مرح عفادم لسن زانی یاور ۹۸ دادرـم مود هـتفه 1۹5 هرامـش...

2
Gap.im/KhatteHezbollah گپ:Sapp.ir/KhatteHezbollah سروش: بیوانقهایمومنهمتنیروتوزیعبه چاپو| ۹۸مردادفتهدوم ه|1۹5 ،شماره سالچهارم| مذهبی های ،مساجدوهیئتایجمعهینمازه تبیین-هخبری نشریمی اسب انق فرهنگی پژوهشیسه مؤسمتیاز: ا صاحب)منهایخاتا...العظمیحضرتآیآثارترحفظونشردف( نـشـــریه جـامـــعـهبــی و انـقــ مـؤمــن بـارتـبـاط ا خطحزبا...10001028 پیامک:[email protected] یانامه: راeitaa.com/khattehezbollah یتا: اble.im/khattehezbollah بله: روز مسئله حدیث ح رانی اینواده خا ئتما،نشانهچیست؟دبرا فریا است،سلمان آفریقا مردم ئت ما فریاد مد برا فریاــا که به جرمنی م خواهران دی ادران و فریاد بــرِ بیفرهنگ سیهروزانِ انهی ستماه بودن، تازی سی ئــت ما، فریادد برا ند. فریاســت را میخور نژادپری ملتها ومه و فلسطین و هانردم لبن برائت متهای شرق قدر ابر اســت کهگری دی کشورهایان چشم و اســرائیل به آنمریکا اً وصا و غرب، خص به غارتن راهی آنــا ند و ســرمای طمع دوختهاان خود را به آنن و سرســپردگان نوکراهاند و برد راه ان کیلومتر فواصل هزارهاند و از تحمیل نمود و مرزهایگ انداخته چنانهای آن به ســرزمین ... فریادهاندشغال کردن را اورشا آبی و خاکی کش نوامیس،بوحیثیاتوعازمکت ئتما،فریاددفا براها، فریادا و ســرمایهز منابع و ثروتهع ا فریاد دفاجر کفر و نفاقی است که خن ملتهایدانه دردمن1366 مرداد6 است.ریدهن را د قلب آنا : هم)1(» لوبُ القُ سکینَ ت جَ الحَ وُ یام الصَ ...و« )ع( لباقرل ا قاد. سکونت دل هستنِ هی ســکونت حج مای و هم روزهَ لَ نـــزَ ا« : استی بزرگ خدا نعمتها از آنکی دل یهِ سولَ رَ هعَ تَ كينَ سُ له الَ لَ نزَ ا مُ ث« ؛» نِ ؤمُ المِ لوبُ ق َ ــةَ كين الس بهعنی آرامش دل. آرامش دلنه، ی ؛ سکی» نِ ؤمُ اََ عَ و نیست؛غدغهای بیدست،بهمعنای نیالیخی بی معنای از دو جهت، ارد...طم ند که دل ت این است به معنای یّ توجهم از جهت ذکر و همین جور است: ه حج همذکار در حجت و ا هاّ خب، توج- جود دارد که در حج و است، سعی است، طوافت است دیگر؛ ص زیادلی خی است، از و عرفات است اُ و مروه است، ذکر بین صفام از این جهت ذکر است؛ ه هّ توج آن ذکر وِ ل تا آخرّ او هم- ـلوبُ الق نِ ئَ طمَ تِ اِ کـــرِ ذِ ب َ ی است که: ا الهطر حوادث به خا ، مؤمنسلمانت که م این جه از شایدهاینطور که دشمنی . همی]ی داردهای نگرانی[ دنیا یستاده و یک ان در مقابل ما خبیث دشــمهی جبهجودی به وهایی، دلواپســیهایغدغهی، دهای نگرانید این بین میرود، آنجا میسان به حجد؛ وقتی ان آی می آمدند، قطار عالممهی ا از ه را کهسلمانها ت مّ جمعیاس عدمســت؛ این احسها نیاس میکند که تن احسهد... پسســان میده قلب انک آرامشی ب ، یی تنهایسلمانهاوعهی مجم به م نگاهم کهت ه این جه از حج امو اقو یتهاوّ مل قسام اعوا انووزردوست،سیاهوسفید ا نهیخدا ورخاُ دعمیشونداجمایمختلفآنج جغرافید، این میدهن نجاممه یک عمل را ا طواف میکنند، ه۹7/11/14 سانمیبخشد.کآرامشیبهان ی2۹۶جلسیازدهم،صمالیطوسی،ما)1( رچهی تلفنسبیح، دفت یک قرآن، تراه من همضافهی کتابنهی غزل بود، به اتر ســفی و دفعهی رسائل وجمون که حاوی مذکرة المتقی ت است، مرا به علما و فقهای بزرگ ازر عدهایذکا اول ا در سلقی پس از آنکه مر . دقای ندولی برد سلمی واردل باز شــد و یک نظا، در سلوداختند ان»ر زمانی استوا« که نامشیدم شــد. بعدا فهم : با خودت شد و گفت نی واردر زما . استوا است بگردی. او شــروع : میتوانی چه داری؟ گفتمون آورد، ا بیرآن رسی و گشــتن. قرد به بازر کر قرآن اســت؛داخت و گفت: اینه ان نــگا به آنهراری، ظا را نگه دای آن ارد، میتوانشکالی ند اید، متأثرچیز را در جیب من د ناغ پول وقتی مبلاب تذکرةد راجع به کت دلش سوخت. بع شد و است؟ین کتاب دعاقین پرسید و گفت: ا المتا کتاب بشنود تز من پاسخ مثبت میخواست ان کتابی ای او گفتم: بهما ا بگذارد. پیش من را هم ا قطع کرد است و... سخنم رهی عرفان در زمین است؛، کتاب دعا اســتله، کتاب دعا و گفت: بد. این شما بمانتواند پیش ارد، میشــکالی ند اداد که این مردشــان میی نرد به روشن برخود. او بــه جز دفترچهیک به من دار قصد کمگــری از منز دیــم بود، چی تلفن که در جیباندم. تنها مفت. رفت و من نگرعلشدبع:خوندلی کهل مندانکماستندهم ،شهریمانرهایعالم درمیانشهم: اول، ازرزش قائل احترام و ا نی از دو جهتســتاجموعهی ا این مر همدان و برای من برای شهرهای عالمی شهمه . در میان هدنی و علمی رشکوه مُ بسیار پ و گذشتهیخیرزش تاری جنبهی ا . جهت دوم، نقشن بر سر پا باشدر همدای شه کرد که با سابقه را پیداتوان شهری به ندرت میب، و چه نزدیک به انقست؛ چه در دورانیخ معاصر مان در تارر همدامدان و شهردم ه مِ نی آفری۸3/4/15 ب. انق در دوران۸3ن همدان، تیرستان سفر به ا جریاب درهبر انقمامت رعت به ا نماز جمایند فکرهای میتوان»ان لی جوانی عاشورا« ا همین ، دولت یج که شما گفتید مسألهی ازدوا و شخصی است. فردیً مســألهی کام ازدواج، یککن مســألهی بکنند؛ لی دربارهی آننخودمومیبکنند.مهایعمدتوصیهوعام،بایدولتیهای ؛دستگاهرکنندهابایدفک نواده خانشود؛درگینهاسنزیهادنشود؛جهیهازیریهبگیرند؛مهآسانهامایناستکهازدواجرا توصی .چقدر ینکارشوددرویااشد.بایدواسرافآمیزنبنشوریختوپاشلیها،خیهمانیمراسم م ا فرا این ر ا فرا گیرند. اگر ینها رردم ا تبلیغ شود، تا م و هنریز لحاظ فرهنگی خوب است که ا77/2/7 نخواهدشد.جآسایکنمکهازدواد،منفکرم گرفتنبدرهبرانقلیکهر وسایمراهخودداشتدانه زنرید آسان بگی ازدواج را داشــتیم و بیگونه انقب دو انقــِ لّ از او ما ند. بعضی یفا کردگونه نقــش ان ما دو وّ بی انق ند؛ بعضی ازت بود مثبِ ــونّ بی ، انق ونّ بی از انق . در اوایل ند منفــی بود ونّ بی هم انق ونّ بی انقگفتیممی ای بیانقفیبهآن منِ بیب،انق انقی کهش و حرکت، آنجاین کار و تــ که از میدا بیکشــید. انق داشــت، عقب میدسری در راحتخواه؛ وجاهتطلــب وِ بی انقمــا بود، ارزهام را قبل از که میگفت من مبــا ای بی انق احترامیخواهمون دیگر مب کردهام، اکن انق به میدان خطر کســانیین ، چن براین شوم. بناسان نفر آدم از ان چهاری کهدســر و آنجای و در هم هّ شدند.یک عد ، وارد نمید میشوند گلهمننراهم ندآبرویشا .حاضربود ندتبود مثبِ بی انقجودشان ندورمیکردهفکیکد.آنجای خرجکننجود حاضرمــهی ومکی بکند، با ه میتواند ک نشگاه بود، ؛ اگر داه بود، یکطور ند. اگر جبه بوداســی بود،ا سی ی فرهنگی ؛ اگر میدان یکطور منفی، خودش راِ بی میشدند. انق میدان واردوقت کاری هم اگر یکماگیرد؛ از کار کنار می اچ کاری هیی کهثل آدمهای فتاد، م به دستش ایبافی و شکلیست، حالت منف ن در دستشان در هیچهّ گیرد؛ کأنون به خودش میســی اپوزیی اگرّ حت مثبتِ بی ارد! انق مسئولیت ند کاری افراد ا مسئولترین ، خودش ر باشد همیچکاره ه7۹/12/۹ ان میشود. مید و وارد اند مید بی منفی انق با مثبتِ بی انق بینفاوت ت سکونت یه آرامش و حج مان است نسا دل به ا این است حزبای رهطرات خاکی از یً قیناهم و ی بســیار مهایکی از مقوله یکیازمعه،لبخنداست.لبخندیورتهایجا ضرشادی و بیِ است. زندگیسان زندگی انازهای نی .زندگیبهشتی،گیدوزخیاستد،زندیلبخن ب . حضــرت علی فرمود: لبخند اســت زندگی با ؛ اگر»ه و حزنه فی قلبه فی وجهؤمن بشره الم« ارید؛ مؤمن نگه د در دلتانرید، باید غصهای دا و شــادی مؤمن درطوری اســت. لبخند این اگر باشد. شادها بایدره چهً اص اوست.رهی چه به جامعه شادی توانید خودتان میرهی با چه71/10/1 ررابکنید. ینکا یدا بدهید،با بهشتی زندگیلبخنداست زندگیبا)( و حضرت زهرا)( ن علیومنییرالملروز ازدواج حضرت امه مناسبت سا ب ساله250 سان ان . البته است)( م جوادماعی اجتماتکر بحث آزاد ا مبما میشد، ا ئمه بحث زیادن ا در زما جواد همام قبل از ام اولم جوادما انشینند جمعا صحبت کنند ب ینیکه حا ا محضر مأمون عباســی، در۶0/3/2 ند. ا کرد ین کار ر ا بارــان، دربارهی موجهن و مدعیان و و داعیــهدارا با علما برتری خودل کرد و استدقترین مسائل حرف زد و دقی آزاد، میراثابت کرد. بحثن خود را ث و حقانیت سخ را بودهی هدی رائج ائمهد در زمان بحث آزامی ماست، اسر بام بزرگوامالهی آن ا اد به وسیام جون امست و در زما ا۶0/2/25 هاست. نجامگرفتشکلنظیفا آنتکربحثهایجواد،مبام ام جتماعی آزاداد، در ا بگیریم ررین تصم بهت برای آنکهستمدارک سیا ی یســتادهریخ ادر کجای تا« یــد بداند کهول با مرتبهی اعنی ی«. هماستم»میدانتهایختواقعیشنا«همین .برای» است؟ ، دشمن کجا هست،ا کجا هستیم : م ار داریم کجا قرن در ا بدانیم که ما تمادرّ کهموقعی ندانیمانچهماچیست؟...فرضکنیداگرچن جایگاهماد، یک جور میبرز ما حسابحوی است که دشــمن ا به نن منطقه ا از است که دشمن نحوی به ت ماّ که موقعی اگر دانستیمکنیم،ل می عم۹7/12/23». کنیملمیگریعمد،جوردیمیبر ماحساب دارد؛ این حوادث حوادثیمعهایی، هر جا کشورهر« ، رتبهی دوم در م این باهی نوع مواجه است... حوادث تلخً بعضا است، حوادث خوبً بعضا». واجه بشویم این حوادث مســت که چه جور باهم الی م حوادث خی این ا میترسد...ّ ام ان میشود میدن وارد نسا ا یک وقت« مث۹7/12/23 بل دشمن است، یک حضور در مقاعمل و واکنش و جور عکسال یک ؛وارد» ّ قَ لحِ لِ راتَ مَ الغِ ضُ خ«تدارد یاد.درروا اردمیشوریو وقتبادلیخورد. دیگر برعت؛ این هم یک جورری، با شجاشود با دلیدان می می ما با آنهای کها؛ کشورهای دنیضع کشورهای کنیم به وید، ما نگاهبین ب ما در را حرکتها جوردانیم؛ هر دون را می ، مسائلشــا آشنا هســتیم۹7/12/23 ». بینیم می ینها ا کارهاییترسند جز شماز آمریکا م این کشورهامه ا همللی کهمع بینالز مجاکی ا ام که در یا نقل کــرده بارهه را ین خاطر ا« ا و نظام سلطهســلط قدرته در آنجا علیه تشــوری رُ لی پ نطق خیر حضور بیش از صد هیأتروی را د شــو و آمریکا و ایراد کردم در دنیام، بعد از آنوم کرد و محکا، به نام کوبیدم و رؤسای دولتهندگی نماید: همیند و گفتن یق کردند تحسین و تصدی آمدن زیاد نطق، عدهی بی انقه یک جوانن کشورها ککی از سرا درست است. ی سخن شمای حرفهایمه من آمد و گفت: ه نزد- او را کشتند بعد هم البته و- بودنیدکه نگاهنکابگویمکهبهخودتاننبهشم ،منتهامدرستاست شماز آمریکا ا نشستهاند، ینجا ای که در ینهای امهی ترسید؛ ه نمیز آمریکا از آمریکان هم ازدیک من آورد و گفت: مش را ن میترســند! بعد ســر۶۸/11/1۹ »! یترسم مطم شدن،رسیدن، مضطرب شدن، مت شرایط مرعوب شدن، تدر« عوب، اینطور مرِ ساند میرود. انز یان هم ا نسا قطعی ا باورهاییّ حتسان مرعوب عزم را. ان ازد، همر میاندز کا ، هم عقل را ا» بنُ ج« . اســت عزم و اراده میتواند ، نه درســتر کند میتواند فک ، نه درست بانَ و ج و یک قدم بهمیدارد یک قدم به جلو بر ازد؛ دائم بهکار بیند خودش را آن وصیت معروفین درؤمنیرالم ام اکرم به است که پیغمبر این عقب.اآدمجبان ؛ب»یکالمخرج قعلّ ضیهیّ ن. جباناّ تشاورنو«: خودفرمود ج راَ رَ چهی ف یزگاه و درین، زیرا که گراری مشورت نکسو در هیچ ک و ترست فکر در ، میتواند که مرعوب نیستسان وقتی اند.ت میبند روی بر قتیمرعوبشد:ماوعبورکند؛امانعردوازاینیمبگی تصم ،درست کند خود را دستد و دچار میشوکنمم، ن ؛ به بکن»یک المخرج ق علّ ضی ی« ۸2/7/3 ». میکند تسلیم بستهترسید نمیزی چیم از هیچما ام همعت داریم، در فه به شــجاحتیاج نه فقط در عمل اما« ، در مقابلعتهست؛اگربهشجاحتیاج نه،ام.درفهمفقیهاعتداریبهشجاحتیاج ا . درک روشن خواهد آمدجودل به وم هم خل نبود، حتی در فه شجاعت3 یفهمد، را درست م بریاتُ ســان ک انات؛ گاهی غریُ بریات و صُ از ک۹۸ مـردادفتـه دوم ه|1۹5 ، شـماره سـال چهـارم| مذهبیئتهـای، مسـاجد و هیای جمعـهـی نمازهتبیین-فتهنامـه خبری ه1۹5 بینند وقت را نمیها حقیلین است. خیهم ای شتافتند. م به سوی آنیدند و زمانه دتراکمتهای می ظلم ب که نور حقیقت را در ند کســانی بوددان عزیز جزو شهیبیند و هم جرأت و بیابد و ب آن را دارد که حقیقت رای نای هم تواما کسی که ا حقیقت را ندارند؛ اقدام برای و جرأتنند، ولی شهامتبیقت را میها حقیلیفهمند؛ خی نمین باشد،شد، جواست؛ پیر بان برجسته ا نساشد، یک از زمان که باهای ا هر بره، او درهد نجام د خود را در این راه ا بشتابد و وظیفه حقیقتن را دارد که به سوی ایری دلی مشرف برهمفاعات مزی ارتدسا هدف آزا با13۶1 د سال مردا15 دررا *عملیات ثا| ۸0/۸/20 جتماعی باشد.ی از قشرها هر قشری ا؛ در باشد، مردن باشد، زن باشد نوجواانرسید.اتبهپاینعملیمایناسوزیرزمندگارفتکهباپیرهابصورتپذیرینبهسرپلذ،تامینکاملجادهقصرشی منطقه راعملیاتثاشهدایهارواحطیبهمیشود بارهتقدیم اینشم| بیند زمانهمییظلمت بحقیقترادر شهیدسیها شگردانگلیضت مشروطه نه برای شکست2 ستمدار سیا ا ر چ باشد؟ باید شجاع بی منفی انق با مثبتِ بی انق بینفاوت تخلیفه رژیمآلتاخیر بهجنای میباس هبرانق واکنشرمراه خود داشتدان هب در زنهبر انقلی که ر وسای2 | فته خبر ه4 | هبریات ر خاطر4 | این است حزب افته روایت هبهبر انقز نگاه رضت مشروطه ا نه درباره نه نکته

Upload: others

Post on 28-Oct-2019

3 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: مرح عفادم لسن زانی یاور ۹۸ دادرـم مود هـتفه 1۹5 هرامـش ...idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/weekly/files/244/Khattehezbollah_195...هِلوسَر

Gap.im/KhatteHezbollah :گپ Sapp.ir/KhatteHezbollah :سروش

نشریه خبری-تبیینی نمازهای جمعه، مساجد و هیئت های مذهبی | سال چهارم، شماره 1۹5| هفته دوم مرداد ۹۸ | چاپ و توزیع به همت نیروهای مومن و انقالبی

صاحب امتیاز: مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقالب اسالمی)دفترحفظ و نشرآثارحضرت آیت ا... العظمی خامنه ای(

نـشـــریه جـامـــعـه مـؤمــن و انـقــالبــی

ارتـبـاط بـا خط حزب ا...

پیامک: 10001028 [email protected]:رایانامه

eitaa.com/khattehezbollah :ایتا ble.im/khattehezbollah :بله

روز مسئله

حدیث رشح

ایرانی خانواده

فریاد برائت ما، نشانه چیست؟ فریاد برائت ما فریاد مردم مسلمان آفریقا است، فریاد بــرادران و خواهران دینی مــا که به جرم سیاه بودن، تازیانه ی ستم سیه روزان بی فرهنگ نژادپرســت را می خورند. فریاد برائــت ما، فریاد

برائت مردم لبنان و فلسطین و همه ی ملت ها و کشورهای دیگری اســت که ابرقدرت های شرق و غرب، خصوصا امریکا و اســرائیل به آنان چشم طمع دوخته اند و ســرمایه ی آنــان را به غارت برده اند و نوکران و سرســپردگان خود را به آنان تحمیل نموده اند و از فواصل هزاران کیلومتر راه

به ســرزمین های آنان چنگ انداخته و مرزهای آبی و خاکی کشورشان را اشغال کرده اند... فریاد برائت ما، فریاد دفاع از مکتب و حیثیات و نوامیس، فریاد دفاع از منابع و ثروت ها و ســرمایه ها، فریاد دردمندانه ملت هایی است که خنجر کفر و نفاق

قلب آنان را دریده است. 6 مرداد 1366

یام و الحج تسکین القلوب«)1(: هم قال الباقر)ع( »...و الصروزه و هم حج مایه ی ســکونت دل هستند. سکونت دل یکی از آن نعمت های بزرگ خدا است: »ان ـــزل كين ــة يف قلوب ال مؤمنني«؛ »ثم انزل الله سكينته عيل رسوله الس

و عيل املؤمنني«؛ سکینه، یعنی آرامش دل. آرامش دل به

معنای بی خیالی نیست، به معنای بی دغدغه ای نیست؛ به معنای این است که دل تالطم ندارد... از دو جهت، حج هم همین جور است: هم از جهت ذکر و توجهی که در حج وجود دارد - خب، توجهات و اذکار در حج خیلی زیاد است دیگر؛ صالت است، طواف است، سعی بین صفا و مروه است، ذکر اهلل است و عرفات است، از اول تا آخر آن ذکر و توجه است؛ هم از این جهت ذکر الهی است که: اال بذکـــر اهلل تطمئن الق ـلوب - هم شاید از این جهت که مسلمان، مؤمن به خاطر حوادث دنیا ]نگرانی هایی دارد[. همینطور که دشمنی های جبهه ی خبیث دشــمن در مقابل ما ایستاده و یک نگرانی هایی، دغدغه هایی، دلواپســی هایی به وجود می آید؛ وقتی انسان به حج می رود، آنجا می بیند این جمعیت مسلمانها را که از همه ی اقطار عالم آمدند، احساس می کند که تنها نیســت؛ این احساس عدم تنهایی، یک آرامشی به قلب انســان می دهد... پس حج از این جهت هم که نگاه به مجموعه ی مسلمان ها است، سیاه و سفید و زرد و انواع و اقسام ملیت ها و اقوام و جغرافیای مختلف آنجا جمع می شوند دور خانه ی خدا طواف می کنند، همه یک عمل را انجام می دهند، این

یک آرامشی به انسان می بخشد. ۹7/11/14 )1( امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص 2۹۶

همراه من یک قرآن، تسبیح، دفترچه ی تلفن و دفتر ســفینه ی غزل بود، به اضافه ی کتاب تذکرة المتقین که حاوی مجموعه ی رسائل و اذکار عده ای از علما و فقهای بزرگ است، مرا به سلولی بردند. دقایقی پس از آنکه مرا در سلول انداختند، در سلول باز شــد و یک نظامی وارد شــد. بعدا فهمیدم که نامش »استوار زمانی« است. استوار زمانی وارد شد و گفت: با خودت چه داری؟ گفتم: می توانی بگردی. او شــروع کرد به بازرسی و گشــتن. قرآن را بیرون آورد، به آن نــگاه انداخت و گفت: این قرآن اســت؛ اشکالی ندارد، می توانی آن را نگه داری، ظاهرا وقتی مبلغ پول ناچیز را در جیب من دید، متأثر شد و دلش سوخت. بعد راجع به کتاب تذکرة المتقین پرسید و گفت: این کتاب دعا است؟ می خواست از من پاسخ مثبت بشنود تا کتاب را هم پیش من بگذارد. اما به او گفتم: این کتابی در زمینه ی عرفان است و... سخنم را قطع کرد و گفت: بله، کتاب دعا اســت، کتاب دعا است؛ اشــکالی ندارد، می تواند پیش شما بماند. این برخورد به روشنی نشــان می داد که این مرد قصد کمک به من دارد. او بــه جز دفترچه ی تلفن که در جیبــم بود، چیز دیگــری از من

نگرفت. رفت و من تنها ماندم. منبع: خون دلی که لعل شد

در میان شهرهای عالم، شهری مانند همدان کم استمن برای شهر همدان و برای این مجموعه ی اســتانی از دو جهت احترام و ارزش قائلم: اول، از جنبه ی ارزش تاریخی و گذشته ی بسیار پرشکوه مدنی و علمی. در میان همه ی شهرهای عالم به ندرت می توان شهری را پیدا کرد که با سابقه ی شهر همدان بر سر پا باشد. جهت دوم، نقش آفرینی مردم همدان و شهر همدان در تاریخ معاصر ماست؛ چه در دوران نزدیک به انقالب، و چه

در دوران انقالب. ۸3/4/15

نماز جماعت به امامت رهبر انقالب در جریان سفر به استان همدان، تیر۸3

مسأله ی ازدواج که شما گفتید، دولت یا همین »شورای عالی جوانان« می توانند فکرهایی درباره ی آن بکنند؛ لیکن مســأله ی ازدواج، یک مســأله ی کامال فردی و شخصی است. خانواده ها باید فکر کنند؛ دستگاه های دولتی و عام، باید توصیه های عمومی بکنند. من خودم توصیه ام این است که ازدواج را آسان بگیرند؛ مهریه ها زیاد نشود؛ جهیزیه ها سنگین نشود؛ در مراسم مهمانی ها، خیلی ریخت وپاش نشود و اسراف آمیز نباشد. باید روی این کار شود. چقدر خوب است که از لحاظ فرهنگی و هنری تبلیغ شود، تا مردم اینها را فرا گیرند. اگر این را فرا

گرفتند، من فکر می کنم که ازدواج آسان خواهد شد. 77/2/7

وسایلی که رهبر انقالب در زندان همراه خود داشت

ازدواج را آسان بگیرید

ما از اول انقــالب دوگونه انقالبی داشــتیم و انقالبیون ما دوگونه نقــش ایفا کردند. بعضی از انقالبیون، انقالبیــون مثبت بودند؛ بعضی از انقالبیون هم انقالبیون منفــی بودند. در اوایل انقالب، انقالبی منفی به آن انقالبی ای می گفتیم که از میدان کار و تــالش و حرکت، آنجایی که دردسری داشــت، عقب می کشــید. انقالبی بود، امــا انقالبی وجاهت طلــب و راحت خواه؛ انقالبی ای که می گفت من مبــارزه ام را قبل از انقالب کرده ام، اکنون دیگر می خواهم احترام شوم. بنابراین، چنین کســانی به میدان خطر و دردســر و آنجایی که چهار نفر آدم از انسان گله مند می شوند، وارد نمی شدند.یک عده هم

انقالبی مثبت بودند. حاضر بودند آبرویشان را هم خرج کنند. آنجایی که فکر می کردند وجودشان می تواند کمکی بکند، با همــه ی وجود حاضر بودند. اگر جبهه بود، یک طور؛ اگر دانشگاه بود، یک طور؛ اگر میدان فرهنگی یا سیاســی بود، وارد میدان می شدند. انقالبی منفی، خودش را از کار کنار می گیرد؛ اما اگر یک وقت کاری هم به دستش افتاد، مثل آدم هایی که هیچ کاری در دستشان نیست، حالت منفی بافی و شکل اپوزیســیون به خودش می گیرد؛ کأنه در هیچ کاری مسئولیت ندارد! انقالبی مثبت حتی اگر هیچ کاره هم باشد، خودش را مسئول ترین افراد

می داند و وارد میدان می شود. 7۹/12/۹

تفاوت بین انقالبی مثبت با انقالبی منفی

حج مایه آرامش و سکونت دل به انسان است

حزب اهلل این است

رهربی خاطرات

یکی از مقوله های بســیار مهم و یقینا یکی از ضرورت های جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگی بیشادی و بی لبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند اســت. حضــرت علی فرمود: »المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه«؛ اگر غصه ای دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این طوری اســت. لبخند و شــادی مؤمن در چهره ی اوست. اصال چهره ها باید شاد باشد. اگر با چهره ی خودتان می توانید به جامعه شادی

71/10/1 بدهید، باید این کار را بکنید.

زندگی بهشتی زندگی با لبخند است

)( و حضرت زهرا )( به مناسبت سالروز ازدواج حضرت امیرالمومنین علی

250 ساله انسان

مبتکر بحث آزاد اجتماعی امام جواد )( است. البته قبل از امام جواد هم در زمان ائمه بحث زیاد می شد، اما این یکه حاال بنشینند جمعا صحبت کنند امام جواد اول بار این کار را کردند. ۶0/3/2 در محضر مأمون عباســی، با علما و داعیــه داران و مدعیان و موجهــان، درباره ی دقیق ترین مسائل حرف زد و استدالل کرد و برتری خود را و حقانیت سخن خود را ثابت کرد. بحث آزاد، میراث اسالمی ماست، بحث آزاد در زمان ائمه ی هدی رائج بوده است و در زمان امام جواد به وسیله ی آن امام بزرگوار با

آن شکل نظیف انجام گرفته است. ۶0/2/25

امام جواد، مبتکر بحث های آزاد اجتماعی

یک سیاستمدار برای آنکه بهترین تصمیم را بگیرد، در مرتبه ی اول بایــد بداند که »در کجای تاریخ ایســتاده است؟«. برای همین »شناخت واقعیت های میدان« مهم است. »یعنی

ما بدانیم که االن در کجا قرار داریم: ما کجا هستیم، دشمن کجا هست، جایگاه ما چیست؟... فرض کنید اگر چنانچه ما ندانیم که موقعیت ما در منطقه االن به نحوی است که دشــمن از ما حساب می برد، یک جور

عمل می کنیم، اگر دانستیم که موقعیت ما به نحوی است که دشمن از ما حساب می برد، جور دیگری عمل می کنیم.« ۹7/12/23

در مرتبه ی دوم، »هر کشوری، هر جامعه ای حوادثی دارد؛ این حوادث بعضا حوادث خوب است، بعضا حوادث تلخ است... نوع مواجهه ی با این حوادث خیلی مهم اســت که چه جور با این حوادث مواجه بشویم.« ۹7/12/23 مثال »یک وقت انسان وارد میدان می شود اما می ترسد... این یک جور عکس العمل و واکنش و حضور در مقابل دشمن است، یک وقت با دلیری وارد می شود. در روایات دارد »خض الغمرات للحق «؛ وارد میدان می شود با دلیری، با شجاعت؛ این هم یک جور دیگر برخورد. ببینید، ما نگاه کنیم به وضع کشورهای دنیا؛ کشورهایی که ما با آنها آشنا هســتیم، مسائلشــان را می دانیم؛ هر دو جور حرکت ها را ما در

کارهای اینها می بینیم.« ۹7/12/23همه این کشورها از آمریکا می ترسند جز شما

»این خاطره را بارها نقل کــرده ام که در یکی از مجامع بین المللی که نطق خیلی پرشــوری در آن جا علیه تســلط قدرت ها و نظام سلطه در دنیا ایراد کردم و آمریکا و شــوروی را در حضور بیش از صد هیأت نمایندگی و رؤسای دولت ها، به نام کوبیدم و محکوم کردم، بعد از آن نطق، عده ی زیادی آمدند تحسین و تصدیق کردند و گفتند: همین سخن شما درست است. یکی از سران کشورها که یک جوان انقالبی بود - و البته بعد هم او را کشتند - نزد من آمد و گفت: همه ی حرف های شما درست است، منتها من به شما بگویم که به خودتان نگاه نکنید که از آمریکا نمی ترسید؛ همه ی اینهایی که در این جا نشسته اند، از آمریکا می ترســند! بعد ســرش را نزدیک من آورد و گفت: من هم از آمریکا

می ترسم!« ۶۸/11/1۹»در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متالطم شدن، حتی باورهای قطعی انسان هم از یاد می رود. انسان مرعوب، این طور اســت. »جبن«، هم عقل را از کار می اندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست می تواند فکر کند، نه درســت می تواند عزم و اراده خودش را به کار بیندازد؛ دائم یک قدم به جلو برمی دارد و یک قدم به عقب. این است که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین در آن وصیت معروف خود فرمود: »والتشاورن جبانا. ألنه یضیق علیک المخرج«؛ با آدم جبان و ترسو در هیچ کاری مشورت نکن، زیرا که گریزگاه و دریچه ی فرج را بر رویت می بندد. انسان وقتی که مرعوب نیست، می تواند درست فکر کند، درست تصمیم بگیرد و از این مانع عبور کند؛ اما وقتی مرعوب شد: »یضیق علیک المخرج«؛ به بکنم، نکنم دچار می شود و خود را دست

بسته تسلیم می کند.« ۸2/7/3امام از هیچ چیزی نمی ترسید

در مقابل، »ما نه فقط در عمل احتیاج به شــجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درک روشن

3 از کبریات و صغریات؛ گاهی انســان کبریات را درست می فهمد،

هفته نامـه خبری-تبیینـی نمازهای جمعـه، مسـاجد و هیئت هـای مذهبی| سـال چهـارم، شـماره 1۹5| هفتـه دوم مـرداد ۹۸

1۹5

شهیدان عزیز جزو کســانی بودند که نور حقیقت را در البالی ظلمت های متراکم زمانه دیدند و به سوی آن شتافتند. مهم این است. خیلی ها حقیقت را نمی بینند و نمی فهمند؛ خیلی ها حقیقت را می بینند، ولی شهامت و جرأت اقدام برای حقیقت را ندارند؛ اما کسی که هم توانایی آن را دارد که حقیقت را بیابد و ببیند و هم جرأت و دلیری این را دارد که به سوی حقیقت بشتابد و وظیفه خود را در این راه انجام دهد، او در هر برهه ای از زمان که باشد، یک انسان برجسته است؛ پیر باشد، جوان باشد، نوجوان باشد، زن باشد، مرد باشد؛ در هر قشری از قشرهای اجتماعی باشد. ۸0/۸/20 | *عملیات ثاراهلل در 15 مرداد سال 13۶1 با هدف آزادسازی ارتفاعات مهم مشرف بر

منطقه، تامین کامل جاده قصر شیرین به سرپل ذهاب صورت پذیرفت که با پیروزی رزمندگان اسالم این عملیات به پایان رسید.

شهید حقیقت را در البالی ظلمت زمانه می بیند | این شماره تقدیم می شود به ارواح طیبه شهدای عملیات ثاراهلل

ن حرم از نسل مدافع�ی

شگرد انگلیسی ها برای شکست نهضت مشروطه

2

چرا سیاستمدار باید شجاع باشد؟

تفاوت بین انقالبی مثبت با انقالبی منفی واکنش رهبر انقالب اسالمی به جنایت اخیر رژیم آل خلیفه وسایلی که رهبر انقالب در زندان همراه خود داشت2 خبر هفته | 4 4خاطرات رهبری | حزب اهلل این است |

هفتهت

رواینه نکته درباره نهضت مشروطه از نگاه رهبر انقالب

Page 2: مرح عفادم لسن زانی یاور ۹۸ دادرـم مود هـتفه 1۹5 هرامـش ...idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/weekly/files/244/Khattehezbollah_195...هِلوسَر

نشریه خبری-تبیینی نمازهای جمعه، مساجد و هیئت های مذهبی نشریه خبری-تبیینی نمازهای جمعه، مساجد و هیئت های مذهبی

هفته سخن پاسخ پرسش

هفته خرب

3سال چهارم، شماره 1۹5| هفته دوم مرداد ۹۸

1 در صغریات اشتباه می کند. این درک صحیح از مبانی

دین و از موضوعات دینی و از موضوعات خارجی منطبق با آن مفاهیم کلی و عمومی یعنــی کبریات و صغریات احتیاج دارد به اینکه ما شجاعت داشــته باشیم، ترس نداشته باشــیم؛ واال ترس از مال مان، ترس از جان مان، ترس از آبرویمان، انفعال در مقابل دشــمن، ترس از جو، ترس از فضا؛ اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فالن لکه را به ما خواهند چسباند؛ این ترس ها فهم انسان را هم مختل می کند. گاهی انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این مالحظات، صورت مسئله را درست نمی فهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درک بکند

و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد.« ۸۸/7/2 بنابراین »در مواجهه ی با حوادث نباید دچار ترس و دلهره شــد. اال ان اولیاء اهلل ال خوف علیهم و ال هم یحزنون ؛ این ]آیه[ در سوره ی یونس است؛ نگاه کردم، در سوره ی بقره ]هم[ شاید چهار پنج جا ال خوف علیهم و الهم یحزنون در مورد مؤمنین آمده. خب این به خاطر ایمان اســت، به خاطر ارتباط با خدا است، به خاطر قبول والیت الهی است؛ خوف و مانند آن نباید باشد. امام )رضوان اهلل علیه( واقعا نمی ترســید. ما یک وقتی خدمت ایشان نشسته بودیم - همــان اول انقالب؛ همان وقت هایــی که با آن بنده خدا یک ودو داشتیم سر قضایای نیروهای مسلح و این حرف ها- بنده به ایشان گفتم »علت اینکه شما مثال فالن جمله را درباره ی فالن شخص گفتید این است که می ترسید...«؛ می خواستم بگویم »می ترسید که نیروهای مسلح مثال بدشان بیاید«، تا گفتم »می ترسید«، ایشان همین جور بالفاصله گفتند »من از هیچ چیز نمی ترسم«. ایشان منتظر نشدند که متعلق ترس را بگویم؛ تا گفتم »شما می ترســید«، ایشــان گفتند »من از هیچ چیز نمیترسم«. واقعا هم همین جور بود؛ ایشان از هیچ چیز

نمی ترسید.« ۹7/12/23اگر مسئولین کشور بترسند...

»شجاعت در برابر هیبت دشمن، جزو شاخص هاست. در مقابل دشمن اگر مسئولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بالهای بزرگ خواهد آمد. آن ملت هائی که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمده ی علت این بود که مسئوالن - پیشروان قافله ی ملت - شجاعت الزم، اعتماد به نفس الزم را نداشتند. گاهی در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداکار، آماده ی به جانبازی هستند، منتها مسئولین و رؤسا وقتی خودشــان این آمادگی را ندارند، نیروهای آنها هم از بین می رود و این ظرفیت هم نابود می شــود. آن روزی که شهر اصفهان در دوره ی شاه سلطان حســین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت باعظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسالمی دچار شاه سلطان حسین ها بشود، دچار مدیران و مسئوالنی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمی کنند، در مردم خودشان احســاس توانائی و قدرت نمی کنند، کار جمهوری اســالمی تمــام خواهد بود.«

۸7/۹/24

سال چهارم، شماره 1۹5| هفته دوم مرداد ۹۸ 2

ایـن سـؤال مهمـی اسـت. ایـن انقـالب بیـش از ادعـا، آرمانهایـی داشـت. انقـالب نیامده بـود که بـرای مـردم ایـران پاسـخگویی کنـد. انقـالب، انقـالب خـود مـردم بـود. مـردم بـرای تحقـق آرمانهایـی انقـالب کردنـد. ایـن آرمانهـا عبـارت بـود از سـاختن یـک ایـران آبـاد و آزاد، داشـتن مردم آگاه و برخـوردار از عدالـت اجتماعی، نجات از وابسـتگی و عقب ماندگـی علمـی و اسـتبداد و قهـری کـه آن روز بر ایـن مملکت حکمفرمـا بود. میپرسـید مـا چقدر بـه ایـن اهـداف رسـیده ایم؛ مـن عـرض میکنـم کـه تحقـق ایـن اهـداف، تدریجـی اسـت؛ چیزهایـی اسـت کـه بایـد برای آن تـالش و مجاهـدت کـرد و قـدم به قـدم پیش رفـت. نظام اسـالمی، یـک نظـام پیش سـاخته - مثـل خانه هـای پیش سـاخته - نیسـت؛ نظامـی اسـت کـه بایـد آجـر آجـر و سـنگ سـنگ روی هـم چیـد و آن را بـاال بـرد. در اثنـای ایـن کار، طبیعـی اسـت کـه مشـکالتی پیـش بیایـد. این مفاهیمی هـم که من گفتـم - عدالـت اجتماعی، آزادی، آگاهـی، معنویـت؛ کـه جـزو مبانـی ایـن نظامنـد - مفاهیـم ایسـتا و متحجـری نیسـتند. اینهـا چیزهایی هسـتند که بر حسـب پیشـرفت و اقتضائـات زمـان، ممکـن اسـت مصادیقشـان تغییـر پیـدا کنـد... بنابراین مـا پیشـرفت زیادی کرده ایـم؛ منتهـا اگـر از مـن بپرسـید کـه آیـا بـه ایـن حـد قانعـم، پاسـخ مـن ایـن اسـت:

ابدا. 22/12/7۹

در آغاز انقالب اسالمی ادعاهایی اعالم می شد، در حال حاضر چقدر

به آن ادعاها رسیده ایم؟»من به جوانان عرض می کنم، با تاریخ گذشته ی نزدیک کشورتان آشنا شــوید؛ چون یکی از راه های فریب و اغواگری، تحریف تاریخ است که امروز متأســفانه این کار به وفور صورت میگیرد.« ۸0/۸/20 آنچه خواندید تنها نمونه ای از توصیه ی مکرر رهبر انقالب به جوانان مبنی بر مطالعه ی تاریخ و تقویت حافظه ی تاریخی جامعه است. رهبر انقالب اما به این توصیه ی کلی اکتفا نکرده اند و به مصادیقی از موضوعات تاریخی و سرفصل هایی که می تواند در برنامه ی مطالعات جوانان و نوجوانان قرار گیرد نیز اشاراتی داشته اند. مطالعه ی تاریخ انقالب های معاصر، تاریخ مشروطه، تاریخ ملی شدن صنعت نفت، تاریخ دفاع مقدس و تاریخ انقالب اســالمی از این جمله است. نشریه ی خط حزب اهلل به مناسبت

سالگرد امضای فرمان مشروطه، در گزیده بیانات پیش رو، مروری کرده است بر دیدگاه های کلیدی رهبر انقالب درباره ی نهضت مشروطه.

مشروطه چگونه شکل گرفتدوران اســتبداد حکومت قاجار مردم را به جان آورده بود. مردم و دلسوزان جامعه قیام کردند؛ پیشرو آنها هم علمای دین بودند. در نجف، مرجع تقلیدی مثل مرحوم آیت اهلل آخوند خراسانی؛ و در تهران سه نفر عالم بزرگ - مرحوم شیخ 1فضل اهلل نوری، مرحوم سید عبداهلل بهبهانی، مرحوم سید محمد طباطبایی - پیشوایان مشروطه بودند... اینها می خواستند که در ایران عدالت برپا شود؛ یعنی اســتبداد از بین برود. وقتی که جوش و خروش مردم دیده شد، دولت انگلستان که آن وقت در ایران نفوذ بسیار زیادی داشت و از عواملی در میان روشــنفکران برخوردار بود، اینها را دید و نسخه خودش را به اینها القاء کرد. البته در بین همان دلسوزان هم عده ای از روشــنفکران بودند. حق آنها نباید ضایع شود؛ لیکن یک عده روشنفکر هم بودند که مزدور و خود فروخته و از عوامل انگلیس محسوب می شدند. این روشنفکران به جای این که دنبال دستگاه عدالت باشند و یک

ترکیب ایرانی و یک فرمول ایرانی برای ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر کار آوردند. 137۹/7/14

نهضتی که ضد استعماری و ضد استبدادی بودوقتی به علما نگاه می کنیم، می بینیم سابقه ی فعالیت علما خیلی بیش از دوره ی مشروطیت است. شاخصه ی آن فعالیت های قبلی، »ضد بیگانه بودن« بود.... اصال وجه ضداستبدادی 2

در فعالیت های علما، یک وجه منطوی در جنبه ی ضد بیگانه و ضد استعماری بود... نتیجه این است که اگر کسی وجه ضد سلطه ای بیگانه را در حرکت مشروطه ندیده بگیرد، مثل این

است که ماهیت و هویت این حرکت را ندیده گرفته است. ۸5/2/۹

عدالتخواهی شعار اصلی علمای مشروطه

]در نهضت مشروطه[ شعار علما، »عدالت خواهی« بود. به طور 3مشــخص آنچه کــه می خواســتند، »عدالت خانه« بــود. ایــن، یک توقع اخالقی نبود؛ چون خواست عدالت چیزی

نبود که این همه سر و صدا بخواهد... اما این جنجالی که به وجود آمد و آن تحصن ها، آن ایســتادگی ها و بعد مقابله هایی که با دستگاه استبداد شد و فداکاری هایی که انجام گرفت، فقط یک درخواست اخالقی

محض نبود، بلکه آنها چیز دیگری را که فراتر از یک درخواست اخالقی بود، می خواستند. ۸5/2/۹

هدف مشروطه خواهان، جلوگیری از ظلم شاه بود ]علما و متدینین[ می خواستند یک دستگاه قانونی ای وجود داشته باشد که بتواند پادشاه و همه ی سلسله مراتب حکومتی را 4

تحت کنترل و نظارت خودش قرار بدهد... حاال این میتوانست تفسیر شود به مجلس شورای ملی یا مجلس شورای اسالمی؛ میتوانست تفسیر شود به یک چیز

دیگر. آنچه آنها می خواســتند یک نهاد عملی و یک واقعیت قانونی بود که قدرت این را داشته باشد که جلوی شاه را بگیرد؛ چون شاه اسلحه و سرباز داشت که اگر می خواستند جلوی او

را بگیرند، طبعا بایستی این دستگاه قدرتی فراتر از سرباز و سربازخانه داشته باشد. ۸5/2/2۹

مردم و علما »عدالت اسالمی« می خواستندمعیار این عدالت، قوانین اســالمی بود؛ یعنی 5»عدالت اسالمی« می خواستند؛ در این هیچ تردیدی نیست و این را بارها و بارها گفته بودند. آنچه که مورد درخواســت مردم بود این بود، که متنش هم مواد اســالمی و احکام اســالمی و قوانین اســالمی است. انگلیس ها ... آمدند بر این موج فرصت طلبانه مســلط شــدند و این را گرفتند و از شــاه عبدالعظیم هدایتش کردند به ســفارت انگلیس، بعد هم گفتند مشروطه! مشــروطه هم از نظــر الهام دهندگان معلــوم بود که

معنایش چیست! ۸5/2/2۹

اختالف، موجب کامیابی انگلیس شد!6 نکته ای که مورد توجهم هست، این است که چه شد که غربی ها، مشخصا انگلیسی ها، در این مسئله کامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده کردند که کامیاب شدند. در حالی که مردم که جمعیت اصلی هستند، می توانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود که شیخ فضل اهلل جلو چشم همین مردم به دار کشــیده شــود؛ قاعده ی قضیه این بود. به نظر من مشکل کار از این جا پیش آمد که اینها توانستند یک عده ای از اعضای جبهه ی عدالت خواهی - یعنی همــان اعضای دینی و عمدتا علما - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه

دارند و اختالف ایجاد کنند. ۸5/2/2۹

خوش باوری، کار دست علما داد!انســان وقتی به اظهاراتی که مرحوم آسید عبداهلل بهبهانی و مرحوم ســید محمد طباطبایی در مواجهه و مقابله ی با حرف های شیخ فضل اهلل و جناح ایشان داشــته اند، نگاه می کند، این مسئله را درمی یابد که عمده ی حرف ها به همین 7است که ... حرف هایی را که از سوی روشنفکرها و به وسیله ی عمال حکومت گفته می شد و وعده هایی را که داده می شد، حمل بر صحت می کردند. این طور می گفتند که: شما دارید عجله می کنید؛ سوءظن دارید؛ اینها قصد بدی ندارند؛ اینها هم هدف شان دین است! این مسائل در مکاتبات، نامه های صدراعظم و... به مرحوم آخوند منعکس شده است. انسان می بیند که حساسیت آنها را در مقابل انحراف کم کرده اند؛ اما حساسیت بعضی ها مثل مرحوم آشیخ فضل اهلل باقی ماند؛ اینها حساس ماندند؛ اصرار کردند و در متمم، آن مسئله ی پنج مجتهد جامع الشرایط را گنجاندند و مقابله کردند. یک جمع دیگری از همین جبهه، این حساســیت را از دســت دادند و دچار خوش باوری و حسن ظن و شاید هم

نوعی تغافل شدند. ۸5/2/2۹

غفلتی که امام خمینی )( دچار آن نشدمن به انقــالب خودمان که نــگاه می کنم، می بینم هنر بزرگ امام این بود که دچار این 9غفلت نشد؛ اســاس کار امام این است. امام اشتباه نکرد که حرفی را که گفته بود و هدفی را که اتخــاذ کرده بــود، در ســایه ی تنبیه و ظاهرسازی های شــعارهای دیگران گم کنــد و فراموش کند. این، اســاس کار موفقیت امام بود که مســتقیم به طرف هدف پیش رفت؛ صریــح و عریان آن را جلوی چشــمش قرار داد و به طرف آن حرکت کرد. متأســفانه ایــن کار را زعمای روحانی و مشــروطه نکردند و برایشــان غفلت ایجاد شــد؛ فلذا

اختالف شد. اختالف که به وجود آمد، آنها تسلط پیدا کردند. ۸5/2/2۹

نهضت از مسیر خودش منحرف شدنتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم 8که پشت سر علما و به نام دین و با شعار دین خواهی بود، بعد از مدت بســیار کوتاهی منتهی به این شــد که شــیخ فضل اهلل نوری را در تهران به دار کشیدند. اندک زمانی بعد، ســید عبداهلل بهبهانی را در خانه اش تــرور کردند. بعد از آن هم ســید محمد طباطبایی در انزوا و تنهایی از دنیا رفت. آن وقــت مشــروطه را هم به همان شــکلی که خودشــان می خواســتند برگرداندند؛ مشروطه ای که

باالخره منتهی به حکومت رضاخانی شد! 137۹/7/14

شگرد انگلیسی ها برای شکست نهضت مشروطهنه نکته درباره نهضت مشروطه از نگاه رهبر انقالب

در پــی شــهادت دو تــن از جوانــان بحرینــی توســط رژیــم آل خلیفــه بحریــن، حســاب توئیتــر عربــی پایــگاه اطالع رســانی دفتــر حفــظ ــر انقــالب اســالمی، موضعــی از ــار رهب و نشــر آثحضــرت آیــت اهلل خامنــه ای در واکنــش بــه ایــن جنایــت را منتشــر کــرد. رهبــر انقــالب دربــاره ی ایــن حادثــه فرمودنــد: »ظلــم و زور پایــدار نخواهــد مانــد و تصمیــم و اراده ی ملت هــای ــد.« ــد ش ــروز خواه ــرانجام پی ــب س عدالت طلگفتنــی اســت رژیــم آل خلیفــه در ادامــه ــه ــنبه ی هفت ــود، روز ش ــان خ ــرکوب معترض ســای ــه نام ه ــی ب ــان بحرین ــن از جوان ــاری دو ت ج»احمــد الماللــی« 2۴ ســاله و »علی العــرب« 2۵

ــرد. ــدام ک ــکنجه، اع ــس از ش ــاله، را پ س

واکنش رهبر انقالب اسالمی به جنایت اخیر رژیم آل خلیفه