مولوی و شاه پریان و پریزاده · web viewدر الهیات زرتشتی است...

166
ی ل ما ج ر ه چ و ن م وی ل و م» ده نَ و ش مُ گِ ای ن ع م« و ده ون ش م گُِ ای ن ع م= ( ن م ه ب ود می ها3 ب ور صِ ه م ه ه، ک ی< ئ ا ن ع م، ( ان رف ع ، در» مَ دَ ع« را چ1 1

Upload: others

Post on 19-May-2020

2 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

منوچهرجمالی

مولویمعنای گـم » و

شونده «معنای �گم = بهمن

شوندههمه صورتها که، معنائی

میشود » « ، عـدم چرا ، درعـرفـان

» = « » بن» ارکه یا بهمن همانبود؟ هستی

= اصل= عـدم بهمنوناگرفتنی آفریننده،نادیدنی

1

1

Page 2: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

= + = دام= ادو ا دم عـدم) ( جفت باهم دوآفریننده

ربود » « به ، ما هست� که را عدمی آن سپاسوجود» « » « به جهان ، آمد ، عدم آن عشق ز

» « میشود زاده ازنو، دارد، نام عدم که بنـش، دریافتن انسان،است من دین ، شدن گم در شدن گم

... است» « من آئین ، درهست نیستیدوست .... چو ؟ گردم جهان گرد چرا من

است» « من شیرین میان جان در

است» « گمشده ما، جان درمیان ، ما دوست

شده » « کاسته ، سیاست به ما، وجود چرا؟ است

» شده » کاسته ، اقتصاد به ، ما وجود چرا؟ است

» « ، آبستن انسان همیشه دیگر، ما چرا؟ نیستیم

» « » بـیـدیـن » ، نوری دینهای درهمه ما ، چرا؟ میشویم

« » « ، فلسفی مکتب یک از درپیروی ما چرا » میشویم؟ بینش بی

؟ ایم شده فالسفه و مبران پیا گدای ، چرامیبریم؟ کام ، کردن وچراازگدائی

کردن« سیاست » حل برای تالش روز» ، مسائل » که کسانیست ، � « تاریک پیشینه ، درضمیرشان

2

2

Page 3: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. » میکنند حمل است آمیخته بنشان با که را ها هزاره ، را روز مسائل این که میدهد عادت مارا سیاست،و ، بگسلیم ازبـنـمان، و ها تاریک هزاره پیشینه ازآن

سطح » به ، دریا کف دیدن به عادت ، ما دیده ، میدهد روی اکنون آنچه به روز، مسائل به ،

» میکند دارد واقعیت آنچه آن، . به درپس درست » « یا ما آفریننده بن با که ساله هزاران تاریک پیشینه

» ما» « » « » معنای یا ما جان جان یا ما نهفته گنجسپرده فراموشی خاک به ، است آغشته و آمیخته

. ولی است « شده آگاهبود» که را، روز مسائلبدان وشام وبام ، اند کرده تصرف مارا

تاریک، پیشینه آن دریافتن بدون ، میپردازیماکراه با وازآن، ، گمشده ما درضمیرهای که

، میگریزیم و روبرمیگردانیم ، ونفرتکرد حل . نمیتوان کاستن ، مولوی را روند این

صورت دریک شدن افسرده و صورت یک به ، انسان » « که است کاهش دراین و ، میداند خود دریک یا « در که وجودیش غنای و جان سرچشمه از ، انسان

گسسته « و بریده ، کند فوران ازآن باید و است بن. » میشود یک به شدن کاسته با ، هرانسانی

» به شدن کاسته وبا ، ظاهر و نقش و صورتخود�» « » « » یا اقتصادی خود� یا سیاسی خود�

درآن « » « وتثبیت حزبی خود و نفرت مذهبی ، پیدا ، درونش غنای و بن به نسبت شدیدی، اکراه و

. » میکند » « فراخنای به ، خود تنگ� کوزه از » احساس همیشه ، رفتن خود بن دریای

میآورد » « وعدم گمشدگی .شدید » « داریم درضمیرخود ها گمشده ازاین نفرت ، ما چرا

گمشدن درگمشده ، ها گمشده به کردن روی چون ؟روز، مسائل به آوردن درهجوم را خود وما ، هاست

3

3

Page 4: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« » « و اکنون به آوردن درهجوم سیاست، به و . » « میدهیم « نجات ، گمشدگی از ، واقعیت

میترسیم . ، که است خود دربن ازگمشدن ما « » گمشده» بن از گریختن میدان ، سیاست

» « »ماست « . از مارا تا ، میسازند سیاسی را ما » « . در « ، بیگانه واژه سازند بیگانه ، خود اصیلمان

خانک» بی معنای« bekhanakاصل به که است، بوده » است» چشمه که. بی ایست چشمه ، ما بن

. بتوانیم که روزی میتراود و میزهد ما خود ازخودی ، توانست خواهیم ، کناربگذاریم را اکراه و نفرت این

« ضمیرگمشده همان در را، خود روز مسائل ریشهگمشده « » « بن ازهمان که دریابیم و ، بیابیم خود

کرد . حل و فهمید را روز مسائل ، میتوان که استاین ولی ، ایران اصیل وفرهنگ مولوی

گم ، خود تاریک دربن که داشتند را گستاخیگستاخی ، آزمایشی و هرجستجو ؟ شوند

چشمه یافتن برای گستاخی ، شدن گم برایاست خود تاریک درون در زندگی را . آب آنچه

« » « » « بطورکلی ویا ، خود هستی ویا ، خود ما » سفت و بستن یخ و شدن تثبیت ، مینامیم هستی

« خود نامش که است، حالت دریک انجماد و شدنهست « . روشنی و آگاهبود یا ، آگاهی

و » « منجمد و سفت که هنگامی ، روشنیم ما » « هستیم مند یقین و وبدیهی . محکم زمانی

گم ،احساس بالفاصله ، کنیم ترک را حالت این ما کهپیشین، حالت همان به وازترس، ، میکنیم شدن

. بدهیم نجات ، ازگمشدگی را خود تا بازمیگردیم،-ولی « خود مالزم ، آزمودن و جستجو

» است » گمشوی گمشدن. که بود رو ازاین » چون ، بود مولوی دین ، «درگمشدن ، دیـن»

4

4

Page 5: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

تاریک ازبن که است بینشی ، ایران اصیل درفرهنگمیزهد و میزاید هرانسانی خود ناگرفتنی و نادیدنی و

بدیهیاتی « و روشن های آموزه نه ، یابد می انبثاق و » « . در که کاریزیست دین داریم ایمان آن، به ، که

» « و روانست ، ما روشن و آگاه خود زمین زیرو ، بدهد شهادت آن به نمیتواند وکسی ، نادیدنیست

یافتن برای و ، کند اعالم ، اجتماع نزد خود دین بنام « و دید و رفت درتاریکیها باید ، کاریزوجود این

. یعنی« ، فرهنگ که دینیست چنین این و کاوید. میباشد کاریزما

» « » « ؟ میداند خود دین را گمشدن مولوی چرا » « » « را مولوی خودروشن و هستی ، عدم ، چرا

ازنو، ، جان جهان ، عدم این به وازعشق ؟ رباید می؟ میآید وجود بن » « » به یا ، بهمن که عدم چرا

معنای « ، است جهان رستاخیزنده و آفریننده » ؟» گرفت نیست و » نیستی اصل ، چرا

» « » واکراه زشت ، نیستی و عدم بنام ، آفریننده؟ شد ساخته آمیز

« » « میزان خود از ، بودن چشمه از را انسان چرا « » ، خود چرا ؟ اند ساخته وگریزان متنفر ، بودن

که « » « همانسان ؟ شد خوانده عدم ، شدن چشمه» سکوالریته خوشی و ، وفانی ، گذرا زمان که ،

. شد « ساخته مبغوض و ومکروه منفور ، باشد گذراشود گفته که هست گستاخی به نیاز ، اکنون

گذرایش وخوشی گذرا زمان یا سکوالریته کهاست ارجمند ، « . ، افزاید می ، درگذر ، انسان

» ، ماه چنانکه ، میشود دگرگون میرقصد، ، میگردد ( هالل ، + درکاستن آل ( هیل = و ، سیمرغ زهدان

. این به نیاز اکنون میگردد جهان آفریننده زهدانجز » « چیزی ، عدم ، شود گفته که هست گستاخی

5

5

Page 6: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

آفریننده» بن ، ها انسان خود بن آفرین نو زهدان . » پیشواز به ما نیست گیتی خود و طبیعت خود

« » « » و» گذرائی زمان چنین یا ، عدمی چنینجسارت « » « ، گمشدن ؟ میرویم گذرائی خوشی

رسیدن » « » ویا بهمن با ، یافتن اینهمانی همان برای « » شدن چشمه خود، و خود زاینده بن به

« » دین که است، شدن فرهنگ و وکاریزشدن« »، نیست گرفتنی و دیدنی چون و است، انسان

میشود« . شمرده نیستفقیر » « » و گردیدن گم ، عدم معانی از یکی

است« اصل . شدن « ولی « ، فقیر معنایازنو، . » « ، فقیرشدن است فرهنگ و کاریز

و شدن سرچشمه ازنو ، شدن زاینده کاریزاست یافتن « .اصالت کاریز» وکاو ، کند فقر

به رسیدن برای ، انسان خود تاریک دردروناست انسان خود دربن درون. چشمه ، انسان

» « و ، میکند فقر و وحفر میکاود و میکـند را خود« ، زمینش آنجای و گمانهدراینجا ودر« ، میزند

را خود آنکه برای نه ، میکاود ضمیرش تاریکیهایچشمه آنکه برای بلکه ، سازد وتهی توخالی و پوک

. گم ، این بزند فوران ، است نهفته دراو که اینامیده شدن فقیر و ، شدن عدم ، که شدنست

میشود . خویش دل بسوی ، ازچشمه بکش حیوان آب

مثل بر ، جان درخلقت کاریزیزانک » هنوز» ، همیشه را چیز چه ما و ؟ چیست گـم

در تخم و نطفه آیا ؟ میکنیم گم ، زود ، نایافته ) = ( ، انسان تا ، نمیشود گم ، هیالن هیل، تخمدان

« زیر در ، شدن درکاشته ، تخم آیا ؟ یابد پیدایشبشود درختی و بروید ، ازخود تا نمیشود، گم ، زمین

6

6

Page 7: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

گمان » با ، گـم ؟ بیفرازد آسمان سربه vimanaکهپیشوند« ؟ دارد ای رابطه - » viچه ویمان vimanدر

همان « ، گمان معنای بـی « » –یا به که است شده»بدون» . در« که دوستی یافتن برای چرا است

» ، شد گم درمیان، باید است گمشده ، – بـیمیانو « ، است آمده که کیست ما دوست این ؟ شد خود

درما و است، شده گم ما، خود درمیان درستفرهنگ= ؟ کاریز است شده

گم » « ، درما خودش بخودی ، باید ما میان این پسچشمه یا دوستمان، بهترین حال، به تا ما که ، باشد

که چیست این ؟ ایم ندیده را خود فرهنگ و وکاریز ، آن یافتن برغم و ، آن به دادن صورت برغم همیشه ، آن گرفتن برای وتالش ، آن به آوردن ایمان وبرغم

به چنگی چون که ما، دست انگشتان ازمیان ناگهانگم باز، و درمیرود، و لغزد می ، ایم فشرده همبه مارا که میماند ازآن خارشی ولی میشود،

هرچیزی » ی معنا همان ، این ؟ میانگزاند جستـنـش« یا « » « ، مانا یا ، جهان ومعنای ، زندگی معنای و ،

« » « یا« مان مان یا ، که « شـیـرابـهبهمن است،به » » بینش یافتن رغم به ، خود به صورتدهی برغم

( » « . » معنای ، بهمن میشود گم باز، ، ، معناآن= معرب شیرابه = مان ، ( مانا انسانست میباشد

»و » « » که» ، میدهد معنا هنگامی ، معنابیابد « ای کلمه یا و صورتی صورتی هر در ولی ،

، شیرابه این ، معنا این ، یابد می که حرفیتثبیت و خشکیده و وسفت منجمد و نمیتواندافسرده

و تصرف ، معنارا آن میخواهد انسان، ولی ، بشود ، را وحرف صورت که اینست ، کند ملک خود اسیروی معنا میکوشد یا میسازد، آن زندان و دام و قفس

خشک و منجمد ، وحرف درصورت ، را وآبکی روان

7

7

Page 8: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

وحرف صورت ازآن معنا، آن ولی ، کند وسفت « روشن و شده تعریف و شده ومعین خشکیده

میگریزد، « ، شده ساخته وازمحکمات شده، ساختهمیشود و گم ، کلمه و صورت درآن ، و معنا ،

» « میشود ای مرده تابوت ، حرف و صورت « معنا و حقیقت بنام را نعشش ، ما که

میکشیم « دوش به ، که » « وغایت جانی ولی ، شده گم ، وحرف صورت درتابوت مرده، دراین

و میانگیزد خود، جستجوی به ، ازنو را انسان ، استمیکشاند .

» « ، کل عقل وی ، مکن صورت ، کل نفس ایقلم بشکن

« ، طالب مرد نـقـش ای ، جو برآب ، طلب کم «قـدم

چون » ، صاف رو ، روان صافی عاشق روان ای آب»

به کین دم میفزاید جان ، گره بی ، صافی آبدم

، باد گره از بی زره آب پوشد گرساعتی، ،غم نه و است ترس نه کورا ، منه تهمت ، جو برآب

ببین نقشی بی ، صد ، وزنقش ، را هرنقشوبو رنگ

، دربرگ را هرشاخ نگر، برگی بی ارم ، باغگسل زان » صورت کو « » صورت منبع،

ودل «جانستدرحرم . ، جان بگریخته او شرم از ریخته ، تن

که جوئیست یا ، روان آب ، بن ، حقیقت ، معنایا » . » ارک کرد سفت و ثابت را نقشی برآن نمیتوان

جو « » « » « معنای به ، است بهمن همان که ارکیا » = = « . بوده یوغ جوگ جوی ، دراصل ، جو هست

8

8

Page 9: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. ارک » « باشد عشق و پیوند اصل همان که است،همان ، دیگرست دژی درون دژی ، دیگرش معنای که

» بن» که ، است جان جان یا نهفته گنج یا معنا . و معنا این میباشد بطورکلی آفرینندگی و انسان

) = = = ( روان آب ، شیر اشیر اشه حقیقت و جانگره » فقط ، حرفها و ونقشها صورتها همه و ، استیابند « می پیدایش روان، آب براین که هستند، زره و

و. . صورتها و نفشها درآن هستند آب تموج صورتها، « ، آب روانی این باید ، فرودها وفرازو وامواج حرفها

. » اینها دید را روان حقیقت این ، روان معنای اینمیگسلند . را صورتشان که هستند صورتیکهن دلق دراین مارا ، مکن گوید همی معنی

» « شد افواه سخره کو ، سخن باشد کهن دلقگویم : درصورت من ، روح چون ، بیا معنی ای

درآشد دیباه ، جان فر از ، ها کهنه و ها خرقه تا

+ + « گم و خشکیدن درصورت و یابی صورت اینومعین شده، وروشن ، شده تثبیت ازصورت شدن

+ + و آن وفرشگرد تازه جستجوی شوق و شده » « » + یا ، بهمن گوهر ، ازنو یابی وصورت آن بازیابی

هست» « » « . انسان حقیقی معنای و آبستنی اصلرنگارنگ طیفی ، مولوی درغزلیات ، ژرف تجربه این

بلورغزلیاتش، تراشهای ودر ، یابد می ها ازعبارتنمودارمیشود . گونه، صدها

به« جانبس » یوسف چو مهلکه) ( چه�که چاهافتاد

که » گشت پنداشت او « » گم خود افتاد ، دروطن»

که تاریست زیرا و مظلم خضر، آب رهافتاد چمن اندر گل خار، ره ز آخز

9

9

Page 10: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

ای و، دادبوسه عیار دلبر برفتمراوهفت شش بدادی ، داد یکی چونکه ، شدی چه

دارد نشانها ، ببوسید که را هرلبی... بکــفت و بشکافید لب ، آن زشیرینی که

دل : چو نیز تن که آنست دگر نشان یکتفت میدود به و تعجیل به ، بوسه آن درپی

« صورت خشکی در نمیتواند که است ماهی ، انسان » خانه ورود دریا به زود باید و کند، زندگی کلمه و

. بیامیزد آب با را اش برهنه وجود تا برگردد، معنیدرخشکی آنکه نه ، کند شنا ، درمعنا باید انسان

بدهد : دست از را وتازگیش تری ، کلمه و صورتخوش، آب جزبا که معنی دریای در باش ماهی چو

نگردد همدماو خود دریا، بی که زدریا را ماهی نیست ماللی

نگردد خرمآدم بنی جز دروی که نهانی درعالم دریاست یکی

نگردد« » « » « » بیان » ، نهفته گنج یا ، جان جان یا معنا این

. » دراثر انسان بن از ، معنا است انسان بن غنایوحرفی نقشی درهیچ و میزند فواره ، سرشاری

نمیگنجد . کتابی، و ودستگاهی ای وآموزهاست ناودان چون ، زبان را معانی

ناودانی در رود دریا کجاجهانست ، هرجزوش که جان جهانجهانی هرگز ، دهان دز نگنجد

و حرف همقد و برابر ، انسان معنای و زندگی معنای . بیش ، معنی این همیشه نیست صورت و کلمه

. است کلمه و درهیچ ازصورت ، انسان معنیآموزه ودرهیچ ، ای عقیده هیچ در و ای، کلمه

10

10

Page 11: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

کتابی، درهیچ و ، فلسفی مکتب درهیچ و ای،گنجد » نمی . انسان بودن برتروبیشتر این

نمیتوان « را انسان که آنست بیان ، کلمه و ازصورتزندانی ، کتابی و مذهبی و مکتبی و ای آموزه هیچ در

. ، انسان که بازکنند را راه باید ، کلمه و صورت کرد ، کلمه و صورت وروشن معین و تنگ محدوده در

درمعانی » را خود شدن حل راه بلکه ، نشود زندانیباشد « . داشته روان

اخترم و آفتاب آمد برتر زصورت چونخوشترم ، من روم تا معانی در ازمعانی

تراست . شیرین ، همچنین شدستم گم ، معانی درننگرم ، دوعالم در ، بازنایم صورت سوی

او همرنگ شوم تا ، میگدازم معانی درشکرم » « چون ، دراو من و آب همچو ، معنی زانک

روشن و وسفت ثابت صورت در که خودی شدن حلمعنی . درآب ، میمیرد و میخشکد شده،

خویش » « جان ازحیات را هیچکس نگیرد دلالجرم ) ( نیارم نارم یاد زصورت ، معنی ازاین من

روحانیان با ، باغ از باغ به من میخراممنیلوفرم چون تازه ، و لطیف سرخ گل چونبشکنم تخته تخته ، موجم چو را تن کشتی

لشگرم را خویشتن چون ، بسکلم را خویشتن« » « یا بهمن یابی تحول گوهر این ودرک بررسی » « » « » ، نهفته گنج یا جان جان یا گمشده معنای

شیوه وشناخت ایران فرهنگ شناخت برای . ضروریست مولوی، فرهنگ اندیشیدن بنمایه

های » « اندیشه بنمایه ، باشد بهمن که ایرانمیماند ازنو، مولوی ، غزلیاتش در را بنمایه این و ،

میدهد . گسترش ممکن، حد آخرین پیوند شیوه در » « اندیشه در ، وکلمه صورت با معنا یابی

11

11

Page 12: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« « با بهمن، پیوند همان ، مولوی های. میماند « هما یا سیمرغ

» « بهمن» « نام ، تنهائی به ، جان جان ، نیست

من » « )= = ( مان مانا معنا هم ، بهمن بلکه ، هست

» = ناگرفتنی » و نادیدنی گمشوی اصل هم و.هست

معنای گمشونده » « ، بهمن بهتر، عبارت بهاست

تصرف » و ناگرفتنی بینش به تبدیل که » و هرجانی در ، تثبیت غیرقابل ناپذیرو

میشود وهرصورتی .هرانسانی

یک هنگامی که میشود فرامرزهرمزیاردیده درروایاتو است، گمنامی شخص که ای مرده برای موبدو ، نامعلومست او هویت و نمیشناسد، اورا هیچکس

به » اورا ، بکند نیایشی میخواهد ، مجهولست تبارشبهمن پسر ، خطاب، « . بهمن این میکند خطاب ، که آنست و » « بیان بودن گمنام ، بهمن گوهر

هست بودنش ناشناس و بودن . نامعین با موبدان که است ذهنی پیشینه چنین داشتن

» لی» و ، اند خوانده بهمن دختر همارا درشاهنامهنام ، نیست شناختنی که گمنامی موجود بجای

. به که دروغی اند گذاشته را اسفندیار پسر ، بهمن . هست نما راست ، اند گفته »حکمت ، بهمن

میشود پیدا همیشه، که ناپیدائیست، همیشهالهویه« مجهول ، پیدایشش برغم ولی

. میماند و ، شدن پیدا به همیشه حرکت ، او

12

12

Page 13: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

) ( پدیده در شدن گم ناپدیدشدن به همیشه حرکت . ودر فرومیریزد، وجودش، همیشه دارد اش

. با اشنائی بنیاد ، رو ازاین میشود گم ، ها فروریخته ، همیشگی آن . جستجوی میجوید ، انسان است

« جنبش واین ، میجوید وباز میکند بازگم و یابد می و » که= اندیشیدنست یا ، کردن منی منیدن

را سعادت و شادی اوج درک درجستجو،و . » میکند ، آن به آوردن ایمان مقوله با که اینست

با مداوم قرارداد و بندی عهد و آن، به دادن شهادتنیست « » محکمی ریسمان چون ، سازگارنیست ، آن

آن به و گرفت و آخت دست ، آن به بتوان کهچسبید .

به « ایـمـانهنگامی » چه ، دینی آموزه یک به چه ، ، باشد اقتصادی یا سیاسی یا فلسفی آموزه یک

، ارزش دراجتماع دوران » برترین درست ، میشود « معلق « ویا ، آویختگی دوران عنوان به ، جویندگی

» ، انسان و ، میگردد درک آسمان و زمین میان بودنو میگریزد وطبعا میبرد، عذاب ازجستجوکردن،

تا برساند، پایان به را جستجو زودتر هرچه ، میکوشد » « محکم الوثقی عروة و المتین حبل به بتواند

بچسبد . نوری » ادیان در ، ایمان که را اهمیتی همان

« آزمایش« خوان هفت پیمودن ، رد دادارد « ایران درفرهنگ پایان »وجستجو، در و ،

« » حقیقت که ای آموزه ، هم ازمایش خوان هفت » آن به محکم که ، یابد نمی باشد، فرد به منحصر

ازآن » خودش که یابد می چشمی فقط بلکه بچسبد، . » بیند می و میکند روشن را ها پدیده پس،

« چشم یافتن ، خود آفریننده بن جستن غایتسفت « » حقیقتی و آموزه نه ، است گونه خورشید

13

13

Page 14: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

بهمن « . » پدیده شناخت آوردن ایمان برای محکم وژرفای« درک و ، ایران اصیل فرهنگ درک برای ،

« . نا ی معنا همان ، بهمن ضروریست ، عرفانعدمی « » « وهمان ، است صورتها درهمه گنجیدنی

به » « ربطی هیچ و است، شاد جان معدن که است . » ندارد» شدن که نیست ی واحد درجهان

نیست ای بریده فضای هیچ ، میافریند عشق . درجهان باشد معدوم ویا خالی و تهی که

نیست » « ، نیستی ، نیستی.» عشق ، اگرجائیقطع ، ها هست و ها هستی میان پیوند ، باشد

. است عشق برضد که »میگردد سراندیشه » ، فرهنگ دراین ، باهم هستی کل پیوستگی

. » « ندارد مرگ و عدم مفاهیم برای جائیدیگر » « معنائی ، عرفا نزد عدم اصطالح پس

در ، غلط به سپس آنکه ولو ، است داشته. » « است شده فهمیده نیستی راستای

، سیمرغی فرهنگ شناخت با که اینجاست » « یافت را عدم اصلی معنای .میتوان حتا

، میکوشد که زدارکامه اهریمن ، زرتشتی درالهیاتچنین ازعهده ، سازد نیست و نابود را جانور یا انسان

درهمان چون ، برنمیآید همه آنکاری ، میراندن که بازمیگردند خدایانی به جانور، و انسان بخشهای

نابود . برای تالش ، اهریمن که آنی هستند آنها اصل « اجزاء تبدیل نقطه فقط ، میکند جانی سازی

. » ، هرجزوی میگردد عشق به ، خدایان به میرندهعشق» « » جهان به ، درتن درزندگی عشق جهان از » بیهوده تالش ، اهریمن و ، بازمیگردد درخدایان

. میکند ساختن نابود هرمرگی، برای در اهریمننومید ، میکند اقدام ساختن نابود برای که

. بازمیگردد ، عشق جهان و سیمرغی جهان در

14

14

Page 15: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

چرا . پس نیست ساختن معدوم و کردن نابود امکان« » « » «، چرا ؟ اند کرده ترجمه نیستی به را عدم

» « » خوانده نیستی ، را ونوشوی آفرینندگی بن؟ اند

زرتشتی الهیات که را تصویری باید درآغاز، » = = « داده شیوع هومان وهومن بهمن ازبکلی ، است شده بدیهی اذهان، ودر ، است

و کنارگذاشت ایران فرهنگ شناختن راه تا ، که . » اهورامزدائی با بازگردد ، مولوی های اندیشه

» چنین پذیرش است، بیکران روشنی جایگاهش . » « طبعا نداشت همآهنگی ، بهمن از تصویری

» « ، ساخته بهمن از دیگر تصویری ، زرتشتی الهیاتاین ولی بگنجد، الهیاتش مفاهیم قفس در بهمن کهاصل . ، بهمن اصلیست تصویر برضد ، تصویرازبهمن » « » = « تخم ، مان درون ، شیرابه مان ، آبستنی . پس دارد تاریک هویت یعنی ، است تخمدان درون

محرمترین ، دارد گوهرتاریک آنکه میتواند چگونهروشنائی که بشود ی وجود ترین اندرونی و وجود

. ، گمنامی گوهرش که بهمنی چنین است بیکرانهبا همنشین و ندیم میتواند چگوه ، تاریکیست یعنی

؟ » « باشد روشنائی اصل یا اهورامزداچشم پیش باید آغاز، ازهمان که را مهمی بسیار نکته

که » اینست ، داشت هما خود و بهمن « » بهمن یا ، فرورد « ارتا « و هستند » جفت ، یا . » باهم هما

یابی تحول و ، وتابش پیدایش نخستین ، فرورد ارتا » ، است دیگر، بهمن عبارت به

، وهما بهمنناپذیر » جدا ازهم کلـمـه جفت و ، « انـدیـشه

ناپذیر جدا ازهم صـورت» یاجفت و نـظـر »،

15

15

Page 16: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« گسستنی نا ازهم جفت و یا زیبـائی،« آئـیـنـه

« پیوسته هم به جفت یا یا وجـود، ،و بینـش .هستند « واقعیت

به تحول ، خودش ناگرفتنی، و نادیدنی بهمن » « می ناگرفتنی ولی دیدنی سیمرغ یا هما

اهمیت. یابد ، ایران درفرهنگ ، سراندیشه این درکیا . ، سایه یا ، سیمرغ یا هما ، بهمن دارد العاده فوق

. » = = میشود» وتخم بن سه اند سه هند سه ) ( ، سیمرغ هما به بهمن »درتحول ، آفریننده

میشود« آفریده با . برابر « این ،برابری» دست دیگر، آفریده به ای هرآفریده از که اصلیست

. ، میآفریند را دیگر نسل که هرنسلی میشود بدستفرهنگ . دراین میشود خودش مانند ، آفریننده نسلی

بلکه ، ندارد، اصالت ، ازتاریخ برهه یک فقطزمانهاست همه در ، . اصالت

« » زمان » به تاریخی بازگشت ، خود واصل بن یافتننیست ..... « . محمد زمان یا عیسی زمان یا کوروش. نمیگردند باز ، آینده در اینها هیچکدام همچنین

« » « یا بازگشت مفهوم با ، ارکه و بن سراندیشهدارد « . معکوس رابطه ، همیشه» « رجعت ، اصل

« » « فقط » « . ، اصل از میشود اصل به تبدیلیابد « می پیدایش کلی . اصل به ، سراندیشه این

. ، خالق ، جا دراین دارد فرق ، ابراهیمی ادیان با . عبد ، خدا نمیکند خلق عبودیت برای را مخلوق

معبود ، هم خدا و ، نیست خدا عبد ، وانسان ، ندارد . و یهوه و الله مفهوم تفاوت این نیست انسان

ایرانست » « . درفرهنگ خدا مفهوم با پدرآسمانی،انسانها » میان فرعی « برابری پیآیند یک فقط ،

. است کلی سراندیشه اصل چونازاین اصل،

16

16

Page 17: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

» « فرهنگ در ، هبوط اندیشه ، میآفریند « و منجی اندیشه طبعا و ، نیست ایران » که ، ندارد وجود آخرالزمان ومهدی قیامت

هبوط آن جبران تا بیاید، باید ناگزیر ، درپایانبکند به . را زرتشتی الهیات در ، ها اندیشه گونه این

ارث به اسالم و ومسیحیت یهودیت وبه ، ند آمد وجودرسیدند .

» « تاریک که وحدتی از ، فرورد ارتا یا درهما ، بهمن » « پیدا و ، یابد می را خود نخستین صورت ، است

) ( مشخص . ازهم دواصل یا تعدد که بدینسان میشود« به تبدیل تاریک، دیگروحدت عبارتی به ، میشود

« » شوی گوناگون این ولی میشود، پیدا جفت « » چسبی بوسیله ، شدن درجفت یابی وصورت

»، طبعا و یابد، می پیوند هم ،به به ناپیدا آنچهاست » « تا سه ، درباطن ، هست دوتا ظاهر،

چسبیده. هم به ولی دو، به شدن تبدیل ، اصل اینمعتبر ، آفرینش درسراسر که اصلیست ، دو ماندن

. میماند کثرت باقی جهان هستی، جهانبه ، رنگارنگی و گوناگونی برغم ولی ، است

جهانست یک و ، است پیوسته همچنین. هممی پیدایش هستی وتاریک واحد بن ازاین که خدایانی

) ( کثرتی ، دارند ماه روز سی با اینهمانی که یابندیا ، کریستال یک تراشهای همه و هستند، همآهنگ

. ، زمان دیگر، عبارت به کمانند رنگین یک رنگهای . نیست بریده یک ازهم شاخه سی خدا، سی

ناهمگوهر،. ) درختند ازمخلوق خالق جدا که اینست ) وجود ، آخرت غیراز ئی دنیا یا ، ازهم غیر وجود دو

ندارد . خارجی ( و گیتی و خدا هستی جهان سراسر که اینست

درخت ... ( یک ، باهم همه و زمین و آسمان و انسان

17

17

Page 18: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« . اندیشه بنیاد بر ، ایران فرهنگ میشوند شمرده » بنا درجانان جانها همه توحید ، هستی کل توحید

درست و ، است را شده خود که ، اسالم ، ایران فرهنگ دیدگاه از ، میخواند توحیدی

» « است جان شرک و وجود شرک بر ،استوارو جدا ، هستی سه ، نبوت و ومخلوق خالق چون . و مجزا و مبرا ، ومخلوق خالق ازهمند گوناگون

این و رند، دا ای واسطه حلقه به ونیاز ، ازهمند منزه« . همان دیگر، ای شیوه به هم اسالم است شرک

دارد « . را درمسیحیت ثالثه اقانیمانسان » ای مایه دربرخورد« آزمونهای همیشه ،

» « ، درونی درک یافتن اینهمانی ای» بـاو پدیده . یابد« می پیدایش ، به بیرونی ، ای مایه آزمون

بیرونی » صورت از سرشارتر بیشترو مراتباست« یافته که ، است صورت آن درکاربرد و ،

» « ، آزمونش همیشه ، ای مایه آزمون این بیان برای » « . ، بهمن مثال میشود لبریز ، کلمه یا صورت ازآن

نطفه » یا تخم وجود ازبرخورد که ایست مایه آزمون » ، است یافته را خود بندی عبارت راه ، زهدان در ،

در ) تخم صورت این ، بنیادی آزمون یا معنا، این ولیتخم ( . وجود میکند انتزاعی و بسیارکلی ، را تخمدان

میشود » « جهان همه پیدایش کلی اصل ، درتخمدان ، جانها به شدن تبدیل و پیدایشش روند در و

درتخمدان » « تخم شکل باز، ، چیزی وهر درهرجانیتخم . مانند ، انتزاعی اصل کردار به بهمن میکند پیدا

، تخمدان ناگرفتنی در و است . نادیدنیمیشود » « ماه ، پیدایشش نخستین در ،بهمن

بیان » ، شد خواهد بررسی چنانچه ، ماه تای و سه. یکتا » « » سه از مرکب ، ماه است مهر اصل یا

« » « » سه » یا ، هند سه یا ور سه یا ، گوناگون خدای

18

18

Page 19: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

» + « » گوناگونی، برغم که است، کوک سه ، هاگ . ، هند سه ، ور سه ، های واژه هستند یکی ، باهم

معنای ) = ( » به همه، ، کوک سی ، سایگ هاگ سه« » « . » معنای ، ما برای امروزه ، سایه اند سایه

معنای « از که ، است کرده پیدا ومحدودی تنگ بسیار . ، درواقع است افتاده دور بسیار ، بهمناصلیش

= = = = « سیمرغ سیکک سیور سایه ، ماه در » = دیگر، اصطالحی به یا ، سیرنگ سیمرخ

میشود یکتا تای . سه بخش سه ، درماه ، بهمن ، میگردد هم به پیوسته ولی ، ازهم گوناگون

« این دراثر ، درماه بهمن که است وبدینسانمیگردد« . . بینش ، درماه بهمن میشود دیدنی ، تمایز

باهم بیننده و روشنکننده چشم ، درماه ، بهمننظر . » « » « نخستین ، مینگرد درماه ، بهمن میگردد

میآفریند را جان جهان که نظراست این با و میگردد . درنظرش، ماه میبخشد صورت و میکند حامله یا

. ، علت همین به است صورتگر و آفرین صورت » = « پیدایش کردن نظر نگریدن از ای ویژه مفهوم

می درایران عرفان سراسر به جان که ، یابد می» بخشد . نخستین » « در ، بهمن یا بن تمامیت

. فرومیریزد« و نظر گیتی آفریننده بن که بهمن، » « ، نظرآفریننده نخستین به ، است سامانده خرد

= = « . نگر نظر به بهمن تحول این یابد می تحول . خواهدشد« بررسی گفتارجداگانه درهمین نگار

و ، میشود ماه ، بهمن ، آمده نیایش ماه در چنانکه ( بررسی دراینجا و آمده دربندهش چنانکه

) بخش خواهدشد سه دراثرداشتن ، ماهپیدایش » بیان ، هم به پیوسته ولی جداگانهدراصل ، آبستنی اصل یا هستی بن یا بهمن

» است . دیدنی هنگامی ، چیزی دیدن چون

19

19

Page 20: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. باشد تشخیص قابل چیزدیگری، از که ممکنست . رو ازاین میشود بینش ، درماه ماه بهمن ، نام

« ، « بینادرهزوارش «. ) ( » ، ماه یونکر هست . اصلی ، ماه در بهمن ست هما و سیمرغ همان

« » « آنرا نمیتوان ولی ، دید آنرا میتوان که میشود،بهمن « . که دراینجاست یافت دست آن وبه گرفت

روشنی » به تبدیل ، هستی واحد ولی تاریک اصل یا» « » نگرش یا نظر به تبدیل ، میگردد بینش و

» « به تحول سپس که است، نظر این و ، میگرددکه ) ( . بهمنی یابد می گوشورون جان جهان یا گیتی

» « » « واقعیت» « به تبدیل ، نظر از ، است شده نظر . ، بهمن ، درواقع یابد خود می در»را تمامیت

بازد« می ، و نـظـر بازی ، نظر جهان دراین ، و نگاشته ، گوناگون وجانهای ، میگیرد صورت ، جان

میشوند . نگاریده » « » « ، نظرش با ، آبستنی اصل کردار به ، بهمن ( ، نگرشش با میدهد صورت و میآفریند را جان جهان ) ، هایش آفریده همه باز و ، مینگارد درگیتی را جانها

» معنا،» یا ، بهمن و ، هستند آبستنی اصل نمودار « . » و » انسان معنای است شده گم ، ازآنها درهریک

» وجود خود در زمان معنای و هستی جهان معنایآنرا میتوان و ست ناپیدا و گم ولی ، هست ، انسان

زایانید . ازخود و ویافت جست ، درخودوی در دگر، دری بجو ، بینی می که هرگوهر تو

دارم دفین ، درباطن که گوید همی ذزه هر کهمن به حسن قانع مشو ، گوید تراهرگوهری

» درجبین » نوری که ، آن است ضمیر شمع از کهدارم

دارم همنشین ، شاهی چه درباطن، که تو دانی چهدارم آهنین پای که منگر من زرین رخ

20

20

Page 21: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

و اخالق و زندگی حقیقت جستجوی مسئلهیا ، وآن ازاین گدائی در ، قانون و حقوق

اندیشه گرفتن وام در ، آن و ازاین درآموختنگشودن کلید وباید نمیشود، حل ، آن و ازاین

بهمن » چون ، یافت دربن خود را بندها همه » درخود ، است هستی کل آفریننده بن که

است . انسان درون در هرچیزی معنای همچنین« همان هرچیزی درون در چون و ، هست خودش« » = ، بهمن این و هست، هستی آبستنی اصل بهمن

» دیگر، میان با مرا میان طبعا ، هست میان اصل » « و من میان ، میان اصل چون ، میدهد پیوند

وناگرفتنی دیدنی نا که هرچند هست، هم دیگریاست.

عشقست اصل همان ، میانست اصل که بهمن ، پسباز. و میکند، گم خودرا ، خود پیداشدن در ، بهمن

ناگرفتنی و نادیدنی و ریک تا که ، خود میان به باید . بازگشت در ولی بازیابد را خود تا ، بازگردد ، است

، وناگرفتنی دیدنی نا ، ناگرفتنی و دیدنی نا گستره بهآفریننده . بن که گمشدنست دراین میشود گم یعنی

یابد . می را هستیمغناطیس سنگ چو ، جانان عشق

کشید ، خویش قرب به ، مارا جانکرد گم ، زخویشتن را جان باز،

بدید خویش وجود ، شد گم چو ، جانجان آمد خود با باز، ازآن بعد

پیچید دراو و آمد عشق دام ( صورت ، شدنی روشن پیدایشی درهرروند

) ، ساختنی مشخص ، شدنی معین ، یافتنیهست ، . گمشدگی پدیدارسازد ، میخواهد را آنچه

. ازسر، را بازی باز و میکند گم ، پدیدارساختن در

21

21

Page 22: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. ، ای وکلمه صورتی درهر که اینست میکند شروع ، درآن فوری ولی میزند ، حقیقت و ازمعنا برقی . ، ای کلمه و صورتی درهیچ ما میشود خاموش

دام به و دستگیرکنیم را حقیقت و معنا ، نمیتوانیمکنیم . تصرف و تسخیرکنیم و بیندازیم

نظرکن ، معنی از که مراگوئیپلنگت و نقش صورت کن رها

مزور : » « نقش ای تو با گویم چهتنگت جان اندر گنجد معنی چه

ادیان با ، ایران فرهنگ و عرفان اختالف « فلسفه همین ، فلسفی ومکاتب نوری

» است وصورت . کلمه و ایران درفرهنگ ، مولوی نزد بویژه ، ، درعرفان وحقیقت معنی

ازآنها ولی میشود، کلمه و یابد می صورتکلمه دیگرو درصورتی همیشه و میگریزد، نیز

یابد می پیدایش دیگر، . ای نمیشود را معنی. کرد وتثبیت زندانی ، حرف دریک و صورت دریک

« معنی تثبیت بیان ، صورت با معنی بودن جفت . » صورت باید معنی، نیست کلمه و صورت دریک

ولی . وبماند بیفسرد صورت، دریک نباید ولی ، شود » « » « ، بنیادی بینش و اندیشه از و معنی ز ا ، صورت

ومحتویات . بندد می یخ درصورت، و یابد می پیدایش « به تحول که دریافت میتوان هنگامی را هرصورتی

» « . » اصل ، شد آب صورت یخ وقتی بیابد اصلشمیشود . شناخته ، آبست که بسته یخ صورت

ای افسرده ، لیک ، است معنی پرورده ، هرصورتی » روشن» « » را آغاز ، کنون شد معنی چو ، صورت

شدهیخ اصل نداند ، وانکس ، کسی بیند اگر را یخ

شده ظن بی ، یخ دراصل ، شد آب کآخر دید چون

22

22

Page 23: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

است » « صورت تاروپود کو ، مکن جززیبا اندیشهشده احسن ، هرصورتی ، تند ، احسن زاندیشهصور میآید ، جنس آن ، نظر کاندازی سوی زان

شده » « زن و مرد اشکال ، صور آید ، ازنظر پسگستردن ) + = شیتن اندی واندیشه وحقیقت –معنی

) - - همیشه ، اندیمن است بهمن وتخم بن که انددیگر، زیبائی ودر دیگر درحرفی و دیگر درصورتی

میشود . پدیدارپیدا ، گنج چون کرد ، را جهان این خدا چون

دیگر اظهار دارد ، زسودا پر هرسریبیقراری شب و روز ، نگاری خوش هرکجا

دیگر خریدار نو ، را خود حـسن او جویدبوئی مشک هرکجا ، ماهروئی هرکجادیگر زار عاشقی ، جوید وار مشتری

» « در که ، درخت تصویر در جهان بن پیدایش اینباقی ، طوسی اسدی نامه گرشاسپ داستانهای

« بیان بهترین ، است جهان مانده بن یابی تنوعهست« ای دانه و وبری باری و برگی درهر ،.

می تنوع ، درخت ی برها و برگها اندازه به ، بن یکدیگر . ای چهره ، درهربرگی ، دربن نهفته معنای یابد

. میگردد دیگر داروئی و دیگر ای دانه و ، یابد می « » « معنی گریزندگی پدیده با ، معنی دریافتن

دارد « . کار وکتاب وحرف ازصورتگریز ، درمعنی ، ازحرف و کن بس

میمزید زحرفی را معنی چندکند دندان بی طفل ، مزیدن این

گزید خود را نان ، مردید گرشمانمیخورند بدرد ، وحرف صورت که نیست این مسئله

بلکه ، است ارزش چگونه وبی که اینست مسئله « برق یا آذرخش و ، برقگیرشد میتوان،

23

23

Page 24: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

» « » « » گفته در و صورت در که را معنیدریافت و دید معنای » . میزند، میتوان چگونه

به « یا ؟ دید را ها گفته و درصورتها آذرخشیدزدیده میتواند چگونه دیگر، عبارتی

آن حرف، یک در یا نقش دریک ، وناگهانی؟ دید را روان گنجیدنی معنای نا ، هرجانی معنای

هاست . واژه و صورتها در وناماندنیدر رود دریا کجا ناودانست چون ، زبان را معانی

ناودانیجهانست ، هرجزوش که جان جهانجهانی هرگز ، دهان در نگنجد

معنا با اینهمانی هنگامی ، صورت دیگر، تصویری به یاچنین) ( » « . ، صورت تا باشد آب تموج که دارد آب

گنج و جان جان و معنا نماینده ، دارد را ویژگیاست . حقیقت یا مخفی

را . معنی میگیرند کلمه با برابر را معنی ، درفلسفههست . . » ، درکلمه نور میدانند ناپذیر جدا ، ازکلمه

ثابت « » محتویات کردن معین ، هرمفهومی تعریفما « . ، تعریف درآن است مفهوم یک از ناپذیر جدا و

. خالصه ، معنا ، جا دراین ولی داریم را معنا تمام » « وهر هرحرف از بیش و ، جهانست بن و آفریننده

. معنائی همیشه معنا، میدهد معنا ، صورتوکلمه صورت ودراین هنگام دراین که جزمعنائی

ازمعنائی . تر بیشتروغنی همیشه ، معنا دارد ، میدهدو کلمه و صورت دریک زمان یا هنگام دریک که است

. معنی به آبستن ، صورت یا حرف میدهد آموزهنمی ، تنگ حرف درجامه آفریننده، معنای ولی است،

. ارزش گنجد تاهنگامی ، صورت یا حرفاست » « معنا زهدان که دارد دریافتن . واعتبار

درک ، وزندگی وهرانسانی هرچیزی =معنای معنی

24

24

Page 25: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« مان « . » « شیرابه ، مان است شیرابه کردار به ، آب . » « و وخون شیرابه ، معنی یا مانا هرگیاهیستاین . علت این به ناشدنیست سفت روغن و شیره و

. » « » « میشود خوانده ژدا ریم و ژدا خرم ، خدا« » « » « پیشوند که ، باشد خور که خرم پیشوند

« » معنای به ، هست هم = خرابات آوخون خونابه = درپهلوی ) هیوال هیله یونانی ماده( Hyleدر یا ،

. » یابد می را صورتها همه که است هستی اصلی » « درآن خود گداختن ، زندگی معنی دریافتن

به . رفتن هست آب آن در ، برای خراباتشیرابه ، در که = آنست = = خدا = خرم سیمرغ بگمز ،باده

یک . معنای ، انسان شوند گداخته ، درآب شکر مانندکه ، یابد درمی هنگامی را صورت یا درآنحرف

بگدازد ، . معنا و بنیادی یافت و دریافت یک این « با وخالی خشک فهمیدن فقط و ، است گوهریاند ساخته قدرتمندان که روشنی درآگاهبود و عقل

) ( . »، پیوند و میان اصل یا بهمن گوهر نیست ، شونده صورت ، صورت بی ، گسل صورت صورت

. میکند سرگشتگی و شگفت دچار را انسان که استیابی صورت و بیصورتی دیالکتیک این درک ، مسئله

و ، میشود گم ، انسان ، دربیصورتی چون ، استمیشود گم ، بهمن ، یابی درصورت

داری خوش صورتهای چه ، بیصورت عشق ای بیانی و سرخست نی که ، رنگی آن در دنگم من که

زردیتو جانفزائی و خوب چه ، تو اندرآئی چوصورت

فردی همان ، عشقی همان بیندازی را صورت چو

25

25

Page 26: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

گمشدگی و ، صورتها تنوعصورتها، درغنای

تجربیات و حاالت درطیف یا) تلون) خود

» « » جفـت» که کـثـرت یا تـنـوع و آزادیو همند حیرت و گمشدگی و سرگشتگی احساس ،

میآورند . خود با نیز را آرامی و نا تنوع سراندیشه� « » « انجمن و همزیستی با ، آزادی یا کثرت

» پیدایش ، نیایشگاه دریک گوناگون خدایانیابد » می نیایشگاه دریک خدایان انجمن طبعا و ،

. » « نیزهست« بردباری و آزادی نماد همیشه ، » « » «، انحصارحقیقت و خدائی تک اندیشه

تـنـوع و آزادی برضد و بردبار، نا درگوهرشو خدایان همه چون ، است گوناگونی و

نابود و حذف و طرد را، جزخودش حقایق . میکند با سازگار که ، کثرت و تنوع و آزادی ولی

میان گمشدگی شدید احساس ، فردیست غنایو درد با همراه اگر که میآورد، خود با را امکاناتو تنوع به ورزی وکین نفرت علت ، باشد عذاب . در گمشدگی هم یونان در چنانکه میگردد کثرت

» رابرای» راه فلسفی مکاتب وکثرت تنوع میان . وقتی گمشدگی احساس بازکرد مسیحیت چیرگی

« » برای » را راه و ، باشد انسانی غنای درک همراه » احساسی آنگاه ، بگشاید درجستجو شادی

به . پشت ، ایمان اهل آنقدرکه درست و بارورمیباشدکه فرهنگی ، دارند نفرت ازآن و میکنند گمشدگیرو ، میداند هرفردی ازگوهر زایش را، حقیقی بینش

26

26

Page 27: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

جستجو امکانات بر ، تنوع چون میآورد، گمشدگی به . درست میسازد شاد را انسان و ، میافزاید عرفا

کام ازآن و بودند گمشدگی این طالببنمایه ای، پدیده چنین خود و ، میبردند

دراجتماعست آزادی . پیدایش شادی احساسغزلیات رقصی کوبه خود در ، گمشدگیها ازاین

. بت و ، او آفرین صورت خیاالت پدیداراست مولویایجاب ، خودش شکنیهای بت و خیاالت ازاین سازی

میکند را خود غنای درکباشم وثن تراشنده ، خیاالتش کز آن منم

باشم شکن بت را بتان ، آید وصال هنگام چوشاهد گه و شمعست گهی ، میآرد پیش دوصورت

باشم لگن را نخستین ، آئینه چو من را دوممن ساز وقت که خواهی اگر لیک ، چنگم چو

باشم تنن تن تن در که ، را دم آن دار غنیمتباشم جهان دریک چرا ، دارم جهان صد از بیش چو

باشم بابزن در چرا ، من کباب شد پخته چودنگم و خویشم بی گهی ، درجنگم خویش با گهی

باشم فن سه این با چرا ، گلرنگم یار آمد چوشد خواهم آواره من که ، گویا دل ای کن خمشباشم» « وطن در چگونه ، تو از گرفت آتش ، وطنبرغم که میشود سیالبی دراو جویندگی سائقهسیالب این به را خود ، ها نادانستنی همه با رویاروئی

میسپارد کرده جو جویای مرا ، بربوده سیالب مرانمیدانم نمیدانم را، جو این و سیالب این که

بازاری و کوی میان ، من گمشدستم طفلی چونمیدانم نمیدانم را کو این و بازار این کهبدگویان گویند بدت ، مشفق یکی گوید مرا

نمیدانم نمیدانم ، را بدگو و گو نکو

27

27

Page 28: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

بویش از روشن چشمم که ، یوسف او و یعقوب منمنمیدانم » « نمیدانم را بو این اصل اگرچه

تشنگی ، ها دانستنی نا همه این با رویاروئیبورا ردپای و جستجو از اورا و نمیکاهد دراو جویندگی

نمیدارد باز گرفتنو حقیقت یا ازخدا گوناگون تصاویر و خیاالت

اورا ، حقیقت یا خدا با آنها ایهمانی یافتن نتوانستنحقیقت یا خدا سرمست او ولی میسازند سرگشته

میماند . باقینمیدانم ؟ ماهی یا و زهره یا و خورشیدی تو

نمیدانم ؟ میخواهی چه ، مجنون سرگشته وزیندل درون ازماهی پر ، ساحل بی دریای زهی

نمیدانم ماهی چنین ، ندیدستم دریا چنینگویان سخن ذراتت که ، پایان بی خورشید زهی

» نمیدانم » « » ؟ اللهی تو ، اللهی ذات نور توخوبی ازاین سوزد همی ، یعقوبی جان هزاران

نمیدانم ، چاهی درین ، خوبان یوسف ای چرارنگ ) تلوینی غرق چینی،همیشه کزسخن کن خمش

) رنگشوی بهنمیدانم ، آهی دمی ، هائی دمی ، هوئی دمی

که افسون ازآن ، سرمستم که کردم خمشخوردستم

نمیدانم » « » « آگاهی ز ، را ومستی بیخویشی کهو میآورد باخود گمگشتی ، کلمه و صورت غنای

شادی با باید بلکه ، کند تحمل آنهارا تنها نباید انسانانسان که ممکنست هنگامی واین ، باشد پذیرا آنهاراشادی ، را جان جنبش و اندیشگی و روانی حرکت ،

اندیشه و روان رقص دیگر، عبارت به یا ، بخشکند . احساس و بداند خود وجان

28

28

Page 29: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

گـمـان و گمشدگیبینش » در تحـول سرعت یا

�گوهری «» « دربینش تحـول آزادی از نفرت

بینش » « یک به ایمان بـه گریز و

= « » « ویمان گمان واژه سبکشده باید ، گم واژهviman « و« سرعت معنای ، دراصل که ، باشد

ویمانه « . ) دارد را ودگرگونی حرکت vi-maanaشتاب )، گردونه ، خدایان عرابه به ، درسانسکریت

اندرا خدای عرابه ، ، Indraکشتی هوا یا جو تجسم ، این . القاب میباشد آسمان و افالک خدای اندر، لقب

« » « . و دست صاعقه ازجمله فراوانست خدا « » = « رئیس« ، قربانی ضد کرتو سـته ، ابرسوار

« » « » « » ، بادها خداوند ، جـو پادشاه ، خدایانمیشود« ... . خوانده جغد

معنای» « به دیگر، سوی از ، سانسکریت در ویمان » و» ، است مرده تابوت یا جنازه یا قبر یا گور،ای » عرابه هوائی، ارابه معنای به شد، گفته چنانچه

همانند تصویری که روان تخت ، میکند پرواز که = « . یا گمان این میباشد نیز است، سلیمان قالیچه

« اختیار در ، پیما آسمان « رامگردونه که است » = « که است وی وای ،همان ایران درفرهنگ

است . vi+manپیشوند » واژه . » چنانکه ، گور تیزپروازاست پدیده ، »گمان

تحول« جایگاه ، دارد نیز ایران درفرهنگ گوراست بالفاصله و .آنی ( مرغ ضمیر چهارنیروی

» « انسان( ی بو فروهرو و روان و جان که چهارپر

29

29

Page 30: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

زمان –باشند وتابوت . –اندر گور میرسند سیمرغ به » « پرواز دیگر، عبارت به یا ، ویمانست یا گمان ،

به بالفاصله، رسیدن و چهارپرضمیر، مرغ وآنی سریع « . که اینست است سیمرغ که آشیانه گـمـشـدن

باشد گمان این « » همان بیان ، سرعتدراصلتحول در است « . وشتاب بوده

» « تحول و ، صورت فوری دادن دست از ، گمشدناست » « جان به یا ، معنی به آنی

» « به یاخود آگاهبود، از فوری گمشدن،حرکتیااصل» ، بن آنرا عرفان که است بخشی آن یا ،

«بیخودی مینامد » « به ، ورسوم آداب و قیود تنگی از حرکت ، گمشدنو» قیود و آداب از رهائی و گشودگی و فراخی

است « . وسنن رسوماندیشه » و عقیده قفس از فوری حرکت ، گمشدن

است « » « آزاد وبینش آزادی به ، آموزه و « درشکل ها، دانسته از فوری حرکت ، گمشدن

به « » ، محکم و روشن و سفت های آموزه و مفاهیم» معنی با وجودی، یابی اینهمانی و ، بنیادی شناخت

است . « تنگ های وکوزه سبو شدن شکسته ، گمشدن

« » و دریا در فروریختن و ها آموزه و اندیشهاست « . گشادی و درفراخی

سراندیشه ،» این سریع یابی تحول که گمشدن » ، باشد وجودی دربینش پروازجهشی یا

میرود » « خود پدیده بسراغ .نخست » « » «، خود ؟ ایست پدیده چه ، دراجتماع ، خودو گوهر دادن اینهمانی از انسان که هست درکی

های اندیشه و ثابتی مفاهیم و صورتی با ، معنایش . با ، اینهمانی ، وگوهراو معنا دارد معینی و روشن

30

30

Page 31: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

های اندیشه چنین و آموزه چنین و صورتی چنین . مثال دارد وسفتی ثابت و همه معین امروزه

، انسان شناخت برای علمی، تئوریهای ، میکاهند تصاویری ودر درتعاریفی را انسان » «، محدود صورت آن با را هرانسانی خود و

. انسان ، سیاسی انسان میدهند اینهمانی ، اجتماعی انسان ، حزبی انسان ، قانونی

انسان ، ی اقتصاد انسان ، هنری انسانکنترل راسیونالیزه، ، شده صورتمند

» ومذهبی دینی انسان ، پذیرشده . این درهمه ، انسان که اینست هستند

. » « است کاسته خودی ، علمی تئوریهای « شده بندی بسته ی انسانها همه، ، انسانها

انسانهای ، قالبی انسانهای ، درقفسنمره هویت، با ، شده مرزبندی ، شده تعریف

هستند شناسنامه با ، شده میزان. بندی باشعرای و ایران فرهنگ درک به ، علوم این ساختن « اصالت بی بیمقدارو و ناچیز و تنگ ، رفتن بزرگ

. » ، درست ایرانست شعرای و فرهنگ ساختنتعریفی چنین برضد ، مولوی و وعرفان ایران فرهنگ « » « . » میدانند» تخمی ، را خود آنها هستند خود از

» است، یافتن تکوین درحال جهان بن آن، درون که« » گور » « . » ، خود ، واقع در باشد وهما بهمن که » « . » ، خود دیگر، عبارت به است کیهان آفریننده بن

« معین و شده وسفت ثابت صورت هیچ با اینهمانی . » زهدان فقط ، صورت ندارد ایمانی با ، ساخته

» « » « . ، خود صورت در ، انسان معنی است معنی ، است مداوم گرفتن شکل و یافتن تکوین درروند ، صورت بازهمان ، گرفت خود به که وهرصورتی

معنای تازه یافتن تکوین برای تازه، زهدان به تبدیل

31

31

Page 32: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. فزونی نیروی این میگردد درانسان جهان کیهانی » « بشکل را خود صورت که درضمیراست یابنده

میپذیرد . مشیمه یا یاورهجهانی از فزونتر که ، ضمیرم دراین کئیی تو

میجهانی ، نکته زچه ، جهانی می نکته که تو ) ؟) میزهی

نامم چه من و نام چه تو ، کدامم من و کدام توآنی نه و اینی نه که ، دامم چه من ، دانه توچه

پیشت ، نقش چو ، جهان و داری بدست قلم تومیستانی صفتیش ، نگاری می صفتیش

هست . جهان به دهنده صورت نیروی انسان، درمیانشکل ازنو را تاریخ و اجتماع و جهان که نیروئی

. آن بیان ، اندیشه این البته میزایاند ازنو ، میدهد . » « ، ارسطو است وند جهان ، انسان که نیزهست » «. ، سیاست میدانست سیاسی موجودی را انسان

. » « واژه ریشه میشود نهاده پولتیک واژه با برابر ، هست polisپولتیک » «. پلیس پلیس شهر، به یونانیها

. . میگفتند پولیس پرسه ، جمشید تخت به میگفتندسیاسی اینکه موجودی را انسان ارسطو

انسان، » که آنست معنای به درواقع ، میداند » است . شهروند زندگی ، انسان یک اول نقش

» « شهر دادن درسامان کردن همکاری و کردن « » « . میان ، ایران درفرهنگ که وهما بهمن است

« » بن و میشدند، شمرده انسان وفطرت وبن » وجودیست همان و ، بودند شمرده وکیهان هستی

: دراین کئی تو که میکند خطاب آن به مولوی که » داشت را پیآیند این ، ازجانی فزونتر که ، ضمیرم

شهروند » « » که نه ، است وند جهان ، انسانوند« » « کشور نه و وندی همین. ، جهان تفکر

بنا را امپراطوری نخستین توانست ایران که بود

32

32

Page 33: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

و ، بود کند کوروش وندی جهان تفکر همینشد بشر حقوق منشور گذار بنیاد .که

) ( نیروی که هیل ، هیلین زهدانیست ، ای هرپدیدهصورتهای به آنرا میتواند ، انسان درضمیر آفریننده

» « . را هستی جهان اصلی ماده سازد آبستن نوین،هیوال » « ها سده ، میپذیرفت خود به هرصورتی که

. تصویر یک ، اصلی ماده چنین ولی نامیدند میایران به ارسطو فلسفه مانده ازته که بود کلیشه

بود . ژرفی سراندیشه این ولی بود شده داده انتقال« دراصطالح و، بود رفته یونان به ایران فرهنگ از که

دریونانی هیوال که ،Hyle »مسخ بکلی ، باشدهیله . » این درحالیکه بازگشت ایران به شده ساختههمین « درست و دارد، ایران درفرهنگ ریشه ، وهیل

» « که ، دارد را آبستنی و باززائی اصل معنای . را آنچه ایران، فرهنگ شد خواهد بررسی دراینجا

« ) ( اصل ، میخواندند هستی هیوال پذیر صورت ماده» درهرچیزی هستی زاینده ازنو و زایا همیشه

. صورت » « باشد وهما بهمن همان که ، میدانستندبود » « . زاینده ازنو اصل گورآن هرچیزی،

. » « است مانده باقی ، گور معانی کردی در هنوزدیگر، » « ازسوی و ، وقبراست گور ، گورن ازسوئی

« . » « » به» ، گوری است بیضه معنای به گورنمیگویند « » « . رودخانه شدید جریان به و آتش زبانه» « . » « گوران است شدن متغیر معنای به ، گوریان

معنای » رحم به در جنین یافتن است « .تکوینبه . است شدن متغیر و یافتن تغییر معنای به ، گوران

گوراب ، رستم خانواده گورهای به ، علت همین « » « . ، یافته تکوین معنای به گوراو چون اند میگفته

میباشد . ، یافته تغییر و درآمده ازپوست

33

33

Page 34: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

آزمون گمشدن » « میان فرق گسستن » « های وشیوه

درگسستن، آزادی) ( وخیال گمان درگمشدن آزادی یا

، فلسفی مکاتب و نوری ادیان با رویارو ، امروزهو » بریدن و گسستن به درجسارت ، آزادی گرانیگاه . » ، آزادی یافتن برای انسان نمودارمیشود گسلیدن

باید مقتدر، های آموزه یا االهان این دربرابر . آزادی یافتن برای انسان کند سرپیچی و سرکشی

آنرا روبروشد، که فلسفی هرمکتب با باید ، فلسفی . » ابلیس» گردد آزاد ، ازآن تا کند شک درآن ، ردکند

« جسارت این نماد ، درتورات شیطان و درقرآنابدی شوی ملعون و مطرودیت بهای به درطغیان، . » آزاد، بینش به هنگامی ، انسان هستند خود

. و گسستن در بپیچد سر آنها اطاعت از که میرسدخریدن و جسارت با و اراده و عمد با انسان ، بریدن

از ، آموخته آنچه از که میکوشد ، شوی نفرین خطر ، بـبـرد را خود ، خود ایمان و عقیده از ، سنـتبا . » را خود اینهمانی باید دراینجا کند پاره ، بگسلد

سازد « . متزلزل ، وسفت محکم بینش و آموزه یکوجود کل ساختن زخمگین و خونین با روندی چنینکردن . پاره ، ازایمان بریدن و گسستن دارد کار خود

. و بحران یک این طبعا ازمیانست تیز، تیغ با ، خودکه ضمیریست و اندیشگی و روانی بزرگ انقالب

گمشدن . » = در ولی برمیآید افراد، از برخی ازعهده » تحول ویژگی ، انسان گوهر کردن گمان در

دراین . دارد را تغییر در گداختگی و رقص در ونرمش » « تنشهای با روبرو که ارادی گسستن به نیاز جا

34

34

Page 35: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. اثر در ندارد میگردد، اجتماعی و درونی بزرگشد » « ساخته منفی و زشت ، گمان اصطالح ، اینکه

. » « گردید آن جانشین ، خیال اصطالح ،« پدیده « » شتاب تحول همین بیانگر ، خیال

» ، گردید انسان ضمیری و گوهری آمیزبینش ، پاکوبان و رقصان ، خطری هیچ درک بی کهو ، میگسلد معتبر، های اندیشه و ها ازآموزه

» «، ایمان و ها آموخته و ها سنت فراسوینفرینی و خطری با روبرو آنکه بی ، میجهد

از و بکند زخمگین را خود آنکه بی بشود،بشود رد ، آزاری خود قیمت. دوزخ به البته

آزادی » « این ، نیست بیش خیالی، ، بینش این اینکهبه ، مذهبی ایمان و ازشریعت ، آزاد وبینش دربینش

واعتبار . ارج بی است بینشی و ، نمیشود گرفته جد » « چنین پیدایش میدان ، درایران غزل درست

را خود آذرخشگونه که ، میگردد بنیادی بینشهایبا ، اندیش سخت موءمنان همان از حتا و ، مینمایند

هست . بدان نیاز فقط میشوند تحمل ، نسبی شادیو » ارج کم و بها بی ها سده که ، را بینشها این ما که

» ارج با و بابها ، اند انگاشته وطیبات خیالبافی « نیروی ، را خیال نیروی درست و ، بشناسیم

. » درمیدان بدانیم جهشی بینشهای چنین آفریننده » « اعتبارشناخته بی ازاجتماع چون ، خیال فراخ

و » دراندیشه حرکت آزادی به حق ، انسان ، میشودکه « . اینست میکند پیدا ها» « بینش سده ، غـزل

سریع تحول و اندیشی دیگر پیدایش میداناست بوده » بینش گنجینه . کردار به ، غزل کشف

» است ممکن هنگامی ، آزاد های اندیشه و بینشها . بدهد تغییر را بینشها گرانیگاه ، کسی »که « » و فقه و الهیات از ، باید بینش گرانیگاه

35

35

Page 36: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

به « » ، کالم یا ، تقلیدی و خشک های فلسفه » شود جابجا « غزل « کار. ، غزل به پراختن

تازه میدان بلکه ، نیست ها ادبیاتچی انحصاری . با ، فلسفی تفکر است فلسفی اندیشمندان

شروع غرب های فلسفه از برداری رونوشتهای سراندیشه دادن گسترش با بلکه ، نمیشود

میشود . شروع ایران، فرهنگ در نیروی موجود این ) + ( سراندیشه شیتن اندی دهنده گسترش

میشود نامیده فلسفی تفکر که .هاست خود » انسان که ، فلسفی درمکاتب و نوری درادیان

( ها،« آموزه ، اصطالحات ، مفاهیم صورتها با رافهم ( » وسنجه میزان آنهارا و میدهد اینهمانی رسوم

« » روند در ، آزادی ، قرارمیدهد ای هرپدیدهمطرح « کردن شک یا ، کردن یارد بریدن یا گسستن

میگردد . « خودرا ، انسان ، ایران درفرهنگ و درعرفان

میداند « » « . صورت ازآن بیش ، دارد که درصورتی » « » اینهمانی» ، تصویرش یا صورت با را خود

بیابد . » « . گوناگون صورتهای میتواند ، خود نمیدهدگمشدن » « » روند در را صورت یک ترک ، رو ازاین

درمعنا« . و میشود گم ، صورتی از ، او یابد می درو فراخست دریائی که ازمعنا وباز ، میشود حل

دیگر، صورتی به ، است صورت وکوزه درسبو ناگنجاجانشین . » « » ، نقشها و صورتها وطیف غنا میآید در

و « . ازکوزه پر ، جهان میگردد دریا ژرفای و فراخیاستخر انبارو و مشک و پیمانه و جام و خم و سبو

» « . ، او برای خود بیاشامد را دریا آن تا میگردد،برای (زهدان ( وهما = بهمن کیهان بن یا خدا جنین

« » « . زهدان درون در ، خدا تخم که اینست است . » ، خدا یابد می روئیدن و شدن پرورده امکان ، خود

36

36

Page 37: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

درصورتهای ، شدن درخوشه که تاریکیست بنمیشود . خدا بیشمارشدن،

» « تحول سرعت که ، گمان اصلی معنای که ازآنجاو ، شد فراموش کم کم ، بود دیگر حالتی به ازحالتی

مطمئن نا و مضطرب و مردد بینشی فقط ، درگمان . سرعت ، مولوی که بود این شد دیده متزلزل و

. » « داشت نگاه خیال مفهوم در را بینش تحولادیان روشنائی مفهوم چیرگی دراثر ما که ازآنجا

« ماندگاری و ایستائی ، افالطونی مکتب و نوری » ، ایم داده قرار خود سنجه را روشنی یا بینش دریک

« و متحول بینش بیانگر که اصطالحاتی همه بهروشنی « میان نوسان، دچار طبعا و هستند، شتابنده

آنهارا و میدهیم، منفی معنای ، هستند تاریکی و . عادی درکاربرد خیال که اینست میسازیم زشت

را گریزندگی و ناستواری و تزلزل و اضطراب نیز،» نور » و ومعرفت علم نمیتواند البته که میدهد نشان

. سفتند . و ثابت روشنی ، معرفت و علم باشد

وگوهر هرانسانی جان و معناحرکت» « » = « حرکه یا ، ارکه

استتموج = و نوسان ارکه

وهو = = بــه ارکهخود» « درمیان کمالو ، هرانسانیست

37

37

Page 38: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

= رقصیدن» ووشـتـن جنبش اصلاست« ونوشوی

» « » یا» دل تیزپرواز مرغ ، صورت در یا تن قفس در . » « و ثبوت و درمیان سفتی هست ارکه یا ، میان

. هست یاجان معنا، وتموج جنبش ، صورت سکون واصطالحات رادرعبارات سراندیشه این مولوی

است . کرده بیان گوناگون» ضمیر » بتان سوی ، تن نقاش آمددهن ، بماندش باز ، درشکست دلش و دست

پرده » « » ، پرنگار قفس دل این است « مـرغشکن دل قفس از ، بنشناختی تو دل

اصل » شناخت از را دیده ، صورت پرده و قفس این» « » دل مرغ که ، دردرون پرواز و رقص و حرکت

= ضمیر ) چهارپر مرغ میشود باز( Seelenvogelنامیدهمیدارد .

گوهرهر و جان و معنا ، ایران فرهنگ » « ، حرکت اصل و وجنبان روان ، را انسانی

»میدانست » « » = « یا ، مان یا ، اخو ارکه که ، » = « » « » نامیده= وهو بـه یا ژد یا ، خون آو خور

» = « » خور . » آوخون ، ایران فرهنگ در ، هیوال میشد. ) است) ایران خدای نام که خرم پیشوند خور، بود

» خون» » وهونی اوستا به+ niنای= vohuniدرvohu « »معنای به به است، پس « . »نای میباشد

« » جوی یا به نای وشیرابه آب معنای به ، آوخون» « . » ارکه این است روان ، سیمرغ از که ورودیست

» « گوناگون،عبارت درتصاویر ، باشد میان اصل که » « . ومحور قطب به ، ارک ، نائینی در میشود بندی

روی چرخ، های پره که میشود، گفته نخریسی چرخ

38

38

Page 39: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. آن گرداگرد چرخ که قطب، ، درواقع سوارند آن . » « ، ارکه یا درقطب، بود ارکه همان ، میچرخدبه هرچند ، است محیط و ها پره ازهمه بیش حرکت،

. این دیگر نام میآید نظر به وثابت بیحرکت ظاهر،« » = « . » « پیشوند ، وهو به و است بهی ، قطب

. » « » است= وهومن یا به مینوی ، بهمن بهمنهرجانیست وقطب محوری «اصل « . ، بهی البته

) ( میچرحند گردش ثوابت، که قطبی جدی بهباریدن زمان و باشد، دی که دهم برج به وهمچنین

. میشود گفته سیمرغست همان و است، بارانآن ازدیدگاه که آسمانست ثابت قطب ، جدی

یا دی، و ، میچرخند آن گرداگرد ثوابت همه روزگار،باران ) ( زمان میشد گفته هم خرم ، دی ماه به خرم

. تخمه همه درخت باشد آب که است،harvisp+tokhma هستی کل نماد که ، دربندهش

» « خوانده = = به آوه یا به آب هوآپه ، هست وجان« ( میشود = « ) ازنامهای یکی ، آب آوه و ، یوستی

دانا سیمرغست. » معنای« آپا به ، جمشید درتختسیمرغ » . نیایشگاه » رگبار به درکردی است

. ) ( وپیشوند » « شرفکندی میشود گفته خرم ، باران « » خون» « » آو یا خونابه همان باشد، خور که خرم

هیوال« که » hyleاست، آفریننده نخستین اصل یا» « . » ارکیا یا ارک دیگر، ازسوی است جهان وزاینده .) ( یونکر » « است آب جوی معنای به ، درهزوارش

و پیوند اصل که است یوغ و جوغ همان ، جوی البتهباهم ) وخاک آب ، درجوی است بودن وجفت امتزاج

معنای به که است وآگ هاگ همان خاک ، میآمیزند ) هست بودنش برآب گواه دیگر، ازسوی و است تخم « » « باران. قطره معنای به ، هم ارکاک چنانکه

وهم « » « . بودن جدی هم، است باران نرم یا کوچک

39

39

Page 40: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

میان » « اصل بودن جفت بیان ، بودن خرم یا دی ، » « ، حرکت اوج مرکزپرگار، مانند ، قطب چون ، است

است » « . ثبوت و سکون اوج درظاهر،دوست » « که نگر آنرا تو خوار، ، نقطه به منگر

مده آ پرگار چو ، نقطه طواف اندر » « ، سکون در ، هم ، دارد آوخون با اینهمانی که آب

آب، . که اینست است نرینه ، تموج در وهم ، مادینهایست ماده و ، یابد می ماده به تحول که است نری

ماه . » مانند ، آب ، رو ازاین یابد می نر به تحول کهماه« . » « میشود شمرده ، زاینده و آفریننده اصل ،

وقتی . است ماده نربه و نر، به ماده تحول اصل نیز، « ) + ( ماه وقتی و است مادینه ، آل هیل هاللست

» جهان= نرینه های تخمه مجموعه ، است بدر پر . ایرانیان را جهان نخستین ماده رو ازاین » است ،

( » = = پیشوند خور، میدانستند خور خونابه آوخون . ) میباشد هم دی ماه ونام است مادهخرم

هیوال = آوخون ، جهان جفت= hyleنخستینخود رو، ازاین ، است ونرینه مادینه اصل

هست )= ( خدا زا وخود دیگر، . آفرین عبارت به ، هستی نخستین زا ماده خود ) = اصل تخم بهمن

: . ) میگوید مولوی که اینست است تخمدان درونخوش » « آمیز وجود رنگ عدم جان مرحبا

آراستی» « را مرهردو ، عدم و هست از فارغکه تعریفی با بکلی ، ایران فرهنگ سراندیشه اینکه . برتعریفی بنا دارد فرق ، میشود وصورت ازهیوال » « را صورتها که چیزیست ، هیولی ، میکنند

صورتی به تخصص بدون ، پذیرد می و بطورمطلق ، « . » « اعیان ، هیوال به صوفیه نیزگویند ماده را آن

« » « » ، حکماء و اشیاء حقایق ، متکلمان و ثابتهمیدانند « . » « ای ماده را هیولی مینامند اشیاء ماهیت

40

40

Page 41: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. ، سراندیشه این داد میتوان هرصورتی آن به کهخودش ژرفای و باویژگی ایران درخود فرهنگ هرچند

» « بوده یافته پیدایش وهما بهمن تصویر درهمان ، « بنامهای ، اسالم ارسطودر نفوذ با ولی ، است

» « » شکل به بالفعل و بالقوه و وصورت هیوال . دراین چنانچه ولی است بازگشته ، مسخشده

« واژه دراصل ، هیوال ، شد خواهد بررسی گفتار، » = = یونان به که ، ایرانست درفرهنگ یل ایل هیلبرده بکار خود، متافیزیک آنرادر ارسطو و ، رفتهبهمن . » یا تخمدان و تخم جفت همان ، هیل و است

. است « هستی آفریننده بن که است وهمابه» « » «ارک بازی تاب بنا . تاب میشود گفته هم

« : گاهی که باشد ریسمانی ، ارک قاطع برهان برروند و آیند ، درهوا و نشیند برآن و آویزند بردرخت

. که« میرساند کاربرد، نمونه حرکت این ، ارکه= = = ( رقصیدن گشتن وشتن وتموج نوسانی

) ( ) ثابت شاخه محور یک گرداگرد ، چرخیدن. میباشد هم که میانیست ارکه، یا بهمن پس

، وهم ، است وشتن ودر درتموج وهم ایست، شیرابهاصل ، آن با همزمان و کننده، ترکیب و آمیزنده . اضداد جمع این میباشد نیز وصورت ثبوت و آرامش

« ) ( آفرینندگی اصل بیان ، جفتی یا یوغی بودن . معنا پیوند ، سراندیشه همین است وجنبشهیوال » اندیشه با که میدهد، نشان بخوبی را وصورت

دارد « . کلی فرق شد، متداول اذهان در که وصورتکه میشود دیده اوستا » در مـیـان واژه

maidhyana » « »است میدان واژه همان این. ،« » « با ، معنی یا میان اینهمانی درست ، واژه

. » آنچه نمودارمیسازد را صورت یا پیرامونو میاندازد، پیرامونش به پرتو بالفاصله ، درمیانست

41

41

Page 42: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. و . جان میشود میدان خودش، ، میان میشود صورت. دراین میشود تن و صورت به تبدیل ، خودش معنا،

بهمن » = « » = ، میدان میان اینهمانی ، مولوی غزلیابد « : می زیبا بیانی ، هما

دل در خیال همچون ، پنهان کسیست اینجاگرفته من ارکان ، رویش فروغ اما

درنی قند مانند ، پنهان کسیست اینجاگرفته من دکان ، فروشی شکر شیرین

شته سر درهمدگر، ، واو من گلشکر، چونگرفته من آن ، او ، گرفته او خوی ، منسیرت چشم بگشای ، صورت طلسم بشکن

گرفته من سلطان بینی، وغرب شرق تاویژگی » فطرت اینجا و کمال که ، میان یا «بن

. حرکت ، هستی واصل بن میگردد معین است، ( ) صورت) = بیصورت آبکی و رقص و هرکه ارکه

) تاریک و شونده گم یعنی گسل صورت پذیرولیمیباشد) ( . است بخش ترین درونی و درمیان چون

» « » « همان که است گوهر همان ، ارکه این ازسوئی . » « یوغ بالفاصله، قبر، گوریا در میباشد گور واژهاصل به ، نمرده هنوز ، انسان و میدهد روی ووصال

. هزوارش در که اینست میآمیزد سیمرغ یا جان، ) معانی) دارای گوهر، که میشود دیده تالمن- 1یونکر

) =( و ، است پرنده ، وای شاهباز یا ،2= چاربوشیا- » « . = مرغ همان ، گوهر است چهارپر چهارزهدانه

خودی به باز که است درون سیمرغ یا چهارپر، « نماد ، وابـر خودش تاریک« بـاد هم که ، است

« » صورت » صورت یا و پذیر صورت بیصورت وهماست « » « . وعشق جان اصل هم و ، گسل

ادامه درهما، بهمن درپیدایش ، معنا گمشدگی پسلی . و دیدنی ، وماه سیمرغ در بهمن یا معنا یابد می

42

42

Page 43: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

معنارا . که یابد می پیدایش صورتی میشود ناگرفتنیبه و کرد تسخیر و انداخت دام به درآن، نمیتوان

. درآورد خود »تملک » « وهم باد هم ، سیمرغ » است یکی. »ابرسیاه ، فرهنگ دراین ودرست

« » شکل « » = به که ، بود ابرسیاه آب دیگری و بادمیشدند، « نموده وگریزندگی مرغ گمشوی نماد

» + « » « » « . ور آب که است بـر ا دراصل ، ابر بود. ، باشد آب خنب ، آب مشک ، آب زهدان ابر،

آبست جان و آب که. پیمانه ، ازاینروهست خداجهانست ساقی ، ایران این. درفرهنگ و

، حافظ و عرفا سایر و مولوی غزلیات در تصویر،« » « ) = ( یا . وی که ، آب ابر و باد میماند باقی بجای

» « » حرکت نماد ، باشد سیمرغ یا به وای ، بودن ناگرفتنی و نادیدنی نماد ، درباد و ، همیشگی

است . بودن ناگرفتنی ولی دیدنی نماد درابر، و ، میان به پیرامون حرکت ، ایران فرهنگ در حرکتیا نور، به سایه حرکت ، معنا به صورت حرکت

خودش بن یا اصل به هرچیزی حرکت دیگر، بسخنی. باشد درپی پی ازحرکتهای ای زنجیره ولو ، هست

دیگر، حالت به ازحالتی ، ،حرکت حرکات درزنجیره . و پیشین حالت کردن گم ، حرکت است شدن

. ، هرحرکتی درهرواقع است بعدی درحالت گمشدنگمشدگی » دو میان نوسان ، رقصی هر هرنوسانی،

. صورت« جنبش همیشه ، بن به جنبش ولی استبه رنگ جنبش ، تاریکی به روشنی جنبش ، معنی به

» « شدن نامعین به بودن معین جنبش ، بیرنگیمیباشد » « . گمشدن روند که ، است

است خود اصل به ، ذره هر جنبششود » « ، آن ، کسی میل بود هرچه

میجوید که میشود آنچیزی ، انسان

43

43

Page 44: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

هوس و میل ازجذبه ودل جانشود همصفت جانان و دلبر

و میان بودن جفت ، ومعنا صورت بودن جفت اینایجاب ، دوری در ونور، سایه بودن جفت ، میدان

که است کشش این و میکند، وکشش جاذبه و میل . میشود آنچیزی انسان است جستجو بنیادی سائقه

» « . و نور با سایه پیوند در مولوی مثال میجوید کهو درنوراست شدن محو درطلب همیشه سایه اینکه

میگوید : درغزلی آنها آمیختگی و جدائی شرحتو سایه ، جهان جمله ، و تو نوری سایهجدا ، ازسایه باشد ، او که دیدست که نور

، او پهلوی بود دراو گاه محو شود گاهلقا . » « هست ، درو محو خدا ، هست او پهلویکه ، است درنور سایه محوشدن نور، با سایه لقای

باشد . بانور سایه شدن آمیخته ، درواقععجب نور درآن سخت ، طلب دست زده سایه

خدا به نورخدایش ، بکشد ، بکاهد چو تانور و سایه آمیختگی در و جدائی شرح

کهف ) ازسوره مددا بضعف جئت لئن ، و یتناهی ال109)

هرچه مسبب نور، ، او سبببود سایه ،سببا لکل الله جعل قد سببی بی

سبب و مسبب افتاد همدگر آینهرا آینه ، ندید ، گشت آینه چون نه هرکه « ، وسبب مسبب در درست آینه مولوی دو

متداول« همدیگر مفهوم با بکلی این و بیند، می را . ، شدن همدیگر درآئینه دارد فرق سبب، و مسبب ازو . ، میشود شمرده مسبب که نور میشوند همگوهر

« آینه دو او برای ، میشود شمرده سایه که ، سایه « سایه « . نورو از جفت مفهوم به باز همدیگرند برای

44

44

Page 45: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. که« بنش به ، است صورت که سایه بازمیگرددگم و محو ، دربنش و بازمیگردد هست، جفتش

میگردد .هست ) ( آن سبکشده ، واژه گم که گمان که اینست

viman = man+ vi » « ، وای یا وی، مینوی معنای به ، . » است » » تغییر و درحرکت شتاب و تیزی اصل یا

که » « ، وی پیشوند این وسیمرغ = خود باد و هوا وای « حرف به تبدیل ، ( بی«باشد =( ما امروزه بدون

» « . که است، گردیده نفی حرف بی است شدهنا و گمشدن ، را آن ،عدم درآید اسمی برسر وقتی

. بی ، بها بی مینماید آنرا، دادن ازدست و پیداشدن ، تاروپود بی ، بضاعت بی ، باک بی ، اندوه بی ، ارج

... بیان همه رنگ بی آب، بی ، مروت بی هنر، بیناگرفتنی و شدن دیدنی نا و ناپیداشدن و گمشدن

ویژگی آن حرکت شتاب و تیزی دراثر آن شدن » « . ، بی در درواقع وای=است و وی باد که ،

و حرکت منفی معنای فقط ، باشد پرنده و سیمرغو مثبت برآیند و ، است داشته نگاه را گمشدگی

» « ، باشد دیگر حالتی به رسیدن که را، بارآورحرکتو . حرکت شدن ارج بی بیان این است داده دست از

«تغییرو» تحول شدن ساخته انگیز اکراه . چنانکه آمد پدید ، زرتشتی الهیات با که میباشد،

گشتیه » گشتن« » gashtihواژه واژه از برشکافته کهgashtan » به= ، است شدن ، کردن تغییر ، گردیدن

. ) ( وشی » « فره است ضدیت و دشمنی معنای » « فرهنگ برعکس را کمال ، زرتشتی الهیات

» « گرفت وثبوت سکون ، ایران . اصیل و بن. ) ( است وثبوت حرکتی بی سکون ، اصل و مینو» « سکون با را آفرینندگیش ، اهورامزدا که اینست

. و حقیقت ، اهورامزدا آفرینش بن آغازمیکند

45

45

Page 46: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

» « اندیشیدن بی و ساکن آگاهی همه و روشنیکه) - است وتحول جنبش ، هم اندیشیدن همهاست

. آگاهی- دارای کسیکه میداند درآن را خود نقص ، . ندارد وخرد اندیشیدن به نیاز دیگر ، علومست کل

. تفکرمتدیک ندارد عقل به نیاز ، هم الله که اینست . ) نقطه است الهی علم مفهوم برضد ، علمی

و ثبوت و سکون ، کمال و آفرینش جهان بن و شروعبازتابیده . بندهش در اندیشه این است اندیشگی بی

پاره . ، نخست بخش در پس : » 4میشود که میآید- –او که را آفریدگان آن ، مینوئی به اهورامزدا

. ) آفرید) فراز ، دربایست افزار آن با مقابله برایکه ، ایستادند مینوئی به آفریدگان سال هزار بیسه

حرکت بی ، . اندیشه » در و بودند ناملموس و» 14پاره ، گردشی بی که دید میتوان بخش همین

« آنچه که مینو آن اهورامزداست مقصود کمال ، شد داده آفرینش آغاز به آنچه از ، است را هرمزد

مقصود . کمال ، گردشی بی مینوی از نشود دگرگون . » پاره درهمین آشکارشد مادی آفرینش در هرمزد » = = « ازآن جاودانگی بقا ناگذرائی که دید میتوان

» « . ، باشد فنا که گذرائی ، طبعا اهورامزداستبی . خوارو ، گذرا جهان بدینسان میشود دیوان ازآن

. میگردد ارج بی و دیدگاه ارزش از بسیاری اینکهمرغ میتواند چگونه که درشگفتند ، امروزی

) که)= آنست برای ، باشد خدا سیمرغچه ، ما نیاکان درذهن تصویر، این نمیدانند

است . داشته معنائیبوده» « وابر باد حرکت نماد ، وسیمرغ مرغ « معنا بودن ناگرفتنی ویژگیهای که ، است

نادیدنی « » و گرفتنی نا همچنین و درصورتاست « میکرده بیان را وعشق جان .بودن

46

46

Page 47: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

» « » = « پرنده معنای هم ، وای وی واژه رو ازاین) ( بالها » «. جفت دوپرپرنده و باد معنای وهم ، داردسیمرغ . » « رو ازاین پیوندند می هم به ، اش تنه در

. » « ، ناپیداست ، باد هست پرنده سه معنای بهو میشود پیدا ابر، در ( وحرکتش به) درابر، وای

هر » « ، صورت این ولی میگیرد، صورت خوددیگرمیشود صورتی ، ) لحظه سیمرغ

همان که میآید، سیاه درابر همیشه ، درشاهنامهنام پیروز، چون است، شده فیروزه حاجی سیاهی

دارد ( . . هم آب ، سپس را ویژگی همین سیمرغستو خنب گوناگون صورتهای در ، ابر درهمان هم آب

. میگردد تصویر جام و پیمانه و که »مشک بهمنی« » به تبدیل ، هست وناگرفتنی نادیدنی

« » دیدنی که میشود همائی یا سیمرغی » ناگرفتنی ولی »است، به. تبدیل ، بهمن

« . » ، ترتیب بدین میگردد متغیر صورتهای در بینشیپدیده + « » + « دو جفت ، سیمرغ بهمن یا هما بهمن

+ « » + « بیصورت یا ، پیدا ناپیدا ناپذیر جدا ازهمرنگ « » + « » + بیرنگ یا ، نقش نقش بی یا ، صورت

. و« پدید ، درسیمرغ که ناپدیدیست ، بهمن هستند ( . تعیین وناگرفتنی ناپیدا این خود میشود دیدنی

) و وصورت پیدا به تحول ، ناپذیر تصرف و ناپذیر . ) + ( که اینست مییابد تائی سه جفتی تعدد و روشنی

جفت ) + ( » پدیده کردار به باید را هما بهمن دو ایندرست= = = « . کرد درک سنگ اسیم اسیم» «یوگا

» « باشد جفت و عشق و یوغ »که معنای ، . آسیمه » دیوانه معنای به ، آسیمه دارد نیز را

شوریده و مدهوش و شوریده و شیفته ، مزاججفت « . » این است سرگشته و ومتحیر وسراسیمه

این « . ولی میشود پیدا که ناپیدائیست ، وهما بهمن

47

47

Page 48: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

که پیدائیست نا ، که معنا بدین ، است اصل یک ( ، شدن بینش در ، شدن درصورت درپیداشدن

) ناپیدائیش به ، درپیکرشدن ، شدن وکلمه درگفتهو ، یافته تعیین و ، شده پیدا آنچه در و ، میگردد بازیا میماند، ناپیدا ، شده وکثرت عدد و ، شده روشنبن به دوباره ، پذیرشدن تصرف و شدن تثبیت هنگام

میگردد . باز بودنش ناگرفتنی و ناپیداشدنیکه درماه اینست ، شدن درسیمرغ بهمن

وصورت تعدد و روشنی و بینش ، شدنو ناگرفتنی ، حالت دراین ولی ، میگردد

میماند ناپذیر دسترسی و ناپذیر ،.تصرفبینش ، میشود دیدنی ، درسیمرغ بهمن هرچند « ناپذیر، تصرف ، گرفتنی نا بینشی ولی ، میگردد

نیست « . وحرف شکل دریک تثبیت ، آوردنی نا بچنگ ، شد آن ومالک ، برد ، آموخت نمیشود را بینش اینبه و انداخت حبس به و ، نمود وتسخیر کرد اسیر ورا . آن نمیتوان که میشود بینشی زنجیرکشید و غل

و » ای عقیده ، ای آموزه ، مکتبی ، مذهبی کردار بهدقیقی « . مثال داد انتقال دیگری وبه گرفت، کیشی

که : میگوید زرتشت دین درباره) ( گرفتند سربسر زرتشت اوی ازاو دین

اوی آئین و دین از پرشد جهانزرتشتی دین مروج که اسفندیار، درباره فردوسی یا

میگوید ، استکه شهریار زی کردند نامه گرفتیم » همه دین ما

ازاسفندیار«نیست» « گرفتنی ایران، فرهنگ دید از ، دیناست » بهمنی ، زایشی بینش یا دین، چون ،،

درفتوحات مردمان که را زرتشت دین طبعا ومفهوم به نمیتوانست ، گرفتند اسفندیار از اسفندیار،

48

48

Page 49: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

» سیمرغیان » تفاوت و ، باشد بهمنی ، ایران فرهنگهمین)= ( » ، زرتشتی گشتاسپ اسفندیارو با رستم

حقیقی بینش بودن وازاین« ناگرفتنی ، بودمذاهب و دربرابرعقاید گشودگی و مدارائی ، اصل

یافت . می پیدایشبرهما » با « »Brahmaaواژه اینهمانی که ، برهمن و

بر « . بنا میکند تر چشمگیر را نکات این ، دارد بهمن« » « که جهان تخم از ، برهما ، سانسکریت متون

گربهه « Hirnaya garbhanهرن پیدا ، میشود نامیدهزرین . » « تخم به معموال را گربهه هرن است شده

معنای » ولی ، مرد « +Hirnayaبرمیگردانند نطفهگربهه+ معنای و است، زر : garbhaجوهر رحم

+ + + + ) شدن) آبستن اندرون هرچیز میان زهدان « . هرن + + + ، پس است آتش فرزند کودک جنین

معنای« » به ، زهدان گربهه در جوهر،، « » تخمچیز میان . در » ، است درواقع براهما،

است » « آبستنی اصل پیدایش این . نخستین . در است ژرف و مهم العاده فوق سراندیشه یک

» « » « ناگرفتنی و دیدنی نا ، بهمن ، ایران فرهنگ « واندرون درمیان جوهر همان درواقع که ، است

میشود « » « زاده که میباشد، درزهدان کودک و چیزروشنی » = و بینائی و چشم ماه ، نخست مرحله ودرنمیتوان« » « » ولی ، است دیدنی فقط که ، میگردد

. » دیگر، عبارت به گرفت بینشی آنرا ، سیمرغنیست گرفتنی که « میشود « . از گرفتن واژه

گراب گره grabریشه سانسکریت در -grahوgrahana » شکل . » درآلمانی ، گرفتن واژه این استاست greifenگرایفن کرده پیدا به . را ودرآلمانی،

و begreifenفهمیدن »Begriffمیگویند معنای به » اصطالح ، درفلسفه که است، مفهوم

49

49

Page 50: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

»متداولیست. چیزهای با ، تفکرفلسفیدارد« کار .گرفتنی مفهوم باید درآغاز،

Begriff را آن باید یعنی ، داشت را آزمونی و ای پدیدهواژه» « . این کرد دارای grahگرفتنی ، درسانسکریت

ساختن : + + + اسیر مانع توقیف آوردن بچنگ معانیبزورگرفتن+ + + + کردن حبس درآوردن تصرف به

+ ) ( انتخاب به را کسی باختن درمقابل بردن+ + + کردن تصدیق درآوردن شکلی به واداشتن

+ + بچنگ موجب شدن اسارت باعث کردن پیرویاست .... . شدن آمدن

ناگرفتنی ، هما و بهمن که میشود گفته وقتیمشخص آندو، گوهر ، معانی این تداعی با ، هستند

( = . ، ماه نام بینش ماه یا که هما، ویژه به میشود ) = = ، باشد وریشه اصل کوکا ماه یا ، هست بینا

« . » سراندیشه» این است ناگرفتنی بینشبینش، ناگرفتنی« است بهمن پیدایش نخستین که

مشخص » « را غزل یا خسروانی سرود گوهرسرودهای . میساخت که ، زرتشت گاتای

های بینش گونه همین هستند، خسروانیهستند یک . ناگرفتنی ، بیتی هر ، ایران در درغزل

. پیدایش ، هربیتی هست خودش برای ویژه خانهآنکه علت به که است بینش یا معنی یک ناگهانی

، نمیشود دنبال بعدی، بیت در ، دارد آذرخشی گوهر ، اجتماعی و سیاسی و دینی قدرتهای ، طبعا و

. » « بگیرند عیب و خرده ازآن گوهرسرودنمیتواننداست آزادی ، غزل یا . خسروانی اینکه دراثر

میماند » « . ناگسترده اندیشه ، نمیگسترد را مطلب« » « بلکه ، باشد نشده معین ، اندیشه اینکه نه

، پایداروسفت اندیشه بلکه روشنی ، نمیشودولی میسازد، خیره را وچشم میزند، برق فقط

50

50

Page 51: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

برق با و ، میشود گم ، خاموشی درتاریکی بالفاصله، ، آگاهبود ازصحنه ، پیشین اندیشه دیگر، معنای زدناز . ای خوشه ، غزل ، بدینسان میشود افکنده بیرون

. اساسا است ناگرفتنی « بینشهای « ، گم واژه » « است گمانه یا گمان واژه . سبکشده واژه

اصل » در وی« » vimaanaگمان و ، ،« =viمیباشد. . » « میشود گمان ، ویمان میشود گ به تبدیل

که ای عرابه به ، درسانسکریت ، گمان یا ویمانسلیمان حضرت قالی یا روان تخت به یا میکند، پرواز

. تند چیزی ، مقصود البته میشود گفته هواپیما یا. . معروفند پروازی درتند ، وخیال گمان پروازاست

مرده تابوت و جنازه به درسانسکریت، علت همین بهبه ، برق سرعت با ، مرده چون ، میگویند ویمانه ،

. گردد زنده ازنو بالفاصله تا میشود، روانه بنشهم » « » « و پرنده به هم باشد وای که ، وی پیشوند

میشود ) ( . گفته وایو باد هم به و باد هم ، سیمرغهمیشه .ابراست ولی دیدنیست، ابـر،

ثابت ، شکلی درهیچ و میدهد، تغییرشکلو گرفتنی ، میراند آنرا که ، بـاد و ، ماند نمی

نیست به. » + « دیدنی باید ، مان وی که اینستناگرفتنی » « . » پدیده این باشد سیمرغ تخم معنایانگشتان ازمیان ، گریختن ، گرفته شکل از ، بودن

هم به ازچنگهای ، محوشدن شده، مشت دست= « » فجربینش ویژگی ، لغزیدن بیرون ، فشرده

است « » « . تازه معنای پیدایش و بینش دم سپیده

بینشهای گستره و ، غزلخیال ) ( ناگرفتنی

51

51

Page 52: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. هستند خندان و رقصان بینشهای ، مولوی غزلهایسیل بلکه ، شعربگوید ، بلیغ و فصیح نمیخواهد او

، فراترازآن و رسا، و زیبا ، ناخواسته او، بینشهایآزادی . پیکریابی خیال که جائی هستند

. نیست آزادی ، که نمیافریند ، صورتگیریسخت ، آسانی به میتواند ، شعری درقالبهای « قالب که اندیشه، آزادی با ، شود وسفت

درتضادند « ، است گسل وصورت جمع . شکن « » وفوران» سرشاری جمع ، آزادی با صورت » غزلیات در نظیر شاهکاربی صورت با اندیشه،

است . مولویموج ، تصاویرش و غزلیات در ، مولوی های اندیشه

گسستن ازهم در ، را خود تنگی درک و ، زنند میتصاویر، شطرنج روی راست و درکژ ، تصاویر

« . گسلی صورت و یابی صورت ، او غزل مینمایندهستند « . معانی

در» « غزل که هویتی در خسروانی سرود یا غزل، دربهمن » آزمون این ، دارد بیت « –ایران در ، همائی

» را » خود گمشوی و گیری، شکل روند ، غزل بیتاینست . ، اشتباهات بزرگترین از یکی میسازد نمایان

» « و فرهنگ از را غزل های تعریف امروزه کهمیکوشند و ، گرفته گرفته وام غرب وادبیات فلسفه

، ایران در غزل بر ، میزان این عنف به تحمیل با که ، ودرآنها کنند زندانی ، تعریفها بااین را غزل محتویات

+ « . همائی بهمن آزمون همین ، ازسوئی بگنجانندمیشود« . گرفته نادیده ، فلسفه با برخورد در بکلی ،

هیچ در که دارد کار معنائی با ، فلسفی تفکرگنجاندنی ، فلسفی دستگاه یا خاص مکتب

. در سیر و گردش ، فلسفی تفکر نیستشناخت� و ، فلسفی دستگاههای و مکاتب

52

52

Page 53: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

در ، گمشونده معنای یک یابیهای صورتاست ها درهزاره فلسفی تفکر .آزمونهای

« همان مانند ، فکری مداوم حرکت چنین البته » جستجو از کسانیکه برای ، مداوم جستجوی

ونفرت آمیز اکراه ، میبرند عذاب و رنج وحرکت، « . ساکن حقیقت به ایمان نیازبه آنها است انگیز « » « » عروة به ، جوهرساکن به ، وسفت وثابت

. » دارند« » « » محکمات به ، المتین حبل به ، الوثقیبه که جویندگی و حرکت از ای لفافه برغم که اینست

موءمن و وپابند دلبسته ، میپوشانند خود های اندیشهعلمی روش یا فلسفی یا مذهبی ایمان یک به

. با میمانند ، میرود فلسفه سراغ به کسیکههای شیوه درمیان گردش با ، فلسفه تاریخ

دارد کار فلسفی تفکر به. گوناگون کسیکهرا، عرفانی جنبش باید ، میرود درایران تصوف سراغ

، بیازماید و ببیند بزرگ عرفای گوناگون های درچهرهدکانداران از یکی از کاالئی شکل به آنرا آنکه نه

. البته کند خریداری ،آسایش تصوف کاری چنینماندن معلق حالت و ، میگیرد ازانسان را

میآورد را مختلف افکار این . میان که اینستافکارخرافی همان به یا ایمان، همان به باز ، انسانها

، کنند زندگی درآسایش که میگردند، باز خود گذشته بیایند . کنار که دارند خو وافکار، ایمان باآن چون

» مـعـنـا» یـابـی صورت اندیشه هما » « افکندن سایه ویا

آن ورابطه ، مولوی غزلیات در « ، سیمرغ داستان با

53

53

Page 54: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

گیتی « به زال وفرودآوردندرشاهنامه

میگردد روشنهیل » همان ، است« Hyleبهمن

هیوال » بنام ازیونان،معربـش، سپس کهبازگشت«

+ آل = = هیل هالل هیاللدرآشیانه = افکنده، کودک� بهمن

هیل= سیمرغاست، سایه یا صورت همان ، زال

فرود گیتی به اورا سیمرغ کهمیدهد او به را وپرش ، میآورد

با همیشه درگیتی، زال،پرسیمرغستسیمرغند جـفـت ، وسایه صورت

سایه یا از= صورت که وجودیستوخود شده پرورده شیرسیمرغ

وتنی میآورد زمین اورابه سیمرغ،رادارد سیمرغ پر که میشود

حقیقت » « بی یا مجازی، ، گیتینیست

54

54

Page 55: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

با » وگفته، صورت پیوند باره در مولوی های اندیشهعشق « » « » با ، صورت یا ، جان با صورت، یا ، معنا

» « »، خرد با صورت، که ، هستند هائی اندیشهو وسیاسی دینی مسائل به یکراست

اند خورده گره . اجتماعی مولوی فقط« ، راستا دراین آنها میماند« .خاموش درگسترش

« بن جستجوی به را مردم درغزلیاتش، که او » و ادیان بنیاد یکراست، ، برمیانگیزد درخودشان

چون ، میسازد متزلزل کلی به را قدرت دستگاههای « خود، جز چیزی ، او برای ، بن جستجوی

و دین در و اخالق در شدن خود میزان نیست « دراجتماع و . درسیاست

« زایای و جهشی، یا زهشی اصل و جان و معنا پس » و دین در که صورتهائیست برضد ، انسان

تحمیل او، به دراقتصاد و اجتماع در و درسیاستو » .آگاهبودیا« » خودمیکنند،، اند« ساخته را او

فرعی » معنای به سایه، او برای که ، صورتهایند این . » ، وصورت سایه این هستند مجازی جهان و گذرا و

« . مولوی اوست جفت که نیست وصورتی سایهدرست . بکارمیبرد نیز معنی بدین را صورت و سایه

باید که هستند هائی بت همه ، صورتها اینبشوند نه. شکسته ، میرود بن جستجوی به او

» « در ، درون زیبای صنم یا بن، یا صل ا آنکه برایاو » بنیادی مسئله بلکه ، ماندگاربشود ، تاریک درون

هما « .» است واصل بن آن صورتشوی و صورتیابیزهشی و جهشی پیدایش ، ماه بهمن –انبثاقی –یا

مقام « . تعالی در ، انسان بن صورتگیری ولی است ( و وقاضی مفتی دینی درمقامهای یا درسیاست،

) ... همان ، شدن و الله وآیت واعظ و دین عالماست . بن افتادن ارزش از و انحطاط،

55

55

Page 56: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

زن زمین بر کوزه این ؟ لیسی کاسه چند تاباده خنب روی از ، را گل کاه برگیر

که ادیانی از پیروی در ، انسان بن صورتگیریمذاهب اطاعات به که ، بودند متداول درمحیطش

و پارگی به همه ، میکشیدند اسالمی گوناگونبرضد که میانجامیدند، تعصب و ورزی کینه و دشمنی

. » «، ومذاهب ادیان ارزشی بی است فطری عشقبحث دقت، با دمنه و درکلیله طبیب برزویه باب در

. برزویه میشناسد خوب آنرا ومولوی ، است شدهاز غیر ، ادیان این که میرسد نتیجه بدین ، طبیب

ومحدود فراگیرند، که وانسانیشان، اخالقی ارزشهایخود، دین به موءمنان میان در اخالقی خوش به

خواجه که میمانند، جادوگران ورد به همه ، نیستنداموالش سرقت برای که ی دزد دادن فریب برای

شولم شولم ، ورد این و ، است گفته ، بود آمدهفرو سقف از میشود آن، کردن زمزمه با که است

سقف به زمین از ، همان ورد گفتن با وسپس پرید،که . میداند ای جادوگرانه ورد چنین را دیان ا فرازپرید

فریب که میگردد دزدی ومحرومیت گرفتاری سبب . فرهنگ تجربیات، این میخورد را خواجه آن سخنان

آنگاه . میشوند گرفته دیده نا که هستند ایران ارجمند ) ( ، شولم شولم ها واژه همین برد کار با ، مولوی » « ، فرهنگند ضد که ومذتهب ادیان این دربرابر

میگیرد موضعشبانه دزد ای هله ، خواجه حیلت مشنوخانه روزن از مجه ، بشولم بشولم

میداند گدائی را، انبیاء از . اطاعت صورتگیری ) ( ، نماز به ازجمله درطاعات را انسان سیمرغی بن

. ای سجده میگوید میداند انسان ارج خوارکردنشده یکی باهم مسجود، و ساجد درآن که بکن،

56

56

Page 57: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. دین به موءمن یک برای سجودی چنین باشند ، میشود شمرده مخلوق و عبد انسان، که اسالم،

میشود . شمرده محالگردد صاف سجده تا ، کن آتشین سجاده

سجاده این زیر از ، برآید رخی آتش « و ملول و محتاط عقل در را، انسان بن صورتگیری

» درجامعه که ، زمهریری گرو حیله و افسردهبن حقیقی یابی صورت ، وهست بود متداول اسالمی

نمیدانست ، انساناحتیاط از درکشند ، مرده مور از عاقالن

کوفته را اژدها ، الابالی از عاشقانواژه بحث ، باهم صورت و معنا آمیختگی

« و زندگی گستره بحث بلکه ، نبود شناسیبود « بطورکلی دریکی، . جهان که دوجهان وجود

و ، معنا فاقد دیگری، و ، است حقیقت و معنا » « همه که نمیساخت، عشق مفهوم با ، مجازیست

. آمیختن » « ، عشق میدانست آمیخته باهم را جهانهادین کفرو تبعیض بدون انسانها با آمیختن ، خدا با » « جدا کفار، را موءمنان که ایمان با و میطلبد

جایگاه را جهنم و میدهد آنها قتل به امر و میسازدفاصله فرسنگ هزاران میکند، تهدید و میداند آنها

دیگر،. دارد ، شد ایمان تابع ، عشق وقتی . تابع باید که است ایمان این نیست عشق

گردد . عشق آمیخته ، گیتی با را خدا ، مولوی » « . اند، آمیخته باهم ، دنیا و آخرت او برای میداند

نیست . سازگار حکومتگریش فلسفه و اسالم با کهجهان آن و جهان این گوئی چندآمیخته ، جهان وین بین جهان آن

در بررسی » این خاموشی و مولوی «کتاب ، . شد خواهد » بطورگسترده گوهری پیوند این

57

57

Page 58: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

یا « » « » ، وجود با بینش یا ، صورت با ، جان « » جفت در مولوی، که ، گیتی با ، واصل بن

» ، میکند بیان باهم نوروسایه بودنوسیمرغ زال ، داستان در ، ایران درفرهنگ

شده بندی عبارت بخوبی ، ایرانست خدای که، . » « است وفروهشته افکنده است کودکی ، زال

و ، میبالد زیرپرسیمرغ ، سیمرغ درآشیانه که » عبارت به ، میشود پرورده ، سیمرغ شیر ازنوشیدن

. میشود خدا همگوهربا دیگر،را زال این باشد، خدا که سیمرغ خود آنگاه

( پرواز، درحال میآورد فرود گیتی به گرفته، زیرپرخود ) = و، وبهمن هما سرزالست برتارک پرسیمرغ

« . » « دادن این میدهد زال به را، پرخود وسپسچند « پریا یک که نیست آن معنای به ، زال به پرخود

. ، سیمرغ میدهد عاریه به او به و میکند خودش پراز« » « . » واژه » که نیز النیدن است افشان خود خدای

+ = بغ لن « لنبک « » ، شده ساخته ازآن النه و . تخم شکل به را اوخود دارد افشاندن معنای

. ) = که) اینست میافشاند چهارپر مرغ گوهرمیافشاند، را خود های دانه که ایست ،خوشه سیمرغ

« مرغ که میشوند هرانسانی ضمیر ، ها تخم این وچهارپرند « .

، هرانسانیست نماد که ، داستان دراین زال( جفت پرسیمرغ، داشتن با ، درگیتی که

pair ) است سیمرغ سایه. همیشگی یا صورت . ، را فرزندش ، خدا سیمرغست جفت سیمرغ،

. که گیتی میآورد گیتی به خودش ، را تخمش ، سیمرغ پرورده تخمهای همه ، جانهاست مجموعه

آگ . » = = سه سایگ سایه اینها سیمرغند آشیانه از . » = هستند= سیمرغ اند سه ور خودش، سه ، خدا

58

58

Page 59: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

، درگیتی خودش ، میشود وصورت سایه » یابد » می تن و ، تن = ) پدیدارمیشود تجسم

.) استومندی و یابی، پیکرمادی یا تجسم، اینبهمن » « یا خدا آشیانه و تخم گرفتن خود به واقعی

مند و تـنـکـردرا » میگفتند « .استودانو استو» اسـتـومـنـد » » و جسمانی به بطورکلی، که

« » و ، میشود گفته جای « » اسـتـودانمادی به که » ، معنی بدین میشود گفته قبر یا استخوان نگاهداری

« معنای به واقع در و ، است شده جایکاستهباهم زهدان و »هسته . » واژه چون هست

و « » « اسـت ، دارد را اند و وتخم هسته معنای هم ، ( » « برهان دارد را زهدان و تهیگاه معنای هم

قاطع ( .هـسـت » « » طبعا و ، است هسته چیزی یک

»، آن دردرون تخم هم و ، تخمدان هم که ، خود » « » اصل که هست چیزی یعنی ، هست

» « » ، هست که چیزی هر یعنی ، است آفریندارد» « آشیانه درآن هست. » سیمرغ اصطالح

« » اصل« » و اصالت داشتن معنای به ، فارسی درسیمرغ « » )= یابی تن و صورتیابی و ، بودن آفریننده . » ) ، سایه واژه که هست ازاینرو است ونظر بینش

میشود» .. « نامیده سیکک ، هند سه ، سیوند ، سایگ » « ادیان با که ونقش وصورت سایه مفهوم با و ، « وغیر بودن مجازی بیانگر و ، است آمده نوری

دارد « . فرق بکلی ، است بودن حقیقی » یا » ، مجازی سرای ، گیتی ، ایران فرهنگ در

» نیست» مجازی است . مقام زرتشتی الهیات در . » « ولی میآید وجود به مجازی دنیای مفهوم که

. است بوده اندیشه این برضد ، ایران فرهنگبحث همان این ، »سکوالریتهدرست . هست

59

59

Page 60: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. » « مجاز،« است گذار یا گذر راه معنای به ، مجازازآن انسان که وراهیست . میگذردجای ، مجازی

» « است فانی همسان . اصطالحی ، گیتی . و صورت میگذرد و است فانی چون ، است مجازی

ازاین . میگذرد و فانیست چون ، است مجازی ، سایهاین چون ، کرد تصویر نمیشود را نوری االهان رو

« . اصطالح نیستند وفانی وگذرا ، جاویدند ، االهان»سـپـنـجـی واژه « با همانندی درغرب« سـکـوالر،

« . دنیای به درادبیات، ، سپنجی دنیای چون دارد » ، آن وارونه درحالیکه ، میشود اطالق فانی گذرو

روند ) ( ، وهما بهمن هستی بن ، سیمرغی درفرهنگ . ، ما اصطالح به میشوند میگذرد زمان ، .خدا

. ها یابی تحول زمان، خداست گردش ، زمانخداست . وصورتگیریهای و گشت ، زمان

خداست .رقص » = سایه ) = = ور سه زهدان سه سپنتا سپنج ، بهمن

. جشن ، دادن سپنج ، ایران درفرهنگ ولی میشود . است غریبی هرمهمان برای ، گرفتن زمان روند

میگردد درک ، زندگی جشن کردار . به روند و شادی بلکه ، نمیآورد درد و حسرت و دریغ ، زمان . ، خدا ، هرآن ، هرساعت روز، هر میزاید خوشی

تازه پیدایش جشن و زادن جشن و میزاید، ازنو . هما. ، بهمن ست وهما بهمن زاج ، هرآنی هست

میشود . » هست » ناگذرا ، اهورامزدا ، زرتشتی درالهیات ولی . عبارت به دارد گذرا، جهان از غیر ، وگوهری ،

، دارد معنا و است حقیقی آنچه و حقیقت دیگر،و معنا بی و حقیقت بی آنچه و ، ناگذراست

اصطالح . گوهرمعنای است مجازی یا گذرا ، پوچست. مجاز به مجاز، میگردد روشن دیگرش، درمعانی ،

60

60

Page 61: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« . » دراصل » ، گلو هست هم بوغاز یا گلوگاه معنای. » « » = است نی معنای به که است غرو گرونی » « همان که میگویند رو گه ، گلو به هنوز کردها،

هم و است گلو معنای به هم ترکی، در بوغاز و باشد، . ) ( » « همه علت سنگالخ است آبستن معنای به

. ) = ( دارد را معنی هردو کانا کانیا نای که اینستوحقیقت معنا فاقد ، میگذرد زایندگی ازمجرای آنچه

. ، است نزائیده و نمیزاید آنچه مجازیست ، استلم » و یلد لم ، الله داستان همان که ، دارد حقیقت

. » معرفت به راه ، مجازیست آنچه البته باشد یولدعطارگوید . مثال ندارد حقیقت

» بود » نادر ، ام افتاده مجاز چونبرم پی ماجرائی ، کزحقیقت

که : میگوید حافظ یامگیر » « پیاله بجز ، مجازی مقام دراین

مباز » « عشق غیر ، بازیچه سراچه دراینیا زهشی ، پرسیمرغ یا سیمرغ تخم ، ایران درفرهنگ

. عبارت به هست هرانسانی در انبثاقی یا جهشیهرچند ، خداست با همیشگی دروصال انسان دیگر،

. نداند هم آنرا حقیقت که آشیانه ، انسانمعناست . و حقیقت آشیانه ، صورت .است

کوه = = = بهمن هیل سیمرغ آشیانههستی= اصل قاف

« جان مرغ ، هرانسانی ضمیر یا گوهر یا جانSeelenvogel. » میشد خوانده چهارپر مرغ سیمرغ یا

یا جان، مرغهای همه مجموعه ، درواقعبود ضمیرها یا ، جان ، شاهبازهای جان چون ،

( چهارم، » = « بخش ، بندهش داشت را دم باد گوهر

61

61

Page 62: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

34» « باداک (. چنانکه ، بود هم عشق اصل ، باد البتهوای » « . » « که وباد است پیچه معنای به ، درکردی

. ازاین پرنده معنای وهم دارد، باد معنای هم ، باشدعشق رو و جان اصل ، یا سیمرغ ، = وای باد

» ناگرفتنی . » و نادیدنی موجودی ، باد میشد شمردهجان . » « آشیانه که اصلش به ، جان مرغ این است

. آشیان معنای هم، زهدان البته بازمیگشت باشد،واژه » چنانکه ، معنای « هیلینداشت هم ، درکردی

» «. ) ( تن دارد زن شرمگاه زهدان معنای وهم آشیان. » « است جان آشیان ، دارد زهدان معنای که هم

خواهد آهنین را قفس ، جان مرغ که معاذاللهباشد » « آشیان تنگ دراین ، سیمرغی که معاذالله

اوست آشیانه ، جان واصل بن جایگاه که اینستجوانی را هرپیر ، نهانی بت بخشد

را ارغوان اینست ، جانی آشیان زآنبلند شاخ بجوی ، ضعیفی مرغ اگرچه

کردیم آشیان که سعادت درخت براینمبر روزگار ، عشاق حلقه به بجزمکن آشیانه ، خرابات کوی به بجز

ومن تو زآه تافت ، رسن یک حق جذبهای آشیانه به رفت ، تن زچاه جان، یوسف

جان طوطی ای انصتوا است گفته چهآشیانه تا رو و بپرخاموش

مجو یکی دراو، قبله ، وطن این است جهت شش ، گه قبله است کن» بیوطنی آشیانه ، عدم «در

آنکه نه ، بود والنه آشیانه ، سیمرغ وجود بسربرد والنه، آشیانه در رو،. سیمرغ ازاین

= + « بغ لن یکی ، نامهایش « لنبکازجمله و = گر » + لن به« . لنگردیگری، ، الندن و ، النیدن بود

. است افشانیدن و جنبانیدن ، معنای سیمرغ

62

62

Page 63: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

و میجنباند ، هست النه و آشیانه که را خودشو گیتی ، او وجود های ازدانه تا ، میافشاند

بشوند آشیانه و النه ، جانها هرجانی. همه« » « . یا تنکرد است سیمرغ آشیانه و النه درگیتی،درتن « » « سیمرغ کردن آشیانه روند ، شدن جسم

عبارت . به ، میکند النه ، آرمئتی در ، سیمرغ نیستمیآمیزد . و میشود یکی ، آرمئتی با دیگر

وین بین جهان آن جهان آن و جهان این گوئی چندآمیخته جهان

ترجمان چون زبان ، آمد شاه چو دلآمیخته ، ترجمان با بین شاه

بهرماست زیرا ، آمیزید اندرسیمرغ ) ( ) ( آسمان با آرمئتی گوشورون، زمین این

آمیخته » والنه» آشیان ، سایه یا صورت

. سیمرغست آشیان همین که آورد بیاد باید اکنون ) ( داشته نام ، ایالم در ایل هیل ، درایران ، والنه

جفت . جان، آشیانه با ، نهفته گنج و جان و معنا است . وجود حقیقی غیر مجازو سرای میآمیخت و میشد

نداشت . سیمرغ » النه و آشیانه پس ازاین ، هرانسانی ضمیر

. » به ، صوفیها ، علت همین به میشود هما یا ، النه لنگرخانقاه و آشیانه چون ، میگفتند هم

اطعام و جوانمردی و افشاندن جایگاه ، سیمرغو ) دین و نژاد تبعیض بدون ازهمه پذیرائی و مهمانان

. ) که اینست هست حزب و طبقه و جنس و ملتمیگوید : مولوی

هما ای است بوده عشق ، تو الیزال النه یباش النه این ساکن و بگیر محکم را عشق

: میگوید هرانسانی به هما، یا سیمرغ

63

63

Page 64: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

، ای کبوتربچه چو ای تو النه این زادهکشیم سو ازاین مات ، خود به نیایی تو گر

» « را مردم ، گذار دام عقل با آنکه بجای باید انسان،« و کند بازی را فطریش نقش باید ، بیندازد دام به

شود « دیگران برای النهرا الطیر لسان بشنو ، ترا مر سلیمان گوید

النه» « . . ، رو شو النه ، رو رمد تو از مرغ ، و دامیشو

تا میدهد، زال به پرخودرا سیمرغ، علت همین بهپروبال زیر ، باشد زال النه همیشه ، درگیتی

. باشد سیمرغ زیرسایه ، سیمرغبه» « » « » وهم مرغان خانه به هم وآشیانه آشیان

. » ، سقف به درکردی میشود گفته خانه ساسقف» پیتک ترین بلند معنای به پیته سا و میشود، گفته

. » ط سابا ، سرپوشیده بازارهای به است نقطه . کیوان با اینهمانی که را شنبه روز یهودیها میگویند

سپهر) . =برترین سپهرفرازین سه البته آسمان سقف ) ایل سبت ، دارد میآیند بشمار آسمان سقف باهم

Sabathiel. میگویند . » « بود این میشد ساخته الیه سه از معموال ، سقف

. » + « پیتک است پیت سه معنای به ، پیتک سا کهمعنای » « . به پیت اردو، ودر است نی و فیتک همان

« . ) رهنا ) پیت چنانکه صفیاری است زهدان و شکم . سه« ، علت همین به است شدن حامله معنای به = ( سه کهت سه آخرماه منزل سه یا ، سپهرباالئی

» « ) که = ، بودند هستی بن سه نامهای ، چکاد کات) ( ناگرفتنی ولی دیدنی یابی، صورت بهمن پیدایش

آشیان. واژه واژه »aa+shayaneباشند همان درواقع ، تزئینی« » « شـیـان پیشوند یک ، آ پیشوند و است

» « . است ، لغت کتابهای در شیان که میشود ودیده

64

64

Page 65: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

معانی االکبرکبیر- 1به و- 2حی التنین دم- 3دمو و- 4الثعبان و- ) ( 5ایدع االخوین دم سیاوشان خون

6 –« ) ( نام استثناء، بدون همه که است، عدس قاطر » در بارها که اند، سیمرغ و بهرام نخستین جفت

میشود . دیده بخوبی پس است تکرارشده بررسیهایم» که » بن» معنای ، خودش بخودی آشیان

دارد « را جان و زمان و هستی خدا . آفرینندهدارد » « » « . آشیان یا شیان با اینهمانی ، سیمرغ یا

نام علت همین که » هوشنگبه ،shyangha+Hao» « » + « معنای به که است شیان هائو همان باشد،

« » همان دیگر، عبارت به یا ، به نخستینآشیانهبهمن . پیدایش » این جستارهای در سپس است

، بهمن کتاب با هوشنگ بررسی اینهمانی ، . شد » خواهد کسیکه به را هوشنگ ایرانشناسان،

« . » ، هوشنگ میکنند ترجمه میسازد خوب های خانهبه » آشیانه� . » « بـهاست بوده آفریننده اصل ،

. به است گرفته اخالقی تنگ معنای سپس و است، » « متداولی نام ، شیان نام که هست علت همین

. یا بخارا از ای قریه یا کلهر از ای تیره است بودهبا . آشنائی با دارند نام شیان ، سنندج حومه در دهیبا » ، صورت پیوند ، میتوان بهتر ، والنه آشیانه تصویر

» « » « »، عشق با صورت یا ، جان با صورت یا ، معنادر » « مولوی درغزلیات را وبینش خرد با صورت یا

« . میتوان که آشنائیست چنین با دریافت ژرفایش » ، درگیتی انسانی و درهرجانی را خدا یابی صورت

در ، فردوسی شاهنامه در که روایتی بهترین دردنبال » « ، است مانده باقی سیمرغ و زال داستان

کاوید . و کرد

65

65

Page 66: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

هیولی== سیمرغ= آشیانه هـیـل

هیل » شده« » « hyleواژه هیولی معربش که یونانیو » هیلی و هیلک ، هیلین ، هیالن واژه همان است، » « » ، درفارسی هیالج واژه همان و کردی، در هیله

» + + « موجود ایالء ایالم ایل واژه در ودرعربی،است .

« معنای به ارسطو، را واژه +Stoffاین درآلمانی درپهلوی،+ matterدرانگلیسی نخستین ماده

،« خـوریا آوخـون را صورت و ، است بکاربرده( Eidosائیدوس ( . دریونانی ، هیوال یا ماده مینامد

« به ؟ پاسخگو، « ازچه « . » در هیله واژه هستکه » « . ازمثالهائی ولی است چوب معنای به یونانی ، ماده که آنست ازجمله ، بکارمیبرد ارسطو

embryon » « ، است زن از ارسطو دید از که است،. » = « است ایده صورت کننده معین مرد، نطفه و

با ، دریونان ، چوب مفهوم که دید میتوان مثال، ازاین . » امبریون» است داشته رابطه زن زهدان و هیله

embryon دوبخش از مرکب + bryeinدریونانی en + « enاست . بریین » و درون در معنای به bryeinبه

« . » امبریون» پس است روئیدن و شکفتن معنایembryon« معنای به در ، روئیدن و شکفتن

« درون « » به« .» و ، جنین به ، امروزه امبریو است » گفته» زهدان در تخم تکامل نخستین مرحله

میشود . » « داردان ، ایران درفرهنگ گیاهان درمورد پدیده این

. درواقع» « میشد نامیده باشد زار نشاء که فرهنگ یا

66

66

Page 67: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

زار ) + ( نشاء و فرهنگ و داردان ، آل هیل ماه هاللوقتی ، درآنجا که بود جانداران های تخمه همه

در ) گیتی به ، درآمدند نهال یا نشاء صورت به ازتخم،= ( ) سایه میشدند افشانده فرو زنان زهدانهای

هند= ( . سه سیور ( » « » درآلمانی» باشد ایده که +Ideeصورت

مفهوم ( »ideaدرالتینی نقشه که و داشته طرح را« یونانی ازریشه « ideinاست، به که است، برآمده

. » + + « اگر است دانستن شناختن دیدن معنای « ، شود » ideinدقت واژه« همان ، دینیونانی

daena »معنای به دراصل که است، ایران درفرهنگ. ) ( » + + شرفکندی» است دیوانگی آبستن دیدن

« تغییر » « صورت مفهوم به را ایده واژه ، افالتون » « سپس « . ، ایده واژه است گرفته ناپذیرنخستین

« » « که ای اندیشه یا و راهنما اندیشه معنای به . » من است شده برده بکار بزند برق ناگهان

به » آنرا « »سراندیشهدرآثارم، - « ، اندیشه بن یا ، » « » بندی عبارت ای مایه اندیشه ، بنیادی اندیشه

درپهلوی . » « » که اندیشیدن وژه خود البته ام کرده» « » + = اندی واژه ، است شیتن اندی اندیشتن

را » « ومایه بن و طرح و صورت یا ایده معنای هماندارد .

» « پیدایش نخستین ، ماه در بهمن ، ایران فرهنگ دراست » « بینا ، درهزوارش نامش که یابد، می را خود

) میشود. ) = نظر نگرش خرد، چشم یا بینش ، بهمنمیشود . دین ، . بهمن در اندیشه، این پای رد

( بخش بندهش در زرتشتی الهیات بندی عبارتپاره ، است( « 176یازدهم دانش دیـنباقیمانده ،

که است سپندارمذ پناه و ، ، هرمزد هستان همهپیداشوند ازآن ندگان بـو و بر . بودان نخست

67

67

Page 68: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

آشکارشد ، . بهمن »، زرتشتی درالهیات بهمناهورامزدا، ومحرم ندیم وفقط میافتد، ازاصالت

میشود . ازاهورامزدا صادره ونخستین« » « و نخستین ماده اندیشه بیان برای ارسطو،

. » روند میسازد مخلوط باهم را پدیده دو ، صورت « ازیک مجسمه ساختن با ، را روئیدن و زائیدن

علت « . ساز، مجسمه نهد برابرمی ، باهم پیکرسازکه ایست ماده ، چوب یا برنز و ، است دهنده صورت

. » میآورد» بیرون ، اندیشیده که را شکلی ، ازآن

هست » « . ازچه به پاسخگوی ، هیله یا ماده اینست » « درمیان ؟ ازچه مسئله ، ایران درفرهنگ

» « . ؟ چـه بـا مسئله ، مسئله بلکه نیست. است ، پذیر صورت و ، فاعل ، دهنده صورت

همبغی . » اندیشه همان ، اندیشه این نیست مفعول . » « »، وصورت جان ، وصورت معنا است جفت یاو ) + بهمن ماه و بهمن هما و بهمن ، وصورت عشق

. ) مفعول دیگری و ، فاعل یکی جفتند باهم بینش . و نیست حرکت اصل باهم، ، جفت یک

« باز میآفرینند، آنچه و هستند، آفرینندگی » است « جفت = « . درفرهنگ ایل هیل درست

ساخته » « جدا ، وازصورت شد هیولی آنچه یا ، ایراناین بیان ، مجازشد به تقلیل ، صورت ودر شد

مولوی ) ( . که اینست است بغ سام همبغی جفتی،که » « . آنجا تا میکند نوسان ، صورت مفهوم دو میان

« ، سایه و صورت ، میکند اسالمی اندیشه یک به رو« . » « مفهوم« در ولی نیست که میشود هستی

بودن « » « » جفت این بخوبی مولوی ، خیال و سایهاو« . . میدانند محال ، نوری ادیان را آنچه بیند می رامیداند . ، محال این را خود و ، میطلبد را محال این

68

68

Page 69: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« زال با سیمرغ آمدن فرود داستان در اندیشه این ) ( که« . سیمرغ با انسان زال میشود نمودار بخوبی ،

شکفتن ) + ( مرحله نخستین آل هیل هالل درزهدانولی ، میشود آورده گیتی و زمین به ، است پیموده را

) = = ( را بوچ پر را خودش زاینده اصل پرخود ، زال به . جفتش ، سیمرغ که صورتیست ، زال میدهد

هست .نامیده ) = ( ارکه ارخه دریونان ، هستی آفریننده بن

من » = = = وهو من هخه من ارکه همان که میشد، » « . واژه « همان ، ارخه یا ارکه این است من اندی

« درالتین تقریبا که « principiumایست سپس و « »princepsدرغرب معنای« به و شده نامیده

اصل « . » یا بن معنای به دراصل ولی است نخستین . »، میزهد و میروید جهان ازآن که بنی است

دارد . را محتوا همین هم ایل یا وهیل ، است نخستینمن + اندی ، مینو مینوی ، تخمدان درون تخم ، بهمن

. .... + ، زبانها این در ها واژه این است من برم ، درون تخم ، هستی بن که را تصویر این معانی طیف

، که است بن ازاین و اند نگاهداشته هست، تخمدان « و بینش شکل درآغاز و ، پدیدارمیشود شاد جهان

» جسمانی واقعیت وسپس میگیرد، دیدنی صورتبالقوه ) = + ( ، بن در آنچه و کرد تن تنکرد یابد می

میشود ) ( . تنکرد بالفعل ، درگیتی بود + « » « زهدان در منی آب معنای به ، ایل ، درعربی

( » ناظم ، االرب منتهی است زهدان در نر آب . . ) ، بهمن است بهمن همان این االطباء

» درتصاویر» ،که است آفریننده جفت سراندیشه . تصویر نیزهمین یکی میشود نموده گوناگون

» = = « هیل ایل تخمدان در نرینه، تخم انتزاعیمن . » = = منی ، نرینه تخم به ، علت همین به است

69

69

Page 70: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

» یکی « » ، منی دربندهش که میشود، گفته زر و مینو ( » پاره » ، نهم بخش میشود شمرده آب های گونه از

دیگر( . 90 خوشه یکی اقتران ، بهمن تصاویر ازماه هالل در . پروین دربسیاری را هالل بود

= + = آشیانه یا زهدان آل هیل هیالل ، ازگویشهامینامند . سیمرغ

. » درکردی » است آشیانه معنای به درکردی هیالن . که اینست میگویند ، کوه ، پروین خوشه به

سیمرغ آشیانه که میشود دیده درشاهنامه ( خوشه ثریا به سرش که البرزاست، درفرازکوه

میخورد « . پروینکوهسار) ( آن سوی دمان بیآمد سام

خواستار » « ، کند خود را افکنده کهبخواهد ستاره گفتی تو دید کوه یکی ثریا سراندر

کشید » « و گذاشتن و هشتن ، درکردی هیالن دیگر معنای

) ( . ، آشیان زهدان در نطفه یا و منی است کردن گم . به هیالندن میشود گم ، ودرآن گذاشته، و هشته

. معنای به ، هیلین است کردن گم و هشتن معنایاست . زن شرمگاه و هستی آشیانه آفریننده بن

و شدن آمیخته ، وانتزاعی بطورکلی ، گمشدن و تخمدان یک در تخم یک فروهشتن

» = درآنست افگانه. افکنده کودک که را زال ، سامیا= « » « مینو ، است کرده گم و فروهشته و افغانه

) = ( آشیان شیان آسمان سقف به که ، است منی ( » « به شود رجوع هست مینو که میشود، برده

« . ) ریشه درکردی، فرامرز هرمزیار های روایتاست « نگاهداشته باقی را خود برآیندهای همه هیل

کل » بن تصویر برایندها آن ازترکیب میتوان بخوبی وبازشناخت « . ، ایران فرهنگ دیدگاه از را هستی

70

70

Page 71: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

معنای » « به هیالن ، و- 2آشیانه- 1درکردی هشتنو- 3گذاشتن کردن (– 4گم =( ارک بازی تاب تاب

. کردن گم و هشتن معنای به ، هیالندن میباشد . رمق بی الغر و پرنده تخم معنای به هیله استمعنای ) ( . به ، کانی هیله الغراست ، ماه هالل است

( و تموج نشستن تاب در و ، دخترکان رقص . ) به هیلین محور دوریک به گشتی حرکت ، نوسان

، کردن گم ، وجاگذاشتن هشتن ، آشیانه معنای . ، پرنده تخم مادرهمسر، ، هیلک است زن شرمگاه

درتاب . دادن نوسان ، هیلکاندن است بازی تاب تابمنجنیق . ، بازی تاب ، نشستن درتاب ، هیلکان است

است . هیل ، که hilدرسانسکریت است بازی معنای به

. هیلوال باشد عشقی تمایل معنای hillolaنشان به. است ازمجامعت ای گونه و ، ، موج پدیده این

رسیده ارسطو به دریونان که تصویریست درستهیله » مفهوم او و است« hyleاست، ساخته خودرا

معروف » « جهان نخستین ماده معنای به سپس که . باوجود ، دارد ارسطو که را مفهومی است شده

برآیند . البته است پدیده این به نزدیک ، تفاوتی اندکبازی » ) تاب وجشن شادی و عروسی و عشق های

. ) اندیشه این ولی میشود حذف ازآن درجشن ، میرسد اسالمی دنیای بدست هیوال بنام ، ارسطوئی

دردسترسشان ارسطو آثار مستقیما که ازآنجا ودست از را پهنایش ژرفاو اصلی، مفهوم ، نبوده

، هیوال وجوهرو ازمعنا نسبتا ، صورت و میدهد،.بریده . نیست چنین درآثارارسطو، البته میگردد

ایران ازفرهنگ که بسیارژرفی زمینه با ، مولوی ولی « راستای درهمان را هیوال ، است هیلداشته

71

71

Page 72: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

و ، . شیانکردی » هیوالی یا جهان بن یابد درمی. ) ( میماند جفتی عشق اوهمان برای جهان،

، خیالهرچه اوست عشقنکوست هیوالی ،، صورت حق رشک از جان ، گر بود پرده

، میدهند هیوال به زمان فالسفه و حکما که معانیاست » عشق ، او دردید که جهان نخستین ماده برای

میرسد . نارسا ،است خرد ، هیولی ، و جان صور، گر

دگری ، خود تو و دیگر ، تو عشقآبش که ، آب کند چه بود آبی ، همه ، هیوال نی

ببریوصور، افزاست گرهیوال جان

» « نامیده دین که وسوم بیست روز به ، مردم « فزا میشود، .جان ) ( قاطع« برهان میگفتند

. است زاینده زهدان ، ودیندگری تو ، مده عشوه دگرم

روان ریگ ، صور ، ازهیوالستمیشمری چرا هرزه ، را ریگ

روان رابطه » ریگ کردار به ماده « صورتها از « که آبیست ، هیوال آنکه یا ، باشد هیوال که اصلی

» بنیاد به هستند صورتهایش افتان، و خیزان موجهامیشود . نزدیک او، فکری

ذهن به بیگانه و فلسفی اصطالح این مولوی البته . و معنا رابطه وهمیشه بکارمیبرد بندرت ، را عامه

وحرف ونقش صورت با را، وعشق جان و اصل . ولی میکند خود های اندیشه تاروپود وسایه، وخیال

که =ازآنجا « » = ماه» هالل درشکل هیل ایل » درغزلیات مهمی نقش نو ماه ، هیالل

میکند بازی »مولوی او، به ، ماه هالل این و ، ( نظر ( و« میآید فرود وناگاه ، مینگرد اورا میافکند

72

72

Page 73: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

هالل درزهدان ، آسمان ستارگان همه و میرباید اوراگم درآن و ، میکنند عروسی او وبا فرومیروند،

اندیشه ) ( » درک برای بازمیگردند بنشان به میشوند » « » ، او نزد عدم مفهوم و دارد، مولوی که عشقی » « به . ،درعربی ایل ، آمد درپیش چنانکه ضروریست

» + « زهدان در نر آب زهدان در منی آب معنایباقی . معنا همین طیف ، واژه این مشتقات در است

» « . طعام معنای به ، ایالم چنانکه است ماندهعروسی ) , مهمانی و االرب منتهی ساختن عروسی

کردن ) ( عروسی مهمانی و المصادربیهقی تاج کردن. ) است) آمده ، دهخدا جهان نخستین ماده

) ( شادی عروسی جشن و عشقی پیوند«است ایل . . » است نمودن نزدیک معنای به ، ایالء

و است تعالی خدای ازنامهای یکی سریانی لغت به« . میشود استعمال نیز پرستان بت خدایان درمورد

آذر« ماه که است شمسی تقویم نهم ماه ، ایلول .) + = + ( همان آذرکه نی زنخدا لول ایل باشد

به . ایلول است زهدان و تهیگاه معنای به آگرباشد،نام ) ( . ایلیا اللغات غیاث میشود گفته هم ماه هالل

( معنای هم که است پاک خانه یا المقدس بیتهمآغوشی جایگاه که است آباد خانه یا ، آبادیان

« . . هوخت ( دژ همان واین است سیمرغ و بهراماست « . آمده درشاهنامه که است گنگ

بیت خوانیش که شام راه از آمد گنگ هوخت دژ بهبنام المقدس

» « ایلیا را خانه این ، نامه درگرشاسپ اسدی ومینامد

را » خانه آن خواند همی پادشا بد ضحاک که بدانگهایلیا «

73

73

Page 74: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

نام ، ایلیا که گویند بعضی که مینویسد اللغات غیاتسیمرغ . ازنامهای یکی خضر، البته است خضر اصلی

است . بودهو ) آگ ، هستی جهان کل تخم پروین خوشه که ازانجا

) ( ) = آسمان زهدان هیالل در تخم هاگپیدایش بن ، وعروسی اقتران این ، قرارمیگرفت

« آن ازنامهای یکی ، میشد شمرده هستی جهانهیل « » = + هیالج ، دیگرش نام و ویناس یا قوناس

» به و باشد، ازلی و قدیم عشق نماد که بود آگ ، دراصل ، حالج منصور نام پژوهشگر، نظراین

= ( ازبن زاده یا تخم هیالج است ه بود منصور هیالج= = حق من الحق انا با اینهمانی که هستی، جهان

. ) = این که میانگارد ، قاطع برهان هستم آج هاگیافته دقیقا را آن معنای ولی است، یونانی ، واژه

« : ، آن معنی زندگانی است آن چشمه و ، باشد ، فارس منجمان جسم کـدبـانـورا دلیل آن و گویند

. » که ، است وعروسی اقتران ازاین است مولودبه ) ( جسم یا تن و ، یابد می پیدایش گوشورون گیتییا ) = ( . » نظر یا بینش جسمانی تنکرد میگیرد خود

) ( » صورت ، میگردد تن میشود کرده تن ، اندیشهمیگردد . نقش ، یابد می

همان » ، عـدم ، چرایا « ، بهمن

و» آفرینی نو بنمیباشد؟« فرشگرد

74

74

Page 75: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

وجود » « » « نطفه از ، عدم مشیمه اندرمصورند » « » « نا ولی ، مصورند هردو

« نطفه که ایست مشیمه ، عدم که تصویر ین آیاایست « شاعرانه شده،ازتشبیهات نهاده درآن وجود

خیال نیروی آفریده ناصرخسرو که باال بیت در؟ دارد فرهنگی پیشینه یا ، است

که : میگوید غزلی در مولوی خود آنکه یامجو یکی دراو قبله ، وطن این است جهت شش

« ، گه قبله است وطنی کن بی آشیانه ، عدم در»

یا ، جهت درشش ، باشد انسان قبله که ای کعبهدلی . هر و هرانسانی جاهست همه در دیگر، بسخنی

( و وسیمرغ بهرام منزل آباد خانه ، هرضمیری ، . ) ، حقیقت وطن ، جا همه است عشق کعبه و بهمن

. تو هست جانان وطن ، جان وطن ، عشق وطنبنت در ، سیمرغ درآشیانه ، دروطنت ، جا درهمه

. ، جا درهمه گمشدن و شدن پخش این هستیاست . درعدم کردن آشیانه

خدا بوسیله انسان دیگرازآفرینش غزلی در مولویمیگوید :

ترا زادم ، ازعدم ، ترا من بنهادم تخت بر ،کنی خو ما با که باشد ، ترا دادم ای آئینه

. زهدان ، عدم پس میزاید را انسان ، ازعدم ، خدا ) = ( پرورده، درآن انسان که آشیانه هیل خداست

هیل . ) = هیالل خدا است شده زاده ، ازخدا وسپسو+ ( » « ، دارد عدم بنام زهدانی که مادریست ، آل ) ( تا میشود، بزرگ سیمرغ درآشیانه درآنجا انسان

پرسیمرغ ، ودرگیتی ، شود زاده و آید فرود گیتی به« » « . بجای ، درهزوارش ، گوهر میشود داده او به

75

75

Page 76: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

» پـرچهار چهار« « زهدانچهار= بوشیا ، نامیده » = » « . آفریننده اصل زهدان معنای ، پر پس میشود

. همان دارای دیگر،انسان، سخنی به است راداشته » « ) نامیده)= هم دین که سیمرغست پر زهدان

« » « اصل. معنای به اوستا، در ، دین میشودمیشود « . برده بکار زایندگی و مادینگی

« » که» اینست ، دراجتماع زندگی در بن جستجوی ، مجازی و غلط به نامیده خودویا هستیآنچه

« زهدان و آشیانه یا پر، همان به تبدل ، میشود « . » ، ایران درفرهنگ چیزی گردد «هستسیمرغ

« = که است آفریننده در تخمه زهدان، = است «آفریننده « . » است در است است

میآورد » « . پدید را حقیقی هستی که این »هست،ازخود ، بودن روشن ازخود ، بودن ازخود » هستی ، آفریدن را خود ازخود، ، دیدن

، . ) ( است بودن عبد ، بودن مخلوق بودن دیگری از . . بنا هست دیگری، ازبینش ، موءمن نیست هستی

و نیستی ، میانگارد وجود و هستی او، را آنچه براین، . میکند . بیان چنین مولوی را روند این است بیخودی

خود جمال ازحسن برقی، زیک آنک ایکرده عدم ، ل درحا ، را هستی جمله این

را هستی برساخته ، تو زوجود ، وآنگهکرده » « » « قدم انوار ، را حوادث جمله تا » اصطالحی» ، صورت و معنا بودن همدیگر آئینه

با . زیبائی و حسن ، مولوی های دراندیشه است ژرف. ) ( هستند همدیگر جفت باشد صورت که آئینه

اصطالح که « اینست به» ، همدیگربودن آئینه » « است بودن همگوهر همدل. معنای دو

دردیگری، را خود میتوانند که وهمگوهرند وهمدمدرسایه ) ( ببینند . ، شدن سیمرغ هما در بهمن

76

76

Page 77: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

میشود خودش آئینه ، »شدن » « . در ، معنی . » که اینست همدیگرمیشوند آئینه ، شدن صورت

ازقرآن یا ازفلسفه را اصطالحات گونه این مولوی » یعنی » ، همدیگر آئینه آنهارا سپس ولی ، بکارمیبرد

میداند» همدیگر به پیچیده و همبسته ، باهم همگوهر « . » حادث«. » همدیگرند های آئینه ، سبب و مسبب

. » ، وصورت معنا همدیگرند های آئینه ، قدیم وهمدیگرند . های آئینه ، نوروسایه

را مه آن وحسن جمال بدیدستی افالطون گربشوریده بتـر زمن ، ترگشتی دیوانه زمن

قدمت آئینه ، حدث ، حادث آئینه ، قدمهردو این آئینه زلفینش درآن چو بپیچیده،

) ( انسان ، سیمرغ و ، میشود سیمرغ هما ، بهمنآئینه ، انسان و ، بهمن آئینه سیمرغ ولی ، میشودآئینه ، هما و ، هما آئینه ، بهمن چنانکه ، است سیمرغ

) =( . درصورت ، درپیدایش عدم بن است انساندرآن را خودش تا میدهد، صورت بدست آئینه ، یابی . عدم در ، خود یا صورت یا هستی همچنین ببیند

. ) = دارد) خودش دیدن برای آئینه ، بن بهمن » « ، دارد منفی معنای ما برای که عدم واژه

عدم » « مفهوم چگونه ؟ است پیداشده ازکجااست یافته با پیدایش ما که نیست جائی چون ، ؟

» « . » «، عدم مفهوم چرا باشیم شده روبرو ، عدمدر ؟ دارد پیدا ما برای ترسناک و زشت معنائی

« » « که ، سن که ، »sunyaسانسکریت و« نوشتههم « » « و دارد، نی معنای هم ، میشود خوانده سن

« ، خالی چیز، همه فاقد فقیر، فاقد، ، عدم معنایوجود عدم معنای همچنین و ، غیرحقیقی ، نیستی

. » هم و نی هم ، کانیا کانا، ، نی دارد را درفلسفه . اینهمانی باهم ، زن و نی بود زاینده زن دختریا

77

77

Page 78: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. نی نواختن نیشکرو از گرفتن افشره داشتند« ) + = با) اینهمانی نای یز وجشن سرود سرائیدن

. » یا ، رو ازاین داشت بطورکلی آفریدن و زن زادنحذف جا درهمه نی، تصویر و نام که میشد کوشیده

» « » + « ته معنای به ، نی نا جا درهمه یا و گردد،میشود » « . گرفته توخالی نی آنکه یا ، میشود کاسته

زن توخالی، نی معانی دارای ، سن ، درسانسکریتاست . صفر ، هیچ ، سترون ، نازا

» « سن ، است روح گذرگاه که ، عدم به راهsunya. میشود » خوانده در زندگانی از تحول عطارهم

» « « » دونای میان ، را فراگیتی زندگی به ، دنیا . زهدان وارد ، زهدان ازیک کسی مینامد

. این میان که باورند براین ، زرتشتیها دیگرمیشود. » « گذشت واد جین پل از باید دیگر، زندگی و زندگی« « معنای به که است کین و گین همان واد جنین

. » گذر « » میباشد نای که است باد واژینای یا زهدان . » « این داشت را ازنو شدن زنده معنای ازنای،

« اصل پیشین دین در آنچه معنای سازی وارونه » ادیان همه برنامه جزو ، میشد شمرده آفرینش

. اند آمده زنخدائی ادیان از پس که هست، نوری » « » معنایش » که است سمد ، درقرآن صمد همان

) ( » گیلکی» احمدمرعشی، است نارون درخت . ) = + درخت) این است زنخدا درخت ون نار

» « » « البق وشجرة سده و خوش سایه درایران ( ) ماه) گیاهی فرهنگ میشود خوانده بغ درخت

» بر ( .» بنا نیز را رستم تابوت میشود نیزخوانده وانازسر تا ، اند ساخته نارون درخت چوب از ، شاهنامه

« خوش سایه در تا ، گردد سبز و شود، زاده ، « » « . زایا،« سمد همین قرارگیرد صمد «سیمرغ

! قرآن است نازائی اصل نماد که است شده

78

78

Page 79: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

شد » « خوانده تهی و توخالی وقتی ، نی که است این ، میشود ازآن آفرینندگی و زایندگی امکان نفی ،

. براین، » « بنا نمیکند بازی را آفریننده نقش ودیگرکه ، هستی دوبخش میان یا دوچیز، میان کردن تهیآن کردن وجدا گسستن و بریدن معنای درواقع

« امکانات حذف و نفی معنای به ، دارد دوچیزرا » « . » درفرهنگ میان است جفتی و پیوستگی

آن » = = « که بود سنگ اسیم یوغ جایگاه ، زنخدائیچون ، میپیوست هم به را و دو پیوست بدون

و آفریننده نمیتوانست چیزی هیچ ، عشقباشد را. » « جاوید ییمه مفهوم ، زرتشتی الهیات

« همزادیا معنی به ، بود آورده درگاتا زرتشت که . » « » جهان بن بودند بریده ازهم که گرفت جفتی

تهیگاه یا برش یک وبینش، اندیشه جهان یا آفرینش» « . کران و تهیگی درست دونیروهست میان

= = = « یا سنگ اسیم یوغ جفت اندیشه جانشینبرضد « . کلی به ، اندیشه این شد دوچیزباهم اتصال . اصل چون بود سیمرغی فرهنگ بنیادی اندیشه

« میان » = = = ... « که اسیم سنگ جفت یوغ یا عشق » « بهم« جهان یک ، بود چیزها همه میان و هرچیزی

« . جهان بن درست مفهوم، این میآفرید پیوسته « . جفت « که همزادی یا ییمه نهادن با بود آفرینشامکان هیچگونه و است بریده ازهم بلکه ، نیست

» جهان بن در نیست دو آن آمیختن و دادن پیوند « عشق جهان وبینش، اندیشه درجهان یا آفرینش

و« » پیکاراهورامزدا و رزم جهان به تبدیل ، سیمرغیگردید « . اهریمن

پاره بندهش نخست » 3دربخش : هرمزد که میآیددر بیکرانه زمانی ، بهی و آگاهی همه با ، پایه فراز

79

79

Page 80: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

که . است هرمزد جای و گاه ، روشنی آن بود روشنیخوانند . بیکران روشنی

زدارکامگی و دانشی پس به ، تاریکی در اهریمنآن که اوست جای ، تاریکی آن و بود پایه ژرف ريال . بود تهیگی ، ایشان میان خوانند بیکران تاریکی را

. » بدواست نیرو دو آمیزش که است وای کهپیوند خالء و تهیگی ، زرتشتی الهیات که پاره درهمیننشان میخواهد را اهریمن و اهورامزدا میان ناپذیراقرار آگاهبودانه نا سیمرغی فرهنگ نفوذ زیر ، بدهد » « وای، این و است وای درمیان، که میکند

. ) + میآمیزد) باهم را مینو انگره سپنتامینو دونیروگسستن ازهم معنای به ، کرانیدن واژه

» « . ) به) ، درگاتا زرتشت که ییما شرفکندی استمعنای » « » به دراصل درست ، میآورد همزاد معنای

. » = = این کردن پاره با است یوغ همزاد جفتساده ، دو آن میان انسان گزینش آنکه برای همزاد،

= = « یوغ همزاد جفت مفهوم جای ، گردد آسان و . انگرا« دونیروی نشیند می مندی کرانه و تهیگی ،

) ( به زنخدائی فرهنگ در ، مینو سپنتا و بهرام مینوآفرینش ) گردونه ، پیوسته اغریرثratha+ aghraeهم

افراسیاب برادر نام که ، ) جنبش به را هست هم. . میگردد اهریمنی کار یک کار، این اکنون میآوردند

و ناپذیر آشتی دشمن ، زرتشتی درالهیات ، دو اینو هستی گستره سراسر که میگردند، باهم متضاد

توزی کین و جنگ میدان به تبدیل را تاریخ درازنایمیکنند .

» « » نی » همان تهی واژه خود که اینست خوشمزهسترون . ، درسانسکریت که توخالی نای همان است

می را راستا همین هم جا دراین ، است نازاشده وپهلوی . در که تهی واژه پارسی tuhikپیماید در است

80

80

Page 81: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« توتیا » tuthiya-kaباستان . » و توته وواژه استبرهان « . در چنانچه دارد را زهدان و نی معنای توتک

« باشد ازنی قسمی ، توتک که میشود دیده ، قاطعاست « » « کشتی معنای به توتی و نوازند شبانان که

که. » « میشود، خوانده تـبا نوح کشتی هم تورات در= « » « تباشیر و است نی معنای به درسانسکریت

درگذشته « . هارا کشتی میباشد نی شیرابه و شیره . قاطع، برهان در ازاینگذشته میساختند ازنی

» « و کفل معنای به که دید میتوان شنج زیرواژهوسکون اول ضم به و است حیوانات و مردم سرین

اکبرخوانند تیای تو آنرا که باشد ازصدف نوعی ، نون . به هردو ، توتیا و قصب گویند قصبک شیرازیان و

هستند . نی معنای . » « خود در بازمیگردیم عدم واژه خود به اکنونهای » واژه در ، عدم اصلی معنای ، عربی ادمزبان

« ادمهو« » « . » عدم واژه است مانده باقیواژه » همان از ، عربی « ا د مهو ا د مدرعربی در

درخود آنرا معنای منفی بخش فقط که ، برخاسته) ( » « . ع عین با ادم اینکه علت است نگاهداشته

همان » « درست ، است گردیده عدم و شده نوشته = بوده جفتی یوغی آفرینش اصل با شدید ضدیت

» « . ادم که میشود دیده عربی در چنانکه استمعانی دوتن- 1دارای میان کردن الفت- 2اصالح

دوکس بین و – 3دادن افکندن الفت و سازگارکردنادمه . » « : – 4 هست خورش نان به نان -1آمیختن

جستن- 2آمیزش پیوستگی- 4موافقت- 3نزدیکیبهمن . ) میان اصل برآیندهای همه اینها است بچیزی

+ ادو ( . » « » ریشه از باید ادم واژه ناگزیر است وهمامعنای « » + « به که ، باشد شده ساخته دام ادو یا دم

. » + = چنانچه» است دم دو باهم آفرینش دو

81

81

Page 82: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

کریک ادوویچ ، جوزا یا ذوالصنمین به خوارزمیها » « . گور و قبر ، درعربی ادم دیگر معنای گویند « » تحول . » معنای به ، گور ، آمد بارها چنانچه و است

. » میباشد آنی یافتنو » « جان معدن معنای به را ،عدم مولوی که اینست

. که ازآنجا البته میداند هستی جهان پیدایش اصلو نادیدنی و است شونده گم ومعنای اصل ، بهمن ، ونیستی نیست ، آسانی به ، است ناگرفتنی

میشود . انگاشتهغوغا . . این ماهی درون دریا ، عدم ماهی ، جهانشستم بی صیاد من که ؟ شد گم اگر صیدش کنم

عدم که پهناور دریای در است ماهی که جهان ) = میگوید) ، زندگی و جانها شیرابه جمع دریا باشدنیکست پس ، شود گم دریا این که دارد آن امکان کهآشنائی با ؟ قالب بدون آنهم صیدکنم را عدم این که

غزل دو از دوبخش ، عدم مفهوم زمینه این با کوتاهنزد عدم، مفهوم که میشود آورده نمونه بطور

کردد : چشمگیر و ملموس ، مولویبربود ما هست که، را عدمی آن سپاس

همیشه و دارد خودش به جاذبه نیروی ، اصل یا بنودرخود، ، دورافتاده ازاو که صورتی ربودن درحال

. بن به تازه به تازه بازگشت این هست ، خشکیدهمیآید . وجود به ازنو همیشه ، جان که ، است واصل

وجود به ، جان جهان آمد ، عدم آن زعشقمعنای ) به عدم گردد کم ، وجود ، آید عدم هرکجا به

متداولش( ( به عدم فزود وجود ازاو ، آمد چو که عدم زهی

) اصلی معنایهستی ، ازعدم من ، بربودم سالها به

بربود زمن ، را جمله آن نظر، یک به عدم

82

82

Page 83: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

اندیش مرگ زجان و زپیش و خویش ز رهدزبود و زباد رهد و رجا و زخوف رهد

عدم باد پیش ، کاهست چو ، وجود کـه نربود کـه چو ، عدم اورا که ، کوه کدام

) = ( که بهمن است آفریننده بن همان ، عدمآفریده و زاده ازنو تا میشود، گم درآن انسان

بیابد نو هستی و .بشود،نیست علم و طبل هوس اورا که شاه زان

نیست قلم ، دیوانه برسر ، شدم دیوانهرونده » « شخص مرا تو ، ببینی دور از

نیست عدم غیر ولی ، است خیالی ، شخص آنکه شو عدم و آ است پیش جان معدن ، عدم

نیست غم و غصه بجز که ، جان چنین نه اما. » « است وخندان شاد جان اصل و معدن ، عدم

عدم . این میشود نامیده بزم اصل یا ، بزمونه ، بهمنمسئله » « درخود، وهما بهمن یا بن بازیابی یا شدن،

. تنها ، شدن عدم زندگیست دردرازای ، همیشه. » « نیست دیگر جهان به رفتن و ، مرگ مسئله

« درهست گرفتن، خود به صورت در همیشه انسان » ، درصورت ، صورتی دریک و خودی، دریک شدن

عدم یا بن به رجوع در و میخشکد، و ومیمیرد میماندکه . هست علت همین به میشود زاده ازنو، که است

. میگیرد نوزائی جشن روز، هرجو » « این در درآئیم ، تو بی تو، ، و من بی من،

نیست ستم و ظلم بجز ، خشک دراین که زیرامرد نکـشد ولیکن ، غرقه کند جوی ایننیست کرم و لطف بجز و حیاتست آب کو

تخم،) = = = یعنی خاک با آب ، جفت یوغ جوغ جوی . ، عدم میروید فراز ، شد که ارکه= جفت جوی

. ) ) است) وبذر پیوندآب

83

83

Page 84: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

= + = دمه= ادو م ا د عدمدودمه گرودمان = » دودمه عدم

»گرودمان » « دمه دو چون ، بینی دو

استپاره سیزدهم بخش ، 190بندهش

جان » « ، مولوی های دراندیشه ، عدم مقابل مفهوممیداند . » « » « . جان معدن را عدم او است هستی و

« عدمی» « . هر میداند جان آفرینش زهدان را عدمسن« » « . » که صندوق هست صنم یا خدا صندوق ،

« » زهدان+ یا سیمرغ نای معنای به ، باشد دوکاست « . سیمرغ

شوم پنهان کجا ، ازجان ، شوم جان اگرچون درلطفنظر دارم عدم اندر ، شوم غلطان درعدم گرای آورده ازعدم نی ، ای کرده پیدا که را ما

در » « بگشاده ، درعدم ای ، تو صندوق ، هرعدم ای» « » عدم» گوش تو، وسرمست خوش هستی

تو دردستسر » « بنهاده تو برحکم ، تو هست طفیل هردو

است » « جای مبارک چه ، خود ، عدم این) ( » « » « جاکش است زهدان معنای به ، جا واژه خود

84

84

Page 85: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

جا» « » « معنی به است ازگیاک قرائتی که جیناک » « ) که ) است آک گین همان جیناک و یونکر هست

است » = « . گین زهدان در تخم معنای بهجایست مبارک چه ، خود ، عدم ایناست عدم از وجود مددهای که

که نیست عدم این عدم سوی نگران دلها همهارم است باغ

مجموعه که است زمین زنخدای ، ارمیتی همان ، ارمهاست . زهدان یا ها تن همه

یک » « ، عدم سپاهان ز دل اندیشه لشگر اینهمهعلمست

جانونیتن » که میشود دیده «jaanonitanدرهزوارشبودن » معنای به ، باشد داشتن جان است « butanکه

) یونکر) « » « » بودن» یا وجود ، ایران فرهنگ در ، هم هستی

(» صفات ازهمه شده منتزع و وخالی خشگSein یا toآلمانی be . » فرهنگ در نیست انگلیسی

= « » « است همان ، هستی سراندیشه ایران،درون در ، اندیمن = = = نطفه وهومن است تخمدان

من= = ارکه من » برم درون ( جان دیگر عبارت به یا . بود « زندگی زهشی یا جهشی اصل ، جان

وشاد» « وبینا روشن و زنده ، ازخود که هست چیزیهم . » « » « . ، باد بود دم یا ، باد ، جان اصل هست . این بود جان اصل وهم وآمیزش، عشق اصل

. ) (، جان بودند ناپذیر جدا ازهم وجان عشق دو » « » « » نیز» وای که باشد باد همان یا دم همان

( . بندهش نخست بخش در میشود پاره(3نامیده ( « انگره دونیرو آمیزنده اصل وای که میشود دیده

. » ) + ، باد یا دم ویژگیهای است مینو سپنتا مینو » که» بودن اضداد همه آمیزنده اصل غیراز

85

85

Page 86: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

ادامه » « رستاخیزجان و نوشوی ویژگی دراثرهمین « چوبین موزه سبزو پوشش ، جامه اورا ، یابد می

پاره- نهم، بخش بندهش یا « . » 131است ، به وای » « » موزه با هرجا که ، است خضر همان سیمرغ

) ازنو، ) و خندان و سبز ، میرود اش گیاهی چوبینش ( . درپاره وای این میشود ( 132زنده چنان درگذر

آنگاه ، آید برمردمان چون که دلپذیراست سختآید جان تن به که آید خوش چنان را از . ایشان

. » بوزاند است ابر که را می جام تا برآمد زمین « ، گذرد هرچیزی به که آنست باد یا دم دیگر ویژگی

پاره . آورد را گوهر را « . 133آن هرچیزی گوهر ، دم ( فروزی آتش را این میسازد پدیدار ، ضمیرش از

« .) اصل که آنست دیگرش ویژگی باالخره میگفتند . » « » پاره همین در است هنج جان و زمان نظم

. « به است باد از زمانه نظم را هرچیزی که میآیدفره . چون وزد بود بی و بود فره به ، سستی سبب

باد را آن ، وزد هنج بودی . جان » باد این خوانندهمان » « » ، میوزد بود بی که هنج صبا جان در « باد

» « چون ، باشد پا سه باد باید که ایرانست ادبیات» « پا سه ماه یا پا خرسه همان ، سیمرغ یا ماه

درفتن که ای چوبینه کفش و دارد، پا باد، و هست،هم . » « به ، هنجیدن میپوشد ، میکند سبز را جا همه

آهنگ هم هم با و ساختن متصل هم با و رسانیدن ( ریشه ازهمین عربی حنجره هنجار، است ساختن

« دراثر( . ) ( همیشه فرشگرد یافتن زندگی ازنو استالبته « . » است باهم نیروها هنجیدن و همآهنگسازی. » است یافته تنگتری معنای ما برای امروزه ، دم» « بوق و وصوروکرنا شیپور و درنای هنوزهم ولی

. شکل به ، کهن خدایان تصاویر معموال میدمند ، بازمیگردند آخرالزمان و درقیامت مقرب فرشتگان

86

86

Page 87: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

« جان و بخشی جان که را نخستشان کار همان و. میدهند « » « انجام الله حکم به است بوده آفرینی

» « درصور که هست سرافیل یا اسرافیل ازجملهزنده ، مردگان همه ، دم این با و میدمد،

» + « . بوده ایل سرو یا اسرو که اسرافیل میشوند = « سرو نای خدای ، « hornاست کسی که است

» = = « سیمرغ به وای به نای از غیر ، دیگری . غارحرا به که نخستین سال سه محمد البته نیست

آشتی خدای که سیمرغ یا اسرافیل ازهمین ، میرفتاین تاریخ که ، است میشده اووحی به ، است وعشق

. است شده ساخته فراموش او، زندگی از دورهازهمین داستانی اسکندر، داستانهای در درشاهنامه

میشود = . آورده اسرافیل سیمرغزجای سر، برافراخته بدست صوری دید را سرافیل

نشستابرنیزهست ) ( ، سیمرغ زنم پر دیدگان ، لب پرازباد

دم » « . که زیزدان آید کی فرمان که » « فراوان برآیندهای ، درنای دمیدن که اینست

دمه . » که میشود دیده قاطع برهان در است داشته . » « »، آتش است افروز آتش یا فروز آتش معنای به

. » است» زهدان معنای به باشد، آذر آورو و آگر کهو » + حاملگی به انگیختن معنای به ، زهدان افروختن

« . » البته است کردن دایگی و مامائی یا ن زایانید» « » هم موسیقی آهنگ و سرود نواو معنای ، دمه

. هم آنرا معنای ، دمیدن درانسان جان است داشته ، انسان ضمیر و طبیعت و فطرت که است داشته

» « . داشته آوا ، نای است جشنی و موسیقائیشیرابه » « » « معنای هم و نوا معنی هم که است،» « دمیا . » « . دم که اینست میگویند با ها آش به دارد

درعربی )= ( و است رود دریا معنای به درهزوارش،

87

87

Page 88: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. ، دراوستا خون است خون معنای به دمvohuni=vohu+ni « به نای معنای به که است وهونی

پاره است« . ، نهم بخش بندهش که »113در میآیدفراخکرد دریای ...–به - است سیمرغ دریای که

حرکت بدان ماهیان براند، را آب و درافتد باد چونباد، .... « . زایند ژرفاب به و کنند خواهی فرزند ، آبهارا ماهی ، مواج آب و میانگیزد موج به را آب

رویانیدن . معنای دمانیدن و دمیدن البته میکند آبستندارد هم

مهرگیاه زشوره، بدماند کرم به عنایتش باب فتحرونی ابوالفرج

میگوید : سنائی آنکه یاموی بجای زسینه آنکه نشانش اکنون

تو مسام ، ندماند ، عاشقی جزحرفمیگوید : سعد مسعود یا

وادی چو گشته روان جوی عدو زخونشجرفتح ، شکوفه دمانیده ، وزشاخ

بین » « دوست نام ، باد روز به ها هزاره ، ایرانیانهمان ) ( . » « ، بین پسوند قاطع برهان اند بوده داده

وینی» = معنای« »vaenaaبینی به دراصل و =است،vae+ naa. » = است وای نای سیمرغ نای

وینی ، بینی به وشهمیرزادی vini=vi+niدرالسگردی « » « . یا پاد همان قوی، احتمال به ، باد میشود گفتهباد « » « . درواقع است بوده نی که است پاده یا پایته

، میآید بیرون ازنای که ای نفخه و آهنگ و نوا باباد . به ، مردم که اینست است میشده داده اینهمانی

» دوست» که اند، میگفته سیمرغ نای یا دوست نای ، . نای بینوی، دهخدا بر بنا ست انسانها همه جفت یا

به ، است دوقصب یا نای دو دارای که است انبان . » « است دمه دو دیگر دمه عبارت دو ، بینی

88

88

Page 89: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

مفهوم. » است ادو = = این دمه دو نای جفتعدم = « یا » = « دمه به وای به نای نای نواختن در

، است بوده ایران آفرینش درداستان نیز، سیمرغ. است گردیده حذف ، زرتشتی موبدان سوی از که

پاره ، بندهش سیزدهم دربخش پایش رد 190ولی « : . که میآید است مانده دو باقی چون بینی دو

است گرودمان . دمه دمه گوید گرودماندو راهمواره بدان خوش که گونه بوی دمد گونه که در

. چون ، دهان ازاوست شادی و خوشبوئی را روان » « ، همواره که است گرودمان به در گونه مزه آن

ازاوست خوشی و لطافت را روان که درآید بدو گونهاست« . گرودمان دمه دو همانند ، هرانسانی بینی دو

بخشهای. ساختار که میکوشد ، زرتشتی الهیاتخدائی وجود از بخشی ، هریک که را انسان وجود

آن با و بازمیگشت ، خدا آن به ازمرگ پس و ، بودند . » « » « به کند چون و همانند به تبدیل ، میآمیخت خدا

دیگر، خدا عبارت و انسان میان گوهری رابطه« کردار به را آنها فقط و ببرد، ازبین را

» بپذیرد . تشبیه » « ازهمین ، تشبیه اندیشهآمده پدید ازخدا انسان وبریدن گسستن روند

. است و مولوی های اندیشه همه ، علت همین بهاستعارات » و کنایات و تشبیهات راستای در ، حافظ

وخدا ... « انسان میان همگوهری تا میگردد، تفسیر وچون . « بینی دو که دربندهش عبارت این پس نباشدبینی « و گرودمان همگوهری است گردومان دمه دو

. گرزمان یا گرودمان میدهد نشان را انسان های» « علیین آسمان به اصطالح این معموال ؟ چیست

. دمان گرو ولی میگردد ghardhman garo+ترجمهdemaano گرو دوبخش از و gharغرو= garoمرکب ،

. » «demaanoدمان نای معنای به ، وغرو گرو است

89

89

Page 90: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. یوستی شادغرهست ، شهنای نام چنانچه ، است« » که » ، بهار نام و میداند نای را vanh+ghreنیزغرو

« ) ( » + معنای به درحقیقت، ، یوستی است گرو ون«. » است به « نای دمیدنش، با به نای

بهارمیگردد . و رستاخیزبرپامیشود» « » مفرط» ازشادی کننده فریاد معنای به دمان

و .» « ها دانه همه ، دماندن و دمیدن ،با به نای استخرامان و میآورد نشاط به میرویاند، را درختها

علت. . بدین میدمد طبیعت همه درکالبد روح میسازدافروز ، مامای آتش و دایه چون ، میشود خوانده

. میزایاند . ، را حامله طبیعت است طبیعت سراسر« . » « است دمه یا دم همان ، گرودمان که اینست

« » بدان زرگران که انبانیست معنای به درلغت دم » « . » ، دمش با انبان نای این ولی افروزند آتشدر . ، کردی در تصویر، این میآفرید را گیتی سراسر

» « » « بازتابیده گورینه انبان و بورینه انبان نامهای« . انبان بنام ، عربی زبان در تصویر همین شده

است « . » مشهورشده از « هریرهابوهریره مرکببخش » ایره + دو »هرا معنای « . » « به ، هرا است

پس« » « » « . است سه معنای به ایره و است، نای = = = =» یکی» ، سن سین سئنا نای سه هریره

. است سیمرغ نای ازنامهای ، ابوهریره انبان ، سرودش و نوا با که است بوده انبان

است میآفریده را » هرچیزی . بینی دو پس « فریاد نای ، دودمه از بخشی و ای دانه ، انسان

را آتشها که ، باشد سیمرغ که است ازشادی کننده « » « . آتش یا فروز آتش نام زیر در میافروزد

ادمه« » = دودمه همین که ، فروز آتش دو نام ، افروز . » برهان= بر بنا است مانده باقی است عدم

بهمن » که است یازدهم ماه نام ، فروز آتش ، قاطع

90

90

Page 91: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

. »، درشاهنامه هوشنگ ، آمد خواهد چنانچه باشد« درشاهنامه نیز علت همین به ، است بهمن همان

بنیاد ، افروختن آتش وبا و است فروز آتش « . فروز، آتش دیگر ازسوی میباشد سده گذارجشن

آنرا که است مرغی . ققنسنام ، ققنس گویند ، میشود پنداشته ابوالهول= چنانچه فونیکس

. مرغ ، ابوالهول و است، مرغ ، ققنس نیستمعنای . + = + به و است، نوس کوخ نوس قق نیست

بود،» + « . نای ، منقارسیمرغ یا بینی است بینی نای ، داشت نای یا سوراخ ، سال روزهای اندازه به وو ) = ( آهنگی با هرروز و بود دمان زمان خدای چون

. پس میافرید را روز آن دیگر، فروز، ترانه آتش دوو » « بهمن یکی ، باشند گرودمان بینی دو که

هست هما + . دیگری دم » « » ادو یا ادم یا عدماز« » « عبارتند ، دمه دو و- 1یا .هما- 2بهمن

» « » بازی» را دمیدن فرا نقش تنها ، بینی البته » « ، دیگرش نقش ، دمیدن فرو در بلکه نمیکند، » « . . ، دودمه یا عدم، بوید می ، بینی میگردد پدیدارو میجوید ، دربوئیدن بلکه ، نمیافروزد آتش تنها

پاره. ) ، چهارم بخش بندهش در میآید ( 34میشناسد : و » بیند ، شنود است درتن بوی با که آن روان که . » ، دیدن ، شنیدن معانی دارای ، بوئیدن داند و گوید

. است بوده دانستن ، بینی گفتن در خودرا ، خدامعرفتی گوهر و میافشاند، هرانسان

، فرادمیدن در ، انسان تا میشود، هرانسانیو سازد تازه و شاد را جهان ، بدمد جان ، دمیدن فرو در و ، وبزایاند کند مامائی

. می انسان با خدا بشناسد و وبشنود بجویدمیجوید و . بوید

91

91

Page 92: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

= + همدم = دم ادو عدمو دیدنی نا نوای و دم با که اند دمه دو ، وهما بهمن

را آبستن جهان و میافروزند، آتش ، خود ناگرفتنی ) = ودایه) میزایانند را هستی است درون است

. » « میگردند ازانسان بینش ومامای و طبیعت بهمنهمدم » باهم که عدمند همان یا دمه دو ، هما

« .هستند« « در همدمی بن ، هما و بهمنو. جهانند عبد ایران، درفرهنگ انسان که اینست

« یا سیمرغ خدایا همدم بلکه ، نیست الله مخلوقهست« . . هرانسانی با پرسیمرغ است هما

میزنی راه برین صدق پای آنک ایمنی همدم تو چو ، است تو با کون دو

هردوجهانست . با همدمی ، سیمرغ با همدمیحاضراست تو با همه ، نیست فوت ، ازتو هیچ

) پربار ) منحنی و شاد شده ، بخت درخت از ایخویش بدست شکافی که آبیی و سیب هر

روشنی ، میوه آن زباطن زند بیروننو روشنی یکی بزاید ، روشنی زان

احسنی ، هرلحظه بزاید ، ازهرحسن » همدمی » ، بهمن و سیمرغ با یا خدا، با همدمی این

عدم » « » « از ، همدمی از که است، آفرینش کل بااند : آمده بوجود

مرغانم همدم من سلیمانی درعشقپریخوانم مرد هم ، دارم پری عشق همسلیمانم که حقا ، سلطانم همدم من

خراباتم ایمان ، ایمانم همه کلیباشم او همکاسه ، باشم همی که هرجا

خراباتم گردان ، میگردم که هرگوشه

92

92

Page 93: مولوی و شاه پریان و پریزاده · Web viewدر الهیات زرتشتی است که مفهوم «دنیای مجازی» به وجود میآید . ولی فرهنگ

درهرانسانی . خداست لب همدم که نائیست ، انساننای که نوازاست نی سیمرغ همان انسان جان ،

مینوازد . او وجوددل همدم ئی تو ، دل محرم توئی

است ومحرمترین ترین درونی یا ، اندیمن ، بهمندلگشائی ره ، داند که تو بجز

ازسعادت ای سایه برو، برافکنهمائی » « جان و قانی مسجود که

« » گانیا» همان باید « ganyaقان = که باشد کانیا« » « برآیندهایش که ، است نای معنای به دراصل

» شده درعربی غنا و ، درترکی قان و ، گان و گام » + « » « و. است گامه پیتی ، پیغام پسوند است

. » « است نی آهنگ و ترانه معنای به ، پیغام » و» شیرده وپستان جان معنای به درکردی گان

. ودرکردی خون معنای به درترکی است همآغوشی . قاموش، و باریک نی قامر، درکردی است خونبها

. = . ، قامک است باغ آبیاری جوی قاناو و است نی. است چرخ های پره و انگشت بند و انگشت

و » « » « است آهنگ و ترانه معنای به قام درکردی . مولوی مقصود است خوان ترانه معنای به قامبیز،

» « مسجود که آنست ، قانی مسجود اینکه ازهستی . آهنگها و سرودها

دارد ادامه هما سایه و مولوی بررسی

93

93