dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/word/rahbari/fish.docx  · web viewمربوط به...

71
ه : وط ب ب ر م- ران ي ى ا م لا س ورى ا ه م ج ام! ظ# ن ولان& ئ س م دار در دي- ات# اي ي1 ب1390/05/16 ر ك# ي م# ى ار ه# ن و# روف مع ه ر ب م : اB ش ی# ف وان# ئ ع: )ها( هB دوار ي کل ر ك# ي م# ى ار ه# ن و# روف مع ه ر ب م ا ار- ي س ج: )ها( وع# ب: B ش ی# ف ن- مت- ت بB مث اط- ق# ن اص،# خB شرهى ا ا ؛ دري» - ه ب& ب عا ل ر ا- ست و- ه# عارف لء ا اB ش# فو ا« . م ي# كث لاح ص ود دارد، ا ج ى و# ف لا- ت# ج ر ا گاد را ا ر# ف هى ا# اب ي م؛» نs ت ي ل ا- ات# لاح د صو ا« هu چ# ن ا# تu ج ر گ ل: ا ب ا- ق م طهى- ق# ن د. ي& ب و گ ي د و ي# كث ان ي1 ب را ن ي د، ا داري# راع س ى ب و# ج ى کار ل و& ئ س م# ى، ار س ك# م. ار ي# كث رB ش ت# ي م م، ي# كث اءB ش# ف را ا وت# ج اط- ق# ن را، ى ل كاB اشB ه کارش ى كه ب س ك ن ود ا# ج ه را، بu چ د؛ ي# كث# ي ر ك# ي م# ى ار ه# ن كه- ت س ت# ب ن ي اB ش ي ا# ي ع م ردن ك# ي اءB ش# ف ا. د ي# كث# ي اءB ش# ف را ا ن ي د، ا داري# راع ساى ى# ف# ن م طهى- ق# ن# ار ىB س# خ ن ك ب ن ي . ا- ت س ه ادى ي# هاى ر- ت ب خ ص اره ي ن ي . در ا- ت س ت# ب- ت خ صل م ها# ر تu چ ن ي ا ردن ك اءB ش# ف اما ود؛ اB ش ي ه- ب# ف گ ود،B ش ه ب# ف ر گراد ي د ا اي و ي- ت س وارد ا م ي ه وا# خ ن دا# خ# م. ار ي ر ت1 ب- ت م س ن ي ه ا را ب مان ها ل م. د ي رد ك# رص عً لا ما ج را اB ش ي ا- ي- ت# ف هB شB ش ن ي الا ود كه خا ب ب مظل و دو سه- ت سs ت1 ب. - ت س دعا ن ي ا ت ج ه را وا# ؛ رور- ت س ا» ون- قّ - ن ب م كّ ل ع ل« ن را- ف م در ه ه# . رور- ت س ت# ب ن ي ا# ر چ ارهu ره خ# چلا ا دهد. ي ه ما ي را ب ن ي- ق- ن مB ش ي را ؛ ا» ن ي- قّ - ن م ل ا- ه# ب ب# ى ر# سن لتا« كه. - ت س ها# ت ب وا ا- ق- ن وارد م لهى م ج# م. ار ي# كث هB شs ت ب وا- ق- ن كه ما# ي براى ا ي ود م ر# ف ه : وط ب ب ر م- م- ق ه ب م عل ه# ور ج د ي- بسا و ا لا# ص# ف، لات ط دار در دي- ات# اي ي1 ب1389/07/29 ر ك# ي م# ى ار ه# ن و# روف مع ه ر ب م : اB ش ی# ف وان# ئ ع: )ها( هB دوار ي کل ر ك# ي م# ى ار ه# ن و# روف مع ه ر ب م ا ار- ي س ج: )ها( وع# ب: B ش ی# ف ن- مت وص ص# خ م ؛- ت س د ا د، يB ش س# ف# ن واى هراى ي ر گ ؛ ا- ت س د ا د، يB ا س ي# براى د ي ر گ ، ا- ت م و ك خ# ار ر ت# غ ى# ر تu چ ر ه- ت م س ه ب ن- ي# ف و ر- ت م و ك خ- ت م س ه ب ن- ي# ف ر د# ص ن ي د، اB اس ى ي ص# خB ش ع# ف ا# ي م ودمان ص- ق م د،B اس ش ي# ف# ن واى ه ودمان ص- ق م م كه ي# كث- ب ك ر چ ى# ف ر هد ه- ت م س ه . ما ب- ت س ت# ب- ت م و ك خ- ت م س ه ب ن- ي# ف ر- ت م س ه ب ن- ي# ف وص ر ص# خ م ن ي؛ ا» ا ي# بّ ى الد# ف وا ل# خ د م ي ل ل ما سّ ر لء ا ا# ي مء ا ها- ق# ق لا« : ود م ر# ف كه- ت س ا ي# ب ول در د# ج د- صداق م مان ه ن ي ؛ ا- ت س اB ش# ارر ا ، ي- ت س وى ا# ئ مع# ا هدف ي- ت م و ك خ- ت م س ه ب ن- ي# ف ر ر گ اماارد؛ ا د# ي- ت م و ك خ ر ت# غ و- ت م و ك خ ؛- ت س ردود ا م، - ت س ا ي# ب ، د# ر هدف گ ا. - ت س ت# ب- ت م و ك خ هاى- ت لث و& ئ س م ول ئ- ف ن ي ؛ ا- ت س ا- اهدت خ م- ق ب صاد م ن ي ر- ير ي# ؛ ار- ت س ر ا ك# ي م# ى ار ه# ن و# روف مع ه ر ب م ا- ق ب صاد م ن ي ر- ير ي# ار ن ي ، ا- ت س ى ا له ا# هدف

Upload: lekhanh

Post on 06-Feb-2018

242 views

Category:

Documents


4 download

TRANSCRIPT

Page 1: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

به : ايران - مربوط اسالمى جمهورى نظام مسئوالن ديدار در 1390/05/16بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن» « . » ؛» العائبة ستر و العارفة افشاء و كنيم اصالح دارد، وجود اختالفى اگر را افراد ميانه‌ى ؛ البين ذات اصالح و

. سراغ خوبى كار مسئولى از كسى، از كنيم منتشر كنيم، افشاء را خوب نقاط را، مثبت نقاط اشخاص، درباره‌ى. : . نكنيد افشاء را اين داريد، سراغ منفى‌اى نقطه‌ى چنانچه اگر مقابل نقطه‌ى بگوئيد و كنيد بيان را اين داريد،

و است وارد اشكالى كارش به كه كسى آن خود به چرا، نكنيد؛ منكر از نهى كه نيست اين معنايش نكردن افشاء. . هست زيادى صحبتهاى باره اين در نيست مصلحت چيزها اين كردن افشاء اما بشود؛ گفته شود، گرفته ايراد بايد

. . عرضكرديم اجماال تايشرا ششهفت اين حاال كه بود مطلب سه دو و بيست دعاست اين از بخشى يك اين . » « . باالخره بدهد ما به را آرايشمتقين ؛ المتقين زينة البسنى كه بخواهيم خدا از ببريم سمت اين به را دلهامان

. » « . كنيم پيشه تقوا ما اينكه براى فرمود واجب را روزه است؛ تتقون لعلكم قرآن در هم روزه نيست اين جز چاره. اينهاست تقوا موارد جمله‌ى از

به : قم‌ - مربوط علميه حوزه اساتيد و فضال طالب، ديدار در 1389/07/29بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنهواى براى اگر است؛ بد شد، دنيا براى اگر حكومت، از غير چيزى هر سمت به رفتن و حكومت سمت به رفتن

. مقصودمان كه كنيم حركت هدفى هر سمت به ما نيست حكومت سمت به مخصوصرفتن است؛ بد نفسشد،كه دنياست در دخول مصداق همان اين ارزشاست؛ ضد اين باشد، شخصى منافع مقصودمان نفسباشد، هواى

. » هدف،: » اگر نيست حكومت سمت به مخصوصرفتن اين ؛ الدنيا فى يدخلوا لم ما الرسل امناء الفقهاء فرمودهدف با است، معنوى هدف با حكومت سمت به رفتن اگر اما ندارد؛ غيرحكومت و حكومت است؛ مردود دنياست،اين است؛ مجاهدت مصاديق برترين از است؛ منكر از نهى و معروف به امر مصاديق برترين از اين است، الهى

. گفته كسى آن به حكومتى روحانى اگر است صاحبصالحيت مسئوالن از دفاع يا است، سنگين مسئوليتهاى قبوليا ميكند حمايت اسالمى نظام از خدا خاطر براى خود، مسئوليتشرعى اداى براى خود، دين اداى براى كه ميشود

. پس ارزشاست ضد حالت، اين نداشتن نيست؛ ارزش ضد اين ارزشاست، اين ميكند، حمايت مسئولينى از - روحانى حكومتى، آخوند مفهوم نه و آخوندى، حكومت و روحانى حكومت مفهوم نه مفهوم دو اين از هيچكدام

. است؛- مغالطهآميز طرح يك اسالمى، نظام تشكيل و انقالب از پس اينها طرح نيست درستى مفاهيم حكومتى. نيست انقالب اين فرهنگ به متعلق مفاهيم اين

به : امر - مربوط ولى حفاظت سپاه و رهبری دفتر اعضای دیدار در 1388/05/05بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . به امر او، تبيين به است حسين امام جهاد بخشاز يك آن شناخت؛ نبايد عاشورا روز جنگ به فقط را حسين امام- نخبگان به خطاب علما، به خطاب عرفات، و منى همان در گوناگون مسائل توضيح او، منكر از نهى او، معروف

- كربال عرصهى خود در هم كربال، سمت به راه در هم بعد است ضبط و ثبت كتابها تو كه دارد عجيبى بيانات حضرت . . ميدان حاال مىكردند صحبت مىرفتند، بودند، تبيين اهل حضرت كربال عرصهى خود در شناخت بايد كربال، ميدان و

صحبت آنها با بروند كه مىكردند استفاده بزرگوار اين فرصتى هر از اما بريزند، را هم خون منتظرند است، جنگ . و بودند زده خواب به را خودشان بعضى شدند؛ بيدار بودند، خواب بعضى البته كنند بيدار را آنها بتوانند بلكه بكنند،

. ممكن غير اوقات گاهى است، مشكل آنها كردن بيدار مىزنند، خواب به را خودشان كه آنهائى نشدند بيدار هم آخراست.

به : نظام - مربوط مسئوالن و قوه رؤسایسه دیدار در 1387/06/19بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

Page 2: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

فیش : متن . نماز صورت واال خشوع؛ ذكر، توجه، يعنى بگيريد؛ صلوة عام مفهوم به را صلوة البته صلوة و صبر بين ارتباط اما

. بعد فرموده، صلوة به راجع كه هم شريفه آيه‌ى آن در لذا نيست نظر مورد باشد، ذكر از خالى كه حالى در .» « .» از: » بزرگتر اما است؛ صلوة خاصيت يك اين، المنكر و الفحشاء عن تنهى الصلوة ان اكبر الله لذكر و ميفرمايد

. دارد وجود صلوة در كه خداست نفسذكر منكر، و فحشا از نهى

به : ( - مربوط ( س حضرتزهرا ميالد سالروز آستانه‌ى در نخبه‌ بانوان ديدار در 1386/04/13بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن » از » عضوى عنوان به نقشزن است؛ خانواده مسألهى دارد، قرار اهميت اول درجهى در كه آنچه زن مسألهى در

. اينطور. بعضىها البته است اهميتشبيشتر اين كند، ايفاء مىتواند زن كه نقشهائى همهى از من نظر به خانوادهمحبوس كنيد، اسير خانه توى را زن مىخواهيد شما آقا مىگويند و مىكنند رد شدت با اول نظر همان در را حرفها

را اين هم اسالم نيست؛ اين ما قصد بههيچوجه نه، بازبداريد؛ فعاليت و زندگى صحنههاى در حضور از كنيد، « : عن. ينهون و بالمعروف يأمرون بعض اولياء بعضهم المؤمنات و المؤمنون و مىگويد وقتىكه اسالم نخواسته

و« سهيم همه منكر از نهى و معروف به امر و اجتماعى نظام مجموعهى حفظ در مؤمنات و مؤمنين يعنى ، المنكر . . پيشرفت و اسالمى جامعهى ادارهى مسئوليت كنيم استثناء را زن نمىتوانيم هم ما نكرده استثناء را زن شريكند؛

. خودشان توانائىهاى برحسب نحوى به هركدامى دوشمرد؛ بر دوشزن، بر است؛ دوشهمه بر اسالمى جامعهى - اين در شكى مىتواند، كه البته نه يا باشد داشته منزل از بيرون در مسئوليتى مىتواند آيا زن كه نيست اين سر بحث

- چيزهاى همهى خاطر به دارد حق زن آيا كه است اين در بحث نمىكند نفى را اين مطلقا اسالمى نگاه نيست؛خانواده در را نقشخود شود، تصور است ممكن او براى خانواده محيط از بيرون در كه شيرينى و جالب و مطلوب

. مىكنيم نقشتكيه اين روى ما نه؟ يا دارد حق را؟ نقشهمسرى را، نقشمادرى ببرد؟ بين از

به : شاهرود - مربوط مردم ديدار در 1385/08/20بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن - كامال شرايط اين به نسبت را آنها ملت، آگاهى خوشبختانه و بدانيد بايد عزيز مردم شما و ايران ملت همهى آنچه

- استكبار، و كفر اردوگاه و اسالمى حركت اسالم، ميان رويارويى در كه است اين است داشته نگه آگاه و روشن . تنها مسئله، است مقابل جبههى پيروزيهاى سهم از بيشتر برابر چندين ايمان، و اسالم جبههى پيروزيهاى سهم

. ما كه روزى آن است نهضت اين پرچمدار ايران ملت و است اسالمى نهضت مسئلهى نيست؛ ايران مسئلهى . دلسوزان، نبود جهانى نهضت يك ايجاد قصد به كرديم، آغاز كشور اين در را اسالمى نهضت ايران مردم

تشخيص ظلم مقابل در قيام و حق از دفاع و منكر از نهى و معروف به امر براى كه را آنچه آگاهان، و عالقهمندان . را آن مىكرد، احساسوظيفه كه را آنچه موقعيتى هر در است، گفته بارها ما بزرگوار امام و دادند انجام مىدادند،

. ملت و نهضتكنندگان مبارزان، نيت نمىراند عقب به را او مشكالت و برمىداشت؛ قدم آن راه در و مىداد انجام . را مشتاق دلهاى كه است همين حق، دعوى و خاصيتسخن اما بود خودشان كشور جارى مسائل در اصالح ايران،

. مىكند جذب خود به عالم نقاط همهى در

به : دولت‌‌ - مربوط هيأت اعضاى و رئیس‌جمهور ديدار در 1383/08/20بيانات‌منكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . به جا همه معناست؛ همين به هم حديث و قرآن در جهاد مبارزه يعنى معناست؛ همين به عينا عربى زبان در جهاد

. تطبيق مسلحانه غير جنگ با هم جا يك مىكند، تطبيق مسلحانه جنگ با جا يك البته نيست مسلحانه جنگ معناىمىكند.

- - را، عدل هم را، يقين هم را، صبر هم نمىشوم وارد من البته كه مىدهند شرح را كلمات اين المؤمنين امير آنگاه : . مواضع؛ در صداقت و راستگويى و منكر از نهى معروف، به امر دارد شعبه چهار جهاد مىفرمايند مثال را جهاد هم

Page 3: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

صداقت اجتماعى و سياسى مواضع در انسان يعنى مىكنيم؛ معنا موضعگيرى در ما امروز كه معنايى همين درست » « . . آن به عليه الله عاهدوا ما صدقوا رجال المؤمنين من است خودشجهاد مواضع، در صدق بنابراين باشد داشته

معناست.

به : نماز - مربوط اجالسسراسری چهاردهمین به 1383/06/10پياماسالمى : دولت در نماز اقامه به اهتمام فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) قرآن) ها نوع

فیش : متن « : أقاموا فى‌االرض مكناهم ان الذين است اسالمى دولت كالن برنامه در مواد برترين شمار در نماز اقامه به اهتمام

(». المنكر عن نهوا و بالمعروف أمروا و الزكوة اتوا و (1الصلوةآیه ( 1 الحج مبارکه 41سوره

ر� أ��مو ال أ ب� ر عا ر� �� ب ر� ب� � ر� ب� أ�ن ا� ر� بع ب�وا �ب ب� �ر ب�ع�� ر ا� بم��ا ب�ا ب� ب! ب�#كا ا� أوا ب$ آا ب� ب! ب�)لا ا� أموا ب�ا ا ر( ب��� ال ر+ي أ-م �نا ب�� بم ر/ان ب� ��ذي ب اترجمه :

معروف به امر و می‌دهند، زکات و می‌دارند، برپا را نماز بخشیدیم، قدرت آنها به زمین در گاه هر که کسانی همان! خداست آن از کارها همه پایان و می‌کنند، منکر از نهی و

به : نظام - مربوط كارگزاران ديدار در 1382/07/02بياناتبشر : زندگی شرایط همه‌ی در كارساز راهی لله، قیام فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) قرآن) ها نوع

فیش : متن( « : . فأنذر قم فرمود پيغمبر بر نازل آيات اولين در متعال خداى كرد دعوت قيام و حركت به را انسانها ؛(«1پيغمبر،

« . بواحدة اعظكم انما قل دانستن مسؤول را خود و شدن خارج جمود و ركون حالت از كردن، حركت كردن، قيام( لله تقوموا هيچيك(« 2أن به نمى‌شود حركت و قيام بدون و است كارساز بشر زندگى شرايط همه‌ى در لله قيام ؛

. رسيد عاليه اهداف ازآیه ( 1 المدثر مبارکه 2سوره

�نذر ف�أ قمترجمه :

) ( ، ده بیم را عالمیان و کن انذار و برخیز

آیه ( 2 سبإ مبارکه 46سوره�د�ي ي �ين� ب �كم ل �ذير ن إال هو� إن ة‌ منجن بصاحبكم ما روا‌ �ف�ك �ت ت ثم و�فرادى م�ثنى ه لل �قوموا ت �ن أ �عظكمبواحد�ة‌ أ ما إن �قل � �

د4 ب46ي د7 بعذاترجمه :

: سپس: » کنید، قیام خدا برای نفر یک نفر یک یا نفر دو نفر دو اینکه آن و می‌دهم، اندرز چیز یک به تنها را شما بگو ] شدید ]= عذاب برابر در شما بیم‌دهنده فقط او ندارد؛ جنونی گونه هیچ محمد شما همنشین و دوست این بیندیشید

»! ) است) الهی

به : بهشتى‌ - مربوط شهيد دانشگاه دانشجويان پاسخ پرسشو جلسه در 1382/02/22بياناتمنكر : از نهی و معروف به امر در مدارا و رفق فیش عنوان

: ) ها) منكر , دانشجوکلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) حدیث) ها نوع

فیش : متنشده] دانشگاهها اين بسيج دغدغه‌ى دانشگاهها در غلط فرهنگهاى ارائه‌ى و بدحجابى مشكل كه است وقتى چند

] . چيست؟. حضرت‌عالى پيشنهاد شد خواهيم مطرود كنيم، كارمان مالزمه‌ى را قاطعيت اگر استاما نمى‌كنيم؛ توصيه را اين اصال ما و نيست درست اين‌كه جسمانى؟ و فيزيكى برخورد يعنى چه؟ يعنى قاطعيت

. مى‌خواندم جمعى براى را حديثى ديروز دهند؟ تذكر خوب اخالق با دارد اشكال چه است خوب دادن، تذكر و گفتن« . رفيق عامل هم و باشد عالم هم مى‌كند، نهى و امر دارد آنچه به خودش بايد منكر از ناهى و معروف به آمر كه

( » ؛ ينهى لمن رفيق و يأمر . - - 1لمن از( غير نكن بكن، دادن دستور يعنى نهى، و امر كند نهى و امر مدارا و رفق با . عمل - - بايد اين‌طورى نظرم به دهد انجام خشونت با نه محبت و مدارا رفق، با را همين اما است؛ كردن تمنا

Page 4: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

شود.1 )

ج صدوق ؛ 79ح 109ص 1الخصال،شیخص عاملی حر ؛ 358تحفالعقول،شیخ

ص ؛ 21نوادر،راوندیج مجلسی عالمه ؛ 87ص 97بحاراألنوار،

فيما عادل عنه ينهى لما تارك و به يأمر بما عامل خصال ثالث فيه كانت من المنكر عن ينهى و بالمعروف يأمر إنماينهى « فيما رفيق و يأمر فيما رفيق ينهى فيما عادل يأمر

ترجمه : : : ) امر ) بآنچه باشد خصلت سه داراى كه است موظف كسى تنها منكر از نهى و بمعروف بامر فرمود ع صادق امام

كند رفتار مدارا و بعدالت نهىاش و امر در ايستد باز خود ميدارد باز آنچه از و كند عمل خود ميكند

به : بهشتى‌ - مربوط شهيد دانشگاه دانشجويان پاسخ پرسشو جلسه در 1382/02/22بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن « . لمن رفيق عامل هم و باشد عالم هم مىكند، نهى و امر دارد آنچه به خودش بايد منكر از ناهى و معروف به آمر

- - . » كردن تمنا از غير بكننكن دادن دستور يعنى نهى، و امر كند نهى و امر مدارا و رفق با ؛ ينهى لمن رفيق و يأمر. . - - شود عمل بايد اينطورى نظرم به دهد انجام خشونت با نه محبت و مدارا رفق، با را همين اما است؛

به : سال مربوط ریاست‌جمهوری‌ تنفيذ مراسم در 1380/05/11 - 80بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . منكر انسان نظر به كه چيزى هر با مقابله براى قانونى مدار از خروج و قانون از تخلف است جرم قانونشكنى

- زبانى- منكر از نهى گفتيم بارها كه زبانى، منكر از نهى مگر است؛ جرم خودشيك حكومت اجازهى بدون مىآيدبرسد، عمل و اجرا نوبت كه آنجايى اما نمىشود؛ ساقط هم شرايطى هيچ در و است همه وظيفهى و واجب و جايز

. عمل قضائيه قوهى و انتظامى نيروى چون بگويند كه نيست اين مجوز هيچچيزى كنند عمل قوانين طبق بايد همهشوند، عمل وارد خودشان حادثهاى براى مردم باشد الزم كه روزى آن نخير، شديم؛ ميدان وارد خودمان نكردند،

. گفت خواهد آنها به صريحا رهبرى

به : تهران‌ - مربوط جمعه نماز خطبه‌هاى در 1379/09/25بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنامر از است عبارت اول درجهى در است مردم عموم به مربوط كه عرضمىكنم مختصر را آن باز كه بخشديگرى

. المؤمنين امير توصيهى مورد زياد بسيار تقوا فردى، مسائل در البته اجتماعى مسائل در منكر از نهى و معروف بهخطاب از پرهيجانتر و زندهتر غليظتر، شديدتر، مردم به خطابى هيچ شايد اجتماعى مسائل زمينهى در اما است؛

. . تأسف بايد ما البته است عمومى وظيفهى يك منكر، از نهى و معروف به امر نيست منكر از نهى و معروف به امر . به را ديگران يعنى معروف، به امر نمىشود تشريح درست منكر از نهى و معروف به امر معناى اينكه از بخوريم

. . . است گفتن و زبان فقط نهى، و امر كردن نهى بد كارهاى از را ديگران يعنى منكر، از نهى كردن امر نيك كارهاىكامل زبانى، معروف به امر باشد، مرحله آن اگر و است قلب مرحلهى كه دارد هم زبان از قبل مرحلهى يك البته

. صدقه، فقرا، به احسان مثال مىكنيد امر نيكى به را مردم اسالمى نظام به كمك براى شما وقتىكه شد خواهدنسبت شما دل كه هنگامى بكن؛ را كارها اين مىگوييد و صبر حلم، تواضع، نيك، كارهاى همكارى، محبت، رازدارى،

. نهى منكرات از را كسى وقتى است صادقانه امر شما، امر اين باشد، داشته شيفتگى و بستگى معروف، اين بهبه درازى دست كردن، ميل و حيف را عمومى اموال ديگران، به تجاوز تعرضكردن، كردن، ظلم مثال مىكنيد

دشمن با كردن، كار اسالمى نظام عليه كردن، توطئه كردن، نمامى گفتن، دروغ كردن، غيبت نواميسمردم،باشد، داشته بغضوجود كارها اين به نسبت شما دل در وقتىكه نكن؛ را كارها اين مىگوييد و كردن همكارى اسالم

Page 5: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. زبان با دل نكرده خداى اگر مىكنيد عمل نهيتان و امر همين طبق هم شما خود و است صادقانه نهى يك نهى، اين .» مردم » كه كسى له التاركين بالمعروف االمرين الله لعن كه مىشود جمله اين مشمول انسان آنگاه نباشد، همراه

مرتكب را بدى همان او خود اما مىكند، نهى بدى از را مردم نمىكند؛ عمل آن به او خود اما مىكند، امر نيكى به را. داشت خواهد خطرناكى بسيار سرنوشت و مىشود خدا لعنت مشمول شخصى چنين مىشود؛

نوترين، از يكى شد خواهد معلوم شود، روشن مردم براى آن حدود و منكر از نهى و معروف به امر معناى اگرو است منكر از نهى و معروف به امر همين اجتماعى، تعامل شيوههاى كارسازترين و كارآمدترين شيرينترين،

!» ! ر8 » �ظا� اي� است؛ ك�دن -��ا�ى اي� ��؛ است ك�دن +ضو�ى اي� آا ا آاين4 گوين4 د���ى ديگ� ا+�اد عضىدر كه است اين به كمك است؛ شر و بدى كردن محدود به كمك اين است؛ خير شيوع به كمك اين است؛ عمومى . ثواب عنوان به گناه جامعه، در روز يك كه است اين خطرها بدترين شود تلقى گناه هميشه گناه، اسالمى، جامعهى . منكر از نهى و معروف به امر وقتىكه عوضشود فرهنگها و شود معرفى بد كار عنوان به خوب كار شود؛ معرفى

. نشود نيك كار و ثواب به تبديل و بماند گناه هميشه مردم نظر در گناه كه مىشود موجب اين شد، رايج جامعه درامر آنها به دين كه كارهايى خوب كارهاى كه بزنند حرف و كنند كار طورى كه است اين مردم عليه توطئهها بدترين

. شود تبديل خوب كارهاى به بد كارهاى و بد، كارهاى به مردم نظر در آنهاست در كشور صالح و رشد و است كرده. است بزرگى بسيار خطر اين

. از بماند بدى و نيكى همچنان بدى، و نيكى كه است همين منكر از نهى و معروف به امر فايدهى اولين بنابراينو دارد قرار رأسجامعه در كه كسى كار بگيرند، خو گناه با مردم و شود منتشر گناه جامعه در وقتى ديگر، طرف

توانست، نخواهد يعنى شد؛ خواهد مواجه مشكل با دهد، سوق نيكى و معروف و صالح و خير به را مردم مىخواهد . ناكامى موجبات از يكى دهد انجام را كار اين فراوان هزينهى صرف با است مجبور و توانست نخواهد آسانى به يا

شد، منجر بزرگوار آن شهادت به هم باالخره كه راه، اين ادامهى در عظمت و قدرت آن با مؤمنان امير تالشهاى « : . . المنكر عن لتنهون و بالمعروف لتأمرن مىفرمايد است عجيبى و تكاندهنده روايت مىخوانم، كه روايتى بود همين

» ميان را منكر از نهى و معروف به امر بايد ؛ لهم يستجاب فال خياركم فيدعو شراركم عليكم الله ليسلطن او . شما بر را وابستهها و فاسدها و اشرار خدا نكرديد، اگر باشيد پايبند آن به نسبت و دهيد رواج كنيد، اقامه خودتان ! كوفهاى همان افتاد خواهد يوسف بن ح�جاج امثال دست به مرور به كشور سياست امور زمام يعنى مىكند؛ مسلط

ترك خاطر به مىخواند، مسجدشخطبه در و مىكرد نهى و امر آنجا در و داشت قرار آن رأس در المؤمنين امير كهو ايستاد مسجد همان در و آمد ثقفى يوسف بن ح�جاج كه رسيد جايى به مرور به منكر، از نهى و معروف به امر ! نظر در انسان يك خون كه بود كسى ح�جاج بود؟ كسى چه ح�جاج كرد موعظه را مردم خود خيال به و خواند خطبه

! انسان يك ح�جاج بكشند، را حشره يك و حيوان يك كه راحتى همان به نداشت تفاوتى هيچ گنجشك يك خون با او، . ر� كف از � 4�كا+� ك� 6�اد8 4-ن4 � كو+� اي4 ياين4 م�دم -��ى گفت � داد دستو� �Iاج Jب يك ا� مىكشت �ا

! دچار اينگونه مردم منكر، از نهى و معروف به امر ترك با مىشود گردنشزده نه، هركسبگويد كنند؛ توبه خودشان . نشود منكر از نهى و معروف به امر وقتىكه شدند تشريح و توصيف قابل غير و استثنايى و غريب و عجيب ظلمهاى

كار روى براى زمينه شود، جامعه فرهنگ جزو بتدريج و گردد رايج خيانت و تقلب دزدى، خالفكارى، جامعه در و. شد خواهد فراهم ناباب آدمهاى آمدن

. از بايد مردم كنيد نهى منكر از و امر، معروف به را ما بايد شما يعنى است؛ مسئوالن مهمترينشحوزهى باز كه دارد گوناگونى حوزههاى منكر از نهى و معروف به امر البتهر� كا مسئول�ن،

. . البته است حوزه مهمترين اين بخواهند آنها از بايد بلكه تقاضا؛ خواهشو صورت به نه هم آن بخواهند؛ را خوب. دارد وجود گوناگونى حوزههاى نيست؛ حوزه اين فقط

. براى هست هم نيك كارهاى و معروف به امر نيست؛ منكر از نهى فقط منكر، از نهى و معروف به امر مسألهى درعادات و آداب رعايت و معقول و ورزشصحيح اجتماعى، همكارى نيك، اخالق كردن، عبادت درسخواندن، جوان،

. و خوب وظايف خانواده، يك براى و زن يك براى مرد، يك براى است خوب اعمال جزو همه زندگى، در پسنديده . بخواهيد او از و بگوييد او به بكنيد امر خوب كارهاى اين از يكى به شما كه را هركسى دارد وجود بزرگى كارهاى

. . ذهن در فورا منكر، از نهى مىگوييم تا نيست شخصى گناهان از نهى فقط هم منكر از نهى است معروف به امر . اين فقط كند منكر از نهى را او و بيايد بايد يكى نبود، لباسشخوب و رفتار خيابان در نفر يك اگر كه مىشود مجسم

. است دهم جزء اين نيست؛مىدهند؛ انجام و مىرسد دستشان توانا افراد كه كارهايى مثال دارد؛ وجود مهم زمينههاى همهى در منكر از نهى

شركتها باب در واردات، باب در كشور، عمومى مسائل در رفيقبازى همين عمومى؛ منابع از سوءاستفادهى همين . و كاسبند و تاجر نفر دو يكوقت مسئوالن سوى از رفاقتها رعايت همين غيره؛ و توليدى منابع از استفاده باب در و

و قدرت و است دولتى مسئول كه كسى آن كه است يكوقت دارد؛ حكم يك آن مىكنند، رفاقت و همكارى باهمحرام و گناه و ممنوع كه است چيزى آن اين مىكند؛ برقرار ويژه رابطهى نفر يك با اوست، دست در امضاء و اجازه

بر او، فوق ما بر بخش، آن خود در اداره، آن خود در فهميدهاند را چيزها اين كه كسانى همهى بر آن از نهى و است. شود تنگ است، سوءاستفاده اهل كه كسى براى فضا تا است؛ واجب او زيردست

. از بعضى در نمىشود؛ رعايت زنان حقوق خانوادهها از بعضى در كرد منكر از نهى مىشود هم خانواده محيط در . را اينها نمىشود رعايت كودكان بخصوصحقوق خانوادهها، از بعضى در نمىشود؛ رعايت جوانان حقوق خانوادهها

. آنها به انسان كه نيست هم اين به فقط كردن، تضييع را كودكان حقوق خواست آنها از و داد تذكر آنها به بايد. . آنهاست به ظلم هم چيزها قبيل اين از و عواطف كمبود نرسيدنها، بىاهتمامىها، تربيتها، سوء نه نكند؛ محبت

: منابع اتالف اينهاست جمله از كرد، نهى بايد و كرد نهى آنها از مىشود و دارد وجود جامعه سطح در كه منكراتى. نان در اسراف و آب در اسراف غذايى، مواد اتالف سوخت، وسايل اتالف برق، اتالف حياتى، منابع اتالف عمومى،

است؛ اجتماعى و اقتصادى منكر يك است؛ دينى منكر يك است؛ منكر يك اين اصال داريم؛ نان ضايعات همه اين ما

Page 6: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

مشترى يك مىتواند، طور يك مسئول يك مىتواند؛ كه طريقى هر به هركسى است؛ الزم هم منكر اين از نهى . مقدار دادند، ما به كه آمارهايى از بعضى طبق مىتواند ديگر طور نانوايى كارگر يك مىتواند، طور يك نانوايى

! ! اينها همهى نيست؟ تأسف جاى اين آيا مىكنيم كشور وارد خارج از كه گندمى مقدار با است برابر ما نان ضايعات . اصلى محورهاى از يكى را اينها از نهى المؤمنين امير البالغه، نهج طبق است الزم آنها از نهى و است منكرات

. معين قاعده و دادن دستور و كردن عمل و كردن مشى آنطور مسئوالن، باب در است داده قرار خود توصيههاىمسائل در احساسمسئوليت به و فعاليت به حضور، به كردن وادار را آنها هم مردم عموم باب در كردن؛

. منكر از نهى و معروف به امر همين با اجتماعى،

به : تهران‌ - مربوط جمعه نماز خطبه‌هاى در 1379/09/25بياناتمنكر : از نهی و معروف به امر ترك اثر مسلمین، بر اشرار سلطه فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) حدیث) ها نوع

فیش : متن . ديگر، طرف از بماند بدى و نيكى همچنان بدى، و نيكى كه است همين منكر از نهى و معروف به امر فايده‌ى اولين

مى‌خواهد و دارد قرار رأسجامعه در كه كسى كار بگيرند، خو گناه با مردم و شود منتشر گناه جامعه در وقتىبه يا توانست، نخواهد يعنى شد؛ خواهد مواجه مشكل با دهد، سوق نيكى و معروف و صالح و خير به را مردم

. ناكامى موجبات از يكى دهد انجام را كار اين فراوان هزينه‌ى صرف با است مجبور و توانست نخواهد آسانىشد، - - منجر بزرگوار آن شهادت به هم باالخره كه راه، اين ادامه‌ى در عظمت و قدرت آن با مؤمنان امير تالشهاى

« : . . عن لتنهون و بالمعروف لتأمرن مى‌فرمايد است عجيبى و دهنده تكان روايت مى‌خوانم، كه روايتى بود همين( » ؛ لهم يستجاب فال خياركم فيدعو كم شرار عليكم الله ليسلطن او را( 1المنكر منكر از نهى و معروف به امر بايد

. بر را وابسته‌ها و فاسدها و اشرار خدا نكرديد، اگر باشيد پايبند آن به نسبت و دهيد رواج كنيد، اقامه خودتان ميان ! همان افتاد خواهد يوسف بن ح�جاج امثال دست به مرور به كشور سياست امور زمام يعنى مى‌كند؛ مسلط شما

به مى‌خواند، مسجدشخطبه در و مى‌كرد نهى و امر آن‌جا در و داشت قرار آن رأس در اميرالمؤمنين كه كوفه‌اىمسجد همان در و آمد ثقفى ح�جاج‌بن‌يوسف كه رسيد جايى به مرور به منكر، از نهى و معروف به امر ترك خاطر ! يك خون كه بود كسى ح�جاج بود؟ كسى چه ح�جاج كرد موعظه را مردم خود خيال به و خواند خطبه و ايستاد

! بكشند، را حشره يك و حيوان يك كه راحتى همان به نداشت تفاوتى هيچ گنجشك يك خون با او، نظر در انسان . كه بدهند شهادت و بيايند بايد كوفه مردم همه‌ى گفت و داد دستور ح�جاج بار يك مى‌كشت را انسان يك ح�جاج

! منكر، از نهى و معروف به امر ترك با مى‌شود گردنشزده نه، كسبگويد هر كنند؛ توبه خودشان كفر از و كافرند . به امر كه وقتى شدند تشريح و توصيف قابل غير و استثنايى و غريب و عجيب ظلمهاى دچار اين‌گونه مردم

جامعه فرهنگ جزو بتدريج و گردد رايج خيانت و تقلب دزدى، خالفكارى، جامعه در و نشود منكر از نهى و معروف. شد خواهد فراهم ناباب آدمهاى آمدن كار روى براى زمينه شود،

1 ) ج ،هیثمی الزوائد ؛ 266ص 7مجمع

ج : هندی العمال،متقی ؛ 8446ح 681ص 3كنز : ج مجلسی االنوار،عالمه ؛ 21ح 378ص 90بحار

ج : شهری ری ،محمدی الحكمه ؛ 884ص 2میزان

�دعو ف�ي �اركم خي ع�ل�ى كم ار� شر� ه الل لط�ن �يس� ل �و أ �ر المنك ع�ن �نهن �ت ل و� بالم�عروف �أمرن �ت ل ق�ال� ه �ن أ ص بي الن ع�ن روي��هم ل �ج�اب يست ف�ال� �اركم خي

ترجمه : :» چنين » چون و مىكند، چيره نيكانتان بر را شما بدان خدا نه گر و كنيد، منكر از نهى و معروف به امر ص پيامبر

كرد نخواهد مستجاب خدا كنند دعا نيكان چه هر شود،

به : تهران‌ - مربوط جمعه نماز خطبه‌هاى در 1379/09/25بياناتخدا : لعنت عامل او، عمل با معروف به كننده امر شخص زبان نبودن همراه فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به عمل, امر : ) نهج‌البالغه) ها نوع

فیش : متناز - - است عبارت اول درجه‌ى در است مردم عموم به مربوط كه عرضمى‌كنم مختصر را آن باز كه بخشديگرى

. توصيه‌ى مورد زياد بسيار تقوا فردى، مسائل در البته اجتماعى مسائل در منكر از نهى و معروف به امر( است؛ و( 1اميرالمؤمنين زنده‌تر غليظتر، شديدتر، مردم به خطابى هيچ شايد اجتماعى مسائل زمينه‌ى در اما

. عمومى وظيفه‌ى يك منكر، از نهى و معروف به امر نيست منكر از نهى و معروف به امر خطاب از پرهيجان‌تر . به. امر نمى‌شود تشريح درست منكر از نهى و معروف به امر معناى اين‌كه از بخوريم تأسف بايد ما البته است

. . و امر كردن نهى بد كارهاى از را ديگران يعنى منكر، از نهى كردن امر نيك كارهاى به را ديگران يعنى معروف،

Page 7: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. مرحله آن اگر و است قلب مرحله‌ى كه دارد هم زبان از قبل مرحله‌ى يك البته است گفتن و زبان فقط نهى، . امر نيكى به را مردم اسالمى نظام به كمك براى شما كه وقتى شد خواهد كامل زبانى، معروف به امر باشد،

اين - - مى‌گوييد و صبر حلم، تواضع، نيك، كارهاى همكارى، محبت، دارى، راز صدقه، فقرا، به احسان مثال مى‌كنيدامر شما، امر اين باشد، داشته شيفتگى و بستگى معروف، اين به نسبت شما دل كه هنگامى بكن؛ را كارها

- . اموال ديگران، به تجاوز تعرضكردن، كردن، ظلم مثال مى‌كنيد نهى منكرات از را كسى وقتى است صادقانهتوطئه كردن، نمامى گفتن، دروغ كردن، غيبت نواميسمردم، به درازى دست كردن، ميل و حيف را عمومى

دل - در كه وقتى نكن؛ را كارها اين مى‌گوييد و كردن همكارى اسالم دشمن با كردن، كار اسالمى نظام عليه كردن،و امر همين طبق هم شما خود و است صادقانه نهى يك نهى، اين باشد، داشته بغضوجود كارها اين به نسبت شما

« . لعن كه مى‌شود جمله اين مشمول انسان آن‌گاه نباشد، همراه زبان با دل نكرده خداى اگر مى‌كنيد عمل نهى‌تان(.» له التاركين بالمعروف االمرين نمى‌كند؛( 2الله عمل آن به او خود اما مى‌كند، امر نيكى به را مردم كه كسى

و مى‌شود خدا لعنت مشمول شخصى چنين مى‌شود؛ مرتكب را بدى همان او خود اما مى‌كند، نهى بدى از را مردم. داشت خواهد خطرناكى بسيار سرنوشت

« 83خطبه ( 1 اوست : » انگيز اعجاب خطبههاى از كه غراء به موسوم است حضرت آن خطبههاى ازر� رم ب� بك Pر Qر بوا بع ب�ى بع Rأ أ4 ب� Jح ب�ا Tد حز ب�ا ب� د ب� رظي بع Uل أك Pر ر6 بكا ب� Uد حض ب+ ب� د ب� رني Wب Uل أك Xر �ر بما ر� ر� حو Yب ر ب�ا بد ب� ر� ر� حو Zب ر بلا بع رذي �� ب ا ر� �� ب ر� أ4 ح� Zب ح� ا

�ن أ �شه�د أ و� �اصرا ن �افيا ك �يه ع�ل ل �و�ك �ت أ و� ق�ادرا ق�اهرا �عينه �ست أ و� ه�اديا ق�ريبا �هديه �ست أ و� �اديا ب �وال أ به أومن و� نع�مه و�ابغ س� و�ر� ) ( . �� ب ا� بد ب�ا رع حم أ� ر\ي أ�ا� Rر ر� أذ �أ رم ر4ي ح[ ب$ ب� Rر ر� حذ أع ر ب�ا �ح ر/ا ب� Rر ر� حم ب�ا ر_ بفا �ح ر/� رل أ� ب� بس ح� ب�ا أ� أ� أسو ب� ب� Rأ أ4 ح� بع آا�� � ع�ي� ا��� \�ى اا ب��4 Zب أم

و� اإلحص�اء� بكم �ح�اط� أ و� الم�ع�اش� ل�كم �رف�غ� أ و� �اش� ي الر كم �س� �لب أ و� اآلج�ال� �كم ل و�قت� و� �ال� �مث األ ب� ض�ر� ذي ال ه الل �قو�ى بت مد�دا �كم ل و�ظف� و� ع�د�دا �حص�اكم ف�أ �و�الغ الب بالحج�ج كم �نذ�ر� أ و� و�افغ الر ف�د الر و� و�ابغ الس ع�م بالن كم �ر� آث و� اء� الج�ز� �كم ل �رص�د� أ

م�نظ�ره�ا . يونق عه�ا م�شر� دغ ر� به�ا م�شر� نق ر� �ا الدني ف�إن �يه�ا ع�ل بون� مح�اس� و� فيه�ا �رون� �ب مخت �نتم أ ة عبر� د�ار و� ة خبر� ار ق�ر� فيق�م�ص�ت �اكره�ا ن �ن اطم�أ و� �افره�ا ن �نس� أ �ا إذ ى ح�ت م�ائل �اد سن و� ائل ز� ظل و� آفل ض�وء و� ائل ح� غرور �ره�ا م�خب يوبق و�

ر بش Jح ب� ب� aر Iب حض ب� ح� ا رك حن bب ب�ى ر/ا أ� ب� ا! ب4 cر ب ا ر �ي ب رن ب� ح� ا dب ب-ا ح� ب�ا ب ح� ب� ح� ا رت ب[ ب� حع ب�ا ب� ب�ا ر� �أ حس ب�ا ر ح8 ب4 ب) ح ب�ا ب� ب�ا ر� أ� Jح ب�ا ر حت ب) بن ب ب� ب�ا ر� eأ ح� ب�ا ر . �اقون� الب �رع�وي ي ال� و� اما اختر� ة الم�ني تقلع ال� ل�ف الس بع�قب �ف ل الخ� �ذ�لك� ك و� الع�م�ل �و�اب ث و� الم�ح�ل �ة �ن مع�اي و� الم�رجع

و� . الدهور �ق�ضت ت و� األمور م�ت �ص�ر ت �ا إذ ى ح�ت �اء الف�ن ور ص�ي و� االنته�اء �ة غ�اي �ى إل اال �رس� أ �مضون� ي و� �اال مث �ذون� �حت ي اما اجتر�مهطعين� �مره أ �ى إل اعا سر� الم�ه�الك م�ط�ارح و� �اع ب الس ة �وجر� أ و� الطيور �ار �وك أ و� القبور ائح ض�ر� من ج�هم �خر� أ شور الن �زف� أ

و� �اظم�ة ك �فئد�ة األ ه�و�ت و� �م�ل األ انق�ط�ع� و� �ل الحي ت ض�ل ق�د ة الذل و� م االستسال� ع ض�ر� و� �ة �ان االستك �بوس ل �يهم ع�ل الداعي يسمعهم و� �ص�ر الب �نفذهم ي صفوفا �اما قي صموتا عيال ر� م�ع�اده �ى إلو� الخط�اب ف�صل �ى إل الداعي ة بر� لز� �سم�اع األ أرعد�ت و� ف�ق الش ع�ظم� و� ق الع�ر� �لج�م� أ و� مه�ينم�ة �صو�ات األ ع�ت خ�ش�

و� . احتض�ارا م�قبوضون� و� ارا اقتس� م�ربوبون� و� اقتد�ارا م�خلوقون� �اد عب و�اب الث �و�ال ن و� العق�اب �ال �ك ن و� اء الج�ز� �ض�ة مق�ايسد�ف ع�نهم كشف�ت و� �عتب المست م�ه�ل� عمروا و� الم�نه�ج بيل� س� هدوا و� ج الم�خر� �ب ط�ل في أمهلوا ق�د ابا حس� زون� مم�ي و� اء ج�ز� م�دينون� و� ادا �فر� أ م�بعوثون� و� رف�اتا �ائنون� ك و� �جد�اثا أ مض�منون�

�اال . �مث أ �ه�ا ل �ا ف�ي الم�ه�ل ب مضط�ر� و� �ج�ل األ مدة في �اد المرت �بس المقت �اة �ن أ و� �اد االرتي ة وي ر� و� �اد الجي لمضم�ار وا خل و� �ب ي الرمع� س� م�ن ة� �قي ت ه� الل قوا ف�ات ح�ازم�ة �ابا �لب أ و� ع�ازم�ة اء آر� و� �ة و�اعي �سم�اعا أ و� �ة اكي ز� قلوبا ص�اد�ف�ت �و ل �ة افي ش� م�و�اعظ� و� �ة ص�ائبو� ف�ازد�ج�ر� زجر� و� ف�ح�ذر� حذر� و� �ر� �ب ف�اعت ر� عب و� �حس�ن� ف�أ �يق�ن� أ و� �اد�ر� ف�ب اذ�ر� ح� و� ف�ع�مل� و�جل� و� �ر�ف� ف�اعت �ر�ف� اقت و� ع� ف�خ�ش�

ع�مر� و� ة رير� س� �ط�اب� أ و� ة ذ�خير� �ف�اد� ف�أ ه�اربا �ج�ا ن و� ط�البا ع� �سر� ف�أ �ى أ ف�ر� أري� و� �ذ�ى ف�احت �د�ى اقت و� �اب� ف�ت اج�ع� ر� و� �اب� �ن ف�أ �ج�اب� أ�اد� عب ه� الل قوا ف�ات مق�امه لد�ار �م�ام�ه أ ق�دم� و� ف�اق�ته م�وطن و� ته ح�اج� ح�ال و� بيله س� و�جه و� حيله ر� �وم لي ادا ز� �ظه�ر� است و� م�ع�اداو� ميع�اده لصدق �جز ن بالت �كم ل �ع�د أ م�ا منه �حقوا است و� �فسه ن من كم ح�ذر� م�ا كنه� منه احذ�روا و� �ه ل ل�ق�كم خ� م�ا جه�ة� الله

: . د ب� cر ب ا دن ب4ا ح ب�ا ر ب-ا ر� أ� أع رد ب4 أم ب� ب-ا ر� بو أ\ fر ركي ح� ب$ ر+ي ب�ا cر بنا Jح ب�� رل ا ب� cر بلا أم ب�ا cر بضا حع ب�� رل ا بع رم بeا ا بلا ح6 ب�ا ب� ب-ا بشا بع ح� بع بو أ� Iح بت ر� اا ب)ا� ح ب�ا ب� ب-ا بنا بع بما بي رع بت ر� اا ب�اع حس ب�ا حم أ� ب� Uب بع eب من�ا � Rر رد بعا بم Tر حو ب- ح� رم ر� بذ Zب ح� او� ع�نكم ه�ا �ر� ت س� �عم�ارا أ �كم ل ق�در� و� �ته ع�افي ح�و�اجز و� �نه من �ات موجب و� نع�مه ت ال� ل مج� في اقه�ا �رز� أل ائد�ة ر� قلوب و� �رف�اقه�ا بأ

و� اآلم�ال دون� �ا �اي الم�ن �ره�ق�تهم أ �اقهم ن خ� ح �فس� مست و� قهم خ�ال� �ع �مت مست من �كم ق�بل الم�اضين� �ار آث من �را عب �كم ل خ�لف�ر7 ب�ا ب�ش ا� ر bب بضا ب Uأ ح- ب�ا أ� رظ بت حن بي Uح �ب ب+ رن ب�ا ب�� حل ا Pر �أ أ�ا ر+ي أ��ا ر� بت حع بي حم ب� ب� رن ب4ا ح ب�� حل ا ر بم بلا بس ر+ي أ�4ا �ب ح� بي حم ب� Tر بeا آ� حل ا أم أ�� gب ب$ ب�ا حن بع حم �أ ب ب�ذ ب6

�ر أز� أ�ا ب� Tر بيا ل# ا� ر7 ح� أ aب بم ر بنا بف ح� ا ب �ب ر� آا �ل� ب ر/ا ر ب[ا ب� ح� ا ر! ب�4 أم Uأ ح- ب�ا ب� رم ب[ ب�س ا� Tب رز بوا �ب �ل� ب ر/ا ر Zب� ل) ا� ر! ب� بضا Wب Uأ ح- ب�ا ب� رم ب� �ب ح� ا بي �ر بوا Jب �ل� ب ر/ار ب�ا ب� أ[ ح� ا ب� ر! #� ب رع ب�� حل ا ب� ر ب ا ر� ح ب�� حل ا ب� ر! ب4 بف Zب ح� ا ر! ب� ح) أن ر ر hب بiا رت حس رل� ا رت أ�ف ب� ب$ ب� ر( ب� Iب ح� ا jر ب) Wأ ب� kر بض ب� ح� ا رم ب� ب�ا ب� lر ب� ب[ ح� ا ر# ب� بع ب� Tر ب[ا رت �ح رل� ارت ب� بت ب- ح4 ب اا رJي4 ب� aر Iب حض ب� ح� ا lر رbي ر+ي ب� اا ر-ين ب� ر8 بوا حم ب�� حل ا ر �� ب Zب بم ر+ي ب� رد أWو ح4 ب ب� fأ Jر بوا �ن ب ا� رت بع بف �ب ح� ب�ا أ7 ر� ب ا ب�� حل ا رت بع ب+ بد Uح �ب ب+

�ضته�ا ب �عد� ب �ة حب ش� اد �جس� األ ت ص�ار� و� م�ع�الم�ه �ان الح�د�ث ا م�ح� و� ه �ار� آث الع�و�اصف ع�ف�ت و� �ه جدت و�اهك الن �ت �بل أ و� �ه �ت جلد اله�و�ام�ب �عت تست ال� و� ع�م�له�ا ص�الح من اد �ز� تست ال� �ائه�ا �نب أ بغ�يب �ة موقن �ائه�ا �عب أ بثق�ل �ة �ه�ن مرت �رو�اح األ و� قوته�ا �عد� ب ة �خر� ن �ام العظ و�

�هم ادت ج� �ط�ئون� ت و� �هم ت قد �بون� �رك ت و� �هم �ت �مثل أ �ذون� �حت ت �اء� �قرب األ و� �هم إخو�ان و� �اء� اآلب و� الق�وم �اء� �بن أ �ستم ل و� � أ �له�ا ل ز� ئ ي س� منرز ب�ا Jح ر/ا ر+ي ب4 ح6 أ�� ا� ب�ن ب�ا بك ب� ب-ا بوا رس ب�ي رن حع ب� ح� ا ب�ن ب�ا بك ب-ا ر� ب�ا حض رم ر� حي Wب ر+ي ة ب� ر� بسا ب-ا ر4 ح6 أ� ح� بع ة بي ر- بل� ب�ا لظ Jب ح� بع ة بي رس ب ا أ7 أ�و أ[ ح� ب+ا

ار� . غر� ه�جد الت �سه�ر� أ و� �ه �د�ن ب الخ�وف �نص�ب� أ و� �ه ق�لب ر ف�ك الت غ�ل� ش� لب ذي ة� �قي ت ه الل �اد� عب ه� الل قوا ف�ات �هو�اله أ ات �ار� ت و� �له ل ز� �ه�اويل أ و� د�حضه الق م�ز� و� اط الصر� ع�ل�ى كم م�ج�از� �ن أ �موا اعل و� �اه�ا دنيالج� الم�خ� ب� �ك �ن ت و� �م�انه أل الخ�وف� ق�دم� و� انه بلس� الذكر �وج�ف� أ و� ه�و�اته ش� هد الز ظ�ل�ف� و� �ومه ي ه�و�اجر� اء ج� الر � �ظم�أ أ و� �ومه ن

�به�ات مشت �يه ع�ل �عم� ت �م ل و� الغرور ت ف�اتال� �فتله ت �م ل و� الم�طلوب هج الن �ى إل الك الم�س� �قص�د� أ ل�ك� س� و� بيل الس و�ض�ح ع�ناد� ز� ق�دم� و� ح�ميدا �ة الع�اجل �ر� م�عب �ر� ع�ب ق�د و� �ومه ي آم�ن و� �ومه ن �نع�م أ في عم�ى الن اح�ة ر� و� ى البشر� بف�رح�ة ظ�افرا األمور�ظ�ر� ن و� غ�د�ه �ومه ي في اق�ب� ر� و� ب ه�ر� ع�ن ذ�ه�ب� و� ط�ل�ب في غب� ر� و� م�ه�ل في �كم�ش� أ و� و�ج�ل من �اد�ر� ب و� عيدا س� اآلجل�ة

و� ح�جيجا �اب بالكت �ف�ى ك و� �صيرا ن و� �قما منت ه بالل �ف�ى ك و� �اال و�ب و� عق�ابا ار بالن �ف�ى ك و� �و�اال ن و� �و�ابا ث ة ن بالج� �ف�ى ف�ك �م�ام�ه أ قدمافي . �ف�ث� ن و� خ�فيا الصدور في �ف�ذ� ن ع�دوا كم ح�ذر� و� �ه�ج� ن بم�ا �ج احت و� �نذ�ر� أ بم�ا �عذ�ر� أ ذي ال ه الل �قو�ى بت أوصيكم خ�صيما

و� �ه �ت ق�رين ج� �در� است �ا إذ ى ح�ت الع�ظ�ائم موبق�ات ه�ون� و� ائم الج�ر� �ات ئ ي س� ن� ي ز� و� ى ف�م�ن و�ع�د� و� �رد�ى أ و� �ض�ل ف�أ �جيا ن اآلذ�ان . Pر iأ أ6 ب� رم بJا ح� ب�� حل ا ر8 ب�ا أ� nأ ر+ي Rأ ب�ا بش �ح ب�ا رذي �� ب ا بذا ب- حم ب�ا ب� �م ب ب�ا بما ب� ب�ذ Jب ب� بن �و ب ب- بما بم بظ حع بت حس ا ب� ب� �ي ب بز بما ب� ب� �ح ب�ا أ� بت بن ر-ي ب� lب ب� iح بت حس ا

�ف�ر� ن �اله مث �و�ى است و� اعتد�اله ق�ام� �ا إذ ى ح�ت مزد�جرا يق�صر� و� �برا معت �فه�م� لي حظا ال� �ص�را ب و� فظا ال� انا لس� و� ح�افظا ق�لبا �ح�ه م�ن ثم �افعا ي و� و�ليدا و� اضعا ر� و� نينا ج� و� مح�اقا �ق�ة ع�ل و� ده�اقا نطف�ة �ار �ست األال� و� ة زي ر� �سب �حت ي ال� ثم به �ر� أ �د�و�ات ب و� به ط�ر� �ذات ل في �اه لدني عيا س� �ادحا ك ه�و�اه غ�رب في م�اتحا ادرا س� �ط� خ�ب و� �كبرا مست

ر �ي ب رن ب� ح� ا أ8 بعا Iب ب+ أ� حت ب� ر- بد اا bب� بت حف أم kر ح[ بي حم ب� ب� اا bبو رع ح4 رف أي حم ب� اا رسي� بي ر� ر$ بو حف ب- ر+ي oب بعا ب� اا ر�ي� Wب ر� رت بن حت ر+ ر+ي ب8 ب�ا ب+ ا �ي ب ر[ ب$ aأ بش gح بي

Page 8: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

في الم�رء و� �قا ق�ل للصدر دم�ة ال� و� عا ج�ز� بالو�يل �ة د�اعي و� فيق ش� و�الد و� قيق ش� �خ أ �ين� ب �سق�ام األ و� اع �وج� األ ط�و�ارق و� م اآلال� ات غ�م�ر� في اهرا س� �ات� ب و� ادرا س� ف�ظ�ل احه مر� �ن ن س� و� جم�احه ر غب في منق�ادا جذب� و� مبلسا �كف�انه أ في أدرج� ثم �ة متعب وق�ة س� و� �ة مكرب �ة ج�ذب و� موجع�ة ة �ن أ و� �ة �ارث ك ة غ�مر� و� �ة ملهث ة كر� س�

aر Yب ب[ حن أم ب� ر� رت ب ح� Wأ ر� بدا ب�ى ر/ا رن بوا pح ر/� حل ا أ! ب4 بش Jب ب� رن ب4ا ح� رو ح� ا أ! ب4 بف Jب أ� أ� ر� Zح ب$ دم ب[ بس بو حض �ر ب� fد ب\ ب� aب رeي ب� رد بوا حع ب�� حل ا ب�ى بع بي ر[ ح� أ�ا �م ب hأ اا ر�س بسو� ان االمتح� ة ع�ثر� و� ؤ�ال الس �ة �هت لب �جيا ن ته حفر� في أقعد� �ف�جع المت ج�ع� ر� و� ع ي المش� انص�ر�ف� �ا إذ ى ح�ت ته و�حش� د مفر� و� ته ور� ز�

qqqة Zqqب qqي #qqqر أqqqم qqqة بqqqع بqqد � بqqqqل �qqب qqqة Zqqب qqي �qqqر أqqqم !qqqة �qqqب حqت +qqqب � بqqqqل �qqqر qي +qqqر #�qqqب qq�qqا 8qqqأ qqا �qqب حqqو بqqqqس �qqب �qqqر qي رqqع ب�qqqqس qq�qqا 8qqqأ qqا �qqب حqqو +qqqب �qqب رqqqم qي Zqqر Iqqب �qqح qqا qqqأ بqي �qqر (qqqح $qب �qqب رqqqم qي �qqر Zqqب �qqح qqا Tqqqqأ qq� #qqqأ �qأ qqqا ب�qي �qqر qب بqqك �qqر qqا بqن -qqأ qqا بqqqم أqqqم بqqqqظ حqqqع ب�qqا�ين� أ ه الل �اد� عب ع�ائذون� ه بالل ا إن اع�ات الس ع�ذ�اب و� �ات الم�وت �طو�ار أ �ين� ب �ة ي ل مس� �ة سن ال� و� ة �اجز� ن �ة م�وت ال� و� ة ح�اجز� قوة ال� و�ر� ب)ا ح ب�� حل ا ر�ي أ�ا� ب Yب gر حس أ� ح� ا ب7 أيو أع ح� ا ب� ب Qب ل� بو أ� ح� ا ب7 أ�و أ�ذ ا� أ��ا بذ Jح ا اا رسي� eب أ�4ا رع أ� ب� اا ر�ي� ب�ا أ��ا لذ Jأ ب� الا ر�ي eب أZوا رن أم ب� الا روي Qب أ�وا �ر حم أ�ا أسوا بن ب+ أ�وا ل� أس ب� حوا �ب ب� ب+ أ��ا رظ �ح أ�ا ب� أ�وا �ر بف ب+ أ�وا ل� أع ب� أ�وا رع بن ب+ أ��ا ل� أع ب� رذي �� ب ا

�ين� أ �م أ تؤف�كون� ى �ن ف�أ ال� �م أ ار م�ح� �و أ ار فر� �و أ ذ م�ال� �و أ م�ع�اذ �و أ ص خ�ال� �و أ �اص م�ن من ه�ل �اع الم�ت و� �ة الع�افي و� �سم�اع األ و��اد� عب اآلن� خ�ده ع�ل�ى �ع�فرا مت ق�ده قيد الع�رض و� الطول ذ�ات �رض األ من� �ح�دكم أ ح�ظ م�ا إن و� ون� �ر �غت ت ذ�ا بم�ا �م أ فون� تصر�

و� وع الر و� الم�ضيق و� الضنك ق�بل� �ة الح�وب اح انفس� و� �ة وب الت إنظ�ار و� ة الم�شي أنف و� ة �قي الب م�ه�ل و� اد االحتش� �اح�ة ب و� اد �جس� األ اح�ة ر� و� اد اإلرش� �ة ف�ين في ل مرس� وح الر و� مهم�ل �اق الخن و� اللهر� . ر4 بت ح[ أ� ح� ا ر# ر#ي بع ح� ا ر! بذ pح ر/ا ب� ر� بظ بت حن أ� ح� ا fر cر بiا ح� ا رم أ�4 أ Uب ح� ب ب� dر أ-و أ�# ا�

ترجمه :طرف بر و فضل، و سود هر بخشنده است، احسانشنزديك به و قدرتشبرتر، به چيز همه از كه را خداى حمد

. او به و كاملشسپاسمىگويم، و فراوان نعمتهاى و پى، در پى كرمهاى بر را او است شدت و عظيم بالى هر كنندهاو از و كننده، هدايت و است نزديك كه مىخواهم هدايت او از و آفرينش، كننده ابتدا و است اول كه مىآورم ايمان

. كه مىدهم شهادت و ياور و است كننده كفايت كه مىنمايم اعتماد او به و قوى، و است غالب كه مىطلبم كمكترساندن و حجتش، ابالغ و فرمانش، اجراى براى را او كه اوست، فرستاده و بنده آله و عليه الله صلى محمد

. مثلها شما براى كه خداوندى سفارشمىكنم، الهى تقواى به را شما خدا، بندگان اى عذابشفرستاد از عاصيانشمارهگرى محدوده در را شما داد، معيشت فراخى پوشاند، لباس شما به فرمود، معين را شما زندگى مدت زد،

با و نموده، اختيار فراوان عطاياى و كامل نعمتهاى براى را شما نموده، آماده را كردارتان جزاى و داد، قرار اعمالسراى و امتحان قرارگاه در را شما زندگى مدت و آورده، شمار به را شما داده، بيم فردا عذاب از رسا داليل

ناصاف دنيا آبشخور زيرا مىگيريد، قرار محاسبه مورد اساسآن بر و آزمايشمىشويد، دنيا در نموده، معين عبرت . زودگذر، فريبندهاى است كننده تباه آزمايشگاهش و فريبنده، و ديدگاهشزيبا لغزنده، و آلود چشمهاشگل كدر، و

. انس آن به آن از رمنده كه گاه آن تا است افتادن به رو تكيهگاهى و رونده، بين از سايهاى و كننده، غروب نورى وخاك به را سوارش كوبد زمين به و بلند پا اسبسركشكه همچون گردد، مطمئن آن به آن از متوحش و گيرد،

مرگ كمندهاى به گردنشرا كار پايان در و بدوزد، كنندهاش هالك تيرهاى به و كند، دامهايشصيد به را او و اندازد،عمل جزاى درك و ابدى، جايگاه مشاهده و ترسناك، گشتگاه باز و قبر، تنگ خوابگاه به را او كه حالى در ببندد،

. و نمىايستد، باز كردنشان نابود از مرگ گذشتگانند، جانشين كه آيندگانى با دنيا برخورد است همين دهد سوقتا مىروند دنيا از پى در پى همه اين و مىنمايند، پيروى گذشتگان رويه از نمىدارند، بر دست آلودگى از ماندگان . آمدن بيرون و گردد، سپرى روزگاران و بگسلد، هم از امور رشته كه گاه آن تا نيستى و فنا عاقبت و پايان نهايت

به هالك پرتگاههاى و درندگان، النه و پرندگان، آشيانه و گورها، ميان از را همه خداوند شود، نزديك قبر از مردگانو خاموش، گروهى گردند، روان كنان عجله معادشان معركه به و امرششتابان، سوى به كه حالى در آورد، در

ذلت و لباسخاكسارى مىشنواند، همه به ندايشرا ندادهنده دارد، احاطه همه بر خداوند ديد زده، صف ايستادگانىدلها شده، قطع آرزو نيست، ساز كار آن در سازى چاره كه است روزى مىشود، پوشانده آنان بر خوارى و و تسليمو شده، عظيم گناه از ترس و رسيده، دهان تا عرق گشته، مخفى و آهسته صداها خاموششده، و ترستهى از

و نيك عمل جزاى به رسيدن و باطل و حق ميان قاطع حكم بيان براى حق منادى آساى رعد فرياد شنيدن از گوشهامدار در بىاختيار و شده، خلق قدرت به كه هستند بندگانى جمعيت اين است آمده در لرزه به ثواب و كيفر و بد

مع�( د� � ،R46 گذا6ت� �� د��ن د� � گشت�، م�گ دچا� +�6تگان Jضو� � ا ،4�گ�+ت�ا �ا� lJ oپ��� حق محاسبه با وضعشان و مىشوند، داده جزا اعمالشان برابر در و آورده، بر قبر از سر تنها و آمده، پوسيدگى

. و گشتند، هدايت روشن راه به و شدند، داده مهلت گمراهى از آمدن بيرون براى دنيا در اينان مىشود روشناز شبهات پرده كند، راضى خود از را ناراضى كه شخصى به دادن فرصت مانند گرفت قرار اختيارشان در فرصت

بهترين به رسيدن براى تفكر مجال و شدند، رها خيرات سوى به مسابقه ميدان در شد، برداشته چشمشان برابر . و پاك، دلهاى با اگر دهنده، شفا پندهاى و راست، و صحيح مثلهاى اين از عجبا عنايتشد آنان به فرصت شد و آمد محل و حيات مدت در سعادت نور اقتباس و مراتب

. كه كسى تقواى مانند كنيد پيشه الهى پستقواى كند خورد دورانديشبر عقلهاى و ثابت، آراء و شنوا، گوشهاىشتافت، طاعت سوى به و نمود حذر برخاست، عمل به و ترسيد و نمود، اعتراف و كرد گناه و شد، خاشع و شنيد

. گناه از ممنوع ترسيد، او و ترساندند را او گرفت عبرت و شد عرضه او به عبرت ساخت، پيشه نيكى و كرد يقينهاديان به نمود، توبه و برگشت گناه از داد، دل حق به و كرد اجابت را حق دعوت گشت، ممنوعيت پذيراى و شد

با و شد، طالبحق پسشتابان كرد، مشاهده او و شد ارائه او به حقيقت رفت، ايشان طريق به و كرد اقتدا راهروز براى توشه و زاد و نمود، آباد را قيامتش كرد، پاكيزه را باطن يافت، آخرت ذخيره يافت، نجات زشتى از گريز

پيش راحله و زاد ابدى جايگاه براى و كرد، بار خود مركب بر تهيدستى محل و نياز وقت و خطر پر راه و مرگنهايت. كنيد حذر او از و كنيد، پيشه تقوا آفريده آن براى را شما كه هدفى جهت در خدا، بندگان پساى فرستاد

در آنچه جهت حق صادقانه وعده تحقق براى كنيد استحقاق كسب و داشته، حذر بر خود جانب از را شما كه حذرى . نعمتهاى برخى آورى ياد در است خطبه اين از قسمتى معاد روز هول از حذر براى و كرده، مهيا شما براى قيامت

عضو هر شوند، بينا تاريكىها از تا فرمود مقرر چشمها و كنند، حفظ آيد كار به آنچه تا داد قرار گوشها شما براى حقبا كه بدنهايى با داد، قرار مناسب محلهاى در دوامشان و تأليفصورت در را اعضا آن و گردانيد، اعضا شامل را

موجبات و بزرگ، نعمتهاى در انسانها كه حالى در هستند، خود ارزاق جوينده كه دلهايى و قرارند، بر سودمند ابزار . شما براى گذشتگان آثار از و داشت، پنهان شما از را مقدر عمر مدت غرقند تندرستى آفات موانع و احسان،

Page 9: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

: بود، آنان نصيب مرگ شدن گلوگير از پيش كه عمر فراخى از و بردند، دنيا از كه بهرهاى از گذاشت جاى به عبرتهااز را آنان اجل ريسمان گسستن و كرد، شتاب آنان طرف به مرگ برسند آرزوهايشان به اينكه از قبل ولى

. . در كه آن آيا نگرفتند عبرت جوانى ابتداى از و نكردند، تهيه آخرت زاد تندرستى وقت به نمود جدا آرزوهايشانام�ا( از Wي� است سلامت 6ادا ى د� ك� آان � مىكش4 ا�تظا� �ا پي�ى � �pي4گى #e است eوا�ى عنفوان

از جدايى شدن نزديك با هم آن است منتظر را فنا ساعت جز است موجود فعال كه كسى و دارد توقع را گوناگونبه ديده و رنج، و غصه از دهان آب فروبردن و دل، سوز درد و اضطراب، و لرزه و دنيا، اين از كوچ و زندگى،

. دفع قدرت نزديكان همه اين آيا همسران و دوستان و خويشان و فرزندان از خواستن كمك براى دوختن اطرافدر و رفته، گرو به گورستان در خانواده مرده كه حالى در مىدهند سودى كنندگان گريه آيا دارند انسان از را مرگ

كهنه بدنشرا تازگى و نازكى كننده الغر عوامل كرده، پاره پاره را بندش پوست گزندگان مانده، تنها قبر تنگناىپساز بدنها كشيده، نابودى به را او نشانههاى زمانه حوادث و برداشته، ميان از را آثارش سخت بادهاى نموده،پساز غيبى اخبار به مانده، گناهان بارهاى گرو در جانها و پوسيده، قوت از پس استخوانها و كرده، تغيير تازگى

خطاهايشان از حق خشنودى و نخواهند، صالح عمل كردن اضافه مردگان ارواح از آنجا كرده، پيدا يقين مرگپيروى. آنان رفتار از كه نيستيد، ايشان خويشان و برادران و پدران و مردم اين فرزندان زندگان شما آيا نطلبندسخت خود معنوى نصيب آوردن دست به از پسدلها مىگذاريد قدم آنان جاده در و مىرويد، آنان راه به و كرده،

ايشان غير حق مقصود گويا پيماست، راه اصلى مسير غير در و است، غافل خود فالح و هدايت طلب از و است، . جايگاه كه آنجا است، صراط از شما عبور كه بدانيد و دنياست متاع آورى جمع در نجاتشان و هدايت انگار و است،

. تقواى كنيد، پيشه الهى تقواى خدا، بندگان پساى مخاطرات انواع و ترس و هول محل و لغزشقدمهاست،عبادتشب و افكنده، رنج به بدنشرا عذاب از ترس و كرده، مشغول دلشرا تفكر و انديشه كه خردمندى

و داشته، نگاه تشنه روز وسط گرماى در را او حق رحمت به اميد و گرفته، ديدهاش از هم را خواب كمترينبراى را وحشت و واداشته، شتاب و حركت به زبانشرا الهى ذكر و كرده، شهواتشمنع از را وى دنيا به بىرغبتى

به رسيدن براى و گرفته، كناره دارد باز حق روشن راه از را او كه انديشههايى از و داشته، مقدم قيامت در امن ) و ) نگردانده، باز حق راه از را او غرور و كبر عوامل و كرده، حركت خداست راه كه راه ميانهترين در مطلوب راه

در اخروى آسايشزندگى و بهشت به حق بشارت خوشحالى به نمانده، پوشيده او بر انگيز اشتباه امور ) ( ) طور ) به دنيا گذرگاه از يافته، دست است قيامت كه روزش ترين ايمن و است قبر كه خود خوابگاه آسودهترين

سوى به حق مقام از محضترس و پيشفرستاده، خوشبختى و سعادت با آخرت، توشه و نموده، عبور پسنديدهشوق حق رضاى جستجوى در و كرده، طاعتسرعت سوى به دنيا در مهلت ايام در و شتافته، پسنديده كردار

. پس است نگريسته آينده به هماره و بوده، فردا فكر به امروز و گريخته، گناه از خدا خوف خاطر به و داده، نشانانتقام خدا كه است كافى و بساست، گرفتارى و عذاب براى دوزخ و است، اندازه به پاداش و ثواب براى بهشت

. الهى تقواى به را شما من است گر مخاصمه و كننده احتجاج قيامت در قرآن بسكه همين و است، ياور و گيرندهشما پيشپاى كه روشنى راه با را حجت و نگذاشته، عذرى جاى داده بيم آنچه سبب به را شما كه سفارشمىكنم

سخن گوشها در مخفيانه و مىكند، نفوذ سينهها در پنهانى كه داشته حذر بر دشمنى از را شما و كرده، تمام نهادهرا زشت بسيار گناهان و مىافكند، آرزوها در و مىدهد وعده و مىكشد، تباهى به كرده گمراه را پسانسان مىگويد،قيد به گروگانشرا و بفريبد، را خود قرين تدريج به تا مىدهد، جلوه ناچيز را بار هالكت كبيره معاصى و آرايشداده،

آنچه از و شمرد، بزرگ بود داده جلوه آسان را آنچه و گردد، منكر بود آراسته را آنچه وقت آن آورد، در خود طاعت . در را او خداوند كه انسانى اين يا انسان آفرينش چگونگى در است خطبه اين از و بترساند بود نموده ايمن

: و نشده، بندى صورت بسته خون و شده، ريخته نطفه كرد ايجاد صورت بدين پوشاننده غالف و رحم، تاريكىهاى . قرار بينا چشمى و گويا، زبانى و حافظ، قلبى او براى گاه آن نوجوان و كودك و خوار، شير طفل و رحم در جنين

. غرور حال به شد، قامتشآراسته و رسيد، كمال حد به چون ولى نمايد خوددارى گناه از و گيرد، پند و بفهمد تا داد،كوششبسيار دنيا به رسيدن براى كشيد، هوسآب و هوا دلو با گشت، گمراه و بىباك و گريخت، حق مدار از كبر و

نداد، شود دچار ناكامى و بال به اينكه احتمال كرد، عمل نظرشرسيد به چه هر نهاد، گام خوشى و لذت هر در كرد،برد، سر به خود گناهان در اندك مدتى و كرد، تمام را عمرش گمراهى و غفلت پسدر نكرد، پروا گناهى هيچ از و

. و هوا از پيروى و طغيان اواخر در نكرد اعتنا بود واجب آنچه به و ننمود، خود عايد سودى خدادادى نعمتهاى برابر دردردهاى با هم آن نخوابيد، روز تا را شب سرگردان، و زده پسحيرت گرفت، را او مرگ ناگواريهاى لذت، خوشى

كه همسرى و مهربان، پدرى و خوار غم برادرى كه حالى در است، شب شدتشدر گه گوناگون بيماريهاى و شديد،كه مرگ سكرات در بيچاره آن و بودند، او اطراف در مىكوبيد سينه به اضطراب از كه دخترى و مىزد، ناله بيتابى ازو مشقت با دنيا از رفتن و كندن، جان سختى و جانسوز، ناله و فراوان، غصه و غم و داشته، مشغول خود به را او

روانهاش قبر سوى به مقاومت دادن نشان بدون و مىشود، كفنها به پيچيده نااميدى حالت سپسدر بود گرفتار رنجشده، الغر و رنجور و رفته حال از و وامانده گشته باز سفر از شتر مانند انداخته، تابوت تخته روى را او مىكنند، . مشايعت چون و شد نخواهد ديده ديگر كه جايى مىبرند، غربت خانه تا دوش با را او گشته جمع برادران و فرزندان

آهسته امتحان در لغزش و ترسسؤال از كه حالى در مىنشانند قبر در را او برگردند، زدهها مصيبت و كنندگان . شدت و آتشسوزان، هيجان و جهنم، به شدن وارد و جوشان، آب در افتادن آنجا در بال بزرگترين مىگويد سخن

. و كند، برطرف را بال تا آسايشى نه و دهد، استراحت را او تا نيست آرامشى و سكون حق عذاب در است آن فريادكند، رفع را غصهاش كه اندكى خواب و چرتى نه و بخشد، نجات را وى تا مرگى نه و شود، درد از مانع تا طاقتى نه

. . كجايند خدا بندگان مىبريم پناه خدا به مصائب اين از ما است گرفتار پى در پى عذابهاى و مختلف مرگهاى بينولى شدند داده مهلت و دانستند، و شد آموخته آنان به و شدند، نعمت از خوردار بر و داد عمر آنها به خدا كه آنانى

نيكو احسان آنان به و يافتند، طوالنى فرصتى كردند، فراموش ولى بودند سالمتى در و ماندند، غافل و سرگرمبه را خدا كه عيوبى از و كننده، تباه گناهان از شد داده آنان به بزرگ وعدههاى و شدند، ترسانده عذاب از و شد،

Page 10: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. و تكيهگاه يا خالصى، و فرار جاى هيچ آيا ثروت، و سالمتى و شنوايى، و بينايى صاحبان اى كنيد دورى مىآورد خشمبه يا مىبرندتان جانب كدام به يا و مىشويد منحرف راه كدام پسبه نه يا هست گشتى باز راه و گريز يا پناهگاهى،

بر چهره كه خوابگاهى اوست، عرضقامت و طول اندازه به زمين از شما كدام هر نصيب مىشويد فريفته چيز چه . آوردن دست به موقعيت در روحتان و نيفتاده، گردنتان به مرگ ريسمان كه اكنون خدا، بندگان اى خاكشمىگذارد

و بازگشت، و توبه وقت و برقرار، اختيار و اراده و حيات مهلت و وسيع، اجتماع ميدان و راحت، بدنها و آزاد، هدايتاز جان مفارقت و فنا، از ترس و قبر، تنگناى و وقت، تنگى رسيدن از قبل است، اختيار در در كار انجام فرصت

غنيمت را فرصت مقتدر عزيز خداوند عذاب به شدن دچار پيشاز و است، توقع مورد كه مرگ پيك رسيدن و بدن،دلها. ] و شد، سرازير اشكها لرزيد، بدنها خواند را خطبه اين السالم عليه المؤمنين امير وقتى كه است خبر در دانيد

. نامند غرا خطبه را خطبه اين مردم از بعضى و آمد اضطراب به

تقوا : 191خطبه ( 1 به سفارش و الهى ستايش در هم باز است حضرت آن خطبههاى ازم�ا و� �مضي ي م�ا ع�لم� و� ق�ض�ى م�ا كل في ع�د�ل� و� ف�ع�ف�ا حلمه ع�ظم� الذي العظ�ام ئه آال� و� ؤ�ام الت نع�مه ع�ل�ى �حم�ده أ ج�ده �ع�الي المت و� جنده الغ�الب و� ح�مده الخ�لق في الف�اشي ه لل الح�مد

ال� و� خ�ط�إ �ة إص�اب ال� و� ح�كيم ص�انع �ال لمث احتذ�اء ال� و� �عليم ت ال� و� اقتد�اء بال� بحكمه منشئهم و� بعلمه ئق الخ�ال� �دع مبت م�ض�ى�زمة . أ ق�اد�تهم ق�د ة ير� ح� في �موجون� ي و� ة غ�مر� في �ضربون� ي اس الن و� �ه �ع�ث ابت سوله ر� و� ع�بده مح�مدا �ن أ �شه�د أ و� م�إل� ة ح�ضر�

ع�ل�ى . �ة الموجب و� �يكم ع�ل ه الل ح�ق ه�ا ف�إن ه الل �قو�ى بت أوصيكم الله �اد� عب ين الر �قف�ال أ �تهم �فئد أ ع�ل�ى �ق�ت �غل است و� الح�ينالطريق غ�د في و� ة الجن و� الحرز �وم الي في قو�ى الت ف�إن ه الل ع�ل�ى به�ا �عينوا �ست ت و� بالله �يه�ا ع�ل �عينوا �ست ت �ن أ و� ح�قكم الله

و� منكم الم�اضين� األم�م ع�ل�ى ه�ا �فس� ن ع�ارض�ة ح �بر� ت �م ل ح�افظ �عه�ا �ود مست و� ابح ر� الكه�ا س� و� و�اضح �كه�ا م�سل ة ن الج� �ى إلح�ق �ه�ا ح�م�ل و� �ه�ا ق�بل م�ن �ق�ل أ ف�م�ا �سد�ى أ ع�ما �ل� أ س� و� �عط�ى أ م�ا �خ�ذ� أ و� �بد�ى أ م�ا ه الل �ع�اد� أ �ا إذ غ�دا �يه�ا إل تهم لح�اج� الغ�ابرين�

Uل أك ح� رم ب� اا ب�ف pب Pد ب� بس Uل أك ح� رم ب-ا أbو بتا حع ا ب� ب�ا حي ب� بع حم أك ل4 Iر ر أ�ظوا ر� ب�ا ب� ب�ا حي ب� ر/ا حم أ� رع ب�ا حس ب�ا ر أعوا Yر ح- ب�ا ب+ أ� أ�و ب�ش ا� بي رد رع�ا ح� رم Uة ر�ي ب ب� Tأ أ[و بي ح_ ر/ا أ� �ب بZا ح� أس ر� �� ب ا� ر بف ر\ Uأ ح- ب�ا حم أ- ب� اا ب4د بع بن أ��و ب ب�� حل ا بك رئ ب� أ�ا� ب�ا ر� ح� Jب و� �سق�ام� األ به�ا د�اووا و� �كم ذنوب به�ا ارح�ضوا و� �كم قلوب �شعروه�ا أ و� �وم�كم ي به�ا اقط�عوا و� �وم�كم ن به�ا �يقظوا أ مو�افقا مخ�الف

اها نز �ا الدني ع�ن كونوا و� به�ا �ص�ونوا ت و� ف�صونوه�ا �ال� أ �ط�اع�ه�ا أ م�ن بكم ن �بر� �عت ي ال� و� �ض�اع�ه�ا أ بم�ن �بروا اعت و� الحم�ام� به�ا �ادروا بو� �اطق�ه�ا ن �سم�عوا ت ال� و� �ارق�ه�ا ب �شيموا ت ال� و� �ا الدني ف�ع�ته ر� م�ن �رف�عوا ت ال� و� قو�ى الت ف�ع�ته ر� م�ن �ض�عوا ت ال� و� ها وال ة اآلخر� �ى إل و�

و� �ة م�حروب �ه�ا �مو�ال أ و� �اذب ك نطق�ه�ا و� الب خ� �رق�ه�ا ب ف�إن قه�ا �عال� بأ �نوا تفت ال� و� اقه�ا بإشر� �ضيئوا �ست ت ال� و� �اعق�ه�ا ن تجيبوا ال� Tqqqqة #qqqح -qqب qqا -qqب 4�qqأ eqqر �qqب T�qqqة _qqأ qqا -qqب #�qqqأ رqqqع �qqب Tqqqة qqا #qqqب �qqح رqqز qqا �qqب $qأ ب�qqا Qqqqqح �qqب �qqب Tqqqة qqا ]qqب رqت �qح qqا qqا �qب �qqأ qqا Jqqب أqqد qqو أqي �qqب �qqح qqا أqqد qqو أqي Zqqب �qqح qqا �qqب أqqد qq� 4qqأ (�qqqب qq�qqا أqqد qqو أqن بqqع �qqح qqا �qqب أqqد qqو أqن �qب �qqح qqا أqqد qqو Zqqأ Iqqب �qqح qqا �qqب أqqqqن qqو أqئ gqqب �qqح qqا qqqأ بqن cqر qqا �qqب �qqح qqا �qqب أqqqqن qq� �qqqأ Zqqب �qqح qqا qqqأ Zqqب رqqqم qqا Iqqب �qqح qqا �qqب أqqqqن qqو أqن بqqع �qqح qqا qqqأ بqي 4qqل (qqqب بqت �qqأ �qqح qqا بqqqqي -qqر �qqب � بqqqqل ب�qqا qqqة qqب qqو �qqأ حqqqqس بqqqم qqا �qب qqqاب بqqqل حqqqع ب�qqا

و� م�ذ�اهبه�ا ت ر� ي �ح� ت ق�د اق فر� و� ل�ح�اق و� �اق سي و� اق س� ع�ل�ى �هله�ا أ ع�ط�ب و� �هب ن و� ل�ب س� و� ب ح�ر� د�ار سفل علوه�ا و�دم Zح ب� ب� د� أ[و حع بم دج ب�ا ح� ر� ب+ Tأ ر� بZا ب� ح� ا أم �أ حت بي حع ب�ا ب� Tأ رز بنا ب� ح� ا أم �أ حت بظ بف ب� ب� Uأ ر بعا ب� ح� ا أم �أ حت ب� ب� حس ب�ا ب+ ب�ا أ� ر� بYا بم حت ب بpا ب� ب�ا أ ر� ب�ا بم ح8 ب# Iب حع ب�ا

ع�ن اجع ر� و� أيه ر� ع�ل�ى ار ز� و� بخ�ديه �فق مرت و� �فيه بك ص�افق و� �د�يه ي ع�ل�ى ع�اض و� م�سفوح د�م و� م�ذبوح شلو و� م�جزوررت بض بم ب� fب ب- ب_ بما fب ب- ب_ ب� ب8 ب+ا بما ب8 ب+ا ح4 ب ب8 ب�ا حي ب- ب8 ب�ا حي ب- uد بنا بم ب� رJي ب8 بل� ب� أ ب� رiي ح� ا رت ب� ب� ح ب�ا ب� أ ب� رZي ح� ا ر8 ب� ب حد ب�ا ح4 ب ب� ر� رم ح# بع

منظ�رين� . كانوا ما و� �رض األ و� السماء �يهم ع�ل �ت �ك ب ف�ما �اله�ا ب ال لح� �ا الدنيترجمه :

. نعمتهاى بر را او بزرگيشواالست و لشگرشغالب، و است، آشكار آفريدگان ميان در حمدش كه را خداى حمد . در و فرمود، پسعفو است حضرتشعظيم بردبارى كه خداوندى بزرگشسپاسمىگزارم بخششهاى و پيوسته

. پديد و خود، علم به مخلوقات آفريننده كه خدايى داند است گذشته و مىگذرد را آنچه و نمود، عدالت كرد حكم آنچهصانعى شده ساخته نمونه از كردن پيروى بدون و گرفتن، تعليم و تقليد بدون خويشاست، حكمت به آنان آرنده

. وقتى اوست، فرستاده و بنده محمد كه مىدهم شهادت و جمعيتى هيچ بىحضور و اشتباهى، گونه هر منهاى و حكيم،مهار مىزدند، موج حيرت گرداب در و بودند، غوطهور گمراهى درياى در مردم كه نمود رسالت به مبعوث را او . سفارش الهى تقواى به را شما خدا، بندگان بود شده بسته ظلمت قفلهاى قلوبشان بر و مىكشيد، را آنان هالكتكمك خدا از تقوا دريافت براى هست، هم خدا بر شما باعثحق و شماست، بر خداوند حق كه تقوايى مىكنم،

الهى بهشت راه فردا و بال، از سپر تقوا امروز قطعا كه گيريد، مدد خداوند عذاب از گريز براى تقوا از و بخواهيد، . ) دائم ) طور به تقوا است آن حافظ مىباشد خداوند كه دارش امانت و بر، پويندهاشسود و جادهاشروشن، است،كه روزى آن محتاجند، آن به قيامت فرداى كه چرا مىكند، عرضه هم آيندگان به و كرده عرضه گذشتگان بر را خود

. كند خواست باز نموده مرحمت آنچه از و ستاند، باز فرموده عنايت را آنچه و گرداند، باز آورده پديد را آنچه خداوندوصف سزاوار اينان شمارند، اندك بسيار آنان كه راستى اندكند چه كنند رعايت بايد چنانكه را آن كه پذيران تقوا

.» « : كوشش به و بداريد، تقوا جانب به را پسگوشخود شاكرند من بندگان از اندكى فرموده قرآن در كه حقندبه داريد كه مخالفى عوضهر در و دهيد، قرار دادهايد دست از آنچه جاى به را آن و نماييد، مواظبت آن بر خود

. خويش دل مالزم را آن نماييد، سپرى آن با را خود روز كنيد، بيدار تقوا به را غفلت خواب كنيد قبول موافق عنوانكه كسى از و گيريد، سبقت مرگ بر آن با و نماييد، درمان آن وسيله به را امراض بشوييد، آن با را گناهانتان كنيد،نيز را خود و داريد نگاه را تقوا هان، گيرند عبرت شما از تقوا به آراستگان كه مبادا گيريد، عبرت نموده تباه را آن

. پست نموده مقام بلند تقوا كه را آن باشيد، شيفته آخرت به نسبت و كنيد، پاك دنيا از را خود نماييد حفظ تقوا بهرا آن به كننده ترغيب گفتار و ندوزيد، آن ابر بارش به چشم ننماييد، مقامش بلند داده رفعت دنيا كه را آن و نكنيد،

مخوريد، نفيسشفريب اشياء به و مجوييد، روشنى آن بىپايه فروغ به و ننماييد، اجابت را آن به خواننده و نشنويد،. است گشته دزدان نفيسشغنيمت اشياء و شده، اموالشغارت و گفتارشدروغ، و بىباران، ابر از برقش كه زيرا

حق خائن، است دروغگويى نافرمان، و چموش است اسبى گريزپاى، استسركشو چارپايى آن كه بدانيد . شده، حالى به وضعشحالى بىقرار است كنندهاى دورى رو، بيراهه است ستمگرى ناسپاس، است ناشناسى

. و ثروت، سلب و مال ربودن خانه دنيا است بلنديشپست و جدىاششوخى، ارجمنديشخوارى، لرزان، قدمهايش . . راههايش فراقاند و ديدار عرصه و مرگ، سوى به شدن رانده و سختى مردمشدر است هالكت و غارت جايگاه

. خود اهل استوارش حصارهاى است اميدى نا باعث مقاصدش و ناتوانى، گريزگاههايشعلت سرگردانى، موجب

Page 11: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

و ملول را آنان امور به نسبت انديشى چاره و مىاندازد، دور صاحبانشرا آن منازل و مىسپارد، مرگ دست به را . شده، كنده پوست و پاره بدن با گروهى خوردهاند، كارى زخم دنيا از ولى رسته هالكت دام از بعضى مىنمايد خستهدست حسرت شدت از برخى مىگزند، دهن به انگشت عدهاى ريخته، زمين به خونشان دستهاى بريده، سر عدهاى

نيت از پارهاى و دارند، ندامت خود اشتباه بر جمعيتى بردهاند، فرو فكرت گريبان در سر جمعى مىمالند، هم به . هيهات شده تمام رهايى و خالصى زمان و رسيده، در ناگهانى مرگ و بسته آنان بر چاره راه ولى برگشته، خود

بر زمين و آسمان و شد، سپرى مىخواست خود كه گونه آن دنيا رفت، آنچه رفت و شد، آنچه شد چنگ از هيهات،نشد داده مهلتى آنان به و نكرد، اهلشگريه

(198خطبه ( 1 ص : ) پيامبر و اسالم وصف و تقوا به سفارش در است حضرت آن خطبههاى ازر ب�ا ح� ا بم Qأ بلا ب$ ب� ر8 ب�ا رم بiا ح� ا ر� بZا ر� ح� ا ر+ي رن بنا لني ا� �ب بلا رت pح ا ب� ر8 بوا ب� gب ح� ا ر+ي رد ب�ا رع ح� ا بي ر\ بعا بم ب� ر8 بوا ب� بف ح� ا ر+ي oر أJو أو ح� ا vب رIي بع أم ب� حع بير� . �� ب ا� بوى ح[ بت ر حم أ� ر\ي أ�ا� ل�ي ر/ا ب+ أ4 حع ب �ما ب ب�ا ر� رت ب� Jح ب� Tأ أسو ب� ب� ر� ري Jح ب� أ� رفي بس ب� ر� �� ب ا� fأ رIي �ب اا ب��4 Zب أم ب�ن ب�ا أ4 �ب ح6 ب�ا ب� ر8 بفا ر\ بعا ح� ا wر بيا ل� ر ا�

امي م�ر� �يه إل و� بيلكم س� ق�صد �حو�ه ن و� �تكم غب ر� �ه�ى منت �يه إل و� �تكم ط�لب �ج�اح ن به و� م�ع�ادكم �كون ي �يه إل و� لق�كم خ� � �د�أ ابت ذي الو� صدوركم اد ف�س� ح ص�ال� و� ادكم �جس� أ ض م�ر� شف�اء و� �فئد�تكم أ ع�م�ى �ص�ر ب و� قلوبكم د�اء د�و�اء الله �قو�ى ت ف�إن عكم م�فز�دون� شع�ارا ه الل ط�اع�ة� ف�اجع�لوا ظلم�تكم و�اد س� �اء ضي و� ج�أشكم ع ف�ز� �من أ و� �بص�اركم أ ا ع�ش� ء جال� و� �نفسكم أ �س د�ن طهور

xر ب� ب4 ر� اا رفيع ب6 ب� حم أك رد أ�� أ� ر� رZي ر� الا �ب حن بم ب� حم أك ر� أمو أ�ا dب حو ب+ اا رمي� ب�ا ب� حم أ� رع بلا bح ب�ا ب� حي ب اا رYيف ب� ب� حم أك ر� بعا ر6 بن أد� الا رpي بد ب� حم أك ر� بhا ردط�اع�ة� ف�إن م�و�اطنكم �رب لك �ف�سا ن و� تكم و�حش� لطول �نا ك س� و� قبوركم لبطون م�ص�ابيح� و� عكم ف�ز� �وم لي ة جن و� �تكم ط�لب

و� دنوه�ا �عد� ب د�ائد الش ع�نه �ت ب ع�ز� قو�ى بالت �خ�ذ� أ ف�م�ن موق�د�ة ان نير� أو�ار و� �و�قع�ة مت م�خ�اوف� و� �نف�ة مكت �الف� م�ت من حرز اللهر� حي ب� بع حت ب� Yب ب- ب� ب�ا ر ب)ا �ح ر/ا ب4 حع ب أ7 بعا ل) ا� أ� ب� حت ب� �ب حس ب�ا ب� ب�ا ر� أك ب�ا ب$ ب4 حع ب أج بوا حم ب�� حل ا أ� حن بع حت eب ب� بف �ح ا ب� ب�ا ر$ ب� ب�ا بم ب4 حع ب أ� أمو أ�� حل ا أ� ب� حت ب� حو ب� Jح ا

. � �عد ب �ة ك �ر� الب �يه ع�ل �ت �ل و�ب و� نضوبه�ا �عد� ب ع�م الن �يه ع�ل ت �ف�جر� ت و� نفوره�ا �عد� ب حم�ة الر �يه ع�ل �ت �ح�دب ت و� قحوطه�ا �عد� ب ام�ة �ر� الكاخرجوا و� �اد�ته لعب كم �نفس� أ دوا ف�ع�ب بنعم�ته �يكم ع�ل �ن امت و� �ته ال برس� و�ع�ظ�كم و� بم�وعظ�ته �ف�ع�كم ن الذي ه� الل قوا ف�ات إرذ�اذه�ا

و� . لقه خ� ة� �ر� خي �صف�اه أ و� ع�ينه ع�ل�ى �ع�ه اصط�ن و� �فسه لن اصط�ف�اه ذي ال ه الل دين م� اإلسال� ه�ذ�ا إن ثم ط�اع�ته ح�ق من �يه إل�ق� �تأ أ و� �اضه حي من ع�طش� م�ن ق�ى س� و� بركنه �ة ل الضال� �ان� �رك أ ه�د�م� و� �صره بن اديه مح� خ�ذ�ل� و� ام�ته �ر� بك �عد�اء�ه أ �ه�ان� أ و� فعه بر� المل�ل� و�ض�ع� و� ته بعز �ان� �دي األ �ذ�ل أ ته ب م�ح� ع�ل�ى د�ع�ائم�ه �ق�ام� أ

ر� ر$ ب� Iب بش ر� yب بلا ر[ �ح ا بل� ب� ر� ر� cر بعا ب4 ر� Tب ب�ا بز بل� ب� ر� رس بسا ب�� رل بم ب4ا �ر �ح ا بل� ب� ر� رت ب[ ح� Zب ر� ب�ك ب+ بل� ب� ر� ر$ ب� ح� أع ر� بم ب)ا رف �ح ا بل� أ� ب� بع eب ب�م hأ ر� Zر ر$ بوا ب� ر ب( بيا Zر ح� اال� و� لو�ض�حه و�اد� س� ال� و� �ته لسهول �ة� وعوث ال� و� لطرقه ض�نك� ال� و� لفروعه ج�ذ ال� و� ائعه ر� لش� ع�ف�اء� ال� و� لمدته انقط�اع� ال� و�

في اخ� �س� أ د�ع�ائم ف�هو� و�ته لح�ال� ة� ار� م�ر� ال� و� لم�ص�ابيحه انطف�اء� ال� و� لف�جه و�ع�ث� ال� و� عوده في ع�ص�ل� ال� و� النتص�ابه عو�ج�قصد� م �عال� أ و� سفاره�ا به�ا �د�ى اقت �ار م�ن و� انه�ا نير� ت ب ش� م�ص�ابيح و� عيونه�ا ت غ�زر� �ابيع �ن ي و� ه�ا اس� آس� �ه�ا ل ت� �ب ث و� �اخ�ه�ا �سن أ الح�ق

. رن بYا ح� أ�س ا� أ# ر#ي بع رن ب�ا لني ا� أ^ رضي أم رن ب-ا ح� أ� ح� ا أ� رني أم رن بيا حن أ� ح� ا aأ ر+ي ب� رن بكا ح� ب�� حل ا lأ رhي ب� ر� �� ب ا� ب4 حن رع بو �أ ب+ ر� رت بع بQا بم بنا بس ب� ر� ر� cر بعا بد ب! ب� ح� ر_ ب� ر� �ر بوا bح ر� ب�ى بت حن أم ر� ر+ي أ� �� ب ا� Uب بع eب ب-ا أد ب��ا أ� ب�ا ر بي ر� ب� Uأ ر- بنا بم ب� ب�ا eأ بIا ر+ ب�ا ر . مح�مدا �ع�ث� ب �ه ان سبح� الله� إن ثم م�و�اضع�ه ض�عوه و� ح�قه �يه إل �دوا أ و� بعوه ات و� فوه ر ف�ش� �ار الم�ث معوذ �ار الم�ن مشرف

ةqqد) ( qqا بqي qqqر qqا �qب حqن رqqqم �qqqqب رqqز ب�qqا �qqب ةqqد qqا �qqب رqqqم qqا �qqب حqن رqqqم �qqqب أqqqqش pqqب �qqب dqqqد qqا بqqqqس qqqqى �qqب بqqع qqا �qب �qqر -qqح رq ب�qqا حqqqت بqqqم qqا qqqب �qqب dqqqد qqا �qqqب 6qqqqح رqq/ا 4qqب حqqع qب qqا �qب أqت Iqqب �qح qب حqqqت �qqب �qqب nqqqqح ب�qqا �qqب yqأ ا بqqqل Qqqqqل � رqqqqل qqا !qqqر �qqqب pqqر آ� حqqqqل qqا �qqqب رqqqم Uqqqب �qب qqqح ب�qqا �qqب yqأ qqا Yqqqqب ]qqر �qح� رqqqqل qqا qqا بqي �qح 4�qqأ qq�qqا �qqqب رqqqم qqا �qب بqqد �qqqب qي Jqqر lqqqqل Zqqب �qqح qqا qر qqq�qq� آqqا qq� qqq�qيqq�qqqع qqq�qq�qq�qqا qqqqىqq�qqq\ من ع�ف�اء و� �به�ا ب س� من ار انتش� و� لق�ته�ا ح� من انفص�ام و� �هله�ا أ من م �ص�ر ت و� اطه�ا �شر� أ من اب اقتر� و� مدته�ا من انقط�اع في

رفع�ة و� م�انه ز� �هل أل بيعا ر� و� ألمته ام�ة �ر� ك و� �ته ال لرس� غا �ال� ب ه الل �ه ج�ع�ل طوله�ا من قص�ر و� اته�ا ع�ور� من ف �ش �ك ت و� مه�ا �عال� أو� . ق�عره ك يدر� ال� �حرا ب و� �و�قده ت �خبو ي ال� اجا سر� و� م�ص�ابيحه تطف�أ ال� نورا �اب� الكت �يه ع�ل ل� �نز� أ ثم �نص�اره أل فا ر� ش� و� �عو�انه أل

م�عدن ف�هو� �عو�انه أ تخذ�ل ال� ح�قا و� �نص�اره أ م تهز� ال� عزا و� �سق�امه أ ى تخش� ال� شف�اء و� �انه �رك أ تهد�م ال� �انا تبي و� بره�انه يخم�د ال� فرق�انا و� ض�وءه يظلم ال� شع�اعا و� �هجه ن يضل ال� منه�اجاو� غيط�انه و� الح�ق �ة �ودي أ و� �انه بني و� م اإلسال� �افي �ث أ و� انه غدر� و� الع�دل �اض ري و� بحوره و� العلم �ابيع �ن ي و� ته بحبوح� و� اإليم�ان

�هج�ه�ا ن �ضل ي ال� �ازل م�ن و� الو�اردون� �غيضه�ا ي ال� �اهل م�ن و� الم�اتحون� ينضبه�ا ال� عيون و� �نزفون� المست �نزفه ي ال� �حر ب�يس� ل نورا و� د�اء �عد�ه ب �يس� ل د�و�اء و� اء الصل�ح� لطرق م�ح�اج و� الفق�ه�اء لقلوب بيعا ر� و� �م�اء العل لع�ط�ش ريا ه الل �ه ج�ع�ل الق�اصدون� ع�نه�ا �جوز ي ال� �ام آك و� ائرون� الس ع�نه�ا �عم�ى ي ال� م �عال� أ و� افرون� المس�

ر� ب� ر� اا حذ� أع ب� ر� ر �م ب بت cح ا ر� ب� ر� ا4ى أ- ب� أ� ب� pب بد ح� ب� ر� اا ح�� رس ب� Rأ ب�ل� بو ب$ ح� ب� ر� اا #� رع ب� أ� أ$ ب� ح� ر_ اا رنيع بم الا ر[ حع بم ب� أ� أ$ ب� ح� أع اا رhي[ ب� الا ح� Jب ب� ة ب� ح� nأ أ� بع بم�ة آي و� �ه �عم�ل أ لم�ن ة م�طي و� �ه ح�م�ل لم�ن امال ح� و� به ح�اج لم�ن ف�لجا و� به خ�اص�م� لم�ن اهدا ش� و� به م� �ل �ك ت لم�ن بره�انا و� �ه ل �ح� انت

ق�ض�ى . لم�ن حكما و� و�ى ر� لم�ن ح�ديثا و� و�ع�ى لم�ن علما و� �م� �أل است لم�ن ة جن و� م� �و�س ت لم�نترجمه :

تالطم و ژرف، درياهاى در را ماهيان شد و آمد و نهانها، در را بندگان گناهان و بيابانها، در را وحوش آواز خداوند . رحمت رسول و وحى سفير و خدا برگزيده محمد كه مىدهم شهادت و دارد خبر تندبادها وزش با را آب امواج

بر. و او، به شما بازگشت و كرد، آغاز را آفرينششما كه مىكنم سفارش خدايى از پرواى به را شما بعد، اما اوستبيمها همه از پناه و او، جانب به شما معتدل راه و او، سوى به شما رغبت پايان و او، قدرت به حاجاتتان شدن آورده

. فساد صالح اجسادتان، بيمارى شفاى باطنتان، كورى بينايى دلهايتان، درد داروى تقوا زيرا اوست حضرت. مىباشد جهلتان تاريكى روشنى و دلهايتان، خوف ايمنى ديدگانتان، پرده جالى نفوستان، چرك پاكى سينههايتان،و رگ چون را طاعت ظاهر، به نه باشيد حق فرمانبردار باطن به پوششجسم، نه كنيد جان جامه را خدا طاعت

به ورود هنگام به آبشخور را آن و گردانيد، حاكم امورتان همه بر را آن و دهيد، قرار جوارحتان و اعضاء در پىو طوالنى، ترسهاى آرامشدهنده و گورها، دل چراغهاى و وحشت، روز سپر و آرزوها، به رسيدن شفيع و قيامت

. از حافظ و هالك، فراگير عوامل از نگهدارنده خدا طاعت زيرا دهيد قرار خود وحشت پر مواطن اندوه زداينده . شدن نزديك از پس سختىها بزند تقوا دامن به دست كه آن است شده آتشافروخته گرماى مانع و وحشتناك، امور

پراكنده او اطراف از تراكم از پس فتنهها امواج و مىشود، شيرين او براى تلخى از بعد امور و مىگردد، دور او ازرحمت و مىبارد، او بر شدن ناياب از پس كرامت باران و مىشود، آسان او رنجاندنشبر از پس دشواريها و مىگردد،

بر شده كاسته بركات و جوششمىآيد، به او بر شدن خشك پساز نعمت چشمه و مىآورد، روى او به شده رميده . پند را پيامششما به و بخشيد، سود خود موعظه به را شما كه كنيد پيشه را خدايى از پرواى مىگردد فراوان او

. . سپس آوريد جا به طاعتشرا حق و كنيد، رام او عبادت براى را پسوجودتان نهاد منت شما نعمتشبر به و داد، ) خلق) بهترين و پروريد، عنايت ديده به را آن و كرد، انتخاب خود براى را آن كه خداست دين همان اسالم اين بدانيد

Page 12: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. به و كرد، خوار آن عزت با را اديان نمود استوار خود محبت پايه بر را آن ستونهاى و برگزيد، آن ارائه براى رابه و كرد، سركوب را ياريشمخالفان به داد، ذلت را كرامتشدشمنان به و نشاند، پستى به را آيينها رفعتشساير

نيروى با را آبگاهش و نمود، حوضهايشسيراب از را معنى تشنگان ساخت، نابود را گمراهى اركان آن قوى ركن . اساسشمنهدم حلقههايشنگشايد، رشتهاشنگسلد، كه داد قرار چنان را اسالم گاه آن كرد پر آبكشان الهى

. نگردد، پوسيده و قوانينشكهنه نرسد، آخر مدتشبه نشود، كن درختشريشه نپذيرد اركانشزوال نگردد،راستشكج قامت نگردد، سپيدشسياه نرسد دشوارى آسانيشبه نشود، راههايشتنگ نگردد، شاخههايشقطع

. ستونهايى اسالم نشود تلخ شيرينيش و چراغهايشخاموش، نگردد، العبور راهشصعب و نپيچد، چوبهاش نشود،نهرهايش كه است چشمههايى كرده، محكم را ستونها آن بنيان و گذاشته، كار حق در پايههايشرا خداوند كه است

كه است نشانههايى و جويند، راه آن به مسافران كه است مشعلگاهى و تابان، نورش كه است چراغهايى و آب، پر . برترين و خشنودى، نهايت خداوند مىگردند سيراب آن به واردان كه است آبشخورهايى و مىشود، قصد آن به راهها

. برهانشنورانى، بنايشرفيع، برجا، پا اركانش اين بنابر داده قرار اسالم در را طاعت مرتبه باالترين و قوانين، . محترم را پساسالم است ممكن غير آن با ستيز و بلند، نشانهاش و ناپذير، سلطنتششكست شعلهاشفروزان،

- . . الله صلى محمد خداوند گاه آن دهيد قرار خود جايگاه در را آن و كنيد، ادا حقشرا و نماييد پيروى آن از و داريد - دنيا سبزى سر و آورده، روى آخرت و شده، نزديك شدن سپرى به دنيا كه وقتى برانگيخت، حق به را آله و عليهنيستى و نابودى آماده و ناهموار، دنيا بستر كه زمان آن بود، داده قرار مشقت در اهلشرا و تاريك، روشنى پساز

به. حلقهاشرو و نابودى، به رو دنيا اهل كه زمان آن بود، شده زوالشنزديك نشانههاى و پايان، به زمانشرو بودو شدن، مكشوف به عيبهايشرو و شدن، كهنه به نشانههايشرو و شدن، پاره به ريسمانشرو و شدن، شكسته

. و امت، كرامت وسيله و رسالت، كننده تبليغ را حضرت آن پاك خداوند مىرفت شدن كوتاه به مدتشرو درازى . كه نورى كرد، نازل او بر را سپسقرآن داد قرار خود هواخواهان شرف و ياران، مرتبت بلندى و زمان، اهل بهارو نمىگردد، قعرشدرك كه دريايى و نمىدارد، افروختگىاشكاهشبر كه چراغى و نمىشود، چراغهايشخاموش

كه باطلى و حق كننده جدا و نمىشود، تاريك آن روشنى كه شعاعى و ندارد، گمراهى آن در حركت كه راهىبلند و نمىرود، آن بيماريهاى بيم كه دارويى و نگردد، پايههايشويران كه ساختمانى و ندارد، برهانشخاموشى . ميان و ايمان معدن قرآن نشوند شكست كارانشدچار مدد كه حقى و نرسد، شكست يارانشرا كه مرتبهاىواديهاى آن، اساس و اسالم پايههاى آن، حوضهاى و داد و عدل باغهاى آن، درياهاى دانشو چشمههاى آن، سراىآبكشان كه است چشمههايى و نكنند، تمام آبشرا برداران آب كه است دريايى است، آن سبز سر دشتهاى و حق

را راهش مسافران كه است منازلى و ننمايند، كم آن از واردان كه است آبشخورهايى و نرسانند، آخر به را آنها آب . خداوند نگذرند آنها از روندگان كه است تپههايى و نماند، پنهان راهروان چشم از كه است نشانههايى و نكنند، گم

آن پساز كه دوايى و صالحان، راههاى مقصد و بينايان، قلوب بهار نيز و داد، قرار دانايان تشنگى سيرابى را آنبنيانى با حصار و است، محكم آن به زدن چنگ جاى كه ريسمانى و نباشد، تاريكى آن با كه نورى و نيست، بيمارى

به كننده اقتدا براى و ايمنى، و واردشصلح براى و دوستدارانشعزت، براى و نيست، راه آن اوج بر را آفات كهكه آن شاهد و گويد، سخن آن با كه كسى برهان و دليل، و عذر دهد قرار خود مذهب را آن كه آن براى و راهنما، آن

و نمايد، عمل آن به كه كسى راهبر و آورد، حجت آن به كه آن پيروزى و برخيزد، دشمن با جدال به آن وسيله بهآن كه آن براى بال از دارنده باز سپر و جويد، نشانه كه كسى براى واضح نشانه و اندازد، كار به را آن كه آن مركب

حق حكمى و كند، روايت كه آن براى صحيح خبرى و دهد، گوشجاى در را آن كه كسى دانشبراى و بركند، در را. نمايد حكم آن با كه كسى براى

ترازوها : 129خطبه ( 2 و پيمانهها باره در است حضرت آن خطبههاى ازف�رب م�حفوظ ع�م�ل و� م�نقوص �ج�ل أ �ض�ون� مقت م�دينون� و� مؤ�جلون� �اء �ثوي أ �ا الدني ه�ذه من �أملون� ت م�ا و� كم إن ه الل �اد� عب

يط�ان الش ال� و� �اال إقب إال فيه ر الش ال� و� �ارا إدب إال فيه الخ�ير �زد�اد ي ال� م�ن ز� في �حتم �صب أ ق�د و� خ�اسر �ادح ك رب و� ع مض�ي د�ائبمن� شئت� ح�يث بط�رفك� اضرب ته ف�ريس� �ت �ن �مك أ و� م�كيد�ته ع�مت و� عدته �ت ق�وي �و�ان أ ف�ه�ذ�ا ط�م�عا إال اس الن ك ه�ال� في�ن �أ ك دا �م�ر مت �و أ و�فرا ه الل بح�ق البخل� خ�ذ� ات �خيال ب �و أ كفرا ه الل نعم�ة� �دل� ب غ�نيا �و أ ف�قرا �ابد يك ف�قيرا إال تبصر ف�ه�ل اس الن

�اسبهم م�ك في عون� �و�ر المت �ين� أ و� سم�ح�اؤكم و� اركم �حر� أ �ين� أ و� �ح�اؤكم صل و� �اركم �خي أ �ين� أ و�قرا الم�و�اعظ مع س� ع�ن بأذنه د ب� بzا Jأ ر+ي �ل� ب ر/ا حم أت ح[ ر� pأ Uح ب- ب� ر ب) iل بن أ� ح� ا ر ب� eر بعا ح� ا ب� ر �ي ب �ر 4� ب ا� بيا �ح أ�4 ا� Rر رذ ب- ح� بع اا ر�يع eب أنوا بع nب ح4 ب ب} حي ب� ب�ا حم �ر ر� ر- بذا بم ر+ي بن أ-و ل# بن بت أ� ح� ا ب�

�qqqة �qر حqqن أqqqم ا بqqqل +qqqب أqqد qqا بqqqqس بqqف �qqح qqا �qqqب �qب nqqqqب بqqqqن qqو أqqع eqqر qqاqq� �qqqر حqqي �qqب رqq/ا qqا ��qب رqq/ا �qqب �qqqر ��qqب �qqر qqا ��qب رqq/ا �qqqب حqqqم -qqر �qqqر حqك _qqر �qqqح بqqqع اqqا q qqا -qqب _qqب �qqب حqqqم -qqر �qqر 4qqح ]qqب �qqر اqqا qq�qqا iqqب (qqqح رqqت حqqqqس qqا رqqqن qqا بqت بqqف ب�qqqqش qq�qqا أqqqم �qر لqqqم بqqذ qر � ب�qqqqل رqq/ا qqqqي ]qqر بqqت �qqح $qب � بqqqqل �ر أ�� حع ب� ح� ر ا ب� ر�ي رم آ� حل ا أ� �� ب ا� ب� بع ب� ر� رت بع بYا ر �ل� ب ر/ا أ� أ$ بbا ح� بم Tأ بنا أ$ بل� ب� ر� رت �ن ب eب ح� بع أ� �� ب ا� yأ ب4 gح أي بل� ب8 ب�ا حي ب- Rأ ب4 حن رع ر� cر بيا ر� ح� ب�ا #� ب بع ب�ا أ�وا أ�و ب$ ب� ر� رس ح4 أ ر� بدا ر+ي ب� �� ب ا� أ��ا ر� بIا أ$ حن ب�ا بن أ�4 ر�ي أ$ بذا �ب ر� ب+ ب�ا ة� eر بد ح# أم ة� eر بزا بل� ب� ة� لي iب أم

ر� . ر ب� ر�ي رم بعا ح� ا ر� ب� حن أ� ح� ا ر� بع ب� ر-ي �نا ب ا� ب� أ� ب� ب� ركي ر� �تا ب ا�ترجمه :

آن پرداخت كه هستيد بدهكارانى و معين، مدتى با هستيد مهمانانى داريد آرزو دنيا اين از آنچه و شما خدا، بندگان . مىكند، ضايع كوششرا كه كوشندهاى بسا چه است محفوظ اعمالتان و داريد، كوتاه مدتى شده، خواسته شما از

. آوردن رو و است، تزايد به رو آن در نيكى كردن پشت كه هستيد روزگارى در مىبرد زيان كه برندهاى رنج بسا چه و . برگ و ساز كه است زمانى اينك ندارد طمع مردم كردن هالك جز شيطان و است، افزونى به رو آن در شر

. هر به است شده برايشممكن شكار آوردن دست به و گشته، گير حيلهاشفرا و مكر و شده، قوى شيطانرا خدا نعمت كه ثروتمندى يا دوشاوست، بر ندارى رنج كه نيازمندى جز آيا كن، نظر مردم به مىخواهى كه طرف

گوششاز انگار كه سركشى يا آورده، دست به ثروت الهى حقوق در ورزيدن بخل از كه كه بخيلى يا مىكند، كفراندر پرهيزكاران كجايند شما سخاوتمندان و مردان آزاد و صالحان، و خوبان مىبينى را كسى است كر موعظه شنيدن

نكردند كوچ ناگوار زودگذر زندگانى و پست دنياى اين از آنان همه مگر شدند روشچه و راه در پاكيزگان و كسب،وجوب و آنان پستى خاطر به كه ماندهايد بجا پست و بىمقدار مردم جمعى ميان در شما كه است اين جز مگر و

Page 13: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. فساد مىگرديم باز او سوى به همه و خداييم از همه ما نمىخورد هم به آنها سرزنش براى لبها ذكرشان از اعراض . نكبتبار وضع اين با آيا مىشود ديده نباشد آلوده خود كه دارندهاى باز نه و دهنده تغيير كنندهاى انكار نه شد، آشكار

بهشتش به نسبت را خدا هيهات، باشيد خدا دوستان افرازترين سر و گيريد، قرار قدسحق جوار در مىخواهيد . خود كه معروفى به آمران بر خدا لعنت خشنوديشنيست به رسيدن طاعتشامكان به جز و فريفت، نمىتوان

منكرند به آلوده خود كه منكرى از ناهيان و معروفاند، تارك

به : منكر - مربوط از نهى معروفو به امر اجالسپژوهشى نخستين به 1379/08/23پياممنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنو قرآن در آن به توصيه و است اسالمى واجبات بزرگترين از يكى منكر از نهى و معروف به امر فريضهى هرچند

: ) تكاندهنده ) و كمنظير لحنى داراى امامان ديگر و مؤمنان امير و سلم و آله و عليه الله صلى خدا پيامبر گفتارهاىعمل اين بىشك بازهم گوشبسپرد، انسانى خرد نداى به تنها و كند چشمپوشى همه اين از كسى اگر ولى است،

. ستايش سالم، د خر� كدام را داشتن برحذر بدى از و خواندن نيكى به شمرد خواهد تكليف و فريضه را سازندهتعداد به شود، عمل وظيفه اين به كه هنگامى مىگرداند؟ روى آن از حساس، و خيرخواه انسان كدام و نمىكند؟

. بود نخواهند كم نيز دعوت اين به لبيكگويان بىگمان و مىگيرد، صورت مردم ميان در خير به دعوت ناهيان، و آمران. مىسازد هموار را صالح راه سو دو از و مىگذارد جاى بر نيك نشانهى نيز داعيان خود بر زياد بگمان فراخوانى، اين

تأثير و بزرگتر هرچه مىداريم، برحذر آن از را وى كه زشتى رفتار و مىكنيم امر آن به را خود مخاطب كه نيكى كاركه است چنين و است ارزشمندتر ما منكر از نهى و معروف به امر باشد، ماندگارتر و ژرفتر آن فردى يا اجتماعىآن، سپردن فراموشى به و رهاكردن و است، صالحان حكومت استحكام و دوام تضمينكنندهى وظيفه، اين به عمل

. نابكاران و اشرار سلطهى ساز زمينه

به : ايران - مربوط اسالمى جمهورى نظام كارگزاران و مسئوالن ديدار در 1379/04/19بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . منكر از نهى و معروف به امر است منكر از نهى و معروف به امر نظام آن و كنم يادآورى مىخواهم هم را نكته يكاز نهى و معروف به امر باب در وظيفهمان كشور مسئوالن عنوان به شما و من فقط است؛ همه حتمى واجب . . تا چهار با دارند وظيفه هم مردم آحاد اما كنيم؛ استفاده مناسب وسايل و شيوهها از بايد است سنگينتر منكر

. و قوام مىشود تأثيرگذاريشساقط ارزش نه مىافتد، وجوب از نه معروف به امر واجب روزنامه، فالن در مقاله . نگه جوان هميشه را نظام كه اينهاست است منكر از نهى و معروف به امر به وابستهى صالح، و كمال و رشدپير. چندسالهى و هفتاد فرتوت نظام با مقايسهى در و است جوان و يكساله و بيست ما نظام كه حال مىدارد

به امر چنانچه بگذرد، نظامى چنين بر هم سال صد اگر اما است؛ جوان هم طبيعى طور به شوروى در كمونيستىكنيد، نهى منكر اين از را او ديديد، شخصى هر در را منكرى اگر كه بدانيد خودتان وظيفهى شما و باشد معروف

. منكر از نهى و معروف به امر طرف مىماند شاداب و طراوت باطراوت و تروتازه هميشه اسالمى، نظام اين آنگاهاو از اينكه نه كنيد؛ امر او به بايد شما هستند، هم باال سطوح در اگر حتى نيستند؛ مردم عامهى طبقهى فقط

. . ! : البته باشد استعالء حالت با بايد نهى و امر نيست درست حرف اين يا كار اين نكن؛ آقا بگوييد بايد خواهشكنيد؛و روح نه، باشند؛ منهيان از باالتر ناهيان و مأموران، از باالتر بايد حتما آمران كه نيست اين معنايش استعالء اين . خواهشمىكنم كه گفت نمىشود نيست تضرع و تقاضا خواهشو مدل است؛ نهى و امر مدل معروف، به امر مدل

! كه بنده هست هركسى طرف، مىكنى؟ اشتباه چرا نكن؛ را اشتباه اين آقا گفت بايد نه، نكنيد؛ را اشتباه اين شما. مىگيرد قرار منكر از نهى و معروف به امر مخاطب هم او باشد، هم مهمتر بنده از هستم حقيرى طلبهى

به : روحانیون - مربوط از جمعی ديدار در 1378/01/23بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنمنكر از ناهى و معروف به آمر براى كه چيزهايى جمله از كه ديدم حديثى منكر از نهى و معروف به امر خصوص در

. » قبيل » اين از هم جاها غالب كه است رفق جاى كه جايى آن بود ينهى فيما رفيق و يأمر فيما رفيق مىكند، ذكر

Page 14: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

» جايگزين » و بدهد جا ذهنها در و دلها در را حقايق آن محبت با بتواند اينكه براى كند؛ عمل رفق با بايد انسان است. است. اسالمى و الهى احكام كردن زنده براى است؛ اين براى تبليغ كند

به : دانشجويی -مربوط نشريات دبيران سر و مسئول مديران پاسخ پرسشو جلسه در بيانات1377/12/04

منكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان : ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر

: ) جستار) ها نوع

فیش : متن» « . منكر نگذاريم است منكر ساختن منكر و منكر از نهى مى‌كند، جلوگيرى بديها از جامعه در كه عواملى از يكى . » « » « » اين» مى‌كنى؟ را كار اين چرا آقا بگوييد كه است اين مثل كردن، منكر از نهى شود منكر معروف و معروف

مى‌شود مجبور طرف باالخره بگويند؛ نفر ده بگويند، نفر دو بگويد، نفر يك مى‌دهى؟ انجام كه است بدى حركت چه - . به ولو را زبانى منكر از نهى و معروف به امر همين من مى‌گردد مغلوب روحا شد، گفته بارها اگر يعنى كند؛ ترك

. كار - نفر يك مثال مى‌دانم اسالم معجزات از يكى واقعا دعوايى و خشونت هيچ بدون و آرام و راحت خيلى شكل . . تا دو برمى‌گردد او مى‌گويد برو و بگو را مطلب اين مى‌كردى نبايد را كار اين شما آقا مى‌گويند مى‌كند، خالفى . . دوم نفر اگر كنيد تحمل خدا امر خاطر براى بدهد؛ شما به فحشهم تا دو حاال خوب؛ خيلى مى‌دهد من فحشبه

اول نفر با كه است آنى از دعوايشكمتر بكند، هم دعوا اگر بدانيد نمى‌كردى؛ را كار اين بايد شما آقا بگويد هم . . بيستم نفر تا و شد باب منكر از نهى اگر بنابراين، همين‌طور هم بيستم نفر و دهم نفر و سوم نفر است كرده

. هم فقط مى‌كند معجزه واقعا منكر از نهى كرد؟ خواهد تكرار را كار آن ديگر آدم آن مى‌كنيد خيال شما رسيد،فقط كنند، برخورد مجازاتى و يدى صورت به گناهكار با بايد جايى اگر يعنى است؛ حكومت اختيار يديشدر زبانى؛

. . دارد اثر هم خيلى چرا؛ زبانى اما بكنند نبايد مردم كارند؛ اين مسؤول كه هستند حكومت از دستگاههايى

به : تهران‌ - مربوط دانشگاه پاسخ پرسشو جلسه در 1377/02/22بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . . برخورد باشد، بزرگى منكر اگر نيست اينطور حكومت، براى البته است زبانى فقط مردم، براى منكر از نهى

شرع در كه معروفى به امر و منكر از نهى ليكن باشد؛ هم خشن و قانونى برخورد است ممكن احيانا حكومت . .» نهى » و امر تأثير كه عرضمىكنم شما به من نكنيد تعجب اللسان هی انما است؛ زبان هست، اسالم مقدس

. و معروف به امر گفتهام كه است سال چند من است بيشتر حكومتها پوالدين مشت تأثير از گيرد انجام اگر زبانى . . تجربه نمىكند؛ اثر چرا آقا مىگويند نمىكنند، تجربه همه نمىكنند همه اما مىكنند؛ را كار اين عدهاى البته منكر از نهى

. منكر،. آن رفع براى شما يا و باشد گزنده زبان نيست هم الزم اصال دهيد تذكر زبان با ديديد، كه را منكرى كنيد . ! ! ! : . نفر بگويد، سوم نفر بگويد، دوم نفر بگوييد، شما است منكر اين برادر خانم آقا بگوييد يككلمه بكنيد سخنرانى

دهد؟ ادامه را منكر مىتواند كى بگويد؛ پنجاهم نفر بگويد، دهم . ! كه حالى در بيايد؛ منكر بعضى نظر به است ممكن چيزهايى بشناسيد بايد را منكر من عزيزان بگويم شما به البته

. . . تأثير احتمال بايد كه گفتهاند بعضى است منكر اين بدانيد بايد واقعا بشناسيد را منكر و معروف بايد نباشد منكر . و قدرتمندان قلدر، حكومتهاى نزد در مگر است؛ قطعى جا همه تأثير احتمال مىگويم من باشد داشته وجود

. حرف. مردم، براى چرا مردم براى اما نمىكند؛ اثر و فرونمىرود گوششان به حرفحساب البته كه آنهايند سالطين. » « . است زبان كرديد، سؤال من از كه شما براى روش بهترين كه شد اين من پاسخ بنابراين، دارد اثر

به : نماز - مربوط اجالسسراسری هفتمین به 1376/07/07پياممنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنهمچون دشوار و پرخطر واجبات حتمى پشتوانهى كه را تعبد و توكل و گذشت و ايثار الزم مايههاى كه است نماز . هنگامى مىدارد گسيل ميدانها بدان شجاعانه را او و مىآورد پديد آدمى روح در است، زكات و منكر از نهى و جهاد

فريضهى مردم، از قشرهايى زندگى دشوارى اثر بر يا مىيابد، اهميت جهاد فريضهى دشمن، هجوم خاطر به كهو معروف به امر اخالق، و فرهنگ عرصهى در تالشدشمن اقتضاى به يا مىسازد، مخاطب را همه انفاق، و زكات

Page 15: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

» به » بلكه فرونمىافتد، خيرالعملى شأن از فقط نه نماز، شرائط، اين همهى در مىشود، همگانى واجب منكر از نهى. مىشود افزوده آن اهميت بر خطرپذيرىها، و ايثارها و مجاهدتها همهى معنوى و روحى پشتوانهى مثابهى

به : پاسداران - مربوط از جمعی ديدار در 1375/09/24بياناتمنكر : از نهی و معروف به امر با سیاسی عرصه در السالم علیه حسین امام مجاهدت فیش عنوان

: ) ها) (کلیدواژه ( السالم عليه حسين امام منكر , حضرت از نهى و معروف به امر : ) حدیث) ها نوع

فیش : متن ] [ آن شكل باالترين در معروف به امر و منكر از نهى رشته‌ى هم السالم علیه حسین امام زندگی در بعدى رشته

است ) شده نقل تاريخ كتابهاى در معاويه به نامه در كه آن‌جا(- - - 1است تا را نامه اين اتفاقا نيست هم شيعه نقلاگر - يا نكرده‌ام؛ برخورد من يعنى است؛ نكرده نقل شيعه گمانم به كرده‌اند؛ نقل سنى مورخين هست ذهنم در كه

. مدينه از حركت هنگام تا معروف، به امر و منكر از نهى و كذايى نامه‌ى آن كرده‌اند نقل آنها از كرده‌اند، نقل هم « . امر �ن ا اريد است منكر از نهى و معروف به امر هم اين كه است يزيد رسيدن سلطنت به از بعد كه است

(.» المنكر عن �هى ان و ( 2بالمعروفو - - صحنه در هم مى‌كند؛ را عظيم حركت آن نفس تهذيب شخصى و تالشنفسانى در هم انسان، يك ببينيد؛

در هم و است بزرگ انسانهاى و شاگرد تربيت و الهى احكام اشاعه‌ى تحريف، با مبارزه‌ى كه فرهنگى، عرصه‌ى . عرصه‌ى به مربوط كه ايشان، عظيم مجاهدت هم بعد است منكر از نهى و معروف به امر كه سياسى عرصه‌ى

. . است پيشرفت و سازى خود مشغول عرصه سه در انسان، اين است سياسى1 )

ج طبرسی علی ؛ 297ص 2االحتجاج،احمدبن

عنها» بی إن أمور عنی بلغك أنه كتابك بلغنی فقد بعد أما االحتجاج طريق على معاوية إليه كتب كتاب جواب فیالمشاءون المالقون إليك رقاه فإنه عنی إليك رقی ما أما جدير عنك بغيرها أنا و فيها راغب أنی زعمت و غنى

عز الله ألخاف إنی الله ايم و عليك خالفا ال و حربك أردت ما الواشون الساعون كذب الجمع بين المفرقون بالنمائمأولئك فی و فيك إليه االعتذار بدون عاذری ال و بتركه براضعنی تعالى و تبارك الله أظن ما و ذلك ترك فی ذكره

أصحابه و كندة أخی عدی بن حجر قاتل لست أ الرجيم الشيطان أولياء بل الظالمين حزب الملبين القاسطينيخافون ال و الكتاب حكم يؤثرون و البدع و المنكر يستعظمون و الظلم ينكرون كانوا العابدين المطيعين الصالحين

تأخذهم ال المؤكدة المواثيق و المغلظة األيمان أعطيتهم كنت ما بعد عدوانا و ظلما فقتلتهم الئم لومة الله فیالعبد الله رسول صاحب الحمق بن عمرو قاتل لست و أ عليهم صدرك فی تجدها بإحنة ال و بينهم و بينك كان بحدث

لو ما ميثاقه و جل و عز الله عهود من أعطيته و أمنته أن بعد نحلتجسمه و لونه فصفرت العبادة أبلته الذی الصالحو أ العهد بذلك استخفافا و جل و عز الله على جرأة قتلته ثم الجبال شعف من إليك لنزلت ففهمته العصم أعطيته

الولد الله رسول قال قد و أبيك ابن أنه فزعمت ثقيف عبد فراشعبيد على المولود سمية ابن زياد المدعی لستالعراق أهل على سلطته ثم الله من هدى بغير هواك اتبعت و الله رسول سنة فتركت الحجر للعاهر و للفراش

منك ليسوا و األمة هذه من لست كأنك النخل جذوع على صلبهم و أعينهم سمل و أرجلهم و المسلمين أيدی فقطعمن كل اقتل إليه فكتبت رأيه و علی دين على أنهم سمية ابن فيهم إليك كتب الذين الحضرميين صاحب لست و أ

هو و أباك عليه يضرب كان الذی علی ابن و الله و علی دين و بأمرك بهم مثل و فقتلهم رأيه و ع علی دين على كانالله من بنا اللتين الرحلتين تجشم أبيك شرف و شرفك أفضل لكان ذلك ال لو و فيه أنت الذی بمجلسك أجلسكأن و األمة هذه عصا شق اتق و ص محمد ألمة و لدينك و نفسك انظر تقول فيما قلت و عنكم فوضعهما عليكمجهادك من أفضل جدی أمة و ولدی و لنفسی نظرا أعلم ال و عليها واليتك من أعظم فتنة أعرف فال فتنة في تردهم

فيما قلت و أموری إلرشاد توفيقی أسأله و لذنبی الله فأستغفر تركته إن و جل و عز الله إلى قربة فهو فعلته فإنم فكدنی خلقت منذ الصالحين كيد إال رأيك هل و تكدنی أكدك إن و تنكرنی أنكرك إن تقول

ترجمه :: : بودى نوشته رسيد، بمن تو نامه جوابشنوشت در رسيد السالم عليه حسين امام به معاويه نامه اين كه هنگامى

. . من از امورى بودى نوشته اينكه اما داد انجام خدا توفيق و راهنمائى با جز نمىتوان را نيكو كارهاى سزاوارم امور آن غير براى تو بنظر من و بيزارى آنها از كه رسيده بتو من از امورى . و جنگ تصميم تو با من زيرا گفتهاند، تو براى انگيز فتنه و متملق و افرادسخنچين را سخنان گونه اين رسيده بتو

. خدا كه نميكنم گمان و ميباشم خائف نكنم مبارزه تو با اينكه از من حال عين در قسم بخدا ولى ندارم مخالفتستمكيش حزبى كه ملحد گروه اين و تو با مبارزه باره در مرا عذر و بردارم دست تو با جنگيدن از من باشد راضى

) ( . آن با را عدى ابن جيم سكون و حاء بضم حجر كه نيستى معاويهاى همان تو آيا بپذيرد ميباشند شياطين دوستان وشهيد نداشتند باك مالمتى گونه هيچ از خدا راه در و بودند مخالف بدعت و ظلم با و عبادت و نماز اهل كه افرادىامانهاى! و بودى خورده ايشان براى غليظ قسمهاى كه كشتى صورتى در دشمنى و ظلم بوسيله را آنان تو ؟ نمودىاز كه كينهاى بغضو و بود داده رخ آنان و تو بين كه قبلى بحوادث نسبت را ايشان كه بودى داده آنان به كامل

) ( !! شهيد را ميم كسر و حاء بفتح حمق بن عمرو كه نيستى معاويهاى همان تو آيا ننمائى مؤاخذه دارى دل در ايشانزرد عبادت كثرت رنگشاز و ميرفت بشمار آله و عليه الله صلى خدا پيامبر اصحاب از وى كه صورتى در كردى؟ ! طرف از اطمينانى و پيمان و عهد يك تو بودى، داده امان وى به كه دادى انجام موقعى را جنايت اين تو ؟ بود شده . شهيد بنامردى را او سپس مىآمد فرود تو بنزد كوه سر از ميدادى پرنده يك به را آنها اگر كه بودى داده او به خدا

Page 16: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

!! تو آيا گرفتى ناديده و ناچيز را تعهد آن و نمودى مخالفت تعالى خداى پيمان و عهد با و كردى پيدا جرات و نمودى ) رختخواب ) در كه را مشدد ياء و ميم فتح و سين بضم سميه بن زياد و شدى مدعى كه نيستى معاويهاى همان

: فرمود سلم و آله و عليه الله صلى اسالم اعظم پيغمبر كه صورتى در نمودى؟ ملحق بپدرت شد متولد ثقيف . بدون و پايمال عمدا را اسالم پيامبر سنت تو نمود سنگباران بايد را زناكار و است رختخواب صاحب از فرزند

!! مسلط بصره و عراق رابر زياد يعنى زنازادهاى چنين سپسيك نمودى متابعت هوسخود و هوا از خدائى هدايتبر را ايشان درآورد، كاسه از را آنان چشمهاى نمايد، قطع را مردم پاهاى و دست تا كردى

2 ) ج مجلسی عالمه ؛ 329ص 44بحاراألنوار،

ج آشوب، شهر ابن ص 4المناقب، ؛ 89،

. ر�... ر ب\ى ح� ب�ا بما بذا ب- رم رJي �� ب ا� ر� �Jح �� ب ا� ر� �� ب ا� رم حس ر د4 ب�� Zب أم ر� رpي ب�� رل ب �ي ب ر\ بو ح� ا Rر رذ ب- fب بت بك ب� د( بيا ب ب� د! ب�ا ب4 ر أ� حي بس Zأ ح� ا بعا بد ب�م hأ ال� و�حد�ه ه الل إال �ه� إل ال� �ن أ �شه�د ي ين� الحس� �ن أ ة �في ن الح� بابن الم�عروف مح�مد �خيه أ �ى إل ط�الب �بی أ بن ع�لي بن ين الحس�

و� فيها يب� ر� ال �ة آتي اع�ة� الس �ن أ و� ح�ق ار� الن و� ة� ن الج� �ن أ و� الح�ق عند من بالح�ق اء� ج� سوله ر� و� ع�بده مح�مدا �ن أ و� �ه ل ريك� ش�فی ح اإلصال� �ل�ب لط جت خ�ر� م�ا إن و� ظ�الما ال� و� مفسدا ال� و� �طرا ب ال� و� �شرا أ �خرج أ �م ل ی �ن أ و� القبور فی م�ن �بع�ث ي ه� الل �ن أ

�نی ق�بل ف�م�ن ع ط�الب �بی أ بن ع�لي �بي أ و� ج�دی ة بسير� �سير� أ و� �ر المنك ع�ن �نه�ى أ و� بالم�عروف آمر� �ن أ أريد ص ج�دی أمةالحاكمين� ير خ� هو� و� بالح�ق الق�وم �ين� ب و� �ينی ب ه الل �قضي� ي ى ح�ت �صبر أ ه�ذ�ا ع�ل�ي د ر� م�ن و� بالح�ق �ى �ول أ ه ف�الل الح�ق بق�بول

... . Uر حي �� ب ا� �ر حو eب ر+ی بج ب� pب ب� أ� بع �د ب ب� ب�م hأ د4 ب�� Zب أم ر� رpي ب�ا ب�ى ر/ا أ� بع ب+ بد ب� ر� ر� ب$ بgا ر أ� ب� بت pب ب� ب7 بتا ر� ح� ا أ� حي بس Zأ ح� ا بوى Qب ب�م hأ Tب ب ا fأ ر�ي أ�ا ر� حي ب� ر/ا ب� أت ح� ب�ك بو ب$ ر� حي ب� بع ر� �� ب ر ا� �ل� ب ر/ا ر[ی ر+ي حو ب$ ما ب� بك حي ب� ر/ا رpی ب�ا بيا رتی �ي ب ر\ ب� Rر رذ ب- ب�ترجمه :

حنفيه... بن برادرشمحمد براى را وصيت این و خواست سفیدی كاغذ و دوات السالم عليه حسين سپسامامطالب: ابى بن على بن حسين كه است نامهاى وصيت اين كه براستی بخشایشگر بخشنده خداوند نام به نوشت

به مشهور برادرشمحمد براى السالم : lعليه : وجود الله جز خدایی ميدهد گواهی حسين است نوشته حنفيه بنكه ميباشد خدا رسول و عبد آله و عليه الله صلى محمد حضرت كه براستی و ندارد شريكى و است يكى خدا نداردآن در شكى هیچ و آمد خواهد قيامت و هستند حقیقت جهنم و بهشت كه همانا و آورد حق خدای جانب از را حقیقت

و تكبر و پسندی خود و سركشى براى من همانا و كرد خواهد زنده باشد قبور در كه را كسى هر خداوند و نيست ] [ .] در ] كارها كردن درست و اصالح برای من كه تحقیق به و نكردم قیام نشدم خارج نمودن ظلم و كردن فسادو خدا رسول جدم سيره مطابق و كنم نهی بدی از و سفارش نیكی به خواهم می و كردم قیام جدم امت میان . كند قبول ميگويم حق اينكه جهت به مرا كسكه پسهر نمایم می رفتار السالم عليهم طالب ابى بن على پدرم

بهترين كه خدا تا كنم می صبر من بگذارد من بسينه رد دست كه كسى و است سزاوارتر حق به خداوند همانا . . خدا با جز من توفيق تو به است من وصیت اين برادرم ای نمايد داورى قوم آن و من بين است حكمكنندگان

] [ . با و كرد تا را نامه وصیت آن السالم عليه سپسامام نمايم می توبه او بسوى و ميكنم توكل بخدا من نيست ) ( . خارج مدينه از شب دل در و كرد خداحافظی او با كرد ترك را او و داد برادرشمحمد به و نمود انگشترشمهر

شد ...

به : پاسداران - مربوط از جمعی ديدار در 1375/09/24بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنكتابهاى در معاويه به نامه در كه است آن شكل باالترين در معروف به امر و منكر از نهى رشتهى هم بعدى رشته - - - - نقل سنى مورخين هست ذهنم در كه آنجا تا را نامه اين اتفاقا نيست هم شيعه نقل است شده نقل تاريخ

. كردهاند نقل آنها از كردهاند، نقل هم اگر يا نكردهام؛ برخورد من يعنى است؛ نكرده نقل شيعه گمانم به كردهاند؛يزيد رسيدن سلطنت به از بعد كه است مدينه از حركت هنگام تا معروف، به امر و منكر از نهى و كذايى نامهى آن

.» « . المنكر عن أنهى و بالمعروف امر ان اريد است منكر از نهى و معروف به امر هم اين كه است - - و صحنه در هم مىكند؛ را عظيم حركت آن نفس تهذيب شخصى و تالشنفسانى در هم انسان، يك ببينيد؛

در هم و است بزرگ انسانهاى و شاگرد تربيت و الهى احكام اشاعهى تحريف، با مبارزهى كه فرهنگى، عرصهى . عرصهى به مربوط كه ايشان، عظيم مجاهدت هم بعد است منكر از نهى و معروف به امر كه سياسى عرصهى

. . است پيشرفت و خودسازى مشغول عرصه سه در انسان، اين است سياسى

به : سالگرد مربوط مراسم در خارجىشركت‌كننده ميهمانان و مختلفمردم اقشار ديدار در بيانات - ) ره ) خمينى امام 1375/03/16ارتحال

منكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان : ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر

: ) جستار) ها نوع

Page 17: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

فیش : متن . عربى كشورهاى و ايران به كنند تحقير را مسلمان ملتهاى كه بود اين اسالم دشمنان شگردهاى مؤثرترين از يكى

! كنيد نگاه امريكا و اروپا در اسالمى اقليتهاى و آفريقا و دور آسياى و ميانه آسياى كشورهاى و هند قارهى شبه و. . - - است مهم چقدر اين كه كنيد توجه درست است شده اعمال مسلمانان تحقير يعنى سياست اين جا همه

. احكام خاطر به چه؟ خاطر به كنند مؤثر عالم حركت در را خود ارادهى مىتوانند كه دارند خصوصيتى مسلمانانبا نيامدن كنار و ظلمستيزى مثل مىدهد؛ مسلمانان به اسالم كه خلقياتى و روحيات خاطر به بلكه اسالم؛ نورانىو گسترده ميدان الله سبيل فی جهاد كه الله، سبيل فی جهاد و منكر از نهى و معروف به امر مثل فساد، و بدى

و است ممكن هم خانهها داخل جهاد بلكه نيست، جسمانى روياروى نبرد مخصوصصحنهى و دارد عرضعريضى. كند كار چه بايد بداند اگر و باشد داشته اراده اگر كند؛ جهاد خدا دشمن با مىتواند انسان جا همه

به : مبلغان - مربوط و روحانيون ديدار در 1375/02/26بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . ! و معروف به امر بقا، عوامل از يكى عاشوراست همين بقا، عوامل از يكى كنيد مشاهده اسالم در را بقا عوامل

. . به فساد آن، در كه نيست بشرى اجتماع هيچ مىآيد وجود به فساد جامعه، در كه است بديهى است منكر از نهى« . پس مىگويند مىافتد، فساد مظاهر به چشمشان تا كسان بعضى شود؟ برطرف بايد چگونه فساد، اين نيايد وجود »! از سراغ و برمىآورند فرياد مىبينند چشم به كه را فسادى غالبا ببرند؟ بين از را فساد بيايند كه كجايند مسئولين

. ظاهرى چشم با كه است فسادهايى از كوچكتر خيلى مىشود، ديده چشم به كه فسادى آن اما مىگيرند مسئولين . ديدهها از اغلب كالن، فسادهاى كه مىفهمند و مىدانند واردند، كه كسانى ديد نمىشود خيابان و بازار و كوچه در

. از زود و نكند پيدا رشد فرصت شد، پديدار فسادى آن در اگر كه باشد گونهاى به بايد جامعه محيط لذا است پنهان. . آب عظيم جريانهاى مثل برود بين

تالطم طرفتر، آن كمى بريزند، كثافت و آلودگى رودخانهها اين در هرچه مىكنيد؟ مشاهده را دنيا عظيم رودخانههاى . محيط مىكند توليد حياتى مواد عوض، در و مىبرد بين از را مضر مواد آب، حركت و آب كوبيدن سنگ به سر آب،

. را آن جامعه، خود چكاند، آن در هم فسادى قطرهى كسى اگر كه باشد زالل چنان بايد باشد اينگونه بايد جامعه، . . قرآن خير به دعوت با و منكر از نهى با معروف، به امر با است؟ امكانپذير چگونه ببرد بين از و كند هضم

. . » . مىكنند: » حكمت به تعبير را مستحكم انديشهى حكمت حكمت، حكمت، بالحكمة ربك سبيل الى ادع مىفرمايدابزار هيچ كه است مستحكمى فكر همان است، صالح و برگزيده بندگان آن از و ممتازند آن به انبيا كه حكمت،

. . به قرآن در شما كند خنثى را آن نمىتواند هم تجربهاى و استدالل هيچ ببرد بين از و كند نفى را آن نمىتواند عقالنى» . « : الحكمة من ربك اليك اوحى مما ذلك است چيزهايى چه ببينيد و بنگريد، مىكند، معين را حكمت كه آياتى

. معاندى هيچ مغرضى، هيچ منكرى، هيچ كند رد را آنها نمىتواند كند، تالش هم ابد تا بشريت اگر كه است چيزهايى « . . االنسان صيرورة را حكمت حكما، اينكه انديشهها و افكار مستحكمترين يعنى حكمت بكوشد آنها رد در نمىتواند

. » در خدشهاى قابل غير و مستحكم و برجسته افكار چنان يعنى است همان مىگويند، الحسى للعالم مضاهيا عالما - - مىتوانيد شما و است شده عال�م يك به تبديل خود كه است، كرده پيدا گسترش صالح و برگزيده بندهى او روح

. كنيد مشاهده او اقدام در و او اشارهى در او، سخن در را گيتى همهى و را، وجود را كون « . ». « . الموعظة و كنيد دعوت خدا سوى به را مردم اينگونه بالحكمة ربك سبيل الى ادع وقت آن است حكمت اين،

. . » . تا. « » اسالمى تفكر كه هست اينها بقاست عوامل اينها يعنى هست هم اين احسن هی بالتى جادلهم و الحسنة. بماند توانست امروز

! استشكل فرموده اسالم كه گونهاى به را خود اگر اسالمى، جامعهى و نظام كه بداند بايد روحانيت من عزيزاننه و مادى نيروى نه بود؛ نخواهد آن با مقابله به قادر دنيا در نيرويى هيچ كند، فراهم خود در را بقا عوامل و دهد،

! . ايادى مىتوانند؟ مگر مىآيد چه مىآيد، چه مىآيد، موشك مىآيد؛ هواپيما مىكنند تهديد پيوسته كه نظامى، نيروى . اين طى در پوشاندند هم عمل جامهى خود، تهديدهاى به و كردند تهديد را ما كشور سال هشت مدت به استكبار

! بسيج را خود رجل خيل و علمى نيروى جهانى، استكبار امروز بكنند؟ بتوانند اين از بعد كه كردند غلطى چه مدت . نخواهد هم، ترفند اين با اما كند متزلزل را اسالمى تفكر دانش، ابزار و فرهنگ و تفكر با بتواند بلكه تا كرده

. اسالم كه همانگونه اينجا، در كه است اين استكبار ناتوانى و ناكامى شرط البته، ببرد پيش از كارى توانست ». « : . با حتى صورت، اين در �ة ن الح�س� الموعظ�ة و� بالحكم�ة ك� ب ر� بيل س� الى ادع يعنى شود عمل است، فرموده

. كند كارى توانست نخواهد هم فساد ابزارهاىمىگويند، بد شعر مىكنند، درست بد حرفهاى مىكنند، درست بد نوار مىكنند، درست بد فيلم امروز استكبار، عوامل

يا و مىكنند منتشر پخشو عادى مردم و جوانان نوجوانان، بين كشور، داخل در را، همه اين و مىنويسند بد داستان - - . به را خود زهرآگين تيرهاى كه است فسادى گنداب واقعا ماهواره اخير مورد اين مىدهند رواج ماهواره، طريق از

. قضيه، فهم حسن با اسالمى، مجلسشوراى گذشته، سال الله بحمد مىكند هدفگيرى كشورها و ملتها سمت . ابزار از هيچكدام شود، عمل قرآن فرمودهى و اسالم دستور به جامعه، در اگر همه، اين با كرد ممنوع را ماهواره . از نهى و معروف به امر و مختلف جوانب از توجه دقيقتر، معناى به بكند اثرى كمترين نمىتواند فساد، عوامل و

Page 18: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

« . . انا كه است اين است ماندگار جامعهى يك اسالمى، جامعهى كه است اين شود پيروز دشمن نمىگذارد منكر، « ». « ». فينا جاه�دوا الذين� و� كه است اين �نصره ي م�ن الله ن �نصر� �ي ل و� كه است اين ل�حافظون� �ه ل انا و� الذكر� لنا �ز ن �حن ن

. . ». مستحكمى بناى اينجا الله بحمد بزنند تهمت اسالمى جمهورى نظام عليه و بكشند عربده دنيا قدرتمندان حال، است كرده ما با خدا كه نيست تعارف اينها �نا سبل هم �ن �هدي �ن ل . امروز. كرد خواهد مجروح و زخمى خودشرا پنجهى و دست كند، زورآزمايى آن با هركس كه است بنايى است

. و دينى كارهاى از بعضى به نسبت اوقات گاهى كه هم كسانى هست اسالمى نظام در حيات، و بقا عوامل همهى ! ارزشهاى » به راجع دائم درآورديد را شورش ديگر هم شما آقا؛ كه مىزنند نق و دارند اعتراض اسالمى، شعارهاى

. »! ! مىكنند تكرار را دشمن حرف واقع در است؟ كدام ديگر كار فالن و چيست ديگر شعار فالن مىگوييد اسالمى. مىگردد آسيبناپذير شد، پياده كامل طور به اسالم اگر چون شود؛ پياده كامل طور به اسالم كه نيست مايل دشمن

. . مثال شود عمل نگذارند را گوشهاش يك بايد ناقصشكنند بايد كنند؟ كار چه بايد شود، آسيبپذير اينكه براى حال،. » « » كنند » آفرينى جنجال ، مجازات قانون و قصاص اليحهى به نسبت

به : فطر - مربوط عيد نماز خطبه‌هاى در 1374/12/01بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنمعروف به امر دولت، تشكيل حكومت، برنامهى مثل مىسازد؛ زيست قابل را زندگى فضاى برنامهها، اين از بعضى

و جهان عمومى امور اصالح به كمك مؤمن، و صالح مردمان با نيكى و خوبى ستمگران، با دشمنى منكر، از نهى و. است جوامع و زندگى محيط و جهان سطح به مربوط كه برنامههايى ديگر و فقر بردن بين از به كمك جامعه،

. است شده گذاشته شما و من براى زندگى، دوران اين در و بزرگ اردوگاه اين در برنامهها، اين مجموع

به : فطر - مربوط عيد نماز خطبه‌هاى در 1374/12/01بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنبكند هم منكر از نهى و معروف به امر شود، مانع خود تخطى از كند، مراقبت را خود باشد، خود واعظ بايد هركس

. است مقدم ديگران موعظهى و نهى و امر بر خود، كردن موعظه و منكر از خود نهى و معروف به خود امر آن كه . . شما به هم من نماييم توصيه يكديگر به و كنيم مراقبت را تقوا خواستهاند ما از كه است الهى تقواى همان اين،

. . آنچه تقواست رمضان، ماه محصول بزرگترين نكنيد فراموش را الهى تقواى كه مىكنم توصيه خواهران و برادران. افزايشدهيد عمر، آخر تا الله شاء إن و آينده سالهاى براى و كنيد حفظ آوردهايد، دست به را

به : پاسداران - مربوط از جمعی دیدار در 1374/10/05بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . عظيم امام رأسجامعه، در و اينجا در ما دريابيد را دو آن تفاوت تا كنيد مقايسه جامعه آن با را ما جامعهى شماچنين يك كجا؟ پيامبر كجا، ما امام اما بود؛ برجستهتر و بزرگتر ما زمان انسانهاى از بالشك كه داشتيم را القدر

دست ضرب سال دهها تا بزرگوار، آن وفات از بعد كه شد پراكنده جامعه آن در پيامبر وسيلهى به عظيمى، نيروى . اين، بود؛ منقطع الله نفسرسول از گرفت، انجام كه فتوحاتى اين نكنيد خيال شما پيشمىبرد را جامعه پيامبر

. آن فتوحات در اكرم پيامبر بنابراين، پيشبرد و پيشمىبرد را اسالمى جامعهى كه بود بزرگوار آن دست ضرب. رسيد اينجا به وضع تا دارد، و داشت حضور ما جامعهى و جامعه

چه ببينيد كنيد، نگاه دقت با و بگيريد جدى را تاريخ كه مىگويم ديگران و طالب و محصلين و جوانان به هميشه من، . .» « : چند در اساسقضيه است آموزشقرآن درسو گذشتگان، از عبرت خلت قد أمة تلك است افتاده اتفاقى

. بحث محافل باب هم مقدارى و گفتم را مقدارى كنم بيان و تحليل اينجا در را آنها نمىخواهم من حاال كه است نكته. كنند دقت حرفها، اين كلمهى كلمه روى و بنشينند تحقيق اهل افراد كه است تدقيق و

و دينى غيرت فحشا، و فساد و دنياطلبى رواج كه بود اين شد، قضيهاى چنين اصلى عامل كه مسائلى از يكى . چيزها اين و منكر از نهى و مبارزه و فحشا و فساد مسألهى روى ما اينكه گرفت را ايمانى مسئوليت حساسيت

. تشكيل پايگاه اولين كه مدينهاى همان مىكند تخدير را جامعه كه است اين عمدهاش علت يك مىكنيم، تكيه

Page 19: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

تبديل رقاصان معروفترين و آوازخوانان و موسيقىدانان بهترين مركز به مدتى اندك از بعد بود، اسالمى حكومت! مىآوردند نوازنده و خوان آوازه مدينه از كنند، خبر را مغنيان بهترين مىخواستند شام دربار در وقتى كه جايى تا شد؛

به : حوزوی - مربوط نخبگان از جمعى دیدار در 1374/09/13بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنحل ما، قضاوت باعظمت دستگاه براى قضا مسائل ديگر و حدود مبحث ديات، مبحث حكومتى، مباحث از بسيارى

. و ديات و قضا چون است؛ نداشته تقصير گذشته در كسى البته است نگرديده تكليفشمعلوم و نشده فقهى » « . اين مىگويند مىشوند، جهاد بحث وارد وقتى اردبيلى محقق مرحوم داريم تقصير امروز ما ولى نبود؛ حدودى

. اما كنند؛ جهاد بايد چگونه كه مىدانند خودشان و واقفند ما از بيشتر بزرگوار آن نيست ما احتياج مورد بحث . . امروز، مىكنند بيان ورق چند در را جهاد مسألهى و مىكنند لطف همه اين با نبود ابتاليشان و نياز مورد درعينحال

. . و معروف به امر مسائل از بسيارى نيست روشن ما فقه در جهاد، مسألهى همين خود ماست ابتالى مورد جهادتشريحها و پيوندها مسألهى همين مردم زندگى به مربوط مباحث از بسيارى و حكومتى مسائل منكر، از نهى

. حل كه كنيم خيال و كرد نگاه آنها به سريعى نظر با نمىشود شود ميدانها اين وارد بايد فقه كه هستند مباحثى. . هستند فقهى ابواب بقيهى مثل هم اينها نه؛ شد خواهند

به : فقه‌ - مربوط درسخارج آغاز در 1374/06/14بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . .» رت» �W� Jا�ت يعنى منا+ست ك� منا+ست ا-�ش pي� ا كا� د� ا�ي� است�[�م � ا-�� ا�gي� +ی �ا+} موسى يا

« . » « . فإن بجو سبقت آن اهل همهى از خير سوى به يعنى ، اليه استبقهم و مىكند پيدا چيزى به انسان كه رقابتآلودى . » « » به احسان و عمومى و نيك كارهاى مراد ظاهرا است پسنديده و نيكو خودش اسم مثل خير كاسمه الخير » « . يك خير لفظ است خوب صفات ديگر و دنيا در زهد و پروردگار عبادت و اتحاد و برادران به كمك و مؤمنين

: . هر از و اسمشاست مثل خير كارهاى مىفرمايد است بودن بهتر نشاندهندهى كه دارد هم تفضيلى افعل معناى . . عيادت به اگر است بهتر بگذرد، ذهن به كه هرآنچه از مىدهد، انجام انسان كه نيكى كارهاى است بهتر ديگر چيز

بىاعتنائيد، دنيا به اگر مىآموزيد، علم اگر مىكنيد، تعاون كارها در اگر مىكنيد، احسان مؤمن به اگر مريضمىرويد،اينها همهى مىدهيد؛ انجام را خدا عبادت اگر و مىكنيد منكر از نهى و معروف به امر يا و الله سبيل فی جهاد اگر

. ديگر و مقام و جاه و فرزند و مال مثل بگذرد، انسان ذهن به كه امورى همهى از كارها اين است خير كارهاى . آنها از يكى كه مىدهند احتمال چند العقول تحف صاحب هم و مجلسى مرحوم هم است بهتر گوناگون ارزشهاى

. . است متيقن احتمال همين ظاهرا كه مىدهند هم ديگر احتماالت است احتمال همين

به : انتظامی - مربوط نیروی فرماندهان از جمعی دیدار در 1374/04/21بياناتجامعه : در الهی ارزش‌های حاكمیت برقراری برای اسالمی نظام ضمانت‌كردن لزوم فیش عنوان

: ) ها) اسالمی کلیدواژه فرهنگ منكر , ارزشهای از نهى و معروف به ايران , نماز, زكات, امر اسالمی جمهوری نظام : ) قرآن) ها نوع

فیش : متناحساس اسالمى، و الهى ارزشهاى به پايبندان و معتقدين معارف، به آشنايان باتقواها، پرهيزكاران، مؤمنين، اگر

جامعه، اين در كه مى‌شود معلوم است، تنفسى قابل و مطلوب و راحت محيط آنها براى اجتماعى محيط كه كردند « . . ان الذين مباركه‌ى آيه‌ى باشد حاكم الهى ارزشهاى كه كند تضمين بايد اسالمى نظام است حاكم الهى ارزشهاى

(» المنكر عن �هوا ن و بالمعروف �م�روا ا و الزكوة �توا ا و الصالة اقاموا االرض فى معناست؛( 1مكناهم همين به ناظر ، را نماز و داشتند باز بدى از و كردند امر نيكى به را مردم زمامداران، و فرمانروايان حكام، محيطى، در اگر چون

. مى‌كند رشد ارزشها محيط آن در كردند، اقامهآیه ( 1 الحج مبارکه 41سوره

ر� أ��مو ال أ ب� ر عا ر� �� ب ر� ب� � ر� ب� أ�ن ا� ر� بع ب�وا �ب ب� �ر ب�ع�� ر ا� بم��ا ب�ا ب� ب! ب�#كا ا� أوا ب$ آا ب� ب! ب�)لا ا� أموا ب�ا ا ر( ب��� ال ر+ي أ-م �نا ب�� بم ر/ان ب� ��ذي ب اترجمه :

معروف به امر و می‌دهند، زکات و می‌دارند، برپا را نماز بخشیدیم، قدرت آنها به زمین در گاه هر که کسانی همان! خداست آن از کارها همه پایان و می‌کنند، منکر از نهی و

Page 20: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

به : نمازجمعه - مربوط خطبه‌های در 1374/03/19بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنكمتر حكومت حكم خود اهميت از است، اصلى خط به منحرف جامعهى برگرداندن به مربوط كه حكمى آن اهميت . و. معروف به امر از اهميتش گفت بشود شايد است بيشتر كفار با جهاد اهميتشاز كه گفت بشود شايد نيست . بزرگ عبادات از حكم اين اهميت گفت بشود شايد حتى است بيشتر اسالمى جامعهى يك در معمولى منكر از نهى

. از بعد است؛ اسالم شدن زنده تضمينكنندهى حكم، اين حقيقت در اينكه خاطر به چرا؟ است بيشتر حج از و الهى. است رفته بين از و مرده يا است، مردن به مشرف آنكه

به : نمازجمعه - مربوط خطبه‌های در 1374/03/19بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنمقابل در قيام يا اسالمى، جامعهى و نظام بناى تجديد از عبارت كه را بزرگى واجب آن تا كرد قيام حسين امام

. منكر از نهى و معروف به امر طريق از و قيام طريق از اين دهد انجام است، اسالمى جامعهى در بزرگ انحرافات . حكومت نتيجهى به گاهى كار، اين البته است منكر از نهى و معروف به امر بزرگ مصداق خودشيك بلكه است؛

. . بود آماده هم اين براى مىرسد؛ شهادت نتيجهى به هم گاهى بود آماده اين براى حسين امام مىرسد؛

به : نمازجمعه - مربوط خطبه‌های در 1374/03/19بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنحنفيه بن محمد با صحبتهايى مكه، از خروج هنگام هم مدينه، از خروج هنگام هم عليهالسالم، الله عبد ابى حضرت . ذىحجه. ماه در شود خارج مكه از مىخواست كه هنگامى به است مربوط وصيت، اين كه مىرسد من نظر به داشت

. را چيزى حنفيه، بن برادرشمحمد به حضرت داشت حضرت با صحبتهايى بود، آمده مكه به حنفيه بن محمد كه هم. داد و نوشت وصيت عنوان به

« : ال و مفسدا ال و بطرا ال و اشرا اخرج لم انى و مىرسد اينجا به چه، و چه و خدا وحدانيت به شهادت از بعد آنجاگوشه،« آن و گوشه اين كه كسانى مثل هم حسين امام كه كنند تبليغ تبليغاتچىها و نكنند اشتباه كسانى يعنى ؛ ظالما

- - و مبارزه ميدان وارد فساد و ظلم عيشو براى خودنمايى، براى بگيرند چنگ به را قدرت اينكه براى مىكنند خروج .» « ! اصالح همين كار، اين عنوان جدى أمة فی االصالح لطلب خرجت انما و نيست؛ قبيل اين از ما كار مىشود جنگ

. . است بوده نگرفته انجام حسين، امام از قبل كه است واجبى همان اين كنم اصالح مىخواهم است؛ - - - به تصريح تقريبا كرد ذكر را اين وصيتنامه، اين در حضرت قيام يعنى خروج، است خروج طريق از اصالح، اين

- به بايد حتما كه است اين براى نه است؛ اصالح براى هم ما قيام اين و كنيم قيام مىخواهيم اوال يعنى معناست اين . . كار اصالح، البته كنيم اصالح مىخواهيم نه؛ شويم شهيد برويم بايد حتما كه است اين براى نه برسيم، حكومت

. دست به را قدرت زمام خودش و مىرسد حكومت به انسان كه است طورى شرايط، يكوقت نيست كوچكى. . - - است اصالح براى قيام دو، هر درعينحال مىشود شهيد نمىشود بكند را كار اين نمىتواند يكوقت مىگيرد؛

» « : معروف به امر مصداق اصالح، اين ؛ جدى بسيرة اسير و المنكر عن انهى و بالمعروف آمر ان اريد مىفرمايد بعد. . ديگر بيان يك هم اين است منكر از نهى و

به : نمازجمعه - مربوط خطبه‌های در 1372/12/13بياناتاشرار : برسركارآمدن منكر،سبب از نهی و معروف به امر ترك فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به دعا , دعا, امر اجابت : ) نهج‌البالغه) ها نوع

فیش : متن

Page 21: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

« . . . ». « : و اياكم و كنيد بذل كنيد كمك هم به باشيد داشته ارتباط هم با التباذل و بالتواصل عليكم و مى‌فرمايد بعد ». « . . ». امر المنكر عن النهى و بالمعروف االمر تتركوا ال نكنيد قطع را پيوندها نكنيد پشت هم به التقاطع و التدابر

». دعوت » نيكى، كه آن‌جا شراركم عليكم فيولى كرديد ترك اگر كه نكنيد ترك هرگز را، منكر از نهى و بمعروف . به مردم اگر مى‌گيرند دست در را حكومت زمام و مى‌آيند كار سر بر اشرار باشد، نداشته كننده نهى بدى، و كننده». « . تدعون ثم مى‌گيرند دست در را امور زمام و مى‌آيند سركار بر بدها نكنند، عادت بديها و بدها شمردن مذموم

(». « »! لكم » يستجاب فال بده نجات بدها اين شر از را ما خدايا، كه مى‌كنيد دعا خوبها شما را( 1بعد شما دعاى خدا. نمى‌كند مستجاب

او : 47نامه ( 1 به عليه الله لعنة ملجم ابن كه وقتى السالم عليهما حسين و حسن به است حضرت آن وصيتهاى اززد ضربت

و� �جر لأل اعم�ال� و� بالح�ق قوال� و� ع�نكم�ا زوي� منه�ا يء ش� ع�ل�ى ف�ا �أس� ت ال� و� �غ�تكم�ا ب إن و� �ا الدني �ا �بغي ت �ال أ و� الله �قو�ى بت أوصيكم�او� �مركم أ �ظم ن و� ه الل �قو�ى بت �ابي كت �غ�ه �ل ب م�ن و� �هلي أ و� و�ل�دي ج�ميع� و� أوصيكم�ا ع�ونا للم�ظلوم و� خ�صما للظالم �ا كون

رم ) ( بيا ل) ا� ب� ر! بلا ب�) ا� ر �م ب بعا ح� رم Uأ بض ح+ ب�ا ر� حي ب� ح� ا ر8 ب_ا wأ بلا ب\ Tأ أ[و بي آا�� � ع�ي� ا��� \�ى ب�ا أك ب�4 eب أت حع ر� بس ل�ي ر/ا ب+ حم أ� رن حي ب ر8 ب_ا wر بلا ب\يوصي ال� ز� م�ا كم �بي ن ة و�صي هم ف�إن انكم جير� في الله� ه� الل و� تكم بح�ضر� �ضيعوا ي ال� و� �فو�اه�هم أ وا تغب ف�ال� �ام �يت األ في الله� ه� الل

ع�مود ه�ا ف�إن ة الصال� في ه� الل ه� الل و� غ�يركم به بالع�م�ل �سبقكم ي ال� القرآن في الله� ه� الل و� ثهم يو�ر س� ه �ن أ ا �ن ظ�ن ى ح�ت بهم�نفسكم أ و� �مو�الكم بأ الجه�اد في الله� ه� الل و� �اظ�روا تن �م ل ترك� إن ه ف�إن �قيتم ب م�ا وه ل تخ� ال� كم ب ر� �يت ب في ه� الل ه� الل و� دينكم

هي� الن و� بالم�عروف �مر� األ �تركوا ت ال� ق�اطع� الت و� د�ابر� الت و� اكم إي و� �اذل ب الت و� و�اصل بالت �يكم ع�ل و� الله بيل س� في �تكم �لسن أ و��خوضون� . : ت كم �ن ألفي ال� المطلب ع�بد �ني ب �ا ي ق�ال� ثم ل�كم �ج�اب يست ف�ال� �دعون� ت ثم اركم شر� �يكم ع�ل ف�يو�لى �ر المنك ع�ن

صلى ) ه الل سول� ر� معت س� ي ف�إن جل بالر لوا تم�ث ال� و� �ة بض�رب �ة ض�رب ف�اضربوه ه�ذه �ته ض�رب من مت �ا �ن أ �ا إذ انظروا ق�اتلي إال بي �قتلن ت ال� �ال� أ المؤمنين� �مير أ قتل� �قولون� ت خ�وضا المسلمين� دم�اء�ر� ( . أ[و بع ح� ا fر ح� ب� ح� ر ا حو ب� ب� ب ب� zح أ� ح� ا ب� حم أك �يا ب ر/ا Tأ أ[و بي آا�� � ع�ي� ا���

ترجمه :دستتان از دنيا از آنچه بر و بجويد، را شما دنيا گرچه مجوييد را دنيا اينكه و سفارشمىنمايم، الهى تقواى به را شما

. . . همه و شما باشيد ستمديده يار و ستمگر دشمن بكوشيد الهى ثواب براى و بگوييد، حق نباشيد متأسف رفتهمردم بين اصالح و زندگى، در نظم و الهى، تقواى به را مىرسد او به وصيتم اين كه هر و خاندانم و فرزندان

« : ) روزه ) و نماز عموم از البين ذات اصالح مىفرمود شنيدم آله و عليه الله صلى شما جد از كه چرا سفارشمىكنم، .» تباه شما كنار در كه مباد مگذاريد، گرسنه گاهى و سير گاهى را آنان يتيمان، باره در را خدا را خدا است بهتر

تا. سفارشداشت آنان به پيوسته شمايند، پيامبر سفارش مورد كه همسايگان، با رابطه در را خدا را خدا شونداز آن به عمل در ديگران كه نيايد قرآن، باره در را خدا را خدا ساخت خواهد برشان ميراث برديم گمان كه جايى

. . پروردگارتان، خانه باره در را خدا را خدا شماست دين عمود نماز كه نماز، باره در را خدا را خدا جويند پيشى شما . باره در را خدا را خدا نيابيد مهلت حق كيفر از شود گذاشته خالى اگر كه مگذاريد، خالى را آنجا هستيد وقتى تا

. و دورى از بپرهيزيد و يكديگر، به بخششمال و هم با پيوند به باد شما بر خدا راه در زبانتان و جان و اموال با جهاد . كنيد دعا گاه آن شوند، مسلط شما بر كارانتان بد كه وانگذاريد، را منكر از نهى و معروف به امر هم با رابطه قطع

: . خون در من شدن كشته بهانه به كه را شما نيابم المطلب، عبد فرزندان اى سپسفرمود نرسد اجابت به و : بايد قاتلم فقط كه باد معلومتان شد كشته المؤمنين امير شد، كشته المؤمنين امير گوييد و افتيد فرو مسلمانان

. و بينى و گوش و بزنيد، ضربت يك را او تنها رفتم دنيا از او ضربت اين از من هرگاه نماييد مالحظه قصاصشود « : هر كنيد دورى كردن مثله از مىفرمود شنيدم آله و عليه الله صلى خدا رسول از من كه مكنيد، قطع را او اعضاى

» باشد گيرنده گاز سگ باره در چند

به : نظام - مربوط كارگزاران دیدار در 1372/06/14بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنمعروف را منكر و منكر را معروف دنيا، مردم چشم جلو عالم، زورگوى قدرتهاى كه است رسيده جايى به دنيا كار

. طبق! اكرم پيغمبر اينكه نيست اين از باالتر ديگر هيچچيز بشريت، تباهى و فساد عالم در من، نظر به مىكنند: » « : فرمود كردند، تعجب كه مردم و مىكنند معروف از نهى و منكر به امر كه شد خواهند پيدا كسانى فرمود روايت

» رى» �د ما ر8 �4 رت دس �ا �bعى چني� د�يا د� -م ام��ز ك� مىكن4 اJساس ا�سان ؛ 46 pوا-4 �مع�� من�� . اين و مىگويند دروغ مردم به روراست مىآورد وجود به استكبار زورگوى متفرعن متكبر لجامگسيختهى استكبارى

! ! مىآورند حساب به ذىحق ظلم، اين خاطر به را ظالم و مىكنند تشويق را ظلم مىشمارند مقدس كار يك را دروغ! مىآورند شمار به خوب كارى را زدن مظلوم سر بر اين و مىزنند مظلوم سر بر و نكوهشمىكنند را مظلوم

به : مناسبتحلولسال مربوط به انقالباسالمى معظم رهبر نوروزى هجرىشمسى‌ -1372پيام1372/01/01

منكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان : ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر

Page 22: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

: ) جستار) ها نوع

فیش : متن. . كرد حركت عكسآن جهت در بايد كنند ايجاد جدايى مردم، آحاد و مسئولين و ملت و دولت بين مىخواهند دشمنان

. و ماست ملت ضرر به كه است چيزى اين پس، بگيرند فاصله انقالب، هدفهاى و اسالم از مردم كه مىخواهند آنان. كنند حركت انقالب و اسالم جهت در بيشتر هرچه و كنند كم را فاصله اين بايد

از نهى و معروف به امر مسلمان مرد و زن مردم آحاد مؤمن، و عزيز جوانان كه مىكنم تأكيد من اساس، همين برو مفيد بسيار وسيلهى ما ملت براى جهت، اين در مىتواند كه است ارزشهايى جزو و الهى فريضهى دو كه را منكر

كنند سعى هم انقالبى و دولتى دستگاههاى كشور مختلف دستگاههاى و نكنند فراموش باشد، پيشبرندهاى و مؤثر. كنند نزديك اسالمى انقالبى، اصول و موازين به بيشتر، هرچه را خودشان كه

به : نظام - مربوط كارگزاران دیدار در 1371/11/01بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن. گردد قسطآميزى و عادالنه اجتماعىاشنظم نظم هم و شود تزكيه و متحول درون از بايد هم امروز، بشريت

. . به من كردهاند پر مظلوم ملتهاى به نسبت ظلم از را دنيا و است ظلم نيست عدالت نيست، قسط دنيا در امروز : مقابل در مىتوانيد شما عرضكنم مىخواهم جمله يك هستيد، اسالمى جمهورى مسئوالن كه عزيزى برادران شما

احكام از تبعيت و نجاتبخشاسالم احكام پاى وجود، همهى با اينكه به مشروط برافرازيد؛ قد زور به متكى قدرتهاى . آنوقت كنيد حركت مستقيم صراط و راه اين در كسى، از مالحظه بىهيچ و رودربايستى بىهيچ و بايستيد قرآنى

. . بعد بزرگوار، امام كه است درسى اين داد ما به اسالم كه است درسى اين كنيد ايستادگى مىتوانيد خوب كه است . . دشمن اينقدر امام با كه نيست هم بىدليل است اين عالج، آموخت ما به خود حرفهاى منشو با قرن، چهارده از

با. ولى مىكنند؛ دشمنى است، اسالمى جمهورى دست در كه اسالم پرچم با و اسالمى جمهورى با هم هنوز بودند . ندارند، واهمهاى هيچ آنها از ندارند كارى هيچ خودشان، به متعلق و وابسته سازشكار آدمهاى دست در اسالم پرچم

. . شخصيتهايشهم با چرا اسالمى جمهورى با اما ندارند دشمنىاى هيچ و ندارند مالحظهاى هيچ ندارند، ترسى هيچبا دشمنند، مجلسشهم با دشمنند، رئيسجمهورشهم با دشمنند، دولتشهم با دشمنند، ملتشهم با دشمنند،

. . با حتى دشمنند مىدارد، نگه سرپا را نظام اين كه هرچه با دشمنند قضايىاشهم مسئولين و قضائی احكام . را حزباللهىگرى شعار مىكنند؛ تمسخر را منكر از نهى و معروف به امر شعار آنها دشمنند هم شما شعارهاى

. همان و منكر از نهى و معروف به امر همان كه است اين حقيقت اما مىنمايند متهم را شما و مىكنند تمسخرامروز فاحشدنياى خطاهاى و انحرافها مقابل در مىتواند كه است اصول به پايبندى همان و حزباللهى حركت

. . مىخواهند. را اين هم ملتها نمىتواند ديگر هيچچيز بايستد

به : مختلفمردم - مربوط اقشار دیدار در 1371/07/29بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . به غوغايى و شور كشور، سرتاسر در جوانان بين در بداريد برپا را الهى واجب اين منكر، از نهى و معروف به امر

. . ما، وظيفهى بنابراين، منكرند از نهى و معروف به امر به متمايل جوانان اين كه پيداست پس، آمد وجود . امروز كنيم فراهم و هموار الهى واجب اين اجراى براى را زمينه و راه كه است مجريان و قانونگذاران مسئولين، . در مبادا ملتند اين خود از همه قضائی، دستگاه و كشور مسئولين مجريان، اسالمى، مجلسشوراى الله بحمدسد منكر از ناهى و معروف به آمر جلو را راه كه باشند كسانى قضائی، يا انتظامى دستگاه در يا كنار، و گوشه

حمايت! مجرم از بلكه نكنند، حمايت او از كرد، منكر از نهى و معروف به امر كسى اگر كه باشند كسانى مبادا كنند . و! كنم احساس و بدانم كه هرجا مىرسد گوشمن به موارد از بعضى در كشور، كنار و گوشه از خبرهايى البته كنند

قرار مسئولى و مأمور جفاى مورد نكرده خداى منكر، از ناهى و معروف به آمر كه كنم پيدا اطمينانبخشى خبر . . اال و كرد خواهد حفظ را كشور استقالل و كشور قوام كه است چيزى آن اين، شد خواهم قضيه وارد خودم گرفته،

. بزند؟ ضربه كشور اين به و كند كم ملت اين سر از مويى است نتوانسته امروز تا دشمن چرا داريم زياد دشمن ما . همان كه ايران چرا؟ است ايستاده و ايستاد همهشان مقابل در كامل، صالبت و قدرت با اسالمى، ايران الله بحمد

! خاطر به شما، حضور همين خاطر به شما، احساسوظيفهى خاطر به اين، است قبل سال پنجاه و صد ايرانو اسالم و ايمان از حاضرند جا همه تا مسلمان، مرد و زن كه است اين خاطر به و شما حزباللهى روحيهى همين . . همه اين با را، كشور اين مىشود ديگرى طور مگر است كرده حفظ را كشور اين كه اينهاست كنند دفاع انقالبشان ! آنها، مقابل در مىشود مگر كرد؟ حفظ دوختهاند، آن بازارهاى و زيرزمينى منابع به طمع چشم كه بدخواه و دشمن

Page 23: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. ! دو من منتها منكر از نهى و معروف به امر با مىشود؛ حفظ كشور كه است اينگونه كرد؟ مقاومت روحيه اين بدون . كه است واجب يك منكر از نهى و معروف به امر اوال مىدهم هستيد كه كشور هرجاى در عزيز جوانان شما به تذكر

: . كنيد نهى و معروف به كنيد امر مىشود، خالفى مرتكب كسى ديديد اگر گفتيم ما برنمىدارد خجالت و رودربايستى . . . . اين كه متعال خداى نيست الزم اينها ببريد كار به قوت و سالح و مشت نگفتيم بگوييد زبان به يعنى منكر از

. مصالح و حكم حدودى تا هم ما است چگونه مصلحت مىداند خودش است، فرموده نازل مسلمانان ما بر را واجب . . نفر ده اما بگويد نفر يك اينكه است كردن تكرار و گفتن گناهكار، مقابل در حربه بزرگترين مىكنيم درك را الهى

. اينكه بترسد، يكى و بكشد خجالت يكى نفسبشود، ضعف دچار يكى اگر نمىشود كنند، تماشا و بنشينند ساكت . . اين، چسبيدهاند بدحجابى مسألهى به فقط بعضى كه نيست بدحجاب فقط هم گناهكار شد نخواهد منكر از نهى . وجود جامعه در الابالى آدمهاى طرف از فراوانى خالفهاى است كوچكتر گناهان از خيلى از و است گناهان از يكى

. همه: اينها فرهنگى خالفهاى ادارى، كار در خالف كار، و كسب در خالف اقتصادى، خالفهاى سياسى، خالفهاى دارد . كمكارى كسى مىكند، مسخره كسى مىكند، توطئه كسى مىگويد، دروغ كسى مىكند، غيبت كسى است خالف

. منكر همه اينها مىدهد باد بر را مردم آبروى كسى مىدزدد، را مردم مال كسى مىكند، ناراضىتراشى كسى مىكند، » « ». « : . براى. ، نكن تكرار اين نكن آقا، بگوييد منكر از نهى است؛ نهى بازدارنده، عامل منكرات، اين مقابل در است

. كه دارد، الزم شجاعت و قدرت و تصميم و اراده منكر، از نهى كه اول؛ نكتهى اين است شكننده مقابل، طرف . . دستگاهها كه نباشيد منتظر بگيريد كار به را آن بايد دارد وجود ما مرد و زن در و ما مردم قشرهاى در الله، بحمد

. بكنند كارى و بيايند . ! پشتيبانىها » سيل منكر از نهى گفتيد شما آقا كه سفارشكردند و نوشتند نامه زدند، تلفن اينجا به مردم از بعضى

»! . شود وارد دولت هم اينجا كه است الزم مگر بشود؟ مىخواستيد كار چه عمال نشد كارى عمال اما گرفت انجام هم . . مجلس دولت، البته كنند نهى بايد مردم خود شوند وارد بايد مردم خود شود؟ وارد مستقيما قضائی دستگاه يا

. وظيفهى اين، كنند پشتيبانى را منكر از ناهى كه موظفند انتظامى، نيروى و قضائی دستگاه اسالمى، شوراى . . رزمنده،. جوان اينجاست قضيه، بخشعمدهى باشند بايد و باشند مىتوانند مردم خود كار، مباشر آنهاست

برو، مسجد و بگير روزه و نمازخوان مؤمنين انفاق، اهل خانوادهى ايثارگر، خانوادهى شهيدداده، خانوادهى. باشند صحنه در بايد اينها همهى انقالبى؛ و اسالمى مفاهيم به عالقهمند روشنفكران انقالب، دلسوزان

. به كردنها، صاف حساب نكنند سوءاستفاده الهى، واجب اين از كسانى باشيد مواظب كه است اين دوم تذكراين بهانهى به آن و اين مال عرضو نواميسو به تعرض آبروريزى، پردهدرى، رسيدن، گذشته حسابهاى خرده

. . . مردم تيزهوشى تيزهوشند قضايا همهى در و همواره مردم باشند هوشيار بايد مردم باشد نبايد اينها الهى، واجب . ضد موذىگريهاى و رذالتها قضاياى همين در مىكند گوناگون قضاياى متوجه را دستگاهها اوقات از خيلى كه است

به دقت كردند، تيزبينى كردند، مباشرت كردند، كمك كه بودند مردم غالبا امروز، تا اول روز از گروهكها و انقالب . . خود است همانطور نيز اينجا كردند هدايت هم را مسئولين و دادند انجام را اقدامى و ديدند را چيزى دادند، خرج

مورد ناكرده خداى يا بماند، زمين بزرگ فريضهى اين و الهى واجب اين بگذارند نبايد تيزهوشى با مردم،. گيرد قرار سوءاستفاده

به : اسالمی - مربوط انجمن‌های اعضای از جمعی دیدار در 1371/06/04بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . . اين است محترمانه و متين اداره، داخل در برخوردشان و ارتباطات زنان و مردان مىآيند پوششمناسب با زنان

. . خارج اسالمى شكل از را محيط كه عواملى با شود اينگونه محيط، كه كنيد كارى بايد شما است اسالمى محيط، . از نهى و معروف به امر با بجا، تذكرات با مناسب، پخشجزوات با سخنرانى، با گفتار، با كنيد مقابله مىكنند، . فضاى فضا، كه كنيد كارى روشها، اين با جاهاست همهى در و كارهايتان محيط داخل در شما وظيفهى كه منكر؛

. احساسكند شد، كارخانه اين وارد شد، دولتى شركت اين وارد شد، اداره اين هركسوارد يعنى شود اسالمى . وظيفه اين در موظفند همه و شماست عمدهى وظيفهى اين است اسالمى محيط، و است، مسلمانان جاى اينجا . كمك شما به راه اين در موظفند مىكنيد، كار او با شما كه بخصوصمديريتى تشكيالت؛ همهى كنند كمك شما به

. نمايند تسهيل را شما كارهاى و كنند

به : روحانیون - مربوط از جمعی دیدار در 1371/05/07بياناتاسالمى : حكومت قوام عامل منكر از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به اسالمی , امر جامعه : ) حدیث) ها نوع

فیش : متن . اين تهاجم، اين مقابل در دارد وجود سابقه‌اى كم باشدت ديگر، تهاجمهاى همه اما نيست؛ نظامى جنگ فقط امروز

موجود يك صورت به و ضربه‌زدن آماده مقاومت، آماده پراميد، آسيب‌ناپذير، هوشيار، زنده، بايد اسالمى، جامعه

Page 24: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. را ونهى‌ازمنكر امربه‌معروف موضوع بنده كه است اين است؟ ممكن چگونه اين، كند مقاومت و بماند مقاوم زنده . . . جامعه است مسلمانان هميشگى تكليف اين، نيست جديدى موضوع كه معروف به امر موضوع كردم مطرح

: . فرمود كه است، نهى‌ازمنكر و امربه‌معروف با اسالمى، حكومت قوام مى‌ماند زنده تكليف اين انجام با اسالمى،(» ل�هم » �جاب يست فال خياركم �دعوا ف�ي شراركم ع�ل�يكم ه الل �يسلطن ل وقت آن نشود، كار اين حكومت( 1اگر قوام

. اين فقط امربه‌معروف باشد ونهى‌ازمنكر امربه‌معروف جامعه در كه است اين به اخيار، حاكميت بقاى و اسالمى . منكرات مهمترين از نيست معلوم كه منكراتى مقابل در هم آن بگوييم كلمه دو تكليف، اسقاط براى ما، كه نيست

چه. به اين كنند، نهى منكر از و امر معروف به را ديگران بايد آحادش كه مى‌كنند موظف را جامعه يك وقتى باشندمعناى به همه، كه وقتى باشند؟ منكر از ناهى و معروف به آمر ملت يك آحاد است ممكن وقت چه معناست؟داشته اهتمام همه جامعه؛ كارهاى به باشند داشته كار همه باشند؛ داشته حضور كشور مسائل متن در واقعى

. يك است؛ عمومى نظارت يك معناى به اين، باشند شناس منكر شناسو معروف همه باشند؛ آگاه همه باشند؛. . اينهاست امربه‌معروف، است همه در باال معرفت يك است؛ عمومى همكارى يك است؛ عمومى حضور

1 ) ج ،كلینی ؛ 56ص 5الكافی

ج طوسی ؛ 176ص 6تهذيباألحكام،شیخص طبرسى حسن بن على ؛ 50مشكاةاألنوار،

ج مجلسی عالمه ، ؛ 93ص 97بحاراألنوار

�هم ل �ج�اب يست ف�ال� �اركم خي �دعو ف�ي اركم شر� �يكم ع�ل �عم�ل�ن �يست ل �و أ �ر المنك ع�ن �نهن �ت ل و� بالم�عروف �أمرن �ت لترجمه :

[ : ) ( : اینكار اگر تا كنید نهی منكر از و امر معروف به كه بایستی مىفرمود شنيدم ع رضا امام از گويد عرفه بن محمدنمىشوند[ مستجاب اما كنند می دعا هایتان خوب و شد خواهند مسلط شما بر كردار بد افراد نكردید

به : روحانیون - مربوط از جمعی دیدار در 1371/05/07بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . . قضيه، ظاهر داشت صفآرايى ما با علنا دشمن تحميلى، جنگ سال هشت در نيست نظامى تهاجم ما، عليه امروز

. را اين بودند مرتجعين همه عراق، سر پشت بود؛ ناتو عراق، سر پشت بود؛ امريكا عراق، سر پشت اما بود؛ عراق . عراق كه كسانى همان ولى كنند؛ باور نبودند حاضر خيلىها گفتيم بارها و بارها جنگ، سال هشت طول تمام در ما

. . كفر، و استكبار دنياى همه حقيقت در بود نظامى جنگى جنگ، مىكنند اعتراف امروز كردند، تجهيز مدت اين در را . كم شدت با ديگر، تهاجمهاى همه اما نيست؛ نظامى جنگ فقط امروز مىكرد مبارزه اسالمى جمهورى در اسالم با

. آماده پراميد، آسيبناپذير، هوشيار، زنده، بايد اسالمى، جامعه اين تهاجم، اين مقابل در دارد وجود سابقهاى . اين است؟ ممكن چگونه اين، كند مقاومت و بماند مقاوم زنده موجود يك صورت به و زدن ضربه آماده مقاومت،

. جديدى موضوع كه معروف به امر موضوع كردم مطرح را منكر از نهى و معروف به امر موضوع بنده كه است . . حكومت. قوام مىماند زنده تكليف اين انجام با اسالمى، جامعه است مسلمانان هميشگى تكليف اين، نيست

« : �يكم ع�ل الله �يسلط�ن ل وقت آن نشود، كار اين اگر فرمود كه است، منكر از نهى و معروف به امر با اسالمى، .» جامعه در كه است اين به اخيار، حاكميت بقاى و اسالمى حكومت قوام �هم ل �جاب يست فال خياركم �دعوا ف�ي شراركم

. . بگوييم كلمه دو تكليف، اسقاط براى ما، كه نيست اين فقط معروف به امر باشد منكر از نهى و معروف به امر . كه مىكنند موظف را جامعه يك وقتى باشند منكرات مهمترين از نيست معلوم كه منكراتى مقابل در هم آن

ملت يك آحاد است ممكن وقت چه معناست؟ چه به اين كنند، نهى منكر از و امر معروف به را ديگران بايد آحادشباشند؛ داشته حضور كشور مسائل متن در واقعى معناى به همه، وقتىكه باشند؟ منكر از ناهى و معروف به آمر

و معروفشناس همه باشند؛ آگاه همه باشند؛ داشته اهتمام همه جامعه؛ كارهاى به باشند داشته كار همه . است؛ عمومى همكارى يك است؛ عمومى حضور يك است؛ عمومى نظارت يك معناى به اين، باشند منكرشناس

. است همه در باال معرفت يك . معلومى، افراد وسيله به هم آن محدود، دايره يك در را معروف به امر ما اگر اال و اينهاست معروف، به امر

به نسبت بعد، به اين از بناست ايران در كه كردن؛ سمپاشى مىكند بنا خودش تبليغات در هم دشمن كنيم، زندانى ! دايرهاى در بياورند است، آن به چيز همه قوام كه را، عظمت اين به واجب اين شود عمل اينطور بدحجاب، زنهاى

. معناى است اين نيست درست مثال حجابشان وضع كه زنى نفر چند به نسبت هم آن تهران؛ خيابانهاى در محدود، ! ! اين از باالتر قضيه، جامعه؟ گوناگون صحنههاى در مؤمن نيروهاى حضور معناى است اين معروف؟ به امر

. . جرايمى. و تخلفها آن تخلفها، باالترين نيست فردى تخلفهاى تخلفها، نيست نوع يك و اندازه يك تخلفها حرفهاست . راست، راه نشاندادن كج اميدوار، دلهاى كردن نوميد مردم، كردن نوميد مىكند سست را نظام پايههاى كه است

كمك اسالمى، جامعه در گوناگون احوال و اوضاع از كردن سوءاستفاده بااخالص، و مؤمن انسانهاى كردن گمراه . دستهايى امروز مؤمن نسل كشاندن فساد به براى تالش و اسالمى احكام با كردن مخالفت دشمن، به كردن

كنيد مشاهده و بفهميد و ببينيد را آن خيابان در شما كه طورى آن نه نامحسوس صورت به را فساد تا تالشمىكنندبىاعتنايى به را مردم بكشانند؛ فساد به را پسرها بكشانند؛ فساد به را جوانان و كنند ترويج گروهكى، شكلهاى به

Page 25: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. منكر. از نهى جاى جا، همه اقتصادى منكرات سياسى، منكرات اخالقى، منكرات اينهاست؛ منكرات بكشانند . مىتواند. خود كار محيط در هم، شريف كارمند يك كند منكر از نهى مىتواند درس محيط در هم، دانشجو يك است

. . هنرى وسايل با هم، هنرمند يك كند منكر از نهى مىتواند خود كار محيط در هم، مؤمن كاسب يك كند منكر از نهى . به امر و منكر از نهى عوامل مهمترين از يكى مختلف، محيطهاى در روحانيون كند منكر از نهى مىتواند خود، . . نيست. اينطور است همه كار هم كار كرد محدود كوچك، دايرههاى در را الهى بزرگ واجب اين نمىشود معروفند

: . . عرضكردم شد، منتشر كه تشكرى پيام در من دارد هركسوظيفهاى البته باشد خاصى مخصوصعده كه . . بايد كجا دارد هركسجايگاهى كنند پيدا منكر، از نهى و معروف به امر در را خود جايگاه بايد مختلف، قشرهاىمردمى كار كار، مىشناسيد؟ را كدام بايستيد؟ و كنيد مقاومت مىتوانيد منكر كدام مقابل در شما كنيد؟ منكر از نهى

آنها. براى را منكر و كنند بيان را منكر از نهى كيفيت كنند؛ راهنمايى و هدايت را مردم بايد دين علماى البته، است. دهند شرح

. . آن بشناسيم درست مىكند، تهديد را اسالمى جامعه نقاط آن از خطر، كه را نقاطى بايد بشناسيم را خطر بايد . به امر صراط در كه وظيفهاى مهمترين كنيم باز خودمان، براى و مردم براى را اسالم صدر قضاياى عبرتهاى

در كه آنهايى و منكر از ناهى و معروف به آمر و مؤمن نيروهاى كه است اين دارد، وجود منكر از نهى و معروف . . كار آماده يعنى بودن، حزباللهى باشند داشته حضور بايد جا همه باشند صحنه در بايد دارند، انگيزه اسالمى نظام

. . است انقالبى ارزش يك ارزشاست؛ يك اين، الهى تكليف انجام براى بودن

به : روحانیون - مربوط از جمعی دیدار در 1371/05/07بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنقدرت اصل با مبارزه شرايطى، چنين در اسالم دنياى براى كه فهماند خود بيانات در عليهالسالم، على بن حسين

. كه است بديهى كارهاست واجبترين قدرت، اين اهريمنى و شيطانى سلطه از انسانها نجات براى اقدام و طاغوتىبيان را بيت اهل معارف و تبليغ مردم ميان در را الهى احكام و مىماند مدينه در اگر عليهالسالم، على بن حسين

. كارها اين همه از مىكرد، حركت عراق سمت به كارى انجام براى وقتى اما مىداد پرورش را عدهاى مىكرد،و: درس حوزه بگويد؛ مردم به نمىتوانست را پيغمبر احاديث دهد؛ تعليم آنها به نمىتوانست را مردم نماز بازمىماند

. هركدام اينها مىماند بودند، مدينه در كه فقرايى و مستمندان و ايتام به كمك از و مىشد تعطيل او معارف بيان . . زبان در كه آنچنان حتى كرد مهمتر وظيفه فداى را، وظايف اين همه اما مىداد انجام حضرت آن كه بود وظيفهاى

تكليف آن فداى اين، مىرفتند، حج براى مردم كه هنگامى در و بيتالله حج زمان هست، گويندگان و مبلغين همه. شد باالتر

». « : در ديگرى خطبه در كه آنچنان يا ج�دى بسيرة اسير� و� �ر المنك ع�ن �نهى أ و� بالم�عروف آمر� ان اريد بود فساد منشأ كه دستگاهى با مبارزه فرمود، كه همانطور چيست؟ تكليف آن ! « : ه، الل لحرم �حال مست جائرا سلطانا رأى م�ن قال آله، و عليه الله صلى الله، ر�سول ان الناس ايها فرمود راه بين

». ] تغيير، ] يا اغاره يعنى ل�ه م�دخ� �ه يدخل ان الله ع�ل�ى ح�قا كان� ق�ول ال و بفعل �يه ع�ل ر يغ�ي �م ف�ل آخر تا الله لع�هد ناكثاو مادى فناى و نابودى سمت به را انسانها كه دستگاهى و مىپراكند فساد كه قدرتى جور؛ و ظلم سلطان به نسبت

. نهى و معروف به امر مصداق را، اين البته كه است عليهالسالم على بن حركتحسين دليل اين، مىكشاند معنوى. شود توجه بايد هم نكات اين به منكر، از نهى و معروف به امر تكليف گرايشبه باب در كه دانستهاند؛ هم منكر از

. تشخيصمىدهد مىكند اهم تكليف اين فداى مهم لو و را ديگر تكاليف و مىكند حركت اهم، تكليف براى كه لذاست . خصم، جبهه يك و دشمن يك است متعين اسالمى جامعه براى حركت يك زمانى، هر چيست؟ واجب كار امروز، كه

. . آن از كه جهتى در كرديم، اشتباه دشمن شناخت در اگر شناخت بايد را آن مىكند تهديد را مسلمين و اسالم جهان . شد، خواهد پيدا كه خسارتى شدهايم اشتباه دچار مىشود، حمله آنها به و مىبينند خسارت مسلمين و اسالم جهت،

. . مىرود دست از بزرگ فرصتهاى است جبرانناپذير

به : عاشورا - مربوط گردان‌های فرماندهان ديدار در 1371/04/22بياناتجهاد : از منكر، از نهى و معروف به امر بودن باالتر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) نهج‌البالغه) ها نوع

فیش : متن « : . سبيل‌الله فى الجهاد و كلها البر اعمال ما و مى‌فرمايد نهج‌البالغه در است واجب نماز، مثل هم معروف به امر

(». لجى بحر فى كنفثة اال المنكر عن النهى و بالمعروف االمر مقياس( 1عند در منكر، از نهى و معروف به امر يعنى . و معروف به امر را اساسجهاد مى‌كند محكم را دين پايه‌ى چون است؛ باالتر جهاد از حتى خود، عمومى و وسيع

. مى‌كند استوار منكر از نهى : 374قصار ( 1

و� ير الخ� لخص�ال �كمل المست ف�ذ�لك� ق�لبه و� انه لس� و� �ده بي �ر للمنك المنكر ف�منهم ى الم�جر� ه�ذ�ا �جري ي �ه ل آخ�ر� م �ال� ك في و�

Page 26: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

المنكر منهم و� �ة خ�صل ع مض�ي و� ير الخ� خص�ال من �ين �ت بخ�صل ك �م�س مت ف�ذ�لك� �ده بي ارك الت و� ق�لبه و� انه بلس� المنكر منهمر� ب�ا �ح ر/� رل xة ر� ب$ا حم �أ حن رم ب� د! ب4 Jر بوا ر بك ب�س ب� ب$ ب� ر� بلا z� ب ا� ب� رم ر� حي بت ب� ح) gب ح� ا �ب ب� ح6 ب�ا aب �ي ب bب رذي �� ب ا بك ر� بذ ب+ ر� �ر بسا ر� ب� Rر ر4 بي ر xأ ر� �تا ب ا� ب� ر� ر� ح� ب[ ر

و� بالم�عروف �مر األ � عند ه الل بيل س� في الجه�اد و� ه�ا كل البر �عم�ال أ م�ا و� �اء �حي األ ت م�ي ف�ذ�لك� �ده ي و� ق�لبه و� انه بلس� �ر المنكد� . cر بeا دم بما ر/ا ب4 حن رع Tد ح4 بع أ ب� ر� بك ر� ل� أك بك ر� ب_ ح� رم Uأ بض ح+ ب�ا ب� dد حز ر� ح� رم رن ب)ا أ[ حن بي بل� ب� Uد eب ب�ا ح� رم رن ب ا ل� ب[ أي بل� ر� ب� حن أ� ح� ا ر� بع بي �ح �ن ب ا� ب� �ر أ�� حع ب� ح� ر ا ب� حم ب�� حل ا ب�ن ر/ا ب� يي Iل أ� د� Zح ب ر+ي د zب حف بن بك �ل� ب ر/ا ر� ب� حن أ� ح� ا ح� بع ري �ح �ن ب ا�

ترجمه : : قلبشبه و زبان و دست به كه است كسى مردم اين از معناست همين زمينه در ديگر كالمى را السالم عليه امام

. و مىكند انكار دل و زبان به كه است كسى و رسانده كمال به را خوب خصلتهاى انسانى چنين مىخيزد، بر انكار . و نموده ضايع را خصلتى و زده، چنگ خوب خصلتهاى از خصلت دو به انسانى چنين نمىبرد، برنامهاى به دستنموده، تباه است شريفتر كه را خصلت دو كسى چنين زبانش، و دست با نه خاسته بر انكار به دل با كه است كسى . . تمام زندگان ميان است مردهاى او كرده، ترك را دست و قلب و زبان با انكار كه كسى و گرفته را خصلت يك و

در دهان آب انداختن مانند به جز نيست چيزى منكر از نهى و معروف به امر جنب در خدا راه در جهاد و نيك كارهاى . . اينها همه از بهتر و مىكاهد روزى از نه و مىكند، نزديك را اجلى نه منكر از نهى و معروف به امر پهناور درياى

ظالم حاكم برابر در است عدل سخن

به : عاشورا - مربوط گردان‌های فرماندهان ديدار در 1371/04/22بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . رسيد؟ يزيد به كارش كه كرد پيدا آفتى چه اسالمى، جامعهى آن ببينيم بايد هستيم اسالمى جامعهى يك امروز ما

مىكرد، حكومت او كه شهرى همان در السالم، و الصالة عليه المؤمنين امير شهادت از بعد سال بيست كه شد چه ! ! جايى همان كوفه نبود دين از بيگانه نقطهى يك كوفه گرداندند؟ شهر آن در و كردند نيزه بر پسرانشرا سرهاى

و معروف به امر را مردم مىانداخت؛ دوش بر تازيانه مىرفت؛ راه آن بازارهاى در عليهالسالم المؤمنين امير كه بود . » اين، » بود بلند تشكيالت آن و مسجد آن از النهار اطراف و الليل آناء در قرآن تالوت فرياد مىكرد؛ منكر از نهى

عليهالسالم المؤمنين امير حرم و بازارشدختران در طوالنى نهجندان سالهايى گذشت پساز كه بود شهر همان . مىتواند كه دارد وجود بيمارىاى اگر رسيدند؟ آنجا به كه شد چه سال بيست ظرف در مىگرداندند اسارت با را،

سال ده چند ظرف در بودهاند، عليهماالسالم المؤمنين امير و اسالم پيغمبر مثل رأسشكسانى در كه را جامعهاى. بترسيم آن از بايد هم ما و است خطرناكى بيمارى بيمارى، اين برساند، وضعيت آن به

به : عاشورا - مربوط گردان‌های فرماندهان ديدار در 1371/04/22بياناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . دشمن كه كارى بگيرد ما از را ما جوانهاى مى‌كند سعى فحشا و فساد فرهنگ غلط فرهنگ اشاعه‌ى راه از دشمن

» « » « " يك " و فرهنگى غارت يك فرهنگى شبيخون يك گفت بايد بلكه فرهنگى تهاجم يك مى‌كند، فرهنگى لحاظ از . . » آن» كند؟ دفاع فضيلتها اين از مى‌تواند كسى چه مى‌كند ما با را كار اين دشمن امروز است فرهنگى عام قتل . كه كسى كند دفاع فضيلتها از و بايستد مى‌تواند و نبسته شخصى منافع به دل نبسته، دنيا به دل كه مؤمنى جوان

. ! از جوان، اين كند دفاع بااخالصمى‌تواند جوان اين كند دفاع فضيلتها از نمى‌تواند كه است گرفتار و آلوده خودش « : . و معروف به امر همه پيشگفتم چندى لذا، كند دفاع مى‌تواند اسالمى ارزشهاى و فضايل از اسالم، از انقالب،

. . . : ». شماست مسئوليتشرعى اين، است واجب اين، كنيد منكر از نهى عرضمى‌كنم هم اآلن كنند منكر از نهى. هست هم شما سياسى و انقالبى مسئوليت امروز

. « : طرف رسمى، مأمورين اما مى‌كنيم منكر از نهى ما مى‌گويند و مى‌كنند تلفن هم بعضى مى‌نويسند؛ نامه من به »! . چه و انتظامى مأمورين چه رسمى مأمورين كه مى‌كنم عرض‌ من مى‌گيرند را مقابل طرف نمى‌گيرند را ما

. . ما حكومت دستگاه همه‌ى كنند دفاع شرعى ناهى و آمر از بايد كنند دفاع مجرم از ندارند حق قضائی مأمورين . . نمازگزار به كسديگرى و بخواند نماز كسى اگر است وظيفه اين، كند دفاع منكر از ناهى و معروف به آمر از بايد

نمازگزار پاى زير از را سجاده كه كسى آن از يا نمازگزار از كنند؟ دفاع بايد كداميك از ما دستگاه‌هاى كند، حمله . . نهج در است واجب نماز، مثل هم معروف به امر است همين‌طور نيز منكر از نهى و معروف به امر مى‌كشد؟ « : كنفثة اال المنكر عن النهى و بالمعروف االمر عند الله سبيل فی الجهاد و كلها البر اعمال ما و مى‌فرمايد البالغه

». است؛ باالتر جهاد از حتى خود، عمومى و مقياسوسيع در منكر، از نهى و معروف به امر يعنى لجی بحر فی . . و مأمورين مگر مى‌كند استوار منكر از نهى و معروف به امر را اساسجهاد مى‌كند محكم را دين پايه‌ى چون

نقطه‌ى اينكه به رسد چه دهند؛ قرار مساوى ديگران با را منكر از ناهى و معروف به آمر مى‌توانند ما مسئولين . ! در كسى نگذارد و كند باز را چشمهايش بايد باشد باهوش بايد هم حزب‌اللهى جوان البته ؟ كنند تأييد را او مقابل

Page 27: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. كند خراب را الله حزب چهره‌ى كه نمايد ايجاد فسادى منكر، از نهى و معروف به امر نام به و كند رخنه او صفوف . . تا داده نشان هم سال چند اين تجربه‌هاى و دارم يقين من است خودتان عهده‌ى به اين، باشيد مواظب بايد

در اين‌ها نام با دروغين، و بدلى عناصر عده يك مى‌آيند، ميدان به كارى انجام براى حزب‌اللهى و مؤمن نيروهاى. كنند چركين مردمى و حزب‌اللهى و مؤمن نيروهاى به نسبت را مسئولين ذهن تا مى‌كنند ايجاد فسادى گوشه‌اى

. . . ياد برويد بايد است گرفتنى ياد است نماز مسأله‌ى مثل منكر، از نهى و معروف به امر مسأله‌ى باشيد مواظبگفته‌ام. هم قبال عرضمى‌كنم من البته كرد؟ منكر از نهى و معروف به امر بايد چگونه و كجا كه دارد مسئله بگيريد . برخورد به كار اگر زبان با است؛ لسان با منكر از نهى و معروف به امر مردم، عامه‌ى تكليف اسالمى، جامعه‌ى در

. . . است مهم‌تر زبانى، منكر از نهى و معروف به امر اما شوند وارد بايد آن‌ها است مسئولين تكليف ديگر آن بكشد، . آن به خالف‌كار، آدم آن به بدكار، آدم آن به است زبانى منكر از نهى همين مى‌كند، اصالح را جامعه كه عاملى

. صد نفر، ده بگويند بايد مردم ببرد، جامعه از را گناه قبح مى‌خواهد كه آدمى آن به مى‌كند، فحشا اشاعه‌ى كه آدمى . . ! نيروهاى همين چيزهاست شكننده‌ترين اين، كند سنگينى بايد او ذهن و وجود روى عمومى افكار نفر هزار نفر،ما؛ عزيز كشور عظيم اكثريت همين يعنى مؤمن؛ مردم عامه‌ى همين يعنى حزب‌اللهى؛ و بسيجى و مؤمن

مورد اين در كردند، مقابله حوادث همه‌ى با حال به تا انقالب اول از كه همينهايى كردند؛ اداره را جنگ كه همينهايى. باشند داشته مى‌توانند نقشرا مهم‌ترين

به : روحانيون - مربوط از جمعى ديدار در 1370/12/14بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنبايد و است بلندمدت كار اسالمى، آرزوهاى تحقق نيست؛ سال بيست و سال ده كار اسالمى، آرزوهاى تحقق

. كوتاه مدت در اسالمى آرزوهاى كه است معلوم بدهند هم دست به دست عوامل همهى و بگيرد انجام بتدريجنواى با هنوز دستگاهها همهى كه است معلوم مىشود؛ پيدا تخلفى آنجا و اينجا در كه است معلوم نمىكند؛ پيدا تحقق

. نگاه هم اسالم صدر به شما اگر نيست انتظارى هم اين از غير نيست؛ ترديدى اين در نمىكنند؛ حركت اسالمىمسلمان يكشبه مردم همهى كه نبود اينطور مىخورد، مردم به هم پيامبر �ف�سمطهر ن كه زمانى حتى مىبينيد كنيد،

. به هم آن كه دارد، الزم بلندمدت حركت عمومى، و كلى اصالح بشود اصالح كوتاهى مدت در كارها همهى و بشوند. ماست عهدهى به تكليف بيشترين كه هستيم روحانيون و معممان ما همه، اين جملهى از و است؛ همه عهدهى

. يا بدهد انجام حركتى تخلفشده، فالن فالنجا اينكه اتكاى به هيچكسنمىتواند است نظام حفظ اول، پسوظيفهى . كار خودش معقول طرق از بايد همه مفاسد، اصالح براى البته كند تضعيف را اسالمى نظام اين كه بزند حرفى

. بشود. رايج مردم ميان در بايد و است اسالمى واجب يك منكر از نهى و معروف به امر كنند

به : روحانيون - مربوط از جمعى ديدار در 1370/12/14بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنو ببنديم را دريچه اين ما آيا است؛ اسالمى جمهورى مانده، باقى مسلمان ملتهاى براى كه هم اميدى دريچهى تنها

تسليم بزرگ قدرتهاى قلدرمآبانهى فشار مقابل در هم ما آيا كنيم؟ سكوت هم ما آيا كنيم؟ كور را ملتها اميدنهى و معروف به امر و ظلم، مقابل در جهاد سنت آيا است؟ راضى اين به خدا آيا است؟ اين خدا حكم آيا بشويم؟

. خواهد حفظ را ظلم با مبارزهى پرچم اينجا كال£ و حاشا مىدهد؟ ما به را فكرى چنين اجازهى اسالم، در منكر ازمىايستيم؛. مىكند، تكيه خود سرنيزهى به ملتها برابر در كه ستمگرى و سلطهطلب قدرت هر مقابل در ما كرد

. مقابلشمىايستيم؛ در باشد، هم امريكا از قدرتمندتر دولتى و قدرت اگر هيچ؛ كه امريكا باشد هركسمىخواهد. ايستاديم كمااينكه

به : دانشجویان - مربوط و دانش‌آموزان از جمعی ديدار در 1370/08/15بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن . خوب كارهاى به امر معروف، به امر واجب اين چرا كنند منكر از نهى و معروف به امر خودشان، محيط در جوانانشما گفت، هم اگر چه؛ تو به بگويد نمىتواند هم او چه؛ من به نگوييد است؟ نشده اقامه هنوز اسالمى جامعهى در

Page 28: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

! . از كه داريم سالحى ما نه، سراغشبروند به مشت با بايد شد، ديده منكرى تا مىكنند خيال بعضى نكنيد اعتنا . . كارى مشت است؛ مؤثرتر و نافذتر و كارگرتر خيلى مشت از زبان زبان سالح چيست؟ آن است كارگرتر مشت

نمىكند. . خوب، خيلى كنيم مبارزه و مقابله منكراتى، تظاهرات اين با ما بدهيد اجازه كه مىنويسند نامه ما به جوانان بعضى . ! بيشتر يككلمه بگوييد؛ بزنيد، حرف نيست اين نه، كنيد؟ پاره تكه را مقابل طرف بريزيد، چطور؟ اما بكنيد؛ مقابله

. تهمت، غيبت، دروغ، مىشود مرتكب را خالفى مىبينيد كه كسى بكنيد سخنرانى يك نيست الزم نمىخواهد؛ همايمانى پذيرفتههاى به اهانت مقدسات، به بىاعتنايى دين، محرمات به بىاعتنايى مؤمن، برادر به نسبت كينورزى

نكنيد؛ است، خالف شما كار اين بگوييد نمىخواهد؛ بيشتر آسان كلمهى يك زشت حركت نامناسب، پوشش مردم،. . خشكيد خواهد جامعه در گناه بگويند، هم ديگران بگوييد، شما باشد همراه خشم با كه نيست هم الزم

گفتن كه مىكنند خيال هم عده يك مىكنند، ابا گفتن نفساز ضعف اثر بر عده يك مىكنند؟ ابا گفتن از كسانى چرا . ! اقامه را منكر از نهى و معروف به امر است مهمتر خيلى دست از زبان نه، بروند جلو دست با بايد ندارد؛ فايدهيى

. دشمن براى مراكز اين بكشد فساد به كار دانشگاهها در چه و مدرسهها، در چه جوان جوامع در نگذاريد كنيد؛ . . شما بودن با بداند را اين هم دشمن است؛ زنده اسالمى ايران اين و جامعه اين جوان نسل كه بدانيد است هدف

. است تمام ما بر حجت مؤمن، جوانان

به : مقدس‌ - مربوط مشهد در نماز اقامه‌ى اجالسساليانه‌ى اولين به 1370/07/16پيامصالحان : حكومت نشانه‌ى و ثمره نخستين نماز، برپاداشتن فیش عنوان

: ) ها) منكر , زكات, نمازکلیدواژه از نهى و معروف به نماز , امر اقامه ستاد : ) قرآن) ها نوع

فیش : متندر بايد كه است كارهايى ضروريترين و شايسته‌ترين از يكى نماز، اقامه‌ى براى صاحب‌نظران از مجمعى تشكيلدر و است؛ صالحان حكومت نشانه‌ى و ثمره نخستين نماز، برپاداشتن زيرا مى‌گرفت؛ صورت اسالمى جمهورى

« » به » امر نيز و فقر، كردن ريشه‌كن و جامعه مالى تنظيم مثابه‌ى به زكات به نوبت كه است آن از بعد رتبه‌ى « - - » ال��( +ى �نا-م �� م ان ��ذي� ا مى‌�س4؛ از 4ي�ا دا6ت� � از �ي�ي�ا دادن � dسو يعنى من�� از �ى� � � مع��

(» عن‌المنكر نهوا و بالمعروف وامروا الزكوة اتوا و الصلوة (.1اقاموا

متوقف الهى حكومت تشكيل بر كه نيست چيزى اين بگزارند؛ نماز خود صالحان، كه نيست اين فقط نماز اقامه‌ىآن بركات از و آشنا، آن اشاره‌هاى و رازها با كس همه و شود داشته پا به جامعه در دين ستون اين بايد بلكه باشد؛ . با جانها و تن‌ها و كند مصفا و روشن را جامعه آفاق همه‌ى الهى، ذكر صفاى و درخششمعنويت گردند برخوردار

. يابند استحكام و طمأنينه آن، پناه در و بشتابند نماز به همآیه ( 1 الحج مبارکه 41سوره

ر� أ��مو ال أ ب� ر عا ر� �� ب ر� ب� � ر� ب� أ�ن ا� ر� بع ب�وا �ب ب� �ر ب�ع�� ر ا� بم��ا ب�ا ب� ب! ب�#كا ا� أوا ب$ آا ب� ب! ب�)لا ا� أموا ب�ا ا ر( ب��� ال ر+ي أ-م �نا ب�� بم ر/ان ب� ��ذي ب اترجمه :

معروف به امر و می‌دهند، زکات و می‌دارند، برپا را نماز بخشیدیم، قدرت آنها به زمین در گاه هر که کسانی همان! خداست آن از کارها همه پایان و می‌کنند، منکر از نهی و

به : مقدس‌ - مربوط مشهد در نماز اقامه‌ى اجالسساليانه‌ى اولين به 1370/07/16پياممنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متندر بايد كه است كارهايى ضروريترين و شايستهترين از يكى نماز، اقامهى براى صاحبنظران از مجمعى تشكيلدر و است؛ صالحان حكومت نشانهى و ثمره نخستين نماز، برپاداشتن زيرا مىگرفت؛ صورت اسالمى جمهورى

« » به » امر نيز و فقر، كردن ريشهكن و جامعه مالى تنظيم مثابهى به زكات به نوبت كه است آن از بعد رتبهى « » اقاموا االرض فی مكناهم ان الذين مىرسد؛ بديها از بازداشتن و نيكىها به دادن سوق يعنى منكر از نهى و معروف

.» المنكر عن نهوا و بالمعروف أمروا و الزكاة آتوا و الصالة

به : نمازجمعه - مربوط خطبه‌های در 1370/01/16بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

Page 29: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

فیش : متن . ديدهاند، را او آنها است، زده حرف آنها با شايد است خوانده مردم با را نماز ديشبى، و ديروز مانند المؤمنين امير

. در بيمارىاى است كرده منكر از نهى و معروف به امر و رفته راه كوفه بازارهاى ميان در بردوش تازيانه بازهم . كرده، بيدار خواب از را مردم رفته، مسجد به نماز اقامهى براى بزرگوار آن صبح، پيشاز است نبوده او وجود

. آن در المؤمنين امير كه كردهاند ضبط است شده نافله خواندن مشغول كه شنيدند بازهم را بزرگوار آن صداى .» « : . شنيدند مردم كه روايتهست در كفروا الذين ابصار شاخصة هی فإذا الحق الوعد اقترب و مىكرد تالوت را انبيا سورهى شريفهى آيات خواند چه خورد، ضربت كه نافلهاى

: . است بزرگوار آن خود حال با منطبق كه است آياتى آيات، اين خالل در خواند را آيات اين از آيه ده المؤمنين امير.» . خالدون» انفسهم اشتهت ما فی هم و حسيسها يسمعون ال مبعدون عنها اولئك الحسنى منا لهم سبقت الذين ان

شكافته را طالب ابى بن على مبارك فرق األشقياء أشقى آن تيغ رفته، سجده به يا ركوع به حضرت وقتىكه هم بعد . منادى. صداى كه است شده نقل كردند پيدا اطالع ناگهان شهر تمام و آوردند خانه به را المؤمنين امير است

. » « : به و است هم درستى تعبير اين، شد ويران هدايت پايههاى قسم خدا به ؛ الهدى اركان الله و تهدمت شد شنيده. باشد گرفته انجام آسمانى فرياد و ندا با تعبيرى چنين كه مىزيبد و مىآيد، المؤمنين امير وجود حقيقت

به : ( - مربوط ( ره خمينى امام ارتحالحضرت سالگرد اولين مناسبت به 1369/03/10پياممنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متنجامعه، در آن تعميق و گسترش در سعى و آن نورانى احكام از حراست و حفظ در مسلمان، ملت آحاد تمامى

. همهى برپاداشتن ضامن و اسالم اساسى اركان از يكى كه منكر از نهى و معروف به امر بزرگند وظيفهاى داراىو صالح و نيكى گسترش در را خود مردم، آحاد از فردى هر و شود احيا ما جامعهى در بايد است، فرايضاسالمى

. احساسكند مسئول فساد، و گمراهى و زشتى شدن برچيدهو كجروى و تباهى و كند تأمين كامل بهطور را مردم آخرت و دنيا نيكبختى كه اسالمى كامال جامعهى يك تا هنوز ما

. شود طى تالشمسئوالن و مردم همت با بايد فاصله، اين داريم زيادى فاصلهى سازد، ريشهكن را انحطاط و ظلم . و معنويت پايگاههاى عنوان به مساجد گردد آسان منكر از نهى و معروف به امر شدن همگانى با آن، پيمودن و

جامعه، كنار و گوشه در اسالمى، اخالق و عمل و ايمان نشان و شود پررونقتر و گرمتر روز به روز هدايت، و تزكيه . در خدا كتاب نمايد تشويق قرآن نورانى تعاليم از پيروى به را همه دانشگاهها، و ادارات و دولتى مراكز در جمله از

و رايج امرى نوجوانان، و بخصوصجوانان همه براى آن، در تعمق و تدبر و آموختن و بيابد واقعى حضور مردم ميان . خطير و مهم بسى عمومى، رسانههاى و گويندگان و نويسندگان و آگاهان و علما مسئوليت مورد، اين در گردد داير

است.

به : قم - مربوط مردم ديدار در 1368/10/19بیاناتاسالمی : نظام طیبه حیات كننده تضمین منكر از نهی و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به طيبه , امر حيات : ) قرآن) ها نوع

فیش : متن « : نهوا و بالمعروف امروا و الزكوة اتوا و الصلوة اقاموا االرض فى مكناهم ان الذين مى‌فرمايد كريم قرآن

: 1عن‌المنكر«.) معروف( به امر بياورم ايران ملت و شما ياد به را اسالم فراموششده‌ى واجب اين مى‌خواهم من . قايل خود براى را بد كار از كردن نهى و خوب كار به كردن امر وظيفه‌ى بايد مردم آحاد همه‌ى منكر از نهى و . . معروف،. به امر ببينيم را آثارش تا كنيم عمل بود خواهد اسالمى نظام در طيبه حيات تضمين‌كننده‌ى اين، باشند

. . به امروز مرحله، اين زور با و دست با اقدام يعنى عمل، مرحله‌ى دارد عمل مرحله‌ى يك و گفتن مرحله‌ى يك . همه و است واجب همه بر زبان، با گفتن اما والغير بگيرد انجام حكومت اجازه‌ى با بايد و است حكومت عهده‌ى

. بدهند انجام مالحظه بدون را آن بايدآیه ( 1 الحج مبارکه 41سوره

ر� أ��مو ال أ ب� ر عا ر� �� ب ر� ب� � ر� ب� أ�ن ا� ر� بع ب�وا �ب ب� �ر ب�ع�� ر ا� بم��ا ب�ا ب� ب! ب�#كا ا� أوا ب$ آا ب� ب! ب�)لا ا� أموا ب�ا ا ر( ب��� ال ر+ي أ-م �نا ب�� بم ر/ان ب� ��ذي ب اترجمه :

معروف به امر و می‌دهند، زکات و می‌دارند، برپا را نماز بخشیدیم، قدرت آنها به زمین در گاه هر که کسانی همان! خداست آن از کارها همه پایان و می‌کنند، منکر از نهی و

به : قم - مربوط مردم ديدار در 1368/10/19بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر

Page 30: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

: ) جستار) ها نوع

فیش : متن « : عن نهوا و بالمعروف امروا و الزكاة آتوا و الصالة اقاموا االرض فی مكناهم ان الذين مىفرمايد كريم قرآن

: از«. نهى و معروف به امر بياورم ايران ملت و شما ياد به را اسالم فراموششدهى واجب اين مىخواهم من المنكر . اين،. باشند قائل خود براى را بد كار از كردن نهى و خوب كار به كردن امر وظيفهى بايد مردم آحاد همهى منكر

. . مرحلهى يك معروف، به امر ببينيم را آثارش تا كنيم عمل بود خواهد اسالمى نظام در طيبه حيات تضمينكنندهى . . حكومت عهدهى به امروز مرحله، اين زور با و دست با اقدام يعنى عمل، مرحلهى دارد عمل مرحلهى يك و گفتن

. بدون را آن بايد همه و است واجب همه بر زبان، با گفتن اما غير ال و بگيرد انجام حكومت اجازهى با بايد و است. بدهند انجام مالحظه

. مىكوبيد را اعتراض آن حاكم نظام اعتراضمىكرد، او به ديگرى و مىشد مرتكب خالفى كار كسى اگر كه بود روزى ! به امروز، مىشد كوبيده گناه به معترض اما مىگرديد؛ تشويق گناهكار مىگرفت، انجام گناهى اگر كه بوديم ديده ما ) ( . . هم السالم و الصالة عليه المؤمنين امير حكومت زمان هست نيست؛ جامعه در گناه اينكه نه امروز، عكساست - را كشور مديريت و اداره كه كسانى آن جامعه بر حاكم تشكيالت و نظام كه است اين مهم اما بود؛ گناه جامعه در

. - مخالفند تخلف و گناه با و دارند طرفصالح به ميل دارند عهده بر - وجود به مفسدهيى كه مواردى در تند زبان با هم جايى در و مناسب لحن با و خوش زبان با گناهكار به گناه گفتن

. آحاد- همهى غافليم؟ موضوع اين از ما چرا انداخت خواهد انزوا و ضعف به و كرد خواهد كم جامعه در را گناه نيايدخالفى اگر هستند، كه هرجايى در كال و دانشگاه و درس محيط در و دوستان جمع و خانه و كسب محيط در مردم،

. : اگر است مؤثر يككلمه همين گفتن مىدهى؟ انجام چرا است؛ خالف اسالم نظر از اين، بگويند خالفكار به ديدند، راكشيد؛ خواهد تخلفدست و گناه از غالب طور به گناهكار بدهند، تذكر را گناه مختلف نف�سهاى و گوناگون زبانهاى

. باشد قوانين از تخلف چه و تخلفشرعى تخلف، اين چه

به : ( - مربوط ( ره خمينى امام ارتحال روز چهلمين در ايران ملتشريف به 1368/04/23پياممنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متن - - را او و بريم پناه قرآن به كه نيست آن از بهتر وارسته مسلمان آن و واال انسان آن اماممان شخصيت تبيين براى

: بازجوييم است، پرداخته خدا صالح بندگان توصيف به كه آن، هدايتگر آيههاى البالى در « : جاهدوا و هاجروا و آمنوا الذين ان مصداق مىدهد، قرار الهى واليت حيطهى در را مؤمنان كه هجرت و جهاد با او

. » كسانى زمرهى در خدا، راه در گرفتن جانبركف و خطر از استقبال با او شد الله سبيل فی انفسهم و باموالهم . » « : با او است شده سروده آنان وصف در الله مرضات ابتغاء نفسه يشرى الناسمن من و الهى ستايش كه درآمد

تبعيض، و ظلم از مستضعفان نجات و عدل و قسط اقامهى براى بىنظيرش تالش و خدا راه تاريخيشدر قيام . » « » « : به نسبت برائت و خشم او داد بالقسط قوامين كونوا و لله قوامين كونوا نداى به افتخارانگيز پاسخى

« : على اشداء از كاملى مصداق را جهان سراسر مسلمانان به نسبت مودت و عطوفت و عنود، كفار و مشركين « : . » مقاما ربك يبعثك ان عسى سلك در مخلصانه، تضرع و تهجد و مناجات با او ساخت بينهم رحماء الكفار

. . پيوند« با كه پيوندى هر قطع با او بود الله سبيل فی مجاهد و منكر از ناهى و معروف به آمر او درآمد محمودا « : الله حزب ان اال الله حزب اولئك عنه رضوا و عنهم الله رضى مصداق بود، ناسازگار حق در فناى و حق محبت

. » گرديد المفلحون هم

به : مشهد - مربوط علميه‌ى طالبحوزه‌ى و بيعتفضال مراسم در 1368/04/20بیاناتمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش : متندين ضد و ظالم رؤساى و سالطين مقابل در علما سكوت و است عمومى دين از دفاع وظيفهى معنا يك به اگرچه

- - وظيفهى متعال خداى و نيست قبول قابل غربى چه و شرقى چه استكبارى سياستهاى برابر در آنها مماشات ومكان و زمان به اختصاص امر اين و است گذاشته امت معلمان و ملت مرشدان و علما عهدهى بر را دين از دفاع

عهدهى بر اول درجهى در اسالمى شريعت و قرآن و اسالم از دفاع اسالمى، اقطار همهى در و ندارد خاصىو است سادهتر و آسانتر علما كار كشورها آن در منتها نمىشوند، معاف كار اين از شرايطى هيچ در و علماست

. ندارد را اسالمى نظام در كار پيچيدگىبراساساسالم آن جوانب تمام لزوما كه نظامى و سيستم تنظيم و اسالم جهانى حيثيت از دفاع مسئوليت آنجا در

. و مشخصشده فقه در كه حدى تا را منكر از نهى و معروف به امر وظيفهى آنها نيست آنها دوش بر بگيرد، شكل

Page 31: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

و پرداختن و ساختن و مردم و نظام ادارهى اما مىدانند؛ الزم باشد، آن انجام قدرت يا و اثر امكان كه اندازهاى بهاين در كه است دشوارى و ظريف و پيچيده بسيار كار براساساسالم، انسانها زندگى مجموعهى كردن جور و جمع

. است اسالمى جامعهى در علما و دوشما بر زمان

به : اداری مربوط تخلفات به رسيدگی هيئت‌های اعضای گردهمائی به خامنه‌ای آیت‌الله پيامكشور - 1368/03/08سراسر

منكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان : ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر

: ) جستار) ها نوع

فیش : متنعيان و مشهود اداری نظام گوشه هر در وضوح به ما مردم و كشور بزرگ تحول درخشان های جلوه امروزبايد

ضمنا و يابد رواج تشويق و تحسين درخور رفتارهای و ها شيوه منكر از نهی و معروف به امر بستن بكار با و گرددقاطع و صريح مردم حقوق و اسالمی جمهوری نظام منافع عليه كنندگان اقدام و انگاران سهل خطاكاران، با

. همين تشخيصدرست در نيز اداری تخلفات به رسيدگی های هيأت مسؤوليت سنگينی و حساسيت شود برخورد. است نهفته آنها دقيق اجرای و موازين

به : آیت مربوط احیا بیانات ستاد اعضای جمع در ای خامنه 1372/03/31 - اللهمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

فیش :متن نداریم آخوندی محیط در اند شده جمع که ای عده این از بهتر اینکار برای ما گفتم آقایان از یکی با صحبت در بنده

: عرضکنم را چیز چند باید من اینجا در هستند جمع ها بهترین الحمدالله و ندارم سراغ اینها از بهتر من و

اشتباه مبادا کنید عمل وجه بهترین به واقعا یعنی کنید عمل هست که ظنی حسن همین طبق بر شما اینکه یکیواقعا ) ترین هوشمندانه و وجه بهترین به را کار این کنید سعی است ظریفی کار یک است مهمی نکته این کنید

واقعا و فرمودند که اخالصی و وفاداری صرف کنید تلقی اساس را کار و بگیرید کار به را هایتان تجربه و هوشمندی ) در هم آن بحمدالله که را عقل و تدبیر و هوشمندی کنید اضافه باید این بر عالوه نیست کافی ، هست شما در هم

. کنید . رعایت را این باید کار این در هست شما

باشید باید منکر از نهی و معروف به امر احیاء ستاد نباشید، منکر از نهی و معروف به امر ستاد شما اینکه دوم نکتهشما شود می مگر شود می آن روی بر ستادی کار جا یک مملکت معروف به امر اینکه یعنی معروف به امر ستاد

سازماندهی بنشیند نفری ده ستاد یک شود می مگر است مردم همه به متعلق معروف به امر بکنید؟ را کاری چنینبگیرید عهده به را دیگری کار یک شما ندارد امکان اصال اینکه بکند؟ را کشور سطح در معروف به امر ستاد

آن این کنید احیا جامعه در را معروف به امر بخواهید شما کنید منکر از نهی و معروف به امر مباشرتا نخواهیدمیگویم من رود نمی حرف این هم افراد گوش به متاسفانه و ام گفته مکرر طور به بارها خواستم من که است

باید بدانند واجب را معروف به امر باید دانند می واجب را نماز که همانطور مردم کنند پیدا را روحیه این باید مردم . : به باید این شرارکم علیکم الله اولیسلطن المنکر عن لتنهون و بالمعروف لتأمرون که شود تفهیم مردم به این

اساسکار بکنید باید را اینکار شما است الزم برایشان جنگ که شدند متوجه جنگ در که همانطور شود تفهیم مردم. منکر از نهی و معروف به امر سازماندهی مباشرتا نه است منکر از نهی و معروف به امر احیاء شما

منکر از نهی و معروف به امر آن است اشرار سلطه مقابل در که هست چیز چه که ببینیم باید ما است این غرضمنباشد سیاسی انسان اگر معتقدم کارها همه در من گرچه و قضیه این در بکنم عرض را این است الزم ما برای

را گلی یک شما که است این مثل است خاصی بوی و عطر یک سیاست چون بفهمد را حقایق تواند نمی درستمی را بو آن هم شما فهمد نمی را چیز یک اما فهمد می گل این از را چیز همه او ندارد شامه که پیشکسی میبرید

دارید او از اضافه چیز یک شما که بفهمد تواند نمی هم او فهمد نمی را این او که بفهمید که توانید نمی شما فهمیدشان بعضی ندارند شامه که آدمهایی لمسبکند که بیند خودشنمی بداند که نیست کور چشمشهم فهمید؟ می ! . نمی اصال فهند نمی هم عمر آخر تا ندارند شامه هستند ها بعضی دانید می ندارند شامه فهمند نمی عمر آخر تا

. چنین یک سیاست ندارند قضیه این از درستی درک اما خوبی، بوی گویند می که بینید می دارند کم چیزی یک دانند

Page 32: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

که آن به شود نمی اصال بیند می دارد بینشسیاسی که آدم آن آید می بوجود پدیده یک در حقیقتی یک است چیزیبحثمی محترمی آقای یک با ای قضیه یک سر ما بینید نمی کند می هم کار هر نشانشبدهد ندارد بینشسیاسی

را حرفها این چرا من که کند می تعجب هم او نیست ملتفت او گویم می او به را امور ترین واضح دیدم من کردیم . کار به را سیاسی درک آن قضیه این در شما اینکه غرض فهمد نمی چرا او که کنم می تعجب هم من و زنم می “ : النهی یجب هذا عنه، النهی یجب منکر کل و منکر هذا بدهید منکر از نهی شعار یک فقط و ببندید را چشم بگیریدمنکر” کدام شود نهی باید حاال منکر کدام بشود نهی باید منکر کدام ببینید کنید نگاه باید نیست اینجور قضیه عنه

. است ما برای خطرناکی منکر واقعا

. مرحله، یک دارد مرحله سه دانید می که همانطور مقدساسالم شرع در معروف به امر که است این سوم نکتهنیست ) نهی و امر که قلبی امر میگویند ها بعضی بگوئیم، اینجا ما که نیست بد هم این حاال است قلبی مرحله

) نهی و امر مرحله در بینید می را گناه شما که وقتی است ناواردی اشکال ما نظر به و است واضحی و رایج اشکالدر دائما شما خواهند می نیست نهی و امر که این است نکردن که نکردن نکنید، را گناه که نخواستند شما از قلبی

) ( ) شما ) قلب از التفعل این که دهد نمی اجازه شرایط منتهی التفعل تفعل ال طرف آن به نفسکنید حدیث قلبتانامر تحقق شرط دارد وجود ناهی و آمر در که استعالیی و علو حالت همان یعنی خواهد می را این برسد زبانتان به

کسی بینید می شما وقتی دائما باشد هم انسان قلب در این خواهند می است علو و استعال حالت آن نهی و ) وقتی ) منتهی بجوشد و باشد این دائم باید قلب در افعل افعل افعل بگویید او به باید دهد نمی انجام را معروفی

درونی نهی و امر این و جوششدرونی این خواهد می اما بگوید تواند نمی و نیست شرایط و جوشد می انساننیست مجازی صدق و است حقیقی و واقعی صدق هم قلبی نهی و امر همان بر نهی و امر صدق بنابراین باشد

شود می شروع قلب از اول هم زبانی امر چون است قلب در و پیوندد نمی خارجی تحقق به که است امری منتهی ) منهای ) اراده آن گوید می است اراده بیان آلت که زبان بعد گوید می شما قلب اول افعل گویید می شما وقتی

همه که کنید کاری را این بایست و است خارج کالم مرحله از و است اول مرحله این دارد وجود قلب زبانشدررسیم می زبانی به بعد باشند داشته را قلبی نهی و امر این حداقل مردم

مهمترین که را زبانی نهی و امر مردم که کنید کاری باید شما یعنی است زبانی مسئله شماست مسئولیت که آنچهاگر است بیشتر است اتم بمب و تفنگ و توپ که جهادی از تأثیرش حتی یعنی است باالتر جهاد از حتی که عامل

. نشد اگر ببینند تا کنند امتحان یکبار کنند نمی امتحان که مردم منتهی کند پیدا تحقق و بگیرد انجام

) عالم ) مسلمانان همه اگر تر طاغی مستکبرتر، قدرتمندتر، باالتر، آمریکا از آمریکا االن مثال کنم عرضمی مننمی اتم بمب با که کاری شکنند می را آمریکا نکن، بگوید آمریکا به یکبار ماه در مسلمانی هر که بگیرند تصمیم

. دنیای تمام در است مکلف هرکسکه مسلمان مردم همه خواهد نمی هم یدی زبانی، شود می کار این با شود . از کسی دهد می انجام خالف حرکت یک دارد آقایی یک بیاورید جامعه داخل گناهان در را این حاال شما اسالم، ) شود ) رد و نکنید، است خالف شما کار این آقا نیست الزم هم عمل به تهدید و عصبانیت بگوید و شود پهلویشرد

. برود این دنبالشکند، است ممکن او

نشد اگر بگوییم بدهیم دستشان به خنجر یک کنید معروف به امر گفتیم ما وقتی که خواهد می دلشان ما های جواناست! زبانی که را دوم مرحله من ام؟ خواسته تو از را اینکار من اصال است دیگری کار یک زدن این حالیکه در بزنآقا “ بگویند دیدند خالفی کار اگر که کنید تفهیم مردم به بتوانید شما و بگیرد انجام کار همین اگر خواهم می تو از

” تواند” “ نمی دهد، انجام دوباره را خالف این کرد پیدا طاقت کسی اگر بروند و نکن بگویند نفر ده بروند، و نکنبکند

که پیداست گیرد می را شما یقه آید می و شود می عصبانی او نکن گفتید بار سه یا دو شما وقتی بینید می اینکهنمی محل و کرد می نگاهی هم او نکن گفتی می نداشت عصبانیت نبود شکننده اگر است شکننده ضربه این

. ” بشود “ منفجر خواهد می دفعه یک این نکن نکن نکن شد تکرار بار چند وقتی دانید می شما گذاشت

. را الهی حکمت این چرا ما است داده قرار را اثر این نهی و امر در است داده قرار را اثر این زبان در متعال خدای . خدای شود نمی یا شود می ببینیم تا بکنید کنیم استفاده الهی عظیم ابزار این از نیستیم حاضر و کنیم نمی درک

تمام بکنید چنانچه اگر واقعا خواندیم البالغه نهج از که را روایت همین یا است نفرموده که خالف را آیات آن متعال. شود می برقرار عالم در حق و عدل قوام

. نامه آیین شد ابالغ و کردم تصویب دیروز من و اند کرده اشاره ایشان را اش نامه آیین که است آن سوم مرحله » همان » او بگیریم تبعیضیه را امه منکم ولتکن آیه اگر است بسیج کار آن نیست شما کار آن منتهی است هم خوبی

» به » امر است ید مرحله سومشکه مرحله در حتی مراحلشو همه در باید آنها که امه منکم ولتکن که بعضا

Page 33: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

چنانچه اگر یعنی باشند هم ها دومی مرحله پشتیبان موظفند دهند می انجام را سوم مرحله که گروهی آن که کردم اضافه نامه آیین در من منتهی هستند ید مرحله آنها کنند معروفقانون که قضایی ضابطیت قوه آن با و برود بسیجی این افتاد غیره و کالنتری با کارش و سر بود ناهی و آمر کسی

و کنید احیاء را اینها باید شما دارد وجود که را ای مرحله سه این بنابراین، پس کند حمایت او از است داده بسیج به. کند منقلب کل به را احوال و اوضاع همه تواند می که است دوم مرحله تر مهم همه از و اساسقضیه و عمده

آدم ) وقتی که هستید جوری هم شماها و هست زیاد مطالب نیست وقت عرضکنم خواهم می که آخر نکتهخودشفی که هم قضیه این و هستید آفرین شوق واقعا کند صحبت شما با که خواهد دلشمی افتد چشمشمی ) آقای بیانات از قسمتی به اشاره هم این حاال که دارد جهتی یک معروف به امر قضیه این است آفرین شوق نفسه : و بالمعروف لتامرن میفرماید که البالغه نهج بیان همین در نکنیم کجاها و بکنیم کجاها فرمودند که است جنتی

اشرار سلطه ضد منکر از نهی و معروف به امر جهت یعنی شرارکم علیکم الله لیسلطن او المنکر عن لتنهونکردید اگر یعنی هستند هم عدل دو این یعنی شود می آن نکردی را کار این اگر یعنی است این معنایش این است

است معنایشاین پسمعنیشچیست؟ شد خواهد واقع اشرار سلطه نکردید اگر شد، نخواهد واقع اشرار سلطهکجاست؟ اشرار سلطه که ببینید و کنید نگاه شما حاال باشد اشرار سلطه مقابل جهت در باید نهی و امر این که

. : شود می دلسردی موجب واقعا قضیه در بیایند کوتاه اگر قضایی حمایت این جنتی آقای سوال

: آقا: بگوئید نیاورید، را قضایی اسم شما اصال دوم مرحله است سوم مرحله مال شان قضایی حمایت آنها جوابآن از او اگر بروند و بگویند نفر صد منتهی برود و نکن بگوید منکر از ناهی شود نمی باالتر که این از برو، و نکن بگو

به دست آن شود می یقه به دست و نکن گوید می ایستد می چرا بگویند من به خواستند هرچه نکرد فرار طرفهمین خاطر برای کردیم معین را بسیج ما نشود باشید مقید شما نخواستیم اینها از را آن ما است سوم مرحله یقه . چرا کنند مراجعه و آید می پرونده در بکند هم کار هر و است حجت کارشهم است قضایی ضابط بسیج آن کار

کنند؟ می خودشان

به : آیت مربوط پاسداران بیانات از جمعی دیدار در ای خامنه 1375/09/24 - اللهمنكر : از نهى و معروف به امر فیش عنوان

: ) ها) منكر کلیدواژه از نهى و معروف به امر : ) جستار) ها نوع

: فیش متنبزر عید این متقابال هم در من بیت اهل محبان به بخصوص مسلمین؛ همه به و جهان آزادیخواهان همه به را گ

ثابت نشان علیهم‌السالم، اهل‌بیت نام و على حسین‌بن نام که ایران عزیز ملت به باالخص و اسالم عالم سراسرو عرضمى‌کنم تبریک هستید، بزرگوار آن معنوى فرزندان حقا که پاسدار عزیزان شما به بویژه و آنهاست زندگى

. شد مبارک و متبرک حقیقتا صمیمى، جلسه این تشکیل و عزیزان شما دیدار با ما عید روز که خرسندم خیلى. دهد قرار خود ولطف توجه کانون را شما محبت پر و روشن و گرم دلهاى و کند حفظ را شما ان‌شاءالله خداوند

. اسوه‌اى و نمونه دنبال مى‌خواهد، الگویى کس هر است عالم زیرکان کار اولیا، به انتساب و بزرگان به تشبه . کدام بپرسید آنها از اگر که هستند عالم در افراد بعضى نمى‌روند صواب راه الگو، جستن در همه اما مى‌گردد؛عمرشان که مى‌روند پستى و کوچک و حقیر انسانهاى سراغ که مى‌بینید مى‌کند، متوجه خود به را شما ذهن چهره

سرگرم – تنها نمى‌آید خوش را غافالن جز که است چیزى هنرشان تنها و است نفسگذشته هواى عبودیت به . بعضى – مى‌شوند الگو عالم، معمولى انسانهاى از عده‌اى براى اینها غافل و کوچک انسانهاى لحظه چند کردن

. انسانها زیرکترین مى‌دهند قرار الگو را آنان و مى‌روند آن امثال و تاریخى شخصیتهاى و سیاستمداران سراغشجاع حد آن تا که است این اولیاءالله خصوصیت بزرگترین چون مى‌دهند؛ قرار الگو را اولیاءالله که هستند کسانى

. نشوند نفسخود ذلیل و باشند نفسخود امیر مى‌توانند که مقتدرند و قوى و

: من – – غالمان غالم تو گفت مقدونى رومى اسکندر به که است منسوب قدیم حکماى و فیلسوفان از یکى به . : . وقتى! هستى خود غضب و شهوت غالم تو نشو؛ خشمگین گفت شد خشمگین و کرد تعجب اسکندر هستى ! غضب و شهوت مقابل در بردگى این بى‌تابى بشوى، خشمگین چیزى از هم وقتى بى‌تابى؛ بخواهى، را چیزى

. هستند من غالم وغضب شهوت که حالى در است؛

و پیغمبران خدا، اولیاء به نسبت اما باشد؛ نداشته واقعیت است ممکن و باشد راست داستان این است ممکن . متعدد نمونه‌هاى و هستند موسى و ابراهیم یوسف، آن نمونه‌هاى است راست بشر، الهى هدایت راه شاخصهاى

Page 34: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. مقتدر و شجاع انسانهاى این بزرگان؛ این که هستند کسانى انسانها زیرکترین دارد وجود خدا اولیاى زندگى در نیز. مى‌کنند عظمت و اقتدار کسب معنا و باطن در خودشان، براى طریق این از و مى‌دهند قرار الگو را

از یکى السالم، و الصالة علیه ابى‌عبدالله حضرت بالشک که است شاخصهایى هم بزرگان این میان در باز . وجود، عوالم همه بلکه ناقابل، و حقیر خاکى انسانهاى ما فقط نه که گفت باید حقا شاخصهاست این بزرگترین

ما براى که وجود، توى در تو عوالم تمام در و اویند انوار از پرتوى محتاج مقرب، فرشتگان و بزرگان و اولیاء ارواح . در را خود انسان اگر مى‌درخشد خورشید مثل السالم علیه حسین‌بن‌على مبارک نور نیست، هم آشنا و روشن

. است برجسته‌اى بسیار کار این دهد، قرار خورشید این پرتو

. جدى و کنید حفظ خودتان براى را این دادند خرج به را زیرکى این که هستند کسانى جمله از پاسداران بنابراین « . . . لى. وهب است الزم جد چیز همه در نیاید حساب به تخیلى و هم در و سرسرى کار یک است الزم جد بگیرید

(.» فى‌خشیتک . ۱الجد . را( خودتان جدا کنید دنبال و بگیرید جدى باید را کار است الزم جدیت هم معنوى امور دراین – – و بنگرد را انقالب صفحه سال هفده این در انقالب اول از کس هر که این کما بدانید؛ بزرگوار آن به متشبه

. رفتار به تشبه برکت به پاسداران دید خواهد پاسداران درباره هم را همین بزند، ورق را برگ پر قطور کتاب. آفریدند ارزش خیلى علیه‌الصالةوالسالم، حسین‌بن‌على

! را نعمتى کسى وقت یک ولى بیاور؛ دست به و برو مى‌گوییم او به ندارد، را نعمتى کسى وقت یک من عزیزان . نعمت به متنعم شما چون عزیزان، شما با دیدار در غالبا من افزایشبده و کن حفظ را آن مى‌گوییم او به دارد، . باید نمى‌ماند؛ به‌خود خود چیزها این افزایشدهید و کنید حفظ که مى‌گویم مکررا را دومى این هستید، الهى

. دارد الزم شرایطى هم آن شدن نگهدارى و شود نگهدارى

زهرا فاطمه و السالم علیه على‌بن‌ابیطالب فرزند بود، که پیغمبر فرزند السالم علیه حسین امام کنید؛ مالحظهو – – خانه آن یافته پرورش مى‌بخشد تعالى خیلى را انسان یک که است ارزشهایى اینها همه بود که سالم‌الله‌علیها

. رفت، دنیا از نبى‌اکرم وقتى نشد قانع اینها به اما بود؛ که هم روحانى بهشت و معنوى فضاى و تربیت آن و دامن آن . هشت هفت، و سى جوان یک ایشان رسید، شهادت به امیرالمؤمنین وقتى بود ساله نه هشت، نوجوان یک ایشان

. پدر، آن دست زیر مستعد، مایه این بود، کار و تالش آزمایشو دوران که هم امیرالمؤمنین دوران در بود ساله. بود شده تابناک و درخشان قوى، و بود خورده ورز مرتب

خدا همین با و است خوب همین بساست؛ مقدار همین که گفت خواهد باشد، ما همت مثل انسان یک همت اگر . . امام و بزرگوار آن مأموم ایشان که برادرش، مبارک حیات دوران در نیست این حسینى همت کنیم مالقات را

. در وظایف انجام و پیشرفت طور همین باز داد ادامه را عظیم حرکت همان ایشان بود، امام السالم، علیه حسن. . . کنید حساب لحظه‌لحظه‌هایشرا است تعالى و درجه اینها همه است زمان امام از مطلق اطاعت و برادر کنار

– . است کرده پیدا ادامه سال ده بزرگوار، این مبارک زندگى هم آن از بعد گرفت قرار برادر شهادت مقابل در بعدحسین – امام ببینید شما است اندکى و سال ده حدود حسین، امام شهادت هنگام تا حسن امام شهادت وقت از

. مى‌کرد چه عاشورا از قبل سال ده این در السالم، علیه

. از است قضیه طرف یک روحانى، و معنوى ریاضت آن و پیغمبر حرم در اعتکاف و توسل آن تضرع، و عبادت آن . بالى بزرگترین روز، آن در تحریف است تحریف با مبارزه و معارف و علم نشر در بزرگوار آن تالش دیگر طرف . دورانى بود شده سرازیر اسالمى جامعه اذهان سمت به گنداب، و فساد از سیالبى مثل که بود اسالم براى معنوى

لعن را اسالم شخصیت بزرگترین سفارشمى‌شد روز آن مسلمان وملتهاى کشورها و اسالمى شهرهاى به که بودقرار! تعقیب تحت است، امیرالمؤمنین والیت و امامت جریان طرفدار که این به مى‌شد متهم کسى اگر کنند

.» بالتهمة. » األخذ و بالظنة القتل مى‌گرفت

. خطاب و فرمایشات و کلمات برید را تحریف پرده‌هاى فوالد مثل و ایستاد کوه مثل بزرگوار، این دورانى چنین درحرکت چه ایشان مى‌دهد نشان است، مانده تاریخ در که آنها از بعضى که است چیزهایى علما، به بزرگوار آن

. است داشته زمینه این در را عظیمى

کتابهاى در معاویه به نامه در که است آن شکل باالترین در معروف به امر و منکر از نهى رشته هم بعدى رشتهنقل – – – – سنى مورخین هست ذهنم در جاکه آن تا را نامه این اتفاقا نیست هم شیعه نقل است شده نقل تاریخ

. کرده‌اند نقل آنها از کرده‌اند، نقل هم اگر یا نکرده‌ام؛ برخورد من یعنى است؛ نکرده نقل شیعه گمانم به کرده‌اند؛یزید رسیدن سلطنت به از بعد که است مدینه از حرکت هنگام تا ، معروف به امر و منکر از نهى و کذایى نامه آن

(.» « . المنکر عن �هى وان بالمعروف امر �ن ا ارید است منکر از نهى و معروف به امر هم این که (۲است

Page 35: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

و – – صحنه در هم مى‌کند؛ را عظیم حرکت آن نفس تهذیب شخصى و تالشنفسانى در هم انسان، یک ببینید؛عرصه در هم و است بزرگ انسانهاى و شاگرد تربیت و الهى احکام اشاعه تحریف، با مبارزه که فرهنگى، عرصه‌ى

. سیاسى عرصه به مربوط که ایشان، عظیم مجاهدت هم بعد است منکر از نهى و معروف به امر که سیاسى. است. پیشرفت و سازى خود مشغول عرصه سه در انسان، این است

. – – ! حال در دائم باید شد متوقف نباید لحظه‌اى کربالست از قبل به مربوط اینها الگوست انسان این من عزیزان . . بهترین کند حمله تا است توقف منتظر دشمن کند نفوذ که است نرم خاکریز منتظر دشمن چون بود؛ پیشرفت

. . است دشمن به حمله شما پیشرفت شماست حمله او، آرایش زدن هم بر و دشمن حمله کردن متوقف براى راه

فریاد یا ببرد؛ جایى به تفنگ و توپ حتما انسان که است این معنایش دشمنان، به حمله مى‌کنند خیال بعضى . . . طور این بعضى بزند هم سیاسى فریاد انسان است الزم بله؛ است الزم مواقعى در هم این البته کند بلند سیاسى

. هم آن البته نه است؛ دشمن سر بر کشیدن فریاد منظور مى‌کنیم، اشاره فرهنگ مسأله به ما وقتى که نکنند خیال . و زیردستان فرزندان، روى بر خود، روى بر انسان سازندگى کار نیست آن فقط اما است؛ الزمى کار خودش جاى

. را عظیم سد این بتواند که این براى مى‌زند، پنجه دائم دشمن کارهاست بزرگترین اسالمى، امت روى بر و کسان. . نمى‌کند رها که دشمن کند پذیر نفوذ و نازک یا متزلزل نحوى به

. دشمن این است طاغوتى و جاهلى منحط فرهنگ و غربى استکبار همه خود، پوشالى و ظاهرى عظمت با دشمنو – – دست سیاسى و انسانى فرهنگى، اقتصادى، منابع عالم منافذ همه بر است؛ آمده وجود به قرنها طول در

. – – . البته است شده رو به رو ادعایى اسالم نه است واقعى اسالم که مهمى مانع یک با حاال است انداخته چنگ . . هم را انگشتان مى‌چرند؛ هم مى‌نشینند؛ هم آن، سفره سر است مسلمان اسمشان هست ادعایى اسالم

. ندارد! ترسى که آن است طبیعى مى‌لیسند

(» « . سبیال على‌المؤمنین للکافرین ه یجعل‌الل لن اسالم است قرآن اسالم و واقعى اسالم واقعى، الحکم( » ۳سد ان و. – – » ۴االلله«) اشترى( ان‌الله اسالم شوید، نزدیکتر مرکز به دایره وسط به و کنید اضیق را دایره کمى اگر است

(» الجنة لهم بان اموالهم و انفسهم . ۵من‌المؤمنین . سرتا( بر ترکشاست از پر بدنهایتان که شماست اسالم است . شهدا، خانواده‌هاى چه عزیز، جانبازان چه است آن امثال و فى‌سبیل‌الله جهاد و جنگ و عملیات نشانه‌ى شما پاى

. . است – – این اصلى مانع برگشتند دشمن چشم کورى به سرحال و زنده بحمدالله و رفتند که آنهایى چه

. . دشمن حیله‌گرى و کشى ناخن و افکنى پنجه با باید مى‌اندازد پنجه براین دائم نیست غافل مانع، این از دشمن – . حسین امام مثل است؛ همه بر مقدم این خودسازى جبهه در هم است؛ تالشالزم و حرکت کنیم مقابله

سیاسى – – حضور و حرکت و معروف به امر آن که سیاسى جبهه در هم شماست موالى و آقا که علیه‌السالمیعنى – – فرهنگى جبهه در هم استکبار دنیاى مقابل در سیاسى تبیین و مواضع بیان است، الزم که جایى در و است

حسین – امام که است کسانى همه وظیفه اینها فرهنگ و فکر اشاعه و فکرى خودسازى سازى، خود سازى، آدم . را بزرگوار آن و خاضعند السالم علیه حسین‌بن‌على به نسبت همه ما ملت خوشبختانه مى‌دانند الگو را السالم علیه

. . گونه‌اند این مسلمانها غیر از خیلى حتى مى‌شمارند بزرگ

. مى‌خواهند که کسانى براى هم این باز است مهم کربال مسأله دیگرى جهت از که مى‌رسیم کربال مسأله به حال – ! . یا روز نصف یک از بیشتر تقریبا کربال ماجراى ببینید من؛ عزیزان درساست دهند، قرار الگو را حسین امام – – . این – بیشتر و کمتر نفر چند یا نفر دو و هفتاد حاال شده‌اند شهید هم تعدادى است نکشیده طول بیشتر اندکى – . و است همین هم حق است کرده پیدا عظمت همه این مى‌بینید شما که کربال مسأله هست دنیا در شهید همه

این – روح خاطر به است، کرده نفوذ و گذاشته تأثیر بشر وجود اعماق در این‌گونه است عظیمتر اینها از هنوز . . آن‌جا که حالى در شده‌اند؛ کشته همه‌جا در کوچک بچه‌هاى باالخره ندارد حجمى چندان قضیه جسم است قضیه

این‌جا – – در قضیه کشته‌اند را بچه صدها و کرده‌اند عام قتل جاها بعضى در دشمنان شد کشته ششماهه بچه یک. است مهم خیلى روح و معنا لحاظ از نیست؛ مطرح جسمانى لحاظ از

هر انسانها، از جماعتى با نبود؛ روبه‌رو لشکر یک با ماجرا، این در السالم علیه حسین امام که است این قضیه روح. . است مهم این بود روبه‌رو ظلمات و انحراف جهانى با السالم علیه حسین امام نبود؛ طرف خودش، برابر صد چند

. و کتاب شعر، زور، و زر پول، داشت چیز همه هم جهان آن که بود، مواجه ظلم و ظلمت و کجروى جهان یک با – – . . آن پوشالى عظمت مقابل در معمولى فوق آدم حتى معمولى آدم تن بود انگیز وحشت داشت آخوند و محدث

. و نکرد تردید و احساسضعف نلرزید؛ دنیا این مقابل در علیه‌السالم حسین امام دل و قدم مى‌لرزید ظلمت دنیاى. . است ‌لله قیام که است این قضیه عظمت آمد میدان وسط تنه یک

Page 36: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم عبدالله بن محمد مطهرشحضرت جد کار با کربال، در والسالم علیه‌الصاله حسین امام کار . . مواجه دنیا یک با تنه یک جا، آن در پیغمبر که طور همان است این قضیه است مقایسه و تشبیه قابل بعثت، در

. . امام آمد جلو و ایستاد نترسید؛ هم بزرگوار آن بود مواجه دنیا یک با تنه یک کربال، ماجراى در هم حسین امام شد، . . جهت یک به هستند متحدالمرکز دایره‌ى مثل حرکتحسینى، و نبوى حرکت آمد جلو و ایستاد نترسید؛ هم حسین

(» حسین. » من انا و منى حسین جا این لذا .۶متوجهند . است( حسین امام کار عظمت این مى‌کند پیدا معنا

: ببرید؛ و بگیرید هم مرا بچه‌هاى دست نمانید؛ این‌جا و بروید فرمود که عاشورا شب در علیه‌السالم حسین امام(. نکرد که شوخى مى‌خواهند، مرا با( ۷اینها یا و تنها و تک حسین، امام و مى‌رفتند و مى‌کردند قبول آنها کنید فرض

. به اگر داشت را عظمت همین باز عینا نه؛ مى‌شد؟ کم حسین امام کار عظمت مى‌کنید خیال آیا مى‌ماند؛ نفر دهمى‌شد؟ کم کار عظمت باز آیا مى‌گرفتند، را حسین امام اطراف نفر هزار دو و هفتاد نفر، دو و هفتاد این جاى

مدعى، متعرضو دنیاى یک سنگینى و فشار مقابل در علیه‌السالم، حسین امام که بود جا این کار عظمت نه، . تردید احساس هم معمولى فوق آدمهاى مى‌کنند تردید احساس معمولى آدمهاى که حالى در نکرد؛ تردید احساس

از. – – قریش، آقازاده‌هاى همه و است بزرگى شخصیت یک که عباس بن عبدالله گفته‌ام بارها که این کما مى‌کنند . بعضى و صحابه بزرگان فرزندان و بکر بن‌ابى عبدالرحمن عمر، عبدالله زبیر، عبدالله بودند ناراحت وضع آن

– . غیرت با کنید خیال که این نه بودند هم غیرتى با آدمهاى بودند؛ صحابه زیادى عده مدینه در قبیلند این از صحابه – » مدینه – » به بعد سال که مدینه ح�ره قضیه در عقبه، مسلم‌بن تهاجم مقابل در که بودند کسانى همان نبودند

. و – شمشیرزن نه، بودند؛ ترسو نکنید خیال کردند مبارزه و جنگیدند ایستادند؛ کردند عام قتل را همه و بردند حمله. بودند شجاع

. امام است دیگر مسأله یک دنیا، یک با شدن مواجه شجاعت و است مسأله یک جنگ، میدان در ورود شجاعت اما . . که کرده‌ام تأکید بارها من که است همین براى کرد حرکت دومى این براى داشت را دومى این علیه‌السالم حسین

. کار در را حسینى حرکت از رشحه‌اى ما، زمان در بزرگوار امام بود حسینى حرکت یک ما، بزرگوار امام حرکت . عزت، این با بزرگوار، امام ولى شد؛ شهید تشنه کربال، صحراى در حسین امام که بگویند بعضى حاال داشت خود

. . یک با شدن مواجه شاخصقضیه نیست اینها شاخصقضیه شدند تشییع و رفتند دنیا از کردند؛ زندگى و حکومت. دارد خود با هم را چیزها همه که است پوشالى عظمت

. عزیزان داشت چاک سینه و مبلغ و مروج و زن شمشیر و زور و پول علیه‌السالم، حسین امام دشمن که گفتم قبال . . محدود! مترى صد چند میدان آن مرزهاى به که کربال است گسترده دنیا آخر تا کربال است این شما وضع االن من

. . است. مواجه اسالمى جمهورى با امروز، ظلم و استکبار دنیاى همه است روز همان االن نمى‌شد

. . ظلمات، این البالى در امروز باألخره کرد قبول را این باید است حسین امام زمان از بهتر انصافا و حقا امروز البته . هستند؛ دنیا کنار و گوشه در ملتهایى و آگاه مردمان روشنفکران، هستند؛ کسانى و افراد مى‌شود دیده روشنیهایى

. در که گرانمایه‌اى گوهر این و حق این دشمن و اسالمى جمهورى و اسالم دشمن وضع اما است خوب ارتباطات . بسیارى بر حاکم فرهنگ تا بگیرید آمریکا استکبارى دولت از است گسترده همه‌جا در شماست، مشت در و اختیار

یعنى – شما، خانه در حتى که خورده‌اى فریب دلهاى تا آنها، روهاى دنباله و غربى جوامع از اعم دنیا امروز جوامع از ! یک – با ناگهان هستند هم مدعى است؛ گسترده مى‌کنند زندگى حسینى و الهى کشور همین دیوارى چهار در

دنیا مردم شود، تشریح دنیا مردم براى اگر که مى‌کنند متهم چیزى به را اسالمى جمهورى خاست، بر و نشست! ! مى‌کردند متهم نخواندن نماز به را امیرالمؤمنین که طور همان کرد خواهند تعجب

فاجعه نوع هزار آسیا، در و دنیا گوناگون کشورهاى و التین آمریکاى کشورهاى در که آمریکاست دولت همین یکى » هرزگوین، » بوسنى مناطق در و سربرنیتسا در مؤمن انسان هزاران کشتار از که آمریکایى است؛ داده انجام

. . . روز آن نمى‌کنند دنبال جدى طور به نمى‌گویند واقع مى‌کنند، تظاهر که هم االن نکرد ناراحتى اظهار اندکى . . ما کردند نابود را هزار هزاران بردند بین از و کردند عام قتل را مسلمانان تا کردند نگاه طور همین و ایستادند

! : نیست خبرى اصال نه، گفتند آنها ولى کشیدیم؛ فریاد مرتب

سال از را داشتى یاد . ۷۴من – » که – » بود آمده داشت یاد آن در مى‌کردم نگاه سربرنیتسا به مربوط زمان همان ! : در نیست خبرى مى‌شود، گفته که حرفهایى این از بودند گفته دنیا سرشناسسیاسى کردگان سر از نفر چندکشف – – سربرنیتسا در دستجمعى گورهاى ماه پانزده یا سیزده دوازده، حدود ماه چند گذشت از بعد که صورتى

! : نیست! خبرى مى‌گفتند آنها مى‌کردیم؛ فریاد پى در پى روز آن ما شد

. رژیم وسیله به که نفرى هزاران براى نیستند ارزشقائل ذره یک فلسطین، مردم ریخته حق نا به خونهاى براى . آفرینیهاى فاجعه براى نشدند قائل اهمیتى شدند، شیمیایى آسیب دچار آن، غیر و حلبچه قضایاى در عراق، بعثى

Page 37: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

– . نمى‌خواهم من که نظایرش و اشباه و آمریکا دولت این نیستند ارزشقائل اصال بشر، براى و دنیا در گوناگون– . هستند نزدیک یا دور او به مقدارى هم دیگران آمریکاست؛ همه از بدتر بیاورم را دولتها و اشخاص اسم دانه دانه

! دیوها را فقط که نیست هم طور این مى‌کنند متهم انسان حقوق رعایت عدم به را اسالمى جمهورى و مى‌آیند . و مى‌کنند مطرح ملل سازمان عمومى مجمع و امنیت شوراى مى‌کنند قطعنامه و مى‌نویسند روزنامه‌ها بگویند؛

! مى‌دهند انجام کردن، تهدید و دادن پول قبیل از بتوانند اقدامى هر

. این هم مختلف تهدیدهاى و گوناگون کارهاى در و اقتصادى محاصره در مختلف، قضایاى در است قلم یک این حاال . . بخشمهمتر، است اسالمى جمهورى با معارضه بخشکوچک دولتها، فرهنگى و سیاسى معارضه البته است گونه . در ایستادگى است مدت بلند و عمیق معارضه یک که است اسالمى جمهورى نظام با غرب فرهنگى معارضه . جبهه در ما دشمنان آفرینیهاى توطئه و تهاجم مقابل در امروز که کسانى آن مى‌خواهد حسینى روح اینها مقابل

. حرکت پسعظمت مى‌کنند را السالم علیه حسین‌بن‌على کار مى‌کنند، ایستادگى وسیاسى جهادى کار در استکبار،. این‌جاست السالم، علیه حسین‌بن‌على

کار که ایستادن ایستاد؟ مى‌شود چطور که است این آن و مى‌رساند دیگرى نقطه به را ما خود، نوبه به نکته این. برویم . و بروید اخالص سراغ باید لذا مى‌شود؛ اخالصحاصل با نیز قدرت این مى‌خواهد قدرت نیست؛ آسانى

. آن و این گفتن و توقعات یا نفسانى، هواهاى و خواهشهاى براى نه کنیم، فعالیت تکلیف و وظیفه براى خدا، براىدارند، نگه را خیمه این مى‌توانند که استوارى ستونهاى و بزرگ انسانهاى از گاه هیچ میدان، وقت آن شد، این اگر

. و حقا ما، برکف جان و فداکار رزمندگان از بسیارى براى جنگ، میدان در مسأله که گونه همان بود نخواهد خالى . . را اخالص مسأله است بوده طور همین هم جنگ از بعد و جنگ از قبل انقالب، اول بود اخالص مسأله انصافا

. کنیم تمرین

. عزیزان که بگویم شما به مى‌خواهم من دارد نیاز ایستادگى و عزم آن به و روحیه این به اسالمى جمهورى امروز . کرد؛ نخواهد خداکارى براى نباشد، هم خدا دین اهل کسى اگر دارد نیاز هم ایران ملت و ایران حیثیت امروز من،

. ایستادگى با جز که بداند باید هم کسى چنین بماند پابرجا و سالم آن اهل براى خانه این که بخواهد قدر همین. . مى‌کند بتواند کارى هر و نیست غافل لحظه‌اى دشمن نیست پذیر امکان دشمن، مقابل در شجاعانه و پارسایانه

شما به را ضربه فالن مى‌توانستیم ما بگویند که ندارند ایران ملت بر منتى هیچ ما، جهانى دشمنان گفته‌ام بارها من . ! . و مانع گونه هزار نیست مهمات نداشتن فقط که نتوانستن نمى‌توانستند نزدند، که ضربه‌اى هر نه نزدیم؛ و بزنیم

. غافل هم وقت هیچ لیکن ترسیدند؛ منطقه‌اى مشکالت از عکس‌العملشو از نمى‌توانستند که داشتند مشکل . ملت، این براى که دیدند کردند، هم امتحان باشد مؤثر و کارى که کنند وارد را ضربه‌اى بتوانند که این از نبودند

! . کارى‌تر؟ ساله هشت جنگ از ضربه‌اى ندارد وجود کارى ضربه

. . ملتهاى از خیلى کرد بلند را ملت این نام نفسکرد به متکى و شجاع آبدیده، را ملت این ساله، هشت جنگ . ستایش در که را کسانى حال شرح کرده‌اند پیدا گرایش و توجه ملت، شما عقاید و جنگ خاطر به دنیا مسلمان

است – – فراوان که نوشته‌اند مقاله و گفته شعر تهران، شهر و اسالمى جمهورى و ایران ستایش در و ایران ملت . جهت. این در هم عربى غیر کشورهاى البته هستند عربى کشورهاى بخصوصدر اسالمى، کشورهاى در بخوانید

! : آورد. خود به را ما جنگ ماجراى مى‌گویند مى‌پرسند؛ را علت آنها از زیادند

. . اما دیدند و کردند امتحان هم را این داد تکان را ملتها مظلومیت، با همراه قدرت این ایران، ملت ایستادگى این(.» بکم‌الدوائر » یتربص مترصدند؛ هم : ۸باز هستند( کمین‌گرى حال در دائم فرمود پیغمبر درباره قرآن که همچنان

« : . چنین را امنیت مى‌گویند اسالمى جمهورى و ایران به راجع مى‌بینید گاهى که این دهند انجام حرکتى بتوانند که» «: – – »، است داشته دست انفجار و حادثه فالن در دارد؛ را سالح فالن مى‌گویند یا مى‌کنند درست شایعه مى‌کند

. . است ایران ملت با مبارزه‌جویى براى ساختن زمینه و کردن درست نقشه همین چینیهاست توطئه همین اینها همه. شد خواهد هم این از بعد است؛ شده آب نقشبر بحمدالله هم همه البته

. همیشه است نشده منطقه این ناامنى موجب هم بار یک سالها، این طول در اسالمى جمهورى دولت و ایران ملت . . نشان نمى‌توانند هم بار یک انقالب، ساله هفده تاریخ این در اند کرده ایجاد ناامنى دیگران است کرده امنیت حفظ

. باشد منطقه ناامنى موجب که باشند کرده حرکتى ایران، ملت یا اسالمى جمهورى که دهند

. خارج در که کسانى هم منطقه، داخلى قدرتهاى از بعضى هم دارند اطالع و مى‌دانند هم همه کردند؛ دیگران البته . . قهرا خودمان، براى امنیت کردیم حفظ را امنیت همیشه ما نکردیم ما اما کردند؛ درست ناامنى خیلى بودند،

. . است ناپذیر تفکیک چون را؛ منطقه امنیت هم خواستیم، را خودمان امنیت هم یعنى است منطقه براى امنیت . و کرد ناامن را ایران مى‌شود که نکنند خیال آنها تبعه یا فراملیتى قدرتهاى است منطقه ناامنى هم، ما ناامنى

Page 38: dl.rmarof.comdl.rmarof.com/fileupload/Word/Rahbari/Fish.docx  · Web viewمربوط به :بيانات در ديدار بانوان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد

. . تا کنند سعى شیاطین اگر که بدانند بیشنیست خیالى و خواب این نه داشت؛ نگه امن دیگران براى را منطقه . ضربه ایران ملت بگذارد بى‌پاسخ را دشمن ضربه که نیست ملتى ملت این کنند، درست ناامنى ملت، این براى

. نمى‌گذارد ابى‌پاسخ کسر هیچ

آمریکا – دولت خارجى سیاست که دادند نشان ساله چند این در که علیلشان و ضعیف خارجى باسیاست آمریکاییهابه – – بتوانند بلکه که رسیده‌اند نتیجه این به است ناتوان و علیل و ضعیف چقدر آمریکا کنونى دولت این بخصوص

. . بعضى – نظر به طور این قراین نمى‌کنند اظهار چیزى البته دهند نشان ضربشستى مثال خودشان خیال – : ازاین. داشتند دخالت ایرانیها قضیه، فالن در یا داشتند؛ دست ایرانیها انفجار، فالن در مى‌گویند مثال مى‌رساند

درست – ذهنى سازى زمینه یک الاقل بتوانند شاید که این براى بیهوده و بى‌ارزش گیریهاى بهانه و حرفها گونهکنند!

. فارس، حساسخلیج منطقه قوام بیشترین که است ملتى ایران ملت باشند شناخته خوب را ایران ملت باید اینها – . است بوده طور همین بحمدالله که این کما باشد آرامشداشته و امنیت ایران که روزى آن اوست کشور و او به

. براى – آنها که این مگر دید آرامشخواهد روى منطقه بود خواهد هم آینده در ان‌شاءالله و است همین‌طور و . )�� $ع مو�د �ا ای�ان م�ت چنا�چ� gوا-ن4 �ما ا �4ا�د؛ � Yى ما ک� � دیگ� eا-اى د� کنن4 د�ست د�دس� pود6ان

به نشسته‌اند، شیشه‌اى خانه‌هاى در که کسانى بر بخصوص ایران، ملت دشمنان بر منطقه که بدانند دهند، قرار. . شد خواهد سخت‌تر آنها براى وضع مراتب به شد خواهد امنتر نا مراتب

. . است روشنى راه هم او راه است على‌الله متوکل و متکى که است ملتى است؛ شجاع و بزرگ ملتى ایران ملتتا کشور، این افراد براى امان و امن آباد، مرفه، سالم، انسانى نظام یک آوردن فراهم راه از است راهشعبارت . آن از دیگران ان‌شاءالله و بود اسوه و نمونه و الگو دیگر، ملتهاى براى ملت این دفاع شود الگو دیگر ملتهاى براى

. سازندگى هم امروز کنند دفاع خودشان از بتوانند است، الزم که وقتى آن مسلمان، ملتهاى و باشند گرفته درس . . از بسازند را کشورشان و شوند خود به متکى بگیرند درس آن از باید و الگوست دیگر ملتهاى براى کشور این

. شوند بى‌نیاز و کنند احساساستغنا دیگران

. جا هر ، گوناگون مسائل در بحمدالله ایران ملت است طور همین نیز همسایگانش و خود براى ایران امنیت ایجاد– . است بوده طور همین شدیم، وارد که هرجا است تشنج ضد آرامشبخشو حضورى مى‌کند، پیدا حضور که

. براى – اینها است الهى تفضالت از هم این که مى‌کنند ایران ملت و دولت به ملتها و دولتها بحمدالله که اعتمادى. . . اوست روشن راه هم این خداست به اعتماد و توکل خاطر به این الگوست دیگر دولتهاى و ملتها

کردید، درک را آن فواید و کردید تجربه و آزمودید را خدا به اتکاء و خدا راه که کسانى شما عزیز؛ جوانان شمالحظه‌اى نباید را روشن راه این کردید، مشاهده جنگ در خودتان رفتار در و امام رفتار در را خدا به اتکال برکات

. درس ما براى همه بزرگوار، آن تاریخ و زندگى و یاد علیه‌السالم، حسین امام مبارک نام دهید قرار غفلت مورد . . خودمان. زندگى در را آنها دهیم قرار مداقه مورد و بفهمیم درست باید را آنها فرابگیریم باید را درسها این است

. . دهیم قرار الگو ملتها براى هم را این ه ان‌شاءالل کنیم پیاده باید

ارواحنافداه بقیةالله حضرت زاکیه ادعیه مشمول و الهى تأییدات و تفضالت مشمول را شما همه خداوند امیدواریمروح و فرماید منور و روشن بزرگوار، آن زیارت به را ما همه چشمهاى و شما چشمهاى ان‌شاءالله و دهد قرار

. کند خشنود و راضى ما همه از را عزیز امام مقدس

برکاته و رحمةالله و علیکم والسالم