آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · web viewأبوالفضل...

91
ی ع ق ر ب له ل ا ت ی ا ر ی ظ ن ی بم و و ل مظمه ای لا ع ی م ق ی ع ق ر ب ل ض ف ل وا ب د ا ی س له ل ا ت ی ا امه ی ن گ د ن ز ده ای از ن ز گ ای وف ت م1372 دی ی@ س وز خ@ ودش خ م ل ف ه ب دمه ق م ضاز وI ت خ ا دزی ی خ له ل دا ی ع ی ع ق ر ب ب ت ک م ازی خ ت ف زد ا گ ا@ شU ک ی ر یX ب اZ ن88 ی س ش

Upload: others

Post on 05-Jan-2020

23 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

آیت الله برقعیعالمه ای مظلوم و بی نظیر

گزیده ای از زندگی نامه آیت الله سید 1372ابوالفضل برقعی قمی متوفای

خورشیدیبه قلم خودش

اختصار و مقدمهعبدالله حیدری

یک شاگرد افتخاری مکتب برقعی شمسی 88پاییز

Page 2: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

این کتاب از سایت کتابخانه عقیده دانلود شده است.

[email protected] :آدرس ايميل

www.nourtv.netسايت هاى مفيدwww.sadaislam.comwww.islamhouse.comwww.bidary.netwww.tabesh.netwww.farsi.sunnionline.uswww.sunni-news.net www.mohtadeen.comwww.ijtehadat.comwww.islam411.comwww.videofarsi.comwww.aqeedeh.comwww.islamtxt.comwww.ahlesonnat.comwww.isl.org.ukwww.islamtape.comwww.blestfamily.comwww.islamworldnews.comwww.islamage.comwww.islamwebpedia.comwww.islampp.comwww.videofarda.com

Page 3: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

بسم الله الرحمن الرحيممطالب فهرست

5...................................................یدریح مقدمة11...................شانیا خود زبان از یبرقع نامة یزندگ

12..............................................یبرقع فیشر نسب13..................................................ابتدايي تحصيالت14..................................................حوزوي تحصيالت

15............................................ديگران نگاه از برقعي21...............................................!بود قبرستان رانیا

23.............قم در رضاشاه جنازه دفن و تجليل از جلوگيري24..........................خود مظلوميت به راجع مؤلف اشعار26................................................دشمنان به خطاب26.....آن باره در مؤلف نظريه و اميني الغدير كتاب مطالعة28....................................................یبرقع استادان

28.........................یبرقع به اجتهاد یها نامه اجازه متن34.........................................................یادآوری کی

34...............................................خزاعي دعبل و من35..................................................جوانان به خطاب

35............................................یبرقع یکتابها ستیل43.............................................یبرقع خانه به يورش

45........................................یبرقع جان به قصد سوء47..................................کرد؟ ترور یکس چه را یبرقع

48..........!کرد ترور را یبرقع یاسالم یجمهور نکهیا لیدال51......................................ترور از پس یبرقع اعالمية

52.................است؟ ترور و گلوله حق، سخن جواب آيا52........................................گوييم؟ مي چه ما مگر

57................................................................یانیپا عرض

Page 4: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير
Page 5: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

بسم الله الرحمن الرحيم الرضا ابن الفضل ابو سيد عالمه العظمى الله آيت

یقم برقعيشمسي 1287 با مطابق ق ه1329 متولد:

شمسي1372 با مطابق هـ.ق1413متوفاي:د:وسر می که

است یالهـ یـاتآ ضـد خرافتاست یپناه را تاخراف مذهب ولی

یالهـ یـــند در یستن خـرافاتیتباهـ و کفر ینا باشـد مذهب ز

Page 6: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

حیدری مقدمة س\\عادت و توفیق آرزوی و س\\الم عرض با!یگرامو عزیز خوانندة

است توس\عه و پیش\رفت عصر لحاظ هر از ما عصر می دانید چنانکه و عصر هیچ که گفت بت\\وان ش\\ر! ش\\اید راه در هم و خ\\یر راه در هم

نب\\وده انس\\ان اختی\\ار در شر و خیر امکانات ما عصر اندازة به زمانی امکان\\ات و فرص\\تها از که است کسی س\\رفراز و خوش\\بخت است

بگ\\یرد. بهره دیگران و خود رستگاری و سعادت و خیر راه در موجود را مقدمه می ک\\ردم آم\\اده را کت\\اب این داش\\تم که پیش س\\ال چند

بودم: کرده شروع اینگونه !یگرامو عزیز »خوانندة

موض\وع فالن یگ\اه که باشد افت\اده اتف\اق هم ش\ما یب\را ش\اید یک یا ،یستن مق\\\دور آن یصتشخ که یدنما یم مبهم و گنگ یط\\\ور

شما یبرا یاندازه ا به نشود ثابت مستند که یزمان تا دور راه از خبر اگر یژهبو می کند کالفه را ش\\ما که است کنن\\ده خس\\ته و کنن\\ده یچگ

.باشد مهم یلیخ موضوع ادامه قرنهاست یفکر و یاعتق\\اد مک\\اتب و م\\ذاهب ش\\مکشک

یرچش\\مگ رشد و یتکنول\\وژ و علم یش\\رفتپ با اواخر ینا در و دارد ق\\رص پا و پر دع\\وت و پخش و نشر امکان\\ات و اس\\باب و اقتص\\اد

و یغ\\\اتتبل راه یفکر و یاعتق\\\اد مک\\\اتب و م\\\ذاهب ینا از بعضی.اند گرفته یشپ یا گسترده و یقو بسیار سطح در را پروپاگنده

و فکر اهل که یکس\\\ان یحت هایلی خ یب\\\را یدشا که یا بگ\\\ونه از یکی ان\\د، ک\\رده یج\\ادا اش\\کال و ش\\بهه ص\\دها هس\\تند مطالعه

یعهش\\ م\\ذهب یاعتق\\اد م\\ذاهب ینا ینمن\\دتر ق\\درت و ی ترینقو مس\\\لمانان صد در7 تا%(5) صد در پنج چه گر که است یاثناعشر

یاسیس امکان\\ات داشتن یلبدل اما دهند ینم یلتشک یشترب را جهان بپا شبهات و یعاتشا و یغاتتبل از یطوفان چنان گسترده یاقتصاد و

!.اند شگفت در هم خودشان که اند کرده خودش\\ان اص\\طالح به موضع به متعلق یغ\\اتتبل ینا از یبخش\\

ی\\افتن یته\\دا و شدن یابراه یعنی استبصار از منظور)»استبصار« است. ی(اثناعشر یعهش مذهب به سنت اهل مذهب از

Page 7: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای6 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

از یتع\\داد که هس\\تند یم\\دع گ\\زاف به یاثناعشر مذهب مبلغان م\\ذهب و گش\\ته بر خودش\\ان یدهعق از سنت اهل عمده یتهایشخص

!.قاطع مدرک و سند یک از یغدر اما اند یرفتهپذ را یاثناعشر و ییاروپا یگ\\اه و یاییآس\\ یگ\\اه و یاردن یگاه و یمصر یگاه و علم\\\اء بلکه یع\\\اد اف\\\راد نه ش\\\وند، یم مستبصر یق\\\اییآفر

و وح\\\دت یعبا یر! زینمب فتوح\\\ات ینا ینکها ج\\\الب دانش\\\مندان،!.یردگ یم انجام یبتقر

و وح\\دت ! اگریکی هم ینا است ی\\ادز ناب! تن\\اقض اسالم ینا در »استبص\\ار« برنامه و ه\\دف ! اگریس\\ت؟چ ادعاها ینا است یبتقر.دارد؟! ییمعنا چه یبتقر و وحدت شعار پس است سنت اهل وزن یکم هم تن\\اقض ینا ح\\داقل بود یم درست ادعاها ینا اگر

اهل یتهایشخص\\ و علم\\اء یتهدا و استبصار کجاست اما داشت یم یش\\انبرا و داده اج\\ازه خ\\ود به یتهو یب و گمن\\ام نفر س\\نت؟! چند

از ع\\وام یا ع\\ده یا اند ش\\ده یته\\دا ینهاا یاگو که اند س\\اخته سوژه یطش\\را از فرار و رمق سد خاطر به یاییآس یا یقاییآفر کشور فالن

یم ش\\دن ینص\\ران یحت و ش\\دن یعهش به تن یرانهفق یزندگ سختسنت؟! اهل های یتشخص و »استبصار« علماء کجاست دهند! اما

و عقل و دانش و علم با که یقیحق و بزرگ یتهایشخص عوض در اند ک\\\رده انتخ\\\اب را حق راه و ی\\\دهگردان یرو خراف\\\ات از منطق

یچه و!دارند نگه مطلق یکیت\\ار در را آنها که می کنند یسع ی\\انآقا.!نرسد مردم بدست آنان از یاثر گونه

یعتش\\ از که یبزرگوار های یتشخص ینا که است یتواقع ینا اما یرسا مانند بلکه عالمند تنها نه اند آورده یرو س\\\نت اهل م\\\ذهب به

یتآ از یرغ\\ هس\\تند، و ب\\وده یقیحق وحدت یداع همواره سنت اهل قلم با را یشانا که کتاب ینا مؤلف یقم یبرقع ابوالفضل یدس الله

یمع\\رف نمونه ط\\ور به را یتشخص\\ چند ش\\ناخت یدخواه خودش\\ان:یممی کنیزیتبر یبناب اصغر یعل یدس الله یتآ-1یزنجان ینیخوئ اسحاق آل یلاسماع یدس عالمه-2یقم قلمداران یعل یدرح استاد-3یتهران یسنگلج یعتشر الله یتآ-4یتبريز شعار یوسف دکتر-5 یمشهد برازنده ینحس محمد مهندس-6

Page 8: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

7 مقدمة حیدری یتهران رادمهر یمرتض دکتر اإلسالم حجت-7یتهران یمحمد رضا یعل-8 ینیبحر یبیقض محمد یعل استاد-9

یخالص\\\\\\\\\\ یمهد محمد بن محمد یالعظم الله یتآ-10یعراق

یخرقان اسدالله الله یتآ-11تهران دانشگاه صادق استاد ،یتقو صادق دکتر-12یرازیش یانمظفر یعل دکتر-13

به یقیتحق و یعلم آث\\ار خود از ها یتشخص این یتمام یباتقر که خوانن\\دگان کت\\اب ینا مطالعة از پس ی\\دواریمام گذاش\\ته اند، یجا یکسان چه و یستک جو حق و یستچ حق که کنند قضاوت خود یزعز!.یمایندبپ را استبصار راه یدبا

مجدانه و مخلص\\انه یاثناعشر یعةش\\ ی\\انداع و یروانپ\\ از اما و لعنت از مسلمانان ینب یواقع وحدت تحقق یبرا که یمخواهشمند

الله ورضی وس\\لم وآله وعلیه الله لیص\\) الله رس\\ول صحابة یننفر اهل ک\\ردن منح\\رف و یمنف یغتبل از و بردارند دستین(أجمع عنهم

مقابل در دن\\بتوان یاس\\الم امت آح\\اد همة تا کنند نظر ص\\رف س\\نت دف\\اع یاس\\الم مقدسات از و یستدبا استوار و محکم اسالم دشمنان

د.نکن ناآگ\\اه مسلمانان یبعض ،یبتقر و وحدت بهانة به باشد قرار اگر

از و کرده منحرف یشانباورها و یدعقا از را سنت اهل یتن خوش و س\\وق یاثناعشر یعةش مذهب به و دیکن دور سنت اهل یلاص مذهب

یرغ\\ برخ\\ورد ینا از ب\\االخره مس\\لمانان که دیباش\\ مطمئن د،ی\\ده نه ش\\ما یزحمتها و تالش\\ها همة نگ\\اهآ و آورد خواهند در سر یاخالق ج\\ای به ت\\اریخ در شما از سیاهی صفحات که رفت خواهد باد بر تنها

ماند. خواهد یشپ راست و رک مس\\لمانان با مذهب ینا یعقال آنکه یدام به

جلو و باش\\\\ند مس\\\\لمانان یقیحق و یعمل وح\\\\دت فکر در و یایندب امت یایعل مصلحت که یراز یرندبگ را خود مغرض و افراطی فعاالن و دتوح\\ و است طائفه و م\\ذهب یک مص\\لحت از مهم\\تر یاس\\الم م\\ذهب یب\\را یغتبل و یننفر و لعن و اه\\انت و دش\\نام با هرگز اتح\\اد

.یستن ممکن منحرف!یگرام خوانندگان

Page 9: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای8 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

الله یتآ کتاب ینا مؤلف یمدانست یستهشا که است ذکر به الزم خ\\\ود زب\\\ان از را یقم یب\\\رقع الرضا ابن ابوالفضل یدس\\\ یالعظم

س\\وانح کت\\اب از پراکن\\ده طور به را یمطالب لذا یمکن یمعرف یشانا انتخاب را شده نگاشته یشانا خود یتوانا قلم به که خاطرات یا یاما. یمکرد هم سر و

یبدرست را بزرگ\\\\\\وار ینا یتشخص\\\\\\ یدبتوان که للهاءشا ان ناش\\ناختة چه\ره ینا با یش\ترب ییآش\نا یب\را یکنمم یدتأک و یدبشناس

یا) ی\\\اما س\\\وانح یژهبو یش\\\انا یگرد یکتابها تم\\\ام به ینزم ی\\\راناید«.کن خاطرات( مراجعه

آن ع\\\رض به نی\\\ازی فعال )که دالیلی به که خواست خداوند اما چند گزی\\ده این تهیة ب\\رای اینکه با کنم تکمیل را کتاب نیست( نتوانم

مورد مطالب از بخشی و زدم ورق و خواندم را ایام سوانح کتاب بارماند. ناتمام کار اما کردم انتخاب را نظر

در مختلف مناس\\بتهای به مرتبه چن\\دین ن\\اقص بخش هم\\ان اما ن\\یز س\\ایتها در ش\\د. و چ\\اپ اسم ب\\دون ب\\رقعی آث\\ار بعضی مقدمةگردید. منتشر

و تکمیل آن\\را فرم\\ود مهیا فرص\\تی خداوند که اینک ش\\کر را خدا آم\\اده چ\\اپ سپس کرد میسر خداوند اگر و الکترونی نشر برای فعال

دارم. خیر دعای می کنم. التماسحیدری عبدالله

خورشیدی88 آذرماه

Page 10: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

ایشان خود زبان از برقعی نامة زندگی داد باطل و حق درك تميز ناچيز اين به كه را خدايي سپاس و حمد

كنا وما لهذا هدانا الذي كرد. الحمدلله راهنمايي خود سوي به را ما و ما أدر لم أنت ال ولو عليك دللتني أنت إلهي الله، هدانا أن لوال لنهتدي

وأص\\حابه ص مص\\طفى محمد محم\\ود رسول بر نامعدود درود و أنتلقائه. يوم إلى بإحسان اتبعوه الذين وأتباعه

حق\\ير اين كه كردند اص\\رار همفك\\ران و دوستان از بعد. عده اي و زن\\دگي ت\\اريخ و احوال شرح برقعي، الرضا ابن ابوالفضل سيد فقير ذكر ض\\من ن\\يز را خ\\ود عقايد و آورم در تحرير رش\\ته ي به را خ\\ود

جعل تهم\\تي م\\وتم از پس نتوانند مفتري\\ان تا بنگ\\ارم خ\\ود اح\\وال ك\\رده مب\\ارزه نماي\\ان مق\\دس خرافي عقايد با كه كسي نمايند. زيرا

خ\\ود عقايد مخ\\الف را كسي چ\\ون كه دش\\مناني دارد، بسيار دشمن اين بلكه و ندارند دريغ تهمت و تفس\\يق و تكف\\ير گونه هر از بدانن\\د،

ب\\راي ن\\يز ح\\ديث كتب در البته مي دانند!! و مشروع و ثواب را كارها آن اطالع كم ف\\ردي اگر كه است شده ضبط و جعل احاديثي كار اين

.اند! صحيح آنها كه پندارد مي باشد ديده را روايات ت\\اريخ كه نمي دانم قابل را خ\\ود مق\\دار بي ي ذره اين ح\\ال هر به

دانس\\تم الزم دوستان اصرار اجابت براي ولي باشم، داشته زندگاني اختص\\ار به را ام زن\\دگاني از بخشي و نكنم، رد را درخواستش\\ان كه

به تأليف\\اتم از بعضي در را آن از ه\\ايي گوشه گرچه بنگارم، برايشان بعضي نيز اينجا در ناگزير آنها اهميت لحاظ به و ام نموده ذكر اشاره

مي كنم. تكرار را مطالب آن از

برقعی شریف نسب و اند ب\\وده قم در نسل سي تا پدرانم و قم اهل از نويسنده بدانكه

فرزند م\\برقع موسي ك\\رده توقف و ش\\ده وارد قم در كه اعاليم جد كه مي باشد ؛ الرضا موسي بن علي حض\\رت فرزند تقي محمد امام

به چون نسبم سلسه و است، مشهور و معروف قم در او قبر اكنون

Page 11: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

حض\\رت به چ\\ون و مي گوين\\د، ب\\رقعي را ما رسد مي م\\برقع موسي است جهت همين از و مي خوانند الرضا ابن يا و رضوي مي رسد رضاالرضا« گرفته ام. »ابن را خود ي شناسنامه كه

و انس\\\\\\\اب كتب در چنانكه ام، نامه ش\\\\\\\جره و نسب ةسلسل به موس\\وم تأليف\\اتم از يكي در و ش\\ده نام\\ه( ذكر مشجرات)شجره

است: چنين نوشته ام، الف باب در الرجال« نيز »تراجمــدين رضي بن حمدأ بن حسن بن بوالفضلأ ــير بن ال م

صــفي مــير ابن األول مــيرانأ بن مــيران مــير بن يحــيي محسن الســيد بن يحيي مير بن بوالقاسمأ مير بن الدين

ــرئيس الرضوي رضي بن زمانه أعالم من بمشهدالرضا ال پادشــاه حسين الدين رضي بن علي الدين فخر بن الدين

بن حمدأ بن محمد علي أبي بن علي القاسم بيأ بن مــامإال ابن المــبرقع، یموســ بن حمدأ ابن األعرج محمد لي وغفرالله وعــني آبــائي عن الله الجــواد. رضي محمدولهم.

از و دست تهي و فقير و نداشت دنيا به اعتنايي حسن، سيد والدم ح\\تي ناتواني و ضعف حال در و پيري سنين در و بود مردم زاهدترين

خ\\وش مي ك\\رد. ولي ك\\ار بن\\دان، يخ ه\\واي در و زمس\\تان فصل در و ح\ال افت\اده بس\يار و عب\\ادت اهل و دار زن\\ده شب و ش\\اد و حالت

بود. متواضع و سخاوتمند بي و مبارز بود مجتهدي احمد سيد والدم، والد يعني اول جد أما و و تنب\\اكو، تح\\ريم فت\\واي ص\\احب ش\\يرازي ميرزاي شاگردان از و ريا

:ام آورده الرجال« نيز »تراجم در چنانكه و بود وي توجه مورد م\\راجعت قم به س\\امراء از اجته\\اد ي درجه به ارتقاء از پس وي و ب\\ود محل ش\\رعي قض\\اوت و فسخ و حل و دين ام\\ور مرجع و كرد

درهم و بود ابوذر مانند ساده او زندگي و سلمان مانند او البيت اثاثنداشت. توقع مردم از ديناري و

ابتدايي تحصيالت ما ت\\ربيت و تعليم در ب\\ود، دنيا م\\ال فاقد پ\\درم چ\\ون ح\\ال هر به

م\\را كه مادرم جوشش و كوشش بركت به بلكه نداشت، استطاعتي ش\\هريه عن\\وان به ريال يك ماهي بود طور هر و فرستاد مي مكتب به

Page 12: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

11مگر ما چه می گوییم؟ خواندم. درس مي فرستاد، معلم براي

پدرش كه بود قانعه و زاهده عابده، سلطان« زني »سكينه مادرم و است الحس\\يني ري\\اض كت\\اب ص\\احب قمي غالمرضا ش\\يخ ح\\اج

ب\\رادران مح\\رر علي شيخ حاج و واعظ غالمحسين شيخ حاج مرحوم غالمحس\\ين ش\\يخ راالممــاة« »فائــدة كت\\اب و مي باش\\ند م\\ادرم فرزن\\دانش كه مدبره بسيار بود زني مادرم حال هر است. به نوشته

در يع\\ني قحطي س\\ال در داد. و نج\\ات قحطي از إلهي توفيق به را پنج بن\\ده اين ش\\د، اي\ران وارد روس\\يه ارتش كه اول الملل بين جنگبودم. ساله

به بلكه نب\\ودم، معلم توجه م\\ورد مكتب به رفتن و ك\\ودكي هنگ\\ام و خوان\\دن كم، كم ديگ\\ر، اطف\\ال درس به دادن گ\\وش واس\\طه ي

معلم يك كه نب\\ود چ\\نين قديمه مك\\اتب در گ\\رفتم. و ف\\را را نوش\\تن اطف\\ال از كدام هر بلكه بگويد درس اتاق يك در شاگردان تمام برايداشتند. اختصاصي درس

نداش\\تم، خصوصي درس دادم نمي م\\رتب شهريه چون نويسنده و دف\\تر ح\\تي و ب\\روم پيش توانستم ديگر اطفال درس پرتو در فقط يك كه عط\\اري و بق\\الي دك\\ان كاغذهاي از بلكه نداشتم مرتبي كاغذ

!.مي كردم استفاده بود سفيد آن طرف ه\\اي برنامه با جديد كالس\\هاي كه كنم شكر بايد حال عين در ولي

هر جديد برنامه ه\\اي اين با بود. زي\\را نيامده وجود به پرخرج و خشك كالس به را او تا باشد داش\\ته كت\\اب چندين و دفتر چندين بايد طفلي

س\\\ال در دف\\\تر يك و قلم يك ح\\\تي كه م\\\ني همچو اما بدهن\\\د، راهبياموزم. دانش مي توانستم چگونه كنم تهيه نمي توانستم

حوزوي تحصيالت ع\المي كه ب\ود اي\ام همان در قرآن و فارسي درس تكميل از پس

توجه م\\ورد علم\\اي از كه ي\\زدي ح\\ائري عب\\دالكريم شيخ حاج نام به اين در قم اهل دع\\وت به بنا داش\\ت، اق\\امت اراك در و ب\\ود شيعيان

داد. تشكيل اي حوزه ديني علوم طالب براي و كرد اقامت شهر دروس در گرفتم تصميم داشتم سال12 يا سال ده كه نويسنده

قم ي كهنه ب\\\ازار در كه رض\\\ويه ي مدرسه به و كنم، ش\\\ركت طالب عل\\وم تحص\\يل به آنجا در و كنم تهيه اي حج\\ره تا رفتم اس\\ت، واقعبپردازم. ديني

Page 13: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای12 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

آن در ب\\ود م\\ادرم ي خ\\اله پسر كه ص\\حاف محمد سيد بنام سيدي مي ك\\رد، نظ\\ارت مدرسه ام\\ور در و داشت تص\\دي و توليت مدرسه

يك كه مانندي ايوان لذا ندادند من به اي حجره بودم كوچک چون اما مدرسه خ\\ادم و ب\\ود واقع مدرسه داالن گوشه ي در و متر يك در متر

.شد واگذار من به مي گذاشت آنجا در را خود سطل و جاروب ي خانه از هم من كرد نصب آن بر شكسته دري كرده لطف خادم

و شب و ش\\دم تحص\\يل مش\\غول و كردم فرش و آوردم گليمي مادر گرما و س\\رما از م\\را كه ب\\ودم كوچک و محقر ي حجره همان در روز

داشت. بسيار خلل و شكاف در آن زيرا نمي كرد حفظ و ب\\ودم محقر ي حج\\ره آن در س\\ال دو به ق\\ريب مدتي حال هر به ي ب\\ودجه و پذيرفته را تاجري شاگردي گاهي و عالف شاگردي گاهي

يا و پ\\در طرف از مي كردم. و فراهم تحصيل ي ادامه براي مختصري علم كسب به تش\\ويقي يا و كمك هيچگونه قم اهل يا و خويش\\اوندان

.نبود برايم و خوان\\دم را ج\امي و مغني كتاب دو يعني نحو و تصريف اينكه تا

علم\\اي از بعضي و ح\\ائري عب\\دالكريم شيخ حاج نزد به امتحان براي ش\\\ركت امتح\\\ان ب\\\راي ايش\\\ان محضر در طالب كه ديگر دي\\\ني

برآمدم. امتحان ي عهده از خوبي به و رفتم مي كردند، بدهن\\د، من به باشد ري\\ال پنج ماهي كه مختصري ي شهريه شد بنا نفر چند لذا نبود، كافي من ضروري مخارج براي ريال پنج ماهي ولي

شد ق\\رار و كردند ص\\حبت عبدالكريم شيخ حاج با تا كردم واسطه را ريال هشت آن به گرفتم شود. تصميم مقرر برايم ريال هشت ماهي

.دهم ادامه تحصيل به و كنم قناعت چهار ماهي بگذرانم را زندگي شهريه همين با بتوانم اينكه براي و

من به جو ن\\ان نيم و ق\\رص يك روزي كه دادم مي ن\\انوايي به ري\\الداشت. قيمت ريال دهم يك قرصي جو نان چون بدهد،

كه داشتم مقرر نان مصرف براي شاهي سه روزي هر ،اين بنابر خ\\ورش ب\\راي را ديگر ري\\ال دو نيم. و و ري\\ال چه\\ار شد مي م\\اه در

در و ك\\\\ردم خري\\\\داري خشك آل\\\\وي زرد برگه من يك و مي دادم در را آن س\\ير يك روزي كه گذاش\\تم ام حج\\ره ي گوشه در اي كيسه

يك و گ\\ردانم س\\ير را خ\\ود ش\\كم جو نان و زردآلو آب با و بريزم آب مخ\\ارج ب\\راي ماند مي ب\\اقي كه را ريال هشت آن از ديگر نيم و ريال

Page 14: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

13مگر ما چه می گوییم؟ مرتبه هر كه ب\\روم حم\\ام مرتبه چه\\ار م\\اهي كه مي گذاش\\تم حم\\اممي شد. نيم و ريال يك مجموعا و بود الزم شاهي هفت

رس\\يدم خ\\ارج درس به تا دادم ادامه تحصيل به مدتي منوال بدين كه طالبي ب\\راي تحص\\يل، ض\\من در و گ\\رفتم ف\\را را اص\\ول و فقه و

مدرس\\ين رديف در كم كم و مي ك\\ردم ت\\دريس مي خواندند مقدمات حف\\ظ، از و الزم هاي كتاب داشتن بدون و گرفتم قرار علميه حوزه ي

مي گفتم. درس را منطق و نحو و صرف و اصول و فقهديگران نگاه از برقعي س\\يد الله آيت با تحص\\يل دوران در و جواني در چون اين بر عالوه

ايش\\ان با قم در اق\\امت ايام در و بودم همدرس شريعتمداري كاظمبگذارد. پا زير را نصافا وي نمي كردم گمان داشتم، مراوده

حم\\ايت من از ح\\دودي واليت« تا از »درسي كت\\اب هنگام تا وي و تعريف من از و نوش\\ته ب\\رايم اي تأيي\\ديه اينكه مهم\\تر و مي ك\\رد

حتي و بود دانسته مجاز شرعيه امور در مرا تصرفات و نموده تمجيدكرد. اختيار سكوت مدتي تا واليت« نيز از »درسي انتشار از پس

در كه اس\\تفتايي به را او ج\\واب وي، با س\\وابقم به توجه با نيز من به و ك\\ردم تكثير و چاپ كوچك كارتي در بود، شده او از موضوع اين اين از يكي مي آمدن\\د، ما م\\نزل يا مس\\جد به كه كس\\اني از يك هر

مي دادم. كارتها سؤال پاسخ در محالتي الله ذبيح شيخ حاج الله آيت همچنين

واليت« مي نويسد: از »درسي كتاب درباره مردم كتاب درسي از واليت حجت االسالم عالم عادل آقاي ب\\رقعي را خوانده ام، عقيده او صحيح است و ترويج وهابي نمي كند. س\\خنان مردم تهمت ب\\ه ايش\\ان اس\\ت. اتق\\وا الل\\ه ح\\ق تقات\\ه، ايش\\ان مي

فرمايد اين قبيل شعر درست نيست: فناش علي شود فنا اگر جهان

مي كند بپاش علي شود بپا اگر قيامت

مي كندنيست. درست شعر اين مي كنم عرض هم بنده

امضاء: محالتيمي نويسد: نيز نجفي مشكيني علي آقاي را واليت از درسي مس\\\تطاب كت\\\اب مش\\\كيني علي اينج\\\انب

و س\\ليم عقل با مط\\ابق كه آن عاليه مض\\امين از و نم\\ودم مطالعهشدم. خرسند است دين منطق

Page 15: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای14 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

مشكيني امضاء: علي نجفي مرعشي وحيدالــدين ســيد االســالم حجت آقــايمي نويسد:

تعالي بسمه است شخصي العالي\\ه، افاض\\اته دامت برقعي عالمه آقاي حضرت

تأليف و )كتاب مشهور گفتار به بنا و المذهب امامي و عادل و مجتهد مط\\الب ايش\\ان مي باش\\د( و اش عقي\\ده آينه و عقلش دليل ش\\خص

س\\اير ( وع) اميرالمؤمنين حضرت شأن و مقام به راجع عاليه بسيار »ت\\راجم كت\\اب دين« و و »عقل كت\\اب در الس\\الم عليهم ه\\دي ائمه

ديگرش\\ان ه\\اي كتاب س\\اير در و رس\\يده طبع به ت\\ازه الرج\\ال« كه.اند نوشته

عج\\ول يا و مغرض اشخاص عده يك قال و قيل و جنجال و جار و و نخوان\\ده ك\\امال را واليت از درسي مس\\تطاب كت\\اب كه عص\\بي و

له معظم حق در ظالمانه قض\\\اوت و داده دست از را خ\\\ود ايم\\\ان!.ندارد عقال و علما نزد تأثيري كوچكترين مي كنند

را السالم عليهم هدي ائمه طاهر ذريه اين كه كساني حال به واي ح\\ال عين در و رنجاني\\ده دارد اجته\\اد تص\\ديق مراجع، نفر چند از كه

ميزنند. فقيه عالم مسلمان نفر يك بر شديد افتراي و عظيم بهتان ﴿ فرم\\\وده: تع\\\الي حق

﴾ :[19]النور نجفي مرعشي وحيدالدين المبين: سيد الشرع خادم

1389 الحرام القعده ذي شهر تاريخ به22/10/1348

كه زم\\اني دارم ي\\اد به و شناخت مي خوب مرا خويي الله آيت ح\\وزوي خراف\\ات به زمان آن در البته و مي كردم سخنراني نجف در

و تش\\ويق ب\\راي و پس\\نديد مي بس\\يار امر س\\خنان ايشان بودم، مبتال را ده\\انم من\\بر، از آم\\دنم پ\\ايين از پس حق\\ير، از رض\\ايت اظه\\ار

بوسيد. مي تمجيد و تش\\ويق م\\را بس\\يار ن\\يز الله( شاهرودي آقاي)آیت

بوج\\ود فلس\\فه از اي ب\\اطله ش\\عب نجف در زم\\اني ح\\تي مي كرد. و ح\\ريص فالس\\فه افك\\ار و كتب فراگ\\يري به طالب از ع\\ده اي و آمده

Page 16: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

15مگر ما چه می گوییم؟ اك\\ثرا كه آنجا طالب ب\\راي خواستند من از نجف مراجع و بودند شده

فالس\\فه افك\\ار با را آنها تض\\اد س\\نت، و ق\\رآن از اطالعي بي اثر در حي\\اط ش\\اهرودي الله آيت منظ\\ور بدين و كنم، سخنراني نمي دانند،

مي خواست من از و نم\\ود مي ف\\رش من س\\خنراني براي را منزلش!.كنم بيان طالب براي را اعتقادي مسايل و بروم منبر كه

طالب براي را حقايق و كرده اجابت را ايشان درخواست نيز من بسيار تمجيد و تجليل و رضايت اظهار من از ايشان مي كردم. و بيان

همه ك\\ردم قيام خرافات با مبارزه به كه اواخر اين در ولي مي نمود، تنها م\\را مي دانس\\تند م\\را س\\وابق و مي ش\\ناختند م\\را كه كس\\اني مخ\\الفت به ن\\يز ايش\\ان از بعضي و كردند اختي\\ار سكوت و گذاشتند

.!!برخاستند سید الله )آیت آقاي و شد سرنگون شاه تحكوم اينكه از پس تم\\اس ايش\\ان با خواس\\تم رس\\يد، رياست به خميــنيالله( روح

در و همدرس يكديگر با سال(30) سي حدود جواني در زيرا بگيرم،.مي شناخت كامال مرا ايشان و بوديم حوزه يك اح\\وال و اوضاع با و كرده مراجعت ايران به آنكه از پيش حتي و

س\\خنراني در ش\\ود، آش\\نا اي\ران در معممين وض\\عيت و اي\ران جديد خمي\\ني مصطفي سيد حاج الله آيت بزرگش فرزند فوت از پس خود م\\اه آب\\ان اول پنجش\\نبه كيه\\ان روزنامه9 ص\\فحه در آن متن )كه

به ولي بي\\اورد را اس\\مم نك\\رد ج\\رأت چند ش\\ده( هر چ\\اپ1359بود: گفته اشاره

ام\\ور از بس\\ياري از هم دارم! اينها گله اعالم علم\\اي آقايان »از تبليغ\\ات ت\\أثير تحت دارن\\د، اي ساده اذهان اينكه باب از دارند، غفلت كه ب\\زرگي امر از تا ش\\وند، مي واقع ميان\\دازد راه دستگاه كه سوئي

را اينها كه است درك\\ار دستهايي!كنند غفلت هستيم آن گرفتار همه و كنند درست چ\\يزي كه هست دس\\تهايي يع\\ني!وامي\\دارد بغفلت

!.بياندازند راه صدايي و سر دنبالش تم\\ام و ش\\ود مي درست اي\\ران در اي مس\\أله يكبار وقت هرچند

سياسي مس\\ايل در بايد كه را وقتش\\ان اعالم و علما و محترم وعاظكنند. مي صرف جزئي مسايل در شود صرف اجتماعي و

است وه\\ابي يك آن و مرتد عم\\رو و است ك\\افر مثال زيد اينكه در از فقهش و كش\\يده زحمت سال پنجاه كه را كنند. عالمي مي صرف

وه\\ابي گويند مي ميباشد تر فقيه و است به\\تر هستند كه اينهايي اكثر.است!

Page 17: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای16 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

را يكي يكي نكني\\د، ج\\دا خودتان از را اشخاص است، اشتباه اين آن و است دين بي كه آن و است وه\\ابي كه اين نگوييد نگذاري\\د، كنار

چه ش\\\ما كردي\\\د( ب\\\راي را ك\\\ار اين هس\\\ت؟! )اگر چه نمي\\\دانمماند؟!« مي نامه و ك\\رد بسيار احترام دخترم به خميني آقاي نامم شنيدن با

ن\\زد ان\\درون به خ\\داحافظي ب\\راي دخ\\ترم و ب\\رد خ\\ود با و گرفت رابرگشت. وي خانواده

و گ\\يريم مي آقا از را نامه ج\\واب ما گفت دخترم به ايشان زوجه و آمد ته\\ران به ثقفي خانم مدتي از آوريم. پس مي تهران به برايتان در گفت: آقا فقط نب\\ود، هم\\راهش پاس\\خي ولي شد دخترم ميهمان ص\\احب و مجتهد خودش\\ان ب\\رقعي آق\\اي گفتند پ\\درتان نامه ج\\واب.!نيستند دار مردم ايشان ولي!نظرند

آزاد زندان از انقالب اوايل در وقتي كه طالقاني الله آيت ديگر پيش را سرش ايشان صحبت اثناي در رفتم، مالقاتشان به من و شد

ولي است حق ش\\\ما گفت: مط\\\الب گوشم در و آورد ص\\\الح فعال ايش\\ان از دنيا آن در مطمئنم بگ\\وييم! من را حق\\ايق اين كه نيستبگوييد؟! را حقايق كه است صالح كي مي كنند: پس سؤال

به ن\ه، يا ب\ود رسيده بازرگان آقاي دست به ام اعالميه نمي دانم آق\\اي گذران\\دم مي م\\نزل در را نق\\اهت دوره كه اي\\امي در الح\\ هر

ب\\راي توســلي مهنــدس و صــدر دكتر و بازرگ\\ان مهدي مهندسآمدند. ما منزل به عيادتم

نتيجه آيا:گفتم و دادم نش\\ان را ص\\ورتم پرس\\ي، اح\\وال از پس ك\\ور كه است مقلد يك ك\\رده چ\\نين من با كه كسي ديدي\\د، را تقليد

و مي كند تقليد ديگران از كورانه ش\\ما دليل پرس\\د، نمي آنها از اص\\ال تقليد از دوس\\تانتان و ش\\ما پس چيست؟ دستوري چنين صدور براي

برداريد. دست آخوندها خ\\\وب م\\\را اردبيلي موســوي آقــاي مي دانست كه پس\\\رم

م\\يرفتم من\\بر ان\\زلي در من كه زماني جواني دوران در و شناسد ميميرفت. منبر به من از پس وي

امامي الله( محمد )آیت آقاي به خطاب را نامه اين رونوشت اينج\\انب به ب\\پردازم، خرافات با مبارزه به اينكه از قبل كه كاشاني

فرستادند. نيز مي كرد، ارادت اظهار بسيار

Page 18: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

17مگر ما چه می گوییم؟ م\\دتي شــهري ري محمــدي محمد با طلبگي دوران در پس\\رم و ب\\ود متصل هم به هايش\\ان حجره حجتيه مدرسه در و ب\\ود همس\\ايه

ميشناخت. را او شهري ري الله آيت م\\\نزل به تس\\\ليت ع\\\رض ب\\\راي اي جمعه روز قضا از

ن\\يز م\\رجعيت م\\دعي و ما خويش\\اوندان از و قم اهالي از كه فيضرفتم. بود، و دل\\داري براي چون داشت، دعا و روضه مجلس ايشان روز آن

و لطف اظه\\ار هميشه آنكه با رس\\يدم ايش\\ان خ\\دمت گويي تسليت ش\\د، روب\\رو من با عب\\وس چهره اي با مرتبه اين مي كرد، خصوصيت

!.داشت اعتراض نويسنده به آنكه مثل جواب در است؟ تلخ شما اوقات كه افتاده اتفاقي آيا كردم عرض

چيس\\ت؟ موض\\وع ك\\ردم نداشتم. عرض توقع شما از من:فرمودند از غ\\ير اگر كه ايد كرده تهديد م\\را و ايد نوش\\ته اي ن\\امه ش\\ما:گفت

قم ب\\ازار در را ما آب\\روي كنم مع\\رفي م\\رجعيت ب\\راي را بروج\\ردي.؟!ريزيد مي را نامه است ممكن ن\\دارم، خ\\بري نامه اين از من ك\\ردم ع\\رض

قسم برايش\\\\ان و است مجع\\\\ول باشد من خط و امضا اگر بياوريد.!كردند باور را سخنم ايشان تا خوردم انديشه اين در زده ح\\يرت آم\\دم، ب\\يرون كه مجلس خاتمه از پس

قضيه و است دركار تقليد مرجع تعيين براي مرموزي دست كه بودم ب\\ازي هم م\\رجعيت نيس\\ت. فهمي\\دم س\\اده ميپن\\دارم من كه آنچنان

مرم\\وز دس\\تي شد معل\\وم بع\دي قض\\اياي با و بازيگره\ا، براي شده .!!!برد ها بهره او وجود از و كرد مرجع را بروجردي آقاي ق\\وام، احمد ل\\وزراييا رئيس زم\\ان در شمسي1328 س\\ال در وكالي تع\\داد از تا ك\\رد انتخابات در دخالت قصد كاشاني الله آيت

بكاهد. مجلس در دربار انتصابي كه تابستانها و بودم كاشاني الله آيت صميمي دوستان از نويسنده

كه ب\\ود سال همين در مي شدم، وارد ايشان منزل به تهران مي آمدم سفر براي كنيد كرايه دربست ماشين يك برويد شما فرمودند من بهشديم. مسافرت مهياي و كردم چنين نيز بنده اين.خراسان به

حاضر نيز ديگر نفر دو يكي و كمره اي باقر محمد شيخ آقاي جمعا كه فرزندانش\\ان از يكي و كاش\\اني آق\\اي و نويس\\نده با ش\\دند از دولت ك\\\رديم، ح\\\ركت مش\\\هد ط\\\رف به مي ش\\\ديم نفر شش

ايش\\ان راه، بين ش\\هرهاي در مب\\ادا كه داشت وحشت ما مس\\افرت

Page 19: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای18 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

به كند ت\\رغيب را مردم و كند پيشنهاد و تعيين مجلس براي را وكاليي.باشند ملت خيرخواه كه نمايندگاني تعيين و انتخابات

و مطلع راه بين ش\\هرهاي ك\\رديم، حركت تهران از ما چون لذا و شهرس\\تانهاي مأمورين به دولت طرف آن از و شدند استقبال آماده

بدست به\\انه اي و كنند اخالل مي توانند تا كه ب\\ود ك\\رده ابالغ راه بينبرگردانند. تهران به را كاشاني الله آيت كه بدهند دولت

خ\\\وب گفتند ديدند م\\\را نوش\\\ته ي چ\\\ون اطرافي\\\ان و س\\\رهنگ داده دس\\تور ش\\اه كه آمدند روز آن فرداي و بردند را نامه نوشته ايد،

آزادند. همراهانش و يقم ماليــت ها و توده اي ها از عده اي ما اتاق به متصل اتاق در كمونيس

ببي\\نيم. گفتم را فالني مي خ\\واهيم ما كه دادند پيغ\\ام بودند، محبوس من با كه روح\\اني غ\\ير بياورن\\د. ع\\ده اي تش\\ريف ن\\دارد اش\\كالي متهم ب\\\ودن كمونيست به را ما است ممكن گفتند بودن\\\د، بازداشت و آمدند حال هر بيايند. به بگذاريد نترسيد اتهامي، چه گفتم كنند. من

مي ش\\ود پي\\دا هم ش\\جاع روحاني نفر يك كه كردند خوشوقتي اظهار سؤاالت آنها گرفتيم، گرم ايشان با باشد. ما مخالف ديكتاتوري با كهگفتم. جواب آنها به كه داشتند اسالم قوانين به اشكاالتي و

بود! قبرستان ایران بركن\\ار مملك\\تي ام\\ور و سياست از علم اهل تم\\ام زم\\ان آن در وارد بنده اين يا و كاشاني مانند كسي اگر و مي جستند دوري و بودند

و نب\\وديم، م\\ردم عالقه م\\ورد چن\\دان مي ش\\ديم ديكتاتوري با مبارزه به سرنوش\تش كه بود قبرستاني مانند ايران خود و ايران مردم اصال

.مي كنند! مرده با بخواهند كاري هر كه باشد گوركن ها دست حبس و زجر ايش\\ان و ب\\ود ف\\رد به منحصر كاش\\اني مانند فردي ي جبهه زم\\ان آن تا آورد بوج\\ود اي\\ران در موجي و حركتي تا ديد زياد جز را مص\\دق مرح\\وم و نداشت، وجود اصال ملي غير جبهه ي و ملي

نمي شناختند. معدودي وكالي و ملي ش\\وراي مجلس يك داشت س\\عي كاشاني چون ولي

واجب جوان\\ان بر كه مي داد فت\\وا ل\\ذا بياين\\د، س\\ركار ملت خ\\يرخواه به لبن\\ان زن\\دان هم\\ان در ل\\ذا و كنن\\د، دخ\\الت انتخاب\\ات در است

:كه نوشت اي نامه اينجانب

Page 20: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

19مگر ما چه می گوییم؟ و ن\\ده ق\\رار دك\\ان را مس\\جد ديگر آخون\\دهاي مانند برقعي آقاي

خ\\وب آخوند مي گويند كه م\\ردم س\\خن به و م\\ردم بي\\داري به بپرداز باش\\د، گير كناره و باشد نداشته ملت اوضاع به كاري كه است كسي وقت آن تا كنن\\د، انتخ\\اب را مصدق مردم كه كنيد كاري و مده گوش.است كاره چه و كيست، مصدق نمي دانستند ملت

ص\\حيح وكاليي كه مي ك\\رد توص\\يه دوس\\تانش تم\\ام به كاش\\اني ي واس\\\\طه به پس كني\\\\د، انتخ\\\\اب را مص\\\\دق آنجمله از العمل

را مص\\دق نام مردم پيروانش و كاشاني هاي سخنراني و سفارشاتشناختند. اي اندازه تا و شنيدند

پ\\اي در صبح تا شب اول از كاشاني مريدان انتخابات مواقع در و و كاش\\اني و ش\\ود ع\\وض ص\\ندوق مب\\ادا كه مي خوابيدند ص\\ندوقها

آقاي به دادن رأي به مي كرديم تحريك را مردم نشوند، وكيل مصدق اينكه تا بودن\\د، همراه نفر دو اين با كه نفري چند و مصدق و كاشاني

وكيل و آوردند رأي نفر دو اين كاش\\اني مري\\دان فع\\اليت واس\\طه به اي\\ران به لبنان از و كند آزاد را كاشاني شد ناچار دولت شدند، تهرانآورد.

ل\\ذا مي شود، تهران وارد هواپيما با كاشاني كه شد خبر ملت چون مملو ايشان منزل درب تا مهرآباد فرودگاه از ايشان ورود روز همان

اس\\تقبال تا مي ك\\رديم، فع\\اليت ته\\ران در روز آن بود. ما جمعيت ازآيد. عمل به ايشان از خوبي

قم در رضاشاه جنازه دفن و تجليل از جلوگيري ش\\د، ف\\وت موريس جزيره در رضاشاه كه نكشيد طول سال چند

گفته خ\\\\ود به و زده مي ق\\\\دم جزي\\\\ره آن در كه است مع\\\\روف كه زكي، آي زكي، آي زكي ش\\وكت، ق\\وي ق\\درت، قدر اعليحضرت،

اي\\ران در كه ب\\وده اين او مقص\\ود و مي كرده خود سلطنت زمان ياد او به كه بودند متملق پرست ه\\وا مردم\\ان مشت يك او اطرافي\\ان

.قدرت قدر حضرت اعلي مي گفتند ش\\اه و دولت و آوردن\\د، اي\\ران به را او جن\\ازه ك\\رد وفات چون و

تش\\ريفات با و كنند تجليل او جن\\ازه از م\\ردم كه مي كردند تش\\ويق دع\\وت را قم بزرگ\\ان و علما و كنن\\د، دفن قم در را جن\\ازه زي\\ادي.آيد عمل به استقبال جنازه از كه كردند

بر طالب ص\\فوف با ب\\ود تقليد مرجع كه بروجــردي الله آيت علم\\\اي از يكي كه بروج\\\ردي آق\\\اي و بخوانن\\\د، نم\\\از او جن\\\ازه

Page 21: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای20 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

خ\\ودداري خ\\ود رياست حفظ ب\\راي ك\\اري هر از و ب\\ود مآب رياست داشت، عالقه مجلس وكالي و درباريان و شاه به عالوه به و نمي كرد

كند. نماز اقامه شاه جنازه بر تا گرديد حاضر تم\\ام ش\\ود تجليل رضاش\\اه جن\\ازه از اگر كه ك\\ردم فكر نويسنده

كه كنم ك\اري برآم\\دم درص\\دد ش\\د، خواهد امض\\اء او فاسد كاره\\ايگردد. جنازه تجليل از مانع

ش\\ده رفيق من با ت\\ازه اس\\الم فداييان نام به جوان طلبه نفر چند مدرسين از و داشتم سال(\ 35) پنج و سي تقريبا زمان آن در بودند، الي پ\\انزده از سنش\\ان كه ج\\وان فداييان اين بودم، قم علميه حوزه ايش\\ان پناهگ\\اه و بودند م\\أنوس من با نب\\ود بيشتر سال پنج و بيست مي خواندن\\د. درس نويس\\نده نزد نيز ايشان از برخي و بود، ما منزل

بكني\\د، فك\ري پهل\\وي جن\\ازه تجليل منع در كه ك\ردم مشورت آنان با دهيم. مي نشر را آن ما بنويسيد اعالميه شما گفتند

ش\\اه جن\\ازه بر كس هر كه ك\\ردم تهديد آن در و نوشتم اعالميه اي دين م\\وازين برخالف شود، حاضر او جنازه تشييع در يا و بخواند نماز

نمود. خواهيم ترور را او ما و كرده رفتار كس\\اني و داشت خ\\وبي بس\\يار اثر شد، منتشر چون اعالميه اين بروج\\ردي آق\\اي مخصوصا بودند ش\\ده دعوت جنازه بر نماز براي كه واقع حمله مورد يا و شود توهين ايشان به مبادا كه افتادند هراس به

.!شوند كه فداييان كنند، پيدا را اعالميه ناشرين كه آمدند بر صدد در لذا و و بودند ته\\ران مقيم اك\\ثرا و پراكن\\ده نداش\\تند معي\\ني م\\نزل قم در

احتم\\ال كم\\تر ط\\رفي از و نمي رفت، ايش\\ان به ك\\اري چنين احتمال ب\\رقعي ابوالفضل س\\يد تندي، آن به اي اعالميه نويسنده كه مي دادند

!!.باشد قمي مس\\ئوالن افك\\ار و نزديك بسيار جنازه ورود وقت اين بر عالوه و

چنانكه آن ولي كردن\\د، وارد را جن\\ازه اينكه تا ب\\ود، پريشان حكومت اي ف\اتحه مجلس قم امام مسجد در چون و نشد، تجليل مي خواستند

مجلس آن در داشت قصد خ\\\وئي موسي ن\\\ام به س\\\يدي و گرفتند از خ\\ون كه طوري به زدند كتك و گرفتند را او ما رفقاي كند، شركت!.شد جاري سرش

را جنازه و شد منصرف قم در جنازه دفن از ديد چنين دولت چون نبودم. حاضر بنده شده، چه تهران در ديگر بردند، تهران به

Page 22: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

21مگر ما چه می گوییم؟ خود مظلوميت به راجع مؤلف اشعار

و متحد من عليه م\\ذهبي دكان\\داران و نماي\\ان روح\\اني كه اي\\امي در متوسل زور اعمال و شاه دولت به و بودند بسته كردنم بدنام به كمر

تحريكی\\ر-وز دف\\تر گ\\ذر -من مس\\جد غصب ب\\راي را ع\\وام و شدند زن\\دگيم از ام\\نيت و داشت ق\\رار آن\\ان محاص\\ره در م\\نزلم و كردندسرودم: را ذيل ابيات بود، شده سلب

روشن حق راه چون برقعينمودبود دشوار حق راه آري آري

درگاه از خواهد عزت كه هر حق

دغ\\ا نمايان عالم سبب زين جنبش به همدستي به پس

آمدندستم اهل بر دادند ها رشوه

و سيم و پاسبان زور به پس زر

خراب شد پرستي حق پايگاه شد قرآن و دين پايگاه

خ\\رابهوشيار اي دل به گفتا برقعي باختي اينجا آنچه بادل، گفت

را خود حق، كار بازي نيست مباز

گوروكان رفت مسجد گركهاست گل

باك گورو، رفت مسجد گركه نيست

صوفيان خانقاه مسجد گشت مسجد پرستان حق جمع جاي

است مدح جاي مسجد نيست

خوان وروضه

دشمن خود بهر را گمرهاننمودبود پرآزار و است پرخار راه

راه در كشد سختي بايدشح\\\\\\\ق

حيا بي عوام خوانان روضه كوش\\ش به خود خران با

آمدندمته\\\م را ما بنمودند كه تا

و شور اهل ز مسجد شد بستهشرخ\\\\\واب نقاالن دكان شد باز

هر كذب نقل شد آن جايكتاب و كار زين زيان ني ديدي سود

بارپرداختي حق راه در مخور غم

چاره پد حق پيش، آيد آنچهساز

دل اندر را تو مسجد صاحباست

توپاك چون آنكه اي بمان تونيست

شد مسجد كه بنما آن تركدكان قرآن، وبحث درس جاي

است مسجد

Page 23: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای22 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

و شمر با است همكار آنكه سنان

فتي ال إمام بر كن اقتدا بوستان در كارگر امام آنزور اهل نبودي امامي كه آنامام سهم يا خمس گرفتي ني

هنر و فضل و دانش امام آن خدا جز نخواندي امامي كه آن

تك عالم در الحاجات قاضياست

نقشي هستي، كه آن اوست ازفرمان

حذر كن و بساز حق با برقعي

و شمر هر جاي مسجد نيستسنان خوانست روضه خوانست روضهخوان روضه

جدا بدعت از ميكن را حق ديندكان را دين كند امامي كه ني و شر با مسجدي گرفتي ني

شور اين از امام آن مي نخوردي

حرامخبر بي فاسقان امام ني

دعا در نخواندي را ناخداياناست يك امكان كشتي ناخداي

سرگردان آب و باد و خاكاوست

خبر بي دني حسودان از

دشمنان به خطاب را ما پيغ\\ام رس\\ان دش\\منها به عن\\وان با ن\\يز خود دشمنان به خطاب:سرودم شعري

باد يار سعادت را ما دشمن گو را ما خواند كافر كه هر

بخوانما راه در مي نهد خاري كه هر راه در مي كند چاهي كه هرما را ما فضل و علم كه هر

منكراست ديوانه برقعي گويد كه هر

است ونه ظلم ني و جنگ اهل نه ما

زور

شأنش و عز با شب و روزباد كارباد ديندار مردمان ميان اوباد گلزار او راه إلها بارباد همي هموار خواهم او راه

بسيار جهان در مالش و ملكباد هوشيار او ديوانه، ما كه گو

باد! قادر عقبي به ما دادخواه

باد جبار

Page 24: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

23مگر ما چه می گوییم؟

آن باره در مؤلف نظريه و اميني الغدير كتاب مطالعة امي\\ني عبدالحس\\ين عالمه ت\\أليف الغ\\دير كت\\اب بودم كه زندان در

ب\\ودم، خوان\\ده پيش س\\الها كه را ت\\بريزي ك\\ردم، مطالعه مج\\ددا:گفته اند كه آنان بگويم، بي تعصب و صادقانه

اس\\ناد بر س\\ند چند اف\\زودن جز كت\\اب اين در امي\\ني آق\\اي »كار يا ع\\وام بتواند كت\\اب اين اند. اگر گفته درست. نيست« غدير حديث

مطلعين ن\\\\زد در ولي بفريبد را متخصص غ\\\\ير و اطالع كم اف\\\\راد روي از ن\\يز فن اهل آنكه مگر داش\\ت، نخواهد چن\\داني وزن منصف كت\\\\\اب اين تمجيد و تعريف به ع\\\\\وام ف\\\\\ريفتن قصد به يا تعصب

بپردازند. در اصــفهاني ابوالحســين سيد آيت الله ما استاد من نظر به اين چ\\اپ هزينة پرداخت مورد در او از چون كه بود مصيب مورد اين

داد: جواب و نكرد موافقت خواستند، اجازه شرعيه وجوه از كتاب رضايت مورد شعر!! شايد كتاب چاپ براي امام؛ سهم »پرداخت نباشد«. بزرگوار آن اسالم صدر به كه نامعتبر منابع از كتاب اين مستندات از بسياري

اعتب\\ار تحقيق اهل نظر در ك\\ار اين كه ش\\ده أخذ ندارند وثيق اتصال هم او احتجاجات از ندارد. برخي به ايشان ولي شده، داده پاسخ قبال

و نياورده مبارك روي است. كرده ذكر را آنها مجددا نمي ت\\وان الغ\\دير با كه مي دانند ب\\اطن در فن اهل كه دارم گم\\ان

كه است س\\\بب همين به و داد ص\\\ورت م\\\ذهب نفع به مهمي ك\\\ار چنگش\\ان در ام\\ور زم\\ام ام\\روز كه كت\\اب اين م\\داحان و طرفداران

:قبيل از كتبي نمي دهند اجازه وجه هيچ به است يا اتحاد »شاهراه نام به قلمداران حيدرعلي آقاي محققانه تأليف

علم\\اي از يكي توسط كه ص\\الحات باقيات كتاب امامت« يا نصوص كتاب يا و لكهنوي عبدالشكور محمد به موسوم هند، قاره شبة شيعه

الله ولي ش\\اه فرزند دهل\\وي عب\\دالعزيز عشريه« تأليف اثني »تحفه عب\\دالرحمان آق\\اي ران« كهبدل »راز مختصر جزوة يا و دهلوي احمد

قم دين« در اصول و حق راه »در موسسة به خطاب را آن سربازي و حق\\ير اين بدعت« ترجمة اهل رد در سنت »رهنمود كتاب و نوشته!!.شود چاپ است استفاده قابل زبانان فارسي براي كه آنها نظاير

Page 25: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای24 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

برس\\د. در م\\ردم گ\\وش به كتب اين اسم نمي دهند اج\\ازه بلكه كه مي دادند اج\\ازه مي بودند طلب حق و نب\\وده مغرض اگر كه حالي

آنها بتوانند تا را، ف\وق كتب هم و بخوانند را الغ\دير ترجمه هم م\ردم پس و كنند س\\ؤال آنها مطالب دربارة علما از و مقايسه يكديگر با را را ق\\\ول به\\\ترين و داده تمي\\\يز باطل از را حق اق\\\وال، مقايسه از

.!كنند انتخاب ...﴿ آيه ي: به كه است ص\\\ورت اين در فقط

...﴾ :[18]الزم\\ر را نيك\\وترينش و بش\\نوند را س\\خن كه را بندگاني ده بشارت»يعني: و مي كنند چنين خود نه اند. أما كرده ( عمل18)الزمر/« كنند پيروي

مرا امثال جواب بلكه كنند عمل اينگونه ديگران كه مي دهند اجازه نه.مي دهند!! كردن زنداني به يا و گلوله با

برقعی استادان -2 قمي، كب\\ير ابوالقاسم ش\\يخ ن\\زد خوانس\\اري - آقاي1 بر عالوه

س\\امرايي، محمد ميرزا - آقاي3 كرباليي، قمي محمدعلي شيخ حاج عب\\دالكريم ش\\يخ - ح\\اجي5 كم\\ري، ك\\وه محم\\دحجت سيد - آقاي4

چند و آبادي شاه - آقاي7 و اصفهاني سيدابوالحسن - حاج6 حايري،.كرده ام تحصيل نيز ديگر تن

برقعی به اجتهاد های نامه اجازه متن آن از كه نوش\\ته اند اجته\\اد تص\\ديق ب\\رايم آن\\ان از تع\\دادي كه

جمله اند: كت\\\\اب س\\\\امرايي« مؤلف ته\\\\راني علي رجب بن »محمد

والرســائل« من ويـأتي تقــدم ما في الدالئل و »اإلشارات ب\\رايم اس\\تادش اج\\ازة خاتمه در ايش\\ان كهالبحـار« »مســتدرك

است. چنين حقير اين به ايشان اجازه متن و نوشت اجازه ايالرحيم الرحمن الله بسم

ــالمين رب لله الحمد ــاده على والصـــلوة العـ الـــذين عبـ الجــاني العبد فيقــول وبعد الطاهرين وآله محمد اصطفى

كتابهما وأوتيا عنهما عفى الطهــــراني رجبعلي بن محمدــالم الجليل الســيد اســتجازني قد بيمينهما فخر النبيل الع الله أدام القمي الـــبرقعي بوالفضلأال واألمائل األقـــران

Page 26: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

25مگر ما چه می گوییم؟ إجازته لي وســاغت روايته لي صحت ما رواية تأييده لىتعا

رأيته ولما ــالى الله ســتخرتا هنالك ما وفوق لذلك أهال تعــروي أن وأجزته ــني ي ــالطرق ع ــذكورة ب ــازةإال في الم ج

ــذكورة ــ ــرق الم ــ ــذكورة والط ــ ــادس المجلد في الم ــ الس عــدد على وهو البحــار مســتدرك الكبــير كتابنا والعشــرين

ســره قــدس المجلسي ةالعالمــ لحبرنا البحــار مجلــداتــول في االحتياط من علينا أخذ ما عليه وأخذت والعمل الق

ومظــان خلواته في وفــاتي وبعد حيوتي في ينساني ال نأ الرابع االثــنين يــوم عصر في أنساه ال كما دعواته استجابة

وســتين خمس ةسن شهور من االصب رجب من والعشرين وألف ةالثالثمائ بعد حامدا مستغفرا. مصليا تص\\انيف الي »الذريعه كتاب مؤلف تهراني بزرگ آقا شيخ - حاج9

است: نوشته حقير اين براي را زير الشيعه« اجازهثقتي به و الرحيم الرحمن الله بسم

وموالنا ســيدنا على والســالم والصــالة وكفى لله الحمد ةئمأال المعصومين أوصيائه وعلى ىالمصطف محمد ونبيناالدين. يوم إلى أجمعين عليهم الله صلوات عشر األثني

بعد: وــيد فـــإن ــند السـ مفـــاخر صـــاحب المعتمد العالمة السـ

ــارم ــامع والمك ــائل ج ــاخم الفض ــنف والمف ــارع المص الب الرضــوي بوالفضلأ الســيد األجل موالنا المــاهر والمؤلف

دام القمي الــبرقعي حسن الســيد المــؤتمن المــولى نجل رشــحات من بــرز قد أمثاله الــدين حمــاة في وكثر أفضاله

طلب قد والتوصــيف التقريظ عن يغنينا ما الشــريف قلمه العزيز ولمحروسه لنفسه ةالروايــ إجــازة ظنه لحسن مني

ــين محمد السيد السديد السعيد المقبل الشاب حرسه حس ما جميع عــــني يرويا أن فأجزتهما عين شــــركل من الله

ــحت ــايخي كافة عن روايته لي ص ــاص من األعالم مش الخ المجتهدين خاتمة وهو مشايخي ولأ بالذكر وأخص والعام

المــيرزا الحــاج العالمه شيخنا المجلسيين ثالث والمحدثين 1320 ةسن في األشــرف بــالنجف یالمتوف النوري حسين

ةالخمس طرقه بجميع عنه عني بقائهما الله أطال فليرويا والمشجرة الوسائل كرمستد كتاب خاتمة في المسطورة

ــوم مواقع في ــاء لمن النجـ ــاط رعاية مع وأحب شـ االحتيـ

Page 27: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای26 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

الحيــاة في بــالغفران يــذكراني أن مكارمهما من والرجــاء دار في طهــران في ةالمرتعشــ بيدي حررته الممات، وبعد

وأنا الطالقــاني حمدأ الســيد الحــاج له المغفــور لهال آيةــزرگ بآقا الشــهير والفــاني بمحسن یالمسم المســيء ب )مهر(1382 المولود ربيع سالخ في الطهراني

در اللئ\\الي »غ\\والي كت\\اب مؤلف رفسي ع\\راقي نجفي عب\\دالنبي-\\ 10 »م\\يرزا ش\\اگردان از كه ديگر كث\\يره كتب اجم\\الي« و علم ف\\روعاست: نوشته را ذيل متن است. برايم ناييني« بوده حسين

الرحيم الرحمن الله بسم على العلمــاء مــداد فضل الــذي العالمين رب لله الحمد

األمنــاء وآله محمد على والســالم والصــالة الشــهداء دمــاءاللقاء. يوم إلى الصلحاء التابعين أصحابه وعلى

:امابعد جــامع فاضل عــالم مسـتطاب جنــاب كه نماند مخفي

والمدرســين الفضــالء قــدوة والفواضل الفضــايل العــالمين العلمــاء عمــاد والمقربين الصلحاء معتمد االســـــالم ثقة والمجتهـــــدين الفقهـــــاء معتمد

ــلمين ــ ــاي والمسـ ــ ــيد آقا آقـ ــ قمى بوالفضلأ سـ متماديه س\\نين رضوي بعالمة وملقب معروف طهراني

در ن\\يز و ش\\دند حاضر حق\\ير خ\\ارج دروس حوزه در اشرف نجف در تحص\\يل براي شدند حاضر بنده اين دروس بحوزه عديده سالهاي قم

پس محمديه ن\\واميس و دينيه مسايل و شرعيه علوم و الهيه معارف رس\\يد الله بحمد آنكه تا واجتهد وجد فكد نمود كوشش توانست آنچه نم\ود اس\\تنباط اگر كه ايش\ان ب\راي از است ج\ايز و اجتهاد قوه بحد

اجمعين عليهم الله رضوان أصحاب بين معهود بنهج را شرعيه احكام من از نمايد روايه نقل كه را ايش\\ان دادم واج\\ازه ب\\آن، نمايند عمل

ن\\يز و الس\\الم عليهم بمعص\\ومين باشد حق\\ير براي كه گانه نه بطرق تص\\رف كه است مج\\از اينكه كما فت\\اوي نقل در را وى دادم اج\\ازه

و مجته\\دين باج\\ازه مگر تصدي نيست جايز كه شرعيه امور در نمايد اينها تم\\ام و ؛ ام\\ام سهم سيما ال و ماليه حقوق قبض در است مجاز

.تقوي و احتياط بمراعات است مشروط

Page 28: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

27مگر ما چه می گوییم؟ الجاني الفاني من1370 سنه في الحرام ذي الحجه بتاريخ

.عراقي نجفي)مهر(

اجته\\اد تص\\ديق ب\\رايم نيز كاشاني ابوالقاسم سيد الله - آيت11 را آن متن كه نوشت مي كنم: نقل ذيال

الرحيم الرحمن الله بسم آله وعلى رســوله على والصــالة العــالمين رب لله الحمد

العــادل العــالم جنــاب نإ فــ:وبعد المعصــومين الطــاهرين ةالعالمـــ بوالفضلأ الســـيد والمســـلمين االســـالم حجة

ــبرقعي ــثر صــرف قد الرضــوي ال ــره أك في الشــريف عم القــوة ذا صــار حــتى ةوالفقهيــ ةاألصولي المسائل تحصيلــ الفــروع رد من ةالقدسي العمل فله أصــولها إلى ةالفقهي

ــتخرجه فيما التقليد عليه ويحرم جتهدهاو استنبطه بما اس عليه والســالم االحتيــاط ومراعاة التقوى بمالزمة وأوصيه.الصالحين الله عباد وعلى وعلينا

الكاشاني الحسيني بوالقاسمأ األحقر)مهر(

از م\\راجعت قصد كه زم\\اني ن\\يز اص\\فهاني ابوالحسن - س\\يد12نمود: مرقوم برايم را زير تصديق داشتم، را نجف

الرحيم الرحمن الله بسم خلقه خير على والسالم والصالة العالمين رب لله الحمد

ــبين وآله محمد ــ ــ ــاهرين الطي ــ ــ على الدائمة واللعنة الط جنــاب نإفــ وبعد الــدين يوم لیإ اآلن من أجمعين أعدائهم عيــني قــرة األحكــام مروج العادل والعالم الكامل الفاضل

بــذل ممن تأييداته دامت الــبرقعي بوالفضلأ الســيد عزأال ةلهيــإال والمعــارف یةالشــرع األحكــام تحصــيل في جهــده من االســتفادة في مجدا دهره من وشطرا عمره من برهة

الفضل من عالية مرتبة الله بحمد بلغ یحت ســــــــاطينأالــاد ــالح ومقرونا واالجته ــداد بالص ــدي وله والس فيها التص

بقـــدر الســـالم عليه مـــامإال ســـهم من يأخذ أن وأجزتهــاج مقــدار وصــرف النجف إلى منه الزائد إرســال و االحتي

عـني يـروي أن وأجزته وغـيرهم والســادات للفقـراء منهاــحت ما جميع ــدي واتضح روايته لي ص ــيهأو طريقه عن وص

ــ ــاة یالتقو ةبمالزم ــاط ومراع ــاني ال وأن االحتي من ينس

Page 29: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای28 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

رحمأ وهو حافظا خــير والله االستجابات مظان في الدعاء الموســـــــــوي ابوالحسن62 ذيحجه22 .الـــــــــراحمين

.االصفهاني.)مهر(

ص\\احب نجفي آقا به مع\\روف مرعشي ال\\دين ش\\هاب - س\\يد13نوشت: را زير اجازه برايم انساب و مشجرات در تأليفات

الرحيم الرحمن الله بسم والسالم والصالة وأجاز نعمة من أساغ ما یعل لله الحمد

ــإن المجاز ةوحقيق الحقيقة مجاز وآله محمد یعل وبعد: ف وضــحيها النبالة ســماء شم المعتمد والعــالم الســند السيدــرةأال وزين ومنـــار الشـــامخ الفخـــار علم طه آل من سـ

ــرف ــاذخ الشـ ــدة البـ ــطة المؤثل المجد قاعـ العقد وواسـ السيد العابد الشريف ابن ابوالفضل السيد جناب المفصل

ورعه في وزيد عالؤه دام السيداني القمي الرضوي حسن المحـــدثين ســـلك في ينتظم أن في ورغب أحب وتقـــاه العالي الدرج هذا في ويندرج الميامين جدادهأ عن والرواة

ــمط ــ ــالي والس ــ ــرزت أهال وجدته ولما الغ ــ علما منه وأح.وفضال

وســاغت روايته صــحت ما بجميع عني الرواية له أجزت ــايخي عن عنعنته وقـــويت ســـنده تم إجازته ــرام مشـ الكـ

من تينائالمـ تبلغ عدة وهم الحديث وحمله الفقه أساطينة.اإلمامي أصحابنا

الزيدية اإلســالم فرق سائر طرق من لي ما ليإ مضافا ــماعيليةإوال ــافعية والحنابلة سـ والحنفية والمالكية والشـ

فــأكتفي الطــرق تمــام بــذكر البسط يمكنــني وال وغيرها: وأقول.العدد بهذا تبركا منها خمس بتعداد

والســماع والقرائة والمناولة باالجــازة عنه أروي ممن الرواية ئمةأ إمام الحديث تحمل أنحاء من وغيرها والعرض مسند االجازة مركز والدراية الرجال في المقدام والجهبذ العلــوم هــذه في إليه ومن ســتاذيأ العــراق عالمة اآلفــاق

بين تعــالي الله آيت االسالم حجة اعتمادي وعليه إستنادي الـدين صـدر حسن الســيد أبومحمد وسـيدي مـوالي األنـام

Page 30: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

29مگر ما چه می گوییم؟ من ذكره رمت ما ......هذا1354 سنه المتوفي الموسوي

.ستة وهي الطرق يروي أن والفضل الخير ناله الفضل أبي السيد فلجناب إلى المعنعنة ةالمتصل بطــرقهم المــذكورين مشايخي عن

ــول إلى ئمتناأ ــ ــادات الرس ــ ــرائط مراعيا البرية وس ــ للشــ النقل في التثبت من محلها في المقــررة الحــزم ةورعاي

.وغيرها حتياطاوال أن جده وجد سعده وفاق مجده دام أوصيه الختام وفي وأقواله أفعاله في والســداد یالتقو طريق ســلوك يــدع ال

وتــرويج والــدين العلم خدمة في عمــره اكــثر يصــرف وأن الدنية الدنيا هذه بزخارف يغتر ال وأن المرسلين سيد شرع

ــثر وأن وزبرجها ــ ــوت ذكر من يكـ ــ أكيس أن ورد فقد المـ أكثرهم المؤمنين ــابر زيارة من يكثر وأن للموت ذكرا المق

ــاراوال ــداث بتلك عتب ــدواثر األج ــاق نهإف ال ــاروق التري الف أنهم في يتامل وأن الشــهوات للســلوعن النــافع والــدواء

وكيف صـاروا أين وإلى كـانوا وكيف كـانوا وأين كـانوا من الليل صــالة يترك ال وأن بالقبور القصور واستبدلوا صاروا

لنفسه يوقت وأن استطاع ما .نفسه فيه يحاسب وقتا قوله فمنها عليه مزيد ال ما منه التأكيد من ورد فقد

ــبوا ــبوا أن قبل حاسـ ــبة نفسك حاسب وقوله تحاسـ حسـ عين أن أعوامه وأسعد أيامه الله أدام فانه شريكه الشريك

.أوقاته تتضيع لم وقتا لها ةالمحاسب فوائد ومن توفيرها األوقات توزيع قال فقد تـــداركها الحســـاب یلد أعماله في زلة على وقف أن أنه

الله حمد منه صدر خير على اطلع وإن الذمة وإبراء بالتوبة.الجليلة النعمة بهذه التوفيق على له وشكر

ــيه ــ ــلح آماله الله حقق وأوصـ ــ يقلل أن أعماله وأصـ بســمة المتسمين سيما العصر ألبناء والمعاشرة المخالطة

ــإن العلم ــواديهم ف ــافلهم ن ــتمل ومح ــورث ما على ةمش يــرحمن ســخط ــثر إذ غالبا ال ــذاكرتهم أك ــاب م وأكل االغتي ميتا المغتــاب لحم أكل الغيبة إن قيل فقد اإلخــوان لحــوم

لحمه كأكل اغتيابه كــان العلم أهل من المغتــاب كــان وإذا ميتا مسمومة. العلماء لحوم فإن مسموما

Page 31: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای30 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

في الهفــوة ومن والخطل الزلل من وإيــاك الله عصــمنا هنالك بما والجـــدير ذلك على القـــدير إنه والعمل القـــول وأمثالك بك ويشد الدين أعالم من يجعلك أن تعالى وأسأله

.آمين آمين لمسلمينا أزرــكين العبد ربه فضل الـــراجي وأنا أبوالمعـــالي المسـ

ــدين شــهاب الموســوي المرعشي الحســني الحســيني ال الله رســول آل نســابة بــالنجفي المدعو الصفوي الرضوي

.له وكان عنه الله عفى وآله علیه الله صلی مضن لثالث أخرها مجــالس في تحريرها من فــرغ وقد .األئمة حرم ةالمشرف قم ببلدة1358 صفر من

)مهر( كوه حجت محمد سيد الله - آيت15 و حائري عبدالكريم - شيخ14 تن دو اين نامه اجازه اصل كه نوشتند اجتهاد تصديق برايم نيز كمري

زم\\ان آن فرهنگ وزارت به س\\ربازي مسأله در تكليف تعيين براي را كه دادم تحويل آن بايگ\\اني اس\\ناد در نامه اج\\ازه دو اين بايد طبع\\ا

تصديق دو اين رؤيت از پس نيز مذكور اداره باشد، موجود وزارتخانهآورم: مي را آن رونوشت اينجا در كه نمود صادر را زير گواهيفرهنگ - وزارت16

از پ\\اره اي اص\\الح ق\\انون62 م\\اده اول تبص\\رة و اول بند نظريه آيين به نظر و1321 م\\اه اسفند مصوب نظام، قانون مواد و فصول

ش\\وراي1323 آذرم\\اه25 مص\\وب اجته\اد مدارك به رسيدگي نامه الرضا ابن ابوالفضل س\\يد آقاي به متعلق اجتهاد اجازة فرهنگ، عالي

متولد قم از ص\\ادره21285 ش\\ماره شناس\\نامه )ب\\رقعي( دارن\\ده ع\\الي ش\\وراي جلسه چه\\ارمين و پنجاه و هفتصد در شمسي1287

مراجع از مزب\\ور اج\\ازه ص\\دور و مطرح،7/8/1329 مورخ فرهنگ، شد. داده تشخيص محرز اجتهاد مسلم

.جزائري الدين شمس دكتر فرهنگ وزيریادآوری یک

نداشت حق دولت مش\\\\\روطه ق\\\\\وانين در اينكه با نماند ناگفته مش\\روطه اص\\طالح به حك\\ومت ذلك مع ش\\ود، مجته\\دين متع\\رضآورد. فراهم برايم بسيار گرفتاري

Page 32: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

31مگر ما چه می گوییم؟ ب\\رم مي پاي\\ان به مح\\ترم خواننده به نكته اين يادآوري با را سخن

به خ\\دمت و خ\\الق مي ش\\ود: تعظيم خالصه امر دو در اسالم دين كه توفيق همگ\\ان اس\\ت. ب\\راي فرم\\وده خ\\ود خالق چنانكه آن مخلوق،

خواستارم. رؤوف ايزد درگاه از را امر دو اين به قيامخزاعي دعبل و منامامي را دعبل داد زر اگر

و است كتاب صدها مرا قصائد

عطايي ني تشكر، يك نديدم مقامات از خائفا بود وي اگر

دين اهل بر اش گريه وي اگراست

با رازش گفت وي اگر امامي

اصول طبق وي اشعار اگر است

داشت ترسي سال سي اگردرجوف

گواهي رنجم و غم بر الها پشيمان هستم بسي من الها بال از جانم خسته اينجا در

شد و كفر زمان ما زمان

طغي\\\انانيسي من ندارم پيري اين در مشم\ول كني را ما مگر

رحم\تك\\\ن بها را برقع\\ي إلها

مقامي صاحب از ديد تشكرعقايد گشته بيان آنها در كهناروايي طعن و ايراد جز به

اهل از است خوف مراخرافات

دين اصل براي گريه مرااست

مقامي از نباشد امني مرا جمله را مادحين اين هدف،

است پول دل را ما است سال سي دوخوف از پر

پناه\\\\ي الطافت غير ندارم بهر گشتم مرآت چرا

ك\\\ورانش\\\\د ابتال صد از رنجور تنم

و رنج جز ما دهر نداردعصيان

نه معيني ني ياري نهجليس\\\ي

و روح با ما مرگ رسانيراح\\ت

عطا او بر خود فضل مزيدك\\ن

جوانان به خطاب خوش و سالم و مؤمنگفتاريد شكر كه جوانان اي

Page 33: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای32 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

گل و ناطق شما چون رخساريد

گاه گه موتش پس را برقعيكنيد ياد اگرش گاهي گاه

برفت و بود خادمتان برقعي بود كه خسته اين از آريد ياد از بس آزار ديد دون مردم

زخم زبان، زخم از خسته قلم

كوتاه دنيا ز گشت ار دستش

رفتاريدآريد ياد جهان خموشان از

بشماريد خدا زمحبانبرداريد دعا بهر از دستي

بسپاريد نظر به را خدمتش چرخ اين محنت از خستهكبود و غصه از پر گشت او دل

خون و بهتان و تهمت از خستهستمإله عدل محكمه در رفت

برقعی کتابهای لیست شد چاپ آنها از تعدادي كه نوشتم بسيار كتب و مطالب حقير اين

برس\\انم. طبع به نتوانس\\تم اي\\ران انقالب از پس را آنها از بسياري و ان\\د! كرده سرقت را پاره اي و است موجود آنها از بعضي دستنويس

مي نگ\\ارم را خ\\ود تأليفات نداشتند! ذيال مسترد و برده امانت به يا و استبص\\\ار از پس كه را كت\\\بي از دس\\\ته آن توانست اگر كس هر تا

قربة يا و كند مب\\ادرت آن تكث\\ير به و نم\\وده مطالعه بياب\\د، ام نوشته:برساند خود ديني برادران به را آنها مطالب الله إلي توسط بارها كه ق\\\رآن مط\\\الب راهنم\\\اي يا اآلي\\\ات م\\\رآت.1

رسيد. چاپ به اقبال انتشارات. حسن امام كلمات سخن، گنج.2.سيدالشهدا قصار كلمات.3.باقر امام كلمات جواهر، خزينه.4.صادق امام كلمات حقائق، گنج.5صپيامبر از سخن پانصد و هزار يا گهر گنج.6مخلوق. و خالق حق بيان در حقوق رساله.7دين. و عقل نظر از عاشقي و عشق.8آن. مفاسد و مصالح و موسيقي و شعر.9

Page 34: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

33مگر ما چه می گوییم؟ كلي اص\الح و نظر تجديد م\ورد بايد كه ش\\ارب، و محاسن حكم.10

نوش\\ته ح\\وزوي خراف\\ات به ابتال زمان در را آن زيرا گيرد؛ قرارام.

اعتق\\ادات مي\\ان تف\\اوت52 آن در كه ص\\وفيه، و عرفا عقايد.11 بي\\ان فهرست ص\\ورت به را ص\\وفيه و عرفا عقايد اس\\المي و

رسيد. چاپ به بار يك و ام كرده استبص\\ار از قبل زم\\ان به مرب\\وط عش\\ريه، اث\\ني اماميه عقايد.12

است. اينجانبرسيد. چاپ به بار يك اسالم، با آن تضاد و شيخيه عقايد.13القواصم. و العواصم ترجمه.14األصول. كفاية بر حواشي .15همداني. صالة كتاب بر حواشي.16.هالمحرم المكاسب بر حواشي.17احاديث. كتب بر حواشي.18هروي. ابوالصلت احوال در الرضوي تحفه.19صدوق. شيخ توحيد از مقداري ترجمه.20.هالشيع وسائل از مقداري ترجمه ي.21.صالنبيين خاتم احاديث از اربعين.22استداللي. فقه .23روانشناسي. در نكاتي.24اخالق. از اي مجموعه.25اندرز. از اي مجموعه.26دلبند. فرزند براي خردمند پند.27پيشاهنگي. رساله.28ثقفي. مختار ترجمه.29تفويض. و جبر.30ارث. در جداول.31المؤمنين. مجالس.32كسروي. به پاسخ.33 الفيه در صرف و نحو، به نظم عربي، ك\\ه ب\\ا اين ابي\\ات آغ\\از.34

:مي شود

Page 35: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

هو ابوالفضل قال1السيداني

هو مبرقع، جديالرضا سبط علي لله الحمدتربيته

آمنوا الذين وصحبهمعه

و وصيه سيما وصهره

النحو في ذا، بعد وألفية لي

مهذب الفيتيالمسالك

البرقعي الرضويالفاني

كنيتي، و كنيته الرضا ابن

النبي علي مصليا عترته و نصروا و هاجروا و

أتبعه من دينه، في نصيره

وزيره بها النحو مسائل

مطوية ابن الفية فائقة

مالك

إلهي. اسماء در منظومه.35الدروس. جامع ترجمه.36شبهات. كتاب ترجمه.37جلد. سه در النساء، تراجم.38 چ\\اپ به آن نخست جلد فقط كه جل\\د، ده در الرج\\ال، ت\\راجم.39

خراف\\ات به كه است زم\\اني به مرب\\وط آن تأليف چون و رسيد ش\\\دم. اما منص\\\رف آن بقيه چ\\\اپ از ب\\\ودم، مبتال ح\\\وزوي كه آن از بخشي همچ\\نين است، خرافات بدون آن از بخشهايي

وش\\رح آبادي اسد حسيني الدين جمال سيد زندگاني به مربوط به ب\\ود ن\\وري الله فضل ش\\يخ الله آيت مجاهد ع\\الم اح\\وال مي\\ان ودر شده كپي پلي صفحه122 در مستقل كتابي صورتگرديد. توزيع دوستان

به را كت\\اب اين س\\ال، سه و بيست كت\\اب به اجم\\ال به ج\\وابي.40 ب\\راي و ك\\ردم ت\\أليف ص\\دوقي حس\\ين دك\\تر آق\\اي درخواست

پاس\\داران توسط وي متأس\\فانه ولي سپردم ايشان به مطالعه شخصي هاي نوشته و كتابخانه و شد زنداني و دستگير حكومت،

ض\\بط ب\\ود، آنها مي\\ان در ن\\يز كت\\اب همين دستنويس كه ايشاناست - 1 منسوب بدان برقعي عالمه كه قم در است محلي .سيدان

Page 36: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

وي به را ها نوش\\ته و كتب ايش\\ان، آزادي از پس ح\\تي و گرديدرفت. دست از كتاب اين نداشتند!! و مسترد

اسالم. در متعه تحريم.41 طبع به حق\\ير اين تأليفات41 تا14 فقره كه است ذكر به الزم

است. نرسيده محم\\دجواد ت\\أليف الخمسة الم\\ذاهب علي الفقه كت\\اب ترجمه.42

آق\\اي درخواست به و تطبيقي فقه عنوان با را كتاب اين مغنيه، و رس\\يد طبع به ايشان نام به كه كردم ترجمه پورجوادي كاظم فاقد ب\\ودم، نوش\\ته كت\\اب اين بر كه توض\\يحاتي و حواشي البته

داده تغيير نيز را اصطالحات و جمالت از بعضي ايشان است! واست.

عط\\ايي انتش\\ارات توسط ب\\ار چن\\دين كتاب اين القرآن، أحكام.43 آي\\ات به اس\\تناد با را فقهي احك\\ام كت\\اب اين ش\\د. در منتشرام. كرده بيان قرآن شريفه

انتش\\ارات ك\\انون عن\\وان تحت گ\\روهي غديريه، خطبه بررسي.44 و دادند انتش\\ار صخدا رسول از نقل به غديريه خطبه شريعت، مجله در1353 س\\ال در كه نوش\\تم آن بر نق\\دي ن\\يز اينج\\انب

س\\پس و شد چ\اپ دوم و اول شماره هفتم، سال كمان، رنگين مقاله ابت\\داي در ن\\ژاد ميمن\\دي رسيد. دك\\تر طبع به نيز مستقال

دارن\\د، منطقي استدالل خطبه ناشران كه صورتي نوشت: "در خوانن\\دگان ندارن\\د، ج\\وابي اگر و ك\\رد خ\\واهيم بنويسند. چ\\اپ

كرد". خواهند تلقي شده قبول را وارده اعتراضات مجلهعربي. زبان به عليها، الرد و المراجعات نقد.45 ش\\\امل و ص\\\فحه1500 از بيش كت\\\اب اين ق\\\رآن، از تابشي.46

و آي\ات از ب\رخي ن\زول ش\أن بي\ان با همراه كريم قرآن ترجمه جلد دو در كه است الهي ش\\ريفه آيات درباره مختصر توضيحي

ن\\يز كت\\اب اين مفصل رس\\يد. مقدمه طبع به ب\\زرگ قطع در و نيز يكجا طور به سپس و مستقال جزوه،12 صورت به جداگانه

شد. چاپتوحيد. و تثليث يا جديد فريب.47

Page 37: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

اي\\ران انقالب پيروزي از قبل اندكي اسالمي، جمهوري حكومت.48 آيت از رنگ سبز تصويري خود، سليقه به ناشر و رسيد چاپ به

كت\\اب ي\\ازده ص\\فحه در و داد ق\\رار آن جلد روي را خمي\\ني الله متن به خ\\ود ج\\انب از را9 تا6 س\\طور نگارن\\ده اطالع ب\\دون.افزود! كتاب

راز« ش\\يخ »گلشن به نظر با كه منظوم، عقايد يا قدس گلشن.49 در ولي اس\\ت، رس\\يده چ\\اپ به دوب\\ار و ام س\\روده شبس\\تري

چ\\اپ در كه داشت وج\\ود نيز خرافي شعر تعدادي آن اول چاپكردم. اصالح دوم

است. شده منتشر آن جلد يك كه جلد دو در منطقي، مثنوي.50 نظم به فارسي به را آن كه او، تائيه قص\\\يده و خ\\\زاعي دعبل.51

ام. آورده به را حافظ اش\\عار حاف\\ظ، با گفتگ\\ويي يا ش\\كن حافظ دي\\وان.52

قافيه و وزن هم\\ان او ش\\عر هر پاسخ در و ام گفته ج\\واب نظم تض\\اد و ندبه دع\\اي بررسي اين، بر عالوه ام، ك\\رده مراعات را

ش\\رح از قس\\متي كه الحق كلمة ج\\زوه و ق\\رآن با آن جمالت مي\\ان و ك\\پي پلي كت\\اب همين ض\\ميمه به اس\\ت، مؤلف احوال

به ص\\فحه24 در اي ج\\زوه ن\\يز قبال البته گرديد، توزيع دوستان احمد علي االس\\الم حجت كه نوش\\تم ندبه دع\\اي بررسي ن\\ام

اين ششم ص\\فحه در كن\\د، چ\\اپ خ\\ود ن\\ام به پذيرفت موسوي اينكه بر دال ص\\حيح م\\دركي كسي اگر كه ش\\دم متعهد ج\\زوه او به توم\\ان ه\\زار ده كن\\د، ارائه اس\\ت، امام انشاء ندبه دعاي

مكتب مجله اما نك\\رد چ\\نين كسي ولي ب\\پردازم، الزحمه حق پاسخ آنها به ن\\يز من برخاس\\تند، مخ\\الفت به حق نداي و اسالم رنگين مجله ض\\\ميمه عن\\\وان به كوچك ص\\\فحه6 در كه گفتم مي كنند اعتب\\ار بي را قرآن دعا يك خاطر براي عنوان با و كمانشد. چاپاست. كوشش و كار دين اسالم.53 منتشر و چ\\اپ س\\نندج در كه شافعي القرآن احكام ترجمه.54

گرديد.

Page 38: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

37مگر ما چه می گوییم؟ و مقدمه با كه عب\\دالوهاب بن محمد ت\\أليف اسالميه عقيده.55

چ\\اپ زاده تقي عبدالله مس\\تعار ن\\ام با و ترجمه اض\\افاتيكردم.

اس\\تاد ت\\أليف آن، مص\\لحت و صخ\\دا رس\\ول زوجات تعدد.56 آق\\اي جن\\اب و ك\\ردم ترجمه را آن كه ص\\ابوني محم\\دعلي

چ\اپ به خ\ود ن\\ام به را آن كه پذيرفت مظفريان علي دكتر ذكر كت\\اب م\\ترجم عنوان به حقير اين نام اگر زيرا برساند؛ به موفق ايش\\ان نمي يافت. ولي چاپ اجازه قطعا مي شد،

مي\\ان در و فتوك\\پي مح\\دودي تعداد به فقط و نشد آن چاپگرديد. توزيع دوستان

علي. بن زيد امام مسند ترجمه.57 از منقول ادعيه ترجمه و متن شامل علويه، صحيفه ترجمه.58

است. علي اميرالمؤمنين حضرت آن در و ك\\ردم ت\\أليف ج\\واني در را كت\\اب اين دين، و عقل.59

دو در و گ\\رفت ق\\رار علما ف\\راوان استقبال مورد نيز زمان در دوم جلد و ع\\دل و توحيد در اول جلد رسيد، طبع به جلد

معاد. و امامت و نبوتدرويش. و صوفي مسلك بطالن در التفتيش.60واليت. از درسي.61 بخوانيد آن، در داوري و واليت از درسي كت\\اب به اشكاالت.62

خجس\\ته تقي محمد آق\\اي عزي\\زم كني\\د. ب\\رادر قض\\اوت و »خن\\دق آق\\اي اعتراض\\ات بر م\\را پاس\\خهاي و يادداش\\تها »رش\\اد آق\\اي اي\\رادات والشيعة« »عقايد كتاب آبادي« در

منتشر و آوري واليت« جمع »حقيقت كت\\\اب زنج\\\اني« درساخت.

والمحل\\وجي، النم\\ازي الش\\يخين، نصب يا الثقلين ح\\ديث.63 آق\\\اي واليت، از درسي كت\\\اب به راجع عادالنه قض\\\اوتي

حق\\ه« واليت »اثب\\ات كت\\اب بر م\\را »خجس\\ته« جوابه\\اي ح\\ريم از »حم\\ايت كت\\اب نم\\ازي« و علي »ش\\يخ ت\\أليف

كرد. چاپ و آوري محلوجي« گرد »رضا شيعه« تأليف ص\\فحه ي\\ازده در واليت، از درسي كتاب بر اشكاالت جواب.64

اش\\كالي هر كس نوش\\تم: »هر آن آغاز در و رسيد چاپ به كند معل\\وم را خ\\ود نام و آدرس و بنويسد دارد، كتاب آن بهگردد. ارسال او جواب تا

Page 39: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای38 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

ترجمه با را ك\\ريم ق\\رآن دعاه\\اي كليه ق\\رآن، از دعاه\\ايي.65 ن\\\يز و دعا ب\\\اب در اي مقدمه و ك\\\ردم گ\\\ردآوري فارسي

و اف\\\\\زودم آن بر است م\\\\\ذكور دعا كتب در كه اي ادعيه كه چند هر رس\\انم، چ\\اپ به را آن انقالب اوايل در توانستم

ج\\زوه يا و اعالميه ني\\افتم، را آن چ\\اپ تجديد امك\\ان بع\\دااست. كتاب همين ضميمه نيز مذهب و دين بين فرق

ميان محدودي تعداد به تأليف اين قرآن، نظر از دين اصول.66شد. توزيع ايماني برادران

زي\\ارت كتاب مطالعه از پس قبور، زيارت در وفور خرافات.67 جن\\اب فاضل محقق روشنگر و گرانقدر كتاب از بخشي كه

شر از نج\\ات راه به موس\\وم قلم\\داران حي\\درعلي اس\\تاد ع\\الم اين تحقيق\\ات تأييد در كه ش\\دم تش\\ويق است، غالت موض\\وع در را خ\\ود تحقيق\\ات ن\\يز اينج\\انب الق\\در، جليل

اوايل در كتاب اين برسانم، طبع نامه« به زيارت و »زيارترسيد. طبع به انقالب

خراف\\ات ت\\أليف از پس القرآن، آيات با الجنان مفاتيح تضاد.68 م\\ورد الجن\\ان« را »مفاتيح ديدم الزم قبور زيارات در وفور

ميان محدودي تعداد به و تايپ كتاب اين دهم، قرار بررسيگرديد. توزيع دوستان

و تايپ فوق كتاب همچون مهدي، احاديث علمي در بررسي.69شد. توزيع ايماني برادران ميان محدود تعداد به

س\\يري يا عق\\ول و قرآن بر اصول اخبار عرض يا شكن بت.70 و رج\\ال، كتب به رج\\وع با كت\\اب اين در ك\\افي، اص\\ول در

از بس\\ياري ض\\عف ك\\ريم، ق\\رآن »ك\\افي« با اخبار مقايسه عن\\وان به امي\\دوارم كه ام ك\\رده بي\\ان را كتاب اين احاديث

ق\\رار ب\\رادران توجه »ك\\افي« م\\ورد از اس\\تفاده راهنم\\اي دوس\\تان مي\\ان ن\\اچيزي تعداد به و تايپ نيز كتاب گيرد. اين

شد. توزيع كت\\\اب مختصر ترجمه ب\\\دعت، اهل رد در س\\\نت رهنم\\\ود.71

ن\\يز مواردي در كه است تيميه ابن تأليفات از السنه، منهاج كت\\اب ام. اين اف\\زوده آن بر را خ\\ود حواشي و توض\\يحات

دوس\\تان از ب\\رخي ش\\د. و توزيع آن از ت\\ايي چند و ت\\ايپ بررسي و ش\\كن بت كتاب اين از نسخي خيرخواه و دلسوز

Page 40: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

39مگر ما چه می گوییم؟ ق\\رآن آيات با الجنان مفاتيح تضاد و مهدي احاديث علمي در

و تركيه و پاكس\\تان به را قب\\ور زي\\ارات در وف\\ور خرافات و تغي\\يراتي و اضافات بعدها البته فرستادند. ديگر كشور چند نشر امك\\ان كه صورتي در اميدوارم كه ام داده آنها متن در

آنها منقح متن اولي\\ه، متن ج\\اي ش\\د. به ف\\راهم آنها وس\\يعيابد. انتشار

پنج در و ع\\ربي زب\\ان به الرس\\ول، سنن في المنقول جامع.72 صاك\\رم پي\\امبر س\\نت در كت\\اب ج\\امعترين كتاب اين جلد، و اس\\المي )ش\\يعي مختلف ف\\رق معت\\بر من\\ابع از كه استآمده. زيدي( فراهم و سني

فارسي. زبان به الرسول سنن في المنقول جامع ترجمه.73 كه البالغه نهج از خطبه دو و هش\\تاد و يكصد شرح و ترجمه.74

ش\\رح و ماند ناتم\\ام كت\\اب نگارن\\ده، شدن زنداني سبب بهنشد. ميسر حضرت آن كلمات بقيه

نص\\وص بررسي يا اتحاد شاهراه كتاب بر حواشي و مقدمه.75قلمداران. علي حيدر استاد امامت

است. كتاب همين كه مؤلف، زندگاني در.76 به يا و س\\\\رقت يا و دش\\\\منان حمالت اثر بر كه ديگ\\\\ري كتب و

را بس\\ياري كتب ان\\د. همچ\\نين ش\\ده ناپديد انتق\\ال و نقل واس\\طه كوفي اعثم تاريخ مانند شده چاپ آنها از اي پاره كه ام نموده تصحيح

ن\\\يز كتب از بس\\\ياري .... در و ن\\\وري ش\\\يخ از طيبه كلمه كت\\\اب و اللهم ارزقنا في الدنيا حســنة ام، نوشته توضيحاتي و حواشي پ\\اره اي كه نماند مخفي ،خرة حسنة وقنا عذاب النارآوفي ال

آنكه بي ت\\\أليف از پس فاص\\\له بال اينج\\\انب، ه\\\اي اعالميه و كتب از عجوالنه ش\\ود، تنقيح و اص\\الح آن نق\\ايص و عي\\وب و خ\\واني دوب\\اره آن از كه مي ش\\د، تكث\\ير يا و فرس\\تاده چاپخانه به دوس\\تان توسط... .اسالمي و جمهوري حكومت كتاب است جمله

برقعی خانه به يورش مس\\جد ب\\ودن، راتب ام\\ام سال هفت و بيست از پس ترتيب بدين

و دين دزدان اين ولي ش\\\\\\دم نش\\\\\\ين خانه من و كردند غصب را دو ح\\دود از پس اينكه تا برنداش\\تند دست خرافات و بدعت مدافعان

مس\\جد داخل از و كندند جا از را خانه در و ك\\رده هج\\وم خانه به ماه كه ط\\\وري به ش\\\دند خانه وارد و شكس\\\تند را زمين زير در و آمدند

Page 41: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای40 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

ودا را ف\\اني دار م\\اهي چند از پس و شد بيمار و ترسيد شديدا عيالم.رحمة الله عليها .كرد دادن\\د. در انج\\ام ما به نس\\بت ديگري آزارهاي و اذيت همچنين و رفت\\اري بد بس\\يار من با ن\\يز ع\\وام معممين، ب\\دگويي اثر بر ايام اين

نمي فروخت. نان نانوا و گوشت من به مي كردند. قصاب خانه اهل آس\\ايش و خ\\واب م\\زاحم و مي زدند در شب ه\\اي نيمه

س\\ؤال بهانه به گاهي ايم!! و آمده تو با مباحثه براي مي گفتند و شده س\\رقت م\\را هاي نوش\\ته دست از ب\\رخي و ش\\ده خانه وارد ك\\ردن

وقفي محقر خانه تخليه به مجب\\\\\\\\\\ور را ما اينكه و.... تا مي كردندكردند.

به حق احق\\اق براي بودند، شكسته را خانه درهاي هنگامي كه اما أمن در كسي هر خانه مي\\ان در كه ك\\ردم ش\\كايت و رفته كالن\\تري

أمانن\\د، در خ\\ود خانه ه\\اي در كف\\ار ساير و نصاري و يهود حتي است اين ان\\د، ريخته خانه مي\\ان و كن\\ده را خانه دره\\اي اند آمده اينها ولي او و فرس\\تاد م\\أمور ظ\\اهر به كالن\\تري رئيس اس\\ت؟ دول\\تي چه

از نفر سي سو آن از ان\\د، كن\\ده را خانه دره\\اي آري كه داد گ\\زارش دادند ش\\هادت كالن\\تري رفتند واليت به اعتق\\اد مدعي نمايان مقدس

ش\\هادت بودن\\د، داده رش\\وه چ\\ون نداش\\ته!! و در اصال خانه اين كهشد. پذيرفته آنان احمقانه

ك\\رده قناعت آن به كه وقفي النه و خانه از را ما وقتي سرانجام خويش\ان خانه به را خ\ود اث\اث ناچ\ار كردن\د، تخليه به مجب\ور بوديم اج\اره را م\نزلي سوم طبقه جمالزاده خيابان در سپس و برديم خود

منزل پنجره از من و داشت، قرار مسيحيان كليساي مقابل كه كردم مي كنن\\د، ت\\رويج و تبليغ را تثليت آزادانه خيابان سوي آن كه مي ديدم

.بگويم!! سخن قرآني توحيد از مسلمانان ميان در ندارم حق من أما نداشت ميل زي\\\را نب\\\ود ناراضي م\\\اجرا اين از ن\\\يز ش\\\اه دولت ايش\\ان شدن آشنا و ملت بيداري موجب كه باشد تهران در مسجدي

م\\ذهبي خراف\\ات به را م\\ردم خ\\ود دولت اس\\المي گردد. و حقايق به ت\\رويج را خراف\\ات هايش س\\خنراني در ش\\اه و مي داشت مش\\غول

م\\را زم\\ان ام\\ام و بس\\ته مرا كمر عباس حضرت مي گفت و مي كردسخنان. قبيل اين از و كرده مالقات

در ولي نم\\ودم، س\\كني ن\\اگزير به جم\\الزاده خيابان در حال هر به در به م\\داحان و آخوندها تحريك به روز هر كه عوام دست از نيز آنجا

Page 42: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

41مگر ما چه می گوییم؟ ف\وج مردم نبودم. متأسفانه امان در مي كردند فحاشي و آمده منزل آمد و رفت كليسا به آزادانه پسر و دخ\\\تر و ج\\\وان و پ\\\ير از ف\\\وج

م\\نزل به كسي اگر ولي نداشت، كارشان به كاري كسي و مي كردند و يه\\ود ولي نب\\وديم آزاد ما ب\\ود، مواجه خرافي\\ون خطر با مي آمد ما

ب\\رخي و نص\\اري و يهود كتب و بود ممنوع ما كتب بودند، آزاد نصاري آزاد، شيخيان و صوفيان و شعرا خرافي بود. كتب آزاد كمونيستها از

بود. سانسور مشمول ما كتب وليبرقعی جان به قصد سوء

شدن، آزاد از پس باري، ترجمه و ت\\أليف يع\\ني خود وظيفه مجددا ع\\وام بيداري اسالمي و وحدت ايجاد و خرافات زدودن براي كه كتبي

گ\\رفتم. و سر از مي ديدم، ضروري اسالم، حقايق با مردم آشنايي و م\\را مالها آن بر عالوه و ن\\دارم زي\\ادي فرصت كه مي دانس\\تم چ\\ون س\\\راغم به مختلف ه\\\اي بهانه به هم ب\\\از و گذاشت نخواهند راحت

بنيه ض\\عف و الزم كتب و من\\ابع كمب\\ود باوجود رو اين از آمد، خواهند احاديث علمي بررسي قبيل از كتبي تأليف به تمام شتاب با جسمي، اخب\\ار ع\\رض يا ش\\كن بت ق\\رآن، آيات با الجنان مفاتيح تضاد مهدي، ترجمه و ع\\ربي زب\\ان به المراجع\\ات نقد و عق\\ول و ق\\رآن بر اصول

بدعت اهل رد در سنت رهنمود نام به تيميه ابن السنة منهاج مختصر الم\\\ذاهب علي الفقه ترجمه و ش\\\افعي الق\\\رآن احك\\\ام ترجمه و

شدم. و.... مشغول قرآن و اسالم با جعفري مذهب تضاد و الخمسة كه بود مالها حكومت استقرار هشتم سال و شمسي1365 سال

جنگ جبهه به تزوير و زور به را م\\\\\ردم آن از قبل س\\\\\الهاي مانند ش\\هيدپرور م\\ردم كه مي كردند تبليغ م\\رتب تبليغ\\ات، در و مي بردند مي روند م\\رگ استقبال به و شده اسالمي حاضر جهاد براي خودشان

ش\\ده اي\ران گفت بايد نيست. و چنين بگويد ندارد جرئت هم كسي وستم. و ظلم و گراني و قحطي و فقر از سوزان جهنم يك اح\\اديث در علمي »بررسي ن\\ام به نوش\\تم كت\\ابي اي\\ام اين در

ام\\امت اينكه بر كردم استدالل عقل و قرآن آيات از آن در مهدي« و چند يا يك به انحص\\ار زمام\\داري، معن\\اي به يا و راهنم\\ايي معن\\اي به

نيس\ت، صحيح مي كنند منحصر عده آن به مذهب هر صاحبان كه نفر ن\\\يز ايم\\\ان ائمه نيس\\\ت، انحص\\\اري كفر ائمه كه هم\\\انطور بلكه

شيخ يا و مجلسي عالمه امثال كه احاديثي و اخبار و نيست انحصاري منحصر تن دوازده به را ائمه و آورده خ\\ود كتب در كليني يا و صدوق

Page 43: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای42 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

آورده عس\\كري حسن ام\\ام پسر به راجع كه اخباري نيز و اند نموده اخب\\ار، آن كه ك\\ردم ث\\ابت و داده ق\\رار بررسي م\\ورد را همگي اند

است. صحيح غير و نقيض و ضد و مجعول تماما در ام\\ور مص\\در كه ماله\\ايي دست به كت\\اب اين از اي نس\\خه

خدمت اين از آنكه جاي به افتاد، اسالمي هستند اصطالح به جمهوري با را اش\\تباهم و دهند ج\\واب ام گفته خطا ج\\ايي اگر يا و كنند تق\\دير

:كنند اثبات دليل ذكر چه\\ار از بيش كه را خ\\ود مأمورين و كردند صادر مرا قتل فتواي ايش\\ان از نفر سه داش\\تند، اعزام ما منزل به كشتنم براي بودند نفر من و شنيدند جواب و كردند سؤال مسأله چند و آمدند غروب از قبل

راه از اطالع ب\\راي بلكه اند نيامده سؤال براي اينان كه نشدم مطلع برگردند، شبانه و بريزند مرا كشتن طرح اينكه و منزل خروج و وروداند. آمده

65 خ\\رداد نهم و بيست پنجش\\نبه شب كه شب همان حال هر به ميهم\\اني مي زنند، در و مي آيند ما منزل به شب9 يا و8 ساعت بود

اينكه محض به اما مي كند باز را در او سالخورده، آقاي نام به داشتم را او موت\\ور با مس\لح نفر دو و مي گيرند را او ف\وري مي ش\\ود باز در

در و مي ش\\ود م\\نزل وارد ديگر ف\\رد و مي برند هم\\راه و ك\رده سوار و مي آيد ب\\ودم دوم ركعت در و عشا نم\\از مشغول اينجانب كه حالي

!!.مي گريزد و مي دهد قرار هدف مرا بناگوش تير هفت با سرم كردم احساس ناگهان ولي نشدم مطلع او آمدن از اينجانب

بناگوشم از خ\\ون شد. چون منفجر سرم در بمبي گويي گرفت آتش به را خ\\ود و شكس\\تم را نم\\از شد خ\\وني من س\\جاده و شد روان

شد. تمام مي گويد: كار كسي كه شنيدم و رساندم منزل دستشويي س\\الگي هش\\تاد سن در و افت\\ادم بيح\\ال دستش\\ويي هم\\ان در و

به آنچه و شد ريخته خ\\ون شد. آنچه خارج بدنم از خون زيادي مقدار ب\\ود عقب ات\\اق در ب\\ود. زني بيشتر يا ليتر دو رفت. شايد فرو گلويم

مرا حال آمد و شنيد را تير صداي چون مي كرد خدمت ما خانه در كه ب\\االي كه س\\وم و دوم طبقه در را ما همس\\ايگان رفت عجله به ديد

كرد. خبر بودند ما مسكن ب\\يرون خانه از بيچ\\اره زن نكردن\\د، كمكي ت\\رس از ش\\ايد آن\\ان

فرياد و مي دهد اطالع اميدوار آقاي ما خيرخواه همسايه به و مي دود و آمدند فرزن\\دانش و عي\\ال با اميدوار كشتند. آقاي را آقا كه مي كند

Page 44: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

43مگر ما چه می گوییم؟ از نفر چند به تلفن با مي كند س\\\عي ن\\\امبرده كردن\\\د، كمك انص\\\افا

ايش\\\ان تلفن يا آن\\\ان از بعضي ولي بدهد اطالع ته\\\ران دوس\\\تان ن\\يز كالن\\تري به وي نمي دهن\\د، ج\\واب يا و نب\\وده يا و ب\\وده مش\\غول

مي دهد. اطالع به م\\را خ\\ود ماش\\ين با و مي آيند كالن\\تري م\\أمورين ح\\ال هر به

مجهز آنجا چ\\ون و مي برند است منزل نزديك كه شهريار بيمارستان و معاينه م\\را آنجا در مي برن\\د، الدولة لقم\\ان بيمارس\\تان به نب\\ودهكردند. مداوا

کرد؟ ترور کسی چه را برقعی بود؟ كسي چه ضارب اما و ه\\يئت ك\\ار شد مس\\لم و معل\\وم بع\\دا

داده انج\\ام را ت\\رور كميته پاس\\داران وسيله به كه است بوده حاكمه با اند ش\\ده م\\رتكب را جنايت اين امور مصادر چرا راستي است. به

ق\\ادر چندان پيري اثر در و بودم نشين خانه كه بود سال ده من اينكهنداشتم. كاري جمهوري دولت شر و خير به چندان و نبودم مبارزه به

و متعص\\\بين خراف\\\ات از يكي و نيست آزاد عقي\\\ده چ\\\ون اما و ش\\ده واقع آن\\ان غضب م\\ورد بودم، كرده باطل را بدعت مدافعين

كاري همان شدند. يعني متوسل ترور به نداشتند منطق و دليل چون مي داد نش\\ان بس\\يار شدند. قرائن مرتكب نيز قلمداران استاد با كهاند. بوده ضارب جمهوري دولت مأمورين كه

کرد! ترور را برقعی اسالمی جمهوری اینکه دالیل:است ذيل شرح به آنها از بعضي

از ت\\ير و كردند ور غوطه خ\\ون در قتل قصد به م\\را چ\\ونأوال: خ\بر س\\يم بي با ش\\د، خارج صورت ديگر طرف از و داخل سر طرف دليل خ\\ود س\\يم بي به ض\\اربين ب\\ودن ش\\د. مجهز تم\\ام كار كه دادند

اند. بوده مرتبط دولت با آنها كه است واضحي س\\\اير و اطالع\\\ات و كيه\\\ان ه\\\اي روزنامه به آش\\\نايانثانيــا:

بنويس\\ند، ح\\وادث ص\\فحه در را خ\\بر اين كه دادند اطالع ها روزنامهنكردند. درج هيچيك ولي

از يك هيچ ولي نوش\\ت، ام\\ور مص\\ادر به اي ن\\امه پس\\رمثالثــا:نداند. را ها نامه جواب ايشان

Page 45: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای44 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

و نم\ودم منتشر م\ردم بين و نوش\\ته اعالميه هايي من خودرابعا: ج\\وابي هم ب\\از ولي فرس\\تادم ن\\يز ام\\ور مصادر براي را آن جمله از

ندادند. ما خ\\يرخواه همس\\ايه اميدوار خانواده كه روز دو از پسخامسا:

مرتبه چند ما مي گويد او به آنجا نگهبانان از يكي آمدند بيمارستان به آن مي شناس\\يد، را او ش\\ما مگر مي پرسد او ايم، دي\\ده را ض\\ارب

مي دهد. تغيير را خود سخن و مي كند عوض را كالم فوري مأمورــا: أئمه از ب\\\ودم. يكي بيمارس\\\تان در من كه س\\\وم روزسادس

و ديگر ش\\يخي با انگجي س\\يدعلي ن\\ام به ته\\ران ب\\ازار در جم\\اعت به جنگ مج\\\روحين با دي\\\دار عن\\\وان به خ\\\ود همراه\\\ان ع\\\ده اي

وضع دي\\دن براي مي داد نشان قرائن كه حالي در مي آيد، بيمارستان دستش\\ويي ط\\رف به كه راه\\رو در من آنكه مانند بودند آم\\ده من

بيمارس\\تان ات\\اق وارد هنوز ايشان و كردم برخورد ايشان با مي رفتم مي گفتند و مي كردند اش\\\اره يك\\\ديگر به انگشت با بودن\\\د، نش\\\ده .ديگر قرائن همچنين و!!. است خودش

تظ\\اهر ولي اينجانب تخت باالي آمد ديدار ضمن در وي حال هر به آم\\ده، دي\\دارم به هس\\تم روحاني چون فقط نمي شناسد مرا مي كرد

ن\\ام و مي شناسم را او كه گفتم و ك\\ردم تكلم انگجي آق\\اي با من اما البته ب\\ود، مان\\ده مبه\\وت او و كردم معرفي را خود و بردم را پدرش

ش\\\\ايد ك\\\\رد تجاهل ولي كيست مج\\\\روح كه مي دانست ك\\\\امال يا هس\\تم ماندني و مي كند كار حواسم و هوش من ببيند مي خواست

!.مي روم دنيا از سرنماز گفتم و كردم تعريف را قضيه من آنكه از پس حال هر به

معيت در كه ش\\يخي زدن\\د، من چه\\ره بر گلوله و كردند چ\\نين من با پرس\\تار جل\\وي در بلند ص\\داي با و افتخ\\ار با ف\\وري بود، انگجي آقاي

اين يع\\ني ،ناحيتنا منگفت: ع\\ربي به من فرزن\\دان و بيمارس\\تان.!!است بوده ما ناحيه از جنايت

ب\\زرگم دخ\\تر مي دانند، خود افتخار مرا قتل اينان كه فهميدم من من فرزن\\\دان و ايش\\\ان بين و مي كند اع\\\تراض او به ب\\\ود آنجا كه

دولت وس\\يله به من كشتن حكم كه فهميدم حال هر شد. به بگومگواست. آمده در اجرا به كميته همكاري با و

پي\\دا و ك\\رده تعقيب را او نب\\ود دولت م\\أمور ض\\ارب اگرسابعا: خياب\\\ان در بم\\\بي اينج\\\انب ت\\\رور از قبل روز چند چنانكه مي كردند

Page 46: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

45مگر ما چه می گوییم؟ را آن ع\\\\املين روز سه ظ\\\\رف دولت و شد منفجر ناصرخس\\\\رو

بلكه اق\\دامي نكرد، هيچ دولت من ت\\رور مورد در ولي كرد، شناسايي مرا وضع و حال چون و آمدند اوين زندان از مأموريني بيمارستان در

.!!كنيد حالل را ضاربين شما گفتند من به ديدند، حادثه روز در من ميهم\\ان هم و ب\\ود م\\نزل در كه زني آن ض\\منا

بهانه به عصر كه آن\\ان كردند اظه\\ار دو هر س\\الخورده، آق\\اي يع\\ني كم\\ري اس\\لحه داراي سه هر بودن\\د، آم\\ده ما م\\نزل به كردن سؤال.!!بودند

ــا: هم\\واره ب\\ودم بس\\تري بيمارس\\تان در من كه روزي چندثامن در لب\\اس زير در ت\ير هفت داش\تن با روز و شب پاسداران از عده اي مي شدند. اين عوض ساعت چند هر و مي دادند كشيك اتاقم اطراف

م\\رد اين چ\\را مي گفتند فرزندانم به مرتب ايشان رييس و پاسداران را او زودتر چه هر؟!نمي بريد خصوصي بيمارس\\تان يا و م\\نزل به را!!.ببريد و كنيد خارج بيمارستان از

را او نبايد!!است علي دشمن او مي گفتند ايشان از بعضي حتي شب ح\\تي و ش\\وم معالجه نداش\\تند ميل ب\\ود معل\\وم كنن\\د، معالجه ب\\االي دهند اجازه اينكه بجاي و بيايد كمكم به دخترم نگذاشتند حادثه.بردند!! كميته به جواب و سؤال براي را او بيايد سرم

م\\رتب بودند آم\\ده بيمارس\\تان به كه ب\\ازاري ع\\ده ايتاســعا: فحاشي و است علي دش\\\\\\من او كند ن\\\\\ابودش خ\\\\\دا مي گفتند.!!مي كردند

م\\نزل به دوس\\تان از نفر چند با فرزندم كه پنجشنبه روزعاشرا: قطع ما م\\نزل تلفن مي بينند ت\\رور از بعد روز همان يعني مي روند ما

ت\\رور شب در كه را س\\الخورده آق\\اي ما ميهم\\ان همچ\\نين اس\\ت. و رها را او هنگامي كه بودند ك\\\\\\\\\رده رها خيابانها از يكي در و گرفته

!.شود گفته جايي نبايد قضيه كه مي گويند تهديد با مي كنند كه ما همس\\ايگان از اول شب هم\\ان در دولت م\\أمورين ح\\تي و

را س\\الخورده آق\\اي ن\\ام خواس\\تند بودند، شنيده را تيراندازي صداينياروند. ميان به سخني او از و نبرند جايي

و الغ\\ير و داش\\ته مرا ترور قصد دولت كه داليلي مهمترين از از روز چند گذشت از پس كه است اين بوده حكومت مأمور ضارب،

.1داشت حض\\ور خ\\ود م\\أموريت كالس در س\\الخورده آقاي كه حادثهمأ- 1 عنوان به دوره ي مايشان يک گذراندن براي مشهد گاز اداره ي از وريت،

. بود شده اعزام تهران به گاز، اداره ي مرکز در مدت کوتاه تکميلي

Page 47: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای46 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

تعهد او از و مي كنند دس\\\\\تگير را او دولت ط\\\\\رف از م\\\\\أموريني.نكند! بازگو كسي براي را برقعي ترور حادثه مي گيرند،

خ\\ارج منزل از و دستگير ما منزل در را او ضاربين كه شبي البته س\\ني را تو او آمدي مرد اين خانه به چرا مي پرسند او از بودند كرده

ب\\اور ض\\اربين سنتم، اهل از خود من:مي گويد جواب در مي كند. وي مش\\هد گاز اداره از نمي كنيد باور را حرفم اگر مي گويد او و نمي كنند

م\\أمور عن\\وان به اآلن و ب\\وده گاز اداره كارمندان از كنيد. من سؤال گ\\از اداره از مي توانيد البته ام، آم\\ده ته\\ران به مش\\هد گ\\از ش\\ركت

كنيد. سؤال هم تهران از پس فل\\ذا مي دهند اطالع حك\\ومت به ض\\اربين طريق اين از و اگر إال مي كنن\\\\د. و تهديد و دس\\\\تگير درس كالس در را او روز چند

كجا از دولت م\\\أمورين بودن\\\د، ن\\\داده اطالع حك\\\ومت به ض\\\اربين!.كجاست؟ و كيست سالخورده مي دانستند،

مي كنند ملزم را او و كرده دستگير كالس هنگام را او حال هر به هم او و نگويد أح\\دي به را برقعي ترور ماجراي اينكه ب\\راي و اجب\\ارا

ش\\كي ت\\رتيب مي دهد. بدين تعهد نشود مشكل دچار كارش محل دراست. بوده حكومت كار توطئه اين نمي ماند، باقي

غ\\ير خبرگزاريه\\اي آنكه مانند اس\\ت، موج\\ود نيز ديگر قرائن البته دولت ولي كردند گ\\زارش م\\را ترور جريان خود راديوهاي در ايراني

اي\\ران رادي\\وي و ه\\ايش روزنامه و آخون\\دي مس\\كوت را آن ك\\امال!.گذاشتند

ترور از پس برقعی ةاعالمي حال اين با ديدم نبودم، بيمارستان در بيشتر روز چند ترور، از پس متص\\ديان و دكترها از بعضي بم\\انم. و بيمارس\\تان در نيست ص\\الح

روز ل\ذا است. و خطر در شما جان بمانيد اينجا اگر گفتند بيمارستانكردم. خداحافظي بيمارستان متصديان با پنجم

ح\\ال نيستم. اينست امان در بيمارستان در و خانه در شد معلوم كه ح\\الي در برگشتم خانه به ماست. چون ملت حال ما از بدتر و ما

رفتم حم\\ام به حسين محمد فرزندم با بود خونين بدنم و سر و ريش مي خواهند كه كس\\اني ب\\راي س\\پس و دادم شستشو را خ\\ود ب\\دن و

را زير اعالميه ش\\وند ب\\اخبر حادثه چگ\\ونگي از و بدانند را ما اح\\وال

Page 48: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

47مگر ما چه می گوییم؟ به اعالميه ك\\ردم. متن پخش آش\\نايان و دوس\\تان مي\\ان در و نوش\\تم

:بود زير شرح

الرحيم الرحمن الله بسماست؟ ترور و گلوله حق، سخن جواب آيا

جمه\\وري به و ش\\يعه را خ\\ود كه اف\\رادي از يكي پيش هفته دو در اينج\انب م\نزل به آنكه از پس مي داد، نش\ان عالقمند اس\المي ايران

در شب اوايل در مرتبه دو رفت، ب\\يرون نم\\ود، پرسش\\هايي و آم\\ده سر ناحيه از م\\را و بازگشت ب\\ودم عشا نم\\از مش\\غول من كه حالي

و شد خن\\ثي ض\\ارب ك\\ار والمنه الله داد. بحمد ق\\رار گلوله ه\\دف ﴿ آري: نرسيد، نتيجه به مي خواست او چنانكه

﴾ [ :51التوبة]. جز نرسد آسيبي ما به هرگز يعني ما. موالي اوست داشته مقرر ما براي خدا آنچهمي گوييم؟ چه ما مگر

ما مگر اند؟ بسته ما قتل به كمر چرا دشمنند؟ ما با چرا متعصبان علت و ما ح\\ال بي\\ان كريمه آيه اين حقيقت در مي گوييم؟ و گفته چه

﴿ فرم\وده: تع\الي خ\داي كه است ايش\ان دشمني ﴾ [8: ال\\\بروج] ما با اين\\\ان

دع\\وت و داريم ايمان حقيقي توحيد به اينكه براي جز ندارند خشمي.مي كنيم!

و است ق\\رآن آيه صد در چنانكه نخوانيد را خ\\دا غ\\ير مي گــوييم مي گ\\وييم نيست، اش بنده به نسبت مهربانتر و تر آگاه خدا از كسي ب\\اقي ع\\الم در و ندارند خبر خويش امت از خود وفات از پس †انبياء

س\\وره در تع\\الي خ\\داي چنانكه اند آس\\وده و خ\\بر بي ف\\اني ع\\الم از ﴿ فرم\\\\\\وده:109 آيه مائ\\\\\\ده

﴾ [:109 المائده] آر بي\\اد را يعني: روزي چگونه كه مي پرسد و مي كند جمع را خ\\\ود رس\\\والن همه خ\\\دا كه

را ما ب\\اره اين گويند: در پيامبران كردند، اجابت مردم را شما دعوت به م\\\ريم بن مي باش\\\ي. عيسي غيبها دان\\\اي تو فقط علمي نيست

Page 49: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای48 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

﴿ گفت: خواهد قرآن تصريح ﴾ [:117 المائ\\\\\ده]، :يع\\\\\ني

بودم ايشان ميان هنگامي كه تا بودم گواه خود امت بر من پروردگارا چ\\يز هر بر تو و ب\\ودي ايش\\ان مراقب خود تو دادي وفات مرا چون و

آگاهي. و گواه دهيم نجاتش\\ان مذهبي خرافات از ايم خواسته زيرا دشمنند ما با

رس\\ول مي گ\\وييم و نمي پ\\ذيريم را ق\\رآني ضد حكاي\\ات و رواي\\ات و كتــاب يوافق ال منا جائكم »مااند: فرموده †هدي ائمه و صخدا س\\ازگار خدا كتاب با كه برسد شما به ما از آنچه» «نقله فلم الله

«ايم. نگفته را آن ما نباشد مط\\الب از مملو بح\\ار و ك\\افي مانند م\\ذهبي كتب مي گوييم ما

دشمنان پرداخته و نيست هدايت امامان از و است عقل و قرآن ضداست.

نه است، رحمت و عدالت و آزادي دين اسالم دين مي گوييم ما فرمود: خود رسول به مردم. خدا اموال غصب و فشار و اختناق دين

﴿ ﴾ [45: ق] جب\\\ار ايش\\\ان بر تو» يع\\\ني ص\\دمه همه آن آنكه با بخش\\يد را مكه اهل صخ\\دا رس\\ول«نباشي

.زدند ش\\يعه رواي\\ات و عقي\\ده طبق كه منتظري مهدي مي گوييم ما

شمشير با را جهان مردم و است نقمت و عذاب جهان براي و مي آيد اسبش شكم زير تا و مي كند وارد اسالم به را همه زور به و مي كشد

يا س\\ال پنج اينكه ب\\راي نمي ماند دنيا در ك\\افري و مي آيد ب\\اال خ\\ون إلهي س\\نت و آي\\ات برخالف و نيست صحيح كند، رياست سال هفت فرموده: و[256 ة:بقرال] ﴾ ﴿ مي فرمايد: كه است

﴿ ﴾ [11: رعد]ال تغي\\ير را خ\\ود خودش\\ان تا نمي دهد تغي\\ير ق\\ومي را وضع خدا» يعني، تا يه\\ود و مي فرمايد: نصاري64 و14 آيه مائده سوره در و«دهند.

مي مانند. باقي دنيا در قيامت

Page 50: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

49مگر ما چه می گوییم؟ و 1مي گردند ب\از دنيا به ائمه كه ش\يعه عقي\ده اين:مي گوييم ما

ج\\زا و مي كش\\ند آتش به و مي آورند ب\\يرون قبور از را خود مخالفان ج\\زا روز قي\\امت كه است مس\\لمات از زي\\را نيست؛ صحيح مي دهند ﴿ فرموده: قرآن و مي باشد

﴾ [30: الزمر] اي تو» يع\\ني در قيامت روز شما سپس مي ميرند مخالفانت و مي ميري ما رسول

﴿فرموده: نيز و«مي پردازيد خصومت به يكديگر با پروردگارتان نزد

﴾ س\\پس مي ميريد اين از پس ش\\ما» يع\\ني[16 و15: مؤمنون]ال «ديگر. متعدد آيات و مي شويد زنده قيامت روز س\\هم و خمس مرتضي علي و صخ\\دا رس\\ول مي گــوييم ما

ايش\\ان برنامه در و نگرفته كسي از اند م\\دعي ش\\يعه كه را ام\\امي ( آم\\ده41انف\\ال/ )س\\وره ق\\رآن در چنانكه يك پنج زك\\ات و نب\\ودهندارد. كار و كسب به ربطي و است جنگي غنايم به مربوط

و ممنوع را ما نشريات سابق رژيم در اي، حقه عقايد چنين سر بر علم\\اي برابر در نشد پيدا كسي و گرفتند را ما مسجد ساواك زور به

ح\ال در آورده هج\وم ما خانه به هم ام\روز و كند، ياري را ما درباريمي دهند! گلوله با را ما پاسخ نماز

.رسيد نخواهد شما فرياد به خدا أنصار من للظالمين ما ن\\داي به دهد نج\\ات را ش\\ما خ\\دا مي خواهيد اگر!مســلمين اي

و دي\\\\\ني اص\\\\\الحات به مادامي كه كنيد توجه ما توحي\\\\\دي غريبانه س\\تم و فش\\ارها و گرفتاريها به مبتال هم\\واره نياوريد رو اجتم\\اعي

بود. خواهيد به كه مي ده\\د. مل\\تي ي\\اري را خ\\يرخواه نيكخ\\واه موحد ملت خدا و گلوله با را خ\\يرخواه منطق آنكه نه دهد گ\\وش خود مصلحين ندايدهند. پاسخ ترور

جز و نيس\\تيم وهابي ما اينكه مي كنند! با متهم وهابيگري به را ما نع\\وذ را ما.نمي ك\\نيم دع\\وت صاك\\رم رس\\ول س\\نت و خدا كتاب به

ما آنكه با مي كنند متهم مؤمن\\\ان ام\\\ير حض\\\رت ع\\\داوت به باللهمي شمريم. الزم سايرين و خود بر را بزرگوار آن دوستي

1 - . شيخ الله آيت شاگردان از يکي رجعت باره ي در است رجعت اصل منظورتأليف کتابي تنکابني فريد الوهاب عبد الله آيت يعني يزدي حائري الکريم عبدامکان مالها حکومت در اکنون ولي رسيد طبع به بار يک قبل سالها که کرده

نيست آن چاپ .تجديد

Page 51: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

عالمه ای50 برقعی، الله آیت مظلوم و بی نظیر

گفته ما كه است آن ب\\راي است كردن گم راه براي ها تهمت اين و نيست م\\ذهبي اس\\الم در و دارد ف\\رق م\\ذاهب با اس\\الم، دين ايم

عصر از م\\دتها از پس م\\ذاهب اين و ن\\دارد م\\ذهب آوردن حق كسي و شيخي و صوفي و معتزلي و اشعري نام و شده پيدا صخدا رسولاند. نهاده خود ... بر غيرها آيين جست. اسالم دوري تفرقه از و بازگشت اصيل اسالم به بايد اسالم است، للعالمين رحمة قرآن تصريح به پيامبرش و بوده رحمت

طل\\بي انحص\\ار دين اسالم نيست، جباري و زورگويي و خشونت دينمي كند. آزادي و تعقل به دعوت اسالم نيست،

و دن\\\دانها و ديد ص\\\دمه همه آن كه احد جنگ در صخ\\\دا رس\\\ول ج\\واب در كن، نف\\رين را ايش\\ان گفتند اص\\حاب و شكست پيشانيش بعثت ولكن لعانا أبعث لم »إنيفرم\\\ود: اللهم ورحمة داعيا

لعن و نف\\رين ب\\راي من يع\\ني،يعلمــون« ال فــإنهم قــومي اهد ق\\وم خ\\دايا مبع\\وثم، رحمت و دع\\وت براي ليكن و ام نشده مبعوث

نمي دانند. را خود فساد و صالح ايشان كه كن هدايت مرا ال\\دم ومه\\دور مي ش\\مرند القتل واجب عقاي\\د، اين ب\\راي را ما

إال أريد "ما: اينكه با ايم ك\\\رده ح\\\رام را حاللي چه ما آيا مي دانندــوفيقي وما اســتطعت ما اإلصــالح ــوكلت عليه بالله إال ت ت

.أنيب" وإليه 1406 شوال/ 25 عليكم والسالم

البرقعي ابوالفضل السيد األقل****************

او« تائيه قص\\يدة و خزاعي »دعبل كتاب آخر از بيت چند اينجا، در آورم مي اس\\ت، اينجانب حال وصف و كرده ام تأليف پيش سالها كه جوان\\ان به خط\\اب كه ديگر ش\\عري با را كت\\اب اين ن\\يز آن از پس و

از و مي دهم خاتمه س\\روده ام، زاه\\دان به س\\فر هنگام را آن و استدارم. دعا التماس خوانندگان

الهدي. اتبع من علي والسالم2/2/1370العالمين. رب لله الحمد أن دعوانا وآخر

Page 52: آیت الله برقعی علامه ای مظلوم و بی نظیر · Web viewأبوالفضل بن حسن بن أحمد بن رضي الدين بن مير يحيي بن مير

پایانی عرض ابن قمی ب\رقعی ابوالفضل س\\ید الله آیت انج\\ام سر عزیزان آری گذشت در کن در فرزن\\دش م\\نزل در شمسی1370 سال در الرضا

و ش\\\د. )جریانها دفن ش\\\عیب ام\\\امزاده مج\\\اور قبرس\\\تان در و و شش\\م. چ\\اپ جعفری\\ان رس\\ول ای\\ران سیاسی \ مذهبی سازمانهای

(85 بهار نظ\\یر بی عالمه و فرزانه ع\\الم این ب\\ارة در مایلند که دوس\\تانی

در ایش\\ان دریغ بی مجاه\\دتهای و جه\\اد با و بدانند بیشتر زمین ایران ای\ام س\\وانح کت\\اب شوند آگاه بیشتر اصیل و خالص اسالم و دین راه

کامل ط\\ور به حتما را ش\\ده خالصه آن از مختصر این که را ایش\\ان ایش\\ان مهم کتابه\\ای از دیگ\\ری تعداد و آن الکترونی بخوانند. نسخه

است. موجود عقیده کتابخانه در که ن\\اچیز بن\\دة حقیقت. این و حق راه در بیش\\تر توفیق آرزوی با این م\\دیون را خ\\ودم م\\وارد بس\\یاری در ندارم چندانی خدمت و هنر

ب\\رقعی مکتب کوچک افتخ\\اری ش\\اگرد یک و مب\\ارز و مجاهد ع\\الم ایش\\ان گ\\ویی حق و شجاعت و مجاهدتها و آثار و کتابها زیرا می دانم

و ب\\وده بن\\ده امث\\ال و بن\\ده مش\\وق و بخش الهام واقعا عصر این در و ب\\رقعی عالمه برای اوال عزیزان و سروران شما همة از لذا هستدارم. خیر دعای التماس خودم برای سپس و ایشان روح شادی

جامی حیدری عبدالله دسامبر11 و قمری1430 حجه ذی شمسی1388 آذرماه

میالدی2009التسلیم. وأزکی السالم أفضل صاحبها علی منوره مدینة