چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد...

24
ه ب ن ش هار چ12 ر ي ت1387 له سا مر پ ماعات ج ها و% ک ب س ها، ت ي ل ق ؟! ا وق ق ح د اق ؟ و ق ق ح ا ی ن ت لن ق ی: ا ي را گ س ن ج م ه ی جI ن گ ر کي، ا) ل م کاQ ن مت( ار ه را ن راتلا ردشا مً ما ما تری پ و ص ت د، رده ان ک ور هa ظ ه راتلا ردشا م ه مات و در رQ ن ه کQ هان چ ی که در م ي هرا پ اQ ان ادن ی ار کj ن اری که ب ج ی ا ي را گ س ن ج م ه ا ، ن ت س ه د، که اش ن ت س ادر ی ن م اa ظ لاری ت ردشا م ر گ د. ا بI ن ا ان ی ن م د اش بq ن رو ف م ه م، ار اa ظ تQ ن ي ی ا ش ا رون ف ا د ن ان ن ر ي ت ت س ه ا رات مگ ي س امa ظ تQ ن ي ا ات ورن ر ض د بz سن ي ن ل ن ا قQ ن يرای د پ ی ت ن ب م س ق ن چj ي ه،Q وران ا ان دان خ ی ار خر پ دارد؟ ی ش ق ن ه چQ عه ی مدرن ام در خQ ن ي ده را رد د انQ ن ي اQ اشان ب س عه ام ر خ کي ی ا ل . و ت س اQ ن ي ودی د ب ا ، ن ت ي ر ش ب ات ج ن راه ها نz ن د که اورن نQ ن ير ا پ وQ نj ت ب ع ن د، اش ی ن ش را ک و م ه د ار ت ی ما گد صل له ا سا م ر گ . ا وت ل مظ ه و ت ت س اQ ن مک م ه ، تQ ن ي ودی د ب ا د. ن بI کن ی م، ت ل رو دو م ل ق سهQ وان ت ن ر گ ود. ا ب واهد ح م ه م ار بس ب ری م ، اQ مدرن% ک ب ن را ک و م عه ی د ام در خQ ن ي گاه د اي خر کدام دQ ن ي ور د حص: ت س اQ ن ي ا س سر پ رد، ک% ک ب ک ف ن ر گ ن کد ن ی را ار ص و ص ح ت ج ی و شا م و م ع رصه ی ع امa ظ ا ت روها، ن م ل ق ا رو ن م ل قر کدام دQ ن ي ور د حص رد؟ و ک واهد ح% ک ب ن را ک و م ر د ي غ ی را ش ا ب س امa ظ رو ت م ل ق ود، در شاده ه ن ار ب ک ت ح نره ی پ دا ارً لا ع فQ ن ي ودی د ب ا نQ ن مک م ا ودای ن ش ر گ ؟ ا ت سر ا گا شار% ک ب ن را ک و م دارد. در د ود ن ح ی و ف لا ت ج اً را ه اa ، ظ ت س ا% ک ب ن را ک و م ام دa ظ م ت ط لار ر ش ت ل هاد دو ن ارQ ن ي هاد د ن% ک ب ک ف ن که ب ن اارد. د ود ن ح ی و ف لا ت ج را´ ا ه اa م ظ هارد د ی ن ي ا اق ب م% ک ب ن را ک و م ام دa ظ ا ت ی ن ص و ص ح ه ی ور ح درQ ن ي ور د حص که ب ن ا ی ي ر ج ن واهد ش ه ی ل و ارات دلا ب س اQ دون ی ن خر پ. ت س اع اI ر پ ل ج م ی، م و م ع ه ی ور ح درQ ن ي ور د حص د. بI کن ی م ی ف ر مع ی ش را ک و م ا د ن عارض ن ی را در م و م ع رو م ل ق درQ ن ي ور د حص م، لار

Upload: others

Post on 23-Aug-2020

1 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

1387تير 12چهارشنبه ! : ها، اقليت حقوق؟ فاقد و ناحق؟ اقليتی همجنسگرايی

) گنجی ) اکبر ، کامل متن مسأله پر جماعات و ها سبک

اند، کرده ظهور مردساالرانه زمانه در و کهن جهان در که ابراهيمی اديان . نادرست نظامی مردساالری اگر تابانند می باز را مردساالرانه تماما تصويرینظام اين ضروريات از يکی که اجباری گرايی ناهمجنس هست، که باشد،

بپاشد فرو هم از نظام، اين فروپاشی با بايد نيز است ستمگرانه

مثبتی نقش هيچ خداناباوران، از برخی دارد؟ نقشی چه مدرن ی جامعه در ديندين نابودی بشريت، نجات راه تنها که باورند اين بر و نيستند قائل دين برای . ممکن. نه دين، نابودی کنند می رد را ايده اين شناسان جامعه اکثر ولی است

. جايگاه تعيين باشد، دموکراسی به گذار ما اصلی مسأله اگر مطلوب نه و است . سه بتوان اگر بود خواهد مهم بسيار امری مدرن، دموکراتيک ی جامعه در دين

کرد، تفکيک يکديگر از را خصوصی ساحت و عمومی ی عرصه دولت، قلمرو : دموکراتيک غير را سياسی نظام قلمرو کدام در دين حضور است اين پرسش

سازگار دموکراتيک نظام با قلمروها، يا قلمرو کدام در دين حضور و کرد؟ خواهددر شود، نهاده کنار بحث ی دايره از فعال دين نابودی ناممکن سودای اگر است؟

ظاهرا است، دموکراتيک نظام الزم شرط دولت نهاد از دين نهاد تفکيک اينکه . نظام با خصوصی ی حوزه در دين حضور اينکه در ندارد وجود اختالفی

. ی حوزه در دين حضور ندارد وجود اختالفی ظاهرآ هم ندارد منافاتی دموکراتيک . الزم، تجربی شواهد ی ارائه و استدالل بدون برخی است نزاع محل عمومی،

. کنند می معرفی دموکراسی با تعارض در را عمومی قلمرو در دين حضور. دارد فعال حضور قلمرو سه هر در دين ، اسالمی جمهوری در بگذريم، که اينها از

ما ، بشر حقوق رعايت و گسترش و دموکراسی به گذار راستای در کوششی هر . از يکی قومی، و جنسی دينی، اقليتهای حقوق سازد می مربوط دين به را

. است دموکراسی به گذار ادبيات و معاصر سياسی فلسفه مهم بسيار مسائل . کرد خواهد معطوف گرا همجنس اقليت حقوق به را خود توجه حاضر، نوشتار

: مسأله .طرح کرد مقايسه يکديگر با توان می مختلف وجوه از را ها پديده . ی مقايسه است کالری معينی ميزان ی روازنه مصرف نيازمند بقأ، برای آدمی

) ( يک به را آنها يکديگر با ها پروتئين ها، چربی ها، هيدرات کربو مختلف های کالری . فرد يک بدن کنيم فرض برد نمی بين از را آنها های تفاوت و کند نمی تبديل نوع

به . ۱۸۰۰روزانه نوع يک از کالری ميزان اين تأمين آيا است نيازمند کالری کيلو ) ( کالری اين آيا کند؟ نمی بيماری اختالل دچار را بدن و است سالمتی با متناسب

دارای قندی مواد گرم يکصد شود؟ تقسيم نوع سه ميان مساوی طور به ۴۰۰بايدحدود دارای پروتئين گرم يکصد است، گرم ۴۰۰کالری يکصد ولی است، کالری

دارای ) ۹۰۰چربی . پروتئين از گوساله گوشت کالری ميزان مقايسه است کالری ) ( ) ( های( تفاوت سه، اين به بدن نياز و ، ها قند از شيرينی و ها چربی از کره با ها . ولی اند، مختلف ماهيت سه اينها گرايان، ذات تعبير به سازد نمی منتفی را آنها

را آدمی نياز توانند می و هستند کالری دارای سه هر که اند مشابه جهت اين از . کنند برآورده

Page 2: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

بيماری غريب، متفاوت، ،استثنايی، فهم قابل غير ظاهرا گرايی، همجنس پديده : . تشيع،... نمائيد مقايسه ديگر ی پديده چند با را خاص ی پديده اين حال است و

. های تفاوت ها پديده اين وغيره صوفيه های نحله انواع يهوديت، بهائيت، تسنن، . را خود بهائيت و يهوديت و وتسنن تشيع مثال، عنوان به دارند يکديگر با بسياری

گرايی همجنس گرايان، ناهمجنس و گرايان همجنس که حالی در خوانند، می دين ( . و شيعه مسلمان يهودی، مسيحی، گرای همجنس توان می خوانند نمی دين را . ... با( نکردند؟ ازدواج يکديگر با مسيحی های کشيش اخيرا مگر داشت و سنی

. چند از گرايی همجنس باشد نمی اشتراک وجوه نافی اختالف، وجوه اينهمه،به منظرها آن از توان می که دارد تشابه وجوه ها پديده اين با خاص منظر

: . است زير قرار به تشابه وجوه از برخی پرداخت يکديگر با آنها ی مقايسه: بودن . اقليت مقايسه در دنيا، در آنها طرفداران دارند طرفدارانی ها ايده اين

. در يهوديان اقليت کل که شود می گفته شوند می محسوب اقليت ديگران، بااز . ۱۴جهان مسلمين ميان در و جهان کل در شيعيان کند نمی تجاوز تن ميليون

. می تشکيل را اکثريت مسلمين ميان در تسنن اهل روند می شمار به اقليت يک. برند می سر به اقليت در ايران، اسالمی،مثل کشورهای از برخی در ولی دهند،

. يکی پس روند می شمار به اقليت گرايان، ناهمجنس به نسبت گرايان، همجنس . از يادشده، های اقليت آنهاست پيروان بودن اقليت ها،در ايده اين تشابه وجوه از

. ندارند تفاوتی يکديگر با بودن، اقليت در نظر: بودن زندگی يا سبک سبکی زندگی، متفاوت های سبک ميان از آدمی

. و تسنن و بهائيت و يهوديت همچون ، گرايی همجنس گزيند می بر را سبکهايی . اقليت به حاضر نوشتار در شود می محسوب زندگی متفاوت سبک ،يک تشيع

. زندگی سبک شد خواهد نگريسته متفاوت زندگی سبک يک عنوان به گرا همجنس . زندگی سبک اما داشت نخواهد درپی مخالفتی گرايی، همجنس کردن محسوب . ديدگاه اين متکای باشد برانگيز اعتراض شايد ، مذاهب و اديان کردن محسوب

زيست ) ی شيوه به را دين که است ويتگنشتاين می( form of lifeرويکرد تحويلاديان. متافيزيکی ستبر مدعيات پذيرش بر متوقف رويکرد اين در دينداری کرد

. را ها گزاره بعضی ، خاص زندگی ی شيوه يک باشد نمی انسان و جهان ی دربارهگزاره بعضی و کند می روشن و واضح کنند می زندگی نحو آن به که کسانی برای

. قبول قابل غير را ها: بودن باهماد )باهماد يک که نظر آن از گرايی با( communityهمجنس است،

. زيستن با فقط فرد باهمادگرايان، نظر از باشد می مقايسه قابل باهمادها ديگر. بيابد را خود هويت و زندگی های شيوه استعدادها، تواند می باهماد يک بستر در

. در آورد می دست به را اخالقی قضايل و شود می شکوفا باهماد طريق از فردهايی ) باهماد داوطلبانه بتوانند بايد افراد حال، و( communitiesعين کنند تأسيس

. هيچ بگردانند را آن دهند، می ترجيح خود که هايی سياست و قواعد مبنای بر . از خروج و پيوستن قواعد کند مداخله ديگر باهماد امور در ندارد حق باهمادی

. اگر اما بپيوندی، ما باهماد به آزادی گفت توان نمی باشد دموکراتيک بايد باهماد.) ( هيچ ارتداد بود خواهی روبرو مرگ مجازات با شوی، خارج ما باهماد از بخواهی

. از يکی کند خود باهماد به پيوستن به وادار زور به را مردم نيست مجاز باهمادیمجازات بدون ترک آزادی تضمين مختلف، های باهماد خصوص در داوری مالکهای

آزادی و شود می اداره ديگری طرز به که ديگری باهماد به پيوستن آزادی باهماد، . است پيوندند، می فرد به که کسانی اتفاق به جديد باهمادی تأسيس

قابل منظر چند از يکديگر، باهمادها،با يا زيستها، ی نحوه ،يا ها اقليت اين مقايسه : است توجه

تعداد: معموال که ادعا آن دهند ۷اگر می تشکيل کسانی را جامعه افراد درصداز گرا همجنس اقليت باشد، صادق هستند، خواهانه همجنس گرايشات دارای که

. ولی دارد قرار بهتری وضعيت در اقليتها ديگر از بسياری به نسبت تعداد نظرسبک يا باور يک پيروان عددی بيشتری و کمتری که دارد وجود توافقی ظاهرا

Page 3: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

. " " " از " ها سنی تعداد نمايد نمی تبديل ناحق باور و حق باور به را باور آن ، زندگیاز يهوديان تعداد است، بيشتر يهوديان از شيعيان تعداد است، بيشتر شيعيان

. خواهد محسوب اقليت ديگری، اقليت به نسبت اقليتی هر است بيشتر بهائيانمبنای. نه و است وباطل حق مالک نه بودن، اکثريت و اقليت بدينترتيب شد

حق . باوران خدا اکثريت مبنا، اين بر شدن حقوق فاقد يا شدن حقوق صاحبحق مسيحيان کنند،اکثريت محروم بشر حقوق از را ناباوران خدا اقليت ندارند

گرايان ناهمجنس اکثريت سازند، محروم بشر حقوق از را يهوديان اقليت ندارند . قدمت اگر نمايند محروم بشر حقوق از را گرايان همجنس اقليت ندارند حق

) ( پيشينه ، ابراهيمی اديان دينی مقدس متون روايت بنابر حتی باشد، مالک تاريخی. گردد می باز اسالم و مسيحيت و يهوديت از پيش به گرايی همجنس تاريخی ی

دارد؟ ماهيت: زندگی های سبک ديگر با تفاوتی چه ماهيتا ، گرايی همجنسگرا ) ذات در( essentialistاگر ثابت ذات موجودات انواع از نوع هر برای باشيم،

[ گرفت خواهيم يک [.۱نظر دارای موجودات انواع از نوعی هر ارسطو نظر بهنوع آن که که است آدميان باورهای و ادراکات از مستقل عينی ويژگيهای سلسله . می هست که نوعی همان را نوع يک که ويژگيهايی ی همه مجموع سازند می را

. و ثابت ذات دارای ای شی هر ارسطو گمان به شود می ناميده ذات نمايند، . محدود مادی جواهر ی حوزه به را نظريه اين ارسطو است تغيير قابل صفات

و آزادی عدالت، دموکراسی، حکومت، چون انسانی های برساخته کرد،نه میگرايی. ) ذات نمی( essentialismغيره دفاعی قابل ی نظريه هم مادی جواهر در

. اعراض و ذات دارای حکومت بشری های برساخته و مفاهيم به رسد چه ، باشد . سبک ديگر و گرايی همجنس بدينترتيب ندارد اعراضی و ذات هم دين نيست،

. ذات کشف با تا ندارد، ذاتی گرايی همجنس اند ماهيت و ذات فاقد ، زندگی های. سازيم روشن واهی خيال به را تکليفش آن، ماهيت و

کاربرد ) همان واژه يک معنای موارد بيشتر در که داد نشان آدميان به ويتگنشتاينتوان( می مختلف های زمينه در واژه شدن بسته کار به از را معنا ، است آن[ است. آن کاربرد در گانه چند معيارهای وجود از ناشی ها واژه ابهام [.۲آموخت

ندارد، اشاره تعريف قابل واحد ذات يک به دين که کند می تأکيد هم هيک جان( " خانوادگی " شباهت اديان با( family resemblanceبلکه ويتگنشتاين، تعبير ،به

. مسيحيت دين برد می بکار بازی مثال در او که معنايی همان به دارند، يکديگرطور اين بوديسم که درحالی است انسانوار متشخص خدای پرستش شاملدرباره. جامع تفسيرهايی دو هر که اند شبيه يکديگر به جهت اين از آنها نيست

. ی واژه کنند می پيشنهاد آن به يافتن دست ی شيوه و چيزها ترين عالی واقعيت . البته برند،ندارد می کار به زبانی ی جامعه در زبان کاربران آنچه جز معنايی دين

. اگر دارند خود مخلوق به بخشی معنا در ای فعاالنه نقش زبانند، خالق که آدميانبهائيت، يهوديت، چون هايی واژه چگونه انسانها ديد بايد باشد، صادق ديدگاه اين

اصطالح " به ديگر، تعبير به برند؟ می بکار را گرايی همجنس و تشيع ، تسنن " " . " يعنی" " ، تسنن اصطالح به نامند می اش يهوديت ديگران آنچه يعنی ، يهوديت

" ". " ديگران " آنچه يعنی ، تشيع اصطالح به نامند می اش تسنن ديگران آنچه " " " " . " می" اش بهائيت ديگران آنچه يعنی ، بهائيت اصطالح به نامند می اش تشيع

" " " می. " اش گرايی همجنس ديگران آنچه يعنی ، گرايی همجنس اصطالح به نامند

: ديگری و . خود هم ها واژه ديگر ندارد واحدی کاربرد گرايی همجنس ی واژه . ی شيوه ، زندگی های سبک از يک هر پيروان گرفتارند وضع همين ی چنبره در

ديگری های تلقی ديگران اما آورند، می شمار به خاصی ی گونه به را خود زيست . می ما مدعای مويد زير، های نمونه باشند داشته است ممکن زندگی سبک آن از

باشند:ديگران ولی برند، می کار به خاص معنايی به را تشيع ی واژه شيعيان خود

Page 4: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

. را تشيع ها سنی مثال، عنوان به برند می کار به متفاوتی معنای به را واژه اين ( از شيعيان ی ائمه به مربوط آيات حذف قرآن تحريف به قائل انحرافی، ای فرقه

) ( صفات( به قائل ، مهدی امام ندارد خارجی وجود که امامی ی ،سازنده قرآن ) ی) دهنده ترجيح خود، امامان برای غيب علم و عصمت پيامبرگونه

. ) توسل) دعای کنند می معرفی غيره و قرآن آيات بر خود امامان احاديث سخنانبرخی که است اين توجه جالب ی نکته شود؟ می تلقی چگونه تسنن اهل نظر ازنقد به مواضع اين در را موجود تشيع ها، سنی با صدا هم دينی، روشنفکران ازاينان، . تاريخی تشيع به تا است نزديکتر تسنن به که سازند می تشيعی و کشيده

نامه اند،زيارت دوازدهم امام وجود منکر کنند، می تبديل تقوا با عالمان به را ائمهدهند، می جلوه غالی شيعيان مانيفست را شيعيان خاص دعاهای از بسياری و ها

و رسيده پايان به که کنند می معرفی اسالم پيامبر دعوت از ويژه قرائتی را تشيع. است آمده گرفتار منجمد و قشری های قالب در

بخش ) فلسفی پژوهشهای در قسمت ۲ويتگنشتاين به " ( ۱۱، گونه اين درباره : . " عزاداری مراسم پرسيد توان می مبنا برآن است گفته سخن رسد می نظر

به چگونه شيعيان غير چشم به زنی، قمه و زنی زنجير و زنی سينه محرم،شاملدر مراسم اين ديدن از فوکو ميشل گزارش به فقط است کافی رسد؟ می نظر

فيلسوف نظريک به چگونه شيعيان زيست نحوه که دريابيم تا کنيم توجه ايرانمی امکان و فرصت يک چشم به را ايران انقالب فوکو رسد؟ می گرا همجنس

. شد خواهد گرايی همجنس رشد موجب که ديدبه ) ...( و طلب صلح مدرن دين دين معنای به را بهائيت ی واژه بهائيان خود

. عموم برند می کار به متفاوت معنايی به را واژه اين ديگران ولی برند، می کارساخت دست سياسی ی فرقه يک که دينداری، نوعی يا دين نه را بهائيت شيعيان، . در منتظری الله ايت مثال، عنوان به کنند می معرفی صهيونيسم و استعمار

و ضاله ای فرقه را بهائيت همچنان که اند کرده اعالم جاری سال ماه خردادبهائيت که اند کرده تأئيد هم را کننده پرسش نظر و آورند می شمار به منحرف

و معامله اگر و است دروغ بر بنيادش ، است انگليس استعمار ساخته دست[ گردد اجتناب آن از است الزم ، شود آنان تقويت موجب آنها با ولی[. ۳معاشرت

شيعيان کاربرد از متفاوت بسيار اسالم جهان از خارج در بهائيت ی واژه کاربرد

مظلوم خدا،قومی ی برگزيده قوم معنای به را يهودی ی واژه يهوديان خودنابود سوزی آدم های کوره در را آنان از تن ميليون شش هيتلر فقط که آواره و

معنای به را يهودی که دارند وجود ديگرانی ولی کنند، می معرفی است کردهی کننده تعيين و جهان های رسانه بر حاکم ی يافته سازمان پرست پول جهودهای

يکم و بيست قرن آمريکای در اگر که آورند می شمار به آمريکا دولت سياستهایخواهد حذف عمومی ی عرصه از گوناگون طرق نمايد،به انتقاد آنان از کسی هم

خون . با پزان نان و خدا قاتالن عنوان به را يهوديان مسيحيان، اروپا، تاريخ در شد . بود اروپا در يهوديان سرگذشت به توجه با آوردند می شمار به مسيحی کودکانيک عنوان به آرنت معناست؟ به آلمان در بودن يهودی پرسيد می آرنت هانا که

آگاه ) قائل( conscious pariahمطرود تمايز ستيزی يهود و يهوديان از نفرت ميان ، . محصول ستيزی يهود دارد،ولی دينی منشأ يهوديان، از نفرت وی، گفته به شد می

. محصول را يهودستيزی آرنت است نژادی اساس بر يهودی غير و يهودی تفکيکزندگی" چارچوب در يهوديان نقش و افراد يهودی نسب و اصل از خاص تفسيری

. توسط" آوردن شمار به که شود می ديده بخوبی کند می معرفی اجتماعی . دارد دنبال به اقليت يک برای عمل در پيامدهايی چه ديگران

می کار به خاص معنايی به را گرايی همجنس ی واژه گرايان همجنس خود) ( دارد. . حق دارد دوست کس هر است زيست ی نحوه يک گرايی همجنس برند

. شده شناخته رسميت به حقی چنين اگر کند انتخاب خود را خود زندگی شريکهمجنسان ميان از را خود زندگی شريک که دانند می مجاز را خود افرادی باشد،

. . دارد تعارض حق اين با اجباری گرايی ناهمجنس آنها، گمان به کنند انتخاب خود

Page 5: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

به گرايی همجنس سرکوب و زدن ننگ داغ برای سنتی ی مردساالرانه ارزشهای . جنبش از بخشی زنان گرايی همجنس مثال، عنوان به است شده گرفته کار

هنجارهای رفتن سوال زير و پدرساالری شدن متزلزل از پس که است فمينيستیابعاد تمام در را خود هويت خواستند می که جنبش آن از بخشی برای جنسی . زنان، بر ی سلطه عامل عنوان به مردان دانستن مقصر آمد ،پديد دهند بروز

زنان برای روز به روز را گر سلطه تاريخی دشمنان اين با جنسی و عاطفی پيوند- . . خود کرد رشد زنانه گرايی همجنس بستری چنين در کرد تر مشکل و مشکل

گرايی همجنس گسترش در هم نينديشيدنيها و اقتدار عليه طغيان و گری ابراز . سلطه نظام را جنسی روابط از خاص شکل يک اينان، گمان به است بوده موثر

. با مبارزه حال عين در گرايی همجنس است کرده تحميل همه بر مردساالرانه یيادگار به خود از ستم سراسر تاريخی که است ای مردساالرانه ی سلطه نظام

. کرده ظهور مردساالرانه زمانه در و کهن جهان در که ابراهيمی اديان است نهاده . نظامی مردساالری اگر تابانند می باز را مردساالرانه تماما تصويری اند،

اين ضروريات از يکی که اجباری گرايی ناهمجنس هست، که باشد، نادرست . بپاشد فرو هم از ، نظام اين فروپاشی با بايد نيز است ستمگرانه نظام

. عنوان به برند کار به متفاوت معنايی به را گرايی همجنس واژه ديگران ولیعمل به را گرايی همجنس ، مسلمين عموم آنها از متأثر و مسلمان فقيهان مثال،

. " عموم " دانند می مرگ مستحق را آنان نتيجه در و کنند می تحويل لواط شنيعطبيعت و فطرت خالف فحشأ، شنيع، عملی را گرايی همجنس مسلمان مفسران

. آورند می شمار بهگونه به گرايی همجنس ی واژه غربی جوامع در بيائيم، بيرون اسالم جهان از اگر . گونه به را واژه اين کاران محافظه هم زمين مغرب در رود می کار به ديگری ی . در نمونه، عنوان به کند می ايجاب را اقليت اين طرد که برند می کار به ۲۷ای

که ۱۹۷۸نوامبر وايت، ،دن فرانسيسکو سان شهر کار محافظه ناظران از يکی " سوی " به بود، کرده فعاليت جنسی منحرفان با تساهل عليه و بود پليس سابقا

گرايان، همجنس رهبر ميليک، هاروی شهر ناظر و ماسکونی جرج فرماندار . سال همان در رساند قتل به فرمانداری در خود کار دفاتر در را آنها و کرد شليک

مدارس در تدريس از گرايان همجنس منع ی درباره کاران محافظه پيشنهاد . اکثريت با کاليفرنيا دهندگان رأی شد گذاشته پرسی همه به صدی ۵۸دولتی در

. ی دهه در کردند رد را پيشنهاد سان ۱۰ميالدی ۹۰اين شهر پليس نيروی صد در . ايالت وضع البته دادند می تشکيل مرد و زن گرايان همجنس را فرانسيسکو

) ( ها ايالت بقيه با ماساچوست،نيويورک ورمانت، آمريکا شرق شمال و کاليفرنيا . حقوق که بود ايالتی اولين ورمانت ايالت دارد چشمگيری تفاوت زمينه اين در

رسميت به گرا همجنس های زوج برای را ازدواج بر مترتب اجتماعی و مدنیجنايتکار) را بوش جرج حکمی طی ورمانت ايالت شهرهای از يکی دادگاه شناخت

بازداشت را او شهر، اين در وی حضور صورت در نمود اعالم و کرد اعالم جنگی .) به را گرايان همجنس ازدواج که بود ايالتی اولين ماساچوست کرد خواهد

. کردن قانونی برای گرايان همجنس که ای مبارزه تمام با شناخت رسميتجوالی در آمريکا کنگره اکثريت اند، کرده خود را ۱۹۹۶ازدواج گرايی ناهمجنس ،

. با که بود خواسته سنا از هم بوش جرج کرد اعالم قانونی ازدواج شرط پيشکليه در گرايان همجنس ازدواج آمريکا، اساسی قانون به ای اصالحيه افزودن

. کاران محافظه دست در زمان آن در سنا اکثريت اينکه با کند ممنوع را ها ايالتاين دارد، نياز سناتورها دوسوم آرای به اصالحيه افزودن اينکه علت به ولی بود،

. ممنوعيت کاليفرنيا، ايالت عالی دادگاه حکم با اخيرا نرسيد تصويب به مصوبه . در آمريکايی کاران نئومحافظه گرديد لغو ايالت اين در گرايان همجنس ازدواج

. مقابل در تازند می شدت به جهت اين از دموکرات حزب به انتخابات، مواقعکرده دفاع ديگری، اقليت هر همچون گرايان، همجنس از هميشه ها ليبرال

. کشور. در است قانونی اروپايی کشورهای اکثر در گرايان همجنس ازدواج اند

Page 6: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

. است قانونی گرايان همجنس ازدواج هم کانادا

: همجنسگرايی ی مسأله و دينی های روشنفکری چهره از برخیو حيوان را گرايان همجنس گوها و گفت برخی در دينی روشنفکری شاخص . ی جامعه يک در که اند گفته اند خوانده حيوانی و پست ، شنيع را آنان عمل

پرسی همه به اخالقی غير عمل اين تا دهد نمی اجازه اسالمی اخالق دينی . و دليل بال سخنان تا دهد نمی اجازه هرگز علمی ی جامعه البته شود گذارده

. بدينترتيب گردد بيان مکتوب، يا شفاهی عمومی، عرصه در آميز اهانتکم را مسأله اين برابر در سکوت گرايی، همجنس مخالف دينی روشنفکران

. جمله از کديور محسن دانند می اقليت اين مقابل در استراتژی ترين هزينه . خود نظر شجاعانه کديور اما است گرايی همجنس مخالف دينی روشنفکران

برای را امکان اين گرايی، همجنس از خويش تلقی عرضه با و کرده بيان رااز او تلقی و شوند انتقادی گوی و گفت وارد وی با تا است آورده فراهم ديگران

" . غير را گرايی همجنس خود، مکتوب رأی در وی کنند نقد را گرايی همجنس " " " می" " و کرده معرفی بشری صحيح مسير از انحراف و انسانی غير ، عقالنی

. همجنس وی، ی گفته به باشد نمی بشر حقوق جزو گرايی همجنس گويد ( گرايی همجنس که دهند نشان يعنی نمايند اثبات را خود برادری بايد اول گرايان

) تبعيض ی باره در و کنند ميراث و ارث تقاضای بعد ، است بشر حقوق از يکی . همجنس برای را مجازات اشد اسالم وی، ی گفته به بگويند سخن جنسی

فکر سنتی اسالم مشابه زمينه اين در دينی روشنفکران و گرفته نظر در گرايان . انحراف اين از بشری جوامع تا کنند می کوشش مسلمانها او گفته به کنند می

: . نويسد می کديور کنند کن ريشه بار تأسف ) ( حقوق" جهانی اعالميه در بازی همجنس موافق جنس با جنسی ارتباط اوال

. گرايان همجنس تالش است نشده شناخته رسميت به آن پيرو ميثاق دو و بشر ) ( اصلی اسناد در جنسی اقليت اقليت يک عنوان به آنها شدن شناخته در

. تنها دانم می من که آنجا تا است نرسيده نتيجه به تاکنون المللی بين اجماعیبه که است افرادی پناهندگی فرعی سند يک در شده اشاره امر اين به که جايی

. در اند گرفته قرار مرگ خطر در خود کشور در رويه اين گرفتن پيش در خاطرهمجنس شدن شناخته رسميت به برای کوششهايی اروپايی کشورهای برخی

نهايت اما شده، آغاز موافق جنس دو از متشکل خانواده پذيرش و گرايانصورتی در و است شخصی حقوق از جنسی روابط که بوده اين آنها موفقيت

. ندارد را آن گرفتن ناديده يا مخالفت حق احدی باشد طرفين تراضی با کهپيروان ميان در چه دارد جدی بسيار منتقدان جهان تمام در گرايی همجنس

) ( غير عرفی افراد ميان در چه و ويهوديان مسيحيان مسلمانان، الهی اديانبه. المللی بين اجماعی پشتوانه فاقد تاکنون بازی همجنس حال هر به دينی

. است بشر حقوق مصاديق از يکی عنوانانسانی: غير و عقالنی غير امری گرايی همجنس يا بازی همجنس اصوال ثانيا

. اين موافقان شک بی شود می محسوب بشری صحيح مسير از انحراف و استهمجنس ی ادله و مدعيات در نيز ما چنانکه آن ندارند، باور را ما سخن رويه

. جدلی امور قبيل از عقالنی لحاظ به نهايت در ايم نيافته موجهی سخن گرايان . موجه و عقالنی مبنايی بشر حقوق مصاديق در ورود برای شود می الطرفين

. شناخته بشر حقوق از عقالنی لحاظ به تاکنون گرايی همجنس است الزم . کن، ميراث ادعای بعد کن اثبات را برادريت اول مشهور قول به است نشده

Page 7: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

دارد، وجود جدی ترديد بشر حقوق ی زمره در گرايی همجنس شدن شمرده دراعراب از محلی چه جنسی اقليتهای درباره تبعيض از بحث ترديدی چنين با

به: اسالم جمله از ابراهيمی اديان ی همه در همجنس با جنسی ارتباط ثالثا . رويه اين ممکن لحن شديدترين با کريم قرآن است شده تحريم و تقبيح شدت

- . اهل از اعم اسالم علمای است کرده مذمت لوط قوم رويه عنوان تحت را. - همداستانند بازان همجنس مجازات اشد و شرعی ممنوعيت در شيعه و سنت

. حرمت نيست کارساز دارد شرعی موکد نهی که فعلی در طرفين رضايتدائمی و ثابت احکام از آنها مرتکبين شديد مجازات و مساحقه و لواط شرعی

. است عقالنی ی پشتوانه فاقد که مسأله اين در دينی روشنفکری است شرعی ) ( برخوردی آن نوع از فارغ مجازات اصل و شرعی حرمت در سنتی اسالم با

. . صراحت با است ممنوع افراد خصوصی حريم در تجسس البته دارد مشابهطرق تمامی از و تابد نمی بر را گرايی همجنس مطلقا مسلمانی گويم میکوشش انسانی جوامع از بار تأسف انحراف اين کردن کن ريشه برای موجه

از کديور محسن تلقی پيرامون را خود نقد و داوری و ها پرسش ، اينجا در . نشان کديور پاسخ اميدوارم کنم می مطرح آنان حقوقی بی و گرايی همجنس

. مالحظات است بوده نادرست من های برداشت و ناوارد، من نقدهای که دهد : است زير شرح به من

دائمی و ثابت احکام از گرايان همجنس شديد مجازات گويد می کديور . اساس بر تا چيست دائمی از موقت احکام تمايز معيار و مالک است شرعی

به من که آنجا تا است؟ اسالم دائمی احکام جزو ای مسأله شود گفته مالک آنتعارض مدرن عدالت و عقالنيت با که اسالم از حکمی هر کديور ، آورم می ياد

. بدينترتيب آورد می حساب به اسالم صدر به متعلق و موقتی را باشد داشتهکديور، مالک برمبنای بپذيرند، را گرايی همجنس مدرن عدالت و عقالنيت اگر . بود نخواهد دائمی و ثابت گرايی همجنس ی درباره اسالم فقهی حکم

. و مالک سازد نمی گرايی همجنس با مطلقا مسلمانی گويد می کديورسازگار مسلمانی با چيز چه بفهميم مالک آن برمبنای تا چيست مسلمانی معيار

ناسازگار؟ چيز چه و است " " به " زور به و بازی شاهد به ناظر خاص ی زمينه اين در قرآن نظر آيا ( " می او قوم آن طی که لوط قوم داستان است بوده کردن تجاوز ديگران

. در مندرج روايات مطابق کنند تجاوز نوجوان فرشته دو به زور به خواستندمی گير را بيگانگان شهر خروجی و ورودی راههای در لوط قوم تفاسير،

که ( ای بالغ انسان دو شامل يا اند کرده می تجاوز آنها به زور به و انداختهدر شود؟ می هم زنند می عمل اين به رضايتدست سر از و مختارانه ، آگاهانه

چه است، جرم خود، همسر با حتی اکراه، با همبستری گونه هر زمين، مغربمی مجاز خمينی آقای فتوای مطابق که کودکان از جنسی استفاده به رسد

: داند. می مجاز هم را شيرخوارگان از شهوانی استفاده ، خمينی آقای باشداينکه" از قبل زن با چه ۹همبستری و باشد دائم ازدواج چه شود تمام سالش

. در و او آميز شهوت لمس مانند ، ها کامجويی ساير اما و نيست جايز متعه . با کارها قبيل اين و ندارد اشکالی ، ماليدن او ران به ران و فشردنش آغوش

همسرش . اينکه از قبل مردی اگر کرد توان می هم خواره شير ساله ۹دخترقول بنابر نشود او افضاء به منجر که طوری به شود همبستر او با شود

، کرد افضاء را او اگر اما شود، نمی مترتب کار اين بر چيزی گناه از ،غير اقویکرد يکی را او مدفوع و حيض خون مجرای يا حيض خون و بول مجرای يعنی

احتياط قول بنابر اما ، شود می حرام هميشه برای همسرش با همبستریمجرای که وقتی يعنی ، دوم مورد به اختصاص همبستری دائم حرمت آميزتر

از زن اقوی قول بنابر حال هر به و ، دارد شود يکی مدفوع و حيض خونيعنی ، است جاری زن آن بر همسری احکام و شود نمی خارج شوهر همسری

Page 8: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

با ازدواج و است جرام شوهرش برای پنجم زن با ازدواج و برند می ارث هم از[" احکام ساير است همچنين و است حرام مرد بر بر نيز زن آن [.۵خواهر

اخالقی غير اندازه چه تا احکامی چنين که اند آگاه بخوبی دينی روشنفکرانباشد. گفته فردی هيچ خاکی ی کره اين ی نقطه هيچ در کنم نمی گمان است

. تقليد مرجع متأسفانه ولی است مجاز خواره شير دختر از جنسی استفاده کهچنين داشت، معنويت و عرفان و فلسفه ادعای که کسی و شيعيان مسلم

. و کودکان خصوصا انسانها، به ما فقيه نگاه است داده خود پيروان به مجوزی . به را خود و احکام نوع اين مقابل در سکوت آيا است نگاهی چگونه ، نوزادان

است؟ مجاز اخالقا زدن، نشنيدنمی فکر سنتی اسالم مشابه زمينه اين در دينی روشنفکران گويد می کديور

دينی،. روشنفکران از يکی عنوان به نراقی آرش دانم می من که تاآنجا کنندمی دفاع قابل اخالقا و عقالنی طبيعی، امری را گرايی همجنس کديور، برخالف

کديور،. مانند نراقی نيست؟ مسلمان و دينی روشنفکر نراقی آرش آيا داند . را گرايی همجنس حال، اين با داند می انسانوار متشخص خدای کالم را قرآن " . های اقليت درباره مبسوط ی مقاله در وی يابد نمی اسالم و قرآن با ناسازگار

را (۲۰۰۵نوامبر آن گرايی، همجنس گسترده ادبيات به استناد با ، . زير سخنرانی يک طی هم آن از پس کرد معرفی اخالقی و طبيعی ای پديده

" لس " ی کاليفرنيا دانشگاه در جنسی های اقليت مسأله و اسالم عنوانمصروف او کوشش و نيافت قرآن با ناسازگار را گرايی همجنس پديده آنجلس،

. ميان در کند ارائه گرايی همجنس از قرآن با سازگار قرائتی تا شد آنشامل بشر حقوق معتقدند که دارند وجود هم ديگری افراد دينی روشنفکران

منتها، ندارد، دينداری با تعارضی گرايی همجنس و شود می هم گرايان همجنس . دارند نمی بيان را خود نظر فهم، قابل دالئل به

مسير از انحراف انسانی، عقالنی،غير غير امری را گرايی همجنس کديور . کردن موجه برای دليلی هيچ اما آورد می شمار به بار تأسف و بشری صحيح

: . چيست؟ بشری صحيح مسير است اين پرسش کند نمی ارائه خود مدعاینفی آيا کند؟ طی را آن بايد بشريت که دارد وجود صحيح راه يک فقط مگراين منطقی ی الزمه اجتماعی و معرفتی گرايی انحصار قبول و پلوراليسم

می سر آدميان از که رفتاری هر ، فهمم می من که آنجا تا باشد؟ نمی مدعا . ) همان) انسان حيوانی يا انسانی غير نه است، انسانی عملی ، بد و خوب زندتعاريف ) مطابق واقعی انسان کرده محقق را خود تاريخ در که است موجودی

a posteriori ( خيالی( انسان ندارد خارجی وجود که آرمانی انسانی نه ، پيشينی تعاريف که (. a prioriمطابق است انسانی همانقدر گرايی همجنس

. . اين با بيداد و ظلم که است انسانی همانقدر ورزی عدالت گرايی ناهمجنس . درست اگر رذيلت ظلم و است فضيلت اخالقی نظر از عدالت که تفاوتفضيلت گرايی ناهمجنس که است آن کديور منظور احتماال باشم، فهميده

. و است دليل نيازمند مدعا اين باشد، چنين اگر رذيلت گرايی همجنس و استمی تلقی اخالقی غير امروزه اش اجتماعی احکام اکثر که فقهی به استناد با . همان اين مگر کرد اثبات را گرايی همجنس بودن اخالقی غير توان نمی شوند

هم را شيرخوارگان از جنسی ی استفاده فقهايش بزرگترين که نيست فقهیبخواهد که داد خواهد فقه اين به ای نمره چه اخالقی داوری دانند؟ می مجاز

گيرد؟ قرار گرايی همجنس خصوص در داوری مبنای " آن " در باشد، فطری و طبيعی مسير انسانی صحيح مسير از منظور اگر

: غير امور از را طبيعی امور بتوان معياری با آنکه فرض به پرسيم می صورتغير چه هر و است اخالقی و خوب است طبيعی هرجه آيا کرد، تفکيک طبيعی

مور ی حمله مورد گرايان طبيعی مغالطه است؟ اخالقی غير و بد است طبيعی " " . هيوم و کرد رد و نقد را تصوری انگاری طبيعی مور است آموز عبرت هيوم و

. " با" را خوبی کس هر مور، ادوارد جرج نظر مطابق را تصديقی انگاری طبيعی

Page 9: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

طبيعی ی مغالطه مرتکب بگيرد، يکی ای الطبيعی مابعد يا طبيعی محمولnaturalistic fallacy )های ويژگی برمبنای خوبی اينکه برای است، شده

[ باشد نمی پذير تحليل الطبيعی مابعد و استنتاج [. ۶طبيعی هيوم رأی مطابقارزش ) به ناظر تکليف( )valueاحکام به ناظر احکام احکام( obligationو از

واقع ) به . factناظر باشد،( درست نظر اين اگر نيست مجاز منطقی، لحاظ از ، ( طبيعی، طبيعی، ماورای واقع امور از را اخالقی تکاليف و ارزشها توان نمی

. اگر( اما بود خواهند مجعوله امور سنخ از تکاليف و ارزشها و کرد اخذ انفسیارزشی ) های گزاره تکليفی( )evaluativeاستنتاج های گزاره از( deonticو

امور سنخ از اخالقی تکاليف و ارزشها باشد، جائز واقع به ناظر های گزاره. بود خواهند مکشوفه

- بودن : مجاز يک کند اثبات را نکته چند بايد گرايی همجنس رد برای کديور - . - . ماهيت و طبيعت ج گرايی همجنس بودن طبيعی غير دو است از بايد استنتاج

. در آدمی و نباشد، ثابتی ذات دارای آدمی نوع اگر آدميان داشتن ثابت ذات واخالقی احکام و قواعد دگرگونی آن تبع به باشد، شده دگرگون تاريخ طول

. اند يافته و يابند می دگرگونی هم آدميانفرض به و کرد اثبات را گرايی همجنس بودن طبيعی غير بتوان آنکه فرض به : ازدواج آيا پرسيم می بود، خواهد هم اخالقی غير باشد، طبيعی غير چه هر آنکه

اديان روايت اگر نيست؟ گرايی همجنس از تر طبيعی غير برادر و خواهر. بود خواهند زاده زنا انسانها تمام باشد، حقيقی داستانی حوا و آدم از ابراهيمی

نه کرد، می تفسير گرايانه واقع را قرآن حوای و آدم داستان طباطبايی عالمه .) به ) کرد می مجبور را او تفسير نوع اين ای اسطوره و نمادين گرايانه ناواقع : و خواهران يعنی مادر، و پدر يک فرزندان ازدواج آيا گويد پاسخ پرسش اين

غير را امر اين طباطبايی باشد؟ نمی اخالق و فطرت و طبيعت خالف برادران، . نبودن فطرت خالف دليل يابد نمی اخالقی غير و فطرت برخالف طبيعی،

. نشان تجربه چون يعنی است تجربی طباطبايی، نظر از برادر، و خواهر ازدواجو فطرت خالف پس دهند، می و داده انجام را عمل اين انسانهايی که دهد می

. می ذکر خود مدعای برای شاهد سه طباطبايی باشد نمی آدمی طبيعت- . - ب: اند کرده می ازدواج برادر و خواهر قرنها مجوسيان ميان در الف کند

قانونی سابق شوروی سوسياليستی جماهير اتحاد در برادر و خواهر ازدواجراه ) طباطبايی قرآن تفسير به کذب ادعای اين چگونه نيست معلوم است بوده

- .) دوشيزگان با برادران و پدران متمدن آمريکای و اروپا در ج است يافته[ دارند می بر را آنها بکارت پرده و شده در [. ۷همبستر طباطبايی واقع، در

. هيچ با برادر و خواهر همبستری و ،ازدواج وی گمان به پيامدگراست اخالق، . امروزه که است اين مسأله تنها باشد نمی روبرو ای اخالقی يا فطری مشکل

. اگر آورد خواهد بار به فحشأ ، عمل اين است، شمار بی آدميان تعداد کهغير طباطبايی، مبانی براساس نشود، فحشأ موجب برادر و خواهر همبستری

. بود نخواهد اخالقیطبيعت و فطرت خالف نبايد هم گرايی همجنس طباطبايی، استدالل برمبنای

رسميت به آمريکا و اروپا در و ، است آدميان قدمت به آن تاريخ چون ، باشد . تعبير به کنند می زندگی جهان در اينک بسياری گرايان همجنس و شده شناخته ، عمل آن که دارد آن از حکايت زند، می سر آدمی از عملی که همين ديگر،

. است گفته طباطبايی که نيستيم مدعی ما باشد نمی طبيعت و فطرت خالفمبانی که است اين ما ادعای باشد، نمی طبيعت خالف گرايی همجنس

. گرايی همجنس طباطبايی، وگرنه، گردد می ختم ای نتيجه چنين به طباطبايی[ داند می فطرت خالف [.۸را

( : فرزند- من الدليل ابناء نحن است اين مسلمان فيلسوفان و متکلمان ادعای ز .) ( ) مدعای برهانم تابع فقط البرهان هو المتبع انما و هستم دليل پيرو و

استداللگرايی ) و مسلمان جويی( )rationalismفيلسوفان بينه (evidentialismو . در ما مبنا اين بر شود می بالدليل فرامين و احکام پذيرش مانع مدرن انسان

Page 10: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

. اخالقی غير بر دال دالئلی يا دليل اگر اما کرديم مناقشه کديور محسن مدعای . در کردن چرا و چون بود خواهيم دليل تابع ما شود، ارائه گرايی همجنس بودن

واقع در اما اند، بوده سامان به و درست پنداشتيم می تاکنون که باورهايیگر جلوه شبهه از خالی و محکم تاکنون آنچه يافتن نامتيقن و ظنی و اند، نبوده

فرهنگ . مشترک و موروثی عرفهای و رسوم است انسانی فرايندی شد، میوگوی گفت و بحث موضوع بايد را است شده نمايان عيوبشان که جامعه . ضد نگرش گردد فراهم تری اخالقی زندگی امکان تا داد قرار انتقادی

کاو و کند از فراتر را معرفتشان دعوی که افرادی ادعای رد معنای به مرجعيت، . است اخالقی و عقالنی نگرشی دانند، می نقادانه

: گرايی هم دليل گرايی دليل منظر از را جنسی و قومی دينی، های اقليت ": . چه به که سوال اين گويد می ويتگنشتاين کرد مقايسه يکديگر با توان می : چيزی چه از باشد معنا بدين است ممکن معتقديد؟ مطلب اين به شما دليلی ( کرده استنتاج را مطلب اين قبال يا کنيد می استنتاج را مطلب اين االن همين

: چه( مطلب اين باب در تأمل با باشد معنا اين به که دارد هم امکان اما ؟ ايد[" کنيد؟ اقامه آن سود به توانيد می شواهد [.۹دليلی فاقد ما باورهای از بسياری

. ، گرايان همجنس ی درباره دينداران مدعيات از بسياری اند موجه قرائن و . درباره ای گسترده ادبيات امروزه است تجربی يا عقلی پسند خرد دليل فاقد

ی مطالعه به نيازی و اند اطالع بی آن از مسلمين که دارد وجود گرايی همجنس . زيست، های شيوه اين خصوص در داوری راه يک کنند نمی احساس هم آن . همجنس ، مخالفان از برخی است استدالل به پايبندی موضع از آنها ارزيابی .) ( عنوان به ميلی اخالق کنند می طرد و انکار پيامدهايش دليل به را گرايی

) ( بيماری عامل را گرايی همجنس مسلمين خصوصا دينداران از بسياری مثال، . خود مدعای شواهدی چه با که دهند نشان بايد مسلمانها کنند می معرفی ايدز

. و شواهد چه با که دهند نشان بايد گرايان همجنس همچنين سازند می مدلل راهای بيماری عامل را گرايی همجنس دينداران کنند؟ می رد را مدعا اين قرائنی

. اند کرده معرفی هم ديگریدينداران نيست، گرايان همجنس به ناظر فقط دينداران مدلل غير مدعيات

: . بنگريد را مسيحيان باورهای نمونه عنوان به دارند بسياری مدلل غير باورهایمتجسد خدای آيا است؟ معقول زمينی پدر بدون عيسی شدن زاده آيا

) به) از پس عيسی شدن زنده آيا است؟ مدلل و قبول قابل ، عيسی زمينیمی گمان دينداران است؟ عقالنی و اثبات قابل ، او شدن ديده و کشيدن صليب

) ( سخن هر مجازند توانند می اند، پذيرفته را بسياری دليل بال مدعيات چون کنند . کنند طرد را اقليتی آن برمبنای و کرده بيان هم را ديگری بالدليل

: همجنسگرايی و انصافی همجنس عدالت گويد می کديور محسناين پس پذيريم، نمی را آنها مدعيات هم ما پذيرفت، نخواهند را ما نظر گرايان." شود" می الطرفين جدلی امور قبيل از عقالنی لحاظ به نهايت در مسآله

الطرفين ) جدلی قضايای کانت فهمم، می من که به( antinomyتاآنجا مربوط را : . خداوند، عدم و وجود مانند دانست می مابعدالطبيعه و متافيزيک ی حوزه

و جبر عالم، دهنده تشکيل مواد نبودن بسيط يا بودن بسيط عالم، قدم و حدوثرا. گرايان همجنس دالئل کردن، رد را گرايی همجنس دليل بدون اما اختيار

همجنس مخالفان و موافقان تاکنون خلقت آغاز از اينکه ادعای و نشنيدن،نتيجه به و کرده ارائه داشته دليل چه هر طرفين و کرده بحث آن درباره گرايی

) ( بالدليل مدعايی خود ، ادله تکافوی رسيد نخواهند نتيجه به هم هرگز و نرسيدهمدعای. يک ی درباره دليل عرضه بجای که نيست قبول قابل رويکرد اين است

يافته پايان را بحث و کرده تبديل الطرفين جدلی قضايای به را آن ، نزاع مورد ) ( . را سنت و کتاب نقل و غيرت و احساسات بار، يک است کافی کنيم تلقی

. نمائيم ارائه را گرايی همجنس نفی عقلی دالئل کنيم کوشش و بگيريم ناديده

Page 11: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

ديگری نحو به شايد است؟اما قرص چقدر مان پشت شد خواهد روشن آنوقت. برد پيش را بحث اين بتوان

متافيزيکی، جامع های آموزه صدق خصوص در بحث که بود معتقد راولز جان . فيلسوفان تا داد اجازه بايد نرسد نتيجه به هم ابد تا است ممکن اخالقی و دينی

مدعياتشان صدق خصوص در خود گوهای و گفت به اخالقيون و دينداران و . تا داريم نياز توافق و همکاری به ما جامعه، و سياسی سطح در اما دهند ادامه

. را امکانی چنين سياسی فلسفه او، گمان به باشيم داشته آميز صلح زندگی يک . و دينی متافيزيکی، جامع های آموزه ما حوزه، اين در آورد می فراهم ما برای

مفاهيم ديگر و عدالت خصوص در آنها به اتکای بدون و گرفته ناديده را اخالقی( . خود به قائم و مستقل نظر يک سياسی عدالت گفت خواهيم سخن

. و( دموکراسی ديگر، تعبير به است جامعه ای پايه ساختار براینياز اخالقی و دينی متافيزيکی، بنيادهای به عدالت، و آزادی و بشر حقوق

... ": است. سياسی عدالت از تصوری گويم می وقتی نويسد می راولز ندارند : ... با صرفا که است شده زده قالب چنان اينکه اول است چيز سه منظورم

و اجتماعی سياسی، نهادهای يعنی باشد، داشته تطبيق جامعه ای پايه ساختاراينکه دوم اجتماعی، همکاری هماهنگ طرح يک مقام در آن ی عمده اقتصادی

می عرضه جامع و تر گسترده فلسفی يا دينی ی آموزه هرگونه از مستقلهمگانی فرهنگ در چنانکه بنيادين، های انديشه حسب بر اينکه سوم و شود،

[" شود می پرداخته و ساخته است، مستتر دموکراتيک ای [.۱۰جامعهانصافی ) عدالت های( justice as fairnessتئوری تئوری مهمترين از يکی راولز

. . اينکه برای است مجاز گرايی همجنس تئوری، اين برمبنای است مدرن دورانميان اجتماعی همکاری ی منصفانه نظام مقام در را جامعه تئوری اين

. که است اين شهروندان آزادی معانی از يکی داند می برابر و آزاد شهروندان . که است اين دومی دانند می معتبر دعاوی به بخشيدن اعتبار مرجع را خود آنهاهر و بخشند می سامان را خود زندگی دارند خير از که تصوری برمبنای خود آنها

دين بی يا ديندار ، دهند تغيير را خير از خود برداشت توانند می بخواهند گاهانصافی عدالت مقتضای اين برگزينند، را زندگی از خاصی سبک هر و گردند

( به. مدنی ی جامعه سياسی غير های انجمن که خيرهايی راولز، ی گفته به است . ) در عضويت کنند می کامل را سياسی زندگی خير آورند، می پديد هگلی معنای

. انصافی عدالت در که کند نمی انکار راولز است داوطلبانه و اختياری باهمادهاشرايط در نتواند شود،يعنی حذف طبيعی طور به زندگی سبک يک است ممکن . است خير از برداشتی و سبک زيست، ی نحوه آن آورد دوام متقابل رواداری

دليل به شهروندان از برخی کردن خفيف و خوار و ديگری سرکوب مستلزم که . عدالت گويد، می صراحت به راولز است دگرباشی و دگرانديشی

( خواهانه:" ناهمجنس همسری، تک خانواده از خاصی شکل هيچ مستلزم انصافی ) اين که يابد آرايش طوری خانواده که کند می ايجاب فقط و نيست غيره وتضاد در سياسی های ارزش ديگر با و دهد انجام کارآمدی طور به را وظايف

": دهد می نشان حرف اين که کنيد توجه نويسد می ادامه در راولزهمجنس زنان و مردان تکاليف و حقوق مسأله با انصاف ی مثابه به عدالت که

. اگر گذارند می تأثير خانواده بر چگونه ها آن و کند، می برخورد چگونه خواهباشد، سازگار کودکان تربيت و منظم خانوادگی زندگی با تکاليف و حقوق اين

[" هستند قبول قابل کامال شرايط، ديگر بودن يکسان صورت بدين[. ۱۲درعمل به دفاع ها اقليت تمام حقوق از که کند می حکم سياسی عدالت ترتيب،

همبسته شهروندی: مفاهيم از منظومه يک به متعلق ی واژه يک شهروندديگری. فکری منظومه وارد و جدا منظومه آن از را مفهوم اين توان نمی است

. ورود پذيرد صورت تغييری سابق منظومه مفاهيم ديگر در آنکه بدون کرد، . اگر اما است مبارک اقدامی مسلمين، فقهی ی منظومه به شهروند مفهوم

Page 12: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

شود، برده کار به فقهی ی منظومه در بخواهد اش اصلی معنای به مفهوم اين . و بهائيان ها، سنی مسيحيان، يهوديان، پذيرد صورت انقالب بايد موجود فقه در

) ! ( نمی را کرد قانونی و مجاز را جنسيت تغيير خمينی آقای ؟ گرايان همجنسصورت اساسی تغيير کالمی مبانی در آنکه بدون کرد محسوب شهروند توان

ديگر حقوق از چشد، می را بيداد و ظلم طعم و نيست قدرت در وقتی آدمی . برای خود ايدئولوژی از است، قدرت در وقتی اما کند می دفاع مظلومان

( ی پديده يک واقعا منتظری الله آيت ايران در کند می استفاده ديگران سرکوب . و ها اعدام به اعتراض و مخالفان حقوق از دفاع خاطر به او است استثنايی

.) از پاريس در خمينی آقای گذشت اسالمی جمهوری رهبری از ها، سرکوبها، کمونيست حتی همه، آينده حکومت در گفت می و کرد می دفاع همه حقوق

. " انقالب " وقتی اما بود خواهد فرانسه جمهوری ، آينده جمهوری و آزادند کامالرا فرانسه جمهوری جای فقيه ی مطلقه واليت نشد، خبری آزادی از شد، پيروزرا خود مخالفين شاه رزيم از بيشتر برابر دهها که شد تآسيس نظامی و گرفت

. می آن دل از که کرد جديد رژيم متکای را فقهی خمينی آقای کرد عام قتل ( برمبنای خمينی آقای کرد استنتاج را ها اقليت و مخالفين ترور و قتل توان

تابستان در را زندانی هزار چند عام قتل حکم فقه (. ۱۳۶۷همين اگر کرد صادرتحول به مشروط شهروندی پذيرش ندارد، معنا شهروند باشد، مبنا فقه همان

. و – گرا کثرت و اخالقی و مدنی بايد دين، است بنيادين و گسترده فقهی کالمی . ها اقليت حقوق پذيرش افتد سازگار شهروندی با تا شود عادالنه و سکوالر

آن از مهمتر اما بود، نخواهد دشواری کارچندان نيستيم قدرت در که ما برای ( به نفسه فی غايت انسان عنوان به آدميان همه به نگريستن و چشمها شستن

) ديده انسانی هم باورهايشان و شان زندگی های سبک تا است کانت تعبير . آيند شمار به و شوند

که اند گرفته پيش در ای مشی شهروندی حقوق ی درباره منتظری الله آيت": . حقوق فرمايند می است سازگار راولز رويکرد با و هوشيارانه بسيار

اساسی قانون و عرف براساس بايد آن حدود و است کلی واژه يک شهروندی[" شود مشخص مردم اکثريت پذيرش ايشان [. ۱۳مورد نظر از قرائتی توان می

. شهروندی که معنا بدين باشد سازگار راولز سياسی ی بافلسفه که کرد ارائه. متافيزيک و اخالق و دين ی حوزه نه است، سياست ی حوزه به مربوط

و آزاد شهروندان يعنی اساسی، قانون بر مبتنی و سياسی معنای به شهروند

: قدرتسياسی کامال وضعيت در سياسی قدرت نظر از شده ياد اقليتهای ) ( . حاکم ايران در سلطانی حکومت شيعی نظامی برند می سر به متفاوتی

( ديگر و منتظری الله آيت با برخورد کند نمی رحم هم شيعيان به حتی که است . طی که افرادی از بسياری است چيز همه گويای دگرانديش ی شيعه روحانيون

بوده شيعه اند، شده اعدام و زندانی و سرکوب ايران در گذشته دهه سه . داده( تشکيل حکومت عراق در شيعه اقليت ها اقليت ديگر به رسد ،چه اند

. های اقليت به نسبت اقليت اين دارد ای گسترده سياسی نفوذ لبنان در و است. کند می عمل نامدارا شدت به جنسی و دينی

. اسرائيل دولت است داده تشکيل را اسرائيل دولت خاورميانه در يهودی اقليتحقوق از و سرکوب شدت به را آنها و ناشکيباست بسيار فلسطنييان به نسبت

. سابق جمهور رئيس ی گفته به است کرده محروم بشر اساسی و اوليه ) آپارتايدی) برند، می بسر آپارتايد شرايط در ها فلسطينی ، کارتر جيمی آمريکا

. جهان در بسياری آزاديخواه يهوديان است کرده حاکم آنها بر اسرائيل دولت که . کنند می رد و نقد شدت به را اسرائيل دولت رفتارهای که دارند وجود

حکومت ادعای تا نيست سياسی نظام ی درباره تئوريی گرايی همجنس . شهروندی حقوق که آنند خواهان فقط آنها باشد داشته وجود گرايان همجنس

Page 13: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

. رفته گرايان همجنس اسالم، جهان از خارج در شود شناخته رسميت به شان . کشور در اند يافتن رسميت حال در و يافته دست شهروندی حقوق به رفته

قضات ها، فرمانداری و ها شهرداری مجلس، نمايندگان ميان در آمريکا . دارد وجود مرد و زن گرايان همجنس دادگستری

": گفته که سخنی يا ايم کرده که کاری برای دليل ی ارائه ويتگنشتاين گفته به . از ای پاره در انجامد می عمل آن به که است راهی دادن نشان معنای به ايماز ديگر ای پاره در و ايم، رفته خودمان که است راهی گفتن معنای به موارد،

پذيرفته قواعد با و انجامد می آنجا به که است راهی توصيف معنای به موارد،[" دارد مطابقت خاصی ديگر [. ۱۵ی با قدرتمند دينداران برخوردهای از بسياری

. دارای و قدرت صاحب گروه يک چيز چه باشد می موجه دليل فاقد ها، اقليتدارد؟ روا خشونت پسندد، نمی که هايی اقليت با تا دارد می مجاز را دولت

: حيوان های و متفاوت انسانها و فرهنگها واقعی های تفاوت بر تأکيد : . نهادن گردن اوال است اصل چند متضمن مدرن، دوران در زيست های شيوه

[) ( راولز تعبير مطابق معقول پلوراليسم واقعيت تفاوت واقعيت :[۱۶به ثانيا ، ونقد ازديگری ،آموختن ديگری با ی مفاهمه ديگری، به نسبت بودن گشوده

[) پوپر ) تعبير مطابق چارچوب ی اسطوره نفی داوری: [ ۱۷ديگری از امتناع ،ثالثاطرد و ديگری از گيری فاصله ، ديگری درباره آميز تحکم و قاطعانه

[) راولز) تعبير به حکم به رسيدن دشوارهای [.۱۸ديگری ) ( تفاوت و ديگری با ديگری نحو به ، مدرن ماقبل دوران کهن جهان در اما

. توصيف را تفاوت با برخورد فرايند احسن نحو به فی برايان شد می برخورد " : صورت به و شوند متصلب توانند می شده ارزشی تفاوتهای است کرده

. " به" توانند می هستند ما از متفاوت خاصی طرق به که آنهايی درآيند تفاوت . " راه " در گذاشتن گام اين شوند ما به ناشبيه کامال ديگری يک به تبديل سرعت

ما " مثل آنها گوئيم می که شود می شروع اين با که است ای لغزنده سراشيبی " " ما عشق و درد با عشقشان و درد آنها گوئيم می بعدی گام در کنند نمی فکر

" " " اينجا به آخرش و کنند می رفتار حيوان مثل آنها بعدی گام در و نيست يکی ." " ، نفرت سوی به گام نخستين هستند انگل ، خوک ميمون، آنها که رسد می

و هستند، ما به ناشبيه و غريب و عجيب که است آنهايی از زدايی انسانيتآشتی و مطلق تفاوتهای بر پافشاری زدايی انسانيت سوی به گام نخستين

. و تساهل عدم به منجر تواند می تفاوت بر پافشاری ترتيب بدين است ناپذير[" شود [.۱۹تسامح

سابقه حذف، و طرد برای ، حيوان به ديگری تبديل مسلمين فکری سنت در : . گويد می چنين اسالم، جهان بزرگ عارف موالنا، دارد بلندی

صالح بهر از کشت نشايد خرمباح خونش شود وحشی شود چون

نبود زاجر دانش را خر چه گردود و دارد نمی معذورش هيچ

آدمی دم آن از شد وحشی چو پسسمی يار ای معذور بود کی

مباح خون شد را کفار الجرمرماح و نشتاب پيش وحشی همچو

سبيل جمله فرزندانشان و جفتذليل و مردود و عقلند بی زانک

Page 14: چهارشنبه 12 تير 1387€¦  · Web viewاز نظر باهمادگرايان، فرد فقط با زيستن در ... ولی کاربرد واژه ی بهائيت در خارج

ابيات) اول، دفتر (۳۳۲۰-۳۳۲۴مثنوی،

موضع همين کريم قرآن بر خود تفسير در آملی، جوادی الله آيت معاصرين، از ) ( می خارج فقه شرع مسير از که کسی قرآن که است مدعی و کرده اتخاذ را

. ناميده حيوان فقط او اينکه نه نامد می ميمون و خوک و سگ و االغ را شودمی تبديل خوک و ميمون و سگ و االغ به واقعا ، ماهيت تغيير با بلکه شود،

": است،. بالقوه انسان و بالفعل حيوان ، تولد هنگام عادی فرد نويسد می شودکه راهی از اگر و گردد می بالفعل انسان کرد، پيروی شرع و عقل از اگر پس

اوايل در کرده، طی را حيوانی خوی راه ، کند عبور است شرع و عقل ممنوع " می " تر گمراه هم حيوان از راه اواخر در و کاالنعام اولئک حيوان مانند راه

... " " کمثل " الذين مثل چون آياتی مصداق باطل مسير اوايل در ، اضل بل شود " " " مصداق ، مسير انتهای در و است الکلب کمثل فمثله و اسفارا يحمل الحمار

" که" کار تبه انسان ظاهری شکل چه اگر يعنی شد، خواهد خاسئين قرده کونوارا او جوهر و واقعيت که او مجرد نفس لکن باشد، آدمی شکل است، عرض

[" است بوزينه ، دهد می [.۲۰تشکيلبه آنها، عمل خواندن حيوانی يا گرايان، همجنس خواندن حيوان طبيعی طور به . به گريان همجنس به وقتی است انسانی ی جامعه از آنها حذف و طرد منظور

قابل شر اين رفع دنيا اين از شدن محو با فقط شود، می نگريسته شر چشم . به گرايان همجنس به ما که است نگرشی منطقی پيامد امر، اين است عالج

. نشان مکافات و جنايت در داستايفسکی داريم حقوق فاقد های پديده عنوانبه را او راحتی به آورد، می شمار به حيوان را ديگری آدمی وقتی که دهد می

. . او يافت می آور نفرت و آور تهوع را ديگری راسکولنيکوف رساند می قتل": ببين گويد می خود عمل توجيه برای و رساند می قتل به را خوار نزول پيرزن

- و مصرف، بی انگيز، نفرت شپش يک ام کشته را شپش يک فقط من سونيا،": . ) ( اما!". گويد می فهماند می به را تلخی واقعيت داستايفسکی سونيا اما مضر

." مجبور و کرده خم سر آدمی واقعيت برابر در راسکولنيکوف بود آدم شپش آن. ": راستش، نبود شپش يک واقعا او که دانم می هم من آه، شود می اعتراف به

." داستايفسکی، ی گرايانه انسان منطق در بافم می هم به مزخرف دارم من. " است " بافی مزخرف معادل آدميان، کردن تلقی حيوان