پاهاى زشتدارد.

( وسمه: برگ گياهى به رنگ نيل، يا برگ نيل كه آن را در آب خيسانده و پارچه2)را با آن رنگ مىكردند.

NIHILISM( اثبات هدفدارى نظام هستى و انسان، و نقد پوچى: نيهيليسم3))پوچگرايى(. UTOPIANISM -UYOPISM)پوچگرايى( و اوتوپيسم و اتوپيانيسم

)حشره شناسى( و علم ENTOMOLOGY( اشاره به علم: انتومولوژى4))خزنده شناسى( HERPETOLOGYهرپتولوژى

317نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، و بر خود الزم35045- 35052از ماهيان دريا، و پيالن عظيم الجثه را نيز آفريد ) شمرد، كه هيچ كالبد جاندارى را وانگذارد و به درستى ادارهاش نمايد، جز آن كه

ميعادگاهش را مرگ و پايان راهش را نيستى قرار داد.

(35071 -35053)

وصف ويژگىهاى بهشت7

اگر با چشم دل به آنچه كه از بهشت براى تو وصف كردهاند بنگرى، از آنچه در دنياست دل مىكنى، هر چند شگفتىآور و زيبا باشد، و از خواهشهاى نفسانى و

-35099خوشىهاى زندگانى و منظرههاى آراسته و زيباى آن كناره مىگيرى ) (، و اگر فكرت را به درختان بهشتى مشغول دارى كه شاخههايشان35072

همواره به هم مىخورند، و ريشههاى آن در تودههاى مشك پنهان، و در ساحل (، و خوشههايى از35100- 35113جويباران بهشت قرار گرفته آبيارى مىگردند )

(، و35114- 35123لؤلؤ آب دار به شاخههاى كوچك و بزرگ درختان آويخته ) ميوههاى گوناگونى كه از درون غالفها و پوششها سر بيرون كردهاند، سرگردان و

( شاخههاى پر ميوه بهشت كه بدون زحمتى35124- 35131حيرت زده مىگردى: ) خم شده در دسترس قرار گيرند، تا چيننده آن هر گاه كه خواهد بر چيند،

مهمانداران بهشت گرد ساكنان آن و پيرامون كاخهايشان در گردشند و آنان را با ( آنها كسانى35132- 35151عسلهاى پاكيزه و شرابهاى گوارا پذيرايى كنند. )

هستند كه همواره از كرامت الهى بهرهمند تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود ( اى شنونده! اگر35152- 35165آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. )

دل خود را به منظرههاى زيبايى كه در بهشت به آن مىرسى مشغول دارى، روح تو (، و از اين35166- 35183با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد )

(35184- 35194مجلس من با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت. )

خداوند با لطف خود من و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل و جان براىرسيدن به جايگاه نيكان تالش مىكنند.

( مىگويم: )كالم امام كه فرمود35195- 35205)

»يؤر بمالقحه، االر«

( كنايه از نكاح و آميزش است.35206- 35224)

هنگامى گفته مىشود »ار الرجل المرأة يؤرها« كه با همسرش همبستر شود. )( و اين فرمايش امام35225- 35234

»كانه قلع دارى عنجه نؤتيه«

بايد توجه داشت »قلع« بادبان كشتى است و »دارى« منسوب به »دارين« شهرىاست كه در كنار دريا كه از آنجا عطريات مىآورند )و بادبانهايش معروف است(. )

( و »عنجه« به معنى كشيدن به سوى خويش است هنگامى كه35235- 35258 گفته مىشود »عنجت الناقه اعنجها عنجا« يعنى آن را به سوى خود كشيدم. و

( و اما تعبير35259- 35273»النؤتى« به معنى »كشتيبان« است. )

»صفتى جفونه«

منظور دو طرف پلكهاى چشم است. زيرا »ضفتان« به معنى دو طرف مىباشد )( و اينكه فرمود:35274- 35281

»و فلذا الزبرجد«

بايد دانست كه »فلذا« جمع »فلذه« به معنى قطعه است كه معنى آن قطعههايى( اما تعبير به35282- 35296از زبرجد است. )

»كبائس اللؤلؤ الرطب«

به معنى خوشههاى لؤلؤ تر همچون خوشههاى خرما است زيرا »الكباسه« به معنىخوشه و »العساليج« جمع »عسلوج« به معناى شاخه است(.

(35309 -35297( )1166)

166ترجمه خطبه

،288)بر أساس نقل مرحوم كلينى در روضه كافى، چون اين خطبه دنباله خطبه آورده شده، پس امام آن را در شهر مدينه ايراد كرده است(

احترام متقابل اجتماعى1

(35317 -35310)

319نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

بايد خردساالن شما از بزرگان شما پيروى كنند، و بزرگ ساالن شما نسبت به (، و چونان ستم پيشگان جاهليت35318- 35324خردساالن مهربان باشند )

-35338نباشيد، كه نه از دين آگاهى داشتند و نه در خدا انديشه مىكردند ) (، همانند تخم افعى در النه پرندگان نباشيد كه شكستن آن گناه و35325

-35349نگهداشتن آن شر و زيانبار است. )بجاى جوجه، مارى از آن بيرون مىآيد( )35339)205

آينده بنى اميه2

مسلمانان، پس از وحدت و برادرى به جدايى و تفرقه رسيدند، و از ريشه و اصل ( تنها گروهى شاخه درخت توحيد را35350- 35360خويش پراكنده شدند. )

( اما خداوند35361- 35367گرفتند، و به هر طرف كه روى آورد همسو شدند. ) مسلمانان را به زودى براى بدترين روزى كه بنى اميه در پيش دارند جمع خواهد

-35380كرد، آن چنانكه قطعات پراكنده ابرها را در فصل پاييز جمع مىكند. ) ( خدا ميان مسلمانان ألفت ايجاد مىكند، و بصورت ابرهاى فشرده در35368

(، كه مانند35381- 35392مىآورد، آنگاه درهاى پيروزى به رويشان مىگشايد ) كه در206سيلى خروشان از جايگاه خود بيرون مىريزند. »چونان »سيل عرم«

(، و در برابر آن سيل هيچ35393- 35397باغستان »شهر سبا« را در هم كوبيد ) (، نه كوههاى بلند و محكم، و نه بر35398- 35407بلندى و تپهاى بر جاى نماند )

( خداوند بنى35408- 35417آمدگيهاى بزرگ، توانستند برابر آن مقاومت كنند«. ) اميه را مانند آب در درون درهها و رودخانهها پراكنده و پنهان مىكند، سپس چون

(، تا حق برخى از35418- 35427چشمه سارها بر روى زمين جارى مىسازد ) مردم را از بعضى ديگر بستاند، و گروهى را توانايى بخشيده در خانههاى ديگران

( به خدا سوگند بنى اميه پس از پيروزى و35428- 35439سكونت دهد. ) سلطهگرى، همه آنچه را كه به دست آوردند از كفشان مىرود، چنانكه چربى بر

روى آتش آب شود!

(35455 -35440)

علل پيروزى و شكست ملتها3 ( شتر مرغ يا پرنده سنگخواره، در شن زار تخم مىگذاشت كه شبيه تخم مار و افعى بود، و مردم از تشخيص1) 205

آن عاجز بودند. فكر مىكردند تخم پرنده است ولى ناگاه مارى از آن بيرون مىآمد.206 µ(2«افرµرم« دولت كµµيل عµµام» سµµسيل بزرگى كه خدا در يمن جارى ساخت كه» سد مأرب« را شكست و بن )

سوره سبا.16سبا« را نابود و باغهاى سرسبز آن سامان را از بيخ و بن بركند و اشاره است به آيه

( اى مردم! اگر دست از يارى حق بر نمىداشتيد، و در خوار35456- 35458) ساختن باطل سستى نمىكرديد، هيچ گاه آنان كه به پايه شما نيستند در نابودى شما

(، اما35459- 35484طمع نمىكردند، و هيچ قدرتمندى بر شما پيروز نمىگشت ) (، به35485- 35489چونان امت بنى اسراييل در حيرت و سرگردانى فرو رفتيد ) ( چرا35490- 35497جانم سوگند سرگردانى شما پس از من بيشتر خواهد شد. )

كه به حق پشت كرديد، و با نزديكان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بريده به ( آگاه باشيد! اگر از امام خود پيروى35498- 35508بيگانهها نزديك شديد. )

مىكرديد، شما را به راهى هدايت مىكرد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفته بود، و از اندوه بيراهه رفتن در امان بوديد، و بار سنگين مشكالت را از دوش

خود بر مىداشتيد.

(35529 -35509( )1167)

167ترجمه خطبه

هجرى، نوشتند كه35)سخنرانى امام عليه السالم در آغاز خالفت در سال (35530- 35537نخستين سخنرانى آن حضرت است( )

ويژگىهاى قرآن1

همانا خداوند بزرگ كتابى هدايتگر فرستاد، نيكى و بدى، خير و شر را آشكارا در آن( پس راه نيكى در پيش گيريد، كه هدايت شويد.35538- 35548بيان فرمود. )

______________________________ ( شتر مرغ يا پرنده سنگخواره، در شن زار تخم مىگذاشت كه شبيه تخم مار و1)

افعى بود، و مردم از تشخيص آن عاجز بودند. فكر مىكردند تخم پرنده است ولىناگاه مارى از آن بيرون مىآمد.

( سيل بزرگى كه خدا در يمن جارى ساخت كه »سد مأرب« را شكست و بنام2) »سيل عرم« دولت كافر »سبا« را نابود و باغهاى سرسبز آن سامان را از بيخ و

سوره سبا.16بن بركند و اشاره است به آيه

321نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(35549- 35558و از شر و بدى پرهيز كنيد تا در راه راست قرار گيريد. )واجبات! واجبات! در انجام واجبات كوتاهى نكنيد تا شما را به بهشت رساند )

(، همانا خداوند چيزهايى را حرام كرده كه ناشناخته نيست، و35559- 35566 (، و در اين ميان35567- 35577چيزهايى را حالل كرده كه از عيب خالى است )

حرمت مسلمان را بر هر حرمتى برترى بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را بهوسيله اخالص و توحيد استوار كرد.

(35593 -35578)

ويژگىهاى مسلمانى2

پس مسلمان كسى است كه از مسلمانان از زبان و دست او آزارى نبينند، مگرآنجا كه حق باشد، و آزار مسلمان روا نيست جز در آنچه كه واجب باشد. )

( به سوى مرگ كه همگانى است، و فرد فرد شما را از آن35594- 35611 (، همانا مردم در پيش روى شما مىروند،35612- 35620گريزى نيست بشتابيد )

( سبكبار شويد تا به35621- 35629و قيامت از پشت سر، شما را مىخواند. ) ( از خدا35630- 35635قافله برسيد، كه پيش رفتگان در انتظار باز ماندگانند. )

بترسيد، و تقوا پيشه كنيد زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، و خدا را اطاعت كنيد و از207(35636- 35648شهرها، و خانهها و حيوانات هستيد. )

فرمان خدا سرباز مداريد، اگر خيرى ديديد برگزينيد، و اگر شر و بدى ديديد از آندورى كنيد.

(35665 -35649( )1168)

168ترجمه خطبه

هجرى گروهى از صحابه گفتند35)پس از بيعت مردم با امام عليه السالم در سال -35692اى كاش شورشيان بر ضد عثمان را كيفر مىدادى؟ پاسخ فرمود( )

35666)

واقع بينى در مبارزه1

اى برادران! از آنچه شما مىدانيد بى اطالع نيستم، اما قدرت اجراى آن را چگونهبه دست آورم؟

آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند، بر ما تسلط دارند و ما بر آنها قدرتى ( هم اكنون بردگان شما با آنها مىجوشند، و باديه نشينان35693- 35714نداريم! )

( آنها در ميان شما زندگى35715- 35726اطراف شما به آنها پيوستهاند. ) ( آيا35727- 35732مىكنند، و هر مشكلى را كه بخواهند بر شما تحميل مىكنند. )

براى خواستههاى خود تواناييد؟

(35740 -35733)

مشكالت جنگ داخلى2

( مىبينيم كه» حمايت از حيوانات« قرنها قبل از مدعيان دروغين غرب كه شعار حمايت از حيوانات مىدهند اما1) 207 ميليونها انسان را آواره مىسازند و بخاك و خون مىكشند، از طرف حضرت امير المؤمنين عليه السµµالم مطµµرح و بµµه

آن عمل شده است.

-35750كارى كه پيش آمده از جاهليت است، شورشيان يار و ياور دارند ) (، اگر براى كيفر دادنشان حركتى آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم35741

مىشوند: گروهى خواستههاى شما را دارند، و عدهاى بر خالف شما فكر مىكنند، و ( پس صبر كنيد تا مردم35751- 35777گروهى نه اين را مىپسندند و نه آن را. )

آرام شوند، و دلهاى مضطرب در جاى خود قرار گيرد، و حقوق از دست رفته با ( اكنون مرا آسوده گذاريد، و در انتظار35778- 35789مدارا گرفته شود. )

فرمان من باشيد،

______________________________ ( مىبينيم كه »حمايت از حيوانات« قرنها قبل از مدعيان دروغين غرب كه شعار1)

حمايت از حيوانات مىدهند اما ميليونها انسان را آواره مىسازند و بخاك و خون مىكشند، از طرف حضرت امير المؤمنين عليه السالم مطرح و به آن عمل شده

است.

323نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

كارى نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند، و اقتدار امت ما را متزلزل سازد و سستى (، اين جريان سياسى را تا مىتوانم مهار35790- 35812و زبونى به بار آورد )

مىكنم، اما اگر راه چارهاى نيابم با آنان مىجنگم )كه سر انجام درمان، داغ كردن208(35813- 35825است(. )

(1169)

169ترجمه خطبه

هجرى به هنگام حركت اصحاب به سوى بصره ايراد36)اين سخنرانى را در سال (35826- 35836فرمود( )

ضرورت اطاعت از رهبرى1

همانا خداوند پيامبرى راهنما را با كتابى گويا، و دستورى استوار بر انگيخت. هالك ( و بدانيد كه بدعتها به رنگ حق35840- 35854نشود جز كسى كه تبهكار است )

-35865در آمده و هالك كنندهاند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد ) (، و همانا حكومت الهى حافظ امور شماست، بنابر اين زمام امور خود را35855

-35880بى آن كه نفاق ورزيد يا كراهتى داشته باشيد به دست امام خود سپاريد. ) ( به خدا سوگند اگر در پيروى از حكومت و امام، اخالص نداشته باشيد،35866

خدا دولت اسالم را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و دردست ديگران قرار خواهد داد

Z\E\E) تيغ سزاست هر كه را درك سخن نمىكند(\s\iُ( ضرب المثل است بقول حافظ\1) 208

(35899 -35881)

افشاء توطئه ناكثين2

به جهت نارضايتى از حكومت من به209( همانا ناكثين عهد شكن35900- 35902) (، و من تا آنجا كه براى وحدت اجتماعى شما35903- 35909يكديگر پيوستند )

(، زيرا آنان اگر براى اجراى35910- 35916احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد ) -35926مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسالمى متزلزل مىشود. )

آنها از روى حسادت بر كسى كه خداوند حكومت را به او بخشيده210(35917 -35941است به طلب دنيا برخاستهاند. مىخواهند كار را به گذشته باز گردانند. )

( حقى كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا )قرآن(، و سنت35927پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و قيام به حق و بر پاداشتن سنت اوست.

(35959 -35942( )1170)

170ترجمه خطبه

هجرى، گروهى از اعراب، كليب جرمى را36)در آستانه جنگ بصره، در سال جهت آگاهى از حقيقت و دانستن علل مبارزه امام عليه السالم با ناكثين به

( امام به35972- 35998نمايندگى نزد حضرت على عليه السالم فرستادند. ) (35999- 36010گونهاى با آن شخص صحبت فرمود كه حقيقت را دريافت. )

آنگاه به او فرمود: بيعت كن. وى گفت: من نماينده گروهى هستم و قبل از(36011- 36027مراجعه به آنان به هيچ كارى اقدام نمىكنم. امام فرمود( )

روش هدايت كردن

اگر آنها تو را مىفرستادند كه محل ريزش باران را بيابى، سپس به سوى آنان بازمىگشتى و از گياه و سبزه و آب خبر مىدادى، اگر مخالفت مىكردند،

______________________________( ضرب المثل است بقول حافظ1)

)تيغ سزاست هر كه را درك سخن نمىكند(

(. طلحه و زبير و سران قريش2)

(. طلحه و زبير و سران قريش2) 209210 µ(3نظام، معادل سيستم )SYSTEMور را ادارهµه كشµاهنگى كµه همµوع و مجموعµع، مجمµوم جمµه مفهµاست ب

مىكنند.

است به مفهوم جمع، مجموع و مجموعه SYSTEM( نظام، معادل سيستم3)هماهنگى كه كشور را اداره مىكنند.

325نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(36028- 36055و به سرزمينهاى خشك و بى آب روى مىآوردند تو چه مىكردى؟ ) (، امام36056- 36064)گفت: آنها را رها مىكردم و به سوى آب و گياه مىرفتم )

( )مرد گفت:36065- 36069فرمود( پس دستت را براى بيعت كردن بگشاى. ) سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق، توانايى مخالفت نداشتم و با امام عليه

السالم بيعت كردم(

(36082 -36070( )1171)

171ترجمه خطبه

هجرى هفتم37)دعاى امام عليه السالم در آستانه نبرد صفين با قاسطين در سال صفر(

نيايش در آستانه جنگ1

( اى خداى آسمان بر افراشته، و فضاى نگاه داشته، كه آن را36088- 36098) زمينه پيدايش شب و روز، و جريان گردش ماه و خورشيد، و مسير آمد و شد

(، و جايگاه گروهى از فرشتگانت36099- 36121ستارگان سيار قرار دادهاى ) (، اى پروردگار اين36122- 36131ساختهاى كه از عبادت تو خسته نمىگردند )

زمين، كه آن را جايگاه سكونت انسانها، و مكان رفت و آمد حشرات و چارپايان )(، و پديدههاى ديدنى و ناديدنى غير قابل شمارش قرار دادهاى )36132- 36144 (، و اى پروردگار كوههاى بلند و پا بر جا، كه آن را براى زمين36145- 36154

-36165چونان ميخهاى محكم، و براى مخلوقات تكيه گاهى مطمئن ساختهاى. ) ( اگر بر دشمن پيروزمان ساختى، ما را از تجاوز بر كنار دار، و بر راه حق36155

(، و چنانچه آنها را بر ما پيروز گرداندى شهادت36166- 36174استوار فرما )نصيب ما فرموده و از شرك و فساد و فتنهها، ما را نگهدار!

(36184 -36175)

روش بسيج نيروها در جنگ2

(36185- 36189كجايند آزاد مردانى كه به حمايت مردم خويش برخيزند؟ ) -36197كجايند غيور مردانى كه به هنگام نزول بال و مشكالت مبارزه مىكنند؟ )

( هان مردم!! ننگ و عار پشت سر شما، و بهشت در پيش روى شماست.36190

(36202 -36198( )1172)

172ترجمه خطبه

هجرى40)مطالب اين خطبه، بخشى از نوشتههاى افشاگرانهاى است كه در سال براى روشن شدن واقعيتهاى تاريخ اسالم به دستور امام نوشته شد( ستايش

خداوندى را سزاست كه نه آسمانى مانع آگاهى او از آسمان ديگر، و نه زمينى مانع(36210- 36221او از زمين ديگر مىشود. )

گفتگو در روز شورا1

شخصى در روز شورا به من گفت »اى فرزند ابو طالب نسبت به خالفت حريص در پاسخ او گفتم، به خدا سوگند! شما با اينكه از211(36222- 36237مىباشى« )

پيامبر اسالم دورتريد، حريصتر مىباشيد، اما من شايستهتر و نزديكتر به پيامبر (، همانا من تنها حق خود را مطالبه مىكنم كه شما بين36238- 36250اسالمم )

(36251- 36265من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينهام زديد. )

______________________________( آن شخص، سعد بن ابى وقاص بود با اينكه حديث منزلت1)

»انت منى بمنزلة هارون من موسى«

را همين سعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در باره حضرت امير المؤمنين عليه السالم شنيده و بارها نقل كرده بود، اما راه انحراف پيمود و واليت

آن حضرت را سر انجام انكار كرد.

327نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب كردم، درمانده وسرگردان شد و نمىدانست در پاسخم چه بگويد؟

(36279 -36266)

شكوه از قريش2

( بار خدايا، از قريش و از تمامى آنها كه ياريشان كردند به36280- 36282) پيشگاه تو شكايت مىكنم، زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند، و مقام و

( آن شخص، سعد بن ابى وقاص بود با اينكه حديث منزلت1) 211\iُ\»انت منى بمنزلة هارون من موسى «E

را همين سعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در باره حضرت امير المؤمنين عليه السµµالم شµµنيده و بارهµµانقل كرده بود، اما راه انحراف پيمود و واليت آن حضرت را سر انجام انكار كرد.

منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند، و در غصب حق من، با يكديگر هم داستان شدند (، سپس گفتند: برخى از حق را بايد گرفت و برخى را بايد رها36283- 36304)

كرد )يعنى خالفت حقى است كه بايد رهايش كنى(

(36317 -36305)

شكوه از ناكثين3

( طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج كردند، و همسر رسول36318- 36322) خدا صلى الله عليه و آله و سلم- عائشه- را به همراه خود مىكشيدند چونان كنيزى

(، در36323- 36337را كه به بازار برده فروشان مىبرند، به بصره روى آوردند ) حالى كه همسران خود را پشت پرده نگهداشته، اما پرده نشين حرم پيامبر صلى

-36350الله عليه و آله و سلم را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند. ) ( لشكرى را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون36338

(، پس از ورود36351- 36367اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند ) به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين، و به مردم بصره

-36386 و گروه ديگر را با حيله كشتند. )212حمله كردند، گروهى از آنان را شكنجه ( به خدا سوگند، اگر جز به يك نفر دست نمىيافتند و او را عمدا بدون گناه36368

(، زيرا همگان36387- 36406مىكشتند كشتار همه آنها براى من حالل بود ) -36418حضور داشتند و انكار نكردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع نكردند )

(، چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بى دفاع بصره36407قتل عام كردند.

(36431 -36419( )1173)

173ترجمه خطبه

)با توجه به برخى از شواهد، اين سخنرانى در شهر مدينه ايراد شده(.

پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم امين وحى پروردگار، و خاتم پيامبران، و(36456- 36468بشارت دهنده رحمت، و بيم دهنده كيفر الهى است. )

ويژگىهاى رهبر اسالمى1

اى مردم! سزاوارترين اشخاص به خالفت، آن كسى است كه در تحقق حكومت (، تا اگر36469- 36484نيرومندتر، و در آگاهى از فرمان خدا داناتر باشد )

آشوبگرى به فتنه انگيزى برخيزد، به حق باز گردانده شود، و اگر سرباز زد با او ( به جانم سوگند! اگر شرط انتخاب رهبر، حضور36485- 36491مبارزه شود. )

212 µ(1 وبى جµرح خµند.» شµد و او را بكشµقتل صبر، يعنى دست و پاى كسى را ببندن )واهر134 ص 10µل از جµنق الكالم«.

-36506تمامى مردم باشد هرگز راهى براى تحقق آن وجود نخواهد داشت )36492،)

______________________________ 10( قتل صبر، يعنى دست و پاى كسى را ببندند و او را بكشند. »شرح خوبى ج 1)

نقل از جواهر الكالم«.134ص

329نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

بلكه آگاهان داراى صالحيت و رأى، و اهل حل و عقد )خبرگان ملت( رهبر و خليفه -36514را انتخاب مىكنند، كه عمل آنها نسبت به ديگر مسلمانان نافذ است )

(، آنگاه نه حاضران بيعت كننده، حق تجديد نظر دارند و نه آنان كه در36507انتخابات حضور نداشتند حق انتخابى ديگر را خواهند داشت.

آگاه باشيد! من با دو كس پيكار مىكنم، كسى چيزى را ادعا كند كه از آن او نباشد، ( اى بندگان خدا! شما را36515- 36539و آن كس كه از اداى حق سرباز زند. )

به تقوا و ترس از عذاب خدا سفارش مىكنم، زيرا تقواى الهى بهترين سفارش ( مردم!36540- 36556مؤمنان، و بهترين پايان نامه كار در پيشگاه خداست. )

(،36557- 36566هم اكنون آتش جنگ بين شما و اهل قبله شعلهور شده است ) و اين پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و با استقامت و عالم به جايگاه حق به دوش

( بنابر اين آنچه فرمان دادند انجام دهيد، و از آنچه36567- 36580نمىكشند. ) (، و در هيچ كارى تا روشن نشود شتاب36581- 36590نهى كردند توقف كنيد )

نكنيد، زيرا در آنچه شما اكراه داريد توان تغييراتى داريم.

(36604 -36591)

شناخت دنيا2

-36617آگاه باشيد، همانا اين دنيا كه آرزوى آن را مىكنيد و بدان روى مىآوريد ) -36622(، و شما را گاهى به خشم مىآورد و زمانى خشنود مىسازد )36605 (، خانه ماندگار شما نيست، و منزلى نيست كه براى آن آفريده و به آن36618

(، آگاه باشيد نه دنيا براى شما جاودانه و نه شما در36623- 36635دعوت شديد ) ( دنيا گرچه از جهتى شما را مىفريبد36636- 36645آن جاودانه خواهيد ماند. )

(، پس براى36646- 36654ولى از جهت ديگر شما را از بديهايش مىترساند ) هشدارهايش از آنچه مغرورتان مىكند چشم پوشيد، و به خاطر ترساندنش از طمع

(، به خانهاى كه دعوت شديد سبقت36655- 36660ورزى در آن باز ايستيد ) (، و چونان36669- 36672(، و دل از دنيا برگيريد )36661- 36668گيريد )

و213(،36673- 36683كنيزكان براى آنچه كه از دنيا از دست مىدهيد گريه نكنيد ) با صبر و استقامت بر اطاعت پروردگار، و حفظ و نگهدارى فرامين كتاب خدا،

( حنين گريه كردن از راه بينى است يعنى» آرام و بى صدا گريستن«1) 213

( آگاه باشيد،36684- 36699نعمتهاى پروردگار را نسبت به خويش كامل كنيد. ) -36712آنچه براى حفظ دين از دست مىدهيد زيانى به شما نخواهد رساند!. )

( آگاه باشيد، آنچه را با تباه ساختن دين به دست مىآوريد سودى به حالتان36700 ( خداوند دلهاى ما و شما را به سوى حق متوجه36713- 36726نخواهد داشت! )

سازد و صبر و استقامت عطا فرمايد.

(36738 -36727( )1174)

174ترجمه خطبه

هجرى كه در آستانه جنگ جمل فرمود(36)در باره طلحه فرزند عبيد الله در سال (36761 -36750)

افشاء ادعاهاى دروغين طلحه

تا بودهام مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشير نهراساندهاند، من به وعدهپيروزى كه

______________________________( حنين گريه كردن از راه بينى است يعنى »آرام و بى صدا گريستن«1)

331نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( به خدا سوگند، طلحة بن عبيد36762- 36780پروردگارم داده است استوارم. ) الله، براى خونخواهى عثمان شورش نكرد، جز اينكه مىترسيد خون عثمان از او

(، كه در36781- 36796مطالبه شود، زيرا او خود متهم به قتل عثمان است ) براى214(36797- 36804ميان مردم از او حريصتر بر قتل عثمان يافت نمىشد. )

اينكه مردم را دچار شك و ترديد كند، دست به اينگونه ادعاهاى دروغين زد. ) ( سوگند به خدا، الزم بود طلحه، نسبت به عثمان يكى از سه راه36805- 36815

( اگر پسر عفان ستمكار بود چنانكه36816- 36826حل را انجام مىداد كه نداد: ) طلحه مىانديشيد، سزاوار بود با قاتالن عثمان همكارى مىكرد، و از ياران عثمان

(، يا اگر عثمان مظلوم بود مىبايست از كشته36827- 36845دورى مىگزيد ) شدن او جلوگيرى مىكرد و نسبت به كارهاى عثمان عذرهاى موجه و عموم پسندى

( و اگر نسبت به36846- 36861را طرح مىكرد )تا خشم مردم فرو نشيند( ) امور عثمان شك و ترديد داشت خوب بود كه از مردم خشمگين كناره مىگرفت و

214 µµ(1انوادهµµطلحه تا سه روز نگذاشت جنازه عثمان را دفن كنند، افرادى را مأمور كرد تا با سنگ باران كردن خ ) عثمان مانع دفن او شوند، كه سر انجام با دخالت امµµام او را دفن كردنµµد. و در كشµµتن او از همµµه مهاجمµµان حريصتر بود، همه اين حقيقت را مىدانستند كه مروان بن حكم در جنگ جمل او را بµµا تµµيرى هµµدف قµµرار داد و كشµµت و بارهµµا

مىگفت من انتقام عثمان را گرفتم.» تاريخ طبرى«

( اما او هيچ36862- 36881به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وا مىگذاشت. ) كدام از سه راه حل را انجام نداد، و به كارى دست زد كه دليل روشنى براى انجام

آن نداشت، و عذرهايى آورد كه مردم پسند نيست.

(36896 -36882( )1175)

175ترجمه خطبه

)برخى از شارحان نوشتهاند اين خطبه را هنگامى كه به ستون مسجد مدينه تكيهداده بود ايراد فرمود(

نكوهش غافالن1

اى بى خبرانى كه آنى مورد غفلت نيستيد، و اى ترك كنندگان فرامين الهى كه از ( شما را چه شده است36909- 36917تمامى كارهايتان بازخواست مىشويد! )

( چونان36918- 36927كه از خداى خود روى گردان و به غير او گرايش داريد؟ )چار پايانى كه چوپان آنها را در بيابانى و با خيز، و آبهايى بيمارىزا رها كرده است. )

( گوسفندان پروار را مىمانيد كه براى كارد قصاب آمادهاند ولى36928- 36938 خودشان نمىدانند! چه آن كه هر گاه به گوسفندان با مقدارى علف نيكى كنند يك

روز خود را يك عمر پندارند، و زندگى را در سير شدن شكمها مىنگرند.

(36958 -36939)

علوم بى پايان امام عليه السالم2

سوگند به خدا، اگر بخواهم مىتوانم هر كدام شما را از آغاز و پايان كارش، و از (، اما از آن مىترسم كه با اينگونه36959- 36974تمام شئون زندگى، آگاه سازم )

-36983خبرها نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كافر شويد ) (، آگاه باشيد كه من اين اسرار گرانبها را به ياران راز دار و مورد اطمينان36975

( سوگند به خدايى كه محمد صلى الله عليه و آله36984- 36993خود مىسپارم. ) -37005و سلم را به حق برانگيخت، و او را برگزيد، جز به راستى سخن نگويم. )

( پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم همه اطالعات را به من سپرده36994 است، و از محل هالكت آن كس كه هالك مىشود، و جاى نجات كسى كه نجات

مىيابد، و پايان اين حكومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. ) ( هيچ حادثهاى بر من نگذشت جز آن كه در گوشم نجوا كرد، و37006- 37023

مرا مطلع ساخت.

(37038 -37024)

ويژگىهاى امام على عليه السالم عليه السالم3

______________________________ ( طلحه تا سه روز نگذاشت جنازه عثمان را دفن كنند، افرادى را مأمور كرد تا با1)

سنگ باران كردن خانواده عثمان مانع دفن او شوند، كه سر انجام با دخالت امام او را دفن كردند. و در كشتن او از همه مهاجمان حريصتر بود، همه اين حقيقت را

مىدانستند كه مروان بن حكم در جنگ جمل او را با تيرى هدف قرار داد و كشت وبارها مىگفت من انتقام عثمان را گرفتم. »تاريخ طبرى«

333نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

اى مردم! سوگند به خدا من شما را به هيچ طاعتى وادار نمىكنم مگر آن كه پيش (، و از معصيتى شما را باز نمىدارم جز37039- 37051از آن خود، عمل كردهام )

آن كه پيش از آن، ترك گفتهام.

(37061 -37052( )1176)

176ترجمه خطبه

هجرى در مدينه35)اين سخنرانى را امام در روزهاى نخست خالفت خود در سال ايراد فرمود(

ضرورت اطاعت از دستورات الهى1

مردم! از آنچه خداوند بيان داشته بهره گيريد، و از پند و اندرزهاى خدا پند پذيريد، و (، زيرا خداوند با دليلهاى روشن، راه37080- 37090نصيحتهاى او را قبول كنيد )

عذر را به روى شما بسته، و حجت را بر شما تمام كرده است. و اعمالى كه دوست دارد بيان فرموده، و از آنچه كراهت دارد معرفى كرد، تا از خوبىها پيروى و

(، همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله37091- 37114از بدىهاى دورى گزينيد ) و سلم همواره مىفرمود: »گرداگرد بهشت را دشوارىها )مكاره( و گرداگرد آتش

( آگاه باشيد! چيزى از37115- 37129جهنم را هوسها و شهوات گرفته است« ) طاعت خدا نيست جز آن كه با كراهت انجام مىگيرد، و چيزى از معصيت خدا

( پس رحمت37130- 37151نيست جز اينكه با ميل و رغبت عمل مىشود. ) -37161خداوند بر كسى كه شهوات خود را مغلوب و هواى نفس را سركوب كند )

(، زيرا كار مشكل، باز داشتن نفس از شهوت بوده كه پيوسته خواهان37152 ( بندگان خدا! بدانيد كه انسان با37162- 37176نافرمانى و معصيت است. )

ايمان، شب را به روز، و روز را به شب نمىرساند جز آن كه نفس خويش را متهم (، همواره نفس را سرزنش مىكند، و گناه كارش37177- 37192مىداند )

( پس در دنيا چونان پيشينيان صالح خود باشيد، كه در37193- 37199مىشمارد. ) ( و همانند مسافران، خيمه خويش را37200- 37205پيش روى شما در گذشتند )

( و به راه خود رفتند.37206- 37210از جا در آوردند )

(37214 -37211)

ويژگىهاى قرآن2

(، و37217- 37226آگاه باشيد! همانا اين قرآن پند دهندهاى است كه نمىفريبد ) هدايت كنندهاى است كه گمراه نمىسازد، و سخنگويى است كه هرگز دروغ

( كسى با قرآن همنشين نشد مگر آن كه بر او افزود يا37227- 37236نمىگويد. ) -37255از او كاست، در هدايت او افزود و از كور دلى و گمراهىاش كاست. )

( آگاه باشيد كسى با داشتن قرآن، نيازى ندارد و بدون قرآن بى نياز37237 ( پس درمان خود را از قرآن بخواهيد، و در سختىها37256- 37272نخواهد بود. )

(، كه در قرآن درمان بزرگترين بيمارىها37273- 37280از قرآن يارى بطلبيد ) (، پس به وسيله37281- 37295يعنى كفر و نفاق و سركشى و گمراهى است )

قرآن خواستههاى خود را از خدا بخواهيد، و با دوستى قرآن به خدا روى آوريد، و به (، زيرا وسيلهاى براى37296- 37307وسيله قرآن از خلق خدا چيزى نخواهيد )

(37308- 37315تقرب بندگان به خدا، بهتر از قرآن وجود ندارد. )

335نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-37323آگاه باشيد، كه شفاعت قرآن پذيرفته، و سخنش تصديق مىگردد ) -37333(، آن كس كه در قيامت، قرآن شفاعتش كند بخشوده مىشود )37316 (،37334- 37342(، و آن كس كه قرآن از او شكايت كند محكوم است )37324

»آگاه باشيد امروز هر كس گرفتار215در روز قيامت ندا دهندهاى بانگ مىزند كه: بذرى است كه كاشته و عملى است كه انجام داده، جز اعمال منطبق با قرآن«

-37365پس شما در شمار عمل كنندگان به قرآن باشيد، از قرآن پيروى كنيد ) -37373(، با قرآن خدا را بشناسيد، و خويشتن را با قرآن اندرز دهيد )37343 (، و رأى و نظر خود را برابر قرآن متهم كنيد، و خواستههاى خود را با قرآن37366

نادرست بشماريد.

(37381 -37374)

تشويق به اعمال نيكو3

( عمل صالح! عمل صالح! سپس آينده نگرى! آينده نگرى! و37382- 37384)استقامت! استقامت! آنگاه، بردبارى! بردبارى! و پرهيزكارى! پرهيزكارى! )

( براى هر كدام از شما عاقبت و پايان مهلتى تعيين شده، با37385- 37398 ( همانا پرچم هدايتى براى شما بر37399- 37404نيكوكارى بدانجا برسيد. )

(، و براى اسالم نيز هدف و37405- 37410افراشتند، با آن هدايت شويد ) (، و با انجام واجبات،37411- 37417نتيجهاى است به آن دسترسى پيدا كنيد )

) واپسين شناسى، معاد شناسى(ESCHATOLOGY( اشاره به علم: اسكاتولوژى1) 215

( و37418- 37431حقوق الهى را ادا كنيد، كه وظائف شما را آشكارا بيان كرده ) من گواه اعمال شما بوده و در روز قيامت از شما دفاع مىكنم و به سود شما

( آگاه باشيد! آنچه از پيش مقرر شده بود، به37432- 37439گواهى مىدهم. ) (، و همانا37442- 37453وقوع پيوست، و خواستههاى گذشته الهى انجام شد )

(37454- 37460من با تكيه به وعدههاى الهى و براهين روشن او سخن مىگويم )كه فرمود:

»كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنها فرود مىآيند و مىگويند، نترسيد و محزون نباشيد كه بشارت باد بر شما بهشتى كه

( و همانا شما گفتيد:37461- 37484به شما وعده دادهاند« )

پروردگار ما خداست، پس در عمل به دستورات قرآن خدا، و در ادامه راهى كه فرمان داد، و بر روش درست پرستش بندگان او، استقامت داشته باشيد، و پايدار

(، و از دستورات خدا سرپيچى نكنيد، و در آن بدعت گزار37485- 37502مانيد ) (، زيرا خارج شوندگان از37503- 37514مباشيد، و از آن منحرف نگرديد )

دستورات الهى در روز قيامت از رحمت خدا دورند.

(37523 -37515)

ضرورت كنترل زبان4

سپس مواظب باشيد كه اخالق نيكو را در هم نكشيد و به رفتار ناپسند مبدل.216(37524- 37530نسازيد )

زبان و دل را هماهنگ كنيد. مرد بايد زبانش را حفظ كند، زيرا همانا اين زبان ( به خدا سوگند،37531- 37543سركش، صاحب خود را به هالكت مىاندازد. )

پرهيزكارى را نديدهام كه تقوا براى او سودمند باشد مگر آن كه زبان خويش را -37561(، و همانا زبان مؤمن در پس قلب او )37544- 37554حفظ كرده بود )

( زيرا مؤمن هر37562- 37568(، و قلب منافق از پس زبان اوست. )37555گاه بخواهد سخنى گويد،

______________________________ )واپسين شناسى، معاد ESCHATOLOGY( اشاره به علم: اسكاتولوژى1)

شناسى(

كه معتقدند ارزشهاى اخالقى ضرورتى AMORALISM( نفى تفكر: اموراليسم2)ندارد.

337نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

كه معتقدند ارزشهاى اخالقى ضرورتى ندارد.AMORALISM( نفى تفكر: اموراليسم2) 216

نخست مىانديشد، اگر نيك بود اظهار مىدارد، و چنانچه ناپسند، پنهانش مىكند ) (، در حالى كه منافق آنچه بر زبانش آمد مىگويد، و نمىداند چه به37569- 37587

( و پيامبر اسالم صلى الله37588- 37604سود او، و چه حرفى بر ضرر اوست؟ )عليه و آله و سلم فرمود:

(، و دل37605- 37617»ايمان بندهاى استوار نگردد تا دل او استوار شود ) ( پس هر كس از شما37618- 37624استوار نشود تا زبان استوار گردد.« )

بتواند خدا را در حالى مالقات كند كه دستش از خون و اموال مسلمانان پاك، وزبانش از عرض و آبروى مردم سالم ماند، بايد چنين كند.

(37645 -37625)

پرهيز از بدعتها5

( اى بندگان خدا! آگاه باشيد مؤمن كسى است كه حالل خدا را37646- 37647) (، و حرام خدا را هم اكنون حرام بشمارد، و37648- 37659هم اكنون حالل )

آنچه را مردم با بدعتها تغيير دادند، چيزى از حرام را حالل نمىكند، زيرا حالل هماناست كه خدا حالل كرده و حرام همان چيزى است كه خدا حرام شمرده است. )

پس شما در امور و حوادث روزگار تجربه آموختيد، و از تاريخ217(37660- 37689 (، و به امرى37690- 37703گذشتگان پند گرفتيد، مثلها براى شما زدهاند )

آشكار دعوت شدهايد، جز ناشنوايان كسى ادعاى نشنيدن حق را ندارد، و جز ( آن كس37704- 37721كوران و كور دالن كسى ادعاى نديدن واقعيتها نمىكند. )

كه از آزمايشها و تجربههاى خدا دادى سودى نبرد از هيچ پند و اندرزى سود نخواهد برد و كوته فكرى دامنگير او خواهد شد تا آنجا كه بد را خوب، و خوب را بد مىنگرد.

( و همانا مردم دو دستهاند، گروهى پيرو شريعت و دين، و برخى37722- 37747)بدعت گزارند كه از طرف خدا دليلى از سنت پيامبر، و نورى از براهين حق ندارند.

(37767 -37748)

ويژگىهاى قرآن6

-37778همانا خداوند سبحان كسى را به چيزى چون قرآن پند نداده است )(، كه قرآن ريسمان استوار خدا، و وسيله ايمنى بخش است.37768

(، براى قلب جاليى37779- 37792در قرآن بهار دل، و چشمههاى دانش است ) (، بخصوص در جامعهاى كه بيدار دالن در37793- 37797جز قرآن نتوان يافت )

( پس هر جا كه37798- 37807گذشته و غافالن و تغافل كنندگان حضور دارند. )نيكى ديديد يارى كنيد، و هر گاه چيز بد و ناروايى مشاهده كرديد دورى گزينيد )

217 µ(1يرµيزى را متغµر چµµه هµك تيكى كµµاثبات وجود ارزشهاى ثابت، مالكها و معيارهاى ثابت و نقد و رد تفكر ديالي ) مىپندارد و مىگويد چيز ثابتى وجود ندارد.

(، زيرا پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم همواره37808- 37818مىفرمود:

»اى فرزند آدم، كار نيك را انجام ده، و كار بد را واگذار، اگر چنين كنى در راهراست الهى قرار خواهى داشت«

(37836 -37819)

اقسام ظلم و ستم7

آگاه باشيد كه ظلم بر سه قسم است، ظلمى كه نابخشودنى است، و ظلمى كه -37855بدون مجازات نمىماند، و ظلمى كه بخشودنى و جبران شدنى است )

(، اما ظلمى كه نابخشودنى است، شرك به خداى سبحان است، كه37837(37856- 37872فرمود: »خداوند هيچ گاه از شرك به خود، در نمىگذرد« )

______________________________ ( اثبات وجود ارزشهاى ثابت، مالكها و معيارهاى ثابت و نقد و رد تفكر دياليك1)

تيكى كه هر چيزى را متغير مىپندارد و مىگويد چيز ثابتى وجود ندارد.

339نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و اما ظلمى كه بخشودنى است، ستمى است كه بنده با گناهان بر خويشتن روا (، و ظلمى كه بدون مجازات نيست، ستمگرى37873- 37883داشته است )

( كه قصاص در آنجا سخت37884- 37893بعضى از بندگان بر بعض ديگر است ) است، مجروح كردن با كارد، يا تازيانه زدن نيست بلكه اينها در برابرش كوچك

( پس مبادا در دين دو رويى ورزيد، كه همبستگى و37894- 37910است! ) وحدت در راه حق »گر چه كراهت داشته باشيد« از پراكندگى در راه باطل »گرچه

( زيرا خداوند سبحان نه به37911- 37929مورد عالقه شما باشد« بهتر است )گذشتگان و نه آيندگان، چيزى را با تفرقه عطا نفرموده است.

(37944 -37930)

ضرورت خود سازى8

اى مردم! خوشا به حال كسى كه عيب شناسى نفس، او را از عيب جويى ديگران (، و خوشا به حال كسى كه به خانه و خانواده خود37945- 37956باز دارد )

-37968پردازد، و غذاى حالل خود را بخورد، و به اطاعت پروردگار مشغول باشد ) (، و بر خطاهاى خويش بگريد، و همواره به خويشتن خويش مشغول باشد37957

و مردم از او در امان باشند.

(37982 -37969( )1177)

177ترجمه خطبه

هجرى پس از خيانت ابو موسى و عمرو عاص از داوران حكميت38)در سال فرمود(

نكوهش از خيانت حكمين

( رأى جمعيت شما در صفين يكى شد كه دو مرد را به داورى37983- 37990) برگزينند )ابو موسى اشعرى، عمرو عاص( و از آن دو پيمان گرفتيم كه در برابر

( و زبان آن دو با قرآن و37991- 38006قرآن تسليم باشند، و از آن تجاوز نكنند ) ( اما آنها از قرآن روى گردان38007- 38013قلبهايشان پيرو كتاب خدا باشد. )

شدند، حق را آشكارا مىديدند و ترك گفتند، كه جور و ستم، خواسته دلشان، و ( در صورتى كه پيش از38014- 38028كجى و انحراف در روش فكريشان بود. )

صدور رأى زشت و حكم جائرانه، با آنها شرط كرده بوديم كه به عدل حكم كرده و ( ما به حقانيت خود ايمان داريم در حالى كه38029- 38044به حق عمل كنند. )

آن دو از راه حق بيرون رفتند و حكمى بر خالف حكم خدا صادر كردند.

(38061 -38045)

341نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1178)

178ترجمه خطبه

)گفتهاند اين خطبه را پس از اعالم نظر داوران حكميت در »دومة الجندل« ايراد218فرموده است(

خدا شناسى1

هيچ كارى خدا را از كار ديگر باز نمىدارد، و گذشت زمان در او دگرگونى ايجاد (، هيچ زبانى قدرت وصف38084- 38094نمىكند، و مكانى او را در بر نمىگيرد )

او را ندارد، و چيزى از خدا مخفى و پنهان نيست. نه تعداد قطرات فراوان آبها، و نه ستارگان انبوه آسمان، و نه ذرات خاك همراه با گرد بادها در هوا، و نه حركات

مورچگان بر سنگهاى سخت، و نه استراحتگاه مورچگان ريز در شبهاى تار. ) ( خدا از مكان ريزش برگ درختان، و حركات مخفيانه، چشمها38095- 38127

218 µ(1 اما سيد عبد الزهرا در مصادر نهج البالغه ج )ال 435 ص 3µد در سµرى در35، و ابن ابى الحديد مىگوينµهج (.15 ص 5مدينه ايراد شد.) ترجمه شرح ابن ابى الحديد ج

( و شهادت مىدهم كه جز الله، خدايى نيست،38128- 38134آگاه است. )همتايى نداشته و شك و ترديدى در او راه ندارد.

( شهادت38135- 38156دين او را انكار نمىكنم و به آفريدگارى او اعتقاد دارم ) كسى كه نيت او راست، درون او پاك، يقين او خالص، و ميزان عمل او گران سنگ

( و شهادت مىدهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم38157- 38169است )بنده و فرستاده و برگزيده او از ميان انسانهاست.

-38183پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى تشريح حقائق آيين الهى انتخاب )(، و به ارزشهاى ويژه اخالقى گرامى داشته شد.38170

(، نشانههاى38184- 38191او را براى رساندن رسالتهاى كريمانهاش برگزيد ) هدايت به وسيله او آشكار، و تاريكىهاى جهل و گمراهى با نور هدايت او از ميان

رفت.

(38201 -38192)

روش برخورد با دنيا2

اى مردم! دنيا آرزومندان و خواهان خود را فريب مىدهد، براى شيفتگان خود -38222ارزشى قائل نيست، و آن كس را كه بر دنيا پيروز شود مغلوب گرداند. )

( به خدا سوگند هرگز ملتى از ناز و نعمت زندگى گرفته نشدند مگر به38202 (، زيرا خداوند بر بندگان خود38223- 38239كيفر گناهانى كه انجام دادهاند )

( اگر مردم به هنگام نزول بالها، و گرفته38240- 38245ستم روا نمىدارد، ) شدن نعمتها، با درستى نيت در پيشگاه خدا زارى كنند، و با قلبهاى پر از محبت از خداوند درخواست عفو نمايند، آنچه از دستشان رفته باز خواهد گشت، و هر گونه

( من بر شما ترسناكم كه در جهالت و38246- 38276فسادى اصالح خواهد شد. ) (، چه اينكه در گذشته به سويى كشيده38277- 38284غرور فرو رفته باشيد )

( اما اگر در زندگانى خود اصالحاتى38285- 38297شديد كه قابل ستايش نبود. ) (، وظيفه من جز تالش و38298- 38304پديد آوريد، سعادتمند خواهيد شد )

(، اگر مىخواستم، بى38305- 38309كوشش در اصالح امور شما نيست )مهرههاى شما را باز گو مىكردم. خدا آنچه را گذشت ببخشايد.

(38319 -38310)

______________________________ ، و ابن ابى الحديد435 ص 3( اما سيد عبد الزهرا در مصادر نهج البالغه ج 1)

5 هجرى در مدينه ايراد شد. )ترجمه شرح ابن ابى الحديد ج 35مىگويند در سال (.15ص

343نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1179)219

343نهج البالغة / ترجمه دشتى ؛ ؛ ص

179ترجمه خطبه

هجرى پس از جنگ جمل ايراد شد( ذعلب36)اين خطبه در مسجد كوفه در سال (38320- 38336يمانى پرسيد »اى امير مؤمنان آيا پروردگار خود را ديدهاى؟« )

پاسخ فرمود »آيا چيزى را كه نبينم مىپرستم؟« گفت: »چگونه او را مىبينى؟«220(38337- 38348فرمود: )

خدا شناسى

ديدهها هرگز او را آشكار نمىبينند، اما دلها با ايمان درست او را در مىيابند ) (، خدا به همه چيز نزديك است نه آن كه به اشياء چسبيده باشد،38349- 38359

(، گوينده38360- 38368از همه چيز دور است نه آن كه از آنها بيگانه باشد ) است نه با انديشه و فكر، اراده كننده است نه از روى آرزو و خواهش، سازنده

(، لطافت دارد نه آن كه پوشيده و مخفى38369- 38377است نه با دست و پا ) (، بيناست نه با حواس38378- 38385باشد، بزرگ است نه با ستمكارى )

(،38390- 38393(، مهربان است نه با نازك دلى )38386- 38389ظاهرى )سرها و چهرهها در برابر عظمت او بخاك افتاده، و دلها از ترس او بىقرارند.

(38401 -38394( )1180)

180ترجمه خطبه

هجرى جهت كمك به محمد بن ابى بكر در مصر در نكوهش ياران38)در سال (38402- 38411ايراد كرد( )

نكوهش كوفيان1

خدا را بر آنچه كه خواسته و هر كار كه مقدر فرموده ستايش مىكنم، و او را بر اين گرفتار شدنم به شما كوفيان مىستايم. اى مردمى كه هر گاه فرمان دادم اطاعت

(، هر گاه38412- 38438نكرديد، و هر زمان شما را دعوت كردم پاسخ نداديد )شما را مهلت مىدهم در بيهودگى فرو مىرويد، و در هنگامه جنگ سست و ناتوانيد )

ش.1379جلد، مشهور - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البالغة / ترجمه دشتى، 219( ذعلب از اهل يمن و مردى شجاع بود، وقتى امام عليه السالم فرمود:1) 220

\iُ\سلونى قبل ان تفقدونى E » سؤال كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد« به پا خاست و پرسµيد. هµل رأيت ربµك يµا امµير المؤمµنين؟» آيµا تµو خµدايت را

(259 ص 10ديدهاى اى امير مؤمنان؟« آن حضرت در پاسخ او اين خطبه را ايراد كرد.) شرح خوئى ج

-38452(، اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند طعنه زده )38439- 38445 -38458(، و اگر شما را براى حل مشكلى بخوانند سرباز مىزنيد. )38446( پدر مباد دشمنان شما را! براى پيروزى منتظر چه چيزى هستيد؟38453

( آيا در انتظار مرگ38459- 38468چرا براى گرفتن حق خود در جهاد نمىكنيد؟ ) ( به خدا سوگند، اگر مرگ من فرا رسد- كه38469- 38472يا ذلت هستيد؟ )

(، در حالى38473- 38482حتما خواهد رسيد- بين من و شما جدايى خواهد افتاد )كه من از همنشينى با شما ناراحت، و حضورتان براى من بىفايده بود.

(38490 -38483)

علل سقوط و انحطاط فكرى كوفيان2

خدا خيرتان دهد، آيا دينى نيست كه شما را گرد آورد؟ آيا غيرتى نيست كه شما را ( شگفت آور نيست كه معاويه38491- 38500براى جنگ با دشمن بسيج كند؟ )

انسانهاى جفا كار پست را مىخواند و آنها بدون انتظار كمك و بخششى از او پيروى ( و من شما را براى يارى حق مىخوانم، در حالى كه38501- 38516مىكنند! )

شما بازماندگان اسالم، و يادگار مسلمانان پيشين مىباشيد، با كمك و عطايا شما را دعوت مىكنم ولى از اطراف من پراكنده مىشويد، و به تفرقه و اختالف روى

( نه از دستورات من راضى مىشويد،38517- 38537مىآوريد. )

______________________________( ذعلب از اهل يمن و مردى شجاع بود، وقتى امام عليه السالم فرمود:1)

سلونى قبل ان تفقدونى

»سؤال كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد« به پا خاست و پرسيد. هل رأيت ربك يا امير المؤمنين؟ »آيا تو خدايت را ديدهاى اى امير مؤمنان؟« آن حضرت در پاسخ او اين

(259 ص 10خطبه را ايراد كرد. )شرح خوئى ج

345نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، اكنون38538- 38550و نه شما را به خشم مىآورد كه بر ضد من اجتماع كنيد ) كتاب221(38551- 38558دوست داشتنىترين چيزى كه آرزو مىكنم، مرگ است. )

-38564خدا را به شما آموختم، و راه و رسم استدالل را به شما آموزش دادم ) (، و آنچه را كه نمىشناختيد به شما شناساندم، و دانشى را كه به كامتان38559

( اى كاش نابينا38565- 38572سازگار نبود جرعه جرعه به شما نوشاندم. )221 µµ(1ه بن قعين وµµوقتى عمرو عاص به مصر حمله كرد، محمد بن ابى بكر استاندار مصر توسط دو پيك، عبد الل )

كعب بن عبد الله، از امام يارى طلبيد، آن حضرت اعالم عمومى كرد تا مµµردم در» جزعµµه« بين حµµيره و كوفµµه جمµµع شوند تا به كمك مصريان بشتابند، امام تا ظهµµر فµردا در آن سµرزمين منتظµر مانµµد حµتى صµد نفµر نµيز گµرد نيامدنµد

ناراحت به كوفه بازگشت و در جمع بزرگان و اشراف اين سخنرانى را ايراد كرد.) كتاب الغارات(

سوگند به خدا چه نادان مردمى222(38573- 38579مىديد و خفته بيدار مىشد! )كه رهبر آنان معاويه، و آموزگارشان پسر نابغه )عمرو عاص( باشد!

(38591 -38580( )1181)

181ترجمه خطبه

هجرى در آستانه جنگ نهروان امام فردى را فرستاد تا گروهى از38)در سال كوفيان كه قصد ملحق شدن به لشكر خوارج را داشتند و ترسناك بودند بپايد )

(، از او پرسيد »ايمن شدند و بر جاى ماندند؟ يا ترسيدند و فرار38592- 38620(، مرد گفت »ترسيدند و به خوارج پيوستند« فرمود:( )38621- 38632كردند )38641 -38633)

نكوهش فريب خوردگان از خوارج

(، آگاه باشيد! اگر38642- 38646از رحمت خدا دور باشند چونان قوم ثمود ) نيزهها به سوى آنان راست شود و شمشيرها بر سرشان فرود آيد، از گذشته خود

(، امروز شيطان آنها را به تفرقه دعوت38647- 38662پشيمان خواهند شد ) (38663- 38675كرد، و فردا از آنها بيزارى مىجويد، و از آنها كنار خواهد كشيد. )

همين ننگ آنان را كافى است كه از هدايت گريختند و در گمراهى و كورى فرورفتند، راه حق را بستند، و در حيرت و سرگردانى ماندند.

(38693 -38676( )1182)

182ترجمه خطبه

هجرى در اواخر40 نقل كرد كه امام در سال 223)يكى از ياران امام، نوف بكالى آماده كرد224زندگى خود در شهر كوفه بر روى سنگى كه جعدة بن هبيره مخزومى

(، در حالى كه پيراهنى خشن از پشم بر تن، و شمشيرى38694- 38722ايستاد ) (، و كفشى از ليف خرما در پا، و بر38723- 38731با ليف خرما بر گردن )

(38732- 38744پيشانى او پينه از كثرت سجود آشكار بود فرمود( )

ستايش پروردگار سبحان1

( ستايش خداوندى را سزاست كه سر انجام خلقت، و پايان38745- 38748) ( خدا را بر احسان بزرگش، و برهان38749- 38757كارها به او باز مىگردد. )

-38769آشكار، و فراوانى فضل و آنچه بدان بر ما منت نهاده است مىستاييم )( ضرب المثل است.2) 222(. نوف پسر فضاله از بنى بكال است كه تيرهاى از حمير مىباشند.3) 223224 µµ(4ده، ازµµام، جعµµواهر زاده امµµجعده، پسر ام هانى دختر ابو طالب و خواهر امام على عليه السالم مىباشد، خ )

طرف آن حضرت استاندار خراسان بود.

(، ستايشى كه حق او را اداء كند، و شكر شايسته او را به جا آورد، به38758 -38784ثواب الهى ما را نزديك گرداند و موجب فراوانى نيكى و احسان او گردد. )

( از خدا يارى مىطلبيم، يارى خواستن كسى كه به فضل او اميدوار، و به38770بخشش او آرزومند، و به دفع زيانش مطمئن،

______________________________ ( وقتى عمرو عاص به مصر حمله كرد، محمد بن ابى بكر استاندار مصر توسط1)

دو پيك، عبد الله بن قعين و كعب بن عبد الله، از امام يارى طلبيد، آن حضرت اعالم عمومى كرد تا مردم در »جزعه« بين حيره و كوفه جمع شوند تا به كمك

مصريان بشتابند، امام تا ظهر فردا در آن سرزمين منتظر ماند حتى صد نفر نيز گرد نيامدند ناراحت به كوفه بازگشت و در جمع بزرگان و اشراف اين سخنرانى را

ايراد كرد. )كتاب الغارات(

( ضرب المثل است.2)

(. نوف پسر فضاله از بنى بكال است كه تيرهاى از حمير مىباشند.3)

( جعده، پسر ام هانى دختر ابو طالب و خواهر امام على عليه السالم مىباشد،4)خواهر زاده امام، جعده، از طرف آن حضرت استاندار خراسان بود.

347نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-38802و به قدرت او معترف، و به گفتار و كردار پروردگار اعتقاد دارد. ) ( به او ايمان مىآوريم، ايمان كسى كه با يقين به او اميدوار، و با اعتقاد38785

-38817خالص به او توجه دارد، و با ايمانى پاك در برابرش كرنش مىكند ) (، و با اخالص به يگانگى او اعتقاد دارد، و با ستايش فراوان خدا را بزرگ38803

مىشمارد، و با رغبت و تالش به او پناهنده مىشود.

(38829 -38818)

راههاى خداشناسى2

( خدا از كسى متولد نشد تا در عزت و توانايى داراى شريك38830- 38831) (،38839- 38844(، فرزندى ندارد تا وارث او باشد )38832- 38838باشد )

-38858، و زيادى و نقصان در او راه ندارد )225وقت و زمان از او پيشى نگرفت (، خدا با نشانههاى تدبير استوار، و خواستههاى حكيمانه در خلق نظام38845

(.38859- 38870احسن، در برابر غفلتها، آشكارا جلوه كرده است )

) زمان شناسى(PUNETUALITY( اشاره به علم: پونكاليتى1) 225

از نشانههاى آفرينش او، خلقت آسمانهاى پا بر جا بدون ستون و تكيه گاه است. ) ( آسمانها را به اطاعت خويش دعوت و آنها بدون درنگ اجابت38871- 38881 (، اگر اقرار آسمانها به پروردگارى او، و اعترافشان در38882- 38890كردند )

اطاعت و فرمانبردارى از او نبود، هرگز آسمانها را محل عرش خويش و جايگاهفرشتگان، و باال رفتن سخنان پاك و اعمال نيك و صالح بندگانش قرار نمىداد. )

( ستارگان را نشانههاى هدايتگر بيابان ماندگان سرگردان قرار38891- 38917 (، ستارگانى كه پردههاى38918- 38927داد تا به وسيله آنها راهنمايى شوند )

تاريك شب مانع نور افشانى آنها نمىگردد، و نمىتواند از نور افشانى و تأللؤ ماه در ( پس پاك است خدايى كه پوشيده38928- 38951دل آسمان جلوگيرى كند. )

نيست بر او سياهى تيره و تار بر روى ناهموارىهاى زمين، و قلههاى كوتاه و بلند (، و نه غرش رعد در كرانه آسمان، و نه درخشش برق در38952- 38973كوهها )

(، و نه وزش بادهاى تند و طوفان، و نه ريزش برگها38974- 38987البالى ابرها ) (، و نه محل سقوط قطرات باران، و نه38988- 39000بر اثر بارش باران )

مسير كشيده شدن دانهها به وسيله مورچگان، و نه غذاهاى كوچك ناديدنى پشهها، و نه آنچه كه در شكم حيوانات ماده در حال رشد است )خدا به همه آنها آگاه

است(

(39023 -39001)

خدا شناسى3

حمد و سپاس خداوندى را سزاست كه همواره وجود داشت، پيش از آن كه كرسى(39024- 39044يا عرش، آسمان يا زمين، جن يا انس، پديد آيند. )

______________________________)زمان شناسى( PUNETUALITY( اشاره به علم: پونكاليتى1)

349نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

خداوندى كه ذات او را فكرها و عقلهاى ژرف انديش نتوانند بشناسند، و با نيروى انديشه اندازهاى براى او نتوانند تصور كنند. هيچ سؤال كنندهاى او را به خود

(،39045- 39059مشغول نسازد، و فراوانى عطا و بخشش از دارايى او نكاهد ) براى ديدن به چشم مادى نياز ندارد، و در مكانى محدود نمىشود. همسر و همتايى

، و با مردم مقايسه226ندارد، و با تمرين و تجربه نمىآفريند، و با حواس درك نشود (، خدايى كه بدون اعضاء و جوارح و زبان و كام با حضرت39060- 39083نگردد )

-39103موسى عليه السالم سخن گفت و آيات بزرگش را به او شناساند. ) ( اى كسى كه براى توصيف كردن پروردگارت به زحمت افتادهاى، اگر39084

) اصالت حواس(، گر چه امام) ع( حواسSENSUALITY -SENSUALISME( نقد: سنسو آليتى، سنسوآليسم1) 226را به عنوان يكى از ابزارهاى شناخت قبول دارد.

راست مىگويى جبرئيل و ميكاييل و لشكرهاى فرشتگان مقرب را وصف كن، كه در بارگاه قدس الهى سر فرود آوردهاند، و عقلهايشان در درك خدا، سرگردان و

(، تو چيزى را مىتوانى با صفات آن درك كنى كه39104- 39129درمانده است ) -39144داراى شكل و اعضاى و جوارح و داراى عمر محدود و أجل معين باشد. )

( پس جز الله خدايى نيست كه هر تاريكى را به نور خود روشن كرد، و هر39130چه را كه جز به نور او روشن بود به تاريكى كشاند.

(39157 -39145)

سفارش به تقوا و پند پذيرى از تاريخ4

( اى بندگان خدا! شما را به پرهيزكارى و ترس از خدايى39158- 39159)سفارش مىكنم كه بر شما جامهها پوشانيد، و وسائل زندگى شما را فراهم كرد. )

( اگر راهى براى زندگى جاودانه وجود مىداشت، يا از مرگ39160- 39171 (،39172- 39188گريزى بود، حتما سليمان بن داوود عليه السالم چنين مىكرد )

او كه خداوند حكومت بر جن و انس را همراه با نبوت و مقام بلند قرب و منزلت، ( اما آنگاه كه پيمانه عمرش لبريز و روزى39189- 39200در اختيارش قرار داد. )

-39211او تمام شد، تيرهاى مرگ از كمانهاى نيستى بر او باريدن گرفت ) (، و خانه و ديار از او خالى گشت، خانههاى او بى صاحب ماند، و ديگران39201

( مردم! براى شما در تاريخ گذشته39212- 39223آنها را به ارث بردند. ) و227( كجايند عمالقه39224- 39230درسهاى عبرت فراوان وجود دارد؟ )

فرزندانشان؟

)پادشاهان عرب در يمن و حجاز( كجايند فرعونها و فرزندانشان؟ كجايند مردم شهر رس )درخت پرستانى كه طوالنى حكومت كردند( آنها كه پيامبران خدا را

و چراغ نورانى سنت آنها را خاموش كردند، و راه و رسم ستمگران و228كشتند، ( كجايند آنها كه با لشكرهاى انبوه39231- 39255جباران را زنده ساختند؟ )

حركت كردند و هزاران تن را شكست دادند، سپاهيان فراوانى گرد آوردند، وشهرها ساختند؟

(39268 -39256)

وصف حضرت مهدى )عجل الله تعالى فرجه الشريف(5

زره دانش بر تن دارد، و با تمامى آداب، و با توجه و معرفت كامل آن را فرا گرفته (، حكمت گمشده اوست كه همواره در جستجوى آن39269- 39287است )

227 µ(2عمالقه: فرزندان سام بن نوح بودند كه بر يمن و حجاز و اطراف آن حكومت مىكردند، يكى از حاكمان اين ) خاندان، عمالق نام داشت.

228 µµ(3راف آنµµود در اطµµوم ثمµµاى قµµه از بقايµµدر روستاى» فلج يمامه« در يمن چاهى وجود داشت بنام» رس« ك ) زندگى مىكردند، كه به علت فساد و سركشى، سرزمينشان فرو رفت و همه نابود شدند.

( در آن39288- 39298مىباشد، و نياز اوست كه در به دست آوردنش مىپرسد. ) هنگام كه اسالم غروب مىكند و چونان شترى در راه مانده دم خود را به حركت در

.229(39299- 39311آورده، گردن به زمين مىچسباند )

______________________________ )اصالت SENSUALITY -SENSUALISME( نقد: سنسو آليتى، سنسوآليسم1)

حواس(، گر چه امام )ع( حواس را به عنوان يكى از ابزارهاى شناخت قبول دارد.

( عمالقه: فرزندان سام بن نوح بودند كه بر يمن و حجاز و اطراف آن حكومت2)مىكردند، يكى از حاكمان اين خاندان، عمالق نام داشت.

( در روستاى »فلج يمامه« در يمن چاهى وجود داشت بنام »رس« كه از بقاياى3) قوم ثمود در اطراف آن زندگى مىكردند، كه به علت فساد و سركشى،

سرزمينشان فرو رفت و همه نابود شدند.

( ضرب المثل است، چون شتر خسته شود، دم خود را به حركت در مىآورد، و4)گردن به زمين مىچسباند، كه نشانه ضعف و درماندگى اوست.

351نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

او پنهان خواهد شد )دوران غيبت صغرى و كبرى( او باقى مانده حجتهاى الهى، وآخرين جانشين از جانشينان پيامبران است.

(39319 -39312)

پند و اندرز ياران6

( اى مردم! من پند و اندرزهايى كه پيامبران در ميان امتهاى39320- 39323) خود داشتند در ميان شما نشر دادم، و وظايفى را كه جانشينان پيامبران گذشته در

( با تازيانه39324- 39344ميان مردم خود به انجام رساندند، تحقق بخشيدم. ) شما را ادب كردم نپذيرفتيد، به راه راست نرفتيد، و با هشدارهاى فراوان شما را

( شما را به خدا! آيا منتظريد رهبرى39345- 39354خواندم ولى جمع نشديد. ) (39355- 39366جز من با شما همراهى كند و راه حق را به شما نشان دهد؟ )

آگاه باشيد! آنچه از دنيا روى آورده بود پشت كرد، و آنچه پشت كرده بود روى آورد -39387(، و بندگان نيكوكار خدا آماده كوچ كردن شدند )39367- 39381)

(، و دنياى اندك و فانى را با آخرت جاويدان تعويض كردند.39382

(39399 -39388)

229 µµ(4هµµضرب المثل است، چون شتر خسته شود، دم خود را به حركت در مىآورد، و گردن به زمين مىچسباند، ك ) نشانه ضعف و درماندگى اوست.

ياد ياران شهيد7

آرى! آن دسته از برادرانى كه در جنگ صفين خونشان ريخت، هيچ زيانى نكردهاند،گر چه امروز نيستند تا خوراكشان غم و غصه، و نوشيدنى آنها خونابه دل باشد. )

( به خدا سوگند، آنها خدا را مالقات كردند، كه پاداش آنها را داد و39400- 39417 -39430پس از دوران ترس، آنها را در سراى امن خود جايگزين فرمود: )

( كجا هستند برادران من كه بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند؟ )39418 و كجاست پسر تيهان؟ )مالك بن تيهان230( كجاست عمار؟39431- 39439 )خزيمة بن ثابت كه پيامبر شهادت او را232 و كجاست ذو الشهادتين؟231انصارى(

دو شهادت دانست( و كجايند همانند آنان از برادرانشان كه پيمان جانبازى بستند، و ( )پس دست به ريش39440- 39463سرهايشان را براى ستمگران فرستادند؟ )

( دريغا! از39464- 39476مبارك گرفت و زمانى طوالنى گريست و فرمود( ) برادرانم كه قرآن را خواندند، و بر أساس آن قضاوت كردند، در واجبات الهى

انديشه كرده و آنها را بر پاداشتند، سنتهاى الهى را زنده و بدعتها را نابود كردند ) (، دعوت جهاد را پذيرفته و به رهبر خود اطمينان داشته و از او39477- 39492

(39500- 39503( )سپس با بانگ بلند فرمود( )39493- 39499پيروى كردند. ) ( من امروز لشكر آماده مىكنم، كسى39504- 39507جهاد! جهاد! بندگان خدا! )

( )نوف39508- 39520كه مىخواهد به سوى خدا رود همراه ما خارج شود. ) (، و براى قيس بن39521- 39529گفت: براى حسين عليه السالم ده هزار سپاه )

ده هزار سپاه قرار داد، و براى ديگر233سعد ده هزار سپاه، و براى ابو ايوب -39556فرماندهان نيز سپاهى معين كرد، و آماده بازگشت به صفين بود )

-39566( كه قبل از جمعه، ابن ملجم ملعون به امام ضربت زد )39530 (، و لشكريان به خانهها باز گشتند، و ما چون گوسفندانى بوديم كه شبان39557

خود را از دست داده و گرگها از هر سو براى آنان دهان گشوده بودند(

(39577 -39567)

______________________________ ( عمار فرزند ياسر از نخستين مسلمانان بود در تمام نبردها شركت داشت،1)

پيامبر فرمود: تو به دست شقىترين قوم كشته خواهى شد، عمار در جنگ صفين درركاب امام على عليه السالم جنگيد تا بدست شاميان به شهادت رسيد.

( مالك بن تيهان از بزرگان بود، در جنگ بدر شركت داشت و در صفين به2)شهادت رسيد.

230 µµ(1تµµه دسµµو بµµود: تµامبر فرمµµت، پيµركت داشµµا شµµعمار فرزند ياسر از نخستين مسلمانان بود در تمام نبرده ) شقىترين قوم كشته خواهى شد، عمار در جنگ صفين در ركاب امام على عليه السالم جنگيد تµµا بدسµµت شµµاميان بµµه

شهادت رسيد.( مالك بن تيهان از بزرگان بود، در جنگ بدر شركت داشت و در صفين به شهادت رسيد.2) 231232 µ(3هµهادت او بµهادتين داد. شµµخزيمة بن ثابت انصارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را لقب ذو الش )

جاى شهادت دو نفر بحساب مىآمد.233 µµ(4يرµµام شمشµµواره پيش روى امµµه همµµجاع كµµابو ايوب خالد بن سعد از قبيله خزرج و بنى نجار بود، مردى ش )

مىزد.

( خزيمة بن ثابت انصارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را لقب ذو3)الشهادتين داد. شهادت او به جاى شهادت دو نفر بحساب مىآمد.

( ابو ايوب خالد بن سعد از قبيله خزرج و بنى نجار بود، مردى شجاع كه همواره4)پيش روى امام شمشير مىزد.

353نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1183)

183ترجمه خطبه

* خدا شناسى1

ستايش خداوندى را سزاست كه شناخته شد بى آن كه ديده شود، و آفريد بى آن (، با قدرت خود پديدهها را آفريد، و39593- 39605كه دچار رنج و زحمتى گردد )

با عزت خود گردنكشان را بنده خويش ساخت، و با بخشش خود بر همه بزرگان (، او خدايى است كه دنيا را مسكن مخلوقات39606- 39616برترى يافت )

برگزيد، و پيامبران خود را به هدايت جن و انس فرستاد، تا دنيا را آنگونه كه هست (، و از زيانهاى دنيا بر حذر دارند، و با مطرح كردن39617- 39633بشناسانند )

مثلها، عيوب دنيا پرستى را نشان دهند، و آنچه را كه مايه عبرت است تذكر دهند، (، از حالل و حرام، و آنچه را كه خداوند39634- 39653از تندرستىها و بيمارىها )

براى بندگان اطاعت كننده و نافرمان، از بهشت و جهنم آماده كرده، كه وسيلهكرامت يا سقوط و پستى است باز گو نمايند.

(39673 -39654)

ويژگىهاى قرآن2

خدا را ستايش مىكنم چنانكه خود از بندگان خواسته است، و براى هر چيزى اندازه اى قرار داده و براى هر اندازهاى مدتى معين كرده، و هر مدتى را حسابى مقرر

( قرآن39694- 39695 ويژگىهاى قرآن )2( 39674- 39693داشته است. ) -39706فرماندهى باز دارنده، و ساكتى گويا، و حجت خدا بر مخلوقات است. )

( خداوند پيمان عمل كردن به قرآن را از بندگان گرفته، و آنان را در گرو39696 ( نورانيت قرآن را تمام، و دين خود39707- 39713دستوراتش قرار داده است. )

را به وسيله آن كامل فرمود، و پيامبرش را هنگامى از جهان برد كه از تبليغ احكام (، پس خدا را آنگونه بزرگ بشماريد كه39714- 39732قرآن فراغت يافته بود ) ( خداوند چيزى از دينش را پنهان نكرده،39733- 39739خود بيان داشته است. )

و آنچه مورد رضايت يا خشم او بود وا نگذاشته، جز آن كه نشانهاى آشكار، و آيتىاستوار براى آن قرار داده است كه به سوى آن دعوت يا پرهيز داده شوند )

(، پس خشنودى و خشم خدا در گذشته و حال يكسان است. )39740- 39767 ( بدانيد همانا خداوند از شما خشنود نمىشود به كارى كه بر39768- 39776

گذشتگان خشم گرفته، و خشم نمىگيرد به كارى كه بر گذشتگان خشنود بود. ) ( شما در راهى آشكار قدم بر مىداريد. و سخن گذشتگان را39777- 39797

(، خداوند نيازمنديهاى دنياى شما را كفايت كرده و39798- 39812تكرار مىكنيد )به شكرگزارى وادارتان ساخت، و ياد خويش را بر زبانهاى شما الزم شمرد.

(39825 -39813)

سفارش به پرهيزكارى3

( خدا شما را به پرهيزكارى سفارش كرد، و آن را نهايت39826- 39827) (، پس39828- 39838خشنودى خود، و خواستش از بندگان قرار داده است )

بترسيد از خدايى كه در پيشگاه او حاضريد، و اختيار شما در دست اوست، و همه(39839- 39850حاالت و حركات شما را زير نظر دارد. )

355نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

اگر چيزى را پنهان كنيد مىداند، و اگر آشكار كرديد ثبت مىكند، براى ثبت اعمال، فرشتگان بزرگوارى را گمارده كه نه حقى را فراموش، و نه باطلى را ثبت مىكنند.

( »آگاه باشيد! آن كس كه تقوا پيشه كند و از خدا بترسد، از39851- 39869) (، و به39870- 39884فتنهها نجات مىيابد« و با نور هدايت از تاريكىها مىگريزد )

بهشت و آنچه كه دوست دارد جاودانه دسترسى پيدا مىكند.

خدا او را در منزل كرامت خويش مسكن مىدهند، خانهاى كه مخصوص خداست ) (، سقف آن عرش پروردگارى، و روشنايى آن از جمال الهى، و39885- 39898

زائرانش فرشتگان، و دوستان و همنشينانش پيامبران الهى، مىباشند.

پس به سوى قيامت بشتابيد، و پيش از آن كه مرگ فرا رسد آماده باشيد ) (، زيرا ناگهان آرزوهاى مردم قطع شده، و مرگ آنها را در كام39899- 39914

( شما امروز به جاى39915- 39929خود مىكشد، و در توبه بسته مىشود. ) كسانى زندگى مىكنيد كه قبل از شما بودند و ناگهان رفتند و پس از مرگ تقاضاى

بازگشت به دنيا كردند.

(39940 -39930)

ضرورت ياد قيامت و عذاب الهى4

مردم! شما چونان مسافران در راهيد، كه در اين دنيا فرمان كوچ داده شديد، كهدنيا خانه اصلى شما نيست و به جمع آورى زاد و توشه فرمان داده شديد. )

( آگاه باشيد اين پوست نازك تن، طاقت39951- 39959( )39941- 39950آتش دوزخ را ندارد! پس به خود رحم كنيد، شما مصيبتهاى دنيا را آزموديد )

(، آيا ناراحتى يكى از افراد خود را بر اثر خارى كه در بدنش فرو39960- 39977 رفته، يا در زمين خوردن پايش مجروح شده، يا ريگهاى داغ بيابان او را رنج داده،

ديدهايد كه تحمل آن مشكل است؟

پس چگونه مىشود تحمل كرد كه در ميان دو طبقه آتش، در كنار سنگهاى گداخته، ( آيا مىدانيد وقتى كه مالك دوزخ بر39978- 40002همنشين شيطان باشيد؟ )

-40014آتش غضب كند، شعلهها بر روى هم مىغلتند و يكديگر را مىكوبند؟ ) ( و آنگاه كه بر آتش بانگ زند ميان درهاى جهنم به هر طرف زبانه40003

( اى پير سالخورده! كه پيرى وجودت را گرفته است،40015- 40023مىكشد؟ ) چگونه خواهى بود آنگاه كه طوقهاى آتش به گردنها انداخته شود، و غل و

زنجيرهاى آتشين به دست و گردن افتد؟

چنانكه گوشت دستها را بخورد؟

(40045 -40024)

روش استفاده از دنيا5

پس خدا را! خدا را! اى جمعيت انسانها پروا كنيد! حال كه تندرستيد نه بيمار، و در (، در آزادى خويش پيش از40046- 40061حال گشايش هستيد نه تنگ دست )

(، در دل شبها با شب40062- 40070آن كه درهاى اميد بسته شود بكوشيد )زندهدارى، و پرهيز از شكمبارگى به اطاعت برخيزيد، با اموال خود انفاق كنيد )

(، از جسم خود بگيريد و بر جان خود بيفزاييد، و در بخشش بخل40071- 40081( كه خداى سبحان فرمود:40082- 40094نورزيد )

»اگر خدا را يارى كنيد، شما را پيروز مىگرداند و قدمهاى شما را استوار مىدارد« وفرمود: »كيست كه به خدا قرض نيكو دهد؟

357نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

تا خداوند چند برابر عطا فرمايد، و براى او پاداش بى عيب و نقصى قرار دهد؟« ) ( درخواست يارى از شما به جهت ناتوانى نيست، و قرض گرفتن40095- 40121

از شما براى كمبود نمىباشد، در حالى كه از شما يارى خواسته كه:

»لشكرهاى آسمان و زمين در اختيار اوست و خدا نيرومند و حكيم است« و در حالى طلب وام از شما دارد كه گنجهاى آسمان و زمين به او تعلق دارد و خدا بى

(، بلكه خواسته است شما را بيازمايد كه كدام40122- 40153نياز و حميد است ) (، پس به اعمال نيكو مبادرت كنيد، تا با40154- 40161يك از شما نيكوكارتريد )

( كه هم نشينان آنها پيامبران،40162- 40169همسايگان خدا در سراى او باشيد ) و زيارت كنندگانشان فرشتگانند، و چنان گرامى داشته مىشوند كه صداى آهسته

(، و بر بدنهايشان هيچ گونه رنج و ناراحتى40170- 40183آتش را نشنوند )نرسد.

»اين بخشش خداست به هر كس بخواهد مىدهد و خدا صاحب بخشش بزرگ ( من آنچه را مىشنويد مىگويم، و خداوند را به يارى خود40184- 40202است.« )

و شما مىخوانم كه او كفايت كننده و بهترين وكيل است.

(40218 -40203( )1184)

184ترجمه خطبه

)برج بن مسهر طايى از شعراى مشهور خوارج بود و با صداى بلند گفت »حكومت هجرى در كوفه در جواب او فرمود( )38فقط از آن خداست« امام در سال

40242 -40219)

افشاى منافق

-40247خاموش باش! خدا رويت را زشت گرداند، اى دندان پيشين افتاده. ) 234( به خدا سوگند آنگاه كه حق آشكار شد تو ناتوان بودى، و آواز تو آهسته40243

بود و آن هنگام كه باطل بانگ بر آورد، چونان شاخ بز سر بر آوردى.

(40265 -40248( )1185)

185ترجمه خطبه

خدا شناسى1

ستايش خداوندى را سزاست كه حواس پنجگانه او را درك نكنند، و مكانها او را در (، با40286- 40303برنگيرند، ديدگان او را ننگرند، و پوششها او را پنهان نسازند )

حدوث آفرينش ازلى بودن خود را ثابت كرد، و با پيدايش انواع پديدهها، وجود خود (، و با همانند داشتن مخلوقات ثابت شد كه خدا40304- 40313را اثبات فرمود ) ( خدا در وعدههاى خود راستگو، و برتر از آن40314- 40320همانندى ندارد. )

است كه بر بندگان ستم روا دارد، ميان مخلوقات به عدل و داد رفتار كرد، و در (، حادث بودن اشياء، گواه بر40321- 40339اجراى احكام عادالنه فرمان داد )

ازليت او، و ناتوانى پديدهها، دليل قدرت بىمانند او،

______________________________( يعنى شهرتى نداشتى و داراى شخصيت اجتماعى نبودى.1)

( يعنى شهرتى نداشتى و داراى شخصيت اجتماعى نبودى.1) 234

359نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( خدا يكى است نه40340- 40360و نابودى پديدهها، گواه دائمى بودن اوست. )با شمارش، و همبستگى است نه با محاسبه زمان، بر پاست نه با نگهدارندهاى )

(، انديشهها او را مىشناسند نه با درك حواس، نشانههاى خلقت به40361- 40371 (، فكرها و انديشهها بر ذات40372- 40381او گواهى مىدهند نه به حضور مادى )

او احاطه ندارند، كه با آثار عظمت خود بر آنها تجلى كرده است، و نشان داد كه اورا نمىتوانند تصور كنند، و داورى اين ناتوانى را بر عهده فكرها و انديشهها نهاد. )

( بزرگى نيست داراى درازا و پهنا و ژرفها، كه از جسم بزرگى40382- 40396 برخوردار باشد، و با عظمتى نيست كه كالبدش بىنهايت بزرگ و ستبر باشد، بلكه

بزرگى خدا در مقام و رتبت، و عظمت او در قدرت و حكومت اوست.

(40419 -40397)

ويژگىهاى پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم2

( گواهى مىدهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و40420- 40421) فرستاده خدا، و پيامبر برگزيده، و امانت دار پسنديده اوست »درود خدا بر او و

-40436( خدا او را با حجتهاى الزام كننده )40422- 40433عترت او باد« ) (، و پيروزى آشكار، و راه روشن فرستاد، پس رسالت خود را آشكارا40434

رساند، و مردم را به راه راست وا داشت، و آن را به همگان نشان داد، و نشانههاى هدايت را بر افراشت، و چراغهاى روشن را بر سر راه آدميان گرفت،

رشتههاى اسالم را استوار كرد، و دستگيرههاى ايمان را محكم و پايدار كرد.

(40468 -40437)

راههاى خداشناسى3

( اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگى نعمتهاى او40469- 40475) -40491مىانديشيدند، به راه راست باز مىگشتند، و از آتش سوزان مىترسيدند )

( آيا به40492- 40498(، اما دلها بيمار، و چشمها معيوب است. )40476 مخلوقات كوچك خدا نمىنگرند؟ كه چگونه آفرينش آن را استحكام بخشيد؟ و

تركيب اندام آن را برقرار، و گوش و چشم براى آن پديد آورد، و استخوان و پوست ( به مورچه و كوچكى جثه آن بنگريد، كه40499- 40523متناسب خلق كرد؟ )

چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نمىشود، نگاه كنيد چگونهروى زمين راه مىرود، و براى به دست آوردن روزى خود تالش مىكند؟

-40557دانهها را به النه خود منتقل مىسازد، و در جايگاه مخصوص نگه مىدارد ) (، در فصل گرما براى زمستان تالش كرده، و به هنگام درون رفتن، بيرون40524

روزى مورچه تضمين گرديده، و235(40558- 40565آمدن را فراموش نمىكند!. )غذاهاى متناسب با طبعش آفريده شده است.

خداوند منان از او غفلت نمىكند، و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمىسازد، گر -40584چه در دل سنگى سخت و صاف يا در ميان صخرهاى خشك باشد. )

( اگر در مجارى خوراك و قسمتهاى باال و پايين دستگاه گوارش و آنچه در40566 درون شكم او از غضروفهاى آويخته به دنده و شكم، و آنچه در سر اوست از چشم

و گوش، انديشه نمايى، از آفرينش مورچه دچار شگفتى شده و از وصف او به ( پس بزرگ است خدايى كه مورچه را بر40585- 40618زحمت خواهى افتاد. )

روى دست و پايش بر پاداشت، و پيكره وجودش را با استحكام نگاه داشت ) (، و در آفرينش آن هيچ قدرتى او را يارى نداد، و هيچ آفرينندهاى40619- 40627

( اگر انديشهات را به كار گيرى تا به راز آفرينش40628- 40638كمكش نكرد. ) پى برده باشى، دالئل روشن به تو خواهند گفت كه آفريننده مورچه كوچك همان

(، به جهت دقتى كه جدا جدا در40639- 40657آفريدگار درخت بزرگ خرماست )آفرينش هر چيزى به كار رفته،

______________________________)مورچه شناسى( MYRMECOLOGY( اشاره به علم: ميرمكو لوژى1)

361نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و اختالفات و تفاوتهاى پيچيدهاى كه در خلقت هر پديده حياتى نهفته است. ) ( همه موجودات سنگين و سبك، بزرگ و كوچك، نيرومند و40658- 40666

(، و خلقت آسمان و40667- 40683ضعيف، در اصول حيات و هستى يكسانند ) ( پس انديشه كن در آفتاب و ماه،40688- 40696هوا و بادها و آب يكى است. ) ، و اختالف شب و روز، و جوشش درياها، و236و درخت و گياه، و آب و سنگ

فراوانى كوهها، و بلنداى قلهها، و گوناگونى لغتها، و تفاوت زبانها، كه نشانههاى پس واى بر آن كس كه تقدير كننده را237(40697- 40734روشن پروردگارند. )

( گمان كردند كه چون40735- 40741نپذيرد، و تدبير كننده را انكار كند! ) -40752گياهانند و زارعى ندارند، و اختالف صورتهايشان را سازندهاى نيست )

(، بر آنچه ادعا مىكنند حجت و دليلى ندارند، و بر آنچه در سر مىپرورانند40742 تحقيقى نمىكنند، آيا ممكن است ساختمانى بدون سازنده، يا جنايتى بدون جنايتكار

باشد؟!

(40776 -40753)

) مورچه شناسى(MYRMECOLOGY( اشاره به علم: ميرمكو لوژى1) 235 ) سنگ شناسى(PETROLOGY( اشاره به علم پترولوژى1) 236 ) زبان شناسى(PHILOLOGY( اشاره به علم: فيلولوژى2) 237

شگفتى آفرينش ملخ4

( و اگر خواهى در شگفتى ملخ سخن گو، كه خدا براى او دو40777- 40778) چشم سرخ، دو حدقه چونان ماه تابان آفريد، و به او گوش پنهان، و دهانى متناسب اندامش بخشيده است، داراى حواس نيرومند، و دو دندان پيشين است كه گياهان

(40779- 40817را مىچيند، و دو پاى داس مانند كه اشياء را بر مىدارد. ) -40825كشاورزان براى زراعت از آنها مىترسند و قدرت دفع آنها را ندارند )

( گرچه همه متحد شوند. ملخها نيرومندانه وارد كشتزار مىشوند و آنچه40818 (، در حالى كه تمام اندامشان به اندازه يك40826- 40838ميل دارند مىخورند )

.238(40839- 40845انگشت باريك نيست! )

نشانههاى خدا در طبيعت5

پس بزرگ است خداوندى كه تمام موجودات آسمان و زمين، خواه و ناخواه او را (، و40846- 40864سجده مىكنند، و در برابر او با خضوع چهره بر خاك مىنهند )

رشته اطاعت او را در تندرستى و ناتوانى به گردن مىنهند، و از روى ترس و بيم، ( پرندگان رام فرمان اويند،40865- 40878زمام اختيار خود را به او مىسپارند. )

و از تعداد پرها و نفسهاى پرندگان آگاه است، برخى را پرنده آبى و گروهى را (، و روزى آنها را مقدر فرمود، و اقسام40879- 40894پرنده خشكى آفريد )

(، اين كالغ است و آن عقاب، اين شتر40895- 40900گوناگون آنها را مىداند ) ( هر پرندهاى را با نام خاصى فرا خواند،40901- 40911مرغ است و آن كبوتر. )

( خدايى كه ابرهاى سنگين را ايجاد، و40912- 40919و روزىاش را فراهم كرد. ) -40928بارانهاى پى در پى را فرستاد، و سهم باران هر جايى را معين فرمود )

(، زمينهاى خشك را آبيارى كرد، و گياهان را پس از خشكسالى روياند.40920

(40937 -40929)

______________________________)سنگ شناسى( PETROLOGY( اشاره به علم پترولوژى1)

)زبان شناسى( PHILOLOGY( اشاره به علم: فيلولوژى2)

)حشره شناسى( ENTOMOLOGY( اشاره به علم: انتومولژى3)

363نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1186)

186ترجمه خطبه

) حشره شناسى(ENTOMOLOGY( اشاره به علم: انتومولژى3) 238

آمده است كه اين سخنرانى در شهر كوفه ايراد شد131 ص 1)در اصول كافى ج در پيرامون توحيد و خداشناسى است كه اصول علمى آن در هيچ خطبهاى يافت

(40938- 40955نمىشود.( )

شناساندن صحيح خداوند سبحان1

براى خدا قائل شد يگانگى او را انكار كرده، و آن كس كه239كسى كه كيفيتى همانندى براى او قرار داد به حقيقت خدا نرسيده است. كسى كه خدا را به چيزى

تشبيه كرد به مقصد نرسيد. آن كس كه به او اشاره كند يا در وهم آورد، خدا را بى ( هر چه كه ذاتش شناخته شده باشد آفريده40956- 40979نياز ندانسته است. )

-40989است، و آنچه در هستى به ديگرى متكى باشد داراى آفريننده است. ) ( سازندهاى غير محتاج به ابزار، اندازه گيرندهاى بى نياز از فكر و انديشه،40980

و بى نياز از يارى ديگران است. با زمانها همراه نبوده، و از ابزار و وسائل كمك نگرفته است. هستى او برتر از زمان، و وجود او بر نيستى مقدم است، و ازليت او

( با پديد آوردن حواس، روشن مىشود كه40990- 41016را آغازى نيست. ) حواسى ندارد، و با آفرينش اشياء متضاد، ثابت مىشود كه داراى ضدى نيست، و با

( خدايى41017- 41041هماهنگ كردن اشياء دانسته مىشود كه همانندى ندارد. ) كه روشنى را با تاريكى، آشكار را با نهان، خشكى را با ترى، گرمى را با سردى،

ضد هم قرار داد، و عناصر متضاد را با هم تركيب و هماهنگ كرد، و بين موجودات ضد هم، وحدت ايجاد كرد، آنها را كه با هم دور بودند نزديك كرد، و بين آنها كه با

( خدايى كه حدى ندارد، و با41042- 41065هم نزديك بودند فاصله انداخت. ) شماره محاسبه نمىگردد، كه همانا ابزار و آالت، دليل محدود بودن خويشند و به

( اينكه مىگوييم موجودات از فالن41066- 41082همانند خود اشاره مىشوند. ) زمان پديد آمدهاند پس قديم نمىتوانند باشند و حادثند، و اين كه مىگوييم حتما پديد

آمدند، ازلى بودن آنها رد مىشود، و اينكه مىگوييم اگر چنين بودند كامل مىشدند،پس در تمام جهات كامل نيستند.

خدا با خلق پديدهها در برابر عقلها جلوه كرد، و از مشاهده چشمها برتر و واالتر (، و حركت و سكون در او راه ندارد، زيرا او خود حركت و41083- 41103است )

سكون را آفريد، چگونه ممكن است آنچه را كه خود آفريده در او اثر بگذارد؟ ياخود از پديدههاى خويش اثر پذيرد؟

اگر چنين شود، ذاتش چون ديگر پديدهها تغيير مىكند، و اصل وجودش تجزيه (، و هنگامى كه )به فرض41104- 41140مىپذيرد، و ديگر ازلى نمىتواند باشد )

محال( آغازى براى او تصور شود پس سرآمدى نيز خواهد داشت، و اين آغاز و انجام، دليل روشن نقص، و نقصان و ضعف دليل مخلوق بودن، و نياز به خالقى

ديگر داشتن است. پس نمىتواند آفريدگار همه هستى باشد، و از صفات پروردگار

239 µ(1وقµµاده و مخلµفات مµµه از صµه همµكيفيت و چگونگى، مانند تقسيم، تركيب، نسبت، تعريف، حدود و مرز، ك ) مىباشد.

(، و نابودى و تغيير و پنهان شدن41141- 41180كه »هيچ چيز در او مؤثر نيست )در او راه ندارد« خارج مىشود.

واالتر از صفات پديدهها2

خدا فرزندى ندارد تا فرزند ديگرى باشد، و زاده نشده تا محدود به حدودى گردد، وبرتر است از آن كه پسرانى داشته باشد، و منزه است كه با زنانى ازدواج كند. )

( انديشهها به او نمىرسند تا اندازهاى براى خدا تصور كنند، و41181- 41209فكرهاى تيزبين نمىتوانند او را درك كند، تا صورتى از او

______________________________ ( كيفيت و چگونگى، مانند تقسيم، تركيب، نسبت، تعريف، حدود و مرز، كه همه1)

از صفات ماده و مخلوق مىباشد.

365نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

، و دستها از لمس كردن او240تصور نمايند، حواس از احساس كردن او عاجز ناتوان است و تغيير و دگرگونى در او راه ندارد، و گذشت زمان تأثيرى در او

نمىگذارد، گذران روز و شب او را سالخورده نسازد، و روشنايى و تاريكى در او اثر ( خدا با هيچ يك از اجزاء و جوارح و اعضاء و اندام، و نه41210- 41249ندارد. )

-41270با عرضى از اعراض، و نه با دگرگونىها و تجزيه، وصف نمىگردد. ) ( براى او اندازه و نهايتى وجود ندارد، و نيستى و سرآمدى نخواهد داشت،41250

چيزى او را در خود نمىگنجاند كه باال و پايينش ببرد، و نه چيزى او را حمل مىكند كه -41307كج يا راست نگه دارد، نه در درون اشياء قرار دارد و نه بيرون آن )

(، حرف مىزند نه با زبان و كام و دهان، مىشنود نه با سوراخهاى گوش و41271 عضو شنوايى، سخن مىگويد نه با به كار گرفتن الفاظ در بيان، حفظ مىكند نه با رنج به خاطر سپردن، مىخواهد نه با به كار گيرى انديشه، دوست دارد و خشنود

مىشود نه از راه دلسوزى، دشمن مىدارد و به خشم مىآيد نه از روى رنج و نگرانى (، به هر چه اراده كند، مىفرمايد »باش«، پديد مىآيد نه با صوتى41308- 41345)

كه در گوشها نشيند، و نه فريادى كه شنيده مىشود، بلكه سخن خداى سبحان همانكارى است كه ايجاد مىكند.

شناخت قدرت پروردگار3

(41346- 41380پيش از او چيزى وجود نداشته و گر نه خداى ديگرى مىبود. ) نمىشود گفت »خدا نبود و پديد آمد« كه در آن صورت صفات پديدهها را پيدا مىكند، و نمىشود گفت »بين خدا و پديدهها جدايى است« و »خدا بر پديدهها برترى دارد«

) حس گرايى و اصالت دادن به حواس(ALISMUSENS( نفى تفكر: سنسوآليسم1) 240

تا سازنده و ساخته شده همانند تصور شوند، و خالق و پديد آمده با يكديگر تشبيه ( مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوى ديگران41381- 41412گردند. )

(، زمين41413- 41428آفريد، و در آفرينش پديدهها از هيچ كسى يارى نگرفت ) را آفريد و آن را بر پا نگهداشت بدون آن كه مشغولش سازد، و در حركت و بى

قرارى، آن را نظم و اعتدال بخشيد، و بدون ستونى آن را به پاداشت، و بدون استوانهها بااليش برد، و از كجى و فرو ريختن نگهداشت و از سقوط و درهم

(، ميخهاى زمين را محكم، و كوههاى آن را41429- 41460شكافتن حفظ كرد ) استوار، و چشمههايش را جارى، و درهها را ايجاد كرد. آنچه بنا كرده به سستى

( خدا با بزرگى و قدرت41461- 41480نگراييد، و آنچه را توانا كرد ناتوان نشد. ) بر آفريدهها حاكم است، و با علم و آگاهى از باطن و درونشان با خبر است، و با

جالل و عزت خود از همه برتر و باالتر است، چيزى از فرمان او سرپيچى نمىكند، و چيزى قدرت مخالفت با او را ندارد تا بر او پيروز گردد، و شتابندهاى از او توان

گريختن ندارد كه بر او پيشى گيرد، و به سرمايهدارى نياز ندارد تا او را روزى دهد. ( همه در برابر او فروتنند، و در برابر عظمت او ذليل و خوارند.41481- 41525)

از قدرت و حكومت او به سوى ديگرى نمىتوان گريخت، كه از سود و زيانش در ( همتايى ندارد تا با او برابرى كند، و او را همانندى41526- 41544امان ماند. )

نيست كه شبيه او باشد. اوست نابود كننده پديدهها پس از آفرينش،

______________________________)حس گرايى و اصالت دادن به حواس( ALISMUSENS( نفى تفكر: سنسوآليسم1)

367نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

كه گويا موجودى نبود.

(41563 -41545)

- معاد و آفرينش دو باره پديدهها4

نابودى جهان پس از پديد آمدن، شگفت آورتر از آفرينش آغازين آن نيست. ) ( چگونه محال است در صورتى كه اگر همه جانداران جهان، از41564- 41574

پرندگان و چهارپايان، آنچه در آغل است و آنچه در بيابان سرگرم چراست، از تمام نژادها و جنسها، درس نخوانده و انسانهاى زيرك، گرد هم آيند تا پشهاى را

(، و راه پيدايش آن را41575- 41609بيافرينند، توان پديد آوردن آن را ندارند ) نمىشناسند، كه عقلهايشان سرگردان و در شناخت آن حيران مىمانند، و نيروى آنها سست و به پايان مىرسد، و رانده و درمانده باز مىگردند، آنگاه اعتراف به شكست

مىكنند، و اقرار دارند كه نمىتوانند پشهاى بيافرينند و از نابود ساختنش ناتوانند!. ) ( و همانا پس از نابودى جهان تنها خداى سبحان باقى مىماند،41610- 41644

تنهاى تنها كه چيزى با او نيست، آنگونه كه قبل از آفرينش جهان چيزى با او نبود، ( در آن هنگام مهلتها41645- 41675نه زمانى و نه مكان، بى وقت و بى زمان. )

به سر آيد، سالها و ساعتها سپرى شود و چيزى جز خداى يگانه قهار باقى نمىماند ( پديدهها، چنان كه در41676- 41697كه بازگشت همه چيز به سوى اوست. )

آغاز آفريده شدن قدرتى نداشتند، به هنگام نابودى نيز قدرت مخالفتى ندارند، زيرا ( آفرينش چيزى براى خدا رنج41698- 41716اگر مىتوانستند پايدار مىماندند. )

آور نبوده و در آفرينش موجودات دچار فرسودگى و ناتوانى نشده است. موجودات را براى استحكام حكومتش نيافريده، و براى ترس از كمبود و نقصان پديد نياورده

است.

آفرينش مخلوقات نه براى يارى خواستن در برابر همتايى بود كه ممكن است بر او (، و نه براى پرهيز از دشمنى بود كه به او هجوم آورد،41717- 41751غلبه يابد )

و نه براى طوالنى شدن دوران حكومت، و نه براى پيروز شدن بر شريك و همتائى ( سپس همه موجودات را نابود41752- 41779مخالف، و نه براى رفع تنهايى. )

مىكند، نه براى خستگى از اداره آنها، و نه براى آسايش و استراحت، و نه به خاطررنج و سنگينى كه براى او داشتند، و نه براى طوالنى شدن مالل آور زندگيشان )

(، بلكه خداوند با لطف خود موجودات را اداره مىفرمايد، و با41780- 41811 -41822فرمان خود همه را بر پا مىدارد، و با قدرت خود همه را استوار مىكند. )

( سپس بدون آن كه نيازى داشته باشد بار ديگر همه را باز مىگرداند )41812 (، نه براى اينكه از آنها كمكى بگيرد، و نه براى رها شدن از41823- 41831

تنهايى تا با آنها مأنوس شود، و نه آن كه تجربهاى به دست آورد، و نه براى آن كهاز فقر و نياز به توانگرى رسد،

369نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و يا از ذلت و خوارى به عزت و قدرت راه يابد.

(41878 -41832( )1187)

187ترجمه خطبه

هجرى در كوفه ايراد شد(38)اين سخنرانى پس از جنگ نهروان در سال

خبر از حوادث آينده1

آگاه باشيد! آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد، از كسانى هستند كه در آسمانها ( هان اى مردم! در آينده پشت41879- 41903معروف، و در زمين گمنامند. )

كردن روزگار خوش، و قطع شدن پيوندها، و روى كار آمدن خردساالن را انتظار (، و اين روزگارى است كه ضربات شمشير بر مؤمن41904- 41916كشيد )

آسان تر از يافتن مال حالل است، روزگارى كه پاداش گيرنده از دهنده بيشتر ( و آن روزگارى كه بى نوشيدن شراب مست مىشويد، با41917- 41936است. )

فراوانى نعمتها، بدون اجبار سوگند مىخوريد، و نه از روى ناچارى دروغ مىگوييد. و

آن روزگارى است كه بالها شما را مىگزد، چونان گزيدن و زخم كردن دوش شتران ( آه! آن رنج و اندوه چقدر طوالنى، و اميد گشايش41937- 41966از پاالن! )

چقدر دور است!

(41974 -41967)

ضرورت اطاعت از رهبرى2

اى مردم! مهار بار سنگين گناهان را رها كنيد، و امام خود را تنها مگذاريد، كه در ( خود را در آتش فتنهاى كه41975- 41993آينده خود را سرزنش مىكنيد. )

پيشاپيش افروختهايد نيفكنيد، راه خود گيريد، و از راهى كه به سوى فتنهها كشانده مىشود دورى كنيد. به جانم سوگند كه مؤمن در شعله آن فتنهها نابود شود. اما

( همانا من در ميان41994- 42022مدعيان دروغين اسالم در امان خواهند بود. ) شما چونان چراغ درخشنده در تاريكى هستم، كه هر كس به آن روى مىآورد از

نورش بهرمند مىگردد.

اى مردم سخنان مرا بشنويد، و به خوبى حفظ كنيد، گوش دل خود را باز كنيد تاگفتههاى مرا بفهميد.

(42043 -42023( )1181)

188ترجمه خطبه

سفارش به پرهيزكارى1

اى مردم، شما را به پرهيزگارى، و شكر فراوان در برابر نعمتها، و عطاهاى الهى، (، چه نعمتهايى كه38592- 38620و احسانى كه به شما رسيده سفارش مىكنم )

به شما اختصاص داده، و رحمتهايى كه براى شما فراهم فرمود. شما عيبهاى خود را آشكار كرديد و او پوشاند، خود را در معرض كيفر او قرار داديد و او به شما

مهلت داد.

(38632 -38621)

371نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

ارزش ياد مرگ2

مردم! شما را به ياد آورى مرگ، سفارش مىكنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونهمرگ را فراموش مىكنيد در حالى كه او شما را فراموش نمىكند؟

(38633- 38641و چگونه طمع مىورزيد در حالى كه به شما مهلت نمىدهد؟ ) مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به گورشان حمل مىكردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند.

چنان از ياد رفتند گويا از آباد كنندگان دنيا نبودند و آخرت همواره خانهشان بود! ) خود مىدانستند از آن رميدند، و در آنجا كه از241( آنچه را وطن38642- 38646

آن رميدند، آرام گرفتند، و از چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا راكه سرانجامشان بود ضايع كردند.

اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند، و نه مىتوانند عمل نيكى بر نيكىهاى خود بيفزايند. به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان كرد، چون به آن

اطمينان داشتند سر انجام مغلوبشان كرد.

(38662 -38647)

ضرورت شتاب در نيكوكارىها3

خدا شما را رحمت كند! پس بشتابيد به سوى آباد كردن خانههايى كه شما را به آبادانى آن فرمان دادند، و تشويقتان كرده، به سوى آن دعوت كردهاند، و با صبر و

استقامت، نعمتهاى خدا را بر خود تمام گردانيد، و از عصيان و نافرمانى كناره ( وه! چگونه ساعتها در38663- 38675گيريد، كه فردا به امروز نزديك است. )

روز، و روزها در ماه، و ماهها در سال، و سالها در عمر آدمى شتابان مىگذرد؟!

(38693 -38676( )1189)

189ترجمه خطبه

هجرى ايراد شد با اسناد و مدارك38)اين سخنرانى كه در مسجد كوفه در سال فراوانى آمده است(

اقسام ايمان1

ايمان بر دو قسم است: يكى ايمانى كه در دلها ثابت و برقرار، و ديگرى در مياندلها و سينهها ناپايدار است، تا سر آمدى كه تعيين شده است.

پس اگر از كسى بيزاريد، او را به حال خود گذاريد تا مرگ او فرارسد، پس در آنهنگام وقت بيزارى جستن است.

(42265 -42219)

241 µµ(1ر: پاتريوتيسمµµه تفكµµود و بµµق شµµد مطلµµا نبايµµت، امµµد اسµµورد تأييµµه وطن مµµه بµµل عالقµµاص )PATRIOTISM ) ميهنپرستى( كشيده شود.

شناخت هجرت و مهاجر واقعى2

و هجرت، بر جايگاه ارزشى نخستين خود قرار دارد. خدا را به ايمان اهل زميننيازى نيست،

______________________________ ( اصل عالقه به وطن مورد تأييد است، اما نبايد مطلق شود و به تفكر:1)

)ميهنپرستى( كشيده شود. PATRIOTISMپاتريوتيسم

373نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( و نام مهاجر را بر42266- 42285چه ايمان خود را پنهان دارند يا آشكار كنند. )كسى نمىتوان گذاشت جز آن كس كه حجت خدا بر روى زمين را بشناسد.

هر كس حجت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار كرد مهاجر است.

و نام مستضعف در دين، بر كسى كه حجت بر او تمام شد، و گوشش آن را شنيد،و قلبش آن را دريافت، صدق نمىكند )و معذور نيست(

(42317 -42286)

مشكل فهم برخى از احاديث عترت عليهم السالم3

همانا كار ما »واليت« ما اهل بيت پيامبر عليهم السالم سخت و تحمل آن دشوار است، كه جز مؤمن ديندار كه خدا او را آزموده، و ايمانش در دل استوار بوده، قدرت پذيرش و تحمل آن را ندارد، و حديث ما را جز سينههاى امانت پذير، و

عقلهاى بردبار فرا نگيرد.

(42342 -42318)

آگاهى ژرف امام عليه السالم4

اى مردم پيش از آن كه مرا نيابيد، آنچه مىخواهيد از من بپرسيد، كه من راههاى ، بپرسيد قبل از آن كه فتنهها چونان242آسمان را بهتر از راههاى زمين مىشناسم

شترى بى صاحب حركت كند، و مهار خود را پايمال نمايد، و مردم را بكوبد وبيازارد، و عقلها را سرگردان كند.

(42369 -42343( )1190)

190ترجمه خطبه ) كيهان شناسى(COSMOLOGY( اشاره به علم: كاسمولوژى1) 242

)اين سخنرانى در شهر كوفه پيرامون خوارج ايراد شد(.

ضرورت شكرگزارى1

خدا را برابر نعمتهايش شكرگزارم، و بر انجام حقوق الهى از او يارى مىطلبم، ( و42370- 42397پروردگارى كه سپاهش نيرومند، و مقام او بزرگ است. )

گواهى مىدهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و پيامبر اوست، انسانها را به اطاعت خدا دعوت فرمود، و با دشمنان خدا در راه دين او پيكار و مغلوبشان

كرد.

هرگز همداستانى دشمنان كه او را دروغگو خواندند، او را از دعوت حق بازنداشت، و تالش آنان براى خاموش كردن نور رسالت به نتيجهاى نرسيد.

(42427 -42398)

سفارش به پرهيزكارى و ياد مرگ2

پس به تقوا و ترس از خدا، روى آوريد، كه رشته آن استوار، و دستگيره آن محكم، ( قبل از فرارسيدن42428- 42441و قله بلند آن پناهگاهى مطمئن مىباشد. )

مرگ، خود را براى پيش آمدهاى آن آماده سازيد، پيش از آن كه مرگ شما را دريابد آنچه الزمه مالقات است فراهم آوريد، زيرا مرگ پايان زندگى است و هدف

نهايى، قيامت است. مرگ براى خردمندان پند و اندرز، و براى جاهالن وسيله ( پيش از فرارسيدن مرگ، از تنگى قبرها،42442- 42469عبرت آموزى است. )

و شدت غم و اندوه، و ترس از قيامت، و در هم ريختن استخوانها، و كر شدن گوشها، و تاريكى لحد، و وحشت از آينده، و غم و اندوه فراوان در تنگناى گور، و

( پس اى42470- 42505پوشانده شدن آن با سنگ و خاك، چه مىدانيد؟! ) بندگان! خدا را! خدا را! پروا كنيد، كه دنيا با قانونمندى خاصى مىگذرد، شما با

قيامت به رشتهاى اتصال داريد، گويا نشانههاى قيامت، آشكار مىشود،

______________________________)كيهان شناسى( COSMOLOGY( اشاره به علم: كاسمولوژى1)

375نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و شما را در راه خود متوقف كرده، با زلزلههايش سر رسيده است، سنگينى بار آن (، و رشته پيوند مردم با دنيا را قطع42506- 42542را بر دوش شما نهاده )

( گويى42543- 42550كرده، همه را از آغوش گرم دنيا خارج ساخته است!. )دنيا يك روز بود و گذشت، يا ماهى بود و سپرى شد.

تازههاى دنيا كهنه شده، و فربههايش الغر گرديدند، سپس به سوى جايگاهى تنگ، در ميان مشكالتى بزرگ، و آتشى پر شراره مىروند كه صداى زبانههايش وحشت

(، پر نور و گدازنده،42551- 42581زا، شعلههايش بلند، غرشش پر هيجان ) خاموشى شعلههايش غير ممكن، شعلههايش در فوران، تهديدهايش هراس انگيز،

ژرفايش ناپيدا، پيرامونش تاريك و سياه، ديگهايش در جوشش، و اوضاعش سختوحشتناك است.

(42597 -42582)

آينده پرهيزكاران3

و در آن ميان )پرهيزكاران را گروه، گروه، به سوى بهشت رهنمون مىشوند( آنان از كيفر و عذاب در امانند، و از سرزنشها آسوده، و از آتش دورند، در خانههاى امن

الهى، از جايگاه خود خشنودند، آنان در دنيا رفتارشان پاك، ديدگانشان گريان ) (، شبهايشان با خشوع و استغفار چونان روز، و روزشان از ترس42598- 42633

( پس خداوند بهشت را منزلگه نهايى42634- 42649گناه چونان شب مىماند. ) آنان قرار داد، و پاداش ايشان را نيكو پرداخت، كه سزاوار آن نعمتها بودند، و اليق

( اى بندگان خدا، مراقب42650- 42669ملكى جاودانه و نعمتهايى پايدار شدند. ) چيزى باشيد كه رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند، و تبهكاران با ضايع

كردن آن به خسران و زيان رسيدند.

پيش از آن كه مرگ شما فرا رسد با اعمال نيكو آماده باشيد، زيرا در گرو كارهايى هستيد كه انجام دادهايد، و پاداش داده مىشويد به كارهايى كه از پيش مرتكب

( ناگهان مرگ وحشتناك سر مىرسد، كه ديگر باز42670- 42692شدهايد. ) گشتى در آن نيست، و از لغزشها نمىتوان پوزش خواست. خداوند ما و شما را در

راه خود و پيامبرش استوار سازد، و از گناهان ما و شما به فضل و رحمتش درگذرد.

(42720 -42693)

آموزش نظامى4

سربازان! بر جاى خود محكم بايستيد، در برابر بالها و مشكالت استقامت كنيد، شمشيرها و دستها را در هواى زبانهاى خويش به كار مگيريد، و آنچه كه خداوند

(، زيرا هر كس از شما42721- 42743شتاب در آن را الزم ندانسته شتاب نكنيد ) كه در بستر خويش با شناخت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت پيامبر عليه السالم بميرد، شهيد از دنيا رفته و پاداش او بر خداست، و ثواب اعمال

نيكويى كه قصد انجام آن را داشته خواهد برد، و نيت او ثواب شمشير كشيدن رادارد.

377نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

همانا هر چيزى را وقت مشخص و سرآمدى معين است.

(42788 -42744( )1191)

191ترجمه خطبه

شناخت پروردگار1

سپاس خداوندى را سزاست كه ستايش او در خلق آشكار، و سپاهش پيروز، و ( خدا را براى نعمتهاى پى در پى،42789- 42816بزرگى او واال و بيكرانه است. )

و بخششهاى بزرگش ستايش مىكنم، خدايى كه حلمش بزرگ و عفوش فراگير (، با42817- 42840است، در فرمانش عادل، و از گذشته و آينده با خبر است )

علم خود جهان هستى را پديد آورده، و با فرمان خود موجودات را آفريده است، بى آن كه از كسى پيروى كند، و يا بياموزد، و يا از طرح حكيم ديگرى استفاده

نمايد، در آفرينش پديدهها، دچار اشتباهى نشده، و نه با حضور و مشورت گروهى، ( گواهى مىدهم كه محمد صلى الله عليه و آله و42841- 42865آفريده است. )

سلم بنده و فرستاده اوست، هنگامى او را مبعوث فرمود كه مردم در گرداب جهالت فرو رفته بودند، و در حيرت و سرگردانى به سر مىبردند، هالكت آنان را

مهار كرده و به سوى خود مىكشيد، و گمراهى بر جان و دلشان قفل زده بود.

(42894 -42866)

ره آورد پرهيزكارى2

اى بندگان خدا! شما را به پرهيزكارى سفارش مىكنم، كه حق خداوند بر شماست،و نيز موجب حق شما بر پروردگار است.

از خدا براى پرهيزكارى يارى بخواهيد، و براى انجام دستورات خدا از تقوا يارى (، زيرا تقوا، امروز سپر بال، و فردا راه رسيدن به بهشت42895- 42922جوييد )

است، راه تقوا روشن، و رونده آن بهرمند، و امانت دارش خدا، كه حافظ آن ( تقوا همواره خود را بر امتهاى گذشته )و حال(42923- 42943خواهد بود. )

عرضه كرده و بر آينده نيز عرضه مىكند، زيرا فرداى قيامت، همه به آن نيازمندند.

آنگاه كه در قيامت آفريدهها را گرد مىآورد و آنچه باز داده است باز پس مىگيرد و (، پس چه اندكند آنان كه تقوا را42944- 42969در باره همه نعمتها مىپرسد )

برگزيدند و بار آن را بدرستى بر دوش كشيدند آرى پرهيزكاران تعدادشان اندك است و شايسته ستايش خداوند سبحان كه فرمود »بندگان سپاسگزار من اندكند«

( پس گوش جان را به نداى تقوا بسپاريد، و براى بدست آوردن42970- 42993)آن تالش كنيد.

تقوا را به جاى آنچه از دست رفته به دست آوريد و عوض هر كار مخالفى كه (، با تقوا خواب خود را به بيدارى42994- 43011مرتكب شدهايد انتخاب كنيد )

تبديل، و روزتان را با آن سپرى كنيد، دلهاى خود را با تقوا زنده كنيد، و گناهان خودرا با آن شستشو دهيد.

379نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

بيمارىهاى روان و جان خود را با تقوا درمان، و خود را آماده سفر آخرت گردانيد، -43043از تباه كنندگان تقوا عبرت گيريد و خود عبرت پرهيزكاران نشويد. )

( آگاه باشيد! تقوا را حفظ كنيد و خويشتن را با تقوا حفظ نماييد.43012

پرهيز از دنياى حرام3

برابر دنيا خويشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشيد.

آن كس را كه تقوا بلند مرتبت كرد خوار نشماريد، و آن را كه دنيا عزيزش كرد ( برق درخشنده دنيا شما را خيره نكند، و سخن43044- 43069گرامى نداريد. )

ستاينده دنيا را نشنويد. به دعوت كننده دنيا پاسخ ندهيد، و از تابش دنيا روشنايى نخواهيد، و فريفته كاالهاى گران قدر دنيا نگرديد. همانا برق دنياى حرام بى فروغ

است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفتنى، و كاالهاى آن تاراج شدنى ( آگاه باشيد! دنياى حرام چونان عشوهگر هرزهاى است43070- 43101است. )

كه تسليم نشود، و مركب سركشى است كه فرمان نبرد، دروغگويى خيانتكار، -43121ناسپاس حق نشناس، دشمنى حيلهگر، پشت كنندهاى سرگردان )

(، حاالتش متزلزل، عزتش خوارى، جدش بازى و شوخى، و بلندى آن43102 سقوط است. خانه جنگ و غارتگرى، تبهكارى و هالكت، و سر منزل نا آرامى است

(، جايگاه ديدار كردنها و جدايىهاست. راههاى آن حيرت زا،43122- 43143) گريزگاهايش ناپيدا، و خواستههايش نوميد كننده و زيانبار است، پناهگاههاى آن دنيا

انسان را تسليم مرگ مىكند، و از خانههاى خود بيرون مىراند، و چاره انديشىهاى آنناتوان كننده است.

(43169 -43144)

اقسام دنيا پرستان4

نجات يافتهاى مجروح، يا مجروحى پاره پاره تن، دستهاى سر از تن جدا، و دستهاى ديگر در خون خود تپيده، گروهى انگشت به دندان، و جمعى از حسرت و اندوه

دست بر دست مىماالند، برخى سر بر روى دستها نهاده به فكر فرو رفتهاند، عدهاى بر اشتباهات گذشته افسوس مىخورند و خويشتن را محكوم مىكنند، و

(، چرا كه راه43170- 43199عدهاى ديگر از عزم و تصميمها دست برداشتهاند ) فرار و هر نوع حيلهگرى بسته شده، و دنيا آنها را غافلگير كرده است، و كار از كار

(، هيهات! هيهات! آنچه از43200- 43210گذشته، و عمر گرانبها هدر رفته است ) دست رفت گذشت، و آنچه سپرى شد رفت، و جهان چنانكه مىخواست به پايان

رسيد. »نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و هرگز ديگر به آنها مهلتى دادهنشد.«

(43235 -43211)

381نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1192)

192ترجمه خطبه

)اين خطبه را »قاصعه« يعنى تحقير كننده ناميدند كه در آن ارزشهاى جاهلى را 40كوچك و خوار شمرد و از طوالنىترين سخنرانىهاى امام است كه در سال

هجرى در حاليكه سوار بر اسب بود ايراد فرمود(

وااليى پروردگار1

ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزت و بزرگى پوشيد، و آن دو را براى خودانتخاب، و از ديگر پديدهها باز داشت.

آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد، و آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد، و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزت و بزرگى با خدا به

(، از اين رو فرشتگان مقرب خود را آزمود، و43273- 43305ستيزه برخيزد ) ( با آن كه از آنچه در43306- 43315فروتنان را از گردنكشان جدا فرمود. )

دلهاست، و از اسرار نهان آگاه است، به فرشتگان فرمود.

»من بشرى را از گل و خاك مىآفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام رسيد، و روحدر او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس« )

( كه حسادت او را فرا گرفت.43316- 43346

نكوهش تكبر و خودپسندى شيطان2

شيطان بر آدم عليه السالم به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت، و با تكيه بهاصل خود كه از آتش است دچار تعصب و غرور شد.

پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصبها و سر سلسله متكبران است، كه اساس عصبيت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با خدا در افتاد، لباس

-43380بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد. ) ( آيا نمىنگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت؟ و به43347

جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد؟ پس او را در دنيا طرد شده، و آتشجهنم را در قيامت براى او مهيا فرمود؟

(43400 -43381)

آزمايشها درمان تكبر3

خداوند اگر اراده مىكرد، آدم عليه السالم را از نورى كه چشمها را خيره كند، و زيباييش عقلها را مبهوت سازد، و عطر و پاكيزگىاش حس بويايى را تسخير كند

(، كه اگر چنين مىكرد، گردنها در برابر آدم فروتنى43401- 43425مىآفريد ) مىكردند، و آزمايش فرشتگان براى سجده آدم عليه السالم آسان بود، اما خداوند

مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مىكند، تا بد و خوب تميز دادهشود، و تكبر و خودپسندى را از آنها بزدايد، و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. )

( پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد،43426- 43459زيرا اعمال فراوان و كوششهاى مداوم او را با تكبر از بين برد.

383نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخص مىباشد از سالهاى دنيا يا آخرت است، (، چگونه ممكن است پس43460- 43497اما با ساعتى تكبر همه را نابود كرد )

از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟ نه، هرگز! خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمىكند كه براى همان عمل فرشتهاى را

،243( فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است43498- 43519محروم سازد. ) و بين خدا و خلق، دوستى خاصى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را كه بر

جهانيان ابالغ فرموده حالل بدارد.

(43544 -43520)

هشدار از دشمنىهاى شيطان4

اى بندگان خدا! از دشمن خدا پرهيز كنيد، مبادا شما را به بيمارى خود مبتال سازد، و با نداى خود شما را به حركت در آورد، و با لشكرهاى پياده و سواره خود بر شما

( به جانم سوگند، شيطان تير خطرناكى براى شكار شما43545- 43566بتازد! ) بر چله كمان گذارده، و تا حد توان كشيده، و از نزديكترين مكان شما را هدف قرار داده است، و خطاب به خدا گفته: »پروردگارا! به سبب آن كه مرا دور كردى، دنيا

243 µµ(1امµµديثى از امµµ( ژ. در نسخههاى ديگر» ال يدرى« دارد يعنى معلوم نيست) بدون استفاده از علم غيب() در ح رضا عليه السالم نقل شد كµµه نµµام ابليس، حµµارث بµµود و پس از رانµµده شµµدن از رحمت الهى بµµه ابليس يعµµنى» دور«

ناميده شد(. ) فلسفه وحدت وجود( تالش فراوان كردند تا كليه عµوارض جهµµان خلقت را در يµكMONISMكه طرفداران مونيسم

اصل وحدت وجود تبيين كنند.

را در چشمهايشان جلوه مىدهم، و همه را گمراه خواهم كرد« اما تيرى در تاريكىها، (، گرچه فرزندان43567- 43601و سنگى بدون نشانه روى رها ساخت )

خودپسندى، و برادران تعصب و خود خواهى، و سواران مركب جهالت و خودپرستى، او را تصديق كردند.

افراد سركش شما تسليم شيطان شدند، و طمع ورزى او را در شما كارگر افتاد، و (، و حكومت شيطان بر شما43602- 43632اين حقيقت بر همه آشكار گرديد )

استوار شد، و با لشكر خويش به شما يورش برد، و شما را به ذلت سقوط (، و شما را43633- 43646كشانيد، و شما را به مرز كشتار و خونريزى كشاند )

با فروكردن نيزه در چشمها، بريدن گلوها، كوبيدن مغزها پايمال كرد، تا شما را به ( پس شيطان43647- 43671سوى آتشى بكشاند كه از پيش مهيا گرديد. )

بزرگترين مانع براى ديندارى، و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براى دنياى شماست! شيطان از كسانى كه دشمن سر سخت شما هستند و براى در هم

( مردم! آتش خشم43672- 43689شكستنشان كمر بستهايد خطرناكتر است. ) خود را بر ضد شيطان به كار گيريد، و ارتباط خود را با او قطع كنيد. به خدا

سوگند، شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت، و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عيب گرفت، و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد، و با لشكر پياده راه شما را بست، كه هر كجا شما را بيابند شكار مىكنند، و دست و پاى شما را

(، نه مىتوانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد، و نه با43690- 43725قطع مىكنند ) سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد. زيرا كمينگاه شيطان ذلت آور، تنگ و

تاريك، مرگ آور،

______________________________ ( ژ. در نسخههاى ديگر »ال يدرى« دارد يعنى معلوم نيست )بدون استفاده از1)

علم غيب( )در حديثى از امام رضا عليه السالم نقل شد كه نام ابليس، حارث بود وپس از رانده شدن از رحمت الهى به ابليس يعنى »دور« ناميده شد(.

)فلسفه وحدت وجود( تالش فراوان كردند تا كليه MONISMكه طرفداران مونيسمعوارض جهان خلقت را در يك اصل وحدت وجود تبيين كنند.

385نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، پس شرارههاى تعصب و كينههاى43726- 43744و جوالنگاه بال و سختىهاست ) جاهلى را در قلب خود خاموش سازيد، كه تكبر و خود پرستى در دل مسلمان از

( تاج43745- 43770آفتهاى شيطان، غرورها، و كششها و وسوسههاى اوست. ) تواضع و فروتنى را بر سر نهيد، و تكبر و خود پسندى را زير پا بگذاريد، و حلقههاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد، و تواضع و فروتنى را سنگر ميان خود و

شيطان و لشكريانش قرار دهيد، زيرا شيطان از هر گروهى لشكريان و يارانى

نباشيد كه بر244( و شما همانا قابيل43771- 43809سواره و پياده دارد. ) برادرش تكبر كرد، خدا او را برترى نداد، خويشتن را بزرگ مىپنداشت، و حسادت

-43839او را به دشمنى واداشت، تعصب آتش كينه در دلش شعلهور كرد ) (، و شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد، و سر انجام پشيمان شد، و43810

خداوند گناه قاتالن را تا روز قيامت بر گردن او نهاد.

(43859 -43840)

پرهيز از تكبر و اخالق جاهلى5

آگاه باشيد! در سركشى و ستم زياده روى كرديد، و در زمين در دشمنى با خداوند (43860- 43879فساد به راه انداختيد، و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. )

خدا را! خدا را! از تكبر و خودپسندى، و از تفاخر جاهلى بر حذر باشيد، كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسههاى شيطانى است، كه ملتهاى گذشته، و امتهاى

پيشين را فريب داده است، تا آنجا كه در تاريكىهاى جهالت فرو رفتند، و در پرتگاه (، و به آسانى به همان جايى كه شيطان43880- 43909هالكت سقوط كردند )

مىخواست كشانده شدند. كبر و خود پسندى چيزى است كه قلبهاى متكبران راهمانند كرده تا قرنها به تضاد و خونريزى گذراندند، و سينهها از كينهها تنگى گرفت.

(43928 -43910)

پرهيز از سران متكبر و خود پسند6

آگاه باشيد! زنهار! زنهار! از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان، آنان كه به اصل و حسب خود مىنازند، و خود را باالتر از آنچه كه هستند مىپندارند، و كارهاى

نادرست را به خدا نسبت مىدهند، و نعمتهاى گسترده خدا را انكار مىكنند، تا با -43965خواستههاى پروردگارى مبارزه كنند، و نعمتهاى او را ناديده انگارند. )

( آنان شالوده تعصب جاهلى، و ستونهاى فتنه، و شمشيرهاى تفاخر43929 ( پس، از خدا پروا كنيد، و با نعمتهاى خدادادى43966- 43977جاهليت هستند. )

درگير نشويد، و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد، و از فرومايگان اطاعت نكنيد، آنان كه تيرگىشان را با صفاى خود نوشيديد، و بيمارىشان را با سالمت خود

-44007درهم آميختهايد، و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كردهايد )(، در حالى كه آنان ريشه همه فسقها و انحرافات و همراه انواع گناهانند.43978

______________________________( قابيل بر فرزند مادرش )هابيل( تكبر كرد.1)

387نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( قابيل بر فرزند مادرش) هابيل( تكبر كرد.1) 244

شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركبهاى رام قرار داد، و از آنان لشكرى براى هجوم به مردم ساخت، و براى دزديدن عقلهاى شما آنان را سخنگوى خود

(، كه شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدمهاى44008- 44029برگزيد )خود، و دستاويز وسوسههاى خود گردانيد.

(44048 -44030)

ضرورت عبرت از گذشتگان7

مردم! از آنچه كه بر ملتهاى متكبر گذشته، از كيفرها و عقوبتها و سختگيرىها، و ذلت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد، و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند، و

(، و از آثار زشتى44049- 44073زمينهايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد ) كه كبر و غرور در دلها مىگذارد به خدا پناه ببريد، همانگونه كه از حوادث سخت به

( اگر خدا تكبرورزيدن را اجازه مىفرمود، حتما به44074- 44084او پناه مىبريد! ) بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السالم اجازه مىداد، در صورتى

كه خداى سبحان تكبر و خودپسندى را نسبت به آنان ناپسند، و تواضع و فروتنى را (، كه چهره بر زمين مىگذارند و صورتها بر44085- 44108براى آنان پسنديد )

خاك مىمالند، و در برابر مؤمنان فروتنى مىكنند، و خود از قشر مستضعف جامعه مىباشند كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود، و به سختى و بال گرفتارشان كرد، و با

-44137ترس و بيم امتحانشان فرمود، و با مشكالت فراوان، خالصشان گردانيد. ) ( پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد، كه نشانه ناآگاهى44109

(، زيرا44138- 44155به موارد آزمايش، و امتحان در بىنيازى و قدرت است )خداوند سبحان فرمود:

»آيا گمان مىكنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكىها را براىآنان فراهم مىكنيم؟ نه آنان آگاهى ندارند«

(44176 -44156)

فلسفه آزمايشها8

پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند (، وقتى كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهم44177- 44188مىآزمايد )

السالم بر فرعون وارد شدند، و جامههاى پشمين بتن، و چوب دستى در دست داشتند، و با فرعون شرط كردند كه اگر تسليم پروردگار شود، حكومت و ملكش

(، فرعون گفت:44189- 44219جاودانه بماند و عزتش برقرار باشد )

»آيا از اين دو نفر تعجب نمىكنيد؟ كه دوام عزت و جاودانگى حكومتم را بهخواستههاى خود ربط مىدهند؟

در حالى كه در فقر و بيچارگى به سر مىبرند؟ اگر چنين است چرا دستبندهاى طال به همراه ندارند؟« اين سخن را فرعون براى بزرگ شمردن طال و تحقير پوشش

لباسى از پشم گفت، در حالى كه اگر خداى سبحان اراده مىفرمود، به هنگام بعثت پيامبران، درهاى گنجها، و معدنهاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى پيامبران

مىگشود، و پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان به حركت در ( اما اگر اين كار را مىكرد، آزمايش از ميان مىرفت، و44220- 44285مىآورد. )

پاداش و عذاب بىاثر مىشد، و بشارتها و هشدارهاى الهى بىفايده مىبود، و برمؤمنان اجر

389نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و پاداش امتحان شدگان واجب نمىشد، و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را ( در صورتى44286- 44313نمىيافتند، و واژهها، معانى خود را از دست مىداد. )

كه خداوند پيامبران را با عزم و اراده قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقير مبعوث كرد، با قناعتى كه دلها و چشمها را پر سازد، هر چند فقر و ندارى ظاهرى آنان

( اگر پيامبران الهى، داراى چنان44314- 44344چشم و گوشها را خيره سازد. ) قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمىداشت، و توانايى و عزتى مىداشتند كه هرگز مغلوب نمىشدند، و سلطنت و حكومتى مىداشتند كه همه چشمها به سوى

آنان بود، از راههاى دور بار سفر به سوى آنان مىبستند، اعتبار و ارزششان در -44379ميان مردم اندك بود، و متكبران در برابرشان سر فرود مىآوردند )

(، و تظاهر به ايمان مىكردند، از روى ترس يا عالقهاى كه به ماديات44345داشتند.

در آن صورت نيتهاى خالص يافت نمىشد، و اهداف غير الهى در ايمانشان راه ( اما44380- 44395مىيافت، و با انگيزههاى گوناگون به سوى نيكىها مىشتافتند. )

خداى سبحان اراده فرمود كه پيروى از پيامبران، و تصديق كتب آسمانى، و فروتنى در عبادت، و تسليم در برابر فرمان خدا، و اطاعت محض فرمانبردارى، با نيت

-44424خالص تنها براى خدا صورت پذيرد، و اهداف غير خدايى در آن راه نيابد ) (، كه هر مقدار آزمايش و مشكالت بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز بزرگتر44396

خواهد بود.

(44436 -44425)

فلسفه حج9

آيا مشاهده نمىكنيد كه همانا خداوند سبحان، انسانهاى پيشين از آدم عليه السالم تا آيندگان اين جهان را با سنگهايى در مكه آزمايش كرد كه نه زيان مىرسانند، و نه

نفعى دارند، نه مىبينند، و نه مىشنوند؟ اين سنگها را خانه محترم خود قرار داده و

( سپس كعبه را در44437- 44474آن را عامل پايدارى مردم گردانيد. ) سنگالخترين مكانها، بىگياهترين زمينها، و كم فاصلهترين درهها، در ميان كوههاى

خشن، سنگريزههاى فراوان، و چشمههاى كم آب، و آبادىهاى از هم دور قرار داد،كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. )

( سپس آدم عليه السالم و فرزندانش را فرمان داد كه به سوى44475- 44512 كعبه برگردند، و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند، تا

(، به سرعت از ميان فالت و دشتهاى دور،44513- 44534مردم با عشق قلبها ) و از درون شهرها، روستاها، درههاى عميق، و جزاير از هم پراكنده درياها به مكه روى آورند، شانههاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه ال اله اال الله بر زبان جارى سازند، و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدنهاى پر گرد و غبار

( لباسهاى خود را كه نشانه شخصيت هر فرد44535- 44560در حركت باشند. ) است در آورند، و با اصالح نكردن موهاى سر، قيافه خود را تغيير دهند، كه آزمونى

بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمايشى آشكار است براى پاكسازى و خالص شدن، (44561- 44590كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. )

اگر خداوند خانه محترمش، و مكانهاى انجام مراسم حج را، در ميان باغها

391نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و نهرها، و سرزمينهاى سبز و هموار، و پردرخت و ميوه، مناطقى آباد و داراى (، در ميان44591- 44617خانهها و كاخهاى بسيار، و آبادىهاى به هم پيوسته )

گندمزارها و باغات خرم و پر از گل و گياه، داراى مناظرى زيبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرين، و جادههاى آباد قرار مىداد، به همان اندازه كه آزمايش

( اگر پايهها و بنيان كعبه، و44618- 44644ساده بود، پاداش نيز سبكتر مىشد. ) سنگهايى كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرد سبز، و ياقوت سرخ، و داراى نور و روشنايى بود، دلها ديرتر به شك و ترديد مىرسيدند، و تالش شيطان بر قلبها كمتر

( در44645- 44682اثر مىگذاشت، و وسوسههاى پنهانى او در مردم كارگر نبود. ) صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختىها مىآزمايد، و با مشكالت زياد به

عبادت مىخواند، و به اقسام گرفتارىها مبتال مىسازد، تا كبر و خود پسندى را از دلهايشان خارج كند، و به جاى آن فروتنى آورد، و درهاى فضل و رحمتش را به

روىشان بگشايد، و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.

(44717 -44683)

پرهيز از ستمكارى10

پس، خدا را! خدا را! از تعجيل در عقوبت، و كيفر سركشى و ستم بر حذر باشيد، و از آينده دردناك ظلم، و سر انجام زشت تكبر و خود پسندى كه كمين گاه ابليس است، و جايگاه حيله و نيرنگ اوست، بترسيد، حيله و نيرنگى كه با دلهاى انسانها،

(، و هرگز بىاثر نخواهد بود، و كسى از44718- 44747چون زهر كشنده مىآميزد ) هالكتش جان سالم نخواهد برد: نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقير به جهت

لباس كهنهاش، در امان مىباشد.

(44762 -44748)

فلسفه عبادات اسالمى11

خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تالش در روزهدارى، حفظ كرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، و ديدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن، و

(،44763- 44794دلهايشان متواضع باشد، كبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد ) چرا كه در سجده، بهترين جاى صورت را به خاك ماليدن، فروتنى آورد، و گذاردن

اعضاء پر ارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكى كردن است.

و روزه گرفتن، و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتنى است، و پرداخت زكات، براى مصرف شدن ميوهجات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاى فقرا و

( به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخههاى44795- 44833مستمندان است. )درخت تكبر را در هم مىشكند؟

و از روييدن كبر و خودپرستى جلوگيرى مىكند!

(44849 -44834)

تعصب ورزيدن زشت و زيبا12

393نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

من در اعمال و رفتار جهانيان نظر دوختم، هيچ كس را نيافتم كه بدون علت در باره چيزى تعصب ورزد، جز با دليلى كه با آن ناآگاهان را بفريبد، و يا برهانى آورد كه در عقل سفيهان نفوذ كند، جز شما! زيرا در باره چيزى تعصب مىورزيد كه نه

(، ولى شيطان به خاطر اصل خلقت خود44850- 44883علتى دارد و نه سببى ) بر آدم عليه السالم تعصب ورزيد، و آفرينش او را مورد سرزنش قرار داد و گفت

»مرا از آتش و تو را از گل ساختهاند«، و سرمايهداران فساد زده امتها، براىداشتن نعمتهاى فراوان تعصب ورزيدند و گفتند:

-44923»ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانيم و هرگز عذاب نخواهيم شد« )4 پس اگر در تعصب ورزيدن ناچاريد، براى اخالق پسنديده، افعال نيكو )245(44884

(، و كارهاى خوب تعصب داشته باشيد، همان افعال و كردارى كه44924- 4936 انسانهاى با شخصيت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از يكديگر

) حكومت سرمايهدارى( و سرمايه داران بزرگPLUTOCRACY( نفى حكومت: پلوتوكراسى1) 245

به هنگام خشم فراوان، و كردار246پيشى مىگرفتند، يعنى اخالق پسنديده، بردبارى ( پس تعصب ورزيد در44937- 44962و رفتار زيبا و درست، و خصلتهاى نيكو! )

حمايت كردن از پناهندگان، و همسايگان، وفادارى به عهد و پيمان، اطاعت كردن از نيكىها، سرپيچى از تكبر و خود پسندىها، تالش در جود و بخشش، خود دارى از

ستمكارى، بزرگ شمردن خونريزى، انصاف داشتن با مردم، فروخوردن خشم،پرهيز از فساد در زمين، تا رستگار شويد.

(44998 -44963)

علل پيروزى و شكست ملتها13

از كيفرهايى كه بر اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امتهاى پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد، و حاالت گذشتگان را در خوبىها و سختىها به ياد آوريد، و بترسيد كه همانند آنها باشيد! پس آنگاه كه در زندگى گذشتگان مطالعه و انديشه مىكنيد،

(، و دشمنان را44999- 45034عهده دار چيزى باشيد كه عامل عزت آنان بود ) از سر راهشان برداشت، و سالمت و عافيت زندگى آنان را فراهم كرد، و نعمتهاى

فراوان را در اختيارشان گذاشت، و كرامت و شخصيت به آنان بخشيد، كه از تفرقه و جدايى اجتناب كردند، و بر وحدت و همدلى همت گماشتند، و يكديگر را به

( و از كارهايى كه پشت45035- 45066وحدت واداشته به آن سفارش كردند. ) آنها را شكست، و قدرت آنها را در هم كوبيد، چون كينه توزى با يكديگر، پركردن دلها از بخل و حسد، به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن، و دست از يارى هم

(، و در احواالت مؤمنان پيشين انديشه كنيد،45067- 45087كشيدن، بپرهيزيد )كه چگونه در حال آزمايش

______________________________ )حكومت سرمايهدارى( و سرمايه PLUTOCRACY( نفى حكومت: پلوتوكراسى1)

داران بزرگ

( احالم: را ابن ابى الحديد »عقل و انديشه« معنا كرد، ولى ابن ميثم در جلد2)، احالم را به »بردبارى« معنا كرد، و حق با اوست.93چهارم از شرح خود ص

395نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و امتحان به سر بردند، آيا بيش از همه مشكالت بر دوش آنها نبود؟ و آيا بيش از همه مردم در سختى و زحمت نبودند؟ و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار

( فرعونهاى زمان، آنها را به بردگى كشاندند، و همواره45088- 45116نداشتند؟ ) بدترين شكنجهها را بر آنان وارد كردند، و انواع تلخىها را به كامشان ريختند، كه اين

دوران ذلت و هالكت و مغلوب بودن، تداوم يافت نه راهى وجود داشت كه246 µµ(2 ود صµµرح خµµارم از شµµد چهµµاحالم: را ابن ابى الحديد» عقل و انديشه« معنا كرد، ولى ابن ميثم در جل )93،

احالم را به» بردبارى« معنا كرد، و حق با اوست.

(، تا آن كه45117- 45145سرپيچى كنند، و نه چارهاى كه از خود دفاع نمايند ) خداوند، تالش و استقامت و بردبارى در برابر ناماليمات آنها را، در راه دوستى

خود، و قدرت تحمل ناراحتىها را براى ترس از خويش، مشاهده فرمود. آنان را از تنگناهاى بال و سختىها نجات داد، و ذلت آنان را به عزت و بزرگوارى، و ترس آنها را

(، و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواى45146- 45176به امنيت تبديل فرمود ) انسانها قرار داد، و آن قدر كرامت و بزرگى از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن

( پس انديشه كنيد كه چگونه بودند45177- 45195را نيز در سر نمىپروراندند. ) آنگاه كه: وحدت اجتماعى داشتند، خواستههاى آنان يكى، قلبهاى آنان يكسان، و دستهاى آنان مدد كار يكديگر، شمشيرها يارى كننده، نگاهها به يك سو دوخته، و

( آيا در آن حال مالك و سرپرست45196- 45220ارادهها واحد و همسو بود! ) ( پس45221- 45232سراسر زمين نبودند؟ و رهبر و پيشواى همه دنيا نشدند؟ )

به پايان كار آنها نيز بنگريد! در آن هنگام كه به تفرقه و پراكندگى روى آوردند، و مهربانى و دوستى آنان از بين رفت، و سخنها و دلهايشان گوناگون شد، از هم جدا

(، خداوند لباس كرامت خود45233- 45257شدند، به حزبها و گروهها پيوستند ) را از تنشان بيرون آورد، و نعمتهاى فراوان شيرين را از آنها گرفت، و داستان آنها

( از حاالت زندگى فرزندان45258- 45275در ميان شما عبرت انگيز باقى ماند. ) اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسراييل »يعقوب« )كه درود بر آنان باد( عبرت گيريد، راستى چقدر حاالت ملتها با هم يكسان، و در صفات و

رفتارشان با يكديگر همانند است! در احواالت آنها روزگارى كه از هم جدا و بر آنان حكومت247پراكنده بودند انديشه كنيد، زمانى كه پادشاهان كسرى و قيصر

، و آنها را از سرزمينهاى آباد، از كنارههاى دجله و248(45276- 45310مىكردند ) و از محيطهاى سر سبز و خرم دور كردند، و به صحراهاى كم گياه، و249فرات،

بىآب و علف، محل وزش بادها، و سرزمينهايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند، آنان را در مكانهاى نامناسب، مسكين و فقير، همنشين شتران

خانههاشان پستترين خانه ملتها، و سرزمين زندگيشان خشكترين بيابانها250ساختند، (، نه دعوت حقى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده45311- 45342بود )

-45357شوند، و نه سايه محبتى وجود داشت كه در عزت آن زندگى كنند. ) ( حاالت آنان دگرگون، و قدرت آنان پراكنده، و جمعيت انبوهشان متفرق45343

بود. در باليى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بتها را پرستش مىكردند، و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرىهاى پياپى در

ميانشان رواج يافته بود.( كسرى لقب پادشاهان ايران و قيصر لقب پادشاهان روم شرقى بود.1) 247248 µ(2نفى حكومت: اريستوكراسى )ARISTOCRACYحكومتهاى اشرافى( و اليگارشى ( OLIGARCHYحكومت (

استبدادى چند نفر از أغنيا(( بحر العراق: درياى عراق، منظور آبهاى ميان دجله و فرات است كه ساسانيان بر آن حكومت داشتند.3) 249( دبر و وبر، كنايه از شتر است، يعنى آنها را فقير و تهيدست با شتران رها كردند.4) 250

(45383 -45358)

رهآورد بعثت پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم14

______________________________( كسرى لقب پادشاهان ايران و قيصر لقب پادشاهان روم شرقى بود.1)

)حكومتهاى اشرافى( و ARISTOCRACY( نفى حكومت: اريستوكراسى2))حكومت استبدادى چند نفر از أغنيا( OLIGARCHYاليگارشى

( بحر العراق: درياى عراق، منظور آبهاى ميان دجله و فرات است كه ساسانيان3)بر آن حكومت داشتند.

( دبر و وبر، كنايه از شتر است، يعنى آنها را فقير و تهيدست با شتران رها4)كردند.

397نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

حال به نعمتهاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم بر آنان فروريخت بنگريد، كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد. و با

( چگونه نعمتهاى الهى بالهاى45384- 45404دعوتش آنها را به وحدت رساند! ) كرامت خود را بر آنان گستراند، و جويبارهاى آسايش و رفاه بر ايشان روان

ساخت! و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت! در ميان نعمتها غرق گشتند، (، امور اجتماعى آنان در45405- 45431و در خرمى زندگانى شادمان شدند )

سايه قدرت حكومت اسالم استوار شد، و در پرتو عزتى پايدار آرام گرفتند، و به ( آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان45432- 45454حكومتى پايدار رسيدند. )

شدند، و سالطين روى زمين گرديدند، و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند، و قوانين الهى را بر كسانى اجراء مىكردند كه مجريان احكام بودند، و

در گذشته كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت، و هيچ كس خيالمبارزه با آنان را در سر نمىپروراند.

(45486 -45455)

علل نكوهش و سقوط كوفيان15

آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد، و با زنده كردن (، در حالى45487- 45505ارزشهاى جاهليت، دژ محكم الهى را در هم شكستيد )

كه خداوند بر اين امت اسالمى بر »وحدت و برادرى« منت گذارده بود، كه در سايه آن زندگى كنند، نعمتى بود كه هيچ ارزشى نمىتوان همانند آن تصور كرد، زيرا

( بدانيد45506- 45547از هر ارزشى گران قدرتر، و از هر كرامتى واالتر بود. ) كه پس از هجرت، دوباره چونان اعراب باديه نشين شدهايد، و پس از وحدت و برادرى به احزاب گوناگون تبديل گشتهايد، از اسالم تنها نام آن، و از ايمان جز

( شعار مىدهيد: آتش آرى، ننگ هرگز!45548- 45571نشانى را نمىشناسيد! ) گويا مىخواهيد اسالم را واژگون، و پرده حرمتش را پاره كنيد؟ و پيمانى را كه خدا

براى حفظ حرمت مسلمين در زمين، و عامل امنيت و آرامش مردم قرار داد ( همانا اگر شما به غير اسالم پناه بريد، كافران با شما45572- 45599بشكنيد؟ )

نبرد خواهند كرد.

آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند كه شما را يارىدهند، و چارهاى جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد. )

( مردم! از مثلهاى قرآن در باره كسانى كه عذاب و كيفر شدند،45600- 45628 و روزهاى سخت آنان، و آسيبهاى شديدى كه ديدند آگاهيد، پس وعده عذاب خدا را

دور مپنداريد، و به عذر اينكه آگاهى نداريد خود را گرفتار نسازيد، و انتقام خدا را (، زيرا كه خداى45629- 45653سبك، و خود را از كيفر الهى ايمن مپنداريد )

سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براى ترك امر به معروف، و نهى از منكر. پس خدا، بىخردان را براى نافرمانى، و خردمندان را

(45654- 45679براى ترك باز داشتن ديگران از گناه، لعنت كرد. )

399نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

آگاه باشيد! شما رشته پيوند با اسالم را قطع، و اجراى حدود الهى را تعطيل، واحكام اسالم را به فراموشى سپردهايد!

(45691 -45680)

قاطعيت امام در نبرد با منحرفان16

آگاه باشيد! خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار، پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد: با ناكثان پيمان شكن جنگيدم، و با قاسطين تجاوز كار

-45719جهاد كردم، و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم ) بانگ صاعقهاى قلبش را به تپش آورد و251(، و رهبر خوارج )شيطان ردهه(45692

سينهاش را لرزاند و كارش را ساخت. حال تنها اندكى از سركشان و ستمگران باقى ماندند، كه اگر خداوند مرا باقى گذارد با حمله ديگرى نابودشان خواهم كرد، و حكومت حق را در سراسر كشور اسالمى پايدار خواهم كرد، جز مناطق پراكنده

و دور دست.

251 µµ(1دµµنى» عهµµان يعµµود. و ناكثµµاده بµµه« جنازهاش در آن افتµµردهة: گودالى كه رهبر خوارج معروف به» ذو الثدي ) شكنان« اصحاب جمل كه در بصµµره شµµورش كردنµµد، قاسµµطين» سµµتمكاران« يعµµنى معاويµµه و پµµيروان سµµتمكار او و

مارقين يعنى خارج شدگان، خوارج و طرفدارانشان كه از لشكر امام و امت اسالمى كناره گرفتند.

(45755 -45720)

سوابق درخشان شجاعت و فضائل امام عليه السالم17

من در خردسالى، بزرگان عرب را به خاك افكندم، و شجاعان دو قبيله معروف ( شما موقعيت مرا45756- 45770»ربيعه« و »مضر« را در هم شكستم! )

نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در خويشاوندى نزديك، در مقام و منزلت ويژه مىدانيد، پيامبر مرا در اتاق خويش مىنشاند، در حالى كه كودك بودم

مرا در آغوش خود مىگرفت، و در بستر مخصوص خود مىخوابانيد، بدنش را به بدن (، و گاهى45771- 45802من مىچسباند، و بوى پاكيزه خود را به من مىبوياند )

غذايى را لقمه لقمه در دهانم مىگذارد، هرگز دروغى در گفتار من، و اشتباهى در ( از همان لحظهاى كه پيامبر صلى الله عليه و45803- 45820كردارم نيافت. )

آله و سلم را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشته )جبرئيل( خود را مأمور تربيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كرد تا شب و روز، او را به راههاى

(، و من همواره45821- 45846بزرگوارى و راستى و اخالق نيكو راهنمايى كند ) پيامبر صلى الله عليه و آله252با پيامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است،

و سلم هر روز نشانه تازهاى از اخالق نيكو را برايم آشكار مىفرمود، و به من ( پيامبر صلى الله عليه و آله45847- 45866فرمان مىداد كه به او اقتداء نمايم. )

مىگذراند، تنها من او را مشاهده253و سلم چند ماه از سال را در غار حراء مىكردم، و كسى جز من او را نمىديد، در آن روزها، در هيچ خانه اسالم راه نيافت

جز خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه خديجه هم در آن بود و منسومين آنان بودم. من نور وحى و رسالت را مىديدم، و بوى نبوت را مىبوييدم )

( من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرود45867- 45905 مىآمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست؟ گفت: شيطان

( و فرمود: »على! تو45906- 45929است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد ) آنچه را من مىشنوم، مىشنوى، و آنچه را كه من مىبينم، مىبينى، جز اينكه تو پيامبر

نيستى، بلكه وزير من بوده و به راه خير مىروى«

خيره سرى و دشمنى سران قريش18

من با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدندو گفتند:

______________________________ ( ردهة: گودالى كه رهبر خوارج معروف به »ذو الثديه« جنازهاش در آن افتاده1)

252 µ(2ا همµه بµوقتى مىخواستند بگويند كه آن دو نفر هميش )( اتباع الفصيل اثر امه) شتر بچه همواره با شتر است بودند از اين ضرب المثل استفاده مىكردند.

متر، غارى160 كيلو متر، بر دامنه جنوبى كوه و در ارتفاع 6( حراء: كوهى است كه در شمال مكه به فاصله 3) 253 وجود دارد كه پيامبران گذشته و حضرت ابراهيم عليه السالم در آن عبادت مىكردند، و خلوتگاه و محل عبادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نيز بود كه آيات آغازين قرآن در آنجا بر رسµول خµدا صµلى اللµه عليµµه و آلµه و سµلم

نازل شد.

بود. و ناكثان يعنى »عهد شكنان« اصحاب جمل كه در بصره شورش كردند، قاسطين »ستمكاران« يعنى معاويه و پيروان ستمكار او و مارقين يعنى خارج

شدگان، خوارج و طرفدارانشان كه از لشكر امام و امت اسالمى كناره گرفتند.

( اتباع الفصيل اثر امه )شتر بچه همواره با شتر است( وقتى مىخواستند بگويند2)كه آن دو نفر هميشه با هم بودند از اين ضرب المثل استفاده مىكردند.

كيلو متر، بر دامنه جنوبى6( حراء: كوهى است كه در شمال مكه به فاصله 3) متر، غارى وجود دارد كه پيامبران گذشته و حضرت ابراهيم160كوه و در ارتفاع

عليه السالم در آن عبادت مىكردند، و خلوتگاه و محل عبادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نيز بود كه آيات آغازين قرآن در آنجا بر رسول خدا صلى الله

عليه و آله و سلم نازل شد.

401نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

»اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم تو ادعاى بزرگى كردى، كه هيچيك از پدران (، ما از تو معجزهاى مىخواهيم، اگر پاسخ45930- 45974و خاندانت نكردند )

مثبت داده، انجام دهى، مىدانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى، و اگر از انجام آن ( پس45975- 45997سرباز زنى، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگويى« )

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود »شما چه مىخواهيد؟« گفتند: »اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد« پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست. حال اگر خداوند اين كار را بكند

آيا ايمان مىآوريد؟ و به حق شهادت مىدهيد؟

(، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من45998- 46034گفتند: آرى ) بزودى نشانتان مىدهم آنچه را كه درخواست كرديد، و همانا بهتر از هر كس مىدانم كه شما به خير و نيكى باز نخواهيد گشت، زيرا در ميان شما كسى است كه كشته

كه جنگ احزاب را255 و كسى است254شده و در چاه »بدر« دفن خواهد شد، ( سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: »اى46035- 46058تدارك خواهد كرد. )

درخت! اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارى، و مىدانى من پيامبر خدايم، از زمين -46084با ريشههايت در آى، و به فرمان خدا در پيش روى من قرار گير« )

( سوگند به پيامبرى كه خدا او را به حق مبعوث كرد، درخت با ريشههايش46059 از زمين كنده شده، و پيش آمد كه با صداى شديد چونان به هم خوردن بال

پرندگان، يا به هم خوردن شاخههاى درختان، جلو آمد و در پيش روى پيامبر صلى ( كه برخى از شاخههاى بلند خود46085- 46108الله عليه و آله و سلم ايستاد )

را بر روى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و بعضى ديگر را روى من انداخت و254 µµ(1رانµµاختصاص دارد كه جسد عتبه و شيبه، پس )( اين پيش گوئى از آينده به جنگ بدر) چاهى بين مكه و مدينه

ربيعه و اميه و پسران عبد شمس و ابو جهل و برخى ديگر در آن ريخته شد و دسته جمعى در آن دفن شدند. ( اين شخص ابو سفيان است كه جنگ احزاب) خندق( را تدارك ديد و سرانجام شكست خورد، كه اين حوادث2) 255

در سالهاى پس از هجرت اتفاق افتاد.

-46126من در طرف راست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ايستاده بودم ) (، وقتى سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند:46109

»به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آيد، و نصف ديگر در جاى خود بماند« پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمان داد. نيمى از درخت با وضعى شگفتآور و

صدايى سخت به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نزديك شد گويا مىخواست دور (، اما سران قريش از روى كفر و سركشى46127- 46156آن حضرت بپيچد )

گفتند: »فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود، و به صورت اول -46171در آيد« پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد و چنان شد. )

( من گفتم: ال اله اال الله، اى رسول خدا من نخستين كسى هستم كه به تو46157 ايمان آوردم، و نخستين فردى هستم اقرار مىكنم كه درخت با فرمان خدا براى

-46201تصديق نبوت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد. ) ( اما سران قريش همگى گفتند: »او ساحرى است دروغگو، كه سحرى46172

شگفت آور دارد، و سخت با مهارت است«.

و خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گفتند: »آيا نبوت تو را كسى جزامثال على عليه السالم باور مىكند؟«

(46220 -46202)

الگوهاى كامل ايمان19

و همانا من از كسانى هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشى نمىترسند، كسانى كه سيماى آنها سيماى صديقان، و سخنانشان، سخنان نيكان است، شب زنده داران و

روشنى بخشان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنتهاى خدا و رسولش را زنده (، نه تكبر و خود پسندى دارند، و نه بر كسى برترى46221- 46251مىكنند )

مىجويند، نه خيانتكارند و نه در زمين فساد مىكنند، قلبهايشان در بهشت، وپيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.

(46269 -46252)

______________________________ ( اين پيش گوئى از آينده به جنگ بدر )چاهى بين مكه و مدينه( اختصاص دارد كه1)

جسد عتبه و شيبه، پسران ربيعه و اميه و پسران عبد شمس و ابو جهل و برخىديگر در آن ريخته شد و دسته جمعى در آن دفن شدند.

( اين شخص ابو سفيان است كه جنگ احزاب )خندق( را تدارك ديد و سرانجام2)شكست خورد، كه اين حوادث در سالهاى پس از هجرت اتفاق افتاد.

403نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1193)

193ترجمه خطبه

گفت: اى امير256)گفته شد يكى از ياران پرهيزكار امام عليه السالم به نام همام مؤمنان پرهيزكاران را براى من آنچنان وصف كن كه گويا آنان را با چشم مىنگرم.

( و فرمود »اى همام!46270- 46305امام عليه السالم در پاسخ او درنگى كرد ) از خدا بترس و نيكوكار باش كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است« اما همام

دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آن كه امام عليه السالم تصميم گرفت صفات پرهيزكاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود

(46306- 46343فرستاد، و فرمود( )

سيماى پرهيزكاران1

پس از ستايش پروردگار! همانا خداوند سبحان پديدهها را در حالى آفريد كه از اطاعتشان بىنياز، و از نافرمانى آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهكاران به

خدا زيانى مىرساند و نه اطاعت مؤمنان براى او سودى دارد، روزى بندگان را ( اما46344- 46381تقسيم، و هر كدام را در جايگاه خويش قرار داد. )

پرهيزكاران! در دنيا داراى فضيلتهاى برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانه (، چشمان خود را46382- 46394روى، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است )

بر آنچه خدا حرام كرده مىپوشانند، و گوشهاى خود را وقف دانش سودمند كردهاند (، و در روزگار سختى و گشايش، حالشان يكسان است. و اگر46395- 46407)

نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدنچشم، در بدنها قرار نمىگرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنم. )

( خدا در جانشان بزرگ و ديگران كوچك مقدارند، بهشت براى46408- 46438 آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمتهاى آن به سر مىبرند، و جهنم را

(46439- 46466چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند. ) دلهاى پرهيزكاران اندوهگين، و مردم از آزارشان در أمان، تنهايشان الغر، و

درخواستهايشان اندك، و نفسشان عفيف و دامنشان پاك است.

( در روزگار كوتاه دنيا صبر كرده تا آسايش جاودانه قيامت را به46467- 46480) دست آورند: تجارتى پر سود كه پروردگارشان فراهم فرموده، دنيا مىخواست آنها

را بفريبد اما عزم دنيا نكردند، مى خواست آنها را اسير خود گرداند كه با فدا كردنجان، خود را آزاد ساختند.

(46500 -46481)

شب پرهيزكاران2

پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكر وانديشه مىخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مىيابند. )

( همام بن شريح از شيعيان امير المؤمنين عليه السالم بود.) قاموس الرجال(1) 256

( وقتى به آيهاى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع46501- 46517 بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خيره شوند، و گمان مىبرند كه

نعمتهاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد،

______________________________( همام بن شريح از شيعيان امير المؤمنين عليه السالم بود. )قاموس الرجال(1)

405نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و هر گاه به آيهاى مىرسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مىسپارند،و گويا صداى بر هم خوردن شعلههاى آتش، در گوششان طنين افكن است )

(، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشانى و دست و پا بر46518- 46555خاك ماليده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنم مىطلبند.

(46575 -46556)

روز پرهيزكاران3

پرهيزكاران در روز، دانشمندانى بردبار، و نيكوكارانى با تقوا هستند كه ترس الهى آنان را چونان تير تراشيده الغر كرده است، كسى كه به آنها مىنگرد مىپندارد كه

بيمارند اما آنان را بيمارى نيست، و مىگويد، مردم در اشتباهند! در صورتى كه ( از اعمال46576- 46606آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است. )

اندك خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمىشمارند.

( هرگاه46607- 46622نفس خود را متهم مىكنند، و از كردار خود ترسناكند. )يكى از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مىگويد:

»من خود را از ديگران بهتر مىشناسم و خداى من، مرا بهتر از من مىشناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مىگويند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه مىگويند، و

گناهانى كه نمىدانند بيامرز!«

(46658 -46623)

نشانههاى پرهيزكاران4

و از نشانههاى يكى از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مىبينى: در ديندارى نيرومند، نرمخو و دور انديش است، داراى ايمانى پر از يقين، حريص در كسب

(، در توانگرى ميانه رو، در عبادت46659- 46683دانش، با داشتن علم بردبار ) فروتن، در تهيدستى آراسته، در سختىها بردبار، در جستجوى كسب حالل، در راه

( اعمال46684- 46711هدايت شادمان و پرهيز كننده از طمع ورزى، مىباشد. )

نيكو انجام مىدهد و ترسان است، روز را به شب مىرساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مىآورد با ياد خدا، شب مىخوابد اما ترسان، و بر مىخيزد شادمان، ترس

براى اينكه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده ( اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه46712- 46745است. )

دوست دارد محرومش مىكند.

روشنى چشم پرهيزكار در چيزى قرار دارد كه جاودانه است، و آن را ترك مىكند -46772كه پايدار نيست، بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مىآميزد. )

( پرهيزكار را مىبينى كه: آرزويش نزديك، لغزشهايش اندك، قلبش فروتن،46746 نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش در حرام

مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند. ( اگر در جمع بىخبران باشد نامش در گروه ياد آوران خدا ثبت46773- 46798)

مىگردد، و اگر در ياد آوران باشد نامش در گروه بىخبران نوشته نمىشود. ستمكار (، به آن46799- 46821خود را عفو مىكند، به آن كه محرومش ساخته مىبخشد )

كس كه با او بريده مىپيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بدىهاى او پنهان،و كار نيكش آشكار است. نيكىهاى او به همه رسيده، آزار او به كسى نمىرسد. )

46837 -46822)

407نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

در سختىها آرام، و در ناگواريها بردبار و در خوشىها سپاسگزار است. به آن كهدشمن دارد ستم نكند، و نسبت به آن كه دوست دارد به گناه آلوده نشود. )

( پيش از آن كه بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مىكند، و46838- 46858آنچه را به او سپردهاند ضايع نمىسازد، و آنچه را به او تذكر دادند فراموش نمىكند.

مردم را با لقبهاى زشت نمىخواند، همسايگان را آزار نمىرساند، در مصيبتهاى ( و در كار ناروا دخالت نمىكند، و از46859- 46885ديگران شاد نمىشود )

محدوده حق خارج نمىشود.

اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمىكند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند (، و اگر به او ستمى روا دارند صبر مىكند تا خدا انتقام46886- 46906نمىشود )

او را بگيرد.

نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسايشند. براى قيامت خود را به (46907- 46935زحمت مىافكند، ولى مردم را به رفاه و آسايش مىرساند. )

دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسايى، و نزديك شدنش با بعضى ديگر ازروى مهربانى و نرمى است.

دورى او از تكبر و خود پسندى، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست. ) ( )سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همام نالهاى زد و جان46936- 46961

( امام عليه السالم فرمود( سوگند به خدا من از اين پيش46962- 46968داد. )آمد بر همام مىترسيدم.

سپس گفت: آيا پندهاى رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مىكند؟

( امام عليه السالم46969- 46995شخصى رسيد و گفت: چرا با تو چنين نكرد؟ )پاسخ داد:

واى بر تو، هر أجلى وقت معينى دارد كه از آن پيش نيفتد و سبب مشخصى دارد كه از آن تجاوز نكند. آرام باش و ديگر چنين سخنانى مگو، كه شيطان آن را بر

257(46996- 47017زبانت رانده است. )

(1194)

194ترجمه خطبه

)از شرح خوئى بر مىآيد كه اين سخنرانى در شهر كوفه ايراد شده( )وصف منافقان( خدا را بر توفيقى كه بر اطاعتش داده، و ما را از نافرمانى باز داشته، ستايش مىكنيم، و از او مىخواهيم كه نعمتش را كامل، و دست ما را به ريسمان

(47018- 47044محكمش متصل گرداند. )

مشكالت رسالت1

و شهادت مىدهيم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست، كه در راه رضايت حق در كام هر گونه سختى و ناراحتى فرو رفت، و جام مشكالت و

(، روزگارى خويشاوندان او به دو رويى و47045- 47062ناگواريها را سر كشيد ) دشمنى پرداختند، و بيگانگان در كينه توزى و دشمنى با او متحد شدند. اعراب براى نبرد با پيامبر عنان گسيخته، و با تازيانه بر مركبها نواخته و از هر سو گرد مىآمدند،

و از دورترين سرزمين، و فراموش شدهترين نقطهها، دشمنى خود را بر پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم فرود آوردند.

(47092 -47063)

سيماى منافقان2

اى بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش مىكنم، و شما را از منافقانمىترسانم، زيرا آنها

( آن شخص با تفكرات شيطانى مىخواست بگويد: آنچه را به همام گفتى واقعيت ندارد و گر نه در جان تو نيز1) 257تأثير مىكرد، كه امام عليه السالم فرمود اين سخن از شيطان است، زيرا هر كسى توان و قدرت تحمل خاصى دارد.

______________________________ ( آن شخص با تفكرات شيطانى مىخواست بگويد: آنچه را به همام گفتى واقعيت1)

ندارد و گر نه در جان تو نيز تأثير مىكرد، كه امام عليه السالم فرمود اين سخن ازشيطان است، زيرا هر كسى توان و قدرت تحمل خاصى دارد.

409نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

-47107گمراه و گمراه كنندهاند، خطاكار و به خطاكارى تشويق كنندهاند ) (، به رنگهاى گوناگون ظاهر مىشوند، از ترفندهاى گوناگون استفاده47093

مىكنند، براى شكستن شما از هر پناهگاهى استفاده مىكنند، و در هر كمينگاهى به -47125شكار شما مىنشينند، قلبهايشان بيمار، و ظاهرشان آراسته است )

(، در پنهانى راه مىروند، و از بيراههها حركت مىكنند.47108

وصفشان دارو، و گفتارشان درمان اما كردارشان دردى است بى درمان، بر رفاه و آسايش مردم حسد مىورزند، و بر بالء و گرفتارى مردم مىافزايند، و اميدواران را نا

اميد مىكنند.

( آنها در هر راهى كشتهاى، و در هر دلى راهى، و بر هر اندوهى47126- 47147) مىريزند، مدح و ستايش را به يكديگر قرض مىدهند، و انتظار پاداش258اشكها

مىكشند، اگر چيزى را بخواهند اصرار مىكنند و اگر مالمت شوند، پرده درى مىكنند، ( آنها برابر هر حقى باطلى،47148- 47176و اگر داورى كنند اسراف مىورزند. )

و برابر هر دليلى شبههاى، و براى هر زندهاى قاتلى، و براى هر درى كليدى، و ( با اظهار يأس مىخواهند به47177- 47197براى هر شبى چراغى تهيه كردهاند. )

مطامع خويش برسند، و بازار خود را گرم سازند، و كاالى خود را بفروشند، سخن مىگويند اما به اشتباه و ترديد مىاندازند، وصف مىكنند اما فريب مىدهند، در آغاز،

(، آنها47198- 47219راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست مىكشانند )ياوران شيطان و زبانههاى آتش جهنم مىباشند:

»آنان پيروان شيطانند، و بدانيد كه پيروان شيطان زيانكارانند«

(47234 -47220( )1195)

195ترجمه خطبه

)بر أساس اظهارات موجود در اصول كافى اين سخنرانى در شهر كوفه ايراد شد(

نشانههاى آشكار الهى1

( اشك تمساح.1) 258

ستايش خداوندى را سزاست كه نشانههاى قدرت و بزرگى و عظمت خود را چنان آشكار كرد كه ديدهها را از شگفتى قدرتش به حيرت آورده، و انديشههاى بلند را از

(، و گواهى مىدهم كه47235- 47275شناخت ماهيت صفاتش باز داشته است ) جز خداى يكتا خدايى نيست، شهادتى بر خاسته از ايمان و يقين و اخالص و اقرار

( و گواهى مىدهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم47276- 47291درست. ) بنده و فرستاده اوست، خدا پيامبرش را هنگامى فرستاد كه نشانههاى هدايت از ياد

رفته، و راههاى دين ويران شده بود. او حق را آشكار، و مردم را نصيحت فرمود، همه را به رستگارى هدايت، و به ميانه روى فرمان داد »درود خدا بر او و خاندانش

باد«

(47326 -47292)

______________________________( اشك تمساح.1)

411نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

خداشناسى2

و بدانيد اى بندگان خدا! كه خداوند شما را بيهوده نيافريد، و بى سرپرست رهانكرد.

-47347از ميزان نعمتش بر شما آگاه، و اندازه نيكىهاى خود بر شما را مىداند. ) ( از خدا درخواست پيروزى و رستگارى كنيد، از او بخواهيد و عطاى او را47327

درخواست كنيد، كه ميان او و شما پرده و مانعى نيست، و درى بروى شما بسته ( خدا در همه جا، و در هر لحظه، و هر زمان، با انسان47348- 47365نمىگردد. )

( عطاى فراوان از دارايى او نمىكاهد، و بخشيدن47366- 47381و پريان است. ) در گنج او كاستى نياورد، و درخواست كنندگان، سرمايه او را به پايان نرسانند، و

(، و كسى مانع احسان47382- 47396عطا شدگان، سرمايه او را پايان نمىدهند ) به ديگرى نخواهد بود، و آوازى او را از آواز ديگر باز ندارد، و بخشش او مانع

گرفتن نعمت ديگرى نيست، و خشم گرفتن او مانع رحمت نمىباشد، و رحمتش او را از عذاب غافل نمىسازد، پنهان بودنش مانع آشكار بودنش نيست، و آشكار

شدنش او را از پنهان ماندن باز نمىدارد.

( نزديك و دور است، بلند مرتبه و نزديك است، آشكار پنهان، و47397- 47438) -47454پنهان آشكار است، جزا دهنده همگان است و خود جزا داده نمىشود. )

( پديدهها را با فكر و انديشه نيافريده، و از آنان براى خستگى و زحمات47439كمكى نخواسته است.

(47463 -47455)

ياد آخرت3

اى بندگان خدا! شما را به پرهيزكارى سفارش مىكنم، كه عامل كنترل و مايه (، پس به رشتههاى تقوا چنگ زنيد، و به47464- 47472استوارى شماست )

حقيقتهاى آن پناه آوريد، تا شما را به سر منزل آرامش، و جايگاههاى وسيع، و پناهگاههاى محكم و منزلگاههاى پر عزت برساند، در روزى كه چشمها خيره

مىشود، و همه جا در نظر انسان تاريك، و گلههاى شتر و مال و اموال فراوان ( زيرا به هنگام قيامت )به گونهاى( در صور47473- 47505فراموش مىگردد. )

اسرافيل مىدمند كه قلبها از كار مىافتد، زبانها باز مىايستد، كوههاى بلند و سنگهاى محكم فرو مىريزد، و قسمتهاى سخت آن نرم چون سرابى مىماند، كوهستانها با

زمين هموار مىگردد چنان كه نه پستى و نه بلندى موجود است، پس در آن هنگام نه شفاعت كنندهاى است كه شفاعت كند، و نه دوستى كه نفع رساند، و نه پوزش

خواستن سودى دارد.

(47542 -47506( )1196)

196ترجمه خطبه

هشدار از غفلت زدگى

خداوند هنگامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را مبعوث فرمود كه نشانهاى از -47562دين الهى بر پا، و نه چراغ هدايتى روشن، و نه راه حقى آشكار بود. )

( اى بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش مىكنم، و از دنياپرستى47543شما را مىترسانم، زيرا دنيا خانهاى ناپايدار و جايگاه سختى و مشكالت است.

413نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

ساكنان دنيا در حال كوچ كردن، و اقامت گزيدگانش به جدايى محكومند. مردم را (، برخى از آنان47563- 47592چونان كشتى طوفان زده در دل درياها مىلرزاند )

در دل آب مرده، و برخى ديگر بر روى امواج جان سالم به در برده، و بادها با وزيدن آنها را به اين سو و آن سو مىكشاند، و هر جا كه خواهد مىبرد. پس آن راكه در آب مىميرد نمىتوان گرفت، و آن كه رها شده نيز به سوى مرگ مىرود. )

( اى بندگان خدا، هم اكنون عمل كنيد، كه زبانها آزاد، و بدنها47593- 47619 سالم، و اعضاء و جوارح آمادهاند، و راه بازگشت فراهم، و فرصت زياد است، پيش از آن كه وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرارسيدن مرگ را

حتمى بشماريد، و در انتظار آمدنش به سر نبريد.

(47651 -47620( )1197)

197ترجمه خطبه

)اين سخنرانى در شهر كوفه در دوران زمامدارى آن حضرت ايراد شد(

فضائل امير المؤمنين عليه السالم1

اصحاب و ياران حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه حافظان اسرار او مىباشند، مىدانند كه من حتى براى يك لحظه هم مخالف فرمان خدا و رسول او

نبودم، بلكه با جان خود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را يارى كردم. در جاهايى كه شجاعان قدمهايشان مىلرزيد، و فرار مىكردند، آن دليرى و مردانگى را

خدا به من عطا فرمود.

(47703 -47652)

در سوگ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم2

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در حالى كه سرش بر روى سينهام بودقبض روح گرديد، و جان او در كف من روان شد آن را بر چهره خويش كشيدم.

متصدى غسل پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم من بودم، و فرشتگان مرا يارى (، گويا در و ديوار خانه فرياد مىزد. گروهى از فرشتگان47704- 47731مىكردند )

فرود مىآمدند و گروهى ديگر به آسمان پرواز مىكردند.

گوش من از صداى آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز مىخواندند، پر بود، تا آنگاه كه او را در حجرهاش دفن كرديم. چه كسى با آن حضرت در زندگى و لحظات

( پس مردم! با دل بينا حركت47732- 47760مرگ از من سزاوارتر است؟ )كنيد، و نيت خويش را در جهاد با دشمن راست بداريد.

سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست، من بر جاده حق مىروم، و دشمنان من بر پرتگاه باطلند، مىگويم آنچه را مىشنويد، و براى خود و شما از خدا طلب

آمرزش دارم.

(47792 -47761)

415نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1198)

198ترجمه خطبه

علم الهى1

خدا از نعره حيوانات وحشى در كوهها و بيابانها، و گناه و معصيت بندگان در خلوتگاهها، و آمد و رفت ماهيان در درياهاى ژرف، و به هم خوردن آبها بر اثر وزش بادهاى سخت آگاه است. و گواهى مىدهم كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و

سلم برگزيده خدا، سفير وحى، و رسول رحمت اوست.

(47846 -47793)

ارزش پرهيزكارى2

پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را به ترس از خدا سفارش مىكنم، خدايى كه آفرينش شما را آغاز كرد، و به سوى او باز مىگرديد. خدايى كه خواستههاى شما را بر آورد، و بازگشت بسوى او نهايت آرزوى شماست. راه راست شما به او پايان

( همانا47847- 47877مىپذيرد، و به هنگام ترس و وحشت، او پناهگاه شماست. ) تقوا و ترس از خدا، داروى بيمارىهاى دلها، روشنايى قلبها، و درمان دردهاى

، مرهم زخم جانها، پاك كننده پليدىهاى ارواح، و روشنايى بخش تاريكى259بدنها -47911چشمها، و امنيت در نا آرامىها، و روشن كننده تاريكىهاى شماست. )

( پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهيد، و با47878 جان، نه با تن، فرمانبردار باشيد تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آميزد، و )آن را(

( اطاعت خدا را راه ورود به آب47912- 47929بر همه امورتان حاكم گردانيد. ) حيات، شفيع گرفتن خواستهها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش

وحشتهاى طوالنى دوران برزخ، و راه نجات لحظات سخت زندگى، قرار دهيد ) ( زيرا اطاعت خدا، وسيله نگهدارنده از حوادث هالك كننده، و47930- 47953

جايگاههاى وحشتناك، كه انتظار آن را مىكشيد، و حرارت آتشهاى بر افروخته ( پس كسى كه تقوا را انتخاب كند، سختىها از او دور47954- 47967است. )

گردند، تلخىها شيرين و فشار مشكالت و ناراحتىها برطرف خواهند شد، و مشكالت ( و مجد و بزرگى از دست47968- 47993پياپى و خستهكننده، آسان گرديده )

رفته چون قطرات باران بر او فرو مىبارند، رحمت باز داشته حق باز مىگردد، و نعمتهاى الهى پس از فرو نشستن به جوشش مىآيند، و بركات تقليل يافته فزونى

( پس از خدايى بترسيد كه با پند دادن شما را سود47994- 48017گيرند. ) فراوان بخشيده، و با رسالت پيامبرش شما را نيكو اندرز داده، و با نعمتهايش بر

شما منت گذاشته است. خود را براى پرستش خدا فروتن داريد، و با انجام وظائفالهى، حق فرمانبردارى را به جا آوريد.

(48038 -48018)

ويژگىهاى اسالم3

______________________________)داروشناسى( PHARMACOLOGY( اشاره به: فارماكولوژى1)

) داروشناسى(PHARMACOLOGY( اشاره به: فارماكولوژى1) 259

417نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

همانا اين اسالم، دين خداوندى است كه آن را براى خود برگزيد، و با ديده عنايت پروراند، و بهترين آفريدگان خود را مخصوص ابالغ آن قرار داد. پايههاى اسالم را بر

را با260(، و اديان و مذاهب گذشته48039- 48062محبت خويش استوار كرد ) عزت آن، خوار كرد، و با سر بلند كردن آن، ديگر ملتها را بى مقدار كرد، و با

محترم داشتن آن، دشمنان را خوار گردانيد، و با يارى كردن آن دشمنان سر سخت را شكست داد، و با نيرومند ساختن آن اركان گمراهى را درهم كوبيد، و تشنگان را

-48092از چشمه زالل آن سيراب كرد، و آبگيرههاى اسالم را پر آب كرد. ) ( خداوند اسالم را به گونهاى استحكام بخشيد كه پيوندهايش نگسلد، و48063

حلقههايش از هم جدا نشود، و ستونهايش خراب نگردد، در پايههايش زوال راه نيابد، درخت وجودش از ريشه كنده نشود، زمانش پايان نگيرد، قوانينش كهنگى

(، شاخههايش قطع نگردد، راههايش تنگ و خراب نشود،48093- 48121نپذيرد ) و پيمودن راهش دشوار نباشد، تيرگى در روشنايى آن داخل نشود، و راه راست آن

كجى نيابد، ستونهايش خم نشود، و گذرگاهش بدون دشوارى پيمودنى باشد، در ( اسالم48122- 48158چراغ اسالم خاموشى، و در شيرينى آن تلخى راه نيابد. )

ستونهاى استوارى است كه خداوند )پايههاى( آن را در دل حق برقرار، و اساس و پايه آن را ثابت كرد، اسالم چشمه سارى است كه آب آن در فوران، چراغى است

كه شعلههاى آن فروزان، و نشانه هميشه استوارى است كه روندگان راه حق با آن هدايت شوند، پرچمى است كه براى راهنمايى پويندگان راه خدا نصب گرديده، و

( خداوند48159- 48191آبشخورى است كه وارد شوندگان آن سيراب مىشوند. ) نهايت خشنودى خود را در اسالم قرار داده، و بزرگترين ستونهاى دينش، و

بلندترين قله اطاعت او در اسالم جاى گرفته است، اسالم در پيشگاه خداوند، داراى ستونهايى مطمئن، بنايى بلند، راهنمايى هميشه روشن، شعلهاى روشنى

بخش، برهانى نيرومند، و نشانهاى بلند پايه است، كه در افتادن با آن ممكن ( پس اسالم را بزرگ بشماريد، از آن پيروى كنيد، حق48192- 48219نيست! )

آن را اداء نماييد، و در جايگاه شايسته خويش قرار دهيد.

(48229 -48220)

بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و سختىهاى جاهليت4

سپس خداوند سبحان حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را هنگامى مبعوث فرمود كه دنيا به مراحل پايانى رسيده، نشانههاى آخرت نزديك، و رونق آن به

) اديان شناسى( و نقد پلوراليسم دينى، كه معتقدند همه اديان بر حقTHEOLOGY( اشاره به علم: تئولوژى1) 260مىباشند.

(،48230- 48263تاريكى گراييده و اهل خود را به پاداشته، جاى آن ناهموار ) آماده نيستى و نابودى، زمانش در شرف پايان، و نشانههاى نابودى آن آشكار،

موجودات در آستانه مرگ، حلقه زندگى آن شكسته، و اسباب حيات در هم ريخته،پرچمهاى دنيا پوسيده، و پردههايش دريده، و عمرها به كوتاهى رسيده بود. )

( در اين هنگام خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ابالغ48264- 48299 كننده رسالت، افتخار آفرين امت، چونان باران بهارى براى تشنگان حقيقت آن

روزگاران، مايه سربلندى مسلمانان، و عزت و شرافت يارانش قرار داد.

(48316 -48300)

ارزشها و ويژگىهاى قرآن5

سپس قرآن را بر او نازل فرمود:

قرآن نورى است كه خاموشى ندارد، چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد،

______________________________ )اديان شناسى( و نقد پلوراليسم دينى، THEOLOGY( اشاره به علم: تئولوژى1)

كه معتقدند همه اديان بر حق مىباشند.

419نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود، راهى است كه رونده آن گمراه نگردد، (، جدا كننده حق و باطلى48317- 48346شعلهاى است كه نور آن تاريك نشود )

است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنايى است كه ستونهاى آن خراب نشود، شفا دهندهاى است كه بيمارىهاى وحشت انگيز را بزدايد، قدرتى است كه

ياورانش شكست ندارند، و حقى است كه يارى كنندگانش مغلوب نشوند. ) ( قرآن، معدن ايمان و اصل آن است، چشمههاى دانش و48347- 48371

درياهاى علوم است، سرچشمه عدالت، و نهر جارى دل است، پايههاى اسالم وستونهاى محكم آن است، نهرهاى جارى زالل حقيقت، و سرزمينهاى آن است. )

( دريايى است كه تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند كشيد، و48372- 48396 چشمهاى است كه آبش كمى ندارد، محل برداشت آبى است كه هرچه از آن

برگيرند كاهش نمىيابد، منزلى است كه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد، و نشانههايى است كه روندگان از آن غفلت نمىكنند، كوهسار زيبايى است كه از آن

( خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان،48397- 48429نمىگذرند. ) و باران بهارى براى قلب فقيهان، و راه گسترده و وسيع براى صالحان قرار داده

است. قرآن دارويى است كه با آن بيمارى وجود ندارد، نورى است كه با آن تاريكى يافت نمىشود، ريسمانى است كه رشتههاى آن محكم، پناهگاهى است كه قله آن

(، و توان و قدرتى است براى آن كه قرآن را برگزيند، محل48430- 48460بلند ) امنى است براى هر كس كه وارد آن شود، راهنمايى است تا از او پيروى كند،

وسيله انجام وظيفه است براى آن كه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد، برهانى است بر آن كس كه با آن سخن بگويد، عامل پيروزى است براى آن كس كه با آن

(، نجات دهنده است براى آن كس كه حافظ آن48461- 48492استدالل كند ) باشد و به آن عمل كند، و راهبر آن كه آن را به كار گيرد، و نشانه هدايت است

براى آن كس كه در او بنگرد، سپر نگهدارنده است براى آن كس كه با آن خود را بپوشاند، و دانش كسى است كه آن را به خاطر بسپارد، و حديث كسى است كه از

آن روايت كند، و فرمان كسى است كه با آن قضاوت كند.

(48520 -48493( )1199)

199ترجمه خطبه

)اين سخنرانى در آستانه يكى از جنگها ايراد شد( همواره يارانش را به آن سفارش(48521- 48529مىكرد: )

ره آورد نماز1

مردم! )خواندن و اقامه( نماز را بر عهده گيريد، و آن را حفظ كنيد، زياد نماز بخوانيد، و با نماز خود را به خدا نزديك كنيد. »نماز دستورى است كه در وقتهاى

خاص بر مؤمنان واجب گرديده است« آيا به پاسخ دوزخيان گوش فرا نمىدهيد، آنهنگام كه از آنها پرسيدند:

چه چيز شما را به دوزخ كشانده است؟ گفتند: »ما از نماز گزاران نبوديم« ) ( همانا نماز، گناهان را چونان برگهاى پاييزى فرو مىريزد، و غل و48530- 48566

(، پيامبر اسالم صلى الله48567- 48576زنجير گناهان را از گردنها مىگشايد ) عليه و آله و سلم نماز را به چشمه آب گرمى كه بر در سراى مردى جريان داشته

باشد،

421نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

تشبيه كرد، اگر روزى پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرك و آلودگى در ( همانا كسانى از مؤمنان حق نماز را شناختند كه48577- 48602بدن او نماند. )

زيور دنيا از نماز بازشان ندارد، و روشنايى چشمشان يعنى اموال و فرزندان مانعنمازشان نشود.

خداى سبحان مىفرمايد: »مردانى هستند كه تجارت و خريد و فروش، آنان را از ياد ( رسول48603- 48643خدا، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زكات باز نمىدارد«. )

خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت مىانداخت، زيرا خداوند به او فرمود: »خانواده خويش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شكيبا باش« پس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پى در پى

خانواده خود را به نماز فرمان مىداد، و خود نيز در انجام نماز شكيبا بود.

(48672 -48644)

ارزش و ره آورد زكات2

همانا پرداخت زكات و اقامه نماز، عامل نزديك شدن مسلمانان به خداست، پس آن كس كه زكات را با رضايت خاطر بپردازد، كفاره گناهان او مىشود، و باز دارنده

(، پس نبايد به آنچه48673- 48697و نگهدارنده انسان از آتش جهنم است ) پرداخته با نظر حسرت نگاه كند، و براى پرداخت زكات افسوس خورد، زيرا آن كس كه زكات را از روى رغبت نپردازد، و انتظار بهتر از آنچه را پرداخته داشته

باشد، به سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نادان است، و پاداش او اندك، وعمل او تباه و هميشه پشيمان خواهد بود.

(48728 -48698)

مسؤوليت اداى امانت3

يكى ديگر از وظائف الهى، اداى امانت است، آن كس كه امانتها را نپردازد زيانكاراست.

امانت الهى را بر آسمانهاى بر افراشته، و زمينهاى گسترده، و كوههاى به پا داشته،عرضه كردند، كه از آنها بلندتر، بزرگتر، وسيعتر يافت نمىشد، اما نپذيرفتند )

( اگر بنا بود كه چيزى به خاطر طول و عرض و توانمندى و48729- 48763 سربلندى از پذيرفتن امانت سرباز زند آنان بودند، اما از كيفر الهى ترسيدند، و از عواقب تحمل امانت آگاهى داشتند، كه ناتوانتر از آنها آگاهى نداشت، و آن انسان

است، كه خدا فرمود:

»همانا انسان ستمكار نادان است«

(48795 -48764)

دانش الهى4

همانا بر خداوند سبحان پنهان نيست آنچه را كه بندگان در شب و روز انجام مىدهند، كه دقيقا بر اعمال آنها آگاه است، و با علم خويش بر آنها احاطه دارد،

اعضاء شما مردم گواه او، و اندام شما سپاهيان او، روان و جانتان جاسوسان او، وخلوتهاى شما بر او آشكار است.

(48831 -48796)

423نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1200)

200ترجمه خطبه

هجرى ايراد شد(38)اين سخنرانى پس از جنگ صفين در شهر كوفه در سال

سياست دروغين معاويه

سوگند به خدا، معاويه از من سياستمدارتر نيست، اما معاويه حيلهگر و جنايتكار ، اگر نيرنگ ناپسند نبود من زيركترين افراد بودم، ولى261(48832- 48849است )

هر نيرنگى گناه، و هر گناهى نوعى كفر و انكار است، روز رستاخيز در دست هر ( به خدا48850- 48875حيلهگرى پرچمى است كه با آن شناخته مىشود. )

سوگند، من با فريب كارى غافلگير نمىشوم، و با سختگيرى ناتوان نخواهم شد.

(48884 -48876)

201ترجمه خطبه

)اين سخنرانى بر منبر مسجد كوفه ايراد شد(

راه روشن حق

اى مردم در راه راست، از كمى روندگان نهراسيد، زيرا اكثريت مردم بر گرد -48913سفرهاى جمع شدند كه سيرى آن كوتاه، و گرسنگى آن طوالنى است. )

( اى مردم، همه افراد جامعه در خشنودى و خشم شريك مىباشند، چنانكه48885 شتر ماده ثمود را يك نفر دست و پا بريد، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت،

( خداوند سبحان مىفرمايد: »ماده48914- 48934زيرا همگى آن را پسنديدند. ) شتر را پى كردند و سرانجام پشيمان شدند« سرزمين آنان چونان آهن گداختهاى

(، اى مردم48935- 48952كه در زمين نرم فرو رود، فريادى زد و فرو ريخت ) آن كس كه از راه آشكار برود به آب مىرسد، و هر كس از راه راست منحرف شود

سرگردان مىماند.

(48966 -48953( )1202)

202ترجمه خطبه 261 µµ(1اشاره به سياست دماگوژى )DEMAGOGYود راµµود، خµµداف خµµعوام فريبى( كسى كه براى رسيدن به اه (

طرفدار مردم جلوه مىدهد.

)درد دل با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام دفن فاطمه عليها السالم( )48988 -48967)

شكوهها از ستمكارى امت

سالم بر تو اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، سالمى از طرف من ودخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسيده است! )

49004 -48989)

______________________________ )عوام فريبى( كسى كه براى DEMAGOGY( اشاره به سياست دماگوژى1)

رسيدن به اهداف خود، خود را طرفدار مردم جلوه مىدهد.

425نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

اى پيامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه عليها السالم كم شده، و توان خويشتندارى ندارم اما براى من كه سختى جدايى تو را ديده، و سنگينى

( اين من بودم كه49005- 49027مصيبت تو را كشيدم، شكيبايى ممكن است. ) با دست خود تو را در ميان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامى تو ميان سينه و

-49046گردنم پرواز كرد »پس همه ما از خداييم و به خدا باز مىگرديم«. ) ( پس امانتى كه به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسيد، از49028

اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده دارى است، تا آن روز كه خدا ( به زودى دخترت تو را آگاه49047- 49069خانه زندگى تو را براى من برگزيند. )

خواهد ساخت كه امت تو چگونه در ستمكارى بر او اجتماع كردند، از فاطمه عليها السالم بپرس، و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير، كه هنوز روزگارى سپرى

( سالم من به هر دوى49070- 49091نشده، و ياد تو فراموش نگشته است. )شما، سالم وداع كنندهاى كه از روى خشنودى يا خسته دلى سالم نمىكند.

اگر از خدمت تو باز مىگردم از روى خستگى نيست، و اگر در كنار قبرت مىنشينماز بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمىباشد.

(49117 -49092( )1203)

203ترجمه خطبه

آخرت گرايى

اى مردم! دنيا سراى گذرا و آخرت خانه جاويدان است. پس، اگر از گذرگاه خويش براى سر منزل جاودانه توشه برگيريد، و پردههاى خود را در نزد كسى كه بر اسرار

پيش از آن كه بدنهاى شما از دنيا262(،49118- 49152شما آگاه است پاره نكنيد ) خارج گردد، دلهايتان را خارج كنيد، شما را در دنيا آزمودهاند، و براى غير دنيا

( كسى كه بميرد، مردم مىگويند »چه باقى گذاشت«،49153- 49168آفريدهاند. ) اما فرشتگان مىگويند »چه بيش فرستاد؟« خدا پدرانتان را بيامرزد، مقدارى از

ثروت خود را جلوتر بفرستيد تا در نزد خدا باقى ماند، و همه را براى وارثانمگذاريد كه پاسخگويى آن بر شما واجب است.

(49195 -49169( )1204)

204ترجمه خطبه

)همواره امام ياران خود را اينگونه پند مىداد(

آمادگى براى سفر آخرت

______________________________( يعنى نافرمانى و گناه نكنيد.1)

427نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

آماده حركت شويد، خدا شما را بيامرزد كه بانگ كوچ را سر داديد.

(، و با زاد و توشه نيكو به49196- 49218وابستگى به زندگى دنيا را كم كنيد ) سوى آخرت باز گرديد، كه پيشاپيش شما گردنهاى سخت و دشوار، و منزلگاههايى

(49219- 49241ترسناك وجود دارد، كه بايد در آنجاها فرود آييد، و توقف كنيد. ) آگاه باشيد! كه فاصله نگاههاى مرگ بر شما كوتاه، و گويا چنگالهايش را در جان شما فرو برده است. كارهاى دشوار دنيا مرگ را از يادتان برده، و بالهاى طاقت

(، پس پيوندهاى خود را با49242- 49264فرسا آن را از شما پنهان داشته است )دنيا قطع كنيد، و از پرهيزكارى كمك بگيريد.

( قسمتى از اين سخن در خطبههاى پيش با كمى تفاوت نقل49265- 49271)شد(

(1205)

205ترجمه خطبه

)طلحه و زبير پس از بيعت با امام عليه السالم اعتراض كردند كه چرا در امور -49308كشور با آنان مشورت نكرده و از آنها كمك نگرفته است. فرمود( )

49284)( يعنى نافرمانى و گناه نكنيد.1) 262

برخورد قاطعانه با سران ناكثين )طلحه و زبير(

به اندك چيزى خشمناك شديد، و خوبىهاى فراوان را از ياد برديد! ممكن است به من خبر دهيد كه كدام حقى را از شما باز داشتهام؟ يا كدام سهم را براى خود

برداشتهام. و بر شما ستم كردم؟

و كدام شكايت حقى پيش من آورده شده كه ضعف نشان دادم؟ و كدام فرمان ( به خدا49309- 49346الهى را آگاه نبوده و راه آن را به اشتباه پيمودهام؟ )

سوگند، من به خالفت رغبتى نداشته، و به واليت بر شما عالقهاى نشان نمىدادم، و اين شما بوديد كه مرا به آن دعوت كرديد، و آن را بر من تحميل كرديد. روزى كه خالفت به من رسيد در قرآن نظر افكندم، هر دستورى كه داده، و هر فرمانى كه

(، به راه و رسم پيامبر صلى الله عليه و49347- 49382فرموده پيروى كردم )آله و سلم اقتدا كردم.

پس هيچ نيازى به حكم و رأى شما و ديگران ندارم، هنوز چيزى پيش نيامده كه حكم آن را ندانم، و نياز به مشورت شما و ديگر برادران مسلمان داشته باشم، اگر

( و اما اعتراض49383- 49419چنين بود از شما و ديگران روى گردان نبودم. ) شما كه چرا با همه به تساوى رفتار كردم: اين روشى نبود كه به رأى خود، و يا با

خواسته دل خود انجام داده باشم، بلكه من و شما اين گونه رفتار را از دستور العملهاى پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم آموختيم، كه چه حكمى آورد؟ و

( پس در تقسيمى كه خدا به آن49420- 49466چگونه آن را اجرا فرمود؟ ) فرمان داد به شما نيازى نداشتم. سوگند به خدا، نه شما، و نه ديگران را بر من

حقى نيست كه زبان به اعتراض گشايند. خداوند قلبهاى شما و ما را به سوى حقهدايت فرمايد،

429نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

! )سپس263(49467- 49489و شكيبايى و استقامت را به ما و شما الهام كند ) فرمود( خدا رحمت كند آن كس را كه حقى را بنگرد و يارى كند، يا ستمى مشاهده

كرده آن را نابود سازد، و حق را يارى داده تا به صاحبش باز گردد.

(49509 -49490( )1206)

206ترجمه خطبه

-49526)در جنگ صفين شنيد كه ياران او شاميان را دشنام مىدهند فرمود( )49510)264

) الهام شناسى(INSPIRING( اشاره به علم: اينسپيرينك1) 263(94 و 83، ص 13( دشنام دهندگان، حجر بن عدى و عمرو بن حمق بودند.) پاورقى شرح خويى، ج 2) 264

اخالق در جنگ

من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردارشان را تعريف، و -49536حاالت آنان را باز گو مىكرديد به سخن راست نزديكتر، و عذر پذيرتر بود )

(، خوب بود بجاى دشنام آنان مىگفتيد:49527

خدايا! خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنان اصالح فرما، و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت كن، تا آنان كه جاهلند، حق را بشناسند، و آنان كه با حق

مىستيزند پشيمان شده به حق باز گردند.

(49582 -49537( )1207)

207ترجمه خطبه

)در يكى از روزهاى نبرد صفين، امام حسن عليه السالم را ديد كه به سرعت در(49583- 49600لشكر دشمن در حال پيشروى است فرمود:( )

ضرورت حفظ امامت

اين جوان را نگه داريد، تا پشت مرا نشكند، كه دريغم آيد مرگ، حسن و حسينعليهما السالم را دريابد.

نكند با مرگ آنها نسل رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از بين برود!

( )جمله »اين جوان را نگه داريد« در مرتبه واالى سخن و از49601- 49623)فصاحت بااليى برخوردار است(

(49637 -49624( )1208)

208ترجمه خطبه

(49638- 49650)به هنگام شورش ياران پيرامون حكميت فرمود( )

نكوهش از نافرمانى كوفيان

اى مردم، همواره كار من با شما به دلخواه من بود تا آن كه جنگ شما را ناتوان كرد، به خدا اگر جنگ كسانى را از شما گرفت و جمعى را گذاشت، براى

( من ديروز فرمانده و امير شما49651- 49675دشمنانتان نيز كوبندهتر بود ) بودم، ولى امروز فرمانم مىدهند، ديروز باز دارنده بودم كه امروز مرا باز مىدارند،

شما زنده ماندن را دوست داريد،

______________________________)الهام شناسى( INSPIRING( اشاره به علم: اينسپيرينك1)

( دشنام دهندگان، حجر بن عدى و عمرو بن حمق بودند. )پاورقى شرح خويى، ج2)(94 و 83، ص 13

431نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و من نمىتوانم شما را به راهى كه دوست نداريد اجبار كنم.

(49701 -49676( )1209)

209ترجمه خطبه

)پس از جنگ بصره بر عالء بن زياد وارد شد كه از ياران امام بود. وقتى خانه(49702- 49725بسيار مجلل و وسيع او را ديد، فرمود( )

روش استفاده از دنيا1

با اين خانه وسيع در دنيا چه مىكنى؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى.

آرى اگر بخواهى مىتوانى با همين خانه به آخرت برسى! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى، و حقوقى كه بر گردن تو

است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز ( )عالء گفت: از برادرم عاصم بن زياد به شما49726- 49765مىتوانى پرداخت. )

شكايت مىكنم. فرمود چه شد او را؟ گفت عبايى پوشيده و از دنيا كناره گرفتهاست: امام عليه السالم فرمود او را بياوريد، وقتى آمد به او فرمود:(

(49794 -49766)

برخورد با تفكر ترك دنيا2

اى دشمنك جان خويش! شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحمنمىكنى؟

تو مىپندارى كه خداوند نعمتهاى پاكيزهاش را حالل كرده، اما دوست ندارد تو از آنها -49824استفاده كنى؟ تو در برابر خدا كوچكتر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند. )

( )عاصم گفت، اى امير مؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن49795 ( واى بر تو! من همانند49825- 49837غذاى ناگوار به سر مىبرى؟ امام فرمود( )

تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسوكنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.

(49857 -49838( )1210)

210ترجمه خطبه

)شخصى از احاديث بدعت آور، و گوناگونى كه در ميان مردم رواج داشت پرسيد(49858- 49879امام فرمود( )

اقسام احاديث رواج يافته1

احاديثى كه در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم هم267 هم محكم هم متشابه،266 هم عام هم خاص،265دروغ، هم ناسخ هم منسوخ،

احاديثى كه بدرستى ضبط گرديده و هم احاديثى كه با ظن و گمان روايت شده. ) ( در روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنقدر دروغ به آن49880- 49906

حضرت نسبت داده شد كه ايستاد و خطابه ايراد كرد و فرمود:

»هر كس از روى عمد به من دروغ نسبت دهد جايگاه او پر از آتش است«

(49927 -49907)

______________________________ ( ناسخ آيهاى است كه حكم آيه ديگر را باطل كرده و آن را منسوخ )باطل شده(1)

268نامند.

431نهج البالغة / ترجمه دشتى ؛ ؛ ص

( عام، لفظ فراگير، و خاص، لفظى كه شامل چيز خاص يا فرد خاصى مىشود.2)

( محكم، آيهاى را گويند كه حكم آن استوار و بر همه روشن است، اما متشابه،3)آيهاى است كه ممكن است چند معنا داشته باشد و معناى واقعى آن روشن نيست.

433نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

اقسام راويان حديث2

(49928- 49936افرادى كه حديث نقل مىكنند چهار دستهاند، كه پنجمى ندارد. )( ناسخ آيهاى است كه حكم آيه ديگر را باطل كرده و آن را منسوخ) باطل شده( نامند.1) 265( عام، لفظ فراگير، و خاص، لفظى كه شامل چيز خاص يا فرد خاصى مىشود.2) 266267 µµ(3تµµمحكم، آيهاى را گويند كه حكم آن استوار و بر همه روشن است، اما متشابه، آيهاى است كه ممكن اس )

چند معنا داشته باشد و معناى واقعى آن روشن نيست.ش.1379جلد، مشهور - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البالغة / ترجمه دشتى، 268

اول- منافقان نفوذى

نخست منافقى كه تظاهر به ايمان مىكند، و نقاب اسالم بر چهره دارد، نه از گناه مىترسد و نه از آن دورى مىجويد و از روى عمد دروغ به پيامبر صلى الله عليه و

( اگر مردم مىدانستند كه او منافق49937- 49954آله و سلم نسبت مىدهد. ) دروغگو است، از او نمىپذيرفتند و گفتار دروغين او را تصديق نمىكردند، اما با ناآگاهى مىگويند او از اصحاب پيامبر است، رسول خدا را ديده و از او حديث

-49983شنيده، و از او گرفته است، پس حديث دروغين او را قبول مىكنند. ) ( در صورتى كه خدا تو را از منافقين آنگونه كه الزم بود آگاهاند، و وصف49955

آنان را براى تو بيان داشت.

آنان پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم باقى ماندند و به پيشوايان گمراهى ( پس به49984- 50011و دعوت كنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزديك شده )

آنان واليت و حكومت بخشيدند، و بر گردن مردم سوار گرديدند، و به وسيله آنان به دنيا رسيدند، همانا مردم هم با سالطين و دنيا هستند، مگر آن كس كه خدا او را

حفظ كند، اين يكى از آنچه ار گروه است.

(50036 -50012)

دوم- اشتباه كار

دوم كسى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چيزى را به اشتباه شنيده، اما سخن آن حضرت را درست حفظ نكرده است، و با توهم چيزى را گرفته، اما از روى عمد دروغ نمىگويد، آنچه در اختيار دارد روايت كرده و به آن عمل مىكند و

-50070مىگويد من از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آن را شنيدهام. ) ( اگر مسلمانان بدانند كه او اشتباه كرده، و غير واقعى پنداشته، از او50037

نمىپذيرفتند، خودش هم اگر آگاهى مىيافت كه اشتباه كرده آن را رها مىكرد.

(50086 -50071)

سوم- ناآگاهانى كه حديث شناس نيستند

و سومى شخصى كه شنيده پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به چيزى امر (، يا شنيد كه50087- 50107فرمود. )اما( سپس از آن نهى كرد و او نمىداند )

چيزى را نهى كرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهى ندارد، پس نسخ شده را حفظ كرد ولى ناسخ را نمىداند. اگر بداند كه حديث او منسوخ است تركش مىكند،

و اگر مسلمانان نيز مىدانستند روايت او نسخ شده، آن را ترك مىكردند.

(50140 -50108)

چهارم- حافظان راست گفتار

دسته چهارم، آن كه نه به خدا دروغ مىبندد و نه به پيامبرش دروغ نسبت مىدهد. دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دشمن دارد. در آنچه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيده اشتباه

نكرده، بلكه آن را با تمام جوانبش حفظ كرده است، و آن چنان كه شنيده بدون(50141- 50177كم و كاست نقل مىكند. )

435نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

پس او ناسخ را دانسته و به آن عمل كرده، و منسوخ را فهميده و از آن دورى جسته، خاص و عام، محكم و متشابه، را شناخته، هر كدام را در جاى خويش قرار

داده است.

(50207 -50178)

اقسام اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم3

گاهى سخنى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم داراى دو معنا بود، سخنى (، كسى آن را مىشنيد كه مقصود خدا و50208- 50223عام، و سخنى خاص )

پيامبرش را از آن كالم نمىفهميد، پس به معناى دلخواه خود تفسير مىكرد، و بدون آن كه معناى واقعى آن را بداند، كه براى چه هدفى صادر شد، و چرا چنين گفته

( همه ياران پيامبر صلى الله عليه و آله50224- 50256شد، حفظ و نقل مىكرد. ) و سلم چنان نبودند كه از او چيزى بپرسند و معناى واقعى آن را درخواست كنند تا آنجا كه عدهاى دوست داشتند عربى بيابانى يا سؤال كنندهاى از آن حضرت چيزى

(، اما من هر چه از خاطرم50257- 50281بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند ) مىگذشت مىپرسيدم، و حفظ مىكردم، پس اين است علل اختالف رواياتى كه در

ميان مردم وجود دارد، و علل اختالف روايات در نقل حديث

(50305 -50282( )1211)

211ترجمه خطبه

شگفتى آفرينش پديدهها

از نشانههاى توانايى و عظمت خدا، و شگفتى ظرافتهاى صنعت او آن است كه از (،50306- 50333آب درياى موج زننده، و امواج فراوان شكننده، خشكى آفريد )

و به طبقاتى تقسيم كرد، سپس طبقهها را از هم گشود، و هفت آسمان را آفريد، -50348كه به فرمان او برقرار ماندند، و در اندازههاى معين استوار شدند. )

( و زمين را آفريد كه دريايى سبز رنگ و روان آن را بر دوش مىكشد،50334 زمين در برابر فرمان خدا فروتن، و در برابر شكوه پروردگارى تسليم است، و آب

(، سپس صخرهها، تپهها، و كوههاى50349- 50368روان از ترس او ايستاد )

بزرگ را آفريد، آنها را در جايگاه خود ثابت نگاه داشت، و در قرارگاهشان استقراربخشيد.

(، كوهها از50369- 50391پس كوهها در هوا و ريشههاى آن در آب رسوخ كرد ) جاهاى پست و هموار سر بيرون كشيده و كم كم ارتفاع يافتند، و ريشه آن در دل زمين ريشه دوانيد، قلهها سر به سوى آسمان بر افراشت، و نوك آنها را طوالنى

(، سپس50392- 50417ساخت تا تكيهگاه زمين، و ميخهاى نگهدارنده آن باشد ) زمين با حركات شديدى كه داشت آرام گرفت، تا ساكنان خود را نلرزاند، و آنچه بر

-50431پشت زمين است سقوط نكند، يا از جاى خويش منتقل نگردد. )50418)269

______________________________ ( در اين سخنرانى و خطبههاى ديگر، امام عليه السالم به حركت زمين، صدها1)

GEOPHYSICSسال قبل از كشف اين حقيقت توسط دانشمندان رشته ژئوفيزيك )زمين شناسى( آشكارا gEOLOGY)علم اوضاع بيرونى و طبيعى( و ژئولوژى

اشاره فرمود.

437نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

پس پاك و منزه است خدايى كه زمين را در ميان آن همه از امواج نا آرام، نگه داشت، و پس از رطوبت آن را خشك ساخت، و آن را جايگاه زندگى مخلوقات

خود گردانيد، و چون بسترى بر ايشان بگستراند، بر روى دريايى عظيم و ( و تنها بادهاى تند آن را بر هم مىزند،50432- 50459ايستادهاى كه روان نيست )

و ابرهاى پرباران آن را مىجنباند »و توجه به اين شگفتىها درس عبرتى است براىكسى كه بترسد«

(50472 -50460( )1212)

212ترجمه خطبه

بسيج مردم براى جنگ با شاميان

خدايا! هر كدام از بندگان تو، كه سخن عادالنه دور از ستمكارى، و اصالح كننده دور از فساد انگيزى ما را نسبت به دين و دنيا شنيد، و پس از شنيدن سرباز زد، و از

-50518يارى كردنت باز ايستاد، و در گرامى داشتن دين تو درنگ و سستى كرد )(، ما تو را بر ضد او به گواهى مىطلبيم.50473

( در اين سخنرانى و خطبههاى ديگر، امام عليه السالم به حركت زمين، صدها سال قبل از كشف اين حقيقت1) 269 ) زمينgEOLOGY ) علم اوضµµاع بµµيرونى و طµµبيعى( و ژئولµµوژىGEOPHYSICSتوسط دانشمندان رشµµته ژئوفيزيك

شناسى( آشكارا اشاره فرمود.

اى خدايى كه از بزرگترين گواهانى و تمام موجوداتى كه در آسمانها و زمين سكونت دادى همه را بر ضد او به گواهى دعوت مىكنيم با اينكه تو از يارى او بى

نيازى، و او را به كيفر گناهانش گرفتار خواهى كرد.

(50544 -50519( )1213)

213ترجمه خطبه

خدا شناسى1

سپاس خداوندى را سزاست كه از شباهت داشتن به پديدهها برتر و از تعريف وصف كنندگان واالتر است. با تدبير شگفتى آورش بر همه بينندگان آشكار، و با

(50545- 50574بزرگى عزتش، بر همه فكرهاى انديشمندان پنهان است. ) داناست، نه آن كه آگاهى او از جايى گرفته شده يا در حال فزونى باشد و يا از كسى فراگيرد، اداره كننده سراسر نظام آفرينش است بى آنكه نيازى به فكر

(، خدايى كه تاريكىها او را50575- 50592كردن يا انديشه درونى داشته باشد ) پنهان نسازد، و از نورها روشنى نگيرد، شب او را نپوشاند، و روز بر او نمىگذرد، نه

-50616بينايى او از راه ديدگان، و نه علم او از راه اطالعات و اخبار است. ) ( )قسمتى از اين سخنرانى پيرامون پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم50593

است(

439نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

ويژگىهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم2

خدا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را با روشنايى اسالم فرستاد، و در گزينش، او را بر همه مقدم داشت، با بعثت او شكافها را پر، و سلطهگران پيروز را در هم شكست، و سختىها را آسان، و ناهموارىها را هموار فرمود تا آن كه گمراهى را از

چپ و راست تار و مار كرد.

(50650 -50617( )1214)

214ترجمه خطبه

پيامبر شناسى1

گواهى مىدهم كه خدا عدل است و دادگر، و دادرسى جدا كننده حق و باطل ) (، و گواهى مىدهم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و50651- 50672

فرستاده او سرور مخلوقات است. هر گاه آفريدگان را به دو دسته كرد او را در (، در خاندان او نه زناكار و نه مردم بدكار50673- 50690بهترين آنها قرار داد )

( آگاه باشيد! خداوند براى خوبىها مردمى، و براى حق50691- 50699است. )

ستونهاى استوارى، و براى اطاعت نگهدارندهاى قرار داد. هر گامى كه در اطاعت بر مىداريد، ياورى از طرف خداى سبحان وجود دارد كه زبانها به نيروى آنها سخن مىگويند، و دلها با كمك آنها استوارند، براى يارى طلبان ياور، و براى شفا خواهان

شفا دهندهاند.

(50736 -50700)

ارزش دانشمندان الهى2

بدانيد! بندگانى كه نگاهدار علم خداوندند، و آن را حفظ مىكنند، و چشمههاى علم الهى را جوشان مىسازند، با دوستى خدا با يكديگر پيوند داشته و يكديگر را ديدار

مىكنند.

جام محبت او را به همديگر مىنوشانند، و از آبشخور علم او سيراب مىگردند. )( شك و ترديد در آنها راه نمىيابد، و از يكديگر بدگويى نمىكنند.50737- 50762

سرشت و اخالقشان با اين ويژگىها شكل گرفته است، و بر اين اساس تمامدوستيها و پيوندهايشان استوار است.

آنان، چونان بذرهاى پاكيزهاى هستند كه در ميان مردم گزينش شده، آنها را براى كاشتن انتخاب و ديگران را رها مىكنند. با آزمايشهاى مكرر امتياز يافتند، و با پاك

كردنهاى پى در پى خالص گرديدند.

(50795 -50763)

پندهاى جاودانه3

پس آدمى بايد اندرزها را بپذيرد، و پيش از رسيدن رستاخيز پرهيزكار باشد، و در كوتاهى روزگارش انديشه كند، و به ماندن كوتاه در دنيا نظر دوزد تا آن را به منزلگاهى بهتر مبدل سازد. پس براى جايى كه او را مىبرند، و براى شناسايى

( خوشا به حال كسى كه قلبى سالم50796- 50826سراى ديگر تالش كند. ) دارد، خداى هدايتگر را اطاعت مىكند، از شيطان گمراه كننده دورى مىگزيند، با

(، و به50827- 50844راهنمايى مردان الهى با آگاهى به راه سالمت رسيده ) اطاعت هدايتگرش بپردازد، و به راه رستگارى پيش از آن كه درها بسته شود، و

وسائلش قطع گردد بشتابد، در توبه را بگشايد،

441نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( پس )چنين فردى( به راه راست50845- 50864و گناهان را از بين ببرد. )ايستاده، و به راه حق هدايت شده است.

(50872 -50865( )1215)

215ترجمه دعا

)همواره با اين كلمات خدا را مىخواند(

ستايش و نيايش

ستايش خداوندى را سزاست كه شبم را به صبح آورد بى آن كه مرده يا بيمار باشم، نه دردى بر رگهاى تنم باقى گذارد، و نه به كيفر بدترين كردارم گرفتار كرد،

(، و نه از دين خدا روى گردانم، نه50873- 50906نه بىفرزند و خاندان مانده ) منكر پروردگار، نه ايمانم دگرگون، و نه عقلم آشفته، و نه به عذاب امتهاى گذشته

( در حالى كه صبح كردم كه بندهاى بى اختيار و بر50907- 50931گرفتارم. )نفس خود ستمكارم.

خدايا بر تو است كه مرا محكوم فرمايى در حالى كه عذرى ندارم، و توان فراهم آوردن چيزى جز آنچه كه تو مىبخشايى ندارم، و قدرت حفظ خويش ندارم جز آن

( خدايا به تو پناه مىبرم از آن كه در سايه50932- 50957كه تو مرا حفظ كنى. ) بى نيازى تو، تهيدست باشم، يا در پرتو روشنايى هدايت تو گمراه گردم، يا در پناه قدرت تو بر من ستم روا دارند، يا خوار و ذليل باشم در حالى كه كار در دست تو

( خدايا جانم را نخستين نعمت گرانبهايى قرار ده كه50958- 50978باشد! ) -50994مىستانى، و نخستين سپردهاى. قرار ده كه از من باز پس مىگيرى! )

( خدايا ما به تو پناه مىبريم از آن كه از فرموده تو بيرون شويم، يا از دين50979 تو خارج گرديم، يا هواهاى نفسانى پياپى بر ما فرود آيد، كه از هدايت ارزانى شده

از جانب تو سرباز زنيم.

(51017 -50995( )1216)

216ترجمه خطبه

)از سخنرانيهاى امام عليه السالم در صحراى صفين است(

حقوق اجتماعى1

پس از ستايش پروردگار، خداوند سبحان، براى من، بر شما به جهت سرپرستىحكومت، حقى قرار داده، و براى شما همانند حق من، حقى تعيين فرموده است )

(، پس حق گستردهتر از آن است كه وصفش كنند، ولى به هنگام51018- 51032 عمل تنگنايى بى مانند دارد! حق اگر به سود كسى اجرا شود، ناگزير به زيان او نيز

روزى به كار رود، و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او نيز جريان ( اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و51033- 51066خواهد داشت. )

زيانى نداشته باشد، اين مخصوص خداى سبحان است نه ديگر آفريدهها، به خاطر

قدرت الهى بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى(،51067- 51096است )

443نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

لكن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده، و پاداش آن را دو چندان كرده است، از روى بخشندگى، و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا

فرمايد.

(51120 -51097)

حقوق متقابل رهبرى و مردم2

پس، خداى سبحان برخى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب كرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، كه برخى از حقوق برخى ديگر را واجب گرداند، و

( و51121- 51150حقى بر كسى واجب نمىشود مگر همانند آن را انجام دهد. ) در ميان حقوق الهى، بزرگترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است،

حق واجبى كه خداى سبحان، بر هر دو گروه الزم شمرد، و آن را عامل پايدارى ( پس رعيت اصالح51151- 51180پيوند ملت و رهبر، و عزت دين قرار داد. )

نمىشود جز آن كه زمامداران اصالح گردند، و زمامداران اصالح نمىشوند جز با ( و آنگاه كه مردم حق رهبرى را اداء كنند، و51181- 51193درستكارى رعيت. )

زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت يابد، و راههاى دين پديدار و نشانههاى عدالت بر قرار، و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پايدار گردد، پس روزگار اصالح شود و مردم در تداوم حكومت اميدوار و دشمن در آرزوهايش

( اما اگر مردم بر حكومت چيره شوند، يا51194- 51232مأيوس مىگردد. ) زمامدار بر رعيت ستم كند، وحدت كلمه از بين مىرود، نشانههاى ستم آشكار، و نيرنگ بازى در دين فراوان مىگردد، و راه گسترده سنت پيامبر صلى الله عليه و

آله و سلم متروك، هوا پرستى فراوان، احكام دين تعطيل، و بيمارىهاى دل فراوان ( مردم از اينكه حق بزرگى فراموش مىشود، يا باطل51233- 51266شود. )

خطرناكى در جامعه رواج مىيابد، احساس نگرانى نمىكنند! پس در آن زمان نيكانخوار، و بدان قدرتمند مىشوند، و كيفر الهى بر بندگان بزرگ و دردناك خواهد بود. )

( پس بر شماست كه يكديگر را نصيحت كنيد، و نيكو همكارى51267- 51289نماييد.

درست است كه هيچ كس نمىتواند حق اطاعت خداوندى را چنانكه بايد بگزارد، هر چند در به دست آوردن رضاى خدا حريص باشد، و در كار بندگى تالش فراوان نمايد

(، لكن بايد به مقدار توان، حقوق الهى را رعايت كند كه يكى از51290- 51320) واجبات الهى، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن، و بر پا داشتن حق، و يارى

( هيچ كس هر چند قدر او در حق بزرگ،51321- 51350دادن به يكديگر است. ) و ارزش او در دين بيشتر باشد، بى نياز نيست كه او را در انجام حق يارى رسانند،

و هيچ كس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در ديدهها بىارزش باشد، كوچكتر ازآن نيست كه كسى را در انجام حق يارى كند، يا ديگرى به يارى او برخيزد. )

( )پس يكى از ياران به پاخاست و با سخنى طوالنى امام را51351- 51378 ( آنگاه51379- 51395ستود، حرف شنوايى و اطاعت از امام را اعالم داشت. )

امام فرمود:( كسى كه عظمت خدا در جانش بزرگ، و منزلت او در قلبش(51396- 51420واالست، سزاوار است كه هر چه جز خدا را كوچك شمارد. )

445نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و از او سزاوارتر كسى كه نعمتهاى خدا را فراوان در اختيار دارد، و بر خوان احسان خدا نشسته است، زيرا نعمت خدا بر كسى بسيار نگردد جز آن كه حقوق

الهى بر او فراوان باشد.

(51448 -51421)

روابط سالم و متقابل رهبر و مردم3

مردم! از پستترين حاالت زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنهادوستدار ستايشاند، و كشور دارى آنان بر كبر و خود پسندى استوار باشد )

، و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را270(51449- 51467دوست دارم، و خواهان شنيدن آن مىباشم.

سپاس خدا را كه چنين نبودم و اگر ستايش را دوست مىداشتم، آن را رها مىكردم به خاطر فروتنى در پيشگاه خداى سبحان، و بزرگى و بزرگوارى كه تنها خدا

( گاهى مردم، ستودن افرادى را براى كار و51468- 51507سزاوار آن است. )تالش روا مىدانند.

، تا از عهده271اما من از شما مىخواهم كه مرا با سخنان زيباى خود مستاييد وظايفى كه نسبت به خدا و شما دارم بر آيم، و حقوقى كه مانده است بپردازم، و

(، پس51508- 51540واجباتى كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم ) با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مىگويند، حرف نزنيد، و چنانكه از آدمهاى

خشمگين كناره مىگيرند دورى نجوييد، و با ظاهر سازى با من رفتار نكنيد ) (، و گمان مبريد اگر حقى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا51541- 51560

در پى بزرگ نشان دادن خويشم، زيرا كسى كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت -51591بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن، براى او دشوارتر خواهد بود )

51561)272.

) خود پسندى، خود كامگى(EGOISM( نفى تفكر: اگوئيسم1) 270 ) گرايش به ستودنهاى غلو آميز(SNOBBERY -SNOBBISME( نفى تفكر: اسنوبيسم، اسنوبرى2) 271 ) پذيرش چيزى بدون دليل و برهان(DOGMATISM( نفى تفكر: دگماتيسم3) 272

پس، از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد، زيرا خود را برتر از آن كه5 و از آن ايمن باشم نمىدانم، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد. )273اشتباه كنم

( پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جز او51592- 1623پروردگارى نيست.

او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختيارى نيست. ما را از آنچه بوديم خارج و بدانچه صالح ما بود در آورد. به جاى گمراهى هدايت، و به جاى كورى بينايى به ما عطا

فرمود.

(51658 -51624( )1217)

217ترجمه خطبه

شكوه از قريش

خدايا براى پيروزى بر قريش و يارانشان از تو كمك مىخواهم، كه پيوند خويشاوندى مرا بريدند، و كار مرا دگرگون كردند، و همگى براى مبارزه با من در حقى كه از

( و گفتند:51659- 51694همه آنان سزاوارترم، متحد گرديدند )

______________________________)خود پسندى، خود كامگى( EGOISM( نفى تفكر: اگوئيسم1)

)گرايش به SNOBBERY -SNOBBISME( نفى تفكر: اسنوبيسم، اسنوبرى2)ستودنهاى غلو آميز(

)پذيرش چيزى بدون دليل و برهان( DOGMATISM( نفى تفكر: دگماتيسم3)

( مىپرسند اگر امام معصوم است چرا مىفرمايد، خود را برتر از آن كه اشتباه4) كنم نمىدانم؟ دو پاسخ مطرح است. اول آنكه امام عليه السالم فرمود بدون كمك خدا از اشتباه مصون نمىباشم كه خود اثبات عصمت است. دوم- امام عليه السالم

در تمام كارهاى حكومتى با مشاوران خود مشورت مىكرد، و به رأى و نظر آنهاعمل مىكرد.

فرماندارى را نصب مىكرد و بعدها مشخص مىشد كه آن شخص اليق نبوده، اينگونهنبود كه مشورت نكند يا در همه جا از علم غيب كمك بگيرد.

447نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص: 273 µµ(4رحµµمىپرسند اگر امام معصوم است چرا مىفرمايد، خود را برتر از آن كه اشتباه كنم نمىدانم؟ دو پاسخ مط )

است. اول آنكه امام عليه السالم فرمود بدون كمك خدا از اشتباه مصµµون نمىباشµم كµه خµود اثبµµات عصµµمت اسµµت.دوم- امام عليه السالم در تمام كارهاى حكومتى با مشاوران خود مشورت مىكرد، و به رأى و نظر آنها عمل مىكرد.

فرماندارى را نصب مىكرد و بعدها مشخص مىشد كه آن شخص اليق نبوده، اينگونه نبود كه مشورت نكند يا در همµµهجا از علم غيب كمك بگيرد.

»حق را اگر توانى بگير، و يا اگر تو را از حق محروم دارند، يا با غم و اندوه صبر ( به اطرافم نگريستم ديدم كه نه51695- 51712كن، و يا با حسرت بمير!« )

-51726ياورى دارم، و نه كسى از من دفاع و حمايت مىكند، جز خانوادهام ) ( كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد. پس خار در چشم فرو رفته، ديده51713

بر هم نهادم، و با گلوى استخوان در آن گير كرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشيدم، و در فرو خوردن خشم در امرى كه تلختر از گياه حنظل، و دردناكتر از

فرو رفتن تيزى شمشير در دل بود شكيبايى كردم!

( )اين گفتار در ضمن خطبههاى گذشته آمد لكن به خاطر51727- 51753)اختالف روايت آن را دوباره آورديم(

(51773 -51754( )1218)

218ترجمه خطبه

(51774- 51785)در باره كسانى كه براى جنگ با او به بصره رفتند( )

افشاى خيانت ناكثان

بر كارگزاران و خزانه داران بيت المال مسلمانان كه در فرمان من بودند، و بر مردم شهرى كه تمامى آنها بر اطاعت من، و وفادارى در بيعت با من وحدت

(، آنان را از هم پراكندند، و به زيان من،51786- 51805داشتند، هجوم آوردند ) در ميانشان اختالف افكندند، و بر شيعيان من تاختند، گروهى را با نيرنگ كشتند، و

گروهى دست بر شمشير فشرده با دشمن جنگيدند تا صادقانه خدا را مالقاتكردند.

(51830 -51806( )1219)

219ترجمه خطبه

و عبد الرحمن بن274 هجرى وقتى به جنازه طلحه36)در ميدان نبرد جمل در سال (51831- 51853 رسيد فرمود( )275عتاب

تأسف بر كشتگان جمل

ابو محمد )طلحه( در اين مكان، غريب مانده است! به خدا سوگند خوش نداشتم قريش را زير تابش ستارگان كشته و افتاده بينم! به خونخواهى، بر فرزندان »عبد

274 µµ(1لµµگ جمµµه در جنµµود كµµاد بµµه بن عمµµد اللµµطلحه، پسر عبد الله، پدرش از قبيله بنى تميم و مادرش دختر عب ) مروان بن حكم با تيرى او را كشت.

( عتاب نوه امية بن عبد الشمس بود.2) 275

-51884مناف« دست يافتم، ولى سر كردگانى »بنى جمح« از دستم گريختند ) (، آنان براى كارى كه در شأن آنها نبود سر بر افراشتند، و پيش از رسيدن51854

به آن سركوب شدند.

(51894 -51885( )1220)

220ترجمه خطبه

پوينده راه خدا

عقلش را زنده كرد و نفس خويش را كشت، تا آنجا كه جسمش الغر، و خشونت(،51895- 51924اخالقش به نرمى گراييد، برقى پر نور براى او درخشيد )

______________________________ ( طلحه، پسر عبد الله، پدرش از قبيله بنى تميم و مادرش دختر عبد الله بن1)

عماد بود كه در جنگ جمل مروان بن حكم با تيرى او را كشت.

( عتاب نوه امية بن عبد الشمس بود.2)

449نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و راه را براى او روشن كرد و در راه راست او را كشاند و از درى به در ديگر برد تا به در سالمت و سراى جاودانه رساند، كه دو پاى او در قرارگاه امن با آرامش تن، استوار شد. اين، پاداش آن بود كه دل را درست به كار گرفت، و پروردگار

خويش را راضى كرد.

(51956 -51925( )1221)

221ترجمه خطبه

سوره تكاثر »افزون طلبى شما را به خود مشغول داشته تا1)پس از خواندن آيه فرمود(276(51957- 51969آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد؟« )

هشدار از غفلت زدگىها1

شگفتا چه مقصد بسيار دورى و چه زيارت كنندگان بيخبرى و چه كار دشوار و مرگبارى! پنداشتند كه جاى مردگان خالى است، آنها كه سخت مايه عبرتند، و از

( آيا به گورهاى پدران51970- 51992دور با ياد گذشتگان، فخر مىفروشند. )276 µµ(1 دودµت حµµابن ابى الحديد مىگويد از روزى كه اين خطبه را يافتم تاكنون كه پنجاه سال اس )ار آن را1000µب

، ص11خواندم و در هر بار در دلم، ترس، لرزش، و پند پذيرى تازهاى بوجود آمد.» شرح ابن ابى الحديد معتزلى، ج 153.»

خويش مىنازند؟ و يا به تعداد فراوانى كه در كام مرگ فرو رفتهاند؟ آيا خواهانبازگشت اجسادى هستند كه پوسيده شده؟ و حركاتشان به سكون تبديل گشت؟ )

( آنها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر! اگر با مشاهده51993- 52007 وضع آنان به فروتنى روى آورند عاقالنهتر است تا آنان را وسيله فخر فروشى قرار

دهند! اما بدانها با ديدههاى كم سو نگريستند، و با كوته بينى در امواج نادانى فرو (، اگر حال آنان را از خانههاى ويران، و سرزمينهاى خالى52008- 52040رفتند )

از زندگان، مىپرسيدند، پاسخ مىدادند:

آنان با گمراهى در زمين فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روى آنان شديد. ) ( بر روى كاسههاى سر آنها راه مىرويد، و بر روى جسدهايشان52041- 52061

زراعت مىكنيد، و آنچه به جا گذاشتهاند مىخورشيد، و بر خانههاى ويران آنها مسكنگرفتهايد، و روزگارى كه ميان آنها و شماست بر شما گريه و زارى مىكند، )

( آنها پيش از شما به كام مرگ فرو رفتند، و براى رسيدن به52062- 52086آبشخور، از شما پيشى گرفتند.

شرح حاالت رفتگان2

در حالى كه آنها داراى عزت پايدار، و درجات واالى افتخار بودند. پادشاهان حاكم، يا رعيت سر فراز بودند كه سرانجام به درون برزخ راه يافتند، و زمين آنها را در

-52119خود گرفت، و از گوشت بدنهاى آنان خورد، و از خون آنان نوشيد ) (، پس در شكاف گورها بى جان و بدون حركت پنهان ماندهاند. نه از52087

(،52120- 52130دگرگونىها نگرانند )

______________________________ ( ابن ابى الحديد مىگويد از روزى كه اين خطبه را يافتم تاكنون كه پنجاه سال1)

بار آن را خواندم و در هر بار در دلم، ترس، لرزش، و پند پذيرى1000است حدود «.153، ص 11تازهاى بوجود آمد. »شرح ابن ابى الحديد معتزلى، ج

451نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و نه از زلزلهها ترسناك، و نه از فريادهاى سخت هراسى دارند.

غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمىكشد، و حاضرانى كه حضور نمىيابند، -52162اجتماعى داشتند و پراكنده شدند، با يكديگر مهربان بودند و جدا گرديدند )

(، اگر يادشان فراموش گشت، يا ديارشان ساكت شد، براى طوالنى شدن52131زمان يا دورى مكان نيست، بلكه جام مرگ نوشيدند.

گويا بودند و الل شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبديل شد، -52195چنان آرميدند كه گويا بيهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفتهاند. )

( همسايگانى هستند كه با يكديگر انس نمىگيرند و دوستانىاند كه به ديدار52163يكديگر نمىروند.

پيوندهاى شناسايى در ميانشان پوسيده، و اسباب برادرى قطع گرديده است. ) ( با اينكه در يك جا گرد آمدهاند تنهايند، رفيقان يكديگرند و از هم52196- 52211

دورند، نه براى شب صبحگاهى مىشناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، يا روزى ( خطرات آن52212- 52237كه به سفر مرگ رفتهاند براى آنها جاويدان است. )

جهان را وحشتناكتر از آنچه مىترسيدند يافتند، و نشانههاى آن را بزرگتر از آنچهمىپنداشتند مشاهده كردند.

براى رسيدن به بهشت يا جهنم، تا قرارگاه اصلىشان مهلت داده شدند، و جهانى از بيم و اميد برايشان فراهم آمد. اگر مىخواستند آنچه را كه ديدند توصيف كنند،

زبانشان عاجز مىشد.

(52273 -52238)

پيام مردگان!3

حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، اما چشمهاى عبرت بين، آنها را مىنگرد، و گوش جان اخبارشان را مىشنود، كه با زبان ديگرى با ما حرف

-52304مىزنند و مىگويند: چهرههاى زيبا پژمرده و بدنهاى ناز پرورده پوسيده شد ) (، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشاندهايم، و تنگى قبر ما را در فشار52274

(، خانههاى52305- 52315گرفته، وحشت و ترس را از يكديگر به ارث بردهايم ) خاموش قبر بر ما فرو ريخته، و زيبايىهاى اندام ما را نابود، و نشانههاى چهرههاى

ما را دگرگون كرده است.

اقامت ما در اين خانههاى وحشتزا طوالنى است، نه از مشكالت رهايى يافته، و نه ( مردم! اگر آنها را در انديشه52316- 52344از تنگى قبر گشايشى فراهم شد. )

خود بياوريد، يا پردهها كنار رود، مردگان را در حالتى مىنگريد كه حشرات -52364گوشهايشان را خورده، چشمهايشان به جاى سرمه پر از خاك گرديده )

(، و زبانهايى كه با سرعت و فصاحت سخن مىگفتند پاره پاره شده، قلبها52345 در سينهها پس از بيدارى به خاموشى گراييده، و در تمام اعضاى بدن پوسيدگى

تازهاى آشكار شده، و آنها را زشت گردانيده، و راه آفت زدگى بر اجسادشانگشوده شده، همه تسليم شده، نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند. )

( و آنان را مىبينى كه دلهاى خسته از اندوه، و چشمهاى پر شده52365- 52400 از خاشاك دارند، و حاالت اندوهناك آنها دگرگونى ايجاد نمىشود و سختىهاى آنان بر

طرف نمىگردد.

(52418 -52401)

عبرت از گذشتگان4

453نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

آه! زمين چه اجساد عزيز و خوش سيمايى را كه با غذاهاى لذيذ و رنگين زندگىكردند، و در آغوش نعمتها پرورانده شدند به كام خويش فرو برد.

آنان كه مىخواستند با شادى غمهاى را از دل بيرون كنند، و به هنگام مصيبت با (، دنيا به آنها و آنها52419- 52456سرگرمىها، صفاى عيش خود را برهم نزنند )

به دنيا مىخنديدند، و در سايه خوشگذرانى غفلت زا، بى خبر بودند كه روزگار باخارهاى مصيبت زا آنها را در هم كوبيد و گذشت روزگار توانايىشان را گرفت )

(، مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهى كه52457- 52477 انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصههاى پنهانى كه خيال آن را نمىكردند،

در جانشان راه يافت، در حالى كه با سالمتى انس داشتند انواع بيمارىها در (، و هراسناك به اطبا، كه دستور دادند گرمى52478- 52502پيكرشان پديد آمد )

را با سردى، و سردى را با گرمى درمان كنند روى آورند كه بى نتيجه بود، زيرا داروى سردى، گرمى را عالج نكرد، و آنچه براى گرمى به كار بردند، سردى را

بيشتر ساخت، و تركيبات و اخالط، مزاج را به اعتدال نياورد، جز آن كه آن بيمارى (، تا آنجا كه درمان كننده خسته، و پرستار52503- 52541را فزونى داد )

سرگردان، و خانواده از ادامه بيمارىها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش كنندگان درماندند، و در باره همان خبر حزن آورى كه از او پنهان مىداشتند در

حضورش به گفتگو پرداختند.

(52564 -52542)

سختىهاى لحظه مرگ5

يكى مىگفت تا لحظه مرگ بيمار است، ديگرى در آروزى شفا يافتن بود، و سومىخاندانش را به شكيبايى در مرگش دعوت مىكرد، و گذشتگان را به ياد مىآورد. )

( در آن حال كه در آستانه مرگ، و ترك دنيا، و جدايى با دوستان52565- 52584 بود، ناگهان اندوهى سخت به او روى آورد، فهم و دركش را گرفت، زبانش به

( چه مطالب مهمى را مىبايست بگويد كه زبانش52585- 52608خشكى گراييد. ) از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناكى را از شخص بزرگى كه احترامش را نگه مىداشت، يا فرد خردسالى كه به او ترحم مىكرد، مىشنيد و خود را به كرى

( همانا مرگ سختىهايى دارد كه هراس انگيز و وصف52609- 52632مىزد. )ناشدنى است، و برتر از آن است كه عقلهاى اهل دنيا آن را درك كند.

(52648 -52633( )1222)

222ترجمه خطبه

سوره نور، »و صبح و شام در آن خانهها تسبيح مىگويند،37)به هنگام تالوت آيه مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن ياد خدا غافل

(، فرمود(52649- 52672نمىكند« )

455نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

ارزش ياد خدا1

همانا خداى سبحان و بزرگ، ياد خود را روشنى بخش دلها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوايى بشنود، و چشم پس از كم نورى بنگرد، و انسان پس از دشمنى رام

(، خداوند كه نعمتهاى او گران قدر است، در دورانهاى52673- 52695گردد ) مختلف روزگار، و در دوران جدايى از رسالت »تا آمدن پيامبرى پس از پيامبرى

ديگر« بندگانى داشته كه با آنان در گوش جانشان زمزمه مىكرد، و در درونعقلشان با آنان سخن مىگفت.

آنان چراغ هدايت را با نور بيدارى در گوشها و ديدهها و دلها بر مىافروختند ) (، روزهاى خدايى را به ياد مىآورند و مردم را از جالل و بزرگى52696- 52727

خدا مىترساندند.

آنان نشانههاى روشن خدا در بيابانهايند، آن را كه راه ميانه در پيش گرفت مىستودند، و به رستگارى بشارت مىدادند، و روش آن را كه به جانب چپ يا راست

(،52728- 52759كشانده مىشد، زشت مىشمردند، و از نابودى هشدار مىدادند )همچنان چراغ تاريكىها، و راهنماى پرتگاهها بودند.

(52769 -52760)

صفات ياد آوران )اهل ذكر(2

همانا مردمى هستند كه ذكر خدا را به جاى دنيا برگزيدند، كه هيچ تجارتى يا خريد و -52788فروشى، آنها را از ياد خدا باز نمىدارد. با ياد خدا روزگار مىگذرانند )

(، و غافالن را با هشدارهاى خود، از كيفرهاى الهى مىترسانند به عدالت52770 فرمان مىدهند، و خود عدالت گسترند، از بدىها نهى مىكنند و خود از آنها پرهيز

( با اينكه در دنيا زندگى مىكنند گويا آن را رها كرده به52789- 52810دارند. ) آخرت پيوستهاند، سراى ديگر را مشاهده كرده، گويا از مسائل پنهان برزخيان و مدت طوالنى اقامتشان آگاهى دارند، و گويا قيامت وعدههاى خود را براى آنان

(، آنان پردهها را براى مردم دنيا52811- 52836تحقق بخشيده است ) برداشتهاند، مىبينند آنچه را كه مردم نمىنگرند، و مىشنوند آنچه را كه مردم

( اگر اهل ذكر را در انديشه خود آورى و مقامات52837- 52853نمىشنوند. ) ستوده آنان و مجالس آشكارشان را بنگرى، مىبينى كه آنان نامههاى اعمال خود را

گشوده، و براى حسابرسى آمادهاند، كه همه را جبران كنند، و در انديشهاند، در

كدام يك از اعمال كوچك و بزرگى كه به آنان فرمان داده شده، كوتاهى كردهاند، (، بار52854- 52885يا چه اعمالى كه از آن نهى شده بودند مرتكب گرديدهاند )

سنگين گناهان خويش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند، گريه در گلويشان شكسته، و با ناله و فرياد مىگريند و با يكديگر گفتگو دارند، در پيشگاه

( آنان نشانههاى52886- 52907پروردگار خويش به پشيمانى اعتراف دارند. ) هدايت، و چراغهاى روشنگر تاريكىها مىباشند، فرشتگان آنان را در ميان گرفته، و

آرامش بر آنها مىبارند، درهاى آسمان به رويشان گشوده، و مقام ارزشمندى براى آنان آماده كردهاند، مقامى كه خداوند با نظر رحمت به آن مىنگرد، و از تالش آنها

(، دست به دعا برداشته، و52908- 52942خشنود، و منزلت آنها را مىستايد )آمرزش الهى مىطلبند. در گرو نيازمندى فضل خدا،

457نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

و اسيران بزرگى اويند، غم و اندوه طوالنى دلهايشان را مجروح، و گريههاى پياپى ( دست آنان به طرف تمام درهاى52943- 52962چشمهايشان را آزرده است. )

اميدوارى خدا دراز است، از كسى درخواست مىكنند كه بخشش او را كاستى، و (، پس اكنون به خاطر52963- 52981درخواست كنندگان او را نوميدى نيست )

خودت، حساب خويش را بررسى كن زيرا ديگران حسابرسى غير از تو دارند.

(52991 -52982( )1223)

223ترجمه خطبه

سوره انفطار، »اى انسان، چه چيز تو را در برابر پروردگار6)به هنگام تالوت آيه (52992- 53006كريمت مغرور ساخته است« فرمود( )

هشدار از غرور زدگىها1

برهان گناهكار، نادرستترين برهانها است، و عذرش از توجيه هر فريب خوردهاى ( اى انسان!53007- 53017بى اساستر، و خوشحالى او از عدم آگاهى است. )

چه چيز تو را بر گناه جرأت داده؟ و در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ و بر ( آيا بيمارى تو را درمان53018- 53033نابودى خود عالقهمند كرده است؟ )

نيست؟ و خواب زدگى تو بيدارى ندارد؟ چرا آنگونه كه به ديگران رحم مىكنى، به چه بسا كسى را در آفتاب سوزان مىبينى277(53034- 53052خود رحم نمىكنى؟ )

بر او سايه مىافكنى يا بيمارى را مىنگرى كه سخت ناتوان است، از روى دلسوزى بر او اشك مىريزى، اما چه چيز تو را بر بيمارى خود بى تفاوت كرده؟ و بر

277 µµ(1هµµزرگ بµµد بµµتورات خداونµµثابت مىكند كه انسان بايد در پرتو وحى الهى و عمل به دس )( اين رهنمود امام) ع كمال واقعى برسد، پس خود اصالت ندارد كه هر چه بخواهد انجام دهد، چون خود را نمىشناسد، و انسµµان موجµµودى

( بنويسµµد، پس اومانيسمCATALOGUEناشµµناخته اسµµت، نمىتوانµµد بµµراى خµµود دسµµتور العمµµل زنµµدگى) كµµاتولوگHUMANISMو اگزيستانسياليسم EXISTENTIALISM.نمىتوانند صحيح باشد

مصيبتهاى خود شكيبا و از گريه بر حال خويشتن باز داشته است؟ در حالى كه هيچ ( چگونه ترس از فرود53053- 53087چيز براى تو عزيزتر از جانت نيست! )

آمدن بال، شب هنگام تو را بيدار نكرده است؟ كه در گناه غوطهور، و در پنجه قهرالهى مبتال شدهاى؟

چگونه بودن2

پس سستى دل را با استقامت درمان كن، و خواب زدگى چشمانت را با بيدارى از (، و اطاعت خدا را بپذير، و با ياد خدا انس گير، و ياد53088- 53114ميان بردار )

آر كه تو از خدا روى گردانى و در همان لحظه او روى به تو دارد، و تو را به عفو خويش مىخواند، و با كرم خويش مىپوشاند! در حالى كه تو از خدا بريده به غير او

( پس چه نيرومند و بزرگوار است خدا! و چه ناتوان53115- 53141توجه دارى! ) و بى مقدارى تو، كه بر عصيان او جرأت دارى، در حالى كه تو را در پرتو نعمتخود قرار داده، و در سايه رحمت او آرميدهاى، نه بخشش خود را از تو گرفته،

______________________________ ( اين رهنمود امام )ع( ثابت مىكند كه انسان بايد در پرتو وحى الهى و عمل به1)

دستورات خداوند بزرگ به كمال واقعى برسد، پس خود اصالت ندارد كه هر چه بخواهد انجام دهد، چون خود را نمىشناسد، و انسان موجودى ناشناخته است،

( بنويسد، پس CATALOGUEنمىتواند براى خود دستور العمل زندگى )كاتولوگ نمىتوانند صحيح EXISTENTIALISMو اگزيستانسياليسم HUMANISMاومانيسم

باشد.

459نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

( بلكه چشم بر هم زدنى،53142- 53173و نه پرده اسرار تو را دريده است. ) بىاحسان خدا زنده نبودى در حالى كه يا در نعمتهاى او غرق بودى، يا از گناهان تو پرده پوشى شد، و يا بال و مصيبتى را از تو دور ساخته است، پس چه فكر مىكنى

( به خدا سوگند اگر اين رفتار ميان دو53174- 53197اگر او را اطاعت كنى؟ ) نفر كه در توانايى و قدرت برابر بودند وجود داشت )و تو يكى از آن دو بودى( تو

نخستين كسى بودى كه خود را بر زشتى اخالق، و نادرستى كردار محكوم مىكردى.(53222 -53198)278

دنيا شناسى3

به حق مىگويم آيا دنيا تو را فريفته است؟ يا تو خود فريفته دنيايى؟ دنيا عبرتها را براى تو آشكار، و تو را به تساوى دعوت كرد، دنيا با دردهايى كه در جسم تو

مىگذارد، و با كاهشى كه در توانايى تو ايجاد مىكند، راستگوتر از آن است كه به تو ) اصالت فرد(ANDIVIDUALISM( نفى تفكر: انديويد و آليسم1) 278

( چه بسا نصيحت كنندهاى از53223- 53260دروغ بگويد، و يا مغرورت سازد. ) ( اگر دنيا53261- 53271دنيا را متهم كردى، و راستگويى را دروغگو پنداشتى! )

را از روى شهرهاى ويران شده، و خانههاى درهم فرو ريخته بشناسى، آن را يادآورى دلسوز، و اندرز دهندهاى گويا مىيابى، كه چونان دوستى مهربان از تباهى و

( دنيا چه خوب خانهاى است براى آن53272- 53293نابودى تو نگران است. ) كس كه آن را جاودانه نپندارد، و خوب محلى است براى آن كس كه آن را وطن

خويش انتخاب نكند. سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت، كسانى هستند كه امروز279(53294- 53316از حرام آن مىگريزند. )

انسان و رستاخيز4

آنگاه كه زمين سخت بلرزد، و نشانههاى هولناك قيامت تحقق پذيرد، و پيروان هر دينى به آن ملحق شوند، و هر پرستش كننده به معبود خود، و هر اطاعت كنندهاى

(، نه چشمى بر خالف عدالت و برابرى در53317- 53337به فرمانده خود رسد ) -53356هوا گشوده، و نه قدمى بر خالف حق، آهسته در زمين نهاده مىشود )

(، در آن روز چه دليلهايى كه باطل مىگردد، و عذرهايى كه پذيرفته53338 نمىشود! پس در جستجوى عذرى باش كه پذيرفته شود، و دليلى بجوى كه استوار

باشد، و از دنياى فانى براى آخرت جاويدان توشه بردار، و براى سفر آخرت وسائلالزم را آماده كن، و چشم به برق نجات بدوز، و بار سفر بربند.

(53396 -53357( )1224)

224ترجمه خطبه

)اين سخنرانى در شهر كوفه در دوران زمامدارى آن حضرت ايراد شد(

پرهيز از ستمكارى1

به سر ببرم، و يا با غل280سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى مالقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال

(53397- 53435عمومى را غصب كرده باشم. )

______________________________)اصالت فرد( ANDIVIDUALISM( نفى تفكر: انديويد و آليسم1)

)بد بينى و بيزارى از جهان و دنيا( و اثبات PESSIMISM( نفى: پسى ميسم2)هدفدارى انسان

) بد بينى و بيزارى از جهان و دنيا( و اثبات هدفدارى انسانPESSIMISM( نفى: پسى ميسم2) 279( خارى سه شعبه كه خوراك شتران است و سخت گزنده است.3) 280

( خارى سه شعبه كه خوراك شتران است و سخت گزنده است.3)

461نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدنپيش مىرود، و در خاك، زمانى طوالنى اقامت مىكند؟

(53449 -53436)

پرهيز از امتياز خواهى2

را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من281به خدا سوگند، برادرم عقيل از گندمهاى بيت المال را به او ببخشم. كودكانش را282درخواست داشت تا يك من

ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ ( پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار53450- 53475شده بودند. )

مىكرد، چون به گفتههاى او گوش دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مىكنم، -53495و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادالنه خود دست بر مىدارم )

(، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم،53476 -53516پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد. )

( به او گفتم، اى عقيل، گريه كنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مىنالى53496 كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است؟ اما مرا به آتش دوزخى مىخوانى كه خداى جبارش با خشم خود آن را گداخته است؟ تو از حرارت ناچيز مىنالى و من از

( و از اين حادثه شگفت آورتر اينكه53517- 53545حرارت آتش الهى ننالم؟ ) و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت،283شب هنگام كسى به ديدار ما آمد

معجونى در آن ظرف بود چنان از آن متنفر شدم كه گويا آن را با آب دهان مار ( به او گفتم: هديه است؟53546- 53563سمى، يا قى كرده آن مخلوط كردند! )

يا زكات يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلمحرام است. گفت: نه، نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.

گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى؟ يا ( به خدا53564- 53601عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مىگويى؟ )

سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچهاى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد! و

-53632همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده ملخ پستتر است! )

281 µµ(1 حضرت ابو طالب، چهار پسر داشت كه با يكديگر )ل،10µµالب، عقيµµسال فاصله سنى داشتند به نامهاى: ط جعفر و على عليه السالم. قريش در جنگ بدر عقيل را به اجبار همراه خود آوردند كه اسير شد و با دادن» فدا« آزاد شده به مكه بازگشت، و پيش از صلح حديبيه مسلمان شد و به مدينه هجرت كرد، و در جنگ موتµµه همµµراه بµµرادرش

جعفر شركت داشت.( صاع: پيمانهاى به وزن سه كيلو گرم است.2) 282283 µµ(3،ودµµيدگى شµµنوشتند كه اشعث بن قيس بود. چون قرار بود فرداى آن روز دادگاه اسالمى به پرونده او رس )

شبانه حلوا را خدمت امام برد تا به خيال شيطانى خود، قلب آن حضرت را نسبت به خود تغيير دهد.

( على را با نعمتهاى فنا پذير، و لذتهاى ناپايدار چه كار؟! به خدا پناه مىبريم53602از خفتن عقل، و زشتى لغزشها، و از او يارى مىجوييم.

(53652 -53633( )1225)

225ترجمه خطبه

يارى خواستن از خدا در مشكالت اقتصادى

خدايا آبرويم را با بى نيازى نگهدار، و با تنگدستى شخصيت مرا لكه دار مفرما، كه از روزى خواران تو روزى خواهم، و از بدكاران عفو و بخشش طلبم! مرا در

ستودن آن كس كه به من عطايى فرمود موفق فرما، و در نكوهش آن كس كه از (، در صورتى كه در پشت پرده،53653- 53688من دريغ داشت آزمايش فرما )

اختيار هر بخشش و دريغى در دست تو است و تو بر همه چيز توانايى.

(53703 -53689)

______________________________ سال فاصله سنى داشتند10( حضرت ابو طالب، چهار پسر داشت كه با يكديگر 1)

به نامهاى: طالب، عقيل، جعفر و على عليه السالم. قريش در جنگ بدر عقيل را به اجبار همراه خود آوردند كه اسير شد و با دادن »فدا« آزاد شده به مكه بازگشت، و پيش از صلح حديبيه مسلمان شد و به مدينه هجرت كرد، و در جنگ موته همراه

برادرش جعفر شركت داشت.

( صاع: پيمانهاى به وزن سه كيلو گرم است.2)

( نوشتند كه اشعث بن قيس بود. چون قرار بود فرداى آن روز دادگاه اسالمى3) به پرونده او رسيدگى شود، شبانه حلوا را خدمت امام برد تا به خيال شيطانى

خود، قلب آن حضرت را نسبت به خود تغيير دهد.

463نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1226)

226ترجمه خطبه

دنيا شناسى1

دنيا خانهاى است پوشيده از بالها، به حيله و نيرنگ شناخته شده، نه حاالت آن پايدار، و نه مردم آن از سالمت برخوردارند، داراى تحوالت گوناگون، و دورانهاى

(53704- 53737رنگارنگ، زندگى در آن نكوهيده، و امنيت در آن نابود است. )

اهل دنيا همواره هدف تيرهاى بال هستند كه با تيرهايش آنها را مىكوبيد، و با مرگآنها را نابود مىكند.

(53748 -53738)

عبرت گرفتن از دنيا2

اى بندگان خدا! بدانيد، شما و آنان كه در اين دنيا زندگى مىكنيد، بر همان راهى مىرويد كه گذشتگان پيمودند! آنان زندگانىشان از شما طوالنىتر، خانههاىشان آبادتر،

(، كه ناگهان صداهايشان خاموش،53749- 53777و آثارشان از شما بيشتر بود ) و وزش بادها در سرزمينشان ساكت، و اجسادشان پوسيده، و سرزمينشان خالى،

( قصرهاى بلند و محكم، و بساط عيش و53778- 53792و آثارشان ناپديد شد! )بالشهاى نرم را به سنگها و آجرها، و قبرهاى به هم چسبيده تبديل كردند:

گورهايى كه بناى آن بر خرابى، و با خاك ساخته شده است، گورها به هم نزديك (، در وادى وحشتناك به53793- 53821اما ساكنان آنها از هم دور و غريبند )

ظاهر آرام اما گرفتارند، نه در جايى كه وطن گرفتند انس مىگيرند، و نه با همسايگان ارتباطى دارند، در صورتى كه با يكديگر نزديك، و در كنار هم جاى دارند.

( چگونه يكديگر را ديدار كنند در حالى كه فرسودگى آنها را در53822- 53846) (53847- 53861هم كوبيده، و سنگ و خاك آنان را در كام خود فرو برده است. )

شما هم راهى را خواهيد رفت كه آنان رفتهاند، و در گرو خانههايى قرار خواهيد -53877گرفت كه آنها قرار دارند، و گورها شما را به امانت خواهد پذيرفت )

(، پس چگونه خواهيد بود كه عمر شما به سر آيد؟ و مردگان از قبرها53862برخيزيد؟

»در آن هنگام كه هر كس به اعمال از پيش فرستاده آزمايش مىشود، و به سوى خدا كه موال و سرپرست آنهاست باز مىگردد، و هر دروغى را كه مىبافتند براى آنان

سودى نخواهد داشت«.

(53904 -53878)

465نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1227)

227ترجمه خطبه

يكى از دعاهاى امام عليه السالم

خدايا! تو با دوستانت از همه انس گيرندهترى، و بر طرف كننده نيازهاى توكل كنندگانى، بر اسرار پنهانشان آگاه، و به آنچه در دل دارند آشنايى، و از ديدگاههاى

آنان با خبر، و رازشان نزد تو آشكار، و دلهايشان در حسرت ديدار تو داغدار است (، اگر تنهايى و غربت به وحشتشان اندازد ياد تو آرامشان مىكند،53905- 53945)

اگر مصيبتها بر آنان فرود آيد، به تو پناه مىبرند، و روى به درگاه تو دارند، زيرا مىدانند كه سر رشته كارها به دست توست، و همه كارها از خواست تو نشأت

( خدايا! اگر براى خواستن درمانده شوم، يا راه پرسيدن53946- 53968مىگيرد. ) را ندانم، تو مرا به اصالح كارم راهنمايى فرما، و جانم را به آنچه مايه رستگارى

من است هدايت كن، كه چنين كارى از راهنمايىهاى تو بدور، و از كفايتهاى تو ( خدايا، مرا با بخشش خود بپذير، و با عدل53969- 53995ناشناخته نيست. )

خويش، با من رفتار مكن!

(54004 -53996( )1228)

228ترجمه خطبه

284)در تعريف سلمان فارسى كه قبل از پيدايش فتنهها درگذشت(

ويژگىهاى سلمان فارسى

خدا او را در آنچه آزمايش كرد پاداش خير دهد، كه كجىها را راست، و بيمارىها را درمان، و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به پاداشت، و فتنهها را پشت

(، با دامن پاك، و عيبى اندك، درگذشت، به نيكىهاى54005- 54028سر گذاشت ) دنيا رسيده و از بدىهاى آن رهايى يافت، وظائف خود نسبت به پروردگارش را

( خود رفت و54029- 54045انجام داد، و چنانكه بايد از كيفر الهى مىترسيد. ) مردم را پراكنده بر جاى گذاشت، كه نه گمراه، راه خويش شناخت، و نه هدايت

شده به يقين رسيد.

(54059 -54046( )1229)

229ترجمه خطبه

)وصف روز بيعت مردم با امام عليه السالم كه شبيه اين خطبه در عبارات گذشته(54060- 54076آمد( )

ويژگىهاى بيعت مردم با امام

دست مرا براى بيعت مىگشوديد و من مىبستم، شما آن را به سوى خود مىكشيديدو من آن را مىگرفتم!

284 µ(1كه دخترش خدمت عموى بزرگوار، سيد )( مرحوم شهرستانى نقل مىكند كه در نسخه خطى سيد رضى) ره مرتضى، آن را مىآموخت، نام سلمان فارسى در ابتداى اين خطبه نوشته شده بµµود. و همين درسµµت اسµµت، زيµµرا بµµا بررسى ديگر خطبههاى نهج البالغه، و شناخت تفكرات امام عليه السالم و بررسى صحيح زندگانى يµµاران امµµام عليµµه السالم اين حقيقت روشن مىشود كه شخص ياد شده بايد سلمان فارسى يا مالك اشتر باشµµد و ديگµµر احتمµµاالتى كµµه

داده شده است با عصمت و اعتقادات امام عليه السالم سازگار نيست.

______________________________ ( مرحوم شهرستانى نقل مىكند كه در نسخه خطى سيد رضى )ره( كه دخترش1)

خدمت عموى بزرگوار، سيد مرتضى، آن را مىآموخت، نام سلمان فارسى در ابتداى اين خطبه نوشته شده بود. و همين درست است، زيرا با بررسى ديگر

خطبههاى نهج البالغه، و شناخت تفكرات امام عليه السالم و بررسى صحيح زندگانى ياران امام عليه السالم اين حقيقت روشن مىشود كه شخص ياد شده بايد سلمان فارسى يا مالك اشتر باشد و ديگر احتماالتى كه داده شده است با عصمت

و اعتقادات امام عليه السالم سازگار نيست.

467نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

سپس چونان شتران تشنه كه به طرف آبشخور هجوم مىآورند بر من هجوم آورديد (، تا آن كه بند كفشم پاره شد، و عبا از دوشم افتاد، و افراد54077- 54093)

ناتوان پايمال گرديدند. آنچنان مردم در بيعت با من خشنود بودند كه خردساالن شادمان، و پيران براى بيعت كردن، لرزان به راه افتادند، و بيماران بر دوش

.285(!54094- 54125خويشان سوار، و دختران، جوان بى نقاب به صحنه آمدند )

(1230)

230ترجمه خطبه

پرهيزكارى و عمل1

همانا ترس از خدا كليد هر در بسته، و ذخيره رستاخيز، و عامل آزادگى از هر گونه بردگى، و نجات از هر گونه هالكت است. در پرتو پرهيزكارى، تالشگران پيروز،

(54126- 54160پرواكنندگان از گناه رستگار، و به هر آرزويى مىتوان رسيد. ) مردم! عمل كنيد كه عمل نيكو به سوى خدا باال مىرود، و توبه سودمند است، ودعا به اجابت مىرسد، و آرامش برقرار، و قلمهاى فرشتگان در جريان است. )

( به سوى اعمال نيكو بشتابيد پيش از آن كه عمرتان پايان پذيرد،54161- 54178يا بيمارى مانع شود، و يا تير مرگ شما را هدف قرار دهد.

ضرورت ياد مرگ2

مرگ نابود كننده لذتها، تيره كننده خواهشهاى نفسانى، و دور كننده اهداف شماست، مرگ ديدار كنندهاى دوست نداشتنى، هماوردى شكست ناپذير و كينه

(، دامهاى خود را هم اكنون54179- 54210توزى است كه بازخواست نمىشود ) بر دست و پاى شما آويخته، و سختىهايش شما را فرا گرفته، و تيرهاى خود را به

285 µµ(1ومت: دسپوتيسمµµومت و نفى حكµµردم در حكµالت مµµردمى و دخµاثبات: حكومت م )msitopseDومتµµحك ( DEMOCRACYاستبدادى( البته مراد مردم مسلمانى مىباشµµند كµµه در پرتµµو وحى انتخµµاب مىكننµµد، و نقµµد دموكراسى

) حكومت اكثريت مردم(، زيرا رأى اكثريت مردم در پرتو وحى قانونى است.

سوى شما پرتاب كرده است. قهرش بزرگ، و دشمنى او پياپى و تيرش خطا ( چه زود است كه سايههاى مرگ، و شدت دردهاى آن،54211- 54231نمىكند. )

و تيرگىهاى لحظه جان كندن، و بيهوشى سكرات مرگ، و ناراحتى و خارج شدنروح از بدن، و تاريكى چشم پوشيدن از دنيا، و تلخى خاطرهها، شما را فرا گيرد. )

( پس ممكن است ناگهان مرگ بر شما هجوم آورد، و54232- 54254 گفتگوهايتان را خاموش، و جمعيت شما را پراكنده، و نشانههاى شما را نابود، و خانههاى شما را خالى، و ميراث خواران شما را بر انگيزد تا ارث شما را تقسيم كنند، آنان يا دوستان نزديكند كه به هنگام مرگ نفعى نمىرسانند، يا نزديكان غم زدهاى كه نمىتوانند جلوى مرگ را بگيرند، يا سرزنش كنندگانى كه گريه و زارى

نمىكنند.

(54289 -54255)

سفارش به نيكوكارى3

بر شما باد به تالش و كوشش، آمادگى و آماده شدن، و جمع آورى زاد و توشه ( دنيا شما را مغرور نسازد،54290- 54304آخرت و در دوران زندگى دنيا. )

چنانكه گذشتگان شما و امتهاى پيشين را در قرون سپرى شده مغرور ساخت.

آنان كه دنيا را دوشيدند، به غفلت زدگى در دنيا گرفتار آمدند، فرصتها را از دستدادند،

______________________________( اثبات: حكومت مردمى و دخالت مردم در حكومت و نفى حكومت: دسپوتيسم1)

msitopseD حكومت استبدادى( البته مراد مردم مسلمانى مىباشند كه در پرتو( )حكومت اكثريت مردم(، DEMOCRACYوحى انتخاب مىكنند، و نقد دموكراسى

زيرا رأى اكثريت مردم در پرتو وحى قانونى است.

469نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(، سرانجام خانههايشان54305- 54332و تازههاى آن را فرسوده ساختند ) گورستان، و سرمايههايشان ارث اين و آن گرديد، آنان كه نزديكشان را نمىشناسند،

-54353و به گريه كنندگان خود توجهى ندارند، و نه دعوتى را پاسخ مىگويند. ) ( مردم! از دنياى حرام بپرهيزيد، كه حيلهگر و فريبنده و نيرنگباز است،54333

بخشندهاى باز پس گيرنده، و پوشندهاى برهنه كننده است، آسايش دنيا بى دوام، وسختىهايش بى پايان، و بالهايش دائمى است.

(54374 -54354)

دنيا و زاهدان4

زاهدان گروهى از مردم دنيايند كه دنيا پرست نمىباشند، پس در دنيا زندگى مىكنند اما آلودگى دنيا پرستان را ندارند، در دنيا با آگاهى و بصيرت عمل مىكنند، و در ترك

(، بدنهايشان به گونهاى در تالش و54375- 54402زشتىها از همه پيشى مىگيرند ) حركت است كه گويا ميان مردم آخرتند، اهل دنيا را مىنگرند كه مرگ بدنها را

بزرگ مىشمارند، اما آنها مرگ دلهاى زندگان را بزرگتر مىدانند.

(54422 -54403( )1231)

231ترجمه خطبه

36 هنگام حركت به سوى بصره در سال 286)اين سخنرانى در سرزمين »ذى قار«(54423- 54440هجرى ايراد شد و واقدى آن را در كتاب »جمل« نقل كرد( )

ويژگى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم

پيامبر اسالم صلى الله عليه و آله و سلم آنچه را كه به ابالغ شد آشكار كرد، و ( او شكافهاى اجتماعى را به54441- 54448پيامهاى پروردگارش را رساند. )

وحدت اصالح، و فاصلهها را به هم پيوند داد و پس از آن كه آتش دشمنىها وكينههاى بر افروخته در دلها راه يافته بود، ميان خويشاوندان يگانگى بر قرار كرد.

(54473 -54449( )1232)

232ترجمه خطبه

از ياران امام بود و درخواست مالى داشت، در جوابش287)عبد الله بن زمعة(54474- 54500فرمود( )

احتياط در مصرف بيت المال

اين اموال كه مىبينى نه مال من و نه از آن توست، غنيمتى گرد آمده از مسلمانان است كه با شمشيرهاى خود به دست آوردند، اگر تو در جهاد همراهشان بودى،

سهمى چونان سهم آنان داشتى، و گر نه دسترنج آنان خوراك ديگران نخواهد بود.

(54532 -54501)

286 µ(1ذى قار: نام سرزمينى است در نزديكى شهر بصره، كه جنگ اعراب و ايران پيش از اسالم در آن جا اتفاق ) افتاده است.

( عبد الله ابن زمعه كسى است كه پدر و عمو و برادرش در جنگ بدر به دست مسلمانان كشته شدند، جد او2) 287 أسود، رسول خدا را فراوان آزار مىداد، اما او از شيعيان امام على عليه السالم شµµد و فكµµر مىكµµرد، در تقسµµيم بيت

المال به او بيشتر توجه مىشود. اما پاسخ قاطع امام او را بيدار كرد.

______________________________ ( ذى قار: نام سرزمينى است در نزديكى شهر بصره، كه جنگ اعراب و ايران1)

پيش از اسالم در آن جا اتفاق افتاده است.

( عبد الله ابن زمعه كسى است كه پدر و عمو و برادرش در جنگ بدر به دست2) مسلمانان كشته شدند، جد او أسود، رسول خدا را فراوان آزار مىداد، اما او از

شيعيان امام على عليه السالم شد و فكر مىكرد، در تقسيم بيت المال به او بيشترتوجه مىشود. اما پاسخ قاطع امام او را بيدار كرد.

471نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1233)

233ترجمه خطبه

)هنگامى كه »جعدة بن هبيرة« خواهر زاده امام عليه السالم نتوانست در حضورآن حضرت سخن بگويد فرمود(

فصاحت و بالغت اهل بيت عليهم السالم1

آگاه باشيد، همانا زبان، پارهاى از وجود انسان است، اگر آمادگى نداشته باشد، (،54533- 54572سخن نمىگويد، و به هنگام آمادگى، گفتار او را مهلت نمىدهد )

همانا ما اميران سخن مىباشيم، درخت سخن در ما ريشه دوانده، و شاخههاى آن288(54573- 54584بر ما سايه افكنده است. )

علل سقوط جامعه انسانى2

خدا شما را رحمت كند، بدانيد كه همانا شما در روزگارى هستيد كه گوينده حق (،54585- 54606اندك، و زبان از راستگويى عاجز، و حق طلبان بى ارزشند )

مردم گرفتار گناه، و به سازشكارى همداستانند، جوانانشان بد اخالق، و پير مردانشان گنه كار، و عالمشان دو رو، و نزديكانشان سود جوينده، نه

خردساالنشان بزرگان را احترام مىكنند و نه توانگرانشان دست مستمندان رامىگيرند.

(54633 -54607( )1234)

234ترجمه خطبه

) علم خطابه و سخنورى(ORATION( اشاره به علم: اوراشن1) 288

)ذعلب يمانى از جمله احمد بن قتيبة، از عبد الله بن يزيد، از مالك بن دحيه نقلكرد كه در حضور امام از علت تفاوتهاى ميان مردم پرسيدند، امام فرمود( )

54667 -54634)

علل تفاوتها ميان انسانها

علت تفاوتهاى ميان مردم، گوناگونى سرشت آنان است، زيرا آدميان در آغاز، تركيبى از خاك شور و شيرين، سخت و نرم، بودند، پس آنان به ميزان نزديك بودن

-54698خاكشان با هم نزديك، و به اندازه دورى آن از هم دور و متفاوتند )54668)289.

يكى زيبا روى و كم خرد، و ديگرى بلند قامت و كم همت، يكى زشت روى و و خوش فكر، يكى پاك سرشت و بد اخالق، ديگرى290نيكوكار، ديگرى كوتاه قامت

-54732خوش قلب و آشفته عقل، و آن ديگرى سخنورى دل آگاه است! )54699)291

(1235)

235ترجمه خطبه

-54747)به هنگام غسل دادن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود( )54733)

در سوگ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم

______________________________)علم خطابه و سخنورى( ORATION( اشاره به علم: اوراشن1)

)نژاد شناسى( و علم: اتنولوژى EUGENICS( اشاره به علم: يوژنيكس2)ETHNOLOGY )نژاد شناسى(

)شكل شناسى( و فيزيونومى MORPHOLOGY( اشاره به علم: مرفولوژى3)PHYSIOGNOMY )قيافه شناسى(

( اين خطبه بسيارى از مشكالت علمى نسبت به پيدايش نژادها و تفاوتهاى4) روانى و جسمى انسانها را بر طرف مىسازد، و شبهات مربوط به عدل الهى را

) نژاد شناسى(ETHNOLOGY ) نژاد شناسى( و علم: اتنولوژىEUGENICS( اشاره به علم: يوژنيكس2) 289290 µµ(3وژىµµه علم: مرفولµµاره بµµاش )MORPHOLOGYيزيونومىµµى( و فµµكل شناسµµش ( PHYSIOGNOMYهµµقياف (

شناسى(291 µ(4رµانها را بµمى انسµاى روانى و جسµا و تفاوتهµاين خطبه بسيارى از مشكالت علمى نسبت به پيدايش نژاده )

طرف مىسازد، و شبهات مربوط به عدل الهى را پاسخ مىدهد كه تفاوتها، علل و عوامل طبيعى داشته و به انتخاب واختيار و نوع تغذيه و شرائط جغرافيايى محيط زيست ارتباط دارد.

پاسخ مىدهد كه تفاوتها، علل و عوامل طبيعى داشته و به انتخاب و اختيار و نوعتغذيه و شرائط جغرافيايى محيط زيست ارتباط دارد.

473نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! با مرگ تو رشتهاى پاره شد كه در مرگ ديگران اينگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پيامبرى، و فرود آمدن پيام و اخبار

آسمانى گسست.

(، و54748- 54775مصيبت تو، ديگر مصيبت ديدگان را به شكيبايى واداشت )همه را در مصيبت تو يكسان عزادار كرد.

اگر به شكيبايى امر نمىكردى، و از بىتابى نهى نمىفرمودى، آنقدر اشك مىريختم تا اشكهايم تمام شود، و اين درد جانكاه هميشه در من مىماند، و اندوهم جاودانه مىشد، كه همه اينها در مصيب تو ناچيز است! چه بايد كرد كه زندگى را دوباره

(، پدر و مادرم54776- 54816نمىتوان بازگرداند، و مرگ را نمىشود مانع شد )فداى تو! ما را در پيشگاه پروردگارت ياد كن، و در خاطر خود نگهدار!

(54827 -54817( )1236)

236ترجمه خطبه

)از هجرت و پيوستن به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سخن مىگويد( )54845 -54828)

ياد مشكالت هجرت

خود را در راهى قرار دادم كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رفته بود، و همه.292(54846- 54857جا از او پرسيدم تا به سرزمين »عرج« رسيدم )

»اين جمالت در يك سخن طوالنى آمده است، جمله

»فأطأ ذكره«

)در همه جا از او مىپرسيدم.( يكى از سخنانى است كه در اوج فصاحت قرار دارد، يعنى خبر حركت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از ابتداء حركت تا پايان به من

مىرسيد، كه امام اين معنا را با كناية آورده است(292 µ(1عرج: يكى از منزلگاههاى بين مكه و مدينه است، وقتى امام عليه السالم زنان و فرزندان رسول خدا صلى )

الله عليه و آله و سلم را با پاى پياده از مكه تا محله قبا در مدينه رساند پاهاى آن حضµµرت ورم كµµرد، و خµµونين شµµد. پيامبر در منزل» كلثوم بن هدم« بودند، وقتى نگاهش به پاهµاى امµام على عليµµه السµµالم افتµµاد اشµك در چشµمان آن

حضرت حلقه زد.

(54904 -54858( )1237)

237ترجمه خطبه

سفارش به نيكوكارى

حال كه زنده و برقراريد، پس عمل نيكو انجام دهيد، زيرا پروندهها گشوده، راهتوبه آماده، و خدا فراريان را فرا مىخواند، و بدكاران اميد بازگشت دارند.

عمل كنيد، پيش از آن كه چراغ عمل خاموش، و فرصت پايان يافته، و اجل (54905- 54948فرارسيده، و در توبه بسته، و فرشتگان به آسمان پرواز كنند. )

پس هر كسى با تالش خود براى خود، از روزگار زندگانى براى ايام پس از مرگ، از دنياى فنا پذير براى جهان پايدار، و از گذرگاه دنيا براى زندگى جاودانه آخرت،

(، انسان بايد از خدا بترسد، زيرا تا لحظه مرگ54949- 54966توشه برگيرد ) فرصت داده شده، و مهلت عمل نيكو دارد. انسان بايد نفس را مهار زند، و آن را

در اختيار گرفته از طغيان و گناهان باز دارد، و زمام آن را به سوى اطاعتپروردگار بكشاند.

(54996 -54967)

______________________________ ( عرج: يكى از منزلگاههاى بين مكه و مدينه است، وقتى امام عليه السالم زنان1)

و فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را با پاى پياده از مكه تا محله قبا در مدينه رساند پاهاى آن حضرت ورم كرد، و خونين شد. پيامبر در منزل

»كلثوم بن هدم« بودند، وقتى نگاهش به پاهاى امام على عليه السالم افتاد اشكدر چشمان آن حضرت حلقه زد.

475نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1238)

238ترجمه خطبه

)در باره دو داور عراق و شام و نكوهش كوفيان فرمود(

وصف شاميان1

شاميان درشت خويانى پست، بردگانى فرو مايهاند كه از هر گوشهاى گرد آمده، و ، مردمى كه سزاوار بودند احكام دين را293از گروههاى مختلفى تركيب يافتهاند

293 µµ(1طرفداران تفكر موبوكراسى )MOBOCRACYاش وµµا و اوبµµت رجالههµµد در دسµµومت بايµµكه اعتقاد دارند حك مردم عوام باشد، كه يكى از تعاريف دموكراسى هم همين است.

بياموزند، و تربيت شوند، و دانش فراگيرند، و كار آزموده شوند، و سرپرست -55039داشته باشند، و دستگيرشان كنند، و آنها را به كار مفيد وادارند. )

( آنان نه از مهاجرانند و نه از انصار، و نه آنان كه خانه و زندگى خود را54997براى مهاجران آماده كرده، و از جان و دل ايمان آوردند.

(55052 -55040)

نكوهش از انتخاب حكم2

آگاه باشيد كه شاميان در انتخاب حكم، نزديكترين فردى را كه دوست داشتند 294برگزيدند، و شما فردى را كه از همه به ناخشنودى نزديكتر بود انتخاب كرديد،

همانا سر و كار شما با عبد الله پسر قيس است كه مىگفت: »جنگ فتنه است بند ( اگر راست مىگفت55053- 55086كمانها را ببريد و شمشيرها را در نيام كنيد« )

پس چرا بدون اجبار در جنگ شركت كرده؟ و اگر دروغ مىگفت پس متهم است.

براى داورى. عبد الله بن عباس را رو در روى عمرو عاص قرار دهيد، و از فرصت مناسب استفاده كنيد، و مرزهاى دور دست كشور اسالمى را در دست خود نگه

(، آيا نمىبينيد كه شهرهاى شما ميدان نبرد شده؟ و55087- 55119داريد )خانههاى شما هدف تيرهاى دشمنان قرار گرفته است؟

(55129 -55120( )1239)

239ترجمه خطبه

)در اين خطبه از جايگاه خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سخن مىگويد(

فضائل اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم

خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مايه حيات دانش، و نابودى جهلاند، بردبارىشان شما را از دانش آنها خبر مىدهد، و ظاهرشان از صفاى باطن، و

(، هرگز با حق55130- 55158سكوتشان از حكومتهاى گفتارشان با خبر مىسازد )مخالفت نكردند، و در آن اختالف ندارند.

آنان ستونهاى استوار اسالم، و پناهگاه مردم مىباشند، حق به وسيله آنها به جايگاه خويش بازگشت، و باطل از جاى خويش رانده و نابود، و زبان باطل از ريشه كنده

( اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دين را چنانكه55159- 55187شد. ) سزاوار بود، دانستند و آموختند و بدان عمل كردند، نه آنكه شنيدند و نقل كردند،

زيرا راويان دانش بسيار، اما حفظ كنندگان و عمل كنندگان به آن اندكند.294 µµ(2ه درµµشاميان عمرو عاص، و كوفيان ابو موسى را انتخاب كردند، نام ابو موسى، عبد الله بن قيس است ك )

زمان عثمان والى كوفه گرديد، و چون امام او را عزل كرد كينهاى در دل گµµرفت، از منافقµµانى بµµود كµµه پس از بيعتغدير خم مىخواستند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ترور كنند.

(55205 -55188)

______________________________ كه اعتقاد دارند حكومت بايد در MOBOCRACY( طرفداران تفكر موبوكراسى1)

دست رجالهها و اوباش و مردم عوام باشد، كه يكى از تعاريف دموكراسى همهمين است.

( شاميان عمرو عاص، و كوفيان ابو موسى را انتخاب كردند، نام ابو موسى،2) عبد الله بن قيس است كه در زمان عثمان والى كوفه گرديد، و چون امام او را

عزل كرد كينهاى در دل گرفت، از منافقانى بود كه پس از بيعت غدير خممىخواستند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ترور كنند.

477نهج البالغة / ترجمه دشتى، ص:

(1240)

240ترجمه خطبه

هجرى وقتى عثمان محاصره شد، ابن عباس را فرستاد كه على عليه35)در سال السالم در مدينه نباشد و به باغات ينبع »محلى در اطراف مدينه« برود، كه مردم

به نام او شعار ندهند، امام رفت. وقتى احتياج شديد به يارى داشت پيغام داد و امام به مدينه برگشت. دوباره ابن عباس را فرستاد كه على عليه السالم از مدينه

(، امام فرمود(55206- 55243خارج شود )

نكوهش از موضع گيرىهاى نارواى عثمان

اى پسر عباس! عثمان جز اين نمىخواهد كه مرا سرگردان نگهدارد، گاهى بروم، و يك بار پيغام فرستاد از مدينه خارج شوم، دوباره خبر داد كه باز295زمانى برگردم،

( به خدا55244- 55277گردم، هم اكنون تو را فرستاده كه از شهر خارج شوم. )سوگند، آنقدر از او دفاع كردم كه ترسيدم گناهكار باشم!.

(55287 -55278( )1241)

241ترجمه خطبه

ران را به جهاد تشويق مىكند()در اين سخنرانى يا

تشويق براى جهاد295 µµ(1هµµضرب المثل است و پيامش همان است كه در ترجم )( يجعلني جمال ناصحا) مرا چون شتر آبكش قرار داد

آمد. دلو بزرگ چاه آب را با طنابى بر شتر مىبستند، وقتى از چاه دور مىشد دلو باال كشيده شده زمين آبيارى مىشµµدو چون به عقب بر مىگشت و به چاه نزديك مىشد دلو آب به ته چاه مىرسيد.

خدا شكر گزارى را بر عهده شما نهاده، و امر حكومت را در دست شما گذارده، و فرصت مناسب در اختيارتان قرار داده است تا براى جايزه بهشت با هم ستيز

كنيد.

(، كه55288- 55318پس كمربندها را محكم ببنديد، و دامن همت بر كمر زنيد ) به دست آوردن ارزشهاى واال با خوشگذرانى ميسر نيست! چه بسا خوابهاى شب

، و تاريكىهاى فراموشى كه همتهاى بلند را نابود296كه تصميمهاى روز را از بين بردهكرده است.

(55333 -55319)

______________________________ ( يجعلني جمال ناصحا )مرا چون شتر آبكش قرار داد( ضرب المثل است و1)

پيامش همان است كه در ترجمه آمد. دلو بزرگ چاه آب را با طنابى بر شتر مىبستند، وقتى از چاه دور مىشد دلو باال كشيده شده زمين آبيارى مىشد و چون به

عقب بر مىگشت و به چاه نزديك مىشد دلو آب به ته چاه مىرسيد.

)خواب شناسى( HYPNOLOGY( اشاره به علم: هيپنولوژى2)

) خواب شناسى(HYPNOLOGY( اشاره به علم: هيپنولوژى2) 296