مديريتي جمالت150 الي 121از شماره

وحيد مصطفي زاده

گردد، پذير امكان ناممكن كاري آنكه براياست، الزم ديگري ديدگان. نو ديدگاني

يونگ

مديريتيشماره جمله121

باشي، شرمنده خود بودن خسته از نبايد.ب نباشي آور خسته كني سعي بايد لكه

هيلزهام

مديريتيشماره جمله122

شود، فردا به مبدل امروز زمانيكه تانهفته دم اين در كه سعادتي از ها انسان

است،. بود خواهند غافل

چيني المثل ضرب

مديريتيشماره جمله123

مگذار، فردا به را امروز كار. دارد را خود تكليف روز هر

) ص ) اكرم رسول

مديريتيشماره جمله124

كن، فكر گويي مي كه آنچه به هميشه. مگو كني، مي فكر هرچه ولي

تازي المثل ضرب

مديريتيشماره جمله125

ثروتمن است تا بهتر كنيم زندگي د. بميريم ثروتمند

جانسون

مديريتيشماره جمله126

بفرستي، لعنت تاريكي به اينكه جاي به.ي كن روشن شمع ك

چيني المثل ضرب

مديريتيشماره جمله127

كس بيني مي زند، اگر نمي لبخند تو به ي. كن جستجو خود فروبسته لبان در را علت

كارنگي ديل

مديريتيشماره جمله128

شود، مي نوشته كه نيست چيزي حقيقتپنهان آ شود مي سعي كه است چيزي ن

بماند.

تولستوي

مديريتيشماره جمله129

: است اين كلمات ترين خطرناك و بدترين.ه اند جوري اين مه

تولستوي

مديريتيشماره جمله130

هستي، كه نماي چنان يا.ي نمايي مي كه باش چنان ا

بسطامي بايزيد

مديريتيشماره جمله131

زودگ چيز .هيچ نيست موفقيت از ذرتر

يوناني المثل ضرب

مديريتيشماره جمله132

از .نرويد بيشمارند آن روندگان كه راهي

مريم بن عيسي

مديريتيشماره جمله133

اختالف يك بودن ورشكسته و بودن فقير بين. دارد وجود بزرگ

م فقر ورشكستگي ولي وقتيست،دائميست.

كيوساكي رابرت

مديريتيشماره جمله134

ر خواهد مي كه كند كسي حفظ را ازيكتمان دارد، رازي كه را واقعيت اين بايد

كند.

گوته

مديريتيشماره جمله135

عدالت به كه است عقل تنها مردم بين درفكر همه زيرا است، شده كنند تقسيم مي

. عاقلند كافي اندازه به كه

دكارت

مديريتيشماره جمله136

كه است اين چيز همه از باالتر. باشيم صادق خودمان با

شكسپير

مديريتيشماره جمله137

كه است اين زندگي درس بزرگترين.گ گويند مي درست هم ها احمق اهي

چرچيل

مديريتيشماره جمله138

ج تغيير در هرگز كه هستند گروه دو تنها هان: يابند نمي

. خردان بي ترين پست و خردمندان برترين

استرن

مديريتيشماره جمله139

نخوري، زمين هرگز كه نيست آن پيروزيZ آ مجددا خوردني زمين هر از بعد كه است ن

برخيزي.

گاندي

مديريتيشماره جمله140

است، انس شده آفريده پيروزي براي انتوان نمي ولي كرد نابود توان مي را او

. داد شكست

همينگوي

مديريتيشماره جمله141

آموزد، پريدن روزي خواهد مي آنكهباال و دويدن رفتن، راه ايستادن، بايد ابتدا

. آموزد رفتن. كنند نمي آغاز پرواز با را پرواز

نيچه

مديريتيشماره جمله142

كه است چيزي آوردن دست به موفقيتداري دوست

است و چيزي داشتن دوست خوشبختي. اي آورده دست به كه

گوته

مديريتيشماره جمله143

باش مطيع نرسيدي قدرت به كه وقتي تا.و متواضع رسيدي آن به چون

فرانس آناتول

مديريتيشماره جمله144

است پرندگان همه ده روزي خدا.ا ريزد نمي النه داخل به را آنها روزي ما

هالند

مديريتيشماره جمله145

همواره كه است كسي نابغه. آورد مي فعل به قوه از را افكارش

بالزاك

مديريتيشماره جمله146

دخالت آن در صميميت و وظيفه كه كاريدارد،

.خ نيست پذير لل

مارلو

مديريتيشماره جمله147

فريفت توان مي مواقع بعضي را مردم همها بعضي .و عمر همه براي را مردم ز

عمر همه براي را مردم همه توان نمي ليكنفريفت.

هريس ا تامس

مديريتيشماره جمله148

سنج گفتارش به يدهانسان. شود مي ارزيابي رفتارش به و

) ع ) علي اميرالمؤمنين

مديريتيشماره جمله149

كه سنگي تالفي به كه است سگ شيوه اينگي مي گاز را ديگري سگ اند، زده او رد.به

زهار

مديريتيشماره جمله150