مقدمـه · web viewمقدمه حشره شناسي قانوني (forensic entomology ) شاخه...

517
دمه ق م ي گ د ن ز هاي رف ح ا ن وعهاي م ج م از ن ي ن وا ق و رزات مق م ه ب ه( ت خ ي م- ا . دز ت س ا ر ه3 ك ن از ل غ ا8 ش م ه( ت فر ي د> ن ده8 ش ق ي ف و ت ت ي ص ن ي ن شا ك ود8 ش ي م كه م غل و ي ه گا- ا S ري ت8 شW يY نر ي رزات مق و ن ي ن وا ق م ك حار ي ل غ8 ش و ه رف ح و ص ص خ ت ود خ د دازن و دز و تر> ي ن ي ا ي ه گا- ا د نd ن وا ت ي م ا ن لf ن شا م رح ط ده8 ش دز ط ي خ م ي ل غ8 ش و ي ع ما ت ج ا ت س دز وزد خر ي د. نd كن ه ب ازت ن ع ر گ ن د ر ه د ن> ج ق ي ف و ت راد ف ا ا ن ه دزج8 ش ن دا و ص ص خ ت ها ب- ا اط ن ن ازما دازد.ا م غلر ي رزات مق و ن ي ن وا ق م ك حار ي ل غ8 ش و هاي رف ح كه ات خ ت ن ا د نd كن ي م ل م غا مده ع دز نW ي ن ع ت ت8 س و ت ر س ي ل غ8 شرا ي . ز ت س ا ه ب ها ب- ا ه از احهد د ي م ا ن از دگاه دن ري ي ع ي س ور ي وز م ا ي ل غ8 ش ود خ ه تس ن ر گ ن و از دزت ق8 شW ي ن ي نW نY ن ري ت8 شW يY ن د ن م ره ه ب د ون8 ش و ده ن ن- ا ري گ ن زار ير ي شا ات از ن من ا ي م ل غ و يص ص خ ت ود خ كان8 ش ر> ي د. ن ن ا ر ق يY ن از مان ه ن لي او هاي زوز ال غ ي8 س ا ه ب ر م ا، ي ك8 ش ر> ي ي سن ن ا ن ن ي ا ه ت ك ن زا ر ظ ن مد راز ف د ن ه د كه د ان8 ش ي زوز ت خ ت رد گ ن ن يf ن ا ض ق راز ف د رن گت ر8 كت . ا ها ب- ا دان ن ت ه ج كه اطها ن ت ح ا و هاي ت ف د م لاز زا دز ن حي كاز ت ي زغا د، نd كن ي م ن ي ا مال ت ج ا زا د ن ع ت ه ت س ن دا و ت ي س ن ه ب ن- ا شاس ج ا دي ن ن ا8 وش خ ي ل د. و دازن ن ه روز م ا ر گ ن د وان ت ي م ن ن ي ن> ج ي ن ا ن من ط ا ت8 س دا و ت ي كا8 ش از3 ك8 ش ر> ي ر م ا دان ن> ج دي ن ع ت .دز ت س ي ن ي م ما ن وازد م كه ماز تY ن ا ن ه ج ي( نd ن وت ل مط ا ن ا ن ره ظ يd من ر ت ع زو ه ب زو ود،8 ش ي م ان امك ت ي كا8 ش از3 ك8 ش ر> ي ود خ وازد د ان ن س دازد. ا دز ت ي ف را م، ي ك8 ش ر> ي3 ك ن از ن ع م ي ن و ت ا ق ت س ا كه ل م ع3 ك8 ش ر> ير يشاس ا ن- ا دهW ن خd ي س ه اب ق ش ا ن م ود.8 ش ي م راي ي ر ه هي ت8 س ز يص ص خ ت اص، ح ف ي ر ع ت ي ق ي ف د راي ي ن ي اازد د ان ن س ا ود خ وازد د ن و نW ي ن ع ت ن- ار يده ه ع اس ن8 س كاز ي سن ن ا ن د.8 اش ن ي م راي ي ات ن8 ن ادغا ا ازهي دزن وز ص ق، ي ك8 ش ر> ي دا ن ن ا د ان ن اس ن8 س كاز ن- ا هي ت8 س ز يص ص خ ت د نW ن ا ن د مان ن كه ل م ع3 ك8 ش ر> ي ر ي نW ي ن ا> ن از حدازد د ان ن س ا ن- ا ه ت8 س ز يص ص خ ت دز ط ران8 س ه اب8 ش م وده ت. ت س ا1

Upload: others

Post on 06-Jan-2020

6 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

مقدمـه

PAGE

مقدمـه

زندگي حرفهاي با مجموعهاي از قوانين و مقررات بهم آميخته است. در هر يك از مشاغل پذيرفته شده توفيق نصيب كساني ميشود كه علم و آگاهي بيشتري بر مقررات و قوانين حاكم بر شغل و حرفه و تخصص خود دارند و در پرتو اين آگاهي ميتوانند با مسائل طرح شده در محيط شغلي و اجتماعي درست برخورد كنند.

به عبارت ديگر هر چند توفيق افراد با درجه دانش و تخصص آنها ارتباط دارد.اما علم بر مقررات و قوانين حاكم بر شغل و حرفهاي كه انتخاب ميكنند عامل عمده در تعيين سرنوشت شغلي است. زيرا به آنها اجازه ميدهد تا از ديدگاه وسيعتري بر امور شغلي خود نگريسته و از قدرت پيش بيني بيشتري بهرهمند شوند و آينده نگري را بر ساير امتيازات علمي و تخصصي خود بيفزايند. پزشكان از همان اولين روزهاي اشتغال به امر پزشكي، بايستي اين نكته را مدنظر قرار دهند كه شايد روزي تحت پيگرد قضائي قرار گيرند . اكثر آنها بدان جهت كه احتياطها و دقتهاي لازم را در حين كار رعايت ميكنند، اين احتمال را بعيد دانسته و نسبت به آن احساس خوشايندي ندارند. ولي امروزه ديگر نميتوان چنين اطميناني داشت و شكايت از پزشك امر چندان بعيدي نيست.در تمامي موارد كه بيمار با نتيجه نامطلوب يا غيرمنتظره رو به رو ميشود، امكان شكايت از پزشك وجود دارد. استاندارد در مراقبت پزشكي، يك معيار قانوني است كه عمل پزشك بر اساس آن سنجيده ميشود. متاسفانه براي هر رشتهي تخصصي خاص، تعريف دقيقي براي اين استاندارد وجود ندارد و تعيين آن بر عهده كارشناس ميباشد. بايستي براي اثبات ادعا دربارهي قصور پزشكي، ابتدا بايد كارشناس آن رشتهي تخصصي تاييد نمايد كه عمل پزشك پايينتر از حد استاندارد آن رشته تخصصي در شرايط مشابه بوده است.

مفهوم قصور پزشكـي

قصور پزشكي به عمل خلاف قاعده، عمل بي رويه، سوء عمل، عمل سوء، بر خلاف شئون حرفهاي عمل كردن، معالجهي غلط و سهل انگاري تعبير شده است. و در اصطلاح حقوقي به ترك يك قانون الزامي توسط پزشك يا يكي از صاحبان حرفهي پزشكي كه در نتيجهي اقدامات درماني و بهداشتي آنان موجبات خسارات جاني و مالي بيمار فراهم گرد، اطلاق ميشود.مانند عمل جراحي بيمار، توسط پزشك معالج بدون انجام آزمايشات اوليهي لازم. براي اطلاق لفظ قصور، فردي كه مرتكب قصور ميشود، بايد وظيفه يا مسئوليتي در قبال فرد ديگر داشته باشد و در اجراي وظيفه يا مسئوليت مذكور كوتاهي كرده باشد و در نتيجهي كوتاهي نمودن در مسئوليتي كه نسبت به فرد داشته، وي دچار آسيب و زيان شده باشد.

مبناي دعوي قصور پزشكي اين است كه بيمار متعاقب كوتاهي در استاندارد مراقبتهاي پزشكي و درماني ارائه شده، آسيب ببيند به گونهاي كه اين مراقبتها يا كافي نبوده و يا مطلوب نبوده است و اگر بيمار بتواد اين كوتاهي در استاندارد مراقبتهاي درماني را اثبات نمايد، پزشك متضمن پرداخت خسارت مالي به بيمار خواهد بود.

مبحث اول: اركان سه گانهي مسئوليت پزشك

براي تحقق مسوليت پزشك وجود سه عنصر ضروري است.

1ـ فعل مجرمانه يا خطاي پزشكي

2ـ نتيجهي جرم يا صدمه وارده

3ـ رابطهي سببّيت بين فعل مجرمانه و صدمه وارده

گفتار اول: فعل مجرمانه يا خطاي پزشكي

در پزشكي، خطا عبارت است از نقص وظيفهاي كه پزشك مسلط به كار خود، در آن مقطع زماني نسبت به بيماريش در انجام مراقبت از او داشته است كه منجر به درجاتي از ناتواني جسمي، ذهني يا مالي شده است.

به طور كلي ميتوان گفت: هر گاه پزشك به تعهد خود جامهي عمل نپوشاند، دچار خطاي پزشكي شده است. در اين جا شايسته است كه اشارهاي كوتاه به تعهد پزشك و آثار آن داشته باشيم.

بخش اول: تعهد پزشك

مراجعه به پزشك و درمان بيمار توسط وي، يك نوع قرارداد فيمابين بيمار و پزشك است كه در صورتي موجب معافيت پزشك از مسئوليت كيفري است كه به قرارداد و تعهد خود نسبت به بيمار كاملاً پايبند بوده و هيچ گونه خلاف تعهد و قرارداد، عمل نكرده باشد. حال در اين جا اين سوال پيش ميآيد كه پزشك چه نوع تعهدي نسبت به بيمار دارد. و چگونه اين تعهد قابل تشخيص است؟ تعهد دو نوع است: يكي تعهد به نتيجه و ديگري تعهد بوسيله كه تفصيل اين دو از قرار ذيل است:

الف) تعهد به نتيجه: در تعهد به نتيجه همان طور كه از نام آن پيداست تحقق نتيجه و رسيدن به آن تضمين شده است و صرف اين كه شخص متعهد به نتيجه نرسد، موجب مسئوليت ميشود. هر چند كه تلاش و كوشش زيادي را براي انجام تعهد و وصول به نتيجه كرده باشد فقط در يك مورد از مسئوليت معاف و آن اين كه ثابت كند مانع انجام تعهد، يك حادثهي ناگهاني و خارجي بوده است و با اثبات وجود مانع، در حقيقت رابطهي سببّيت را نفي نموده و از تحقق مسئوليت كيفري جلوگيري مينمايد.

ب) تعهد بوسيله: در اين نوع تعهد، همان گونه كه از نام آن پيداست شخص متعهد ميشود كه وسيلهي رسيدن به نتيجهي مطلوب را فراهم آورد. و در حقيقت رسيدن به نتيجه احتمالي است. شخص متعهد فقط وسيلهي رسيدن به نتيجه را متعهد ميشود و تمام سعي و كوشش خود را در رسيدن به نتيجهي مطلوب تضمين ميكند.

حال اگر نتيجه حاصل شود، فهوالمطلوب ولي اگر نتيجه حاصل نشود متعهد، مسئوليتي ندارد چون نتيجه را تعهد نكرده است. مانند وكيل دادگستري، پزشك و ... كه نتيجه را تضمين نميكنند. براي مسئول دانستن شخص متعهد كافي است كه شاكي رفتار غيرمتعارف و خطاي او را ثابت نمايد.

ج) معيار تميز تعهد:در برخي موارد، تشخيص نوع تعهد مشكل است. از اين رو در حقوق براي معيار تميز تعهد، راه حلهاي متفاوتي ارائه دادهاند:

1ـ اصلي كه در اجراي قراردادها وجود دارد اين است كه متعهد، بايد تعهدات خود را به نحو مطلوب انجام دهد. در مواردي كه متعهد غالباً ميتواند با اندكي تلاش به نتيجه برسد عدم انجام تعهد اماره بر وجود خطا است.

ولي در جايي كه احتمال بدست نياوردن نتيجه فراوان است اين اماره كارساز نيست و نياز به اثبات خطا است.

2ـ عدم انجام تعهد، به طور كامل بهترين دليل براي اثبات خطا است! چون خود، خطا محسوب ميشود.

پس نتيجه ميگيريم كه تعهد پزشك نسبت به بيمار، يك نوع تعهد به وسيله است. و پزشك موقعي مسئول كردار و رفتار و اعمال خود است كه تلاش متعارف پزشكي را در رسيدن به نتيجة مطلوب نكرده باشد.

بخش دوم: مصاديق فعل مجرمانه يا خطاي پزشكي در قانون مجازات اسلامي

الف) بي احتياطي

منظور از بي احتياطي آن است كه شخص، بدون توجه به نتايج عملي كه صرفاً قابل پيش بيني است، اقدام به عملي نمايد كه منتهي به قتل و صدمات بدني غير و يا ضرر بر او شود. بنابراين بي احتياط كسي است كه بدون توجه به پيش بينيهاي لازم و متعارف، اقدام به عملي نمايد كه منجر به وقوع جرم گردد. بنابراين بي احتياطي، سهل انگاري، در درمان ميباشد كه داراي جنبههاي مثبت ارتكاب فعل است.

براي تشخيص بي اختياطي بايد به دنبال آن بود كه عمل واقع شده تحت شرايط خاص عرفا قابل پيش بيني بوده است يا خير و آيا يك شخص محتاط مطابق عرف زمان و مكان ميتوانستند آن را پيش بيني كند يا نه؟ بنابراين در بي احتياطي، فعلي انجام ميشود كه عليرغم آن كه قصد درمان وجود دارد ولي پزشك توجه كافي در امر درمان يا آزمايشات لازم مبذول نداشته يا مرتكب اشتباه گرديده كه در نتيجه آن موجب ضرر جسماني يا رواني به بيمار ميگردد.

به عبارت ديگر، كار يا كارهايي انجام شده كه نبايد انجام ميشد و انجام آن جزو طرح درماني نبوده است. ضابطهي تشخيص بي احتياطي، عرف است و در خصوص پروندههاي پزشكي عرف افراد متخصص و خبره، واجد اثر و اعتبار است.

از مصاديق بارز بياحتياطي يا سهل انگاري حرفهاي ميتوان به پارگي رحم در حين كورتاژ، جاگذاشتن وسايل جراحي يا گاز در داخل شكم تزريق يا تجويز داروهاي آدرنرژيك و يا داروهايي كه حاوي آن ميباشند، به بيماري كه مشكل قلبي داشته و فشار خون او نيز بالاست، كشيدن دندان سالم به جاي دندان معيوب بيمار ، اشاره كرد.

ب) بي مبالاتي

در تعريف بي مبالاتي ميتوان گفت: هر گاه فاعل عمل، پيش بيني كند كه عمل وي موجب ورود ضرر به غير ميگردد. ولي بي قيدي و سهل انگاري، او را به طرف ارتكاب جرم سوق دهد، مرتكب بي مبالاتي شده است. در واقع بي مبالاتي، عكس بي احتياطي است.

به عبارتي بي مبالاتي، نقض امر قانون گذار است به شكلي كه شخص بايد كاري را انجام دهد ولي انجام نميدهد (منفي) مانند اين كه پزشك يا پرستاري مبادرت به تزريق پني سيلين به بيماري نمايد كه نسبت به اين دارو حساسيت دارد و به علت شوك آنافيلاكسي، فرد فوت نمايد. استاندارد لازم براي تعيين بي مبالاتي اين است كه دادگاه، شهودي را كه واجد شرايط مشابه با متهم باشند. احضار و برخورد آنها را در مواجه با واقعه، جويا خواهند شد و سپس در مورد مسامحهي پزشك، تصميم ميگيرند. احتمالاً هم، پزشك يا پرسنل بهداشتي براي دفاع از خود گواهاني را به عنوان دليل خواهند آورد.

اگر پرسنل بهداشتي يا پزشك در مورد بيمار و ترك آن و نمونهي مشابه آن با مقام بالاتر خود مشورت كرده و اجازه بگيرد ميتواند از مسئوليت رهايي يابد. مثلا پرستاري، بيمار را براي خوردن قهوه ترك كند و در ضمن از سوپر وايزر، اجازه بگيرد و او موافقت كند و بيمار دچار حادثه شود اثبات بي مبالاتي پرستار مشكل است چون توجه در حد استاندارد و مشاوره بوده است.

گاهي اوقات اعمال مسامحه و سهل انگاري واضح و مبين است به گونهاي كه همه چيز گوياي بي مبالاتي است مثل اعمال جراحي كه به روي قسمت اشتباهي از بدن انجام شود يا وسيلهاي در بدن بيمار جا گذاشته شود، نيازي به اثبات بي مبالاتي پزشك نيست و بايد پزشك مدرك و خلاف آن را ارائه كند.

براي اثبات بي مبالاتي، چهار شرط لازم است كه عبارت است از:

1ـ وظيفهي مراقبت بر عهدهي پرسنل بهداشتي گذاشته شده باشد.

2ـ اعمال عملكرد نامناسب و نارسايي در انجام مراقبت در حد استاندارد

3ـ بيمار دچار آسيب شده باشد.

4ـ آسيب وارده به بيمار از بي مبالاتي پرسنل بهداشتي ناشي شده باشد.

در مواردي كه خود بيمار، طبق دستورات پزشك عمل نكند و بي مبالاتي از جانب بيمار باشد مسئوليتي براي پرسنل بهداشتي و پزشك وجود ندارد.

از مصاديق بارز بي مبالاتي ميتوان به موارد و مثالهاي زير اشاره نمود

انجام ندادن آزمايشات لازم و معمول قبل از عمل يا عدم انجام راديوگرافي قفسهي سينه معاينه نكردن قلب و برنداشتن نوار قبل از بيهوشي، عدم تعبيهي لولههاي مخصوص در فضاهاي دروني براي خروج ترشحات و خون كه وسيلهي خوبي براي آگاهي از خونريزي يا ترشح در محل عمل و راه يابي به محيطي است كه در آن جراحي صورت گرفته است.

انجام نگرفتن تست حساسيتي قبل از تزريق داروهايي كه احتمال ايجاد حساسيت و شوك و مرگ را دربردارد.

در مورد بي مبالاتي علاوه بر متون قانوني، ميتوان به رويهي قضائي استناد جست.

ج) عدم مهارت

عدم مهارت در اصطلاح حقوقي، عبارت است از عدم آشنايي متعارف به اصول و دقايق علمي و فني كار معين. عدم مهارت، به ناتواني علمي و عملي پزشك براي انجام امور مربوط به خود است. عدم مهارت ميتواند ناشي از بي تجربگي و تازه كار بودن پزشك باشد. اين عدم مهارت ميتواند موجب مسئوليت كيفري پزشك شود. بيشتر اطباء و پزشكان به خاطر تجربهي كم در كار جراحي و ... با داشتن اطلاع فراوان از حرفهي خود، دچار عدم مهارت در كار ميشوند و مورد تعقيب كيفري قرار ميگيرند. و بر خلاف جراحان و متخصصان، اين پزشكان عمومي هستند كه بيشتر از نظر علمي دچار عدم مهارت ميگردند تا عملي.

مصاديقي از عدم مهارت در جرائم پزشكي عبارتست از:

عدم بكارگيري تكنيك صحيح در تراش دندان و تهيهي پروتز نامناسب كه باعث ضرر و زيان بيمار شود. ناتواني مقابله با عوارض حاصله در حين درمان دندانپزشكي، عدم بكارگيري تكنيك صحيح در اعمال جراحي، ارتوپدي و ساير زمينههاي تخصصي، انجام اقدامات خارج از حيطهي تخصص كه منجر به ايجاد عوارض و آسيب يا ضرر و زيان به بيمار گردد. عدم مهارت ناشي از خطاها و بي تجربگيهايي است كه پزشك در عمل جراحي يا درماني خود ميكند. براي روشن شدن موضوع به شش مورد از اين خطاها، در ذيل اشاره مينمائيم.

1ـ خطا در مرحلهي تشخيص

مرحلهي تشخيص، مهمترين مرحله از مراحل معالجه است در اين مرحله است كه پزشك با ماهيت بيماري، درجه و مقدار پيشرفت و بقيهي عوامل موثر، مانند شرايط خاص بيمار از لحاظ وضعيت سلامت و سوابق بيماري و اثر وراثت بر آن آشنا ميشود. لازم است كه پزشك به آزمايش اوليه اهميت داده و از سرعت و كوتاهي در تشخيص، اجتناب نمايد و دانش و علم خود را به طور صحيح با مورد بيماري تطبيق دهد تا از هر خطايي در تشخيص، مصون بماند و از تمام امكانات روز، در تشخيص بيماري استفاده نمايد تا از اشتباه به دور ماند. و هميشه در مواقع مشكل و نادر از پزشكان متخصص و همكار خود كمك بگيرد.

اگر پزشك در اين مسائل كوتاهي نمايد و در ابراز نظريهي خود عجله نمايد، مسئول همهي صدماتي است كه مترتب بر خطاي وي در تشخيص است. متاسفانه، خطاهاي تشخيصي خيلي فراوان است و تابع ميزان صحت گفتههاي بيمار و ادراكات او از بيماري، درجه دقت پزشك، دقت در امتحان جسمي و رواني بيمار، ميزان معلومات پزشك قدرت تجزيه و تحليل او از نشانهها و تطابق آن با بيماريهاي شناخته شده با علل معلوم و غيرمعلوم است.

2ـ خطا در فعل

بعد از مرحلهي تشخيص بيماري، نوبت به مرحلهي فعل و معالجه ميرسد. در اين مرحله پزشك بايد علاوه بر دانستن نوع بيماري، بنيه بيمار و سن وي و درجه پيشرفت بيماري و قدرت تحمل و حالات روحي و ديگر شرايط خاص وي را در نظر بگيرد. و روش معالجهي مناسبي را انتخاب كند.

زيرا يك نوع بيماري در همهي حالات يكسان نيست. پزشك در انتخاب طريق معالجه آزاد است و هيچ گونه مسئوليتي ندارد، به شرطي كه معالجه مبني بر اصول علمي و صحيح باشد.

پزشك اگر در هنگام معالجه از نظرات اساتيد فن پزشكي استفاده نمايد و در كار خود موفق نباشد، مسئول اعمال خود نيست. بلكه اين نقصي است كه ناشي از عدم كمال علم پزشكي است. ولي عمل جراحي يا معالجهي فرد بيمار با روش متروك، موجب مسئوليت پزشك خواهد شد و پزشك بايد با آخرين دستاوردها در علم پزشكي آشنا باشد.

همچنين لازم است كه پزشك، مصلحت بيمار را در نظر بگيرد و بين خطر بيماري و خطر معالجه، حالت موازنهاي را برقرار كند. بدين معني كه اگر بيماري فرد، خطرناك نيست از روش خطرناك ريسك آوري استفاده ننمايد. و بر عكس اگر بيماري شخص، حالت نااميد كنندهاي دارد. دست پزشك در اين موارد، باز است و آزادي وسيعي در انتخاب روش معالجه دارد. چون خطر بيماري در اين گونه موارد با خطر معالجه، بيشتر يا حالت تساوي دارد. پزشك بايد همهي احتياطهاي لازم را براي پايين آوردن خطرات معالجه بكار ببرد و از سلامتي وسايل مطمئن شود.

3ـ خطاي جراحي

عمل جراحي احتياج به احتياط و تلاش بيشتري نسبت به معالجات ديگر پزشكي دارد. جراحي، حرفهاي سودمند است و فوايد زيادي براي بيماران دارد ولي خطرات آن بيشتر از معالجات ديگر پزشكي است.

لذا دقت عمل پزشك را قبل از عمل و هنگام عمل و بعد از عمل در پي دارد. وظايف جراح در مقابل عمل جراحي به قرار زير است:

1ـ قبل از شروع به عمل جراحي رضايت كتبي به انجام جراحي را به دست آورد. و اين رضايت بايد هنگامي از مريض گرفته شود كه توضيحات كافي در مورد عمل و خطرات آن بعد از عمل را به بيمار داده باشد.

2ـ تمام وسايل جراحي بايد آماده و كامل و استريل باشد.

3ـ جراح بايد با آخرين دستاوردهاي پزشكي و شيوههاي عمل آشنا باشد.

4ـ او بايد از مراقبتهاي بعد از عمل مطمئن شود كه عمل بطور كامل انجام گرفته و موفقيت آميز بوده است.

5ـ جراح بايد مواظب باشد كه بيماري را خوب تشخيص داده و اشتباه در عمل قسمت معيني از بدن ننمايد.

6ـ در پايان عمل جراحي و قبل از اين كه از كار عمل فارغ شود، بايد مطمئن شود كه تمام وسايل كاربردي و وسايل خارجي بيرون از بدن بيمار است و چيزي در بدن بيمار باقي نمانده است.

7ـ وقتي كه جراحي كسي را بر عهده گرفت نبايد پزشك جراح ديگري را جايگزين خود كند.

با اين حال در عملهاي خطرناك كه لازم است با سرعت انجام شود، در چنين حالتي جا گذاشتن قطعهاي پارچه يا پنبه و .... خطا محسوب نميشود. بلكه تنها حادثهاي در جراحي محسوب و جراح مسئوليتي ندارد. ولي بر عهدهي پزشك جراح است كه ثابت نمايد جاگذاشتن اين قطعه خارجي نتيجهي ضرورت معالجه يا قوه قاهره بوده است.

4ـ خطاي بيهوشي

بيهوش كردن بيمار، مفيد ترين راه براي از بين بردن دردهاي طاقت فرساي بيمار در حين انجام معالجه يا عمل جراحي است. با اين حال، به كار بردن بيهوشي، احتمالا خطرات جاني را براي بيمار در برخواهد داشت. به طور كلي هر پزشك يا متخصص بيهوشي، وظايف زير را در مقابل بيماران خود دارد:

1ـ رضايت بيمار براي بيهوشي گرفته شود و نوع روش بيهوشي قيد شود.

2ـ دقت كافي در انتخاب نوع و مقدار داروي بيهوشي به عمل آيد.

3ـ دقت كامل در هوشبري اعمال شود.

4ـ بايد شخصاً مطمئن شود كه وسايل كار، كاملا رديف و منظم است.

5ـ تا مرحلهي آخر كه بيمار به هوشياري كامل برميگردد، كاملا از وي مراقبت نمايد. مثلا ايروتيوپ را تا لحظهي برگشتن به هوشياري در دهان وي بگذارد. چون ممكن است زبان بيمار، راه تنفس را ببندد.

6ـ قبل از شروع به هوشبري، بايد مطمئن شود كه وسايل اوليه براي استفاده در موارد اورژانسي كاملا آماده است.

روشهاي بيهوشي متفاوت بوده و عوارض هر يك از روشها، مخصوص به خود آنها است. بيهوشي عمومي ممكن است با گازهاي بيهوشي و داروهاي تبخير شونده، اتفاق بيفتد و يا امكان دارد با داروهاي قابل تزريق در سياهرگها به بيهوشي عمومي پرداخت. بي حسي موضعي يا منطقهاي نيز براي جراحيهاي موضعي معمول است روشي كه امروزه بي خطرتر است استفاده از هر دو روش براي بيهوشي عمومي است كه با بكار بردن مقدار كمتر داروي بيهوشي هم از راه استنشاق و هم از راه تزريق، بيهوشي عمومي مطلوبتر و كم خطرتري پيش ميآيد.

در موارد زير ممكن است مرگ و مير در ضمن بيهوشي پيش آيد.

ولي ارتباط با پزشك بيهوشي دهنده نداشته باشد:

1ـ خونريزيهاي حاد، ضمن اعمال جراحي و قطع اعصاب حساس مانند عصب و رگ.

2ـ طولاني شدن عمل جراحي به علت عدم تبحر و مهارت جراح در ضمن جراحي مغزي يا در بيماران كهنسال كه از عوارض تنفسي و قلبي رنج ميبرند.

3ـ در مورد فوريتهاي جراحي مانند پارگي كبد يا طحال يا ساير اعضاي دروني در ضرب و جرحها و يا پارگي خارج از رحم، كه بيهوش كننده فرصت آزمايشات خون و بررسي وضع قلب و تنفس و كليه را ندارد.

4ـ اشتباه در تهيهي دارو مانند پر شدن پمپ اكسيژن با گازكربنيك توسط كادر بيمارستان.

5ـ اشكالات تشريحي و فيزيولوژيكي راههاي تنفسي مانند كساني كه قبلا راههاي تنفسي آنان با عمل جراحي دستكاري شده كه در موارد اورژانس و فوريتهاي پزشكي، تقصيري متوجه متخصص بيهوشي نيست ولي در غير موارد ياد شده، پزشك موظف است با معاينهي بيمار قبل از عمل، از سلامت دستگاه فك و گردن و راههاي تنفسي وي مطمئن شود و الا مقصر محسوب خواهد شد.

6ـ اشكال در ماشينهاي بيهوش كننده و اختلال در دستگاه مركزي اكسيژن.

در موارد زير، پزشك بيهوش كننده مقصر محسوب ميشود:

1ـ تزريق داروي بيهوشي در سياهرگها بيش از حد معين، كه غلظت زياد آن در خون ممكن است موجب مرگ يا عوارض وخيم ديگر گردد.

2ـ نصب لوله در مري به جاي راههاي تنفسي كه اكسيژن به بدن نرسيده و عوارض مرگباري را موجب ميگردد.

3ـ به كار بردن لولههاي ضخيم تر از اندازه و يا خشونت در هنگام لوله گذاري كه باعث آسيب حنجره و راههاي تنفسي و عوارض وخيم گردد.

4ـ بي توجهي به سير عمل جراحي و نحوهي پيشرفت آن و بروز عوارضي مانند خونريزي كه پزشك بيهوشي مسئول است به موقع، سرم يا خون يا مايعات جانشين شوندهي خون را به بيمار برساند و يا در صورت بروز عارضهي ديگري، مريض را در حالتي قرار بدهد كه جراحي بتواند ادامه يابد.

در مواردي كه عمل جراحي در سر يا صورت انجام ميگيرد، متخصصن بيهوشي بايد به دقت لولهها را كنترل كرده و از استقامت و محكم بودن آنها مطمئن گردد. زيرا لولهها، دور از دسترس وي بوده و ممكن است با حركت سربيمار، از بناي اصلي خود جدا شده و راه اكسيژن بيمار قطع گردد و حوادث مرگ بار پيش آيد.

در محلهايي كه پزشك بيهوشي نباشد، جز در موارد فوري، نبايد دست به عمل جراحي زد.

5ـ خطاي اشعه

يكي از وسايل طبي، اشعه است كه براي شناسايي و تشخيص بيماري و معالجهي آن مفيد و مهم است.

در عين حال، خطرات زيادي دارد و ميتواند موجب به وجود آمدن عوارض و بيماريهاي ناشناختهاي در اثر استعمال مواد تشعشع دار يا مجاورت معتد يا موقت با آنها گردد.

استفاده از اشعه امكان بروز بيماريهاي ديررس عمومي و ژنتيك را در كودكان و نوجوانان بالا ميبرد و امكان توليد موتاسيونهاي ژنتيك و سرطان و ناهنجاريهاي دستگاههاي خون ساز و استخوان بندي و كاتاراكت و هيپوپلازي ميناي دندان و ناهنجاريهاي مادرزادي ديگر وجود دارد.

از اين رو راديوگرافي از زنان باردار ممنوع است.

امور راديولوژي از عمليات پزشكي محسوب ميشود و مشمول قواعد عمومي مسئوليت كيفري پزشكان است. عدم مهارت و كارايي متخصص راديولوژي و عدم آگاهي او از دستور كار و طرز بكارگيري صحيح اشعه، موجب مسوليت كيفري او خواهد شد.

در چنين مواردي دادرس بايد مورد را به كارشناس ارجاع داده و سوالاتي را در مورد فايدهي استفاده از اشعه و كاربرد صحيح آن توسط پزشك مطرح نمايد.

6ـ جراحي زيبايي

در كشور ما سالانه، هزاران بيمار سوخته، مجروحين و معلولين تصادفات خودرو و حوادث ناشي از كار و بلاهاي طبيعي و تراعها و ناهنجاريهاي غيرقابل تحمل مادرزادي، مبتلايان به زخمهاي صعب العلاج يا تومورها بدخيم نقاط بدن و مانند آن، توسط جراحان پلاستيك، درمان و براي جامع قابل پذيرش است.

يكي از شروط اساسي براي اجازة عمل، مشروعيت معالجهي بيمار است. در مورد جراحي زيبايي، در ابتدا به نظر ميرسد كه اين نوع عمل، غيرجايز بوده، زيرا مقصود از آن معالجهي بيماري نيست، بلكه فقط براي زيبايي است. ولي با اندك دقت در فايدهي جراحي زيبايي و پلاستيك در ترميم و اصلاح معايب جسماني و ظاهري افراد در مييابيم كه اين نوع عمل جراحي ميتواند موجب تسكين روحي دارندگان اين نارسائيها باشد.

د) عدم رعايت نظامات دولتي

منظور از عدم رعايت نظامات دولتي، رعايت نكردن هر دستوري است كه ضمانت اجرا داشته باشد خواه به صورت قانون باشد، خواه به صورت نظام نامه . در مورد پزشكان اين نظامات خاص شامل قوانين و مقررات و آئين نامه و بخشنامههاي سازمان نظام پزشكي و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و بخشنامهها و دستورالعملهاي مراكز علمي و درماني است بنابراين «هر گاه صاحبان مشاغل پزشكي بر خلاف نظام خاص پزشكي و دستورالعملهاي مراكز علمي و درماني عمل نمايند و باعث زيان مادي يا عوارض رواني يا جسماني بيماران گردند. مرتكب خطا شدهاند».

مانند آيين نامهي انتظامي رسيدگي به تخلفات صنفي و حرفهاي شاغلان حرفههاي پزشكي و وابسته. براي تشخيص عدم رعايت نظامات دولتي بر خلاف بي احتياطي و ... محكمه، نيازي به مراجعه به عرف ندارد. بلكه هر گاه محكمه، عدم رعايت نظامات دولتي را از ناحيه متهم احراز نمود، مرتكب، خطاكار و مقصر شناخته ميشود.

اما صرف خطا، موجب مسئوليت كيفري نميگردد، بلكه بايد بين عدم رعايت نظامات دولتي و صدمهي وارده، رابطهي عليت وجود داشته باشد. بنابراين زماني ميتوان گفت: صاحبان حرف پزشكي، مرتكب قصور پزشكي و خطاي جزائي شدهاند كه در نتيجهي اقدامات آنان، كه بر خلاف ضوابط خاص نظام پزشكي و آئين نامهها و دستوالعملهاي مراكز علمي و درماني است، زيان مادي يا عوارض جسماني يا رواني به بيمار وارد آيد. بنابراين خطاي مرتكب طبق مقررات قانون مجازات اسلامي، بستگي به كيفت عمل و نتايج حاصله از آن خواهد داشت

مثالهايي از عدم رعايت نظامات دولتي:

عدم پذيرش بيماران اورژانس، تجويز داروهاي ممنوع، افشاي اسرار بيماران (به جز به موجب قانون)، تحميل مخارج غيرضروري به بيمار، ايجاد رعب و هراس در بيمار با تشريح غيرواقعي وخامت بيماري و تبليغات گمراه كننده؛ بنابر مراتب فوق، چنانچه صاحبان حرف پزشكي، نظامات و مقررات راجع به حرفهي خود را رعايت ننمايند، داراي مسئوليت بوده و بايد پاسخگو باشند.

گفتار دوم: نتيجهي مجرمانه (خسارت)

يكي ديگر از اركان سه گانهي مسئوليت پزشك، وجود نتيجهي مجرمانه است. پزشك وقتي مسئول اعمال خود ميباشد كه صدمهي جاني يا بدني يا نقض عضو، در نتيجهي عمل او ايجاد شده باشد. و وجود نتيجه مجرمانه، براي تحقق مسئوليت پزشك، نشانگر مقيد بودن اين نوع جرائم است. پزشك براي جبران خسارت ناشي از عمل زيان بار خود، طبق قانون مجازات اسلامي، بايد ديه متناسب با صدمه يا نقض عضو يا فوت بيمار را به مجني عليه يا ورثهاش بپردازد. قانون مجازات اسلامي، ديه را نوعي مجازات براي قتل غيرعمد (شبه عمد يا خطايي) و صدمات غيرعمدي و قتل و صدمات عمدي كه در آنها قصاص، قابل اجرا نبوده يا درخواست نشده باشد قرار داده است. يعني مجني عليه يا زيان ديده، وقتي ميتواند ديه يا جبران خسارت وارده را از پزشك معالج خود دريافت نمايد، كه صدمه يا خسارت وارده داراي شرايط ذيل باشد!

الف) ايراد صدمه يا خسارت بايد مسلم باشد

در برخي از حالات، مسئلهي ضرر ناشي از عمل طبي، امري دقيق است. معين كردن خسارت، آسان نيست و تنها با كمك كارشناسان ميشود عمل مضر با حال بيمار را تشخيص داد.

ب) ايراد صدمه يا ضرر بايد مستقيم باشد.

منظور از مستقيم بودن ضرر، اين است كه بين فعل زيان بار و ضرر حادثهي ديگري وجود نداشته باشد.

كه در غير اين صورت امكان استناد ضرر به آن حادثهي ديگر وجود دارد.

ج) ضرر بايد جبران نشده باشد

وقتي كه پزشك يا محكوم عليه ديه را به عنوان پرداخت خسارت يا مجازات پرداخت كرده است ديگر مجني عليه يا زيان ديده نميتواند همان ديه را مطالبه كند. اصطلاحاً گفته ميشود زيان ديده نميتواند دو يا چند وسيلهي جبران ضرر را با هم جمع كند. ولي ميتواند در صورت عدم كفايت ديه تقاضاي جبران بقيهي خسارت را بنمايد.

گفتار سوم) رابطهي سببّيت

ركن سوم مسئوليت پزشك، رابطهي سببيّت ميباشد كه احراز وجود آن در همه جا روشن نيست. مثلاً اگر پزشك در ضدعفوني نمودن وسايل جراحي، كوتاهي نمايد. ولي بيمار به علت بيماري قلبي كه ارتباطي به خطاي پزشك ندارد، بميرد و گاهي نيز در نتيجه معالجهاي كه پزشك انجام داده است، حال بيمار رو به وخامت گذاشته شود و يا فوت نمايد، بدون اين كه بتوان خطا يا اشتباهي را به پزشك نسبت داد، در اين گونه موارد احراز رابطهي سببيّت بين عمل پزشك و صدمهي وارده، بسيار مشكل است.

مبحث دوم) رضايت بيمار، شرايط و احكام آن

صرف رضايت مجني عليه يا بيمار به درمان، توسط پزشك معالج، موجب رفع مسئوليت پزشك نميگردد. طبق مادهي 319ق.م.ا طبيب هر چند حاذق باشد، در معالجههايي كه خود انجام ميدهد يا دستور آن را صادر ميكند. هر چند با اذن مريض يا ولي او باشد اگر باعث تلف جان يا نقص عضو يا خسارت مالي شود، ضامن صدمات و خسارات وارده است.

گفتار اول) اهليت رضايت دهنده

رضايت دهنده بايد داراي اهليت قانوني در دادن رضايت باشد. به عبارت بهتر، رضايت دهنده بايد عاقل و بالغ باشد و در مورد سفير و صغير بايد از ولي يا قيم او رضايت گرفت. جز در موارد فوري و ضروري كه براي جلوگيري از اتلاف وقت ، اخذ رضايت لازم نيست.

گفتار دوم) شخصيت رضايت دهنده

منظور از شخصيت رضايت دهنده، وجود خود بيمار، نه شخص ديگري مثل پدر و يا شوهر ميباشد. اگر خود بيمار، اهليت رضايت دادن را ندارد، ولي يا قيم يا سرپرست يا نمايندهي قانوني او ميتواند رضايت دهد.

قانون گذار در بند 2 مادهي 59 ق.م.ا به اوليا و سرپرستان و يا نمايندگان قانوني آنها تصريح نموده است.

طبق نظريهي ادارهي حقوقي قوهي قضائيه، منظور از نمايندگان قانوني در مورد اعمال جراحي و طبي مذكور در بند 2 مادهي 59 ق.م.ا مصوب 1370 عبارت است از «پور، جريرري، وصي، قيم، وكيل با داشتن اختيارات مالي، مادر صغيري كه حضانت و تامين هزينة زندگي صغير با اوست».

پس طبق اين نظريه، شش شخصيت فوق ميتوانند نمايندهي قانوني شخص مريض باشند. و همسر، فرزندان و بستگان مريض در صورت نداشتن سمت نمايندگي قانوني، حق دادن اذن اعمال جراحي و برائت پزشك معالج را ندارند.

الف) رضايت كودكان

براي درمان كودكان، به جز در موارد فوري، رضايت والدين الزامي است. اگر والدين كودك از هم جدا شده باشند، رضايت پدر يا مادري كه مسئوليت نگهداري كودك را بر عهده دارد مهم است ولي معمولاً با هر دو صحبت خواهد شد.

اگر دسترسي به يكي از والدين ممكن نباشد و به درمان نسبتاً فوري نياز باشد، جستجو براي پيدا كردن والدين كودك و گرفتن رضايت قبل از درمان، صورت خواهد گرفت و ثبت خواهد شد. در مواردي كه انجام درمان اهميت دارد، و خانواده از انجام آن امتناع ميورزد، ميتوان براي گرفتن رضايت به محاكم متوسل شد. براي كودكان مدرسهاي يا تيم ورزشي، مدرك رضايت والدين با درمان پزشكي از قبل گرفته ميشود و اين فرم دال بر رضايت والدين با درمان صدمات خفيفي است كه غالبا انتظار ميرود. پس در مورد صدمات جدي، رضايت دوبارهي والدين شرط است.

ب) رضايت زن و يا شوهر

معمولاً براي هيچ شخصي، رضايت همسر لازم نيست. ولي در مورد نحوهي عمل بر روي توانايي فرد در مورد داشتن فرزند راه مطمئن گرفتن رضايت از همسر ميباشد.

و رضايت همسر در مورد بستن لولهي رحم زن، شرط است. رضايت همسر، نه تنها در مورد بستن لولهها، بلكه در مورد سقط جنين و پيوند اعضا، شرط ميباشد.

ج) رضايت عقب افتادگان و بيماران ذهني

بر خلاف عقيده رايج، مانند هر شخص ديگري قبل از درمان بايد از اين بيماران رضايت گرفته شود. در مورد عقب افتادگان ذهني، تنها در موارد شديد عقب ماندگي است كه از نظر قانوني قيم به جاي آنان تصميم گيري خواهد كرد.

گفتار سوم) شخصيت طرف رضايت

منظور از شخصيت طرف رضايت اين است كه گاهي امكان دارد، بيمار به پزشك مشخص و معيني مراجعه كرده و درمان و معالجهي خود را فقط از او بخواهد. در اين حال اگر پزشك ديگري به معالجهي او بپردازد، پزشك معالج كه مورد نظر بيمار نبوده مسئول صدمات وارده ميباشد. چون شخصيت پزشك براي بيمار مهم بوده است.

و بيمار قبل از آن اجازهاي به پزشك معالج نداده است.

گفتار چهارم) موضوع رضايت

پزشك نبايد از حدود رضايت توافق شده با بيمار تجاوز كند و بايد به همان مقداري كه بيمار راضي به درمان و معالجه است، اكتفا نمايد. اگر بيمار براي كشيدن يا ترميم يكي از دندانها، به دندانپزشك مراجعه كرده باشد، دندانپزشك نميتواند بدون اجازه مريض دندان دومي را كشيده يا ترميم كند، هر چند كه دندان دومي نياز به معالجه داشته باشد. گاه ممكن است كه پزشك به هنگام عمل جراحي متوجه گردد كه بيمار از بيماري مخفي ديگري رنج ميبرد كه نجات وي مشروط به عمل جراحي در اين زمينه است. مثلا جراح به هنگام جراحي آپانديسيت متوجه ميگردد كه در شكم بيمار، غدهي بزرگي وجود دارد كه بايد مورد عمل جراحي قرار بگيرد. حال آيا پزشك ميتواند بدون رضايت قبلي بيمار به انجام جراحي دوم، مبادرت نمايد يا خير؟ و در صورت مبادرت به عمل دوم و ايجاد خطر، پزشك مسئول است يا خير؟ در اين مورد بين حقوقدانان و پزشكان اختلاف نظر است.

ولي راه حل بهتر است كه بايد بين حالت فوريت و غيرفوريت، فرق گذاشت. اگر عمل دوم فوريت دارد، پزشك مكلف است براي نجات بيمار به انجام عمل، مبادرت ورزد. و موجب مسئوليت پزشك نمي گردد.

و در صورت فوري نبودن عمل دوم، پزشك مسئول خطرات ناشي از عمل خواهد بود.

گفتار پنجم) شرايط رضايت نامهي معتبر

يك رضايت نامهي معتبر و قابل قبول بايد داراي شرايط زير باشد:

الف) بيمار بايد عاقل و بالغ باشد تا رضايت نامه را تنظيم والا ولي يا قيم او لازم است اين كار را بكند.

ب) بيمار يا ولي او بايد در جريان كامل بيماري و سير آن و نوع جراحي و بيهوشي و عواقب عمل جراحي و عوارض و خطرات آن قرار گيرد و متوجه موضوع رضايت نامهاي كه ارائه ميدهند، باشند. پس اگر بيمار به زبان رسمي كشور آشنا نيست، بايد براي او مترجم گرفت و پس از تفهيم مسأله، نام مترجم را در رضايت نامه درج كرد و علاوه بر امضاي بيمار امضاي مترجم را گرفت. رضايت آگاهانه، مستلزم موارد زير است:

1ـ ماهيت و خطرات و مزاياي عمل، تفهيم شده باشد.

2ـ بيمار از روشهاي ديگر، اطلاع كافي داشته باشد.

3ـ عواقب ندادن رضايت به درمان، براي بيمار تشريح شده باشد.

4ـ داوطلبانه بودن رضايت، مشخص باشد.

اين مسئله كه پرسنل بهداشتي بايد تا چه حد قبل از شروع درمان براي بيمار توضيح دهند تا مدتهاي طولاني مورد بحث محاكم بوده است. پزشك و همكارانش ملزم به بيان تمامي مطالبي ميباشند كه پرسنل ديگر نيز در شرايط مشابه، براي بيمار توضيح خواهند داد.

نكتهي مهم، اثبات رضايت است كه اگر هيچ مدركي وجود ندارد به صرف يك گفته نميتوان به اثبات آن حكم كرد و در اين صورت محكمه، حكم بر عدم وجود رضايت خواهد داد.

مثلا اگر دندانپزشك، دندان عقل مرد جواني را بكشد و قبل از آن هيچ توضيحي در مورد عوارض احتمالي اين محل كه فلج نسبي صورت به خاطر صدمه به عصب صورت است ندهد، در صورت ايجاد ضايعه، دندانپزشك مسئول خواهد بود. رضايت به صرف امضاي بيمار، معتبر نيست. بلكه بايد در مورد آن چه كه به آن رضايت ميدهد، آگاهي داشته باشد. رضايت كتبي غيرآگاهانه بهتر از رضايت شفاهي غيرآگاهانه نيست.

ج) طرز نوشتن رضايت نامه بايد ساده و روشن باشد و مسائل غامض پزشكي كه خارج از فهم عامه است در آن ذكر نشود. و مقيد به قيد و شرط يا تعهد خاصي از طرف پزشك يا بيمار نباشد.

د) رضايت نبايد به زور و تهديد يا فشار، اخذ گردد. در صورت بي سوادي رضايت دهنده، وي بايد بجاي امضاء، انگشت بزند و شخص معتبري رضايت نامه را بجاي او بنويسد.

گفتار ششم) زمان رضايت

رضايت بايد قبل از درمان و يا به هنگام آن باشد. (در صورتي كه اخذ رضايت به دليل عدم فوريت، امكان داشته باشد) از اين رو رضايت بعدي، فقط ميتواند احتمالاً موجب اعمال كيفيات محققه باشد.

مبحث سوم) اخذ برائت

مادهي 60ق.م.ا مقرر ميدارد: «چنانچه طبيب قبل از شروع به درمان يا اعمال جراحي از مريض يا ولي او برائت حاصل نموده باشد، ضامن خسارت جاني يا مالي يا نقص عضو نيست. و در موارد فوري كه اجازه گرفتن ممكن نباشد، پزشك ضامن نميباشد». شرط برائت در صورتي موثر است كه پزشك در انجام اعمال خود، مرتكب تقصير نشده باشد و هيچ شرطي براي پزشك اين مصونيت را ايجاد نميكند كه مسئول بي مبالاتي و تقصيرهاي آشكار خود نباشد. زيرا در جامعه هيچ كس حق ندارد در پناه قراردادي كه به سود خود تحصيل كرده است در ضرر زدن به ديگران آزاد باشد. و اين از نمونههاي بارز تجاوز به نظم عمومي است.

شرط برائت يعني معاف شدن از ضمان ناشي از احتمال خطر و باعث ميشود تا پزشك از اثبات احتياط به وسيلهي خود او و انتساب خطر به عامل خارجي معاف گردد.

مبحث چهارم) استثنائات وارده بر اخذ برائت و رضايت

در موارد زير اخذ رضايت و برائت از بيمار لازم نيست.

گفتار اول) موارد اورژانسي و فوري

الف) مفهوم فوريت: اورژانس واقعي زماني است كه انجام عمل فوري براي حفظ زندگي يا سلامت بيمار، مورد نياز باشد و بيمار نتواند طرف مشاوره قرار بگيرد و قبلا هيچ دستورالعملي در مورد مراقبت نداده باشد.

ب) مرجع تشخيص فوريت: اين وظيفه بر عهدهي پرسنل بهداشتي است و اگر نتواند اورژانس بودن موردي را نشان دهند، دادگاه فرض را بر اورژانس نبودن ميگذارد و احراز فوريت با دادگاه است.

ج) شريط لازم جهت تحقق موارد فوري: براي وجود حالت فوريت و اورژانس، وجود سه شرط زير كافي است:

1ـ خطر شديدي نسبت به جان و جسم بيمار باشد و اگر زود معالجه نشود امكان مرگ يا عيب سنگيني وجود دارد.

2ـ بيمار يا مصدوم، قادر به اجازه دادن نباشد. يعني در حالت اغماء يا بيهوشي باشد و نتواند اجازه دهد و به بستگان او نيز دسترسي نباشد و قبلاً هيچ گونه دستورالعمل جهت انجام مراقبت ارائه نداده باشد.

3ـ تمام اقدامات پزشكان براي رفع مخاطرات جسماني بيمار باشد.

گفتار دوم) جلوگيري از شيوع بيماريهاي واگيردار

مواردي كه معاينه و آزمايش عمومي اهالي يك ده يا شهر، از نظر ابتلاء به يك بيماري مسري لازم است، مانند آزمايش خون براي شناسايي افراد مبتلا به امراض انگلي يا عفوني، مانند مالاريا، وبا ،حصبه و ...

گفتار سوم) نظاميان در جنگ

براي حفظ كشور از هجوم بيگانه و دفاع كامل از آن لازم است، مجروحين جنگي درمان شده و براي مقابله با دشمن اعزام شوند. همان طور كه رضايت آنان براي شركت در جنگ شرط نيست، رضايت آنان در درمان خسارات بدني ناشي از جنگ شرط نيست

گفتار چهارم) ساير موارد

1ـ معاينهي دانش آموزان مدارس از نظر بهداشت عمومي

2ـ معاينهي بهداشتي زندانيان و افرادي كه در اردوهاي كار آموزشي بسر ميبرند.

3ـ معاينهي مسافريني كه از خارج از كشور ميآيند، در مواقع اپيدمي بيماريهاي مسري در مرزها و بنادر.

4ـ معاينهي بهداشتي كسبه و تهيه كنندگان مواد غذائي و داوطلبان ازدواج

5ـ در مواردي كه شخص براي خودكشي اقدام ميكند و حاضر به نجات خود نيست و يا كساني كه اقدام به اعتصاب غذا ميكنند.

6ـ معاينهي متهمين يا مصدومين از نظر پزشكي قانوني به دستور دادگستري در منزل يا بيمارستان يا محل ديگر كه در اين موارد اگر كسان بيمار با وجود ارائهي اجاره نامهي دادگستري، مانع ورود پزشك يا معاينهي بيمار گردند، بايد در معيت ماموران دادگستري اقدام به عمل آيد.

7ـ معاينهي مراجعين به پزشك قانوني

مبحث اول) قتل

اگر پزشك در ضمن عمل جراحي يا درماني خود، قصد قتل شخص را داشته باشد، قاتل عمد محسوب ميشود و مجازات او مثل عموم مردم، قصاص نفس است. اگر شخص بيمار در ضمن يا بعد از عمل جراحي يا درماني بميرد ، اين نوع قتل را ميتوان شبه عمد ناميد. چون پزشك قصد فعل ارتكابي روي بدن را داشته ولي قصد نتيجه (قتل) را نداشته است. اين نوع (قتل شبه عمد ناشي از عمل پزشكي) به تصريح قانون و احكام اسلامي، جرم محسوب نميشود.

ولي اگر قتل بر اثر بي احتياطي، بي مبالاتي، عدم مهارت يا عدم رعايت نظامات دولتي صورت گيرد، طبق ماده 616ق.م.ا پزشك علاوه بر پرداخت ديه به اولياي دم، به حبس از يك تا سه سال محكوم ميشود.

گفتار اول) قتل از روي ترحم

مواردي كه فردي به دليل بيماري صعب العلاج يا فاقد درمان، رضايت به قتل خود ميدهد، آيا فاعل عمل قابل مجازات است؟ اين بحث كه از نظر عاطفي و انساني گاه موجب توجيه عمل ميشود، هنوز از نظر قانوني پذيرفته نشده است. اتاتازي به مرگ از روي ترحم، قتل ناشي از ترحم، مرگ خوب، مرگ شيرين و مرگ مطلوب معني شده است. اين نوع مرگ در نظامهاي حقوقي دنيا جايگاهي ندارد.

در حقوق عرفي، مرگ از روي ترحم به دو قسمت فعال و انفعالي تقسيم ميشود. مرگ از روي ترحم به صورت فعال، عبارت است از انجام اقداماتي صريح كه به منظور كشتن بيمار، صورت ميگيرد. مانند تزريق آمپول مهلك كلريد پتاسيم. از سوي ديگر مرگ از روي ترحم به صورت انفعالي، عبارت است از خودداري از انجام هر گونه عملي كه سبب زنده ماندن بيمار ميشود. در حالت انفعالي، دارو و درماني كه به حفظ حيات بيمار كمك ميكند، قطع ميشود و يا پزشك از انجام عمل جراحي و يا اقدامات مشابه خودداري مي كند. و منتظر ميماند تا بيمار، بطور طبيعي براثر ابتلا به بيماري كه قبلا بدان مبتلا شده است، جان خود را از دست بدهد.

از اين بحث نتيجه ميگيريم كه سه راه در برخورد با بيماري لاعلاج وجود دارد:

ميتوان با ادامهي معالجات، بيمار را با تحمل درد و رنج فراوان چند روز ديگر زنده نگهداشت. ميتوان معالجات را قطع كرد و هيچ اقدام ديگري هم انجام نداد كه در اين صورت بيمار، تنها چند ساعت دوام ميآورد و يا اين كه ميتوان با تزريق آمپول مهلك به زندگي بيمار خاتمه داد. كساني كه با مرگ از روي ترحم به هر صورتي مخالفند، معتقدند كه بايد راه اوّل را انتخاب كنيم و تا حد امكان، بيمار را زنده نگهداريم. ولي موافقين با مرگ از روي ترحم، چه به صورت فعال و چه انفعالي يا هر دو، تعداد زياد بيماران لاعلاج و اطفال منگول و ناقص متولد شده و بي فايده بودن زندگي آنها را دليل بر مدعاي خود ميآورند. ولي با كمي دقت در اين زاد و ولدها درمييابيم كه علت اصلي اين نارسائيها، خود عملكرد انسانها و والدين آنها است كه مسائل و مقررات جهان هستي و نظام علي و معلولي را درك نكرده و يا رعايت نمي كنند و دچار اشتباهاتي ميشوند كه چنين پيامدهاي ناگواري را در بردارد. علاوه بر اين در عالم هستي، عوامل ماوراي طبيعت وجود دارد كه امكان درمان بيماران لاعلاج را داشته و علم با پيشرفت وسيع خود، هنوز قادر به درك اين عوامل نيست و با بيان اجازهي قتل از روي ترحم، ميخواهد از درك اين عوامل و مسئوليت انسان بر روي زمين، شانه خالي كرده و زندگي خود را راحت جلوه دهد و فرد را فداي اجتماع نمايد.

مبحث دوم) قطع يا نقص عضو

اگر پزشك معالج به بهانهي درمان بيمار، از روي عمد يا سوء نيت، ضرر بدني به بيمار وارد سازد و يا دچار نقص يا قطع عضو يا صدمه و جراحات عمدي شود، مجازات او قصاص عضو است.

مبحث سوم) پيوند اعضاء

پيوند اعضاء ، يكي از جديدترين و در عين حال موفق ترين روشهاي درماني در بيماراني است كه قبلا به بيمارهاي لاعلاج همچون نارسايي كليه، سيروز كبد و يا بيماريهاي پيشرفتهي قلبي مبتلا هستند و با درمان بهبود نمييابند.

پيوند اعضا، افق جديدي را در عالم جراحي باز نموده است. منابع تامين پيوند اعضا انسان زنده و اجساد است. امروزه اكثر پيوندها از اجساد بدست ميآيد، مانند: پانكراس، كبد، قلب، كليه، قرنيه، و برخي مانند مغز استخوان، منحصراً از انسان بدست ميآيد. در مورد پيوند اعضاء، بايد در نظر داشت كه اعضا بدن انسان از دو قسمت تشكيل ميگردد. يكي از اعضايي كه پس از برداشت مجدداً توليد گرديده و رشد مينمايند مثل مو، ناخن، خون و ... كه در مورد اين دسته از اعضا هيچ گونه اختلافي بين دانشمندان در پيوند اعضا وجود ندارد. برداشتن اين نوع اعضا و پيوند آنها به ديگري ولو آن كه موجب ضعف و زشتي گردد، موجب تحقق مسئوليت كيفري نيست. ديگر اعضائي كه پس از برداشت، هرگز پيدا نمينماييد مثل كليه، قلب، و كبد. در مورد اين دسته توافقي بين پزشكان وجود ندارد. اكثريت آنان معتقدند كه هيچ پزشكي حق ندارد كه زندگي و حيات شخص سالمي را بخاطر نجات زندگي ديگري فدا كند.

بر اين اصل دو استثنا وجود دارد، يكي از اين استثنائات، مربوط به مواردي است كه تنها راه نجات بيمار از مرگ منحصر به جراحي پيوند اعضا باشد و آن هم به شرطي كه زندگي اعطا كنندهي عضو، به مخاطر نيفتد، مثل جراحي كليه. استثناء دوم، مربوط به اصل كلي فدا كردن زندگي جنين، بخاطر حفظ حيات مادر است.

مبحث چهارم) سقط جنين

سقط جنين از نظر پزشكي تعريف شده است به: «بيرون شدن حاصل باروري از رحم، در حالي كه موجود تكوين يافته، قادر به زندگي در خارج از رحم نباشد»

مجازاتي كه براي سقط جنين در نظر گرفته شده است در مراحل مختلف تكوين جنين، متفاوت است.

مطابق مادهي 17 آئين نامهي انتظامي پزشكي، مصوب 1384 نحوهي عمل پزشك در مورد سقط جنين طلبي معين شده است: «در مواردي كه سقط جنين براي سلامت جان مادر لازم باشد، پزشك موظف است در بيمارستان و پس از مشاوره و تصويب دو نفر پزشك ديگر اقدام نمايد. در اين صورت بايد ظرف 24 ساعت، گزارش امر را با ذكر دليل، نام محل و اسامي پزشكان مشاور به هيات مديره نظام پزشكي ارسال دارد».

طبق نظر شوراي نگهبان، سقط جنين براي حفظ حيات مادر، در صورتي مجاز است كه جنين در دورهي اوّل بوده و روح در او دميده نشده باشد. از نظر پزشكي با توجه به اطلاعاتي كه تاكنون در دسترس است، موارد مجاز سقط جنين تا قبل از چهارماهگي بسيار محدود است. اگرچه بيماريهاي خوني تنفسي و .. ممكن است در زن حامله موجود باشد. ولي بيشتر آنها از راه تمهيدات طبي و يا در صورت لزوم، عمل جراحي در عضو گرفتار قابل مداوا هستند و نياز به قطع حاملگي نيست. بديهي است در موارد استثنايي كه درمان داروئي مفيد و يا ميسر نباشد و درمان جراحي نيز به دلايل مجاز، مفيد و يا در دسترس نباشد. و ادامهي حاملگي براي مادر، خطر مرگ و يا بروز عارضهي غيرقابل تحمل را در پي داشته باشد، به تشخيص پزشك متخصص ميتوان قطع حاملگي را مدنظر داشت.

در مورد علل ديگر سقط جنين طبي، كه برخي كشورها آن را پذيرفتهاند، يعني عملي كه در نتيجه تجاوز يازنا حاصل شود يا جنين ناقص الخلقه باشد، در آيين شريعت ما قابل قبول نيست.

مبحث پنجم: تشريح (كالبدگشايي)

علم تشريح از اساسيترين و ضروري ترين قسمتهاي رشتهي پزشكي به شمار ميرود و بنا برعقيدهي اكثر اطبا و متخصصين اين رشته، بدون تشريح جسد انسان، نميتوان انتظار تربيت پزشكاني حاذق و ماهر را داشت. با اين حال در اسلام، بنابر شرايطي، تشريح و كالبد گشايي بدن انسان مجاز شمرده شده است كه تخلف و تجاوز از اين شرايط موجب مسئوليت كيفري تشريح كننده است. در نتيجه براي تشريح، قانوني وجود ندارد و قاضي ميتواند پزشك را براساس اصل 176 قانون اساسي براساس فتواي معتبر سرّعي مجازات كند.

شرايط جواز تشريح مردهي مسلمان:

با دو شرط، تشريح مردهي مسلمان جايز است كه عبارتند از:

1ـ حفظ جان مسلمان يا عدهاي از مسلمانان متوقف بر تشريح باشد.

2ـ تشريح غيرمسلمان هم امكان نداشته باشد.

بنابراين اگر تشريح، تنها به منظور يادگيري باشد، بدون آن كه زندگي مسلماني متوقف بر آن باشد تشريح مردهي مسلمان جايز نيست و موجب ديه ميشود.

مبحث ششم) آزمايش روي بدن انسان

معمول بر اين است كه براي كسب تجربه علمي، پزشكان، آزمايشاتي روي حيوانات انجام ميدهند در حالي كه محك حقيقتي براي موفقيت معالجه، بايستي روي انسان تجربه شود و اين خطراتي را در پي دارد و حتي ممكن است منجر به فوت بيمار گردد. آيا پزشك حق دارد زندگي خود را براي انجام تجربهاي به خطر اندازد؟

مسلماً خير، پزشك بايد بيمار خود را معالجه كرده و تمام تلاش خود را صرف بهبودي وي نمايد و نميتواند براي كسب تجربه، بيماري او را تشديد نمايد. امّا ممنوعيت تجارب طبي، علم را در معرض ركود قرار ميدهد. به نظرميرسد در صورت رضايت بيمار و آگاهي وي از خطرهاي معالجهي ابتكاري، منعي وجود نداشته باشد البته در صورتي كه هدف پزشك نيز از اين تجربه، معالجه بيماريش باشد نه صرف تجربه والا مسئول است.

منظور از جرائم در ارتباط با وظايف پزشكي، جرائمي است كه در آنها پزشك با بدن بيمار تماس نداشته و خارج از معالجه و درمان بيمار است و شامل تخلفات پزشكان از قوانين و نظامات دولتي است كه از ارتكاب اين جرائم منع شده است. مانند جرائمي كه در ذيل به آنها اشاره شده است:

مبحث اوّل) افشاء سر

طبق سوگند نامهي بقراط، از پرسنل پزشكي همواره توقع حفظ اسرار بيمار وجود دارد. در سوگند نامهي بقراط قيد شده است كه «هر گاه در مورد زندگي افراد، مطلبي چه در ارتباط با حرفهام و چه غير از آن ببينم يا بشنوم در آن مورد با ديگران صحبت نخواهم كرد و آن را فاش نخواهم كرد، از آن جايي كه تمامي آنها به عنوان اسرار ميبايد حفظ شود.»

گفتار اوّل) اركان جرم افشاء سر پزشكي

الف) وجود سر پزشكي

لازم است امري كه افشا آن به عمل آمده است، سر به حساب آيد اعطاي گواهي فوت به خانواده و بستگان بيمار كه در آن نوع بيماري ذكر شده باشد، افشا سر محسوب نميشود. (صرف افشا سر پزشكي موجب مسئوليت كيفري است ولو اين كه ضرري به بيمار وارد نشود)

ب) افشاء سر

«لازم نيست افشاء سر، علني باشد بلكه صرف اطلاع يك شخص كفايت ميكند و حتي اگر مطلع شونده، همسر پزشك يا ماما و يا پزشكي ديگر باشد. چون بيمار اطمينان به هر پزشكي برسرخويش نداشته است.»

شايد بتوان گفت كه حتي اگر پزشك از افراد خانواده باشد، افشا سر او براي خانواده جايز نيست.

ج) سوء نيت

صرف افشاء سر، با علم و اطلاع براي ايجاد اين ركن كفايت ميكند. پس افشاء سر به علت اهمال يا بياحتياطي و بي مبالاتي پزشكي كه اطلاعاتي سري از بيمارش را در جائي نگه ميدارد و ديگري بر آن مطلع ميشود، مجازاتي ندارد.

گفتار دوم) عوامل موجهه افشاء سر

حالاتي وجود دارد كه پزشك، ملزم يا مجاز به افشاء اسرار ميباشد. بدون اين كه مسئوليت كيفري يا مدني داشته باشد كه آنها را بررسي مينمائيم:

الف) تولد و فوت

به موجب قانون ثبت احوال «ماما يا پزشكي كه در حين ولادت، حضور و در زايمان دخالت داشته مكلف به صدور گواهي و ارسال يك نسخهي آن به ثبت احوال محل، در مهلت اعلام شده ميباشد.»

ب) امراض واگيردار

به موجب مادهي 19 قانون طرز جلوگيري از بيماريهاي آميزشي و بيماريهاي واگيردار هر پزشك معالج مكلف است در موقع مشاهده يكي از بيماريهاي واگيردار فورا به بهداري محل اطلاع دهد.

ج) رضايت صاحب راز

در اين مورد بهتر است اجازه، كتبي باشد و يا حداقل در حضور تعدادي شهود، اين اظهار رضايت ادا شده باشد.

د) مصلحت خود بيمار

گاهي مصلحت خود بيمار ايجاب مي كند كه پزشك وي، حال او رابراي خويشاوندان وي تشريح نمايد، كه پزشك در اين جا هيچ گونه مسئوليتي ندارد. با اين حال اگر بيمار از پزشك، تقاضاي كتمان راز خود را بخواهد، يا شرايط بيماري عدم رضايت بيمار به افشا را اقتضا كند، مثل حالات بارداري نامشروع، بر پزشك لازم است كه راز وي را از خويشاوندان وي مخفي نگه دارد. در مواردي كه بيمار، كودك يا ديوانه است، افشاء سر مانعي ندارد و در صورت كتمان و ضرر رسيدن به آنها، پزشك مسئول است.

ه) در مقام دفاع از خود

وقتي كه پزشك به عنوان متهم به دادگاه احضار ميشود، در اين صورت مثل هر متهم ديگري مجبور است جوابگوي اتهام وارده بوده و از خود دفاع كند و اگر مجبور به افشاء سر حرفهاي خود گردد، در مقام دفاع از خود اشكالي ندارد. پزشك ميتواند ترتيبي اتخاذ كند تا مطالبي را كه مايل به افشاي آن ميباشد خود بيمار بازگو كند.

و) اداي شهادت در برابر دادگاه

ز) كارشناسي

پزشكي كه امر كارشناسي را به عهده ميگيرد، بايد با كمال صداقت و درستي، با استفاده از تمام معلومات پزشكي خود به روشن شدن مسئله كمك كند. علت اين كه پزشك در حالت كارشناسي، مجاز به افشاء اسرار ميباشد، اين است كه او به عنوان نمايندهي دادگاه، عمل ميكند و عمل او جزئي لاينفك از عمل دادگاه است.

ح) تصميم بيمار به ارتكاب جرم يا تحقق جرمي

وظيفهي پزشك است كه در صورت اطلاع از وقوع جرمي، مثل سقط جنين يا سوء استفاده از داروها، مقام مسئول را در جريان بيماري او قرار دهد.

گفتار سوم) مجازات افشاء سر حرفهاي:

مجازات افشا كنندهي اسرار بيمار اعم از پزشك، ماما و ... از سه ماه و يك روز تا يك سال و جزاي نقدي از يك ميليون و پانصد هزار تا شش ميليون ريال پيشبيني شده است. (ماده 648 ق.م.ا)

مبحث دوم) گواهي خلاف واقع

وظيفهي پزشك منحصر در معالجهي بيماران نيست بيمار حق دارد كه از پزشك گواهي بخواهد و پزشك نيز وظيفه دارد به درخواست بيمار جواب مساعد بدهد و گواهي لازم را صادر نمايد منتهي اين گواهي بايد مطابق باواقع امر باشد.

گفتار اوّل) اركان جرم گواهي خلاف واقع

الف) غيرواقعي بودن گواهي

منظور از غيرواقعي بودن گواهي، عدم تطبيق محتواي گواهي با معاينهي صاحب آن ميباشد بايستي پزشك هر علامتي را كه به طور يقين پيدا ميكند، بيان نمايد و در مورد علائمي كه شخص مورد معاينه بازگو ميكند، از قول وي بنويسد. مثلاً طبق اظهار نامبرده، سردرد شديدي مزاحم وي ميباشد. اگر پزشك وجود جراحتهائي را كه در واقع وجود ندارند، در جسم بيمار يا مجروح گواهي نمايد و اين گواهي، مناط حكم بر عليه ديگري به جبران خسارت شود، پزشك علاوه بر جبران خسارت وارده بايد مجازات جرم را نيز تحمل كند.

ب) سوء نيت

اگر گواهي خلاف واقع به علت اهمال يا بي احتياطي و بي مبالاتي پزشكي صادر شود مجازات ندارد و قصد جنائي در تحقق جرم گواهي خلاف واقع شرط است.

گفتار دوم) مجازات جرم گواهي خلاف واقع:

قانون گذار براي اين جرم، مجازات جزاي نقدي از سه تا دوازده ميليون ريال و حبس از شش ماه تا دو سال را پيشبيني كرده است. و اگر وجهي يا مالي در مقابل عمل فوق گرفته شده است، علاوه بر استرداد و ضبط آن بعنوان جريمه، به مجازات مقرر براي قرشي محكوم ميگردد.

مبحث سوم) فريفتن بيمـار

به موجب مادهي 5 قانون مربوط به مقررات امور پزشكي و دارويي و مواد خوردني و آشاميدني، مصوب سال 1334، «هيچ يك از مؤسسات پزشكي و دارويي، حق انتشار اگهي تبليغاتي كه موجب گمراهي بيماران يا مراجعين به آنها بوده و يا به تشخيص وزارت بهداشت بر خلاف اصول فني و شئون پزشكي يا عفت عمومي باشد، ندارند.

همچنين استفاده از عناوين مجهول و خلاف حقيقت روي تابلو و سرنسخه و يا طرق ديگر و دادن وعدههاي فريبنده را ندارند.

گفتار اوّل) اركان جرم فريفتن بيمار

الف) عملي كه موجب گمراهي مراجعين گردد

صرف انتشار اگهي تبليغاتي از سوي پزشك، جرم محسوب نميشود بلكه بايد آگهي موجب گمراهي مراجعين گردد.

ب) سوء نيت

صرف انتشار تبليغات گمراه كننده، جرم محسوب ميشود. هر چند كه مراجعه كننده اغفال نشده باشد.

گفتار دوم: مجازات جرم فريفتن بيمار

مجازات اين جرم براي بار اول، پرداخت مبلغ پنج هزار ريال تا بيست هزار ريال و براي دفعات بعد هر دفعه از بيست هزار ريال تا پنجاه هزار ريال و يا به حبس از يك ماه تا چهار ماه و يا هر دو مجازات است.

نمونههايي ديگر از انواع تخلفات انتظامي پزشكان به شرح زير است:

1ـ به كار نبردن حداكثر تلاش ممكن جهت معالجه و درمان بيماران

2ـ سهل انگاري در انجام وظيفه و عدم رعايت موازين علمي، شرعي و قانوني

3ـ پذيرش بيمار، بيش از حد توان معاينه و درمان

4ـ انجام اعمال خلاف شئون پزشكي

5ـ تحميل نمودن مخارج غيرضروري به بيماران

6ـ ايجاد رعب و هواس در بيمار

7ـ تجويز داروهاي روان گردان و مخدر

8ـ رعايت ننمودن تعرفههاي خدمات درماني

9ـ اخذ مبلغ مازاد بر وجوه دريافتي، توسط مسئولان موسسات درماني

10ـ عدم همكاري لازم در زمان وقوع بحران و سوانح و يا پيشگيري از بيماريهاي واگيردار

11ـ مصنوعيّت جذب و هدايت بيمار از مؤسسات پزشكي و درماني دولتي و خيريه به مطب شخصي و يا موسسات پزشكي خصوصي

12ـ استفاده از عناوين علمي و تخصصي تاييد نشده

13ـ تجويز دارو، خارج از مجموعهي دارويي كشور

14ـ عدم ادامهي درمان بيمار

15ـ انتخاب پزشك مشاور، بدون نظر پزشك معالج

16ـ فروش دارو و تجهيزات پزشكي در محل اشتغال

17ـ عدم تحرير صحيح مشخصات و نحوهي استفاده از داروهاي تجويز شده

18ـ عدم صدور نسخه بر اساس اصول علمي و شرايط بيمار

19ـ عدم اعلام تغيير نشاني مطب و موسسهي پزشكي

20ـ عدم مساعدت و همكاري در فوريتهاي پزشكي

21ـ عدم رعايت مساوات از حيث مليت، نژاد،مذهب و موقعيت اجتماعي در درمان بيماران

متخلفين جرائم انتظامي فوق الذكر با توجه، به شدت و ضعف عمل ارتكابي و تعدد و تكرار آن، حسب مورد به مجازاتهاي زير محكوم ميشوند:

الف) تذكر يا توبيخ شفاهي در حضور هيات مديره نظام پزشكي محل

ب) اخطار يا توبيخ كتبي با درج در پرونده نظام پزشكي محل

ج) توبيخ كتبي با درج در پرونده نظام پزشكي و نشريهي نظام پزشكي محل يا الصاق رأي در تابلو اعلانات نظام پزشكي محل

د) محروميت از اشتغال به حرفههاي پزشكي و وابسته از سه ماه تا يك سال در محل ارتكاب تخلف

هـ) محروميت از اشتغال به حرفههاي پزشكي و وابسته از سه ماه تا يك سال در تمام كشور

و) محروميت از اشتغال به حرفههاي پزشكي و وابسته از بيش از يك سال تا پنج سال در تمام كشور

ز) محروميت دائم از اشتغال به حرفههاي پزشكي و وابسته در تمام كشور

مراجع صالح به رسيدگي جرائم پزشكي

رسيدگي به جرائم پزشكي با توجه به صلاحيت عام محاكم و دادسراهاي عمومي همواره در دادسراها و دادگاههاي دادگستري مورد رسيدگي قرار ميگرفته است. ولي با توجه به مصوبات مجلس شوراي اسلامي و مجمع تشخيص مصلحت نظام، صلاحيت برخي از جرائم در اختيار دادگاه انقلاب و سازمان تعزيرات حكومتي قرار گرفت. در حال حاضر برخي از جرائم پزشكي و دارويي به ويژه قصور و سهل انگاري پزشكان و تخلف از قوانين و مقررات صاحبان حرف پزشكي و دارويي در دادگاههاي عمومي رسيدگي ميشود. و صلاحيت رسيدگي به پارهاي از اين جرائم با دادگاههاي انقلاب اسلامي است و بخش عمدهاي از آن در صلاحيت سازمان تعزيرات حكومتي است. همچنين پارهاي از جرائم پزشكي و دارويي، تخلف انتظامي نيز محسوب ميگردد كه صلاحيت رسيدگي به اين گونه تخلفات هيأتهاي بدوي و عالي انتظامي سازمان نظام پزشكي است. ضمن اين كه هياتهاي مذكور به ساير تخلفات صنفي و حرفهاي پزشكان و صاحبان حرف وابسته نيز رسيدگي مينمايند كه پرداختن به اين موضوعات از شمول بحث ما خارج است.

فهرست منابع

الف) كتب فارسي

1ـ ايماني، محمدرضا: بررسي جرائم و مجازاتهاي پزشكي در ايران

2ـ جعفري لنگرودي، محمدجعفر: ترمينولوژي حقوق، تهران، چاپ ششم، انتشارات گنج دانش1372

3ـ شجاعپوريان، سياوش: مسئوليت مدني ناشي از خطاي پزشك، تهران، چاپ اول، انتشارات فروسي،1373

4ـ شهري، غلامرضا: مجموعهي نظريات ادارهي حقوقي قوه قضائيه در زمينهي مسائل كيفري، تهران، روزنامه رسمي كشور، بهار1373

5ـ عباسي، محمود: جرائم پزشكي و صلاحيت محاكم، تهران، چاپ اول، انتشارات حقوقي، 1382

6ـ عباسي، محمود: مجموعهي مقالات در حقوق پزشكي، تهران، دوجلدي، انتشارات حيان، چاپ اول، 1376

7ـ عبدي، كاميار: قانون نامهي حمورابي، تهران، سازمان ميراث فرهنگي كشور، 1373

8ـ عزيزي، فريدون: فقه و طب، تهران، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم، 1374

9ـ كاتوزيان، ناصر: وقايع حقوقي، تهران، چاپ اول، نشر يلدا، 1371

10ـ كاتوزيان، ناصر: مسئوليت مدني، تهران، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1370

11ـ گودرزي، فرامرز: پزشكي قانوني، تهران، چاپ سوم، انتشارات انيشتين، 1373

12ـ گودرزي، فرامرز: پزشكي قانوني، تهران، دوجلدي، چاپ جديد، انتشارات انيشتين، 1377

13ـ محسني، مرتضي: دورهي حقوق جزا، تهران، چاپ اول، انتشارات گنج دانش 1376

14ـ ميرمحمد صادقي، حسين: تقريرات درس حقوق جزاي عمومي، تهران، دانشكدهي حقوق دانشگاه امام صادق، 1373

15ـ متين دفتري، احمد: مجموعهي رويهي قضائي، تهران، بي تا، 1340

16ـ موسوي نسب، سيدمسعود: روان پزشكي قانوني، شيراز، چاپ اول، دانشگاه علوم پزشكي شيراز، 1372

17ـ نوربها،رضا:زمينهي حقوق جزاي عمومي، تهران، چاپ دوم، كانون وكلاي دادگستري، زمستان، 1375

18ـ نفيسي، ابوتراب: بيماريهاي كه بوسيله پزشك بوجود ميآيد. تهران،مجلهي علمي نظام پزشكي،ش3

ب) كتب عربي و فقهي

1ـ ابراشي، حسن زكي: المسئوليه الاطباء و الجراحين المدينه، قاهره، رساله دكتري 1950

2ـ جوهري، محمد فائق: المسئوليه الطبيبه في القانون العقوبات المصري، مصر،دارالجوهري، 1951

3ـ حسيني، عبداللطيف: المسئوليه المدينه عن الخطاء و المهنيه بيروت الشركه العالميه الكتاب، 1987

4ـ خميني، روح الله: تحريرالوسيله، دوجلدي، قم، نشراسلامي، 1363

5ـ خميني، روح الله: رساله توضيح المسائل، بيجا، انتشارات گنجينه، بيتا.

ج) قانون مجازات اسلامي، مصوب1370.

· مقدمه

حشره شناسي قانوني (Forensic Entomology ) شاخه اي از علم جرم شناسي و پزشكي قانوني است كه با استفاده از حشرات مرتبط با جسد مي تواند زمان مرگ (PMI=Post Mortem Interval ) ، جابجايي جسد، مرگ ناشي از مسموميت و موضوعات پيرامون آنها را مشخص گرداند. پزشکى قانونى (forensic medicine) در بررسى جنایتها و کشف جرم از علوم مختلفى کمک میگیرد و دانش حشره شناسى یکى از آنهاست و این جنبه از حشره شناسى را اصطلاحاً حشره شناسى قانونى (Forensic Entomology) و یا گاهى (Medicocriminal Entomology) مینامند. Forensic به معنای قانونی و یا دادگاهی است که بیشتر به قانونی استعمال می گردد، Entomology نیز از دو واژه Entomo به معنای حشره و Logy به معنای شناختن و یا دانش است و در مجموع Entomology به معنای دانش حشرات و یا حشرهشناسی است که روش جالب و نوینی در تحقیقات جنایی محسوب میگردد که البته تأثیرات انسانی و محیطی را نیز در این زمینه نباید از چشم دور داشت. حشرات از جهت گستردگی، قدمت، تنوع و فراوانى در بین همه موجودات این کره خاکى پیشتاز هستند.از نظر تنوع تا بحال حدود 5/1 میلیون گونه شناسایى شده است اما تعداد واقعى آنها بیش از 5 میلیون گونه برآورد شده است و از نظر فراوانى هم بد نیست بدانید که در هکتار از سطح خشکى زمین 5/2-2 میلیون حشره وجود دارد در حالیکه تراکم متوسط انسان تنها یک نفر به ازاى هر هکتار است یعنى سهم هر یک از ما